صمد طاهری

از ویکی‌ادبیات
نسخهٔ تاریخ ‏۶ اسفند ۱۳۹۹، ساعت ۱۸:۱۲ توسط غزلِ بهار (بحث | مشارکت‌ها) (←‏عادت نوشتنم)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
صمد طاهری

زمینهٔ کاری نویسندگی
زادروز ٢٠تیرماه١٣٣۶
محلهٔ احمدآباد آبادان
ملیت ایرانی
سال‌های نویسندگی ۱۳۵۳ تاکنون
سبک نوشتاری واقع‌گرا
کتاب‌ها سنگ و سپر
شکار شبانه
برگ هیچ درختی
زخم شیر
دانشگاه هنرهای دراماتیک تهران
صمد طاهری: «نباید گمان کنیم هر چه نوشته‌ایم شاهکار است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
نوشتن داستان کوتاه یعنی ساختن قطعهٔ خاتم‌کاری یا کشیدن تابلوی مینیاتور.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
در یازدهمین دورهٔ
جایزه ادبی جلال آل‌احمدخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
دومین دورهٔ جایزهٔ احمد محمودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
با آرش صادق‌بیگی و مهدی قزلی
در یازدهمین دوره جایزه جلالخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
تجلیل و تقدیر از صمد طاهریخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
طاهری و ابوتراب خسروی
برندهٔ جایزهٔ جلال آل‌احمد
شایسته تقدیر در جایزهٔ احمد محمود[۱]
نخستین مجموعه‌داستانی که چاپ کرد.[۲]
سربلندی مردم، برگِ هیچ درختی نیست.[۳]
مجموعه‌داستانی شکار شبانه[۴]
فیلم «یدو» اقتباسی از داستان زخم شیر[۵]
برندهٔ سیمرغ بلورین بهترین فیلم در سی‌ونهمین جشنوارهٔ فیلم فجر[۶]
فیلم کوتاه «ابراهیم»
با بازی صمد طاهری[۷]
در یازدهمین اختتامیهٔ جایزهٔ جلال آل‌احمد[۸]
مصاحبه با روزنامهٔ‌‌ اعتمادخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
مصاحبه با روزنامهٔ‌‌ آرمان ملی[۹]

صمد طاهری متولد آبادان، نویسنده، شاعر و از نسل سوم داستان‌نویسان ایرانی ا‌ست که اکثر آثارش صبغهٔ­ جنوبی دارند و برگزیدهٔ جوایز ادبی شده‌اند.

* * * * *

صمد طاهری،‏ پس از آن که در رشتهٔ نمایشنامه‌نویسی دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک تهران پذیرفته شد دوستانی اهل‌ قلم یافت. اولین و دومین داستان او را ناصر زراعتی در سال‌های ١٣۵۸ و ١٣۶١ در «فرهنگ نوین» و «کارگاه قصه» چاپ کرد. سپس هوشنگ گلشیری در سال ١٣۶٢ داستانی از او در مجموعه‌داستانی «هشت داستان» منتشر کرد. بین سال‌های ١٣۶۴ تا ١٣۶٧ صفدر تقی‌زاده چندین داستان از او در «داستان‌های کوتاه ایران و جهان» انتشار داد. نخستین مجموعه داستانش «سنگ و سپر» نام دارد و دومین مجموعه داستان او «شکار شبانه» است. [۱۰] جهان داستانی دور از انتزاعِ صمد طاهری شخصیت‌هایی آشنا و از جنس خاک و زخم‌خورده می‌پرورد که دیو هولناک درونشان تسلیم محض و زمین­‌خوردهٔ‌­ محیط و شرایط اطراف نیست و آن­گاه که از سر خشم یا نفرت یا غرور یا تعصب جنون‌آمیز سر بلند می‌کند، چنان است که بیشتر اراده و مسئولیت انسان و نقش او را در زنجیرهٔ حوادث به رخ می‌­کشد. وضعیت گاه بی‌شباهت به وضعیت جهان فاکنری هم نیست و گوهر خاک­‌گرفتهٔ وجود انسانی در قالب بعضی دغدغه­‌ها و عکس‌­العمل‌­ها خودی نشان می‌­دهد. کیفیت رئالیستی و کارکرد ارجاعی زبان اغلب متعین و محاوره‌­ای و توصیف­‌های عینی و پر از جزئیات و معمولاً به‌دور از جانبداری وجه غالب نوشتار طاهری است و حاصل روایت‌هایی است شفاف، ساده و برای همه، اغلب بدون بازی با زمان یا برهم‌زدن ترتیب رویدادها و در عین حال گیرا و پُرکشش. روایت راویان اول شخص و گاه غیرقابل­‌اعتماد حتی وقتی از گذشته و خاطره‌هاشان می‌گویند یا اعتراف می‌کنند صبغهٔ ذهنی پررنگی ندارد و تأکید بر این است که رویدادهایی محتمل در عالم خارج رخ داده نه در تصور راوی، و آن­چه می­‌خوانیم اگر نه خود زندگی، که نزدیک‌­ترین تصویر به زندگی است و احساس درونی شخصیت‌­ها آن را حتی‌‌­الامکان خدشه‌­دار نکرده‌ ­است.[۱۱] مجموعه‌داستانی «زخم شیر» سومین مجموعه داستان و خوش‌اقبال‌ترینِ نوشته‌های اوست که بیش از پیش مورد توجه منتقدان و مخاطبان ادبیات قرار گرفت و توانست برگزیدهٔ دومین دورهٔ جایزه ادبی احمد محمود و شایسته تقدیر در یازدهمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آل‌احمد باشد.[۱۲]

