جمشید خانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
آرامش (بحث | مشارکت‌ها)
Karbar1 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳: خط ۳:
|نام = جمشید خانیان
|نام = جمشید خانیان
|تصویر           =jamshid.khanian.jpg
|تصویر           =jamshid.khanian.jpg
|توضیح تصویر = خانیان، نویسنده و پژوهش‌گر
|توضیح تصویر = نویسنده‌ای از جنس کودکان‌‌ونوجوانان
|نام اصلی = جمشید خانیان
|نام اصلی = جمشید خانیان
|زمینه فعالیت = داستان‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و پژوهش‌گر ادبی
|زمینه فعالیت = داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و پژوهشگر
|ملیت = ایرانی
|ملیت = ایرانی
|تاریخ تولد     = ۱۷شهریور۱۳۴۰
|تاریخ تولد     = ۱۷شهریور۱۳۴۰
|محل تولد = آبادان
|محل تولد = آبادان
|کتاب‌ها                 =[[قلب زیبای بابور]]، [[عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی]]، [[کودکی‌های زمین]] و ....
|کتاب‌ها                 =[[قلب زیبای بابور]]، [[عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی]]، [[کودکی‌های زمین]] و ...
|نمایشنامه‌ها = یک نیمروز در اتاق بازجویی، قتل آقای کاف، تکرار و ....
|فیلم ساخته براساس آثار = #فیلم‌نامهٔ «روزی از روزها، پدر» به کارگردانی «اسدالله اسدی».
|فیلم ساخته براساس اثر = #فیلم‌نامهٔ روزی از روزها،از جمشید خانیان که به کارگردانی «اسدالله اسدی» ساخته شده‌است.{{سخ}}
#فیلم‌نامهٔ سینمایی "زیر آسمان شهر"
# خانیان براساس داستان بلند "سُبور" که نوشتهٔ خود اوست، فیلم‌نامهٔ سینمایی با عنوان "زیر آسمان شهر" می‌نویسد که بعد "سیما فیلم"، فیلمی با نام "شرجی" را بر اساس آن می‌سازد.{{سخ}}
#نگارش فیلم‌نامهٔ یک مجموعهٔ ۱۳ قسمتی عروسکی، برای صدا و سیمای ملی ایران، با عنوان: "ضرب‌المثل‌ها برای کودکان و نوجوانان".{{سخ}}
|امضا                  =
|امضا                  =
}}
}}
[[جمشید خانیان]] نمایش‌نامه‌نویس، داستان‌نویس و پژوهش‌گر ادبی با گرایشی به سمت نقد و پژوهش در عرصۀ ادبیات نوجوان، ابعاد وسیع‌تری از داستان‌نویسی را نشان داد که از وی تاکنون در زمینه‌های مختلف بیش از چهل اثر به چاپ رسیده است.<ref name="خانیان">{{یادکرد وب|نشانی=https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF_%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان=جمشید خانیان داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس}}</ref>
[[جمشید خانیان]] داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، منتقد و پژوهشگر ادبی است که به‌ویژه در حوزۀ ادبیات کودک‌ونوجوان  فعال است. او اولین نویسندۀ کودک‌ونوجوان است که در سال۲۰۱۸ به فستیوال کلاغ سفید کتابخانۀ بین‌المللی مونیخ رفت و در سال۲۰۱۹ به‌عنوان نامزد جایزۀ جهانی آستریدلیندگرن معرفی شد که بسیاری از آثار او به زبان‌های گوناگونی ترجمه شده‌اند.<ref name="خانیان">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/downloadpdf/1324084?userAccept=False|عنوان=جمشید خانیان و ورود به دنیای نوشتن}}</ref>


<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
در شکل‌گیری اولیۀ ادبیات دفاع مقدس افراد زیادی موثر بوده‌اند که شاید امروزه جزو چهره‌های مطرح این حوزه محسوب نشوند، اما در دوره‌ای که ادبیات دفاع مقدس هنوز به بلوغ کافی نرسیده بود، این افراد با خلق آثار متعدد و مرتبط با موضوع دفاع مقدس در شکل گیری نهایی آن تاثیرگذار بوده‌اند، یکی از این افراد، جمشید خانیان، داستان‌نویس، پژوهش‌گر ادبی و نمایش‌نامه‌نویس است که در سال‌های گذشته آثار متعددی در بخش‌های مختلف ادبیات دفاع مقدس خلق کرده که بسیاری از آن‌ها جزو آثار قابل تأمل و ماندگار در این حوزه محسوب می‌شود.<ref name="روایت‌گر">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.farsnews.com/news/13900706000789/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DA%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B7-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%86%DA%AF|عنوان=جمشید خانیان روایت‌گر شرایط کودک و نوجوان}}</ref>
[[جمشید خانیان]] که فعالیتِ ادبی‌اش را از دهۀ۶۰، با نوشتن دو نمایشنامۀ «یک نیمروز در اتاقِ بازجویی» و «روی نی‌بندی» با نگارش برای بزرگ‌سالان آغاز کرد؛ ناگاه خودش را چنان در فضایی سرشار از سخت‌کوشی، کنجکاوی و بازیگوشی‌های خلاقانه دید که شوقِ نوشتن برای نوجوانان در او به‌ وجود آمد تا پیشرو با فضای سرشار از بالودگی و عرق‌ریزی روح با آفرینشگری‌های ناب این عرصه، ماندن در دنیای کودک‌ونوجوان را ترجیح دهد. <ref name="معرفی خانیان">{{یادکرد وب|نشانی=http://gambegamtadanaee.blogfa.com/post/3|عنوان=معرفی شاعران‌ونویسندگانِ کودک‌ونوجوان}}</ref><ref name="خانیان"/> و با اینکه از نسل نویسندگانِ میان‌سالِ(۱۳۴۰) است؛ اما بی‌گمان یکی از پیشروترین نویسندگانِ ایرانی در حوزۀ ادبیاتِ کودکان‌ونوجوانان است که دارای دو ویژگی بارزِ صدای مدرن و نوشتن در سبک‌ِ مدرن است.<ref name="نمایشی جنگ">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/downloadpdf/359080?userAccept=False|عنوان=[[جمشید خانیان]] در صحنۀ ایثار}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/content/12452-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86|عنوان=صداهای مدرن در  آثار [[جمشید خانیان]]}}</ref>{{سخ}}
خانیان با نگارش نمایش‌نامه‌ها و داستان‌های کوتاه بلند در حوزۀ نوشتن فعالیت ادبی خود را آغاز کرد<ref name="خانیان" />، اولین رمان خانیان با نام «او» و با موضوعی از انقلاب و دفاع مقدس، توجه همگان را  به خود جلب کرد و تاکنون نمایش‌نامه‌های بسیاری از او در تهران و شهرستان به پردۀ اجرا رفته است.<ref name="کتابراه">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.ketabrah.ir/author/5737-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان=کتاب‌ها و زندگی‌نامۀ جمشید خانیان}}</ref>{{سخ}}
تصاویر در آثارِ خانیان از فضایی آشنا با دنیای نویسنده  حکایت دارند؛ زیرا خانیان با آنکه در اصفهان زندگی می‌کند؛ اما همواره یکی از تصاویرِ ثابت کتاب‌هایش، فضاهای بومی زادگاهش، آبادان، است.<ref name="ایرنا"/><ref name="معرف"/>{{سخ}}
خانیان در زمینۀ نقد هم دستی بر قلم دارد، کتاب «اززمینه تا درونمایه» به قلم خانیان به بررسی عناصر هفت‌گانۀ آثار ادبی در هفت داستان کوتاه می‌پردازد.<ref name="کتابراه" />{{سخ}}
خانیان در انتخاب واژه‌ها کوششی وسواس‌آمیز دارد<ref name="ایرنا"/><ref name="معرف"/> و با نگاهی متفاوت به واژه‌های نوساخته از فضای خشک‌وجدی واقعیت‌ اثری رشک‌برانگیز می‌سازد<ref name="گفت‌وگو"/><ref name="نویسنده در لحظه">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/doc/note/265058/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85%D9%87-%D9%84%D8%AD%D8%B8%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87|عنوان= جمشید خانیان در همۀ لحظه‌هایش نویسنده است}}</ref> و همواره جنسی از طراوت و تازگی در معماری آثارش موج می‌زنند به‌گونه‌ای که می‌توان گفت: هر داستان برای او ‌مانند یک بازی است.<ref name="ایرنا"/><ref name="معرف"/>
دفاع مقدس مهم‌ترین و اصلی‌ترین موضوعی است که به وفور در داستان‌ها و نمایش‌نامه‌های خانیان وجود دارد و وضعیت نمایشی آن با نگاهی به تأثرات جنگ به قلم نویسنده‌ای که رنج جنگ مانند عبادت هر روز در اندیشه‌اش تکرار می‌شود به نگارش درآمده است.<ref name="کتابراه" />{{سخ}}
خانيان به‌واسطۀ نوشتن بسياری از كتاب‌هايش موفق به كسب جوايز معتبری شده است و چون در نوجوانی شاهد جنگ بوده است، اين واقعه در بیشتر آثارش متبلور شده‌اند و حضورِ موازی و توأمان خشونت و لطافت در كنار موضوع خشنی مثل جنگ، اتفاقی عاشقانه را به‌تصوير می‌كشد تا وجه واقعی زندگی را ترسيم كند و اینگونه دو نوع پايداری را به شيوه‌ای كاملاً رندانه و تمثيلی به‌تصوير می‌كشد؛ پايداری در برابر نفس و پايداری در برابر دشمن متجاوز.<ref name="یونس" />  
آثار خانیان همواره مورد توجه کارشناسان و منتقدان ادبی قرار گرفته است به گونه‌ای که نقدها و مقاله‌های علمی و پژوهشی بسیاری را به خود اختصاص داده است و همۀاین‌ها در طی سال‌های متمادی، مدرس و کارشناس جشنواره‌های ادبی و هنری را در کارنامۀ او به ثبت رسانده است.<ref name="خانیان" />{{سخ}}
==از میان یادها==
جایزۀ اول در جشنواره‌های کتاب کلاغ سفید و آسترید لیندگرن گواه شهرت هنری یک هنرمند را یادآوری می‌کند تا بیش از پیش  خانیان در صدر جدول برترین‌ها قرار گیرد.<ref name="خانیان" />{{سخ}}
خانیان در مدت عمر نویسندگی خود در زمینۀ‌های مختلف ار داستان کوتاه، رمان، نمایش‌نامه و نقد داستان و نمایش در ژانری دفاع مقدسی موفق عمل کرده است.<ref name="کتابراه" />
==داستانک==
===آغاز نوجوانی و شروع کار جدی===
===آغاز نوجوانی و شروع کار جدی===
از یازده‌سالگی که وارد کانون شدم و کارم را از آنجا شروع کردم. جذب قصه‌خوانی شدم و کتاب قصه زیاد خواندم. البته قصهٔ عامیانهٔ مکتوب نخواندم؛ اما قصه‌های فولکلوریک را شنیدم.<ref name=''گفت‌وگو''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.hodhod.ir/?p=1174|عنوان= حرف‌ونقل پدبدآور ''قلب زیبای بابور''}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://wikiadabiat.net/wiki/index.php?title=%D9%82%D9%84%D8%A8_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1&action=edit&section=2|عنوان=شروع کاری با ورود به کانون}}</ref>
:از یازده‌سالگی وارد کانون شدم. کارم را از آنجا شروع کردم و جذب قصه‌خوانی شدم و کتاب‌های قصه زیاد خواندم.<ref name= "گفت‌وگو">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.hodhod.ir/?p=1174|عنوان= حرف‌ونقل پدیدآور "قلب زیبای بابور"}}</ref>
 
===دیدار با هنر و ادبیات===
:اولین دیدارِ جدیِ من با هنروادبیات در سال۵۱ یا ۵۲ و در [[کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان| کانون آبادان]] به‌طور اتفاقی با کتاب «تیستوی سبز انگشتی» بود. از آن‌ زمان، فراز‌ و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌ام. همیشه فکر می‌کنم که آن برخوردِ اتفاقیِ کوچک، سرنوشتم را جور دیگری رقم زده است. من هنر را زندگی کردم و ذره‌ذره آن را آموختم بدون آنکه بدانم چه وقت فرایندِ آموختن را طی کرده‌ام.<ref name= "گپ‌وگفت">{{یادکرد وب|نشانی= http://newspaper.hamshahri.org/id/5406/%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%D9%85.html|عنوان= حقیقت زندگی را در نمایشنامه‌هایم می‌کاوم.}}</ref>
 
===میزکار و چیدمان آن===
:منابعِ هریک از کارهایم را روی میزم قرار می‌دهم. البته هم روی میز و هم روی زمین.{{سخ}}
دو جلد فرهنگِ لغتِ عمید که از بس زیاد استفاده کرده‌ام کهنه شده‌اند. روی میزم حق آب‌‌وگل دارند. خودکارِ قرمز که حتماً باید باشد زیرا دور مطالب را با خودکارِ قرمز خط می‌کشم و خودکار مشکی هم هرگز از من دور نیست. پوشه‌ای پر از کاغذها و نوشته‌های نصفه نگه‌می‌دارم که نسخهٔ اول نوشته‌‌هایم را پشتشان می‌نویسم. از کامپیوتر استفاده نمی‌کنم هیچ‌چیز برایم جای خودکار قرمز و مشکی را نمی‌گیرد.<ref name="گفت‌وگو"/>
 
===داستان‌هایم را بلند بلند می‌خوانم===
:آهنگ کلمه برایم خیلی مهم است و در بیشتر مواقع داستانم را بلندبلند برای خودم یا اطرافیانم می‌خوانم تا آنچه در پس‌ِ ذهنم نهفته بود و نمی‌دیدمش سرانجام درمی‌آید.<ref name= "گفت‌وگو"/>
 
===تصویر حاکم‌ بر نوجوانی===
:در نوجوانی وارد گروه نمایشی کانون شدم. در سال‌های ۵۱و۵۲و۵۳، دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران، طرحی را برای دانشجوهای خود گذاشته بود که در شهرهای خودشان مربی تئاتر شوند. یکی از این دانشجوها با ما شروع به کار کرد. هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم که چه تأثیر مثبتی در من داشت و همیشه مدیونش هستم. شکل‌گیری شخصیت هنری‌ام‌ وامدار اوست.<ref name="گپ‌وگفت"/>
 
===جنونِ نوشتن===
:در سال‌های اخیر که نوشتن برای کودک‌ونوجوان مسئلۀ اصلی من شده است، گاهی به شکل عجیب‌وغریب، جنونِ نوشتن به سراغم می‌آید. ذهنم و بعد کاغذهای اطرافم پر از طرح‌های داستانی‌ می‌شود که باید آن‌ها را تبدیل به رمان و نمایشنامه کنم. امیدوارم این فرصت را داشته باشم؛ زیرا این مهم‌ترین آرزوی من است.<ref name="گپ‌وگفت"/>


===نخستین برخورد===
خانیان می‌گوید: اولین دیدار جدی من با هنر و ادبیات در سال ۵۱ یا ۵۲ و در [[کانون پرورش فکری آبادان]] و به‌طور اتفاقی با کتاب «ماجراهای نارنیا » جلد دوم، نوشته [[سی.اس.لوئیسّ]] بود، از آن‌ زمان تا امروز فراز‌ و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌ام، همیشه فکر می‌کنم آن برخورد اتفاقی کوچک، سرنوشت من را جور دیگری رقم زد، من هنر را زندگی کردم و ذره‌ذره آن را آموختم؛ بدون آنکه بدانم چه وقت فرایند آموختن را طی کرده‌ام.<ref name="گفت و گو">{{یادکرد وب|نشانی=http://newspaper.hamshahri.org/id/5406/%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%D9%85.html|عنوان=حقیقت زندگی را در نمایش‌نامه‌هایم می‌کاوم}}</ref>
===نویسندۀ در لحظه===
وقتی سخن از جمشید خانیان می‌آید به سادگی نمی‌توان واژه‌ها را کنار هم ردیف کرد، او جادوی کلمات را می‌شناسد و به راستی در دنیای شگفت‌انگیز داستان‌هایش زندگی می‌کند.{{سخ}}
او در تمام لحظه‌ها و ساعت‌ها و همه‌جا نویسنده است، او را فرای داستان‎‌ها و نمایش‌نامه‌هایش نمی‌توان تعریف کرد و بی‌تردید آثار او آنقدر هویت و تشخص دارند که حتی بدون عنوان روی جلد هم خواهیم دانست که آفریدۀ آن قلم خانیان است.<ref name="نویسنده در لحظه">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/note/265058/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%87%D9%85%D9%87-%D9%84%D8%AD%D8%B8%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87|عنوان=جمشید خانیان در همۀ لحظه‌هایش نویسنده است}}</ref>
===رنج‌هایی که تجربه می‌شوند===
===رنج‌هایی که تجربه می‌شوند===
جمشید خانیان می‌گوید: در مسیر دردآور «نوشتن» همه‌‌ چیز لذت‌بخش است،از هیچ‌ چیز پشیمان نیستم؛ حتی از رنجی که می‌برم، همۀ رنج‌های من، تجربه‌های من هستند.<ref name="گفت و گو" />
:در مسیر دردآورِ «نوشتن» همه‌‌ چیز لذت‌بخش است. از هیچ‌چیز پشیمان نیستم حتی از رنجی که می‌برم. همۀ رنج‌های من تجربه‌های من هستند.<ref name= "گپ‌وگفت"/>
===مهم‌ترین آرزو===
===بازی در دنیای ادبیات===
خانیان می‌گوید: در این سال‌های اخیر که نوشتن برای نوجوان‌ها مسئله اصلی من شده، به شکل غریبی، جنون نوشتن به سراغم آمده است، ذهنم و بعد کاغذهایم پر از طرح‌های داستانی‌است که باید آن‌ها را تبدیل به رمان و نمایش‌نامه کنم، امیدوارم این فرصت را داشته باشم، این مهم‌ترین آرزوی من است.<ref name="گفت و گو" />
:ادبیات برای من نوعی بازی‌کردن است. از فرایند نوشتن این بازی آغاز می‌شود تا به خلق اثر منتهی می‌شود. بازی با خودکارهای رنگی را دوست‌دارم و فرآیند نوشتن برایم بسیار مهم‌تر از خود اثر است و آن را دنیای کودکان‌ونوجوانان برایم فراهم می‌کند.<ref name="مصاحبه">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.kanoonnews.ir/news/263507/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85|عنوان=گفت‌وگو با جمشید خانیان، نویسندۀ ادبیاتِ کودک‌ونوجوان}}</ref>
===پنجاه و یکمین سال افتخار===
===تکرار نوشتن برای نوجوانان===
جمشید خانیان در شرایطی به پنجاه و یکمین سال از زندگی خود پا گذاشته است که کتاب «کودکی‌های زمین» او به‌عنوان برگزیده ۲۰ سال ادبیات دفاع مقدس را به خود اختصاص داد و «شب‌ گربه‌های چشم سفید» او برگزیدۀ دورۀ انتخاب کتاب سال جشنوارۀ سلام بچه‌ها و پوپک و برگزیدۀ جشنوارۀ کتاب کودک و نوجوان سال ۸۱ شد.{{سخ}}
:در سال۱۳۷۶ وقتی می‌خواستم کتاب «کودکی‌های زمین» را بنویسم، شخصیت فانتزیِ این داستان آن‌چنان من را به خود واداشت که نتوانستم از آن جدا شوم و همین موضوع عاملی شد برای تکرارِ نوشتن برای نوجوانان و ماندن در این عرصه.<ref name="ایسنا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/91061709977/%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF-%D8%AC%D9%85%D8%B4%D9%8A%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D9%83%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86|عنوان=سالروز تولد جمشيد خانيان كه از ادبيات بزرگ‌سال به ادبيات نوجوان رسيد}}</ref>
«خشاریاشا» از او هم عنوان سومین جشنواره کتاب‌های آموزشی رشد را به‌دست اورد و «کوسه ماهی‌»اش کاندیدای مرحلۀ جایزۀ مهرگان سال ۸۲ شد.<ref name="ایسنا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/91061709977/%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AA%D9%88%D9%84%D8%AF-%D8%AC%D9%85%D8%B4%D9%8A%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D9%83%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86|عنوان=سال‌روز تولد جمشيد خانيان كه از ادبيات بزرگ‌‌سال به ادبيات نوجوان رسيد}}</ref>
===بازی با خودکارهای رنگی===
خانیان می‌گوید: تفکری که قبلا در نوع کارم وجود داشت، تفکر بزرگسالانه بود، اما الان سعی می‌کنم که راوی داستان‌هایم نوجوان باشد، دنیای بزرگسال برایم دیگر جذابیتی ندارد. ادبیات برای من نوعی بازی‌کردن است، از فرایند نوشتن، این بازی شروع می‌شود تا برسد به خلق اثر، در طول این پروسه، شما اگر دست‌نویس‌های من را ببینید، متوجه خواهید شد که چقدر از رنگ‌های مختلف و مدادرنگی در نوشته‌هایم استفاده کرده‌ام.{{سخ}}
بازی با خودکارهای رنگی را دوست دارم و فرآیند نوشتن برایم بسیار مهم‌تر از خود اثر است که پرداختن به دنیای کودکان و نوجوانان این امکان را برای من فراهم می‌کند.<ref name="مصاحبه">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.kanoonnews.ir/news/263507/%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%85|عنوان=گفت و گو با جمشید خانیان، نویسنده ادبیات نوجوان}}</ref>


