یدالله رؤیایی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
آقای مستقیم (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
آقای مستقیم (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۲: خط ۳۲:
|همسر                    = مادلن
|همسر                    = مادلن
|شریک زندگی              =
|شریک زندگی              =
|فرزندان                = سارا
|فرزندان                = همام، سارا و کاویان
|تحصیلات                  = دکترای حقوق بین‌الملل
|تحصیلات                  = دکترای حقوق بین‌الملل
|دانشگاه                = دانش‌سرای شبانه‌روزی تربیت معلم، دانشگاه تهران
|دانشگاه                = دانش‌سرای شبانه‌روزی تربیت معلم، دانشگاه تهران
خط ۹۴: خط ۹۴:
==زندگی و تراث==
==زندگی و تراث==
===سال‌شمار رویایی===
===سال‌شمار رویایی===
'''۱۳۴۰''': نشر «بر جاده‌های تهی»، انتشارات کیهان {{سخ}}
'''۱۳۱۱''': یدالله رویایی در هفده اردیبهشت سال ۱۳۱۱ در دامغان به دنيا آمد.
'''۱۳۳۲''': به‌دنبال کودتای ۲۸ مرداد و فرار از دامغان چندی به زندگی مخفی، و ترک و گریز، گذرانید و سرانجام در اسفندماهِ همان سال دستگیر شد و به زندان افتاد. زندان‌های او: زندان باغشاه، زندان زیرطاقی (زیرزمين مخوف پلیس تهران)، زندان موقت.
'''۱۳۳۳''': نشر اولین اشعار با نام مستعار «رویا» در مجلات آن دوره.{{سخ}}
'''۱۳۳۶''': دستگیری و حبس در زندان لشگر ۲ زرهی سلطنت‌آباد.{{سخ}}
'''۱۳۴۰''': نشر «بر جاده‌های تهی»، انتشارات کیهان، تأسیس هفته‌نامه‌ٔ ادبی بارو به اتفاق [[احمد شاملو]]. {{سخ}}
'''۱۳۴۴''': انتشار «شعرهای دریایی»، انتشارات مروارید{{سخ}}  
'''۱۳۴۴''': انتشار «شعرهای دریایی»، انتشارات مروارید{{سخ}}  
'''۱۳۴۶''': تأسیس شرکت انتشاراتی روزن به اتفاق محمود زند و [[ابراهیم گلستان]]. اداره و انتشار دفترهای روزن، فصلنامه‌ای در شعر، نقاشی و قصه با همکاری گروه شاعران شعر حجم.
'''۱۳۴۷''': نشر «دلتنگی‌ها»، انتشارات روزن {{سخ}}
'''۱۳۴۷''': نشر «دلتنگی‌ها»، انتشارات روزن {{سخ}}
'''۱۳۴۷''': نشر «از دوستت دارم»، انتشارات روزن {{سخ}}
'''۱۳۴۷''': نشر «از دوستت دارم»، انتشارات روزن، مصاحبهٔ تلویزیون ملّی ایران با یداللّه رؤیائی و احمد شاملو پیرامون شعر معاصر و ضرورتش، ازدواج با بانویی سوییسی به‌نام مادلن که بعدها مریم نامیده‌شد.{{سخ}}
'''۱۳۴۸''': بیانیهٔ حجم‌گرایی (اسپاسمانتالیسم) که به خلق نگرش تازه‌ٔ شعری با عنوان «[[شعر حجم]]» منجر شد، به همراه گروهی از شاعران آوانگارد و متمایل به حجم‌گرایی. تأسیس جایزه‌ٔ ادبی شعر سال به سرمایه‌گذاری تلویزیون ملی ایران و ژوری مرکب از [[مسعود فرزاد]]، [[محسن هشترودی]]، [[فریدون رهنما]]، [[بیژن جلالی]]، [[پژمان بختیاری]] و یدالله رؤیائی.
'''۱۳۵۲''': تولد اولین فرزندش همام.
'''۱۳۵۳''': تولد دومین فرزندش سارا.
'''۱۳۵۶''': نشر «یدالله رویایی با صدای یدالله رویایی»، کاست یک ساعتی، به انتخاب [[احمدرضا احمدی]] و با موسیقی مجید انتظامی، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تهران.
'''۱۳۵۷''': انتشار «هلاک عقل به وقت اندیشیدن»، مروارید {{سخ}}
'''۱۳۵۷''': نشر «از سکوی سرخ» یا «مسائل شعر»، مروارید {{سخ}}
'''۱۳۵۸''': تأسیس مدرسه‌ی زبان و ادبیات فارسی در پاریس و تدریس در آن قریب به ۱۵ سال (تا ۱۹۹۴ میلادی)
'''۱۳۶۳''': تولد سومین فرزندش کاویان.
'''۱۳۶۵''': مرگ همسرش، مادلن.
'''۱۳۶۶''': ازدواج با کاترین.
'''۱۳۶۹''': نشر «لبریخته‌ها»، در پاریس{{سخ}}
'''۱۳۶۹''': نشر «لبریخته‌ها»، در پاریس{{سخ}}
'''۱۳۷۱''': نشر «لبریخته‌ها»، انتشارات نوید شیراز{{سخ}}  
'''۱۳۷۱''': نشر «لبریخته‌ها»، انتشارات نوید شیراز{{سخ}}  
'''۱۳۸۴''': انتشار «هفتاد سنگ قبر»، نشر گردون {{سخ}}
'''۱۳۷۳''': «در سال‌های شبانه»، در زبان فرانسه با ترجمه‌هایی از «دومی‌نیک پره‌شه»، و نقاشی‌هایی از حسین زنده‌رودی، انتشارات (I'Oeil  Ecoute) چشم شنوا، موزه بر نه، برنه.
'''۱۳۷۴''': «شعر حجم، شعر حرکت» (Poésie de volume Poésie de mouvement) در زبان فرانسه. پاسخ به اقتراح برنار نوئل، شاعر فرانسوی: «شعر چیست؟»، انتشارات  J.  M. Place پاریس.
'''۱۳۷۵''': «امضائی بر پشت»، به انگلیسی. (Back Signing). ترجمهٔ لطفعلی خُنجی. انتشارات Meded-Peka لندن، به کوشش و انتخاب و مقدمهٔ افشین بابازاده.
'''۱۳۷۶''': «پس مرگ چیزی دیگر بود»، در زبان فرانسه، ترجمهٔ کریستف بالایی و برنار نوئل، و ترجمهٔ جمعی شاعران در بنیاد "Royaumont". انتشارات Créaphis، پاریس. «طول راه، قربانی دیارم»، در زبان سوئدی، به ترجمهٔ شاعر سوئدی یان استرگرن (Jan Ostergren) و شاعر ایرانی [[سهراب مازندرانی]]، انتشارات باران، استکهلم.
'''۱۳۷۷''': انتشار «هفتاد سنگ قبر»، نشر گردون {{سخ}}
'''۱۳۸۰''': دریافت عنوان شوالیهٔ ادب و هنر از دولت فرانسه.
'''۱۳۸۱''': نشر «من گذشته: امضا»، انتشارات کاروان {{سخ}}
'''۱۳۸۱''': نشر «من گذشته: امضا»، انتشارات کاروان {{سخ}}
'''۱۳۸۷''': انتشار «در جستجوی آن لغت تنها»، انتشارات کاروان{{سخ}}
'''۱۳۵۷''': انتشار «هلاک عقل به وقت اندیشیدن»، مروارید {{سخ}}
'''۱۳۵۷''': نشر «از سکوی سرخ» یا «مسائل شعر»، مروارید {{سخ}}
'''۱۳۸۶''': نشر «عبارت از چیست؟ (از سکوی سرخ ۲)»، آهنگ دیگر {{سخ}}
'''۱۳۸۶''': نشر «عبارت از چیست؟ (از سکوی سرخ ۲)»، آهنگ دیگر {{سخ}}
'''۱۳۸۷''': انتشار «در جستجوی آن لغت تنها»، انتشارات کاروان. مجموعه اشعار یدالله رویائی، جلد اول، مؤسسهٔ انتشارات نگاه.{{سخ}}
'''۱۳۹۶''': مرگ دخترش سارا.
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری===
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری===
یدالله رویایی در سن‌ بیست‌ویک‌سالگی، یعنی در سال ۱۳۳۲، از دامغان به تهران مهاجرت می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۲۶۹}}</ref> یدالله رویایی در سال ۱۳۵۴ از ایران به‌اروپا مهاجرت کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۱۹۴}}</ref>
یدالله رویایی در سن‌ بیست‌ویک‌سالگی، یعنی در سال ۱۳۳۲، از دامغان به تهران مهاجرت می‌کند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۲۶۹}}</ref> یدالله رویایی در سال ۱۳۵۴ از ایران به‌اروپا مهاجرت کرد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = رویایی|نام = یدالله|عنوان = عبارت از چیست؟|ص=۱۹۴}}</ref>

نسخهٔ ‏۲۳ آذر ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۴۳

یدالله رویایی

برای شاعران چیزی خطرناک‌تر از کلمه‌ها و رابطه‌هاشان نیست.
زمینهٔ کاری سرایش، نویسندگی و نظریه‌پردازی ادبی
زادروز ۱۷ اردی‌بهشت ۱۳۱۱
دامغان، سمنان
محل زندگی دامغان، تهران، پاریس
در زمان حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی
رویدادهای مهم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، انقلاب اسلامی ۵۷
بنیانگذار شعر حجم
پیشه شاعری، نقدنویسی، نویسندگی،نظریه‌پرداز ادبی
سال‌های نویسندگی ۱۳۳۳ تا امروز
کتاب‌ها از دوستت دارم، دلتنگی‌ها، هفتاد سنگ قبر و...
تخلص رویا
همسر(ها) مادلن
فرزندان همام، سارا و کاویان
مدرک تحصیلی دکترای حقوق بین‌الملل
دانشگاه دانش‌سرای شبانه‌روزی تربیت معلم، دانشگاه تهران
دلیل سرشناسی بیانیهٔ شعر حجم
اثرگذاشته بر منصور خورشیدی و هوشنگ بادیه‌نشین و ...
اثرپذیرفته از ادبیات مدرن اروپا