از میان یادها

چگونه نویسنده شدم؟

«نخستین‌بار در شانزده‌سالگی، وقتی داستان‌های صادق چوبک و احمد محمود را خواندم، فکر کردم که من هم می‌توانم داستان بنویسم. فضا و آدم‌های داستان‌های چوبک و محمود برایم خیلی ملموس و آشنا بودند. از جاهایی نوشته بودند که من در آن زندگی می‌کردم و آدم‌هایی که به چشم خود می‌دیدمشان. پس پنهانی شروع به نوشتن داستان کردم. اولین داستانی که نوشتم تقلید خامی از کارهای چوبک بود. این روالِ پنهان از دید خانواده که اصرار داشتند فقط به درس مدرسه بپردازم ادامه داشت تا سال ١٣۵۸ که در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران پذیرفته شدم.[۱۳]»

آنان که پیوسته همراهم بودند

«من به‌طور ویژه باید از سه نفر تشکر کنم؛ ناصر زراعتی، هوشنگ گلشیری و صفدر تقی‏‌زاده. آن‌ها داستان‌هایم ‏را در نشریات چاپ می‏‌کردند و همواره مشوقم در نوشتن بودند. یادی هم می‏‌کنم از دوستان همسن و سال خودم مانند ابوتراب خسروی و محمدرضا صفدری که همیشه همراهم بودند و همین‌طور از دوستانی که با آن‌ها در تهران درس می‌خواندم و رفاقت داشتم مانند اصغر عبداللهی، یارعلی پورمقدم و محمد محمدعلی. تمام این دوستان همراه من در نوشتنم بوده‌اند و مایهٔ دلگرمی و انگیزه‌ام برای ادامهٔ کار.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»

نویسنده باید با فراغ‌بال بنویسد

«من در چهل سال گذشته نزديك سی تا چهل شغل مختلف عوض كرده‌ام؛ از كار در فروشگاه‌ها و مغازه‌های مختلف گرفته تا كارگاه‌ها و كارخانه‌های مختلف تا مسافركشی با ماشين و كار در آژانس تاكسی‌تلفنی كه پانزده شانزده سال كار اصلی‌ام بود، حتی دو، سه سال در تزريقات بيمارستانی كار كردم و تا همين الان مسئلهٔ‏ امرارمعاش يقه‏‌ام را رها نكرده است. مهم است كه كسی بتواند فكر كند فقط كارش نويسندگی است و با فراغ‌بال بنويسد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»

