روی ماه خدا را ببوس: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
|عنوان | |عنوان = روی ماه خداوند را ببوس | ||
|تصویر | |تصویر = Roye mah....png | ||
|اندازه تصویر = 180px | |اندازه تصویر = 180px | ||
|زیرنویس تصویر = هرکس روزنهای است به سوی خداوند، اگر اندوهناک شود. اگر به شدت اندوهناک شود.<ref> | |زیرنویس تصویر = هرکس روزنهای است به سوی خداوند، اگر اندوهناک شود. اگر به شدت اندوهناک شود.<ref> | ||
{{پک|مصطفی مستور|۱۳۹۲|ک= روی ماه خداوند را ببوس|ص=فلان}}</ref> | {{پک|مصطفی مستور|۱۳۹۲|ک= روی ماه خداوند را ببوس|ص=فلان}}</ref> | ||
|نویسنده = [[مصطفی مستور]] | |نویسنده = [[مصطفی مستور]] | ||
|تصویرگر = | |تصویرگر = | ||
|طراح جلد = | |طراح جلد = | ||
|زبان | |زبان = | ||
|مجموعه | |مجموعه = | ||
|موضوع | |موضوع = عشق زمینی{{سخ}}شک عرفانی | ||
|سبک | |سبک = [[واقعگرایی]] | ||
|ناشر | |ناشر = نشر مرکز | ||
|ناشر فارسی = | |ناشر فارسی = | ||
|محل انتشارات = | |محل انتشارات = | ||
|تاریخ نشر | |تاریخ نشر = ۱۳۷۹ | ||
|تاریخ نشر فارسی= | |تاریخ نشر فارسی= | ||
|محل ناشر فارسی = | |محل ناشر فارسی = | ||
|نوع رسانه = | |نوع رسانه = | ||
|صفحه | |صفحه = ۱۳۲ (چاپ هشتادوهشتم) | ||
|شابک | |شابک = 978-964-213-446-5 | ||
|پیش از | |پیش از = [[چند روایت معتبر]] | ||
}} | }} | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
<center>* * * * * </center> | <center>* * * * * </center> | ||
[[پرونده:مستورایستاده.jpg|300px|thumb|چپ|<center>'''مصطفی مستور، خالق رمان پرفروش{{سخ}}«روی ماه خداوند را ببوس»'''</center>]] | |||
==برای کسانی که کتاب را نخواندهاند== | ==برای کسانی که کتاب را نخواندهاند== | ||
خط ۴۳: | خط ۴۴: | ||
شروع کار بر روی رمان اما مهر ۷۵ بوده و پایان کار زمستان ۷۷. بعد هم که ۲ سال باید بگذرد تا به اسفند۷۹ برسیم و بوسیدن روی ماه خداوند: | شروع کار بر روی رمان اما مهر ۷۵ بوده و پایان کار زمستان ۷۷. بعد هم که ۲ سال باید بگذرد تا به اسفند۷۹ برسیم و بوسیدن روی ماه خداوند: | ||
{{گفتاورد تزیینی|وقت نوشتن کتاب میدانستم که خیلی فروش میکند، احساسم این بود که کسی از خواندن کتاب خسته نمیشود، حتی اگر مخالف کتاب باشد اما تردید داشتم در دیدهشدن و خوانده شدنش. فکر میکردم که شاید نخوانده مثل بقیه فراموش شود.}} | {{گفتاورد تزیینی|وقت نوشتن کتاب میدانستم که خیلی فروش میکند، احساسم این بود که کسی از خواندن کتاب خسته نمیشود، حتی اگر مخالف کتاب باشد اما تردید داشتم در دیدهشدن و خوانده شدنش. فکر میکردم که شاید نخوانده مثل بقیه فراموش شود.}} | ||
سراسر سال ۸۰ پیشبینی مستور درست از آب درمیآید و خبری نمیشود. اما کتاب فراموش هم نمیشود و اولین نقد بر آن را [[رضا امیرخانی]] در | [[پرونده:امیرخان.jpg|90px|thumb|راست|<center>'''رضا امیرخانی'''</center>]] | ||
سراسر سال ۸۰ پیشبینی مستور درست از آب درمیآید و خبری نمیشود. اما کتاب فراموش هم نمیشود و اولین نقد بر آن را [[رضا امیرخانی]] در «[[کتاب هفته]]» مینویسد، بعد در روزنامه جامجم (آنوقت راضیه تجار دبیر صفحه ادبیات بود) یادداشتی از کیارنگ علایی کار میشود. در نمایشگاه کتاب همان سال هم، به پیشنهاد آقای محمدخانی اولین جلسه نقد و بررسی کتاب در [[سرای اهل قلم]] برگزار میشود.{{سخ}} | |||
با چنین مقدماتی، پس از یک سال و هفت ماه کتاب به چاپ دوم میرسد.<ref name=''چندروایت''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.hamshahrionline.ir/news/39280/%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%B9%D8%AA%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1|عنوان= چند روایت معتبر درباره مستور}}</ref> | با چنین مقدماتی، پس از یک سال و هفت ماه کتاب به چاپ دوم میرسد.<ref name=''چندروایت''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.hamshahrionline.ir/news/39280/%DA%86%D9%86%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%B9%D8%AA%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1|عنوان= چند روایت معتبر درباره مستور}}</ref> | ||
===برخی شخصیتهای مهم داستان=== | ===برخی شخصیتهای مهم داستان=== | ||
شخصیتهای محوری و پراهمیت داستان عبارتند از: | شخصیتهای محوری و پراهمیت داستان عبارتند از: | ||
خط ۵۲: | خط ۵۸: | ||
* مهرداد که از ایران مهاجرت و به تازگی با جولیا نامزد کردهاست. | * مهرداد که از ایران مهاجرت و به تازگی با جولیا نامزد کردهاست. | ||
* علیرضا از رزمندگان جنگ | * علیرضا از رزمندگان جنگ | ||
[[پرونده:65199981 137945613970589 7765238958787820622 n.jpg|300px|thumb|چپ|<center>'''نگاه مستور به آدمها نگاهی سرشار از طراوت و حس نوع دوستی است.'''</center>]] | |||
===دلیل شهرت=== | ===دلیل شهرت=== | ||
«روی ماه خداوند را ببوس» کتابی است در برگیرندۀ مفاهیم اصیل مانند عشق، ایمان، خداوند و ... اما با توجه به وقایعی که در روزمرۀ همۀ انسانها اتفاق میافتد اما آنچنان توجهی به آنها نمیشود.<ref> | «روی ماه خداوند را ببوس» کتابی است در برگیرندۀ مفاهیم اصیل مانند عشق، ایمان، خداوند و ... اما با توجه به وقایعی که در روزمرۀ همۀ انسانها اتفاق میافتد اما آنچنان توجهی به آنها نمیشود.<ref> | ||
{{پک|سادات شریفی|۱۳۹۲|ک= سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور}}</ref>{{سخ}} | {{پک|سادات شریفی|۱۳۹۲|ک= سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور}}</ref>{{سخ}} | ||
از دیگر ویژگیهای کتاب این است که متأثر از جامعۀ مدرن به حساب میآید. به عبارت دیگر نویسنده از | از دیگر ویژگیهای کتاب این است که متأثر از جامعۀ مدرن به حساب میآید. به عبارت دیگر نویسنده از مؤلفههایی استفاده میکند که محصول جامعۀ مدرن است. شک یکی از این مؤلفههاست. (عنصر شک غالب یونس که در هر واقعۀ رفت و برگشتی خود را نشان میدهد. شک غالب یونس که مستقیم و غیرمستقیم [توسط دیگر شخصیتها] پاسخ داده میشود. <ref name=''اقتباس''> | ||
{{پک|سادات شریفی|۱۳۹۲|ک= سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور|ص= مقالۀ «روی ماه خداوند را ببوس و اقتباس سینمایی»}}</ref>{{سخ}} | {{پک|سادات شریفی|۱۳۹۲|ک= سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور|ص= مقالۀ «روی ماه خداوند را ببوس و اقتباس سینمایی»}}</ref>{{سخ}} | ||
دیگر | دیگر مؤلفۀ دوران مدرن پوزیتویسم حاکم بر مناسبات عالمان و روشنفکران است. آنچه که در این کتاب به بحث گذاشته میشود تقابل پوزیتویسم و نادیدنیهاست که به زیبایی بیان میشود.{{سخ}} | ||
از دیگر | از دیگر مؤلفههای این دوران عشق است. در این رمان عشق زمینی و آسمانی و تفاوتها و تقابلهای آنها به خوبی پرداخته میشود.{{سخ}} | ||
نگاه [[مصطفی مستور|مستور]] به آدمها نگاهی سرشار از طراوت و حس نوع دوستی است. در آثار او اگرچه تیغ تیز نابرابری و بیعدالتی به سوی آدمهای درماندۀ قصه نشانه میرود، اما آنها هرگز از سیروسلوک در طریق خاص خود باز نمیدارد. در واقع درماندگی آدمها در آثار مستور پیش از هرچیز در تقابل با محیط پیرامونشان شکل میگیرد. جهان پیرامون آدمها در این آثار دنیایی تلخ، گزنده و بیرحم است. این فضا بدون آنکه به سیاهی بزند و یأسآور باشد، دردناک است.<ref name=''سلاخی''>{{پک|سادات شریفی|۱۳۹۲|ک= سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور|ص= مقالۀ «کشتار گوجهها، سلاخی کاهوها»}}</ref>{{سخ}} | نگاه [[مصطفی مستور|مستور]] به آدمها نگاهی سرشار از طراوت و حس نوع دوستی است. در آثار او اگرچه تیغ تیز نابرابری و بیعدالتی به سوی آدمهای درماندۀ قصه نشانه میرود، اما آنها هرگز از سیروسلوک در طریق خاص خود باز نمیدارد. در واقع درماندگی آدمها در آثار مستور پیش از هرچیز در تقابل با محیط پیرامونشان شکل میگیرد. جهان پیرامون آدمها در این آثار دنیایی تلخ، گزنده و بیرحم است. این فضا بدون آنکه به سیاهی بزند و یأسآور باشد، دردناک است.<ref name=''سلاخی''>{{پک|سادات شریفی|۱۳۹۲|ک= سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور|ص= مقالۀ «کشتار گوجهها، سلاخی کاهوها»}}</ref>{{سخ}} | ||
باری همه موارد بالا تنها بخشی از دلایل شهرت این کتاب است. | باری همه موارد بالا تنها بخشی از دلایل شهرت این کتاب است. | ||
===چرا باید این کتاب را خواند=== | ===چرا باید این کتاب را خواند=== | ||
سیر اندیشه و تأمل در اتفاقات روزمره در عین روزمرگی از مهمترین دلایل برای خواندن این کتاب است. آنچه که مستور در این کتاب میپروراند اندیشههای آدمی است درست شبیه همه انسانهای عادی و با رویدادهایی تکراری اما درد و دغدغهای متفاوت. شاید بهدستآوردن مهارت تأمل در روزمرگیها بزرگترین دستاورد و هدف از خواندن این کتاب باشد. | سیر اندیشه و تأمل در اتفاقات روزمره در عین روزمرگی از مهمترین دلایل برای خواندن این کتاب است. آنچه که مستور در این کتاب میپروراند اندیشههای آدمی است درست شبیه همه انسانهای عادی و با رویدادهایی تکراری اما درد و دغدغهای متفاوت. شاید بهدستآوردن مهارت تأمل در روزمرگیها بزرگترین دستاورد و هدف از خواندن این کتاب باشد. | ||
==برای کسانی که کتاب را خواندهاند== | ==برای کسانی که کتاب را خواندهاند== | ||
====مجوز و نشر==== | ====مجوز و نشر==== | ||
کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» برای اولین بار در سال ۱۳۷۹ توسط نشر مرکز به بازار کتاب عرضه شد. این کتاب بارها تجدید چاپ شدهاست و تا سال ۹۷ به چاپ هفتادم با تیراژ حدود ۴۰۰۰ نسخه رسیدهاست. | کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» برای اولین بار در سال ۱۳۷۹ توسط نشر مرکز به بازار کتاب عرضه شد. این کتاب بارها تجدید چاپ شدهاست و تا سال ۹۷ به چاپ هفتادم با تیراژ حدود ۴۰۰۰ نسخه رسیدهاست. | ||
====نشر و تغییر نام==== | ====نشر و تغییر نام==== | ||
[[مصطفی مستور|مستور]]ابتدا برای کتاب عنوان «سعی بر مدار اندوه» را انتخاب کرده بود، حتی تا مرحلۀ طراحی جلد هم بنا بوده کتاب با این عنوان منتشر شود اما او در نهایت منصرف میشود و حرفی را که یکی از کاراکترهای فرعی رمان به راننده تاکسی میگوید: «...از طرف من روی ماه خداوند را ببوس»، را میگذارد روی جلد کتاب.<ref name=''چندروایت''/> | [[مصطفی مستور|مستور]] ابتدا برای کتاب عنوان «سعی بر مدار اندوه» را انتخاب کرده بود، حتی تا مرحلۀ طراحی جلد هم بنا بوده کتاب با این عنوان منتشر شود اما او در نهایت منصرف میشود و حرفی را که یکی از کاراکترهای فرعی رمان به راننده تاکسی میگوید: «...از طرف من روی ماه خداوند را ببوس»، را میگذارد روی جلد کتاب.<ref name=''چندروایت''/> | ||
