عباس زریاب خویی

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
عباس زریاب خویی

جهان را چو باران به بایستگی
روان را چو دانش به شایستگی[۱]
زمینهٔ کاری تاریخ‌نگاری، تصحیح متون، نسخه‌شناسی، ترجمه، پژوهش ادبی[۲]
زادروز ۲۲تیر۱۲۹۸[۳]
شهر خویخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
مرگ ۱۴بهمن‌۱۳۷۳
جایگاه خاکسپاری قطعهٔ نام‌آوران بهشت زهرای تهران[۴]
رویدادهای مهم دیدار و گفت‌وگو با امام خمینی (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامیخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
پیشه استاد دانشگاه تهران، مدیر کتابخانه‌ٔ سناخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
سال‌های نویسندگی دههٔ ۳۰ تا آخرین روزهای حیات
کتاب‌ها ترجمهٔ تاریخ فلسفه، ترجمهٔ لذات فلسفه، ترجمهٔ تاریخ ساسانیان، تالیف سیرت رسول‌الله، تالیف آینهٔ جام و...
نوشتارها مجموعهٔ مقالاتش تحت عنوان بزم‌آورد[۵]
مدرک تحصیلی دکترای تاریخ
دانشگاه دانشگاه یوهان گوتنبرگ ماینتز آلمان[۶]

عباس زریاب خویی پژوهشگر، مترجم، مصحّح و منتقد است.[۷]

* * * * *

در زمینه‌های گوناگون علوم‌انسانی نظیر تاریخ، فلسفه، کلام، ادبیات فارسی، تألیفات و ترجمه‌های عالمانه‌ای از او به یادگار مانده‌است. از کودکی سخت شیفتهٔ خواندن کتاب و مجله بود. در نوجوانی عربی را در حد شرح جامی بر کافیه و المغنی ابن هشام آموخت. علوم حوزوی را در حوزهٔ علمیهٔ قم آموخت و در آنجا از محضر درس استادانی چون سیدمحمد یزدی،‌ شیخ صادق فراحی،‌ سید روح‌الله خمینی و... بهره برد. پس از اخذ لیسانس در دانشگاه تهران به آلمان رفت و رسالهٔ دکتری خود را با موضوع تاریخ تیموریان زیر نظر شل و رویمر در دانشگاه ماینتز به تحریر درآورد. پس از مدتی کار در کتاب‌خانه‌ٔ مجلس سنا به مقام استادی دانشگاه تهران نایل آمد و افزون بر رشتهٔ تاریخ در رشته‌های دیگری چون ادبیات فارسی،‌ ادبیات عرب، فلسفه و زبان‌شناسی به تدریس می‌پرداخت و در همان دوران با مصاحب در تالیف دائره‌المعارف فارسی همکاری داشت. زریاب پس از انقلاب اسلامی در ۱۳۵۷ کار در دانشگاه تهران را به ناگزیر ترک کرد و به دور از مشاغل دولتی به تحقیق پرداخت. پس از آن با دائرةالمعارف تشیّع،بنیاد دائرةالمعارف اسلامی و مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی به همکاری پرداخت و برای هریک از آنان مقاله‌های عالمانه‌ای در حوزه‌های مختلف علوم‌انسانی به ویژه تاریخ، فلسفه، کلام و فقه نوشت و در ۱۴بهمن۱۳۷۴ بدرود حیات گفت.[۸]

در یکی از جلسات پژوهشی مجتبی مینوی
به هیچ باغ نبود آن درخت مانندش

از میان یادها

دیدار با امام خمینی (ره)

باستانی پاریزی داستان جلسهٔ دیدار زریاب با امام خمینی را چنین روایت می‌کند:

«آیت‌الله از در وارد شدند و ما به احترام ایشان بلند شدیم و بعد هم نشستیم. امام خمینی چون کسی را در آن‌جا نمی‌شناخت، گفت‌وگو بین ایشان و دکتر زریاب خویی بود و یادم هست که امام به آقای زریاب گفت: «میرزا عباس خویی!» دکتر زریاب خویی استادها را معرفی کرد و گفت: «شما استاد ما بوده‌اید و ما برای دست‌بوس به خدمت شما آمده‌ایم».

امام گفت:

«آقامیرزا عباس! خود شما استاد هستید،‌ اگر آقایان مطلبی دارند بگویند.». صحبت‌های زریاب شروع شد و طولانی هم شد. خاطرم هست که در آن نزدیکی‌ها کسی بود که می‌گفت: «مطلب زیاد شد» و اشاره می‌کرد که زریاب خویی کوتاه بیاید. او گفت: «اگر مطلب من زیاد است اجازه بدهید کوتاهش کنم» امام گفت: «نه! هرچه دارید بگویید و هرچه نوشته‌اید بخوانید». زریاب در نطق خودش اشاره کرد که خواجه نصیرالدین طوسی با اینکه ناچار بود با خوانین مغول و پادشاهان ارتباط داشته باشد، مسئلهٔ علم را پیگیری می‌کرد و دانش و ساختن زیج و ادارهٔ رصدخانه و نوشتن کتاب و رساله‌های فلسفی را فراموش نکرد؛ بنابراین، دانشگاه هم اگر یک‌وقت با اهل حکومت خوش‌وبشی کرده است، قابل بخشش است. تأکید زریاب روی مسئلهٔ خواجه‌نصیر مقداری زیاد بود. امام خمینی در صحبت‌های خودش که به همه مسائل اشاره کرد،‌ به این مسئله همه جواب داد که: شما به خواجه نصیر اشاره کردید و اینکه در متن حکومت بوده است، ولی خواجه نصیر مغولان را آدم کرد و مسلمان کرد؛ ولی شماها که نتوانستید این کار را بکنید. این جواب را آقای خمینی به زریاب داد و درعین‌حال دل‌گرمی داد که دانشگاه باید باشد و کار خودش را بکند و جلسه تمام شد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

