مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
طراوت بارانی (بحث | مشارکت‌ها)
جز طراوت بارانی صفحهٔ مجموعه اشعار فارسی نیما یوشیج را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج منتقل کرد
طراوت بارانی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:




'''مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج''' شامل تمام اشعار [[نیما یوشیج|نیما]] ست که [[سیروس طاهباز]] گردآوری کرده و سال۱۳۷۰ در انتشارات نگاه با ۹۰۶ صفحه به‌چاپ رسیده است.
'''مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج''' را می‌توان تمام آنچه [[نیما یوشیج|نیما]] سرود، نامید. مخزنی لبالب از اشعار نیما که [[سیروس طاهباز]] به گردآوری آن همت گمارد و سرانجام سال۱۳۷۰، [[انتشارات نگاه|نگاه]] چاپش کرد.
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
ابتدای ''«مجموعهٔ اشعار نیما یوشیج»'' یادداشت‌هایی از [[محمد معین]]، [[جلال آل‌احمد]] و خود نگارنده درباب گردآوری و چاپ اشعار نیما بعد از مرگش طی سالیان مختلف آورده شده و درادامه نیز تمام اشعار نیما به‌ترتیب تاریخ آورده شده است، به‌جز رباعیات و پاره‌ای از قطعات پایان کتاب.{{سخ}}در انتهای کتاب نیز فرهنگ لغاتی از اشعار نیما گردآوری شده است.
''«مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج»'' یادداشت‌هایی در صفحات آغازین خود جای داده است به‌قلم [[محمد معین]] و [[جلال آل‌احمد]]. طاهباز خود نیز درباب کوشش‌هایش برای گردآوری و چاپ اشعار نیما طی سالیان مختلف، نوشته‌هایی در این صفحات آورده و درادامه همایش دارد از اشعار نیما که به‌ترتیب تاریخ نوشته است، به‌جز رباعیات و پاره‌ای از قطعات پایان کتاب.{{سخ}فرهنگ لغاتِ اشعار نیما نیز بخش پایانیِ کتاب را تشکیل می‌دهد.


==برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند==
==قبل از خواندن اثر، بدانیم==
===آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب===
===داستانک خواندنی===
===یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامه‌ای)===تمام اشعار نیما یوشیج از اولین شعرش به نام '''قصهٔ رنگ پریده''' که در سال ۱۲۹۹ سروده شد و در سال ۱۳۰۹ با هزینهٔ شخصی خودش چاپ شد تا آخرین شعر دیوانش به نام '''شب همه شب''' که تاریخ ۱۳۳۷ را دارد در این کتاب گردآوری شده است. نیما وصیت کرده بود که [[محمد معین]] مسئول گردآوری آثارش شود. سیروس طاهباز از سال ۱۳۴۰ با اجازهٔ [[محمد معین]] و با همراهی شراگیم یوشیج، فرزند نیما، برخی از اشعار را در مجموعه‌های جداگانه به چاپ رساند اما مجموعهٔ نسبتاً کامل اشعار نیما به صورت یک جا برای اولین بار با عنوان '''مجموعه آثار نیما یوشیج، دفتر اول، شعر''' به کوشش سیروس طاهباز و با نظارت شراگیم یوشیج، سال ۱۳۶۴ در ۷۲۲ صفحه به همت نشر ناشر به چاپ رسید. اما مجموعهٔ کامل اشعار نیما در سال ۱۳۷۰ به نام '''مجموعه کامل اشعار نیما یوشیج''' به کوشش سیروس طاهباز توسط انتشارات نگاه چاپ شد و در سال ۱۳۹۷ به چاپ شانزدهم رسید.


===گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان- گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر- گزارشی از فصل‌های کتاب پژوهش==={{گفتاورد تزیینی|علی اسفندیاری ۱۳۳۸-۱۲۷۶ اولین شعرش به نام قصهٔ رنگ پریده را در سال۱۲۹۹ سرود و در سال۱۳۰۹ با هزینهٔ شخصی خودش چاپ کرد و آخرین شعر دیوانش به نام شب همه شب تاریخ ۱۳۳۷ را دارد. نیما بعد از مثنوی قصهٔ رنگ پریده که در قالب و سبک اشعار کلاسیک بود در سال۱۳۰۱ بخشی از منظومه افسانه را در روزنامهٔ قرن بیستم [[میرزاده عشقی]] که یکی از تندروترین روزنامه‌های آن دوران بود منتشر ساخت و قسمت‌های دیگر نیز در شماره‌های بعد منتشر شد. در همین سال بود که [[محمدعلی جمال‌زاده|جمال‌زاده]] کتاب [[یکی بود یکی نبود]] خود را منتشر کرد؛ به‌همین‌دلیل این سال را باید آغازگر ادبیات معاصر فارسی دانست. نیما افسانه را به معلم خود نظام وفا تقدیم کرده است معلمی که به‌قول خود نیما:}}
===قصهٔ اشعار نیما===
'''قصهٔ رنگ‌پریدهٔ''' [[نیما یوشیج|نیما]]، مُهر خورد ۱۲۹۹ و ۱۰ سال بعد رسید به دست خواننده، آن‌هم با دستْ بر جیبِ خود بردن نیما. '''شب همه شب''' پدیدار شد در روزی از سال۱۳۳۷. و ۱۳۷۰ بین آن اولی تا این آخری هرچه شاعر سروده بود، همگی در برگ‌برگ اثری گردهم آمد به نام ''مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج''. مجوزش را نیما فقط به [[محمد معین|معین]] داده بود؛ درنتیجه [[سیروس طاهباز|طاهباز]] برای خلق این اثر، درست سه سال پس از آخرین شعر نیما از معین اجازه گرفت، آن‌هم بی‌آنکه بداند اغمایی طولانی درانتظار معین جوان است. شراگیم فرزند نیما سیروس طاهباز را یاری داد و کار نرم‌نرم رسید به تکامل.
 