====جوایز==== | ====جوایز==== | ||
کتاب | کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» در سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ در جشنواره «[[قلم زرین]]» عنوان بهترین رمان را کسب کرد. | ||
====جلسات نقد و بررسی==== | ====جلسات نقد و بررسی==== | ||
[[پرونده:Sarshar.jpg|120px|thumb|چپ|<center>'''محمدرضا سرشار'''</center>]] | |||
علاوه بر مطبوعات، در جلسات نقد و بررسی کتاب هم «روی ماه خداوند را ببوس» با استقبال و ستایش منتقدان مواجه شد.{{سخ}} | علاوه بر مطبوعات، در جلسات نقد و بررسی کتاب هم «روی ماه خداوند را ببوس» با استقبال و ستایش منتقدان مواجه شد.{{سخ}} | ||
اولین جلسه نقد و بررسی کتاب در نمایشگاه کتاب سال ۱۳۸۰ یعنی چند ماه پس از انتشار کتاب در سرای اهل قلم برگزار شد. | اولین جلسه نقد و بررسی کتاب در نمایشگاه کتاب سال ۱۳۸۰ یعنی چند ماه پس از انتشار کتاب در [[سرای اهل قلم]] برگزار شد. | ||
یک دیگر از این جلسات نقد و بررسی، برنامه | یک دیگر از این جلسات نقد و بررسی، برنامه «[[نقد کتاب چهار]]» در اردیبهشت ۸۴ بود که با مجریگری [[محمدرضا سرشار]] (رضا رهگذر) و حضور جمع کثیری از نویسندگان و منتقدان برگزار شد و در آن نهایتاً «روی ماه خداوند را ببوس» بهعنوان «نمونۀ مطلوب ادبیات ایرانی» معرفی شد.<ref name=''چندروایت''/> | ||
===خلاصهٔ مفصلتر کتاب=== | ===خلاصهٔ مفصلتر کتاب=== | ||
زمان وقوع حوادث دوران اخیر (زمستان ۱۳۷۴؛ مطابق تاریخ نامۀ خواهر یونس) و مکان آنها شهرهای تهران، کرج و اصفهان است.{{سخ}}موضوع اصلی داستان سرگذشت «یونس فردوس» دانشجوی دکترای رشتۀ پژوهشگری اجتماعی است که رسالۀ خویش را «تحلیل جامعهشناختی عوامل خودکشی دکتر محسن پارسا» انتخاب کردهاست. یونس جوان شهرستانی جیرفتی عاشق و نامزد سایه است. داستان با محوریت عشق این دو در نگاه اول و عشق پارسا (استاد) و مهتاب (دانشجو) در نگاه بعدی روایت میشود. بر این اساس کل داستان صدوخردهای صفحهای حاضر را میتوان به دو دورۀ متمایز تفکیک کرد. بخش نخست یونس دانشجوی دکترا و سایه دانشجوی کارشناسی ارشد رشتۀ الهیات است که هرکدام به دلیل انتخاب موضوع پایاننامه درگیری و مسائل مخصوص به خود را دارند. بخش دوم رفتن یونس به اصفهان و ملاقات با شاگردان دکتر پارسای متوفی و کشف راز خودکشی پارساست که درونمایهی آن در وهلۀ اول رمانتیک و در وهلۀ دوم به دلیل یأس و تجرد و کار ذهنی زیاد و عشقی نافرجام، فلسفی است.{{سخ}}سایر موضوعات مندرج در آن عشق مهرداد به جولیا و ازدواج با او، گفتوگوی شخصیتها دربارۀ مرگ و مرگاندیشی، اعتقاد دوگانۀ شخصیتها دربارۀ حضور یا عدم حضور خداوند، تنهایی انسان، سؤالات فلسفی و اعتقادی آنها به صورت گفتوگوی جدلی، تفکرات مارکسیستی یکی از شخصیتها، ارتباط آگاهی و اختیار با شک و پرسش، گفتوگوی یونس با مادر پارسا و رابطۀ فهم و ایمان، گفتگوی عباس، راننده تاکسی، با علیرضا دربارۀ زنی که به دلیل نیاز و نان تن به بیتاللطف داده، طلاق سایه از یونس به دلیل افکار الحادی یونس، درک علت خودکشی پارسا و... است.<ref name=''آنروی سکه''>{{پک|سادات شریفی|۱۳۹۲|ک= سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور|ص= مقالۀ «ژان باروا روی دیگر سکۀ روی ماه خداوند را ببوس»}}</ref> | زمان وقوع حوادث دوران اخیر (زمستان ۱۳۷۴؛ مطابق تاریخ نامۀ خواهر یونس) و مکان آنها شهرهای تهران، کرج و اصفهان است.{{سخ}}موضوع اصلی داستان سرگذشت «یونس فردوس» دانشجوی دکترای رشتۀ پژوهشگری اجتماعی است که رسالۀ خویش را «تحلیل جامعهشناختی عوامل خودکشی دکتر محسن پارسا» انتخاب کردهاست. یونس جوان شهرستانی جیرفتی عاشق و نامزد سایه است. داستان با محوریت عشق این دو در نگاه اول و عشق پارسا (استاد) و مهتاب (دانشجو) در نگاه بعدی روایت میشود. بر این اساس کل داستان صدوخردهای صفحهای حاضر را میتوان به دو دورۀ متمایز تفکیک کرد. بخش نخست یونس دانشجوی دکترا و سایه دانشجوی کارشناسی ارشد رشتۀ الهیات است که هرکدام به دلیل انتخاب موضوع پایاننامه درگیری و مسائل مخصوص به خود را دارند. بخش دوم رفتن یونس به اصفهان و ملاقات با شاگردان دکتر پارسای متوفی و کشف راز خودکشی پارساست که درونمایهی آن در وهلۀ اول رمانتیک و در وهلۀ دوم به دلیل یأس و تجرد و کار ذهنی زیاد و عشقی نافرجام، فلسفی است.{{سخ}}سایر موضوعات مندرج در آن عشق مهرداد به جولیا و ازدواج با او، گفتوگوی شخصیتها دربارۀ مرگ و مرگاندیشی، اعتقاد دوگانۀ شخصیتها دربارۀ حضور یا عدم حضور خداوند، تنهایی انسان، سؤالات فلسفی و اعتقادی آنها به صورت گفتوگوی جدلی، تفکرات مارکسیستی یکی از شخصیتها، ارتباط آگاهی و اختیار با شک و پرسش، گفتوگوی یونس با مادر پارسا و رابطۀ فهم و ایمان، گفتگوی عباس، راننده تاکسی، با علیرضا دربارۀ زنی که به دلیل نیاز و نان تن به بیتاللطف داده، طلاق سایه از یونس به دلیل افکار الحادی یونس، درک علت خودکشی پارسا و... است.<ref name=''آنروی سکه''>{{پک|سادات شریفی|۱۳۹۲|ک= سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور|ص= مقالۀ «ژان باروا روی دیگر سکۀ روی ماه خداوند را ببوس»}}</ref> | ||
خط ۸۲: | خط ۹۲: | ||
* یونس فردوس: | * یونس فردوس: | ||
:دانشجوی دکترای پژوهشگری اجتماعی، «اهل پرسشگری و استدلال است که فهم دینی را مقدم بر ایمان» میداند. او با سایه، همسرش، اختلافات فکری قابلتوجهی دارد. سایه نماینده فردی است که«به تمام معنا مؤمن موقن است و خدا را در همهجا حاضر میبیند و هیچ امر مجهولی در عالم نمیبیند». در مقابل یونس «نمایندهانسان پسامدرن سرگردان و تنها» است. او باورهای همسرش را به گونهای که «انگار خود بدان معتقد نیست» بیان میکند. به عنوان نمونه: | :دانشجوی دکترای پژوهشگری اجتماعی، «اهل پرسشگری و استدلال است که فهم دینی را مقدم بر ایمان» میداند. او با سایه، همسرش، اختلافات فکری قابلتوجهی دارد. سایه نماینده فردی است که«به تمام معنا مؤمن موقن است و خدا را در همهجا حاضر میبیند و هیچ امر مجهولی در عالم نمیبیند». در مقابل یونس «نمایندهانسان پسامدرن سرگردان و تنها» است. او باورهای همسرش را به گونهای که «انگار خود بدان معتقد نیست» بیان میکند. به عنوان نمونه: | ||
:«سایه چادر سفید بر سر کرده و رو به جنوب نماز می خواند من تلویزیون تماشا می کنم.» به همین خاطر با همسرش احساس دوری میکند و «همواره سایهوار در پی سایه ایمان است.» لذا میگوید:«کاش ذرهای از یقین سایه در من بود.» | :«سایه چادر سفید بر سر کرده و رو به جنوب نماز می خواند من تلویزیون تماشا می کنم.» به همین خاطر با همسرش احساس دوری میکند و «همواره سایهوار در پی سایه ایمان است.» لذا میگوید:«کاش ذرهای از یقین سایه در من بود.» | ||
:یونس شخصیت «کاملاً پویا و متحولی» دارد که مهمترین مشخصه آن «شک، تردید و عدم ثبات در تمام امور حتی در حوزه حضور و وجود خداوند» است. در بخشی از مقاله دکتر مصطفی گرجی میخوانیم:«او البته بر خلاف تفکر ملحدانه کسانی چون هیوم، سارتر و ... منکر وجود خداوند نبوده و بیشتر تفکر دئیسمی (خداباوری فارغ از وحی) دارد. او مانند دئیستها بر آن است که اولاً هرچیز درباره جهان و انسان را از طریق عقل میتوان درک کرد و هیچ چیز فراتر از عقل انسانی وجود ندارد (مانند دکتر پارسا) و دیگر این که معتقد است خداوند جهان را خلق کرد و آن را با قوانین ثابت به جریان انداخته و در کارهای روزمره آن دخالت نمیکند. از این جهت میتوان شخصیت او را به ویژه در بخش مواجهه با پرونده دکتر پارسا و مرگ منصور، پوزیتویست و شکاک دینی دانست و در بخشهای دیگر میان طیفی از ایمان و شکاکیت قرار دارد.<ref name=''آنروی سکه''/> | :یونس شخصیت «کاملاً پویا و متحولی» دارد که مهمترین مشخصه آن «شک، تردید و عدم ثبات در تمام امور حتی در حوزه حضور و وجود خداوند» است. در بخشی از مقاله دکتر مصطفی گرجی میخوانیم:«او البته بر خلاف تفکر ملحدانه کسانی چون هیوم، سارتر و ... منکر وجود خداوند نبوده و بیشتر تفکر دئیسمی (خداباوری فارغ از وحی) دارد. او مانند دئیستها بر آن است که اولاً هرچیز درباره جهان و انسان را از طریق عقل میتوان درک کرد و هیچ چیز فراتر از عقل انسانی وجود ندارد (مانند دکتر پارسا) و دیگر این که معتقد است خداوند جهان را خلق کرد و آن را با قوانین ثابت به جریان انداخته و در کارهای روزمره آن دخالت نمیکند. از این جهت میتوان شخصیت او را به ویژه در بخش مواجهه با پرونده دکتر پارسا و مرگ منصور، پوزیتویست و شکاک دینی دانست و در بخشهای دیگر میان طیفی از ایمان و شکاکیت قرار دارد.<ref name=''آنروی سکه''/> | ||
* مهرداد: | * مهرداد: | ||
:دوست دوران مدرسه یونس است که به تازگی از آمریکا بازگشته است. در مکالماتش با یونس سؤالاتی «کاملاً شکاکانه و حتی الحادی» مطرح میکند. | :دوست دوران مدرسه یونس است که به تازگی از آمریکا بازگشته است. در مکالماتش با یونس سؤالاتی «کاملاً شکاکانه و حتی الحادی» مطرح میکند. | ||
* جولیا: | * جولیا: | ||
:همسر آمریکایی مهرداد که افکار و پرسشهای او نیز «سوالات و مسائل هستیشناسانه» را شامل میشود. | :همسر آمریکایی مهرداد که افکار و پرسشهای او نیز «سوالات و مسائل هستیشناسانه» را شامل میشود. | ||
* دکتر محسن پارسا: | * دکتر محسن پارسا: | ||
:استاد دانشگاه در رشته فیزیک که «عشق را مانند پدیدههای فیزیکی تجربه پذیر و قابل تحلیل میداند که در نهایت شکست می خورد.» | :استاد دانشگاه در رشته فیزیک که «عشق را مانند پدیدههای فیزیکی تجربه پذیر و قابل تحلیل میداند که در نهایت شکست می خورد.» | ||
خط ۹۸: | خط ۱۰۸: | ||
:باری، آنطور که از متن به نظر میرسد «خاستگاه این آرامش و ایقان را جهل و فقدان معرفت میداند» به عنوان نمونه در بخشی از کتاب میخوانیم:«یقین آنها از کجا آمده است؟ ازجهل؟» | :باری، آنطور که از متن به نظر میرسد «خاستگاه این آرامش و ایقان را جهل و فقدان معرفت میداند» به عنوان نمونه در بخشی از کتاب میخوانیم:«یقین آنها از کجا آمده است؟ ازجهل؟» | ||
* علیرضا: | * علیرضا: | ||
