علیاکبر دهخدا
علیاکبر دهخدا | ||||
---|---|---|---|---|
نام اصلی | میرزاعلیاکبرخان قزوینی | |||
زمینهٔ کاری | لغتشناس، شاعر، روزنامهنگار و سیاستمدار | |||
زادروز | ۱۲۵۷ تهران، محلهٔ سنگلج | |||
پدر و مادر | خانباباخان قزوینی | |||
مرگ | ۷اسفند۱۳۳۴ تهران | |||
محل زندگی | تهران، وین و پاریس | |||
جایگاه خاکسپاری | شهر ری، گورستان ابنبابویه | |||
پیشه | فرهنگنویس و محقق و روزنامهنگار | |||
کتابها | لغتنامه، امثالوحکم، چرندوپرند و... | |||
تخلص | "دخو" و آزادخان علیاللهی، برهنهٔ خوشحال، خادمالفقرا و... | |||
دانشگاه | مدرسه علومسیاسی | |||
حوزه | ۱۰ سال | |||
شاگرد | غلامحسین بروجردی، حسن پیرنیا و محمدحسین فروغی | |||
استاد | سیدمحمد دبیرسیاقی | |||
دلیل سرشناسی | لغتنامه | |||
امضا | ||||
|
"علیاکبر دهخدا" لغتشناس، مصحّح، شاعر، نویسنده، مترجم، روزنامهنگار و طنزنویس، فعال سیاسی و نماینده چند دورهٔ مجلس شورای ملی بود.
نام علیاکبر دهخدا همواره با اثر عظیمش لغتنامه همراه است. ضمناینکه دهخدا را پیشتاز طنزنویسی مدرن در زبان فارسی امروزی میشناسند. علاوهبر حضور پررنگش در عرصه ادبیات، تأثیرگذاری وی در رخدادهای مشروطه و دگرگونیهای پس از آن بر کسی پوشیده نیست. دهخدا با خلاقیت ادبی خود و آموختهٔ اندیشه مدرن توانست روزنامه «صوراسرافیل» را به سرحد محبوبترین و کاراترین رسانهٔ عصر مشروطه برساند. یادداشتهای طنز چرندوپرند او در این روزنامه، شاهکار تاریخ طنز ادبیات فارسی، محسوب میشود.[۱] دهخدا طبع شاعرانهای داشت که در حافظهٔ جمعی ایرانیان از یک صد سال پیش تا کنون به ثبت رسیده و زنده است.
دهخدا پس از ورود نیرویهای نظامی روس در جنگ جهانی اول به ایران به ایل بختیاری پناه برد و از آنجا «فصل جدید زندگی دهخدا» نام برد. پس از آن دهخدا دیگر بهطورجدی در عرصهٔ سیاسی حضور نیافت و چهل سال عمر خود را به تألیف «لغتنامه» صرف کرد. بهتعبیر دهخدا شناخت لغت دریچهٔ علوم و فلسفه مدرن و تمدنسازی و لغتنامه عامل حیاتی در پاسداری از زبان و هویت جمعی است و بههمینعلت برخی او را معمار ادبیات فارسی معاصر میدانند. دهخدا اعتبار و شهرت سیاسی خود را در خانه محبوس کرد و با تحمل فقر و سختی بسیار، پایههای تألیف لغتنامه را گذاشت و تنها زمانی حمایت شد که سالها از آغاز این راه گذشته بود.[۱]
«امثالوحکم» اثر دیگر دهخداست که خود، آن را تکمیلکننده لغتنامه میداند. این اثر و مجلدات اول لغتنامه با نظارت مستقیم دهخدا چاپ و منتشر شد و آثار دیگر او نظیر «چرندوپرند» و دیوان اشعار یا توسط دیگران گردآوری شده یا مانند ترجمهها و تصحیحات وی، بهدلایلی هنوز انتشار نیافته است. علیاکبر دهخدا در سن ۷۷سالگی پس از تحمل سالهای بیماری در نهایت فقر و تنگدستی درگذشت.[۱]
از میان یادها
استیضاح دهخدای روزنامهنگار
« | پس از دومین توقیف روزنامه صوراسرافیل، دهخدا برای پاسخ به سؤالات نمایندگان به مجلس رفت:
نائبرئیس مجلس به دهخدا میگوید:
|
» |
شأن نزول چرندوپرند
دهخدا جز بهندرت و جز بهحکم ضرورت، شعر نمیگفت و حتی «چرندوپرند» را هم در ساعات آخری که روزنامه صوراسرافیل بایستی زیر چاپ میرفت، مینوشت. دهخدا برای رعدی آذرخشی نقل میکند که هروقت مرحوم میرزاجهانگیرخان و مرحوم میرزاقاسمخان با اصرار از من میخواستند که برای صوراسرافیل مقاله و چرندوپرند بنویسم مخصوصاً اینکه شعر بگویم و من طفره میرفتم در آخرین ساعات پیش از چاپ روزنامه مرا در اتاقی محبوس میکردند و مقدار زیادی سیگار در دسترسم میگذاشتند و من ناچار به نوشتن و سرودن میپرداختم.[۳]
نان و نمک و جان
امیراعظم با پهلوانان رفاقتی داشت. روزی افصحالمتکلمین مدیر روزنامه خیرالکلام رشت را بهاستناد رعایتنکردن موازین قانون مطبوعات چوب میزند. روزنامههای تهران مانند صوراسرافیل، از این رخداد مطلع میشوند و دهخدا در چرندوپرند شماره۱۷، بهسختی به امیراعظم انتقاد میکند و او را ریاکار و دورو مینامد. امیراعظم از این مقاله ناراحت میشود و به «آقاعزیز» که پهلوان بنامی بود متوسل میشود تا دهخدا را سر جای خود بنشاند. دهخدا از ماجرا باخبر میشود و بهطور ناشناس به دیدن آقا عزیز میرود و با خوردن نان و نمک او جان خود را میخرد.[۴]
روزی که مجلس به توپ بسته شد
عصر روزی که فردای آن جنگ شد تقیزاده به من گفت شما امشب بیایید منزل من، میخواهم یک لایحه مفصل و جامع از اعمال ناشایست و کردار ناپسندیده محمدعلیشاه تهیه کنم و مواردی را که او برخلاف مشروطیت و قانون اساسی رفتار کرده یکبهیک شرح بدهم و خیانت او به ملک و ملت ثابت کنم تا فردا آن لایحه را در مجلس قرائت نموده و کار او را یکسره کنیم. من شب را منزل تقیزاده رفتم و پس از صرف شام چون هوا گرم بود، روی پشتبام رفتم و روی فرشی که گسترده بودم نشستم و قلم در دست گرفتم و تا نزدیک طلوع صبح مشغول به نگارش لایحه مذکور بودم. هوا داشت روشن میشد که لایحه را تمام کردم و چون بسیار خسته بودم خوابم برد تا صدای توپ و شلیک تفنگ مرا از خواب بیدار کرد.[۵]
پناهنده سیاسی
الان بدون هیچ خجلت، چون چیزی از شما پنهان ندارم عرض میکنم سه روز است که با نان و شاهبلوط میگذرانم... با ۳ونیم فرانک پول که الان در کیف دارم، میخواهم محمدعلیشاه را از سلطنت خلع کرده و مشروطه را به ایران عودت دهم.»[۶]
ملاقات با استبداد
رضاخان در سالهای اولیهٔ حکومت خود از دهخدا تقاضای تحریر مقالاتی از نوع چرندوپرند را داشته است. دهخدا که تمایلی به این کار نداشته است با تجدید چاپ بخشی از مقالات قدیمی خود در «شفق سرخ» هم از خود رفع تکلیف میکند، هم از گزند رضاخان درامان میماند. البته بنا بهگفته خود دهخدا، وی یکی دو دیدار با رضاخان داشته است.[۷]
دوره گردی
کتابفروش دورهگرد پیری برای دهخدا کتاب میآورد. او کتابها را معمولاً بهبهای گرانتر میخرید؛ زیرا آن کتابفروش جز خورجین کتابش سرمایهای نداشت. سالها پیرمرد به دهخدا کتاب میفروخت تا روزی از روزها رفت و دیگر بازنیامد. دهخدا به جستوجوی او برخاست و دریافت که کتابفروش درگذشته است و چون بیشتر جست خانواده او را یافت در نهایت عسرت و تنگدستی. زنی با دو فرزند صغیر: یک پسر و یک دختر. بیآنکه بگوید کیست و چه آشنایی و نسبتی با آن پیرِ درگذشته دارد وظیفهای برای آن خانواده کوچک معین کرد. مادر خانواده هر ماه به در خانهٔ دهخدا میآمد سهمش را میگرفت و میرفت. سالها از پی هم گذشت، پسر در پرتو این کمک بزرگ شد و از آنجا که مایهای بسزا داشت بعد از تحصیلات خوب، رهسپار دیار فرنگ شد و استاد، دختر را با جهیزیه مختصری به خانه شوهر فرستاد.[۸]
ترانه تبسم
غلامعلی رعدی آذرخشی میگوید: «دهخدا را سرحوصله دیدم گفتم شما سالهاست که شعر نگفتهاید. آیا اجازه میدهید استدعا کنم که در این باب آزمایش بفرمایید؟ دهخدا اول بر این حرف من خندید و بعد گفت چنین خواهشی از من نکنید؛ زیرا از چند سال به این طرف هروقت خواستهام شعری بگویم خندهام گرفته است. زیرا این سؤال به خاطرم رسیده است که چرا گاهی انسان بهجای اینکه مطلب و مقصود خود را نثر بیان کند خود را مقید به وزن و قافیه میسازد و به شعر روی میآورد.»[۹]
روحالقوانین دهخدا
در مجلس اول حقوقی برای نمایندگان تحت عنوان «مزد وکالت عامه» تصویب شد. تعدادی از وکلا از دریافت پول خودداری و آن را در صندوقی در مجلس واریز کردند. در دوره نمایندگی مصدق، با هدف «روشنی فکر و افزایش معلومات عمومی» پیشنهاد چاپ کتبی را از وجوه این صندوق دادند. مرحوم مصدق، محمد پرویز را دو بار نزد دهخدا فرستاد تا ترجمه کتاب روحالقوانین او را از طریق این سپرده چاپ کند. دهخدا هر دو بار مخالفت کرد. بار سوم مصدق به پرویز گفت نزد دهخدا برو، یا رضایت او را با چاپ ترجمه خود جلب کن یا موافقت او را بگیر که ترجمه این اثر را به دیگری بسپارند. دهخدا که این پیغام را شنید بسیار برافروخت و گفت: «کار غلط بیجایی میکنید که ترجمه چنین کتابی را میخواهید چاپ کنید. من الان برمیخیزم و به رضاشاه تلفون میکنم و میگویم چاپ این کتاب برضد تاجوتخت تست و برای همین بود که من ترجمه خود را تاکنون انتشار نداده بودم.» این کتاب را سالها فقط فرانسهدانان میخواندند تااینکه در سال۱۳۲۶ علیاکبر مهتدی کتاب را ترجمه و چاپ کرد.[۱۰]
خانه لغتنامه
مهدی آذر وزیر فرهنگ وقت نقل میکند «یکی دیگر از خدماتی که مرحوم دهخدا به من پیشنهاد کرد ساختن ساختمان تالار درازی در حیاط منزل او بود. من معاون و معمار اداره ساختمان وزارت فرهنگ را نزد دهخدا بردم تا بار دیگر درباره نحوه ساخت تبادل نظر کرده و هزینه آن را برآورد نمایند. من قسمتی از هزینه را بهمناسبت آنکه خانه مسکونی مرحوم دهخدا موقوفه وزارت فرهنگ بود از محل درآمد اوقاف و محلهای ساختمانی دیگر وزارت فرهنگ تأمین کردم و ساختمان شروع شد. بهواسطه کودتا ۲۸مرداد و زندانی شدنم از عاقبت آن بیخبر ماندم. بعد از آزاد شدنم دیدم که ساختمان تالار تمام نشده است. بهانه ناتمام ماندن هم کسر بودجه بود. شاه بهواسطهٔ کینهای که نسبت به یاران و همکاران مرحوم مصدق داشت، دستور تخلیه آنجا را صادر کرده بود ولی ماموران این کار نظر به بیماری مرحوم دهخدا مسامحه کرده بودند تا زمانی که او فوت کرد.»[۱۱]
