سعید نفیسی
سعید نفیسی | ||||
---|---|---|---|---|
"'«تا عاشق نباشد کسی، شادکام و نیکنام در جهان نمیزید و نامش پس از مرگ جاودان نمیماند.»"'[۲] | ||||
زمینهٔ کاری | تاریخنگاری، تصحیح متون کهن، نقد ادبی، نمایشنامهنویسی، سرایش، داستاننویسی، ترجمه و...[۲] | |||
زادروز | ۱۸خرداد۱۲۷۴[۳] تهران[۳] | |||
پدر و مادر | علیاکبر نفیسی (ناظمالاطباء)و جلیله جمالالدوله خواجه نوری[۳] | |||
مرگ | ۲۲آبان۱۳۴۵[۱] تهران، بیمارستان شوروی[۴] | |||
جایگاه خاکسپاری | سر قبر آقا، جنوب تهران[۵] | |||
پیشه | مورخ، مصحح، مترجم، نویسنده، شاعر و روزنامهنگار[۲] | |||
سالهای نویسندگی | ۱۲۹۰تا۱۳۴۵[۱] | |||
کتابها | «احوال و اشعار رودکی»، «تاریخ ادبیات روسی»، «ماه نخشب»، «مسیحیت در ایران تا صدر اسلام»، «فرهنگ فرانسه به فارسی»، تصحیح «تاریخ مسعودی» و...[۶] | |||
نوشتارها | چندصد مقاله در موضوعات گوناگون پژوهشی و ایرانشناسی[۲] | |||
نمایشنامهها | «آخرین یادگار نادرشاه» و...[۶] | |||
دیوان سرودهها | گلچینی از دیوان سعید نفیسی[۶] | |||
همسر(ها) | پریمرز نفیسی[۷] | |||
فرزندان | دو دختر و دو پسر[۵] | |||
مدرک تحصیلی | دبیرستان کلژلاتن نوشاتل سوئیس و ادامهٔ تحصیلات در دورهٔ لیسه(سیکل دوم) در پاریس[۸] | |||
|
سعید نفیسی نمایشنامهنویس، شاعر، لغتنویس، زبانشناس، مترجم، منتقد، پژوهشگر، مورخ و روزنامهنگار بود که تسلطش بر تاریخ ادبیات باعث شد بسیاری از متنهای منثور و منظوم فارسی را بهشیوهٔ علمی منتشر کند.[۲]
سعید نفیسی از ادبا و محققان پرکار سدهٔ اخیر ایران است چنانکه جلالالدین همایی او را در تعدد تألیفهایش، تالی «جلالالدین سیوطی» شمردهاند.[۸] گرچه، فرهنگ و ادب فارسی از همان ایام جوانی، نفیسی را مسحور کرده بود، سیر فعالیتهای او نشان از گرایش به ساختن پلی بین شرق و غرب دارد که شرق، بیآنکه از سیل تمدن غرب ویران شود، بتواند از برکت هدیهٔ آن بهره گیرد. بههمینسبب نفیسی هم ادبیات اروپایی را ترجمه میکرد و هم به تدوین و احیای متون قدیمی میپرداخت. درواقع از یک سو، شیوهٔ اروپایی را در تاریخنویسی، داستاننویسی و لغتنویسی پیروی کرد و از دیگرسوی، به تحقیق در سنتهای ادبی و در احوال و آثار شاعران و نویسندگان قدیم ایران همت گماشت. بهعلاوه بررسیِ تاریخ خاندانها، تاریخ اجتماعی ادوار مختلف و حتی تاریخ عمومی نیز از حوزهٔ وسیع علایق و پژوهش او دور نماند.[۱۰]
درنتیجه آنچه بحث دربارهٔ نفیسی و ارزیابی آثارش دشوار مینماید علاوهبر تعدد آثار و تألیفهایش در حوزههای مختلف، شخصیت چندبعدی اوست که از وی مورخ، منتقد و نویسنده ساخته است آنهم نه مورخ و نویسندهای ساده و معمولی. نفیسی هم داستانکوتاه مینوشت، هم رمان و نمایشنامه و هم شعر میگفت. او منتقدی بود که هم از ادبیات فارسی سخن میراند، هم از ادبیات روسی و فرانسوی. در تاریخنویسی، نه گذشتههای باستانی و روزگاران پیش از تاریخ از قلمرو علاقهٔ او بیرون میماند و نه تاریخ معاصر ایران و جهان. آثار نفیسی بهقدری متنوع و متعدد است که فهرست آنها مقالهای مستقل است، بهویژه آنکه بهجز آثار منتشرشده، نوشتههای چاپنشده بسیار و کتب استنساخشدهای نیز از او بهجای مانده است که مقدارش کمتر از آثار چاپشدهٔ او نیست.[۲]
سعید نفیسی از بدو تأسیس دانشگاه تهران، تاریخ ادبیات، تاریخ تمدن و تاریخ تصوف تدریس میکرد. در آخرین سمتش، وی مدرس ادبیات فارسیِ دورهٔ دکتری بود همزمان در مؤسسهٔ مطالعات اجتماعی دانشگاه نیز درس میداد. نفیسی از اعضای اولیهٔ و پیوستهٔ فرهنگستان بود و نیز عضو شورای فرهنگی سلطنتی. وی مدتها در دانشگاههای هند، پاکستان، افغانستان، اتحاد جماهیر شوروی، سوئد، دانمارک، بلژیک، آلمان، اتریش، سوئیس، چکسلواکی، رومانی، بلغارستان، فرانسه، ایتالیا، انگلیس، ایالات متحدهٔ آمریکا، سوریه و مصر تدریس کرد و با دانشمندان فرانسه، شوروی و هندوستان از نزدیک در ارتباط بود.[۴]
از میان یادها
علامه قزوینی، مرزبان رازی یا سعید نفیسی
« | دوست من علی دشتی در روزنامهٔ «شفق سرخ» موضوعی را با عنوان «طرز نگارش فارسی» طرح کرده بود. من سلسلهمقالاتی در آن روزنامه بهامضای «مرزبان رازی» نوشتم و در آن عقایدی را که امروز [برای همه] طبیعی شده است و در آن زمان بسیار تند و تیز بود بیان کرده بودم... آقای [سیدحسن] تقیزاده در سلسلهمقالهای بهامضای «مرزبانبنرستم باوندی» بر تندرویهای من خرده گرفته بود. عدهای از جوانان ایرانی که پس از جنگ جهانی به آلمان رفته بودند در برلن «مجلهٔ فرنگستان» را چاپ میکردند. قزوینی در آن مجله مقالهای انتشار داد و در اختلافی که میان من و آقای تقیزاده بود و بعد کاملاً به یکدیگر رسیدیم، قهراً جانب تقیزاده را گرفته بود و درضمن، در پای صفحه، همان جایی که به «مرزبان رازی» یعنی من، تاخته بود، چند تن از نویسندگان را نام برده و به «مرزبان رازی» توصیه کرده بود که نوشتن را از این چند تن و از جمله از من یاد بگیرد! |
» |
شب اول زندگی مشترک
خاطرهای از پریمرز، همسر سعید:
- از آخرین شبهای بلند آذر۱۳۰۸شمسی بود. تنها در اتاق کوچک گرم منزلی که برای زندگی مشترکمان تهیه شده بود زیر کرسی، بلاتکلیف نشسته بودم... انتظارم طولانی نشد. با یک جلد کتاب لغت قطور فرانسه، پتی لاروس و چند فرم چاپشدهٔ مطبعه و مقداری صفحات نیمهچاپ برای غلطگیری داخل شد و آنها را روی کرسی گذاشت و با چشمان مردد و نگران و لحنی خجالتزده که تقریباً بهزحمت شنیده میشد، گفت: «اول این غلطگیریها را میکنیم و بعد میخوابیم...» این نگرانی از طرف او کاملاً طبیعی بود؛ زیرا اولین شب آشنایی ما بود که میخواست زیر یک سقف بگذرد. گرچه عقد ازدواج ما چند ماه قبل بسته شده بود تا آن روزی که در آن خانه قدم گذاشتیم باهم کوچکترین آشنایی نداشتیم حتی، بهرسم زمان، داماد سر عقد هم نیامده بود که لااقل نگاهی بههم در آیینه انداخته باشیم... . با کنجکاوی به اینکه یک نسخهٔ غلطگیری چاپ چگونه باید باشد و همچنین رهایی از دست بلاتکلیفی، با خوشحالی از پیشنهادش استقبال کردم. او میخواند و تصحیح میکرد و من مقابله میکردم... . این برنامه مدتها سرگرمیِ شبهای ماه عسل ما بود. متأسفانه من همراهِ چندان خوبی نبودم و بعد از یکی دو ساعت خوابم درمیربود؛ ولی او تا ساعتها بعد از نیمهشب به کار یا سرگرمی ذوقیاش ادامه میداد... بهاینترتیب کار مداوم و طاقتفرسا بهتدریج موجب ضعف جسمانی نفیسی شد...[۱۲]
کتاببازی نفیسی
« | ایرج افشار مینویسد:
|
» |
حریص در احیای متون کهن
عیسی صدیقاعلم سال۱۳۲۸ در سفری به هندوستان، چندی با نفیسی همراه بود. نفیسی مطلع میشود که نزدیک شهر علیگره، در قصبهای به نام حبیبگنج، کتابخانهای با چندهزار جلد کتاب خطی و چاپی بهفارسی از آنِ فردی ایرانی است که در قدیم از شیروان به هندوستان رفته و در آنجا سکنی گزیده است. اعلم مینویسد:
« | در اثر تمایل شدید نفیسی، بدانجا رفتیم. در اطراف حیاطی که مبدل به اصطبل و سرگینزار شده بود. چند اتاق مملو از کتاب بود؛ ولی هوای سوزان و گزنده و میلیونها مگس و پشه، توقف در آن محل را غیرممکن میساخت. معذلک، عشق سعید نفیسی باعث شد که مدتی تمام مشقّات طاقتفرسا را تحمل کند تا از یک کتاب خطی نسخه بردارد.[۲] | » |
ادبای سَبعه و ادبای رَبعه
نفیسی روایت میکند:
- «دهخدا پس از سفر مهاجرت، در بازگشت روبهروی خانهٔ پدر من در کوچهٔ ناظمالاطباء در خیابان اکباتان که آن روزها خیابان پستخانه میگفتند خانهای اجاره کرد و بهزودی پدرم را پزشک معالج خود قرار داد. هنگامی که برخی از دروس مدرسهٔ سیاسی را که او رئیس آن بود به من دادند، آشنایی ما بیشتر شد و هر هفته یک شب، چند تن در خانهٔ آن مرحوم که بعداً در خیابان خانقاه بود جمع میشدیم. عباس اقبال، رشید یاسمی، عبدالحسین هژیر و آقایان نصرالله فلسفی و مجتبی مینوی و من و دهخدا بودیم. در همان زمان آقایان مسعود فرزاد، بزرگ علوی، پرویز ناتل خانلری و صادق هدایت نیز با یکدیگر محشور بودند و حلقهای داشتند. آنها نام ما را گذاشته بودند گروه «ادبای سبعه» و چون ایشان چهار تن بودند نام گروه خود را گذاشته بودند «ادبای ربعه»، کلمهای جعلی از ربع.»[۱۳]
زندگی و یادگار
دفتر ایام
- ۱۲۷۴: تولد در تهران، ۱۸خرداد[۳]
- ۱۲۷۹تا۱۲۸۲: تحصیلات ابتدایی در «مدرسهٔ شرف» تأسیسشده بههمت پدرش، ناظمالاطبا[۳]
- ۱۲۸۲تا۱۲۸۷: ادامهٔ تحصیلات ابتدایی و دورهٔ متوسطهٔ اول در مدرسهٔ علمیه؛ فراگیری زبان فرانسه[۳]
- ۱۲۸۸تا۱۲۸۹: سفر به اروپا همراهِ برادرش(حسن مشرفنفیسی)؛ آغاز تحصیلات دورهٔ متوسطهٔ دوم در «دبیرستان کلژلاتن» در نوشاتل سوئیس؛ شروع فراگیری زبان یونانی و لاتین[۳]
- ۱۲۸۹: سفر به پاریس و ادامهٔ تحصیل در یکی از دبیرستانهای پاریس بهمدت سه سال[۸]
- ۱۲۹۰: انتشار اولین اثر (ترجمهٔ کتابی با موضوع دندانپزشکی)[۶]
- ۱۲۹۲تا۱۲۹۹: بازگشت به ایران[۸]؛ تدریس زبان فرانسه در «دبیرستان اقدسیه» و «مدرسهٔ سنلویی»[۳]؛ استخدام در وزارت داخله بهسمت مترجمِ مستشار فرانسوی[۸]؛ تدریس رایگان به سالمندان در منزل شخصی[۳]؛ آشنایی با محمدتقی بهار و عضویت در انجمن ادبی «دانشکده»؛ همکاری با بهار، غلامرضا رشید یاسمی و عباس اقبال آشتیانی در مجلهٔ «دانشکده»(۱۲۹۸ش)؛ ورود به محافل ادبی تهران نظیر «انجمن ادبی ایران»[۲]؛ مدیریت «مجلهٔ فلاحت و تجارت» بهدرخواست «حسین علا» (وزیر فلاحت و تجارت و فواید عامه در حکومت صمصامالسلطنهٔ بختیاری)؛ ریاست «ادارهٔ فلاحت» در وزارتخانه با حکم وزیروقت؛ تدریس در مدارس مختلف مانند «مدرسهٔ نظام»[۳]