:علیرضا دوست یونس و نمونهای دیگر از گروه سایه (گروه موقنان)است. در بخشی از مقاله دکتر مصطفی گرجی در توصیف شخصیت علیرضا میخوانیم: | :علیرضا دوست یونس و نمونهای دیگر از گروه سایه (گروه موقنان)است. در بخشی از مقاله دکتر مصطفی گرجی در توصیف شخصیت علیرضا میخوانیم: | ||
:او دوست یونس است که برای یونس که به دلیل غلبه روح ایمانی، عالم و قضایای آن را ساده و بدون پیچش میبیند نقش یک روحانی صاحب مقام یقین را ایفا میکند. علیرضا مانند سایه ایمان را مقدم بر فهم میداند و همواره با عینک شریعت به پدیدهها نگاه میکند، به همین خاطر شک و تردید یونس را تنها یک توهم میداند: | :او دوست یونس است که برای یونس که به دلیل غلبه روح ایمانی، عالم و قضایای آن را ساده و بدون پیچش میبیند نقش یک روحانی صاحب مقام یقین را ایفا میکند. علیرضا مانند سایه ایمان را مقدم بر فهم میداند و همواره با عینک شریعت به پدیدهها نگاه میکند، به همین خاطر شک و تردید یونس را تنها یک توهم میداند: | ||
:«شک فقط یک توهمه. خداوند هست و بودنش هیچ ربطی به ما ندارد. شک مرحله خوبی در زندگیه، اما ایستگاه خیلی بدی است.»<ref name=''آنروی سکه''/> | :«شک فقط یک توهمه. خداوند هست و بودنش هیچ ربطی به ما ندارد. شک مرحله خوبی در زندگیه، اما ایستگاه خیلی بدی است.»<ref name=''آنروی سکه''/> | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۱۹: | ||
در سال ۱۳۹۵ این کتاب توسط '''آریز تاروردیف''' به زبان آذربایجانی در باکو منتشر شد. تاروردیف، پیشتر رمان «استخوان خوک و دستهای جذامی» مستور را ترجمه و توسط ناشر آذربایجانی قانون در باکو منتشر کرده است.<ref name=''ترجمه2''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/95060100956/|عنوان= ترجمه «روی ماه خداوند را ببوس» در باکو}}</ref>{{سخ}} | در سال ۱۳۹۵ این کتاب توسط '''آریز تاروردیف''' به زبان آذربایجانی در باکو منتشر شد. تاروردیف، پیشتر رمان «استخوان خوک و دستهای جذامی» مستور را ترجمه و توسط ناشر آذربایجانی قانون در باکو منتشر کرده است.<ref name=''ترجمه2''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/95060100956/|عنوان= ترجمه «روی ماه خداوند را ببوس» در باکو}}</ref>{{سخ}} | ||
'''آسيه عيسیبايوا''' نیز در سال ۱۳۹۰ این کتاب را به زبان روسی ترجمه کرد. مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بينالمللی الهدی کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» ترجمۀ آسيه عيسيبايوا را با همکاری رايزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ايران در قزاقستان منتشر کرده است.<ref name=''ترجمه4''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/9011-08382/|عنوان= نسخۀ روسی «روی ماه خداوند را ببوس» مستور منتشر شد}}</ref>{{سخ}} | '''آسيه عيسیبايوا''' نیز در سال ۱۳۹۰ این کتاب را به زبان روسی ترجمه کرد. مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بينالمللی الهدی کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» ترجمۀ آسيه عيسيبايوا را با همکاری رايزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ايران در قزاقستان منتشر کرده است.<ref name=''ترجمه4''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/9011-08382/|عنوان= نسخۀ روسی «روی ماه خداوند را ببوس» مستور منتشر شد}}</ref>{{سخ}} | ||
«روی ماه خداوند را ببوس» در ترکیه، اندونزی، مصر و سوریه نیز منتشر شده است.<ref name=''ترجمه3''>{{یادکرد وب|نشانی= khabaronline.ir/news/146122|عنوان= ترجمه همزمان «روی ماه خداوند را ببوس» در مصر و سوریه}}</ref> | «روی ماه خداوند را ببوس» در ترکیه، اندونزی، مصر و سوریه نیز منتشر شده است.<ref name=''ترجمه3''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.khabaronline.ir/news/146122|عنوان= ترجمه همزمان «روی ماه خداوند را ببوس» در مصر و سوریه}}</ref> | ||
===اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریانسازیهای کتاب=== | ===اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریانسازیهای کتاب=== | ||
* در يك نظرسنجی كه سال ۸۶ ميان دانشجويان انجام شده است، رمان «روی ماه خداوند را ببوس» اثر [[مصطفی مستور]] جايگاه دوازدهمين رمان محبوب از ميان تمام رمانهای نگاشته شده در هشتاد سال گذشته را از آن خود كرد و نويسندهاش رتبه نهم را كسب كرد. <ref name=''ترجمه''/> | * در يك نظرسنجی كه سال ۸۶ ميان دانشجويان انجام شده است، رمان «روی ماه خداوند را ببوس» اثر [[مصطفی مستور]] جايگاه دوازدهمين رمان محبوب از ميان تمام رمانهای نگاشته شده در هشتاد سال گذشته را از آن خود كرد و نويسندهاش رتبه نهم را كسب كرد. <ref name=''ترجمه''/> | ||
===اظهارنظرها=== | ===اظهارنظرها=== | ||
[[پرونده:Amirkhani2.jpeg|200px|thumb|چپ|<center>'''امیرخانی، نویسنده اولین نقد بر کتاب «روی ماه خداوند را ببوس»'''</center>]] | |||
{{گفتاورد تزیینی|روی ماه خداوند را ببوس، از مصطفی مستور، غنیمتی بود پربها و اتفاقی کمنظیر؛ کاری که نه محصول عرقریزان روح بود – که داستان، پیست مسابقات دومیدانی نیست که هر که بیشتر عرق کرد و تندتر دوید، برندهتر باشد! – و نه حاصل رعایت اصول داستاننویسی که اگرچه داستان ساختمان دارد اما هرگز نمیتوان آن را بر اساس اصول ساختمانسازی ساخت!}} | {{گفتاورد تزیینی|روی ماه خداوند را ببوس، از مصطفی مستور، غنیمتی بود پربها و اتفاقی کمنظیر؛ کاری که نه محصول عرقریزان روح بود – که داستان، پیست مسابقات دومیدانی نیست که هر که بیشتر عرق کرد و تندتر دوید، برندهتر باشد! – و نه حاصل رعایت اصول داستاننویسی که اگرچه داستان ساختمان دارد اما هرگز نمیتوان آن را بر اساس اصول ساختمانسازی ساخت!}} | ||
اینها بخشی از نقد رضا امیرخانی دربارۀ «روی ماه خداوند را ببوس» است که در هفتهنامه «کتاب هفته»، ۲۰ بهمن ۱۳۸۰ به چاپ رسید. | اینها بخشی از نقد رضا امیرخانی دربارۀ «روی ماه خداوند را ببوس» است که در هفتهنامه «کتاب هفته»، ۲۰ بهمن ۱۳۸۰ به چاپ رسید. | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۳۰: | ||
{{گفتاورد تزیینی|بگذار منتقدان حرفهای - که حتی هر چک و سفتهای را نیز نقد میکنند– این کار را داستان کوتاه بلند بنامند یا داستان بلند کوتاه بخوانند...}} | {{گفتاورد تزیینی|بگذار منتقدان حرفهای - که حتی هر چک و سفتهای را نیز نقد میکنند– این کار را داستان کوتاه بلند بنامند یا داستان بلند کوتاه بخوانند...}} | ||
او گفته بود که به جای نقد ساختاری، باید به حرف مستور در این داستان توجه کرد و اینکه مستور حرفی کاملاً دینی و ارزشمندانه زده است.{{سخ}} | او گفته بود که به جای نقد ساختاری، باید به حرف مستور در این داستان توجه کرد و اینکه مستور حرفی کاملاً دینی و ارزشمندانه زده است.{{سخ}} | ||
سنتی که امیرخانی در نقد «روی ماه خداوند را ببوس» بنیان گذاشت بعدها از سوی سایر منتقدان هم پی گرفته شد و در نقدهای کتاب، نقد ساختاری از جملاتی کلی مثل اینکه «این داستان، داستان شخصیت است و حادثه چندانی در داستان روی نمیدهد.» (سمیرا اصلانپور، ماهنامه ادبیات | سنتی که امیرخانی در نقد «روی ماه خداوند را ببوس» بنیان گذاشت بعدها از سوی سایر منتقدان هم پی گرفته شد و در نقدهای کتاب، نقد ساختاری از جملاتی کلی مثل اینکه «این داستان، داستان شخصیت است و حادثه چندانی در داستان روی نمیدهد.» (سمیرا اصلانپور، [[ماهنامه ادبیات داستانی]]، اسفند ۸۱) فراتر نرفت و اکثر مطالب درباره مضمون و محتوای داستان بود. حتی وقتی ماهنامۀ تخصصی فیلمنامهنویسی «[[فیلمنگار]]» (در شماره بهمن۸۳) به جنبههای سینمایی رمان پرداخته، بلافاصله بحث به محتوا کشیده شده است. | ||
شاید ساختارگرایانهترین نقد دربارۀ «روی ماه خداوند را ببوس» نقد فتحالله بینیاز بود در ماهنامۀ کارنامه (شماره ۳۸-۳۷، مهر۸۲) که بعد از «مینی مالیستی» خواندن رمان، تنها ۴ ایراد را به ساختار رمان وارد داشته بود؛ ایرادهایی مثل اینکه «در عین اینکه ایجاز، یکی از وجوه امتیاز این داستان بلند است، چرا نویسنده بار قصه را ارتقا نداد و تلاقیگاههای بیشتری از زمان، مکان، شخصیت و رویداد پدید نیاورد».در ادامه این چهار نقد را آوردهایم.{{سخ}} | شاید ساختارگرایانهترین نقد دربارۀ «روی ماه خداوند را ببوس» نقد فتحالله بینیاز بود در ماهنامۀ کارنامه (شماره ۳۸-۳۷، مهر۸۲) که بعد از «مینی مالیستی» خواندن رمان، تنها ۴ ایراد را به ساختار رمان وارد داشته بود؛ ایرادهایی مثل اینکه «در عین اینکه ایجاز، یکی از وجوه امتیاز این داستان بلند است، چرا نویسنده بار قصه را ارتقا نداد و تلاقیگاههای بیشتری از زمان، مکان، شخصیت و رویداد پدید نیاورد».در ادامه این چهار نقد را آوردهایم.{{سخ}} | ||
بینیاز در این نقد، «روی ماه خداوند را ببوس» را با نوشتههای میگل اونامونو -فیلسوف داستاننویس اسپانیایی- مقایسه کرده و جالب است بدانید که سهیل محمودی هم در یادداشتی با رویکردی کاملاً متفاوت (در کتاب | بینیاز در این نقد، «روی ماه خداوند را ببوس» را با نوشتههای میگل اونامونو -فیلسوف داستاننویس اسپانیایی- مقایسه کرده و جالب است بدانید که [[سهیل محمودی]] هم در یادداشتی با رویکردی کاملاً متفاوت (در [[کتاب هفته]]، ۴ مرداد ۸۱) این مقایسه را انجام داده بود.{{سخ}} | ||
در این مقایسهها و اکثر نقدها، موضوع مورد بررسی جنبه محتوایی رمان بوده است. اغلب نقدنویسها این اثر را در این زمینه موفق ارزیابی کردهاند و نحوه پرداختن مستور به شکهای فلسفی را پسندیدهاند.{{سخ}} | در این مقایسهها و اکثر نقدها، موضوع مورد بررسی جنبه محتوایی رمان بوده است. اغلب نقدنویسها این اثر را در این زمینه موفق ارزیابی کردهاند و نحوه پرداختن مستور به شکهای فلسفی را پسندیدهاند.{{سخ}} | ||
