کلیدر
کلیدر | |
---|---|
کلیدر به یک معنا، ادبیات برای مردم است[۱]. | |
نویسنده | محمود دولتآبادی |
ناشر | ناشر فارسی: فرهنگ معاصر |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | ۱۳۶۲ - ۱۳۴۷ |
شابک | ۹۷۸- ۹۶۴-۸۶۹- ۷۳۱-۵ |
تعداد صفحات | ۲۸۳۶ |
سبک | واقعگرایی |
زبان | فارسی |
یکی از آثار ارزشمند ادبیات معاصر ایران، رمان کلیدر در ده جلد نوشتهٔ محمود دولتآبادی است. این اثر علاوه بر داشتن درونمایهٔ زیبا و عناصر داستانی فوقالعاده قوی، از نثری دلنشین و نو برخوردار است.
دولتآبادی نویسندهای است که با جهانبینی دقیق و مشخص و قالب شناخته شده، نوشتن را آغاز نکرده است. برای او داستانپردازی مهم است اینکه داستان در نهایت به چه سبک و مکتب ادبی نزدیک میشود و از آنها چه تأثیری میپذیرد، دقیقا معلوم نیست و او کاری به این مسأله ندارد، تمام امکانات و استعدادهای خویش را بهکار گرفته است تا به خلق اثری جذاب و مؤثر برسد[۲].
او خواننده را با خود به قلب روستاها و دشتهای خراسان در گذشتههای نه چندان دور میبرد و او را با زندگی اشخاص بسیاری آشنا کند؛ دنیای که فقر، نومیدی و جهل بر آن چیره شده است، با مردمی ژندهپوش و ترسان از اربابها و امنیهها، مردمی که ترس دیرپا در وجودشان ریشه کرده و از آنان افرادی دورو، متقلب و بیمسئولیت ساخته است.
کِلیدَر نام کوهی مابین شهرهای سبزوار، نیشابور و قوچان در خراسان است. وی خود بومی همان منطقهای است که ماجرای داستان در آن رخ میدهد. دوران کودکی او با دشواری و مشقت فراوانی سپری شد و انواع و اقسام کارهای طاقتفرسا از جمله کار بر روی زمین سخت کویر و پینهدوزی و کار حشم و… را تجربه کرده است. توصیفات او از رنج و فقر دهقانان آنچنان طبیعی و قانعکننده است که به آسانی میتوان فهمید این توصیفات از تجربهٔ واقعی خود نویسنده نشئت گرفتهاست زیرا که با خیالپردازی نمیتوان به چنین توصیفات واقعبینانهای رسید.
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
کلیدر دایرةالمعارفی است انباشته از اطلاعاتی دربارهٔ خصوصیات روحی و اجتماعی و کیفیت زندگی مردم دهات و شهرستانهای کوچک. از بازسازی نحوهٔ زیستن در صحرا و سیاهچادرها، روند زندگی روستایی، دام و چرا و درو خرمن گرفته، تا شکل پوشاک و نوع خورد و خوراک، میهمانیهای اربابی، پخت و پزها، قربانی کردنها، پیشکشها، قهوهخانهها، شیرهکشخانهها، مراسم عروسی، حنابندان، رقص، موسیقی محلی و بسیاری صحنههای دیگر. بنابراین به مجموعهای اطلاعات جامعهشناسانه دربارهٔ کردهای ساکن شمال شرق ایران در آمده است[۳].
تعهد عظیم دولتآبادی در نگارش کلیدر
گستره جغرافیایی رمان و کثرت شخصیتها، صحبت از انهدام تدریجی ایلات و مسائل سیاسی نشاندهندهٔ آن است که دولتآبادی تعهدی عظیم را بر عهده گرفته است و گلشیری در کتاب باغ در باغ مینویسد: «با توجه به نثر فخیم و گزینش نظرگاه دانای کل، میتوان دریافت که رمان میخواهد نه شاهنامه، که مردمنامه، آن هم مردمنامه اهل خراسان بشود[۴]».
یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب
رمان کلیدر بازسازی خاطرهای است که نویسنده با به کارگیری فرانگری ناشی از تخیل، آن را به بخشهایی از تاریخ و حرکتهای ضد حکومتی پیوند داده است. وجه تمیاز این اثر با سایر آثاری که پیش از این با همین مضمون پرداخته شدهاند، تلاش برای جداشدن از تصویرهای محض ارایه شده از سوی مورخان و بازآفرینی مجدد حوادث، نه به سیاقی تصادفی، بلکه با حرکتی هدفدار است. نویسنده تعدادی از قهرمانهای کتاب را از راه تخیّل میآفریند و تعدادی را از تاریخ به وام میگیرد، ولی در بازنمایی آنها به اسم تاریخی آنها اکتفا میکند[۵].
گزارشی از کتاب
کیدر در ده جلد و بیش از ۲۸۰۰ صفحه در بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۶۲ نوشته شد. این کتاب شامل ۳۰ بخش و حدود ۷۷ بند است. در هر بند ماجرایی آغاز شده و این ماجراها در بندهای مستقل و یا پیدرپی بعدی ادامه مییابند. این ارتباط حلقهوار محتوا، با تنوع فصلهای آن، مانع از ملامت خواننده میشود و به دلیل داشتن کلامی آهنگین، زیبایی اثر دوچندان شده است. در این رمان بیش از ۳۳۰ شخصیت حضور دارند که در حدود ۱۲/۲ درصد هستند که از این میان ۷۹/۴ درصد آن مرد و ۲۰/۶ درصد آن زن هستند. ۲۹۰ معادل ۸۷/۸ درصد از شخصیتها سیاهی لشکر هستند[۶]. این رمان دهجلدی با این حجم، به گونهای منظم فصلبندی شده است که هرگز هیچ ملالی در خواننده ایجاد نمیکند. آنچه زیبایی این توصیفات آغازین را بیشتر نموده، بهرهی ماهرانه و زیبای نویسنده از عناصر خیالی در آن است[۷]. در این داستان بسیار بلند دولتآبادی قصهگویی سنتی را با جنبههایی از داستاننویسی معاصر آمیخته و محتملاً یکی از مهمترین آثار داستانی معاصر را بوجود آورده است[۸].
دلیل نوشتن کلیدر
دوتآبادی دلیل نوشتن کلیدر را اینگونه بیان میکند:
« | کلیدر در حقیقت بیان حماسی – روایی آن موقعیت است به منزلهٔ فرایند قرنها زندگی شبانی – دهقانی در جامعهٔ ما. فکر میکردم و همچنان معتقدم، اگر این کار را نمیکردم، ممکن بود انجام نگیرد و یک بخش از تاریخ ما طبق معمول مفقود شود. چون در کشور ما تاریخ بسیار مفقود میشود[۹]. | » |
چرا باید این کتاب را خواند
کلیدر نامی است که در اغلب یادداشتهایش تکرار شده. نام رمانی که او ۱۵ سال از عمرش را صرف نوشتنش کرده است. سالهای جوانی. سالهای فقر و سختی، از دست دادن برادر و پدر. کلیدر برای دولتآبادی فقط یک رمان نیست، نوعی ادای دین به زندگی است یا به قول خودش: «یک یادگاری برای مردم آینده ما». اهمیت نقش مردم در تعیین سرنوشتشان برای دولتآبادی به قدری بوده که زمان رمان را قدری دستکاری کرده. یعنی آنطور که در برخی منابع گفته میشود، گلمحمد احتمالاً سال ۱۳۲۳ اعدام شده اما داستان کلیدر بین سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ اتفاق میافتد. یعنی پس از غائله آذربایجان و تا زمان ترور نافرجام محمدرضاشاه. برههای تاریخی که بیش از هر زمان دیگری مردم در کنار یکدیگر فارغ از طبقه و کاست اجتماعیشان قرار گرفته بودند و برای هدفی میجنگیدند.
جوایز
دولتآبادی یکبار به خاطر نوشتن کلیدر نامزد جایزه نوبل شد. در آن زمان دولتآبادی به دعوت دانشگاه میشیگان در آمریکا به سر میبرد. آنها به او پیشنهاد یک بورس ۹ ماهه دادند و گفتند در صورتی که بماند و کلیدر به انگلیسی ترجمه شود، قطعا نوبل را میبرد. اما دولتآبادی این دعوت را به خاطر نوشتن روزگار سپری شده مردم سالخورده نپذیرفت.
