علیاکبر دهخدا
علیاکبر دهخدا | |
---|---|
پرونده:D01.jpg | |
نام اصلی | میرزاعلیاکبر خانقزوینی |
زمینهٔ کاری | لغتشناس، شاعر و ادیب، روزنامه نگار و سیاست مدار |
زادروز | ۱۲۵۷ تهران، محلهٔ سنگلج |
مرگ | ۷اسفند۱۳۳۴ تهران |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | تهران |
جایگاه خاکسپاری | شهرری، گورستان ابنبابویه |
کتابها | لغتنامه، امثال و حکم |
تخلص | دخو |
دانشگاه | مدرسه علومسیاسی |
حوزه | ده سال |
استاد | غلامحسین بروجردی، حسن پیرنیا، محمدحسین فروغی |
دلیل سرشناسی | تألیف لغتنامه |
امضا | پرونده:امضای دهخدا.jpg |
علیاکبر دهخدا لغتشناس، ادیب، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار و طنزنویس، فعال سیاسی و نماینده چند دورهٔ مجلس شورای ملی بود.
شهرت دهخدا تنها بهدلیل تلاشهایش در تألیف اثر عظیم لغتنامه نیست، حتی نمیتوان نام او را با ذکر خلق روش نوین طنزنویسی و پیشتازی در تحول نثر فارسی بهپایان برد. او یکی از چهرههای تأثیرگذار مشروطه و دگرگونیهای پس از آن بود. دهخدا با خلاقیت ادبی خود و آموختهٔ اندیشه مدرن توانست روزنامه «صوراسرافیل» را به سرحد محبوبترین و کاراترین رسانهٔ مشروطه برساند. یادداشتهای طنز چرندوپرند او در این روزنامه شاهکاری در تاریخ طنز ادبیات فارسی محسوب میشود. یادداشتهای تند دهخدا به مزاج بسیاری خوش نیامد و موجب تبعید او به اروپا شد. پس از فتح تهران به دست مشروطهخواهان به ایران بازگشت و بهنمایندگی مردم کرمان در دومین مجلس شورای ملی رسید.[۱]
با آغار جنگ جهانی اول و ورود نیرویهای نظامی روس به ایران علیاکبر به ایل بختیاری پناه میبرد که از آن میتوان به فصل جدید زندگی دهخدا نام برد. پس از آن دهخدا دیگر بهطور جدی در عرصهٔ سیاسی حضور نیافت و عمر خود را به تألیف لغتنامه پرداخت. تألیف «امثال و حکم» اثر دیگر دهخداست که خود آن را تکمیلکننده لغتنامه میداند. وی دو مجموعهٔ «لغتنامه» و «امثال و حکم» با نظارت مستقیم نوشت؛ ولی باقی آثارش نظیر چرندوپرند و دیوان اشعار از سوی دیگران یا گردآوری و منتشر شده یا مانند ترجمهها و تصحیحات، بهدلایلی هنوز انتشار نیافته است. دهخدا در سن ۷۷سالگی به معبود بازگشت و در آرامگاه خانوادگی واقع در شهر ری به خاک سپرده شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
حکایتوارهها
استیضاح دهخدای روزنامهنگار
« | پس از دومین توقیف روزنامه صوراسرافیل، دهخدا برای پاسخ به سؤالات نمایندگان به مجلس رفت:
نائبرئیس مجلس به دهخدا میگوید: «... رفیق در مجلس همه حرفهای خودت را زیرکانه تکرار که کردی هیچ، اثبات هم کردی و مانند گالیله سرانجام گفتی که «با این حال زمین میچرخد».[۲] |
» |
شأن نزول چرندوپرند
دهخدا جز بهندرت و جز بهحکم ضرورت، شعر نمیگفت و حتی چرندوپرند را هم در ساعات آخری که روزنامه صوراسرافیل بایستی زیر چاپ میرفت، مینوشت. دهخدا برای رعدی آذرخشی نقل میکند که هر وقت مرحوم میرزاجهانگیرخان و مرحوم میرزاقاسمخان با اصرار از من میخواستند که برای صوراسرافیل مقاله و چرندوپرند بنویسم، مخصوصاً اینکه شعر بگویم و من طفره میرفتم، در آخرین ساعات پیش از چاپ روزنامه مرا در اتاقی محبوس میکردند و مقدار زیادی سیگار در دسترسم میگذاشتند و من ناچار به نوشتن و سرودن میپرداختم.[۳]
نان و نمک و جان
امیراعظم با پهلوانان رفاقتی داشت. روزی افصحالمتکلمین مدیر روزنامه خیرالکلام رشت را به استناد رعایتنکردن موازین قانون مطبوعات چوب میزند. روزنامههای تهران مانند صوراسرافیل، از این رخداد مطلع میشوند و دهخدا در چرندوپرند شماره ۱۷، بهسختی به امیراعظم انتقاد میکند و او را ریاکار و دورو مینامد. امیراعظم از این مقاله ناراحت میشود و به «آقا عزیز» که پهلوان بنامی بود متوسل میشود تا دهخدا را سر جای خود بنشاند. دهخدا از ماجرا باخبر میشود و بهطور ناشناس به دیدن آقا عزیز میرود و با خوردن نان و نمک او جان خود را میخرد.[۴]
روزی که مجلس به توپ بسته شد
عصر روزی که فردای آن جنگ شد تقیزاده به من گفت شما امشب بیایید منزل من، میخواهم یک لایحه مفصل و جامع از اعمال ناشایست و کردار ناپسندیده محمدعلیشاه تهیه کنم و مواردی را که او برخلاف مشروطیت و قانون اساسی رفتار کرده یک به یک شرح بدهم و خیانت او به ملک و ملت ثابت کنم، تا فردا آن لایحه را در مجلس قرائت نموده و کار او را یکسره کنیم. من شب را منزل تقیزاده رفتم و پس از صرف شام چون هوا گرم بود، روی پشت بام رفتم و روی فرشی که گسترده بودم نشستم و قلم در دست گرفتم و تا نزدیک طلوع صبح مشغول به نگارش لایحه مذکور بودم. هوا داشت روشن میشد که لایحه را تمام کردم و چون بسیار خسته بودم خوابم برد تا صدای توپ و شلیک تفنگ مرا از خواب بیدار کرد.[۵]
پناهنده سیاسی
الان بدون هیچ خجلت، چون چیزی از شما پنهان ندارم عرض میکنم سه روز است که با نان و شاهبلوط میگذرانم... با ۳ونیم فرانک پول که الان در کیف دارم، میخواهم محمدعلیشاه را از سلطنت خلع کرده و مشروطه را به ایران عودت دهم» [۶]
ملاقات با استبداد
رضاخان در سالهای اولیه حکومت خود از دهخدا تقاضای تحریر مقالاتی از نوع چرندوپرند را داشته است. دهخدا که تمایلی به این کار نداشته است با تجدید چاپ بخشی از مقالات قدیمی خود در «شفق سرخ» هم از خود رفع تکلیف میکند، هم از گزند رضاخان در امان میماند. البته بنا به گفته خود دهخدا، وی یکی دو دیدار با رضاخان داشته است.[۷]
دوره گردی
کتابفروش دورهگرد پیری برای دهخدا کتاب میآورد. او کتابها را معمولا به بهای گرانتر میخرید، زیرا که آن کتابفروش جز خورجین کتابش سرمایهای نداشت. سالها پیرمرد به استاد کتاب میفروخت تا روزی از روزها رفت و دیگر بازنیامد، دهخدا به جستجوی او برخاست و دریافت که کتابفروش درگذشته است. و چون بیشتر جست خانواده او را یافت در نهایت عسرت و تنگدستی، زنی با دو فرزند صغیر: یک پسر و یک دختر. بیآنکه بگوید کیست و چه آشنایی و نسبتی با آن پیر درگذشته دارد وظیفهای برای آن خانواده کوچک معین کرد. مادر خانواده هر ماه به در خانه استاد میآمد، سهمش را میگرفت و میرفت. سالها از پی هم گذشت، پسر در پرتو این کمک بزرگ شد و از آنجا که مایهای به سزا داشت، بعد از تحصیلات خوب، رهسپار دیار فرنگ گردید و استاد، دختر را با جهیزیه مختصری به خانه شوهر فرستاد.[۸]
ترانه تبسم
دکتر رعدی آذرخشی میگوید«دهخدا را سر حوصله دیدم گفتم شما سالهاست که شعر نگفته اید، آیا اجازه میدهید استدعا کنم که در این باب آزمایش بفرمایید؟ دهخدا اول بر این حرف من خندید و بعد گفت چنین خواهشی از من نکنید زیرا از چند سال به این طرف هر وقت خواستهام شعری بگویم خندهام گرفته است. زیرا این سوال به خاطرم رسیده است که چرا گاهی انسان به جای اینکه مطلب و مقصود خود را نثر بیان کند خود را مقید به وزن و قافیه میسازد و به شعر روی میآورد.»[۹]
روحالقوانین دهخدا
در مجلس اول حقوقی برای نمایندگان تحت عنوان «مزد وکالت عامه» تصویب شد. تعدادی از وکلا از دریافت پول خودداری و آن را در صندوقی در مجلس واریز کردند. در دوره نمایندگی مصدق، با هدف «روشنی فکر و افزایش معلومات عمومی» پیشنهاد چاپ کتبی را از وجوه این صندوق دادند. مرحوم مصدق، محمد پرویز را دو بار به نزد دهخدا فرستاد تا ترجمه کتاب روحالقوانین او را از طریق این سپرده چاپ کند. دهخدا هر دو بار مخالفت کرد. بار سوم مصدق به پرویز گفت به نزد دهخدا برو، یا رضایت او را با چاپ ترجمه خود جلب کن یا موافقت او را بگیر که ترجمه این اثر را به دیگری بسپارند. دهخدا که این پیغام را شنید بسیار برافروخت و گفت: «کار غلط بیجایی میکنید که ترجمه چنین کتابی را میخواهید چاپ کنید. من الان برمیخیزم و به رضاشاه تلفون میکنم و میگویم چاپ این کتاب بر ضد تاجوتخت تست و برای همین بود که من ترجمه خود را تاکنون انتشار نداده بودم.» این کتاب سالها تنها مورد استفاده فرانسهدانان بود تا اینکه در سال ۱۳۲۶ علیاکبر مهتدی کتاب را ترجمه و چاپ کرد. [۱۰]
خانه لغتنامه
مهدی آذر وزیر فرهنگ وقت نقل می کند «یکی دیگر از خدماتی که مرحوم دهخدا به من پیشنهاد کرد ساختن ساختمان تالار درازی در حیاط منزل او بود. من معاون و معمار اداره ساختمان وزارت فرهنگ را به نزد دهخدا بردم تا بار دیگر درباره نحوه ساخت تبادل نظر کرده و هزینه آن را برآورد نمایند. من قسمتی از هزینه را به مناسبت آنکه خانه مسکونی مرحوم دهخدا موقوفه وزارت فرهنگ بود از محل درآمد اوقاف و محلهای ساختمانی دیگر وزارت فرهنگ تامین کردم و ساختمان شروع شد. به واسطع کودتا ۲۸ مرداد و زندانی شدنم از عاقبت آن بیخبر ماندم. بعد از آزاد شدنم دیدم که ساختمان تالار تمام نشده است. بهانه ناتمام ماندن هم کسر بودجه بود. شاه به واسطه کینهای که نسبت به یاران و همکاران مرحوم مصدق داشت، دستور تخلیه آنجا را صادر کرده بود ولی ماموران این کار نظر به بیماری مرحوم دهخدا مسامحه کرده بودند تا زمانی که او فوت کرد.»[۱۱]
