سیمین دانشور: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
چیروکا (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
چیروکا (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۲: خط ۶۲:
{{سخ}}سیمین دانشور را از این جهت که نخستین زن داستان‌نویس است همسان با [[فروغ فرخزاد]] در شعر می‌دانند.
{{سخ}}سیمین دانشور را از این جهت که نخستین زن داستان‌نویس است همسان با [[فروغ فرخزاد]] در شعر می‌دانند.
{{سخ}}سیمین دانشور در شهر شیراز چشم به این جهان باز کرد. پدرش محمدعلی دانشور و مادرش قمرالسلطنه حکمت نام داشت. پیشهٔ پدر پزشکی و مادر مدیر هنرستان دخترانه بود. محمد‌علی دانشور برای تحصیل در علم طب به فرانسه و آلمان سفر کرده بود.او دوستدارِ ادبیات، مردی بافرهنگ، پزشکی مردمی و بسیار مهربان بود. وی اسب داشت و با اسب برای معالجهٔ بیماران می‌رفت. سیمین‌بانو در رمان سووشون پدرش را با نام دکتر عبدالله خان یاد می‌کند. او را احیاء‌السلطنه می‌گفتند<ref name=''پناهی‌فرد''>{{پک|پناهی‌فرد|۱۳۹۰|ک=سیمین دانشور در آیینهٔ آثارش|ص=}}</ref> و از اعضای ثابت گروه حافظیون بود. اعضای این گروه شب‌های جمعه در حافظیه گردِ هم می‌آمدند تا یاد و نامِ حافظِ بزرگ را زنده نگه‌دارند. قمرالسلطنه حکمت‌ زنی هنرمند و خوش‌ذوق و از خانواده‌های اشرافی شیراز بود.شعر می‌سرود و نقاشی را خوب می‌دانست، خانه‌اش میعادگاه نقاشان زمانه بود<ref name=''پناهی‌فرد''/>  و هنر را در روح و جان فرزندانش پرورش می‌داد. {{سخ}}سیمین‌بانو الفبای نوشتن را در مدرسهٔ انگلیسی‌های مقیمِ شیراز به نامِ مهرآیین آموخت و دیپلم خود را با معدل ۱۹/۲۵ و کسب رتبهٔ شاگرد اول سراسر کشور دریافت کرد. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهٔ ادبیات فارسی در دانشکدهٔ ادبیاتِ دانشگاه تهران ادامه داد. {{سخ}}او اولین مجموعه داستان کوتاه خود را با نام ''آتش خاموش'' به چاپ رساند. مهربانو سیمین نخستین زن ایرانی است که مجموعه داستان منتشر کرده است. {{سخ}}او در اتوبوس با مردی آشنا شد و با هم ازدواج کردند و آن مرد [[جلال آل‌احمد]] بود. {{سخ}}دانشور در سال ۱۳۲۸ مدرک دکترای ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران گرفت. سه سال بعد یک بورس تحصیلی از مؤسسهٔ فولبرایت دریافت کرد و به دانشگاه استنفورد آمریکا راه یافت و به مدت یک سال در رشتهٔ زیبایی‌شناسی تحصیلِ دانش کرد. {{سخ}}زمانی که به ایران بازگشت؛ به تدریس در هنرستان هنرهای زیبا پرداخت. او به سال ۱۳۳۸ در دانشگاه تهران از اساتید رشتهٔ باستان‌شناسی و تاریخ هنر شد. {{سخ}}مشکلات حاد تنفسی گریبان سیمین را گرفت و منجر به بستری او در بیمارستان پارس شد. همان موقع شایعه‌ای بین عوام منتشر شد که او درگذشته است، ولی به زودی تکذیب شد. پس از بیست و سه روز او از بیمارستان مرخص شد. سیمین‌بانو بعد از تحمل یک دوره بیماری آنفلوآنزا در روز ۱۸اسفند۱۳۹۰ در سن ۹۰سالگی در تهران در خانه‌اش جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.
{{سخ}}سیمین دانشور در شهر شیراز چشم به این جهان باز کرد. پدرش محمدعلی دانشور و مادرش قمرالسلطنه حکمت نام داشت. پیشهٔ پدر پزشکی و مادر مدیر هنرستان دخترانه بود. محمد‌علی دانشور برای تحصیل در علم طب به فرانسه و آلمان سفر کرده بود.او دوستدارِ ادبیات، مردی بافرهنگ، پزشکی مردمی و بسیار مهربان بود. وی اسب داشت و با اسب برای معالجهٔ بیماران می‌رفت. سیمین‌بانو در رمان سووشون پدرش را با نام دکتر عبدالله خان یاد می‌کند. او را احیاء‌السلطنه می‌گفتند<ref name=''پناهی‌فرد''>{{پک|پناهی‌فرد|۱۳۹۰|ک=سیمین دانشور در آیینهٔ آثارش|ص=}}</ref> و از اعضای ثابت گروه حافظیون بود. اعضای این گروه شب‌های جمعه در حافظیه گردِ هم می‌آمدند تا یاد و نامِ حافظِ بزرگ را زنده نگه‌دارند. قمرالسلطنه حکمت‌ زنی هنرمند و خوش‌ذوق و از خانواده‌های اشرافی شیراز بود.شعر می‌سرود و نقاشی را خوب می‌دانست، خانه‌اش میعادگاه نقاشان زمانه بود<ref name=''پناهی‌فرد''/>  و هنر را در روح و جان فرزندانش پرورش می‌داد. {{سخ}}سیمین‌بانو الفبای نوشتن را در مدرسهٔ انگلیسی‌های مقیمِ شیراز به نامِ مهرآیین آموخت و دیپلم خود را با معدل ۱۹/۲۵ و کسب رتبهٔ شاگرد اول سراسر کشور دریافت کرد. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهٔ ادبیات فارسی در دانشکدهٔ ادبیاتِ دانشگاه تهران ادامه داد. {{سخ}}او اولین مجموعه داستان کوتاه خود را با نام ''آتش خاموش'' به چاپ رساند. مهربانو سیمین نخستین زن ایرانی است که مجموعه داستان منتشر کرده است. {{سخ}}او در اتوبوس با مردی آشنا شد و با هم ازدواج کردند و آن مرد [[جلال آل‌احمد]] بود. {{سخ}}دانشور در سال ۱۳۲۸ مدرک دکترای ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران گرفت. سه سال بعد یک بورس تحصیلی از مؤسسهٔ فولبرایت دریافت کرد و به دانشگاه استنفورد آمریکا راه یافت و به مدت یک سال در رشتهٔ زیبایی‌شناسی تحصیلِ دانش کرد. {{سخ}}زمانی که به ایران بازگشت؛ به تدریس در هنرستان هنرهای زیبا پرداخت. او به سال ۱۳۳۸ در دانشگاه تهران از اساتید رشتهٔ باستان‌شناسی و تاریخ هنر شد. {{سخ}}مشکلات حاد تنفسی گریبان سیمین را گرفت و منجر به بستری او در بیمارستان پارس شد. همان موقع شایعه‌ای بین عوام منتشر شد که او درگذشته است، ولی به زودی تکذیب شد. پس از بیست و سه روز او از بیمارستان مرخص شد. سیمین‌بانو بعد از تحمل یک دوره بیماری آنفلوآنزا در روز ۱۸اسفند۱۳۹۰ در سن ۹۰سالگی در تهران در خانه‌اش جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.
{{سخ}}[[سَووشون]] (به فتح سین<ref name=''جدال''>{{پک|گلشیری|۱۳۷۶|ک=جدال نقش با نقاش در آثار سیمین دانشور|ص=}}</ref>)  که اثر ماندگار سیمین دانشور است، پرخواننده‌ترین رمان ایران است که حدود بیست بار تجدید چاپ شده و هفتصد هزار نسخه از آن به فروش رفته است.<ref name=''پناهی‌فرد''/>  
{{سخ}}[[سووشون|سَووشون]] (به فتح سین<ref name=''جدال''>{{پک|گلشیری|۱۳۷۶|ک=جدال نقش با نقاش در آثار سیمین دانشور|ص=}}</ref>)  که اثر ماندگار سیمین دانشور است، پرخواننده‌ترین رمان ایران است که حدود بیست بار تجدید چاپ شده و هفتصد هزار نسخه از آن به فروش رفته است.<ref name=''پناهی‌فرد''/>  


==داستانک‌ها==
==داستانک‌ها==

نسخهٔ ‏۲۲ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۴۱

سیمین دانشور

زمینهٔ کاری نویسندگی و داستان‌نویسی
زادروز ۸اردیبهشت۱۳۰۰
شیراز
پدر و مادر پدر: محمدعلی دانشور
مادر: قمرالسلطنه حکمت
مرگ ۱۸اسفند۱۳۹۰
تهران
محل زندگی شیراز. تهران
تجریش، خیابان دزاشیب، کوچهٔ رهبری، بن‌بست ارض
علت مرگ کهولت سن و بیماری آنفلوآنزا
پیشه استاد دانشگاه
کتاب‌ها سَووشون، آتش خاموش، به کی سلام کنم؟،...
همسر(ها) جلال آل‌احمد
فرزندان نداشت
مدرک تحصیلی دکتری ادبیات فارسی
دانشگاه روزانه تهران، استنفورد آمریکا
استاد بدیع‌الزمان فروزانفر، ملک‌الشعرا بهار، صادق هدایت و...
اثرپذیرفته از جلال آل‌احمد، صادق هدایت، نیما یوشیج و...
دخترک سبزه‌رو
انشانویس خوب کلاس هشتم
سیمین و جلالِ زندگی‌اش
پرونده:Simin daneshvar17.jpg
سیمین در میان‌سالی
سیمین در بستر بیماری
در زمستان سپید به آسمان پرواز کرد

سیمین دانشور از نخستین زنان داستان‌نویس، منتقد ادبی، مترجم و استاد دانشگاه بود.

* * * * *

اهالی ادبیات سیمین دانشور را مربوط به دورهٔ چهارم ادبیات معاصر، که سال‌های چهل تا پنجاه را شامل می‌شود، می‌دانند. در این دوره بود که قلمروهای گوناگون ادبی کشف شد، دستاوردهای فنی ادبی به کار گرفته شد، رمان‌نویسی و نقد ادبی پیشرفت کرد، شعر نو روی کار آمد و ادبیات کودکان گسترش یافت. رسالهٔ غرب‌زدگی آل‌احمد نیز در اوایل همین دهه بود که به جامعهٔ ادبی تقدیم شد که هدفش هشدار دربارهٔ پیامدهای غرب‌زدگی و تمایل به شناخت ریشه‌ها و پایه‌های بومی و مردمی بود. داستان‌نوسانی همچون غلام‌حسین ساعدی، جمال میرصادقی، جلال آل‌احمد، محمود دولت‌آبادی، احمد محمود، نادر ابراهیمی، ابراهیم گلستان، بهرام صادقی، ناصر ایرانی،هوشنگ گلشیری، مهشید امیرشاهی و... و نمایش‌نامه‌نویسانی همچون علی نصیریان، بهرام بیضایی، بهمن فرسی، اکبر رادی، اسماعیل خلج و... هم‌دورهٔ سیمین بودند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
برخی دانشگاهیان سیمین دانشور را شهرزادی پسامدرن می‌نامند و دلیل این وجه‌تسمیه را چنین بیان می‌کنند که هنر داستان‌گویی شهرزاد در داستان‌های هزار و یک‌ شب در به‌ کار بردن عنصر تعلیق در قصه‌هایش بود. تعلیق یا کشش یعنی نویسنده بتواند با مهارت خود مخاطب را به خواندن داستان علاقه‌مند کند و پرسش «سرانجام داستان چه خواهد بود؟» را در ذهن او ایجاد کند. دانشور نیز همچون شهرزاد، البته شهرزادی پسامدرن پرسش‌هایی دربارهٔ ماهیت جهان هستی و پرسش‌های زیباشناسانه دربارهٔ تفاوت داستان و واقعیت در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند. در دنیای رمان‌های شگفت‌آور او نه‌تنها رویدادها و عاقبت شخصیت‌ها؛ بلکه میل به کشف جنبهٔ ناپیدای واقعیت‌ها، مخاطب را به ادامهٔ خواندن علاقه‌مند می‌کند. از این نظر دانشور شهرزاد زمانهٔ ما است و در داستان‌هایش اضطراب‌ها و ابهام‌های انسان‌های دوران ما را به نمایش می‌گذارد.[۱]
سیمین دانشور را از این جهت که نخستین زن داستان‌نویس است همسان با فروغ فرخزاد در شعر می‌دانند.
سیمین دانشور در شهر شیراز چشم به این جهان باز کرد. پدرش محمدعلی دانشور و مادرش قمرالسلطنه حکمت نام داشت. پیشهٔ پدر پزشکی و مادر مدیر هنرستان دخترانه بود. محمد‌علی دانشور برای تحصیل در علم طب به فرانسه و آلمان سفر کرده بود.او دوستدارِ ادبیات، مردی بافرهنگ، پزشکی مردمی و بسیار مهربان بود. وی اسب داشت و با اسب برای معالجهٔ بیماران می‌رفت. سیمین‌بانو در رمان سووشون پدرش را با نام دکتر عبدالله خان یاد می‌کند. او را احیاء‌السلطنه می‌گفتند[۲] و از اعضای ثابت گروه حافظیون بود. اعضای این گروه شب‌های جمعه در حافظیه گردِ هم می‌آمدند تا یاد و نامِ حافظِ بزرگ را زنده نگه‌دارند. قمرالسلطنه حکمت‌ زنی هنرمند و خوش‌ذوق و از خانواده‌های اشرافی شیراز بود.شعر می‌سرود و نقاشی را خوب می‌دانست، خانه‌اش میعادگاه نقاشان زمانه بودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد و هنر را در روح و جان فرزندانش پرورش می‌داد.
سیمین‌بانو الفبای نوشتن را در مدرسهٔ انگلیسی‌های مقیمِ شیراز به نامِ مهرآیین آموخت و دیپلم خود را با معدل ۱۹/۲۵ و کسب رتبهٔ شاگرد اول سراسر کشور دریافت کرد. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهٔ ادبیات فارسی در دانشکدهٔ ادبیاتِ دانشگاه تهران ادامه داد.
او اولین مجموعه داستان کوتاه خود را با نام آتش خاموش به چاپ رساند. مهربانو سیمین نخستین زن ایرانی است که مجموعه داستان منتشر کرده است.
او در اتوبوس با مردی آشنا شد و با هم ازدواج کردند و آن مرد جلال آل‌احمد بود.
دانشور در سال ۱۳۲۸ مدرک دکترای ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران گرفت. سه سال بعد یک بورس تحصیلی از مؤسسهٔ فولبرایت دریافت کرد و به دانشگاه استنفورد آمریکا راه یافت و به مدت یک سال در رشتهٔ زیبایی‌شناسی تحصیلِ دانش کرد.
زمانی که به ایران بازگشت؛ به تدریس در هنرستان هنرهای زیبا پرداخت. او به سال ۱۳۳۸ در دانشگاه تهران از اساتید رشتهٔ باستان‌شناسی و تاریخ هنر شد.
مشکلات حاد تنفسی گریبان سیمین را گرفت و منجر به بستری او در بیمارستان پارس شد. همان موقع شایعه‌ای بین عوام منتشر شد که او درگذشته است، ولی به زودی تکذیب شد. پس از بیست و سه روز او از بیمارستان مرخص شد. سیمین‌بانو بعد از تحمل یک دوره بیماری آنفلوآنزا در روز ۱۸اسفند۱۳۹۰ در سن ۹۰سالگی در تهران در خانه‌اش جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.
سَووشون (به فتح سین[۳]) که اثر ماندگار سیمین دانشور است، پرخواننده‌ترین رمان ایران است که حدود بیست بار تجدید چاپ شده و هفتصد هزار نسخه از آن به فروش رفته است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستانک‌ها

