ایرج افشار نویسنده، ایران‌شناس، پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی، کتاب‌شناس، کتابدار، نسخه‌پژوه، نسخه‌شناس و استاد دانشگاه بود.

ایرج افشار

زادروز ۱۶ مهر۱۳۰۴
تهران
مرگ ۱۸اسفند۱۳۸۹
تهران
محل زندگی ایران،‌ آمریکا
علت مرگ سرطان خون
شریک(های)
زندگی
شایسته افشاریه
فرزندان بابک، آرش، بهرام و کوشیار
حوزه فرهنگ،‌ ادب، تاریخ و جغرافیای ایران
* * * * *

به عقیده جملهٔ پژوهشگران و محققان معاصر، ایرج افشار از پرکارترین، پراثرترین و تأثیرگذارترین پژوهشگران ایران در پهنه گستردهٔ تراث ایران، تاریخ، جغرافیا، تمدن و فرهنگ، زبان پارسی و هنر طی قرن بیستم است. اکثر قریب به‌اتفاق نوشته‌ها و آثار او جزو نخستین و مهم‌ترین منابع دست‌اول ایرانشناسی در داخل و خارج از ایران به‌شمار می‌رود. او سراسر دقایق و لحظات عمر خود را صرف بازشناسی و ترویج فرهنگ و ادب و تاریخ ایران زمین کرد.

ایرج افشار در تهران به دنیا می‌آید؛ در یک خانواده‌ٔ یزدی و بافرهنگ. پدرش محمود افشار یزدی از شخصیت‌های فرهنگی و ایران‌دوست روزگار خود است. ایرج در محیطی بالیده که در آن هم‌نشینی با پیش‌کستوتان بزرگ فرهنگ و ادب ایرانی را به‌طور مستقیم و شخصی تجربه می‌کند. از طریق پدر، با دانشمندان مهم نسل پیشین از جمله عباس اقبال آشتیانی، ابراهیم پورداود، محمد قزوینی و سعید نفیسی آشنا می‌شود.اصول و مبانی آن‌ها را درک می‌کند و اندیشه‌اش به‌دست آنان ورزیده می‌شود. این شرایط و هوشمندی و ذکاوت ایرج، راهی پیش رویش می‌گذارد تا مانند اساتید شایشته پیشینش، دقایق عمر را در راه پژوهش و کاوش درباره وطن صرف کند.

افشار سال‌ها و دقایق عمرش را با پرهیز از هرگونه اتلاف وقت به تحقیق و کاوش در رشته‌های مختلف چون ایران‌شناسی، نسخه‌شناسی، کتاب‌شناسی، فهرست‌نگاری، مجله‌نگاری، مدیریت مجلات، رجال‌شناسی، قاجارشناسی، اطلاع‌رسانی فرهنگی، متون کهن فارسی، بررسی اسناد تاریخی و جغرافیای تاریخ، سفرنامه و... به طور گسترده و عمیق پرداخت. شمار آثار و نوشته‌های ارزشمند او چنان نظرگیر است که اگر همه کارهایش را که او یک‌تنه انجام داده، کنار هم بگذاریم، گمان می‌کنیم آنچه به ‌نام افشار به‌چاپ رسیده است، کار گروهی از دانشمندان خستگی‌ناپذیر است که شبانه‌روز سرگرم کار پژوهش و تحقیق بودند. یکی دیگر از شفگتی‌های زندگی افشار، نامه‌نگاری‌های او با بزرگان و دانشمندان همروزگار خود اوست. تاکنون چند کتاب حاوی نامه‌های دیگرانی چون محمدعلی جمال‌زاده نویسنده نامدار به افشار به دست چاپ سپرده شده است.

تأليف، تصحيح و نگارش بيش از ۳۰۰ اثر در زمینه ایران‌پژوهشی، نسخه‌شناسی، کتاب‌شناسی، فهرست نگاری، قاجارشناسی، رجال‌شناسی، اطلاع‌رسانی فرهنگی، متون کهن فارسی، ۲۰۰۰ مقاله، گزارش و یادداشت كوتاه و بلند در همین زمینه‌ها و ... به زبان فارسی، تدوين ۷۷ مقاله به زبان‌های غيرفارسی، ۱۶۲ مقدمه‌نگاری بر آثار ديگران، حدود ۶۶ هزار عنوان نامه‌نويسی، همكاري با ۱۱۷ ناشر، نظارت بر ۲۱ مجموعه انتشارات، عضويت در ۳۲ شورا و انجمن ايرانی و جهانی، ۶۶ سال تلاش مطبوعاتی و گردانندگی ۱۴ عنوان نشريه كه جمعا عمرشان به ۱۸۰ سال می‌رسد، اداره ۴ كتابخانه معتبر و يك مركز پژوهشی، مديريت ۵ مركز انتشارات و يك نشر خصوصی تنها بخشی از خدمات ارزنده و کم‌مانند او در عرصه خدمت به فرهنگ و تاریخ و ادب این مرزوبوم به‌شمار می‌رود.


بنا به نوشته سید فرید قاسمی او را می‌توان اين‌گونه توصیف کرد: افشارِ مرجع‌نگار، مجله‌نويس، كتاب‌شناس، مصحح، نسخه‌پژوه، سندپرداز، متن‌شناس، مجموعه‌ساز، فهرست‌نويس، گردشگر، كتاب‌دار، تاريخ‌نويس، كتاب‌آفرين، مقاله‌نگار، پايه گذار و ...

آثار افشار، بارها و بارها تجدید چاپ شده است....

داستانک

داستانک‌های انتشار

مگر همه کارها را باید من بکنم!

سعيد نفیسی مشوق افشار برای نگارش نخستين كتابش بود. در جایی می‌نویسد: « ...در عنفوان جوانی يا بيست‌ و يكی‌دو سالگی هوس كتاب‌نويسی داشتم. در آن اوقات به منزل سعيد نفيسی زياد می‌رفتم. زيرا درِ خانه‌اش به روی جوان‌ها باز بود. هم، روز خاصی داشت كه می‌نشست و جمعی به ديدنش می‌شتافتند و هم، گاه‌وبيگاه می‌شد به او سر زد. روزی گفت به گزينش بخشی از ادبيات معاصر پرداخته است و قصد دارد مجموعه‌ای از داستان‌ها و نوشته‌های جمالزاده و دهخدا و صادق هدايت را منتشر سازد. گفتم چرا اين كار را به‌طور عامتر انجام نمی‌دهيد و چرا از انتخاب نوشته‌های محققان و اديبان پرهيز داريد؟ گفت آنها اديبات نيست. من فعلا برای آگاهی جوان‌ها منحصرا در پي آنم كه منتخباتی از نوشته‌های ادبی فراهم كنم. چون باز اصرار كردم، گفت: مگر همه كارها را بايد من يا طبقه من بكنند. شما جوان‌ها خودتان بايد دست به كار شويد و آنچه را مفيد می‌دانيد بكنيد، تا اين رشته قطع نشود. بنابرين خودت اين كار را بكن و فردا بيا با هم برويم پيش حسن معرفت (مدير كانون معرفت كه كتاب او را چاپ می‌كرد) تا بگويم كه جلد ديگر اين مجموعه را اين جوان تهيه خواهد كرد. گفت بر آن مقدمه‌ای خواهم نوشت كه كتاب شما شناسانده شود... اين همان كتاب است كه من يادداشت‌های آن را به تدريج فراهم می‌كردم. حسن معرفت توصيه مرحوم نفيسی را پذيرفت وكتاب با مقدمه آن شادروان به چاپ رسيد» بدین‌ترتیب نخستين كتابش با عنوان نثر فارسی معاصر در فروردين ماه ۱۳۳۰ منتشر می‌شود.

