مهدی قزلی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
| جوایز = | | جوایز = | ||
| گفتاورد = | | گفتاورد = | ||
| امضا = | | امضا = Mahdi ghezeli45.jpg | ||
}} | }} | ||
[[پرونده:Mahdi ghezeli41.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''کودکیها'''</center>]] | |||
[[پرونده:Mahdi ghezeli46.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مدیرعامل [[بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان]]'''</center>]] | |||
[[پرونده:Mahdi ghezeli42.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''عاشقِ سفر'''</center>]] | |||
[[پرونده:Mahdi ghezeli3.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''همراهی با کاروانِ ضریح'''</center>]] | |||
[[پرونده:Mahdi ghezeli14.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مدرّسِ داستاننویسی'''</center>]] | |||
[[پرونده:Mahdi ghezeli47.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''حاشیهنویسِ سفرِ کرمانشاهِ [[سیدعلی خامنهای|رهبر]] در زلزلهٔ سال۱۳۹۷'''</center>]] | |||
'''مهدی قِزِلّی''' نویسنده، مستندنگار، روزنامهنگار و مدیر فرهنگی است. مسئولیتهایی همچون مدیریت [[بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان]]، انجام امور اجرایی ادبیات داستانی و مدیریت اجرای جشنوارههای ادبی بزرگ دولتی بر عهدهٔ اوست.<ref name=''اتهام''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/4399426/%D8%A7%D8%AA%D9%87%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B1%D9%81%D9%82%D8%A7%DB%8C%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D9%86%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%85|عنوان= اتهام جایزهٔ جلال دولتیبودن است}}</ref> | '''مهدی قِزِلّی''' نویسنده، مستندنگار، روزنامهنگار و مدیر فرهنگی است. مسئولیتهایی همچون مدیریت [[بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان]]، انجام امور اجرایی ادبیات داستانی و مدیریت اجرای جشنوارههای ادبی بزرگ دولتی بر عهدهٔ اوست.<ref name=''اتهام''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/4399426/%D8%A7%D8%AA%D9%87%D8%A7%D9%85-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B1%D9%81%D9%82%D8%A7%DB%8C%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%D8%AC%D9%85%D8%B9-%D9%86%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%85|عنوان= اتهام جایزهٔ جلال دولتیبودن است}}</ref> | ||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> | ||
از دیدگاه اهالی فرهنگ، مهدی قزلی نویسندهای است که میکوشد پیشینهٔ نویسندگی خود را حفظ کند. او را مستندنگاری حرفهای قلمداد میکنند که آثاری را در این حوزه قلم زده است. وی در عرصهٔ داستان، بیش از نگارش، به ایجاد بستری مناسب برای داستان و داستاننویسان تلاش کرده است. برخی قزلی را روزنامهنگاری میدانند که با فعالیت در نشریهٔ «داستان» و «آیه» از گروه مجلات همشهری، جریان ادبیات و دین را با هم پیش میبَرد.<ref name=''اتهام''/>{{سخ}} | از دیدگاه اهالی فرهنگ، مهدی قزلی نویسندهای است که میکوشد پیشینهٔ نویسندگی خود را حفظ کند. او را مستندنگاری حرفهای قلمداد میکنند که آثاری را در این حوزه قلم زده است. وی در عرصهٔ داستان، بیش از نگارش، به ایجاد بستری مناسب برای داستان و داستاننویسان تلاش کرده است. برخی قزلی را روزنامهنگاری میدانند که با فعالیت در نشریهٔ «داستان» و «آیه» از گروه مجلات همشهری، جریان ادبیات و دین را با هم پیش میبَرد.<ref name=''اتهام''/>{{سخ}} | ||
مهدی قزلی با آغاز فصل بهار در شهرک ولیعصر تهران زاده شد و از تبار ایلیاتهای شاهسون است. کلاسهای اول و دوم ابتدایی را در یک سال خواند و از همان کودکی به مطالعه علاقه داشت. بهسبب شغل پدر که نظامی بود، مدتی را در شهر بهبهان، مدتی را نیز در بابلسر اقامت داشتند و دوباره به پایتخت بازگشتند. او در دبیرستان نمونهدولتی امام صادق(ع) در سهراه آذری رشتهٔ ریاضیفیزیک را انتخاب کرد و در دانشگاه امیرکبیر با رشتهٔ مهندسی مکانیک ساخت و تولید پذیرفته شد. مقطع کارشناسی ارشد را نیز با فاصلهای اندک در رشتهٔ تاریخ تشیع از دانشگاه پیام نور گذراند. | مهدی قزلی با آغاز فصل بهار در شهرک ولیعصر تهران زاده شد و از تبار ایلیاتهای شاهسون است. کلاسهای اول و دوم ابتدایی را در یک سال خواند و از همان کودکی به مطالعه علاقه داشت. بهسبب شغل پدر که نظامی بود، مدتی را در شهر بهبهان، مدتی را نیز در بابلسر اقامت داشتند و دوباره به پایتخت بازگشتند. او در دبیرستان نمونهدولتی امام صادق(ع) در سهراه آذری رشتهٔ ریاضیفیزیک را انتخاب کرد و در دانشگاه امیرکبیر با رشتهٔ مهندسی مکانیک ساخت و تولید پذیرفته شد. مقطع کارشناسی ارشد را نیز با فاصلهای اندک در رشتهٔ تاریخ تشیع از دانشگاه پیام نور گذراند.{{سخ} او بهسفارش انجمن اسلامی دانشآموزان یک کتاب آموزش داستاننویسی به نام ''داستاننویسی از صفر'' نوشت و از همان جوانی کلاسهای نویسندگی برگزار میکرد.<ref name=''مدهوش''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.farsnews.com/news/13910822000841/%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%88%D9%86-%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8%A7-%D9%85%D8%AF%D9%87%D9%88%D8%B4-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84%E2%80%8C%D8%A7%D9%85-%D9%85%D9%87%D9%85%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D8%AF-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%86%D8%A8%D9%84%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان= مدیون کسی نیستم؛ اما مدهوش جلالم}}</ref>{{سخ}} | ||
او برندهٔ جایزهٔ جنبی ادبی اصفهان است و بهعنوان جوان نمونهٔ سال در حوزهٔ ادبیات برگزیده شده است. | او برندهٔ جایزهٔ جنبی ادبی اصفهان است و بهعنوان جوان نمونهٔ سال در حوزهٔ ادبیات برگزیده شده است. | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۶۳: | ||
==زندگی و تراث== | ==زندگی و تراث== | ||
=== | [[پرونده:Mahdi ghezeli2.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|راست|<center>'''بسیارعلاقهمند به کتابخواندن'''</center>]] | ||
===زماننگارِ زندگی=== | |||
* '''۱۳۵۹''' زادهٔ نخستین ماهِ نخستین فصلِ سال در تهران | |||
* '''۱۳۶۸''' کوچ به بهبهانِ خوزستان و اقامت بهمدت دو سال | |||
* '''۱۳۷۰''' نقلِ مکان به بابلسر و زیستن بهمدت دو سال | |||
* '''۱۳۷۷''' آغاز تحصیل در دانشگاه امیرکبیر با رشتهٔ مهندسی مکانیک گرایش ساخت و تولید | |||
* '''۱۳۸۸''' نگارش نخستین حاشیه از سفر [[سیدعلی خامنهای|رهبر]] به کردستان | |||
* '''۱۳۹۰''' آغاز سفر به شهرهایی که [[جلال آلاحمد|جلال]] رفته بود برای نوشتن کتاب ''جای پای جلال'' | |||
* '''۱۳۹۲''' همراهی با کاروان جابهجایی ضریح امام حسین(ع) | |||
* '''۱۳۹۳''' انتخاب بهعنوان مدیرعامل [[بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان]] | |||
===گریزی بر زندگی=== | ===گریزی بر زندگی=== | ||
<span style="color:darkred{{{1|}}};background:#F99{{{2|}}}">'''کودکیها:'''</span><noinclude> علاقهٔ مهدی در کودکی برای خواندن و نوشتن در کنار ننهشاهسون شکل گرفت. همان روزهایی که با ننه به نهضت سوادآموزی میرفت. ننه و پدر و مادرش بهعنوان جایزه برایش مداد و پاککن و تراش میخریدند و او توانست سال اول و دوم ابتدایی را در یک سال بخواند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://adabiatirani.com/%d9%85%d8%b4%d8%a7%d8%b1%da%a9%d8%aa-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%db%8c%d8%8c-%d8%b6%d8%a7%d9%85%d9%86-%d8%aa%d9%88%d8%b3%d8%b9%d9%87-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%db%8c-%da%a9%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d8%a7/|عنوان= قزلی در پارسآبادِ مُغان}}</ref> وقتی کلاس سوم ابتدایی بود، کتاب ''سیمون بولیوار آزادیبخش آمریکای جنوبی'' را با پولتوجیبی خودش خرید. علاقهٔ بسیاری به کتابخواندن داشت، بههمینسبب موردتوجه اطرافیان ازجمله والدین، آشنایان و معلمانش قرار گرفته بود و آنها کتابهای زیادی را به او برای مطالعه پیشنهاد میدادند.<ref name=''مدهوش''/> سالهای چهارم و پنجم ابتدایی که در شهر بهبهان ساکن بودند بههمراه دوستان مجلهٔ سورهٔ بچههای مسجد را میخواندند.{{سخ}} | <span style="color:darkred{{{1|}}};background:#F99{{{2|}}}">'''کودکیها:'''</span><noinclude> علاقهٔ مهدی در کودکی برای خواندن و نوشتن در کنار ننهشاهسون شکل گرفت. همان روزهایی که با ننه به نهضت سوادآموزی میرفت. ننه و پدر و مادرش بهعنوان جایزه برایش مداد و پاککن و تراش میخریدند و او توانست سال اول و دوم ابتدایی را در یک سال بخواند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://adabiatirani.com/%d9%85%d8%b4%d8%a7%d8%b1%da%a9%d8%aa-%d9%85%d8%b1%d8%af%d9%85%db%8c%d8%8c-%d8%b6%d8%a7%d9%85%d9%86-%d8%aa%d9%88%d8%b3%d8%b9%d9%87-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%db%8c-%da%a9%d8%b4%d9%88%d8%b1-%d8%a7/|عنوان= قزلی در پارسآبادِ مُغان}}</ref> وقتی کلاس سوم ابتدایی بود، کتاب ''سیمون بولیوار آزادیبخش آمریکای جنوبی'' را با پولتوجیبی خودش خرید. علاقهٔ بسیاری به کتابخواندن داشت، بههمینسبب موردتوجه اطرافیان ازجمله والدین، آشنایان و معلمانش قرار گرفته بود و آنها کتابهای زیادی را به او برای مطالعه پیشنهاد میدادند.<ref name=''مدهوش''/> سالهای چهارم و پنجم ابتدایی که در شهر بهبهان ساکن بودند بههمراه دوستان مجلهٔ سورهٔ بچههای مسجد را میخواندند.{{سخ}} | ||
