فرشید مثقالی
فرشید مثقالی | ||||
---|---|---|---|---|
زمینهٔ کاری | تصویرگر، انیمشنساز، کارگردان و طراح گرافیک | |||
زادروز | ۱۳تیر۱۳۲۲خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهاصفهان | |||
محل زندگی | کالیفرنیا (آمریکا) | |||
بنیانگذار | انیمیشن در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان[۱] | |||
کتابها | تصویرگریِ «پسر، ساز و پرنده» ماهی سیاه کوچولو آرش کمانگیر و... | |||
اثرپذیرفته از | مرتضی ممیز | |||
وبگاه رسمی | http://www.farshidmesghali.com/ | |||
|
فرشید مثقالی تصویرگر، مجسمهساز، کارگردان، انیمیشنساز، نویسنده و طراح است. او در سن ۳۱سالگی و در سال۱۳۵۳ برندهٔ جایزهٔ معتبر «هانس کریستین آندرسن» برای تصویرگری آثار ادبیات کودکونوجوان شد.
فرشید مثقالی دوران کودکی و نوجوانی خود را در اصفهان سپری کرد و سپس برای ادامهٔ تحصیل در دانشگاه به تهران آمد. او در دانشکدهٔ هنرهای زیبا در رشتهٔ نقاشی به تحصیل پرداخت و در سال۱۳۴۲ فعالیت حرفهای خود را در سمت طراح گرافیک و تصویرگر آغاز کرد. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، به عضویت کانون پرورش فکری درآمد.
طی سالهای ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۶ جوایز زیادی را برای تصویرگری، انیمیشنسازی و طرحی پوستر فیلم برای کودکان کسب کرد. سال۱۳۵۷ به پاریس رفت و طی ۴ سال در رشتهٔ نقاش و مجسمهساز فعالیت کرد و درنهایت مجموعهٔ کارهایش در گالری «سامیکینگ» در پاریس بهنمایش درآمد.
در سال۱۳۶۴ به کالیفرنیای جنوبیِ آمریکا رفت و استودیوی طراحی گرافیک شخصی خود با نام «دسکتاپ» را در لسآنجلس افتتاح کرد. فرشید مثقالی در سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ کارهای هنری دیجیتالی براساس اسنپشات (بریدهٔ) عکسهای مختلف، خلق کرد که در برخی گالریها و سپس در موزهٔ هنرهای مدرن لسآنجلس نمایش داده شد. مثقالی سال۱۳۷۶ به وطن بازگشت و در همایشها و نشستهای گوناگون حضور بهم رساند و درحالحاضر نیز در استودیوی شخصی خود مشغول نقاشی، مجسمهسازی و پروژههای تصویرسازی گوناگون است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
از میان یادها
پیک سیاسی
مجلهٔ پیک قرار بود یک منبع مطالعاتی آموزشی برای دانشآموزان در کنار کتابهای درسی باشد. ایدهٔ کار را فیروز شیروانلو که تازه از انگلیس برگشته بود برعهده داشت که برای کار طراحی مجله از سه نفر یعنی همن بروجنی، آراپیک باغداساریان و فرشید مثقالی دعوت کرد. مثقالی این کار را خیلی دوست داشت؛ چون برخلاف کارهای قبلی در ازای آن پول دریافت میکرد. چندی نگذشت که به جان شاه سوءقصد شد و عدهای را دستگیر کردند که شیروانلو هم جزو آنها بود. هفتهٔ بعد هم همگی آنان از مجله اخراج شدند!
مثقالی، کیمیایی و کیارستمی
مثقالی چند سالی را هم بهعنوان گرافیست آزاد کار کرد و بعد به «نگاره» رفت؛ شرکتِ جدید شیروانلو که بعد از جریانِ سوءقصد آزاد شده بود. در آنجا بود که با «عباس کیارستمی»، «احمدرضا احمدی»، «فرید فرجام» و «نیکزاد نجومی» همکار شد. آنها بهواسطهٔ روابط شیروانلو سفارشهای زیادی میگرفتند و پوسترهای سینمایی طراحی میکردند. همانجا بود که کیارستمی پوسترهای فیلمهای کیمیایی را طراحی کرد.
نخستین گامها
احتمالاً زمانیکه آتلیهٔ گرافیک «چهلودو» در سال۱۳۴۸ افتتاح شد، خیلیها نمیدانستند که خروجی آن، چه دستاوردهای مهمی برای کانون و نیز هنر تصویرسازی کشور بههمراه دارد و سرآغاز دوران جدیدی از فعالیتهای هنری این نهاد تاثیرگذار خواهد شد؛ اما امروز با نگاهی به اسامی رفقای پایهگذار آن، فهم این مهم بهسادگی میسر است. آدمهایی همچون: فرشید مثقالی و مرتضی ممیز، علیاصغر معصومی و فرهاد بشارت.
ماهی سیاه کوچولو
مثقالی در سال۱۳۴۸ تصویرگریِ ماهی سیاه کوچولو را انجام داد که در آن نسبت به کارهای پیشینش در کانون از تکنیکها متفاوتی مانند کندهکاری و چاپ استفاده کرد که هنوز هم پالت اولیهاش را نزد خود محفوظ داشته است؛ اما نغز آنجاست که نسخهٔ اول این اثر بعدها گم میشود تااینکه پس از انقلاب کسی از آمریکا پیدا میشود و آن را دوباره به کانون میفروشد. این کتاب در دو جشنوارهٔ بولونیا و براتیسلاو جایزه میگیرد و سکوی پرش فرشید مثقالی میشود.
سیرک انیمیشنساز!
فرشید مثقالی خودش به کانون پیشنهاد میدهد که انیمیشن «جمشیدشاه» را بسازد؛ اما بودجهٔ کانون در آن روزها هم محدود بود. بنابراین شیروانلو کار جالبی انجام میدهد. او سیرک مسکو را به تهران دعوت میکند و آنها در هتل لاله بهاجرا میپردازند. عواید فروش این سیرک صرف راهاندازی قسمت تولید و انتشار این فیلم در کانون میشود.