سالشمار کتاب
خلاصهٔ مفصلتر کتاب در حد دو بند
داستان با ورود مارال، دختر کرد، به شهر آغاز میگردد. مارال که بعد از زندانیشدن عبدوس، پدرش و نامزدش، با مرگ مادر شرایط سختی در میان چادرهای محلهٔ توپکالیها پیدا کرده تصمیم میگیرد پس از سالها دوری نزد خانوادهٔ پدری خود بازگردد. به همین دلیل به زندان شهر میرود تا اجازهٔ هجرت را از پدر و نامزد خود بگیرد. پس از کسب اجازه و در مسیر سوزنده برای رفع خستگی تصمیم به آبتنی در برکهای میگیرد. در این حال متوجه حضور فردی شده و به سرعت لباس بر تن کرده و به سمت مقصد حرکت میکند. در سوزنده مورد استقبال بلقیس، عمهٔ خود قرار میگیرد و متوجه میشود فرد میان بوتهها که او را تماشا میکرده همان گلمحمّد پسر عمهاش است. وی به سرعت جای خود را در میان اهالی باز میکند، هرچند زیور، همسر گلمحمّد، به دلیل توجه همسرش به مارال و ترس از ازدواج آن دو، رفتار بدی با مارال داشت و حضور او در میان چادرها را برنمیتابد، امّا خیلی زود و در همان ابتدای داستان شک زیور تجسم وجو د میگیرد و مارال و گلمحمّد با یکدیگر ازدواج میکنند.
از سوی دیگر جوانان محلهٔ میشکالی به تحریک مدیار، دایی گلمحمّد برای ربودن صوقی، دختر حاج حسین، به چار گوشلی یورش میبرند. در این بین حاج حسین با گلولهٔ گلمحمّد و مدیار با گلولهٔ نادعلی کشته میشوند. پس از این درگیری نادعلی که از یافتن نام و نشان قاتل پدر ناامید میشود، دچار اختلاف روانی شده و دیگر همچون گذشته نمیتواند زندگی آرامی را تجربه کند. با آمدن خشکسالی در منطقه، گوسفندان دچار بزمرگی شده و گلمحمّد هرچه تلاش میکند تا جان گوسفندان را نجات دهد موفق نمیشود و در نهایت حیوانها تلف میشوند. در همین ایام که خانوار کلمیشیها وضع مالی مناسبی ندارند؛ دو مأمور برای گرفتن مالیات به چادرهایشان میآیند و از گلمحمّد میخواهند که با آنها راهی شهر شود و پاسخهای خود را در رابطه با عدم توانایی در پرداخت مالیات آنجا ارائه دهد. گلمحمد که بیم آن داشت مأموران برای دستگیری او به دلیل قتل حاج حسین به چادرها آمده باشند، با همراهی خان عمو و زنهای محله دومأمور را کشته و جنازهٔ آنها را در چاه میاندازد. پس از این که علیاکبر حاج پسند گلمحمد را لو میدهد، مأمورین او را دستگیر کرده و به زندان میاندازند. در زندان، ستار، عضو پنهان حزب توده اقدام به تحریک گلمحمد برای فرار از زندان میکند. نهایتاً گلمحمد با کمک خان عمو و برادرانش از زندان فرار کرده و این شروع قیام او بر علیه حکومت و اربابان است. گلمحمد پس از قیام مسلحانه علیه حکومت اقدام به غارت اربابان و کمک به نیازمندان میکند و در این بین برای فروش اموال مسروقه و همچنین تهیهٔ فشنگ با بابقلی بندار و برخی از نیروهای نظامی رابطه برقرار میکند. پس از چندی گلمحمد و مارال صاحب فرزند پسری به نام مدگل میشوند؛ مارال بر خلاف زیور همیشه همراه گلمحمد تا جایی که در برخی موارد با پوشیدن لباس مردانه، همسر خود را در درگیریها همراهی میکند. در سوی دیگر بابقلی بندار و آلاجاقی از شرایط روحی نامساعد نادعلی سوء استفاده کرده و اموال او را از دستش خارج میکنند.
نادعلی که از رفتار دایی خود در شگفت است، دیگر دستش به جایی نرسیده و سعی در گذراندن زندگی با روی آوردن لحظهای به عبادت و همچنین تکرار خاطرات گذشتهٔ خود دارد و کماکان به دنبال صوقی، عشق گمشدهٔ خود است. در این میان، اتفاقات مهمی چون گریختن شیور، خواهر گلمحمد با ماه درویش به قلعه چمن و تنبیه شدن او توسط بیگ محمد؛ آتش زدن دشت گندم توسط قدیر؛ ماجرای حاجی سلطانخرد خرسفی و ناراحتی بیگ محمد از او؛ کینهتوزیهای خان محمد؛ چاپلوسیها و خبرچینیهای عباسجان و ... روی میدهد. آوازهٔ گلمحمد سردار سرتاسر دیار را فرا میگیرد و دیگر حکومت و اربابان تحمل رفتارهای او را ندارند و از هر دری تلاش میکنند تا گلمحمد را از ادامهٔ این مسیر منحرف کنند؛ از دادن وعدهٔ تأمین توسط جهان خان تا برنامهریزی و انجام ترور گلمحمد توسط نوروز بیگ. بالاخره تمامی نیروهای حکومتی و اربابان برای مقابله و از بین بردن گلمحمد با هم متحد میشوند. گلمحمد که گویی بعد از ماجرای خرس، و ترس مردم از قدرت اربابان دیگر امیدی به مبارزه ندارد، به اجبار و اصرار تمامی تفنگچیها را آزاد میگند و دست یاری مردمی را که به سمت او آمده بودند پس میزند و سرانجام به همراه نزدیکترن کسان خود پس از جنگاوری دلاورانهٔ در تنگهٔ گاوطاق کشته میشود.
مکان کلیدر
نام رمان کلیدر، نام کوهی است در در شمال نیشابور در خراسان که عشایر کوچنشین در تابستان در دامنه آن اطراق میکنند و این رمان به واسطه این که نام یک مکان را به عنوان معرف محتوای خود داراست، جزو نمونههای منحصر به فرد است، و به اهمیت مکان و فضای رخدادها اشاره دارد در حقیقت نام کلیدر مجازی است برای عبارت حوادثی که در کلیدر رقم میخورد[۱۰].
زبان کلیدر
زبان کلیدر زبان شعر بیوزن، شعر بیدروغ، شعری پر احساس، زیبا و استوار است[۱۱]. نویسنده در استفاده از عناصر زبانی عامه، بسیار طبیعی و بر اساس غریزه زبان عمل کرده است. مثلها با شاخصهایی چون ایجاز، تشبیه یا استعاره، پند و حکمت، آهنگ، روانی و رسایی توام میباشند و گاه در افواه مردم به سبب استفاده و کاربرد مکرر، دستخوش تغییر میگردد و به گونههای مختلف نقل میشوند[۱۲].
زبان نویسنده، جنبهٔ ادبی و روایی دارد. با این زبان است که گذر ممتد روزگار، لحظات گویای زندگی دهقانان و آگاهیهای مربوط به اقلیم و جغرافیا را میشنویم. در هر حال قدرت و قوت کلیدر در زبان آن است. با نثری زیبا، محکم و استوار، زبان گفتار را به نوشتار نزدیک میکند و با بهرهگیری از موسیقی کلام، نثرش را به زیور شعر میآراید[۱۳].
ابعاد زیباشناسانهٔ ساختار جملات و نثر کلیدر
نثر جذاب و سبک بدیع نویسنده سبب متمایز ساختن اثر او از دیگران شده است. او زبان محلی و بومی را به نثر ادبی پیوند داده است. و با استفاده از نثر جذاب، زبان و فکر جدید جامعه را در قالب کلمات و عبارات ادبی و محاورهای خراسان شکل داده است. نثر او تقلیدی از سبک بیهقی است که با گویش محلی خراسان آن را آمیخته و از حال و هوای کلاسیک خارج نموده است. تلفیقی از سبک کهنه و نو است[۷]. با وجود زبان باصلابت، نثر دولتآبادی سرشار از سکوتها، ناگفتهها و نگفتنیهاست. در آثار او حبس یا توقف گفتهپردازی – که ناشی از هیجان، هراس، احترام به دیگری، رنج، ناتوانی از سخن یا باور به قدرت ناگفتهها در بیان گفتنیهاست – به سکوت میانجامد و همین امر، نثر او را به سکوتی بلیغ پیوند می دهد[۱۴].
نمادپردازی
چیزی که به عنوان نمادپردازی در کلیدر، مطرح میشود، هیچ شباهتی به نمادپردازیهای معمول در روایتهای سمبولیستی ندارد. کلیدر به اندازهای در ساختار رئالیستی خود از بافت طبیعی برخوردار است که واقعاً باید با ذرهبین به دنبال کشف نمادهای جزئی در آنها پرداخت و در هنگام طرح آنها نیز نباید بریافتههای خود اطمینان قطعی کرد؛ چرا که بسیاری از این حقایق به ظاهر نمادین، چیزی جز واقعیتهای محض در ساختار روایت نیستند. اما چون این واقعیتها به گونهای در بافت متن قرار گرفتهاند که بر چیزی جز خود نیز دلالت میکنند، میتوان آنها را به حوزهٔ نمادپردازی نیز متعلق دانست. گلمحمد نمایندهٔ یاغیان و عیاران، ستار نمودی از اندیشمندان و روشنفکران، نادعلی نمونهٔ عینی از عاشقان و شوریدگان و عقلای مجانین و عرفا، آلاجاقی تجسمی از زمینداران و اربابان و متولیان نظام فئودالیته و بابقلی بندار مباشر و اجراکنندهٔ اوامر و امورات یک قدرت بزرگتر، کربلایی خداداد نمایندهٔ دورهٔ کاروانسالاری و شاید دامپروری است[۱۵].