یدالله رویایی متولد ۱۷ اردیبهشت ماه سال ۱۳۱۱ در دامغان، پایه‌گذار جریان «شعر حجم» در فضای ادبیات معاصر است. [۱] یدالله رویایی مطرح‌ترین شاعر «حجم‌گرا»، شاعری خود را از دههٔ سی آغاز نمود. نخستین مجموعهٔ شعر او «نغمه‌های زندگی» نام‌داشت. پس از آن، مجموعهٔ «بر جاده‌های تهی» را منتشر کرد. «بر جاد‌ه‌های تهی» شامل سه‌دفتر بود و نشان داد رویایی در صدد پیمودن راهی متفاوت و ارایهٔ شعری نامتعارف است. این مجموعه، رویایی را به‌عنوان شاعری نوپرداز و در عین حال تندرو معرفی کرد. در اشعار این مجموعه، تعقید، ابهام و نارسایی‌هایی وحود داشت که نتیجهٔ بهره‌مندی رویایی از استعارات و تشبیهات غریب و نیز تکلف و تصنعی بود که تعمداً در شعر او راه یافته‌بود. پس از انتشار «بر جاده‌های تهی»، رویایی در مقالاتی که به‌چاپ رساند، نظریه‌هایی در باب شاعری ارائه نمود. او چارچوب و تعریف تازه‌ای برای شعر عرضه کرد. مهم‌ترین محور نظریه‌های رویایی، «فرم» بود. رویایی ضمن آن‌که تعریف خاصی از «فرم» به‌دست‌داد، اهمیت «فرم» را در شعر گوشزد کرده و آن را به‌عنوان بنیادی‌ترین مسئلهٔ شعر معرفی کرد. [۲] از دیگر آثار او می‌توان از «شعرهای دریایی»، «دلتنگی‌ها» و «من گذشته: امضا» نام برد. «هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن»، «چهرهٔ پنهان حرف»، «از سکوی سرخ» و «عبارت از چیست؟» نیز در شمار آثار رویایی در حوزهٔ نقد و نظریهٔ شعرند.[۱]

داستانک

موراویای متحیر

دیدار با هویدا

پس از افزایش فشار سانسور بر نویسندگان و شاعران، جمعی از اهالی ادبیات و از جمله یدالله رویایی به‌دیدار نخست‌ وزیر وقت، امیرعباس هویدا می‌روند و مخالفتشان را با این موضوع، با نخست‌وزیر درمیان می‌گذارند. شرح این روایت به‌زبان رویایی:

ردشدن از سانسور

رویایی دربارهٔ سانسورچی‌های حکومت پهلوی و همچنین همکاری‌اش با پرویز اسلام‌پور می‌گوید:

انتخابات در کلاس دانشکدهٔ ادبیات

به‌نقل از محمدرضا شفیعی کدکنی:

سپیدی کاغذ، زادگاه من است

رویایی می‌گوید:

زندگی و تراث

سال‌شمار رویایی

۱۳۱۱: یدالله رویایی در هفده اردیبهشت سال ۱۳۱۱ در دامغان به دنيا آمد. ۱۳۳۲: به‌دنبال کودتای ۲۸ مرداد و فرار از دامغان چندی به زندگی مخفی، و ترک و گریز، گذرانید و سرانجام در اسفندماهِ همان سال دستگیر شد و به زندان افتاد. زندان‌های او: زندان باغشاه، زندان زیرطاقی (زیرزمين مخوف پلیس تهران)، زندان موقت. ۱۳۳۳: نشر اولین اشعار با نام مستعار «رویا» در مجلات آن دوره.
۱۳۳۶: دستگیری و حبس در زندان لشگر ۲ زرهی سلطنت‌آباد.
۱۳۴۰: نشر «بر جاده‌های تهی»، انتشارات کیهان، تأسیس هفته‌نامه‌ٔ ادبی بارو به اتفاق احمد شاملو.
۱۳۴۴: انتشار «شعرهای دریایی»، انتشارات مروارید
۱۳۴۶: تأسیس شرکت انتشاراتی روزن به اتفاق محمود زند و ابراهیم گلستان. اداره و انتشار دفترهای روزن، فصلنامه‌ای در شعر، نقاشی و قصه با همکاری گروه شاعران شعر حجم. ۱۳۴۷: نشر «دلتنگی‌ها»، انتشارات روزن
۱۳۴۷: نشر «از دوستت دارم»، انتشارات روزن، مصاحبهٔ تلویزیون ملّی ایران با یداللّه رؤیائی و احمد شاملو پیرامون شعر معاصر و ضرورتش، ازدواج با بانویی سوییسی به‌نام مادلن که بعدها مریم نامیده‌شد.
۱۳۴۸: بیانیهٔ حجم‌گرایی (اسپاسمانتالیسم) که به خلق نگرش تازه‌ٔ شعری با عنوان «شعر حجم» منجر شد، به همراه گروهی از شاعران آوانگارد و متمایل به حجم‌گرایی. تأسیس جایزه‌ٔ ادبی شعر سال به سرمایه‌گذاری تلویزیون ملی ایران و ژوری مرکب از مسعود فرزاد، محسن هشترودی، فریدون رهنما، بیژن جلالی، پژمان بختیاری و یدالله رؤیائی. ۱۳۵۲: تولد اولین فرزندش همام. ۱۳۵۳: تولد دومین فرزندش سارا. ۱۳۵۶: نشر «یدالله رویایی با صدای یدالله رویایی»، کاست یک ساعتی، به انتخاب احمدرضا احمدی و با موسیقی مجید انتظامی، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تهران. ۱۳۵۷: انتشار «هلاک عقل به وقت اندیشیدن»، مروارید
۱۳۵۷: نشر «از سکوی سرخ» یا «مسائل شعر»، مروارید
۱۳۵۸: تأسیس مدرسه‌ی زبان و ادبیات فارسی در پاریس و تدریس در آن قریب به ۱۵ سال (تا ۱۹۹۴ میلادی) ۱۳۶۳: تولد سومین فرزندش کاویان. ۱۳۶۵: مرگ همسرش، مادلن. ۱۳۶۶: ازدواج با کاترین. ۱۳۶۹: نشر «لبریخته‌ها»، در پاریس
۱۳۷۱: نشر «لبریخته‌ها»، انتشارات نوید شیراز
۱۳۷۳: «در سال‌های شبانه»، در زبان فرانسه با ترجمه‌هایی از «دومی‌نیک پره‌شه»، و نقاشی‌هایی از حسین زنده‌رودی، انتشارات (I'Oeil Ecoute) چشم شنوا، موزه بر نه، برنه. ۱۳۷۴: «شعر حجم، شعر حرکت» (Poésie de volume Poésie de mouvement) در زبان فرانسه. پاسخ به اقتراح برنار نوئل، شاعر فرانسوی: «شعر چیست؟»، انتشارات J. M. Place پاریس. ۱۳۷۵: «امضائی بر پشت»، به انگلیسی. (Back Signing). ترجمهٔ لطفعلی خُنجی. انتشارات Meded-Peka لندن، به کوشش و انتخاب و مقدمهٔ افشین بابازاده. ۱۳۷۶: «پس مرگ چیزی دیگر بود»، در زبان فرانسه، ترجمهٔ کریستف بالایی و برنار نوئل، و ترجمهٔ جمعی شاعران در بنیاد "Royaumont". انتشارات Créaphis، پاریس. «طول راه، قربانی دیارم»، در زبان سوئدی، به ترجمهٔ شاعر سوئدی یان استرگرن (Jan Ostergren) و شاعر ایرانی سهراب مازندرانی، انتشارات باران، استکهلم. ۱۳۷۷: انتشار «هفتاد سنگ قبر»، نشر گردون
۱۳۸۰: دریافت عنوان شوالیهٔ ادب و هنر از دولت فرانسه. ۱۳۸۱: نشر «من گذشته: امضا»، انتشارات کاروان
۱۳۸۶: نشر «عبارت از چیست؟ (از سکوی سرخ ۲)»، آهنگ دیگر
۱۳۸۷: انتشار «در جستجوی آن لغت تنها»، انتشارات کاروان. مجموعه اشعار یدالله رویائی، جلد اول، مؤسسهٔ انتشارات نگاه.
۱۳۹۶: مرگ دخترش سارا.

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

یدالله رویایی در سن‌ بیست‌ویک‌سالگی، یعنی در سال ۱۳۳۲، از دامغان به تهران مهاجرت می‌کند.[۸] یدالله رویایی در سال ۱۳۵۴ از ایران به‌اروپا مهاجرت کرد.[۹]

سارا رویایی، فرزند یدالله و مادلن

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

شعر

یدالله رویایی یکی از شـاعران پرکـار پـیش از انقلاب بود که پس از انقلاب، از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۹ هیچ شعری منتشر نکرد و در سال ۱۳۶۹ با انتشار مجموعهٔ شعر لبریخته‌ها اعلام حضور کرد. درواقع انتشـار ایـن مجموعـه، پایانی بر دوازدهسال سکوت شعری وی بود. از دلایل این سـکوت دوازده‌سـاله حرفـی بـه‌میان نیامده‌است، ولی پس از آن، رویایی با انتشار آثار متعدد شعری، به‌فهم شـعر حجـم در بین نسل جوان کمک کرد و باعث شد که شعر حجم کـه خـود بنیـان‌گـذار آن بـود، رونقی دوباره بگیرد. از مهم‌ترین آثار او به زبان فارسی می توان به‌ این موارد اشاره کرد: «از دوستت دارم»، «دلتنگیها»، «شعرهای دریایی»، «از جاده‌های تهـی»، «لبریختـه‌هـا»، «هفتـاد سنگ‌ قبر»؛ «من گذشته: امضا» و «در جستجوی آن لغت تنها» به‌ترتیب مجموعـه‌هـای شـعر چاپ‌شده از وی و «هلاک عقل به‌وقـت اندیشـیدن» در رابطه با مسایل شعر و «عبـارت از چیسـت؟» مجموعه‌ای از تئوری‌ها، مصاحبه‌ها و نقدهای وی درباب شعر معاصر است.[۱۰]
رویایی در دفتر اولش، «بر جاده‌های تهی» شاعری قصه‌پرداز است و اشعار نیمایی او در این زمینه، به‌شدت تأثیرگرفته از اشعار دوران پایانی شاعری نیما است. دفترهای بعدی رویایی، «شعرهای دریایی» و «از دوستت دارم»، مجموعه‌ای از اشعار روایی است، با این تفاوت که چون دفتر اول او، روایت، شعر را به‌خدمت نگرفته‌است؛ بلکه این شعر است که از ویژگی‌های روایتی نهایت استفاده را برده و حسی شاعرانه در روایات دمیده‌است. به‌باور اهالی ادبیات، این دود دفتر شعر رویایی بهترین آثار او هستند. [۱۱]


