مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج
مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج را میتوان تمام آنچه نیما سرود، نامید. مخزنی لبالب از اشعار نیما که سیروس طاهباز به گردآوری آن همت گمارد و سرانجام سال۱۳۷۰، نگاه چاپش کرد.
مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج | |
---|---|
نویسنده | سیروس طاهباز |
ناشر | نگاه |
محل نشر | تهران مکان ناشر فارسی: تهران |
تاریخ نشر | چاپ اول ۱۳۷۰ چاپ شانزدهم ۱۳۹۷ |
شابک | ۹۷۸-۹۶۴-۶۱۷۴-۰۲-۳ |
تعداد صفحات | رقعی ۹۰۸ |
زبان | فارسی |
سری | اشعار گویش فارسی |
«مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج» یادداشتهایی در صفحات آغازین خود جای داده است بهقلم محمد معین و جلال آلاحمد. طاهباز خود نیز درباب کوششهایش برای گردآوری و چاپ اشعار نیما طی سالیان مختلف، نوشتههایی در این صفحات آورده و درادامه همایش دارد از اشعار نیما که بهترتیب تاریخ نوشته است، بهجز رباعیات و پارهای از قطعات پایان کتاب. فرهنگ لغاتِ اشعار نیما نیز بخش پایانیِ کتاب را تشکیل میدهد.
قبل از خواندن اثر، بدانیم
داستانک خواندنی
قصهٔ اشعار نیما
قصهٔ رنگپریدهٔ نیما، مُهر خورد ۱۲۹۹ و یک سال بعد رسید به دست خواننده، آنهم با دستْ بر جیبِ خود بردن نیما. شب همه شب پدیدار شد در روزی از سال۱۳۳۷ و بین آن اولی تا این آخری هرچه شاعر سروده بود، همگی در برگبرگ اثری گردهم آمد به نام مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج. مجوزش را نیما فقط به معین داده بود؛ درنتیجه طاهباز برای خلق این اثر، درست سه سال پس از آخرین شعر نیما از معین اجازه گرفت، آنهم بیآنکه بداند اغمایی طولانی درانتظار معین جوان است. شراگیم فرزند نیما سیروس طاهباز را یاری داد و کار نرمنرم رسید به تکامل.
حاضران در کتاب
« | علی اسفندیاری که ۲۱آبان۱۲۷۶ تاریخ تولدش و ۱۳دی۱۳۳۸، روز خاموشیِ ابدیش است، نام اولین شعرش را گذاشت: «قصهٔ رنگپریده». نخستین سرودهاش مثنوی شد. اثرش را ۱۲۹۹ سرود تااینکه سرانجام سال۱۳۰۰ بدون حمایت ناشر و صرفاً با هزینهٔ شخصی، کتاب را بهچاپ رساند. خلق شعر اول اگر در ۲۳سالگی بود، آخرین شعر دیوانش، «شب همه شب» را در آغاز دههٔ شصت زندگانیش سرود: ۱۳۳۷. نیما بعد از مثنوی «قصهٔ رنگپریده» که در قالب و سبک اشعار کلاسیک بود، بخشی از منظومهٔ «افسانه» را بهسال۱۳۰۱ در روزنامهٔ قرن بیستم میرزاده عشقی که یکی از تندروترین روزنامههای آن دوران بود منتشر کرد و قسمتهای دیگر آن را نیز در شمارههای بعدیِ همان روزنامه بهچاپ رساند. در همین سال بود که جمالزاده کتاب یکی بود یکی نبود خود را به دست خوانندگانش رساند؛ از اینرو، نخستین سال سدهٔ ۳۰۰ را باید آغازگر ادبیات معاصر فارسی دانست. نیما افسانه را به معلم خود نظام وفا تقدیم کرد. معلمی که بهقول خود نیما: | » |
مرا به خط شاعری انداخت.
یوشیج جوان طی نه سالِ ۱۳۰۱تا۱۳۰۹ شعرهای دیگری چون «خانوادهٔ سرباز» ۱۳۰۴، «محبس» ۱۳۰۳، «سرباز فولادین» ۱۳۰۶ و... را نیز سراید. زبان و صورت و سبک این اشعار با سنت شعر کلاسیک بیگانه نبود. این شعرها آبی بر التهاب انتشار پیش از وقت «افسانه» بود و تدارک زمینهای مناسب برای شعرهایی که باید از مرز صورت و قالب سنتآشنای «افسانه» نیز بگذرد. در حکایتهای طنز این دوره تأثیر مخزنالاسرار نظامی که از کهنسرایان طرف توجه نیماست پنهان نیست.[۱] نیما همچنین شعر «دود» را در سال۱۳۱۳ و بلندترین مثنوی داستانی خود به نام «قلعهٔ سقریم» را نیز در همین سال میسراید که بهگفتهٔ پورنامداریان این قطعه، داستان شاه سیاهپوشِ هفت پیکر نظامی را بهیاد میآورد. ققنوس بهسال۱۳۱۶ اولین شعر آزاد نیماست.