===ورودی ‌که اتفاقی بود===
===متعلق به دنیای نوجوانان هستم===
خانیان می‌گوید در سال ۱۳۷۶ وقتی می‌خاستم کتاب «کودکی‌های زمین» را بنویسم، شخصیت فولکوریک این داستان آن چنان من را به خود واداشت که نتوانستم از آن جدا شوم و همین موضوع عاملی شد برای تکرار نوشتن برای نوجوان و ماندن در این عرصه.{{سخ}}
:می‌دانم که برای گروهِ سنیِ نوجوان می‌نویسم؛ اما به این فکر نمی‌کنم که سنِ نوجوانی سنِ ساده‌اندیشی است. به‌ نظرِ من، نوجوانانِ ما بسیار باسواد، باشعور و فهیم هستند و نوعِ زندگی و آموزش‌هایی که می‌بینند نشان داده است که این گروهِ سنی، بسیار مشتاق و کنجکاو برای کشف جهان هستند. من هیچ‌گاه به‌ این فکر نمی‌کنم که برای نوجوانانی می‌نویسم که کمتر از من می‌دانند و باید جایی برای کشف‌کردن و فکر‌کردن برای آن‌ها بگذارم.<ref name="مصاحبه"/> من خودم را متعلق به دنیای کودکان‌ونوجوانان می‌دانم.<ref name="نویسنده در لحظه"/>
ورودم به عرصۀ ادبیات نوجوان کاملا اتفاقی بود.<ref name="ایسنا" />
===نام‌هایی از دلِ داستان===
===شروع با موسیقی گوش‌نواز و آرام===
:پیدا کردن عنوان برای داستان‌ها اهمیت زیادی دارد و برای من آخرین مرحله‌ای‌ست که اتفاق می‌افتد. بیشتر سعی می‌کنم از دلِ خودِ داستانی که نوشته‌ام و کاراکترهای داستانی‌ام کمک بگیرم و اسمی را بیرون بکشم.<ref name="مصاحبه"/>
درست یک روز بعد از آمدن بابا{{سخ}}
====داستان انصراف====
درحالی که به نظر سالم و سرحال به نظر می‌رسید{{سخ}}
:وقتی شنیدم انجمن نویسندگانِ كودک‌ونوجوان، من را به‌عنوان نامزد این جایزه انتخاب كرده است، خارج از كشور بودم. ۱۰ روز بعد بازگشتم و فقط ۴۰ روز برای آماده‌كردن پرونده‌ام وقت داشتم و از سویی هیچ‌چیز برایم از نوشتن مهم‌تر نبود. تابه‌حال هیچ جایزه‌ای در پروسۀ نوشتن من اثر نداشته است. من نمی‌دانستم برای كدام بخش از ادبیاتِ كودک‌ونوجوان ایران نامزد شده‌ام. همین دلایل باعث شد تا تصمیم بگیرم از نامزدی جایزه انصراف بدهم.<ref name="ایرنا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.irna.ir/news/83224277/%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%83%D9%87-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%A8-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%83%D9%85-%D9%86%D9%85%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D8%AF|عنوان=خانیان نویسنده‌ای است که مخاطب؛ نوجوان را دست‌کم نمی‌گیرد}}</ref>
مثل درختی که دیگر قادر نباشد با ریشۀ خود از زمین آب بگیرد و با برگ‌هایش هوا را جذب کند خیلی آرام و غیرمنتظره مرد.{{سخ}}
این جملۀ آغازین کتاب عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی است که با اقبال مخاطبان بسیاری روبه‌رو شد و مورد نقد و بررسی‌های متعددی قرار گرفت.{{سخ}}
شروع داستان نمایشی است نفس‌گیر که خواننده را کنجکاو می‌کند خوانش داستان را ادامه دهد و همراه با اشتیاقی که در سطر به سطر آن دنبال میشود و در پاراگراف‌های بعدی اوج می‌گیرد، سوالات زیادی را در دربارۀ شخصیت‌هایش در ذهن مخاطب بیافریند.{{سخ}}
عاشقانه‌های یونس در شکم مهای از نامزدهای دریافت نشان طلایی لاک‌پشت پرنده است.<ref name="نویسنده در لحظه" />
===از تجربه‌های روزمرۀ زندگی===
جمشید خانیان می‌گوید:ما متأثر از واقعبت‌های بیرون از ذهنمان هستیم، این واقعیت‌های انکارناپذیرمی‌شود دستمایۀ کار.{{سخ}}
ممکن است این‌ها در ذات خودشان اهمیت چندانی ندارند اما وقتی قالب داستان به خود می‌گیرند ما را سخت حیرت زده می‎‌کنند، این واقعیت‌ها را باید صید کرد مانند یک عکاس.{{سخ}}
برای مثال نکته‌ای باعث شد «ماه لق» را بنویسم خیلی تصادفی پیش آمد، من در محیط کارم بودم که شنیدم همکارم ماجرایی را برای کسی تعریف می‌کند، من این ماجرا را شنیدم و متأثر شدم.{{سخ}}
یا داستان «همیشه همین وقت»، در واقع یک بازی بود که با پسرم انجام می‌دادم، پنهان می‌شد و من پیدایش می‌کردم، یک روز زندگی در گوشم به صدا درآمد که اگر پیدا نشود!{{سخ}}
این شد داستانی که قطعا آن را خوانده اند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/193738|عنوان=گفت و گو با جمشید خانیان}}</ref>
===چیدمان میز کار===
منابعِ هریک از کارهایم را روی میز می‌گذارم، البته هم روی میز و هم روی زمین. دو جلد فرهنگ لغت عمید که از بس زیاد استفاده کردم، کهنه شده، روی میزم حق آب‌وگل دارند. خودکار قرمز که حتماً باید باشد، چون دور مطالب را با خودکار قرمز خط می‌کشم و خودکار مشکی هم هرگز از من دور نیست. پوشه‌ای پر از کاغذها و نوشته‌های نصفه، نگه می‌دارم  که نسخهٔ اول نوشته‌‌هایم را پشتشان می‌نویسم. از کامپیوتر استفاده نمی‌کنم هیچ چیز جای خودکار قرمز و مشکی را برایم نمی‌گیرد.<ref name=''گفت‌وگو''/>
===خوشحالی بعد از نوشتن===
خانیان می‌گوید: نوشتن در حوزۀ ادبیات نوجوان برایم راحت‌تر است، اما این همه به معنی سهل‌انگاری در کارنوشتن برای نوجوان نیست زیرا ادبیات نوجوان بسیار چالش برانگیز است.{{سخ}}
نوشتن در این حوزه علاوه بر تسلط بر ادبیات داستانی در ژانری مختلف آن نیازمند شناخت دقیقی از نوجوانی و شخصیت نوجوان امروزی است زیرا نوجوان امروز زیرک و باهوش و تیزبین هستند و نوشتن برای آن‌ها موشکافانه‌تر از نوشتن برای بزرگسالان است.{{سخ}}
نویسنده‌ای در این حیطه موفق است که نوجوان امروز رابشناسد و در غیر این صورت جز تکرار تجربیات دوران نوجوانی خود کاری نکرده است.<ref name="ایسنا" />
===بلندخوانی  و آهنگ کلمه===
آهنگ کلمه برایم خیلی مهم است. این حساسیت از من قصه‌گوی خوبی ساخته و بیشتر مواقع داستان را بلندبلند برای خودم یا اطرافیان می‌خوانم تا آنچه در پس ذهنم نهفته بود و نمی‌دیدمش، سرانجام درمی‌آید.<ref name=''گفت‌وگو''/><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://wikiadabiat.net/wiki/index.php?title=%D9%82%D9%84%D8%A8_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1&action=edit&section=12|عنوان=بلندخوانی وآهنگ کلمه در داستان‌ها}}</ref>
===زندگی با شخصیت‌های داستان===
موقع نوشتن طرحی که گاه شاید یک سالی با آن درگیرم، این اتفاق برایم می‌افتد که با آدم‌های قصه زندگی کنم بیشتر به این دلیل که تصوری کلی از اثر دارم و دقیقاً نمی‌دانم چه اتفاقی قرار است بیافتد. درواقع طرح کاملی از آن آدم‌ها در ذهنم نیست. مرتب با شخصیت زیست می‌کنم تا به‌قطع زاده می‌شوند.<ref name=''گفت‌وگو''/><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://wikiadabiat.net/wiki/index.php?title=%D9%82%D9%84%D8%A8_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1&action=edit&section=14|عنوان=خانیان:زندگی می‌کنم با شخصیت‌های داستان}}</ref>
===روایت‌گر شرایط کودکان در جنگ===
یکی از آثار قابل تأمل جمشید خانیان در حوزۀ ادبیات داستانی دفاع مقدس، رمان موفق و خواندنی «کودکی‌های زمین» است، جمشید خانیان در این داستان‌هایش نگاه تازه‌ای به بچه‌ها در جنگ دارد و  حوادث را از دید نوجوان، با عنصر باورهای افسانه‌ای بومی پیوند می‌زند.{{سخ}}
ارتباط میان شخصیت اصلی داستان و آن موجود خیالی، در زمان نگارش این رمان حادثه تازه‌ای در ادبیات پایداری ایجاد می‌کند و خیال‌انگیزی، کشش و رمزوارگی، از نقاط برجسته و بدیع داستان است.{{سخ}}
انتخاب شهر آبادان، زادگاه نویسنده، نشان از شناخت نویسنده از این مکان دارد و او توانسته است شخصیت اصلی داستان کتابش، را در بافت اقلیمی آن به‌خوبی پیاده کند، چمل در طول رمان، مکان‌های عمومی آبادان را با نام بومی، یاد می‌کند که نویسنده برای آگاهی مخاطب از زیرنویس استفاده کرده است، این شگرد به واقع‌نمایی اثر کمک شایانی می‌کند و رویکرد واقع‌گرایانۀ اثر را بیش از پیش برجسته می‌کند، اما نویسنده در ادامه یک شخصیت فراواقعی  را وارد متن می‌کند که ورود ناگهانی این عنصر افسانه‌ای، بافت یک دست و مستندوار اثر را برهم می‌زند و اثر بیش از پیش به قالب افسانه‌ای تخیلی نزدیک می‌شود، این درحالی است که تلاش نویسنده برای بازتاب دادن وقایع عینی و واقعی بیش‌تر قابل لمس است.{{سخ}}
نویسنده شخصیت اصلی رمان را از میان نوجوانان برمی‌گزیند و برای همین است که شاید خانیان دست به خلق یک شخصیت خیالی می‌زند که دنیای پیرامون را از منظر نوجوانی بی‌خبر از همه جا ببیند.
در مجموع، داستان «کودکی‌های زمین» روایت‌گر روزهای آغازین اشغال بخشی از خاک جمهوری اسلامی ایران توسط نیروهای بعثی عراق است.<ref name="روایت‌گر" />
===از بزرگسال به نوجوان===
خانیان می‌گوید: می‌دانم که برای گروه سنی نوجوان می‌نویسم، اما به این فکر نمی‌کنم که سن نوجوانی، سن ساده‌اندیشی است، به‌نظر من نوجوانان ما بسیار باسواد، باشعور و فهیم هستند و نوع زندگی و آموزش‌هایی که می‌بینند، نشان داده که این گروه سنی بسیار کنجکاو و مشتاق برای کشف جهان هستند، نوجوانان به این فکر نمی‌کند که جهان پیش از این کشف شده است، بلکه می‌خواهد خودش دوباره خیلی چیزها را کشف کند، بنابراین هیچ‌گاه به این فکر نمی‌کنم که برای نوجوانانی می‌نویسم که کمتر از من می‌دانند و باید جایی برای کشف‌کردن و فکر‌کردن برای آن‌ها بگذارم.<ref name="مصاحبه" />
من خودم را متعلق به دنیای ادبیات کودک و نوجوان می‌دانم.<ref name="نویسنده در لحظه" />
===نام‌هایی از دل داستان===
خانیان می‌گوید: پیداکردن عنوان برای داستان و کتاب اهمیت زیادی دارد و برای من آخرین مرحله‌ایست که اتفاق می‌افتد، بیش‌تر سعی می‌کنم از دل خود داستانی که نوشتم و کاراکترهای داستانم کمک بگیرم و یک اسم را بیرون بکشم و اغلب هم از همین روش استفاده می‌کنم.<ref name="مصاحبه" />
===داستانک اعتراض===
در پی نمایش تله‌فیلمی به نام «اولین باران پاییزی» با نویسندگی و کارگردانی افسانه منادی، جمشید خانیان این فیلم را اقتباسی از رمان «طبقه هفتم غربی» خود دانست و نسبت به استفاده بدون اجازه از آن اعتراض کرد.{{سخ}}
این نویسنده با ارسال متن نامۀ گله‌آمیز خود به مدیر فیلم و سریال شبکه دو سیما به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، با اشاره به ناامنی و بی‌اهمیت شمردن نویسندگان، نوشت: «وقتی واژه‌ای درست تعریف نشود، خب همین می‌شود، می‌آیند اقتباس کنند، سرقت می‌کنند.»<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/92101709773/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6%DB%8C-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86|عنوان=نامۀ اعتراض جمشید خانیان به تلویزیون}}</ref>
====داستانک انصراف====
جمشید خانیان، نویسنده ادبیات و نامزد جایزۀ آسترید لیندگرن۲۰۱۹ گفت: وقتی شنیدم انجمن نویسندگان كودک و نوجوان من را به‌عنوان نامزد این جایزه انتخاب كرده است، خارج از كشور بودم، ۱۰ روز بعد بازگشتم و فقط ۴۰ روز برای آماده كردن پرونده‌ام وقت داشتم، درحالی‌ كه هیچ اطلاعات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری از خودم نداشتم و انجمن هم خودش را كنار كشید و كارها را به من سپرد.{{سخ}}
وی افزود: من هم چیزی از خودم نداشتم، نمی‌دانستم كجای ادبیات كودک و نوجوان ایران قرار دارم و از سویی هیچ چیز از نوشتن برایم مهم‌تر نبود، تاحالا هیچ جایزه‌ای در پروسۀ نوشتن من اثر نداشته و ندارد، من نمی‌دانستم برای كدام بخش ادبیات كودک و نوجوان ایران نامزد شده‌ام؟، این دلایل باعث شد تصمیم بگیرم از نامزدی جایزه انصراف بدهم اما همان روز «مریم كهنسال» با من تماس گرفت و گفت كه حاضر است پرونده من را آماده كند و خواست انصراف ندهم، به نظر من اگر قرار است در این مراسم از كسی تقدیر شود، باید مریم كهنسال باشد.<ref name="ایرنا">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.irna.ir/news/83224277/%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%83%D9%87-%D9%85%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%A8-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%83%D9%85-%D9%86%D9%85%DB%8C-%DA%AF%DB%8C%D8%B1%D8%AF|عنوان=خانیان نویسنده‌ای که مخاطب نوجوان را دست کم نمی‌گیرد}}</ref>
===طرحی که آناهیتا به‌هم زد===
===طرحی که آناهیتا به‌هم زد===
داستان «قلب زیبای بابور»، که من طی چهار ماه آن را نوشتم ۲۴ فصل داشت. البته در هیچ مرحله‌ای لذت نمی‌بردم. منتظر بودم شاید فصل بعدی جذاب شود؛ اما فصل پایانی هم هیج تحولی در من ایجاد نکرد.<ref name= ''مواجهه''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/8309-09073/%D8%A8%DA%86%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D9%88%D8%AE%D9%8A-%D8%B4%D9%88%D8%AE%D9%8A-%D8%A8%D9%87-%D9%82%D9%88%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%B3%D9%86%DA%AF-%D9%85%D9%8A-%D8%B2%D9%86%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D9%82%D9%88%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%AC%D8%AF%D9%8A-%D8%AC%D8%AF%D9%8A|عنوان= تقابل افسانه و قصه‌های مدرن}}</ref> وقتی برای دخترم، آناهیتا خواندم، باتعجب گفت:<font color= darkviolet>«خب، چی شد؟»</font> این حرف باعث شد هم کل اثر را پاره کنم و دور بریزم و هم در تعامل با خودش «قلب زیبای بابور» را بنویسم. باهم نوشتیم و اغلب نظراتش را در داستان اِعمال کردم. زبان و راویِ قصه از او گرفته شد. هر فصل را برایش می‌خواندم و بعد با تأیید دونفره نهایی می‌کردیم.<ref name=''گفت‌وگو''/>
:داستان «قلب زیبای بابور» که من آن را طی چهارماه نوشتم، ۲۴ فصل داشت. البته در هیچ مرحله‌ای از آن لذت نمی‌بردم و منتظر بودم تا شاید فصل بعدی جذاب شود؛ اما فصل پایانی هم هیچ تحولی را در من ایجاد نکرد.<ref name= "مواجهه">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/8309-09073/%D8%A8%DA%86%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%B4%D9%88%D8%AE%D9%8A-%D8%B4%D9%88%D8%AE%D9%8A-%D8%A8%D9%87-%D9%82%D9%88%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%B3%D9%86%DA%AF-%D9%85%D9%8A-%D8%B2%D9%86%D9%86%D8%AF-%D9%88-%D9%82%D9%88%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%BA%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%AC%D8%AF%D9%8A-%D8%AC%D8%AF%D9%8A|عنوان= تقابل افسانه و قصه‌های مدرن}}</ref> وقتی آن را برای دخترم، آناهیتا، خواندم با تعجب گفت: «خب، چی شد؟». این حرف باعث شد تا کل اثر را پاره کنم و با هم‌فکری با خودش [[قلب زیبای بابور]] را بنویسم. با هم نوشتیم و اغلب نظراتش را در داستان اعمال کردم. زبان و راویِ قصه از او گرفته شده است. هر فصل را برایش می‌خواندم و بعد با تأیید دونفره، آن را نهایی می‌کردیم.<ref name="گفت‌وگو"/>
تأکیدی که در داستان به‌چشم می‌خورد، ماحصل همان «چی‌ شد؟» است و من با به‌هم‌ریختن ترکیب روایی و فرم داستان اولیه، دوباره دنبال شخصیت‌های داستانی‌ام راه افتادم؛ درحالی‌که نمی‌دانستم چرا بابور دست‌هایش را فقط در دامن آن زن باز می‌کند و نمی‌دانستم چرا داستان این طوری شروع می‌شود... .<ref name= ''مواجهه''/><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://wikiadabiat.net/wiki/index.php?title=%D9%82%D9%84%D8%A8_%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1&action=edit&section=13|عنوان=طرحی که آناهیتا به هم زد!}}</ref>
===اقتباس یا سرقت===
===ادبیاتی که ۲۰ساله نشده===
در پی نمایش تله‌فیلمی به نام «اولین باران پاییزی» با نویسندگی و کارگردانی افسانه منادی، جمشید خانیان این فیلم را اقتباسی از رمانِ «طبقۀ هفتم غربی» خود دانست و نسبت به استفادۀ بدون اجازه از آن اعتراض کرد.{{سخ}}
جمشید خانیان بر این باور است که:
این نویسنده با ارسال متن نامۀ گله‌آمیز خود با اشاره به ناامنی و بی‌اهمیت‌شمردن نویسندگان، نوشت: «وقتی واژه‌ای درست تعریف نشود همین می‌شود. می‌آیند اقتباس کنند، سرقت می‌کنند.»<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/92101709773/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6%DB%8C-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86|عنوان=نامۀ اعتراض جمشید خانیان به تلویزیون}}</ref>


عمر ادبیات کودک در ایران بسیار کوتاه است. ما تا دههٔ ۸۰ ادبیات کودک‌ونوجوان نداشتیم. سابقهٔ ادبیات کودک، به کمتر از ۲۰ سال می‌رسد و وقتی می‌گویند به پاس سال‌ها تلاش فلان نویسنده، منظور همین چند سال اخیر است که ۲۰ سال هم نمی‌شود.<ref name=''گفت‌وگو''/>
==زندگی و یادگار==
===شخصیت‌ و اندیشۀ ادبی===
اندیشه و راه‌ و رسم هر انسانی مبتنی بر طرز فکر و شیوۀ نگارش اوست و شخصیت هنری و ادبی هر نویسنده‌‌ای همراه با قلمی شناخته و تکمیل می‌شود که بر صفحۀ کاغذ نقش‌آفرینی می‌کند؛ ازاین‌روست که معماری شخصیت جمشید خانیان با تکیه بر آثارش  نمایان می‌شود.<ref name= "شخصیت">{{یادکرد وب|نشانی=ٰhttp://ensani.ir/file/download/article/20120413153525-3089-229.pdf|عنوان=شخصیت داستانی جمشید خانیان و آثار ادبی او}}</ref>{{سخ}}
شخصیت ادبی و اندیشۀ خانیان در چهارخط و مبتنی‌بر آثار او تجزیه و تحلیل می‌شود که نخستین خط، جادوی رِئالیسمی در آثار اوست که در آثاری مانند: "'«لاک‌پشت فیلی»"'، "'«شبی که جرواسک نخواند»"' و نیز در "'«طبقۀ هفتم غربی»"' یافت می‌شود که بیشتر شخصیت خانیان بر این خط استوار است؛ اما آثار غیررئالیسمی نیز در کارنامۀ او به‌چشم می‌خورد مانند: "'«ناهی»"' و "'[[«قلب زیبای بابور»]]"'.<ref name="شخصیت"/>{{سخ}}
خانیان در آثاری که با [[سبک رئالیسم]] ساخته و پرداخته شده‌اند، دیدگاه نمایشی  خاصی دارد که مختص‌به خود اوست و شاید این سابقه و نوع نگاهِ اوست که  زیرساخت ذهنی او را در نمایشنامه‌هایش نشان می‌دهد. از آثاری که با این نوع نگاه ساخته شده‌اند می‌توان به: "'«شب گربه‌های چشم سفید»"' اشاره کرد.<ref name="شخصیت"/>{{سخ}}
جزئی‌نگری و ریزبافی آثاری متفاوت را می‌آفرینند و این همان ویژگی‌ای است که آثار خانیان  را متفاوت کرده است؛ زیرا هنگامی که جزیی‌نگری و ریزبافی با هم ترکیب شده و بافتی یکدست و هماهنگ بگیرند سازندۀ بهترین لحظات در داستان‌اند و خانیان از این ویژگی شخصیتی به‌خوبی در آثارش بهره برده است.<ref name="شخصیت"/>


==زندگی و تراث==
===شهرت و جایگاه ادبی===
===تأثرات دوران کودکی===
حدود چهل‌سال زندگیِ [[جمشید خانیان|خانیان]] در دنیای متن‌ و داستان، حضور او در عرصه‌های جهانی و انتخابش به‌عنوان نخستین نویسندۀ ایرانی در حوزۀ داستانِ نوجوان در <font color=violet>جشنوارۀ کلاغ سفید</font> به‌دعوت کتابخانۀ بین‌المللی کودک‌ونوجوان و دریافت جایزۀ جهانی <font color=violet>"'آسترید لیندگرن"'</font>، از جایگاه آثارش نزد منتقدان و پژوهشگران خبر می‌دهد.<ref name="نویسنده در لحظه"/>  
:بگذارید برگردم به خیلی دورتر؛ به دوازده، سیزده‌سالگی‌ام. یعنی درست زمانی که از کتاب به معنی واقعی کلمه متنفر بودم. هیچ جوری نمی‌توانستم با این موضوع کنار بیایم که برای خواندن یک کتاب داستان باید بروم برای خودم یک جایی بنشینم و کز کنم روی آن و با چشم‌هایم کلمه‌هایش را دنبال کنم. این واقعا یعنی چی؟ و فکر می‌کردم همینقدر که ناچارم کتاب‌های درسی را بخوانم برای هفت پشتم کافی ست. برای من کتاب، غول بی‌شاخ ودم احمقی بود که از انرژی بی‌حساب بچه‌ها تغذیه می‌کرد. او دست و پای بچه‌ها را که پر از انرژی برای بازی کردن، دویدن و از سروکول زمین و زمان بالا رفتن بودند با طناب‌های شیطانی و گره‌های کور می‌بست و باصدایی که انگار از ته چاهی عمیق شنیده می‌شد، می‌گفت: «بشین اینجا و یک کمی آرام بگیر و خوب گوش بده ببین من چی می‌گم وروجک...». این تصور هولناکی بود که من آن سال‌ها از « کتاب» و از «خواندن» داشتم. در اینجا اصلاً نمی‌خواهم به این موضوع بپردازم که چرا اینگونه بود و آن‌گونه نبود، چون در این صورت باید وارد کالبد شکافی نظام آموزشی و بافت‌دار بیمار در آن دوران و این دوران بشوم، که دراین صورت مسیر صحبت تغییر خواهد کرد.<ref name="تجربه زندگی">{{یادکرد وب|نشانی=http://ilisafars.ir/nameh/index.php/presets/preset-4/67-2019-02-02-07-18-19|عنوان=داستان چگونه نویسنده شدم از زبان جمشید خانیان}}</ref>{{سخ}}
در همان سال‌ها یک روز دوست بسیار صمیمی من که به اندازۀ من بدو بدو نداشت و به نظر درسخوان‌تر هم می‌رسید و البته یکی دو سال هم بزرگ‌تر از من بود، آمد دم در خانه و بدون اینکه چیزی بگوید، فقط با یک لبخند معنی‌داردست کرد توی جیب بزرگ پیراهن‌اش و یک کارت شناسایی بیرون آورد و آن را در امتداد نیم رخ راست صورتش بالا گرفت. من هنوز تمام لحظه‌ها و جزییات آن رویداد بعدازظهر تابستان که درست مثل یک نمایش کوتاه پانتومیم اجرا شد را به خاطر دارم. آن بالا، با حروف چاپی درشت نوشته شده بود «کارت عضویت کتابخانۀ شماره یک کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان آبادان». این نمایش خیلی طول نکشید، شاید به اندازۀ چند ثانیه، چون دوستم بلافاصله کارت را خیلی فرز لای انگشت‌هاش چرخاند و مثل یک شعبده‌باز به نرمی با دوانگشت گذاشت توی جیب بزرگ پیراهن‌اش.<ref name="تجربه زندگی" />{{سخ}}
تمام آن روز، من به آن کارت لعنتی فکر می‌کردم. احساس می‌کردم آن کارت یک جورهایی به دوستم، فردیت و هویت خاص بخشیده است. او چیزی داشت که همه نداشتند. آن کارت مثل شناسنامه نبود که همه داشتند. یا مثل دفترچۀ بیمه. یا کارت بهداشت. یا هر چیز دیگری. آن لعنتی، کارت عضویت کتابخانه بود. یک کارت استثنایی.<ref name="تجربه زندگی" />{{سخ}}
فردای آن روز، رفتم کتابخانۀ­ شمارۀ یک. آنجا، در انتهای سالن که روبه‌روی ورودی کتابخانه می‌شد، یک آقایی پشت پیشخان چوبی سفید رنگ ایستاده بود و سرش پایین بود. با قدم‌های مهار شدۀ مودب تا پشت پیشخان جلو رفتم. قبل از اینکه من چیزی بگویم، او همان طور که سرش پایین بود، یک دستش را جلو آورد و گفت: "دوقطعه عکس، فتوکپی شناسنامه و رضایت نامۀ ولی.» همه را بی‌کم‌وکاست و بدون لحظه‌ای درنگ گذاشتم کف دستش. اصلا نمی‌خواستم در صدور کارت عضویت و تحویل آن به من، کوچک‌ترین وقفه‌ای به وجود بیاید. سرش را بالا گرفت و نگاه کرد به من. صورت اصلاح کردۀ ترو تمیزی داشت، اما یک جورهایی چشم‌هاش خسته و بیمار بود. گفت: «کاملا مسلح آمدی!» آن موقع درست متوجه نشدم چرا این جمله را گفت. خیلی هم برایم مهم نبود. یعنی آن موقع هیچی برایم مهم نبود، هیچی به جز آن کارت عضویت لعنتی.با این همه خیلی کوتاه گفتم: «بله».<ref name="تجربه زندگی" />{{سخ}}
لبخند زد و دستش را برد پشت پیشخان. در این حالت، مطلقاً پلک نمی‌زدم و چشم از او بر نمی‌داشتم. او هم البته گاهی در حالیکه همچنان داشت کارش را انجام می داد، نگاه کوتاهی به من می‌انداخت. معلوم بود آنقدر کار کرده که چشم بسته هم می‌توانست کارش را انجام بدهد.قلبم داشت می‌آمد توی دهانم. ای خدا. من داشتم صاحب کارت می‌شدم. لبم را به دندان گرفتم و گزیدم. پلک پایینی چشم راستم چند بار دل دلزد و خیلی زود آرام گرفت. صدایی گفت: «خوبی؟» به خودم آمدم. آقاهه بود. آب دهانم را قورت دادم و گفتم: «بله». معلوم بود خوب نبودم. دستش را از پشت پیشخان با یک خودکار و یک برگ کاغذ سفید نقاشی بیرون آورد و در حالی که با ابرو به کاغذ اشاره می‌کرد، گفت: "تاریخ بزن، بنویس یک کارت عضویت کتابخان شماره یک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آبادان را همراه با یک جلد پلاستیکی مخصوص تحویل گرفتم، امضا کن. امضا داری؟"گفتم: «امضا؟» با تاکید گفت: «امضا» گفتم: «بله» گفت بنویس و امضا کن.» نوشتم و امضا کردم. وقتی سرم را از روی کاغذ بالا گرفتم، دیدم کارت عضویت را با جلد پلاستیکی مخصوص گرفته است رو به من.<ref name="تجربه زندگی" /> کارت را گرفتم و به آن خیره شدم. بعد از آن حتما غرق در لذت بودم که متوجه نشدم چطور و چه موقع راه افتادم رفتم به طرف در. هنوز از سالن کتابخانه خارج نشده بودم که صدای همان آقاهه من را از دنیای خودم پرتاب کرد بیرون: «داری می ری آقای خانیان؟» رو برگرداندم به طرف صدا. گفت: «بدون خداحافظی؟» گفتم: «خداحافظ!» گفت: «می‌شه قبل از اینکه بری، اون کتابی که افتاده پای اون قفسه را بیاری بدی من؟» نگاه کردم به سمتی که اشاره کرده بود. کتاب را دیدم. رفتم به طرف کتاب درست نمی دانم فاصلۀ من تا آن کتاب، چند قدم می شد. ولی نباید بیشتر از سه یا چهار قدم بوده باشد. سه یا چهار قدم کوتاه.<ref name="تجربه زندگی" /> {{سخ}}
حالا که به آن مسیرکوتاه فکر می‌کنم، تنم می‌لرزد. با خودم می‌گویم اگر من آن سه یا چهار قدم کوتاه را برنداشته بودم، حالا کجا بودم؟ کی بودم؟ چگونه فکر می‌کردم؟ .... من نمی‌دانم مغز ما چطور متوجه می‌شود که چه چیزی ارزش به خاطر سپردن را دارد و یا ندارد. چیزی را که می‌دانم این است که ایده‌هایی که مارا متاثر می‌کنند، یک جایی در ذهن نگه داری می‌شوند، و مدتی بعد ... چند ماه بعد ... و یا سی سال بعد، با یک سیگنال حسی یا بینایی یا شنیداری به یاد آورده می‌شوند. درست مثل این سوال، که ایده‌ها از کجا می‌آیند و چقدر زمان می‌برند تا تبدیل به داستان بشوند؟ ... رفتم به طرف کتاب. آن را از روی زمین برداشتم. نگاه کردم به طرح روی جلد آن. از طرح روی جلد، چیزی که حالا به یاد دارم، تصویر نقاشی پسرکی است با موی زرد طلایی رنگ که انگشت‌اش را نشان می‌داد. آن موقع، طرح روی جلد به طرز عجیبی همۀ هوش و حواسم را متوجۀ خودش کرده بود. در حالی که به پسرک مو طلایی نگاه می‌کردم، راه افتادم رفتم به طرف پیشخان. آقاهه گفت: «تیستوی سبز انگشتی. از کتاب های تازه ست. هنوز کسی اون را نبرده بخونه» و گفت: «اگر دوست داری، ببر بخون. فقط کارت‌اش را در بیار بده من تاریخ بزنم» و گفت: «خودم هم هنوز فرصت نکردم بخونمش، ولی می‌گن از اون کتاب هایی ست که می‌شه برای بزرگترهای صدساله هم خوندش.» کتاب را بردم، خواندم و یک هفتۀ بعد وقتی آمدم کتاب را تحویل بدهم، او را ندیدم. دیگر هیچ وقت او را ندیدم. هیچ وقت.<ref name="تجربه زندگی" />{{سخ}}
سی‌وچهار سال بعد، یک روز صبح رفتم منزل دوستم. چشمم افتاد به کتابی که بیرون از قفسه، روی گلیم افتاده بود. رفتم به طرفش. کتاب را از روی گلیم برداشتم. رمان «پسری از گوانتانامو » نوشتۀ «آنا پررا» بود. نخوانده بودمش. نویسنده‌اش را هم نمی‌شناختم. اما از مترجم‌اش، خانم «کیوان عبیدی آشتیانی»، کتاب های خیلی خوبی خوانده بودم. نشستم پای قفسه و به ایدۀ پیرمرد صدساله‌ای فکر کردم که نوه‌اش او را تر وخشک می‌کرد .... ذهن، محیطی برای حضانت ایده است. فقط برای یاد‌آوری احتیاج به سیگنال‌های حسی یا بینایی یا شنیداری دارد ... چند روز بعد شروع کردم به نوشتن داستان «طبقه‌ی هفتم غربی».<ref name="تجربه زندگی" />
===شخصیت‌ادبی و اندیشه===
نویسنده با هراثرش قسمتی از شخصیت داستانی خود را می‌سازد.هر کدام از آثار او در جایگاه خود تکه‌ای از پازل شخصیت نویسنده است، جمشید خانیان هم با هرکدام از آثار خود در ادبیات کودک و نوجوان، شخصیت داستانی خود را معماری و طراحی می‌کند.<ref name="شخصیت">{{یادکرد وب|نشانی=ٰhttp://ensani.ir/file/download/article/20120413153525-3089-229.pdf|عنوان=شخصیت داستانی جمشید خانیان و آثار ادبی او}}</ref>{{سخ}}
در میان قطعه‌های پازل آثار خانیان، چهار خط در طراحی شخصیت او وجود دارد.خط اول که با تمرکز بر روی آثار «شبی که جرواسک نخواند»، «شب گربه‌های چشم سفید»، «لاک‌پشت فیلی» و «طبقۀ هفتم غربی» می‌توان به وجود آن پی‌برد خط رئالیسم است. نویسنده آثار غیررئالیسمی هم دارد ماننده «قلب زیبای بابور» و«ناهی»، اما خط طراحی در شخصیت داستانی او بر رئالی سم متمرکز است که آن تکیه گاهی است که نویسنده برای طراحی شخصیت خود از آن بهره برده جایگاه ویژه‌ای دارد.<ref name="شخصیت" />{{سخ}}
خط دوم در طراحی شخصیت داستانی خانیان دیدگاه نمایشی او در جادوی رئالیمی‌اش است، این خصلت شخصیتی مختص خود اوست و سابقه‌اش در نمایش‌نامه‌نویسی شایدزیرساخت ذهنی‌اش را در دیدگاهش به داستان ساخته باشد.<ref name="شخصیت" />{{سخ}}
«شبی که جرواسک نخواند» و «شب گربه‌های چسم سفید» از برجسته‌ترین نمونه‌های دیدگاه نمایشی اوست و هرچه از این ویژگی شخصیتی فاصله بگیرد و از آن چشم‌پوشی کند با شخصیت منحصربه‌فرد خود بیگانه می‌شود.{{سخ}}
خط سوم که در معماری شخصیت خانیان وجود دارد جزئی‌نگری و ریزبافی او در داستان است و هر جا جرئی‌نگری و دید نمایشی ب همم ترکیب شوند و بافتی هماهنگ بگیرند سازندۀ بهترین لحظات در داستان اند.{{سخ}}
خط جهارم در طراحی شخصیت او خلق موقعیت است که این خط تشخص ویژه‌ای برای آثار خانیان ساخته که باز مختص خود اوست.<ref name="شخصیت" />{{سخ}}
در ذهن خانيان مخاطبش يگ كوچولوى نازنين يا غيرنازنين نيست؛ موجودى كه از یک طرف تا حد خدا بالا رود و از طرف ديگر شعورش و قدرت تشخيص‌اش تا پايين‌ترين حد نزول كند. هر قدر نويسنده به ساختمان داستانش، كيفيت ادبى آن و تمام اجزاء و عناصرى كه آن را می‌سازند، اهميت داده و وسواس و دقت به خرج دهد، به همان ميزان براى مخاطبانش شخصيت، شعور و فرديت قائل است.<ref name="شخصیت" />
===جشن‌های تجلیل و بزرگداشت===
===جشن‌های تجلیل و بزرگداشت===
====مهرآیینی برای نکوداشت خانیان====
[[پرونده:Download23.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'تجلیلی برای نامزدِ برترین جایزه"'</center>]]
در سومین مهرآیین نکوداشا نامزدهای جایزۀ «آستریدلیندگرن»، جمشید خانیان، نویسندۀ فعال در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان موفق به دریافت این جایزه شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.lisna.ir/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8/38894-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیا}}</ref> گفتنی است این جایزه یکی از معتبرترین جوایز بین‌المللی در حوزۀ ادبیات کودک است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://shabestan.ir/detail/News/768727|عنوان=خانیان تجلیل می‌شود}}</ref>
====مهرآیینی برای خانیان====
====بزرگداشتی برای سه هنرمند پیشکسوت====
در سومین مهرآیین نکوداشت نامزدهای جایزۀ <font color=darkviolet>«آسترید لیندگرن»</font>، [[جمشید خانیان]]، در حوزۀ ادبیات کودک‌‌و‌نوجوان موفق به دریافت این جایزه شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.lisna.ir/%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8/38894-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیان}}</ref> گفتنی است این جایزه یکی از معتبرترین جوایز بین‌المللی در حوزۀ ادبیات کودک‌ونوجوان است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://shabestan.ir/detail/News/768727|عنوان=خانیان تجلیل می‌شود}}</ref>
در سی‌وششمین جشنوارۀ بین‌المللی تئاتر فجر برای احمد دامود، هوشنگ آزادی‌ور و جمشید خانیان بزرگداشت برگزار می‌شود. در کاتالوگ این جشنواره که در اولین روز به چاپ رسید و توزیع شد نام سه هنرمند تئاتری که قرار است مراسم بزرگداشتی برای آن‌ها در اختتامیه برگزار شود، مشخص شده است. از این رو نام جمشید خانیان یکی از آن اسامی است که بارها نمایش‌نامه‌های «یک نیمروز در اتاق بازجویی» و «پرگار» روی صحنه تئاتر رفته‌اند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-62/3342907-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%87-%D9%87%D9%86%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D9%88%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%81%D8%AC%D8%B1|عنوان=بزرگداشتی برای سه پیشکسوت در جشنوارۀ فجر}}</ref>
[[پرونده:636660344904138907.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
====خانیان روی کاناپۀ سفید مونیخ نشست====
====خانیان روی کاناپۀ سفید مونیخ نشست====
جمشید خانیان با رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» مهمان کتاب‌خوانۀ بین‌المللی کودک‌ونوجوان مونیخ شد. این داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس که به عنوان اولین نویسنده ایرانی در جشنوارۀ «کلاغ‌ سفید» به سخنرانی پرداخت. در این مراسم بخش‌هایی از رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» تولید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به زبان آلمانی خوانده شد و در ادامه حاضران در جلسه دربارۀ یونس‌وسارا شخصیت‌های داستانی این رمان سوال‌هایی را با نویسنده مطرح کردند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.pana.ir/news/838922|عنوان= جمشید خانیان روی کاناپه سفید کتاب‌خانه مونیخ نشست}}</ref>
[[جمشید خانیان|خانیان]] با رمانِ <font color=green>«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» و «طبقۀ هفتم غربی»</font> میهمان کتابخانۀ بین‌المللی کودک‌‌ونوجوان مونیخ شد. این داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس به‌عنوان اولین نویسندۀ ایرانی در جشنوارۀ «کلاغ‌ سفید» به سخنرانی پرداخت. در این مراسم بخش‌هایی از رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» تولید [[کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان]] به زبان آلمانی خوانده شد و در ادامه، حاضران در جلسه دربارۀ یونس‌وسارا شخصیت‌های داستانی این رمان سوال‌هایی را با خالق اثر مطرح کردند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.pana.ir/news/838922|عنوان= جمشید خانیان روی کاناپه سفید کتابخانۀ مونیخ نشست}}</ref>
===از دریچۀ دیگران===
===از دریچۀ نگاه دیگران===
====حسد برده‌ام به خانیان====
{{گفتاورد تزیینی|محمد چرمشیر:
:هر زمان که به وجودی چون خانیان فکر کرده‌ام، گریزی نداشتم مگر رسیدن به واژۀ شرافت.{{سخ}}
[[جمشید خانیان]] در سایۀ شرافت با حفظ آرمان، گوشه‌ای ایستاد و جهان خودش را ساخت. نوشت و بسیار هم نوشت. به نیت خلق جهانی تازه، به نیت ایجاد تکانی در پیرامونش.{{سخ}}
ماندن او بر سر ارزش‌هایی که اگر نبود نه قلم، قلم بود و نه عملِ خلاقانه معنایی داشت. او قصه‌نویس و درام‌نویس بزرگی است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://newspaper.hamshahrionline.ir/id/5407/%D8%AD%D8%B3%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86.html|عنوان=حسد برده‌ام به خانیان}}</ref>}}
[[پرونده:abas.jahan.jpg|140px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'عباس جهانگیریان و نقد آثار خانیان"'<ref name="تجلیل کانون">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.kanoonnews.ir/news/286358/%D9%85%D9%87%D8%B1%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86|عنوان= مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیان در کانون}}</ref></center/>]]
 