مجسمههای قیمتی
سالهای ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ برای مثقالی سالهای بازگشت به نقاشی است. آتلیهٔ انیمیشنسازی او نیمهتعطیل میشود و او برای مدتی به انگلیس میرود. هشت ماه اقامت انگلیس مساوی میشود با تجربهٔ جدید مجسمهسازی که در ایران هرگز انجام نداده بود؛ اما خودش چنانکه باید و شاید از این تجربه راضی نیست و تصمیم میگیرد انگلیس را به مقصد پاریس ترک کند. موقع جمعآوری وسایل، دو مجسمه از کارهایش را در خیابان کنار سطل آشغال میگذارد. یکیدو ساعت بعد که از همانجا عبور میکند میبیند که مجسمهها نیستند و بعدها خودش با خنده و شوخی تعریف میکند که بعد آن ماجرا متوجه شدم که همهٔ آثار هنری مشتری دارند فقط قیمت آنها مسئله است!
غیرمنتظره
کمتر کسی باورش میشد که فرشید مثقالیِ جوان جایزهٔ مهم و ارزشمند هانس کریستین آندرسن را از آن خود کند؛ اما انگار داوران بهخوبی معنا و مفهوم عمیق و اشراف والای مثقالی را از پس تصویرسازیهای سادهاش دریافته و بهشایستگی او را لایق تقدیر دانسته بودند. مجموعه آثار هنری فرشید مثقالی برای کودکان و نوجوانان درحالی مفتخر به دریافت چنین جایزهٔ ارزشمندی شد که هنوز هیچ تصویرگر ایرانی دیگری آن را دریافت نکرده است.
رویای پاریس
روزگار فرشید مثقالی در پاریس به نقاشی و مجسمهسازی گذشت. نقاشیها و مجسمههایی بههمان سادگی و لطافت تصویرسازیهای کودکانهٔ او که اغلب از مواد اولیهٔ خلاقانهای مانند چسب، چوب و کاغذ ساخته شدهاند. چند سال پیش یکی از مجسمههای او از سقف موزه هنرهای معاصر تهران آویزان بود. همان اثری که او در نمایشگاه «باغ ایرانی» و در کنار مجسمهٔ جنبای «الکساندر کالدر» و بالای حوض روغن هنرمند ژاپنی شرکت داده بود. بعدها کتاب کوچک «مجسمههای کاغذی» که یادآور دوران تصویرسازی او برای کودکان بود، مجموعهٔ مجسمههایش را در خود جای داد.
آرزوی اسپیلبرگ
استیون اسپیلبرگ کارگردان مطرح هالیوودی در سالهای ابتدای ظهور اینترنت رویایی در سر داشت. دلش میخواست کودکان بیمار سراسر دنیا بتوانند از این طریق با یکدیگر بازی کنند و رنج بیماری را بر خود هموار سازند. اسپیلبرگ این ایده را برای فرشید مثقالی که هنرمندی کارآمد و بهروز بود مطرح ساخت و از او خواست تا پروژهای در این زمینه برای او انجام دهد.
زندگی و یادگار
کودک و نوجوانی
« | فرشید مثقالی که زادهٔ ۱۳تیر۱۳۲۲ در شهر اصفهان است دربارهٔ زندگی خود چنین میگوید:
|
» |
جوانی
«در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۰ دبیرستان را تمام کردم. در رشتهٔ ریاضی با معدلی کمی بالاتر از مرز قبولی. سه ماهی آمدم تهران برای شرکت در کلاسهای کنکوری که میدانستم هیچ باعث پیشرفت دانشم نخواهد شد. در کنکورهای متعدّد نامنویسی کردم. اول دانشکدهٔ فنی بعد دانشکدهٔ معماری. بعد پلیتکنیک و حسابداری[۴]. یکی از بچّهها که با من به تهران آمده بود الکی در دانشکدهٔ مجسمهسازی هم اسم نوشت. بهطور غریزی حس کردم این راه ممکن است به قبولی در یک دانشکده ختم شود و برای دانشکدهٔ هنرهای زیبا اسم نوشتم. کنکورها که شروع شدند همان نیم ساعت اول میفهمیدم که مرد میدان نیستم و سریع جلسه را ترک میکردم تا از فرصت حضورم در تهران استفاده کنم؛ سینمایی بروم و ساندویچی بخورم. کنکور نقاشی از قضا فقط نقاشی بود. از روی مجسمهٔ هرکول. اولین بار بود با ذغال روی کاغذ بزرگ کار میکردم؛ ولی اتفّاقاً بد نشد. به اصفهان برگشتم. هر شب لیست قبولشدگان دانشکدهها در روزنامه میآمد و مادرم زودتر از همیشه روزنامه میخرید. در درون میدانستم که امیدی به اسم من نخواهد بود؛ اما از میان ۹۰۰ نفر شرکتکنندهٔ کنکور نقاشی نفر پنجاهودوم شده بودم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
دوران دانشکده
«در دانشکده اسم دو نفری که در مجلات میدیدم پای تابلوها بودند: ممیّز و آیدین. تا مدّتها نمیدانستم دقیقاً کی هستند. هنگام ورودم به دانشکده، ممیز پروژهٔ جالبی داشت. یک مجلس عروسی با حضور اساتید دانشکده که عروس، مجسمهٔ ونوس بود و داماد، خود ممیز! شانس و تصادف بود که او از جلد یکی از کتابهایی که من ساختم خوشش آمد و ترتیب کار کردن من در یک آژانس تبلیغاتی که خود در آن کار میکرد و دفتر داشت، را داد. در آن دوران دانشکده نقاشی تحت سلطهٔ علیمحمد حیدریان بود. بعدها تغییرات بیشتری داده شد و به محمود جوادیپور و جواد حمیدی میدان بیشتری داده شد. یک مادام فرانسوی هم بود که متأسفانه اسمش را فراموش کردهام.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
در مسیر تخصص
آغاز کار حرفهای او در سالهای ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ و با همکاری با مجلهٔ «نگین» رقم خورد که در آن تصویرگری و تنظیم صفحات را برعهده داشت. پس از آن و با فاصلهٔ چند سال، مثقالی همکاری خود را با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرد و برهمیناساس زندگی هنری او برای سنین پایین شکل منسجمی گرفت. تصویرگری چند کتاب کودک، که «عمو نوروز» نخستین آنها بود، حاصل این دوره از همکاری مثقالی با کانون بود. دورهای دوسهساله که تصویرگری «ماهی سیاه کوچولو» هم در آن جای میگیرد و جایزهٔ اول نمایشگاه «بولونیا»ی ایتالیا را در سال۱۳۴۸ نصیب او میکند. جایزهای که در همان سال با افتخار نمایشگاه «براتیسلاوا» چکسلواکی و برای همان کتاب همراه میشود.
