فرشید مثقالی

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
فرشید مثقالی

زمینهٔ کاری تصویرگر، انیمشن‌ساز، کارگردان و طراح گرافیک
زادروز ۱۳تیر۱۳۲۲
اصفهان
محل زندگی کالیفرنیا (آمریکا)
بنیانگذار انیمیشن در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
کتاب‌ها تصویرگریِ پسر، ساز و پرنده
ماهی سیاه کوچولو
آرش کمانگیر و...
اثرپذیرفته از '''مرتضی ممیز'''
وب‌گاه رسمی http://www.farshidmesghali.com/
خروس زری، پیرهن پری نوشتهٔ «احمد شاملو» و تصویرگری فرشید مثقالی
«ماهی سیاه کوچولو» نوشتهٔ «صمد بهرنگی» که ازجملهٔ درخشان‌ترین تصویرگری‌های فرشید مثقالی محسوب می‌شود.


فرشید مثقالی (متولد ۱۳ تیر ماه ۱۳۲۲، اصفهان) تصویرگر، انیماتور، مجسمه‌ساز، کارگردان، نویسنده و طراح گرافیک ایرانی است. او برنده‌ٔ جایزه‌ٔ معتبر «هانس کریستین آندرسون» در حوزه‌ٔ ادبیات کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۵۳ است. وی این جایزه را وقتی گرفت که فقط ۳۱ سال داشت.

* * * *

او در دانشگاه تهران در رشته‌ٔ نقاشی به تحصیل پرداخت و در سال ۱۹۶۴ فعالیت حرفه‌ای خود را به‌عنوان طراح گرافیک و تصویرگر آغاز کرد. پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، به عضویت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان درآمد. طی سال‌های ۱۹۷۰تا۱۹۷۸ جوایز زیادی را برای تصویرگری، انیمیشن‌سازی و طرحی پوستر فیلم برای کودکان کسب کرد. در سال ۱۹۷۹ به پاریس رفت. در ۴ سال بعدی به‌عنوان نقاش و مجسمه‌ساز فعالیت کرد و مجموعه‌ٔ کارهایش در گالری «سامی‌کینگ» در پاریس به‌نمایش درآمد. در سال ۱۹۸۶ به کالیفرنیای جنوبی در آمریکا رفت و استودیوی طراحی گرافیک شخصی خود با نام «دسک‌تاپ» را در لس‌آنجلس افتتاح کرد. فرشید مثقالی در سال‌های ۱۹۹۰تا۱۹۹۴ کارهای هنری دیجیتالی براساس اسنپ‌شات عکس‌های مختلف خلق کرد که در برخی گالری‌ها و سپس در موزهٔ هنرهای مدرن لس‌آنجلس نمایش داده شد. او درحال‌حاضر در استودیوی شخصی خود مشغول نقاشی، مجسمه‌سازی و پروژه‌های تصویرسازی گوناگون است.[۱]


داستانک

دوران دانشکده

روزگار بچه‌های هنر آن زمان خیلی فرق داشت. یکی‌دو سال اول صرفاً به تحصیل می‌گذشت؛ اما بعد از آن هرکدام بیرون از دانشگاه به‌کار و فعالیت مشغول می‌شدند و هم‌زمان تحصیل را هم پیش می‌بردند. دانشگاه و محیط آکادمیک برای هنری‌ها معنایی متفاوتی داشت. همه باهم و در کنار هم زندگی می‌کردند؛ بچه‌های نقاشی، معماری و رشته‌های دیگر. آن‌چنان‌که فرشید مثقالی می‌گوید ۹ سال طول کشید تا دانشگاه را تمام کنم. [۲]

با مرتضی ممیز

مرتضی ممیزاسطورهٔ فرشید مثقالی بود تا آنجا که در دربیرستان زمانی‌که دوستی از او خواست تا برایش تصویرسازی کند کارهای ممیز را عیناً کپی کرد. مثقالی تعریف می‌کند که هنگام ورود به دانشکده، ممیز پروژهٔ جالبی داشته است. یک مجلس عروسی با حضور اساتید دانشکده که عروس مجسمهٔ ونوس بود و داماد، خود ممیز!