سبک کتاب
کلیدر برخلاف انتظاری که از رمانهای رئالیستی میرود، رمان را با اسطوره درهم میآمیزند و از اسطوره برای اهداف انقلابی خود بهره میگیرند. در این رمانها، انسانهای نامیرا و جاودانهای با تلفیق تاریخ، اسطوره، حماسه و مذهب آفرینده میشوند که در برابر گسترش و هجوم فرهنگ دیگری، سر به عصیان برمیدارند و تسلیم نمیشوند و از مبارزه دست نمیکشند[۱۶].
موسیقی کتاب
وی با به کارگیری شیوهای نو در کاربرد عناصر موسیقیایی در نثر، سبکی جدید از نثر شاعرانه را در ادبیات داستانی پیریزی مینماید که پیش از او تجربه نشده بود. اوج این کاربرد بدیع و ابتکاری در استفاده از عناصر موسیقایی، وجود جملاتی آهنگین مطابق با وزن عروضی در متن است. توجه به کاربرد عناصر موسیقایی بدان حد است که از کوچکترین واحد واژگانی یعنی حروف و صامتها و مصوتها نیز برای ایجاد این موسیقی بهره میگیرد[۱۷]. میتوان گفت موسیقی کلیدر طبیعی است و به فهم روایت کمک میکند[۱۸]. سمفونیوار بودن کلیدر نیز در این واقعیت نهفته است که از یکسو حادثههای گوناگون، روایت را با پویایی و تحرّک همراه میکنند، و از سوی دیگر، درونکاوی آدمها و توصیفات و توضیحات نویسنده، آن خیز و خروشها را به آرامی فرومینشاند و روایت را به موقعیت متعادل میرساند. موسیقی متن کلیدر به وسیلهٔ عناصر و عوامل مختلف شکل گرفتهاند که شماری به اختصار چنین است: گزینش کلمات خوشساخت، رعایت تناسب هجاها و واجها در چینش واژهها و جملهها، تنوع جملهبندیها، تأثیرپذیری از موقعیتها در انتخاب کلمات و ساختار جملات، تغییر مداوم در لحن بیان و ریتم روایت در آغار فصلها، تنوع در توزیع و ترکیب شیوههای بیان، رعایت ملازمات مرتبط با نوع ادبی، همسویی نثر و روایت با جهاننگری هنری، همنوای اطناب و ایجازها با آهنگ روایت، پیوند مستقیم انواع پیرنگ با آهنگ روایت، هارمونی مضاعف با تیپها و طبقات، و نیز هماهنگی اجزای فرعی با ارکان اصلی در شکلدهی به موسیقی متن[۱۹]. توجه نویسنده به ابعاد مختلف موسیقی شعر بهگونهای است که خواننده به هنگام خواندن متن رمانگویی قطعه شعری را پیشرو دارد که با پیش زمینهٔ یک روایت تاریخی به زیبایی با آن تلفیق و ترکیب یافته است[۲۰].
توصیفات
قدرت خاص دولتآبادی در وصفهاست، یعنی در احساس تند و ژرف شکلها و صداها و بوها و تحولات رنگها و بهخصوص درک شهور مانند حالات متحول درونی، و سپس ریختن این احساسها و ادراکهای ژرف در قالب لفظی پرمایه و مواج و زاینده و رنگین[۱۳]. توصیفات کلیدر افزون بر لایهٔ بیرونی خود، که متشکل از زیبایی و جذابیت نثر و هنر و خلاقیت نویسنده است، از لایهٔ درونی نیز برخوردار است که در پس این تصویرسازیها رخ پنهان کرده است. به عبارت دیگر، وصفهای چشمگیر و تصویرسازیهای بدیع این اثر افزون بر زیبایی و تزیین کلام، گونهای بیان تلویحی و غیرمستقیم است که در بیان و القای مضامین به خواننده نقشی اساسی دارند. این مضامین عبارتند از: بینوایی و فقر مطلق، ذلت، ستمپذیری تودههای رعیت، معضل بیکاری و تضاد طبقاتی حاکم بر جامعهٔ روستایی ایران آن زمان. این توصیفات، هم از نظر کمیت و هم به لحاظ کیفیت، از تنوع و ارزش هنری والایی برخوردارند[۲۱]. هیچ وصفی و صحنهای در طی سههزار صفحه سست و خام و خنک و لوس نیست[۲۲]. اهمیت ادبی این وصفها تا حدی است که اگر مجبور به زدودن آنها از رمان باشیم، کلیدر دیگر اثر ادبی فاخری نخواهد بود، بلکه گزارشی تاریخی است که قلمرو جغرافیایی آن پهندشت کلیدر و رستاهای حوالی نیشابور و سبزوار و قلمرو زمانی دورانی سهساله از تاریخ ایران است که، در پی یک جریان سیاسی، خیانت حزب توده را به هوادارانش افشا میکند[۲۱].
پیرنگ
دولتآبادی با بهرهگیری از اسطورهٔ باروری، رمان را پیمیریزد که تأکید آن بر چرخهٔ زایش، مرگ و باززایی است، و برای القای هرچه بهتر آموزههای خود، بسیاری از اشارات بینامتنی – اسطورهای مرتبط با اسطورهٔ باروری را در خدمت داستان قرار میدهد[۲۰].
کهنالگویی از توصیف مارال
توصیف آبتنی مارال در رمان، خوانشی کهن الگویی را ارایه کرده است. نتیجه این خوانش که در اوستا، شاهنامه، مثنوی خسرو و شیرین و ... در توصیف معشوق و همراهی آب و زن، بازنمایی انگارههای آناهیتا و به ویژهٔانگارهٔ پری بوده است که آن نیز تحت تأثیر دوران بانوخدایی در فلات ایران پیش از ورود آریاییها باشد. این خوانش همچنین پیوستگی ارتباط متون ادبی ایران را از قدیمیترین انواع تا تازهترین آن؛ بعنی نوع ادبی رمان بر بستری فرهنگی اثبات میکند[۲۳].
کهن الگوی فرزندکشی
کهن الگوی فرزندکشی در کلیدر گلمحمد بهسان سهرابِ شاهنامه است. جایی که پدر گلمحمد به دست ترکمنها کشته میشود، ترکمنها گلمحمد و مادرش را پیش خود نگاه میدارند و از آنها بیگاری میکشند: «روزی گلمحمد ..... پیش مادرش میرود و او را از خواب بیدار میکند و میپرسد: پدر من کیست؟ کجاست؟ میگوید طعنهٔ دیگران، من را دارد میکشد، یا این که راستش را به من بگو با این که تو را میکشم و خود را سر به نیست میکنم»[۲۰].
کهنالگویی برادرکشی
روایت تاریخی – دینی داستان هابیل و قابیل است؛ «راست این که مادر قوم، فرزند به دو سیما زاده است؛ یکی جهن و دیگری گلمحمد ... واحدی به دو شقه شده است و در کشمکش کشنده هریک به غایت قطب خود رخت میکشد. مرز نیک و بد آشکار میشود. پس این است اگر آدمی زشت مینماید و اگر آدمی جمیل...[۲۰]».
ثنویت
در رمان تاریخی کلیدر با الهام از نهضت پیروز «سربداران» در سبزوار و خراسان قرن هشتم، از پیروزی نیروی خیر بر قوای شر و اهریمنی سالهای ۱۳۲۳ – ۱۳۲۵ سخن میرود. در همه جای اثرش تاریخ را پهنهٔ کارزار نیروهای درون و برون، نور و تاریکی، ایزدی و اهریمنی، مادی و روانی میداند و به شدت متأثر از جدال و تقابل خیر و شر در ابعاد فردی و اجتماعی است[۲۰]».
هفتخان
در کلیدر با هفتخانهای شاهنامهای در مسیر گلمحمد مواجه میشویم. گلمحمد در واقع خود نویسنده است که اساساً نوشتن را نوعی نبرد میخواند، نبردی که هدفش فراتر از محدودیتهای تنگ سیاسی است[۱].