به حیوانات و طبیعت علاقه دارم

«از نظر من، حیوانات موجه‌تر از برخی انسان‌ها هستند. به دلیل این‌ که از برخی انسان‌ها هزارویک خباثت سرمی‌زند که از حیوانات سرنمی‌زند. این است که الفتی در داستان‌هایم و در زندگی روزمره‌ام با حیوانات دارم. علاقه‌مندی‌ام به حیوانات بیشتر از انسان‌هاست، چون از هیچ حیوانی تابه‌حال نه زخم خورده‌ام، نه اذیت شده‌ام، تازه اگر حیوانی به انسانی هم زخم بزند مصداق همان شعر معروف است که: «نیش عقرب نه از ره کین است... اقتضای طبیعتش این است.» به رنگ‌ها هم خیلی علاقه دارم. شاید یکی از دلایلی که زیاد به طبیعت می‌روم همین باشد چون در طبیعت است که رنگ‌ها متنوع‌اند. در طبیعت صدهزار رنگ هست. گلشیری می‌گفت وقتی داستان می‌نویسید حق ندارید بنویسید ما همه زیر درخت نشسته‌ایم. زیر کدام درخت؟ این درخت اسم دارد. زیر درخت خرما نشسته بودید یا انار و یا کهور؟خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»

عادت نوشتنم

«خانواده‌ام معمولاً تا ساعت یک نیمه شب سرگرم تماشای تلویزیون هستند. من نوشتنم را بین ساعت یک نیمه شب تا پنج بامداد انجام می‌دهم و چون در نوشتن خیلی وسواسی و کند هستم ممکن است نگارش یک داستان کوتاه سه تا چهار ماه زمان ببرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»

نگارش برگ هیچ ‌درختی دو سال طول کشید

«نگارش برگ هیج‌درختی حدود دو سال طول کشید. داستان را در سه ورژن مختلف نوشتم كه بار اول از زاويهٔ ‏‌ديد عموعباس روايت‌ می‌شد كه در نسخهٔ‏ فعلی، آدم اول داستان است. اما ديدم معصوميت آن آدم‏‌ها و آن نسل در نيامده است. بار ديگر از زاويهٔ‏ ديد عمه‌ كوكب نوشتم كه اواسط كار متوجه شدم اين هم آن چيزی كه مورد نظر من است نمی‌تواند باشد چون عمه‌ كوكب هم به‌دليل زن‌بودنش و هم به‌دليل پيربودنش در خيلی جاها نمی‌‏تواند حضور داشته باشد؛ مثلاً داخل پالايشگاه يا در تظاهرات‏‌ها، يا دست‏كم نمی‌تواند حضور پررنگی داشته باشد. پس دوباره كار را رها كردم و در مرحلهٔ‏ سوم راوی را عوض كردم و از زاويهٔ‏ ديد سيامك رمان را نوشتم. اين‌‏بار وقتی كار به‌پايان رسيد ديدم آن چيزی كه دلخواه من بوده درآمده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد»


زندگی و تراث

سال‌شمار زندگی[۱۴]

۱۳۳۶: تولد در محلهٔ احمد آباد آبادان
١٣۴٠: کوچ به محلهٔ سده آبادان
١٣۴٣: ورود به دبستان
١٣۵٠: آغاز کتابخوانی و آشنایی با کتابخانهٔ‌ کانون پرورشی فکری کودکان و کتابخانهٔ مسجد بهبهانی آبادان
١٣۵۶ تا ١٣۵٨:: دوران سربازی در بیرجند و کرمانشاه
١٣۵٨: پایان سربازی و مهاجرت به تهران؛ قبولی در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران؛ چاپ نخستین داستان کوتاه «گلبدنا» در جنگ فرهنگ نوین
١٣۵۹: انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها؛ کار در چاپخانهٔ صحافی در محلهٔ‌ سرچشمه تهران
١٣۶٠ تا ١٣۶٢: اقامت در تهران و اشتغال به کارهای مختلف؛ آشنایی با هوشنگ گلشیری
١٣۶٢: بازشدن دانشگاه‌ها و ردصلاحیت او برای ادامهٔ تحصیل؛ شرکت در جلسات داستان‌خوانی پنج‌شنبه‌ها
١٣۶٣: پذیرش در دانشگاه به‌صورت مشروط
١٣۶۴: ترک‌تحصیل از دانشگاه و بازگشت به شیراز
١٣۶۵ تا ١٣٧٩ : اشتغال به کارهای مختلف؛ چاپ داستان‌ کوتاه در مجلات و مطبوعات
١٣٧٩: چاپ مجموعه‌داستانی «سنگ و سپر» توسط نشر ماریه
١٣٨٠: چاپ مجموعه‌داستانی «شکار شبانه» توسط نشر نیم‌نگاه
١٣٨٨: تجدید چاپ «سنگ و سپر» و «شکار شبانه» توسط نشر افراز
١٣٩۶: چاپ مجموعه‌داستانی «زخم شیر» توسط نشر نیماژ؛ برگزیدهٔ جایزهٔ احمد محمود و شایسته تقدیر در جایزه ادبی جلال آل‌احمد
١٣٩٧: چاپ رمان کوتاه «برگ هیچ درختی» توسط نشر نیماژ
١٣٩٩: نامزدی رمان «برگ هیچ درختی» در جایزهٔ ادبی مشهد؛ داوری در جایزهٔ ادبی مازندران