پیک سیاسی

مجله‌ٔ پیک قرار بود یک منبع مطالعاتی آموزشی برای دانش‌آموزان در کنار کتاب‌های درسی باشد. ایده‌ٔ کار را فیروز شیروانلو که تازه از انگلیس برگشته بود برعهده داشت که برای کار طراحی مجله از سه نفر یعنی بهمن بروجنی، آراپیک باغداساریان و فرشید مثقالی دعوت کرد. مثقالی این کار را خیلی دوست داشت؛ چون برخلاف کارهای قبلی در ازای آن پول دریافت می‌کرد. چندی نگذشت که به جان شاه سوءقصد شد و عده‌ای را دستگیر کردند که شیروانلو هم جزو آن‌ها بود. هفته‌ٔ بعد هم همگی آنان اخراج شدند!

مثقالی، کیمیایی و کیارستمی

مثقالی چند سالی را هم به‌عنوان گرافیست آزاد کار کرد و بعد به «نگاره» رفت؛ شرکتِ جدید شیروانلو که بعد از جریانِ سوءقصد آزاد شده بود. در آنجا بود که با «عباس کیارستمی»، «احمدرضا احمدی»، «فرید فرجام» و «نیکزاد نجومی» همکار شد. آن‌ها به‌واسطه‌ٔ روابط شیروانلو سفارش‌های زیادی می‌گرفتند و پوسترهای سینمایی طراحی می‌کردند. همان‌جا بود که کیارستمی پوسترهای فیلم‌های کیمیایی را طراحی کرد.

نخستین گام‌ها

احتمالاً زمانی‌که آتلیه‌ٔ گرافیک «چهل‌ودو» در سال ۱۳۴۸ افتتاح شد، خیلی‌ها نمی‌دانستند که خروجی آن، چه دستاوردهای مهمی برای کانون به‌همراه دارد و سرآغاز دوران جدیدی از فعالیت‌های هنری این نهاد تاثیرگذار خواهد شد؛ اما امروز با نگاهی به اسامی رفقای پایه‌گذار آن، فهم این مهم به‌سادگی میسر است. آدم‌هایی همچون: «فرشید مثقالی» و «مرتضی ممیز» و «علی‌اصغر معصومی».

ماهی سیاه کوچولو

مثقالی در سال ۱۳۴۸ تصویرگری اثر منحصربه‌فرد «ماهی سیاه کوچولو» را انجام داد که در آن نسبت به کارهای پیشینش در کانون، از تکنیک‌ها متفاوتی مانند کنده‌کاری و چاپ استفاده می‌کند که هنوز هم پالت اولیه‌اش را نزد خود محفوظ داشته است؛ اما نغز آنجاست که نسخه‌ٔ اول این اثر بعدها گم می‌شود تااینکه پس از انقلاب کسی از آمریکا پیدا می‌شود و آن را دوباره به کانون می‌فروشد. این کتاب در دو جشنواره‌ٔ بولونیا و براتیسلاو جایزه می‌گیرد و سکوی پرش فرشید مثقالی می‌شود.

اولین فیلم‌های کانون

فرشید مثقالی خودش به کانون پیشنهاد می‌دهد که انیمیشن «جمشید شاه» را بسازد؛ اما بودجه‌ٔ کانون در آن روزها هم محدود بود. بنابراین شیروانلو کار جالبی انجام می‌دهد. او سیرک مسکو را به تهران دعوت می‌کند و آن‌ها در هتل لاله به‌اجرا می‌پردازند. عواید فروش این سیرک صرف راه‌اندازی قسمت تولید و انتشار این فیلم در کانون می‌شود.

مجسمه‌های قیمتی

سال‌های ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ برای مثقالی سال‌های بازگشت به نقاشی است. آتلیه‌ٔ انیمیشن‌سازی او نیمه‌تعطیل می‌شود و او برای مدتی به انگلیس می‌رود. هشت ماه اقامت انگلیس مساوی می‌شود با تجربهٔ جدید مجسمه‌سازی که در ایران هرگز انجام نداده بود؛ اما خودش چنان‌که باید و شاید از این تجربه راضی نیست و تصمیم می‌گیرد انگلیس را به مقصد پاریس ترک کند. موقع جمع‌آوری وسایل، دو مجسمه از کارهایش را در خیابان کنار سطل آشغال می‌گذارد. یکی‌دو ساعت بعد که از همان‌جا عبور می‌کند می‌بیند که مجسمه‌ها نیستند و متوجه می‌شود که آثار هنری‌‌اش مشتری دارند فقط قیمت آن‌ها مسئله است.

