محمدرضا سنگری
محمدرضا سنگری | |
---|---|
زمینهٔ کاری | شعر (کلاسیک و نو)، نثر ادبی، پژوهش در حوزهٔ ادبیات انقلاب و ادبیات عاشورایی و دینی. |
زادروز | اول آبان۱۳۳۳خورشیدی شوش |
پدر و مادر | غلامحسین سنگری |
ملیت | ایرانی |
رویدادهای مهم | انقلاب اسلامی ایران، دفاع مقدس |
پیشه | معلم |
سالهای نویسندگی | از نوجوانی تاکنون |
سبک نوشتاری | واقعگرا، اجتماعی |
کتابها | زیر خیمهٔ عطش، منظومهٔ شهر من، سوگ سرخ، گلبرگها، یک جرعه تشنگی، چهل روز عاشقانه، نقد و تحلیل ادبیات منظوم دفاع مقدس در سه جلد و پیوند دو فرهنگ ادبیات معاصر، غروب بود و تو بودی |
فرزندان | محمد و فاطمه |
مدرک تحصیلی | دکتری زبان و ادبیات فارسی |
دانشگاه | تربیت معلم اهواز، دانشکده ادبیات دانشگاه تهران |
استاد | دکتر شهیدی، دکتر اسلامی ندوشن، دکتر وحیدیان، دکترحمیدیان، دکتر کامیار، دکتر باستانپور، دکتر داودی |
دلیل سرشناسی | پژوهشها و سخنرانیهای عاشورایی و دینی و انقلابی |
اثرگذاشته بر | شعر انقلاب و شعر آیینی |
اثرپذیرفته از | شعر انقلاب و شعر آیینی، متون مذهبی و ادبی، قرآن و نیز از اشخاصی نظیر علامه حائری مازندرانی، محمود حکیمی، محمدتقی جعفری، شهید مطهری، شهید بهشتی |
محمدرضا سنگری، نویسنده و شاعر انقلابی و آیینی و نیز از پژوهشگران پرکار در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی و شعر و ادبیات آیینی و عاشورایی است.[۱]
همچنین میتوان سنگری را در حوزههای نقد، داوری، سخنرانی و بررسی آثار ادبی عاشورایی و دفاع مقدس از جمله فعالانِ شاخص برشمرد. پس از ریاست سنگری بر گروه برنامهریزی و تألیف کتب درسی زبان و ادبیات فارسی بود که ادبیات اسلامی و انقلاب اسلامی وارد کتب درسی شد.[۱]
محمدرضا سنگری، فرزند غلامحسین، اول آبان ۱۳۳۳هجری شمسی در شهر شوش به دنیا آمد؛ تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در دزفول گذراند و از دانشسرای اهواز در رشتهٔ علوم انسانی فوقدیپلم گرفت؛ سپس از دانشگاه شهید چمران اهواز در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل شد. بعد از آن در همین رشته از دانشگاه تهران مدرک دکتری گرفت. سنگری علاوه بر تدریس در دانشگاه آزاد، سردبیر دو مجلّهٔ تربیت و رشد ادب فارسی است و نیز کارشناس مسئول زبان و ادبیات فارسی وزارت آموزش و پرورش میباشد. محمدرضا سنگری در کنار تحقیق و پژوهش در حوزههای دین و انقلاب اسلامی، بیشتر نثر ادبی مینویسد و کمتر شعر، و از میان قالبهای کلاسیک و نو، بیشتر به سرودن غزل، رباعی، دو بیتی و شعر سپید تمایل دارد. از وی تاکنون کتابهای متعددی چاپ و منتشر شده است که باید تألیف سی جلد از کتابهای درسی از سطح ابتدایی تا دبیرستان را نیز به آنها اضافه کرد. كتاب بررسی ادبيات منظوم دفاع مقدس (در سه جلد) اين نويسنده نیز بهعنوان برترين كتاب سال دفاع مقدس شناخته شده است.[۲] محمدرضا سنگری عضو هیئت علمی بنیاد دعبل است و در بسياری از همايشهای سراسری شعر عاشورایی، شعر دفاع مقدس و شبهای شعر دفاع و مقاومت حضور داشته و در جلسات متعدد آن به نقد و بررسی کتابهای عاشورایی، اشعار آیینی و شعر دفاع مقدس و ادبيات پايداری پرداخته است.[۳]
آیینهای از محمدرضا سنگری
تولد در گوشهای از حرم حضرت دانیال
پدرم معلم بود و مدتی او را مسئول آموزشوپرورش شوش دانیال کرده بودند. آن زمان شوش در حد یک روستا یا قریه بود و ما آنجا خانه نداشتیم. بنابراین، در گوشهای از داخل حرم حضرت دانیال ساکن شدیم که شبیه حجرهٔ طلبهها بود؛ با این فرق که در نداشت و بهجایش پرده کشیده بودند. من در این مکان به دنیا آمدم.[۴]
قادر به تعبیرکردن خوابها هستم!
میدانیم که حضرت دانیال نبی تعبیر خواب میدانست و کتابی هم به این نام دارد. شاید نفس حضرت دانیال تاثیری در وجود من گذاشته است که اکنون قادر به تعبیرکردن خوابها هستم![۵]
تکاندن درخت خرما
به یاد دارم که شش، هفت ماهه بیش نداشتم و در آغوش خالهام بودم و او درخت خرما را میتکاند و از درخت چند رطب تازه روی سرم افتاد! میدانیم که این آیه در سورهٔ مریم است که زیر درخت نخل خشک حضرت مریم به امر خدا نخل را تکان میدهد و از آن درخت خشک رطب میبارد.[۶]
من فقر را کاملاً چشیدم
اغلب خانههای دزفول، زمانی که من دو سه ساله بودم شبیه دخمه بودند؛ خانهٔ ما هم. بیرون خانه مینشستم و با کنجکاوی به همهچیز مینگریستم که اغلب با حسرت توام بود. تقریباً تا 6 سالگی کفش نداشتم و لباسم، لباس برادر بزرگترم بود (مثل 7 برادر دیگرم). روزی هم که پدرم اشتیاقم را به یادگیری فهمید، مرا به مدرسه برد. من در مدرسه بهدنبال کاغذی و مدادی بودم که دور انداخته میشدند. من فقر را کاملاً چشیدم و این برایم یک نردبان بود. چون آدمها در سختی بهتر خود را پیدا میکنند.[۷]
پدربزرگم و پدرم اهل منبر و روضهخوان بودند
پدربزرگم اهل منبر بود و پدرم نیز قبل از معلمی، برای امرار معاش روضهخوانی میکرد. پدرم در خانه مکتبخانه هم داشت که در دزفول به آن «دیسون» میگفتند که شکل تغییریافته دبستان است. پدرم 6 کلاس سواد داشت، آن هم در زمانی که هرکس 3 کلاس سواد داشت میتوانست معلم شود. پدرم نزدیک به صد سال سن دارد؛ اما شکسته و نابینا شده. او بسیار به مسجد و محافل دینی علاقمند بود و پای مرا نیز از 4، 5 سالگی به این اماکن کشاند.[۸]
دو یار امام زمان (عج) در دزفول
شخصیت بزرگی در دزفول مدفون است که سرباز گمنام امام زمان نام دارد. وی حدود ۱۸۰ سال پیش سرباز حکومت بود. یک روز آمد نزد ملامحمدعلی جولای و گفت: دیگر نمیخواهد عملهٔ ظلم باشد؛ پس اگر روزی یک قرص نان به من بدهی، بینیاز از حکومت میشوم. ملامحمدعلی هم چنین میکند، تا این که پس از مدتی بعد، باری دیگر نزد ملامحمدعلی میآید و به او میگوید: من فردا صبح خواهم مُرد و افرادی برای غسلدادن و کفنکردن من نزد تو میآیند. فردا همان میشود که او گفت. پس آن افراد، ملامحمدعلی را با خود نزد امام زمان (عج) میبرند تا از جانب امام مامور حل مشکلات مردم شود. مزار این دو بزرگوار در مسجدی است که با خانهٔ ما ۱۰۰ متر فاصله داشت. از کودکی فضای آن مسجد بسیار بر من تاثیرگذار بود.[۹]
آرزوی روضهخوانشدن!
امکان نداشت که روزی بر خانهٔ ما بگذرد و صبح آن روز با روضهٔ امام حسین (ع) آغاز نشود. بنابراین، هر روز این صدا در آن خانه میپیچید. حتی گاهی اوقات یکی از ملاها صبح میآمد و یکی بعدازظهر. من هم با شنیدن روضههای تکراری، بعضی از آنها را حفظ میکردم. اگرچه چیزی از آنها سر در نمیآوردم؛ اما آرزو داشتم که روزی من این روضهها و اشعار را بخوانم.[۱۰]
خوب و بدِ سواد یادگرفتن آن زمان
کلاس سوم میتوانستم چیزهایی بنویسم و این برایم یک اتفاق بود. مردم دزفول شبهای جمعه قصیدهٔ کتاب مشگلگشا را میخواندند. من آن را یاد گرفته بودم و شبهای جمعه دعوت میشدم که برایشان بخوانم. در بیتی کلمه «عیوق» بود که پدرم و معلمهای دیگر معنایش را نمیدانستند. یعنی اصلاً جرئت نمیکردیم از معلم چیزی بپرسیم؛ چون تنها چوب آنان را بالای سرمان احساس میکردیم. در زمستان سخت دزفول اگر گاهی 5 دقیقه دیر میکردی، معلم میگفت: بروید و دستتان را در حوض آب بزنید. حوض یخ بسته بود و وقتی چوب به دستان سردمان میخورد، از درد تا یک ساعت دستانمان را به هم میمالیدیم.[۱۱]
«منداییها» یا «صابئین»
یک روز در سن کودکی، در مسیر رفتن به بازار برای فروختن گیوهها، اتفاقی رخ داد. ساحل رودخانهٔ دزفول محل زندگی «منداییها» یا «صابئین» بود که در قرآن به اهل کتاب معرفی میشوند. آنان اعتقاد دارند که باید با آب جاری زندگی کرد. این بود که تنها از آب جاری استفاده میکردند و مراسم ازدواج و عروسیشان نیز باید روزهای یکشنبه در کنار آب صورت میگرفت. من آن روز دیدم که کنار رودخانه چادر زده بودند. شیخی داشتند با ریشهای بلند و یک چوبدستی در دست که او را شبیه پیامران میکرد. او هفتبار عروس و داماد را در آب رودخانه فرو برد و بالا آورد تا اینکه رفتند و در چادر لباسشان را عوض کردند.[۱۲]
نقش جنگ رستم و سهراب بر پشت لاک خرچنگها
روزی در کودکی، کسی به من گفت: پشت لاک خرچنگها عکس جنگ رستم و سهراب نقش بسته. من هم گاه لاکشان را میکندم تا آن عکس را ببینم. همین سبب شد که به ماجرای رستم و سهراب علاقمند شدم.[۱۳]
قبرستان مورچهها
دوست داشتم هر کتابی که میخوانم، بهترین جملاتش را در دفتری یادداشت کنم. با اینکه شاگرد متوسطی بودم، اما همه مرا به این کار میشناختند. سرککشیدن به کتابها و خواندشان پاسخی بود به کنجکاویهایم، تا اینکه پدرم «مورچهها»ی موریس مترلینگ را برایم آورد و من در این فکر بودم که مورچهها آیا قبرستان هم دارند. این بود که گاهی مورچهای را میکشتم و بعد میدیدم مورچهها آنها را به محلی خاص میبرند که گویا قبرستانشان بود! بعضی از این مورچهها هم سقا بودند و از کنار رودخانه آب به لانه میبردند.[۱۴]
محمدصالح حائری مازندرانی و نیما یوشیج
پدرم بیشتر به نیّت دیدار با علما قصد سفر میکرد. حدوداً ۱۲ ساله بودم که با او به محضر علامه محمدصالح حائری مازندرانی در سمنان رسیدم. علامه کسی بود که بزرگانی همچون حسنزاده آملی، محمدتقی جعفری، جلالالدین همایی، محمود حکیمی خدمت ایشان میرسیدند. علامه تبعیدی دورهٔ رضاشاه بود؛ دیوانی هم به فارسی و عربی دارد. عجیب اینکه میگفت: نیمایوشیج پیش من درس فقه خوانده و آن را تا خارج فقه ادامه داده. و عجیبتر اینکه، من نیز از زبان ایشان شنیدم که نیما و اشعارش را تایید میکرد. گویا زمانی که همه نیما و اشعارش را مسخره میکردند و فروزانفر هنگام شعرخوانی نیما زیر میز میرفت و از خنده ریسه میرفت، علامه میگفت: نیما را مسخره نکنید. از کجا معلوم که همین اشعار نیما راهی جدید در ادبیات ما باز نکند.[۱۵]
بسمالله در هر سوره یک معنا دارد!