تفتیش منزل
فرهاد دهخدا برادرزاده دهخدا نقل میکند: «دوسه شب بعد از کودتای ۲۸ مرداد عده ای درجهدار و افسر پاسی از شب گذشته منزل عموجان را احاطه کردند! بعداز آنکه از بهصداآوردن کوبهٔ در نتیجه نگرفتند به سراغ ما آمدند به این نیت که از طریق خانه ما به آنجا شبیخون بزنند! آنها مدعی بودند که هم اینک به آنها راپورت داده شده که جلسهای در خانه استاد برقرار است. ما انکار کردیم؛ اما آنها نپذیرفتند. چند تن از آنان را تا پشت پنجره اتاق کار عموجان همراهی کردیم.آنها دیدند که استاد غرق در مطالعه هستند و با عذرخواهی رفتند.»[۱۲]
ادبای سبعه
سعید نفیسی نقل می کند که «هر هفته روزهای پنجشنبه، اول شب چند تن از ما در خانهٔ آن مرحوم جمع میشدیم. در آن زمان خانهای در خیابان خانقاه در زاویهی کوچهٔ ظهیرالاسلام کرایه کرده بود ، مرحوم عباس اقبال آشتیانی و مرحوم رشید یاسمی و مرحوم عبدالحسین هژیر و آقایان نصرالله فلسفی و مجتبی مینوی و من مدتهای مدید در همان خانه گرد میآمدیم و سه چهار ساعت اول شب را با او بودیم. بزرگ علوی و صادق هدایت نام ما را «ادبای سبعه» گذاشته بودند. پیداست که هر هفته نقل مجلس ما در خانه دهخدا مسائل ادبی بود. همین که مجلس گرم میشد پیرمرد یک سینی از تنقل که در این مورد به آن به اصطلاح «مزه» میگویند با آنچه با آن میآشامند میآورد. اقبال و یاسمی و دیگران گاهی به ندرت لب تر میکردند.[۱۳]
عشق پیری گر بجنبد
یکی از همکاران دهخدا در سازمان لغتنامه خاطرهای از عاشق شدن دهخدا در سن ۶۸ سالگی میگوید «خانم ... که دورهی پزشکاری را گذارنده بود به خواست دکتر سرپرست بخش که برای دهخدا احترام فراوانی قائل بود، تزریقات روزانهی استاد را به عهده میگیرد. مهربانی و بیمارداری این دوشیزه که دختر ۱۹-۱۸ ساله بود، کم کم سبب میشود که استاد بزرگوار دلباخته شود و محبتی پاک و انسانی و دور از هر نوع شائبه و هوسهای جسمی و زمینی بینشان ایجاد میشود که آن دختر نیز با فداکاری و خدمتکاری بیشتر نسبت به استاد، این عشق مقدس را به مرحله اعلا میرساند. این خدمت از شهریور ۱۳۲۹ شروع شده و تا سال ۱۳۳۱ که استاد به پرستاری و تزریق نیاز داشته، ادامه پیدا میکند.»[۱۴]
کاغذ سیگار
دهخدا برای لغتنامه چهار میلیون فیش نوشت.[۱۵]از عجایب این بود که قلم و دوات مرتبی نداشت و بارها شد که با سر سوختهی کبریت چیزی نوشت و یادداشت کرد. روی هر کاغذ پارهای که مییافت یادداشت میکرد. مکرر روی پاکت شیرینی یا میوه و روی کاغذ پارهای که سیگار در آن پیچیده بودند چیزی مینوشت. گاهی قوطی خالی کبریت را پاره میکرد و روی چوب سفید آن یادداشتی میکرد. [۱۶]وصیتنامه او با دستی لرزان بر پشت کاغذ سیگار هما نوشته شده بود. دهخدا ذیل این وصیتنامه نوشته است:«حال دوباره نوشتن ندارم و وصیت من درباره لغتنامه همین است»[۱۷]
واپسین نوا
دهخدا با صورت متورم و چشمان برآمده دو زانو نشسته بود، بیماری و خستگی ۴۸ سال کار او را از پای درآورده بود. سنگینی ۴۸ سال مطالعه و تحقیق و جستجو شانههای ناتوان او را خرد میکرد. هزاران جلد کتاب که در مدت ۴۸ سال با او سخن گفته و گفتگو کرده بودند، اینک همه خاموش نشسته و استاد پیر را تماشا میکردند. در این هنگام دکتر معین و سیدجعفر شهیدی همکاران صمیمی و مهربان او به عیادتش آمدند. دهخدا در همان حال گفت: پوست بر استخوان ترنجیده، لحظاتی چند به سکوت گذشت. استاد پیر هر چند لحظه یکبار به حالت اغما فرو میرفت و باز به حالت عادی برمیگشت. در یکی از این لحظات لبان دهخدا سکوت سنگین را شکست و گفت «که مپرس» باز چند لحظه سکوت برقرار شد و دهخدا مجددا گفت: «که مپرس» در این موقع آقای دکتر معین پرسید: منظورتان شعر حافظ است: دهخدا جواب داد: بله. دکتر معین گفت: «مایل هستید برایتان بخوانم؟» دهخدا گفت: بله. آنگاه دکتر معین دیوان حافظ را برداشت و غزل را خواند. از آن لحظه به بعد دهخدا به حالت اغما فرو رفت و روز بعد جان سپرد. [۱۸]
زندگی و تراث
سوانح عمر[۱۹]
- ۱۲۵۸: تولد در کوچه قاسم علیخان محله سنگلج
- ۱۲۶۸: فوت پدر؛ قرارگرفتن تحت سرپرستی یوسفخان قزوینی
- ۱۲۷۱: آموزش صرفونحو عربی واصول فقهوکلام اسلامی زیر نظر حاجشیخ هادی نجمآبادی و شیخ غلامحسین بروجردی، به مدت هفت سال
- ۱۲۷۸: تحصیل در مدرسه علومسیاسی و کنارگذاشتن درس بهمدت دو سال
- ۱۲۸۰: دستیار محمدحسین فروغی در تدریس ادبیات فارسی
- ۱۲۸۲: مأموریت در سفارت ایران در بالکان بهعنوان منشی معاونالدوله غفاری؛ اقامت در وین و سفر به رم، بخارست و پاریس
- ۱۲۸۴: بازگشت به ایران
- ۱۲۸۵: استخدام بهعنوان معاون و مترجم در راه شوسه خراسان؛ انتشار شبنامههایی ضد جهل و خرافات استبداد قاجارها
- ۱۲۸۶: دعوت به همکاری در تحریریه صوراسرافیل؛ انتشار نخستین شماره در دهم خرداد؛ تهدید به مرگ و محاکمه در مجلس شورای ملی (دوره اول) بهدلیل قلمفرسایی در صوراسرافیل
- ۱۲۷۸: انتشار سیودومین شماره صوراسرافیل؛ به توپ بستن مجلس شورای ملی به دستور محمدعلی شاه قاجار؛ دستگیری میرزا جهانگیرخان شیرزای و گروهی از روشنفکران و مشروطهخواهان و اعدام آنها؛ پناهندهشدن به سفارت انگلیس و دستور محمدعلیشاه به تبعید آنها؛ عزیمت دهخدا به پاریس و سپس ایوردون سوییس
- ۱۲۸۸: انتشار سه شماره از روزنامه صوراسرافیل در تبعید با کمک معاضدالسلطنه (ابوالحسن پیرنیا)، میرزا قاسمخان تبریزی و علامه محمد قزوینی؛ سفر به استانبول برای تقویت انجمن سعادت ایران و انتشار نشریهٔ سروش در استانبول
- ۱۲۸۹: بازگشت به ایران از راه رشت؛ نمایندگی در دوره دوم مجلس شورای ملی به وکالت مردم کرمان و تهران؛ عضویت در حزب اعتدال
- ۱۲۹۰: انحلال مجلس دوم
- ۱۲۹۲: سفر به چهارمحال به دعوت و مصلحتاندیشی خوانین بختیاری بهسبب آغاز جنگ جهانی اول و التیماتوم روسیه تزاری و پارهای عوامل دیگر؛ پناهندگی و سکونت در روستای دزک تا پایان جنگ؛ طرح اولیه برای تدوین لغتنامه و امثالوحکم؛ ریاست دفتر وزارت معارف؛ ریاست تفتیش در وزارت عدلیه
- ۱۲۹۹: فیشبرداریِ لغتنامه و امثالوحکم
- ۱۳۰۰: دریافت امتیاز مجلهٔ هفتگی فردا در شهریور و منتشر نکردن آن
- ۱۳۰۴: نگارش حاشیههایی بر دیوان ناصر خسرو بهتصحیح نصرالله تقوی و مجتبی مینوی
- ۱۳۰۶: پذیرش ریاست مدرسه علومسیاسی؛ نگارش حاشیههایی بر دیوان حافظ تصحیح عبدالرحیم خلخالی
- ۱۳۰۸تا۱۳۱۱: انتشار دوره چهارجلدی امثالوحکم
- ۱۳۱۳: تغییر نام مدرسه علومسیاسی به مدرسه عالی حقوق و علومسیاسی؛ تصویب رساله تحقیقات درباره فرهنگنویسی فارسی و کسب رتبه استادی از سوی شورای دانشگاه.
- ۱۳۱۸: چاپ جلد اول لغتنامه
- ۱۳۲۰: بازنشستگی از ریاست مدرسه عالی حقوق و علومسیاسی
- ۱۳۲۴: تصویب مجلس شورای ملی برای چاپ لغتنامه به پیشنهاد عبدالحمید اعظم زنگنه و حمایت محمد مصدق و چند تن دیگر؛ تألیف و انتشار شرح حال ابوالریحان بیرونی
- ۱۳۲۵: ریاست کنگره نویسندگان ایران بهابتکار هیئتمدیره انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی با حضورصادق هدایت، نیما یوشیج، عبدالحسین نوشین، بدیعالزمان فروزانفر، پرویز ناتل خانلری، کریم کشاورز، علی شایگان، علیاصغر حکمت، احسان طبری، عباس میلانی، بانو محصصی و فاطمه سیاح
- ۱۳۲۸: تعلیقات بر دیوان سیدحسن غزنوی (اشرف) چاپ محمدتقی مدرس رضوی
- ۱۳۲۹: تشکیل جمعیت مبارزه با بیسوادی ایران و انتشار نخستین اعلامیه جمعیت، حاشیههایی بر فرهنگ فرس اسدی طوسی تصحیح عباس اقبالآشتیانی
- ۱۳۳۰: عضویت در انجمن هواداران صلح؛ تألیف و انتشار مقاله منشا لغات مجعول فرهنگ فارسی پس از دساتیر؛ انتشار مجموعه مقالات چرندوپرند بههمت سعید نفیسی
- ۱۳۳۲: نگارش مقاله و انجام گفتوگوی رادیویی در دفاع از دولت ملی دکتر محمد مصدق؛ شایعه پذیرفتن ریاست شورای سلطنتی پس از خروج محمدرضا پهلوی؛ بازرسی منزل دهخدا پس از کودتای ۲۸مرداد برای کشف محل اختفای دکتر حسین فاطمی؛ بازجویی در دادستانی ارتش و رهاکردنش بعد از نیمهشب در منزل مسکونیاش
- ۱۳۳۴: انتشار مجموعه اشعار دهخدا بهکوشش محمد معین؛ وصیت دهخدا به معین برای ادامه انتشار لغتنامه (آبانماه)؛ وخامت وضع جسمانی (آذرماه)؛ نامه به رییس مجلس شورای ملی درخصوص بخشش حقالتألیف لغتنامه به ملت ایران (دیماه)؛ وفات در ۷اسفند
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
علیاکبر دهخدا در تاریخ ۱۲۵۸ در تهران به دنیا آمد. پدر او خانباباخان قزوینی، خان دو روستا در حوالی قزوین بود که پیش از تولد علیاکبر مایملک خود در دو روستا یعنی خانه و زمین و آب را فروخته و به تهران آمد. علیاکبر در نه سالگی پدر خود را از دست داد و چیزی نگذشت که دامادهای قیم او داراییهای خانواده دهخدا را تصاحب کردند و خانواده دهخدا فقیر شد.