===حاضران در کتاب===
{{گفتاورد تزیینی|علی اسفندیاری ۱۳۳۸تا۱۲۷۶ اولین شعرش به نام قصهٔ رنگ پریده را در سال ۱۲۹۹ سرود و در سال۱۳۰۹ با هزینهٔ شخصی خودش چاپ کرد و آخرین شعر دیوانش به نام شب همه شب تاریخ ۱۳۳۷ را دارد. نیما بعد از مثنوی قصهٔ رنگ پریده که در قالب و سبک اشعار کلاسیک بود در سال۱۳۰۱ بخشی از منظومه افسانه را در روزنامهٔ قرن بیستم [[میرزاده عشقی]] که یکی از تندروترین روزنامه‌های آن دوران بود منتشر ساخت و قسمت‌های دیگر نیز در شماره‌های بعد منتشر شد. در همین سال بود که [[محمدعلی جمال‌زاده|جمال‌زاده]] کتاب [[یکی بود یکی نبود]] خود را منتشر کرد؛ به‌همین‌دلیل این سال را باید آغازگر ادبیات معاصر فارسی دانست. نیما افسانه را به معلم خود نظام وفا تقدیم کرده است معلمی که به‌قول خود نیما:}}
<font color=green><center>''مرا به خط شاعری انداخت.''</center></font>
<font color=green><center>''مرا به خط شاعری انداخت.''</center></font>
از این تاریخ تا سال۱۳۰۹ شعرهای دیگری مانند خانوادهٔ سرباز در سال۱۳۰۴، محبس در سال۱۳۰۳، سرباز فولادین در سال۱۳۰۶ و... می‌سراید. زبان و صورت و سبک این اشعار با سنت شعر کلاسیک بیگانه نبود. این شعرها آبی بر التهاب انتشار پیش از وقت افسانه بود و تدارک زمینه‌ای مناسب برای شعرهایی که می بایست از مرز صورت و قالب سنت‌آشنای افسانه نیز بگذرد. در حکایت‌های طنز این دوره تأثیر '''مخزن‌الاسرار''' نظامی که از کهن سرایان طرف توجه نیماست پنهان نیست. <ref>{{پک|پورنامداریان|۱۳۸۹|ک=خانه‌ام ابری است|ص=۱۱}}</ref> شعر دود را در سال۱۳۱۳ و در همین سال بلندترین مثنوی داستانی خود به نام '''قلعهٔ سقریم''' را می‌سراید که به‌گفتهٔ [[پورنامداریان]] این قطعه، داستان '''شاه سیاه‌پوش''' '''هفت پیکر''' نظامی را به‌یاد می‌آورد.{{سخ}}
از این تاریخ تا سال۱۳۰۹ شعرهای دیگری مانند خانوادهٔ سرباز در سال۱۳۰۴، محبس در سال۱۳۰۳، سرباز فولادین در سال۱۳۰۶ و... می‌سراید. زبان و صورت و سبک این اشعار با سنت شعر کلاسیک بیگانه نبود. این شعرها آبی بر التهاب انتشار پیش از وقت افسانه بود و تدارک زمینه‌ای مناسب برای شعرهایی که می بایست از مرز صورت و قالب سنت‌آشنای افسانه نیز بگذرد. در حکایت‌های طنز این دوره تأثیر '''مخزن‌الاسرار''' نظامی که از کهن سرایان طرف توجه نیماست پنهان نیست. <ref>{{پک|پورنامداریان|۱۳۸۹|ک=خانه‌ام ابری است|ص=۱۱}}</ref> شعر دود را در سال۱۳۱۳ و در همین سال بلندترین مثنوی داستانی خود به نام '''قلعهٔ سقریم''' را می‌سراید که به‌گفتهٔ [[تقی پورنامداریان|پورنامداریان]] این قطعه، داستان '''شاه سیاه‌پوش''' '''هفت پیکر''' نظامی را به‌یاد می‌آورد.{{سخ}}
شعر '''ققنوس''' اولین شعر آزاد نیمایی است که در سال ۱۳۱۶ سروده شده است.
شعر '''ققنوس''' اولین شعر آزاد نیمایی است که در سال ۱۳۱۶ سروده شده است.
===دلیل شهرت===
===دلیل شهرت===
خط ۴۲: خط ۴۵:
===مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس===
===مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس===
===چرا باید خواند===
===چرا باید خواند===
تأمل در شعر [[نیما یوشیج|نیما]] برای کسی مطرح است که با فکری به‌دور از تعصب، آمادهء پذیرش تحول مطلوب در شعر و ادب باشد. خاصه‌آنکه زندگانی پرتلاطم و تحول امروز، ناگزیر برخی دگرگونی‌ها را در همهٔ زمینه‌ها پدید می‌آورد...، شاعر امروز اگر بخواهد آثارش نمودار احوال انسان عصر او باشد نمی‌تواند به این عوالم بی‌اعتنا بماند.<ref>{{پک|یوسفی|۱۳۹۸|ک=چشمه روشن|ص=۴۷۸}}</ref>{{سخ}}'''اهمیت اشعار نیما را باید در گفته‌های خود او یافت'''{{سخ}} نیما مایهٔ اصلی اشعارش را رنج معرفی می‌کند و می‌گوید به عقیدهٔ من گوینده واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود و دیگران شعر می‌گویم و کلمات و وزن و قافیه در همه وقت برای من ابزارهایی بوده‌اند که مجبور به عوض کردن آن‌ها بوده‌ام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشد.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۷۴|ک=از صبا تا نیما|ص=۵۸۲}}</ref>{{سخ}}تنوع در آثار نیما چه از نظر شکل و چه از نظر مضمون به قدری است که در نظر اول خواننده را گمراه می‌کند؛ از شعر موزون و مقفی تا شعر سفید، از رئالیسم تا سمبولیسم، از بدبینی تا امید.به گفته خودش: من به رودخانه‌ای شبیه هستم که از هر کجای آن لازم باشد بدون سر و صدا می‌توان آب برداشت.<ref>{{پک|‍‍پندری|۱۳۸۴|ک=گزینهٔ اشعار نیما یوشیج|ص=۷۴}}</ref>{{سخ}}شعر نیما مثل پروانه‌ای است که از همان پیله‌ها و کارگاه‌های ابریشمین، مستحکم، لطیف و سودمند قدیم برآمده است و همه چیزش خلقاً و خلقاً با گذشته متفاوت است.<ref>{{پک|اخوان ثالث|۱۳۶۹|ک=بدعت‌ها و بدایع نیما یوشیج|ص=۳۸}}</ref>{{سخ}}به گفتهٔ [[سعید نفیسی]] جنبهٔ مهم شعر او پیوستگی و تسلسل و انسجام و صراحت بیان اوست. در توصیف محیط فکر خود بسیار تواناست. اشعار وی آهنگ موزون طبیعی دارد و از آغاز تا پایان هر منظومه‌ای آن آهنگ را با قدرت خاصی نگاه می‌دارد. موسیقی مخصوصی در شعر او هست که با مضامین وی تناسب کامل دارد.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۷۴|ک=از صبا تا نیما|ص=601}}</ref>
تأمل در شعر [[نیما یوشیج|نیما]] برای کسی مطرح است که با فکری به‌دور از تعصب، آمادهٔ پذیرش تحول مطلوب در شعر و ادب باشد. خاصه‌آنکه زندگانی پرتلاطم و تحول امروز، ناگزیر برخی دگرگونی‌ها را در همهٔ زمینه‌ها پدید می‌آورد...، شاعر امروز اگر بخواهد آثارش نمودار احوال انسان عصر او باشد نمی‌تواند به این عوالم بی‌اعتنا بماند.<ref>{{پک|یوسفی|۱۳۹۸|ک=چشمه روشن|ص=۴۷۸}}</ref>{{سخ}}'''اهمیت اشعار نیما را باید در گفته‌های خود او یافت'''{{سخ}} نیما مایهٔ اصلی اشعارش را رنج معرفی می‌کند و می‌گوید به عقیدهٔ من گوینده واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود و دیگران شعر می‌گویم و کلمات و وزن و قافیه در همه وقت برای من ابزارهایی بوده‌اند که مجبور به عوض کردن آن‌ها بوده‌ام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشد.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۷۴|ک=از صبا تا نیما|ص=۵۸۲}}</ref>{{سخ}}تنوع در آثار نیما چه از نظر شکل و چه از نظر مضمون به قدری است که در نظر اول خواننده را گمراه می‌کند؛ از شعر موزون و مقفی تا شعر سفید، از رئالیسم تا سمبولیسم، از بدبینی تا امید.به گفته خودش: من به رودخانه‌ای شبیه هستم که از هر کجای آن لازم باشد بدون سر و صدا می‌توان آب برداشت.<ref>{{پک|‍‍پندری|۱۳۸۴|ک=گزینهٔ اشعار نیما یوشیج|ص=۷۴}}</ref>{{سخ}}شعر نیما مثل پروانه‌ای است که از همان پیله‌ها و کارگاه‌های ابریشمین، مستحکم، لطیف و سودمند قدیم برآمده است و همه چیزش خلقاً و خلقاً با گذشته متفاوت است.<ref>{{پک|اخوان ثالث|۱۳۶۹|ک=بدعت‌ها و بدایع نیما یوشیج|ص=۳۸}}</ref>{{سخ}}به گفتهٔ [[سعید نفیسی]] جنبهٔ مهم شعر او پیوستگی و تسلسل و انسجام و صراحت بیان اوست. در توصیف محیط فکر خود بسیار تواناست. اشعار وی آهنگ موزون طبیعی دارد و از آغاز تا پایان هر منظومه‌ای آن آهنگ را با قدرت خاصی نگاه می‌دارد. موسیقی مخصوصی در شعر او هست که با مضامین وی تناسب کامل دارد.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۷۴|ک=از صبا تا نیما|ص=601}}</ref>
 
