مهدی محقق
مهدی محقق نویسنده، علامه، ادیب، مجتهد، نسخهپژوه، پژوهشگر تاریخ پزشکی اسلامی، مصحح و شارح کتب ادبی و فلسفی و فقهی است.
از جمله استادان مبزر و معززی است که در زمینه های مختلف حکمت و ادب و عرفان صاحب اثر و تحقیقات است. پدیدآورنده بیش از هشتاد عنوان کتاب تألیف و ترجمه و تصحیح و مجموعه مقالات و یکصد و پنجاه مقاله فارسى و عربى و سى و پنج مقاله انگلیسى است که این مقالات در مجلّات دانشگاههاى ایران و نشریّات علمى کشور و همچنین در مجلّات علمى کشورهاى انگلستان و فرانسه و ... منتشر شده است. او شاگردانی را نیز تربیت نمود که امروزه خود از استادان و فرهیختگان جامعه محسوب می شوند.
از میان یادها
سرود ملی
« | علیرغم آنکه در مدارس جدید سرود رسمی دولتی «شاهنشه ما زنده بادا» در هر بامداد در صف با صدای جمعی خوانده میشد، در مدرسه معرفت، همه شاگردان رو به آستان مقدس حضرت ثامنالأئمه (ع) میایستادند و زیارت آن حضرت را قرائت میکردند و از آن آستان خواستار توفیق در درس میشدند؛ و این روحانیت خاصی در دانشآموزان به وجود میآورد که هنوز هم لطافت و معنویت آن منظره در نظرم مجسم است[۱]. | » |
گوهرشاد
« | این را البته بارها گفتهام که واقعه خونین مسجد گوهرشاد مشهد تلخترین خاطره دوران کودکیام است. هنوز صدای گلولههای شلیک شده آن شب در گوشم طنینانداز است همزمان با این حادثه پدرم مخفی شد، به این علت که در شب واقعه منبر رفته بود و از انگلیس بد گفته بود. البته پس از مدتی به زندان قصر رفت و سه سال و ده روز زندان قصر قجر به سر برد. پس از آزادی او ممنوع المنبر شد. در سال ۱۳۱۷ ما به تهران مهاجرت کردیم و اوضاع اقتصادیمان بسیار بد بود، پدرم و دو برادر بزرگترم به حجرهای در مدرسه سپهسالار رفتند و خانوادهام در اتاق کوچکی در بازار نائب السلطنه ساکن شدند، همینها باعث تعویق افتادن تحصیلاتم شد[۲]. | » |
تدریس
« | مرحوم آیت الله کاشانی معتقد بود که در من فصاحتی وجود دارد که در معلمی باید از آن استفاده کنم و وقتی تعلل مرا در امر تدریس دید گفت: شما بیسوادا خودتونو کنار میکشین که همه جاها را کافرا گرفتن؛ کلمهٔ بیسواد تکیه کلام آن مرحوم بود لذا نامهای در صلاحیت من به وزار فرهنگ نوشت و من به تشویق آن مرحوم از آن سال کار تدریس در دبیرستان را شروع کردم. از همان سال اول تدریس با دو دوست صمیمی آقایان دکتر سیدجعفر شهیدی و دکتر سیدعلی موسوی بهبهانی آشنا شدمخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد.
|
» |
آشنایی با شهید مطهری
« | مرحوم شهید مطهری را تحقیقاً باید بگویم که هفتاد سال است میشناسم. تقریبا از سال ۱۳۲۴، اولین بار زمانی بود که مرحوم آیتﷲ بروجردی از پدرم تقاضا کرد به قم مشرف شوند و در منزل یکی از بازرگانان، یک دهه منبر بروند. من هم به پدرم ملحق شدم و به قم رفتم. طلاب مشهدی که در مدرسه فیضیه و دارالشفاء ساکن بودند پای منبر پدرم میآمدند. من این طلبهها را میدیدم که بیشتر دور یک طلبه مسنتر از خودشان هستند. آن طلبه به نام مطهری خوانده میشد و آن طلاب جوان که پانزده شانزده نفر بودند در تمام مشکلات خود به آن طلبه مراجعه میکردند و دربارهٔ مسائل علمی، مادی و حتی خانوادگی مشاوره و راهنمایی میگرفتند و شهید مطهری راهنمای آنها بود. این اولین آشنایی من با شهید مطهری بود[۳]. | » |
حقوق مساوی
« | در یکی از روزهای پاییزی مرحوم پدرم حاج شیخ عباسعلی محقق خراسانی همراه با مرحوم برادرم حاج شیخ عباسعلی محقق و آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی که نسبت شان به جدّ اعلای من میپیوندد، و تنی چند از خانواده رسماً به منزل مرحوم مسعود انصاری رفتیم و در این جلسه به هیچ وجه مسائل مادیات در میان نیامد و بنا به قول معروف که «با کریمان کارها دشوار نیست» با سهولت، عقد رسمی ما در هشتم آذرماه ۱۳۴۲ صورت گرفت و در دفتر رسمی ثبت ازدواج ثبت گردید. ما با هم توافق کردیم که هر دو به صورت تساوی از حق طلاق برخوردار باشیم. خانوادۀ ما یک خانوادۀ گرم و پر ثمر و پرنشاط است. و این از تفضلات خداوند متعال بوده است که زندگی ما را یک زندگی خوبی ساخته است که علم و عشق توأم با هم بوده است[۴]. | » |
هیس پروفسور محقق اسلیپ
« | یک شب خانم آنت همسر پروفسرور هرمان لندلت با خانه ما تماس و گفت، پرستار بچههایمان نیامده است در حالی که ما میخواهیم به مهمانی برویم. آنت از استاد محقق خواست که برای چند ساعت به منزل آنها برود و کتابش را همانجا بخواند، بچهها سر ساعت هشت به رختخواب میروند و مزاحمتی ندارند. استاد محقق هم برای آن که کمکی کرده باشد به منزل پروفسور هرمان رفت. وقتی که هرمان و آنت از مهمانی برمیگردند بچهها را میبینند که پیژامه پوشیده روی پلهها نشستهاند و هنگامی که صدای درمیآید بچهها میگویند: «هیس پروفسور محقق اسلیپ»[۵]. | » |
مکگیل
« | در سال ۱۳۴۴ از طرف وزیر فرهنگ وقت که به نظرم مهرداد پهلبد بود، با من تماس گرفته شد. گفتند که به نام دانشگاه مکگیل در کانادا، یک استاد رشته زبان و ادبیات فارسی میخواهد ولی پولش کم است. ما پیشنهاد کردیم و دکتر سیدحسین نصر و دکتر فرمانفرماییان قبول نکردند. قبول کردم ولی گفتند هزینه سفر خودت را میدهیم ولی زن و بچه ات را خودت باید متحمل شوی. من چون همیشه در زندگیام وقتی در دو راهی قرار میگیرم که یکی راه معنویات و راه دیگر مادیات است من راه معنویات را ترجیح میدهم، هرچند آن راه چه بسا به مادیات بسیاری هم برای من منتج شد. بنابراین تصمیم گرفتم که با این حقوقی که دریافت میکنم چه بسا فرصت این را دارم که انگلیسیام را تقویت کنم حتی مونترال که شهر دو زبانهای هست میتوانم فرانسه هم بخوانم. همچنین در آن دانشگاه میتوانم لاتین و یونانی هم یادبگیرم. همسرم هم فرصت میکند که درسش را ادامه دهد پس قبول کردم و به کانادا رفتم[۶]. | » |
درس اساسی
« | زمانی که به کانادا رفتم دو استاد مشغول تدریس بودند؛ یکی پروفسور توشیهیکو ایزوتسو که فلسفه از جمله الاقتصاد فی الاعتقاد ابوحامد غزالی و کتاب النجاة ابنسینا را درس میداد و یکی هم پروفسور هرمان لندلت که عرفان و تصوف درس میداد. اینها خواستند که در درس من شرکت کنند و من جامع الحکمتین ناصرخسرو و «اسرارنامه» عطار را درس میدادم. روزی به مناسبتی، شعری از حاج ملا هادی سبزواری خواندم و بر تخته هم نوشتم که دانشجویان بنویسند و آن شعر این بود: «معرّف الوجود شرح الاسم/ و لیس بالحد و لا بالرّسم» وقتی بیرون آمدیم، ایزوتسو خیلی از این شعر خوشش آمد و گفت این باعث تأسف است که شما چنین حکمایی دارید. من تا به حال نام سبزواری را نشنیده بودم و شعری هم که خواندید چقدر منسجم بود که حق مطلب را در یک خط ادا میکند چون تمام تعاریفی که برای وجود میآورند فقط لفظش را شرح میدهند و تعریف حقیقی اعم از حد و رسم نمیتوان برای وجود ارائه داد و مرحوم سبزواری این مطلب را در یک بیت سروده بود. سپس او روزی نزد رئیس دانشکده رفت و گفت که این شرم آور نیست که شما استادی دارید که مسلط به علوم اسلامی است و باید زبان فارسی درس بدهد. یک درس اساسی برایش بگذارید. در نتیجه تصمیم گرفتند برای من درسی بگذارند. من گفتم که عقاید شیعه براساس شرح باب حادی عشر علامه حلی بگذارید. اتفاقاً خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت و خود ایزوتسو و لندلت هم سر کلاس میآمدند[۷]. | » |
همسر دوم
« | چون همسرم در دانشگاه تدریس داشت، هنگام مسافرت نمیتوانست با من به مسافرت بیاید و من را همراهی کند. بهخصوص وقتی که به مالزی رفتم چون هوا خیلی گرم بود، نمیتوانستم تنهایی غذا بپزم و دیگر امور را مرتب کنم و به درس و مشق برسم. حدود بیستوپنج سال پیش، با رضایت همسرم ازدواج مجدد کردم. در حال حاضر هم در دو خانه روبروی هم ساکن و در کنار هم هستیم. از خانم انصاری یک پسر و یک دختر دارم، دخترم اکنون در کانادا است. از خانم دوم یک پسر دارم به اسم محمود که جوان عربیدان و فاضلی است و یک دختر که دانشجوی دانشگاه تهران در رشته روانشناسی است[۸]. | » |
تصحیح متون
« | از همان زمانی که درسهای طلبگی میخواندم علاقهمند به تصحیح متون فارسی شدم، یادم هست که به کتابخانهٔ مجلس شورای اسلامی میآمدم در هر بار – ولو به قصد دیگری آمده بودم – دو – سه تا از کتابهای صحیح شده میگرفتم؛ بخصوص کتابهایی که میگفتند مصححش از استادهای دانشگاه است. از همان زمان علاقهای به ادبیات داشتم و یکی از آرزوهایم این بود که بعد از دانشکدهٔ الهیات وارد رشتهٔ ادبیات بشومخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد.