تفتیش منزل
فرهاد دهخدا برادرزاده دهخدا نقل میکند: «دوسه شب بعد از کودتای ۲۸مرداد عدهای درجهدار و افسر پاسی از شب گذشته منزل عموجان را احاطه کردند! بعدازآنکه از بهصداآوردن کوبهٔ در نتیجه نگرفتند به سراغ ما آمدند به این نیت که از طریق خانهٔ ما به آنجا شبیخون بزنند! آنها مدعی بودند که هماینک به آنها راپورت داده شده که جلسهای در خانه استاد برقرار است. ما انکار کردیم؛ اما آنها نپذیرفتند. چند تن از آنان را تا پشت پنجره اتاق کار عموجان همراهی کردیم. آنها دیدند که استاد غرق در مطالعه هستند و با عذرخواهی رفتند.»[۱۲]
(انجمن) ادبای سبعه
سعید نفیسی نقل میکند: «هر هفته روزهای پنجشنبه، اول شب چند تن از ما در خانهٔ آن مرحوم جمع میشدیم. در آن زمان خانهای در خیابان خانقاه در زاویهٔ کوچهٔ ظهیرالاسلام کرایه کرده بود. مرحوم عباس اقبال آشتیانی و مرحوم رشید یاسمی و مرحوم عبدالحسین هژیر و آقایان نصرالله فلسفی و مجتبی مینوی و من مدتهای مدید در همان خانه گرد میآمدیم و سه چهار ساعت اول شب را با او بودیم. بزرگ علوی و صادق هدایت نام ما را «ادبای سبعه» گذاشته بودند. پیداست که هر هفته نقل مجلس ما در خانه دهخدا مسائل ادبی بود. همین که مجلس گرم میشد پیرمرد یک سینی از تنقل که در این مورد به آن بهاصطلاح «مزه» میگویند با آنچه با آن میآشامند میآورد. اقبال و یاسمی و دیگران گاهی بهندرت لب تر میکردند.[۱۳]
عشق پیری گر بجنبد
یکی از همکاران دهخدا در سازمان لغتنامه خاطرهای از عاشقشدن دهخدا در سن ۶۸سالگی میگوید: «خانم... که دورهٔ پزشکاری را گذارنده بود بهخواست دکتر سرپرست بخش که برای دهخدا احترام فراوانی قائل بود، تزریقات روزانهٔ دهخدا را بهعهده میگیرد. مهربانی و بیمارداری این دوشیزه که دختر ۱۸یا۱۹ساله بود، کمکم سبب میشود که دهخدا دلباخته شود و محبتی پاک و انسانی و دور از هر نوع شائبه و هوسهای جسمی و زمینی بینشان ایجاد میشود که آن دختر نیز با فداکاری و خدمتکاری بیشتر نسبت به دهخدا این عشق مقدس را به مرحلهٔ اعلا میرساند. این حضور از شهریور۱۳۲۹ شروع شده و تا سال۱۳۳۱ که دهخدا به پرستاری و تزریق نیاز داشته است، ادامه پیدا میکند.»[۱۴]
کاغذ سیگار
دهخدا برای لغتنامه چهار میلیون فیش نوشت.[۱۵]از عجایب این بود که قلم و دوات مرتبی نداشت و بارها شد که با سر سوختهٔ کبریت چیزی نوشت و یادداشت کرد. روی هر کاغذ پارهای که مییافت یادداشت میکرد. مکرر روی پاکت شیرینی یا میوه و روی کاغذ پارهای که سیگار در آن پیچیده بودند چیزی مینوشت. گاهی قوطی خالی کبریت را پاره میکرد و روی چوب سفید آن یادداشتی میکرد.[۱۳] وصیتنامه او با دستی لرزان بر پشت کاغذ سیگار هما نوشته شده بود. دهخدا ذیل این وصیتنامه نوشته است: «حال دوباره نوشتن ندارم و وصیت من درباره «لغتنامه» همین است.»[۱۶]
واپسین نوا
دهخدا با صورت متورم و چشمان برآمده دو زانو نشسته بود. بیماری و خستگی ۴۸ سال کار او را از پای درآورده بود. سنگینی ۴۸ سال مطالعه و تحقیق و جستوجو شانههای ناتوان او را خرد میکرد. هزاران جلد کتاب که در مدت ۴۸ سال با او سخن گفته و گفتوگو کرده بودند اینک همه خاموش نشسته و استاد پیر را تماشا میکردند. در این هنگام محمد معین و سیدجعفر شهیدی همکاران صمیمی و مهربان او به عیادتش آمدند. دهخدا در همان حال گفت: «پوست بر استخوان ترنجیده.» لحظاتی چند بهسکوت گذشت. استاد پیر هرچند لحظه یکبار بهحالت اغما فرومیرفت و باز بهحالت عادی برمیگشت. در یکی از این لحظات لبان دهخدا سکوت سنگین را شکست و گفت: «که مپرس.» باز چند لحظه سکوت برقرار شد و دهخدا مجدداً گفت: «که مپرس.» در این موقع معین پرسید: «منظورتان شعر حافظ است؟» دهخدا جواب داد: «بله.» معین گفت: «مایل هستید برایتان بخوانم؟» دهخدا گفت: «بله.» آنگاه معین دیوان حافظ را برداشت و غزل را خواند. از آن لحظه بهبعد دهخدا بهحالت اغما فرورفت و روز بعد جان سپرد.[۱۷]
زندگی و یادگار
سوانح عمر[۱۸]
- ۱۲۵۸: تولد در کوچه قاسم علیخان محلهٔ سنگلج
- ۱۲۶۸: فوت پدر؛ قرارگرفتن تحت سرپرستی یوسفخان قزوینی
- ۱۲۷۱: آموزش صرفونحو عربی واصول فقهوکلام اسلامی زیرنظر حاجشیخ هادی نجمآبادی و شیخغلامحسین بروجردی، بهمدت هفت سال
- ۱۲۷۸: تحصیل در مدرسه علومسیاسی و کنارگذاشتن درس بهمدت دو سال
- ۱۲۸۰: دستیار محمدحسین فروغی در تدریس ادبیات فارسی
- ۱۲۸۲: مأموریت در سفارت ایران در بالکان در شغل منشی معاونالدوله غفاری؛ اقامت در وین و سفر به رم، بخارست و پاریس
- ۱۲۸۴: بازگشت به ایران
- ۱۲۸۵: استخدام بهعنوان معاون و مترجم در راه شوسه خراسان؛ انتشار شبنامههایی ضد جهل و خرافات استبداد قاجارها
- ۱۲۸۶: دعوت به همکاری در تحریریه صوراسرافیل؛ انتشار نخستین شماره در دهمخرداد؛ تهدید به مرگ و محاکمه در مجلس شورای ملی (دوره اول) بهدلیل قلمفرسایی در صوراسرافیل
- ۱۲۷۸: انتشار سیودومین شماره صوراسرافیل؛ بهتوپبستن مجلس شورای ملی بهدستور محمدعلی شاه قاجار؛ دستگیری میرزاجهانگیرخان شیرزای و گروهی از روشنفکران و مشروطهخواهان و اعدام آنها؛ پناهندهشدن به سفارت انگلیس و دستور محمدعلیشاه به تبعید آنها؛ عزیمت دهخدا به پاریس و سپس ایوردون سوئیس
- ۱۲۸۸: انتشار سه شماره از روزنامه صوراسرافیل در تبعید با کمک معاضدالسلطنه (ابوالحسن پیرنیا)، میرزا قاسمخان تبریزی و محمد قزوینی؛ سفر به استانبول برای تقویت انجمن سعادت ایران و انتشار نشریهٔ سروش در استانبول
- ۱۲۸۹: بازگشت به ایران از راه رشت؛ نمایندگی در دورهٔ دوم مجلس شورای ملی بهوکالت مردم کرمان و تهران؛ عضویت در حزب اعتدال
- ۱۲۹۰: انحلال مجلس دوم
- ۱۲۹۲: سفر به چهارمحال بهدعوت و مصلحتاندیشی خوانین بختیاری بهسبب آغاز جنگ جهانی اول و التیماتوم روسیه تزاری و پارهای عوامل دیگر؛ پناهندگی و سکونت در روستای دزک تا پایان جنگ؛ طرح اولیه برای تدوین لغتنامه و امثالوحکم؛ ریاست دفتر وزارت معارف؛ ریاست تفتیش در وزارت عدلیه
- ۱۲۹۹: فیشبرداریِ لغتنامه و امثالوحکم
- ۱۳۰۰: دریافت امتیاز مجلهٔ هفتگی فردا در شهریور و منتشرنکردن آن
- ۱۳۰۴: نگارش حاشیههایی بر دیوان ناصرخسرو بهتصحیح نصرالله تقوی و مجتبی مینوی
- ۱۳۰۶: پذیرش ریاست مدرسه علومسیاسی؛ نگارش حاشیههایی بر دیوان حافظ تصحیح عبدالرحیم خلخالی
- ۱۳۰۸تا۱۳۱۱: انتشار دورهٔ چهارجلدی امثالوحکم
- ۱۳۱۳: تغییر نام مدرسه علومسیاسی به مدرسه عالی حقوق و علومسیاسی؛ تصویب رساله "تحقیقات درباره فرهنگنویسی فارسی" و کسب رتبهٔ استادی از سوی شورای دانشگاه.
- ۱۳۱۸: چاپ جلد اول لغتنامه
- ۱۳۲۰: بازنشستگی از ریاست مدرسه عالی حقوق و علومسیاسی
- ۱۳۲۴: تصویب مجلس شورای ملی برای چاپ لغتنامه بهپیشنهاد عبدالحمید اعظم زنگنه و حمایت محمد مصدق و چند تن دیگر؛ تألیف و انتشار شرححال ابوالریحان بیرونی
- ۱۳۲۵: ریاست کنگره نویسندگان ایران بهابتکار هیئتمدیره انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی با حضور صادق هدایت، نیما یوشیج، عبدالحسین نوشین، بدیعالزمان فروزانفر، پرویز ناتل خانلری، کریم کشاورز، علی شایگان، علیاصغر حکمت، احسان طبری، عباس میلانی، بانو محصصی و فاطمه سیاح
- ۱۳۲۸: تعلیقات بر دیوان سیدحسن غزنوی (اشرف) چاپ محمدتقی مدرس رضوی
- ۱۳۲۹: تشکیل جمعیت مبارزه با بیسوادی ایران و انتشار نخستین اعلامیه جمعیت، حاشیههایی بر فرهنگ فرس اسدی طوسی تصحیح عباس اقبال آشتیانی
- ۱۳۳۰: عضویت در انجمن هواداران صلح؛ تألیف و انتشار مقاله منشأ لغات مجعول فرهنگ فارسی پس از دساتیر؛ انتشار مجموعه مقالات چرندوپرند بههمت سعید نفیسی
- ۱۳۳۲: نگارش مقاله و انجام گفتوگوی رادیویی در دفاع از دولت ملی محمد مصدق؛ شایعه پذیرفتن ریاست شورای سلطنتی پس از خروج محمدرضا پهلوی؛ بازرسی منزل دهخدا پس از کودتای ۲۸مرداد برای کشف محل اختفای حسین فاطمی؛ بازجویی در دادستانی ارتش و رهاکردنش بعد از نیمهشب در منزل مسکونیاش
- ۱۳۳۴: انتشار مجموعهاشعار دهخدا بهکوشش محمد معین؛ وصیت دهخدا به معین برای ادامه انتشار لغتنامه (آبانماه)؛ وخامت وضع جسمانی در آذرماه؛ نامه به رئیس مجلس شورای ملی درخصوص بخشش حقالتألیف لغتنامه به ملت ایران در دیماه؛ وفات در ۷اسفند
از آغاز تا بهپایان
علیاکبر دهخدا ۱۲۵۸ در تهران به دنیا آمد. پدر او خانباباخان قزوینی، خان دو روستا در حوالی قزوین بود که پیش از تولد علیاکبر مایملک خود در دو روستا یعنی خانه و زمین و آب را فروخته و به تهران آمد. علیاکبر در نهسالگی پدر خود را از دست داد و چیزی نگذشت که دامادهای قیم او داراییهای خانواده دهخدا را تصاحب کردند و خانواده دهخدا فقیر شد.
