بدیعالزمان فروزانفر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۴۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| | |نام = بدیعالزمان فروزانفر | ||
| | |تصویر = Badi-ol-Zaman-Forouzanfar.jpg | ||
|عرض_تصویر= | |عرض_تصویر = 150px | ||
| | |توضیح تصویر = | ||
|نام | |نام اصلی = ""'محمدحسین بُشرویهای""' | ||
| | |زمینه فعالیت = | ||
| | |ملیت = | ||
| | |تاریخ تولد = ۱۴شهریور۱۲۷۶ه.خ | ||
| | |محل تولد = بُشرویه | ||
| | |والدین = ""'آقا شیخ علی بُشرویهای""' | ||
| | |تاریخ مرگ = ۱۶اردیبهشت۱۳۴۹ (۷۳سالگی) | ||
| | |محل مرگ = تهران | ||
| | |علت مرگ = | ||
| | |محل زندگی = | ||
| | |مختصات محل زندگی = | ||
| | |مدفن = باغ طوطی (صحن شاهعبدالعظیم) | ||
| | |در زمان حکومت = | ||
| | |اتفاقات مهم = | ||
| | |نام دیگر = | ||
| | |لقب = "'شیخ عبدالجلیل"'{{سخ}}"'ضیاء"'<ref> | ||
| | {{یادکرد وب|نشانی= http://www.iranicaonline.org/articles/search/keywords:FORUZ%C4%80NFAR|عنوان= آشنایی با بدیعالزمان فروزانفر}}</ref> | ||
| | |بنیانگذار = | ||
| | |پیشه = پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی، عضو [[فرهنگستان زبانوادب ایران]] | ||
| | |سالهای نویسندگی = | ||
| | |سبک نوشتاری = | ||
| | |کتابها = | ||
| | |مقالهها = | ||
| | |نمایشنامهها = | ||
| | |فیلمنامهها = | ||
| | |دیوان اشعار = | ||
| | |تخلص = | ||
| | |فیلمساخته براساس اثر = | ||
|گفتاورد= | |همسر = | ||
| | |شریک زندگی = | ||
|فرزندان = | |||
|تحصیلات = | |||
|دانشگاه = | |||
|حوزه = | |||
|شاگرد = | |||
|استاد = ادیب نیشابوری | |||
|علت شهرت = استاد برجستهٔ زبان و ادبیات فارسی | |||
|تأثیرگذاشته بر = | |||
|تأثیرپذیرفته از = | |||
|وبگاه = | |||
|imdb_id = | |||
|soure_id = | |||
|جوایز = | |||
|گفتاورد = | |||
|امضا = | |||
}} | }} | ||
'''بدیعالزمان فروزانفر''' | [[پرونده:فروزانفر.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"' نشسته از چپ بدیعالزمان فروزانفر بههمراه دخترش، شیخ علی بشرویهای (احمدی) پدر بدیعالزمان، سیدابوالمکارم نجفی، احمد نویم"']] | ||
[[پرونده:در کنار دانشجویان.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'فروزانفر در کنار دانشجویانش در [[دانشکده ادبیات دانشگاه تهران]]، سال۱۳۲۲"']] | |||
[[پرونده:بدیع الزمان فروزانفر.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'استاد فروزانفر، [[عبدالحسین زرینکوب]]، یحیی ماهیار نوابی در مؤسسهٔ طبی «همدرد» در پاکستان"']] | |||
[[پرونده:Asated va daneshgoyan.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'جمعی از اساتید و دانشجویان دانشکده معقول و منقول. از راست ردیف جلو: بدیعالزمان فروزانفر"'</center>]] | |||
[[پرونده:Badiozzaman.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'از چپ بدیعالزمان فروزانفر، ؟، [[علیاصغر حکمت]]، ؟، ؟، سیدجواد ضهیرالاسلام (نایبالتولیه مدرسه)"'</center>]] | |||
"'بدیعالزمان فروزانفر"' مولویپژوه، پژوهشگر، مصحح، مترجم، شاعر، منتقد، مدرس دانشگاه تهران، عضو [[فرهنگستان زبانوادب فارسی|فرهنگستان زبان]] و سیاستورز بود که عمدهٔ شهرتش بهسبب مولویشناسی و مطالعات گسترده و عمیق در این حوزه است. | |||
<center>* * * * *</center> | |||
بزرگانِ ادبیات، فروزانفر را محقق و دانشمندی نستوه در عرصهٔ تحقیقات ادبی و عرفانی میدانند. او را بهسبب دانش عمیق و پرمایهاش در زبان و ادبیات فارسی و عربی و احاطهای که در حوزههای عرفان، منطق و حکمت داشت، «استاد استادان»<ref>{{یادکرد|نویسنده=|مقاله= بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر|ژورنال= دانشکده ادبیات و علومانسانی|تاریخ=۱۳۵۴|دوره=|شماره= ۱|صفحه= ۱}}</ref> لقب دادهاند. نیز او را که عمری در راه مولاناپژوهی با "مثنوی" و دیگر آثار مولانا حشرونشر داشته، همپایهٔ مصحح برجسته مثنوی «رینولد نیکلسون» سوئدی میدانند. آثار قلمی استاد فروزانفر در حوزهٔ مولویشناسی هنوز از مهمترین و اصلیترین مرجع و مأخذ پژوهشگران کنونی است. | |||
== | نام فروزانفر یادآور کتاب "'«شرح مثنوی شریف»"' است حاصل چهل سال تحقیق و پروهش راستین او در حوزه عرفان. بدیعالزمان مولویشناسِ برجسته معاصر در خانوادهای مذهبی و اهل دانش تربیت مییابد. از همان دوران کودکی و نوجوانی نبوغش در شعر و شاعری مایه اعجاب صاحبدلان و اهالی شعر بود. همان زمان که در منزلِ «میرزاآقای جواهری» پدر «محمود فرخِ» شاعر که دیدارگاه اهل ادب و فضل بود در پاسخ به حاضران گفت: «چه نوع شعری بخوانم؟ قصیده؟ غزل؟ قطعه؟ مثنوی؟ کدام یک؟» گفتند قصیده زیرا دشوارترین قالب شعری است. بدیعالزمان گفت: «از قصاید عربیام بخوانم یا از قصاید فارسیام»<ref name="قصیدهخوانی بدیعالزمان؟">{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|ص=۱۸}}</ref> حاضران با شنیدن این سخن در شگفت شدند و حیرتزده به دو قصیده عربی و فارسی او گوش سپردند. | ||
در کودکی قرآن را ازبر میکند. پس از فراگیری مقدمات علوم قدیم نزد پدر، به حوزهٔ درس ادیب نیشابوری استادِ بهنام مشهد راه مییابد و پس از مدتی در شمار شاگردان برجستهٔ او درمیآید. در سن شانزدهسالگی است که برای همیشه راهی تهران میشود. در آغاز با اشعاری که سروده بود آوازه شاعریاش در همه جا میپیچد تا جایی که گفته شده با سرودن قطعهای در وصف بهار و مدح قوامالسطه والی خراسان عنوان "'«بدیعالزمان»"' را از او میگیرد.<ref name="فروزانفر">{{یادکرد|نویسنده=زرینکوب|مقاله= بدیعالزمان فروزانفر |ژورنال= زیباشناخت|تاریخ= ۱۳۸۱|شماره= ۷|صفحه= ۳۵۷تا۳۶۰}}</ref> | |||
فروزانفر در تهران آشنایی با اهالی علم و فضل چون علامه «[[محمد قزوینی]]»، «شمسالعلماء گرکانی»، «ذکاءالملک فروغی»، «میرزا رضاخان نائینی» و شماری دیگر را غنیمت میشمرد و از محضرشان بهرهها میبرد. پس از ورود به عرصه سیاست، شعر و شاعری را کنار میگذارد. دیگر خوش ندارد او را به شاعری بشناسند. «او جز در مواقع لزوم شعر نمیگفت و چون دوست هم نمیداشت که به شاعری مشهور شود بدون هیچ اجباری شاعری نمیکرد.»<ref name="استاد استادان">{{یادکرد|نویسنده=|مقاله= بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر|ژورنال= دانشکده ادبیات و علومانسانی|تاریخ= ۱۳۵۴|شماره= ۱|صفحه= ۱۶}}</ref> در اثر همین علاقه به سیاست بود که در سال۱۳۲۸ وارد «مجلس سنا» و سپس «مجلس موسسان» میشود. | |||
فروزانفر بهگواه اساتید، همکاران و شاگردانش، استادی بیبدیل بود که در کنار علم و دانش فراگیر و کمنظیرش در حوزهٔ ادبیات فارسی و عربی، هوش سرشار و حافظه فوقالعاده و شخصیتی مطبوع و شوخطبع داشت. او که از زمان تأسیس دانشگاه تهران، استاد [[دانشکده ادبیات دانشگاه تهران|دانشکدهٔ ادبیات]] شد، نخستین اثرش با عنوان «سخن و سخنوان» را در دو جلد بهسال۱۳۱۲ منتشر کرد که [[عبدالحسین زرینکوب]] این اثر تحقیقی در زمینهٔ شعر و شاعران را "'«یک حادثه ادبی عصر»"' توصیف میکند.<ref name="حادثه عصر">{{پک|دهباشی|۱۳۹۰|ک= یادنامهٔ بدیعالزمان فروزانفر|ص=۱۰۶}}</ref> | |||
فروزانفر بیش از شاعری به محقق و پژوهشگری نستوه در عالم مولویپژوهی مشهور است. عشق و علاقه به مولانا و آثارش چنان شوق و اشتیاقی در نهادش شعلهور کرد که عمری را در تحقیق و تدقیق در حوزهٔ عرفانپژوهی گذراند. اساتید او بهویژه «ادیب پیشاوری» که خود دلسوختهٔ مولانا بود در ایجاد این شیفتگی و عشق تأثیر بسزایی داشت.<ref name="ادیب پیشاوری"/> حاصل سالهای شوریدگی و حشرونشر با آثار مولانا تألیف آثاری چون "'«شرح مثنوی شریف»"'، "'«خلاصه مثنوی»"'، "'«احادیث و قصص مثنوی»"'، تصحیح "'«کلیات دیوان شمس»"' و... است. | |||
فروزانفر سفرهای علمی بسیاری نیز به کشورهایی چون آمریکا، انگلیس، هندوستان، پاکستان، عراق، سوریه و... داشت و در کنفرانسها و سمینارهای علمی نماینده ایران و سخنرانی جلسات بود. | |||
آثار فروزانفر پیوسته از سوی نشرهای مختلف تجدیدچاپ میشود. بهگواه دادههای [http://www.ketab.ir/ خانه کتاب] «شرح مثنوی شریف» در سه جلد، سال۱۳۹۰ به چاپ پانزدهم رسید، «احادیث و قصص مثنوی» در سال۱۳۹۳ به چاپ هفتم و «زنده بیدار» در سال۱۳۸۹ به چاپ ششم. | |||
تاکنون چهار جشنواره «جایزه بدیعالزمان فروزانفر» برگزار شده که نخستینِ آن با شعار «از قونیه به بشرویه» در سال۱۳۹۲ در تهران و آخرین جشنواره، سال۱۳۹۵ در بشرویه زادگاه فروزانفر برگزار شده است.<ref name="جایزه فروزانفر">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.irna.ir/news/3426202/%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B1|عنوان= جشنواره جایزه بدیعالزمان فروزانفر|ناشر =ایرنا|تاریخ =|تاریخ بازدید= ۲۳تیر۱۳۹۸}}</ref> | |||
==از میان یادها== | |||
===تشبیه به فروزانفر=== | ===تشبیه به فروزانفر=== | ||
[[نصرالله فلسفی]] میگفت: اول بار که عیسی صدیقاعلم، وزیر فرهنگ شد با [[سعید نفیسی]] و بدیعالزمان فروزانفر و [[عباس اقبال آشتیانی]] برای تبریکگویی به منزلش رفتیم. پاییز بود و هوا کمی سرد و فروزانفر پالتو داشت. موقع خداحافظی، صدیقاعلم بهاحترام مقام علمی فروزانفر پالتوی او را برداشت تا بر او بپوشاند. فروزانفر که از وزرای پیش از صدیق چنین ادبی ندیده بود از پوشیدن پالتو اِبا و خود را کج و دور میکرد و میکوشید که پالتو را از صدیق بگیرد و خودش بر تن کند. صدیق برای آرامکردنِ فروزانفر گفت: «اشکالی ندارد، بگذارید بر شما بپوشانم. این کار از آدابِ جدید است و وظیفۀ میزبان. من هم وقتی به آمریکا رفته بودم، به دیدن فورد متمول رفتم. او با وجود تفاوت سن و مقام خود، پالتوی مرا گرفت و من پوشیدم.»{{سخ}} | |||
[[نصرالله فلسفی]] میگفت: اول | پس از خروج از خانۀ صدیق، فروزانفر گفت: «رفقا دیدید که صدیق چه بدجنسیای کرد.» پرسیدیم: «مگر چه کرد؟» گفت: «مرا به خودش تشبیه کرد و خودش را به فورد[!]» | ||
پس از خروج از خانۀ صدیق، فروزانفر گفت: | |||
===چه نوع شعری بخوانم؟=== | |||
پسری سیزده یا چهاردهساله همراهِ پدر به محفلی از بزرگان فضل و ادب مشهد میرود به خانه میرزاآقای جواهری پدر محمود فرخِ شاعر از رجال سرشناس مشهد که منزلش محط بزرگان ادب خراسان بود. پدر در مجلس میگوید: | |||
:«این آقا جلیل پسر من هم شعر میگوید.»{{سخ}} | |||
میرزاآقا جواهری و دیگران از او خواستند از اشعارش چیزی بخواند. پسر با همان لحن مخصوص به خودش گفت: | |||
:<font color=green>"'«چه نوع شعری بخوانم؟ قصیده؟ غزل؟ قطعه؟ مثنوی؟ کدامیک؟»"'</font> حاضران حیرتزده شدند که این نوجوان در چنین سنوسالی با همهٔ قالبهای شعری آشناست. یکی از حاضران گفت: «قصیده بخوان.»{{سخ}} | |||
پسر گفت: <font color=green>"'«از قصاید عربیام بخوانم یا فارسیام؟»"'</font>{{سخ}} | |||
حیرت حاضران صدچندان شد و با ناباوری گفتند: «از هر دو بخوان!» او در آن مجلس دو قصیده از قصایدش یکی را بهزبان فارسی و دیگری را بهزبان عربی خواند. فرخ میگوید: | |||
:«پدرم روی به من کرد و گفت: «بیین این بچهٔ سیزده چهاردهساله چه طبع شعری دارد و چه مقامی در ادب یافته و تو در سن بیستوچهارسالگی چنین و چنانی.»{{سخ}} | |||
باز میگوید: «تا سالها پدرم سرکوفتِ این نوجوان را به من میزد.» این نوجوان کسی نبود جز بدیعالزمان.<ref name="قصیدهخوانی بدیعالزمان"/> | |||
===به بُشرویه پشت نمیکرد=== | |||
فروزانفر ارادت و علاقهٔ خاصی به زادگاهش، بُشرویه، از شهرستانهای خراسان جنوبی داشت و همیشه از صفای مردان و بزرگان آن تعریف میکرد. وقتی در کلاس درس میگفت، سعی میکرد صندلیاش رو به بشرویه باشد. در یکی از روزها که کلاس درس بهعلت برخی تعمیرات تغییر کرده بود استاد بهمحض ورود به کلاس، این طرف و آن طرف را نگاه کرد و جای صندلی خود را تغییر داد. وقتی دانشجویان علت را پرسیدند. گفت: «من هیچوقت پشت به بشرویه نمینشینم.»<ref>{{پک|انجمن آثار و مفاخر فرهنگی|۱۳۸۸|ک= زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر|ص=۲۳}}</ref> | |||
===آب و جارو کردن برای علم=== | |||
{{گفتاورد تزیینی|ادیب نیشابوری استاد فروزانفر شاگردانی داشت. هر روز صبح تاریکروشن هریک از شاگردها بهنوبت مؤظف بود حجره را آب و جارو کند. استاد دو سیر گوشت هم داشت. آن شاگرد باید پس از نظافت، برای استاد آبگوشتی بار میگذاشت و چای دم میکرد تا ادیب بیدار شود. بیدار بود، بلند شود. یک چای مایهدار بهش میدادند تا حالش جا بیاید و آماده شود برای درسدادن. از وقتی که فروزانفر شاگردش میشود، میگوید: | |||
:«نوبت این خدمت را دیگر به هیچکس ندادم.»{{سخ}} | |||
هر روز میرفت و حجره را آب و جارو میکرد و به کارهای دیگر میرسید. با این کار به استاد خودش احترام نمیگذاشته، چراکه استاد میزد پس گردنِ یکی دیگر از شاگردان که نوبتش بودتا بیاید کار کند؛ بدیعالزمان با این کار به خودش احترام میگذاشته است. روزهای پنجشنبه و جمعه که تعطیل بود طلبهها میرفتند تفریح، میرفتند به کوه سنگی و این طرف و آن طرف. اما فروزانفر این روزها دورهٔ معلقات سبع را در خدمت ادیب میخواند و میگذراند.<ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص= ۲۴۸}}</ref>}} | |||
===سردی شاه با بدیعالزمان=== | |||
فروزانفر یک بار بهشکل خصوصی به یکی از دوستانش که برای مقابلهٔ "رسالهٔ قشیریه" پیش او رفته بود، گفت: :«من شبهای محرم به دربار میروم و وقایع تاریخی کربلا را برای اعلیحضرت و درباریان شرح میدهم.»<ref name="شاگرد استاد"/> پس از کودتای ۲۸مرداد شاه بهسبب شعری که بدیعالزمان برای مصدق سروده بود با او سرد شده بود. | |||
===حافظه بیبدیل فروزانفر=== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[شفیعی کدکنی]] شاگرد فروزانفر دربارهٔ حافظه کمنظیر استاد در دوران کهنسالی میگوید: | |||
:در زمانی که استاد فروزانفر به تألیف «شرح مثنوی شریف» اشتغال داشتند، روزی برای دیدنشان به منزلشان رفتم. فروزانفر مشغول نوشتن بود. میدیدم که استاد عبارات طولانی کتابهایی مانند احیاء در تفسیر امام فخر و... را عیناً از حافظه نقل میکنند. مثلاً بدون رجوع به اصل کتاب، مینوشت که در جلد فلان احیا، صفحهٔ فلان، چاپ فلان چنین آمده است و بعد تمام آن مطلب را از روی حافظهٔ خویش نقل میکرد. البته استاد پس از نوشتن، مطالب را با اصل کتاب مقابله میکرد و هرگز احتیاط علمی را ترک نمیگفت.<ref name="ادیب پیشاوری"/>}} | |||
===دوشیزهٔ مشکین شیرازی=== | |||
[[سیمین دانشور]] سالها شاگرد فروزانفر بود. در کلاسها غرق تدریس استاد و علم کمنظیرش میشد. مولوی که تدریس میکرد سیمین گمان میکرد که تازه از قونیه آمده است. روزی از او میپرسد: «استاد! شما عارفید؟»{{سخ}} | |||
فروازنفر گفت: <font color=#FF0090>"'«نه دوشیرهٔ مِشکین شیرازی!»"'</font>{{سخ}} | |||
سیمین را بهعلت پوست سبزهای که داشت، مِشکین خطاب میکرد.<ref name="خاطرات سیمین">{{پک|انجمن آثار و مفاخر فرهنگی|۱۳۸۸|ک= زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر|ص= ۹۹}}</ref> | |||
===قاطرهای دماوندی=== | |||
روزی [[ایرج افشار]] بههمراه [[منوچهر ستوده]] پس از گردش کوهستانیِ چندروزه به دیدن فروزانفر میروند. به آنها میگوید کجا بودید که چهرههایتان تافته و سوخته شده است؟ میگویند: «از این کوه به آن کوه و از این دره به آن دره و از این آبادی به آن آبادی رفته بودیم.» فروزانفر نگاهی تابناک به آنها میکند و میگوید: "'«حقا روی قاطرهای دماوندی را سیاه کردید.»"'<ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص= ۲۴۶}}</ref> | |||
===یو آر وری ماچ بیزی=== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[علیاشرف صادقی]] شاگرد فروزانفر ندانستن زبانهای خارجی را تنها نقص استاد اندیشمند خود میداند و میگوید: | |||
:استاد دهپانزده سال آخر عمرش مشغول آموختن انگلیسی شده بود و کموبیش میتوانست از تحقیقات غربیها دربارهٔ مثنوی استفاده کند. گاهگاه سر کلاس یک جمله انگلیسی با لهجه فارسی میپراند. یک بار با لهجه جذاب و شیرنش گفت، استاد فرنگی به من نوشته است: «میدانم که «یو آر وری ماچ» (با آی بسیار کشیده) بیزی (با ای کشیده).»<ref name="شاگرد استاد"/>}} | |||
===مایهٔ تحسین رئیسجمهوری عراق شد=== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[عبدالحسین زرینکوب|زرینکوب]] که وسعت آگاهی و دانش عمیق فروزانفر را مایهٔ اعجاب بزرگان میداند، تجربهای دارد از مسافرت علمی به عراق در کنار استادش. در این سفر شاهد علاقهٔ ادبا و بزرگان عرب به شخصیت و سخنان فروزانفر میشود. اطلاعات فروزانفر دربارهٔ اخبار و اشعار عرب حتی «عبدالکریم قاسم» رئیسجمهوری وقت عراق را بهشدت تحت تأثیر قرار داده و در یک مهمانی رسمی فروزانفر حتی بیش از ادباء سوریه و مغرب برای قاسم مایهٔ تحسین و اعجاب شده بوده است. بهگفتهٔ زرینکوب در دهلی، کلکته، لاهور و در کراچی درخشندگی شخصیت او نامآوران سیاست را مجذوب میکرد.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۵۱|ک= مجموعه مقالات و اشعار|ص= ۱۰و۱۱}}</ref>}} | |||
===پیراهن سبز=== | |||
[[صادق کیا]] از شاگردان فروزانفر خاطرهای از قدرتنمایی حافظه استادش میگوید: | |||
:روزی در کلاس نشسته بودیم که استاد تدریس را شروع کرد. حین تدریس، دختری با پیراهن سبز وارد کلاس شد. استاد که بسیار ظریفبین و دقیق بود، سبزیِ پیراهن شاگرد را دستمایه کرد و بلافاصله ابیاتی از شعرای قدیم دربارهٔ پیراهن سبز خواند؛ چون بیت زیر: | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:#FF0090}}{{ب|"'پیراهن سبز بر درختان"'|"'چون جامهٔ عید نیکبختان"'}}{{پایان شعر}} | |||