|
» |
دومتر کرباس
« | یکی از استادان ما مرحوم شیخ محمدتقی آملی که استاد آقایان جوادی آملی و حسنزاده آملی هم بود، وقتی که من عمامهام را برداشتم و لباس روحانیت را ترک کردم، گریه کرد و گفت خاک بر سر ما که نمیتوانیم شماها را نگه داریم. من به ایشان گفتم: استاد شما با همین دومتر کرباسی که روی سر من بود میخواستید من را نگهدارید؟ شما آن اثری که در مغز من گذاشتهاید، مرا تا آخر عمر نگه خواهد داشت. بعدها که من ترجمهٔ تعلیقات ملاهادی سبزواری را به انگلیسی ترجمه کردم و در نیویورک چاپ شد به ایشان نشان دادم به من گفت من در مورد شما اشتباه میکردم[۹]. | » |
من هم نمیفهمم
« | احمد فرديد در مقطع دكتری استاد ما بود. فلسفه درس میداد. استاد پرمطالعهای بود اما در درس دادن زياد از اين شاخه به آن شاخه میپريد. منظم درس نمیداد. مدام از واژگان خودساخته و مغلق استفاده میكرد، مثل: بنيادانگاری و اشياءانگاری و ترس آگاهی و... . به زحمت كسی درسش را میفهميد. يکبار در حضور دانشجويان گفت: درس مرا شماها نمیفهميد فقط محقق میفهمد چون زبان خارجی میداند. من هم بلافاصله گفتم: نه، من هم نمیفهمم! تيترهای سخنرانيهای او گاه چند خط بود. جالب اينكه يک سخنرانی دارد كه فقط تيترش دو صفحه است كه در مطبوعات اعلان عمومی شده است!» [۱۰]. | » |
ادیان
« | علامه ابوالحسن شعرانی روحیه من را به خوبی میشناختند و همیشه و هرجا که بنده را میدید در رابطه با این که توانسته بودم در لندن در کرسی استاد بنیشینم تشویقم میکردند. یادم میآید که چند سال بعد مقالهای نوشتم در رد ابن میمون بر جالینوس و دفاع از موسی بن عمران که مربوط به فلسفه یهودی بود. وقتی این مقاله به دست ایشان رسیده بود، فرموده بودند که ای کاش همه شاگردان و طلبههای ما نیز به ادیان دیگر توجه داشته و نسبت به این موارد نیز آگاه بودند. این تشویق و تکریم ایشان برای من بسیار اهمیت داشت[۱۱]. | » |
پزشکی جدید
« | در وزار بهداری در جلسهای حاضر شدم دیدم فردی سخنرانی میکند و میگوید: اگر ما پزشکی را از اخبار و روایات استخراج می کردیم، به علم پزشکی غرب نیازمند نمیشدیم، من در آنجا صحب کردم و گفتم: علوم یونانی، پزشکی و ... در زمان ائمه (ع) به ویژه امام رضا (ع) ترجمه گردید اگر بیفایده بود امام در جایی اشاره میکرد آنچه اجداد ما برای شما گفتهاند کافی است، حال آنکه خود امام فرمودند:ما و احدادمان برای تهذیب اخلاق آمدیم و وظیفه ما تعلیم مکانیکی، نجاری و ... نیست. پس گفتم هر مسئله جایی دارد و نیابد با هم مخلوط شودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد.
|
» |
زندگی و تراث
- مهدی محقق در سال ۱۳۰۸ در خانوادهای روحانی و اصالتی دامغانی مقیم مشهد به دنیا آمد. چون تولدش مصادف با نیمه شعبان بود نامش را مهدی گذاشتند. پدرش حاج شیخ عباسعلی محقق خراسانی و پدربزرگش ملا بمانعلی محقق دامغانی بودند[۱۲].
- تا سن نهسالگی در مشهد بود و سپس در سال ۱۳۱۷ به قصد ادامه تحصیل وارد تهران شد. در دبستان فرهنگ تحصیل کرد. از سال ۱۳۲۱ به دبیرستان رفت. آشفتگی وضع معیشت خانواده، آرامش خاطری برای او باقی نگذاشت، لذا با یک تصمیم ناگهانی، در نیمهٔ بهمن همان سال درس را رها کرد و به بازار روی آورد و مدت ۳ سال به شاگردی مغازه و تحصیلداری تجارتخانه مشغول شد. تا اینکه دو برخورد اتفاقی او را از این کار منصرف ساخت، از این رو جامع المقدمات را برداشت و به مدرسهٔ خان مروی آمد و مرحوم پدرش او را به استاد سالخوردهای به نام حاج سید هادی ورامینی سپرد. در مدت ۴ماه صرف میر و عوامل ملاحسن و انموذج و صمدیه را با کوشش هرچه تمامتر برای او درس گفت.
- از سال ۱۳۲۳ تحصیلات حوزوی خود را آغاز کرد و برای استفاده از محضر استادان بزرگ در سالهای ۱۳۲۶ و ۱۳۲۷ به مشهد آمد و در مدرسهٔ نواب اقامت گزید و علوم حوزوی را در حوزههای علمیهٔ مشهد و تهران تا مرحلهٔ اجتهاد فرا گرفت. در مشهد روزی ۶ ساعت نزد ادیب نیشابوری مطول و ادبیات عرب را میخواند[۱۳]. در آخر موفق به اخذ درجه اجتهاد در محضر آیتالله کاشف الغطاء و آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری شد؛ که موجب معافیت از خدمت نظام وظیفه شد و توانست بدون وقفه به تحصیل و تحقیق ادامه دهد.
- در سال ۱۳۲۷ وارد دانشگاه تهران شد و دورهٔ دکتری الهیات را در سال ۱۳۳۷ بهپایان رساند. سال ۱۳۳۸ از رسالهٔ دکتریش تحت عنوان تحقیق در دیوان ناصرخسرو به راهنمایی دکتر محمد معین در حضور ایشان و دکتر ذبیحا... صفا و سعید نفیسی دفاع کرد. در اسفند این سال بود که پدرش با عارضهٔ سکته دارفانی را وداع گفت و خلق انبوهی از مدینین بازار و روحانیون او را تشییع و در قم به خاک سپردند.
- در سال ۱۳۳۹ پس از شرکت در آزمون دانشیاری به عضویت هیئت آموزشی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران درآمد و پیش از آن به مدت نه سال در دبیرستانهای تهران تدریس کرده بود که مدت سه سال از آن مدیر بخش کتب خطی کتابخانهٔ ملی فرهنگ هم بود.
- در سال ۱۳۴۰ از طرف دانشگاه لندن برای تدریس در دانشکدهٔ مطالعات مشرقزمین و آفریقا دعوت شد و به مدت دو سال در آن دیار به سر برد.
- در سال ۱۳۴۵ به مقام استادی دانشگاه نائل آمد و تا سال ۱۳۶۱ که بازنشسته گردید با همان سمت در گروههای زبان و ادبیات فارسی و عربی و فلسفه و علوم اجتماعی دانشگاه اجتماعی دانشگاه تهران به تدریس درسهای مختلف پرداخت.
- طی سالهای ۱۳۴۷ – ۱۳۴۴ و ۱۳۵۷ – ۱۳۵۵ و ۱۳۶۱ – ۱۳۶۰ در دانشگاه مکگیل کانادا به تدریس فلسفه و کلام و عرفان اسلامی پرداخت و در سال ۱۳۴۷ شعبهٔ مؤسسهٔ مطالعات اسلامی آن دانشگاه را در تهران تأسیس کرد و نتیجهٔ آن نشر بیش از شصت اثر نفیس در زمینههای مختلف علوم اسلامی است که با همکاری متجاوز از سی تن از استادان داخل و سی تن از استادان خارجی در دو مجموعهٔ سلسلهٔ دانش ایرانی و تاریخ علوم در اسلام فراهم آورد و به جامعهٔ علمی تقدیم داشت.
- در سال ۱۳۵۰ بهعنوان رئیس انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی برگزیده شد و با استفاده از امکانات مؤسسهٔ مطالعات اسلامی ده اثر به استادان آن رشته تقدیم داشت و نیز در همین سال بهعنوان عضو هیئت امناء با انجمن فلسفه همکاری کرد و در نشر آثار علمی دانشمندان شیعی ایرانی به وسیلهٔ آن انجمن در این توفیق علمی سهیم گردید. پس از بازنشستگی، سالی سهماه در کانادا به مدت پنجسال تدریس کرد و پس از آن پنجسال در مؤسسهٔ بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی بهعنوان «استاد ممتاز فلسفهٔ اسلامی» به تدریس و تحقیق اشتغال ورزید و نشر مجموعهای از متون و تحقیقات در زمینهٔ علوم اسلامی را بنیان نهاد که تاکنون دوازده مجلد از آن به وسیلهٔ آن مؤسسه در تهران و کوالالامپور در مجموعهٔ «اندیشهٔ اسلامی» منتشر شدهاست. همچنین بهدعوت دانشگاه آکسفورد یکماه در سال در آنجا بهتحقیق و مطالعه دربارهٔ تاریخ پزشکی اشتغال داشته و برخی از استادان را در راهنمایی رسالههای دکتری در زمینهٔ علوم اسلامی یاری کردهاست.
- در سال ۱۳۶۱ سازمان دائرةالمعارف تشیع را پایهریزی کرد و همچنین پس از انتصاب به عضوی هیأت امنای بنیاد درآمد و به عنوان مدیر عامل به مدت دو سال آن را اداره کرد.
- اداره کارگزینی دانشگاه وی را طبق نامه شماره ۶۰۶۷۵/۳ مورخ ۲۳ بهمن ۱۳۶۱ با رتبهٔ استادیاری باز نشسته کرد و این در حالی بود که شورای مرکزی دانشگاهها از تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۴۵ استادی تمام وقت مرا براساس سوابق تدریس و تالیف کتب و مقالات و شرکت در مجامع علمی داخلی و خارجی طی نامه شماره ۴۸۳/۶۸ مورخ ۸ آبان ۱۳۴۵ تصویب و تنفیذ کرده بود و در سال ۱۳۵۴ به رتبه ۱۰ که آخرین رتبه استادی در ایران بود ارتقا یافت. البته بعدها او را به دانشگاه برگرداندند.
