مهدی اخوان ثالث: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
آقای مستقیم (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
آقای مستقیم (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹۰: خط ۱۹۰:
===از نگاه اخوان===
===از نگاه اخوان===
====دربارهٔ [[نیما یوشیج]]====
====دربارهٔ [[نیما یوشیج]]====
{{گفتاورد تزیینی|نیما، به این اعتبار که شعرش در قلمرو شعر ناب و بری از آمیختگی و آلودگی است و سرشار از عصمت و صفای روستایی، به «باباطاهر» می‌ماند؛ مخصوصاً حساسیت و سوز سخنش. و به این اعتبار که در کنه اعراض تصاویر و تماثیل و واقعیات عینی، جوهر شعرش متکی به قائمهٔ فکری و عمق دردهای بشری است و جهان بینی دارد، به «خیام» می‌ماند. البته بی‌قاطعیت و صراحت خیام که از لطایف هنر اوست، بلکه با ابهامی غالباً معتدل. و این ابهام زاییده همان بیان تمثیلی و تویه‌دار و عینی اوست.<ref name= "bedaatha"> {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= اخوان ثالث|نام=مهدی|عنوان=فصولی پراکنده دربارهٔ این‌که نیما مردی بود مردستان|}}</ref>{{سخ}}
{{گفتاورد تزیینی|[[پرونده:Nima-asli231.jpg|80px|بی‌قاب|راست|هیچ]]نیما، به این اعتبار که شعرش در قلمرو شعر ناب و بری از آمیختگی و آلودگی است و سرشار از عصمت و صفای روستایی، به «باباطاهر» می‌ماند؛ مخصوصاً حساسیت و سوز سخنش. و به این اعتبار که در کنه اعراض تصاویر و تماثیل و واقعیات عینی، جوهر شعرش متکی به قائمهٔ فکری و عمق دردهای بشری است و جهان بینی دارد، به «خیام» می‌ماند. البته بی‌قاطعیت و صراحت خیام که از لطایف هنر اوست، بلکه با ابهامی غالباً معتدل. و این ابهام زاییده همان بیان تمثیلی و تویه‌دار و عینی اوست.<ref name= "bedaatha"> {{یادکرد ژورنال|نام‌خانوادگی= اخوان ثالث|نام=مهدی|عنوان=فصولی پراکنده دربارهٔ این‌که نیما مردی بود مردستان|}}</ref>{{سخ}}
اما از حیث استقلال سبک در گزینش الفاظ و شیوه جمله‌بندی و برش‌ها و فصل‌ها و عطف‌ها و نحوهٔ آوردن صفت و قید و خلاصه آن‌چه مربوط به‌جنبهٔ لفظی کارهای اوست، بی‌شبیه است. فقط از لحاظ تشخص و شبهت ناپذیری و ممتاز و بارزبودن سبک، اگر بخواهیم بنا به‌جهاتی در بزرگان و اساتید گذشته برای او مانندی بیابیم، من گاهی «ناصرخسرو» را(با ستایش می‌گویم) و غالباً «خاقانی» را(بی ستایش) به‌خاطر می‌آورم. شعر نیما از حیث لفظ اغلب هیچ پخ و پهلوی ملایمی ندارد. درشت‌ناک، مضرس و خشن است و گاهی نسبت به‌بعضی گذشته‌های زمان خود، بدوی می نماید.<ref name= "bedaatha"/>{{سخ}}
اما از حیث استقلال سبک در گزینش الفاظ و شیوه جمله‌بندی و برش‌ها و فصل‌ها و عطف‌ها و نحوهٔ آوردن صفت و قید و خلاصه آن‌چه مربوط به‌جنبهٔ لفظی کارهای اوست، بی‌شبیه است. فقط از لحاظ تشخص و شبهت ناپذیری و ممتاز و بارزبودن سبک، اگر بخواهیم بنا به‌جهاتی در بزرگان و اساتید گذشته برای او مانندی بیابیم، من گاهی «ناصرخسرو» را(با ستایش می‌گویم) و غالباً «خاقانی» را(بی ستایش) به‌خاطر می‌آورم. شعر نیما از حیث لفظ اغلب هیچ پخ و پهلوی ملایمی ندارد. درشت‌ناک، مضرس و خشن است و گاهی نسبت به‌بعضی گذشته‌های زمان خود، بدوی می نماید.<ref name= "bedaatha"/>{{سخ}}
تمام هم و غم و جهد و جهاد نیما و نتیجهٔ راه و رسم و هنجارهای او در جهت آسانی و تسهیل کار شعر و شاعران است. او می خواهد تا ممکن است قیدها را کم کند و سراینده را به آزادی هر چه بیشتر برساند. البته از این دقیقه به‌هیچ‌وجه غافل نیست که دشواری هم با خود و در خود، نوعی زیبایی دارد و در بعضی موارد دشواری زاینده و موجب زیبایی است، اما این را نیز می‌داند که آزادی زیباتر و سودمندتر است؛ با این‌همه او برای آزادی و دشواری یا قید نیز حدود می‌شناسد و ازاین‌روست که همهٔ قیود را یک‌باره ترک و رها نمی‌کند و بعضی دشواری‌های زیبایی‌زا را به‌جان می‌پذیرد، من‌جمله نوعی وزن و قافیه را. من یقین دارم که او در آزمایش‌های نخستین خود، این را نیز آزموده‌است که وزن را یک‌باره فروگذارد؛ اما بی‌شک این آزمایش او را خرسند و راضی نکرده‌است، نتیجهٔ آزمایش را نپسندیده‌است. از این جهت می‌گوید شعر بی‌وزن را نمی‌پسندم و وزن را برای شعر به‌منزله جامه برای تن می‌داند...او می‌گوید قافیه و وزن حتماً لازم است، زیرا شاعر باید به تمام وسایل زیبایی دست بیندازد. اما هرچه را مخل معنی و مزاحم هنجار و حال شعر می‌بیند، با بی‌پروایی قیدش را می‌زند.<ref name= "bedaatha"/>}}
تمام هم و غم و جهد و جهاد نیما و نتیجهٔ راه و رسم و هنجارهای او در جهت آسانی و تسهیل کار شعر و شاعران است. او می خواهد تا ممکن است قیدها را کم کند و سراینده را به آزادی هر چه بیشتر برساند. البته از این دقیقه به‌هیچ‌وجه غافل نیست که دشواری هم با خود و در خود، نوعی زیبایی دارد و در بعضی موارد دشواری زاینده و موجب زیبایی است، اما این را نیز می‌داند که آزادی زیباتر و سودمندتر است؛ با این‌همه او برای آزادی و دشواری یا قید نیز حدود می‌شناسد و ازاین‌روست که همهٔ قیود را یک‌باره ترک و رها نمی‌کند و بعضی دشواری‌های زیبایی‌زا را به‌جان می‌پذیرد، من‌جمله نوعی وزن و قافیه را. من یقین دارم که او در آزمایش‌های نخستین خود، این را نیز آزموده‌است که وزن را یک‌باره فروگذارد؛ اما بی‌شک این آزمایش او را خرسند و راضی نکرده‌است، نتیجهٔ آزمایش را نپسندیده‌است. از این جهت می‌گوید شعر بی‌وزن را نمی‌پسندم و وزن را برای شعر به‌منزله جامه برای تن می‌داند...او می‌گوید قافیه و وزن حتماً لازم است، زیرا شاعر باید به تمام وسایل زیبایی دست بیندازد. اما هرچه را مخل معنی و مزاحم هنجار و حال شعر می‌بیند، با بی‌پروایی قیدش را می‌زند.<ref name= "bedaatha"/>}}