در سال۱۳۴۹ همراهبا آراپیک باغداساریان بخش فیلمهای کارتونی این نهاد فرهنگی را پایهریزی کرد. فیلمهای کوتاه «آقای هیولا» و «سوءتفاهم» نخستین آثاراین هنرمندان جوان بهشمار میآید که بازهم به درخشش مثقالی میانجامند و در جشنواره فیلمهای کودک تهران جایزهٔ مخصوص و دیپلم افتخار را بهارمغان میآورد. در سال۱۳۴۹ مثقالی علاوهبر ادامهٔ فعالیتهای قبلی به طراحی پوستر فیلم کودک نیز روی آورد.
«پسر، ساز و پرنده»، «شهر خاکستری»، «دوباره نگاه کن»، «کرم خیلیخیلی خوب»، «بهتر، بیشتر»، «یک قطره خون، یک قطره نفت» و نیز مجموعه فیلمهای «آیا میدانید چطور؟» عنوان ساختههای سینمایی این هنرمند اواخر دههٔ پنجاه و در کانون بهحساب میآید.
طی تمامیِ این سالیان، او همچنان به تصویرسازی کتابهای کودک ادامه میدهد و در سال۱۳۵۰ جایزهٔ افتخار نمایشگاه کتاب «بولونیا» (ایتالیا) را برای تصویرگری کتاب «قهرمان»، در سال۱۳۵۱ جایزهٔ «سیب طلا» نمایشگاه «براتیسلاوا» (چکسلواکی) را برای تصویرگری کتاب «آرش کمانگیر» و بالاخره جایزهٔ هانس کریستین آندرسن (نوبل ادبیات کودکان و نوجوانان) را در سال۱۳۵۳ برای مجموعه آثار تصویرگری کودکانش دریافت میکند.
مثقالی در سال۱۳۶۵ به کالیفرنیا رفت و «دسکتاپ» را در آنجا راه انداخت: استودیوی گرافیکی کوچک شخصی خودش. اما این دوران هم سرانجام در سال۱۳۷۳ و با نقل مکان به شهر سانفرانسیسکو پایان یافت و مثقالی مشغول فصل دیگری از فعالیتهای هنریاش شد، فصلی که با تولید آثار مالتیمدیا و طراحی و ساخت فضاهای ویرچوال رئالیستی برای اینترنت همراه بود.
یکی از نمایشگاههای انفرادی مثقالی در گالری هما در تهران از تاریخ ۲تا۱۳دی۱۳۹۰ برگزار شد.[۵] در سال۱۳۹۶ بههمراه مهدی حجوانی، بهزاد غریبپور و عاطفه ملکیجو موفق به دریافت «نشان آبان» شد. این نشان هرساله در ۱۵آبان، روز تصویرگر، به برندگان اهدا میشود.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
تأثیرپذیریِ مثقالی بهروایت خودش
«رابطهٔ من با گرافیک از طریق مجّلات روز برقرار شد. مجلهٔ «تهرانمصوّر» و «اطلاعات بانوان» که جزو ملزومات مسلّم خانهٔ ما بود. داستانهای این مجلات مانند «رابعه» و «آفت» نقل مجالس بودند و مثل سریالهای تلویزیونی الان، مردم داستانها و قرهمانهای آنها را دنبال میکردند و به سرنوشت کاراکترهای آنان حسّاس بودند. من شروع کردم به نگاهکردن به تصویرها و نفاشیهای این مجلات. علی مسعودی در هر دو این مجلّات کار میکرد و سعی میکرد زنان را زیباتر ترسیم کند. دست محکمی هم داشت. ولی همهٔ کارهای آن زمان به طرز معصومانهای شبیه هم بود. در همین مرحله بود که با ممیّز آشنا شدم که در در مجلهٔ «ایران آباد» شرکت نفت کار میکرد و جذب نگاه و تکنیک او شدم. به تیتر مقالات نگاه تازه داشت و از تصاویر برداشت متفاوت. هر قضیّهای را بهروایتی تازه مصوّر میکرد و این شکستن رسوم تصویرگران آن عصر برای من جوان تازه و جذّاب بود. تاآنجاکه برای مصّور کردن کار یکی از شعرای مدرسه، عینا کار ممیّز را کپی کردم. من جزو نژادی هستم که از آقای ممیز، زاده شده است. این دوران عملاً دوران درخشان تصویرگری ایران بود و ممیّز کارهای بسیار ارزشمندی در این دوره دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد»
بریدههایی از زندگی حرفهای هنرمند
بنیانگذاری انیمشین
مثقالی و «آراپیک باغداساریان» را اساساً بنیانگذاران بخش انیمیشن کانون میدانند که فصل نوینی را در فعالیتهای این نهاد فرهنگی گشود. خود مثقالی در این باره میگوید:
- «برای ساختن فیلم، من فیلمهایی را که از آلمان آورده بودند فریمبهفریم نگاه کردم تا بفهمم تفاوت این فریم با آن یکی در چیست؟ چگونه این آدمها را ساختهاند؟ چطوری حرکت میکنند؟ و از همان کار کشف کردم که اینها از یک نقاشی دو یا چهار عکس میگیرند و سپس میزهای انیمیشن را طراحی کردیم.» آثاری چون: «آقای هیولا» و «سوءتفاهم» محصول همان فعالیتهاست.[۶]
تصویرگری شعر نیما
فرشید مثقالی تا قبل از تصویرگری «تو را من چشم در راهم»، یکی دو شعر بیشتر از نیما نخوانده بود و آشنایی چندانی با او نداشت. یک روز «سیروس طاهباز» در «انتشارات امیرکبیر» از فرشید مثقالی میخواهد که تصویرگری کتاب نیما را برعهده بگیرد. از آن پس بود که او با دنیای شاعرانهٔ نیما آشنا شد. این دنیای لطیف از نظر مثقالی قلمی لرزان میطلبید. بههمیندلیل تصویرها پر از خطوط ناپیوسته شدند که مرتب قطع میشوند. درست مثل خود شعر نو که منظم نیست. مدلهایی که فرشید مثقالی برای این کار انتخاب کرد، برداشتی از یک مینیاتور یا کاراکتری از یک مینیاتور بود که در تطبیق با شعر یا قسمتی از آن بهکار گفته میشد. بهطرزی نیماوار، یعنی معاصر، شکسته، پیوسته، درهم و موزون.