- پس از انقلاب اسلامی به ریاست دانشکدهٔ دماوند منصوب شد و پس از آن در سال ۱۳۶۱ سازمان دائرةالمعارف تشیع را پایهریزی کرد و همچنین پس از انتصاب به عضویت هیئت امنای بنیاد دائرةالمعارف اسلامی در سال ۱۳۶۲ مدت دو سال بهعنوان مدیرعامل آن نهاد را سازمان داد و اداره کرد. بعد از بازنشستگی در دورههای فوقلیسانس و دکتری دانشگاههای مشهد و اصفهان و امام صادق (ع) و الزهراء و تربیت مدرس و تربیت معلم و دانشگاه آزاد اسلامی کرج تدریس و دانشجویان را در تحریر رسالههای کارشناسی ارشد و دکتری راهنمایی کرد.[۱۴]، [۱۵].
شخصیت و اندیشه
علاقه به موسیقی سنتی ایرانی دارد ولی چندان اهل فیلم و سریال نیست»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه.
هیچ جایی را بیشتر از ایران دوست ندارد. علاوه بر این همسرش با وجود اینکه به سه زبان زنده مسلط است و زاده ایران هم نیست و همه تحصیلاتش هم خارج از ایران بوده، هیچگاه حاضر نبود در جایی غیر از ایران زندگی کند و اعتقاد دارد که این میزان محبتی که در ایران دریافت میکند را هیچجا نمیتوان یافت. حتی در زمان مجردی هم دوست نداشت در خارج از ایران زندگی کندخطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه.
زمینهٔ فعالیت
عضویت در مجامع و گروههای علمی در ایران
رئيس بخش نسخههای خطی کتابخانه ملی ايران از ۱۳۳۷ تا ۱۳۳۹
استاد دانشگاه تهران از ۱۳۴۵ تا ۱۳۶۱
مدیر مؤسسهٔ مطالعات اسلامی دانشگاه تهران ـ دانشگاه مکگیل از ۱۳۴۷ تا کنون
مدير گروه زبان و ادبيات فارسی دانشگاه تهران از ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۷
رئيس دانشکده دماوند ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۸
عضویت در هیئت امنای و مدیر عامل بنیاد دائرةالمعارف اسلامی در سال ۱۳۶۲
عضویت در فرهنگستان علوم اسلامی در سال ۱۳۶۷
عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادبيات فارسی از ۱۳۶۹
ریاست انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی
سرپرست گروه فلسفه و کلام بنیاد پژوهشهای اسلامی
عضو هیئت امنای انجمن فلسفهٔ ایران
سرپرست گروه پژوهشهای طب اسلامی، وزارت بهداشت در سال ۱۳۷۵
عضو شورای عالی علمی دائرة المعارف بزرگ اسلامی از ۱۳۷۶ تاکنون
عضویت در فرهنگستان زبان و ادب فارسی
ریاست هیأت مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگى از ۱۳۷۸
رئيس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ايران از ۱۳۷۸- ۱۳۸۸ و از ۱۳۹۲ - ۱۳۹۶
عضو وابستهٔ فرهنگستان علوم پزشکی (گروه طب اسلامی)
عضو شورای عالی پژوهشکدهٔ تاریخ علم
عضویت در مجامع علمی بینالمللی
مجمع بینالمللی تاریخ پزشکی لندن
مجمع بینالمللی فلسفه در قرون وسطی مادرید
مشاور علمی بینالمللی بیت الحکمه پاکستان در سال ۱۳۷۴
فرهنگستان زبان عرب مصر (مجمعاللغه العربیه)
فرهنگستان علوم اسلامی هند (المجمعالعلمی الهندی)
فرهنگستان زبان عرب دمشق (مجمعاللغه العربیه بدمشق)
فرهنگستان مباحث علوم و تمدن اسلامی اردن (المجمعالملکی)
مجمع بینالمللی تاریخ علم و فلسفهٔ عربی و اسلامی، پاریس
هیئت تحریریه مجموعه متون و تحقیقات مؤسسه مطالعات اسماعیلی لندن
سایر فعالیتها و برنامهها
شرکت در چندین کنگره بینالمللی و ملی ایراد خطابه در آنها، از جمله: کنگرهٔ مؤتمر اسلامی (قاهره ۱۳۳۴)
انجمن شعر لندن (۱۳۴۰)
سمینار مقایسه گرامر زبانهای سامی (دانشگاه لندن - ۱۳۴۱)
سمینار میراث مشترک فرهنگی ایران و پاکستان و ترکیه ( تهران - ۱۳۴۳)
انجمن آمریکایی خاورشناسی (فیلادلفیا - ۱۳۴۵، نیوهاون - ۱۳۴۶ و دانشگاه برکلی کالیفرنیا - ۱۳۴۷)
کنگره بینالمللی مستشرقین (میشیگان - ۱۳۴۶) و هفته فرهنگی ایران (دانشگاه مکگیل مونترال - ۱۳۴۶)
جوایز و افخارات
مهدی محقق تاكنون به پاس خدمات فرهنگی، سوابق آموزشی و تألیفات خود از سال ۱۳۴۹، موفق به كسب ۱۴ نشان، مدال و تقدیرنامه شده است:
- دریافت لوح تقدیر بهترین کتاب برای تألیف کتاب فیلسوف ری، محمد بن زکریای رازی، کتاب سال ۱۳۴۹
- دریافت لوح تقدیر و جایزهٔ بهترین کتاب سال برای تصحیح کتاب مفتاحالطب و ترجمهٔ آن به فارسی و انگلیسی در سال ۱۳۶۹
- لوح تقدیر و استادی ممتاز در سال ۷۲ از دانشگاه بینالمللی مالزی
- دریافت لوح تقدیر و جایزهٔ بهترین کتاب دوازدهمین جشنواره خوارزمی برای تألیف کتاب تاریخ و اخلاق پزشکی در اسلام و ایران در سال ۱۳۷۷
- دریافت نشان درجهٔ دو دانش، ۱۳۷۹
- چهره ماندگار سال ۱۳۸۰
- کسب درجهٔ «استاد ممتاز فلسفهٔ اسلامی» از سوی مؤسسهٔ بینالمللی اندیشه و تمدن اسلامی کوالالامپور مالزی، ۱۹۹۳
- دریافت نشان درجهٔ یک ادب فارسی، ۱۳۸۲
- دریافت لوح تقدیر ویژهٔ هشمین دورهٔ جایزهٔ انجمن ترویج علم ایران ۱۳۸۴
- دریافت لوح تقدیرو جایزهٔ دومین جشنوارهٔ فارابی به عنوان «مفاخر پژوه برجسته» ۱۳۸۷
- برگزیده جایزه علمی علامه طباطبایی بنیاد ملی نخبگان، ۱۳۹۰
- دریافت جایزه بنیاد البرز بهعنوان دانشمند برتر، ۱۳۹۳
- برگزاری مراسم تکریم توسط بنیاد نخبگان استان تهران با حضور چهرههای علمی و فرهنگی کشور، شاگردان ایشان و استعدادهای برتر، ۱۳۹۶
- اهدای نشان یونسکو۱۳۹۹ و رونمایی از تمبر یادمان نکوداشت هفت دهه خدمات فرهنگی و ادبی او و اعطای نشان «تماشای خورشید»
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
بهاءالدین خرمشاهی
استاد مهدی محقق یکی از بزرگترین دانشمندانی است که تاریخ ما به خود دیده است. ایشان غیر از اینکه در دو زبان فارسی و عربی استاد تراز اول هستند، به زبان انگلیسی نیز مینویسند و سخنرانی میکنند. استاد در ایران در ۴۰ سازمان علمی، ادبی و زبانی فعالیت میکند. ما بهجز ایشان استاد دیگری نداشتهایم که هم استاد ادبیات باشد و هم استاد تاریخ طب اسلامی. چند سال پیش تصمیم گرفتیم جشننامهای دربارهٔ ایشان تهیه کنیم، فقط نامه نوشتیم، اما ۸۰ مقاله تراز اول به چهار زبان عربی، فارسی، انگلیسی و فرانسه در موضوعات بکر و بدیع دریافت کردیم که در دو جلد تهیه شد[۱۶].
کامران فانی
دکتر محقق از برجستهترین چهرههای علمی، ادبی و فرهنگی هستند. ایشان یک معلم تمام عیار هستند، با شور و شوق درس میدهند. شیوه بدیعی در تدریس دارند و زبان عربی را از طریق ادبیات و شعر به ما آموختند. او اولین کسی بود که فهرست نسخ خطی کتابخانه ملی را تهیه کرد که بعدها به همت استاد انوار در ۱۰ جلد به چاپ رسیدخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
نوشآفرین انصاری
نزدیک به نیمقرن پیش با دکتر محقق ازدواج کردم. آنچه در خانه ما باعث شادی میشد صحبت کردن و سفره همیشه پهن گفتوگو بود. چند مورد همیشه در زندگی ما تکرار شده و میشد؛ این موارد ذکر خیر، کوشش، ابتکار، معنویت، اندیشه، شادمانی و سخاوتمندی هستند. این زندگى توام با کار و صمیمیت و احترام بود؛ در خانهاى که بزرگان علم و ادب و فرهنگ به آن رفت و آمد داشتند و از این رفت و آمدها بهرهها حاصل مىشدخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
سیدعبدالله انوار
آشنایی من و استاد محقق به ۶۳ سال پیش بازمیگردد؛ که هر دو پای در دشت جنون گذاشته بودیم؛ مراد از دشت جنون همان حیرت است. در تمام منازل سلوک ایشان هرگز از یار دیرینه خود، یعنی کتاب جدا نشدند. امید آنکه دوران بگذرد و ایشان با جوانی همواره، ساقیِ فرهنگ و کتاب باشندخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
سیدحسین نصر
آقاى دکتر دوست دیرین و همکار قدیمى بنده، یقیناً یکى از برجستهترین و پرکارترین دانشمندان ایران در نیم قرن اخیر در زمینه فرهنگ و معارف اسلامى و زبان و ادب فارسى هستند. تقریباً یک زمان قریب ۵۵ سال پیش با هم وارد دانشکده ادبیات شدیم و از همان سالهاى اول خدمتمان در دانشکده، دوستى و مودت بین ما ایجاد شد که تا به امروز باقى است. ایشان معلمى نمونه بود، سخت علاقهمند به دانشجو و انتقال دانش به او و دانشمندى توانا که علاوه بر تحصیلات دانشگاهى، این سعادت را داشت که سالها طلبگى کند و علوم نقلى و عقلى اسلامى را فراگیرد و همین مایه بود که به ایشان بین استادان معاصر و همسن و سال خود شخصیت قابلتوجهى بخشید[۱۷].