در دیدار با علامه حائری مازندرانی بود که دیدم ایشان آیات ابتدایی سورهٔ یوسف را منظوم میکرد. بعد متوجه شدم که وی «بسمالله الرحمن الرحیم» را که بهمعنای «بهنام خداوند بخشندهٔ مهربان» است، به گونهای دیگر معنی و تفسیر میکند که شبیه معنی متداول آن نیست. علامه نابینا بود، وقتی اعتراض ملیح بچگانهٔ مرا که در خطاب به پدرم بود، شنید، با صدای مردانهای گفت:بچه! هر بسمالله در اول هر سوره، معنای متناسب با آن سوره دارد. من نیز متناسب با سورهٔ یوسف بسمالله را معنا کردم.[۱۶]
سندی از لانهٔ جاسوسی
قیصر امینپور و دوستش میگفتند: سندی از لانهٔ جاسوسی آمریکا به دست آوردیم که نشان میداد اگر روزنامهای تیترش اندکی به تمایلات آمریکا نزدیک بود، آن روز تمام این روزنامه خریداری میشد. مسئولان روزنامه هم بر این اساس فکر میکردند اینگونه تیترها از استقبال مردمی برخوردار است. بنابراین، فردا تیتری نزدیکتر به آن را درج میکردند. اینگونه بود که بدون اینکه خودشان بدانند، در یک شیب ملایم به سمت تفکری که میخواستند، ایشان را میکشاندند. اینگونه بود که ۲۰ روز نشده، این روزنامه هم تبدیل میشد به یک روزنامهٔ ضد انقلابی.[۱۷]
ارادت قیصر به انقلاب
با قیصر همکلاس بودم. دو هفته قبل ار رفتنش گفت: برخلاف تمام کسانی که دربارهٔ من حرف میزنند، از گذشتهام پشیمان نیستم، به انقلاب ارادت دارم و امروز حاضرم از تمام شعرهایی که آن روزگار گفتم، دفاع کنم.[۱۸]
آقا میخواهد نویسندهٔ متن را ببیند
بعد از پذیرفتن قطعنامه، عراق حتی تا نزدیکیهای اهواز پیش آمد. زمزمهٔ سقوط دوبارهٔ خرمشهر بود که ما با یک جیب حرکت کردیم. تا اینکه گفتند برگردید، رییسجمهور سخنرانی دارد. پیش از سخنرانی ایشان متنی لازم بود که من برای نوشتنش انتخاب شدم. متن گلایهآمیز بود و با اشعار قیصر و سیدحسن همراه شده بود. از ترس خودم را گوشهای پنهان کرد م و آقای دُرچین متن را خواند و... تا اینکه گفتند آقا میخواهد نویسندهٔ متن را ببیند. وارد اتاق کوچکی شدم که فرماندهان نشسته بودند. آقا ایستد و مرا کنار خود جای داد و من با موهای آشفته و لباس خاکی کنار ایشان نشستم و ایشان گفتند: بسیار کسانی هستند که حق را میگویند، ولی آنقدر بد میگویند که با خود میگویم ای کاش نمیگفتند! بعد گفتند: ما باید به گونهای از شما تشکر کنیم. بعد هم پیپ خود را درآوردند و هرچه فندک زدند روشن نشد، تا اینکه کبریت خواستند؛ که بلافاصله یک بسیجی گفت: اینجا کسی سیگار نمیکشد. ایشان با شنیدن این سخن، پیپ را کنار گذاشتند.[۱۹]
سخنرانی حضرت آقا در کنگرهٔ حافظ
در کنگرهٔ حافظ، بعد از سخنرانی حضرت آقا که آنزمان رییسجمهور بودند، آقای دکتر حمیدیان از من پرسید: آقای خامنهای هنرهای دراماتیک هم میداند؟ گفتم: چطور؟ گفت: احساسم این بود که تمامی حرکات ایشان با آنچه که عرضه میکرد، یگانه بود و از همه ظرفیتهایش، هنرمندانه برای القای موضوعات استفاده میکرد. هیچکس بهخوبی ایشان دربارهٔ حافظ سخنرانی نکرد.[۲۰]
نزد رهبری راجع کلیدر، اخوان و شاملو در کتاب فارسی
دربارهٔ کتابهای درسی نزد رهبری رفتیم تا از ایشان راهنمایی بگیریم. ایشان رویکرد در کتابهای انگلیسی را غلط دانستند و راجع به کتاب فارسی فرمودند: بعضی از درسها مناسب و متناسب با نسل امروز نیست؛ مثلاً قسمت جای خالی سلوچ یاسآور است، بهتر است از کلیدر استفاده کنید. بعد گفتند که از اخوان و شاملو هم شعر بیاورید، ولی شاملو را تبلیغ نکنید. بعد از من پرسیدند:اگر آنان بودند، شما را مطرح میکردند؟ ولی شما با بزرگواری خودتان ایشان را مطرح کنید.[۲۱]
زندگی و یادگار
سالشمار زندگی
- 1333 ـ تولد در شوش
- 1351 ـ آغاز درس طلبگی در محضر شهید سبحانی
- 1352 ـ دیپلم ادبی، دزفول
- 1354 ـ کاردانی علوم انسانی، تربیتمعلم اهواز
- 1361 ـ ازدواج
- 1362 ـ تولد فرزند اول، محمد
- 1364 ـ تولد فرزند دوم، فاطمه
- 1364 ـ کارشناسی زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه شهید چمران اهواز
- 1368 ـ عزیمت به تهران
- 1370 ـ انتشار کتاب «سوگ سرخ»، نثر شاعرانه، (متنهای ادبی عاشورایی)، نشر قو
- 1371 ـ انتشار کتاب «سرچشمهٔ امید»، سرودههای شاعران دربارهٔ نماز، (گردآوری)، انتشارات ستاد اقامهٔ نماز
- 1371 ـ سفر به کویت به همراه وزیر آموزشوپرورش دکتر محمدعلی نجفی
- 1372ـ انتشار کتاب «سیصد و سیزده نکته»، 313 نکته دربارهٔ نماز، (گردآوری و تالیف، برخی نکات از نگارنده)، انتشارات ستاد اقامهٔ نماز
- 1372 ـ انتشار کتاب «در قلمرو راز»، دومینسرودههای شاعران دربارهٔ نماز، (گردآوری)، انتشارات ستاد اقامهٔ نماز
- 1372 ـ انتشار کتاب «کرشمههای قلم» (گلبرگها)، جملههای حکیمانه و اندیشمندانه، انتشارات سرو
- 1372 ـ انتشار کتاب «روزنهای به دنیای نوجوانی»، دنیای جوانی، ویژگیها و...، انتشارات سرو
- 1372 ـ انتشار کتاب «نافلهٔ باغ»، سومینسرودههای شاعران دربارهٔ نماز، (گردآوری)، انتشارات ستاد اقامهٔ نماز
- 1373 ـ انتشار کتاب درسی «ادبیات معاصر»، مباحثی دربارهٔ ادبیات معاصر و طرح برخی چهرههای ادبیات انقلاب اسلامی، کتاب درسی تربیتمعلم، ناشر آموزشوپرورش
- 1373 – دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تهران
- 1373 – انتشار «جادهٔ سجاده»، چهارمینسرودههای شاعران دربارهٔ نماز، (گردآوری)، انتشارات ستاد اقامهٔ نماز
- 1374 – انتشار «حنجرهٔ معصوم»، مجموعهنثر ادبی عاشورایی، نشر قو
- 1374 – سفر به هند به همراه دانشآموزان المپیاد ادبی
- 1375 – تدریس در مراکز تربیتمعلم به مدت 6 سال
- 1376 – تدریس در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه به مدت 20 سال، (که ادامه دارد.)
- 1377 – انتشار «گلبرگها با اضافات»، جملههای حکیمانه و اندیشمندانه، نشر قو
- 1378 – انتشار «گزیده ادبیات معاصر»، (نثر ادبی 1)، مجموعهای از نثرهای ادبی در موضوعات گوناگون، انتشارات نیستان
- 1379 – انتشار «از غارت بهار»، بیان تحلیلی-توصیفی بخشهایی از زیارت ناحیهٔ مقدسه، نشر امیدواران، (این کتاب در سال 1380، با عنوان «سلام موعود» همراه با زیارت ناحیه و ترجمهٔ آن در انتشارات یاقوت قم به چاپ رسید.)