شخصیتپردازی
بنابر نیاز و اقتضای داستان از هر دو شیوهٔ مستقیم و غیرمستقیم برای شخصیتپردازی استفاده کرده است. در روش مستقیم، راوی از طریق توصیف وضعیت ظاهری اعم از اندام و پوشش شخصیتها، ویژگیها و احساسات درونی آنها، مخاطب را به شخصیتهای رمان نزدیکتر میکند. توصیف از بسامد بالایی برخوردار است. در روش غیرمستقیم، نویسنده از مهارتهایی همچون: گفتار، تکگویی درونی، کنش و شخصیتپردازی از طریق نام استفاده میکند. از عمل و گفتوگو برای معرفی تمام شخصیتهای اصلی و مهم استفاده کرده است. شخصیت از طریق نامگذاری، کمترین نقش را در پرداخت دارد. وجود شخصیتهای چندبعدی نیز وجود تناقض در شخصیتها سبب شد تا آنها به لحاظ عاطفی و ذهنی قابل پیشبینی نباشند و نتوان کنشها، شیوهٔ تفکر و دیالوگ آنها را پیشبینی کرد[۶].
کنایات و ضربالمثلها در مجلد ۵ و ۶
کنایات و ضربالمثلهای عامّه در رمان نمود خاصی یافته است که نه تنها ما را با آرمانها و اندیشههای اجتماعی نیاکان، بلکه با جلوهها و نمودهای اجتماعی – فرهنگی آنان نیز آشنا میسازد. در مجلد ۵ و ۶ بسامد کنایات بسیار بیشتر از ضربالمثلهاست. در این دو جلد تعداد ۷۳۰ مورد کنایه در ۹۵۰ جمله یافت شد که ۴۸۰ مورد (۵۰.۸۴ درصد) مربوط به جلد ۵ و ۴۶۷ مورد (۴۹.۱۵ درصد) مربوط به جلد ۶ است. ضربالمثلها نیز به همچون کنایات به عنوان عناصر فرهنگ شفاهی در این رمان به کار رفته است و دولتآبادی با استفاده از این عنصر فهم مطلب را برای خواننده سادهتر نموده است[۲۴].
زاویه دید
او به شیوهٔ رمانهای سنتی و در جایگاه دانای کل همهٔ زوایای درونی شخصیت را بازگو میکند تا خواننده بدون هیچ مشکلی قادر به پیشبینی واکنش شخصیت در برابر حوادث باشد. یکی از ویژگیهای سبک او این است که هیچ بخشی از داستان را برای داوری به ذهن خواننده وانمیگذارد. و توصیفهای مفصلی در مورد ذهنیت شخصیتها در طول رمان میدهد[۲۵].
الهام از شخصیتها
شخصیتهای رمان
حضور بیش از ۱۰۰ شخصیت در کلیدر آن را به نمونهٔ خوبی برای مطالعه در شخصیتپردازی داستانی ایرانی تبدیل کرده است. در این رمان برای انواع شخصیتهای داستانی میتوان نمونههای گویایی پیدا کرد. این رمان در کنار موضوع اصلی سرشار از موضوعات و حوادث فرعی است، به همین جهت ممکن است شخصیتی که در داستان اصلی نقش فرعی دارد، در حوادث حاشیهای نقش اصلی پیدا کند و همین موضوع تعیین انواع شخصیت را در رمان دشوار میسازد. در این رمان شخصیتهای ایستا بیشتر از شخصیتهای پویا هستند، شخصیتهای پویا اغلب در اثر حادثهای تغییر میکنند نه در اثر آگاهی و رشد فکری. شخصیتهای فرعی این رمان، معرف طبقهٔ اربابان و امنیهها هستند و خصلت زورگویی و منفعتطلبی اربابان و ظلم و خشونت دارند و گاه برای کامل کردن پیرنگ داستان و پیوند با سایر شخصیتها و فضاسازی و ملموس کردن صحنهها و به تصویر کشیدن جامعهٔ روستایی خلق میشوند[۲۶]. وی به درونکاوی بسیاری از شخصیتها پرداخته است. و همچون یک روانشناس، پا به عرصه میگذارد و زوایای روحی و روانی شخصیتها را میکاود و عرضه میکند و بدین وسیله سرنوشت شخصیتها را نشان میدهد[۲].
گلمحمد در آیینهٔ حسنک وزیر
داستان کلیدر با حسنک وزیر دارای شباهت بسیاری است هر دو نویسنده از یک منطقه و آب و هوا سود جستهاند، یعنی خراسان، دارای سبک مخصوص به خود که در این سیاق دارای اصطلاحات و کنایات خاص خودش همراه با یک سری آداب و فرهنگ را در خویش منعکس میسازند. سرنوشت تراژدی هر دو قهرمان به وسیلهٔ حکومت و دار و دستهاش یکسان پایان میپذیرد. نثر هر دو کتاب مطنطن و زیبا. دارای آهنگ و موسیقی خاص خود و توصیفات جالب توجه تا جایی که بعضی از قسمتهای هر دو داستان به شعر نزدیک میشود. دارای اصطلاحات و کنایات زمانهٔ خودش، زبانی فخیم و استوار[۲۷].
سند تاریخی شخصیتها
گلمحمد فردی یاغی بوده که در سال ۱۳۲۲ به دست نظامیان کشته شده اما سالها در ذهن مردم زنده مانده و دوبیتیهایی که برای او سروده شده بود بر سر زبانها بوده است[۲۶]. دولتآبادی خود بیان میکند اشخاصی مثل خانمحمد، بیگمحمد، بیبی، جهنخان، قربانبلوچ، آلاجاقی و ملامعراج همه از اهالی روستای محل تولد او یا روستاهای اطراف بودهاند او خود مارال، شیرو و زیور را در سوزنده دیده بوده است؛ هرچند جزئیات شخصیت آنها تحت تخیل نویسنده تفاوت پیدا کرده است[۲۶]. ستار یادآور قهرمان ملی، ستارخان است هر دو از خطهٔ آذربایجان و همنام هستند[۲۶].
نام شخصیتها
انتخاب اسم شخصیتهای رمان، جذاب است و در ذهن خواننده حک میشود[۲۸].
شخصیت زنان
رمان کلیدر در رویارویی با زنان، رفتار دوگانهای دارد؛ از یکسو سرشار است از الفاظ، ضربالمثلها و موضعگیریهای شخصیتهای داستان در ضمن گفتوگوها که زنان و جنس زن را گاه به کنایه و گاهی به صریحترین وجه تحقیر میکند، و از سوی دیگر، از بسیاری از قهرمانان زن خود شخصیتهای نیرومند و مؤثری میپردازد؛ بهگونهای که خواننده تحت تأثیر نقش فعال و شخصیتهای کارآمد آنها قرار میگیرد. "کلیدر" متنی نیست که زنستیز بهشمار آید. زنان "کلیدر"، زنانی منفعل نیستند و بهواسطه نوع زندگی متفاوت عشایری خود، زنانی فعال در زندگی گروهی هستند؛ "کلیدر" نوعی تناقض را نیز به نمایش میگذارد؛ تناقض زنان مهم کم اهمیت. به عبارت روشنتر، زنانی که در عمل، نقش مهمی دارند، ولی در نظر، گاهی اهمیت آنها انکار و گاهی نیز وارونهنمایی میشود. انکار در مواردی که اشاره به این است که زن را به دخالت در امور مهم مردانه چه؟ و وارونهنمایی در جاهایی که اشاره به این است که زنان، اثرات مهمی دارند، ولی اغلب، منفی و ویرانگر[۲۹].
شخصیت هوو
واکاوی نگرش نویسنده حاکی از این است که او تا حد زیادی، متأثر از تلقی دوگانهٔ زن (اثیری و لکاته) هست و بدیهی است که چنین بینشی بر شخصیتپردازی زنان در داستانش بیتأثیر نبوده است. گفتمان سنتی و فرهنگ مردسالاری، بر فضای رمان حاکم است. دولتآبادی به خوبی با معضلات و گرفتاریهای چندهمسری و پیامدهای ناگوار آن بر خانواده آشنایی دارد و دغدغهٔ او در این داستان تا حدود بسیاری، بیان معضلات و مشکلات بوده است؛ اما نویسنده با دیدگاهی مردسالارانه، این زنان را ترسیم کرده است و از جانبداری و قضاوت یکطرفه نیز برکنار نیست[۳۰].
عنوان کتاب در نزد ادیبان[۳۱].
محمدعلی جمالزاده
«شاهکار و برترین رمان»
هوشنگ گلشیری
«اوج رماننویسی»
محمدعلی سپانلو
«رمان عظیم روستایی»
پرتو نوری علاء
«عظیمترین اثر هنری»
نسیم خاکسار
«رمان ماندی در ادبیات معاصر ایران»
احسان یارشاطر
«بزرگترین رمان فارسی»
مجید محمدی
«روایت عشق و رنج»
حمید نوحی
«تراژدی عاشورایی»
محمد افتخاری
«آزمون آتش و بازآفرینی عشق»
جواد اسحاقیان
«رمان حماسه و عشق»
حورا یاوری
«تحول تدریجی از رمان به حماسه»
تعدادی جملات کلیدی کلیدر جلد سوم و چهارم[۲۸]
مرگ از روبهرو نمیآید، مرگ پابهپا میآید، با آدم میزاید.