- ۱۳۰۰تا۱۳۰۷: ریاست «ادارهٔ امتیازات»؛ ریاست «راهداری تهراندماوند»؛ تدریس در مدارس مختلف[۳]؛ مدیریت روزنامهٔ «عهد انقلاب» با همکاری «میرزاآقاخان فریور تهرانی» و تأسیس نشریهٔ سیاسی و اجتماعی «امید»(۱۳۰۲ش)[۱۳]؛ تأسیس مجلهٔ «شرق»(۱۳۰۳ش)[۱]؛ ریاست «ادارهٔ کارگزینی (پرسنل)» در وزارت فواید عامه؛ ریاست «مدرسهٔ عالی تجارت»؛ انصراف از کار اداری[۳]؛ انتشار آثاری چون «هدیهٔ دوستانه»، نمایشنامهٔ «آخرین یادگار نادرشاه»، «نخلبند شعرا: احوال و منتخب اشعار خواجوی کرمانی» و...[۶]
- ۱۳۰۸تا۱۳۱۲: تدریس تاریخ در «مدرسهٔ علومسیاسی» و تاریخ ادبیات در «مدرسهٔ دارالفنون»؛ تدریس در «مدرسهٔ عالی تجارت» و «مدرسهٔ صنعتی»[۳]؛ انتشار آثاری چون «فرهنگ فرانسه به فارسی» و «احوال و اشعار رودکی»؛ تصحیح جلد اول «شاهنامه»، «رباعیات باباافضل کاشانی» و...[۶]
- ۱۳۱۳: تدریس در دانشگاه تهران از بدو تأسیس دانشگاه (ابتدا در دانشکدهٔ حقوق و بعد در ادبیات)[۳]؛ انتشار «مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد»[۶]
- ۱۳۱۴: برگزیدهشدن در سمت عضو پیوستهٔ فرهنگستان(فرهنگستان اول) و آغاز سفرهای متعدد به ممالک دیگر؛ شرکت در کنگرههای شرقشناسی و ایرانشناسی؛ تدریس در دانشگاههای مختلف دنیا بهمدت سه دهه[۳]
- ۱۳۱۵: خدمت در بانک ملی؛ صدور گواهی استادی در رشتهٔ تاریخ ایران بعد از اسلام؛ سفر به مسکو[۱]؛ انتشار «آثار گمشدهٔ ابوالفضل بیهقی»؛ پایان انتشار شاهنامهٔ چاپ بروخیم که جلد ۷تا۱۰ آن بهتصحیح نفیسی بود.[۶]
- ۱۳۱۶: انتشار «احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی»، «سامنامهٔ خواجوی کرمانی»، «سیرالعباد الی المعاد سنایی» و...[۶]
- ۱۳۱۷تا۱۳۲۰: دریافت نشان اول علمی[۱]؛ انتشار آثاری چون تصحیح «تاریخ گیتیگشا»، «دیوان قصاید و غزلیات عطار نیشابوری» و...؛ آغاز تصحیح «تاریخ مسعودی» و اتمام آن در ۳ جلد بهسال۱۳۳۲[۶]
- ۱۳۲۱تا۱۳۲۳: انتشار آثاری مانند «در پیرامون احوال و اشعار حافظ»، «افسانهٔ کریلوف» و...[۶]
- ۱۳۲۴: تأسیس مجلهٔ «پیام نو»[۱]
- ۱۳۲۵: تدریس تمدن ساسانیان و مقایسهٔ ادبیات ایرانی و خارجی[۱]؛ انتشار «پوشکین»[۶]
- ۱۳۲۶: عضویت در انجمن تألیف و ترجمهٔ دانشگاه[۱]؛ انتشار تصحیح «مواهب الهی: در تاریخ آلمظفر» و زندگینامهٔ عبدالعظیم قریب[۶]
- ۱۳۲۷: شرکت در جشن پانصدمین سال ولادت «امیر علیشیر نوایی» در اتحاد جماهیر شوروی؛ شرکت در هیئت عالی برنامه[۱]
- ۱۳۲۸: بازنشستگی از تدریس دانشگاهی بهدرخواست خودش[۱]؛ انتشار تصحیح «گشایش و رهایش» ناصرخسرو، «ماه نخشب» (مجموعهداستان) و...[۶]
- ۱۳۲۹تا۱۳۳۳: انتشار آثاری مانند «تاریخ بیمارستانهای ایران»، «آتشهای نهفته»، «شاهکارهای نثر فارسی معاصر» و...؛ آغاز تألیف «تاریخ تمدن ایران ساسانی» و تکمیل آن بعد از حدود یک دهه[۶]
- ۱۳۳۴: دیدار از پاکستان بهدعوت آکادمی اقبال[۱]؛ انتشار «سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر»[۶]
- ۱۳۳۵تا۱۳۳۶: تقاضای علیاکبر سیاسی رئیس دانشکدهٔ ادبیات از رئیس دانشگاه تهران برای تجدید درس نفیسی[۱]؛ انتشار آثاری مانند «پل و ویرژینی»(ترجمه)، «دیوان ازرقی هروی»، «کلیات عراقی» و «لبابالالباب»(تصحیح) و «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورهٔ معاصر»[۶]
- ۱۳۳۷: تصویب لایحهٔ خاص مجلس برای بازگشت نفیسی به دانشگاه و تدریس در دانشکدهٔ ادبیات[۱]؛ انتشار ترجمهٔ «آرزوهای بربادرفته» اثر بالزاک و تصحیح «دیوان انوری» و...[۶]
- ۱۳۳۸: مسافرت یکماهه به مشهد و کنفرانس در دانشکدهٔ ادبیات مشهد[۱]؛ دریافت جایزهٔ سلطنتیِ دربار ایران برای ترجمهٔ «آرزوهای بربادرفته»[۷]؛ انتشار «دیوان قصاید و غزلیات نظامی» بهتصحیح نفیسی[۶]
- ۱۳۳۹تا۱۳۴۱: انتشار آثاری چون «ابنخلدون و تیمور لنگ»(ترجمه)، «کلیات اوحدی مراغی»(تصحیح) و...[۶]
- ۱۳۴۱: شروع تدریس منابع تاریخ ایران در مؤسسهٔ مطالعات و تحقیقات تاریخی[۱]
- ۱۳۴۲تا۱۳۴۳: انتشار آثاری مانند «تاریخ اجتماعی در ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان»، «در پیرامون تاریخ بیهقی»، «فرهنگ فارسی جیبی» و...[۶]
- ۱۳۴۴: مسافرت به اتحاد جماهیر شوروی؛ بازگشت به ایران[۱]؛ انتشار «تاریخ ادبیات روسی»، «تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم»[۶]
- ۱۳۴۵: درگذشت در تهران، ۲۲آبان[۱]
- ۱۳۵۳: انتشار «گفتوگوی خانوادگی دربارهٔ تهران قدیم»[۶]
فرازهایی از زندگی و روزگار
تولد و تحصیلات ابتدایی
از چهار پسر و سه دختر که حاصل ازدواج علیاکبر نفیسی با جلیله جمالالدولهٔ خواجهنوری بود سعید پیش از همه بهتاریخ ۱۸خرداد۱۲۷۴شمسی در تهران دیده به جهان گشود. ناظمالاطبا پزشک معروف روزگار خود، از ارکان اصلی «انجمن معارف» بود. در این انجمن هریک از اعضای برجسته متعهد شد که مدرسهای بهروش اروپایی در تهران تأسیس کند و ناظمالاطبا «مدرسهٔ شرف» را در خیابان «چراغ گاز» بنا نهاد. سعید سه سال اول ابتدایی را در همین مدرسه تحصیل کرد. از سال چهارم ابتدایی تا سال سوم متوسطه را هم در «مدرسهٔ علمیه» گذراند که بعد از دارالفنون، تنها مدرسهٔ دارای دورهٔ اول متوسطه در تهران بود.[۳]
سفر به اروپا برای ادامه تحصیل
بعد از اتمام دورهٔ اول متوسطه، علیاصغر مؤدبالدولهٔ نفیسی، فرزند بزرگتر ناظمالاطبا از زنی دیگر، سعید و برادرش، حسن را برای ادامهٔ تحصیل به اروپا برد. در پاییز۱۲۸۸، سعید نفیسی دورهٔ دوم متوسطه را در «دبیرستان کلژلاتن» در نوشاتل سوئیس آغاز کرد. بعد از یک سال، خانوادهٔ نفیسی مناسبتر دانست که این دو برادر برای ادامهٔ تحصیلات به پاریس بروند.[۳] طبق گفتهٔ محمود امیدسالار، شرححالنویسان نفیسی بهاشتباه تحصیلات او را در پاریس، تحصیلات دانشگاهی دانسته و سال برگشت نفیسی به ایران را هم ۱۲۹۷شمسی درج کردند؛ اما با دقت در خاطرات و نوشتههای مختلف نفیسی درمییابیم که احتمالاً او پس از سه سال، سرانجام ۱۲۹۲شمسی به تهران بازمیگردد. بدینترتیب، احتمال بیشتر این است که او دورهٔ سیکل دوم(لیسه) را در یکی از دبیرستانهای پاریس بهاتمام رسانده باشد.[۸]
بازگشت به ایران و ورود به محافل ادبی
سعید نفیسی پس از بازگشت به ایران، تدریس زبان فرانسه را در دو دبیرستان «اقدسیه» و «سنلویی» آغاز کرد. درضمن آن زمان معمول بود کسانی که چیزی میدانستند در خانهٔ خود به سالمندان درس میدادند؛ او نیز از این سُنت پسندیده پیروی کرد. در این سالها نفیسی در یکی از جلسات درس فیزیک که برادرش، اکبر مؤدب نفیسی، در خانهٔ پدری برگزار میکرد با محمدتقی بهار که از شاگردان برادرش بود آشنا شد. این آشنایی بعدها به همکاری آنها در انجمن ادبی و مجلهٔ «دانشکده» انجامید. نفیسی از طریق رفتوآمد پدرش با رجال ادبی عصر، به محیط ادبی تهران وارد شد و بهقول خودش، ذوق فطریاش کمکم پرورش یافت و بر تجاربش افزود.[۳] در سال۱۲۹۹ «انجمن ادبی ایران» بههمت حسن وحید دستگردی، محمدعلی عبرت نائینی و... تشکیل شد که سعید نفیسی از اعضای بسیار جوان آن بود.[۲]
اشتغالبهکار اداری و تدریس
در ۱۲۹۷شمسی، حسین علا که مأمور تشکیل وزارتخانهٔ فلاحت و تجارت و فواید عامه شده بود از نفیسی خواست که مدیریت مجلهٔ «فلاحت و تجارت» را برعهده گیرد. موفقیت نفیسی در چند شماره از مجله باعث شد که وی برای دو سال به ریاست «ادارهٔ فلاحت» برگزیده شود. از دیگر فعالیتهای اداری نفیسی در این سالها ریاست «ادارهٔ امتیازات»، ریاست «راهداریِ تهراندماوند»، ریاست «ادارهٔ کارگزینی» و ریاست «مدرسهٔ عالی تجارت» است که همگی را وزارتخانهٔ فلاحت و تجارت برعهدهٔ او محول کرده بود؛ تااینکه پس از مدتی بهدلایل متعدد، طبعش از کار دولتی رمیده شد.[۳]
در تمام مدت اشتغالبهکار اداری، نفیسی در مدارس مختلف تهران همچون «مدرسهٔ نظام» مشغول بود و پس از آن نیز در «مدرسهٔ عالی تجارت»، «مدرسهٔ علومسیاسی» و «مدرسهٔ صنعتی» در حوزههای مختلفی چون تاریخ و تاریخ ادبیات درس میداد. با تأسیس دانشگاه تهران، نفیسی به دانشگاه منتقل شد ابتدا در دانشکدهٔ حقوق و سپس در دانشکدهٔ ادبیات به تدریس پرداخت.[۳]
استادی دانشگاه و سفرهای فرهنگی
بعد از رسیدن به استادی دانشگاه و عضویت فرهنگستان، نفیسی سفرهای فراوانی به خارج از ایران کرد و در جشنها و کنگرههای ادبی و علمی بسیاری در سراسر جهان حاضر شد. از نمونه فعالیتهای او در این سفرها تدریس در دانشگاههای مختلف چون دانشگاه قاهره و کابل، تأسیس شعبهٔ ادبیات فارسی در انستیتوی مطالعات اسلامی دانشگاه علیگر و... است.[۳]
سعید نفیسی در همهٔ این سالها با پشتکار بسیار، آثار متعددی را در زمینههای تاریخ، جستوجو در احوال شعرا و نویسندگان، تصحیح متون و آثار کهن، فرهنگنویسی، ترجمه، رمان، داستان، نمایشنامه و... منتشر کرد. سرانجام در شامگاه یکشنبه ۲۲آبان۱۳۴۵، دست روزگار او را درربود و در بیمارستان شوروی تهران درگذشت. پیکرش را از مدرسهٔ عالی سپهسالار تشییع و در آرامگاه خانوادگیاش «سر قبر آقا» واقع در جنوب تهران به خاک سپردند.[۲]
شخصیت و اندیشه
نفیسی به زبان و ادب فارسی عشق میورزید و در راه نشر فرهنگ و تمدن ایران و آثار ادبیِ فارسی، عاشقانه میکوشید. همین عشق و شور، نیرو و تواناییِ خاص و فوقالعادهای به او داده بود طوریکه هرگز از کار بازنماند و خسته نشود. گاهی حتی خواب و خوراک را بر خود حرام میکرد و هرجا لازم بود در زمینهٔ شناساندن فرهنگ ایران و رواج زبان و ادب فارسی، سخن بگوید یا بنگارد با کمال علاقه و بدون تأمل آغاز بهکار میکرد و نیکو انجامدادن آن را بر خود فرض میدانست.[۱۴]