رگههای امید و خوشبینی در اشعار نیما
در موقعیتهایی که تغییر و تحولی در جامعه در حال ظهور است رگههای امید و خوشبینی در شعرهای نیما حضور پیدا میکند. در این اشعار زبان سمبولیک شعر یا بسیار محدود است یا سمبلها به اندازهٔ کافی توضیح و تشریح داده شدهاند که خواننده سردرگم نشود. اینگونه شعرها اغلب بلند و توصیفیاند مانند ناقوس در سال ۱۳۲۳، خروس می خواند که در سال بعد از ناقوس سروده شده است و دینگ دانگ ناقوس جای بانگ خروس را گرفته و اگر بلندشدن بانگ ناقوس در ابتدا ایجاد تردید میکرد که خبر از حادثهٔ خوش است یا ناخوش بانگ خروس ابهامی ندارد و نشانهٔ فرارسیدن صبح است، شعر پادشاه فتح که حدود چهار ماه پس از شعر خروس میخواند سروده شده است و حاکی از اندیشههای انقلابی اوست و بر اساس دیدگاههای چپ گرا از جامعه و انقلاب شکل گرفته است،[۲] شعر سوی شهر خاموش نیز تصویری از امید و آرزوی آیندهٔ شاعر برای شهری خوابزده و خاموش است که در بهمن ۱۳۲۸ سروده شده یعنی چند ماهی قبل از به عهده گرفتن رهبری کوچکی از نمایندگان از طرف مصدق، در شعرهای جاده خاموش است، بر فراز دودهایی، نطفهبند دوران، هاد و نامه به یک زندانی نیز بارقههای امید و خوشبینی را میبینیم. این خوشبینیهای توأم با نگرانی در مرغ آمین در سال ۱۳۳۰ با ملی شدن نفت به اوج خود میرسد و بعد پایان میگیرد.[۳]
بیان دردها و زحمتهای مردم فقیر و زحمتکش
برخی از اشعار نیما دربارهٔ زندگی مذلتبار مردم فقیر و زحمتکش در شرایط دشوار و پر از ظلم و استثمار جامعه است. خانوادهٔ سرباز، محبس، خارکن، جامهٔ مقتول، شمع کرجی، مادری و پسری، ناروایی به راه، مانلی، کار شبپا، او به رؤیایش و در نخستین ساعت شب شعرهایی هستند که مستقیم یا غیرمستقیم حکایت از همین مردم رنجکشیده و دردمند دارند. گاهی نیز تأثر نیما از دردهای مردم خشم او را برمیانگیزد و مردم را تشویق به عمل و مبارزه برای تغییر و تحول این شرایط ظالمانه میکند. اشعاری مانند بشارت ، از ترکش روزگار ، قلب قو ، شهید گمنام و سرباز فولادین همه رنگی از مخالفت با وضع نابهنجار عصر نیما دارد.[۴]
مرغها در شعر نیما
در اشعار نیما شعرهایی دیده می شود که قهرمانهای اصلی، مرغها هستند. آنها عواطف و ابعاد روحی و شخصیتی او را تشکیل میدهند و آینههایی هستند که جنبههای باطنی و پنهان شخصیت او را آشکار میکنند. غراب تنهایی و جلوهٔ نحوست او در چشم مخالفان است. مرغ غم جلوهٔ غم و اندوه شدید اوست. مرغ مجسمه تجسم انزوای توأم با بیداری و هوشیاری و در عین حال نزدیکی توأم با نگرانی او نسبت به سرنوشت و زندگی ماست. آقا توکا تمثل سرگردانی، دردمندی، بیتوقع سرودن و خواندن و قدر ندیدن و خار یأس وبیاعتنایی و تحقیر را تحمل کردن است. مرغ آمین رمز روحیهٔ متعهد شاعری است که دردهای خلق و دشمن آنان را میشناسد و بیدار کردن آنان و افشا کردن گروه بیدادگران را وظیفه خود میداند.[۵] ققنوس منزوی و تنها است هرچند دل در گرو به خلق دارد اما با آنان پیروی پیوندی ندارد و آرمانی دارد که باید یکسره به سوی آن حرکت کند.[۶]
دلیل شهرت
تقدیمشده به
مقدمهنویس یا یادداشتنویس
چرا باید خواند
تأمل در شعر نیما برای کسی مطرح است که با فکری بهدور از تعصب، آمادهٔ پذیرش تحول مطلوب در شعر و ادب باشد. خاصهآنکه زندگانی پرتلاطم و تحول امروز، ناگزیر برخی دگرگونیها را در همهٔ زمینهها پدید میآورد...، شاعر امروز اگر بخواهد آثارش نمودار احوال انسان عصر او باشد نمیتواند به این عوالم بیاعتنا بماند.[۷]
اهمیت اشعار نیما را باید در گفتههای خود او یافت. نیما مایهٔ اصلی اشعارش را رنج معرفی میکند و میگوید به عقیدهٔ من گوینده واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود و دیگران شعر میگویم و کلمات و وزن و قافیه در همهوقت برای من ابزارهایی بودهاند که مجبور به عوض کردن آنها بودهام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشد.[۸]
تنوع در آثار نیما چه از نظر شکل و چه از نظر مضمون به قدری است که در نظر اول خواننده را گمراه میکند؛ از شعر موزون و مقفی تا شعر سفید، از رئالیسم تا سمبولیسم، از بدبینی تا امید. بهگفته خودش: من به رودخانهای شبیه هستم که از هر کجای آن لازم باشد بدون سروصدا میتوان آب برداشت.[۹]
شعر نیما مثل پروانهای است که از همان پیلهها و کارگاههای ابریشمین، مستحکم، لطیف و سودمند قدیم برآمده است و همه چیزش خلقاً و خلقاً با گذشته متفاوت است.[۱۰]
بهگفتهٔ سعید نفیسی جنبهٔ مهم شعر او پیوستگی و تسلسل و انسجام و صراحت بیان اوست. در توصیف محیط فکر خود بسیار تواناست. اشعار وی آهنگ موزون طبیعی دارد و از آغاز تا پایان هر منظومهای آن آهنگ را با قدرت خاصی نگاه میدارد. موسیقی مخصوصی در شعر او هست که با مضامین وی تناسب کامل دارد.[۱۱]
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
داستانکها
نیما در سال۱۳۲۵ جزو شرکتکنندگان نخستین کنگره نویسندگان ایران بود که از سوی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی برگزار شده بود.