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

صمد طاهری متولد آبادان است؛ پدرش کارگر شرکت نفت بود و مادرش خانه‌دار. پدرش علاقمند به کتاب بود و تحصیلاتی تا مقطع سیکل داشت. کمابیش زبان انگلیسی می‌دانست و چند جلد کتاب داشت؛ مانند دیوان حافظ، عهد عتیق، عهد جدید، موش و گربه عبید زاکانی. طاهری پنج خواهر و دو بردار دارد که برادر بزرگترش در سال‌های آخر دبیرستان با جمعی از روشنفکران جوان آن زمان آشنا شد، کتابخانه کوچکی برای خودش ترتیب داد و صمد را به کتابخوانی تشویق ‌کرد. صمد از چهارده‌سالگی شروع به خواندن کتاب کرد و در کتابخانهٔ کانون پرورشی فکری کودکان و کتابخانهٔ مسجد بهبهانی آبادان که در مجاورت کلیسای ارامنه قرار داشت عضو شد و به این ترتیب به جهان داستان راه یافت. او از آثار صمد بهرنگی و رسول پرویزی شروع کرد تا به آثار هدایت، علوی، چوبک، ساعدی، گلستان، صادقی، دولت‌آبادی، محمود، گلشیری... رسید. از نویسندگان خارجی همینگوی،اشتاین بک، تواین، لندن، فاکنر، چخوف، داستایوسکی و تولستوی و از شعرای معاصر شاملو، اخوان و فروغ خواند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد تحصیلاتش را تا پایان متوسطه در آبادان گذراند و سپس راهی سربازی شد. دو ماه آموزشی را در بیرجند گذراند و پس از آن به کرمانشاه اعزام شد و با ٢٣ ماه خدمت، دوران سربازی‌اش به‌پایان رسید. در سال ١٣۵۹ یک ماهی از جنگ ایران و عراق گذشته بود که با خانواده به شیراز پناه بردند. مهاجرت به شهری که بعدها بسیار الهام‌بخش او در نوشتن بوده است. چند ماهی از انقلاب گذشته بود که دانشجوی رشتهٔ نمایشنامه‌نویسی در دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک شد و به تهران مهاجرت کرداما دست تقدیر بنا نداشت راه را تا فارغ‌التحصیلی‌اش در مقطع لیسانس هموار کند. با انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه‌ها از تحصیل محروم ماند و در این مدت در چاپخانه‌‍‌ای در تهران مشغول به کار شد.[۱۵] مدتی با محمدرضا صفدری و قاضی ربیحاوی هم‌اتاق بود و زمانی را هم در خانه پدری ناصر زراعتی در اتاقی روزگار می‌گذراند و با جمعی از نویسندگان که بیکار شده بودند کارگاه چیپس به‌راه انداختند که پس از مدتی برشکست شدند. او دوباره به شیراز برگشت و شغل‌های متفاوتی را آزمود. مدتی تزریقاتچی‌‌ بود در بیمارستان سعدی شیراز و زمانی در کتابفروشی کار می‌کرد. چند سالی دفتردارِآموزشگاه زبان انگلیسی بود و شانزده سال هم راننده در تاکسی‌تلفنی. او که این روزها بازنشسته شده است در چند فیلم کوتاه هم بازی کرده است و اکنون در شیراز روزگار می‌گذراند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

تأثیرپذیری‌ها

صمد طاهری در گفت‌وگویی که با روزنامهٔ آرمان انجام داد عنوان کرد که تحت‌تأثیر احمد محمود، صادق چوبک، ابراهیم گلستان و بهرام صادقی بوده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

استادان

استادانش در دانشگاه سعید سلطان‌پور، خسرو حکیم‌رابط و برای مدت کوتاهی در سال ١٣۵٨ غلام‌حسین ساعدی، محمود دولت‌آبادی و بهرام بیضایی بوده‌اند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