اتفاقات

گزارشی از فستیوال شعر یوگسلاوی

یدالله رویایی همراه با همسرش، در سال ۱۳۴۹ (یا ۱۳۵۰)، در «فستیوال جهانی شعر استروگا» در مقدونیه (یوگسلاوی سابق) شرکت کرد و او در این فرصت، با شاعرانی در کشورهای مختلف آشنا شد، از جمله ماتیا ماتیوسکی، شاعر جوان مقدونی و مدیر تلوزیون ملی مقدونیه و آندره فرنو، شاعر شهیر فرانسوی که وقتی شعر رویایی را می‌شنود، او را تحسین می‌کند و کتاب‌هایش را برای او می‌فرستد. تصویر رویایی در این سفر از سوسیالیسم به‌کلی تغییر می‌کند، چرا که در آن کشور که مرام سوسیالیستی-کمونیستی داشت، با شاعران و نویسندگان بسیاری حشرونشر داشت و ایشان از مصائب این مرام برای او تصویری واضح ارائه‌کردند. همچنین در فرودگاه بلگراد یک دیپلمات یوگسلویایی که به بانگوک می‌رفت، در گمرک، چمدان همسر یدالله رویایی، مادلن را به‌جای چمدان خود برداشته‌بود و این امر باعث شده‌بود که مادلن به‌دلیل نداشتن لباس در فستیوال شرکت نکند که با پیشنهاد دختر پذیرنده، قرار می‌شود فردا به‌بازار بروند و با خرج فستیوال برایش لباس بخرند. در همین بین دیپلمات آن‌ها را پیدا می‌کند. به‌قول رویایی «چیزی نمی‌ماند که دست‌وپایشان را ببوسد»، پس از این‌که می‌بیند ایشان دست به‌اسناد محرمانه‌اش نزده‌اند. یدالله رویایی در این فستیوال شعر «دلتنگی ۸» را می‌خواند و در ایران زمزمه‌هایی به‌وجود می‌آید که رویایی با این شعر جایزهٔ اصلی فستیوال، یعنی «تاج طلا couronne d'or» تصاحب خواهد‌کرد و آدم‌های رسمی و غیررسمی، به‌ رویایی می‌گویند تا خود را برای دریافت جایزه آماده کند. اما در روز آخر بنابر دستوری، جایزه را به‌شاعری از یوگسلاوی می‌دهند. چرا که هشت‌سال پیاپی هیچ شاعری از کشور میزبان، موفق به‌اخذ این جایزه نشده‌بود و همیشه برنده، شاعری از کشوری خارجی بوده‌است.[۱۲]

قضیهٔ جشنوارهٔ شعر فجر

خبر دعوت از یدالله رویایی در هشتمین جشنوارهٔ شعر فجر، این جشنواره را وارد مسیری کرد که ثانیه‌به‌ثانیه‌اش با آماج نقدها روبه‌رو بود. ابتدا، نقدها جسته‌وگریخته بود، شاعری در محفلی واکنش نشان می‌داد، دیگری در وبلاگی نقدی یا گفتاری می‌نوشت، آن یکی در گفتگو با خبرگزاری یا سایتی آمدن «شاعر حجم» را به‌صلاح نمی‌دانست. همچنین برخی از مطبوعات کثیرالانتشار نگاه انتقادی را به‌اوج رساندند. عبدالجبار کاکایی، دبیر هشتمین جشنوارهٔ شعر فجر حضور یدالله رویایی را در حد یک دعوت می‌دانست. با این حال او آمدن رویایی را به‌تاییدش از سوی وزارت خارجه و روادید حضور وی در ایران مشروط می‌دانست. در میان جامعهٔ شعر کشور هم دو جریان پیرامون حضور رویایی و دیگر شاعرانی که در خارج از ایران زندگی می‌کنند، وجود داشت. علی‌رضا قزوه در زمرهٔ مخالفان قرار داشت و می‌گفت که به‌بهانه توجه به رویکرد ادبی نمی‌توان از یک شاعر سیاسی دعوت کرد. از سوی دیگر، برخی دیگر از شاعران موافق حضور شاعران خارج‌نشین بودند. محمدعلی بهمنی در همین باره گفته بود: «یدالله رویایی شیوه‌دار شکلی از شعر است و ما نمی‌توانیم دربارهٔ این شکل شعر صحبت کنیم و از کسی که پایه‌گذار این شیوه و شکل است در جشنواره دعوت نکنیم.» از سوی دیگر، کاکایی بر این باور بود که یدالله رویایی بعد از انقلاب کم حاشیه بوده، در تشکیلات سیاسی خاصی عضویت نداشته و اساساً هیچ موضع‌گیری سیاسی بارزی نداشته‌است. این بحث ها و جبهه‌گیری تا مدتی همچنان ادامه‌داشت. تا این‌که جلسهٔ شورای سیاست‌گذاری شعر فجر برگزار شد و یکی از تصمیماتی که در این جلسه گرفته‌شد چنین بود: درخصوص دعوت از شاعران ایرانی خارج از کشور، بنا به‌محدودیت‌های زمانی و اولویت‌های داخلی، مقرر شد که در این جشنواره تنها از شاعران ساکن در داخل کشور دعوت به‌عمل آید و لذا دعوت از یدالله رویایی منتفی شد. [۱۳]

نمایش آثار هنری رویایی

نمایش‌گاه آثار هنری شاعر

نمایش‌گاه آثار یدالله رویایی با عنوان «طرح و تصویر در حجم» و با ارائهٔ ۳۰ اثر از این شاعر در اردی‌بهشت‌ماه سال ۱۳۹۸ در گالری کاما به نمایش گذاشته‌شد. آرزو معتمدی، کیوریتور نمایشگاه «طرح و تصویر در حجم» دربارهٔ برپایی نمایش‌گاهی از آثار یدالله رویایی در گالری کاما توضیح داده است:

در نگاه اول این آثار ترکیب‌بندی واژه‌ها و اشعار ماندگار یدالله رویایی است که در کنار رنگ و فرمی نه به‌شکلی نقاشی‌گونه، که بیشتر رویایی از ذهن «رویا» در مسیر کشف نو از سوی شاعری که سال‌ها واژه‌ها را در برابر چشمان‌مان برهنه قرار داده‌است، نمایش می‌دهد، در این آثار که با تکنیک ترکیب مواد روی مقوا انجام‌ شده‌است، شعر با رسم‌الخطی ویژه در میان تصویر یا در بخشی دیگر و آمیخته با طرح و رنگ که از مفهوم حجم‌گونهٔ شعر برساخته گشته به‌تصویر کشیده شده‌است.[۱۴]

سیاست در زندگی رویایی

تاریخچهٔ فعالبت سیاسی رویایی

تجارب سیاسی

یدالله رویایی بسیار از حزب توده، حزبی که زمانی در آن فعالیت می‌کرد، سرخورده است و معتقد است که حزب توده به‌او و هم‌نسلانش خیانت کرده‌است.

آن جوان بیست‌ویک‌سالهٔ کمونیست که از کویرهای دامغان فرار کرده‌بود و در تهران منتظر دستوری از بالا و بشارتی از بالا بود، و در بالا بشارتی نبود. من و نسل من که در قاعدهٔ تشکیلات بودیم، قربانی فریب شدیم، من داغ و مارک آن خیانت از آن زمان تا کنون از آن سر عمر هنوز با خودم به‌این سر عمر آورده‌ام. گفتند که کمیتهٔ مرکزی به‌ما خیانت کرد... شاعر خارج از این سازمان‌ها و گروه‌ها و کانون‌ها افق بازتری برای خودش و حتا و برای مبارزه - اگر مبارزه‌ای مطرح باشد - دارد، شاعر به‌جای این‌که با مبارزه‌کردن در یکی از این سازمان‌های بی‌شمار سیاسی خودش و سرنوشت خودش را شریک طبقه‌ای از مزدم بکند و ، به‌خاطر این‌که با طبقهٔ دیگری از مردم جدال بکند، یعنی به‌جای مبارزهٔ طبقاتی و خصومت ابدی بورژوازی و پرولتاریا باید کشف ارزش‌های فردی خودش، خودش را متعلق به‌تمام مردم بکند، یعنی خودش را متعلق نکند به‌هیچ‌کس و هیچ‌چیز، تعلق اصولاً برای شاعر قفس تنگی است. در قاعدهٔ هرم بودن یعنی تعلق به‌رأس هرم، و رأس هرم همیشهٔ قاعدهٔ هرم را قربانی می‌کند. در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به‌ما دروغ گفتند، سران حزب توده به‌ما دروغ گفتند، انقلاب سفید دروغ بود، دستاخیز دروغ بود... به قول کارو «غیر از مامان همه به‌ما دروغ می‌گفتند.»

