تصحیح متون: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
این معنی مثلی است پارسی، چنانکه شاعری گوید:{{سخ}} | این معنی مثلی است پارسی، چنانکه شاعری گوید:{{سخ}} | ||
{{گفتاورد تزیینی|ظالم که کباب از دل درویش خورد / چون درنگری ز پهلوی خویش خورد | {{گفتاورد تزیینی|ظالم که کباب از دل درویش خورد / چون درنگری ز پهلوی خویش خورد | ||
دنیا عسل است هر که زو بیش خورد / خون افزاید تب آورد نیش خورد | دنیا عسل است هر که زو بیش خورد / خون افزاید تب آورد نیش خورد<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی= آل داود|عنوان= شاهنامهٔ فردوسی به تصحیح ملکالشعرای بهار |ژورنال= نامهٔ فرهنگستان|شماره= ۱۹|صفحات= ۱۶۳-۱۶۵}}</ref> | ||
}} | |||
===میمون بنتلی=== | ===میمون بنتلی=== | ||
برخی میپندارند که پیروان تصحیح علمی نباید ذوق یا استنباطهای شخصی خود را در کار تصحیح دخالت دهند و چنین استدلال میآورند که اگر مصحح با کمک ذوق شخصی از میان چند ضبط که هیچکدام برتریِ بهخصوصی بر دیگری ندارد، ضبط صحیحتر از منظر خود را انتخاب کند، کار علمی نکرده است. حقیقت اما چیز دیگری است. تصحیح علمی و خصوصاً شیوهٔ «کارل لاخمان»، هیچ گونه مخالفتی با مداخلهٔ ذوق مصحح ندارد. لاخمان بر این عقیده بود که پس از مطالعات مقدماتی که شامل مقایسهٔ نسخهها و بازسازی نسخهٔ مادر است، مصحح اجازهٔ هر گونه دخالت در اعمال تصحیحات قیاسی خود را دارد. لاخمان پس از تصحیحی که در ۱۸۳۱م با استفاده از متن یونانی بر روی انجیل انتشار داد، با حملهٔ شدید مخالفان تصحیح ذوقی روبهرو شد. یکی از مخالفان، روش او را با روش مصحح بزرگ انگلیسی، ریچارد بنتلی (۱۶۶۲تا۱۷۴۲م) که در تصحیحات ذوقی بسیار معروف بود، مقایسه کرد و او را «میمون بنتلی» خواند. لاخمان البته در چاپ دوم انجیلی که تصحیح کرده بود، به این انتقادها پاسخ تندی داد و آنها را به این متهم کرد که متن آشنا اما غلط را بر متن ناآشنا اما صحیح، ترجیح میدهند.<ref name=''تاریخچهٔ امیدسالار''/> | برخی میپندارند که پیروان تصحیح علمی نباید ذوق یا استنباطهای شخصی خود را در کار تصحیح دخالت دهند و چنین استدلال میآورند که اگر مصحح با کمک ذوق شخصی از میان چند ضبط که هیچکدام برتریِ بهخصوصی بر دیگری ندارد، ضبط صحیحتر از منظر خود را انتخاب کند، کار علمی نکرده است. حقیقت اما چیز دیگری است. تصحیح علمی و خصوصاً شیوهٔ «کارل لاخمان»، هیچ گونه مخالفتی با مداخلهٔ ذوق مصحح ندارد. لاخمان بر این عقیده بود که پس از مطالعات مقدماتی که شامل مقایسهٔ نسخهها و بازسازی نسخهٔ مادر است، مصحح اجازهٔ هر گونه دخالت در اعمال تصحیحات قیاسی خود را دارد. لاخمان پس از تصحیحی که در ۱۸۳۱م با استفاده از متن یونانی بر روی انجیل انتشار داد، با حملهٔ شدید مخالفان تصحیح ذوقی روبهرو شد. یکی از مخالفان، روش او را با روش مصحح بزرگ انگلیسی، ریچارد بنتلی (۱۶۶۲تا۱۷۴۲م) که در تصحیحات ذوقی بسیار معروف بود، مقایسه کرد و او را «میمون بنتلی» خواند. لاخمان البته در چاپ دوم انجیلی که تصحیح کرده بود، به این انتقادها پاسخ تندی داد و آنها را به این متهم کرد که متن آشنا اما غلط را بر متن ناآشنا اما صحیح، ترجیح میدهند.<ref name=''تاریخچهٔ امیدسالار''/> |
نسخهٔ ۱۳ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۲۸
بشر همیشه باید به آینده نگاه کند و به سوی آینده برود؛ اما ترسیم درست آينده بدون شناخت گذشته امکان ندارد. برای شناخت پیشینهٔ فرهنگی یک ملت، شناخت نسخ خطی، احیا و نشر آنها از مهمترین ملزومات است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه استاد نجیب مایل هروی
اهمیت نقد متون ادبی که در فضای ادبیات کنونیِ ایران، تصحیح متون و گاه نشر و اهتمام خوانده میشود، حاجت به تأکید ندارد. هر محققی که بخواهد آرا و نظراتش درباب آثار ادبی، نامعتبر و پادرهوا تلقی نشود، باید آن نظریات را بر متونی اصیل و معتبر متکی کند؛ خلاف این، هرچه باشد تتبع و تحقیق ادبی بهمثابهٔ قدمبرداشتن روی زمینی لرزان و لغزان مینماید و پُرواضح است که نمیتوان مطمئن بود رهروی که بر چنین راهی میرود، به مقصد برسد. هدف و غایت نقد و «تصحیح متون» ادبی بهطورخلاصه این است که از روی نسخ خطی موجود، نسخهٔ اصلی یا قریب به اصل اثری را احیاء، مرتب و مدون کنند و آن را بهصورتی عرضه دارند که خوانندهٔ اهل تحقیق بتواند یقین بدارد که گرچه اصل اثر در دست نیست، لااقل نسخهای بهدستش رسیده که درنهایتِ درجه به آنچه مصنف و مؤلف اصلی، نوشته نزدیک است.[۱]
خاطرهنگاری
دیوان مسعود سعد بهاهتمام سنایی غزنویخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
از اخبار کهن دربارهٔ تصحیح متون، تدوین دیوان مسعود سعد سلمان بهدست سنایی، شاعر و عارف همعصر اوست. گویا سنایی به مسعود یا شعر او علاقه داشته و حین تصحیح از روی بیدقتی بخشی از اشعار دیگران را در دیوان مسعود ثبت کرده است. وقتی این دیوان انتشار مییابد، اشعار الحاقی آشکار میشود. سنایی که متوجه اشتباه خود شده، قطعهای میسراید و نزد مسعود فرستاده و عذر میخواهد. خلاصهٔ عذر سنایی این است که هنگام جمعآوری دیوان تو، از بس اشعارت زیبا بود، اشعار دیگران هم، خود را در میان اشعار تو پنهان کرد! بخشی از این قطعه بهشرح زیر است:
چون بدید این رهی که گفتهٔ تو | کافران را همی مسلمان کرد | |
کرد شعر جمیل تو جمله | چون نبی را گزیده عثمان کرد | |
شعرها را بهجمله در دیوان | چون فراهم نهاد دیوان کرد | |
لیک معذور دار از آنکه مرا | معجز شعرهات حیران کرد | |
زانکه بهر جوار شعر تو را | شعر هر شاعری که دستان کرد | |
بهر عشق پدید کردن خویش | خویشتن در میانه پنهان کرد |
استنساخ متنی مصنوع با دشواری
علامه محمد قزوینی در پاریس، مهمان خانهٔ محمدعلی فروغی بود. بهرغماینکه فروغی خانه را کاملاً دراختیار او گذاشته بود، برای سیدحسن تقیزاده نوشت:
« | «هنوز نمیدانم ایرانرفتنی باشم یا برلینبرگشتنی یا باز همینجا ماندنی. چیزی که هست از بابت منزل بسیار به من بد میگذرد؛ یعنی از حیث جمعیِ اسباب برای کار، نه از حیث راحتی مادی. هرچه میگردم و هرچه روزنامهها را میخوانم محال است و محال است که آپارتمانی کوچک بامبل یا بیمبل پیدا بشود.» | » |
اما با این وضعیت چیزی هست که او را در پاریس نگاه میدارد: استنساخ «تاریخ جهانگشای جوینی». خدا را شکر میکند که نسخهای از «تاریخ جهانگشا» که از پاریس بیرون برده شده بود، دوباره بهجای خود برگشته است. با تمام قوا مشغول استنساخ است و وضعیت روحی خود را به جنونی تشبیه میکند که هر روز که حادثهای پیش نمیآید و کار قدری پیش میرود، در کمون میماند و سربرنمیآورد تا شب، خواب راحتی داشته باشد:
« | «هر روز که آنجا میروم منتظر وقوع حوادث غیرمترقبه هستم و هر روز که از آنجا برمیگردم شکر خدای را بهجای میآورم که امروز هم حادثهای واقع نشد و من یک صفحه استنساخ کردم.»[۲] | » |
حتی انجیل هم نیازمند است به تصحیح و تنقیح
دانشمندان مسیحی قبل از اشاعهٔ مسیحیت در امپراتوری روم از فسادی که در متن انجیل رخ داده بود، آگاه بودند. اوریگن، روحانی معروف مسیحی (۱۸۵تا۲۵۴م) در تفسیری که بر انجیل متنی باب۱۵ بخش ۱۴ نوشته، چنین شکایت میکند:
« | «اختلاف موجود میان نسخههای انجیل بسیار شده است. علت این امر یا بیتوجهی برخی از کاتبان یا گستاخی برخی دیگر است. اینان آنچه مینویسند با نسخهٔ اصل مقابله نمیکنند و حتی گهگاه حین استنساخ، برخی جملات را به میل خودشان کوتاه و بلند میکنند.» | » |
آگوستین قدیس (۳۵۴تا۴۳۰م) نیز از فساد متن انجیل آگاه بود و ضمن تفاسیر یا بحثهای مربوط به الهیات، به خطاهایی که در نسخ کتاب مقدسشان راه یافته بود، اشاره میکرد. از این میان، سن ژروم (حدود ۳۴۷تا۴۲۰م) که بهدستور پاپ داماسوسیکم مأموریت داشت متن لاتینی اناجیل چهارگانه را تصحیح کند، روشمندانهتر به این قضیه توجه کرده و نمونههایی از گشتگیهای معلول بدخوانی، دوبارهنویسی، جااندازی متن، قلب حروف و حتی دستبردهای آگاهانهٔ کاتبان را بهدست داده است.[۳]
جرات تصحیح مثنوی: «بشنو از نی» یا «بشنو این نی»
«محمد استعلامی» دومین نفری بود که مثنوی معنوی را با تصحیح انتقادی در ایران منتشر کرد؛ البته نیم قرن بعد از نیکلسون فقید. استعلامی از صحبت خود در مورد تصحیح مثنوی با استاد بدیعالزمان فروزانفر میگوید:
« | گفتم: شما بعد از دیوان شمس، چرا متن مثنوی را تصحیح نمیفرمایید؟ استاد چند لحظهای به من نگاه کرد... گفت: استعلامی! جرات نمیکنم!... جناب آقای مینوی میخواهند این کار را بکنند... | » |
استعلامی معنای «جرات نمیکنم» را از زبان فروزانفر، مربوط به ادامهٔ جمله میداند که ذکر شد؛ یعنی مقدمبودن مجتبی مینوی، اگر میخواست این کار را بکند که البته نکرد. اما «حسن لاهوتی» (مولویپژوه و مترجم شرح شش جلدی نیکلسون بر مثنوی) نظر دیگری دارد. فروزانفر از معدود دانشمندان ایرانی بود که شایستگی و اهلیت تصحیح مثنوی را داشت. سوال اینجاست که چرا استادی چون او نباید جرات به تصحیح مثنوی کند؟ لاهوتی عقیده دارد فروزانفر از اهمیت و وسعت و عظمت کوشش نیکلسون آگاهی داشت و خوب میدانست که نیکلسون خامکار نیست. او میدانست که اگر خود بخواهد مثنوی را تصحیح کند باید به جنگ شیر برود و تصحیحی از مثنوی ارائه دهد که از تصحیح نیکلسون عالمانهتر و پختهتر باشد، حال آنکه ربودن گوی سبقت از نیکلسون به این سادگیها میسر نبود.
لاهوتی به موارد دیگری از همین گفتگو با فروزانفر نیز اشاره میکند که استعلامی در مورد نیکلسون به دور از انصاف سخن گفته است. استعلامی اشاره میکند که «در تصحیح مثنوی نیکلسون، خیلی جاها زیرنویسها درستتر از متن به نظر میآید». فروزانفر نیز البته حرف استعلامی را تایید نمیکند و میگوید: «عکس نسخههای قاهره و قونیه را ببین». در جایی دیگر نیز استعلامی اشاره میکند که « تا چهارده سال پیش که جلد اول کار من منتشر شد، همه جا «بشنو از نی» بود». اگر دکتر استعلامی به یادداشتهای اصلاحی و نظرات جدید نیکلسون در شرح وی بر مثنوی مراجعه میکردند چنین سخنی نمیگفتند؛ زیرا نیکلسون شصت سال قبل از این جریانات در شرح خود بر مثنوی، اولین نفری بود که از نسخهٔ قونیه استفاده کرد و ذیل بیت اول دفتر اول نوشته است که صورت اصلی بیت آغازین مثنوی:
« | بشنو این نی چون حکایت میکند / از جداییها شکایت میکند | » |
است و «این نی» خود مولاناست. بیت مورد نظر بعدها در حلقهٔ مریدان، به خاطر احترامی که برای شخص مولانا قائل بودهاند و اینکه نمیخواستند خود را در جای او بگذارند، به صورت «بشنو از نی» قرائت میشده است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
پس ننوشتی!
علمای مسلمان، کاتبانی را که آنچه مینوشتند مقابله نمیکردند یا اگر متن بر ایشان املا شده بود، بر استاد عرض نمیدادند، استهزاء و توهین میکردند. مثلی رایج در این باره:
- «آنکه مینویسد و با اصل مقابله نمیکند، مانند کسی است که از مستراح بیرون میشود بدونآنکه خودش را پاک کرده باشد.»
«قاضی حسنبن عبدالرحمن رامهرمزی» (حدود ۲۶۰تا۳۶۰ه.ق) در فصل مربوط به «معارضه» در «المحدث الفاضل بین الراوی و الواعی» از قول هشامبنعروة نقل میکند:
- پدرم از من پرسید: آیا نوشتی؟
- گفتم: آری.
- گفت: عرض دادی؟
- گفتم: نه.
- گفت: پس ننوشتی.