فیلم‌های ساخته شده براساس داستان‌های طاهری

YesY «پویان رنجبر» فیلمی کوتاه براساس داستان کوتاه «شکار شبانه» ساخته است که نقش اول این فیلم را صمد طاهری بازی می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
YesY فیلم «یدو» که سیمرغ بهترین فیلم را در کنار چهار سیمرغ دیگر دریافت کرد و جزو رکوردداران سیمرغ در سی‌ونهمین جشنوارهٔ فیلم فجر شد اقتباسی آزاد از داستان کوتاه «زخم شیر» است.[۱۶]

حضور در فیلم‌ها

صمد طاهری در فیلم کوتاه «ابراهیم» به کارگردانی «پویان رنجبر» نقش پدری را بازی می‌کند که پسرش پنج ماه پیش به قتل رسیده است.[۱۷]

یادمان و بزرگداشت‌ها

مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس به همراه مهدی امیدبخش، معاون فرهنگی اداره کل و حسن دهقان رئیس انجمن اهل قلم فارس، ضمن دیدار از صمد طاهری از وی تقدیر کردند.[۱۸]

صمد طاهری از نگاه نویسندگان

محمدعلی سپانلو

ابوتراب خسروی

احمد ابوالفتحی

از نگاه صمد طاهری

صادق هدایت

هوشنگ گلشیری

احمد محمود

محمدرضا صفدری

توصیه به نوقلمان

ادبیات عامه‌پسند پلی به سمت ادبیات جدی

بهترین کتابم چه بود؟

چگونه شخصیت‌پردازی می‌کنم؟

نقد ادبی در ایران

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

شخصیت‌های سه داستان از مجموعه داستان «زخم شیر» به‌نوعی نقصان یا نقص عضو دچارند همچنین انگشت‌اشاره بریده در داستان بلند «برگ هیچ درختی». پدر در داستان «شکار شبانه»، دست در دهان اسب می‌کند و زبانش را بیرون می‌کشد. این موارد را می‌توان به‌قول‌معروف، به‌مثابهٔ «مشت نمونه خروار» گرفت و زیباشناسی طاهری را تا حدودی توضیح داد. اختگی، نقص عضو، نقصان، فلج و لکنت همه در کار او کارکردی ساختاری‌تمثیلی دارند. در اینجا تمثیل را نه به معنای مماثله‌ای که به بیرون از متن اشاره می‌کنند، بلکه به‌عنوان جهان‌های کوچک (microcosm) درون خود متن می‌گیریم که به جهان کبیر (macrocosm) که باز درون خود متن است ارجاع می‌دهند و اثر ادبی را به لحاظ حجم و فضاسازی و معنا سازی فربه و لایه‌مند می‌کنند. داستان به‌مثابه جعبهٔ چینی. تمثیل در اینجا با خرابه‌ها و ویرانه‌ها ارتباط تنگاتنگی دارد. بازنمایی ویرانی است. البته، پرواضح است که این به معنای چشم‌پوشیدن نویسنده و منتقد از بستر عمدتاً سیاسی و اجتماعی متن نیست. زمینهٔ متن همیشه رخدادی تاریخی (به تقویمی‌ترین معنای کلمه) است که نویسنده با شگردهای خلاقانه، همان روایات مصوب تاریخ را دستخوش تنش و کشمکش می‌کند و سویه‌های دیگر و ناگفته‌ای از آن را پیش چشم می‌گذارد. رودخانه‌ها و لنج‌ها، در آثار طاهری، محل آیرونی و دیالکتیک‌اند. اسطورهٔ توخالی نجات و رهایی را در برخی آثار مثلاً «سفر سوم» می‌توان ردیابی کرد. اگر سفر سوم را متناظر با روز سوم کتاب مقدسی بگیریم، روزی که مسیح دو بار زنده شد، با نوعی آیرونی مواجه خواهیم شد، چرا که در این داستان، سفر سوم با مشاهدهٔ اختگی و تجاوز مقارن می‌شود. طاهری کلمات را مثل سوزن تاتو، روی تن داستان حک می‌کند. خون و جوهر سفید در هم می‌آمیزند و درنهایت، وقتی خون و جوهر را پاک کردیم، شاکله شکیل داستان سر برمی‌آورد.[۲۶]