فهم موسیقی فرنگی

ایرج افشار درباره‌‌ٔ سفری مشترک با زریاب خاطره‌ای از کنگرهٔ باستان‌شناسی که در مونیخ از زریاب خویی داشته و سخنی که با تواضع و دور از خودبینی از زریاب شنیده را روایت می‌کند «آن صحنه به مناسبت آن پیش آمد که شهردار آن شهر دل‌ربا برنامهٔ موسیقی کلاسیک ترتیب داده بود. می‌بایست لباس شبانه‌پسند پوشید و به یکی از تالارهای بزرگ و زیبای شهر رفت. غروب با زریاب،‌ باستانی و اقتداری و یکی‌دو تن دیگر از ایرانیان در حاشیه‌ٔ خیابان قدم می‌زدیم،‌ صحبت از برنامهٔ شب شد. من گفتم: نه لباس مناسب شب دارم نه قابلیت شنیدن ساعتی موسیقی عالی فرنگی، چیزی از آن نمی‌دانم و درنمی‌یابم. یکی‌دو تن از همراهان گفتند: خلاف ادب است،‌ باید رفت. مُصر بودند که جملگی برویم. زریاب با همان حوصلهٔ خدادادی و تیزبینی فطری جانب مرا گرفت. گفت: بهتر است به گوشه‌ای برویم، بنشینیم و حرف‌های خودمان را که دل‌پذیرترمان است بزنیم. فهم موسیقی فرنگی مقدماتی لازم دارد که در امثال ما نیست.»[۹]

محضر درس امام

همهٔ کتاب‌ها را خواندم و تمام شد

رسول پورنکی (یار دبستانی زریاب) ماجرای اولین روز رفتن زریاب به مدرسه را چنین روایت می‌کند: «روز اول که مدرسه در شهر خوی افتتاح شد،‌ ما دو یار و دوست صمیمی از مسجد به دبستان رفتیم. در آن سال‌ها، کتاب سال اول دبستان فرائدالادب بود. روز اول همه در حیاط مدرسه جمع شده و محو تماشای نیمکت‌ها که نخستین بار بود می‌دیدیم- بودیم که عباس با دست خالی وارد مدرسه شد. از او سوال کردیم: مگر پدرت برایت کتاب نخریده است؟ جواب داد: چرا. گفتیم: چرا نیاوردی؟ مگر نمی‌بینی که همهٔ شاگردها کتاب زیر بغل گرفته‌اند؟ جواب داد: در عرض چند روز همهٔ کتاب‌ها را خواندم و تمام شد. بچه‌ها خندیدند، ولی عباس گفت: اگر باور نمی‌کنید،‌ کتابتان را باز کنید و از هر شعری بیت اول را بخوانید تا من بگویم از کدام شاعر است. کتاب‌ها را باز کردیم و هر یک از شاگردان بیت اول یکی از اشعار را خواند و عباس بلافاصله جواب داد که از کدام شاعر است. کلیهٔ جواب‌ها بی‌کم‌وکاست درست بود و همه تعجب کردند.[۱۰]

دزدی از صندوق پدر

بدانست یک یک زبان همه

باستانی پاریزی خاطره‌ای دارد درباره‌ٔ اشراف زریاب بر زبان‌های مختلف دنیا: «کنگره‌ای بین‌المللی از خاورشناسان عالم تشکیل شده بود. یک روز ما را بردند به دیدار سد کرج. در کنار دریاچه من و ایرج افشار و زریاب ایستاده بودیم. در همین وقت یک پروفسور آلمانی سر رسید که قبلا استاد زریاب بود و شروع کرد با زریاب به آلمانی حرف زدن. دوتا فرانسوی هم رسیدند. زریاب با آن‌ها به زبان فرانسه صحبت کرد. حسین‌علی محفوظ استاد عراقی سررسید: اهلاً و سهلاً. عربی فصیح زریاب گره‌گشای کارش شد. برون از میان‌جی و از ترجمه / بدانست یک یک زبان همه من ضمن حسرت، کمی حسد بردم که گنگ بودم. چهار پنج تا از استادان روسی سررسیدند. من خوشحال شدم و بلند گفتم: دکتر زریاب، دیگر زنگ تو کر شد. من مطمئنم که زبان روسی نمی‌دانی. اما هنوز آن‌ها دست نداده بودند که زریاب با صدای بلند به زبان ترکی شروع کرد به خوش‌گلدی صفا گتیردی (خوش‌آمدی، صفا آوردی). آخر آن‌ها اهل آذربایجان شوروی بودند. ترک‌ها وقتی صحبت ترکی شنیدند، به تعصب کمتر به ما پیوستند. در واقع او شش‌مرده کار انجام می‌داد.»[۱۱]

عنصر نامطلوب

نخستین و آخرین صفر

یکی از هم‌کلاسی‌های زریاب می‌گفت: «در ایامی که در خوی تحصیل می‌کردم و زریاب هنوز خردسال بود، یک روز در نوشتن انشا تنبلی کرده بود به حساب این‌که نوبت به او نخواهد رسید. اتفاقا معلم نفر اول همین زریاب را انتخاب کرد و گفت: انشایت را بخوان. زریاب بلند شد و صفحه‌ای کاغذ به دست گرفت و شروع کرد به خواندن. انشایی سلیس و روان در اهمیت علم بر ثروت. معلم بسیار خوشش آمد. یک نمرهٔ هجده برای او گذاشت و خواست دیگری را صدا بزند. بچه‌ها می‌دانستند که زریاب انشا ننوشته. یکی از بچه‌ها به معلم گفت: آقا ایشان از روی کاغذ سفید می‌خوانند. معلم تعجب کرد و وقتی کاغذ سفید را دید فوراً یک صفر برای زریاب گذاشت و سپس رو به آن شاگرد که چغلی کرده بود کرد و گفت: تو هم یک صفر داری. بعد رو به زریاب گفت: پسرجان،‌ آدمی که این‌همه بداند و از تنبلی یک کلمهٔ آن را روی کاغذ نیاورد،‌ البته باید به او صفر داد. فرزند، گمان می‌کنم این نخستین و آخرین صفر باشد که تو در درس خواهی گرفت. معلم راست می‌گفت.»[۱۲]