شوقِ نوشتن

سیمین در مدرسهٔ انگلیسی‌ها اخلاقِ انجیل می‌خواند. دو بار انجیل مقدس را مرور کرده بود. پدرش کتاب‌خانهٔ بزرگی داشت. کتاب‌های انگلیسی را از خارجه و روزنامه‌ها را از تهران و مصر برایش می‌فرستادند. دختر باهوشی بود و درس‌ها را در همان مدرسه یاد می‌گرفت، در خانه هم کتاب‌خانهٔ پدر را زیر و رو می‌کرد. پدربزرگ سیمین که اعتمادالدوله حکمت نام داشت، کتاب‌خانهٔ مجهزی را نگه‌داری می‌کرد که هفت صندوق داشت و سیصد یا چهارصد کتاب کم‌یاب در آن صندوق‌ها بود که بعدها به دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران اهدا شد. آن روزها مادربزرگ برایش شمس قهقهه، بوسهٔ عذرا و کنت مونت کریستو را می‌خواند. سیمین هم از صمیم قلبش آرزو می‌کرد که روزی قصه‌نویس شود. پدر از او می‌پرسید: «حالا که قصد داری نویسنده شوی، می‌خواهی از قشر خودت دفاع کنی یا قشر محروم؟» سیمین که بیماران محروم پدرش را می‌دید؛ حتی پول برای دوا و درمان خود ندارند، تفاوت‌ها را درک می‌کرد. حس می‌کرد یک جای کار اشکال دارد و بزرگ‌تر که شد، به فرهنگ استعمار پی برد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

معلم سر خانه

آن زمان که سیمین در مدرسهٔ مهرآیین دوران ابتدایی را می‌گذراند؛ پدر برایش یک معلم سرخانهٔ فارسی گرفته بود. آقای فالی معلم بسیار خوبی بود. به سیمین گفته بود که باید داستان رستم و سهراب شاهنامه را از بَر کند و بعد از آن نیز نویتِ شیخ صنعان عطار است. سیمین بیشترِ غزلیات حافظ را نیز از حفظ بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اشتیاقِ مطالعه

سیمین وقت آزادش را صرفِ مطالعهٔ قصه، رمان ‌یا هر کتاب دیگری می‌کرد. مدیر کتاب‌فروشی شیراز که از بیماران پدرش بود،‌ هر کتاب تازه‌چاپی را برای دکتر می‌آورد. وقتی که سیمین کلاس نهم بود؛ در یکی از شب‌های امتحان تا ساعت دو نیمه‌شب بیدار مانده بود تا کتاب ورتر گوته با ترجمهٔ نصرالله فلسفی را بخواند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

انشایی که چاپ شد

سیمین کلاس هشتم دبیرستان بود. محمدجواد تربتی که معلم انشا در مدرسه بود؛ موضوعی برای نوشتن به دانش‌آموزان داد تا درباره‌اش بنویسند. آقای معلم از انشای سیمین خوشش آمد. با کوشش آقای تربتی انشای سیمین با نام زمستان بی‌شباهت به زندگی ما نیست در روزنامهٔ محلی شیراز به چاپ رسید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

از دست دادن پدر

سال ۱۳۲۰ بود. سیمین در تهران برای امتحانات پایان‌ترم درس می‌خواند، غافل از این که پدرش در شیراز از دنیا رفت. خانواده این موضوع را از سیمین پنهان کردند تا به درسش لطمه‌ای وارد نشود، ولی سیمین این خبر را در روزنامه خواند و بسیار ناراحت شد. او پدر مهربانش راکه پشت و پناهش بود از دست داد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

خواستن، توانستن است

سیمین ۲۷ساله بود که مرتضی کیوان مشوقِ او شد تا اولین مجموعه داستان خود را چاپ کند. آقای کیوان رئیس دفتر وزارت راه بود. سیمین به تشویق او داستان‌های پراکنده‌اش را که در روزنامه‌ها و مجلات دیگر منتشر کرده بود، در یک مجموعه گردآوری کرد. او خوب می‌دانست که آتش خاموش به پایِ داستان‌های جلال و صادق چوبک نمی‌‌رسد و شاهکار نخواهد شد. به خودش امید داشت و می‌گفت: «بگذار اولی باشم.» همان‌طور که می‌خواست، شد. چون خالق این اثر زن بود؛ در مطبوعات و محافل ادبی و روشن‌فکری بازخورد خوبی داشت. یک روز صبح گویندهٔ رادیو اعلام کرد: «کتابی از نویسندهٔ جوانی در آمده؛ او اولین زنی است که قصهٔ کوتاه نوشته است.» این مجموعه مورد انتقادهای شدید قرار گرفت، ولی سیمین از این انتقادها پند گرفت و امید خود را حفظ کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

دیدارِ اول

عشقِ اتوبوسی

سیمین به همراه خانواده روزهای عید برای مسافرت به خانهٔ خواهرش هما در اصفهان رفته بودند، برای بازگشت بلیط پیدا نمی‌شد و خداخواهی بود که شش نفر بلیط‌هایشان را پس داده بودند و آن شش بلیط از آنِ خانوادهٔ سیمین شد. در راه برگشت در اتوبوس، پسر جوانی صندلی کناری‌اش را به سیمین تعارف کرد و آن‌ها کنار هم نشستند. او جلال آل‌احمد بود و سیمین را به خاطر مقاله‌هایش و مجموعه داستان آتش خاموش شناخته بود. آن دو تا تهران درباره ادبیات و نویسندگی صحبت کرده بودند. مادرشان بیمار و در بیمارستان بستری بود. صبح روز بعد ویکتوریا خواهر سیمین که شب پیش کنار مادر در بیمارستان مانده بود به خانه برگشت. مقابل در که رسید جلال را دید و بو برد که انگار خبرهایی هست. آن‌ها در روز نهم آشنایی‌شان عقد کردند. در جشن عروسی آن دو نویسندگانی چون صادق هدایت، صادق چوبک، انور خامه‌ای و... حضور داشتند.[۴]

نویسنده‌ای که آشپزی نمی‌کند

چند روزی از ازدواج جلال و سیمین می‌گذشت،‌ جلال پرسید غذا چه داریم؟ سیمین جواب داده بود: نیمرو. فردا دوباره جلال پرسیده بود: امروز چه می‌پزی؟ سیمین گفته بود: تخم‌مرغ آب‌پز. از آن به بعد آن‌ها از بیرون غذا سفارش می‌دادند. چند وقتی به همین منوال گذشت و پولشان ته کشید. یک شب به خانهٔ ویکتوریا رفتند و به او گفتند: ما پول نداریم غذا بخوریم. ویکتوریا به آن‌ها پول قرض داد تا برای خودشان کارگر بگیرند که برایشان غذا بپزد.

از دست دادن استاد

سیمین رسالهٔ دکترای خود را که عنوانش علم‌الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم بود، با کمک دکتر فاطمه سیاح می‌نوشت. سیمین هفته‌ای دو بار به خانهٔ او می‌رفت و مقاله‌اش را به کمک او تصحیح می‌کرد. رساله برای کامل شدن در نیمه‌های راه بود که فاطمه سیاح درگذشت. سیمین و همهٔ دانشجویان استاد بزرگی را از دست داده بودند، استادی که دلسوز دانشجویان بود، معیارهای نقد ادبی را به صورت کامل می‌شناخت و منتقدی پیشرو بود. سیمین به ناچار ادامهٔ رساله‌اش را زیر نظر دکتر بدیع‌الزمان فروزانفر «بزرگ‌ترین مولوی‌شناس ایران» گذراند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

سترون بودن جلال

سیمین بعد از ازدواج با جلال متوجه شد که بچه‌دار نمی‌شوند. مادر سیمین وقتی مسئله را فهمید، در آن زمان حدود سی هزار تومان به آن‌ها داد تا به اروپا بروند و مشکل خود را درمان کنند. آن دو به اروپا رفتند و متوجه شدند که جلال بچه‌دار نمی‌شود، دست از درمان برداشتند و با همان پول در اروپا به تفریح و گردش گذراندند. بچه‌دار نشدن برای سیمین دردناک بود، ولی زندگی‌اش را با جلال حفظ کرد. زمانی که هما ریاحی خواهر سیمین خودکشی کرد، سیمین سرپرستی لیلی ریاحی را که دختر خواهرش بود، به عهده گرفت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

بیست سال آرامش

در این زندگی بیست ساله‌ای که سیمین و جلال با هم داشتند، همیشه دست یکدیگر را گرفتند و نه‌تنها مانعی برای پیشرفتِ هم نشدند؛ بلکه در راه ترقی شانه به شانهٔ یکدیگر قدم برمی‌داشتند. در این بیست سال عشق، آن‌ها تنها یک بار با هم قهر کردند که یک هفته طول کشید و آن هم در فرنگ بود به خاطر دختری به نام هیلدا که برای جلال دلربایی کرده بود. سیمین و جلال همیشه هوای همدیگر را داشتند، وقت‌هایی که جلال از فشارهای فرهنگی و سیاسی به تنگ می‌آمد و حوصلهٔ هیچ‌کس را نداشت، سیمین بهانه دستش نمی‌داد و مراقب رفتار خودش بود. وقت‌هایی هم که نمک غذا کم و زیاد می‌شد یا اتوی شلوار جلال پس و پیش می‌شد، ایرادی نمی‌گرفت، هوای سیمینش را داشت و او را درک می‌کرد. آن دو هم‌پای هم مسائل و مشکلات زندگی را پشت سر می‌گذاشتند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ترجمهٔ یک‌شبه

سیمین و جلال نوشته‌های همدیگر را می‌خواندند، برای هم انتقاد می‌کردند و نظر اصلاحی می‌دادند. البته در رابطه با ترجمه‌ها این‌طور نبود؛ سیمین متون انگلیسی را و جلال متون فرانسه را برمی‌گرداند و چون ترجمه تخصصی است،‌ به این خاطر دست در ترجمه‌های یکدیگر نمی‌بردند. توان ترجمهٔ سیمین به اندازه‌ای بود که نمایش‌نامهٔ سرباز شکلاتی جرج برنارد شاو را در یک شب به اتمام رساند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

قصه‌نویسی‌های کوچه‌پس‌کوچه‌ای

جلال و سیمین به یکدیگر قول داده بودند وقتی برای قدم زدن می‌رفتند؛ آدم‌هایی را که می‌بینند و به نظرشان جالب می‌آید، قصه‌هایشان را بنویسند. در این قصه‌نویسی‌های کوچه‌پس‌کوچه‌ای سیمین همیشه بعد عاطفی و اجتماعی را بیان می‌کرد و جلال به بعد سیاسی می‌پرداخت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

تقدیم به دوست

جلال وقتی که در اسالم رشت بود، دردی در پشت قفسهٔ سینه‌اش او را آزار می‌داد. او قرص مسکن می‌خورد ولی دردش آرام نمی‌گرفت. عاقبت این درد کاری شد و جلال را از سیمین گرفت. سیمین در غم از دست دادن جلال در تقدیمیهٔ رمان سَووشون چنین نوشته استخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد:

محبوبِ رفته و دلدارِ مانده[۵]