<span style="color:DarkBlue{{{1|}}};background:lime{{{2|}}}">'''نوجوانیها:'''</span><noinclude> مهدی از همان نوجوانی به داستاننویسی علاقه داشت. او داستانی نوشت و به یک مسابقهٔ داستاننویسی در بابلسر فرستاد و برنده شد.<ref name=''فیروزه''/>{{سخ}} | <span style="color:DarkBlue{{{1|}}};background:lime{{{2|}}}">'''نوجوانیها:'''</span><noinclude> مهدی از همان نوجوانی به داستاننویسی علاقه داشت. او داستانی نوشت و به یک مسابقهٔ داستاننویسی در بابلسر فرستاد و برنده شد.<ref name=''فیروزه''/>{{سخ}} | ||
<span style="color:darkmagenta{{{1|}}};background:#B0E0E6{{{2|}}}">'''جوانیها:'''</span><noinclude> مهدی در دوران پرشور دانشجویی دغدغهٔ روزنامه داشت و همیشه به پیشخوان دکههای روزنامهفروشی چشم میانداخت. این دغدغههای روزنامهای سبب شد تا در نشریهٔ «نقطهسرخط» قلم بزند، در مجموعهٔ «کفا» نویسندهٔ مجلهٔ «نگارستان» باشد، بعدها «همشهری داستان» را راه بیندازد و در «همشهری آیه» فعالیت کند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://adabiatirani.com/%d9%81%d8%b1%db%8c%d8%af%d9%88%d9%86-%d8%b5%d8%af%db%8c%d9%82%db%8c-%d9%85%d8%b1%d9%87%d9%88%d9%86-%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%86%d9%87-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%85/|عنوان= محفل شاعران رسانه}}</ref> مدتی هم در سایت لوح که [[رضا امیرخانی]] مدیریت آن را بهعهده داشت داستان کوتاه مینوشت.<ref name=''مدهوش''/> | <span style="color:darkmagenta{{{1|}}};background:#B0E0E6{{{2|}}}">'''جوانیها:'''</span><noinclude> مهدی زمانیکه دانشجو بود در همان مدرسهای که تحصیل کرده بود، درس هندسه را تدریس میکرد.<ref name=''مدهوش''/> او در دوران پرشور دانشجویی دغدغهٔ روزنامه داشت و همیشه به پیشخوان دکههای روزنامهفروشی چشم میانداخت. این دغدغههای روزنامهای سبب شد تا در نشریهٔ «نقطهسرخط» قلم بزند، در مجموعهٔ «کفا» نویسندهٔ مجلهٔ «نگارستان» باشد، بعدها «همشهری داستان» را راه بیندازد و در «همشهری آیه» فعالیت کند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://adabiatirani.com/%d9%81%d8%b1%db%8c%d8%af%d9%88%d9%86-%d8%b5%d8%af%db%8c%d9%82%db%8c-%d9%85%d8%b1%d9%87%d9%88%d9%86-%d8%b1%d8%b3%d8%a7%d9%86%d9%87-%d9%87%d8%b3%d8%aa%d9%85/|عنوان= محفل شاعران رسانه}}</ref> مدتی هم در سایت لوح که [[رضا امیرخانی]] مدیریت آن را بهعهده داشت داستان کوتاه مینوشت.<ref name=''مدهوش''/> | ||
[[پرونده:Mahdi ghezeli30.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''قزلی در دوازدهمین جشنواره شعر فجر در قم'''</center>]] | [[پرونده:Mahdi ghezeli30.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''قزلی در دوازدهمین جشنواره شعر فجر در قم'''</center>]] | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۹۸: | ||
===نگاه دیگران به او=== | ===نگاه دیگران به او=== | ||
[[پرونده:Mahdi ghezeli35.jpg|220px|thumb|چپ]] | |||
====میثم امیری، نویسنده==== | ====میثم امیری، نویسنده==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|مهدی قزلی در تکنگاری جزو باتجربهترین نویسندههای ایرانی است و شاید پس از [[جلال آلاحمد|جلال]]، بیشترین مطلب را دراینباره با نگاه ادبی نشر داده است. شایدی نزدیک به حتماً.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://tilem.blog.ir/tag/%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%20%D9%82%D8%B2%D9%84%DB%8C|عنوان= تکنگاریِ جام جهانی}}</ref>}} | {{گفتاورد تزیینی|مهدی قزلی در تکنگاری جزو باتجربهترین نویسندههای ایرانی است و شاید پس از [[جلال آلاحمد|جلال]]، بیشترین مطلب را دراینباره با نگاه ادبی نشر داده است. شایدی نزدیک به حتماً.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://tilem.blog.ir/tag/%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%20%D9%82%D8%B2%D9%84%DB%8C|عنوان= تکنگاریِ جام جهانی}}</ref>}} | ||
خط ۲۶۸: | خط ۲۸۲: | ||
===خلقوخو=== | ===خلقوخو=== | ||
حرفهایش صریح، بیپرده و تند است؛ ولی بسیار صادقانه انتقاد میکند. شور و هیجانی بر کلامش حاکم است که گفتوگو را جذاب میکند.<ref name=''سفارش''/> او | حرفهایش صریح، بیپرده و تند است؛ ولی بسیار صادقانه انتقاد میکند. شور و هیجانی بر کلامش حاکم است که گفتوگو را جذاب میکند.<ref name=''سفارش''/> او به کتابخواندن علاقهٔ بسیار دارد است. عاشق سفر و کوه و بیرونزدن از شهر به کوچکترین بهانهای است.<ref name=''گفتوگو''/>{{سخ}} | ||
او در روز دو یا سه ساعت مینویسد و بیشتر از این انرژی ندارد. خودش میگوید: «بعدش باید بروم کلهمعلق بزنم تا حالم برای نوشتن فرداش خوب بشود.»<ref name=''مدهوش''/> | او در روز دو یا سه ساعت مینویسد و بیشتر از این انرژی ندارد. خودش میگوید: «بعدش باید بروم کلهمعلق بزنم تا حالم برای نوشتن فرداش خوب بشود.»<ref name=''مدهوش''/> | ||
نسخهٔ ۲۵ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۱۵
مهدی قزلی | |
---|---|
![]() | |
زمینهٔ کاری | نویسندگی |
زادروز | ۲۳فروردین۱۳۵۹ تهران[۱] |
محل زندگی | تهران |
پیشه | مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان |
کتابها | جای پای جلال، پنجرههای تشنه، روزی روزگاری جنگی و... |
همسر(ها) | دارد |
فرزندان | دو دختر |
مدرک تحصیلی | مهندسی مکانیک گرایش ساخت و تولید کارشناسی ارشد تاریخ اسلام گرایش تشیع |
دانشگاه | روزانهٔ امیرکبیر پیام نور |
امضا | پرونده:Mahdi ghezeli45.jpg |






مهدی قِزِلّی نویسنده، مستندنگار، روزنامهنگار و مدیر فرهنگی است. مسئولیتهایی همچون مدیریت بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، انجام امور اجرایی ادبیات داستانی و مدیریت اجرای جشنوارههای ادبی بزرگ دولتی بر عهدهٔ اوست.[۲]
از دیدگاه اهالی فرهنگ، مهدی قزلی نویسندهای است که میکوشد پیشینهٔ نویسندگی خود را حفظ کند. او را مستندنگاری حرفهای قلمداد میکنند که آثاری را در این حوزه قلم زده است. وی در عرصهٔ داستان، بیش از نگارش، به ایجاد بستری مناسب برای داستان و داستاننویسان تلاش کرده است. برخی قزلی را روزنامهنگاری میدانند که با فعالیت در نشریهٔ «داستان» و «آیه» از گروه مجلات همشهری، جریان ادبیات و دین را با هم پیش میبَرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مهدی قزلی با آغاز فصل بهار در شهرک ولیعصر تهران زاده شد و از تبار ایلیاتهای شاهسون است. کلاسهای اول و دوم ابتدایی را در یک سال خواند و از همان کودکی به مطالعه علاقه داشت. بهسبب شغل پدر که نظامی بود، مدتی را در شهر بهبهان، مدتی را نیز در بابلسر اقامت داشتند و دوباره به پایتخت بازگشتند. او در دبیرستان نمونهدولتی امام صادق(ع) در سهراه آذری رشتهٔ ریاضیفیزیک را انتخاب کرد و در دانشگاه امیرکبیر با رشتهٔ مهندسی مکانیک ساخت و تولید پذیرفته شد. مقطع کارشناسی ارشد را نیز با فاصلهای اندک در رشتهٔ تاریخ تشیع از دانشگاه پیام نور گذراند.{{سخ} او بهسفارش انجمن اسلامی دانشآموزان یک کتاب آموزش داستاننویسی به نام داستاننویسی از صفر نوشت و از همان جوانی کلاسهای نویسندگی برگزار میکرد.[۳]
او برندهٔ جایزهٔ جنبی ادبی اصفهان است و بهعنوان جوان نمونهٔ سال در حوزهٔ ادبیات برگزیده شده است.
داستانکها
داستانکهای انتشار
اولین داستان چاپی
اولین داستانی که از مهدی چاپ شد عنوانش «آخرین نفر» بود که در نشریهٔ موعود منتشر شد.[۴]
ماجرای کتاب داستاننویسی از صفر
در دانشگاه امیرکبیر کانونهای ادبی بهدنبال نوشتن جزوهای دربارهٔ داستاننویسی بودند. آنها که از علاقه و استعداد مهدی در این زمینه خبر داشتند، از او خواستند تا این جزوه را بنویسد. مهدی پذیرفت و برای این کار سی کتاب در حوزهٔ داستاننویسی مطالعه کرد. زبان نوشتاری این جزوه ساده و قابل فهم بود و توجه کانون را بهسوی خود جلب کرد. این کتابچه منتشر شد و تیراژ ده هزار تایی آن در مدت کوتاهی بهفروش رفت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نُه روز مشهد تا قصههای کربلا
قزلی وقتی میخواست قصههای کربلا را بنویسد، تحقیقاتی انجام داده، اطلاعاتش را کامل کرده و آمادهٔ نوشتن بود. ولی کار شروع نمیشد و مهدی کلافه شده بود. به مشهد رفت و نه روز در جوار امام رضا(ع) اقامت کرد. چهارپنج روز اول را از هتل بیرون نرفت، شروع نوشتهها در ذهنش نشست و روی کاغذ آورد و کار روی سراشیبی افتاد. در همان مدتی که مشهد بود قسمت زیادی از کار را پیش بُرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
حالوهوای پنجرههای تشنه
اطراف ضریح کاملاً خلوت بود. مرد تعمیرکاری، که مغازهٔ مکانیکیاش همانجا بود، با تعجب بیرون آمد و ماتمات کمی نگاه کرد و وقتی فهمید ماجرا چیست، دوید توی خیابان. صورتش را ششتیغه کرده بود و تمام لباسهایش روغنی بود. خواست دستهایش را بگذارد روی شیشههای جلوی ضریح که خودش هم متوجه سیاهی و روغن روی دستهایش شد. دستهایش را پشت کمرش بُرد و صورت خیسش را گذاشت روی شیشه. آنطرفتر، دو آشپز از رستوران کنار خیابان بیرون آمده بودند، با لباسهای سفیدِ کار و یکیشان فرصت نکرده بود کلاهش را هم بردارد. کمکم مردم جمع میشوند. تعمیرکار برای اینکه مردم به لباسهایش برخورد نکنند و روغنی نشوند، عقبتر ایستاده بود. حال خوبی پیدا کرده بود. روزیِ تعمیرکار از خیلیها مثل من بیشتر بود آن روز.
