بدیع‌الزمان فروزانفر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بهار (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
بهار (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۴: خط ۶۴:
[[نصرالله فلسفی]] می‌گفت: اول بار، که عیسی صدیق‌اعلم، وزیر فرهنگ شد، با [[سعید نفیسی]] و بدیع‌الزمان فروزانفر و [[عباس اقبال]] برای تبریک‌گویی به منزلش رفتیم. پاییز بود و هوا کمی سرد و فروزانفر پالتو داشت. موقع خداحافظی، صدیق‌اعلم به احترام مقام علمی فروزانفر پالتوی او را برداشت تا بر او بپوشاند. فروزانفر، که از وزرای پیش از صدیق چنین ادبی ندیده بود، از پوشیدن پالتو اِبا و خود را کج و دور می‌کرد و می‌کوشید که پالتو را از صدیق بگیرد و شخصا بر تن کند. صدیق برای آرام کردنِ فروزانفر گفت: اشکالی ندارد، بگذارید بر شما بپوشانم. این‌کار از آدابِ جدید است و وظیفۀ میزبان. من هم وقتی به آمریکا رفته بودم، به دیدن فورد متمول رفتم. او، با وجود تفاوت سن و مقام خود، پالتوی مرا گرفت و من پوشیدم.
[[نصرالله فلسفی]] می‌گفت: اول بار، که عیسی صدیق‌اعلم، وزیر فرهنگ شد، با [[سعید نفیسی]] و بدیع‌الزمان فروزانفر و [[عباس اقبال]] برای تبریک‌گویی به منزلش رفتیم. پاییز بود و هوا کمی سرد و فروزانفر پالتو داشت. موقع خداحافظی، صدیق‌اعلم به احترام مقام علمی فروزانفر پالتوی او را برداشت تا بر او بپوشاند. فروزانفر، که از وزرای پیش از صدیق چنین ادبی ندیده بود، از پوشیدن پالتو اِبا و خود را کج و دور می‌کرد و می‌کوشید که پالتو را از صدیق بگیرد و شخصا بر تن کند. صدیق برای آرام کردنِ فروزانفر گفت: اشکالی ندارد، بگذارید بر شما بپوشانم. این‌کار از آدابِ جدید است و وظیفۀ میزبان. من هم وقتی به آمریکا رفته بودم، به دیدن فورد متمول رفتم. او، با وجود تفاوت سن و مقام خود، پالتوی مرا گرفت و من پوشیدم.
پس از خروج از خانۀ صدیق، فروزانفر گفت: رفقا دیدید که صدیق چه بدجنسی‌ای کرد. پرسیدیم: مگر چه کرد؟ گفت: مرا به خودش تشبیه کرد و خودش را به فورد[!] ([[مجله آینده|مجلهٔ آینده]])
پس از خروج از خانۀ صدیق، فروزانفر گفت: رفقا دیدید که صدیق چه بدجنسی‌ای کرد. پرسیدیم: مگر چه کرد؟ گفت: مرا به خودش تشبیه کرد و خودش را به فورد[!] ([[مجله آینده|مجلهٔ آینده]])
====به بشرویه پشت نمی‌کرد====
====به بُشرویه پشت نمی‌کرد====
فروزانفر همیشه از صفای مردان و بزرگان زادگاهش تعریف می‌کرد و علاقهٔ‌ زیادی به بشرویه داشت. وقتی در کلاس درس می‌گفت، سعی می‌کرد صندلی‌اش رو به بشرویه باشد. در یکی از روزها که کلاس درس به علت برخی تعمیرات تغییر کرده بود، استاد به‌محض ورود به کلاس به این طرف و آن طرف نگاه کرد و جای صندلی خود را تغییر داد. وقتی دانشجویان علت را پرسیدند. گفت: «من هیچ‌وقت پشت به بشرویه نمی‌نشینم». <ref>{{پک|انجمن آثار و مفاخر فرهنگی|۱۳۸۸|ک= زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۲۳}}</ref>
فروزانفر ارادت و علاقهٔ خاصی به بُشرویه زادگاهش داشت و همیشه از صفای مردان و بزرگان آن تعریف می‌کرد. وقتی در کلاس درس می‌گفت، سعی می‌کرد صندلی‌اش رو به بشرویه (از شهرستان‌های خراسان جنوبی) باشد. در یکی از روزها که کلاس درس به علت برخی تعمیرات تغییر کرده بود، استاد به‌محض ورود به کلاس به این طرف و آن طرف نگاه کرد و جای صندلی خود را تغییر داد. وقتی دانشجویان علت را پرسیدند. گفت: «من هیچ‌وقت پشت به بشرویه نمی‌نشینم». <ref>{{پک|انجمن آثار و مفاخر فرهنگی|۱۳۸۸|ک= زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۲۳}}</ref>
===داستانک‌های انتشار===
====آب و جارو کردن برای علم====
 
ادیب نیشابوری استاد فروزانفر شاگردانی داشت. هر روز صبح تاریک‌روشن هر یک از شاگردها به‌نوبت موظف بود حجره را آب و جارو کند. استاد دو سیر گوشت هم داشت. آن شاگرد باید پس از نظافت، برای استاد آبگوشتی بار می‌گذاشت و چای دم می‌کرد؛ تا ادیب بیدار شود. بیدار بود، بلند شود. یک چای مایه‌دار بهش می‌دادند تا حالش جا بیاید و آماده شود برای درس دادن. از وقتی که فروزانفر شاگردش می‌شود، می‌گوید: «نوبت این خدمت را دیگر به هیچ‌کس ندادم». هر روز می‌رفت و حجره را آب و جارو می‌کرد و به کارهای دیگر می‌رسید. او با این کار به خودش احترام نمی‌گذاشته، برای این‌که استاد  می‌زده پس گردنِ یکی دیگر از شاگردان، که نوبتش بوده، بیاید کار کند؛ بدیع‌الزمان با این کار به خودش احترام می‌گذاشته. روزهای پنجشنبه و جمعه که تعطیل بود طلبه‌ها می‌رفتند تفریح، می‌رفتند به کوه سنگی و این‌طرف و آن‌طرف. اما فروزانفر این روزها دورهٔ معلقات سبع را در خدمت ادیب می‌خواند و می‌گذراند. <ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک=پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۴۸}}</ref>
===داستانک عشق===
 
====شب‌های محرم====
====شب‌های محرم====
فروزانفر یک‌بار به‌شکل خصوصی به یکی از دوستانش که برای مقابلهٔ ''رسالهٔ قشیریه'' پیش او رفته بود، گفت: من شب‌های محرم به دربار می‌روم و وقایع تاریخی کربلا را برای اعلی‌حضرت و درباریان شرح می‌دهم.<ref name=''شاگرد استاد''/> پس از کودتای ۲۸ مرداد شاه به‌سبب شعری که بدیع‌الزمان برای مصدق سروده بود، با او سرد شده بود.
فروزانفر یک‌بار به‌شکل خصوصی به یکی از دوستانش که برای مقابلهٔ ''رسالهٔ قشیریه'' پیش او رفته بود، گفت: من شب‌های محرم به دربار می‌روم و وقایع تاریخی کربلا را برای اعلی‌حضرت و درباریان شرح می‌دهم.<ref name=''شاگرد استاد''/> پس از کودتای ۲۸ مرداد شاه به‌سبب شعری که بدیع‌الزمان برای مصدق سروده بود، با او سرد شده بود.
===داستانک شاگرد===
====حافظه بی‌بدیل استاد====
====حافظه بی‌بدیل استاد====
[[شفیعی کدکنی]] شاگرد استاد فروزانفر درباره حافظه کم‌نظیر استاد در دوران کهنسالی می‌گوید: در زمانی که استاد فروزانفر به تألیف شرح مثنوی شریف اشتغال داشتند، روزی برای دیدنشان به منزلشان رفتم. فروزانفر مشغول نوشتن بود. می‌دیدم که استاد عبارات طولانی کتاب‌هایی مانند احیاء در تفسیر امام فخر و ... را عینا از حافظه نقل می‌کنند. مثلا بدون رجوع به اصل کتاب، می‌نوشت که در جلد فلان احیاء، صفحهٔ فلان، چاپ فلان چنین آمده است و بعد تمام آن مطلب را از روی حافظهٔ خویش نقل می‌کرد. البته استاد پس از نوشتن، مطالب را با اصل کتاب مقابله می‌کرد و هرگز احتیاط علمی را ترک نمی‌گفت. <ref name=''ادیب پیشاوری''/>
[[شفیعی کدکنی]] شاگرد استاد فروزانفر درباره حافظه کم‌نظیر استاد در دوران کهنسالی می‌گوید: در زمانی که استاد فروزانفر به تألیف شرح مثنوی شریف اشتغال داشتند، روزی برای دیدنشان به منزلشان رفتم. فروزانفر مشغول نوشتن بود. می‌دیدم که استاد عبارات طولانی کتاب‌هایی مانند احیاء در تفسیر امام فخر و ... را عینا از حافظه نقل می‌کنند. مثلا بدون رجوع به اصل کتاب، می‌نوشت که در جلد فلان احیاء، صفحهٔ فلان، چاپ فلان چنین آمده است و بعد تمام آن مطلب را از روی حافظهٔ خویش نقل می‌کرد. البته استاد پس از نوشتن، مطالب را با اصل کتاب مقابله می‌کرد و هرگز احتیاط علمی را ترک نمی‌گفت. <ref name=''ادیب پیشاوری''/>
خط ۸۲: خط ۷۸:
====قاطرهای دماوندی====
====قاطرهای دماوندی====
روزی [[ایرج افشار]] به همراه ستوده پس از گردش کوهستانیِ چند روزه به دیدن فروزانفر می‌روند. به آن‌ها می‌گوید کجا بودید که چهر‌ه‌هایتان تافته و سوخته شده است؟ می‌گویند: از این کوه به آن کوه و از این دره به آن دره و از این آبادی به آن آبادی رفته بودیم. فروزانفر نگاهی تابناک به‌ آن‌ها می‌کند و می‌گوید: حقا روی قاطرهای دماوندی را سیاه کردید.<ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک=پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۴۶}}</ref>
روزی [[ایرج افشار]] به همراه ستوده پس از گردش کوهستانیِ چند روزه به دیدن فروزانفر می‌روند. به آن‌ها می‌گوید کجا بودید که چهر‌ه‌هایتان تافته و سوخته شده است؟ می‌گویند: از این کوه به آن کوه و از این دره به آن دره و از این آبادی به آن آبادی رفته بودیم. فروزانفر نگاهی تابناک به‌ آن‌ها می‌کند و می‌گوید: حقا روی قاطرهای دماوندی را سیاه کردید.<ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک=پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۴۶}}</ref>
====یو آر وری ماچ بیزی====
====یو آر وری ماچ بیزی====
علی‌اشرف صادقی شاگرد فروزانفر ندانستن زبان‌های خارجی را تنها نقص استاد کم‌نظیر و دانشمندِ خود می‌داند. اگرچه او ده پانزده سال آخر عمرش مشغول آموختن انگلیسی شده بود و کم‌وبیش می‌توانست از تحقیقات غربی‌ها درباره مثنوی استفاده کند. به گفته شاگردش، گاه‌گاه سر کلاس یک جمله انگلیسی با لهجه فارسی می‌پراند. یک‌بار گفت فلان استاد فرنگی به من نوشته است: می دانم که «یو آر وری ماچ (با آی بسیار کشیده) بیزی (با ای کشیده)». <ref name=''شاگرد استاد''/>  
علی‌اشرف صادقی شاگرد فروزانفر ندانستن زبان‌های خارجی را تنها نقص استاد کم‌نظیر و دانشمندِ خود می‌داند و می‌گوید استاد ده پانزده سال آخر عمرش مشغول آموختن انگلیسی شده بود و کم‌وبیش می‌توانست از تحقیقات غربی‌ها درباره مثنوی استفاده کند. گاه‌گاه سر کلاس یک جمله انگلیسی با لهجه فارسی می‌پراند. یک‌بار با لهجه جذاب و شیرنش گفت،‌ استاد فرنگی به من نوشته است: می دانم که «یو آر وری ماچ (با آی بسیار کشیده) بیزی (با ای کشیده)». <ref name=''شاگرد استاد''/>  
 