بعد از مرگ جلال، سیمین دیگر تنها شد، همدم و همراهش را از دست داده بود، پس از آن بیست سال عشق، مرگ جلال ضربهٔ سختی به او زد و خلأ بزرگی برایش ایجاد شد. او تا لحظهٔ آخر حلقهٔ عشق را از دستش در نیاورد. سیمین برای این‌که نبودِ جلال کمتر آزارش دهد، خودش را با کار سرگرم کرد؛ به صورت تمام‌وقت دانشیارِ دانشگاه شد، بی‌وقفه تدریس می‌کرد. یاور زندانی‌های سیاسی می‌شد و با نفوذ خانواده کارهای آن‌ها را پیش می‌برد. مصاحبه انجام می‌داد و آن‌ها را چاپ می‌کرد. به خاطر وضع مالی نامناسب، خدمت‌کار خانه را مرخص کرد و کارهای خانه را خودش انجام می‌داد. دختر خواهرش، لیلی ریاحی را نزد خویش آورد و ادامهٔ زندگی را با او گذراند. لیلی شادابی و جوانی را به خانهٔ سیمین آورد. سیمین دربارهٔ عشقش به لیلی می‌گوید: اگر هم خودم بچه داشتم، به اندازهٔ لیلی دوستش نداشتم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

غروب سیمین

وقتی سیمین دیگر پیر شده بود؛ دو پرستار داشت که از او مراقبت می‌کردند. خواهر کوچکش ویکتوریا به همراه همسرش هم هر روز صبح برایش خرید می‌کردند و در انجام کارهای منزل کمک‌حالش بودند. یک روز صبح سیمین حالش خوب نبود و حوصله نداشت از تختش بیرون بیاید؛ ویکتوریا کمی کنار تختش نشست و به او گفت: « من به خاطر تو آمده‌ام اینجا. نمی‌خواهی بیدار شوی و کنارم بنشینی؟» سیمین با لبخند جواب داد: «ویکی سر به سرم نگذار، می‌خواهم بخوابم.» سپس ویکتوریا به خانه رفت. دلش برای سیمین شور می‌زد، سر ظهر به همسایهٔ سیمین تلفن زد تا احوالی از خواهرش بپرسد. خانوم همسایه گفته بود که حالش خوب است. نزدیک غروب پرستار به ویکتوریا تلفن کرد و گفت: «زود بیا سیمین حالش بد است.» وقتی ویکتوریا رسید، خانوم همسایه به سیمین آب زمزم خورانده بود و او خیلی آرام و زیبا به سوی پروردگارش رفته بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

بوسیدنِ عبا

دانشور در دیداری که با [امام] خمینی داشته است، آن‌قدر تحت تأثیر محبت و لطف او قرار گرفته که عبای او را بوسیده است. خودِ او می‌گوید: «وقتی امام را دیدم، تحت تأثیر او قرار گرفتم. آن‌قدر که این پیرمرد باشکوه، آرام و لطیف بود، نمی‌توانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومتی کنم، خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.»[۶]

گشت‌وگذار در شیراز

سیمین در نوجوانی تعدادی از آثار صادق هدایت را خوانده بود و طرز نوشتن او را دوست داشت. پسرعموی صادق که اسمش کریم هدایت بود، روزی به خانه‌شان تلفن کرد و گفت: صادق به شیراز آمده و من شیراز را خوب نمی‌شناسم که او را بگردانم، تو قبول می‌کنی که راهنمای او باشی. سیمین با کمال میل قبول کرد. صادق او را دید و گفت: در این قهوه‌خانه‌ها و جاهایی که من می‌خواهم بروم، اصلاً تو را راه می‌دهند؟ سیمین هم در جوابش گفت: دختر دانشور را همه‌جا راه می‌دهند. آن‌ها با هم به قهوه‌خانه رفتند.

شنلِ هدایت

وقتی هوشنگ گلشیری شازده احتجابش را نزد سیمین دانشور برد تا بخواند، سیمین به او گفت: خیلی از هدایت استفاده کرده‌ای. گلشیری تأیید کرد و گفت: ما همه از زیر شنلِ هدایت بیرون آمده‌ایم.

هدایت فلنگ را بست

روزی هدایت به خانهٔ سیمین و جلال آمده بود، ولی آن دو خانه نبودند. او از خود یادداشتی گذاشته بود که: «آمدیم، نبودید و ما فلنگ را بستیم و رفتیم.» سیمین بعد از دیدن این یادداشت شستش خبردار می‌شود که هدایت قصد خودکشی دارد.[۷]

نگاه زیبای دانشور

سیمین به همه چیز از منظر زیبایی می‌نگریست و افق دید وی زیبایی بود. نوع نگاه او مصداق کلام آندره ژید در مائده‌های آسمانی است که می‌گوید: زیبایی در نگاه توست، نه در چیزی که به آن می‌نگری. سیمین دانشور دربارهٔ مذهب تشیع چنین می‌گوید:

زندگی و تراث

زمان‌نگار زندگی

۱۳۰۰ شمسی = ۱۹۲۱ میلادی: تولد در اردیبهشت‌ماه، برابر با آوریل۱۹۲۱، در شیراز. سومین فرزند دکتر محمدعلی دانشور و قمرالسلطنه حکمت (مدیر هنرستان و هنرمند)
۱۳۰۶: شروع تحصیل دورهٔ ابتدایی در مدرسهٔ انگلیسی مهرآیین در شهر شیراز.
۱۳۱۲: ادامهٔ تحصیل برای دورهٔ متوسطه در همان مدرسهٔ مهرآیین.
۱۳۱۶: آغاز کار نویسندگی. نخستین مقالهٔ او با عنوان زمستان بی‌شباهت به زندگی ما نیست در روزنامه‌ای محلی به چاپ رسید.
۱۳۱۷: در امتحانات نهایی دورهٔ متوسطه، شاگرد اول سراسر کشور می‌شود. ورود به دانشگاه تهران و شروع تحصیل در دانشکدهٔ ادبیات.
۱۳۲۰: فوت دکتر محمدعلی دانشور، شروع همکاری با رادیو تهران به عنوان معاون ادارهٔ تبلیغات خارجی.
۱۳۲۱: کار مقاله‌نویسی در رادیو
۱۳۲۲: کناره‌گیری از کار رادیو و شروع کار با روزنامهٔ ایران.
۱۳۲۴: نوشتن و ترجمهٔ مقالات برای نشریات مختلف.
۱۳۲۷: انتشار چاپ اول کتاب آتش خاموش؛ حاوی شانزده داستان کوتاه. (اولین مجموعهٔ داستانی یک زن ایرانی). آشنایی با جلال آل‌احمد.
۱۳۲۸: دریافت مدرک دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران. رسالهٔ دکترای او «علم‌الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم هجری» نام داشت که آن را با راهنمایی دکتر فاطمه سیاح و سپس دکتر بدیع‌الزمان فروزانفر ارائه داد. ترجمه و انتشار کتاب سرباز شکلاتی اثرِ جرج برنارد شاو. چاپ مقالات و داستان‌های کوتاه در روزنامهٔ کیهان، مجلهٔ‌ بانو و امید.
۱۳۲۹: ازدواج با جلال آل‌احمد
۱۳۳۱: سفر به آمریکا با استفاده از بورس تحصیلی «فولبرایت». اقامت در آمریکا برای دو سال و مطالعه در رشتهٔ زیبایی‌شناسی در دانشگاه استنفورد. چاپ دو داستان کوتاه در مجلهٔ ادبی اسپکتاتور و کتاب داستان‌های کوتاه استنفورد؛ (اولین داستان کوتاه از یک نویسندهٔ زن ایرانی در نشریات ادبی آمریکا). ترجمه و انتشار کتاب‌های باغ آلبالو و دشمنان به قلمِ آنتون چخوف.
۱۳۳۲: ترجمه و انتشار کتاب بئاتریس اثرِ شیلر. ترجمه و انتشار کتاب رمز موفق زیستن اثرِ دیل کارنگی.
۱۳۳۳: بازگشت به ایران و شروع تدریس در هنرستان زیبای دختران و پسران. ترجمه و انتشار کتاب کمدی انسانی اثرِ ویلیام سارویان. ترجمه و انتشار کتاب داغ ننگ اثرِ ناتانیل هاثورن.
۱۳۳۴: مدیریت مجلهٔ نقش و نگار.
۱۳۳۶: سفر به اروپا به همراه جلال آل‌احمد.
۱۳۳۷: ترجمه و انتشار کتاب همراه آفتاب با ویراستاری هارولد کورلند.
۱۳۳۸: شروع کار به عنوان دانشیار کلنل علینقی وزیری در رشتهٔ باستان‌شناسی و تاریخ هنر در دانشگاه تهران، کار او در این سِمَت به مدت بیست سال ادامه یافت.
۱۳۴۰: انتشار چاپ اول کتاب شهری چون بهشت؛ حاوی ده داستان کوتاه.
۱۳۴۸: درگذشت همسرش جلال آل‌احمد. انتشار چاپ اول کتاب سووشون.
۱۳۴۹: کتاب سووشون در خردادماه و دی‌ماه به چاپ دوم و سوم می‌رسد. انتشار نقد پرتو نوری‌علا بر این کتاب در نشریهٔ فردوسی.
۱۳۵۱: ترجمه و انتشار بنال وطن اثرِ آلن پیتون. انتشار کتاب چهل طوطی کار مشترک با جلال آل‌احمد. انتشار چاپ چهارم کتاب سووشون.
۱۳۵۲: انتشار چاپ پنجم کتاب سووشون.
۱۳۵۳: انتشار چاپ ششم کتاب سووشون.
۱۳۵۴: انتشار «چشم خفته» در جلد ششم مجلهٔ الفبای غلام‌حسین ساعدی.
۱۳۵۵: انتشار چاپ هفتم کتاب سووشون.
۱۳۵۶: مصاحبه با مریم مافی. انتشار چاپ هشتم کتاب سووشون.
۱۳۵۷: انتشار چاپ نهم کتاب سووشون.
۱۳۵۸: دانشیار بازنشستهٔ دانشگاه تهران. گفت‌وگو با فرزانه میلانی که بعدها (۱۳۶۲) چاپ شد.
۱۳۵۹: انتشار چاپ اول کتاب به کی سلام کنم؟ حاوی ده داستان کوتاه. انتشار کتاب شاهکارهای فرش ایران با همکاری خانم دکتر نای، در دو جلد، به فارسی و انگلیسی. انتشار جزوهٔ راهنمای صنایع ایران. انتشار کتاب شعر سهمی از سال‌ها به قلمِ پرتو نوری‌علا که به سیمین دانشور هدیه شده است.
۱۳۶۰: انتشار کتاب غروب جلال در زمستانِ این سال. انتشار چاپ دهم کتاب سووشون.
۱۳۶۲: ترجمه و انتشار کتاب ماه عسل آفتابی؛ داستان‌های ملل مختلف. انتشار «پای صحبت سیمین دانشور»؛ گفت‌وگوی فرزانه میلانی با سیمین دانشور که در نشریهٔ الفبای غلام‌حسین ساعدی در پاریس منتشر شد. انتشار چاپ سوم به کی سلام کنم؟. انتشار متن انگلیسی کتاب غروب جلال با ترجمهٔ فرزانه میلانی.
۱۳۶۳: انتشار نوشتهٔ هوشنگ گلشیری بر کارهای سیمین دانشور با عنوان جدال نقش با نقاش در مجموعهٔ نقد آگاه (تهران). انتشار چاپ یازدهم کتاب سووشون.
۱۳۶۵: انتشار شمارهٔ ویژهٔ سیمین دانشور؛ مجلهٔ نیمهٔ دیگر (شمارهٔ۵). این شمارهٔ نیمهٔ دیگر با نظر فرزانه میلانی منتشر گردید.
۱۳۶۶: گفت‌وگوی هوشنگ گلشیری با سیمین دانشور که در دو شمارهٔ ماهنامهٔ مفید به چاپ رسید. انتشار کتاب هنر و ادبیات امروز: گفت‌وشنودی با سیمین دانشور به کوشش ناصر حریری.
۱۳۶۸: انتشار صورت‌خانه؛ حاوی شش داستان کوتاه از او به زبان انگلیسی به ترجمهٔ مریم مافی. انتشار چاپ دوازدهم کتاب سووشون.
۱۳۷۱: انتشار کتاب حجب و حجاب از فرزانه میلانی که بخشی از آن به سیمین دانشور اختصاص یافته است. انتشار چاپ سیزدهم کتاب سووشون.
۱۳۷۲: انتشار چاپ اول کتاب جزیرهٔ سرگردانی، انتشارات خوارزمی تهران.
۱۳۷۳: گفت‌وگوی نشریهٔ گردون (چاپ تهران) با سیمین دانشور، شماره‌های ۳۷ و ۳۸ فروردین۱۳۷۳. انتشار بخشی ویژه برای کتاب جزیرهٔ سرگردانی در نشریهٔ تکاپو (چاپ تهران).
۱۳۷۴: انتشار ویژه‌نامهٔ دفتر هنر (سال دوم، شمارهٔ چهارم، مهرماه) دربارهٔ سیمین دانشور به مدیریت و سردبیری بیژن اسدی‌پور در نیوجرسی آمریکا، به همراه مقالات و عکس‌های منتشرشده.
۱۳۷۵: شناخت و تحسین هنر/ مجموعهٔ مقالات سیمین دانشور. تهران انتشارات سیامکی، ۱۳۷۵، دو جلد در یک جلد (۸۲۸ صفحه) مصور.
۱۳۷۶: انتشار مجموعه داستان از پرنده‌های مهاجر بپرس نشر کانون با همکاری نشر نو.
۱۳۷۸: «یاد جلال آل‌احمد در گفت‌وگو با سیمین دانشور» در یادنامهٔ جلال آل‌احمد به کوشش علی دهباشی، تهران، شهاب ثاقب، به‌دید.
۱۳۸۰: انتشار چاپ اول رمان ساربان سرگردان که جلد دوم تریلوژی جزیرهٔ سرگردانی محسوب می‌شود.
۱۳۸۸: انتشار چاپ شانزدهم رمان سووشون.[۹]
۱۳۹۰: خاموش شدن چراغِ عمر