گرایشی مردمی و انسانی در قریببهاتفاقِ آثار نفیسی که بهنحوی با ایران و ایرانی مرتبط است بهوضوح دیده میشود. او با باور شعور اجتماعی و عقل و درایت تودهها معتقد بود که خرد جمعی، صبر و استقامت مردم در درازمدت بر مستبدان و ستمگران و خرافهپرستان غلبه خواهد کرد.[۱۵]
نفیسی به ادبیات معاصر توجه خاص داشت و بارها از ادبیات معاصر و ضرورت توجه به آن سخن گفت و در ردیفهای نخست فهرست پژوهشگرانی بود که با مقالهای، بر لزوم گنجاندن ادبیات معاصر در برنامههای آموزشی مدارس و دانشگاهها تأکید کرد. درواقع نفیسی بیشتر طرفدار مطرحکردن ادبیات معاصر بود نه نقد و بررسی آن. ظاهراً استنباطش این بود که ادبیات معاصر نخست باید مجال بروز و ظهور یابد و آنگاه به ترازوی نقد کشیده شود.[۲]
زمینهٔ فعالیت
پژوهشهای ادبی و تاریخی
پژوهش در تاریخ ادبی ایران برای سعید نفیسی که به متون کهن و میراث تاریخ ایران عشق میورزید جاذبهٔ خاصی داشت. نفیسی نهفقط «احوال و اشعار رودکی» و بهمناسبت بحث در احوال شاعران عهد رودکی، احوال و اشعار تمام گویندگان قدیم ایران را تحقیق و تدقیق میکرد؛ بلکه در «سالنامهٔ پارس» هم نشر یک دورهٔ تاریخ ادبیات ایران را بهسبک دایرةالمعارف و برحسب ترتیب عصر شاعران و نویسندگان، برعهده گرفت که چندین سال ادامه یافت و چون ناتمام مانده بود، بعدها در اواخر عمر، آن را تکمیل و با نام «تاریخ نظم و نثر در ایران تا قرن دهم هجری» در ۲ جلد منتشر کرد.[۱۰]
از پژوهشهای تاریخی نفیسی، «تاریخ مسیحیت در ایران» است که توجه دربار واتیکان را جلب کرد. اهمیت این کتاب در این است که اروپاییان دربارهٔ اسلام و شرق زیاد نوشتهاند؛ ولی از شرَق مسلمان دربارهٔ مسیحیت چندان منبعی در دست نیست و این کتاب را باید یکی از منابع دستاول دانست.[۷] بهعلاوه، نفیسی آثار متعدد دیگری نیز درباب تاریخ گذشته و معاصر ایران نوشته است؛ نظیر: «بابک خرمدین، دلاور آذربایجان» و «تاریخ تمدن ایران ساسانی»[۶]
تصحیح متون
سعید نفیسی از پیشروان احیای متون فارسی است و طی حیات پراثرش، ۳۸ متن از متنهای ادبی و تاریخی را تصحیح و منتشر کرد. کارهای او در زمینهٔ تصحیح متون متنوع است و منظوم و منثور را دربرمیگیرد. اولین شاعری که توجه نفیسی را به خود جلب کرد حکیم عمر خیام نیشابوری بود که مجموعهای از رباعیات وی را فراهم کرد. چاپ نفیسی از دیوان رشید وطواط که اولین تصحیح از این اثر است نکاتی را در احوال و آثار این شاعر تبیین کرد که در پژوهشهای محققان قبل، نظیر عباس اقبال آشتیانی و قاسم تویسرکانی بهنتیجهٔ قطعی نرسیده بود. از نمونه کارهای نفیسی در متون منثور، معرفی و تصحیح «گشایش و رهایش» برای اولین بار (و اثبات تعلق آن به ناصرخسرو) و نیز تصحیح «تاریخ بیهقی» است که تعلیقات مفصل ادبی و تاریخی او بر این اثر، نکات زیادی را روشن ساخت.[۱۶]
روزنامهنگاری و مقالهنویسی
اولین مقالههای نفیسی بعد از بازگشت به ایران در روزنامهٔ «ارشاد» با امضای «سعیدبنناظمالاطبا» منتشر شد. وی بعد از فعالیت در مجلهٔ دولتی «فلاحت و تجارت»، در سال۱۳۰۱ سردبیرِ نشریهٔ ادبی «پرتو» شد که «میرزامحمدعلی واله خراسانی» در تهران مدیریت و منتشر میکرد؛ اما این هفتهنامه خیلی زود تعطیل شد و نفیسی در سال۱۳۰۲ پیشنهاد «میرزاآقاخان فریور تهرانی» را پذیرفت و مدیریت نشریهٔ «عهد انقلاب» را برعهده گرفت. با توقیف عهد انقلاب، نفیسی امتیاز نشریهٔ سیاسیاجتماعی «امید» را گرفت. شمارهٔ اول امید را بهصورت مستقل و شمارهٔ دوم آن را بهجای عهد انقلاب منتشر کرد که آنهم توقیف شد. با توقیف دورهٔ اول امید، در سال۱۳۰۳ «محمد رمضانی» بهتشویق نفیسی، مجلهٔ ادبیِ «شرق» را انتشار داد و البته مدیریت این مجله را که تا سال۱۳۱۰ منتشر میشد، سعید نفیسی عهدهدار بود. در سال۱۳۱۳ مؤسسهٔ اطلاعات، تصمیم به انتشار روزنامهای بهزبان فرانسه با عنوان «ژورنال دو تهران» گرفت که قسمت ادبی آن را به نفیسی واگذار کرد. از دیگر فعالیتهای نفیسی در این زمینه، همکاری دائم او با مجلهٔ «پیام نو» در سالهای ۱۳۲۳تا۱۳۳۶ بود. این مجله را انجمن روابط فرهنگی ایران و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی منتشر میکرد. همکاری نفیسی بعد از تغییر نام مجله به «پیام نوین» در سال۱۳۳۷ نیز ادامه یافت و البته باعث سوءظن دستگاههای امنیتی به نفیسی شد. علاوهبر این، مقالههای نفیسی در نشریههای متعدد دیگری چون «ارمغان»، «یغما»، «سخن»، «سپیدوسیاه» و... چاپ میشد.[۱۳]
شعر، رمان، داستان و نمایشنامه
« | نفیسی گاهی از باب تفنن و رفع خستگی شعر میگفت که البته در مقابل نثر او جلوه و جلایی ندارد؛ ولی در بین آنها اشعار خوب با مضامین بکر و اغلب طنزآمیز هم بهچشم میخورد.[۷] خود در این باره میگوید:
|
» |
نفیسی از ردیفهای نخست داستاننویسانی است که در زمینهٔ داستانکوتاه اثر درخور ملاحظهای نگاشت. اولین نمونهای را که وی عرضه کرد، «خانهٔ پدری» نام نهاد که بعدها در مجموعهٔ «ستارگان سیاه» منتشر شد و در اصل مربوط به ۱۲۹۵ است. اولین تجربهاش در رماننویسی، «فرنگیس» بود. از دیگر آثار او در این حوزهها اثری رمانگونه به نام «نیمهٔ راه بهشت» و مجموعهای از داستانهای کوتاه تاریخی با عنوان «ماه نخشب» است که چیزی بین مقالهٔ تاریخی و داستان کوتاه بود.[۱۰]
نفیسی در زمینهٔ نمایشنامهنویسی هم آثاری دارد: «قاضی واقواق» و «آخرین یادگار نادرشاه». ابوالقاسم جنتی عطایی از نمایشنامهٔ دیگری بهقلم نفیسی با عنوان «قربانی یک دختر» هم نام میبرد و نفیسی را از منتقدانی میشمارد که پس از جنگ جهانی اول در کنار افرادی چون خانملک ساسانی، مرتضی مشفق کاظمی و علی دشتی، به رشد و توسعهٔ نمایشنامهنویسی و استحکام بنیاد نمایشی ایران کمک بسزایی کردند.[۲]
فرهنگنگاری
فرهنگ ۲جلدیِ «فرانسه به فارسی» با دوهزار صفحه اثری از نفیسی است که وی را به عضویت فرهنگستان فرانسه درآورد و نشانهای «لژیون دونور» و «پالم آکادمیک» را نصیبش کرد. «فرهنگنامهٔ پارسی» دیگر کوشش اوست. از سعید نفیسی «فرهنگ ناظمالاطبا» در ۵ جلد با نام «فرهنگ نفیسی» و با مقدمهٔ محمدعلی فروغی نیز بهچاپ رسیده است.[۹]
ترجمه
نفیسی که از نوجوانی ترجمهٔ متون فرانسوی را آغاز کرده بود؛ بهجز آن، زبانهای روسی، عربی و انگلیسی را هم خوب میدانست.[۹] «ایلیاد» و «ادیسه» اثر هومر و «آرزوهای بربادرفته» اثر بالزاک از ترجمههای نفیسی است که نثر روان و شیوای او به این آثار، چاشنی ملایمی از شعر بخشید.[۲]
نفیسی از نگاه صاحبنظران
عبدالحسین زرینکوب
« | نمیتوان نادیده گرفت که آثار نفیسی، بهقول ادیبان، غث و سمین(خوب و بد) دارد. بعضی حاصل اندیشهای زودگذر و شتابکارانه است و پارهای نتیجهٔ تأملات دور و دراز و درنگآمیز. ازاینروست که در مجموعهٔ این آثار، از حیث عمق و دقت، تفاوتهای بارزی دیده میشود. نفیسی البته انسان بود و نمیتوانست از خطا مصون باشد؛ بهعلاوه، کارْ زیاد میکرد و کسی که کار میکند و خوب کار میکند، خطا و اشتباه از دستش درمیرود. بهاقتضای همین امر بود که نفیسی گهگاه در اظهار بعضی عقاید که خلاف دریافت همگان بود، شتابکاریهایی نیز داشت. حتی پارهای از سخنانش مبنیبر تجرید و تصمیم ناسنجیده میشد؛ لیکن این عیبها را که هیچ نویسندهای از آنها عاری نیست، بعضی ستیزهجویان از آنچه بود بزرگتر جلوه میدادند و به این بهانه بر وی میتاختند.[۱۰] | » |
ایرج افشار
« | نفیسی از وجودهای گرانقدر و بامایهای بود که جوهر حیات را از آغاز جوانی تا دم آخر زندگی بر زادبوم خود موقوف ساخته بود و ایران از قلم و پندارش دور نمیشد و اگر بر صدرِ داستانی از داستانهای ملی خود نوشته است: «به ایرانم، به ایران گرامیم، به ایران جاودانیم»، گزافهسخن نیست. ایران را دوست میداشت. به فرهنگ و تاریخ و زبان کشورش خدمت بسیار کرد، آنچنانکه یادش همیشه در دل دوستان و شاگردانش بهجا و در صحایف کتب زبان فارسی و تحقیقات ایرانی جاودان خواهد ماند و آیندگان بیش از همزمانان او بر آثارش خواهند نگریست.[۱۷] | » |
حبیب یغمایی
« | نفیسی پرکارترین و معروفترین نویسندگان این عصر است تألیفات او به ۲۵۰ کتاب و رساله میرسد و مقالاتش را نمیتوان تحدید کرد و اوراقی را که بهخط خود نوشته شاید از میلیونها سطر بهدر گذرد. بسیاری از دواوین شاعران قدیم را بهخط خود نوشته و همچنین اشعار بسیاری از شاعران معروف و غیرمعروف معاصر را فراهم آورده و کتابت فرموده که اگر آنهمه یکجا شود، تذکرهای از تمامی و کمال بیمانند خواهد بود. نفیسی در فارسینویسی مهارتی شگفتانگیز داشت. از نویسندگان معاصر کسی را نمیشناسم که به شتاب و سرعت چیز بنویسد، بیهیچ اشتباه و بیقلمخوردگی و درنهایت سادگی و روانی. هنرمندیِ نفیسی در این بود که یک بار مینوشت و روان و بیغلط مینوشت و اگر گاهی تساهلی در موضوعهایی معدود در نوشتههایش دیده شود، بهعلت شتاب و حرارت و زبردستی اوست در نوشتن.[۵] | » |
از نگاه نفیسی
علامه قزوینی
« | نفیسی در خاطرات خود دربارهٔ قزوینی میگوید:
|
» |
احمد کسروی
«این مرد اگر خود را بدین سرکشیها آلوده نکرده بود، حتماً یکی از بزرگترین دانشمندان کشور ما میشد. قطعاً تا امروز زنده مانده بود. عوام او را از پای درنیاورده و جرئت نکرده بودند درخت تناور دانش او را به بادی ریشهکن کنند. از همه گذشته، آنهمه وقتی را که صرف کارهایی در حاشیهٔ علم کرد، اگر در همان راهی که در روز نخست با آنهمه اندوختهٔ فراوان با آن گام برداشته بود صرف کرده بود، امروز، بسیاری از مسائل علمی به نام او در جهان مانده بود و کوهی دربرابر جهانیان گذاشته بود که هیچ بادی آن را نمیلرزاند...