- 1380 – انتشار «پیوند دو فرهنگ»، بررسی و تحلیل شباهتهای فرهنگ عاشورا و دفاع مقدس، انتشارات یاقوت
- 1380 – انتشار «نقد و تحلیل ادبیات منظوم دفاع مقدس» در 3 جلد، نقد و بررسی شعر دفاع مقدس و تحلیل این ژانر شعری با نگاه علمی و ادبی و دانشگاهی، نشر پالیزان
- 1381 – انتشار «یادهای سبز»، نثر ادبی برای مناسبتها، نشر قو
- 1381 – انتشار «یک جرعه تشنگی»، مجموعهنثر ادبی عاشورایی و دفاع مقدس، نشر سپید
- 1382 – انتخاب کتاب «یکجرعه تشنگی»، بهعنوان کتاب سال دفاع مقدس
- 1382 – انتشار کتاب «دوباره پیامبر»، دربارهٔ حضرت علیاکبر (ع)، انتشارات انجمنهای اسلامی
- 1382 – نفر اول کتاب سال دفاع مقدس با کتاب سه جلدی «نقد و تحلیل ادبیات منظوم دفاع مقدس»
- 1383 – پژوهشگر نمونهٔ کشوری در ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
- 1383 – انتشار «نثر شاعرانه»، تحلیل و بررسی نثر شاعرانه، نشر لوح زرین
- 1383 – انتشار «ماه در آب»، دربارهٔ حضرت اباالفضل (ع)، انتشارات مدرسه
- 1384 – مسئول گروه زبان و ادبیات فارسی دفتر مطالعات کتب درسی بهمدت 10 سال
- 1384 – کتاب «ماه در آب»، کتاب برگزیده سالهای 1384 و 1385 در حوزهٔ علمیه قم
- 1385 – انتشار «پرسه در سایهٔ خورشید»، تأملاتی در مقولههای ادب معاصر، نشر لوح زرین
- 1386 – انتشار «عاشوراییها»، چند قطعهٔ ادبی عاشورایی، نشر قو
- 1386 – سردبیری فصلنامهٔ رشد آموزش زبان و ادبیات فارسی (که ادامه دارد)
- 1387 – انتشار «سیب و عطش»، قطعههای ادبی عاشورایی، انتشارات خورشید باران
- 1387 – انتشار «روایت عطش و آب»، قطعههای ادبی عاشورایی، انتشارات خورشید باران
- 1388 – انتشار «غروب بود و تو بودی»، مجموعهنثر ادبی، نشر تکا (توسعهٔ کتاب ایران)
- 1388 – انتشار «آینهداران آفتاب» در 2 جلد، در این کتاب، اصحاب حضرت اباعبدالله (ع)، با پژوهش و نگارشی نو شناسانده شدهاند، انتشارات بینالملل
- 1388 – انتشار «راز رشید»، مجموعهشعر عاشورایی از شاعران معاصر، انتشارات سورهٔ مهر
- 1388 – انتشار «روز دهم 1»، تدوین مقالات عاشورایی، انتشارات خورشید باران
- 1388 – انتشار «روز دهم 2»، مجموعهسخنرانیهای عاشورایی، انتشارات خورشید باران
- 1388 – انتشار «آینه در کربلاست»، پژوهش و نگارشی نو در بازشناخت نهضت عاشورا، نشر قدیانی
- 1389 – انتشار «ادبیات دفاع مقدس»، کتب درسی مقطع کارشناسی ادبیات پایداری، انتشارات بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
- 1390 – انتشار «چهل روز عاشقانه»، دربارهٔ اربعین و شخصیت حضرت زینب (س)، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
- 1390 - انتشار «سفر زندگی»، مقولههای تربیتی و روانشناسانه برای نوجوانان و جوانان، انتشارات مدرسه
- 1390 ـ انتشار ««زبان ادبیات»، سرمقالههای مجلهٔ رشد آموزش زبان و ادب فارسی، انتشارات مدرسه
- 1390 ـ انتشار «دریچهای به بهشت کودکانه»، مقالهها مقولههایی در حوزهٔ ادبیات کودکان، انتشارات خورشید باران
- 1390 ـ انتشار «عاشورانگاران 1 و 2 و 3»، پژوهش و تحقیق در منابع، مقاتل و ماخذ عاشورایی، انتشارات خورشید باران و مرکز فرهنگی هنری عاشورای دزفول
- 1391 ـ انتشار «پارسینامه»، فارسی عمومی دانشگاه با همکاری جمعی از نویسندگان، مباحث نظری شناخت اجماعی گونههای ادبی، انتشارات لوح زرین
- 1392 ـ انتشار کتاب شعر «منظومهٔ شهر من»، نشر فصل پنجم
- 1392 ـ انتشار «عاشورانگاران 5»، پژوهش و تحقیق در منابع، مقاتل و ماخذ عاشورایی، نشر خرّم
- 1392 ـ انتشار «ساحتهای مطالعاتی ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهٔ اسلامی
- 1392 ـ انتشار «غریبان را غریبان میشناسند»، مجموعهنثر ادبی، انتشارات نوید شیراز
- 1392 ـ مدیر گروه ادبیات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهٔ اسلامی
- 1392 ـ مدیر تحصیلات تکمیلی (دکتری پژوهشی زبان و ادبیات فارسی) پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهٔ اسلامی
- 1393 ـ انتشار «از نتایج سحر»، دربارهٔ تعریف، چیستی، ویژگیها و ابعاد شعر انقلاب، انتشارات سورهٔ مهر
- 1393 ـ انتشار «فاطمهٔ عاشورا»، نثر ادبی عاشورایی، انتشارات نوید شیراز
- 1393 ـ انتشار «با عاشوراییان»، مجموعهسخنرانی، انتشارات سایهگستر
- 1393 ـ انتشار «با کوثر عاشورا»، مجموعهسخنرانیهای شبهای اول تا دهم عاشورا، به کوشش محمدصادق آهنگران، نشر یازهرا (س)
- 1393 ـ مدیر دفتر هنر و ادبیات عاشورایی حوزهٔ هنری به مدت یک سال
- 1394 ـ انتشار «حسین (ع)، امامت و فضیلت و زیبایی»، انتشارات نوید شیراز
- 1394 ـ انتشار «عاشورانگاران 6»، بررسی و تحلیل زندگی و قیام مختار، نشر خرّم
- 1394 ـ انتشار «روز دهم 3»، مجموعه سخنرانیهای عاشورایی، نشر خرّم
- 1395 ـ انتشار «شعر هیئت»، انتشارات خیمه
- 1395 ـ انتشار «عاشورای شعر»، بررسی شعر عاشورایی عصر انقلاب، نشر بینالملل
- 1395 ـ انتشار «ایستاده بر قله فضیلتها»، دربارهٔ حضرت اباالفضل (ع)، نشر نوید شیراز
- 1396 ـ انتشار «علیاکبر، به سیما محمد، به سیرت پیامبر»، دربارهٔ حضرت علیاکبر (ع)، نشر نوید شیراز
- 1396 ـ انتشار « روز دهم 4»، مجموعهسخنرانیهای عاشورایی، نشر خرّم
- 1397 ـ انتشار «قلمهای قدبلند»، سیری در ادبیات دفاع مقدس و مقاومت، انتشارات کانون اندیشهٔ جوان
سمتها و عضویتها
- عضو انجمن علمی اولیا و مربیان ایران
- عضو شورای نویسندگان کتاب مطالعات اجتماعی
- عضو شورای نویسندگان رشد جوان
- عضو شورای نویسندگان مجلهٔ ادبیات ماه
- عضو شورای بررسی متون پژوهشگاه علوم انسانی
- عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی
- عضو گروه ادبیات انقلاب اسلامی فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- عضو شورای مشاوران تربیتی سازمان پژوهش و برنامهریزی
- عضو شورای فرهنگی وزارت بهداشت،درمان و آموزش پژشکی
- عضو گروه پژوهشی ادبیات پژوهشگاه بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
- عضو هیئت مدیرهٔ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
- رییس شورای علمی بنیاد دعبل خزاعی
- عضو هیئت امنای دانشگاه علوم پزشکی دزفول
- دبیر علمی جشنوارهٔ شعر غدیر بنیاد بینالمللی غدیر
- دبیر علمی کتاب ربع قرن دفاع مقدس
- دبیر علمی جشنوارهٔ کتاب دفاع مقدس
- عضو هیئت امنای بسیج هنرمندان کشور
- داور دهها جشنواره و سوگوارهٔ شعر، داستان، تحقیق و پژوهش و مقالهنگاری
- مشارکت در تالیف ۳۰ جلد کتاب درسی ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان و کتابهای راهنمای معلم
- مشارکت در تالیف ۳۰ جلد کتاب کمکدرسی ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان
- دبیر علمی کتاب عاشورا (جایزهٔ دعبل)
- عضو هیئت علمی جشنوارهٔ خاتم (دبیر علمی)
- عضو هیئت امنای بنیاد چهارم خرداد دزفول
شخصیت و اندیشه=
علیرضا کمرهای میگوید: دکتر سنگری متواضع و فروتن است؛ اما مشخصهٔ اولی که معرف او برای من است، آموختگی ادب درس و نفس است.[۲۲]
یکی از ویژگیهای بسیار مهم محمدرضا سنگری در مطالعات عاشورایی این است که او با غور در منابع متقدم و متأخر تاریخ اسلام و بررسی تخصصی آثار، دست پُر برگشته؛ اما یافتههای خود را فقط به کتاب و مقالات و کلاسهای دانشگاهی محدود نکرده است؛ رویکرد او به عاشورا، دریافت پیام این نهضت و دمیدن روح آن در اخلاق و رفتار و زندگی هر روز ماست.[۲۳]
من هم کتاب میخوانم و هم با طبیعت مانوس بودم و هستم. در واقع دو کتاب همیشه به رویم باز بود؛ یکی کتاب کاغذی و دیگری کتاب طبیعت.[۲۴]
زمینۀ فعالیت
سنگری در چند رویداد ادبی در حوزهٔ تخصصی خود بهعنوان کارشناس، داور و منتقد شناخته شده است. وی در دهمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس دبیر جایزه بود، و در بخش نقد ادبی جایزه جلال آلاحمد بهعنوان داور هفتمین، هشتمین و دهمین دوره حضور داشته است. همچنین در جایزهٔ دعبل (کتاب سال عاشورا)؛ بهعنوان دبیر جایزه فعالیت داشته است. در جشنوارهٔ خاتم، وی جزو هیئت داوران بخش بزرگسالان بود و بیانیهٔ این بخش را قرائت کرد، این جشنواره از آثار ادبی راجع به محمد (ص) پیامبر مسلمانان در دو بخش «کودک و نوجوان» و «بزرگسالان» تقدیر میکند. سنگری عضو شورای سیاستگذاری جایزهأ ملی سرو) انتخاب برگزیدگان کتاب چهل سال انقلاب اسلامی و دفاع مقدس) بود که در این جشنواره از برگزیدهأ برگزیدگان ۲۳۲ دور جایزهٔ مختلف کتاب تقدیر شد.[۱]
پژوهشگر
دکتر سنگری را عموما با نام پژوهشگر دینی و بهصورت تخصصی عاشورایی میشناسند. زمینهٔ پژوهشی وی در حوزهٔ عاشورا، سابقهای حدودا ۴۰ ساله دارد و کسی است که در دایرهٔ پژوهشهای عاشورایی به درجه فقاهت رسیده است. کتابهای «آینهداران آفتاب» و «آینه در کربلاست» گواه این ادعاست. دکتر سنگری با نگاهی تیز و ریزبینانه منابع عاشورایی را بررسی کرده و لایههای پنهان در آنها را با دقت استخراج کرده است. نقد تخصصی کتابهای تاریخی با موضوع عاشورا نیز از فعالیتهای اوست که در قالب جلساتی تحت عنوان «مرجعشناسی و منبعشناسی کتب عاشورایی»، معمولا هر هفته در مؤسسهٔ فرهنگی هنری فرهنگ عاشورای دزفول برگزار میشود.[۲۵]