رابطهٔ ارگانیک
فرشید مثقالی معتقد است که برای کار باید از بچهها دربارهٔ موضوع تصویرگری، رنگ و کاراکتراها نظرخواهی کرد و بهصورت مستدل و مستند آمار موفقیت یک اثر را بهدست آورد؛ چراکه در همین تحقیقات میدانی است که تواناییهای یک هنرمند خودش را نشان میدهد و باعث میشود که در تصمیمگیریهای بعدی از او در موقعیت مناسب استفاده کرد. حتی اگر اثری با استقبال کم عموم مواجه شود میتوان علل شکست آن را دریافت. او این موضوع را «رابطهٔ ارگانیک» مینامد. رابطهای که در آن همهچیز در ارتباط باهم حرکت میکند.
تأسیس کانون؛ سیاسی یا غیرسیاسی؟
در ششمین نشست نقد آثار تصویری، «محمدعلی کشاورز» خاطرنشان میکند که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با حضور یک انگلیسی تأسیس شد تا کتابخانههایی راه بیندازد و اینکه چه اهدافی پشت تأمین این کتابخانه بود بماند. بعد که کار نشر در کانون راه افتاد، دوستانی که در آنجا حضور پیدا کردند، عوامل اصلی رژیم بودند و برای رسیدن به مطامع و منظورهایی که داشتند، تلاش میکردند. مثقالی در همان نشست پاسخ میدهد که یک انگلیسی دستور تأسیس کانون را نداده؛ بلکه حرف از آقای فیروز شیروانلو بوده که ایشان در انگلیس تحصیل کردهاند.[۷]
بخوانیم و بنویسیم
در پانزدهمین نشست نقد آثار تصویری، یکی از حضار که برای پانزده سال معلم کلاس اول بود و نام فرشید مثقالی را بهعنوان تصویرگر کتاب «بخوانیم و بنویسیم؛ پایهٔ اول» دیده بود دربارهٔ تصویرگری ضعیف کتاب صحبت کرد و نظر مثقالی را جویا شد. او پاسخ داد که اساساً کتاب دارای اشکالهای بنیادی است و همچنین از نظر عرضه اطلاعات بسیار شلوغ و مغشوش است و ترتیب ارزش اطلاعات در ارائهٔ آنها رعایت نشده است. بههمین دلیل من با اینکه یکسالونیم هفتهای سه روز بعدازظهرها بهعنوان ناظر در جلسه شرکت کردم، پس از آن خود را کنار کشیدم و خواستم که نام مرا حذف کنند.[۸]
انتقادهای دلسوزانه
فرشید مثقالی همواره در نشستهایی که داشته به نزدیکشدن تصویرگری کتاب و بالاخص تصویرگری کتاب کودک به فرهنگ عموم جامعه تأکید میکند و به هنرمندان متذّکر میشود:
- «ما مملکتی هستیم با اختلاف فرهنگی خیلی عجیب و غریب؛ یعنی آدمهایی هستند خیلی مدرن و با دنیای بیرون بسیار مرتبطاند و... از آن طرف آدمهایی هستند که در روستا زندگی میکنند ما برای اینها هیچ تولیدی نداریم که قشر وسیعی هم هستند. ما کتابی نداریم که برای عموم تولید شود.»
او همچنین معتقد است:
- «تصویرسازیهای ما نمیتوانند طیف کامل نیازهای بازار را پوشش بدهند. ما یا تصویرسازی فوقالعاده بازاری داریم یا تصویرسازی فوقالعاده هنری. درصورتیکه این وسط، طیف وسیعی وجود دارد که این طیف کاملاً خالی است.»[۹]
از نگاه دیگران
مرتضی ممیز
«آثار فرشید مثقالی راه خود را در جامعهٔ هنری ایران، چندان راحت باز نکرده است و اگر تأیید جشنوارههای جهانی نبود همچنان با مخالفتهای زیادی مواجه میشد.»[۱۰]
ساعد مشکی
«تنوّعطلبی و نوخواهی در زندگی [شخصی] فرشید مقالی زیاد دیده نمیشود. خیلی هم اهل هیاهو و جنجال در اطراف کارهایش نیست.»[۱۱]
حضور در هیئت داوری
فرشید مثقالی در فهرست هیئت داوری جایزهٔ نمایشگاه «سرو نقرهای» است که هر دوسالیکبار، انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، در آبانماه برگزار میکند. سرو نقرهای یک رویداد مهم در عرصهٔ گرافیک است و چون در سالیان اخیر خلأ برگزاری بیینال گرافیک در جامعه محسوس است، سرو نقرهای توانسته بهخوبی جایگاه خود را میان گرافیستهای ایرانی باز کرده و تاحدودی این خلأ را پرکنید.[۱۲]
نظرات هنرمند
- «راهی بهجز [تأثیر]گرفتن [از آثار دیگران] وجود ندارد. ما میتوانیم به راه دیگران برویم. یا در همان راه میمانیم یا اینکه راه خودمان را مییابیم.»[۱۳]
- «مشکل ما در ایران همواره فقدان رابطهٔ سازمانیافته با مخاطبان است و نتیجهاش تولید یک طرفه از جانب تصویرگر است. انگار بچهها حق انتخاب ندارند.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد - «ما آدمهایی بسیار تکرو هستیم و حتی بهقیمت خوب درنیامدن کارمان، نمیخواهیم لذت تکروی را از دست بدهیم.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد - «شما چه بخواهید چه نخواهید ایرانی کار میکنید. بهشکل ایرانی کارکردن یا نکردن درست مثل خوابدیدن است.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