==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==  
==برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند==  
===داستانک‌ها===نیما در سال ۱۳۲۵ جزو شرکت کنندگان نخستین کنگره نویسندگان ایران بود که از سوی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی برگزار شده بود. {{گفتاورد تزیینی|بار اول که پیرمرد را دیدم در کنگره نویسندگانی بود که خانه وکس در تهران علم کرده بود. تیر ماه ۱۳۲۵. زبر و زرنگ می‌آمد و می‌رفت. دیگر شعرا کاری به کار او نداشتند. شبی که نوبت شعر خواندن او شد یادم است. برق خاموش شد و بر روی میز خطابه شمعی نهادند و او در محیطی عهد بوقی '''آی آدم‌هایش ''' را خواند. سر بزرگ و تاسش برق می‌زد و گودی چشم‌ها و دهان عمیق شده بود و خودش ریزه‌تر می‌نموده و تعجب می‌کردی که این فریاد از کجای او در می آید؟...}}<ref>{{پک|جلال آل‌احمد|۱۳۴۴|ک=ارزیابی شتابزده|ص=۳۷}}</ref>
===داستانک‌ها===
نیما در سال ۱۳۲۵ جزو شرکت کنندگان نخستین کنگره نویسندگان ایران بود که از سوی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی برگزار شده بود. {{گفتاورد تزیینی|بار اول که پیرمرد را دیدم در کنگره نویسندگانی بود که خانه وکس در تهران علم کرده بود. تیر ماه ۱۳۲۵. زبر و زرنگ می‌آمد و می‌رفت. دیگر شعرا کاری به کار او نداشتند. شبی که نوبت شعر خواندن او شد یادم است. برق خاموش شد و بر روی میز خطابه شمعی نهادند و او در محیطی عهد بوقی '''آی آدم‌هایش ''' را خواند. سر بزرگ و تاسش برق می‌زد و گودی چشم‌ها و دهان عمیق شده بود و خودش ریزه‌تر می‌نموده و تعجب می‌کردی که این فریاد از کجای او در می آید؟...}}<ref>{{پک|جلال آل‌احمد|۱۳۴۴|ک=ارزیابی شتابزده|ص=۳۷}}</ref>
===معرفی در دوبند===
مجموعه‌ای که [[سیروس طاهباز|گردآوردنده‌اش]] آن را ''مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج'' نام نهاده است تمام اشعار [[نیما یوشیج|نیما]] از اولین تا آخرین را دربردارد. سیروس طاهباز به‌رسم تکریم وصیت نیما، سال ۱۳۴۰ از [[محمد معین]] کسب اجازه کرد و با همراهی شراگیم یوشیج، فرزند نیما، برخی از اشعار را در مجموعه‌های جداگانه به‌چاپ رساند؛ اما مجموعهٔ نسبتاً کامل اشعار نیما به‌صورت یکجا برای اولین بار با عنوان '''مجموعه آثار نیما یوشیج، دفتر اول، شعر''' به‌کوشش طاهباز و با نظارت شراگیم، سال ۱۳۶۴ در ۷۲۲ صفحه بههمت نشر «ناشر» به‌طبع رسید و سرانجام «مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج» در سال ۱۳۷۰ از سوی انتشارات «نگاه» منتشر شد. طی سال‌های متمادی پیوسته تجدید چاپ خورد تااینکه سال۱۳۹۷ به چاپ شانزدهم رسید.
====مجوز====
====مجوز====
====نشر و تغییر نام====
====نشر و تغییر نام====
خط ۵۴: خط ۶۱:
====تقریظ و مقدمه‌هایی بر کتاب====
====تقریظ و مقدمه‌هایی بر کتاب====
====هوادری====
====هوادری====
==== استحال و اقتباس====جای پای شاعران رمانتیک فرانسه به خصوص لامارتین و آلفرد دوموسه در منظومهٔ '''''افسانه''''' نمایان است.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۷۴|ک=از صبا تا نیما|ص=۵۸۹}}</ref>{{سخ}}از نظر [[شهریار]] نیما پس از خواندن اهریمن، اثر میخائیل لرمانتوف شاعر روس، تحت تأثیر آن واقع شد و منظومهٔ '''''افسانه''''' را ساخت.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۷۴|ک=از صبا تا نیما|ص=۵۹۱}}</ref>
==== استحال و اقتباس====
جای پای شاعران رمانتیک فرانسه به‌خصوص لامارتین و آلفرد دوموسه در منظومهٔ '''''افسانه''''' نمایان است.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۷۴|ک=از صبا تا نیما|ص=۵۸۹}}</ref>{{سخ}}از نظر [[شهریار]] نیما پس از خواندن اهریمن، اثر میخائیل لرمانتوف شاعر روس، تحت تأثیر آن واقع شد و منظومهٔ '''''افسانه''''' را ساخت.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۷۴|ک=از صبا تا نیما|ص=۵۹۱}}</ref>