پاییز بود و هوا کمی سرد. تلفنِ قزلی زنگ خورد، جواب داد، رضا امیرخانی بود. بعد از سلام و احوالپرسی به قزلی گفت: «در قم گروهی برای انتقال ضریح امام حسین تشکیل شده که میخواهند یک نویسنده همراهشون باشه و ماجراها رو بنویسه. تو بیا و بالای سر این کار باش. با مسئولهای انتقال ضریح تماس بگیر.» قزلی تماس گرفت و قرار ملاقات گذاشتند و قرار بر این شد که قزلی نویسندهٔ این سفر باشد. آغاز سفر روز عاشورا و پایانش یکم ماه صفر بود. مهدی روی تریلی دفترچه یادداشتی دستش بود و تُندوتُند مینوشت. موقعیت نوشتن کم بود. او سه دفترچه پر کرد که حاصلش پنجرههای تشنه شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
بهدنبال جای پای جلال
فرشاد مهدیپور در خبرگزاری مهر به قزلی پیشنهاد داد تا جاهایی از ایران را که جلال حدود پنجاه تا هفتاد سال پیش رفته و سفرنامهاش را نوشته است؛ برود و دربارهٔ آن مکانها بنویسد. او به قزلی گفته بود تو هم پررویی و هم وقتش را داری. بیا و این کار را بکن. قزلی هم پذیرفت چون این پیشنهاد با بیرونآمدن قزلی از مجلات همشهری همزمان شده بود و در نظرش این یک فعالیت جدید بود که سبب شناختن بهتر جلال میشد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی داردخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
یک کرسی گرم با انار قندهار
هواسرد بود، قزلی قدمزنان در کابل ویترین مغازهها را دید میزد، به یک کتابفروشی رسید و کتاب خودش را در مغازه دید. ذوق کرده بود و در پوست خودش نمیگنجید، کتابفروش هم همینطور. فروشنده با مهربانی، قزلی را به یک کرسی گرم و کاسهای انار قندهار دعوت کرد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
...بچههای کوچکتر با ذوق خودشان از دشت شقایق چیده بودند و دستهگل درست کرده بودند. وقتی مینیبوس رهبر نزدیک میشد، دستهگل را پرت میکردند سمت ماشین و اگر دستهگل میخورد به شیشهٔ جلوی مینیبوس، گلبرگهای قرمز پخش میشد در هوا. دختر نوجوانی کار بامزهای کرد. دستهگل را نشان رهبر داد و کمی مانده که مینیبوس برسد به او، دستهگل را جلوی چرخ ماشین گذاشت.
داستانک استاد
رفتوآمد به حوزهٔ هنری
روزهایی که مهدی در دانشگاه امیرکبیر درس میخواند، بهدلیل نزدیک بودن دانشگاه به حوزهٔ هنری، به حوزه رفتوآمد میکرد. آنجا را تمیز و خوب میدید. سهشنبهها بعدازظهر اگر کلاس نداشت در جلسات داستانخوانی راضیه تجار شرکت میکرد و پایان جلسه هم با آبمیوه و شیرینی پذیرایی میشدند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانک مردم
آدمهای بیرونِ حرم
قزلی وقتی میخواهد دربارهٔ امام رضا(ع) بنویسد، به مشهد که میرود یک هفته در حرم قدم میزند و سوژهاش را از میان آدمهای حرم انتخاب میکند. هنگام نوروز که حرم شلوغ است و بیشتر مشهدیها در حرم هستند، او بیرون میرود تا ببیند چه کسانی به حرم نیامدهاند و چرا نیامدهاند. این سوژهها برایش جذابتر است.[۷]
تصویر ماندگار در ذهن قزلی از همراهی با کاروان ضریح
جمعیت شکافته شد، پیرزنی با پشت کمانیاش عصا میزد روی زمین و میآمد تا خودش را به ضریح برساند. گویی که موسی به دریای نیل عصا زده باشد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ماجرایی دلخواه از کتاب روزگاری جنگی بود
در بندرعباس جلسهای بود و یک نفر در آن جلسه در سخنانش بخشی از کتاب روزگاری جنگی بود را استفاده کرد. بههنگام شام، قزلی بدون اینکه خود را معرفی کند کنار آن شخص نشست و پرسید: «اون حرفهایی رو که توی جلسه گفتی از کجا آورده بودی؟» شخص جواب داد: «کتابی خواندم به اسم روزگاری جنگی بود. این کتاب معروف نیست؛ ولی چیزهای خوبی تویش نوشته شده.» مهدی خوشش آمد.
بعدها قزلی در اینترنت جستوجو کرد و دانست در نشریههای جنوب کشور از مطالب این کتاب بسیار استفاده میکنند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانکهای دوستی
هنوز حدود دو ساعت مانده بود به افطار. من در راه بودم و تهران طوفان شده بود. باد، باران را به رقص گرفته و درختها را پریشاناحوال کرده بود...
اصرار داشتهام همیشه سفرهٔ افطار آقا را بکاوم و بنویسم چگونه بود: سبزی، نان، پنیر، خرما، حلوا، چای، آب، پلو و مرغ. در این ده سالی که توانستهام افطار بروم بیت رهبری، همین بوده. فقط یک سال مرغ گران شده بود و جای مرغ را خورشت سیب گرفت. یک زمانی هم دوغ سر سفره بود که دیگر نیست.
آقای قَزَلی!
در یکی از جلسههای دیدار همیشگی رهبر با شاعران در ماه رمضان که مهدی قزلی هم حضور داشته، سر سفرهٔ افطار به آقا سلام کرده و او هم برخلاف همیشه که سلامی میداده و رد میشده، اینبار اسمش را هم گفته: «سلام آقای قَزَلی.» قزلی هم جواب داده: «قِزِلی هستم آقا، مخلصیم.» رهبر گفته: «من این کتاب شما را خواندم، الحمدلله کتاب خوبی شده است.» قزلی هول شده بوده: «خیلی لطف کردید آقا، بهزحمت افتادید.» او گفته: «کتابخواندن زحمت نیست.»
آقا بعد از افطار به قزلی اشاره کرد که نزدش برود. قزلی هم با اشتیاق بهسمتش رفت. آقا پرسید: «شما اهل کجایید؟ فامیلی شما که به تُرکها میخورد.» قزلی هم جواب داد: «بله، من تُرک هستم.» سپس نکاتی دربارهٔ کتاب به قزلی گفت که نشان میداد کتاب را بادقت خوانده است.
وقت خداحافظی قزلی به او گفت: «آقا ما را هم دعا کنید.» آقا گفت: «بله آقای قِزِلی، حتماً.» وقتی که او گفت «آقای قِزِلی» قزلی متوجه شد آقا فامیلیاش را بلد بوده و به شوخی گفته «آقای قَزَلی» و درحقیقت به یکی از شخصیتهای کتاب پنجرههای تشنه اشاره میکرده است که «قِزِلی» را «قَزَلی» صدا میکرده است و قزلی در اواخر کتاب نوشته «سفر تمام شد اما حاجمحمود هنوز من را «قَزَلی» صدا میکند.»[۹]
نقدِ راست و درست با چاشنی فلفل
مهدی دانشجوی رشتهٔ مهندسی مکانیک بود. آن روزها با پسری همرشتهٔ خودش در دانشگاه آشنا شده بود. آنها در گروه تئاتر نیز یکدیگر را میدیدند. اسمش حسین بهدوج بود و از نظر مهدی چیزهای خوبی دربارهٔ داستان میدانست. مهدی یکی از داستانهایش را که بر اساس خوابش در برگههای یک تقویم قدیمی با حاشیهٔ بُریدهبُریده نوشته بود به او داد تا برایش نقد کند. چند هفتهای گذشت و خبری از نقد نشد و هر بار که مهدی حسین را میدید، احوال داستانش را میپرسید، ولی جوابی نمیگرفت. یک روز مهدی در راهپلهٔ دانشکده جلوی حسین را گرفت، بادی توی گلویش انداخت و گفت: «حسینآقا چی شد این داستان ما، اصلاً نخواستیم، داستانم رو پس بده. فکر میکنی چون توی گروه تئاتر قدیمیتری و استادت اصغر فرهادی هست و من تازهواردم و استادم مهدی مُکاری هست؛ میتونی من رو بکشونی دنبال خودت برای داستان سهچهار صفحهای. نمیخوام، نه راهنماییت رو و نه کممحلیت رو. داستان رو بده.» لبخند حسین گوشههای سبیلش را که برای نقشِ جدیدِ تئاتر بلند کرده بود، کمی بالا برد. کیفش را باز کرد، سهچهار برگهٔ تقویم با حاشیهٔ بریدهبریده را به همراه چند کاغذ آچاهار تایپ شده درآورد و مقابل مهدی نگهداشت و گفت: «همون روزی که داستان رو دادی نقدش رو نوشتم، به حرمت سلاموعلیکِ بینمون نقدِ راست و درست نوشتم، فلفلی شد و من نگران این گرمی سلام بودم که سرد نشود. حالا که سلام از کلامت رفت، دیگه نگران نیستم. بفرما این هم داستانت.» مهدی کاغذها را گرفت و بیآنکه چیزی بگوید رفت. نقد را خواند و فهید داستانش با داستانشدن فاصلهها دارد. دانست که او کجاست و داستان کجا و البته خیلی هم از داستان دور نیست و میتواند نوشتههایش را به داستان برساند. فردای همان روز روی پلههای دانشکده منتظر حسین نشست، وقتی حسین آمد، بلند شد و گفت: «سلام حسینآقا.» ویرایش جدید داستان را جلویش گرفت و گفت: «ببین بهتر شده.» مهدی نگران بود که حسین ناراحتی کند و پس بزند؛ ولی حسین کاغذها را گرفت، گوشههای سبیلش بالا آمد و لبخندش پیدا. کتابی را از کیفش درآورد، «من، بانو و آقای نویسنده»، جلوی مهدی گرفت و گفت:«دیروز این کتاب رو خریدم، بهخاطر گرمای سلاموعلیک بینمون گفتم اگر برگشتی تُندی نقد را با این کتاب برایت شیرین کنم.»[۱۰]
انتظار برای سلامی با نویسنده
مهدی زمانیکه دانشجوی دانشگاه امیرکبیر بود، گاهی اوقات که کلاس درس نداشت، به حوزهٔ هنری میرفت و در حیاط منتظر میماند تا نویسندگانی مثل احمد دهقان را ببیند و با آنها سلاموعلیک کند.[۱۱]
دعوت از نویسنده
عماد افروغ، نویسندهٔ کتاب روزنگاشت تنهایی فریادهای خاموش با قزلی تماس گرفت و از او خواست تا برای رونمایی از کتابش حاضر شود و صحبت کند. قزلی جواب داد: «من نسبتی با کتاب ندارم و ربطی با خودم در آن نمیبینم.» افروغ گفت: «رونمایی از روزنگاشت بنده است و من در این اثر از کتاب جای پای جلال شما یاد کردم.» نویسندهٔ جای پای جلال خوشحال شد؛ چون در این روزگار که کسی کتاب نمیخواند یک نفر پیدا شده و کتابش را مطالعه کرده بود و او این اتفاق را مهم و مبارک تلقی میکرد. قزلی همانجا فوراً گفت: «خدمت شما میرسم.»[۱۲]
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی
زبان فارسی؛ راه عشق
قزلی در دیداری که با دانشگاهیان دانشگاه دولتی زبانشناسی مسکو داشت، زبان فارسی را مجموعهای از فرهنگ، حکمت و فلسفه معرفی کرد و گفت:
...زبان فارسی راهی است که به عشق ختم میشود و رهروانش را عاشق خود میکند...