او ده سال نزد غلامحسین بروجردی به تحصیل علوم حوزوی پرداخت.[۲۰] سپس در آذر ۱۲۷۸ ش به مدرسه علوم سیاسی رفت و دیپلم گرفت. او جزو دانش آموختگان و یکی از هفت نفری بود که برای اولین بار وارد اولین محیط آکادمیک مدرن ایران میشدند، جایی که در سال ۱۳۱۳ ش نام دانشگاه تهران به خود گرفت. دهخدا پس از به پایان رسانیدن مدرسه علوم سیاسی به خدمت وزارت امور خارجه درآمد و آنگاه که مرحوم معاونالدولهی غفاری به سفارت بالکان میرفت، دهخدا نیز به همراه او شد و مدت دو سال در اروپا و بیشتر در وین، پایتخت اتریش اقامت کرد.
بازگشت دهخدا به ایران همزمان با آغاز فرایند مشروطیت در سال ۱۲۸۵ بود. ابتدا به مدت شش ماه در اداره شوسهی خراسان که در مقاطعهی حاج حسینآقا امینالضرب بود، با عنوان معاون و مترجم مسیودوبروک، مهندس بلژیکی استخدام شد.[۲۱]
در همین ایام و پس از نه ماه از صدور فرمان مشروطیت میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسمخان تبریزی در جستجو کسی بودند که در قامت سردبیری روزنامه صوراسرافیل باشد. دهخدا کار سردبیری روزنامه را برعهده گرفت.[۲۲] او در هر شماره از صوراسرافیل یک سرمقاله سیاسی و یک چرندوپرند مینوشت و گاهی هم شعر میسرود.[۲۳] بنا بر شواهد دهخدا در همین حوالی در مدرسه سن لویی تدریس داشته است.[۲۴]
او در جهت احقاق مشروطیت به عضویت کمیته انقلاب که زیرمجموعه اجتماعیون عامیون جبهه تندرو سیاسی بود، درآمد. سپس در پی درخواست محمدعلیشاه مینی بر تبعید و تسلیم سران آزادیخواه همراه با گردانندگان صوراسرافیل و برادرش در مجلس متحصن شد. او در روز به توپ بستن مجلس و آغاز کودتا و استبداد صغیر با کمک سیدحسن تقیزاده به سفارت انگلیس در تهران پناه برد و توانست جان سالم به در برد. این دوران ۲۵ روز طول کشید و در نهایت شاه به یک سال تبعید آنها رضایت داد.[۲۵] «همگی در کالسکههای دولتی نشسته همراه با غلامان سفارت از راه گیلان روانه قفقاز شدند و چون به باکو رسیدند هر یکی به سوی دیگری رفتند».[۲۶]
دهخدا به پاریس رفت. در پاریس، فقر مالی، چندان دهخدا را دچار استیصال میکند که وی پانسیون را رها کرده و به منزل شیخ محمد قزوینی پناه میبرد. این در حالی است که حتی پولی در بساط برای سیر کردن شکم خود نیز ندارد. او بیپول، فقیر، شکست خورده و تنهاست. غم غربت، بیکفایتی هموطنان، پریشانی خانوادهاش در ایران، دو چهرگی دوستان، دست به دست هم میدهد تا او را به سوی یاس و نومیدی هدایت کند، تا آنجا که حتی به خودکشی فکر میکند.[۲۷] اولین تکانه روحی برای دوری گزیدن از عرصه سیاسی در اینجا رخ میدهد. دهخدا در این شرایط کم کم روحیات مبارزهطلبی خود را از دست میدهد.
او سپس با هماهنگی اعتضادالسلطنه به جهت انتشار دوباره صوراسرافیل و پایین بودن هزینه زندگی از پاریس به ایوردون سوییس میرود.در آنجا سه شماره از صوراسرافیل را منتشر میکند که در اولین شماره آن شعر یادآر را با نام و یاد جهانگیرخان شیرازی شهید مشروطه و مدیرمسئول روزنامه صوراسرافیل سرود و چاپ کرد. با مهاجرت دوباره مشروطهخواهان از اروپا به ترکیه، او نیز به ترکیه میرود. او در ۱۰ تیر ۱۲۸۸ ش در تاسیس نشریه سروش با فعالان سیاسی مشارکت میکند که به فاصله سه ماه ۱۴ شماره به مدیرمسئولی محمد توفیق و سردبیری علیاکبر دهخدا منتشر شد.[۲۸] او بعدها در دوران نمایندگی با روزنامههایی مانند «مجلس»، «آفتاب»، «شورا»، «ایران کنونی»، «پیکار» و «شفق سرخ» و هفتهنامه «جنگل» همکاری داشت اما این همکاری موجب خلق آثار برجستهای نشد.[۲۹]
دهخدا بعد از بازگشت به ایران وارد دنیای سیاست عملی شد و به نمایندگی مجلس از سوی مردم کرمان انتخاب شد. البته دهخدا در مجلس دوم برخلاف انتظار به حزب محافظهکار اعتدالیون پیوست و مواضعی کاملا خلاف گذشته خود اتخاذ کرد. او تا پیش از نمایندگی از جمله تندروترین چهرههای سیاسی بود، اما از این پس از همدلی با شاه و اصلاح گام به گام صحبت میکرد.[۳۰]
مواضع و رویکرد سیاسی او دگرگون شده بود. بهار که در حزب مخالف (عامیون) فعالیت داشت، او را جزو رهبران حزب اعتدالیون معرفی میکند.[۳۱] بدین ترتیب میتوان کنش سیاسی او را در حوادث بعدی از جمله برچیده شدن نهاد مجلس و روی کار آمدن رضاخان بسیار موثر دانست.[۳۲]
دهخدا در هنگامه جنگ اول جهانی با نزدیک شدن قوای روس به تهران به همراه بسیاری از سیاسیون دیگر از تهران خارج و به قم و اصفهان رفت و از آنجا به ایل بختیاری پناهنده شد. او ۲۸ ماه در میان ایل بختیاری مهمان لطفعلیخان امیر مفخم ایلخانی و پسرش فتحعلیخان سردار معظم بود. دومین تکانه روحی دهخدا در اینجا حادث میشود و او با استفاده از کتابخانه رییس ایل، مقدمات لغتنامه را پیریزی میکند. پس از بازگشت به تهران جز مدت کوتاهی در دوران نخستوزیری محمد مصدق کار فرهنگی را برگزید و از عرصه سیاست کنار گرفت.[۳۳]
او برای مدت کوتاهی ریاست دفتر کابینه وزارت معارف و ریاست اداره تفتیش در وزارت عدلیه را عهدهدار بود. پس از آن به مدت ۱۷ سال ریاست مدرسه علوم سیاسی را داشت. او از این زمان تا پایان عمر، مشغول تالیف لغتنامه بوده است. دهخدا در دوران نخستوزیری مصدق از جبهه ملی حمایت کرد و آن را جنبشی هم عرض مشروطه دانست. گفته شده است که مصدق پیشنهاد ریاست شورای سلطنتی را پس از خروج شاه از ایران را داده و وی پذیرفته است.
در نهایت علیاکبر دهخدا در ۱۳۳۴ به مرگ طبیعی و براثر سکته درگذشت. برخی در پی آن بودهاند که مرگ دهخدا را به عوامل حکومت وقت نسبت دهند.[۳۴]
بنیان گذاری
روزنامه صوراسرافیل
دهخدا از بنیان گذاران روزنامه صوراسرافیل بود. او به پیشنهاد میرزا جهانگیرخان شیرازی و میرزا قاسم خان تبریزی به سردبیری این مجموعه با حقوق ۴۰ تومان ماهانه منصوب شد. صوراسرافیل با بیش از ۲۴ هزار تیراژ پرمخاطبترین جریده وقت بود. مقالات طنز چرندوپرند و سبک عامیانهای که در بطن خود مفاهیم و اندیشه مدرن داشت و بار انتقادی زیاد مطالب، با جامعه شهری آن روز ارتباط برقرار میکرد و این روزنامه را به اثربخش ترین رسانه عصر مشروطه تبدیل کرده بود.
این روزنامه در مجموع پنج بار تعطیل شد. بار اول در شماره ۶ به مدت یک ماه و به علت اعتراض روحانیون به مقالات چرندوپرند بود. بار دوم در شماره ۱۴ به حکم مجلس شش هفته متوقف شد و دهخدا را برای محاکمه فراخواندند. سومین توقف در شماره ۱۹ به علت حمله به دفتر روزنامه بود. چهارمین توقف بعد از شماره ۲۵ بود که علت آن را بیماری دهخدا مطرح کردند. و آخرین تعطیلی سه روز پیش از به توپ بستن مجلس و آغاز استبداد صغیر بود. پس از به توپ بستن مجلس و شهادت میرزا جهانگیرخان سه شماره درسوییس منتشر شد و پس از آن این روزنامه برای همیشه بسته و تعطیل شد.
دهخدا مطالب خود را در روزنامه با اسامی مستعار چاپ میکرد و تنها در صورتی که مایل بود که مطلبی با امضای خود به چاپ برسد از نام مستعار دخو استفاده میکرد. چنانچه میبینید در تمام فراز و نشیبهای این روزنامه علیاکبر دهخدا نقش اساسی و حیاتی داشته است. [۳۵]
حوزه مخفی اجتماعیون عامیون
دهخدا همزمان با روزنامهنگاری به کمیته انقلاب که خود شاخه و شعبهای از حوزه اجتماعیون عامیون بود، پیوست و تلاش برای حفظ مشروطیت و نگهبانی از این نهال نوپا را آغاز کرد. برخی از «کمیته انقلاب»، به عنوان «کمیته سری انقلاب ملی» یا «حوزه مخفی اجتماعیون عامیون» نام بردهاند.