آثار و کتابشناسی
کارنامه متنوع
تصویرگر
انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
- ۱۳۴۶: «عمو نوروز» اثر م.آزاد و فریده فرجام و «جمشیدشاه» نوشتهٔ مهرداد بهار
- ۱۳۴۷: «ماهی سیاه کوچولو» خلق صمد بهرنگی
- ۱۳۴۹: «شهر ماران» از «فریدون هدایتپور» و «قهرمان» نوشتهٔ «تقی کیارستمی»
- ۱۳۵۰: «آرش کمانگیر» خلق سیاوش کسرایی
- ۱۳۵۱: «پسرک چشم آبی» اثر جواد مجابی
- ۱۳۵۴: «مارمولک اتاق من» از «منصوره فاطمی»
- ۱۳۵۶: «میتراود مهتاب» اثری از «مجموعه شاعران»
- ۱۳۶۲: «من و خارپشت و عروسکم» از «راضیه دهقان سلماسی»
- ۱۳۶۳: «مازن» از فرشید مثقالی و «تو را من چشم در راهم» خلق نیما یوشیج
سایر انتشاراتیها
- ۱۳۴۵: «خروس زری، پیرهن پری»، انتشارات نیل، شعر و نثر از احمد شاملو و «کره اسب سیاه»، انتشارات پیک
- ۱۳۴۷: «قصههای خوب برای بچههای خوب»، انتشارات امیرکبیر، مهدی آذریزدی
- ۱۳۴۸: «کوروش کبیر» و «پرویز و آینه»، انتشارات امیرکبیر، عباس یمینی شریف
- ۱۳۵۶: «افسانه آفرینش در ایران»، انتشارات رادیو تلویزیون ملی ایران، «مهدخت کشکولی»
- «کیش»
- «امیرارسلان نامدار»
- «قصههایی از باله» ترجمهٔ همایون نوراحمد
- «آسیابان و فرزندش»
فیلمنامهنویس و کارگردان فیلمهای کوتاه
- ۱۳۴۸: «آقای هیولا» و «سوء تفاهم»
- ۱۳۴۹: «پسر، ساز و پرنده»
- ۱۳۵۲: «دوباره نگاه کن»
- ۱۳۵۸: «یک قطره خون، یک قطره نفت»
فیلمنامهنویس و انیمشنساز
- ۱۳۵۶: «از جهت مخالف» (فیلم کوتاه)
کارگردان و انیمشنساز
- ۱۳۵۰: «شهر خاکستری» (فیلم کوتاه)
- ۱۳۵۲: «کرمِ خیلیخیلی خوب» (فیلم کوتاه)
کارگردان هنری
- ۱۳۵۶(۱۹۷۷): «دریای مینا»
دیگر آثار مکتوب
- ۱۳۷۹: «منتخبی از کارهای گرافیک فرشید مثقالی»
- ۱۳۸۳: «باغ ایرانی: حکمت کهن، منظر جدید»
- ۱۳۸۶: «فرشید مثقالی»
- ۱۳۸۹: «مقدمهای بر گرافیک دیزاین»
- ۱۳۹۰: «واژهنامهٔ تصویری کودکانونوجوانان»
- ۱۳۹۱: «مجسمهها» و «مجسمههای فرشید مثقالی»
- ۱۳۹۳: «تایپوگرافی»(حروفچینی) و «تصویرسازی»
نقد و بررسی سبک آثار
آثار مثقالی همواره مورد توجه منتقدین بوده است. اعتبار خاص این هنرمند از طرفی به یمن جوایز مختلف بینالمللی است و از طرفی ریشه در نگاه ژرف و پیشتاز او دارد. شیوهٔ کار و نگاه نوگرای او باعث شد که بسیاری از تصویرگران از کار او الگوبرداری یا حتی در این اواخر با کپی ایدههای او به تولید اثر بپردازند. شیوهٔ مثقالی برای تصویرگری بسیار ساده و تأثیرگذار است. بر اساس درونمایه و گونهٔ ادبی متن، منبع الهامی میگزیند و سپس این منبع الهام را از فیلتر ذهن و فکر خود میگذراند و با دستان ماهرش به مدد تکنیکهای گوناگون ورز میدهد تا تبدیل به کاری یگانه شود. او برخلاف برخی هنرمندان که همواره سبکی خاص و منحصربفرد برای خود دارند و گامی به خارج از آن نمینهند، هر سفارش جدیدی را میدانی برای تجربهٔ نو میداند. برخی این موضوع را از نقاط ضعف مثقالی میدانند. بهمثابهٔ دانشجوی سردرگمی که در پی یافتن مسیر خود از کار هر استادکاری گرتهبرداری میکند؛ کنجکاوانه از شاخهای به شاخهٔ دیگر میپرد و به هر گوشه سرک میکشد. رهرویی که به هر راه و کورهراه میپیچید تا شاهراه بیابد؛ اما برای مثقالی این مکاشفهها و تجسّسها در پی یافتن راه نیست بلکه خود راه است.
رجوع به گذشته در آثار مثقالی از جنس تمایلات سفارشی و اسمی برای ارج نهادن به سنّتها نیست؛ بلکه نشانی از علاقهٔ او به جستجوگری در منابع قدیمی است. علاقهای که باعث شده هر کار تازه تبدیل به بستری برای کاوشگریها و جستوجوهای او شود؛ که راهحل جدیدی بیابد و افق تازهای بگشاید. او در صحبتهایش بارها به حس دوگانهای اذعان میکند که در میان همنرمندان ایرانی مثل خود او وجود دارد. حسی که باعث میشود بخواهد چیزی را از گذشته با چیزی در حال متصّل سازد او میگوید:
- «ضمن اینکه همیشه دوست داشته نو کار کند، همواره این کشش در او وجود داشته که از انبان مینیاتورها و موجودیهای فرهنگ بومی نیز استفاده کند.»