برگ هیچ درختی

«برگ هیچ درختی» رمان کم‌حجم یاداستان بلند است. نام کتاب برگرفته از تکیه‌کلام پدربزرگِ راوی؛ پیرمرد شوخ‌طبعی به‌نام «گودرز» است که گاهی با گفتن: «خدا یه پول زیاد به من بده، یه عقل کمی هم به شما!» مخاطبش را به‌سخره می‌گیرد و گاهی در اعتراض، آنجا که دلش بخواهد عصای جنسِ استیلش را مثل نیزه سمت دیگران پرت می‌کند. داستان در اصل برگرفته از خاطرات راوی‌ داستان «سیامک» است. خاطراتی درهم‌ریخته از سال‌های مختلف زندگی او در جنوب، کنار شط، کنار پدربزرگ، عمه کوکب، عمو عباس، همبازی‌هایش و … خاطراتی در ده بخش که غیرخطی روایت شده است و خواننده باید آنها را چون جورچینی کنار هم بچیند. داستان را می‌توان همانند سفری کوتاه به جنوب دانست؛ سفری اندوهناک و تفکر برانگیز. سفر طبق داده‌ها و نشانه‌های داستانی، شاید مربوط به دههٔ شصت باشد. نویسنده توانسته است علیرغم حجم کم کتاب، با ظرافت و دقت و در نهایت ایجاز، فضای جنوب را برای خواننده ترسیم و داستانی کند. از تمَرهندی، سپستان، کهور، گل ابریشم، خزرهره، اکالیپتوس، درخت لوز، خارشتر، گز… و مخصوصاً نخل، نخلی که بی‌بی کاشته و به‌یاد پسر از دست‌داده‌اش نامش را «سیاوش» گذاشته است و حالا که نخل هفت‌ساله، باردار شده است، به‌زعم بی‌بی، نَه نخل که سیاوش داماد شده است و به باور عمه کوکب خرمایی که این نخلِ سیاوش می‌دهد دوای هر دردی است. طاهری موضوعی حساس را دستمایه قرار داده و به دور از هرگونه شعارگرایی به آن پرداخته است. راوی از دغدغه‌ها، ترس‌ها و بحران‌هایش زیاد سخنی نمی‌گوید به‌ویژه از مادرش، پدرش، دبستان، دبیرستان، دانشکده‌اش. در فصل‌هایی داستان انگار دچار انفصال می‌شود. یک‌بار آن جا که سیاوش و بی‌بی وارد داستان می‌شوند، یک‌بار آنجا که راوی و پدربزرگ و عموعباس و … به جزیره مَدَن می‌روند شاید به همین است که داستان همچنان در ذهن خواننده ادامه دارد، در ذهن نویسنده هم هست و شاید روزگاری باز نوشته شود.[۲۷]