===سال‌شمار کتاب===
===سال‌شمار کتاب===
===خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب در حد دو بند===<center>'''''برای دل‌های خونین'''''<center> مثنوی قصهٔ رنگ پریده جزو استوارترین و زیباترین اشعار نیما به شیوهٔ کلاسیک است. وی این شعر را که می‌بایست برای نخستین بار او را به جامعهٔ ادبی معرفی کند با تأمل بسیار سروده است و نشان می‌دهد که نیما اگر می‌خواست همین شیوه را ادامه دهد می‌توانست در کنار کهن سرایان دیگر چهرهٔ برجسته پیدا کند. <ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۸۲|ک=از صبا تا نیما|ص=۶۴}}</ref> در این مثنوی تأثیر زبان و وزن و تا حدودی معنی مثنوی مولوی آشکار است.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۸۲|ک=از صبا تا نیما|ص=۵۵}}</ref>
===بازخوانی برخی اشعار مهم‌تر کتاب===
===='''''برای دل‌های خونین'''''====
مثنوی قصهٔ رنگ پریده جزو استوارترین و زیباترین اشعار نیما به شیوهٔ کلاسیک است. وی این شعر را که می‌بایست برای نخستین بار او را به جامعهٔ ادبی معرفی کند با تأمل بسیار سروده است و نشان می‌دهد که نیما اگر می‌خواست همین شیوه را ادامه دهد می‌توانست در کنار کهن سرایان دیگر چهرهٔ برجسته پیدا کند. <ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۸۲|ک=از صبا تا نیما|ص=۶۴}}</ref> در این مثنوی تأثیر زبان و وزن و تا حدودی معنی مثنوی مولوی آشکار است.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۸۲|ک=از صبا تا نیما|ص=۵۵}}</ref>
فضای معنوی شعر که به هر حال تازگی دارد چهرهٔ شاعر متعهدی را می‌نماید که عشق به حق و حقیقت و تحمل رنج‌ها و مصیبت‌های ناشی از آن را تقدیر جبری و ناخواسته خود می‌داند.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۸۲|ک=از صبا تا نیما|ص=۵۵}}</ref>{{سخ}}<center>'''''افسانه'''''<center>{{سخ}}نیما در زندگی‌نامه‌اش می‌گوید:{{گفتاورد تزیینی|آشنایی با زبان خارجی راه تازه‌ای در پیش چشم من گذاشت. ثمرهٔ کاوش من در این راه بعد از جدایی از مدرسه و گذارانیدن دوران دلدادگی به آنجا می‌انجامد که ممکن است در منظومهٔ افسانهٔ من دیده شود}}.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۸۲|ک=از صبا تا نیما|ص=۵۸۲}}</ref>{{سخ}}افسانه از نظر محتوا به طور کلی با اشعار کلاسیک فارسی متفاوت است و در آن نوع نگاه شاعر به محیط اطرافش با نوع نگاه شاعران گذشته فرق اساسی دارد؛ ولی صورت و قالب آن با وجود تازگی به شیوهٔ کلاسیک است.آنچه در افسانه تغییر عمیق‌تری را نسبت به سنت می‌نماید تا حدودی خروج از اصل معنی‌داری آشکار شعر است. مضامین شعر قصهٔ رنگ پریده در این شعر به شیوه جدیدی مطرح شده است.<ref>{{پک|پورنامداریان|۱۳۸۹|ک=خانه‌ام ابری است|ص=۵۵}}</ref>افسانه به لحاظ آهنگ هم نوعی تازگی دارد. وزنی مترنم و خوش که قبل از نیما فقط دو شاعر ادیب نیشابوری و حبیب خراسانی از آن استفاده کرده بودند و از قدما در شعر رسمی کسی به آن توجه نکرده بود شاید در میان نوحه‌های عوام بتوان نمونه‌هایی از عروض افسانه را یافت.<ref>{{پک|شفیعی کدکنی|۱۳۸۷|ک=ادوار شعر فارسی|ص=۱۱۰ و ۱۱۱}}</ref>توصیف‌ها در این منظومه گاهی به قدری موجز و جاافتاده است که مثل یک مرمر تراشیده شده و به صورت یک پیکر زیبا درآمده است:  
فضای معنوی شعر که به هر حال تازگی دارد چهرهٔ شاعر متعهدی را می‌نماید که عشق به حق و حقیقت و تحمل رنج‌ها و مصیبت‌های ناشی از آن را تقدیر جبری و ناخواسته خود می‌داند.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۸۲|ک=از صبا تا نیما|ص=۵۵}}</ref>{{سخ}}<center>'''''افسانه'''''<center>{{سخ}}نیما در زندگی‌نامه‌اش می‌گوید:{{گفتاورد تزیینی|آشنایی با زبان خارجی راه تازه‌ای در پیش چشم من گذاشت. ثمرهٔ کاوش من در این راه بعد از جدایی از مدرسه و گذارانیدن دوران دلدادگی به آنجا می‌انجامد که ممکن است در منظومهٔ افسانهٔ من دیده شود}}.<ref>{{پک|آرین‌پور|۱۳۸۲|ک=از صبا تا نیما|ص=۵۸۲}}</ref>{{سخ}}افسانه از نظر محتوا به طور کلی با اشعار کلاسیک فارسی متفاوت است و در آن نوع نگاه شاعر به محیط اطرافش با نوع نگاه شاعران گذشته فرق اساسی دارد؛ ولی صورت و قالب آن با وجود تازگی به شیوهٔ کلاسیک است.آنچه در افسانه تغییر عمیق‌تری را نسبت به سنت می‌نماید تا حدودی خروج از اصل معنی‌داری آشکار شعر است. مضامین شعر قصهٔ رنگ پریده در این شعر به شیوه جدیدی مطرح شده است.<ref>{{پک|پورنامداریان|۱۳۸۹|ک=خانه‌ام ابری است|ص=۵۵}}</ref>افسانه به لحاظ آهنگ هم نوعی تازگی دارد. وزنی مترنم و خوش که قبل از نیما فقط دو شاعر ادیب نیشابوری و حبیب خراسانی از آن استفاده کرده بودند و از قدما در شعر رسمی کسی به آن توجه نکرده بود شاید در میان نوحه‌های عوام بتوان نمونه‌هایی از عروض افسانه را یافت.<ref>{{پک|شفیعی کدکنی|۱۳۸۷|ک=ادوار شعر فارسی|ص=۱۱۰ و ۱۱۱}}</ref>توصیف‌ها در این منظومه گاهی به قدری موجز و جاافتاده است که مثل یک مرمر تراشیده شده و به صورت یک پیکر زیبا درآمده است:  
  یک گوزن فراری در آنجا  
  یک گوزن فراری در آنجا  
خط ۸۴: خط ۹۴:
===دیدگاه [[مهدی اخوان ثالث]]===
===دیدگاه [[مهدی اخوان ثالث]]===


====اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران===={{سخ}} == افسانه از نگاه [[جلال آل‌احمد]] == '''''افسانه''''' داستان مجادله‌ای است درونی میان شاعر «دیوانه» که بیشتر «عاشق» نامیده می‌شود و '''''افسانه''''' که از او می‌توان به خدای شور و جذبه و زیبایی تعبیر کرد. داستان بدبینی‌ها و سرخوردگی‌های شاعر ناکام جوانی است که از گول و فریب می‌پرهیزد. عاشق افسانه با اندکی تغییر و با پختگی و کارآمدی بیشتری در شعر و سرخوردگی بیشتری در زندگی همان عاشق '''''قصهٔ رنگ پریده''''' است.<ref>{{پک|جلال آل‌احمد|۱۳۵۷|ک=هفت مقاله|ص=۲۷}}</ref>
===افسانه از نگاه [[جلال آل‌احمد]]===
در آغاز منظومه مدتی دل مورد عتاب است که چرا فریفتهٔ '''''افسانه''''' شده و بعد '''''افسانه''''' وارد صحنهٔ خیال می‌شود و گفتگو از آن پس میان عاشق از طرفی و افسانه از طرف دیگر در می‌گیرد و تا آخر منظومه همین گفتگو است که ادامه دارد. شاعر که از عشق سرخورده و زیبایی‌های جهان را ناپایدار می‌یابد در آخر منظومه از همه چیز به خاطر افسانه، به خاطر زیبایی ابدی هنر چشم می‌پوشد.<ref>{{پک|جلال آل‌احمد|۱۳۵۷|ک=هفت مقاله|ص=۲۸}}</ref>
'''''افسانه''''' داستان مجادله‌ای است درونی میان شاعرِ «دیوانه» که بیشتر «عاشق» نامیده می‌شود و '''''افسانه''''' که از او می‌توان به خدای شور و جذبه و زیبایی تعبیر کرد. داستان بدبینی‌ها و سرخوردگی‌های شاعر ناکام جوانی است که از گول و فریب می‌پرهیزد. عاشق افسانه با اندکی تغییر و با پختگی و کارآمدی بیشتری در شعر و سرخوردگی بیشتری در زندگی همان عاشق '''''قصهٔ رنگ‌پریده''''' است.<ref>{{پک|جلال آل‌احمد|۱۳۵۷|ک=هفت مقاله|ص=۲۷}}</ref>
تو دروغی دروغی دلاویز
در آغاز منظومه مدتی دل عتاب است که چرا فریفتهٔ '''''افسانه''''' شده و بعد '''''افسانه''''' وارد صحنهٔ خیال می‌شود و گفتگو از آن پس میان عاشق از طرفی و افسانه از طرف دیگر درمی‌گیرد و تا آخر منظومه همین گفت‌وگو است که ادامه دارد. شاعر که از عشق سرخورده و زیبایی‌های جهان را ناپایدار می‌یابد در آخر منظومه از همه چیز به خاطر افسانه، به خاطر زیبایی ابدی هنر چشم می‌پوشد.<ref>{{پک|جلال آل‌احمد|۱۳۵۷|ک=هفت مقاله|ص=۲۸}}</ref>
تو غمی یک غم سخت زیبا
:تو دروغی دروغی دلاویز
بی بها ماند عشق و دل من
:تو غمی یک غم سخت زیبا
می سپارم به تو عشق و دل را
:بی‌بها ماند عشق و دل من
که تو خود را به من واگذاری...
:می‌سپارم به تو عشق و دل را
:که تو خود را به من واگذاری...


