علی موسوی گرمارودی
سیدعلی موسوی گرمارودی | |
---|---|
در دیدار شاعران و اهالی فرهنگوادب با آیتالله سیدعلی خامنهای - خرداد۱۳۹۶ | |
نام اصلی | سیدعلی موسوی گرمارودی |
زمینهٔ کاری | شعر، ادبیات و ترجمهٔ قرآن و متون مذهبی |
زادروز | ۳۱ فروردین ۱۳۲۰ ه.ش ۲۲ ربیعالاول ۱۳۶۰ ه.ق ۲۰ آوریل ۱۹۴۱ م قم |
پدر و مادر | سیدمحمدعلی گرمارودی خانمآغا |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | قم، مشهد و تهران پایتخت، شهرهای مذهبی |
در زمان حکومت | پهلوی دوم، جمهوری اسلامی ایران |
رویدادهای مهم | کودتای ۲۸مرداد۱۳۲۰، سقوط پهلوی دوم در ۲۲بهمن۱۳۵۷ و استقرار جمهوری اسلامی ایران در همان سال. |
بنیانگذار | «کانون فرهنگی نهضت اسلامی» بههمراه طاهره صفارزاده و از بنیانگذاران «شعر انقلاب». [۱] |
پیشه | استاد دانشگاه، نویسنده |
سالهای نویسندگی | از اوایل دههٔ۱۳۴۰ |
سبک نوشتاری | شعر نو (شعر سپید، شعر نیمایی) و شعر کلاسیک (قصیده) [۲] |
کتابها | عبور، چمن لاله، خط خون، در سایهسار نخل ولایت، ترجمهٔ قرآن کریم، غوطه در مهتاب و... [۳] |
نوشتارها | قلمانداز، معمای حافظ، شیون مهتاب در آب و ... |
مدرک تحصیلی | دکتری زبان و ادبیات فارسی |
دانشگاه | دانشگاه تهران، دانشکدهٔ زبان و ادبیات فارسی |
حوزه | حوزهٔ علمیهٔ دینی مشهد |
استاد | ادیب نیشابوری، شیخمجتبی قزوینی، دکتر شهیدی، آیتالله مطهری و ... |
دلیل سرشناسی | دو شعر سپید خط خون و در سایهسار نخل ولایت و ... |
اثرگذاشته بر | بر شعر انقلاب و شعر آیینی، بهویژه بر اشعار سپید |
اثرپذیرفته از | مذهب تشیع، آرا و اندیشههای امام خمینی (ره) و آیتالله مطهری |
سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر، نویسنده، محقق، منتقد و مترجم قرآن و نهجالبلاغه، در سال ۱۳۲۰ شمسی از پدری الموتی و مادری تنکابنی در قم به دنیا آمد. [۴][۵]
گرمارودی از مشهورترین شاعران نوگرا و سنتگرای دههٔ ۵۰ است که به دلیل آیینی و انقلابیبودنِ آثارش و نیز تأثیر آن، پس از انقلاب اسلامی از بنیانگذاران شعر انقلاب نامیده میشود. [۶]
آشنایی گرمارودی با نیروهای انقلابی همزمان با ورودش به دانشگاه اتفاق افتاد. او در سال ۱۳۵۲ توسط ساواک دستگیر شد و حدود ۴ سال زندانی بود. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، همراه با طاهره صفارزاده، کانون فرهنگی نهضت اسلامی را تأسیس کرد؛ مدتی بعد رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان شد و نیز مجلهٔ ادبی گلچرخ را درآورد. در سایهسار نخل ولایت و خط خون، دو مجموعهشعر معروف از موسوی گرمارودی است که اولی در بهار ۱۳۵۷ و دومی در سال ۱۳۶۳ منتشر شد. شعر بلند خط خون، مشهورترین شعر عاشورایی به شیوهٔ شعر سپید است که نگرش نوین، انقلابی و تاریخی شاعر به واقعهٔ عاشورا و نیز بدایع هنری آن سبب شهرتش شده است. [۲] دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی منتخب ششمینهمایش چهرههای ماندگار بخش شعر در سال ۱۳۸۵ است. [۷] [۱]
داستانکها
تکامل و تکوین
در میان جمع گریهاش نمیگرفت. همیشه پُر از اشکهای نباریده برمیگشت. یک شب، در مجلسی که سوگواریشان همواره به بامدادان میرسید، جاماند. دقایقی بعد، آرام، فرورفته در خود، به خانه رفت... هوای درونش ابری؛ دلش پرِ اشک بود. در را که باز کرد، بغض هزارسالهای ترکید؛ آسمان تَرک برداشت؛ و شب، درِ ناپیدای خود را گشود. شبی که باران قطرههایش را میبارید، شاعر کلماتش را: «درختان را دوست میدارم که به احترام تو قیام کردهاند...» [۸]
تحصیلات عالی
سال ۱۳۴۵ در رشتهٔ ادبیات نمرهٔ ممتازی کسب کرد؛ اما به دانشكدهٔ حقوق رفت که نصفِ روز بود و فرصت خوبی داشت برای کسب معاش. کارشناسی علوم قضایی را که گرفت، با دفاع از پایاننامهٔ جوشش و کوشش در شعر، با راهنمایی سیدضیاءالدین سجادی، کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی را نیز طی کرد. سپس با اخذ دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. موضوع رسالهٔ دکتریش، زندگی و شعر ادیبالممالک فراهانی بود که آن نیز با راهنمایی سیدجعفر شهیدی به انجام رسید. این اثر بعدها به صورت کتاب منتشر شد. [۸]
مرغ عشق و کبوتر
بعد از رفع کدورت از جریان فرانکلین، گرمارودی به خانهٔ اخوان رفت و دو تا مرغ عشق برای زرتشت برد. چند تا کبوتر به رنگ خاکستری روشن در منزل اخوان بود که نوکشان عین نوک شاهین و بالشان خطهای راهراه با رگهٔ سیاه داشت. میزبان (اخوان) توضیح داد: اینها از نوع کبوترهای نامهبرند؛ یادگاری از زندهیاد استاد حسن کسایی. موقع رفتن یک جفت از آنها را هم به گرمارودی داد. بعدها میزبان وقتی برای دیدن استاد کسایی رفت، زمانی بود که شاطرآقا دوست استاد کسایی باغچهاش را اداره میکرد. قفسههای باغچه پر از کبوترهای نامهبر بود! [۹]
گرمارودی در جلسهای مخفی!
یکبار به یک جلسهٔ مخفی دعوت شد. مجبور بود از راه پشت بام به آن جا برود. شهید رجایی گفته بود گرمارودی هم بیاید برای شعرخواندن. مجلس فاتحهٔ یکی از شهدا بود. شهید یک فرزند دوساله داشت. گرمارودی پیش از آن که دهان باز کند برای شعرخواندن، چشم باز کرد به روبهرو؛ حدود ۸۰ نفری دستچین شده بودند. وقتی رسید به ابیاتی که بیپردهٔ ابهام به شاه تشر میزد که: رسد روزِ خونِ تو را ریختن... ناگاه از روی کاغذ سر راست کرد تا عکسالعمل حُضار را ببیند، دید عدهای از جمعیت غایباند! [۱۰]
رجایی
محمدعلی رجایی، وزیر آموزشوپرورش بود، از گرمارودی میخواهد متنی بنویسد برای چاپ در آغاز همهٔ کتابهای درسی.
یک ماه پس از توزیع کتابها، رجایی تلفن میکند به گرمارودی که: «میدانی چه دستهگلی به آب دادهای؟»
گرمارودی شگفتزده میپرسد: «مگر چه شده؟!»
رجایی میگوید: «مرد حسابی، چرا متن را با مصراع: ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم؟ شروع کردی؟! میگویند مصراع دومش میشود: «فتنه از عمامه خیزد نی ز خُم».
گرمارودی میگوید: «آن مصراع ساختهٔ ذهنِ علیل ضدانقلاب است، نه خداوندگار ما مولوی. آنچه من نوشتم خودْْ مصراع دوم است و بیت چنین است:
«عقلِ اول راند بر عقلِ دوم/ ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم». [۱۱]
شجرهنامه
پدر گرمارودی میگفت: «ما از سادات طبرستان هستیم؛ از روستایی به نام میخساز در کجور. اجداد ما در زمان قاجاریه، برای فرار از سربازی به روستای اوانک در الموت پناه آوردند. این روستا در یک منطقهٔ صعبالعبور قرار دارد؛ درست در قلب کوههای البرز. بعد از اوانک هم آمدند به گرمارود؛ روستایی در دل یک درّه.»
بعد که جدّ پدری گرمارودی، سیدعلینقی، از گرمارود زن میگیرد، همانجا مقیم میشود. محمدعلی، پدر گرمارودی هم همانجا به دنیا میآید؛ حدود ۱۲ سالگی میفرستندش به مدرسهٔ علمیه در مزردشت تنکابن؛ جایی که روحانیت مرکزیت داشت.» [۷] [۱۲]
مردان نمونهٔ قدیمی
شیخجعفر روحانی، پدرِ والدهٔ موسوی گرمارودی، ساکن شیروانمحلهٔ تنکابن، یک روحانی خوشپوش، خوشرو و خوشگفتار بود که سراسر تنکابن او را برای وعظ دعوت میکردند. آن روزها ماشین کم بود؛ ولی شیخجعفر اسب رهوار و زیبایی داشت که با آن به همهجا میرفت. فقط ۵۴ سالش بود که با یک تب از پای درآمد. زمانی که مُرد، گرمارودی دوساله بود. وقتی هم که پدر گرمارودی به خواستگاری دخترش رفت، موافقت کرد. چون که خودش روحانی بود و پدر گرمارودی هم طلبهٔ فاضل و نجفرفتهای بود. [۱۳]
نار زدن
مادر میگفت: «آنزمان فصل کار، الموتیها به تنکابن میآمدند؛ اما حساب خانوادهٔ پدرت جدا بود. پدربزرگت در تنکابن وکیل مشهور و مرد باجَنَمی بود. در گرمارود خانه و زندگی داشت. پدرم نیز یکی از سرشناسترین روحانیان تنکابن بود. عروسی مرا هفت شبانهروز مفصل برگزار کرد. بعد مرا سوار بر اسب، از تنکابن، همراه کاروان جهاز، از راه جنگل، به گرمارود بردند. چهار روز طول کشید تا که رسیدیم. پدرت بیرون روستا به پیشواز آمده بود و طبق رسوم، اول «نار زد.» [۱۴]
احساس خوشبختی
بعد از عروسی، همان سال، اول پاییز ۱۳۱۸ به قم بازگشتند و یک اتاق اجاره کردند ماهی ۳ قَران. حوزهها به طلبههای متاهل جا نمیدادند. همسر جوان، زندگیِ شاهانهٔ خانهٔ پدری را پشت سر گذاشته، زندگیِ گرم و صمیمیِ طلبگی را انتخاب کرده بود. هر سال پوست انارهایی را که شویش ارزان خریده بود، روی پشت بام خشک میکرد تا به قالیبافها برای رنگرزی بفروشد برای کمکهزینهٔ زندگیشان. آنها در خانهٔ استاد علیمحمد مسگر در محلهٔ چارمردان قم زندگی میکردند. زن، احساس خوشبختی میکرد؛ صاحبخانه و زنش مردمان خوبی بودند و شویش تحصیلکردهٔ نجف.[۱۴]
تولد سیدعلی موسوی گرمارودی
تابستان ۱۳۱۹ رفتند گرمارود و اول پاییز به قم برگشتند و در منزل حاجی نصرالله نجار، اتاقی اجاره کردند؛ آدم گدامنش و بدخُلقی بود. میگفت: «مهمان زیاد دارید، آجرهای ما ساییده میشود! دو هفته آنجا نماندند؛ از آنجا به کوچهٔ الوند در محلهٔ عشقعلی نقل مکان کردند. مشهدی علیآقا و زنش صاحبخانهٔ مهربانی بودند. زن جوان آنجا سیدعلی را حامله شد و بهار ۱۳۲۰ روز یکشنبه ۳۱ فروردین، در بالاخانهٔ همین ساختمان، اول طلوع آفتاب، سیدمحمدعلی و خانمآغا صاحب اولین فرزند شدند؛ فرزندی که سالها بعد به نام سیدعلی موسوی گرمارودی مشهور میشد. [۱۴]
زندگی و تراث
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، از ۵ تا ۸ سالگی، در قم نزد پدر، حجتالاسلام سیدمحمدعلی موسوی گرمارودی که از دانشمندان و مدرسان عالی علوم اسلامی بود، قرآن، نصابالصبیان ابونصر فراهی، گلستان و بوستان، طاقدیس شیخنراقی و گزیدههایی از خمسه را فرامیگیرد. در ۹ سالگی با پشتوانهای قوی، سالهای دبستان را دو، سه کلاس یکی طی میکند و از دبستان ملی باقريهٔ قم پا به دبيرستان دين و دانش میگذارد؛ جایی که شهيد دکتر بهشتی مدیریت آن را بر عهده دارد. خرداد سال 1328 در 17 سالگی، دست در دست پدر به مشهد میرود و برای بهرهمندی از علوم اسلامی و علوم ادبی اسلامی، محضر بزرگانی چون شیخمجتبی قزوینی، فردوسیپور، واعظ طبسی، ادیب نیشابوری و مرحوم نهنگ را درک میکند. پس از ۴ سال بار دیگر به قم بازمیگردد؛ اما هرگز تابستانهای تا ۱۷ سالگی که همراه خانواده، برای ییلاقنشینی به خانهٔ پدری در گرمارود میرفت، فراموش نمیکند.