زندگی و یادگار

سال‌شمار زندگی

  • ۱۲۹۸: تولد در خوی از شهرهای آذربایجان غربی (۲۲تیر مصادف با ۱۵ذیقعدهٔ۱۳۳۷خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
  • ۱۳۰۳: رفتن به مکتب‌خانه و آموزش قرآن از ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پنج تا هفت سالگی نزد آموزگار قرآن محل خود
  • ۱۳۱۴: ترک تحصیل پس از به‌اتمام رساندن دوره‌ٔ اول دبیرستان به دلیل وجود نداشتن دورهٔ دوم دبیرستان در خوی.
  • ۱۳۱۶: سفر به قم و آموختن علوم حوزوی
  • ۱۳۲۲: بازگشت به خوی و تدریس در دبیرستان
  • ۱۳۲۴: رفتن به تهران و دو سال زندگی در آن‌جا به سختیخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
  • ۱۳۲۶: استخدام شدن در کتاب‌خانه‌ٔ مجلس شورای ملی و تحصیل در دانشکدهٔ معقول و منقول دانشگاه تهران[۱۳]
  • ۱۳۲۸: پذیرفتن مدیریت کتابخانهٔ مجلس سنا به پیشنهاد سیدحسن تقی‌زاده
  • ۱۳۳۴: استفاده از بورس تحصیلی هون بوپ آلمان و اعزام به این کشور جهت تحصیل
  • ۱۳۳۵: انتشار ترجمهٔ کتاب تاریخ فلسفه اثر ویل دورانت
  • ۱۳۳۹: بازگشت به ایران و ادامهٔ کار در کتابخانهٔ مجلس سنا
  • ۱۳۴۱: سفر به آمریکا و تدریس فارسی در دانشگاه برکلی کالیفرنیا
  • ۱۳۴۳: بازگشت به ایران و ادامهٔ کار در کتابخانهٔ مجلس سنا
  • ۱۳۴۴: انتشار ترجمهٔ کتاب لذات فلسفه اثر ویل دورانت
  • ۱۳۴۵: استخدام رسمی در دانشگاه تهران و تدریس و پژوهش در این دانشگاه به مدت ۱۲ سال
  • ۱۳۵۰: انتشار اطلس تاریخی ایران به نظارت وی، احمد مستوفی و حسین نصر
  • ۱۳۵۴: چاپ کتاب تاریخ ساسانیان
  • ۱۳۵۴: انتشار کتاب نامه‌های ادوارد براون به سید حسن تقی‌زاده
  • ۱۳۵۴: چاپ ترجمهٔ تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان اثر تئودور نولدکه
  • ۱۳۵۷: پایان کار در دانشگاه تهران و آغاز فعالیت در سازمان‌های علمی
  • ۱۳۶۸: انتشار آئینه‌‌ٔ جام (شرح مشکلات دیوان حافظ)
  • ۱۳۷۰: انتشار بخش اول سیره‌ی رسول‌الله
  • ۱۳۷۰: انتشار تصحیح کتاب الصیدنه فی‌الطب ابوریحان بیرونی
  • ۱۳۷۳: چاپ ۲جلدی تهذیب و تلخیص روضه‌الصفای محمد بن خداوندشاه بلخی
  • ۱۳۷۳: وفات و خاک‌سپاری در بهشت زهرای تهران
  • ۱۳۷۴: انتشار ترجمه‌ٔ دریای جان اثر هلموت ریترخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

شخصیت و اندیشه

عباس زریاب، صفا و صمیمیت ویژه‌ای داشت و ساده‌زیستی، قناعت، کرم و مروتش زبان‌زد همه بود. آرام، شمرده، سنجیده و باحلاوت سخن می‌گفت. اگر نظرش را برنمی‌تابیدند،‌ بر آن اصرار نمی‌کرد. اگرچه زریاب در علوم متعدد و ادبیات و عرفان آگاهی‌های گسترده و نظری صائب داشت و روح تحقیق و انتقاد را از سنین جوانی در خود شکوفا ساخته بود،‌ اما نسبت به معلومات خویش کمتر می‌نگاشت و بسیاردانی کم‌نویس بود. با جهانی از معلومات و احاطه به پنج زبان زندهٔ دنیا یک‌دهم آن‌چه را بر آن مسلط بود بر روی کاغذ نمی‌آورد. زریاب اجازه نمی‌داد لحظه‌ای از عمرش عبث تلف گردد،‌ اوقات زندگی را برای فراگرفتن،‌ آموزش دادن،‌ تحقیق و نگارش شکار کرده بود. با همت خستگی‌ناپذیر لحظه‌ای از آموختن نیاسود و از یاددادن به دیگران دریغ نورزید. در بذل دانش گشاده‌دست و در اخلاق گشاده‌رو بود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

