گلستان یازدهم خاطرات زهرا پناهیروا همسر شهید علی چیتسازیان
نویسنده
بهناز ضرابیزاده
ناشر
سوره مهر
تاریخ نشر
۱۳۹۵
تعداد چاپ
۴۷ در سال ۱۴۰۳
شابک
۹۷۸۶۰۰۰۳۰۲۸۱۸
تعداد صفحات
۳۱۶
موضوع
جنگ ایران و عراق، خاطره نگاری
قطع
رقعی
نوع جلد
شومز
داستان «گلستان یازدهم» اثر «بهناز ضرابیزاده»، روایت خاطرات «زهرا پناهیروا» همسر شهید علی چیتسازیان، یک عاشقانهی آرام در دل جنگ میباشد. انتشارات سوره مهر اولین بار آن را در سال ۱۳۹۵ منتشر کرده و تا سال ۱۴۰۳به چاپ چهل و هفتم رسیده است. این کتاب توانسته است نشان طلای جایزه ادبی اوراسیا را کسب کند.
*****
برخلاف برخی از کتابهای خاطرات، گلستان یازدهم از جایی شروع میشود که علی چیتسازیان شهید شدهاست و همسرش در حال وضع حمل است. همین روایت غیر خطی داستان جذابی را از خاطرات زهرا پناهیروا شکل میدهد. زندگی مشترک علی و زهرا تنها یک سال و هشتماه جریان دارد، اما داستان آن به گونهای جذاب بیان شده که هر مخاطبی را جذب میکند. تا آنجا که این اثر مخاطبان غیر فارسی زبان نیز دارد و تا کنون به چند زبان ترجمه شده است. کتاب علاوه بر پرداختن به شهید، وضعیت خانوادهها را در دوران جنگ بیان میکند؛ خانوادههایی که چند فرزند را به جبهه فرستادهاند و هیچ کدام برنگشتهاند، بااین حال آنها به آینده امیدوارند و راه شهیدشان را ادامه میدهند. ضرابیزاده که خود همدانی است، از پیش علاقه و ارادت خاصی به شهید چیتسازیان داشته است. او با نگاه زنانه، این اثر را در هفده فصل نگاشته است.
«گلستان یازدهم» داستان دختر ۱۷ سالهای است که در عنفوان جوانی میخواهد دین خودش را به کشور و مملکتش ادا کند. او دوست دارد بهعنوان رزمنده به جبهه برود اما نمیتواند، از همین رو به دنبال یک شریک زندگی است که جانش را وقف دفاع از وطن خود کرده است. او با مردی بزرگ که نابغه جنگ است ازدواج میکند و در دوران کوتاه زندگی مشترک با او به درک والای حقیقت زندگی و رسالت انسان از دنیا آمدن و زیستن میرسد[۱].
کتاب با زبانی صادقانه به شرح زندگی یک سال و هشتماههی مشترک شهید چیتسازیان و همسرشان پرداخته است. فرماندهای که در جبهه به دلیل مهارتهای رزمی و شجاعتش به عقرب زرد معروف بود، در خانه با مادر و همسرش به اندازهای با مهر و محبت رفتار میکرد که گویی این قلب رئوف هیچگاه سابقهی حضور در جنگ را نداشته است.
کتاب با مقدمهی زیبایی از سوی نویسنده آغاز میشود؛ جایی که بهناز ضرابیزاده میفهمد، منزل خانوادهی چیتسازیان درست در مقابل خانهاش قرار داشته است و او سالها از آن بیخبر بوده است. جایی که در آن بسیاری از اتفاقات تلخ و شیرین داستان ثبت و ضبط شده است و نویسنده تا آن زمان از آن بیخبر بوده است. نکتهای که در ذهن مخاطب جرقهای ایجاد میکند که شاید در کنار خانهی ما نیز خانهی شهیدی وجود داشته باشد و هر شهید، ماجرا و داستان منحصربهفرد خود را روایت کند.