====نظرات داوری در مراسم‌های گوناگون====
====نظرات داوری در مراسم‌های گوناگون====

نسخهٔ ‏۳۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۰۲

مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج
نویسندهسیروس طاهباز
ناشرنگاه
محل نشرتهران
تاریخ نشرچاپ اول ۱۳۷۰
چاپ شانزدهم ۱۳۹۷
شابک۳-۰۲-۶۱۷۴-۹۶۴-۹۷۸
تعداد صفحاترقعی ۹۰۶
زبانفارسی
سریاشعار گویش فارسی


مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج را می‌توان تمام آنچه نیما سرود، نامید. مخزنی لبالب از اشعار نیما که سیروس طاهباز به گردآوری آن همت گمارد و سرانجام سال۱۳۷۰، نگاه چاپش کرد.

* * * * *

«مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج» یادداشت‌هایی در صفحات آغازین خود جای داده است به‌قلم محمد معین و جلال آل‌احمد. طاهباز خود نیز درباب کوشش‌هایش برای گردآوری و چاپ اشعار نیما طی سالیان مختلف، نوشته‌هایی در این صفحات آورده و درادامه همایش دارد از اشعار نیما که به‌ترتیب تاریخ نوشته است، به‌جز رباعیات و پاره‌ای از قطعات پایان کتاب.{{سخ}فرهنگ لغاتِ اشعار نیما نیز بخش پایانیِ کتاب را تشکیل می‌دهد.

قبل از خواندن اثر، بدانیم

داستانک خواندنی

قصهٔ اشعار نیما

قصهٔ رنگ‌پریدهٔ نیما، مُهر خورد ۱۲۹۹ و ۱۰ سال بعد رسید به دست خواننده، آن‌هم با دستْ بر جیبِ خود بردن نیما. شب همه شب پدیدار شد در روزی از سال۱۳۳۷. و ۱۳۷۰ بین آن اولی تا این آخری هرچه شاعر سروده بود، همگی در برگ‌برگ اثری گردهم آمد به نام مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج. مجوزش را نیما فقط به معین داده بود؛ درنتیجه طاهباز برای خلق این اثر، درست سه سال پس از آخرین شعر نیما از معین اجازه گرفت، آن‌هم بی‌آنکه بداند اغمایی طولانی درانتظار معین جوان است. شراگیم فرزند نیما سیروس طاهباز را یاری داد و کار نرم‌نرم رسید به تکامل.