در قم، در واقعهٔ مدرسهٔ فیضیه دستگیر شده، به ﻛﻮشش آیتالله رﺑﺎنی شیرازی آزاد میشود. پدر که اهل هجرت بود و از نوجوانی از گرمارود به قم و از آنجا به نجف هجرت کرده و بار دیگر به قم بازگشته و سکنا گزیده بود؛ بار دیگر، پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به شهر ری مهاجرت میکند. با هجرت پدر، سیدعلی نیز در دبستان ﻋﻠﻮی و سپس دبیرستان ﻋﻠﻮی تهران به تدریس مشغول میشود. در سال ۱۳۴۵، همزمان با ورود به دانشگاه، با شخصیتهایی چون شهید باهنر و شهید رجایی آشنا شده، ارتباطش با آیتالله بهشتی را محکمتر میکند. در سال ۱۳۴۸ در مسابقهٔ ﺷﻌﺮ ﺑﻌﺜﺖ مجلهٔ یغما، شعر خاستگاه نور وی بهترین اثر در بخش نیمایی شناخته میشود و شهرت شاعری او را در جوانی فراهم میآورد. جلال آلاحمد، سیمین دانشور، دکتر علی شریعتی و به ویژه شهید مطهری کسانی بودند که گرمارودی از مجالست با ایشان توانسته بود به فضاهای تازهتری از اندیشههای تشیع و گسترهٔ ادبیات دست پیدا کند. وی شرح منظومه را بهطور خصوصی در محضر شهید مطهری میگذراند.
در سال ۱۳۵۶ از زندان ساواک آزاد میشود. نخست مجموعهشعر عبور را به چاپ دوم میرساند، سپس دو دفتر در سایهسار نخل ولایت و سرود رگبار را درمیآورد. در پاییز ۱۳۵۶ در شب شعر انستیتو گوته شرکت میکند و پس از خواندن شعر در سایهسار نخل ولایت، این جمله را میگوید: «... شیعه در طول تاریخ گلرنگ خود، مظلوم زیسته، اما هماره صدای خویش را به گوش تاریخ رسانده است.»؛ جملهای که پژواک آن تا به امروز نیز رسیده است. [۱]
قصه و غصهٔ اخوان ثالث و گرمارودی در ماجرای فرانکلین
گرمارودی میگوید: «بعد از انقلاب با حکم مهندس بازرگان، رییس فرانکلین سابق شدم. بعد از اخوان ثالث به عنوان سرویراستار دعوت کردم. اخوان هیچ ممر درآمدی نداشت. آن موقع من ۴ هزار تومان حقوق میگرفتم، برای ایشان ماهی ۷ هزار تومان در نظر گرفتم و...»
یک روز اخوان با حالتی برآشفته به دفتر من آمد و گفت: «این شعر را بخوان!» گویا انجمن اسلامی حرفهایی دربارهٔ اخوان زده بود که روح من از آنها خبر نداشت. شعر اخوان اینگونه آغاز میشد:
«هان ای علی موسوی گرمارودی | آلوده به منت مکن این لقمهٔ نان را...» |
قطعه استادانهٔ او را خواندم و گفتم: «آقای اخوان واقعاً من سزاوار چنین شعر و نگاهی هستم؟! من خودم خدمت شما آمدم و دعوتتان کردم... در ضمن، تقاضای دیگرتان را دو روز پیش با زحمت به نتیجه رساندم و فقط فرصت نکردم به شما بگویم...»
وقتی این را شنید، همان لحظه کاملاً پشیمان شد. شعرش را برداشت و با چشمان اشکآلود گفت: «این شعر تمام نیست.» اخوان به تمام معنا شاعر بود و شاعرانه زندگی میکرد. یک ساعت نگذشته بود که با افزودن ۱۲ بیت جدید به ابیات قبلی برگشت.
من به این ماجرا شاعرانه نگاه کردم. آقای اخوان شعر را خطاب به من و من خطاب به دلم آغاز کردم:
«ای سوخته حال ای دلک غمزدهٔ من | بشناس کمی بیشتر احوال جهان را...» |
«هر دو شعر، هم در کتاب تو را ای کهنبوموبر دوست دارم، نوشتهٔ اخوان و هم در کتاب سفر به فطرتِ گلسنگ من آمده است.» اینک آن دو شعر: [۱۵][۱۶][۹][۱۷]
اینک این شعر با نام شکوی الغریب فی الوطن، از معروفترین مجاوبههای من است؛ اخوانیهٔ من با مرحوم اخوان ثالث:
هان ای علیِ موسوی گرمارودی | آلوده به منّت مکن این لقمهٔ نان را | |
ای مردِ نه شرقی و نه غربی، زِ حقایق | بشنو زِ من این نکته و تصدیق کن آن را | |
حالت بِه از این است چه در شرق و چه در غرب | اهلِ ادب و فضل و خداوندِ بیان را | |
طاغوت روا داشت به من لقمهِ غنانی | هرچند به خون دلم آغشتی خوان را | |
اسلام گر این هم نه روا دارد، ای وای | پس من چه کنم عائلهٔ خُرد و کلان را | |
در جمع، بَری آبِ مرا بهرِ دو تا نان | کو کار نیاورده بَرَد مُزدِ مَجان را | |
من کارَک خود کردهام و میکنم از پیش | آثار گواهست و شناسی تو خود آن را | |
سی سال نبردِ من و طاغوت عیان است | حاجت به بیان نیست – مثل گفت - عیان را | |
زندان و گرفتاری و بدبختی و تبعید | خود بود نبردِ من و آن اهرمنان را | |
پیری و نداری است کنون حاصلِ عمرم | تا عبرتغ من پند شود نسلِ جوان را | |
گر زان که تو جایِ من و من جایِ تو بودم | کردار، نه این بود منِ کار نَدان را | |
لَجّاره اگر عیب تو میکرد به تَفضیح | صد مشت حوالت زِ مَنَش بود، دهان را | |
من، اینهمه از چشمِ تو بینم نه دگر کس | باور نکنم جرأتِ بهمان و فلان را | |
گر میل و اشارت نبُود از تو به تشجیع | کی ناسِرهمردم سِپُرَد راهِ عَوان را | |
این سگ به من انداختن و بسته چنین سنگ | شعبانِ نجابت، نپسندد رمضان را | |
گفتی که نوانخانه و اطعام نداری | ای دست مریزاد بگو خیلِ نَوان را | |
من شِکوه به جَدِ تو علی میبرم امشب | او مردِ کریم و سرهای بود جهان را | |
نی نی که شکایت زِ تو هم نزدِ تو آرم | اهلیت و انصافِ تو قاضیست، میان را | |
ترکانه متاز ای سرهمردی که سواری | اکنون که به دستِ تو سپردند عنان را | |
گیریم که لجاره ندانند، تو دانی | قدرِ من و فضل و ادب و شعرِ روان را | |
گر در همه بنگاهِ تو یک ثانی دارد | از جمع بِران، ثالثِ مهدیاخوان را | |
ور زان که ندارد بدل و نیکشناسی | این شنعت و شر از چه پندی و هَوان را | |
آن حال نَماند، ای بَبَم این نیز نماند | احوال بگردد به زمین دورِ زمان را | |
اینجا به دلم کرد خُطور این که روا نیست | شِکوای من، آن یارِ گرانمایهروان را | |
گر گفتهٔ من بر تو گِران آید و شاید | زان روحِ سبک بِستُرم این گُرم گران را | |
این نفثهٔ مصدور من از ظلم بدان بود | نیکی تو، نبایست مخاطب شوی آن را | |
ای مردِ یقین، گر که گمانم به تو بد بود | خواهم زغ یقین پوزشِ ناخوبگمان را | |
شِکوی من از ناسِره ابنایِ زمان است | باری، چه گناهی سره اَنهاء مکان را؟ | |
گر من گله دارم زِ دماوند و زِ الوند | نَبوَد به مَثَل جور، سهند و سبلان را | |
گر زان که ری و جِی به من از جهل ستم کرد | جُرم از چه نویسند عراق و همدان را؟ | |
گر زان که بدیها زِ اَرسبار و اَرس بود | کُفران نَسِزَد نیکی کارون و کران را | |
بیداد معاویه کند، بد عمرو بِنِ العاص | آن گاه شکایت زِ علی، شِکوهکُنان را | |
من نک دهم انصاف، تو تقصیر نکردی | از مهر و مروّت، حدِ مقدور و توان را | |
بیمنّت و بیمزد زِ کارم گِرهی کور | بگشودی و با شکر گواهم دل و جان را | |
بگذر که جهان جای گذشت است و گذرگاه | و آسان گُذران کارِ جهانِ گُذران را | |
باری تو بمانی و نکونامِ تو ماناد | چندان که جهان حفظ کند، نام و نشان را.» |
گرمارودی نام قطعهٔ خود را تِلکَ شَقشَقةٌ هَدَرَت گذارده است، یعنی این آهی بود که بر آمد. وامی است از حضرت علی (ع) که آن حضرت این جمله را در پایان خطبهٔ معروف شقشقیه فرمودند.