ازاینرو شاید بتوان یکی از ویژگیهای بنیادی و بکر در اغلب آفریندههای فرشید مثقالی را استفاده از توان فرهنگ غنی ایرانی دانست. بهطوریکه او بیشتر این فرهنگ و آرایههای آن را برای دستمایههای آثار خود برگزیده و در برگردان امروزی آن نیز تا حد زیادی موفق بوده است.[۱۴]
نگاهی به چند اثر
«تو را من چشم در راهم»؛ اکتشاف بصری بیبدیل
کتاب «نیما» مجموعهٔ بیست تصویر است که فرشید مثقالی در اوایل دههٔ۶۰ براساس اشعار نیما یوشیج و بهصورت کتاب دستی توسط «ایبیبوکنس» طراحی کرده است. فرشید که کمی زودتر در ۱۳۵۶ مجموعهای از اشعار شاعران معاصر را در کتاب «میتراود مهتا» بهتصویر کشیده بود، در این مجموعه با تمرکز بر شعر نیما که بهاعتقاد او از مهمترین چهرههای مدرنیسم در ایران است، برهمکنشی فرمی بین استتیک نقاشی معاصر و مینیاتور ایرانی ایجاد کرد. کتاب با ساختار لایهای که تصاویر و شعرها در تعامل با یکدیگر ایجاد میکنند تبدیل به اکتشاف دیداری منحصربفردب در دل شبها و مهتابهای نیما یوشیج میشود.
«نیما» مجموعهٔ بیست تصویر بر روی کاغذ دستساز و بیست شعر بر روی کاغذ شفاف است که با روش چاپ دستی سیلک اسکرین در ۱۰۰ نسخه تولید و جلد هر کتاب توسط هنرمند، با دست طراحی و نقاشی شده است. تولید این کتاب از بهار۱۳۹۵ آغاز شد و در پاییز۱۳۹۶ توسط سرانجام یافت.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
«افسانهٔ آفرینش در ایران»؛ براساس چاپ سنگی
نخستین و کاملترین مجموعهای که متعلق به دورهٔ کاری اوست تصویرسازی کتاب «افسانهٔ آفرینش در ایران»، شامل سی تصویر است. این کتاب، که نوشتهٔ مهدخت کشکولی است، درونمایهای اسطورهای دارد و بهباور زرتشتیان دربارهٔ آفرینش جهان هستی و موجودات خیر و شر اشاره میکند احتمالا همین درونمایهٔ اسطورههای تاریخی اولین جرقهٔ استفاده از تصاویر چاپ سنگی بوده است. مثقالی بهکمک ایرج افشار که در آن زمان مدیر کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران بود به منابع چاپ سنگی دست پیدا کرد. بدینترتیب از تمامی یا اکثر تصاویر کتابهای سنگی موجود در کتابخانهٔ مرکزی میکروفیلم نگاتیو و پوزیتوی تهیّه شده و در اختیار او قرار گرفت. مثقالی با دستگاههای کپی اولیّه تصاویر چاپ سنگی را از میکروفیلم به روی کاغذ منتقل کرده است. از ویژگیهای این شیوه کپی آن است که تیرگی به حاشیه اشکال و فرمها رانده شده و مرکز شکل خاکستری یا سفید شده است. تصویرسازیهای او فضایی وهمآلوده، افسانهای و غریب داشته باشد که در جهت پرورش متن است. همین نمونهٔ کوچک نشان میدهد که مثقالی تا چه حد شیفتهٔ اکتشافات بصری و تکنیکی بهمنظور خلق زبانی نو بوده است. این چند نمونه نشان میدهد که مثقالی در آن سالها با چه علاقه و دقتی با این نقش مایهها کلنجار رفته، آنقدر کم و زیادشان کرده، پیچ و تاب داده که گاهی شناسایی آنها مشکل میشود و بسیاری از پژوهشگران، این تصاویر را برگرفته از تصاویر پردههای قهوهخانه میدانند. درواقع گذشتهٔ فرهنگیهنری غنی و پربار ایران باعث شده است در بسیاری از هنرمندان، بهویژه تصویرگران، گرایشی بهوجود آید که از گنجینهٔ تصویری گذشته برای خلق آثاری بدیع و جدید استفاده کنند. نمونهای از آنها آثار افرادی چون نفیسه ریاحی در کتاب «هفتخوان رستم»[۱۵]، ملهم از فلزکاری دورهٔ ساسانی یا آثار نورالدّین زرینکلک در کتاب «کوروششاه»[۱۶] با الهام از نقش برجستههای دوران هخامنشی و ساسانی و آثار بسیاری از دیگر تصویرگران معاصر است.[۱۷]
ماهی سیاه کوچولو؛ یک موفقیّت ابدی
فرشید مثقالی دربارهٔ تجربهٔ تصویرسازی این اثر ماندگار چنین میگوید:
- «ماهی سیاه کوچولو یک پدیده است. پدیده به این منظور که کتابی است استثنائی و خاص. صمد بهرنگی گرایشات چپ داشت. او بههرحال در دنیای سیاسی آن موقع نامدار و سرشناس بود. حتی هنگامی که برای شنا به رودخانهٔ ارس رفته بود بهعلت ندانستن شنا غرق شده بود؛ امّا باور عمومی بر این شد که ساواک او را غرق کرده است. بنابراین چاپ آن کتاب بهلحاظ سیاسی و امنیتی کاری ساده نبود. من مدّتها بود به چاپ دستی و کندهکاری روی چوب و لینو علاقهمند بودم و فرصت تجربهٔ آن را نداشتم. سادگی و خلاصگی شکل ماهی و عوامل تکرارشونده در داستان به فکرم انداخت که این کار را انجام بدهم. کتاب چاپ شد و بکی از محبوبترین آثار کانون شد. «ماهی سیاه کوچولو» قهرمان و مبارز کتابخوانان آن زمان شد و همه آن را برای فرزندانشان میخریدند. یک شب روزنامهها نوشتند که «ماهی سیاه کوچولو» برنده جایزهٔ اول بولونیا شد. تصوّر عمومی آن بود که جایزه را صمد بهرنگی برده است. من جوانی ۲۶ساله و گمنام بودم. یکی دو روز بعد معلوم شد جایزه به تصویرسازی تعلّق گرفته است.