در این کمیته دو نفر ناطق درجه اول تهران، یعنی آقا سیدجمالالدین اصفهانی و ملکالمتکلمین و سه نفر نویسنده و روزنامهنگار درجه اول تهران، یعنی میرزاجهانگیرخان شیرازی، میرزاعلیاکبر دهخدا و سیدمحمدرضا مساوات و چند نفر از وکلای آزادیطلب فعالیت داشتند. این کمیته علاوه بر اتخاذ سیاستهای تعیینکننده در پیشبرد اهداف مشروطه، در شکلگیری نیروهای نظامی که به مجاهدین شهرت داشتند و در کودتای محمدعلیشاه از مدافعان مشروطیت و مجلس محسوب میشدند، نقش مهمی داشت. [۳۶]
نشریه سروش
در سال ۱۲۸۸ ش نشریه سروش به مدیرمسئولی محمد توفیق و سردبیری علیاکبر دهخدا تاسیس شد. سروش مروج افکار و دیدگاههای اعضای انجمن سعادت ایران به ریاست معاضدالسلطنه بود.[۳۷] هدف از انتشار این نشریه، تقویت رابطه ایران و عثمانی در برابر روس و انگلیس بود. خط سیاسی که پس از عزیمت مشروطه خواهان و دهخدا به ایران، همچنان دنبال میشد. نشریه سروش ۱۴ شماره در استانبول منتشر شد و پس از وقفهای کوتاه انتشار خود را در تهران از ادامه داد.[۳۸]مقالات دهخدا در سروش عمدتا سرمقالههای سیاسی هستند و از مقالههای طنزآمیز چرندوپرند در آنها نشانی نیست.[۳۹] با توجه به موضوع نگارش چرندوپرند تردیدی باقی نمیماند که رهبر واقعی و اصلی سروش تهران نیز مرحوم دهخدا بوده و در بین هیات تحریریه آن سمت مرشدی داشته است. [۴۰]
جمعیت مبارزه با بیسوادی ایران
این جمعیت در بهار ۱۳۳۰ با انتشار اعلامیهای اعلام موجودیت کرد. دهخدا یک هفته پس از انتشار اعلامیه در مصاحبهای با نشریه کبوترصلح میگوید:«سه ماه است جمعیت مبارزه با بیسوادی را تاسیس کردهایم. هدف ما این است که دور از کشمکشهای سیاسی برای همه امکان باسواد شدن را در مدتی کوتاه فراهم کنیم. دفتر جمعیت را دایر کردهایم. امیدواریم بتوانیم مجلهای هم داشته باشیم. برای توسعه تشکیلات خود در دهات و قصاب نقشه داریم. همه باید به ما کمک کنند از علما و روحانیون گرفته تا ارباب قلم، وعاظ، دوستاداران ادب و بالاخره همه باسوادان»[۴۱]
سازمان لغتنامه دهخدا
سازمان لغتنامۀ دهخدا نخستین سازمان در ایران است که برای تألیف فرهنگ لغت یا واژهنامه تأسیس شده است. حیات این سازمان در دی ماه سال ۱۳۲۴ خورشیدی، حدود ۳۰ سال پس از آنکه دهخدا طرح تألیف لغتنامه را ریخت، با تصویب مجلس شورای ملی، در خانۀ دهخدا در خیابان ایرانشهر تهران آغاز شد. در سال ۱۳۳۴ با درگذشت دهخدا این سازمان به دو اتاق در کنار عمارت مجلس در میدان بهارستان منتقل گردید. بنابر وصیت دهخدا دکتر محمد معین سرپرستی ادارۀ را برعهده گرفت و دیگر یاران دهخدا، دکتر سیدمحمد دبیرسیاقی و دکتر سیدجعفر شهیدی او را یاری دادند. در آذرماه ۱۳۳۶ بنابر مصوبۀ مجلس این سازمان با بودجۀ پیشبینی شده به دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران منتقل شد. در سال ۱۳۵۳ شادروان دکتر محمود افشار، ساختمانی در محل موقوفات خود به سازمان لغتنامه دهخدا اهدا کرد. از سال ۱۳۸۳ سازمان لغتنامۀ دهخدا و اعضا و کارکنان آن در ساختمان بزرگی که توسط دانشگاه تهران در محل موقوفات دکتر محمود افشار ساخته شد مستقر گردیدهاند. [۴۲]
اندیشه
اندیشه سیاسی دهخدا سه فصل دارد و دارای تلاطمها و تغییر نگرشهای بسیاری است. فصل اول مربوط به دوران پیشا مشروطه و نقش سردبیری دهخدا در روزنامه صوراسرافیل است. اعضای روزنامه صوراسرافیل بیشتر مشی سوسیالیستی داشتند و سیدحسن تقیزاده به عنوان نماینده اندیشه سوسیال دموکراسی با این مجموعه در رفت و آمد بود. دهخدا «ياري به روستائيان و ضعفا و فقرا و مظلومين» را سرلوحه قرار داده و مسائلی مانند واگذاری زمین به کشاورزان را مطرح میکرد. در آن زمان ایران هنوز صنعتی نشده بود و عموم روشنفکران بیشتر با پدیده استبداد مبارزه میکردند و سخنها بیشتر بر حول شعار حریت میگردید.
با آغاز استبداد صغیر و تبعید دهخدا فصل دوم اندیشه سیاسی وی در حال شکلگیری است. او به فرانسه میرود و با اندیشههای جاری در آن دیار روبرو میشود. فقر و مشکلات شدید روحی، روند تغییر بنیادهای فکری را در وی تسریع میبخشد، به طوری که پس از بازگشت به ایران دقیقا رودررو دوستان سابق خود میایستد و با همان اشخاصی که روزی در چرندوپرند به بار انتقاد میگرفت هم پیمان میشود. دهخدا که روزی به معاضدالسلطنه نامه نوشت و گفت «می خواهم محمدعلیشاه را از سلطنت خلع کرده و مشروطه را به ایران عودت دهم» از شاه و درباریان ، اشراف و خانزادگان حمایت و از اصلاحات ذیل شاه صحبت میکرد.
دهخدا در زمان جنگ جهانی اول و یورش ارتش روس به ایران، به نزد مخالفان مشروطه پناه میبرد. در این زمان او به ترجمه آثار منتسکیو میپردازد و به فکر اجرای مشروطه به سبک مشروطهخواهی فرانسه است. ترجمههایی که پس از بازگشت از تبعید و حمایت از رضاشاه به پستوخانه میریزد و هیچگاه اجازه انتشار آن را نمیدهد. روزگار دهخدا در ایل بختیاری و بیپناهی وی بار دیگر بر روحیات او غالب میشود و اینبار روح گریز از فعالیت سیاسی را در او زنده میکند. این عهد تا واپسین روزهای زندگی وی باقی میماند و تنها در دورهای از نخستوزیری محمد مصدق در پی تحقق رویای اجرای مشروطه به سبک فرانسه تلاشهایی میکند که به سرعت با کودتای ۲۸ مرداد خاموش میشود.[۴۳]
نامهای مستعار
دخو پرکاربردترین نام مستعار دهخداست. دخو، دخوعلی، خرمگس، رزنومهچی، غلام گدا، آزادخان علیاللهی، خادم الفقرا، دخوعلی شاه، نخود همه آش، برهنه خوشحال،[۴۴] سگ حسن دله، اسیرالجوال [۴۵] نامهای مستعار دیگری است که دهخدا مقالات چرندوپرند را امضا کرده است. او در سرمقالههای صوراسرافیل را که جنبه سیاسی داشتند ع.ا.دهخدا امضا میکرد و تنها در شماره آخر نام کامل او به صورت میرزاعلیاکبرخان قزوینی با عنوان دبیر و نگارنده درج شده است.[۴۶]
منزلی که زندگی میکرد
دهخدا در منزلی در خیابان طالقانی تهران زندگی میکرد. این خانه موقوفه وزارت فرهنگ بود. بعدها این خانه محل استقرار اعضای سازمان لغتنامه شد. پس از مرگ دهخدا سازمان لغتنامه به جایی دیگر منتقل شد و خانه از سوی دولت وقت ضبط شد.
در هنرهای هفتگانه
نقاشیها، مجسمهها و آثار سمعیوبصری هنرمندان نشان میدهد که دهخدا تنها در میان اهالی ادب مورد توجه نبوده است. درباره علیاکبر دهخدا فیلم سینمایی با نام زندگی دهخدا به کارگردانی محمدرضا ورزی و تهیه کنندگی علی لدنی در سال ۱۳۸۶ ساخته شد و در صدا و سیما و شبکه خانگی انتشار یافت.[۴۷]بخشهای قابل توجهی از مستند شناسای سخن به کارگردانی منوچهر مشیری به شخصیت ادبی دهخدا اختصاص یافته است.[۴۸]
هادی حیدری و بهمن عبدی از جمله کاریکاتوریستهایی هستند که از شمایل دهخدا، سوژه کارتن ساختد. علیاکبر صنعتی نقاش و مجسمهساز نامی نیز دو پرتره نقاشی و یک مجسمه از دهخدا ساخته است. مجسمه با همکاری شخص دهخدا و کار ماسک برداری از چهره ایشان انجام شد.[۴۹]
-
دهخدا در قاب نقاشی، اثری از علیاکبر صنعتی، تاریخ اثر ۱۳۵۷، آبرنگ، از مجموعه خصوصی -
مجسمه دهخدا، اثری دیگر از علیاکبر صنعتی، گچ فرنگی، تاریخ اثر ۱۳۲۸، مجموعه موزه صنعتی تهران -
دهخدا در قاب نقاشی، اثری دیگر از علیاکبر صنعتی،آبرنگ، تاریخ اثر ۱۳۶۶، از مجموعه خصوصی -
دهخدا در قاب نقاشی، اثری از هادی حیدری -
دهخدا در قاب نقاشی، اثری از بهمن عبدی
یادبودها
تمبر
در سال ۱۳۵۸ به پاس خدمات دهخدا و در روزهای اتمام چاپ آخرین مجلدات لغتنامه و به مناسبت یکصدمین سالگرد تولد وی، تمبری زده شد.
نشان دهخدا
از سال ۱۳۹۴ جایزه کتاب سال اعضای هیات علمی دانشگاههای سراسر کشور ویژه علوم انسانی با عنوان نشان دهخدا به به قلم برتر اهدا میشود.این نشان طی برگزاری جشنوارهای و سه دوره داوری آثار نویسندگان برگزار میشود. شورای سیاستگذاری جشنواره از نمایندگان وزارت علوم، وزارت کار، وزارت ارشاد، نهاد کتابخانههای عمومی کشور، خانه کتاب، اداره کل ارشاد استان تهران و انتشارات علمی فرهنگی است.[۵۰]
به نام دهخدا
تلاش فرهنگی دهخدا از چشم و نظر صاحبان و اهالی فرهنگ دور نبوده و مراکز علمی و فرهنگی بسیاری به نام وی نهاده شده است. دانشگاه غیرانتفاعی دهخدا قزوین و مرکز آموزش علمی و کاربردی دهخدا تکاب آذربایجان غربی، کتابخانه عمومی دهخدا در تهران (شهرری و مجیدیه) چهارمحال بختیاری، بجنورد،ایلام، نجف آباد، سیستان و بلوچستان، همدان، شهرکرد و تعداد بیشماری مدارس ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان و فنی و حرفهای در سراسر کشور به نام دهخدا وجود دارد. علاوه بر مراکز علمی و فرهنگی خیابانهایی نیز به نام وی در اصفهان و تهران و ... نامگذاری شده است.
