شمس لنگرودی
محمد شمسِلنگْرودی | ||||
---|---|---|---|---|
شاعری شبیه شعرش[۱] | ||||
نام اصلی | محمدتقی جواهریِ گیلانی | |||
زمینهٔ کاری | سرایش، نویسندگی، پژوهش، بازیگری و تدریس | |||
زادروز | ۲۶آبان۱۳۲۹خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهلنگرود، محلۀ آسیدعبداللهخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
| |||
پدر و مادر | آیتالله جعفر شمسِلنگْرودی | |||
رویدادهای مهم | یک سال زندانی اوین سال۶۱خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
| |||
لقب | شمسِلنگْرودی | |||
پیشه | شاعر، نویسنده و مدرس | |||
سالهای نویسندگی | ۱۳۵۰ تا کنون | |||
سبک نوشتاری | ایماژیسم و پستمدرنیسم | |||
کتابها | خاکستر و بانو، قصیدۀ لبخند چاکچاک، شب نقاب عمومی است، تاریخ تحلیلی شعر نو، رژه بر خاک پوک و... | |||
تخلص | شمسِلنگْرودی | |||
همسر(ها) | فرزانه داوریخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
| |||
فرزندان | الیاناخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
| |||
مدرک تحصیلی | کارشناسی رشتهٔ اقتصادخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
| |||
دانشگاه | مدرسهٔ عالی بازرگانی رشتخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
| |||
دلیل سرشناسی | کوتاهنویسی و طنز | |||
اثرپذیرفته از | احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد «امهسزر»، «فدریکا گارسیا لورکا»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
| |||
امضا | ||||
|
محمدتقی جواهریِ گیلانی یا محمدتقی شمسِلنگْرودی مشهور به شمسِلنگْرودی[۲] شاعر، پژوهشگر، بازیگر، نویسنده و مورّخ است.
شمسِلنگْرودی با چند شعر سنتی کارش را آغاز کرد؛ اما برای واردشدن به جهان شعر، سبک سنتی را رها کرد و به شعر نو روی آورد. شعرش از آغاز بهدلیل فضای ملتهب سیاسیاجتماعی جامعه و نگاهی آرمانخواهانه با زبان اعتراضی و لحن جدی همراه بود. شعر لنگْرودی روایتستیز بود. از کشمکش انسانِ مدرن برای تغییر جهان سخن میگفت؛ اما با تغییر فضای اجتماعی و نیز با تأملات جدید، اندکاندک دگرگونی چشمگیری یافت و تحولی روبهانسجام در مضمون، فرم، لحن و زبان شعری او رخ داد؛ درواقع اندیشۀ شعری شمس پیشتر حول مسائل سیاسیاجتماعی میچرخید و عاطفۀ جمعی او را نیز دربرداشت؛ اما خُردهخُرده با ذهنیت تغزلیِ تازهای روبهرو شد.
با تغییر جهان و ورود اندیشههای تازه، ضرورت تغییر نگرش در شعر معاصر نیز شکل گرفت. جهان از نگرش مدرنیستیِ خود، فاصله گرفت و پستمدرنیسم را تجربه کرد؛ ازاینرو ماهیت شعر از وجه و کارکرد سیاسیاجتماعی به بازگویی تجربههای فردی شاعر رسید و نگاه اجتماعی بهگونهای متفاوتتر در سرودههایش بازتابید. این بازنگری و گذر از روایتهای کلان و زبان خطابی، شعر شمس را بهسمت جزئینگری و لحنِ طنزگونه کشاند؛ درواقع تحول شعر او نمایانندۀ بخشی از تحولات شعر فارسی از دههٔ ۵۰ تا ۷۰ است.
دگرگونی فکری و زیباشناختی شمسِلنگْرودی، جهاننگری متفاوتی را در شعر نمایاند. با نگاهی به مجموعهاشعارش میتوانیم ببینیم که این دگرگونی دو لحن و فضای متفاوت ساخته است:خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
- فضایی تاریک و پرالتهاب و بیقرار با لحنی تلخ و جدی و ابهامآلود که بیشتر دیدگاه سیاسیاجتماعی شاعر را مینمایاند و روایت آرمانخواهانهٔ اعتراضی او از اجتماع را دربردارد.
- فضایی روشن با آرامشی نسبی و لحنی صمیمیتر و شفافتر که بیشتر با نگاه عاشقانه و هستیشناسانهٔ جدید و نیز با طنز همراه است.خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
از میان یادها
کودکی پستمدرن
پدرم شعر مینوشت. منم میخواستم بهتقلید از او شعر بگم. میدیدم که مردم چقدر براش اهمیت قائلاند. کلاس سوم یا چهارم دبستان بودم که یکی از دوستان به تهران اومد. اون زمان هرکسی نمیتونست تهران بیاد. من نخستین شعرم رو بهصورت نامه برای این دوست نوشتم و به تهران فرستادم. شعر خندهدار و مزخرفی بود از مجموعهاتفاقاتی که در نبودش در لنگرود افتاده بود. چون خیلی فارسی بلد نبودم، فارسی و گیلکی رو یکخط درمیون نوشتم. اون زمان نمیدونستم شعرم ملمّعه. خیلی اتفاقی، نخستین شعرم ملمّع بود و ظاهراً الان پستمدرنها این کار کودکی من رو میکنند.[۳]
چرا شعر نگم؟!
معلمی داشتیم که به تاریخ خیلی علاقه داشت. اون زمانم تمام درسها رو یک معلم میگفت. تا به درس تاریخ میرسیدیم، هیجانزده میشد. طوری از نادرشاه روایت میکرد که انگار خودش اونجا بوده و صحنه رو دیده. تو کلاس ما دو تا برادر بودن. یکیشون شعر میگفت. این استاد ما هم تا میدید این بچه شعر میخونه، با همون آهنگی که تاریخ رو روایت میکرد، میگفت: «بهبه! عجب شعر زیبایی!» من با خودم گفتم: «بابا! اینکه پدرش پاسبانه شعر میگه. من چرا شعر نگم؟! تازه پدرمم شاعره.» یه روز نشستم و با کلی فکرکردن یه شعر گفتم. رفتیم تو کلاس نشستیم. گفتم: «آقا، اجازه؟! منم شعر گفتم. میخوام بخونم.» هنوز سطر اول شعرم رو نخونده بودم، باز با همون لحن خاص خودش گفت: «برو بشین سر جات! هرکی از راه میرسه، شعر میگه برا من.» من جاخوردم. با خودم گفتم: «خُب، من که هنوز شعرم رو نخوندم.» بعد، اون بچه که شعر میگفت، نگاهی به من انداخت. معنیش این بود که دیدی هرکسی نمیتونه شعر بگه و شاعر بشه. این نخستین اتفاق شاعرانۀ زندگیمه که بهخوبی یادم میاد. وقتی رفتم سر جام رو نیمکت نشستم، به خودم قول دادم اونقدر شعر بگم که روزی شاعر بشم و با کتاب شعرم دیدنش برم و بگم: «دیدی بالاخره شاعر شدم؟!»[۳]
حافظ و سعدی بهدردم نمیخورد
کلاس هفتم بودم که عاشق شدم. سخت عاشق شدم. هر روز خودم رو تروتمیز میکردم و میرفتم سمت خونهٔ اون دختر. هیچوقت نفهمید. از اون عشقهای نوجوانی بود. تو کتابهای شعر پدرم دنبال اسمش گشتم. حافظ رو باز کردم و اسم معشوقهم رو تو دیوانش جستوجو کردم. هیچ شعری نیافتم. پیش خودم گفتم: «حافظ که میگن این بود؟ این چه شعریه آخه! چرا اسم کسی که دوستش دارم توش نیست؟ شعرهای سعدی رو هم گشتم. چیزی پیدا نکردم. گشتم و گشتم تا دیدم بهطرز عجیبی فیض کاشانی اسم معشوقهم را تو شعرش آورده. گفتم: «آهان! الان شاعر محبوبم رو پیدا کردم. این شاعرِ خوبیه!»[۳]
فریدون مگه میتونه اسم شاعر باشه؟
نخستین باری که بهصورت جدی و خارج از عوالم کودکانه به شعر فکر کردم، پانزدهساله بودم و تو حیاط مدرسه مشغول گذراندن مراحل ثبتنام سال جدید. روزنامهدیواریِ مدرسهمان توجهم را جلب کرد. اون نوشته موزون و مقفی بود. حس شاعرانه هم داشت. اسمش «کارون» بود. تعجب کردم که کارون مگه میتونه تو شعر بیاد و حتی اسم اون باشه؟ پس مِی، خرقه، پیر، ابرویِ یار و بقیه کجا هستند؟ اسم شاعر هم فریدون بود. تعجبم بیشتر شد. تا اون موقع شاعری ازایندست نامها به گوشم نخورده بود. مضمون شعرم برام جالب بود. دربارهٔ چیزهایی بود که من میتونستم ببینم و بشنوم. خوشم اومد. دوسه بار خوندم تا متوجه شدم شعره. این نخستین جرقهٔ علاقهٔ شدید من به شعر بود. شعر «کارون» از فریدون تولَّلی بود.[۳]
خودکشی بهسبک هدایت با نادرپور
یه روز دایی اومد خونهٔ ما و به من گفت: «به پدرت بگو یه کتاب جدید شعر به اسم انگور چاپ شده. توصیه میکنم اون رو بخونه.» من به پدرم گفتم. ایشون هم خریدن کتاب رو بهعهدۀ خودم گذاشت تا تجربه کسب کنم. شعر انگور از نادر نادرپور بود. با این کتاب شعر، من بهطور جدی شیفتۀ شعر شدم. شبوروز نادرپور میخوندم. بیوقفه میخوندم. مادرم نگران شده بود مبادا مثل صادق هدایت خودکشی کنم. من از اون بهبعد شروع کردم بهشیوۀ نادرپور شعرگفتن.[۳]
مجلهای که شعر مرا چاپ کُندَم آرزوست!
من هرچه شعر میگفتم، جایی چاپش نمیکردند. یه روز یکی از دوستام که مثل من شعرهای بدی مینوشت، گفت: «چه نشستی که مجلهای تو تهران، هر شعری براش بنویسی چاپ میکنه؟!» منم خوشحال. شعری سرودم و دادم به پدرم که با خط خودش اون رو زیبا بنویسه و بفرستیم برای این نشریه. وقتی شعر رو فرستادیم، دیدیم بله! شعرم چاپ شد در بهمن۱۳۴۶، مجلهٔ امید ایران. اسم شعرم «حلقۀ امید» بود؛ یه چهارپارهای مثل شعرِ نادرپور. اون زمان ۵ یا ۶ شماره بیشتر به لنگرود نمیاومد. من همهش رو خریدم و زدم زیر بغل و تو شهر چرخیدم. از این اتفاق یه درس بزرگ گرفتم. نصیحت پدرم هم بود. با لحنی صمیمی گفت: «پسرم! سعی کن کاری کنی که شعر تو رو با خودش ببره، نه تو اون رو.»[۳]
خوشبختی بهروش شمس
دوستی به من گفت توی عکسهای قدیمی چهرهای غمگین و ناراحت دارم؛ اما این سالها شاد و بشاش بهنظر میرسم. از من علت این جریان رو پرسید. گفتم: «چون ۸۳درصدِ آرزوهام برآورده شده.» با تعجب پرسید: «چطور به این اندازه از آرزوهات رسیدی؟!» گفتم: «۸۳درصد از سطح آرزوهام کم کردم.»[۳]
انتقام ناتمام
سالها بعد، وقتی شعرهام مطرح شد، رفتم لنگرود تا اون همکلاسیِ دوران دبستان رو پیدا کنم. پرسیدم و فهمیدم آهنفروشی باز کرده. با کتاب شعرم رفتم سمت آهنفروشیش. اون زمان دیگه شعرهام مطرح شده بود. از بیرون نگاه کردم. دیدم خیلی پیر شده و با مشتری مشغول مشاجره است، احتمالاً هم سر آهن بود. با خودم گفتم که این دوست قدیمی، تو این گیرودار، قضیه رو یادش نمیاد. برگشتم. الان پشیمونم که نرفتم و ندیدمش. نهایتش این بود که میرفتم. تجدیدخاطره میشد و شوخی میکردیم.[۳]
رد جایزهٔ شعر فجر[۴]
دفتر شعر من آوازهای فرشته بیبال رو جشنوارۀ شعر فجر سال ۱۳۹۳ش نامزد کرد که با نامهای از پذیرفتن آن کنارهگیری کردم.
« | با سلام و احترام و با خوشحالی از اینکه شعرم قبول سلایق متفاوت واقع شده و با اظهار تشکر از حسنِظن داوران محترم، تقاضا دارم نامم را از شایستگان دریافت جایزهٔ شعر حذف کنند. با سپاس. شمسِلنگْرودی. | » |
سخنرانی و شعرخوانی
شمسِلنگْرودی در جشن سیزدهمین سالگرد تأسیس کانون ادبی زمستان که همراهبا مراسم بزرگداشت خودش است، شعر «چه میگذرد در دلم» را خواند.[۵] در این جشن، شاعران و ترانهسرایان بنامی حضور داشتند.