دانشجویان که تصمیم داشتند کتاب آن بیستوسه نفر را به زبان روسی ترجمه کنند؛ سؤالهایی از قزلی دربارهٔ ادبیات و اصطلاحات جنگ پرسیدند و او نیز پاسخ داد.
قزلی دو کتاب از تألیفهای خود را به نامهای جای پای جلال و روزی روزگاری جنگی به الکساندر پالیشوک، رئیس بخش زبانفارسی دانشگاه، تقدیم کرد.[۱۳]
داستانکهای دیگر
جریانِ انتصاب به مدیریت بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان
در وزارت ارشاد صالحی با افرادی مشورت کرد و آنها مهدی قزلی را برای مدیریت بنیاد ادبیات پیشنهاد دادند. صالحی از برخی پرسوجو کرد و آنها نیز در این پیشنهاد همنظر بودند. صالحی پذیرفت و با قزلی تماس گرفت که میخواهد او را ببیند. همدیگر را دیدند، صالحی دربارهٔ این مسئولیت توضیحاتی داد، قزلی پذیرفت و مدیرعامل بنیاد ادبیات شد. صالحی مرد تیزبین و دقیقی بود، همهٔ آثار قزلی را میشناخت و میدانست که او در روزنامهٔ خراسان ستونی داشته است. در سالهای دور نیز قزلی از شاگردانش در کلاس درس آراء فلسفی ابوعلیسینا در مجموعهٔ کفا بوده است.
آقای مدیرعامل علاقهٔ وافری به ادبیات و آرزوهای زیادی برای بنیاد در سر داشت؛ ولی او مردی حرفهای بود و میدانست باید با توجه به مقدورات و ظرفیتها کارها را پیش بُرد. آن روزها برای ساختمانِ بنیاد حکمِ تخلیه آمده بود و قزلی این مشکل را حل کرد. وضعیت بودجهٔ بنیاد را سامان داد، در سال۱۳۹۳ با بودجهٔ یک میلیاردوششصدمیلیون تومانی علاوهبر هزینههای ساختمانی بنیاد، جایزهٔ شعر فجر و جلال را نیز تقبل کرد.[۱۴]
ایدهٔ برگزاری دورههای آموزشی
ایدهٔ برگزاری دورههای آموزشی از روسیه در ذهن قزلی خطور کرد. او دید که در آستراخان نویسندگان جوان را در کنار مراسم اصلی خود میآورند تا شور و هیجان در مراسمها به جریان بیفتد و نویسندگان جوان با نویسندگان بزرگ آشنا شوند و با آنها ارتباط برقرار کنند.[۱۵]
راستهٔ کتابفروشها در دهافغانان
قزلی در سفری که به افغانستان داشته؛ در دهافغانانِ کابل، مغازهٔ کتابفروشی ندیده است و کتابفروشها کتابهایشان را در راستهٔ کتابفروشها کنارِ خیابان میفروختند و شبها هم کتابها را همانجا در کُمد نگه میداشتند. او دلش میخواهد در تهران هم در پیادهروها راستهٔ کتابفروشی باشد.[۱۶]
داستانهایی که فیلم شدند
قزلی داستانی دارد با عنوان «یک فانوس روشن». این داستان در مسابقهٔ مهر هشتم برگزیده شد و بههمراه چند داستان برگزیدهٔ دیگر در کتابی با نام همین داستان چاپ شد.[۱۷] روحالله حجازی تلهفیلمی از این داستان ساخت. در نوزدهمین جشنوارهٔ بینالمللی قصهگویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیز بانویی این اثر را اجرا کرد.[۱۸]
نامهای به یک دوست عنوان فیلم کوتاهی است که قزلی فیلمنامهاش را نوشت و مسعود اطیابی آن را کارگردانی کرد.
حاشیهنویس شدنش
در سال۱۳۸۸ که سیدعلی خامنهای رهسپار کردستان بود، مجموعه حفظ و نشر آثار رهبری با مجلاتی مثل همشهری در میان گذاشته بودند که ایدههایشان را برای نوشتن این سفر ابراز کنند. آنها ایدههایشان را مطرح کرده و قزلی را هم معرفی کرده بودند. با اینکه ایده همشهری پذیرفته نشد؛ ولی یکی از افراد مجموعه حفظ آثار از پیش با قزلی و نوشتههایش آشنا بود و او را به این کار دعوت کرد. قزلی که ذهنیتش به این کار مثبت بود و در گذشته کتاب داستان سیستان بهقلمِ رضا امیرخانی را مطالعه کرده و این نوع نوشتار را پسندیده بود و میدانست برای افراد جامعه و مجموعه حفظ آثار مفید است و سفر با رهبر تجربه جذابی خواهد بود کار را پذیرفت.
بلیطی که هنوز مانده است
زمانیکه قزلی مدیر امور ادبی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران بود به ریاست جام جهانی فوتبال پیشنهاد داد درباره جام جهانی که اتفاق مهمی است بنویسند تا از جزئیات این رفتوآمدها چیزی بیشتر از چند عکس و خبر جزئی باقی بماند. آنها نیز پذیرفتند. نامهنگاریها با فدراسیون و ارگانهای مربوطه انجام شد. بلیط پرواز را هم گرفتند. سفر به برزیل برای جام جهانی با معارفه قزلی برای مدیریت بنیاد ادبیات همزمان شد و قزلی برای اینکه حاشیهای پیش نیاید از رفتن به این سفر صرف نظر کرد و بلیطش هنوز در کشوی میزش باقی مانده است.
نویسنده باید هنر خوبزندگیکردن و خوبتجربهکردن داشته باشد.
زندگی و تراث

زماننگارِ زندگی
- ۱۳۵۹ زادهٔ نخستین ماهِ نخستین فصلِ سال در تهران
- ۱۳۶۸ کوچ به بهبهانِ خوزستان و اقامت بهمدت دو سال
- ۱۳۷۰ نقلِ مکان به بابلسر و زیستن بهمدت دو سال
- ۱۳۷۷ آغاز تحصیل در دانشگاه امیرکبیر با رشتهٔ مهندسی مکانیک گرایش ساخت و تولید
- ۱۳۸۸ نگارش نخستین حاشیه از سفر رهبر به کردستان
- ۱۳۹۰ آغاز سفر به شهرهایی که جلال رفته بود برای نوشتن کتاب جای پای جلال
- ۱۳۹۲ همراهی با کاروان جابهجایی ضریح امام حسین(ع)
- ۱۳۹۳ انتخاب بهعنوان مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان
گریزی بر زندگی
کودکیها: علاقهٔ مهدی در کودکی برای خواندن و نوشتن در کنار ننهشاهسون شکل گرفت. همان روزهایی که با ننه به نهضت سوادآموزی میرفت. ننه و پدر و مادرش بهعنوان جایزه برایش مداد و پاککن و تراش میخریدند و او توانست سال اول و دوم ابتدایی را در یک سال بخواند.[۲۰] وقتی کلاس سوم ابتدایی بود، کتاب سیمون بولیوار آزادیبخش آمریکای جنوبی را با پولتوجیبی خودش خرید. علاقهٔ بسیاری به کتابخواندن داشت، بههمینسبب موردتوجه اطرافیان ازجمله والدین، آشنایان و معلمانش قرار گرفته بود و آنها کتابهای زیادی را به او برای مطالعه پیشنهاد میدادند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد سالهای چهارم و پنجم ابتدایی که در شهر بهبهان ساکن بودند بههمراه دوستان مجلهٔ سورهٔ بچههای مسجد را میخواندند.
نوجوانیها: مهدی از همان نوجوانی به داستاننویسی علاقه داشت. او داستانی نوشت و به یک مسابقهٔ داستاننویسی در بابلسر فرستاد و برنده شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
جوانیها: مهدی زمانیکه دانشجو بود در همان مدرسهای که تحصیل کرده بود، درس هندسه را تدریس میکرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد او در دوران پرشور دانشجویی دغدغهٔ روزنامه داشت و همیشه به پیشخوان دکههای روزنامهفروشی چشم میانداخت. این دغدغههای روزنامهای سبب شد تا در نشریهٔ «نقطهسرخط» قلم بزند، در مجموعهٔ «کفا» نویسندهٔ مجلهٔ «نگارستان» باشد، بعدها «همشهری داستان» را راه بیندازد و در «همشهری آیه» فعالیت کند.[۲۱] مدتی هم در سایت لوح که رضا امیرخانی مدیریت آن را بهعهده داشت داستان کوتاه مینوشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد

تکاپوی ادبی
مهدی قزلی که مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان است، اجرای جایزههای ادبی جلال آلاحمد[۲۲]، پروین اعتصامی[۲۳]، ملکالشعرای بهار[۲۴] و جشنوارهٔ شعر فجر[۲۵] را نیز در دورههای متوالی بر عهده دارد.