غیرمنتظره

کمتر کسی باورش می‌شد که فرشید مثقالی ِ جوان جایزه‌ٔ مهم و ارزشمند «هانس کریستین آندرسون» را از آن خود کند؛ اما انگار داوران به‌خوبی معنا و مفهوم عمیق و اشراف والای مثقالی را از پس تصویرسازی‌های ساده‌اش دریافته و به شایستگی او را لایق تقدیر دانسته بودند. مجموعه‌ آثار هنری فرشید مثقالی برای کودکان و نوجوانان درحالی مفتخر به دریافت چنین جایزه‌ٔ ارزشمندی شد که هنوز هیچ تصویرگر ایرانی دیگری آن را دریافت نکرده است.

رویای پاریس

روزگار فرشید مثقالی در پاریس به نقاشی و مجسمه‌سازی گذشت. نقاشی‌ها و مجسمه‌هایی به‌همان سادگی و لطافت تصویرسازی‌های کودکانه‌ی او که اغلب از مواد اولیه‌ٔ خلاقانه‌ای مانند چسب، چوب و کاغذ ساخته شده‌اند. چند سال پیش یکی از مجسمه‌های او از سقف موزه هنرهای معاصر تهران آویزان بود. همان اثرى كه او در نمايشگاه «باغ ايرانى» و در كنار مجسمهٔ جنباى «الكساندر كالدر» و بالاى حوض روغن هنرمند ژاپنى شركت داده بود. بعدها کتاب کوچک «مجسمه‌هاى كاغذى» که یادآور دوران تصویرسازی او برای کودکان بود، مجموعه‌ٔ مجسمه‌هایش را در خود جای داد.

آرزوی اسپیلبرگ

استیون اسپیلبرگ کارگردان مطرح هالیوودی در سال‌های ابتدای ظهور اینترنت رویایی در سر داشت. دلش می‌خواست کودکان بیمار سراسر دنیا بتوانند از این طریق با یکدیگر بازی کنند و رنج بیماری را بر خود هموار سازند. اسپیلبرگ این ایده را برای فرشید مثقالی که هنرمندی کارآمد و به‌روز بود مطرح ساخت و از او خواست تا پروژه‌ای در این زمینه برای او انجام دهد.

روزگار دیگر

مثقالی در سال ۱۳۶۵ به کالیفرنیا رفت و «دسک‌‌تاپ» را در آنجا راه انداخت: استودیوی گرافیکی کوچک شخصی خودش. اما این دوران هم سرانجام در سال ۱۳۷۳ و با نقل مکان به شهر سانفرانسیسکو پایان یافت و مثقالی مشغول فصل دیگری از فعالیت‌های هنری‌اش شد، فصلی که با توليد آثار مالتى‌مديا و طراحى و ساخت فضاهاى ويرچوال رئاليستى براى اينترنت همراه بود.

داستانک‌های انتشار=

داستانک عشق

داستانک استاد

داستانک شاگرد

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های دوستی

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

فرشید مثقالی در سال۱۳۳۹تا۱۳۴۰از دبیرستان معروف سعدی اصفهان دیپلم ریاضی گرفت و سپس برای کنکور به تهران آمد. در رشته‌ٔ معماری پذیرفته نشد [۲] و درعوض نقاشی را در دانشکده‌‌ٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران و در حضور کسانی مانند «علی‌محمد حیدریان»، «محمود جوادی‌پور» و «جواد حمیدی» آغاز کرد. آغاز کار حرفه‌ای او در سال‌های ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ و با همکاری با مجله‌ٔ «نگین» رقم خورد که در آن تصویرگری و تنظیم صفحات را برعهده داشت.

پس از آن و با فاصله‌ٔ چند سال، مثقالی همکاری خود را با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد و برهمین‌اساس زندگی هنری او برای سنین پایین شکل منسجمی گرفت. تصويرگرى چند كتاب كودک، كه «عمو نوروز» نخستين آن‌ها بود، حاصل اين دوره از همكارى مثقالی با كانون بود. دوره‌اى دوسه‌ساله كه تصويرگرى «ماهى سياه كوچولو» هم در آن جاى می‌گيرد و جايزهٔ اول نمایشگاه «بولونيا»ى ايتاليا را در سال ۱۳۴۸ نصيب او می‌كند. جايزه‌اى كه در همان سال با افتخار نمایشگاه «براتيسلاوا» چكسلواكى و براى همان كتاب همراه می‌شود. در سال ۱۳۴۹ همراه‌با «آراپيک باغداساريان» بخش فيلم‌هاى كارتونى اين نهاد فرهنگی را پایه‌ریزی کرد. فيلم‌هاى کوتاه «آقاى هيولا» و «سوءتفاهم» نخستین آثاراین هنرمندان جوان به‌شمار می‌آيد كه بازهم به درخشش مثقالی می‌انجامند و در جشنواره فيلم‌هاى كودک تهران جايزه مخصوص و ديپلم افتخار را به‌ارمغان مى‌آورد. در سال ۱۳۴۹ مثقالی علاوه‌بر ادامهٔ فعالیت‌های قبلی به طراحی پوستر فیلم کودک نیز روی آورد.