نسخهٔ ‏۴ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۲۳

مهدی اخوان ثالث

ولیکن عزت آزادگی را
نگهبانیم، آزادیم، آزاد
[۱]
زمینهٔ کاری سرایش، نویسندگی و نظریه‌پردازی ادبی
در زمان حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی
رویدادهای مهم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، انقلاب اسلامی ۵۷
کتاب‌ها زمستان، ارغنون، آخر شاهنامه و...
تخلص م. امید
اثرپذیرفته از نیما یوشیج

مهدی اخوان ثالث از پیش‌کسوتان شعر امروز فارسی به‌ویژه شعر حماسی و اجتماعی است. او را شاعر حماسه‌های شکست می‌نامند. شعر اخوان ریشه در ادبیات گذشته ایران دارد که هم از نظر زبان و هم از نظر مضمون قوی و پربار است. او در شعرش کلمات زبان محاوره را به‌راحتی در کنار کلمات ادبی فاخر می‌نشاند و از این حیث زبان غنی و خاص خود را داراست که در میان شاعران معاصر کاملاً مشخص است.[۲]



داستانک

تعارف‌های کشکی

به‌نقل از عماد خراسانی:

مودونم اما نمی‌گووَم

نصرت رحمانی از دیدارش با اخوان می‌گوید:

شاید که ابله بود

یدالله قرایی از ابراهیم گلستان نقل می‌کند:

قرایی در ادامه توضیح می‌دهد:

این خاطره این ارزش را دارد که بگویم آن‌کس شادروان مهدی عنایتی بوده‌است که از عاشقان اخوان بود و گمان می‌کرده آقای گلستان نجات‌دهندهٔ اخوان از زندان‌اند. آن شادروان کمی در آخرهای عمر به‌علت فقر ناگزیری حالش به‌هم‌خورده‌بود و خیالات واهی در او راه می‌یافت. او اخوان را خوب می‌شناخت، معلمی دربه‌در و سوخته‌ بود و اخوان در هیچ نشستی نبود که از او یاد نکند.[۵]

شاعر دهه ندارد

به‌نقل از پرویز اتابکی:

بی‌داد رفت لالهٔ بربادرفته را

به‌نقل از یدالله قرایی:

از قبای پیر، مدد

به‌نقل از نویسندهٔ وبلاگ کارورز:

خون پاش و نغمه ریز

روزی مرتضی کاخی برای اخوان نواری از دوتار نوازی غلام‌حسین سمندری، همراه با خوانندگی ابراهیم شریف‌زاده آورده‌بود. روزهای آغازین بهار ۱۳۶۳ بود و باران می‌بارید. نوار را توی ضبط صوت گذاشت و دکمهٔ «پلی» را فشار داد. «غمش در نهان خانه دل نشیند/ بنازی که لیلی به محمل نشیند...» غلام‌حسین سمندری دوتار می‌زد و ابراهیم شریف‌زاده می‌خواند. نوار کاست که به‌آخر رسید، پهنای صورت اخوان خیس بود. بی‌اختیار قلم و کاغذش را برداشت و سیاهه کرد:
قربان زخمه‌های تو، خون پاش و نغمه‌ ریز!
«سبز پری»ست این‌که زنی یا «شتر خجو»؟
تو با دو سیم محشر کبری به‌پا کنی
شش‌تار خویش من شکنم یا نه؟ هان بگو...
پایان شعر هم در بخشی از یادداشتش که دربارهٔ علت سرودن این قطعه بود، نوشت «برای استاد بزرگ حسین سمندری خوافی و حضرت‌آقای شریف‌زاده همراه سازش، که هنوز هیچ‌کدامشان را ندیده‌ام، اما ساز و آوازشان را شنیدم.»[۹]

پیغمبر بر خویشتن مبعوث‌شده

به‌نقل از منصور اوجی:

در وطن‌ خویش غریب

پرویز پرستویی خاطره‌ای را از عباس کیارستمی نقل می کند:

برسلطه یا باسلطه

به‌نقل از رهبر انقلاب، آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای:

زندگی و تراث

نگاه تند به زندگی لولی‌وش

  • ۱۳۰۷: تولد در توس، مشهد.
  • ۱۳۲۶: دیپلمهٔ هنرستان فنی مشهد.
  • ۱۳۲۷: سفر به تهران برای قرعه‌کشی خدمت وظیفه، گرفتن دوسال معافی، استخدام ادارهٔ آموزش روستایی تهران، آغاز کار معلمی در کریم‌آباد ورامین.
  • ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۰: ادامهٔ کار معلمی در پلشت ورامین.
  • ۱۳۲۹: سکونت در تهران. ازدواج با دخترعمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث.
  • ۱۳۳۰: نشر اغنون. شروع به‌کار در تهران، معلمی در لویزان و سلطنت‌آباد.
  • ۱۳۳۱: شروع زندگی مشترک با همسرش ایران.
  • ۱۳۳۲: اردیبهشت: مدال طلای مسابقهٔ شعر فستیوال جوانان دموکرات به او تعلق گرفت و قراربود به فستیوال جهانی بخارست رود، اما نرفت. در اواخر سال، شروع خدمت سربازی. ۱۵ روز بعد، با پرداخت ۵۰۰ تومان معاف شد.
  • ۱۳۳۳: زندان به‌علت فعالیت سیاسی. تولد لاله، اولین فرزندش.
  • ۱۳۳۴: انتظار خدمت (وابسته به وزارت کار)
  • ۱۳۳۴ تا ۱۳۳۵: کار ادبی با نشریات جهان، ایران ما، آژنگ و بامشاد. ادیتور ادبی در گلستان فیلم.
  • ۱۳۳۵: نشر زمستان.
  • ۱۳۳۶: تولد دخترش، لولی، ادیتور ادبی رادیو ایران.
  • ۱۳۳۸: تولد پسرش توس (فرزند سوم)، نشر آخر شاهنامه
  • ۱۳۴۲: تولد دخترش تنسگُل، فرزند چهارم.
  • ۱۳۴۴: نشر از این اوستا، زندان به‌مدت شش‌ماه. تولد فرزند پنجمش زردشت.
  • ۱۳۴۵: چاپ اول منظومهٔ شکار
  • ۱۳۴۸: نشر عاشقانه‌ها و کبود، نشر در حیاط کوچک پاییز در زندان، نشر بهترین امید. عزیمت به‌ خوزستان.
  • ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۳: کار ادبی در تلوزیون آبادان.
  • ۱۳۵۰: چاپ اول مجموعه‌ٔ مقالات، تولد ششمین فرزند مزدک‌علی،
  • ۱۳۵۳: غرق‌شدن دخترش لاله در رودخانهٔ کرج. مراجعت و اقامت در تهران. شروع به‌کار در تلوزیون ملی ایران.
  • ۱۳۵۴: نشر «مرد جن‌زده». نشر «آورده‌اند که فردوسی».
  • ۱۳۵۵: نشر «درخت پیر و جنگل».
  • ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷: تدریس ادبیات دورهٔ سامانی و ادبیات معاصر در دانشگاه تهران، ملی و تربیت مدرس.
  • ۱۳۵۷: نشر دوزخ اما سرد، نشر «بدعت‌ها و بدایع نیما یوشیج».
  • ۱۳۵۸: کار در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق).
  • ۱۳۶۱: نشر «عطا و لقای نیما».
  • ۱۳۶۸: نشر تو را ای کهن بوم و بر دوست‌دارم.
  • ۱۳۶۹: سفر به اروپا به‌دعوت «خانهٔ فرهنگ آلمان»، مراجعت در ۲۹ تیرماه و بدرود زندگی در ساعت ده و سی دقیقهٔ شب یک‌شنبه ۴ شهریور در بیمارستان مهر. در ۱۲ شهریور، انتقال پیکر وی به‌توس خراسان و دفن در جوار آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی.


کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

... من اصلاً سرگذشت و شرح‌حال ندارم. حتی همین اسم و شناسنامه هم زیادی است. من نه خانوادهٔ چنین و چنانی و نه حسب و نسب فلان و بهمان دارم، نه ماجراهای عجیب و غریب بر من گذشته، نه سفرنامه به دیارهای دور و نزدیک‌دست دارم، نه تحصیلات منظم و غیرمنظم در دانشگاه‌های خارج و داخل داشته‌ام، نه اقدامات و فعالیت‌های درخشان و پرتاب و تب داشته‌ام و نه هیچ هیچ هیچ. به‌جای تمام این حرف‌ها و ستون‌های خالی بگذار در دائرة‌المعارف زمان ما بنویسند: هیچ پسر هیچ که هیچ جا نرفت و هیچ‌کاری هم نکرد و هرچه هم بر سرش کوبیدند هیچ نگفت، هیچ درسی نخواند، هیچ دوستی نگرفت و خلاصه هیچستان محض. حالا خوب شد؟
مهدی اخوان ثالث در نامه‌ای به سیروس طاهباز، دفترهای زمانه: بدرودی با مهدی اخوان ثالث و دیدار و شناخت م. امید، صفحات ۲۴۲ و ۲۴۳

مهدی اخوان ثالث، معروف به «امید»، در ۱۰ اسفند ۱۳۰۷، در توس در استان خراسان به‌دنیا آمد.[۱۳] از آن‌جایی که تولد او مصادف با ولادت حضرت مهدی(ع) بود، خانواده نام مهدی را برای او برگزید. پدر اخوان از عطاران معروف گذشته بود که در مشهد به «حاج‌ علی‌آقای عطار» مشهور شده‌بود. خانوادهٔ او اصلاً اهل «فهرج» در استان یزد بودند که به خراسان کوچیده و در همان‌جا پرورش یافته‌بودند.[۱۴] پدر اخوان مثل بسیاری از ایرانیان در آن دوره نام «اخوان» را برای خانواده برگزید و چون این نام مورد توجه بسیاری بود، با افزودن «ثالث»، نام خانوادگی خود را متمایز ساخت.[۱۵] مادر مهدی، «مریم» نام‌داشت ه اخوان در رابطه با ایشان چنین می‌گوید:

از ذوقیات من هر چه دارم از مادرم است.[۱۴]

اخوان پیش از آن‌که به شعر و شاعری بگرود، موسیقی را بسیار می‌پسندید و به‌شکل خستگی‌ناپذیری در یادگیری آن کوشش می‌کرد. او دور از چشم پدر برای خود تاری دست‌وپا می‌کند و پیش استادی مشق و تمرین می‌کند و در نوازندگی به آن‌جا می‌رسد که می‌تواند ترانه‌های آن روزها را تا حدی که بتوان شنید، از آب درمی‌آورد. همچنین او با بعضی از دستگاه‌های موسیقی ردیفی آشنا می‌شود و به‌قول خود به‌ آن‌‌جا نزدیک می‌شود که امروز و فردا کارش از کنج پستو و اتاق و خانه به سالن و تالارهای بیرون از خانه کشید‌ه‌شود. تا این‌که پدر که به‌شدت موسیقی را برای آیندهٔ فرزندش خطرناک می‌دیده‌است، او را از این کار برحذر می‌دارد و بسیار او را نصیح می‌کند تا این‌که اخوان نوجوان نیز دست از کار موسیقی می‌کشد؛ هرچند که تأثیرات آن همیشه در زندگی و شعر او باقی می‌ماند. پس از آن اخوان به‌تشویق پدر و با حمایت کامل او، به‌شعر روی می‌آورد.[۱۶] اخوان تخصیلات متوسطهٔ خود را در رشتهٔ آهنگری در هنرستان مشهد در سال ۱۳۲۶ به‌پایان رساند و در همین سال برای دورهٔ ششم ادبی، در دبیرستان «شاهرضا» نام‌نویسی کرد. همچنین در همین سال اخوان برای اولین‌بار به «انجمن ادبی خراسان» رفت و توسط افرادی همچون فرخ خراسانی و علی‌اکبر گلشن تشویق شد. این اتفاق شوق اخوان را در مسیر ادبی‌اش دوچندان کرد.[۱۴] به‌گفتهٔ خود اخوان، تخلص «امید» را نیز برای اولین‌بار توسط عبدالحسین نصرت در «انجمن ادبی خراسان» در نامیدن او به‌کار می‌رود و اخوان این نام را می‌پسندد و تا پایان عمر از آن بهره می‌گیرد.[۱۷]