داستانک عشق

داستانک استاد

داستانک شاگرد

داستانک مردم

عروسی داریم

سال‌های دور، افشار و اصغر مهدوی در ایرانگردی خود به شهری دورافتاده می‌رسند. کسی را در شهر نمی‌شناسند، به ناچار درب خانه‌ای را می‌کوبند. صاحبخانه در را باز می‌کند. وقتی از قصد آنها برای بیتوته خبردار می‌شود، می‌گوید «عروسی داریم، جان خودم حتی یک اطاق خالی ندارم». ایرج خیلی ساده می‌پرسد آیا در پشت‌بام هم کسی هست؟ پاسخ منفی‌ می‌شنود. به همراه مهدوی از نردبان بالا می‌رود و شب را همان‌جا بر روی یک پتو و در کمال سادگی به‌صبح می‌رسانند.[۱]

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های دوستی

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

داستان‌های دیگر

اتومبیلش نه ساعت داشت نه رادیو

مجید مهران از اولین سفرش با افشار به دور ایران می‌گوید.اتومبیلش نه رادیو داشت نه ساعت و نه کولر. به درخواست خودش آنها را برداشته بودند. می‌گفت شنیدن برنامه‌های رادیویی حواس راننده را پرت می‌کند. به ساعت هم نیازی ندارد و به قول دوستش منوچهر ستوده، هنگام ظهر هرگاه گرسنه شود، معلوم می‌شود که حوالی ظهر است. شنیدن وقایع ایران و جهان هم ضرورتی ندارد؛ چرا که اخبار مهم به سرعت برق، به انسان می‌رسد. تکیه کلامش این بود، تاریخ ایران را که ورق بزنید مملو از این قبیل رخ‌دادهای وحشتناک، بنابرین بدترین خبرهای دنیا برایش تازگی نداشت. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

زندگی و تراث

سوانح عمر

۱۳۰۴ (۱۶ مهر/۱۹ ربیع الاول ۱۳۴۴ق/ ۶ اکتبر ۱۹۲۵م): زاده شد در تهران، چهارراه سرْدرسنگی، دربند دکتر محمود افشار (پدر: محمود افشار، مادر: نصرت برازنده).

۱۳۰۶ (۲۰ دی): صدور شناسنامه ۱۷۰ از حوزه ۳ تهران، مأمور صدور: فرهمندخو.

۱۳۱۲ (۲۴ شهریور): آغاز تحصیل.

۱۳۱۲ تا ۱۳۱۸: آموزش دبستانی (دبستان: زرتشتیان، شاهپور تجریش).

۱۳۱۵: انتقال خانۀ پدری به باغ فردوس شمیران.

۱۳۱۸ تا ۱۳۲۴: آموزش دبیرستانی (دبیرستان: فیروزبهرام).

۱۳۲۱: تنظیم روزنامه دیواری.

۱۳۲۲: چاپ عکس وی به‌عنوان تحویلدار انجمن ادبی دبیرستان در صفحۀ ۵۰ سالنامۀ دبیرستان فیروزبهرام (سالنامه ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۳).

۱۳۲۳: همکاری با سالنامۀ شاهپور تجریش.

۱۳۲۳ تا ۱۳۲۵: مدیر داخلی مجله آینده.

۱۳۲۴: دریافت گواهی‌نامه دبیرستان (رشتۀ ادبی).

۱۳۲۴ تا ۱۳۲۸: آموزش دانشگاهی (دانشکده حقوق دانشگاه تهران: رشتۀ قضایی).

۱۳۲۴ (۱۵ آذر): پیمان همسری با شایسته افشاریه.

۱۳۲۴: تنظیم نخستین فهرست مطالب سالانه برای مجلۀ آینده.

۱۳۲۴: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های آئین و خاور زمین.

۱۳۲۵: تدوین ۴ شماره جزوه کاخ ادب و هنر.

۱۳۲۵: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های یادگار، پیام نو، مردم.

۱۳۲۵: ترجمۀ مقالۀ نفت ایران و مسالۀ بین‌المللی نفت و چاپ در مجلۀ آینده با نام الف.الف.

۱۳۲۵ تا ۱۳۴۰: همکاری با مجلۀ جهان نو (صاحب امتیاز: حسین حجازی).

۱۳۲۶: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های جهانِ نو، خواندنی‌ها، قیام ایران [به جای] جبهه، داریا، با نام الف. افشار.

۱۳۲۶: تولد بابك (۲۴آبان).

۱۳۲۷: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های جهان نو، یغما، شرق میانه.

۱۳۲۸: ارائه پایان‌نامۀ تحصیلی با عنوان: اقلیت‌ها در ایران.

۱۳۲۸: دریافت مدرک لیسانس قضایی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران.

۱۳۲۸: تولد بهرام پسر دومش (28 مهر).

۱۳۲۸: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های جهان نو و دانش.

۱۳۲۹: نگارش مقاله‌ها و یادداشت‌هایی با نام‌های مستعار: «پناه»، «الف»، «جویا» و «کریم محمدی».

۱۳۲۹: استخدام در وزارت فرهنگ به‌عنوان دبیر دبیرستان‌ها. تدریس در دبیرستان‌های شرف و قریب (ایرانشهر) تهران.

۱۳۲۹: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های جهان نو، سالنامه کشور ایران، اطلاعات ماهانه، شهر ری، مهر ایران، دانش و نمایشگاه.

۱۳۳۰ تا ۱۳۳۹: کتابدار کتابخانۀ دانشکده حقوق دانشگاه تهران (به‌تشویق و اشراف دکتر محسن صبا و محمدتقی دانش‌پژوه).

۱۳۳۰: عضو انجمن ایرانشناسی (به ریاست ابراهیم پورداود و دبیری دکتر محمّد معین).

۱۳۳۰: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های جهان نو، یغما، اطلاعات ماهانه، آموزش و پرورش، ایران ما با نام مستعار پناه، سپیده‌دم، نور جهان، سالنامه کشور ایران، عالم هنر.

۱۳۳۰: نقد یکی از مقاله‌های افشار در نشریۀ خروس جنگی به‌وسیلۀ "ش" (دوره دوم، ش ۲، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۳۰، ص۱۱).

۱۳۳۰: نگارش تقریظ بر تاریخ جرائد و مجلات ایران.

۱۳۳۰: چاپ کتاب‌های نثر فارسی معاصر.

۱۳۳۰: نپذیرفتن سردبیری مجلهٰ شیر و خورشید سرخ ایران.

۱۳۳۱: چاپ کتاب‌های حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر، سمریه: در مزارات سمرقند و سایر معلومات راجع به آن شهر، سمریه: مزارات سمرقند(چاپ دوم).

۱۳۳۱: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های یغما، سخن، مهر، نورجهان، آموزش و پرورش، جهان نو، آسیا، کبوتر صلح، گل‌های رنگارنگ، عالم هنر و ستاره با نام مستعار "ساسان".

۱۳۳۱ تا ۱۳۳۷: دبیر گروه ملی کتابشناسی ایران.

۱۳۳۱ تا ۱۳۳۲: سردبیری مجلۀ «مهر» سال‌های ۸ و ۹ (صاحب‌امتیاز: مجید موقر).

۱۳۳۱: بنیادگذاری مجلۀ «فرهنگ ایران‌زمین» (با همکاری محمدتقی دانش‌پژوه، منوچهر ستوده، مصطفی مقربی و عباس زریاب خویی).

۱۳۳۲ تا ۱۳۸۴: مدیریت مجله / مجموعۀ فرهنگ ایران‌زمین.

۱۳۳۲: تولد کوشیار سومین پسرش (۲۶ شهریور).

۱۳۳۲: چاپ کتاب قندیه: در بیان مزارات سمرقند و رسالۀ مادهْ‌الحیوهْ (در آشپزی).

۱۳۳۲ تا ۱۳۵۴: چاپ کتاب یادداشت‌های قزوینی.

۱۳۳۲: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های سخن، یغما، جهان نو، آموزش و پرورش، مهر، هوخت، تئاتر، تربیت و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۳ تا ۱۳۴۵: تدوین کتابشناسی ایران /کتاب‌های ایران.