او در کنار جایزهٔ جلال آلاحمد بخشی به نام جایزهٔ جهانی داستان ایرانی را پایهگذاری کرده است که به بهترین داستان فارسی جهان تعلق میگیرد.[۲۶] همچنین در چهل سالگی انقلاب بخشی بهعنوان «آتیهٔ داستان ایرانی» در حاشیهٔ جایزهٔ جلال قرار داده شد و به کسانی تعلق گرفت که بعد از انقلاب زاده شدهاند و در حوزهٔ انقلاب نوشتهاند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
قزلی برای ارتقای سطح نویسندگان جوان کشور، «دورههای متمرکز آموزش داستاننویسی آلجلال» را برگزار میکند و خودش نیز از اساتید این دورههاست. این دورهها بهغیر از تهران در شهرهای دیگر ازجمله اندیمشک، مشهد مقدس و پارسآبادِ مُغان برگزار شده است.[۲۷] او بهمنظور همراهی طرح «عید و داستان»، داستانخوانی جایگزین تکالیف نوروزی، ۲۵هزار عنوان کتاب برای فرستادن به مناطق محروم در اختیار آموزش و پرورش قرار داده است.[۲۸]
قزلی که رئیس کارگروه اجرای آییننامهٔ امور انجمنهای ادبی است[۲۹]، بهمنظور پیشرفت شاعران جوان سراسر کشور به برگزاری دورههای آموزشی «کلک خیال» اقدام کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
وی پیش از منسوبشدن به مدیریت بنیاد ادبیات ایرانیان، مدیر امور ادبی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و مدتی هم سردبیر هفت شمارهٔ مجلهٔ «داستان» و چند شماره از ماهنامهٔ «آیه» از گروه مجلات همشهری بود.[۳۰]
قزلی که از مدرسان دورهٔ آموزشی مستندنگاریِ بنیاد ادبیات ایرانیان است[۳۱]، حاشیهٔ دیدارها و بازدیدهای سیدعلی خامنهای را قلم میزند.[۳۲]
قزلی محافل جشنوارهٔ شعر فجر را بهمنظور تمرکززدایی و استفادهٔ مردم سایر مناطق از اینگونه برنامهها در سراسر ایران ازجمله کاشان، البرز، مشهد، تهران، ری، هرمزگان، جزیرهٔ هرمز و... برگزار کرده است.[۳۳]
قزلی میکوشد مرزهای جغرافیای سیاسی را کنار بزند و به مرزهای تمدنی زبان فارسی بپردازد، او برای تحقق این هدف، بخش ویژهٔ افغانستان را در نهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلال آلاحمد گُنجاند و در یازدهمین دورهٔ جشنوارهٔ شعر فجر نیز محمدکاظم کاظمی را به سِمت دبیر جشنواره منصوب کرد.[۳۴]
قزلی در سفری که به روسیه داشته است، با مدیر انتشارات صدرا صحبت کرده و قرار شده است کتابهای برگزیدهٔ جایزهٔ جلال را به زبان روسی ترجمه و روانهٔ بازار نشر کنند.[۳۵]
او ده هزار جلد کتاب با محوریت ادبیات از سوی بنیاد ادبیات ایرانیان به کتابخانهٔ خلیل عمرانی هدیه کرده است.[۳۶]
راهاندازی «پایگاه نقد داستان» و «پایگاه نقد شعر» ازسوی قزلی به کمک نویسندگان جوان میآید تا با فرستادن آثار خویش به این پایگاههای اینترنتی، خود را محک بزنند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تقدیرها و تجلیلها
مدیر کل کتابخانههای عمومی استان فارس در مجتمع شهر کاغذی در شهر شیراز بههنگام نقد کتاب پنجرههای تشنه از مهدی قزلی تجلیل و تقدیر کرد.[۳۷]
در همایش فرهنگی «روایت همدلی» که بهابتکار خانهٔ ادبیات افغانستان در حوزهٔ هنری برگزار شد، از مهدی قزلی تجلیل شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نگاه دیگران به او

میثم امیری، نویسنده
« | مهدی قزلی در تکنگاری جزو باتجربهترین نویسندههای ایرانی است و شاید پس از جلال، بیشترین مطلب را دراینباره با نگاه ادبی نشر داده است. شایدی نزدیک به حتماً.[۳۸] | » |
خودش و آرزوهایش را میگوید
قزلی در مراسم تودیع و معارفهٔ مدیران عامل قدیم و جدید بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، بههنگام انتصاب حکم مدیریت خویش در سخنانی گفت:[۳۹]
« | حکایت من حکایت آن بندهخدایی است که از پشتبام افتاد و آمدند از او پرسیدند که: «چه اتفاقی افتاده است؟» گفت: «من هم خودم تازه رسیدهام و خیلی خبر ندارم!» | » |
قزلی توجه فراوان و صرف انرژی زیاد برای برگزاری سه جایزهٔ ادبی شعر فجر، جلال و پروین را چنین بیان میکند:خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
« | ما از بستر این جوایز استفاده کردیم که فضای ادبیات و حاکمیت بتوانند بههم بیشتر اعتماد کنند. ما از این فرصت جوایز حُسن استفاده را کردیم که بتوانیم با تعداد بیشتری آدم صحبت کنیم که اگر دشمن هستند بیطرفشان کنیم، اگر بیطرف هستند دوستشان کنیم و اگر دوست هستند همکارشان کنیم. در این حوزه بهنظرم از توفیق نسبی برخوردار بودهایم. ضمن اینکه دوباره تأکید میکنم ما جزو کوچکترین نهادهای حاکمیتی ادبی در کشور هستیم... | » |

قزلی آرزوهای کتابی دارد[۴۰]:
« | پخش کردن کتاب در روستاها و مناطق محروم از فعالیتهای کتابی مورد علاقهٔ من است و آرزو میکنم همه هر روز حتی یک آیه قرآن با نگاه تدبر بخوانند. | » |
دربابِ آثارش میگوید
پنجرههای تشنه
« | معمولاً وقتی نویسنده کتابی را مینویسد، باید دنبالش راه بیفتد و برای کتاب کار کند و آن را معرفی کند تا کتاب دیده شود؛ اما این کتاب مرا دنبال خودش میکشاند و از ابتدای چاپ این کتاب این من هستم که بهدنبال ماجراهای کتاب کشیده میشوم و آن هم از برکت امام حسین(ع) است.[۴۱]
|
» |
قصههای کربلا
« | ...یک وقتی دغدغهٔ امام حسین(ع) برایم مهمتر بوده است و همین باعث شده دربارهٔ آن بنویسم. اتفاقاً اینها سبب شده که خیلی توجهها به من زیاد شود که بگویند آفرین! دربارهٔ امام رضا(ع) داستان نوشتهای، بسیارخب حالا بیا یک کتاب دربارهٔ امام رضا(ع) بنویس. پشتبند آن سفارش آمده ولی من نتوانستهام. چون جرقههایش جوششی بوده و به آنجاها کشیده نشده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
جای پای جلال
« | جلال بهطور معمول از نگاه روشنفکران روایت شده است و تلاش ما در این کتاب بر این بود که جلال را از دریچه چشمهای مردمان عادی نشان دهیم و در قسمت سفرنامه اسالم نیز صحبتهای مردم محلی که جلال مدتی را ساکن آن منطقه بوده ذکر شده است. | » |
حاشیههایی که نوشته است
« | حاشیهنویسی چیزی جز گزارش و یا سفرنامه نیست؛ این نوشتهها از این بابت حاشیه نام گرفت که متن اصلی را در بر نمیگیرد و به موضوعاتی میپردازد که پیرامون دیدارهای سیدعلی خامنهای پیش میآید. من میخواستم چیزی را بگویم که همه نمیگویند و در گزارشها و خبرها دیده نمیشود. | » |
نگاه او به دیگران
جلال آلاحمد
« | جلال آلاحمد بهخاطر شخصیت خود، بنای تارکدنیاشدن داشت، یک سال در نجف درس خواند، تودهای شد، خط سوم و چهارمی و... و دوست داشت چیزهایی که شنیده و بحث کرده برای جامعه بهعنوان نسخه و کلید از آن استفاده کند؛ اما کارساز نبود. بهزعم من جلال متوجه شد نسخههایی که برای مردم میخواهد با آنها وضعشان را بهتر کند، نسخههایی عملی نیست؛ بنابراین وارد جامعه شد و سعی کرد از جایی درون آنها برگشت به آنها را شروع کند؛ بنابراین سفر در حاشیهٔ کویر را آغاز میکند. از یزد، کرمان، به سیستان میرود. همهٔ نقاط بهشکلی انتخاب می شود که به آنجا تکنولوژی ورود نکرده باشد؛ ولی فکر میکنم جلال میگشت تا متوجه شود چرا کلیدش بهدرد مردم نمیخورد؛ بنابراین متوجه شد باید بهمیان مردم رفته و از آنجا به میان خودشان بازگردد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
سیمین دانشور
« | سیمین دانشور خانم آرامی بود که خروج از معیارش در مقایسه با جلال کم بود؛ بهعنوان مثال جلال یک بار داستان نوشت، بار دیگر سفرنامه و سایر انواع ادبی را نیز نوشت، در گروههای مختلف عضو میشد و خارج میشد؛ ولی سیمین در نوشتن داستان پایمرد باقی ماند، رفتار مشخصی داشت، درس خواند و استاد دانشگاه شد. | » |
احمد محمود
« | احمد محمود صاحب و دارندهٔ افتخاری به نام «اولین روایتگر» از جنگ تحمیلی بهعنوان رویدادی مهم و قابلاعتنا در تاریخ ایرانزمین است. وقتی احمد محمود کتاب زمین سوخته را مینوشت، نویسندگان دیگری هم بودند که میتوانستند راوی جنگِ ما باشند؛ ولی این افتخار نصیب محمود شد که در آن بحبوحهٔ جنگ و تردیدی که به قلب و قلم برخی نویسندگان و روشنفکران در دفاع از ایران افتاده بود، باجسارت، زمانمند و مکانمند، این اولین رمان جنگ را نوشته است... .[۴۳] | » |
حسین منزوی
« | حسین منزوی در میان غزلسرایانِ بعد از نیما چهرهای متمایز است که ویژگی بارزش تفاخر درعین تعادل است. به این معنا که در تمام ویژگیهای شعر تا حدّ قابلقبولی توانایی داشته و نوآوریهایش ریشه در سنت داشته. بههمیندلیل بدون افتادنازیکطرفبام درخشیده. وجود حسین منزوی و اقبال به غزلش در سالهای پس از او نشاندهندهٔ این است که شعر اگر قابلیت داشته باشد، راه خود را پس به دل مخاطبان پیدا میکند... .[۴۴] | » |
قیصر امینپور
« | قیصر ودیعهای بود که خداوند به ایران و اسلام ارزانی داشت و شعرش برکتی شد که چشمهای بسیاری را بهسمت ادبیات انقلاب کشید. او چونان پرندهای سبکبال، در آسمان شعر وطنش بیبال پریدن آموخت و در تنفس صبح سرزمینش بال گشود تا زبان زلال نسلی باشد که در کوچهٔ آفتاب به تولدی تازه میاندیشد. ذهن زلال و طبع بلند، زیبایی صورت و صفای سیرت، راستی گفتار و درستی کردارش، آمیزهای از سلامت و صداقت بود که وجودش را چون منشوری شگفت به جلوههای جلال و جمال الهی نزدیک میکرد و دلها را بهسویش فرامیخواند. هر که او را دوست دارد، باید آیینهای باشد که خوبیها را بازبتابد.[۴۵] |
» |
میرزاحسین کریمی مراغهای
« | ایشان بیش از پنجاه سال است که با سرودن اشعار ترکی و فارسی به دل و جان مردم این سرزمین راه یافتهاند. بسیاری از شاعران خطهٔ آذربایجان در استقبال از اشعار استاد کریمی مراغهای اشعار فراوانی سرودهاند. با اینکه بیشتر اشعار این استاد به زبان ترکی سروده شده و محدودهٔ شعری ایشان مخصوص تمدن شیعه و ایرانی است و اقبال یک شعر این است که پس از سرودهشدن در زبان مردم زمزمه شود، اشعار ایشان بیش از نیمقرن است در میان مردم زمزمه میشود.[۴۶] | » |
نامهها
نامهای با موضوع درخواست نامگذاری خیابانی به نام ابوالفضل زرویی نصرآباد .[۴۷]
« | همانطور که مستحضر هستید عالیجناب ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر، طنزپرداز، پژوهشگر و از بزرگان ادبیات امروز بود، که بهگفتهٔ مرحوم کیومرث صابری فومنی، پدر طنز معاصر ایران، قلمِ عبید و دهخدا را در دست داشت تا کار ایشان زمین نمانده باشد. ابوالفضل زرویی کمحرف، بیادعا، دور از حاشیه و البته مظلوم بود. هر آنچه بهدست آورد، با تلاش بود و از ادبیات، نه با زدوبند و توصیه و معامله. شایستهٔ شهر ادیبپروری مثل یزد است که یکی از خیابانها یا میادین مهمش را به نام این افتخار ملی ثبت کند تا نامش بر سر زبان مردم بماند؛ آنچنان که در دل و دیدهٔ اهل ادب و فرهنگ ماندگار است. |
» |
متن حکم انتصاب قزلی بهعنوان دبیر اجرایی سیزدهمین جشنوارهٔ بینالمللی شعر فجر از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی[۴۸]
« | جناب آقای مهدی قزلی نظر به سوابق ارزشمند جنابعالی در عرصههای فرهنگی، بهویژه در حوزهٔ ادبیات بهموجب این حکم بهعنوان دبیر اجرایی سیزدهمین دورهٔ جشنوارهٔ شعر فجر منصوب میشوید. |
» |
نامهنگاری ابراهیم اکبری دیزگاه با قزلی.[۴۹]
اکبری دیزگاه در نامهای خواستار حذف نام خویش از لیست انتخاب «آتیهٔ داستان ایرانی» شده بود و قزلی هم در نامهای چنین پاسخ داد:
« | برادر گرامی؛ جناب آقای ابراهیم اکبری دیزگاه با سلام |
» |
اکبری دیزگاه نیز با انتشار نامهای در فضای مجازی، حضور در بخش ویژهٔ «چهل سالگی انقلاب اسلامی» را مناسب زمان حال خود ندانست و خواست نام او خط زده شود.