- تصاویر کتاب بسیار ساده و درعینحال قوی، رسا و گیراند. در عین سادگی و خلاصگی در امتداد بیان و روایت داستان، وفاداری و امانتداری لازم را دارند و هیچ ابهامی ندارند. طی چند دههٔ گذشته که با نسلهای مختلفی برخورد داشتهام هنوز اقبال و حساسیّت زیاد به این کتاب را ملاحظه کردهام. موفقیّت کتاب در قبل از انقلاب را بهدلیل موقعیت سیاسی و اجتماعی آن زمان میبینم؛ اما ماندگاری در طی چند نسل برایم سؤال برانگیز و غیرقابل درک است. بعد از بردن جایزهٔ هانس کریستین آندرسن، تقاضا برای چاپ این کتاب همیشه وجود داشت. در ژاپن، آمریکا، ایتالیا، فرانسه، چین و حتی کرواسی. خلاصه اینکه من و «ماهی سیاه کوچولو» ممزوج شدهایم. چه بخواهم چه نخواهم.خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه»
جوایز و افتخارات
جوایز
- «سیب طلا» دوسالانه تصویرگری براتیسلاوا چکسلواکی برای تصویرگری کتاب «آرش کمانگیر»(۱۳۴۸)
- فستیوال فیلم ونیز برای «پسر، ساز و پرنده» جایزهٔ ویژه(۱۳۵۱)
- ششمین نمایشگاه کتاب کودکان در بولونیا برای کتاب ماهی سیاه کوچولو نفر اول گرافیک (۱۳۵۱)
- نمایشگاه پوستر فیلم «کن» جایزهٔ ویژه (۱۳۵۲)
- جشنوارهٔ فیلم «جیفونی» ایتالیا برای فیلم «دوباره نگاه کن»(۱۳۵۳)
- هانس کریستین آندرسن نوبل ادبیات کودکانونوجوانان برای «مجموعهآثار تصویرگری کودکان»(۱۳۵۳)
- جشنوارهٔ فیلم «مسکو»، فیلم کوتاه کودکان برای فیلم «دوباره نگاه کن» جایزهٔ ویژه(۱۳۵۳)
- نمایشگاه کتاب «لایپزیک» برای کتاب «مارمولک اتاق من»(۱۳۵۴)
- نمایشگاه پوستر «ورشو» لهستان(۱۳۵۶)
- «نوا» از ژاپن برای کتاب «من و خارپشت و عروسکم»(۱۳۶۶)
دیپلم افتخار
- نمایشگاه کتاب کودکان در بولونیا برای کتاب «قهرمان»(۱۳۵۱)
- دوسالانهٔ تصویرگری براتیسلاوا چکسلواکی برای تصویرگری کتاب «ماهی سیاه کوچولو»(۱۳۵۱)
- بهترین طراحی کتاب لاپیزیک آلمان برای کتاب «من و خارپشت و عروسکم»(۱۳۶۲)
پنجاه سال با هانس کریستین آندرسن؛ گزارشی از یک نمایشگاه
امور بینالملل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چندین اثر از فرشید مثقالی را به نمایشگاه آثار برندگان پنجاه سال جایزهٔ هانس کریستین آندرسن در شهر «کاوهسیانگ» در تایوان ارسال کرد: «جمشیدشاه»، ماهی سیاه کوچولو، «پسرک چشم آبی» و... . این آثار ابتدا در شهر تایپه تایوان از ۲۹شهریور۱۳۹۵ بهنمایش درآمد و از آنجا که با استقبال گرم بازدیدکنندگان مواجه شد، در آذر۱۳۹۵ نیز در شهر «کاوهسیانگ» نیز برگزار شد. این تور نمایشگاهی سپس به چین رفت و در شهرهای «شانگهای» و «پکن» نیز ادامه یافت. در طول این تور کاتالوگ از سوی برگزارکنندگان این مسابقه تهیه شد که برای اولین بار تجمیع آثار برندگان این جایزهٔ ارزشمند در آن صورت گرفت و در اختیار هنرمندان، ناشران کتابها و علاقمندان قرار گرفت.[۱۸]
جستارهای وابسته
- «فرشید مثقالی در اصفهان». کانون عکس اصفهان، اردیبهشت۱۳۹۶.
- «نمایش آثار تصویرگران برندهٔ نشان آبان». خبرگزاری صداوسیما، ۱۰آبان۱۳۹۷.
- «سرو نقرهای میزبان دو گرافیست مطرح دنیا شد». هنرآنلاین، ۲۸مهر۱۳۹۲.
- «زندگینامهٔ فرشید مثقالی(۱۳۲۲)». همشهریآنلاین، ۱مرداد۱۳۸۹.
- «نشست تاپدیزاین با حضور فرشید مثقالی». دنیای اقتصاد، ۹بهمن۱۳۹۶.
نوا، نما و نگاه
برخی از تصویرسازیهای ماندگار
-
ماهی سیاه کوچولو شاهکار صمد بهرنگی -
«خروس زری، پیرهن پری» اثر احمد شاملو -
«عمو نوروز» از «فریده فرجام» و م.آزادخطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه -
«پسرک چشم آبی» نوشتهٔ جواد مجابی[۱۹] -
«جمشیدشاه» اثر مهرداد بهار[۲۰]
برخی از مجسمهها
-
مجسمهٔ مرد و زن[۲۱] -
مجسمهٔ رستم و دیوخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد -
مجسمهٔ پیشخدمت و پادشاهخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
پانویس
- ↑ غریبپور، تولید یکطرفهٔ تصویرگر.