پس از این مقدمه، فصل نخست کتاب با نام «خاطراتم فیلم میشود»، آغاز میشود. نویسنده با ابتکاری زیبا دست به خرق عادت در عرصهی روایت زده است و هنرمندانه داستان زندگی مشترک زهرا پناهیروا و شهید علی چیتسازیان را از پایان و شهادت شهید بزرگوار آغاز میکند. همین ابتکار نویسنده باعث جذابیت هرچه بیشتر کتاب شده است و خواننده را در آغازین فصل کتاب با هجومی از احساسات راوی مواجه میکند. در جایی که راوی فرزند خود را به دنیا آورده است و مانند هر زنی پس از زایمان بیشترین نیاز عاطفی و حمایتی را به همسرش دارد، اما ناگهان به یاد میآورد که شوهرش سیوهفت روز قبل در منطقهی ماووت شهید شده است و باید بدون حضور فیزیکی او زندگیاش را با تنها یادگارش ادامه دهد[۲].
کتاب «گلستان یازدهم» در هفده فصل گردآوری شده است. هر فصل تک خاطرهای از گوشههای مهم زندگی همسر شهید و راوی داستان است. فصل اول با تولد فرزندش درست چند روز بعد از شهادت چیتسازیان شروع میشود. در فصلهای بعدی با بیان خاطرات، داستان گاهی به عقب برمیگردد و خاطرات زندگی مشترک مرور میشود. همین امر باعث جذابیت داستان و عدم یکنواختی آن شده است. در انتهای کتاب نیز تصاویری از مراحل مختلف زندگی شهید چیتسازیان و خانواده او برای آشنایی بیشتر و همراه شدن مخاطب آورده شده است[۳].
عنوان فصلها
زهرا پناهیروا؛ راوی کتاب
فصل اول: خاطراتم فیلم میشود
فصل دوم: خواستگاری با چشمهای آبی
فصل سوم: نامهی عاشقانه
فصل چهارم: ماه عسل دوم
فصل پنجم: گُلُم
فصل ششم: گلستان یازدهم
فصل هفتم: کاش با سعید آقا نمیرفتیم
فصل هشتم: پردههای بنفش و صورتی
فصل نهم: سیب گلاب
فصل دهم: راهکارِ اشک
فصل یازدهم: بافتنی
فصل دوازدهم: انارهای تَرَکخورده
فصل سیزدهم: یه شب زندگی با یه مرد بهتر از صد سال زندگی با یه نامرده
فصل چهاردهم: ستارهی پدر
فصل پانزدهم: مامانِ دانشآموز
فصل شانزدهم: پشتِ ردیفِ درختها
فصل هفدهم: زخم اثنا عشر
تصاویر
نقد و بررسی اثر
ایجاد جریان سیال ذهن در روایت خاطرات، فضاسازی، حفظ لهجه شخصیتها و شخصیتپردازی با استفاده از گفتوگو از جمله تکنیکهایی است که در این اثر بیشتر از آثار قبلی ضرابیزاده قابل درک است[۴]. همچنین ابتکار و خرق عات نویسنده در بیان روایت و نوع روایت غیرخطی آن، بر جذابیت داستان افزوده است.
نویسنده در کنار تمام جذابیتهای تلخ و شیرین با نگاه منحصر به فرد زنانه در انتقال احساسات یک زن، مادر و همسر موفق عمل کرده و داستان را قدم به قدم با راوی پیش برده است[۱].
درباره نویسنده
بهناز ضرابیزاده؛ نویسنده اثر
بهناز ضرابیزاده در سال ۱۳۴۷ در همدان به دنیا آمد. فعالیت ادبی را با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد و به عنوان کارشناس بخش آفرینشهای ادبی مشغول به کار شد. ضرابیزاده مسئولیتهایی همچون؛ سردبیری نشریه استانی جاودانهها، دبیر انجمن داستان دفاع مقدس از سال ۱۳۸۶، عضو شورای نویسندگان بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، عضو شورای انتخاب کتاب بنیاد شهید استان همدان، دبیر انجمن داستان سازمان بسیج هنرمندان را بر عهده داشته است. از وی تا سال ۱۴۰۳ بیش از دویست و پنجاه اثر داستانی و ادبی چاپ شده است[۵].