این داستان در منابع گوناگونی روایت شده است. «زمخشری» (۴۶۷تا۵۳۸ه.ق) این نقل را دربارهٔ طاوس و فرزندش به گونهٔ دیگری ادامه میدهد:
- سپستر به او گفت: عرض دادی؟
- پاسخ داد: بله.
- گفت: نقطه گذاشتی؟
- گفت: نخیر.
- طاوس گفت: نقطه بگذار که نقطه مانند نورِ نوشته است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شاید که به کار آید...
ایرج افشار نقل میکند:
«من چند سال پیش در پی سرگذشت دانشمند معروف قاضی میرحسین میبدی(درگذشته به سال ۹۰۹ یا ۹۱۱) بودم. ضمن آثاری که از او به دست هست سیوسه مکتوب میباشد که نسخهٔ خطی آنها در کتابخانهٔ آستانهٔ قدس(مشهد) موجود است. وی در یکی از این مکاتیب که نسبتا مفصل و در استعفا از سمت قاضیالقضاتی شهر یزد است چند غزل و چندین بیت پراکنده از حافظ را برای تایید سخن خود آورده است و میان صورت بعضی از شعرهای مندرج در مکتوب مورد ذکر با صورتی که از آن شعرها در نسخههای چاپی ضبط شده، تفاوتهایی هست و چون پارهای از نسخهبدلهای مندرج در مکتوب قاضی میرحسین درستتر و پرمعنیتر مینماید آنها را یکان یکان در زیر میآورم شاید مصححین حافظ را به کار آید.»(ابیات اصلی از نسخهٔ قزوینی-غنی ذکر شدهاند. ضمنا موارد بیشترند و در اینجا فقط به دو مورد اشاره میشود.)
« | حدیث مدعیان و خیال همکاران / همان حکایت زردوز و بوریاباف است | » |
در مکتوب به جای «همکاران»، «همکاری است و معنی این بیت به این صورت رساتر است.
« | دیریست که دلدار پیامی نفرستاد / ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد | » |
در مکتوب محل «سلامی» و «کلامی» بالعکس است و شعر به این صورت فصیحتر است؛ چه کلامنوشتن و سلامفرستادن درستتر مینماید و چون قافیهٔ بیت دوم این غزل:
« | صد نامه فرستادم و آن شاه سواران / پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد | » |
«سلامی» است، در مکتوب، «پیامی» آمده است و تناسب پیک و پیام هم به جای خود زیباست.[۴]
اعتماد مکن؛ جز بر خط معتمدان
ادیبان ایرانی و عرب در قدیمالایام به اینکه آیا کتابی که میخوانند به خط نویسنده یا کسی که از نویسنده، کسب علم کرده هست یا نه، اهمیت میدادند و ترجیحشان بر این بود که متن معتبری را قرائت کنند. این نکته از عبارات مکرری در آثاری چون «الفهرست» ابنندیم بهچشم میخورد که «فلان مطلب را به خط فلان کس دیدم یا خواندم» یا بیهقی که در جایجای تاریخ خود به اینکه مطلب را از خط یا از نقل «راوی ثقه» نقل کرده، تصریح میکند. صاحب «قابوسنامه» نیز خطاب به فرزندش مینویسد:
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شاهنامه چند جلد بوده؟!
«محمود ریاحی» با استفاده از روش کار «کارل لاخمان» در تصحیح متون، تعداد مجلدات شاهنامهٔ فردوسی را در دوران گذشته حدس زده است. وی با استناد به محل مدایح محمود در نسخههای شاهنامه و برخی عباراتی که کاتبان آن حین کتابت داستان نوشتهاند، گمان آن داد که شاهنامههای قدیم را ابتدا در هفت مجلد و سپس با ظریفترشدن خط و کاغذ در چهار مجلد و بهتدریج در دو جلد و بالاخره در یک جلد کتابت کردند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تأثیر قزوینی از شیوهٔ تصحیح اروپاییان؛ آری یا نه؟!
«محمود امیدسالار» به عقیدهٔ شایعی در محافل علمی و ادبی ایران اشاره میکند که «پایهگذار تصحیح مدرن در ایران، مرحوم قزوینی است و این شیوه را هنگام سکونت در اروپا از غربیان آموخته است». البته شکی نیست که از نظر صفحهبندی، قزوینی در کُتبی که در دورهٔ اقامت در اروپا نشر داد، از شیوهٔ غربی پیروی کرده است؛ اما زندگی قزوینی در فرنگ و ملاحظهٔ برخی تحقیقات خوب آنها چیزی است و از فرنگیها علمآموختن، چیز دیگر. به چند دلیل ادلهٔ محکمی بر صحت این مدعا در دست نیست و علمای ایرانی دیگر مانند همایی و فروزانفر و بهار نیز از شیوهٔ تصحیح متن سنتی مسلمانان پیرو میکردند:
- قزوینی به امانت و دقت زبانزد بود. آیا ممکن است تصور کرد که وی کوچکترین نکتهای درباب فن تصحیح متن از اروپاییان فراگرفته باشد و در هزاران صفحهْ نوشتهای که از او باقی مانده، کوچکترین اشارهای به آن نکرده باشد و از افرادی که این فن را به او «آموختند» سپاس نگوید؟
- قزوینی قبلازاینکه به اروپا برود، تحصیلات خود را مطابق سنت قدیم در ایران تمام کرده بود. هنگام سفر به اروپا حدود بیستوهفتهشتساله بود؛ بنابراین نوجوان و مبتدی نبوده که از نحوهٔ تصحیح شایع میان ادیبان مسلمان بیاطلاع باشد.
- تصحیح متون کهن فارسی و عربی، کاری نیست که هر فرنگی که «نمیتواند ده خط فارسی و عربی بدون غلط بنویسد و بخواند» توانایی انجام آن را داشته باشد یا اینکه دقایق این کار را به قزوینی و امثال وی درس دهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
کتاب، شریک عمر مصحح
« | یکی از فضلا از قول مرحوم حاجآقارضا کتابفروشِ معروف حکایت میکرد که ناشر دیوان مسعود، منظور همان چاپ سنگی دیوان مسعود سعد در ۱۲۹۶ه.ق است، همسایهٔ حجرهٔ ما بود. اکثر شبها میدیدم که در را فروبسته و چیزی را همیزند و همیکوبد. شبی از او پرسیدم که خورندهٔ این ضربتها کیست؟ گفت: این کتاب است که مایهٔ خود را در پایش صرف کردهام و چون کوهی در حجرهٔ من انباشته شده و شریک عمرم گشته است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
|
» |
کباب از دل درویش خوردن
محمدتقی بهار نسخهای از چاپ شاهنامه در بمبئی به سال ۱۲۷۶ را داشته است. هنگامی که در اواسط دوران رضاشاه، ملکالشعرا، در زندان شهربانی گرفتار و بعد از آن، به اصفهان تبعید شد، یگانه مونسش، همین شاهنامه بود. او در این فرصت که اجازهٔ کار دیگری نداشت، بارها آن را به دقت مطالعه کرد و هر جا نکتهای به نظرش میرسید، بر حاشیهٔ کتاب با خط خود یادداشت میکرد. بهار بعد از آزادی هم در اوقات فراغت، از مطالعه و دقت در شاهنامه غافل نشد و مطالب تازهای در تصحیح ابیات و شرح و معانی لغات و نکات دستوری و بلاغی و ... بر این حاشیهها افزود. او در حل مشکلات شاهنامه بیش از همه به متون پهلوی و برخی کتابهای کهن فارسی مانند ترجمهٔ تاریخ طبری، مقدمهٔ شاهنامهٔ ابومنصوری و مجملالتواریخ و القصص توجه داشت. این شاهنامه که با یادداشتّهای بهار، از هر حیث در خور اعتناست، بعد از مرگ او در خاندانش محفوظ ماند تا اینکه در سالهای اخیر، «علی میرانصاری» آن را از یکی از فرزندان ملکالشعرا، پروانهٔ بهار، گرفت و به ایران بازگرداند و به صورت عکسی چاپ کرد. ابیات تصحیحی شاهنامه در این نسخه، که به شیوهٔ قیاسی تصحیح شدهاند، اکثرا با ضبط مندرج در شاهنامهٔ مسکو برابری میکنند. نمونهای از یادداشتهای بهار در حواشی شاهنامه نقل میشود. بهار در شرح بیت زیر:
« | نباشی بس ایمن به بازوی خویش / خورد کام نادان ز پهلوی خویش | » |
آورده است:
این معنی مثلی است پارسی، چنانکه شاعری گوید:
« | ظالم که کباب از دل درویش خورد / چون درنگری ز پهلوی خویش خورد
دنیا عسل است هر که زو بیش خورد / خون افزاید تب آورد نیش خورد[۵] |
» |
میمون بنتلی
برخی میپندارند که پیروان تصحیح علمی نباید ذوق یا استنباطهای شخصی خود را در کار تصحیح دخالت دهند و چنین استدلال میآورند که اگر مصحح با کمک ذوق شخصی از میان چند ضبط که هیچکدام برتریِ بهخصوصی بر دیگری ندارد، ضبط صحیحتر از منظر خود را انتخاب کند، کار علمی نکرده است. حقیقت اما چیز دیگری است. تصحیح علمی و خصوصاً شیوهٔ «کارل لاخمان»، هیچ گونه مخالفتی با مداخلهٔ ذوق مصحح ندارد. لاخمان بر این عقیده بود که پس از مطالعات مقدماتی که شامل مقایسهٔ نسخهها و بازسازی نسخهٔ مادر است، مصحح اجازهٔ هر گونه دخالت در اعمال تصحیحات قیاسی خود را دارد. لاخمان پس از تصحیحی که در ۱۸۳۱م با استفاده از متن یونانی بر روی انجیل انتشار داد، با حملهٔ شدید مخالفان تصحیح ذوقی روبهرو شد. یکی از مخالفان، روش او را با روش مصحح بزرگ انگلیسی، ریچارد بنتلی (۱۶۶۲تا۱۷۴۲م) که در تصحیحات ذوقی بسیار معروف بود، مقایسه کرد و او را «میمون بنتلی» خواند. لاخمان البته در چاپ دوم انجیلی که تصحیح کرده بود، به این انتقادها پاسخ تندی داد و آنها را به این متهم کرد که متن آشنا اما غلط را بر متن ناآشنا اما صحیح، ترجیح میدهند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تاریخچه
اروپاخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
گفته میشود نخستین تلاشها دربارهٔ فن تصحیح متن در اروپا مربوط به یونان باستان است. پسیستراتوس، حکمران آتن در سدهٔ ششم قبل از میلاد، برای جلوگیری از فساد متون، دستور میدهد که یک نسخهٔ رسمی از متن حماسههای هومر تهیه شود. پس از او، لایکرگوس، سیاستمدار و ناطق زبردست آتن در سدهٔ چهارم قبل از میلاد، با دانش به اینکه قصهگوها و هنرپیشههایی که این متون و آثار هومر را برای سرگرمی مردم به صحنه میآوردند، آنها را برحسب ذوق خودشان تغییر میدادند، نسخهای استاندارد از آثار دراماتیستهای یونان را در آرشیو آتنی قرار میدهد. البته این تلاشها را نمیتوان کوششی در راه تصحیح متن بهمعنای اخص بهشمار آورد؛ زیرا هدف این افراد جلوگیری از فساد بیشتر متن بود و نه تصحیح آنچه در دست است.
تصحیح متن حماسههای هومر اولین بار در مصر و به دست زنودوت افسوسی، نخستین مدیر کتابخانهٔ اسکندریه، در دورهٔ هلنیسم (۲۸۱تا۳۲۳ ق.م) آغاز شد. او که متوجه اختلاف نسخههای گوناگون ایلیاد و ادیسه شده بود، بهمنظور بازسازی متن این حماسهها به مقابلهٔ دستنویسهای این دو اثر پرداخت. پس از او مدیران دیگر این کتابخانه همین راه را ادامه دادند. آریستوفون بیزانسی (حدود ۱۸۰تا۲۵۷ ق.م)، علاماتی را اختراع کرد که در حاشیهٔ کتاب نوشته میشدند و بهوسیلهٔ آن، نظر خودش را دربارهٔ متن به خواننده انتقال میداد. پس از او برجستهترین شاگردش، آریستارخوس، آثار تعدادی از نویسندگان یونان باستان و حماسههای هومر را تصحیح کرد. البته هیچکدام از این افراد از روش مشخصی در مقابله و تصحیح پیروی نمیکردند و کارهای آنها ذیل «تصحیح ذوقی» طبقهبندی میشود.
با سقوط تمدن یونان باستان، رکودی در فعالیتهای مربوط به تصحیح متن در اروپا را شاهدیم. بهطوریکه تا حدود قرن چهارم بعد از میلاد، پیوند مشخصی بین فعالیتهای رومیان و یونانیان در این زمینه موجود نیست؛ اما با رویکارآمدن قسطنتین (۲۸۰تا۳۳۷م) و آغاز پیشرفت مسیحیت بعد از معاهدهٔ میلان در بهار۳۱۳میلادی، دوران جدیدی در تصحیح متن در اروپا آغاز میشود که معلول تلاش علمای مسیحی برای تدوین متنی درخوراعتماد از انجیل بود. البته بعد از این تلاشها به فاصلهٔ کمی، امپراوری روم فرو پاشید و با آغاز قرون وسطی، از قرن پنجم میلادی فرصت تعلیم و تعلم بهکلی از بین رفت و تا قرن هفدهم میلادی فن تصحیح متن هم مانند دیگر تلاشهای علمی به فراموشی سپرده شد.
درواقع میتوان انتشار کتاب «موریست ژان مبیون» با عنوان «De re diplomatica» در سال ۱۶۸۱میلادی را سرآغاز اصلی فن تصحیح متون در اروپا دانست. پس از انقلاب کبیر فرانسه، تحولی در حوزهٔ کتابداری پیش آمد. بسیاری از نسخههای خطی نفیس که تا قبل از آن در مجموعههای خصوصی جای داشتند، به کتابخانههای دولتی منتقل شد و طبعاً دانشمندان بهراحتی توانستند نسخی را که دردسترس نبود، مطالعه کنند. درواقع، تصحیح انتقادی بهمعنای واقعی کلمه مرهون تلاش سه عالم اروپایی در قرنهای هجدهم و نوزدهم میلادی است: امانوئل بکر، کارل لاخمان و فردریش ولف.