« | بار اول که پیرمرد را دیدم در کنگره نویسندگانی بود که خانه وکس در تهران علم کرده بود. تیر ماه ۱۳۲۵. زبر و زرنگ میآمد و میرفت. دیگر شعرا کاری به کار او نداشتند. شبی که نوبت شعر خواندن او شد یادم است. برق خاموش شد و بر روی میز خطابه شمعی نهادند و او در محیطی عهد بوقی آی آدمهایش را خواند. سر بزرگ و تاسش برق میزد و گودی چشمها و دهان عمیق شده بود و خودش ریزهتر مینموده و تعجب میکردی که این فریاد از کجای او در می آید؟...[۱۲] | » |
معرفی در دو بند
مجموعهای که گردآوردندهاش آن را مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج نام نهاده است تمام اشعار نیما از اولین تا آخرین را دربردارد. سیروس طاهباز بهرسم تکریم وصیت نیما، سال ۱۳۴۰ از محمد معین کسب اجازه کرد و با همراهی شراگیم یوشیج، فرزند نیما، برخی از اشعار را در مجموعههای جداگانه بهچاپ رساند؛ اما مجموعهٔ نسبتاً کامل اشعار نیما بهصورت یکجا برای اولین بار با عنوان مجموعه آثار نیما یوشیج، دفتر اول، شعر بهکوشش طاهباز و با نظارت شراگیم، سال ۱۳۶۴ در ۷۲۲ صفحه بههمت نشر «ناشر» بهطبع رسید ولی بهدلیل کاستیهایی که داشت سرانجام با عنوان «مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج» در سال۱۳۷۰ از سوی انتشارات «نگاه» منتشر شد. طی سالهای متمادی پیوسته تجدید چاپ خورد تااینکه سال۱۳۹۷ به چاپ شانزدهم رسید.
مجوز
نشر و تغییر نام
جوایز
جلسات نقد و بررسی
اهدا
بازتاب در توئیتها و نوشتههای مجازی
اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور
تقریظ و مقدمههایی بر کتاب
هوادری
استحال و اقتباس
جای پای شاعران رمانتیک فرانسه بهخصوص لامارتین و آلفرد دوموسه در منظومهٔ افسانه نمایان است.[۱۳] از نظر شهریار نیما پس از خواندن اهریمن، اثر میخائیل لرمانتوف شاعر روس، تحت تأثیر آن واقع شد و منظومهٔ افسانه را ساخت.[۱۴]
سالشمار کتاب
بازخوانی برخی اشعار مهمتر کتاب
برای دلهای خونین
مثنوی قصهٔ رنگ پریده جزو استوارترین و زیباترین اشعار نیما به شیوهٔ کلاسیک است. وی این شعر را که میبایست برای نخستین بار او را به جامعهٔ ادبی معرفی کند با تأمل بسیار سروده است و نشان میدهد که نیما اگر میخواست همین شیوه را ادامه دهد میتوانست در کنار کهن سرایان دیگر چهرهٔ برجسته پیدا کند. در این مثنوی تأثیر زبان و وزن و تا حدودی معنی مثنوی مولوی آشکار است.[۱۵] فضای معنوی شعر که بههرحال تازگی دارد چهرهٔ شاعر متعهدی را مینماید که عشق به حق و حقیقت و تحمل رنجها و مصیبتهای ناشی از آن را تقدیر جبری و ناخواسته خود میداند.[۱۶]
افسانه
« | نیما در زندگینامهاش میگوید: آشنایی با زبان خارجی راه تازهای در پیش چشم من گذاشت. ثمرهٔ کاوش من در این راه بعد از جدایی از مدرسه و گذارانیدن دوران دلدادگی به آنجا میانجامد که ممکن است در منظومهٔ افسانهٔ من دیده شود.[۱۷] | » |
افسانه از نظر محتوا بهطورکلی با اشعار کلاسیک فارسی متفاوت است و در آن نوع نگاه شاعر به محیط اطرافش با نوع نگاه شاعران گذشته فرق اساسی دارد؛ ولی صورت و قالب آن با وجود تازگی بهشیوهٔ کلاسیک است. آنچه در افسانه تغییر عمیقتری را نسبت به سنت مینماید تا حدودی خروج از اصل معنیداری آشکار شعر است. مضامین شعر قصهٔ رنگ پریده در این شعر بهشیوهٔ جدیدی مطرح شده است.[۱۸] افسانه بهلحاظ آهنگ هم نوعی تازگی دارد. وزنی مترنم و خوش که قبل از نیما فقط دو شاعر ادیب نیشابوری و حبیب خراسانی از آن استفاده کرده بودند و از قدما در شعر رسمی کسی به آن توجه نکرده بود شاید در میان نوحههای عوام بتوان نمونههایی از عروض افسانه را یافت.[۱۹] توصیفها در این منظومه گاهی بهقدری موجز و جاافتاده است که مثل یک مرمر تراشیده شده و بهصورت یک پیکر زیبا درآمده است:
- یک گوزن فراری در آنجا
- شاخه ای را ز برگش تهی کرد...
- گشت پیدا صداهای دیگر...
- شکل مخروطی خانهای فرد...