متن نامه به این شرح است:
« | برادر عزیزم، حضرت مهدی قزلی با سلام و احترام فراوان |
» |
کسانی که بر وی تأثیر گذاشتهاند
از نویسندگان ایرانی گذشته، قلم جلال آلاحمد و نویسندگان کنونی رضا امیرخانی و از نویسندگان برونمرزی، روسها همچون آنتون چخوف و لئو تولستوی بر قزلی تأثیر گذاشتهاند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تکیه کلامها
مُزقُل،خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد تکیهکلامی که در گذشته بر زبان داشته است.
خلقوخو
حرفهایش صریح، بیپرده و تند است؛ ولی بسیار صادقانه انتقاد میکند. شور و هیجانی بر کلامش حاکم است که گفتوگو را جذاب میکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد او به کتابخواندن علاقهٔ بسیار دارد است. عاشق سفر و کوه و بیرونزدن از شهر به کوچکترین بهانهای است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
او در روز دو یا سه ساعت مینویسد و بیشتر از این انرژی ندارد. خودش میگوید: «بعدش باید بروم کلهمعلق بزنم تا حالم برای نوشتن فرداش خوب بشود.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سفرها


قزلی به سفر علاقه بسیار دارد و به هر بهانهای از شهر بیرون میزند. این علاقه به جابهجایی بخشی از شخصیت او و از حس ماجراجویانهای که در وجود اوست سرچشمه گرفته. به تعبیر خودش: «حس ماجراجویی به کمک داستاننویس میآید و حسّ مشترکی بین بیشتر نویسندگان است؛ حتی اگر امکان سفرکردن نباشد نویسنده میکوشد تا با خلق دنیای جدید، حس ماجراجویی خود را کنترل کند.»
مهدی قزلی بههمراه تعدادی از شاعران در شهر بصرهٔ عراق جلسهٔ شعرخوانی داشتهاند و برای زیارت به کربلا نیز رفتهاند.
او همچنین برای نشستهای ادبی به آستراخان روسیه، افغانستان و باکو سفر کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد وی در آستراخان که از سوی وزیر فرهنگ و گردشگری روسیه دعوت شده بود؛ در نشست «چالشهای ادبیات کلاسیک و ادبیات معاصر کودکان و نوجوانان» شرکت کرد. در این نشست نمایندگانی از ایران، اُکراین، بلاروس، آذربایجان، مسکو و آستراخان حضور داشتند و قزلی دربابِ ادبیات و مسئولیتهای نویسندگان سخنرانی کرد.[۵۰]
قزلی بههمراه ده نفر از نویسندگان و شاعران به کشور بوسنی و هرزهگوین سفر کرده و در راهپیمایی «مارشمیرا»، مراسم یادبود قربانیان نسلکشی سربرنیتسا، شرکت کرده است.[۵۱]
قزلی بههمراه رایزن فرهنگی ایران در سفر به مسکو، با الکساندر اشکولنیک دیدار کرده و پیشنهاد ایجاد یک پل ادبی بهمعنای ترجمهٔ سالانهٔ آثار روسی و ایرانی با موضوع جنگ و وطندوستی را داده است. او در این سفر از موزهٔ جنگ روسیه نیز بازدید کرد.[۵۲]
در دانشگاه دولتی زبانشناسی مسکو جلسهای با حضور الکساندر پالیشوک، رئیس بخش زبان فارسی دانشگاه، ماریا گِن، فارغالتحصیل دکترای ادبیاتِ دانشگاه تهران و استادِ دانشگاه زبانشناسی بههمراه دانشجویانش برگزار شد و مهدی قزلی دربارهٔ اعتبار و غنای زبان فارسی صحبت کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
قزلی ردّپای جلال را گرفته و به همهٔ شهرهایی که او سر زده بود، سفر کرده که حاصلش کتاب جای پای جلال شده است.
او با کاروان جابهجایی ضریح امام حسین(ع) از قم تا کربلا همراه شده و شیوهٔ برخورد مردم را با ضریح دیده و در کتاب پنجرههای تشنه بهقلم آورده است. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
قزلی در کارگاه نویسندگی «الرسالات» شهر بیروت در لبنان جزو جوانترین استادها بوده است.[۵۳]
بنیانگذاری
قزلی در گروه مجلات همشهری، همشهری داستان را راهاندازی کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
قزلی در حاشیهٔ جایزهٔ ادبی جلال آلاحمد بخشی به نام جایزهٔ جهانی داستان ایرانی را گنجانده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
او برای کمک به نویسندگان و شاعران جوان «پایگاه نقد داستان» و «پایگاه نقد شعر» را پِیریزی کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
علت شهرت
مهدی قزلی داستاننویس، اهل مطبوعات، سفرنامهنویس و تکنگار است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد او در حوزۀ تألیفات فعالیتهای چشمگیری دارد، با ادبیات آشناست و در کارنامۀ خود تجربههای مدیریتی دارد.[۵۴] وی مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، دبیر اجرایی جشنوارههای بزرگ ادبی و فعال در امور اجرایی ادبیات داستانی است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
قزلی در جعبهٔ جادویی


مهدی قزلی با حضور در برنامهٔ «چهلچراغ» از شبکهٔ سه سیما دربابِ ترویج کتاب و کتابخوانی صحبت کرده است.[۵۵]
یک قسمت از مجموعهٔ مستند «فیروزه» به زندگی و آثار قزلی از زبان خودش اخصاص دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
در برنامهٔ «با کاروان» که در ایام اربعینِ امام حسین(ع) در شهر کربلا ضبط و از شبکهٔ یک سیما پخش شده؛ از تقریظ سیدعلی خامنهای بر کتاب پنجرههای تشنه با حضور قزلی رونمایی شده است. [۵۶]
قزلی در برنامهٔ «کتابباز» که از شبکهٔ نسیم پخش میشود، حضور پیدا کرده است.[۵۷]
او با حضور در برنامه «هفت» با سایر کارشناسان دو مستند درباره جلال آلاحمد که سازنده یکی مصطفی آلاحمد، برادرزاده جلال، به نام «نویسندهبودن» و سازنده دیگری بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان و بر اساس سفرنامه اسالم قزلی با نام «جلال در اسالم» است را بررسی کردهاند.
آثار و منبعشناسی


بسماللهالرحمنالرحیم
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
ای شعلهٔ فروزان، ای فروغ تابان، ای گرمابخش دلهای خلایق! تو کیستی با این شکوه و جلال، با این شیرینی و دلنشینی، با این هیبت و اقتدار، با اینهمه لشکر دلبههمراه، با غلغلهٔ فرشتگان که در کنار موکب تو با آدمیان رقابت میکنند؟ تو کیستی ای نورِ خدا، ای ندای حقیقت، ای فرقان و ای سفینةالنجاة؟ چه کردهای در راه خدایت که پاداشِ آن خداییشدنِ هر آن چیزی است که به تو نسبت میرساند؟ بنفسی انت، بروحی انت، بِمُهجَةِ قلبی انت، و سلام الله علیکَ یومَ وُلِدتَ و یوم اُستُشهِدتَ مظلوماً و یوم تُبعَثُ فاخراً و مَفخَراً. ۱۳۹۳/۲/۲۹
کارنامه و فهرست آثار
- آخرین امتحان، ۱۳۸۲
- اصول داستاننویسی، ۱۳۸۲
- پیامبر صلیاللهعلیهوآله، ۱۳۸۲
- امتحان نهایی، ۱۳۸۲
- یادش، ۱۳۸۴، خاطرات زندگی حجةالاسلام دکتر اسکندری
- روزگاری جنگی بود، ۱۳۸۴
- آفتاب آخرین، ۱۳۸۵، روایت داستانی زندگی پیامبر(ص)
- یک جرعه تا زیارت، ۱۳۸۶
- کتاب نوجوانان، ۱۳۸۶
- کتاب یادها، ۱۳۸۶
- کتاب آسمانیها، ۱۳۸۶
- کتاب دانشآموزان، ۱۳۸۶
- محمد آفتاب آخرین، ۱۳۸۶، نگاهی به زندگی پیامبر اعظم(ص)
- علیاکبر پیامبر حسین بود، ۱۳۸۶، گذری بر زندگی حضرت علیاکبر(ع)
- آخرین پیامبر خدا، ۱۳۸۸، کوتاهههایی از زندگانی رسول اکرم(ص)
- فصل اسارت، ۱۳۸۸
- فصل امام، ۱۳۸۸
- فصل انتقام، ۱۳۸۸
- فصل پیامبر دوباره، ۱۳۸۸
- فصل دشمنان، ۱۳۸۸
- فصل صبر، ۱۳۸۸
- فصل عاشقی، ۱۳۸۸
- فصل علمدار، ۱۳۸۸
- فصل کوفه، ۱۳۸۸
- فصل باران، ۱۳۸۸
- سکاندار بر کرانه خلیج [فارس]، ۱۳۸۸، بیانات فرماندهی کل قوا در خلیج [فارس]
- بهانه خلقت، ۱۳۸۹، کوتاهههایی از زندگانی حضرت زهرا(ع)
- تنهاتر از تنها، ۱۳۸۹، کوتاهههایی از زندگانی امام مجتبی(ع)
- طلایهدار ولایت، ۱۳۸۹، کوتاهههایی از زندگانی امام علی(ع)
- خون خدا، ۱۳۸۹، کوتاهههایی از زندگانی امام حسین(ع)
- غریب قریب، ۱۳۹۰، کوتاهههایی از زندگانی امام رضا(ع)
- کتاب دانشآموز، ۱۳۹۰
- کتاب نوجوان، ۱۳۹۰
- ماه در محاق، ۱۳۹۰، کوتاهههایی از زندگانی امام کاظم(ع)
- مکتبدار، ۱۳۹۰، کوتاهههایی از زندگانی امام صادق(ع)
- نگین حلقه بندگی، ۱۳۹۰، کوتاهههایی از زندگانی امام سجاد(ع)
- تیری به جان عالم، ۱۳۹۰، کوتاهههایی از زندگانی امام باقر(ع)
- هادی امت، ۱۳۹۱، کوتاهههایی از زندگانی امام هادی(ع)
- بخشنده غریب، ۱۳۹۱، کوتاهههایی از زندگانی امام جواد(ع)
- پنجرههای تشنه، ۱۳۹۲، روزنوشتهای انتقال ضریح امام حسین(ع) از قم به کربلا
- ماه در میان نیزهها، ۱۳۹۲، کوتاهههایی در زندگانی امام حسن عسکری(ع)
- امام امروز، ۱۳۹۲، کوتاهههایی از زندگانی امام مهدی(عج)
- جای پای جلال، ۱۳۹۳
- روزی روزگاری جنگی، ۱۳۹۶
- اصول داستاننویسی از صفر، ۱۳۹۷، ویراست جدیدی از اصول داستاننویسی
سبک، لحن و ویژگی آثار
مهدی قزلی بیش از سی اثر دارد که کیفیت خوبی دارند. قلمش زیبا، روان و جذاب است و اغلب آثار وی در حوزۀ مستندنویسی است.[۵۸] منتقدی بر این باور است که شاید قزلی نخستین کسی باشد که در زمینهٔ جنگ مینیمال نوشته است. او حدود بیستوپنج کتاب در رابطه با اهل بیت را بهشکل مینیمال نوشته و در این نوع نوشتن تبحّر پیدا کرده است.[۵۹]
قزلی که مجموعهداستانهای خوبی دارد با نوشتن کتاب پنجرههای تشنه نشان داد که روایتنویس ماهری است و قلم روایتهایش گیراتر از قلم داستاننویسیاش است.[۶۰]
جوایز و افتخارات
مهدی قزلی زمانیکه نوجوان بود در مسابقۀ داستاننویسی شهر بابلسر شرکت کرد و برنده شد. در یک دوره نیز جایزهٔ جنبی ادبی اصفهان را از آنِ خود کرد و یک سال نیز بهعنوان جوان نمونهٔ سال در حوزهٔ ادبیات شناخته شد.