زمینهٔ فعالیت

ترجمه

تعبیرات و اصطلاحات پیچیده و مشکل فلسفی در ترجمه‌های زریاب صورتی مانوس و مقبول یافته بود. وی آثار فلسفی همانند لذات فلسفه و همچنین تاریخ فلسفه را چنان زیبا و دلپسند ترجمه نمود که مثل اصل اثر هواداران جدی بسیار یافت و در مدت اندک چندین بار به چاپ رسیدند. زریاب ترجمه‌ٔ کتب تاریخی و ادبی را نیز با دقت نظر خاصی انجام می‌داد و غالبا سلیقه و قریحهٔ عالمانهٔ خود را هم به صورت تعلیقات و توضیحات بر متن می‌افزود و به آن‌چه ترجمه می‌کرد لطف و طراوت ویژه می‌بخشید.[۱۴]

یادمان و بزرگداشت‌ها

تصحیح متون

اثر شاخص عباس زریاب تصحیح کتاب الصیدنه ابوریحان بیرونی است که توفیق در آن زریاب را در طراز محققان بزرگ عصر قرار داد. در این اثر به‌جهت اشتمال بر لغات و اصطلاحات یونانی، سریانی، عربی، فارسی و خوارزمی و هچنین به این دلیل که بیرونی آن‌ها را تنظیم و بازنگری نکرده بود، آشفتگی بسیار راه یافته بود و تصحیح آن را به کاری بس دشوار تبدیل کرده بود. زریاب کتاب را با توضیحات و لغت‌نامه و فهرست به نحوی عرضه نمود که می‌توان ادعا کرد حتی یک متخصص داروشناسی آن را بهتر از این نمی‌توانست نقد و تصحیح کند.[۱۵]

تاریخ‌نگاری

تاریخ تخصص اصلی زریاب بود. وی رسالهٔ دکتری خود را با عنوان «گزارش دربارهٔ جانشینان تیمور،‌ برگرفته از تاریخ کبیر جعفری، تالیف ابن محمد‌الحسینی» زیر نظر شِل و رویمر در دانشگاه ماینس به رشتهٔ تحریر درآورد.[۱۶] تاریخ در نظر او به خاطر خود تاریخ اهمیت داشت. می‌کوشید در کار تاریخ‌نگاری در حد نقد و بررسی روایات باقی بماند و به تحلیل و تفسیر اصل رویدادها نپردازد. زریاب کتاب کوچکش در سیرهٔ رسول خدا را نیز بدون تفسیر، بدون تحلیل و بدون نشان دادن احساسات و گرایش‌های شخصی نوشته بود.[۱۷]

شاهنامه‌پژوهی

ارتباط زریاب با فردوسی و شاهنامه، علاوه بر پژوهش‌های شاهنامه‌شناختی ایشان به حضور علمی و اجرایی وی در بنیاد شاهنامه زیر نظر استاد مجتبی مینوی بازمی‌گردد. منتخب نظر سخت‌گزین و وسواس مینوی بودن،‌ شاهد راستینی بر گستردگی معلومات ایشان در ادب پارسی به ویژه شاهنامه‌پژوهی است، خصوصا کار تصحیح متن شاهنامه که که نیازمند آگاهی‌هایی خاص است. دکتر باستانی پاریزی نوشته‌اند: «همه اذعان دارند که حرف دکتر زریاب خویی در باب مشکلات شاهنامه در حکم برهان قاطع بوده است»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

یادمان و بزرگداشت‌ها

شب عباس زریاب خویی

شب عباس زریاب خویی عنوان صدوپنجاه‌وچهارمین شب از شب‌های مجله‌ٔ بخارا است که عصر چهارشنبه ۱۴اسفند ۱۳۹۲ با همکاری بنیاد فرهنگی هنری ملت،‌ دائره‌المعارف اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و گنجینهٔ پژوهشی ایرج افشار در محل کانون زبان فارسی برگزار شد. شب عباس زریاب با حضور بزرگانی چون محمدعلی موحد، محمدرضا شفیعی کدکنی، ژاله آموزگار، داریوش شایگان و سید مصطفی محقق داماد برگزار شد. کاظم موسوی بجنوردیِ‌، محمدعلی موحد، کامران فانی، میلاد عظیمیِ‌،‌ صادق سجادی و حسین زریاب خویی نیز سخن‌رانان این برنامه بودند.[۱۸]

شب عباس زریاب: مجلهٔ بخارا

همایش بزرگ‌داشت استاد دکتر عباس زریاب خویی

ٰاین همایش در ۱۲ مهرماه ۱۳۸۲ به همت ادارهٔ کل فرهنگ و ارشاد اسلامی،‌ انجمن آثار و مفاخر استان آذربایجان غربی،‌ فرمانداری،‌ شهرداری و شورای شهر خوی در زادگاه آن زنده‌یاد برگزار شد. دکتر فتح‌الله مجتبایی، دکتر جلیل تجلیل، سید محمود انوار، احمد سمیعی،‌ علی‌محمد موذنی، سجاد آیدنلو و... از جمله سخن‌رانان این همایش بودند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

زریاب در نگاه دیگران

عبدالحسین زرین‌کوب

عباس زریاب خویی جزء معدود دانشیان برجسته‌ٔ عصر ما بود که قدر وقت را به واقع شناختند و دور از چشم قاطعان طریق، از عمری که بهره‌شان بود تمتع حاصل کردند و به اهل عصر هم فواید آن را رساندن. وقتی به عنوان یک تازه‌وارد سرزده به عرصهٔ تحقیق قدم نهاد، درخشندگی و تابش ذوق و دانش او حریفانش را غرق اعجاب و تحسین کرد. او با آشنایی با زبان‌های فرانسه انگلیسی و آلمانی از جوانان دانشمند و مبرز عصر به شمار می‌آمد.[۱۹]