کاری که با او کردند زشتتر از کاری بود که با سقراط و حسینبنمنصور حلاج و دیگران که در راه عقیدهشان کشته شدند، کردند؛ زیراکه در آن زمانها دیگر به قانون و دادگستری، آنهمه که امروز مینازیدند، نمینازیدند.»[۱۸]
نیما و دیگران
آن روزها که در محافل ادبی ایران، بین طرفداران شعر نو و هواداران شعر قدیم مبارزه، شدت گرفته بود، از نفیسی خواستند که نظر خود را در این باره ابراز کند. او ضمن بحث مفصلی باتوجهبه پیشینهٔ شعر فارسی در تمدنهای کهن، نه قافیه و نه وزن عروضی را از شرایط اساسی شعر فارسی ندانست و با این استدلال، ملامت نوسرایان را جایز ندید. البته بهنظر او باتوجهبه سابقهٔ شعر عروضی، اگر شاعری بخواهد سخنش در دل مردم بنشیند بهتر است وزن عروضی را از دست ندهد. اگر قافیه را رعایت نکرد، باز نمیتوان چندان بر او خرده گرفت و اگر شاعری، جسورتر بود و خواست وزن عروضی را رعایت نکند، باز بهنظر نفیسی میتواند شعر هجایی بگوید؛ اما نفیسی شعری را که نه وزن عروضی داشته باشد و نه وزن هجایی، شعر نه، بلکه نثر مقطع یا موزون میداند.[۲] او در ادامه میگوید:
- «این روزها چند تن از گویندگان هستند که شعر نو میسرایند، مانند آقایان شین.پرتو، تندرکیا، منوچهر شیبانی، شوریده، شرنگ، آرزو، نیما یوشیج، کولی، آریا، سایه، ا.صبحیاب، غروب و گلچین گیلانی که بیشتر از دیگران، آثارشان را در مطبوعات دیدهام. برخی از ایشان اصولی را که نوشتم رعایت میکنند و بههمینسبب، گاهی شاهکارهای جالبی بیرون دادهاند و این پسند و اقبال مردم خود بهترین میزان و معیار کار هنری است؛ زیرا مقصود از هنر تأثیر در ذهن و احساسات و اندیشهٔ مردم است. اگر اثری که هنرمند میخواهد نکند، رنج هنرمند بیهوده خواهد ماند و هنر بیاثر، کالای بیخریدار است.»[۱۹]
خلقیات
« | آشنایی با او زود میسّر است و بهسادگی دل در مهر او میتوان بست. شیرینسخن است و همصحبت خود را از گفتارهای ملیح خویش لذت میبخشد. او زمان را در میان کتابها از دست میدهد و با آنها بام را به شام میرساند. از دیدار یاران خود سخت خشنود میشود. محضرش هرگز سرد و ناراحت نیست. از هر دری میگوید و بسیار میخندد. از طعنهزدن بر کار جهان، باکی ندارد. شناسایی او زود میسّر نیست و بهسادگی به کمال خلق و علم او پی نمیتوان برد. بیننده به یک بار او را نمیشناسد. هرکس مدتها با او ننشسته و سالها با قلم او همآواز نبوده باشد، نمیداند که در اندرون جسم نحیف او چه نهفته است. او هیچگاه چشمداشت به تعلقات دنیا ندارد. در خانهای پیگسسته مینشیند؛ چون میداند که اگر به کاخی هم درمینشست بهجز این نبود.[۱۷] |
» |
اینها توصیفهایی است که ایرج افشار از منش سعید نفیسی میکند. بهنظر او نفیسی، مادی نبود. برای مال دنیا ارزشی قائل نبود. گشادهدست بود. کتب عزیز و نفیس خود را بیهیچ نگرانی و خِستی به دوست و آشنا میسپرد و کم اتفاق میافتاد که خواستار برگرداندنش باشد؛ مگراینکه بدان نیاز پیدا کند. در گرفتن حق تألیف سختگیر نبود. بهآسانی و ارزانی طبع کتاب برای هر ناشر و کتابفروش را قبول میکرد. بدان حد که حیرت رقیبان را برمیانگیخت و غالباً او را سرزنش میکردند؛ ولی نفیسی را اندیشههایی بلندتر در سر بود.[۱۷]
گزارشی از سفرهای فرهنگی نفیسی بهقلم خودش[۳]
مرا از اعضای پیوستهٔ فرهنگستان انتخاب کردند و سفرهای متعددی خارج از ایران برای من پیش آمد، چنانکه:
- تاکنون ۹ بار برای شرکت در جشنها و عضویت در کنگرههای ادبی به خاک شوروی رفتهام.
- در سفر اول هندوستان، مهمان ۱۲ دانشگاه مهم آن کشور یعنی دانشگاههای اللهآباد، بمبئی، کلکته، پنته، دهلی، علیگره، بنارس، مدراس، ناگپور، تریواندروم، حیدرآباد دکن و لکنهو بودم.
- سفر دوم بهدعوت دانشگاه علیگره برای تأسیس شعبهٔ ادبیات فارسی در انستیتوی مطالعات اسلامی آن دانشگاه بود و ۲ سال به این کار مشغول بودم.
- در سفر اول پاکستان، نخست مهمان آکادمی اقبال و سپس مهمان دانشگاههای کراچی، لاهور، حیدرآباد سند، ملتان، کویته و پیشاور بودم و انجمنهای ادبی سیالکوت، وزیرآباد، جهلم و راولپندی نیز از من پذیراییهای بسیار گرم کردند و در کنگرهٔ فلسفهٔ شرق در پیشاور شرکت کردم.
- سفر دومِ پاکستان به کنگرهٔ اسلامی در لاهور دعوت شدم و مهمان دانشگاه لاهور بودم.
- سفر افغانستان را مهمان دانشگاه کابل بودم و ۴ ماه، با سمت استاد افتخاری، در آن دانشگاه تدریس کردم و در شهرهای هرات، شنیدن (اسفزار)، فراه، گرشک، قندهار، غزنین، جلالآباد، بامیان، پلخمری، بغلان، قندز و... مهمان دولت افغانستان بودم.
- در مصر یک دورهٔ تاریخ ادبیات ایران را در دانشگاه قاهره تدریس کردم.
- سفرِ لبنان ۴ ماه را مهمان دانشگاه سنژوزف بودم.
- در سفر بلژیک مهمان دانشگاه بروکسل و دانشگاه گان بودم.
- طی سفر آمریکا چندی مهمان دانشگاه معروف هاروارد در ناحیهٔ ماساچوست بودم و دانشگاههای کلمبیا را در نیویورک و دانشگاه پرینستون را در نیوجرسی دیدم و در چهارمین کنگرهٔ باستانشناسی و هنر ایران در نیویورک و فیلادلفیا و واشنگتن شرکت کردم. در همان سفر نمایندهٔ دولت ایران در کمیتهٔ فنی وحدت نامهای جغرافیایی در سازمان ملل متحد بودم.
- در آلمان برای شرکت در کنگرهٔ بیستوچهارم خاورشناسان مهمان دولت آلمان بودم.
- یکی از سفرهای انگلستان را نیز مهمان دانشگاه کمبریج بودم.