====مایهٔ تحسین رئیس‌جمهوری عراق شد==== 
زرین کوب که وسعت آگاهی و دانش عمیق فروزانفر را مایه اعجاب بزرگان می‌داند می‌گوید: در یک مسافرت علمی به عراق که با وی همراه می‌شود. در این سفر شاهد علاقه شیوخ ادب به صحبت‌های او است. اطلاعات او در اخبار و اشعار عرب حتی عبدالکریم قاسم رئیس‌جمهوری وقت عراق را به شدت‌ تحت تأثیر قرار داده بود. در یک مهمانی رسمی که حضور داشت حتی بیش از ادباء سوریه و مغرب برای قاسم مایهٔ تحسین و اعجاب شد. در دهلی، کلکته، لاهور و در کراچی درخشندگی شخصیت او نام آوران سیاست را مجذوب می‌کرد.
زرین‌کوب که وسعت آگاهی و دانش عمیق فروزانفر را مایه اعجاب بزرگان می‌داند، تجربه یک سفر را در کنار استاد داشته و در یک مسافرت علمی به عراق با او همراه شده بود. در این سفر شاهد علاقه ادبا و بزرگان عرب به شخصیت و سخنان فروزانفر بود. اطلاعات استاد درباره اخبار و اشعار عرب حتی «عبدالکریم قاسم» رئیس‌جمهوری وقت عراق را به شدت‌ تحت تأثیر قرار داده بود. در یک مهمانی رسمی بود که استاد حتی بیش از ادباء سوریه و مغرب برای قاسم مایهٔ تحسین و اعجاب شد. به‌گفتهٔ زرین‌کوب در دهلی، کلکته، لاهور و در کراچی درخشندگی شخصیت او نام‌آوران سیاست را مجذوب می‌کرد. <ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۵۱|ک= مجموعه مقالات و اشعار|ص=۱۰ و ۱۱}}</ref>
 
====پیراهن سبز====
====پیراهن سبز====
دکتر صادق‌کیا از قدرت‌نمایی حافظه فروزانفر می‌گوید. در زمان دانشجویی یک روز که در کلاس نشسته بودند، استاد تدریس را شروع می‌کند. دختری با پیراهن سبز وارد کلاس می‌شود. استاد بلافاصله ابیاتی از شعرای قدیم درباره پیراهن سبز می‌خواند؛ چون بیت زیر:  
دکتر صادق‌کیا از قدرت‌نمایی حافظه فروزانفر می‌گوید. در زمان دانشجویی یک روز که در کلاس نشسته بودند، استاد تدریس را شروع می‌کند. دختری با پیراهن سبز وارد کلاس می‌شود. استاد که فردی ظریف‌بین و دقیق است، سبزی پیراهن شاگرد را دستمایه قرار می‌دهد و بلافاصله ابیاتی از شعرای قدیم درباره پیراهن سبز می‌خواند؛ چون بیت زیر:  
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:#FF0090}}{{ب|'''پیراهن سبز بر درختان'''|'''چون جامهٔ عید نیک‌بختان'''}}{{پایان شعر}}  
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:#FF0090}}{{ب|'''پیراهن سبز بر درختان'''|'''چون جامهٔ عید نیک‌بختان'''}}{{پایان شعر}}  
همچنان می‌خواند تا به چهل بیت می‌رسد. چهل بیت از شاعران مختلف دربارهٔ پیراهن سبز. <ref name=''شاگرد استاد''/>  
آنقدر می‌خواند تا به چهل بیت می‌رسد. چهل بیت از شاعران مختلف دربارهٔ پیراهن سبز. <ref name=''شاگرد استاد''/>  
====پرسید: کافی است؟ گفتم: بلی====
====پرسید: کافی است؟ گفتم: بلی====
[[فتح‌الله مجتبایی]]بنیان‌گذار مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی در ایران که روزگاری شاگرد استاد فروزانفر بود، می‌گوید: از او پرسیدم. استاد ظاهرا [کلمهٔ] خاموش به‌معنای کنونی آن قبل از قرن ششم به‌کار نرفته است. استاد دستی به ریش خود کشید و در همان حال که مشغول حرکت به سوی درب خروجی دانشکده بود، شروع به خواندن شواهدی از شعرای قبل از قرن ششم کرد که «خاموش» را به این معنی به‌کار برده بودند و آن‌قدر شاهد نقل کرد کرد تا به سه‌راه ژاله رسیدیم. آن‌گاه پرسید: کافی است؟ گفتم: بلی.<ref name=''شاگرد استاد''/>   
[[فتح‌الله مجتبایی]] بنیان‌گذار مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی در ایران که روزگاری شاگرد استاد فروزانفر بود، می‌گوید: از او پرسیدم. استاد ظاهرا [کلمهٔ] خاموش به‌معنای کنونی آن قبل از قرن ششم به‌کار نرفته است. استاد دستی به ریش خود کشید و در همان حال که مشغول حرکت به سوی درب خروجی دانشکده بود، شروع به خواندن شواهدی از شعرای قبل از قرن ششم کرد که «خاموش» را به این معنی به‌کار برده بودند و آن‌قدر شاهد نقل کرد کرد تا به سه‌راه ژاله رسیدیم. آن‌گاه پرسید: کافی است؟ گفتم: بلی.<ref name=''شاگرد استاد''/>   
====بعضی‌ها صد رو هستند====
====بعضی‌ها صد رو هستند====
[[پرویز ناتل خانلری]] در جایی نقل می‌کند: زمانی که شاه پس از بازگشت به ایران برای برگزاری جشن اول مهر به دانشگاه تهران آمده بود، هنگام گذشتن از مقابل صف رؤسای دانشکده‌ها وقتی به فروزانفر در کنار دکتر «احمد فرهاد» رئیس وقت دانشگاه تهران می‌رسد، رویش را برمی‌گرداند و می‌گوید: '''«بعضی‌ها دورو هستند، سه‌رو هستند، صدرو هستند»''' و می‌گذرد. فروزانفر پس از گذشتن شاه با زیرکی معهود خود خطاب به دکتر فرهاد می‌گوید: « دکتر فرهاد اعلی‌حضرت با شما بی‌مهری کردند؟» <ref name=''شاگرد استاد''/>  
[[پرویز ناتل خانلری]] در جایی نقل می‌کند: زمانی که شاه پس از بازگشت به ایران برای برگزاری جشن اول مهر به دانشگاه تهران آمده بود، هنگام گذشتن از مقابل صف رؤسای دانشکده‌ها وقتی به فروزانفر در کنار دکتر «احمد فرهاد» رئیس وقت دانشگاه تهران می‌رسد، رویش را برمی‌گرداند و می‌گوید: '''«بعضی‌ها دورو هستند، سه‌رو هستند، صدرو هستند»''' و می‌گذرد. فروزانفر پس از گذشتن شاه با زیرکی معهود خود خطاب به دکتر فرهاد می‌گوید: « دکتر فرهاد اعلی‌حضرت با شما بی‌مهری کردند؟» <ref name=''شاگرد استاد''/>  
====ذکر خیر فروزانفری====
====ذکر خیر فروزانفری====
پروین گنابادی نقل می‌کند که فروزانفر در مشهد ساکن بود که روزی در منزل او را می‌زنند. از اهل منزل به دم در می‌رود و می‌آید به فروزانفر می‌گوید: آقای فلان (یکی از شعرای مشهد) آمده است. فروزانفر شروع به بدگویی می‌کند که این مردکهٔ‌ احمق می‌آید و وقت ما را می‌گیرد. سرانجام می‌گوید که بگو بیاید داخل. به محض ورود مهمان، فروزانفر از جا برمی‌خیزد و می‌گوید آقا چقدر لطف کردید تشریف آوردید، خیلی مسرور شدم. همین‌الان ذکرخیر جناب‌عالی بود. این نوع ذکر خیر نزد هم‌قطاران فروزانفر به '''«ذکر خیر فروزانفری»''' معروف شده بود.<ref name=''شاگرد استاد''/>  
پروین گنابادی نقل می‌کند که فروزانفر در مشهد ساکن بود که روزی در منزل او را می‌زنند. از اهل منزل به دم در می‌رود و می‌آید به فروزانفر می‌گوید: آقای فلان (یکی از شعرای مشهد) آمده است. فروزانفر شروع به بدگویی می‌کند که این مردکهٔ‌ احمق می‌آید و وقت ما را می‌گیرد. سرانجام می‌گوید که بگو بیاید داخل. به محض ورود مهمان، فروزانفر از جا برمی‌خیزد و می‌گوید آقا چقدر لطف کردید تشریف آوردید، خیلی مسرور شدم. همین‌الان ذکرخیر جناب‌عالی بود. این نوع ذکر خیر نزد هم‌قطاران فروزانفر به '''«ذکر خیر فروزانفری»''' معروف شده بود.<ref name=''شاگرد استاد''/>  
====مملکت را باش!====
====مملکت را باش!====
مرحوم دکتر «جمال رضایی» استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و از شاگردان سابق فروزانفر نقل می‌کند که روزی برای انجام کاری به وزارت فرهنگ سابق (آموزش و پروزش کنونی) در خیابان اکباتان می‌رود. مرحوم فروزانفر هم را آنجا می‌بیند. یکی از اعضای عالی‌رتبهٔ وزارت‌خانه نیز به‌نام زین‌العابیدن سلامت (قمی) هم نفس‌‌زنان وارد اطاق می‌شود و شروع می‌کند به نالیدن از سلامتی خود خود. فروزانفر که خوش‌طبع و بذله‌گوست می‌گوید: '''«مملکت را باش! این سلامتش است و این یکی هم جمالش»'''.<ref name=''شاگرد استاد''/>  
مرحوم دکتر «جمال رضایی» استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و از شاگردان سابق فروزانفر گرچه نامش جمال بود اما بهره چندانی از زیبایی و جمال نداشت، نقل می‌کند که روزی برای انجام کاری به وزارت فرهنگ سابق (آموزش و پروزش کنونی) در خیابان اکباتان می‌رود. استاد فروزانفر را هم در آنجا می‌بیند. یکی از اعضای عالی‌رتبهٔ وزارت‌خانه نیز به‌نام زین‌العابیدن سلامت (قمی) هم نفس‌‌زنان وارد اطاق می‌شود و شروع می‌کند به نالیدن از سلامتی خود خود. فروزانفر که خوش‌طبع و بذله‌گوست با دیدن این دو فرد همزمان سلامتی و زیبایی را کنار هم جمع می‌کند و می‌گوید: '''«مملکت را باش! این سلامتش است و این یکی هم جمالش»'''.<ref name=''شاگرد استاد''/>  
 
===داستانک‌های قهر===
 
===داستانک‌های آشتی‌ها===
 
===داستانک نگرفتن جوایز===
===داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است===
 
===داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا===
 
===داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن===
 
===داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن===
 
===داستانک‌های دارایی===
 
===داستانک‌های زندگی شخصی===
 
===داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)===
 
===داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده===
 
===داستانک‌های مشهور ممیزی===
 
===داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری===
 
===عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن===
===عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن===
====علاقه شاه به فروزان‌فر====
====علاقه شاه به فروزان‌فر====
علاقه و توجه شاه و دربار به فروانفر تاحدی بود که روز تشیع جنازه او در مسجد سپهسالار اسد‌الله علم وزیر دربار و مهرداد پهلند وزیر فرهنگ و هنر و شوهرخواهر شاه و بعضی دیگر از وزرا و درباریان در راهروی مسجد و جلوی در ورودی شبستان صاحب‌عزایی می‌کردند.<ref name=''شاگرد استاد''/> دانشجویان و اهالی علم و ادب نیز حضور وسیعی در این مراسم داشتند.
علاقه و توجه شاه و دربار به فروانفر تاحدی بود که روز تشیع جنازه او در مسجد سپهسالار اسد‌الله علم وزیر دربار و مهرداد پهلند وزیر فرهنگ و هنر و شوهرخواهر شاه و بعضی دیگر از وزرا و درباریان در راهروی مسجد و جلوی در ورودی شبستان صاحب‌عزایی می‌کردند.<ref name=''شاگرد استاد''/> دانشجویان و اهالی علم و ادب نیز حضور وسیعی در این مراسم داشتند.
====ماجرای سنگ قبر بدیع‌الزمان====
====ماجرای سنگ قبر بدیع‌الزمان====
سنگ قبر استاد نیز خود ماجرایی دارد. [[شفیعی کدکنی]] در مقاله‌ای می‌نویسد: «اولیای محترم حضرت عبدالعظیم (به صرف گذشت سی‌ سال و رفع مانع فقهی) قبر بدیع‌الزمان فروزانفر، بزرگ‌ترین استاد در تاریخ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ ایران زمین را، به مبلغ یک میلیون تومان (در آن زمان قیمت یک اتومبیل پیکان دست سوم) به یک حاجی بازاری فروختند».<ref name=''قبر استاد''>{{یادکرد وب|نشانی =http://tarikhirani.ir/fa/news/4/bodyView/998/%D8%A7%D8%B2.%DA%86%D9%86%DB%8C%D9%86.%D9%85%D9%84%D8%AA%DB%8C.%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87.%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF.%D8%AA%D9%88%D9%82%D8%B9.%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8%D9%87.%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C.%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%9F.%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C.%D8%A7%D8%B2.%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF.%D8%B4%D9%81%DB%8C%D8%B9%DB%8C.%DA%A9%D8%AF%DA%A9%D9%86%DB%8C.%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87.%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC.%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1.html|عنوان= از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟|ناشر = تاریخ ایرانی|تاریخ بازدید =|تاریخ =}}</ref>
سنگ قبر استاد نیز خود ماجرایی دارد. [[شفیعی کدکنی]] در مقاله‌ای می‌نویسد: «اولیای محترم حضرت عبدالعظیم (به صرف گذشت سی‌ سال و رفع مانع فقهی) قبر بدیع‌الزمان فروزانفر، بزرگ‌ترین استاد در تاریخ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ ایران زمین را، به مبلغ یک میلیون تومان (در آن زمان قیمت یک اتومبیل پیکان دست سوم) به یک حاجی بازاری فروختند».<ref name=''قبر استاد''>{{یادکرد وب|نشانی =http://tarikhirani.ir/fa/news/4/bodyView/998/%D8%A7%D8%B2.%DA%86%D9%86%DB%8C%D9%86.%D9%85%D9%84%D8%AA%DB%8C.%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87.%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF.%D8%AA%D9%88%D9%82%D8%B9.%D8%AD%D8%A7%D9%81%D8%B8%D9%87.%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C.%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%9F.%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C.%D8%A7%D8%B2.%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF.%D8%B4%D9%81%DB%8C%D8%B9%DB%8C.%DA%A9%D8%AF%DA%A9%D9%86%DB%8C.%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87.%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%AC.%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1.html|عنوان= از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟|ناشر = تاریخ ایرانی|تاریخ بازدید =|تاریخ =}}</ref>  


وی در ادامه می‌گوید: «قصه ازین قرار بود که روزی خانمی به منزل ما زنگ زدند و گفتند: «من الان در روزنامه اطلاعات مشغول خواندن مقاله شما درباره استاد بدیع‌الزمان فروزانفر هستم.» به ایشان عرض کردم که من در هیچ روزنامه‌ای مقاله نمی‌نویسم از جمله «اطلاعات» حتما از کتابی نقل شده است. ایشان، آن‌گاه خودشان را معرفی کردند: خانم دکتر گل گلاب، استاد دانشگاه تهران، به نظرم دانشکده علوم. پس ازین معرفی دانستم که ایشان دختر مرحوم دکتر حسین گل گلاب استاد برجسته دانشگاه تهران هستند که عمّه ایشان ـ خواهر مرحوم دکتر گل گلاب ـ همسر استاد فروزانفر بود. آن‌گاه خانم دکتر گل گلاب با لحن سوگوار مُصرّی خطاب به من گفتند: «آیا شما می‌دانید که قبر استاد فروزانفر را، اولیای حضرت عبدالعظیم به یک نفر تاجر به مبلغ یک میلیون تومان فروخته‌اند؟» من در آن لحظه، به دست و پای بمردم. ولی باور نکردم تا خودم رفتم و به چشم خویشتن دیدم. در کجای دنیا چنین واقعه‌ای، آن هم در پایان قرن بیستم، امکان‌پذیر است؟ از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟» <ref name=''قبر استاد''/>  
وی در ادامه می‌گوید: «قصه ازین قرار بود که روزی خانمی به منزل ما زنگ زدند و گفتند: «من الان در روزنامه اطلاعات مشغول خواندن مقاله شما درباره استاد بدیع‌الزمان فروزانفر هستم.» به ایشان عرض کردم که من در هیچ روزنامه‌ای مقاله نمی‌نویسم از جمله «اطلاعات» حتما از کتابی نقل شده است. ایشان، آن‌گاه خودشان را معرفی کردند: خانم دکتر گل گلاب، استاد دانشگاه تهران، به نظرم دانشکده علوم. پس ازین معرفی دانستم که ایشان دختر مرحوم دکتر حسین گل گلاب استاد برجسته دانشگاه تهران هستند که عمّه ایشان ـ خواهر مرحوم دکتر گل گلاب ـ همسر استاد فروزانفر بود. آن‌گاه خانم دکتر گل گلاب با لحن سوگوار مُصرّی خطاب به من گفتند: «آیا شما می‌دانید که قبر استاد فروزانفر را، اولیای حضرت عبدالعظیم به یک نفر تاجر به مبلغ یک میلیون تومان فروخته‌اند؟» من در آن لحظه، به دست و پای بمردم. ولی باور نکردم تا خودم رفتم و به چشم خویشتن دیدم. در کجای دنیا چنین واقعه‌ای، آن هم در پایان قرن بیستم، امکان‌پذیر است؟ از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟» <ref name=''قبر استاد''/>  
   
   
===داستان‌های دیگر===
==زندگی و تراث==
==زندگی و تراث==
===زیر و روی زندگی<ref>{{پک|رفعتی|۱۳۸۷|ک= احوال و آثار بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۱۷ و ۱۸}}</ref>===
===زیر و روی زندگی<ref>{{پک|رفعتی|۱۳۸۷|ک= احوال و آثار بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۱۷ و ۱۸}}</ref>===
خط ۱۵۴: خط ۱۱۸:
*'''۱۳۱۸تا۱۳۱۳''': معاونت دانشکده معقول و منقول (الهیات) را بر عهده گرفت.
*'''۱۳۱۸تا۱۳۱۳''': معاونت دانشکده معقول و منقول (الهیات) را بر عهده گرفت.


*'''۱۳۱۴''': کتاب رساله ''در تحقیق احوال زندگانی مولانا جلال‌الدین‌محمد، مشهور به مولوی'' را نوشت که در حکم رساله‌ای برای ورود به کار علمی دانشگاه‌ها بود.
*'''۱۳۱۴''': کتاب رساله در '''تحقیق احوال زندگانی مولانا جلال‌الدین‌محمد، مشهور به مولوی''' را نوشت که در حکم رساله‌ای برای ورود به کار علمی دانشگاه‌ها بود؛ به اخذ گواهینامۀ دکتری از دانشگاه نائل آمد.
 
*'''۱۳۱۴''': به اخذ گواهینامۀ دکتری از دانشگاه نائل آمد.
 
*'''۱۳۱۵''': ریاست موسسۀ وعظ و خطابه را بر عهده گرفت و سالیان دراز این مسئولیت را عهده‌دار بود.


*'''۱۳۱۵''': وفات مادر فروزانفر  
*'''۱۳۱۵''': ریاست موسسۀ وعظ و خطابه را بر عهده گرفت و سالیان دراز این مسئولیت را عهده‌دار بود؛ وفات مادر فروزانفر.


*'''۱۳۱۷''': با خانم «رخشنده گل‌گلاب» ازدواج کرد که حاصل آن، سه فرزند به نام‌های «نوشین»، «فرانک» و «شیرین» شد؛ شیرین فرزند خردسال فروزانفر در پنج‌سالگی دار فانی را وداع گفت.
*'''۱۳۱۷''': با خانم «رخشنده گل‌گلاب» ازدواج کرد که حاصل آن، سه فرزند به نام‌های «نوشین»، «فرانک» و «شیرین» شد؛ شیرین فرزند خردسال فروزانفر در پنج‌سالگی دار فانی را وداع گفت.


*'''۱۳۱۸''': به رتبۀ استادی دانشگاه ارتقاء پیدا کرد.
*'''۱۳۱۸''': به رتبۀ استادی دانشگاه ارتقاء پیدا کرد؛ کتاب '''خلاصۀ مثنوی''' را تالیف و شرح نمود.
 
*'''۱۳۱۸''': کتاب ''خلاصۀ مثنوی'' را تالیف و شرح نمود.
   
   
*'''۱۳۲۳ تا ۱۳۲۶''': ریاست دانشکدۀ معقول و منقول (الهیات)
*'''۱۳۲۳ تا ۱۳۲۶''': ریاست دانشکدۀ معقول و منقول (الهیات).


*'''۱۳۲۷''': کتاب ''دستور زبان فارسی'' را به همراه چهار تن از استادان برجستۀ دانشگاه نوشت.
*'''۱۳۲۷''': کتاب '''دستور زبان فارسی''' را به همراه چهار تن از استادان برجستۀ دانشگاه نوشت.


*'''۱۳۲۸ تا ۱۳۳۱''': نمایندۀ انتصابی مجلس سنا و سپس مجلس موسسان گردید.
*'''۱۳۲۸ تا ۱۳۳۱''': نمایندۀ انتصابی مجلس سنا و سپس مجلس موسسان گردید.
خط ۱۷۶: خط ۱۳۴:
*'''۱۳۳۳''': کتاب ''مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی'' را نوشت.
*'''۱۳۳۳''': کتاب ''مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی'' را نوشت.


*'''۱۳۳۴''': کتاب ''احادیث مثنوی'' را تالیف کرد.
*'''۱۳۳۴''': کتاب '''احادیث مثنوی''' را تالیف کرد.