احمد مهدوی دامغانی

دامغانی، زریاب را مردی منحصر در نوع خود می‌داند و در مورد وی می‌نویسد: «او حتی در فقه و اصول،‌ کلام و فلسفهٔ اسلامی به برکت تلمذ نزد استادان نامدار حوزهٔ علمیهٔ قم به مرتبهٔ والایی رسیده بود. پس از عزیمت به فرنگ و تسلط بر فلسفهٔ غرب در فن تاریخ و تمدن بشری،‌ به اجتهادی نایل آمده بود».[۲۰]

محمدامین ریاحی

ریاحی جامعیت زریاب در علوم مختلف را منحصربه‌فرد می‌داند و او را مسلط بر علوم ادب قدیم و جدید، فلسفه، تاریخ، چند زبان خارجی و دارای ذوق لطیف و قدرت استنباط معرفی می‌کند. ریاحی معتقد است که خداوند دو موهبت فطری هوش سرشار و حافظه‌ٔ فوق‌العاده به او داده است.[۲۱]

ایرج افشار

ایرج افشار در خصوص توانمندی‌های متعدد زریاب خویی می‌گوید: دانشمند بود، در فلسفه و کلام اسلامی صاحب‌نظر بود، ادیب و شعرشناس و سخن‌سنج بود، حافظ کم‌مثال اشعار خوب و ماندگار بود، تاریخ‌دان و نکته‌یاب بود، جست‌وجوگری همیشگی و پژوهنده‌ای منطقی بود،‌ جامع‌الاطراف بود، لغوی بود و به مفردات طبی علاقه‌مندی داشت. خوش‌سخنی و لطیفه‌پردازی و مناسب‌گویی‌هایش او را محفل‌آرای جمع ما کرده بود. کتاب‌شناس درجهٔ اول و دل‌باختهٔ نسخه‌های خطی بود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

سیدحسن تقی‌زاده

«در وحلهٔ نخست یک انسان بود و بعد یک ادیب. انسان بود چون نجابت، اصالت و خیر و برکت داشت. نشاط می‌پراکند. صمیمی و فروتن بود و کسی را نمی‌شناختیم که اندک‌رنجشی از او داشته باشد. آرام، باگذشت، بلندهمت و مومن بود. دروغ نمی‌گفت، لاف نمی‌زد و پایبند راستی و درستی بود. پرنشاط، شوخ‌طبع و شیرین‌کلام بود. بسیار هوشمند بود و به هر مناسبتی که پیش می‌آمد، ذهنش جرقه می‌زد و شعری یا خاطره‌ای به آن مناسبت نقل می‌کرد.[۲۲]

خلقیات

«زریاب از دانشمندان کمال‌طلب بود. هرگاه نکته‌ای می‌شنید و از وجود کتابی باخبر می‌شد که ممکن بود از آن بهره‌ای در مطالعات خود ببرد از پای نمی‌نشست که بدان مطلب دست بیابد و آن کتاب را ملاحظه کند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهزریاب در دوستی ثابت‌قدم بود و از مصاحبت دوستان هم‌درس و یاران خود،‌ از جمله حسن صالحی،‌ مهدی آقاسی،‌ مهدی ریاضی،‌ فتح‌علی بنی‌ریاح،‌ علی‌قلی جوان‌شیر،‌ رسول پورنکی،‌ محمدامین ریاحی و علی‌اصغر سعیدی لذت بسیار می‌برد. در سفر یاری موافق و همراه بود. من که شاید بیست سفر دراز بیش با او بوده‌ام، گزاف نیست،‌ اگر بگویم که ذره‌ای و موردی ناهمواری و ناملایمی از او دیده نمی‌شد. هیچ‌گاه رو ترش نمی‌کرد. متحمل، ژرف‌نگر و باوقار،‌ و چون در زندگی نابه‌سامانی زیاد دیده بود،‌ رنج‌شناس بود و دردآشنا.»[۲۳]از جمله بزرگانی که سال‌ها با زریاب دوست و همکار بوده،‌ فتح‌الله مجتبایی است که به تفصیل از خصوصیات اخلاقی عباس زریاب سخن گفته است: «در طول این مدت دراز بیش از چهل سال، هرگز از او گفتاری یا کرداری نادرست و نابه‌جا یا رنجش آور و گلایه‌آمیز ندیدم و نشنیدم. زریاب نمونهٔ کامل حسن سلوک و حسن اخلاق بود. هرگز ندیدم و نشنیدم که از کسی به بدی یاد کند،‌ بخل، حسد و ضعف در وجود او نبود. در هرکس حسن یا فضیلتی می‌دید،‌ بی‌دریغ و با اخلاص آن را می‌ستود. در مجالس دوستانه همه مجذوب نکته‌سنجی‌های او بودند. او به کمک حافظهٔ قوی و پرمایهٔ خود حکایت و لطیفه نقل می‌کرد و از دیده و شنیده‌های خود سخن می‌گفت،‌ اما هرگز گفته و لطیفه‌های او از نوعی نبود که به غیبت و عیب‌جویی آمیخته باشد. فروتن، مهربان،‌ وفادار و حق‌شناس بود. صفا، صمیمیت،‌ قناعت و وارستگی، گذشت و ایثار از خصوصیات ذاتی او بود»[۲۴] احمد تفضلی دربارهٔ افتادگی و شوخ‌طبعی وی می‌گوید: «مردی با اندامی موزون و خوش‌سیما و خوش‌خوی که در اتاق گروه تاریخ می‌نشست «آفتابی در میان سایه‌ای». هر کس از او سوالی می‌کرد جواب می‌داد. در پاسخ‌هایش هیچ‌گونه فضل‌فروشی و تفاخر دیده نمی‌شد. یک بار دیدن او کافی بود که هرکس شیفته‌اش شود. گفته‌هایش همیشه چاشنی لطیفه‌ای به‌جا و نشنیده داشت.»[۲۵]«زریاب به لحاظ اخلاقی به‌راستی بردبار، متواضع، کم‌توقع و خوش‌محضر بود و این ویژگی‌های والای اخلاقی به‌علاوهٔ هوش سرشار و کم‌نظیر و جامعیّت او در عین وسعت و عمق معلوماتش سبب می‌شد که دانشجویان و پژوهشگران برای یافتن پاسخ‌های خود به او مراجعه کنند و او بی‌هیچ منّتی اطلاعات ارزندهٔ خود را در اختیار آنان قرار می‌داد.»[۲۶]