زندگی و یادگار
شمسِلنگْرودی در دست سالها[۶][۷]خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
- ۱۳۲۹: تولد، ۲۶آبان در محلۀ آسیدعبدالله لنگرود
- ۱۳۳۶: ورود به دبستان کورش، نام قدیم مدرسه: «سبزهمیدان»
- ۱۳۴۲: ورود به دبیرستان امیرکبیر
- ۱۳۴۳: ورود به دبیرستان ملی محمدیه؛ خواندن شعری از فریدون تولَّلی در روزنامهدیواری مدرسه و آشنایی با شعر نو
- ۱۳۴۵: مطالعۀ گزینهشعری از نادر نادرپور و علاقه به شعر او و گرایش به شعر نو از نوع «نوقدمایی»
- ۱۳۴۶: نامنویسی در دبیرستان خیام برای تحصیل در رشتۀ ریاضی؛ در بهمنماه، چاپ نخستین شعر در هفتهنامۀ امید ایران، چهارپارهای بهتقلید از نادرپور
- ۱۳۴۷: چاپ اشعاری در مجلات زن روز، تهرانمصور، جوانان، فردوسی؛ علاقه به شعر فروغ و سیاوش کسرایی
- ۱۳۴۸: دریافت دیپلم ریاضی در خرداد
- ۱۳۴۹: ورود به مدرسۀ عالی بازرگانی رشت، مهرماه؛ آشنایی با شعر احمد شاملو و سرودن بهشیوۀ او؛ شروع جدی و پیگیرانۀ شعر
- ۱۳۵۱: آغاز آشنایی با شعر و نگاه و زندگی «بوهمی بودلر» و زندگی بهشیوۀ او
- ۱۳۵۲: تدریس ادبیات فارسی در مدارس رشت
- ۱۳۵۳: آشنایی بیشتر با شعر «لورکا» و گرایش به شعر او؛ دریافت مدرک کارشناسی اقتصاد از مدرسۀ عالی بازرگانی رشت در بهمنماه
- ۱۳۵۴ : تدریس ادبیات فارسی در دبیرستان دخترانۀ خوارزمی در تهران طی چند ماه
- ۱۳۵۵: بازگشت به رشت برای کار در ادارهکل کشاورزی رشت با سِمت کارشناس اقتصاد کشاورزی؛ انتشار نخستین مجموعهشعر، رفتار تشنگی
- ۱۳۵۶: بازگشت به تهران برای کار در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
- ۱۳۵۸: ازدواج با فرزانه داوری؛ اخراج از کانون پرورش فکری
- ۱۳۵۹: دبیری اقتصاد و ادبیات فارسی در چند دبیرستان تهران
- ۱۳۶۰: انتشار جُنگ بیداران بههمراه امیرحسین چهلتن و دیگر دوستان؛ انتشار نمایشنامۀ «قانون» در جُنگ بیداران
- ۱۳۶۱: دستگیری بهاتهام همکاری با گروهی سیاسی و زندانیشدن در اوین، شهریورماه
- ۱۳۶۳: چاپ دومین مجموعهشعر با نام در مهتابی دنیا؛ آغازبهکار در انجمن آثار ملی؛ آغاز همکاری مجدد با مطبوعات ادبی
- ۱۳۶۵: چاپ شعر بلند «خاکستر و بانو» بههمراه چند شعر دیگر
- ۱۳۶۶: چاپ کتاب گردباد شور جنون که تحقیقی است دربارۀ سبک هندی و اشعار و احوال کلیم کاشانی
- ۱۳۶۷: تولد الیانا در ۲۶تیر؛ انتشار مجموعهشعر جشن ناپیدا
- ۱۳۶۹: انتشار شعر بلند «قصیدۀ لبخند چاکچاک» بههمراه دو مجموعۀ دیگر با نامهای چتر سوراخ و اشعاری برای تو که هرگز نخواهی شنید
- ۱۳۷۰: انتشار جلد اول تاریخ تحلیلی شعر نو، رمان رژه بر خاک پوک و کتاب از نیما تا بعد[۸]
- ۱۳۷۱: سفر به آلمان بهدعوت نمایشگاه کتاب آلمان؛ شعرخوانی و پرسشوپاسخ در انجمنفرهنگی «برگر شولۀ هانوفر» در یکشنبه۱۶فروردین(۵آوریل۱۹۹۲)؛ شعرخوانی و پرسشوپاسخ در دانشگاه بوخومِ آلمان در دوشنبه ۷اردیبهشت(۲۷آوریل)؛ سفر به بریتانیا بهدعوت دانشگاه ادینبورگ و سخنرانی دربارۀ ادبیات نوین فارسی در دپارتمان مطالعات خاورمیانه، دیوبهمن(ژانویۀ۱۹۹۳)
- ۱۳۷۲: چاپ کتاب مکتب بازگشت، تحقیقی در تاریخ و شعر دورههای افشاریه، زندیه و قاجاریه
- ۱۳۷۴تا۱۳۷۶: زندگی در هلند بههمراه خانواده و سفر به سوئد، آلمان، بلژیک، فرانسه، نروژ، سوئیس؛ سخنرانی در کنگرۀ بزرگداشت نیما در دانشگاه اسلوِ نروژ؛ سخنرانی در سالن شهرداری یوتوبوری سوئد؛ سخنرانی در انجمن نگاه در شهر ایسنِ آلمان طی سال ۱۹۹۷م
- ۱۳۷۵: سفر به آمریکا پنجشنبه ۲فروردین(۲۱مارس۱۹۹۶)، بهدعوت دانشگاه آستینِ تگزاس و کانون فرهنگی ایرانیان در اورلاندو؛ سخنرانی در انجمن قلم آمریکا در نیویورک؛ اجرای برنامهای هشتروزهٔ سخنرانی و پرسشوپاسخ:
- شنبه ۱اردیبهشت(۲۰آوریل) کانون فرهنگی ایرانیان در دانشگاه فلوریدای مرکزیِ University of Central Florida شهر اورلاندو
- جمعه ۷اردیبهشت(۲۶آوریل) دانشگاه آستینِ تگزاس دربارۀ وضعیت شعر معاصر در ایران
- شنبه ۸اردیبهشت(۲۷آوریل) انجمن متخصصان ایرانی آمریکا در تگزاس
- یکشنبه ۹اردیبهشت(۲۸آوریل) کانون دموکراتیک ایرانیان در دالاسِ تگزاس
- شنبه ۱۵اردیبهشت(۴می) انجمن دوستداران فرهنگوهنر ایران در هانترکالج و نیز دفتر ماهنامۀ مانتلی ریویو نیویورک با موضوع شعر سیاسی ایران در حضور پل سوییزی و مگداف
- شنبه ۲۲اردیبهشت(۱۱می) انجمن دوستداران فرهنگوهنر ایرانِ شیکاگو
- دوشنبه ۳۱اردیبهشت(۲۰می) گروه ادبی دفترهای شنبه در کتابفروشی میدنایتاسپیشیالِ سانتامونیکا در لوسآنجلس
- دوشنبه ۱۱تیر(۱جولای) کانون سخن در سانتامونیکای لوسآنجلس
- ۱۳۷۷: انتشار تاریخ تحلیلی شعر نو (۱۲۸۴تا۱۳۵۷) در چهار جلد
- ۱۳۷۸: یکشنبه ۳۰آبان برابر با ۲۱نوامبر۱۹۹۹، سخنرانی دربارۀ وضعیت شعر فارسی از انقلاب تا امروز در Middle East Studies Association North of America یا میسا (MESA) در آمریکا؛ دیدار با شیموس هینی و چیسلاو میلوش در آمریکا، Clair Mount West. Covina؛ بازگشت به ایران بههمراه خانواده، انتشار کتاب شبی که مریم گم شد که قصهای است برای کودکان، در نشر پیک دبیران و با نقاشی سارا ایروانی؛ تدریس غیررسمی در چند دانشگاه؛ مدخلنویسی برای فرهنگنامهها
- ۱۳۷۹: چاپ مجموعهشعر نتهایی برای بلبل چوبی
- ۱۳۸۰: انتشار کتاب ازجانگذشته به مقصود میرسد در آثار و احوال نیما یوشیج؛ انتشار «گزیدۀ اشعار» از مجموعۀ گزیدۀ ادبیات معاصر
- ۱۳۸۱: برندۀ جایزۀ بنیاد بیژن جلالی در عرصۀ تحقیق
- ۱۳۸۲: انتشار «ویژهنامۀ شاعری شمسِلنگْرودی» در هفتهنامۀ عصر پنجشنبه تیرماه، ش:۶۱و۶۲؛ انتشار «ویژهنامۀ شمسِلنگْرودی» در نشریۀ چیستا اردیبهشت و خرداد
- ۱۳۸۳: چاپ مجموعهشعر پنجاهوسه ترانۀ عاشقانه[۹]؛ انتشار مجموعهشعر باغبان جهنم
- ۱۳۸۴: چاپ «ویژهنامۀ شاعری شمسِلنگْرودی» در شمارۀ ۱۲۳ نشریۀ هنگام؛ انتشار آلبوم صدای شاعر، بخشی از کتاب پنجاهوسه ترانۀ عاشقانه با آهنگسازی محمد فرمانیان؛ برگزاری مراسم تجلیل شمسِلنگْرودی در زادگاهش
- ۱۳۸۵: انتشار گزینۀ اشعار توفانی پنهانشده در نسیم؛ گزینۀ هشت دفتر شعر شمسِلنگْرودی بهانتخاب بهاءالدین مرشدی؛ انتشار کتاب بازتاب زندگی ناتمام برشی از مصاحبههای منتشرشده در سالهای ۱۳۷۰تا۱۳۸۳ بهکوشش مژگان معقولی؛ چاپ «ویژهنامۀ شمسِلنگْرودی» در شمارۀ اول ماهنامۀ هنری نشانی در اردیبهشت؛ برگزاری نکوداشت در انجمن شاعران ایران، ۲۶بهمن؛ تجلیل در دانشکدۀ ادبیاتِ دانشگاه آزاد کرج
- ۱۳۸۶: سفر به آلمان، ایتالیا، آمریکا و شرکت در چند شعرخوانی و مصاحبۀ رادیویی و تلویزیونی؛ برگرداندن مجموعۀ پنجاهوسه ترانۀ عاشقانه بهعربی با ترجمۀ عبداللهطاهر برزنجی و نیز بهکردی ترجمۀ مریوان حلبچهای؛ سفر به کردستان عراق برای شعرخوانی و سخنرانی؛ دریافت نشان سپاس گوهران از فصلنامۀ شعر گوهران؛ اتمام رمان شکستخوردگان را چه کسی دوست دارد؟؛ انتشار بخش دوم کاست پنجاهوسه ترانۀ عاشقانه با صدای شاعر؛ چاپ مجموعهشعر ملاح خیابانها؛ شرکت در مراسم بزرگداشت، ۹اردیبهشت دانشگاه آزاد اسلامی كرج
- ۱۳۸۷: چاپ مجموعهاشعار، از نخستین مجموعه تا ملاح خیابانها؛ انتشار زندگینامۀ شمسِلنگْرودی از مجموعۀ تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران زیرنظر محمدهاشم اکبریانی و با گفتوگوی کیوان باژن؛ انتشار گزیدۀ اشعار چوپانی سایهها
- ۱۳۸۸: چاپ سه مجموعهشعر لبخوانیهای قزلآلای من، رسمکردن دستهای تو و میمیرم بهجرم آنکه هنوز زنده بودم؛ انتشار کتاب رباعی محبوب من درزمینۀ پژوهش و گزینش رباعی؛ چاپ گزیدهاشعار هیچکس از فردایش با من نگفت؛ سرودن مجموعهاشعار صبح آفتابیتان بهخیر گرگ برفی؛ برگردان گزینهاشعار از سوراخ در(من ثقبالباب) بهترجمۀ عبداللهطاهر برزنجی در کشور عراق
- ۱۳۸۹: انتشار روزی که برف سرخ ببارد، پژوهش و گزینش تکبیتها؛ بازی در فیلم سینمایی فلامینگو شماره۱۳؛ سفر به فرانسه برای شرکت در شعرخوانی جشنوارۀ شاعران مدیترانه؛ شعر سِت در فرانسه
- ۱۳۹۰: برگردانِ ارمنی ملاح خیابانها بهترجمۀ ادوارد حقوردیان
- ۱۳۹۲: انتشار مجموعهشعر آوازهای فرشتۀ بیبال و تعادل روز بر انگشتم؛ چاپ کتاب داستان چرخَ
- ۱۳۹۴: چاپ آنها که به خانۀ من آمدند؛ اکران فیلم احتمال باران اسیدی در آبان
- ۱۳۹۵: انتشار واژهها به دیدن من آمدند
- ۱۳۹۶: چاپ ازجانگذشته به مقصود میرسد(زندگی، شعر و اندیشۀ نیما یوشیج)
- ۱۳۹۷: حضور در مراسم بزرگداشتش در پژوهشکده گیلانشناسی دانشگاه گیلان، ۲۶آبان[۱۰]؛ شعرخوانی در مراسم تجلیل شمسِلنگْرودی در تالار شمس، سهشنبه ۴دی؛ سخنرانی در «شب شعر کوچه» یادمانی برای «فریدون مشیری» پنجشنبه ۲۷دی[۱۱]؛ کتاب موسیقی(اشعاری در ستایش سازها)
شرح برگبرگ زندگی
۲۶آبان۱۳۲۹ش زمان و شهرستان لنگرود مکان تولد محمدتقی جواهری، شمسِلنگْرودی است. پدرش، آیتالله لنگرودی، امامجمعۀ شهر بود. شمسِلنگْرودی گفته است: «پدرم بههیچوجه آدم سنتی و خشکی نبود. همواره مطالعه میکرد. موسیقی و ترانه زیرلب زمزمه میکرد و دستگاهها و گوشههای موسیقی ایرانی را میدانست؛ اما بهسبب لباسش پی آنها را نگرفت.» شمس افزوده مادرش نیز کتابهای تاریخ میخوانده و داستانهای آن را دنبال میکرده است. دغدغهٔ اصلی شمسِلنگْرودی همواره شعر بود بااینحال در زمینهٔ ادبیات و تاریخ نیز پژوهشهای ارزشمندی نوشته و نیز از اعضای کانون نویسندگان است.
شمس در سالهای نوجوانی، ادبیات را مبحثی خشک و نتراشیده میدید که پر از اسامی سخت و ناآشناست. او در همان استان گیلان دیپلم خود را در رشتهٔ ریاضی گرفت. برای ادامهٔ تحصیل نیز رشتهٔ اقتصاد را برگزید و در مدرسۀ عالی بازرگانی رشت درس خواند. در سال۱۳۴۶ش نخستین شعرش را در هفتهنامۀ امید چاپ کرد. پس از قبولی در دانشگاه، میهمان خواهرش شد. خواهر شمس همراه خانوادهاش در شهر رشت ساکن بود. شمس در این شهر زندگی تازهای را شروع کرد. درواقع این سالها برای شاعر جوان فرصت مناسبی بود تا بهطورجدی شعروشاعری را پی گیرد. رفتار تشنگی نخستین مجموعهشعر شمس است. آن را بهپیروی از احمد شاملو سرود و در سال۱۳۵۵ش منتشر کرد.
خاکستر و بانو و جشن ناپیدا مجموعهاشعاری است که شمسِلنگْرودی را بیشازپیش به مخاطبانش شناساند. در سال۱۳۶۰ش با همراهیِ رضا علامهزاده، نسیم خاکسار، بتول عزیزپور، فریدون فریاد، امیرحسن چهلتن جُنگ بیداران را منتشر کرد. انتشار نمایشنامۀ «قانون» در این نشریه منجر به دستگیری و حبسش بهاتهام فعالیت سیاسی شد. شمس سال۶۱ را در اوین زندانی بود. یک سال بعد، با تلاش پدر و آیتالله منتظری آزاد شد و سرودن شعر و همکاری با مطبوعات را از سر گرفت. تجربهٔ زندان تأثیر عمیقی در افکار و جهانبینیاش گذاشت. دههٔ هفتاد را در سکوت بهسر برد. تقریباً هیچ اثری از خود عرضه نکرد؛ تااینکه سال۱۳۷۹ مجموعهشعر نتهایی برای بلبل چوبی را منتشر کرد.
شمس کمکاری دههٔ هفتاد را با پرکاری دههٔ هشتاد جبران کرد. پنجاهوسه ترانۀ عاشقانه، رسمکردن دستهای تو، شب نقاب عمومی است و ۲۲ مرثیه در تیرماه از آثار منتشرشدۀ او در این دهه است. وی دربارۀ تفاوت فضای شعرش در مجموعۀ پنجاهوسه ترانۀ عاشقانه با اشعار قبلی خود میگوید که در کتابهای قبلیاش جهانبینی محدود و تاریک و غمآلودی بر فضای شعر حاکم است درحالیکه بر اثر اتفاقات خوشایند زندگی و قرارگرفتن در فضایی جدید، دگرگونیهایی در شعرش رخ میدهد که بهنوعی روشنگری خاصی در خود دارد.