*'''۱۳۳۵''': پدر فروزانفر، ''آقا شیخ‌علی احمدی'' دار فانی را وداع گفت.
*'''۱۳۳۵''': پدر فروزانفر، «آقا شیخ‌علی احمدی» دار فانی را وداع گفت.


*'''۱۳۳۶تا ۱۳۴۶''': کتاب ده جلدی ''کلیات شمس'' را تصحیح کرد.
*'''۱۳۳۶تا ۱۳۴۶''': کتاب ده جلدی '''کلیات شمس''' را تصحیح کرد.


*'''۱۳۳۸''': قصیده‌ای ۳۲ بیتی در مدح امام رضا (ع) با عنوان «باغ رضوان» سرود.
*'''۱۳۳۸''': قصیده‌ای ۳۲ بیتی در مدح امام رضا (ع) با عنوان «باغ رضوان» سرود.


*'''۱۳۴۰''': کتاب ''شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ‌ فریدالدین عطار نیشابوری'' را نوشت.
*'''۱۳۴۰''': کتاب '''شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ‌ فریدالدین عطار نیشابوری''' را نوشت.


*'''۱۳۴۶''': عنوان استاد ممتاز دانشگاه به وی اعطا شد.
*'''۱۳۴۶''': عنوان استاد ممتاز دانشگاه به وی اعطا شد.
خط ۱۹۰: خط ۱۴۸:
*'''۱۳۴۶''': بعد از عمری فعالیت علمی از دانشگاه بازنشسته شد.
*'''۱۳۴۶''': بعد از عمری فعالیت علمی از دانشگاه بازنشسته شد.


*'''۱۳۴۶''': جلد اول ''مثنوی شریف'' را تالیف کرد. جلد دوم و سوم آن را هم، تا سال ۱۳۴۹ نوشت که مجموعا شرح ۳۰۱۲ بیت از دفتر اول مثنوی است.  
*'''۱۳۴۶''': جلد اول '''مثنوی شریف''' را تالیف کرد. جلد دوم و سوم آن را هم، تا سال ۱۳۴۹ نوشت که مجموعا شرح ۳۰۱۲ بیت از دفتر اول مثنوی است.  


*'''۱۳۴۶ تا ۱۳۴۹''': ریاست کتابخانۀ سلطنتی را بر عهده داشت.
*'''۱۳۴۶ تا ۱۳۴۹''': ریاست کتابخانۀ سلطنتی را بر عهده داشت.
خط ۲۰۴: خط ۱۶۲:


او در سال ۱۳۰۱ نیز برای همیشه به تهران می‌آید و پس از مدتی نام‌خانوادگی '''«فروزانفر»'''<ref name=''فروزانفر''/>را برای خود انتخاب می‌کند.
او در سال ۱۳۰۱ نیز برای همیشه به تهران می‌آید و پس از مدتی نام‌خانوادگی '''«فروزانفر»'''<ref name=''فروزانفر''/>را برای خود انتخاب می‌کند.


[[پرونده:برگه گواهی دکتری.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مدرک دکترای استاد''']]
[[پرونده:برگه گواهی دکتری.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مدرک دکترای استاد''']]
====دکتریِ استاد فروزانفر====
====دکتریِ استاد فروزانفر====
در سال ۱۳۱۴ هیأت ممیزهٔ دانشگاه تهران متشکل از نصرالله تقوی، [[علی‌اکبر دهخدا]] و ولی‌الله نصر، اثر بدیع‌الزمان به‌نام «تحقیق در زندگانی مولانا جلال‌الدین بلخی» را ارزیابی و در خرداد ۱۳۱۵ به او گواهی‌نامهٔ دکتری می‌دهد.
در سال ۱۳۱۴ هیأت ممیزهٔ دانشگاه تهران متشکل از نصرالله تقوی، [[علی‌اکبر دهخدا]] و ولی‌الله نصر، اثر بدیع‌الزمان به‌نام «تحقیق در زندگانی مولانا جلال‌الدین بلخی» را ارزیابی و با توجه به دانش و علم وسیع و عمیق استاد در خرداد ۱۳۱۵ به او مدرک دکتری می‌دهد.
====شعر و شاعری‌اش====
====شعر و شاعری‌اش====
فروزانفر قریحه سرشاری داشت. از همان چهارده پانزده‌‌سالگی شعر سرود. <ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۳۰}}</ref> در همه قوالب شعری چون قصیده، غزل، قطعه، مثنوی طبع‌آزمایی کرد. هم به فارسی سرود و هم به عربی. اشعارش در نهایت استواری و استحکام بود و مایهٔ حیرت بزرگان عصر.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۱۸}}</ref> شعرهایش نمونه‌هایی است از استوارترین وجوه زبان شعر کلاسیک فارسی در عصر حاضر. <ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۲۱}}</ref> دیوان استاد با مقدمه [[شفیعی کدکنی]] و به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی در ۳۷۶ صفحه در بهار ۱۳۸۲ منتشر شد.
فروزانفر قریحه سرشاری داشت. از همان چهارده پانزده‌‌سالگی شعر سرود. <ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۳۰}}</ref> در همه قوالب شعری چون قصیده، غزل، قطعه، مثنوی طبع‌آزمایی کرد. هم به فارسی سرود و هم به عربی. اشعارش در نهایت استواری و استحکام بود و مایهٔ حیرت بزرگان عصر.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۱۸}}</ref> شعرهایش نمونه‌هایی است از استوارترین وجوه زبان شعر کلاسیک فارسی در عصر حاضر. <ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۲۱}}</ref> دیوان استاد با '''۱۰۷''' عنوان شعر و با مقدمه [[شفیعی کدکنی]] و به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی در ۳۷۶ صفحه در بهار ۱۳۸۲ منتشر شد.


'''می‌ باستانی'''، '''وصف بهار و مدح والی خراسان'''، '''در ستایش ادیب نیشابوری'''، قصیدهٔ  '''«ایران دیروز- ایران فردا»'''، '''فتنه آخر زمان'''، '''کوی عشق'''، '''در ستایش مصدق'''، '''نیک و بد روزگار در گذر است'''، '''در رثای نیکلسون'''، '''میوه صلح و جنگ''' از جمله عناوین اشعار اوست.
'''می‌ باستانی'''، '''وصف بهار و مدح والی خراسان'''، '''در ستایش ادیب نیشابوری'''، قصیدهٔ  '''«ایران دیروز- ایران فردا»'''، '''فتنه آخر زمان'''، '''کوی عشق'''، '''در ستایش مصدق'''، '''نیک و بد روزگار در گذر است'''، '''در رثای نیکلسون'''، '''میوه صلح و جنگ''' از جمله عناوین اشعار اوست.
=====خوش نداشت او را شاعر بدانند!=====
=====خوش نداشت او را شاعر بدانند!=====
بیش از شاعری او را محققی دانشمند و عالمی بزرگ در عرصه تحقیقات ادبی و عرفانی می‌شناسند. از همان دوران کودکی و نوجوانی طبعی سرشار داشت و شعر می‌گفت. اما پس از ورود به دنیای سیاست، آن را کنار گذاشت. به‌گفتهٔ [[شفیعی کدکنی]] «از اینکه به‌عنوان شاعر از او سخن بگویند، یا در محافلِ  ادبی به‌عنوان شاعر حاضر شود و یا شعری به مطبوعات عرضه کند، پرهیزی عجیب داشت». نیز می‌گوید وقتی کتاب '''''شعر امروز خراسان''''' را که در آن نمونه‌ها‌ی شعر او نیز چاپ شده بود در پاییز ۱۳۴۴ تقدیم محضر او کردم، هفته بعد در کلاس درس با همان لحن مخصوص روی به من کرد و گفت: {{گفتاورد تزیینی| ''''''«شفیعی! دی‌شب تا صبح، سرم درد می‌کرد. این کتاب مرا به گذشته‌های دور برد. با دیدن شعرهای خودم به عالمی رفتم. ما می‌توانستیم شاعر بزرگی شویم، اما تحقیقات و گرفتاری‌ها ما را از آن بازداشت. با ما از گذشته سخن مگوی!»''' <ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۱۲}}</ref>}}
بیش از شاعری او را محققی دانشمند و عالمی بزرگ در عرصه تحقیقات ادبی و عرفانی می‌شناسند. از همان دوران کودکی و نوجوانی طبعی سرشار داشت و شعر می‌گفت. اما پس از ورود به دنیای سیاست، آن را کنار گذاشت. به‌گفتهٔ [[شفیعی کدکنی]] «از اینکه به‌عنوان شاعر از او سخن بگویند، یا در محافلِ  ادبی به‌عنوان شاعر حاضر شود و یا شعری به مطبوعات عرضه کند، پرهیزی عجیب داشت». نیز می‌گوید وقتی کتاب '''''شعر امروز خراسان''''' را که در آن نمونه‌ها‌ی شعر او نیز چاپ شده بود در پاییز ۱۳۴۴ تقدیم محضر او کردم، هفته بعد در کلاس درس با همان لحن مخصوص روی به من کرد و گفت: {{گفتاورد تزیینی| ''''''«شفیعی! دی‌شب تا صبح، سرم درد می‌کرد. این کتاب مرا به گذشته‌های دور برد. با دیدن شعرهای خودم به عالمی رفتم. ما می‌توانستیم شاعر بزرگی شویم، اما تحقیقات و گرفتاری‌ها ما را از آن بازداشت. با ما از گذشته سخن مگوی!»''' <ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۱۲}}</ref>}}
====ملامتش کردند====
====ملامتش کردند====
مشغله‌های سیاسی و اداری و «عناوین»، مانع اصلی در مسیر شاعری فروزانفر بود؛ تا جایی‌که ورود او به مجلس سنا و درگیر شدن با عالم سیاست، مایه اعتراض هم‌نسلان و همکاران او چون [[عباس اقبال آشتیانی]] می‌شود. او قطعه شعری در ملامت فروزان‌فر سرود که در مجلهٔ‌ [[یغما]] چاپ شد:
مشغله‌های سیاسی و اداری و «عناوین»، مانع اصلی در مسیر شاعری فروزانفر بود؛ تا جایی‌که ورود او به مجلس سنا و درگیر شدن با عالم سیاست، مایه اعتراض هم‌نسلان و همکاران او چون [[عباس اقبال آشتیانی]] می‌شود. او قطعه شعری در ملامت فروزان‌فر سرود که در مجلهٔ‌ [[یغما]] چاپ شد:
<font color=purple>
<font color=purple>
'''''استاد یگانه، ای فروزانفر!{{سخ}}'''
'''''استاد یگانه، ای فروزانفر!{{سخ}}'''
خط ۲۴۹: خط ۲۰۴:
اهل ادب و شعر فروزانفر را به‌سبب تصحیح و تألیف آثار ارزشمندی درباره مولانا، هم‌ردیف نیکسلون پایه‌گذاری "مولوی‌شناسی علمی" در جهان عرفان و ادب فارسی می‌دانند.
اهل ادب و شعر فروزانفر را به‌سبب تصحیح و تألیف آثار ارزشمندی درباره مولانا، هم‌ردیف نیکسلون پایه‌گذاری "مولوی‌شناسی علمی" در جهان عرفان و ادب فارسی می‌دانند.