نان و خرمایی که به توبره داری! خاک را میتوانی بشورانی.
لقمهٔ حلال همان نان خشک کمهٔ خیک است. امّا لقمهٔ حرام چربست، پر روغن است، شیرین است و خوب سیرت میکند.
خواب، نیایش خاموش است. نیایش بودن. چرا که در این دم تو همانی که خدا را پسند میافتد! تسلیم، تسلیم، تسلیم. معصوم و بیدفاع. خدای کهن. همین را میخواهد.
مرگاندیشی در کلیدر
در این رمان، گسترش آگاهی از مرتبهٔ ابتدایی و طبیعی مرگ گندمزار آغاز میشود، با بزمرگی پیشرفت میکند و با مرگ انسانها اوج میگیرد. کهنالگوی مرگ در رمان کلیدر با چهار کنش عصیان، مرگ، باروری و باززایی بازگو شده است. آموزههای تعلیمی مرگاندیشی در این اثر مبتنی بر معرفتافزایی دربارهٔ مرگ است. شخصیتهای داستان با تجربهٔ نویسنده در زندگی اجتماعی خود مفاهیم انتزاعی چون مرگ را آموخته و به کار بردهاند و مخاطب آگاهیهای گوناگون را طی حوادث داستان و کنشها و واکنشهای شخصیتها درمییابد. همچنین این رمان با دستورالعملهای پنهان در متن خود، رفتار و روابط مردم را مطابق با ملاکها و معیارهای ارزشهای دینی پذیرفته شده در جامعه تنظیم و تعیین میکند. از سویی مردم را به رفتارهای شایسته و اعمالی سازگار با آموزههای دینی مرگاندیشی مثل دعوت به نیکی ترغیب میکند و از سوی دیگر آنها را از رفتارها و کنشهای نابهنجار و خلاف قاعده و ضد ارزشهای دینی و اجتماعی مثل ظلم و آز پرهیز میدهد. در این اثر تلاش شده است با بیان هنرمندانه و غیر مستقیم، آگاهی و شناخت نظری مخاطب دربارهٔ مرگ افزایش یابد و از این طریق مقولهٔ انتزاعی مرگ ملموستر شود[۳۲].
جلوههای آیین قلندری و عیاری در رمان کلیدر
آیینهای قلندری و عیاری، از جمله آیینهایی است که به طور غیرمستقیم اشارت آن را در رمان مشاهده میکنیم. این آیینها هرچند به طور آشکار در روساخت رمان نمایان نشده، امّا اشارهها، نمودها، ویژگیها و صفات قلندری و عیاری در رفتار و کردار شخصیتهای رمان قابل پیگیری است. یکی از شخصیتهای رمان که خود را قلندر میداند و نوعی تشبّه به قلندریان در رفتار او دیده میشود، ماه درویش است: «من یک قلندرم. قلندری که تنها گاهی میتواند پای خود را از بند خاک بیرون بکشد». برخی از شخصیتهای رمان مانند گلمحمّد، مدیار، ستار، گودرز بلخی و خان عمو، ویژگیهای صفات عیاران را در رفتار و کردار خود نشان میدهند، مانند: دفاع از حقوق ضعیفان و یاری مظلومان، تقابل با مفهوم دزد و راهزن، گرفتن حق مظلومان از ظالمان و ثروتمندان، ایثار، شجاعت و بذل جان، زرنگی، چالاکی، جوانمردی ..... این رمان نشاندهندهٔ رواج و گسترهٔ تاریخی و قومی آیین قلندری و عیاری در خراسان است[۳۳].
مکاتب ادبی
دولتآبادی مانند نویسندگان ناتورالیست دلبستگی شدیدی به واکاوی روحی و ذهنی اشخاص داستانش دارد. تأکید بر محیط و شرایط زندگی و وراثت و تأثیر آن در سرنوشت انسان، هرگز شرایط روانی را از نظر دور نمیدارد و خود همچون یک روانشناس پا به عرصهٔ رمان میگذارد و بدین وسیله، مسیر سرنوشت شخصیتها را نشان میدهد[۳].
دلایلی چند بر رئالیستی بودن رمان کلیدر بدین شرح است: آداب و عادات و اعتقادات مردم داستان در حدی واقعی است که اگر ناحیه وقوع داستان عوض شود شیرازهٔ داستان از هم میپاشد و از واقعیت دور میگردد. از دیگر نشانهٔ رئالیستی این است که وی آدمهای رمان را از اجتماع گرفته است. شخص غیرعادی و عجیبی را به عنوان قهرمان انتخاب کرده است بلکه از میان مردم برگزیده و او را نماینده همنوعان میداند و معرفی میکند[۲].
وجود حوادث غیبی در رمان نشانهای از رمانتیسم است. این حوادث غیبی معمولاً در دو حالت رخ میدهد یکی زمانی که رمان در مقطعی به اوج برسد؛ حالت دیگر زمانی که رمان در یک مرحله خاص، اوج را پشتسردگذاشته و وارد فرود خود میشود. و از دیگر نشانهٔ رمانتیسم آرمانگرایی نویسنده است بهخصوص در پرورش شخصیتها. ارادهگرایی از نشانههای دیگر از رمانتیک است که ابتدا در ماجرای عشقی مدیار شکل میگیرد[۲].
گه گاهی او از سورئالیسم سر درمیآورد ولی بلافاصله به رئالیسم برمیگردد. یک رفت و برگشت هنرمندانه و فوری. رئالیسم سوسیالیستی یکی از انگیزههای قوی وی در نوشتن رمانش است. شاید بتوان گفت ستار برساخته ذهن دولتآبادی است و اصلًا خود اوست، ستار یک پینهدوز است اما با بینش سیاسی[۲].
آگاهی بخشی و خودشکوفایی شخصیتها و ارائه نظریات تحلیل – انتقادی در عرصههای مختلف و متنوع، علاقه به مظاهر دنیوی و محوریت انسان در روند جاری داستان، ارزش و اهمیت بنیانهای اخلاقی بشری و رویه انتقادی و اعتراض نسبت به آیینها، خرافهها و سنتها در فضای داستان بازتاب یافته و نشانههایی از مفاهیم غربی را در ذهن تداعی میکند. به عبارت دیگر اگرچه انسان در کلیدر محوریت دارد و حتی نمیتوان کلیت انسان کلیدر را به صورت تمام و کمال با مؤلفههای اومانیسم منطبق دانست اما د رپارهای موارد اندیشهها و دیدگاههای مطرح شده به مفاهیم اومانیسم نزدیک و بعضاً با آن یگانه میشود[۳۴].
عشق
در کلیدر عشق ویژگی بارز است. عشق به گونههای مختلف و در زیباترین حیات تجلی یافته است. از عشق به انسان گرفته تا عشق او به حیوان، طبیعت و مفاهیم مجردی چون حیات، راستی و عدالت[۳۵].
هویت، قدرت و گفتمان در رمان کلیدر
در رمان کلیدر فرهنگها و گفتمانهای مختلفی از جمله گفتمان خرافهباوری، گفتمان قبیلهای، گفتمان ارباب – رعیتی، گفتمان مذهبی و گفتمان حزب توده حضور دارند. که هر یک از این گفتمانها به نوعی در ساختار قدرت و ساختار فرهنگی جامعه نقش دارند. جهانبینی واحدی در ساختار جامعه در دورهای که کلیدر روایتگر آن است، وجود ندارد. در این رمان ساختارهای سنتی قدرت یعنی نظام شاهنشاهی و نظام ارباب – رعیتی در تقابل با ساختارهای مدرن قرار دارند. نظام ارباب – رعیتی با تامین ملزومات کشاورزی مانند بذر، آب و تامین سرمایه در تولید مشارکت میکند که دیدگاه فوکو این مشارکت در تولید جزء جنبههای مثبت قدرت به شمار میآید و باعث میشود قدرت باری بر دوش نباشد در نتیجه به پایداری قدرت کمک میکند. در تقابل با گفتمان ارباب – رعیتی گفتمان حزب توده قرار دارد که با عضوگیری و آموزش اعضا، تلاش میکند تا با انقلاب کارگری ساختارهای قدرت را تغییر دهد[۳۶].
عناصر بومی (دینی و ملی)
رمان کلیدر برخاسته از مجموعه تاریخ گذشته، باورها و سنن، اعتقادات بومی و دینی ... است که ناخواسته بر روح و روان و زبان او جاری شده است. نویسنده به دلیل زیستن در محیط دینی و بافت سنتی جامعه، به صورت غیرمستقیم از این حوادث و باورها متأثر است، هرچند تأثر این باورها در ژرف ساخت متن آفرینده شده چندان بارز به نظر نمیرسد؛ در روساخت و فضای داستانی به صورت بارز قابل رویت است. به عبارت دیگر این عناصر در داستان هضم شده است. مهمترین مؤلفههای بومی دینی با توجه به مسئله آیینها و سنن در این اثر، الهامگیری از واقعهٔ عاشورا در فرجام کار گلمحمد است[۳۷].