۱۳۳۳ تا ۱۳۳۵: سردبیری مجلۀ سخن: سال‌های ۵، ۶ و۷ (صاحب امتیاز: دکتر پرویز ناتل خانلری).

۱۳۳۳: چاپ کتاب فردوس‌ المرشدیه في اسرار الصمدیه.

۱۳۳۳: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های سخن، یغما و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۳: نگارش «نخستین سفرنامچه به کرمان و سیستان».

۱۳۳۴: نپذیرفتن سردبیری مجله کیهان فرهنگی.

۱۳۳۴ تا ۱۳۴۷: کتابشناسی ایران /کتاب‌های ایران.

۱۳۳۴: نگارش یادداشت بر فرهنگ لارستانی.

۱۳۳۴ تا ۱۳۳۹: مدیر مجلۀ «کتاب‌های ماه»: نشریۀ انجمن ناشران.

۱۳۳۴: چاپ کتاب قندیه: در بیان مزارات سمرقند.

۱۳۳۴: عضو مؤسس انجمن ایرانی فلسفه و علوم‌انسانی وابسته به کمیسیون ملی یونسکو.

۱۳۳۴ تا ۱۳۵۶: همکاری با دایرهْ‌المعارف فارسی.

۱۳۳۴ تا ۱۳۵۷: عضو انجمن ایرانی فلسفه و علوم‌انسانی وابسته به کمیسیون ملی یونسکو.

۱۳۳۴ تا ۱۳۸۴: مدیریت و نظارت بر انتشارات فرهنگ ایران‌زمین.

۱۳۳۴: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های یغما، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کیهان فرهنگی، و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۵: نگارش یادداشت بر فرهنگ کرمانی.

۱۳۳۵ تا ۱۳۴۲: قائم‌مقام موقت مدیرعامل «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» (مواقع نبودن احسان یارشاطر) و نظارت بر انتشارات بنگاه.

۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷: درج خبرهای دوران مسؤولیت در نشریه اخبار دانشگاه تهران.

۱۳۳۵ تا ۱۳۳۶: گذراندن دورهٔ آموزشی و تجربی کتابداری یونسکو در اروپا.

۱۳۳۵: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سخن، کیهان فرهنگي، یغما، بامشاد، مهر ایران و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۵: مقدمه‌نگاری بر دیوان وحشی بافقی.

۱۳۳۵: چاپ کتاب‌های آغاز و انجام، عالم‌آراي عباسی، عرض سپاه اوزون‌حسن ، فردوس المرشدیه في اسرار‌ الصّمدیه به‌انضمام «انوارالمرشدیه و اسرارالصمدیه»(چاپ دوم)؛ تاریخ کاشان: مرآه‌القاسان.

۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷: همکاری در تأسیس «کلوب کتاب» که بعد «انجمن کتاب» نام گرفت.

۱۳۳۶: صدور مجوز برای نشریۀ فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۶: انتشار چاپ دوم دفتر اوّل کتابشناسی ایران.

۱۳۳۶: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های یغما و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۷: آموزش رانندگی.

۱۳۳۷: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های کتاب‌های ماه، راهنماي کتاب، یغما، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۷ تا ۱۳۴۸: تدریس متون کتابداری و نسخه‌شناسی در دانشسرای عالی.

۱۳۳۷: نپذیرفتن سردبیری مجله پیام نوین.

۱۳۳۷ تا ۱۳۴۰: نظارت بر انتشارات گروه ملی کتابشناسی ایران.

۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷: مدیر مجلۀ راهنماي کتاب (صاحب امتیاز: دکتر احسان یارشاطر).

۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷: چاپ عکس‌های تاریخی در مجلۀ راهنمای کتاب.

۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷: دبیر «انجمن کتاب.»

۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷: نظارت بر انتشارات انجمن کتاب.

۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷: نظارت بر انتشار مجموعۀ کتابشناسی فارسي و ایرانی.

۱۳۳۷: عضو شورای کتابخانه وزارت امور خارجه.

۱۳۳۷: چاپ کتاب‌های تاریخ کاشان: مرآهْ‌القاسان، بیان‌الصناعات، کتابشناسی فهرست‌های نسخه‌های خطی فارسی در دنیا، یادداشت‌های قزوینی (چاپ دوم مجلد اوّل).

۱۳۳۸: عضو کمیتۀ تشکیل بایگانی کل کشور از طرف کمیسیون ملی یونسکو.

۱۳۳۸: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های راهنمای کتاب، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، یغماکه پاره‌ای در خواندنی‌ها نقل شد]، اطلاعات و لغت‌نامه دهخدا.

۱۳۳۸: چاپ کتاب تاریخ یزد، یادداشت‌های قزوینی (جلد چهارم).

۱۳۳۸ تا ۱۳۸۹: عضو کمیتۀ تقویم اسناد ملی.

۱۳۳۹: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های راهنمای کتاب، نشریه نسخه‌های خطی، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، یغما، و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۹: چاپ کتاب‌های تاریخ کبیر، رساله موقوفات یزد، میرزا تقی‌خان امیرکبیر.

۱۳۳۹: نگارش سرآغاز بر نسخه‌های خطی: نشریۀ کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران.

۱۳۳۹: تأسیس نشریۀ نسخه‌های خطی کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران (با همکاری محمدتقی دانش‌پژوه).

۱۳۳۹ تا ۱۳۵۷: مدیریت «نشریه نسخه های خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران (۸ دفتر).

۱۳۴۰: انتقال از دانشکده حقوق دانشگاه تهران به دانشسرای عالی.

۱۳۴۰ تا ۱۳۴۱: رئیس کتابخانۀ دانشسرای عالی.

۱۳۴۰: چاپ جلد اوّل فهرست «مقالات فارسی».

۱۳۴۰: چاپ کتاب‌های «مسالك و ممالك»، «جامع مفیدی»، رساله «اصول خطوط سته»، «یادداشت‌های قزوینی» (جلد پنجم).

۱۳۴۰: انتشار جزوه «به یاد فرزند فضیلت شعار رشید ایران سیدّ محمود نریمان».

۱۳۴۰: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های راهنمای کتاب، یغما، نشریه نسخه‌های خطی، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۴۰: نگارش و نشر ۲ مقاله به زبان غیرفارسی.

۱۳۴۱ (هفت ماه): رئیس کتابخانۀ ملی (تأسیس شعبۀ ایرانشناسی، تفکیك مراجع، راه‌‌اندازی کتابشناسی ایران و آغاز فهرست نگاری نسخه‌های خطی کتابخانه ملی به‌همت عبدالله انوار).

۱۳۴۱: بازگشت به تدریس در دانشسرای عالی.

۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷: عضو شورای کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران.

۱۳۴۱: عضو شورای «مؤسسه تحقیق در ادبیات و زبان‌های ایران» در وزارت فرهنگ و هنر.

۱۳۴۱: نگارش دیباچه‌ای بر «فرهنگ لغات عامیانه»، مقدمه بر «تاریخ مغول: تاریخ مفصل ایران از استیلای مغول تا اعلان مشروطیت».

۱۳۴۱: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های راهنمای کتاب، یغما، نشریه نسخه‌های خطی، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۴۱: چاپ کتاب‌های «جامع‌الخیرات: وقفنامۀ سید رکن‌الدین حسینی یزدی»، «تاریخ کاشان؛ مرآهْ القاسان»(چاپ دوم)، «پندنامه»، «یادگار زندگی»، «حالات و سخنان شیخ ابوسعید ابوالخیر»(چاپ دوم)، «یادداشت‌های قزوینی»(جلد ششم)، «سرگذشت سیف‌الدین باخزری (مستخرج از مجلۀ دانشکده ادبیات).

۱۳۴۲: تولد آرش (۱۸ تیر).

۱۳۴۲: نگارش سفرنامهٔ قم به بم.

۱۳۴۲: بازگشت به دانشگاه تهران.

۱۳۴۲ تا ۱۳۴۳: رئیس مرکز تحقیقات کتابشناسی.