====بدیع‌الزمان و نقد====
====شعر خودش هم اگر خوب نبود نمی‌پسندید====
فروزانفر به‌عنوان منتقدی ادبی، فردی واقع‌بین، بی‌طرف و دقیق بود. او در میان هم‌عصران خود به تهور و رک‌گویی در نقد شعر کلاسیک مشهور بود.<ref name=''فروزانفر''/> او برای نخستین بار، نقد را از تعارف‌های رایج تذکره‌ها که غالبا بر اساس شهرت‌های غلط استوار شده است، رها ساخت و هر شاعری را در پایگاه مناسب خویش قرار داد و این ارزیابی علمی را به قیمت مطالعه سطر به سطر مجموعه آثار هر کدام از شاعران و تأمل در یک‌یک کلمات ایشان به دست‌ آورد.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۲۲ و ۲۳}}</ref>
فروزانفر به‌عنوان منتقدی ادبی، فردی واقع‌بین، بی‌طرف و دقیق بود. او در میان هم‌عصران خود به تهور و رک‌گویی در نقد شعر کلاسیک مشهور بود.<ref name=''فروزانفر''/> او برای نخستین بار، نقد را از تعارف‌های رایج تذکره‌ها که غالبا بر اساس شهرت‌های غلط استوار شده است، رها ساخت و هر شاعری را در پایگاه مناسب خویش قرار داد و این ارزیابی علمی را به قیمت مطالعه سطر به سطر مجموعه آثار هر کدام از شاعران و تأمل در یک‌یک کلمات ایشان به دست‌ آورد.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۲۲ و ۲۳}}</ref> قدرت انتقادی عجیبی داشت همین قدرت او را گوهرشناس بار آورده بود. شعر خودش هم اگر خوب نبود نمی‌پسندید درست مثل حافظ. <ref name=''به‌یاد استاد''>{{یادکرد|نویسنده=|مقاله= به‌یاد استاد بدیع‌الزمان فروزانفر |ترجمه=|ژورنال= دانشکده ادبیات و علوم انسانی|تاریخ=۱۳۵۴|دوره=|شماره= ۱|صفحه ۱۹}}</ref>
====قرآنِ فروزانفر====
====قرآنِ فروزانفر====
استاد فروزانفر، ترجمه‌ای از قرآن نیز دارد که مفقود شده است. یک روز در کلاس درس گفت: «من مدت‌ها بود که مشغول ترجمهٔ قرآن بودم. خوشبختانه پریروز از کار آن فارغ شدم». سال‌ها گذشته اما این کتاب رنگ چاپ به خود ندیده است. استاد قرارداد چاپ کتاب را همان زمان با وزات فرهنگ و هنر بسته بود. پس از انقلاب، آقای «عنایت‌الله مجیدی» متصدی کارهای خانواده مرحوم فروزانفر برای  گرفتن این کتاب به متصدی کتاب‌ها در وزارت‌خانه مراجعه می‌کند؛ اما تنها پوشه‌ای حاوی مکاتبات فروزانفر با وزارت فرهنگ برای ترجمه و چاپ این قرآن در اختیارش می‌گذارند بدون هیچ نسخه‌ای از آن. پس از مدت‌ها جست‌وجو به محمدامین ریاحی مدیر کل نگارش وقت وزارت فرهنگ می‌رسد که دستور داده بود از روی اصل نسخهٔ کتاب، چهار نسخه ماشین شود. بنابرین کتاب منحصر به یک نسخه نبوده که مفقود شود!<ref name=''شاگرد استاد''/>
استاد فروزانفر، ترجمه‌ای از قرآن نیز دارد که مفقود شده است. یک روز در کلاس درس گفت: «من مدت‌ها بود که مشغول ترجمهٔ قرآن بودم. خوشبختانه پریروز از کار آن فارغ شدم». سال‌ها گذشته اما این کتاب رنگ چاپ به خود ندیده است. استاد قرارداد چاپ کتاب را همان زمان با وزات فرهنگ و هنر بسته بود. پس از انقلاب، آقای «عنایت‌الله مجیدی» متصدی کارهای خانواده مرحوم فروزانفر برای  گرفتن این کتاب به متصدی کتاب‌ها در وزارت‌خانه مراجعه می‌کند؛ اما تنها پوشه‌ای حاوی مکاتبات فروزانفر با وزارت فرهنگ برای ترجمه و چاپ این قرآن در اختیارش می‌گذارند بدون هیچ نسخه‌ای از آن. پس از مدت‌ها جست‌وجو به محمدامین ریاحی مدیر کل نگارش وقت وزارت فرهنگ می‌رسد که دستور داده بود از روی اصل نسخهٔ کتاب، چهار نسخه ماشین شود. بنابرین کتاب منحصر به یک نسخه نبوده که مفقود شود!<ref name=''شاگرد استاد''/>
خط ۲۷۶: خط ۲۳۱:
====فروزانفر و شعر معاصر====
====فروزانفر و شعر معاصر====
او در قلمرو شعر معاصر، فقط بهار را می‌پسندید و تا حدی ادیب پیشاوری را. دیگران را دوستانه و در محافل «مشافهه» می‌ستود و یا در خلال «اخوانیات» و از طریقِ «تعارفات‌های متقابل». دکتر صورتگر از این خوی و خصلت فروزانفر سخت دل‌آزرده بود و با خشم می‌گفت: «بدیع‌الزمن یک‌بار به من نگفت شعرت خوب است». همیشه می‌گوید: «جناب آقای دکتر صورتگر، مرد موجهی هستند». <ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۲۶}}</ref>
او در قلمرو شعر معاصر، فقط بهار را می‌پسندید و تا حدی ادیب پیشاوری را. دیگران را دوستانه و در محافل «مشافهه» می‌ستود و یا در خلال «اخوانیات» و از طریقِ «تعارفات‌های متقابل». دکتر صورتگر از این خوی و خصلت فروزانفر سخت دل‌آزرده بود و با خشم می‌گفت: «بدیع‌الزمن یک‌بار به من نگفت شعرت خوب است». همیشه می‌گوید: «جناب آقای دکتر صورتگر، مرد موجهی هستند». <ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۲۶}}</ref>
===زمینهٔ فعالیت===
===یادمان و بزرگداشت‌ها===
===یادمان و بزرگداشت‌ها===
*برگزاری چهارمین جشنواره جایزه بدیع‌الزمان فروزانفر در ۱۹ اسفند در شهرستان بشرویه زادگاه او.
*برگزاری چهارمین جشنواره جایزه بدیع‌الزمان فروزانفر در ۱۹ اسفند در شهرستان بشرویه زادگاه او.
*برگزاری مراسم سومین جشنواره جایزه استاد بدیع‌الزمان فروزانفر در ۲۴ آذر در باغ‌موزه نگارستان.
*برگزاری مراسم سومین جشنواره جایزه استاد بدیع‌الزمان فروزانفر در ۲۴ آذر در باغ‌موزه نگارستان.
===در نگاه دیگران===
===در نگاه دیگران===
====[[محممدعلی اسلامی ندوشن]]: '''لایق‌ترین راوی مولانا بود'''====
====[[محممدعلی اسلامی ندوشن]]: '''لایق‌ترین راوی مولانا بود'''====
«یک ایرانی تمام‌عیار بود، پروردهٔ مَهمیزهای تاریخ، که شگفتگی وجود خود را در حُسنِ ارتباط با قدرت حکومتی می‌جست و از خارخارِ تعین‌های سیاسی برکنار نبود... فروزانفر دریایی از معلومات و اطلاعات مربوط به ادب و فرهنگ ایران بود... نزدیک به تمام عمر خود را بر سر غور در آثار مولانا جلال‌الدین گذارد. غزلیات را که از حفظ می‌خواند و کلمات موزون مانندِ ریگ از دهانش می‌ریخت. مولوی پس از هفتصد سال، لایق‌ترین راویِ خود را یافته است.» این گفته‌های ندوشن درباره بدیع‌الزمان است. <ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۵۳}}</ref>
«یک ایرانی تمام‌عیار بود، پروردهٔ مَهمیزهای تاریخ، که شگفتگی وجود خود را در حُسنِ ارتباط با قدرت حکومتی می‌جست و از خارخارِ تعین‌های سیاسی برکنار نبود... فروزانفر دریایی از معلومات و اطلاعات مربوط به ادب و فرهنگ ایران بود... نزدیک به تمام عمر خود را بر سر غور در آثار مولانا جلال‌الدین گذارد. غزلیات را که از حفظ می‌خواند و کلمات موزون مانندِ ریگ از دهانش می‌ریخت. مولوی پس از هفتصد سال، لایق‌ترین راویِ خود را یافته است.» این گفته‌های ندوشن درباره بدیع‌الزمان است. <ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۵۳}}</ref>
====[[صادق هدایت]]====
====[[صادق هدایت]]: '''سخن و سخنوان چیز مزخرفی است'''====
هدایت در یکی از نامه‌هایش نظرش را درباره کتاب ''«سخن و سخنوران»'' فروزانفر چنین می‌نویسد: «اخیرا کتاب سخن و سخنوران در تاریخ ادبیات ایران، تألیف بدیع‌الزمان چاپ شده، اما، حالا که خودمانیم، چیز مزخرفی است و به تقلید سایرین، با شرح حال خیلی مختصر، اشعارِ شعر را انتخاب کرده» <ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۸۳}}</ref>
هدایت در یکی از نامه‌هایش نظرش را درباره کتاب ''«سخن و سخنوران»'' فروزانفر چنین می‌نویسد: «اخیرا کتاب سخن و سخنوران در تاریخ ادبیات ایران، تألیف بدیع‌الزمان چاپ شده، اما، حالا که خودمانیم، چیز مزخرفی است و به تقلید سایرین، با شرح حال خیلی مختصر، اشعارِ شعر را انتخاب کرده» <ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۸۳}}</ref>
====[[عبدالحسین زرین‌کوب]]: '''درسش هم تهذیب بود هم تفریح'''====
====[[عبدالحسین زرین‌کوب]]: '''درسش هم تهذیب بود هم تفریح'''====
خط ۲۹۴: خط ۲۴۵:
====[[شفیعی کدکنی]]: '''حتی شوخی‌هایش آموزنده بود'''====
====[[شفیعی کدکنی]]: '''حتی شوخی‌هایش آموزنده بود'''====
در طول قریب پنج سال شاگرد او بودم اما هرگز درسش را ترک نگفتم. یک مطلب مکرر یا مبتذل که از همگنان بتوان شنید، از او  نشنیدم. حتی شوخی‌های او، احوال‌پرسی‌های او چیزی به دانشجو می‌آموخت. حضور ذهن شگفت‌آور و تسخیرکنندهٔ‌ او به‌حدی بود که در مراحل نخست آشنایی و اولین‌ دیدارها، بعضی افراد تصور می‌کردند که فروزانفر مدت‌ها قبل، در نهان هدیه‌ای، رشوه‌ای به شخص پُرسنده داده و از او خواسته که در «فلان مجلس یا در فلان کلاس، این سوال را مطرح کن» و خود از قبل پاسخ آن را آماده کرده است... دانش و اطلاع عمیق و وسیعی درباره تاریخ ادب فارسی و تاریخ ایران دوره اسلامی و تمام قلمرو عرفان ایرانی داشت اما می‌گفت: «من از حمله مغول به این سوی را نمی‌شناسم» <ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۲۳}}</ref>
در طول قریب پنج سال شاگرد او بودم اما هرگز درسش را ترک نگفتم. یک مطلب مکرر یا مبتذل که از همگنان بتوان شنید، از او  نشنیدم. حتی شوخی‌های او، احوال‌پرسی‌های او چیزی به دانشجو می‌آموخت. حضور ذهن شگفت‌آور و تسخیرکنندهٔ‌ او به‌حدی بود که در مراحل نخست آشنایی و اولین‌ دیدارها، بعضی افراد تصور می‌کردند که فروزانفر مدت‌ها قبل، در نهان هدیه‌ای، رشوه‌ای به شخص پُرسنده داده و از او خواسته که در «فلان مجلس یا در فلان کلاس، این سوال را مطرح کن» و خود از قبل پاسخ آن را آماده کرده است... دانش و اطلاع عمیق و وسیعی درباره تاریخ ادب فارسی و تاریخ ایران دوره اسلامی و تمام قلمرو عرفان ایرانی داشت اما می‌گفت: «من از حمله مغول به این سوی را نمی‌شناسم» <ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۸۲|ک= دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر|ص=۲۳}}</ref>
===وقت خود را در  کارهای اداری تلف کردیم===
===وقت خود را در  کارهای اداری تلف کردیم===
فروزانفر در جایی می‌گوید: از ادب بعد از اسلام چیزی نیست که ندانم و از پیش از اسلام چیزی نیست که بدانم. <ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۴۵}}</ref>
فروزانفر در جایی می‌گوید: از ادب بعد از اسلام چیزی نیست که ندانم و از پیش از اسلام چیزی نیست که بدانم. <ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۴۵}}</ref>
فروزانفر که در کنار کارهای تحقیقاتی‌اش، سال‌ها در دستی در سیاست و امور اداری داشته، روزی خارج از کلاس درس به دانشجویانش درباره خود می‌گوید: «ما متأسفانه وقت خود را در کارهای اداری تلف کردیم و گرفتار کمیسیون‌های اداری شدیم و دیگران به کارهای‌ علمی پرداختند و کار کردند.»<ref name=''شاگرد استاد''/>
فروزانفر که در کنار کارهای تحقیقاتی‌اش، سال‌ها در دستی در سیاست و امور اداری داشته، روزی خارج از کلاس درس به دانشجویانش درباره خود می‌گوید: «ما متأسفانه وقت خود را در کارهای اداری تلف کردیم و گرفتار کمیسیون‌های اداری شدیم و دیگران به کارهای‌ علمی پرداختند و کار کردند.»<ref name=''شاگرد استاد''/>
===لب مطلب را گفته‌ام===
===لُبّ مطلب را گفته‌ام===
نظر فروزانفر درباره خودش
استاد درباره شرح مثنوی خود که تنها یک‌دهم مثنوی را دربرمی‌گیرد، نیز جایی گفت: من لبّ مطلب راجع به مولوی و مثنوی را در این سه جلد گفته‌ام و چیز زیادی باقی نمانده است.<ref name=''شاگرد استاد''/>
استاد درباره شرح مثنوی خود که تنها یک‌دهم مثنوی را دربرمی‌گیرد، نیز جایی گفت: من لبّ مطلب راجع به مولوی و مثنوی را در این سه جلد گفته‌ام و چیز زیادی باقی نمانده است.<ref name=''شاگرد استاد''/>