دهخدا ده سال نزد غلامحسین بروجردی به تحصیل علوم حوزوی پرداخت.[۱۹] سپس در آذر۱۲۷۸ش به مدرسه علوم سیاسی رفت و دیپلم گرفت. علیاکبر جزو دانشآموختگان و یکی از هفت نفری بود که برای اولین بار وارد اولین محیط آکادمیک مدرن ایران میشدند جایی که در سال۱۳۱۳ش نام دانشگاه تهران به خود گرفت. دهخدا پس از بهپایانرسانیدن مدرسهٔ علومسیاسی به خدمت وزارت امورخارجه درآمد و آنگاه که مرحوم معاونالدولهٔ غفاری به سفارت بالکان میرفت، دهخدا نیز بههمراه او شد و مدت دو سال در اروپا و بیشتر در وین، پایتخت اتریش اقامت کرد.
بازگشت دهخدا به ایران همزمان با آغاز فرایند مشروطیت بهسال۱۲۸۵ بود. ابتدا طی شش ماه در اداره شوسهٔ خراسان که در مقاطعهٔ حاجحسینآقا امینالضرب بود بهسِمت معاون و مترجم مسیودوبروک، مهندس بلژیکی استخدام شد.[۲۰] در همین ایام و پس از نه ماه از صدور فرمان مشروطیت میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسمخان تبریزی در جستوجوی کسی بودند که در قامت سردبیری روزنامه صوراسرافیل باشد. دهخدا کار سردبیری روزنامه را برعهده گرفت[۲۱] و در هر شماره از صوراسرافیل یک سرمقاله سیاسی و یک چرندوپرند مینوشت و گاهی هم شعر میسرود.[۲۲] بنا بر شواهد دهخدا در همین حوالی در مدرسه سن لویی تدریس داشته است. عکسی از دهخدا با دانشآموزان مدرسه سنلویی وجود دارد. زندگینامهنویسان این عکس را تفسیر نکردهاند؛ اما بهراحتی میتوان جایگاه شاگرد و استادی را از آن تصویر استنباط کرد.
دهخدا در مسیر احقاق مشروطیت بهعضویت کمیتهٔ انقلاب که زیرمجموعه اجتماعیون عامیون جبهه تندرو سیاسی بود، درآمد. سپس درپی درخواست محمدعلیشاه مبنیبر تبعید و تسلیم سران آزادیخواه، همراهبا گردانندگان صوراسرافیل و برادرش در مجلس متحصن شد. او در روز بهتوپبستن مجلس و آغاز کودتا و استبداد صغیر با کمک سیدحسن تقیزاده به سفارت انگلیس در تهران پناه برد و توانست جان سالم بهدر برد. این دوران ۲۵ روز طول کشید و درنهایت شاه به یک سال تبعید آنها رضایت داد.[۲۳] «همگی در کالسکههای دولتی نشسته همراهبا غلامان سفارت از راه گیلان روانهٔ قفقاز شدند و چون به باکو رسیدند هریکی بهسوی دیگری رفتند.»[۲۴] احمد کسروی نقل میکند: «سیدحسین بروجردی گفت: بنا شده است شش نفر از مفسدین که در سفارتخانه انگلیس بودند نفی و تبعید شوند که هریک را از قرار ماهی ۱۵۰ تومان پول بدهند. جز تقیزاده که بینیازی نموده، پولی نگرفت، دیگران گرفتند.»
دهخدا به پاریس رفت. در پاریس، فقر مالی، چنان دهخدا را دچار استیصال میکند که وی پانسیون را رها کرده و به منزل محمد قزوینی پناه میبرد. این در حالی است که حتی پولی در بساط برای سیرکردن شکم خود نیز ندارد. او بیپول، فقیر، شکست خورده و تنهاست. غم غربت، بیکفایتی هموطنان، پریشانی خانوادهاش در ایران، دوچهرگی دوستان، دستبهدست هم میدهد تا او را بهسوی یأس و نومیدی هدایت کند تا بدانجا که حتی به خودکشی فکر میکند.[۲۵] اولین تلنگر روحی برای دوریگزیدن از عرصهٔ سیاسی بر جان دهخدا زده شد. دهخدا در چنین وضعیت کمکم روحیهٔ مبارزهطلبی خود را از دست میدهد.
سپس با هماهنگی اعتضادالسلطنه بهجهت انتشار دوبارهٔ صوراسرافیل و کمبودن هزینهٔ زندگی از پاریس به ایوردون سوئیس میرود.در آنجا سه شماره از صوراسرافیل را منتشر میکند که در اولین شماره آن شعر یادآر را با نام و یاد جهانگیرخان شیرازی شهید مشروطه و مدیرمسئول روزنامه صوراسرافیل سرود و چاپ کرد. با مهاجرت دوبارهٔ مشروطهخواهان از اروپا به ترکیه، او نیز به ترکیه میرود. ۱۰تیر۱۲۸۸ش در تأسیس نشریه سروش با فعالان سیاسی مشارکت میکند و بهفاصلهٔ سه ماه ۱۴ شماره از سروش را به مدیرمسئولی محمد توفیق و سردبیری خود، منتشر میکند.[۲۶] دهخدا بعدها در دوران نمایندگی با روزنامههایی مانند «مجلس»، «آفتاب»، «شورا»، «ایران کنونی»، «پیکار» و «شفق سرخ» و هفتهنامه «جنگل» همکاری کرد؛ اما این همکاری موجب خلق آثار برجستهای نشد.[۲۷]
دهخدا بعد از بازگشت به ایران وارد دنیای سیاست عملی شد و بهنمایندگی مجلس از سوی مردم کرمان انتخاب شد. البته دهخدا در مجلس دوم برخلاف انتظار به حزب محافظهکار اعتدالیون پیوست و مواضعی کاملا خلاف گذشته خود اتخاذ کرد. او تا پیش از نمایندگی از جمله تندروترین چهرههای سیاسی بود؛ اما از این پس از همدلی با شاه و اصلاح گامبهگام صحبت میکرد.[۲۸]
مواضع و رویکرد سیاسی او دگرگون شده بود. بهار که در حزب مخالف (عامیون) فعالیت داشت او را در شمار رهبران حزب اعتدالیون معرفی میکند.[۲۹] بدینترتیب کنش سیاسی او را بهویژه در حوادث بعدی باید در برچیدهشدن نهاد مجلس و رویکارآمدن رضاخان بسیار مؤثر دانست. یکی از نقشآفرینیهای حزب اعتدال در دورهٔ مجلس دوم که تبعاتی کموبیش منفی با خود داشت، پیروزی این حزب در انتخاب نائبالسلطنه بود که بهرأی مجلس واگذار شده بود. در دوران سهساله نیابت سلطنت ناصرالملک، دموکراتها بیش از پیش در تنگنا قرار گرفتند. برخی از جراید آنها تعطیل و برخی از اعضا آن تبعید شدند. البته درنهایت نیز وی در پاسخ به التیماتوم روسیه مبنیبر اخراج مستر شوستر آمریکایی، مجلس را تعطیل و بساط هر دو گروه اعتدال و دموکرات را برچید.
دهخدا در هنگامه جنگ اول جهانی با نزدیکشدن قوای روس به تهران بههمراه بسیاری از سیاسیون دیگر از تهران خارج و به قم و اصفهان رفت و از آنجا به ایل بختیاری پناهنده شد. او ۲۸ ماه در میان ایل بختیاری مهمان لطفعلیخان امیر مفخم ایلخانی و پسرش فتحعلیخان سردار معظم بود. دومین تکانهٔ روحی دهخدا در اینجا وارد میشود و او با استفاده از کتابخانه رئیس ایل، مقدمات لغتنامه را پیریزی میکند. پس از بازگشت به تهران جز مدت کوتاهی در دوران نخستوزیری محمد مصدق کار فرهنگی را برگزید و از عرصهٔ سیاست کنار گرفت.[۳۰]
او برای مدت کوتاهی ریاست دفتر کابینه وزارت معارف و ریاست اداره تفتیش در وزارت عدلیه را عهدهدار بود. پس از آن بهمدت ۱۷ سال ریاست مدرسه علوم سیاسی را داشت. او از این زمان تا پایان عمر، مشغول تألیف لغتنامه بوده است. دهخدا در دوران نخستوزیری مصدق از جبهه ملی حمایت کرد و آن را جنبشی همعرض مشروطه دانست. گویند که مصدق پیشنهاد ریاست شورای سلطنتی را پس از خروج شاه از ایران را به دهخدا داده و وی پذیرفته است.
طولی نکشید که علیاکبر دهخدا پس از تحمل رنج بسیار و در نهایت تنگدستی، بر اثر سکته قلبی دیدگان از دنیا گرفت و البته برخی درپی آن بودهاند که مرگ دهخدا را به عوامل حکومت وقت نسبت دهند.[۳۱] دوشنبه هفتماسفند۱۳۳۴ در سن ۷۷سالگی و در خانهاش واقع در خیابان ایرانشهر تهران، دیدار با دهخدا به قیامت افتاد. پیکرش را تا شهر ری مشایعت کردند و در مقبرهٔ خانوادگیاش در ابنبابوبه به خاک سپردند. پس از درگذشت دهخدا خانهاش تبدیل به دبستانی با نام خودش شد؛ اما در سالهای پس از انقلاب نام او را از روی دبستان برداشتند.[۳۲][۳۳]
بنیانگذاری
روزنامه صوراسرافیل
دهخدا از بنیانگذاران روزنامه صوراسرافیل بود. او بهپیشنهاد میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسمخان تبریزی به سردبیری این مجموعه با حقوق ۴۰ تومان ماهانه منصوب شد. صوراسرافیل با بیش از ۲۴هزار تیراژ پرمخاطبترین جریده وقت بود. مقالات طنز چرندوپرند و سبک عامیانهای که در بطن خود مفاهیم و اندیشه مدرن داشت و بار انتقادی زیاد مطالب، با جامعه شهری آن روز ارتباط برقرار میکرد و این روزنامه را به اثربخشترین رسانه عصر مشروطه تبدیل کرده بود.
این روزنامه در مجموع پنج بار تعطیل شد. بار اول در شماره۶ بهمدت یک ماه و بهعلت اعتراض روحانیون به مقالات چرندوپرند بود. بار دوم در شماره۱۴ بهحکم مجلس شش هفته متوقف شد و دهخدا را برای محاکمه فراخواندند. سومین توقف در شماره۱۹ بهعلت حمله به دفتر روزنامه بود. چهارمین توقف بعد از شماره۲۵ بود که علت آن را بیماری دهخدا مطرح کردند و آخرین تعطیلی سه روز پیش از بهتوپبستن مجلس و آغاز استبداد صغیر بود. پس از بهتوپبستن مجلس و شهادت میرزا جهانگیرخان ۳ شماره در سوئیس منتشر شد و پس از آن این روزنامه برای همیشه بسته و تعطیل شد.