ای سوخته حال ای دلکِ غمزدهٔ من | بشناس کمی بیشتر احوالِ جهان را | |
ز اول نه مگر گفتمت این نکتهٔ شیرین | تلخ است، مخور بادهٔ ابناء زمان را | |
تا مصرِ بلا چون روی ای یوسفِ تنها | همراه مبر، هیچیک از این اخوان را | |
نیکی مکن و نان به دلِ دجله میانداز | کت کس به بیابان نزند سنگ و سنان را | |
نیکی همه بر جایِ هنرمندان کردی | یک چند مکن خوبی، جز بیهنران را | |
آن بیهنرک را هنر این بس که همهعمر | هرگز بنیارزَد نه خرد و نه کلان را | |
از چوبهٔ گز، رایحهٔ عود نخیزد | لیکن بنگر تا چه از او خاست، کمان را | |
زیباست بهاران، به نظر ناربٌن اما | آزادگیِ سرو، خجل کرد خزان را | |
ای کاش نبودی دلِ من شیفتهٔ شعر | مردم همه از شیفتگی یافت زیان را | |
دیدی دِلَکا، بیهده از پای فتادی | چون تاختی از شوق در این را حصان را | |
ای قاصدکِ غصه، کنون باز فراخیز | وز من برسان ثالثِ مهدیاخوان را | |
کای بر مَنَت از خوان ادب منّتِ بسیار | اما زِ چه با خونِ دل آغشتی خوان را | |
آیا نه مَنَت خواستم آیی به کنارم | تا بر سرِ مردم نَهَم آن سروِ روان را | |
تریاقِ تو آیا نه همین دستِ تو آورد | کز پا فکند بر تو مر او زهرِ گران را | |
این بود مرا دستِ مریزاد که گفتی | «آلوده به منّت مکن این لقمهٔ نان را» | |
مردم همگی عایلهٔ خوانِ خدایند | کس از چه بَرَد منّتِ بهمان و فلان را | |
من خویش، تو را هیچ به جز نیکی، گفتم | بر من چه نَهی نام، چنین را و چنان را | |
تا میشنوی زمزمهٔ موسیِ عمران | چون میطلبی دمدمهٔ سامریان را؟ | |
چون دعوی دجال پذیرد به زمانه | آن کو شنود دعوتِ مهدیِ زمان را | |
لجّاره اگر عیب تو میکرد به تفضیح | «بالله زِ مَنِش بود دو صد مشت دهان را» | |
تو شکوه به جدم علی آوردی و بُردی | من شکوهٔ تو با که بَرَم تا برم آن را | |
اسلام مرا گفت که پاسِ تو بدارم | کز پیش تو آموختهام شعرِ روان را | |
مَزدشتِ تو آیا به تو فرمود که گویی | آن گفته که افسرده کند جان و جنان را | |
آن شاعرِ یَمگان نه مگر گفت و بجا گفت | ...گز گفتهٔ ناخوب نگهدار زبان را | |
صد شکر که آن حال بسی دیر نپایید | و احوال بگردید و بدیدی تو نهان را | |
صد شکر که آن خوبترین یار دگربار | آمد به سرِ مهر و صفا داد میان را | |
دیدی چو مَنَت بوده از پیش هواخواه | یکسوی نهادی همه ناخوب گمان را | |
امید که «امید» به من سخره نگیرد | این پاسخ نادَرخورِ ناسَختهبیان را | |
بِه کز مَثَلی مردمی آرم سخنی نغز | تا شرح کنم نسبتِ خویش و اخوان را: | |
یارم همه دانی و منم هیچ مدانی | باری چه کند هیچ مدانی همهدان را.» |
شخصیت و اندیشه
دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی به عقیدهٔ بسیاری از صاحبنظران، از پیشگامان و معماران شعر انقلاب محسوب میشود. وی پیش از انقلاب شعر را به خدمت اندیشههای دینی و آرمانهای انقلاب درآورد و سعی کرد از ظرفیتهای نوین شعر در راستای اهداف انقلاب، با صبغهٔ اسلامی، بهره گیرد. [۲]
سيدعباس صالحی، وزیر ارشاد دولت دکتر روحانی دربارهٔ گرمارودی میگوید:
«در آن دوران، زمانی که میخواستیم برای خود شجرهای تعریف کنیم تا زیر سایهٔ آن بهرهمند باشیم، محمدرضا حکیمی و موسوی گرمارودی به ما سیادت و امنیت میدادند.
گرمارودی به نوعی ترکیب سنت آموزشی حوزه و دانشگاه است. همچنین سه خصوصیت در او به اوج رسیده است و آن ویژگیها شامل خلاقیت، پرکاری و تنوع است.» [۱۸]
دکتر موسوی ﮔﺮمارودی دیدگاه جالب، ویژه، مشهور و بحثبرانگیزی دربارهٔ تعهد شعر و تعهد شاعر دارد. بخشی از اندیشه و شخصیت او را تحت همین عنوان در کتابها و گفتگوهایش میتوان دریافت. او میگوید:
«ﺑﺎﻳﺪ ببینیم که آیا تعهد و مسئولیت در شعر وجود دارد یا خیر و آیا تعهد صفت شعر است یا صفت شاعر. بنده بارها گفتهام که هرگونه مسئولیت و تعهد به شاعر برمیگردد، نه به شعر. شعر، ذاتاً هیچ رنگی نمیپذیرد ﺟﺰ ﺷﻌریت. اﻳن تعهدات، یعنی انقلابیبودن، ﻣﺜﻞ ﺣﻤﺎسیبودن، ذاتیِ شاعر است و بعد در شعر نشست میکند. ما فردوسی را به عنوان شاعر حماسی میشناسیم، نه به اعتبار این که شاهنامه حماسی است، بلکه به اعتبار این که قبل از شاهنامه، فردوسی حماسی است.»
گرمارودی در باب جوشش و کوشش در شعر نیز نظر مشهور و صائبی دارد و کتاب مستقلی به این نام. شخصیت شعری و اندیشهٔ گرمارودی در آیینهٔ این بحث و گفتار نیز قابل شناسایی است. او میگوید:
«بیگمان در شعر واقعی، هم جوشش و هم کوشش، سهم خود را دارد. اگر جوشش بیشتر باشد، شاعری بیشتر و سخنوری کمتر خواهد بود؛ مثل باباطاهر، و به عکس اگر سهم کوشش بچربد، سخنوری بیشتر و شاعری کمتر خواهد شد؛ مثل ادیب پیشاوری و اگر این هر دو، برابر و در اوج باشد، شاعری کامل خواهیم داشت؛ چون حافظ و سعدی و خیام.» [۸][۱۹]
یادمانها و بزرگداشتها
- مراسم نکوداشت علی موسوی گرمارودی در نهمين برنامهٔ ميهمان ماه انجمن شاعران ايران و دفتر شعر جوان در ۳۰ مرداد ۱۳۸۲ در محل خانهٔ شاعران برگزار شد. [۲۰]
- انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به پاس سالها فعالیت علمی و فرهنگی دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، طی برگزاری مراسم بزرگداشتی در اول شهریورماه ۱۳۹۰، ایشان را به عنوان یکی از مفاخر ایرانزمین معرفی کرد. [۷] [۱۲] [۲۱]
- در مراسم بزرگداشت سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر معاصر، در آبانماه سال ۱۳۹۲، با حضور اهالی شعر و ادب در سرای اهل قلم از مقام علمی و ادبی وی تجلیل شد. [۷] [۲۲]
- تجلیل از علی موسوی گرمارودی به پاس سالها تلاش در عرصهٔ شعر انقلاب، روز شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ در پنجمینجشنوارهٔ شعر انقلاب مطرح شد. [۲۳]
- سازمان هنریرسانهای اوج، بیستوهشتمین شب شاعر خود را روز یکشنبه ۴ مهرماه ۱۳۹۵ به پاسداشت استاد سیدعلی موسوی گرمارودی اختصاص داد. [۲۴]
- آیین نکوداشت استاد سیدعلی موسوی گرمارودی در مراسمی با عنوان طلوع ماندگار، ۲۴ آذرماه ۱۳۹۵ از سوی مدیریت فرهنگیهنری منطقهٔ ۵ در محل فرهنگسرای فردوس برگزار شد. [۲۵]
- مراسم سوگوارهٔ ملی شعر عاشورایی تحت عنوان «عصر آفتاب» همراه با آیین نکوداشت علی موسوی گرمارودی عصر روز سهشنبه ۱۷ مهرماه ۱۳۹۷ در تالار ایوان شمس برگزار شد. [۲۶]
- مراسم پایانی دومینکنگرهٔ ملی دوسالانهٔ شعر آیینی واعظ قزوینی با تجلیل از علی موسوی گرمارودی در قزوین به کار خود پایان داد. این مراسم ۳۰ دیماه ۱۳۹۷ در سازمان تبلیغات اسلامی استان قزوین برگزار شد. [۲۷]
از نگاه دیگران
فاضل نظری
فاضل نظری: «از موسوی گرمارودی به عنوان شاعر تمام قالبهای شعری یاد کرده است و عنصر عشق را از ویژگیهای شعر او میداند.»
سهیل محمودی
سهیل محمودی میگوید: «موسوی گرمارودی یکی از کهنترین قالبهای شعر فارسی یعنی قصیده را در عرصهای به نام شعر سپید تعریف کرده است. او از کسانی است که با تکیه بر گذشتهٔ شعر فارسی، برای امروز بهره گرفته است. اخوان یا سهراب نیز در این راه موفق بودهاند و بخشی از این سنت را به شکل پویا درآوردهاند.»
میراحمد میراحسان
میراحمد میراحسان در نشست تحلیل شعر و اندیشهٔ گرمارودی گفت: «گرمارودی از پیشگامان شعر مدرن مذهبی قبل از انقلاب اسلامی است. نمادهای بدیعی در اشعار گرمارودی دیده میشود. شعر مدرن ما در قبل از انقلاب به خاطر وجود حکومتی که مانع ورود افکار نو و جدید بود، تحت محاصره و سلطهٔ شعر حزبی روشنفکری قرار داشت؛ ولی با این حال افرادی مانند موسوی گرمارودی و صفارزاده توانستند خود را به عنوان یک شاعر مسلمان به همگان معرفی کنند.» [۷][۱۲]
بهاءالدین خرمشاهی
گرمارودی از مقدمهٔ خرمشاهی در گزیدهاشعار انتشارات مروارید همواره به عنوان بهترین منبع شناخت از شعرش یاد میکند. خرمشاهی میگوید:
«گرمارودی از ادیبترین شاعران امروز ماست. برای زورمندی و شورمندی بعضی از شعرهای گرمارودی (مانند: در سایهسار نخل ولایت و حماسهٔ درخت) در شعر معاصر همتا و همانندی جز بعضی شعرهای شاملو نمیبینم. گرمارودی در شعر آزادِ بیوزن اما متوازن (معروف به شعر شاملویی [یا سپید])، از انواع و قوالب دیگر استادتر، هنرآورتر، معنیپرورتر و سخن گسترتر است.»
خرمشاهی در تعریف از شعر حماسهٔ درخت میگوید: «شعر حماسهٔ درخت نه فقط از بهترین شعرهای این نخبهٔ شعر و شعر نخبهٔ گرمارودی، بلکه از نغزترین شعرِ پس از نیماست.» [۲۸] [۲۹]
ضیاءالدین ترابی
ضیاءالدین ترابی میگوید: «گرمارودی شاعر محتواست نه صورت و این همان چیزی است که خودِ شاعر از آن به عنوان عامل جوششی شعر نام میبرد.» [۳۰]
محمدجواد محبت
محمدجواد محبت میگوید: «گرمارودی چند جنبهٔ شاعری دارد. هم از شاعران مبارز سیاسی در پیش از انقلاب است. جنبهٔ دیگر شعری وی، شعرهای عاشقانه اوست؛ شعرهایی صرفاً شعر و مربوط به احساسات و عواطف شخصی و درک دنیاییِ شاعر از دنیا و موهبتهای آن. جنبهٔ دیگر شعرهای دینی-آیینی اوست. شعر خط خون اکنون دیگر جزو کلاسیکهای ادبیات دینی ماست؛ اینقدر که خوش جا افتاده.» [۶]
محمد حقوقی
محمد حقوقی، «موسوی گرمارودی و طاهره صفارزاده را از شعرای فعال و با زبان خاص که از دههٔ ۴۰ و ۵۰ در خدمت تعهد شعری و شعر متعهدانه هستند.» میداند و شعرهای کودکم: یاور، نماز و دریغا آفتاب را در بخش اشعار منتخب دههٔ ۱۳۵۰ تا ۱۳۶۰ و دو شعر باغ معنا و اقیانوس را در بخش اشعار منتخب دههٔ ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۰ انتخاب کرده است. [۳۱]
کنایههای ضیاء موحد در حضور موسوی گرمارودی دربارهٔ سخنانش در باب هدایت
ضیاء موحد در مراسم جشن تولد ۷۰ سالگیش که ۱۰ دیماه ۱۳۹۷ در مرکز فرهنگی شهر کتاب، با حضور جمعی از ادبا، شعرا و فضلا، از جمله موسوی گرمارودی برگزار شد، در گفتاری در کنایه به سخنان اخیر گرمارودی دربارهٔ هدایت گفت: «پدرم زمانی که بچه بودم، یک بار به من گفت: پسر جان آب وقتی حرکت میکند، برنمیگردد به پشت سرش نگاه کند ببیند چقدر آمده است، سرش را پایین میاندازد و جلو میرود. من راهباریکهای در هر کدام (شعر و منطق) برای خود پیدا کردم. حال اگر تا نیمهٔ راهش نرفتم، اما رفیق نیمهراه هم نبودم و عقبگرد نکردم. بعضیها به خاطر مد روز و از قافله عقبنماندن به راه میآیند. بعضی از آنها همان اول میفهمند و برمیگردند، بعضیها هم مقداری راه میآیند، برمیگردند و حتی توبه و استغفار میکنند و حتی به کسانی که آن راه را رفته و موفق شدهاند، جسارت و اهانت هم میکنند.