خط ۳۰۷: خط ۲۵۶:


===مخالفت‌های سیاسی===
===مخالفت‌های سیاسی===
===نامه‌های سرگشاده===
===نام‌های دسته‌جمعی===
===بیانیه‌ها===


===جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش===
===جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش===


===جمله‌ای از ایشان===
===جمله‌ای از ایشان===
===نحوهٔ پوشش===
===تکیه‌کلام‌ها===


===خلقیات===
===خلقیات===
لطف محضر، ادب فوق‌العاده، نکته‌سنجی‌های او با چاشنی ظرافت و شوخی باعث شده بود که در هر محفلی مقبول و مطلوب گردد. وسعت اطلاعات او حتی تقی‌زاده و محمد قزوینی را به اعجاب واداشت. عربی را به لغت فصیح تکلم می‌کرد؛ اما کلام خود را چنان با اشعار و امثال و حکایات می‌‌آراست که برای ادبای عرب هم سخن گفتنش جالب بود.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۵۱|ک= مجموعه مقالات و اشعار|ص=۱۰}}</ref>  
لطف محضر، ادب فوق‌العاده، نکته‌سنجی‌های او با چاشنی ظرافت و شوخی باعث شده بود که در هر محفلی مقبول و مطلوب گردد. وسعت اطلاعات او حتی تقی‌زاده و محمد قزوینی را به اعجاب واداشت. عربی را به لغت فصیح تکلم می‌کرد؛ اما کلام خود را چنان با اشعار و امثال و حکایات می‌‌آراست که برای ادبای عرب هم سخن گفتنش جالب بود.<ref>{{پک|فروزانفر|۱۳۵۱|ک= مجموعه مقالات و اشعار|ص=۱۰}}</ref>  


===منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)===
===منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)===
خط ۳۴۲: خط ۲۸۱:


===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
===بنیان‌گذاری===


===تأثیرپذیری‌ها===
===تأثیرپذیری‌ها===


===استادان و شاگردان===
====استادان====
====استادان====
ادیب نیشابوری در مشهد و ادیب پیشاوری در تهران اساتید بدیع‌الزمان بودند.
ادیب نیشابوری در مشهد و ادیب پیشاوری در تهران اساتید بدیع‌الزمان بودند.
خط ۳۵۴: خط ۲۹۰:


او سال‌ها ''تصوف اسلامی'' و ''مثنوی'' در دانشگاه تدریس  و شاگردان برجسته‌ای نیز تربیت کرد که هر یک مولوی‌پژوی سرشناس هستند. [[عبدالحسین زرین‌کوب]]، [[منوچهر مرتضوی]]، [[محمدرضا شفیعی کدکنی]] و [[فتح‌الله مجتبایی]] از جمله آنانند.
او سال‌ها ''تصوف اسلامی'' و ''مثنوی'' در دانشگاه تدریس  و شاگردان برجسته‌ای نیز تربیت کرد که هر یک مولوی‌پژوی سرشناس هستند. [[عبدالحسین زرین‌کوب]]، [[منوچهر مرتضوی]]، [[محمدرضا شفیعی کدکنی]] و [[فتح‌الله مجتبایی]] از جمله آنانند.
===علت شهرت===


===فیلم ساخته شده براساس===
===فیلم ساخته شده براساس===


===حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود===
===حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود===
===اتفاقات بعد از انتشار آثار===


===نام جاهایی که به اسم این فرد است===
===نام جاهایی که به اسم این فرد است===
خط ۳۶۷: خط ۳۰۰:


===مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند===
===مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند===
===ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره===
===برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد===


==آثار و کتاب‌شناسی==
==آثار و کتاب‌شناسی==
استاد فروزانفر آثار ارزشمندی در زمینه‌های تاریخ ادبیات، مولوی‌شناسی و تصحیح متون کهن دارد.
استاد فروزانفر آثار ارزشمندی در زمینه‌های تاریخ ادبیات، مولوی‌شناسی و تصحیح متون کهن دارد.


از وی '''۳۷''' عنوان کتاب (اعم از تألیف، تصحیح و ترجمه)، '''۱۰۶''' عنوان مقاله و اشارات (این مقاله‌ها در کتاب مقاله‌های فروزانفر و کتاب از خاطر و خط استاد گردآوری و چاپ شده است)، '''۱۰۷''' عنوان شعر (که در دیوان فروزانفر چاپ ۱۳۸۲ گردآوری و چاپ شده است) و '''۴۱''' عنوان رساله فوق‌لیسانس و دکتری با راهنمایی استاد، به‌یادگار مانده است.
از وی '''۳۷''' عنوان کتاب (اعم از تألیف، تصحیح و ترجمه)، '''۱۰۶''' عنوان مقاله و اشارات باقی مانده است. این مقاله‌ها در کتاب '''مقاله‌های فروزانفر''' و کتاب '''از خاطر و خط استاد''' گردآوری و چاپ شده است.  


آثار او به‌ترتیب تاریخ انتشار آورده می‌شود:
آثار او به‌ترتیب تاریخ انتشار آورده می‌شود:
خط ۳۸۶: خط ۳۱۴:
'''۱۳۰۶''': منتخبات شاهنامه، تهران، ۷۲ ص، سربی، جیبی.
'''۱۳۰۶''': منتخبات شاهنامه، تهران، ۷۲ ص، سربی، جیبی.


'''۱۳۰۸-۱۲''': سخن و سخنوران (شرح‌حال و منتخب اشعار شعرای خراسان و ماوراءالنهر از ابتدای قرن سوم تا اواخر قرن ششم). تهران، شرکت سهامی طبع کتاب، ۲ جلد، ح+ ۳۹۰+۷+۴+۴۲۷ ص.
'''۱۳۰۸-۱۲''': سخن و سخنوران (شرح‌حال و منتخب اشعار شعرای خراسان و ماوراءالنهر از ابتدای قرن سوم تا اواخر قرن ششم). تهران، شرکت سهامی طبع کتاب، ۲ جلد، ح+ ۳۹۰+۷+۴+۴۲۷ ص؛‌  چاپ ۴ [دو جلد در یک جلد]، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۹، ۷۱۳ص.
چاپ ۴ [دو جلد در یک جلد]، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۹، ۷۱۳ص.


'''۱۳۱۳''': آیات منتخبه از کلام‌الله مجید، مخصوص سال‌های پنجم و ششم دبستان‌ها. تهران، شرت مطبوعات و شرکت محدود طبع کتاب (مصوب شورای عالی فرهنگ)، چاپ اول، ۱۳۱۳، چاپ ۵، ۱۳۲۸.
'''۱۳۱۳''': آیات منتخبه از کلام‌الله مجید، مخصوص سال‌های پنجم و ششم دبستان‌ها. تهران، شرت مطبوعات و شرکت محدود طبع کتاب (مصوب شورای عالی فرهنگ)، چاپ اول، ۱۳۱۳، چاپ ۵، ۱۳۲۸.


'''۱۳۱۵''': رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد مشهور به مولوی. تهران، چاپخانه مجلس، ۱۹۲ ص.
'''۱۳۱۵''': ''رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد مشهور به مولوی''. تهران، چاپخانه مجلس، ۱۹۲ ص.
چاپ ۴، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۶۱، س+۲۳۶ ص. این اثر به ترکی ترجمه و چاپ شده است.
چاپ ۴، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۶۱، س+۲۳۶ ص. این اثر به ترکی ترجمه و چاپ شده است.


'''۱۳۱۷''': مباحثی از تاریخ ادبیات ایران، از سامانیان تا سلجوقیان، تهران، سلسله انتشارات دانشکده معقول و منقول، ۱۷۹ ص.
'''۱۳۱۷''': مباحثی از ''تاریخ ادبیات ایران، از سامانیان تا سلجوقیان، تهران''، سلسله انتشارات دانشکده معقول و منقول، ۱۷۹ ص؛‌ چاپ دوم، از طاهریان تا سلجوقیان، به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، دهخدا، ۱۳۵۴، ۲۷+ ۴۱۲ص؛‌ چاپ سوم، با عنوان ''تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا پایان تیموریان''، تهران، انتشارت سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ۱۳۸۳، ۶۳۶ص.
چاپ دوم، از طاهریان تا سلجوقیان. به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، دهخدا، ۱۳۵۴، ۲۷+ ۴۱۲ص.
چاپ سوم، با عنوان تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا پایان تیموریان، تهران، انتشارت سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ۱۳۸۳، ۶۳۶ص.


'''۱۳۱۷''': تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا دوره مغول (تقریر کلاسی، ۱۳۱۶)، چاپ نشده است.
'''۱۳۱۷''': ''تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا دوره مغول'' (تقریر کلاسی، ۱۳۱۶)، چاپ نشده است.