۱۳۴۲: فهرست‌نگاری مجموعه کتاب‌های چاپی فارسی دانشگاه هاروارد(آمریکا) به مدت هفت ماه.

۱۳۴۲: چاپ کتاب‌های فهرستنامۀ کتابشناسی‌های ایران، مجموعۀ اسناد و مدارك چاپ نشده درباره سیدّ جمال الدین [اسدآبادی]، یادداشت‌های قزوینی (جلد هفتم.)

۱۳۴۲: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های ایران‌شناسی، راهنمای کتاب، یغما، نشریه نسخه‌های خطی، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کاوه، سالنامه ایساتیس و مجموعه‌های فرهنگ ایران زمین، مجموعه مقالات تحقیقي خاورشناسی اهدا به آقای پروفسور هانری ماسه‌، کتاب ایرانشهر.

۱۳۴۲: نگارش و نشر مقاله‌هایی در نشریۀ سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا.

۱۳۴۲: نگارش مقدمه‌ای بر سفرنامه حاجی پیرزاده.

۱۳۴۲ تا ۱۳۵۰: مدیر مجلۀ «ایرانشناسي»: نشریۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران.

۱۳۴۳: چاپ کتاب‌های جامع مفیدی (جلد اوّل)، اسکندرنامه، تاریخ مختصر اصفهان، کتاب‌های درسی، سمریه: در بیان اوصاف طبیعی و مزارات سمرقند (چاپ سوم)، کتابخانه‌های ایران (مستخرج از مجلۀ یغما).

۱۳۴۳: نگارش مقدمه‌ای بر نمونه نظم و نثر فارسی از آثار اساتید متقدم.

۱۳۴۳: مدیر فنی دوره کتابداری «شورای خواندنی هاينو سوادان»(کمیسیون ملی یونسکو).

۱۳۴۳ تا ۱۳۵۰: رئیس اداره انتشارات و روابط فرهنگی (بعدها به نام اداره انتشارات و روابط کتابخانه‌ها) دانشگاه تهران.

۱۳۴۳: راه‌اندازی فهرست‌نویسی پیش از انتشار برای انتشارات دانشگاه تهران.

۱۳۴۳ تا ۱۳۵۷: عضو هیأت انتخاب کتاب (وزارتخانه‌های فرهنگ، آموزش و پرورش، فرهنگ و هنر).

۱۳۴۳ تا ۱۳۵۸: مدیریت انتشارات کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران.

۱۳۴۳ تا ۱۳۵۸: نظارت بر مجموعه فهرست‌ها و کتابشناسی‌های انتشارات کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران.

۱۳۴۳ تا ۱۳۵۸: نگارش نوشته‌هایی برای نشریۀ اخبار دانشگاه تهران.

۱۳۴۳: چاپ متن سخنرانی در مجلۀ فردوسی.

۱۳۴۳: نگارش سفرنامه شب‌های زندان اسکندر.

۱۳۴۳: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های راهنماي کتاب، یغما، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران،ارمغان، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تبریز، مهر، فردوسی، و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۴۴: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های راهنمای کتاب، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، یغما، نشریه نسخه‌های خطی، نشریه دانشکده ادبی دانشگاه تبریز، وحید.

۱۳۴۴: عضو شورای اجرایی «مرکز تحقیق و معرفی تمدن و فرهنگ ایران» در وزارت فرهنگ و هنر. ۱۳۴۴: عضو هیأت مؤسسان انجمن ایرانی تاریخ علوم و طب.

۱۳۴۴ تا ۱۳۵۷ (بهمن): رئیس کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران.

۱۳۴۴ تا ۱۳۸۹: عضو هیأت‌تقویم نسخ خطی دانشگاه تهران.

۱۳۴۴ تا ۱۳۵۷: عضو هیأت‌تقویم نسخ خطی کتابخانه‌های مجلس شورای ملی، مجلس سنا.

۱۳۴۴ تا ۱۳۵۲: تدریس درسی با عنوان «نهادهای اجتماعی تاریخی ایران» در دانشکده علوم اجتماعی.

۱۳۴۴: نگارش بحثي در اسناد مربوط به فرخ خان بر مخزن الوقایع: شرح مأموریت و مسافرت فرخخان امی نالدوله.

Term inologie M edico-pharm aceutique et :۱۳۴۴ : نگارش یادداشتی‌ بر .anthropologique Francaise-Persane parjoh SchIim m er

۱۳۴۴: چاپ کتاب‌های ذخیره خوارزمشاهی، تذکره جلالی، تاریخ یزد (چاپ دوم)، سفرنامه سیستان و خراسان، قواعد ضرب و قسمت و طریق تقسیم آب هرات، کارنامه اوقاف، سیر کتاب در ایران، کتابخانه‌های ایران و مقدمه‌ای درباره کتابخانه‌های قدیم.

۱۳۴۴: نظارت بر انتشار کتاب اصول ساده کتابداری.

۱۳۴۴: چاپ جلد اوّل سواد و بیاض.

۱۳۴۴: چاپ تاریخ کاشان: مرآهً القاسان با یادداشت‌های الله‌یار صالح.

۱۳۴۴ تا ۱۳۵۷: عضو هیأت‌امنای «بنیاد فرهنگ ایران.»

۱۳۴۵ تا ۱۳۴۸: نظارت بر چاپ فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه مجلس شورای ملی.

۱۳۴۵: نگارش مقدمه‌ای بر فهرست کتابخانۀ مجلس شورای ملی و یادداشتی در باب مؤلف بر حقایق‌الاخبار ناصری.

۱۳۴۵: نگارش سفرنامه بیست شهر و هزار فرسنگ.

۱۳۴۵: تأسیس مجلۀ «کتابداری»: نشریۀ کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران.

۱۳۴۵: چاپ کتاب‌های اورادالاحباب و فصوص‌الآداب، تاریخ جدید یزد، عرائس الجواهر و نفائس الاطایب، رمز الریاحین، فهرست کتاب‌های فارسی چاپی کتابخانه وایدنر(دانشگاه هاروارد)، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، یادداشت‌های قزوینی.

۱۳۴۵ تا ۱۳۵۷: مدیریت مجلۀ «کتابداری»: نشریۀ کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران (۷ دفتر).

۱۳۴۵: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های راهنمای کتاب، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، مهر، بررسی‌های تاریخی، هنر و مردم، یغما، نشریه وزارت امور خارجه، وحید و مجموعه‌های فرهنگ ایران‌زمین، مجموعه سخنرانی‌ها و خطابه‌های انجمن فلسفه و علوم انسانی.

۱۳۴۵: نگارش و نشر ۲ مقاله به زبان غیرفارسي.

۱۳۴۵ تا ۱۳۵۷: نظارت بر «مجموعه خاطرات و سفرنامه‌های ایران» انتشارات امیرکبیر.

۱۳۴۶: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های راهنمای کتاب، یغما، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، نشریه نسخه‌های خطی و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۴۶: نگارش و نشر یك مقاله به زبان غیرفارسی.

۱۳۴۶: نگارش سفرنامه گشتی در خاك یزد.

۱۳۴۶: نگارش توضیحی بر کتابشناسی آموزش و پرورش.

۱۳۴۶: چاپ کتاب‌های خوابگزاری، فرخنامه، انیس العاشقین، سوانح فی العشق، شرایط مریدی، فصل در عرفان، یادداشت‌های قزوینی (چاپ سوم؛ جلد اوّل)، کتابشناسی ده ساله.

۱۳۴۷: نگارش یادداشت بر سه سفرنامۀ هرات، مرو، مشهد، «چند کلمه» بر کتابداری: نشریۀ کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، یادداشت بر کتابشناسی، نوشته‌های فارسی برای کودکان و نوجوانان، «توضیح» بر مجموعه اسناد و مدارك فرخ‌خان امین‌الدوله.

۱۳۴۷: نگارش و نشر ۲ مقاله به زبان غیرفارسی.