نویسنده=
دکتر محمدرضا سنگری نویسندهٔ پرکاری است که در طول سه دههٔ گذشته کتابهای بسیاری چاپ کرده که با استقبال بسیار خوب مخاطبان روبهرو شده است. او در موضوعات تربیت دینی، روانشناسی، نقد ادبی و شعر و نثر کتابهای متنوع و ارزندهای دارد. فعالیت در گروه برنامهریزی و تألیف کتب درسی نیز از اهم فعالیتهای او بهشمار میرود.[۲۵]
شاعر
محمدرضا سنگری شعر را از دوران کودکی آغاز کرده است. منظومهٔ بلند «شعری برای شهر خودم دزفول» از سرودههای نیمایی او در مورد زادگاهش دزفول است. از خصوصیات این مجموعه میتوان به روانی و یکدستی زبان و استفاده از ترکیبها و اصطلاحات قدیمی گویش دزفول به طرزی هنرمندانه اشاره کرد. مجموعهشعر «زیر خیمهٔ عطش» نیز از سپیدسرودههای اوست که موضوع آن حماسهٔ عاشوراست. در این مجموعه از لفاظیهای بیجا خبری نیست، بلکه مجموعهای است دارای اندیشه است و دارای فرمی قوی و استخواندار است.[۲۵]
نویسندهٔ نثر ادبی
نثر دکتر سنگری نثری برجسته دارد، نثری که مختص خود اوست. دایرهٔ واژگان بسیار وسیع و استفاده درست و بهجا از صنایع ادبی باعث شده است که از حالت خشکی بدر آید و به شاعرانگی نزدیکتر شود. نثر دکتر محمدرضا سنگری لبریز از عاطفه است که در پیشبرد نثر آیینی سهم بهسزایی داشته است.[۲۵]
منتقد
از دیگر فعالیت دکتر محمدرضا سنگری تحلیل و نقد در حیطهٔ ادبیات آیینی است. داوری در کنگرهها و جشنوارههای مختلف شعری و حضور مستمر در جلسات ادبی کشور و نیز چاپ مقالات پراکندهٔ وی در مجلات و روزنامهها گواه این مدعاست.[۲۵]
سخنران
دکتر محمدرضا سنگری سخنرانی است که در هنگام سخنوری مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد. شناخت تکنیکهای سخنوری و استفاده درست و بهموقع از آنها در هنگام سخنرانی باعث شده است که از برترین سخنرانان کشور بهشمار رود.[۲۵]
یادمان و بزرگداشتها
در تاریخ ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ مراسمی جهت نکوداشت محمدرضا سنگری با عنوان «سومینعصر هنر انقلاب» برگزار شد.علیرضا قزوه، محسن مؤمنی شریف، وحید یامینپور، محمدعلی مجاهدی، محمدرضا زائری، علیرضا کمرهای، اسماعیل امینی، رضا اسماعیلی، علی داوودی و سعید حدادیان در این مراسم حاضر بودند و در وصف سنگری و آثارش هر یک صحبتهایی بیان کردند.[۱]
مراسم تجلیل از محمدرضا سنگری و موسی حقانی در قالب «طرح چهلقلم» و همزمان با چهلسالگی انقلاب اسلامی، ۲۴ بهمن در کتابخانهٔ عمومی سیدمرتضی برگزار شد. در این مراسم از دو عنوان کتاب «قلمهای قدبلند» اثر محمدرضا سنگری و «آخرینشاه آخریندربار» نوشتهٔ موسی حقانی رونمایی شد.[۲۶]
آیین نکوداشت محمدرضا سنگری پژوهشگر، نویسنده، شاعر و استاد دانشگاه در سومینعصر هنر انقلاب به تاریخ 25 بهمن 1394در مرکز رسانهٔ اوج با حضور جمع کثیری از شاعران و نویسندگان برگزار شد.[۲۷]
سنگری از نگاه دیگران
میلاد عرفانپور
در سالهای اخیر با همت و پشت کار و جهاد شخصیتهای ادبی و فرهنگی همچون محمدرضا سنگری دیدگاهها به شعر انقلاب اسلامی تغییر کرده است. وی در کتاب از نتایج سحر تعریف جامعی از شعر انقلاب اسلامی ارایه کرده است.[۲۸]
محمدمهدی سیّار
در مراسم رونمایی از کتاب «سنگرسازان بیسنگر» از محمدرضا سنگری با عنوان سنگرساز بیسنگر عرصه شعر یاد کرد. ایشان بهواقع از سنگرسازان بیسنگر است. آقای سنگری بهعنوان منتقد و نظریهپرداز از ذوق و قریحهٔ خوبی برخوردارند، در صورتی که اگر میخواستند مسیر شعر و ادبی را بپیمایند، الان جزء قلهها بودند؛ اما فداکاری نموده و بار دیگری را به دوش میکشند.[۲۸]
علیرضا قزوه
سهم سنگری در معرفی شعر انقلاب اسلامی در دانشگاهها سهم بهسزایی است.[۲۸]
محمدعلی مجاهدی
سنگری میتوانست در سنگرهای بسیار روزآمدی چشمگیرتر وارد عرصه شود و آثاری خلق کند که درخور اوست؛ ولی آمد و تمام همّ خود را نه تنها صرف شعر عاشورایی، بلکه توجه به شعر عاشورا کرد که از نظر من و شما شاید نازل باشد. عظمت سنگری در این است، وقتی احساس کرد که زمانهٔ ما تشنهٔ نوحه است و نوحه حتما باید جنبه حماسی و اعتراضی داشته باشد، وارد عرصه شد و نوشت آنچه باید بنویسد.[۲۷]
سعید حدادیان
نگاه روایتگری در مسئلهٔ عاشورا دارد و اهتمام جدی به تاریخ اسلام، بهویژه در زمینهٔ کربلا داشتهاست.[۱]
علیرضا کمرهای
اولینویژگی سنگری در معلمبودن اوست و دومینویژگی سنگری آشنایی او با قلم است؛ قلمی که نرم و روان است. ما با معلمی سر و کار داریم که پژوهشگر است؛ پژوهشگری که در مقام یک جریانساز نقش ایفا میکند. «آیینهداران آفتاب» و «آیینه در کربلا» دو اثر شایان توجه سنگری است که هر دو، بهخصوص کتاب دوم، نوعی کتاب تذکرهنگارانه مبتنی بر تاریخ روایی نقلی در ریخت مقتلگونه پدید است.[۲۹]
وحید یامینپور
حدود ۳۰ سال پیش کودک بودم، پدرم دستم را میگرفت و در ماه محرم در مجالس میچرخاند، منبرهای زیادی شنیدم، اما بیان دلنشین استاد سنگری از همه بهتر و فهم جدیدی برای من داشت. او عاشوراپژوهی را در فرهنگ ایران اسلامی بنا گذاشت.[۲۹]
عبدالرحیم سعیدیراد
در دههٔ اول محرم حداقل روزی ۵ یا ۶ سخنرانی داشت که اغلب تا ساعت ۲ نصفشب طول میکشید. قرار گذاشتیم در فواصل دو مجلس با هم صحبت کنیم. آن شب در چندین مجلس حضور یافتم، اما یک کلمهٔ تکراری از او نشنیدم. شبهای بعد هم مستمع شدم، باز در آن مجالس هم کلمهٔ تکراری یا حرف تکراری نشنیدم. آقای دکتر همیشه حرفهای تازه از عاشورا دارد.[۲۹]
مشفق کاشانی
آثار دکتر محمدرضا سنگری شایسته صلتی تمام است، زیرا ترکیبشان پیوسته متین و الفاظشان هماره شیرین و معانیشان همیشه رنگین بوده است تا آنجا که رسایی سخن و شیوایی کلام و زیبایی الفاظ به راستی تَنسیقُ الصّفات شعر وی بهشمار میآید.[۳۰]
قاسم صرافان
این نویسنده محققی است که کار خود را هدفمند انجام میدهد و بهعنوان حلقهٔ گمشده علما و شعرا است.[۳۱]
حسین قرایی
هرگاه به حجم فعالیتهای پژوهشی دکتر سنگری توجه میکردم، حیرتزده میشدم. برایم جالب بود که فردی تا چه اندازه میتواند زمان را مدیریت کند و از لحظهلحظهٔ آن بهره ببرد. او در ده حوزه پویاست. سنگری از کودکی تا کنون در اقیانوس عاشورا شناور است.[۳۲]
دیگران از نگاه سنگری
نیما یوشیج
نیمایوشیج هم در زمان خود حدودا چهارده شعر خوب بیشتر نداشت؛ نسلهای بعد همچون سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و مهدی اخوان ثالث شعرش را سیقل دادند و اصلاح کردند.[۳۳]
حسین اسرافیلی
حسین اسرافیلی در حوزهٔ چهارپاره تبحر خاصی دارد. ویژگیهای شعری وی را باید در همین چهارپارهها جست. هرچند که وی در سایر گونهها نیز توانمند است؛ اما در چهارپارههای او میتوان چهرهٔ حسین اسرافیلی را دید. نقشی که حسین اسرافیلی نیز در تربیت نسل جوان، بهویژه در شعر آیینی داشتهاند غیرقابل انکار است. آنچه از شعر ایشان شکار کردهام، نتیجهٔ تجلی شاعر در اشعارش است که به چند واژه یا شبکهٔ واژهای منتهی میشود. شبکهٔ اولی که در اشعار اسرافیلی به چشم میخورد شبکهٔ پرواز است و شبکهٔ دوم واژهها دریا است. جریانداشتن و اوجداشتن نتیجهٔ این شبکهٔ واژهها است که در شعر وی خودنمایی میکند. وقتی خواستم در شعر ایشان دو مثلث را ترسیم کنم به ۳۰سروده رسیدم که یک ضلع وجودی اسرافیلی عاشورایی و عاشورااندیشی است. او حتی در شعر دفاع مقدس نیز اشعارش با عاشورا امتزاج و پیوند دارد. ضلع دوم این مثلث دفاع مقدس بوده و جهانیاندیشی نیز ضلع سوم اشعار اسرافیلی است. اسرافیلی حماسه، سوگ و عرفان را میشناسد و رگههایی از آنها در شعر عاشورایی اسرافیلی به چشم میخورد.[۳۴]
صادق آهنگران
این ویژگی در صادق آهنگران نیست که خود را معروف کند. با اینکه تردیدی در تاثیر او در جبههها نیست، اما یکبار هم ندیدیم که از خودش حرف بزند. تقریبا وی نماد جبهه شده است. صدای آهنگران صدای جبهه شده است. صفا و صداقت او در صدایش محسوس است. صدای ویژهٔ آهنگران عادی و معمولی نیست. این صدا زنگی دارد که رُبایش و جاذبه دارد. نکتهٔ دیگر، تواضع و فروتنی و افتادگی و مردمیبودن اوست؛هرجا میرود خاکی است. وی آدم متعبدی است. آنقدر هم مردمی است که کار بچههای جبهه را انجام میداد و مشکلاتشان را حل میکرد. از سالهای 53، 54 او را میشناسم.[۳۵]
سلمان هراتی
سلمان هراتی پدیدهٔ بزرگ ادبی بود که به بلوغ و اوج رسیده بود. او معلم بسیار نجیب با منش بزرگ بود. در یک مرحله تقلید میکرد و الگوهای شعری پیش روی خود داشت. اوج استقلال سلمان در «نیایشوارهها» بود. شما در آسمان سبز دورنمای به وجودآمدن یک شاعر بزرگ را میببنید. حتی سلمان نسبت به قیصر شتاب رشد بالاتری داشت؛ زیرا شعرهای 27 سالگی سلمان با اشعار پختهٔ سالهای 80 ـ 75 قیصر درخور مقایسه است.[۳۶]
قیصر امینپور