گریزی بر زندگی

وقتی که سیمین به تازگی مدرک کارشناسی خود را دریافت کرده بود؛ پدرش را از دست داد. با این‌که خانواده در رفاه به سر می‌بُرد، ولی سیمین که دختری تحصیل‌کرده و کوشا بود، به امرار معاش اقدام کرد. او معاونت اداره تبلیغات خارجی را بر عهده گرفت، مدت کوتاهی از نویسندگان رادیو تهران بود، برای روزنامهٔ ایران با نام مستعار «شیرازی بی‌نام» مقاله می‌نوشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
۲۲ساله بود که اولین داستان خود را به نام آتش خاموش نوشت. وقتی سیمین این داستان را به صادق هدایت نشان داد؛ او گفت: اگر من به تو بگویم چطور بنویس و چکار کن، دیگر خودت نخواهی بود، بنابراین بگذار دشنام‌ها و سیلی‌ها را بخوری تا راه بیفتی. دانشور این اثر را وقتی که ۲۷ سالش بود؛ به چاپ رساند و لقب نخستین زن داستان‌نویس ایرانی را به خود اختصاص داد.
در بهار سال ۱۳۲۷ که از شیراز به تهران بازمی‌گشت؛ در اتوبوس با پسر جوانی آشنا شد و دو سال بعد با هم ازدواج کردند، و آن پسر جوان جلال آل‌احمد بود. روزی که سیمین از رسالهٔ دکترای خود دفاع کرده بود؛ علی‌اکبر کسمایی هم حضور داشت و دیده بود که جلال با چهره‌ای شاداب و خندان در صف نخست نشسته و سر تا پا گوش و چشم شده بود به تماشای سیمین. کسمایی تعجب کرده بود که جلال غرق در مفهوم رساله است یا محسور سخنوری بانو! بعد از ازدواج این دو بود که پی به احوالِ آن‌ روزِ جلال برد.
سیمین دانشور به هنگام دریافت مدرک دکتری ادبیات فارسی، رسالهٔ زیبایی‌شناسی علم‌الجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم را با راهنمایی‌های فاطمه سیاح و بعد از مرگ او، زیر نظر بدیع‌الزمان فروزانفر قلم زد.
او پیش از ازدواج برای گذراندن دورهٔ فوق دکتری تصمیم داشت به آمریکا برود، ولی جلال نپذیرفت؛ حرفش این بود که ابتدا عقد کنند، سپس سیمین به آمریکا برود و جلال خانهٔ مشترک را بسازد. سیمین هم قبول کرد. پدرِ جلال با این وصلت راضی نبود، روزی که آن‌ها خطبهٔ عقد را جاری کردند؛ پدرِ جلال حضور نداشت و از تهران به قم رفته بود و به مدت ده سال به خانهٔ پسر و عروسش نیامد.
در سال ۱۳۳۱ زمانی که سیمین در دانشگاه استنفورد آمریکا تحصیل می‌کرد، داستان‌نویسی را نزد والاس استنگر و نمایش‌نامه‌نویسی را زیر نظر فیل پریک آموخت و دو داستان کوتاه از او به انگلیسی در مجلهٔ ادبی پاسیفیک اسپکتاتور و کتاب داستان‌های استنفورد به چاپ رسید. در این مدت این تازه‌عروس و داماد ارتباط خود را با نامه‌نگاری حفظ کردند که این نامه‌های عاشقانه در کتابی چهار جلدی نگاشته شده است. او هنگام بازگشت از آمریکا واردِ خانهٔ تازه شد؛ خانه‌ای که جلال هزینه‌اش را با کمک‌های مالی مادرزن، فروش جهیزیهٔ سیمین و گرو گذاشتن نقره‌ها و ترمه‌های او در بانک کارگشایی، فروش ارثیهٔ پدری سیمین و کمک‌های پدر خودش بنا کرده بود. روز بیست و هشتم مردادماه ۱۳۳۲ بود که سیمین بازگشت؛ آن روز حکومت مردمی مصدق سقوط کرد و جلال نیز به جرم فعالیت‌های گذشته‌اش بازداشت شد، و دیری نپایید که با نفوذ خانوادهٔ سیمین آزاد شد. در ابتدای زندگی مشترک، آن دو چیزی نداشتند؛ کفِ خانه‌شان زیلو پهن کرده بودند، برق نداشتند و آب‌انبارشان را با زحمت پر می‌کردند. سیمین برای گذرانِ زندگی شروع به ترجمه نمود و درآمد خوبی کسب می‌کرد. وقتی مادر سیمین دانست که آن‌ها بچه‌دار نمی‌شوند؛ آن‌ها را با هزینهٔ خودش برای درمان به اروپا فرستاد. پزشکانِ اروپایی تشخیص دادند که مشکل از جلال است و تا مدت‌ها قابل درمان هم نیست. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
زمانی که سیمین‌بانو از آمریکا به ایران بازگشت، شهری چون بهشت را نوشت. او در آمریکا تکنیک‌های داستانی و فضاسازی را آموخت و با شیوه‌های روایی مدرن در داستان آشنا شد، به‌همین‌خاطر پیشرفتِ قلم او در شهری چون بهشت بسیار محسوس می‌باشد.
وقتی که در دانشگاه تهران استادِ رشتهٔ باستان‌شناسی و تاریخ هنر بود؛ در سال ۱۳۴۸ رمان پرفروش سووشون را منتشر نمود. در همان سال بود که جلال، مونس هیشگی‌اش، چهره در نقاب خاک کشید و بانویش را تنها گذاشت. سیمین دانشور ده سال بعد از دانشگاه تهران بازنشسته شد.

شخصیت و اندیشه

سیمین دانشور بر این باور است که دوران کودکی تأثیر شگرفی روی آثارش داشته است و خاطرات دوران کودکی خاطراتی هستند که همیشه در ذهن انسان باقی می‌مانند. برای مثال در داستان نخست مجموعه داستان شهری چون بهشت دده سیاه همان دده سیاه خودشان بوده است. دکتر عبدالله‌خان نیز در سَووشون را از تصویر شخضیت پدر خودش ساخته است. البته برخی از نویسندگان در نوشته‌هایشان فقط و فقط از گذشتهٔ خودشان استفاده می‌کنند، دانشور می‌گوید: خدا کند من بتوانم برداشت و نظرم را از جهان پیرامونم در دوران پیری هم منعکس کنم.[۱۰]

فعالیت‌ها

نخستین رییس کانون نویسندگان ایران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی
معاون ادارهٔ تبلیغات خارجی
نویسندگی برای رادیو و روزنامه
مدرس هنرستان هنرهای زیبا
دانشیارِ دانشگاه تهران
استاد دانشگاه در رشتهٔ باستان‌شناسی و زیبایی‌شناسی
منتقد ادبی
مترجمخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
مدیر مجلهٔ نقش و نگار[۱۱]

یادمان و بزرگداشت‌ها

همایش بررسی نقش و جایگاه سیمین دانشور در ادبیات معاصر در بهمن‌ماه۱۳۹۶ برگزار شده است.[۱۲]
مراسم بزرگداشت سیمین دانشور با عنوان «با سیمین:۱۳۹۰-۱۳۰۰» از سوی بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان در خانهٔ هنرمندان برگزار شده است.[۱۳]
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی مراسم بزرگداشت سیمین دانشور را در تیرماه ۱۳۹۷ برگزار کرده است.[۱۴]
موزهٔ ملی ایران با همراهی پژوهشگاه میراث فرهنگی، پژوهشکدهٔ باستان‌شناسی و کمیتهٔ ملی موزه‌های ایران (ایکوم) مراسم نکوداشتی برای سیمین دانشور به پاس فعالیت‌های او در عرصهٔ میراث فرهنگی در اردیبهشت۱۳۹۶ برگزار کرده است. سیمین دانشور پیش از سال۱۳۳۸ یک دورهٔ زیبایی‌شناسی در دانشگاه استنفورد آمریکا گذرانده بود و پس از ورودش به ایران، جانشین کلنل علی‌نقی وزیری و استاد گروه باستان‌شناسی دانشگاه تهران شد.[۱۵]

کمالِ هم‌نشینی

زبانِ سعدی در نثرِ بوستان و همین‌طور اشعار حافظ بر قلم سیمین تأثیر داشته است. او نثر بیهقی و ناصرخسرو را مطالعه کرده و مدت‌زمانِ کوتاهی هم مانندِ زبان بریده‌بریدهٔ ناصرخسرو نوشته است، ولی آن زبان را رها کرده و می‌گوید: من به خودم برمی‌گردم و اصلاً کاری به بیهقی ندارم. می‌خواهم خودم باشم.
نیما یوشیج که خانه‌اش در همسایگی خانهٔ جلال بود، تأثیرات بسیاری بر سیمین گذاشت. نیما بیشتر شعرهایش را در حضور سیمین می‌سرود.
فاطمه سیاح سیمین را با چخوف آشنا کرد.
رفت‌و‌آمد نویسندگان و شاعرانی چون: رضا براهنی، غلام‌حسین ساعدی، احمد شاملو، شاهرودی، مهدی اخوان‌ثالث و... به خانهٔ جلال و سیمین.
صادق هدایت از دیگر همسایگان نزدیک جلال بود. سیمین قلم او را شناخته و درک کرده بود. آن دو با هم نشست و برخاست‌های داستانیِ زیادی داشتند.

از دریچهٔ دیگران

جلال آل‌احمد

وقتی از اجتماع بزرگ دستت کوتاه شد، کوچکش را در چاردیواری خانه‌ای می‌سازی. از خانهٔ پدری به اجتماع حزب گریختن و از آن به خانهٔ شخصی و زنم سیمین دانشور است که می‌شناسید. اهل کتاب و قلم و دانشیار رشتهٔ زیبایی‌شناسی و صاحب تألیف‌ها و ترجمه‌های فراوان. در حقیقت نوعی یار و یاور این قلم، که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم درنیامده بود. (و مگر درنیامده؟) از ۱۳۲۹ به این‌ور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده که سیمین اولین خواننده و نقادش نباشد.

حسین منزوی

کلاس سیمین خانم، حال‌وهوای خاص خودش را داشت. بیشتر مثل خانوادهٔ پرجمعیتی بود که بر محور مادر می‌چرخید. از آن رابطه‌های خشک شاگرد و معلمی که از بقایای فرهنگ مکتب‌خانه به‌شمار می‌رفت و خودش را تا کلاس‌های دانشگاه مخصوصاً دانشکدهٔ ادبیات هم رسانده بود، نشانی در کلاس او نمی‌دیدی. تکیه کلامش «بچه جان!» بود که به همهٔ ما از ریز و درشت و پسر و دختر، خطاب می‌کرد. آن‌قدر از ته دل و آن‌چنان طبیعی که بی‌آنکه به‌یاد بیفتد که او از خود بچه‌ای ندارد، تو را به صرافت این مطلب می‌انداخت که: چه ظرفیت شگفت مادرانه‌ای در اوست که می‌تواند همهٔ یتیم‌های جهان را زیر بال بگیرد. راحت درس می‌داد و گریزهای ظریفی هم به مسائل اجتماعی می‌زد که در شرایط آن روزها خالی از گستاخی و شجاعت نبود.[۱۶]

والاس استنگر

وقتی می‌گویم حضور سیمین کلاس را یکسر دگرگون کرد، اصلاً تعارف نمی‌کنم... . از طریق نوشته‌هایش و اولین داستان کوتاهش همکلاسان آمریکاییش را مجبور به درک نقش عمیق و آگاه ادبیات کرد. نقضی که لازمه‌اش هم وجدان و هم قدرت کلام است. فکر می‌کنم به تمام آن گروه که اغلب در پی تکمیل فنون نویسندگی بودند آموخت که زبان هم مثل بقیهٔ فنون فقط هدف نیست و وسیله است. به‌علاوه انسانیت می‌تواند در ورای سد جهالت و بی‌دانشی رابطه برقرار کند و نویسنده، به‌سان کاتب صحن مسجد، باید تا حد توان خود، نقب این رابطه باشد. با ظهور سیمین در کلاس، نویسندگی دیگر نه تمرینی در مهارت‌های فنی بود و نه یک سودای بالقوه پرسود. نویسندگی تبدیل به پدیده‌ای شد آگاهانه‌تر و صادقانه‌تر، یک تعهد، یک وظیفه، عریضه‌ای به خدا. تعهد سیمین مطلق بود و تزلزل‌ناپذیر. در پایان توقف کوتاهش در استنفورد در مؤخره‌ای به نرگس، دومین داستان کوتاهش به انگلیسی، خودش لُب کلام را نوشت. و این بار برای بیان کلماتی که چون آتش از وجودش شعله می‌کشید نه احتیاج به مباحث جمعی در کلاس داشت نه به راهنمایی استادش. دانشور فقط متعلق به ایران نیست. متعلق به جهان است. و اگر صدای او در ایران و جهان به گوش‌ها نرسد ایران و جهان هر دو گوهر گران‌بهایی را از دست داده‌اند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

جمال میرصادقی

رمان‌های جزیرهٔ سرگردانی و ساربان سرگردان اعتباری برای نویسنده کسب نمی‌کند، ایرادهای ساختاری و جهت‌گیری‌های معنایی آشکار و عرفان‌زدگی و پرحرفی، رمان‌ها را از اعتلا بازداشته است. زبان دانشور زبانی است پخته و روان و شفاف، بی‌هیچ‌ گونه ابهام و ادا و اطوار، زبانی که از متن‌های ادبی گذشته بهره‌های بسیار برده و همچون آن‌ها اغلب بیان توضیحی و تشریحی دارد تا بیان روایتی و تصویری.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

سیمین بهبهانی

سیمین دانشور برای من خواهر نازنینی بود که در سخت‌ترین شرایط به او پناه می‌بردم؛ بسیار مهربان بود و همیشه به درددل‌های من گوش می‌داد. در شأن سیمین دانشور و جایگاه ادبی او باید بگویم مانند او کمتر نویسنده‌ای داشته‌ایم؛ نویسنده‌ای که در میان زنان بهترین قلم را داشت. او در سه سال آخر عمر به شدت بیمار بود و دچار رکود جسمانی شده بود. سیمین دانشور فراموش‌شدنی نیست.