تنها جایی که وضعیت نقدها با این جو عمومی متفاوت بود، فضای اینترنت و وبلاگها بود. بهرغم حمایت اکثر سایتها و مجلههای ادبی اینترنتی، در وبلاگها برعکس چیزی که در مطبوعات اتفاق افتاده بود، موافقان رمان خیلی کم و کوتاه و با عباراتی نظیر «نتوانستم تا قبل از تمام شدن داستان، کتاب را زمین بگذارم» به استقبال کتاب رفتند و در عوض کسانی که به آن ایراد داشتند، فعالتر بودند.{{سخ}}'''''عمدهترین ایرادی که در وبلاگها به این کتاب گرفته شده، استفاده از فضای داستانی رمانتیک در جواب به شبهات فکری مطرح شده در طول رمان است.''''' اما باز هم جالب است حتی در فضای وبلاگی هم کمتر کسی از ساختار داستان ایراد گرفته است و بحثها اصلاً دربارۀ ساختار داستانی این کتاب نیست.<ref name=''چندروایت''/> | تنها جایی که وضعیت نقدها با این جو عمومی متفاوت بود، فضای اینترنت و وبلاگها بود. بهرغم حمایت اکثر سایتها و مجلههای ادبی اینترنتی، در وبلاگها برعکس چیزی که در مطبوعات اتفاق افتاده بود، موافقان رمان خیلی کم و کوتاه و با عباراتی نظیر «نتوانستم تا قبل از تمام شدن داستان، کتاب را زمین بگذارم» به استقبال کتاب رفتند و در عوض کسانی که به آن ایراد داشتند، فعالتر بودند.{{سخ}}'''''عمدهترین ایرادی که در وبلاگها به این کتاب گرفته شده، استفاده از فضای داستانی رمانتیک در جواب به شبهات فکری مطرح شده در طول رمان است.''''' اما باز هم جالب است حتی در فضای وبلاگی هم کمتر کسی از ساختار داستان ایراد گرفته است و بحثها اصلاً دربارۀ ساختار داستانی این کتاب نیست.<ref name=''چندروایت''/> | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۳۹: | ||
{{گفتاورد تزیینی|«روی ماه خداوند را ببوس» محمل مناسبی برای طرح چنین موضوعی بوده است ولی ناکامی نویسنده در پی افکندن ساختاری محکم برای آن و کمرنگ شدن بیان هنرمندانه، توفیق چندانی برای نویسنده به بار نیاورده است.}} | {{گفتاورد تزیینی|«روی ماه خداوند را ببوس» محمل مناسبی برای طرح چنین موضوعی بوده است ولی ناکامی نویسنده در پی افکندن ساختاری محکم برای آن و کمرنگ شدن بیان هنرمندانه، توفیق چندانی برای نویسنده به بار نیاورده است.}} | ||
با این حساب برخلاف پیشبینی امیرخانی، هیچ منتقد مطبوعاتیای این داستان را به دلیل «داستان کوتاه بلند یا داستان بلند کوتاه بودن» یا ایرادهای ساختاری، مورد حمله قرار نداد.<ref name=''چندروایت''/>{{سخ}} | با این حساب برخلاف پیشبینی امیرخانی، هیچ منتقد مطبوعاتیای این داستان را به دلیل «داستان کوتاه بلند یا داستان بلند کوتاه بودن» یا ایرادهای ساختاری، مورد حمله قرار نداد.<ref name=''چندروایت''/>{{سخ}} | ||
[[پرونده:Biniaz.jpeg|200px|thumb|چپ|<center>'''فتحالله بینیاز، نویسنده و منتقد ادبی'''</center>]] | |||
* فتح الله بینیاز که پیشتر به وی اشاره شد در مقاله خود تحت عنوان این «راز همچنان سر به مهر» مینویسد: | * فتح الله بینیاز که پیشتر به وی اشاره شد در مقاله خود تحت عنوان این «راز همچنان سر به مهر» مینویسد: | ||
# چه نیازی بود که حتماً داستان را با عناصر مدرنیستی، مانند زمانگسستیها و تداخلهای نه چندان جذابی مثل صفحهی ۳۸ ترکیب کرد؟ | # چه نیازی بود که حتماً داستان را با عناصر مدرنیستی، مانند زمانگسستیها و تداخلهای نه چندان جذابی مثل صفحهی ۳۸ ترکیب کرد؟ | ||
# در عین این که ایجاز، یکی از وجوه امتیاز این داستان بلند است، چرا نویسنده بار قصه را ارتقا نداد و تلاقیگاههای بیشتری از «زمان-مکان-شخصیت-رویداد» پدید نیاورد تا اندیشهها و مضامین فلسفی دستخوش تسلسل نشوند؟ | # در عین این که ایجاز، یکی از وجوه امتیاز این داستان بلند است، چرا نویسنده بار قصه را ارتقا نداد و تلاقیگاههای بیشتری از «زمان-مکان-شخصیت-رویداد» پدید نیاورد تا اندیشهها و مضامین فلسفی دستخوش تسلسل نشوند؟ | ||
# با توجه به همین متن –و نیز آثار کوتاهی که نگارنده از مستور خواندهاست– بعید میداند که او رویکرد «سیاه-سفید» و کلیشهای داشتهباشد و اصولاً مقولههای انسان «نیک» و «بد» را بپذیرد. معمولاً شخصیتهای او، طیفی از خوبی و بدیاند، اما گاهی با «نپرداختن به بعضی شخصیتها» – مثل سایه، مونس، خواهر یونس، مادر یونس، منصور و... –آنها به صورت «شخصیتهای مطلق» درمیآیند، همانطور که متأسفانه پرویز چنین شدهاست. برای پرهیز از این امر، چارهای نبود مگر این که مستور داستان بلندی را به رمان تبدیل میکرد. اما اگر میخواست چنین نکند، بهتر بود وجوهی از آنها را در متن میتنید تا خواننده با شخصیتهای مطلق روبهرو نشود. | # با توجه به همین متن –و نیز آثار کوتاهی که نگارنده از مستور خواندهاست– بعید میداند که او رویکرد «سیاه-سفید» و کلیشهای داشتهباشد و اصولاً مقولههای انسان «نیک» و «بد» را بپذیرد. معمولاً شخصیتهای او، طیفی از خوبی و بدیاند، اما گاهی با «نپرداختن به بعضی شخصیتها» – مثل سایه، مونس، خواهر یونس، مادر یونس، منصور و... –آنها به صورت «شخصیتهای مطلق» درمیآیند، همانطور که متأسفانه پرویز چنین شدهاست. برای پرهیز از این امر، چارهای نبود مگر این که مستور داستان بلندی را به رمان تبدیل میکرد. اما اگر میخواست چنین نکند، بهتر بود وجوهی از آنها را در متن میتنید تا خواننده با شخصیتهای مطلق روبهرو نشود. | ||
# نمادها، استعارهها و تشابههایی که در رابطه با این شخصیتها در متن میآید، مثل بوی یاسمن سفید در لحظۀ مرگ منصور و روشنشدن نور ناشناخته، از متن داستان خارج میشوند. <ref name=''راز''/> | # نمادها، استعارهها و تشابههایی که در رابطه با این شخصیتها در متن میآید، مثل بوی یاسمن سفید در لحظۀ مرگ منصور و روشنشدن نور ناشناخته، از متن داستان خارج میشوند. <ref name=''راز''/> | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۵۲: | ||
{{گفتاورد تزیینی|حس خوبی داشتم وقت نوشتناش، از جنس کلماتی که پیدا میشدند لذت میبردم، اما اگر قرار بود آن را امروز بنویسم فشردهترش میکردم.}}<ref name=''چندروایت''/> | {{گفتاورد تزیینی|حس خوبی داشتم وقت نوشتناش، از جنس کلماتی که پیدا میشدند لذت میبردم، اما اگر قرار بود آن را امروز بنویسم فشردهترش میکردم.}}<ref name=''چندروایت''/> | ||
او تفاوت «روی ماه خداوند را ببوس» را با سایر آثارش در این میداند که مثل بقیه کارهایش کنترلشده نیست و چون رها و آزاد نوشته شده هیجان و گرمی خاصی در آن موج میزند: | او تفاوت «روی ماه خداوند را ببوس» را با سایر آثارش در این میداند که مثل بقیه کارهایش کنترلشده نیست و چون رها و آزاد نوشته شده هیجان و گرمی خاصی در آن موج میزند: | ||
{{گفتاورد تزیینی|سال ۶۳-۶۴ بود که با خواندن «باغ بلور» '''مخملباف''' دری به روی من باز شد. احساس کردم به لحاظ رها بودن زبان و اینکه در قیدهای مرسوم، خودش را زندانی نکرده، متفاوت است. ترکیبی بود از آل احمد و سینما، ساختارش کمک کرد به این برسم که نباید وقت نوشتن به جمله فکر کرد. باید بدون محدودیت نوشت و آزادی، موهبتی بود که با خواندن باغ بلور به دست آوردم.}}<ref name='' | {{گفتاورد تزیینی|سال ۶۳-۶۴ بود که با خواندن «باغ بلور» '''مخملباف''' دری به روی من باز شد. احساس کردم به لحاظ رها بودن زبان و اینکه در قیدهای مرسوم، خودش را زندانی نکرده، متفاوت است. ترکیبی بود از آل احمد و سینما، ساختارش کمک کرد به این برسم که نباید وقت نوشتن به جمله فکر کرد. باید بدون محدودیت نوشت و آزادی، موهبتی بود که با خواندن باغ بلور به دست آوردم.}}<ref name=''چندروایت''/> | ||
او در پاسخ به این سؤال که «روی ماه خداوند را ببوس» چه چیزی برای مخاطب داشته که هنوز هم خواننده دارد، گفته است: | او در پاسخ به این سؤال که «روی ماه خداوند را ببوس» چه چیزی برای مخاطب داشته که هنوز هم خواننده دارد، گفته است: | ||
{{گفتاورد تزیینی|نمیدانم، اما من هنوز پایبند جذابیت هستم. جذابیت در ضرباهنگ، در فضاسازی و... . من در «روی ماه خداوند را ببوس» این جذابیت را در عدم قطعیت شخصیت اول آوردم و آگاهانه خواستم قهرمان داستان، ضدقهرمان باشد، هیچوقت به قطعیت نرسد و خودزنی کند. اینطور مخاطب با او همذاتپنداری میکند، چون همه ما، ته دلمان لذت میبریم از اینکه اطاعت نکنیم.}}<ref name='' | {{گفتاورد تزیینی|نمیدانم، اما من هنوز پایبند جذابیت هستم. جذابیت در ضرباهنگ، در فضاسازی و... . من در «روی ماه خداوند را ببوس» این جذابیت را در عدم قطعیت شخصیت اول آوردم و آگاهانه خواستم قهرمان داستان، ضدقهرمان باشد، هیچوقت به قطعیت نرسد و خودزنی کند. اینطور مخاطب با او همذاتپنداری میکند، چون همه ما، ته دلمان لذت میبریم از اینکه اطاعت نکنیم.}}<ref name=''چندروایت''/> | ||
[[مصطفی مستور|مستور]] در مصاحبهای با ماهنامۀ تجربه دربارۀ سبک و شیوۀ خاص نویسندگی خود چنین گفته است: | [[مصطفی مستور|مستور]] در مصاحبهای با ماهنامۀ تجربه دربارۀ سبک و شیوۀ خاص نویسندگی خود چنین گفته است: | ||
{{گفتاورد تزیینی|''من داستانی ندارم که آن را صرفاً به این دلیل که تصمیم گرفتهام داستانی بنویسم، نوشتهباشم. حتماً باید با داستان زندگی کردهباشم تا بتوانم آن را بنویسم. داستانهای من فرزندان من نیستند. بسیاری از فرزندان شبیه پدرشان نیستند اما این داستانها صادقانهترین بخش وجودی من هستند. پارههای روح من هستند. تمام داستانهای من تراوش روح من هستند.''<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی= مستور|عنوان= ...|ژورنال= ماهنامه تجربه|دوره= ...|صفحات= ...}}</ref>}} | {{گفتاورد تزیینی|''من داستانی ندارم که آن را صرفاً به این دلیل که تصمیم گرفتهام داستانی بنویسم، نوشتهباشم. حتماً باید با داستان زندگی کردهباشم تا بتوانم آن را بنویسم. داستانهای من فرزندان من نیستند. بسیاری از فرزندان شبیه پدرشان نیستند اما این داستانها صادقانهترین بخش وجودی من هستند. پارههای روح من هستند. تمام داستانهای من تراوش روح من هستند.''<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی= مستور|عنوان= ...|ژورنال= ماهنامه تجربه|دوره= ...|صفحات= ...}}</ref>}} | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۶۲: | ||