دهخدا مطالب خود را در روزنامه با اسامی مستعار چاپ میکرد و تنها درصورتیکه مایل بود که مطلبی با امضای خود بهچاپ برسد از نام مستعار دخو استفاده میکرد. چنانچه میبینید در تمام فرازونشیبهای این روزنامه علیاکبر دهخدا نقش اساسی و حیاتی داشته است.[۳۴]
حوزه مخفی اجتماعیون عامیون
دهخدا همزمان با روزنامهنگاری به کمیته انقلاب که خود شاخه و شعبهای از حوزه اجتماعیون عامیون بود، پیوست و تلاش برای حفظ مشروطیت و نگهبانی از این نهال نوپا را آغاز کرد. برخی از «کمیته انقلاب»، بهعنوان «کمیته سری انقلاب ملی» یا «حوزه مخفی اجتماعیون عامیون» نام بردهاند. در این کمیته دو نفر ناطق درجه اول تهران، یعنی آقاسیدجمالالدین اصفهانی و ملکالمتکلمین و سه نفر نویسنده و روزنامهنگار درجه اول تهران، یعنی میرزاجهانگیرخان شیرازی، میرزاعلیاکبر دهخدا و سیدمحمدرضا مساوات و چند نفر از وکلای آزادیطلب فعالیت داشتند. این کمیته علاوهبر اتخاذ سیاستهای تعیینکننده در پیشبرد اهداف مشروطه، در شکلگیری نیروهای نظامی که به مجاهدین شهرت داشتند و در کودتای محمدعلیشاه از مدافعان مشروطیت و مجلس محسوب میشدند نقش مهمی داشت.[۳۵]
نشریه سروش
۱۲۸۸خورشیدی نشریهٔ سروش به مدیرمسئولی محمد توفیق و سردبیری علیاکبر دهخدا تأسیس شد. سروش مروج افکار و دیدگاههای اعضای انجمن سعادت ایران بهریاست معاضدالسلطنه بود.[۳۶] هدف از انتشار این نشریه، تقویت رابطه ایران و عثمانی در برابر روس و انگلیس بود. خط سیاسی که پس از عزیمت مشروطه خواهان و دهخدا به ایران، همچنان دنبال میشد. نشریه سروش ۱۴ شماره در استانبول منتشر شد و پس از وقفهای کوتاه انتشار خود را در تهران از ادامه داد.[۳۷]مقالات دهخدا در سروش عمدتا سرمقالههای سیاسی هستند و از مقالههای طنزآمیز چرندوپرند در آنها نشانی نیست.[۳۸] باتوجهبه موضوع نگارش چرندوپرند تردیدی باقی نمیماند که رهبر واقعی و اصلی سروش تهران نیز مرحوم دهخدا بوده و در بین هیئت تحریریه آن سمت مرشدی داشته است.[۳۹]
جمعیت مبارزه با بیسوادی ایران
این جمعیت در بهار۱۳۳۰ با انتشار اعلامیهای اعلام موجودیت کرد. دهخدا یک هفته پس از انتشار اعلامیه در مصاحبهای با نشریه کبوترصلح میگوید: «سه ماه است جمعیت مبارزه با بیسوادی را تأسیس کردهایم. هدف ما این است که دور از کشمکشهای سیاسی برای همه امکان باسواد شدن را در مدتی کوتاه فراهم کنیم. دفتر جمعیت را دایر کردهایم. امیدواریم بتوانیم مجلهای هم داشته باشیم. برای توسعه تشکیلات خود در دهات و قصاب نقشه داریم. همه باید به ما کمک کنند از علما و روحانیون گرفته تا ارباب قلم، وعاظ، دوستاداران ادب و بالاخره همه باسوادان.»[۴۰]
سازمان لغتنامه دهخدا
سازمان لغتنامۀ دهخدا نخستین سازمان در ایران است که برای تألیف فرهنگ لغت یا واژهنامه تأسیس شده است. حیات این سازمان در دیماه۱۳۲۴خورشیدی، حدود ۳۰ سال پسازآنکه دهخدا طرح تألیف لغتنامه را ریخت، با تصویب مجلس شورای ملی، در خانۀ دهخدا در خیابان ایرانشهر تهران آغاز شد. در سال۱۳۳۴ با درگذشت دهخدا این سازمان به دو اتاق در کنار عمارت مجلس در میدان بهارستان منتقل شد. بنابر وصیت دهخدا محمد معین سرپرستی ادارۀ را برعهده گرفت و دیگر یاران دهخدا، سیدمحمد دبیرسیاقی و سیدجعفر شهیدی او را یاری دادند. در آذر۱۳۳۶ بنابر مصوبۀ مجلس این سازمان با بودجۀ پیشبینیشده به دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران منتقل شد. در سال۱۳۵۳ شادروان محمود افشار، ساختمانی در محل موقوفات خود به سازمان لغتنامه دهخدا اهدا کرد. از سال۱۳۸۳ سازمان لغتنامۀ دهخدا و اعضا و کارکنان آن در ساختمان بزرگی که توسط دانشگاه تهران در محل موقوفات دکتر محمود افشار ساخته شد مستقر شدهاند.[۴۱]
شخصیت و اندیشه
اندیشه سیاسی دهخدا سه فصل دارد و دارای تلاطمها و تغییر نگرشهای بسیاری است. فصل اول مربوط به دوران پیشا مشروطه و نقش سردبیری دهخدا در روزنامه صوراسرافیل است. اعضای روزنامه صوراسرافیل بیشتر مشی سوسیالیستی داشتند و سیدحسن تقیزاده در جایگاه نماینده اندیشه سوسیال دموکراسی با این مجموعه در رفت و آمد بود. دهخدا «ياری به روستائيان و ضعفا و فقرا و مظلومين» را سرلوحه قرار داده و مسائلی مانند واگذاری زمین به کشاورزان را مطرح میکرد. در آن زمان ایران هنوز صنعتی نشده بود و عموم روشنفکران بیشتر با پدیده استبداد مبارزه میکردند و سخنها بیشتر بر حول شعار حریت میگردید.
با آغاز استبداد صغیر و تبعید دهخدا فصل دوم اندیشه سیاسی وی درحال شکلگیری است. او به فرانسه میرود و با اندیشههای جاری در آن دیار روبهرو میشود. فقر و مشکلات شدید روحی، روند تغییر بنیادهای فکری را در وی تسریع میبخشد، بهطوریکه پس از بازگشت به ایران دقیقاً رودررو دوستان سابق خود میایستد و با همان اشخاصی که روزی در چرندوپرند به باد انتقاد میگرفت همپیمان میشود. دهخدا که روزی به معاضدالسلطنه نامه نوشت و گفت: «میخواهم محمدعلیشاه را از سلطنت خلع کرده و مشروطه را به ایران عودت دهم.» از شاه و درباریان، اشراف و خانزادگان حمایت و از اصلاحات ذیل شاه صحبت میکرد.
دهخدا در زمان جنگ جهانی اول و یورش ارتش روس به ایران، نزد مخالفان مشروطه پناه میبرد. در این زمان او به ترجمه آثار منتسکیو میپردازد و به فکر اجرای مشروطه بهسبک مشروطهخواهی فرانسه است. ترجمههایی که پس از بازگشت از تبعید و حمایت از رضاشاه به پستوخانه میریزد و هرگز اجازه انتشار آن را نمیدهد. روزگار دهخدا در ایل بختیاری و بیپناهی وی بار دیگر بر روحیات او غالب میشود و اینبار روح گریز از فعالیت سیاسی را در او زنده میکند. این عهد تا واپسین روزهای زندگی وی باقی میماند و تنها در دورهای از نخستوزیری محمد مصدق درپی تحقق رویای اجرای مشروطه بهروش فرانسه تلاشهایی میکند که بهسرعت با کودتای ۲۸مرداد خاموش میشود.[۱]
نامهای مستعار
«دخو» پرکاربردترین نام مستعار دهخداست. دخو، دخوعلی، خرمگس، رزنومهچی، غلام گدا، آزادخان علیاللهی، خادمالفقرا، دخوعلیشاه، نخود همهآش، برهنهٔ خوشحال[۴۲]، سگ حسن دله، اسیرالجوال[۴۳] نامهای مستعار دیگری است که دهخدا مقالات چرندوپرند را امضا کرده است. او در سرمقالههای صوراسرافیل را که جنبه سیاسی داشتند با «ع.ا.دهخدا» امضا میکرد و تنها در شماره آخر نام کامل او بهصورت میرزاعلیاکبرخان قزوینی با عنوان دبیر و نگارنده درج شده است.[۴۴]
منزلی که زندگی میکرد
دهخدا در منزلی در خیابان طالقانی تهران زندگی میکرد. این خانه موقوفه وزارت فرهنگ بود. بعدها این خانه محل استقرار اعضای سازمان لغتنامه شد. پس از مرگ دهخدا سازمان لغتنامه به جایی دیگر منتقل شد و خانه از سوی دولت وقت ضبط شد.
در ذهن و ضمیر دیگران
پرویز ناتل خانلری
« | "اگر از اهاجی رکیک بعضی از شعرا بگذریم در ادبیات قدیم ما مزاح و انتقاد طنزآمیز بسیار کم است و تنها نمونه عالی آن آثار عبید زاکانی است؛ اما در ادبیات جدید دهخدا مؤسس و مبتکر این نوع است. انتقادهای پر از نیش و کنایه او باب تازهای در ادبیات معاصر فارسی گشود. این مقالات دهخدا پر از کنایهها و طعنههای زیرکانه و لطیف است. دهخدا در این مقالات طبقات مختلف زمان را که سد راه پیشرفت جامعه بودند، به باد مسخره گرفته است."[۴۶] | » |
یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مرغ سحر، چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری
وز نفحه روحبخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبه نیلگون عماری
یزدان بهکمال شد پدیدار
و اهریمن زشتخو حصاری
یاد آر ز شمع مرده یار آر
ای مونس یوسف، اندر این بند
تعبیر عیان چو شد تو را خواب
دل پر ز شعف، لب از شکر خند
محسود عدو بهکام اصحاب
رفتی بر یار و خویش و پیوند
آزادتر از نسیم و مهتاب
زان کو همه شام با تو یک چند
در آرزوی وصال احباب
اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوباره خرم
ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم
آفاق نگارخانهٔ چین
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم
تو داده ز کف قرار و تمکین
زان نوگل پیش رس که در غم
ناداده به نار شوق تسکین
ابوالقاسم پاینده
« | "مقالات طنزآمیز و فکاهی او پرمایه و غنی هستند، و خوانندگان را به حیرت وامیدارند که چگونه نویسنده آنها از خفایای زندگی طبقه ممتاز دوره خود مطلع بوده است. از نظر حالت نوشتههای دخو از چنان دقتی برخوردارند که گویی مجمع یا مجامع مخفی یا تشکیلاتی که زاییده انقلاب مشروطیت بودند او را از آن خفایا باخبر میکردند. «وابستگی به نویسنده به این مجامع با قراین قوی مسلم است و شاید تفاوت سرنوشت او با میرزاجهانگیرخان شیرازی، که یکی بیخبر بهکام مرگ رفت و در زنجیر باغشاه جان داد و یکی بهوقت مناسب جیم شد، از همین جا بود."[۴۸] | » |
محمد بهارلو
« | "دهخدا نخستین نویسنده زبانآموزی بود که نشان داد کالای مترسلان و بهتعبیر بهار «مترادفبافان»، آوردن کلمات مطنطن و مزین و ذکر مترادفات و معلومات لفظی دیگر مصرف ندارد. درواقع استعداد دهخدا در قیاس با سایر نویسندگان سادهنویس معاصر او در این بود که توانست فارسی عامیانه را با نثر مرسل کلاسیک از بالای سر جماعت «مترادفباف» به یکدیگر متصل کند، اتفاق فرخندهای که مفهوم نویسندگی را از سخنپردازی متمایز ساخت."[۴۹] | » |
ایرج پزشکزاد
« | "شاید آنهایی که لغتنامهاش را نشناخته بودندبهتر و روشنتر میتوانستند راجع به چرندوپرندش قضاوت کنند. آن موقع دهخدا هنوز آخرین پرده نقش باشکوه خود را بازی نکرده بود؛ ولی با همه اینها اگر بخواهیم هنر دهخدا را براساس مقالات انتقادی چرندوپرند قضاوت و بررسی کنیم و اگر در همان اثر انسانیت و نوعدوستی و هدفهای عالی او را کنار بگذاریم باز سبک و شیوه نوشتهاش را هزلنویسی و طنزنویسی فوقالعاده مییابیم."[۳۶] | » |
منوچهر آتشی