- گلهای چند بز در چراگاه...[۲۰]
ققنوس
شعر ققنوس اولین شعر آزاد نیمایی است که در سال۱۳۱۶ سروده شده است. نیما پس از حدود سه سال خاموشی یعنی بعد از تمام کردن مثنوی قلعهٔ سقریم در آذرماه۱۳۱۳، در سال۱۳۱۶ تنها دو شعر سروده است: یکی مرثیهٔ کوتاه و سنتی در رثاء اعتصامالملک و دیگری اولین شعر آزاد خود ققنوس. کنار هم قرار گرفتن این دو شعر چنان مینماید که سال۱۳۱۶ پایان شعر کلاسیک و آغاز شعر نوین است. یوسف اعتصامالملک با آن متانتها که بودش در قلم به سوی بالا میرود و ققنوس تن به آتش میسپارد و از خاکستر او ققنوسهای دیگر سر برمیآورد.[۲۱]
ققنوس وصف سمبولیکی از خود نیماست و موقع و مقام او بهعنوان شاعر سنتشکن و نیز نسبت او با شاعران دیگر و پیشبینی سرنوشتی که در انتظار اوست. حکایت ققنوس در منطقالطیر عطار الهامبخش اوست.[۲۲]
دینگ دانگ
سالهای پس از ۱۳۲۰ ظاهراً مهمترین دوران خلاقیت نیماست. در این سالها احساسات و حتی ساختمان شعرهای او دگرگون میشود. این سالها دوران شور و شوق و هیجان در زندگی شاعر است و شاعر روشنایی دنیای پرامید آینده را بهچشم میبیند. در سال ۱۳۲۳ بانگ دلاویز ناقوس میرود تا خفتگان را بیدار کند و صبح تازه را خبر آورد و دورنمای جهانی دیگر را تصویر کند. صدای دینگ دانگ ناقوس در بخشهای شعر چون ترجیع تکرار میشود و چون ضربه فرود میآید، ضربهای بیدارکننده.[۲۳]
- بانگ بلند دلکش ناقوس
- در خلوت سحر
- بشکافته است خرمن خاکستر هوا
- وز راه هر شکافته با زخمههای خود
- دیوارهای سرد سحر را
- هر لحظه میدرد
- مانند مرغ ابر
- در فضای خاموش مردابهای دور
- آزاد میپرد
- او میپرد به هردم با نکتهای که در
- طنین او بهجاست
- پیچیده با طنینش در نکتهٔ دگر
- کز آن طنین بهپاست
- دینگ دانگ... چه صداست
- ناقوس!
- کی مرده؟ کی بهجاست؟...
مرغ آمین
مرغ آمین در اصل فرشتهای است که همواره در آسمان پرواز میکند و آمین میگوید و هر دعایی که با آمین او قرین گردد مستجاب میشود. در این شعر اولین دعا را مردم میکنند و مرغ آمین آمین میگوید اما بعد این مرغ آمین است که بیدادگران و فریبکاریهایشان را آشکار میکند و خلق به او پاسخ میدهند و بر دعاهایش آمین میگویند.[۲۴]
مرغ آمین یکی از برجستهترین اشعار نیما یوشیج و نیز یکی از آثار ماندنی شعر معاصر ایران است. مرغ آمین از نظر زبان و نوع تصاویر و نگاه شاعرانه به جهان هستی معرف تمام عیار سبک شعری نیما است به طوری که از ۱۵۷ مصراع فقط ۱۳ مصراع دارای نحو مطابق با معیار زبان فارسی است. بقیهٔ جملهها به صلاحدید نیما دارای نحوی غیرعادی است. مرغ آمین نشان دهندهٔ کمال سبک شاعری است که در سال ۱۳۱۶ روشی نو را آغاز کرده است و چیدمان جدیدی از جملهها ارائه میکند. مرغ آمین تمام هستیش در پیوند با خلق معنی پیدا میکند اگر در ققنوس همهٔ عناصر نشاندهندهٔ انزوای شاعر است در مرغ آمین همه چیز نشاندهنده همدردی و همراهی مرغ (شاعر) و اجتماع است. این ویژگی آنها به موقعیت تاریخی شاعر و جامعهاش وابسته است زیرا ققنوس در اوج قدرت رضاشاه یعنی سال ۱۳۱۶ سروده میشود، دورانی که دیکتاتوری همهٔ مبارزات اجتماعی را وادار به سکوت و انزوا کرده بود ولی مرغ آمین در زمستان ۱۳۳۰ سروده میشود دورانی که حکومت مصدق برای فلج کردن مجلس سلطنتطلب به مردم روی آورده بود.[۲۵] مرغ آمین صدای مردم است. فریاد دادخواهیشان و مبارزهشان در میدان رویارویی خود با دشمنان. مرغآمین حقیقت تودههاست و حقیقتخواهی آنان.[۲۶]
- داستان از درد میرانند مردم
- در خیال استجابتهای روزانی
- مرغ آمین را بدان نامی که او را هست میخوانند مردم
- زیر باران نواهایی که میگویند:
- «باد رنج ناروای خلق را پایان.»
- (و به رنج ناروای خلق هر لحظه میافزاید.)
- مرغ آمین را زبان با درد مردم میگشاید.
- بانگ برمیدارد:
- « آمین!
- باد پایان رنجهای خلق را با جانشان در کین
- وز جا بگسیخته شالودههای خلقافسای
- و به نام رستگاری دستاندرکار
- و جهان سر گرم از حرفش در افسون فریبش.»
محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهمبودن این امر)
داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)
سبک کتاب
اشعار سنتی و نیمهسنتی و آزاد نیما و مسئله زبان این اشعار
شعرهای سنتی: اشعاری است که در قالبهای مشهور سنتی مثنوی، قطعه، رباعی، قصیده و غزل سروده شده است مانند قصهٔ رنگ پریده، قلعهٔ سقریم، دانیال، عبدالله و کنیزک، نعرهٔ گاو، دیهقانا، الرثا و... در تمام این اشعار، زبان چه از نظر نحوی و چه از نظر کاربرد کلمات و ترکیبات سالم و بیعیب است. در مثنویها و غزلها و حکایتها زبان ساده و روان و عاری از کلمات دشوار است. سبکشان به سبک عراقی نزدیک است و ابهامی در آنها وجود ندارد. مرثیهها و قصیدهها دارای بافتی کهنتر هستند و واژگان مهجور و عربی در آنها دیده میشود و نسبت به شعرهای قبلی کمی دشوارترند ولی همچنان فاقد ابهام شاعرانه و سبکی نزدیک به سبک خراسانی دارند.
شعرهای نیمهسنتی: دارای قالبهای جدید و ناآشناتر هستند اما تساوی وزنی مصراعها و نظم مبتنی بر تکرار قافیه همچنان در آنها رعایت میشود. زبان این اشعار از نظر نحوی و بافت کلام نسبت به اشعار سنتی ناهموارتر است. اشعار شب، افسانه، محبس، خارکن، شمع کرجی، آواز قفس و... در این گروه قرار میگیرند.
شعرهای آزاد: از سال ۱۳۱۶ با شعر ققنوس شروع میشود در این اشعار زبان از نظر نحوی نسبت به دو گروه قبلی ناهموارتر است. از نظر مفردات و ترکیبات و عبارات نیز ایراد بیشتر و یکدستی کمتری دارد و ابهام که در اشعار کهن وجود نداشت در این شعرها در سطوح مختلف دیده میشود.[۲۷]
پیشینهٔ کتاب
پیرنگ
شخصیتپردازی
ویژگیهای مهم کتاب
الهام از شخصیتها
شخصیتهای اصلی
شخصیتهای فرعی
گزارشی از فروش کتاب
گزارشی از ترجمه به زبانهای دیگر
اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریانسازیهای کتاب
سیاسیاجتماعیترین اشعار مشهور نیما مانند: ناقوس ۱۳۲۳، پادشاه فتح ۱۳۲۶، سوی شهر خاموش ۱۳۲۸، مرغ آمین ۱۳۳۰ درمیان اشعار آزاد ونیمهبلند او قرار میگیرند. نیما طی زندگی خود به حزب سیاسی خاصی وابسته نبود ولی عشق به حق و حقیقتخواهیاش، باعث شده بسیاری از مسائل سیاسی و اجتماعی در اشعارش منعکس شود. از سال ۱۳۰۶ به بعد با تحکیم پایههای قدرت رضاخانی و تنگتر شدن جو اختناق و ارعاب، حکایتهای تمثیلی جای شعرهای سیاسی و اجتماعی نیما را میگیرد. بعد از سال ۱۳۱۶ و شعر ققنوس، دورهٔ حکایتهای کوتاه تمثیلی پایان میگیرد. از اواخر سال ۱۳۱۸ با شروع جنگ جهانی و بهخطرافتادن قدرت رضاخانی، شعرهای سیاسی و اجتماعی دوباره در زبان سمبولیک ظاهر میشوند.[۲۸]
شعر مرغ آمین در زمستان سال۱۳۳۰ سروده شده است که سالی پیشتر از آن روزهای مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت به رهبری مصدق و نمایندگان اقلیت در مجلس شانزدهم بود که سرانجام در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹، مادهٔ واحدهٔ ملی شدن صنعت نفت در مجلس شورای ملی بهتصویب میرسد. سال۱۳۳۰، سال نخست وزیری مصدق و ادامه مبارزات اوست بههمیندلیل مرغ آمین زمینهای سرشار از امید و شور و شوق دارد.[۲۹]
رنجها و گرفتاریها و کارشکنیهای بعد از پیروزی، از سال ۱۳۳۱ به بعد سایهٔ یأس و ملال را دوباره به شعرهای نیما بازمیگرداند. شعر بسیار موجز و عمیق ری را در همین سال سروده شده است. نیما در این شعر بهدرستی، فریب و گمراهی مردم را در تبلیغات و تظاهرات مصدقستیزی که حزب توده به راه انداخته است، به تصویر میکشد.[۳۰]
نشستهای خبرساز دربارهٔ کتاب
دیدگاه مهدی اخوان ثالث
نیما به این اعتبار که شعرش در قلمرو شعر ناب و بری از آمیختگی به زهد و فلسفه و خطابه و آلودگی به مدح است و سرشار از عصمت و صفای روستایی است، به باباطاهر میماند، مخصوصا حساسیت و سوز سخنش. و به این اعتبار که در کنه اعراض تماثیل و واقعیات عینی، جوهر شعرش متکی به قائمهٔ فکری و عمق دردهای بشری است و جهانبینی دارد به خیام میماند. البته بی قاطعیت و صراحت خیام که از لطایف هنر اوست؛ بلکه با ابهامی غالباً معتدل.[۳۱]
افسانه از نگاه جلال آلاحمد
افسانه داستان مجادلهای است درونی میان شاعرِ «دیوانه» که بیشتر «عاشق» نامیده میشود و افسانه که از او میتوان به خدای شور و جذبه و زیبایی تعبیر کرد. داستان بدبینیها و سرخوردگیهای شاعر ناکام جوانی است که از گول و فریب میپرهیزد. عاشق افسانه با اندکی تغییر و با پختگی و کارآمدی بیشتری در شعر و سرخوردگی بیشتری در زندگی همان عاشق قصهٔ رنگپریده است.[۳۲] در آغاز منظومه مدتی دل عتاب است که چرا فریفتهٔ افسانه شده و بعد افسانه وارد صحنهٔ خیال میشود و گفتوگو از آن پس میان عاشق از طرفی و افسانه از طرف دیگر درمیگیرد و تا آخر منظومه همین گفتوگو است که ادامه دارد. شاعر که از عشق سرخورده و زیباییهای جهان را ناپایدار مییابد در آخر منظومه از همه چیز به خاطر افسانه، به خاطر زیبایی ابدی هنر چشم میپوشد.[۳۳]
- تو دروغی دروغی دلاویز
- تو غمی یک غم سخت زیبا
- بیبها ماند عشق و دل من
- میسپارم به تو عشق و دل را
- که تو خود را به من واگذاری...