آنقدر خواند تا به چهل بیت رسد. چهل بیت از شاعران مختلف دربارهٔ پیراهن سبز.<ref name="شاگرد استاد"/> | |||
===پرسید: کافی است؟ گفتم: بلی=== | |||
[[فتحالله مجتبایی]] بنیانگذار مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی در ایران که روزگاری شاگرد فروزانفر بود، میگوید: «از او پرسیدم. استاد ظاهراً [کلمهٔ] خاموش بهمعنای کنونی آن قبل از قرن ششم بهکار نرفته است. استاد دستی به ریش خود کشید و در همان حال که مشغول حرکت بهسوی درب خروجی دانشکده بود، شروع به خواندن شواهدی از شعرای قبل از قرن ششم کرد که «خاموش» را به این معنی بهکار برده بودند و آنقدر شاهد نقل کرد کرد تا به سهراه ژاله رسیدیم. بعد پرسید: کافی است؟ گفتم: بلی.»<ref name="شاگرد استاد"/> | |||
===بعضیها صدرو هستند=== | |||
{{گفتاورد تزیینی|[[پرویز ناتل خانلری]] در جایی نقل میکند: | |||
:زمانی که شاه پس از بازگشت به ایران برای برگزاری جشن اول مهر به دانشگاه تهران آمده بود، هنگام گذشتن از مقابل صف رؤسای دانشکدهها وقتی به فروزانفر در کنار دکتر «احمد فرهاد» رئیس وقت دانشگاه تهران میرسد، رویش را برمیگرداند و میگوید: "'«بعضیها دورو هستند، سهرو هستند، صدرو هستند»"' و میگذرد. فروزانفر پس از گذشتن شاه با زیرکی همیشگی خود خطاب به فرهاد میگوید: «دکتر فرهاد اعلیحضرت با شما بیمهری کردند؟»<ref name="شاگرد استاد"/>}} | |||
===ذکر خیر فروزانفری=== | |||
[[محمد پروین گنابادی]] نقل میکند که فروزانفر در مشهد ساکن بود که روزی درِ منزل او را میزنند. از اهل منزل یکی به دم در میرود و میآید به فروزانفر میگوید: آقای فلان (یکی از شعرای مشهد) آمده است. فروزانفر شروع به بدگویی میکند که این مردک احمق میآید و وقت ما را میگیرد. سرانجام میگوید که بگو بیاید داخل. بهمحض ورود مهمان، فروزانفر از جا برمیخیزد و میگوید آقا چقدر لطف کردید تشریف آوردید، خیلی مسرور شدم. همینالان ذکرخیر جنابعالی بود. این نوع ذکر خیر نزد همقطاران فروزانفر به "'«ذکر خیر فروزانفری»"' معروف شده بود.<ref name="شاگرد استاد"/> | |||
===مملکت را باش!=== | |||
مرحوم دکتر «جمال رضایی» استاد [[دانشکده ادبیات دانشگاه تهران]] از شاگردان سابق فروزانفر که گرچه نامش جمال بود بهرهٔ چندانی از زیبایی و جمال نبرده بود، نقل میکند که روزی برای انجام کاری به وزارت فرهنگ سابق (آموزش و پروزش کنونی) در خیابان اکباتان میرود. فروزانفر را هم در آنجا میبیند. یکی از اعضای عالیرتبهٔ وزارتخانه بهنام زینالعابیدن سلامت (قمی) نیز نفسزنان وارد اطاق میشود و شروع میکند به نالیدن از سلامتی خود. فروزانفر که خوشطبع و بذلهگوست با دیدن این دو فرد همزمان سلامتی و زیبایی را کنار هم جمع میکند و میگوید: "'«مملکت را باش! این سلامتش است و این یکی هم جمالش.»"'<ref name="شاگرد استاد"/> | |||
===علاقه شاه به فروزانفر=== | |||
علاقه و توجه شاه و دربار به فروزانفر تاحدی بود که روز تشیع جنازه او در مسجد سپهسالار اسدالله علم وزیر دربار و مهرداد پهلند وزیر فرهنگ و هنر و شوهرخواهر شاه و بعضی دیگر از وزرا و درباریان در راهروی مسجد و جلوی در ورودی شبستان صاحبعزایی میکردند.<ref name="شاگرد استاد"/> مراسم پُر بود از دانشجویان و اهالی علم و ادب. | |||
[[پرونده:Sange ghabr.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'سنگ قبر استاد فروزانفر"'</center>]] | |||
===ماجرای سنگ قبر بدیعالزمان=== | |||
سنگ قبر فروزانفر نیز خود ماجرایی است. [[شفیعی کدکنی]] در مقالهای مینویسد: «اولیای محترم حضرت عبدالعظیم (بهصرف گذشت سی سال و رفع مانع فقهی) قبر بدیعالزمان فروزانفر، بزرگترین استاد در تاریخ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ ایران زمین را بهمبلغ یکمیلیون تومان (در آن زمان قیمت یک اتومبیل پیکان دست سوم) به یک حاجیبازاری فروختند. هیچکس این حرف را باور نمیکند. من خود نیز باور نمیکردم تا ندیدم.»<ref name="قبر استاد">{{یادکرد وب|نشانی= http://tarikhirani.ir/fa/news/4/bodyView/998/%D8%A7%D8%B2.%DA%86%D9%86%DB%8C%D9%86.%D9%85%D9%84%D8%AA%DB%8C.%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87.%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF.%D8%AA%D9%88%D9%82%D8%B9.%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8%D9%87.%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C.%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%9F.%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C.%D8%A7%D8%B2.%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF.%D8%B4%D9%81%DB%8C%D8%B9%DB%8C.%DA%A9%D8%AF%DA%A9%D9%86%DB%8C.%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87.%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC.%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1.html|عنوان= از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟}}</ref> | |||
شفیعی ادامه میدهد که: «قصه از این قرار بود که روزی خانمی به منزل ما زنگ زدند و گفتند: «من الان در روزنامه اطلاعات مشغول خواندن مقالهٔ شما دربارهٔ استاد بدیعالزمان فروزانفر هستم.» به ایشان عرض کردم که من در هیچ روزنامهای مقاله نمینویسم حتی «اطلاعات»، حتماً از کتابی نقل شده است. ایشان، آنگاه خودشان را معرفی کردند: خانم دکتر گلگلاب، استاد دانشگاه تهران، بهنظرم دانشکده علوم. پس از این معرفی دانستم که ایشان دختر مرحوم دکتر [[حسین گلگلاب]] استاد برجسته دانشگاه تهران هستند که عمّه ایشان، خواهر مرحوم دکتر گلگلاب، همسر استاد فروزانفر بود. آنگاه خانم دکتر گلگلاب با لحن سوگوار مُصرّی خطاب به من گفتند: «آیا شما میدانید که قبر استاد فروزانفر را اولیای حضرت عبدالعظیم به یک نفر تاجر بهمبلغ یکمیلیون تومان فروختهاند؟» من در آن لحظه، به دست و پای بمردم؛ ولی باور نکردم تا خودم رفتم و به چشم خویشتن دیدم. در کجای دنیا چنین واقعهای، آنهم در پایان قرن بیستم، امکانپذیر است؟ از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟»<ref name="قبر استاد"/> | |||
==زندگی و یادگار== | |||
===زیر و بم زندگی<ref>{{پک|رفعتی|۱۳۸۷|ک= احوال و آثار بدیعالزمان فروزانفر|ص= ۱۷و۱۸}}</ref>=== | |||
* "'۱۲۷۶"' ه.ش: در بشرویه، یکی از شهرهای استان خراسان جنوبی، در خانوادهای از اهل علم، دیده بهجهان گشود. (سال۱۲۸۳ هم بهعنوان سال تولد وی ذکر شده است.) | |||
* "'۱۲۹۷"': در ۲۴سالگی (بهروایتی ۱۶سالگی) به مشهد رفت و از محضر درس [[ادیب نیشابوری]] و دیگر علما بهره برد. | |||
* "'۱۲۹۸"': قصیدۀ بهاریهای در مدح احمد قوام، والی خراسان سرود و صله و پاداش بههمراه لقب «بدیعالزمان» از وی دریافت کرد. | |||
* "'۱۳۰۳"': آغاز اقامت در تهران. | |||
* "'۱۳۰۵"': بهسمت معلمی مدرسه دارالفنون منصوب شد و به تدریس فقه و عربی پرداخت. | |||
* "'۱۳۱۲"': اولین اثر خود را با عنوان [[سخن و سخنوران]] در دو جلد تالیف کرد. | |||
* "'۱۳۱۸تا۱۳۱۳"': معاونت دانشکده معقول و منقول (الهیات) را برعهده گرفت. | |||
* "'۱۳۱۴"': کتاب رساله در "'تحقیق احوال زندگانی مولانا جلالالدینمحمد، مشهور به مولوی"' را نوشت که در حکم رسالهای برای ورود به کار علمی دانشگاهها بود؛ به اخذ گواهینامۀ دکتری از دانشگاه نائل آمد. | |||
* "'۱۳۱۵"': ریاست موسسۀ وعظ و خطابه را برعهده گرفت و سالیان دراز این مسئولیت را عهدهدار بود؛ وفات مادر فروزانفر. | |||
* "'۱۳۱۷"': با خانم «رخشنده گلگلاب» ازدواج کرد که حاصل آن، سه فرزند به نامهای «نوشین»، «فرانک» و «شیرین» شد؛ شیرین فرزند خردسال فروزانفر در پنجسالگی دار فانی را وداع گفت. | |||
* "'۱۳۱۸"': بهرتبۀ استادی دانشگاه ارتقاء پیدا کرد؛ کتاب "'خلاصۀ مثنوی"' را تالیف و شرح نمود. | |||
* "'۱۳۲۳تا۱۳۲۶"': ریاست دانشکدۀ معقول و منقول (الهیات). | |||
* "'۱۳۲۷"': کتاب "'دستور زبان فارسی"' را بههمراه چهار تن از استادان برجستۀ دانشگاه نوشت. | |||
* "'۱۳۲۸تا۱۳۳۱"': نمایندۀ انتصابی مجلس سنا و سپس مجلس موسسان گردید. | |||
* "'۱۳۳۳"': کتاب "مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی" را نوشت. | |||
* "'۱۳۳۴"': کتاب "'احادیث مثنوی"' را تالیف کرد. | |||
* "'۱۳۳۵"': پدر فروزانفر، «آقا شیخعلی احمدی» دار فانی را وداع گفت. | |||
* "'۱۳۳۶تا۱۳۴۶"': کتاب ده جلدی "'کلیات شمس"' را تصحیح کرد. | |||
* "'۱۳۳۸"': قصیدهای ۳۲ بیتی در مدح امام رضا(ع) با عنوان «باغ رضوان» سرود. | |||
* "'۱۳۴۰"': کتاب "'شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری"' را نوشت. | |||
* "'۱۳۴۶"': عنوان استاد ممتاز دانشگاه به وی اعطا شد. | |||
* "'۱۳۴۶"': بعد از عمری فعالیت علمی از دانشگاه بازنشسته شد. | |||
* "'۱۳۴۶"': جلد اول "'مثنوی شریف"' را تالیف کرد. جلد دوم و سوم آن را هم تا سال۱۳۴۹ نوشت که مجموعاً شرح ۳۰۱۲ بیت از دفتر اول مثنوی است. | |||
* "'۱۳۴۶ تا ۱۳۴۹"': ریاست کتابخانۀ سلطنتی را برعهده داشت. | |||
* "'۱۳۴۹"': دار فانی را وداع گفت. | |||
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | |||
محمدحسین در سال۱۲۷۶شمسی در آبادیِ «زیرک» در شهرستان «بشرویه» از توابع «طبس» بهدنیا آمد.<ref name="فروزانفر"/>{{سخ}} نام اصلیاش محمدحسین بود و فامیلش بُشرویهای؛ بعدها خود را «جلیل ضیاء بشرویهای و کمی بعد «جلیل فروزانفر» نام نهاد. تخلص شعریاش در ابتدا "'«ضیاء»"' بود. در سال۱۲۹۹ش، قوامالسلطنه استاندار وقت خراسان، بهسبب سرودن قصیدهای در وصف بهار، لقبی افتخاری به وی اعطا میکند بهنام: "'«بدیعالزمان»"'.<ref name="فروزانفر"/> | |||
بدیعالزمان در خانوادهای مذهبی بهدنیا میآید. قرآن و مقدمات عربی را نزد پدر و برادرش میآموزد. در زندگی خودنوشت فروزانفر آمده است: «خانوادهام اهل علم بودند. پدرم «آقا شیخعلی»، پسر آخوند «ملامحمدحسن قاضی»، که هر دو شاعر، فقیه و طبیب بودند و نسب آنها به «ملااحمد تونی»، از علمای معاصر «شاهعباس صفوی»، میرسد. مقدمات علوم قدیمه و تحصیلات اولیه را در بشرویه نزد «ملامحمدحسین» آموختم که مردی صاحب فضل بود و هنرهای جلدسازی و صحافی و آهانر، مهره کردن کاغذ و ساختن مرکب را نیک میدانست و خط را نیکو مینوشت.<ref>{{پک|دهباشی|۱۳۹۰|ک= بخارا|ص=۵۶}}</ref> | |||
از همان کودکی سودای شعر سرودن دارد و نبوغش مایه اعجاب همگان است تا جایی در سن سیزده چهاردهسالگی در محفلی از شاعران و استادان عصر چنان هنرنمایی میکند که میرزاآقای جواهری پدر [[محمود فرخ]] به طنعه به پسر میگوید: «ببین این بچهٔ سیزده چهاردهسالگی چه طبع شعری دارد و چه مقامی در ادب یافته و تو در سن بیست و چهارسالگی چنین و چنانی.»<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|ص=۱۹}}</ref> با چنین ذوق و نبوغی و مقام بلندی که در شعر یافته بود، در همان سن نوجوانی راهی مشهد میشود تا از محضر ادیب نیشابوری بهره بگیرد. در حلقه درس ادیب که بهگفته [[شفیعی کدکنی]] «پرورشگاه ذوق و طبع همه صاحبان استعداد بود»، فروزانفر نسبت به اقران خویش، بیشترین درخشش را داشت و سرآمد جملهٔ همدرسان خویش بود چه در شاعری و چه در آگاهی از ادیبات فارسی و عربی. | |||
سال۱۳۰۰ و ۱۳۰۱شمسی راهی تهران میشود و در مدرسهٔ سپهسالار حجرهای میگیرد و به ادامه تحصیل در زمینههای گوناگون بهویژه فلسفه میپردازد. در تهران است که پس از مدتی نامخانوادگی "'«فروزانفر»"'<ref name="فروزانفر"/>را برای خود انتخاب میکند. در سال۱۳۰۵ بهعنوان معلم در دارالفنون تدریس میکند و از تاریخ ۱۳۰۷ تدریس ادبیات فارسی و عربی دارالمعلمین عالی را نیز بهعهده میگیرد. | |||
[[پرونده:برگه گواهی دکتری.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'مدرک دکترای استاد"']] | |||
====دکتریِ استاد فروزانفر==== | |||
فروزانفر در سال۱۳۱۰ استاد تفسیر قرآن و ادبیات عرب در «مدرسهٔ عالی سپهسالار» میشود. پس از تشکیل دانشکده معقول و منقول در سال۱۳۱۳ بهسمت معاونت آنجا انتخاب میشود. با تأسیس دانشگاه تهران، استاد تاریخ ادبیات فارسی در [[دانشکده ادبیات دانشگاه تهران|دانشکده ادبیات]] و استاد تصوف اسلامی در دانشکدهٔ معقول و منقول شد. در سال۱۳۱۴ هیئت ممیزهٔ دانشگاه تهران متشکل از نصرالله تقوی، [[علیاکبر دهخدا]] و ولیالله نصر، رساله دکتری بدیعالزمان بهنام «تحقیق در زندگانی مولانا جلالالدین بلخی» را ارزیابی و باتوجهبه دانش و علم وسیع و عمیق استاد در خرداد ۱۳۱۵ به او مدرک دکتری میدهد.{{سخ}} | |||
در ۱۳۲۳ نیز ریاست دانشکده معقول و منقول را برعهده گرفت. با تأسیس [[فرهنگستان زبانوادب فارسی|فرهنگستان ایران]] نیز به عضویت آن درمیآمد. از ۱۳۱۳تا۱۳۳۲ نیز عضویت در شورای عالی معارف (فرهنگ) را میپذیرد. | |||
====شعر و شاعریاش==== | |||
فروزانفر قریحه سرشاری داشت. از همان چهارده پانزدهسالگی شعر سرود.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|ص=۳۰}}</ref> در همه قوالب شعری چون قصیده، غزل، قطعه، مثنوی طبعآزمایی کرد. هم بهفارسی سرود و هم بهعربی. اشعارش در نهایت استواری و استحکام بود و مایهٔ حیرت بزرگان عصر.<ref name="قصیدهخوانی بدیعالزمان"/> شعرهایش نمونههایی است از استوارترین وجوه زبان شعر کلاسیک فارسی در عصر حاضر.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|ص=۲۱}}</ref> دیوان استاد با "'۱۰۷"' عنوان شعر و با مقدمه [[شفیعی کدکنی]] و بهکوشش عنایتالله مجیدی در ۳۷۶ صفحه در بهار۱۳۸۲ منتشر شد. | |||
"'«می باستانی»"'، "'«وصف بهار و مدح والی خراسان»"'، "'«در ستایش ادیب نیشابوری»"'، قصیدهٔ "'«ایران دیروز، ایران فردا»"'، "'«فتنه آخر زمان»"'، "'«کوی عشق»"'، "'«در ستایش مصدق»"'، "'«نیک و بد روزگار در گذر است»"'، "'«در رثای نیکلسون»"' و "'«میوه صلح و جنگ»"' از عناوین اشعار اوست. | |||
=====خوش نداشت او را شاعر بدانند!===== | |||
بیش از شاعری او را محققی دانشمند و عالمی بزرگ در عرصه تحقیقات ادبی و عرفانی میشناسند. از همان دوران کودکی و نوجوانی طبعی سرشار داشت و شعر میگفت؛ اما پس از ورود به دنیای سیاست، آن را کنار گذاشت. بهگفتهٔ [[شفیعی کدکنی]]: «از اینکه بهعنوان شاعر از او سخن بگویند یا در محافلِ ادبی در کسوت شاعر حاضر شود یا شعری به مطبوعات عرضه کند پرهیزی عجیب داشت.» نیز میگوید وقتی کتاب ""'شعر امروز خراسان""' را که در آن نمونههای شعر او نیز چاپ شده بود در پاییز۱۳۴۴ تقدیم محضر او کردم، هفته بعد در کلاس درس با همان لحن مخصوص روی به من کرد و گفت: {{گفتاورد تزیینی|""'«شفیعی! دیشب تا صبح، سرم درد میکرد. این کتاب مرا به گذشتههای دور برد. با دیدن شعرهای خودم به عالمی رفتم. ما میتوانستیم شاعر بزرگی شویم، اما تحقیقات و گرفتاریها ما را از آن بازداشت. با ما از گذشته سخن مگوی!»""'<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|ص= ۱۲}}</ref>}} | |||
دکتر مهدی حمیدی شیرازی استاد دانشکده الهیات تهران نیز میگوید: هنر قابل ستایش فروزانفر در شاعری این بود که او برخلاف بسیاری از شاعران هر زمان کلمات را به حکم معانی میراند نه معانی را به حکم کلمات.<ref name="استاد استادان"/> | |||
====ملامتش کردند==== | |||
مشغلههای سیاسی و اداری و «عناوین»، مانع اصلی در مسیر شاعری فروزانفر بود؛ تا جاییکه ورود او به مجلس سنا و درگیر شدن با عالم سیاست، مایه اعتراض همنسلان و همکاران او چون [[عباس اقبال آشتیانی]] میشود. او قطعه شعری در ملامت فروزانفر سرود که در "'سفینه فرخ"' آمده و در [[مجله یغما]] چاپ شد: | |||
<font color=purple> | |||
:""'استاد یگانه، ای فروزانفر!"' | |||
:""' رفتی به سنا چه کار بد کردی"' | |||
:""'بودی تو کسی که فضل عالم را"' | |||
:""'پیوسته به خلق گوشزد کردی"' | |||
:""'با خیل فرشته همنشین بودی"' | |||
:""'چون شد که هوای دیو و دَد کردی؟"' | |||
:""'عاقل به خدا نکردی این سودا"' | |||
:""'کردی و زیان صد به صد کردی"' | |||
:""'آخر ز چه جفتِ نغمهٔ خربط"' | |||
:""'الحانِ لطیفِ باربد کردی"' | |||
:""'از دانش و از خِرد شکستی پُشت"' | |||
:""'تا پُشت به دانش و خرد کردی"' | |||
:""'چون بافتی از هنر همی دیبا"' | |||
:""'دیبای چنین چرا نمد کردی؟"' | |||
:""'«خود کردن و عیب دوستان دیدن"' | |||
:""'کاریست که تو به دستِ خود کردی»"'<ref>{{یادکرد|مقاله= بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر |ژورنال= دانشکده ادبیات و علومانسانی|تاریخ=۱۳۵۴|شماره= ۱|صفحه= ۱۵}}</ref></font> | |||
====بهسبک ناصرخسرو و خاقانی شعر میسرود==== | |||
فروزانفر بهمناسبت همان دغدغههای اداری و سیاسی، نخواست یا نتوانست شعرش را با جریانهای اصلی زندگی و سرنوشت مردم ایران بیامیزد و در دایرهٔ همان پند و اندرزهای زیبای موروثی باقی ماند و البته بسیار هم سنجینده و سخته سخن میگفت. ویژگی شعر و زندگی فروزانفر در این بود که او مثلاً اعلای زندگی و هنر را در گذشته میجست و به اکنون و آینده کمتر اعتقاد داشت.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|ص=۱۶}}</ref> شعر را بهسبک قدما محکم و متین میگفت و مخصوصا بهشیوه "'ناصرخسرو"' و "'خاقانی"' علاقه داشت.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۵۱|ک= مجموعه مقالات و اشعار|ص=۸}}</ref> | |||
* نمونهاز اشعار فروزانفر: | |||
<center>"""***«حسن بیزوال»***"""</center> | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:darkred}} | |||