قیصر امینپور روح لطیفی داشت و صداقت زلالی بود که خوب بالیده بود؛ خود را خوب یافته و اثبات کرده بود. وقتی با قیصر صحبت میکردم، میگفت: من خود را اثبات کردم. امروز کسی نمیتواند منکر قیصر بشود. من به زور ژورنال و تبلیغات قیصر نشدم.[۳۷]
مشفق کاشانی، مهرداد اوستا
کسانی مثل مشفق کاشانی و مهرداد اوستا نتوانستند زبان انقلاب را پیدا کنند؛ این چالاکی زبان و تراشیدگی و صیقلخوردگی که متناسب با مخاطبان امروز باشد، در شعر ایشان پیدا نشد. برای همین است که استاد اوستا تا حد زیادی در حاشیه ماند. اگر تعجب نکنید، حتی شخص بزرگی مثل علی موسوی گرمارودی هم همینطور است. او با همهٔ چالاکی زبان و با اینکه شعر سپید انقلاب را به گونهای بارور کرد و رشد داد و حتی خیلی فراتر از شاملو ایستاد (من نسبت او را مثل نسبت اخوان به نیما میدانم)، اما نتوانست پابهپای نیاز و زبان امروز خود را حرکت دهد. آری، همان کسی که شعرهایی نظیر حماسهٔ درخت را به زبان روزگار خود سرود.[۳۸]
علی موسوی گرمارودی
موسوی گرمارودی واقعا انسان محققی است. وجهٔ تحقیقی او زمانی معلوم میشود که کسی ترجمههایش را بخواند. حتی نمیگویم آثاری که در حوزهٔ تحلیل شعر دارد، مثل دگرخند که در باب طنز است یا کتاب شعر کوششی و جوششی که بهعنوان یک نظر مطرح است. ترجمهٔ قرآن وی روح پژوهشی او را نشان میدهد که چقدر قوی و صبور است. شاخصهٔ ممتاز شعر گرمارودی که در حوزهٔ شعر سپید است باعث شد که وجوهٔ دیگر شخصیتی او پنهان بماند. یکبار به تلویح به وی گفتم: ای کاش همچنان در حوزهٔ شعر سپید میماندید و خود را کمتر صرف حوزههای دیگر میکردید. سه اثر برجستهٔ شعر سپید او، درسایهسار نخل ولایت، خط خون و حماسهٔ درخت است.[۳۹]
حمید سبزواری، سپیدهٔ کاشانی، علی معلم و شهریار
شهریار تلاش میکرد از انقلاب بگوید و گفت. او به سبب جایگاه رفیعی که داشت، باز در عصر انقلاب، شاعر انقلاب نیست؛ شاعر انقلاب به مفهوم کسی که صدای این نسل باشد؛ زبان این نسل را دریافته باشد. این از بزرگی شهریار کم نمیکند؛ اما قیصر و سیدحسن زبان انقلاب را دریافتند. کسانی مثل مشفق، اوستا، سبزواری، سپیدهٔ کاشانی و حتی علی معلم (که از دیگران بیشتر کار کرده)، اگرچه برای انقلاب شعر سرودند و شاعران نسل انقلاب را زیر بال و پر گرفتند و کمکشان کردند و به آنان بسیار آموختند؛ اما زبان انقلاب را درنیافتند.[۴۰]
امام، شریعتی و مطهری
امام اولینشخص بود که بر ادبیات انقلاب تاثیر گذاشت. دکتر علی شریعتی دومینچهره بود که با فضایی که در کتابهایش آفرید توانست بر ادبیات انقلاب تاثیر بگذارد. وجهٔ ادبی آثار شریعتی گاهی اوقات هموزن وجهٔ فکری اوست. ادبیات دکتر در تمام آثار ما کاملاً دیده میشود؛ حتی نوع قلمزدن و کاربرد واژگان او در آثار انقلابی مشهود است. چهرهٔ سوم شهید مطهری است که در مقابل تاثیر شیرین شریعتی، تاثیر عمیق خود را بر ادبیات انقلاب میگذارد.[۴۱]
جلال آلاحمد
جلال آلاحمد در طرح مسایل بیپروا بود؛ یعنی هیچ عنصر بازدارندهای مقابل او وجود نداشت. جلال اهل خودسانسوری نبود. آنچه که در شخصیت جلال اهمیت دارد، گذر از معبرهای مختلف و بازیافتن خود است. جلال در عصر گمشدگی، کتاب غربزدگی را مینویسد.[۴۲]
علیرضا قزوه
علیرضا قزوه به مجمعالجزایری از ویژگیهای چندگانه تبدیل شده است. همین ویژگیهاست که به باروری شعر و ژرفادادن و هویت مستقل بخشیدن به شعرش کمک کرده است. بُعد اول این است که به حق شاعر است؛ یعنی گویی خداوند از ابتدا در خمیرمایه او شعر تزریق کرده است! او به سادگی شعر میگوید؛ شعر را خیلی خوب میگوید و تصویر، فضا و ترکیبهای نو در قلمرو شعر او فراوان دیده میشود. قزوه انسانی کارآزموده و صاحب تجربه است. در واقع سفرهای متعدد، همنشینی با انسانهای مختلف، پرسه در اشعار و سبکهای مختلف و... همه در باروری فضای ذهنی و روحی او کمک کرده است. ویژگی سوم، مطالعه گسترده و فراوان اوست در حوزههای ادبی و غیر ادبی. در همه آثار او باورمندی و فهم و درک دینی وجود دارد و عرفانی که منشاء آن معرفت است. نثرهای او نیز نثرهای ادبی است و دارای چند ویژگی، از جمله طنز که در حفظ حریم ارزشهاست. شعرهای سپید قزوه اگرچه روشنتر و قویتر از اشعار مشابه خود (اشعار منثور دیگران) است، اما خالی از شعار نیست و گاهی دچار افت و فرود است؛ شعرهایی که در زمان خود تاثیرگذار بودهاند. الان قزوه گاه شعرهای جهانی مینویسد، اما هیچکدام از آنها اقتدار از نخلستان تا خیابان را پیدا نکردهاند. شعرهای سپیدش درنگ شاعرانه کم دارد و یک مقدار شتابزدگی دارد و باید بیشتر از پیش زبانش را متناسب با زمان عرضه کند. اما در غزلهای قزوه اغلب تصاویر با فرهنگ دینی ما پیوند خورده و در ترکیبات و تعابیر تازه و زیبایش نیز پیوندهای فرهنگی کاملا محسوس است. غزلهای قزوه با تمام ابعاد و جوه شعری خود را نشان میدهد؛ در عین حالی که استوار است و بافتی قوی و ساختار نحوی دقیقی دارد. روساخت شعرش سیر مشخصی از نوآوری دارد و در تاروپود آن نیز فرهنگ اعتقادی و دینی جریان دارد. غزل (و اغلب اشعار کلاسیک) او در میان دیگر اشعار قابل تشخیص است.[۴۳]
احمد عزیزی
شطیحات احمد عزیزی باب تازهای در نثر ادبی گشود. همه زیبایی و چالاکی و لطافت نثر ادبی امروز را و هم تفکرات و محتوا و هم غموض و حتی شکل کفرگونهبودن شطحیات را دارد که یک وجه آن کفر و وجه دیگر آن توحید ناب است. یکی از شاعران ممتاز و متمایز از دیگران است. از چند جهت متفاوت است؛ یکی از جهت گستردگی و تنوع واژگان. نکته دوم، جسارتهای اوست و نوآوریها و فضاهای تازه و ساختن ترکیبهای تازه. نکته سوم، نثر ویژه و متفاوت اوست که به شطحیات میماند و نثری است بالنده و پروردهشده.[۴۴]
فاضل نظری
شعر فاضل نظری تلفیقی از چند ویژگی است: نحو سالم زبان فارسی به شیوه سعدی، تصویرپردازیها و خیالپردازیهای هندی و حکمت جاریه... او واقعا حکیمانه سخن میگوید و مسایل حکمی، آموزههای تربیتی را مطرح میکند. او فضای تازهای را در شعر ایران رقم زد.[۴۵]
محمدمهدی سیّار
او از چهرههای دانشور شعر امروز است. وی در عین حال که فضل علمی و احاطه شعری دارد و ذوق شعریاش هم بالاست، فهم خوبی هم از شعر مورد نیاز عصر خود دارد. غلظت حکمت در شعر سیّار به اندازه شعر فاضل نظری نیست، ولی ساخت شعرش تفاوتی با پیشینیان دارد. ظرافتهای شعریاش نیز به سبک هندی نزدیک است.[۴۶]
دکتر علی شریعتی
دکتر علی شریعتی را باید جدیترین و تاثیرگذارترین چهره در صحنه نثر و قطعه ادبی دانست. کتابهای کویر، هبوط و نیایش او واقعاً یک قطعه ادبی است. شریعتی خیلی چیزها به نویسندگی و شعر ما داد.[۴۷]
محمدرضا حکیمی
تمام کتابهای ایشان، از جمله کتابهای در فجر ساحل و سرود جهشها، همه اینها را باید یک نثر ادبی دانست. نثر ایشان غامض است، چون وجه حوزوی با قلم توانایی ایشان درآمیخته است.[۴۸]
امیرحسین فردی
امیرحسین فردی هرچه جلوتر آمده، خلاء تکنیک را در کارهایش جبران کرده است؛ یعنی وقتی شما گرگسالی را میخوانید، با نویسندهای مواجه هستید که از ابزار و ظرفیتهای تازه برای پرورش کارش بهرهگیری کرده است.[۴۹]
محمود دولتآبادی
اگر درباره محمود دولتآبادی بخواهیم از منظر اعتقادی و باورها و نگرشهای دینی حرف بزنیم، با ما همساز و همداستان و همراه نیست؛ اما کلیدر انصافا از نظر نثر ادبی و بهخصوص توصیفها در آغاز بخشهای مختلف این داستان قابل اعتناست.[۵۰]
محمدعلی اسلامی ندوشن
من در دوره دکتری در دانشگاه تهران، دانشجوی آقای دکتر اسلامی ندوشن بودم. تفاوتهای جدی میان باورها و انگارههای دینی ما و تحلیلها و تصورات و توضیحات او وجود دارد؛ ولی قلم وی سلامت، سلاست و استواری نثرش واقعا قابل اعتناست.[۵۱]
جواد محقق
جواد محقق از چهرههای دوستداشتنی حوزه شعر ماست؛ وقار، نجابت، خوشسخنی، خوشفکری و تجربههای بسیار ارزشمندش ستودنی است. او به همان اندازه که انفسی است، آفاقی است. وقتی که او را دیدم تعجب کردم؛ اینقدر آرام است، با آن شعرهای داغ و گرم و آتشینی که روح حماسی داشت.[۵۲]
سید مهدی شجاعی
نثر شجاعی یک نثر ویژه است.کارهای او از کارهای شاخص انقلاب است. آثار کمتر کسی در حوزه ادبیات آیینی و دینی به اندازه کارهای وی تاثیرگذار است؛ آثاری مثل کشتی پهلوگرفته، آفتاب در حجاب، سقای آب و ادب و دیگر کارهایش در حوزه آیینی از کارهای ممتاز و تاثیرگذار است.[۵۳]
محمدباقر نجفزاده بارفروش
این انسان خاص است. یکی از حوادث جالب زندگیام آشنایی با اوست. چون اینقدر در اولینلحظه برخورد با آدم میجوشد که گویی سالهاست با شما بوده و با هم دوست بودهاید. او جانباز است و خیلی محرومیت کشیده و چشیده. کارهای زیادی برای چاپ دارد که کسی چاپ نمیکند؛ یکی از آنها کتاب شاعران انقلاب است. کتاب نجفزاده را دیدم و از نثرش نیز استفاده کردم.[۵۴]
محمدرضا روزبه
در مجله تربیت، ایشان صید من بود. او بسیار آرام، ساکت و کمحرف است. در صفحه بشنو از نی شعر و نقد چاپ میکرد. چقدر نقدش خوب و قلمش مناسب است. به یمن حضور آقای روزبه، روزی نبود که تعدادی از شاعران در مجموعه تربیت حضور پیدا نکنند. یکی دو کاری که روزبه درباره ادبیات معاصر و ادبیات انقلاب انجام داده است از جمله کارهای شاخص و ممتاز در این حوزه است.[۵۵]