====گذر پیروزمندانه از آزمون‌های خلاقیت====
====گذر پیروزمندانه از آزمون‌های خلاقیت====
عباس جهانگیریان:
{{گفتاورد تزیینی|عباس جهانگیریان:
:جمشید خانیان یكی از بی‌حاشیه‌های امروز ایران است، او خلاقیتش را مدام در گردش سنی کودک و نوجوان و بزرگسال می‌آزماید و از تمام این آزمون‌ها هم سربلند بیرون می‌آید. من اگر تاكنون به خانیان رشكی برده باشم، به خلوت‌نشینی حافظ‌ گونه اوست به اینكه بتوانی دور از هیاهوی سپهر شهر تهران، در خلوت و سكوتی كه آرزوی هر نویسنده‌ای است، بنشینی و بی‌وقفه بخوانی و بنویسی و هر روز رنگ و جانی تازه به ذهن و زبانت ببخشی.<ref name="ایرنا" />{{سخ}}
:جمشید خانیان یكی از بی‌حاشیه‌های امروز ایران است. او خلاقیتش را مدام در گردش سنی کودک‌‌ونوجوان‌وبزرگ‌سال می‌آزماید و از تمام این آزمون‌ها نیز سربلند بیرون می‌آید. من اگر تاكنون به خانیان رشكی برده باشم، به خلوت‌نشینی حافظ‌‌گونه اوست. به اینكه بتوانی دور از هیاهوی سپهر شهر تهران، در خلوت و سكوتی كه آرزوی هر نویسنده‌ای است، بنشینی و بی‌وقفه بخوانی و بنویسی و هر روز رنگ و جانی تازه به ذهن و زبانت ببخشی.<ref name="ایرنا"/>}}
خانیان اگر زخم جنگ را بر تن نداشته باشد بر روح دارد، او روایت‌گر و گزارش‌گر واقعیت‌های هشت سال جنگ نیست، جنگ با همه زشتی‌اش از عواطف و قلب صلح‌طلبش عبور كرده و از خانیان نویسنده‌ای با یک پشتوانۀ تجربی تمام نشدنی و ژرف‌نگر ساخته است كه می‌تواند همچنان از جنگ بگوید بی‌آنكه سخنش بر كام جنگ‌طلبان خوش آید.<ref name="ایرنا" />
====داستانی که نویسنده‌اش را غافل‌گیر می‌کند.====
====جهانگیران:برخی آثار خانیان با مخاطب معمولی ارتباط برقرار نمی‌کند!====
{{گفتاورد تزیینی|[[آتوسا صالحی]]، نویسنده و مترجم ادبیات کودک‌ونوجوان:
دوزیستی جهان آفرینش خانیان،  زبان و تجربه‌های او را دوپاره کندو گاه شنیده می‌شود که برخی از آثار او ارتباط چندانی با مخاطب معمولی ندارند. این عیب خانیان نیست، محصول شرایطی اسنت که در غیبت زیبایی شناختی جمعی ما ایرانیان شکل گرفته است.<ref name="ایرنا" />{{سخ}}
:[[جمشید خانیان]] از معدود نویسندگانی است که در داستان‌هایش تنها داستان‌پردازی نمی‌کند.او شخصیت‌هایی واقعی خلق می‌کند که مثل خودشان حرف می‌زنند و تنها طوطی مقلدی نیستند که حرف‌های نویسنده را تکرار کنند؛ شخصیت‌هایی که خاص و متفاوت و صاحبِ‌ فکر و اندیشه‌اند و گاه به‌نظر می‌رسد حتی نویسنده را هم غافل‌گیر می‌کنند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/note/273392/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B4-%D8%BA%D8%A7%D9%81%D9%84%DA%AF%DB%8C%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF|عنوان=آتوسا صالحی و گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکۀ جزیرۀ رنگ‌ها}}</ref>}}
پخته خواری به وجود آمده در عرصۀ ادبیات و هنر در این سال‌ها ذائقۀ مخاطب را تنزل داده و این تنبلی کشف و شهود نهادینه شده به مخاطب فرصت نمی‌دهد تا حقیقت هنری اثر را با هوش و حواس زیبایی شناختی خود کشف و درک کند.<ref name="ایرنا" />{{سخ}}
[[پرونده:eghbal.jpg|180px|thumb|چپ]]
===="[[شهرام اقبال‌زاده|اقبال‌زاده]]" داستان‌نویس، مترجم، ویراستار و منتقد====
{{گفتاورد تزیینی|خانیان با دیالوگ، تفکر برمی‌انگیزد و مضمون می‌سازد. این سخن شهرام اقبال‌زاده است که در آیین نکوداشت [[جمشید خانیان]] مطرح کرد:
:خانیان با دیالوگ روایت می‌کند، مضمون می‌سازد و تخیل می‌پروراند. من امیدوارم در این دوره از جایزۀ آسترید لیندگرن بتوانیم برنده داشته باشیم؛ چون نویسندگان قَدَری را معرفی کرده‌ایم.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/doc/report/272478/%D8%A7%D9%82%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%84%D9%88%DA%AF-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2%D8%AF-%D9%85%D8%B6%D9%85%D9%88%D9%86-%D9%85%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D8%AF-%DA%A9%D9%87%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%84-%D9%85%D8%B1%D8%B2-%DB%8C%DA%A9-%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D9%88%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87|عنوان= اقبال‌زاده: خانیان با دیالوگ، تفکر برمی‌انگیزد و مضمون می‌سازد}}</ref>}}
 
[[پرونده:Image11.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'تجلیل از خانیان و همراهی مریم کهنسال"'<ref name="تجلیل کانون"/></center/>]]
====مریم کهنسال====
====مریم کهنسال====
کوشش وسواس آمیز در انتخاب واژه‌ها با عشق‌ورزی به واژگانی داستانی و دنیای روایت شرایطی را می‌سازد که برای یافتن آن شرایط باید در آثارش به جست‌وجو پرداخت. دنیای تصویری خاص نوشته‌های خانیان به گونه‌ای است كه با ساختار مدرن، تصویرها واژگان را كامل می‎كنند و تصویر كنش‌گرانه در بافت روایت جا می‌گیرد.<ref name="ایرنا" /> شناخت خانیان تنها شناخت یک نویسنده و آثارش نیست، او از مرز یک نفربودن عبور کرده است و شناخت او به مانند شناخت جریان‌های ادبیات داستانی است.<ref name="معرف" />{{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|شناخت خانیان تنها شناخت یک نویسنده وآثارش نیست گویی او از مرز یک‌نفربودن گذشته است. شناخت او به‌مانند شناختِ جریان‌های ادبیات داستانی است.<ref name="معرف" /><ref name="ایرنا" />{{سخ}}
خانیان در آثارش نشان داده است که واقع‌گرایی ادبی برایندی از فرم و تکنیک است و به همین دلیل است که همۀ جنبه‌های ساختار روایت حتی موضوع در آثار او قرار می‌گیرند و بیش از هر چیزی بر ساختمان شکلی داستان تأکید دارند.{{سخ}}
خانیان در آثارش نشان داده است که واقع‌گرایی ادبی برآیندی از فرم و تکنیک است و به‌همین دلیل است که همۀ جنبه‌های ساختار روایت در آثار او قرار می‌گیرند و بیش‌از هرچیزی بر ساختمانِ شکلی داستان تأکید دارند.<ref name="معرف"/>{{سخ}}
به بیان خانیان هر داستان یک بازی است که قاعدۀ خودش را دارد. او برجستگی اثر ادبی را با جنسی از قرابت و هزارتویی معمارگونه همراه کرده است و لذت کشف و کاویدن را به مخاطبان هدیه می‌کند. در آثار خانیان همواره هر اثر با چرخشی دیگر مخاطب را غافل‌گیر می‌کند و به همین دلیل جنسی از طراوت و تازگی در معماری آثار او موج می‌زند.<ref name="معرف" />{{سخ}}
خانیان برجستگی اثر ادبی را با جنسی از قرابت و هزارتویی معمارگونه همراه کرده است و لذتِ کشف‌ و کاویدن را به مخاطبان هدیه می‌کند. در آثار او همواره هر اثر با چرخشی دیگر مخاطب را غافل‌گیر می‌کند.<ref name="معرف"/> فصل‌بندی داستان‌های او نیز گفتمان را ایجاد می‎‌کند و سرفصل‌های آن به‌تنهایی می‌توانند راوی روایت‌ها باشند.<ref name="معرف">{{یادکرد وب|نشانی=https://khabari.org/article/942324/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81-%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C|عنوان=خانیان معرف جریان‌های داستانی معاصر است}}</ref>}}
فصل‌بندی داستان‌های خانیان گفتمان را ایجاد می‎‌کند و سرفصل‌های آن به تنهایی می‌توانند راوی روایت‌ها باشند.<ref name="معرف">{{یادکرد وب|نشانی=https://khabari.org/article/942324/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81-%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C|عنوان=خانیان معرف جریان‌های داستانی معاصر است}}</ref> آثار زیادی در هر دوره خلق می‌شوند كه ارزشمندند اما اینكه نویسنده‌ای هویت ادبی داشته باشد و نسل بعد از خود را تحت تاثیر قرار دهد ویژگی مهمی است كه در آثار خانیان دیده می‌شود و به این دلیل است كه چندین پایان‌نامه برای تحلیل و بررسی آثار خانیان نوشته شده است، چهار دهه فعالیت خانیان در حوزه نویسندگی و  خلق اثر در حوزه‌های نمایش‌نامه، داستان بزرگسال، آثار پژوهشی و آثار داستان نوجوان را موجب شده كه تک تک این آثار موفق به كسب جایزه‌های ملی و بین‌المللی شده‌اند.<ref name="ایرنا" />
[[مریم کهنسال]] از چهره‌های شناخته شده در جریان‌های ادبی است. این نویسنده و مترجم پرکار با مدرک دکترای ادبیات فارسی، استاد دانشگاهِ هنرِ شیراز است که مسئول مستقیم پروندۀ خانیان در دریافت جایزۀ جهانی آستریدلیندگرن نیز می‌باشد.
 
===ادیبان، پژوهشگران و نظراتشان===
===ادیبان، پژوهشگران و نظراتشان===
<center><span style="color:darkgreen">'''هرگز مخاطب نوجوان را دست‌کم نمی‌گیرد!'''</span><noinclude></center>
{{گفتاورد تزیینی|"'هرگز مخاطب نوجوان را دست‌کم نمی‌گیرد!"':
به‌گفتهٔ اهالی قلم، [[جمشید خانیان]] معرف جریان‌های ادبی معاصر ایران و از آن گروه نویسندگانی است که مخاطب نوجوانِ کتاب‌خوان را دست‌کم نمی‌گیرد. ''استراتژی او ارتقای سطح ذائقه و نگاه زیباشناختی است.<ref name="ایرنا" />
به‌گفتهٔ اهالی قلم، [[جمشید خانیان]] معرف جریان‌های ادبیِ معاصرِ ایران و از آن گروه نویسندگانی است که مخاطب نوجوانِ کتاب‌خوان را دست‌کم نمی‌گیرد. استراتژی او ارتقای سطح ذائقه و نگاه زیباشناختی است.<ref name="ایرنا"/>}}
[[پرونده:entekhab.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'خاطره‌انگیز به انتخاب خانیان"'</center>]]
 
===سه اثرِ راه‌یافته به فهرستِ‌ افتخار===
{{گفتاورد تزیینی|کمیتۀ جوایز شورای کتاب کودک ۳ اثر را برای فهرست افتخار۲۰۱۴ به دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان معرفی کرد.{{سخ}}
این آثار شامل «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» نوشتۀ [[جمشید خانیان]] در بخش تألیف، «اختراع هوگو کابره» با ترجمۀ «رضی هیرمندی» در بخش ترجمه و «در خانۀ پسرک هفت صندلی بود» به تصویرگری «راشین خیریه» در بخش تصویر هستند. لوح‌های افتخار این پدیدآورندگان در سی‌وچهارمین کنگرۀ بین‌المللی ادبیات کودک‌ونوجوان در مکزیک اهدا خواهد شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/content/7699-%D8%B3%D9%87-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA%D9%87-%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%81%D8%AA%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%B3%D9%84-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86|عنوان=سه اثر راه یافته به فهرست افتخارِ دفترِ بین‌المللیِ کتاب برای نسل جوان}}</ref>}}
 
===به انتخاب خانیان===
===به انتخاب خانیان===
[[پرونده:divha.jpg|80px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
[[پرونده:divha.jpg|80px|thumb|راست]]
====«میهمانی دیوها»====
====«میهمانی دیوها»====
:برای من خاطره انگیز است. لحن آن به عنوان عنصری از زبان که عینیت پیدا نمی‌کند، اما احساس می‌شود، در این کتاب یک امتیاز بسیار مهم است که سطح کیفی روایت راارتقا می‌بخشد. با این که داستان از ساختار افسانه‌ها پیروی می‌کند، اما خیلی هم به آن پایبند نیست. آغاز داستان یعنی واگذار شدن داستان از یکی به یکی دیگر و پایان آن که مربوط می‌شود به سرنوشت نامعلوم، یک شالوده شکنی در این نوع از قصه‌ها به‌حساب می‌آید.<ref name="خاطره">{{یادکرد وب|نشانی=http://old.alefyaa.ir/?p=10047|عنوان=کتاب‌ خاطره‌انگیز برای کودک‌ونوجوان به انتخاب جمشید خانیان}}</ref>
:برای من خاطره‌انگیز است. لحن آن به‌عنوان عنصری از زبان است که عینیت پیدا نمی‌کند؛ اما احساس می‌شود در این کتاب یک امتیاز بسیار مهم است که سطح کیفی روایت را ارتقا می‌بخشد. با اینکه داستان از ساختار افسانه‌ها پیروی می‌کند؛ اما خیلی هم به آن پایبند نیست. آغازِ داستان یعنی واگذارشدن داستان از یکی‌به‌یکی‌‌دیگر و پایان آن هم که مربوط می‌شود به سرنوشتی نامعلوم.<ref name="خاطره">{{یادکرد وب|نشانی= http://old.alefyaa.ir/?p=10047|عنوان= کتاب‌ خاطره‌انگیز برای کودک‌ونوجوان به‌انتخاب جمشید خانیان}}</ref>
[[پرونده:aghrab.jpg|80px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
[[پرونده:aghrab.jpg|80px|thumb|راست]]
====«عقرب‌های کشتی بمبک»====
====«عقرب‌های کشتی بمبک»====
:هنوز فکر می‌کنم مهم‌ترین اثر حسن‌زاده، همین کتاب است. تکنیک مثبت زبان همراه باروایت با طنزی درست، برآیندی جز کتابی به یاد ماندنی نخواهد بود. ورودی این کتاب و شکل رفتاری کنش‌گرهای این داستان، آدم را به یاد  «تابستان زاغچه» دیوید آلموند می‌اندازد.<ref name="خاطره" />
:هنوز فکر می‌کنم مهم‌ترین اثر [[فرهاد حسن‌زاده]]، همین کتاب است. تکنیک مثبتِ زبان، همراه‌ با طنزی درست، برآیندی جز کتابی به‌یادماندنی نخواهد بود. ورودی این کتاب و شکل رفتاری کُنشگرهای این داستان، آدم را به‌یاد «تابستان زاغچه» [[دیوید آلموند]] می‌اندازد.<ref name="خاطره"/>
[[پرونده:lalai.jpg|80px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
[[پرونده:lalai.jpg|80px|thumb|راست]]
====«لالایی برای دختر مرده»====
====«لالایی برای دختر مرده»====
:این درست است که آنچه به شکل یک پژوهش و تحقیق واقعی و تاریخی شروع می‌شود، در ادامه باید به صورت قصه در بیاید. این کاری است که شاه‌آبادی با نوشتن این داستان انجام داده است. ضمن این‌که استفاده از پلیفونی روایت به‌عنوان یک تکنیک روایی، امتیاز ویژه‌ای برای این اثر محسوب می‌شود.<ref name="خاطره" />
:این درست است که آنچه به‌شکلِ یک پژوهش و تحقیقِ واقعی و تاریخی شروع می‌شود در ادامه باید به‌صورت قصه دربیاید. این کاری است که [[حمیدرضا شاه‌آبادی|شاه‌آبادی]] با نوشتنِ این داستان انجام داده است. هم‌چنین استفاده از پلیفونیِ روایت به‌عنوان یک تکنیک روایی، امتیاز ویژه‌ای برای این اثر محسوب می‌شود.<ref name="خاطره"/>
[[پرونده:shazde.jpg|80px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
[[پرونده:shazde.jpg|80px|thumb|راست]]
====«شازده کوچولو»====
====«[[ترجمه‌های شازده کوچولو|شازده کوچولو]]»====
:مدت‌ها بود که دلم می‌خواست این کتاب را از زاویۀ روایت و روایت‌گری نقد کنم. همیشه این طور به نظرم می‌رسیده که داستان این کتاب، یک راوی مقتدر دارد. و بالاخره این فرصت را دانشکدۀ ادبیات دانشگاه شیراز با برگزاری جشنواره و همایش بازنگاری، تحت عنوان چند صدایی و گفت‌وگومندی در ادبیات کودک و نوجوان برایم فراهم کرد. البته این کتاب یک شاهکار واقعی است و من در مطلبی تحت عنوان  مطلعی بر قاعدۀ چند صداییگی و چند آواییگی در روایت شازده کوچولو به آن پرداخته‌ام.<ref name="خاطره" />
<center><font color=violet>این کتاب یک شاهکار واقعی است.</font></center/>
[[پرونده:kabos.jpg|80px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
:مدت‌ها بود که دلم می‌خواست این کتاب را از زاویۀ روایت و روایتگری نقد کنم. همیشه این‌طور به نظرم می‌رسید که داستان این کتاب، یک راوی مقتدر دارد و بالاخره این فرصت را دانشکدۀ ادبیات دانشگاه شیراز با برگزاری جشنواره و همایش بازنگاری، تحتِ‌عنوان چندصدایی و گفت‌وگومندی در ادبیات کودک‌‌ونوجوان برایم فراهم کرد.<ref name="خاطره"/>
[[پرونده:kabos.jpg|80px|thumb|راست]]
====«کابوس»====
====«کابوس»====
:به نظرم سید نوید پر از خلاقیت است. او بی‌مهابا با هر کتاب پیشنهاد تازه‌ای به ادبیات کودک ارائه می‌دهد. گاهی ادبیات آن را برمی‌تابد و گاهی خیر. کابوس کتاب فوق‌العاده‌ای است. روایت و راوی در حوزۀ زبان و چرخش‌هایداستانی خوب کار می‌کنند و در ایجاد فضا و شخصیت‌های تازه موفق است. او آنقدر در روایت‌گری خلاق است که به راحتی توانسته از درونمایۀ دستمالی شده ولی بی پایان  فقر یک اثر تازه بیافریند.<ref name="خاطره" />
:به نظرم سیدنوید پراز خلاقیت است. او بی‌مهابا با هر کتاب پیشنهاد تازه‌ای به ادبیاتِ کودک‌ونوجوان ارائه می‌دهد. گاهی ادبیات آن را برمی‌تابد و گاهی خیر. کابوس کتاب فوق‌العاده‌ای است. روایت و راوی در حوزۀ زبان و چرخش‌های داستانی خوب کار می‌کنند و در ایجاد فضا و شخصیت‌های تازه موفق است. او آن‌قدر در روایتگری خلاق است که به‌راحتی توانسته است از درونمایۀ دستمالی‌شده ولی بی‌پایانِ «فقر» یک اثرِ تازه بیافریند.<ref name="خاطره"/>
[[پرونده:dastanbepayan.jpg|80px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
[[پرونده:dastanbepayan.jpg|80px|thumb|راست]]
====«داستان بی‌پایان»====
====«داستان بی‌پایان»====
:این کتاب برای من تمام‌نشدنی است. هر از چندباری به آن برمی‌گردم تا از غنای فانتزی آن سیراب بشوم و ببینم چطور تخیل، گسترۀ لایتناهی خود را از جهان واقع به جهان فراواقع می‌کشاند و از آن داستان بی‌پایان می‌سازد.<ref name="خاطره" />
:"این کتاب برای من تمام‌نشدنی است." هربار به آن برمی‌گردم تا از غنای فانتزی آن سیراب بشوم و ببینم چطور تخیل، گسترۀ لایتناهی خود را از جهانِ واقع به جهانِ [[فراواقع‌گرا|فراواقع]] می‌کشاند و از آن داستان بی‌پایان می‌سازد.<ref name="خاطره"/>
[[پرونده:kafka.jpg|80px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
 
[[پرونده:kafka.jpg|80px|thumb|بندانگشتی|راست]]
====«کافکا و عروسک مسافر»====
====«کافکا و عروسک مسافر»====
ین کتاب براساس یک مقاله نوشته شده است. در آن مقاله ظاهرا به ارتباط عجیب کافکا با دختر بچه‌ای که عروسک‌اش را گم کرده است، پرداخته شده. خیلی نوع نگاه نویسندۀ کتاب و ساختار دستوری روایت‌اش را نمی‌پسندم. و دقیقا نمی‌دانم اشکال از نویسندۀ آن است  و یا از مترجم. اما کتاب یک آن انگیزشی دارد که برای تولیدکنندگان ادبیات شاید جالب باشد. اینکه تخیل کتاب، انگیزۀ نگارش داستان کافکا را برای هر نویسنده‌ای فراهم می کند.<ref name="خاطره" />
این کتاب براساس یک مقاله نوشته شده است که در آن به ارتباط عجیب کافکا با دختر بچه‌ای که عروسک‌اش را گم کرده است، می‌پردازد. خیلی نوعِ نگاهِ نویسندۀ کتاب و ساختار دستوری روایتش را نمی‌پسندم و دقیقاً نمی‌دانم اشکال از نویسندۀ آن است  و یا از مترجم است؛ اما این کتاب یک آن‌ِ انگیزشی دارد که برای تولیدکنندگان ادبیات شاید جالب باشد و آن این است که تخیل کتاب، انگیزۀ نگارش داستانِ کافکا را برای هر نویسنده‌ای فراهم می‌کند.<ref name="خاطره"/>
===شهرت و جایگاه ادبی===
 
حدود چهل سال زندگی خانیان در دنیای متن و نوشتن از او نویسنده‌ای ساخته که به دلیل سبک ویژه‌اش آثار او با اشتیاق و میل مخاطبان بسیاری روبه‌رو شده و نیز حضور او در عرصه‌های جهانی و انتخاب او به عنوان نخستین نویسندۀ ایرانی در حوزۀ  داستان نوجوان در جشنوارۀ کلاغ سفید به دعوت کتاب‌خانۀ بین‌المللی کودک و نوجوان و نیز دریافت جایزۀ جهانی آستریدلیندگرن نشان از شهرت و لیاقت اوست تا نشانی از جایگاه موفق او نزد منتقدان و پژوهشگران را یادآور شود.<ref name="نویسنده در لحظه" />
===فیلم ساخته‌شده براساس آثار<ref name="آثار"/><ref name="خانیان"/>===
===فیلم ساخته شده براساس===
# "'روزی از روزها، پدر"'، به کارگردانی «اسدالله اسدی»
{{بلی}}(۱۳۸۶)، فیلم‌نامهٔ روزی از روزها، از جمشید خانیان که به کارگردانی «اسدالله اسدی» ساخته شده‌است.<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />{{سخ}}
# فیلم‌نامۀ اقتباسی "'زیر آسمان شهر"' براساس داستان بلند "'سُبور"'
{{بلی}}(۱۳۷۷)، خانیان براساس داستان بلند " سُبور " که نوشتهٔ خود اوست، فیلم‌نامهٔ سینمایی با عنوان "زیر آسمان شهر" می‌نویسد که بعد " سیما فیلم "، فیلمی با نام " شرجی " را بر اساس آن می‌سازد.<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />{{سخ}}
# نگارش فیلم‌نامهٔ یک مجموعهٔ ۱۳ قسمتی عروسکی، برای صداوسیمای ملیِ ایران، باعنوان "'ضرب‌المثل‌ها برای کودکان‌ونوجوانان"'
{{بلی}}(۱۳۶۴)، نگارش فیلم‌نامهٔ یک مجموعهٔ ۱۳ قسمتی عروسکی، برای صدا و سیمای ملی ایران، با عنوان: " ضرب‌المثل‌هاً برای کودکان و نوجوانان.<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />{{سخ}}
 