آثار و کتابشناسی
کارنامه و فهرست آثار[۲۰]
تألیف و تصحیح[۶][۲۱]
- «هدیهٔ دوستانه از طرف حیدرعلی کمالی» محمدحسین حسابی و سعید نفیسی، تهران: مطبعهٔ فاروس، ۱۳۰۴، بهیادگار کنسرتهای بزرگ ۱۷، ۲۰، ۲۳ و ۲۴تیرماه۱۳۰۴، تقدیمشده به علینقی وزیری
- «آخرین یادگار نادرشاه»(نمایشنامه) تهران: مجلهٔ شرق، ۱۳۰۵. تجدیدچاپها تهران: فرهنگ جاوید، ۱۳۸۱ و ۱۳۹۷ با عنوان «آخرین یادگار نادرشاه: بازی در سه پرده»
- «شیخ زاهد گیلانی» رشت، ۱۳۰۶
- «نخلبند شعرا»(احوال و منتخب اشعار خواجوی کرمانی) تصحیح، تهران: مؤسسهٔ خاور، ۱۳۰۷. تجدیدچاپ تهران: نشر دف، ۱۳۹۸ با عنوان «نخلبند شعرا»
- «فرهنگ فرانسه به فارسی» ۲ج، تهران: کتابخانهٔ بروخیم، ۱۳۰۹تا۱۳۱۰. تجدیدچاپها تهران: کتابخانهٔ بروخیم، ۱۳۴۶ و ۱۳۵۲؛ کتابفروشی پهودا بروخیم و پسران، ۱۳۵۲؛ فروغی، ۱۳۶۳ با عنوان «فرهنگ فروغی فرانسه به فارسی»؛ صفیعلیشاه(مرکز یادگارهای نفیسی)، ۱۳۶۷، ۱۳۷۱، ۱۳۷۵، ۱۳۷۸ و ۱۳۸۴
- «احوال و اشعار رودکی» ۳ج، تصحیح، تهران: ادب، ۱۳۰۹تا۱۳۱۰. تجدیدچاپها تهران: کتابخانهٔ ترقی، ۱۳۰۹ با عنوان «احوال و اشعار ابوعبدالله جعفربنمحمد رودکی سمرقندی» ج۱؛ شرکت کتابفروشی ادب، ج۲، ۱۳۱۰ و ج۳، ۱۳۱۹؛ ابنسینا، ۱۳۴۱؛ شهرکتاب و هرمس، ۱۳۸۱؛ امیرکبیر، ۱۳۸۲؛ اهورا، ۱۳۸۲ با عنوان «محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی»؛ نشر دف، ۱۳۹۸ و براساس نسخهٔ نفیسی و براگینسکی از اشعار رودکی: نگاه، ۱۳۷۳، شهرکتاب و هرمس، ۱۳۸۱؛ آرشام، ۱۳۸۸؛ مهرآوید، ۱۳۹۳ (بهکوشش عبدالله اکبریانراد) فرهنگ دانشجو، ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵(بهکوشش عباس یزدی)؛ نشر گویا، ۱۳۹۸؛ مشهد: داریوش، ۱۳۹۰(بهکوشش علیاصغر طاهری)
- «رباعیات حکیم عمر خیام»(با ترجمهٔ حال) تهران: کتابخانهٔ بروخیم، ۱۳۱۰ با ترجمهٔ شعری فرانسوی اثر ابوالقاسم اعتصامزاده و دیباچهای فارسی بهقلم سعید نفیسی، چاپ سربی، تهران، ۱۳۱۴. تجدیدچاپها تهران: مطبعهٔ فرهومند (بدون تاریخ)؛ نامک، ۱۳۸۳؛ پورشاد، ۱۳۸۵؛ کتاب پارسه، ۱۳۸۶، سه چاپ آخر همراهبا ترجمهٔ فرانسوی ژیلبر لازار و ترجمهٔ انگلیسی ادوارد فیتزجرالد بهخط میرجمالالدین جلالی و مقدمهٔ سعید نفیسی (ترجمهٔ مقدمه از مهدی افشار در چاپهای پورشاد و کتاب پارسه)
- «شاهنامه، ابوالقاسم فردوسی» ج۱، تصحیح، تهران: خاور، ۱۳۱۰
- «فرنگیس»(رمان) تهران، ۱۳۱۰. تجدیدچاپها تهران: کتابفروشی مروج، ۱۳۲۷؛ بنگاه نشر اندیشه، ۱۳۳۸؛ امیرکبیر و گوهرخای، ۱۳۴۴؛ ساحل گیسوم و توساکو، ۱۳۹۷؛ امید فردا، ۱۳۹۸؛ نشر دف، ۱۳۹۸؛ قم: اثر قلم، ۱۳۹۷ و گوهر ماندگار، ۱۳۹۷
- «رباعیات باباافضل کاشانی» تصحیح، تهران، ۱۳۱۱. تجدیدچاپ تهران: فارابی، ۱۳۶۳ با عنوان «رباعیات باباافضل کاشانی: بهضمیمهٔ مختصری از احوال و آثار وی»
- «پندنامهٔ انوشیروان، بدایعی بلخی» تصحیح، تهران، ۱۳۱۲
- «نصیحتنامه معروف به قابوسنامه» عنصرالمعالی کیکاووس بناسکندر، با مقدمه و حواشی سعید نفیسی، تصحیح، تهران: ۱۳۱۲. تجدیدچاپها تهران: فردوس ۱۳۸۵ و دنیای کتاب، ۱۳۹۴
- «مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد» تهران: مطبعهٔ مهر، ۱۳۱۳
- «یزدگرد سوم» تهران، ۱۳۱۴. شامل چهار متن از سعید نفیسی: مدرسهٔ نظامیهٔ بغداد(۱۳۱۳)، پندنامهٔ انوشیروان(۱۳۱۲)، مجدالدین همگر شیرازی(۱۳۱۴) و یزدگرد سوم(۱۳۱۴)
- «مجدالدین همگر شیرازی» تهران، ۱۳۱۴
- «نظامی در اروپا» تهران، ۱۳۱۴
- «آثار گمشدهٔ ابوالفضل بیهقی» تهران: مجلهٔ مهر، ۱۳۱۵
- «به یاد ماکسیم گورکی» تهران، ۱۳۱۵
- «شاهنامه، ابوالقاسم فردوسی»(ج۷تا۱۰) تصحیح، تهران: بروخیم، ۱۳۱۳تا۱۳۱۵. دیگر جلدهای این چاپ بههمت مجتبی مینوی، عباس اقبال آشتیانی و سلیمان حییم. تجدیدچاپها طلایه، ۱۳۸۶ و ۱۳۹۳ بهاهتمام بهمن خلیفه
- «احوال و اشعار فارسی شیخ بهایی» تصحیح، تهران: اقبال، ۱۳۱۶. تجدیدچاپها قم: توسعهٔ قلم، ۱۳۹۲؛ تهران: چکامه، ۱۳۷۳؛ اقبال، ۱۳۸۹؛ زرین، ۱۳۸۲ و ۱۳۸۸؛ اکباتان، ۱۳۹۶ سه چاپ آخر با عنوان «دیوان شیخ بهایی، با مقدمهٔ سعید نفیسی»
- «سامنامهٔ خواجوی کرمانی» ج۱، تصحیح، تهران، ۱۳۱۶
- «ستارگان سیاه»(مجموعهداستان) تهران: علی جعفری، ۱۳۱۶. تجدیدچاپها تهران: علی جعفری، ۱۳۱۷؛ صفیعلیشاه، ۱۳۲۸؛ امیرکبیر، ۱۳۴۹؛ مجید، ۱۳۷۹؛ فردوس، ۱۳۹۱؛ پرنیان خیال، ۱۳۹۶؛ ساحل گیسومتوساکو، ۱۳۹۷؛ اساطیر، ۱۳۹۷؛ نشر دف: ۱۳۹۸؛ قم: اثر قلم، ۱۳۹۷ و گوهر ماندگار، ۱۳۹۷
- «سخنان سعدی دربارهٔ خودش» تهران، ۱۳۱۶
- «سیرالعباد الی المعاد» سنایی غزنوی، تصحیح و مقدمه، بهکوشش حسین کرمانی، تهران: آفتاب، ۱۳۱۶. تجدیدچاپها تهران: مجلهٔ نسیم صبا، ۱۳۱۶؛ مانی، ۱۳۷۸؛ نشر دف، ۱۳۹۸
- «تاریخ گیتیگشا»(در تاریخ خاندان زند) میرزامحمدصادق موسوی نامی اصفهانی، تصحیح، تهران: اقبال، ۱۳۱۷. تجدیدچاپها تهران: اقبال، ۱۳۶۳ و ۱۳۹۰؛ نشر دف، ۱۳۹۸
- «تاریخ خاندان طاهری» تهران: اقبال، ۱۳۱۷. تجدیدچاپها تهران: اقبال، ۱۳۳۵؛ اساطیر، ۱۳۸۶؛ نشر دف، ۱۳۹۸
- «دستورالوزرا، خواندمیر» تصحیح، تهران: اقبال، ۱۳۱۷. تجدیدچاپ تهران: شرکت نسبی اقبال و شرکا، ۱۳۵۵
- «پیشرفتهای ایران در دورهٔ پهلوی» تهران: سازمان پرورش افکار، ۱۳۱۸
- «دیوان قطعات و رباعیات ابنیمین» تصحیح، تهران: مروج، ۱۳۱۸
- «دیوان قصاید و غزلیات عطار نیشابوری» تصحیح، تهران: اقبال، ۱۳۱۹. تجدیدچاپ تهران: شرکت نشر نقد افکار، ۱۳۸۸؛ ذهنآویز، ۱۳۹۰؛ آدینهٔ سبز، ۱۳۹۲؛ پورصائب، ۱۳۹۲؛ پورنگ، ۱۳۹۳؛ آفرینه، ۱۳۹۳؛ گسترش فرهنگ و مطالعات، ۱۳۹۷؛ کتابسرای میردشتی، ۱۳۹۷؛ قم: نگاران قلم، ۱۳۸۹؛ آثار قلم، ۱۳۹۲، ۱۳۹۳، ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵؛ هنارس، ۱۳۹۷ و...؛ در برخی از تجدیدچاپ با عنوان «دیوان قصاید، ترجیعات و غزلیات عطار»
- «دیوان حکیم لامعی گرگانی» تصحیح، تهران: علمی، ۱۳۱۹. تجدیدچاپها تهران: چاپخانهٔ ایران، ۱۳۱۹؛ شهرکتاب، هرمس، ۱۳۸۱؛ نشر دف: ۱۳۹۸
- «فرهنگنامهٔ پارسی» ج۱، تهران: وزارت فرهنگ، ۱۳۱۹
- «تاریخ مسعودی معروفبه تاریخ بیهقی، ابوالفضل بیهقی»(۳ج) تصحیح، ج۱، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۱۹تا۱۳۳۲، . و ادب، ج۲ و ج۳. تجدیدچاپها تهران: سنایی، ۱۳۸۶ در ۲ج با عنوان «تاریخ بیهقی»
- «جستوجو در احوال و آثار شیخفریدالدین عطار نیشابوری» تهران: اقبال، ۱۳۲۰. تجدیدچاپها تهران: اقبال، ۱۳۹۰ و ۱۳۹۳ با عنوان «زندگینامهٔ عطار نیشابوری»؛ نشر دف، ۱۳۹۸ با عنوان «زندگینامهٔ عطار»
- «دیوان قصاید و غزلیات معینالدین جنید شیرازی» تصحیح، شیراز: احمدی، ۱۳۲۰. تجدیدچاپ تهران: کتابخانهٔ مرکزی، ۱۳۲۰
- «منتخب قابوسنامه، عنصرالمعالی کیکاووسبناسکندربنقابوس» تهران: وزارت فرهنگ، ۱۳۲۰. تجدیدچاپها چاپخانهٔ سپهر، ۱۳۲۰ و نشر دف، ۱۳۹۸
- «در پیرامون احوال و اشعار حافظ» تهران: اقبال، ۱۳۲۱
- «افسانهٔ کریلوف» تهران، ۱۳۲۳
- «پیشرفتهای فرهنگی در اتحاد جماهیر شوروی» تهران، ۱۳۲۳
- «سازمان آموزش عمومی در اتحاد جماهیر شوروی» تهران، ۱۳۲۳
- «پوشکین» تهران: انتشارات انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی، ۱۳۲۵
- «مواهب الهی»(در تاریخ آلمظفر، معینالدینبنجلالالدین محمد معلم یزدی) ج۱، تصحیح، تهران: کتابخانه و چاپخانهٔ اقبال، ۱۳۲۶. تجدیدچاپ نشر دف، ۱۳۹۸
- «هفتاد سال زندگی، پنجاه سال خدمت به دانش»(زندگی عبدالعظیم قریب)، تهران: ضمیمهٔ نشریهٔ «خبرهای دانشگاه»، ادارهٔ انتشارات و روابط دانشگاهی دانشگاه تهران، ۱۳۲۶
- «گشایش و رهایش، ناصرخسرو» تصحیح، بمبئی، ۱۳۲۸. تجدیدچاپها بمبئی: انجمن اسمعیلی، ۱۳۲۸؛ تهران: سازمان چاپ کیهان، ۱۳۴۰؛ جامی، ۱۳۶۳؛ اساطیر، ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ بهاهتمام عبدالکریم جربزهدار
- «درفش ایران و شیر و خورشید» تهران: زینعلی، ۱۳۲۸
- «ماه نخشب»(مجموعهداستان) تهران: صفیعلیشاه، ۱۳۲۸. تجدیدچاپها تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۷؛ مؤسسهٔ انتشاراتی فردوسی ایران، ۱۳۷۹؛ افسون، ۱۳۸۰؛ سمیر، ۱۳۸۶؛ اساطیر، ۱۳۹۶؛ پرنیان خیال، ۱۳۹۶؛ ساحل گیسوم، ۱۳۹۷؛ نشر دف، ۱۳۹۸
- «تاریخ بیمارستانهای ایران» تهران، ۱۳۲۹
- «کنجکاویهای علمی و ادبی» تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۲۹
- «آتشهای نهفته: حسابها درنیامد» تهران، ۱۳۳۰. تجدیدچاپها تهران: پرسمان، ۱۳۸۵ و سمیر، ۱۳۸۶ با عنوان «آتشهای نهفته: حسابها درست درنیامد»؛ پر، ۱۳۸۹ با نام «آتشهای نهفته: حسابهای درست درنیامده»
- «نثر فارسی معاصر»(منتخباتی از بهترین آثار مورخان و محققان نامی ایران از صدر مشروطیت تا معاصر) تدوین ایرج افشار، با مقدمهٔ سعید نفیسی، تهران: کانون معرفت، ۱۳۳۰
- «روزگار ابنسینا» تهران، ۱۳۳۲. تجدیدچاپها تهران: دانش و سعدی، ۱۳۵۵؛ کتابخانهٔ دانش، ۱۳۳۳ و ۱۳۸۳؛ اساطیر، ۱۳۸۴ همگی با نام «زندگی و کار و اندیشه و روزگار پورسینا» کتاب پارسه، ۱۳۸۸تا۱۳۹۱ با عنوان «ابنسینا: زندگی، آثار و افکار حکیم ایرانی» هرمس، ۱۳۸۹ با عنوان «پورسینا: زندگی، کار، اندیشه و روزگار» نشر دف، ۱۳۸۹ با عنوان «ابوعلیسینا»
- «شاهکارهای نثر فارسی معاصر»(۲ج) تألیف و تدوین، تهران: کانون معرفت، ۱۳۳۰تا۱۳۳۲. تجدیدچاپ تهران: کانون معرفت، ۱۳۳۶تا۱۳۴۰ بهضمیمهٔ مقدمهٔ جامع و تاریخچهٔ مبسوطی از تحول و تکامل نثر فارسی از آغاز ادبیات کنونی تا زمان حاضر و تعریف سبکهای ادبی بهروش اروپایی و...
