روی ماه خدا را ببوس

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
روی ماه خداوند را ببوس
هرکس روزنه‌ای است به سوی خداوند، اگر اندوهناک شود. اگر به شدت اندوهناک شود.[۱]
نویسندهمصطفی مستور
ناشرنشر مرکز
تاریخ نشر۱۳۷۹
شابک978-964-213-446-5
تعداد صفحات۱۳۲ (چاپ هشتادوهشتم)
موضوععشق زمینی
شک عرفانی
سبکواقع‌گرایی
چند روایت معتبر


روی ماه خداوند را ببوس اولین رمان مصطفی مستور است که در ژانر واقع‌گرای عشقی در سال ۱۳۷۹ به مخاطبانش رسید. نشر مرکز این کتاب را در تاکنون در ۵ نوبت و جمعاً ۳۰هزار نسخه روانهٔ بازار کرده است.
«روی ماه خداوند را ببوس» جوایز خارجی و داخلی بسیاری گرفته است.

* * * * *

برای کسانی که کتاب را نخوانده‌اند

بسیاری از منتقدین پرسش‌های فوق را محوری‌ترین موضوعات روی ‌ماه ‌خداوند را ببوس بیان کرده‌اند. باری، برخی دیگر با اضافه‌کردن شک، تردید، عشق و ایمان این کتاب را روایت‌گر سیراندیشه می‌دانند. اندیشه‌ای فراتر از روزمرگی انسان‌ها اما در رویارویی حوادث روزمره. حوادثی که همۀ انسان‌ها نظاره می‌کنند اما پرسشی و دغدغه‌ای را در خود شعله‌ور نمی‌یابند.

یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب

داستان با یونس شروع می‌شود. یونس با شک‌ها و تردید‌هایش و عشقی سهمناک‌تر به تردید‌هایش می‌افزاید. اما یونس خود را رویاروی با واقعیاتی می‌بیند که مانند هیزم، آتش شک‌ها و تردید‌هایش را شعله‌ور‌تر می‌کنند. واقعیاتی متناقض که بر روح یونس اثر می‌گذارد و او را به فکر فرومی‌برد. واقعیاتی مانند خودکشی دکتر ‌پارسا، یقین و ایمان علیرضا، مرگ‌اندیشی مهرداد به‌دلیل سرطان جولیا نامزدش. گفت‌و‌گو‌هایی که روز‌به‌روز اندیشه‌هایی هولناک به یونس می‌افزاید. باری آنچه مشهود است این شک و تردید‌ها مسیری است بی‌انتها و آن‌چنان عمیق که زندگی را کاملاً به انحصار خود در‌می‌آورد.

داستان نوشته‌شدن کتاب

سال‌های ابتدایی دهۀ ۷۰، سال‌هایی است که مستور مطالعات فلسفی زیادی داشت و دیدن یک کتاب زمین‌شناسی و عکسی از سطح مریخ، برای او دلیلی می‌شود برای درگیری با یک شک عمیق:

به دنبال این دغدغه‌ها مستور ۵۰-۶۰ کتاب در مورد فضا و پیدایش حیات می‌خواند. زمان یادداشت‌برداری‌ها و نگارش طرح اولیه «روی ماه خداوندرا ببوس» زمستان۷۳ بوده است. شروع کار بر روی رمان اما مهر ۷۵ بوده و پایان کار زمستان ۷۷. بعد هم که ۲ سال باید بگذرد تا به اسفند۷۹ برسیم و بوسیدن روی ماه خداوند:

سراسر سال ۸۰ پیش‌بینی مستور درست از آب درمی‌آید و خبری نمی‌شود. اما کتاب فراموش هم نمی‌شود و اولین نقد بر آن را رضا امیرخانی در «کتاب هفته» می‌نویسد، بعد در روزنامه جام‌جم (آن‌وقت راضیه تجار دبیر صفحه ادبیات بود) یادداشتی از کیارنگ علایی کار می‌شود. در نمایشگاه کتاب همان سال هم، به پیشنهاد آقای محمدخانی اولین جلسه نقد و بررسی کتاب در سرای اهل قلم برگزار می‌شود.
با چنین مقدماتی، پس از یک سال و هفت ماه کتاب به چاپ دوم می‌رسد.[۳]

برخی شخصیت‌های مهم داستان

شخصیت‌های محوری و پراهمیت داستان عبارتند از:

  • یونس دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی
  • سایه نامزد یونس و دانشجوی ارشد الهیات
  • دکتر پارسا که دکترای فیزیک دارد.
  • مهرداد که از ایران مهاجرت و به تازگی با جولیا نامزد کرده‌است.
  • علیرضا از رزمندگان جنگ