جهان اسلامخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مسلمانان از همان قرن اول و دوم هجری، به تصحیح متن توجه داشتند و شیوهٔ خاصی در تصحیح شعر و ادب و حدیث بهکار میبردند؛ اما مدارک و اسناد دال بر این روش، به استثناء چند کتاب و رساله که مشخصاً به این موضوع میپردازد، در سراسر متون ادبی فارسی و عربی پراکنده است. ازاینرو کتابهای مربوط به تاریخچهٔ این علم، داستان را از فعالیت یونانیان باستان شروع کرده و بدون ذکر تاریخ تصحیح در جهان اسلام، یکباره به دوران رنسانس و تجدد در اروپا میپرند.
توجه مسلمانان به تحریف و دگرگونی کتب در قرآن نمونه دارد و مفسران برهمیناساس، از ابتدا بهصورت شفاهی یا کتبی به جلوگیری از تحریف کلام، توجه مخصوص داشتهاند. دلیل این امر شاید این باشد که متون مورد توجه مسلمان، متون دینی بودهاند و صحت آنها نهایت اهمیت را داشت. به این آیه از قرآن توجه کنید:
سورهٔ نساء آیهٔ ۴۶
« |
«من الّذین هادوا یحرّفون الکلم عن مواضعه» |
» |
پیامبر اکرم(ص) نیز از عرضه کردن قرآن به جبریل و توجه به صحت آن میگوید:
« |
«کان یعرض القرآن علی جبریل فی کلّ سنةٍ مرةً، فلمّا کانت السنة الّتی قبِضَ فیها عرَضهُ علیه مرّتین.» |
» |
علمای مسلمان در تصحیح متن، چند مطلب را مورد توجه خاص قرار میدادند:
- اختلاف در روایت
- افتادگی یا سقط
- تصحیف و تحریف
- تقدیم و تاخیر
- تکرار و دوبارهنویسی(الاعادة و التکرار)
- اشتباه در کتابت و اعرابگذاری
موارد مذکور، در فن تصحیح غربی هم مورد توجه بوده است و همین امر شاید دلیلی باشد براینکه عدهای گمان میکنند فن تصحیح از غرب به ایران آمده است. علمای مسلمان، نصّ نسخهٔ اساس را از آنچه که از راه بررسی نسخههای دیگر به دست آمده بود، متمایز میکردند و معمولا تصحیحاتی را که از متون جنبی گرفته بودند، با علامات ابداعی خاصی در حاشیهٔ کتاب قید میکردند.
محدّثین مسلمان مخصوصا به این امر توجه داشتند که اختلاف نسخ را از اختلاف روایت متن بازشناسند و روایات را در هم نیامیزند. این دقت و توجه ناشی از این بوده که در حدیث، نمیتوان به این راضی شد که متنی که جلوی روی خواننده است، از نسخهای تقریبا معتبر باشد؛ چرا که در علوم دینی در قضایای تفقه و فتوا باید به متونی محکم و درست استناد کند.
در آخر میتوان گفت فن تصحیح در جهان اسلام از ابتدا وجود داشته و اینگونه نیست که از غرب وارد شده باشد. شاهدی دیگر بر این امر این است که تصحیحات اساتیدی چون فروزانفر، همایی، مدرس رضوی، محدث ارموی، بهمنیار و ... را – که در فرنگ زندگی نکردهاند و زبانهای غربی را هم به درستی نمیدانستند – با بهترین تصحیحات غربیان در این زمینه برابری میکند.
اولین قدمها در دوران قاجارخطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
ورود چاپ سنگی به ایران
چاپ سنگی در دوران فتحعلیشاه وارد ایران شد. اولین مباشران چاپ متون در این دوره، چندان توجهی به صحت متون منشر شده نداشتند، بلکه بیشتر برایشان خط و کاغذ و تصاویر کتاب مهم بود. اما نکته اینجاست که چاپهای اول متون به صورت سنگی در حکم نسخ خطیاند، زیرا به طور مستقیم از روی نسخههای خطی نوشته شدهاند. گاهی این چاپها ارزش بالایی دارند، زیرا از روی نسخههایی قدیمی نوشته شدهاند که امروزه در دسترس نیست؛ هر چند که چاپهای سنگی بعدی عموما از روی همان چاپهای قبل منتشر میشدند و اصالت چندانی ندارند. از آثاری که در این دوران منتشر شدهاند، به چند مورد اشاره میشود:
- دیوان انوری: چاپ تبریز در سال ۱۲۶۶ ه. ق.
- شاهنامه: چاپ تهران در سال ۱۲۶۷ ه. ق. به اهتمام «حاجی عبدالمحمد رازی». رازی در ۱۲۶۳ هجری در هند موفق به مطالعهٔ شاهنامهٔ چاپ ترنر ماکان در کلکته میشود و بعد از آن، شش نسخهٔ خطی به دست میآورد(۴ نسخهٔ هندی و ۲ نسخهٔ ایرانی). بعد از مقابلهٔ نسخ بر او معلوم میشود که چاپ ماکان بر پنج نسخه از شش نسخهٔ او برتری دارد اما نسخهٔ ششم که ایرانی بوده و متعلق به ۵۰۰ سال قبل میباشد، ابیاتی اضافه بر متن ماکان دارد. رازی هنگام چاپ کتاب، حدود ۲۰۰ بیت را بر متن میافزاید و حدود ۱۰۰ بیت را هم که ارزش خاصی نداشتهاند حذف میکند. در مقدمهٔ این کتاب بحثی جالب در مورد ملحقات شاهنامه وجود دارد و مصحح با توجه به سستی اشعار و انقطاع آنها از روند داستان شاهنامه نتیجه میگیرد که ابیات مذکور اصولا از شاهنامه نیستند.
- ترجمهٔ تاریخ یمینی: چاپ تهران در سال ۱۲۷۲ ه. ق. به کوشش «بهمن میرزا قاجار» و تصحیح «حبیبالدین محمد جرذاقانی».
- دیوان سنایی: چاپ سال ۱۲۷۴ ه. ق. که نامی از مصحح آن ذکر نشده اما متن نسبتا صحیحی دارد؛ به طوری که استاد محمدتقی مدرس رضوی در چاپ دیوان سنایی خود همین چاپ را اساس کار قرار داده است.
- دیوان قاآنی: چاپ تهران در ۱۲۷۴ ه. ق. که حدودا ۴ سال بعد از فوت شاعر، به همراه اشعار «فروغی بسطامی»، به خط «محمدرضا کلهر» و به کوشش «جلالالدولهٔ قاجار» به چاپ رسیده است.
- دیوان ناصرخسرو: چاپ تبریز در سال ۱۲۸۰ ه. ق. به خط «عسگر اردوبادی». نکتهٔ جالب در مورد این اثر این است که کاتب در انتهای کتاب از «اغلاط متعددهٔ آن که به خاطر نبودن نسخ متعدده پیش آمده» عذر خواسته است و این از درک لزوم در اختیار داشتن بیش از یک نسخه برای چاپ متن حکایت میکند.
- قابوسنامه: چاپ تهران در ۱۲۸۵ ه. ق. به اهتمام رضا قلی خان هدایت. یکی از مهمترین و بهترین آثار این دوره است که به خاطر تسلط مصحح و خوبی نسخهٔ اصل، کمغلط از آب درآمده است.
- دیوان مسعود سعد: چاپ تهران در سال ۱۲۹۶ ه. ق. به تصحیح و کوشش «سید ابوالقاسم خوانساری». این چاپ از روی تکنسخهای مرغوب و صحیح در کتابخانهٔ اعتضادالسلطنه کار شده است.
- اسرارنامهٔ عطار: چاپ تهران در ۱۲۹۸ ه. ق. به کوشش «عبدالغفار نجمالدوله». نجمالدوله از معدود کسانی است که در آن زمان به شیوهٔ علمی مبادرت به تصحیح متون کردند. طبق گفتهٔ خود او در چاپ اسرارنامه، ابتدا متن از روی چند نسخه جمعآوری و چاپ شده بود اما بعد نسخهای کهنه و مغشوش به دست او میرسد که حدود ۳۰۰ بیت اضافه داشته است. او برای رفع این عیب، این ۳۰۰ بیت را در انتهای کتاب چاپ کرده و جای هر بیت را دقیقا با ذکر سطر و صفحه نشان داده است. کار نجمالدوله در این کتاب نمونهای ارزشمند از دقت و امانت مصحح است.
- مثنوی علاءالدوله: چاپ تهران در ۱۲۹۹ ه. ق. به تصحیح و تدوین «میرزا محمد طاهر مستوفی کاشانی». از شیوهٔ کار مصحح میتوان به آشنایی او با اصول تصحیح پی برد؛ به عنوان مثال، مقابلهٔ چاپهای قبلی با نسخهای قدیمی و مشخص کردن ابیات الحاقی، مشتمل بودن بر کشفالابیات که اولین نمونهٔ این کار محسوب میشود و اینکه کتاب دو غلطنامه دارد(یکی غلطنامهٔ متن و دیگری غلطنامهٔ کشفالابیات و خود غلطنامه). این چاپ، تا زمان چاپ «نیکلسون» معتبرترین چاپ مثنوی در ایران بود.
- کلیله و دمنهٔ امیرنظام: چاپ تبریز به سال ۱۳۰۵ ه. ق. به کوشش «کاظم الحسنی الحسینی الطباطبایی» و به دستور «امیرنظام گروسی». این چاپ هم تا قبل از چاپ استاد عبدالعظیم قریب ماخذ اهل تحقیق و تدریس به شمار میرفت.
- تاریخ بیهقی: چاپ تهران در سال ۱۳۰۷ ه. ق. به تصحیح یکی از فضلای زمان، ادیب پیشاوری که جزء بهترین متون چاپ سنگی به شمار میرود و به دلیل حواشی ارزشمند مصحح بر آن که بعضا هنوز هم قابل استنادند، ارزش بالایی دارد.
- مرصادالعباد: به سال ۱۳۱۴ ه. ق. و باز هم به کوشش «نجمالدوله». از ارزشمندترین متون چاپ سنگی که ذکر جملهای از مصحح در مورد آن خالی از لطف نیست: «در تصحیح این نسخهٔ شریفه حقیر خیلی زحمت کشیده، چون عزیزالوجود است و کمیاب.»
دوران مشروطه
جنبش مشروطه در زمان مظفرالدین شاه و آشفتگیهای بعد از آن، اوضاع سیاسی و فرهنگی را به هم ریخت و در نتیجه تا اواخر دورهٔ احمدشاه، افتی در چاپ متون دیده میشود و بیشتر متون مهم در هند چاپ شدهاند. از کتابهای معروف این دوره میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- حافظ قدسی: چاپ بمبئی در سال ۱۳۲۲ ه. ق. به تصحیح و خطاطی «محمد القدسی الحسینی».
- تفسیر ابوالفتوح رازی: چاپ سربی در مطبعهٔ شاهنشاهی به فرمان «مظفرالدین شاه قاجار» به سال ۱۳۲۲ ه. ق. به کوشش «محمد کاظم الحسنی الحسینی الطباطبایی» و با تصحیح «ملا داود ملاباشی قاضیزادهٔ صدخروی». این کتاب از جهت زیبایی و نفاست بر تمامی کتب قبل از خود برتری دارد. با مرگ «شاهزاده رکنالدوله» که درخواست چاپ کتاب را داشته است، کار چاپ کتاب بعد از جلد دوم متوقف میشود و بعدها در دورهٔ پهلوی اول چاپ سه جلد دیگر ادامه مییابد.
- شاهنامهٔ امیربهادری: معروفترین شاهنامهٔ چاپ سنگی که در بحبوحهٔ انقلاب مشروطه، کار چاپ آن از ۱۳۱۹ تا ۱۳۲۶ ه. ق. به طول انجامید. مباشر چاپ این کتاب، امیر بهادر جنگ بوده و مصحح آن «عبدالعلی موبد بیدگلی کاشانی» است. ادیبالممالک فراهانی هم مقدمهای بر آن نگاشته است. این چاپ زیباترین چاپ سنگی فارسی است اما در صحت متن آن تردید هست و حتی یک جا، یک صفحه اضافه دارد که گویا ابیات آن سرودهٔ مصحح بوده است.
- کلیات سعدی: چاپ بمبئی در ۱۳۲۷ ه. ق. به تصحیح «فصیحالملک شوریدهٔ شیرازی». روش کار شوریده بیشتر مبتنی بر اتکاء به نسخ خطی بوده است تا ذوق شخصی. در واقع این کتاب نوعی «تصحیح التقاطی» است که ذکری از مآخذ در آن نشده است. روش کار نشان میدهد که احتمالا مصحح با شیوههای اروپایی آشنا بوده است. این چاپ تا زمان چاپ فروغی، معتبرترین کلیات سعدی بود.
تصحیح به چه معنا
تعریف تصحیح براساس معرفی مصحح، روانتر روشن میشود:
کسی که در نقطه «اکنون» ایستاده و مسیر پرپیچوخمی را که هر متن کهن از آن گذر کرده تا به روزگار کنونی برسد، زیرنظر گرفته است؛ آن متن هرچه پیشتر آمده و مسیر طولانیتری را پیموده باشد، از اصل خود دورتر شده و مشخصات تازهای یافته و پارهای از خصائص خود را در درازنای مسیر ترک گفته است؛ اینک مصحح میکوشد تا آن متن را بااحتیاط از همین راهی که آمده بازگرداند و در هر منزل آنچه بر آن بستهاند، فروبهلد و آنچه از آن فوت شده است، برگیرد و بههمراه ببرد؛ باشد که بدینسان متن مدنظر را به هیئت اصلیاش نزدیک و نزدیکتر سازد.[۶]
تکامل روشهای تصحیح متون، حاصل پژوهشهای تجربیِ مصححان طی مدتهای طولانی است و تعریف حد و مرز این فن و ترجیح روشی بر روش دیگر بیشتر در گرو نتیجهای بوده که از این پژوهشها حاصل شده است؛ یعنی بهدستدادن متنی هرچه معتبرتر.
مراحل تصحیح متونخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
عبدالحسین زرینکوب تصحیح متون را اساس هر نوع دیگر از انواع نقادی همچون تاریخی، ذوقی یا لغوی میداند؛ چراکه بدون آن، هیچ نکتهای را نمیتوان بهدرستی از آثار قدما استنباط کرد. بهنظر او نقد متون یعنی اینکه منتقد از طریق علم، تحقیق کند که صورت و شکل اصلی و واقعی هر کلمه و عبارت در کتاب چه بوده است، نهاینکه فقط صورتی مقبول از اثر ارائه دهد. تفاوت در چیست؟! ممکن است نسخهنویسان از بیدقتی یا فضولی، کلمهای را به مترادف آن تبدیل کرده یا عبارتی را بهگماناینکه حذفش خللی به مطلب وارد نمیکند، حذف کرده باشند.