« | "شناخت دهخدای شاعر از آن رو ضرورت دارد که نه تنها شعرهای استوار و پرجانوجوهری ساخته که گاه با آثار اساتید فن پهلو میزند؛ بلکه هم از آن روی که دهخدا از معدود کسانی است که پیش از نیما یوشیج آغاز به نوآوری در شعر فارسی کرد. نشانه نوآوری او در شعر، یا درواقع احساس نیاز به نوگرایی را میتوان از شیوه آغاز شاعری او دریافت."[۵۰] | » |
عبدالحسین زرینکوب
« | "او از بنیادگذاران شعر و نثر فارسی محسوب میشود. حسن کار دهخدا در این بود که در دورهای از عمر، عهد جوانی خویش، برای جمعی بیشتر از عام خلق سخن گفت و در دورهای دیگر، پیری، بیشتر برای جمعی معدود و در هیچیک از دو دوره نه دعوی شاعری کرد نه کسانی را که شیوهای غیر از شیوه او داشتند درخور نقد یا رشک یافت."[۵۱] | » |
مهدی اخوان ثالث
« | "نثر دهخدا راههایی گشود و در جهات مختلف پیروان و ادامهدهندگان توانایی یافت و شعرهای بهزبان عامیانهاش نیز بنیاد پیگیریها و راه و روشهایی کمابیش جدید گشت زیرا مواد تازه و موجبات تحول در آنها بیشتر و ریشهدارتر بود. چنانچه میدانیم اینگونه شعر و نثر او توانست نقطه شروع و مبنای تکامل و تحولی بشود که بحثی مبسوط و معروف دارد که به آن آشناییم."[۵۲] | » |
محمدرضا شفیعی کدکنی
« | "کار عظیم و مردانه علامه علیاکبر دهخدا دربارهٔ واژگان زبان فارسی از کارهای کارستانی است که توفیق انجام آن را باید موهبتی الهی برای زبان فارسی و برای بنیادگذار آن بهشمار آورد. دهخدا در چند حوزه فرهنگ ما کارهای استثنایی و بزرگ عرضه کرده است. تنها امثالوحکم او کافی است که مؤلفی را در زبان پارسی جاودانگی بخشد تا چه رسد به لغتنامه بزرگ او. عظمت کار دهخدا وقتی آشکارتر میشود که میبینیم او در عرصهٔ خلاقیت ادبی نیز در دو حوزه شعر و نثر از پیشاهنگان تجدد و تحول است."[۵۳] | » |
غلامحسین یوسفی
« | "دهخدا در زندگی ادبی مردی پرتلاش و با پشتکاری شگفتانگیز بود. در سراسر عمر خود از کار و کوشش باز نایستاد. چنانکه حتی در ایام عزلت در چهارمحالوبختیاری به تألیف فرهنگ فرانسه به فارسی دست زد و روحالقوانین منتسکیو را ترجمه کرد. آثار معروف و گرانقدر او نظیر امثالوحکم و لغتنامه و متون متعددی از شعر و نثر فارسی که تصحیح کرده و مقالات تحقیقی که نوشته، حاصل مطالعه و تتبع چهل و پنج ساله او در ادب فارسی است و نمودار عشقی سرشار به زبان و فرهنگ ایران زمین."[۵۴] | » |
یحیی آرینپور
« | "دهخدا گاهی به تفنن شعر میسرود؛ اما شاعری صفت اصلی او نیست. این منظومههای معدود که محمد معین در مجموعهای گردآورده، بهواسطهٔ ممارسمت او در کتب متقدمان و تسلط وی بر لغات کهن غالباً چنان با کلمات مهجور و نامأنوس و اصطلاحات کهنه و قدیمی و امثال و شواهد و کنایات پر است که کلام او را واقعاً بهسبک و شیوه گویندگان نخستین همانند و فهم و درک آن را برای پارسیزبانان امروز دشوار میسازد."[۵۵] | » |
عمران صلاحی
« | "دهخدا اینگونه پیروزی نثر را بر نظم اعلام کرده است. آن هم در اوایل قرن بیستم. قرنی که درآن گرایش به داستان و رمان بیشتر از شعر بوده است. شعر فارسی قرنها بار مقولات مختلف را بر دوش میکشید؛ مثل بار داستان و مقاله و حتی طب را. دهخدا کمک کرد تا شعر به شعریت خود برسد. او نوعی راه ظهور نیما را صاف کرده است."[۹] | » |
رضا براهنی
« | "نثر دهخدا، پلی است بین قصهنویسی و روزنامهنویسی؛ نثری است روزنامهای که بهجایآنکه یک روزنامهنگار بنویسد، یک ادبدان واقعی مینویسد؛ نثری است که عامیانه است بدون آنکه مبتذل باشد؛ و طنز است بدون آنکه به هجو بیانجامد؛ و نثری انتقادی است بدون آنکه فقط در سطح انتقاد بماند؛ نثری است که از طریق تصویرهای طنزآمیز انتقادی بهدنبال سرگرمی نیز میشود و البته طنز دهخدا بهترین طنز اجتماعی است که داریم، بدون آنکه آنچنان سنگین بشود که مردم نفهمند و بیآنکه آنقدر سبک شود که از حدود طنز خارج شود یا مثل طنزی که بعضی از این «چیچو فرانکو»های مطبوعاتی مینویسند، فقط مضحک باشد."[۵۶] | » |
سعید نفیسی
« | "اگر مرحوم دهخدا کتابی جامع همه لغات فارسی و عربی که در زبان ما بهکار میرود آماده میکرد و برای هر کلمه از نظم و نثر فصل شاهدی میآورد و بدینوسیله تاریخ همه کلمه را در این زبان معلوم میکرد حتماً کاری کرده بود که هیچ جای خردهگیری نداشت و همیشه مرجع همهٔ دانشمندان ایران میشد و خود بهتنهایی میتوانست آن را بهپایان برساند و در زنده بودن خود نتیجهٔ بسیار مهم آن را ببیند. مؤلف باید تنها کلمات خودی و بیگانه را که تاکنون در زبان آمده است ضبط کند و نه اینکه هر کلمهای را از هر زبان دیگری میخواهد و عقیده دارد باید وارد زبان بشود کلمهٔ فارسی بشمارد و آن را هم ضبط و تعریف کند."[۵۷] | » |
سیدابوالقاسم انجوی شیرازی
« | "دهخدا بود که نخستین بار زبان محاورهٔ مردم را بهصورت صحیح و دور از غلطهای دستوری ابداع کرد. این نکته نباید فراموش بشود که نوشتن بهزبان محاوره یا بهزبان مردم کوچه و بازار کاری است بسیار ظریف و دشوار، آنچه امروزه به نام زبان مردم میبینید، غالبا غلط و پر از اشتباه است."[۵۸] | » |
غلامعلی رعدی آذرخشی
« | "اصولاً ذوق و قریحهٔ دهخدا در شعر و نثر جدی و عامیانه و حتی در مجاورت عادی بیشتر بهطنز و کنایه و انتقاد از اوضاع اجتماعی رغبت داشت و چون موجبات و مقتضیات این امر در محیط صدر مشروطیت با وجود موانع و مخاطرات سیاسی مختلف آمادهتر بود طبع و استعداد پرمایهٔ او خودبهخود بهاقتضای اوضاع و احوال یا به هر دو جهت، گرایشی به سرودن و نوشتن شعر و نثر اجتماعی و انتقادی، جدی و فکاهی پیدا کرد و نمونههایی انگشتشمار ولی بدیع، درنهایت پختگی و سلاست و سادگی و اثربخشی و مقبولیت پدیدآورد... با سپریشدن آن دوره و مقتضیات... آنهم ناچار دم درکشید."[۵۹] | » |
محمد معین
« | "مسلم است که به نسبت عظمت لغتنامه اشتباهات و خطایای بسیار در آن راه یافته و هیچکس بیش از مرحوم دهخدا و اعضای لغتنامه از این لغزشها آگاه نیستند. مرحوم دهخدا میفرمود در تألیف عظیمی مانند لغتنامه تا دههزار اشتباه معفو است."[۶۰] | » |
دهخدا از زبان دهخدا
- «بسیاری برآناند که اگر لغتنامه بدون اعلام طبع میشد، بهتر بود. بالعکس معتقدیم چون در عصر ما فرهنگ اعلامی بهزبان فارسی، آن هم بدین تفصیل، تدوین و طبع نشده است و ما این کار را هم ضمن تألیف و تدوین لغتنامه انجام دادهایم، دریغ است بخش اعلام را جدا کرده و دور بیندازیم. نویسنده یقین دارد که محققان بهمرور بهلزوم طبع اعلام توجه بیشتری خواهند فرمود و نقایص آنها را رفع خواهند کرد.»[۶۱]
- «اگر قائد و باعث من نام و نان بود و اگر کتاب لغتنامه برای پول و کسب شهرت نوشته میشد این نبود، مرا هیچچیز از نام و نان به تحمل این تعب طویل جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمان و ستمکاران غربی وانداشت. میدیدم که مشرق باید به هر نحو شده است با اسلحهٔ تمدن جدید مسلح شود و آن آموختن علوم امروز بود. پس بایستی آن علوم و فنون را ترجمه کنیم و این میسّر نمیشود جز بدینگونه که اول لغت را بدانیم.»[۶۲]
دیگران از زبان دهخدا
صادق هدایت[۶۳]
« | محمد پروین گنابادی از دوستان و یاران نزدیکِ دهخدا و هدایت، نقل کرده است:
|
» |
چنانکه گنابادی اشاره کرده است، انتشار شرححالِ هدایت در جلد سیودوم لغتنامه زمانی تحقق مییابد که سالها از مرگ وی گذشته است. درحقیقت دهخدا با معرفی نمونهوارِ هدایت در لغتنامهاش هرچند بهاختصار، برای نخستین بار و رسمی، مقام ادبی صادق هدایت را در کسوت بزرگترین نویسندهٔ ادبیات داستانی معاصر ایران بهجا میآورد. در آن زمان هدایت هنوز آنقدرها شهرتی بههم نزده بود و نام او مانند امروز با آوازه و افسانه درنیامیخته بود و بههمین جهت اقدام دهخدا در معرفی هدایت و بهویژه شکستن «قرار»ش با چاپ شرححال شخصیت زندهٔ معاصر، نه فقط در حکم تأیید و ثبت نامآورترین چهرهٔ ادبیات داستانیِ معاصر بود؛ بلکه نمایندهٔ اتفاق فرخندهای بود میان سنت ادبی گذشتۀ ما با ادبیاتِ جدید که هدایت را بانی اصیل آن میدانند.
برای محمد مصدق
در زمانی که دولت مصدق تحت فشار اقتصادی بود، علیاکبر دهخدا مبلغ دههزار تومان بلاعوض همراهبا نامهای برای مصدق فرستاد. مصدق ضمن قدردانی این مبلغ را بازگرداند تا در ایام انتشار اوراق بهادار قرضه ملی از آن اوراق خریداری کند. دهخدا در بخشی از این نامه نوشت: «قربانت شوم، اگر دل یک کتاب چندهزار صفحه بود، دلم میخواست آن کتاب را بهضمیمه این نامه برای شما بفرستم تا معلوم شود همهٔ صفحات آن مشحون از ذکر جمیل و تمجید و تجلیل بشردوستی و وطنپرستی و شجاعت و فداکاری شخص شخیص شماست.»[۶۴]
یادبودها
تمبر
سال۱۳۵۸ بهپاس خدمات دهخدا و در روزهای اتمام چاپ آخرین مجلدات لغتنامه و بهمناسبت یکصدمین سالگرد تولد وی، تمبری زده شد.
نشان دهخدا
از سال۱۳۹۴ جایزه کتابسال اعضای هیئت علمی دانشگاههای سراسر کشور ویژه علوم انسانی با عنوان نشان دهخدا بهقلم برتر اهدا میشود.این نشان طی برگزاری جشنوارهای و سه دوره داوری آثار نویسندگان برگزار میشود. شورای سیاستگذاری جشنواره از نمایندگان وزارت علوم، وزارت کار، وزارت فرهنگ وارشاد، نهاد کتابخانههای عمومی کشور، خانه کتاب، ادارهکل ارشاد استان تهران و انتشارات علمیفرهنگی است.[۶۵]
به نام دهخدا
تلاش فرهنگی دهخدا از چشم و نظر صاحبان و اهالی فرهنگ دور نبوده و مراکز علمیفرهنگی بسیاری به نام وی نهاده شده است. دانشگاه غیرانتفاعی دهخدا قزوین و مرکز آموزش علمیکاربردی دهخدا تکاب آذربایجان غربی، کتابخانه عمومی دهخدا در تهران (شهر ری و مجیدیه) چهارمحال بختیاری، بجنورد،ایلام، نجفآباد، سیستان و بلوچستان، همدان، شهرکرد و تعداد بیشماری مدارس ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و فنیحرفهای در سراسر کشور به نام دهخدا وجود دارد. علاوهبر مراکز علمیفرهنگی خیابانهایی نیز به نام وی در اصفهان و تهران و... نامگذاری شده است.