دلیل شهرت

«روی ماه خداوند را ببوس» کتابی است در برگیرندۀ مفاهیم اصیل مانند عشق، ایمان، خداوند و ... اما با توجه به وقایعی که در روزمرۀ همۀ انسان‌ها اتفاق می‌افتد اما آن‌چنان توجهی به آن‌ها نمی‌شود.[۴]
از دیگر ویژگی‌های کتاب این است که متأثر از جامعۀ مدرن به حساب می‌آید. به عبارت دیگر نویسنده از مولفه‌هایی استفاده می‌کند که محصول جامعۀ مدرن است. شک یکی از این مولفه‌هاست. (عنصر ‌شک غالب یونس که در هر واقعۀ رفت و برگشتی خود را نشان می‌دهد. شک غالب یونس که مستقیم و غیرمستقیم[توسط دیگر شخصیت‌ها] پاسخ داده می‌شود. [۵]
دیگر مولفۀ دوران مدرن پوزیتویسم حاکم بر مناسبات عالمان و روشنفکران است. آنچه که در این کتاب به بحث گذاشته می‌شود تقابل پوزیتویسم و نادیدنی‌هاست که به زیبایی بیان می‌شود.
از دیگر مولفه‌های این دوران عشق است. در این رمان عشق زمینی و آسمانی و تفاوت‌ها و تقابل‌های آن‌ها به خوبی پرداخته می‌شود.
نگاه مستور به آدم‌ها نگاهی سرشار از طراوت و حس نوع دوستی است. در آثار او اگرچه تیغ تیز نابرابری و بی‌عدالتی به سوی آدم‌های درماندۀ قصه نشانه می‌رود، اما آن‌ها هرگز از سیروسلوک در طریق خاص خود باز نمی‌دارد. در واقع درماندگی آدم‌ها در آثار مستور پیش از هرچیز در تقابل با محیط پیرامون‌شان شکل می‌گیرد. جهان پیرامون آدم‌ها در این آثار دنیایی تلخ، گزنده و بی‌رحم است. این فضا بدون آن‌که به سیاهی بزند و یأس‌آور باشد، دردناک است.[۶]
باری همه موارد بالا تنها بخشی از دلایل شهرت این کتاب است.

چرا باید این کتاب را خواند

سیر اندیشه و تأمل در اتفاقات روزمره در عین روزمرگی از مهم‌ترین دلایل برای خواندن این کتاب است. آن‌چه که مستور در این کتاب می‌پروراند اندیشه‌های آدمی است درست شبیه همه انسان‌های عادی و با رویداد‌هایی تکراری اما درد و دغدغه‌ای متفاوت. شاید به‌دست‌آوردن مهارت تأمل در روزمرگی‌ها بزرگ‌ترین دستاورد و هدف از خواندن این کتاب باشد.

برای کسانی که کتاب را خوانده‌اند

مجوز و نشر

کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» برای اولین بار در سال ۱۳۷۹ توسط نشر مرکز به بازار کتاب عرضه شد. این کتاب بار‌ها تجدید چاپ شده‌است و تا سال ۹۷ به چاپ هفتادم با تیراژ حدود ۴۰۰۰ نسخه رسیده‌است.

نشر و تغییر نام

مستورابتدا برای کتاب عنوان «سعی بر مدار اندوه» را انتخاب کرده بود، حتی تا مرحلۀ طراحی جلد هم بنا بوده کتاب با این عنوان منتشر شود اما او در نهایت منصرف می‌شود و حرفی را که یکی از کاراکترهای فرعی رمان به راننده تاکسی می‌گوید: «...از طرف من روی ماه خداوند را ببوس»، را می‌گذارد روی جلد کتاب.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

جوایز

کتاب روی ماه خداوند را ببوس» در سال‌های ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ در جشنواره «قلم زرین» عنوان بهترین رمان را کسب کرد.

جلسات نقد و بررسی

علاوه بر مطبوعات، در جلسات نقد و بررسی کتاب هم «روی ماه خداوند را ببوس» با استقبال و ستایش منتقدان مواجه شد.
اولین جلسه نقد و بررسی کتاب در نمایشگاه کتاب سال ۱۳۸۰ یعنی چند ماه پس از انتشار کتاب در سرای اهل قلم برگزار شد. یک دیگر از این جلسات نقد و بررسی، برنامه «نقد کتاب چهار» در اردیبهشت ۸۴ بود که با مجری‌گری محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) و حضور جمع کثیری از نویسندگان و منتقدان برگزار شد و در آن نهایتاً «روی ماه خداوند را ببوس» به‌عنوان «نمونۀ مطلوب ادبیات ایرانی» معرفی شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