ضبط
محقق باید تمام نسخ خطی موجود از اثر را فراهم آورد و اگر ممکن نیست لااقل باید به تمام نسخههایی که گمان میرود نسخهبدلهای اصیل و قدیم را دربر دارد، دسترسی پیدا کرده؛ سپس آنها را باهم مقابله کند. مصحح باید تمام اختلافهای بین نسخ تحت بررسی را در جزئیترین نکتهها ثبت کند. در این کار باید کاملاً دقیق و امانتدار باشد و بداند که لازم است نسخهای که بهطریق مقابله تهیه میکند، رونویس کامل و بیعیب تمام نسخههای اصلی باشد. گام بعدی طبقهبندی نسخههاست که از طریق تطبیق و مقایسهٔ اشتباههای مشترک و زیادتها و نقصانهای مشابه صورت میگیرد. اگر این گام از تحقیق بهدرستی برداشته شود، چهبسا که مصحح به این نتیجه برسد که چند نسخه از روی یک نسخه رونویسی شده است. در این صورت مقابله با یکیک آن نسخ ضرورتی ندارد و کافی است که نسخهٔ اصل بهدست آید. درضمن باید روشن کند که آیا مؤلف در حیات خود کتاب را به دو روایت مختلف نوشته یا تجدیدنظری در آن صورت داده است یا خیر؟ درنهایت مصحح میتواند نسبنامهٔ(genealogie) نسخهها را تهیه کند و مرحلهٔ ضبط را سربلند بهپایان برد.
تصحیح(Emendation)
در این مرحله، کار مصحح بهمثابهٔ پلزدن میماند که نسخه یا نسخ اصیل موجود را به «امّالنّسخ»، یعنی همان نسخهای که به خط مؤلف اصلی کتاب است، ارتباط میدهد؛ مثلاً اگر مصحح در اثر به عبارتی برخورد که معنی محصلی ندارد یا شعری میبیند که از جهت وزن و قافیه معیوب است و... باید با دقت و وسواسِ تمام در صدد اصلاح برآید؛ به این صورت که تمامیِ وجوه احتمالی عبارت مشکلدار را یادداشت کند و با کمک کتب لغت، الفاظ مترادف، مراجعه به کاربردهای زبانی آن دوره و طرز تداول لغت و معنی مزبور در آثار مشابه معاصر یا متقدم و متأخر اثر، وجه صحیح عبارت مجهول را بیابد. این مرحله علاوهبر دقت ریاضی، ذوق سلیم و سلیقهٔ مستقیم میخواهد؛ البته نه بهمعنای حدس و ظن و قیاس صرف. مصحح اگر در مسائل علمی مندرج در کتاب، کاملاً وارد نباشد، نمیتواند صورتی صحیح و نزدیک به آنچه مدنظر مؤلف بوده برای این نمونههای مشکوک بیابد.
تحریفها و نارواییهایی که اصلاح آنها در این مرحله، تکلیف اصلیِ مصحح است، همه از یک گونه نیست؛ بعضی الحاقات یا افتادگیهایی است که نسخهنویس از عمد در نسخه وارد میکند و برخی دیگر تصحیفها و تغییراتی است ناشی از بیسوادی یا بیدقتی کاتب. توجه به نوع این غلطها برای محقق بسیار ضروری است.
مسائل و مشکلات تصحیح متون از دیدگاه ایرج افشارخطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
ناشناختهماندن نسخههای معتبر
اساسیترین مشکل در ارائهٔ متنی مصحح و متقن، همین است. بهطورمثال، قدیمیترین نسخهٔ شناختهشده از شاهنامه، مورخ ۶۱۴ قمری است و مصححان شاهنامه قبل از دکتر خالقی مطلق، ناچار بودند از نسخههای کتابتشده در قرن هشتمبهبعد استفاده کنند. این است که برای تصحیح اساسی آثار سنایی و خیام و سعدی و مولوی و حافظ و دیگر شاعران و مورخان و ادیبان قدیم زبان فارسی معمولاً در حسرت یافتن نسخهای مضبوط و صحیح باید بهانتظار ماند.
رسمالخط کتابت نسخهها
شیوهٔ کتابت نسخهها از این منظر، تابع دو عامل زمانی و منطقهای است. دکتر جلال متینی در پژوهشی، سه دوره را در کتابت نسخ کهن فارسی برشمرده است. بر این اساس، نهتنها میان خط چند نسخه از یک متن، برحسب زمان تفاوت است؛ بلکه میان چند نسخهٔ همزمان هم اگر مربوط به مناطق مختلفی باشند، اختلافهای آشکار میتوان یافت که مثلاً ناشی از ضبط لهجهای کلمات است. گذشته از این، حتی اگر چند نسخه از یک متن به خط کاتبی واحد باشد، بازهم ممکن است وحدت رسمالخط نداشته باشند. ظاهراً هیچ کاتبی خود را مقید به متابعت از روش یکنواخت کتابت نمیدیده است. دکتر افشار پیشنهاد میکند طریقهٔ املای آثار در دو حالت عنوان شود:
- صورت عمومی و کلی نگارش از حیث اتصال و انفصال کلمات، اعمال اعراب و اشکال و... . از این نوع مسائل میتوان به نقطهگذاری اشاره کرد. مثلاً در قدیم رایج بوده که متن را بینقطه بنویسند؛ خصوصاً در نامهها و به این دلیل که خوانندهٔ نامه به بیسوادی منسوب نشود. از سوی دیگر، نقطهگذاری در پایان جملات در همهٔ نسخ رعایت نشده است و مشکل مصحح متون این است که دربارهٔ نسخ بدون نقطه، نقطهها را کجا بگذارد که معنای متن عوض نشود.
- مباحثی که مشخصاً به شیوهٔ نگارش و ضبط حروف مربوط است؛ مانند چندگونگی کتابت «آ» و علائم و نقطههایی که زیر حروف یا در دل آنها گذاشته میشود. نظیر کتابت چهار حرف خاص زبان فارسی (پ-چ-ژ-گ) که در نسخههای قرون متوالی، سه حرف اول را گاه با یک نقطه و گاه سه نقطه و حرف چهارم را با سه نقطه بر روی سرکش یا زیر سرکش مینوشتهاند.
بزرگان فن تصحیح
جهان غرب
آگوست امانوئل بکر(۱۷۸۵تا۱۸۷۱ م.)
او در حدود ۴۰۰ نسخه از آثار نویسندگان یونان و روم باستان را با هم سنجید و توانست برای اولین بار این دستنویسها را طبقهبندی کند و مشخص نماید که هر نسخه از روی کدام نسخهٔ دیگر نوشته شده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
کارل لاخمان(۱۷۹۳تا۱۸۵۱ م.)خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نهتنها دنبالهٔ کار بکر را گرفت؛ بلکه نشان داد که با مقایسهٔ روشمند نسخههای خطی ممکن است اطلاعات دقیقی در مورد نسخهٔ مادر آنها به دست آید. یکی از معروفترین آثار لاخمان، بررسی و تصحیح یکی از متون لاتین به نام «طبیعت چیزها» است. این کتاب اثر شاعر و فیلسوف رومی، «تیتوس لوکرتیوس کاروس»(قرن اول قبل از میلاد) است. لاخمان در این بررسی ثابت کرد که خصوصیات سه دستنویس معروف این اثر نشان میدهد که اولا هر سهٔ آنها از روی یک نسخهٔ اصل نوشته شدهاند، ثانیا او در بررسی خود، تعداد صفحات نسخهٔ اصلی و تعداد سطر هر صفحهٔ آن را کشف کرد.
دستاورد اصلی لاخمان این بود که با دقت در خصوصیات نسخهها ممکن است هم برای آنها شجرهنامهیی تعیین کرد و هم با توجه به شجرهٔ نسب نسخهها و مقایسهٔ ضبطهای آنها، متن مورد نظر را تا حدودی از تحریف و تصحیف پیراست به طوری که اعتبار نسبی آن از اعتبار قدیمترین نسخههای موجود بیشتر باشد. در واقع، هدف مصحح از نظر لاخمان این نیست که به نسخهٔ اصلی اثر دسترسی پیدا کند؛ چرا که فاصلهٔ زمانی بین نسخهٔ اصل و نسخههای در دست از برخی آثار، معمولا به قدری زیاد است که تلاش در بازسازی نسخهٔ اصل نویسنده اصولا کار بیهودهای است(مثلا در مورد آثار «هومر» بین قدیمترین نسخهٔ موجود «ایلیاد» که در کتابخانهٔ سنمارکوی ونیز نگهداری میشود با زمان حیات هومر چیزی در حدود ۱۸۰۰ سال است).
شیوهٔ لاخمان به ذوق و اجتهاد مصحح در این فن بهای بسیار میدهد، اما بعد از لاخمان، برخی از پیروان او کوشیدند که سیستم طبقهبندی نسخهها را تقریبا به صورتی ماشینی و مکانیکی درآورند و دخالت ذوق و استنباط مصحح را به حداقل کاهش دهند. البته تلاش این عده به جایی نرسید و امروزه مصححین غربی، تقریبا به اجماع معتقدند که تصحیح متن بدون دخالت استنباط، ذوق، تجربه و اجتهاد مصحح، امکانپذیر نیست. ژوزف بدیه(۱۸۶۴-۱۹۳۸ م.)، معروفترین دانشمندی بود که با لاخمان مخالفت کرد. شیوهٔ پیشنهادی او مبتنی بر انتخاب یک نسخه به عنوان نسخهٔ اساس بود. این نسخه با توجه به دلایل علمی قابل اطمینان مانند خصوصیات صرفی و نحوی برگزیده میشود و مصحح موظف است جز در مواردی اندک که نسخهٔ اساس، غلط فاحش دارد، از آن بدون چون و چرا پیروی کند. شیوهٔ بدیه هنوز پیروانی اندک دارد.
فردریش آگوست وولف (۱۷۵۹تا۱۸۲۴ م.)
فیلولوژیست(متنشناس یا لغتشناس) آلمانی است که این رشته را برای اولین بار در دانشگاه گوتینگن پایهگذاری کرد. نظریات او بیشتر در سخنرانیهایش بیان میشد و شاگردانش آنها را به ارث بردند. طی سالهای ۱۷۷۹ تا ۱۷۸۳ او چاپی را از سمپوزیوم افلاطون منتشر کرد که تا مدتها منبعی اساسی بود. ولف، دانش فیلولوژی را به صورت خیلی گسترده تحت عنوان «دانش ذات انسان آن گونه که در روزگار باستان بازنمایی شده است» تعریف میکند.[۷]
دیمیتری سرگییویچ لیخاچف(۱۷۵۹تا۱۸۲۴م)
یکی از معروفترین متخصصین تصحیح متن در روسیه بود. کتاب او با عنوان «Textology» در میان مصصحین روسی نفوذ گستردهای دارد. دانشمندان روسی که شاهنامهٔ فردوسی را تصحیح کردند، تحت تاثیر آرا و افکار او بودند. به نظر لیخاچف، بررسی تاریخ نسخ، یعنی آشنایی با شرایط تولید آنها و خصوصیات کاتبان و صاحبانشان، اهمیت زیادی دارد. لیخاچف از این نظر همرای با برخی نظریهپردازان ایتالیایی است که معتقدند مصحح باید قبل از شروع کار، کلیهٔ اطلاعات مربوط به دستنویس را مورد مطالعهٔ دقیق قرار دهد. نکتهٔ اساسی دیگر مد نظر او، این است که مصحح نباید متن تدوینهای گوناگون یک اثر واحد را در هم آمیزد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
رینولد الین نیکلسون(۱۸۶۸تا۱۹۴۵م)
خاورشناس و اسلامشناس فقید انگلیسی و مترجم، شارح و مصحح آثار عرفان اسلامی به زبان انگلیسی است. از میان آثار متعدد او در این زمینه، تصحیح مثنوی معنوی مولانا ارزشمندترین اثرش محسوب میشود. قبل از اقدام او به تصحیح انتقادی مثنوی، هیچ کس را نه در ایران و نه در دیگر کشورها نمیشناسیم که بار مسئولیتی به این سنگینی را با دقت کمنظیر و حوصلهٔ تمام و عشق وافر بر دوش گرفته باشد و با موفقیت و امانت تمام و کمال به پایان برده باشد. همهٔ آنان که با مثنوی سر و کار دارند، میدانند که انتخاب یکی از چند نسخهٔ بدل، در بسیاری از موارد در مورد مثنوی، شدنی نیست. سرودن مثنوی از آغاز تا انجام، چیزی حدود ده تا پانزده سال طول کشیده است و احتمال تجدید نظر شخص مولانا جلالالدین را در این مدت نمیتوان از نظر دور داشت؛ همچنین احتمالی قوی وجود دارد که مریدان و اصحابی که ابیات تازه سروده را برای خود ضبط میکردهاند، از این تجدید نظرها بیخبر مانده باشند. تمامی اینها و نکات فراوان دیگر، به متنی میانجامد که تصحیح آن، همتی عظیم میطلبد. نیکلسون در تصحیح مثنوی، خود را از اعمال سلیقهٔ شخصی بر حذر میدارد و اختلاف قرائات نسخ خطی را در زیر صفحه به دست خواننده میدهد. او بعدها که بر نسخ قدیمتر مثنوی دست پیدا کرد، نظرات جدید خود را به صورت ضمیمهٔ اصلاحی و پس از آن در شرح خود بر مثنوی منعکس ساخت.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
قلمروی زبان فارسی
محمد قزوینی (۱۲۵۶تا۱۳۲۸ش)
تصحیح انتقادی متون به شیوهٔ امروزین با نام علامه محمد قزوینی گره خورده است. اشراف او بر تاریخ، فرهنگ و ادب ایران، سببساز تالیف و تحقیق و تصحیح آثار ارجمندی شد که امروز، پس از گذشت چندین دهه یگانه منبع و ماخذ در باب تحقیق است. به نظر میرسد مهمترین خصیصهٔ کار قزوینی در تصحیح متون، دقت اوست. دقت در تنظیم مطلب، که آن را چگونه تنظیم کنند و بعد توضیح یک یک موارد تنظیمشده و بعد از آن، دقت در هر مسئلهای که مطرح میکند. علاوه بر این، قزوینی سبکشناس متبحری بود که سبک آثار را نه از روی فرمولهای جدید، بلکه از شم قوی زبانی خود و از کثرت ممارست در قرائت متون کسب کرده بود. این تبحر از اینجا سرچشمه میگرفت که ایشان، امهات متون را در هریک از شاخههای علمی از نظر گذرانده بود. از آثاری که بهکوشش این مصحح بزرگ تدوین شده استخطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه:
- مقدمهٔ شاهنامهٔ ابومنصوری: به سال۱۳۱۳ ه.ش. در صفحههای ۱تا۶۴ جلد دوم «بیست مقالهٔ قزوینی»، بهاهتمام عباس اقبال آشتیانی در تهران منتشر شد. قزوینی در تصحیح این متن، نه نسخه از دیباچه را مقابله کرده بود.