از نگاه دیگران

محمد حقوقی

و باد
وقتی که به‌شاخه اشتباه می‌آموخت
وقتی که پرنده درمیان باد
گهوارهٔ اشتباه را می‌جنبانید
پرتاب میان دست‌های من
پنهان می‌شد
نهان می‌شد
اندیشه که می‌کردم از سنگ
در دست من ارتباط پنهان می‌شد
در دست من
آشیانه‌ی پرتاب
پرتاب که ارتباط بود
اندیشه که می‌کردم وقتی از سنگ

شعری که از نظر اول پیداست که از «رویا» است. از «دلتنگی‌ها» که شعر‌های کویری اوست. و با همان زبان و شکل ظاهری شعر «رویا» و دست‌کم اگر هیچ‌چیز در آن نباشد، از یکی‌دوسه کشف تصویری تازه خالی نیست، اما مع‌الاسف از همان‌گونه شعرهاست که وقتی وارد فضای آن شدیم، ه البته آسان هم نیست و به‌تمام روابط آن دست یافتیم، خواهیم‌دید که جز به‌همان خلاء، به‌چیزی برنخواهیم‌خورد و ما را که به‌جریان مدام و تمام‌نشدنی هر شعر خوب معتقدیم، قانع نخواهدکرد. و شاید مهم‌ترین نکته‌ای که در شعر «رویا» می‌توان گفت این‌ است که: وقتی او به‌جایی نگاه می‌کند، مثلاً به‌درخت در همین شعر، گویی تنها چیزی که برای او مطرح است، همین خطی است که بین نگاه او و درخت کشیده‌ شده‌است. گویا «رویا» در هنگام سرایش شعر از تمامی تجربیات و ذهنیات خود عریان می‌شود و فقط چیزی که برای او حائز اهمیت است، این است که سعی می‌کند که به‌جایی که می‌نگرد، به‌شکلی سخت تازه بنگرد.[۱۵]

هوشنگ چالنگی

رویایی یک چیزی برای خود گفت و حجم را مطرح کرد و ماهنامه‌ای هم درآورد و بیانیه‌ای داد، اما بچه‌های شعر دیگر با یدالله رویایی نبودند. حتی از بچه‌ها امضا هم خواست، اما بچه‌ها به‌سمتش نرفتند. آن‌ زمان بیژن انگلیس بود، به بهرام زنگ زد که به‌سمت حجم و این‌ها نروید. یادم می‌آید رویایی مجله‌ای به نام «روزن» منتشر می‌کرد که دفترش در یکی از فرعی‌های اطراف دانشگاه بود. من آن‌جا می‌رفتم اما کاری چاپ نکردم. احمدرضا احمدی هم می‌آمد. اما بچه‌ها خودشان را جز حجم نمی‌دانستند. با رویایی رفت‌وآمد داشتم و خانه‌اش هم می‌رفتم، اما چیزی را امضا نکردم.[۱۶]

سیمین بهبهانی

زبان یدالله رویایی ، چنان غرابت خود را بر چهرهٔ آشنای موضوع تحمیل کرده‌است که دیگر به‌سختی می‌توان آن را تشخیص‌داد. شاعر با حذف عمدی بعضی از حروف ربط، مثل لفظ «که»، هنجار زبانی را به‌هم‌ریخته‌است. رویایی نه از سر ناتوانی، که از بصیرت زیباشناختی خاص خود، این‌گونه سخن گفتن را دوست‌میدارد. زیرا او در ادبیات سنتی فارسی مطالعهٔ کافی دارد و قواعد زبان را هم به‌خوبی می‌شناسد. نثر دقیق و زیبایش گواه چیره‌دستی او در زبان ادبی است.[۱۷]

اسماعیل امینی

اسماعیل امینی که دبیر علمی دهمین جشنوارهٔ شعر فجر بود، در این جشنواره بیان داشت که شاعرانی که در هیچ‌کدام از محافل دولتی حضور پیدا نمی‌کنند و محافل خارجی شعرخوانی را می‌پذیرند، شعرهای خوبی ندارند و به‌همین دلیل از این بازی‌ها درمی‌آورند؛ وگرنه شاعران خوب ما از این بازی ها ندارند. او به یدالله رویایی و حواشی احتمال حضورش در دوره‌های مختلف جشنوارهٔ شعر فجر اشاره کرد و گفت من کتاب‌ها و اشعار یدالله رویایی را خوانده‌ام و می‌گویم شعر یدالله رویایی شعر نیست. امروزه یدالله رویایی به‌آن دلیل در مرکز توجه قرارگرفته که ناسزا می‌گوید و با همه چیز مخالفت می‌کند. [۱۸]

از چشم رویا

دیگران

دربارهٔ محمود دولت‌آبادی

... این تحولات قصه‌نویسی ایران را، تا آن‌جا که دنبال کرد‌ه‌ام، بیشتر در کمیت می‌بینم تا کیفی. یعنی این رمان‌های بسیار با خواننده‌های بسیارشان البته که حادثهٔ خوشی است ه در کشور ما و در میان مردم‌ کتاب‌خوان رایج شده‌است، ولی کیفیت را آثار انگشت‌شماری اداره می‌کند. از مشهوران این نسل، محمود دولت‌آبادی را کم‌وبیش خوانده‌ام، که در زمان عظیمش، «کلیدر»، بیش‌تر از آن‌که به‌شعر برسد، تغذیه از شعر می‌کند، یعنی زبان شعر معاصر را، و تکنیک‌های زبانی شعر شاعران پیش‌رو را با کاربردهای شخصیش، در رمانش پیاده می‌کند، و این البته غنیمتی بر غنای قصهٔ امروز است، و این اتفاق کم می‌افتد، ولی می‌افتد که ما را به‌شعر به‌عنوان یک هنر زیبا برساند و یا به‌حاشیهٔ آن، مثل پاساژ درخشان انتقام شتر، در جای خالی سلوچ.[۱۹]

دربارهٔ احمد شاملو

او، شاملو، بیش از همه به‌راز کلمه نزدیک شد. از میان هنرمندان کلام، هنرمندان آفرینش کلامی، شعر، شعر او، بیش‌تر به‌جستجوی واژه‌ها و سرگذشت‌شان بود، در جستجوی راز کلام ماند. کلام به‌معنای سخن. برخلاف نیما که شعرش تفکر به‌شعر و جستجوی راز شعر است. آن‌که راز کلمه را کشف می‌کند مرموز نیست. چون همیشه به‌مصرف آزاد این کشف نمی‌رسد، یعنی به‌مصرف کشف شکل، کشف زیبایی، کشف «زیبا». و زیبا همیشه رازهای خودش را دارد. تمام اقامت ما در «شیرگاه» و بعدها در دره‌های فیروزکوه، با او و آیدا که هنوز طلیعه‌ٔ تازه‌ای بود، بر سر این راز گذشت، بر سر این‌که زیبایی چیست و زیبا یعنی چه؟ در این گفتگوها شاملو همیشه بر سر این حرف بود، و تا آخر هم سر این حرف ماند که «یک قطعهٔ زیبا شعر زیبا اگر فقط زیبا باشد و حرفی برای گفتن نداشته‌باشد، برای سبد خوب است.»[۲۰]

شاملو همه‌چیز را گفتن می‌دید، شعر را و نوشتن را، و نویسش را، همه گفتن می‌دید و در قلمرو کلام می‌دید؛ و در ابزار زبان شور او همه برای لغت بود. شور لغت و جنون لغت بود. که تسلی‌ ناپذیر بود؛ یک عط بی‌تسکین که به‌لغت سرایت می‌کرد، و لغت در متن بی‌تاب می‌شد و خواندن شعر او، کشف همین بی‌تابی می‌شد.[۲۱]

دربارهٔ سیروس آتابای و مرگ او

[او] دوست شاعر سال‌های چهل و پنجاه من، دوست بیشتر شاعران بیانیهٔ شعر حجم، که خودش هم از شاعران معتبر زبان آلمانی و هم از امضاکنندگان و بنیان‌گزاران این جنبش بود. طنزی که همیشه در کلام او بود، برای من خیلی عزیز بود. چون شاهزادهٔ تنگ‌دستی بود که با مناعت زندگی ‌میکرد و در مناعت هم مرد. این را باید گفت که شعر آلمان با مرگ سیروس آتابای یکی از چهره‌های خودش را ازدست‌داد و حتی برای جنبش شعر حجم نیز ضایعه‌ای بود مرگش. [۲۲]

دربارهٔ اسماعیل شاهرودی

ضمناً همین‌جا بگویم که ما سهم اسماعیل شاهرودی را در زبان فولکلور و یا به‌قولی زبان توده در شعر نباید ندیده بگیریم. ما نباید زبان گفتار را در شعر با ساده‌گویی در شعر و شعر سطح اشتباه کنیم. یک شعر کوتاه از او که در یادم مانده برایتان می‌خوانم: نام این قطعه، «شعر بی‌پایان» است:
دیگر من
باور نخواهم‌کرد
خرطوم فیل و پاندول ساعت را
چون آن آب روی آب‌نبات‌‌های ساعتی‌ قناد ریخته
و این هنوز دنبا
لهٔ تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک
تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک تیک‌تاک
چه‌قدر زیباست! استقرار رابطه‌ها و اقتصاد کلمه‌ها محشر است. مهم‌ نیست شما به‌کلاس سوم ابتدایی برمی‌گردید یا نه. مهم این است که خرطوم و پاندول و قناد و من از انسان و از دنیا بریده‌اند تا ترکیبی از زبان دنیا و انسان بیافرینند.[۲۳]

دربارهٔ فروغ فرخزاد و مرگ او

پایان ناگهانی او، پایان ناگهانی کارهایی است که پایان ندارند. باور نمی‌کنم. باور نمی‌کنم. در این روزهای آخر چه جوانی زنده و پرشوری ارائه می‌کرد. شب آخرین شنبه‌اش، یعنی دو روز پیش‌ از مرگ جان‌گدازش، در خانه‌اش بودیم و او در بحث و گفتگویی که با فریدون رهنما می‌کرد به‌یاد دارم آن‌چنان هوش وحشتناکی در کلامش به‌خرج داد که من و طاهباز و پوران در آن‌سوی اتاق یک‌لحظه با اعجاب به‌هم نگاه کردیم، و چیزهایی گفتیم که در آن حیرت عظیم‌مان نجوا می‌شد. شب‌های شنبه جمع ما در خانهٔ او خانواده‌ای می‌شد. با او ماها همدیگر را بیشتر دوست می‌داشتیم. و وقتی در خانهٔ من بود، من او را به‌اندازهٔ تمام خواهرانم دوست می‌داشتم. روحیه او به‌کرم باز می‌شد، و او کریمی استٍنایی بود. به‌ویژه لحظه‌هایی که با هم می‌زیستیم و هنگامی که شاعران جوان‌تر را داوری می‌کرد، انگار جوانی را به‌داوری می‌نشاند، با نگاه کبوتر و دهان ماهی حرف می‌زد که معنای بی‌گناهی بود، و در سینهٔ او عصمت، مدی عظیم داشت.[۲۴] و فروغ، حشمت مضاعف مرگ است، و مرگ مضاعف زندگی است! «زنده‌بودن» است. حسش می‌کنم، می‌دانمش، می‌دارمش.[۲۵]