- ↑ اکرمی، تصویرگران عالی؟ داریم، صنعت تصویرسازی؟ نداریم.
- ↑ مثقالی، ممیّز اعتبار گرافیک ایران.
- ↑ صفینیا، از پشت سالهای کودکی.
- ↑ «فرشید مثقالی».
- ↑ غریبپور، تولید یکطرفهٔ تصویرگر.
- ↑ حجوانی، کتاب ماه کودک و نوجوان، ۸۰.
- ↑ مثقالی، یا خیلی بازاری، یا خیلی هنری، حدِوسط غایب است، ۵۵.
- ↑ اکرمی، تصویرگران عالی؟ داریم، صنعت تصویرسازی؟ نداریم.
- ↑ «دمی با فرشید مثقالی».
- ↑ «گفتوگوی ساعد مشکی با فرشید مثقالی».
- ↑ «سرو نقرهای برای گرافیستها».
- ↑ غریبپور، تولید یک طرفهٔ تصویرگر، ۳۹تا۴۲.
- ↑ «خطوط سادهٔ نقاشی دربارهٔ فرشید مثقالی».
- ↑ آزاد، هفتخوان رستم.
- ↑ پسیا، کوروششاه.
- ↑ بوذری، آفرینش بهشیوهٔ فرشید مثقالی، ۶۳تا۷۳.
- ↑ «نمایشگاه تصویرگریهای فرشید مثقالی در تایوان برگزار میشود».
- ↑ «پسرک چشم آبی».
- ↑ «قصهٔ عمو نوروز و جمشیدشاه برای بچههای فرانسوی».
- ↑ «معرفی فرشید مثقالی».
منابع
- صفینیا، کوروش. «از پشت سالهای کودکی». هفت (تهران)، ش. ۴۷ (۱۳۸۳).
- حجوانی، مهدی و پرویز کلانتری. «بررسی تصویرگری دههٔ چهل۱». کتاب ماه کودکونوجوان (تهران)، ش. ۵۱ (دی۱۳۸۰).
- غریبپور، بهزاد، نسرین خسروی و محمدعلی بنیاسدی. «تولید یک طرفهٔ تصویرگر». چهرهبهچهره؛ پژوهشنامهٔ ادبیات کودکونوجوانان (تهران)، ش. ۱۱و۱۲ (۱۳۷۷): ۳۵تا۴۷.
- مثقالی، فرشید. «یا خیلی بازاری یا خیلی هنری، حدوسط غایب است». کتاب ماه کودکونوجوان (تهران)، ش. ۶۲ (آذر۱۳۸۱): ۴۵تا۵۵.
- اکرمی، جلالالدین، فرشید مثقالی، سیروس آقاخانی و نسرین خسروی. «تصویرگران عالی؟ داریم، صنعت تصویرسازی؟ نداریم». کتاب ماه کودکونوجوان (تهران)، ش. ۹۴ (مرداد۱۳۸۴): ۱۸تا۳۱.
- مشرف آزادتهرانی، محمود (۱۳۵۵). هفتخوان رستم. تهران: کانون. شابک ۹۶۴-۸۸۶۱-۲۴-۲.
- پسیا، کوروش (۱۳۵۶). کوروششاه. تهران: کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان.
- بوذری، علی. «آفرینش بهشیوهٔ فرشید مثقالی». خطخطی (تهران)، ش. ۲ (زمستان۱۳۸۶): ۶۳تا۷۳.
- مثقالی، فرشید. «ممیّز اعتبار گرافیک ایران». کلک (تهران)، ش. ۳۰ (شهریور۱۳۷۱).
پیوند به بیرون
- «آشنایی با فرشید مثقالی». شخصی فرشید مثقالی. بازبینیشده در ۱۱بهمن۱۳۹۷.
- «فرشید مثقالی». گالری لیلیت. بازبینیشده در ۱۲بهمن۱۳۹۷.
- «نشان آبان در هفتهٔ تصویرگری به چهار تصویرگر اهدا شد». ایرنا، ۱۶آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۱بهمن۱۳۹۷.
- «گفتوگوی ساعد مشکی با فرشید مثقالی». مجلهٔ رنگ، ۲۸آبان۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۲بهمن۱۳۹۷.
- «دمی با فرشید مثقالی». آفتاب آنلاین، ۱۲بهمن۱۳۸۵. بازبینیشده در ۱۲بهمن۱۳۹۷.
- «سرو نقرهای برای گرافیستها». تبیان، ۲۸آبان۱۳۹۲. بازبینیشده در ۱۱بهمن۱۳۹۷.
- «خطوط سادهٔ نقاشی دربارهٔ فرشید مثقالی». هنر اسلامی، ۲۳آذر۱۳۸۹. بازبینیشده در ۱۱بهمن۱۳۹۷.
- «ماهی سیاه کوچولو، ماندگارترین کتاب کودکان تاریخ ایران». شهر کتاب، ۱۲اسفند۱۳۹۴. بازبینیشده در ۱۲بهمن۱۳۹۷.
- «افتتاح نمایشگاه آثار فرشید مثقالی در گالری اعتماد». هنرآنلاین، ۲۹اسفند۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۲بهمن۱۳۹۷.
- «نمایشگاه تصویرگریهای فرشید مثقالی در تایوان برگزار میشود». خبرگزاری مهر، ۳آذر۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۲بهمن۱۳۹۷.
- «آثار تصویرسازی کودکان، دههٔ ۳۰تا۶۰». تبیان، ۳۰خرداد۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۲بهمن۱۳۹۷.
- «پسرک چشم آبی». کتابناک، ۲۰شهریور۱۳۸۹. بازبینیشده در ۱۲بهمن۱۳۹۷.
- «عمو نوروز و جمشیدشاه برای بچههای فرانسوی قصّه میگویند». خبرگزاری مهر، ۱۵اردیبهشت۱۳۸۸. بازبینیشده در ۱۲بهمن۱۳۹۷.
- «معرفی فرشید مثقالی». پرشینجیافایکس، ۲۸فروردین۱۳۸۹. بازبینیشده در ۱۲بهمن۱۳۹۷.