{{ب|"'چون شکرینْ لبانت شیرن بود مَقالت"'|"'خواهم که بوسمت لبْ میترسم از مَلالت"'}} | |||
{{ب|"'هرچند دولت حسن آخر زوال گیرد"'|"'ایزد نگاهدارد این حسن بیزوالت"'}} | |||
{{ب|"'آشوب و فتنه میخواست خود نیز فتنه گردید"'|"'چون آفرید ایزد با این همه جمالت"'}} | |||
{{ب|"'روزی که بود رویت در حُسن چون هلالی"'|"'گیتی فروز گردد میگفتم این هلالت"'}} | |||
{{ب|"'آیم شبی به سویت جویم نشان کویت"'|"'ناگه درافگنم دست در دامن وصالت"'}} | |||
{{ب|"'دل بردی و شکستی جانا حلال کردم"'|"'خونم اگر بریزی آن نیز هم حلالت"'}} | |||
{{ب|"'آمد به نزد من دوش تا حال من بپرسد"'|"'دستم بهناز بگرفت چونست گفت حالت؟"'}} | |||
{{ب|"'گفتم بتا وفا کن دل زین قفس رها کن"'|"' گفتا خموش ورنه سوزیم پروبالت"'}} | |||
{{ب|"'نالیدم از فراقش درهم کشید رُخ گفت"'|"'رو آه و ناله کم کن ورنه کنیم لالت"'<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|ص= ۱۸۴}}</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
====مولویپژوهی==== | |||
استاد بدیعالزمان چهل سال از عمر خود را صرف تحقیق و تدقیق در آثار مولانا میکند که نتیجه آن خلق کتابها و مقالاتی است که در زمرهٔ بهترین منابع در باب مولویشناسی بهشمار میرود. "'«رساله در تحقیق احوال زندگی مولانا»"' که اولین اثر استاد درباره مولاناست درواقع رسالهٔ دکتری اوست. [[عبدالحسین زرینکوب]] پس از گذشت شصتوپنج سال از تألیف این اثر میگوید: «هنوز چنان رسالهای با آن اندازه عمق و لطف و دقت در دانشگاه بهوجود نیامده است.»<ref name="ادیب پیشاوری">{{یادکرد|نویسنده= عظیمی|مقاله= فروزانفر و ادیب پیشاوری |ژورنال= کتاب ماه ادبیات و فلسفه|تاریخ=۱۳۸۰|شماره= ۴۶و۴۷|صفحه= ۵۸تا۶۱}}</ref> | |||
بدیعالزمانِ جوان در دورانی که در مشهد بود چند سالی در محضر ادیب نیشابوری علم و ادب آموخت. هموکه آتش علاقه به مولانا را در نهاد فروزانفر برافروخت. ادیب نیشابوری که فروزانفر نزد او «علوم ادبی و منطق» آموخت، شیفته سبک شاعران خراسان بود<ref name="ادیب پیشاوری"/> و بدیعالزمان نیز به پیروی از استاد خویش، دل در گِرو سبک و سیاق شعری شاعران خراسان نهاد. | |||
اما ادیب پیشاوری دیگر استادِ دانشمندِ بدیعالزمان است که تأثیری بس عمیقتر در جان شاگردش گذاشت. ادیب پیشاوری <font color=purple>"'«دست فروزانفر را گرفت و پابهپا برد و کمکم او را وارد دنیای عرفان و مثنوی کرد.»"'</font> بدیعالزمان از آغاز ورود به تهران با ادیب پیشاوری معاشرت و ارتباط علمی و ادبی پیدا کرد و شرح چغمینی را نزد او تلمذ کرد. زین رو استاد پیشاوری در بهوجودآمدن فروزانفرِ مولویشناس و تغییر و تحول اندیشههای او نقش بسزایی داشت.<ref name="ادیب پیشاوری"/> | |||
بدیعالزمان با غرق شدن در عالم جذبه مولانا و مثنوی توانست آثار ارزشمندی چون ""'احادیث مثنوی""'، ""'شرح مثنوی شریف""'، ""'معارف بهاءولد""'، ""'معارف برهان محقق""' و... را در عرصه مولویپژوهی بهثمر رساند. بهعقیده «احمدعلی رجائی» استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کار فروزانفر در باب مولوی به کار عاشقی شبیه است نه کسی که تنها در یک زمینه تحقیق میکند؛ زیرا بدون چشمداشت مادی نزدیک چهل سال عمر صرف این کار کرد. او معنی و حقیقت مثنوی را در ادب فارسی جستوجو کرد و بیرون آورد. باین ترتیب بود که کتاب "مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی" را نوشت. بعد "احادیث مثنوی" را استخراج کرد و با معانی آنها را در اختیار گذاشت...<ref name= "بزرگداشت استاد"/> اهل ادب و شعر فروزانفر را بهسبب تصحیح و تألیف آثار ارزشمندی درباره مولانا، همردیف نیکسلون پایهگذاری "مولویشناسی علمی" در جهان عرفان و ادب فارسی میدانند. | |||
====شعر خودش هم اگر خوب نبود نمیپسندید==== | |||
فروزانفرِ منتقد، فردی واقعبین، بیطرف و دقیق بود. او در میان همعصران خود به تهور و رکگویی در نقد شعر کلاسیک مشهور بود.<ref name="فروزانفر"/> او نخستین بار، نقد را از تعارفهای رایج تذکرهها که غالباً براساس شهرتهای غلط استوار شده است، رها ساخت و هر شاعری را در پایگاه مناسب خویش قرار داد و این ارزیابی علمی را بهقیمت مطالعه سطر به سطر مجموعه آثار هرکدام از شاعران و تأمل در یکیک کلمات ایشان بهدست آورد.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|ص=۲۲و۲۳}}</ref> قدرت انتقادی عجیبی داشت همین قدرت او را گوهرشناس بار آورده بود. <font color=purple>"'شعر خودش هم اگر خوب نبود نمیپسندید درست مثل حافظ."'</font><ref name="بهیاد استاد">{{یادکرد|نویسنده=|مقاله= بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر |ترجمه=|ژورنال= دانشکده ادبیات و علومانسانی|تاریخ=۱۳۵۴|شماره= ۱|صفحه= ۱۹}}</ref> | |||
====قرآنِ فروزانفر==== | |||
استاد فروزانفر، ترجمهای از قرآن نیز دارد که مفقود شده است. روزی در کلاس درس گفت: «من مدتها بود که مشغول ترجمهٔ قرآن بودم. خوشبختانه پریروز از کار آن فارغ شدم.» سالها گذشته اما این کتاب رنگ چاپ بهخود ندیده است. استاد قرارداد چاپ کتاب را همان زمان با وزات فرهنگ و هنر بسته بود. پس از انقلاب، آقای «عنایتالله مجیدی» متصدی کارهای خانواده مرحوم فروزانفر برای گرفتن این کتاب به متصدی کتابها در وزارتخانه مراجعه میکند؛ اما تنها پوشهای حاوی مکاتبات فروزانفر با وزارت فرهنگ برای ترجمه و چاپ این قرآن در اختیارش میگذارند بدون هیچ نسخهای از آن. پس از مدتها جستوجو به محمدامین ریاحی مدیرکل نگارش وقت وزارت فرهنگ میرسد که دستور داده بود از روی اصل نسخهٔ کتاب، چهار نسخه ماشین شود. بنابرین کتاب منحصر به یک نسخه نبوده که مفقود شود!<ref name="شاگرد استاد"/> | |||
====خوی و خصلتهای استاد==== | |||
جوشش و رابطه گرمش با دانشجویان، عدم تکبر با زیردستان، نکتهبینی، حاضرجوابی، متلک گویی، ظرافت کلام توصیف بسیاری از شاگردان و همعصران فروزانفر از این استاد است.{{سخ}} | |||
حاضرجوابی، لطیفهگویی، حافظهٔ قوی، وسعت اطلاعات و اشعار فراوانی که بهویژه از قدما ازبر داشت، از فروزانفر شخصیتی جذاب و فوقالعادهای فروزانفر ساخته بود.{{سخ}} | |||
بهاعتقاد همکاران و اساتید و شاگردان، استاد حافظهای بس نیرومند و توانا داشت. «فروزانفر بهسبب داشتن حافظهٔ بسیار نیرومند اهل یادداشت و فیشبردای منظم بهسبک محققان امروز نبود و از او یادداشتهای مهمی مانند یادداشتهای قزوینی یا مینوی باقی نمانده است.»<ref name="شاگرد استاد">{{یادکرد|نویسنده= صادقی|مقاله= استاد فروزانفر آنطورکه من دیدم|ژورنال= زیباشناخت|تاریخ=۱۳۸۱|شماره= ۷|صفحه= ۳۴۹تا۳۵۶}}</ref> یک بار در کلاسِ درس گفته بود: | |||
:"من یک سوم شاهنامه و بخش بزرگی از مثنوی را در حافظه دارم."<ref name="شاگرد استاد"/>{{سخ}} | |||
دقت و انصاف و حقگویی از ویژگیهای فروزانفر است که بهوضوح میتوان به این خصائص در مقدمهای او در تصحیح دیوان شمس پیبرد. آنجا که میگوید: «من بعد از اینکه ۱۱ سال وقت صرف تصحیح این دیوان کردم، فهمیدم که خیلی اشتباه کردهام. بین دو چیز مردّد بودم. اعتراف بهاشتباه یا روپوشاندنش. دیدم شأن یک انسان علمی نیست که بخواهد هیچ خلافی را روپوش کند. بهتر اینست که بهاشتباه خود اعتراف بکنم، دوباره دیوان را بههمین قصد خواندم و تصحیح مجدد کردم و بازهم ناقص است.»<ref name="بزرگداشت استاد"/> | |||
( | ====فعالیتهای سیاسی و اداری استاد==== | ||
بدیعالزمان از سال۱۳۱۳ که دانشکده معقول و منقول (الهیات) تشکیل شد، بهعنوان معاون دانشکده و در سال۱۳۲۳ به ریاست آنجا انتخاب شد تا ۱۳۴۶ که بازنشست شد در این سمت باقی ماند. او از همان ۱۳۴۶ تا پایان زندگیاش در سال۱۳۴۹ نیز ریاست "'کتابخانهٔ سلطنتی"' را بهعهده داشت. فروزانفر علاقه زیادی به سیاست و نزدیکی به مراکز قدرت و مقامات رسمی داشت. او به شاه و دربار نزدیک بود.<ref name="شاگرد استاد"/> | |||
یک دوره از ۱۳۲۸تا۱۳۳۱ بهنمایندگی انتصابی مجلس سنا انتخاب شد. در این سال بود که دکتر "'«مصدق»"' مجلس سنا را منحل کرد و فروزانفر شعر معروف خود را در ستایش از او سرود: | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color: darkred}}{{ب|"'ای مصدق ثنا سزاست تو را "'|"' همت اندر خور ثناست تو را"'}} | |||
{{ب|"'زانکه زین سرزمین بحولالله "'|"'دست بیگانه از تو شد کوتاه"'}} | |||
{{ب|"'نفتخواران حیلهآور پست "'|"'رشتهٔ چارهشان ز تو بگسست"'}} | |||
{{ب|"'راستی را که مردِ مرد تویی"'|"'زانکه با دیو در نبرد توی"'}} | |||
{{ب|"'گرچه انگیخت او را بهحیله سپاه"'|"'یک سر مو دلت نگشت از راه"'}} | |||
{{ب|"'سخنی مختصر بگویمت من"'|"'در دلت نیست جز که حبّ وظن"'}} | |||
{{ب|"'عید نوروز بر تو فرخّ باد"'|"' هرچه پرسی ز بخت پاسخ باد"'<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|ص=۳۴۵}}</ref>}}{{پایان شعر}} | |||
====ید طولایی در ترجمه داشت==== | |||
قلمرو ترجمه از دیگر عرصههای جولان فروزانفر بوده است. در مطالعه ترجمههای او هرگز احساس نمیکنید که ترجمهٔ یک اثر را در اختیار دارید. "'زندهٔ بیدار"' ترجمهای است از او که نمونهای است از یک متن ادبی و فلسفی کهن با ترجمهای به شیواترین اسلوب بهفارسی. "'شاهکار فروزانفر در ترجمه، ترجمه قرآنی است که از وی برجا مانده است."'<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|ص=۲۴}}</ref> | |||
====فقط [[بهار]] را میپسندید==== | |||
او در قلمرو شعر معاصر، فقط بهار را میپسندید و تا حدی ادیب پیشاوری را. دیگران را دوستانه و در محافل «مشافهه» میستود و یا در خلال «اخوانیات» و از طریقِ «تعارفاتهای متقابل». دکتر صورتگر از این خوی و خصلت فروزانفر سخت دلآزرده بود و با خشم میگفت: «بدیعالزمن یکبار به من نگفت شعرت خوب است.» همیشه میگوید: «جناب آقای دکتر صورتگر، مرد موجهی هستند.»<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|ص=۲۶}}</ref> | |||
===یادمان و بزرگداشتها=== | |||
* چهارمین جشنواره جایزهٔ بدیعالزمان فروزانفر در ۱۹اسفند۱۳۹۵ در شهرستان بشرویه زادگاه او. | |||
* مراسم سومین جشنواره جایزه استاد بدیعالزمان فروزانفر در ۲۴آذر۱۳۹۴ در باغموزه نگارستان. | |||
* همايش دو روزه بزرگداشت علامه «بديعالزمان فروزانفر» در بشرویه در سال۱۳۸۳. | |||
===در نگاه دیگران=== | |||
====[[محمدعلی اسلامی ندوشن]]: لایقترین راوی مولانا بود==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|«یک ایرانی تمامعیار بود، پروردهٔ مَهمیزهای تاریخ، که شگفتگی وجود خود را در حُسنِ ارتباط با قدرت حکومتی میجست و از خارخارِ تعینهای سیاسی برکنار نبود... فروزانفر دریایی از معلومات و اطلاعات مربوط به ادب و فرهنگ ایران بود... نزدیک به تمام عمر خود را بر سر غور در آثار مولانا جلالالدین گذارد. غزلیات را که از حفظ میخواند و کلمات موزون مانندِ ریگ از دهانش میریخت. مولوی پس از هفتصد سال، لایقترین راویِ خود را یافته است.» این گفتههای ندوشن درباره بدیعالزمان است.<ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۵۳}}</ref>}} | |||
====[[صادق هدایت]]: «سخن و سخنوران» چیز مزخرفی است==== | |||
چاپ | هدایت در یکی از نامههایش نظری دربارهٔ کتاب "«سخن و سخنوران»" فروزانفر چنین مینویسد: «اخیراً کتاب سخن و سخنوران در تاریخ ادبیات ایران، تألیف بدیعالزمان چاپ شده؛ اما حالا که خودمانیم، چیز مزخرفی است و به تقلید سایرین، با شرحِحال خیلی مختصر، اشعارِ شاعر را انتخاب کرده است.»<ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص= ۲۸۳}}</ref> | ||
====[[عبدالحسین زرینکوب]]: درسش هم تهذیب بود هم تفریح==== | |||
فروزانفر معلم و استادی دلسوز و صمیمی بود. درس او تنها تعلیم نبود، هم تهذیب بود و هم درعینحال تفریح... فروزانفر در شمار آنگونه دانشمندان بود که آنچه از آنها بهعنوان آثار علمی باقی میماند، نسبت به دانش وسیع و پرمایه آنها اصلاً درخور ملاحظه نیست. در تاریخ ادیبات با اینکه از تئوریها و روشهای امروزی اروپایی آن، چنانکه باید آگاهی نداشت، طرز کارش چنان دقیق و محتاطانه بود که حتی حاصل کار شرقشناسان اروپایی از حیث عمق و دقت علمی به پای کار او نمیرسید. در نقد متون و آنچه امروز در ایران «تصحیح» میخوانند هنوز شیوهٔ کار درست را باید از او آموخت.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۵۱|ک= مجموعه مقالات و اشعار|ص=۸ و ۹}}</ref> | |||
====[[سیمین دانشور]]: «استادی بیبدیل بود»==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|از نظر معلومات و تدریس، استاد فروزانفر بیبدیل بود. چیزی در ادبیات فارسی بعد از اسلام نبود که نداند. صدای بَم، زبان دَری خراسانی و معلومات وسیع او مسحورکننده بود. در هر مقولهای یا در باب هر گروه یا فرقهای که درس میداد، خیال میکردم خودش جزء آن گروه است که آنقدر دربارهشان میداند. از اخوانالصفا میگفت خیال می کردم خودش از اخوانالصفاست. از اسماعیلیه میگفت خیال میکردم اسماعیلی است. مولوی که تدریس میکرد، خیال میکردم تازه از قونیه آمده است... غیرممکن بود درسی بدهد و حرفی بزند که چاشنیِ کلامش شعری زیبا یا ضربالمثلی شیوا نباشد.<ref name="خاطرات سیمین"/>این گفتههای[[سیمین دانشور]] درباره استادش فروزانفر است.}} | |||
====[[شفیعی کدکنی]]: «حتی شوخیهایش آموزنده بود»==== | |||
طی قریب پنج سال شاگرد او بودم؛ اما هرگز درسش را ترک نگفتم. یک مطلب مکرر یا مبتذل که از همگنان بتوان شنید، از او نشنیدم. حتی شوخیهای او احوالپرسیهای او چیزی به دانشجو میآموخت. حضور ذهن شگفتآور و تسخیرکنندهٔ او بهحدی بود که در مراحل نخست آشنایی و اولین دیدارها بعضی افراد تصور میکردند که فروزانفر مدتها قبل، در نهان هدیهای، رشوهای به شخص پُرسنده داده و از او خواسته که در «فلان مجلس یا در فلان کلاس، این سؤال را مطرح کن» و خود از قبل پاسخ آن را آماده کرده است... دانش و اطلاع عمیق و وسیعی درباره تاریخ ادب فارسی و تاریخ ایران دوره اسلامی و تمام قلمرو عرفان ایرانی داشت اما میگفت: «من از حمله مغول به این سوی را نمیشناسم»<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|ص=۲۳}}</ref> | |||
====احمدعلی رجایی: «فروزانفر کلاسداری یگانه بود»==== | |||
وقتی تاریخ اسلام یا تاریخ ادیبات درس میداد هدفش این نبود که بگوید چه کسی کِی بهدنیا آمده است و کِی در گذشته است. او سعی داشت روابط انسانها را در هر عصر و محیط بیان کند و علل و وقایع و درون انسانها را که نمیتواند از تأثیر جامعه برکنار باشد، نشان بدهد. او معانی کلی را ریزهریزه و جزءجزء در قالب الفاظ میریخت و همانطور جزءجزء در ذهن شنونده جای میداد. بههمین دلیل کسی که در کلاس فروزانفر مینشست، گذشت زمان را نمیفهمید و از بیان شیوا و عمیق و مستند فروزانفر لذت میبرد. شاگردان را بیدار میکرد و به ضعف و نقص خودشان آگاهشان میساخت تا بدانند وسعت دریای علم چقدر است. بدین طریق ذوق طلب را در آنان بیدار میکرد.<ref name="بزرگداشت فروزانفر">{{یادکرد|نویسنده=|مقاله= بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر |ترجمه=|ژورنال= دانشکده ادبیات و علومانسانی|تاریخ=۱۳۵۴|شماره= ۱|صفحه= ۱۸}}</ref> | |||
===وقت خود را در کارهای اداری تلف کردیم=== | |||
فروزانفر در جایی میگوید: از ادب بعد از اسلام چیزی نیست که ندانم و از پیش از اسلام چیزی نیست که بدانم.<ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۴۵}}</ref> فروزانفر که در کنار کارهای تحقیقاتیاش، سالها دستی در سیاست و امور اداری داشته، روزی خارج از کلاس درس به دانشجویانش درباره خود میگوید: «ما متأسفانه وقت خود را در کارهای اداری تلف کردیم و گرفتار کمیسیونهای اداری شدیم و دیگران به کارهای علمی پرداختند و کار کردند.»<ref name="شاگرد استاد"/> | |||
===لُبّ مطلب را گفتهام=== | |||
بدیعالزمان دربارهٔ «شرح مثنوی شریف» که تنها یکدهم مثنوی را دربرمیگیرد، چنین میگوید: | |||
:"من لبّ مطلب راجع به مولوی و مثنوی را در این سه جلد گفتهام و چیز زیادی باقی نمانده است."<ref name="شاگرد استاد"/> | |||
===خلقیات=== | |||
لطف محضر، ادب فوقالعاده، نکتهسنجیهای او با چاشنی ظرافت و شوخی باعث شده بود که در هر محفلی مقبول و مطلوب گردد. وسعت اطلاعات او حتی تقیزاده و محمد قزوینی را به اعجاب واداشت. عربی را بهلغت فصیح تکلم میکرد؛ اما کلام خود را چنان با اشعار و امثال و حکایات میآراست که برای ادبای عرب هم سخن گفتنش جالب بود.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۵۱|ک= مجموعه مقالات و اشعار|ص=۱۰}}</ref> | |||
===چهاردیواری ماندگار=== | |||
خانه بدیعالزمان در شهر بشرویه توسط شورای شهر این منطقه در آذر۱۳۹۴ به هیئت امنای انتشار آثار فروزانفر واگذار شد.<ref name="خانه فروزانفر">{{یادکرد وب|نشانی =https://www.mehrnews.com/news/3001285/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D9%87%DB%8C%D8%A6%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%88%D8%A7%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%AF|عنوان= خانهٔ فروزانفر|ناشر = مهرنیوز}}</ref> | |||
[[پرونده:Kongreh mostashrghin.jpg|330px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'کنگره مستشرقین، ۱۳۴۴ش(۱۹۶۵م)، دهلی{{سخ}}ایستاده از راست: [[داریوش شایگان]]، [[بهرام فرهوشی]]، [[شجاعالدین شفا]]، جعفر جعفری، ۲ناشناس، حافظ فرمانفرماییان، سیدحسین نصر و [[عبدالحسین زرینکوب]]{{سخ}}نشسته از راست: [[مهدی بیانی]]، ناشناس، مجید موقر، [[ابراهیم پورداوود]]، بدیعالزمان فروزانفر و [[سعید نفیسی]]"'</center>]] | |||