دربارهٔ تندرکیا

این که فرم در شعر کیا پرورش نیافته‌است، این کمبودی است که در شاعران کیایی نسل اخیر هم می‌بینیم. فقدان آن معماری زیبایی و بصری که قطعه[ی دم دیم دم دیم رفتم رفتی رفت ...] را سیکل در هم تصویرها می‌کند، آن‌ مجموعهٔ رابطه‌های هماهنگی که شعر را مجموعهٔ مصور حرکت می‌کند، یعنی ریخت و ترکیب، ساخته از دایره و اتفاق... در میان شاعران نسل نیما، کیا تنها شاعری بود که شعرش - اگرچه در آفرینش‌های شکلی پرورش نیافت - ولی از لحاظ زبان شعری، هویت خود را در کاربرد زبان عامیانه (زبان گفتار) یافت. هم در استعمال اصطلاحات زبان محاوره، کاربرد صداها و خطاب‌های مردم کوچه و هم گاه در خالی‌کردن کلمه‌ها از معناها و از صراحت‌شان در دنیای بیرون... تندر کیا بیش از دوهزار صفحه از شعرهایی دارد که در آن‌ها جمله‌های شکسته، واژه‌های «معنازده»، و گاه بی‌معنا، کم نیست. مثل همین شکسته‌کاری‌های لغوی: سپهرانگی، پهر، بی‌منته، خاری‌کردن در پا، وانیازیدن و مثل این جمله که از قدیم‌ها در ذهن من مانده‌است:
نمی‌شود می‌شود که نشود و چنین شد
و چون که چنین شد پس چه می‌شود که چه‌ها می‌شود

وآن‌ها که کیا نخوانده‌اند خیال می‌کنند که این جمله از اخوان ثالث است! و نمی‌دانند که این یکی این‌جور نوشتن را از آن یکی عاریه کرده‌است.[۲۶]

دربارهٔ هوشنگ ایرانی

...معذالک هوشنگ ایرانی هوش بیشتری در این تجربه[تجربهٔ بی‌زبانی شعر] به‌کار برده‌است.
آ، آی، یا، تین تاها، هو ما هون‌ها، اوم نو یا نام او

ولی هوش بیشتر را همیشه کم هوش نادیده می‌گیرند. آن‌ها این تهورهای زبانی نسل‌های پیش را شصت‌سال بعد به‌حساب خود می‌گذارند. یعنی آن‌چه در دههٔ بیست در ایران و دهه‌های پیشین‌تر (سال‌های جنگ) در فرانسه و آلمان تجربه شده و در تاقچه گذاشته شده‌است، آن‌ها از تاقچه پایین می‌آورند. چون می‌خواهند «پست مدرن» باشند! اما بازگشت به‌کارهای مدرن نسل‌های پیش ، پیشامدرن اگر نباشد به‌هرحال «پسامدرن» هم نیست.[۲۷]

دربارهٔ انور خامه‌ای

در مجلهٔ «بخارا»در یکی از شماره‌های اخیر (۲۳ یا ۳۳) نوشته‌ای خواندم از انور خامه‌ای. جالب است که تازه او نمونهٔ یکی از روشنفکر‌های نسل ابراهیم گلستان و آل‌احمد و به‌هرحال نسل قبل از من است. انور خامه‌ای برای شناخت سهراب سپهری که «همواره برای او معمایی بود حل‌نشده» آن‌قدر صبر می‌کند تا همین چندماه پیش بالاخره دوستی کتاب را برای او «اهدا» می‌کند و «باتمام عطشی که به شناخت سهراب» داشته‌، منتظر مانده که‌کسی کتاب را به او اهدا کند و در کارنامهٔ یک‌ساله‌اش از کتاب‌شناسی حرف می‌زند و از کتاب‌هایی که «به او اهدا شده». انور خامه‌ای بدون این‌که چیزی از شعر بداند، از شعر خوشش می‌آید و از همهٔ اشعاری که به سیمین دانشور اهداشده از شعری از نواب صفا خوشش آمده که نقل می‌کند آن‌ هم با اغلاط وزنی. می‌خواهم بگویم که این‌ها نمونهٔ خواننده‌های شعر ما هستند. این از روشنفکرهایی‌ست که شعر می‌خواند. سال‌های سال سهراب برایش معمایی حل‌نشده بود. برای آقا آن هم «باتمام عطشی که به‌‌شناخت سهراب داشته». این‌ها را خیلی راحت می‌نویسد. معذالک سال‌ها اصلاً به‌خودش زحمت نداده برود به‌کتاب‌فروشی کتاب سهراب را بخرد که این معما را که عطشش بوده و ناراحتش بوده برای خودش حل کند تا این‌که چندماه پیش که دوستی کتاب او را فرستاده و بالاخره معما حل شد و این عطش کهن خوابید... مثل این‌که منت می‌گذرد سر شعر.[۲۸]

پرویز اسلام‌پور

پرویز اسلام‌پور را جدی می‌گیرم، و مسئله‌هایش را، که اگر مسئله‌ای هست از آن است که شاعر است و شاعر، وقتی تمام مسئله‌ها را در خود دارد خود به‌صورت مسئله می‌ماند. مثل انسان. پوبلیک خاص دست‌وپاکردن، شاعر یا نویسنده را زیر نگاه خواننده می‌گذارد... بدون تردید پوبلیک اسلام‌پر، پوبلیک شعر حجم است و شعر حجم شعر مدام تازه‌شدن است که درتازه‌شدن تسکین نمی‌پذیرد، و لذا مدام زیر نگاه خواننده‌های ولو معدود مراقبت می‌شود... کشف حجم در ذهن اسلام‌پور حادثهٔ بزرگ شعر اوست، و این شعر از زمانی که به‌حجم می‌رسد به‌حرف می‌رسد... او شاعر حرفه‌ای است، یا حرفهٔ او شاعری‌ است و خواسته این‌طور به‌هرصورت باشد، از کار جهان بریده‌است تا فقط با شعر بماند، که می‌گوید شعر منتظر نمی‌ماند.[۲۹]

مسائل نظری

عنوان چیست؟

در متن من چیزی از تن من هست: اصرار من و تکرار من. در تن من چیزی جز ادامهٔ پوستم نیست. ادامه را که از پوست می‌گیرم، بدن تمام می‌شود. ادامه، صورت خود را می‌خواهد. و صورت از توقف جایی در پوست، صریح می‌شود. نام من شاید صراحت از صورت می‌گیرد. همیشه در گذر از نام، منظری از پوست چهره می‌شود، و همان‌جا است که متن عنوان می‌گیرد، و در آن‌سوی عنوان پوست دلیل خودش را جامی‌گذارد، و سر خودش را شروع چهرهٔ خود می‌کند.[۳۰]

این است که عنوان آغاز است و در آغاز تظاهری از راز و راز متن همیشه از عنوان می‌آید. چراکه عنوان خود سویی نیامده دارد، که در بالا می‌ماند و ناظر بر سویی می‌ماند که متن را می‌برد، که متن را پهنای پوست کند.[۳۰]
تمام متن‌های بی‌عنوان جانب از خود می‌گیرند. متن بی‌عنوان، عنوان متن است و جانب نامی‌ می‌رود که صورت خود را، در ریخت من به‌هم ریخته‌است.[۳۰]

عرفان لاییک

تلاش عبثی است که عرفان را لزوماً امری روحانی بدانیم به‌خاطر این‌که بخواهیم تعبیرش کنیم به‌خانقاه. وقتی روحانیت را در تعلق مذهب ندانیم ناچار عرفانی را که ما تعبیر می‌کنیم طبعاً یک عرفان لاییک خواهدبود. در پرتوی تعاریف گوناگونی که ما از روحانیت می‌شناسیم، از اسپریتوالیته به‌طور کلی در عرفان جهانی با تعبیری که از آن می‌کنیم می‌توانیم به‌راحتی تصور کنیم این است که در درون جوامع لاییک همیشه نوعی روحانیت بوده و هست که تغذیه از مذهب نمی‌کند. یک مورال که خارج از بستگی‌ها و تبعیت‌های مذهبی رشد کرده.تفکر، تفکر یک فرزانه و مورالیست است ولی در سلسله مراتب مذهبی جایی ندارد، می‌خواهد خارج از این مراتب باشد.[۳۱]