علی دهباشی

سه نسل از شاعران، پژوهشگران و نویسندگان ایران‌زمین در بیش از هفتاد سال هم‌نشینی با سیمین دانشور و تلمذ در کلاس‌های درس او در دانشگاه تهران پرورش یافتند و همیشه نام او و نگاه مهربانش آرام‌بخش غم‌ها و حرمان‌های ما بوده است.

انور خامه‌ای

یکی از خصلت‌های برجستهٔ خانم دانشور که تمام آشنایان، مصاحبه‌گران و کسانی را که با او رفت‌وآمد دارند به شگفتی و اعجاب و تحسین وامی‌دارد گسترهٔ بی‌حد و مرز دامنهٔ اطلاعات و معلومات و دانسته‌های اوست. اما هر اندازه وسعت اطلاعات و گستره و حجم کارنامهٔ ادبی اجتماعی سیمین دانشور اعجاب‌انگیز و تحسین‌آفرین باشد، فروتنی و خودکوچک‌انگاری او از آن شگفت‌انگیزتر است. او با این همه معلوماتی که داردبه قدری متواضع است و به قدری به دیگران، حتی به کوچک‌ترین شاگردانش، احترام می‌گذارد و برای آن‌ها شخصیت قائل است که بیننده را مات و مبهوت می‌سازد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

سید محمد بهشتی، رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری

قصه‌نویس‌های بسیاری داریم که تاریخ هنر ایران را نمی‌شناسند و افراد زیادی در حوزهٔ تاریخ هنر و باستان‌شناسی داریم که قصه‌نویسی نمی‌دانند، بنابراین هر کدام از این حوزه‌ها می‌توانند مستغنی از دیگری باشند.
ادبیات و قصه‌ای ارزشمند و ماندگار می‌شود که مانند پنجره‌ای در پس خود گوهری ارزشمند را آشکار کند و از رازی پرده بردارد و آن حقیقت در کارهای سیمین دانشور، همان فرهنگ ایرانی بود که باعث شد او در عالم ادبیات معاصر، قصه‌نویسی و حوزهٔ مطالعات تاریخ هنر و مطالعات باستان‌شناسی استثنا باشد.
اگر باستان‌شناسِ ما با ادبیات، شعر، قصه‌نویسی و زبان فارسی آشنایی کافی داشته باشد به‌طورحتم محصول کارش متفاوت خواهد بود و در فکر و نگارش او نیز تأثیر می‌گذارد.[۱۷]

غلام‌رضا امامی

سیمین قبل از هر چیز یک بانو و یک مادر و بعد یک همسر بود. او اولین بود در همه چیز. از نخستین گروه دختران دیپلمه در کشور بود و اولین زنی بود که قصهٔ فارسی را نوشت. او اولین زنی بود که دکترای زبان ادبیات فارسی گرفت و اولین زنی بود که رمان فارسی نوشت و نخستین رئیس کانون نویسندگان بود. او در هر چیز اول بود و در ذهن من یک بانوی هنرمند است که خالق قصه‌های ماندگار شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

صدیق تعریف

خانم دانشور سر کلاس‌های زیبایی‌شناسی و تعریف هنر، حرف از موسیقی می‌زد و دل‌های جوان و امیدوار ما را در تب و تاب می‌انداخت: او هم با عالی‌ترین نوع موسیقی ایرانی آشنا بود و هم به بهترین صفحات انواع موسیقی شرقی و غربی گوش می‌داد؛ از ادیت پیاف فرانسوی تا راوی شانکار هندی، از فرهنگ شریف تا کلنل وزیری و حتی یکی دو تن از خوانندگان موسیقی پاپ سنگین که در آن روزگار هنوز خیلی هم بی‌بندوبار نشده بودند و می‌شد صدایشان را شنید. بالاخره خانم دانشور شیرازی است و به‌قول خودشان به‌هرحال شیرازی‌ها اهل حالند و با طبیعت و موسیقی و جوشش با مردم و معاشرت و شادی‌های زندگی، مأنوسند. یک بار در گفت‌وگویی با زنده‌یاد هوشنگ گلشیری شنیدم که از این «نژندگرایی» یا به قولِ معروف «دپرسیون بازیِ» نویسندگان معاصر ایرانی شاکی بود و می‌گفت: چرا این‌ها این‌قدر سیاهی و ناامیدی تبلیغ می‌کنند و چرا می‌خواهند خواننده را از غم و اندوه خفه کنند؟ دلم می‌خواهد وقتی که همه در قعر ناامیدی هستند، من امیدوار باشم. وظیفهٔ نویسنده این نیست که خواننده را از غم خفه کند.» به نظرم این درس بهترین درسی بود که بانوی بزرگ داستان‌نویسی ایران، نه فقط با چرخش قلم بلکه با هر قدم خود در زندگی به ما که دانشجویان مستقیم و غیرمستقیم او بودیم، آموخت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

امین بنانی

در محیط استنفورد ویلج بود که برای اولین‌بار سیمین دانشور را دیدم. تا آن‌جا که می‌دانم اولین دختر ایرانی بود که به استنفورد آمده بود. برای ما پسرهای ایرانی که شش هفت سال از ایران دور بودیم، یک‌مرتبه بو و رنگ تازه‌ای از وطن در فضا پیچید. همان شنیدن زبان فارسی از دهان سیمین برای ما که فقط این زبان را از الگوی خودمان و آن هم با تلفظ بی‌رنگ تهرانی می‌شنیدیم، لذت مطبوعی داشت. سیمین هم که گویا به این عکس‌العمل ما حساس بود، لهجهٔ شیرازی خود را لفتش می‌داد و به فردیت خود می‌افزود. سال۱۹۵۱ درست بحبوحهٔ جنبش مصدق و هیجان ملی ما بود و خوب به یادم می‌آید که در بحث‌های مدام ما هر چه احساسات بیشتر به جوش می‌آمد لهجهٔ شیرازی سیمین غلیظ‌تر می‌شد. او برای شرکت در یک کلاس مخصوص داستان‌نویسی که زیر نظر والاس استنگر نویسندهٔ معروف آمریکایی اداره می‌شد، به استنفورد آمده بود. هر چند همین اعتبار که از میان صدها داوطلبِ باهنر که از کشورهای گوناگون برای شرکت در این سمینار سر و دست می‌شکستند، یک زن ایرانی در گروه ده پانزده نفری انتخاب شده بود می‌توانست مایهٔ غرور و به خود بالیدن باشد اما سیمین اهل این حرف‌ها نبود. از همان اول آشنایی و تا سال‌های سال بعد که در هر سفر به ایران حتماً به دیدن او می‌رفتم، این رویه هیچ‌وقت فرق نکرد و سیمین به‌ندرت دربارهٔ خود و کار خودش سخن می‌گوید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

لیلی ریاحی

وقتی حرف می‌زنی، با صدای آرام و طنین خوش‌صدای نوازش‌دهنده‌ات و ته‌لهجهٔ شیرازیت انگار شعر می‌گویی. آواز می‌خوانی، لالایی می‌گویی، بی‌این‌که آدم را به خواب کنی، برعکس آدم را هوشیار می‌کنی. تو طیف داری. و این طیف اطرافیانت و از همه بیشتر مرا دربرمی‌گیرد و احساس آرامش می‌کنم. و از همه مهم‌تر همان‌طور که حرف می‌زنی می‌نویسی، آن‌قدر خودمانی، آن‌قدر ساده سرراست و علت این‌که پرخواننده‌ترین نویسندهٔ ایران هستی همین است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

سیمین خودش را می‌گوید

امیدوار بودنش

سیمین دانشور دربارهٔ خود می‌گوید: «بیشتر زندگی تفریحی من در قصرالدشت (مسجد وردی)، باباکوهی، چاه مرتاض علی، تخت ضرابی، چهل‌تنان و هفت‌تنان گذشت. بنابراین، هنری نکرده‌ام که وجد و سرور در ذات من است و خوش‌بین هستم. وقتی همه ناامیدند، من امیدوارم و کمتر تن به اندوه می‌سپارم. هنری نکرده‌ام که آن‌قدر به طبیعت عشق می‌ورزم و راز شعری را که در طبیعت جاری است، به جان و دل کشف می‌کنم، اما حالا که پیر شده‌ام، کم‌کم دارم غصه را می‌آزمایم (خدا به پیری‌ام رحم کند). این را هم بگویم که از روزگار سیلی‌های سخت خورده‌ام،‌ اما پذیرفته‌ام که زندگی همین است. این‌طور نبوده که زندگی از بغل گوشم رد شده باشد. زندگی از روبه‌رو با من برخورد کرده و بارها و بارها به من سیلی‌های سخت زده است، اما سعی کرده‌ام هر وقت افتادم، خودم بلند شوم و از نو شروع کنم. بارها پاک‌باخته شده‌ام، اما از صفر شروع کرده‌ام،‌ البته این نصیحت جلال به من بوده است».خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

انگیزهٔ ازدواجش با جلال

عشق به جلال به کنار، از نظر طرز تفکر نیز جلال همانی بود که من در جست‌وجویش بودم. اولین جاذبهٔ جلال این بود که با ازدواج با او از طبقهٔ خودم جدا شدم. من فقر را در مطب پدرم می‌دیدم و جهالت پیرامونم را لمس می‌کردم. تفاوتی را که میان من و خدمت‌کار خانه وجود داشت، متوجه می‌شدم و از خودم می‌پرسیدم: چرا او باید همهٔ کارهای مرا بکند تا من درس بخوانم؟ من می‌دانستم تا وقتی که وابسته به طبقهٔ خوم هستم، طبعاً از منافع همین طبقه دفاع خواهم کرد.
عشق از این بسیار کرده‌ست و کند / خرفه با زنار کرده‌ست و کند
البته این یک امر کاملاً طبیعی است که افرادی از یک خانوادهٔ مرفه، خواستگارهایی ازهمین طبقه برای خودشان دارند، اما من می‌خواستم چیز دیگری را بیاموزم. آل‌احمد از خانهٔ پدری‌اش بیرون آمده بود، از مال دنیا هیچ چیزی نداشت و ما ناچار بودیم خودمان کار کنیم و نان خود را در بیاوریم. من می‌خواستم همین را بیازمایم، به همین دلیل زن جلال شدم؛ چرا که می‌خواستم خودم برای خودم یک زندگی دلخواه بسازم، نه این که وارد یک زندگی از پیش ساخته شده شوم و ملال و بیهودگی و رفاه بورژوازی را بیازمایم. باید مزهٔ فقر را می‌چشیدم تا با فقرا همدردی کنم. کلاً از زندگی ساده و مختصر خوشم می‌آمد و می‌آید. بعد برای این که لوازم اولیهٔ زندگی را تهیه کنم؛ مثل یخچال و آب لوله‌کشی و برق و فرشی زیر پایمان، دست به ترجمه زدم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اهل سیاست نبودنش

من همیشه سیمین دانشور باقی ماندم. هیچ‌وقت سیمین آل‌احمد نشدم. اصلاً هم با طرز تفکر جلال موافی نیستم و نبودم. من با نوسان موافق نیستم و هرگز سیاسی نبودم. هدف سیاست رسیدن به قدرت است و آدم‌های خاص و جاه‌طلبی می‌خواهد. من آدمی هستم به کُلی غیر سیاسی.
در جایی دیگر هم می‌گوید دوست دارد دنیا را با دیدی همه‌جانبه ببیند و به همین دلیل عضو هیچ حزب و گروهی نشده است. چون نمی‌خواست افکارش را محدود به گروهی خاص کند و فقط از عینک آن‌ها به جهان پیرامون بنگرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

دلیل مترجم شدنش

بسیاری از نویسندگانی که هم سن و سال من هستند و نیز خود من، همه در اصل قربانی ترجمه شدیم؛ چون کارمان خریدار نداشت... همه رو به ترجمهٔ آثار غرب آوردیم و به جای این که نویسنده باشیم، مترجم شدیم.