====وقتی [[خانیان]] می‌گوید====
:ادبیات کودک‌و‌‌نوجوان نیازمند فرم و نگاهِ زیبایی‌شناختی مشخصی است. کتاب‌های ایرانی انتخاب شده، نمونه‌ای از این افقِ آرمانی را نشان می‌دهند و کتاب‌های ترجمه‌ای انتخاب شده هم خاطره‌انگیزند و هم یادآور می‌شوند که ما چقدر «نویسنده» و چقدر «خواننده‌ای خوب» هستیم.<ref name="خاطره"/>
[[پرونده:image99.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"""</center>]]
 
[[پرونده:khanian1.jpg|140px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'سبک و ویژگی‌های نوشتاری خانیان"'</center>]]
====یک اثر، یک نویسنده====
<center/>"'گفت‌وگوی محمدهادی محمدی با جمشید خانیان."'<center/>
<span style="color:Darkviolet{{{1|}}};background:Coral{{{2|}}}">"'نقطۀ اتصال خانیان به اندیشه‌های مدرن در داستان‌ها"'</span>{{سخ}}
:هر داستان یک بعد شگفت‌انگیز دارد و آن «برساختگی» است. هر آنچه به این کیفیت نزدیک شود، حتی تاریخ، ابعاد واقعی خودش را از دست می‌دهد. بنابراین، آنچه رئالیست‌ها به‌عنوان «ثبت واقعیت عینی» از آن سرسختانه دفاع می‌کردند، وهمی بیش نبوده است؛ چرا که  در داستان جایی برای «واقعیت عینی» و «به تمامی معنا واقعی» وجود ندارد. هرآنچه که هست محصول غیرمتعارف تخیل نگارندۀ آن است. پس، نقطه اتصال، « داستان» است. داستان، به‌مثابۀ یک امکان برای نوع دیگری از ساختن .<ref name="محمدهادی">{{یادکرد وب{نشانی=https://ketabak.org/content/13891-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7-%D9%87%D9%85-%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%85%D9%88%D9%82%D8%B9%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D9%81%D8%AA|عنوان=گفت‌و‌گوی محمدهادی محمدی با جمشید خانیان}}</ref>
<span style="color:Darkgreen{{{1|}}};background:Coral{{{2|}}}">"'انتخاب نامی پریانی برای داستان گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکۀ جزیرۀ رنگ‌ها"'</span>{{سخ}}
: پر بی‌راه هم نبوده است که ذهن خواننده با اسم کتاب، به سمت فانتزی هدایت شده است و البته داستان از جنس پریانی که مثلا «اندرسن» دارد هم نیست؛ اما عناصری در آن وجود دارد که تداعی کننده نوعی از فانتزی است که سعی می‌کند واقعیت موجود را به نفع خودش نادیده بگیرد. به نظرم این عناصر در کنشگری مثل «رهی» بیشتر است، اما در «خانم پارسا» به دلیل وضعیتی که دارد، عمیق‌تر است. بنابراین، علی‌رغم اینکه فضا و مکان احاطه شده کاملا واقعی است و ابعاد واقعی دارد؛ اما این کیفیت فانتاستیک است که تعیین کنندۀه است. این کیفیت در گفت‌و‌گوی کنش‌گرهای اصلی داستان تبلور پیدا می‌کند و این‌طور به‌نظر می‌رسد که دیگر ما تنها با رهی و خانم پارسا مواجه نیستیم، بلکه با یک «جادوگر» و «ملکه» نیز روبه‌رو هستیم.<ref name="محمدهادی" />
<span style="color:DarkRed{{{1|}}};background:Coral{{{2|}}}">"'اگر قرار باشد به کارنامه‌تان نگاه کنید چه می‌گویید"'</span>{{سخ}}
:داستان «گفت‌و‌گوی جادوگر بزرگ ...» آخرین اثری است که از من چاپ شده است؛ اما اگر در حین نوشتنِ آن، این سوال را از من می‌پرسیدید، حتما پاسخ‌ام این بود: «این داستان مهم‌ترین و زیباترین اثری است که تابه‌حال نوشته‌ام. «اگر احساسی جز این می‌داشتم، امکان نداشت دست به قلم ببرم. همیشه اثری که در حال نوشتن اش هستم، شاهکار من است. این احساس تا زمانی با من است که آخرین و لذت بخش ترین قسمت نوشتن، یعنی بازنویسی‌های مکرر و ویرایش‌ها را انجام می‌دهم و درست زمانی که داستان برای چاپ می‌رود، انگار جای من به‌عنوان «نویسنده»، با جای من به عنوان «خواننده» تغییر می‌کند.<ref name="محمدهادی" />


[[پرونده:tekrar.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
===هومن بنایی تکرار را در باران به صحنه می‌برد===
نمایش "تکرار" نوشتۀ جمشید خانیان، به کارگردانی هومن بنایی در کارگاه نمایش باران به صحنه می‌رود. در این نمایش "عقیل بهرامی" به هنرنمایی می‌پردازد‌.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.yjc.ir/fa/news/4652542/%D9%87%D9%88%D9%85%D9%86-%D8%A8%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AA%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B5%D8%AD%D9%86%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%AF|عنوان=تکرار، نوشتۀ جمشید خانیان در کارگاه باران به صحنه می‌رود}}</ref>. هومن بنایی در خصوص انتخاب نمايش‌نامه گفت: اين اثر با نگاهی متفاوت به جنگ و صرف‌نظركردن از موضوعات و بسترهای موضوعی كليشه، رويدادی مستند و تثبيت شده‌ را برای روايت مضمونش انتخاب كرده و مورد استفاده قرار داده است. حوادث و ماجراهای جنگ كه ريشه در واقعيت دارند و تأثرات ذهنی و روحی در سبک، شكل‌ و فرم‌های مختلف و متفاوت در اين اثر و همچنين فرم‌های مدرن‌ با رويكرد به ابزارها و مولفه‌های متفاوت، متنوع و جديد باعث شد تا اين اثر جمشيد خانيان را انتخاب كرده و با دراماتورژی از متن اصلی نمايش، 'تكرار' را برای اجرا آماده كنم.<ref name="تکرار">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.irna.ir/news/80877023/%D9%86%D9%85%D8%A7%D9%8A%D8%B4-171-%D8%AA%D9%83%D8%B1%D8%A7%D8%B1-187-%D8%A8%D9%87-%D9%82%D9%84%D9%85-%D8%AC%D9%85%D8%B4%D9%8A%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%B5%D8%AD%D9%86%D9%87-%D9%85%D9%8A-%D8%A2%D9%8A%D8%AF|عنوان=نمایش تکرار به قلم خانیان و فیلمی از هومن بنایی}}</ref>{{سخ}}
اين اثر با مرور خاطرات يک غواص در دايره كلمه‌ها و ثبت آن توسط یک ضبط صوت كوچک، شكل می‌گيرد و خالد تنها شخصيت اين نمايشنامه سعی می‌كند با برون‌ريزی آنچه از كودکی خوددر سينه دارد تا دوران جنگ، گره‌های ذهنی خود را يکی‌یکی باز كند، اما...{{سخ}}
عقيل بهرامی تنها نقش‌آفرين اين نمايش خواهد بود كه در آبان ماه۱۳۹۲ به‌روی صحنه رفته است.<ref name="تکرار" />
===#یک شب-یک نمایش-یک نویسنده===
[[پرونده:amobozorg.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''تئاتری متفاوت با حضور خانیان'''</center>]]
====عموی  بزرگ کوچک من====
جمشید خانیان نویسندۀ رمان و نمایشنامه‌های کودک و نوجوان یکشنبه ۳۰ تیر به تماشا می‌نشیند. به گزارش روابط عمومی نمایش کودک و نوجوان «عموی عجیب بزرگ کوچیک من» در هجدهمین شب پویش،  میزبان جمشید خانیان می‌شود.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.tiwall.com/kidstheater/news/j-khanianamobozorgkuchik|عنوان=جمشید خانیان نویسنده رمان و نمایشنامه های کودک و نوجوان یکشنبه ۳۰ تیر به تماشا می‌نشیند}}</ref>
====وقتی خانیان می‌گوید====
:ادبیات کودک‌و‌نوجوان نیازمند فرم و نگاه زیبایی‌شناختی کاملا شخصی است. کتاب‌های ایرانی انتخاب شده، نمونه‌ای از این افق آرمانی را نشان می‌دهند و کتاب‌های ترجمه‌ای انتخاب شده هم خاطره‌انگیزند و هم یادآور می‌شوند که ما چقدر «نویسنده» و چقدر «خواننده‌ای خوب» هستیم.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://old.alefyaa.ir/?p=10047|عنوان=کتاب‌ خاطره‌انگیز برای کودک‌ونوجوان به انتخاب جمشید خانیان}}</ref>
==آثار و کتاب‌شناسی==
==آثار و کتاب‌شناسی==
[[پرونده:Tabaghehaftom.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Asheghanehayeyones.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Ghalbbabour.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Shabikejervasaknakhand.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Goftogoyejadogarbamalake.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Jabehpitza.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Image555.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Image115.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Image20.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Download77.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Image22.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Download25.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Download66.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Download88.jpg|122px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Download99.jpg|120px|thumb|چپ]]
[[پرونده:Download10.jpg|120px|thumb|چپ]]
===کارنامه و فهرست آثار===
====داستان‌ها برای مخاطب کودک‌ونوجوان<ref name="آثار">{{یادکرد وب|نشانی=http://jamshidkhanian.epage.ir/en/product/category/14/my-stories-for-teenagers|عنوان= داستان‌های خانیان برای مخاطب نوجوان}}</ref><ref name="خانیان"/>====
=====رمان‌ها=====
# "'«ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش»"' (۱۳۹۸)
# "'«گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکهٔ جزیرهٔ رنگ‌ها»"' (۱۳۹۷)
# "'«امپراتور کوتولهٔ سرزمین لی‌لی‌پوت»"' (۱۳۹۵)
# "'«یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب‌شده»"' (۱۳۹۱)
# "'«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»"' (۱۳۸۹)
# "'«غوص عمیق»"' (۱۳۸۸)
# "'«طبقهٔ هفتم غربی»"' (۱۳۸۷)
# "'«ناهی»"' (۱۳۸۶)
# "'«لاک‌پشت فیلی»"' (۱۳۸۵)
# "'«[[قلب زیبای بابور]]»"' (۱۳۸۲)
# "'«کودکی‌های زمین»"' (۱۳۷۶)
=====سایر داستان‌ها=====
# "'«شبی که جَرواسَک نخوانَد»"' (۱۳۸۲)
# "'«آریایی‌ها»"' (۱۳۸۲)
# "'«کوسه ماهی»"' (۱۳۸۱)
# "'«شب گربه‌های چشم سفید»"' (۱۳۸۰)
# "'«خشایارشاه»"'(۱۳۸۰)
====داستان‌ها برای مخاطب بزرگسال<ref name="آثار"/><ref name="خانیان"/>====
=====رمان=====
# "'«یک نقش برای کاوه»"' (۱۳۷۸)
# "'«سُبور»"' (۱۳۷۶)
# "'«خداحافظ همفری بوگارت»"' (۱۳۷۶)
# "'«او»"' (۱۳۷۶)
=====سایر داستان‎‌ها=====
# "'«پَرقیچی»"' (۱۳۸۸)
# "'«حافظه‌ای برای ناقهٔ گوش شکافته»"' (۱۳۸۷)
# "'«فاصله‌های غریب»"' (۱۳۸۶)
# "'«گزیدهٔ ادبیات معاصر»"' (۱۳۸۰)
#  "'«ننه دلاور»"' (۱۳۷۸)
#  "'«ننه دلاور»"' (۱۳۷۸)
#  "'«بازی روی خط ممنوع»"' (۱۳۷۵)
#  "'«همیشه، همین‌ وقت، همین بازی»"' (۱۳۷۲)
====نمایشنامه‌ها<ref name="آثار"/><ref name="خانیان"/>====
# "'«نقطه‌های کوچک در فاصله‌ای بسیار دور از خورشید»"' (۱۳۹۴)
# "'«مرگ ناصری»"' (۱۳۹۰)
# "'«راکب»"' (۱۳۸۹)
# "'«پنج‌شنبه»"' (۱۳۸۹)
# "'«اسماعیل اسماعیل»"' (۱۳۸۸)
# "'«تکرار»"'.(۱۳۸۸)
# "'«درون پیراهن یحیی»"' (۱۳۸۸)
# "'«روی نی‌بندی»"' (۱۳۸۸)
# "'«دهانی پر از کلاغ»"' (۱۳۸۸)
# "'«چهارمین نامه»"' (۱۳۸۸)
# "'«قتل آقای کاف»"' (۱۳۸۷)
# "'«روزی که زمین نان می‌شود»"' (۱۳۸۷)
# "'«تردید»"' (۱۳۸۷)
# "'«آه از دست این ویکتورهوگو»"' (۱۳۸۲)
# "'«حرف‌های عاشقانه»"'.(۱۳۸۲)
# "'«غول زنگی قلعهٔ سنگباران»"' (۱۳۸۱)
# "'«مثل کوچِ کاکایی‌ها»"' (۱۳۸۱)
# "'«جنگ»(مجموعه آثار نمایشی)"' (۱۳۸۰)
# "'«مرد کوچولویی پیدایش شد که می‌خندید»"' (۱۳۸۰)
# "'«عشق، سال ریکُن»"' (۱۳۷۹)
# "'«پرگار»"' (۱۳۷۹)
# "'«بازی نامهٔ بابور»"' (۱۳۶۶)
# "'«یک نیمروز در اتاق بازجویی»"' (۱۳۶۵)
====آثار پژوهشی<ref name="آثار"/><ref name="خانیان"/>====
# "'«جست‌وجو در متن»"'، نقدوبررسی ۱۰ رمان ایرانی.(۱۳۸۰)
# "'«از زمینه تا درونمایه»"'، نقدوبررسی ۷ داستان‌ِکوتاه ایرانی.(۱۳۸۳)
# "'«وضعیت‌های نمایشی دفاع مقدس»"'، پژوهشی پیرامون تئاتر جنگ در ایران‌وجهان.(۱۳۸۳)
====آثار ترجمه‌شده====
# "'«همیشه، همین وقت، همین بازی»"'، در کتابی به نام «شام سرو و آتش»، توسط «ایونا نوویسکا»، در "آژانس انتشارات ملی کراکو KAW"، به زبان لهستانی ترجمه شده‌است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/8806-05315/%D8%AC%D9%85%D8%B4%D9%8A%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%D8%B1%D9%82%D9%8A%DA%86%D9%8A-%D9%88-%D9%82%D9%88%D8%B3-%D8%B9%D9%85%D9%8A%D9%82-%D9%85%D9%8A-%D8%A2%D9%8A%D8%AF|عنوان=خانیان با پرقیچی و قوس عمیق می‌آید}}</ref><ref name= "آثار" /><ref name="خانیان"/>
# در کتابی به نام "'«شهر فرنگ ایرانی»"' داستان‌هایی از جمشید خانیان و [[نادر ابراهیمی]]، توسط "انتشارات سوتوچ svetoch" به‌روسی ترجمه شده‌ است.<ref name="آثار"/><ref name="خانیان"/><ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://ketabestan.ir/news/1392/09/14/index.html:id=1632|عنوان= آشنایی با نویسنده‌ای پراثر}}</ref>
====فعالیت‌های ادبی<ref name="آثار"/><ref name="خانیان"/>====
# "'(۱۳۸۲تا۱۳۹۸)"'. مدیرداخلی و مسئول شورای بررسی کتاب انتشارات [[دو رود]].
# "'(۱۳۹۵تا۱۳۹۸)"'. عضو دفتر تخصصی سینما.
# "'(۱۳۸۶تا۱۳۸۸)"'. عضو شورای تخصصی کانون نمایشنامه‌نویسان.
# "'(۱۳۸۰تا۱۳۸۴)"'. تدریس در دانشگاه سورۀ تهران و اصفهان.
# "'(۱۳۶۶)"'. همکاری با صداوسیما در رابطه با آموزش تئاتر و نگارش ۱۳ قسمت نمایش عروسکی برای نوجوانان، باعنوان «ضرب‌المثل‌ها»
===سبک و ویژگی‌های آثار ===
===سبک و ویژگی‌های آثار ===
در دنیای داستان‌های خانیان می‌شود زیر آوار جنگ و آسمانی که ابرهایش مانند مار در خود پیچیده‌اند هنوز به زندگی و زيبايی‌هايش انديشيد، می‌توان از پلكانی به درازای سالمندی بالا رفت و همچنان تازه نفس ماند، می‌شود بود و به پنجره‌ای خيالی دل خوش كرد.{{سخ}}
[[جمشید خانیان]] جهان پيرامون و امكانات دنيای داستان را از آن خود می‌كند و این همان چيزی است كه منتقدان و مخاطبان نوجوان‌وبزرگ‌سال را ميخكوب آثار او می‌كند. مخاطبان ایشان خوب می‌دانند که برای ورود به دنيای داستان‌های او، بايد قدم‌به‌قدم با طرح‌واره‌های ذهنی او همراه شوند و در هرسطر و هرصفحه‌ برای رويارویی با شگفتی‌های معماروار داستان‌ها آماده باشند.{{سخ}}
او جهان پيرامون و امكانات دنيای داستان را از آن خود می‌كند؛ همان چيزی كه منتقدان و مخاطبان نوجوان و بزرگسال را ميخكوب آثار جمشيد خانيان می‌كند، مخاطبان او خوب می‌دانند برای ورود به دنيای داستان‌های او، بايد قدم به قدم با طرح واره‌های ذهنی او همراه شوند و در هر سطر و هر صفحه و هر داستان، برای رويارویی با شگفتی‌های معماوار آماده باشند.{{سخ}}
خانیان به ادبیاتِ بومی و اقلیمی توجه ویژه‌ای دارد و افسانه‌ها را در قالب‌های جدیدی برای کودکان بیان می‌کند و ارتباط زندگی شهری و همه‌گیرشدن آن بین نسل‌ها در آثار او به‌گونه‌ای است که رنگ و بوی تعلیمی و آموزشی نداشته باشد.{{سخ}}
سبک جمشيد خانيان، فُرم آثار او، دانش عميق او دربارۀ جهان داستان، بازيگوشی‌هاي هميشگی‌اش در شكل دادن به داستان‌ها و نگاه ويژه او به مفاهيم انساني از ويژگي‌هاي برجسته اوست. او به ادبیات بومی و اقلیمی توجه ویژه‌ای دارد و افسانه‌ها را در قالب‌های جدیدی برای کودکان بیان کرده است و نیز خانیان به زندگی شهری و همه‌گیر شدن این سبک زندگی و ارتباط بین نسل‌ها در آثارش توجه داشته و سعی کرده آن‌ها را به گونه‌ای بیان کند که رنگ و بوی تعلیمی و آموزشی نداشته باشد.{{سخ}}
موضوع دیگر، توجه خانیان به ادبیات دراماتیک است که این توجه تأثیرگرفته از فعالیت او در حوزۀ ادبیات نمایشی است. هريک از داستان‌ها و نمايشنامه‌های خانیان دنيای تازه‌ای پيشروی مخاطب قرار می‌دهند. <font color=violet>هيچ چيز در قلم و نگاه او تكراری نيست.</font><ref name="نویسنده در لحظه" />
موضوع دیگر توجه خانیان به ادبیات دراماتیک است که تأثیرگرفته از فعالیت او در حوزۀ ادبیات نمایشی است، هريک از داستان‌ها و نمايشنامه‌های خانیان دنيای تازه‌ای پيش روی مخاطب قرار می‌دهند، هيچ چيز در قلم و نگاه او تكراری نيست.<ref name="نویسنده در لحظه" />  
===برخی از جوایز و افتخارات<ref name="آثار" /><ref name="خانیان"/>===
[[پرونده:Tabaghehaftom.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''طبقه عفتم غزبی با معماری عمیق شرقی'''</center>]]
# (۱۳۹۳) "'«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»"': اثر برگزیدهٔ ibby، مکزیک.
[[پرونده:Asheghanehayeyones.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''تمثیلی از عشق در زمینه جنگی ناگهانی'''</center>]]
# (۱۳۹۲) "'«یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب شده»"': برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتابِ سال «مهرِ طاها».
[[پرونده:Ghalbbabour.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''داستان قلبی به زیبایی بابور'''</center>]]
# (۱۳۹۱) "'«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»"':برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتابِ سال «مهرِ طاها».
[[پرونده:Shabikejervasaknakhand.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
# (۱۳۹۱) "'«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»"': برندهٔ نشانِ طلای لاک‌پشت پرنده.
[[پرونده:Goftogoyejadogarbamalake.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>''''''</center>]]
# (۱۳۹۱) "'«طبقهٔ هفتم غربی»"': اثر برگزیدهٔ ibby (دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان، لندن).
[[پرونده:Jabehpitza.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''داستانی متفاوت از جمشید خانیان'''</center>]]
# (۱۳۸۹) "'«غوص عمیق»"': برگزیدهٔ کتابِ سال شهیدغنی پور.
===کارنامه و فهرست آثار===
# (۱۳۸۸) "'«طبقهٔ هفتم غربی»"': برگزیدهٔ کتابِ سال شهیدغنی پور.
====داستان‌ها برای مخاطب نوجوان====<ref name="آثار">{{یادکرد وب|نشانی=http://jamshidkhanian.epage.ir/en/product/category/14/my-stories-for-teenagers|عنوان=داستان‌های خانیان برای مخاطب نوجوان}}</ref><ref name="خانیان" />
# (۱۳۸۸) "'«طبقهٔ هفتم غربی»"': برگزیدهٔ چهارمین دورهٔ جشنوارهٔ کتابِ برتر (به مناسبت هفدهمین دورهٔ هفتهٔ کتابِ سال جمهوری اسلامی).
#رمان «کودکی‌های زمین».(۱۳۷۶){{سخ}}
# (۱۳۸۸) "'«طبقهٔ هفتم غربی»"': رتبهٔ نخست در هفتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان.
#داستان بلند «شب گربه‌های چشم سفید».(۱۳۸۰){{سخ}}
# (۱۳۸۸) "'«چهارمین نامه»"': برگزیدهٔ نخست ربعِ قرنِ کتاب دفاع‌ مقدس در حوزهٔ ادبیات نمایشی.
#پژوهش تاریخی «خشایارشا».(۱۳۸۰){{سخ}}
# (۱۳۸۸) "'«وضعیت‌های نمایشی دفاع‌مقدس»"': برگزیدهٔ نخست ربعِ قرنِ کتاب دفاع‌ مقدس در حوزهٔ پژوهش هنری.
#داستان بلند «کوسه ماهی».(۱۳۸۱){{سخ}}
# (۱۳۸۸) "'«شبی که جرواسک نخواند»"': برگزیدهٔ نخست ربعِ قرنِ کتاب دفاع‌ مقدس در حوزهٔ رمان نوجوان.
#پژوهش تاریخی «آریایی‌ها».(۱۳۸۲){{سخ}}
# (۱۳۸۷) "'«شب گربه‌های چشم سفید»"': برگزیدهٔ ششمین دورهٔ انتخابِ کتابِ سال ماهنامهٔ سلام بچه‌ها و پوپک.
#رمان «قلب زیبای بابور».(۱۳۸۲){{سخ}}
# (۱۳۸۷)  "'«شب گربه‌های چشم سفید»"': برگزیدهٔ جشنوارهٔ کتاب سال کودک‌ونوجوان [[کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان]].
#داستان بلند «شبی که جَرواسَک نخوانَد».(۱۳۸۲){{سخ}}
# (۱۳۸۷) "'«طبقهٔ هفتم غربی»"': برگزیدهٔ سال از نظر نویسندگان و منتقدان.
#رمان «لاک‌پشت فیلی».(۱۳۸۵){{سخ}}
 
#رمان «ناهی».(۱۳۸۶){{سخ}}
===بررسی چند اثر===
#رمان «طبقهٔ هفتم غربی».(۱۳۸۷){{سخ}}
====یک جعبه پیتزا برای ذوزنقۀ کباب شده====
#رمان «غوص عمیق».(۱۳۸۸){{سخ}}
=====خلاصۀ داستان====
#رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی».(۱۳۸۹){{سخ}}
#رمان «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب شده».(۱۳۹۱){{سخ}}
#رمان «امپراتور کوتولهٔ سرزمین لی‌لی‌پوت».(۱۳۹۵){{سخ}}
#رمان «گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکهٔ جزیرهٔ رنگ‌ها».(۱۳۹۷){{سخ}}
#رمان «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش».(۱۳۹۷، در حال چاپ)
====داستان‌ها برای مخاطب بزرگسال==== <ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />
#مجموعة داستان «همیشه، همین وقت، همین بازی».(۱۳۷۲){{سخ}}
#مجموعة داستان «بازی روی خط ممنوع».(۱۳۷۵){{سخ}}
#رمان «سُبور».(۱۳۷۶){{سخ}}
#رمان «خداحافظ همفری بوگارت».(۱۳۷۶){{سخ}}
#رمان «او».(۱۳۷۶){{سخ}}
#مجموعة داستان «ننه دلاور».(۱۳۷۸){{سخ}}
#رمان «یک نقش برای کاوه».(۱۳۷۸){{سخ}}
#مجموعة داستان «گزیدهٔ ادبیات معاصر».(۱۳۸۰){{سخ}}
#داستان بلند «فاصله‌های غریب».(۱۳۸۶){{سخ}}
#مجموعة داستان «حافظه‌ای برای ناقهٔ گوش شکافته».(۱۳۸۷){{سخ}}
#رمان «پَرقیچی».(۱۳۸۸){{سخ}}
====نمایش‌نامه‌ها====<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />
#نمایش‌نامهٔ «یک نیمروز در اتاق بازجویی».(۱۳۶۵){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «بازی نامهٔ بابور».(۱۳۶۶){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «عشق، سال ریکُن».(۱۳۷۹){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «پرگار».(۱۳۷۹){{سخ}}
#«مجموعهٔ آثار نمایشی جنگ».(۱۳۸۰){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «اگر مرد کوچولویی پیدایش شد که می‌خندید».(۱۳۸۰){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «غول زنگی قلعهٔ سنگباران».(۱۳۸۱){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «مثل کوچِ کاکایی‌ها».(۱۳۸۱){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «آه از دست این ویکتورهوگو».(۱۳۸۲){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «حرف‌های عاشقانه».(۱۳۸۲){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «قتل آقای کاف».(۱۳۸۷){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «روزی که زمین نان می‌شود».(۱۳۸۷){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «تردید».(۱۳۸۷){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «تکرار».(۱۳۸۸){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «درون پیرهن یحیی».(۱۳۸۸){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «روی نی‌بندی».(۱۳۸۸){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «دهانی پر از کلاغ».(۱۳۸۸){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «چهارمین نامه».(۱۳۸۸){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «اسماعیل اسماعیل».(۱۳۸۸){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «پنج‌شنبه».(۱۳۸۹){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «راکب».(۱۳۸۹){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «مرگ ناصری».(۱۳۹۰){{سخ}}
#نمایش‌نامهٔ «نقطه‌های کوچک در فاصله‌ای بسیار دور از خورشید».(۱۳۹۴){{سخ}}
====آثار پژوهشی====<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />
#جست‌وجو در متن، نقد و بررسی ۱۰ رمان ایرانی.(۱۳۸۰){{سخ}}
#«از زمینه تا درونمایه»، نقد و بررسی ۷ داستان کوتاه ایرانی.(۱۳۸۳){{سخ}}
#«وضعیت‌های نمایشی دفاع مقدس»، پژوهشی پیرامون تئاتر جنگ در ایران و جهان.(۱۳۸۳){{سخ}}
====آثار ترجمه شده====
# بخشی از آثار داستانی جمشید خانیان، از جمله: «همیشه، همین وقت، همین بازی»، در کتابی به نام «شام سرو و آتش»، توسط «ایونا نوویسکا»، در آژانس انتشارات ملی انتشارات کراکو KAW، به زبان لهستانی ترجمه شده‌است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/8806-05315/%D8%AC%D9%85%D8%B4%D9%8A%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%D8%B1%D9%82%D9%8A%DA%86%D9%8A-%D9%88-%D9%82%D9%88%D8%B3-%D8%B9%D9%85%D9%8A%D9%82-%D9%85%D9%8A-%D8%A2%D9%8A%D8%AF|عنوان=خانیان با پرقیچی و قوس عمیق می‌آید}}</ref><ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />{{سخ}}
#در کتابی به نام "شهر فرنگ ایرانی" داستان‌هایی از جمشید خانیان و نادر ابراهیمی، توسط انتشارات "سوتوچ svetoch" به زبان روسی ترجمه شده‌است.<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" /><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ketabestan.ir/news/1392/09/14/index.html:id=1632|عنوان=خانیان}}</ref>
====فعالیت‌های ادبی====<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />
#(ازسال ۱۳۸۲ تا کنون). مدیر داخلی و مسؤول شورای بررسی کتاب انتشارات «دو رود».{{سخ}}
#(از سال ۱۳۹۵ تا اکنون). عضو دفتر تخصصی سینما.{{سخ}}
#(۱۳۸۶–۱۳۸۸). عضو شورای تخصصی کانون نمایش‌نامه‌نویسان.{{سخ}}
#(۱۳۸۰–۱۳۸۴). تدریس در دانشگاه سوره تهران و اصفهان.{{سخ}}
#(۱۳۶۶). همکاری با صدا و سیما در رابطه با آموزش تآتر و نگارش ۱۳ قسمت نمایش عروسکی برای نوجوانان، با عنوان «ضرب‌المثل‌ها»{{سخ}}
===جوایز و افتخارات===<ref name="آثار" /><ref name="خانیان" />
(۱۳۹۶). در سی و ششمین جشنوارهٔ بین‌المللی تئاتر فجر از وی به عنوان نمایش‌نامه‌نویس منتخب و هم‌چنین به خاطر یک عمر تلاش در نوشتن، آموزش، پژوهش و تولید تئاتر قدردانی شده‌است.{{سخ}}
(۱۳۹۳). اثر برگزیدهٔ ibby، مکزیک - برای کتاب رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»{{سخ}}
(۱۳۹۲). برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتاب سال مهر طاها - برای کتاب رمان «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب شده»{{سخ}}
(۱۳۹۱). برگزیدهٔ شورای کتاب کودک - برای کتاب رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»{{سخ}}
(۱۳۹۱). برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتاب سال مهر طاها - برای کتاب رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»{{سخ}}
(۱۳۹۱). برندهٔ نشان طلای لاک پشت پرنده -برای کتاب رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»{{سخ}}
(۱۳۹۱). اثر برگزیدهٔ ibby (دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان، لندن) -برای کتاب رمان «طبقهٔ هفتم غربی»{{سخ}}
(۱۳۸۹). برگزیدهٔ کتاب سال شهید-غنی پور - برای کتاب رمان «غوص عمیق»{{سخ}}
(۱۳۸۸). برگزیدهٔ کتاب سال شهید-غنی پور-برای کتاب رمان «طبقهٔ هفتم غربی»{{سخ}}
(۱۳۸۸). برگزیدهٔ چهارمین دورهٔ جشنوارهٔ کتاب برتر (به مناسبت هفدهمین دورهٔ هفتهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی) -برای کتاب رمان «طبقهٔ هفتم غربی»{{سخ}}
(۱۳۸۸). رتبهٔ نخست در هفتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان - برای کتاب رمان «طبقهٔ هفتم غربی».{{سخ}}
(۱۳۸۸). برگزیدهٔ نخست ربع قرن کتاب دفاع مقدس در حوزهٔ ادبیات نمایشی - برای کتاب نمایشنامهٔ «چهارمین نامه».{{سخ}}
(۱۳۸۸). برگزیدهٔ نخست ربع قرن کتاب دفاع مقدس در حوزهٔ پژوهش هنری -برای کتاب «وضعیت‌های نمایشی دفاع مقدس»{{سخ}}
(۱۳۸۸). برگزیدهٔ نخست ربع قرن کتاب دفاع مقدس در حوزهٔ رمان نوجوان -برای کتاب رمان «شبی که جرواسک نخوانَد»{{سخ}}
(۱۳۸۷). برگزیدهٔ ششمین دورهٔ انتخاب کتاب سال ماهنامهٔ سلام بچه‌ها و پوپک - برای کتاب «شب گربه‌های چشم سفید»{{سخ}}
(۱۳۸۷). برگزیدهٔ جشنوارهٔ کتاب سال کوک ونوجوان کانون پرورش فکری… -برای کتاب «شب گربه‌های چشم سفید»{{سخ}}
(۱۳۸۷). برگزیدهٔ سال از نظر نویسندگان ومنتقدان -برای کتاب رمان «طبقهٔ هفتم غربی»


===منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)===
داستان دربارۀ خانواده‌ای سه نفره از طبقۀ میانه که پدر و مادر و دخترشان در شهری مانند تهران اجاره‎نشین هستند و البته شخصیت‌های فرعی که همسایگان و مدیر مجتمع‌اند، نیز کمک می‌کنند که این روایت پیش برود. پدر خانواده که دبیر ریاضی است، به‌اجبار و از روی کم‌توانی مالی، یک خانۀ ذوزنقه‌ای شکل پیدا می‌کند و ذوق‌زده این خبر را به همسر و فرزندش می‌دهد و آن‌ها به این آپارتمان اسباب می‌کشند. اما تنها پنج روز دراین خانه دوام می‌آورند. در این پنج روز رخدادهایی برای آن‌ها پیش می‌آید که ترکیبی از زندگیِ روزمره و واقعیت جادویی است. و در این سطح هم نویسنده با گزینش این گونه و سبک نوشتن نشانه‌هایی از روایت مدرن را از ذهن خود بازتاب می‌دهد. خانه‌ای که به ظاهر استوار است با وزیدن یک باد که البته نمی‌تواند باد باشد و آنچنان مرموز است که نشان از جنبه‌های واقعیت جادویی داستان  دارد، درهم می‌ریزد. این درهم‌ریختگی برای این خانواده کوچک که یکی از شادی‌های روزمره‌شان می‌تواند خوردن پیتزا باشد، دلهره‌آور است. ریشه و علت درهم ریختگی را نمی‌دانند و کم‌کم با فرو رفتن در بخش‌های میانی داستان این دلهره از جنس دیگری می‌شود...<ref name="ذوزنقه">{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/content/12452-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86|عنوان=تحلیل و بررسی ‌‌‌داستانی با صدای مدرن}}</ref>
===بررسی چند اثر===  
=====تحلیل و بررسی داستان=====
====آیت دولتشاه و نقد فاصله‌های غریب====
======ناپایداری زندگی مدرن در روایت خانیان======
:«فاصله‌های غریب»، عنوان داستان بلندی است که در قالب کتابچه‌های خشتی انتشارات [[سوره مهر]] به‌چاپ رسیده است. این داستان روایت تیمساری طاغوتی است که در دورۀ انقلاب به دست نیروهای انقلابی اسیر شده و بعد از  محاکمۀ، به دلیل جرم و جنایت‌هایی که انجام داده محکوم به تیرباران شده است. درواقع شروع داستان، از لحظه‌ای آغاز می‌شود که دونفر نیروی انقلابی که البته کمترین خصلت‌های  قهرمانی را دارند، تیمسار را طناب پیچ می‌کنند و به سمت جوخۀ اعدام می برند.<ref name="فاصله">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.adabefarsi.ir/showpost.aspx?id=765 |عنوان=
داستانی که خانیان روایت کرده است، یک شاکلۀ اصلی دارد، و آن هم ناپایداری زندگی مدرن است. نویسنده از زبان راوی یعنی دختر خانواده، با کشیدن اشکال هندسی که بخشی از سازه‌های این روایت است، گذار دختر را از کودکی تا نوجوانی در خانه‌های گوناگون به‌نمایش می‌گذارد. حتی آدم‌ها را به سازه‌های هندسی تشبیه می‌کند و بدین ترتیب با این شکل‌های هندسی یکی از وجوه و ویژگی‌های نگاه مدرن و نوآور به داستان را ترسیم می‌کند. در حقیقت در داستان دو زبان، یکی زبان ادبی و دیگری زبان ریاضی با هم تنیده شده‌اند تا این داستان وجهی دیگر از دنیای مدرن را بازنمایی کند.<ref name="ذوزنقه" />{{سخ}} داستان، تصویرهایی ساده از نمادها و شکل‌های ریاضی و همچنین آدم‌ها و اشیاء پیرامون زندگی انسان‌ها دارد. تصویرها بخش روشنگر برای متن نیستند، بلکه بخشی از سازۀ داستان به‌شمار می‌روند. از جنبۀ احساسی نیز فضای داستان دلهره‌آور است؛ زیرا چیزی پنهان سبب این وضعیت شده است. این پنهان‌بودن، خود درجایی دیگر پنهان شده است. مدیر ساختمان چنین شخصیتی دارد. او می‌داند که این آپارتمان ذوزنقه‌ای شکل چرا وضعیت ناپدار دارد؛ اما به‌سبب منافعی که هرانسان طبقۀ میانه به آن آویزان می‌شود، رازها را همچون سرمایه برای خودش نگه می‌دارد.<ref name="ذوزنقه" />{{سخ}}  
نگاهی به کتاب "فاصله های غریب" نوشته جمشید خانیان}}</ref> اصولأ این نوع داستان‌ها به خاطر سوژۀ مورد پرداختشان، جزء داستان های ایدئولوژیک به‌حساب می‌آیند؛ هر چند نویسنده با بر‌شمردن دلایل شخصی‌تر (مثل کشتار مردم و غارت اموال عمومی و ..) که نمود عینی‌تری دارند، تا حد ممکن فضایی منصفانه‌تر و انسانی‌تر را در داستان بنا بگذارد. زاویۀ دید این داستان دانای کل محدود به ذهن است که در حواشی شخصیت تیمسار به‌عنوان شخصیت‌اصلی(ضد قهرمان) محدود می‌شود. پایان‌بندی داستان فکر شده‌ترین و بهترین قسمت کار باشد که نشان می‌دهد نویسنده از ابتدا بر روند داستان اشراف داشته است و با تسلط آن را به یک اتفاق در ساختار داستان بدل کرده است اما همین پایان‌بندی فکر شده هم می تواند به‌عنوان یکی از ایرادات کار به‌حساب بیاید.<ref name="فاصله" /> این پایان‌بندی در کنار اینکه توانسته به‌خوبی داستان را به یک سرانجام قابل قبول برساند اما در انتها مخاطب را دچار نوعی بازی خوردگی می کند؛ که انگار تمام مدت نویسنده او را سر کار گذاشته است، با وجودی که می توانست با یک سری نشانه‌گذاری‌ها و کدها، مخاطب را آرام آرام برای پذیرفتن این پایان بندی آماده کند. با این وجود پایان کار کماکان از نقاط قوت کار به حساب می آید.<ref name="فاصله" />
همسایه‌ای بسیار مرموزتر که پیرمردی دیوار به دیوار آن‌ها است، بازتابی از تنهایی انسان مدرن است که فردیت یافته است و در ازای آن تنهایی را همزاد خود کرده‌ است، همزادی که تا انتهای دالان مرگ او را همراهی می‌کند. این شخصیت که حضورش در داستان با کلیدهای روایت پیوند خورده است، دلهره‌های وجودی را در این داستان به‌نمایش می‌گذارد و اما شخصیت محوری این داستان که همان روای داستان یا دختر خانواده به نام «آنا» در این جایگاه قرار گرفته تا انسان‌ها، مناسبات انسانی، رنج‌ها، و ناپایداری زندگی در جامعۀ مدرن را به قلم نویسنده به تصویر بکشد. آنا از همان دختران نوجوانی هستند که هر روزه چهره‌های آن‌ها را در شهرهای خود می‌بینیم. دخترانی که یا تک فرزند هستند یا نهایت یکی دو خواهر و برادر هم دارند. رفتارهای همانند هم، مانند عشق به فست فود، موسیقی، کتاب، دوستان دبیرستانی، که بازنمایی یک وجه ساده‌شده و سرگرم‌کنندۀ زندگی است، و مانند شکل‌های ریاضی به روشنی خود را بازتاب می‌دهند. اما آن سوی دیگر زندگی در این داستان، روایت بسیار پیچیده‌ای است که هر کنشی در آن می‌تواند آرامش خانه را به‌هم بریزد. با همه این ظرافت‌ها که در داستان وجود دارد، هنر خانیان این نیست که این رازها و فضای جادویی را به درون داستان کشانده است. هنر او به عنوان یک داستان‌نویس خوش تکنیک این است که روایت‌های خود را گزیده می‌نویسد. واژگان را می‌تراشد و صیقل می‌دهد و بعد در داستان خود به کار می‌گیرد تا داستانی سرشار از معنا و هنر آفریده شود.<ref name="ذوزنقه" />
اما ایراد اصلی‌ای که به داستان «فاصله های غریب » وارد است، به بخش میانی کار و صحنۀ فرار تیمسار از زندان بر می گردد. شاید این نوع نگاه نویسنده به ساختار دورانی کار و رجعت به زمان حال در انتهای داستان برگردد، اما هنگامی که هیچ نشانه‌ای دال بر ذهنی بودن و خیالی بودن این اتفاقات وجود ندارد، مخاطب انتظار داستانی با  رویدادی حقیقی  را دارد.<ref name="فاصله" />{{سخ}}
====[[قلب زیبای بابور]]====
در مورد جغرافیای روایت هم این ایراد کمابیش قابل مشاهده است. برای مثال زندانی که روایت می‌شود به قدری غیرواقعی است که به راحتی می‌شود از آن فرار کرد و به جنگل پناه برد. جنگلی که با وجود اینکه در غرب کشور و مناطق لرنشین واقع شده است، اما بیشتر خصوصیت جنگل‌های انبوه شمال را دارد.<ref name="فاصله" />{{سخ}}
=====خلاصۀ داستان=====
در پایان باید گفت که داستان «فاصله های غریب» با تمام کاستی‌هایی که به آن وارد است، پرداخت خوبی از لحاظ زبانی دارد و دایرۀ واژگانی داستان، نشان از نویسنده‌ای می‌دهد که تسلط خوبی روی مقولۀ زبان و روایت دارد.<ref name="فاصله" />
داستان بابور پیش‌از تولد او شروع می‌شود.داستان دربارۀ مردی سیاه‌پوست و فقیر است که عاشق دختر ثروتمند‌ترین مردِ بندر می‌شود. پدر دختر با ازدواج آن دو مخالف است. اما دختر به کهور علاقه‌مند است و ازهمین‌رو شبانه از بندر می‌گریزد. پدرِ دختر وقتی از ماجرا آگاه می‌شود، اهالی بندر را که زندگی آن‌ها وابسته‌ به اوست تحریم می‌کند و این تحریم درصورت آوردن مرواریدی به نام حزبا به پایان می‌رسد. کهور که اینک صاحب دختر و پسری است به قصد یافتن مروارید راهی دریا می‌شود؛ اما هیچ‌گاه بازنمی‌گردد. سال‌های سختی بر مردم ملو می‌گذرد، تااین‌که بابور پسر کهور به دریا رفته و مروارید را پیدا می‌کند و بدین سان، سُرور و آزادی را به بندر ملو باز می‌گرداند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.ketabfroosh.com/%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%82%D9%84%D8%A8-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1|عنوان=خلاصه‌ای از داستان قلب زیبای بابور}}</ref><ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://koodak24.ir/book/details/5184/%d9%82%d9%84%d8%a8-%d8%b2%db%8c%d8%a8%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d8%a7%d8%a8%d9%88%d8%b1|عنوان=داستان قلبی به زیبایی بابور و شجاعتی فراتر از تصور}}</ref>
[[پرونده:kodakihayezamin.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''روایتی از شرایط جمگ در روزهای آغازین'''</center>]]
=====تحلیل و بررسی=====
قلب زیبای بابور، نوشتۀ جمشید خانیان یک فراداستان است که در پی به‌کارگیری شیوه‌های تازه و گریز از شیوه‌های سنتی است. ماجرای آن، داستانی راز‌آمیز، با موضوع عشق و بن‌مایه‌هایی از محبت و صلح است و حتی عنوان داستان نیز گویای همین عشق می‌باشد که با بیان آن داستان [[ترجمه‌های شازده کوچولو|شازده کوچولو]] در ذهن مخاطبان پررنگ و عمیق خواهد شد.{{سخ}}
راوی داستان مخاطبش را آماده می‌کند تا منتظر یک داستان واقعی نباشد؛ بلکه با به‌کارگیری عنصر خیال و توهم در داستان، وجه خیالی داستان را برای مخاطب نمایان می‌کند.{{سخ}}
تقدیم‌نامۀ کتاب در حقیقت معرفی کنندۀ راوی داستان است و به این شکل راوی داستان را برای مخاطبان باورپذیرتر می‌کند.{{سخ}}
داستان بابور، فراداستانی برای نوجوانان است که اصلی‌ترین شگرد آن استفاده از روابط بینامتنی است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/file/download/article/20150613131557-9609-57.pdf|عنوان=بینتامتنی در فراداستان قلب زیبای بابور}}</ref>  
====عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی====
=====خلاصۀ داستان=====
«عاشقانه‌های يونس در شكم ماهی» روايت‌كنندۀ ماجرای دختر نوجوانی به نام سارا است كه استعداد عجيبی در نواختن پيانو دارد و رمان، مثل يک موسيقی ملايم و عاشقانه‌ای آرام و دوست‌داشتنی پیش می‌رود و ماجرای آن در زمان آغاز جنگ ايران و عراق اتفاق می‌افتد. خانوادۀ سارا درحال فرار از شهری هستند كه چند روزی است که زير آتش خمپاره‌های عراقی‌هاست و در اين مسير با پسری به نام يونس و مادربزگش، بی‌بی آشنا مي‌شوند.{{سخ}}
يونس، پسر عجيب و غريب و باهوشی است كه خيلی زود جايش را در دل خانوادۀ سارا و همراهان‌شان باز می‌كند. اما سارا دلِ خوشی از يونس ندارد؛ چون او باعث شده است كه از كوكوی دوست داشتنی‌اش جدا شود؛ اما ماجراهایی در اين داستان اتفاق می‌افتد كه همه‌چيز را تغيير می‌دهد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/109248/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%8A%D9%88%D9%86%D8%B3-%D8%B4%D9%83%D9%85-%D9%85%D8%A7%D9%87%DB%8C|عنوان=عاشقانه‌ای پاک از جمشید خانیان}}</ref>  
=====تحلیل و بررسی=====
«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»، داستان آدم‌های خاص، تراش‌خورده و استثنایی است و حتی خود داستان نیز خاص است. داستانی که عناصر مختلف آن حساب‌شده در کنار هم جای گرفته‌اند و با بیان انواع عشق و تولدِ آن در زمینۀ جنگ ساخته و پرداخته می‌شود. عاشقانه‌های یونس، نه یک داستان جنگی تمام‌عیار است و نه یک داستان سراسر عشقی، و آمیخته‌شدن جاذبه‌های عشق و جنگ در کنار هم روایت داستان را پیش می‌برد.<ref name="یونس" />{{سخ}}
در این داستانِ سراسر تمثیل، یونس از عشق دنیوی خود به عشقی واقعی می‌رسد و عاشقانه در آن ذوب می‌شود. واژه‌ها در این داستان، ایستا و منجمد نیستند بلکه با پویایی خبر از جریان یافتن زندگی می‌دهند. آنچه در این رمان پررنگ است نگاه [[جمشید خانیان|خانیان]] به واژه‌های نوساخته است تا نوعی تمثیلِ عاشقانه را در داستان ایجاد کند. یونس در این رمان شخصیتی است که داستان حول او می‌چرخد و برعکس به‌کاربردن واژه‌ها و جملات توسط او چالش ذهنی را برای مخاطبِ نوجوان به‌وجود می‌آورد تا علاوه‌بر جذابیت، رمزآلودگی داستان را نیز افزایش می‌دهد.<ref name="یونس" />{{سخ}}
بهره‌مندی از شخصیت یونس آغازی برای تمثیلی کلان در ذهن خانیان است و تبلور واژگانی که از اصطلاحات موسیقی می‌گویند از مانندکردن زندگی به سونات‌های موسیقی خبر می‌دهد که برای هرکسی ریتم و آهنگی خاص دارد؛ گاه تند است و گاه کند. شخصیت‌های داستان خوب و بی‌نقص پرداخته شده‌اند و البته تا حدودی باورناپذیراند و پختگی و تجربۀ شخصیت‌ها با وجود کوچکی از نکات قابل توجه در این اثر می‌باشد.<ref name="یونس">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.iaujournals.ir/article_544938_923baa0c6eef28eba7ab51f669c93f6a.pdf|عنوان=بررسی مولفه‌های تمثیلی عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی}}</ref>
====کودکی‌های زمین====
====کودکی‌های زمین====
روایت‌گر روزهای آغازین اشغال خاک ایران توسط نیروهای بعثی است. داستان دربارۀ نوجوانی به نام "چمل" است که خواهرش "مریمی" قرار است به زودی به خانۀ بخت برود. چمل، مریمی را بسیار دوست دارد و به‌همین خاطر، دوری از او برایش سخت است. وقتی مریمی به همراه شوهرش کُنار و ننه برای خرید عروسی به بازار می‌روند، چمل از خانه بیرون می‌آید و دود عجیب و غریبی را می‌بیند. دود در ذهن چمل غولی می‌شود و با او به گفت‌وگو می‌نشیند.<ref name="کودکی‌های زمین">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ketabnews.ir/fa/news/306/%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان=بررسی رمان کودکی‌های زمینُ روایتگ‌گر روزهای جنگ}}</ref>{{سخ}}
=====خلاصۀ داستان=====
وقتی که ننه، خواهر و پسرعموی چمل از خرید برمی‌گردند، غول که نام او "کل کل اشتر" است از چشم آن‌ها ناپدید می‌شود. هفت روز بعد از عروسی، وقتی که چمل با برادر بزرگ‌ترش "بتیل" برای خرید نان از خانه بیرون می‌روند، ناگهان صدای وحشتناکی می‌آید و آن‌ها می‌بینند که دود غلیظی از کوچه‌شان بلند می‌شود. چمل در میان شلوغی، بتیل را گم می‌کند و وقتی از یافتن برادرش عاجز می‌شود به سمت خانه برمی‌گردد. در آنجاست که از یکی از همسایه‌ها می‌شنود که خانۀها در بمباران خراب شده و مریمی و شوهرش و پدر و مادرش همگی شهید شده‌اند و او تنها مانده‌ است.<ref name="کودکی‌های زمین" />{{سخ}}
کودکی‌های زمین روایتگر روزهای آغازین اشغال خاک ایران توسط نیروهای بعثی است. داستان دربارۀ نوجوانی به نام چمل است که خواهرش مریمی قرار است به‌زودی به خانۀ بخت برود. چمل، مریمی را بسیار دوست‌دارد و به‌همین‌خاطر، دوری از او برایش سخت است. وقتی مریمی به‌همراه شوهرش کُنار و ننه برای خرید عروسی به بازار می‌روند، چمل از خانه بیرون می‌آید و دود عجیب و غریبی را می‌بیند. دود در ذهن چمل غولی می‌شود و با او به گفت‌وگو می‌نشیند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://vista.ir/w/a/16/68rpb|عنوان=خلاصه‌ای از داستان کودکی‌های زمین}}</ref><ref name="روایت‌گر">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.farsnews.com/news/13900706000789/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DA%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%B7-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%86%DA%AF|عنوان= جمشید خانیان روایتگر  کودک‌و‌نوجوان}}</ref>
ورود ناگهانی عنصر افسانه‌ای «کل کل اشتر»، بافت یکدست و مستندگونۀ اثر را درهم می‌ریزد و اثر به قالب افسانه‌ای تخیلی نزدیک می‌شود. این در حالی است که تلاش نویسنده برای بازتاب دادن وقایع عینی و واقعی بیش‌تر قابل لمس است. حضور این غول در کنار راوی داستان، به داستان شکلی چند بعدی می‌دهد، نویسنده آن‌چنان این غول را در وادی واقعیت‌ها، طبیعی آفریده که خواننده در چند مرحله احساس می‌کند که به راستی راوی در واقعیت بیرونی او را می‌بیند. ذهن پرتلاطم راوی، باعث شده تا او در دنیای تخیل سیر کند و از موجودی تخیلی اما با قدرتی محدود، کمک بگیرد. در بسیاری از مواقع که چمل احتیاج به یک مونس و همدم دارد، کل کل اشتر در مقابلش ظاهر می‌شود. نویسنده از این منظر، سعی در نشان دادن عمق فاجعۀ جنگ دارد. خانیان از این طریق توانسته از شخصیت چمل به عنوان ابزاری بینا برای ثبت حوادث جنگ بهره گیرد.{{سخ}}
=====تحلیل و بررسی=====
چمل در نیمۀ اول داستان تا حدودی شخصیت فردی خود را دارد؛ با تمام احساسات و معنویات درونی‌اش، ولی در نیمۀ دوم، یعنی بعد از ناپدیدشدن برادرش بتیل، عملاً فردیت خود را از دست می‌دهد و به عنوان ابزار دست نویسنده و در خدمت پیشبرد اهداف وی قرار می‌گیرد. او هرجا که خانیان میل کند وارد می‌شود و هر زمان که او اراده کند از صحنۀ نبرد و یا حوادث داستانی خارج می‌شود. در جستجوهایش برای یافتن برادر، رفته رفته مراحل تکمیلی خود را طی می‌کند و با هر شهیدی که می‌بیند یک قسمت از بدنۀ دفاعی و رزمی‌اش شکل می‌گیرد و برای رزمی واقعی ساخته و پرداخته می‌شود.<ref name="کودکی‌های زمین" />{{سخ}}
داستان دربارۀ نوجوانی به نام چمل است که با غولی خیالی به نام «کل‌کل‌اشتر» به گفت‌وگو می‌پردازد؛ ورودِ ناگهانیِ این عنصرِ افسانه‌ای، بافت یکدست و مستندگونۀ اثر را درهم می‌ریزد و اثر به‌قالب افسانه‌ای و تخیلی نزدیک می‌شود.این درحالی است که تلاش نویسنده برای بازتاب‌دادن وقایع عینی بیشتر قابل لمس است.<ref name="کودکی‌های زمین">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ketabnews.ir/fa/news/306/%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان= بررسی رمان کودکی‌های زمین روایتگر روزهای جنگ}}</ref>{{سخ}}
با شهادت حجت،  یکی از دوستانش، او اسلحه به دست می‌گیرد و در نهایت آمادۀ نبرد با دشمن می‌شود. در بخش پایانی داستان، درونمایۀ اصلی به صورت جمله‌ای بیان شده است. زمانی که چمل به جای یافتن برادرش، فرد دیگری را می‌یابد که هم اسم بتیل است. او به چمل می‌گوید: چه فرقی دارد، من هم برادر تو هستم.<ref name="کودکی‌های زمین" />{{سخ}}
حضور این غول در کنار راوی داستان، به داستان شکلی چندبعدی می‌دهد. نویسنده آن‌چنان این غول را در وادی واقعیت‌ها طبیعی آفریده است که خواننده در چند مرحله احساس می‌کند که به‌راستی راوی در واقعیت بیرونی او را می‌بیند. ذهن پرتلاطم راوی، باعث شده است تا او در دنیای تخیل سیر کند و از موجودی تخیلی اما با قدرتی محدود کمک بگیرد. در بسیاری از مواقع که چمل احتیاج به یک مونس و همدم دارد، کل‌کل‌اشتر در مقابلش ظاهر می‌شود.<ref name="کودکی‌های زمین"/>{{سخ}}
جمشید خانیان در این داستان نگاه تازه‌ای به بچه‌ها در جنگ دارد. او حوادث را از دید نوجوان داستان، با عنصر باورهای افسانه‌ای بومی پیوند می‌زند. ارتباط میان چمل و آن موجود خیالی کل کل اشتر حادثه‌ی تازه‌ای در ادبیات پایداری ست. خیال‌انگیزی، کشش و رمزوارگی داستان از نقاط برجسته و بدیع آن است. داستان در آبادان که زادگاه نویسنده است، اتفاق می‌افتد و نویسنده شخصیت‌های داستانش را در بافت اقلیمی آبادان به‌خوبی پیاده می‌کند. چمل در طول رمان از مکان‌های عمومی آبادان با نام بومی آنها یاد می‌کند که نویسنده در زیرنویس آن‌ها را توضیح داده است. این شگرد به واقع‌نمایی اثر کمک شایانی کرده و رویکرد واقع گرایانۀ اثر را بیش از پیش برجسته می‌کند.<ref name="کودکی‌های زمین" />{{سخ}}
نویسنده از این منظر، سعی در نشان‌دادن عمق فاجعۀ جنگ دارد و از این طریق توانسته است که از شخصیت چمل به‌عنوان ابزاری بینا برای ثبت حوادثِ جنگ بهره گیرد. چمل در نیمۀ اول داستان تا حدودی شخصیت فردی خود را دارد؛ با تمام احساسات و معنویات درونی‌اش. و در نیمۀ دوم، یعنی بعد از ناپدیدشدن برادرش، عملاً فردیت خود را از دست می‌دهد و به‌عنوان ابزارِ دستِ نویسنده و در خدمت پیشبردِ اهداف وی قرار می‌گیرد.<ref name="کودکی‌های زمین"/>{{سخ}}
در «کودکی‌های زمین» شخصیت‌ها دارای قالبی واقعی هستند و نویسنده تا آنجا که در توان داشته، حوادث روزهای آغازین اشغال خاک ایران را به‌تصویر درآورده است. تنها حضور غول در داستان است که غیرحقیقی است و اثر را به قالب داستان‌های رئالیسم جادویی نزدیک می‌کند.<ref name="کودکی‌های زمین" />{سخ}}
[[جمشید خانیان]] در این داستان نگاه تازه‌ای به بچه‌ها در جنگ دارد. او حوادث را از دید نوجوانِ داستان، با عنصر باورهای افسانه‌ای و بومی پیوند می‌زند. ارتباط میان چمل و آن موجود خیالی حادثۀ تازه‌ای در [[ادبیات پایداری‌]] است. خیال‌انگیزی، کشش و رمزوارگی داستان از نقاطِ برجسته و بدیع آن است. داستان در آبادان که زادگاه نویسنده است اتفاق می‌افتد و نویسنده شخصیت‌های داستانش را در بافتِ اقلیمی آبادان به‌خوبی پیاده می‌کند.<ref name="کودکی‌های زمین"/> <ref name="کودکی‌های زمین">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ketabnews.ir/fa/news/306/%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%DB%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان= بررسی رمان کودکی‌های زمین روایتگر روزهای جنگ}}</ref>
خانیان از این طریق قصد دارد بگوید که گاهی انسان‌ها می‌توانند از صدها غول بدطینت هم بدتر باشند، در زمانی که انسان‌ها چون غول‌های پلید هستند جای تعجب نیست که غولی هم پیدا شود که چون فرشته‌ها عمل کند. باید به این نکته توجه داشت که این جنبۀ نمادین شخصیت غول بر جنبۀ فراواقعی بودن او برتری دارد.
 