- تاریخ جهانگشای جوینی: در میان متون منثوری که قزوینی تصحیح کرده است، این اثر دقیقترین و صحیحترین اثر اوست. احاطهٔ مرحوم قزوینی به شعر عربی و پیدا کردن اشعار نادر مذکور در لابلای این اثر مثالزدنی است. او بیست و پنج سال از عمر خود را صرف تصحیح این کتاب نمود. پیشنهاد این کار را «ادوارد براون» انگلیسی به قزوینی داد و او نیز با سعی و تلاشی منحصر به فرد آن را به انجام رساند.
- دیوان حافظ: چاپ سال ۱۳۲۰ شمسی در تهران که تقریبا میتوان گفت کار علامه قزوینی در تصحیح اشعار حافظ، بهترین تصحیحی است که از دیوان حافظ موجود است. بعد از تصحیح قزوینی بر اشعار حافظ، تصحیحهای دیگری هم به قلم ادبایی مانند پرویز ناتل خانلری و یا ه.ا.سایه از دیوان حافظ چاپ شده است. اما با وجود برتریهایی که مخصوصا تصحیح خانلری دارد، همهٔ اصحاب ذوق بر این قول اتفاق دارند که کار دکتر خانلری گرفتاریهایی دارد که در تصحیح قزوینی کمترند.
از محمد قزوینی، تصحیحهای متعدد دیگر نیز چاپ شده است که از جملهٔ آنها «تذکرهٔ لبابالالباب» عوفی، «تفسیر ابوالفتوح رازی»، «المعجم فی معاییر اشعار العجم» شمس قیس رازی، «چهارمقاله» عروضی سمرقندی با حواشی مبسوط و «جامعالتواریخ» است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه [۸]
حسن وحید دستگردی (۱۲۵۸تا۱۳۲۱ش)
مهمترین اثر از میان آثار متعدد این پژوهشگر پیشرو در زمینهٔ تصحیح متون، تصحیح خمسهٔ نظامی گنجوی است که هنوز هم متنی معتبر و قابل استناد است. او با دلایل منطقی و موجهی که آورده، اشعار اصح را که پس از استقصاد از دواوین مختلف خطی و چاپی نظامی به آنها دست یافته، در متن کتاب قرار داده و اشعار صحیح را در حاشیه آورده، ضمن اینکه اشعار غلط و الحاقی و نادرست را ولو در متنی کهن بودهاند، ترک گفته است. علت اتخاذ این روش این بوده که به سبب اقبال عمومی که در ادوار تاریخ از اشعار نظامی شده است، دیوان این شاعر بیش از دیگران استنساخ شده و علاوهبر این، مقلدان نظامی هم بیش از هر شاعر دیگری بودهاند. علاوه بر اینها چون کاتبان اشعار نظامی غالبا از درک معانی و مفاهیم اشعار عاجز بودهاند،؛ لذا به ذوق و سلیقهٔ خود اشعاری را اصلاح و یا الحاق کردهاند.[۹]
محمدتقی بهار (۱۲۶۵تا۱۳۳۰ش)
ملکالشعرا از کسانی بود که علم و قریحهٔ تصحیح را با هم داشت. از آثار تصحیحی او میتوان به «گلشن صبا»(۱۳۱۳)، «تاریخ سیستان»(۱۳۱۴)، «رسالهٔ نفس ارسطو ترجمهٔ بابا افضل کاشانی»(۱۳۱۶)، «مجملالتواریخ و القصص»(۱۳۱۸) و «تاریخ بلعمی»(۱۳۴۱) اشاره کرد. کتاب اخیر، بعد از مرگ بهار و بهکوشش محمد پروین گنابادی بهچاپ رسید.[۱۰]خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
سعید نفیسی (۱۲۷۴تا۱۳۴۵ ش)
تألیفات این محقق و نویسندهٔ پرکار به دویست و پنجاه کتاب و رساله میرسد و مقالاتش را نمیتوان تحدید کرد. جز این، مقادیر کثیری نوشتههای چاپنشده و کتب استنساخشده از او به جای مانده که مقدارش از آثار چاپشدهٔ او کمتر نیست. عادتش این بود که چون نسخهای مفید میدید، اگر از آن خبری نداشت، به استنساخ آن میپرداخت و حتی در سفر هم نسخههای خطی را همراه خود میبرد و ساعات فراغت را نسخهبرداری میکرد. از آثار چاپشدهٔ او در این زمینه میتوان به «تاریخ مسعودی» ابوالفضل بیهقی، آثار خواجوی کرمانی از جمله «سامنامه»، «سیرالعباد الی المعاد» سنایی، «تاریخ گیتیگشا»، «دیوان قصاید و غزلیات عطار نیشابوری»، «دیوان انوری»، «لبابالالباب» و «شاهنامه» چاپ بروخیم(جلد ۷تا۱۰) که دیگر جلدهای آن بههمت مجتبی مینوی(جلد ۱)، عباس اقبال(جلد ۲تا۵) و سلیمان حییم(جلد۶) آمادهٔ چاپ شده بود، اشاره کرد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
بدیعالزمان فروزانفر (۱۲۷۶تا۱۳۴۹ ش)
یکی از بزرگترین ادبای معاصر است که پژوهش چهلسالهٔ او در باب مولانا و آثار او، از ماندگارترین کوششهای پژوهشی تاریخ ادبیات معاصر است. عزم فروزانفر در شناختن و شناساندن دقیق اندیشهٔ مولانا، به آثار متعددی منجر شد که از منابع معتبر در باب عرفان اسلامی و خصوصا مولانا جلالالدین بلخی محسوب میشوند. از جمله آثار او در این زمینه میتوان به «رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی»(۱۳۱۵)، «خلاصهٔ مثنوی، به انتخاب و انضمام تعلیقات»(۱۳۲۱)، «مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی»(۱۳۳۳)، «احادیث مثنوی»(۱۳۳۴) و تصحیح آثاری چون «فیه ما فیه»(۱۳۳۰)، «زندهٔ بیدار(حی بن یقظان)»(۱۳۳۴) از ابن طفیل، «معارف سلطانالعلما بهاءالدین محمد بن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاء ولد»(۱۳۳۳-۱۳۳۸) اثر عرفانی پدر مولانا که تاثیری عمیق در افکار فرزند گذاشته، «کلیات شمس یا دیوان کبیر»(۱۳۳۶-۱۳۴۸)، «معارف برهانالدین محقق ترمذی»(۱۳۳۹)، «ترجمهٔ رسالهٔ قشیریه»(۱۳۴۵)، «مناقب اوحدالدین کرمانی»(۱۳۴۷) و «شرح مثنوی شریف»(۱۳۴۶-۱۳۴۸) اشاره کرد. این پژوهشگر ارزنده در اواخر عمر پربارش چند نسخه از «مقالات شمس تبریزی» را هم مقابله کرده بود اما عجل امانش نداد و بار این کار سنگین بر دوش محمدعلی موحد افتاد. از میان آثار او توضیح مختصری در باب «کلیات شمس» خالی از فایده نیست.
کلیات شمس یا دیوان کبیر: مقدمهٔ استاد فروزانفر بر این اثر ارزشمند، خود یک رسالهٔ درسی در باب روش تحقیق و اخلاق اهل فضل است. ایشان در تصحیح اشعار مولانا در این اثر، از همکاری دو استاد گرانمایه، یعنی «یزدگردی» و «کریمان»، بهره میبرند. کار این سه بزرگوار دارای خصوصیات زیر است:
- قرائت صحیح و استنساخ دقیق چهلهزار بیت غزل و ۱۹۸۳ رباعی و تبدیل دستنویسها به نسخهٔ چاپشده؛ انجام کاری درخور تلاش چندسالهٔ یک گروه پژوهشی، توسط سه نفر و آن هم در یک خانهٔ شخصی.
- وجود ۷۲۸ صفحه فهرست کامل ابیات بر اساس حروف آخر قافیهها در دو جلد نهم و دهم که راه را برای تصحیح و مقابلهٔ بعدی بر پژوهشگران آسان کرده است و نیز فرهنگ نوادر لغات و ترکیبات که ۴۰۰ صفحه از جلد هفتم را به خود اختصاص میدهد.
- اشاره به رویدادهای مربوط به غزلهایی که در «مناقبالعارفین» افلاکی ذکر شده است و توضیحات دیگری مربوط به آیات و احادیث با ذکر محل و مرجع.
- ذکر اختلاف نسخهها با کمال دقت و شاید بدون هیچ خطایی.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی داردخطای یادکرد: برچسب<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
جلالالدین همایی (۱۲۷۸تا۱۳۵۹ش)
عالمی جامعالاطراف در ادب فارسی و عربی، تاریخ، علوم ریاضی و هیات قدیم، فقه، کلام، فلسفه، عرفان و فرهنگ اسلامی که بخشی از همت خود را نیز در راه تصحیح متون کهن صرف کرد. از متونی که تصحیح کرد میتوان به مصباحالهدایه عزالدین کاشانی، التفهیم ابوریحان بیرونی، نصیحهالملوک غزالی، و «تصحیح برخی اشعار ناصرخسرو» اشاره کرد. به علاوه جمعآوری و تدوین تعداد زیادی از نسخههای خطی از جمله «اوصافالاشراف» خواجه نصیر «حدائقالسحر» رشید وطواط و «رساله در فن عروض» از دیگر خدمات اوست. از نمونههای دقت نظر وی میتوان به کشف سه رباعی از خیام در «مرزباننامه» اثر سعدالدین وراوینی اشاره کرد که حتی علامه قزوینی هم که خود مرزباننامه را تصحیح و چاپ کرده بود، متوجه آنها نشده بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد[۱۱]
حبیب یغمایی (۱۲۸۰تا۱۳۶۳ش)
مردی که در جوانی با فروغی کار کرد، ریزهکاریهای نقد و تصحیح را از او آموخت و وقتی که خود به استقلال کار کرد، آنچه را انجام داد، درست و بیعیبونقص انجام داد. گرشاسپنامه اثر اسدی طوسی که استاد خالقی مطلق کار یغمایی بر روی این کتاب را خدمتی به ادب فارسی میداند، قصصالانبیای ابواسحاق نیشابوری، ترجمهٔ تفسیر طبری، کهنترین تفسیر فارسی از نخستین نمونههای نثر دری عصر سامانی که هفت سال تلاش به کار کرد تا آن را از درآمیختگیهای نسخهنویسی بپیراید، و بالاخره غزلیات سعدی که در سالهای آخر به نفس خویش تصحیح کرد.[۱۲]
مجتبی مینوی (۱۲۸۱تا۱۳۵۵ش)
اهمیت مینوی به عنوان صاحبنظری درجه اول در مورد ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی، از این نامهٔ سید حسن تقیزاده به وزیر فرهنگ وقت، محمدتقی بهار، در ۸ خردادماه ۱۳۲۵ مشخص است:
« | مشارٌالیه(مجتبی مینوی) که [ ... ] از حیث عمق معلومات اسلامی و مخصوصاً آشنایی وسیع و کامل به تحقیقات علمای مغرب در این زمینهها و طریقهٔ انتقادی اروپایی و [ ... ] شاید بدون ادنی مبالغه، پنج نفر نظیر در بین فضلای ایران ندارد [ ... ] مثلاً تصور میکنم اگر عکسگرفتن از نسخههای قدیم فارسی و عربی و مراقبت به تصحیح و طبع آنها و جمع اسناد تاریخی و تدوین رسالههایی راجع به کتابخانههای فرنگستان و [ ... ] به او ارجاع شود مناسب است... | » |
عباس زریاب خویی، مینوی را عاشق زبان فارسی و ادب و فرهنگ ایران میداند؛ او با کسی نزاعی نداشت مگر بر سر همین معشوق. تنها افرادی مغضوب او بودند که با عدم صلاحیت، مثلا به لغتسازی و اشتقاق میپرداختند و یا متون قدیم فارسی را با بیدقتی چاپ میکردند. از آثار مینوی در زمینهٔ نقد و تصحیح متون میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- همکاری در تصحیح دیوان ناصرخسرو(چاپ ۱۳۰۷ ش.) با سید نصرالله تقوی و سیدحسن تقیزاده: تقیزاده در مقدمهٔ دیوان، مینوی را «امید آیندهٔ ادب ایران» مینامد.
- نامهٔ تنسر: این متن را اولین بار «دارمستتر» چاپ کرده بود اما مینوی، چون آن نشر را کافی ندانست، در ۱۳۱۱ شمسی، چاپ جدیدی با تصحیحات و توضیحات منتشر کرد.
- فهرستنویسی نسخ فارسی مجموعهٔ «سر چستر بیتی» دوبلین: مینوی در مدت اقامت در انگلستان، با همکاری خاورشناسان بزرگی چون «آربری»، «بلوشه»، «رابینسن» و «ویلکنسن»، فهرست نسخ فارسی موجود در این کتابخانهٔ معتبر را در سه جلد منتشر کرد.
- اخلاق ناصری: اثری از خواجه نظام الملک طوسی که مینوی تصحیح و توضیح آن را به کمک «علیرضا حیدری» به انجام رساند.
- کلیله و دمنه: استاد مینوی تصحیح منقح و انتقادی این اثر بزرگ نثر فارسی را در سال ۱۳۴۳ به چاپ رساند که تاکنون بهترین تصحیح از اثر «نصرالله منشی» است. او با سعی مداوم عکس نسخههای خطی این متن را(یازده نسخه شامل قدیمترین نسخ موجود) و همچنین شرحهای موجود بر ابیات و متن عربی اثر را فراهم آورد و بعد از این تلاشها با کمک دکتر امیرحسین یزدگردی(مصحح «نفثهالمصدور» که در تصحیح این متن دقتی در حد و اندازههای آثار علامه قزوینی دیده میشود)، باز هم پنج سال وقت صرف تصحیح این متن نمود.