۱۳۴۷: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های راهنمای کتاب، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، هنر و مردم، ایران‌شناسی، یغما، وحید، بررسي‌های تاریخی و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۴۷: راهنمایي پایان نامه تحصیلي دورة فوق لیسانس کتابداري دانشگاه تهران با عنوان کتابشناسي کتاب و کتابخانه در زبان فارسي.

۱۳۴۷: چاپ کتاب‌های گزیده، چار تخت، سفرنامه کلنل لوات، سفرنامۀ نظام‌الملك از تهران به شیراز، کمانداری، گلزار سعادت، یادداشت‌های قزوینی(جلد دوم)، کتابشناسی فردوسی، یادنامۀ ایرانی مینورسکی، مسالك و ممالك (چاپ دوم).

۱۳۴۷ تا ۱۳۵۴: چاپ کتاب یادگارهای یزد.


کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

ايرج افشار بامداد ۱۶ مهر ۱۳۰۴ خورشيدی در تهران زاده شد: «پدرم پشت قرآن خطی جهیزیه مادرم زاده‌شدن مرا شانزدهم مهر ۱۳۰۴ نوشته است.» [۲] او در نيمروز ۱۸ اسفند ۱۳۸۹ در بیمارستان جم چشم از اين جهان فروبست.

ایرج در خانه پدری واقع در چهارراه سردرسنگی، دربند دكتر محمود افشار در دامن كتاب باليد و قد كشيد؛ زیر سایهٔ پدری فرهنگ‌مدار، ایران‌دوست، ادیب و محقق. دکتر محمود افشار یزدی، پدر ایرج، بنیادگذار مجله آینده بود و بیش از شصت سال از عمر خود را در فعالیت‌های فرهنگی، ادبی، دانشگاهی، مطبوعاتی، سیاسی و اقتصادی گذراند و همنشین و همصحبت بزرگان زمانه بود.

ایرج درباره پدر می‌گوید، پدربزرگش «او را به سوئیس می‌فرستد. در لوزان دوره متوسطه را می‌گذراند و در سال ۱۹۲۰ میلادی به اخذ درجه دکتری در علوم اجتماعی (رشته سیاسی) نایل می‌شود. رساله‌اش سیاست اروپا در ایران نام داشت و حدود چهل سال از مراجع کسانی بود که در زمینه تاریخ دیپلماسی ایران تحقیق می‌کردند.» [۳]

ایرج به‌واسطه آشنایی و دوستی پدرش با بزرگان و فرهن‌گمداران، با فرزندان آنان هم‌باز‌ی می‌شود. دوران ابتدايی را در دبستان‌های زردتشيان و شاهپور تهران سپری می‌كند. پس از ششم ابتدايی، به دبيربستان فيروزبهرام می‌رود. صبح‌ها در مدرسه می‌آموزد و پای درس معلمانی می‌نشیند كه اشتياقش را به یادگیری و شناخت، شعله‌ور می‌كردند؛ عصرها هم در خانه همنشين و همصحبت بزرگانی است كه به خانه پدری رفت‌وآمد دارند و از خوشه علم آنان دانش می‌آموزد.

مدیرِ ۱۹ ساله

افشار ۱۹ ساله است که دوره سوم مجلهٔ آينده در سال ۱۳۲۳ منتشر می‌شود. پدر او را به‌عنوان مدير داخلی مجله انتخاب می‌كند.

محمود افشار به درستی علاقه و شوق به كارهای علمي و به ویژه ايران‌شناسی را در جسم و جان پسرش ديده بود. محمدحسن رهي معيري شاعر و ستون‌نويس بابا شمل درباره ايرج از زبان پدرش محمود افشار می‌نويسد: «... ديده‌ايد بچه‌ها چوبي دارند كه گاهی عصا، گاهی اسلحه، گاهی اسب‌شان است! خلف‌الصدق من نيز در عين حال كه بنده‌زاده است مدير داخلی، مصحح، موزع و پادو مجله بوده، ضمنا مأمور وصول مال‌الاجاره دربند شخصی هم می‌باشد! خداوند او را به علی‌اكبر حسين ببخشد كه پسر نيست يكپارچه جواهر است!».خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

در سال ۱۳۲۴ و در سن بيست‌سالگی، مدرك ديپلم در رشته ادبی‌را می‌گيرد و برای تحصيل در رشته حقوق وارد دانشكده حقوق دانشگاه تهران می‌شود. در همين سال است كه با شايسته افشاريه ازدواج می‌كند. نیز در همین سال، علاوه بر فعاليت در مجله آينده، همكاری با ساير نشريه‌ها از جمله جهان نو را آغاز می‌كند.

افشار و پاتوق‌های هفتگی

افشار بيشتر سال‌های دهه ۱۳۲۰ را در پاتوق هفتگی نشريه‌ها از جمله راه نو، جهان نو، داريا و ... می‌گذراند و به «محفل»های اهل قلم می‌رود: «... ميان سال‌های ۲۷ تا ۳۰ هوشنگ ايرانی كه خروس جنگی را با همكاران خود نشر می‌كرد، در يكی از روزهای هفته كه دوست عزيز علی كسمايی (نويسنده و مترجم) در منزل خود محفلی داشت، جملهٔ آنها بدانجا می‌آمدند و بحث‌های تند ادبی درمی‌گرفت. كسانی كه بدانجا آمدوشد داشتند (و نامشان به ياد مانده- اگر اشتباه نكنم) چون حسين كسمايی، سيروس ذكاء، مصطفی فرزانه، محمدعلی اسلامی‌ندوشن، محمود تفضلی، احمد شاملو، محمدجعفر محجوب، حسين حجازی و دو سه نفر ديگر، خوب به ياد دارند كه ايرانی چگونه ضمن كشيدن پيپ ( آن‌هم پيپ‌هايی كه خود از چوب‌های طبيعی جنگل درست كرده بود) از عقايد اعجوبه خود دفاع می‌كرد و به كوبيدن سنت‌ها می‌پرداخت...» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

او در سال ۱۳۲۸ پس از دفاع از پايان‌نامه‌اش تحت‌عنوان "اقليت‌ها در ايران"، به كارآموزی وكالت روی می‌آورد. اما پشيمان می‌شود و به دنبال كار قضاوت می‌رود. وقتی محل مأموريتش را ورامين اعلام می‌كنند، برای هميشه كار وكالت و قضاوت را كنار و قدم در راهی دیگر می‌گذارد.

در سال ۱۳۲۹ با استخدام شدن در وزارت فرهنگ، مدتی در دبيرستان‌های شرف و قريب (ايرانشهر) تهران تدريس می‌كند.

عشق به کتاب

بذر عشق و دلبستگی به كتاب از همان دوران كودكی در نهاد او کاشته شد. پدرش كتابخانه بزرگی داشت كه كتاب هايش دوست و يار هميشگی ايرج بود. اين كتابخانه بعدها به كتابخانه بانك ملی واگذار شد و اكنون در زمرهٔ مجموعه كتابخانه بانك مركزی است. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