محمدرضا ترکی
سکوت آقای دکتر ترکی هموزن سکوت آقای دکتر روزبه بود. این دو محمدرضا شبیه هم هستند، اگرچه تفاوتهایی با هم دارند. با او نیز از صفحه بشنو از نی آشنا شدم. یکی دو شعر داشت که ساخت آنها متفاوت از ساخت شعرهای بچههای ما بود. او دو چهره حوزوی و دانشگاهی دارد. در فرهنگستان مسئول بخش ادبیات انقلاب میباشد؛ زمانی جلساتی داشت و مرا هم دعوت میکرد. کارش در باب خاقانی بسیار ارزشمند است.[۵۶]
عبدالجبار کاکایی
در کنگرههای شعر جنگ و بسیج با وی آشنا شدم. زبان شستهرفتهای دارد و خیلی نگاه روشن و مشخص و باورمند. کاکایی آدم متعادلی است و تا کنون پل ارتباطی خود را با دوستانی که با گفتمان انقلاب همراه هستند حفظ کرده است و همچنین صمیمیت و دوستی خود را با آقای قزوه.[۵۷]
سهیل محمودی
تراز سهیل محمودی، تراز شاعران دوران اول انقلاب است. از شکفتهها و رویشهای شعر انقلاب یکی اوست. با او در جمع و اجتماعاتی که سلمان و قیصر و سیدحسن شرکت میکردند آشنا شدم. او ممکن است از لحاظ شخصیتی با این دوستان متفاوت باشد، اما از نظر دانش سطح شعر قابل اعتناست. سهیل محمودی حتی دبیرستان را به پایان نبرده، اما وقتی با بزرگان ادبیات به بحث و گفتگو مینشیند، کم نمیآورد.[۵۸]
ساعد باقری
من با ساعد باقری در جبهه، زمانی که با دوستان شاعر آمده بود، آشنا شدم. صدای خیلی خوبی داشت و جلسات شعر هم ابتدا با قرآنخواندن او آغاز میشد. او شاعری تواناست و تراز شعرش بالاست. اگرچه در دهه اخیر در جامعه ادبی کمتر شناخته شده است.[۵۹]
افشین علاء
از نظر تراز شعر کودک و نوجوان جزو رده اولهای این حوزه است. او بسیار عاطفی است. کمتر شاعری را دیدهام که با شنیدن اشعار عاشورایی به اندازه علاء منقلب شود. او در حوزه شعر بزرگسال هم شاعر موفقی است، اما نه به اندازه حوزه شعر کودک و نوجوان.[۶۰]
محمدرضا آقاسی
آقاسی در عصر انقلاب موفقترین شاعر در اجرای شعر بوده است. کم نیستند کسانی که در خوبخواندن شعر خود ناتوانند. بعضی از اشعار آقاسی نیز خوب است.[۶۱]
غلامرضا کافی
با دکتر کافی در شبهای شعر جنگ و بسیج آشنا شدم. او به جز شعر، در حوزه نظری ادبیات، محققی توانمند است؛ بهویژه در حوزه مباحث نظری ادبیات انقلاب. کتاب ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدسِ او کار ارزندهای است. در حوزه شعر عاشورایی نیز تحلیلهای دکتر کافی از بهترین تحلیلهاست. شاید هیچکس به اندازه دکتر کافی حوزههای متنوع و متکثر ادبیات انقلاب را تحلیل نکرده باشد.[۶۲]
طاهره صفارزاده
او را اولینبار در جهاد دانشگاهی دیدم. او شاعری دردمند بود که ادبیات ایران و جهان را خوب میشناخت و صاحب نگاهی متفاوت بود. شعر او ممتاز و متفاوت بود و در حوزه ترجمه نیز قدرت فوقالعادهای داشت. او شاعری متعهد بود و ارادت خاصی به حضرت امام (ره) داشت و با عشق از او سخن میگفت. او شاعری بود که دلآزرده از کجرویها و نارواییها بود؛ مثلا از کسانی که فهم درست ادبی ندارند یا ارزشهای انقلاب را نادیده میگیرند. ناراحت بود از شاعران بزرگی نظیر اخوان و شاملو که چرا این همه حقیقت را میبینند و بازگو نمیکنند.[۶۳]
میلاد عرفانپور
میلاد عرفانپور در حوزه رباعی حادثهای است؛ اتفاق بزرگی است. اگر چهار پنج شاعر شاخص در حوزه رباعی داشته باشیم، یکی ایشان است. او از مضامین پیشِپاافتاده فاصله گرفته یا از بهرهگیری از ضربالمثلها که پایان و درواقع مضمون رباعی را شکل میدهند. رباعیهای او دارای موسیقی قوی است؛ چهار مصراع رباعیهای او خوب یکدیگر را پیدا میکنند و با هم پیوند میخورند. نکته دیگر اینکه او مسایل اجتماعی و امروزی را خوب در رباعیهایش بازتاب میدهد. با اینکه تاکنون ورود وی به حوزه ترانهسرایی و گفتن مراثی و غزلگفتن، از رباعیهای او چیزی نکاسته، اما به نظر من او همواره رباعی بسراید بهتر است؛ زیرا این امر به او در این کار تمرکز بیشتری میدهد و این کاراکتر و شخصیت رباعیسرای او را تکمیل میکند.[۶۴]
سیدحمیدرضا برقعی
برقعی اتفاق بزرگی در شعر دینی و آیینی این روزگار است. او یک سر و گردن از همه آیینیسراهای روزگار ما فراتر و بالاتر است. او مراقب خلاقیتهای خود و شعر خود است. او به خیلی از محافل دعوت میشود؛ اما این امر منجر به سطحیشدن و تنزّل اشعارش نمیشود. او همچنان شعر را جدی گرفته و با آن زندگی میکند.[۶۵]
موضعگیری سنگری درباره دیگران
احمد شاملو
ما همچنان که در تبیین و تحلیل تاریخ سیاسی نمیتوانیم هویدا و شاه را حذف کنیم؛ چون بخشی از تاریخ سیاسی ما هستند؛ شاملو و چهرههایی نظیر او (دولتآبادی، اسلامی ندوشن و...) نیز بخشی از چهرههای ادب ما هستند و قابل حذف نیستند؛ اگر چه به لحاظ اعتقادی با ما متفاوت باشند، که هستند.[۶۶]
صادق هدایت
انسانها یا لایق ستودن یا لایق نفرین هستند. صادق هدایت تمام ارزشهای ما را نادیده گرفت؛ رودرروی ارزشهای دینی ایستاد. نمیشود به سادگی از کسی که به حضرت زهرا (س) توهین میکند، گذشت. وجه ادبی او را باید نقد کرد؛ هرچند هدایت یک اتفاق ادبی در تاریخ ادبیات ماست. اگر بخواهیم حوزه ادبیات داستانی پیش از انقلاب را بررسی کنیم، نمیتوانیم از او نگوییم؛ حتی اگر کاملاً او را نفی کنیم. البته مطلق نفیکردن صادق هدایت هم درست نیست.[۶۷]
نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی بهسبب اینکه به جبهه انقلاب گره خورد، از طرف جبهه مقابل انقلاب مغبوض واقع شد و یک چهره ناشناخته ماند. اگر بهطرف روشنفکران میرفت، الان تراز او معادل شاخصترین چهرههای روشنفکری بود. ولی بهسبب اینکه برای امام (ره) و جبههها نوشت، آن طرف او را مطرود کرد. من کسی را نمیشناسم که به اندازه ابراهیمی به نثر سعدی نزدیک شده باشد. او روح زبان فارسی را درک کرده است. نادر ابراهیمی یک سخنران پخته و ورزیده بود. ادبیات دیروز و امروز را خوب میشناخت.[۶۸]
نظر سنگری درباره دیگر مسایل و موضوعات
شعر و داستان انقلاب
محمدرضا سنگری در حوزه ادبیات عاشورایی، دفاع مقدس و انقلاب اسلامی چهره شناخته شده است. او فردی است که با همت و تلاش بسیار ادبیات دفاع مقدس و آیینی را وارد کلاسهای دانشگاه کرد . سنگری معتقد است، شعر انقلاب اسلامی، ادامه شعر گذشته فارسی است و دایره شمول آن چه از نظرگاه مضمون و درونمایه و چه از منظر قالب و شکل، همه قلمروهای گذشته را دربرمیگیرد. شعر انقلاب اسلامی هم درونمایه حماسی دارد هم عارفانه، هم عاشقانه، هم مذهبی و هم اجتماعی و سیاسی؛ بهتر است بگوییم هیچ موضوع و مضمون الهی، انسانی و جهانی نیست که شاعران انقلاب بدان نپرداخته باشند. از نظرگاه قالب و شکل نیز نه تنها قالبهای کلاسیک و سنتی و قالبهای نو (نیمایی و سپید) به وفور در تمام دورههای حیات انقلاب بهکار گرفته شدهاند، که نوآوریهایی نیز در فرم و شکل صورت پذیرفته است. همانگونه که در حوزه معنا نیز نگاه تازه و مضامین تازه را در شعر انقلاب میتوان جستجو کرد. ادبیات داستانی نیز پس از شعر که سنتیترین و پیشینهدارترین گونه ادبی ایران است، از نظرگاه گسترده، عمق، تولید، آموزش و رقابت، جایگاه ویژهای در میان گونههای ادبی انقلاب اسلامی یافته است. ادبیات داستانی عصر انقلاب، با هویت اسلامی - ایرانی و با تحول در حوزه مضمون و محتوا و پاسداشت هویت دینی و ملی با رویکردی واقعگرایانه ولادت و رشد یافت. ادبیات داستانی شبهروشنفکری و مطرح ما در قبل از انقلاب، با وجود خلق آثاری بعضا چشمگیر و قابل توجه - به تناسب زمان خود - ادبیاتی بیهویت و اگر درستتر و صریحتر بگوییم غربزده یا شرقزده و مملو از وابستگی، سرسپردگی با خودباختگی در برابر آن فرهنگ بود. نویسندگان جوان انقلاب در آغاز بهسبب ناپختگی، آغاز راه و نیاز شدید جامعه و عرضه شتابزده، کمتر به ساختار داستان و بیشتر به محتوا و موضوع و درونمایه میاندیشیدند؛ درونمایهای که دارای ارزشها و هنجارهای دینی و انقلابی بودند.[۶۹]
من بر خلاف برخی که معتقدند شعر انقلاب اسلامی باعث عقب گرد و بروز دوباره شعر سنتی شد، بر اساس آمار دقیق اثبات کردم، اتفاقا در آغاز انقلاب اسلامی گرایش به شعر سپید و نیمایی خیلی زیاد شده بود.[۷۰]
سنگری شتابزدگی و سطحینگری را آفتهای حوزه داستانهای دینی میداند و معتقد است ورود افراد ناآشنا به حوزه داستانهای دینی زمینهساز تشدید این آفتهاست.[۷۱]
پیشنهاد به آموزشوپرورش
کلاس چهارم خسرو و شیرین نظامی را میخواندم و بخشهایی از آن را میفهمیدم؛ اماحفظشان میکردم. امروز اعتقاد دارم که بسیار خوب است در کودکی به بچهها اشعار حافظ و... را یاد دهیم. بگذاریم غزلهای حافظ در حافظهاش باشد؛ بیآنکه چیزی از آنها بفهمد. این کار، نوعی ورزش ذهنی است و نوعی موسیقیِ ذهنی را ایجاد میکند.[۷۲]
هویت ادبی انقلاب
اگر قرار باشد تصویری از ادبیات انقلاب بدهیم، میتوان روی افرادی مثل سلمان هراتی، سیدحسن حسینی، قیصر امینپور، و از داستاننویسان محمدرضا سرشار، ابراهیم حسنبیگی، علی موذنی، سیدمهدی شجاعی تکیه کرد.[۷۳]