حاضران در کتاب

مرا به خط شاعری انداخت.

از این تاریخ تا سال۱۳۰۹ شعرهای دیگری مانند خانوادهٔ سرباز در سال۱۳۰۴، محبس در سال۱۳۰۳، سرباز فولادین در سال۱۳۰۶ و... می‌سراید. زبان و صورت و سبک این اشعار با سنت شعر کلاسیک بیگانه نبود. این شعرها آبی بر التهاب انتشار پیش از وقت افسانه بود و تدارک زمینه‌ای مناسب برای شعرهایی که می بایست از مرز صورت و قالب سنت‌آشنای افسانه نیز بگذرد. در حکایت‌های طنز این دوره تأثیر مخزن‌الاسرار نظامی که از کهن سرایان طرف توجه نیماست پنهان نیست. [۱] شعر دود را در سال۱۳۱۳ و در همین سال بلندترین مثنوی داستانی خود به نام قلعهٔ سقریم را می‌سراید که به‌گفتهٔ پورنامداریان این قطعه، داستان شاه سیاه‌پوش هفت پیکر نظامی را به‌یاد می‌آورد.
شعر ققنوس اولین شعر آزاد نیمایی است که در سال ۱۳۱۶ سروده شده است.

دلیل شهرت

تقدیم‌شده به

مقدمه‌نویس یا یادداشت‌نویس

چرا باید خواند

تأمل در شعر نیما برای کسی مطرح است که با فکری به‌دور از تعصب، آمادهٔ پذیرش تحول مطلوب در شعر و ادب باشد. خاصه‌آنکه زندگانی پرتلاطم و تحول امروز، ناگزیر برخی دگرگونی‌ها را در همهٔ زمینه‌ها پدید می‌آورد...، شاعر امروز اگر بخواهد آثارش نمودار احوال انسان عصر او باشد نمی‌تواند به این عوالم بی‌اعتنا بماند.[۲]
اهمیت اشعار نیما را باید در گفته‌های خود او یافت
نیما مایهٔ اصلی اشعارش را رنج معرفی می‌کند و می‌گوید به عقیدهٔ من گوینده واقعی باید آن مایه را داشته باشد. من برای رنج خود و دیگران شعر می‌گویم و کلمات و وزن و قافیه در همه وقت برای من ابزارهایی بوده‌اند که مجبور به عوض کردن آن‌ها بوده‌ام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشد.[۳]
تنوع در آثار نیما چه از نظر شکل و چه از نظر مضمون به قدری است که در نظر اول خواننده را گمراه می‌کند؛ از شعر موزون و مقفی تا شعر سفید، از رئالیسم تا سمبولیسم، از بدبینی تا امید.به گفته خودش: من به رودخانه‌ای شبیه هستم که از هر کجای آن لازم باشد بدون سر و صدا می‌توان آب برداشت.[۴]
شعر نیما مثل پروانه‌ای است که از همان پیله‌ها و کارگاه‌های ابریشمین، مستحکم، لطیف و سودمند قدیم برآمده است و همه چیزش خلقاً و خلقاً با گذشته متفاوت است.[۵]
به گفتهٔ سعید نفیسی جنبهٔ مهم شعر او پیوستگی و تسلسل و انسجام و صراحت بیان اوست. در توصیف محیط فکر خود بسیار تواناست. اشعار وی آهنگ موزون طبیعی دارد و از آغاز تا پایان هر منظومه‌ای آن آهنگ را با قدرت خاصی نگاه می‌دارد. موسیقی مخصوصی در شعر او هست که با مضامین وی تناسب کامل دارد.[۶]

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

داستانک‌ها

نیما در سال ۱۳۲۵ جزو شرکت کنندگان نخستین کنگره نویسندگان ایران بود که از سوی انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی برگزار شده بود.

[۷]

معرفی در دوبند

مجموعه‌ای که گردآوردنده‌اش آن را مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج نام نهاده است تمام اشعار نیما از اولین تا آخرین را دربردارد. سیروس طاهباز به‌رسم تکریم وصیت نیما، سال ۱۳۴۰ از محمد معین کسب اجازه کرد و با همراهی شراگیم یوشیج، فرزند نیما، برخی از اشعار را در مجموعه‌های جداگانه به‌چاپ رساند؛ اما مجموعهٔ نسبتاً کامل اشعار نیما به‌صورت یکجا برای اولین بار با عنوان مجموعه آثار نیما یوشیج، دفتر اول، شعر به‌کوشش طاهباز و با نظارت شراگیم، سال ۱۳۶۴ در ۷۲۲ صفحه بههمت نشر «ناشر» به‌طبع رسید و سرانجام «مجموعهٔ کامل اشعار نیما یوشیج» در سال ۱۳۷۰ از سوی انتشارات «نگاه» منتشر شد. طی سال‌های متمادی پیوسته تجدید چاپ خورد تااینکه سال۱۳۹۷ به چاپ شانزدهم رسید.