{{گفتاورد تزیینی|''آمار شمارگان کتابهای خودم را که نگاه میکنم نگران میشوم. کارهای من نه اروتیک است و نه سیاسی. وقتی این آثار زیاد خوانده میشود من به نوعی نگرانی اجتماعی میرسم. یعنی اینکه خواننده در حال نوعی همذاتپنداری با این آثار است. واقعاً ما چه جامعهای داریم که چنین متنهای تلخی دارد در آنها دست به دست میشود.{{سخ}}پیش از این هم گفته بودم که داستان نقطه از همگسیختگی زندگی را به نمایش میکشد و در جامعۀ ما نیز زنان بیش از بقیه در معرض این از همگسیختگی هستند. آنها در جامعۀ ایرانی هم آروزهای خود را میشناسند و هم میدانند که در حال حرکت به کدام سو هستند و همین آنها را از هم گسیخته میکند. آنها دلشان در جایی است و حرکتشان به سمت جای دیگر. من در این وضعیت و به سهم خودم آرزو میکنم ادبیاتمان وضع خوبی نداشته باشد اما این طیف از مشکلات ما حل شده باشد!''<ref name=''همشهری''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.hamshahrionline.ir/news/424338/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان= همشهری؛ داستاننویسی کار ابلهانهای است!}}</ref><ref name=''شهرداری''/>}} | {{گفتاورد تزیینی|''آمار شمارگان کتابهای خودم را که نگاه میکنم نگران میشوم. کارهای من نه اروتیک است و نه سیاسی. وقتی این آثار زیاد خوانده میشود من به نوعی نگرانی اجتماعی میرسم. یعنی اینکه خواننده در حال نوعی همذاتپنداری با این آثار است. واقعاً ما چه جامعهای داریم که چنین متنهای تلخی دارد در آنها دست به دست میشود.{{سخ}}پیش از این هم گفته بودم که داستان نقطه از همگسیختگی زندگی را به نمایش میکشد و در جامعۀ ما نیز زنان بیش از بقیه در معرض این از همگسیختگی هستند. آنها در جامعۀ ایرانی هم آروزهای خود را میشناسند و هم میدانند که در حال حرکت به کدام سو هستند و همین آنها را از هم گسیخته میکند. آنها دلشان در جایی است و حرکتشان به سمت جای دیگر. من در این وضعیت و به سهم خودم آرزو میکنم ادبیاتمان وضع خوبی نداشته باشد اما این طیف از مشکلات ما حل شده باشد!''<ref name=''همشهری''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.hamshahrionline.ir/news/424338/%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان= همشهری؛ داستاننویسی کار ابلهانهای است!}}</ref><ref name=''شهرداری''/>}} | ||
===تأثیرپذیرفته از=== | ===تأثیرپذیرفته از=== | ||
جمیله دارالشفایی در مقاله خود با عنوان «روی ماه خداوند را ببوس و اقتباس سینمایی» میگوید: | جمیله دارالشفایی در مقاله خود با عنوان «روی ماه خداوند را ببوس و اقتباس سینمایی» میگوید: | ||
{{گفتاورد تزیینی|''«مصطفی مستور پس از ترجمه آثار بسیاری از ریموندکارور، بخشی از نگاه خاص او را از آن خود کرده است. کارور گاهی از کنار یک واقعه مهم بسیار بیاهمیت میگذرد و گاهی یک گفتوگوی روزمره را به اندازه یک بحث فلسفی عمیق نشان میدهد. این زاویه دید در بخشهایی از داستان «روی ماه خداوند را ببوس» به وضوح به چشم میخورد.''<ref name=''اقتباس''/>}} | {{گفتاورد تزیینی|''«مصطفی مستور پس از ترجمه آثار بسیاری از ریموندکارور، بخشی از نگاه خاص او را از آن خود کرده است. کارور گاهی از کنار یک واقعه مهم بسیار بیاهمیت میگذرد و گاهی یک گفتوگوی روزمره را به اندازه یک بحث فلسفی عمیق نشان میدهد. این زاویه دید در بخشهایی از داستان «روی ماه خداوند را ببوس» به وضوح به چشم میخورد.''<ref name=''اقتباس''/>}} | ||
این تاثیرپذیری و علاقمندی از سوی خود نویسنده نیز تایید شدهاست، تا آنجایی که در یکی از مصاحبههای خویش میگوید: | این تاثیرپذیری و علاقمندی از سوی خود نویسنده نیز تایید شدهاست، تا آنجایی که در یکی از مصاحبههای خویش میگوید: | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۷۶: | ||
{{گفتاورد تزیینی|از سال ۸۵ به شکل جدی از من خواسته شد اجازه دهم کارهایم به فیلم تبدیل شود. محمد رحمانیان و منوچهر محمدی از من خواستند بر اساس «استخوان خوک و دستهای جذامی» فیلمنامهای بنویسند. من سینما را دوست دارم اما سینمای ایران را نه؛ به همین دلیل با گذاشتن شرایط بسیاری پذیرفتم.{{سخ}}وی افزود:«فیلمنامه نوشته شد و من اصلاً از آن راضی نبودم. خوشبختانه در آن زمان بنیاد سینمایی فارابی که حق ساخت این کتاب را خریده بود با دو داستان این کتاب برای ساخت مخالفت کرد که یکی دربارۀ زندگی یک روسپی و دیگری دربارۀ یک جمع جوان بود. من که آن روزها به دنبال بهانه بودم، انصراف خودم را اعلام کردم هر چند این اتفاق باعث شده بود که خود آقای رحمانیان هم زیر بار سانسور فیلمنامه نرود و خوشبختانه آن فیلم ساخته نشد.»{{سخ}}این نویسنده و مترجم اضافه کرد:'''«پس از آن به همه ناشران کتابهایم گفتم که هر گونه درخواست درباره اقتباس سینمایی از آثار من را بدون آنکه حتی به من بگویند رد کنند.»'''<ref name=''شهرداری''/>}} | {{گفتاورد تزیینی|از سال ۸۵ به شکل جدی از من خواسته شد اجازه دهم کارهایم به فیلم تبدیل شود. محمد رحمانیان و منوچهر محمدی از من خواستند بر اساس «استخوان خوک و دستهای جذامی» فیلمنامهای بنویسند. من سینما را دوست دارم اما سینمای ایران را نه؛ به همین دلیل با گذاشتن شرایط بسیاری پذیرفتم.{{سخ}}وی افزود:«فیلمنامه نوشته شد و من اصلاً از آن راضی نبودم. خوشبختانه در آن زمان بنیاد سینمایی فارابی که حق ساخت این کتاب را خریده بود با دو داستان این کتاب برای ساخت مخالفت کرد که یکی دربارۀ زندگی یک روسپی و دیگری دربارۀ یک جمع جوان بود. من که آن روزها به دنبال بهانه بودم، انصراف خودم را اعلام کردم هر چند این اتفاق باعث شده بود که خود آقای رحمانیان هم زیر بار سانسور فیلمنامه نرود و خوشبختانه آن فیلم ساخته نشد.»{{سخ}}این نویسنده و مترجم اضافه کرد:'''«پس از آن به همه ناشران کتابهایم گفتم که هر گونه درخواست درباره اقتباس سینمایی از آثار من را بدون آنکه حتی به من بگویند رد کنند.»'''<ref name=''شهرداری''/>}} | ||
===جملههای ماندگار کتاب=== | ===جملههای ماندگار کتاب=== | ||
{{گفتاورد تزیینی دیگر|right|''' | {{گفتاورد تزیینی دیگر|right|'''«هستی لایهلایه است. تودرتو و پر از راز و البته پیچیده. برای درک اون باید خوب بود. همین. پاسخ من به این سؤال دشوار همینه: خوب. من فکر میکنم هرکس در هر موقعیت میدونه که خوبترین کاری که میتونه انجام بده چیه اما مشکل زمانی شروع میشه که انسان نخواد این خوب رو انتخاب کنه. در چنین صورتی او راه را کمی محو کرده. اگر در موقعیت دوم هم انسان نخواد به خوب تن بده راه محوتر و تاریکتر میشه. وقتی هزار تا انتخاب بد رو به جای هزارتا انتخاب خوب برمیگزینیم وضع اینقدر آشفته و تاریک میشه که انسان حتی نمیتونه یک قدم هم جلو برداره.»'''}} | ||
{{گفتاورد تزیینی دیگر|left|'''«خوشبختانه تشخیص خوب همیشه آسونه هر چند انجام اون به همون اندازه آسون نیست. با هر رفتار ساده و خوب، انسان یک گام پیچیده و ورزیده میشه. چنین به نظر میرسه که این رفتارهای ساده و روشن که هر کسی به راحتی اونها رو تشخیص میده مثل آجرهایی هستند که درنهایت ساختمان بزرگ و پیچیدهای رو بهوجود میآورند. تنها نکتهٔ مهم اینه که تا رجهای پایینی درست کار گذاشته نشه امکان گذاشتن رجهای بالایی نیست. منظورم اینه که هرکس در هر موقعیت میدونه کاری که انجام میده خوبه یا نه. کسی که در انجام خوبها ورزیده بشه کمکم وزن خوبها رو هم حس میکنه …»''' | {{گفتاورد تزیینی دیگر|left|'''«خوشبختانه تشخیص خوب همیشه آسونه هر چند انجام اون به همون اندازه آسون نیست. با هر رفتار ساده و خوب، انسان یک گام پیچیده و ورزیده میشه. چنین به نظر میرسه که این رفتارهای ساده و روشن که هر کسی به راحتی اونها رو تشخیص میده مثل آجرهایی هستند که درنهایت ساختمان بزرگ و پیچیدهای رو بهوجود میآورند. تنها نکتهٔ مهم اینه که تا رجهای پایینی درست کار گذاشته نشه امکان گذاشتن رجهای بالایی نیست. منظورم اینه که هرکس در هر موقعیت میدونه کاری که انجام میده خوبه یا نه. کسی که در انجام خوبها ورزیده بشه کمکم وزن خوبها رو هم حس میکنه …»'''}} | ||
{{جعبه گفتاورد |نقلقول=<center><span style="color:darkviolet">''' | {{جعبه گفتاورد |نقلقول=<center><span style="color:darkviolet">'''دستهای کوچکش را توی دستهام میگیرم و به او میگویم به آرامی کمی دیگر از نخ را باز کند تا در حالی که نخ توی دستهای اوست با حرکت دستهای من بر کارش مسلط شود. پسرک موفق میشود کمی دیگر بادبادک را بالا ببرد. بعد به آرامی دستهام را از دور دستهاش باز میکنم تا او به تنهایی هدایت بادبادک را به عهده بگیرد. دقیقهای محو بادبادک توی آسمان میشوم و بعد به پسرک که با هیجان و ترس نخ را تکان تکان میدهد خیره میشوم. از او جدا میشوم و به طرف پاکت نوشتههای پارسا میروم. چند قدم که دور میشوم صدای فریاد شادی پسرک توی پارک بلند میشود. به پشت سرم نگاه نمیکنم اما وقتی پسرک جیغ میکشد: «هورا هورا! بچهها! بادبادک من رسید به آسمان! رسید به خدا!» به آسمان نگاه میکنم. به جایی که بادبادک رسیده است. به خدا!'''</span><noinclude></center>|تراز=وسط|عرض=۳۳%|رنگ پسزمینه=#d5fdf4}} | ||
==مشخصات کتابشناختی== | ==مشخصات کتابشناختی== | ||
===تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل | ===تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند=== | ||
===طراحی جلد و تصویرسازی=== | ===طراحی جلد و تصویرسازی=== | ||
===تغییرات طرح جلد در چاپهای مختلف=== | ===تغییرات طرح جلد در چاپهای مختلف=== |
نسخهٔ ۸ دی ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۶
روی ماه خداوند را ببوس | |||||
---|---|---|---|---|---|
هرکس روزنهای است به سوی خداوند، اگر اندوهناک شود. اگر به شدت اندوهناک شود.[۱] | |||||
نویسنده | مصطفی مستور | ||||
ناشر | نشر مرکز | ||||
تاریخ نشر | ۱۳۷۹ | ||||
شابک | 978-964-213-446-5 | ||||
تعداد صفحات | ۱۳۲ (چاپ هشتادوهشتم) | ||||
موضوع | عشق زمینی شک عرفانی | ||||
سبک | واقعگرایی | ||||
|
|
روی ماه خداوند را ببوس اولین رمان مصطفی مستور است که در ژانر واقعگرای عشقی در سال ۱۳۷۹ به مخاطبانش رسید. نشر مرکز این کتاب را در تاکنون در ۵ نوبت و جمعاً ۳۰هزار نسخه روانهٔ بازار کرده است.
«روی ماه خداوند را ببوس» جوایز خارجی و داخلی بسیاری گرفته است.
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
« | من کجای عالمم؟ ایستادهام کجا باید بروم؟ چگونه باید بروم؟ [۲] | » |
بسیاری از منتقدین پرسشهای فوق را محوریترین موضوعات روی ماه خداوند را ببوس بیان کردهاند. باری، برخی دیگر با اضافهکردن شک، تردید، عشق و ایمان این کتاب را روایتگر سیراندیشه میدانند. اندیشهای فراتر از روزمرگی انسانها اما در رویارویی حوادث روزمره. حوادثی که همۀ انسانها نظاره میکنند اما پرسشی و دغدغهای را در خود شعلهور نمییابند.
یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب
داستان با یونس شروع میشود. یونس با شکها و تردیدهایش و عشقی سهمناکتر به تردیدهایش میافزاید. اما یونس خود را رویاروی با واقعیاتی میبیند که مانند هیزم، آتش شکها و تردیدهایش را شعلهورتر میکنند. واقعیاتی متناقض که بر روح یونس اثر میگذارد و او را به فکر فرومیبرد. واقعیاتی مانند خودکشی دکتر پارسا، یقین و ایمان علیرضا، مرگاندیشی مهرداد بهدلیل سرطان جولیا نامزدش. گفتوگوهایی که روزبهروز اندیشههایی هولناک به یونس میافزاید. باری آنچه مشهود است این شک و تردیدها مسیری است بیانتها و آنچنان عمیق که زندگی را کاملاً به انحصار خود درمیآورد.