- «تاریخ تمدن ایران ساسانی»(۲ج) تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۳۱تا۱۳۴۴. تجدیدچاپها تهران: افسون، ۱۳۸۰؛ دنیای کتاب، ۱۳۸۱؛ مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها، ۱۳۸۳؛ اساطیر، ۱۳۸۳ و ۱۳۸۴؛ کتاب پارسه، ۱۳۸۸؛ نشر دف، ۱۳۹۸ با عنوان «تاریخ تمدن ساسانی»
- «نیمهٔ راه بهشت»(داستان) تهران، ۱۳۳۲. تجدیدچاپها تبریز: ستاره، ۱۳۳۶؛ تهران: گوهرخای و امیرکبیر، ۱۳۴۴؛ ماهریس، ۱۳۹۷؛ نشر دف، ۱۳۹۸
- «ابنسینا در اروپا"، تهران، ۱۳۳۳
- «بابک خرمدین دلاور آذربایجان» تهران: ابنسینا، ۱۳۳۳. تجدیدچاپ: تهران: فروغی، ۱۳۴۲ و ۱۳۴۸؛ اساطیر، ۱۳۸۴؛ معین، ۱۳۸۵؛ ثالث، ۱۳۸۷ و... و تهران: عطار، ۱۳۸۴؛ کتاب پارسه، ۱۳۸۸؛ دنیای کتاب، ۱۳۸۹؛ یاقوت کویر، ۱۳۹۵؛ نیلوفر نقرهای، ۱۳۹۷؛ آوینا، ۱۳۹۸؛ نشر دف، ۱۳۹۸ همگی با عنوان «بابک خرمدین»
- «بحرین: حقوق ۱۷۰۰سالهٔ ایران» تهران: طهوری، ۱۳۳۳. تجدیدچاپ: اساطیر، ۱۳۹۴
- «زینالاخبار»(شامل تاریخ ساسانیان تا پایان دورهٔ صفاری) ابوسعید عبدالحی گردیزدی، تصحیح، تهران: چاپخانهٔ رنگین، ۱۳۳۳. تجدیدچاپ: اساطیر، ۱۳۸۴
- «گلچینی از دیوان سعید نفیسی» تهران: طهوری، ۱۳۳۳
- «سهراب و رستم شاهکار شاعر بزرگ انگلیسی ماتیو آرنولد» ترجمه و مقایسه با رستم و سهراب شاهنامهٔ فردوسی بهانضمام دیباچه و حواشی، منوچهر امیری، با مقدمهٔ سعید نفیسی، تهران: ۱۳۳۳
- «سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر» تهران: شمس، ۱۳۳۴. تجدیدچاپها تهران: سنایی، ۱۳۶۹ ۱۳۷۳، ۱۳۷۶ و ۱۳۹۷؛ نشر دف، ۱۳۹۸
- «تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دورهٔ معاصر»(۲ج) تهران: شرق، ۱۳۳۵. تجدیدچاپها تهران: بنیاد، ۱۳۴۴ (اولین چاپ ج۲)، ۱۳۴۵، ۱۳۷۲ و ۱۳۷۶؛ افسون، ۱۳۸۰؛ شهرکتاب، ۱۳۸۱؛ دنیای کتاب، ۱۳۸۲؛ اساطیر، ۱۳۸۳؛ اهورا، ۱۳۸۴؛ آسمان نیلگون، ۱۳۹۳؛ ارس، ۱۳۹۷
- «کلیات شیخفخرالدین ابراهیم همدانی متخلصبه عراقی» تصحیح، تهران، ۱۳۳۵. تجدیدچاپها تهران: سنایی، ۱۳۳۸، ۱۳۶۸ و ۱۳۷۲؛ گلشایی، ۱۳۶۲؛ جاویدان، ۱۳۶۲ و ۱۳۶۶؛ شهرکتاب و هرمس، ۱۳۸۱؛ بدرقهٔ جاویدان، ۱۳۸۱
- «لبابالالباب، محمد عوفی» بهتصحیح ادوارد جی.براون و تصحیحات جدید و حواشی و تعلیقات سعید نفیسی؛ با مقدمهٔ محمد قزوینی. تهران، ۱۳۳۵. تجدیدچاپها فخر رازی، ۱۳۶۱؛ هرمس، ۱۳۸۴ و ۱۳۸۹؛ پیامبر، ۱۳۸۹
- «دیوان ازرقی هروی» تصحیح، تهران: زوار، ۱۳۳۶
- «زندگی و کار و هنر ماکسیم گورکی»(با چند داستان دیگر) تألیف و ترجمه، تهران، ۱۳۳۶. تجدیدچاپ تهران: نشر دف، ۱۳۹۸
- «دیوان انوری» تصحیح، تهران: پیروز، ۱۳۳۷. تجدیدچاپ: تهران: سکه، ۱۳۶۴ با عنوان «گزیدهٔ دیوان انوری شامل قصاید، قطعات و...»، نگاه، ۱۳۸۹؛ سنایی، ۱۳۹۷؛ شهرکتاب و هرمس، ۱۳۸۱
- «کلیات قاسم انوار» تصحیح، تهران: سنایی، ۱۳۳۷. تجدیدچاپ تهران: نشر دف، ۱۳۹۸
- «دیوان هلالی جغتایی» تصحیح، تهران: سنایی، ۱۳۳۷
- «قاضی واقواق»(نمایشنامه) تهران: گوتنبرگ، ۱۳۳۷
- «دیوان قصاید و غزلیات نظامی گنجوی» تصحیح، تهران: فروغی، ۱۳۳۸. تجدیدچاپ تهران: فروغی، ۱۳۶۲
- «قرائت فارسی و دستور زبان برای سال اول، دوم، سوم و چهارم دبیرستانها»(چهار کتاب مجزا) تألیف سعید نفیسی و دیگران، تهران: برادران علمی، ۱۳۳۸
- «دیوان رشیدالدین وطواط» تصحیح، تهران: بارانی، ۱۳۳۹. چاپ اول این اثر همراهبا کتاب «حقایقالسحر فی دقایقالشعر» از روی چاپ عباس اقبال آشتیانی؛ تجدیدچاپ: نشر دف، ۱۳۹۸
- «دیوان عمعق بخاری» تصحیح، تهران: فروغی، ۱۳۳۹
- «کلیات اوحدی اصفهانی معروفبه مراغی» تصحیح، تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۰. تجدیدچاپها امیرکبیر، ۱۳۷۵؛ سنایی، ۱۳۹۱؛ نشر دف، ۱۳۹۸
- «گلستان سعدی شیرازی» تصحیح، تهران، ۱۳۴۰. تجدیدچاپ تهران: فروغی، ۱۳۴۱ و ۱۳۴۵
- «تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان»(۲ج) تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۲. تجدیدچاپها تهران: اساطیر، ۱۳۸۴؛ کتاب پارسه، ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰؛ نشر دف، ۱۳۹۸
- «تاریخ اجتماعی ایران در دوران پیش از تاریخ و آغاز تاریخ» تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۲. تجدیدچاپ تهران: اساطیر، ۱۳۸۴
- «در پیرامون تاریخ بیهقی(۲ج)»(شامل آثار گمشدهٔ ابوالفضل بیهقی و تاریخ غزنویان) تهران: فروغی، ۱۳۴۲. تجدیدچاپ تهران: فروغی، ۱۳۵۲ و نشر دف، ۱۳۹۸
- «فرهنگ فارسی جیبی»، تهران، ۱۳۴۳
- «در مکتب استاد»(از برنامههای رادیو ایران شامل مباحثی دربارهٔ درستگفتن، درستنوشتن و درستخواندن) تهران: عطایی، ۱۳۴۳. تجدیدچاپ تهران: عطایی، ۱۳۴۴؛ اساطیر، ۱۳۸۶؛ نشر دف، ۱۳۹۸
- «مسیحیت در ایران تا صدر اسلام» تهران: نورجهان، ۱۳۴۳. تجدیدچاپها تهران: اساطیر، ۱۳۸۳ و ۱۳۹۲؛ کتاب پارسه، ۱۳۸۷
- «تاریخ ادبیات روسی»(تا پایان دورهٔ پیش از انقلاب) تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۴. تجدیدچاپها تهران: توس، ۱۳۶۷؛ نشر دف، ۱۳۹۸ با عنوان «تاریخ ادبیات روسیه»
- «تاریخ شهریاری شاهنشاه رضاشاه پهلوی از ۳اسفند۱۲۹۹ تا ۲۴شهریور۱۳۲۰» تهران: شورای مرکزی جشنهای بنیادگذاری شاهنشاهی ایران، ۱۳۴۴. تجدیدچاپها تهران: فروغی، ۱۳۴۵ با عنوان «تاریخ معاصر ایران از ۴اسفند۱۲۹۹ تا ۲۴شهریور۱۳۲۰»
- «تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم» تهران: فروغی، ۱۳۴۴. تجدیدچاپها تهران: کتاب هرمس، ۱۳۸۶ و نشر دف، ۱۳۹۸
- «فهرست کتابخانهٔ مجلس شورای ملی»(کتب خطی فارسی) ج۶، تهران: ۱۳۴۴
- «سرچشمهٔ تصوف در ایران»(تأثیر تعلیمات بودایی در فرهنگ ایران و تصوف ایران از منظر فلسفی) تهران، ۱۳۴۵. تجدیدچاپها تهران: فروغی، ۱۳۴۶، ۱۳۶۸ و ۱۳۷۱؛ مرکز بینالمللی گفتوگوی تمدنها، ۱۳۸۳؛ اساطیر، ۱۳۸۵؛ کتاب پارسه، ۱۳۸۸؛ بهزاد، ۱۳۹۴؛ نشر دف، ۱۳۹۸
- «گفتوگوی خانوادگی دربارهٔ تهران قدیم» تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۳. تجدیدچاپ تهران: انتشارات علمیوفرهنگی، ۱۳۸۲ با عنوان اصلی و ۱۳۹۴ با عنوان «تهران قدیم»؛ نشر دف، ۱۳۹۸ با عنوان «تهران قدیم»
- «حماسهٔ ملی ایران، تئودور نولدکه» ترجمهٔ بزرگ علوی، با مقدمهٔ سعید نفیسی، تهران: سپهر، ۱۳۵۳. تجدیدچاپها تهران: سپهر، ۱۳۵۷؛ نشر جامی، ۱۳۶۹؛ نگاه، ۱۳۷۹ و ۱۳۸۴
- «احوال و آثار نظامی گنجوی» تهران: نشر دف، ۱۳۹۸
ترجمه[۶][۲۱]
- «معالجهٔ تازه برای دندانهای طبیعی و دهان» گریگوریان، تهران، ۱۲۹۰
- «صنعت تخم نوغان در ایران» ف.د.لافن و ه.ل.رابینو، تهران، ۱۲۹۸
- «نمونهای از آثار پوشکین» تهران: بروخیم، ۱۳۱۵
- «تاریخ ترکیه» لاموش، تهران: کمیسیون معارف، ۱۳۱۶؛ تجدیدچاپها تهران: دنیای کتاب، ۱۳۸۳؛ اساطیر، ۱۳۸۴؛ نشر دف، ۱۳۹۸
- «سرانجام آلمان» ۱۳۲۶
- «نایب چاپارخانه» الکساندر سرگییویچ پوشکین، تهران، ۱۳۲۶
- «عشق چگونه زایل میشود؟»(مجموعهداستان) لئون تولستوی، تهران، ۱۳۳۱؛ تجدیدچاپها تهران: کتاب پارسه، ۱۳۸۸؛ آتیلا، ۱۳۹۴ با عنوان «عشق چنین زایل میشود»؛ نشر باهم، ۱۳۹۷؛ نشر دف، ۱۳۹۸ با نام «زوال عشق و چند داستان دیگر»؛ قم: نوید ظهور، ۱۳۹۱ به اسم «عشق چنین زایل میشود»؛ سرای کتاب، ۱۳۹۷؛ گوهر ماندگار، ۱۳۹۷
- «یادبود هزارهٔ ابنسینا، طباطبایی ذوالمجد، با مقدمهٔ محمود تفضلی» تهران: کمیتهٔ ملی هزارهٔ ابنسینا، هوشنگ اتحاد در کتابشناسی نفیسی از ترجمهای با عنوان «جشننامهٔ ابنسینا» نام میبرد که احتمالاً همین اثر است.