«پسر و ساز و پرنده»، «شهر خاكسترى»، «دوباره نگاه كن»، «كرم خيلی‌خيلى خوب»، «بهتر، بيشتر»، «يک قطره خون، يک قطره نفت» و نیز مجموعه فيلم‌هاى «آيا مى‌دانيد چطور؟» عنوان ساخته‌هاى سينمايى اين هنرمند اواخر دههٔ پنجاه و در كانون به‌حساب مى‌آيد. طی تمامی این سالیان، او همچنان به تصویرسازی كتاب‌هاى كودک ادامه مى‌دهد و در سال ۱۳۵۰ جايزهٔ افتخار نمایشگاه كتاب «بولونيا» (ايتاليا) را براى تصويرگرى کتاب «قهرمان»، در سال ۱۳۵۱ جايزهٔ «سيب طلا» نمایشگاه «براتيسلاوا» (چكسلواكى) را براى تصويرگرى کتاب «آرش کمانگير» و بالاخره جايزه «هانس كريستين اندرسون» (نوبل ادبيات كودكان و نوجوانان) را در سال ۱۳۵۳ براى مجموعه آثار تصويرگرى كودكانش دريافت مى‌كند. یکی از ویژگی‌های بنیادی و بکر در اغلب آفرینده‌های فرشید مثقالی، استفاده از توان فرهنگ غنی ایرانی است. به‌طوری‌که او بیشتر این فرهنگ و آرایه‌های آن را به‌عنوان دست‌مایه‌های آثار خود برگزیده و در برگردان امروزی آن نیز تا حد زیادی موفق بوده است. [۳] آخرین نمایشگاه انفرادی او در گالری هما در تهران از تاریخ ۲تا۱۳دی۱۳۹۰ برگزار شد.[۴]

تاثیرپذیری

فرشید مثقالی به گفتهٔ خودش جزو نژادی است که از آقای ممیز زاده شده است. اولین تصویرهایی که دیده در مجلهٔ «ایران آباد» و سپس در «کتاب هفته» بوده‌اند. و این دوران که عملا دوران درخشان تصویرگری ایران است و آقای ممیز کارهای بسیار ارزشمندی در این دوره دارند.

بنیان‌‌گذاری انیمشین

مثقالی و آراپیک باغداساریان را اساسا بنیان‌‌‌‌گذاران بخش انیمیشن کانون می‌دانند که فصل نوینی را در فعالیت‌های این نهاد فرهنگی گشود. خود مثقالی در اینباره می‌گوید: برای ساختن فیلم، من فیلم‌هایی که از آلمان آورده بودند را فریم به فریم نگاه کردم تا بفهمم تفاوت این فریم با آن یکی در چیست؟ چگونه این آدم‌‌‌ها را ساخته‌اند؟ چطوری حرکت می‌‌کنند؟ و از همان کار کشف کردم که اینها از یک نقاشی دو یا چهار عکس می‌گیرند و سپس میزهای انیمیشن را طراحی کردیم. [۵]

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

مرتضی ممیز در جایی گفته است: آثار فرشید مثقالی راه خود را (در جامعه‌ی هنری ایران) چندان راحت باز نکرده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند و اگر تایید جشنواره‌های جهانی نبود، همچنان با مخالفت‌های زیادی مواجه می‌شدند.[۶]


دربارهٔ تصویرگری کتاب نیما

فرشید مثقالی تا قبل از تصویرگری «تو را من چشم در راهم»، یکی دو شعر بیشتر از نیم نخوانده بود و آشنایی چندانی با او نداشت. یک روز «سیروس طاهباز» از «انتشارات امیرکبیر» از فرشید مثقالی می‌خواهد که تصویرگری کتاب نیما را بر عهده بگیرد و اینجا بود که او با دنیای شاعرانهٔ نیما آشنا شد. این دنیای لطیف از نظر مثقالی قلمی لرزان می‌طلبید. به همین دلیل تصویرها پر از خطوط ناپیوسته شدند که مرتب قطع می‌شوند. درست مثل خود شعر نو که منظم نیست. مدلهایی که فرشید مثقالی برای این کار انخاب کرد، برداشتی از یک مینیاتور یا کاراکتری از یک مینیاتور بود که در تطبیق با شعر یا قسمتی از آن به کار گفته می‌شد. به طرزی نیماوار؛ یعنی معصر، شکسته، پیوسته، درهم و موزون.