داستان نوشتهشدن کتاب
سالهای ابتدایی دهۀ ۷۰، سالهایی است که مستور مطالعات فلسفی زیادی داشت و دیدن یک کتاب زمینشناسی و عکسی از سطح مریخ، برای او دلیلی میشود برای درگیری با یک شک عمیق:
« | عکس، مریخ را یک دشت وسیع نشان میداد که کسی رویش نبود. وحشت کردم که در یک کره کسی نیست، که زمین هم یک روز اینطور بوده... پس چی شده که ما امروز هستیم...شانسی؟ | » |
به دنبال این دغدغهها مستور ۵۰-۶۰ کتاب در مورد فضا و پیدایش حیات میخواند. زمان یادداشتبرداریها و نگارش طرح اولیه «روی ماه خداوندرا ببوس» زمستان۷۳ بوده است. شروع کار بر روی رمان اما مهر ۷۵ بوده و پایان کار زمستان ۷۷. بعد هم که ۲ سال باید بگذرد تا به اسفند۷۹ برسیم و بوسیدن روی ماه خداوند:
« | وقت نوشتن کتاب میدانستم که خیلی فروش میکند، احساسم این بود که کسی از خواندن کتاب خسته نمیشود، حتی اگر مخالف کتاب باشد اما تردید داشتم در دیدهشدن و خوانده شدنش. فکر میکردم که شاید نخوانده مثل بقیه فراموش شود. | » |
سراسر سال ۸۰ پیشبینی مستور درست از آب درمیآید و خبری نمیشود. اما کتاب فراموش هم نمیشود و اولین نقد بر آن را رضا امیرخانی در «کتاب هفته» مینویسد، بعد در روزنامه جامجم (آنوقت راضیه تجار دبیر صفحه ادبیات بود) یادداشتی از کیارنگ علایی کار میشود. در نمایشگاه کتاب همان سال هم، به پیشنهاد آقای محمدخانی اولین جلسه نقد و بررسی کتاب در سرای اهل قلم برگزار میشود.
با چنین مقدماتی، پس از یک سال و هفت ماه کتاب به چاپ دوم میرسد.[۳]
برخی شخصیتهای مهم داستان
شخصیتهای محوری و پراهمیت داستان عبارتند از:
- یونس دانشجوی دکتری جامعهشناسی
- سایه نامزد یونس و دانشجوی ارشد الهیات
- دکتر پارسا که دکترای فیزیک دارد.
- مهرداد که از ایران مهاجرت و به تازگی با جولیا نامزد کردهاست.
- علیرضا از رزمندگان جنگ
دلیل شهرت
«روی ماه خداوند را ببوس» کتابی است در برگیرندۀ مفاهیم اصیل مانند عشق، ایمان، خداوند و ... اما با توجه به وقایعی که در روزمرۀ همۀ انسانها اتفاق میافتد اما آنچنان توجهی به آنها نمیشود.[۴]
از دیگر ویژگیهای کتاب این است که متأثر از جامعۀ مدرن به حساب میآید. به عبارت دیگر نویسنده از مؤلفههایی استفاده میکند که محصول جامعۀ مدرن است. شک یکی از این مؤلفههاست. (عنصر شک غالب یونس که در هر واقعۀ رفت و برگشتی خود را نشان میدهد. شک غالب یونس که مستقیم و غیرمستقیم [توسط دیگر شخصیتها] پاسخ داده میشود. [۵]
دیگر مؤلفۀ دوران مدرن پوزیتویسم حاکم بر مناسبات عالمان و روشنفکران است. آنچه که در این کتاب به بحث گذاشته میشود تقابل پوزیتویسم و نادیدنیهاست که به زیبایی بیان میشود.
از دیگر مؤلفههای این دوران عشق است. در این رمان عشق زمینی و آسمانی و تفاوتها و تقابلهای آنها به خوبی پرداخته میشود.
نگاه مستور به آدمها نگاهی سرشار از طراوت و حس نوع دوستی است. در آثار او اگرچه تیغ تیز نابرابری و بیعدالتی به سوی آدمهای درماندۀ قصه نشانه میرود، اما آنها هرگز از سیروسلوک در طریق خاص خود باز نمیدارد. در واقع درماندگی آدمها در آثار مستور پیش از هرچیز در تقابل با محیط پیرامونشان شکل میگیرد. جهان پیرامون آدمها در این آثار دنیایی تلخ، گزنده و بیرحم است. این فضا بدون آنکه به سیاهی بزند و یأسآور باشد، دردناک است.[۶]
باری همه موارد بالا تنها بخشی از دلایل شهرت این کتاب است.
چرا باید این کتاب را خواند
سیر اندیشه و تأمل در اتفاقات روزمره در عین روزمرگی از مهمترین دلایل برای خواندن این کتاب است. آنچه که مستور در این کتاب میپروراند اندیشههای آدمی است درست شبیه همه انسانهای عادی و با رویدادهایی تکراری اما درد و دغدغهای متفاوت. شاید بهدستآوردن مهارت تأمل در روزمرگیها بزرگترین دستاورد و هدف از خواندن این کتاب باشد.
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
مجوز و نشر
کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» برای اولین بار در سال ۱۳۷۹ توسط نشر مرکز به بازار کتاب عرضه شد. این کتاب بارها تجدید چاپ شدهاست و تا سال ۹۷ به چاپ هفتادم با تیراژ حدود ۴۰۰۰ نسخه رسیدهاست.
نشر و تغییر نام
مستور ابتدا برای کتاب عنوان «سعی بر مدار اندوه» را انتخاب کرده بود، حتی تا مرحلۀ طراحی جلد هم بنا بوده کتاب با این عنوان منتشر شود اما او در نهایت منصرف میشود و حرفی را که یکی از کاراکترهای فرعی رمان به راننده تاکسی میگوید: «...از طرف من روی ماه خداوند را ببوس»، را میگذارد روی جلد کتاب.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
جوایز
کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» در سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ در جشنواره «قلم زرین» عنوان بهترین رمان را کسب کرد.
جلسات نقد و بررسی
علاوه بر مطبوعات، در جلسات نقد و بررسی کتاب هم «روی ماه خداوند را ببوس» با استقبال و ستایش منتقدان مواجه شد.
اولین جلسه نقد و بررسی کتاب در نمایشگاه کتاب سال ۱۳۸۰ یعنی چند ماه پس از انتشار کتاب در سرای اهل قلم برگزار شد.
یک دیگر از این جلسات نقد و بررسی، برنامه «نقد کتاب چهار» در اردیبهشت ۸۴ بود که با مجریگری محمدرضا سرشار (رضا رهگذر) و حضور جمع کثیری از نویسندگان و منتقدان برگزار شد و در آن نهایتاً «روی ماه خداوند را ببوس» بهعنوان «نمونۀ مطلوب ادبیات ایرانی» معرفی شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
خلاصهٔ مفصلتر کتاب
زمان وقوع حوادث دوران اخیر (زمستان ۱۳۷۴؛ مطابق تاریخ نامۀ خواهر یونس) و مکان آنها شهرهای تهران، کرج و اصفهان است.
موضوع اصلی داستان سرگذشت «یونس فردوس» دانشجوی دکترای رشتۀ پژوهشگری اجتماعی است که رسالۀ خویش را «تحلیل جامعهشناختی عوامل خودکشی دکتر محسن پارسا» انتخاب کردهاست. یونس جوان شهرستانی جیرفتی عاشق و نامزد سایه است. داستان با محوریت عشق این دو در نگاه اول و عشق پارسا (استاد) و مهتاب (دانشجو) در نگاه بعدی روایت میشود. بر این اساس کل داستان صدوخردهای صفحهای حاضر را میتوان به دو دورۀ متمایز تفکیک کرد. بخش نخست یونس دانشجوی دکترا و سایه دانشجوی کارشناسی ارشد رشتۀ الهیات است که هرکدام به دلیل انتخاب موضوع پایاننامه درگیری و مسائل مخصوص به خود را دارند. بخش دوم رفتن یونس به اصفهان و ملاقات با شاگردان دکتر پارسای متوفی و کشف راز خودکشی پارساست که درونمایهی آن در وهلۀ اول رمانتیک و در وهلۀ دوم به دلیل یأس و تجرد و کار ذهنی زیاد و عشقی نافرجام، فلسفی است.
سایر موضوعات مندرج در آن عشق مهرداد به جولیا و ازدواج با او، گفتوگوی شخصیتها دربارۀ مرگ و مرگاندیشی، اعتقاد دوگانۀ شخصیتها دربارۀ حضور یا عدم حضور خداوند، تنهایی انسان، سؤالات فلسفی و اعتقادی آنها به صورت گفتوگوی جدلی، تفکرات مارکسیستی یکی از شخصیتها، ارتباط آگاهی و اختیار با شک و پرسش، گفتوگوی یونس با مادر پارسا و رابطۀ فهم و ایمان، گفتگوی عباس، راننده تاکسی، با علیرضا دربارۀ زنی که به دلیل نیاز و نان تن به بیتاللطف داده، طلاق سایه از یونس به دلیل افکار الحادی یونس، درک علت خودکشی پارسا و... است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
سبک کتاب
روی ماه خداوند را ببوس رمانی از نوع ادبیات رئالیستی معنوی–بومی و فلسفی است که در بیست بخش به یکی از بنیادیترین مسائل و مشکلات انسان معاصر میپردازد. اگر ادوار داستاننویسی را به سه دورۀ (کلاسیک، مدرنیسم، پست مدرنیسم) تقسیم کنیم، داستان یادشده با خصوصیاتی چون شرح خطی، گرهافکنی، گرهگشایی، شخصیتهایی با محور طرح خطی، تعلیق و زاویه دید در بخش نخست میگنجد. اما از نظر نوع مسائلی که به آنها میپردازد عمدتاً در بخش دوم و سوم واقع میشود و انسانی را تصویر میکند که در گذشته مصداق عینی ندارد. انسانی است که از «من یقین دارم» دکارتی و « من احساس و مشاهده میکنم» پوزیتویستی گذشته و به اصل «من انتخاب میکنم» و «من تغییر میدهم» سارتری و کافکایی و راسلی و فوکویی رسیدهاست. انسانی که سؤال و مسئله فراوان دارد و چون نمیتواند برای این مسائل جواب علمی و منطقی بیابد لامحاله دچار شک و ابهام میشود و در نهایت به الحاد میرسد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
معرفی و تحلیل روانشناختی شخصیتهای داستان
بررسی شخصیتها از مهمترین عوامل دریافتن رموز این داستان است.
- یونس فردوس:
- دانشجوی دکترای پژوهشگری اجتماعی، «اهل پرسشگری و استدلال است که فهم دینی را مقدم بر ایمان» میداند. او با سایه، همسرش، اختلافات فکری قابلتوجهی دارد. سایه نماینده فردی است که«به تمام معنا مؤمن موقن است و خدا را در همهجا حاضر میبیند و هیچ امر مجهولی در عالم نمیبیند». در مقابل یونس «نمایندهانسان پسامدرن سرگردان و تنها» است. او باورهای همسرش را به گونهای که «انگار خود بدان معتقد نیست» بیان میکند. به عنوان نمونه:
- «سایه چادر سفید بر سر کرده و رو به جنوب نماز می خواند من تلویزیون تماشا می کنم.» به همین خاطر با همسرش احساس دوری میکند و «همواره سایهوار در پی سایه ایمان است.» لذا میگوید:«کاش ذرهای از یقین سایه در من بود.»
- یونس شخصیت «کاملاً پویا و متحولی» دارد که مهمترین مشخصه آن «شک، تردید و عدم ثبات در تمام امور حتی در حوزه حضور و وجود خداوند» است. در بخشی از مقاله دکتر مصطفی گرجی میخوانیم:«او البته بر خلاف تفکر ملحدانه کسانی چون هیوم، سارتر و ... منکر وجود خداوند نبوده و بیشتر تفکر دئیسمی (خداباوری فارغ از وحی) دارد. او مانند دئیستها بر آن است که اولاً هرچیز درباره جهان و انسان را از طریق عقل میتوان درک کرد و هیچ چیز فراتر از عقل انسانی وجود ندارد (مانند دکتر پارسا) و دیگر این که معتقد است خداوند جهان را خلق کرد و آن را با قوانین ثابت به جریان انداخته و در کارهای روزمره آن دخالت نمیکند. از این جهت میتوان شخصیت او را به ویژه در بخش مواجهه با پرونده دکتر پارسا و مرگ منصور، پوزیتویست و شکاک دینی دانست و در بخشهای دیگر میان طیفی از ایمان و شکاکیت قرار دارد.خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
- مهرداد:
- دوست دوران مدرسه یونس است که به تازگی از آمریکا بازگشته است. در مکالماتش با یونس سؤالاتی «کاملاً شکاکانه و حتی الحادی» مطرح میکند.
- جولیا:
- همسر آمریکایی مهرداد که افکار و پرسشهای او نیز «سوالات و مسائل هستیشناسانه» را شامل میشود.
- دکتر محسن پارسا:
- استاد دانشگاه در رشته فیزیک که «عشق را مانند پدیدههای فیزیکی تجربه پذیر و قابل تحلیل میداند که در نهایت شکست می خورد.»