نظر سیمین دربارهٔ آثارش

به خاطر علاقه‌ام به فقرا در ایران هرگز کمبود مطلب نداشته‌ام. طبقهٔ محروم، مردمی عامی، انسان‌های واقعی همه جا هستند.
من هم ثروت را تجربه کرده‌ام، هم فقر را. می‌دانم اولی به چه سهولتی می‌تواند آدم را فاسد کند و دومی چه وحشت‌زا است. می‌دانم چه آسان فقر سرچشمهٔ نبوغ را خشک می‌کند.[۱۸]
گویی همهٔ تاریخ یک ۲۹مردادی داردکه از پس یک کودتای ۲۸مردادی، سر رسیده است و یوسف یوسف، آرزوهای عاشقانهٔ زنان این دیار را لگدمال کرده و زنان این سرزمین را در حسرت یک زندگی عاشقانهٔ سادهٔ طولانی گذاشته است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اظهار نظر سیمین دربارهٔ دیگران

صادق هدایت

صادق هیچ‌گاه عروسی نمی‌رفت، اصلاً اعتقاد به این مراسم نداشت، ولی عروسی من و جلال را آمد. هدایت تا درک و تجربهٔ شخصی نداشت نمی‌نوشت، به هند رفت و برگشت تا بوف کور‌ را بنویسد. هدایت هیچ‌گاه خیالی کار نکرد، او بزرگ‌ترین نویسندهٔ ایرانی است. من از هدایت خیلی استفاده کردم و تا وقتی ایران بود، هر چه می‌نوشتم، می‌دادم تا بخواند. او اولین کسی بود که به اهمیت ادبیات عامیانه واقف شد و بوف کور را نوشت که فوق‌العاده بود، او با سایه‌اش حرف می‌زد و من این کتاب را بارها و بارها بلعیدم.

سیمین و سیاست

دانشور عضو هیچ حزبی نبود، او پیشنهادهای فراوانی برای عضویت در گروه‌ها داشت ولی قبول نمی‌کرد. حزب توده به او چراغِ سبز نشان می‌داد، ولی دانشور توجهی نمی‌کرد. خلیل ملکی اصرار می‌کرد که وارد نیروی سوم بشود، ولی نپذیرفت. وقتی که جلال عضو حزب زحمت‌کشان علم شده بود،‌ سیمین برایش نامه نوشته بود که پیوستن به حزب زحمت‌کشان درست نیست. آن زمان که جامعهٔ سوسیالیست‌ها در ایران شکل گرفت؛ خلیل ملکی به دانشور پیشنهاد عضویت داد، ولی او این پیشنهاد را رد کرد، فقط یک یا دو مقاله به زبان انگلیسی برای سوسیالیست‌ها نوشت که در خارج منتشر شد و ترجمهٔ یکی از آن‌ها در مجلهٔ فردوسی چاپ شد. سیمین به خاطر این که همسر جلال بود و به خاطر فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی‌اش چندین بار از جانب ساواک احضار شد.ارتشبُد نصیری، رییس وقت ساواک، به دکتر نگهبان، رییس وقت دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران نامه‌ای نوشت که: «سیمین دانشور صلاحیت تدریس در دانشگاه تهران را ندارد، ایشان را به تدریج کنار بگذارید.» ولی دکتر نگهبان که انسان آگاه و باوجدانی بود، فتوکپی نامه را به دانشور نشان داد و هیچ تلاشی برای کنار گذاشتن دانشور نکرد. دکتر نگهبان از جمله کسانی بود که نخستین رأی مثبت برای ریاست دانشور در گروه باستان‌شناسی و تاریخ هنر را ارائه داد. این سرپیچی از رییس ساواک می‌توانست عواقب بسیار بدی را برای دکتر نگهبان داشته باشد، ولی او مردی راستین و جوانمرد بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نامه‌ای به جلالِ عزیزش

لقبی شیرین که استاد بر وی نهاد

بدیع‌الزمان فروزانفر که یکی از اساتید سیمین بود، به خاطر پوست آفتاب‌خوردهٔ سیمین؛او را دوشیزه مشکین شیرازی صدا می‌زد.[۱۹]

متن وصیت‌نامه

وصیت‌نامه

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌های ماندگار

ظاهرِ سیمین

او بانوی نجیبی بود.[۲۱] ظاهری آراسته داشت و در عینِ آراستگی، متین و موقر بود و از مُدهای زنانه پیروی نمی‌کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

تکیه‌کلام‌ِ سیمین

تکیه‌کلامش در کلاس درس دانشگاه «بچه جان» بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

منشِ سیمین

حسین منزوی سیمین را چنین توصیف می‌کند:


سیمین دانشور زنی فروتن و متواضع بود و حسادت در ذاتش نبود، به همین خاطر نویسندگان به راحتی داستان‌های داغ تازه از تنور در آمده‌شان را برای او می‌خواندند و او هم منتقد منصفی برای برای نوشته‌هایشان بود؛ آن‌ها را راهنمایی و تشویق می‌کرد. به قول خودشان، وقتی به سراغ او می‌روند، شارژ می‌شوند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
سیمین اندرونی و بیرونی نداشت. اهل دروغ نبود و آن‌چنان که می‌نوشت، زندگی می‌کرد. هوشمند و دانشمند بود. او زیبا زیست و جهان را زیبا دید. زیبایی جهان را برای همه می‌خواست. همیشه زیبا سخن می‌گفت و شادی آرمان او بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

کلبهٔ فقرا

خانه‌ای آجری با ورودیِ سبزرنگ

در تجریش خیابان دزاشیب از پیچ کوچهٔ رهبری که عبور می‌کنی، یک خانهٔ آجری دو نَبشی جلوی چشم‌هایت نمایان می‌شود که دری چوبی و سبزرنگ دارد. مقابل در سبز که می‌ایستی روی زنگ خانه نوشته شده است: سیمین دانشور. این خانه بین بن‌بست ارض و سما، یعنی بین زمین و آسمان ساخته شده و جلال اسم این خانه را گذاشته بود کلبهٔ فقراخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد.

سفرها

سیمین بااستفاده از بورس فولبرایت رهسپارِ آمریکا شد و به مدت یک سال در دانشگاه استنفورد در زمینهٔ داستان‌نویسی و زیبایی‌شناسی تحصیل کرد. در این سفر که از شهریورماه ۱۳۳۱ (سپتامبر۱۹۵۲) آغاز شد و تا تیرماه ۱۳۳۲ (ژوئن۱۹۵۳) به طول انجامید؛ سیمین و جلال که زن و شوهری جوان بودند از دریچهٔ نامه‌های عاشقانه احوال یکدیگر را جویا می‌شدند. این نامه‌ها در کتابی تحت عنوان نامه‌های سیمین دانشور و جلال آل‌احمد در سه جلد جمع‌آوری شده‌اند.
جلد اول شامل نامه‌های سیمین به جلال در سفر آمریکای سیمین است (سال۱۳۳۱ تا ۱۳۳۲). جلد دوم حاوی نامه‌های جلال به سیمین در سفر آمریکای سیمین است. جلد سوم شامل نامه‌های دانشور و آل‌احمد به یکدیگر در چند سفر مختلف در سال‌های نیمهٔ اول دههٔ۴۰ است. توصیف‌های دقیق، ذکر جزئیات و بیان واقعیت‌ها و ماجراها نامه‌ها را به سندی بی‌مانند تبدیل کرده است. همچنین جزئی‌نگری در بازگویی زندگی خصوصی نویسنده مثل غذاپختن، چای خوردن، خصوصیات صاحب‌خانه و نظافت شخصی و همین‌طور نظرات آل‌احمد دربارهٔ حوادث سیاسی و اجتماعی آن روزگار همراه با برداشت‌های خودش ارزش نامه‌ها را دوچندان کرده است.
سیمین و جلال به منظور معالجهٔ بچه‌دار نشدن سفری به مقصد اروپا داشتند. مادر سیمین هزینهٔ این سفر را پرداخت کرد. پزشکان دریافتند که مشکل از سوی جلال است و درمان‌پذیر نیست. سیمین و جلال هم با باقی‌ماندهٔ پول از خوش‌گذرانی در اروپا لذت بردند.

استادان و شاگردان

اساتید

بدیع‌الزمان فروزانفر، ملک‌الشعرا بهار، پرویز ناتل‌ خانلری، فاطمه سیاح، بهمنیار،‌ ملکی،‌ صادق هدایت.

دانشجویانِ سیمین دانشور در رشتهٔ باستان‌شناسی و زیبایی‌شناسی

یوسف مجیدزاده، محمدصادق ملک‌شهمیرزادی، حمیده چوبک، آرمان شیشه‌گر، احسان یغمایی، میرعابدین کابلی.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
زهره نامدار که از دانشجویان دانشور در سال۱۳۴۴ درس تاریخ هنر را در دانشگاه تهران با وی گذرانده است؛ می‌گوید:

سخنرانی در خارج از کشور

سیمین دانشور در سمینار فرهنگی دانشگاه کالیفرنیای آمریکا سخنرانی نموده است که سرفصل‌هایش از این قرار است: نظری کلی به هنر ایران به ویژه ادبیات، درخشش زنان در هنر معاصر ایران، اُفت و خیزهای هنر ایران در معماری و حجاری، رو به تکامل نهادن خط و سینما در دههٔ اخیر و مشکل موسیقی ایران.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

شهرتِ سیمین

می‌توان گفت سیمین از بزرگان صاحبان قلم ایران است. یکی از ویژگی‌های شاهکارهای ادبی این است که از حیث ارزش تاریخی بر نسل‌های آینده تأثیر بگذارد و ارزش ادبی بالایی نیز داشته باشد. آثار سیمین این ویژگی را دارند و جزو شاهکارهای ادبی محسوب می‌شوند. بسیاری از آثار دانشور در دستهٔ بهترین آثار داستانی قرار گرفته‌اند.[۲۳]


فیلم‌های مستند دربارهٔ سیمین

فیلمِ مستندِ سیمین، ساکن جزیرهٔ سرگردانی به کارگردانی حسن صلح‌جو در اسفند۱۳۹۴ از شبکهٔ بی‌بی‌سی نمایش داده شده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

شهرداری تهران خانه‌ای را که سیمین و جلال در آن زندگی می‌کرده‌اند خریده و آن را مرمت و بازسازی نموده و نامش را خانه موزهٔ جلال آل‌احمد و سیمین دانشور گذاشته است. این خانهٔ دو طبقه قدمتی شصت‌ساله دارد و زیربنای آن دویست و پنجاه مترمربع است. هدف شهرداری از بازسازی این خانهٔ قدیمی، مرمت و سرپا نگه‌داشتن این بنا، مطالعه و تحقیق در زندگی جلال آل‌احمد و سیمین دانشور است.[۲۴] این خانه موزه هم‌زمان با سالروز تولد سیمین دانشور در هشتم اردیبهشت۱۳۹۷ افتتاح شده است.[۲۵]

مجسمهٔ مومی سیمین و جلال در برج میلاد تهران
مجسمهٔ مومی سیمین در ایوانِ خانه‌اش



آثار و منبع‌شناسی

آثار

مجموعه‌داستان‌ها

رمان‌ها

ترجمه‌ها

  • سرباز شکلاتی به قلم جرج برنارد شاو، (۱۳۲۸)
  • دشمنان به قلم آنتون چخوف، (۱۳۲۸)
  • بنال وطن، (عنوان دیگر این ترجمه: مویه کن سرزمین محبوب) به قلم آلن استوارت پیتون، (۱۳۵۱)
  • داغ ننگ به قلم ناتانیل هاثورن
  • باغ آلبالو به قلم آنتون چخوف، (۱۳۸۱)
  • ماه عسل آفتابی به قلم ریونوسوکه آکوتاگاوا
  • کمدی انسانی یا پیک مرگ و زندگی به قلم ویلیام سارویان، (۱۳۳۳)
  • اعتقادی خلاف عقاید همگان دربارهٔ کافکا، (۱۳۳۱)
  • تاریخ اجتماعی هنر، (۱۳۴۷)
  • بهترین داستان‌های چخوف تهران: صفی علیشاه، (۱۳۳۰)
  • تیفوس تهران به قلمِ آنتون چخوف
  • دشمنان تهران به قلمِ آنتون چخوف (۱۳۵۱، ۱۳۴۱، ۱۳۷۶)
  • داستان‌هایی از آلوتاگاوا، (۱۳۴۱)
  • بارهای آدمی، (۱۳۲۷)
  • چهل طوطی، سیمین دانشور به همراه جلال آل‌احمد، (۱۳۵۱، ۱۳۴۴، ۱۳۷۳)
  • وجدان گم شده بود...،‌ (۱۳۲۷)
  • رائو، راجه، آکای‌یا، (۱۳۴۱)
  • بئاتریس به قلمِ آرتور شیلر، (۱۳۳۳، ۱۳۵۴)
  • رمز موفق زیستن، (عنوان دیگر این ترجمه:شرح حال‌های پنج‌دقیقه‌ای) به قلمِ دیل کارنگی، (۱۳۷۲)
  • تاریخ اجتماعی هنر به قلمِ آرنولد هاوزر، (۱۳۴۷)

مقالات

  • شناخت و تحسین هنر، عنوان دیگر «مجموعه مقالات شناخت و تحسین هنر»
  • آل‌احمد، جلال، در خدمت و خیانت روشن‌فکران، (۱۳۷۵)
  • اعتصامی، پروین، دیوان پروین اعتصامی، (۱۳۷۳)
  • شوهر من جلال


...[۲۶]

آثار دیگر

سبک و لحن و ویژگی آثار

YesYدانشور به اصول رئالیسم در داستان اهمیت می‌داد و روایت‌های انتزاعی موردِ پسندش نبود و بر واقع‌گرایی در داستان تأکید می‌کرد.
او در آثار خود جایگاه زن ایرانی را که در تحول اجتماعی قرار گرفته بررسی می‌نمود.

YesYسیمین در آثارش جلوه‌های تازه‌ای از باورها و اعتقادات مذهبی عمدهٔ مردم، وضعیت کارگران و کشاورزان و رنج‌های طبقات محروم را نشان می‌دهد.