سردار شهید علی چیتسازیان معروف به «عقرب زرد» در سال ۱۳۴۱ همزمان با سالروز تولد حضرت امیرالمومنین(ع) در همدان چشم به جهان گشود. بعد از انقلاب و با آغاز جنگ تحمیلی با تشکیل تیپ «انصارالحسین» وی مسئول واحد اطلاعات و عملیات شد و در مسئولیت خود درخشید. درعملیات مسلم بن عقیل با اینکه بیش از۱۷ سال سن نداشت ۱۴۰ نفر از نیروهای بعثی را که به اسارت رزمندگان اسلام در آمده بودند از داخل خاک عراق به پشت جبهه انتقال داد و شهامت خود را به اثبات رساند.
در اوایل سال ۱۳۶۵ با حفظ مسئولیت، به واحد اطلاعات و عملیات رفت تا محور عملیات را تشکیل دهد. در عملیاتهای کربلای ۴ و ۵ علی با حفظ مسئولیت قبلی مسئول محور عملیات نیز گردید. او سرانجام چهارشنبه ۴ آذر سال ۱۳۶۶ در حین انجام یک ماموریت گشت شناسایی به درجه رفیع شهادت نائل آمد[۸].
نظر نویسنده درباره اثر
یک گلستان
نشست نقد کتاب گلستان یازدهم، کرمان، ۱۳۹۷.
برای انتخاب عنوان کتاب سعی کردم که عنوان به نوعی بیانگر شخصیت سردار شهید چیتسازیان بوده و از طرفی جذاب و نیز مرتبط با محتوای کتاب باشد. زندگی این زوج برایم جذاب و زیبا بود؛ آنها دوران کوتاهی باهم بودند و خانم پناهیروا به دزفول میرود و آنجا در کنار همسرش زندگی میکند. به نظر من این زندگی یک گلستان بود؛ این دو در دزفول در کوچهای زندگی میکردند که اسم آن کوچه گلستان یازدهم بوده و در نهایت اسم این کتاب گلستان یازدهم انتخاب شد[۹].
هنجار شکنی در بیان روایت
باید در خاطره گویی باید به دنبال حادثه طلایی باشیم و در این اثر، حادثه طلایی به دنیا آمدن فرزند شهید بود. داستان را از آخر به اول نوشتم و با این کار یک هنجارشکنی در اثر اتفاق افتاد تا اثری قابل نقد و بررسی در حوزه ادبی شود[۹].
آرزوی شخصی من نوشتن از شهید چیتسازیان بود
شاخصترین شهید استان همدان را از نوجوانی شهید چیتسازیان میدانستم، علاقه شخصی من نوشتن از شهید سردار علی چیتسازیان بود. دوست داشتم نسبت به زندگی این شهید گرانقدر بیشتر بدانم حتی آرزو میکردم پسر شهید چیتسازیان را ببینم. پیش از اینکه «دختر شینا» را بنویسم، با خانم پناهی تماس گرفتم و برای نوشتن زندگی و خاطرات ایشان ابزار علاقه کردم. خانم پناهیروا گفت زندگی من و شهید خیلی کوتاه بود و خاطرات چندانی ندارم. خلاصه روزی من برای نوشتن خاطرات شهید چیتسازیان در آن برهه زمانی نبود. پس از نوشتن دختر شینا سیل درخواستها به سمت من سرازیر شد، از شهدا خواستم تا واسطه شوند و انتخاب درستی داشته باشم و خود شهید به سمت من بیاید.
چند روز بعد با بنده تماس گرفتند و گفتند مصاحبهای صوتی از همسر شهید چیتسازیان داریم آن را کامل میکنید؟ و من دیگر پای تلفن چیزی نشنیدم. با خودم مرور میکردم همان شهیدی که دوست داشتم در موردش بیشتر بدانم، بدون هیچ اما و اگری پذیرفتم! آن فایل صوتی به دستم رسید، با خانم پناهیروا هم ارتباط گرفتم و نویسندگی کتاب آغاز شد[۱۰].
تقریظ رهبر انقلاب بر گلستان یازدهم
متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب
«
بسماللهالرّحمنالرّحیم
این روایتی شورانگیز است از زندگی سراسر جهاد و اخلاصِ مردی که در عنفوان جوانی به مقام مردان الهی بزرگ نائل آمد، و هم در زمین و هم در ملأ اعلیٰ به عزّت رسید .. هنیئاً له.
راوی -شریک زندگی کوتاه او- نیز صدق و صفا و اخلاص را در روایت معصومانهی خود بروشنی نشان داده است.