گزارشی از ترجمه به زبانهای دیگر
کلیدر پس از بیست سال دوباره در آلمان با اضافه شدن ۲۰۰ صفحه به نسخه پیشین تجدید چاپ شده است. این اثر که ترجمه کاملی از کلیدر نیست، توسط زیگرید لطفی به آلمانی برگردانده شده و توسط اتحادیه ناشران زوریخ منتشر شد[۳۸].
اظهارنظرها
اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران
احمد شاملو: «کلیدر قلهای است که از مه بیرون است».
بزرگ علوی: «این کتاب تاریخ سههزارساله ایران را در خودش دارد».
اخوان ثالث: «یک زبان خلق کرده است؛ از زبان محلی همان دور و برش یک زبان ادبی ساخته است»[۳۹].
اظهارنظر دیگر شخصیتها
عبدالعلی دستغیب
کلیدر رمانی است اجتماعی – حماسی و اشخاص آن از دل موقعیت بومی برمیآیند و بر آن اثر میگذارند. طرح کلی رومان تصویر شکلگیری مبارزهای دهقانی – عشیرهای است بر ضد مالکان ده و حاکمت آن روز که نمایندهٔ فئودالها و ثروتمندان شهری و روستایی بود[۴۰].
کریم امامی
کلیدر را میتوان نقطه اوج رشته آثار پیشین دولت آبادی به حساب آورد که اغلب آنان داستانهایی کوتاه درباره مردم زجر کشیده و رنجور دهات خراسان است. بافت نثر آن اکثراً از واژگانی با اصالت فارسی تشکیل شده است و تنها لغاتی از زبان عربی در آن به کار رفته که دیگر جزء جداییناپذیری از زبان فارسی محسوب میشوند[۴۱].
کامران تلطف
استاد دپارتمان مطالعات خاورمیانه دانشگاه آریزونا درباره رمان کلیدر میگوید: «کلیدر که زندگی و مبارزه طبقاتی در خراسان را به تصویر میکشد، نمونه اعلای نگرش دولتآبادی به ادبیات متعهد است. در کلیدر دهقانان، خردهبورژواهای شهری و روشنفکران، چه مسلمان و چه نامسلمان در مبارزه علیه اربابان و سرمایهداران و نیروهای ستمگر حامی آنان با یکدیگر متحد میشوند».
استفان وایدنر
نویسنده آلمانی در نقد این کتاب در روزنامه جدید زوریخ «ان_زد_زد» نوشت: «محمود دولت آبادی، یک حماسه آفرین کلاسیک مانند تولستوی و بالزاک است. هیچ مورخی بهتر از او وجود ندارد که روستاهای فقیر، مردم ساکت و مظلوم را اینچنین به زیبایی توصیف کند[۳۸]».
میرعابدینی
از نویسندگانی است که نثر درخشان و نگاه تازهٔ او به مسایل روستایی، تصویری هنرمندانه از روستانشینان ایرانی در یک مقطع تاریخی، پدید آورده است. برای تمامی علاقهمندان به ادبیات و خصوصاً ادبیات داستانی پارسی رمان کلیدر، اثری شاخص و شناخته شده است. ارزش ادبی و اجتماعی این اثر، سهم قابل توجّهی در تکامل رمان ایرانی برای او تعیین میکند[۴۲].
محمد بهارلو
کلیدر از زندگی و حیات مردم مایه گرفته است. در واقع اهمیت کلیدر در گرایش آن نسبت به مردم و زندگی و تصویر بیش و کم قابل تصوری است که از «عالم واقع» از آدمهای بیابان و خطّهٔ بکر و ناشناختع کویر ارائه میکند[۴۳].
نقدهای منفی
گلشیری استفاده از آداب و اصول نقالی و نقل قصه، رها نشدن از تهماندهٔ ذهنیت قرون وسطایی و الگوگیری از زبان و ذهنیت نقالان، زبانی ضربی و فخیم و دو کلمه و نقطه، یک کلمه و نقطه، پر از تکرار، توصیف در توصیف، تشبیه در تشبیه، به بیراهه زدن و اغلب با نقطهگذاری سر تا پا مغشوش، خرافی و زیادهگویی، اضافات و کشتن زمان و افزودن بر صفحات، یکی از پیامدهای نگرش نقالانه است[۴].
میرعابدینی میگوید: بخشی از نقصها و پرگوییها از ساختِ اساساً سنتی رمان ناشی میشود؛ چون هر شخصیت به هنگام ورود به ماجرا، از نظر شکل و شمایل و رخت و لباس و گذشته، به طور مفصّل معرفی میشود تا انگیزهٔ رفتارهایش در زمان حال مشخص شود[۴۲].
پاسخ دولتآبادی به شیوهٔ نقالی
خود دولتآبادی در پاسخ به شیوهٔ نقالی میگوید: کودکانه به نظر خواهد رسید، اگر پنداشته شود که من برای نوشتن کلیدر، که بیش از صد شخصیت در آن جاری هستند، خواسته باشم به شیوهٔ نقالی نظر داشته باشم. نه دوست من! این از کشفیات آن تکنسینهای حرفهای است که مایلند جهان را در تهِ استکانی بتپانند! طبیعی است که از اشکال بیانی زبان مادریام آموختههایی داشته باشم. اما آن آموختهها منحصر به حوزهٔ نقالی نیست؛ همهٔ اشکال خواندن و گفتن و نمایشدادن و روایت کردن را دربرمیگیرد: قوالی، خطبه و خطابه، تعزیه، مولودی، روضهخوانی، منقبتخوانی، پردهخوانی، نقلهای پایِ کرسی و شهر فرنگ، شمایلگردانی و نمایشهای بومی. و نویسندهای که نابترین روزگار زندگیاش را برای نوشتن یک داستان صرف میکند، فقط باید بسیار کوتهبین باشد که اُس و اساس کارش را بر یکی از شیوههای بیانی در فارسی بگذارد، و من، کوتهبین نبوده و نیستم[۱].
نتیجه
عبدالعلی دستغیب در جواب گلشیری میگوید: اگر کلیدر به شیوهٔ رمان کلاسیک، ساختاری نقلی داشته باشد، اثباتکنندهٔ این حقیقت است که از نوع رمان مدرن نیست و مثلاً با بنیادهای نظری کسانی چون آلن رب گریه همخوانی ندارد؛ اما نه آنکه دلیلی بر این مدعا باشد که کیدر رمان نیست[۴۴]. در این تردیدی نیست که دولتآبادی از عنصر نقل در روایت استفاده کرده است اما یکی از علتهای آن، گستردگی ماجرا در مکان و زمان و موضوع و ماجرا بوده است. نفس استفاده از یک شیوهٔ بیان، خود به خود امری مذموم نیست. استفادهٔ افراطی، ناشیانه و ناشایست از آن و کیفیت هماهنگی آن با شیوههای بیانی دیگر است که میتواند باعث انتقاد یا ایراد باشد. در کلیدر، ماهیت ماجرا و بافت تاریخی و اقلیمی موضوع، و مهارتی که نویسنده در ایجاد هماهنگی بین عنصر نقالی با شیوههای بیانی دیگر دارد، اثباتکنندهٔ این حقیقت است که نقالی در بافت و بیان و ساز و کار کلی روایت، به درستی جا افتاده است و چندان ایرادی بر آن وارد نیست. دیگر آنکه نباید از جادهٔ انصاف تا به آن حد دور شد که مقام کلیدر را به کمترین پایه فروکشید و جایگاه نقالان را به مراتبی فراتر از آن چیزی که بودهاند، صعود داد[۴۵].
لحنهای مختلف
گلشیری در جای دیگری نیز اشاره میکند که روایت و زبان شخصیتهای رمان با موقعیت آدمها و محیط وقوع حوادث میکند و میگوید: «زبان باید با مکان، اشخاص داستان و حادثه تطبیق داشته باشد. نمیتوانید زبان فخیم به کار ببرید، هم در یک صحنهٔ عظیم جنگی و عشقی و هم وقتی پیرمردی تکیه داده به دیوار و چق میکشد زبان باید با شخصیت داستان هماهنگ باشد»[۴].
خود دولتآبادی در مورد همسان بودن لحنهای متفاوت در داستان میگوید: «گمان میکنم نه تنها ایراد نیست، بلکه به برداشت خودم، یک امتیاز است؛ چون من با این نظر که مردم معمولی لحن و بیانشان پایین و مستعمل است، در همهٔ موقعیتها موافق نیستم؛ بهخصوص در موقعیت کلیدر؛ چون نهتنها ناتورالیست نیستم، بلمه در جاهایی جدود و ثغور رئالیسمِ شناختهشده را میشکنم؛ و در خصوص گفتوگوهای کلیدر، آنچه در هیچ نقطهای گنگ و گم نیست، همانا روح کلام مردم است و این شیوه نیز با سادگی به دست نیامده است[۱].