- «سرگذشت ابنسینا بهقلم خود او و شاگردش ابوعبید عبدالواحد جوزجانی» تهران: دانش.
- «فهرست آثار اروپایی دربارهٔ ابنسینا» تهران
- «آدام متیسکیه ویچ» میچیسلاو یاسترون، تهران، ۱۳۳۴
- «ایلیاد» هومر، تهران، ۱۳۳۴. تجدیدچاپها تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۳۷، ۱۳۴۲ و ۱۳۴۹؛ شهرکتاب، هرمس، ۱۳۸۰؛ انتشارات علمیوفرهنگی، ۱۳۶۴، ۱۳۷۳، ۱۳۷۵، ۱۳۷۸، ۱۳۷۹، ۱۳۸۰، ۱۳۸۳، ۱۳۸۵، ۱۳۸۶ و ۱۳۸۹؛ دنیای کتاب، ۱۳۸۳، ۱۳۸۵، ۱۳۸۷ و ۱۳۸۹؛ جامی، ۱۳۸۵، زوار، ۱۳۸۷؛ الهام، ۱۳۸۹؛ ارمغان، ۱۳۹۱؛ پر، ۱۳۹۵؛ یاقوت کویر، ۱۳۹۵؛ نشر عقیل، ۱۳۹۶؛ نیکفرجام، ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶؛ آهنگ فردا، ۱۳۹۷؛ نشر دف، ۱۳۹۸ و...؛ قم: آوای ماندگار، ۱۳۹۵ و...
- «تاریخ اجتماعی قرون معاصر» تهران، ۱۳۳۴
- «پل و ویرژینی» برناردن دوسنپیر، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۳۵. تجدیدچاپها تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۳ و ۱۳۴۸؛ نشر دف، ۱۳۹۸؛ قم: سرای کتاب، ۱۳۹۸
- «آرزوهای بربادرفته» بالزاک، تهران: امیرکبیر، ۱۳۳۷. تجدیدچاپها تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۵؛ اکباتان، ۱۳۸۲؛ کتاب پارسه، ۱۳۸۷؛ نیلوفر، ۱۳۹۵ و ۱۳۹۸؛ پر، ۱۳۹۶؛ یمام، ۱۳۹۷؛ باهم، ۱۳۹۷؛ نشر دف، ۱۳۹۸
- «ادیسه» هومر، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۳۷. تجدیدچاپها تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۴، ۱۳۴۹ و ۱۳۵۹؛ انتشارات علمیوفرهنگی، ۱۳۳۷، ۱۳۶۴، ۱۳۷۰، ۱۳۷۱، ۱۳۷۵، ۱۳۷۸، ۱۳۷۹ ۱۳۸۰، ۱۳۸۲، ۱۳۸۵، ۱۳۸۶ و ۱۳۸۹؛ شهرکتاب و هرمس، ۱۳۸۰؛ دنیای کتاب، ۱۳۸۴، ۱۳۸۷ و ۱۳۸۹؛ جامی، ۱۳۸۵؛ بهزاد، ۱۳۸۵؛ قم: آوای ماندگار، ۱۳۹۵ و...
- «ابنخلدون و تیمور لنگ» والتر ج.فیشل، ترجمه با همکاری نوشین نفیسی، تهران: زوار، ۱۳۳۹. تجدیدچاپ تهران: نشر دف، ۱۳۹۸
- «ایلیاد و ادیسه» هومر، تهران: کتابهای هرمس، ۱۳۸۷. تجدیدچاپ تهران: ارس، ۱۳۹۱
سبک و لحن و ویژگیِ آثار
قلم نفیسی و سبک آن
از دیدگاه صادق رضازادهٔ شفق، فارسینویسیِ سعید نفیسی بسیار شیرین و نغز بود. او در این باره مینویسد:
- «ما در وصف سبکهای مختلف از طرز انشای ابوالمعالی نصرالله در «کلیله» و بیهقی در «تاریخ مسعودی» و سعدی در «گلستان» نام میبریم. اینان بیتردید استادان نثر بدیع فارسیاند؛ اما سبک هیچیک در زمان حاضر قابلِپیروی نیست. از آن سوی هم، نویسندگان تازیمنش یعنی «قلمبهنویسان» از طرفی و سرهنویسان و فرنگیمآبان از آن سوی، حق انشایی را که هم بیان مقصود کند و هم زیبایی و لحن و آهنگ جملهبندی زبان را نگه دارد و درعینحال از افراط و تفریط بپرهیزد و سره را از ناسره بشناسد، نمیتوانند ادا کنند. شیوهٔ نفیسی درنتیجهٔ نیمقرن آزمایش دمادم و نویسندگی پیاپی توأم با مطالعه و مقایسهٔ سبکهای گوناگون ادوار مختلف در نغزنگاری و تنسیق لغات و عبارات به مرحلهای رسیده که میتوان آن را بیاغراق بهترین نمونهٔ نثر فارسی شمرد.»[۲۲]
عبدالحسین زرینکوب وجه مشترک تمام آثار سعید نفیسی را بهرغم تنوع و پراکندگی آنها شیوایی و دلاویزی انشای او میداند که حتی فنیترین و پیچیدهترین تحقیقاتش نیز با لطافت بیان همراه است. زرینکوب، نفیسی را از معماران واقعی نثر جدید ایران میشمارد.[۱۰]
از منظر نادر نادرپور، نفیسی از بنیادگذاران مکتب نثر دانشگاهی است که از ویژگیهای این نثر، پیراستگیِ عبارات در لفظ و معنی بود بهطوریکه نویسنده میکوشید اندیشهٔ خود را چنان ساده بیان کند که عباراتش از هرگونه پیچش و پیرایهای دور باشد و بهجای آرایههای بیهودهٔ لفظی، از استحکام دستوری برخوردار باشند.[۲۳]
شاخههای پرداخت در آثارش
با نگاهی به آثار نفیسی در تألیف و تصحیح و ترجمه، مشخص میشود که بیشتر کارهای وی مطالب تاریخی و ادبی است؛ بااینحال در نوشتههای او کمتر مطلبی یافت میشود که با نقد ادبی در ارتباط باشد و آنجا هم که سخنی در این باره میآورد، متأسفانه اغلب چندان استوار نیست که بتواند توجهی را برانگیزد. نفیسی معتقد است که هر زبانی، خواه مرده یا زنده در سه مرحله از تکامل سیر کرده است:
- زبان محاوره: کاربردش در گفتوگوهای روزمرهٔ مردم است.
- زبان نثر: شامل لغات و ترکیبهای مخصوص که در زبان محاوره بهکار نمیروند و گاهی صنایع لفظی و معنوی و فراتر از همه، تشبیهها و کنایهها و استعارها را در خود میپذیرد و بهطورکلی «علم معانی و بیان» را پدید میآورد.
- زبان نظم: صنایع لفظی و معنوی را بهکمال میرساند و اصول قوافی و عروض و نقدالشعر را نیز بر آن میافزاید.
اندیشه در این تقسیمبندی نشان میدهد که نفیسی دیدگاهی کلی دربارهٔ ادبیات و نقد ادبی ندارد. همین که او از سه زبان محاوره، نظم و نثر یاد میکند، مفهومش این است که ادبیات را پیکرهای واحد نمینگرد و بهدنبال اصولی کلی نیست که بتوان آن را به همهٔ بخشهای ادبیات، اعم از شعر و نثر، تسری داد.[۲]
جوایز و افتخارات[۷]
- فرمان و نشان مخصوص نمایندهٔ واتیکان برای کتاب «تاریخ مسیحیت در ایران تا صدر اسلام»
- عضویت فرهنگستان فرانسه
- نشان پالم آکادمیک
- نشان لژیون دونور برای فرهنگ فرانسهفارسی
- جایزهٔ سلطنتی برای ترجمهٔ «آرزوهای بربادرفته» اثر بالزاک
سیری در آثار سعید نفیسی
«شاهکارهای نثر فارسی معاصر» (۱۳۳۰تا۱۳۳۲)
این اثر شامل بهترین نمونههای نثر معاصر بهانتخاب نفیسی است و آثاری از عبدالرحیم طالبوف، علیاکبر دهخدا، محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت را دربرمیگیرد. نفیسی مقدمهای مبسوط نیز بر این اثر نگاشته است.[۲۱] چاپ این کتاب در سالیانی که از ادبیات معاصر در مجامع ادبی و آموزشی خبری نبود، کاری درخور توجه است.[۹] سعید نفیسی خود در این باره مینویسد:
« | «در نظر بسیاری که من میشناسم اصلاً ادبیات معاصری نیست. گویا سالهاست که ایرانیان لب از سخن گفتن و دست از نوشتن بستهاند. همچنان که امروز کسی تاج اسماعیل سامانی را بر سر نمیگذارد و جامهٔ احمدبنحسن میمندی را نمیپوشد و...، قهراً بهزبان گذشتگان هم سخن نمیگوید. در کتابهای درسی سخن از فارسی امروز نیست. در دانشکدهٔ ادبیات، یگانه کالای معرفت، مردهپرستی است.»[۹] | » |
نفیسی با چاپ این اثر جریان تاریخ ادبیات را تا امروز کشاند و ادبیات معاصر را شناساند.[۹] البته، مقدمهٔ نفیسی بر این اثر، خالی از اشکال نیست. نفیسی در ۳۰ صفحه از مقدمهٔ این اثر، «تاریخچهای از تکامل نثر فارسی» بیان میکند که در آن نکتهٔ تازهای دیده نمیشود. در ادامه بحث مفصلی ذیل عنوان «روشهای ادبی اروپا در زبان فارسی» پیش میآورد و در آن سراسر از شعر سنتی فارسی سخن میگوید تا آن را با چهار مکتب رئالیسم، ناتورالیسم، سمبولیسم و امپرسیونیسم تطبیق دهد و در این راه، سخت خود را به تکلف میافکند. او معتقد است این چهار مکتب بهترتیب در تاریخ ادبیات ایران ظاهر شدهاند. بهنظر او در حقیقت مراد از سبک خراسانی همان سبک رئالیسم و مراد از سبک عراقی همان ناتورالیسم و مراد از سبک هندی همان امپرسیونیسم است. او شاعران صوفی را بیشتر پیرو سمبولیسم میداند و کوشش میکند سبک دیگر شاعران را هم بر این اساس دستهبندی کند. این نتیجهگیری شگفتانگیز از برداشت ساده و ناقص او از مکاتب اروپایی و البته درآمیختن آنها با دو مبحث بلاغی تشبیه و استعاره برمیآید. به این صورت که تشبیه را مهمترین چیز در ادبیات میداند و عقیده دارد در رئالیسم و ناتورالیسم، هر چهار رکن تشبیه موجود است، در سمبولیسم تنها مشبهبه و وجهشبه باقی میماند و در امپرسیونیسم تنها وجهشبه.[۲]
نگاهی به رویکرد نفیسی در تصحیح متون
بررسی متون تصحیحشده به وسیلهٔ نفیسی نشان میدهد که وی در تصحیح متونی که در ایام جوانی و بعد از آن تا سالهای۱۳۲۰ تصحیح کرده، از شیوهٔ متداول خاورشناسان، یعنی تصحیح بر پایهٔ اصول انتقادی پیروی کرده است. نفیسی سالها بعد، شیوهٔ متداول مستشرقان را کافی ندانست و به انتقاد از آن پرداخت. او در مقدمهٔ تصحیح خود از «دیوان انوری» ضبط نسخهبدلها در شیوهٔ مستشرقان را بیهوده و باعث افزایش حجم کتاب و سرگردانی خواننده میداند. بهنظر او در تصحیح اشعار، آگاهی کامل مصحح از زبان هر شاعر و انس وی با کلمات و ترکیبات و اصطلاحات، لازمتر از هر چیزی است و اگر هم همهٔ نسخهها نادرست باشد، مصحح میتواند و باید کلمهٔ درست را باتوجهبه پیش و پس آن و مناسبات آن با معنی شعر و لطایف و صنایع متکی به آن کلمه، از ذهن خود و انس و عادت خود و عرف زبان بهدست آورده و بهجای کلمهٔ نادرست بگذارد.[۱۶]