حمایت زهیر توکلی از لعن موسوی گرمارودی بر صادق هدایت
زهیر توکلی شاعر از لعن موسوی گرمارودی بر صادق هدایت حمایت کرد و گفت: «کسانی که به گرمارودی حمله کردند، بهتر است مشخص کنند که خط قرمزشان کجاست. اگر ایشان از نویسندهای اعلام بیزاری کنند که در کتابش (توپمرواری) نه تنها به امام حسین(ع)، بلکه به مولا علی(ع) و حتی حضرت مریم مقدس(س) توهین کرده، چرا ما باید ناراحت بشویم؟» [۳۲]
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
شاعران و شخصیتها از منظر گرمارودی
موسوی گرمارودی از جمله شاعرانی است که با نگرشی به دور از اعتقادات فردی و از منظر هنری و ادبی به شاعران و شخصیتها مینگرد. [۷]
خیام
گرمارودی معتقد است: «چهرهٔ اصلی خیام مشوه شده است. برخی خیام را دو گونه دانستهاند؛ گفتهاند خیامی که گفته است: "من مِی خورم و هر که چو من اهل بُوَد/ مِی خوردن من به نزد وی سهل بُوَد، این همان خیام حقیقی است که لائیک هم هست...". البته من اینگونه رباعیها را از آنِ خیام نمیدانم؛ محققان ما هم همین اعتقاد را دارند.» [۸]
سعدی شیرازی
گرمارودی از نبوغ سعدی چنین یاد میکند: «بیگمان سعدی در برخی از لحظات، لحظههای هستی را طور دیگری میدید. تنها یک نابغه میتواند بوستان بیافریند. محال است در زبان فارسی اثری به حجم بوستان سعدی با این درجه از فصاحت بیان شود.»
نیما یوشیج
گرمارودی معتقد است: «عظمت نیمایوشیج به شاعربودن نیست، به ابداعگربودن و نجات شعر از دربار است. در واقع نیما جریان شعر را در راستای مردم و نیازهای آنها و مردمیکردن شعر قرار داد. عظمت نیما به ابداع و بتشکنی اوست.»
سهراب سپهری
گرمارودی دربارهٔ شعر و شخصیت سهراب گفته است: «سهراب سپهری از کسانی است که راه نیما را شناخته و آن را با شخصیت یگانهٔ خویش پیموده است. او خود را با رنگ و کلمه بیان و با هر دو نقاشی میکرد.
شعر سپهری دارای چند ویژگی است، یکی این که زبان شعر نو را با زبان محاوره پیوند زد. البته اسماعیل شاهرودی و شاعران دیگری هم هستند که در این کار موفق بودهاند؛ اما سپهری موفقتر است.»
خسرو احتشامی
گرمارودی دربارهٔ زبان شعر خسرواحتشامی نوشته است: «زبان احتشامی، صراحت و صلابت زبان و چهرهٔ یک سوار ایلیاتی را در خود دارد که همنشین دایم صلابت و صراحت کوه و کمر هونهگان است؛ ولی این صلابت همراه است با ملایمت نگاه پونههای حریرپوش، کنار جویبارکهای نرمپویی که از دامنههای همان کوهها و در آغوش همان صلابت، راه خود را میپویند... پس شعر او، هم حماسه و هم حریر است.»
نوذر پرنگ
گرمارودی دربارهٔ نوذر پرنگ میگوید: «پرنگ بیگمان یکی از برجستهترین شاعران غزل نو است و تأثیر او در نسلهای بعد از خودش، بر کسی پوشیده نیست. بیگمان پدیدارهای عالم با همه سخن نمیگویند؛ اما با شاعرانی همچون پرنگ بیگانه و نامحرم نیستند.» [۷][۱۲]
گرمارودی در مراسم يادبود نوذر پرنگ نیز گفته: «به قول مولانا، پديدههای جهان همه هوشيارند، ولی با نامحرمان خاموشند. البته اگر شاعری در تصرف شعر باشد، میتواند در پديدههای طبيعت تصرف كند. نوذر پرنگ نيز از جمله شاعرانی است كه در تصرف شعر است. شعر پرنگ را در هر شرايطی که بخوانيد، تپندگی رنگ آن را احساس خواهيد كرد.»
طاهره صفارزاده
شاید نزدیکترین شاعر به لحاظ محتوا، مضمون و معنای شعری به موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده باشد. گرمارودی دربارهٔ او میگوید: «صفارزاده خود یک صاحبنظر بزرگ ادبی است. اصولی که وی در شعرهایشان ارایه کرده، برای نسلهای آینده راهگشاست.»
گرمارودی دربارهٔ تفاوتهای سبک ادبی و شعری فروغ فرخزاد و طاهره صفارزاده میگوید: «در مجلهٔ نگین عنوان یکی از نقدهایم «فروغی برتر در ادبیات ایران» بود. ایهام این عنوان به این دلیل بود که معتقدم فروغ فرخزاد شاعر خوبی است؛ اما صفارزاده شاعری است که به لحاظ اخلاقی و آرمانهای اجتماعی والاتر و غیرقابل مقایسه است.
من صفارزاده را شاعری میدانم که حتی بر روشنفکران غیر اهل قبله نیز تأثیر گذاشته است. به نظر من، دلیل کمتر دیدهشدن آثار طاهره صفارزاده را باید در فنیتر بودن شعر صفارزاده از فروغ جستجو کرد. شعری که فنیتر باشد، انضباط شعریاش بیشتر است و قاعدتاً دایرهٔ دوستدارانش نیز کمتر میشود. شعر «گنه کردم، گناهی پر ز لذت» را همه میفهمند، اما کودک قرن و سفر سلمان صفارزاده را شاید همه متوجه نشوند. [۳۴]
صادق هدایت
موسوی گرمارودی در مراسم رونمایی از کتاب سه کاهن مجید قیصری که ۲۷ آبانماه ۱۳۹۷ در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد، گفت: «شرم میکردم از خودم اگر بر صادق هدایت لعنت نمیفرستادم. خداوند صادق هدایت را لعنت کند.»
او دربارهٔ نویسندهٔ توپمرواری توهینهای زشتی به امام حسین (ع) کرده، گفته: «وظیفهٔ هر قلمبهدستِ اهل قبله میدانم که حداقل به جوانان این کشور بفهماند که چه بیشرفهایی در این کشور قلم زدند که از امویان هم بدتر بودند؛ اسمشان هم صادق بود و هدایت مردم را بر عهده داشتند.»
بعد از این سخنان، واکنشهای هتاکانهای نسبت به اظهارات گرمارودی ابراز شد. گرمارودی هم در جواب گفت: «شک ندارم که حرفزدن دربارهٔ صادق هدایت هزینه دارد. من هم پای آن و اعتقادم ایستادهام و جواب این افراد را به خود امام حسین (ع) واگذار میکنم.
من با تاج سر بشریت معامله کردم. قسمت این را نداشتم که در دوران حیات امام (ع) زنده باشم و در کربلا در رکابش بجنگم، اما امروز با این روشنگری، در رکابش شمشیر میزنم. من حرف خودم را زدم و روی آن هم ایستادهام. توهین و هتاکی به من هم خللی در عقیدهام ایجاد نمیکند.» [۳۲]
نامههای سرگشاده
پس از دعوت بنیصدر،از گرمارودی، وی ۱۵ فروردین ۱۳۵۹ رسماً مشاور مطبوعاتی و فرهنگی رییسجمهور میشود. آیتالله صدوقی طرفِ مشورت گرمارودی است و به او میگوید: «من به او رای ندادم اما حالا که رییسجمهور شده، بد نیست که شخصی مثل تو در دستگاه او باشد.»
گرمارودی ناراضی از وضعیت دفتر بنیصدر، حضوری از امام کسب تکلیف کرده و امام «او را به ماندن و تقویت بنیصدر و گوشزد کارهایش تکلیف میکند» و از او میخواهد: «اگر انحرافی هم بود، باخبرش کند تا اصلاح شود.» رویکردهای ضدانقلابی بنیصدر که کاملاًً آشکار میشود، امام با استعفادادنِ گرمارودی موافقت میکند و میگوید: «استعفا بده ولی از قول ما چیزی نگویی؛ لازم بود به نظر آیتالله صدوقی استناد کن.» با توافق و هماهنگی آیتالله صدوقی، متن استعفا به مطبوعات داده میشود. با وجود این، برخی محافل و اشخاص همچنان به آزار و توهین اصرار دارند؛ یکی از آنَ همه، یوسفعلی میرشکاک است که در روزنامهٔ جمهوری اسلامی، به بهانهٔ نقد مجموعهشعری از گرمارودی، همهٔ آنها را مزخرف میخواند و وی را «مشاور فرعون» یا محسن مخملباف در کیهان فرهنگی که همچنان اصرار در بنیصدریبودن گرمارودی دارد و... تا این که امام ۱۵ اسفند ۱۳۶۵ گرمارودی را فرامیخواند و قصد میکند در یک سخنرانی مصلحتیبودن گرمارودی در کنار بنیصدر را بازگو کند. اما حاجاحمدآقا میگوید ممکن است در یک سخنرانی همهٔ جوانب یک امر فرصت بازگوشدن پیدا نکند؛ بهتر است آقای گرمارودی همینجا طی نامهای ماجرا را به شما بنویسد و شما نیز با دستخط خود نظرتان را زیر آن بنویسید تا در تاریخ بماند.»