افزونبر این مجموعهشعرها، میمیرم بهجرم آنکه زنده بودم، لبخوانی قزلآلای من، ملاح خیابانها و باغبان جهنم دیگر مجموعههای شمس است. لنگرودی رمانی دارد بهنام رژه بر خاک پوک. تاریخی تحلیلی شعر نو در ۴ جلد بهصورت دو مجلد، رباعیِ محبوب من، روزی که برف سرخ ببارد، ازجانگذشته به مقصود میرسد، مکتب بازگشت و گردباد شور جنون نیز از آثار پژوهشی سمش است.
لنگرودی درزمینهٔ ادبیات کودک نیز فعالیتهایی کرده است: شبی که مریم گم شد و رومی و بومی که روایت تازهای از حکایت موش و گربه است. شمس چند تجربهٔ بازیگری در کارنامه ثبت کرده که فلامینگو شماره۱۳ در سال۸۹ بهکارگردانی حمیدرضا علیقلیان و احتمال باران اسیدی بهکارگردانی بهتاش صناعیها در گروه هنروتجربه دو نمونه از آن است. شمس در سال۹۳ نامزد دریافت جایزۀ جشنواره شعر فجر بود؛ اما در نامهای کنارهگیری خود از این جشنواره را اعلام کرد. آرش سنجابی مستندی بهنام سخت مثل آب دربارۀ شمس ساخته که به بررسی زندگی و آثار شمس میپردازد. شمسِلنگْرودی از سال۱۳۹۵ در دانشگاه پارس آشنایی با ادبیات کهن ایران و جهان را تدریس میکند.[۱۲]
شخصیت و اندیشه
شمسِلنگْرودی مانند هممسلکان خود، یعنی تمام مبارزان و روشنفکران و نویسندگان، با ایمان به معجزهای بزرگ به اینسوی تاریخ آمد و در انتظار رخدادن آن نشست. کمترین خواستۀ ایندست نویسندگان و روشنفکران از مدرنیت و دستاوردهای آن نظیر حقوق بشر و آزادی بیان و عدالت اجتماعی، جامعهای تماموکمال مدرن بود؛ اما انقلاب و جنگ این معجزه را بهتأخیر انداخت. اعتقاد شمس به معجزه کمرنگ شده است؛ اما هنوز رؤیاهایش را در سر میپرورانَد:
- گفتیم: «این نبود
- در رؤیاهایمان این نبود
- ما انتظار شبی
- سرشار کومههای لطیف را میکشیدیم»[۱۳]
همهٔ آنچه او خواسته بود و درانتظارش بود به رؤیایی دستنیافتنی بدل شد؛ البته این نخستین بار نبود. تجربههای دیگر این اوراق، مانند شکست مصدق و شکست مشروطه بود که مزیدِعلت شده بود و دیگر جایی برای آرمانشهرخواهی باقی نمیگذاشت. مدتها بعد اجتماع جهانی شمس را دربرگرفت. او چند سالی در آمریکا زیست؛ در جایی که این روند جهانیشدن، بیش از هر کشور دیگری مؤثر و متأثر است.
- جهان به تصادفی زاده شد
- به تصادفی خواهد مرد[۱۴]
- به تصادفی خواهد مرد[۱۴]
بزرگترین آرمان انسانی که همان آزادی است، برای شمس به پدیدهای متناقضنما بدل شد؛ چون آمریکا کشوری بود که براساس آزادی و برمبنای آن بنا شده بود.
- ما هم قول میدهیم
- پای مجسمۀ آزادی
- گورهای ظریفی برای شما بسازیم
- تا رهگذران و توریستها
- دستهگلی بر آن بگذارند و
- با رضایتخاطر بخندند.[۱۵]
- گورهای ظریفی برای شما بسازیم
شمس دریافت که نمیتوان به این سادگیها جهان را درک کرد. فهمید که الگوی واحدی نمیتواند نسل بشر را به سرانجامی مطلوب برساند. جهان در این شعر شمسِلنگْرودی از نگرش مدرنیستی خود فاصله گرفته است و دیدگاه پستمدرنیستی را تجربه میکند. نگرش پستمدرنیستی همان است که به تأثیر این دو زمانه، شمس را بهسمتوسوی خود سوق داده است؛ درواقع جهانبینی پستمدرنیستی است که شمس را اینگونه به سخن میآورد:
- دیر آمدی موسی!
- دورهٔ اعجازها گذشته
- دورهٔ اعجازها گذشته
شمسِلنگْرودی به این دریافت پستمدرن دست یافت که تفکری ثابت و کرخت نمیتواند همه را به یک منزل برساند. این فقط نشانههایی از پستمدرنیسم شمس در آثار اوست. نگرش پستمدرنیستی را در ظاهر و رفتار او نیز میبینیم. شمس از جمع هممسلکان خود که باهم طیِطریق کردهاند کمی فاصلۀ نظرگاهی گرفته است. او دیگر پایبند تعصبهای خشک و یکسونگرانه نیست. دیگر روشنفکر عزلتگزیدهای نیست که تمام جهان را مقابل خود بداند و مدام بیانیه صادر کند. شمس را در تلویزیون حاضر میشود، در جلسات شعر و نقد و حتی در قاب سینما و صحنهٔ تئاتر. حضورش در میان دانشجویان توجهبرانگیز است. به موسیقی پاپ و حتی به نوعی موسیقی علاقه نشان میدهد که بیش از همهپسندبودن، کوچهبازاری است. آنچه شمس را بهپیش میراند نه ایدئولوژی است نه آرمان. این شعر است که او را به حرکت وامیدارد.[۱۶]
زمینههای شکلگیری شعر سیاسی از چشمانداز شمس
سردرگمی مشروطهخواهان
انقلاب مشروطه تاریخ ایران را از مسیر طبیعی خود خارج کرد. تا پیش از آن، طی تاریخ هزارانسالۀ خود، صاحب هویتی شده بودیم. این هویت اگرچه فلجشده و بهزبانی ساده «توسریخور» بود، نام «هویت ایرانی» را با خود یدک میکشید. این هویت ایرانی در کتاب رستمالتواریخ و تجاربالسلف و کتابهای تاریخی دیگر و نیز در شاهدبازی در ایران بهچشم میخورد.
انقلاب مشروطه ساختار فرهنگی ایران و روند طبیعی زندگی ایرانیان را دگرگون کرد. غرب به «جامعۀ موزون» معروف است؛ زیرا غربیها در مسیری طبیعی، از وضعیت اربابورعیتی به مدرنیسم رسیدند. تاریخ غرب روند طبیعیِ «گذار» را تجربه کرد. مثالی ساده برای روند طبیعیِ گذار، مراحل بهجوشآمدن و بخارشدن آب است. آب نخست به ۱۰۰درجه میرسد، سپس بهجوش میآید و سرانجام بخار میشود؛ اما در ایران، پیش از آنکه آب به ۱۰۰درجه برسد، آن را به نقطۀ جوش رساندند.
نزدیک به سال۱۱۵۰ش شماری از تاجران و سیاستمداران ایرانی راهی غرب شدند. در آنجا گونهای دیگر از زندگی اجتماعی را دیدند و از آن تأثیر پذیرفتند. آنها میگفتند که ساختار اجتماعی ایران نیز باید همچون غرب دگرگون شود؛ بهبیانی میخواستند ایران را برای زایش این وضعیت تازه سزارین کنند. برای عملیکردن این اندیشه و دستیابی به این خواسته نیز در سال۱۲۲۸ش روزنامهای بهنام اختر تأسیس کردند؛ اما مردم آنقدر با اندیشههای اختر بیگانه بودند که نویسندگان و هواداران آن را «اختریمذهب» نامیدند.
در ادامه، کنشوواکنشهای زیادی دستبهدست هم داد. سرانجام نیز روشنفکران با هدف تبدیلکردن نظام پیشین به نظامی مدرن، انقلاب مشروطه را بهثمر رساندند؛ اما چون از پیشینهای درخورِ این دگرگونی بیبهره بودند، نمیدانستند پس از آن، چه هدفی را باید پی بگیرند و چه ساختاری را باید جایگزین قاجار کنند.[۱۷]
مانعی به نام رضاخان
در این میان، فردی بهنام رضاخان پیدا شد. درنهایت، او همۀ این روشنفکران را سر جای خودشان نشاند؛ زیرا توافقی در میان رضاخان و روشنفکران نبود. روشنفکران آغازکنندۀ انقلاب مشروطه بودند؛ اما رضاخان نظام دیگری آغازید. او میخواست بهشیوۀ خودش، یعنی هرمی و تکنفره و نیز بدون تکیهکردن به مجلس، ایران را از وضعیت اربابورعیتی بهسوی مدرنیته رهنمون شود. همۀ روشنفکران درگیری تازهای با کل نظام رضاشاهی آغازیدند؛ البته این بار این رویارویی با زبانی جدید شکل گرفت. نیما پرچمدار پابرجای این درگیری با زبانی تازه بود. او چندصباحی نیز در گروهی چریکی بود. آنها میخواستند به تهران شبیخون بزنند. نیما شعرش را در چنین زمینۀ سیاسی پرآشوبی شکل داد و شعر نو در زبان فارسی زاده شد.
مریدان حلقۀ مکتب تبریز دور شیخمحمد خیابانی جمع آمده بودند. نیما پس از کشتهشدن صوراسرافیل و تقی رفعت و نیز ازبینرفتن این حلقه، فهمید که اگر قرار است به کارش ادامه دهد، میبایست با رمز و کنایه شعر بنویسد؛ ازاینرو شعر نو در ایران، از همان آغاز شعری نمادین و کنایی شد. هرچند حکومت رضاشاه بهگونهای رفتار کرد که نیما چندین سال از سرودن شعر نو پرهیخت، تاریخ مشروطه بازمینمایاند که شعر نو در این سرزمین، کار خود را با سرشتی سرتاپا سیاسی آغازید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سخن جنجالبرانگیز شمس
« | شمسِلنگْرودی دربارۀ یدالله رؤیایی و رضا براهنی و علی باباچاهی چنین گفت:
این سخن شمس در میان نویسندگان شاعران واکنشهای گوناگونی درپی داشت. فیض شریفی گفت:
اکبر قناعتزاده، شاعر معاصر نوشت:
بهزاد خواجات، دیگر شاعر معاصر:
منصور خورشیدی نیز چنین گفت:
|
» |
نگرش شمس به کشور آمریکا
طی گفتوگویی در کتابهفته شمس از تغییر نظرش دربارهٔ آمریکا بهنسبت ۳۰ سال پیش میگوید:
- در دورۀ جوانی بدون اینکه آمریکا را بشناسیم، میگفتیم در آمریکا بیعدالتی است. الان میشناسم و میگویم که در آن بیعدالتی است؛ اما با این توضیح که بهنظر من امریکا بهشتی است که بر بیعدالتی بنا شده است. این چیزی است که قبلاً نمیدانستم.
وقتی به آمریکا وارد میشوید مثل این است که با آرامشی بهشتی مواجهاید؛ اما بهمرور که در تاروپودش نفوذ میکنید، مناسبات و اعماق زندگیاش را میبینید، میبینید که بیشتر مردم در یک ناامنی ذهنی غوطهورند که در ظاهر اصلاً بهدید نمیآید. آنجا خوشبخت کسی است که مطیع باشد. بیشتر آدمها مطیعاند. امریکا کشور سرکشی و اعتراض نیست. عاملش هم شرکتهای خصوصیاند. هرجا کار کنید نگرانید که فردا شغلتان را از دست بدهید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
زمینهٔ فعالیت
شعر، داستان، تحقیق و پژوهش، قصهنویسی کودک، بازیگری سینما و تئاتر
شمس در آینۀ دیگران
فیض شریفی
فیض شریفی، دوست شمسِلنگْرودی، بهترین تصویر را از شمس مینمایاند. فیض در ۲۶آبان۱۳۹۶ بهمناسبت تولد شمس در شبکۀ تلگرامیاش مینویسد:
چندگاهی است کلافه است. میخواهد بگوید اهمیت نمیدهد؛ ولی میدهد. هنوز حقوق تقاعد ندارد. آبباریکی از تاریخ تحلیلی و شعر و پژوهش میآید. کمی بیشتر از سینما میآید. هر کاری میکند، میخش میشوند. میخواند. بازی میکند. شعر میگوید. هرازگاهی کتاب پژوهشی لاغری چاپ میکند. در محوطه قدم میزند، صبح و شب. خوب به اطراف نگاه میکند. همینجوری شعر شکار میکند. حتی گاهی به یک گربۀ لنگ و فضول نگاه میکند و نظر میدهد.
با او که حرف میزنی، در عین کلافگی گوش میدهد. به اظهارنظرها اهمیت میدهد. گاهی لبخند میزند. گاهی جواب میدهد و گاهی میگوید: «نمیدانم.»
در خوابوخوراک هم با برنامه عمل میکند. تفکر و ذهن و حس گیرایش خیلی او را عذاب میدهد. دوای این واقعیتهای سمج، بادههای سرخوشانۀ شعر است و بازی و موسیقی. حافظ زیاد میخواند. روی مین واژهها راه میرود. طنز ملیحانهای بر لب دارد. گاهی از بیان یک لیچار و هجو بهزیبایی میخندد. من هم مثل احمدرضا احمدی (احمدیِ سفید) عاشق خندههای او هستم. آدمهای طناز خیلی هم عمیقاند و خوب موی از ماست میکشند؛ یعنی میروند بقالی یا سوپری، بهاندازۀ وزن آن تار مو ماست میگیرند.
شمس عاشق خیام و حافظ و نیماست. در دل شب تار ناوک شهاب پرتاب میکند و میگوید: «ساعت یازده شب است. نمیخواهی بخوابی؟ تنها کسی که شب در خانۀ من میتواند بخوابد، فیض شریفی است.» و من تا صبح غلت میزنم. همان هنگام که پلکهای من سنگین میشود، بساط صبحانه را روی میز پهن کرده است. این نظم را حتی من تاب نمیآورم.
گاهی گربههای تفکر چنگ میزنند و خواب را میربایند. میبینم از کناره که او هم درگیر است؛ ولی از پس هرچیز برمیآید. خوب و سالم زیست میکند. بهموقع مصاحبه میکند و بهموقع نمیکند. خیلی شجاعانه و رودررو و بیرودربایستی حرفش را با عوامل قدرت میزند. گاهی چوبش را میخورد؛ ولی باز یادش میرود که نباید تند برود. شمس زیاد به فرنگستان سفر میکند و توقعات زیادی از حکومت و نشر و کتاب و سینما دارد. بِروز است و خودش را با رویدادها وفق میدهد.