رضا براهنی
نیما یکی از اسطورهسازترین شاعران دنیاست، نمونهاش مرغ آمین است.
فریدون توللی
نیما یوشیج از چشم من به بتشکن جسوری میمانست که چکش بدست، اصنام دیرین بتکدهای کهنسال را بر خاک ریزد. من در آن هنگام ویرانگری نیما را که وجه اشتراکی هم با احساس من داشت کاری پر ارج میشمردم ولی نمونههای شعری او را که به کلامی سست و ابیاتی معلول و پیوندی خارج از دستور زبان سروده شده بود، شایستهٔ آن نمیدانستم که در برافراشتن کاخ رفیع شعر امروز، طرح تجدید بنا قرار گیرد.[۳۴]
انور خامهای
زبان تمثیلی و بیان سمبولیک وسیلهٔ بسیار مناسبی برای ابراز اندیشههای انتقادی و انقلابی نیما در دوران اختناق است یکی از نمونههای برجستهٔ این سمبولیسم، شعر همسایگان آتش است در این اثر، آتش مظهر نیروی انقلابی و رهاییبخش و پیشروندهٔ جامعه است اما دو نیروی ویرانگر و پلید میکوشند او را از پیشروی باز دارند یکی مرداب که سمبل عقبماندگی و رکود و خمودگی است و دیگری باد تندی که نشانهٔ دیکتاتوری و خشونت طبقات فرمانرواست. شعر پادشاه فتح نیز یک نمونهٔ کامل سمبولیسم ویژه نیما است. سراسر آن آگنده از بیان اندیشههای سیاسیاجتماعی او در قالب کلمات و جملات نمادین است. بیشتر آنها سمبلهایی است که وی در اشعار دیگرش به کار برده است و مفهوم آنها معلوم است.[۳۵]
محمد حسین شهریار
نیما موقعی که بنده تنها غزلساز بودم و رسیده بودم به حافظ و در حافظ مستغرق، به من رسید. آن موقع مرحوم ضیاء هشترودی کتاب منتخبات آثارش را چاپ کرد در منتخبات آثار او من برای اولین دفعه با اسم نیما و افسانهٔ نیما آشنا شدم و افسانهٔ نیما را فقط آنقدر که در آن کتاب هست دیدهام و تفصیلی دارد که من وقتی این را خواندم افسانهٔ نیما مرا از حافظ متصرف ساخت. یک ماه، دو ماه من غرق در این افسانه بودم.[۳۶]
سیمین دانشور
نیما همسایهٔ ما بود و به خانهٔ ما میآمد. قیافهٔ پیامبرانهای داشت با موهای سفید و چشمهای درشت و سیاهش و حالت طنزی که در قیافهاش بود. شعرهایش را میخواند و جوری میخواند که انگار همهٔ هستیاش را نثارمان میکرد و من چشم میدوختم به شعلههای آتش و میاندیشیدم که شعرهای آتشناک نیما با آن شعلهها به بام بر میشود. یکی از شعرهای محبوب نیما در فروبند بود. شعرهایش را جوری میخواهند که انگار آنها همان آن، از ذهنش برون تراویدهاند. به گمان من مرغ آمین و پادشاه فتح دو تا از بهترین شعرهای نیما هستند ولی راستش خودش خیلی آنها را نمیخواند، حتی آنها را از بر نبود. به گمانم از این جهت که این دو شعر ابهامآمیز بودند، مخصوصاً پادشاه فتح و نیما خودش را محتاج به توضیح میدید. وقتی اصرار میورزیدیم این دو شعر را بخواند از روی نوشته میخواند.[۳۷]
نظرات داوری در مراسمهای گوناگون
اظهارنظر دیگر شخصیتها
نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب
تأثیرپذیرفته از
نیما و نظامی
یکی از تحولاتی که در نظریهٔ ادبی رمانتیک اروپایی پدید آمد نقش و تصویر تازهای است که از هنرمند عرضه میشود. نیما هم در نوشتههای خود کوشیده است تا در مقابل هنرمند کلاسیک که متکی بر فن و مهارت و ذکاوت بود، تصویر تازهای از هنرمند خلاق ارائه دهد. نیما در جستجوی ریشههای بومی چنین تصویر تازهای به سراغ نظامی رفته است. نیما دلبستگی خاصی به نظامی دارد گویی که شیفتهٔ خلاقیت، اصالت و ابداع نظامی است که در آنچه دلش گفت به او گفته است و عاریت کسی را نپذیرفته است. البته در کنار خلاقیت و تخیل تازه باید فضاهای رومانس گونه و خیالانگیز و رازآلود آثار نظامی را نیز در نظر داشته باشیم.[۳۸]
تأثیرگذاشته بر
ادامهٔ راه نیما