===گزارش سفرها=== | |||
لبنان، پاکستان، ترکیه (دو بار)، افغانستان (سه بار)، عربستان، سوریه، اردن، عراق، کویت، هند، آمریکا، انگلیس، شوری از کشورهایی است که فروزانفر برای کارهای علمی و تحقیقی به آنها سفر کرده است. | |||
===برنامههای برونمرزی=== | |||
بدیعالزمان در مجالس و کنگرههای علمی بسیاری بهعنوان نمایندهٔ ایران شرکت و سخنرانی کرده است:<ref>{{پک|انجمن آثار و مفاخر فرهنگی|۱۳۸۸|ک= زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر|ص=۲۲۹}}</ref> | |||
# کنگره اسلامی پاکستان (لاهور، ۱۳۳۶) | |||
# افتتاح کرسی زبان فارسی دانشگاه لبنان (بیروت، ۱۳۳۵) | |||
# یادبود هفتصدمین سال وفات مولوی (قونیه، ۱۳۳۷) | |||
# نهصدمین سال وفات خواجه عبدالله انصار (کابل، ۱۳۴۱) | |||
# کنگرهٔ بنیاد شهر بغداد و یکهزاروصدمین سال وفات کَندی (بغداد، ۱۳۴۱) | |||
# کنگرهٔ اتحاد اسلامی (بغداد، ۱۳۴۱) | |||
# کنگرهٔ یادبود مولانا جامی (شوروی، ۱۳۴۳) | |||
====استادان==== | |||
ادیب نیشابوری در مشهد و ادیب پیشاوری در تهران. | |||
====شاگردان==== | |||
بدیعالزمان با سالها تدریس و تألیفهایش، در عرصه ادب و عرفان و فرهنگ نسل دانشمند و محققی را تربیت کرد و چند نسل از استادان نسل ادبیات فارسی جمگلی از شاگردان بهنام اویند: | |||
[[عبدالحسین زرینکوب]]، [[منوچهر مرتضوی]]، [[محمدرضا شفیعی کدکنی]]، [[فتحالله مجتبایی]]، [[ذبیحالله صفا]]، [[غلامحسین یوسفی]]، [[محمدامین ریاحی]]، [[ محمد استعلامی]] و... | |||
[[پرونده:Tandis.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'تندیس استاد فروزانفر"'<ref name="تندیس استاد">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.irna.ir/news/3426202/%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B1|عنوان= رونمایی از تندیس استاد فروزانفر}}</ref>]] | |||
===مکانهای به نام=== | |||
در منطقه دو تهران، در محدوده پل گیشا و خیابان نصر، بلواری است به نام فروزانفر. | |||
===مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند=== | |||
طی مراسمی در آبان۱۳۸۳ از تندیس استاد فروزانفر در زادگاه او رونمایی شد. | |||
==آثار و کتابشناسی== | |||
از بدیعالزمان فروزانفر "'۳۷"' عنوان کتاب (تألیف، تصحیح و ترجمه) و "'۱۰۶"' عنوان مقاله و اشارات باقی مانده است. این مقالهها در کتاب "'مقالههای فروزانفر"' و کتاب "'از خاطر و خط استاد"' گردآوری و چاپ شده است. | |||
===سیاههٔ آثار=== | |||
# "'۱۲۹۶"': [صرفونحو عربی] خطی، ۱۰۴ص (بهشماره ۸۸۰۴) | |||
# "'۱۲۹۹"': [شعر و شاعری]. خطی، ۸۴ص (ضمن یادداشتها) | |||
# "'۱۳۰۶"': منتخبات شاهنامه، تهران، ۷۲ص، سربی، جیبی | |||
# "'۱۳۰۸تا۱۳۱۲"': سخن و سخنوران (شرححال و منتخب اشعار شعرای خراسان و ماوراءالنهر از ابتدای قرن سوم تا اواخر قرن ششم). تهران، شرکت سهامی طبع کتاب، ۲جلد، ح+ ۳۹۰+۷+۴+۴۲۷ص؛ چاپ چهارم [دو جلد در یک جلد]، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۹، ۷۱۳ص | |||
# "'۱۳۱۳"': آیات منتخبه از کلامالله مجید، مخصوص سالهای پنجم و ششم دبستانها. تهران، شرت مطبوعات و شرکت محدود طبع کتاب (مصوب شورای عالی فرهنگ)، چاپ اول، ۱۳۱۳، چاپ پنجم، ۱۳۲۸ | |||
# "'۱۳۱۵"': "رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی". تهران، چاپخانه مجلس، ۱۹۲ص. چاپ ۴، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۶۱، س+۲۳۶ ص. این اثر بهترکی ترجمه و چاپ شده است. | |||
# "'۱۳۱۷"': مباحثی از "تاریخ ادبیات ایران، از سامانیان تا سلجوقیان، تهران"، سلسله انتشارات دانشکده معقول و منقول، ۱۷۹ ص؛ چاپ دوم، از طاهریان تا سلجوقیان، بهکوشش عنایتالله مجیدی، تهران، دهخدا، ۱۳۵۴، ۲۷+ ۴۱۲ص؛ چاپ سوم، با عنوان "تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا پایان تیموریان"، تهران، انتشارت سازمان چاپ و انتشارات [[وزارت ارشاد]]، ۱۳۸۳، ۶۳۶ص | |||
# "'۱۳۱۷"': "تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا دوره مغول" (تقریر کلاسی، ۱۳۱۶)، چاپ نشده است. | |||
# "'۱۳۱۸تا۱۳۱۹"': واژههای نو [[فرهنگستان زبانوادب فارسی|فرهنگستان]]. [تألیف و تصویب فروزانفر و اعضاء فرهنگستان ایران]. تهران، شماره ۷ | |||
# "'۱۳۱۹"': "فرهنگ تازی به پارسی". جلد اول [الف تا د]. تهران، فرهنگستان ایران، ۳۶۶ص | |||
# "'۱۳۲۱"': "خلاصه مثنوی، بهانتخاب و انضمام تعلیقات و حواشی". [تهران] وزارت فرهنگ، یج+ ۲+ ۳۰۱ص، چاپ دوم، تهران، دانشگاه سپاهیان انقلاب ایران، [بیتاریخ] | |||
# "'۱۳۲۷"': "اشعار مثنوی متضمن آیات قرآنی به اشارت یا تضمین". [شامل ۶۲۱ نمونه] ۱۳۱ ص، چاپ نشده است. | |||
# "'۱۳۲۸"': "دیوان اشرف غزنوی ملقب به اشرف". تصحیح محمدتقی مدرسرضوی [با اصلاحات دهخدا و فروزانفر] تهران، دانشگاه تهران، ش ۷۳، عب+ ۳۸۴ص | |||
# "'۱۳۲۸تا۱۳۲۹"': "دستور زبان فارسی" [دستور پنجاستاد، برای مدارس]. تهران، ناشر: علیاکبر علمی، ۲ جلد. ۱۵۰+۱۳۵ص. [تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان] | |||
# "'۱۳۳۰"': "فیهمافیه". از گفتار مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی. تهران، دانشگاه تهران، ش ۱۰۵، یج+ ۳۸۵ص؛ چاپ دوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۸ | |||
# "'۱۳۳۳تا۱۳۳۸"': معارف. (مجموعه مواعظ و سخنان سلطانالعلماء بهاءالدین محمد بن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاءولد). [تهران] وزارت فرهنگ، اداره کل انطباعات، ما + ۵۰۱ + یج+ ۴۱۶ص. چهار جلد در دو جلد؛ چاپ افست. تهران، طهوری، ۱۳۵۲ | |||
# "'۱۳۳۳"': "مآخذ قصص تمثیلات مثنوی". [تهران]. دانشگاه تهران (ش ۲۱۴)، د+ ۲۶۵ص؛ چاپ دوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۷ | |||
# "'۱۳۳۴"': "زنده بیدار (حیبنیقظان)". اثر ابنطفیل، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۸، مجموعه آثار فلسفی، ۱۸۴ص؛ چاپ سوم، ۱۳۵۱ [مشتمل بر ترجمه متن زنده بیدار، ترجمه قصه حی بن یقظان ابنسینا، ترجمه قصه غربةالغربیة سهروردی] | |||
# "'۱۳۳۴"': "احادیث مثنوی". تهران، دانشگاه تهران، (ش ۲۸۳)، یب+ ۲۷۴ص؛ چاپ ۳، امیرکبیر، ۱۳۶۱. | |||
# "'۱۳۳۵"': فارسی (قرائت فارسی و دستور زبان). برای سال اول دبیرستانها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان. تهران، اقبال | |||
# "'۱۳۳۵"': قرائت فارسی و دستورزبان. برای سال سوم دبیرستانها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان، تهران، اقبال، ۲۰۰ص | |||
# "'۱۳۳۶"': قرائت فارسی و تاریخ ادبیات. برای سال چهارم دبیرستانها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان، تهران، اقبال، ۲۱۲ص | |||
# "'۱۳۳۶تا۱۳۴۸"': "کلیات شمس" یا "دیوان کبیر". از گفتار جلالالدین محمد مشهور به مولوی. تهران، دانشگاه تهران، ده جلد [تصحیح فروزانفر با مشارکت امیرحسین یزدگردی و حسین کریمان]، چاپ چهارم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷ | |||
# "'۱۳۳۹"': معارف، "مجموعه مواعظ و کلمات سیدبرهانالدین محقق ترمذی". بههمراه تفسیر سوره محمد و فتح. تهران، وزارت فرهنگ، ادارهکل نگارش، کو+ ۲۳۵ص؛ چاپ دوم. تهران، سروش، ۱۳۷۷ | |||
# "'۱۳۳۹تا۱۳۴۰"': "شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری". تهران، انجمن آثار ملی (ش ۴۱)، هشت+ ۵۴۰+۱۳۴ص؛ چاپ افست، تهران، دهخدا، ۱۳۵۳ | |||
# "'۱۳۳۹"': استنساخ مقالات شمس تبریزی. خطی. موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، در دو جلد. (بهشماره ۸۷۹۸) | |||
# "'۱۳۴۳"': ترجمه کامل قرآن مجید. چاپ نشده است. | |||
# "'۱۳۴۵"': "ترجمه رساله قشریه". تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۲۶۳ مجموعه متون فارسی، ش ۳۳، ۸۴+ ۸۳۸ص؛ چاپ دوم، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱ | |||
# "'۱۳۴۶تا۱۳۴۸"': "شرح مثنوی شریف". تهران، دانشگاه تهران (ش ۱۱۴۶)، گنجینه تحقیقات ایرانی، ش ۳، ۳ جلد، [مشتمل بر شرح ابیات از ۱تا۳۰۱۲]؛ چاپ سوم، زوار، ۱۳۶۷ | |||
# "'۱۳۴۷"': "مناقب اوحدالدین حامدبن ابیالفخر کرمانی". تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۳۰۲، مجموعه متون فارسی، ش ۳۸، ۳۱۶ص | |||
# "'۱۳۴۹"': "مصباحالارواح".اثر شمسالدین محمد بردسیری کرمانی. با مقدمه ایرج افشار. [تهران]. دانشگاه تهران، ش ۱۲۸۶، گنجینه متون ایرانی، ش ۷۰، ۱۲۴ص | |||
# "'۱۳۵۱"': "مجموعه مقالات و اشعار استاد بدیعالزمان فروزانفر". با مقدمه عبدالحسین زرینکوب، بهکوشش عنایتالله مجیدی، تهران، دهخدا، جلد اول، بیست و پنج+ ۴۷۶ص؛ چاپ دوم، با عنوان مقالههای فروزانفر با افزودن ۲۸ مقاله جدید، بهکوشش عنایتالله مجیدی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲، ۶۰۲ص. | |||
# "'۱۳۶۸"': بدیعالزمان فروزانفر، مجموعه اشعار. با مقدمه [[شفیعی کدکنی]]. بهکوشش عنایتالله مجیدی. تهران، طهوری، ۱۸۸ص | |||
# "'۱۳۷۴"': فرهنگ فروزانفر، شامل اصطلاحات عرفانی، کلام، طب، نجوم، فقه، موسیقی. تدوین مریمالسادات رنجبر. تهران، نشر پرسش، ۷۰۲ص | |||
# "'۱۳۸۳"': دیوان فروزانفر. بهکوشش عنایتالله مجیدی، با مقدمه شفیعی کدکنی، تهرانز سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲، ۳۶۶ص | |||
# "'۱۳۸۴"': از خاطر و خط استاد (تقریرات کلاسی). بهکوشش عنایتالله مجیدی. با گفتاری از دکتر حسینعلی هروی، جلد اول، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۳، ۴۵۲ص | |||
===سبک و لحن و ویژگی آثار=== | |||
===نمونهای از نثرش=== | |||
"'«سبب اصلی عدم پیشرفت فرودسی در دربار غزنه»"'{{سخ}} | |||
پس از هجوم تازیان به کشور آباد و پهناور ایران و بر باد رفتن پادشاهی سلسلهٔ ساسانی ملت ایران قریب صد سال به مقاومت جدی و جنگ و آشوب و سرپیچی از حکومت تازی گذرانید و پس از آزمایش صدساله دانست که حکومت مذهبی عربی را که بر اعتقاد و ایمان قلبی مبتنی است بهوسیلهٔ شمشیر و زور سست و ضعیف نتوان ساخت. بدینجهت از آغاز قرن دوم هجری کارآزمودگان ایران به وسایل تبلیغی بیشتر متشبث (متوسل) شدند. هرچند در گوشه و کنار دلیرانی بودند که با کمال رشادت و شهامت از آئین و فرمانروایی تازی سرپیچی داشتند و جان و مال و خاندان خود را برای نگهداشت ایران از تعرض بیگانه فدا میکردند، بااینحال نقشهٔ سیاسی به دست آن عاقبتسنجان اجرا میشد که از روی بینش و مدارا و حوصله با دلی از مهر ایران پرشور و سری از کینهٔ عرب آشفته، رشتهٔ عقل و تدبیر را از دست نداده با کمال نرمی و ملایمت رشتههای نفوذ حکومت وقت را قطع میکردند. «سخنگوی رازدان و بلندفکر طوس در ضمن شاهنامه با بیان فصیح و شورانگیز خود غیرت و جوانمردی پدران ما را در حفظ تاجوتخت و استقلال ایران مجسم نموده و اوصاف وطنخواهی و ازخودگذشتگی و اخلاق پاک اسلاف ما را در پیشانی پهلوانانی مانند رستم و اسفندیار رسم نموده و بهخوبی نشان داده است که ایرانیان پیشین در حفظ نژاد و سرزمین نیاکان خویش جانباز و فداکار بوده و در دفاع از گاه و دیهیم ایران و حقوق خود بیش از حد اندیشه جهد نموده و برای خونخواهی یک شاهزادهٔ ایرانی قرنها دست از رزم و آشوب نکشیده تا کشندگان او را بهچنگ نیاوردهاند از پای ننشستهاند.<ref name="ارجنامه استاد">{{یادکرد|مقاله= بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر|ژورنال= دانشکده ادبیات و علومانسانی|تاریخ= ۱۳۵۴|شماره= ۱|صفحه= ۲۲}}</ref> | |||
===جوایز و افتخارات=== | |||
در آذر۱۳۴۲ عالیترین نشان علمی دولت مراکش طی تشریفاتی به فروزانفر اهدا شد. | |||
===بررسی چند اثر=== | |||
====سخن و سخنوران==== | |||
این کتاب شامل منتخباتی از اشعار و شرححال شاعران است. مؤلف در آن به بررسی ادوار تاریخی شعر فارسی و تحولات و سیر تاریخی زبان و شیوهٔ نظم آن پرداخته است. در ابتدا منتخباتی از شعر شعرایی که تا حدی از مشاهیر عصر خود بودند، آورده است و سپس سعی کرده اشعار سهل و فصیح را که خالی از پیچیدگی و عاری از کلمات مشکل است، بیاورد. برخی لغات و واژگان نامأنوس را نیز در پاورقی توضیح و شرح داده است.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۷|ک= سخن و سخنوران|ص=۹}}</ref> | |||
====دیوان اشعار==== | |||
مجموعهاشعار فروزانفر که بهکوشش عنایتالله مجیدی در سال۱۳۸۲ منتشر شد ۳۷۶ صفحه است. دیوان استاد، شامل قصاید فارسی، غزل، قطعه، رباعی، تکبیتی، ترجمههای منظوم، مثنویات و قصیدههای عربی میشود. "طریق مِهتری"، "وصف بهار و مدح والی خراسان"، "لشگر سرما"، "راهآهن"، "هوا"، "یار آمد"، "فتنهٔ آخر زمان"، "در رثای ادیب نیشابوری"، "دهقان پیر"، "یادگار غم"، "در رثای نیکلسن"، "هواپیما"، "مقام فردوسی" و... از اشعارهای اوست. | |||
====شرح مثنوی شریف==== | |||
«شرح مثنوی شریف» در سه جلد مهمترین اثر فروزانفر بهشمار میرود. استاد در مقدمهٔ جلد اول این کتاب درباره مقابلهٔ مثنوی شریف نسخهٔ علاءالدوله با مثنوی خطی تصحیحِ «عبداللطیف عباسی» و مثنوی چاپ لیدن بهاهتمام «رینولد نیکلسون» توضیحاتی داده است و در ادامه درباره نحوهٔ فهرستنوسی از مطالب مثنوی و کتابهایی سخن گفته که سرچشمههای اصلی افکار مولاناست. مؤلف در شرح این مثنوی از "فیهمافیه" و "دیوان کبیر" بهره جسته است. همچنین بهطور دقیق و مفصل از آثاری که از آن در شرح و تفسیر مثنوی استفاده کرده، سخن گفته است. روش فرورانفر در شرح مثنوی:{{سخ}} | |||
{{بلی}} مؤلف در آغاز هریک از حکایات مثنوی، مقدمهای شبیه مَدخل بهعنوان (مأخذ و نقد و تحلیل داستان) آورده تا خوانند بداند که قصهٔ موردِبحث پیش از مولانا وجود داشته و آن بزرگوار آن را از پیش خود نساخته است.{{سخ}} | |||
{{بلی}} فهرستی از لغات و تعبیرات و مصطلحات فلسفی و فقهی و کلامی و عرفانی آورده تا معلوم کند که در هر قصه چه اندازه از الفاظ، تفسیر و تعریف شده است.{{سخ}} | |||
{{بلی}} مباحث کلی و اصول فکر مولانا در هر قصه بهصورت فهرست نوشته شده تا خواننده متوجه شود با چه نوع مطلبی سروکار دارد.{{سخ}} | |||
{{بلی}} در شرح ابیات، نخست لغات و مصطلحات فنی را تفسیر کرده و تا توانسته یک یا چند شاهد از گفتهٔ پیشینیان و یا مولانا آورده و اگر بیتی متضمّن اشارتی بهحدیث یا آیتی از قرآن کریم بوده، مآخذ آن حدیث یا موضع آن آیت را در قرآن کریم با بیان عقاید مفسرین، آورده است. | |||
===ناشرانی که با او کار کردهاند=== | |||
انتشاراتیهای بسیاری تاکنون آثار فروزانفر را بارها منتشر کردهاند: زوار، امیرکبیر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، آینده دانش، نامک، دانشگاه تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، نشر نگاه و... . | |||
===تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها=== | |||
چاپ | # شرح مثنوی شریف (دوره سه جلدی)، ۱۳۹۰، "'چاپ پانزدهم"'، ۱۱۰۰ نسخه، نشر زوار. | ||
# شرح مثنوی: جزو نخستین و دوم از دفتر اول مشتمل بر شرح ابیات از ۱تا۱۹۱۲ (جلد اول)، ۱۳۹۱، "'چاپ سیزدهم"'، ۲۰۰۰ نسخه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی؛ شرح مثنوی: جزء سوم از دفتر اول مشتمل بر شرح ابیات از ۱۹۱۳تا۳۰۱۲ (جلد اول)، ۱۳۹۱، "'چاپ سیزدهم"'، ۲۰۰۰ نسخه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. | |||
# کلیات شمس تبریزی: بر اساس تصحیح و طبع شادروان بدیعالزمان فروزانفر، ۱۳۹۲، "'چاپ ششم"'، ۲۰۰۰ نسخه، نشر دوستان. | |||
# زندگی مولانا جلالالدین محمد بلخی، ۱۳۹۷، "'چاپ چهارم"'، ۱۰۰۰ نسخه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه. | |||
# ساختواژههای مولوی در غزلها، ۱۳۹۷، چاپ اول، ۱۰۰۰ نسخه، آینده دانش. | |||
# فیهمافیه: با ویراستار بدیعالزمان فروزانفر، ۱۳۹۴، "'چاپ پنجم"'، ۵۰۰ نسخه، نگاه. ۱۳۹۰، چاپ ششم، نشر نامک. | |||
# احادیث و قصص مثنوی: تلفیقی از دو کتاب «احادیث مثنوی» و «مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی»، ۱۳۹۳، "'چاپ هفتم"'، ۱۰۰۰ نسخه، مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر. | |||
# دیوان حکیم سنایی غزنوی براساس معتبرترین نسخهها، پرویز بابایی و محمدحسن فروزانفر، ۱۳۹۱، "'چاپ چهارم"'، ۲۰۰۰، نشر نگاه. | |||
# زنده بیدار (حیبنیقظان)، محمدبنعبدالمک ابنطفیل، مترجم: محمدحسن فروزانفر، ۱۳۸۹، "'چاپ ششم"'، ۲۰۰۰ نسخه، شرکت انتشارت علمی و فرهنگی. | |||
# تاریخ ادبیات ایران (بعد از اسلام تا پایان تیموریان)، عنایتالله مجیدی، [[عبدالحسین زرینکوب]] و محمدحسن فروزانفر، ۱۳۸۸، "'چاپ دوم"'، ۱۰۰۰ نسخه، نشر طبعونشر. | |||
==منبعشناسی== | |||
===کتابها=== | |||
# "'حکایت زندگی بدیعالزمان فروزانفر"'، علی رزاقی شأنی، ۱۳۹۷، نشر واش. | |||
# "'آشنایی با بدیعالزمان فروزانفر"'، سیدزهرا میرحسینی مطلق، ۱۳۹۳، نشر تیرگان. | |||
# "'بدیعالزمان فروزانفر، زکیه احمدی"'، ۱۳۹۱، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی. | |||
# "'ستون علم و ادب «آشنایی با زندگی استاد بدیعالزمان فروزانفر»"'، حسین اسدیمقدم، سپهر اندیشه، ۱۳۹۱. | |||
# "'زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد بدیعالزمان فروزانفر"'، ۱۳۸۶، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. | |||
# "'از خاطر و خط استاد (درسها و چند سخنرانی فروزانفر)"'، عنایتالله مجیدی، ۱۳۸۴، طبع و نشر. | |||
# "'سخن آشنا (یادنامه بدیعالزمان فروزانفر)"'، محمدجعفر یاحقی، ۱۳۸۳، نشر داستانسرا. | |||
# "'احوال و آثار بدیعالزمان فروزانفر"'، علیرضا پوررفعتی، ۱۳۸۳، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. | |||
===مقالهها=== | |||