ایرجِ کتابدار

افشار در سال ۱۳۳۰ كتابدار كتابخانه دانشكده حقوق دانشگاه تهران می‌شود. در واقع ورودش به دانشگاه تهران، نقطه عطفی در زندگی اوست. آغازی بس‌مبارک در عرصه كتاب‌آفرينی و كتابداری كه ۶۰ سال تداوم يافت: «من از سال ۱۳۲۴ كه به تحصيل در دانشكده حقوق مشغول شدم چون زبان خارجی را زبان فرانسه اختيار كرده بودم، به شاگردی دكتر محسن صبا درآمدم. او به دو مناسبت به لطف و محبت خاص به من می‌نگريست و در تربيت من كوشش داشت. يكی آنكه به هنگام تحصيل در مدرسه علوم سياسی نزد پدرم كه معلم آنجا بود دو سه درس خوانده بود. ديگر آنكه من به ذوق شخصی صفحاتي چند از كتاب فهرست او را كه نام كتاب‌های فرانسه درباره ايران است به فارسی برگردانيده بودم. (دو سه سال بعد آن‌ها را در سالنامه كشور ايران جلدهای ۵ و ۶ / ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ چاپ كردم و البته دنبال نكردم زيرا ملتفت شدم كه ترجمه كردن نام كتاب كار درستی نيست و مراجعه‌كننده می‌بايد به اصل نام كتاب در هر زبان مراجعه كند. به هر حال يادگار دوره خامی كامل من بود). از همان‌گاه پيوند معنوی ميان ما جوانه زد و باليد و چون دوره تحصيل من در دانشكده به پايان رسيد و پيدا كردن شغل در دادگستری تهران تقريبا محال بود و هم به مناسبت دلبستگی كه تجسس در كتابخانه داشتم و نيز آشنايی چند ساله‌ای كه با محمدتقي دانش‌پژوه معاون كتابخانه يافته بودم و تقريبا همه‌روز از راهنمايی و آگاهی‌های علمی ايشان بهره‌وری می‌يافتم، بی‌تابانه از شادروان صبا درخواست كردم تا در كتابخانه حقوق كاري به من داده شود... سه‌چهار ماهی نگذشت كه به كتابخه دانشكده حقوق منتقل شدم و با شوق و لذت و دلپذيری به كار كتابداری پرداختم. فيض و سعادت خاصی كه نصيب شد آن بود كه محمدتقی دانش‌پژوه معاون كتابخانه بود و چنان كه گفته شد چهار سال می‌شد كه از محبت انسانی و ارشاد علمی ايشان بهره‌ياب بودم. پس زير دست ايشان، پشت ميزی كه چسبيده به ميز ايشان بود نشستم و به فهرست‌نويسی كتاب‌های چاپی و سفارش‌دهی كتاب مشغول شدم، يعنی عملا به تحصيل رشته كتابداری پرداختم و در زمينه كتاب‌شناسی و فن كتابداری روزی نبود كه از سخنان دكتر صبا يا همصحبتی دائمي با دانش‌پژوه بهره‌ای نبرم. مخصوصا پس از ختم كار، تقريبا شش روز هفته را پياده با دانش پژوه از دانشگاه تا چهار راه كافه شهرداری پياده می‌آمديم تا اتوبوس سوار شود و به يوسف‌آباد برود من به خانه و در اين قدم‌زدن صحبت‌مان بر سر كتاب بود، كه دانش پژوه جز آن لذتی نداشت...»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه از این‌رو دكتر محسن صبا و محمدتقی دانش‌پژوه دو نامور ايراني از مشوقان و همكاران به‌نام او در عرصه كتابداری بودند.

علاقه‌اش به كتابداری زمينه‌ای شد برای حضور در دوره‌های آموزشی كتابداری از جمله دوره آموزشی و تجربی كتابداری يونسكو در پاريس.

دیدار افشار با رهبری

آيت الله علی خامنه‌ای رهبر کشورمان، افشار را ایران‌شناسی برجسته توصیف کردند و پس از دريافت خبر درگذشت او گفتند: «ايرج افشار، ايران‌شناسی برجسته و پركار بود».

افشار چند ماه قبل از درگذشتش با رهبر انقلاب، دیدار و گفت‌وگو کرده بود.[۴]

حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان وادب فارسی درباره دیدار افشار با رهبری می‌گوید: «مطلع شدیم که آقا حدود 9 ماه قبل از درگذشت ایرج افشار، ملاقاتی با آن مرحوم داشته‌اند که به پیشنهاد خود آقا بوده است. ایشان یادداشتی برای آقای افشار فرستاده بودند که من مایلم شما را ملاقات کنم و وی هم قبول کرده بود.» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

رهبری در این دیدار گفته بود: «من از دورانی که شما سردبیر مجله‌ی سخن بودید، مقالات و نوشته‌های شما را می‌خواندم تا بعد در مجله‌ی راهنمای کتاب و ... من از نثر فارسی شما خوشم می‌آید، چون خون‌دار و جان‌دار است و نثر دلپذیر و درست و دلنشینی می‌نویسید.» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


نام‌های مستعار

افشار شماری از مقاله‌ها و نوشته‌هایش را با نام‌ مستعار امضا کرده است. از جمله آن‌ها: الف جویا، ساسان، کریم محمدی است. امضای او گاه با اختصار "ا.افشار" و "ا.ا" نیز آمده است.

کتابخانه افشار

استاد افشار کتابخانه شخصی‌اش را که مجموعه غنی و تخصصی به‌ویژه در حوزه کتاب‌شناسی و ایران‌شناسی که بالغ بر ۳۰۰۰۰ فقره خطی و چاپی است، به مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی اهدا کرده است.

ایرانگردی افشار

افشار اکثر نقاط ایران به‌ویژه نقاط دورافتاده را با پای پیاده بیشتر همراه با منوچهر ستوده و گاه با دیگران مانند زریاب‌خوئی، پازوکی، شفیعی کدکنی و حتی پورداود طی کرده بود و هرجا کتیبه‌ای بر دیواری یا بر سنگ قبری دیده بود که فوائد تاریخی داشت آنها را یادداشت می‌کردو منتشر می‌نمود.

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

افشار انسانی چندبعدی است كه در عصر معاصر كسی را به پُركاری و پُرباری عمر او کمتر می‌توان سراغ گرفت. سراسر زندگی را صرف ايران و شناخت ايران كرد. خود را نگاهبان زبان فارسی و «خدمتگزار فرهنگ ايران و ايرانشناسی» می‌دانست.[۵]

یادمان و بزرگداشت‌ها

دانشگاه کلمبیا

سیمنار ایران‌شناسی دانشگاه کلمبیا، مراسمی را در روز جمعه ۱۲ فروردین سال ۱۳۸۹ برای بزرگداشت یاد ایرج افشار برگزار کرد.

دانشگاه یوسی‌ال‌دی

روز یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۸۹ مجلس ترحیم و بزرگداشت افشار در دانشگاه یوسی‌ال‌دی شهر لس‌آنجلس برگزار شد. در این مراسم بهرام، کوشیار و آرش فرزندان افشار نیز حضور داشتند.

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

منوچهر ستوده

ایرج افشار نه‌تنها در حضر بلکه در سفر هم یار و یاور مخلص بود..رفیقی بود مهربان و از بذل جان و مال در مورد دوستان بی‌دریغ. یار و یاور و پشت و پناه دوستان.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

احسان یارشاطر

یارشاطر، استاد افشار را کسی می‌داند که از آغاز قرن بیستم مجموعا بزرگترین خدمات را به فرهنگ ایران انجام داده است... همچنین او را به سبب فعالیت‌های گسترده‌ای که در حوزه کتابشناسی داشته، پدر واقعی کتابشناسی در ایران برمی‌شمارد. یارشاطر می‌گوید «چگونه افشار توانست یک تنه کار چندین دانشمند و مدیر فعال را انجام دهد؟! سوالی است که پاسخ آن برای من به درستی معلوم نیست، جز آنکه پشتکار معروف مردم موطنش یزد، ایران‌دوستی عمیق او و شوق به آموختن و آموزاندن نباید بی‌تأثیر بوده باشند.» [۶]

محمدابراهیم باستانی‌پاریزی

افشار قدرشناس وقت بود، به‌خوبی می‌دانست چگونه از لحظات و دقایق خود بهره ببرد. جزء درس‌هایی که از ایرج افشار آموختم ولی کمتر آن را به‌کار بسته‌ام یکی این بود که در سفرها معمولا آخرین کتاب خود را که غلط‌گیری کرده بود- همراه برمی‌داشت- و توی هواپیما یا فرودگاه، مشغول علامت‌گذاری و خط کشیدن زیر اسامی خاص می‌شد. وقتی از هواپیما پیاده می‌شدیم- او یک فهرست اعلام استخراج شده داشت- که چون به ایران‌ می‌رسید تحویل حروفچینی می‌داد. اینها گفته‌های پاریزی درباره افشار است.