«کودکی‌های زمین» برندۀ جایزۀ کتاب سال۱۳۸۰ نیز شده است.<ref name="کودکی‌های زمین" />
 
====غوص عمیق====
====غوص عمیق====
«غوص عمیق» یکی از آثار برگزیده از جمشید خانیان است که براساس برخی باورهای مردم جنوب نوشته شده است و موضوع اصلی در آن گم شدن انگشتری حضرت سليمان(ع) است.{{سخ}}
«غوص عمیق» یکی از آثار برگزیدۀ [[جمشید خانیان]] است که اساس آن برپایۀ باور و اعتقاد مردم جنوب شکل گرفته است و موضوع اصلی آن، گم‌شدن انگشتری حضرت سليمان است.{{سخ}}
به اعتقاد جنوبی‌ها، انگشتری حضرت سليمان زمانی که به دست شيطان به دريا انداخته می‌شود، به دريای عمان می‌‏رسد و از آنجا به چشمه‏‌هایی سرازير می‌شود که در آن ماهی‌ای به نام «چيزکو» وجود دارد.{{سخ}}
به‌اعتقاد جنوبی‌ها، انگشتری حضرت سليمان زمانی که به‌دست شيطان به دريا انداخته می‌شود، به دريای عمان می‌‏رسد و از آنجا به چشمه‏‌هایی سرازير می‌شود که در آن ماهی‌ای به نام «چيزکو» وجود دارد.{{سخ}}
خالق «غوص عمیق» اضافه کرد: استفاده از شخصيت‌‏ها و فضاهای فانتزی در این اثر مشهود است و تمام تلاشم این بود تا داستانم در فضايی ميان واقعيت و خيال شکل گيرد.{{سخ}}
خالق «غوص عمیق» می‌گوید: استفاده از شخصيت‌‏ها و فضاهای فانتزی در این اثر مشهود است و تمام تلاشم براین بوده است تا داستانم در فضايی ميان واقعيت و خيال شکل گيرد.{{سخ}}
اين رمان نوجوان را [[کانون کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان]] به نمايشگاه کتاب تهران آورده است.<ref name="غوص">{{یادکرد وب|نشانی=https://snn.ir/fa/news/69102/%D8%BA%D9%88%D8%B5-%D8%B9%D9%85%D9%8A%D9%82-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%AC%D9%85%D8%B4%D9%8A%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%85%D8%A7%D9%8A%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8|عنوان=رمان غوص عمیق و ماجرایی از باور مردم جنوب}}</ref>
اين رمان نوجوان را [[کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان]] به نمايشگاه کتاب تهران آورده است.<ref name="غوص">{{یادکرد وب|نشانی=https://snn.ir/fa/news/69102/%D8%BA%D9%88%D8%B5-%D8%B9%D9%85%D9%8A%D9%82-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%AC%D9%85%D8%B4%D9%8A%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D9%85%D8%A7%D9%8A%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%83%D8%AA%D8%A7%D8%A8|عنوان=رمان غوص عمیق و ماجرایی از باور مردم جنوب}}</ref>
====ماجرایی از طنزی در دل ترس====
====طبقۀ هفتم غربی====
تفاوت مهم و قابل توجه در رمان «طبقۀ هفتم غربی»، ساختن موقعیت طنز از دل ترس است همان چیزی که در هیچ  یک از آثار خانیان وجود نداشته است  اما در این رمان خانیان گوشه چشمی به طنز انداخته است. ساختن موقعیت طنز در رویایی امیرعلی با آسانسور و با نشان‌دادن رگه‌هایی از طنز که از دل ترس بیرون می‌زند و ناشناخته بودن این موجود ماشینی برای امیرعلی و حالت‌های او در مقابل آن در رفت و بازگش به طبقات مختلف شکل می‌گیرد. موقعیت طنز در لحظه‌هایی از ارتباط پیرمرد و امیرعلی و اشتیاق آن دو به شیطنت و بازیگوشی حضوری فعال دارند.{{سخ}}
طنز عنصر تازه‌ای است که حضور کمرنگ خود را در «طبقۀ هفتم غربی» نشان می‌دهد همان طنزی که از دل فرهیختگی، جدیت و روشنفکرانه‌بودن شخصیت داستانی نویسنده می‌آید.<ref name="شخصیت" />{{سخ}}
طنز عنصز تازه‌ای است که حضور کمرنگ خود را در طبقۀ هفتم غربی نشان می‌دهد که می‌توان از ترکیب با خصلت‌های دیگز نویسنده در داستان‌هایش بعد تازه‌ای به شخصیت‌های داستانی او اضافه کرد، طنطی که از دل فرهیختگی، جدیت و روشنفکرانه‌بودن شخصیت داستانی نویسنده بیرو می‌آید و می‌توان مثل دیگر خطوط اندام این شخصیت آن را منحصربه‌فرد و یگانه دانست.<ref name="شخصیت" />
تفاوتِ مهم و قابل توجه در رمان «طبقۀ هفتم غربی»، ساختن موقعیت طنز از دل ترس است. همان چیزی که در هیچ‌یک از آثار خانیان وجود ندارد؛ اما در این رمان است که خانیان گوشه‌چشمی به طنز انداخته است. ساختن موقعیت طنز در رویایی امیرعلی با آسانسور و با نشان‌دادن رگه‌هایی از طنز که از دل ترس بیرون می‌زند و ناشناخته‌بودن این موجود ماشینی برای امیرعلی و حالت‌های او در مقابل آن، در رفت و بازگشت به طبقات مختلف شکل می‌گیرد.<ref name="شخصیت" />
====عاشقانه‌هایی در شکم ماهی====
====ادسون آرانتس و خرگوش هیمالیایی‌اش====
عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی داستان آدم‌های خاص و تراش‌خورده و استثنایی است و حتی خود داستان نیز خاص است، داستانی که عناصر مختلف آن حساب شده در کنار هم جای گرفته‌اند.{{سخ}}
«ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» عنوان جدیدترین اثری است که به قلم جمشید خانیان از سوی بخش کودک‌ونوجوان منتشر شده است.{{سخ}}
خانیان در این رمان انواع عشق را بیان می‌کند و با تولد عشقی در زمینۀ جنگ ساخته و پرداخته می‌شود. عاشقانه‌های یونس نه یک داستان جنگی تمام عیار است و نه یک داستان سراسر عشقی و آمیخته شدن جاذبه‌های عشق و جنگ روایت داستان را به ‌پیش می‌برد.{{سخ}}
در آغاز با مطالعۀ نخستین صفحات این کتاب، تصور می‌کنیم با داستانی شبیه  به «شازده کوچولو» روبه‌رو هستیم اما به‌تدریج با خواندن ادامۀ داستان، تصویر متفاوتی را در آن می‌بینیم.<ref name="هولناک">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/note/282131/%D8%B4%D8%B1%D8%AD-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%87%D9%88%D9%84%D9%86%D8%A7%DA%A9-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86|عنوان=روایتی هولناک از یک واقعه به روایت‌گری جمشید خانیان}}</ref>{{سخ}}
در این داستان سراسر تمثیل، یونس از عشق دنیوی به عشق واقعی می‌رسد و عاشقانه در آن ذوب می‌شود.{{سخ}}
خانیان در این کتاب، به لحظات نخستینی اشاره می‌کند که یک نویسنده قبل از شروع داستان سپری کرده است؛ لحظاتی که سعی می‌کند ذهنش را متمرکز کند و به تصاویر و موضوعات پراکنده‌‌‌‌‌ای که از فکرش می‌گذرد، انسجام بخشد. جزئیات را کنار هم بچیند و براساس آن داستانش را بنویسد. او می‌خواهد داستانی واقعی از واقعه‌ای هولناک بنویسد. از حادثه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان؛ اما وقتی کاغذ را روبه‌رویش می‌گذارد و به سبک و سیاق همیشگی‌اش با کشیدن یک خط حلزونی سعی می‌کند جزئیات دنیای داستانی‌اش را در ذهنش مجسم کند، سروکله یک پسر سیاه سوختۀ مو فرفری که لهجۀ جنوبی دارد پیدا می‌شود که به دنبال خرگوش هیمالیایی‌اش می‌گردد و اینگونه خیال و واقعیت را درهم می‌آمیزد.<ref name="هولناک" />{{سخ}}
در شرح بافت بیرونی و موقعیتی متن دختری نوجوان به نام سارا حضور دارد که به‌همراه خانواده در آبادان زندگی می‌کند. او با عشق به موسیقی علاقۀ نوجوانی خود را شکوفا می‌کند و با نواختن ساز جنگ و در ماجرایی ناگهانی عاشق یونس می‌شود.{{سخ}}
نویسنده که قصد نوشتن یک داستان فانتزی را ندارد، تلاش می‌کند تا آرانتس را از ذهنش دور کند اما پسرک معتقد است که شخصیت اصلی داستان است و اصرار دارد که بماند. نویسنده می‌داند چه داستانی می‌خواهد بنویسد؛ ماجرایی که در سال۱۳۵۷ اتفاق افتاده است. زمانی که او به‌همراه خواهرش لیالی و دوست‌هایش در یک شب گرم نزدیک یک درخت بی‌عار پشت یک کلیسا در آبادان نشسته‌اند و فانتا می‌نوشند. او حتی با خودش قرار گذاشته است که قصه‌اش را با آواز عبدالحکیم حافظ، یک خوانندۀ عرب، آغاز کند اما در واقعیت، سینمایی به آتش کشیده شده و صدها نفر بی‌گناه در آن جان داده‌اند و نویسنده با قهرمانی روبه‌رو است که خواستار تغییر سرانجام ماجراست.<ref name="هولناک" />
دمیدن روح در یک اثر با انتخاب نوع واژه اتفاق می‌افتد و شخصیت‌های یک اثر را پدید می‌آورد. واژه‌ها در این داستان ایستا و منجمد نیستند بلکه با پویایی خبر از جریان زندگی می‌دهند.{{سخ}}
آنچه در این رمان پررنگ است نگاه خانیان به به واژه‌های نوساخته است تا نوعی تمثیل عاشقانه را در داستان ایجاد کند. یونس در این رمان شخصیتی است که داستان حول اوست و برعکس به‌کاربردن واژه‌ها و جملات توسط او چالش ذهنی برای مخاطب نوجوان به‌وجود آورده است و علاوه‌بر جذابیت، رمزآلودگی داستان را افزایش می‌دهد.{{سخ}}
بهره‌مندی از شخصیت یونس آغازی برای تمثیلی کلان در ذهن خانیان است و تبلور واژگانی که از اصطلاحات موسیقی می‌گویند از مانند کردن زندگی به سونات‌های موسیقی خبر می‌دهد که برای هرکس ریتم و آهنگی خاص دارد؛ گاه تند است و گاه کند.{{سخ}}
شخصیت‌های داستان خوب و بی‌نقص پرداخته شده‌اند و البته تا حدودی باورناپذیراند و پختگی و تجربۀ شخصیت‌ها با وجود کوچکی از نکات قابل توجه در این اثر می‌باشد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.iaujournals.ir/article_544938_923baa0c6eef28eba7ab51f669c93f6a.pdf|عنوان=بررسی مولفه‌های تمثیلی عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی}}</ref>
====روایتی هولناک از یک واقعه====
ادسون آرانتس دو ناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» عنوان جدیدترین اثری است که به قلم جمشید خانیان از سوی بخش کودک و نوجوان انتشارات فاطمی (کتاب‌های طوطی) منتشر شده است.{{سخ}}
در آغاز با مطالعه نخستین صفحات این کتاب، تصور می‌کنیم با داستانی شبیه «شازده کوچولو» روبه‌رو هستیم اما به تدریج با خواندن ادامه داستان، تصویر متفاوتی می‌بینیم. خانیان در این کتاب، به لحظات نخستینی اشاره می‌کند که یک نویسنده قبل از شروع داستان سپری می‌کند؛ لحظاتی که سعی می‌کند ذهنش را متمرکز کند و به تصاویر و موضوعات پراکنده‌‌‌‌‌ای که از فکرش می‌گذرد، انسجام ببخشد، جزئیات را کنار هم بچیند و براساس آن داستانش را بنویسد. او می‌خواهد داستانی واقعی از واقعه‌ای هولناک بنویسد که در نوجوانی شاهدش بوده و پدر و مادرش را هم در آن از دست داده است؛ از حادثه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان. اما وقتی کاغذ را روبه‌رویش می‌گذارد و به سبک و سیاق همیشگی با کشیدن یک خط حلزونی سعی می‌کند جزئیات دنیای داستانی‌اش را در ذهنش مجسم کند، سروکله یک پسر سیاه سوخته مو فرفری که لهجه جنوبی دارد به نام ادسون آرانتس دو ناسیمنتو پیدا می‌شود که به دنبال خرگوش هیمالیایی‌اش می‌گردد و خیال و واقعیت درهم می‌آمیزند.{{سخ}}
نویسنده که اصلا قصد نوشتن یک داستان فانتزی ندارد تلاش می‌کند، ادسون آرانتس دو ناسیمنتو را از ذهنش دور کند اما پسرک معتقد است که شخصیت اصلی داستان است و اصرار دارد که بماند. نویسنده می‌داند چه داستانی می‌خواهد بنویسد؛ ماجرایی که در سال ۱۳۵۷گذشته است. زمانی که او به همراه خواهرش لیالی و دوست‌هایش زیته، ژان لویی و شملی که یک طناب بسته به پای قورباغه‌اش، در یک شب گرم نزدیک یک درخت بی‌عار پشت یک کلیسا در آبادان نشسته‌اند و فانتا می‌نوشند؛ یک کامیون ارتش هم با سربازهای خسته و تکیه داده به اسلحه‌های‌شان هم از روبه‌روی‌شان می‌گذرد. او حتی با خودش قرار گذاشته که قصه‌اش را با آواز عبدالحکیم حافظ، یک خواننده عرب آغاز کند. در واقعیت سینمایی به آتش کشیده شده و صدها نفر بی‌گناه در آن جان داده‌اند اما نویسنده با قهرمانی روبه‌رو شده که خواستار تغییر سرانجام ماجراست.{{سخ}}
داستان این‌گونه آغاز می‌شود: «داشتم به صداها فکر می‌کردم. به صدای غرش کامیون‌های ارتشی که سربازهای خسته و خواب‌آلود را جابه‌جا می‌کردند. به صدای قورقور قورباغه سبزرنگ عصبانی. و به صدای عبدالحکیم حافظ. خوب یادم می‌آید به خودم گفتم بهتر است داستانم را با صدای آواز عبدالحکیم حافظ شروع کنم که مثلا از رادیوی دوزندگی ماکسی مد شنیده می‌شود. درواقع همین‌طور هم بود. عبدالحکیم حافظ داشت قارئه الفنجان را می‌خواند و رسیده بود به آنجا که للمحبوب و یا ولدی، یا ولدی را مثل یک خط ممتد بی‌پایان از ته گلو می‌کشید و مردم سوت و کف می‌زدند:{{سخ}}
«للمحبووووووووووووووووب.» که ناگهان چیزی پرید بیرون و ناپدید شد. درحالی که هنوز نوک خودکار آبی‌رنگم روی کاغذ بود، سرم را در مسیر عبور آن «چیز» که نتوانستم درست ببینمش بلند کردم. چند لحظه بی‌حرکت نشستم و پلک نزدم...»{{سخ}}
بخش کودک و نوجوان انتشارات فاطمی (کتاب‌های طوطی)، کتاب «ادسون آرانتس دو ناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» را در ۹۱صفحه با شمارگان دوهزار نسخه و قیمت ۱۹۰ هزار ریال منتشر کرده است.


===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
##<span style="color:DarkRed{{{1|}}};background:Coral{{{2|}}}">"'نشر روشنگران"'</span>
#<span style="color:DarkRed{{{1|}}};background:Coral{{{2|}}}">"'نشر افق"'</span>
#<span style="color:DarkRed{{{1|}}};background:Coral{{{2|}}}">"'انتشارات کانون پرورش فکری کودک‌ونوجوان"'</span>
#<span style="color:DarkRed{{{1|}}};background:Coral{{{2|}}}">"'انتشارات سوره مهر"'</span>
===تجدید چاپ‌ها===
در فهرست منتشر شده از سوی [[انتشارات کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان]]، «قلب زیبای بابور» که پیش‌تر در چندین چاپ در ۱۷ هزار نسخه منتشر شده بود در لیست تجدید چاپ قرار گرفت که این آمار تنها در سال۹۵ به ۲۰ هزار نسخه رسید تا شمارگان این اثر تا سال۱۳۹۸ به ۳۷ هزار برسد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/4003532/%DB%B1%DB%B4-%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%B4-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%DB%B6%DB%B5%DB%B0-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%86%D8%B3%D8%AE%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%B4%D8%B1-%D8%B4%D8%AF|عنوان=تجدید چاپ کتاب‌های جمشید خانیان}}</ref>


==منبع‌شناسی==
==منبع‌شناسی==
===منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایان‌نامه)===
===مقالاتی دربارۀ خانیان و آثارش===
 
#نقد وبررسی رمانِ "'طبقۀ هفتم غربی"'، نوشتۀ فروغ علی‌شاهرودی، کتاب ماه کودک و نوجوان.نورمگز، اردیبهشت۱۳۸۹، شمارۀ۱۵۱، ۳۷تا۴۲{{سخ}}
==نوا، نما، نگاه==
#نمای نزدیک؛ نقد و بررسی آثار [[جمشید خانیان]]، پژوهشنامۀ ادبیات کودک و نوجوان.نورمگز، زمستان۱۳۹۰، شمارۀ۵۲، ۸۱تا۸۳{{سخ}}
===خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)===
#بینامتنیت در فراداستان "'قلب زیبای بابور"'، نوشتۀ نرگس باقری، مطالعات ادبیات کودک، پاییز و زمستان۱۳۹۳، شمارۀ۲، ۱تا۲۴{{سخ}}
 
#رشد اخلاقی کودک در ادبیات داستانی و بررسی آثار داستانی خانیان از منظر رشد اخلاقی، نوشتۀ حسین شیخ رضایی، تفکر کودک، بهار و زمستان۱۳۸۹، شمارۀ۱، ۳۸تا۶۲{{سخ}}
==جستارهای وابسته==
#بررسی مولفه‌های تمثیلی رمان "'عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی"' از جمشید خانیان، نوشتۀ سیداحمد حسینی‌کازرونی، سمیه آورند، محمدرضا شهبازی و سیدجعفر حمیدی، چاپ شده در مجلۀ تحقیقات  تمثیلی در زبان و ادب فارسی، پاییز۱۳۹۷، شمارۀ ۳۷، ۱۱۱تا۱۲۷{{سخ}}
#برادرکشی در نمایشنامۀ "'دهانی پر از کلاغ"'، نوشتۀ نرگس آل‌مومن دهکردی و جهانگیر صفری، چاپ‌شده در مرجع دانش(civilica)، هفتمین همایش ملی متن پژوهی ادبی با عنوان نگاهی تازه به ادبیات کودک و نوجوان، تهران، هستۀ مطالعات ادبی و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی، ۱۳۹۸
#واکاوی عنصر زبان در رمان "'شبی که جرواسک نخواند"'،  سمانه اسدی، کاووس حسن‌لی، مطالعات ادبیات کودک، سال نهم، پاییز و زمستان۱۳۹۷، شماره۲


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}
{{پانویس|۲}}
== منابع ==


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
*{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/277036/%D8%AC%D8%B4%D9%86-%D8%A7%D9%85%D8%B6%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D9%86%D8%AC%D8%B4%D9%86%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87%D8%A7%D9%86|عنوان=جشن امضای کتاب‌های جمشید خانیان در اصفهان|ناشر=خبرگزاری کتاب ایران|تاریخ انتشار=۲۸خرداد۱۳۹۸|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/content/8164-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%DA%A9%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%87-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D9%85%DA%A9%D8%B2%DB%8C%DA%A9|عنوان=گزارش کنگرۀ جهانی ادبیات کودکان در مکزیک|ناشر=کتابک|تاریخ انتشار=۲۱آبان۱۳۹۳|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/ketab/11885-%D8%A7%D9%85%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1-%DA%A9%D9%88%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%87-%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%B2%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%84%DB%8C-%D9%84%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D8%AA|عنوان=آشنایی با کتاب «امپراطور کوتولۀ سرزمین لی‌لی پوت|ناشر=کتابک|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/ketab/674-%D9%84%D8%A7%D9%83-%D9%BE%D8%B4%D8%AA-%D9%81%D9%8A%D9%84%DB%8C|عنوان=آشنایی با کتاب لاک‌پشت فیلی|ناشر=کتابک|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/content/5957-%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D8%B4%D8%AF|عنوان=فهرست کتاب‌های برگزیده شورای کتاب کودک منتشر شد|ناشر=کتابک|تاریخ انتشار=۱۱اسفند۱۳۸۸|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/content/%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%81%D8%AA%D8%B1-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%B3%D9%84-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%DB%B2%DB%B0%DB%B1%DB%B6-%D8%A7%D8%B9%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%AF|عنوان=ثار برگزیده ایرانی فهرست افتخار دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان۲۰۱۶ اعلام شد|تاریخ انتشار=۳آبان۱۳۹۴|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/content/%D8%AF%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%E2%80%8C-%D9%84%D8%A7%DA%A9%E2%80%8C%D9%BE%D8%B4%D8%AA-%D9%BE%D8%B1%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=دومین آیین اهدای نشان‌ لاک‌پشت پرنده برگزار می شود|ناشر=کتابک|تاریخ انتشار=۲۶بهمن۱۳۹۲|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/content/7297-%D8%A8%D8%A7%D8%B2-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D9%BE%D9%86%D8%AC%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D8%B3%D9%88%DB%8C-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%DA%AF%D9%88-%D8%AD%D9%88%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9|عنوان=باز‌شدن پنجره‌ای دیگر به سوی گفت‌وگو در حوزه ادبیات کودک|ناشر=کتابک|تاریخ انتشار=۳۱تیر۱۳۹۱|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://ketabak.org/content/11602-%D9%BE%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%87-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%AF|عنوان=لوح‌تقدیری برای کمیتۀ جوایز داستان به جمشید خانیان|ناشر=کتابک|تاریخ انتشار=۹اسفند۱۳۹۵|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/report/284814/%D9%82%D8%B5%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%84%D8%A7%DA%A9-%D9%BE%D8%B4%D8%AA-%D9%BE%D8%B1%D9%86%D8%AF%D9%87|عنوان=قصه‌خوانی برای کودکان در رونمایی از فهرست‌های لاک‌پشت پرنده|ناشر=خبرگزاری کتاب ایران|تاریخ انتشار=۲۵آذر۱۳۹۸|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/report/281912/%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%D8%AF%D9%88%DA%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D9%85%D9%84%DA%A9%D9%87-%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%87-%D8%B1%D9%86%DA%AF-%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF|عنوان=نوجوان‌ها «گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه جزیره رنگ‌ها» را بررسی کردند|ناشر=خبرگزاری کتاب ایران|تاریخ انتشار=۱۸مهر۱۳۹۸|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/tolidi/281880/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%88%D8%AF|عنوان=جمشید خانیان به مهمانی «کتابخورها» می‌رود|تاریخ انتشار=۱۷مهر۱۳۹۸|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=|http://www.ibna.ir/fa/doc/book/280559/%D9%87%D8%AF%D9%87%D8%AF-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AFعنوان=هدهد چهارم به دست نوجوانان رسید|ناشر=خبرگزاری کتاب ایران|تاریخ انتشار=۱۷شهریور۱۳۹۸|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/270307/%D8%AF%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%87-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%AA%D8%A6%D8%A7%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1-%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF|عنوان=داوران مسابقه نمایشنامه‌نویسی نخستین جشنواره تئاتر اکبر رادی معرفی شدند|ناشر=خبرگزاری کتاب ایران|تاریخ انتشار=۱۸دی۱۳۹۷|تاریخ بازدید=۲دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/263410/%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84%DB%8C-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%AE|عنوان=«جمشید خانیان» مهمان کتابخانه بین‌المللی کودک و نوجوان مونیخ شد|ناشر=خبرگزاری کتاب ایران.ایبنا|تاریخ انتشار=۲۹تیر۱۳۹۷|تاریخ بازدید=۴دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://www.mehrnews.com/news/2567673/%D8%B3%D9%87-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%AA%D8%B1-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9-%D9%88-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%82%D8%AF%DB%8C%D8%B1-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF|عنوان=سه پایان‌نامه برتر ادبیات کودک و نوجوان در شیراز تقدیر می‌شود|ناشر=خبرگزاری مهر|تاریخ انتشار=۱۴اردیبهشت۱۳۹۴|تاریخ بازدید=۴دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://vinesh.ir/%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A2%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D8%AF-%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%B1%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A8%D9%88%DB%8C%D8%A7%D8%B1/|عنوان=جایزه «آسترید لیندگرن» به «بارت بویارت» |ناشر=وینشر|تاریخ انتشار=|تاریخ بازدید=۴دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://kishtour.blogpo.ir/post/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D9%88%D8%B1-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%AF%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D9%86-2266|عنوان=انتقاد داور از مدعیان نمایشنامه‌نویسی، صدقه‌ای نگاه نکردیم|تاریخ انتشار=۵خرداد۱۳۹۸|تاریخ بازدید=۴دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=https://iqna.ir/fa/news/1642229/%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%8A%D9%86-%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%8A%D8%B4-%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4%DB%8C-%D8%AA%D8%A6%D8%A7%D8%AA%D8%B1-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D9%88-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D8%AE%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%B4%D9%88%D8%AF-|عنوان=چهارمين همايش پژوهشی تئاتر مقاومت اول و دوم خرداد برگزار می‌شود|ناشر=خبرگزاری بین‌المللی قرآن|تاریخ انتشار=۲۴فروردین۱۳۸۷|تاریخ بازدید=۴دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=http://www.ibna.ir/fa/doc/report/264311/%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A2%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D8%AF-%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%B1%D9%86|عنوان=سیدآبادی و خانیان، نمایندگان انجمن نویسندگان کودک در جایزه آسترید لیندگرن|ناشر=خبرگزاری کتاب ایران|تاریخ انتشار=۲۳مرداد۱۳۹۷|تاریخ بازدید=۴دی۱۳۹۸}}
{{یادکرد وب|نشانی=https://theater.ir/fa/99074|عنوان=یادداشت جمشید خانیان درباره نمایش «چند درجه سوتفاهم در مقیاس اتتلو»|ناشر=ایران تئاتر|تاریخ انتشار=۲۲ شهریور۱۳۹۶|تاریخ بازدید=۴دی۱۳۹۸}}
*{{یادکرد وب|نشانی=http://www.honarnameh.com/news/anews/%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D9%88%DB%8C%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D9%86%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%87-%DA%AF%D9%86%D8%AC|عنوان=ماجراجویی یک نوجوان در جزیره گنج|ناشر=خبرگزاری مهر|تاریخ انتشار=۲۰آذر۱۳۹۷|تاریخ بازدید=۴دی۱۳۹۸}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۱۷

جمشید خانیان

نویسنده‌ای از جنس کودکان‌‌ونوجوانان
نام اصلی جمشید خانیان
زمینهٔ کاری داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و پژوهشگر
زادروز ۱۷شهریور۱۳۴۰
آبادان
ملیت ایرانی
کتاب‌ها قلب زیبای بابور، عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی، کودکی‌های زمین و ...