در هنرهای هفتگانه
نقاشیها، مجسمهها و آثار سمعیوبصری هنرمندان نشان میدهد که دهخدا تنها در میان اهالی ادب مورد توجه نبوده است. دربارهٔ علیاکبر دهخدا فیلم سینمایی با نام زندگی دهخدا بهکارگردانی محمدرضا ورزی و تهیه کنندگی علی لدنی در سال۱۳۸۶ ساخته شد و در صداوسیما و شبکه خانگی انتشار یافت.[۶۶] بخشهای درخورتوجهی از مستند شناسای سخن بهکارگردانی منوچهر مشیری به شخصیت ادبی دهخدا اختصاص یافته است.[۶۷][۶۸]
هادی حیدری و بهمن عبدی دو کاریکاتوریست از شمایل دهخدا، سوژه کارتن ساختند. علیاکبر صنعتی نقاش و مجسمهساز نامی نیز دو پرتره نقاشی و یک مجسمه از دهخدا ساخته است. مجسمه با همکاری شخص دهخدا و کار ماسک برداری از چهره ایشان انجام شد.[۶۹]
-
"دهخدا در قاب نقاشی، اثری از علیاکبر صنعتی، تاریخ اثر ۱۳۵۷، آبرنگ، از مجموعه خصوصی" -
"دهخدا در قاب نقاشی، اثری دیگر از علیاکبر صنعتی،آبرنگ، تاریخ اثر ۱۳۶۶، از مجموعه خصوصی -
"مجسمه دهخدا، اثری دیگر از علیاکبر صنعتی، گچ فرنگی، تاریخ اثر ۱۳۲۸، مجموعه موزه صنعتی تهران" -
"دهخدا در قاب نقاشی، اثری از هادی حیدری" -
"دهخدا در قاب نقاشی، اثری از بهمن عبدی"
کتابشناسی
آثارمنتشرشده
کتب برجسته
- "لغتنامه": عظیمترین فرهنگ فارسی است که تألیف آن مدت چهلوپنج سال بهدرازا کشید. چاپ لغتنامه نخستین بار در سال۱۳۱۹ در چاپخانه بانک ملی آغاز شد و جلد اول آن در ۴۸۶ صفحه بهچاپ رسید و سپس بهدلیل شروع جنگ جهان دوم چاپ آن متوقف ماند تا مجلس شورای ملی در ۲۵دی۱۳۲۴ طرح پیشنهادی تعدادی از نمایندگان را برای تأمین هزینههای چاپ لغتنامه تصویب کرد. طبق وصیت دهخدا محمد معین و سیدمحمد هاشمی بر چاپ مجلدات کتاب از حیث علمیوفنی مامور شدند. کار چاپ و انتشار مجلدات مختلف لغتنامه، پس از مرگ دهخدا، تا سال۱۳۵۹ ادامه یافت.[۷۰]
- "امثالوحکم": دهخدا، چنان که خود روایت کرده، مواد کتاب امثالوحکم را ضمن آنکه کتابها و آثار ادبی زبان فارسی را بهقصد تحقیق در لغت برای فرهنگ بزرگ خود، لغتنامه، مطالعه میکرد، گرد آورد؛ به دیگر سخن این کار عظیم خود فرع کار بزرگتری بود که لغتنامه است و بهسالهای ۱۳۰۸تا۱۳۱۱ در چهار جلد چاپ شد.
- "چرندوپرند": مقالات طنز اجتماعی و سیاسی دهخدا با نام چرندوپرند که یادداشتهای روزنامه صوراسرافیل تهران و ایوردون (سوئیس) و روزنامههای سروش و ایران کنونی و آفتاب بود جمعآوری و منتشر شده است. سعید نفیسی مقالات چرندوپرند وی را از روزنامه صوراسرافیل تهران برای اولین بار استخراج کرد و در کتاب شاهکارهای نثر فارسی معاصر در تهران در سال۱۳۳۰ بهطبع رسانید.
- "مقالات دهخدا": تاکنون کتب متفاوتی در بررسی و گردآوری مقالات دهخدا چاپ و منتشر شده است که میتوان بهکوششهای محمد معین و محمد دبیرسیاقی و دیگران اشاره کرد.
- "دیوان اشعار" دیوان اشعار دهخدا نخستین بار، در زمان حیات دهخدا، بههمت عالی عبدالغفار طهوری، مدیر انتشارات طهوری و سپس معین بهترتیب در سالهای ۱۳۳۳ و ۱۳۳۴شمسی منتشر شد.
- "شرحِحال ابوریحان بیرونی" این رساله نخستین بار در مهر۱۳۲۴ با نام شرححال نابغه شهیر ابوریحان محمدبناحمد خوارزمی بیرونی در ۸۴ صفحه توسط انتشارات ادارهکل نگارش وزارت فرهنگ منتشر و سپس در لغتنامه تجدید چاپ شد.
تصحیحات و دواوین
- "تعلیقات بر دیوان ناصرخسرو" دیوان قصاید و مقطعات ناصرخسرو قبادیانی بهتصحیح نصرالله تقوی و مقدمه سیدحسن تقیزاده و تعلیقات مجتبی مینوی در سالهای ۱۳۰۴تا۱۳۰۷ بهضمیمه روشنایینامه و سعادتنامه بهطبع رسید. یادداشتهای دهخدا در تصحیح اشعار در مقدمهای مفید و سودمند در همین کتاب درج است. پس از آنکه نسخه قدیمی دیوان ناصرخسرو متعلق بهسال۷۳۶ه.ق پیدا شد و مجتبی مینوی و مهدی محقق بهتصحیح دیوان پرداختند که بسیاری از تصحیحهای قیاسی دهخدا درست بوده است.
- "تصحیح صحاح الفرس" از صحاح الفرس که دومین کتاب لغت فارسی کهن موجود است، تاکنون سه نسخه بهدست آمده است که یک نسخه متعلق به کتابخانه دهخداست. وی آن را تصحیح کرده و مقدمهای بر آن نوشته است. عبدالعلی طاعتی تصحیح این کتاب را برای پایاننامه دکتری ادبیات فارسی بهعهده گرفته و یادداشتهای دهخدا را طی کتاب خود با ماخذ وارد کرده است. این کتاب در سال۱۳۵۵ توسط انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب منتشر شده است.
- "تصحیح دیوان سیدحسن غزنوی" این دیوان در اختیار دهخدا قرار گرفت و او تصحیحاتی نوشت که بهاهتمام مدرس رضوی در سال۱۳۲۸ بهطبع رسید.
- "تصحیح دیوان حافظ" دهخدا بر دیوان حافظ چاپ خلخالی (۱۳۰۶) و دیوان حافظ چاپ محمد قزوینی (۱۳۲۰) تحشیه نوشته است. بعدها معین تعلیقات او بر نسخهٔ طبع قزوینی را در مجلهٔ دانش منتشر کرد.(مجله دانش، سال دوم، شماره هشتم)
- "تصحیح لغت فرس اسدی" تصحیحات لغت فرس اسدی بهقلم دهخدا طی سالهای متمادی در حواشی دو نسخه چاپ هرن و چاپ عباس اقبال آشتیانی یادداشت شده است. قسمتی از این تصحیحات در مجله یغما و مجله دانش بهطبع رسیده است.
آثارمنتشرنشده
- "پندها و کلمات قصار" مجموعهای است شامل جملههای کوتاه و حاوی مطالب فلسفی و نغز دهخدا که منتشر نشده است.
- "فرهنگ فرانسه به زبان فارسی" این کتاب هنوز چاپ نشده است.
تصحیحات و دواوین
- "تصحیح دیوان ابنیمین" نسخه تصحیحشدهٔ این دیوان به دست دهخدا در کتابخانه مجلس موجود است. این اثر چاپ نشده است.
- "تصحیح یوسف و زلیخا" یک نسخه خطی با تصحیح دهخدا از این دیوان موجود بوده است. حاشیهنوشتههای مذکور تاکنون چاپ نشده است.
- "تصحیح دیوان سوزنی سمرقندی" نسخه تصحیحشدهٔ دهخدا از دیوان سوزنی در کتابخانه سازمان لغتنامه موجود است. این اثر چاپ نشده است.
- "تصحیح مسعود سعد" بخشی از این دیوان توسط دهخدا تصحیح شده که هنوز بهچاپ نرسیده است.
- "تصحیح دیوان منوچهری" بهواسطهٔ پارهای از بهم ریختگیهای یادداشتهای دهخدا، تنقیح و تدوین یادداشتهای او بر دیوان منوچهری مقدور نشده و هنوز چاپ نشده است.
- "تصحیح دیوان فرخی سیستانی" دهخدا تصحیح دیوان فرخی را به کمک تعدادی از همکاران فاضل خود که با او محشور بودهاند از روی نسخ متعدد خطی و چاپی انجام داده؛ اما تاکنون بهچاپ نرسیده است.[۷۱]
ترجمهها
- "ترجمه روحالقوانین اثر منتسکیو" این اثر تاکنون منتشر نشده است.
- "ترجمه عظمت و انحطاط رومیان اثر منتسکیو" این کتاب نیز هنوز بهچاپ نرسیده است
بررسی چند اثر
لغتنامه
- دهخدا تا روزهایی که زنده بود در خانه خود سرپرستی اداره سازمان «لغتنامه» را برعهده داشت. هر روز صبح از ساعت ۸ تا اذان ظهر و از ۳بعدظهر تا پاسی از شب روی زمین مینشست و فیش مینوشت. صبح روز بعد فیشها را برداشته و مرتب میکردند و باز روز از نو. لغتنامه مشتمل بر ۲۰۰هزار واژه اصلی، حدود ۶۰۰هزار ترکیب و قریب ۸۰هزار اعلام اشخاص و اعلام جغرافیایی، ۴۰۰تا۵۰۰هزار شاهد منثور و منظوم برای معنی واژهها و ترکیبها است.[۴۰]
- با تصویب مجلس شورای ملی در ۲۵دی۱۳۲۴ و تأیید دهخدا گروه وسیعی از دانشمندان و محققان به کمک دهخدا شتافتند تا کار تهیه و تنظیم فیشها را سروسامان دهند.[۷۲]
- دهخدا در تهیه و تنظیم لغتنامه، بنا بهگفته سیدجعفر شهیدی سه دسته همکار داشت. دستهٔ اول معمولاً دانشجویان مدرسههای عالی بودند که کار فیشبرداری را انجام میدادند. دستهٔ دوم مترجمان زبردستی بودند که برای تکمیل کار مطالبی را از زبانهای دیگر به فارسی برگرداندند و دستهٔ سوم استادانی بودند که در کار تألیف لغتنامه زیرنظر دهخدا با وی همکاری داشتند. محمد معین، خانبابا بیانی، غلامحسین صدیقی، ذبیحالله صفا، سیدجعفر شهیدی، سیدمحمد دبیرسیاقی، عبدالحمید اعظم زنگنه در شمار این استادان بودند.[۷۳]
امثالوحکم
- دهخدا در امثالوحکم و حکایتهای بازنویسیشده آن بههمان سبک پر تکلف قدما بازگشت و راهی را که با درخشش آغاز کرده بود، ادامه نداد.[۷۴]
- امثالوحکم شامل امثالوحکم، قصههای کهن و اصطلاحات، اخبار و احادیث، بهترتیب حروف الفبا تنظیم شده و شأن نزول هر مثل ذکر شده است. روش دهخدا نوعی کار تطبیقی است و نشان میدهد که اغلب مثلهای عرب ریشه فارسی دارد. در این کتاب به نکتههای علمیوتاریخی هم توجه شده است.[۴۰]
« | مجتبی مینوی حین سخنرانی خود در جلسه یادبود صادق هدایت که در صفحهٔ ۱۰۸ کتاب "عقاید و افکار دربارهٔ هدایت" درج شده است ماجرایی همراهی دوستان دهخدا در تدوین «امثالوحکم» را چنین بازگو میکند:
|
» |
چرندوپرند
- چرندوپرندها زبانی گزنده و لحنی شوخ داشت، آنطورکه مردم کوچه و بازار از هر قشر و طبقه میپسندیدند. بهتعبیری جملات و ترکیبات ادبی دهخدا در چرندوپرند، بهخلاف شیوه رایج ادبی، بهزبان جاری تودههای مردم نزدیک است و کوشش شده در شیوه بیان خارق عادت عمل شود. نثر دهخدا از زبان زنده و جاری مردم، مثلها و متلها، کنایهها و متلکها، تکیهکلامها و اصطلاحها، دشنامها، شوخیها و اعتقادها و خرافههای مردم مدد میگیرد.[۴۶]
- پیدایش عامل لحن زبان، تغییر زاویه دید، شکست زمان، نقش گفتوگو در پیشبرد روایت و بهکارگیری زبان توصیفی متفاوت برای تیپهای مختلف اجتماعی، برخی از ویژگیهای مقالات دهخدا در صوراسرافیل است.