تکرار
به نظر گلشیری تکرار و شباهتها بسیار است. اگر به دیدهٔ مثبت بنگریم نوشتهٔ حجیمی که نویسنده در طول سالیان دراز به نگارش درآورده است، نه تنها غیرطبیعی نخواهد بود، بلکه در جایی که موضوع توصیفها یکی است، اما منظر و محیط و موقعیت و حتی شخصیت آنها متفاوت است، هم تغییرات نگرش نویسنده را در طول زمان به تصویر میکشد و هم تفاوت دیدگاهها و نگرش شخصیتها را دربارهٔ یک موضوع واحد. این نمونه از تکرارها آنقدر اندک است که مدعای منتقدان اثبات نمیشود[۴۵].
فهرست امکان نامگذاریشده از روی نام کتاب
خیابانی به نام کلیدر
سخنگو و رئیس کمیسیون فرهنگی و گردشگری شورای اسلامی شهر سبزوار گفت: با موافقت اعضای شورای شهر یکی از خیابانهای سبزوار به نامکلیدر رمان معروف محمود دولتآبادی نامگذاری شد[۴۶].
کاست کلیدر
در یک مجلس میهمانی مربوط به یكی از ایرانیان فرهنگدوست مقیم سوئد، همانجا قرار و مداری بین لطفی و دولتآبادی گذاشته میشود كه كاستی مشترک شامل بازخوانی بخشهای عمدهای از رمان با تار محمدرضا لطفی منتشر شود و ناشری خارجی هم آمادگی خود را برای انتشار این اثر اعلام میكند. متن بازخوانيشدهٔ اين رمان سترگ، با صدای محمود دولتآبادی و نوای تار محمدرضا لطفي، سال ۱۳۸۴ آماده شد اما وزارت ارشاد خواهان حذف بخشهایی از كاست میشوند که بینتیجه ماند[۴۷].
موسیقی کلیدر
محمدرضا درویشی از زمستان سال ۸۵ شروع به نوشتن قطعه در هشت قسمت کرد. هر قسمت تصویری است از بخشی از رمان که پس از موسیقی با صدای خود آقای دولت آبادی شنیده می شود. کار نگارش در بهار سال ۸۶ به پایان رسید. در تیرماه همان سال به اوکراین رفت و قطعه با اجرای بخش سازهای زهی ارکستر سمفونیک ناسیونال اوکراین ضبط شد. بعد در تهران صدای آقای دولت آبادی را بین قطعات گذاشت. در نهایت ۸ قسمت موسیقی برای هفت قسمت از کتاب طراحی شد که قسمت هشتم در حکم قسمت فینال قطعه است. محمدرضا درویشی دربارهٔ موسیقی میگوید: «این قطعه با همهٔ کارهای دیگرم متفاوت بود. اول پارتیتور نوشته ام؛ موسیقی کلیدر سوگنامه عشق است و غمنامه فراق و تنهایی». اثر من مجرد از زمان و مکان است و یک موسیقی مدرن محسوب میشود. فکر می کنم اگر فقط به سراغ تم های محلی میرفتم، موسیقی شکست میخورد[۴۸].
جملههای ماندگار کتاب
« | «بیگمحمد: هیچ وقت عاشق بودهای ستار؟ ستار: عاشق زیاد دیدهام. بیگمحمد: راه و طریقش چه جور است عشق؟ ستار: من که نرفتهام برادر... بیگمحمد: آنها که رفتهاند چی؟ آنها چی میگویند؟ ستار: آنها که تا به آخر رفتهاند، برنگشتهاند تا چیزی بگویند» | » |
« | «ما را مثل عقرب بار آوردهاند؛ مثل عقرب! ما مردم صبح که سر از بالین ور میداریم تا شب که سر مرگمان را میگذاریم، مدام همدیگر را میگزیم. بخیلیم... بخیل! خوشمان میآید که سر راه دیگران سنگ بیندازیم؛ خوشمان میآید که دیگران را خوار و فلج ببینیم. اگر دیگران یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را میجود. تنگ نظریم ما مردم. تنگنظر و بخیل، بخیل و بدخواه.. وقتی میبینیم دیگری سر گرسنه زمین میگذارد، انگار خیال ما راحتتر است. وقتی میبینیم کسی محتاج است؛ اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه خاطرجمعی ما هست. انگار که از سر پا بودن همدیگر بیم داریم...» | » |
کلیدر دومین رمان طولانی جهان شد
رمان کلیدر، در فهرست طولانیترین رمانهای جهان پس از اثر معروف «مارسل پروست» یعنی در جستوجوی زمان از دسترفته در رتبهٔ دوم قرار دارد. به گزارش ایسنا، سایت ویکیپدیا در گزارشی با درنظر گرفتن عوامل متعددی چون تعداد کلمهها، به معرفی طولانیترین رمانهای ادبیات جهان پرداخته که در این میان، رمان کلیدر در رتبهٔ دوم دیده میشود[۴۹].
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ چهلتن، ما نیز مردمی هستیم، ۸۸.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ محسنی، احمد. «مرز بینهایت رئالیسم». / ادبیات فارسی (دانشگاه آزاد مشهد)، ش. ۱ و ۲ (بهار و تابستان ۱۳۸۳): ۷۸ - ۹۳.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ محسنی، احمد. «مکتبهای ادبی در رمان های دولت آبادی (با نگاهی نو به کلیدر و جای خالی سلوچ)». رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ش. ۷۲ (زمستان ۱۳۸۳): ۵۴ - ۵۹.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ گلشیری، باغ در باغ، ۱: ۳۲۴.
- ↑ مجرد، ساناز؛ حسن لی، کاووس. «بررسی ساختاری رمان کلیدر بر اساس نظریه برمون». جستارهای نوین ادبی اول، ش. شماره ۱۶۵ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۱۸ (تابستان ۱۳۸۸): ۹۵ - ۱۱۲.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ سلطانی، فاطمه. «بررسی شگردهای شخصیتپردازی در رمان کلیدر». ادبیات فارسی، ش. ۴۴ (تابستان ۱۳۹۸): ۱۸ - ۴۱.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ حسینپناه، فرحناز. رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ش. ۸۹ (تابستان ۱۳۸۶): ۹ - ۱۳.
- ↑ قانونپرور، محمد رضا. «کلیدر (نوشته محمود دولت آبادی)». ایراننامه اول، ش. ۲۶ (زمستان ۱۳۶۷): ۳۵۵ - ۳۶۶.
- ↑ دولتآبادی، محمود. «نویسندگان، دوستداران بشریت»، گفتوگوی ناهید موسوی (افسانه ناهید) با محمود دولتآبادی». دنیای سخن مکان =، ش. ۲۸ (مرداد و شهریور ۱۳۶۸): ۱۳ - ۱۵.
- ↑ شاطر، یار. «یادداشت: بزرگترین رمان فارسی». ایراننامه، ش. ۱۷ (پاییز ۱۳۶۵): ۹ - ۱۰۵.
- ↑ حشمت، مؤید. «تأملی در کلیدر». ایراننامه، ش. ۲۵ (پاییز ۱۳۶۷): ۱۱۲۵ - ۱۲۵.
- ↑ داود بیگی، ناهید؛ کی منش، عباس؛ دانشگر، آذر. «بررسی و طبقه بندی مثلها در جلد سوم و چهارم کلیدر». تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی، ش. ۳۳ علمی - پژوهشی (دانشگاه آزاد)/ISC (۲۲ (پاییز ۱۳۹۶): ۲۰ - ۴۱.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ افتخاری، محمد. «کلیدر آزمون آتش و بازآفرینی عشق». کلک، ش. ۳ (خرداد ۱۳۶۹): ۱۳۱ - ۱۳۶.
- ↑ اعلایی، مینا؛ عباسی، علی. «بررسی و تحلیل سکوت در گفتمان ادبی با رویکرد نشانه - معناشناختی؛ مطالعه موردی: کلیدر و جای خالی سلوچ اثر محمود دولتآبادی». جستارهای زبانی، ش. شماره 49 علمی – پژوهشی (وزارت علوم)//ISC (27 (فروردین و اردیبهشت 1398): 195 - 221.
- ↑ شیری، قهرمان. «دلالتهای ضمنی در جای خالی سلوچ و کلیدر دولتآبادی». نشریهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، ش. ۲۰۷ (پاییز و زمستان ۱۳۸۷).
- ↑ رضایتی کیشهخاله، محرم؛ برکت، بهزاد؛ جلالهوند، مجید. «اسطورهٔ مرگ و باززایی در سووشون و کلیدر». ادبپژوهی، ش. ۲۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۳۲ (بهار ۱۳۹۳): ۹ - ۴۰.