جمشید خانیان داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، منتقد و پژوهشگر ادبی است که به‌ویژه در حوزۀ ادبیات کودک‌ونوجوان فعال است. او اولین نویسندۀ کودک‌ونوجوان است که در سال۲۰۱۸ به فستیوال کلاغ سفید کتابخانۀ بین‌المللی مونیخ رفت و در سال۲۰۱۹ به‌عنوان نامزد جایزۀ جهانی آستریدلیندگرن معرفی شد که بسیاری از آثار او به زبان‌های گوناگونی ترجمه شده‌اند.[۱]

* * * * *

جمشید خانیان که فعالیتِ ادبی‌اش را از دهۀ۶۰، با نوشتن دو نمایشنامۀ «یک نیمروز در اتاقِ بازجویی» و «روی نی‌بندی» با نگارش برای بزرگ‌سالان آغاز کرد؛ ناگاه خودش را چنان در فضایی سرشار از سخت‌کوشی، کنجکاوی و بازیگوشی‌های خلاقانه دید که شوقِ نوشتن برای نوجوانان در او به‌ وجود آمد تا پیشرو با فضای سرشار از بالودگی و عرق‌ریزی روح با آفرینشگری‌های ناب این عرصه، ماندن در دنیای کودک‌ونوجوان را ترجیح دهد. [۲][۱] و با اینکه از نسل نویسندگانِ میان‌سالِ(۱۳۴۰) است؛ اما بی‌گمان یکی از پیشروترین نویسندگانِ ایرانی در حوزۀ ادبیاتِ کودکان‌ونوجوانان است که دارای دو ویژگی بارزِ صدای مدرن و نوشتن در سبک‌ِ مدرن است.[۳][۴]
تصاویر در آثارِ خانیان از فضایی آشنا با دنیای نویسنده حکایت دارند؛ زیرا خانیان با آنکه در اصفهان زندگی می‌کند؛ اما همواره یکی از تصاویرِ ثابت کتاب‌هایش، فضاهای بومی زادگاهش، آبادان، است.[۵][۶]
خانیان در انتخاب واژه‌ها کوششی وسواس‌آمیز دارد[۵][۶] و با نگاهی متفاوت به واژه‌های نوساخته از فضای خشک‌وجدی واقعیت‌ اثری رشک‌برانگیز می‌سازد[۷][۸] و همواره جنسی از طراوت و تازگی در معماری آثارش موج می‌زنند به‌گونه‌ای که می‌توان گفت: هر داستان برای او ‌مانند یک بازی است.[۵][۶] خانيان به‌واسطۀ نوشتن بسياری از كتاب‌هايش موفق به كسب جوايز معتبری شده است و چون در نوجوانی شاهد جنگ بوده است، اين واقعه در بیشتر آثارش متبلور شده‌اند و حضورِ موازی و توأمان خشونت و لطافت در كنار موضوع خشنی مثل جنگ، اتفاقی عاشقانه را به‌تصوير می‌كشد تا وجه واقعی زندگی را ترسيم كند و اینگونه دو نوع پايداری را به شيوه‌ای كاملاً رندانه و تمثيلی به‌تصوير می‌كشد؛ پايداری در برابر نفس و پايداری در برابر دشمن متجاوز.[۹]

از میان یادها

آغاز نوجوانی و شروع کار جدی

از یازده‌سالگی وارد کانون شدم. کارم را از آنجا شروع کردم و جذب قصه‌خوانی شدم و کتاب‌های قصه زیاد خواندم.[۷]

دیدار با هنر و ادبیات

اولین دیدارِ جدیِ من با هنروادبیات در سال۵۱ یا ۵۲ و در کانون آبادان به‌طور اتفاقی با کتاب «تیستوی سبز انگشتی» بود. از آن‌ زمان، فراز‌ و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌ام. همیشه فکر می‌کنم که آن برخوردِ اتفاقیِ کوچک، سرنوشتم را جور دیگری رقم زده است. من هنر را زندگی کردم و ذره‌ذره آن را آموختم بدون آنکه بدانم چه وقت فرایندِ آموختن را طی کرده‌ام.[۱۰]

میزکار و چیدمان آن

منابعِ هریک از کارهایم را روی میزم قرار می‌دهم. البته هم روی میز و هم روی زمین.

دو جلد فرهنگِ لغتِ عمید که از بس زیاد استفاده کرده‌ام کهنه شده‌اند. روی میزم حق آب‌‌وگل دارند. خودکارِ قرمز که حتماً باید باشد زیرا دور مطالب را با خودکارِ قرمز خط می‌کشم و خودکار مشکی هم هرگز از من دور نیست. پوشه‌ای پر از کاغذها و نوشته‌های نصفه نگه‌می‌دارم که نسخهٔ اول نوشته‌‌هایم را پشتشان می‌نویسم. از کامپیوتر استفاده نمی‌کنم هیچ‌چیز برایم جای خودکار قرمز و مشکی را نمی‌گیرد.[۷]

داستان‌هایم را بلند بلند می‌خوانم

آهنگ کلمه برایم خیلی مهم است و در بیشتر مواقع داستانم را بلندبلند برای خودم یا اطرافیانم می‌خوانم تا آنچه در پس‌ِ ذهنم نهفته بود و نمی‌دیدمش سرانجام درمی‌آید.[۷]

تصویر حاکم‌ بر نوجوانی

در نوجوانی وارد گروه نمایشی کانون شدم. در سال‌های ۵۱و۵۲و۵۳، دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران، طرحی را برای دانشجوهای خود گذاشته بود که در شهرهای خودشان مربی تئاتر شوند. یکی از این دانشجوها با ما شروع به کار کرد. هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم که چه تأثیر مثبتی در من داشت و همیشه مدیونش هستم. شکل‌گیری شخصیت هنری‌ام‌ وامدار اوست.[۱۰]

جنونِ نوشتن

در سال‌های اخیر که نوشتن برای کودک‌ونوجوان مسئلۀ اصلی من شده است، گاهی به شکل عجیب‌وغریب، جنونِ نوشتن به سراغم می‌آید. ذهنم و بعد کاغذهای اطرافم پر از طرح‌های داستانی‌ می‌شود که باید آن‌ها را تبدیل به رمان و نمایشنامه کنم. امیدوارم این فرصت را داشته باشم؛ زیرا این مهم‌ترین آرزوی من است.[۱۰]

رنج‌هایی که تجربه می‌شوند

در مسیر دردآورِ «نوشتن» همه‌‌ چیز لذت‌بخش است. از هیچ‌چیز پشیمان نیستم حتی از رنجی که می‌برم. همۀ رنج‌های من تجربه‌های من هستند.[۱۰]

بازی در دنیای ادبیات

ادبیات برای من نوعی بازی‌کردن است. از فرایند نوشتن این بازی آغاز می‌شود تا به خلق اثر منتهی می‌شود. بازی با خودکارهای رنگی را دوست‌دارم و فرآیند نوشتن برایم بسیار مهم‌تر از خود اثر است و آن را دنیای کودکان‌ونوجوانان برایم فراهم می‌کند.[۱۱]

تکرار نوشتن برای نوجوانان

در سال۱۳۷۶ وقتی می‌خواستم کتاب «کودکی‌های زمین» را بنویسم، شخصیت فانتزیِ این داستان آن‌چنان من را به خود واداشت که نتوانستم از آن جدا شوم و همین موضوع عاملی شد برای تکرارِ نوشتن برای نوجوانان و ماندن در این عرصه.[۱۲]

متعلق به دنیای نوجوانان هستم

می‌دانم که برای گروهِ سنیِ نوجوان می‌نویسم؛ اما به این فکر نمی‌کنم که سنِ نوجوانی سنِ ساده‌اندیشی است. به‌ نظرِ من، نوجوانانِ ما بسیار باسواد، باشعور و فهیم هستند و نوعِ زندگی و آموزش‌هایی که می‌بینند نشان داده است که این گروهِ سنی، بسیار مشتاق و کنجکاو برای کشف جهان هستند. من هیچ‌گاه به‌ این فکر نمی‌کنم که برای نوجوانانی می‌نویسم که کمتر از من می‌دانند و باید جایی برای کشف‌کردن و فکر‌کردن برای آن‌ها بگذارم.[۱۱] من خودم را متعلق به دنیای کودکان‌ونوجوانان می‌دانم.[۸]

نام‌هایی از دلِ داستان

پیدا کردن عنوان برای داستان‌ها اهمیت زیادی دارد و برای من آخرین مرحله‌ای‌ست که اتفاق می‌افتد. بیشتر سعی می‌کنم از دلِ خودِ داستانی که نوشته‌ام و کاراکترهای داستانی‌ام کمک بگیرم و اسمی را بیرون بکشم.[۱۱]

داستان انصراف

وقتی شنیدم انجمن نویسندگانِ كودک‌ونوجوان، من را به‌عنوان نامزد این جایزه انتخاب كرده است، خارج از كشور بودم. ۱۰ روز بعد بازگشتم و فقط ۴۰ روز برای آماده‌كردن پرونده‌ام وقت داشتم و از سویی هیچ‌چیز برایم از نوشتن مهم‌تر نبود. تابه‌حال هیچ جایزه‌ای در پروسۀ نوشتن من اثر نداشته است. من نمی‌دانستم برای كدام بخش از ادبیاتِ كودک‌ونوجوان ایران نامزد شده‌ام. همین دلایل باعث شد تا تصمیم بگیرم از نامزدی جایزه انصراف بدهم.[۵]

طرحی که آناهیتا به‌هم زد

داستان «قلب زیبای بابور» که من آن را طی چهارماه نوشتم، ۲۴ فصل داشت. البته در هیچ مرحله‌ای از آن لذت نمی‌بردم و منتظر بودم تا شاید فصل بعدی جذاب شود؛ اما فصل پایانی هم هیچ تحولی را در من ایجاد نکرد.[۱۳] وقتی آن را برای دخترم، آناهیتا، خواندم با تعجب گفت: «خب، چی شد؟». این حرف باعث شد تا کل اثر را پاره کنم و با هم‌فکری با خودش قلب زیبای بابور را بنویسم. با هم نوشتیم و اغلب نظراتش را در داستان اعمال کردم. زبان و راویِ قصه از او گرفته شده است. هر فصل را برایش می‌خواندم و بعد با تأیید دونفره، آن را نهایی می‌کردیم.[۷]

اقتباس یا سرقت

در پی نمایش تله‌فیلمی به نام «اولین باران پاییزی» با نویسندگی و کارگردانی افسانه منادی، جمشید خانیان این فیلم را اقتباسی از رمانِ «طبقۀ هفتم غربی» خود دانست و نسبت به استفادۀ بدون اجازه از آن اعتراض کرد.
این نویسنده با ارسال متن نامۀ گله‌آمیز خود با اشاره به ناامنی و بی‌اهمیت‌شمردن نویسندگان، نوشت: «وقتی واژه‌ای درست تعریف نشود همین می‌شود. می‌آیند اقتباس کنند، سرقت می‌کنند.»[۱۴]

زندگی و یادگار

شخصیت‌ و اندیشۀ ادبی

اندیشه و راه‌ و رسم هر انسانی مبتنی بر طرز فکر و شیوۀ نگارش اوست و شخصیت هنری و ادبی هر نویسنده‌‌ای همراه با قلمی شناخته و تکمیل می‌شود که بر صفحۀ کاغذ نقش‌آفرینی می‌کند؛ ازاین‌روست که معماری شخصیت جمشید خانیان با تکیه بر آثارش نمایان می‌شود.[۱۵]
شخصیت ادبی و اندیشۀ خانیان در چهارخط و مبتنی‌بر آثار او تجزیه و تحلیل می‌شود که نخستین خط، جادوی رِئالیسمی در آثار اوست که در آثاری مانند: "'«لاک‌پشت فیلی»"'، "'«شبی که جرواسک نخواند»"' و نیز در "'«طبقۀ هفتم غربی»"' یافت می‌شود که بیشتر شخصیت خانیان بر این خط استوار است؛ اما آثار غیررئالیسمی نیز در کارنامۀ او به‌چشم می‌خورد مانند: "'«ناهی»"' و "'«قلب زیبای بابور»"'.[۱۵]
خانیان در آثاری که با سبک رئالیسم ساخته و پرداخته شده‌اند، دیدگاه نمایشی خاصی دارد که مختص‌به خود اوست و شاید این سابقه و نوع نگاهِ اوست که زیرساخت ذهنی او را در نمایشنامه‌هایش نشان می‌دهد. از آثاری که با این نوع نگاه ساخته شده‌اند می‌توان به: "'«شب گربه‌های چشم سفید»"' اشاره کرد.[۱۵]
جزئی‌نگری و ریزبافی آثاری متفاوت را می‌آفرینند و این همان ویژگی‌ای است که آثار خانیان را متفاوت کرده است؛ زیرا هنگامی که جزیی‌نگری و ریزبافی با هم ترکیب شده و بافتی یکدست و هماهنگ بگیرند سازندۀ بهترین لحظات در داستان‌اند و خانیان از این ویژگی شخصیتی به‌خوبی در آثارش بهره برده است.[۱۵]

شهرت و جایگاه ادبی

حدود چهل‌سال زندگیِ خانیان در دنیای متن‌ و داستان، حضور او در عرصه‌های جهانی و انتخابش به‌عنوان نخستین نویسندۀ ایرانی در حوزۀ داستانِ نوجوان در جشنوارۀ کلاغ سفید به‌دعوت کتابخانۀ بین‌المللی کودک‌ونوجوان و دریافت جایزۀ جهانی "'آسترید لیندگرن"'، از جایگاه آثارش نزد منتقدان و پژوهشگران خبر می‌دهد.[۸]

جشن‌های تجلیل و بزرگداشت

"'تجلیلی برای نامزدِ برترین جایزه"'

مهرآیینی برای خانیان

در سومین مهرآیین نکوداشت نامزدهای جایزۀ «آسترید لیندگرن»، جمشید خانیان، در حوزۀ ادبیات کودک‌‌و‌نوجوان موفق به دریافت این جایزه شد.[۱۶] گفتنی است این جایزه یکی از معتبرترین جوایز بین‌المللی در حوزۀ ادبیات کودک‌ونوجوان است.[۱۷]

خانیان روی کاناپۀ سفید مونیخ نشست

خانیان با رمانِ «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» و «طبقۀ هفتم غربی» میهمان کتابخانۀ بین‌المللی کودک‌‌ونوجوان مونیخ شد. این داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس به‌عنوان اولین نویسندۀ ایرانی در جشنوارۀ «کلاغ‌ سفید» به سخنرانی پرداخت. در این مراسم بخش‌هایی از رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» تولید کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان به زبان آلمانی خوانده شد و در ادامه، حاضران در جلسه دربارۀ یونس‌وسارا شخصیت‌های داستانی این رمان سوال‌هایی را با خالق اثر مطرح کردند.[۱۸]

از دریچۀ نگاه دیگران

حسد برده‌ام به خانیان

"'عباس جهانگیریان و نقد آثار خانیان"'[۲۰]

گذر پیروزمندانه از آزمون‌های خلاقیت

داستانی که نویسنده‌اش را غافل‌گیر می‌کند.

"اقبال‌زاده" داستان‌نویس، مترجم، ویراستار و منتقد

"'تجلیل از خانیان و همراهی مریم کهنسال"'[۲۰]

مریم کهنسال

مریم کهنسال از چهره‌های شناخته شده در جریان‌های ادبی است. این نویسنده و مترجم پرکار با مدرک دکترای ادبیات فارسی، استاد دانشگاهِ هنرِ شیراز است که مسئول مستقیم پروندۀ خانیان در دریافت جایزۀ جهانی آستریدلیندگرن نیز می‌باشد.

ادیبان، پژوهشگران و نظراتشان

"'خاطره‌انگیز به انتخاب خانیان"'

سه اثرِ راه‌یافته به فهرستِ‌ افتخار

به انتخاب خانیان

«میهمانی دیوها»

برای من خاطره‌انگیز است. لحن آن به‌عنوان عنصری از زبان است که عینیت پیدا نمی‌کند؛ اما احساس می‌شود در این کتاب یک امتیاز بسیار مهم است که سطح کیفی روایت را ارتقا می‌بخشد. با اینکه داستان از ساختار افسانه‌ها پیروی می‌کند؛ اما خیلی هم به آن پایبند نیست. آغازِ داستان یعنی واگذارشدن داستان از یکی‌به‌یکی‌‌دیگر و پایان آن هم که مربوط می‌شود به سرنوشتی نامعلوم.[۲۴]

«عقرب‌های کشتی بمبک»

هنوز فکر می‌کنم مهم‌ترین اثر فرهاد حسن‌زاده، همین کتاب است. تکنیک مثبتِ زبان، همراه‌ با طنزی درست، برآیندی جز کتابی به‌یادماندنی نخواهد بود. ورودی این کتاب و شکل رفتاری کُنشگرهای این داستان، آدم را به‌یاد «تابستان زاغچه» دیوید آلموند می‌اندازد.[۲۴]

«لالایی برای دختر مرده»

این درست است که آنچه به‌شکلِ یک پژوهش و تحقیقِ واقعی و تاریخی شروع می‌شود در ادامه باید به‌صورت قصه دربیاید. این کاری است که شاه‌آبادی با نوشتنِ این داستان انجام داده است. هم‌چنین استفاده از پلیفونیِ روایت به‌عنوان یک تکنیک روایی، امتیاز ویژه‌ای برای این اثر محسوب می‌شود.[۲۴]

«شازده کوچولو»

این کتاب یک شاهکار واقعی است.
مدت‌ها بود که دلم می‌خواست این کتاب را از زاویۀ روایت و روایتگری نقد کنم. همیشه این‌طور به نظرم می‌رسید که داستان این کتاب، یک راوی مقتدر دارد و بالاخره این فرصت را دانشکدۀ ادبیات دانشگاه شیراز با برگزاری جشنواره و همایش بازنگاری، تحتِ‌عنوان چندصدایی و گفت‌وگومندی در ادبیات کودک‌‌ونوجوان برایم فراهم کرد.[۲۴]

«کابوس»

به نظرم سیدنوید پراز خلاقیت است. او بی‌مهابا با هر کتاب پیشنهاد تازه‌ای به ادبیاتِ کودک‌ونوجوان ارائه می‌دهد. گاهی ادبیات آن را برمی‌تابد و گاهی خیر. کابوس کتاب فوق‌العاده‌ای است. روایت و راوی در حوزۀ زبان و چرخش‌های داستانی خوب کار می‌کنند و در ایجاد فضا و شخصیت‌های تازه موفق است. او آن‌قدر در روایتگری خلاق است که به‌راحتی توانسته است از درونمایۀ دستمالی‌شده ولی بی‌پایانِ «فقر» یک اثرِ تازه بیافریند.[۲۴]

«داستان بی‌پایان»

"این کتاب برای من تمام‌نشدنی است." هربار به آن برمی‌گردم تا از غنای فانتزی آن سیراب بشوم و ببینم چطور تخیل، گسترۀ لایتناهی خود را از جهانِ واقع به جهانِ فراواقع می‌کشاند و از آن داستان بی‌پایان می‌سازد.[۲۴]
بندانگشتی

«کافکا و عروسک مسافر»

این کتاب براساس یک مقاله نوشته شده است که در آن به ارتباط عجیب کافکا با دختر بچه‌ای که عروسک‌اش را گم کرده است، می‌پردازد. خیلی نوعِ نگاهِ نویسندۀ کتاب و ساختار دستوری روایتش را نمی‌پسندم و دقیقاً نمی‌دانم اشکال از نویسندۀ آن است و یا از مترجم است؛ اما این کتاب یک آن‌ِ انگیزشی دارد که برای تولیدکنندگان ادبیات شاید جالب باشد و آن این است که تخیل کتاب، انگیزۀ نگارش داستانِ کافکا را برای هر نویسنده‌ای فراهم می‌کند.[۲۴]

فیلم ساخته‌شده براساس آثار[۲۵][۱]

  1. "'روزی از روزها، پدر"'، به کارگردانی «اسدالله اسدی»
  2. فیلم‌نامۀ اقتباسی "'زیر آسمان شهر"' براساس داستان بلند "'سُبور"'
  3. نگارش فیلم‌نامهٔ یک مجموعهٔ ۱۳ قسمتی عروسکی، برای صداوسیمای ملیِ ایران، باعنوان "'ضرب‌المثل‌ها برای کودکان‌ونوجوانان"'

وقتی خانیان می‌گوید

ادبیات کودک‌و‌‌نوجوان نیازمند فرم و نگاهِ زیبایی‌شناختی مشخصی است. کتاب‌های ایرانی انتخاب شده، نمونه‌ای از این افقِ آرمانی را نشان می‌دهند و کتاب‌های ترجمه‌ای انتخاب شده هم خاطره‌انگیزند و هم یادآور می‌شوند که ما چقدر «نویسنده» و چقدر «خواننده‌ای خوب» هستیم.[۲۴]
"""
"'سبک و ویژگی‌های نوشتاری خانیان"'

یک اثر، یک نویسنده

"'گفت‌وگوی محمدهادی محمدی با جمشید خانیان."'

"'نقطۀ اتصال خانیان به اندیشه‌های مدرن در داستان‌ها"'

هر داستان یک بعد شگفت‌انگیز دارد و آن «برساختگی» است. هر آنچه به این کیفیت نزدیک شود، حتی تاریخ، ابعاد واقعی خودش را از دست می‌دهد. بنابراین، آنچه رئالیست‌ها به‌عنوان «ثبت واقعیت عینی» از آن سرسختانه دفاع می‌کردند، وهمی بیش نبوده است؛ چرا که در داستان جایی برای «واقعیت عینی» و «به تمامی معنا واقعی» وجود ندارد. هرآنچه که هست محصول غیرمتعارف تخیل نگارندۀ آن است. پس، نقطه اتصال، « داستان» است. داستان، به‌مثابۀ یک امکان برای نوع دیگری از ساختن .[۲۶]

"'انتخاب نامی پریانی برای داستان گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکۀ جزیرۀ رنگ‌ها"'

پر بی‌راه هم نبوده است که ذهن خواننده با اسم کتاب، به سمت فانتزی هدایت شده است و البته داستان از جنس پریانی که مثلا «اندرسن» دارد هم نیست؛ اما عناصری در آن وجود دارد که تداعی کننده نوعی از فانتزی است که سعی می‌کند واقعیت موجود را به نفع خودش نادیده بگیرد. به نظرم این عناصر در کنشگری مثل «رهی» بیشتر است، اما در «خانم پارسا» به دلیل وضعیتی که دارد، عمیق‌تر است. بنابراین، علی‌رغم اینکه فضا و مکان احاطه شده کاملا واقعی است و ابعاد واقعی دارد؛ اما این کیفیت فانتاستیک است که تعیین کنندۀه است. این کیفیت در گفت‌و‌گوی کنش‌گرهای اصلی داستان تبلور پیدا می‌کند و این‌طور به‌نظر می‌رسد که دیگر ما تنها با رهی و خانم پارسا مواجه نیستیم، بلکه با یک «جادوگر» و «ملکه» نیز روبه‌رو هستیم.[۲۶]

"'اگر قرار باشد به کارنامه‌تان نگاه کنید چه می‌گویید"'

داستان «گفت‌و‌گوی جادوگر بزرگ ...» آخرین اثری است که از من چاپ شده است؛ اما اگر در حین نوشتنِ آن، این سوال را از من می‌پرسیدید، حتما پاسخ‌ام این بود: «این داستان مهم‌ترین و زیباترین اثری است که تابه‌حال نوشته‌ام. «اگر احساسی جز این می‌داشتم، امکان نداشت دست به قلم ببرم. همیشه اثری که در حال نوشتن اش هستم، شاهکار من است. این احساس تا زمانی با من است که آخرین و لذت بخش ترین قسمت نوشتن، یعنی بازنویسی‌های مکرر و ویرایش‌ها را انجام می‌دهم و درست زمانی که داستان برای چاپ می‌رود، انگار جای من به‌عنوان «نویسنده»، با جای من به عنوان «خواننده» تغییر می‌کند.[۲۶]

آثار و کتاب‌شناسی

کارنامه و فهرست آثار

داستان‌ها برای مخاطب کودک‌ونوجوان[۲۵][۱]

رمان‌ها
  1. "'«ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش»"' (۱۳۹۸)
  2. "'«گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکهٔ جزیرهٔ رنگ‌ها»"' (۱۳۹۷)
  3. "'«امپراتور کوتولهٔ سرزمین لی‌لی‌پوت»"' (۱۳۹۵)
  4. "'«یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب‌شده»"' (۱۳۹۱)
  5. "'«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»"' (۱۳۸۹)
  6. "'«غوص عمیق»"' (۱۳۸۸)
  7. "'«طبقهٔ هفتم غربی»"' (۱۳۸۷)
  8. "'«ناهی»"' (۱۳۸۶)
  9. "'«لاک‌پشت فیلی»"' (۱۳۸۵)
  10. "'«قلب زیبای بابور»"' (۱۳۸۲)
  11. "'«کودکی‌های زمین»"' (۱۳۷۶)
سایر داستان‌ها
  1. "'«شبی که جَرواسَک نخوانَد»"' (۱۳۸۲)
  2. "'«آریایی‌ها»"' (۱۳۸۲)
  3. "'«کوسه ماهی»"' (۱۳۸۱)
  4. "'«شب گربه‌های چشم سفید»"' (۱۳۸۰)
  5. "'«خشایارشاه»"'(۱۳۸۰)

داستان‌ها برای مخاطب بزرگسال[۲۵][۱]

رمان
  1. "'«یک نقش برای کاوه»"' (۱۳۷۸)
  2. "'«سُبور»"' (۱۳۷۶)
  3. "'«خداحافظ همفری بوگارت»"' (۱۳۷۶)
  4. "'«او»"' (۱۳۷۶)
سایر داستان‎‌ها
  1. "'«پَرقیچی»"' (۱۳۸۸)
  2. "'«حافظه‌ای برای ناقهٔ گوش شکافته»"' (۱۳۸۷)
  3. "'«فاصله‌های غریب»"' (۱۳۸۶)
  4. "'«گزیدهٔ ادبیات معاصر»"' (۱۳۸۰)
  5. "'«ننه دلاور»"' (۱۳۷۸)
  6. "'«ننه دلاور»"' (۱۳۷۸)
  7. "'«بازی روی خط ممنوع»"' (۱۳۷۵)
  8. "'«همیشه، همین‌ وقت، همین بازی»"' (۱۳۷۲)

نمایشنامه‌ها[۲۵][۱]

  1. "'«نقطه‌های کوچک در فاصله‌ای بسیار دور از خورشید»"' (۱۳۹۴)
  2. "'«مرگ ناصری»"' (۱۳۹۰)
  3. "'«راکب»"' (۱۳۸۹)
  4. "'«پنج‌شنبه»"' (۱۳۸۹)
  5. "'«اسماعیل اسماعیل»"' (۱۳۸۸)
  6. "'«تکرار»"'.(۱۳۸۸)
  7. "'«درون پیراهن یحیی»"' (۱۳۸۸)
  8. "'«روی نی‌بندی»"' (۱۳۸۸)
  9. "'«دهانی پر از کلاغ»"' (۱۳۸۸)
  10. "'«چهارمین نامه»"' (۱۳۸۸)
  11. "'«قتل آقای کاف»"' (۱۳۸۷)
  12. "'«روزی که زمین نان می‌شود»"' (۱۳۸۷)
  13. "'«تردید»"' (۱۳۸۷)
  14. "'«آه از دست این ویکتورهوگو»"' (۱۳۸۲)
  15. "'«حرف‌های عاشقانه»"'.(۱۳۸۲)
  16. "'«غول زنگی قلعهٔ سنگباران»"' (۱۳۸۱)
  17. "'«مثل کوچِ کاکایی‌ها»"' (۱۳۸۱)
  18. "'«جنگ»(مجموعه آثار نمایشی)"' (۱۳۸۰)
  19. "'«مرد کوچولویی پیدایش شد که می‌خندید»"' (۱۳۸۰)
  20. "'«عشق، سال ریکُن»"' (۱۳۷۹)
  21. "'«پرگار»"' (۱۳۷۹)
  22. "'«بازی نامهٔ بابور»"' (۱۳۶۶)
  23. "'«یک نیمروز در اتاق بازجویی»"' (۱۳۶۵)

آثار پژوهشی[۲۵][۱]

  1. "'«جست‌وجو در متن»"'، نقدوبررسی ۱۰ رمان ایرانی.(۱۳۸۰)
  2. "'«از زمینه تا درونمایه»"'، نقدوبررسی ۷ داستان‌ِکوتاه ایرانی.(۱۳۸۳)
  3. "'«وضعیت‌های نمایشی دفاع مقدس»"'، پژوهشی پیرامون تئاتر جنگ در ایران‌وجهان.(۱۳۸۳)

آثار ترجمه‌شده

  1. "'«همیشه، همین وقت، همین بازی»"'، در کتابی به نام «شام سرو و آتش»، توسط «ایونا نوویسکا»، در "آژانس انتشارات ملی کراکو KAW"، به زبان لهستانی ترجمه شده‌است.[۲۷][۲۵][۱]
  2. در کتابی به نام "'«شهر فرنگ ایرانی»"' داستان‌هایی از جمشید خانیان و نادر ابراهیمی، توسط "انتشارات سوتوچ svetoch" به‌روسی ترجمه شده‌ است.[۲۵][۱][۲۸]

فعالیت‌های ادبی[۲۵][۱]

  1. "'(۱۳۸۲تا۱۳۹۸)"'. مدیرداخلی و مسئول شورای بررسی کتاب انتشارات دو رود.
  2. "'(۱۳۹۵تا۱۳۹۸)"'. عضو دفتر تخصصی سینما.
  3. "'(۱۳۸۶تا۱۳۸۸)"'. عضو شورای تخصصی کانون نمایشنامه‌نویسان.
  4. "'(۱۳۸۰تا۱۳۸۴)"'. تدریس در دانشگاه سورۀ تهران و اصفهان.
  5. "'(۱۳۶۶)"'. همکاری با صداوسیما در رابطه با آموزش تئاتر و نگارش ۱۳ قسمت نمایش عروسکی برای نوجوانان، باعنوان «ضرب‌المثل‌ها»

سبک و ویژگی‌های آثار

جمشید خانیان جهان پيرامون و امكانات دنيای داستان را از آن خود می‌كند و این همان چيزی است كه منتقدان و مخاطبان نوجوان‌وبزرگ‌سال را ميخكوب آثار او می‌كند. مخاطبان ایشان خوب می‌دانند که برای ورود به دنيای داستان‌های او، بايد قدم‌به‌قدم با طرح‌واره‌های ذهنی او همراه شوند و در هرسطر و هرصفحه‌ برای رويارویی با شگفتی‌های معماروار داستان‌ها آماده باشند.
خانیان به ادبیاتِ بومی و اقلیمی توجه ویژه‌ای دارد و افسانه‌ها را در قالب‌های جدیدی برای کودکان بیان می‌کند و ارتباط زندگی شهری و همه‌گیرشدن آن بین نسل‌ها در آثار او به‌گونه‌ای است که رنگ و بوی تعلیمی و آموزشی نداشته باشد.
موضوع دیگر، توجه خانیان به ادبیات دراماتیک است که این توجه تأثیرگرفته از فعالیت او در حوزۀ ادبیات نمایشی است. هريک از داستان‌ها و نمايشنامه‌های خانیان دنيای تازه‌ای پيشروی مخاطب قرار می‌دهند. هيچ چيز در قلم و نگاه او تكراری نيست.[۸]

برخی از جوایز و افتخارات[۲۵][۱]

  1. (۱۳۹۳) "'«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»"': اثر برگزیدهٔ ibby، مکزیک.
  2. (۱۳۹۲) "'«یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب شده»"': برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتابِ سال «مهرِ طاها».
  3. (۱۳۹۱) "'«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»"':برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتابِ سال «مهرِ طاها».
  4. (۱۳۹۱) "'«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»"': برندهٔ نشانِ طلای لاک‌پشت پرنده.
  5. (۱۳۹۱) "'«طبقهٔ هفتم غربی»"': اثر برگزیدهٔ ibby (دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان، لندن).
  6. (۱۳۸۹) "'«غوص عمیق»"': برگزیدهٔ کتابِ سال شهیدغنی پور.
  7. (۱۳۸۸) "'«طبقهٔ هفتم غربی»"': برگزیدهٔ کتابِ سال شهیدغنی پور.
  8. (۱۳۸۸) "'«طبقهٔ هفتم غربی»"': برگزیدهٔ چهارمین دورهٔ جشنوارهٔ کتابِ برتر (به مناسبت هفدهمین دورهٔ هفتهٔ کتابِ سال جمهوری اسلامی).
  9. (۱۳۸۸) "'«طبقهٔ هفتم غربی»"': رتبهٔ نخست در هفتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان.
  10. (۱۳۸۸) "'«چهارمین نامه»"': برگزیدهٔ نخست ربعِ قرنِ کتاب دفاع‌ مقدس در حوزهٔ ادبیات نمایشی.
  11. (۱۳۸۸) "'«وضعیت‌های نمایشی دفاع‌مقدس»"': برگزیدهٔ نخست ربعِ قرنِ کتاب دفاع‌ مقدس در حوزهٔ پژوهش هنری.
  12. (۱۳۸۸) "'«شبی که جرواسک نخواند»"': برگزیدهٔ نخست ربعِ قرنِ کتاب دفاع‌ مقدس در حوزهٔ رمان نوجوان.
  13. (۱۳۸۷) "'«شب گربه‌های چشم سفید»"': برگزیدهٔ ششمین دورهٔ انتخابِ کتابِ سال ماهنامهٔ سلام بچه‌ها و پوپک.
  14. (۱۳۸۷) "'«شب گربه‌های چشم سفید»"': برگزیدهٔ جشنوارهٔ کتاب سال کودک‌ونوجوان کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان.
  15. (۱۳۸۷) "'«طبقهٔ هفتم غربی»"': برگزیدهٔ سال از نظر نویسندگان و منتقدان.