در ذهن و ضمیر دیگران
پرویز ناتل خانلری
« | «اگر از اهاجی رکیک بعضی از شعرا بگذریم در ادبیات قدیم ما مزاح و انتقاد طنزآمیز بسیار کم است و تنها نمونه عالی آن آثار عبید زاکانی است؛ اما در ادبیات جدید دهخدا موسس و مبتکر این نوع است. انتقادهای پر از نیش و کنایه او باب تارهای در ادبیات معاصر فارسی گشود. این مقالات دهخدا پر از کنایهها و طعنههای زیرکانه و لطیف است. دهخدا در این مقالات طبقات مختلف زمان را که سد راه پیشرفت جامعه بودند، به باد مسخره گرفته است.»[۵۱] | » |
ابوالقاسم پاینده
« | «مقالات طنزآمیز و فکاهی او پرمایه و غنی هستند، و خوانندگان را به حیرت وامیدارند که چگونه نویسنده آنها از خفایای زندگی طبقه ممتاز دوره خود مطلع بوده است. از نظر حالت نوشتههای دخو از چنان دقتی برخوردارند که گویی مجمع یا مجامع مخفی یا تشکیلاتی که زاییده انقلاب مشروطیت بودند او را از آن خفایا باخبر میکردند. «وابستگی به نویسنده به این مجامع با قراین قوی مسلم است و شاید تفاوت سرنوشت او با میرزاجهانگیرخان شیرازی، که یکی بیخبر به کام مرگ رفت و در زنجیر باغشاه جان داد، و یکی به وقت مناسب جیم شد، از همین جا بود.»[۵۲] | » |
محمد بهارلو
« | «دهخدا نخستین نویسنده زبانآموزی بود که نشان داد کالای مترسلان، و به تعبیر استاد بهار «مترادفبافان»، آوردن کلمات مطنطن و مزین و ذکر مترادفات و معلومات لفظی دیگر مصرف ندارد. در واقع استعداد دهخدا در قیاس با سایر نویسندگان سادهنویس معاصر او در این بود که توانست فارسی عامیانه را با نثر مرسل کلاسیک از بالای سر جماعت «مترادفباف» به یکدیگر متصل کند، اتفاق فرخندهای که مفهوم نویسندگی را از سخنپردازی متمایز ساخت.»[۵۳] | » |
ایرج پزشکزاد
« | «شاید آنهایی که لغتنامهاش را نشناخته بودندبهتر و روشنتر می توانستند راجع به چرندوپرندش قضاوت کنند. آن موقع دهخدا هنوز آخرین پرده نقش باشکوه خود را بازی نکرده بود، ولی با همه اینها اگر بخواهیم هنر دهخدا را براساس مقالات انتقادی چرندوپرند قضاوت و بررسی کنیم، و اگر در همان اثر انسانیت و نوعدوستی و هدفهای عالی او را کنار بگذاریم باز سبک و شیوه نوشتهاش را به عنوان یک هزلنویس و طنزنویس فوقالعاده مییابیم.» [۵۴] | » |
منوچهر آتشی
« | «شناخت دهخدای شاعر از آن رو ضرورت دارد که نه تنها شعرهای استوار و پر جان و جوهری ساخته که گاه با آثار اساتید فن پهلو میزند، بلکه هم از آن روی که دهخدا یکی از معدود کسانی است که پیش از نیمایوشیج آغاز به نوآوری در شعر فارسی کرد. نشانه نوآوری او در شعر، یا در واقع احساس نیاز به نوگرایی را میتوان از شیوه آغاز شاعری او دریافت.» [۵۵] | » |
عبدالحسین زرینکوب
« | «او از بنیادگذاران شعر و نثر فارسی محسوب میشود. حسن کار دهخدا در این بود که در دورهای از عمر - عهد جوانی خویش - برای جمعی بیشتر از عام خلق سخن گفت، و در دورهای دیگر -اوان پیری- بیشتر برای جمعی معدود، و در هیچ یک از دو دوره نه دهوی شاعری کرد نه کسانی را که شیوهای غیر از شیوه او داشتند درخور نقد یا رشک یافت.»[۵۶] | » |
مهدی اخوان ثالث
« | «نثر دهخدا راههایی گشود و در جهات مختلف پیروان و ادامهدهندگان توانایی یافت و شعرهای به زبان عامیانهاش نیز بنیاد پیگیریها و راه و روشهایی کمابیش جدید گشت زیرا مواد تازه و موجبات تحول در آنها بیشتر و ریشهدارتر بود. چنانچه میدانیم اینگونه شعر و نثر او توانست نقطه شروع و مبنای تکامل و تحولی بشود که بحثی مبسوط و معروف دارد که به آن آشناییم.» [۵۷] | » |
محمدرضا شفیعی کدکنی
« | «کار عظیم و مردانه استاد علیاکبر دهخدا درباره واژگان زبان فارسی از کارهای کارستانی است که توفیق انجام آن را باید موهبتی الهی برای زبان فارسی و برای بنیادگذار آن به شمار آورد. دهخدا در چند حوزه فرهنگ ما کارهای استثنایی و بزرگ عرضه کرده است. تنها امثال و حکم او کافی است که مولفی را در زبان پارسی جاودانگی بخشد تا چه رسد به لغتنامه بزرگ او. عظمت کار دهخدا وقتی آشکارتر میشود که میبینیم او در عرصه خلاقیت ادبی نیز در دو حوزه شعر و نثر از پیشاهنگان تجدد و تحول است.» [۵۸] | » |
غلامحسین یوسفی
« | «دهخدا در زندگی ادبی مردی پرتلاش و با پشتکاری شگفتانگیز بود. در سراسر عمر خود از کار و کوشش باز نایستاد. چنانکه حتی در ایام عزلت در چهارمحال بختیاری به تالیف فرهنگ فرانسه به فارسی دست زد و روحالقوانین منتسکیو را ترجمه کرد. آثار معروف و گرانقدر او از جمله امثال و حکم و لغتنامه و متون متعددی از شعر و نثر فارسی که تصحیح کرده و مقالات تحقیقی که نوشته، حاصل مطالعه و تتبع چهل و پنج ساله او در ادب فارسی است و نمودار عشقی سرشار به زبان و فرهنگ ایران زمین.»[۵۹] | » |
یحیی آرینپور
« | «دهخدا گاهی به تفنن شعر میسرود. اما شاعری صفت اصلی او نیست. این منظومههای معدود، که دکتر معین در مجموعهای گردآورده، به واسطه ممارسمت او در کتب متقدمان و تسلط وی بر لغات کهن غالبا چنان با کلمات مهجور و نامانوس و اصطلاحات کهنه و قدیمی و امثال و شواهد و کنایات پر است که کلام او را واقعا به سبک و شیوه گویندگان نخستین همانند و فهم و درک آن را برای پارسیزبانان امروز دشوار میسازد.»[۶۰] | » |
عمران صلاحی
« | «دهخدا اینگونه پیروزی نثر را بر نظم اعلام کرده است. آن هم در اوایل قرن بیستم. قرنی که درآن گرایش به داستان و رمان بیشتر از شعر بوده است. شعر فارسی قرنها بار مقولات مختلف را بر دوش میکشید. از جمله بار داستان و مقاله و حتی طب را. دهخدا کمک کرد تا شعر به شعریت خود برسد. او نوعی راه ظهور نیما را صاف کرده است.»[۶۱] | » |
رضا براهنی
« | «نثر دهخدا، پلی است بین قصهنویسی و روزنامهنویسی؛ نثری است روزنامهای که به جای آن که یک روزنامهنگار بنویسد، یک ادبدان واقعی مینویسد؛ نثری است که عامیانه است بدون آن که مبتذل باشد؛ و طنز است بدون آن که به هجو بیانجامد؛ و نثری انتقادی است بدون آن که فقط در سطح انتقاد بماند؛ نثری است که از طریق تصویرهای طنزآمیز انتقادی به دنبال سرگرمی نیز می گردد. و البته طنز دهخدا بهترین طنز اجتماعی است که داریم، بدون آن که آنچنان سنگین بشود که مردم نفهمند؛ و بیآن که آنقدر سبک شود که از حدود طنز خارج شود؛ و یا مثل طنزی که بعضی از این «چیچو فرانکو»های مطبوعاتی مینویسند، فقط مضحک باشد.»[۶۲] | » |
سعید نفیسی
« | «اگر مرحوم دهخدا کتابی جامع همه لغات فارسی و عربی که در زبان ما به کار میرود آماده میکرد و برای هر کلمه از نظم و نثر فصل شاهدی میآورد و بدین وسیله تاریخ همه کلمه را در این زبان معلوم میکرد حتما کاری کرده بود که هیچ جای خردهگیری نداشت و همیشه مرجع همهی دانشمندان ایران میشد و خود به تنهایی میتوانست آن را به پایان برساند و در زنده بودن خود نتیجهی بسیار مهم آن را ببیند. مولف باید تنها کلمات خودی و بیگانه را که تاکنون در زبان آمده است ضبط کند و نه اینکه هر کلمهای را از هر زبان دیگری میخواهد و عقیده دارد باید وارد زبان بشود کلمهی فارسی بشمارد و آن را هم ضبط و تعریف کند.»[۶۳] | » |
سیدابوالقاسم انجویشیرازی
« | «دهخدا بود که نخستینبار زبان محاورهی مردم را به صورت صحیح و دور از غلطهای دستوری ابداع کرد. این نکته نباید فراموش بشود که نوشتن به زبان محاوره یا به زبان مردم کوچه و بازار کاری است بسیار ظریف و دشوار، آنچه امروزه به نام زبان مردم میبینید، غالبا غلط و پر از اشتباه است.»[۶۴] | » |
محمد قزوینی
« | «جای افسوس خواهد بود که ذوالفقار علی در نیام و زبان آقای دهخدا در کام باشد.»[۶۵] | » |
غلامعلی رعدی آذرخشی
« | «اصولا ذوق و قریحه دهخدا در شعر و نثر جدی و عامیانه و حتی در مجاورت عادی بیشتر به طنز و کنایه و انتقاد از اوضاع اجتماعی رغبت داشت و چون موجبات و مقتضیات این امر در محیط صدر مشروطیت با وجود موانع و مخاطرات سیاسی مختلف آمادهتر بود طبع و استعداد پر مایه او خودبهخود به اقتضای اوضاع و احوال و یا به هر دو جهت، گرایشی به سرودن و نوشتن شعر و نثر اجتماعی و انتقادی، جدی و فکاهی پیدا کرد و نمونههایی انگشت شمار ولی بدیع، در نهایت پختگی و سلاست و سادگی و اثربخشی و مقبولیت پدیدآورد... با سپری شدن آن دوره و مقتضیات ... آن هم ناچار دم در کشید.»[۶۶] | » |
محمد معین
« | «مسلم است که به نسبت عظمت لغتنامه اشتباهات و خطایای بسیار در آن راه یافته و هیچ کس بیش از مرحوم دهخدا و اعضای لغتنامه از این لغزشها آگاه نیستند. مرحوم دهخدا میفرمود در تالیف عظیمی مانند لغتنامه تا ده هزار اشتباه معفو است.»[۶۷] | » |
صادق هدایت
« | «در نوشتن امثال و حکم دوستانش هر چه مییافتند و داشتند به او کمک میکردند، و بیش از همه، صادق هدایت به ایشان کمک کرد، و مجموعهای داشت از امثال عامیانه در یک کتاب دویست صفحهای، که در حدود دو هزار مثل در آن نوشته بود، این کتاب را بیمضایقه در اختیار دهخدا گذاشت» [۶۸] | » |
دیگران از زبان دهخدا
برای محمد مصدق
در زمانی که دولت مصدق تحت فشار اقتصادی بود، علیاکبر دهخدا مبلغ ده هزار تومان بلاعوض همراه با نامهای برای مصدق فرستاد. مصدق ضمن قدردانی این مبلغ را بازگرداند تا در ایام انتشار اوراق بهادار قرضه ملی از آن اوراق خریداری کند. دهخدا در بخشی از این نامه نوشت: «قربانت شوم، اگر دل یک کتاب چند هزار صفحه بود، دلم میخواست آن کتاب را به ضمیمه این نامه برای شما بفرستم تا معلوم شود همه صفحات آن مشحون از ذکر جمیل و تمجید و تجلیل بشردوستی و وطنپرستی و شجاعت و فداکاری شخص شخیص شما است.»[۶۹]
دهخدا از زبان دهخدا
- بسیاری برآنند که اگر لغتنامه بدون اعلام طبع میشد، بهتر بود. بالعکس معتقدیم چون در عصر ما فرهنگ اعلامی به زبان فارسی، آن هم بدین تفصیل، تدوین و طبع نشده است و ما این کار را هم ضمن تالیف و تدوین لغتنامه انجام دادهایم، دریغ است بخش اعلام را جدا کرده و دور بیندازیم. نویسنده یقین دارد که محققان به مرور به لزوم طبع اعلام توجه بیشتری خواهند فرمود و نقایص آنها را رفع خواهند نمود.[۷۰]
- اگر قائد و باعث من نام و نان بود و اگر کتاب لغتنامه برای پول و کسب شهرت نوشته میشد این نبود، مرا هیچ چیز از نام و نان به تحمل این تعب طویل جز مظلومیت مشرق در مقابل ظالمین و ستمکاران غربی وانداشت. میدیدم که مشرق باید به هر نحو شده است با اسلحه تمدن جدید مسلح گردد و آن آموختن علوم امروز بود. پس بایستی آن علوم و فنون را ترجمه کنیم. و این میسر نمیسود جز بدینگونه که اول لغت را بدانیم.[۷۱]
کتاب شناسی
آثارمنتشر شده
کتب برجسته
- لغت نامه: لغتنامه دهخدا عظیمترین فرهنگ فارسی است که تالیف آن مدت چهل و پنج سال به درازا کشید. چاپ لغتنامه نخستین بار در سال ۱۳۱۹ در چاپخانه بانک ملی آغاز شد و جلد اول آن در ۴۸۶ صفحه به چاپ رسید و سپس به دلیل شروع جنگ جهان دوم چاپ آن متوقف ماند تا مجلس شورای ملی در ۲۵ دی ۱۳۲۴ طرح پیشنهادی تعدادی از نمایندگان را برای تامین هزینههای چاپ لغتنامه تصویب کرد. طبق وصیت دهخدا محمدمعین و سیدمحمد هاشمی بر چاپ مجلدات کتاب از حیث علمی و فنی مامور شدند. کار چاپ و انتشار مجلدات مختلف لغتنامه، پس از مرگ دهخدا، تا سال ۱۳۵۹ ادامه یافت.[۷۲]
- امثال و حکم: دهخدا، چنان که خود روایت کرده، مواد کتاب امثال و حکم را ضمن آنکه کتابها و آثار ادبی زبان فارسی را به قصد تحقیق در لغت برای فرهنگ بزرگ خود، لغتنامه، مطالعه میکرد، گرد آورد؛ به عبارت دیگر این کار عظیم خود فرع کار بزرگتری بود که لغتنامه است و به سالهای ۱۳۱۱-۱۳۰۸ در چهار جلد چاپ شد.