پوچی: مای بی‌حد و مای حد

شما پوچید. پوچی نیز، مثل هرچیز برای خودش حدی دارد. حدهایی دارد. حدها را شما نیستید که بر پوچی‌تان می‌گذارید. حدها را دیگران می‌گذارند که این هم نوعی پوچی است و خود حدی دارد، برای شما، و برای آن‌ها که حد می‌گذارند. حدها، پوچی‌ها را تزیین ‌می‌کنند. چیزی را روی چیزی می‌گذارند که خودش را روی چیزی نمی‌گذارد. پوچی خودش را درون شما می‌گذارد و حد، خودش را جلوی شما، جلوی پوچی‌ای که طبعاً با شماست... این حدهای مقابل خود را قسمتی از خودتان می‌بینید و قسمتی از خودتان می‌دانید. و همنین است که همه با حدهایشان آشتی می‌کنند و حدهایی که دیگران در جلوی رویشان گذاشته‌اند از خودشان می‌دانند و کم‌کم خیال می‌کنند که خودشان گذاشته‌اند. مثل فاصله‌هاشان نیست که با دیگران می‌گذرانند و خیال می‌کنند که از دیگران فاصله گرفته‌اند، درحالی‌که از خودشان فاصله‌ گرفته‌اند. فرق فاصله و حد در همین است، در حد خودتان را در خودتان پیدا می‌کنید، و در فاصله دیگران را در خودتان پیدا می‌کنید، چون شما دیگرانید، فاصله بین شما و آن‌ها نیست و اگر هست برای آن است که در همان فاصله به‌هم برسید. درحالی‌که حدها در فاصله‌هاشان به‌هم نمی‌رسند... حدها به‌هم نمی‌رسند، و می‌اندیشند در عبور شما از آن‌ها، فاصله‌هاشان پُرگردد. و فاصلهٔ دو حد را شما طی می‌کنید، چه با جست، چه با گام. در جست به‌طول می‌رسید. و در گام به‌دایره و چرخ. در فاصلهٔ دو حد افقی به‌منع می‌رسید و در فاصلهٔ میان دو حد عمودی، به‌بطلان. در منع پوچی است و بطلان، آن‌چه که در پوچی است. و به‌هرحال به‌پوچی می‌رسید. پوچی در طول و پوچی در دایره، طی پوچی برای نیل به‌پوچی. شما پوچید. و پوچی شما حد ندارد، برای این‌که تا دم حد می‌روید و برمی‌گردید، حد را همان‌جا رها می‌کنید. پس حد را ندارید، حد ندارید. پس برمی‌گردید عقب، جلو، عقب، جلو، عقب. به‌پوچی‌های «بکت» می‌ماند. هدف که نیست، فقط جلو و عقب هست، نه راست و چپ، و ما نه راست را، و نه چپ را دانستیم. نه راست را و نه چپ را نه داشتیم و نه نداشتیم. مثل هدف، مثل شرف که می‌شود داشت و می‌شود نداشت، مثل هدف و مثل شرف، وقتی که هست، فقط جلو و عقب است. جلو که حذف عقب نیست، عبور نیست. حد هست، ولی ما نداریم. حدی که ما نداریم، بود، حد بود، نشانه بود.، نشانه کور شد، علامت عبور شد. عبور را شناختیم، حد هست، ولی ما حد نداریم، حدی که ما نداریم هست، مای بی‌حد، مای حد.[۳۲]

دیدگاه رویا در مورد آثارش

هفتاد سنگ قبر

حضورنام در این اشعار، همان‌طور که حس کردید، بخشی از فرم شعر را اداره می‌کند. نام‌ها ناگهان آمدند،اما «سرلوحه‌ها» از همان آغاز وجود داشتند. در گوشه‌ای از صفحه، و متن سنگ را با خود می‌بردند. «سرلوحه‌ها» وجود داشتند ولی بدون نام، نام‌ها ناگهان آمدند. معذالک شما حق دارید قضیه را این‌طور ببینید که سرلوحه‌ها بعداً به‌متن سنگ اضافه‌شدند. در سال‌های شصت و هفتاد نام‌ها که سررسیدند، تکوین این شعرها به‌تدریج جامعه‌ای از سنگ‌ها به‌وجود آورد که دیگر وجود خود این جامعهٔ در تکوین بقیهٔ سنگ‌ها، که فرم می‌؛رفتند بی‌تأثیر نبود. نام‌هایی هستند که خودشان را تحمیل می‌کنند، نام‌هایی که تاریخ دارند.، نام‌هایی که بیرون از تاریخ مانده‌اند، ولی در درون ما زندگی‌ می‌کنند.، فضیلتی دارند، رذیلتی دارند، نام‌هایی که حامل‌اند و نام‌هایی که محمول، نام‌هایی که مسکنت خاک می‌شوند و نام‌هایی که مسکن خاک. در اواسط کتاب دیدم که نام‌ها رابطه با هم دارند و همدیگر را در کتاب صدا می‌زنند. نام‌ها نمی‌خواستند بمیرند، آن‌ها مقبره و آرام‌گاه می‌خواستند، دادم. دیم که شعر نفس می‌کشد و سنگ نفس می‌کشد. ما همین‌ که مقبره و آام‌گاه می‌سازیم، یعنی مرگ را باور نداریم. کلمه‌ها برای همین آمدند، هیچ‌کدام از این کلمه‌ها بی‌خودی نیامده‌اند، حتی حروفی که در کلمه‌ها جاگرفته‌اند، حساب شده‌اند، مثل خود کلمهٔ روی سنگ. و سنگ یعنی فرم، و فرم غبار نمی‌شود. رقص غبار بر سنگ می‌شود، رقص کلام بر لوحه، کلمه‌ها بر که می‌خیزند، به‌هم می‌ریزند. [۳۳]

شعر حجم: بنیان‌گذاری، مناقشات و تحلیل

شعر حجم یا حجم‌گرایی (اسپاسمانتالیسم) از جریان‌های شعری معاصر ایران است که در زمستان ۱۳۴۸ با انتشار بیانیهٔ شعر حجم با امضای ۱۱ نفر هنرمند، رسمیت پیدا کرد. بارقه‌های اولیهٔ ظهور این جریان شعری در کتاب «دلتنگی‌ها» و اشعاری از پرویز اسلام‌پور نمود پیداکرد.[۳۴]
گفتمان شعر حجم برآمده از بیانیهٔ حجم‌گرایی است که نخستین‌بار در نشریهٔ «بررسی کتاب» منتشر شد. اگرچه نام و امضای چندتن از شاعران و هنرمندان در انتهای آن دیده می‌شود؛ اما در واقع، حیات تاریخی‌اش با فعالیت‌های یدالله رویایی پیوند خورده‌است. بیانیهٔ شعر حجم، از زمان انتشار چعار دورهٔ مختلف را پشت‌سرگذاشته‌است. نخست از زمستان ۱۳۴۸ تا بهمن ۱۳۵۷ که اصول هنری و ادبی بیانیه با فعالیت‌های رسانه‌ای گسترده رویایی به‌گفتمان ادبی روزگار وارد شد. در این دوره، خضور رویایی در رسانه‌های وابسته به‌حکومت وقت، فرضیهٔ حمایت حکومت پهلوی دوم از جریان حجم‌گرایی را تقویت می‌کرد. از بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۹ دورهٔ رکود جریان حجم‌گرایی بود. با دگرگونی فضای سیاسی جامعهٔ پس از انقلاب اسلامی و سال‌های جنگ تحمیلی، جریان‌هایی چون حجم‌گرایی از گفتمان ادبی طرد شد و عناصر متعلق به‌جریان موسوم به «شعرانقلاب اسلامی» در گفتمان ادبی مسلط شد. انشتار مجموعهٔ لبریخته‌ها در پاریس و پخش آن در ایران در سال ۱۳۶۹ آغاز دورهٔ سوم حیات تاریخی حجم‌گرایی بود. دورهٔ چهارم حیات تاریخی حجم‌گرایی از سال ۱۳۷۷ آغاز شده‌است . گفتمان حجم‌گرایی در کنار گفتمان‌های شعر دههٔ هفتاد اثرگذاری کرد. بازنشر بیانیهٔ شعر حجم در نشریه‌های ادبی، توجه محافل دانشگاهی به‌شعر حجم و تجدید چاپ کتاب‌های شعری و نظری رویایی در این دوره، پویایی بیانیه و جریان حجم‌گرایی را نشان می‌دهد.[۳۵]
از زمان امضای نخستين بیانیهٔ حجم‌گرایی، این جریان حاشیه‌ای شعر معاصـر موضـوع مناقشه‌های بسیاری بوده‌است. برخی، مانند محمدرضا شفیعی کدکنی اساساً آن را به‌دلیل انحراف از جریان رسـمی شـعر نیمایی نادیده گرفته‌اند. برخی دیگر کوشیده‌اند آن را با جریان‌های دیگـر شـعری دهـه‌هـای چهـل و پنجاه مانند موج نو در یک گروه قرار دهند، که از آن جمله می‌توان بـه اسـماعیل نـوری‌علاء، محمد حقوقی، شمس لنگرودی، محمدرضا روزبه، علی تسلیمی و عباس بـاقی‌نـژاد اشاره کرد. برخی نیز مانند رضا براهنی، در بررسـی‌هـای تطبیقی این جریان شعری و اشعار یداالله رویایی که بارزترین نمایندهٔ آن است، را تحت‌تأثیر برخی جریان‌های ادبی غرب، همچون سمبولیسم و سوررئالیسم دانسته‌اند. [۱۰] جریان شعر حجم همواره در طول سال‌های اخیر از سوی منتقدان به‌عدم توانایی در جذب مخاطب وصف شده و همین مسأله یکی از انتقادات اساسی بر این شعر بوده‌است. تحلیل و بررسی اشعار رویایی یکی از کم‌ترین موارد در بین تحقیقات دانشگاهی است.[۳۶]
می‌توان از بیانیه شعر حجم به چگونگی این شعر پی برد:

حجم‌گرایی آن‌هایی را گروه می‌کند که در ماورا واقعیت‌ها، به‌جستجوی دریافت‌های مطلق و فوری و بی‌تسکین‌اند و عطش این دریافت‌ها هر جستجوی دیگر را در آن‌ها باطل کرده‌است. مطلق است برای آن که از حکمت وجودی واقعیت و از علت غایی آن برخاسته‌است و در تظاهر خود، خویش را با واقعیت مادر آشنا نمی‌کند. فوری است برای آن‌که شاعر در رسیدن به‌دریافت، از حجمی که بین آن دریافت و واقعیت مادر بوده‌است، نه از طول، به‌سرعت پریده‌است، بی‌آن‌که جای پایی و علامتی به‌جا بگذارد. بی‌تسکین است برای آن‌که به‌جستجوی کشف حجمی برای پریدن، جذبه‌های حجم‌های دیگری است که عطش کشف و جهیدن می‌دهد.[۳۷]