- مینوی همچنین در سال ۱۳۵۱ مدیریت «بنیاد شاهنامهٔ فردوسی» را بر عهده گرفت که عدهای از پژوهشگران از جمله احمد تفضلی، علی رواقی، عباس زریاب خویی، سیدجعفر شهیدی،محمد مختاری، محمد روشن و مهدی قریب، با هدف گردآوری نسخههای عکسی شاهنامه و مقابله و تنظیم آنها برای تنظیم متنی انتقادی از این اثر در آن گرد هم آمده بودند. طی این تلاشها داستان رستم و سهراب با مقدمهٔ مینوی و ذکر نسخهبدلها و برخی توضیحات در ۱۳۵۲ و داستان فرود بدون نسخهبدل در ۱۳۵۴ منتشر شد. بعد از فوت استاد نیز داستان سیاووش با مقدمهٔ مبسوطی از مهدی قریب در ۱۳۶۳ چاپ شد. گرچه مزیت طبع این داستانها بر چاپهای گذشتهٔ آنها پوشیده نیست اما مقصود این بنیاد برآورده نشد.[۱۳]خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ<ref>
بدشکل است یا نام بدی داردخطای یادکرد: برچسب<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
محمدعلی موحد (۱۳۰۲ ش. تاکنون)
محمدعلی موحد از ستونهای مولاناشناسی و عرفانپژوهی اسلامی، تاریخنگار و حقوقدان بلندپایه و از نادرههای فرهنگی دوران ماست. کار او در تصحیح متون، از سال ۱۳۴۳ با تصحیح حدیقهالحقیقه از احمد جام ژندهپیل آغاز میشود، با سلوکالملوک روزبهان خنجی در ۱۳۶۲ ادامه مییابد و بعد از آن، پروژهٔ ادبی و عرفانی ارزشمند او حول آثار مولانا آغاز میشود. روشی که استاد بدیعالزمان فروزانفر و «نیکلسون» در بررسی آثار مولانا داشتند، مبتنی بر این عقیدهٔ صائب بود که دریافت عمق اندیشهٔ مولانا جز با رجوع به آثار خود او و نیز آثاری که از لحاظ فکری بیشترین تاثیر را بر اندیشهٔ او داشتهاند، امکانپذیر نیست. موحد فرزند خلف این دو مولویشناس بزرگ است. متون فرعی که موحد در این راه به تصحیح آنها همت گمارد عبارتند از اصطرلاب حق: گزیدهٔ فیه ما فیه(۱۳۷۵)، ابتدانامهٔ سلطان ولد(۱۳۹۰) اثر منظوم فرزند مولانا و رساله در مناقب خداوندگار(۱۳۹۵) از فریدون بن احمد سپهسالار از مریدان مولانا که دو اثر اخیر، شامل اطلاعات مهمی در باب زندگی مولانا و شمس میباشند؛خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد حال آثار اصلی او را از نظر میگذرانیم:
- مقالات شمس تبریزی(۱۳۶۹): بعد از کوششهای محققانی مانند «هلموت ریتر» و «عبدالباقی گولپینارلی» در یافتن نسخههای مقالات شمس، فروزانفر نخستین محقق ایرانی بود که پس از دریافت عکسی از نسخهٔ «مقالات» به ارتباط عجیب مطالب آن با مثنوی معنوی توجه داد. موحد در مقدمهٔ تصحیح این اثر عظیم، از سردرگمی خود طی سالیان دراز با اوراق آشفتهٔ «مقالات شمس» بر سر مزار مولانا میگوید. او از مجلدات ضخیمی میگوید که طی قرنها بعد از وفات مولانا در شرح آثار او نوشته شده بود، اما در آنها خبری از کسی که مولانا گفتار خود را صدای او میدانست نبود. غربت شمس طی این دوران چنان بوده که گاهی برخی از اهل علم، وجود تاریخی او را منکر شده بودند. گویی این مصراع مولانا هنوز هم مصداق داشتهاست:
- خود غریبی در جهان چون شمس نیست.
اما همتی چون همت این مصحح عاشق و توانمند لازم بود که از میان آشفتگیهای بی حد و حصر نسخ موجود، متنی منقح و منظم در اختیار عاشقان مولانا و شمس گذارد.[۱۴]
- مثنوی معنوی(۱۳۹۶): معتبرترین نسخهای که از مثنوی به دست ما رسیده است. از جمله ویژگیهای موحد اتکا به عقل انتقادی است و گام ننهادن در مسیر اسطورهپردازی. او این مرام را در تصحیح مثنوی نیز به کار زده است. نسخهای از مثنوی هست که در بارگاه مولانا نگهداری میشود و به گفتهٔ دکتر موحد در مقدمهٔ تصحیحش از مثنوی، استنساخِ آن، به احتمال فراوان همزمان با پیریزیِ بنای بارگاه مولوی آغاز شده است؛ زمانی که فرزند و خلیفهٔ مولانا هر دو زنده بودهاند و این نسخه با نظارتِ آنها تهیه شده است. «نیکلسون» به هنگامِ تصحیح دو دفتر ابتداییِ مثنوی از وجود این نسخه مطلع نبوده است و از آن در تصحیح چهار دفترِ دیگر استفاده کرده است. این موضوع، به اذعانِ خودِ نیکلسون، باعث دوگانگی در تصحیح شده است. پس از نیکلسون، اهمیتِ نسخهٔ قونیه که به ادعای «عبدالباقی گورلپینارلی»، شارح ترکتبار مثنوی، نسخه جامع و مانع مثنوی محسوب میشود. بخش عمدهای از مقدمهٔ دکتر موحد به اثبات این نکته اختصاص دارد که بسنده کردن به نسخهٔ قونیه در تصحیح مثنوی چندان منطقی نیست. بهویژه که نسخههای قابلاعتماد دیگری از مثنوی هم در دسترس ماست. نظیر نسخهای از یکی از دفترهای مثنوی که استنساخش به یقین، به قلمِ فرزندِ مولانا بوده است. این شیوهٔ تصحیح به متنی انجامیده است که از لحاظ علمی به غایت معتبر است.[۱۵]
ایرج افشار(۱۳۰۴-۱۳۸۹ ش.)
پژوهشگری پرکار که در زمینههای ایرانشناسی، کتابشناسی، نسخهپژوهی، خاطرات و اسناد تاریخی، مجموعهای غنی و ماندگار از خود به یادگار گذاشته است. گسترهٔ وسیع مطالعات و دغدغههای او، منجر به چاپ بیش از ۳۰۰ کتاب و بیشمار مقاله شد.
از حوزههای مهم فعالیت ایرج افشار، فعالیت در زمینهٔ چاپ آثاری بود که پیش از او گردآوری و تصحیح نشده بود. او با تصحیح، تنقیح، تحشیه و بازیابی نسخ خطی در حوزههای ایرانشناسی، مطالعات تاریخی و اجتماعی تأثیری گسترده در مطالعات این حوزهها از خود برجای گذاشت. این نسخ در سفرهای او به مناطق مختلف ایران و در ارتباط با کتابخانههای شخصی، خانوادگی و کتابخانههای عمومی ایران و جهان گردآوری شده بود. بسیاری از خانوادههای قدیمی در دادن نسخههای خطی و دستنویس به افشار، اعتمادی شایانتوجه به او نشان میدادند. در این حوزه افشار بیش از ۶۰ عنوان نسخهٔ خطی را تصحیح و بازیابی کرد. تنوع موضوعی این نسخ گاه مورد انتقاد پژوهشگران و منتقدان قرار میگرفت. به زعم آنان تا زمانیکه آثار ادبی، عرفانی و کلامی مهمی در انتظار چاپ و انتشار منقح بودند، تلاش او در انتشار نسخی در مورد کشاورزی، آشپزی، آداب میهمانداری و غیره چندان ستوده نبود. او اما بر این باور بود که از خلل این آثار میتوان به تاریخ اجتماعی ایران دست یافت. از جملهٔ آثار او در این زمینهها میتوان آثار زیر را برشمرد:
- الصیدنه فیالطب، تالیف ابوریحان بیرونی، ترجمهٔ فارسی از علی بن عثمان کاسانی، در زمینهٔ داروشناسی و گیاهان دارویی(با همکاری منوچهر ستوده)
- عرایسالجواهر و نفایسالاطایب، تالیف ابوالقاسم عبدالله کاشانی، در زمینهٔ سنگهای قیمتی و تزئینی، گوهرها، عطرها و کاشیکاری اسلامی
- معرفت فلاحت(دوازده باب کشاورزی)، تالیف عبدالعلی بیرجندی، متنی در باب کشاورزی در قرن دهم هجری
- اسکندرنامه: روایت فارسی کالیستنس دروغین، داستانی کهن مربوط به قرن هفتم هجری
- دستورالجمهور فی مناقب سلطانالعارفین ابویزید طیفور، تالیف احمد بن حسین خرقانی، متنی کهن از مقامات بایزید بسطامی(با همکاری محمدتقی دانشپژوه)
- فهرستنویسی نسخ خطی فارسی کتابخانههایی از سراسر جهان از جمله کتابخانهٔ سرکنسولگری استانبول، کتابخانهٔ ملی و دانشگاهی اورشلیم، کتابخانهٔ سلطنتی کپنهاگ، موزهٔ بریتانیا مردیت اونس، کتابخانهٔ ملی پاریس، کتابخانههای عمومی فرانسه که هر کدام به صورت جداگانه به چاپ رسیدهاند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد[۱۶]
جلال خالقی مطلق (۱۳۱۶ ش. تاکنون)
به پایان رسیدن تصحیح «شاهنامهٔ فردوسی» به کوشش دکتر خالقی و با همکاری ابوالفضل خطیبی و محمود امیدسالار، نقطهٔ عطفی نه تنها در تاریخ شاهنامهشناسی، بلکه در تاریخ فن تصحیح متون فارسی به شمار میرود. مصحح بزرگ انگلیسی «آلفرد هاوسمن» فن تصحیح را آمیختهای از علم وهنر میداند. او میگفت:
« | تصحیح عبارت است از شناختن غلطهای متن بهوسیلهٔ علم و تصحیح آن غلطها توسط هنر. | » |
بهعبارتدیگر مصحح باید این ظرافت طبع را داشته باشد که بتواند از میان ضبطهای مختلف دستنویسهای اثر، آن ضبطی را انتخاب کند که با هنر خالق اثر همخوان باشد؛ و اینجاست که میرسیم به خالقی. خالقی در تصحیح شاهنامه نه تنها روش صحیح پاکیزهکردن متن را بهصورتی نظاممند نشان داد؛ بلکه به مصححین جوانتر نشان داد که ضبطهای غلط هم در بسیاری از مواقع میتوانند بهصورت اصلی که از دست رفته، راهبر باشند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
احسان یارشاطر در مقدمهای که بر طبع انتقادی شاهنامهٔ خالقی در نیویورک نوشته، بعد از بررسی چاپهای شاهنامه قبل از تصحیح خالقی، کمال مطلوب را برای مصحح متن این حماسهٔ ملی در موارد زیر خلاصه میکند و کمال خشنودی خود را از اینکه دکتر خالقی مطلق، به گواهی آثار پژوهشی خود، جامع تمام این کمالات است ابراز میدارد:
- آگاهی و شناخت مصحح از سبک کلام فردوسی، خصوصیات لغوی و دستوری شاهنامه و آثار معاصران فردوسی در زمینههای مختلف(شعر و ادب، تاریخ، فلسفه و ...)
- شناخت تحولات زبان و ادبیات جامعه در چند قرن پیش و پس از زمان خلق شاهنامه
- توجه به اصول و شیوههای حماسههای مشابه
- آشنایی با آن دسته از آثار فارسی میانه(پهلوی) که میتوانند روشنگر بعضی از چگونگیها و منابع شاهنامه باشند(مانند یادگار زریران، کارنامهٔ اردشیر پاپکان و اندرزنامههای متعدد پهلوی)
- مطالعهٔ ترجمههایی که در قرون نخستین اسلامی از فارسی میانه به عربی صورت گرفته است
- تامل در آیین و مذهب ایران پیش از اسلام که شاهنامهٔ پهلوی، یعنی «خداینامه» در آبوهوای آن سروده شده است.
- تحقیق در جنبشهای فکری، مذهبی، سیاسی و ادبی سدههای نخستین اسلامی که طبعا در نحوهٔ اندیشه و ذوق فردوسی موثر بودهاند.
- پژوهش در تحولات سدههای بعد که در پسند و اندیشهٔ کاتبان و صاحبان شاهنامه و متصرفان در آن، اثر داشته است.خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
محمدرضا شفیعی کدکنی (۱۳۱۸ ش. تاکنون)
از مصححانی که شیوهٔ علامه قزوینی را با کمال دقت و امانت ادامه دادند و حتی در فن تصحیح، گامی فراتر نیز گذاشتند، میتوان دکتر شفیعی کدکنی را نمونهای درخشان بهشمار آورد. از آثار متعدد او در زمینهٔ تصحیح متون، به ذکر چند مورد اکتفا میکنیم:
- اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید: نمونهٔ عالی کار شفیعی کدکنی در سیر کمالی تصحیح متون، تصحیح «اسرارالتوحید» محمد بن منور است. شیوهٔ شفیعی در تصحیح این متن، نمونهای از همدلیکردن با خواننده است؛ یعنی درعینحال که مصحح، کتاب را برای خواننده عرضه میکند، سوالات مقدر او را هم پاسخ میگوید. این سوالات ممکن است در دو بخش پیش آید: یکی در باب مولف و دیگری در باب مشکلات متن. کیفیت تصحیح این اثر به گونهای است که میتوان گفت کار تصحیح این متن تمام شده است و نیازی به بازبینی مجدد نخواهد داشت.خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه - آثار عطار نیشابوری: شامل مقدمه، تصحیح و تعلیقات بر تذکرهالاولیا(در دو جلد)، مختارنامه، مصیبتنامه، منطقالطیر، اسرارنامه، الهینامه که چاپ شدهاند و دیوان عطار که هنوز بهچاپ نرسیده است.
محمدعلی موحد، کار شفیعی کدکنی را در تصحیح عطار، با این بیت مولانا توضیح میدهد:
« | جانی که رو آن سو کند، با بایزید او خو کند / یا با سنایی رو کند یا بو دهد عطار را | » |
به تعبیر موحد، «بو دادن» سفتی و خامی را از خوراکیهایی مثل پسته و بادام برمیگیرد، آن را زیر دندان نرمتر میکند و عطری هم که در جریان این کار متصاعد میشود فوقالعاده است؛ و شفیعی کدکنی، به معنای واقعی کلمه، عطار را بو داده است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
- مجموعهٔ میراث عرفانی ایران: شامل دفتر روشنایی(از میراث عرفانی بایزید بسطامی)، چشیدن طعم وقت(از میراث عرفانی ابوسعید ابوالخیر)، در هرگز و همیشهٔ انسان(از میراث عرفانی خواجه عبدالله انصاری)، درویش ستیهنده(از میراث عرفانی شیخ جام) و نوشته بر دریا(از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی).