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

نثرنویسی

نثر اخوان ثالث، به‌‌سبب‌ درخشش‌ شعرش‌ کمتر موردتوجه‌ قرار گرفته‌‌است‌. وی‌ در نثر نیز چون‌ شعر میان‌ کهن‌ و نو پیوند برقرار ساخته‌‌بود. در نثر او رگه‌هایى‌ از نثر بیهقى‌، سعدی‌ و قائم‌ مقام‌ فراهانى‌، آمیخته‌ به‌‌ویژگی‌هایى‌ از نثر هدایت‌ و دهخدا در چرند و پرند و همراه‌ با مایه‌هایى‌ از طرز بیان‌ نقالان‌ وجود دارد. واژه‌های‌ نثر کهن‌ در کنار کلمات‌ و اصطلاحات‌ عامیانه‌ قرار مى‌گیرد و حاصل‌ این‌ تناقض‌ همچون‌ طنزی‌ گسترده‌ در نثر او جاری‌ مى‌شود. افزون‌ بر این‌، حالت‌‌آفرینی‌های‌ توأم‌ با نقالى‌، به‌‌ویژه‌ در مؤخرهٔ «از این‌ اوستا» بر جاذبهٔ نثر او مى‌افزاید. آن‌چه‌ در سراسر آثار منثور اخوان‌ به‌‌وضوح‌ مشهود است‌، چنان‌که‌ گفته‌‌شد، زبان‌ پر از طنز اوست‌. این‌ طنز که‌ از ویژگی‌های‌ روحى‌ و اخلاقى‌ او بود، حتى‌ در مواردی‌ که‌ دربارهٔ مطلبى‌ به‌‌جد سخن‌ مى‌گفت‌، نیز آشکارا ظاهر مى‌شد. نمونه این‌ جد آمیخته‌ به‌‌طنز در نقدی‌ که‌ بر اشعار سهراب‌ سپهری‌ نوشت‌، دیده‌‌مى‌شود.[۱۸]

یادمان و بزرگداشت‌ها

شب مهدی اخوان ثالث

عصر سه شنبه، پنجم بهمن ماه سال ۱۳۹۵، شب ۲۷۹ مجلۀ بخارا با همراهی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و نشر زمستان به مهدی اخوان ثالث اختصاص یافت. این جلسه با حضور محمدرضا شفیعی کدکنی، محمود دولت آبادی، بهرام پروین‌گنابادی، مرتضی امیری اسفندقه، زردشت اخوان ثالث و علی دهباشی به‌عنوان سخن‌ران و با حضور محمد استعلامی به‌مناسبت رونمایی از کتاب مجموعۀ کامل اشعار اخوان ثالث که توسط نشر زمستان منتشر شده بود، برگزار شد. همچنین نمایشگاه آثار خوشنویسی علی پسندیده از اشعار مهدی اخوان ثالث، بخشی دیگر از این شب بود.[۱۹]

بزرگداشت در خانهٔ هنرمندان

مراسم بزرگداشت مهدی اخوان ثالث با سخنرانی محمد بقایی‌ (ماکان)، اصغر دادبه، قدمعلی سرامی، اردشیر خورشیدیان، بهرام پروین‌گنابادی، بهادر باقری و زردشت و مزدک اخوان ثالث روز جمعه، پانزدهم شهریور ماه ۱۳۹۸ در خانهٔ هنرمندان ایران توسط انجمن فرهنگی افراز و انتشارات زمستان برگزار شد. این مراسم با اخوان‌خوانی فرنگیس طوسی، نسرین ارمکان، زینب دریس‌محافی، چیستا سلامتی و فرزانه زمانی همراه شد.[۲۰]

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

ایرج افشار

ابراهیم گلستان

محمدرضا شفیعی کدکنی

هوشنگ گلشیری

اسماعیل خویی

فروغ فرخزاد

منوچهر آتشی

محمد مختاری

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

اخوان و گرایش به شعر

به‌گفتهٔ خود او:

تفسیر خود از آثارش

از نگاه اخوان

دربارهٔ نیما یوشیج

اخوان ثالث و سیاست

به‌باور سیمین بهبهانی:

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

به‌غیر از آن گروه شعرهای اخوان که در مرز میان «عینیت» و «ذهنیت» شکل‌گرفته‌، مثل شعر «سبز»، فضایی که شعر او محیط به آن است، فضایی است انحصاری که از ابتدا تا امروز حفظ شده‌است و آن را می‌توان نشان‌دادنی‌ترین فضای شعر معاصر دانست. زیرا اخوان در این شعرهایش، صاحب نگاهی است که نه حرکت به عمق که حرکتی چندجانبه در سطح دارد. او از ابتدا نگاهش را به‌‌گردش در پیرامون خود و آن‌چه در سطح چشم‌انداز می‌گذرد، عادت داده و به‌عبارت دیگر کمتر نگاه عمودی داشته‌است. چنین است که شیوهٔ نگاه او و لاجرم آن شعرهایی که حاصل این نگاه خاص اوست، از زمرهٔ نزدیک‌ترین شعرها به‌هنرهای نمایشی و به‌ویژه سینما است. [۳۳]
به‌باور یدالله قرایی:

اخوان برخلاف شعرای کلاسیک و حتی بسیاری معاصران نوپرداز، حالات روحی خود را با کلمات کلی توصیف نمی‌کند، نمی‌گوید خوشحالم، شادم، خشمگینم. بلکه او با توصیف آن حالات مانند یک نقاش جلوه‌های شادی و خوشحالی و خشمگینی را به‌‌پرده می‌کشد تا خواننده در مزمزهٔ آن حالت سهیم گردد، خود او در مورد نیما، در «بدعت‌ها و بدایع نیما» به‌ آن اشاره کرده‌است. اما چیزی که در او بدیع است، آن است که حالت روحی گنگی را که حس می‌کند و برای آن کلمه ندارد. با آفریدن و درهم ریختن کلماتی خاص در کام خواننده می‌ریزد تا خواننده آن را بچشد.[۳۴]

کارنامه و فهرست آثار

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

شعر «زمستان»

«زمستان» نام یکی از اشعار بسیار رمزآلود اخوان است که می‌توان آن را به‌عنوان مانیفست یا آیینهٔ تمام‌نما از هنر شاعری و اندیشه‌های «امید» به‌شمار آورد. این شعر که تاریخ سرودن آن دی‌ماه ۱۳۳۴ است، بنابر باور بسیاری نمودار برخورد شاعر است با فضای کشور پس از کودتای ۲۸ مردار ۱۳۳۲ و آن‌چه او را می‌آزرده‌است، محیط تنگ و بسته و خاموش، نبودن آزادی بیان و قلم، نابودی‌ آرمان‌ها، تجربه‌های تلخ، پراکندگی یاران و هم‌فکران، بی‌وفایی‌ها و پیمان‌شکنی و سرانجام کوشش هرکسی برای گلیم خویش از موج به‌دربردن و دیگران را به‌دست حوادث سپردن.[۳۵]
بخشی از این شعر:
هوا دل‌گیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست‌ها پنهان،
نفس‌ها ابر، دل‌‌ها خسته و غمگین،
درختان اسکلت‌های بلورآجین،
زمین دل‌مرده، سقف آسمان کوتاه
غبارآلوده مهر و ماه
زمستان است.[۳۶]

«مرداب»: درک قافیه پردازی اخوان

مرداب در سال ۱۳۳۵ نوشته‌شده‌است. شعری که براساس آن می‌توان میزان تربیت ذهنی اخوان را در پایان ده‌سالهٔ آغاز شاعری‌اش دید و به چگونگی تجاذب کلمات در ذهن او اندیشید. تجاذب هم‌ از نظر «تناسب» به‌اصطلاح بدیع در شعر کهن و هم به‌اعتبار ذهن نوجویانهٔ او در دایرهٔ تشکل صوری «مرداب»، و در نهایت پیدایی چهرهٔ شاعر و تبلور اندیشهٔ او در آیینهٔ شعر.[۳۷]
قافیه در شعر اخوان چه از نظر موسیقی کلام و چه از لحاظ تقسیم بندها و خاصه قافیه‌های دوبه‌دو در فواصل مختلف، وظیفه‌ای بسیار مهم را متعد است. در بند اول شعر، قافیهٔ «چاک» و «آتشناک» با سه مصراع فاصله، در بند دوم قافیه‌های «خواب» و «مرداب» و «مردابی» و «گردابی» و در بند سوم «دشنام» و «پیغام»، همه با یک‌ سطر فاصله و نیز «عمر اوبار» و «غار» و «ماهی‌خوار» و «منقار» به همچنین. اما قافیه در مصراع‌های سوم، چهارم و پنجم و هم دو قافیهٔ «بنیاد» و «صیاد» و «شورانگیز» و «آتش‌خیز» نیز پشت‌سرهم می‌آیند. و در بند آخر که آخرین دو سطر شعر با قافیه «شاید» و «برباید» پایان می‌پذیرد.[۳۸]
به‌باور محمد حقوقی، کاربرد درست این قوافی را وقتی درست درک می‌کنیم که شعر مرداب را با صدای بلند بخوانیم. وی معتقد است که ممکن است همهٔ این قافیه‌ها ناخودآگاه به‌کاررفته‌باشد، زیرا کلمات از نظر بار و موسیقی و معنی، بر مدار ذهن شاعری که چنین حد از تربیت ذهن و آشنایی و اخت با کلام و کلمات رسیده‌باشد، هنگامی‌ که به حرکت آغاز می‌کنند، با نیروی متجاذب همدیگر می‌چرخند تا آن‌گاه که در جای خود بنشینند. انگار که شاعر در حین سرایش شعر به‌چگونگی کار خود از نظر انتخاب و استخدام کلمات سخت آگاه بوده‌است.[۳۹]
بخشی از شعر مرداب:
این نه آن آبست کآتش را کند خاموش
با تو گویم، لولی لول گریبان چاک!
آب‌یاری می‌کنم اندوه زار خاطر خود را؛
زآن زلال تلخ شورانگیز؛
تاکزاد پاک آتشناک.