خلاصهٔ مفصل‌تر کتاب

زمان وقوع حوادث دوران اخیر (زمستان ۱۳۷۴؛ مطابق تاریخ نامۀ خواهر یونس) و مکان آن‌ها شهرهای تهران، کرج و اصفهان است.
موضوع اصلی داستان سرگذشت «یونس فردوس» دانشجوی دکترای رشتۀ پژوهش‌گری اجتماعی است که رسالۀ خویش را «تحلیل جامعه‌شناختی عوامل خودکشی دکتر محسن پارسا» انتخاب کرده‌است.‌ یونس جوان شهرستانی جیرفتی عاشق و نامزد سایه است. داستان با محوریت عشق این دو در نگاه اول و عشق پارسا (استاد) و مهتاب (دانشجو) در نگاه بعدی روایت می‌شود. بر این اساس کل داستان صد‌‌و‌خرده‌ای صفحه‌ای حاضر را می‌توان به دو دورۀ متمایز تفکیک کرد. بخش نخست یونس دانشجوی دکترا و سایه دانشجوی کارشناسی ارشد رشتۀ الهیات است که هرکدام به دلیل انتخاب موضوع پایان‌نامه درگیری و مسائل مخصوص به خود را دارند. بخش دوم رفتن یونس به اصفهان و ملاقات با شاگردان دکتر پارسای متوفی و کشف راز خودکشی پارساست که درون‌مایه‌ی آن در وهلۀ اول رمانتیک و در وهلۀ دوم به دلیل یأس و تجرد و کار ذهنی زیاد و عشقی نافرجام، فلسفی است.
سایر موضوعات مندرج در آن عشق مهرداد به جولیا و ازدواج با او، گفت‌وگوی شخصیت‌ها دربارۀ مرگ و مرگ‌اندیشی، اعتقاد دوگانۀ شخصیت‌ها دربارۀ حضور یا عدم حضور خداوند، تنهایی انسان، سؤالات فلسفی و اعتقادی آن‌ها به صورت گفت‌وگوی جدلی، تفکرات مارکسیستی یکی از شخصیت‌ها، ارتباط آگاهی و اختیار با شک و پرسش، گفت‌وگوی یونس با مادر پارسا و رابطۀ فهم و ایمان، گفتگوی عباس، راننده تاکسی، با علیرضا دربارۀ زنی که به دلیل نیاز و نان تن به بیت‌اللطف داده‌، طلاق سایه از یونس به دلیل افکار الحادی یونس‌، درک علت خودکشی پارسا و... است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

سبک کتاب

روی ماه خداوند را ببوس رمانی از نوع ادبیات رئالیستی معنوی–بومی و فلسفی است که در بیست بخش به یکی از بنیادی‌ترین مسائل و مشکلات انسان معاصر می‌پردازد. اگر ادوار داستان‌نویسی را به سه دورۀ (کلاسیک، مدرنیسم، پست مدرنیسم) تقسیم کنیم، داستان یادشده با خصوصیاتی چون شرح خطی، گره‌افکنی، گره‌گشایی، شخصیت‌هایی با محور طرح خطی، تعلیق و زاویه دید در بخش نخست می‌گنجد. اما از نظر نوع مسائلی که به آن‌ها می‌پردازد عمدتاً در بخش دوم و سوم واقع می‌شود و انسانی را تصویر می‌کند که در گذشته مصداق عینی ندارد. انسانی است که از «من یقین دارم» دکارتی و « من احساس و مشاهده می‌کنم» پوزیتویستی گذشته و به اصل «من انتخاب می‌کنم» و «من تغییر می‌دهم» سارتری و کافکایی و راسلی و فوکویی رسیده‌است. انسانی که سؤال و مسئله فراوان دارد و چون نمی‌تواند برای این مسائل جواب علمی و منطقی بیابد لامحاله دچار شک و ابهام می‌شود و در نهایت به الحاد می‌رسد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

معرفی و تحلیل روانشناختی شخصیت‌های داستان

بررسی شخصیت‌ها از مهم‌ترین عوامل دریافتن رموز این داستان است.