- چرندوپرند شاخصی است از آغاز دوره جدید ادبی با ارزش و اعتبار ویژه که اهل نظر جملگی آن را تأیید میکند و آن را سنگبنای سبکی در نثر فارسی میدانند که بعدها در یکی بود یکی نبود جمالزاده که اولین داستاننویس نوین است تبلور پیدا کرد.[۷۴]
- دهخدا برای هر چرندوپرند و بیان هر ایده و مطلب تازهای که به ذهنش میرسید سبک و شیوهای تروتازه انتخاب میکرد. گاهی مطالبش را بهصورت نامه یا پاسخ آنها و عریضه و شکواییه مینوشت و گاهی هم بهصورت مقالهای که گردهای شبیه داستانهای کوتاه و نمایشنامههای نویسندگان نسل پس از خود داشت.[۴۶]
- این مقالات را با آثار عبیدزاکانی مقایسه کردهاند.
آثار ترجمهشده از دهخدا بهزبانهای دیگر
Charand-o Parand, Revolutionary Satire from Iran, Ali Akbar Dehkhoda, 1907-1909, Janet Afary, John R. Perry, Yale University Press
منبعشناسی
آمیختگی شخصیت ادبی و سیاسی ممتاز علیاکبر دهخدا او را به زندهترین چهرهٔ ادبی در میان پژوهشگران و بالاخص زندگینامهنویسان بدل کرده است.
- ولیالله درودیان با ۵ اثر دربارهٔ دهخدا یکی از این محققان است:
- "دهخدای شاعر" (نقد و بررسی)، ۱۳۶۲ با نشر «امیرکبیر»
- "برگزیده و شرح آثار دهخدا" (مجموعه ادب جوان)، ۱۳۷۴ با نشر «فروزانروز»
- "دهخدا مرغ سحر در شب تار"، ۱۳۸۳ با نشر «اختران»
- "دخوی نابغه"، ۱۳۸۴ با نشر «گلآقا»: گزیدهای از مقالات چاپنشده یا کمتر دیدهشده علیاکبر دهخدا. گردآورنده در نخستین بخش کتاب، اظهارنظرها و بازتابهای چاپ اول این کتاب را همراهبا زندگینامهای از دهخدا نگاشته و طبع کرده است. آثار و تألیفهایی که از دهخدا در این کتاب درجشده، عبارتاند از نگاهی به «ترجمه عظمت و انحطاط رومیان و ترجمه روحالقوانین اثر منتسکیو»، «فرهنگ فرانسه به فارسی»، «شرححال ابوریحان محمدبناحمد خوارزمی بیرونی» و تصحیح و تحشیه دیوانهای ناصرخسرو، سیدحسن غزنوی، حافظ، منوچهری، فرخی سیستانی، مسعود سعد سلمان، سوزنی سمرقندی، ابن یمین، یوسف و زلیخای منسوب به فردوسی، صحاحالفرس، لغت فرس اسدی، امثالوحکم، مجموعهمقالات و دیوان اشعار.
- "بازخوانی چرندوپرند دهخدا"، ۱۳۸۸ با نشر «سورهٔ مهر»
- از دیگر پژوهشگرانی که دربارهٔ دهخدا قلم زده محمد دبیرسیاقی همکار دهخدا در سازمان لغتنامه است وی بهسبب همین همکاری و صمیمیت و شناخت بیواسطه بسیاری از اسناد دست اول و دستنوشتههای منتشرنشده از دهخدا را دردست داشت. دبیرسیاقی راه دهخدا را ادامه داد و در کنار محمد معین مُبلغ معتمد کارنامه دهخدا بود.
- "مجموعهمقالات دهخدا"، ۱۳۵۸ با نشر «گلشن»
- "خاطرات دهخدا" از زبان دهخدا، ۱۳۵۹ با نشر «کتاب پایا»
- "دیوان اشعار دهخدا"، ۱۳۶۶ با نشر «تیراژه»
- آثار دیگر نویسندگان و پژوهشگران فعال دربارهٔ دهخدا:
- "احوال و افکار علیاکبر دهخدا"، عباس قنبرزاده، ۱۳۵۵ با نشر «پویش»: نمونهای است از شرحِحالنویسی و جمعآوری خاطراتی از دهخدا
- "نامههای سیاسی دهخدا" نوشتهٔ ایرج افشار، ۱۳۵۸ با نشر «روزبهان». ایرج افشار در مقدمهٔ کتاب مینویسد: «در این دفتر، آن مقدار از نامههای علیاکبر دهخدا که جنبه سیاسی و اجتماعی دارد و به دست من افتاده است بهچاپ میرسد تا علاقمندان نسبت به احوال او بتوانند از این نوشتهها در نگارش و تحقیق آنچه دربارهٔ او نوشته میشود بهره درست ببرند و دهخدا را از روی نوشتههای دوستانه و سیاسیاش بیشتر و بهتر بشناسند.» در این کتاب نامههای دهخدا به سیدنصرالله تقوی، سیدمحمد صراف، ابوالحسن معاضدالسلطنه، محمد قزوینی و نامههای اداری وی در زمان راهسازی خراسان چاپ شده است.
- "علامه علیاکبر دهخدا" نوشتهٔ علی جانزاده، ۱۳۶۲ با نشر «جانزاده»
- "گزیده آثار دهخدا" نوشتهٔ حسن احمدی گیوی، ۱۳۷۵ با نشر «قطره»
- "زندگینامه علامه علیاکبر دهخدا" (با تأکید بر جنبه سیاسی آن) نوشتهٔ رضا یعقوبی، ۱۳۷۷ با نشر «زهد». سعی رضا یعقوبی بر آن است تاحدامکان، با استفاده از مدارک و مستندات موجود به جمعبندی و تنظیم خلاصهای از زندگی آن بزرگوار با تأکید بر جنبههای مختلف فعالیتهای سیاسی وی بپردازد. وی در مقدمه کتاب مینویسد: «علت عمده شهرت و برجستگی علیاکبر دهخدا فعالیتهای سیاسی وی است و همین امر ما را بر آن داشت که با انتشار کتاب حاضر قسمتی از دین خویش را به یکی از عناصر فرهنگساز این سامان ادا کنیم.»[۵]
- "مسافر روشنی" رمانی مستند براساس زندگی دهخدا نوشتهٔ میترا بیات، ۱۳۷۸ با نشر «سروش». این رمان را سال۱۳۹۶ محمدباقر رضایی از طرف «گروه اخلاق و زندگی شهروندی» در رادیو تهران برای سلسلهٔ برنامه کتاب شب تنظیم کرد که بهروز رضوی آن را خواند.
- "حکایتهای دهخدا" (گزیده حکایتهای ترتیبی از لغتنامه دهخدا) نوشتهٔ محمدحسین صفاخواه، ۱۳۷۸ با نشر قدیانی
- "صوراسرافیل و علیاکبر دهخدا" بهقلم کامیار عابدی، ۱۳۷۹ با نشر «کتاب نادر». کامیار عابدی در این مجموعه پس از مقدمهای درباب انقلاب مشروطه و بنیادهای فرهنگی آن، نکاتی درباره روزنامه صوراسرافیل بیان میکند و درپی آن شرحی از زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی علیاکبر دهخدا همراهبا تحلیلی دربارهٔ آرای سیاسی و اجتماعی، سرودهها، آثار و پژوهشهای دهخدا بهدست میدهد.
- "همنوا با مرغ سحر" (زندگی و شعر علیاکبر دهخدا) نوشتهٔ بلقیس سلیمانی، ۱۳۷۹ با نشر «ثالث» (چ.سوم:۱۳۹۸). عناوین این کتاب شامل از تولد تا مبارزه، از مبارزه تا تبعید، مبارزه در غربت، دهخدا در عرصه سیاست، قافله مرگ، علامه علیاکبر دهخدا مبتکر یا مؤسس نثر نوین فارسی، دهخدا و سوسیالیسم، لغتنامه بنایی سترگ، در کسوت شاعری، شعر فکاهی، اشعار متجددانه، شعر سنتی، منابع و گزیده اشعار.
- "دهخدا" بهکوشش مهناز بهمنی، ۱۳۸۲ با نشر «مؤسسهٔ فرهنگی مدرسه برهان»
- "معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا"، شهناز مرادیکوچی و فتحالله اسماعیلیگلهرانی، ۱۳۸۲. آنچه در این کتاب عرضه میشود کوششی است برای نشاندادن و ارزیابی کموکیف فعالیت ادبی و فرهنگی و سیاسی دهخدا، از طریق ثبت پارهای از آثار وی و نیز آرا و نظراتی که نویسندگان، شاعران، محققان، منتقدان دربارهٔ حیات سیاسی و اجتماعی و آثار ادبی و فرهنگی او نوشتهاند. شهناز مرادیکوچی و فتحالله اسماعیلیگلهرانی علاوهبر گردآوری مقالات و هماهنگی موضوعی بین آنان، زندگینامه مفصلی از دهخدا نوشتند که گویی کاملترین و مستندترین اثر در معرفی دهخدا دانست.
- "یاد آر ز شمع مرده یاد آر" (زندگی، نقد و تحلیل اشعار دهخدا) نوشتهٔ سحر مازیار، ۱۳۹۰ با نشر «سخن». در ابتدای کتاب آمده: «گردآوری این کتاب تلاشی است در جهت شناساندن دهخدا با تمرکز بر وجه شاعرانه او و اشعارش. ازآنرو که کتابها و مقالات بسیاری در باب زندگی سیاسی او نوشته شده، ما در این کتاب به وجه سیاسی او کمتر پرداختهایم و در کنار وجه شاعریش تا حدودی نیز به جنبه طنزپردازی او توجه نشان دادهایم؛ چراکه بسیاری از اشعار مهم او در قالب طنز سراییده شده است. درمجموع باید گفت که این کتاب مجموعهای است از جستارهایی که درباب شعر دهخدا و جنبه شاعری او نگاشته شده است.» مقالات این کتاب شامل عناوین طنز دهخدا، دهخدای شاعر، یاد و خاطرات، گزیده اشعار و کتابشناسی است.