محمدمهدی جعفری
از ویژگیهای محقق این است که از ادبیات شروع میکند و به فلسفه و کلام اسلامی میرسد. در حقیقت مجمعالجزایری از علوم در ایشان وجود دارد. اما تاکید من روی انتقال این متون به غرب و تدریس در دانشکده زبانهای شرقی دانشگاه لندن یا دانشگاه مکگیل کاناداست. به نظر میرسد وی نقش پلی مابین علم شرقی و معرفی آن به علم غربی را نیز بازی کرده استخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
حسن بلخاری
من بنا بر پنج سال زندگی نزدیک با حضرت استاد، شهادت میدهم که ایشان از مقام محقِقی به مقام محقَقی رسیده اند و حکمت و علم و عرفان در حیات ایشان تحقق یافته است[۱۸]. افروختگی دکتر محقق فروزندگی علم و دانش را در ایران در پی داشته است. من از سال ۹۶ در کنار او بودم هرگز در جای او نبودم و شاگردی او را میکنم ممنونم از استاد که دست پاک کمک خود را از سر ما برنداشتند. از ته جانم میگویم مایه دلگرمی ما بودند[۱۹].
حسن حبیبی
دکتر محقق از صاحبنظران و دانشمندانی است که در اصطلاح شرححالنویسان و علم رجال به آنها «دانشمند مؤسس» گفته میشود. مراکز و انجمنهای علمی و تحقیقی که ایشان تأسیس کردهاند متعدد است. از جمله این مؤسسات که با حضور ایشان به فعالیتهای نوینی پرداخت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی است[۲۰].
علیاصغر میرباقری
او یک الگوست و میشود از او کمک گرفت برای بازسازی ساختار آموزشی. چه خوب است به گونهای برنامهریزی کنیم تا از این الگوهای مجسم استفادههای عمیقی ببریم و بدانیم شیوه تربیت آنها چگونه است. استاد ویژگیای که دارد در استادان و همنسلان او کمتر دیده شد. در حوزههای مختلف احاطه او را میبینیم که کم نظیر است او تنها در تحقیقات معاصر صاحب نظر نیست بلکه دامنه فعالیتهای او بسیار گسترده است. در کنار احاطه علمی کار خاصی که او انجام داد این بود که کوشید ساختارهایی پدید بیاورند که برنامه حاکم باشد و کار گروهی انجام شودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
سیدمحمدمهدی جعفری
از نظر علوم اسلامی دکتر محقق بسیار دقیق درسخوانده بود و بعدها که به دانشگاه تهران آمد و مدرک دکترای ادبیات فارسی را گرفت، باز هم بسیار دانشمند فرزانهای بود و صرفا مدرک نداشت بلکه ایشان واقعا در ادبیات فارسی، ادبیات عربی، علوم اسلامی و بهخصوص زبانهای خارجی بسیار استاد است و از این جهت با متون مختلف آشنا بود. تصحیحها و تالیفاتشان نیز نتیجه اشراف و تبحری است که در زمینه علوم اسلامی و ادبیات فارسی و عربی داشت[۲۱].
مرتضی امیری اسفندقه
هدیه اسفندقه در میلاد ۹۳ سالگی استاد محقق این رباعی بود که ؛ دل مرده تر از آینه دق دل من / دیدار تو را نبود لایق دل من/ با دست تهی به محضرت آمده ام/ شرمنده مهدی محقق دل من[۲۲].
محمدحسین ساک
استاد دکتر محقق که از پروردگان حوزه و دانشگاه بود، ادب نفس را با ادب درس یکجا داشت. ایشان با برخورداری از بختآوریهای بیشمار، از همسر مهربان و دانشمند و برخاسته از خانواده اصیل، خانم انصاری، گرفته تا همکاران و همگنان برجسته و مشوق، به پیروزیها و کامیابیهای فراوان دست یافتند. اکنون هم با ۹۲ سال سن و داشتن حافظهای قوی و بهرهوری از احترام فراوان، در گوشهای نشسته است که گفتهاند: «هر آنکس ز دانش برد توشهای/ جهانی است بنشسته در گوشهای»[۲۳]. {{سخ}
دیدگاه
من از گذشتهام راضی هستم و همین مسیر را انتخاب میکردم برای من گذشتهام باعث خیر و برکت بوده هم به لحاظ مادی و هم علمی وگرنه ۵۰ سال پیش من استاد دانشگاه لندن بودم و هفت ـ هشت سال هم استاد دانشگاه کانادا، آکسفورد و مالزی میتوانستم همانجا بمانم ولی اینکار را نکردمخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
اندیشههای فرهنگی
تنزل نقد
اگر بخواهیم علم و فرهنگ در مملکت ترقی کند، باید به نویسندگان با احترام برخورد شود. فرهنگ نقد در جامعه باید همراه با احترام به نویسندگان ترویج یابد. مؤلفی که کتابی به طور مثال با دوهزار صفحه به رشته تحریر درمیآورد، نباید مقامش به دلیل یک اشتباه در کتاب، پایین بیاید. متأسفانه نقد بهتدریج از جایگاه اصلیاش که احترام به اثر و خالق اثر است در حال فاصله گرفتن است. این تنزل به دلیل تنزل اخلاق در جامعه است. نقد در جامعه ما باید با نقد اسلامی همخوانی داشته باشد. به طور مثال محمد بن زکریای رازی در کتاب الشکوک علی جالینوس به نقد کتابهای جالینوس پرداخته است؛ وی در ابتدای این اثر به جالینوس با لحنی احترامآمیز چنین نوشته است «حقی که جالینوس بر گردن من دارد از حق یک ارباب بر گردن بردهاش بیشتر است»[۲۴].
توصیه به جوانان
دانشجویان وقتی میبینند که این همه دستاوردهای علمی از غرب به ما می رسد باید بدانند که این نتیجه کوشش است با تنبلی و تن پروری و بی حالی به این درجات آدم نمیرسد ، این را باید خوب درک کنند نسل جوان ما باید کوشش کنند. یک زمانی بود تاریخ ادبیات ما را فرنگیها مینوشتند این شرمآور بود که یک ملت کهن سالی مثل ما شرححال شعرا و دانشمندهایش را ادوارد براون نویسد ، به هر حال دانشمندانی مثل دکتر صفا ، دکتر معین ، دکتر خانلری پیدا شدند و به روزی رسید که امروز ما خودمان تاریخ ادبیات را مینویسیم.ما چشم مان به غرب باشد که دکتری افتخار میدهند به خانم انوری شینه یک دانشمند خانم آلمانی، این خانم در دانشگاه الزهرا درس میخواند. من به مدیر دانشگاه الزهرا گفتم شما باید به دخترهای جوان ۲۰ الی ۲۲ ساله از این جور آدمها ، انسان غنیای بسازید آیا خانم انوری شینه لیاقت داره بفهمد مولانا کیست؟؟؟. جوانهای ایرانی باید تاریخ ادبیات ایران را از بر باشند مخصوصا با این فرهنگ غنی و با شعرای توانمند. دانشجویان امروزی فوق العاده دنبال مدرک هستند و این من را ناراحت می کند[۲۵].
بنیاد نخبگان
در حال حاضر كشورمان برای پرورش جسم یا همان بدن حیوانی دارای استادیوم های صدهزار نفری است. این درحالی است كه انجمن آثار مفاخر بایستی در جای محدودی آئین خود را برگزار كند كه به طور حتم این فضا برای آشنایی جوانان كشورمان با حوزه علم و ادب بسیار ناكافی است[۲۶].
نظام غیرپویا
« | نظام علمی ما نظام غیرپویا است. به علت اینکه از فرنگیها یاد گرفتیم درسها را واحدی کنیم. درحالیکه در مدارس قدیم هر درسی اعم از فقه، اصول و بلاغت را هر روز معلم درس میداد و الآن هم در حوزههای علمیه به همین کیفیت است و آن روش قدیم خیلی بارورتر بود تا روش جدیدی که ما از اروپاییها گرفتیم. چندین سال در مدرسه علمیه نواب معمم بودم و هر روز چشممان به استادهایمان میافتاد و ارتباط ما، ارتباط پدر و فرزند بود ولی در نظام جدید میبینیم شاگرد میخواهد یک سؤال از استاد بکند، استاد میگوید من وقت ندارم و رها میکند! علم در همچین محیطی زایندگی پیدا نمیکند[۲۷]. | » |
مفاخر ایران
جای بسی تأسف است که که نظام علمی ما نمیتواند نمونههای علمی نسل گذشته را در برابر نسل جوان امروز قرار دهد تا از نَفَس گرم آنان شوق و ذهنی در طبقهٔ طلبه و دانشجو به وجود آید تا دیگر ما فریاد وا اسفاها بلند نکنیم که هر دانشمندی که از میان میرود بگوییم: او دیگر جانشینی ندارد[۲۸]. باعث تاسف است كه وقتی فردی مثل اين فروزانفر فوت میكند، هيچ جانشينی برای وی نيست در حالی كه در سنت اسلام براين موضوع تاكيد شده كه استادی كه ۳۰ سال تلاش كرده و به درجهای از علم و معرفت رسيده بايد آموختههای خود را در مدت ۲۰ سال به شاگردان خود منتقل كند تا اين فاصله ۱۰ ساله صرف ارتقای دانش شاگردان به نسبت استادشان شود[۲۹].
الگو سازی
اگر مفاخر و اندیشمندان کشور به درستی به جوانان معرفی نشوند، آنان افراد خارج از کشور را به عنوان الگو برمیگزینند که با فرهنگ ما همخوانی ندارند. زمانیکه در مصر بودم عربها می گفتند هر عربی که بخواهد قرآن را بفهمد باید در کنار خود قاموس فیروزآبادی را داشته باشد که این مایه فخر و مباهات است. اگر به نسل جوان بگوییم حرفه یا علمی را فرا بگیرید، بلافاصله میگویند که با آموختن آن چقدر میتوانیم درآمد کسب کنیم. هر فرد میتواند با علم یا حرفهای که به درستی فرا میگیرد، از طریق آن نیز درآمد کسب کند. قدر جوانی خود را بدانید و از فرصتهای مطالعاتی به نحو احسن بهره ببرید تا به موفقیت دست یابید[۳۰].