موضعگیری و فعالیتهای سیاسی
شهید عبدالحسین سبحانی را باید بنیانگذار گروه منصورون در خوزستان بدانیم. افرادی که در مدرسه آیتالله معزی گرداگرد شهید سبحانی جمع میشدند، علاوه بر فعالیت سیاسی و نشر افکار امام خمینی (ره)، فعالیتهای دینی و علمی و غیره هم داشتند؛ حتی گاه در صورت لزوم، دست به مبارزه مسلحانه هم میزدند. غلامعلی رشید، شهید عزیز صفری، شهید صفاتی دزفولی، حمید صفری، عیدی و حمید آستی هم که اخیراً کتابی درباره گروه منصورون نوشته، از اعضای این جمع بودند. محسن رضایی هم که در مسجدسلیمان ساکن بود، در این جمع رفتوآمد میکرد. این افراد هسته اولیه گروه منصورون بودند و من هم بهتدریج پایم به این جمع باز شد و در کلاسهایی که شهید سبحانی برگزار میکرد شرکت میکردم.[۷۴]
تازه پیروز شده بودیم. گرمای انقلاب بود و هر صفبندی که امام میکرد برایمان مهم بود؛ معیارمان امام بود. امام گروهها را خطرناک دانست. بیش از 75 درصد تهاجم گروهها علیه شهید بهشتی بود. وقتی امام وی را مظلوم نامید، ما واقعا این مظلومیت را با تاروپود وجودمان احساس میکردیم. آنزمان سرمایهدار بودن تهمت بزرگی محسوب میشد. میگفتند بهشتی سرمایهدار و... است. بهخوبی میدیدیم که دشمن چه کسی را هدف قرار داده است.[۷۵]
من یک چهره نیمهعملیاتی و رزمی داشتم؛ اما بیشتر در حوزه ایدئولوژیک و اعتقادی کار میکردم. دزفول یک شهر استراتژیک در کل منطقه بود. باید به استانهای دیگر خدمت میرساندیم. ایلام و لرستان در خطر بود و فتنهها در این شهر شروع شده بود و خلق لُر و خلق عرب ساختگی برخاسته بودند. وضعیت خطرناکی بود. در خانهها اسلحه بود. خودم در خانه، اسلحهخانه داشتم؛ هروقت میخواستم بروم بیرون، 4 نارنجک میبستم و اسلحه داشتم. در اهواز دانشجو بودم. در رفتوآمد دزفول به اهواز باید با جریانهای چپ و دفترهای منافقین که بسیار فعال بودند، برخورد میکردم، تا بشناسم و کار تبلیغی کنم. بعد از اذان صبح راه میافتادم. جلسات سخنرانی متعددی برای خانمها و آقایان داشتم. 8 تا 9 ساعت با طیفهای گوناگون صحبت میکردم. 25 ساله بودم و سرحال و بانشاط و در چند رشته فعالیت میکردم. بعضی جلساتم که خصوصیتر بود از 12 شب به بعد برگزار میشد. تیمهایی را آماده میکردم تا به کتابفروشیهایی که کمونیستها داشتند دستبرد زده، آنجا را بههم بریزند؛ چون به بچهها مجانی کتاب میدادند و...[۷۶]
آقای رحیم عبادی در زمان ریاستجمهوری آقای خاتمی معاون پرورشی وزارت آموزشوپرورش شده بود و من و دکتر روزبه در مجله تربیت کار میکردیم. هنوز خطکشی گروهای انقلاب پررنگ نشده بود. یک روز آقای عبادی که مصاحبه مرا با روزنامه رسالت دیده بود، به من گفت: شما با اینها مصاحبه میکنید؟! گفتم اینها همه متعلق به این نظام هستند؛ من نظام را میبینم و اصلاً هم به این خطکشی و مرزبندیها توجه ندارم؛ ضمن اینکه من اصلاً نگاه سیاسی ندارم و موضوع من در مصاحبه رسالت اصلا سیاسی نبوده است. اتفاقا در همان موقع در روزنامههای سلام و کیهان و اطلاعات هم مطلب داشتم. بعد هم عبادی گفت رضا بدلی، قیصر، مهدی شجاعی و پوررضاییان باشند که یعنی بقیه بروند. من هم استعفا نوشتم و به دعوت آقای حداد عادل به سازمان پژوهش رفتم.[۷۷]
از من میپرسند، با اینکه رهبری فرمودند، چرا از شاملو شعری در کتابهای درسی نیاوردید؟! من هم میگویم: شما شعری از شاملو که قابلیت چاپ در کتابهای درسی را داشته باشد در اختیارم قرار دهید تا آن را چاپ کنم؛ مثلاً «مرا تو بیسببی نیستی» که اصلاً شایسته نیست. فروغ هم همینگونه است. اگر دانشآموزی سراغ فروغ میرفت، ممکن بود فروغِ تحولیافته را نبیند و سراغ کتاب عصیان او برود، آنوقت ممکن بود فرزندان این نسل با مطالعه این کتاب هر اتفاقی برایش بیفتد، ما باید در پیشگاه الهی پاسخگو باشیم.[۷۸]
اشعار
برای «جون» غلام ابوذر غفاری، شهید معطّر کربلا: ربذهی دوم
- آمده بود
- از دوردستِ خویش
- از انتهای درد
- از ناکجای درد
- بر شانههایش گیسوانی از تازیانه ریخته
- و بر دستهایش
- تاولِ درشتِ عشق
- قلبش کمی پیشتر از خودش میدوید
- و تن
- دو گام عقبتر از حسین
- آمده بود
- از دوردستِ خویش
- سیاه مثلِ گیسوانِ قاسم
- با دو چشم که از میانِ تراکمِ شب
- همه سپیده را نوشیده بود
- دو چشم به سپیدی ابروانِ حبیب
- به روشنیِ فرات
- دو چشمی که آفتاب را اقتدا میکرد
- زیرِ پلکهای سربهزیر.
- از ربذه آمده بود
- از تلاقیِ ریگستان و ایمان
- همسفر با گردبادِ جنون
- همپای بادهای چموش
- همه قلبش را در تفتیدهترین ریگزار نشانده بود
- در غریبانهترین خاک
- همه «راستی» را
- در بیبارانیِ کویر
- کاشته بود
- آمده بود
- تا ابوذر را تجربه کند
- در دومین ربذه
- در کوچکترین جغرافیا
- در عظیمترین تاریخ
- شمشیر را صیقل میداد
- و هر بار آینه شمشیر را با قلبش اندازه میگرفت
- و در برقِ شمشیر، تبسّمِ زمختش گم میشد!
- شمشیر را صیقل میداد
- تا این ماهی
- در شطِ خونها خوبتر شنا کند!
- شمشیر را صیقل میداد
- تا در تاریکیِ قلبها
- خوبتر بدرخشد
- و آهنگِ صیقل
- با ترانه غریبانه خیمه گره میخورد
- یا دهر اف لک من خلیل
- و کم لک بالاشراق و الاصیل
- شب با ترنمِ صیقل، صیقل میخورد
- و روز در درخششِ شمشیر
- نزدیکتر
- «جون» هم جان را به میزبانیِ شمشیر آورده است
- عمری صیقل خورده است
- تا در جنگ کند نماند
- تا ساده نشکند
- تا در جنگلِ تشویش گم نشود
- آمده است
- با پوستی شفافتر از شب
- صیقل خوردهتر از شمشیر
- آمده است تا بیتابترین دل را
- در بنبستِ عطش
- به بیکرانهترین دریا بسپارد
- و سر را
- در بازیِ کودکانه مرگ
- همبازی خنجرهای آخته
- غروب در کرانه صحرا
- در ساحلِ آرامِ دشت
- در فروخفتگیِ موج
- «جون» خفته بود
- سفیدتر از آفتاب
- روشنتر از آسمان
- کسی خفته بود
- در جشنِ عریانی
- نسیم از او میوزید
- و دستِ میزبانِ عطری
- که از ربذه میآمد
- و همه جغرافیای خوبی را پر میکرد
- «جون» همه جانها را صیقل میزد
- و قافله قلبها را به ضیافت فردا میبرد.
- همسفر! حوصله، اين قافله برمیگردد
- گرد میخوابد و اسب يله برمیگردد
- دشت هر چند پر از گرگ و حضور مرگ است
- مکن از غيبتِ چوپان گِله، برمیگردد
- همنفس! همدلِ من! بغض چرا؟ گريه چرا؟
- صبر کن، همنفسِ يکدله برمیگردد
- آفتابِ پس ابر است، چرا بیتابی؟
- روشن است اينکه از اين مرحله برمیگردد
- میرسد همهمه سبز، پس از رخو تِ زرد
- آسمان زيرِ پرِ چلچله برمیگردد
- با جنون فاصله؟ هرگز... دل من میداند
- آخرينحلقه اين سلسله برمیگردد.
- میگذری
- بشکوه
- چون کوه
- علم بر دوش
- در اشکریزی و رشکخیزیِ محشر
- عجب محشری
- چهقدر آب آوردی
- چهقدر آبرو
- به خیمه انسان
- چهقدر آب و آیت و آینه آوردی
- دستافشان
- به خیمه انسان.
- برای مسلم و تنهاییاش
- درها همه بسته بود در قحطی مرد
- فریاد نشسته بود در قحطی مرد
- یک زن شبِ کوچههای بنبستِ غرییب
- مردانه شکسته بود در قحطی مرد.
- پر زد دوباره مرغِ دلم کربلایتان
- پیچید در تمامِ وجودم صدایتان
- یک کوه غصّه روی دلم مینشست تا
- آغاز شد دوباره غمِ نینوایتان
- تا گفتم السلامعلیک دلم شکست
- از بس که سخت بود غمِ روضههایتان
- تا خواستم که نامِ شما آورم به لب
- اشک آمد و نوشت که جانم فدایتان
- یعقوبوار در تپشِ روضه خیس شد
- چشمم زِ داغِ ماتمِ عظمی برایتان
- خونِ غزل چکانده شد و مثنوی رسید
- شاعر نوشت قامتِ هفتآسمان خمید
- رختِ سیاه بر تنِ هر واژه مینشست
- «بنیادِ صبر و خانه طاقت زِ هم گسست»
- باریده بود فصلِ عطش بر نگاهِ دشت
- افتاد پرده، دید سری را درونِ تشت
- یک قطره اشکِ آدم و عالم سیاه شد
- بنویس محتشم که چه بر قلبِ ماه شد
- از پشتِ چشمهای کبود و غمین نوشت
- با خطِ اشک، جوهرِ خون، این چنین نوشت
- خاموش محتشم که دلِ سنگ آب شد
- «بنیادِ صبر و خانه طاقت خراب شد»
- لرزید کائنات و هر آنچه درونِ آن
- پیچید چشمِ شاعرِ دلخون به آسمان
- یا رب صدای کیست که لرزانده عالمین
- آمد ندا، صدای حسین است! یا حسین.
تأثیرپذیریها
اگر قرار باشد که بنده چند عنصر تاثیرگذار را در زندگیام برشمارم، بیتردید یکی از این عناصر، مسجد است. من از شعر انقلاب و شعر آیینی، متون مذهبی و ادبی، قرآن کریم و نیز از اشخاصی نظیر علامه حائری مازندرانی، محمود حکیمی، محمدتقی جعفری، شهید مطهری و شهید بهشتی تاثیر پذیرفتهام.[۷۹]
استادان
دکتر شهیدی، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، دکتر وحیدیان، دکتر حمیدیان، دکتر کامیار، دکتر باستانپور، دکتر داودی.
علت شهرت
پژوهش و سخنرانی درباره ادبیات آیینی و عاشورایی و انقلاب.
ویژگیهای شعری
دکتر سنگری در قالبهای متفاوت شعر فارسی از غزل، قصیده، رباعی تا دوبیتی و مثنوی به تجربههای دست یازیده همچنین در قالب نیمایی و سپید نیز آثار ماندگاری از خویش به یادگار گذاشته است. آثار دکتر سنگری به سادگی، خیال را برمیانگیزد.