# "'استاد استادان، بدیعالزمان فروزانفر"'، [[احمد سمیعی گیلانی]]، زیباشناخت، ۱۳۸۱، ش ۷، ص ۳۴۱تا۳۴۸. | |||
# "'دو نسل تربیت شده بدیعالزمان فروزانفر"'، [[مهدی محقق]]، [[مجله بخارا|بخارا]]، ۱۳۹۰، ش ۸۴، ص ۱۲۸تا۱۳۰. | |||
# "'یادگارهایی از بدیعالزمان فروزانفر"'، [[ایرج افشار]]، کلک، ۱۳۷۵، ش ۷۳ و ۷۴ و۷۵، ص ۲۶۶تا۲۷۴. | |||
# "'نگاهی دوباره بهرابطه بدیعالزمان فروزانفر و دکتر مصدق"'، علی میرانصاری، بخارا، ۱۳۸۳، ش ۳۷، ص ۱۹۷تا۲۰۶. | |||
# "'چهره شاعری یک ادیب برجسته؛ نگاهی به سرودههای بدیعالزمان فروزانفر"'، [[کامیار عابدی]]، زیباشناخت، ۱۳۸۱، ش ۷، ۳۶۱تا۳۷۰. | |||
# "'دیدگاههای انتقادی بدیعالزمان فروزانفر در سخن و سخنوران"'، نصرالله امامی، پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، ۱۳۸۸، ش ۱، ۱تا۱۶. | |||
===چند نمونه از پایاننامهها=== | |||
# "'تصحیح و بررسی تذکرهالأولیاء عطار"'، محمد استعلامی، ۱۳۴۵. | |||
# "'تصحیح دیوان کمالالدین اسماعیل اصفهانی"'، حسین بحرالعلومی، ۱۳۳۹. | |||
# "'تحقیق در احوال و آثار نجمالدین رازی و تصحیح متن مرصادالعباد و سبک و خصوصیات دستوری آن"'، محمدامین ریاحی، ۱۳۳۹. | |||
# "'نقد الشعر"'، [[عبدالحسین زرینکوب]]، ۱۳۳۴. | |||
# "'قلاع اسماعیلیه"'، [[منوچهر ستوده]]، ۱۳۳۹. | |||
# "'حماسهسرائی در ایران"'، [[ذبیحالله صفا]]، ۱۳۲۲. | |||
# "'وصف طبیعت در شعر فارسی تا حمله مغول"'، [[غلامحسین یوسفی]]، ۱۳۳۵. | |||
# "'بحثی درباره آثار منثور دورهٔ سامانی، ازلحاظ سبک و نوادر لغات و قواعد دستوری"'، جلال متینی، ۱۳۳۴. | |||
# "'نقد نثر در دورهٔ مغول"'، [[حسین میرفخرایی]]، ۱۳۴۸. | |||
==نوا، نما، نگاه== | |||
[[پرونده:Darbrre mosadegh.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'شعر استاد فروزانفر در نوروز ۱۳۲۲ برای دکتر محمد مصدق"'</center>]] | |||
[[پرونده:Yadnameh.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|راست|<center>"'یادنامهٔ استاد بدیعالزمان فروزانفر"'</center>]] | |||
[[پرونده:Nameh ostad.jpg|240px|thumb|بندانگشتی|وسط|<center>"'نامه استاد فروزانفر به رئیس وقت دانشگاه تهران دربارهٔ کارنامه درخشان [[ایرج افشار]]"'</center>]] | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس|۲}} | |||
==منابع== | |||
# {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= فروزانفر|نام= بدیعالزمان |پیوند نویسنده= بدیعالزمان فروزانفر|عنوان= دیوان بدیعالزمان فروزانفر|سال= ۱۳۸۲|ناشر= انتشارات وزرات فرهنگوارشاد اسلامی|شابک= ۹۶۴-۴۲۲-۵۸۱-۳}} | |||
# {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= فروزانفر|نام= بدیعالزمان|عنوان= سخن و سخنوران |سال= ۱۳۸۷|ناشر= زورا|شابک= ۹۷۸-۹۶۴-۴۰۱-۳۱۶-۴}} | |||
# {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= فروزانفر|نام= بدیعالزمان|عنوان= مجموعه مقالات و اشعار استاد بدیعالزمان فروزانفر|سال= ۱۳۵۱|ناشر= کتابفروشی دهخدا|شابک= }} | |||
# {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی=دفروزانفر|نام= بدیعالزمان|عنوان= زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر|سال= ۱۳۸۸|ناشر= انجمن آثار و مفاخر فرهنگی|شابک= ۹۷۸-۹۶۴-۵۲۸-۱۴۵-۶}} | |||
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= اتحاد|نام= هوشنگ|عنوان= پژوهشگران معاصر ایران|سال= ۱۳۸۷|ناشر= فرهنگ معاصر|شابک= ۹۷۸- ۹۶۴-۵۵۴۵-۷۲-۵}} | |||
# {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= رفعتی|نام= علیرضا|عنوان= احوال و آثار بدیعالزمان فروزانفر|سال= ۱۳۸۳|ناشر= انجمن آثار و مفاخر فرهنگی|شابک= }} | |||
# {{یادکرد کتاب |نام خانوادگی= دهباشی|نام= علی|عنوان= یادنامهٔ بدیعالزمان فروزانفر|سال= ۱۳۹۰|ناشر= بخارا|شابک = }} | |||
# {{یادکرد|نویسنده= عبدالحسین زرینکوب|مقاله= بدیعالزمان فروزانفر|ژورنال= زیباشناخت|تاریخ=۱۳۸۱|شماره= ۷|صفحه= ۳۵۷تا۳۶۰}} | |||
# {{یادکرد|نویسنده=میلاد عظیمی|مقاله= فروزانفر و ادیب پیشاوری|ژورنال= کتاب ماه ادبیات و فلسفه|تاریخ=۱۳۸۰|شماره= ۴۶و۴۷|صفحه= ۵۸تا۶۱}} | |||
# {{یادکرد|نویسنده= علیاشرف صادقی|مقاله= استاد فروزانفر آنطور که من دیدم|ژورنال= زیباشناخت|تاریخ= ۱۳۸۱|شماره= ۷|صفحه= ۳۴۹تا۳۵۶}} | |||
# {{یادکرد|نویسنده=محمدحسن گنجی|مقاله= بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر|ژورنال= مجلهٔ دانشکده ادبیات و علومانسانی|تاریخ=۱۳۵۴|شماره= ۱|صفحه= ۱تا۳۰}} | |||
# مجله آینده، سال۱۳۶۲، ص۴۳۳. | |||
==پیوند به بیرون== | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.iranicaonline.org/articles/search/keywords:FORUZ%C4%80NFAR |عنوان= آشنایی با بدیعالزمان فروزانفر|ناشر= ایرانیکا|تاریخ= ۳۱ژانویه۲۰۱۲|تاریخ بازدید= ۱۶ژانویه۲۰۱۹}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/3001285/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D9%87%DB%8C%D8%A6%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%88%D8%A7%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D8%AF|عنوان= خانهٔ بدیعالزمان فروزانفر|ناشر= مهرنیوز|تاریخ= ۲۵آذر۱۳۹۴|تاریخ بازدید= ۱۲تیرماه۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.gisoom.com/search/book/keyword-%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B1/|عنوان= آثار فروزانفر|ناشر= شبکه جامع کتاب گیسوم|تاریخ بازدید= ۲۰تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://tarikhirani.ir/fa/news/4/bodyView/998/%D8%A7%D8%B2.%DA%86%D9%86%DB%8C%D9%86.%D9%85%D9%84%D8%AA%DB%8C.%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87.%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF.%D8%AA%D9%88%D9%82%D8%B9.%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8%D9%87.%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C.%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%9F.%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C.%D8%A7%D8%B2.%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF.%D8%B4%D9%81%DB%8C%D8%B9%DB%8C.%DA%A9%D8%AF%DA%A9%D9%86%DB%8C.%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87.%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC.%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1.html|عنوان= از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟|ناشر= تاریخ ایرانی|تاریخ انتشار= ۱۰تیر۱۳۹۰|تاریخ= ۲۰تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.noormags.ir/view/fa/search?q=%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9%20%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%20%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B1&origin=start&index=|عنوان= آثار فروزانفر|ناشر= نورمگز|تاریخ بازدید= ۲۳تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.ketab.ir/BookList.aspx=|عنوان= آثار فروزانفر|ناشر= خانه کتاب|تاریخ بازدید= ۲۳تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.irna.ir/news/3426202/%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B1=|عنوان= برگزاری جشنواره ملی جایزه استاد فروزانفر|ناشر= ایرنا|تاریخ انتشار= ۱۹اسفند۱۳۹۵|تاریخ بازدید= ۲۳تیر۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/8308-11199/%D8%AA%D9%86%D8%AF%D9%8A%D8%B3-%D8%A8%D8%AF%D9%8A%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%84-%D9%83%D9%88%D9%8A%D8%B1-%D9%86%D8%B5%D8%A8-%D8%B4%D8%AF=|عنوان= رونمایی از تندیس استاد فروزانفر|ناشر= ایسنا|تاریخ انتشار= ۲۹آبان۱۳۸۳|تاریخ بازدید= ۲۳تیر۱۳۹۸}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۴
بدیعالزمان فروزانفر | |
---|---|
نام اصلی | ""'محمدحسین بُشرویهای""' |
زادروز | ۱۴شهریور۱۲۷۶ه.خ بُشرویه |
پدر و مادر | ""'آقا شیخ علی بُشرویهای""' |
مرگ | ۱۶اردیبهشت۱۳۴۹ (۷۳سالگی) تهران |
جایگاه خاکسپاری | باغ طوطی (صحن شاهعبدالعظیم) |
لقب | "'شیخ عبدالجلیل"' "'ضیاء"'[۱] |
پیشه | پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی، عضو فرهنگستان زبانوادب ایران |
استاد | ادیب نیشابوری |
دلیل سرشناسی | استاد برجستهٔ زبان و ادبیات فارسی |
"'بدیعالزمان فروزانفر"' مولویپژوه، پژوهشگر، مصحح، مترجم، شاعر، منتقد، مدرس دانشگاه تهران، عضو فرهنگستان زبان و سیاستورز بود که عمدهٔ شهرتش بهسبب مولویشناسی و مطالعات گسترده و عمیق در این حوزه است.
بزرگانِ ادبیات، فروزانفر را محقق و دانشمندی نستوه در عرصهٔ تحقیقات ادبی و عرفانی میدانند. او را بهسبب دانش عمیق و پرمایهاش در زبان و ادبیات فارسی و عربی و احاطهای که در حوزههای عرفان، منطق و حکمت داشت، «استاد استادان»[۲] لقب دادهاند. نیز او را که عمری در راه مولاناپژوهی با "مثنوی" و دیگر آثار مولانا حشرونشر داشته، همپایهٔ مصحح برجسته مثنوی «رینولد نیکلسون» سوئدی میدانند. آثار قلمی استاد فروزانفر در حوزهٔ مولویشناسی هنوز از مهمترین و اصلیترین مرجع و مأخذ پژوهشگران کنونی است.
نام فروزانفر یادآور کتاب "'«شرح مثنوی شریف»"' است حاصل چهل سال تحقیق و پروهش راستین او در حوزه عرفان. بدیعالزمان مولویشناسِ برجسته معاصر در خانوادهای مذهبی و اهل دانش تربیت مییابد. از همان دوران کودکی و نوجوانی نبوغش در شعر و شاعری مایه اعجاب صاحبدلان و اهالی شعر بود. همان زمان که در منزلِ «میرزاآقای جواهری» پدر «محمود فرخِ» شاعر که دیدارگاه اهل ادب و فضل بود در پاسخ به حاضران گفت: «چه نوع شعری بخوانم؟ قصیده؟ غزل؟ قطعه؟ مثنوی؟ کدام یک؟» گفتند قصیده زیرا دشوارترین قالب شعری است. بدیعالزمان گفت: «از قصاید عربیام بخوانم یا از قصاید فارسیام»[۳] حاضران با شنیدن این سخن در شگفت شدند و حیرتزده به دو قصیده عربی و فارسی او گوش سپردند.
در کودکی قرآن را ازبر میکند. پس از فراگیری مقدمات علوم قدیم نزد پدر، به حوزهٔ درس ادیب نیشابوری استادِ بهنام مشهد راه مییابد و پس از مدتی در شمار شاگردان برجستهٔ او درمیآید. در سن شانزدهسالگی است که برای همیشه راهی تهران میشود. در آغاز با اشعاری که سروده بود آوازه شاعریاش در همه جا میپیچد تا جایی که گفته شده با سرودن قطعهای در وصف بهار و مدح قوامالسطه والی خراسان عنوان "'«بدیعالزمان»"' را از او میگیرد.[۴]
فروزانفر در تهران آشنایی با اهالی علم و فضل چون علامه «محمد قزوینی»، «شمسالعلماء گرکانی»، «ذکاءالملک فروغی»، «میرزا رضاخان نائینی» و شماری دیگر را غنیمت میشمرد و از محضرشان بهرهها میبرد. پس از ورود به عرصه سیاست، شعر و شاعری را کنار میگذارد. دیگر خوش ندارد او را به شاعری بشناسند. «او جز در مواقع لزوم شعر نمیگفت و چون دوست هم نمیداشت که به شاعری مشهور شود بدون هیچ اجباری شاعری نمیکرد.»[۵] در اثر همین علاقه به سیاست بود که در سال۱۳۲۸ وارد «مجلس سنا» و سپس «مجلس موسسان» میشود.
فروزانفر بهگواه اساتید، همکاران و شاگردانش، استادی بیبدیل بود که در کنار علم و دانش فراگیر و کمنظیرش در حوزهٔ ادبیات فارسی و عربی، هوش سرشار و حافظه فوقالعاده و شخصیتی مطبوع و شوخطبع داشت. او که از زمان تأسیس دانشگاه تهران، استاد دانشکدهٔ ادبیات شد، نخستین اثرش با عنوان «سخن و سخنوان» را در دو جلد بهسال۱۳۱۲ منتشر کرد که عبدالحسین زرینکوب این اثر تحقیقی در زمینهٔ شعر و شاعران را "'«یک حادثه ادبی عصر»"' توصیف میکند.[۶]
فروزانفر بیش از شاعری به محقق و پژوهشگری نستوه در عالم مولویپژوهی مشهور است. عشق و علاقه به مولانا و آثارش چنان شوق و اشتیاقی در نهادش شعلهور کرد که عمری را در تحقیق و تدقیق در حوزهٔ عرفانپژوهی گذراند. اساتید او بهویژه «ادیب پیشاوری» که خود دلسوختهٔ مولانا بود در ایجاد این شیفتگی و عشق تأثیر بسزایی داشت.[۷] حاصل سالهای شوریدگی و حشرونشر با آثار مولانا تألیف آثاری چون "'«شرح مثنوی شریف»"'، "'«خلاصه مثنوی»"'، "'«احادیث و قصص مثنوی»"'، تصحیح "'«کلیات دیوان شمس»"' و... است.
فروزانفر سفرهای علمی بسیاری نیز به کشورهایی چون آمریکا، انگلیس، هندوستان، پاکستان، عراق، سوریه و... داشت و در کنفرانسها و سمینارهای علمی نماینده ایران و سخنرانی جلسات بود.
آثار فروزانفر پیوسته از سوی نشرهای مختلف تجدیدچاپ میشود. بهگواه دادههای خانه کتاب «شرح مثنوی شریف» در سه جلد، سال۱۳۹۰ به چاپ پانزدهم رسید، «احادیث و قصص مثنوی» در سال۱۳۹۳ به چاپ هفتم و «زنده بیدار» در سال۱۳۸۹ به چاپ ششم.
تاکنون چهار جشنواره «جایزه بدیعالزمان فروزانفر» برگزار شده که نخستینِ آن با شعار «از قونیه به بشرویه» در سال۱۳۹۲ در تهران و آخرین جشنواره، سال۱۳۹۵ در بشرویه زادگاه فروزانفر برگزار شده است.[۸]
از میان یادها
تشبیه به فروزانفر
نصرالله فلسفی میگفت: اول بار که عیسی صدیقاعلم، وزیر فرهنگ شد با سعید نفیسی و بدیعالزمان فروزانفر و عباس اقبال آشتیانی برای تبریکگویی به منزلش رفتیم. پاییز بود و هوا کمی سرد و فروزانفر پالتو داشت. موقع خداحافظی، صدیقاعلم بهاحترام مقام علمی فروزانفر پالتوی او را برداشت تا بر او بپوشاند. فروزانفر که از وزرای پیش از صدیق چنین ادبی ندیده بود از پوشیدن پالتو اِبا و خود را کج و دور میکرد و میکوشید که پالتو را از صدیق بگیرد و خودش بر تن کند. صدیق برای آرامکردنِ فروزانفر گفت: «اشکالی ندارد، بگذارید بر شما بپوشانم. این کار از آدابِ جدید است و وظیفۀ میزبان. من هم وقتی به آمریکا رفته بودم، به دیدن فورد متمول رفتم. او با وجود تفاوت سن و مقام خود، پالتوی مرا گرفت و من پوشیدم.»
پس از خروج از خانۀ صدیق، فروزانفر گفت: «رفقا دیدید که صدیق چه بدجنسیای کرد.» پرسیدیم: «مگر چه کرد؟» گفت: «مرا به خودش تشبیه کرد و خودش را به فورد[!]»
چه نوع شعری بخوانم؟
پسری سیزده یا چهاردهساله همراهِ پدر به محفلی از بزرگان فضل و ادب مشهد میرود به خانه میرزاآقای جواهری پدر محمود فرخِ شاعر از رجال سرشناس مشهد که منزلش محط بزرگان ادب خراسان بود. پدر در مجلس میگوید:
- «این آقا جلیل پسر من هم شعر میگوید.»
میرزاآقا جواهری و دیگران از او خواستند از اشعارش چیزی بخواند. پسر با همان لحن مخصوص به خودش گفت:
- "'«چه نوع شعری بخوانم؟ قصیده؟ غزل؟ قطعه؟ مثنوی؟ کدامیک؟»"' حاضران حیرتزده شدند که این نوجوان در چنین سنوسالی با همهٔ قالبهای شعری آشناست. یکی از حاضران گفت: «قصیده بخوان.»
پسر گفت: "'«از قصاید عربیام بخوانم یا فارسیام؟»"'
حیرت حاضران صدچندان شد و با ناباوری گفتند: «از هر دو بخوان!» او در آن مجلس دو قصیده از قصایدش یکی را بهزبان فارسی و دیگری را بهزبان عربی خواند. فرخ میگوید:
- «پدرم روی به من کرد و گفت: «بیین این بچهٔ سیزده چهاردهساله چه طبع شعری دارد و چه مقامی در ادب یافته و تو در سن بیستوچهارسالگی چنین و چنانی.»
باز میگوید: «تا سالها پدرم سرکوفتِ این نوجوان را به من میزد.» این نوجوان کسی نبود جز بدیعالزمان.[۹]
به بُشرویه پشت نمیکرد
فروزانفر ارادت و علاقهٔ خاصی به زادگاهش، بُشرویه، از شهرستانهای خراسان جنوبی داشت و همیشه از صفای مردان و بزرگان آن تعریف میکرد. وقتی در کلاس درس میگفت، سعی میکرد صندلیاش رو به بشرویه باشد. در یکی از روزها که کلاس درس بهعلت برخی تعمیرات تغییر کرده بود استاد بهمحض ورود به کلاس، این طرف و آن طرف را نگاه کرد و جای صندلی خود را تغییر داد. وقتی دانشجویان علت را پرسیدند. گفت: «من هیچوقت پشت به بشرویه نمینشینم.»[۱۰]
آب و جارو کردن برای علم
« | ادیب نیشابوری استاد فروزانفر شاگردانی داشت. هر روز صبح تاریکروشن هریک از شاگردها بهنوبت مؤظف بود حجره را آب و جارو کند. استاد دو سیر گوشت هم داشت. آن شاگرد باید پس از نظافت، برای استاد آبگوشتی بار میگذاشت و چای دم میکرد تا ادیب بیدار شود. بیدار بود، بلند شود. یک چای مایهدار بهش میدادند تا حالش جا بیاید و آماده شود برای درسدادن. از وقتی که فروزانفر شاگردش میشود، میگوید:
هر روز میرفت و حجره را آب و جارو میکرد و به کارهای دیگر میرسید. با این کار به استاد خودش احترام نمیگذاشته، چراکه استاد میزد پس گردنِ یکی دیگر از شاگردان که نوبتش بودتا بیاید کار کند؛ بدیعالزمان با این کار به خودش احترام میگذاشته است. روزهای پنجشنبه و جمعه که تعطیل بود طلبهها میرفتند تفریح، میرفتند به کوه سنگی و این طرف و آن طرف. اما فروزانفر این روزها دورهٔ معلقات سبع را در خدمت ادیب میخواند و میگذراند.[۱۱] |
» |
سردی شاه با بدیعالزمان
فروزانفر یک بار بهشکل خصوصی به یکی از دوستانش که برای مقابلهٔ "رسالهٔ قشیریه" پیش او رفته بود، گفت: :«من شبهای محرم به دربار میروم و وقایع تاریخی کربلا را برای اعلیحضرت و درباریان شرح میدهم.»[۱۲] پس از کودتای ۲۸مرداد شاه بهسبب شعری که بدیعالزمان برای مصدق سروده بود با او سرد شده بود.
حافظه بیبدیل فروزانفر
« | شفیعی کدکنی شاگرد فروزانفر دربارهٔ حافظه کمنظیر استاد در دوران کهنسالی میگوید:
|
» |
دوشیزهٔ مشکین شیرازی
سیمین دانشور سالها شاگرد فروزانفر بود. در کلاسها غرق تدریس استاد و علم کمنظیرش میشد. مولوی که تدریس میکرد سیمین گمان میکرد که تازه از قونیه آمده است. روزی از او میپرسد: «استاد! شما عارفید؟»
فروازنفر گفت: "'«نه دوشیرهٔ مِشکین شیرازی!»"'