حکمت در فلسفه
امروز باید کوشش کنیم تا فیلسوفان ناشناخته را معرفی کنیم، ما مملکتی هستیم که از سایر کشورهای اسلامی ممتازتر به دانش بودیم، فلسفه در حکمت ما زنده نگه داشته شده و این افتخاری برای کشور ماست. باید کوشش کنیم که تهران را مرکز فلسفه اسلامی کنیم تا توجه جهانیان به اندیشه فلسفی دانشمندان ما معطوف شود[۳۱].
ممیزه و مشخصهٔ فرهنگ اسلامی این است که هیچوقت دروازههای فرهنگ اسلامی بسته نبوده و همیشه از خاصیت تسامح برای پذیرفتن فکر تازه و جدید برخوردار بوده است. این امر، بخصوص در زمانی که دوران درخشان و شکوفایی فرهنگ اسلامی بوده و مسلمین خودشان را آماده کرده بودند تا از فرهنگهای مختلف دیگر استفاده کنند، نگاه اجمالی به فهرست ابن ندیم، مفاتیح العلوم خوارزمی، جامع العلوم فخر رازی و ...تصدیق این موضوع است. مسلمانها آنقدر به علم توجه داشتند که از حرّانیهای ستارهپرست، که صائبین خوانده میشدند، کسب علم میکردند این از ممیزات و مشخصه فرهنگ اسلامی بوده است[۳۲].
خراسان سرزمین فکر و حکمت و فلسفه است
دانشجویان و دانشپژوهان امروز باید بدانند که خراسان سرزمین فکر و حکمت و فلسفه است و همواره اساتید بزرگ و علمای صاحبنامی از آن پا به عرصه گیتی نهادهاند و تاریخ را متوجه خود ساختهاند. عدهای پیدا شدند که فردوسی را به ترویج گبرکی که مذهب ایرانیان باستان متهم کردند و او را کافر خواندند در حالی که طبق مطالعات، به ما ثابت میشود که ایرانیان باستان موحد و یکتاپرست بودهاند. دشمنان فردوسی به دلیل عشق و علاقه او به امیرالمومنین (ع) و خاندان رسالت به او تهمت معتزلی بودن و رافضی بودن زدند و کاری کردند که تا صدها سال پس از مرگ فردوسی مظلومیت این شاعر بلند آوازه ادامه داشت[۳۳].
کنگرهٔ ابوریحان و عبدالرحمن بدوی
عبدالرحمن بدوی برای کنگرهٔ ابوریحان به ایران آمدهبود، برای تصحیح کتابی که در کتابخانهٔ مجلس بود، میخواست ایران بماند، به من گفت: پول ندارم، اگر وسیلهاش را فراهم کنی تا یک سال در اینجا بمانم بسیار ممنون خواهم شد، گفتم: ما پولی نداریم، ولی اگر کتابی بدهی که مؤسسه ما چاپ کند، میتوانیم مقداری از آن را نقد، و مقدارش را کتاب بدهیم. گفت: کتاب افلاطون عند العرب را با خود آوردهام- وی قبلا ارسطو عند العرب و افلاطونیة المحدثة عند العرب را چاپ کرده بود - به او گفتم: من قید «عند العرب» را نمیپذیرم، چه بسیار دانشمندانی از نیشابور، سیستان و ... دربارهٔ افلاطون تحقیق کردهاند و ملیت عربی نداشتهاند، گفت:سری کتابهایم با همین شیوه چاپ شدهاند، گفتم: نادرست این کار انجام گرفته است. سرانجام پذیرفت که اسم کتاب افلاطون فی الاسلام گذاشته شود. من پنداشتم که وی به خاطر پول تغییر موضع داده است و این عنوان را پذیرفته، تا اینکه چاپ دوم کتاب در کویت انجام گرفت، و در آنجا نیز با همین عنوان چاپ شد. دربارهٔ این پسوندها بارها درگیری داشتهام. این بهجاست که اعتراض خود را انحام دهیم البته تعصب روی قومیت را اسلام نفی کرده است اما وقتی دیگران تعصب میورزند ببنا چار باید در برابر آنها ایستادگی کرد[۳۴].
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
توشی هیکو ایزوتسو
ایشان در برابر سخنان و نظریات درست کاملاً متواضع بودند و هیچگاه اهل جبههگیری نبودند. معتقد بود آنچه که درست است باید گفته شود، چه مورد قبول واقع شود و چه رد شود. بنابراین، همیشه تسلیم حرف درست میشدند و تعصبی نیز در این خصوص نداشتند و در عین حال برای افکار دیگران نیز احترام قائل بودند. وی همیشه میکوشید نوعی تلفیق بین ادیان برقرار سازد. ایشان بدون هرگونه موضعگیری، اشتیاق فراوانی به مباحث مختلف علمی داشتند و در این زمینه تنوعگرا بودند[۳۵].
جلالالدین همایی
استاد همایی انسانی بسیار بزرگوار و از طلاب فاضل اصفهان بود، بعد وارد فرهنگ و دانشگاه شد. به یاد دارم یک بار ایشان را از دانشگاه به سمت منزلشان- که به طرف پامنار، خیابان ری بود- همراهی میکردم، به ایشان گفتم مریض هستم، تب دارم و... گفت جوشاندهای میدهم بخوری خوب میشوی، بعد هم از ته دل گفت: «تو یکی نمیر». از استاد همایی خاطرات بسیار خوبی دارم. ایشان هم از مقررات خشک دانشگاه ناراحت بود و گله داشتخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد. علاقه زیادی به من داشت و حتی من را به انجمن آثار ملی، معرفی کرد؛ مقداری از متون ادبیات عرب را خصوصی خدمت ایشان قرائت کردم که از آن جمله قصیدهٔ سینیهٔ بختری بود. میرفتم خدمت ایشان، میخواندم و ایشان اگر نکتهای مهم بود بحث میکردند[۳۶].
بدیعالزمان فروزانفر
انسان طنزگویی بود و همیشه مطالب طنزآمیز سر کلاس بیان میکرد و باعث طراوت کلاس میشد. یک روز سر کلاس داشت در مورد وحدت و شهود صحبت میکرد، ناگهان همکار ما آقای دکتر شیخالاسلامی –که معمم بود- وارد شد، استاد فروزانفر گفت: «بس است بیگانه وارد شد» این روحانی است و تحمل این وحدت و شهود را ندارد. همه از خنده روده بر شدیمخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
عباس زریاب خویی
از استادن بسیار مبرز بود، عربی را خیلی خوب میدانست و مسلط بود. ایشان طلبه و از شاگردان مرحوم امام بود. اما هیچ وقت ملبس نشد. در امریکا استاد بود بنابراین اغلب استادان تاریخ در آمریکا و اروپا، شاگرد ایشان بودند. پروفسور روزنتال، در کنگرهای مربوط به تاریخ شرکت کرده بود، چون با من دوست بود و مکاتبه داشت، نامهای به من نوشت که در این کنگره چنین اتفاق افتاد که با یک مورخ ایرانی آشنا شدم که ایشان خیلی قوی بود، با کمتر ایرانی میشود برخورد کرد که این همه معلومات داشته باشد. منظور ایشان استاد زریاب خویی بودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
عبدالحسین زیرن کوب
در گروه ادبیات فارسی با هم بودیم، بسیار فاضل بود و زبان خارجه را خیلی خوب میدانست و بسیار قوی بود. در تصوف و بهخصوص در کتاب پله پله تا ملاقات خدا خیلی عالی کار کرده است و کلا آثار قوی دارد. ایشان در ردیف زریاب خویی بودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
مجتبی مینویی
از سال ۱۳۴۸ با مینویی به تصحیح انتقادی دیوان ناصرخسرو پرداختم و با صرف هفتهای دو جلسه ۳ ساعته در سال ۱۳۵۳ این امر به پایان رسید. آن زمان در جلسههای ما، جوان فاضلی به نام دکتر علی رواقی شرکت میکرد و ما از تفرسات بدیع ایشان بهره میبردیم. مینویی دو جنبه داشت. یک جنبهای از شخصیت ایشان –همانطور که اتفاقاً عکس او را روی جلد مجلهای زده و نوشته بودند- پژوهشگر ستیهنده، یعنی پژوهشگری که با همه دعوا داردخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
مرتضی مطهری
خیلی انسان فاضلی بود. بسیار متدین بود و منظم کار میکرد، فکر بسیار گسترده و بلندی داشت، ایشان و مرحوم شهید بهشتی از آن دسته از روحانیون بسیار منظم بودند. وقتی شهید مطهری تازه ازدواج کرده بود و مشکل مسکن داشت، پدر من صاحب خانهای در سه راه سیروس بود که در حقیقت خانه درهم شکستهای بود اما اتاقهای زیادی داشت. دو تا از اتاقهای آن خالی بود. من به مرحوم شهید مطهری پیشنهاد کردم که در آنجا ساکن شود. یک سال و نیم تا دو سال در منزل ما در همان دو اتاق درهم شکسته زندگی میکردندخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
هانری کربن {سخ}}
خاطرهای که از کربن دارم، این است که به من گفت که این اشترنامه عطار را چرا ناقص گذاشتهای؟ بعد گفت جلد اول را چاپ کردهای، ما منتظر چاپ جلد دوم هستیم. در جواب گفتم، متوجه شدم این اثر از عطار نیست. چرا که اشعار آن سست است. کسی بوده است که فکر میکرد روح عطار در او حلول کرده است، چنانکه گفته: «از وجود خویش فانی آمدم/ زین سبب عطار ثانی آمدم» کربن در جواب من گفت، درست است که اشعار سستی دارد، ولی همین کتابی که منسوب به عطار است، در تمام خانقاههای خراسان میخواندند و دست به دست میگشت. یعنی اثر ارزش و اصالت خود را دارد. البته کربن راست میگفت و حق با او بودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
احمد آرام
احمد آرام با من خیلی همکاری داشت، از جمله اینکه چندین کتاب برای ترجمه به ایشان دادم. ایشان مترجم بسیار توانایی بود، کتابهای اندیشههای کلامی شیخ مفید، اسلام و دنیویگری، خدا و انسان در قرآن از پروفسور ایزوتسو را ترجمه کردندخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
عباس ماهیار
بسیار شاگرد باهوش و انسان فاضلی بود، من استاد راهنمای ایشان در دورهٔ دکتری بودم و بعدها در دانشگاه آزاد کرج با ما همکار شدخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
ایشان تحصیلات طلبگی دارد و شاگرد ادیب نیشابوری بود و بسیار استادی فاضل و فارسی و عربیدان استخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
مظاهر مصفا
بسیار آدم فاضلی بود. ما در گروه ادبیات فارسی دانشگاه تهران همکار بودیم. همان زمانی که در دانشکده ادبیات مدیر گروه زبان و ادبیات فارسی بودم، به همکاران گفتم ما اینجا نشستهایم که شرح حال شعرا را بازگو کنیم و شعر آنها را معرفی کنیم. ما در میان خودمان دکتر مصفا را داریم که از اینها بالاتر است. ما اینجا نبش قبر میکنیم، باید قدر این مرد فاضل را بدانیم و از محضر ایشان استفاده کنیم. متاسفانه اغلب هر وقت که خدمت دکتر مصفا میرسیدم، میدیدم که از همکاران و از فضای محیط خودشان گله دارند. از کسانی که حسد میبردند بر این قریحه سرشاری که دکتر مصفا داشت. ایشان در قصیده سرایی مهارت داشت و به یاد دارم در مرثیه مرحوم دهخدا حاضر بودم که آن قصیده با ردیف میگریزی سوی حیدر و مصطفی میگریزی را خواندند و همان وقت ما محظوظ شدیمخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد.