شکارشبانه

مجموعه داستان «شكار شبانه» داستان‌هايی را گردهم می‌آورد كه در مرگ و انتظار و بيهودگی وجه اشتراك دارند؛ داستان‌هايی که از منظر يك راوی صرفاً مشاهده‌گر روايت می‌شوند. با شخصيت‌هايی زخم‌خورده و آسيب‌پذير كه در دوراهی تصميم، هميشه به انتهايی ناخوشايند و ناخواسته می‌رسند. داستان‌ها دربارهٔ تلاش‌هايی بی‌فرجام است و در اغلب آنها ايستايی و پيش‌نرفتگی ديده می‌شود. بر فضای كتاب جبری مه‌آلود كه ديد را كوتاه می‌كند حاكم است. فضايی كه در آن تمنايی با بيهودگی درآميخته، جاری است. تمنايی كه منتج به حاصلی محتوم است. آدم‌های اين مجموعه با بدبينی و خستگی و بی‌رغبتی، روندی را پيش می‌برند كه در واقع پيشرفتی نيست، دور خود چرخيدن و همچنان در همان نقطهٔ شروع‌ ماندن است. حتی امتناع و پس‌زدن آدم‌ها، حاصلی ندارد. قبول و پذيرش هم سودی نمی‌رساند و گويی گردن‌نهادگی و مشاهده‌گری، تنها كاری است كه آدم‌های اين داستان‌ها می‌توانند انجام دهند. داستان کوتاه «شكار شبانه» زبان روايتش را از چشم كودكی بيان می‌كند كه شاهد سنگدلی پدرش است. پدر زبان اسب را می‌برد. اسب نشانی از وجدان است و اسبِ زبان‌بريده نمی‌تواند شيهه بكشد. داستان روايتی شبانه است و در تاريكی و ظلمت می‌گذرد. در خاموشی و بی‌احساسی. راوی با دو چشم كنجكاو می‌نگرد و نمی‌داند چه اتفاقی می‌افتد. فقط مشاهده می‌كند و پس می‌كشد و امتناع می‌كند. به‌دست آوردن زمين و اسب و تفنگ، در برابر وجدانی كه از دست می‌رود. پسر می‌گويد اسب بی‌زبان نمی‌تواند شيهه بكشد و پدر می‌گويد ديگر نمی‌تواند شكار را فراری دهد. در اين جا دو نگاه را می‌بينيم. چشمی كه اسب را می‌بيند و چشم ديگری كه اسب را نمی‌بيند. «شكار شبانه» تصوير از دست‌دادگی است. به‌دست آوردن چيزی كه پسر نفی می‌كند. پدر می‌خواهد پسر ببيند. پسر نمی‌خواهد بپذيرد. داستان آرام و صبور روايت خود را نگه می‌دارد. بر جزييات تمركز می‌كند و انگار كه بخواهد آداب واقعه‌ا‌ی شوم را تصوير كند، از چيزی نمی‌گذرد. پسر، خاله را دوست دارد و پدر از خاله متنفر است. مرزها پر‌‌رنگ و مشخص در داستان می‌نشيند و پسر انتخابش را كرده است. راه پدر را نمی‌خواهد اما همراه اوست. پدر و پسر بر اسب زبان‌بريده نشسته‌اند و مردی برهنه‌پای و زخمی را به‌دنبال خود می‌كشانند. نوری كه پسر می‌گرداند مانع می‌شود مار، زبان افتاده اسب را بخورد. اما زبان اسب ديگر بريده شده. پدر شكار كرده و می‌رود كه غنائمش را بگيرد و نور بی‌فايده تابيده می‌شود.[۲۸]

کارنامه و فهرست آثار

YesY تک‌داستان «کَره در جیب» در مجموعه‌داستانی هشت داستان
YesY مجموعه ‌داستان سنگ و سپر
YesY مجموعه داستان شکار شبانه
YesYمجموعه داستان زخم شیر
YesY رمان برگ هیچ‌درختی

جوایز و افتخارات

YesY شایسته تقدیر در یازدهمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آل‌احمد[۲۹]
YesYبرگزیدهٔ دومین دورهٔ جایزهٔ ادبی احمد محمودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

به‌استناد خانه کتاب، نیماژ، افراز، ماریه، نیم‌نگاه، مرکز و اسفار آثار این نویسنده را چاپ کرده‌اند.

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

به استناد خانه کتاب رمان «برگ هیچ درختی» به چاپ سوم و «زخم شیر» توسط نشر نیماژ به چاپ ششم رسیده است. همچنین مجموعه‌داستان «سنگ و سپر» نخستین بار توسط نشر ماریه و بار دوم توسط نشرافراز و بار سوم توسط نشر نیماژ تجدیدچاپ شده است. مجموعه‌داستانی «شکار شبانه» نیز نخستین بار توسط نشر نیم‌نگاه و سپس نشر افراز و بعد نشر نیماژ تجدید چاپ شده است.

جستارهای وابسته

نقد صمد طاهری بر رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم»

پانویس

  1. «زخم شیر». 
  2. «سنگ و سپر». 
  3. «برگ هیچ درختی». 
  4. «شکار شبانه». 
  5. «فیلم یدو برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم». 
  6. «فیلم یدو». 
  7. «فیلم کوتاه ابراهیم». 
  8. «در یازدهمین اختتامیهٔ جایزهٔ جلال آل‌احمد». 
  9. «مصاحبه با روزنامهٔ‌‌ آرمان ملی». 
  10. «چگونه نویسنده شدم؟». 
  11. «جهان داستانی طاهری». 
  12. «زخم شیر». 
  13. طاهری. «پنجره‌ای به جهان داستان کوتاه با صمد طاهری». فصلنامه سدا، ٣٩. 
  14. «مصاحبه با رادیو نبشته». 
  15. «نقشبندان رنج‌ها، آرزوها و حسرت‌ها». 
  16. «فیلم یدو اقتباسی از داستان کوتاه زخم شیر». 
  17. «فیلم کوتاه ابراهیم». 
  18. «تقدیر از صمد طاهری». 
  19. سپانلو، در جستجوی واقعیت، ۴۴۵.
  20. «طاهری نویسنده‌ای بادقت است.». 
  21. «اندیشه نو در نگاه بومی». 
  22. «مقایسه آثار گلشیری و طاهری». 
  23. «جایزه ادبی احمد محمود». 
  24. «مصاحبه با روزنامه اعتماد». 
  25. «ادبیات عامه‌پسند». 
  26. «سبک و ویژگی آثار طاهری». 
  27. «نقد برگ هیچ درختی». 
  28. «نقد شکارشبانه». 
  29. «جایزه جلال آل‌احمد». 