تا شهریور ۱۳۲۰ و اندکی پس از آن کسی به اصول شعر نیما توجه نکرد و صدای نیما جز در میان گروه کمی از جوانان جستجوگر که زیر تأثیر افسانه قرار گرفته بودند پژواکی نداشت. از فریدون توللی باید به عنوان شاخصترین این جوانان یاد کرد. پس از شهریور ۱۳۲۰ با از میان رفتن سانسور و آزاد شدن مطبوعات روزنهای باعث شد تا جامعه بتواند هوای تازه استنشاق کند. نشریاتی نو پدیدار شد. اگر مجموعهای از این نشریات ادواری را ورق بزنیم در جایجای آنها اشعاری از نیما یوشیج و از کسانی که گوشهچشمی به اشعار او داشتند دیده میشود.[۳۹]در سال ۱۳۲۷ و سالهای پس از آن بهتدریج بر شمار شاعران جوانی که از شعر کهن و قالب و وزن آن به تنگ آمده بودند افزوده میشد و نفوذ نیما گسترش مییافت.[۴۰] به عقیدهٔ بعضی عشقی در کفن سیاه و تابلوی ایده آل و شهریار در افسانهٔ شب و دو مرغ بهشتی از نیما متأثر بودهاند.[۴۱]محمدتقی بهار نیز قطعهٔ دماوندیهٔ خود را بر وزن و آهنگ ای شب نیما سروده است.
گزارشی از اقتباسهای هنری انجامگرفته در کتاب
فهرست امکان نامگذاریشده از روی نام کتاب
جملههای ماندگار کتاب
جوایز کتاب
مشخصات کتابشناختی
تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند
سیروس طاهباز تا قبل از انتشار مجموعهٔ کامل اشعار نیما، اشعار وی را به صورت جداگانه منتشر کرده است:
ماخ اولا: ۲۹شعر، انتشارات دنیا، ۱۳۴۴ شعر من: ۲۱شعر، انتشارات جوانه، ۱۳۴۵ ناقوس: ۱۲شعر، مروارید، ۱۳۴۵ شهر شب و شهر صبح: ۱۱شعر، مروارید، ۱۳۴۶ قلمانداز: ۲۱شعر، دنیا، ۱۳۴۹ فریادهای دیگر و عنکبوت رنگ: ۱۴شعر، جوانه، ۱۳۵۰ آب در خوابگه مورچگان: ۵۴۰رباعی، امیرکبیر، ۱۳۵۱ مانلی و خانواده سریویلی: ۲منظومه، امیرکبیر، ۱۳۵۲ حکایت خانوادهٔ سرباز: امیرکبیر، ۱۳۵۳ افسانه: مزیّن به خط نستعلیق نصرالله افجهای و نقاشیهایی از بهمن دادخواه،کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، ۱۳۵۷. نشر رشدیه نیز به جاپ اشعار نیما به همراه دستخط شاعر همت گماشته است. فرهنگستان زبان و ادب فارسی اشعار منتشر نشدهٔ نیما را در دو دفتر جداگانه با عنوانهای صد سال دگر در سال ۱۳۹۶ و نوای کاروان در سال ۱۳۹۸ به چاپ رسانده است.
طراحی جلد و تصویرسازی
تغییرات طرح جلد در چاپهای مختلف
منبعشناسی (پایاننامه و مقاله نوشتهشده دربارهٔ کتاب)
تاکنون مقالات و پایاننامههای بسیاری دربارهٔ اشعار نیما یوشیج نوشته شده است.
بسیاری از سخنان بزرگان ادب ایران دربارهٔ پدر شعر نوی فارسی در کتاب یادمان نیما یوشیج بهکوشش محمدرضا لاهوتی گردآوری شده است. مقالات جلال آلاحمد دربارهٔ نیما نیز در کتاب نیما چشم جلال بود خواندنی است. برخی از مقالاتی که در آنها از اشعار نیما سخن رفته است: ققنوس و مرغ آمین از سعید سلطانی طارمی، با مرغ آمین از حسن قاضی مرادی، شیوه و شگردهای نیما از مهدی اخوان ثالث، رمزگشایی دو مرغ اسطورهای بازآفرینی شده در شعر نیما از عبدالله واثق عباسی و نجیبه بور ، افسانهٔ طبیعت از شاهرخ مسکوب، داستانهای منظوم نیما در ترازوی ریختشناسی پراپ از مهدی خادمی کولایی و مرتضی محسنی و فاطمه شفیعی نیا ، سمبلگرایی در شعر گل مهتاب نیما از محمدرضا پاشایی، روایتشناسی نشانهها در افسانهٔ نیما از فرزاد کریمی، هفتاد سال افسانه از کامیار عبادی، افسانه اوج رمانتیسم نیما از مسعود جعفری، تحلیل جامعهشناختی منظومهٔ کار شبپا از مرتضی محسنی، واکاوی دیگری از شعر کار شبپا نیما یوشیج از عبدالله سیار، سمبلگرایی در شعر گل مهتاب نیما از محمدرضا پاشایی، دیالکتیک دریافتهای شعر ریرا از فیروز فاضلی و فاطمه تقی نژاد رودبنه ، صدای اسطورهای از محمود فلکی و...