سیمین را بهعلت پوست سبزهای که داشت، مِشکین خطاب میکرد.[۱۳]
قاطرهای دماوندی
روزی ایرج افشار بههمراه منوچهر ستوده پس از گردش کوهستانیِ چندروزه به دیدن فروزانفر میروند. به آنها میگوید کجا بودید که چهرههایتان تافته و سوخته شده است؟ میگویند: «از این کوه به آن کوه و از این دره به آن دره و از این آبادی به آن آبادی رفته بودیم.» فروزانفر نگاهی تابناک به آنها میکند و میگوید: "'«حقا روی قاطرهای دماوندی را سیاه کردید.»"'[۱۴]
یو آر وری ماچ بیزی
« | علیاشرف صادقی شاگرد فروزانفر ندانستن زبانهای خارجی را تنها نقص استاد اندیشمند خود میداند و میگوید:
|
» |
مایهٔ تحسین رئیسجمهوری عراق شد
« | زرینکوب که وسعت آگاهی و دانش عمیق فروزانفر را مایهٔ اعجاب بزرگان میداند، تجربهای دارد از مسافرت علمی به عراق در کنار استادش. در این سفر شاهد علاقهٔ ادبا و بزرگان عرب به شخصیت و سخنان فروزانفر میشود. اطلاعات فروزانفر دربارهٔ اخبار و اشعار عرب حتی «عبدالکریم قاسم» رئیسجمهوری وقت عراق را بهشدت تحت تأثیر قرار داده و در یک مهمانی رسمی فروزانفر حتی بیش از ادباء سوریه و مغرب برای قاسم مایهٔ تحسین و اعجاب شده بوده است. بهگفتهٔ زرینکوب در دهلی، کلکته، لاهور و در کراچی درخشندگی شخصیت او نامآوران سیاست را مجذوب میکرد.[۱۵] | » |
پیراهن سبز
صادق کیا از شاگردان فروزانفر خاطرهای از قدرتنمایی حافظه استادش میگوید:
- روزی در کلاس نشسته بودیم که استاد تدریس را شروع کرد. حین تدریس، دختری با پیراهن سبز وارد کلاس شد. استاد که بسیار ظریفبین و دقیق بود، سبزیِ پیراهن شاگرد را دستمایه کرد و بلافاصله ابیاتی از شعرای قدیم دربارهٔ پیراهن سبز خواند؛ چون بیت زیر:
"'پیراهن سبز بر درختان"' | "'چون جامهٔ عید نیکبختان"' |
آنقدر خواند تا به چهل بیت رسد. چهل بیت از شاعران مختلف دربارهٔ پیراهن سبز.[۱۲]
پرسید: کافی است؟ گفتم: بلی
فتحالله مجتبایی بنیانگذار مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی در ایران که روزگاری شاگرد فروزانفر بود، میگوید: «از او پرسیدم. استاد ظاهراً [کلمهٔ] خاموش بهمعنای کنونی آن قبل از قرن ششم بهکار نرفته است. استاد دستی به ریش خود کشید و در همان حال که مشغول حرکت بهسوی درب خروجی دانشکده بود، شروع به خواندن شواهدی از شعرای قبل از قرن ششم کرد که «خاموش» را به این معنی بهکار برده بودند و آنقدر شاهد نقل کرد کرد تا به سهراه ژاله رسیدیم. بعد پرسید: کافی است؟ گفتم: بلی.»[۱۲]
بعضیها صدرو هستند
« | پرویز ناتل خانلری در جایی نقل میکند:
|
» |
ذکر خیر فروزانفری
محمد پروین گنابادی نقل میکند که فروزانفر در مشهد ساکن بود که روزی درِ منزل او را میزنند. از اهل منزل یکی به دم در میرود و میآید به فروزانفر میگوید: آقای فلان (یکی از شعرای مشهد) آمده است. فروزانفر شروع به بدگویی میکند که این مردک احمق میآید و وقت ما را میگیرد. سرانجام میگوید که بگو بیاید داخل. بهمحض ورود مهمان، فروزانفر از جا برمیخیزد و میگوید آقا چقدر لطف کردید تشریف آوردید، خیلی مسرور شدم. همینالان ذکرخیر جنابعالی بود. این نوع ذکر خیر نزد همقطاران فروزانفر به "'«ذکر خیر فروزانفری»"' معروف شده بود.[۱۲]
مملکت را باش!
مرحوم دکتر «جمال رضایی» استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران از شاگردان سابق فروزانفر که گرچه نامش جمال بود بهرهٔ چندانی از زیبایی و جمال نبرده بود، نقل میکند که روزی برای انجام کاری به وزارت فرهنگ سابق (آموزش و پروزش کنونی) در خیابان اکباتان میرود. فروزانفر را هم در آنجا میبیند. یکی از اعضای عالیرتبهٔ وزارتخانه بهنام زینالعابیدن سلامت (قمی) نیز نفسزنان وارد اطاق میشود و شروع میکند به نالیدن از سلامتی خود. فروزانفر که خوشطبع و بذلهگوست با دیدن این دو فرد همزمان سلامتی و زیبایی را کنار هم جمع میکند و میگوید: "'«مملکت را باش! این سلامتش است و این یکی هم جمالش.»"'[۱۲]
علاقه شاه به فروزانفر
علاقه و توجه شاه و دربار به فروزانفر تاحدی بود که روز تشیع جنازه او در مسجد سپهسالار اسدالله علم وزیر دربار و مهرداد پهلند وزیر فرهنگ و هنر و شوهرخواهر شاه و بعضی دیگر از وزرا و درباریان در راهروی مسجد و جلوی در ورودی شبستان صاحبعزایی میکردند.[۱۲] مراسم پُر بود از دانشجویان و اهالی علم و ادب.
ماجرای سنگ قبر بدیعالزمان
سنگ قبر فروزانفر نیز خود ماجرایی است. شفیعی کدکنی در مقالهای مینویسد: «اولیای محترم حضرت عبدالعظیم (بهصرف گذشت سی سال و رفع مانع فقهی) قبر بدیعالزمان فروزانفر، بزرگترین استاد در تاریخ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ ایران زمین را بهمبلغ یکمیلیون تومان (در آن زمان قیمت یک اتومبیل پیکان دست سوم) به یک حاجیبازاری فروختند. هیچکس این حرف را باور نمیکند. من خود نیز باور نمیکردم تا ندیدم.»[۱۶]
شفیعی ادامه میدهد که: «قصه از این قرار بود که روزی خانمی به منزل ما زنگ زدند و گفتند: «من الان در روزنامه اطلاعات مشغول خواندن مقالهٔ شما دربارهٔ استاد بدیعالزمان فروزانفر هستم.» به ایشان عرض کردم که من در هیچ روزنامهای مقاله نمینویسم حتی «اطلاعات»، حتماً از کتابی نقل شده است. ایشان، آنگاه خودشان را معرفی کردند: خانم دکتر گلگلاب، استاد دانشگاه تهران، بهنظرم دانشکده علوم. پس از این معرفی دانستم که ایشان دختر مرحوم دکتر حسین گلگلاب استاد برجسته دانشگاه تهران هستند که عمّه ایشان، خواهر مرحوم دکتر گلگلاب، همسر استاد فروزانفر بود. آنگاه خانم دکتر گلگلاب با لحن سوگوار مُصرّی خطاب به من گفتند: «آیا شما میدانید که قبر استاد فروزانفر را اولیای حضرت عبدالعظیم به یک نفر تاجر بهمبلغ یکمیلیون تومان فروختهاند؟» من در آن لحظه، به دست و پای بمردم؛ ولی باور نکردم تا خودم رفتم و به چشم خویشتن دیدم. در کجای دنیا چنین واقعهای، آنهم در پایان قرن بیستم، امکانپذیر است؟ از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟»[۱۶]
زندگی و یادگار
زیر و بم زندگی[۱۷]
- "'۱۲۷۶"' ه.ش: در بشرویه، یکی از شهرهای استان خراسان جنوبی، در خانوادهای از اهل علم، دیده بهجهان گشود. (سال۱۲۸۳ هم بهعنوان سال تولد وی ذکر شده است.)
- "'۱۲۹۷"': در ۲۴سالگی (بهروایتی ۱۶سالگی) به مشهد رفت و از محضر درس ادیب نیشابوری و دیگر علما بهره برد.
- "'۱۲۹۸"': قصیدۀ بهاریهای در مدح احمد قوام، والی خراسان سرود و صله و پاداش بههمراه لقب «بدیعالزمان» از وی دریافت کرد.
- "'۱۳۰۳"': آغاز اقامت در تهران.
- "'۱۳۰۵"': بهسمت معلمی مدرسه دارالفنون منصوب شد و به تدریس فقه و عربی پرداخت.
- "'۱۳۱۲"': اولین اثر خود را با عنوان سخن و سخنوران در دو جلد تالیف کرد.
- "'۱۳۱۸تا۱۳۱۳"': معاونت دانشکده معقول و منقول (الهیات) را برعهده گرفت.
- "'۱۳۱۴"': کتاب رساله در "'تحقیق احوال زندگانی مولانا جلالالدینمحمد، مشهور به مولوی"' را نوشت که در حکم رسالهای برای ورود به کار علمی دانشگاهها بود؛ به اخذ گواهینامۀ دکتری از دانشگاه نائل آمد.
- "'۱۳۱۵"': ریاست موسسۀ وعظ و خطابه را برعهده گرفت و سالیان دراز این مسئولیت را عهدهدار بود؛ وفات مادر فروزانفر.
- "'۱۳۱۷"': با خانم «رخشنده گلگلاب» ازدواج کرد که حاصل آن، سه فرزند به نامهای «نوشین»، «فرانک» و «شیرین» شد؛ شیرین فرزند خردسال فروزانفر در پنجسالگی دار فانی را وداع گفت.
- "'۱۳۱۸"': بهرتبۀ استادی دانشگاه ارتقاء پیدا کرد؛ کتاب "'خلاصۀ مثنوی"' را تالیف و شرح نمود.
- "'۱۳۲۳تا۱۳۲۶"': ریاست دانشکدۀ معقول و منقول (الهیات).
- "'۱۳۲۷"': کتاب "'دستور زبان فارسی"' را بههمراه چهار تن از استادان برجستۀ دانشگاه نوشت.
- "'۱۳۲۸تا۱۳۳۱"': نمایندۀ انتصابی مجلس سنا و سپس مجلس موسسان گردید.
- "'۱۳۳۳"': کتاب "مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی" را نوشت.
- "'۱۳۳۴"': کتاب "'احادیث مثنوی"' را تالیف کرد.
- "'۱۳۳۵"': پدر فروزانفر، «آقا شیخعلی احمدی» دار فانی را وداع گفت.
- "'۱۳۳۶تا۱۳۴۶"': کتاب ده جلدی "'کلیات شمس"' را تصحیح کرد.
- "'۱۳۳۸"': قصیدهای ۳۲ بیتی در مدح امام رضا(ع) با عنوان «باغ رضوان» سرود.
- "'۱۳۴۰"': کتاب "'شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری"' را نوشت.
- "'۱۳۴۶"': عنوان استاد ممتاز دانشگاه به وی اعطا شد.
- "'۱۳۴۶"': بعد از عمری فعالیت علمی از دانشگاه بازنشسته شد.
- "'۱۳۴۶"': جلد اول "'مثنوی شریف"' را تالیف کرد. جلد دوم و سوم آن را هم تا سال۱۳۴۹ نوشت که مجموعاً شرح ۳۰۱۲ بیت از دفتر اول مثنوی است.
- "'۱۳۴۶ تا ۱۳۴۹"': ریاست کتابخانۀ سلطنتی را برعهده داشت.
- "'۱۳۴۹"': دار فانی را وداع گفت.
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
محمدحسین در سال۱۲۷۶شمسی در آبادیِ «زیرک» در شهرستان «بشرویه» از توابع «طبس» بهدنیا آمد.[۴]
نام اصلیاش محمدحسین بود و فامیلش بُشرویهای؛ بعدها خود را «جلیل ضیاء بشرویهای و کمی بعد «جلیل فروزانفر» نام نهاد. تخلص شعریاش در ابتدا "'«ضیاء»"' بود. در سال۱۲۹۹ش، قوامالسلطنه استاندار وقت خراسان، بهسبب سرودن قصیدهای در وصف بهار، لقبی افتخاری به وی اعطا میکند بهنام: "'«بدیعالزمان»"'.[۴]
بدیعالزمان در خانوادهای مذهبی بهدنیا میآید. قرآن و مقدمات عربی را نزد پدر و برادرش میآموزد. در زندگی خودنوشت فروزانفر آمده است: «خانوادهام اهل علم بودند. پدرم «آقا شیخعلی»، پسر آخوند «ملامحمدحسن قاضی»، که هر دو شاعر، فقیه و طبیب بودند و نسب آنها به «ملااحمد تونی»، از علمای معاصر «شاهعباس صفوی»، میرسد. مقدمات علوم قدیمه و تحصیلات اولیه را در بشرویه نزد «ملامحمدحسین» آموختم که مردی صاحب فضل بود و هنرهای جلدسازی و صحافی و آهانر، مهره کردن کاغذ و ساختن مرکب را نیک میدانست و خط را نیکو مینوشت.[۱۸]
از همان کودکی سودای شعر سرودن دارد و نبوغش مایه اعجاب همگان است تا جایی در سن سیزده چهاردهسالگی در محفلی از شاعران و استادان عصر چنان هنرنمایی میکند که میرزاآقای جواهری پدر محمود فرخ به طنعه به پسر میگوید: «ببین این بچهٔ سیزده چهاردهسالگی چه طبع شعری دارد و چه مقامی در ادب یافته و تو در سن بیست و چهارسالگی چنین و چنانی.»[۱۹] با چنین ذوق و نبوغی و مقام بلندی که در شعر یافته بود، در همان سن نوجوانی راهی مشهد میشود تا از محضر ادیب نیشابوری بهره بگیرد. در حلقه درس ادیب که بهگفته شفیعی کدکنی «پرورشگاه ذوق و طبع همه صاحبان استعداد بود»، فروزانفر نسبت به اقران خویش، بیشترین درخشش را داشت و سرآمد جملهٔ همدرسان خویش بود چه در شاعری و چه در آگاهی از ادیبات فارسی و عربی.
سال۱۳۰۰ و ۱۳۰۱شمسی راهی تهران میشود و در مدرسهٔ سپهسالار حجرهای میگیرد و به ادامه تحصیل در زمینههای گوناگون بهویژه فلسفه میپردازد. در تهران است که پس از مدتی نامخانوادگی "'«فروزانفر»"'[۴]را برای خود انتخاب میکند. در سال۱۳۰۵ بهعنوان معلم در دارالفنون تدریس میکند و از تاریخ ۱۳۰۷ تدریس ادبیات فارسی و عربی دارالمعلمین عالی را نیز بهعهده میگیرد.
دکتریِ استاد فروزانفر
فروزانفر در سال۱۳۱۰ استاد تفسیر قرآن و ادبیات عرب در «مدرسهٔ عالی سپهسالار» میشود. پس از تشکیل دانشکده معقول و منقول در سال۱۳۱۳ بهسمت معاونت آنجا انتخاب میشود. با تأسیس دانشگاه تهران، استاد تاریخ ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات و استاد تصوف اسلامی در دانشکدهٔ معقول و منقول شد. در سال۱۳۱۴ هیئت ممیزهٔ دانشگاه تهران متشکل از نصرالله تقوی، علیاکبر دهخدا و ولیالله نصر، رساله دکتری بدیعالزمان بهنام «تحقیق در زندگانی مولانا جلالالدین بلخی» را ارزیابی و باتوجهبه دانش و علم وسیع و عمیق استاد در خرداد ۱۳۱۵ به او مدرک دکتری میدهد.
در ۱۳۲۳ نیز ریاست دانشکده معقول و منقول را برعهده گرفت. با تأسیس فرهنگستان ایران نیز به عضویت آن درمیآمد. از ۱۳۱۳تا۱۳۳۲ نیز عضویت در شورای عالی معارف (فرهنگ) را میپذیرد.
شعر و شاعریاش
فروزانفر قریحه سرشاری داشت. از همان چهارده پانزدهسالگی شعر سرود.[۲۰] در همه قوالب شعری چون قصیده، غزل، قطعه، مثنوی طبعآزمایی کرد. هم بهفارسی سرود و هم بهعربی. اشعارش در نهایت استواری و استحکام بود و مایهٔ حیرت بزرگان عصر.[۹] شعرهایش نمونههایی است از استوارترین وجوه زبان شعر کلاسیک فارسی در عصر حاضر.[۲۱] دیوان استاد با "'۱۰۷"' عنوان شعر و با مقدمه شفیعی کدکنی و بهکوشش عنایتالله مجیدی در ۳۷۶ صفحه در بهار۱۳۸۲ منتشر شد.
"'«می باستانی»"'، "'«وصف بهار و مدح والی خراسان»"'، "'«در ستایش ادیب نیشابوری»"'، قصیدهٔ "'«ایران دیروز، ایران فردا»"'، "'«فتنه آخر زمان»"'، "'«کوی عشق»"'، "'«در ستایش مصدق»"'، "'«نیک و بد روزگار در گذر است»"'، "'«در رثای نیکلسون»"' و "'«میوه صلح و جنگ»"' از عناوین اشعار اوست.
خوش نداشت او را شاعر بدانند!
بیش از شاعری او را محققی دانشمند و عالمی بزرگ در عرصه تحقیقات ادبی و عرفانی میشناسند. از همان دوران کودکی و نوجوانی طبعی سرشار داشت و شعر میگفت؛ اما پس از ورود به دنیای سیاست، آن را کنار گذاشت. بهگفتهٔ شفیعی کدکنی: «از اینکه بهعنوان شاعر از او سخن بگویند یا در محافلِ ادبی در کسوت شاعر حاضر شود یا شعری به مطبوعات عرضه کند پرهیزی عجیب داشت.» نیز میگوید وقتی کتاب ""'شعر امروز خراسان""' را که در آن نمونههای شعر او نیز چاپ شده بود در پاییز۱۳۴۴ تقدیم محضر او کردم، هفته بعد در کلاس درس با همان لحن مخصوص روی به من کرد و گفت:
« | ""'«شفیعی! دیشب تا صبح، سرم درد میکرد. این کتاب مرا به گذشتههای دور برد. با دیدن شعرهای خودم به عالمی رفتم. ما میتوانستیم شاعر بزرگی شویم، اما تحقیقات و گرفتاریها ما را از آن بازداشت. با ما از گذشته سخن مگوی!»""'[۲۲] | » |
دکتر مهدی حمیدی شیرازی استاد دانشکده الهیات تهران نیز میگوید: هنر قابل ستایش فروزانفر در شاعری این بود که او برخلاف بسیاری از شاعران هر زمان کلمات را به حکم معانی میراند نه معانی را به حکم کلمات.[۵]
ملامتش کردند
مشغلههای سیاسی و اداری و «عناوین»، مانع اصلی در مسیر شاعری فروزانفر بود؛ تا جاییکه ورود او به مجلس سنا و درگیر شدن با عالم سیاست، مایه اعتراض همنسلان و همکاران او چون عباس اقبال آشتیانی میشود. او قطعه شعری در ملامت فروزانفر سرود که در "'سفینه فرخ"' آمده و در مجله یغما چاپ شد:
- ""'استاد یگانه، ای فروزانفر!"'
- ""' رفتی به سنا چه کار بد کردی"'
- ""'بودی تو کسی که فضل عالم را"'
- ""'پیوسته به خلق گوشزد کردی"'
- ""'با خیل فرشته همنشین بودی"'
- ""'چون شد که هوای دیو و دَد کردی؟"'
- ""'عاقل به خدا نکردی این سودا"'
- ""'کردی و زیان صد به صد کردی"'
- ""'آخر ز چه جفتِ نغمهٔ خربط"'
- ""'الحانِ لطیفِ باربد کردی"'
- ""'از دانش و از خِرد شکستی پُشت"'
- ""'تا پُشت به دانش و خرد کردی"'
- ""'چون بافتی از هنر همی دیبا"'
- ""'دیبای چنین چرا نمد کردی؟"'
- ""'«خود کردن و عیب دوستان دیدن"'
- ""'کاریست که تو به دستِ خود کردی»"'[۲۳]
بهسبک ناصرخسرو و خاقانی شعر میسرود
فروزانفر بهمناسبت همان دغدغههای اداری و سیاسی، نخواست یا نتوانست شعرش را با جریانهای اصلی زندگی و سرنوشت مردم ایران بیامیزد و در دایرهٔ همان پند و اندرزهای زیبای موروثی باقی ماند و البته بسیار هم سنجینده و سخته سخن میگفت. ویژگی شعر و زندگی فروزانفر در این بود که او مثلاً اعلای زندگی و هنر را در گذشته میجست و به اکنون و آینده کمتر اعتقاد داشت.[۲۴] شعر را بهسبک قدما محکم و متین میگفت و مخصوصا بهشیوه "'ناصرخسرو"' و "'خاقانی"' علاقه داشت.[۲۵]
- نمونهاز اشعار فروزانفر:
"'چون شکرینْ لبانت شیرن بود مَقالت"' | "'خواهم که بوسمت لبْ میترسم از مَلالت"' | |
"'هرچند دولت حسن آخر زوال گیرد"' | "'ایزد نگاهدارد این حسن بیزوالت"' | |
"'آشوب و فتنه میخواست خود نیز فتنه گردید"' | "'چون آفرید ایزد با این همه جمالت"' | |
"'روزی که بود رویت در حُسن چون هلالی"' | "'گیتی فروز گردد میگفتم این هلالت"' | |
"'آیم شبی به سویت جویم نشان کویت"' | "'ناگه درافگنم دست در دامن وصالت"' | |
"'دل بردی و شکستی جانا حلال کردم"' | "'خونم اگر بریزی آن نیز هم حلالت"' | |
"'آمد به نزد من دوش تا حال من بپرسد"' | "'دستم بهناز بگرفت چونست گفت حالت؟"' | |
"'گفتم بتا وفا کن دل زین قفس رها کن"' | "' گفتا خموش ورنه سوزیم پروبالت"' | |
"'نالیدم از فراقش درهم کشید رُخ گفت"' | "'رو آه و ناله کم کن ورنه کنیم لالت"'[۲۶] |
مولویپژوهی
استاد بدیعالزمان چهل سال از عمر خود را صرف تحقیق و تدقیق در آثار مولانا میکند که نتیجه آن خلق کتابها و مقالاتی است که در زمرهٔ بهترین منابع در باب مولویشناسی بهشمار میرود. "'«رساله در تحقیق احوال زندگی مولانا»"' که اولین اثر استاد درباره مولاناست درواقع رسالهٔ دکتری اوست. عبدالحسین زرینکوب پس از گذشت شصتوپنج سال از تألیف این اثر میگوید: «هنوز چنان رسالهای با آن اندازه عمق و لطف و دقت در دانشگاه بهوجود نیامده است.»[۷]
بدیعالزمانِ جوان در دورانی که در مشهد بود چند سالی در محضر ادیب نیشابوری علم و ادب آموخت. هموکه آتش علاقه به مولانا را در نهاد فروزانفر برافروخت. ادیب نیشابوری که فروزانفر نزد او «علوم ادبی و منطق» آموخت، شیفته سبک شاعران خراسان بود[۷] و بدیعالزمان نیز به پیروی از استاد خویش، دل در گِرو سبک و سیاق شعری شاعران خراسان نهاد.
اما ادیب پیشاوری دیگر استادِ دانشمندِ بدیعالزمان است که تأثیری بس عمیقتر در جان شاگردش گذاشت. ادیب پیشاوری "'«دست فروزانفر را گرفت و پابهپا برد و کمکم او را وارد دنیای عرفان و مثنوی کرد.»"' بدیعالزمان از آغاز ورود به تهران با ادیب پیشاوری معاشرت و ارتباط علمی و ادبی پیدا کرد و شرح چغمینی را نزد او تلمذ کرد. زین رو استاد پیشاوری در بهوجودآمدن فروزانفرِ مولویشناس و تغییر و تحول اندیشههای او نقش بسزایی داشت.[۷]
بدیعالزمان با غرق شدن در عالم جذبه مولانا و مثنوی توانست آثار ارزشمندی چون ""'احادیث مثنوی""'، ""'شرح مثنوی شریف""'، ""'معارف بهاءولد""'، ""'معارف برهان محقق""' و... را در عرصه مولویپژوهی بهثمر رساند. بهعقیده «احمدعلی رجائی» استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کار فروزانفر در باب مولوی به کار عاشقی شبیه است نه کسی که تنها در یک زمینه تحقیق میکند؛ زیرا بدون چشمداشت مادی نزدیک چهل سال عمر صرف این کار کرد. او معنی و حقیقت مثنوی را در ادب فارسی جستوجو کرد و بیرون آورد. باین ترتیب بود که کتاب "مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی" را نوشت. بعد "احادیث مثنوی" را استخراج کرد و با معانی آنها را در اختیار گذاشت...[۲۷] اهل ادب و شعر فروزانفر را بهسبب تصحیح و تألیف آثار ارزشمندی درباره مولانا، همردیف نیکسلون پایهگذاری "مولویشناسی علمی" در جهان عرفان و ادب فارسی میدانند.