منتقدان آثارش را اینچنین میبینند
پنجرههای تشنه
این کتاب انتقال ضریح امام حسین(ع) را از شهر قم تا کربلا روایت میکند و ارادت مردم ایران را به سرور و سالار شهیدان نشان میدهد. پنجرههای تشنه در یک صفحه صحنهٔ روبهرو شدن یک پیرمرد و پیرزن روستایی را با ضریح به تصویر میکشد و در صفحهای دیگر احساسات مردم را به خادمان و بانیان ساخت ضریح نمایان میکند و در صفحههای دیگر نیز... .[۶۱]
عنوان کتاب پیشنهاد یکی از دوستان نویسنده بوده است و نویسنده وجهتسمیه آن را اینگونه بیان میکند:[۶۲]
« | پنجره در فرهنگ ایران دریچهای بهسوی نور است و تشنه هم اشارهای به لب عطشان امام حسین(ع) و یاران باوفای ایشان در هنگام شهادت دارد. | » |
مخاطب از همان ابتدا متوجه میشود نویسنده این اثر را با درخواست دیگران و بهصورت قراردادی نوشته؛ ولی با مهارت زیادی وجه سفارشی بودن کتاب را کمرنگ کرده است و تبلیغ در کتاب دیده نمیشود. البته در برخی قسمتها سفارشی و ساختگی بودن کتاب کمی نمایان میشود. نویسنده ماجرای حمل یک شیء مقدس یعنی ضریح ساختهشده را نه بهصورت گزارش بلکه بهشکل روایی نوشته و داستان خود را از زمانیکه پذیرفته تا بهعنوان نویسنده ضریح را همراهی کند بهزیبایی در دلِ روایت نشانده است. قزلی در نوشتن پنجرههای تشنه از مؤلفههای داستانی مثل شخصیتپردازی و کنشگری بهره گرفته و داستان را با نثری ساده همراه با خردهروایتهایی بهجا نوشته است. نویسنده بهاندازهٔ کتابهای سفرنامه به توصیف مکانها و شیوهٔ زندگی مردم نپرداخته و در توصیف مکانی و زیستی صرفجویی کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
کتاب زبانی شیوا دارد، صادقانه و شفاف روایت شده، بهسادگی فضای معنوی حاکم بر ایران را نشان داده و نویسنده با استفاده از ابزار نویسندگی، اطلاعات را برطبق رویدادهای روز عاشورا نوشته است. پنجرههای تشنه شباهت زیادی به کتاب داستان سیستان بهقلمِ رضا امیرخانی دارد و تنها تفاوت آنها در موضوع ملی و مذهبی است که اقوام مختلف حضور گستردهتری در آن داشتند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
جای پای جلال
جای پای جلال فقط یک سفرنامۀ شخصی نیست؛ بلکه سفرنامهای است که گویا بر مسیر واژههای مسافری دیگر گام مینهد. مسافری که همین مکانها را در سالهای دور سیر کرده و آنچه را دیده نوشته است و اکنون مسافر دیگری نیز همین مکانها را بار دیگر مشاهده میکند و مینویسد. نویسنده رهسپار شهرهایی که جلال آلاحمد به آنجاها سفر کرده بود شده و تفاوتهای چهرهٔ شهرها، جغرافیا و مردمان را در زمان جلال با امروز بهقلم درآورده است. البته قزلی مکانهای دیگری را نیز علاوهبر جاهایی که جلال رفته، به سفر خود افزوده است؛ بهعنوان مثال قزلی دو روز روی سکوی نفتی در خارگ خوابیده است.[۶۳] او برای نوشتن این سفرنامه بیش از پنجاه هزار کیلومتر سفر کرده و نگارش آن بیش از یک سال طول کشیده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد بنا به گفتهٔ منتقدی یکی از ضعفهای این اثر، نقد نشدنِ رویکردِ جلال است و نقد تنها در جاهایی صورت گرفته که جلال ندیده است.[۶۴]
روزی روزگاری جنگی
این کتاب حاوی خاطرات واقعی از جنگ است که قزلی آنها را مطالعه کرده، بخشهای اضافی را تراش داده و بهصورت مینیمال نوشته است. برخی از خاطرات این کتاب مدتی در سایت لوح منتشر میشد و بازدید خوبی هم داشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ناشرانی که با او کار کردهاند
انتشارات سورهٔ مهر، امیرکبیر، پیام نسیم، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، آیندهسازان، فراندیش، مرکز نشر انقلاب اسلامی، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ مؤسسهٔ نشر شهر، کتاب یوسف، عماد فردا، قدس رضوی و سپیدهٔ باوران.
چاپها و تجدید چاپها
از مجموعهٔ ده جلدی فصلهای کربلا که توسط خانم یوریانو به زبان روسی ترجمه شده؛ فصل صبر که دربارهٔ حضرت زینب(س) است در سیصد نسخه چاپ شده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نوا، نما و نگاه
فعالیتهای ادبی داخل ایران:
-
قزلی در میان طنزپردازانِ سیزدهمین جشنوارهٔ شعر فجر در قم -
محفل شاعران رسانه از سلسلهمحافل سیزدهمین جشنوارهٔ شعر فجر -
قزلی در جشنواره شعر فجر در شهر گُتوند استان خوزستان -
انجمن ادبی «ورقهای خاموش» در پارسآباد مُغان -
دیدار با شاعر، محمود سجادی، در شیراز -
دیدار با سیمیندخت وحیدی، شاعر پیشکسوت انقلاب
فعالیتهای ادبی در سفرهای خارجه:
-
درس شیرین ادبیات فارسی از زبان قزلی در دانشگاه مسکو -
سخنرانی در نشست «چالشهای ادبیات کلاسیک و ادبیات معاصر کودکان و نوجوانان» در آستراخانِ روسیه -
قزلی در محفل ادیبان افغانستان در کابل -
پیشکش دو کتاب به الکساندر پالیشوک، مدرس زبان فارسی دانشگاه مسکو -
دیدار با الکسی وارلاموف، نویسنده و رئیس انستیتو ادبیات ماکسیم گورکی، در مسکو
پانویس
- ↑ «گفتوگو با مهدی قزلی».
- ↑ «اتهام جایزهٔ جلال دولتیبودن است».
- ↑ «مدیون کسی نیستم؛ اما مدهوش جلالم».
- ↑ «مستند فیروزه؛ مهدی قزلی».
- ↑ قزلی، پنجرههای تشنه، ۱۰۵.
- ↑ «حاشیهنگاری سفر رهبر به کردستان».
- ↑ «سفارش آگاهانه و حرفهای».
- ↑ «دوست داریم شعر بخوانند».
- ↑ «یک کاروان موفق».
- ↑ «حالا خیالم راحت است».
- ↑ «مجموعهداستان «قرار ساعت۲۲»».
- ↑ «افروغ رزمایش زهد و تجمل نمیدهد».
- ↑ «آموزش زبان فارسی برابر با عشق».
- ↑ «مقدرات ادبیات».
- ↑ «کسانی که در جوایز بنیاد دبیر شدند».
- ↑ «زندگی اهالی فرهنگ در «جمعههای مجازی» شمارهٔ سه».
- ↑ «یک فانوس روشن: داستانهای برگزیدهٔ مسابقهٔ مهر هشتم».
- ↑ «یک فانوس روشن».
- ↑ «کبوتر حرم؛ ماندگارترین جشنوارههای ادبی کشور».
- ↑ «قزلی در پارسآبادِ مُغان».
- ↑ «محفل شاعران رسانه».
- ↑ «قزلی دبیر اجرایی جایزهٔ جلال آلاحمد شد».
- ↑ «دبیر اجرایی دهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلال آلاحمد».
- ↑ «همراهیِ انجمنهای ادبی».
- ↑ «محفل فارسیزبانان غیرایرانی».
- ↑ «اهدای جایزهٔ جهانی داستان ایرانی».
- ↑ «برگزاری دوازدهمین دورهٔ داستاننویسی آلجلال».
- ↑ «نخستین گام برای همراهی طرح «عید و داستان»».
- ↑ «ثبت انجمنهای ادبی در سامانهٔ جامع».
- ↑ «قزلی مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی شد».
- ↑ «دورهٔ مستندنگاری با تدریس قزلی».
- ↑ «قزلی همچنان مدیرعامل بنیاد ادبیات ماند».
- ↑ «ششمین محفل شعرخوانی جشنوارهٔ شعر فجر».
- ↑ «تجلیل از مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی».
- ↑ «ترجمهٔ آثار برگزیده به زبان روسی».
- ↑ «اهدای کتاب به کتابخانهٔ خلیل عمرانی».
- ↑ ««پنجرههای تشنه» نقد شد».
- ↑ «تکنگاریِ جام جهانی».
- ↑ «ادامهیافتن کارهای خوب بنیاد ادبیات».
- ↑ «خواندن قرآن با تدبر».
- ↑ ««پنجرههای تشنه» مرا دنبال خود میکشاند».
- ↑ «نقد «پنجرههای تشنه» در قم».
- ↑ «دیدار با احمد محمود».
- ↑ «جایزهٔ ادبی منزوی».
- ↑ «سفر شاعران و نویسندگان به گُتوند».
- ↑ «نکوداشت استاد کریمی مراغهای».
- ↑ «درخواست نامگذاری خیابان».
- ↑ «حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی».
- ↑ «نامهنگاری اکبری دیزگاه و مدیرعامل بنیاد».