اینک آن دو نامهٔ تاریخی:
متن نامهٔ سیدعلی موسوی گرمارودی و سپس پاسخ [مام خمینی|امام]، روحالله موسوی خمینی:
«بسماللهالرحمنالرحیم
محضر مبارک رهبر عالیقدر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی مد ظلهالعالی و روحی لهالفداء
با احترام و بعد التحیات
خاطر مبارک عالی مستحضر است که اینجانب سیدعلی موسوی گرمارودی در جریان بنیصدر و پس از دعوت او، برای تصدی مشاورت فرهنگی وی، به صوابدید شهید آیتالله صدوقی -رضوانالله تعالی علیه- آن سِمت را پذیرفتم؛ اما دو-سه ماه بعد و با دیدن نخستین انحرافهای وی، در یک شرفیابی کوتاه از محضر مبارکتان استجازهٔ کنارهگیری کردم، فرمودید: نزد او بمانید و سعی کنید او را از انحراف اطرافیان آگاه سازید. چند ماه بعد و در شرفیابی کوتاه دوم که جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای رحمانی مسئول بسیج کل کشور نیز حضور داشتند، باز استدعای کنارهگیری و استعفا کردم؛ ولی فرمودید: همچنان بمانید و انحرافات او را به مسئولان گوشزد کنید. در شرفیابی سوم به تاریخ ۵۹/۱۰/۲۹ که افتخار شرفیابی خصوصی و طولانیتری یافتم و حضرت حجتالاسلام و المسلمین جناب آقای توسلی نیز حضور داشتند، مصراً استدعای اجازهٔ استعفا کردم، با نقل قول به مضمون عرض میکنم که فرمودید: آبرو مهمتر از خون است. جوانان ما برای این انقلاب الهی خون میدهند، شما هم آبرو بدهید. این بنده در تمام مدت این چند سال سعی کردم به ملاحظهٔ اینکه فرمودید آبرویتان را بدهید؛ شکیبایی کنم و قول و امر و فرمان آن رهبر عالیقدر را جایی نقل نکنم؛ اما چون اخیراً کتابی درآمده است که در آن ناحق اسم مرا در کنار منحرفان دستگاه بنیصدر آوردهاند و این موضوع ممکن است زمینهٔ مختصر خدمتی را که در دانشگاه و در محافل فرهنگی و ارشاد اسلامی به جمهوری اسلامی و انقلاب مقدسمان میکنم از میان بردارد، شرعاً خود را موظف دانستم که با یادآوری موارد مذکور در فوق، از محضر مبارک آن رهبر عالیقدر کسب تکلیف نمایم. والامر کله لدیکم والسلام علیکم.
دستبوس و خدمتگزار بسیار کوچک
علی موسوی گرمارودی
۶۵/۱۲/۱۵»
امام، روحالله موسوی خمینی ذیل همان ورقه فرمودند:
«جناب آقای گرمارودی ایده الله تعالی
همانگونه که مرقوم داشتید جنابعالی پس از کشف انحراف بنیصدر چند مرتبه نزد اینجانب آمدید، اظهار داشتید که من میخواهم از سمتی که نزد بنیصدر دارم کناره گیری کنم و اینجانب برای مصالحی که در نظر داشتم با نظر شما مخالفت میکردم و شما را با اکراهی که داشتید، از کنارهگیری بازداشتم و شما را در اعمال خلاف او هیچگاه شریک نمیدانم. انشاءالله موفق باشید در خدمت به بندگان خداوند.
والسلام
روحالله الموسوی خمینی»[۳۵]
خُلقیات
حسین پاکدل، نمایشنامهنویس، در گفتگوی با گرمارودی، خلقیات گرمارودی را اینگونه بیان میدارد:
«موسوی گرمارودی بر اساس باورش میزید که در این روزگار متاع با ارزشی است. ایشان هنوز همان خلقیات دههٔ ۴۰ را دارد و با آنها زندگی میکند. شرایط امروز او محصول «نه»هایی است که دارد؛ محصول «نه»هایی که پستها و مقامهای بسیاری در ناگفتنشان بود. یکی از نتایج این نهگفتنها، ترجمهٔ قرآن است. ترجمهٔ قرآن شرایط خاصی دارد و فقط به دانستن زبان عربی نیست.» [۱۰]
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
گرمارودی در مدت اقامتش در تاجیکستان به جد جریان شعر معاصر آن کشور را دنبال کرد.[۲۰] گرمارودی از اول تیرماه سال ۱۳۸۲ به عنوان رایزن فرهنگی، به مدت ۴ سال، در تاجیکستان بود. [۴] چون تاجیکها با خط سیریلیک مینویسند، بیش از ۶۰ کلاس در ۱۱ شهر تاجیکستان دایر کرد به نام «کلاسهای خط نیاکان»[۸] تذکرهٔ شعرای قرن بیستم تاجیکستان را در دو جلد، یک جلد زندهها و یک جلد درگذشتهها، حدود ۷۰۰ شاعر. کار کرد.[۸] و نیز به اهتمام موسوی گرمارودی تذکرهای کامل از شعرای قرن بیستمِ تاجیکستان فراهم آمد با نام از ساقه تا صدر. [۳۶] از دیگر کارهای گرمارودی در تاجیکستان: اتصال «کمیتهٔ اصطلاحات» تاجیکستان با فرهنگستان زبان پارسی ما. این کمیته در پی جایگزینیِ کلمات پارسی به جای کلمات روسی است. پیامد این دادوستد فرهنگی، عضویت دو تن از فرهیختگان تاجیک در فرهنگستان زبان پارسی، به نامهای استاد محمدجان شکوری و عبدالقادر مینازف بود. تشکیل جلسات هر ۱۵ روز یکبار که در آن اشعار شاعران تاجیک نقد و بررسی میشود. این جلسات در نزدیکشدن ایشان به نوآوریهای شعر پارسی مؤثر بود. استفادهٔ فرهیختگان تاجیک از کتابخانهٔ غنی رایزنی بود. تدریس من در دو دانشگاه دوشنبه و خُجند. برنامهی «پیوند» در تلویزیون تاجیکستان که در آن، شعر شاعران ایرانی را با حضور فرهیختگان تاجیک بررسی میشد. برنامهٔ رادیویی «شعر چیست». چاپ کتاب تاجیکها انتشار مجلهٔ «رودکی». [۶]
فیلم ساختهشده بر اساس
فیلم مستند زندگی استاد موسوی گرمارودی با نام از ساقه تا صدر، ۲۲ شهریورماه ۱۳۹۴ با حضور امیر مهریزدان کارگردان و هنرمندان و شاعران در موسسهٔ فرهنگی اوج انقلاب اکران شد. در این نشست گرمارودی گفت: گروهی از چهرههای ماندگار مستندی از من ساختند که خانم رستاخی کارگردان آن بود. آقای یعقوبی هم مستندی برای تلویزیون قزوین ساخت که من در آنجا در طبیعت شعرهایم را خواندم. [۳۷]
همچنین مستند «از ساقه تا صدر» به کارگردانی امیر مهریزدان و تهیهکنندگی سیدجمال عودسیمین روز دوشنبه، ۲۷ اردیبهشتماه سال ۱۳۹۵، ساعت ۲۳ روی آنتن شبکهٔ اول سیما رفت. [۳۸]
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
گرمارودی در قالبها و موضوعات متعدد صاحب اثر است و بسیاری از صاحبنظران، وی را هم نوپرداز و هم کهنسرا مینامند. هرچند درخشش اصلی گرمارودی در شعر سپید است، اما به عقیدۀ بعضی از منتقدان در قصیده نیز دستی تمام دارد.
او از معدود شاعران نوپرداز همدورهٔ خود است که در سالهای پیش از انقلاب با گرایشهای دینی به میدان آمد و آنگونه که در یکی از شعرهای خود گفته است: «من شعر شیعیام»، رویکردهای انقلابی شیعی را در شعر وارد کرد و از این ارزشها پاسداری نمود. پیشگامی در نوعی از شعر نوآیینی در شعرهای نیمایی و سپید گرمارودی جلوهگر است. [۲]
علی موسوی گرمارودی از پیشتازان شعر مذهبی شناخته میشود. از ویژگیهای شعری او تخیل گسترده و به دام آوردن اندیشهای نو در قالب کهن قصیده است:
مگر چه گفت به گوش درخت، باد خزان
که روی زرد نمود و تکیده شد لرزان
ببر به باغ سبویی شراب شعر و از آن
تف درون به کنار خزان کمی بنشان...
گرمارودی از آن دست شاعرانی است که ضمن توجه به مسیر گذشته، در شعر معاصر راهی تازه میجویَد. او در چندین دوره در عرصهٔ شعر و ادبیات کشور حضور مؤثر داشته است. [۲۰]
دکتر بهاءالدین خرمشاهی مینویسد:
«شعر در سایهسار نخل ولایت که در منقبت و مرثیهٔ حضرت علی(ع) است و شعر خط خون دو اوجِ بیمانند و قلهٔ رفیع شعر دینیِ عصر ماست؛ یعنی شعری با درونمایهٔ مذهبی که در شعر نو سابقهای به این درخشانی و درخششی به این نمایانی ندارد و این دو شعر کمنظیر که هم قوت قریحه و هم صلابت ایمانی و غیرت دینی شاعر را نشان میدهد، نیز مانند شعرهای بلند دیگر او، به صریحترین وجه، مؤید این است که هنر یعنی نگاه دیگرگون و متفاوت.» [۳۹]
کارنامه و فهرست آثار
کتابشناسی
شعر
از علی موسوی گرمارودی تا کنون ۶ مجموعهٔ مستقل شعر درآمده و ۹ گزینهاشعار.
شش مجموعهشعر اصلی عبارتاند از:
- عبور. تهران: انتشارات توس، چاپ اول، اردیبهشتماه ۱۳۴۹.
- در سایهسار نخل ولایت. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۷.
- سرود رگبار. تهران: انتشارات رواق، چاپ دوم، ۱۳۵۷.
- در فصل مردن سرخ. تهران: نشر راه امام، ۱۳۵۸.
- خطّ خون. تهران: انتشارات زوّار، ۱۳۶۳.
- چمن لاله. تهران: انتشارات زوّار، ۱۳۶۳.
نُه گزینهاشعار عبارتند از:
- تا ناکجا (گزینهٔ ۶۰ شعر به گزینش و ترجمهٔ ریکاردو ریپولی و جان روبرتو اسکارچیا به ایتالیایی). انتشارات انجمن فرهنگی ایتالیا، ۱۳۶۳.
- دستچین. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۸.
- ما کجا، آن خوب، آن زیبا کجا (مجموعهشعر برای امام علی علیهمالسلام). تهران: نشر معارف، دیماه ۱۳۷۲.
- باران اخم (گزینهٔ شعر دفاع مقدس و جنگ). تهران: انتشارات حوزهٔ هنری، ۱۳۷۳.
- گزینهٔ گرمارودی (گزینش و پیشگفتار بهاءالدین خرمشاهی). تهران: انتشارات مروارید، چاپ اول، ۱۳۷۵.
- گزیدهٔ ادبیات معاصر (مجموعهشعر علی موسوی گرمارودی). تهران: انتشارات نیستان، ۱۳۷۸.
- برخیز واژهای پیدا کن (گزینش و برگردان به خط سیریلیک از نظام قاسم). دوشنبهٔ تاجیکستان: زمستان ۱۳۸۰.
- باغ معنا (سرسخن و برگردان به خط سیریلیک با انتخاب و پیشگفتار دکتر صفر عبدالله). دوشنبهٔ تاجیکستان، تابستان ۱۳۸۱.
- باغ سنگ. تهران: انتشارات تکا، چاپ اول، ۱۳۸۶.
به قول گرمارودی: «اگر خویشتنداری میکردم و در گزینهاشعارها، به تقاضای گزیننده اشعار تازه نمیگنجاندم، میتوانستم دست کم دو مجموعهٔ مستقل دیگر از آنها چاپ کنم.» بنابراین، این اشعار به علاوهٔ اشعار دفترهای مستقل (کل اشعار گرمارودی تا امروز)، پس از آخرین تصحیح، بر مبنای موضوع و قالب شعری، در ۷ دفتر تنظیم شدند که منبع و مأخذ اصلی اشعار وی محسوب میشوند. این دفترها عبارتند از:
- آغاز روشنایی آیینه (ترکیببند عاشورایی در ۱۵ بند). تهران: انتشارات سورۀ مهر، ۱۳۸۸.
- گوشوارهٔ عرش (مجموعهٔ کامل شعرهای آیینی). انتشارات سورهٔ مهر، چاپ اول، ۱۳۸۹.
- بر آشفتن گیسوی تاک (مجموعهغزل). تهران: انتشارات سورۀ مهر، چاپ دوم، ۱۳۸۹.
- پیوند زیتون بر شاخهٔ ترنج (بهگزیدهٔ شعر نیمایی و شعر سپید (یا آزاد)). تهران: انتشارات سورۀ مهر، چاپ اول، ۱۳۸۹.