  • یونس فردوس:
دانشجوی دکترای پژوهشگری اجتماعی، «اهل پرسش‌گری و استدلال است که فهم دینی را مقدم بر ایمان» می‌داند. او با سایه، همسرش، اختلافات فکری قابل‌توجهی دارد. سایه نماینده فردی است که«به تمام معنا مؤمن موقن است و خدا را در همه‌جا حاضر می‌بیند و هیچ امر مجهولی در عالم نمی‌بیند». در مقابل یونس «نماینده‌انسان پسامدرن سرگردان و تنها» است. او باور‌های همسرش را به گونه‌ای که «انگار خود بدان معتقد نیست» بیان می‌کند. به عنوان نمونه:
«سایه چادر سفید بر سر کرده و رو به جنوب نماز می خواند من تلویزیون تماشا می کنم.» به همین خاطر با همسرش احساس دوری می‌کند و «همواره سایه‌وار در پی سایه ایمان است.» لذا می‌گوید:«کاش ذره‌ای از یقین سایه در من بود.»
یونس شخصیت «کاملاً پویا و متحولی» دارد که مهم‌ترین مشخصه‌ آن «شک، تردید و عدم ثبات در تمام امور حتی در حوزه‌ حضور و وجود خداوند» است. در بخشی از مقاله دکتر مصطفی گرجی می‌خوانیم:«او البته بر خلاف تفکر ملحدانه‌ کسانی چون هیوم، سارتر و ... منکر وجود خداوند نبوده و بیشتر تفکر دئیسمی (خداباوری فارغ از وحی) دارد. او مانند دئیست‌ها بر آن است که اولاً هرچیز درباره‌ جهان و انسان را از طریق عقل می‌توان درک کرد و هیچ چیز فراتر از عقل انسانی وجود ندارد (مانند دکتر پارسا) و دیگر این که معتقد است خداوند جهان را خلق کرد و آن را با قوانین ثابت به جریان انداخته و در کار‌های روزمره‌ آن دخالت نمی‌کند. از این جهت می‌توان شخصیت او را به ویژه در بخش مواجهه با پرونده‌ دکتر پارسا و مرگ منصور، پوزیتویست و شکاک دینی دانست و در بخش‌های دیگر میان طیفی از ایمان و شکاکیت قرار دارد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
  • مهرداد:
دوست دوران مدرسه یونس است که به تازگی از آمریکا بازگشته است. در مکالماتش با یونس سؤالاتی «‌کاملاً شکاکانه و حتی الحادی» مطرح می‌کند.
  • جولیا:
همسر آمریکایی مهرداد که افکار و پرسش‌های او نیز «سوالات و مسائل هستی‌شناسانه» را شامل می‌شود.
  • دکتر محسن پارسا:
استاد دانشگاه در رشته فیزیک که «عشق را مانند پدیده‌های فیزیکی تجربه پذیر و قابل تحلیل می‌داند که در نهایت شکست می خورد.»
  • مهتاب کرانه:
دانشجو و معشوقه دکتر پارسا.
  • شهره بنیادی:
دوست و همکلاس مهتاب.
  • سایه:
شخصیت اصلی دیگر این داستان در مقابل یونس، سایه است. سایه دانشجوی کارشناسی ارشد الاهیات، نماینده گروه مقابل و «سمبل موقنان دین دار» است. سایه در نقطه مقابل یونس که «شکاکانه و فیلسوفانه با موضوع و پدیده‌ها» برخورد می‌کند به طور کامل «تسلیم و به درجه ایقان» رسیده است. این خصیصه تا جایی مؤثر است که گویی «هیچ مسئله مهم و غامضی» ندارد. این ویژگی را حتی در پایان‌نامه سایه نیز می‌توان یافت. سایه در پایان‌نامه‌ خویش با موضوع «مکالمه موسی با خداوند» که باید «تحلیلی» باشد کاملاً «اعتقادی و موقنانه» برخورد می‌کند. در بخشی از کتاب از زبان یونس می‌خوانیم:«کاش ذره‌ای از یقین سایه در من بود. حتی دربان این ساختمان، سپور محله، میوه‌فروش سر خیابان، پدر میلیونر سایه و ... چنان با یقین زندگی می‌کنند که من همیشه به یقین آن‌ها حسرت می‌خورم.»
باری، آن‌طور که از متن به نظر می‌رسد «خاستگاه این آرامش و ایقان را جهل و فقدان معرفت می‌داند» به عنوان نمونه در بخشی از کتاب می‌خوانیم:«یقین آن‌ها از کجا آمده است؟ ازجهل؟»
  • علیرضا:
علیرضا دوست یونس و نمونه‌ای دیگر از گروه سایه (گروه موقنان)است. در بخشی از مقاله دکتر مصطفی گرجی در توصیف شخصیت علیرضا می‌خوانیم:
او دوست یونس است که برای یونس که به دلیل غلبه روح ایمانی، عالم و قضایای آن را ساده و بدون پیچش می‌بیند نقش یک روحانی صاحب مقام یقین را ایفا می‌کند. علیرضا مانند سایه ایمان را مقدم بر فهم می‌داند و همواره با عینک شریعت به پدیده‌ها نگاه می‌کند، به همین خاطر شک و تردید یونس را تنها یک توهم می‌داند:
«شک فقط یک توهمه. خداوند هست و بودنش هیچ ربطی به ما ندارد. شک مرحله خوبی در زندگیه، اما ایستگاه خیلی بدی است.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