'''۱۳۱۸-۱۹''': واژه‌های نو فرهنگستان. [تألیف و تصویب فروزانفر و اعضاء فرهنگستان ایران]. تهران، شماره ۷.
'''۱۳۱۸-۱۹''': واژه‌های نو فرهنگستان. [تألیف و تصویب فروزانفر و اعضاء فرهنگستان ایران]. تهران، شماره ۷.


'''۱۳۱۹''': فرهنگ تازی به پارسی. جلد اول [الف-د]. تهران، فرهنگستان ایران، ۳۶۶ ص.
'''۱۳۱۹''': ''فرهنگ تازی به پارسی''. جلد اول [الف-د]. تهران، فرهنگستان ایران، ۳۶۶ ص.


'''۱۳۲۱''': خلاصه مثنوی، به‌انتخاب و انضمام تعلیقات و حواشی. [تهران] وزارت فرهنگ، یج+ ۲+ ۳۰۱ ص.
'''۱۳۲۱''': ''خلاصه مثنوی، به‌انتخاب و انضمام تعلیقات و حواشی''. [تهران] وزارت فرهنگ، یج+ ۲+ ۳۰۱ ص.
چاپ دوم، تهران، دانشگاه سپاهیان انقلاب ایران، [بی‌تاریخ].
چاپ دوم، تهران، دانشگاه سپاهیان انقلاب ایران، [بی‌تاریخ].


'''۱۳۲۷''': اشعار مثنوی متضمن آیات قرآنی به اشارت یا تضمین. [شامل ۶۲۱ مورد] ۱۳۱ ص، چاپ نشده است.
'''۱۳۲۷''': ''اشعار مثنوی متضمن آیات قرآنی به اشارت یا تضمین''. [شامل ۶۲۱ مورد] ۱۳۱ ص، چاپ نشده است.
    
    
'''۱۳۲۸''': دیوان اشرف غزنوی ملقب به اشرف. تصحیح محمد تقی مدرس رضوی [با اصلاحات دهخدا و فروزانفر] تهران، دانشگاه تهران، ش ۷۳، عب+ ۳۸۴ ص.
'''۱۳۲۸''': ''دیوان اشرف غزنوی ملقب به اشرف''. تصحیح محمدتقی مدرس‌رضوی [با اصلاحات دهخدا و فروزانفر] تهران، دانشگاه تهران، ش ۷۳، عب+ ۳۸۴ ص.


'''۱۳۲۸-۹''':دستور زبان فارسی [دستور پنج‌استاد، برای مدارس]. تهران، ناشر: علی‌اکبر علمی، ۲ جلد. ۱۵۰+۱۳۵ ص. [تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان].
'''۱۳۲۸-۹''': ''دستور زبان فارسی'' [دستور پنج‌استاد، برای مدارس]. تهران، ناشر: علی‌اکبر علمی، ۲ جلد. ۱۵۰+۱۳۵ ص. [تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان].


'''۱۳۳۰''': فیه ما فیه. از گفتار مولانا جلال‌الدین محمد مشهور به مولوی. تهران، دانشگاه تهران، ش ۱۰۵، یج+ ۳۸۵ ص.
'''۱۳۳۰''': ''فیه ما فیه''. از گفتار مولانا جلال‌الدین محمد مشهور به مولوی. تهران، دانشگاه تهران، ش ۱۰۵، یج+ ۳۸۵ ص؛ چاپ ۲، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۸.
چاپ ۲، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۸.


'''۳۸- ۱۳۳۳''': معارف. (مجموعه مواعظ و سخنان سلطان‌العلماء بهاءالدین محمد بن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاءولد). [تهران] وزارت فرهنگ- اداره کل انطباعات، ما + ۵۰۱ + یج+ ۴۱۶ ص. چهار جلد در دو جلد.
'''۳۸- ۱۳۳۳''': معارف. (مجموعه مواعظ و سخنان سلطان‌العلماء بهاءالدین محمد بن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاءولد). [تهران] وزارت فرهنگ- اداره کل انطباعات، ما + ۵۰۱ + یج+ ۴۱۶ ص. چهار جلد در دو جلد؛ چاپ افست. تهران، طهوری، ۱۳۵۲.
چاپ افست. تهران، طهوری، ۱۳۵۲.


'''۱۳۳۳''': مآخذ قصص تمثیلات مثنوی. [تهران]. دانشگاه تهران (ش ۲۱۴)، د+ ۲۶۵ ص.
'''۱۳۳۳''': ''مآخذ قصص تمثیلات مثنوی''. [تهران]. دانشگاه تهران (ش ۲۱۴)، د+ ۲۶۵ ص؛ چاپ ۲، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۷.
چاپ ۲، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۷.


'''۱۳۳۴''': زنده بیدار (حی بن یقظان). اثر ابن‌طفیل، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۸ – مجموعه آثار فلسفی، ۱۸۴ ص.
'''۱۳۳۴''': ''زنده بیدار (حی بن یقظان)''. اثر ابن‌طفیل، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۸ – مجموعه آثار فلسفی، ۱۸۴ ص؛ چاپ ۳، ۱۳۵۱ [مشتمل بر ترجمه متن زنده بیدار، ترجمه قصه حی بن یقظان ابن‌سینا، ترجمه قصه غربة‌الغربیة سهروردی].
چاپ ۳، ۱۳۵۱ [مشتمل بر ترجمه متن زنده بیدار، ترجمه قصه حی بن یقظان ابن‌سینا، ترجمه قصه غربة‌الغربیة سهروردی].


'''۱۳۳۴''':احادیث مثنوی. تهران، دانشگاه تهران، (ش ۲۸۳)، یب+ ۲۷۴ ص.
'''۱۳۳۴''': ''احادیث مثنوی''. تهران، دانشگاه تهران، (ش ۲۸۳)، یب+ ۲۷۴ ص؛ چاپ ۳، امیرکبیر، ۱۳۶۱.
چاپ ۳، امیرکبیر، ۱۳۶۱.


'''۱۳۳۵''': فارسی (قرائت فارسی و دستور زبان). برای سال اول دبیرستان‌ها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان. تهران، اقبال.
'''۱۳۳۵''': فارسی (قرائت فارسی و دستور زبان). برای سال اول دبیرستان‌ها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان. تهران، اقبال.
خط ۴۳۴: خط ۳۵۴:
'''۱۳۳۶''': قرائت فارسی و تاریخ ادبیات. برای سال چهارم دبیرستان‌ها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان، تهران، اقبال، ۲۱۲ ص.
'''۱۳۳۶''': قرائت فارسی و تاریخ ادبیات. برای سال چهارم دبیرستان‌ها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان، تهران، اقبال، ۲۱۲ ص.


'''۴۸- ۱۳۳۶''': کلیات شمس یا دیوان کبیر. از گفتار جلال‌الدین محمد مشهور به مولوی. تهران، دانشگاه تهران، ده جلد [تصحیح فروزانفر با مشارکت امیرحسین یزدگردی و حسین کریمان]، چاپ ۴، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷.
'''۴۸- ۱۳۳۶''': ''کلیات شمس'' یا ''دیوان کبیر''. از گفتار جلال‌الدین محمد مشهور به مولوی. تهران، دانشگاه تهران، ده جلد [تصحیح فروزانفر با مشارکت امیرحسین یزدگردی و حسین کریمان]، چاپ ۴، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷.


'''۱۳۳۹''': معارف، مجموعه مواعظ و کلمات سید برهان‌الدین محقق ترمذی. به همراه تفسیر سوره محمد و فتح. تهران، وزارت فرهنگ، اداره کل نگارش، کو+ ۲۳۵ص.
'''۱۳۳۹''': معارف، ''مجموعه مواعظ و کلمات سید برهان‌الدین محقق ترمذی''. به همراه تفسیر سوره محمد و فتح. تهران، وزارت فرهنگ، اداره کل نگارش، کو+ ۲۳۵ص؛ چاپ دوم. تهران، سروش، ۱۳۷۷.
چاپ دوم. تهران، سروش، ۱۳۷۷.


'''۴۰ -۱۳۳۹''': شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری. تهران، انجمن آثار ملی (ش ۴۱)، هشت+ ۵۴۰+۱۳۴ ص.
'''۴۰ -۱۳۳۹''': ''شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری''. تهران، انجمن آثار ملی (ش ۴۱)، هشت+ ۵۴۰+۱۳۴ ص؛ چاپ افست، تهران، دهخدا، ۱۳۵۳.
چاپ افست، تهران، دهخدا، ۱۳۵۳.


'''۱۳۳۹''': استنساخ مقالات شمس تبریزی. خطی. موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، در دو جلد. (به شماره ۸۷۹۸).
'''۱۳۳۹''': استنساخ مقالات شمس تبریزی. خطی. موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، در دو جلد. (به شماره ۸۷۹۸).
خط ۴۴۶: خط ۳۶۴:
'''۱۳۴۳''': ترجمه کامل قرآن مجید. چاپ نشده است.
'''۱۳۴۳''': ترجمه کامل قرآن مجید. چاپ نشده است.


'''۱۳۴۵''':ترجمه رساله قشریه. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۲۶۳ مجموعه متون فارسی، ش ۳۳، ۸۴+ ۸۳۸ ص.
'''۱۳۴۵''': ''ترجمه رساله قشریه''. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۲۶۳ مجموعه متون فارسی، ش ۳۳، ۸۴+ ۸۳۸ ص؛ چاپ دوم، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱.
چاپ ۲، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱.
 
'''۸- ۱۳۴۶''': شرح مثنوی شریف. تهران، دانشگاه تهران (ش ۱۱۴۶)، گنجینه تحقیقات ایرانی، ش ۳، ۳ جلد، [مشتمل بر شرح ابیات از ۱ تا ۳۰۱۲].
چاپ سوم، زوار، ۱۳۶۷.


'''۱۳۴۷''': مناقب اوحدالدین حامدبن ابی الفخر کرمانی. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۳۰۲- مجموعه متون فارسی- ش ۳۸، ۳۱۶ص.
'''۸- ۱۳۴۶''': ''شرح مثنوی شریف''. تهران، دانشگاه تهران (ش ۱۱۴۶)، گنجینه تحقیقات ایرانی، ش ۳، ۳ جلد، [مشتمل بر شرح ابیات از ۱ تا ۳۰۱۲]؛ چاپ سوم، زوار، ۱۳۶۷.


'''۱۳۴۹''': مصباح‌الارواح. اثر شمس‌الدین محمد بردسیری کرمانی. با مقدمه ایرج افشار. [تهران]. دانشگاه تهران، ش ۱۲۸۶ – گنجینه متون ایرانی – ش ۷۰، ۱۲۴ص.
'''۱۳۴۷''': ''مناقب اوحدالدین حامدبن ابی‌الفخر کرمانی''. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۳۰۲- مجموعه متون فارسی- ش ۳۸، ۳۱۶ص.


'''۱۳۵۱''': مجموعه مقالات و اشعار استاد بدیع‌الزمان فروزانفر. با مقدمه عبدالحسین زرین‌کوب، به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، دهخدا، جلد اول، بیست و پنج+ ۴۷۶ ص.
'''۱۳۴۹''': ''مصباح‌الارواح''.اثر شمس‌الدین محمد بردسیری کرمانی. با مقدمه ایرج افشار. [تهران]. دانشگاه تهران، ش ۱۲۸۶ – گنجینه متون ایرانی – ش ۷۰، ۱۲۴ص.