- خواب ارغوانی(شعر دفاع مقدس). تهران: انتشارات سورۀ مهر، چاپ اول، ۱۳۸۹.
- سفر به فطرت گلسنگ (قطعهها و چکامهها). تهران: انتشارات سورۀ مهر، چاپ اول، ۱۳۸۹.
- تا محراب آن دو ابرو (مثنوی، ترکیب، رباعی). تهران: انتشارات سورۀ مهر، چاپ اول، ۱۳۸۹. [۳][۴۰] [۴۱]
کتابهای ادبی، پژوهشهای ادبی (نقد و بررسی؛ مقالات و ...)
- قلمانداز (مجموعهمقالات؛ سفرنامهها . نقد و بررسیهای منتشرشده در مطبوعات). تهران: انتشارات سروش،چاپ اول، ۱۳۷۷.
- دگرخند (بررسی طنز، هزل و هجو در ادب فارسی). تهران: انتشارات توسعهٔ مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۸۰.
- صدای سبــز (مجموعهاشعار؛ زندگینامهٔ خودنوشت گرمارودی و ...). تهران: انتشارات قدیانی، چاپ اول، ۱۳۸۲.
- از ساقه تا صدر (تذکرهٔ شعرای قرن بیستم تاجیکستان، به اهتمام علی موسوی گرمارودی). تهران: انتشارات قدیانی، ۱۳۸۴.
- زندگی و شعر ادیبالممالک فراهانی. تهران: انتشارات قدیانی، ۱۳۸۴.
- غوطه در مهتاب (بررسی و نقد شعر ۳۲ شاعر معاصر). تهران: انجمن قلم ایران، ۱۳۸۸.
- جوشش و کوشش در شعر. تهران: انتشارات هرمس، ۱۳۹۱. [۳][۴۰][۴۱]
تصحیح، منتخب و پژوهش متون
- اختر چرخ ادب (مقدمه و انتخاب اشعار پروین اعتصامی). تهران: همشهری، ۱۳۸۵.
- بهگزین علینامه (کهنترین منظومهٔ شیعهٔ فارسی؛ سرودهٔ ۴۸ هجری قمری). تهران: از سرایندهای با تخلص «ربیع»؛ با گزینش و شرح لغات. [۳][۴۰][۴۱]
کتابهای پژوهش تاریخی
داستان
- پرتو انسانها(دو جلد). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۶.
- در مسلخ عشق (مجموعهداستان). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۵۸.
- داستان پیامبران (جلد اول: از آدم(ع) تا عیسی(ع)). تهران: انتشارات قدیانی، ۱۳۷۳.
- داستان پیامبران (جلد دوم: حضرت محمد(ص)). تهران: انتشارات قدیانی، ۱۳۷۳.
- بابا تاریخ (داستانی برای نوجوانهایی که پیر به دنیا آمدهاند). تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۵.
- به کوتاهی آه به بلندای ماه (زندگی خاتون کبریا حضرت زهرا (س)). تهران: انتشارات قدیانی، ۱۳۹۲. [۳][۴۰][۴۱]
ترجمهها
- در کرانه با دریا (صد کلمهٔ قصار حضرت علی(ع)). تهران: وزارت ارشاد، چاپ اول، ۱۳۶۲.
منشور دادگری (عهدنامهٔ مالک اشتر). تهران: انتشارات جمهوری. چاپ اول، ۱۳۸۳.
- ترجمهٔ قرآن کریم. تهران: انتشارات قدیانی، ۱۳۸۳.
- ترجمهٔ صحیفهٔ سجادیه. تهران: انتشارات قدیانی، ۱۳۸۳.
- ترجمهٔ نهجالبلاغه. تهران: انتشارات قدیانی، ۱۳۹۴. [۳][۴۰][۴۱]
مقالات، نقدها و گفتگوهای گرمارودی
- قلمانداز/گلچرخ، فروردین ۱۳۷۱، شمارهٔ ۱.
- قلمانداز (گزارش سفر تاجیکستان)/گلچرخ، اردیبهشت ۱۳۷۲، شمارهٔ ۶.
- قلمانداز (چنین کردند نیکان بزرگ)/گلچرخ، اردیبهشت ۱۳۷۶، شمارهٔ ۱۶.
- قلمانداز/گلچرخ، آذر ۱۳۷۶، شمارهٔ ۱۷.
- قلمانداز/گلچرخ، اردیبهشت ۱۳۷۷، شمارهٔ ۱۹.
- قلمانداز/گلچرخ، مهر ۱۳۷۷، شمارهٔ ۲۰.
- قلمانداز/گلچرخ، اردیبهشت و خرداد ۱۳۷۸، شمارهٔ ۲۱.
- قرآن میتواند اندکی شاعرانهتر ترجمه شود/گلستان قرآن، مرداد ۱۳۷۹، شمارهٔ ۱۸.
- ادبیات: معمای حافظ/هنر تابستان، ۱۳۷۹، شمارهٔ ۴۴.
- ترجمهٔ بسیار قدیمی از قرآن کریم/بینات، ۱۳۸۰، شمارهٔ ۳۱.
- من شاعر شیعیام/کیهان فرهنگی، آبان ۱۳۸۱، شمارهٔ ۱۹۳.
- گفتگو با دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی: تعهد و التزام صفت شعر نیست، صفت شاعر است/مصاحبهکننده: مصطفی محدثی خراسانی/پاییز ۱۳۸۲، شمارهٔ ۳۳.
- شعر صد سال اخیر تاجیکان/پاییز ۱۳۸۲، شمارهٔ ۳۳.
- گفتگو: سیاست من این است که فرهنگی باشم/ادبیات داستانی، دی و بهمن ۱۳۸۲، شمارهٔ ۷۵ و ۷۶.
- ترجمهای تازه/پیام جاویدان، ۱۳۸۳، شمارهٔ ۴.
- اصطلاحات خوشنویسی شعر حافظ/حافظ، آبان ۱۳۸۳، شمارهٔ ۸.
- ترجمهای جدید از قرآن کریم/رشد آموزش قرآن، ۱۳۸۴، شمارهٔ ۹.
- شیون مهتاب در آب: نقد و بررسی شعر نوذر پرنگ/مصاحبهشوند: کامیار عابدی. سیدعلی موسوی گرمارودی. منوچهر آتشی/کتاب ماه ادبیات و فلسفه، خرداد ۱۳۸۴، شمارهٔ ۹۲.
- طنز در قطعات انوری/فصلنامهنامهٔ انجمن، ۱۳۸۵، شمارهٔ ۲۳.
- سنجهٔ ترازو/بینات، ۱۳۸۵، شمارهٔ ۴۹ و ۵۰.
- سنجش: شعری ملتزم به بیداری (شعر روشن بهزاد کرمانشاهی)/گوهران، خرداد ۱۳۸۷، شمارهٔ ۱۷.
- سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع)/کلام اسلامی، ۱۳۸۷، شمارهٔ ۶۸.
- دیرشکفتن شعر بیدل در ایران/آینهٔ میراث، بهار و تابستان ۱۳۸۸، شمارهٔ ۴۴.
- چهار چهره، چهار نظر/ نویسندگان: سیدرضا حسینی. سیدعلی موسوی گرمارودی. یوسفعلی میرشکاک. عباس مشفق کاشانی/مجلهٔ شعر، زمستان ۱۳۸۸، شمارهٔ ۶۸. [۴۲]
منبعشناسی
کتاب
- دربارهٔ هنر و ادبیات امروز؛ گفت و شنودی با مهدی اخوان ثالث و علی موسوی گرمارودی، به کوشش ناصر حریری، کتابسرای بابل، ۱۳۶۸.
- در بوتهٔ نقد (نگاه منتقدان به شعر گرمارودی، خانهٔ کتاب.
- شعر نو از آغاز تا امروز (۱۳۰۱-۱۳۷۰)، انتخاب، درآمد و تفسیر از محمد حقوقی، انتشارات ثالث با همکاری نشر یوشیج، چاپ دوم ۱۳۷۷.
- صدای سبز (گزیدهاشعار، زندگی خودنوشت، نقد و بررسی، گفتگو و ...)، انتشارات قدیانی، ۱۳۸۲.
- تاریخ تحلیلی شعر نو، شمس لنگرودی، نشر مرکز، ۱۳۹۷.
- بزرگداشتنامهٔ سیدعلی موسوی گرمارودی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۹۰.
- ده شاعر انقلاب، محمد کاظم کاظمی، سورهٔ مهر، ۱۳۹۰. [۴۳]
پایاننامهها
- بررسی آب و عناصر آن در اشعار نیمایوشیج، سهراب سپهری و علی موسوی گرمارودی./نگارش: فرخنده دلیررویی. استاد راهنما: مهدی پرهام. استاد مشاور: جواد قربانی./کارشناسی ارشد: گرایش محض./دانشگاه آزاد اسلامی اسلامشهر؛ دانشکدهٔ علوم انسانی، گروه زبان و ادبیات فارسی، سال ۱۳۹۵.
- بررسی تطبیقی ارزشهای انسانی در شعر مظفرالنواب و علی موسوی گرمارودی./نگارش: وفاء محفوظی موسوی. استاد راهنما: حسین چراغیوش. استاد مشاور: علیاکبر مرادیان قبادی./کارشناسی ارشد: زبان و ادبیات عربی./دانشگاه لرستان؛ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی، گروه زبان و ادبیات عرب. دانشگاه پیام نور؛ واحد بجنورد. ۱۳۹۳.
- بررسی غزلهای روایی در اشعار قیصرامینپور و علی موسوی گرمارودی./نگارش: معصومه صابری. استاد راهنما: سیدعلی اکبر شریعتی فرد./کارشناسی ارشد: زبان و ادبیات فارسی./دانشگاه آزاد اسلامی؛ واحد سبزوار، ۱۳۹۳.
- بررسی محتوایی و معرفی آثار شعری دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی./نگارش: رضا رجبزاده. استاد راهنما: میرنعمتالله موسوی. استاد مشاور: معصومه عبدالهی./ کارشناسی ارشد: گروه زبان و ادبیات فارسی./دانشگاه پیام نور؛ دانشکدهٔ علوم انسانی و زبانهای خارجی، مرکز تبریز، ۱۳۹۴.
- بررسی و تحلیل سفر دکتر علی موسوی گرمارودی./نگارش: فاطمه شکردست. استاد راهنما: محمدرضا سنگری. استاد مشاور: منوچهر تشکری./کارشناسی ارشد: زبان و ادب فارسی./ دانشکدهٔ زبان و ادبیات فارسی دزفول، ۱۳۸۳.
- بررسی خدا و معنویت در اشعار علی موسوی گرمارودی./نگارش: روحالله قنبری. استاد راهنما: مجیر مددی. استاد مشاور: علیاصغر محمودی./کارشناسی ارشد: زبان و ادبیات فارسی./ دانشگاه آزاد اسلامی؛ واحد بابل، دانشکدهٔ علوم انسانی زبان و ادبیات، ۱۳۹۵.
- صور خیال در اشعار موسوی گرمارودی (تشبیه، کنایه و استعاره)./نگارش: جواد غفاری. استاد راهنما: علس عسگری. استاد مشاور: مهدی خادمی کولایی./کارشناسی ارشد: زبان و ادبیات فارسی./دانشگاه پیام نور ساری؛ دانشکدهٔ ادبیات علوم انسانی، گروه زبان و ادبیات فارسی، ۱۳۸۸. [۴۳]
بررسی موردی چند اثر
سیدعباس صالحی، وزیر ارشاد دولت روحانی میگوید:
- «زمانی كه آثار گرمارودی را بررسی میكنيم، متوجه میشويم كه او از كودك و نوجوان گرفته تا خواص و فرهيختگان را مخاطب خود قرار داده است.» [۱۸]
ادیب نوگرای معاصر
ضیاءالدین خالقی، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی در یادداشتی بر دفتر شعر تا محراب آن دو ابروی دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی به آن دسته از قالبهایی که شاعر ضعیف عمل کرده اشاره میکند؛ در عین حالی که مقام شاعری و برتری او را در دو قالب شعر سپید و قصیده میستاید:
موسوی گرمارودی از جمله شاعرانی است که نهتنها شعرش بین دوستداران شعر آیینی و شیعی پرطرفدار است، بلکه وی در پیش از انقلاب نیز شاعری بوده که با سربلندی در جامعهٔ روشنفکری اشعار مذهبی و شیعی خود را با افتخار و اعتمادبهنفس ارائه میداده و همواره نیز به واسطهٔ اشعار پیشرو و والایش، از احترام یک شاعر مطرح و شاخص برخوردار بوده است.