تاثیرپذیری

گذشته از معلمانی که چندان هم با زریاب ارتباط خوبی نداشته‌اند وی از مرحوم شیخ قاسم مهاجر ایروانی به نیکی یاد می‌کند و بر این باور است که در روح جوانی‌اش بسیار اثر گذاشته و با رفتار و گفتار خود زریاب را تحت تاثیر قرار می‌داده است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهزریاب در خصوص اولین کتبی که وی را شیفتهٔ تاریخ و ادبیات نمود می‌گوید: کتاب‌هایی که در روح من اثر زیاد گذاشت، یکی کتاب‌های درسی تاریخ و جغرافیای مرحوم عباس اقبال بود که برای دبیرستان‌ها نوشته بود. دیگر کتاب احوال و آثار رودکی تالیف مرحوم سعید نفیسی بود. کتاب سخن و سخنوران بدیع‌الزمان فروزانفر نیز در همان ایام به دستم افتاد و مطالب زیادی از آن کتاب آموختم. از مجلاتی که در آن زمان‌ها به دست من رسید و در روح و ذوق من اثر گذاشت مجلات کاوه، ایران‌شهر، علم و هنر، ارمغان و نوبهار بود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

استادان

نخستین استاد زریاب در قم همان شیخ صادق فراحی بود که نزد او بخشی از شرح لمعه را خواند. سپس رسائل و قسمتی از مکاسب را در محضر آقا سیدمحمد یزدی معروف به محقق داماد خواند. استاد دیگر او در اصول آقا شیخ محمدعلی کرمانی بود. کفایه را نزد آقا سیداحمد خسروشاهی خواند. زریاب در فلسفه شاگرد امام خمینی (ره) بود و قسمتی از شرح منظومهٔ ملاهادی را نزد ایشان فراگرفت. در درس خارج فقه و اصول و حکمت از محضر سید صدرالدین صدر و سیدمحمدتقی خوانساری و سید حجت کوه‌کمری بهره گرفت.[۲۷]پس از اینکه سیدحسن تقی‌زاده زریاب را به عنوان رئیس کتابخانه‌ٔ سنا برگزید، زریاب زیر نظر تیزبین و دقیق تقی‌زاده به کار پرداخت و شاگردسان بر اطلاعات کتاب‌شناسی خود افزود. شرکت در کنگرهٔ بزرگ خاورشناسان در مونیخ،‌ نخستین تجربه بود برای او که با مشاهیر ایران‌شناسان از ملل دیگر، مانند ولادیمیر مینورسکی، هنینگ،‌ یان ریپکا، زکی ولیدی‌طوغان و نظایر آنان نشست و خاست پیدا کند. در دورانی که در دانشگاه برکلی معاشر با والتر هنینگ، دستیارش شوارتز و ماخ بود فرصتی استثنایی یافت که از گنجینهٔ دانش هنینگ دقایق برجسته‌ای دربارهٔ ایران پیش از اسلام فراگیرد. زریاب رسالهٔ دکتری خود را نیز دربارهٔ اوضاع سیاسی-اجتماعی روزگار تیمور به راهنمایی رویمر که از اساتید دانشگاه ماینتز بود گذرانید.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

نثر دل‌نشین زریاب

زریاب ادیبی گران‌مایه به شمار می‌رود که نثری خوش، روان و استوار دارد و با وجود سادگی،‌ نغز و با حلاوت به نظر می‌رسد. کتاب‌ها، ترجمه‌ها و مقالاتش علاوه بر ارزش علمی و فکری حاوی ارزش ادبی هم می‌باشد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهدر ذیل نمونه‌ای از نثر احساسی و نمونه‌ای از نثر پژوهشی این استاد فقید می‌آید:

نثری احساسی در سوگ م. امید

اخوان ثالث چون برجسته بود با خود در تضاد بود. یک تضاد او میان شعر و وجودش بود. دنیایی که او ترسیم و تصویر می‌کرد با وجود او در تضاد بود. او به گواهی بهترین اشعارش جهان را تیره و تار می‌دید. جهانی فرو رفته در تاریکی یک شب سرد زمستانی طولانی. در نظر او «زمستان» حاکم مطلق بر جهان است. همه جا لغزان و تاریک است. سرها همه در گریبان است و کسی جواب سلام تو را نخواهد داد. نفس که از درون سینه برمی‌آید ابری تاریک می‌شود و سد می‌شود در برابر دیدگانت تا جایی را نبینی. هوا ناجوانمرد است و ناجوانمردی بر همه‌جا حاکم است. حتی آن ارمنی مسیحی جوانمرد که انبارش از مایهٔ گرمی و نشاط پر است در بر روی تو نمی‌گشاید و نمی‌خواهد حساب گذشته‌ات را تصفیه کند. سرما به جای آن‌که همه را به هم نزدیک کند، همه را از هم دور می‌کند.[۲۸]