- مهتاب کرانه:
- دانشجو و معشوقه دکتر پارسا.
- شهره بنیادی:
- دوست و همکلاس مهتاب.
- سایه:
- شخصیت اصلی دیگر این داستان در مقابل یونس، سایه است. سایه دانشجوی کارشناسی ارشد الاهیات، نماینده گروه مقابل و «سمبل موقنان دین دار» است. سایه در نقطه مقابل یونس که «شکاکانه و فیلسوفانه با موضوع و پدیدهها» برخورد میکند به طور کامل «تسلیم و به درجه ایقان» رسیده است. این خصیصه تا جایی مؤثر است که گویی «هیچ مسئله مهم و غامضی» ندارد. این ویژگی را حتی در پایاننامه سایه نیز میتوان یافت. سایه در پایاننامه خویش با موضوع «مکالمه موسی با خداوند» که باید «تحلیلی» باشد کاملاً «اعتقادی و موقنانه» برخورد میکند. در بخشی از کتاب از زبان یونس میخوانیم:«کاش ذرهای از یقین سایه در من بود. حتی دربان این ساختمان، سپور محله، میوهفروش سر خیابان، پدر میلیونر سایه و ... چنان با یقین زندگی میکنند که من همیشه به یقین آنها حسرت میخورم.»
- باری، آنطور که از متن به نظر میرسد «خاستگاه این آرامش و ایقان را جهل و فقدان معرفت میداند» به عنوان نمونه در بخشی از کتاب میخوانیم:«یقین آنها از کجا آمده است؟ ازجهل؟»
- علیرضا:
- علیرضا دوست یونس و نمونهای دیگر از گروه سایه (گروه موقنان)است. در بخشی از مقاله دکتر مصطفی گرجی در توصیف شخصیت علیرضا میخوانیم:
- او دوست یونس است که برای یونس که به دلیل غلبه روح ایمانی، عالم و قضایای آن را ساده و بدون پیچش میبیند نقش یک روحانی صاحب مقام یقین را ایفا میکند. علیرضا مانند سایه ایمان را مقدم بر فهم میداند و همواره با عینک شریعت به پدیدهها نگاه میکند، به همین خاطر شک و تردید یونس را تنها یک توهم میداند:
- «شک فقط یک توهمه. خداوند هست و بودنش هیچ ربطی به ما ندارد. شک مرحله خوبی در زندگیه، اما ایستگاه خیلی بدی است.»خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
از دیگر شخصیت های فرعی این داستان می توان به منصور، دکترمیرنصر، و خانم فخریه اشاره کرد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
گزارشی از فروش کتاب
این کتاب آنچنان مورد استقبال قرار گرفتهاست که تا سال ۹۷ به چاپ هفتادم با شمارگان حدود ۴۰۰۰ نسخه رسیدهاست. به گفتۀ منتقدان و علاقمندان بسیاری با این کتاب با دنیای کتاب و کتابخوانی آشتی کردهاند.
گزارشی از ترجمه به زبانهای دیگر
طبق گفته مصطفی مستور این کتاب به زبان انگلیسی ترجمه شدهاست و به تازگی توسط آقای بانکی به زبان آلمانی ترجمه میشود. آقای بانکی در مورد دلیل انتخاب این کتاب میگوید:«من پیش از این با آقای مستور آشنا نبودم. رمان را خواندم و عشقی نسبت به این کتاب در من پیدا شد. سپس با آقای مستور صحبت کردم و گفتم رمان شما لایق ترجمه به زبانهای دیگر است و این شد که تصمیم گرفتم آن را به زبان آلمانی برگردانم.» [۷]
در سال ۱۳۹۵ این کتاب توسط آریز تاروردیف به زبان آذربایجانی در باکو منتشر شد. تاروردیف، پیشتر رمان «استخوان خوک و دستهای جذامی» مستور را ترجمه و توسط ناشر آذربایجانی قانون در باکو منتشر کرده است.[۸]
آسيه عيسیبايوا نیز در سال ۱۳۹۰ این کتاب را به زبان روسی ترجمه کرد. مؤسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بينالمللی الهدی کتاب «روی ماه خداوند را ببوس» ترجمۀ آسيه عيسيبايوا را با همکاری رايزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ايران در قزاقستان منتشر کرده است.[۹]
«روی ماه خداوند را ببوس» در ترکیه، اندونزی، مصر و سوریه نیز منتشر شده است.[۱۰]
اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریانسازیهای کتاب
- در يك نظرسنجی كه سال ۸۶ ميان دانشجويان انجام شده است، رمان «روی ماه خداوند را ببوس» اثر مصطفی مستور جايگاه دوازدهمين رمان محبوب از ميان تمام رمانهای نگاشته شده در هشتاد سال گذشته را از آن خود كرد و نويسندهاش رتبه نهم را كسب كرد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
اظهارنظرها
« | روی ماه خداوند را ببوس، از مصطفی مستور، غنیمتی بود پربها و اتفاقی کمنظیر؛ کاری که نه محصول عرقریزان روح بود – که داستان، پیست مسابقات دومیدانی نیست که هر که بیشتر عرق کرد و تندتر دوید، برندهتر باشد! – و نه حاصل رعایت اصول داستاننویسی که اگرچه داستان ساختمان دارد اما هرگز نمیتوان آن را بر اساس اصول ساختمانسازی ساخت! | » |
اینها بخشی از نقد رضا امیرخانی دربارۀ «روی ماه خداوند را ببوس» است که در هفتهنامه «کتاب هفته»، ۲۰ بهمن ۱۳۸۰ به چاپ رسید.
این اولین نقد (و نه معرفی کتابی) بود که از این رمان در مطبوعات به چاپ رسید و عجیب اینکه کتابی که حالا به یکی از پرخوانندهترین آثار ادبیات معاصر تبدیل شده، تا ۱۱ ماه پس از انتشارش از سوی مطبوعات چندان جدی گرفته نشد.
نقد امیرخانی البته چندان نقد محسوب نمیشد و بیشتر یادداشتی جانبدارانه دربارۀ این کتاب بود. حرف امیرخانی در این نوشته این بود:
« | بگذار منتقدان حرفهای - که حتی هر چک و سفتهای را نیز نقد میکنند– این کار را داستان کوتاه بلند بنامند یا داستان بلند کوتاه بخوانند... | » |
او گفته بود که به جای نقد ساختاری، باید به حرف مستور در این داستان توجه کرد و اینکه مستور حرفی کاملاً دینی و ارزشمندانه زده است.
سنتی که امیرخانی در نقد «روی ماه خداوند را ببوس» بنیان گذاشت بعدها از سوی سایر منتقدان هم پی گرفته شد و در نقدهای کتاب، نقد ساختاری از جملاتی کلی مثل اینکه «این داستان، داستان شخصیت است و حادثه چندانی در داستان روی نمیدهد.» (سمیرا اصلانپور، ماهنامه ادبیات داستانی، اسفند ۸۱) فراتر نرفت و اکثر مطالب درباره مضمون و محتوای داستان بود. حتی وقتی ماهنامۀ تخصصی فیلمنامهنویسی «فیلمنگار» (در شماره بهمن۸۳) به جنبههای سینمایی رمان پرداخته، بلافاصله بحث به محتوا کشیده شده است.
شاید ساختارگرایانهترین نقد دربارۀ «روی ماه خداوند را ببوس» نقد فتحالله بینیاز بود در ماهنامۀ کارنامه (شماره ۳۸-۳۷، مهر۸۲) که بعد از «مینی مالیستی» خواندن رمان، تنها ۴ ایراد را به ساختار رمان وارد داشته بود؛ ایرادهایی مثل اینکه «در عین اینکه ایجاز، یکی از وجوه امتیاز این داستان بلند است، چرا نویسنده بار قصه را ارتقا نداد و تلاقیگاههای بیشتری از زمان، مکان، شخصیت و رویداد پدید نیاورد».در ادامه این چهار نقد را آوردهایم.
بینیاز در این نقد، «روی ماه خداوند را ببوس» را با نوشتههای میگل اونامونو -فیلسوف داستاننویس اسپانیایی- مقایسه کرده و جالب است بدانید که سهیل محمودی هم در یادداشتی با رویکردی کاملاً متفاوت (در کتاب هفته، ۴ مرداد ۸۱) این مقایسه را انجام داده بود.
در این مقایسهها و اکثر نقدها، موضوع مورد بررسی جنبه محتوایی رمان بوده است. اغلب نقدنویسها این اثر را در این زمینه موفق ارزیابی کردهاند و نحوه پرداختن مستور به شکهای فلسفی را پسندیدهاند.
تنها جایی که وضعیت نقدها با این جو عمومی متفاوت بود، فضای اینترنت و وبلاگها بود. بهرغم حمایت اکثر سایتها و مجلههای ادبی اینترنتی، در وبلاگها برعکس چیزی که در مطبوعات اتفاق افتاده بود، موافقان رمان خیلی کم و کوتاه و با عباراتی نظیر «نتوانستم تا قبل از تمام شدن داستان، کتاب را زمین بگذارم» به استقبال کتاب رفتند و در عوض کسانی که به آن ایراد داشتند، فعالتر بودند.
عمدهترین ایرادی که در وبلاگها به این کتاب گرفته شده، استفاده از فضای داستانی رمانتیک در جواب به شبهات فکری مطرح شده در طول رمان است. اما باز هم جالب است حتی در فضای وبلاگی هم کمتر کسی از ساختار داستان ایراد گرفته است و بحثها اصلاً دربارۀ ساختار داستانی این کتاب نیست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نقدهای منفی
یکی از کسانی که نظر مخالفی داشته، الف. حسینی -نقدنویس روزنامه قدس- بود که در شماره ۲۴ مرداد ۸۳ این روزنامه نوشت:
« | «روی ماه خداوند را ببوس» محمل مناسبی برای طرح چنین موضوعی بوده است ولی ناکامی نویسنده در پی افکندن ساختاری محکم برای آن و کمرنگ شدن بیان هنرمندانه، توفیق چندانی برای نویسنده به بار نیاورده است. | » |
با این حساب برخلاف پیشبینی امیرخانی، هیچ منتقد مطبوعاتیای این داستان را به دلیل «داستان کوتاه بلند یا داستان بلند کوتاه بودن» یا ایرادهای ساختاری، مورد حمله قرار نداد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
- فتح الله بینیاز که پیشتر به وی اشاره شد در مقاله خود تحت عنوان این «راز همچنان سر به مهر» مینویسد:
- چه نیازی بود که حتماً داستان را با عناصر مدرنیستی، مانند زمانگسستیها و تداخلهای نه چندان جذابی مثل صفحهی ۳۸ ترکیب کرد؟
- در عین این که ایجاز، یکی از وجوه امتیاز این داستان بلند است، چرا نویسنده بار قصه را ارتقا نداد و تلاقیگاههای بیشتری از «زمان-مکان-شخصیت-رویداد» پدید نیاورد تا اندیشهها و مضامین فلسفی دستخوش تسلسل نشوند؟
- با توجه به همین متن –و نیز آثار کوتاهی که نگارنده از مستور خواندهاست– بعید میداند که او رویکرد «سیاه-سفید» و کلیشهای داشتهباشد و اصولاً مقولههای انسان «نیک» و «بد» را بپذیرد. معمولاً شخصیتهای او، طیفی از خوبی و بدیاند، اما گاهی با «نپرداختن به بعضی شخصیتها» – مثل سایه، مونس، خواهر یونس، مادر یونس، منصور و... –آنها به صورت «شخصیتهای مطلق» درمیآیند، همانطور که متأسفانه پرویز چنین شدهاست. برای پرهیز از این امر، چارهای نبود مگر این که مستور داستان بلندی را به رمان تبدیل میکرد. اما اگر میخواست چنین نکند، بهتر بود وجوهی از آنها را در متن میتنید تا خواننده با شخصیتهای مطلق روبهرو نشود.