مجوز

نشر و تغییر نام

جوایز

جلسات نقد و بررسی

اهدا

بازتاب در توئیت‌ها و نوشته‌های مجازی

اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور

تقریظ و مقدمه‌هایی بر کتاب

هوادری

استحال و اقتباس

جای پای شاعران رمانتیک فرانسه به‌خصوص لامارتین و آلفرد دوموسه در منظومهٔ افسانه نمایان است.[۸]
از نظر شهریار نیما پس از خواندن اهریمن، اثر میخائیل لرمانتوف شاعر روس، تحت تأثیر آن واقع شد و منظومهٔ افسانه را ساخت.[۹]

سال‌شمار کتاب

بازخوانی برخی اشعار مهم‌تر کتاب

برای دل‌های خونین

مثنوی قصهٔ رنگ پریده جزو استوارترین و زیباترین اشعار نیما به شیوهٔ کلاسیک است. وی این شعر را که می‌بایست برای نخستین بار او را به جامعهٔ ادبی معرفی کند با تأمل بسیار سروده است و نشان می‌دهد که نیما اگر می‌خواست همین شیوه را ادامه دهد می‌توانست در کنار کهن سرایان دیگر چهرهٔ برجسته پیدا کند. [۱۰] در این مثنوی تأثیر زبان و وزن و تا حدودی معنی مثنوی مولوی آشکار است.[۱۱]

فضای معنوی شعر که به هر حال تازگی دارد چهرهٔ شاعر متعهدی را می‌نماید که عشق به حق و حقیقت و تحمل رنج‌ها و مصیبت‌های ناشی از آن را تقدیر جبری و ناخواسته خود می‌داند.[۱۲]

افسانه

نیما در زندگی‌نامه‌اش می‌گوید: .[۱۳]
افسانه از نظر محتوا به طور کلی با اشعار کلاسیک فارسی متفاوت است و در آن نوع نگاه شاعر به محیط اطرافش با نوع نگاه شاعران گذشته فرق اساسی دارد؛ ولی صورت و قالب آن با وجود تازگی به شیوهٔ کلاسیک است.آنچه در افسانه تغییر عمیق‌تری را نسبت به سنت می‌نماید تا حدودی خروج از اصل معنی‌داری آشکار شعر است. مضامین شعر قصهٔ رنگ پریده در این شعر به شیوه جدیدی مطرح شده است.[۱۴]افسانه به لحاظ آهنگ هم نوعی تازگی دارد. وزنی مترنم و خوش که قبل از نیما فقط دو شاعر ادیب نیشابوری و حبیب خراسانی از آن استفاده کرده بودند و از قدما در شعر رسمی کسی به آن توجه نکرده بود شاید در میان نوحه‌های عوام بتوان نمونه‌هایی از عروض افسانه را یافت.[۱۵]توصیف‌ها در این منظومه گاهی به قدری موجز و جاافتاده است که مثل یک مرمر تراشیده شده و به صورت یک پیکر زیبا درآمده است:
یک گوزن فراری در آنجا 
شاخه ای را ز برگش تهی کرد ...
گشت پیدا صداهای دیگر ...
شکل مخروطی خانه‌ای فرد...
گله‌ای چند بز در چراگاه... [۱۶]

محل نوشته شدن در کتاب (در صورت مهم بودن این امر)

داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است؟!)

سبک کتاب

پیشینهٔ کتاب

پیرنگ

شخصیت‌پردازی

ویژگی‌های مهم کتاب

الهام از شخصیت‌ها

شخصیت‌های اصلی

شخصیت‌های فرعی

گزارشی از فروش کتاب

گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر

اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب

نشست‌های خبرساز دربارهٔ کتاب

دیدگاه مهدی اخوان ثالث

افسانه از نگاه جلال آل‌احمد

افسانه داستان مجادله‌ای است درونی میان شاعرِ «دیوانه» که بیشتر «عاشق» نامیده می‌شود و افسانه که از او می‌توان به خدای شور و جذبه و زیبایی تعبیر کرد. داستان بدبینی‌ها و سرخوردگی‌های شاعر ناکام جوانی است که از گول و فریب می‌پرهیزد. عاشق افسانه با اندکی تغییر و با پختگی و کارآمدی بیشتری در شعر و سرخوردگی بیشتری در زندگی همان عاشق قصهٔ رنگ‌پریده است.[۱۷] در آغاز منظومه مدتی دل عتاب است که چرا فریفتهٔ افسانه شده و بعد افسانه وارد صحنهٔ خیال می‌شود و گفتگو از آن پس میان عاشق از طرفی و افسانه از طرف دیگر درمی‌گیرد و تا آخر منظومه همین گفت‌وگو است که ادامه دارد. شاعر که از عشق سرخورده و زیبایی‌های جهان را ناپایدار می‌یابد در آخر منظومه از همه چیز به خاطر افسانه، به خاطر زیبایی ابدی هنر چشم می‌پوشد.[۱۸]

تو دروغی دروغی دلاویز
تو غمی یک غم سخت زیبا
بی‌بها ماند عشق و دل من
می‌سپارم به تو عشق و دل را
که تو خود را به من واگذاری...

نظرات داوری در مراسم‌های گوناگون

اظهارنظر دیگر شخصیت‌ها

نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

تأثیرپذیرفته از

تأثیرگذاشته بر

گزارشی از اقتباس‌های هنری انجام‌گرفته در کتاب

فهرست امکان نام‌گذاری‌شده از روی نام کتاب

جمله‌های ماندگار کتاب

جوایز کتاب

حذف اشعار طبری
از جلد چهارم

مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند

طراحی جلد و تصویرسازی

تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف

منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته‌شده دربارهٔ کتاب)

نوا، نما و نگاه

تصویر از صفحات کتاب

صدای نویسنده

تصویرهای ساخته‌شده دربارهٔ کتاب (فیلم و مستند)

طرحی از یکی از صحنه‌های کتاب

جستارهای وابسته

پانویس

منابع

  • یوسفی، غلام‌حسین (۱۳۹۸). چشمه روشن. تهران: علمی.

پیوند به بیرون