- کتابچه "علیاکبر دهخدا" نوشتهٔ حسن سالاری، ۱۳۹۲ با نشر «محراب قلم». از مجموعهٔ دانشوران دیروز و امروز برای گروه سنی کودکونوجوان
- " علیاکبر دهخدا" نوشتهٔ علیاکبر ولایتی، ۱۳۹۳ با نشر «امیرکبیر». جلد هشتم از مجموعه آفرینندگان فرهنگ و تمدن اسلام و بوم ایران است. این کتاب در ۹ فصل دارد. فصل اول «اوضاع سیاسیاجتماعی ایران در دوران قاجار» را بازگو میکند. فصل دوم «تولد در عصر استبداد» نام دارد و در فصل سوم که نامش «دمیدن صور اسرافیل» است، چگونگی بهراهافتادن نشریه صور اسرافیل روایت میشود. فصل چهارم «اندیشههای سیاسیاقتصادی» دهخداست. فصل پنجم به «لغتنامهٔ» دهخدا میپردازد. «امثالوحکم» دهخدا هم در فصل ششم کتاب بررسی شده است. نمونههایی از شعر دهخدا در فصل هفتم کتاب با عنوان «دهخدای شاعر» آمده است. در فصل هشتم آثار دهخدا تجزیه و تحلیلشده و فصل نهم به سالشمار زندگی دهخدا اختصاص دارد که کتابنامه را دربرمیگیرد.[۷۶]
مقالهشناسی
- «چرندوپرند دهخدا و مکان در طنزنویسی فارسی» بهقلم ایرج افشار
- «دهخدا، شاعر یا استاد شعر؟» نوشتهٔ عبدالحسین زرینکوب
- «دربارهٔ اثر بزرگ علیاکبر دهخدا: امثالوحکم» بهقلم احسان طبری
- «سرمقالههای سروش استانبول» نوشتهٔ مهرداد سلیمی
- «دهخدا آغازگر تحول» بهقلم مهدی اخوان ثالت
- «دخو» نوشتهٔ غلامحسین یوسفی
پایاننامههای مرتبط با دهخدا[۷۷]
- زمینههای استبدادستیزی و استبدادپذیری در امثالوحکم دهخدا، مصطفی قهرمانی، کارشناسیارشد، ۱۳۸۹
- رویکرد چندرشتهای به وجوه طنز در امثالوحکم دهخدا، حمیده مظفری، کارشناسیارشد، ۱۳۸۹
- کتاب شناسی توصیفیانتقادی دهخدا، محترم قربانی، کارشناسیارشد، ۱۳۹۰
- صور خیال در اشعار دهخدا، مجتبی نعیمی، کارشناسیارشد، ۱۳۹۰
- تحلیل و نقد نکات دستوری لغتنامه دهخدا، شهرزاد نیازی، دکتری تخصصی، ۱۳۹۱
- بررسی شعر «یاد آر ز شمع مرده یادآر» دهخدا و مقلدان آن، محمدمهدی منصور، کارشناسیارشد، ۱۳۹۱
- بازتاب اندیشههای سیاسیاجتماعی علیاکبر دهخدا بر تحولات سیاسی دوران مشروطه، محمد قدمگاهی، کارشناسیارشد، ۱۳۹۲
- بررسی و تحلیل شگردهای طنزآفرینی علیاکبر دهخدا در چرندوپرند و دیوان اشعارش، سیداحمد پارسا، کارشناسیارشد، ۱۳۹۵
ناشران آثار دهخدا
دانشگاه تهران و امیرکبیر را دو ناشرِ دو اثر مهم دهخدا لغتنامه و امثالوحکم میشناسند. ناشرانی چون ثالث، نیلوفر، فرهنگ جامع و انتشارات علمیفرهنگی بیشتر به چاپ چرندوپرند پرداختند و ناشران مانند هیرمند، پارمیس، یاقوت کویر، تیراژه و دیگران بهطور پراکنده هریک نقشی در این عرصه ایفا کردهاند.
نوا و نگاه
قطعه نوار مغناطیسی که دقایقی صدای ضبطشده از دهخداست را حسن رهارود به کتابخانه مجلس اهدا کرد. علی طری نقل میکند «بهاتفاق چند تن از دوستان به منزل ایشان رفته بودیم. در بین اوراق و کتابهای کتابخانه به ناگاه چشمانم به جعبهای فلزی افتاد که در لابلای کتابها افتاده بود، جعبه را بیرون آوردم که روی آن نوشته بود صدای دهخدا. از رهاورد پرسیدم، وی تأیید کرد که تنها صدای بازمانده از دهخدا همین است و آن را از دهخدا گرفته است. البته بعدها یعنی تقریباً دو سه هفته بعد متوجه شدم قرینه همین نوار را مؤسسهٔ دهخدا در اختیار دارد که آنها از دستیار دهخدا یعنی دبیرسیاقی گرفته بودند.»[۷۸]
-
"نامهای به مجلس شورای ملی، نمونهای از دستخط علیاکبر دهخدا" -
"یاد آر ز شمع مرده یاد آر، نمونهای از دستخط علیاکبر دهخدا" -
"نامهای به مجلس شورای ملی، نمونهای از دستخط علیاکبر دهخدا" -
"شعری از دهخدا، نمونهای از دستخط علیاکبر دهخدا"
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، ۱۶تا۹۴.
- ↑ دبیرسیاقی، خاطرات دهخدا از زبان دهخدا، ۹تا۱۰.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، ۴۴۷.
- ↑ بالایی، سرچشمههای داستان کوتاه فارسی، ۶۹.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ یعقوبی، زندگینامه علامه علیاکبر دهخدا، ۱۸و۱۹.
- ↑ افشار، نامههای سیاسی دهخدا، ۲۵.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۸۶.
- ↑ دامادی، فارسی عمومی، ۶۴.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۴۴۸.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۵۵۷تا۵۶۱.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۱۴۵.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد و تحلیل اشعار دهخدا، ۱۳۲.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۱۷۴.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۷۲.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۶۷.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۷.
- ↑ مجلهٔ آینده، ش. ۷تا۹، ۴۷۶و۴۷۷.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۱۰تا۱۴.
- ↑ دهخدا، چرندوپرند(مجموعه مقالات)، ۵.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۸.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۱۷.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۲۳.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۳۱تا۴۳.
- ↑ کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۶۵۵و۶۵۶.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۵۰.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۶۴.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۶۶.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۷۱تا۸۱.
- ↑ بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ۹تا۱۰.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۸۲تا۸۵.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۴۶۴.
- ↑ «درنگی عمیقتر بر زندگی و آثار دهخدا».
- ↑ «خانهٔ دهخدا دبستان شد؛ اما بدون نام او».
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۱۷تا۲۵.
- ↑ عمواوغلی، چکیده انقلاب حیدرخان عمواوغلی، ۲۵تا۴۳.
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۲۹۳.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۶۳تا۶۵.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۰.
- ↑ «پرداختی به چرندوپرند». آینده، ش. ۷تا۹.
- ↑ ۴۰٫۰ ۴۰٫۱ ۴۰٫۲ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۳.
- ↑ دهخدا، مقدمه لغتنامه دهخدا، ۴۰۷.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۲۴.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۲۱۸.
- ↑ ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ ۴۶٫۲ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۲۵تا۲۶.
- ↑ رضاییان (ظریف)، عباس یمینیشریف، ۷۴.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۳۰.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۱۸۴.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۱۰.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۱۸۳.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۲۱۱.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۲۶۰.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۲۴۵.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۷۶.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۱۰۰.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۱۷۷.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۷۳.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۲۲۴.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۷۳.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۷۵.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۱۴۴.
- ↑ «شرححال هدایت بهقلم خودش و علامه دهخدا».
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۱۰۶.
- ↑ «جایزه جشنواره نشان دهخدا آب رفت!».
- ↑ «سیمای دهخدا در فیلم سینمایی».
- ↑ «مستند پرتره «شناسای سخن» آماده نمایش شد».
- ↑ «سیمای دهخدا در فیلم تلویزیونی».
- ↑ «صفحه اینستاگرام مربوط به علیاکبر صنعتی».
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۵تا۴۸.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۵۲تا۶۸.
- ↑ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۴.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۱۴۶.
- ↑ ۷۴٫۰ ۷۴٫۱ مرادیکوچی و اسماعیلی، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۱۹۷.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۷۴.
- ↑ «علیاکبری دبارهٔ علیاکبر دیگری نوشت».
- ↑ «فهرست پایاننامههای مرتبط با زندگی و آثار دهخدا».
- ↑ «روایت تنها صدای موجود و ضبطشده از علیاکبر دهخدا».
منابع
- سلیمانی، بلقیس (۱۳۷۹). همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا. تهران: ثالث. شابک ۹۶۴-۶۴۰۴-۹۸-۷.
- بالایی، کریستف؛ کوییپرس، میشل (۱۳۶۶). سرچشمههای داستان کوتاه فارسی. ترجمهٔ احمد کریمی حکاک. تهران: پاپیروس.
- دبیرسیاقی، سیدمحمد (۱۳۵۹). خاطرات دهخدا از زبان دهخدا. تهران: گسترده.
- رضازادهملک، رحیم (۱۳۵۱). چکیده انقلاب حیدرخان عمواوغلی. تهران.
- درودیان، ولیالله (۱۳۸۳). دهخدا مرغ سحر در شب تار. تهران: اختران. شابک ۹۶۴-۷۵۱۴-۴۰-۹.
- دهخدا، علیاکبر (۱۳۵۸). چرندوپرند (مجموعه مقالات). تهران.
- دهخدا، علیاکبر. لغتنامه (مقدمه). تهران.
- مرادیکوچی، شهناز؛ اسماعیلی گلهرانی، فتحالله (۱۳۸۱). معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا. تهران: قطره. شابک ۹۶۴-۳۴۱-۱۵۷-۵.
- یعقوبی، رضا (۱۳۷۷). زندگینامه علامه علیاکبر دهخدا با تأکید بر جنبههای سیاسی آن. تهران: زهد. شابک ۹۶۴-۹۰۱-۲۴۲-۷.
- بهار، محمدتقی (۱۳۷۹). تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران: انقراض قاجاریهجنبههای سیاسی آن. تهران: امیرکبیر. شابک ۹۶۴-۰۰-۰۵۹۷-۵.
- مازیار، سحر (۱۳۹۰). یادآر ز شمع مرده یادآر، زندگی، نقد و تحلیل اشعار دهخدا. تهران: سخن. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۷۲-۵۵۳-۲.
- افشار، ایرج (۱۳۵۸). نامههای سیاسی دهخدا. تهران: روزبهان.
- دامادی، سیدمحمد (۱۳۸۴). فارسی عمومی. تهران: نشر دانشگاه تهران. شابک ۹۶۴-۰۳-۴۹۳۴-۸-.
پیوند به بیرون
- «شرححال هدایت بهقلم خودش و علامه دهخدا». دیباچه، ۱۱آذر۱۳۸۷. بازبینیشده در ۸اسفند۱۳۹۸.
- «جایزه جشنواره نشان دهخدا آب رفت!». خبرگزاری فارس، ۲۲آبان۱۳۹۱. بازبینیشده در ۵مهر۱۳۹۸.
- «مستند پرتره «شناسای سخن» آماده نمایش شد». خبرگزاری مهر، ۵اسفند۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲شهریور۱۳۹۸.
- «علیاکبری دبارهٔ علیاکبر دیگری نوشت». خبرگزاری مهر، ۲فروردین۱۳۹۱. بازبینیشده در ۳شهریور۱۳۹۸.
- «فایل صوتی مسافر روشنی». ایران صدا. بازبینیشده در ۸شهریور۱۳۹۸.
- «داستان زندگی علیاکبر دهخدا یک هفته در کتاب شب رادیو تهران». صدای جمهوری اسلامی ایران، ۵اسفند۱۳۹۶. بازبینیشده در ۸شهریور۱۳۹۸.
- «درنگی عمیقتر بر زندگی و آثار دهخدا». درگذر تاریخ. بازبینیشده در ۹اسفند۱۳۹۸.
- «خانهٔ دهخدا دبستان شد؛ اما بدون نام او». انسانشناسی و فرهنگ. بازبینیشده در ۹اسفند۱۳۹۸.
- «روایت تنها صدای موجود و ضبطشده از علیاکبر دهخدا». تهرانشناسی، ۸بهمن۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸.
- «فهرستی از پایاننامه مرتبط با زندگی و آثار دهخدا». ایرانداک. بازبینیشده در ۲۰شهریور۱۳۹۸.
- «سیمای دهخدا در فیلم سینمایی». شبکه دوم سیما، ۱۵مرداد۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۷دی۱۳۹۸.