او را دوست دارم؛ چون در دوستی هم ثابتقدم است. یکی از خوشاقبالیهای من این است که از ما بدش نمیآید. من خوب میدانم کی سراغش بروم و کی نروم. برای او زندگانی سرشار از عسل آرزو میکنم که یاری موافق است و ارادتصادق.[۲۰]
هرمز علیپور
«کارنامۀ او بیگمان ارزنده و پرتلألوست. تابنده است. بهچشم من سلوکی است که رخ داده است یا موجودیت او آن را ساخته است. طیِ راهوروشی است که به پشتگرمی و پشتوانهای راستین و جسارتی پخته، انسان را از دربرگیرندگی حرارتهای بهتندیگذرنده نگاه میدارد؛ پس درود بر او.»[۲۱]
علیرضا رئیسدانایی
«معنا و سادگی شعرهای شمسِلنگْرودی مرا بهسوی خودش کشاند و به انتشار آثارش علاقهمند شدم. سرشت شمس شاعرانه است. در افکار و گفتار و روش زندگی و منشش نیز شاعرانگی هویداست. فخرفروشی انسانهای بهشهرترسیده را ندارد. پس از رسیدن به قلههای ادبی خود را گم نکرده است. طنزگویی و طنزپردازی نیز از دیگرهنرهای شمسِلنگْرودی است. افتخار میکنم ناشر آثارشم.»[۲۲]
رشید کاکاوند
«یکی از مبانی زیباییشناسیِ شمس بر اصل غافلگیری مبتنی است. او این مبانی را با تخیل و زبان میسازد. شمس با شعر فارسی خو گرفته است. تخیل او نیز بهویژه در شعرهای کوتاه و عبارتهای پایانی، سرخوشی پیشبینینشدهای به مخاطب میدهد و او را میخکوب میکند. نهتنها نوبودن زبانِ شمس که نگاه خودویژۀ او به موضوعات، مخاطب را شگفتزده میکند. شمس موضوعها و پدیدههای آشنا را بهیاد مخاطب میآورد؛ اما یکباره آشناییزدایی میکند: «باران که در لطافت طبعش خلاف نیست ویران کرده لانۀ مورچگان را.» او نخست بهگونهای از شعر سعدی یاد میکند که آشنایی ایجاد شود. بعد، آشناییزدایی میکند.»[۲۳]
احمد پوری
«آهنگ روبهرشد و پویای شعر شمس، نترسیدن از هنگامههای شعر معاصر، تناسب دلپسند در شکل و زبان شعر، حضور در روند تحول شعر جهان و مطالعۀ ژرف گنجینۀ ادبیات کهن کشور سبب شده است شعر او همواره تازه باشد. رفتار تشنگی نخستین کتاب شمس است. ردپای نفَسِ بزرگان شعر در آن آشکار است. در مهتابی دنیا شعر شمس پوست میترکاند. تأثیر شاعران شناختهشدۀ دهۀ پیش از انقلاب کمتر میشود. شمس در این دفتر پیِ زبان و تصاویر ویژۀ خود را میگیرد. در خاکستر و بانو جسارتش بیشتر میشود و زبان خود را مییابد. قصیدۀ لبخند چاکچاک قصیدۀ بلوغ شمس است و صدرنشین شعر اوست.
«در ایران و جهان، موجهای شعری از پیِ هم میآید و سوار بر موجهای دیگر میشود. در این میان، نام شاعرانی بر سر زبانها میافتد. شعرِ موج شعرِ مُد است. هرکه دنبالهرو آن نباشد، او را کنار میگذارند؛ اما شمس با این تلاطمها کاری نداشت؛ یعنی نمیخواست کاری داشته باشد. او هوشمندانه همه را میشناخت؛ اما کار خود را میکرد. مستقل بود. دورماندن از این فرازوفرودها کار بزرگی بود که شمس از پس آن برآمد.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سعید شیری
«شعر شمس، شعری است ساده و در دسترس. چنین شعری نه فخامت و باستانگرایی شاملووار دارد، نه وزن و موسیقی نظیر آنچه در کار اخوان و سپهری و فروغ هست، نه آرمانگرایی بهمعنای رایج و بایدونباید و توصیه به چیزی و پرهیز از چیزی، نه تخیل کودکانه و مهارنشدۀ احمدرضا احمدی است و نه زبان و بیان بهظاهر رها و در باطن تحت انقیاد متوهمان شعر پستمدرن؛ چراکه تقریبأ به هیچیک از اینها باور ندارد.
او پارهای از شیوهها، شگردها و ویژگیهای شعر نسل پیشین را برخاسته از پسزمینههایی میداند که امروز دیگر وجود ندارند و پارهای از دستاویزها و دلمشغولیهای بخشی از امروزیان را نیز فاقد اصالت و صرفاً زائیدۀ سردرگمی ناشی از فروپاشی باورهای پیشین و جایگزیننشدن پسزمینههای تازه میداند و در این راه ساز خودش را میزند.
شعر شمس طی نزدیک به سه دهه، تلاشی بوده برای بازکردن باب مکالمهای تازه با جهان، یکجور کوشش مدام و بهدور از شتابزدگی برای گشودن پنجرهای تازه به جنگل مولایی بهنام زندگی که در آن سوی پنجره در کنشوواکنش همیشگیاش هنجار و دگردیسیهای خودش را دارد و برای هیچچیز از هیچکس اجازه نمیگیرد.»[۲۴]
ضیاءالدین خالقی
برخی از شاعران، همچون چند تن از شاعران دهههای ۶۰ و ۷۰ و دهههای بعد، با نوآوریها و شیوههایشان جان تازههای به شعر بخشیدند. شمسِلنگْرودی یکی از شاخصهای این حوزه بود. شمس با پشتکار و تدوام و نظم در کارش خود را به ثبات و شعرش را بهثبت رساند. شمس با گذر از شعر مبهم، آرامآرام به شعر روشن رسید. شعری که از روشنی به سادگی میرسد.[۲۵]
تفسیر خود از آثارش[۲۶]
« | «هرچه نوشتم و هرچه شعر سرودم برای دل خودم بود و بههمیندلیل شعرهایم برای مردم اثرگذار و الهامبخش است.»
لنگرودی همچنین کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو را پاسخی به نادانستههای خود میداند و میگوید:
|
» |
دیگران در آینهٔ شمس
تقدیم به بیژن نجدی
- شامگاه زمستانی
- شاخهها
- در باران
- نارنجهای فراموش
- خورشیدهای ظریف مهزده در تاریکی
- ترسیده و پنهان میدرخشند
- باد میوزد
- شاخههای شکسته بر ایوان میریزد
- لابهلای صنوبرها
- صورتت را میبینم
- که تمام میشود
بهیاد خسرو شکیبایی
- مرا به حال خودم بگذارید
- سنگها
- خسرو مرده است
- و شما بیقرارید
- نامش روی کدام شما حک شود
- میخواهم
- در تاریکی سینما بنشینم
- و رؤیاهایم را ببینم
- رؤیاهایی که فقط
- در تاریکخانههای شما ظاهر میشوند
- مرا به حال خودم بگذارید
- صفها، باجهها!
- همهتان به خانهٔ خود میروید
- تنها اوست
- در صف ناآشنایانی بیبازگشت ایستاده است
- و دلش
- برای باجهٔ سینما تنگ میشود
- تنها او
- به پشت سرش نگاه میکند و پیش میرود
- مرا به حال خودم بگذارید
- تا صدای قطار را بشنوم
- که چهرهٔ او را دور میکند
- آه خسرو مردگان!
- با چشم بسته چطور بازی میکنی
- در فیلمنامهای که نشانت ندادند
- در جمع مردگان تماشاچی
- که از دلتنگی بسیار
- آه میکشند
- که از دلتنگی بسیار
- بازی مکن
- فرقی میان تماشاگر و بازیگر مردگان نیست
- بازی مکن
- خیمهشببازیها فقط برای ادامهٔ زندگی بود
سیاستنگری شمس
اردشیر رستمی در مصاحبهای در مجلۀ خبر از شمس میپرسد: «جناب شمس، شما هنوز هم سوسیالیستید؟»
شمس پاسخ میدهد: «من مدتهاست در واقع متحیرم. در نوجوانی فکر میکردم دنیا چرا این طور است. در جوانی فکر میکردم درستش خواهیم کرد. اصلاً به عقلم نمیرسید که مگر قبل از تو، میلیونها سال آدمها بیکار بودند و درستش نکردند. آیا منتظر بودند تو بیایی و درستش کنی؟!
نتیجه اینکه، امیدی به بهبود وضع بشر در چشماندازهای دور هم دیگر ندارم. بااینهمه تصور میکنم تنها راه بهترشدن زندگی روزمره، نوعی از سوسیالدموکراسی است؛ البته بههیچوجه منظورم کمونیسم و مارکسیسم نیست. احترامی که برای مارکس قائلم، همان اندازه هم برای نیچه قائلم. عرض من این نیست که از طریق آرای مارکسیسم به آن برسیم. من اصلاً نمیدانم از چه طریقی میشود به آن رسید. فقط آن مدینۀ فاضلهای که در ذهنم است، آن را می گویم؛ نه اینکه فقط با آرای مارکس و انگلس میشود به آن رسید.[۲۷]
مخالفت سیاسی
جدیترین اعتراض سیاسیِ شمسِلنگْرودی پس از زندان سال۱۳۶۱، دفتر شعر ۲۲ مرثیه در تیرماه است که بعد از حوادث انتخابات ریاستجمهوری سال۸۸ سرود. بهگفتۀ خودش در این شعرها قصد ندارد، سعادت و رستگاری را برای بشر بهارمغان آورد و شعرش صرفاً اعتراض شهروندی است که حق دارد اعتراض کند و کشته نشود.[۳]
تجربهٔ زندان اوین
شمسِلنگْرودی در مصاحبهاش با جمشید برزگر در بیبیسی فارسی، بزرگترین دستاوردش را از زندان اوین در سال۱۳۶۱ اینگونه شرح میدهد:
« | من متوجه شدم داستان به این سادگیها نیست که من فکر میکردم. نه سیاست و نه زندگی. زندان درک من را از زندگی عوض کرد. | » |
دفتر شعر قصیدۀ لبخند چاکچاک این دوران سخت زندانیبودن شاعر را بازتاب میدهد و بهقول خود شمس نوعی نگاهکردن به زندگی از داخل زندان است.[۳]
نامهای دستهجمعی
۱۸آبان۱۳۹۷ و بعد از دور دوم تحریمهای آمریکا علیه ایران، شماری از هنرمندان، کنشگران، فعالان فرهنگی و روزنامهنگاران ایرانی با امضای نامهای سرگشاده و راهاندازی کارزاری علیه تحریمهای یکجانبۀ آمریکا از مردم جهان خواستند در برابر تحریمها با آنها همصدا شوند.[۲۸]
امضاکنندگان این نامۀ سرگشاده کارزاری با نام «همصدایی در برابر تحریمها» را نیز راهبری میکنند. آنها در جایی از نامۀ خود که به دو زبان فارسی و انگلیسی است، میگویند: «سیاستگذاران دیر یا زود میروند؛ اما فجایع حاصل از عملکرد غلط آنها جهانی را میسازد که ما و شما و فرزندانمان در طول تاریخِ پیشِرو، دست به گریبانِ کابوسِ آن خواهیم بود.» نخستین امضاکنندگان این نامهٔ سرگشاده که خطاب به هنرمندان، روشنفکران، اندیشمندان و مردم جهان نوشته شدهاست عبارتاند از: رخشان بنیاعتماد(فیلمساز)، اصغر فرهادی(فیلمساز)، بهمن فرمانآرا(فیلمساز)، کیانوش عیاری (فیلمساز)، حسین علیزاده(موسیقیدان)، کیهان کلهر(موسیقیدان)، مجتبی میرتهماسب(فیلمساز)، لیلی گلستان(نویسنده و مترجم)، پری صابری(نویسنده و کارگردان تئاتر)، فریده غیرت(وکیل)، بهمن کشاورز(وکیل)، سیفالله صمدیان(عکاس، فیلمساز)، خسرو سینایی(فیلمساز)، فرح اصولی(نقاش)، داوود موسایی(ناشر)، لیلی ارشد(فعال مدنی)، شمسِلنگْرودی (شاعر)، فرهاد توحیدی (فیلمنامهنویس)، نغمه ثمینی(فیلمنامهنویس)، فیروزه صابر (فعال مدنی)، سهراب مهدوی (مترجم)، مژگان جمشیدی(روزنامهنگار)، مینا اکبری(روزنامهنگار)، علی بوستان (موسیقیدان)، صبا علیزاده (موسیقیدان)، پوریا عالمی(نویسنده و روزنامهنگار)، مریم زندی(عکاس)، ابراهیم حقیقی(طراح)، امیر اثباتی(طراح)، سمیرا علیخانزاده(نقاش) و مرضیه وفامهر(بازیگر)
علت شهرت
تصویرپردازی (ایماژیسم)، طنز و نقیضهپردازی و همچنین انتشار کتاب دوجلدی تاریخ تحلیلی شعر نو که موجب شد وی را برای توضیح و بحث دربارهٔ این اثر به دانشگاههای آمریکا و اروپا دعوت کنند.