- چرندوپرند: مقالات طنز اجتماعی و سیاسی دهخدا با نام چرندوپرند که یادداشتهای روزنامه صوراسرافیل تهران و ایوردون (سوییس) و روزنامههای سروش و ایران کنونی و آفتاب بود، جمعآوری و منتشر شده است. سعید نفیسی مقالات چرندوپرند وی را از روزنامه صوراسرافیل تهران برای اولین بار استخراج کرد و در کتاب شاهکارهای نثر فارسی معاصر در تهران در سال ۱۳۳۰ به طبع رسانید.
- مقالات دهخدا: تاکنون کتب متفاوتی در بررسی و گردآوری مقالات دهخدا چاپ و منتشر شده است که میتوان به کوششهای محمد معین و محمد دبیر سیاقی و دیگران اشاره کرد.
- دیوان اشعار دیوان اشعار دهخدا نخستین بار، در زمان حیات دهخدا، به همت عالی عبدالغفار طهوری، مدیر انتشارات طهوری، و سپس دکتر محمد معین به ترتیب در سالهای ۱۳۳۳ و ۱۳۳۴ شمسی منتشر شد.
- شرح حال ابوریحان بیرونیاین رساله نخستین بار در مهرماه ۱۳۲۴ با نام شرح حال نابغه شهیر ابوریحان محمد بن احمد خوارزمی بیرونی در ۸۴ صفحه توسط انتشارات اداره کل نگارش وزارت فرهنگ منتشر و سپس در لغتنامه تجدید چاپ شد.
- پندها و کلمات قصار مجموعهای است شامل جملههای کوتاه و حاوی مطالب فلسفی و نغز استاد دهخدا که منتشر نشده است.
- فرهنگ فرانسه به زبان فارسی این کتاب هنوز چاپ نشده است.
تصحیحات و دواوین
- تعلیقات بر دیوان ناصر خسرو دیوان قصاید و مقطعات ناصر خسرو قبادیانی به تصحیح نصرالله تقوی و مقدمه سیدحسن تقیزاده و تعلیقات مجتبی مینوی در سالهای ۱۳۰۷-۱۳۰۴ به ضمیمه روشنایینامه و سعادتنامه به طبع رسید. یادداشتهای دهخدا در تصحیح اشعار در مقدمهای مفید و سودمند در همین کتاب درج است. پس از آنکه نسخه قدیمی دیوان ناصر خسرو متعلق به سال ۷۳۶ هجری قمری پیدا شد و مجتبی مینوی و مهدی محقق به تصحیح دیوان پرداختند که بسیاری از تصحیحهای قیاسی دهخدا درست بوده است.
- تصحیح صحاح الفرس از صحاح الفرس، که دومین کتاب لغت فارسی کهن موجود است، تاکنون سه نسخه به دست آمده است که یک نسخه متعلق به کتابخانه استاد دهخداست. استاد آن را تصحیح کرده و مقدمه ای بر آن نوشتهاند. عبدالعلی طاعتی تصحیح این کتاب را به عنوان پایاننامه دکتری ادبیات فارسی به عهده گرفته و یادداشتهای دهخدا را در طی کتاب خود با ماخذ وارد کرده است. این کتاب در سال ۱۳۵۵ توسط انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب منتشر شده است.
- تصحیح دیوان سیدحسن غزنوی این دیوان در اختیار دهخدا قرار گرفت و او تصحیحاتی نوشت که به اهتمام مدرس رضوی در سال ۱۳۲۸ به طبع رسید.
- تصحیح دیوان حافظ دهخدا بر دیوان حافظ چاپ خلخالی (۱۳۰۶) و دیوان حافظ چاپ محمد قزوینی (۱۳۲۰) تحشیه نوشته است. بعدها دکتر معین تعلیقات او بر نسخه طبع قزوینی را در مجله دانش منتشر کرد.[۷۳]
- تصحیح لغت فرس اسدی تصحیحات لغت فرس اسدی به قلم استاد دهخدا در طی سالهای متمادی در حواشی دو نسخه چاپ هرن و چاپ مرحوم عباس اقبال یادداشت شده است. قسمتی از این تصحیحات در مجله یغما و مجله دانش به طبع رسیده است.
آثارمنتشر نشده
تصحیحات و دواوین
- تصحیح دیوان ابن یمین نسخه تصحیح شده این دیوان به دست دهخدا در کتابخانه مجلس موجود است. این اثر چاپ نشده است.
- تصحیح یوسف و زلیخا یک نسخه خطی با تصحیح دهخدا از این دیوان موجود بوده است. حاشیهنوشتههای مذکور تاکنون چاپ نشده است.
- تصحیح دیوان سوزنی سمرقندینسخه تصحیح شده دهخدا از دیوان سوزنی در کتابخانه سازمان لغتنامه موجود است. این اثر چاپ نشده است.
- تصحیح مسعود سعد بخشی از این دیوان توسط دهخدا تصحیح شده که هنوز به چاپ نرسیده است.
- تصحیح دیوان منوچهریبه واسطه پاره ای از بهم ریختگیهای یادداشتهای دهخدا، تنقیح و تدوین یادداشتهای او بر دیوان منوچهری مقدور نشده و هنوز به طبع نرسیده است.
- تصحیح دیوان فرخی سیستانی دهخدا تصحیح دیوان فرخی را به کمک تعدادی از همکاران فاضل خود که با او محشور بودهاند از روی نسخ متعدد خطی و چاپی انجام داده اما تاکنون به چاپ نرسیده است.[۷۴]
ترجمهها
- ترجمه روح القوانین اثر منتسکیو این اثر تاکنون منتشر نشده است.
- ترجمه عظمت و انحطاط رومیان اثر منتسکیو این کتاب نیز هنوز به چاپ نرسیده است
بررسی چند اثر
لغتنامه
- دهخدا تا روزهایی که زنده بود در خانه خود سرپرستی اداره سازمان لغتنامه را برعهده داشت. هر روز صبح از ساعت ۸ تا اذان ظهر و از ۳ بعدظهر تا پاسی از شب روی زمین مینشست و فیش مینوشت. صبح روز بعد فیشها را برداشته و مرتب میکردند و باز روز از نو. لغتنامه مشتمل بر ۲۰۰ هزار واژه اصلی، حدود ۶۰۰ هزار ترکیب و قریب ۸۰ هزار اعلام اشخاص و اعلام جغرافیایی، ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار شاهد منثور و منظوم برای معنی واژهها و ترکیبها است.[۷۵]
- با تصویب مجلس شورای ملی در ۲۵ دی ۱۳۲۴ و تایید دهخدا گروه وسیعی از دانشمندان و محققان به کمک دهخدا شتافتند تا کار تهیه و تنظیم فیشها را سر و سامان دهند.[۷۶]
- دهخدا در تهیه و تنظیم لغتنامه، بنا به گفته سیدجعفر شهیدی سه دسته همکار داشت. دسته اول معمولا دانشجویان مدرسههای عالی بودند که کار فیشبرداری را انجام میدادند. دسته دوم مترجمین زبردستی بودند که برای تکمیل کار مطالبی را از زبانهای دیگر به فارسی برگرداندند و دسته سوم استادانی بودند که در کار تالیف لغتنامه زیرنظر دهخدا با وی همکاری داشتند. از جمله این استادان میتوان به محمد معین، خانبابا بیانی، غلامحسین صدیقی، ذبیحالله صفا، سیدجعفر شهیدی، سیدمحمد دبیرسیاقی، عبدالحمید اعظم زنگنه اشاره کرد.[۷۷]
امثال و حکم
- دهخدا در امثال و حکم و حکایتهای بازنویسی شده آن به همان سبک پر تکلف قدما بازگشت و راهی را که با درخشش آغاز کرده بود، ادامه نداد.[۷۸]
- امثال و حکم شامل امثال و حکم، قصههای کهن و اصطلاحات، اخبار و احادیث، به ترتیب حروف الفبا تنظیم شده و شان نزول هر مثل ذکر شده است. روش دهخدا نوعی کار تطبیقی است و نشان میدهد که اغلب مثلهای عرب ریشه فارسی دارد. در این کتاب به نکتههای علمی و تاریخی هم توجه شده است.[۷۹]
چرندوپرند
- چرندوپرندها زبانی گزنده و لحنی شوخ داشت، آنطور که مردم کوچه و بازار از هر قشر و طبقه میپسندیدند. به تعبیری جملات و ترکیبات ادبی دهخدا در چرندوپرند، به خلاف شیوه رایج ادبی، به زبان جاری تودههای مردم نزدیک است و کوشش شده در شیوه بیان خارق عادت عمل شود. نثر دهخدا از زبان زنده و جاری مردم، مثلها و متلها، کنایهها و متلکها، تکیهکلامها و اصطلاحها، دشنامها، شوخیها و اعتقادها و خرافههای مردم مدد میگیرد.[۸۰]
- پیدایش عامل لحن زبان، تغییر زاویه دید، شکست زمان، نقش گفتگو در پیشبرد روایت و به کارگیری زبان توصیفی متفاوت برای تیپهای مختلف اجتماعی، برخی از ویژگیهای مقالات دهخدا در صوراسرافیل است.
- چرندوپرند به عنوان شاخصی از آغاز یک دوره جدید ادبی دارای ارزش و اعتبار ویژهای است که اهل نظر جملگی آن را تایید میکند و آن را سنگبنای سبکی در نثر فارسی میدانند که بعدها در یکی بود یکی نبود جمالزاده به عنوان اولین داستاننویس فارسی تبلور پیدا کرد.[۸۱]
- دهخدا برای هر چرندوپرند و بیان هر ایده و مطلب تازهای که به ذهنش میرسید سبک و شیوهای تر و تازه انتخاب میکرد. گاهی مطالبش را به صورت نامه یا پاسخ آنها و عریضه و شکواییه مینوشت و گاهی هم به صورت مقالهای که گردهای شبیه داستانهای کوتاه و نمایشنامههای نویسندگان نسل پس از خود داشت.[۸۲]
- این مقالات را با آثار عبیدزاکانی مقایسه کرده اند.