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

کارنامه و فهرست آثار

تألیف

  • «از دوستت دارم: گزیدهٔ سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۷»، تهران: انتشارات روزن، ۱۳۴۷
  • «از سکوی سرخ (مسائل شعر): به‌اهتمام جبیب‌الله رویایی»، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۵۷
  • «بر جاده‌های تهی: اشعار منتخب از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰»، بی‌جا: کتاب کیهان، بی‌تا
  • «پدیده‌های من از ناپدید می‌آیند»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۶
  • «تنِ نوشتن: سروده‌های عضق و میل»، تهران: انتشارات سرزمین اهورایی، ۱۳۹۳
  • «چهرهٔ پنهان حرف»، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۹۰
  • «در جستجوی آن لغت تنها: شعرهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۸۷»، تهران: کاروان، ۱۳۸۷
  • «دفترهای شسته (از میان یادداشت‌ها)»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۸
  • «دلتنگی‌ها»، گرگان: نشر آژینه، ۱۳۸۲
  • «زیر نگاه حجم»، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۹۵
  • «سایه‌هایی بر دیوار»، مشهد: بوتیمار، ۱۳۹۵
  • «شعرهای دریایی»، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۴۴
  • «عبارت از چیست؟»، تهران: آهنگ دیگر، ۱۳۸۶
  • «غیبت سکوت نیست: نامه‌ها و یادداشت‌ها»، تهران: نشر ثالث، ۱۳۹۴
  • «فنومنولوژی حجم اسپاسمانتالیسم»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۵
  • «گزینهٔ اشعار: ۱۳۳۳ تا ۱۳۷۸»، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۷۹
  • «لبریخته‌ها»، پاریس: انجمن فارسی، ۱۳۶۹، تهران: نوید شیراز، ۱۳۷۱
  • «مجموعهٔ اشعار»، تهران: نگاه، ۱۳۸۷
  • «هفتاد سنگ قبر»، گرگان: نشر آژینه، ۱۳۷۹
  • «من گذشته: امضا»، تهران: کاروان، ۱۳۸۷
  • «یرما: نمایش‌نامه در سه پرده ۱۶ تابلو»، ترجمهٔ پری صابری، ترجمهٔ اشعار یدالله رویایی، تهران: نشر قطره، ۱۳۸۷
  • «هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن»، تهران: نگاه، ۱۳۹۰

ترجمه

  • والری، پل، «پارک جوان»، تهران: انتشارات ثالث، ۱۳۹۴
  • بلانشو، موریس، «روز مجنون»، تهران: نشر افراز، ۱۳۹۸
  • گارسیا لورکا، فدریو، «گزیدهٔ اشعار با شش افزودهٔ منثور»، تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۷

مقالات

  • «برای فاضل‌شدن وقت نداریم»،ادب‌نامهٔ شرق، شمارهٔ ۴، ۱۸ آبان ۱۳۸۴، ص ۷
  • «اگر مرده باشد»، کارنامه، ش ۱۶ و ۱۷، اسفند ۱۳۷۹ و فروردین ۱۳۸۰، ص ۱۲۶ تا ۱۲۹
  • «از میان حرف‌ها و یادداشت‌ها»، بایا، دورهٔ دوم، سال اول، شمارهٔ ۱۲، ۱۳۸۲، ص ۲۶ تا ۳۲
  • «جهان تصویر‌ها و استعاره‌ها»، عصر آزادگان، ۷ اسفند ۱۳۸۷، ص۸
  • «حافظ‌خوانی به‌فرانسه»، بخارا، شمارهٔ ۵۳، تیر و مرداد ۱۳۸۵، ص ۴۹۹ تا ۵۰۲
  • «خاطرات فرهنگی: نامه‌ای از یدالله رویایی»، نقد و بررسی کتاب تهران، شمارهٔ ۲۱، آذر و دی ۱۳۸۶ ص ۸۳ تا ۸۵
  • «شعر حجم: شعر حرکت»، کلک، شمارهٔ ۷۶ تا ۷۹، تیر تا مهر ۱۳۷۵، ص ۱۴۷ تا ۱۵۳
  • «شعر زبان یا بی‌زبانی شعر»، کارنامه، شمارهٔ ۲۰، تیر ۱۳۸۰، ص ۷۱ تا ۷۳
  • «گذر از اسپاسمان»، کارنامه، شمارهٔ ۳۳، اسفند ۱۳۸۱، ص ۶۰ و ۶۱
  • «مؤخره‌ای بر آیندهٔ شعر فارسی»، کارنامه، شمارهٔ ۲۱، مرداد و شهریور ۱۳۸۰، ص ۱۸ تا ۲۳
  • «نقاب‌ها را برداریم»، روزنامهٔ اعتماد، ۱۶ اردی‌بهشت ۱۳۸۲، ص ۸
  • «نگاهی تازه به ناظم حکمت»، روزنامهٔ ایران، ۳ خرداد ۱۳۸۱، ص ۸ تا ۹
  • «وثتی که شعر موقعیتی برای خلق شعر می‌شود»، کارنامه، شمارهٔ ۲۵ و ۲۶، بهمن و اسفند ۱۳۸۰

نوار موسیقی

  • «رود آواره»، [خواننده] محمد نوری،[آهنگ] ناصر حسینی، [شاعر] یدالله رویایی، ۱۳۷۸
  • «آخرین رود»، [خواننده] محمد نوری،[آهنگ] ناصر حسینی، [شاعر] یدالله رویایی
  • «لانهٔ متروک»، [آهنگ] ناصر حسینی، [شاعر] یدالله رویایی

افتخارات و یادبودها

تقدیر از رویایی در جشنوارهٔ شعر خبرنگاران

مراسم پایانی هشتمین جایزه کتاب سال شعر خبرنگاران در مرکز ساماندهی فعالیت‌های سازمان‌های مردم‌نهاد شهر تهران برگزار شد. در بخش تقدیر از شاعر پیشکسوت (یک عمر فعالیت شعری) که با تقدیر از یدالله رویایی همراه بود، مجری برنامه به‌ارائه شناخت‌نامه‌ای از این شاعر پرداخت و جواد مجابی دربارهٔ رویایی و شعر حجم سخن گفت. این شاعر و نویسنده اظهار کرد که رویایی را شاعر حجم می شناسند، اما پیش از این‌که او بنیان‌گذار شعر حجم باشد، شاعر شناخته‌شده‌ای بود. او حدود سال ۱۳۴۸ شعر حجم را مطرح کرد که ماحصل گفتگوی هنرمندان هم‌فکری چون شاعران، نقاشان، فیلم‌سازان و منتقدان بود که تلاش کرده‌بودند بیانیه‌ای از دید جدیدی از شعر هنر مدرن و ارائه دهند. سپس مجابی شعری از رویایی خواند و پس از آن پیام یدالله رویایی خوانده‌شد. همچنین لوح تقدیر و تندیس جایزهٔ کتاب سال شعر خبرنگاران توسط مجابی به محمدحسین مدل داده‌شد تا به رویایی برسد. [۳۸]

منبع‌شناسی

کتاب

  • خورشیدی، حنیف، «از ترس مست شدیم»، تهران: نگاه، ۱۳۹۷
  • بیرانوند، احمد، «بوطیقای شعر حجم: یدالله رویایی کیست و چه می‌گوید»، تهران: افراز، ۱۳۹۱

مقاله

  • تندرو صالح، شاهرخ، ««من»ی که ماییم: درنگی بر فردیت تعلیقی «من» ایرانی»، بایا، شمارهٔ ۴۱، ۱۳۸۵، ص ۱۲۰ تا ۱۳۳
  • خائفی، عباس، «آشنایی‌زدایی در اشعار یدالله رویایی»، پژوهش‌های ادبی، شمارهٔ ۵، پاییز ۱۳۸۳
  • دشتی، افشین، «آینهٔ حجم‌گرایی؛ دریچه‌ای بی‌تسکین»، بایا، شمارهٔ ۴۱، ۱۳۸۵، ص ۱۳۴ تا ۱۳۹
  • لتایف، تادین، «از اسپاسمانتالیسم تا گرایش‌های تازه در شعر فارسی»، کارنامه، شمارهٔ ۳۲، دی ۱۳۸۱، ص ۴۰ تا ۴۳
  • امامی، صابر، «از دوستت داریم...»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، شمارهٔ ۷۹، اردیبهشت ۱۳۸۳، ص ۱۱۲ تا ۱۲۵
  • قاسمی، عزت، «امضا و معرفت منحصربه‌فرد و هویت رویا»، کارنامه، شمارهٔ ۳۹ و ۴۰، آذر و دی ۱۳۸۲، ص ۹۲ و ۹۳
  • دشتی، افشین، «بازخوانی دلتنگی‌های رویایی»، شرق، ۱۹ فروردین ۱۳۸۳، ص ۱۲
  • آزرم، محمد، «بیانیه به بیان دیگر»، شرق، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۳، ص ۱۲

بررسی چند اثر

من گذشته: امضا

رویایی در این اثر قصد دارد این نکته را ثابت کند که می‌توان شعر ناب را به‌نثر نوشت. «من گذشته: امضا» به‌صورت دوزبانه (فارسی و فرانسه) به‌چاپ رسیده که ترجمه‌های فرانسوی آن توسط کریستف بالایی، آرش جودکی و عاطفه طاهایی زیرنظر شاعر انجام شده‌است. همچنین کتاب مقدمه‌ای باعنوان «گذر از اسپاسمان» به‌قلم یدالله رویایی دارد که هدف اصلی شاعر را در سرایش اشعارش تشریح می‌کند.[۳۹]