شعر خودش هم اگر خوب نبود نمیپسندید
فروزانفرِ منتقد، فردی واقعبین، بیطرف و دقیق بود. او در میان همعصران خود به تهور و رکگویی در نقد شعر کلاسیک مشهور بود.[۴] او نخستین بار، نقد را از تعارفهای رایج تذکرهها که غالباً براساس شهرتهای غلط استوار شده است، رها ساخت و هر شاعری را در پایگاه مناسب خویش قرار داد و این ارزیابی علمی را بهقیمت مطالعه سطر به سطر مجموعه آثار هرکدام از شاعران و تأمل در یکیک کلمات ایشان بهدست آورد.[۲۸] قدرت انتقادی عجیبی داشت همین قدرت او را گوهرشناس بار آورده بود. "'شعر خودش هم اگر خوب نبود نمیپسندید درست مثل حافظ."'[۲۹]
قرآنِ فروزانفر
استاد فروزانفر، ترجمهای از قرآن نیز دارد که مفقود شده است. روزی در کلاس درس گفت: «من مدتها بود که مشغول ترجمهٔ قرآن بودم. خوشبختانه پریروز از کار آن فارغ شدم.» سالها گذشته اما این کتاب رنگ چاپ بهخود ندیده است. استاد قرارداد چاپ کتاب را همان زمان با وزات فرهنگ و هنر بسته بود. پس از انقلاب، آقای «عنایتالله مجیدی» متصدی کارهای خانواده مرحوم فروزانفر برای گرفتن این کتاب به متصدی کتابها در وزارتخانه مراجعه میکند؛ اما تنها پوشهای حاوی مکاتبات فروزانفر با وزارت فرهنگ برای ترجمه و چاپ این قرآن در اختیارش میگذارند بدون هیچ نسخهای از آن. پس از مدتها جستوجو به محمدامین ریاحی مدیرکل نگارش وقت وزارت فرهنگ میرسد که دستور داده بود از روی اصل نسخهٔ کتاب، چهار نسخه ماشین شود. بنابرین کتاب منحصر به یک نسخه نبوده که مفقود شود![۱۲]
خوی و خصلتهای استاد
جوشش و رابطه گرمش با دانشجویان، عدم تکبر با زیردستان، نکتهبینی، حاضرجوابی، متلک گویی، ظرافت کلام توصیف بسیاری از شاگردان و همعصران فروزانفر از این استاد است.
حاضرجوابی، لطیفهگویی، حافظهٔ قوی، وسعت اطلاعات و اشعار فراوانی که بهویژه از قدما ازبر داشت، از فروزانفر شخصیتی جذاب و فوقالعادهای فروزانفر ساخته بود.
بهاعتقاد همکاران و اساتید و شاگردان، استاد حافظهای بس نیرومند و توانا داشت. «فروزانفر بهسبب داشتن حافظهٔ بسیار نیرومند اهل یادداشت و فیشبردای منظم بهسبک محققان امروز نبود و از او یادداشتهای مهمی مانند یادداشتهای قزوینی یا مینوی باقی نمانده است.»[۱۲] یک بار در کلاسِ درس گفته بود:
- "من یک سوم شاهنامه و بخش بزرگی از مثنوی را در حافظه دارم."[۱۲]
دقت و انصاف و حقگویی از ویژگیهای فروزانفر است که بهوضوح میتوان به این خصائص در مقدمهای او در تصحیح دیوان شمس پیبرد. آنجا که میگوید: «من بعد از اینکه ۱۱ سال وقت صرف تصحیح این دیوان کردم، فهمیدم که خیلی اشتباه کردهام. بین دو چیز مردّد بودم. اعتراف بهاشتباه یا روپوشاندنش. دیدم شأن یک انسان علمی نیست که بخواهد هیچ خلافی را روپوش کند. بهتر اینست که بهاشتباه خود اعتراف بکنم، دوباره دیوان را بههمین قصد خواندم و تصحیح مجدد کردم و بازهم ناقص است.»[۲۷]
فعالیتهای سیاسی و اداری استاد
بدیعالزمان از سال۱۳۱۳ که دانشکده معقول و منقول (الهیات) تشکیل شد، بهعنوان معاون دانشکده و در سال۱۳۲۳ به ریاست آنجا انتخاب شد تا ۱۳۴۶ که بازنشست شد در این سمت باقی ماند. او از همان ۱۳۴۶ تا پایان زندگیاش در سال۱۳۴۹ نیز ریاست "'کتابخانهٔ سلطنتی"' را بهعهده داشت. فروزانفر علاقه زیادی به سیاست و نزدیکی به مراکز قدرت و مقامات رسمی داشت. او به شاه و دربار نزدیک بود.[۱۲]
یک دوره از ۱۳۲۸تا۱۳۳۱ بهنمایندگی انتصابی مجلس سنا انتخاب شد. در این سال بود که دکتر "'«مصدق»"' مجلس سنا را منحل کرد و فروزانفر شعر معروف خود را در ستایش از او سرود:
"'ای مصدق ثنا سزاست تو را "' | "' همت اندر خور ثناست تو را"' | |
"'زانکه زین سرزمین بحولالله "' | "'دست بیگانه از تو شد کوتاه"' | |
"'نفتخواران حیلهآور پست "' | "'رشتهٔ چارهشان ز تو بگسست"' | |
"'راستی را که مردِ مرد تویی"' | "'زانکه با دیو در نبرد توی"' | |
"'گرچه انگیخت او را بهحیله سپاه"' | "'یک سر مو دلت نگشت از راه"' | |
"'سخنی مختصر بگویمت من"' | "'در دلت نیست جز که حبّ وظن"' | |
"'عید نوروز بر تو فرخّ باد"' | "' هرچه پرسی ز بخت پاسخ باد"'[۳۰] |
ید طولایی در ترجمه داشت
قلمرو ترجمه از دیگر عرصههای جولان فروزانفر بوده است. در مطالعه ترجمههای او هرگز احساس نمیکنید که ترجمهٔ یک اثر را در اختیار دارید. "'زندهٔ بیدار"' ترجمهای است از او که نمونهای است از یک متن ادبی و فلسفی کهن با ترجمهای به شیواترین اسلوب بهفارسی. "'شاهکار فروزانفر در ترجمه، ترجمه قرآنی است که از وی برجا مانده است."'[۳۱]
فقط بهار را میپسندید
او در قلمرو شعر معاصر، فقط بهار را میپسندید و تا حدی ادیب پیشاوری را. دیگران را دوستانه و در محافل «مشافهه» میستود و یا در خلال «اخوانیات» و از طریقِ «تعارفاتهای متقابل». دکتر صورتگر از این خوی و خصلت فروزانفر سخت دلآزرده بود و با خشم میگفت: «بدیعالزمن یکبار به من نگفت شعرت خوب است.» همیشه میگوید: «جناب آقای دکتر صورتگر، مرد موجهی هستند.»[۳۲]
یادمان و بزرگداشتها
- چهارمین جشنواره جایزهٔ بدیعالزمان فروزانفر در ۱۹اسفند۱۳۹۵ در شهرستان بشرویه زادگاه او.
- مراسم سومین جشنواره جایزه استاد بدیعالزمان فروزانفر در ۲۴آذر۱۳۹۴ در باغموزه نگارستان.
- همايش دو روزه بزرگداشت علامه «بديعالزمان فروزانفر» در بشرویه در سال۱۳۸۳.
در نگاه دیگران
محمدعلی اسلامی ندوشن: لایقترین راوی مولانا بود
« | «یک ایرانی تمامعیار بود، پروردهٔ مَهمیزهای تاریخ، که شگفتگی وجود خود را در حُسنِ ارتباط با قدرت حکومتی میجست و از خارخارِ تعینهای سیاسی برکنار نبود... فروزانفر دریایی از معلومات و اطلاعات مربوط به ادب و فرهنگ ایران بود... نزدیک به تمام عمر خود را بر سر غور در آثار مولانا جلالالدین گذارد. غزلیات را که از حفظ میخواند و کلمات موزون مانندِ ریگ از دهانش میریخت. مولوی پس از هفتصد سال، لایقترین راویِ خود را یافته است.» این گفتههای ندوشن درباره بدیعالزمان است.[۳۳] | » |
صادق هدایت: «سخن و سخنوران» چیز مزخرفی است
هدایت در یکی از نامههایش نظری دربارهٔ کتاب "«سخن و سخنوران»" فروزانفر چنین مینویسد: «اخیراً کتاب سخن و سخنوران در تاریخ ادبیات ایران، تألیف بدیعالزمان چاپ شده؛ اما حالا که خودمانیم، چیز مزخرفی است و به تقلید سایرین، با شرحِحال خیلی مختصر، اشعارِ شاعر را انتخاب کرده است.»[۳۴]
عبدالحسین زرینکوب: درسش هم تهذیب بود هم تفریح
فروزانفر معلم و استادی دلسوز و صمیمی بود. درس او تنها تعلیم نبود، هم تهذیب بود و هم درعینحال تفریح... فروزانفر در شمار آنگونه دانشمندان بود که آنچه از آنها بهعنوان آثار علمی باقی میماند، نسبت به دانش وسیع و پرمایه آنها اصلاً درخور ملاحظه نیست. در تاریخ ادیبات با اینکه از تئوریها و روشهای امروزی اروپایی آن، چنانکه باید آگاهی نداشت، طرز کارش چنان دقیق و محتاطانه بود که حتی حاصل کار شرقشناسان اروپایی از حیث عمق و دقت علمی به پای کار او نمیرسید. در نقد متون و آنچه امروز در ایران «تصحیح» میخوانند هنوز شیوهٔ کار درست را باید از او آموخت.[۳۵]
سیمین دانشور: «استادی بیبدیل بود»
« | از نظر معلومات و تدریس، استاد فروزانفر بیبدیل بود. چیزی در ادبیات فارسی بعد از اسلام نبود که نداند. صدای بَم، زبان دَری خراسانی و معلومات وسیع او مسحورکننده بود. در هر مقولهای یا در باب هر گروه یا فرقهای که درس میداد، خیال میکردم خودش جزء آن گروه است که آنقدر دربارهشان میداند. از اخوانالصفا میگفت خیال می کردم خودش از اخوانالصفاست. از اسماعیلیه میگفت خیال میکردم اسماعیلی است. مولوی که تدریس میکرد، خیال میکردم تازه از قونیه آمده است... غیرممکن بود درسی بدهد و حرفی بزند که چاشنیِ کلامش شعری زیبا یا ضربالمثلی شیوا نباشد.[۱۳]این گفتههایسیمین دانشور درباره استادش فروزانفر است. | » |
شفیعی کدکنی: «حتی شوخیهایش آموزنده بود»
طی قریب پنج سال شاگرد او بودم؛ اما هرگز درسش را ترک نگفتم. یک مطلب مکرر یا مبتذل که از همگنان بتوان شنید، از او نشنیدم. حتی شوخیهای او احوالپرسیهای او چیزی به دانشجو میآموخت. حضور ذهن شگفتآور و تسخیرکنندهٔ او بهحدی بود که در مراحل نخست آشنایی و اولین دیدارها بعضی افراد تصور میکردند که فروزانفر مدتها قبل، در نهان هدیهای، رشوهای به شخص پُرسنده داده و از او خواسته که در «فلان مجلس یا در فلان کلاس، این سؤال را مطرح کن» و خود از قبل پاسخ آن را آماده کرده است... دانش و اطلاع عمیق و وسیعی درباره تاریخ ادب فارسی و تاریخ ایران دوره اسلامی و تمام قلمرو عرفان ایرانی داشت اما میگفت: «من از حمله مغول به این سوی را نمیشناسم»[۳۶]
احمدعلی رجایی: «فروزانفر کلاسداری یگانه بود»
وقتی تاریخ اسلام یا تاریخ ادیبات درس میداد هدفش این نبود که بگوید چه کسی کِی بهدنیا آمده است و کِی در گذشته است. او سعی داشت روابط انسانها را در هر عصر و محیط بیان کند و علل و وقایع و درون انسانها را که نمیتواند از تأثیر جامعه برکنار باشد، نشان بدهد. او معانی کلی را ریزهریزه و جزءجزء در قالب الفاظ میریخت و همانطور جزءجزء در ذهن شنونده جای میداد. بههمین دلیل کسی که در کلاس فروزانفر مینشست، گذشت زمان را نمیفهمید و از بیان شیوا و عمیق و مستند فروزانفر لذت میبرد. شاگردان را بیدار میکرد و به ضعف و نقص خودشان آگاهشان میساخت تا بدانند وسعت دریای علم چقدر است. بدین طریق ذوق طلب را در آنان بیدار میکرد.[۳۷]
وقت خود را در کارهای اداری تلف کردیم
فروزانفر در جایی میگوید: از ادب بعد از اسلام چیزی نیست که ندانم و از پیش از اسلام چیزی نیست که بدانم.[۳۸] فروزانفر که در کنار کارهای تحقیقاتیاش، سالها دستی در سیاست و امور اداری داشته، روزی خارج از کلاس درس به دانشجویانش درباره خود میگوید: «ما متأسفانه وقت خود را در کارهای اداری تلف کردیم و گرفتار کمیسیونهای اداری شدیم و دیگران به کارهای علمی پرداختند و کار کردند.»[۱۲]
لُبّ مطلب را گفتهام
بدیعالزمان دربارهٔ «شرح مثنوی شریف» که تنها یکدهم مثنوی را دربرمیگیرد، چنین میگوید:
- "من لبّ مطلب راجع به مولوی و مثنوی را در این سه جلد گفتهام و چیز زیادی باقی نمانده است."[۱۲]
خلقیات
لطف محضر، ادب فوقالعاده، نکتهسنجیهای او با چاشنی ظرافت و شوخی باعث شده بود که در هر محفلی مقبول و مطلوب گردد. وسعت اطلاعات او حتی تقیزاده و محمد قزوینی را به اعجاب واداشت. عربی را بهلغت فصیح تکلم میکرد؛ اما کلام خود را چنان با اشعار و امثال و حکایات میآراست که برای ادبای عرب هم سخن گفتنش جالب بود.[۳۹]
چهاردیواری ماندگار
خانه بدیعالزمان در شهر بشرویه توسط شورای شهر این منطقه در آذر۱۳۹۴ به هیئت امنای انتشار آثار فروزانفر واگذار شد.[۴۰]
گزارش سفرها
لبنان، پاکستان، ترکیه (دو بار)، افغانستان (سه بار)، عربستان، سوریه، اردن، عراق، کویت، هند، آمریکا، انگلیس، شوری از کشورهایی است که فروزانفر برای کارهای علمی و تحقیقی به آنها سفر کرده است.
برنامههای برونمرزی
بدیعالزمان در مجالس و کنگرههای علمی بسیاری بهعنوان نمایندهٔ ایران شرکت و سخنرانی کرده است:[۴۱]
- کنگره اسلامی پاکستان (لاهور، ۱۳۳۶)
- افتتاح کرسی زبان فارسی دانشگاه لبنان (بیروت، ۱۳۳۵)
- یادبود هفتصدمین سال وفات مولوی (قونیه، ۱۳۳۷)
- نهصدمین سال وفات خواجه عبدالله انصار (کابل، ۱۳۴۱)
- کنگرهٔ بنیاد شهر بغداد و یکهزاروصدمین سال وفات کَندی (بغداد، ۱۳۴۱)
- کنگرهٔ اتحاد اسلامی (بغداد، ۱۳۴۱)
- کنگرهٔ یادبود مولانا جامی (شوروی، ۱۳۴۳)
استادان
ادیب نیشابوری در مشهد و ادیب پیشاوری در تهران.
شاگردان
بدیعالزمان با سالها تدریس و تألیفهایش، در عرصه ادب و عرفان و فرهنگ نسل دانشمند و محققی را تربیت کرد و چند نسل از استادان نسل ادبیات فارسی جمگلی از شاگردان بهنام اویند: عبدالحسین زرینکوب، منوچهر مرتضوی، محمدرضا شفیعی کدکنی، فتحالله مجتبایی، ذبیحالله صفا، غلامحسین یوسفی، محمدامین ریاحی، محمد استعلامی و...
مکانهای به نام
در منطقه دو تهران، در محدوده پل گیشا و خیابان نصر، بلواری است به نام فروزانفر.
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
طی مراسمی در آبان۱۳۸۳ از تندیس استاد فروزانفر در زادگاه او رونمایی شد.
آثار و کتابشناسی
از بدیعالزمان فروزانفر "'۳۷"' عنوان کتاب (تألیف، تصحیح و ترجمه) و "'۱۰۶"' عنوان مقاله و اشارات باقی مانده است. این مقالهها در کتاب "'مقالههای فروزانفر"' و کتاب "'از خاطر و خط استاد"' گردآوری و چاپ شده است.
سیاههٔ آثار
- "'۱۲۹۶"': [صرفونحو عربی] خطی، ۱۰۴ص (بهشماره ۸۸۰۴)
- "'۱۲۹۹"': [شعر و شاعری]. خطی، ۸۴ص (ضمن یادداشتها)
- "'۱۳۰۶"': منتخبات شاهنامه، تهران، ۷۲ص، سربی، جیبی
- "'۱۳۰۸تا۱۳۱۲"': سخن و سخنوران (شرححال و منتخب اشعار شعرای خراسان و ماوراءالنهر از ابتدای قرن سوم تا اواخر قرن ششم). تهران، شرکت سهامی طبع کتاب، ۲جلد، ح+ ۳۹۰+۷+۴+۴۲۷ص؛ چاپ چهارم [دو جلد در یک جلد]، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۹، ۷۱۳ص
- "'۱۳۱۳"': آیات منتخبه از کلامالله مجید، مخصوص سالهای پنجم و ششم دبستانها. تهران، شرت مطبوعات و شرکت محدود طبع کتاب (مصوب شورای عالی فرهنگ)، چاپ اول، ۱۳۱۳، چاپ پنجم، ۱۳۲۸
- "'۱۳۱۵"': "رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی". تهران، چاپخانه مجلس، ۱۹۲ص. چاپ ۴، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۶۱، س+۲۳۶ ص. این اثر بهترکی ترجمه و چاپ شده است.
- "'۱۳۱۷"': مباحثی از "تاریخ ادبیات ایران، از سامانیان تا سلجوقیان، تهران"، سلسله انتشارات دانشکده معقول و منقول، ۱۷۹ ص؛ چاپ دوم، از طاهریان تا سلجوقیان، بهکوشش عنایتالله مجیدی، تهران، دهخدا، ۱۳۵۴، ۲۷+ ۴۱۲ص؛ چاپ سوم، با عنوان "تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا پایان تیموریان"، تهران، انتشارت سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ۱۳۸۳، ۶۳۶ص
- "'۱۳۱۷"': "تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا دوره مغول" (تقریر کلاسی، ۱۳۱۶)، چاپ نشده است.
- "'۱۳۱۸تا۱۳۱۹"': واژههای نو فرهنگستان. [تألیف و تصویب فروزانفر و اعضاء فرهنگستان ایران]. تهران، شماره ۷
- "'۱۳۱۹"': "فرهنگ تازی به پارسی". جلد اول [الف تا د]. تهران، فرهنگستان ایران، ۳۶۶ص
- "'۱۳۲۱"': "خلاصه مثنوی، بهانتخاب و انضمام تعلیقات و حواشی". [تهران] وزارت فرهنگ، یج+ ۲+ ۳۰۱ص، چاپ دوم، تهران، دانشگاه سپاهیان انقلاب ایران، [بیتاریخ]
- "'۱۳۲۷"': "اشعار مثنوی متضمن آیات قرآنی به اشارت یا تضمین". [شامل ۶۲۱ نمونه] ۱۳۱ ص، چاپ نشده است.
- "'۱۳۲۸"': "دیوان اشرف غزنوی ملقب به اشرف". تصحیح محمدتقی مدرسرضوی [با اصلاحات دهخدا و فروزانفر] تهران، دانشگاه تهران، ش ۷۳، عب+ ۳۸۴ص
- "'۱۳۲۸تا۱۳۲۹"': "دستور زبان فارسی" [دستور پنجاستاد، برای مدارس]. تهران، ناشر: علیاکبر علمی، ۲ جلد. ۱۵۰+۱۳۵ص. [تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان]
- "'۱۳۳۰"': "فیهمافیه". از گفتار مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی. تهران، دانشگاه تهران، ش ۱۰۵، یج+ ۳۸۵ص؛ چاپ دوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۸
- "'۱۳۳۳تا۱۳۳۸"': معارف. (مجموعه مواعظ و سخنان سلطانالعلماء بهاءالدین محمد بن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاءولد). [تهران] وزارت فرهنگ، اداره کل انطباعات، ما + ۵۰۱ + یج+ ۴۱۶ص. چهار جلد در دو جلد؛ چاپ افست. تهران، طهوری، ۱۳۵۲
- "'۱۳۳۳"': "مآخذ قصص تمثیلات مثنوی". [تهران]. دانشگاه تهران (ش ۲۱۴)، د+ ۲۶۵ص؛ چاپ دوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۷
- "'۱۳۳۴"': "زنده بیدار (حیبنیقظان)". اثر ابنطفیل، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۸، مجموعه آثار فلسفی، ۱۸۴ص؛ چاپ سوم، ۱۳۵۱ [مشتمل بر ترجمه متن زنده بیدار، ترجمه قصه حی بن یقظان ابنسینا، ترجمه قصه غربةالغربیة سهروردی]
- "'۱۳۳۴"': "احادیث مثنوی". تهران، دانشگاه تهران، (ش ۲۸۳)، یب+ ۲۷۴ص؛ چاپ ۳، امیرکبیر، ۱۳۶۱.
- "'۱۳۳۵"': فارسی (قرائت فارسی و دستور زبان). برای سال اول دبیرستانها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان. تهران، اقبال
- "'۱۳۳۵"': قرائت فارسی و دستورزبان. برای سال سوم دبیرستانها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان، تهران، اقبال، ۲۰۰ص
- "'۱۳۳۶"': قرائت فارسی و تاریخ ادبیات. برای سال چهارم دبیرستانها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان، تهران، اقبال، ۲۱۲ص
- "'۱۳۳۶تا۱۳۴۸"': "کلیات شمس" یا "دیوان کبیر". از گفتار جلالالدین محمد مشهور به مولوی. تهران، دانشگاه تهران، ده جلد [تصحیح فروزانفر با مشارکت امیرحسین یزدگردی و حسین کریمان]، چاپ چهارم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷
- "'۱۳۳۹"': معارف، "مجموعه مواعظ و کلمات سیدبرهانالدین محقق ترمذی". بههمراه تفسیر سوره محمد و فتح. تهران، وزارت فرهنگ، ادارهکل نگارش، کو+ ۲۳۵ص؛ چاپ دوم. تهران، سروش، ۱۳۷۷
- "'۱۳۳۹تا۱۳۴۰"': "شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری". تهران، انجمن آثار ملی (ش ۴۱)، هشت+ ۵۴۰+۱۳۴ص؛ چاپ افست، تهران، دهخدا، ۱۳۵۳
- "'۱۳۳۹"': استنساخ مقالات شمس تبریزی. خطی. موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، در دو جلد. (بهشماره ۸۷۹۸)
- "'۱۳۴۳"': ترجمه کامل قرآن مجید. چاپ نشده است.