- ↑ کاردگر، یحیی؛ باباشاهی، فاطمه. «بررسی جنبههای موسیقایی رمان کلیدر (محمود دولتآبادی)». مطالعات زبان بلاغی، ش. شماره ۵ علمی - ترویجی (وزارت علوم)/ISC (۲۶ (بهار و تابستان ۱۳۹۱): ۱۴۳ - ۱۶۸.
- ↑ قانونپرور، محمدرضا. «نوای نقال در کلیدر». بخارا، ش. ۷۶ (مرداد و شهریور ۱۳۸۹): ۳۱۱ - ۳۱۵.
- ↑ شیری، قهرمان. «موسیقایی بودن ساختار در کلیدر». ادبپژوهی، ش. ۱۶ (تابستان ۱۳۹۰): ۳۵ – ۵۸.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ ۲۰٫۳ ۲۰٫۴ حسننژاد، حبیب؛ مشفقی، آرش. «اسطوره باروری و اشارات اسطورهای در کلیدر». ادبیات فارسی، ش. ۴۲ (زمستان ۱۳۹۷): ۱ - ۲۲.
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ کریمیپناه، ملیحه؛ راد فر، ابوالقاسم. «بررسی و تحلیل موضوعات وصفی کلیدر». ادبیات پارسی معاصر، ش. ۱ (بهار و تابستان ۱۳۹۱): ۸۹ - ۱۱۲.
- ↑ حشمت، مؤید. «ایراننامه». ایراننامه، ش. 25 (پاییز 1367): 112 - 125.
- ↑ خاتمی، احمد؛ عبدالرسول شاکری. «بررسی و تحلیل موضوعات وصفی کلیدر». تاریخ ادبیات، ش. ۳/ ۷۴ (۱۳۹۳): ۶۱ - ۷۶.
- ↑ حسینی، فخرالسادات. «کنایات و ضربالمثلها در کتاب کلیدر، جلد (۵ و ۶) اثر محمود دولتآبادی». مطالعات ادبیات، عرفان و فلسفه، ش. دورهٔ دوم - ۴/۱ (زمستان ۱۳۹۵): ۱ - ۱۸.
- ↑ حسنلی، کاووس؛ ساناز مجرد. «بررسی محورهای اصلی و شیوهٔ گسترش روایت در کلیدر». بوستان ادب دانشگاه شیراز اول، ش. ۱ (بهار ۱۳۸۸): ۹۱ - ۱۰۶.
- ↑ ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ۲۶٫۳ حیدری، فاطمه؛ وفایی دیزجی، فرناز. «شیوههای شخصیتپردازی در رمان کلیدر». پژوهشهای نقد ادبی و سبکشناسی اول، ش. ۱۴ (زمستان ۱۳۹۲): ۹۵ - ۱۲۸.
- ↑ فلاح، نادعلی. «بررسی محورهای اصلی و شیوهٔ گسترش روایت در کلیدر». حافظ اول، ش. ۳۰ (تیر ۱۳۸۵): ۷۷ - ۸۰.
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ باوند سواد کوهی، احمد. «یادداشت: محمود دولت آبادی و جملات کلیدی کلیدر». حافظ، ش. ۱۰ (دی ۱۳۸۳): ۴۰ - ۴۲.
- ↑ پاکنیا، محبوبه؛ صادقی پویا، مهدیس. «بازنمایی جنسیت در رمان «کلیدر»». تحقیقات فرهنگی ایران، ش. 44 (زمستان ۱۳۹۷): 89 - 112.
- ↑ نویسنده: جباره ناصرو، عظیم؛ نویسنده مسئول: کوهنورد، رقیه (پریچهر)، احمد. «تحلیل شخصیت «هوو» در رمانهای کلیدر و شوهرآهو خانم (آثار: دولت آبادی و افغانی)». زنفرهنگ، ش. ۳۷ (پاییز ۱۳۹۷): ۷۱ - ۸۵.
- ↑ شیری، قهرمان. «کلیدر دولتآبادی و فلسفۀ مداخلهگری در روایت». جستارهای نوین ادبی، ش. ۱۶۴ (بهار ۱۳۸۸): ۲۱۷ - ۲۳۶.
- ↑ امیراحمدی، ابوالقاسم؛ علی عشقی سردهی؛ ریحانه فرامرزی کفاش؛ حسن دلبری. «آموزههای تعلیمی مرگاندیشی در رمان کلیدر». پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، ش. ۴۰ (زمستان ۱۳۹۷): ۳۷ - ۵۹.
- ↑ کنعانی، ابراهیم؛ کنعانی، نیره. «بررسی جلوههای آیین قلندری و عیاری در رمان کلیدر». مطالعات فرهنگی اجتماعی خراسان، ش. 45 (پاییز 1396): 99 - 116.
- ↑ حسینیکازرونی، سیداحمد؛ مناجاتی، علیرضا؛ اردلانی، شمس الحاجیه. «انسان محوری در رمان کلیدر محمود دولت آبادی». ادبیات فارسی (دانشگاه آزاد مشهد)، ش. 56 (بهار 1397): 31 - 54.
- ↑ بابایی، محسن. «نقد و بررسی رمان کلیدر». پایاننامهٔ کارشناسی ارشد به راهنمایی جناب آقای دکتر یاحقی (دانشکده ادبیات مشهد)، ۱۳۷۳، ۴۳.
- ↑ محمدی، محمدحسین؛ پیشان، محمد. «هویت، قدرت و گفتمان در رمان کلیدر از دیدگاه تاریخگرایی نو». مطالعات انتقادی ادبیات، ش. ۵ (پاییز ۱۳۹۵): ۱۰۱ - ۱۱۸.
- ↑ گرجی، مصطفی. «بررسی و تحلیل عناصر بومی (دینی و ملی) بزرگ ترین رمان فارسی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی، ش. ۱۱ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۱۸ (پاییز و زمستان ۱۳۸۷): ۲۵۵ - ۲۷۲.
- ↑ ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ «نسخه جدیدی از «کلیدر» به آلمانی منتشر شد». خبرگزاری کتاب ایران، ۲۷ آذر ۱۳۹۶.
- ↑ بهارلو، کلیدر: سرنوشت نسل تمام شده، ۲۴۰.
- ↑ دستغیب، عبدالعی. «کالبدشکافی رومان فارسی – ۴: از «سووشون» تا «کلیدر» و «مدار صفر درجه»». گزارش، ش. ۷۲ (بهمن ۱۳۵۷): ۳۳ - ۳۹.
- ↑ Emami، Karim. «"A New Persion Novel: Mahmud Dowlatabadi's "Kelidar""». Iranian Studies 22، 1989، 82 - 92.
- ↑ ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ میرعابدینی، صدسال داستاننویسی ایران، ۵۵۰، ۳۶۹.
- ↑ بهارلو، کلیدر: سرنوشت نسل تمام شده، ۴.
- ↑ دستغیب، نقد آثار محمودآبادی.
- ↑ ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ شیری، قهرمان. «نقدی بر یک نقد: بررسی نقد گلشیری بر کلیدر دولتآبادی». کتاب ماه ادبیات، ش. ۲۶ (خرداد ۱۳۸۸): ۲۰ - ۲۷.
- ↑ «خیابانی به نام "کلیدر"». ایسنا، ۵ مرداد ۱۳۹۸.
- ↑ ««كليدر» را با صدای محمود دولتآبادی و نوای تار محمدرضا لطفي بالاخره ميشنويم». ایسنا، ۵ مرداد ۱۳۹۸.
- ↑ «موسیقی کلیدر سوگنامه عشق است: محمدرضا درویشی از قطعه کلیدر گفت». اعتماد، ۱۹ در ۱۳۸۴.
- ↑ «کلیدر دومین رمان طولانی جهان شد». ایسنا، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۲.
منابع
- بهارلو، محمد (۱۳۶۸). کلیدر: سرنوشت نسل تمام شده. نوبهار.
- چهلتن، امیر حسین، فریدون فریاد (۱۳۸۸). ما نیز مردمی هستیم (گفتگو با محمود دولت آبادی ). تهران: چشمه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۶۲-۰۲۶-۴.
- دستغیب، عبدالعلی (۱۳۷۸). نقد آثار محمودآبادی. ایما. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۵۹-۲۴۳-۸.
- گلشیری، هوشنگ (۱۳۸۰). باغ در باغ. نیلوفر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۴۸-۰۹۷-۳.
- محمدعلی، محمد (۱۳۷۷). گفتوگو با احمد شاملو، محمود دولتآبادی، مهدی اخوان ثالث. تهران: قطره. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۹۵-۸۷۵-۴.
- میرعابدینی، حسن (۱۳۸۴). صدسال داستان نویسی ایران. چشمه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۶۱۹-۴۷۸-۶.