نثری پژوهشی دربارهٔ محمدبن جریر طبری

طبری به‌حق در میان همهٔ مورخان اسلام ممتاز است و سزاوار است که او را پدر تاریخ‌نگاری در اسلام بخوانند،‌ همچنان که هرودوت را پدر تاریخ خوانده‌اند. او در وسعت نظر و احاطهٔ به اخبار گذشتگان و بی‌طرفی در میان همهٔ نویسندگان عالم اسلام بی‌نظیر است و هرچه پس از او تاریخ عمومی و جهانی در ایران و دیگر ممالک اسلامی نوشته شده است، اقتباس از اوست. او تاریخ را تاریخ یک قوم نمی‌داند، بلکه تاریخ را به‌طور کلی تاریخ بشر و بالاتر از آن تاریخ آفرینش می‌داند و به‌همین‌ جهت در آغاز کتاب از مساله‌ٔ زمان و ماهیت آن بحث می‌کند. روش او در تاریخ‌نگاری روش خاصی است...[۲۹]

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

کارنامهٔ زرین زریاب

  • اطلس تاریخی ایران، زیر نظر سیدحسین نصر، احمد مستوفی و عباس زریاب،‌ تهران: ۱۳۵۰.
  • تاریخ ساسانیان،‌ تهران: انتشارات دانشگاه آزاد، ۱۳۵۴.
  • آئینهٔ جام (شرح مشکلات دیوان حافظ)، تهران: علمی،‌ ۱۳۶۸. (تجدید چاپ: ۱۳۹۵).
  • بزم‌آورد،‌ شصت مقاله دربارهٔ تاریخ،‌ فرهنگ و فلسفه،‌ تهران: انتشارات علمی،‌ ۱۳۶۸.
  • سیرهٔ رسول‌الله (ص)،‌ بخش اول: از آغاز هجرت، تهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۰.
  • کتاب الصیدنه فی‌الطب، ابوریحان بیرونی،‌ تصحیح، تحشیه و مقدمهٔ عباس زریاب،‌ تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ۱۳۷۰.
  • روضه‌الصفا،‌ محمدبن خاوندشاه بلخی، تهذیب و تلخیص دکتر عباس زریاب، ۲ مجلد،‌ تهران: علمی، ۱۳۷۳.
  • اطلس تاریخ ایران، حسین مونس، گروه مترجمان زیر نظر آذرتاش آذرنوش، بازخوانی و ویرایش عباس زریاب، تهران: سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، ۱۳۷۵.

ترجمه‌ها:

  • تاریخ فلسفه، ویل دورانت، ترجمه، تهران:‌ انتشارات علمی و فرهنگی،‌ ۱۳۳۵. (تجدید چاپ: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی: ۱۳۶۹. امیرکبیر، کتاب‌های جیبی: ۱۳۵۷. دانش: ۱۳۶۲).
  • لذات فلسفه،‌ ویل دورانت، ترجمه،‌تهران:‌ انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۴۴. (تهران: اندیشه: ۱۳۵۷، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی: ۱۳۶۹. کتاب گویا، مرکز امور توان‌بخشی نابینایان کشور رودکی: ۱۳۸۷).
  • تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان،‌ تئودور نولدکه،‌ ترجمه، تهران: انجمن آثار ملی، ۱۳۵۸. (تجدید نشر: کتاب گویا، مرکز امور توان‌بخشی نابینایان کشور رودکی: ۱۳۸۷).
  • دریای جان، هلموت ریتر، با همکاری مهر آفاق بایبوردی، تهران: اتشارات بین‌المللی الهدی، ۱۳۷۴. (تجدید چاپ: ۱۳۸۸).

آثار چاپ نشده:

  • Zaryab, Abbas, Der Bericht uber Nachfolger Timurs aus dem Tarih-I Kabir des Gafari ibn Mohammad al-Husaini, Mainz, 1960
  • ظهور تاریخ بنیادی، فریدریش ماینکه، ترجمه (این ترجمه در فهرست آثار دکتر زریاب آمده،‌ ولی از آن اطلاعی در دست نیست)[۳۰][۳۱]

منابعی برای آشنایی بیشتر با عباس زریاب خویی

  • پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد، تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۷۸.
  • شط شیرین پر شوکت، منتخبی از آثار استاد عباس زریاب خویی، به اهتمام میلاد عظیمی، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۸۷.
  • یکی قطره باران، جشن‌نامهٔ استاد دکتر عباس زریاب خویی، به کوشش احمد تفضلی، تهران: ۱۳۷۰.
  • زندگانی من، عباس زریاب خویی، تحقیقات اسلامی شماره ۱و۲: ۱۳۷۴.
  • تازه‌ها و پاره‌های ایران‌شناسی، ایرج افشار، کلک، شماره ۷۱ و ۷۲، بهمن و اسفند ۱۳۷۴.


جوایز و افتخارات

بررسی چند اثر

تاریخ ایرانیان و عرب‌ها در زمان ساسانیان

ارج‌آورترین کار زریاب در زمینهٔ ترجمه و پرمشقت‌ترین آن‌ها بود. علاوه بر ترجمهٔ متن و تعلیقات آلمانی که کاری شگرف و دشوار به نظر می‌رسید، زریاب در متن ترجمهٔ آلمانی از اصل عربی طبری هم با دقت نظر و تامل نگریسته بود و تعدادی اشتباهات را که از سوءفهم یا کژخوانی نولدکه در نقل کتاب طبری در کتاب راه یافته بود، اصلاح یا خاطرنشان کرده بود.[۳۲]