آثار و کتابشناسی
کارنامهای پرمایه و متنوع خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
شعر و مجموعه شعر
- رفتار تشنگی، رشت: مؤلف [پخش از رَز][۲۹]
- در مهتابی دنیا، نشر چشمه
- خاکستر و بانو، نشر چشمه
- جشن ناپیدا، نشر چشمه: چ۱: ۱۳۷۶، شمارگان: ۵۰۰۰؛ نیماژ: چ۱: ۱۳۹۳، چ۲: ۱۳۹۵، شمارگان: ۲۲۰۰
- قصیدۀ لبخند چاکچاک، نشر مرکز
- نتهایی برای بلبل چوبی، نشر سالی
- پنجاهوسه ترانۀ عاشقانه (مجموعهشعر)، نشر آهنگ دیگر: چ۱: ۱۳۸۳، چ۷: ۱۳۹۱، شمارگان: افزون بر ۷۹۰۰؛ مؤسسۀ انتشارات نگاه: چ۱: ۱۳۹۴، چ۱۲: ۱۳۹۸، شمارگان: افزون بر ۳۵۰۰
- باغبان جهنم(مجموعهشعر) نشر آهنگ دیگر: چ۱: ۱۳۸۴، چ۵: ۱۳۹۱،شمارگان: افزون بر ۴۴۰۰
- ملاح خیابانها، نشر آهنگ دیگر
- منظومه بازگشت و اشعار دیگر، نشر چشمه
- توفانی پنهانشده در نسیم؛ گزینۀ هشت دفتر شعر شمسِلنگْرودی با مقدمه و انتخاب بهاءالدین مرشدی، نشر چشمه: چ۱: ۱۳۸۵، چ۴: ۱۳۹۴، شمارگان: ۶۲۰۰ مجموعۀ حاضر گزیدهای است از هشت دفتر شعر شمسِلنگْرودی که در فاصلهی سالهای 1355 تا 1383 تحت این عناوین به چاپ رسیده است: رفتار تشنگی، در مهتابی دنیا، خاکستر و بانو، جشن ناپیدا، قصیدۀ لبخند چاکچاک، نتهایی برای بلبل چوبی، پنجاهوسه ترانۀ عاشقانه و باغبان جهنم.[۳۰]
- مجموعهاشعار شمسِلنگْرودی، نگاه: چ۱: ۱۳۸۷، چ۶: ۱۳۹۸، شمارگان: افزون بر ۱۳۱۰۰
- هیچکس از فردایش با من سخن نگفت (گزیده شعرها با گزینش و مقدمهٔ آزاده کاظمی)
- ۲۲ مرثیه در تیرماه (اشعاری مرتبط با رویدادهای پس از انتخابات ۱۳۸۸)
- مرا ببخش خیابان بلندم (گزیدۀ شعرها با انتخاب غلامرضا بروسان)
- لبخوانیهای قزلآلای من، نشر آهنگ دیگر
- رسمکردن دستهای تو، نشر آهنگ دیگر
- میمیرم بهجرم آنکه هنوز زنده بودم، چشمه: چ۱: ۱۳۸۹، چ۵: ۱۳۹۷، شمارگان: ۸۵۰۰
- چوپانی سایهها (گزیدۀ شعرها بهانتخاب کریم رجبزاده)، تکا(توسعۀ کتاب ایران): چ۱: ۱۳۸۷، چ۳: ۱۳۸۸، شمارگان: ۹۰۰۰
- شب نقاب عمومی است، نگاه
- آوازهای فرشته بیبال
- تعادل روز بر انگشتم
- حکایت دریاست زندگی (گزینهٔ اشعار)، نیماژ
- کتاب موسیقی؛ اشعاری در ستایش سازها، نگاه
رمانها
- رژه بر خاک پوک، نشر مرکز: چ۱: ۱۳۷۳، شمارگان: ۳۰۰۰؛ قصه: چ۲: ۱۳۸۱، شمارگان: ۶۵۰؛ نگاه: چ۱: ۱۳۹۶، شمارگان: ۱۰۰۰، جمع شمارگان: ۴۶۵۰
- آنها که به خانه من آمدند، نشر افق
- شکستخوردگان را چه کسی دوست دارد؟ چاپنشده[۳۱]
داستان
تحقیق
- تاریخ تحلیلی شعر نو (۱۲۸۴ تا ۱۳۵۷ش) در ۴ جلد، مرکز: چ۱: ۱۳۷۷، چ۸: ۱۳۹۷: شمارگان: ۹۱۵۰
- گردباد شور جنون؛ سبک هندی و احوال و اشعار کلیم کاشانی
- مکتب بازگشت؛ بررسی شعر دورههای افشاریه، زندیه و قاجاریه، مرکز: ۱۳۷۵
- ازجانگذشته به مقصود میرسد دربارۀ زندگی نیما یوشیج. این کتاب را نخستین بار انتشارات فرهنگ ایلیای رشت در ۱۳۹۰ش منتشر میکند[۳۴] و سپس انتشارات نگاه[۳۵]
- رباعی محبوب من، مرکز: چ۱: ۱۳۸۸، چ۴: ۱۳۹۴، شمارگان: ۵۶۰۰
- روزی که برف سرخ ببارد، مرکز، ۱۳۸۹
ویراستار
- ویرایش دانشنامۀ مزدسینا؛ واژهنامۀ توضیحی آیین زرتشت مرکز: چ۱: ۱۳۷۱، چ۶: ۱۳۹۴، شمارگان: ۹۷۰۰
قصهٔ کودکان
- شبی که مریم گم شد، تصویرگر: سارا ایروانی، پیک دبیران، ۱۳۷۸
- رومی و بومی؛ روایت تازه از حکایت موش و گربه تصویرگر: نیلوفر مهراد، نشر چشمه۱۳۹۰. این کتاب مصوّر، روایت تازهای از حکایت موش و گربه است که شمس برای کودکان گروه سنی (ج) نوشته است. راوی داستان «گربه و موش» از کتابِ کلیله و دمنه را بهصورت داستانی تخیلی و آموزنده و با زبانی ساده در کتاب آورده است. در این داستان میخوانیم: موش و گربهای به نام رومی و بومی در باغی پر آب و درخت زندگی میکنند. یک روز گربه در تور صیاد اسیر میشود. موش با این که گربه را دشمن خود میداند، سعی میکند او را نجات دهد. موش بندهای تور را جویده و گربه را نجات میدهد. این ماجرا باعث میشود که گربهها و موشها به رهبری رومی و بومی با هم قرار بگذارند که با همدیگر دوست باشند. زیرا هم موشها به کمک گربهها احتیاج دارند و هم گربهها به کمک موشها نیازمندند. بچّهها با خواندن این داستان میآموزند که انسان باید به همه، حتی دشمنانش کمک کند؛ زیرا ممکن است خودش نیز روزی به کمک آنها نیازمند شود.[۳۶]
- داستان چرخ، نشر شهر قلم. این کتاب تصویردار داستانی تخیلی برای گروه سنی (الف) و (ج) است. در این مجموعه نویسندگان برجستۀ ادبیات بزرگسال به قصهگویی برای کودکان پرداختهاند. تجربهای که برای نویسنده و مخاطب، تازه و لذتبخش است. در داستان میخوانیم: خیاط مثل همیشه مشغول دوختودوز است که ناگهان سوزن میشکند. با شکستن سوزن، خیاط صدایی میشنود. انگار سوزن دارد حرف میزند ... .
بازیگری در سینما
شمسِلنگْرودی در سال۱۳۸۹ با پیشنهاد رسول یونان در فیلم فلامینگو شماره۱۳ در نقش شاعر و استادی پیر بازی میکند. او که تجربهٔ کلاسهای تئاتر را در سال۱۳۵۶ دارد، در این فیلم سینمایی قدم به عرصهٔ سینما میگذارد و در آن نیز خوش میدرخشد. او در عرصهٔ هنر به موسیقی نیز علاقهمند بوده و زمانی گیتار مینواخته؛ اما بهسبب شکستن دستش در یک تصادف آن را رها میکند. در سالهای اخیر لنگرودی بیشتر به حوزهٔ سینما پرداخته است و چنانچه خود اذعان میدارد چشمانداز سینما را وسیع و آن را به زندگی نزدیکتر میبیند.[۳۷]
- دوباره زندگی (۱۳۹۶)
- رفتن (۱۳۹۵)
- احتمال باران اسیدی (۱۳۹۳)
- پنج تا پنج (۱۳۹۲)
- فلامینگو شماره۱۳ (۱۳۸۹)
کتبهای دردست انتشار
شمسِلنگْرودی همچنان به نوشتن زندگینامهاش مشغول است که قبلاً عنوان آنچه من از زندگی دانستم را برای آن درنظر گرفته بود؛ ولی بهقول خودش احتمالاً نامش دامن بلقیس شود؛ از سویی دیگر این شاعر دو سالی است که باحوصله مشغول نوشتن یکسری گزینگویه بوده است که حدود ۲۰۰ جمله شده و اکنون مشغول ویراستاری آنهاست. درعینحال به تدوین مجموعهٔ دیگری از شعرهایش هم مشغول است.[۳۸]
سبک و لحن و ویژگی آثار
در شعر شمس میتوان دو مرحلهٔ متمایز تشخیص داد که نگاه او به پدیدههای مثل مرگ، در آن دو از یکدیگر متمایز است:
- مرحلهٔ اول شامل دفترهای رفتار تشنگی (۱۳۵۵) و در مهتابی دنیا (۱۳۶۳) است که شعر او زبانی اعتراضی دارد و خون، فقر، مرگ و جنایت در آن پررنگ است. از خاکستر و بانو(۱۳۶۵) بهبعد.[۳۹]
- مرحلهٔ دوم شعر شمس شکل میگیرد که در آن، با فروکشکردن التهابات سیاسی و اجتماعی، شاعر بیشتر در خود فرو میرود، به عشق پناه میآورد و بهسمت ذهنگرایی و سورئالیسم گرایش پیدا میکند. درعینحال بهلحاظ برجستگی توصیف عناصر طبیعی شعر او صبغهای ایماژیستی مییابد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
در این دوره، شمس بادگردیسی شعر شعارگرا، مبارزهجویانه و آرمانخواهانهاش به خلق بدعتهای تصویری درشعر پستمدرنیستی، بهلحاظ اندیشگانی نیز از جزمگرایی فاصله میگیرد و تلاش میکند از دریچهای نو به پدیدههای جهان بنگرد. ازاینرو، مضمون شعرش، با فاصلهگرفتن از موقعیت، انسانیتر میشود.[۴۰]. ازاینرو، میبینیم که شعرهای شمس در دوران پختگی شعری او از صنعت برگذشته و بیشتر متکی به محتوا و در زمرهٔ اشعار انسانی است و راز ترجمهپذیری شعرهای او نیز وجه انسانی آنهاست.[۴۱] عنصر طنز هم در شعر شمس غالباً در همین دوره پدیدار میشود که او تلاش میکند تا به پدیدههای جهان، به موضوعات انسانی و مقولههای فلسفی، بهویژه به پدیدههای ناخوشایند و تراژیک همچون مرگ، از منظری نو نظر کند و پدیدهها را از نگاه خود بازتعریف کند.
یکی از وجوه فاجعه که در شعر شمس همواره در کانون توجه است مرگ و نیستی است. اساساً شمس شاعری مرگانگار است و در شعر او بیش از تولد و زایش، حادثهٔ مرگ وقوع مییابد. در جایجای دفاتر او، یکی از وجوه فاجعه، که بهویژه در آثار شعری شمس در دفاتر نخستین او و در فاصلهٔ سالهای ۵۵تا۶۹ برجستگی دارد، مرگ و نیستی است. در این دوره، در شعر او سخن از مرگ ستاره، عنکبوت، بره، گله، چوپان، کودک و... و پیشامدهای مرگآمیزی چون زمینلرزه و سیل پربسامد است و او از طیفی از استعارهها برای بیان احساسات خود دربارهٔ مرگ کمک میگیرد. او شاعری مرگآگاه است و بیم و نگرانی از مرگ در اشعارش موج میزند.
- ای روز
- میدانم میرسی
- نمیدانم که تو را خواهم دید
- باد میوزد
- میوه نمیداند
- زمتن افتادن او امروز است
نگاه شمس به مرگ معمولاً تاریک است و بیم و دغدغهٔ نیستی و نابودی را بابرجستهسازی تعابیر تاریک از جهان مردگان بازتاب میدهد. عباراتی نظیر:
نیمنگاهی به دنیای شاعرانۀ شمس
باغبان جهنم
شمس در کتاب باغبان جهنم بیآلایش و ساده و خودمانی است. پیچیده و مرموز نیست. خودش را گلآلود نمیکند تا عمیق نمایاند. او شکارچی لحظهها و چندوچون آنهاست. ویژگیهای عقلی و شهودی در شعرهایش همآغوشند. شمس برای همنفَسی با عرفان بودایی، مانند شاعران اروپایی دستبهدامان ریاضت نمیشود؛ زیرا عرفان ایرانی خویشیِ شگفتانگیزی با عرفان بودایی دارد.[۴۲]
کتاب موسیقی؛ اشعاری در ستایش سازها
شمس دربارۀ این کتاب می گوید که این کتاب دربرگیرندۀ ۳۹ شعر در ستایش سازهاست؛ سازهایی که صدایشان سراسر عمر با من بودند. این شعرها با توجه به تاریخ پرفراز و نشیب و شکلهای زندهٔ سازها نوشته شده است. این کتاب ادای دین من است به هر کدام از این سازها، که زندگی دشوارتر از این میبود که هست.
- موسیقی
- نظم کهنهٔ کهکشان است
- فرشتهیی که تلاش میکند به لهجهٔ انسان سخنی بگوید
- شانی از نور است
- که به آهی آب میشود
کو تو در سیلی بیامان
- باقیماندهٔ زندگی را صید میکنی[۴۳]
شمسِلنگْرودی در «کتاب موسیقی، اشعاری در ستایش سازها»، نسبت به آثار پیشینش، زبانی پختهتر دارد و از آن سادهنویسیِ خنثا و سادهانگار فاصله گرفته است. او حالا میتواند با این زبان که نه زبان ساده گذشته است، نه زبان آهنگین شعر سپید، نه زبان فخیم شاملویی و نه زبان روان گفتار، برای شعرهای آینده خود شخصیتی خلق کند، خاص خودش. با وجود این، در این دفتر شاعر، همچنان در معنا گرفتار دادن اطلاعات به مخاطب است. برای خواننده شعر چه اهمیت دارد تعریف شمس از موسیقی چیست؟ او برای خواندن شعر کتاب را به دست گرفته است. موضوع وقتی ملالآورتر میشود که شاعر از مقدمات تعریفی خود، دست به نتیجهگیری نیز میزند، آن هم در قامتی تتابعآلود: «آه که چقدر سخت و احمقانه و خندهدار است زندگی اگر تو نبودی»(ص ۱۵) و پیداست چنین سطری تا چه اندازه از شاعرانگی به دور است.[۴۴]
نمودهای طنز مرگ در شعر شمسِلنگْرودی
شعر شمسِلنگْرودی در سه دوره مشخص، متأثر از زیباییشناسی متفاوتی است. متن اشعارش از ساختار سیاسیاجتماعی به رویکردهای دیگری گسترش یافته است. درواقع با کم رنگ شدن جهان آرمانی شاعر و فاصلهگرفتن از نگاه کلیگرایانه و زبانِ تلخ، شناخت و تجربههای ذهنی و عینی شاعر از نظر محتوایی و زبانی در رویکردهای سهگانهٔ عشق، هستی شناختی و طنز قرار میگیرد.
رویکردهای جدید در شعر شمسِلنگْرودی منجر به سهل و سادهگرفتن جهان و پذیرش آن با همهٔ خوبیها و بدیهایش، شاعر را از نگرش و بینش گذشتهاش تا حد زیادی دور کرده و نسبت به باورها و معیارهای پیشین به بازنگری رسانده است. درواقع میتوان سرودهای او را در مراحل سهگانه شعر رمانتیکی، اجتماعیسیاسی، سمبولیستی و سوررئالیستی مورد بررسی قرار داد. بهطورکلی، میتوان شعرِ شمسِلنگْرودی را بهصورت زیر مشخص نمود:
دههٔ پنجاه که تحت تأثیر زبان و نگاه احمد شاملو و متأثر از زیباییشناسیِ شعریِ شاملوست. تلفیقی از نگاه تغزلی و سیاسیاجتماعی شاعر را دربردارد.
دههٔ شصت با رهاشدن از نگاه شاملویی و با تأمل بر شعر شاعران جهان همچون فدریکو گارسیا لورکا و ناظم حکمت با مضامین سیاسیاجتماعی و فلسفی با لحن خطابی و اعتراضی.
دههٔ هفتاد که درواقع مرحلهٔ گذار شاعر به دورههای بعدی است و البته آغاز دگرگونیهای فکری و زیباییشناختی شاعر، به بازبینی مفاهیم و ارزشهای زندگی رسیده است.
و از دههٔ هشتاد تا کنون رویکرد سهگانهٔ عشق، هستیشناختی و لایههای طنز جایگزین رویکرد سیاسیاجتماعی شاعر میشود. البته تمامی نگاهِ تازهِ شاعر، همچنان با مسئله اجتماعی در لایههای شعر پیوند دارد. در این دوره لحن عاشقانه چه بهصورت فردی و شخصی و چه بهصورت جمعی و انسانی گستردهتر است. اشعاری که فردیت در آن نمود بیشتری دارد و تجربههای درونی شاعر را آشکار میکند. زبان شعری این دوره سادهتر و روشنتر از پیش شده است و شاهد کوتاهشدن شعر و روآوردن به ایجاز در شعر لنگرودی هستیم. شاعر در این دوره سعی دارد احساس و اندیشهٔ عمیق هستیشناختی نوین خود را با وجوه مختلف رمانسِ مدرن، روایت کند و در لایههای شعر، گاه از طنزی نهفته برای بیان مفاهیم بهره میبرد.[۴۵]
شمس بر قطعیت و همه گیربودن مرگ تأکید میکند. نه فقط شعر، بلکه همهٔ اقسام هنر، را میتوان تلاش انسان برای مرگ فراموشی و جاودانگی دانست، ولی هیچیک از کوششهای انسانی نمیتواند انسان را از مرگ ایمنی بخشد. ازاینرو، شمس مرگ را همچون واقعیتی عینی در تقابل با جهان انتزاعی شعر قرار میدهد. او قطعیت مرگ را درمقابل کوششهای انسان برای خلق زیبایی برجسته میکند. در نگاه شمس، همهٔ کنشهای انسانی دربرابر قطعیت مرگ احمقانه جلوه میکند. زندگی حتی به شاعران که همهٔ عمر او را ستایش کردهاند، وفا نمیکند.