کدکنی در این مجموعه، به سراغ بزرگان تاریخ تصوف رفته است. نسخههای موجود از مقامات این بزرگان را یافته و گاه متون مختلف از یک اثر واحد را جداگانه تصحیح کرده است. مقدمههای او بر این آثار نیز خود پژوهشی جداگانه است که زندگینامه و احوال و افکار و حتی سبک آثار این بزرگان در آن به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. این مجموعه شامل شش دفتر است که از میان آنها یک اثر تحت عنوان «زبان شعر در نثر صوفیه» به طور کامل تالیف است و دیگر آثار که ذکر آنها رفت، شامل تصحیح آثار یکی از عرفا و مقدمه و تعلیقات مفصل استاد کدکنی است.[۱۷]
نجیب مایل هروی(۱۳۲۹ ش. تاکنون)
در هرات افغانستان متولد شد. تحصیلاتش را از مکتبخانههای هرات آغاز کرد و در کابل پی گرفت. در سال ۱۳۴۹ در انجمن تاریخ کابل به امور فرهنگی مشغول شد. سال بعد به خاطر مقالهای که در آنجا منتشر کرد، برای ادامهٔ تحصیل در زمینهٔ زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه فردوسی مشهد آمد. نجیب مایل هروی از سال ۱۳۵۳ عملا در ایران مشغول به تحقیق در زمینهٔ کتابشناسی و تصحیح متون است و حاصل کار او، دهها کتاب تصحیحشده و بیش از صد مقاله و آثار تالیفی در حوزهٔ عرفان و ادب فارسی است. طرحی که این پژوهشگر مد نظر داشت، کتابشناسی نگاشتههای عرفانی در زبان فارسی بود که منجر به پژوهش او در احوال و آثار عارفان گمنام ایرانی و احیاء آثار آنها شد. از جملهٔ این آثار میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- نزههالارواح، امیرحسین غوری هروی
- العروه لاهل الخلوه و الجلوه، شیخ علاءالدولهٔ سمنانی
- رشفالالحاظ فی کشفالالفاظ، الفتی تبریزی(فرهنگ مصطلحات استعاری صوفیه)
- آدابالمریدین، ابونجیب سهروردی، ترجمهٔ عمر بن محمد شیرکان(در آداب طریقت)
- روحالارواح فی شرح اسماء الملک الفتاح، احمد بن منصور سمعانی(نخستین شرح ارزشمند پیرامون اسماء حسنی)
- شرح مثنوی مولوی موسوم به مخزنالاسرار، ولیمحمد اکبرآبادی(یکی از مهمترین شروح کهن بر مثنوی که مورد استفادهٔ شارحان بزرگی چون «نیکلسون» قرار گرفته است.)
- الاصولالعشره، شیخ نجمالدین کبری، ترجمه و شرح عبدالغفور لاری(در آداب طریقت)
- ترجمهٔ حقیقهالحقایق، شیخ اکبر محیالدین ابن عربیخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی داردخطای یادکرد: برچسب<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
بیان تلاشهای پژوهشگران ایرانی و نیز غربی در زمینهٔ تصحیح متون، بههیچوجه به این افراد منحصر نمیشود و شرح آثار بزرگان مذکور فقط بهعنوان نمونه رفت. ضمن اینکه در دیگر بخشها به تناسب، از کوششهای دیگر اساتید نیز صحبت شده است. در پایان به تعدادی دیگر از محققانی که در زمینهٔ تصحیح متون، نسخهشناسی و متنشناسی حق بزرگی بر گردن ادب فارسی و عربی دارند اشاره میشود:
- اساتید ایرانی: میرزا یوسف خان اعتصامی، علیاکبر دهخدا، محمدتقی مدرس رضوی، محمد معین، اصغر مهدوی، مهدی محقق، محمد روشن، مهدی بیانی، احمد منزوی، علینقی منزوی، محمدعلی فروغی، عبدالعظیم قریب، احمد بهمنیار، علیاصغر حکمت، عباس اقبال، محمدتقی دانشپژوه، ذبیحالله صفا، یحیی مهدوی، غلامرضا رشید یاسمی، علی عبدالرسولی، غلامحسین یوسفی، نصرالله تقوی، پرویز ناتل خانلری، صادق گوهرین، جلالالدین محدث ارموی، محمدجعفر یاحقی، احمد گلچین معانی و...
- اساتید خارجی: بروکلمن، فلیشر، ویلیام جکسون، چارلز ریو، آربری، بلوشه، سیمونوف، هلموت ریتر، کاترمر، ژول مول، صلاحالدین المنجد، عبدالسلام هارون، کازیمرسکی، ادوارد براون، احمد آتش و...
نقد و نظر
نقدی بر شاهنامه چاپ مسکو
مصححین روسی شاهنامه، با پیروی از نظریهٔ لیخاچف، این نکته را در نظر داشتهاند که مصحح نباید متن تدوینهای گوناگون یک اثر واحد را در حین تصحیح به هم بیامیزد. به عبارت دیگر در مورد کتابهایی مثل شاهنامه که میدانیم فردوسی در آن تجدید نظر کرده بود و حداقل دو تدوین از آن در زمان خود فردوسی موجود بوده که یکی در سال ۳۸۴ هجری و دیگری در سال ۴۰۰ به اتمام رسیده است، نباید متن این دو تدوین را با هم آمیخت. ایراد اصلی به این نظریه این است که در هم آمیختگی عرضی که در طول قرنها کتابت شاهنامه در متن این اثر رخ داده است، به قدری وسیع است که تشخیص تدوینهای دوگانهٔ شاهنامه در عمل تاکنون مقدور نبوده است. به عبارت دیگر، ابیات پایانی نسخههای شاهنامه به ظاهر معین میکنند که آن نسخه به کدام تدوین متعلق است، به این صورت که نسخههای حاوی بیت:
« | ز هجرت شده پنج هشتاد بار / به نام جهان داور کردگار | » |
به تدوین سال ۴۰۰ هجری و نسخههایی که به بیت:
« | ز هجرت سه صد سال و هشتاد و چار / به نام جهان داور کردگار | » |
پایان میگیرند، از تدوین سال ۳۸۴ پنداشته میشوند؛ اما چون میدانیم که کاتبان در استنساخ کتاب واحد گاهی از چند نسخهٔ آن کتاب استفاده میکردهاند و بدین صورت متنی التقاطی فراهم میآوردهاند، این نظریه در مورد شاهنامه به کار نمیآید. لیخاچف در پروردن نظریهٔ خود، به کتابهای نویسندهٔ روسی، پوشکین(۱۷۹۹-۱۸۳۷ م.) نظر داشته است. با توجه به اینکه آثار پوشکین بعد از اختراع صنعت چاپ خلق شدهاند، میتوان تدوینهای گوناگون آنها را از روی تاریخ چاپ آنها متمایز کرد، اما این نظریه را به راحتی نمیتوان به آثار نویسندگانی مانند فردوسی که آثارشان قبل از اختراع چاپ خلق شده، تعمیم داد. بنابراین اصرار در انطباق کورکورانهٔ تئوریهای روسی یا اروپایی و آمریکایی بر شاهنامه و دیگر کتب کهن فارسی و عربی، جز خیالبافی فایدهای ندارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تا خوانندگان این تصنیف «نگویند» شرم باد این پیر را...
«تاریخ بیهقی» از کتابهای بسیار مهم نثر پارسی است؛ از لحاظ محتوایی مهمترین منبع تاریخ غزنویان است و از لحاظ ادبی، نثر سختهٔ ابوالفضل بیهقی یکی از نمونههای عالی نثر پارسی. وجود لغات و ترکیبات فراوان و کهن پارسی، هندی و ترکی، اشاره به آداب و رسوم درباری و آیینی مردم و اشراف و احاطهٔ بیهقی بر تاریخ و ادب پارسی و عربی، کار تصحیح این متن را فرسنگها فراتر از پژوهشی ساده برده است. این متن در ابتدا به دست بزرگانی چون ادیب پیشاوری و سعید نفیسی تصحیح شد اما همین دشواریها باعث شد که بعد از تصحیح استاد علیاکبر فیاض، تا مدتها دیگر کسی پا در میدان تصحیح این کتاب نگذارد؛ تا اینکه در دههٔ هشتاد شمسی، تصحیحی انتقادی از این اثر، به همت دو استاد خراسانی محمدجعفر یاحقی و مهدی سیدی، پس از صرف شش سال کوشش منتشر شد. این تصحیح جدید، امتیازاتی دارد که به چند مورد اشاره میشود:
- مقدمهٔ جامع کتاب، علاوه بر دربرگرفتن همهٔ مسائل مربوط به بیهقی و زمانهٔ او، بررسی محتوای اثر و دلایل تصحیح چندبارهٔ کتاب، نسخههای این اثر را هم به طور کامل معرفی میکند. در مورد تاریخ بیهقی این مورد اخیر نهایت اهمیت را داشت؛ زیرا مرگ نابهنگام استاد علیاکبر فیاض باعث شده بود رمزهای لاتینی که او برای علامت اختصاری نسخهها استفاده کرده بود، نامکشوف بماند.
- متأسفانه نسخههای کهنی از تاریخ بیهقی در دست نیست و تاریخ نگارش قدیمترین نسخهها حول و حوش قرن نهم هجری است؛ در نتیجه نسخههای موجود برتری خاصی بر یکدیگر ندارند. مصصحان به این نکته توجه داشتهاند و بر همین اساس روش تصحیح التقاطی را در پیش گرفتهاند.
- به دست دادن ضبط دقیق نسخهبدلها و چاپهای قبلی (چاپ مورلی در کلکته، چاپ ادیب، نفیسی و فیاض)
- توضیحات و تعلیقات مفصل شامل:
- تعلیقات عام که دربردارندهٔ توضیح واژههای دشوار، عبارات دیریاب، مآخذ و معنی ابیات و تقریبا هرآنچه در باب واژگان و عبارات بیهقی تابهحال چاپ شده است.
- تعلیقات جغرافیایی و تاریخی که تقریبا شالوده و اساس این تصحیح است. محققان تنها به اطلاعات موجود در خود اثر بسنده نکردهاند، بلکه از همهٔ کتب تاریخی و جغرافیایی لازم بهره گرفتهاند.
- پانزده فهرست مختلف، بهنحویکه تقریباً هر واژه یا جملهای از تاریخ بیهقی را میتوان از طریق یکی از این فهرستها پیدا کرد.
کار تصحیح متونی مانند تاریخ بیهقی، کاری متداوم و روبه کمال هرچه بیشتر است. محققانی، این تصحیح جدید را بررسی کردهاند و ضمن اشاره به مزیتهای فراوان آن، انتقادات و پیشنهاداتی هم برای بهتر شدن این کار ارائه دادهاند. برای آشنایی با پژوهشهای موشکافانهٔ تصحیح متون به یک مورد از آنها اشاره میشود.
در جایی از متن تصحیح مذکور، بیت زیر دیده میشود:
« | هر آن کار کان را به سوری دهی / چو چوپان بد دوغ باز آورد | » |
منتقدان اشاره میکنند که اگرچه ضبط واژهٔ «دوغ» مطابق همهٔ نسخههای مورد استفادهّ مصححان است، اما به نظر میرسد ضبط «داغ» به دلایل زیر بهتر باشد:
- در کتاب «المرشد فیالحساب» دربارهٔ شیوهٔ حسابرسی از گلهٔ گوسفندان پادشاه آمده است که رمهدار باید هنگام حسابرسی گله، بخش «داغ»نهاده از پوست گوسفندانی را که سقط شدهاند، به مستوفیان ارائه کند. منظور «داغ» در اینجا همان نشان گلهٔ پادشاه است که بر فلزی نقش میکردند و پس از تفتهکردن بر پوست حیوان مینهادند.
- این بیت با اندکی تغییر در «تاریخ بیهق» ابن فندق (که البته مصححان خودشان به این مورد اشاره کردهاند) و در ذیل «نفثهالمصدور» هم با ضبط «داغ» آمده است. بنابراین معنای مصراع دوم احتمالا این باشد که چوپان بد از گوسفندان به خوبی نگهداری نمیکند و «داغ» را که نشان سقطشدن حیوان است بازمیآورد.[۱۸]
غمز، غمزه، نعره، نغمه
اگر مقصود از تصحیح متون کهن، کشف و عرضهٔ صورتی است که زادهٔ ذوق و اندیشهٔ صاحب اثر باشد، باید ضبط صحیح از هر کلمه، علاوه بر تناسب لفظی با سایر اجزای سخن، با نظام فکری مولف و زبان عصر او نیز سازگار باشد.
« | یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم / با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست | » |
این بیت معروف حافظ بنا بر تصحیح علامه قزوینی چنین است. اما در بعضی نسخههای خطی اشعار خواجه، در مصراع اول به جای «غمزه»، واژههای «غمز، نعره، نغمه» و در مصراع دوم به جای «نعره»، «نغمه» آمده است. جالب اینجاست که هر یک از این وجوه در جای خود میتواند معنایی قابل قبول داشته باشد.به دو بیت قبل در همین غزل برمیگردیم که موضوع بیت مورد بحث را با پرداختی دیگر مطرح میکند:
« | مطرب چه پرده ساخت که در پردهٔ سماع / بر اهل وجد و حال در های و هو ببست | » |
شاعر میپرسد که مطرب-که معمولا کاری میکند که های و هوی سوختگان حاضر در خلوتخانهٔ سماع درآید-، این بار چه «پرده»ای ساخته است که بر «اهل وجد و حال» در های و هو را بسته و قدرت هر نوع عبارت و اشارتی را از آنان گرفته است؟
حال به بیت اصلی بازگردیم؛ در این بیت هم حیرت شاعر از «غمز کردن / غمزه کردن / نعره کردن / نغمه کردن» صراحی است که با وجود «نغمهها / نعرهها»ی قلقلش، خون شراب در گلوی آن بسته شده است. پس واژهٔ مورد بحث در مصراع اول باید اول از همه با «صراحی» در تناسب طبیعی باشد(مانند تناسب «مطرب» و «پرده» در دو بیت قبل). حال معانی مختلف مصراع اول باتوجهبه واژههای محتمل:
- صراحی غمز(سخنچینی) میکند
- صراحی غمزه(ناز) میکند
- صراحی نعره(فریاد) میکند
- صراحی نغمه(چهچه) میکند
تأملی در معنای «صراحی» شاید راهگشا باشد. ظرفی شیشهای، بلورین یا سفالی برای شراب، به اشکال گوناگون و با دهانه و گلوگاه تنگ که شراب با صدای قلقل از آن میریزد. سر و درپوش صراحی گاهی به شکل سر پرندگان ساخته میشد. با این حساب، بهنظر میرسد معنای آخر دقیقتر باشد؛ چنانکه دهخدا یکی از معانی «نغمه ورزیدن» را، ترجیع صوت و گردانیدن آواز ذکر میکند. این بیت سعدی نمونهای از این معنی را نشان میدهد:
« | آواز خوش از کام و دهان و لب شیرین / گر نغمه کند گر نکند دل بفریبد | » |
همچنین در مصراع دوم هم میبایست شاعر، «بستهشدن شراب» در «گلوی صراحی» را(مانند در های و هو بستن بر اهل وجد و حال)، با «نعره / نغمه»های قلقل عجیبتر از آنچه هست جلوه داده باشد. با این بسط معنایی، میتوان گفت «نعرهها» معنای مستدلتری دارد؛ ضمن اینکه «نغمهٔ قلقل» تعبیری ناساز است. گواههایی هم در شعر معاصران خواجهٔ شیراز یافت میشود. خواجوی کرمانی میگوید:
« | هر لحظه که خاموش شود ماه مغنی / از مرغ صراحی شنوم نعره که قل | » |
پس میتوان گفت صورت صحیح بیت حافظ چنین است:
« | یا رب چه نغمه کرد صراحی که خون خم / با نعرههای قلقلش اندر گلو ببست[۱۹] | » |
منابعی برای مطالعهٔ بیشتر
منابع فارسی و ترجمهشده
- نامههای قزوینی به تقیزاده: ۱۹۱۲-۱۹۳۹، به کوشش ایرج افشار، سازمان انتشارات جاویدان، ۱۳۵۳.