- نمادها، استعارهها و تشابههایی که در رابطه با این شخصیتها در متن میآید، مثل بوی یاسمن سفید در لحظۀ مرگ منصور و روشنشدن نور ناشناخته، از متن داستان خارج میشوند. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
اظهارنظر اهالی ادبیات و روشنفکران
رضا امیرخانی
« | چه چیزی مستور را متفاوت میکند؟ به خلاف نظرات و آموزههای پیچیده و معمولاً متنقاض منتقدان، فرم نوشتههای مستور نیست که او را از دیگران متفاوت میکند، بل این نگاه عمیق اوست که وی را از سایرین متمایز میکند. آبشخور فکری مستور –آن چنان که از آثارش برمیآید- مکتب فیدئیزه است. فیدۀ لاتینی، اصل همان فیث «Faith» انگلیسی است. فیدئیزم یعنی مکتبی فکری مبتنی بر اصالت ایمان،ایمانباوری یا ایمانگرایی. البته بعضی آن را در شاخۀ اگزیستانسیالیسم غیرالحادی جا میدهند. اما به گمان من اگر فیدئیزم را از سورن کییرکگور شروع کنیم و یا حتی از شرطیۀ پاسکال، بنیانهای فکریاش را قدیمتر و قویمتر مییابیم از بنیانهای فکری اگزیستانسیالیستها. آنان که فیدیئیزم را از ویتگنشتاین آغاز میکنند، بیشتر آن را شعبهای خداباور از اگزیستانسیالیسم میدانند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
|
» |
نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب
مستور دربارۀ حس و حالش در هنگام نگارش کتاب چنین گفته است:
« | حس خوبی داشتم وقت نوشتناش، از جنس کلماتی که پیدا میشدند لذت میبردم، اما اگر قرار بود آن را امروز بنویسم فشردهترش میکردم. | » |
خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
او تفاوت «روی ماه خداوند را ببوس» را با سایر آثارش در این میداند که مثل بقیه کارهایش کنترلشده نیست و چون رها و آزاد نوشته شده هیجان و گرمی خاصی در آن موج میزند:
« | سال ۶۳-۶۴ بود که با خواندن «باغ بلور» مخملباف دری به روی من باز شد. احساس کردم به لحاظ رها بودن زبان و اینکه در قیدهای مرسوم، خودش را زندانی نکرده، متفاوت است. ترکیبی بود از آل احمد و سینما، ساختارش کمک کرد به این برسم که نباید وقت نوشتن به جمله فکر کرد. باید بدون محدودیت نوشت و آزادی، موهبتی بود که با خواندن باغ بلور به دست آوردم. | » |
خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
او در پاسخ به این سؤال که «روی ماه خداوند را ببوس» چه چیزی برای مخاطب داشته که هنوز هم خواننده دارد، گفته است:
« | نمیدانم، اما من هنوز پایبند جذابیت هستم. جذابیت در ضرباهنگ، در فضاسازی و... . من در «روی ماه خداوند را ببوس» این جذابیت را در عدم قطعیت شخصیت اول آوردم و آگاهانه خواستم قهرمان داستان، ضدقهرمان باشد، هیچوقت به قطعیت نرسد و خودزنی کند. اینطور مخاطب با او همذاتپنداری میکند، چون همه ما، ته دلمان لذت میبریم از اینکه اطاعت نکنیم. | » |
خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مستور در مصاحبهای با ماهنامۀ تجربه دربارۀ سبک و شیوۀ خاص نویسندگی خود چنین گفته است:
« | من داستانی ندارم که آن را صرفاً به این دلیل که تصمیم گرفتهام داستانی بنویسم، نوشتهباشم. حتماً باید با داستان زندگی کردهباشم تا بتوانم آن را بنویسم. داستانهای من فرزندان من نیستند. بسیاری از فرزندان شبیه پدرشان نیستند اما این داستانها صادقانهترین بخش وجودی من هستند. پارههای روح من هستند. تمام داستانهای من تراوش روح من هستند.[۱۱] | » |
نویسنده «روی ماه خداوند را ببوس» در پاسخ به سوال یکی از حاضران در پنجمین نشست «کوتاه با داستان» دربارۀ سیاهنمایی در آثارش گفت:
« | وقت نوشتن در «آنچه که میخواهم بگویم»، به مخاطب فکر نمیکنم اما در «چگونه گفتن» اولویت با مخاطب است. برایم تفاوتی نمیکند آنچه که نوشتهام حال مخاطب را خوب میکند یا بد؛ به نظر من آنچه که اهمیت دارد فردیت نویسنده است و صداقت او. یک نویسنده نباید دروغ بگوید حتی اگر این دروغ خوشایند مخاطب باشد.[۱۲] | » |
وی در همین نشست با اشاره به فروش بالای آثارش گفت:
« | آمار شمارگان کتابهای خودم را که نگاه میکنم نگران میشوم. کارهای من نه اروتیک است و نه سیاسی. وقتی این آثار زیاد خوانده میشود من به نوعی نگرانی اجتماعی میرسم. یعنی اینکه خواننده در حال نوعی همذاتپنداری با این آثار است. واقعاً ما چه جامعهای داریم که چنین متنهای تلخی دارد در آنها دست به دست میشود. پیش از این هم گفته بودم که داستان نقطه از همگسیختگی زندگی را به نمایش میکشد و در جامعۀ ما نیز زنان بیش از بقیه در معرض این از همگسیختگی هستند. آنها در جامعۀ ایرانی هم آروزهای خود را میشناسند و هم میدانند که در حال حرکت به کدام سو هستند و همین آنها را از هم گسیخته میکند. آنها دلشان در جایی است و حرکتشان به سمت جای دیگر. من در این وضعیت و به سهم خودم آرزو میکنم ادبیاتمان وضع خوبی نداشته باشد اما این طیف از مشکلات ما حل شده باشد![۱۳]خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
تأثیرپذیرفته از
جمیله دارالشفایی در مقاله خود با عنوان «روی ماه خداوند را ببوس و اقتباس سینمایی» میگوید:
« | «مصطفی مستور پس از ترجمه آثار بسیاری از ریموندکارور، بخشی از نگاه خاص او را از آن خود کرده است. کارور گاهی از کنار یک واقعه مهم بسیار بیاهمیت میگذرد و گاهی یک گفتوگوی روزمره را به اندازه یک بحث فلسفی عمیق نشان میدهد. این زاویه دید در بخشهایی از داستان «روی ماه خداوند را ببوس» به وضوح به چشم میخورد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
این تاثیرپذیری و علاقمندی از سوی خود نویسنده نیز تایید شدهاست، تا آنجایی که در یکی از مصاحبههای خویش میگوید:
« | اوایل که کار نوشتن را شروع کردم داستانهای کوتاه زیادی میخواندم تا نویسندهای را پیدا کنم که همه کارهایش خوب باشند نه بعضی از آنها. همیشه فکر میکردم باید نویسندهای باشد که همه کارهایش، نه بعضی از آنها، با تلقی من از داستان خوب همخوان باشد. برخی از نویسندهها تک داستانهایشان برای من جذابیت داشت و برخی را هم اصلا نپسندیدم. بنابراین مجبور بودم آن قدر بخوانم تا نویسندهای را پیدا کنم که همه داستانهایش برایم جذاب باشد. این اتفاق با خواندن داستان «چندتا جعبه» از ریموند کارور برایم اتفاق افتاد.[۱۴] | » |
مشابهت با آثار نویسندگان دیگر
دواثری که در سده اخیر (۱۹۱۳-۲۰۰۰م.) با موضوع «انسان عصر جدید و دغدغههایش» البته با تفاوت در خاستگاه فکری و فرجام آن، نوشتهشده و هر دو بدین نکات اشاره کردهاند رمان «ژان باروا» اثر روژه مارتین دوگار فرانسوی و «روی ماه خداوند را ببوس» است. میتوان با اندکی تسامح این دو رمان را در این فضا و با این رویکرد قرائت و بازخوانی کرد و شخصیت اول نخستین رمان را جامع سه صفت (شک و تنهایی و برهمزننده نظامهای اجتماعی و عقیدتی) و شخصیت اول دومین داستان (یونس) را نمایندۀ شکاکیت انسان معاصر و سوژۀ اصلی این رمان نیز (پارسا) نشاندهندۀ تنهایی انسان معاصر است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
برخی دیگر این کتاب را از نظر سوژه و محتوا به بیگانه آلبرکامو و صدسال تنهایی گابریل گارسیا مارکز نیز شبیه دانستهاند.
اقتباسهای هنری از کتاب
داستان «روی ماه خداوند را ببوس» احتمالاً در نگاه اول مناسب برای یک اقتباس سینمایی به نظر نمیآید. مهمترین دلیل آن وجود شخصیتهای درونگرا است. از دیگر دلایل میتوان نخست به نبود معضلات اجتماعی در داستان و دوم به وجود دیالوگهای طولانی که بیشتر شکل و شمایل بحثهای فلسفی دارند و حوصلهسربر هستند، اشاره کرد.
اما در «روی ماه خداوند را ببوس» وجود شخصیتهای جذاب و دوستداشتنی این اجازه را میدهد که فیلمنامهنویس عناصر دراماتیک را از میان دیالوگها بیرون کشیده و فیلمنامهای صرفاً بر اساس منطق آنها بنویسد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
در پنجمین نشست «کوتاه با داستان» که به دعوت سید مهدی شجاعی و با حضور مستور برگزار شده بود وی در پاسخ به این سؤال که با توجه به تصویریبودن آثارش و علاقۀ خودش به سینما چرا تاکنون اثر سینمایی بر اساس داستانهای او تولید نشده است، گفت:
« | از سال ۸۵ به شکل جدی از من خواسته شد اجازه دهم کارهایم به فیلم تبدیل شود. محمد رحمانیان و منوچهر محمدی از من خواستند بر اساس «استخوان خوک و دستهای جذامی» فیلمنامهای بنویسند. من سینما را دوست دارم اما سینمای ایران را نه؛ به همین دلیل با گذاشتن شرایط بسیاری پذیرفتم. وی افزود:«فیلمنامه نوشته شد و من اصلاً از آن راضی نبودم. خوشبختانه در آن زمان بنیاد سینمایی فارابی که حق ساخت این کتاب را خریده بود با دو داستان این کتاب برای ساخت مخالفت کرد که یکی دربارۀ زندگی یک روسپی و دیگری دربارۀ یک جمع جوان بود. من که آن روزها به دنبال بهانه بودم، انصراف خودم را اعلام کردم هر چند این اتفاق باعث شده بود که خود آقای رحمانیان هم زیر بار سانسور فیلمنامه نرود و خوشبختانه آن فیلم ساخته نشد.» این نویسنده و مترجم اضافه کرد:«پس از آن به همه ناشران کتابهایم گفتم که هر گونه درخواست درباره اقتباس سینمایی از آثار من را بدون آنکه حتی به من بگویند رد کنند.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
جملههای ماندگار کتاب
” | «هستی لایهلایه است. تودرتو و پر از راز و البته پیچیده. برای درک اون باید خوب بود. همین. پاسخ من به این سؤال دشوار همینه: خوب. من فکر میکنم هرکس در هر موقعیت میدونه که خوبترین کاری که میتونه انجام بده چیه اما مشکل زمانی شروع میشه که انسان نخواد این خوب رو انتخاب کنه. در چنین صورتی او راه را کمی محو کرده. اگر در موقعیت دوم هم انسان نخواد به خوب تن بده راه محوتر و تاریکتر میشه. وقتی هزار تا انتخاب بد رو به جای هزارتا انتخاب خوب برمیگزینیم وضع اینقدر آشفته و تاریک میشه که انسان حتی نمیتونه یک قدم هم جلو برداره.» | “ |
” | «خوشبختانه تشخیص خوب همیشه آسونه هر چند انجام اون به همون اندازه آسون نیست. با هر رفتار ساده و خوب، انسان یک گام پیچیده و ورزیده میشه. چنین به نظر میرسه که این رفتارهای ساده و روشن که هر کسی به راحتی اونها رو تشخیص میده مثل آجرهایی هستند که درنهایت ساختمان بزرگ و پیچیدهای رو بهوجود میآورند. تنها نکتهٔ مهم اینه که تا رجهای پایینی درست کار گذاشته نشه امکان گذاشتن رجهای بالایی نیست. منظورم اینه که هرکس در هر موقعیت میدونه کاری که انجام میده خوبه یا نه. کسی که در انجام خوبها ورزیده بشه کمکم وزن خوبها رو هم حس میکنه …» | “ |
مشخصات کتابشناختی
تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند
طراحی جلد و تصویرسازی
تغییرات طرح جلد در چاپهای مختلف
منبعشناسی (پایاننامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)
- کتاب سعی بر مدار اندوه گفتارهایی درباره آثار داستانی مصطفی مستور است که به کوشش فرشید ساداتشریفی گردآوری شده است.
پانویس
- ↑ مصطفی مستور، روی ماه خداوند را ببوس، فلان.
- ↑ سادات شریفی، سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور، مقالۀ «این راز همچنان سر به مهر».
- ↑ «چند روایت معتبر درباره مستور».
- ↑ سادات شریفی، سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور.
- ↑ سادات شریفی، سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور، مقالۀ «روی ماه خداوند را ببوس و اقتباس سینمایی».
- ↑ سادات شریفی، سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور، مقالۀ «کشتار گوجهها، سلاخی کاهوها».
- ↑ ««روی ماه خداوند را ببوس» به آلمانی ترجمه میشود».
- ↑ «ترجمه «روی ماه خداوند را ببوس» در باکو».
- ↑ «نسخۀ روسی «روی ماه خداوند را ببوس» مستور منتشر شد».
- ↑ «ترجمه همزمان «روی ماه خداوند را ببوس» در مصر و سوریه».
- ↑ مستور. «...». ماهنامه تجربه ...:....
- ↑ «پنجمین نشست «کوتاه با داستان»».
- ↑ «همشهری؛ داستاننویسی کار ابلهانهای است!».
- ↑ مستور. «...». ماهنامه تجربه ...:....
منابع
- سادات شریفی، فرشید (۱۳۹۲). سعی بر مدار اندوه: گفتارهایی دربارۀ آثار داستانی مصطفی مستور. تهران: بهنگار. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۸۳۵-۳۶-۵.