در سکوتش غرق،
چون زنی عریان میان بستر تسلیم، اما مرده یا در خواب،
بی‌گشاد و بست‌لبخندی و اخمی، تن رها کرده‌ست
پهنه‌ور مرداب.

بی تپش، و آرام،
مرده یا در خواب مردابی‌ست.
و آنچه در وی هیچ نتوان دید،
قلهٔ پستان موجی، ناف گردابی‌ست.
من نشسته‌م بر سریر ساحل این رود بی‌رفتار،
وز لبم جاری خروشان شطی از دشنام.
زی خدای و جمله پیغام‌آورانش ، هر که وز هرجای
بسته گوناگون پل پیغام.

سرودهٔ «نادر یا اسکندر»

شعر «نادر یا اسکندر»، اولین سرودهٔ کتاب «آخر شاهنامه» است. هم‌ نام کتاب و هم نام سروده به‌گونه‌ای نمادین و معنادار انتخاب شده‌ و به‌طور بارزی با بینش شاعر و دیدگاه‌های او نسبت به‌پیامد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، در ارتباط است. چراکه، به‌گفتهٔ نجف دریابندری، کودتای ۲۸ مرداد و برای نسل اخوان، بیش از یک شکست، سرآغاز یک دورهٔ طولانی وهن و خفت اخلاقی بود که بسیاری از افراد نسل اخوان در معرض آن‌ قرار گرفتند.[۴۰]
به‌باور محمد ناصر، اخوان روزهای زندانی‌بودن و شکست سیاسی و اهانت را هیچ‌گاه فراموش نمی‌کند. در سراسر مجموعهٔ آخر شاهنامه یأس و نومیدی و سرگشتگی را می‌بینیم که درواقع معرفی‌نامهٔ نسل نگران و مضطرب است. همین یأس و نومیدی اجتماعی، ویژگی بارز دفتر شعر «آخر شاهنامه» است که در شعر «نادر یا اسکندر» به اوج خود می‌رسد [۴۱] و شاعر آرزو می‌کند:
- نادری پیدا نخواهدشد امید!
کاشکی اسکندری پیدا شود.
در نام این سروده، دو شخصیت تاریخی، یکی ایرانی که آشفتگی‌های پس از دوران صفویه و حملهٔ افغان‌ها را آرام کرد و دیگری شخصیتی که در دیگاه ایرانیان باستان گجستک یا ملعون خوانده‌شده‌است. یعنی تقابل یک منجی با یک ویران‌گر.[۴۰]
این شعر در قالب چهارپاره سروده‌شده‌است و از بیست رباعی نو به‌هم‌پیوسته تشکیل شده‌است که تنها مصراع‌های دوم و آن‌ها دارای قافیه است. هم رباعی به‌هم‌پیوستهٔ اول، گزارش تأثیر وضعیت کودتا بر جامعهٔ ایران، هفت رباعی بعد گزارش زندانی‌شدن شاعر، راوی یا قهرمان سروده، ملاقات مادر شاعر با او، مکالمه و ردوبدل‌شدن اشارات بین آن‌ها و شش رباعی آخر در حکم نتیجه‌گیری موضوع است. [۴۰]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. اخوان ثالث، مهدی. زمستان. ص. ۸۳.
  2. «سبک شعری اخوان». 
  3. مجموعهٔ نویسندگان. ناگه غروب کدامین ستاره...(یادنامهٔ مهدی اخوان ثالث). صص. ۵۲۱ و ۵۲۲.
  4. مجموعهٔ نویسندگان. ناگه غروب کدامین ستاره...(یادنامهٔ مهدی اخوان ثالث). صص. ۵۲۶.
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ قرایی، یدالله. چهل و چند سال با امید. ص. ۲۱۵.
  6. کاخی، مرتضی. باغ بی‌برگی. ص. ۸۷.
  7. قرایی، یدالله. چهل و چند سال با امید. صص. ۸۱ و ۸۲.
  8. «سه خاطره(از بیستمین سال‌مرگ مهدی اخوان ثالث)». 
  9. «زخمه‌هایی که اخوان ثالث را گریه انداخت». 
  10. کاخی، مرتضی. باغ بی‌برگی. ص. ۱۲۰.
  11. «خاطرهٔ کیارستمی از مهدی اخوان ثالث در فرودگاه لندن». 
  12. «دشمن انقلاب می گوید:ما میخواهیم علیه سلطه باشیم!». 
  13. طاهباز، سیروس. دفترهای زمانه: بدرودی با مهدی اخوان ثالث و دیدار و شناخت م. امید. ص. ۲۴۳.
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ احمدپور، علی. شهریار شهر سنگستان. ص. ۱۸.
  15. احمدپور، علی. شهریار شهر سنگستان. ص. ۴۰.
  16. پژوم، جعفر. نامی و نامه‌ای از مهدی اخوان ثالث. صص. ۱۱ و ۱۲.
  17. کاخی، مرتضی. باغ بی‌برگی. ص. ۳۹۸.
  18. «درباره شعر و نثر اخوان». 
  19. «کلیات دیوان اشعار مهدی اخوان ثالث با حضور دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی و محمود دولت آبادی رونمایی شد». 
  20. «مراسمی برای بزرگداشت مهدی اخوان ثالث». 
  21. کاخی، مرتضی. باغ بی‌برگی. ص. ۸۷.
  22. قرایی، یدالله. چهل و چند سال با امید. ص. ۲۱۴.
  23. مجموعهٔ نویسندگان. ناگه غروب کدامین ستاره...(یادنامهٔ مهدی اخوان ثالث). ص. ۳۰۹.
  24. مجموعهٔ نویسندگان. ناگه غروب کدامین ستاره...(یادنامهٔ مهدی اخوان ثالث). ص. ۶۵.
  25. مجموعهٔ نویسندگان. ناگه غروب کدامین ستاره...(یادنامهٔ مهدی اخوان ثالث). صص. ۱۸۱ و ۱۸۲.
  26. طاهباز، سیروس. دفترهای زمانه: بدرودی با مهدی اخوان ثالث و دیدار و شناخت م. امید. ص. ۲۰۷.
  27. و نگاهی دیگر: بررسی آراء و نقدهای گوناگون دربارهٔ شعر اخوان ثالث. ۲۵. 
  28. کاخی، مرتضی. باغ بی‌برگی. ص. ۷۴.
  29. کاخی، مرتضی. باغ بی‌برگی. ص. ۳۵۶.
  30. احمدپور، علی. شهریار شهر سنگستان. ص. ۲۰.
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ فصولی پراکنده دربارهٔ این‌که نیما مردی بود مردستان. 
  32. مجموعهٔ نویسندگان. ناگه غروب کدامین ستاره...(یادنامهٔ مهدی اخوان ثالث). صص. ۲۰۰ و ۲۰۱.
  33. حقوقی، محمد. شعر زمان ما ۲. ص. ۹۹.
  34. قرایی، یدالله. چهل و چند سال با امید. ص. ۱۷۶.
  35. احمدپور، علی. شهریار شهر سنگستان. ص. ۶۰.
  36. حقوقی، محمد. شعر زمان ما ۲. ص. ۹۹.
  37. حقوقی، محمد. شعر زمان ما ۲. ص. ۳۷۹.
  38. حقوقی، محمد. شعر زمان ما ۲. صص. ۳۷۹ و ۳۸۰.
  39. حقوقی، محمد. شعر زمان ما ۲. ص. ۳۸۰.
  40. ۴۰٫۰ ۴۰٫۱ ۴۰٫۲ تحلیل و بررسی سرودهٔ «نادر یا اسکندر» اخوان ثالث. 
  41. معانی در شعر مهدی اخوان ثالث. ۹۷. 