- نقد و تصحیح متون: مراحل نسخهشناسی و شیوهٔ تصحیح نسخههای فارسی، نجیب مایل هروی، بنیاد پژوهش اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۶۹.
- پژوهش ادبی، دکتر شوقی ضیف، ترجمهٔ عبدالله شریفی خجسته، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۶.
- راهنمای تصحیح متون، جویا جهانبخش، دفتر نشر میراث مکتوب، ۱۳۷۸.
- پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد، فرهنگ معاصر، ۱۴ جلد، فرهنگ معاصر، ۱۳۷۸تا۱۳۸۸.
- روش تصحیح انتقادی متون، منصور ثروت، پایا، ۱۳۷۹.
- تاریخ نسخهپردازی و تصحیح انتقادی نسخههای خطی، نجیب مایل هروی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰.
- مجموعه مقالات روش تصحیح متون، به کوشش محمود نظری، با مقدمهٔ آیتالله عمید زنجانی، انتشارات کتابخانهٔ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران، ۱۳۸۶.
- سی و دو مقاله در نقد و تصحیح متون ادبی، محمود امیدسالار، بنیاد موقوفات دکتر افشار یزدی، ۱۳۸۹.
- جستارهایی در میراث اسلامی(مجموعهٔ مقالات، یادداشتها، اسناد و متون) دفتر چهارم(ویژهنامهٔ نسخهپژوهی)، به کوشش احمد خامهیار و یوسف بیگباباپور، نشر سفیر اردهال، ۱۳۹۲.
- روش تصحیح انتقادی متن، منصور ثروت، نشر علمی، ۱۳۹۷.
- مقالات دکتر جلال خالقی مطلق نیز دربارهٔ قواعد و ضوابط تصحیح متن شاهنامه در «مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی. ج ۴، ۱۳۵۴، صص ۷۱۶تا۷۶۳» و همچنین «یادداشتهایی در تصحیح انتقادی بر مثال شاهنامه» در «ایراننامه، سال ۱۳۶۵. ش ۱، صص ۱۶تا۴۷، ش ۲، صص ۲۲۵-۲۵۵، و ش ۳، صص ۳۰۹تا۳۶۲» از اهمیت ویژهای برخوردارند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد - در پایان معرفی بانک اطلاعاتی نسخههای خطی ایران و بخشی از کتابخانههای جهان، که حاصل تلاش نهسالهٔ «ناصر گلباز»، پژوهشگر نسخ خطی است، لازم مینماید. این بانک اطلاعاتی که با همکاری موسسهٔ خانهٔ کتاب ایران، سازمان اسناد و کتابخانهٔ ملی جمهوری اسلامی ایران، معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مرکز نشر میراث مکتوب به مرحلهٔ بهرهبرداری رسیده است، حاوی اطلاعات نسخ خطی کتابخانههای مختلف جهان، شامل بیش از ۲۸۰۰۰۰ رکورد است و از طریق نشانی اینترنتی زیر قابل دسترسی است[۲۰]:
www.aghabozorg.ir
منابع به زبانهای دیگر
- Sandy, John Edwin. A History of Classical Scholarship. 3 Volumes. New York: Hafner Publishing Co. 1985.
- Maas, Paul. Textual Criticism. Translated by Barbara Flower. Oxford: Clarendon Press, 1985.
منبع اخیر اساسیترین و معروفترین دستورالعمل بهشیوهٔ لاخمان است:
- Wilamowitz – Moellendorff, Ulrich von. Geschichte der Philologie. Wiesbaden: Teubner Verlag. 1921.
منبع اخیر بهانگلیسی نیز ترجمه شده است:
- Wilamowitz – Moellendorff, Ulrich von. History of Classical Scholarship. Translated From the German by Allen Harris. Edited with Introduction and Notes by Hugh Lioyd – John Baltimore: The John Hopkins University Press, 1982.
بهعقیدهٔ امیدسالار، بهترین دستورالعمل کوتاه و دقیق دربارهٔ فن تصحیح که جا دارد هرچه زودتر به فارسی ترجمه شود را در این اثر میتوان یافت:
- Bieler, Ludwig. The Grammarian’s Craft. 2 ed. Folia. Vol 10, no. 2, 1956, pp. 3-42.
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود.)
پانویس
- ↑ زرینکوب. «روش علمی در نقد و تصحیح متون ادبی». آینهٔ میراث، ش. ۱، ۴۶تا۵۳.
- ↑ افشار، نامههای قزوینی به تقیزاده: ۱۹۱۲تا۱۹۳۹، ۱۱و۱۳.
- ↑ امیدسالار. «تاریخچهای از تصحیح متن در مغرب زمین و در میان مسلمین». آینهٔ میراث، ش. ۳۳و۳۴، ۷تا۳۲.
- ↑ افشار. «نکتههایی در تصحیح حافظ». یغما، ش. ۵۹، ۷۲تا۷۵.
- ↑ آل داود. «شاهنامهٔ فردوسی به تصحیح ملکالشعرای بهار». نامهٔ فرهنگستان، ش. ۱۹، ۱۶۳-۱۶۵.
- ↑ «مفهوم، عناصر و روشهای تصحیح». تارنمای تصحیح متون کهن، ۴شهریور۱۳۹۲. بازبینیشده در ۷مرداد۱۳۹۸.
- ↑ «زندگینامهٔ فردریش ولف». دایرهالمعارف بریتانیکا. بازبینیشده در ۱۵تیر۹۸.
- ↑ جوینی، تاریخ جهانگشای جوینی، شانزده تا بیست و سه.
- ↑ وحیدنیا. «روش دستیابی به بهترین تصحیح آثار نظامی توسط وحید دستگردی». مجموعه مقالات کنگره بینالمللی بزرگداشت نهمین سده تولد حکیم نظامی گنجوی، ش. ۳، ۴۶۹تا۴۷۴.
- ↑ «سایت کتابخانه ملی ایران». مرکز اسناد و کتابخانه ملی. بازبینیشده در ۱۵اردیبهشت۱۳۹۸.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۸: ۲۶۹-۳۳۵.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۸: ۳-۱۶.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۹: ۳-۱۹۰.
- ↑ شمس تبریزی، مقالات، ۱۷ و ۱۸.
- ↑ «دربارهٔ مثنوی معنوی به تصحیح محمدعلی موحد». شهرآراآنلاین. بازبینیشده در ۱۵تیر ۱۳۹۸.
- ↑ «میراث کتابشناس». سازندگی. بازبینیشده در ۱۵تیر ۱۳۹۸.
- ↑ «مجموعهٔ میراث عرفانی ایران». نشر سخن. بازبینیشده در ۱۵تیر ۱۳۹۸.
- ↑ ساکت. «نقدوبررسی تصحیح جدید تاریخ بیهقی». جستارهای ادبی، ش. ۱۷۲، ۱۴۹تا۱۷۷.
- ↑ عابدی. «غمز، غمزه، نعره، نغمه (تصحیح بیتی از حافظ)». مطالعات عرفانی، ش. ۱۱، ۱۴۵تا۱۶۰.
- ↑ کریمی. «نخستین بانک اطلاعاتی نسخههای خطی ایران و جهان». کتاب ماه کلیات اطلاعات، ارتباطات و دانششناسی، ۸۶-۹۱.
منابع
- افشار، ایرج (۱۳۵۳). نامههای قزوینی به تقیزاده: ۱۹۱۲تا۱۹۳۹. سازمان انتشارات جاویدان.
- امیدسالار، محمود. «تاریخچهای از تصحیح متن در مغرب زمین و در میان مسلمین». آینهٔ میراث، ش. ۳۳و۳۴ (تابستان و پاییز۱۳۸۵).
- آزادیان، شهرام. «نگاهی به تصحیح متون در دورهٔ قاجار». دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ش. ۱۶۸و۱۶۹ (زمستان۱۳۸۲ و بهار۱۳۸۳).
- زرینکوب، عبدالحسین. «روش علمی در نقد و تصحیح متون ادبی». آینهٔ میراث، ش. ۱ (تابستان ۱۳۷۷).
- لاهوتی، حسن. «مثنوی معنوی، تصحیح رینولد الین نیکلسون». کلک، ش. ۸۵ و ۸۶ (فروردین و تیر ۱۳۷۶).
- «علامه قزوینی و تصحیح متون (گفتوگو با استاد محمد روشن، دکتر محمود عابدی، دکتر عباس ماهیار و دکتر محمود فتوحی)». کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ش. ۲۲ (مرداد۱۳۷۸).
- رضازادهٔ ملک، رحیم. «دیباچهٔ شاهنامهٔ ابومنصوری». نامهٔ انجمن، ش. ۱۳ (۱۳۸۳).
- جوینی، علاءالدین عطاءالملک (۱۳۸۷). تاریخ جهانگشای جوینی بهتصحیح محمد قزوینی. ۱. هرمس.
- وحیدنیا، س.. «روش دستیابی به بهترین تصحیح آثار نظامی توسط وحید دستگردی». مجموعه مقالات کنگره بین المللی بزرگداشت نهمین سده تولد حکیم نظامی گنجوی، ش. ۳ (۱۳۷۲).
- امیدسالار، محمود. «خالقی مطلق و فن تصحیح متن در ایران». بخارا، ش. ۷۶ (مرداد و شهریور۱۳۸۹).
- اتحاد، هوشنگ (۱۳۸۵–۱۳۹۰). پژوهشگران معاصر ایران. ۴و۸و۹. فرهنگ معاصر.
- فردوسی، ابوالقاسم (۱۳۶۶). طبع انتقادی شاهنامه به تصحیح جلال خالقی مطلق، به کوشش و مقدمهٔ احسان یارشاطر. ۱. Bibliotheca Persica نیویورک.
- ثروتیان، بهروز. «نگاهی بهتصحیح و مقابلهٔ دیوان کبیر با مقدمه و حواشی زندهیاد علامهٔ فقید استاد بدیعالزمان فروزانفر». آینهٔ میراث، ش. ۳۰و۳۱ (پاییز و زمستان۱۳۸۴).
- خوانساری، محمد. «ملاحظاتی در باب «کلیله و دمنه» تصحیح استاد مجتبی مینوی». نشر دانش، ش. ۱۰۹ (پاییز و زمستان۱۳۸۴).
- موحد، محمدعلی. «هنر شفیعی در تصحیح عطار». بخارا، ش. ۷۰ (فروردین و اردیبهشت۱۳۸۸).
- افشار، ایرج. «مسائل نقل و تصحیح متنهای فارسی و مشکل حفظ اصالت نسخههای خطی». نامهٔ بهارستان، ش. ۱۱و۱۲ (ششم(۱۳۸۴تا۱۳۸۵)).
- ساکت، سلمان و فرامرز آدینهٔ کلات. «نقد و بررسی تصحیح جدید تاریخ بیهقی». جستارهای ادبی ۴۴، ش. ۱۷۲ (بهار۱۳۹۰).
- عابدی، محمود. «غمز، غمزه، نعره، نغمه(تصحیح بیتی از حافظ)». مطالعات عرفانی، ش. ۱۱ (بهار و تابستان۱۳۸۹).
- کریمی، مهشید. «نخستین بانک اطلاعاتی نسخههای خطی ایران و جهان». کتاب ماه کلیات اطلاعات، ارتباطات و دانششناسی، شهریور۱۳۸۷.
- «ضرورت تصحیح متون(در گفتگو با استاد نجیب مایل هروی)». کیهان فرهنگی، ش. ۷۸ (آذر ۱۳۷۰).
- افشار، ایرج. «نکتههایی در تصحیح حافظ». یغما، ش. ۵۹ (اردیبهشت ۱۳۳۲).
- آل داود، سیدعلی. «شاهنامهٔ فردوسی به تصحیح ملکالشعرای بهار». نامهٔ فرهنگستان، ش. ۱۹ (اردیبهشت ۱۳۸۱).
پیوند به بیرون
- «مفهوم، عناصر و روشهای تصحیح». تارنمای تصحیح متون کهن، ۴شهریور۱۳۹۲. بازبینیشده در ۷مرداد۱۳۹۸.
- «زندگینامهٔ فردریش ولف». دایرهالمعارف بریتانیکا. بازبینیشده در ۱۵تیر۱۳۹۸.
- «سایت کتابخانه ملی ایران». مرکز اسناد و کتابخانه ملی. بازبینیشده در ۱۵تیر۱۳۹۸.
- «دربارهٔ مثنوی معنوی به تصحیح محمدعلی موحد». شهرآراآنلاین. بازبینیشده در ۱۵تیر۱۳۹۸.
- «مجموعهٔ میراث عرفانی ایران». نشر سخن. بازبینیشده در ۱۵تیر۱۳۹۸.
- «بانک اطلاعات نسخ خطی». خانهٔ کتاب. بازبینیشده در ۱۵تیر۱۳۹۸.
- «میراث کتابشناس». سازندگی. بازبینیشده در ۱۵تیر ۱۳۹۸.