طنز قابلیت آن را دارد که حتی در پدیدهای با ماهیت ذاتاً تراژیک همچون مرگ وارد شود. طنز مرگ حاصل دستاندازی در مرگ است و هدف آن ایجاد وقفهٔ آنی در گزارش فاجعه است.
شمسِلنگْرودی شاعری مرگاندیش است که با اشراف بر قابلیتهای طنز توانسته است در رویکرد هستیشناختی خود از طنز در طرح انگارههای خود دربارهٔ مرگ کمک بگیرد. طنز مرگ در شعر شمس بهطورکلی متضمن اعتراض به قطعیت و جبرآمیزی مرگ و تأکید بر طعمهانگاری و لاشوارگی انسان پس از مرگ است، مقاصد انبساطی را دنبال نمیکند، تلخ و گزنده و هجومی است و مبتنی بر گزارههای نقیضی و درصدد نفی، انکار و مخالفت است.
شمس در طرح انگارههای مرگ از شگردهای متنوع طنزآفرینی استفاده میکند. درمیان این شگردها، طنز تضاد و تناقض، که عمدتاً حاصل توجه شاعر به تناقض میان زیباییها و دلبستگیهای زندگی و قطعیت مرگ است و طنز تحقیر و پرخاش، که غالباً نشانهٔ برافروختگی عاطفی شاعر از میرایی و فناپذیری انسان است و هدف تحقیر انسان را دنبال میکند، بیشتر در کانون توجه شاعرند.
از بررسی شواهد طنز مرگ در شعر شمس آشکار میشود که او در این رویکرد نگاهی تقلیلی به انسان دارد و از طنز مرگ برای مفهومزدایی از هستی و مظاهر زندگی، تأکید بر جبر، برجستهسازی طبیعت و فرایندهای طبیعی در آغاز و فرجام انسان، تأکید بر فردیت و تنهایی انسان، تحقیر انسان، شیءانگاری انسان و گاه ارائهٔ تصویری حیوانی از او و هجوم به انگارههایی که درصدد کرامتبخشی به انسان هستند استفاده میکند.[۴۶]
رژه بر خاک پوک از چشمانداز منتقدان
بهاءالدین مرشدی:[۴۷]
این رمان تصویری دقیق از جامعهای بهتزده و فرورفته در غبار سنت و گیرکرده در وضعیتی جدید را مینمایاند. قوّت این رمان در نکتههای زیر است:
تصویرهای دور از ذهن
تصویرهای شاعرانه
واکنش نویسنده به وضعیت حاکم بر اجتماع
انتخاب نوع ژانر
ارتباطهای شخصی افراد در رمان
زیرساختهای فرهنگی و اقتصادی و زیستی اجتماع
رئالیسم حاکم بر اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
نگاه، چشمه، افق، مرکز، سالی، آهنگ دیگر، پیک دبیران و نیماژ
نگاهی به آثار پژوهشی شمسِلنگْرودی
بررسی تاریخ تحلیلی شعر نو
تاریخ جامعهشناختی دورهای هفتادوسهساله از شعر نوین ایران موضوعی است که شمس در کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو به آن میپردازد. دورۀ نخست از ۱۲۸۴ش تا ۱۳۳۲ش، دورۀ دوم از ۱۳۳۲ش تا ۱۳۴۱ش، دورۀ سوم از ۱۳۴۱ش تا ۱۳۴۹ش و دورۀ چهارم از ۱۳۴۹ش تا ۱۳۵۷ش را در بر میگیرد. شمسِلنگْرودی در بررسی این دورۀ هفتادوسهساله، به بیشتر کتابها و نشریههای دربردارندۀ شعر نو اشاره میکند. در بررسی وضع شعر نو در هر سال، نخست سیاههای از کتابها و نشریههای منتشرشدۀ شعر نو آن سال را مینویسد. سپس زیر عنوان «نقدونظر»، نام کتابهای مهم را همراه با نقدهای نوشتهشده دربارۀ آنها میآورد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
ویژگیهای تاریخ تحلیلی شعر نو
یکی از دغدغههای برجستۀ شمس این است: «مردم ما کتاب نمیخوانند.» بهپیروی از همین دغدغه، باید برای کتابخوانشدن مردم پیشزمینههایی فراهم کرد. یکی از این پیشزمینهها جذاببودن کتاب، حتی در حوزههای تخصصی است. مشخص نیست شمس تاریخ تحلیلی شعر نو را تا چه اندازه، با نظر به چنین پیشزمینهای سامان داده است؛ اما بههرحال چنین حقیقتی وجود دارد. بهکارگرفتن نثری که اندکی از چاشنی ژورنالیستی بهرهمند باشد، خود خدمت بزرگی است به جامعهای که کتاب نمیخواند؛ جامعهای که اگر کتابی مانند تاریخ تحلیلی شعر نو را «تقریباً» نمیخواند، متون پژوهشی دانشگاهی را «اصلاً» نخواهد خواند. چنین متونی حتی او را پس خواهد زد.
امروزه بیشترِ پژوهشگران به تاریخ تحلیلی شعر نو استناد میکنند. مؤلفان نکتهسنج آن را پذیرفتهاند. محققان تیزبین به آن توجه میکنند. همین بهخودیخود عیار این اثر را مینمایانَد. شمس پیش از انتشار این اثر، با نوشتن کتابهای پژوهشیِ گردباد شور جنون و مکتب بازگشت توانمندی و عیار محققانۀ خود را بهشایستگی نمایانده بود. این کتاب نیز بر توانمندیهای او مهر تأیید زد. هرچند بهگفتۀ خودش، دیگر نمیپژوهد و میخواهد فقط بسراید، جنبۀ شعری شمسِلنگْرودی خود حدیثی است مفصل که مقالی دیگر میخواهد.[۴۸]
تاریخ تحلیلی شعر نو بهشیوۀ تاریخادبیاتنویسی است. دیگر پژوهشگران نیز چنین کتابهایی نوشتهاند. شادروان استاد ذبیحالله صفا در این زمینه کاملترینِ کتابها را نوشته است؛ اما تاریخ تحلیلی شعر نو از چند جنبه، برتر از دیگر تاریخادبیاتهاست: نخست، روانی و دلنشینیِ بیان که آن را به رمان تاریخی پرجاذبهای مانند کرده است؛ دوم، نظم و روشمندی علمی و امروزی آن؛ سوم، حضور بیطرفانۀ پژوهندهای ارزشمند در لابهلای سطرها و نیز برگزیدن شیوۀ نقد علمی و منطقی و اصیل که آن را اثری سترگ و ماندگار کرده است.
ویژگی برجستۀ تاریخ تحلیلی شعر نو این است که شمس در آن، دربارۀ اثر یا واقعهای اطلاعاتی به خواننده میدهد. سپس نظریههایی چندسویه دربارۀ آن اثر یا واقعه میآورد. خواننده را بهطور کامل از وقایع میآگاهاند. پس از آن، خودِ اثر هنری، یعنی شعر را میآورد. درنهایت نیز تا جایی که ممکن است، بیغرضانه و بیطرفانۀ اثر را نقد میکند تا خواننده با قضاوتی تماموکمال استوار و مستند روبهرو شود. مطالعۀ این کتاب ما را از اوضاع سیاسیاجتماعی دوران مشروطیت بهاینسو و نیز شعر و روند تحولات آن در پیوند با تحولات سیاسیاجتماعی آن دوره میآگاهاند. افزون بر آن، تحلیل زیباییشناسانه و روانشناسانه و جامعهشناسانۀ مؤلف، مجموعهآگاهیهایی دربارۀ شعر نو در اختیار ما میگذارد؛ در واقع شیوۀ بیان و نثر دلنشین نویسنده باعث میشود خود را در دل همۀ وقایع و تحولات سیاسیاجتماعی و ادبیهنری یکصد سال گذشته احساس کنیم.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
چند نکته دربارۀ تاریخ تحلیلی شعر نو
- کاستیها:
- اثر گاهی روزنامهای است؛ یعنی دچار اطنابی ملالآور است؛ بهگونهای که نویسنده در برخی فصلهای نخستینجلد فراموش میکند که تاریخ شعر نو مینویسد. گاهی آنقدر در مباحث تاریخی و سیاست و موضوعهای سیاسی غرق میشود که گویی تاریخی سیاسیاجتماعی مینویسد، نه کتابی ادبی دربارۀ شعر؛
- آوردن برخی اشعار غیرضروری حجم اثر را زیاد کرده است؛ درحالیکه نویسنده میتوانست با ذکر نمونههای دقیق و مهم از حجم اثر، بهویژه در جلد نخست بکاهد و بیسبب آن را قطور و حجیم نکند؛
- نثر نویسنده روان و رساست؛ ولی گاهی نمیتوان از آن جانبداری کرد؛ زیرا آنچنان که باید، استوار نیست. این عیب را بیشتر در نخستینجلد میبینیم که حضور نویسنده بیشتر از جلدهای دیگر است.[۴۹]
- کارآمدیها:
- انتقاد از روایت کامل شعرهای بلند، اگرچه در ظاهر مطرح است و بهگوشمان خورده است؛ نباید فراموش کنیم که دردستداشتن بخشهای عمده یا متن کامل شعرهایی که کمیاب یا دشواریاباند، خود بهگونهای، ازجمله برتریهای این مجموعه بهشمار میرود. روایتِ این شعرها اثر را حجیمتر کرده است؛ اما آنچنان ناشایست نیست. این ویژگی نهتنها کتاب را بهسوی جُنگ اشعار شدن نکشانده است؛ بلکه ازقضا نقش مؤثری ایفا کرده است تا کتاب ویژگیهایی کلی از شعر دورههای تاریخی بررسیده بهدست خوانندگان دهد؛
- روایت خطی و مبتنی بر تقسیمبندی ادواری و نیز برجستهکردن یا بهگفتۀ فرنگیها «هایلایتکردن» رخدادهای عمده، گاهی ممکن است باعث شود رویدادهای بهظاهر کوچک، ولی درحقیقت مهم نادیده بمانند؛ اما بههرحال این تصمیم و سلیقۀ نویسنده است. او در این گستره کوشیده است؛ اما پاداشی درخور کوشش خود ندیده است. مختار است گزارشی بنا بر پسند خویش بهدست خوانندگان دهد؛
- قرار نیست همیشه نخستین کار، آخرین و متعالیترین کار باشد؛ بلکه اگر همتی دیگر، اینچنین بلند بیابیم، موضوعهای بسیاری برای نوشتن کتابی همسنگ و همسان تاریخ تحلیلی شعر نودر قرن کنونی وجود دارد. نوشتن تاریخ تحلیلی بهگفتۀ نویسندهاش ده سال عمر برده است. اگر کسی بخواهد از کیسۀ عمر خود خرج این جستار کند، نباید فراموش کند که باید دستکم از ده سال عمرش مایه بگذارد؛
- اگر عیب کاربرد نوعی زبان و منطق ژورنالیستی در روایت متن پژوهشمدار را بحثپذیر بدانیم، باید بگوییم که چنین رویکردی بنا بر ذائقۀ نویسنده امری بدیهی است؛ چراکه شمس فردی دانشگاهی نیست. قرار هم نبوده است کتابی بهشیوۀ دشوارفهم دانشگاهی برای خوانندگان خود بنگارد.[۵۰]
همپوشانی دو نظر دربارۀ تاریخ تحلیلی شعر نو
پارسینژاد همچون محمود بشیری و مریم صادقی معتقد است که قضاوت نویسنده دربارۀ نخستین شاعر نوپرداز نهتنها درست نیست؛ بلکه سردرگم است: «در این سالها نشر کتابهایی رواج یافته است که دربردارندۀ مجموعهمقالهها یا نوشتهها و آثار و اسناد گذشتگان باشد. خریداران چنین کتابهایی نیز بسیارند. کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو یکی از این محصولات جدید صنعت کتابسازی است. نویسندهاش آن را «تاریخ جامعهشناختی شعر نو در ایران» خوانده است. «در طول ۳۰ سال، مقالههای بسیاری دربارهٔ کاستیهای شعر نو در مجله سخن بهچاپ رسید. همچنین بزرگانی چون خانلری و نیز زرینکوب و یوسفی دربارۀ آن فراوان نوشتند؛ اما لنگرودی به آنها ارجاعی نداده است؛ زیرا نظر و سلیقهشان با شعر نو و شاعران نوپرداز سازگار نبوده است؛ از سوی دیگر، نویسنده بارها نوشتههای بیمایه و جنجالی روزنامهنویسان را بهکار گرفته است.»[۵۱]
«حق این کتاب آنگونه که باید ادا نشده است. تاریخ تحلیلی اولین کتاب و شاید هنوز هم تنها کتاب دربارۀ تحلیل شعر نو است. در هرجای دنیا، نویسندۀ چنین کتابی میتواند کرسیِ معتبر دانشگاهی را در عالیترین سطح بگیرد. شمس میباید در سایهٔ حقتألیف و امتیازهای جانبی این کتاب بقیهٔ عمر را بیاساید؛ اما چنین نبوده و نشده است. چه باک؟! چون حتی اگر شمس هیچ کتاب دیگری ننوشته باشد و دیگر هم ننویسد، فقط همین کتاب برای ماندگاری نام او در تاریخ ادبیات ایران بس است.»[۵۲][۵۳]
گردباد شور جنون؛ سبک هندی و احوال و اشعار کلیمِکاشانی
تحقیقی است دربارۀ چگونگی شکلگیری تاریخی سبک هندی و بررسی احوال و اشعار کلیمِکاشانی. بهنظر نویسنده، پیش از پیدایش شعر نو، شعرهای سبک هندی نزدیکترین شعر به زندگی روزمرۀ مردم بود. در کتاب حاضر، نویسنده میکوشد بیشترِ دیدگاهها و نیز اندیشههای نویسندگان و مخالفان و سرانجام، رسیدن به درکی تاریخی از پیدایش سبک هندی را بررسد.[۵۴]
گزیدهای از کتاب: «از امتیازات سبک هندی نسبت به سبکهای پیشین داخلکردن بسیاری از کلمات کوچهوبازار و بهقول معروف کلمات غیرشاعرانه در شعر است. کاری که بههرحال، پس از قرنها نیمای بزرگ شعر فارسی آن را بهنتیجه رساند. پیشازاین، شاید شاعرانی کلماتی ازایندست را وارد شعر میکردند؛ ولی عموماً نظام شعرشان این کلمات را برنمیتافت. کلمات از شعر بیرون میزدند و درنتیجه شعرشان ضعیف مینمود. به همین سبب، آنها بیشتر در اشعار هزل و هجوشان این کلمات را بهکار میبردند؛ ولی استفاده از این کلمات در اشعار سبک هندی، یکی از اصول و یکی از جنبههای چشمگیر کار است و علت این امر، چنانکه پیشتر نیز اشاره کردیم، ازدستدادن تخت شاهانه و پیداکردن تخت قهوهخانه بود. این شاعران در واقع نخستین گروه از شاعران ایرانی بودند که بهناگزیر، مراکزشان انتقال کیفی یافت و درنتیجه با تغییر شنونده و خواننده، زبانشان نیز تغییر کرد.»[۵۵]
مکتب بازگشت؛ بررسی شعر دورههای افشاریه، زندیه و قاجاریه
شعر دورۀ بازگشت را با نام «مکتب بازگشت» میشناسند. بهگفتۀ نیما یوشیج این مکتب محصول «عجز تاریخی» دورهای از فرهنگوهنر ایران است که از زوال صفویه تا برآمدن مشروطیت را در بر میگیرد. شمس در این کتاب از چگونگی شکلگیری شعر دورۀ بازگشت در سه دورۀ افشاریه و زندیه و قاجاریه میگوید.