کارنامه و فهرست آثار
=مقالات، نقدها، پژوهشها، شعر و نوشتههای سنگری
- بررسی تطبیقی و تحلیل ساختاری سفرنامههای عتبات عالیات سِفر عشق و ملک ری، نویسنده :سعیده عباسی محمدرضا سنگری ابوالقاسم رادفر/ منبع:زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد سنندج، سال دهم، زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۷
- صحابه حسین (ع)، ویژگیها و فضیلتها (2)/ منبع: پژوهشنامه معارف حسینی (آیت بوستان سابق)، سال اول، زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴
- صحابه امام حسین(ع)، ویژگیها و فضیلتها (1)/ منبع: آیت بوستان، سال اول، پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳
- رویکردی در تحلیل و نقد رمانهای انقلاب اسلامی با تأکید بر نقد رمانهای رضا امیرخانی، نویسنده فاطمه شکردست. مصطفی گرجی. فاطمه کوپا. محمدرضا سنگری /منبع: پژوهش زبان و ادبیات فارسی، تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳۳
- شخصیتهای منفی کربلا (جنایتکاران) در شعر عاشورایی/منبع: کتاب نقد، تابستان و پاییز ۱۳۹۲ شماره ۶۷ و ۶۸
- با نسل امروز/ منبع: رشد آموزش زبان، تابستان ۱۳۹۱ شمارهی ۱۰۳
- ادبیات انقلاب اسلامی/ منبع: رشد آموزش زبان و ادب فارسی، زمستان ۱۳۹۱ شماره ۱۰۴
- راهبردهای عاشورایی برای بسیج/ منبع: مطالعات راهبردی بسیج، سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۵۶
- سرمقاله: زنان پارسیگوی نیکاندیش/ منبع: رشد آموزش زبان، بهار ۱۳۹۱ شمارهی ۱۰۲
- سرمقاله: گلهمندی متن/ منبع: رشد زبان و ادب فارسی، پاییز ۱۳۹۰ شماره ۹۹
- سرمقاله: نوآوری در ادبیات انقلاب اسلامی/ منبع: رشد آموزش زبان، زمستان ۱۳۹۰ شمارهی ۱۰۱
- سرمقاله: سند تحول راهبردی/ منبع: رشد زبان و ادب فارسی، بهار ۱۳۹۰ شماره ۹۷
- اندیشه: نمادهای قرآنی در مثنوی، نویسنده: محمدرضا سنگری لیلا حاجی/ منبع: رشد آموزش معارف اسلامی، بهار ۱۳۹۰ شماره ۸۰
- سرمقاله: بنده طلعت آنیم که آنى دارد/ منبع: رشد زبان و ادب فارسی، بهار ۱۳۹۰ شماره ۹۷
- فاخر و محکم تازه و امروزی/ منبع: شعر، آبان ۱۳۸۷ شماره ۶۲
- تکامل شعر انقلاب اسلامی/ منبع: شعر، پاییز ۱۳۸۶شماره ۵۳
- تحلیل هنری پیام نبوی/ منبع: رشد آموزش قرآن، ۱۳۸۶ شماره ۱۸
- اضلاع چهارگانه شعر/ منبع: شعر، فروردین ۱۳۸۶ شماره ۵۵
- غزل/ منبع : شعر، خرداد ۱۳۸۵ شماره ۴۶
- راز رشید/ منبع: شعر، نیمه اول بهار ۱۳۸۴ شماره ۴۱
- هدفها و شیوههای داستانپردازی در قرآن/ منبع: رشد آموزش قرآن، ۱۳۸۴ شماره ۸
- شعر منثور/ منبع: شعر، پاییز ۱۳۸۳ شماره ۳۸
- بیت پایانی؛ خوش فرجامی شعر/ منبع: شعر، نیمه دوم تابستان ۱۳۸۳ شماره ۳۷
- شعر هشدار و انذار/ منبع: شعر، نیمه اول تابستان ۱۳۸۳ شماره ۳۶
- هنجارگریزی و فراهنجاری در شعر/ منبع: شعر، نیمه دوم زمستان ۱۳۸۳ شماره ۴۰
- بیت آغازین، واژه آغازین/ منبع: شعر، بهار ۱۳۸۳ شماره ۳۵
- ادبیات پایداری/ منبع: شعر، نیمه اول زمستان ۱۳۸۳ شماره ۳۹
- شعر ناکام، شاعران ناکام/ منبع: شعر، بهار ۱۳۸۲ شماره ۳۱
- دریچهای به زیباشناسی داستان/ منبع: رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۲ شماره ۶۶
- شعر انقلاب اسلامی/ منبع: شعر زمستان، ۱۳۸۲ شماره ۳۴
- هنجارگریزی و فراهنجاری در شعر (باستان گرایی «ارکائیسم»)/ منبع: رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۲ شماره ۶۵
- تأملات (6): بایستهها در آرایهها/ منبع: رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۱ شماره ۶۲
- تأملات (5): شعر ناکام؛ شاعران ناکام/ منبع: رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۱ شماره ۶۱
- هنجارگریزی و فراهنجاری در شعر (1)/ منبع: رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۱ شماره ۶۴
- کاشف فروتن اندیشه و مضمون/ منبع: شعر، زمستان ۱۳۸۱ شماره ۳۰
- عاشورا/ منبع: نگاه حوزه، نوروز ۱۳۸۱ شماره ۷۷ و ۷۸
- تأملات: بیت آغازین، واژه آغازین/ منبع: رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۰ شماره ۵۷
- تأملات (2) بیت پایانی: خوش فرجامی شعر / منبع: رشد آموزش زبان و ادب فارسی ۱۳۸۰ شماره ۵۸
- تحلیلی بر غزلی عارفانه از امام خمینی (ره)/ منبع:رشد آموزش معارف اسلامی، پاییز ۱۳۷۸ شماره ۳۹[۸۰]
جوایز و افتخارات
- شایسته تقدیر بخش نقد و پژوهش سیزدهمین جایزه قلم زرین برای کتاب از نتایج سحر در سال ۱۳۹۴
- برگزیده جایزه کتاب سال دفاع مقدس، برای کتاب سهجلدی بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس
- برگزیده کتاب سال ولایت برای کتاب آینهداران ولایت، و آیینهداران آفتاب بهعنوان اثر تشویقی دهمین دوره این جایزه در سال ۱۳۸۷
- شایسته تقدیر در جایزه کتاب سال رضوی برای کتاب اباالفضل نهضت رضوی[۱]
برخی از کتابهای دربارۀ او
همسایه سدر و همسفر رود
این کتاب به همت و کوشش و نیز گفتوگوها و تنظیم و تدوین حسین قرایی به سرانجام رسیده است. او میگوید: زندگی دکتر محمدرضا سنگری، روایت معلم شاعر و عاشقی است که با سخنرانیها و کلام بدیع خود در جامعه، دانایی میافشاند. پیداکردن دکتر سنگری کار بسیار دشواری است. او مدام در حال سفر و سخنرانی است. شاید پربسامدترین واژههایی که در زندگیاش بتوان نام برد، همین دو واژه باشد: سفر و سخنرانی. 30 جلسه با صبوری مثالزدنی، دکتر وقت گذاشت. از کودکی تا اکنونش را با جزئیات برایم روایت کرد؛ روایتی که میتواند بخش مهمی از تاریخ ادبیات معاصر ایران را در بر بگیرد و به کار علاقهمندان و همچنین دانشجویان زبان و ادبیات فارسی آید. کوشیدهام سوالها طوری پرسیده شود تا خاطرات در بستر تاریخ روایت شوند و به دنیای شیرین تاریخ شفاهی ورود کنم.[۸۱]
آینهداران آفتاب
معمولا به دو ویژگی در آثار سنگری اشاره میشود؛ ویژگی اول رعایت خطمشی متعادل است. میانهروی و مشی اعتدال نویسنده نشاندهنده شخصیت آرام اوست. این میانهروی به معنای بیموضعی نیست. آثار سنگری نظریه دارند و موضعی را دنبال میکنند. همچنین در اندیشه و قلم سنگری پرسش بیپاسخ وجود ندارد و مخاطب آثار او سردرگم و درگیر ابهامات نمیشود. برای مثال در همین کتاب "آیینهداران آفتاب" شاهد یک حلالمسئله عاشورا هستیم که ابهامات را از بین میبرد. در صورتی که بسیاری از پژوهشها درهمریختگی دارند و ابهامزا هستند.[۸۲]
کتاب آینهداران آفتاب در دو جلد، شامل هشت فصل است؛ فصل اول آن مباحث تحلیلی، جایگاه و فضایل اصحاب امام حسین(ع) است. در این فصل او به انواع تقسیمبندی صحابه بهمنظور شناخت آنان و همچنین گذرگاهها و منازل راه از مکه تا کربلا میپردازد. ویژگی کتاب مبنای تقسیمبندی اصحاب بر اساس زمان شهادت آنان است که در نوع خود تبیین نزدیکی از حادثه عاشوراست. شهدا در این کتاب به ۷ دسته تقسیم شدهاند؛ شهدایی که پیش از رسیدن امام به کربلا شهید شدهاند، شهدای تیرباران صبح، شهدای جنگ تنبهتن، شهدای پیش از نماز و شهدای نماز، شهدای پس از نماز، شهدای بنیهاشم و شهدای پس از امام حسین(ع). به این ترتیب ۱۵۲ شهید در این کتاب معرفی شدهاند. یکی دیگر از ویژگیهای کتاب این است که نویسنده توصیف یاران را در قالب داستان و نثر ادبی به علاقهمندان ارائه کرده و از جذابیتهای این اثر کمنظیر است که پژوهش و داستان را با هم درآمیخته است. همچنین داستانها با قلم روان همراه با توصیفهایی بکر بازگو میشود. از دیگر ویژگیهای داستانهای «آینهداران آفتاب»، توصیفات دقیق و بیان جزییات ارزشمند است. چنانکه خواننده صحنه را پیش چشم خود میبیند. خواندن این کتاب برای فعالان عرصه تعزیه و روضهخوانی زمینه مناسبی برای غنای نمایشهای آنان و همچنین روضههاست. حُسن این روایتها این است که راوی آنها فقط تاریخدان نیست که روایتی را از دل تاریخ برای ما بازگوید یا صرفاً عالم دینی نیست که به پیامها و پندها بسنده کرده باشد؛ او ادیب و شاعر هم هست، واژهها را خوب میشناسد و زبان تأثیرگذاری در روایت دارد و این سه ویژگی از این اثر منبعی جامع برای شناخت تاریخ عاشورا، پندگرفتن از آن و دیدن زیباییهای آن پدید آورده است، بهطوری که برخی از جملات و عبارات آن این قابلیت را دارد که در ذهن انسان ماندگار شوند.[۸۳]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ «محمدرضا سنگری».
- ↑ «محمد رضا سنگری».
- ↑ «دعبل نیوز».
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۷.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۸.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۸.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۱.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۳و۳۴.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۶و۳۷.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۹.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۴۳و۴۴.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۴۹و۵۰.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۵۳.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۵۴و۵۵.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۶۱.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۶۲.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۱۵۴.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۱۵۴و۱۵۵.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۱۷۱-۱۶۹.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۱۷۳.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۴۴و۲۴۵.
- ↑ «دعبل نیوز».
- ↑ «خبرگزاری بینالمللی قرآن».
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۵۶.
- ↑ ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ ۲۵٫۳ ۲۵٫۴ ۲۵٫۵ «دعبل نیوز ۲».
- ↑ «مراسم تجلیل از محمدرضا سنگری و موسی حقانی برگزار میشود».
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ «دعبل نیوز۳».
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ ۲۸٫۲ «دعبل نیوز۴».
- ↑ ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ «دعبل نیوز۵».
- ↑ «بخشی از کتاب خلوت انس استاد مشفق کاشانی».
- ↑ «دعبل نیوز۶».
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری.
- ↑ «دعبل نیوز۷».
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۱۴۱.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۱۸۴.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۰۴و۲۰۵.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۲۰و ۳۴۷.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۲۰و ۳۴۷.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۲۱و۲۲۲.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۷۷و۲۷۸.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۸۲.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۱۰-۳۲۹.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۳۳.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۷۶-۳۷۴.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۷۹و۳۸۰.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۰۲.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۰۳.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۲۰.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۳۴.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۳۴و۳۳۵.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۴۴.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۴۵و۳۴۶.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۴۶.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۴۸و۳۴۹.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۴۹و۳۵۰.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۵۱و۳۵۲.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۵۲و۳۵۳.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۵۳.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۵۴و۳۵۵.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۵۶.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۶۴و۳۶۵.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۶۵و۳۶۶.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۸۱.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۸۲.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۳۵.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۳۵و۳۳۶.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۳۸و۳۳۹.
- ↑ «دعبل نیوز۸».
- ↑ «دعبل نیوز۹».
- ↑ «دعبل نیوز۱۰».
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۴۵.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۷۴.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۷۳و۷۴.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۱۵۱.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۱۶۰و۱۶۱.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۲۹و۲۳۰.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۲۴۵.
- ↑ حسین قرایی، همسایهٔ سدر و همسفر رود، تاریخ شفاهی شعر معاصر ایران، زمانه و زندگی دکتر محمدرضا سنگری، ۳۴.
- ↑ «پرتال جامع علوم انسانی».
- ↑ «خبرگزاری فارس».
- ↑ «دعبل نیوز۱۱».
- ↑ «خبرگزاری بینالمللی کتاب».