در این میان، قلم هنرمند و نگارش آکنده از ذوق و لطف نویسنده است که به این همه، جان داده است. آفرین بر هر دو بانو؛ راوی و نویسندهی کتاب.
مسابقات متعدد کتابخوانی بر محور گلستان یازدهم همچون سازمان بسیج فرهنگیان کشور در آستانه روز معلم در سال ۱۳۹۶[۱۲] و کتابخوانههای عمومی استان سمنان در آستانه هفته دفاع مقدس در مهر ۱۴۰۳[۱۳] برگزار شد.
دیدار نویسنده با رهبر انقلاب اسلامی
تصویر حاشیهنویسی رهبر انقلاب بر کتاب، پیش از مطالعه آن (دیدار جمعی از نویسندگان و ناشران با رهبر انقلاب)
پس از رونمایی تقریظ گلستان یازدهم، نویسنده و دستاندرکاران کتاب در سال ۱۳۹۵ با رهبر انقلاب دیدار کردند. در این دیدار پیرامون کتاب و شخصیت شهید چیتسازیان گفتوگو شد[۱۴].
ترجمهها
تصویر جلد کتاب در ترجمه عربی
این اثر به زبانهای دیگر از جمله عربی، انگلیسی، روسیه، آذربایجان، لهجههای مختلف ترکی[۱] و بوسنیایی[۱۵] نیز ترجمه شده است.
«گلستان یازدهم» توسط «نرمین هوجیچ» به زبان بوسنیایی ترجمه و با همت سازمان زنان مسلمان بوسنی کوثر به عنوان ناشر بوسنیایی به چاپ رسیده است[۱۵].
جوایز و افتخارات
نشان طلای جایزه ادبی اوراسیا به گلستان یازدهم
دریافت نشان طلایی جایزه ادبی اوراسیا در سال ۱۳۹۸[۱۶]
نشستهای برگزار شده درباره اثر
رونمایی از کتاب «گلستان یازدهم» در حوزه هنری در ۱۳۹۵. این نشست با حضور حجت الاسلام سید مهدی خاموشی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی، حمیدرضا حاجیبابایی نماینده مردم همدان در مجلس، محسن مؤمنی شریف رئیس حوزه هنری، مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات پایداری، زهرا پناهیروا همسر شهید چیتسازیان، بهناز ضرابی زاده نویسنده کتاب و شماری از علاقه مندان حوزه نشر در ۴ بهمن ۱۳۹۵ در تالار مهر حوزه هنری رونمایی شد[۱۷].
رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «گلستان یازدهم» در بهمن ۱۳۹۵. این مراسم به مناسبت ششمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت در حسینیه امامخمینی(ره) شهر همدان با حضور باشکوه هزاران تن از مردم برگزار شد، که از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر ۴ کتاب دفاع مقدس از جمله گلستان یازدهم، رونمایی شد[۱۸].
معرفی «گلستان یازدهم» در نشست مجازی «از زبان نویسنده» در ۱۳۹۹. این نشست که به مناسبت ایام گرامیداشت چهلمین سالگرد دفاع مقدس، به خاطرات زهرا پناهیروا و همسر شهیدش (سردار علی چیتسازیان) اختصاص داشت، دوشنبه ۷ مهرماه ۱۳۹۹ با حضور بهناز ضرابی زاده نویسنده اثر برگزار شد[۱۹].
رونمایی از ترجمه بوسنیایی کتاب «گلستان یازدهم» در بوسنی در ۱۴۰۱. این نشست با حضور «نرمین هوجیچ» نویسنده کتاب و جمعی از مخاطبین کتاب در سالن مرکز فرهنگی بوشنیاکها (BKC) شهر سارایوو برگزار گردید[۱۵].
آییین اهدا نشان طلایی جایزه ادبی اوراسیا، همدان، ۱۲ خرداد ۱۳۹۹
اهدای نشان طلایی جایزه ادبی «اوراسیا» به بهناز ضرابی زاده نویسنده کتاب «گلستان یازدهم» در همدان در ۱۳۹۹. این برنامه با حضور جمعی از مسوولان استانی و کشوری در ۱۱ خرداد ۱۳۹۹ برگزار شد[۲۰].