سیدجعفر شهیدی
به طور کلی علمدوست و باهوش بود؛ دیدگاه تاریخی خیلی قویای داشت و مجموعاً از آنجا که ادبیات فارسی هم کار کرد، فرد جامعی شده بود. معمولاً کسانی که تحصیلات حوزوی دارند زیاد ادبیات فارسی را عِلم نمیدانند؛ ولی دکتر شهیدی یا خود من متوجه شدیم که ادبیات فارسی هم برای خودش یک جهان است و بدین معنا نیست که هر کسی عربی بلد باشد، ادبیات فارسی و شعر فارسی هم میفهمد. دکتر با وجود اینکه پدر شهید بود؛ اما هیچوقت ادعا نکرد من پدر شهیدم و این موضوع را هیچ جا نمیگفت[۳۷].
مهدی گلشنی
او از نوادر علمی ایران است. در حالی بر معقولات تسلط دارد که رشته تخصصی وی فیزیک است. علاوه بر این اخلاق کریمه گلشنی موجب شده تا بهعنوان معلمی واقعی شناخته شود. همچنین اطلاعات ذیقیمتی دربارهٔ فلسفه اسلامی دارد. باید امثال گلشنی را برای نسل جوان الگو قرار دهیم تا جویای تحقیق و از تعصب و تنگنظری دور باشند[۳۸].
سلیم نیساری
در سالهای آغازین دهة ۱۳۳۰ که من دانشجوی دورهٔ لیسانس دانشکدة زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه بودم با برخی از دانشجویان دورة دکتری زبان و ادبیات فارسی که از تبریز بودند از جمله دکتر منوچهر مرتضوی و دکتر نیساری آشنا شدم. دکتر نیساری در آن وقتها مدیر کل وزارت فرهنگ هم بود که معمولاً در کتابخانه طهوری همدیگر را میدیدیم. بعدها ارتباط ما بیشتر شد و همواره ایشان در برخوردها از سکون و آرامش و ادب ویژهای برخوردار بود. پس از انقلاب، ارتباط ما زیاد شد؛ چه آنکه هر دو هفته یکبار او را در فرهنگستان زبان و ادب فارسی ملاقات میکردم و از ملاحظات خاصی که دربارهٔ حافظ داشت، برخوردار میشدم. او با فروتنی ویژهٔ خود عبارت عربی دیوان حافظ را نزد من میآورد و با کمک یکدیگر به برخی از مشکلات میپرداختیم. نکتهٔ جایی که از کوششهای سالیان دراز از زندگی علمی دکتر نیساری برمیآید اینکه این استاد هر چند در محیط غیر زبان فارسی زاده و پرورش یافته چگونه همّت خود را در هشت دهه از زندگی پربار خود به ترویج و نشر زبان و ادبیات و خط فارسی پرداخته و ملت ایران را از علم سرشار خود بهرهمند ساخته است[۳۹].
سید محمود دعایی
روزنامهای که زیر نظر این سید جلیلالقدر اداره میشد نمونه آشکاری بود که صفت اعتدال و میانهروی مدیر آن را به خواننده نشان میداد. دعایی همچون برادر و دوست در میان کارمندان و کارکنانش دیده میشد. او همیشه حامی و ناشر حق بود چنانکه وقتی مرحوم حسینعلی راشد، خطیب برجسته کشور مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گرفته بود، دعایی سیرت محموده پدر او را تحت نام فضیلتهای فراموششده منتشر ساخت و سخنرانیهای او را که شبهای جمعه در رادیو ایراد کرده بود در مجلدات متعدد به خوانندگان عرضه داشت[۴۰].
سیدعبدالله انوار
استاد انوار علاقه بسیاری به تدریس دارند و اکنون نیز جوانان بسیاری نزد ایشان تعلیقات ابنسینا، اساسالاقتباس یا نفایسالفنون آملی را میخوانند. یادم هست همانوقتها تیمسار فربد که اولین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی بود، پیش ایشان کتاب دانشنامه علایی از ابوعلی سینا را میخواند[۴۱].
قیصر امینپور
دانشجویان دانشگاه تهران به صورت فوق برنامه و مستمع آزاد به خانه من میآمدند و در کلاس های غیررسمی شرکت میکردند. در این کلاسها بود که برای اولین بار نام استادی را شنیدم که بزرگوار بود و فاضل و دانشجویان از شوکت این عالم دانشمند برایم حرف میزدند. با جمع بندی چیزهایی که از قیصر شنیدم فهمیدم که او شخصیتی چند بعدی است؛ در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران استاد است؛ معلمی به معنای واقعی که نه تنها علم را به دانشجویان منتقل میکرد، بلکه شیوه و سیرت عملی او نیز برای دانشجویانش درس بود. نخستین ارتباط من با قیصر مربوط به حضور او در فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. و البته چیزی که بیش از همه از آن دوران در ذهن من باقی مانده، تواضع و بزرگواری و منش مودبانه اوست و افسوس که آن سرو به ناگاه خمید[۴۲].
عباس حری
نظم و ترتیب و انضباط و رعایت اصول و ضوابط از ویژگیهای عباس حری است که آن را هم در کارهای اداری و اجرایی و هم در معلمی و استادی خود رعایت میکند. او نمونهای کامل و تمام عیار از یک معلم توانا و پژوهشگر چیره دست است[۴۳].
عبدالجواد فلاطوری
به قرآن، تفسیر، فلسفه و کلام احاطه داشت و با کوششی طاقت فرسا به تحصیل زبان و فلسفه آلمانی پرداخت. در مدت ۴۰سال کوشید با اساتید شرقشناسی ارتباط برقرار کند و اسلام حقیقی را به دانشمندان غربی معرفی کند[۴۴].
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
وجه تسمیه مشاء
ارسطو به نوعی پیشوا «مشی» بوده است، زمانی که در حال راه رفتن بود تدریس میکرد که البته به اعتقاد بنده چنین نظری درست نیست. درست این است که آنها مشی علمی داشتند؛ به این معنا که از «علت به معلول» گذر میکردند و در حقیقت مراد، راه رفتن ظاهری نبود، بلکه راه رفتن فکری بود که معمولاً علت را میآوردند و از علت به معلول پی میبردند[۴۵].
تاسیس شعبه مطالعات اسلامی
مدت خدمت من در کانادا به اتمام رسید ولی کاری که با پروفسور ایزوتسو در سال ۱۳۴۵ ترجمه و تطبیق شرح منظومه شروع کرده بودیم ناتمام مانده بود، ایزوتسو دو سال از دانشگاه مرخصی گرفت و چون تعدادی از دانشجویان علاقهمند بودند که به تهران بیایند به پروفسور چارلز آدامز پیشنهاد کردم که شعبهای از مؤسسه در تهران تأسیس کند. آدامز با کوششی خستگیناپذیر مقدمات این امر را فراهم کرد و اجازهٔ تأسیس شعبهٔ تهران را از هیأت امنای دانشگاه مکگیل گرفت. من هم در ایران اجازههای لازم را از وزارت علوم و وزارت امور خارجه گرفتم و مؤسسهٔ کوچک ما در روز ۱۴ دیماه ۱۳۴۷ در تالار فردوسی دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران افتتاح شد و دفتر آن در ساختمان شمارهٔ ۷۵ خیابان خارک در یکی از خانههای کهن استیجاری معین گردید. در طی یک سال نه تنها کار ترجمه و تطبیق انگلیسی شرح منظومه بلکه متن عربی آن نیز با حواشی سبزواری و هیدجی و آملی و فرهنگ اصطلاحات فلسفی و معادلهای خارجی آنها همراه با مقدمهٔ فارسی از من و انگلیسی از ایزوتسو منتشر شد<[۴۶].
آثار و کتابشناسی
کتابهای او اعم از تألیف و ترجمه و تصحیح و مجموعهٔ مقالات به شصت، مقالات فارسی و عربی به یکصدوپنجاه، مقالات انگلیسی به متجاوز از سیوپنج بالغ می شود. این مقالات در مجلات داشگاههای ایران و نشریات علمی کشور و همچنین در مجلات علمی کشورهای انگلستان، فرانسه، امریکا، ژاپن، ایتالیا، هلند، ترکیه، مصر، اردن، لبنان، سوریه، مراکش، افغانستان، پاکستان، ازبکستان، تاجیکستان و تایلند چاپ و منتشر گردیده است.
از آثار او کتاب فیلسوف ری محمدبن زکریای رازی تألیف درجه اول و برنده جایزه در سال ۱۳۴۹، کتاب مفتاح الطب با خلاصه ترجمه انگلیسی و فارسی، برنده جایزه بهترین کتاب جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۹ و کتاب مجموعه متون و مقالات در تاریخ و اخلاق پزشکی در اسلام و ایران برنده جایزه دوازدهمین جشنواره خوارزمی در سال ۱۳۷۷ شده است.