آثار ترجمه شده از دهخدا به زبانهای دیگر
Charand-o Parand, Revolutionary Satire from Iran, Ali Akbar Dehkhoda, 1907-1909, Janet Afary, John R. Perry, Yale University Press
منبع شناسی
آمیختگی شخصیت ادبی و سیاسی ممتاز علیاکبر دهخدا موجب توجه بسیاری از نویسندگان به بررسی زندگی و اندیشه وی گشته است. او را شاید بتوان به عنوان یکی از زنده ترین چهرههای ایرانی در میان پژوهشها و بالاخص سوژه زندگینامه نویسان نامید. درباره او کتابها و مقالات بیشماری نوشته شده است
- دخوی نابغه[۸۳]، ولیالله درودیان : گزیدهای از مقالات چاپ نشده یا کمتر دیده شده علیاکبر دهخدا را در این کتاب جمع آوری کرده است. گردآورنده در نخستین بخش کتاب، اظهارنظرها و بازتابهای چاپ اول این کتاب را همراه با زندگینامهای از دهخدا نگاشته و طبع کرده است. آثار و تالیفاتی که از دهخدا در این کتاب درج شده عبارت است از نگاهی به «ترجمه عظمت و انحطاط رومیان و ترجمه روحالقوانین اثر منتسکیو»، «فرهنگ فرانسه به فارسی»، «شرححال ابوریحان محمدبن احمد خوارزمی بیرونی» و تصحیح و تحشیه دیوانهای ناصرخسرو، سیدحسن غزنوی، حافظ، منوچهری، فرخی سیستانی، مسعود سعد سلمان، سوزنی سمرقندی، ابن یمین، یوسف و زلیخای منسوب به فردوسی، صحاحالفرس، لغت فرس اسدی، امثال و حکم، مجموعه مقالات و دیوان اشعار.
از همین نویسنده آثار دیگری نیز در شرح دهخدا وجود دارد که میتوان به سه کتاب دهخدای شاعر (نقد و بررسی)[۸۴]، برگزیده و شرح آثار دهخدا (مجموعه ادب جوان) [۸۵] و بازخوانی چرندوپرند دهخدا [۸۶] و دهخدا مرغ سحر در شب تار[۸۷] اشاره کرد.
- خاطرات دهخدا از زبان دهخدا، محمد دبیرسیاقی[۸۸] : مرحوم محمد دبیرسیاقی همکار دهخدا در سازمان لغتنامه بود و همین همکاری و صمیمیت و شناخت بیواسطه موجب شده که به اسناد دست اول و دستنوشتههای منتشر نشده بسیاری از دهخدا دسترسی داشته باشد. دبیرسیاقی راه دهخدا را ادامه داد و میتوان وی را در کنار محمد معین مبلغ قابل اعتماد کارنامه دهخدا دانست. دبیرسیاقی در کتابهایی دیگری چون مقالات دهخدا[۸۹] و دیوان اشعار دهخدا[۹۰] آثاری از دهخدا را تنظیم و منتشر کرده است.
- صوراسرافیل و علیاکبر دهخدا، کامیار عابدی[۹۱] : کامیار عابدی در این مجموعه پس از مقدمهای در باب انقلاب مشروطه و بنیادهای فرهنگی آن، نکاتی درباره روزنامه صوراسرافیل بیان میکند و در پی آن شرحی از زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی علیاکبر دهخدا همراه با تحلیلی در باب آرای سیاسی و اجتماعی، همچنین سرودهها، آثار و پژوهشهای وی به دست میدهد .
- نامههای سیاسی دهخدا، ایرج افشار[۹۲] : ایرج افشار در مقدمه کتاب مینویسد«در این دفتر، آن مقدار از نامههای علیاکبر دهخدا که جنبه سیاسی و اجتماعی دارد و به دست من افتاده است به چاپ میرسد تا علاقمندان نسبت به احوال او بتوانند از این نوشتهها در نگارش و تحقیق آنچه درباره او نوشته میشود بهره درست ببرند و دهخدا را از روی نوشتههای دوستانه و سیاسیاش بیشتر و بهتر بشناسند.» در این کتاب نامههای دهخدا به سید نصرالله تقوی، سید محمد صراف، ابوالحسن معاضدالسلطنه، محمد قزوینی و نامههای اداری وی در زمان راهسازی خراسان چاپ شده است.
- احوال و افکار علیاکبر دهخدا، عباس قنبرزاده : نمونهای از شرح حال نویسی و جمعآوری خاطراتی از دهخدا را می توان در اثر عباس قنبرزاده مشاهده کرد.
- معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، شهناز مرادیکوچی و فتحالله اسماعیلیگلهرانی : آنچه در این کتاب عرضه میشود کوششی است برای نشان دادن و ارزیابی کردن کم و کیف فعالیت ادبی و فرهنگی و سیاسی علامه علیاکبر دهخدا، از طریق ثبت پارهای از آثار خود او و همچنین آرا و نظراتی که نویسندگان، شاعران، محققان، منتقدان درباره حیات سیاسی و اجتماعی و آثار ادبی و فرهنگی او نوشتهاند.[۹۳] شهناز مرادیکوچی و فتحالله اسماعیلیگلهرانی علاوه بر گردآوری مقالات و هماهنگی موضوعی بین آنان، زندگینامه مفصلی از دهخدا نوشتند که شاید بتوان آن را کاملترین و مستندترین اثر در معرفی دهخدا دانست.
- همنوا با مرغ سحر؛ زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، بلقیس سلیمانی : عناوین این کتاب شامل از تولد تا مبارزه، از مبارزه تا تبعید، مبارزه در غربت، دهخدا در عرصه سیاست، قافله مرگ، علامه علیاکبر دهخدا مبتکر یا موسس نثر نوین فارسی، دهخدا و سوسیالیسم، لغتنامه بنایی سترگ، در کسوت شاعری، شعر فکاهی، اشعار متجددانه، شعر سنتی، منابع و گزیده اشعار. این کتاب به نویسندگی بلقیس سلیمانی منتشر شده است.
- یاد آر ز شمع مرده یاد آر؛ زندگی، نقد و تحلیل اشعار دهخدا، سحر مازیار : سحر مازیار در ابتدای کتاب نوشته است «گردآوری این کتاب تلاشی است در جهت شناساندن دهخدا با تمرکز بر وجه شاعرانه او و اشعارش. از آن رو که کتابها و مقالات بسیاری در باب زندگی سیاسی او نوشته شده، ما در این کتاب به وجه سیاسی او کمتر پرداختهایم و در کنار وجه شاعریش تا حدودی نیز به جنبه طنزپردازی او توجه نشان دادهایم، چرا که بسیاری از اشعار مهم او در قالب طنز سراییده شده است. در مجموع باید گفت که این کتاب مجموعهایست از جستارهایی که در باب شعر دهخدا و جنبه شاعری او نگاشته شده است.»[۹۴] مقالات این کتاب شامل عناوین طنز دهخدا، دهخدای شاعر، یاد و خاطرات، گزیده اشعار و کتابشناسی است.
- زندگینامه علامه علیاکبر دهخدا با تاکید بر جنبه سیاسی آن، رضا یعقوبی[۹۵] : سعی رضا یعقوبی بر آن بوده است تا حد امکان، با استفاده از مدارک و مستندات موجود به جمعبندی و تنظیم خلاصهای از زندگی آن بزرگوار با تاکید بر جنبههای مختلف فعالیتهای سیاسی وی بپردازد. وی در مقدمه کتاب مینویسد: «علت عمده شهرت و برجستگی علیاکبر دهخدا فعالیتهای سیاسی وی است و همین امر ما را بر آن داشت که با انتشار کتاب حاضر قسمتی از دین خویش را به یکی از عناصر فرهنگساز این سامان ادا کنیم.»[۹۶]
- علیاکبر دهخدا، علیاکبر ولایتی[۹۷] : جلد هشتم از مجموعه آفرینندگان فرهنگ و تمدن اسلام و بوم ایران که به کوشش علیاکبر ولایتی منتشر شده است. این کتاب در 9 فصل تدوین شده است. فصل اول درباره اوضاع سیاسی - اجتماعی ایران در دوران قاجار است. فصل دوم کتاب «تولد در عصر استبداد» نام دارد و در فصل سوم که «دمیدن صور اسرافیل» نام دارد، چگونگی به راه افتادن نشریه صور اسرافیل روایت میشود. فصل چهارم کتاب درباره «اندیشههای سیاسی - اقتصادی» دهخدا است. فصل پنجم این کتاب، درباره «لغتنامه دهخدا» است. «امثال و حکم دهخدا» هم در فصل ششم کتاب مورد بررسی قرار گرفته است. نمونههایی از شعر دهخدا در فصل هفتم کتاب با عنوان «دهخدای شاعر» بررسی شده است. در فصل هشتم هم آثار دهخدا تجزیه و تحلیل شدهاند. فصل نهم و پایانی کتاب هم سالشمار زندگی دهخدا است که منابع و ماخذ تهیه کتاب را در برمیگیرد.[۹۸]
- مسافر روشنی، میترا بیات[۹۹] : این رمان - مستند به نویسندگی میترا بیات براساس زندگی علیاکبر دهخدا نوشته شده است. محمدباقر رضایی از طرف «گروه اخلاق و زندگی شهروندی»[۱۰۰] این رمان را در سال ۱۳۹۶ برای سلسله برنامه کتاب شب رادیو تهران تنظیم کرد و با صدای بهروز رضوی پخش شد.[۱۰۱]
علاوه بر این میتوان به کتابچه علیاکبر دهخدا[۱۰۲] از مجموعه دانشوران دیروز و امروز انتشارات محراب قلم به کوشش حسن سالاری برای گروه سنی کودک و نوجوان؛ علیاکبر دهخدا[۱۰۳] به کوشش مهناز بهمن در ۹۹ صفحه با نشر موسسه فرهنگي مدرسه برهان؛ حکایتهای دهخدا[۱۰۴] گزیده حکایتهای ترتیبی از لغتنامه دهخدا به انتخاب محمدحسین صفاخواه؛ گزیده آثار دهخدا[۱۰۵] به انتخاب حسن احمدی گیوی و علامه علیاکبر دهخدا[۱۰۶] به اهتمام علی جانزاده اشاره کرد.
مقاله شناسی
درباره دهخدا و بررسی اندیشه سیاسی و نقد ادبی وی صدها مقاله ژورنالیستی و علمی وجود دارد. از جمله میتوان به چرندوپرند دهخدا و مکان در طنزنویسی فارسی نوشته ایرج افشار، دهخدا، شاعر یا استاد شعر؟ نوشته عبدالحسین زرین کوب، درباره اثر بزرگ علیاکبر دهخدا: امثال و حکم نوشته احسان طبری، سرمقالههای سروش استانبول نوشته مهرداد سلیمی، دهخدا به عنوان آغازگر تحول نوشته مهدی اخوانثالت، دخو نوشته غلامحسین یوسفی اشاره کرد.علاوه بر این نام دهخدا به عنوان یک فصل در بسیاری از کتابهای تاریخی، ادبی، اجتماعی و سیاسی دیده میشود.
پایاننامههای مرتبط با دهخدا
- تحلیل و نقد نکات دستوری لغتنامه دهخدا، شهرزاد نیازی، دکتری تخصصی، ۱۳۹۱
- بررسی شعر «یاد آر ز شمع مرده یادآر» دهخدا و مقلدان آن، محمدمهدی منصور، کارشناسی ارشد، ۱۳۹۱
- بررسی و تحلیل شگردهای طنزآفرینی علیاکبر دهخدا در چرندوپرند و دیوان اشعارش، سیداحمد پارسا، کارشناسی ارشد، ۱۳۹۵
- بازتاب اندیشههای سیاسی-اجتماعی علیاکبر دهخدا بر تحولات سیاسی دوران مشروطه، محمد قدمگاهی، کارشناسی ارشد، ۱۳۹۲
- کتاب شناسی توصیفی - انتقادی دهخدا، محترم قربانی، کارشناسی ارشد، ۱۳۹۰
- صور خیال در اشعار دهخدا، مجتبی نعیمی، کارشناسی ارشد، ۱۳۹۰
- زمینههای استبدادستیزی و استبدادپذیری در امثال و حکم دهخدا، مصطفا قهرمانی ارشد، کارشناسی ارشد، ۱۳۸۹
- رویکرد چندرشتهای به وجوه طنز در امثال و حکم دهخدا، حمیده مظفری، کارشناسی ارشد، ۱۳۸۹[۱۰۷]
ناشران آثار دهخدا
انتشارات دانشگاه تهران و انتشارات امیرکبیر ناشر دو اثر مهم دهخدا یعنی لغتنامه و امثال و حکم است.