با این همه، مثنویهای موسوی گرمارودی پیرو زبان و بیان شعر کهن است و پا جای پای مثنویسرایان پیشین گذاشته است؛ پیرو مثنویهایی که تعلیم میدهند:
«جهان چون دستخط کردگار است
خدا خود برترین آموزگار است»
یا
«نوجوان کشتزار پاک خداست
بذر حرف اندر آن مکار، خطاست
اگرچه زبان استاد، زبانی فصیح و بلیغ است و در هر قاب و قالب و به هر شیوهای که بسراید، به صورت طبیعی، زبان فصاحت و بلاغت خود را از دست نمیدهد:
«خدایا سینه مالامال عشق است
دلم آشفتهٔ احوال عشق است
هزارانپارهام کن سنگ در سنگ
برآور جان جانم را فراچنگ
الهی سنگ سامانم بسوزان
مرا با شعلهٔ خود برفروزان»
در واقع باید گفت، اشعار گرمارودی در قالبهای رباعی، قطعه، ترکیببند و مثنوی تا حد و اندازهای نیست که بتوان گرمارودی را با آن، از این منظر، شناخت و شناساند. [۴۴]
سهل و ممتنح
یزدان سلحشور، شاعر و منتقد ادبی، میگوید:
گرمارودی شاعری است كه «سهل» میگويد و «ممتنع» توصيف میكند. شعرهای گرمارودی پس از انقلاب اسلامی، هم در وجه آیينی و هم در وجه پرداختن به حوادث جنگ و ... همواره شعرهايی مورد اقبال عامه و ديگر شاعران بوده كه از آن بسيار تأثير گرفتهاند؛ از شعرهايی كه در پيوستن «شهود» به «روايت زمانه از ديد شاعر» شگفت مینمايند. شعر «چمران» وی از جمله اين شعرهاست كه در عين قصيده بودن، روايت نوعی «ابرانسان» در نگرش آیينی ست. [۲۰]
چند شعر از علی موسوی گرمارودی
کودکم: یاور
«دستانِ کوچکت
کوتاهترین روایتِ پاکی
و زیبایی،
گلیست که در امتدادِ ساقهٔ نگاهت میرویَد
گُلخندههای کوتاهت
نقاشیهای آبرنگی
که هر لحظه رنگ میبازد.
خشونت را در باغِ وجودِ تو راهی نیست
حتی «دندان» به جُرمِ سختی،
در تو نروییدهست
مویت، امواج ایستاییست
که تموّج نور را در خود، جابهجا میکند
و چشمانت
آیینههای سیاهفام
انعکاسِ هیچستانِ هر آرزو، و ساغرهای لبالبِ شادی
که پیش از خود،
بیننده را مست میکند
یگانهای
اما، تَلَوّنِ کثرت در توست
و صدایت
مخملی از موج
که فضا را احساسِ راحتی میانبارد
و تو، امتدادِ منی
امیدک کوچک
در کوچکی رسا.
بُرومَندَک
قندک
عمودک!
چگونه امتدادِ من شکستهای؟!
اقلیدس را برآشفتهای
آه
در کمیِ خویش
دنیایی نهفتهای.»
نماز
«چون به نماز میایستی
بلندتر مینمایی.
چون به نماز میایستی
تمامِ خود را به خدا میسپاری؛
و من تمامِ تو را نماز میبرم
شگفت بُتپَرستا که منم!
تمامِ تو را با خدا در میان نهادم
نمازِ تو، او را
و تو خود مرا.
تو در نماز زیباتری
و نغمهات، از تبارِ ترانههاییست
که جریدگانِ بر گذرگاهِ کوهستانها میخوانند
چادرنمازِ سپیدِ گُلدارت همان بهارِ شکوفاست
بر قامتِ موزونترین ناربُن.
الله اکبر!
نجوای گرم و پاکِ تو هنگامه میکند؛
چندان
که وسوسهٔ «خدای تو» شدن را
در کفرگاهِ دلم برمیانگیزد.
قامتِ تو
خود نمازی دیگر است
- چون رساترین آیه –
به موزونی و بلندی.
از تو جدا نیستم
نمازهایت را به نیّتی دو گانه بهجای آر!
که من در توام
از شدتِ خواستن.
چون به رکوع میروی
با زانوانِ من برخیز
که در تو ایستادهام
به هنگام برخاستن.»
دریغا آفتاب...
اگر نه پیشِ چشم
باری
کنارِ گوشمان
آفتاب را سر بُریدند.
هنوزمان غریوِ ذبح در گوش است
و غـژّاغـژِ دشنه و دندانِ گزمگان.
آفتاب را سر بریدهاند
و ما را دهان، درّهوار
به بهت باز مانده است
و به تاریکیِ خویش، سوگواریم
و شرم را
-چون سایهای ابدی-
در خویش میداریم!
درّههامان را، عقوبتِ بیآفتابی، بس. [۴۵]
و دو شعر خط خون و در سایهسار نخل ولایت که از مشهورترین اشعار موسوی گرمارودی است:
خط خون
درختان را دوست میدارم
که به احترامِ تو قیام کردهاند
و آب را
که مهرِ مادرِ توست
خونِ تو شرف را سرخگون کرده است:
شفق ، آینهدارِ نجابتت
و فلق محرابی
که تو در آن نمازِ صبحِ شهادت گزاردهای.
در فکرِ آن گودالم
که خونِ تو را مکیده است
هیچ گودالی را چنان رفیع ندیده بودم
در حضیض هم میتوان عزیز بود
از گودال بپرس!
شمشیری که بر گلوی تو آمد
هر چیز و همه چیز را
به دو پاره کرد:
هر چه در سویِ تو حسینی شد
و دیگر سو یزیدی.
اینک ماییم و سنگها
ماییم و آبها
درختان، کوهساران، جویباران، بیشهزاران
که برخی یزیدی
وگرنه حسینیاند
خونی که از گلوی تو تَراوید
همهچیز و هرچیز را در کائنات به دوپاره کرد!
در رنگ!
اینک هرچیز یا سرخ است
یا حسینی نیست!
...............
تو از قبیلهٔ خونی
و ما از تبارِ جنون
خونِ تو در شن فرو شد
و از سنگ جوشید
ای باغِ بینش
ستم، دشمنی زیباتر از تو ندارد
و مظلوم، یاوری آشناتر از تو
تو کلاسِ فشردهٔ تاریخی
کربلای تو
مصاف نیست
منظومهٔ بزرگغ هستی است
طواف است
پایانِ سخن
پایانِ من است
تو انتها نداری... [۴۶]
در سایهسار نخل ولایت
خجستهباد نامِ خداوند، نیکوترین آفریدگاران
که تو را آفرید.
از تو در شگفت هم نمیتوانم بود
که دیدن بزرگیت را، چشمِ کوچک من بسنده نیست:
مور، چه میداند که بر دیوارهٔ اهرام میگذرد
یا بر خِشتی خام.
تو، آن بلندترین هِرَمی که فرعونِ تخیّل میتواند ساخت
و من، آن کوچکترین مور، که بلندای تو را در چشم نمیتواند داشت
پایی را به فراغت بر مریّخ، هِشتهای
و زلالِ چشمان را با خونِ آفتاب، آغشته
ستارگان را با سرانگشتان، از سرِ طیبَت، میشکنی
و در جیبِ جبریل مینهی
و یا به فرشتگانِ دیگر میدهی
به همان آسودگی که نانِ توشهٔ جوینِ افطار را به سحر میشکستی
یا، در آوردگاه،
به شکستنغ بندگانِ بت، کمر میبستی
چگونه این چنین که بلند بر زَبَرِ ما سِوا ایستادهای
در کنارِ تنورِ پیرزنی جای میگیری،
و زیرغ مِهمیزِ کودکانهٔ بچّگکانِ یتیم،
و در بازارِ تنگِ کوفه...؟
پیش از تو، هیچ اقیانوس را نمیشناختم
که عمود بر زمین بایستد...
پیش از تو، هیچ خدایی را ندیده بودم
که پایافزاری وصلهدار بهپا کند،
و مَشکی کهنه بر دوش کشد
و بردگان را برادر باشد.
آه ای خدای نیمهشبهای کوفهٔ تنگ.
ای روشنِ خدا
در شبهای پیوستهٔ تاریخ
ای روحِ لیلهالقدر
حتّی اذا مَطلعِ الفجر
..............
تو را در کدام نقطه باید به پایان برد؟
تو را که چون معنیِ نقطهٔ مطلقی.
الله اکبر
آیا خدا نیز در تو به شگفتی درنمینگرد؟
فتبارکالله، تبارکالله
تبارکالله احسنالخالقین
خجستهباد نامِ خداوند
که نیکوترین آفریدگاران است
و نامِ تو
که نیکوترین آفریدگانی. [۴۷]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ موسوی گرمارودی، صدای سبز، ۵۷۶-۶۰۴.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ {«پنجرهای به شعر سیدعلی موسوی گرمارودی، زمستان ۱۳۹۳».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ موسوی گرمارودی، صدای سبز، ۲۱-۲۲.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ «زندگینامه خودنوشت دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، فروردین ۱۳۹۶».
- ↑ «گزیدهای از زندگینامهٔ خودنوشت دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، زمستان ۱۳۸۳».
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ «نگاهی به آثار گرمارودی، زمستان ۱۳۸۶».
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ ۷٫۶ «معرفی کوتاهی از نویسندگان، ادبا و شعرا (علی موسوی گرمارودی)، بهار ۱۳۹۵».
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ ۸٫۴ ۸٫۵ «گفتوگو با دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، زمستان ۱۳۸۹».
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ «ماجرای فرانکلین، پاییز ۱۳۹۵».
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ «به تعداد کلمات شعرم شلاق خوردم/ زندهٔ خوب و مردهٔ بد نداریم، بهار ۱۳۹۱».
- ↑ موسوی گرمارودی، صدای سبز، ۶۰۱-۶۰۲.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ ۱۲٫۳ «سیدعلی موسوی گرمارودی».
- ↑ موسوی گرمارودی، صدای سبز، ۵۷۱-۵۷۳.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ موسوی گرمارودی، صدای سبز، ۵۷۱-۵۷۳.
- ↑ «علی موسوی گرمارودی و گفتوگو با وی دربارهٔ مهدی اخوان ثالث، پاییز ۱۳۹۵».
- ↑ «اخوانیهٔ موسوی گرمارودی با مهدی اخوان ثالث، بهار ۱۳۹۰».
- ↑ موسوی گرمارودی، تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ «ويژگی آثار «گرمارودی»؛ تركيب ماهرانهٔ تفكر اسلامی و ايرانی، پاییز ۱۳۹۲».
- ↑ موسوی گرمارودی، جوشش و کوشش در شعر، ۵، ۵۱ و ۶۷.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ ۲۰٫۳ «پایان سخن ابتدای شعر، دربارهٔ علی موسوی گرمارودی، زمستان ۱۳۸۵».
- ↑ «مراسم بزرگداشت علی موسوی گرمارودی، مترجم قرآن و صحیفهٔ سجادیه از سوی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور در نمایشگاه قرآن برگزار شد، تابستان ۱۳۹۰».