کتاب ترجمه انگلیسی شرح غررالفرائد یا شرح منظومه حکمت حاج ملاهادی سبزواری دکتر محقق با همکاری پروفسور توشی هیکو ایزوتسو انجام داد در سال ۱۳۵۶ ( ۱۹۷۷میلادی) در نیویورک چاپ و به وسیله مرکز نشر دانشگاهی و دانشگاه تهران در تهران تجدید چاپ شد. این کتاب پس از تفسیر مابعدالطبیعه ابن رشد، نخستین نظام منسجم فلسفی است که پس از هشتصد سال از جهان اسلام وارد غرب شده است.
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
الف) کتاب:
- تصحيح اشترنامه، انتشارات زوار، ۱۳۳۹.
- شکوک رازی بر جالينوس و مسأله قدم عالم، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۶.
- مصحح همکار شرح منظومه ملاهادی سبزواری، بخش امور عامه و جوهر و عرض، با همکاری ايزوتسو، تهران، ۱۳۴۸.
- فيلسوف ری، محمد بن زکريا رازی، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۹.
- تصحيح القبسات ميرداماد، دانشگاه تهران، ۱۳۵۶.
- گردآورندهٔ آرام نامه: مجموعه مقالات علمی و ادبی تقديم شده به استاد احمد آرام، انجمن استادان زبان و ادبيات فارسی، ۱۳۶۱.
- طرح تدوين دائـرةالمعارف تشيع و فهرسـت عنوانهـای مقالات، بنياد اسلامی طاهر، ۱۳۶۲.
- تصحيح بستان الاطباء و روضةالالباء، بنياد دايرةالمعارف اسلامی، مرکز انتشار نسخ خطی، ۱۳۶۸.
- منطق و مباحث الفاظ، (مجموعه متون و مقالات تحقيقی)، دانشگاه تهران، ۱۳۷۹.
- تصحيح اوايلالمقالات فيالمذاهب والمختارات، شيخ مفيد، موسسه مطالعات اسلامی، ۱۳۷۲.
- طب روحانی رازی، تهران، معاونت امور فرهنگی، حقوقی و مجلس وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، دبيرخانه کنگره بينالمللی اخلاق پزشکی، ۱۳۷۲.
- مترجم همکار جراحی و ابزارهای آن مترجم احمد آرام، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴.
- مجموعهٔ متون و مقالات در تاريخ و اخلاق پزشکی در اسلام و ايران، انتشارات سروش، ۱۳۷۴.
- ابن هندو پزشک و فيلسوف طبرستانی و کتاب مفتاح الطب او، با مقدمهای درباره علم پزشکی در اسلام و ايران، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۸۷.
- فرهنگ لغات و ترکيبات و تعبيرات ديوان ناصر خسرو، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۸۷.
- تصحيح الشکوک علی جالينوس، محمد بن زکريا رازی، مالزی، المعهدالعالی العالمی للفکر والحضارة الاسلاميه، ۱۴۱۳ق.
ب) مقاله:
- ترجمۀ منثور و منظوم قصيدۀ لامية العجم طغرايی اصفهانی، دانشکدۀ ادبيات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، بهار و تابستان ۱۳۷۹، شمارههای ۲۰ و ۲۱.
- مروری در تاريخ رياضيات در زمان ابوالوفای بوزجانی، نامه انجمن، بهار ۱۳۸۰، شماره ۱.
- رمز شکوفايی علم در ايران اسلامی، چشمانداز ارتباطات فرهنگی، تير ۱۳۸۲ شماره ۱.
- تأثير حکمت ايرانی بر متفکران آسيای جنوب شرقی، چشمانداز ارتباطات فرهنگی، دی ۱۳۸۳، شماره ۱۳.
- ايزوتسو شيفتۀ فرهنگ ايرانی، چشمانداز ارتباطات فرهنگی، آذر و دی ۱۳۸۴، شماره ۱۹.
- منزلت دانش در جهان اسلام و انعکاس آن در ادب فارسی، پژوهش زبان و ادبيات فارسی، بهار و تابستان ۱۳۸۴، شماره ۴.
- ميرداماد و فلسفۀ مشاء، اطلاعات حکمت و فلسفه، سال اول، شهريور ۱۳۸۵، شماره ۴.
- مقام علمی بيرونی و عنايت او به هند، اطلاعات حکمت و معرفت، دی ۱۳۸۶، شماره ۲۲.
- پنجاه ضرب المثل مشترک در زبان های عربی و فارسی و انگليسی، مطالعات ادبيات تطبيقی، تابستان ۱۳۸۶، شماره ۲.
- علل پيشرفت علوم در جهان اسلام، بازتاب انديشه، آبان ۱۳۸۸، شماره ۱۱۵.
- برخی از اصطلاحات فلسفی در شعر ناصر خسرو، پژوهشنامه ادبيات تطبيقی، بهار ۱۳۹۰، شماره ۹.
- تجربه در علم پزشکی و داروسازی، پيام بهارستان، بهار ۱۳۹۱، دوره دوم، سال چهارم، ضميمۀ شماره ۱۵.
- قطب الدين شيرازی و شرح حال خودنگاشت او، حکمت اسراء، بهار ۱۳۹۲، سال پنجم، شماره ۱۵.
بررسی چند اثر
«فیلسوف ری»
این کتاب در سال ۱۳۴۹ منتشر و برندهٔ جایزه کتاب سال سلطنتی شد. علاوه بر شرح زندگانی محمد بن زکریای رازی ـ فیلسوف و پزشک نامی قرن سوم ـ آثار او بررسی و ارزیابی شده که بر جذابیت کتاب افزوده است. در این کتاب شاگردان رازی معرفی میشوند. کتاب دارای مقدمه مفصلی درباره تالیفات رازی است.
«شرح منظومهٔ حکمت»
این کتاب اثر ملاهادی سبزواری است که در ابواب مختلف حکمت به رشتهٔ نظم درآمده است. مؤلف این کتاب را به هفت مقصد تدوین کرده که به ترتیب عبارتند از: قسمت امور عامه، جوهر و عرض، الهیات به معنی اخص، طبیعیات، نبوات و منامات، معاد، و شطری از علم اخلاق. بخش امور عامه و جوهر و عرض، با مقدمه فارسی و انگلیسی و فرهنگ اصطلاحات فلسفی باهمکاری توشی هیکو ایزوتسو، زبانشناس، قرآنپژوه، اسلامشناس و فیلسوف ژاپنی به چاپ رسیده که در این اثر ملاهادی سبزواری با فیلسوفانی همچون برتراند راسل انگلیسی، ژان پل سارتر فرانسوی و مارتین هایدگر آلمانی مقایسه شده است. این کتاب منبع بسیاری خوبی برای دانشجویان فلسفه اسلامی در خارج از ایران است.
«مدخل و منابع پزشکی در اسلام و ایران»
این کتاب دربردارندهٔ بیش از بیستهزار مدخل گوناگون پزشکی است که در دایرهٔ واژگان مربوط به تندرستی و بیماری قرار دارد و به لحاظ موضوعی به حوزههای علم طب، ارکان، کالبد، غذاها، بیماریها (اسباب و نشانههای آنها)، درمان بیماریها، داروها (کانی و گیاهی و حیوانی)، ابزارهای پزشکی و بهداشتی، اشخاص (طبیبان مشهور و مؤلفان و مترجمان کتب و مقالات طبی)، کتابها و مقالات، بیمارستانها و موسسات طبی قابل تقسیم است.
شیوه تدوین این کتاب به این شکل است که ابتدا نام مدخل آمده است. مداخل به ترتیب حروف الفبا نظم یافته و هر حرفی در یک صفحه مستقل آغاز می شود. سپس درتوضیحی هر مدخل، واژه یا عبارتی همچون: «ابراز، ارکان، اصطلاح، اوزان، بیمارستان، بیماری، حیوان، خانوادهای از پزشکان ایرانی، دارو، داروی حیوانی، داروی کانی، داروی گیاهی، درمان....» آمده که بیانگر ماهیت و یا کاربرد آن مدخل در علم پزشکی است.
این کتاب میتواند برای جستجوی اصطلاحات مورد استفاده پژوهشگران طب سنتی و تاریخ طب در ایران و اسلام قرار گیرد. اگر چه نمیتوان کتاب را جامع تمامی مداخل پزشکی و یا حاوی تمام منابع دانست و در آن، گاه اغلاط حروف نگاری و گاه عدم یک دستی در توصیف مداخل دیده می شود، اما تمام این موارد با در نظر گرفتن گستردگی و حجم کار، طول مدت انجام آن و عدم متمرکز بودن در یک موسسه خاص که گاه به چند دست شدن کار میانجامد، قابل چشم پوشی است؛ به ویژه آن که غیر از اغلاط حروف نگاری، باقی موارد به درستی کار خدشه ای وارد نمیکند.
«شیعه در حدیث دیگران»
كارى است از دفتر دائرةالمعارف تشيع (بنياد اسلامى طاهر)، زير نظر دكتر مهدى محقق. در حقيقت اين كتاب، ترجمه بخشى از مقالات دايرةالمعارف شيعى است كه به زبان فارسى و در سال ۱۳۶۲، عرضه گرديده است. مقدمه دكتر مهدى محقق آغاز و مطالب دربردارنده شش مقاله مىباشد. در انتخاب اين مقالات، ترتيب خاصى چه در مورد اهميت و چه از جهت نظم تاريخى و منطقى، در نظر گرفته نشده و فقط كوشش شده است كه موضوعات آنها متنوع باشد تا خواننده را دچار ملال نسازد.
هدف از نگارش اين كتاب، عرضهٔ ميراث ناشناخته و معرفىنشده شيعه، بهصورتى عالمانه و خالى از تعصب، به دنياست تا بدين وسيله، فرهنگ غنى شيعه به دنيا معرفى شده و در نتيجه، افتراقهايى كه در طى تاريخ به وجود آمده، تدريجا مرتفع گردد[۴۷].