YesYشخصیت‌های زنی که در آثار سیمین دانشور حضور دارند؛ به سبب عدم آگاهی و جهالت و عدم امکانات، توانایی ایستادگی در مقابل مردان و جامعهٔ مردسالار را ندارند.

YesYقلم دانشور در سال‌های آخر عمرش به از تعهدگرایی و آرمان‌گرایی فاصله می‌گیرد و به درون کشیده می‌شود. او با نگاهی تاریخی به بازخوانی تحولات اجتماعی می‌پردازد.

YesYدانشور به سبب زندگی در طبقهٔ بالای اجتماعی، در رمان‌هایش طبقهٔ اشراف و بالای جامعه را بهتر توصیف کرده است. دربارهٔ زندگی پدر سیمین می‌دانیم که آن‌ها خانواده‌ای روشن‌فکر و اهل تفکر بودند و کتاب‌خانه‌های اختصاصی داشتند.

YesYسیمین در نگارش رمان‌هایش از سووشون به بعد می‌کوشد تا دربارهٔ زندگی خود، جلال و ذهنیت او بنویسد. به گونه‌ای می‌توان گفت سووشون، جزیرهٔ سرگردانی و سابان سرگردان اشاراتی به زندگی‌نامهٔ نویسنده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

کارنامه و فهرست آثار

آتش خاموش

آتش خاموش

این مجموعه داستان که در سال۱۳۲۷ به چاپ رسید، شامل شانزده داستان کوتاه است. نویسنده اظهار نموده است که هفت داستان پایانی این مجموعه را با اقتباس از او.هنری و یکی از آن‌ها را با اقتباس از یک داستان انگلیسی به رشتهٔ تحریر درآورده است. برخی از این داستان‌ها در روزنامهٔ کیهان، مجلهٔ بانو و مجلهٔ امید چاپ شده بودند.
عنوان داستان‌های این مجموعه بر این قرار است:

  1. اشک‌ها (مهر۱۳۲۱)
  2. آتش خاموش (آذر۱۳۲۳)
  3. یادداشت‌های یک دوست آلمانی (تاریخ ندارد)
  4. کلید سُل (بهمن۱۳۲۳)
  5. سایه (خرداد۱۳۲۴)
  6. آن شب عروسی (دی۱۳۲۴)
  7. مردها عوض نمی‌شوند (بهمن۱۳۲۴)
  8. ناشناس (اسفند۱۳۲۴)
  9. عطر یاس (اسفند۱۳۲۴)
  10. عشق استاد دانشگاه (فروردین۱۳۲۵)
  11. شب عیدی (اردیبهشت۱۳۲۵)
  12. گذشته (خرداد۱۳۲۵)
  13. جامهٔ ارغوانی (مرداد۱۳۲۵)
  14. عشق پیری (تاریخ ندارد)
  15. یخ‌فروش (تاریخ ندارد)
  16. کلاغ کور (بهمن۱۳۲۶)


هوشنگ گلشیری داستان کلاغ کور را بهترین داستانِ این مجموعه معرفی می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

شهری چون بهشت

این مجموعه ده داستان کوتاه دارد که چاپ نخست آن مربوط به دی‌ماه۱۳۴۰ و چاپ دوم آن در سال۱۳۵۲ است.
داستان‌های این مجموعه عبارت‌ هستند از:

  1. شهری چون بهشت
  2. عید ایرانی‌ها
  3. سرگذشت کوچه
  4. بی‌بی شهربانو
  5. زایمان
  6. مدل
  7. یک زن با مردها
  8. در بازار وکیل
  9. مردی که برنگشت
  10. صورت‌خانهخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نویسندگان و منتقدان بر این باور هستند که داستان شهری چون بهشت و در نظر برخی داستان صورت‌خانه از سایر داستان‌های این مجموعه موفق‌تر بوده‌اند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

به کی سلام کنم؟

این مجموعه داستان که در سال۱۳۵۹ منتشر شد، حاویِ ده داستان کوتاه است. داستان به کی سلام کنم، سوترا و کیدالخائنین از بهترین‌های داستان کوتاهِ معاصر هستند.
داستان‌های این مجموعه بر این قرار است:

  1. تیله شکسته
  2. تصادف
  3. به کی سلام کنم؟
  4. چشم خفته
  5. مار و مرد
  6. انیس
  7. درد همه‌جا هست
  8. یک سر و یک بالین
  9. کیدالخائنین
  10. سوترا

از پرنده‌های مهاجر بپرس

این مجموعه ده داستان کوتاه دارد و در سال۱۳۷۶ به چاپ رسید. در داستان‌های این مجموعه گرایش و فضای سیاسی زمانه موج می‌زند.
داستان‌های این مجموعه عبارت هستند از:

  1. برهوت
  2. میز گرد
  3. مرز و نقاب
  4. روزگار اگری
  5. از خاک به خاکستر
  6. باغ سنگ
  7. دو نوع لبخند
  8. روبوت سخنگو
  9. از پرنده‌های مهاجر بپرس
  10. متبرک باد خلیفه بودن انسان بر زمین، متبرک باد

سووشون

این رمان که چاپِ نخستش مربوط به سال۱۳۴۸ است، ساختار کاملی دارد و می‌توان از آن به عنوان یک معیار قابل اعتماد برای سنجیدن رمان‌های دیگر از لحاظ استحکامِ ساختار نام برد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد نام این رمان پیشینه‌ای تاریخی دارد؛ بر طبق روایات ملی و افسانه‌ای در ایران برای یادکرد قتل سیاووش که از شخصیت‌های شاهنامه است مراسمی به نام سیاووشان یا سووشون برپا می‌شده است.[۲۷]
این کتاب روایتِ زندگی مشترک زری و یوسف است که در زمان جنگ جهانی دوم در شیراز زندگی می‌کرده‌اند و روزگار رقت‌بار تسلط انگلیسی‌ها بر جنوب کشور را درک کرده‌اند. سووشون تاکنون به چندین زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده است.

جزیرهٔ سرگردانی

جزیرهٔ سرگردانی (جلد اول)

دانشور در سال۱۳۶۲ این رمان را نگاشته و در سال۱۳۷۲ به چاپ رسانده است. این کتاب جلد اول از تریلوژی سیمین دانشور است. داستان در رابطه با وقایع قبل از انقلاب اسلامی است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ساربان سرگردان (جلد دوم)

این رمان که در سال۱۳۸۰ چاپ شده است؛ وقایع ایران را از زمان انقلاب تا وارد شدن ایران به جنگ به نمایش می‌گذارد و جلد دوم از سه‌گانهٔ دانشور است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

کوه سرگردان (جلد سوم)

این رمان سومین جلد از سه‌گانهٔ سیمین دانشور است که نگارش آن در سال۱۳۸۶ به پایان رسید و نویسنده آن را به دست نشر خوارزمی برای چاپ سپرد. علی‌رضا حیدری، مدیر نشر خوارزمی، اصلاحات لازم را روی کتاب انجام داد و آن را به دانشور بازگرداند. سیمین بر اثر بیماری به بیمارستان رفت و بعد از آن هم، قدرت شناخت و تشخیصش کم شده بود. مدتی بعد علی‌رضا حیدری نیز از دنیا رفت و کوشش اطرافیان برای پیدا کردن رمان نتیجه‌ای در بر نداشت. ویکتوریا، خواهر کوچک سیمین، که در سال‌های پایان عمر سیمین از او نگه‌داری می‌کرد؛ می‌گوید که دربارهٔ این رمان اطلاعی ندارد. لیلی ریاحی، خواهرزاده و دخترخواندهٔ سیمین، اظهار می‌کند زمانی که سیمین این کتاب را نوشته، آن را برای من خوانده است. این رمان ۵۸صفحه دارد و تکلیف شخصیت‌های قبلی در آن مشخص شده است. ولی اکنون مفقود شده است. دفتر یادداشت و داستان‌های چاپ‌نشده‌ای از وی نیز گم شده است.[۲۸]

جوایز و افتخارات

افتخارات

آنا وانزن، ایران‌شناس و مؤلف و مترجم ایتالیایی، رمان سووشون را در عرض شش ماه به ایتالیایی برگردانده است. این رمان در نمایشگاه کتاب شهر میلان در ماه مارس رونمایی شده بود.[۲۹]
نخستین داستان سیمین دانشور گه اشک‌ها نام دارد و در مجموعهٔ آتش خاموش به چاپ رسیده است، در برنامهٔ کتاب شب رادیو تهران در مرداد۱۳۹۷ با صدای بهروز رضوی بازخوانی شده است. دانشور این داستان را در بیست و یک سالگی نوشته است.[۳۰]

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

  1. جدال نقش با نقاش در آثار سیمین دانشور: از آتش خاموش تا سووشون به قلمِ هوشنگ گلشیری، (۱۳۷۷)
  2. بررسی آثار سیمین دانشور به قلم هوشنگ گلشیری،‌ (۱۳۶۳)
  3. بگومگوی نافرجام (به بهانه چاپ کتاب:جدال نقش با نقاش در آثار سیمین دانشور تألیف هوشنگ گلشیری) به قلم محمود معتقدی،‌ (۱۳۷۷)
  4. یادگار خشک‌سالی‌های باغ به قلم تورج رهنما، (۱۳۷۶)
  5. چهار سرو افسانه به قلم عیسی اربابی، (۱۳۷۸)
  6. سووشون، نوشتهٔ دانشور به قلم پال اسپراکمن، (۱۳۷۰)
  7. نیمه دیگر: ویژه سیمین دانشور به قلم هاله اسفندیاری، (۱۳۶۸)
  8. تصویر خالی بین دو پرانتز، نقد و بررسی کتاب شهری چون بهشت به قلم میانه اکبری، (۱۳۷۹)
  9. قطار خالی سیاست... نگاهی بر جایگاه سیاست در زمانه‌های سیمین دانشور به بهانهٔ هفتاد و نهمین سال‌روز تولد نویسنده میترا الباقی، (۱۳۷۹)
  10. سیمین دانشور، در یاد بعضی نفرات به قلم سیمین بهبهانی
  11. داستان کوتاه و بلند در این سرزمین به قلم محمود تهرانی، (۱۳۴۲)
  12. کمدی انسانی اثر ویلیام سارویان، ترجمه سیمین دانشور به قلم زهرا خانلری، (۱۳۳۳)
  13. شهری چون بهشت، سیمین دانشور به قلم جلیل دوستخواه
  14. مگر قول نداده بودید، زود نروید! به قلم لیلی ریاحی، (۱۳۷۸)
  15. سیمین دانشور، تصویر به قلم مریم زندی، (۱۳۷۲)
  16. سیمین دانشور در لوح و قلم به قلم کیوان سپهر، (۱۳۷۰)
  17. سطرهایی از کتاب سووشون (۱۳۴۹)
  18. دانشور، ۱۳۰۰ه.ش در دایرة‌المعارف نو به قلم عبدالحسین سعیدیان، (۱۳۷۸)
  19. سیمین دانشور در اثرآفرینان، (۱۳۷۸)
  20. ترجمه داستان‌های سیمین دانشور به قلم احمد فاضلی
  21. صورت‌خانه دانشور به قلم احمد فاضلی، (۱۳۶۸)
  22. دانشور سیمین در دانشنامه زنان فرهنگساز ایران به قلم پوران فرخزاد، (۱۳۷۸)
  23. بانو سیمین دانشور، نویسنده پرارج و گرانمایه در کارنامه زنان مشهور ایران به قلم فخری قویمی، (۱۳۵۲)
  24. سووشون: نوشته سیمین دانشور، ترجمه م.ر.قانون‌پرور به قلم م.ر.قانون‌پرور، (۱۳۷۰)
  25. سیمین دانشور و سووشون به قلم کمیساروف.د ترجمه پرویز نصیری، (۱۳۵۴)
  26. مرغ حق: زندگی و اندیشه جلال آل‌احمد (مطالب مختلفی دربارهٔ سیمین دانشور آمده است). (۱۳۷۶)
  27. صورتخانه دانشور به قلم فرزین یزذانفر،‌ (۱۳۷۱)
  28. جزیره سرگردانی (نوار)/ نوشته سیمین دانشور گویندگان: پروین دارایی و فهیمه صفایی. (۱۳۷۵)، کتاب مربوط به این نوار برای نابینایان در سال ۱۳۷۲ برای نابینایان منتشر شده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