این کتاب نه فصل دارد: ۱. مقدمات بازگشت؛ ۲. بازپیدایی شاعران وقوعی؛ ۳. ظهور کریمخان زند و انجمن وقوعیبازگشتی اول؛ ۴. شعر دورۀ بازگشت؛ ۵. انجمن اول بازگشت؛ ۶. انجمن دوم بازگشت؛ ۷. انجمن سوم بازگشت؛ ۸. تثبیت و رواج دورۀ بازگشت و آخرین شاعران بازگشتی عصر قاجار؛ ۹. شعر ضدبازگشتی: شعر عوام.
در فصل نخست، نویسنده زمینۀ تاریخی، یعنی زوال صفویه و نیز زمینههای شعری، یعنی بقایای مکتب وقوع را بررسیده است.
در فصل دوم، در دو بخش، وی بازپیدایی شاعران وقوعی در زمینههای تاریخی و روحی را ارزیابی کرده است.
در فصل سوم میخوانیم: «دولت کریمخانی دل شاعران را روشن کرد. هنرمندانی که تا امروز در گوشهوکنار مملکت پراکنده بودند، به جنبوجوش افتادند و تعداد کثیری از شعرا و نقاشان بیپول و تهیدست بهامید دریافت مستمری راهی دربار وکیل شدند.»
در فصل چهارم، نویسنده به شعر دورۀ بازگشت میپردازد. این فصل دربرگیرندۀ دو بخش «کلیات» و «اصول شعر بازگشت» است.
در فصل پنجم، نویسنده در دو بخش، دربارۀ شاعران نامدار انجمن اول و تعطیلی این انجمن را پژوهیده است.
در فصل ششم کتاب، خوانندۀ ارزیابی شعر نشاطِاصفهانی و دلایل تعطیلی انجمن دومیم.
در فصل هفتم، نویسنده در دو بخش، شعر فتحعلیشاه قاجار متخلص به «خاقان» و نیز اشعار انجمن ادبی خاقان، موسوم به انجمن سوم بازگشت را مضمونشکافی کرده است.
فصل هشتم این کتاب شامل دو بخش است: ۱. ارزیابی اوضاع ایران پس از خاقان، در دورههای محمدشاه و ناصرالدینشاه و امیرکبیر؛ ۲. بررسی اوضاعواحوال آخرین شاعران بازگشتی عصر قاجار، یعنی قائممقام فراهانی و شعر او، وصالِشیرازی، یغمایِجندقی، فروغیِبسطامی، فتحاللهخان شیبانی، قاآنی، سروشِاصفهانی، محمودخان ملکالشعرای صبا و شاطرعباس صبوحی.
در بخشی از فصل نهم این کتاب نیز میخوانیم که شعر دورۀ بازگشت، شعر خواص وابستهبهدربار بود. چنین شعری بههیچوجه نماینده و بازتابانندۀ وضع زندگی عمومی و حتی زندگی خصوصی درباری نبود.[۵۶]
روزی که برف سرخ ببارد
شمسِلنگْرودی در این کتاب، گلچینی از تکبیتهای ادبیات کهن را آورده است. بهگفتۀ شمس، عنوان کتاب برگرفته از این بیت صائب است: روزی که برف سرخ ببارد از آسمان / بخت سیاه اهل هنر سبز میشود. او میگوید قصدش این بوده که توجه را بهسمت بیتهایی معطوف کند که در شعر فارسی بودهاند؛ اما خیلی دیده و پسندیده نشدهاند. شمس در این کتاب بیشتر بهسراغ شاعران سبک هندی و مکتب وقوع رفته است. او شاهبیتهای شاعران این سبک را گرد آورده است؛ شاعرانی همچون صائبِتبریزی، کلیمِکاشانی، طالبِآملی، غنیِکشمیری، ناصرعلی سرهندی، عرفیِشیرازی، ظهوریِتُرشیزی و بیدلِدهلوی.
بهاعتقاد شمس، همه اشعار حافظ و مولانا و شاعرانی ازایندست را میخوانند و به شعرشان توجه فراوان میکنند. لنگرودی در این کتاب بهسراغ شاعران و شعرهای مغفولمانده رفته است؛ درواقع خواسته است مخاطبان کتابش این شعرها را بخوانند.[۵۷]
شمس میگوید: «از چهل سال پیش، بهخاطر علاقۀ پدرم به شعر سبک هندی، خیلی از شعر سبک هندی میخواندم. از بعضی بیتها که خوشم میآمد، یادداشت برمیداشتم و بهشکل فیش در چند جعبه نگهداری میکردم. فرصت که میکردم، الفباییشان میکردم. بعدها وقتی دیدم اینها جذاب است، تصمیم گرفتم کتاب کنم.»[۵۸]
ازجانگذشته به مقصود میرسد
« | شمسِلنگْرودی در سال۱۳۹۰ش و در سالمرگ نیما در معرفی این کتاب گفت:
|
» |
رباعیِ محبوب من
نویسنده در مقدمۀ این کتابِ ۲۰۰ تا ۲۵۰صفحهای سیر کلی رباعی را از رودکی تا نیما یوشیج پی گرفته است. همچنین رباعیهای رباعیسرایان مشهور یعنی خیام و مولوی و نیز تفاوتهای آنها را بررسیده است. رباعیهای سبکهای مختلف را هم بهصورت فشرده ارزیابی کرده است. از شمس پرسیدند که چرا به رباعیسرایان پس از نیما نپرداخته است. گفت: «این موضوع به وقت زیاد و جستوجوی فراوان نیاز دارد؛ چراکه بعد از نیما هم رباعیات خوب زیادی داشتهایم.» شمسِلنگْرودی میگوید که حدود یک سال مشغول گردآوری این کتاب بوده است. وی دربارۀ رباعیهای بهگزینشده برای چاپ در این مجموعه چنین توضیح داد: «رباعیات این کتاب را با معیارهای زیباییشناختی خود انتخاب کردهام. رباعی تنها شعر ساختمند کلاسیک است که ابتدا نظری را مطرح میکند و در آخر، آن را به اثبات میرساند و شعر بسته میشود؛ البته این نوع رباعی، درمجموع، بسیار کم است.» او یادآوری کرد که بیش از ۱۰هزار رباعی خوانده است. همچنین افزود: «معیار دیگر برای من، رباعیاتی عمیق و شورمندانهاند که آن ساختار را ندارند. نیازی هم به داشتن آن ندارند. عموماً رباعیات مولوی اینگونهاند که مثلاً این شورمندی در موسیقی شعر نمود پیدا میکند.»[۶۰]
منابعی که به شمس میپردازد
- سخت مثل آب، فیلم مستندی نوددقیقهای دربارهٔ زندگی و شعر شمسِلنگْرودی بهکارگردانی آرش سنجابی و تهیهکنندگیِ سعید ارهالی
- بازتاب زندگی ناتمام، مجموعه مصاحبهها بهکوشش: مژگان معقولی. این مجموعه در بر گیرندۀ گزیدهای از گفت وگوهای نشریات و ماهنامههای مختلف با شمسِلنگْرودی، شاعر معاصر ایران است (از سال۱۳۷۰ تا ۱۳۸۳) طی برخی از این موضوعات: علت گرایش مردم به شعر کهن، لزوم درونی شدن مسائل، شعر نوقدمایی پلی میان شعر کهن و نو، تاًثیر نقد در رشد شعر، معنای هنر، تاثیرات شاعران از یکدیگر، شعر دههٔ شصت، ماندگاری شاعران معاصر (شاملو و سپهری)، مشکل شعر معاصر، لزوم شناخت زمینههای تاریخی تحول شعر نو، تاریخ شعر نو در ایران و تغییرات شعر در جهان، چگونگی حضور طبیعت در شعر، تصویری از زندگی شمس، رابطهٔ نیما با مارکسیسم، انگیزهٔ نگارش تاریخ تحلیلی شعر نو، و خسرو گل سرخی و شعر حزبی.[۶۱]
- تاریخ شفاهی زندگینامهٔ شمسِلنگْرودی از سری کتابهای تاریخ شفاهی ایران زیرنظر محمدهاشم اکبریانی، مصاحبهکننده: کیوان باژن، نشر ثالث ۱۳۸۷
- در ستایش زندگی (ویژهنامه شمسِلنگْرودی)، بهکوشش: محسن آریاپاد
- عاشقانههای شمسِلنگْرودی، بهکوشش: فیض شریفی، نشر هیرمند
- پرتاب بومرنگ دربارۀ بررسی و نقد شعرهای عباس صفاری است. در این کتاب که بههمت نشر آرادمان، با طرح جلدی برگرفته از یکی از نقاشیهای عباس صفاری انتشاریافته است، شعرها و متنهایی را از شاعران، منتقدان، نویسندگان، روزنامهنگاران و دیگر هنرمندان میبینیم. مانند: منوچهر آتشی، محمدعلی سپانلو، محمدرحیم اخوت، شمسِلنگْرودی، حسین نوشآذر، حافظ موسوی، حسین سناپور، اردشیر رستمی، هما سیار، گروس عبدالملکیان، لادن نیکنام، مجتبی پورمحسن، ناصر شاهینپر، علیرضا بهنام، عالمه میرشفیعی، میلاد کامیابیان، ستاره کریمی، شیوا قدیری.[۶۲]
- چیزی اینجا آغاز نمیشود: گزیدهای از آثار شاعران و عکاسان برجستۀ ایرانی، دربرگیرندۀ گزیدهای از آثار شاعران و عکاسان ایرانی است که نشر نیماژ بهصورت چیدمان عکس و شعر در ۱۶۳ صفحه چاپ کرده است. در این کتاب اشعاری از احمدرضا احمدی، شمسِلنگْرودی، عباس صفاری و رسول یونان با همراهی عکسهایی از مجید سعیدی، ابراهیم نوروزی، حسین فاطمی و صمد قربانزاده را میبینیم. گفتنی است گزینش شعرها را مهدی اشرفی و گزینش عکسها را نازنین طباطبایی یزدی برعهده داشتهاند.[۶۳]
پانویس
- ↑ «شاعری شبیه شعرش».
- ↑ «زندگینامۀ: محمد شمسِلنگْرودی (۱۳۲۹-)».
- ↑ ۳٫۰۰ ۳٫۰۱ ۳٫۰۲ ۳٫۰۳ ۳٫۰۴ ۳٫۰۵ ۳٫۰۶ ۳٫۰۷ ۳٫۰۸ ۳٫۰۹ «گفتوگوی جمشید برزگر با شمسِلنگْرودی».
- ↑ «کنارهگیری از پذیرفتن جایزۀ شعر فجر».
- ↑ «آیین تجلیل و بزرگداشت شمسلنگْرودی».
- ↑ بینام. «سالشمار زندگی و آثار شمسِلنگْرودی». فصلنامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۵۲تا۵۵.
- ↑ شریفی، شعر زمان ما(۱۵)؛ شمسِلنگْرودی(چ:۱)، ۱۳تا۲۰.
- ↑ «از نیما تا بعد».
- ↑ «پنجاهوسه ترانۀ عاشقانه: مجموعهشعر».
- ↑ «بزرگداشت شمسِلنگْرودی در گیلان برگزار شد».
- ↑ «سخنرانی شمسِلنگْرودی در شب شعر کوچه».
- ↑ «زندگینامۀ شمسِلنگْرودی».
- ↑ «قصیدهٔ لبخند چاکچاک». چشمه، ۱۳۶۹، ۶۲.
- ↑ «ملاح خیابانها». آهنگدیگر، ۱۳۸۶، ۲۱.
- ↑ «باغبان جهنم». آهنگدیگر، ۱۳۸۳، ۸۹.
- ↑ «شاعری با پلکزدنهای پستمدرن». فصلنامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷).
- ↑ «تولد در میان خوش و آتش».
- ↑ «بررسی گفتوگوی اخیر شمسِلنگْرودی و واکنش مخالفان او».
- ↑ «فیض شریفی در واکنش به مخالفان شمسِلنگْرودی».
- ↑ «یک یادداشت سردستی بهمناسبت زادروز شمسِلنگْرودی».
- ↑ علیپور. «شمس محض». فصلنامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۱۲۷.
- ↑ «آنچه در بزرگداشت شمسِلنگْرودی گفته شد».
- ↑ «مراسم بزرگداشت شمسِلنگْرودی برگزار شد «در جهان پر از آشوب از تعهد انسانی غافل نمیماند»».
- ↑ شیری. «شمس آفتاب تازۀ زندگی». فصلنامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۲۱۴.
- ↑ ضیاءالدین خالقی. «در حوالی آوازهای فرشتهای که بال نداشت؛ تأملی کوتاه در مجموعهشعر فرشتۀ بیبال شمسِلنگْرودی». کتاب هفته خبر، ش. ۷۷ (۱۸مهر۱۳۹۴): ۴۲.
- ↑ «آنچه در بزرگداشت شمسِلنگْرودی گفته شد».
- ↑ اردشیر رستمی. «این روزها حرفهای تلخ و بدبینانه میزنم؛ گفتوگویی متفاوت با شمسِلنگْرودی دربارۀ همهچیز الا شعر». کتاب هفته خبر، ش. ۷۷ (۱۸مهر۱۳۹۴): ۱۹.
- ↑ «کارزار شخصیتهای ایرانی علیه تحریمها: در برابر تحریم با ما همصدا شوید».
- ↑ لنگرودی، تاریخ تحلیلی شعر نو(چ:۶)، ۴۱۵.
- ↑ «توفانی پنهانشده در نسیم (گزینهی هشت دفتر شعر)».
- ↑ «رمانی که به دست مخاطبش نرسیده».
- ↑ «آنچه من از زندگی دانستم؛ جعبۀ مارگیری».
- ↑ لنگرودی. «جعبۀ مارگیری(از کتاب خاطرات)». کتاب هفته خبر، ش. ۷۷ (۱۸مهر۱۳۹۴): ۳۴تا۳۶.