- ↑ «نشست چالشهای ادبیات در روسیه».
- ↑ «نویسندگان در بوسنی».
- ↑ «هفتهٔ هنر و ادبیاتِ جنگ ایران و روسیه».
- ↑ «کارگاه داستان در بیروت».
- ↑ «توصیۀ رحماندوست به قزلی».
- ↑ «قزلی در برنامهٔ چهلچراغ».
- ↑ «گزارشی از رونمایی تقریظ کتاب».
- ↑ «کتابباز، فصل دوم، مهدی قزلی».
- ↑ «رونماییِ «جای پای جلال»».
- ↑ «داستانهای واقعیِ «روزی روزگاری جنگی»».
- ↑ «روایتی از زبان «پنجرههای تشنه»».
- ↑ «پویش مطالعاتی روشنا با «پنجرههای تشنه»».
- ↑ «نشست نقد کتاب «پنجرههای تشنه».
- ↑ «معرفی کتاب: جای پای جلال».
- ↑ «نقدنشدنِ جلال ضعف کتاب است».
منابع
قزلی، مهدی (۱۳۹۲). پنجرههای تشنه.
پیوند به بیرون
- «گفتوگو با مهدی قزلی». تارنمای مؤسسهٔ فرهنگی مطبوعاتی جامِجم، ۷تیر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۷مهر۱۳۹۸ (۹اکتبر۲۰۱۹).
- «اتهام جایزهٔ جلال دولتیبودن است». خبرگزاری مهر، ۲۰شهریور۱۳۹۷. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «مستند فیروزه؛ مهدی قزلی». تارنمای جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی. بازبینیشده در ۱۸مهر۱۳۹۸ (۱۰اکتبر۲۰۱۹).
- «حاشیهنگاری سفر رهبر به کردستان». تارنمای پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای، ۲۴اردیبهشت۱۳۸۸. بازبینیشده در ۲۱مهر۱۳۹۸ (۱۳اکتبر۲۰۱۹).
- «مدیون کسی نیستم؛ اما مدهوش جلالم». خبرگزاری فارس، ۲۳آبان۱۳۹۱. بازبینیشده در ۱۷آبان۱۳۹۸ (۸نوامبر۲۰۱۹).
- «سفارش آگاهانه و حرفهای». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱شهریور۱۳۹۶. بازبینیشده در ۸مهر۱۳۹۸ (۱اکتبر۲۰۱۹).
- «دوست داریم شعر بخوانند». تارنمای پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای، ۱۲خرداد۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۴مهر۱۳۹۸ (۱۶اکتبر۲۰۱۹).
- «یک کاروان موفق». تارنمای پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای، ۱۸آذر۱۳۹۳. بازبینیشده در ۲۱مهر۱۳۹۸ (۱۳اکتبر۲۰۱۹).
- «حالا خیالم راحت است». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱مهر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «مجموعهداستان «قرار ساعت۲۲»». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۵اردیبهشت۱۳۹۶. بازبینیشده در ۸مهر۱۳۹۸ (۱اکتبر۲۰۱۹).
- «افروغ رزمایش زهد و تجمل نمیدهد». خبرگزاری مهر، ۶شهریور۱۳۹۷. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «آموزش زبان فارسی برابر با عشق». خبرگزاری مهر، ۴خرداد۱۳۹۸. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «مقدرات ادبیات». خبرگزاری مهر، ۱۸شهریور۱۳۹۷. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «کسانی که در جوایز بنیاد دبیر شدند». تارنمای فرهنگ امروز، ۱۸آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۷مهر۱۳۹۸ (۹اکتبر۲۰۱۹).
- «زندگی اهالی فرهنگ در «جمعههای مجازی» شمارهٔ سه». تارنمای پایگاه خبری رویداد فرهنگی، ۱اردیبهشت۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۰مهر۱۳۹۸ (۱۲اکتبر۲۰۱۹).
- «یک فانوس روشن: داستانهای برگزیدهٔ مسابقهٔ مهر هشتم». تارنمای شبکهٔ جامع کتاب گیسوم. بازبینیشده در ۲۰آبان۱۳۹۸ (۱۱نوامبر۲۰۱۹).
- «یک فانوس روشن». تارنمای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. بازبینیشده در ۲۰آبان۱۳۹۸ (۱۱نوامبر۲۰۱۹).
- «کبوتر حرم؛ ماندگارترین جشنوارههای ادبی کشور». خبرگزاری مهر، ۲۱مرداد۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «قزلی در پارسآبادِ مُغان». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱اسفند۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «محفل شاعران رسانه». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۹دی۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «قزلی دبیر اجرایی جایزهٔ جلال آلاحمد شد». خبرگزاری مهر، ۱مهر۱۳۹۸. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «دبیر اجرایی دهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلال آلاحمد». خبرگزاری مهر، ۲مهر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «همراهیِ انجمنهای ادبی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۹اردیبهشت۱۳۹۷. بازبینیشده در ۸مهر۱۳۹۸ (۳۰سپتامبر۲۰۱۹).
- «محفل فارسیزبانان غیرایرانی». خبرگزاری مهر، ۲۴بهمن۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «اهدای جایزهٔ جهانی داستان ایرانی». خبرگزاری مهر، ۵دی۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «برگزاری دوازدهمین دورهٔ داستاننویسی آلجلال». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۷آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۳مهر۱۳۹۸ (۵اکتبر۲۰۱۹).
- «نخستین گام برای همراهی طرح «عید و داستان»». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۲اسفند۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۶مهر۱۳۹۸ (۸اکتبر۲۰۱۹).
- «ثبت انجمنهای ادبی در سامانهٔ جامع». خبرگزاری مهر، ۳آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «قزلی مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی شد». خبرگزاری مهر، ۱۹خرداد۱۳۹۳. بازبینیشده در ۶آبان۱۳۹۸ (۲۸اکتبر۲۰۱۹).
- «دورهٔ مستندنگاری با تدریس قزلی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۸شهریور۱۳۹۷. بازبینیشده در ۸مهر۱۳۹۸ (۳۰سپتامبر۲۰۱۹).
- «قزلی همچنان مدیرعامل بنیاد ادبیات ماند». خبرگزاری مهر، ۱۴آذر۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «ششمین محفل شعرخوانی جشنوارهٔ شعر فجر». خبرگزاری مهر، ۲۱بهمن۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «تجلیل از مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۲اسفند۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «ترجمهٔ آثار برگزیده به زبان روسی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۹خرداد۱۳۹۸. بازبینیشده در ۸مهر۱۳۹۸ (۱اکتبر۲۰۱۹).
- «اهدای کتاب به کتابخانهٔ خلیل عمرانی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۰آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۳مهر۱۳۹۸ (۵اکتبر۲۰۱۹).
- ««پنجرههای تشنه» نقد شد». خبرگزاری مهر، ۲۰آبان۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «تکنگاریِ جام جهانی». تارنگار تیلِم، ۲خرداد۱۳۹۳. بازبینیشده در ۲۲آبان۱۳۹۸ (۱۳نوامبر۲۰۱۹).
- «ادامهیافتن کارهای خوب بنیاد ادبیات». خبرگزاری مهر، ۲۱خرداد۱۳۹۳. بازبینیشده در ۸آبان۱۳۹۸ (۳۰اکتبر۲۰۱۹).
- «خواندن قرآن با تدبر». خبرگزاری مهر، ۱۰شهریور۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- ««پنجرههای تشنه» مرا دنبال خود میکشاند». تارنمای باشگاه خبرنگاران جوان، ۲۰اردیبهشت۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۷مهر۱۳۹۸ (۹اکتبر۲۰۱۹).
- «نقد «پنجرههای تشنه» در قم». خبرگزاری ایبنا، ۱۵آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۰مهر۱۳۹۸ (۱۲اکتبر۲۰۱۹).
- «دیدار با احمد محمود». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۲مهر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «جایزهٔ ادبی منزوی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۸بهمن۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «سفر شاعران و نویسندگان به گُتوند». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۵آبان۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۶مهر۱۳۹۸ (۸اکتبر۲۰۱۹).
- «نکوداشت استاد کریمی مراغهای». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۹شهریور۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۶مهر۱۳۹۸ (۸اکتبر۲۰۱۹).
- «درخواست نامگذاری خیابان». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۷دی۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۸آبان۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۴مهر۱۳۹۸ (۶اکتبر۲۰۱۹).
- «نامهنگاری اکبری دیزگاه و مدیرعامل بنیاد». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۳آبان۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۴مهر۱۳۹۸ (۶اکتبر۲۰۱۹).
- «نشست چالشهای ادبیات در روسیه». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «نویسندگان در بوسنی». خبرگزاری مهر، ۲مرداد۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «هفتهٔ هنر و ادبیاتِ جنگ ایران و روسیه». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۸خرداد۱۳۹۸. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «کارگاه داستان در بیروت». خبرگزاری مهر، ۱۳آبان۱۳۹۲. بازبینیشده در ۲۲آبان۱۳۹۸ (۱۳نوامبر۲۰۱۹).
- «توصیۀ رحماندوست به قزلی». خبرگزاری مشرق، ۲۱خرداد۱۳۹۳. بازبینیشده در ۲۲آبان۱۳۹۸ (۱۳نوامبر۲۰۱۹).
- «قزلی در برنامهٔ چهلچراغ». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۳آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «گزارشی از رونمایی تقریظ کتاب». تارنمای پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای، ۱۸آذر۱۳۹۳. بازبینیشده در ۲۴مهر۱۳۹۸ (۱۶اکتبر۲۰۱۹).
- «کتابباز، فصل دوم، مهدی قزلی». آپارات. بازبینیشده در ۱۷آبان۱۳۹۸ (۸نوامبر۲۰۱۹).
- «رونماییِ «جای پای جلال»». خبرگزاری نسیم آنلاین، ۲۲شهریور۱۳۹۳. بازبینیشده در ۲۲آبان۱۳۹۸ (۱۳نوامبر۲۰۱۹).
- «داستانهای واقعیِ «روزی روزگاری جنگی»». خبرگزاری رضوی، ۳۱تیر۱۳۹۸. بازبینیشده در ۲۱مهر۱۳۹۸ (۱۳اکتبر۲۰۱۹).
- «روایتی از زبان «پنجرههای تشنه»». تارنمای مؤسسهٔ فرهنگی هنری شهرستان ادب، ۱۱آذر۱۳۹۴. بازبینیشده در ۲۱مهر۱۳۹۸ (۱۳اکتبر۲۰۱۹).
- «پویش مطالعاتی روشنا با «پنجرههای تشنه»». خبرگزاری مهر، ۱۲شهریور۱۳۹۸. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «نشست نقد کتاب «پنجرههای تشنه». پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، ۵آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۸آبان۱۳۹۸ (۹نوامبر۲۰۱۹).
- «نقدنشدنِ جلال ضعف کتاب است». خبرگزاری فارس، ۲۰خرداد۱۳۹۴. بازبینیشده در ۲۱مهر۱۳۹۸ (۱۳اکتبر۲۰۱۹).
- «معرفی کتاب: جای پای جلال». تارنمای انتشارات سوره مهر. بازبینیشده در ۲۲آبان۱۳۹۸ (۱۳نوامبر۲۰۱۹).