بررسی چند اثر

آتش خاموش

این مجموعه داستان در مقایسه با آثار صادق هدایت، بزرگ علوی و صادق چوبک، مانند یک سیاه‌مشق است، سیمین دانشور نیز رضایت چندانی از آتش خاموش ندارد و اجازهٔ چاپِ مجدد نداده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد او در جایی می‌گوید: من می‌توانم آتش خاموش را بردارم و با کمی بازسازی آن را به اثری زیبا تبدیل کنم، اما این مجموعه جزء کارنامهٔ هنری من است و من آن را در اوان جوانی نوشتم و نخستین اثر همیشه نمی‌تواند بهترین اثر باشد. من می‌خواستم اولین زن داستان‌نویس باشم و شدم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
هوشنگ گلشیری داستان کلاغ کور را بهترین داستانِ این مجموعه معرفی می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد حسن میرعابدینی اظهار می‌کند: «اولین کتاب دانشور؛ یعنی آتش خاموش در سال۱۳۲۷ نوشته شد و نشانگر بی‌تجربگی او از زندگی و بی‌اطّلاعی‌اش از فنون داستان‌نویسی است. او در شانزده داستان این مجموعه با نثری کلی‌باف که قدرت توصیف حالت‌های گوناگون آدم‌ها در برخورد با حوادث مختلف را ندارند، به مفاهیمی ابدی و ازلی همچون عشق، مرگ و وجدان می‌پردازد. نویسنده که ضرورت جست‌وجوی مضمون‌های جدید زندگی پرتحرک جامعه را احساس نمی‌کند، نیمی دیگر از داستان‌هایش را از لطیفه‌های داستان‌وارهٔ او.هنری اقتباس می‌کند و نیم دیگر را به شیوهٔ نامه‌های عاشقانهٔ جواد فاضل می‌نویسد. اما آن‌چه در همهٔ آن‌ها دیده می‌شود، احساسات زنانه‌ای است که در داستان‌نویسی ایران تازگی دارد. در این داستان‌های او دختران جوان، تحصیل‌کرده، فضل‌فروش و احساساتی‌اند که می‌توانند همچون قهرمانان دشتی در باب عشق‌های قالبی چندین صفحه از فلاسفه و ادبا نقل‌قول بیاورند و مثل باران اشک‌های رمانتیک بریزند. دانشور از دید این دوشیزهٔ برخاسته از خانواده‌ای مرفه، عقب‌ماندگی‌های ایران را با پیشرفت‌های غرب مقایسه می‌کند و در این دوره به جز آتش خاموش مجموعهٔ دیگری را به چاپ نمی‌رساند و بیشترین فعالیت خود را صرف ترجمه می‌کند.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

شهری چون بهشت

هوشنگ گلشیری بر این باور است که پیشرفتِ مجموعه داستان شهری چون بهشت نسبت به مجموعه داستان آتش خاموش چشمگیر است و سیمین دانشور در نویسندگی به قدرتی نسبی رسیده است. او دیگر از او.هنری تقلید نمی‌کند و نگاهش به سوی نویسندگانی چون: فاکنر، ارنست همینگوی و چخوف کشیده شده است، ولی با همهٔ این دگرگونی و پیشرفت در نوع نوشتن، ذهنیتِ اصلی دانشور همچنان بر جاست و آن چیزی نیست جز همان قالب‌های نقش زن.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد جمال میر‌صادقی می‌گوید: «در مجموعهٔ شهری چون بهشت تنوع و گوناگونی موضوع‌ها و شخصیت‌های داستانی قابل توجه است، اما این تنوع و گوناگونی با پرورش و تکوین کافی آن‌ها همراه نیست و نویسنده فقط به شرح ماجراهای گوناگون زندگی آن‌ها اکتفا می‌کند و خواننده با آن‌ها ارتباط عاطفی و احساسی برقرار نمی‌کند و آن‌ها را تنها از دور می‌شناسد. از میان داستان‌های مجموعهٔ شهری چون بهشت که عنوان کتاب نیز هست تا حدودی از این قاعده برکنار است و یکی از بهترین داستان‌های این مجموعه به شمار می‌رود. داستانی مؤثر و خواندنی است و ترکیب و ساخت آن از جنبه‌های فنی مناسب برخوردار است.»[۳۱]
حسن میرعابدینی می‌نویسد: «مجموعه داستان شهری چون بهشت از چنان اهمیتی برخوردار نیست بتوان که نام او را در ردیف داستان‌نویسانی چون جلال آل‌احمد و صادق هدایت قرار داد؛ با این همین پرداختن به دنیای ذهنی و عینی زنان، بانو دانشور را از نویسندگان هم‌دوره‌اش متمایز می‌کند.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

سووشون

سووشون ساختار کاملی دارد و معیار قابل اعتمادی است که به وسیلهٔ‌ آن می‌توان استحکام یا سستی رمان‌های دیگر را سنجید. این رمان ترکیبی از واقعیت و تخیل است. نثر ساده، روان و دل‌نشینی دارد. داستان در شهر شیراز حوالی سال‌های۱۳۲۲ روایت می‌شود که انگلیسی‌ها شهر را تحت سلطهٔ خود درآورده بودند و به همین خاطر قحطی و بیماری گریبان مردم را گرفته بود. روایت‌گر این داستان زری است که حوادث را با نگاه خود برای مخاطب بازگو می‌کند. تفکر اصلی که در رمان موج می‌زند؛ پرداختن به انسان مبارز است، به همین خاطر قهرمان رمان یعنی یوسف در جای‌جای داستان در حال ستیز با انسان‌های فرومایه است و در راه همین مبارزات جان خود را فدا می‌کند. زری همسر یوسف نیز که شخصیت اصلی رمان است؛ با شهادت شوهرش متحول می‌شود و دیگر آن زری محافظه‌کار نیست، بلکه جانشین یوسف می‌شود و راه او را ادامه می‌دهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
در زمان جنگ جهانی دوم مردم جنوب ایران با نیروهای متفقین و دست‌نشانده‌های آنان درگیر بودند. در این بین یوسف بر خلاف خواسته‌های متفقین، آذوقه‌های خود را به آنان نفروخت؛ بلکه آذوقه‌ها را در اختیار اهالی شهر و کشاورزان قرار داد و از هشدارهای نیروهای اشغال‌گر و پیامدهای این تصمیم بیم نداشت. زری می‌کوشید تا همسرش یوسف را از این مخالفت‌ها بازدارد تا جان خود و فرزندان و همسرش در امان بماند، ولی یوسف به هدفش ایمان داشت و بدون هیچ تزلزلی در راهی که انتخاب کرده بود، قدم برمی‌داشت. سرانجام یوسف جانش را فدا کرد و تحولی شگرف بر روح و جان زری پدیدار شد. همهٔ ترس او به شجاعت تبدیل شد و تصمیم گرفت راه یوسف را دنبال کند و شهر شیراز نیز یک‌تنه با او همراه شد. حاکم وقت اجازهٔ تشییع جنازهٔ یوسف را نداد. خانوادهٔ یوسف شبانه پیکر او را به خاک سپردند ومهر او برای همیشه در دل مردم باقی ماند.

جزیرهٔ سرگردانی

به گفتهٔ یکی از منتقدین این رمان چند لایه دارد؛ یک لایه مربوط به روابط انسان‌ها است، یک لایه فراز و نشیبِ شخصیت‌ها در موقعیت اجتماعی و تاریخی آن‌ها را نشان می‌دهد و لایهٔ دیگر هم داستان را از دیدگاه جهان‌شناختی می‌نگرد.
شخصیت اصلی رمان دختری به نام هستی است که ذهنش درگیر تعیین سرنوشت آیندهٔ خویش است. او دو مورد برای ازدواج دارد که یکی از آن‌ها مراد است و دیگری سلیم نام دارد. مراد از لحاظ طرز تفکر به هستی نزدیک است و سلیم از نظر عاطفی. هستی مراد را دوست دارد ولی مراد به خاطر مشغله‌های سیاسی تمایلی به ازدواج ندارد. در نتیجه هستی به سلیم نزدیک می‌شود و با او ازدواج می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


ناشرانی که با او کار کرده‌اند

انتشارات خوارزمی

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

رمان سووشون که پرفروش‌ترین رمان ایرانی استخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد؛ در سال۱۳۹۲ به چاپ نوزدهم رسید.

نوا، نما و نگاه

پانویس

  1. پاینده، حسین. «سیمین دانشور؛ شهرزادی پسامدرن». متن‌پژوهی ادبی، ش. ۱۵. 
  2. پناهی‌فرد، سیمین دانشور در آیینهٔ آثارش.
  3. گلشیری، جدال نقش با نقاش در آثار سیمین دانشور.
  4. کائینی، محمدرضا. «یک لیوان آب زمزم سر کشید و تمام». جام‌جم، ش. ۵۳۴۰. 
  5. «پروندهٔ پرترهٔ سیمین دانشور؛ سیمین دانشور، برون یا درون سایهٔ جلال». 
  6. «چرا سیمین دانشور عبای امام خمینی را بوسید؟». ماه‌نامهٔ عصر اندیشه. 
  7. «پروندهٔ پرترهٔ سیمین دانشور؛ جشن تولد سیمین دانشور/ گم شدن دست‌نوشته‌های جلال». 
  8. «پروندهٔ پرترهٔ سیمین دانشور؛ سیمین، شهرزادِ داستان فارسی/یادداشتی از محمد شمس‌الدینی». 
  9. عبداللهی، مهناز. «سال‌شمار سیمین دانشور». بخارا، ش. ۷۵. 
  10. «گفت‌وشنودی با سیمین دانشور و پرویز ناتل خانلری». مجلهٔ هنر و ادبیات امروز، ش. ۲. 
  11. صدفی، مهین. «از داستان تا...؛ نشستی کوتاه با سیمین دانشور». کتاب صبح، ش. ۷. 
  12. «بررسی جایگاه سیمین دانشور در ادبیات معاصر». 
  13. «بزرگداشت سیمین دانشور برگزار می‌شود». 
  14. «بزرگداشت سیمین دانشور در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی». 
  15. «نکوداشت باستان‌شناسی برای سیمین دانشور». 
  16. «سیمین دانشور از نگاه دیگران». بخارا، ش. ۷۵. 
  17. «سیمین دانشور فصل مشترک میان ادبیات و میراث فرهنگی». 
  18. قنبری، بیتا و امین دایی‌زاده جلوه‌دار. «تحلیل جامعه‌شناختی آثار سیمین دانشور». جامعه‌پژوهی فرهنگی ۷ (۴ (پیاپی ۲۲)). 
  19. حدّادی، زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی، ۱۶۷.
  20. «متن وصیت‌نامهٔ سیمین دانشور». 
  21. اربابی، چهار سرو افسانه.
  22. «روایتی تازه از مرگ سیمین دانشور». 
  23. «پروندهٔ پرترهٔ سیمین دانشور؛ سوم شخص مفرد/ مروری بر آثار داستانی سیمین دانشور». 
  24. «مرمت و بازسازی منزل جلال آل‌احمد و سیمین دانشور با حفظ هویت بنا صورت می‌گیرد». 
  25. «خانه موزه سیمین و جلال افتتاح شد». 
  26. حبیبی‌آزاد، ناهید. «کتاب‌شناسی سیمین دانشور». بخارا، ش. ۷۵. 
  27. یاحقی، جویبار لحظه‌ها (جریان‌های ادبیات معاصر نظم و نثر)، ۱۷۱.
  28. «رمان سیمین دانشور گُم شده؟». 
  29. «رونمایی از ترجمهٔ سووشون در میلان». 
  30. ««اشک‌ها»ی سیمین دانشور در رادیو». 
  31. میرصادقی، ادبیات داستانی با نگاهی به داستان‌نویسی معاصرایران، ۶۴۶.

منابع

  1. پاینده، حسین. «سیمین دانشور؛ شهرزادی پسامدرن». متن‌پژوهی ادبی، ش. ۱۵ (۱۳۸۱). 
  2. کائینی، محمدرضا. «یک لیوان آب زمزم سر کشید و تمام». جام‌جم، ش. ۵۳۴۰ (۱۳۹۷). 
  3. پناهی‌فرد، سیمین (۱۳۹۰). سیمین دانشور در آیینهٔ آثارش. تهران: انتشارات سمیر. شابک ۹۷۸۹۶۴۲۲۰۰۸۷۰.
  4. «چرا سیمین دانشور عبای امام خمینی را بوسید؟». ماه‌نامهٔ عصر اندیشه. 
  5. عبداللهی، مهناز. «سال‌شمار سیمین دانشور». بخارا، ش. ۷۵ (۱۳۸۹). 
  6. «گفت‌وشنودی با سیمین دانشور و پرویز ناتل خانلری». مجلهٔ هنر و ادبیات امروز، ش. ۲ (۱۳۶۶). 
  7. گلشیری، هوشنگ (۱۳۷۶). جدال نقش با نقاش در آثار سیمین دانشور. تهران: انتشارات نیلوفر. شابک ۹۶۴۴۴۸۰۳۵X.
  8. پناهی‌فرد، سیمین (۱۳۹۰). سیمین دانشور در آیینهٔ آثارش. تهران: انتشارات سمیر. شابک ۹۷۸۹۶۴۲۲۰۰۸۷۰.
  9. اربابی، عیسی (۱۳۷۸). چهار سرو افسانه. تهران: انتشارات اوحدی.
  10. حبیبی‌آزاد، ناهید. «کتاب‌شناسی سیمین دانشور». بخارا، ش. ۷۵ (۱۳۸۹). 
  11. میرعابدینی، حسن (۱۳۸۸). صد سال داستان‌نویسی ایران. ۱ و ۲. چشمه.
  12. میرصادقی، جمال. ادبیات داستانی با نگاهی به داستان‌نویسی معاصر ایران.
  13. یاحقی، محمدجعفر (۱۳۸۰). جویبار لحظه‌ها (جریان‌های ادبیات معاصر نظم و نثر). تهران: انتشارات جامی.
  14. حدّادی، نصرالله (۱۳۹۳). زندگی و زمانهٔ پروین اعتصامی. تهران: نامک. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۷۲۱-۲۸-۶.
  15. قنبری، بیتا و امین دایی‌زاده جلوه‌دار. «تحلیل جامعه‌شناختی آثار سیمین دانشور». جامعه‌پژوهی فرهنگی ۷، ش. ۴ (پیاپی ۲۲) (۱۳۹۵). 
  16. صدفی، مهین. «از داستان تا...؛ نشستی کوتاه با سیمین دانشور». کتاب صبح، ش. ۷ (۱۳۶۹). 

پیوند به بیرون

«رونمایی از ترجمهٔ سووشون در میلان». خبرگزاری ایسنا، ۲۲اسفند۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۳اردیبهشت۱۳۹۸ (۲۳آوریل۲۰۱۹).