هفتاد سنگ قبر

هفتاد سنگ قبرتجربهٔ دیگر گونهٔ او در فرم است که با «سرلوجه‌هایش» بر پیشانی یا پایین هر «سنگ قبر»، در شعر فارسی سابقه نداشته، زیرساخت‌های زبان دهه‌های قبل از خود را تکرار نکرده و بااتفاقاتی که در شعر دههٔ هشتاد شمسی افتاده‌، همسو است. شاعر در رابطه با این اثر خود چنین گفته‌است که «هفتاد سنگ قبر» - این کتاب بزرگ با صفحه‌های باز -، پیغام‌هایی است که از زبان مردگان به‌شاعر رسیده‌اند.[۴۰]
به‌باور پگاه احمدی، در «هفتاد سنگ قبر»، حضور متن، احضار غیاب متن است. مرگ در متن غیاب ندارد، پس حاضر است. حاضر مرگ نیست، متن است، ماندن در متن. در هفتاد سنگ قبر مرگ خود را به‌پرسش می‌کشد، امکانات خود را پرسش می‌گیرد، امکانات زبانی درون خود را. مرگ به‌این امکانات چسبیده‌است و این امکان‌ها در مرگ زنده می‌شود و در زندگی به‌مرگ می‌چسبد و این رفتار مرگی است که از متن تقلید می‌کند؛ متن فرامرگ یا فرامرگ متن. در «هفتاد سنگ قبر» شاهد رابطهٔ گفتمانی متن و مرگ‌ایم. این‌}ا نوشتنی دربارهٔ نوشتن رخ می‌دهد. نانوشته مرگ است. ناسازه‌ای که با حضور متن، دچار عدم می‌شود و ایضاً امکان وجود می‌یابد. [۴۱]

لبریخته‌ها: یک بررسی روایت‌شناسانه

یدالله رویایی پس از دوازده‌سال سکوت، یعنی از سال تا سال ، با انتشار دفتر شعر لبریخته‌ها، در انجمن فارسی در پاریس به ‌ادبیات ایران بازگشت. [۴۲]
روایت در این دفتر شعر، وضعیتی مستقیم و پیش‌رونده ندارد. با شروع شعر مخاطب گمان می‌کند که شاعر قصد دارد روایتی ارائه دهد. همچنان که شعر پیش می‌رود، نشانه‌های پراکنده و ناهمگون افزایش می‌یابند و در ادامه، انتظار مخاطب برای رسیدن به‌حداقلی از یک‌پارچگی که لازمهٔ ساخت و تشکیل یک روایت است برآورده نمی‌شود و از سطور سوم و چهارم به‌بعد است که باید قید روایت را در شعر زد و با پراکندگی ایجادشده در حس و ادراک، ذهن مخاطب بیشتر به‌بازی با نشانه‌ها معطوف می‌شود. مخاطب سعی خواهدکرد که از بازی‌های کلامی لذت ببرد و در جستجوی برآیندی مفهومی از شعر نباشد. شاعر در این بازی با کلمات گاه یک یا دو نشانه را مرکز حجم‌سازی خود قرار می‌دهد و از واژه‌هایی که از لحاظ آوایی و بیشتر واجی مشابهت با نشانهٔ مرکزی دارند برای حجم‌سازی بهره می‌برد. برای مثال:
زیرا زیر
زیر زیر، از زیر
زیر کشتی‌ها هواهای کشتی
با ستاره‌های خرنده در خزه و موج
بالا بال
بالای بالا، در بالا
بالای بال‌ها قشرهای خاک مرطوب
که کرم‌های هیجان‌ را
به‌روح ریشه‌ها می‌دادند[۱۱]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ یدالله رویایی: نمی دانم چرا خبر درگذشتم را منتشر کرده‌اند. 
  2. شعر حجم: یداله رویایی، شگردها و مولفه‌ها. 
  3. گفتگو با یدالله رویایی (۳). ۱۷۲. 
  4. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. صص. ۲۵۴ و ۲۵۵.
  5. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. ص. ۲۸۷.
  6. شفیعی کدکنی، محمدرضا. ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. صص. ۱۲ تا ۱۵.
  7. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. ص. ۳۷۹.
  8. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. ص. ۲۶۹.
  9. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. ص. ۱۹۴.
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی. ۱۳۴. 
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ بررسی انتقادی شعر حجم برمبنای روایت‌شناسی اشعار یدالله رویایی. ۱۸۳. 
  12. رویایی، یدالله. هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن. صص. ۲۳۷ تا ۲۴۳.
  13. پروندهٔ حواشی شعر بسته‌شد. 
  14. نمایش آثار هنری یدالله رویایی در گالری کاما. 
  15. حقوقی، محمد. شعر و شاعران. ص. ۱۳۴.
  16. «جدایی از شاملو، تجربه‌های دیگر و چپه‌شدن». 
  17. مدل، محمدحسین. حتای مرگ. ص. ۵۵.
  18. دبیر شعر فجر: شعر رویایی، شعر نیست. 
  19. گفتگو با یدالله رویایی (۳). ۱۷۸. 
  20. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. ص. ۲۹۳.
  21. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. ص. ۲۹۴.
  22. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. صص. ۳۰۶ تا ۳۰۸.
  23. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. صص. ۵۲ و ۵۳.
  24. رویایی، یدالله. هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن. صص. ۱۸۷ تا ۱۹۰.
  25. رویایی، یدالله. هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن. ص. ۱۹۸.
  26. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. صص. ۵۳ و ۵۴.
  27. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. ص. ۵۵.
  28. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. صص. ۳۲۴ و ۳۲۵.
  29. رویایی، یدالله. هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن. صص. ۱۴۵ تا ۱۴۹.
  30. ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ ۳۰٫۲ رویایی، یدالله. من گذشته امضا. ص. ۳۷.
  31. رویایی، یدالله. عبارت از چیست؟. ص. ۳۲۸.
  32. رویایی، یدالله. من گذشته امضا. صص. ۷۵ تا ۷۷.
  33. مدل، محمدحسین. حتای مرگ. صص. ۲۶ تا ۲۸.
  34. تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی. ۱۳۳. 
  35. نقش رسانه در حیات تاریخی گفتمان شعر حجم. ۸۷ و ۸۸. 
  36. تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی. ۱۳۵. 
  37. لنگرودی، شمس. تاریخ تحلیلی شعر نو، جلد۳. ص. ۷۴۰.
  38. جایزه شعر خبرنگاران برگزیدگان خود را شناخت. 
  39. تجدید چاپ آثاری از یدالله رویایی. 
  40. مدل، محمدحسین. حتای مرگ. ص. ۱۰.
  41. {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی = مدل|نام =محمدحسین|عنوان =حتای مرگ|صص= ۹۵ و ۹۶}
  42. «ل‍ب‍ری‍خ‍ت‍ه‌ه‍ا: س‍ال‌ه‍ای‌ ۱۳۴۸ ب‍ه‌‌ب‍ع‍د، گ‍زی‍ن‍ش‌ ب‍راس‍اس‌ ه‍م‍خ‍وان‍ی‌ه‍ای‌ ش‍ک‍ل‌ و س‍اخ‍ت‍م‍ان‌». 

منابع

  1. رویایی، یدالله (۱۳۸۶). من گذشته امضا. تهران: کاروان. شابک ۹۷۸۹۶۴۷۰۳۳۵۶۵.
  2. رویایی، یدالله (۱۳۸۶). عبارت از چیست؟. تهران: نگاه. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۸۶۶۰.
  3. رویایی، یدالله (۱۳۹۴). هلاک عقل به‌وقت اندیشیدن. تهران: نگاه. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۶۷۵۸.
  4. شفیعی کدکنی، محمدرضا (۱۳۸۶). ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت. تهران: توس. شابک ۹۶۴۳۷۲۰۰۳۹.
  5. حقوقی، محمد (۱۳۶۸). شعر و شاعران. تهران: نگاه.
  6. مدل، محمدحسین (۱۳۸۱). حتای مرگ. تهران: داستان‌سرا. شابک ۹۶۴۷۹۷۹۰۳۷.
  7. لنگرودی، شمس (۱۳۷۷). تاریخ تحلیلی شعر نو، جلد۳. تهران: مرکز. شابک ۹۶۴۳۰۵۳۶۱ مقدار |شابک= را بررسی کنید: length (کمک).
  8. «گفتگو با یدالله رویایی (۳)». نشریهٔ کلک، ش. ۴۱ (مرداد ۱۳۷۲): ۱۷۲ تا ۱۷۹. 
  9. «دبیر شعر فجر: شعر رویایی، شعر نیست». روزنامهٔ جام‌جم، ش. ۴۴۵۲ (۲۲ دی ۱۳۹۴). 
  10. «تجدید چاپ آثاری از یدالله رویایی». روزنامهٔ اعتماد، ش. ۱۴۹۵ (۲۸ شهریور ۱۳۸۶). 
  11. «پروندهٔ حواشی شعر بسته‌شد». روزنامهٔ ایران، ش. ۵۶۰۹ (۲۶ اسفند ۱۳۹۲). 
  12. «یدالله رویایی: نمی دانم چرا خبر درگذشتم را منتشر کرده‌اند». روزنامهٔ دنیای اقتصاد، ش. ۲۸۴۷ (۱۲ بهمن ۱۳۹۱). 
  13. «تحلیل چرایی تقابل گفتمان محمدرضا شفیعی کدکنی با یدالله رویایی». نشریهٔ ادب‌پژوهی، ش. ۳۴ (زمستان ۱۳۹۴): ۱۲۹ تا ۱۵۲. 
  14. «جایزه شعر خبرنگاران برگزیدگان خود را شناخت». روزنامهٔ دنیای اقتصاد، ش. ۳۲۳۴ (۸ تیر ۱۳۹۳). 
  15. «نقش رسانه در حیات تاریخی گفتمان شعر حجم». نشریهٔ شعرپژوهی دانشگاه شیراز، ش. ۳۲ (تابستان ۱۳۹۶). 
  16. «نمایش آثار هنری یدالله رویایی در گالری کارما». دنیای اقتصاد، ش. ۴۵۹۱ (۵ اردی‌بهشت ۱۳۹۸). 
  17. «شعر حجم: یداله رویایی، شگردها و مولفه‌ها». نشریهٔ مجله زبان و ادبیات فارسی، ش. ۱۶ (زمستان ۱۳۹۷). 
  18. «بررسی انتقادی شعر حجم برمبنای روایت‌شناسی اشعار یدالله رویایی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی، ش. ۲۱ (تابستان ۱۳۹۰): ۱۸۱ تا ۲۰۶. 

پیوند به بیرون