رابطهٔ ارگانیک

فرشید مثقالی معتقد است که برای کار باید از بچه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دربارهٔ موضوع تصویرگری، رنگ و کاراکتراها نظرخواهی کرد و به صورت مستدل و مستند آمار موفقیت یک اثر را به دست آورد. چرا که در همین تحقیقات میدانی است که توانایی‌های یک هنرمند خودش را نشان می‌دهد و باعث می‌شود که در تصمیم گیری‌های بعدی از او در موقعیت مناسب استفاده کرد. حتی اگر اثری با استقبال کم عموم مواجه شود می‌توان علل شکست آن را دریافت. او این موضوع را «رابطهٔ ارگانیک» می‌نامد. رابطه‌ای که در آن همه چیز در ارتباط با هم حرکت می‌کند.

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

راهی به جز [تاثیر] گرفتن [از آثاردیگران] وجود ندارد. ما می‌توانیم به راه دیگران برویم.یا در همان راه می‌مانیم یا اینکه راه خودمان را می‌یابیم.[۵]

مشکل ما در ایران همواره فقدان رابطه سازمان یافته با مخاطبان است و نتیجه‌اش تولید یک طرفه از جانب تصویرگر است. انگار بچه‌ها حق انتخاب ندارند. [۵]

ما آدمهایی بسیار تکرو هستیم و حتی به قیمت خوب درنیامدن کارمان، نمی‌خواهیم لذت تکروی را از دست بدهیم.[۵]

شما چه بخواهید چه نخواهید ایرانی کار می‌کنید. به شکل ایرانی کار کردن یا نکردن درست مثل خواب دیدن است[۵]

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

بنیان‌گذاری

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

کارنامه و فهرست آثار

تصویرگری

کارگردانی

فیلم‌نامه‌نویسی

انیمیشن‌سازی

کارگردانی هنری

دیگر آثار مکتوب

جوایز و افتخارات

  • جايزهٔ «نوا» از ژاپن براى كتاب «من و خارپشت و عروسكم» (۱۳۶۶)
  • جايزهٔ نمایشگاه پوستر «ورشو» لهستان (۱۳۵۶)
  • جايزهٔ مخصوص نمايشگاه كتاب «لايپزيک» براى كتاب «مارمولک اتاق من» (۱۳۵۴)
  • جایزهٔ «هانس کریستین آندرسون» نوبل ادبیات کودکان و نوجوانان برای «مجموعه آثار تصویرگری کودکان» (۱۳۵۳)
  • جایزهٔ ویژه‌ جشنوارهٔ فیلم «مسکو»، فیلم کوتاه کودکان برای فیلم «دوباره نگاه کن» (۱۹۷۵)
  • جایزهٔ بزرگ جشنوارهٔ فیلم «جیفونی» ایتالیا برای فیلم «دوباره نگاه کن» (۱۹۷۵)
  • جایزهٔ اول گرافیک، ششمین نمایشگاه کتاب کودکان در بولونیا برای کتاب «ماهی سیاه کوچولو» (۱۳۵۱)
  • دیپلم افتخار دوسالانهٔ تصویرگری براتیسلاوا چکسلواکی برای تصویرگری کتاب «ماهی سیاه کوچولو» (۱۳۵۱)
  • دیپلم افتخار نمایشگاه کتاب کودکان در بولونیا برای کتاب «قهرمان» (۱۳۵۱)
  • جایزهٔ ویژه‌ٔ نمایشگاه پوستر فیلم «کن» (۱۹۷۴)
  • جایزهٔ ویژه‌ٔ فستیوال فیلم ونیز برای «پسر، ساز و پرنده» (۱۹۷۳)
  • جایزهٔ «سیب طلا» دوسالانه تصویرگری براتیسلاوا چکسلواکی برای تصویرگری کتاب «آرش کمانگیر» (۱۹۷۰)

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

منابع

  1. صفی‌نیا، کوروش. «از پشت سال‌های کودکی». هفت، ش. ۴۷ (۱۳۸۳). 
  2. حجوانی، مهدی و پرویز کلانتری و دیگران. «بررسی تصویرگری دههٔ چهل-۱». کتاب ماه کودک و نوجوانان، ۱۳۸۰.