- ↑ «بزرگداشت موسوی گرمارودی برگزار شد، پاییز ۱۳۹۲».
- ↑ «تجلیل از علی موسوی گرمارودی به پاس سالها تلاش در عرصهٔ شعر انقلاب، زمستان ۱۳۹۴».
- ↑ «تجلیل بیستوهشتمین شب شاعر از سیدعلی موسوی گرمارودی، پاییز ۱۳۹۵».
- ↑ «آیین نکوداشت سیدعلی موسوی گرمارودی در «طلوع ماندگار» فرهنگسرای فردوس، پاییز ۱۳۹۵».
- ↑ «آیین نکوداشت علی موسوی گرمارودی، پاییز ۱۳۹۷».
- ↑ «تجلیل از موسوی گرمارودی در کنگرهٔ «واعظ قزوینی»، زمستان ۱۳۹۷».
- ↑ موسوی گرمارودی، صدای سبز، ۶۸.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، گزیدهاشعار سیدعلی موسوی گرمارودی.
- ↑ موسوی گرمارودی، صدای سبز، ۹۹.
- ↑ حقوقی، شعر نو از آغاز تا امروز، ۲ جلدی (۱۳۰۱-۱۳۷۰)، ۱۱۰.
- ↑ ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ «حمایت زهیر توکلی از لعن موسوی گرمارودی بر صادق هدایت، پاییز ۱۳۹۱».
- ↑ «برخی از شعرهای نوذر پرنگ برگی از تاريخ معاصر است، تابستان ۱۳۸۵».
- ↑ «صفارزاده حتی بر روشنفکران غیر اهل قبله هم مؤثر است، پاییز ۱۳۹۳».
- ↑ موسوی گرمارودی، صدای سبز، ۵۸۸ و ۶۰۰.
- ↑ موسوی گرمارودی، از ساقه تا صدر، ۳۵-۳۶.
- ↑ «مستند زندگی استاد موسوی گرمارودی در موسسهٔ اوج اکران شد، تابستان ۱۳۹۴».
- ↑ «بازخوانی زندگی موسوی گرمارودی در مستندی تلویزیونی، بهار ۱۳۹۵».
- ↑ موسوی گرمارودی، صدای سبز، ۷۹.
- ↑ ۴۰٫۰ ۴۰٫۱ ۴۰٫۲ ۴۰٫۳ ۴۰٫۴ ۴۰٫۵ «فهرست کتابها و آثار علی موسوی گرمارودی».
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ ۴۱٫۲ ۴۱٫۳ ۴۱٫۴ ۴۱٫۵ به کوشش بخشعلی قنبری، بزرگداشت علی موسوی گرمارودی، ۱۷۵.
- ↑ «فهرست مقالات، نقدها و گفتگوهای علی موسوی گرمارودی».
- ↑ ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ «منبعشناسی علی موسوی گرمارودی».
- ↑ «ادیب نوگرای معاصر، یادداشتی بر دفتر شعر «تا محراب آن دو ابرو»ی دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، تابستان ۱۳۹۷».
- ↑ حقوقی، شعر نو از آغاز تا امروز، ۲ جلدی (۱۳۰۱-۱۳۷۰)، ۷۷۳-۷۷۷.
- ↑ موسوی گرمارودی، خط خون.
- ↑ موسوی گرمارودی، در سایهسار نخل ولایت.
منابع
- موسوی گرمارودی، سیدعلی (۱۳۸۲). صدای سبز. تهران: مؤسسه انتشارات قدیانی. ص. ۶۰۴ص. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۱۷-۷۵۸-۳. پارامتر
|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک) - قنبری، بخشعلی (۱۳۹۰). بزرگداشت علی موسوی گرمارودی. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۲۸-۲۱۳-۲. پارامتر
|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک) - موسوی گرمارودی، سیدعلی (۱۳۹۳). جوشش و کوشش در شعر. تهران: انتشارات هرمس. ص. ۱۳۵ص. شابک ۹۷۸-۹۴۶-۳۶۳-۸۲۵-۲ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). پارامتر|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک) - موسوی گرمارودی، سیدعلی (۱۳۸۴). از ساقه تا صدر. تهران: مؤسسه انتشارات قدیانی. ص. ۸۲۴ص. شابک ۹۶۴-۴۱۷-۳۷۴-۰. پارامتر
|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک) - حقوقی، محمد (۱۳۷۷). شعر نو از آغاز تا امروز، ۲ جلدی (۱۳۰۱-۱۳۷۰). تهران: انتشارت ثالث با همکاری نشر یوشیج. شابک ۹۴۱-۶۴۰۴-۲۵-۱ مقدار
|شابک=
را بررسی کنید: checksum (کمک). پارامتر|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک) - موسوی گرمارودی، سیدعلی (۱۳۶۳). خط خون. تهران: انتشارت زوّار. پارامتر
|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک) - موسوی گرمارودی، سیدعلی (۱۳۵۷). در سایهسار نخل ولایت. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. پارامتر
|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک) - خرمشاهی، بهاءالدین (۱۳۸۰). گزیدهاشعار سیدعلی موسوی گرمارودی. تهران: انتشارات مروارید. پارامتر
|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک) - اخوان ثالث، مهدی (۱۳۶۹). تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم. تهران: انتشارات مروارید. پارامتر
|تاریخ بازیابی=
نیاز به وارد کردن|پیوند=
دارد (کمک)
پیوند به بیرون
- «معرفی کوتاهی از نویسندگان، ادبا و شعرا (علی موسوی گرمارودی)». پایگاه خبری ایرانیان موفق، ۲۹ خرداد ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- «سیدعلی موسوی گرمارودی». وبگاه آیههای انتظار. بازبینیشده در ۱۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- «پنجرهای به شعر سیدعلی موسوی گرمارودی». وبگاه مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب، ۱۳ بهمن ۱۳۹۳. بازبینیشده در ۱۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- «نگاهی به آثار علی موسوی گرمارودی». پایگاه خبری آفتاب آنلاین، ۹ بهمن ۱۳۸۶. بازبینیشده در ۱۰ ژانویه ۲۰۱۹.
- «زندگینامه خودنوشت دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، نرمافزار جامعالتفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور)». وبگاه دانشنامه حوزوی ویکیفقه، ۱۴ فروردین ۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۴ ژانویه ۲۰۱۹.
- «گزیدهای از زندگینامه خودنوشت دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی، نشریه گلستان قرآن، شماره ۱۹۴، ص ۱۸». پایگاه مجلات تخصصی نور، نیمهٔ اول دی ۱۳۸۳. بازبینیشده در ۱۴ ژانویه ۲۰۱۹.
- «گفتوگو با دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی (مصاحبهکننده: دکتر محمدرضا سنگری)، مجله رشد آموزش زبان و ادب فارسی ویژهٔ ادبیات معاصر و انقلاب». وبگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۲۰ دی ۱۳۸۹. بازبینیشده در ۱۰ ژانویه ۲۰۱۹.
- «به تعداد کلمات شعرم شلاق خوردم/ زندهٔ خوب و مردهٔ بد نداریم (در گفتگو با حسین پاکدل، نویسنده و نمایشنامهنویس)». خبرگزاری مهر، ۶ اردیبهشت ۱۳۹۱. بازبینیشده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹.
- «ماجرای فرانکلین (هفتهنامهٔ کرگدن)». وبگاه برترینها، ۲۷ آذر ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱ فوریه ۲۰۱۹.
- «علی موسوی گرمارودی و گفتوگو با وی دربارهٔ مهدی اخوان ثالث (هفتهنامهٔ کرگدن)». وبگاه نیکصالحی، ۲۸ آذر ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۳۱ ژانویه ۲۰۱۹.
- «اخوانیهٔ موسوی گرمارودی با مهدی اخوان ثالث». وبگاه خبرگزاری شبستان، ۲ شهریور ۱۳۹۰. بازبینیشده در ۱ فوریه ۲۰۱۹.
- «ويژگی آثار «گرمارودی»؛ تركيب ماهرانهٔ تفكر اسلامی و ايرانی». وبگاه مؤسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب، ۸ آبان ۱۳۹۲. بازبینیشده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹.
- «پایان سخن ابتدای شعر، دربارهٔ علی موسوی گرمارودی، روزنامهٔ ایران، شمارهٔ ۳۵۶۰، صفحهٔ ۱۱ (مهرگان)». پایگاه اطلاعات نشریات کشور، ۱۱ بهمن ۱۳۸۵. بازبینیشده در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- «مراسم بزرگداشت علی موسوی گرمارودی، مترجم قرآن و صحیفهٔ سجادیه از سوی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور در نمایشگاه قرآن برگزار میشود». نسیمآنلاین، ۱۲ مرداد ۱۳۹۰. بازبینیشده در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- «بزرگداشت موسوی گرمارودی برگزار شد». خبرگزاری فارس، ۶ آبان ۱۳۹۲. بازبینیشده در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- «تجلیل از علی موسوی گرمارودی به پاس سالها تلاش در عرصهٔ شعر انقلاب». نسیمآنلاین، ۲۴ بهمن ۱۳۹۴. بازبینیشده در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- «تجلیل بیستوهشتمین شب شاعر از سیدعلی موسوی گرمارودی». وبگاه سازمان هنریرسانهای اوج، ۴ مهر ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- «آیین نکوداشت سیدعلی موسوی گرمارودی در «طلوع ماندگار» فرهنگسرای فردوس». خبرگزاری برنا، ۲۲ آذر ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- «آیین نکوداشت علی موسوی گرمارودی». خبرگزاری کتاب ایران، ۱۶ مهر ۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۲ ژانویه ۲۰۱۹.
- «تجلیل از موسوی گرمارودی در کنگرهٔ «واعظ قزوینی»». خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ۳۰ دی ۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹.
- «برخی از شعرهای نوذر پرنگ برگی از تاريخ معاصر است». وبگاه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، ۲۸ مرداد ۱۳۸۵. بازبینیشده در ۲۳ ژانویه ۲۰۱۹.
- «صفارزاده حتی بر روشنفکران غیر اهل قبله هم مؤثر است». نسیمآنلاین، ۳ آبان ۱۳۹۳. بازبینیشده در ۲۳ ژانویه ۲۰۱۹.
- «حمایت زهیر توکلی از لعن موسوی گرمارودی بر صادق هدایت». خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ۱۳آذر۱۳۹۱. بازبینیشده در ۲۳ ژانویه ۲۰۱۹.
- «مستند زندگی استاد موسوی گرمارودی در موسسهٔ اوج اکران شد». خبرگزاری رسا، ۲۲شهریور۱۳۹۴. بازبینیشده در ۲۶ ژانویه ۲۰۱۹.
- «بازخوانی زندگی موسوی گرمارودی در مستندی تلویزیونی». خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۲۶ ژانویه ۲۰۱۹.
- «فهرست کتابها و آثار علی موسوی گرمارودی». وبگاه سازمان اسناد و کتابخانهٔ ملی جمهوری اسلامی ایران. بازبینیشده در ۲۷ ژانویه ۲۰۱۹.
- «فهرست مقالات، نقدها و گفتگوهای علی موسوی گرمارودی». وبگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. بازبینیشده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۹.
- «منبعشناسی علی موسوی گرمارودی». وبگاه سازمان اسناد و کتابخانهٔ ملی جمهوری اسلامی ایران. بازبینیشده در ۳۱ ژانویه ۲۰۱۹.
- «ادیب نوگرای معاصر، یادداشتی بر دفتر شعر «تا محراب آن دو ابرو»ی دکتر سیدعلی موسوی گرمارودی (ضیاءالدین خالقی)، روزنامهٔ وطن امروز، شمارهٔ ۲۴۸۲، صفحهٔ ۱۳». روزنامهٔ وطن امروز، ۲۹ تیر ۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۹ ژانویه ۲۰۱۹.