میلاد عظیمی

افشار «شیر آهنکوه مرد» فرهنگ ایران بود؛ نه یک فرد که یک مکتب و نهاد شامخ فرهنگی بود؛ تلفیق کیمیاکارانه دانش و اخلاق بود؛ جوهره کوشش مستمر و راستین در عرصه فرهنگ بود؛ آیینه تمام‌نمایی بود که جنس و جنم مجاهدت‌های عظیم فرهنگی مردانی از تبار فردوسی را بازتاب می‌داد؛ همه عمر کار و کار وکار و از ملامت ملامتگران نهراسیدن و فریفته دمدمه ابنای زمان نشدن و برخلاف جریان روزگار شنا کردن... آموزگاری بزرگ بود. بی‌آنکه بر نکته‌ای تصریح کند، عملا از او می‌آموختی. نظم را از او می‌آموختی؛ پشتکار را؛ راه و رسم جست‌وجوگری را؛ عشق به فرهنگ ایران را؛ تعهد در قبال ایران را؛ حقیقت‌جویی را؛ بلندنگری را از او می‌آموختی.

رودی مته

رودی مته -ایرانشناس هلندی و تاریخ‌نگار عصر صفویه- می‌گوید: ایرج افشار انسانی به ‌درستی پاک بود. کسانی که او از نزدیک او را می‌شناسند و فرصت عالی ملاقات با او را در کتابخانه حیرت‌انگیزش داشته‌اند؛ عاشق شوخ‌طبعی، مهربانی، کنجکاوی و بالاتر از اینها صداقت و سادگی‌اش شده‌اند. او از اینکه دانشش را در اختیار دیگران بگذارد هیچ خستی به‌خرج نمی‌داد. ایرج افشار همچنین انسان جذابی بود. حتی وقتی که سوار بر جیپ رامبلرش بود و ترافیک پر هرج‌ومرج تهران را به‌سمت تجریش می‌پیمود، باز هم او جنتلمن به‌نظر می‌رسید.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

ریچارد فرای

ایرج افشار قدیمی‌ترین و عزیزترین دوست من در ایران بود. پدر و مادرش را نیز به خوبی می‌شناختم و زمانی که من در سال‌های ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۲ در ایران بودم، ایرج دانشجو بود و ما دربارهٔ بسیار چیزها، بحث‌های فراوان و به‌یادماندنی داشتیم... نیازی نیست بگویم که دانشی عظیم داشت و همواره این دانش گسترده را با دیگران قسمت می‌کرد. نبودِ ایرج افشار فقدانی وحشتناک است و من فقط می‌توانم بگویم "خداوند روحش را قرین آرامش فرماید". این صحبت‌های فرای -شرق‌شناس و ایران‌شناس برجسته آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد درباره افشار است.

جان گرنی

گرنی، افشار را به درختی عظیم و نادر تشبیه می‌کند؛ درختی که سمبل دوستی است، دستاوردهای علمی‌اش، ماندگاری آن‌ها، اِشراف او بر میدان پژوهش، تنوع گسترده‌ی معلوماتش و حمایتش از هر گوشه‌ی جهان که ایران مورد مطالعه و ستایش بود،‌ بس عظیم و بی‌همتا است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

کارلو چرتی

آخرین خاطره‌ای که چرتی -ایرانشناس ایتالیایی و مشاور فرهنگی سفارت ایتالیا در ایران- از آخرین دیدارش با افشار در ذهنش نقش بسته است: اندیشمندی بزرگ، طلیعه‌دار کهکشان پژوهشگران و ادیبان، مردی عاشق فرهنگ سرزمینش، یک مهین‌پرست، ایران‌دوستی به تمام‌معنا.[۷]

سید فرید قاسمی

سيد فريد قاسمي درباره افشار می‌نويسد: «ايرج افشار زاده خانه‌ای پُركتاب بود. او با كتاب باليد، با كتاب زيست و با كتاب ديده از جهان فرو بست. وی را می‌توان كتابدوست، كتابجوی، كتاب‌شناس، كتاب‌بان، كتاب‌خوان، كتاب‌دار، كتاب‌خانه‌دار، كتاب‌پژوه، كتاب‌آفرين، كتاب‌پرداز، كتاب‌نويس، ... و به‌طور كلی كتاب‌ورزی به‌تمام‌معنا دانست كه در تمام عرصه‌های مرتبط با كتاب اثرگذار بود.» [۸]

نامه‌نگاری‌های ایرج افشار و محمدعلی جمال‌زاده

رابطه نزدیک و عمیقی میان افشار و جمال‌زاده که دور از وطن بود، برقرار بود. با نامه‌نگاری از حال و احوال یکدیگر مطلع می‌شدند. جمال‌زاده از طریق همین نامه‌ها بود که در جریان رخدادهای ادبی و فرهنگی کشور قرار می‌گرفت. او صدها نامه‌ برای افشار نوشت که در کتابی با عنوان نامه‌های ژنو چاپ شده است. این کتاب شامل ۳۵۵ نامه از سوی جمال‌زاده طی سال‌ها دوری از وطن به افشار است.

جمال‌زاده در این نامه‌ها القاب و ترکیب‌های توصیفی شایسته‌ای درباره افشار به‌کار برده است: روح زنده و فعال کتاب در ایران، محیی المعرفة، نمک زندگی روحی مملکت، ایرج پهلوان، نمونهٔ کامل انسان خدمتگزار و با عشق و شور، مرد مردانه. نیز او را ابوالکتاب نامیده که از همه شیرین‌تر و نغزتر است.

در یکی از نامه‌های جمال‌زاده به افشار چنین آمده است:

گفت:ابوالکتابی

«خدا به تو مرد کار و همت، عمر و سلامتی و دل خوش و نیرو بدهد تا باز سال‌های بسیار همچنان که سالیان بسیار است که به راستی ابوالکتاب بوده‌ای، باز خرمن‌های کتاب و مجله و رساله و دفتر و نسخ خطی و چاپی به ‌زبان‌های گوناگون حتی چپنی و ژاپنی جمع‌آوری نمایی و دنیایی از اهل معرفت و علم و ذوق را قدران خود بسازی». (تاریخ نامه ۱۳۶۲/۵/۲۰)

تو راستی آیتی شده‌ای

«از همه بهتر و خوبتر کتاب مستطاب و پرفایدهٔ خودت، فهرست مقالات فارسی، چشم و دلم را روشن ساخت. مرحبا به این همت و پشتکار. تو راستی آیتی شده‌ای و درست‌وحسابی مایهٔ امیدواری و امید حقیقی تمام کسانی شده‌ای که باب فیض را به‌روی ایرانیان مسدود پنداشته بودند. بدان که نام تو در تاریخ احیای ادبی و علمی و معنوی ایران خواهد ماند. خدا به تو سلامت و نشاط و قوت بدهد که یک تنه کار یک لشکر انبوه را انجام می‌دهی و صدایت را هم کسی نمی‌شنود و اشتلم و رجزخوانی نداری و مانند مارگیری چنانی هر چند از چنتهٔ غیبی یک کتاب خوش‌خط و خال بیرون می‌اندازی به جای زهر، سرتا پا شهد و شکر است و همانطور که کام دوستان را شیرین می‌کنی، خدا کامت را شیرن کند. (تاریخ نامه ۱۳۴۰/۱۰/۲۸)

عمر خود را بدهم

«من بدون شوخی حاضرم در مقابل قاضی و محضر شرع‌ سند بسپارم که دو سه سال از عمرم را با کمال میل و رغبت حاضرم به روی عمر شما بگذارم». (تاریخ نامه ۱۳۴۱/۷/۲۳)


نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

خانه پدری ایرج افشار افشار درباره خانه پدری‌اش که سال‌های دور کودکی را در آن سپری کرده است، اینچنین می‌گوید: «خانه‌ای که من در آنجا زاده شدم و روزگار کودکیم در آن گذشت، باغی بود پوشیده از درختان میوه (سیادرخت) و کاج‌های بلند کهن‌سال. این باغ در ضلع شمال غربی چهارراهی بود که یک سوی آن راهی بود که به سردر سنگی می‌رسید و از سوی دیگر به چهارراه آقا شیخ هادی، یعنی در تقاطع خیابان پهلوی خیابان قنات (معروف به فرمانفرما) بود. روبروی باغ ما بخشی از تملکات وسیع عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود که عاقبت کاخ مرمر شد».