بررسی چند اثر

یک جعبه پیتزا برای ذوزنقۀ کباب شده

=خلاصۀ داستان

داستان دربارۀ خانواده‌ای سه نفره از طبقۀ میانه که پدر و مادر و دخترشان در شهری مانند تهران اجاره‎نشین هستند و البته شخصیت‌های فرعی که همسایگان و مدیر مجتمع‌اند، نیز کمک می‌کنند که این روایت پیش برود. پدر خانواده که دبیر ریاضی است، به‌اجبار و از روی کم‌توانی مالی، یک خانۀ ذوزنقه‌ای شکل پیدا می‌کند و ذوق‌زده این خبر را به همسر و فرزندش می‌دهد و آن‌ها به این آپارتمان اسباب می‌کشند. اما تنها پنج روز دراین خانه دوام می‌آورند. در این پنج روز رخدادهایی برای آن‌ها پیش می‌آید که ترکیبی از زندگیِ روزمره و واقعیت جادویی است. و در این سطح هم نویسنده با گزینش این گونه و سبک نوشتن نشانه‌هایی از روایت مدرن را از ذهن خود بازتاب می‌دهد. خانه‌ای که به ظاهر استوار است با وزیدن یک باد که البته نمی‌تواند باد باشد و آنچنان مرموز است که نشان از جنبه‌های واقعیت جادویی داستان دارد، درهم می‌ریزد. این درهم‌ریختگی برای این خانواده کوچک که یکی از شادی‌های روزمره‌شان می‌تواند خوردن پیتزا باشد، دلهره‌آور است. ریشه و علت درهم ریختگی را نمی‌دانند و کم‌کم با فرو رفتن در بخش‌های میانی داستان این دلهره از جنس دیگری می‌شود...[۲۹]

تحلیل و بررسی داستان
ناپایداری زندگی مدرن در روایت خانیان

داستانی که خانیان روایت کرده است، یک شاکلۀ اصلی دارد، و آن هم ناپایداری زندگی مدرن است. نویسنده از زبان راوی یعنی دختر خانواده، با کشیدن اشکال هندسی که بخشی از سازه‌های این روایت است، گذار دختر را از کودکی تا نوجوانی در خانه‌های گوناگون به‌نمایش می‌گذارد. حتی آدم‌ها را به سازه‌های هندسی تشبیه می‌کند و بدین ترتیب با این شکل‌های هندسی یکی از وجوه و ویژگی‌های نگاه مدرن و نوآور به داستان را ترسیم می‌کند. در حقیقت در داستان دو زبان، یکی زبان ادبی و دیگری زبان ریاضی با هم تنیده شده‌اند تا این داستان وجهی دیگر از دنیای مدرن را بازنمایی کند.[۲۹]
داستان، تصویرهایی ساده از نمادها و شکل‌های ریاضی و همچنین آدم‌ها و اشیاء پیرامون زندگی انسان‌ها دارد. تصویرها بخش روشنگر برای متن نیستند، بلکه بخشی از سازۀ داستان به‌شمار می‌روند. از جنبۀ احساسی نیز فضای داستان دلهره‌آور است؛ زیرا چیزی پنهان سبب این وضعیت شده است. این پنهان‌بودن، خود درجایی دیگر پنهان شده است. مدیر ساختمان چنین شخصیتی دارد. او می‌داند که این آپارتمان ذوزنقه‌ای شکل چرا وضعیت ناپدار دارد؛ اما به‌سبب منافعی که هرانسان طبقۀ میانه به آن آویزان می‌شود، رازها را همچون سرمایه برای خودش نگه می‌دارد.[۲۹]
همسایه‌ای بسیار مرموزتر که پیرمردی دیوار به دیوار آن‌ها است، بازتابی از تنهایی انسان مدرن است که فردیت یافته است و در ازای آن تنهایی را همزاد خود کرده‌ است، همزادی که تا انتهای دالان مرگ او را همراهی می‌کند. این شخصیت که حضورش در داستان با کلیدهای روایت پیوند خورده است، دلهره‌های وجودی را در این داستان به‌نمایش می‌گذارد و اما شخصیت محوری این داستان که همان روای داستان یا دختر خانواده به نام «آنا» در این جایگاه قرار گرفته تا انسان‌ها، مناسبات انسانی، رنج‌ها، و ناپایداری زندگی در جامعۀ مدرن را به قلم نویسنده به تصویر بکشد. آنا از همان دختران نوجوانی هستند که هر روزه چهره‌های آن‌ها را در شهرهای خود می‌بینیم. دخترانی که یا تک فرزند هستند یا نهایت یکی دو خواهر و برادر هم دارند. رفتارهای همانند هم، مانند عشق به فست فود، موسیقی، کتاب، دوستان دبیرستانی، که بازنمایی یک وجه ساده‌شده و سرگرم‌کنندۀ زندگی است، و مانند شکل‌های ریاضی به روشنی خود را بازتاب می‌دهند. اما آن سوی دیگر زندگی در این داستان، روایت بسیار پیچیده‌ای است که هر کنشی در آن می‌تواند آرامش خانه را به‌هم بریزد. با همه این ظرافت‌ها که در داستان وجود دارد، هنر خانیان این نیست که این رازها و فضای جادویی را به درون داستان کشانده است. هنر او به عنوان یک داستان‌نویس خوش تکنیک این است که روایت‌های خود را گزیده می‌نویسد. واژگان را می‌تراشد و صیقل می‌دهد و بعد در داستان خود به کار می‌گیرد تا داستانی سرشار از معنا و هنر آفریده شود.[۲۹]

قلب زیبای بابور

خلاصۀ داستان

داستان بابور پیش‌از تولد او شروع می‌شود.داستان دربارۀ مردی سیاه‌پوست و فقیر است که عاشق دختر ثروتمند‌ترین مردِ بندر می‌شود. پدر دختر با ازدواج آن دو مخالف است. اما دختر به کهور علاقه‌مند است و ازهمین‌رو شبانه از بندر می‌گریزد. پدرِ دختر وقتی از ماجرا آگاه می‌شود، اهالی بندر را که زندگی آن‌ها وابسته‌ به اوست تحریم می‌کند و این تحریم درصورت آوردن مرواریدی به نام حزبا به پایان می‌رسد. کهور که اینک صاحب دختر و پسری است به قصد یافتن مروارید راهی دریا می‌شود؛ اما هیچ‌گاه بازنمی‌گردد. سال‌های سختی بر مردم ملو می‌گذرد، تااین‌که بابور پسر کهور به دریا رفته و مروارید را پیدا می‌کند و بدین سان، سُرور و آزادی را به بندر ملو باز می‌گرداند.[۳۰][۳۱]

تحلیل و بررسی

قلب زیبای بابور، نوشتۀ جمشید خانیان یک فراداستان است که در پی به‌کارگیری شیوه‌های تازه و گریز از شیوه‌های سنتی است. ماجرای آن، داستانی راز‌آمیز، با موضوع عشق و بن‌مایه‌هایی از محبت و صلح است و حتی عنوان داستان نیز گویای همین عشق می‌باشد که با بیان آن داستان شازده کوچولو در ذهن مخاطبان پررنگ و عمیق خواهد شد.
راوی داستان مخاطبش را آماده می‌کند تا منتظر یک داستان واقعی نباشد؛ بلکه با به‌کارگیری عنصر خیال و توهم در داستان، وجه خیالی داستان را برای مخاطب نمایان می‌کند.
تقدیم‌نامۀ کتاب در حقیقت معرفی کنندۀ راوی داستان است و به این شکل راوی داستان را برای مخاطبان باورپذیرتر می‌کند.
داستان بابور، فراداستانی برای نوجوانان است که اصلی‌ترین شگرد آن استفاده از روابط بینامتنی است.[۳۲]

عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی

خلاصۀ داستان

«عاشقانه‌های يونس در شكم ماهی» روايت‌كنندۀ ماجرای دختر نوجوانی به نام سارا است كه استعداد عجيبی در نواختن پيانو دارد و رمان، مثل يک موسيقی ملايم و عاشقانه‌ای آرام و دوست‌داشتنی پیش می‌رود و ماجرای آن در زمان آغاز جنگ ايران و عراق اتفاق می‌افتد. خانوادۀ سارا درحال فرار از شهری هستند كه چند روزی است که زير آتش خمپاره‌های عراقی‌هاست و در اين مسير با پسری به نام يونس و مادربزگش، بی‌بی آشنا مي‌شوند.
يونس، پسر عجيب و غريب و باهوشی است كه خيلی زود جايش را در دل خانوادۀ سارا و همراهان‌شان باز می‌كند. اما سارا دلِ خوشی از يونس ندارد؛ چون او باعث شده است كه از كوكوی دوست داشتنی‌اش جدا شود؛ اما ماجراهایی در اين داستان اتفاق می‌افتد كه همه‌چيز را تغيير می‌دهد.[۳۳]

تحلیل و بررسی

«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»، داستان آدم‌های خاص، تراش‌خورده و استثنایی است و حتی خود داستان نیز خاص است. داستانی که عناصر مختلف آن حساب‌شده در کنار هم جای گرفته‌اند و با بیان انواع عشق و تولدِ آن در زمینۀ جنگ ساخته و پرداخته می‌شود. عاشقانه‌های یونس، نه یک داستان جنگی تمام‌عیار است و نه یک داستان سراسر عشقی، و آمیخته‌شدن جاذبه‌های عشق و جنگ در کنار هم روایت داستان را پیش می‌برد.[۹]
در این داستانِ سراسر تمثیل، یونس از عشق دنیوی خود به عشقی واقعی می‌رسد و عاشقانه در آن ذوب می‌شود. واژه‌ها در این داستان، ایستا و منجمد نیستند بلکه با پویایی خبر از جریان یافتن زندگی می‌دهند. آنچه در این رمان پررنگ است نگاه خانیان به واژه‌های نوساخته است تا نوعی تمثیلِ عاشقانه را در داستان ایجاد کند. یونس در این رمان شخصیتی است که داستان حول او می‌چرخد و برعکس به‌کاربردن واژه‌ها و جملات توسط او چالش ذهنی را برای مخاطبِ نوجوان به‌وجود می‌آورد تا علاوه‌بر جذابیت، رمزآلودگی داستان را نیز افزایش می‌دهد.[۹]
بهره‌مندی از شخصیت یونس آغازی برای تمثیلی کلان در ذهن خانیان است و تبلور واژگانی که از اصطلاحات موسیقی می‌گویند از مانندکردن زندگی به سونات‌های موسیقی خبر می‌دهد که برای هرکسی ریتم و آهنگی خاص دارد؛ گاه تند است و گاه کند. شخصیت‌های داستان خوب و بی‌نقص پرداخته شده‌اند و البته تا حدودی باورناپذیراند و پختگی و تجربۀ شخصیت‌ها با وجود کوچکی از نکات قابل توجه در این اثر می‌باشد.[۹]

کودکی‌های زمین

خلاصۀ داستان

کودکی‌های زمین روایتگر روزهای آغازین اشغال خاک ایران توسط نیروهای بعثی است. داستان دربارۀ نوجوانی به نام چمل است که خواهرش مریمی قرار است به‌زودی به خانۀ بخت برود. چمل، مریمی را بسیار دوست‌دارد و به‌همین‌خاطر، دوری از او برایش سخت است. وقتی مریمی به‌همراه شوهرش کُنار و ننه برای خرید عروسی به بازار می‌روند، چمل از خانه بیرون می‌آید و دود عجیب و غریبی را می‌بیند. دود در ذهن چمل غولی می‌شود و با او به گفت‌وگو می‌نشیند.[۳۴][۳۵]

تحلیل و بررسی

داستان دربارۀ نوجوانی به نام چمل است که با غولی خیالی به نام «کل‌کل‌اشتر» به گفت‌وگو می‌پردازد؛ ورودِ ناگهانیِ این عنصرِ افسانه‌ای، بافت یکدست و مستندگونۀ اثر را درهم می‌ریزد و اثر به‌قالب افسانه‌ای و تخیلی نزدیک می‌شود.این درحالی است که تلاش نویسنده برای بازتاب‌دادن وقایع عینی بیشتر قابل لمس است.[۳۶]
حضور این غول در کنار راوی داستان، به داستان شکلی چندبعدی می‌دهد. نویسنده آن‌چنان این غول را در وادی واقعیت‌ها طبیعی آفریده است که خواننده در چند مرحله احساس می‌کند که به‌راستی راوی در واقعیت بیرونی او را می‌بیند. ذهن پرتلاطم راوی، باعث شده است تا او در دنیای تخیل سیر کند و از موجودی تخیلی اما با قدرتی محدود کمک بگیرد. در بسیاری از مواقع که چمل احتیاج به یک مونس و همدم دارد، کل‌کل‌اشتر در مقابلش ظاهر می‌شود.[۳۶]
نویسنده از این منظر، سعی در نشان‌دادن عمق فاجعۀ جنگ دارد و از این طریق توانسته است که از شخصیت چمل به‌عنوان ابزاری بینا برای ثبت حوادثِ جنگ بهره گیرد. چمل در نیمۀ اول داستان تا حدودی شخصیت فردی خود را دارد؛ با تمام احساسات و معنویات درونی‌اش. و در نیمۀ دوم، یعنی بعد از ناپدیدشدن برادرش، عملاً فردیت خود را از دست می‌دهد و به‌عنوان ابزارِ دستِ نویسنده و در خدمت پیشبردِ اهداف وی قرار می‌گیرد.[۳۶]
جمشید خانیان در این داستان نگاه تازه‌ای به بچه‌ها در جنگ دارد. او حوادث را از دید نوجوانِ داستان، با عنصر باورهای افسانه‌ای و بومی پیوند می‌زند. ارتباط میان چمل و آن موجود خیالی حادثۀ تازه‌ای در ادبیات پایداری‌ است. خیال‌انگیزی، کشش و رمزوارگی داستان از نقاطِ برجسته و بدیع آن است. داستان در آبادان که زادگاه نویسنده است اتفاق می‌افتد و نویسنده شخصیت‌های داستانش را در بافتِ اقلیمی آبادان به‌خوبی پیاده می‌کند.[۳۶] [۳۶]


غوص عمیق

«غوص عمیق» یکی از آثار برگزیدۀ جمشید خانیان است که اساس آن برپایۀ باور و اعتقاد مردم جنوب شکل گرفته است و موضوع اصلی آن، گم‌شدن انگشتری حضرت سليمان است.
به‌اعتقاد جنوبی‌ها، انگشتری حضرت سليمان زمانی که به‌دست شيطان به دريا انداخته می‌شود، به دريای عمان می‌‏رسد و از آنجا به چشمه‏‌هایی سرازير می‌شود که در آن ماهی‌ای به نام «چيزکو» وجود دارد.
خالق «غوص عمیق» می‌گوید: استفاده از شخصيت‌‏ها و فضاهای فانتزی در این اثر مشهود است و تمام تلاشم براین بوده است تا داستانم در فضايی ميان واقعيت و خيال شکل گيرد.
اين رمان نوجوان را کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان به نمايشگاه کتاب تهران آورده است.[۳۷]

طبقۀ هفتم غربی

طنز عنصر تازه‌ای است که حضور کمرنگ خود را در «طبقۀ هفتم غربی» نشان می‌دهد همان طنزی که از دل فرهیختگی، جدیت و روشنفکرانه‌بودن شخصیت داستانی نویسنده می‌آید.[۱۵]
تفاوتِ مهم و قابل توجه در رمان «طبقۀ هفتم غربی»، ساختن موقعیت طنز از دل ترس است. همان چیزی که در هیچ‌یک از آثار خانیان وجود ندارد؛ اما در این رمان است که خانیان گوشه‌چشمی به طنز انداخته است. ساختن موقعیت طنز در رویایی امیرعلی با آسانسور و با نشان‌دادن رگه‌هایی از طنز که از دل ترس بیرون می‌زند و ناشناخته‌بودن این موجود ماشینی برای امیرعلی و حالت‌های او در مقابل آن، در رفت و بازگشت به طبقات مختلف شکل می‌گیرد.[۱۵]

ادسون آرانتس و خرگوش هیمالیایی‌اش

«ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» عنوان جدیدترین اثری است که به قلم جمشید خانیان از سوی بخش کودک‌ونوجوان منتشر شده است.
در آغاز با مطالعۀ نخستین صفحات این کتاب، تصور می‌کنیم با داستانی شبیه به «شازده کوچولو» روبه‌رو هستیم اما به‌تدریج با خواندن ادامۀ داستان، تصویر متفاوتی را در آن می‌بینیم.[۳۸]
خانیان در این کتاب، به لحظات نخستینی اشاره می‌کند که یک نویسنده قبل از شروع داستان سپری کرده است؛ لحظاتی که سعی می‌کند ذهنش را متمرکز کند و به تصاویر و موضوعات پراکنده‌‌‌‌‌ای که از فکرش می‌گذرد، انسجام بخشد. جزئیات را کنار هم بچیند و براساس آن داستانش را بنویسد. او می‌خواهد داستانی واقعی از واقعه‌ای هولناک بنویسد. از حادثه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان؛ اما وقتی کاغذ را روبه‌رویش می‌گذارد و به سبک و سیاق همیشگی‌اش با کشیدن یک خط حلزونی سعی می‌کند جزئیات دنیای داستانی‌اش را در ذهنش مجسم کند، سروکله یک پسر سیاه سوختۀ مو فرفری که لهجۀ جنوبی دارد پیدا می‌شود که به دنبال خرگوش هیمالیایی‌اش می‌گردد و اینگونه خیال و واقعیت را درهم می‌آمیزد.[۳۸]
نویسنده که قصد نوشتن یک داستان فانتزی را ندارد، تلاش می‌کند تا آرانتس را از ذهنش دور کند اما پسرک معتقد است که شخصیت اصلی داستان است و اصرار دارد که بماند. نویسنده می‌داند چه داستانی می‌خواهد بنویسد؛ ماجرایی که در سال۱۳۵۷ اتفاق افتاده است. زمانی که او به‌همراه خواهرش لیالی و دوست‌هایش در یک شب گرم نزدیک یک درخت بی‌عار پشت یک کلیسا در آبادان نشسته‌اند و فانتا می‌نوشند. او حتی با خودش قرار گذاشته است که قصه‌اش را با آواز عبدالحکیم حافظ، یک خوانندۀ عرب، آغاز کند اما در واقعیت، سینمایی به آتش کشیده شده و صدها نفر بی‌گناه در آن جان داده‌اند و نویسنده با قهرمانی روبه‌رو است که خواستار تغییر سرانجام ماجراست.[۳۸]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

    1. "'نشر روشنگران"'
  1. "'نشر افق"'
  2. "'انتشارات کانون پرورش فکری کودک‌ونوجوان"'
  3. "'انتشارات سوره مهر"'

تجدید چاپ‌ها

در فهرست منتشر شده از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان، «قلب زیبای بابور» که پیش‌تر در چندین چاپ در ۱۷ هزار نسخه منتشر شده بود در لیست تجدید چاپ قرار گرفت که این آمار تنها در سال۹۵ به ۲۰ هزار نسخه رسید تا شمارگان این اثر تا سال۱۳۹۸ به ۳۷ هزار برسد.[۳۹]

منبع‌شناسی

مقالاتی دربارۀ خانیان و آثارش

  1. نقد وبررسی رمانِ "'طبقۀ هفتم غربی"'، نوشتۀ فروغ علی‌شاهرودی، کتاب ماه کودک و نوجوان.نورمگز، اردیبهشت۱۳۸۹، شمارۀ۱۵۱، ۳۷تا۴۲
  2. نمای نزدیک؛ نقد و بررسی آثار جمشید خانیان، پژوهشنامۀ ادبیات کودک و نوجوان.نورمگز، زمستان۱۳۹۰، شمارۀ۵۲، ۸۱تا۸۳
  3. بینامتنیت در فراداستان "'قلب زیبای بابور"'، نوشتۀ نرگس باقری، مطالعات ادبیات کودک، پاییز و زمستان۱۳۹۳، شمارۀ۲، ۱تا۲۴
  4. رشد اخلاقی کودک در ادبیات داستانی و بررسی آثار داستانی خانیان از منظر رشد اخلاقی، نوشتۀ حسین شیخ رضایی، تفکر کودک، بهار و زمستان۱۳۸۹، شمارۀ۱، ۳۸تا۶۲
  5. بررسی مولفه‌های تمثیلی رمان "'عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی"' از جمشید خانیان، نوشتۀ سیداحمد حسینی‌کازرونی، سمیه آورند، محمدرضا شهبازی و سیدجعفر حمیدی، چاپ شده در مجلۀ تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی، پاییز۱۳۹۷، شمارۀ ۳۷، ۱۱۱تا۱۲۷
  6. برادرکشی در نمایشنامۀ "'دهانی پر از کلاغ"'، نوشتۀ نرگس آل‌مومن دهکردی و جهانگیر صفری، چاپ‌شده در مرجع دانش(civilica)، هفتمین همایش ملی متن پژوهی ادبی با عنوان نگاهی تازه به ادبیات کودک و نوجوان، تهران، هستۀ مطالعات ادبی و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی، ۱۳۹۸
  7. واکاوی عنصر زبان در رمان "'شبی که جرواسک نخواند"'، سمانه اسدی، کاووس حسن‌لی، مطالعات ادبیات کودک، سال نهم، پاییز و زمستان۱۳۹۷، شماره۲

پانویس

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ «جمشید خانیان و ورود به دنیای نوشتن». 
  2. «معرفی شاعران‌ونویسندگانِ کودک‌ونوجوان». 
  3. «جمشید خانیان در صحنۀ ایثار». 
  4. «صداهای مدرن در آثار جمشید خانیان». 
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ ۵٫۶ «خانیان نویسنده‌ای است که مخاطب؛ نوجوان را دست‌کم نمی‌گیرد». 
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ ۶٫۶ «خانیان معرف جریان‌های داستانی معاصر است». 
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ «حرف‌ونقل پدیدآور "قلب زیبای بابور"». 
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ «جمشید خانیان در همۀ لحظه‌هایش نویسنده است». 
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ «بررسی مولفه‌های تمثیلی عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی». 
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ «حقیقت زندگی را در نمایشنامه‌هایم می‌کاوم.». 
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ «گفت‌وگو با جمشید خانیان، نویسندۀ ادبیاتِ کودک‌ونوجوان». 
  12. «سالروز تولد جمشيد خانيان كه از ادبيات بزرگ‌سال به ادبيات نوجوان رسيد». 
  13. «تقابل افسانه و قصه‌های مدرن». 
  14. «نامۀ اعتراض جمشید خانیان به تلویزیون». 
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ ۱۵٫۳ ۱۵٫۴ ۱۵٫۵ http://ensani.ir/file/download/article/20120413153525-3089-229.pdf «شخصیت داستانی جمشید خانیان و آثار ادبی او»]. 
  16. «مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیان». 
  17. «خانیان تجلیل می‌شود». 
  18. «جمشید خانیان روی کاناپه سفید کتابخانۀ مونیخ نشست». 
  19. «حسد برده‌ام به خانیان». 
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ «مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیان در کانون». 
  21. «آتوسا صالحی و گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکۀ جزیرۀ رنگ‌ها». 
  22. «اقبال‌زاده: خانیان با دیالوگ، تفکر برمی‌انگیزد و مضمون می‌سازد». 
  23. «سه اثر راه یافته به فهرست افتخارِ دفترِ بین‌المللیِ کتاب برای نسل جوان». 
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ ۲۴٫۲ ۲۴٫۳ ۲۴٫۴ ۲۴٫۵ ۲۴٫۶ ۲۴٫۷ «کتاب‌ خاطره‌انگیز برای کودک‌ونوجوان به‌انتخاب جمشید خانیان». 
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ ۲۵٫۳ ۲۵٫۴ ۲۵٫۵ ۲۵٫۶ ۲۵٫۷ ۲۵٫۸ «داستان‌های خانیان برای مخاطب نوجوان». 
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ {{یادکرد وب{نشانی=https://ketabak.org/content/13891-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%A7-%D9%87%D9%85-%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%D9%85%D9%88%D9%82%D8%B9%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D9%81%D8%AA%7Cعنوان=گفت‌و‌گوی محمدهادی محمدی با جمشید خانیان}}
  27. «خانیان با پرقیچی و قوس عمیق می‌آید». 
  28. «آشنایی با نویسنده‌ای پراثر». 
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ ۲۹٫۳ «تحلیل و بررسی ‌‌‌داستانی با صدای مدرن». 
  30. «خلاصه‌ای از داستان قلب زیبای بابور». 
  31. «داستان قلبی به زیبایی بابور و شجاعتی فراتر از تصور». 
  32. «بینتامتنی در فراداستان قلب زیبای بابور». 
  33. «عاشقانه‌ای پاک از جمشید خانیان». 
  34. «خلاصه‌ای از داستان کودکی‌های زمین». 
  35. «جمشید خانیان روایتگر کودک‌و‌نوجوان». 
  36. ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ۳۶٫۲ ۳۶٫۳ ۳۶٫۴ «بررسی رمان کودکی‌های زمین روایتگر روزهای جنگ». 
  37. «رمان غوص عمیق و ماجرایی از باور مردم جنوب». 
  38. ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ ۳۸٫۲ «روایتی هولناک از یک واقعه به روایت‌گری جمشید خانیان». 
  39. «تجدید چاپ کتاب‌های جمشید خانیان». 

پیوند به بیرون

«یادداشت جمشید خانیان درباره نمایش «چند درجه سوتفاهم در مقیاس اتتلو»». ایران تئاتر، ۲۲ شهریور۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۴دی۱۳۹۸.