از دیگر شخصیت های فرعی این داستان می توان به منصور، دکترمیرنصر، و خانم فخریه اشاره کرد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

گزارشی از فروش کتاب

این کتاب آن‌چنان مورد استقبال قرار گرفته‌است که تا سال ۹۷ به چاپ هفتادم با شمارگان حدود ۴۰۰۰ نسخه رسیده‌است. به گفتۀ منتقدان و‌ علاقمندان بسیاری با این کتاب با دنیای کتاب و کتاب‌خوانی آشتی کرده‌اند.

گزارشی از ترجمه به زبان‌های دیگر

طبق گفته مصطفی مستور این کتاب به زبان انگلیسی ترجمه شده‌است و به تازگی توسط آقای بانکی به زبان آلمانی ترجمه می‌شود. آقای بانکی در مورد دلیل انتخاب این کتاب می‌گوید:«من پیش از این با آقای مستور آشنا نبودم. رمان را خواندم و عشقی نسبت به این کتاب در من پیدا شد. سپس با آقای مستور صحبت کردم و گفتم رمان شما لایق ترجمه به زبان‌های دیگر است و این شد که تصمیم گرفتم آن را به زبان آلمانی برگردانم.» [۷] در سال ۱۳۹۵ این کتاب توسط آریز تاروردیف به زبان آذربایجانی در باکو منتشر شد. تاروردیف، پیش‌تر رمان «استخوان خوک و دست‌های جذامی» مستور را ترجمه و توسط ناشر آذربایجانی قانون در باکو منتشر کرده است.[۸]
آسيه عيسی‌بايوا نیز در سال ۱۳۹۰ این کتاب را به زبان روسی ترجمه کرد. مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بين‌المللی الهدی کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» ترجمۀ آسيه عيسي‌بايوا را با همکاری رايزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ايران در قزاقستان منتشر کرده است.[۹]
«روی ماه خداوند را ببوس» در ترکیه، اندونزی، مصر و سوریه نیز منتشر شده است.[۱۰]

اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریان‌سازی‌های کتاب

  • در يك نظرسنجی كه سال ۸۶ ميان دانشجويان انجام شده است، ‌رمان «روی ماه خداوند را ببوس» اثر مصطفی مستور جايگاه دوازدهمين رمان محبوب از ميان تمام رمان‌های نگاشته شده در هشتاد سال گذشته را از آن خود كرد و نويسنده‌اش رتبه نهم را كسب كرد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اظهارنظرها

اینها بخشی از نقد رضا امیرخانی دربارۀ «روی ماه خداوند را ببوس» است که در هفته‌نامه «کتاب هفته»، ۲۰ بهمن ۱۳۸۰ به چاپ رسید. این اولین نقد (و نه معرفی کتابی) بود که از این رمان در مطبوعات به چاپ رسید و عجیب اینکه کتابی که حالا به یکی از پرخواننده‌ترین آثار ادبیات معاصر تبدیل شده، تا ۱۱ ماه پس از انتشارش از سوی مطبوعات چندان جدی گرفته نشد.
نقد امیرخانی البته چندان نقد محسوب نمی‌شد و بیشتر یادداشتی جانب‌دارانه دربارۀ این کتاب بود. حرف امیرخانی در این نوشته این بود:

او گفته بود که به جای نقد ساختاری، باید به حرف مستور در این داستان توجه کرد و اینکه مستور حرفی کاملاً دینی و ارزشمندانه زده است.
سنتی که امیرخانی در نقد «روی ماه خداوند را ببوس» بنیان گذاشت بعدها از سوی سایر منتقدان هم پی‌ گرفته شد و در نقدهای کتاب، نقد ساختاری از جملاتی کلی مثل اینکه «این داستان، داستان شخصیت است و حادثه چندانی در داستان روی نمی‌دهد.» (سمیرا اصلان‌پور، ماهنامه ادبیات داستانی، اسفند ۸۱) فراتر نرفت و اکثر مطالب درباره مضمون و محتوای داستان بود. حتی وقتی ماهنامۀ تخصصی فیلم‌نامه‌نویسی «فیلم‌نگار» (در شماره بهمن۸۳) به جنبه‌های سینمایی رمان پرداخته، بلافاصله بحث به محتوا کشیده شده است. شاید ساختارگرایانه‌ترین نقد دربارۀ «روی ماه خداوند را ببوس» نقد فتح‌الله بی‌نیاز بود در ماهنامۀ کارنامه (شماره ۳۸-۳۷،‌ مهر۸۲) که بعد از «مینی مالیستی» خواندن رمان، تنها ۴ ایراد را به ساختار رمان وارد داشته بود؛ ایرادهایی مثل اینکه «در عین اینکه ایجاز، یکی از وجوه امتیاز این داستان بلند است، چرا نویسنده بار قصه را ارتقا نداد و تلاقی‌گاه‌های بیشتری از زمان، مکان،‌ شخصیت و رویداد پدید نیاورد».در ادامه این چهار نقد را آورده‌ایم.
بی‌نیاز در این نقد، «روی ماه خداوند را ببوس» را با نوشته‌های میگل‌ اونامونو -فیلسوف داستان‌نویس اسپانیایی- مقایسه کرده و جالب است بدانید که سهیل محمودی هم در یادداشتی با رویکردی کاملاً متفاوت (در کتاب هفته، ۴ مرداد ۸۱) این مقایسه را انجام داده بود.
در این مقایسه‌ها و اکثر نقدها، موضوع مورد بررسی جنبه محتوایی رمان بوده است. اغلب نقدنویس‌ها این اثر را در این زمینه موفق ارزیابی کرده‌اند و نحوه پرداختن مستور به شک‌های فلسفی را پسندیده‌اند.
تنها جایی که وضعیت نقدها با این جو عمومی متفاوت بود، فضای اینترنت و وبلاگ‌ها بود. به‌رغم حمایت اکثر سایت‌ها و مجله‌های ادبی اینترنتی، در وبلاگ‌ها برعکس چیزی که در مطبوعات اتفاق افتاده بود، موافقان رمان خیلی کم و کوتاه و با عباراتی نظیر «نتوانستم تا قبل از تمام شدن داستان، کتاب را زمین بگذارم» به استقبال کتاب رفتند و در عوض کسانی که به آن ایراد داشتند، فعال‌تر بودند.
عمده‌ترین ایرادی که در وبلاگ‌ها به این کتاب گرفته شده، استفاده از فضای داستانی رمانتیک در جواب به شبهات فکری مطرح شده در طول رمان است. اما باز هم جالب است حتی در فضای وبلاگی هم کمتر کسی از ساختار داستان ایراد گرفته است و بحث‌ها اصلاً دربارۀ ساختار داستانی این کتاب نیست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نقدهای منفی

یکی از کسانی که نظر مخالفی داشته، الف. حسینی -نقدنویس روزنامه قدس- بود که در شماره ۲۴ مرداد ۸۳ این روزنامه نوشت:

با این حساب برخلاف پیش‌بینی امیرخانی، هیچ منتقد مطبوعاتی‌ای این داستان را به دلیل «داستان کوتاه بلند یا داستان بلند کوتاه بودن» یا ایرادهای ساختاری، مورد حمله قرار نداد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

  • فتح الله بی‌نیاز که پیش‌تر به وی اشاره شد در مقاله خود تحت عنوان این «راز همچنان سر به مهر» می‌نویسد:
  1. چه نیازی بود که حتماً داستان را با عناصر مدرنیستی، مانند زمان‌گسستی‌ها و تداخل‌های نه چندان جذابی مثل صفحه‌ی ۳۸ ترکیب کرد؟
  2. در عین این که ایجاز، یکی از وجوه امتیاز این داستان بلند است، چرا نویسنده بار قصه را ارتقا نداد و تلاقی‌گاه‌های بیشتری از «زمان-مکان-شخصیت-رویداد» پدید نیاورد تا اندیشه‌ها و مضامین فلسفی دستخوش تسلسل نشوند؟
  3. با توجه به همین متن –و نیز آثار کوتاهی که نگارنده از مستور خوانده‌است– بعید می‌داند که او رویکرد «سیاه-سفید» و کلیشه‌ای داشته‌باشد و اصولاً مقوله‌های انسان «نیک» و «بد» را بپذیرد. معمولاً شخصیت‌های او، طیفی از خوبی و بدی‌اند، اما گاهی با «نپرداختن به بعضی شخصیت‌ها» – مثل سایه، مونس، خواهر یونس، مادر یونس، منصور و... –آن‌ها به صورت «شخصیت‌های مطلق» در‌می‌آیند، همان‌طور که متأسفانه پرویز چنین شده‌است. برای پرهیز از این امر‌، چاره‌ای نبود مگر این که مستور داستان بلندی را به رمان تبدیل می‌کرد. اما اگر می‌خواست چنین نکند، بهتر بود وجوهی از آن‌ها را در متن می‌تنید تا خواننده با شخصیت‌های مطلق روبه‌رو نشود.
  4. نماد‌ها، استعاره‌ها و تشابه‌هایی که در رابطه با این شخصیت‌ها در متن می‌آید، مثل بوی یاسمن سفید در لحظۀ مرگ منصور و روشن‌شدن نور نا‌شناخته، از متن داستان خارج می‌شوند. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران

رضا امیرخانی

نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب

مستور دربارۀ حس و حالش در هنگام نگارش کتاب چنین گفته است:

خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

او تفاوت «روی ماه خداوند را ببوس» را با سایر آثارش در این می‌داند که مثل بقیه کارهایش کنترل‌شده نیست و چون رها و آزاد نوشته شده هیجان و گرمی خاصی در آن موج می‌زند:

خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

او در پاسخ به این سؤال که «روی ماه خداوند را ببوس» چه چیزی برای مخاطب داشته که هنوز هم خواننده دارد، گفته است:

خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

مستور در مصاحبه‌ای با ماهنامۀ تجربه دربارۀ سبک و شیوۀ خاص نویسندگی خود چنین گفته است:

نویسنده «روی ماه خداوند را ببوس» در پاسخ به سوال یکی از حاضران در پنجمین نشست «کوتاه با داستان» دربارۀ سیاه‌نمایی در آثارش گفت:

وی در همین نشست با اشاره به فروش بالای آثارش گفت:

تأثیرپذیرفته از

جمیله دارالشفایی در مقاله خود با عنوان «روی ماه خداوند را ببوس و اقتباس سینمایی» می‌گوید:

این تاثیر‌پذیری و علاقمندی از سوی خود نویسنده نیز تایید شده‌است، تا آنجایی که در یکی از مصاحبه‌های خویش می‌گوید:

مشابهت با آثار نویسندگان دیگر

دواثری که در سده اخیر (۱۹۱۳-۲۰۰۰م.) با موضوع «انسان عصر جدید و دغدغه‌هایش» البته با تفاوت در خاستگاه فکری و فرجام آن، نوشته‌شده و هر ‌دو بدین نکات اشاره کرده‌اند رمان «ژان باروا» اثر روژه مارتین دوگار فرانسوی و «روی ماه خداوند را ببوس» است. می‌توان با اندکی تسامح این دو رمان را در این فضا و با این رویکرد قرائت و بازخوانی ‌کرد و شخصیت اول نخستین رمان را جامع سه صفت (شک و تنهایی و برهم‌زننده نظام‌های ‌اجتماعی و عقیدتی) و شخصیت اول دومین داستان (یونس) را نمایندۀ شکاکیت انسان معاصر و سوژۀ اصلی این رمان نیز (پارسا) نشان‌دهندۀ تنهایی انسان معاصر است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه برخی دیگر این کتاب را از نظر سوژه و محتوا به بیگانه آلبرکامو و صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز نیز شبیه دانسته‌اند.

اقتباس‌های هنری از کتاب

داستان «روی ماه خداوند را ببوس» احتمالاً در نگاه اول مناسب برای یک اقتباس سینمایی به نظر نمی‌آید. مهم‌ترین دلیل آن وجود شخصیت‌های درونگرا است. از دیگر دلایل می‌توان نخست به نبود معضلات اجتماعی در داستان و دوم به وجود دیالوگ‌های طولانی که بیشتر شکل و شمایل بحث‌های فلسفی دارند و حوصله‌سربر هستند، اشاره کرد. اما در «روی ماه خداوند را ببوس» وجود شخصیت‌های جذاب و دوست‌داشتنی این اجازه را می‌دهد که فیلم‌نامه‌نویس عناصر دراماتیک را از میان دیالوگ‌ها بیرون کشیده و فیلمنامه‌ای صرفاً بر اساس منطق آن‌ها بنویسد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

در پنجمین نشست «کوتاه با داستان» که به دعوت سید مهدی شجاعی و با حضور مستور برگزار شده بود وی در پاسخ به این سؤال که با توجه به تصویری‌بودن آثارش و علاقۀ خودش به سینما چرا تاکنون اثر سینمایی بر اساس داستان‌های او تولید نشده است، گفت:

جمله‌های ماندگار کتاب

«دست‌های کوچکش را توی دست‌هام می‌گیرم و به او می‌گویم به آرامی کمی دیگر از نخ را باز کند تا در حالی که نخ توی دست‌های اوست با حرکت دست‌های من بر کارش مسلط شود. پسرک موفق می‌شود کمی دیگر بادبادک را بالا ببرد. بعد به آرامی دست‌هام را از دور دست‌هاش باز می‌کنم تا او به تنهایی هدایت بادبادک را به عهده بگیرد. دقیقه‌ای محو بادبادک توی آسمان می‌شوم و بعد به پسرک که با هیجان و ترس نخ را تکان تکان می‌دهد خیره می‌شوم. از او جدا می‌شوم و به طرف پاکت نوشته‌های پارسا می‌روم. چند قدم که دور می‌شوم صدای فریاد شادی پسرک توی پارک بلند می‌شود. به پشت سرم نگاه نمی‌کنم اما وقتی پسرک جیغ می‌کشد: «هورا هورا! بچه‌ها! بادبادک من رسید به آسمان! رسید به خدا!» به آسمان نگاه می‌کنم. به جایی که بادبادک رسیده است. به خدا!»(ص:)
«خوش‌بختانه تشخیص خوب همیشه آسونه هر چند انجام اون به همون اندازه آسون نیست. با هر رفتار ساده و خوب، انسان یک گام پیچیده و ورزیده می‌شه. چنین به نظر می‌رسه که این رفتارهای ساده و روشن که هر کسی به راحتی اون‌ها رو تشخیص می‌ده مثل آجرهایی هستند که درنهایت ساختمان بزرگ و پیچیده‌ای رو به‌وجود می‌آورند. تنها نکتهٔ مهم اینه که تا رج‌های پایینی درست کار گذاشته نشه امکان گذاشتن رج‌های بالایی نیست. منظورم اینه که هرکس در هر موقعیت می‌دونه کاری که انجام می‌ده خوبه یا نه. کسی که در انجام خوب‌ها ورزیده بشه کم‌کم وزن خوب‌ها رو هم حس می‌کنه …»(ص:)
هستی لایه‌لایه است. تودرتو و پر از راز و البته پیچیده. برای درک اون باید خوب بود. همین. پاسخ من به این سؤال دشوار همینه: خوب. من فکر می‌کنم هرکس در هر موقعیت می‌دونه که خوب‌ترین کاری که می‌تونه انجام بده چیه اما مشکل زمانی شروع می‌شه که انسان نخواد این خوب رو انتخاب کنه. در چنین صورتی او راه را کمی محو کرده. اگر در موقعیت دوم هم انسان نخواد به خوب تن بده راه محوتر و تاریک‌تر می‌شه. وقتی هزار تا انتخاب بد رو به جای هزارتا انتخاب خوب برمی‌گزینیم وضع این‌قدر آشفته و تاریک می‌شه که انسان حتی نمی‌تونه یک قدم هم جلو برداره. شبیه قدم‌زدن در مه می‌مونه که با هر قدم که برداری راه وضوح بیش‌تری پیدا می‌کنه. خوش‌بختانه هستی اون‌قدر سخاوت داره که دائم یک فرصت و یک شانس به شما می‌ده تا دوباره از صفر شروع کنید.(ص:)








مشخصات کتاب‌شناختی

تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کرده‌اند

طراحی جلد و تصویرسازی

تغییرات طرح جلد در چاپ‌های مختلف

منبع‌شناسی (پایان‌نامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)

  • کتاب سعی بر مدار اندوه گفتارهایی درباره آثار داستانی مصطفی مستور است که به کوشش فرشید سادات‌شریفی گردآوری شده است.

پانویس

  1. مصطفی مستور، روی ماه خداوند را ببوس، فلان.
  2. سادات شریفی، سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور، مقالۀ «این راز همچنان سر به مهر».
  3. «چند روایت معتبر درباره مستور». 
  4. سادات شریفی، سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور.
  5. سادات شریفی، سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور، مقالۀ «روی ماه خداوند را ببوس و اقتباس سینمایی».
  6. سادات شریفی، سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور، مقالۀ «کشتار گوجه‌ها، سلاخی کاهوها».
  7. ‏ ««روی ماه خداوند را ببوس» به آلمانی ترجمه می‌شود». 
  8. «ترجمه «روی ماه خداوند را ببوس» در باکو». 
  9. «نسخۀ روسی «روی ماه خداوند را ببوس» مستور منتشر شد». 
  10. [khabaronline.ir/news/146122 «ترجمه همزمان «روی ماه خداوند را ببوس» در مصر و سوریه»]. 
  11. مستور. «...». ماهنامه تجربه ...:‎.... 
  12. «پنجمین نشست «کوتاه با داستان»». 
  13. «همشهری؛ داستان‌نویسی کار ابلهانه‌ای است!». 
  14. مستور. «...». ماهنامه تجربه ...:‎.... 

منابع

  • سادات شریفی، فرشید (۱۳۹۲). سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور. تهران: به‌نگار. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۸۳۵-۳۶-۵.

پیوند به بیرون