روضه‌الصفا

آخرین کار عمده‌ای که در زمینهٔ تاریخ از زریاب انتشار یافت و در واقع آخرین کار او بود،‌ تحریر جدیدی از متن روضه‌الصفای میرخواند بود که متاسفانه از تحقیقات عالمانهٔ او خالی بود. این کار را زریاب از سال‌ها پیش آغاز کرده بود، اما وقتی مجال انتشار یافت که وی در گیرودار کارهای دیگر خسته و تا حدی بی‌حوصله شده بود.[۳۳]

سیرهٔ رسول الله (ص)

همانند سایر کارهای علمی او این کتاب هم یک اثر ممتاز تحقیقی،‌ مبتنی بر نقد و بررسی مآخذ و معلومات موجود عصر بود. زریاب قبل از اقدام به تالیف آن سال‌ها در کتاب‌های مغازی، انساب و سیره مطالعه کرده بود و در باب آثار مولفان این‌گونه اثرها و اکثر مورخان معتبر قدیم مثل ابن اسحاق، طبری،‌ بلاذری، یعقوبی، ابن اثیر و دیگران بررسی‌های دقیقی داشت. این اثر تاریخ محض است. نویسنده خود را از متن کنار کشیده و به شیوهٔ یک محقق اروپایی به وقایع نگریسته است. بدون تفسیر، بدون تحلیل و تقریبا بدون نشان دادن احساسات و گرایش‌های شخصی.[۳۴]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

منبع‌شناسی

نوا، نما، نگاه

بخشی از دستنویس زریاب: ترجمه دایره المعارف اسلامی

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «زریاب باران‌کردار». اوحدی، ش. ۲و۳ (بهمن‌واسفند۱۳۹۵): ۳۴تا۵۳. 
  2. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۴۱۷.
  3. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۲۹.
  4. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۸۵.
  5. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۴۱۷.
  6. احمد تفضلی، یکی قطره باران، جشن‌نامهٔ استاد دکتر عباس زریاب خویی، ۱تا۸.
  7. «زریاب باران‌کردار». اوحدی، ش. ۲و۳ (بهمن‌واسفند۱۳۹۵): ۳۴تا۵۳. 
  8. «زریاب باران‌کردار». اوحدی، ش. ۲و۳ (بهمن‌واسفند۱۳۹۵): ۳۴تا۵۳. 
  9. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۶۰.
  10. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۶۸و۳۶۹.
  11. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۳۱.
  12. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۴۶و۳۴۷.
  13. احمد تفضلی، یکی قطره باران، جشن‌نامهٔ استاد دکتر عباس زریاب خویی، ۱تا۸.
  14. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۴۰و۳۴۱.
  15. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۴۱.
  16. «زریاب باران‌کردار». اوحدی، ش. ۲و۳ (بهمن‌واسفند۱۳۹۵): ۳۴تا۵۳. 
  17. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۴۳.
  18. «شب زریاب خویی». 
  19. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۲۷.
  20. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۳۰.
  21. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۳۳.
  22. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۶۲و۳۶۳.
  23. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۵۹.
  24. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۶۱.
  25. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۶۱.
  26. «زریاب باران‌کردار». اوحدی، ش. ۲و۳ (بهمن‌واسفند۱۳۹۵): ۳۴تا۵۳. 
  27. «زریاب باران‌کردار». اوحدی، ش. ۲و۳ (بهمن‌واسفند۱۳۹۵): ۳۴تا۵۳. 
  28. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۴۰۰.
  29. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۴۰۳.
  30. «زریاب باران‌کردار». اوحدی، ش. ۲و۳ (بهمن‌واسفند۱۳۹۵): ۳۴تا۵۳. 
  31. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۴۱۷.
  32. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۳۹.
  33. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۴۳.
  34. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۳۴۲و۳۴۳.

منابع

  • خطیبی، ابوالفضل. «زریاب باران‌کردار (نگاهی به زندگی و آثار استاد دکتر عباس زریاب خویی)». اوحدی، ش. ۲و۳ (بهمن‌واسفند۱۳۹۵): ۳۶. 
  • اتحاد، هوشنگ (۱۳۷۸). پژوهشگران معاصر ایران (ج.دهم). تهران: فرهنگ معاصر. شابک ۹۶۴-۸۶۳۷-۳۳-۴.
  • زریاب خویی، عباس. «زندگانی من». تحقیقات اسلامی، ش. ۱و۲ (۱۳۷۴). 
  • تفضلی، احمد (۱۳۷۰). جشن‌نامهٔ استاد دکتر عباس زریاب خویی. تهران.
  • افراسیابی، هما. «مختصری از زندگی‌نامهء دکتر عباس زریاب خویی، اولین مدیر کتابخانه». پیام بهارستان، ش. ۱۹و۲۰ (دی و بهمن ۱۳۸۰): ۸تا۱۰. 
  • اصفهانی، عبدالله. «عباس زریاب خویی نیم‌قرن نسخه‌شناسی، تالیف، و تحقیق». آینهء پژوهش، ش. ۹۶ (بهمن و اسفند ۱۳۸۴). 
  • آیدنلو، سجاد. «زریاب خویی در قلمرو شاهنامه پژوهی». کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ش. ۶۲ (آذر ۱۳۸۱). 
  • «همایش بزرگ‌داشت زنده‌یاد استاد دکتر عباس زریاب خویی». بخارا، ش. ۳۱ (آذر ۱۳۸۲). 
  • افشار، ایرج. «تازه‌ها و پاره‌های ایران‌شناسی». کلک، ش. ۷۱و۷۲ (بهمن و اسفند ۱۳۷۴). 

پیوند به بیرون

  1. «مواجهه زریاب با امام خمینی». قطره. بازبینی‌شده در ۷شهریور۱۳۹۸. 
  2. «شب زریاب خویی». بخارا. بازبینی‌شده در ۷مهر۱۳۹۸.