دربارهٔ اشعار مشکوک در نسخهبدلها یا اشعار منسوب به شاعران، نفیسی در تصحیحهای خود دیدگاه انتقادی را از دست نمیدهد و در اکثر متونی که تصحیح کرده، با ارائهٔ استدلالهایی از تاریخ و سبک و سیاق اشعار و زندگی شعرا انتساب برخی از اشعار را از شاعری سلب میکند و به دیگری منسوب میدارد و تا حد امکان با جستوجو در منابع، به همهٔ آنچه دیگر منابع به نام دیگری ضبط کردهاند اشاره میکند. بااینهمه هنوز ظرفیت انتساب برخی از این اشعار به دیگران وجود دارد و گاهی ملاکهای نفیسی برای درج شعری در دیوان شاعری، در متون مختلف یکدست نیست.[۱۶]
باتوجهبه اینکه نفیسی در صورت اشکال نسخهها به مصحح اجازهٔ دخالت میدهد در تصحیحهای او گاه افتادگی نسخ در قلاب آمده و در نمونههایی تصحیح قیاسی به علامت خاص خود(ظ) مشخص است. در متون منظومی که تصحیح کرده نمونههایی از ذوقیات را با مقایسهٔ کتاب «محیط زندگی و احوال و اشعار رودکی» که بدون نسخه بدل است، با کتاب «احوال و اشعار رودکی» که مشتملبر نسخهٔ بدل است میتوان دید. در متون نثر، نظیر «لبابالالباب» نفیسی تصحیحاتی اعمال میکند که برخی از آنها به اصلاح متن میانجامد و برخی از آنها که تفاوتهای عمدهای با کار محمد قزوینی دارد بدون اشاره رها میشود. تاریخ بیهقی چاپ نفیسی نیز نسبت به چاپ غنی و فیاض در برخی نمونهها ضبطهای مناسبتری دارد و دقتهای تحقیقی نفیسی درخورِ توجه است؛ ضمناینکه تعلیقات مفصل نفیسی بر این کتاب نیز درخصوص خاندانهای مختلف و...، خود اثر جداگانهای است.[۱۶]
درمجموع گرچه شیوههای تصحیح نفیسی در برخی متون با شیوههای رایج عصر کاملاً مطابقت ندارد، باتوجهبه نسخههای در دسترس او اکثر ضبطهایش روایتهایی مناسباند و نیامدن نسخهبدلها ایرادی اساسی بر آثارش نیست. در متون منثوری که نفیسی تصحیح کرده نیز با وجود برخی ضعفها چون نسخهها معدود بود، نسخهبدلها مشخص است و برای منتقدان، ظرفیت بحثهای انتقادی را فراهم میآورد. با وجود تصحیحهای جدیدِ برخی از این آثار و البته نه همهٔ آنها متون تصحیحشدهٔ نفیسی را نباید یکباره کنار نهاد بهویژه آنکه درنظرگرفتن قلمرو زمانی این آثار، اهمیت آنها را بیشتر روشن میکند.[۱۶]
منابعی برای مطالعهٔ بیشتر
- «سعید نفیسی»(زندگی و آثار مفاخر استان کرمان) محمدصادق بصیری و نازنین غفاری، کرمان: یادگاران همایون، ۱۳۹۸
- «سعید نفیسی» محمدجواد احمدینیا، تهران: خانه کتاب، ۱۳۹۴
- «خاطرات ادبی یک استاد» بهقلم سعید نفیسی با تنظیم انتشارات، تهران: امید فردا، ۱۳۹۰
- «استاد سعید نفیسی بزرگمرد ادب فارسی»(شرححال و زندگی و آثار و افکار) نوشتهٔ فاطمه شیخلووند، تهران: جامی، ۱۳۸۴
- «زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی شادروان استاد سعید نفیسی» تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۷
- «سعید نفیسی و فرید قاسمی» تهران: امیرکبیر، کتابهای جیبی، ۱۳۸۷
- «بهروایت سعید نفیسی»(خاطرات سیاسی، ادبی، جوانی) بهکوشش علیرضا اعتصام، تهران: مرکز، ۱۳۸۱
- «یادنامهٔ سعید نفیسی» گردآورنده: پریمرز نفیسی، زیرنظر دفتر امور انتشارات و مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات و علومانسانی، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۵۱
نوا، نما، نگاه
پانویس
- ↑ ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ ۱٫۱۲ ۱٫۱۳ ۱٫۱۴ ۱٫۱۵ ۱٫۱۶ «زندگانی سعید نفیسی در چند سطر». دانشکدهٔ ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران، ش. ۳، ۲۵۹تا۲۶۴.
- ↑ ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ ۲٫۱۰ ۲٫۱۱ ۲٫۱۲ ۲٫۱۳ ۲٫۱۴ ۲٫۱۵ ۲٫۱۶ ۲٫۱۷ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران(ج۴)، ۳۵۱تا۴۲۳.
- ↑ ۳٫۰۰ ۳٫۰۱ ۳٫۰۲ ۳٫۰۳ ۳٫۰۴ ۳٫۰۵ ۳٫۰۶ ۳٫۰۷ ۳٫۰۸ ۳٫۰۹ ۳٫۱۰ ۳٫۱۱ ۳٫۱۲ ۳٫۱۳ ۳٫۱۴ ۳٫۱۵ ۳٫۱۶ ۳٫۱۷ ۳٫۱۸ ۳٫۱۹ ۳٫۲۰ ۳٫۲۱ نفیسی. «فرازهایی از زندگی من». بخارا، ش. ۸۲، ۲۳۰تا۲۳۹.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ سلیمی. «شمهای از زندگانی استاد سعید نفیسی». مجلهٔ آموزشوپرورش (تعلیموتربیت)، ش. ۶، ۶تا۸.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ یغمایی. «به یاد مردی صمیم و پاکدل». بخارا، ش. ۸۲، ۳۰۸تا۳۱۰.
- ↑ ۶٫۰۰ ۶٫۰۱ ۶٫۰۲ ۶٫۰۳ ۶٫۰۴ ۶٫۰۵ ۶٫۰۶ ۶٫۰۷ ۶٫۰۸ ۶٫۰۹ ۶٫۱۰ ۶٫۱۱ ۶٫۱۲ ۶٫۱۳ ۶٫۱۴ ۶٫۱۵ ۶٫۱۶ ۶٫۱۷ ۶٫۱۸ ۶٫۱۹ ۶٫۲۰ ۶٫۲۱ ۶٫۲۲ ۶٫۲۳ ۶٫۲۴ ۶٫۲۵ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران(ج۴)، ۴۳۷تا۴۴۰.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ نفیسی. «عمری با سعید نفیسی». بخارا، ش. ۸۲، ۲۵۲تا۲۶۱.
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ ۸٫۴ ۸٫۵ امیدسالار. «دو نکته در شرحِحال مرحوم سعید نفیسی». بخارا، ش. ۱۰۰، ۱۱۵تا۱۲۴.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ ۹٫۴ ۹٫۵ ذوالفقاری. «یاد یاران: استاد سعید نفیسی». رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ش. ۷۵، ۲۴تا۳۱.
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ ۱۰٫۴ زرینکوب. «دربارهٔ سعید نفیسی». پیام نوین، ش. ۱، ۴۴تا۵۳.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ تفرشی. «خاطرات سیاسی، ادبی، جوانی بهروایت سعید نفیسی». پیام بهارستان، ش. ۴۷، ۲۰تا۲۲.
- ↑ نفیسی. «آغاز و پایان یک زندگی». بخارا، ش. ۸۲، ۲۲۴تا۲۲۹.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ بهزادی. «سعید نفیسیِ روزنامهنگار و...». بخارا، ش. ۸۲، ۲۷۷تا۲۹۷.
- ↑ سجادی. «سعید نفیسی و شناساندن فرهنگ ایران». دانشکدهٔ ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران، ش. ۳، ۳۶۱تا۳۶۴.
- ↑ اصغری. «سرچشمهها(بهمناسبت یکصدمین زادروز نفیسی)». چیستا، ش. ۱۲۸و۱۲۹، ۶۴۸تا۶۵۶.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ ۱۶٫۳ ۱۶٫۴ نیکوبخت. «نقد و تحلیل شیوه سعید نفیسی در تصحیح متون ادبی کلاسیک فارسی». زبان و ادبیات فارسی، ش. ۶۰، ۱۳۱تا۱۵۴.
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ ۱۷٫۲ افشار. «آوازی که از دل میآید(سیری در زندگی و آثار نفیسی)». بخارا، ش. ۸۲، ۲۶۲تا۲۷۶.
- ↑ نفیسی. «خیمه شببازی». سپید و سیاه، ش. ۲۴، ۱۲و۱۳.
- ↑ نفیسی. «شعر نو و کهن». اطلاعات ماهانه، ش. ۶۱، ۳۹تا۴۱.
- ↑ «کارنامهٔ پروپیمان سعید نفیسی».
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ۲۱٫۲ «آثار سعید نفیسی در سیاههٔ کتابخانه ملی».
- ↑ رضازاده شفق. «به یاد سعید نفیسی». بخارا، ش. ۸۲، ۳۱۱تا۳۱۶.
- ↑ نادرپور. «خانلری و نثر جدید دبیری». دنیای سخن، ش. ۳۴، ۱۹و۲۰.
منابع
- اتحاد، هوشنگ (۱۳۸۷). پژوهشگران معاصر ایران. ۴. فرهنگ معاصر.
- نفیسی، سعید. «فرازهایی از زندگی من». بخارا، ش. ۸۲ (مردادوشهریور۱۳۹۰).
- امیدسالار، محمود. «دو نکته در شرححال مرحوم سعید نفیسی». بخارا، ش. ۱۰۰ (خردادوتیر۱۳۹۳).
- «زندگانی سعید نفیسی در چند سطر». دانشکدهٔ ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران، ش. ۳ (بهمن۱۳۴۵).
- نفیسی، پریمرز. «عمری با سعید نفیسی». بخارا، ش. ۸۲ (مردادوشهریور۱۳۹۰).
- زرینکوب، عبدالحسین. «دربارهٔ سعید نفیسی». پیام نوین، ش. ۱ (۱۳۵۱).
- مشیر سلیمی، علیاکبر. «شمهای از زندگانی استاد سعید نفیسی». مجلهٔ آموزشوپرورش(تعلیم و تربیت)، ش. ۶ (آبان۱۳۴۵).
- یغمایی، حبیب. «به یاد مردی صمیم و پاکدل». بخارا، ش. ۸۲ (مردادوشهریور۱۳۹۰).
- ذوالفقاری، حسن. «یاد یاران: استاد سعید نفیسی». رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ش. ۷۵ (پاییز۱۳۸۴).
- بهزادی، علی. «سعید نفیسی؛ روزنامهنگار و...». بخارا، ش. ۸۲ (مردادوشهریور۱۳۹۰).
- اصغری، حسن. «سرچشمهها(بهمناسبت یکصدمین زادروز سعید نفیسی)». چیستا، ش. ۱۲۸و۱۲۹ (اردیبهشتوخرداد۱۳۷۵).
- سجادی، ضیاءالدین. «سعید نفیسی و شناساندن فرهنگ ایران». دانشکده ادبیات و علومانسانی دانشگاه تهران، ش. ۳ (بهمن۱۳۴۵).
- نیکوبخت؛ رنجبران، ناصر؛ عباس. «نقد و تحلیل شیوه سعید نفیسی در تصحیح متون ادبی کلاسیک فارسی». زبان و ادبیات فارسی، ش. ۶۰ (بهار ۱۳۸۷).
- افشار، ایرج. «آوازی که از دل میآید (سیری در زندگی و آثار سعید نفیسی)». بخارا، ش. ۸۲ (مردادوشهریور۱۳۹۰).
- رضازاده شفق، صادق. «به یاد سعید نفیسی». بخارا، ش. ۸۲ (مردادوشهریور۱۳۹۰).
- نادرپور، نادر. «خانلری و نثر جدید دبیری». دنیای سخن، ش. ۳۴ (۱۳۶۹).
- آزاده تفرشی، فریدون. «خاطرات سیاسی، ادبی، جوانی بهروایت سعید نفیسی». پیام بهارستان، ش. ۴۷ (اردیبهشت۱۳۸۴).
- نفیسی، سعید. «خیمه شببازی». سپید و سیاه، ش. ۲۴ (۱۳۳۴).
- نفیسی، سعید. «شعر نو و کهن». اطلاعات ماهانه، ش. ۶۱ (۱۳۳۲).
- نفیسی، پریمرز. «آغاز و پایان یک زندگی». بخارا، ش. ۸۲ (مردادوشهریور۱۳۹۰).
پیوند به بیرون
- «آثار سعید نفیسی در سیاههٔ کتابخانه ملی ایران». بازبینیشده در ۱۰دی۱۳۹۸.
- «کارنامهٔ پروپیمان سعید نفیسی». خانه کتاب.