«شرح سی قصیده حکیم ناصرخسرو قبادیانی»
نویسنده در این کتاب، سی قصیده از ناصر خسرو را بر اساس دیوانی که به کوشش ایشان و استاد زندهیاد مجتبی مینوی تصحیح و چاپ شده، انتخاب کرده و با شرح و توضیحات برای تدریس در دوره کارشناسی زبان و ادبیات فارسی آماده کرده است. کتاب شامل پیشگفتار، مقدمهای کوتاه در احوال ناصر خسرو، متن سی قصیده به ترتیب حروف آخر قافیه یا ردیف و توضیحات است. متن قصیدهها بی آنکه بیتی حذف شود، کامل نقل شده و در پایان متن، شرح قصاید به ترتیب ابیات هر قصیده آمده است. مؤلف «سی قصیده» اشعار را از زیباترین و بهترین قصاید ناصر خسرو انتخاب کرده است. تا کنون این کتاب ۲۴بار تجدید چاپ شده است.
نوا، نما، نگاه
طبق مصوبه شورای اسلامی شهر تهران، کوچه هجدهم در محدوده یوسفآباد بهنام استاد دکتر مهدی محقق، مجتهد و ادیب و رئیس هیات امنای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی نامگداری شده است[۴۸].
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
مستند زندگینامه دکتر مهدی محقق - فیلسوف و ادیب و استاد دانشگاه مک گیل و تهران[۴۹].
پانویس
- ↑ «گفتوگو با مهدی محقق ادیب، پژوهشگر و رئیس سابق انجمن آثار و مفاخر فرهنگی». شهرآرا نیوز، ۳ اسفند ۱۳۹۹.
- ↑ «۵ سال معمم بودم/ واقعه مسجد گوهرشاد تلخترین خاطره کودکیام است/ من و همسرم، استاد و شاگرد بودیم». فارس، ۱۵ شهریور ۱۳۹۳.
- ↑ «خاطرات منتشر نشده دکتر مهدی محقق از استاد شهید مرتضی مطهری». مباحثات، ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۵.
- ↑ «شب نوش آفرین انصاری برگزار شد/ سخنان مهدی محقق درباره همسرش». آنا، ۱۱ خرداد ۱۳۹۶.
- ↑ «خاطره نوشآفرین انصاری و مهدی محقق از توشیهیکو ایزوتسو». آنا، ۲۴ دی ۱۳۹۷.
- ↑ «گفتگو با دکتر مهدی محقق: پیام علوم اسلامی به غرب». آکادمی مطالعات ایرانی لندن، ۸ آگوست ۲۰۱۱.
- ↑ «نیم قرن از مونترال تا تهران». تابناک، ۲۲ دی ۱۳۹۷.
- ↑ «مهدی محقق : علم در ایران رو به سراشیبی است». فرهنگ امروز، ۲۷ بهمن ۱۳۹۸.
- ↑ «نکوداشت علامه مهدی محقق در آیین «فرزانگان فرهنگ » برگزار شد». برنا، ۱۲ بهمن ۱۴۰۰.
- ↑ «حدیث نعمت خدا». الف، ۱۱ مرداد ۱۴۰۰.
- ↑ «روایت مهدی محقق از زمانی که در تهران ۱۵ استاد درجه یک فلسفه وجود داشت». خبرآنلاین، ۱۱ تیر ۱۳۹۴.
- ↑ محقق، مهدی؛ موسوی بهبهانی، مهدی؛ شهیدی، سیدجعفر. «استاد دکتر مهدی محقق: پیشرفت علمی در گرو احترام به علم و معلم است». نشریه کیهان فرهنگی، ش. ۳۹ (خرداد ۱۳۶۶): ۳ - ۱۳.
- ↑ «ماجرای فلسفهخوانی شبانه در مشهد». پایگاه اطلاعرسانی شهر کتاب، ۱۵ تیر ۱۴۰۰.
- ↑ «زندگینامه: مهدی محقق». همشهری آنلاین، ۱۸ شهریور ۱۳۸۶.
- ↑ «تاریخچه». موسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران – دانشگاه مکگیل.
- ↑ «نامآوران ایرانی/ درباره زندگی و آثار مهدی محقق - جامعالعلوم». ایران بوم، ۱۶ بهمن ۱۳۹۲.
- ↑ نصر، سید حسین. «پنجاه و پنج سال دوستی / متن پیام برای شب مهدی محقق». بخارا، ش. ۹۴ (مرداد و شهریور ۱۳۹۲): ۳۶۴ - ۳۶۵.
- ↑ «دکتر مهدی محقق از مقام محقِق به مقام محقَق رسیدهاند». انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۱ بهمن ۱۴۰۰.
- ↑ // «روزگار ما زمان تخصصیشدن علم و جزئینگری علما است». مهر، ۲۶ آبان ۱۳۹۹.
- ↑ «دکتر محقق از دانشمندانی است که در اصطلاح علم رجال به آن ها دانشمند موسس گفته می شود؛ بزرگداشت دکتر مهدی محقق». گزارش فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ش. ۴ (زمستان ۱۳۸۵): ۳۰ -۳۲.
- ↑ «درباره زندگی و آثار مهدی محقق - جامعالعلوم». مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۲۴ مرداد ۱۳۹۵.
- ↑ «نکوداشت علامه مهدی محقق در آیین «فرزانگان فرهنگ » برگزار شد». برنا، ۱۱ بهمن ۱۴۰۰.
- ↑ «گفتگو با دکتر محمدحسین ساکت درباره شخصیت و اندیشه دکتر مهدی محقق». شهرآرا نیوز، ۲ اسفند ۱۳۹۹.
- ↑ «مهدی محقق: تنزل جایگاه نقد به دلیل تنزل اخلاق در جامعه است». ایبنا، ۱ شهریور ۱۳۹۳.
- ↑ «گفتگو با دکتر مهدی محقق، مسن ترین استاد دانشگاه البرز/ توصیه استاد به دانشجویان ایرانی». تیتر ۱، ۱۹ مهر ۱۳۹۳.
- ↑ «آئین تجلیل و نكوداشت مقام شامخ استاد «مهدی محقق» برگزار شد». ایرنا، ۱۳ دی ۱۳۹۶.
- ↑ «نظام علمی ما غیرپویا است/ باید به میراث اصیل گذشته رجوع کنیم/ جهل اسلحه عوام است/ انتقاد از بازنشستگی اجباری اساتید دانشگاه». شبکه چهار «برنامه شوکران»، ۶ شهریور ۱۳۹۷.
- ↑ محقق، مهدی. «مفاخرنامه (مجموعه پیشگفتارهای دکتر مهدی محقق بر بزرگداشتنامههای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی (۱۳۷۷–۱۳۸۸)». تهران: مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران - دانشگاه مکگیل، ش. ۹۴ (۱۳۹۱): ۶۸.
- ↑ «مهدي محقق :استاد فروزانفر ادبيات فارسی را به شيوهٔ علمی عرضه كرد». ایرنا، ۱۲ آذر ۱۳۹۲.
- ↑ «استاد دکتر مهدی محقق رئیس انجمن علمی آثار و مفاخر ایران در جمع دانشجویان دانشگاه علوم قضایی». دانشگاه علوم قضایی و خدمات اداری، ۲۷ بهمن ۱۳۹۳.
- ↑ «برخی فلسفه را فَلّ سَفَه میخواندند/ جریان زنده فلسفی در ایران». مهر، ۱۳ آبان ۱۳۹۸.
- ↑ اعوانی، غلامرضا؛ حداد عادل، غلامعلی؛ مجتبایی، فتحالله؛ مجتبوی، جلالالدین؛ محقق، مهدی. «فرهنگ و تمدن اسلامی». نامهٔ فرهنگ، ش. ۱۲ (زمستان ۱۳۷۲): ۱۱ - ۳۴.
- ↑ . وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳.
- ↑ «راهکارهای مناظره و گفتوگو». نگاه، خرداد و تیر ۱۳۷۸، ۱۱۲ - ۱۲۱.
- ↑ «گفتگو با مهدی محقق استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی: ایزوتسو شیفته فرهنگ ایرانی». چشم انداز ارتباطات فرهنگی، ش. ۱۹ (آذر و دی ۱۳۸۴): ۳ – ۸.
- ↑ جهانبخش، جویا. «مصاحبه: از مقلد تا محقق فرق هاست». آینهٔ میراث، ش. ۵ و ۶ (تابستان و پاییز ۱۳۷۸).
- ↑ «جلسات مدرسه سپهسالار به روایت مهدی محقق: امامی کاشانی پیام داد مگر ما اهل علم نیستیم؟». تاریخ ایران، ۵ بهمن ۱۳۹۰.
- ↑ «مدر منقبت دکتر سلیم نیساری / دکترمهدی محقق». مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ۲۵ دی ۱۳۹۷.
- ↑ «محقق: گلشنی از نوادر علمی ایران است/ گلشنی: مشکلات ترویجی و علمی در حوزه علم وجود دارد». مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۵.
- ↑ «مرد عدل و اعتدال / مهدی محقق». مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴.
- ↑ «جامعیت علمی انوار». مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ۹ خرداد ۱۳۹۶.
- ↑ «مهدی محقق: «قیصر» شعر فروش نبود/ صاحبان فضل در وطن خود هم غریبند». همشهری، ۱۸ آبان ۱۳۹۳.
- ↑ «دیدگاه دکتر مهدی محقق دربارهٔ دکتر عباس حری». همشهری، ۱۴ اسفند ۱۳۸۵.
- ↑ «پیشاهنگ گفت و گوی ادیان (بزرگداشت عبدالجواد فلاطوری)». اطلاعات حکمت و معرفت، ش. ۵ (سال دوم - مرداد ۱۳۸۶): ۱۰۹ - ۱۱۰.
- ↑ «فارابی؛ فیلسوفی که به دنبال آرمانشهر بود». قطره، ۳۰ آبان ۱۴۰۰.
- ↑ «ایزوتسو هم رفت». تحقیقات اسلامی، ش. ۱ (۱۳۷۱): ۱۵۵ - ۱۶۴.
- ↑ محقق، شیعه در حدیث دیگران، مقدمهٔ کتاب، صفحهٔ ۵.
- ↑ «نامگذاری یک خیابان بهنام مهدی محقق». ایبنا، ۲۰ اسفند ۱۳۹۹.
- ↑ «مستند زندگینامه دکتر مهدی محقق». انجمن ترنم صلح.
منابع
- محقق، مهدی (۱۳۶۲). شیعه در حدیث دیگران. تهران: بنیاد اسلامی طاهر، شرکت سهامی انتشار، دایرهالمعارف تشیع.
- ـــــــــــــ (۱۳۸۰). حدیث نعمت خدا. تهران: سینانگار. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۹۱۰-۵۱۸-۵.