نشست خوانش کتاب «گلستان یازدهم» در زنجان در ۱۳۹۶. این نشست با تجلیل از نویسندگان جبهه فرهنگی استان زنجان در ۱۴ تیرماه ۱۳۹۶برگزار شد[۲۱].
نقد و بررسی کتاب «گلستان یازدهم» در کرمان در ۱۳۹۷. این جلسه با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و اداره کل کتابخانههای عمومی استان کرمان در آبان ماه ۱۳۹۷ برگزار شد[۲۲].
برشی از متن
نشست گفتوگو درباره کتاب گلستان یازدهم، نمایشگاه کتاب مسکو، ۱۴۰۱.
داشتیم از جلوی بیمارستان بوعلی میگذشتیم، گفتم: «علی آقا! تا چند ماه دیگه بچهمون اینجا به دنیا میآد.» با تعجب پرسید: «اینجا؟» گفتم: «خب، آخه اینجا بیمارستان خصوصیه، بهترین بیمارستان همدانه.» علی سرعت ماشین را کم کرد و گفت: «نه، ما به بیمارستانی میریم که مستضعفین اونجا میرن. اینجا مال پولداراست. همهکس وسعش نمیرسه بیاد اینجا.» توی ماه هشتم بارداری بودم و حالم اصلاً خوب نبود. عصر پنجشنبه دهم دیماه ۱۳۶۶ بود. وقت و بیوقت درد میآمد به سراغم. وصیت علی آقا را به همه گفته بودم. آن روزها خانهی مادرشوهرم پر از مهمان بود و دوروبرمان شلوغ. مادر هم آنجا بود. تا گفتم حالم خوب نیست، ماشین گرفت و به بیمارستان فاطمیه، که بیمارستانی دولتی بود، رفتیم. همین که وارد بیمارستان شدیم، خبر مثل بمب همه جا صدا کرد: «بچهی شهید چیتسازیان داره به دنیا میآد.» کارکنان بیمارستان به هول و ولا افتاده بودند، دوروبرم پر شده بود از پرستار و دکتر. خیلی زود خبر توی شهر پخش شد. مردم به بیمارستان تلفن میزدند و احوال من و بچه را میپرسیدند. مادر، که تمام مدت بالای سرم بود، مجبور میشد گاهی برود و تلفنها را جواب بدهد. با اینکه دکترها گفته بودند آثاری از زایمان دیده نمیشود، رئیس بیمارستان دستور داده بود بستری شوم. اصرار کردم بگذارند به خانه بروم. اجازه مرخصی ندادند. چند ساعت بعد دوباره حالم بد شد و درد امانم را برید. مادر دست پاچه شده بود. چند بار این اتفاق تکرار شد. هر بار چند پرستار دورم حلقه میزدند و بعد از معاینه سر تکان میدادند و با ناامیدی همان حرفهای قبلی را تکرار میکردند.
□□□
خیابان بیانتها را به سرعت طی کردیم. کسی چیزی نمیگفت. همه با بهت و سکوت از پشت شیشههای ماشین به زمینهای پوشیده از برف نگاه میکردیم. کمی بعد، ته آن خیابان، کانتینری پیدا شد، پشت کامیونی بزرگ. چند ماشین پاترول سپاه هم دور و برش پارک شده بود. چند نفر از آمبولانس پیاده شدند و رفتند جلوی کانتینر. ما هم از ماشین پیاده شدیم. درِ یخچال کانتینر را باز کردند. تابوت را پایین آوردند. حاج صادق با قدی خمیده و شانههای پایین افتاده جلو رفت. آقا ناصر دوید و تابوت را در آغوش گرفت. مادر دستم را گرفته بود. درِ تابوت را باز کردند. منصوره خانم نالید: «الهی قربانت برم! مادرت بمیره علی! دیشب اینجا خوابیدی عزیزم!...» همه به گریه افتادند. مادر به هقهق افتاد. بیاعتنا به کسانی که دور و برمان ایستاده بودند گریه میکردم.
مشخصات کتابشناختی
«گلستان یازدهم» اثر بهناز ضرابیزاده، در ۳۱۶ صفحه، در سال ۱۳۹۵ در قطع رقعی و جلد شومیز توسط انتشارات سوره مهر برای بار نخست به چاپ رسید و تا سال۱۴۰۳ چهل و هفت نوبت تجدید چاپ شدهاست[۲۳].