- ↑ «کتابهای تازۀ آقای شاعر در فصل بهار».
- ↑ «ازجانگذشته به مقصود میرسد؛ زندگی، شعر و اندیشۀ نیما یوشیج».
- ↑ «رومی و بومی: روایت تازه از حکایت موش و گربه».
- ↑ «لنگرودی در سینما».
- ↑ «دامن بلقیس».
- ↑ «شاعری با پلکزدنهای پستمدرن». فصلنامه شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۱۴۶.
- ↑ «شعر زمان ما (شمسِلنگْرودی)». نگاه، ۱۳۹۲، ۶۵تا۷۹.
- ↑ «لنگرود در او میزید». فصلنامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۱۷۶تا۱۸۰.
- ↑ «باران شبانه؛ نگاهی به مجموعه باغبان جهنم سروده شمسِلنگْرودی».
- ↑ «کتاب موسیقی».
- ↑ «نقدی بر مجموعه شعر «کتاب موسیقی، اشعاری در ستایش سازها» سروده شمسلنگْرودی».
- ↑ «بررسی رویکرد عاشقانه، هستیشناسانه با لایههای طنز در اشعار شمسِلنگْرودی». زبانوادبیات فارسی، اسفند۱۳۹۲.
- ↑ «طنز مرگ و نمودهایی از آن در شعر شمسِلنگْرودی». زبانوادبیات فارسی، ش. ۸۳، ۱۵۱تا۱۶۸.
- ↑ بهاءالدین مرشدی. «تاریخ، دستمایهای برای رمان؛ نگاهی به رمان رژه بر خاک پوک نوشتۀ شمسِلنگْرودی». کتاب هفته خبر، ش. ۷۷ (۱۸مهر۱۳۹۴): ۴۸.
- ↑ نجاتی. واپسین شعلههای دخمۀ دخو؛ تحلیلی تاریخی بر تاریخ تحلیلی شعر نو. بهمنماه۱۳۸۷. ۸۳.
- ↑ «نقد کتاب: تاریخ تحلیلی شعر نو».
- ↑ نجاتی. واپسین شعلههای دخمۀ دخو؛ تحلیلی تاریخی بر تاریخ تحلیلی شعر نو. بهمنماه۱۳۸۷. ۸۲.
- ↑ «از ادعا تا واقعیت، نقد کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو». ایرانشناسی، ش. ۴۲.
- ↑ «حافظ موسوی و تاریخ تحلیلی». روزنامه شرق، ۱۸تیر۱۳۸۶.
- ↑ «شمسِلنگْرودی در صفحهٔ وبلاگ شخصی».
- ↑ «گردباد شور جنون (سبک هندی و احوال و اشعار کلیم کاشانی)».
- ↑ «گردباد شور جنون».
- ↑ ««شعر دوره بازگشت» بهقلم شمسِلنگْرودی)».
- ↑ «کتاب روزی که برف سرخ ببارد».
- ↑ «گفتوگو درباره کتاب روزی که برف سرخ ببارد».
- ↑ «نگاهی به زندگی نیما یوشیج؛ ازجانگذشته به مقصود میرسد».
- ↑ «شمسِلنگْرودی «رباعی محبوب من«را به چاپ سپرد».
- ↑ «بازتاب زندگی ناتمام: گفتوگو (مرداد۱۳۷۰ تا اسفند۱۳۸۳)».
- ↑ «پرتاب بومرنگ».
- ↑ «همراهی شعر و عکس در «چیزی اینجا آغاز نمیشود»».
منابع
- چوبندیان، محمدزمان. «ادای دِین به شعر امروز؛ نگاهی به کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو». گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۸۵تا۸۹.
- حقشناس، علیمحمد. «لنگرود در او میزید». فصلنامۀ شعر گوهران (تهران)، ش. ۱۹و۲۰ (۱۳۸۷): ۱۷۶تا۱۸۰.
- خالقی، ضیاءالدین. «در حوالی آوازهای فرشتهای که بال نداشت؛ تأملی کوتاه در مجموعهشعر فرشتۀ بیبال شمسِلنگْرودی». کتاب هفته خبر، ش. ۷۷ (۱۸مهر۱۳۹۴): ۴۲تا۴۴.
- رستمی، اردشیر. «این روزها حرفهای تلخ و بدبینانه میزنم؛ گفتوگویی متفاوت با شمسِلنگْرودی دربارۀ همهچیز الا شعر». کتاب هفته خبر، ش. ۷۷ (۱۸مهر۱۳۹۴): ۱۸تا۳۱.
- شریفی، فیض (۱۳۹۲). شعر زمان ما(۱۵)؛ شمسِلنگْرودی(چ:۱). تهران: نگاه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۵۱-۸۰۲-۸.
- شریفی، فیض. «شعر زمان ما(شمسِلنگْرودی)». نگاه (تهران)، ۱۳۹۲، ۶۵تا۷۹.
- شعبانی، سکینه. بررسی رویکرد عاشقانه، هستیشناسانه با لایههای طنز در اشعار شمسِلنگْرودی. دانشکده ادبیات تهران، اسفند ۱۳۹۲.
- رشیری، سعید. «شمس آفتاب تازۀ زندگی». فصلنامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۲۱۲تا۲۱۵.
- صفایی، علی و علی علیزاده جوبنی. «طنز مرگ و نمودهایی از آن در شعر شمسِلنگْرودی». زبان و ادبیات فارسی (تهران)، ش. ۸۳، ۱۵۱تا۱۶۸.
- عزیزی، پیام. «شاعری با پلکزدنهای پستمدرن». فصلنامۀ شعر گوهران (تهران)، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن ۱۳۸۷).
- علیپور، هرمز. «شمس محض». فصلنامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۱۲۷و۱۲۸.
- لنگْرودی، شمس (۱۳۹۰). تارخ تحلیلی شعر نو(چ:۶). ۴. تهران: مرکز. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۳۶۲-۸.
- لنگْرودی، شمس. «جعبۀ مارگیری(از کتاب خاطرات)». کتاب هفته خبر، ش. ۷۷ (۱۸مهر۱۳۹۴): ۳۴تا۳۶.
- لنگْرودی، شمس. «قصیدهٔ لبخند چاکچاک». چشمه (تهران)، ۱۳۶۹، ۶۲.
- لنگْرودی، شمس. «ملاح خیابانها». آهنگدیگر (تهران)، ۱۳۸۶، ۲۱.
- لنگْرودی، شمس. «باغبان جهنم». آهنگدیگر (تهران)، ۱۳۸۳، ۸۹.
- پارسینژاد، ایرج. [پرتال جامع علومانسانی «از ادعا تا واقعیت، نقد کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو»]. ایرانشناسی، ش. ۴۲ (تابستان۱۳۷۸، سال یازدهم).
- «حافظ موسوی و تاریخ تحلیلی». روزنامه شرق، دوشنبه۱۸تیر۱۳۸۶.
- مرشدی، بهاءالدین. «تاریخ، دستمایهای برای رمان؛ نگاهی به رمان رژه بر خاک پوک نوشتۀ شمسِلنگْرودی». کتاب هفته خبر، ش. ۷۷ (۱۸مهر۱۳۹۴): ۴۶تا۴۸.
- نجاتی، علیمحمد. «واپسین شعلههای دخمۀ دخو؛ تحلیلی تاریخی بر تاریخ تحلیلی شعر نو». گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمنماه۱۳۸۷): ۸۰تا۸۴.
- «سالشمار زندگی و آثار شمسِلنگْرودی». فصلنامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۵۲تا۵۵.
پیوند به بیرون
- «یک یادداشت سردستی بهمناسبت زادروز شمسِلنگْرودی». شبکۀ تلگرامی آثار فیض شریفی، ۲۶آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۳خرداد۱۳۹۹.
- «آنچه من از زندگی دانستم؛ جعبۀ مارگیری». اعتماد، ۳اردیبهشت ۱۳۹۴. بازبینیشده در ۲۸اردیبهشت۱۳۹۹.
- «گفتوگو جمشید برزگر با شمسِلنگْرودی در بیبیسی فارسی». آپارات.
- «زندگینامه شمسِلنگْرودی». کتابیسم.
- «شاعری شبیه شعرش». ایرنا.
- «کنارهگیری از پذیرفتن جایزه شعر فجر». دنیای اقتصاد.
- «آنچه در بزرگداشت شمسِلنگْرودی گفته شد». ایسنا.
- «دامن بلقیس». خبرآنلاین.
- «کارزار شخصیتهای ایرانی علیه تحریمها: در برابر تحریم با ما همصدا شوید». رادیو فردا.
- «رمانی که به دست مخاطبانش نرسید». ساربوک.
- «شمسِلنگْرودی در صفحهٔ وبلاگ شخصی». وبلاگ شمس.
- «زندگینامۀ: محمد شمسِلنگْرودی(۱۳۲۹-)». همشهریآنلاین، ۸آذر۱۳۸۸. بازبینیشده در ۴خرداد۱۳۹۹.
- «بررسی گفتوگوی اخیر شمسِلنگْرودی و واکنش مخالفان او». مانیفستهای دوست داشتنی من، ۶بهمن ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴خرداد۱۳۹۹.
- «مسئله فقط شعر نیست، بیشتر این دوستان دشمن شمسِلنگْرودیاند نه دوستان باباچاهی و براهنی، فیض شریفی در واکنش به مخالفان شمسِلنگْرودی». هنرآنلاین، ۶بهمن۱۳۹۶. بازبینیشده در ۶خرداد۱۳۹۹.
- «ازجانگذشته به مقصود میرسد: زندگی، شعر و اندیشه نیما یوشیج». خانۀ کتاب، بیتا. بازبینیشده در ۵خرداد۱۳۹۹.
- «از نیما تا بعد». خانۀ کتاب، بیتا. بازبینیشده در ۵خرداد۱۳۹۹.
- «بازتاب زندگی ناتمام: گفتوگو (مرداد۱۳۷۰تااسفند۱۳۸۳)». خانۀ کتاب، بیتا. بازبینیشده در ۵خرداد۱۳۹۹.
- «پنجاهوسه ترانه عاشقانه: مجموعه شعر». خانۀ کتاب، بیتا. بازبینیشده در ۵خرداد۱۳۹۹.
- «تعادل روز بر انگشتم: مجموعه شعر». خانۀ کتاب، بیتا. بازبینیشده در ۵خرداد۱۳۹۹.
- «توفانی پنهانشده در نسیم (گزینهی هشت دفتر شعر)». خانۀ کتاب، بیتا. بازبینیشده در ۵خرداد۱۳۹۹.
- «چیزی اینجا آغاز نمیشود: گزیدهای از آثار شاعران و عکاسان برجستۀ ایرانی». خانۀ کتاب، بیتا. بازبینیشده در ۵خرداد۱۳۹۹.
- «سیاههٔ کتابهای یافتشده». خانۀ کتاب، بیتا. بازبینیشده در ۶خرداد۱۳۹۹.
- «همراهی شعر و عکس در «چیزی اینجا آغاز نمیشود»». عکاسی، ۱۴اردیبهشت ۱۳۹۳. بازبینیشده در ۶خرداد۱۳۹۹.
- «پرتاب بومرنگ». عکاسی، بیتا. بازبینیشده در ۶خرداد۱۳۹۹.
- «کتاب روزی که برف سرخ ببارد». ایرانکتاب، بیتا. بازبینیشده در ۶خرداد۱۳۹۹.
- «گفتوگو دربارهٔ کتاب روزی که برف سرخ ببارد». ایسنا، ۲۵مرداد۱۳۹۰. بازبینیشده در ۶خرداد۱۳۹۹.
- «رومی و بومی: روایت تازه از حکایت موش و گربه». بانک اطلاعات کتاب ایران، بیتا. بازبینیشده در ۱۸فروردین۱۳۹۸.
- «گردباد شور جنون(سبک هندی و احوال و اشعار کلیم کاشانی)». نگاه، بیتا. بازبینیشده در ۶خرداد۱۳۹۹.
- «کتابهای تازۀ آقای شاعر در فصل بهار». اعتماد، ۲۲اسفند۱۳۹۶، شماره:۴۰۴۹. بازبینیشده در ۶خرداد۱۳۹۹.
- «گردباد شور جنون (سبک هندی و احوال و اشعار کلیم کاشانی)». مؤسسۀ گسترش فرهنگ و مطالعات، بیتا. بازبینیشده در ۶خرداد۱۳۹۹.
- «نقد کتاب: تاریخ تحلیلی شعر نو، مؤلف: محمد شمسِلنگْرودی». شورای بررسی متون و کتب اسلامی، بیتا. بازبینیشده در ۷خرداد۱۳۹۹.
- ««شعر دوره بازگشت» بهقلم شمسِلنگْرودی». خبرگزاری کتاب ایران، ۲۳اردیبهشت۱۳۹۸. بازبینیشده در ۷خرداد۱۳۹۹.
- «نگاهی به زندگی نیما یوشیج؛ از جانگذشته به مقصود میرسد». شرق(شماره۱۴۳۳)، ۱۳دی۱۳۹۰. بازبینیشده در ۷خرداد۱۳۹۹.
- «شمسِلنگْرودی «رباعی محبوب من» را به چاپ سپرد». شمسِلنگْرودی، ۲۸آذر۱۳۸۷. بازبینیشده در ۷خرداد۱۳۹۹.
- «آیین تجلیل و بزرگداشت شمسِلنگْرودی». آپارات، اردیبهشت۱۳۹۷. بازبینیشده در ۸خرداد۱۳۹۹.
- «آنچه در بزرگداشت شمسِلنگْرودی گفته شد». ایسنا، ۲۷آبان۱۳۹۷. بازبینیشده در ۸خرداد۱۳۹۹.
- «مراسم بزرگداشت شمسِلنگْرودی برگزار شد «در جهان پر از آشوب از تعهد انسانی غافل نمیماند»». ایسنا، ۹اردیبهشت۱۳۸۶. بازبینیشده در ۸خرداد۱۳۹۹.
- «باران شبانه؛ نگاهی به مجموعه باغبان جهنم سروده شمسِلنگْرودی». وبلاگ شمس، ۲۴اردیبهشت۱۳۸۶. بازبینیشده در ۸خرداد۱۳۹۹.
- «تولد در میان خون و آتش». وبلاگ شمسِلنگْرودی، شنبه ۲۹اردیبهشت۱۳۸۶. بازبینیشده در ۸خرداد۱۳۹۹.
- «سخنرانی شمسِلنگْرودی در شب شعر کوچه». آپارات، ۱۳۹۸. بازبینیشده در ۹خرداد۱۳۹۹.
- «بزرگداشت شمسِلنگْرودی در گیلان برگزار شد». آپارات، ۱۳۹۸. بازبینیشده در ۹خرداد۱۳۹۹.
- «کتاب موسیقی». ۳۰بوک، ۱۳۰۷. بازبینیشده در ۹خرداد۱۳۹۹.
- «نقدی بر مجموعه شعر «کتاب موسیقی، اشعاری در ستایش سازها» سرودهٔ شمسِلنگْرودی». خبرگزاری کتاب ایران، ۵شهريور۱۳۹۸. بازبینیشده در ۹خرداد۱۳۹۹.