- "'۱۳۴۵"': "ترجمه رساله قشریه". تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۲۶۳ مجموعه متون فارسی، ش ۳۳، ۸۴+ ۸۳۸ص؛ چاپ دوم، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱
- "'۱۳۴۶تا۱۳۴۸"': "شرح مثنوی شریف". تهران، دانشگاه تهران (ش ۱۱۴۶)، گنجینه تحقیقات ایرانی، ش ۳، ۳ جلد، [مشتمل بر شرح ابیات از ۱تا۳۰۱۲]؛ چاپ سوم، زوار، ۱۳۶۷
- "'۱۳۴۷"': "مناقب اوحدالدین حامدبن ابیالفخر کرمانی". تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۳۰۲، مجموعه متون فارسی، ش ۳۸، ۳۱۶ص
- "'۱۳۴۹"': "مصباحالارواح".اثر شمسالدین محمد بردسیری کرمانی. با مقدمه ایرج افشار. [تهران]. دانشگاه تهران، ش ۱۲۸۶، گنجینه متون ایرانی، ش ۷۰، ۱۲۴ص
- "'۱۳۵۱"': "مجموعه مقالات و اشعار استاد بدیعالزمان فروزانفر". با مقدمه عبدالحسین زرینکوب، بهکوشش عنایتالله مجیدی، تهران، دهخدا، جلد اول، بیست و پنج+ ۴۷۶ص؛ چاپ دوم، با عنوان مقالههای فروزانفر با افزودن ۲۸ مقاله جدید، بهکوشش عنایتالله مجیدی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲، ۶۰۲ص.
- "'۱۳۶۸"': بدیعالزمان فروزانفر، مجموعه اشعار. با مقدمه شفیعی کدکنی. بهکوشش عنایتالله مجیدی. تهران، طهوری، ۱۸۸ص
- "'۱۳۷۴"': فرهنگ فروزانفر، شامل اصطلاحات عرفانی، کلام، طب، نجوم، فقه، موسیقی. تدوین مریمالسادات رنجبر. تهران، نشر پرسش، ۷۰۲ص
- "'۱۳۸۳"': دیوان فروزانفر. بهکوشش عنایتالله مجیدی، با مقدمه شفیعی کدکنی، تهرانز سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲، ۳۶۶ص
- "'۱۳۸۴"': از خاطر و خط استاد (تقریرات کلاسی). بهکوشش عنایتالله مجیدی. با گفتاری از دکتر حسینعلی هروی، جلد اول، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۳، ۴۵۲ص
سبک و لحن و ویژگی آثار
نمونهای از نثرش
"'«سبب اصلی عدم پیشرفت فرودسی در دربار غزنه»"'
پس از هجوم تازیان به کشور آباد و پهناور ایران و بر باد رفتن پادشاهی سلسلهٔ ساسانی ملت ایران قریب صد سال به مقاومت جدی و جنگ و آشوب و سرپیچی از حکومت تازی گذرانید و پس از آزمایش صدساله دانست که حکومت مذهبی عربی را که بر اعتقاد و ایمان قلبی مبتنی است بهوسیلهٔ شمشیر و زور سست و ضعیف نتوان ساخت. بدینجهت از آغاز قرن دوم هجری کارآزمودگان ایران به وسایل تبلیغی بیشتر متشبث (متوسل) شدند. هرچند در گوشه و کنار دلیرانی بودند که با کمال رشادت و شهامت از آئین و فرمانروایی تازی سرپیچی داشتند و جان و مال و خاندان خود را برای نگهداشت ایران از تعرض بیگانه فدا میکردند، بااینحال نقشهٔ سیاسی به دست آن عاقبتسنجان اجرا میشد که از روی بینش و مدارا و حوصله با دلی از مهر ایران پرشور و سری از کینهٔ عرب آشفته، رشتهٔ عقل و تدبیر را از دست نداده با کمال نرمی و ملایمت رشتههای نفوذ حکومت وقت را قطع میکردند. «سخنگوی رازدان و بلندفکر طوس در ضمن شاهنامه با بیان فصیح و شورانگیز خود غیرت و جوانمردی پدران ما را در حفظ تاجوتخت و استقلال ایران مجسم نموده و اوصاف وطنخواهی و ازخودگذشتگی و اخلاق پاک اسلاف ما را در پیشانی پهلوانانی مانند رستم و اسفندیار رسم نموده و بهخوبی نشان داده است که ایرانیان پیشین در حفظ نژاد و سرزمین نیاکان خویش جانباز و فداکار بوده و در دفاع از گاه و دیهیم ایران و حقوق خود بیش از حد اندیشه جهد نموده و برای خونخواهی یک شاهزادهٔ ایرانی قرنها دست از رزم و آشوب نکشیده تا کشندگان او را بهچنگ نیاوردهاند از پای ننشستهاند.[۴۳]
جوایز و افتخارات
در آذر۱۳۴۲ عالیترین نشان علمی دولت مراکش طی تشریفاتی به فروزانفر اهدا شد.
بررسی چند اثر
سخن و سخنوران
این کتاب شامل منتخباتی از اشعار و شرححال شاعران است. مؤلف در آن به بررسی ادوار تاریخی شعر فارسی و تحولات و سیر تاریخی زبان و شیوهٔ نظم آن پرداخته است. در ابتدا منتخباتی از شعر شعرایی که تا حدی از مشاهیر عصر خود بودند، آورده است و سپس سعی کرده اشعار سهل و فصیح را که خالی از پیچیدگی و عاری از کلمات مشکل است، بیاورد. برخی لغات و واژگان نامأنوس را نیز در پاورقی توضیح و شرح داده است.[۴۴]
دیوان اشعار
مجموعهاشعار فروزانفر که بهکوشش عنایتالله مجیدی در سال۱۳۸۲ منتشر شد ۳۷۶ صفحه است. دیوان استاد، شامل قصاید فارسی، غزل، قطعه، رباعی، تکبیتی، ترجمههای منظوم، مثنویات و قصیدههای عربی میشود. "طریق مِهتری"، "وصف بهار و مدح والی خراسان"، "لشگر سرما"، "راهآهن"، "هوا"، "یار آمد"، "فتنهٔ آخر زمان"، "در رثای ادیب نیشابوری"، "دهقان پیر"، "یادگار غم"، "در رثای نیکلسن"، "هواپیما"، "مقام فردوسی" و... از اشعارهای اوست.
شرح مثنوی شریف
«شرح مثنوی شریف» در سه جلد مهمترین اثر فروزانفر بهشمار میرود. استاد در مقدمهٔ جلد اول این کتاب درباره مقابلهٔ مثنوی شریف نسخهٔ علاءالدوله با مثنوی خطی تصحیحِ «عبداللطیف عباسی» و مثنوی چاپ لیدن بهاهتمام «رینولد نیکلسون» توضیحاتی داده است و در ادامه درباره نحوهٔ فهرستنوسی از مطالب مثنوی و کتابهایی سخن گفته که سرچشمههای اصلی افکار مولاناست. مؤلف در شرح این مثنوی از "فیهمافیه" و "دیوان کبیر" بهره جسته است. همچنین بهطور دقیق و مفصل از آثاری که از آن در شرح و تفسیر مثنوی استفاده کرده، سخن گفته است. روش فرورانفر در شرح مثنوی:
مؤلف در آغاز هریک از حکایات مثنوی، مقدمهای شبیه مَدخل بهعنوان (مأخذ و نقد و تحلیل داستان) آورده تا خوانند بداند که قصهٔ موردِبحث پیش از مولانا وجود داشته و آن بزرگوار آن را از پیش خود نساخته است.
فهرستی از لغات و تعبیرات و مصطلحات فلسفی و فقهی و کلامی و عرفانی آورده تا معلوم کند که در هر قصه چه اندازه از الفاظ، تفسیر و تعریف شده است.
مباحث کلی و اصول فکر مولانا در هر قصه بهصورت فهرست نوشته شده تا خواننده متوجه شود با چه نوع مطلبی سروکار دارد.
در شرح ابیات، نخست لغات و مصطلحات فنی را تفسیر کرده و تا توانسته یک یا چند شاهد از گفتهٔ پیشینیان و یا مولانا آورده و اگر بیتی متضمّن اشارتی بهحدیث یا آیتی از قرآن کریم بوده، مآخذ آن حدیث یا موضع آن آیت را در قرآن کریم با بیان عقاید مفسرین، آورده است.
ناشرانی که با او کار کردهاند
انتشاراتیهای بسیاری تاکنون آثار فروزانفر را بارها منتشر کردهاند: زوار، امیرکبیر، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، آینده دانش، نامک، دانشگاه تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، نشر نگاه و... .
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
- شرح مثنوی شریف (دوره سه جلدی)، ۱۳۹۰، "'چاپ پانزدهم"'، ۱۱۰۰ نسخه، نشر زوار.
- شرح مثنوی: جزو نخستین و دوم از دفتر اول مشتمل بر شرح ابیات از ۱تا۱۹۱۲ (جلد اول)، ۱۳۹۱، "'چاپ سیزدهم"'، ۲۰۰۰ نسخه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی؛ شرح مثنوی: جزء سوم از دفتر اول مشتمل بر شرح ابیات از ۱۹۱۳تا۳۰۱۲ (جلد اول)، ۱۳۹۱، "'چاپ سیزدهم"'، ۲۰۰۰ نسخه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
- کلیات شمس تبریزی: بر اساس تصحیح و طبع شادروان بدیعالزمان فروزانفر، ۱۳۹۲، "'چاپ ششم"'، ۲۰۰۰ نسخه، نشر دوستان.
- زندگی مولانا جلالالدین محمد بلخی، ۱۳۹۷، "'چاپ چهارم"'، ۱۰۰۰ نسخه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه.
- ساختواژههای مولوی در غزلها، ۱۳۹۷، چاپ اول، ۱۰۰۰ نسخه، آینده دانش.
- فیهمافیه: با ویراستار بدیعالزمان فروزانفر، ۱۳۹۴، "'چاپ پنجم"'، ۵۰۰ نسخه، نگاه. ۱۳۹۰، چاپ ششم، نشر نامک.
- احادیث و قصص مثنوی: تلفیقی از دو کتاب «احادیث مثنوی» و «مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی»، ۱۳۹۳، "'چاپ هفتم"'، ۱۰۰۰ نسخه، مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر.
- دیوان حکیم سنایی غزنوی براساس معتبرترین نسخهها، پرویز بابایی و محمدحسن فروزانفر، ۱۳۹۱، "'چاپ چهارم"'، ۲۰۰۰، نشر نگاه.
- زنده بیدار (حیبنیقظان)، محمدبنعبدالمک ابنطفیل، مترجم: محمدحسن فروزانفر، ۱۳۸۹، "'چاپ ششم"'، ۲۰۰۰ نسخه، شرکت انتشارت علمی و فرهنگی.
- تاریخ ادبیات ایران (بعد از اسلام تا پایان تیموریان)، عنایتالله مجیدی، عبدالحسین زرینکوب و محمدحسن فروزانفر، ۱۳۸۸، "'چاپ دوم"'، ۱۰۰۰ نسخه، نشر طبعونشر.
منبعشناسی
کتابها
- "'حکایت زندگی بدیعالزمان فروزانفر"'، علی رزاقی شأنی، ۱۳۹۷، نشر واش.
- "'آشنایی با بدیعالزمان فروزانفر"'، سیدزهرا میرحسینی مطلق، ۱۳۹۳، نشر تیرگان.
- "'بدیعالزمان فروزانفر، زکیه احمدی"'، ۱۳۹۱، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی.
- "'ستون علم و ادب «آشنایی با زندگی استاد بدیعالزمان فروزانفر»"'، حسین اسدیمقدم، سپهر اندیشه، ۱۳۹۱.
- "'زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد بدیعالزمان فروزانفر"'، ۱۳۸۶، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- "'از خاطر و خط استاد (درسها و چند سخنرانی فروزانفر)"'، عنایتالله مجیدی، ۱۳۸۴، طبع و نشر.
- "'سخن آشنا (یادنامه بدیعالزمان فروزانفر)"'، محمدجعفر یاحقی، ۱۳۸۳، نشر داستانسرا.
- "'احوال و آثار بدیعالزمان فروزانفر"'، علیرضا پوررفعتی، ۱۳۸۳، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
مقالهها
- "'استاد استادان، بدیعالزمان فروزانفر"'، احمد سمیعی گیلانی، زیباشناخت، ۱۳۸۱، ش ۷، ص ۳۴۱تا۳۴۸.
- "'دو نسل تربیت شده بدیعالزمان فروزانفر"'، مهدی محقق، بخارا، ۱۳۹۰، ش ۸۴، ص ۱۲۸تا۱۳۰.
- "'یادگارهایی از بدیعالزمان فروزانفر"'، ایرج افشار، کلک، ۱۳۷۵، ش ۷۳ و ۷۴ و۷۵، ص ۲۶۶تا۲۷۴.
- "'نگاهی دوباره بهرابطه بدیعالزمان فروزانفر و دکتر مصدق"'، علی میرانصاری، بخارا، ۱۳۸۳، ش ۳۷، ص ۱۹۷تا۲۰۶.
- "'چهره شاعری یک ادیب برجسته؛ نگاهی به سرودههای بدیعالزمان فروزانفر"'، کامیار عابدی، زیباشناخت، ۱۳۸۱، ش ۷، ۳۶۱تا۳۷۰.
- "'دیدگاههای انتقادی بدیعالزمان فروزانفر در سخن و سخنوران"'، نصرالله امامی، پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، ۱۳۸۸، ش ۱، ۱تا۱۶.
چند نمونه از پایاننامهها
- "'تصحیح و بررسی تذکرهالأولیاء عطار"'، محمد استعلامی، ۱۳۴۵.
- "'تصحیح دیوان کمالالدین اسماعیل اصفهانی"'، حسین بحرالعلومی، ۱۳۳۹.
- "'تحقیق در احوال و آثار نجمالدین رازی و تصحیح متن مرصادالعباد و سبک و خصوصیات دستوری آن"'، محمدامین ریاحی، ۱۳۳۹.
- "'نقد الشعر"'، عبدالحسین زرینکوب، ۱۳۳۴.
- "'قلاع اسماعیلیه"'، منوچهر ستوده، ۱۳۳۹.
- "'حماسهسرائی در ایران"'، ذبیحالله صفا، ۱۳۲۲.
- "'وصف طبیعت در شعر فارسی تا حمله مغول"'، غلامحسین یوسفی، ۱۳۳۵.
- "'بحثی درباره آثار منثور دورهٔ سامانی، ازلحاظ سبک و نوادر لغات و قواعد دستوری"'، جلال متینی، ۱۳۳۴.
- "'نقد نثر در دورهٔ مغول"'، حسین میرفخرایی، ۱۳۴۸.
نوا، نما، نگاه
پانویس
- ↑ «آشنایی با بدیعالزمان فروزانفر».
- ↑ بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر. . دانشکده ادبیات و علومانسانی، ش. ۱ (۱۳۵۴): ۱.
- ↑ فروزانفر، دیوان بدیعالزمان فروزانفر، ۱۸.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ زرینکوب. بدیعالزمان فروزانفر. . زیباشناخت، ش. ۷ (۱۳۸۱): ۳۵۷تا۳۶۰.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر. . دانشکده ادبیات و علومانسانی، ش. ۱ (۱۳۵۴): ۱۶.
- ↑ دهباشی، یادنامهٔ بدیعالزمان فروزانفر، ۱۰۶.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ عظیمی. فروزانفر و ادیب پیشاوری. . کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ش. ۴۶و۴۷ (۱۳۸۰): ۵۸تا۶۱.
- ↑ «جشنواره جایزه بدیعالزمان فروزانفر». ایرنا. بازبینیشده در ۲۳تیر۱۳۹۸.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ متنی برای ارجاعهای با نامقصیدهخوانی بدیعالزمان
وارد نشده است - ↑ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر، ۲۳.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۴۸.
- ↑ ۱۲٫۰۰ ۱۲٫۰۱ ۱۲٫۰۲ ۱۲٫۰۳ ۱۲٫۰۴ ۱۲٫۰۵ ۱۲٫۰۶ ۱۲٫۰۷ ۱۲٫۰۸ ۱۲٫۰۹ ۱۲٫۱۰ ۱۲٫۱۱ ۱۲٫۱۲ ۱۲٫۱۳ صادقی. استاد فروزانفر آنطورکه من دیدم. . زیباشناخت، ش. ۷ (۱۳۸۱): ۳۴۹تا۳۵۶.
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر، ۹۹.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۴۶.
- ↑ فروزانفر، مجموعه مقالات و اشعار، ۱۰و۱۱.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ «از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟».
- ↑ رفعتی، احوال و آثار بدیعالزمان فروزانفر، ۱۷و۱۸.
- ↑ دهباشی، بخارا، ۵۶.
- ↑ فروزانفر، دیوان بدیعالزمان فروزانفر، ۱۹.
- ↑ فروزانفر، دیوان بدیعالزمان فروزانفر، ۳۰.
- ↑ فروزانفر، دیوان بدیعالزمان فروزانفر، ۲۱.
- ↑ فروزانفر، دیوان بدیعالزمان فروزانفر، ۱۲.
- ↑ بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر. . دانشکده ادبیات و علومانسانی، ش. ۱ (۱۳۵۴): ۱۵.
- ↑ فروزانفر، دیوان بدیعالزمان فروزانفر، ۱۶.
- ↑ فروزانفر، مجموعه مقالات و اشعار، ۸.
- ↑ فروزانفر، دیوان بدیعالزمان فروزانفر، ۱۸۴.
- ↑ ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ متنی برای ارجاعهای با نامبزرگداشت استاد
وارد نشده است - ↑ فروزانفر، دیوان بدیعالزمان فروزانفر، ۲۲و۲۳.
- ↑ بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر. . دانشکده ادبیات و علومانسانی، ش. ۱ (۱۳۵۴): ۱۹.
- ↑ فروزانفر، دیوان بدیعالزمان فروزانفر، ۳۴۵.
- ↑ فروزانفر، دیوان بدیعالزمان فروزانفر، ۲۴.
- ↑ فروزانفر، دیوان بدیعالزمان فروزانفر، ۲۶.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۵۳.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۸۳.
- ↑ فروزانفر، مجموعه مقالات و اشعار، ۸ و ۹.
- ↑ فروزانفر، دیوان بدیعالزمان فروزانفر، ۲۳.
- ↑ بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر. . دانشکده ادبیات و علومانسانی، ش. ۱ (۱۳۵۴): ۱۸.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۴۵.
- ↑ فروزانفر، مجموعه مقالات و اشعار، ۱۰.
- ↑ «خانهٔ فروزانفر». مهرنیوز.
- ↑ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر، ۲۲۹.
- ↑ «رونمایی از تندیس استاد فروزانفر».
- ↑ بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر. . دانشکده ادبیات و علومانسانی، ش. ۱ (۱۳۵۴): ۲۲.
- ↑ فروزانفر، سخن و سخنوران، ۹.
منابع
- فروزانفر، بدیعالزمان (۱۳۸۲). دیوان بدیعالزمان فروزانفر. انتشارات وزرات فرهنگوارشاد اسلامی. شابک ۹۶۴-۴۲۲-۵۸۱-۳.
- فروزانفر، بدیعالزمان (۱۳۸۷). سخن و سخنوران. زورا. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۰۱-۳۱۶-۴.
- فروزانفر، بدیعالزمان (۱۳۵۱). مجموعه مقالات و اشعار استاد بدیعالزمان فروزانفر. کتابفروشی دهخدا.
- دفروزانفر، بدیعالزمان (۱۳۸۸). زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۲۸-۱۴۵-۶.
- اتحاد، هوشنگ (۱۳۸۷). پژوهشگران معاصر ایران. فرهنگ معاصر. شابک ۹۷۸- ۹۶۴-۵۵۴۵-۷۲-۵.
- رفعتی، علیرضا (۱۳۸۳). احوال و آثار بدیعالزمان فروزانفر. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- دهباشی، علی (۱۳۹۰). یادنامهٔ بدیعالزمان فروزانفر. بخارا.
- عبدالحسین زرینکوب. بدیعالزمان فروزانفر. . زیباشناخت، ش. ۷ (۱۳۸۱): ۳۵۷تا۳۶۰.
- میلاد عظیمی. فروزانفر و ادیب پیشاوری. . کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ش. ۴۶و۴۷ (۱۳۸۰): ۵۸تا۶۱.
- علیاشرف صادقی. استاد فروزانفر آنطور که من دیدم. . زیباشناخت، ش. ۷ (۱۳۸۱): ۳۴۹تا۳۵۶.
- محمدحسن گنجی. بهیاد استاد بدیعالزمان فروزانفر. . مجلهٔ دانشکده ادبیات و علومانسانی، ش. ۱ (۱۳۵۴): ۱تا۳۰.
- مجله آینده، سال۱۳۶۲، ص۴۳۳.
پیوند به بیرون
- «آشنایی با بدیعالزمان فروزانفر». ایرانیکا، ۳۱ژانویه۲۰۱۲. بازبینیشده در ۱۶ژانویه۲۰۱۹.
- «خانهٔ بدیعالزمان فروزانفر». مهرنیوز، ۲۵آذر۱۳۹۴. بازبینیشده در ۱۲تیرماه۱۳۹۸.
- «آثار فروزانفر». شبکه جامع کتاب گیسوم. بازبینیشده در ۲۰تیر۱۳۹۸.
- «از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟». تاریخ ایرانی، ۲۰تیر۱۳۹۸ (الگو:یادکرد/منتشرشده در).
- «آثار فروزانفر». نورمگز. بازبینیشده در ۲۳تیر۱۳۹۸.
- «آثار فروزانفر». خانه کتاب. بازبینیشده در ۲۳تیر۱۳۹۸.
- «برگزاری جشنواره ملی جایزه استاد فروزانفر». ایرنا، ۱۹اسفند۱۳۹۵. بازبینیشده در ۲۳تیر۱۳۹۸.
- «رونمایی از تندیس استاد فروزانفر». ایسنا، ۲۹آبان۱۳۸۳. بازبینیشده در ۲۳تیر۱۳۹۸.