منابع

  1. اخوان ثالث، مهدی (۱۳۴۸). زمستان. تهران: مروارید. شابک ۹۷۸۹۶۴۶۲۰۰۲۶۵.
  2. احمدپور، علی (۱۳۸۸). شهریار شهر سنگستان. تهران: کلهر. شابک ۹۷۸۹۶۴۵۸۳۵۷۰۳.
  3. حقوقی، محمد (۱۳۷۰). شعر زمان ما ۲. تهران: نگاه. شابک ۹۷۸۹۶۴۶۷۳۶۹۲۴.
  4. کاخی، مرتضی (۱۳۸۵). باغ بی‌برگی. تهران: زمستان. شابک ۹۶۴۶۲۰۰۱۵ مقدار |شابک= را بررسی کنید: length (کمک).
  5. پژوم، جعفر (۱۳۸۱). نامی و نامه‌ای از مهدی اخوان ثالث. تهران: سایه. شابک ۹۶۴۵۹۱۸۳۸۳.
  6. طاهباز، سیروس (۱۳۷۰). دفترهای زمانه: بدرودی با مهدی اخوان ثالث و دیدار و شناخت م. امید. تهران: گردآورنده.
  7. قرایی، یدالله (۱۳۷۰). چهل و چند سال با امید. تهران: بزرگمهر.
  8. مجموعهٔ نویسندگان (۱۳۷۰). ناگه غروب کدامین ستاره...(یادنامهٔ مهدی اخوان ثالث). تهران: بزرگمهر.
  9. «و نگاهی دیگر: بررسی آراء و نقدهای گوناگون دربارهٔ شعر اخوان ثالث». نشریهٔ آزما، ش. ۳۲ (مهر ۱۳۸۳). 
  10. «معانی در شعر مهدی اخوان ثالث». نشریهٔ نامهٔ پارسی، ش. ۲۴ (مهر ۱۳۸۳). 
  11. «تحلیل و بررسی سرودهٔ «نادر یا اسکندر» اخوان ثالث». نشریهٔ شعرپژوهی، ش. ۱ (بهار ۱۳۸۸). 
  12. «فصولی پراکنده دربارهٔ این‌که نیما مردی بود مردستان». اندیشه و هنر، ش. ۹ (۱۳۳۶). 

پیوند به بیرون