پدرش در سال ۱۳۱۵ مجبور به ترک خانه بزرگ، نزدیک سردر سنگی، در خیابان پهلوی شد. «زیرا باغ پهلو به پهلوی باغی بود که رضاشاه برای سکنای یکی از همسران خود خریده بود و بعضی از ایام را در آنجا می‌گذرانید. برای اینکه از خانه مجاور، که باغ ما بود، کسی به باغ شاه نرود و خطر احتمالیش پیش نیاید پدرم را واداشتند خانه مسکونی را به کلانتری محل اجاره بدهد. پس ناچار شدیم که از اینجا به باغ فردوس شمیران که در همان اوقات پدرم خریده بود برویم. تابستان بود و دشواری نداشت، اما نمی‌دانم چه شد که پدرم تصمیم گرفت همانجا بماند و نخواست که به یکی دیگر از مستغلات خود در شهر منتقل شود.» [۹]

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

افشار در ردیف معدود محققان کثیر‌السفر معاصر ایران است.

او عاشق سفر بود؛ از این‌رو همواره با تعدادی از علاقه‌مند و دوستان محققش، فراوان به سفرهای داخلی و یا خارجی رفته است. منوچهر ستوده، احمد اقتداری، کاووس جهانداری، مجید مهران و چند تن دیگر از جمله دوستان و همراهان او در سفرهای داخلی بودند.

افشار سعی می‌کرد به جای‌جای ایران سفر کند. به مناطق دوردستی از جمله روستاهای دورافتاده، جاده‌های کوهستانی، کوهسارها و جاهای بکر و ناشناخته‌ سفر می‌کرد که هنوز پای آدمیزاد به آنجا نرسیده بود. بی‌تفاوت از کنار هیچ منطقه و مکانی نمی‌گذشت. آثار و بناهای قدیمی ‌را شناسایی و معرفی می‌کرد و سنگ نوشته‌های قبور‌ را می‌خواند و متن آن‌ها را ثبت‌وضبط می‌کرد. او بود که بسیاری از مناطق بکر و دست‌نخورده و دورافتاده ایران را که در آن اثری تاریخی یا باستانی دیده بود، برای نخستین بار به جامعه ایرانی و دنیا شناساند.

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

همكاری با بيش از ۱۱۷ ناشر، ثمره بيش از ۶۰ سال جويندگی و پويندگی خستگی‌ناپذير اين كتاب‌شناس برجسته است.

نشرهایی چون ابن‌سينا، اختران، اساطير، اسدی، اميركبير، خوارزمی، خجسته، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، انجمن ايرانشناسی فرانسه در ايران، انجمن كتاب، توس، ثريا، جيحون، ايران، ايران و اسلام، دانشگاه فارابی، بابك، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، بنياد پژوهش‌های اسلامی، بنياد فرهنگ ايران، بنياد موقوفات دكتر محمود افشار يزدی، دانشگاه تهران، سنايی، سروش، عطار، فرهنگ ايران، مؤسسه تحقيقات علوم آسيای ميانه و غربی، نشر آبی، نشر تاريخ ايران، نشر و پژوهش فرزان‌روز، ستوده، سحر، سازمان كتاب، شرق، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، سخن، شهاب ثاقب، روزبهان، زرين، فروغی و طهوری تنها شماری از ده‌ها انتشاراتی است كه افشار با آنها همكاري داشته است.

بنیان‌گذاری

  • مؤسس کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران

پایه تأسیس این کتابخانه در سال ۱۳۲۸ با اهدای نسخه‌های خطی دکتر مشکات ریخته شد.

  • تأسیس بخش ایران‌شناسی در کتابخانه ملی

مدت مدیریت او فقط ۷ ماه بود و بعد از این مدت استعفا داد. به‌گفته نورالله مرادی در واقع کوتاه‌ترین دوره ریاست کتابخانه ملی به ایرج افشار اختصاص دارد. اما در بررسی هر کار مهمی که در کتابخانه ملی انجام شده به ایرج افشار می‌رسیم.[۱۰]

  • تدوین کتابشناسی نوین ایران

در سال ۱۳۳۴ نخستین کتابشناسی را ایرج افشار جمع‌آوری می‌کند و نامش را کتابشناسی افشار می‌گذارد.از سال ۱۳۴۳ افشار این کار را به کتابخانه ملی واگذار کرد.

  • انتشار نخستین فهرست مقالات فارسی در سال ۱۳۴۰

حتی مقالاتی که در خارج از ایران درباره فرهنگ و ادبیات ایران نوشته شده بود را در این کتاب فهرست می‌کند.

هم‌اکنون این کار افشار را بنیاد دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی ادامه می‌دهد.

  • تأسیس مجله «فرهنگ ایران زمین»
  • همکاری در تاسیس «کلوب کتاب» – که بعد «انجمن کتاب» نام گرفت
  • تأسیس «نشریه نسخه‌های خطی»
  • تأسیس مجله «کتابداری» (نشریه کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران)
  • تأسیس «سازمان کتاب»
  • ایجاد «نامواره دکتر محمود افشار» که بعدها به‌نام «پژوهش‌های ایرانشناسی» تغییرنام یافت.


استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

فرزانهٰ فروتن ایران‌مداری‌ها

مستند فرزانهٰ فروتن ایران‌مداری‌ها پرتره ای از استاد ایرج افشار محقق، مورخ و ایران‌شناس برجسته ایرانی است که به‌کارگردانی سیدجواد میرهاشمی ساخته شده است. این مستند در «سینما حقیقت» شبکه مستند به‌نمایش درآمد.

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

  • نام‌گذاری سالنی به‌نام ایرج افشار در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

تعهد، جایگزین میهن‌ دوستی

کارنامه و فهرست آثار

نشر آثار و نوشته‌های افشار تنها به دوران پرثمر زندگی او محدود نمی‌شود، ده‌ها مورد از نگاشته‌های او پس از وفاتش به چاپ رسيده يا در انتظار چاپ است: به‌شماری از آنها اشاره می‌شود: خاطرات فروغی در جوانی، خاطرات منوچهر ستوده، تذكره شعرا:انتشارات سخن، گلگشت در وطن؛ جلد دوم، استبداد و آزادی (با همكاری كاوه بيات)، نطق‌های مجلس شورا (دوره‌‌های ۱ و ۲ و ۵ و ۶)، نطق‌های مجلس شورا (دوره‌های ۷ و ۸ و ۱۵)، اوراق تازه‌ياب مشروطيت، تاريخ عربستان، تاريخ علوم و پزشكی، جوهر تاريخ، روزگار قاجار، خاطرات و خيالات ركن‌الممالك سنجر: انتشارات اساطير و ... . [۱۱]


جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

منابع

  1. قاسمی، سید فرید (۱۳۸۹). ایران‌شناسِ مجله‌نگار: زندگی وکارنامهٔ مطبوعاتی ایرج افشار. تهران: امرود و خانه فرهنگ هنر گویا. ص. ۱۲۰۰. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۳۲۷-۳۰-۴. پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  2. دهباشی، علی (۱۳۹۰). ویژه‌نامه ایرج افشار. تهران: بخارا. ص. ۹۳۳.
  3. قاسمی، سید فرید (۱۳۹۰). کتاب‌ورز اطلاع‌‌رسان: برگی از شناخت‌نامهٔ ایرج افشار. تهران: کتابخانهٔ، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی. شابک ۶۰۰-۲۲۰-۰۳۵-۸ مقدار |شابک= را بررسی کنید: checksum (کمک). پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)

پیوند به بیرون