نوا و نگاه
قطعه نوار مغناطیسی که دقایقی صدای ضبط شده از علامه دهخدا است را دکتر حسن رهارود به کتابخانه مجلس اهدا نمود. علی ططری نقل میکند «به اتفاق چند تن از دوستان به منزل ایشان رفته بودیم. در بین اوراق و کتابهای کتابخانه به ناگاه چشمانم به جعبهای فلزی افتاد که در لابلای کتابها افتاده بود، جعبه را بیرون آوردم که روی آن نوشته بود صدای دهخدا، از آقای دکتر رهاورد پرسیدم، ایشان تأیید نمودند که تنها صدای بازمانده از دهخدا همین است و آن را از دهخدا گرفته است. البته بعدها یعنی تقریباً دو سه هفته بعد متوجه شدم قرینه همین نوار را مؤسسه دهخدا در اختیار دارد که آنها از دستیار دهخدا یعنی دبیر سیاقی گرفته بودند.» [۱۰۸]
-
نامهای به مجلس شورای ملی، نمونهای از دستخط علیاکبر دهخدا -
یاد آر ز شمع مرده یاد آر، نمونهای از دستخط علیاکبر دهخدا -
نامهای به مجلس شورای ملی، نمونهای از دستخط علیاکبر دهخدا -
شعری از دهخدا، نمونهای از دستخط علیاکبر دهخدا
پانویس
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، ۱۷تا۹۴.
- ↑ سیاقی، خاطرات دهخدا از زبان دهخدا، ۹تا۱۰.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآر، ۴۴۷.
- ↑ بالایی، سرچشمههای داستان کوتاه فارسی، ۶۹.
- ↑ یعقوبی، زندگینامه علامه علیاکبر دهخدا، ۱۸تا۱۹.
- ↑ افشار، نامههای سیاسی دهخدا، ۲۵.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۸۶.
- ↑ دامادی، سیدمحمد. فارسی عمومی. تهران: نشر دانشگاه تهران. ص. ۶۴.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۴۴۸.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۵۵۷تا۵۶۱.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۱۴۵.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۱۳۲.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۱۷۴.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۷۲.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۶۷.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۱۷۴.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۷.
- ↑ مجله آینده، شماره ۹-۷ ص ۴۷۷-۴۷۶
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۱۰تا۱۴.
- ↑ دهخدا، مجموعه مقالات، ۵.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۸.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۱۷.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۲۳.
- ↑ عکسی از دهخدا با دانش آموزان مدرسه سن لویی وجود دارد. زندگینامه نویسان این عکس را تفسیر نکردهاند اما به راحتی میتوان جایگاه شاگرد و استادی را از آن تصویر استنباط کرد.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۳۱تا۴۳.
- ↑ کسروی، احمد. تاریخ مشروطه ایران. ص. ۶۵۶-۶۵۵. احمد کسروی در همین جا ذکر میکند «سیدحسین بروجردی گفت: بنا شده است شش نفر از مفسدین که در سفارتخانه انگلیس بودند نفی و تبعید شوند که هر یک را از قرار ماهی ۱۵۰ تومان پول بدهند. جز تقیزاده که بینیازی نموده، پولی نگرفت، دیگران گرفتند.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۵۰.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۶۴.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۶۶.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۷۱تا۸۱.
- ↑ بهار، محمدتقی. تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران. ص. ۱۰-۹.
- ↑ یکی از نقش آفرینیهای حزب اعتدال در دوره مجلس دوم که تبعاتی کم و بیش منفی با خود داشت، پیروزی این حزب در انتخاب نائبالسلطنه بود که به رای مجلس واگذار شده بود. در دوران سه ساله نیابت سلطنت ناصرالملک، دموکراتها بیش از پیش در تنگنا قرار گرفتند. برخی از جراید آنها تعطیل و برخی از اعضا آن تبعید شدند. البته در نهایت نیز وی در پاسخ به التیماتوم روسیه مبنی بر اخراج مستر شوستر آمریکایی، مجلس را تعطیل و بساط هر دو گروه اعتدال و دموکرات را برچید.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۸۲تا۸۵.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۴۶۴.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۱۷تا۲۵.
- ↑ عمواوغلی، حیدر. چکیده انقلاب. ترجمهٔ رضازاده ملک. ص. ۴۳-۲۵.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۲۹۳.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۶۳تا۶۵.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۰.
- ↑ رضوانی، محمداسماعیل، مجله آینده، شماره ۹-۷، ص ۵۰۷
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۳.
- ↑ مقدمه لغتنامه دهخدا، ص ۴۰۷
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۱۶تا۹۴.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۲۴.
- ↑ سینمایی دهخدا، شبکه دو سیما.
- ↑ مستند پرتره «شناسای سخن» آماده نمایش شد، خبرگزاری مهر.
- ↑ www.instagram.com/aliakbarsanati_foundation صفحه اینستاگرام مربوط به علیاکبر صنعتی .
- ↑ خبرگزاری فارس، جایزه جشنواره نشان دهخدا آب رفت!/ تقدیر از استاد پیشکسوت علوم انسانی.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۲۵تا۲۶.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۳۰.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۱۸۴.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۲۹۳.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۱۰.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۱۸۳.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۲۱۱.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۲۶۰.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۲۴۵.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۷۶.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۴۴۸.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۱۰۰.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۱۷۷.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار، ۷۳.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۲۱۸.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۲۲۴.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۷۳.
- ↑ از سخنرانی مجتبی مینوی در جلسه یادبود هدایت،مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۷۴. و نیز کتاب عقاید و افکار درباره هدایت، ص ۱۰۸
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۱۰۶.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۷۵.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۱۴۴.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۵تا۴۸.
- ↑ مجله دانش، سال دوم، شماره هشتم
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۵۲تا۶۸.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۳.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۴.
- ↑ سلیمانی، همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا، ۱۴۶.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۱۹۷.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۴۳.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۲۵تا۲۶.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۱۹۷.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۲۵تا۲۶.
- ↑ درودیان، ولیالله (۱۳۸۴). دخوی نابغه. تهران: نشر گل آقا.
- ↑ درودیان، ولیالله (۱۳۶۲). دهخدای شاعر (نقد و بررسی). تهران: نشر امیرکبیر.
- ↑ درودیان، ولیالله (۱۳۷۴). برگزیده و شرح آثار دهخدا (مجموعه ادب جوان). تهران: نشر فرزان روز.
- ↑ درودیان، ولیالله (۱۳۸۸). بازخوانی چرندوپرند دهخدا. تهران: نشر سوره مهر.
- ↑ درودیان، دهخدا، مرغ سحر در شب تار.
- ↑ دبیر سیاقی، محمد (۱۳۵۹). خاطرات دهخدا از زبان دهخدا. تهران: نشر کتاب پایا.
- ↑ دهخدا، علیاکبر (۱۳۵۸). مجموعه مقالات. به کوشش سیدمحمد دبیر سیاقی. نشر گلشن. ص. ۵.
- ↑ دبیر سیاقی، محمد (۱۳۶۶). دیوان اشعار دهخدا. تهران: نشر تیراژه.
- ↑ عابدی، کامیار (۱۳۷۹). صوراسرافیل و علیاکبر دهخدا. نشر کتاب نادر.
- ↑ افشار، ایرج (۱۳۵۸). نامههای سیاسی دهخدا. تهران: نشر روزبهان.
- ↑ شهناز، معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا، ۹تا۱۰.
- ↑ مازیار، یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا، ۱۰.
- ↑ یعقوبی، رضا (۱۳۷۷). زندگینامه علامه علیاکبر دهخدا با تاکید بر جنبههای سیاسی آن. نشر زهد.
- ↑ یعقوبی، زندگینامه علامه علیاکبر دهخدا، ۱۸تا۱۹.
- ↑ ولایتی، علیاکبر (۱۳۹۳). علیاکبر دهخدا. تهران: نشر امیرکبیر.
- ↑ علیاکبر دهخدا به قلم علیاکبر ولایتی منتشر شد، خبرگزاری مهر.
- ↑ بیات، میترا (۱۳۸۷). مسافر روشنی. نشر سروش.
- ↑ داستان زندگی علیاکبر دهخدا یک هفته در کتاب شب رادیو تهران، صدای جمهوری اسلامی ایران.
- ↑ مسافر روشنی، ایران صدا.
- ↑ سالاری، حسن (۱۳۹۲). علیاکبر دهخدا. نشر محراب قلم.
- ↑ بهمن، مهناز (۱۳۸۲). دهخدا. نشر موسسه فرهنگي مدرسه برهان.
- ↑ صفاخواه، محمدحسین (۱۳۷۸). حکایتهای دهخدا. نشر قدیانی.
- ↑ احمدی گیوی، حسن (۱۳۷۵). گزیده آثار دهخدا. نشر قطره.
- ↑ جانزاده، علی (۱۳۶۲). علامه علیاکبر دهخدا. نشر جانزاده.
- ↑ پژوهشگاه علوم و فناوری اطلاعات ایران (ایرانداک)، سامانه گنج، جستجو پایاننامههای مرتبط با علیاکبر دهخدا.
- ↑ تهران شناسی، روایت تنها صدای موجود و ضبط شده از علیاکبر دهخدا.
منابع
- سلیمانی، بلقیس (۱۳۷۹). همنوا با مرغ سحر، زندگی و شعر علیاکبر دهخدا. تهران: ثالث.
- بالایی، کریستف (۱۳۶۶). سرچشمههای داستان کوتاه فارسی. ترجمهٔ احمد کریمی حکاک. تهران: پاپیروس.
- دبیرسیاقی، سیدمحمد. خاطرات دهخدا از زبان دهخدا. تهران: کتاب پایا.
- درودیان، ولیالله (۱۳۸۳). دهخدا مرغ سحر در شب تار. تهران: اختران.
- شهناز، مرادی کوچکی؛ فتحالله، اسماعیلی گلهرانی (۱۳۸۲). معرفی و شناخت علیاکبر دهخدا. تهران: قطره.
- الگو:یادکرد کتاب نام خانوادگی= یعقوبی
- مازیار، سحر (۱۳۶۲). یادآر ز شمع مرده یادآٰر، زندگی، نقد، تحلیل اشعار دهخدا. تهران: سخن.
- افشار، ایرج (۱۳۵۸). نامههای سیاسی دهخدا. تهران: روزبهان.
پیوند به بیرون
- «جایزه جشنواره نشان دهخدا آب رفت!». خبرگزاری فارس، ۲۲آبان۱۳۹۱. بازبینیشده در ۵مهر۱۳۹۸.
- «مستند پرتره «شناسای سخن» آماده نمایش شد». خبرگزاری مهر، ۵اسفند۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲شهریور۱۳۹۸.
- «علیاکبر دهخدا بهقلم علیاکبر ولایتی منتشر شد». خبرگزاری مهر، ۲فروردین۱۳۹۱. بازبینیشده در ۳شهریور۱۳۹۸.
- «فایل صوتی مسافر روشنی». ایران صدا. بازبینیشده در ۸شهریور۱۳۹۸.
- «داستان زندگی علیاکبر دهخدا یک هفته در کتاب شب رادیو تهران». صدای جمهوری اسلامی ایران، ۵اسفند۱۳۹۶. بازبینیشده در ۸شهریور۱۳۹۸.
- «روایت تنها صدای موجود و ضبط شده از علیاکبر دهخدا». تهرانشناسی، ۸بهمن۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸.
- «جستوجو پایاننامههای مرتبط با علیاکبر دهخدا». ایرانداک. بازبینیشده در ۲۰شهریور۱۳۹۸.