منابع

  • طاهری، صمد (۱۳۹۶). زخم شیر. تهران: نیماژ. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷-۱۸۵-۰.
  • طاهری، صمد (۱۳۹٨). برگ هیچ درختی. تهران: نیماژ. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷-۵۲۴-۷.
  • سپانلو، محمدعلی (۱۳٧٧). در جستجوی واقعیت. تهران: نگاه. شابک ۹۶۴-۶۱۷۴-۹۲-۲.
  • طاهری، صمد. «پنجره‌ای به جهان داستان کوتاه با صمد طاهری». فصلنامه سَدا (تهران)، ش. ۲ (۱۳٩٨): ۴۴. 

پیوند به بیرون

  1. «برگ هیچ درختی، رمانی از یک کوتاه‌نویس». خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ۲۰تیر۱۳۹۸. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  2. «یازدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد، برندگان خود را شناخت». جایزه ادبی جلال آل‌احمد، ١٨آذر۱۳۹٧. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  3. «برگزیدگان جایزهٔ «احمد محمود» معرفی شدند». ایسنا، ١٨آذر۱۳۹٧. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  4. «تجلیل مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی از صمد طاهری». وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۵دی۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  5. «معرفی زخم شیر». نیماژ. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  6. «سنگ و سپر». نیماژ. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  7. «برگ هیچ درختی». نیماژ. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  8. «شکار شبانه». نیماژ. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  9. ««یدو» پرافتخارترین فیلم جشنواره سی‌ونهم فجر». شهرآرا نیوز، ۵دی۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  10. «نقد فیلم «یدو»؛ آبادان شهر بی‌وفایی». ویجاتو. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  11. «آیین پایانی یازدهمین جایزه ادبی جلال آل‌احمد». تسنیم، ۱۷آذر۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  12. «گفت‌وگو با صمد طاهری به‌مناسبت انتشار چاپ دوم رمان «زخم شیر»». اعتماد، ۴آبان١٣٩٨. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  13. «مصاحبه با روزنامه آرمان ملی». آرمان ملی، ٣شهریور١٣٩٨. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  14. «چگونه نویسنده شدم». نیماژ. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  15. «جنگی که تا آخر دنیا هست». خوانش، ١٩مهر١٣٩٨. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  16. «نقد زخم شیر». خوانش، ١٩مهر١٣٩٨. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  17. «گاهی وقت‌ها با نویسندگان هم‌آوردی می‌کنم». شهر کتاب، ٣شهریور١٣٩٨. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  18. «مصاحبه رادیو نبشته با صمد طاهری». رادیو نبشته. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  19. «نقشبندان رنج‌ها، آرزوها و حسرت‌ها». اعتماد، ۲۴دی۱۳۹۹. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  20. «انتقاد خالق داستان «یدو»». ایسنا، ۲۳بهمن۱۳۹۹. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  21. «فیلم کوتاه ابراهیم». ودیو. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  22. «صمد طاهری ماهی که پشت ابر نماند». ایبنا، ۱۴بهمن۱۳۹۷. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  23. «انديشه نو در نگاه بومی». اعتماد، ۴آبان۱۳۹٨. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  24. «نوشتن رمان عامه‌پسند آسان نیست». همشهری آنلاین، ۱۹مرداد۱۳۹۹. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  25. «زیباشناسی نقصان و لکنت در داستان‌های صمد طاهری». پوئتیکا، ٢۵فروردین۱۳۹۹. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  26. «سربلندی مردم، برگِ هیچ درختی نیست». کافه داستان، ٢٢تیر۱۳۹٨. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹. 
  27. «سلفی با زمان؛ نقد شکار شبانه». روزنامه اعتماد، ٢٠آذر۱۳۹٩. بازبینی‌شده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.