نوا، نما و نگاه
تصویر از صفحات کتاب
صدای نویسنده
تصویرهای ساختهشده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)
طرحی از یکی از صحنههای کتاب
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۱۱.
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۱۱۲ و ۱۲۰ و ۱۲۴.
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۱۴۵و ۱۴۶.
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۱۰۹.
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۱۴۰.
- ↑ سلطانی طارمی، ۱۲۷ تا ۱۳۲.
- ↑ یوسفی، چشمه روشن، ۴۷۸.
- ↑ آرینپور، از صبا تا نیما، ۵۸۲.
- ↑ پندری، گزینهٔ اشعار نیما یوشیج، ۷۴.
- ↑ اخوان ثالث، بدعتها و بدایع نیما یوشیج، ۳۸.
- ↑ آرینپور، از صبا تا نیما، ۶۰۱.
- ↑ جلال آلاحمد، ارزیابی شتابزده، ۳۷.
- ↑ آرینپور، از صبا تا نیما، ۵۸۹.
- ↑ آرینپور، از صبا تا نیما، ۵۹۱.
- ↑ آرینپور، از صبا تا نیما، ۵۵.
- ↑ آرینپور، از صبا تا نیما، ۵۵.
- ↑ آرینپور، از صبا تا نیما، ۵۸۲.
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۵۵.
- ↑ شفیعی کدکنی، ادوار شعر فارسی، ۱۱۰ و ۱۱۱.
- ↑ زمانی نیا، نیما چشم جلال بود، ۱۵.
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۱۳۵.
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۱۳۱.
- ↑ آرینپور، از صبا تا نیما، ۵۹۸.
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۱۴۱.
- ↑ سلطانی طارمی، ۱۲۷ تا ۱۳۲.
- ↑ قاضی مرادی، ۱۰۷ تا ۱۱۳.
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۱۵۰ و ۱۵۱.
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۱۱۰.
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۱۴۲.
- ↑ پورنامداریان، خانهام ابری است، ۱۴۶.
- ↑ اخوان ثالث، بدایع و بدعتهای نیما یوشیج، ۳۴.
- ↑ جلال آلاحمد، هفت مقاله، ۲۷.
- ↑ جلال آلاحمد، هفت مقاله، ۲۸.
- ↑ فریدون توللی، شگرف، ۱۸.
- ↑ انور خامهای، چهار چهره، ۲۵ و ۴۸.
- ↑ محمدرضا لاهوتی، یادمان نیما یوشیج، ۹۹.
- ↑ ناصر حریری، هنر و ادبیات امروز، ۴۸ و ۴۹.
- ↑ مسعود جعفری، سیر رمانتیسم در ایران، ۲۱۹.
- ↑ محمدرضا شفیعی کدکنی، ادبیات فارسی از جامی تا روزگار ما، ۹۷ و ۹۸.
- ↑ محمدرضا شفیعی کدکنی، ادبیات فارسی از جامی تا روزگار ما، ۹۸ و ۹۹.
- ↑ آرینپور، از صبا تا نیما، ۵۹۶.
منابع
- یوسفی، غلامحسین (۱۳۹۸). چشمه روشن. تهران: علمی.
- پورنامداریان، تقی (۱۳۸۹). خانهام ابری است. تهران: مروارید. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۹۱-۰۹۷-۸.
- جلالی پندری، یدالله (۱۳۹۱). گزینهٔ اشعار نیما یوشیج. تهران: مروارید. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۹۱-۰۰۴-۶.
- شفیعی کدکنی، محمدرضا (۱۳۷۸). ادبیات فارسی از جامی تا روزگار ما. تهران: نی. شابک ۹۶۴-۳۱۲-۴۴۹-۵.
- یوسفی، غلامحسین (۱۳۸۶). سیر رمانتیسم در ایران: ازمشروطه تا نیما. تهران: مرکز. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۹۱۵-۶.
- آرینپور، یحیی (۱۳۸۲). از صبا تا نیما. تهران: زوار. شابک ۹۶۴-۴۰۱-۰۳۸-۸.
- اخوان ثالث، مهدی (۱۳۶۹). بدایع و بدعتها و عطا و لقای نیما یوشیج. تهران: بزرگمهر.
- شفیعی کدکنی، محمدرضا (۱۳۸۰). ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط. تهران: سخن. شابک ۹۶۴-۳۷۲-۰۰۳-۹.
- آلاحمد، جلال (۱۳۵۷). هفت مقاله. تهران: امیرکبیر.
- آلاحمد، جلال (۱۳۶۱). ارزیابی شتابزده. تهران: امیرکبیر.
- زمانینیا، مصطفی (۱۳۷۶). نیما چشم جلال بود. تهران: کتاب سیامک و میترا. شابک ۹۶۴-۶۱۴۱-۰۳-X.
- تولّلی، فریدون (۱۳۵۳). شگرف. تهران: جاویدان.
- سلطانی طارمی، سعید. «ققنوس و مرغ آمین». گوهران، ش. ۱۳ و ۱۴ (پاییز و زمستان ۱۳۸۵): ۱۳۲ تا ۱۲۷.
- قاضی مرادی، حسن. «با مرغ آمین». آرش پنجم، ش. ۵ (مرداد ۱۳۶۰): ۱۰۷ تا ۱۱۳.
- حریری، ناصر (۱۳۶۶). هنر و ادبیات امروز، گفت و شنودی با پرویز ناتل خانلری و سیمین دانشور. بابل: کتابسرای بابل.
- لاهوتی، محمدرضا (۱۳۶۸). یادمان نیما یوشیج. تهران: مؤسسه فرهنگی گسترش هنر.