چاپ دوم، با عنوان مقاله‌های فروزانفر  با افزودن ۲۸ مقاله جدید، به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲، ۶۰۲ ص.
'''۱۳۵۱''': ''مجموعه مقالات و اشعار استاد بدیع‌الزمان فروزانفر''. با مقدمه عبدالحسین زرین‌کوب، به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، دهخدا، جلد اول، بیست و پنج+ ۴۷۶ ص؛ چاپ دوم، با عنوان مقاله‌های فروزانفر  با افزودن ۲۸ مقاله جدید، به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲، ۶۰۲ ص.


'''۱۳۶۸''': بدیع‌الزمان فروزانفر- مجموعه اشعار. با مقدمه شفیعی‌کدکنی. به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی. تهران، طهوری، ۱۸۸ ص.
'''۱۳۶۸''': بدیع‌الزمان فروزانفر- مجموعه اشعار. با مقدمه شفیعی‌کدکنی. به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی. تهران، طهوری، ۱۸۸ ص.
خط ۴۶۶: خط ۳۸۰:
'''۱۳۸۳''': دیوان فروزانفر. به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی، با مقدمه دکتر شفیعی‌کدکنی، تهرانز سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲، ۳۶۶ ص.
'''۱۳۸۳''': دیوان فروزانفر. به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی، با مقدمه دکتر شفیعی‌کدکنی، تهرانز سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲، ۳۶۶ ص.


'''۱۳۸۴''': از خاطر و خط استاد (تقریرات کلاسی). به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی. با گفتاری از دکتر حسینعلی هروی، جلد اول، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۳، ۴۵۲ص.<ref> مجله بخارا، ش۸۴، ص ۶۱تا۶۷.</ref>
'''۱۳۸۴''': از خاطر و خط استاد (تقریرات کلاسی). به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی. با گفتاری از دکتر حسینعلی هروی، جلد اول، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۳، ۴۵۲ص.
===سبک و لحن و ویژگی آثار===
===سبک و لحن و ویژگی آثار===


===جوایز و افتخارات===
===جوایز و افتخارات===


===بررسی چند اثر===
===نمونه‌ای از نثرش===
'''«سبب اصلی عدم پیشرفت فرودسی در دربار غزنه»'''
 
پس از هجوم تازیان به کشور آباد و پهناور ایران و بر باد رفتن پادشاهی سلسلهٔ ساسانی ملت ایران قریب صد سال به مقاومت جدی و جنگ و آشوب و سرپیچی از حکومت تازی گذرانید و پس از آزمایش صدساله دانست که حکومت مذهبی عربی را که بر اعتقاد و ایمان قلبی مبتنی است به وسیلهٔ‌ شمشیر و زور سست و ضعیف نتوان ساخت. بدین جهت از آغاز قرن دوم هجری کارآزمودگان ایران به وسائیل تبلیغی بیشتر متشبث شدند. هرچند در گوشه و کنار دلیرانی بودند که با کمال رشادت و شهامت از آئین و فرمانروائی تازی سرپیچی داشتند و جان و مال و خاندان خود را برای نگهداشت ایران از تعرض بیگانه فدا می‌کردند ولی نقشهٔ ‌سیاسی به دست آن عاقبت‌سنجان اجرا می‌شد که از روی بینش و مدارا و حوصله با دلی از مهر ایران پر شور و سری از کینهٔ عرب آشفته، رشتهٔ عقل و تدبیر را از دست نداده با کمال نرمی و ملایمت رشته‌های نفوذ حکومت وقت را قطع می‌کردند. ص ۱۹.... «سخنگوی رازدان و بلندفکر طوس در ضمن شاهنامه با بیان فصیح و شورانگیز خود غیرت و جوانمردی پدران ما را در حفظ تاج و تخت و استقلال ایران مجسم نموده و اوصاف وطن‌خواهی و ازخودگذشتگی و اخلاق پاک اسلاف ما را در پیشانی پهلوانانی مانند رستم و اسفندیار رسم نموده و به‌خوبی نشان داده است که ایرانیان پیشین در حفظ نژاد و سرزمین نیاکان خویش جانباز و فداکار بوده و در دفاع از گاه و دیهیم ایران و حقوق خود بیش از حد اندیشه جهد نموده و برای خون‌خواهی یک شاهزادهٔ ایرانی قرن‌ها دست از رزم و آشوب نکشیده تا کشندگان او را به‌چنگ نیاورده‌اند از پای ننشسته‌اند. <ref name=''ارج‌نامه استاد''>{{یادکرد|نویسنده=|مقاله= به‌یاد استاد بدیع‌الزمان فروزانفر |ترجمه=|ژورنال= دانشکده ادبیات و علوم انسانی|تاریخ=۱۳۵۴|دوره=|شماره= ۱|صفحه ۲۲}}</ref>




خط ۴۸۴: خط ۴۰۱:


===پایان‌نامه‌ها===
===پایان‌نامه‌ها===
'''۴۱''' عنوان رساله فوق‌لیسانس و دکتری نیز با راهنمایی استاد، به‌ثمر رسیده است که برخی از آن‌ها از نظر گذرانده می‌شود:
*تصحیح و بررسی تذکره‌الأولیاء عطار، محمد استعلامی، ۱۳۴۵.


*تصحیح دیوان کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی، حسین بحرالعلومی، ۱۳۳۹.
*تحقیق در احوال و آثار نجم‌الدین رازی و تصحیح متن مرصاد‌العباد و سبک و خصوصیات دستوری آن، محمدامین ریاحی، ۱۳۳۹.
*نقد الشعر، عبدالحسین زرین‌کوب، ۱۳۳۴.
*قلاع اسماعیلیه، منوچهر ستوده، ۱۳۳۹.
*حماسه‌سرائی در ایران، ذبیح‌الله صفا، ۱۳۲۲.
*وصف طبیعت در شعر فارسی تا حمله مغول، غلامحسین یوسفی، ۱۳۳۵.
*بحثی درباره آثار منثور دورهٔ سامانی، از لحاظ سبک و نوادر لغات و قواعد دستوری، جلال متینی، ۱۳۳۴.
*نقد نثر در دورهٔ‌ مغول، حسین میرفخرائی، ۱۳۴۸.


==نوا، نما، نگاه==
==نوا، نما، نگاه==
خط ۴۹۲: خط ۴۲۶:


==منابع==
==منابع==
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =فروزانفر| نام =بدیع‌الزمان | پیوند نویسنده =بدیع‌الزمان فروزانفر|عنوان = دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر | ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۸۲| ناشر = انتشارات وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی| شابک = ۹۶۴-۴۲-۵۸۱-۳| صفحه = ۳۷۶| پیوند = | تاریخ بازبینی =}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =فروزانفر| نام =بدیع‌الزمان | پیوند نویسنده =بدیع‌الزمان فروزانفر|عنوان = دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر | ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۸۲| ناشر = انتشارات وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی| شابک = ۹۶۴-۴۲۲-۵۸۱-۳| صفحه = ۳۷۶| پیوند = | تاریخ بازبینی =}}
 
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =فروزانفر| نام =بدیع‌الزمان | پیوند نویسنده =بدیع‌الزمان فروزانفر|عنوان =مجموعه مقالات و اشعار استاد بدیع‌الزمان فروزانفر | ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۵۱| ناشر =کتاب‌فروشی دهخدا| شابک =| صفحه = | پیوند = | تاریخ بازبینی =}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =فروزانفر| نام =بدیع‌الزمان | پیوند نویسنده =بدیع‌الزمان فروزانفر|عنوان =مجموعه مقالات و اشعار استاد بدیع‌الزمان فروزانفر | ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۵۱| ناشر =کتاب‌فروشی دهخدا| شابک =| صفحه = | پیوند = | تاریخ بازبینی =}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =فروزانفر| نام =بدیع‌الزمان | پیوند نویسنده =بدیع‌الزمان فروزانفر|عنوان =زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیع‌الزمان فروزانفر | ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۸۸| ناشر =انجمن آثار و مفاخر فرهنگی| شابک = ۹۷۸-۹۶۴-۵۲۸-۱۴۵-۶| صفحه = ۲۷۰| پیوند = | تاریخ بازبینی =}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =فروزانفر| نام =بدیع‌الزمان | پیوند نویسنده =بدیع‌الزمان فروزانفر|عنوان =زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیع‌الزمان فروزانفر | ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۸۸| ناشر =انجمن آثار و مفاخر فرهنگی| شابک = ۹۷۸-۹۶۴-۵۲۸-۱۴۵-۶| صفحه = ۲۷۰| پیوند = | تاریخ بازبینی =}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =اتحاد| نام =هوشنگ| پیوند نویسنده =هوشنگ اتحاد|عنوان =پژوهشگران معاصر ایران| ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۸۷| ناشر =فرهنگ معاصر| شابک =۹۷۸- ۹۶۴-۵۵۴۵-۷۲-۵ | صفحه = ۵۴۸| پیوند = | تاریخ بازبینی =}}
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =اتحاد| نام =هوشنگ| پیوند نویسنده =هوشنگ اتحاد|عنوان =پژوهشگران معاصر ایران| ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۸۷| ناشر =فرهنگ معاصر| شابک =۹۷۸- ۹۶۴-۵۵۴۵-۷۲-۵ | صفحه = ۵۴۸| پیوند = | تاریخ بازبینی =}}
خط ۵۰۲: خط ۴۳۴:
#{{یادکرد|نویسنده=میلاد عظیمی|مقاله= فروزانفر و ادیب پیشاوری|ترجمه=|ژورنال= کتاب ماه ادبیات و فلسفه|تاریخ=۱۳۸۰|دوره=|شماره= ۴۶ و ۴۷|صفحه ۵۸ تا ۶۱}}
#{{یادکرد|نویسنده=میلاد عظیمی|مقاله= فروزانفر و ادیب پیشاوری|ترجمه=|ژورنال= کتاب ماه ادبیات و فلسفه|تاریخ=۱۳۸۰|دوره=|شماره= ۴۶ و ۴۷|صفحه ۵۸ تا ۶۱}}
#{{یادکرد|نویسنده=علی‌اشرف صادقی|مقاله= استاد فروزانفر آن‌طور که من دیدم|ترجمه=|ژورنال= زیباشناخت|تاریخ=۱۳۸۱|دوره=|شماره= ۷|صفحه ۳۴۹ تا ۳۵۶}}
#{{یادکرد|نویسنده=علی‌اشرف صادقی|مقاله= استاد فروزانفر آن‌طور که من دیدم|ترجمه=|ژورنال= زیباشناخت|تاریخ=۱۳۸۱|دوره=|شماره= ۷|صفحه ۳۴۹ تا ۳۵۶}}
#{{یادکرد|نویسنده=محمدحسن گنجی|مقاله= به‌یاد استاد بدیع‌الزمان فروزانفر|ترجمه=|ژورنال= مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی|تاریخ=۱۳۵۴|دوره=|شماره= ۱|صفحه ۱ تا ۳۰}}
#مجله آینده، سال۱۳۶۲،ش ، ص۴۳۳.
#مجله آینده، سال۱۳۶۲،ش ، ص۴۳۳.
# مجله بخارا، آذر و دی ۱۳۹۰، ش۸۴، ص ۶۱تا۶۷.
# مجله بخارا، آذر و دی ۱۳۹۰، ش۸۴، ص ۶۱تا۶۷.

نسخهٔ ‏۲۰ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۱۰

بدیع‌الزمان فروزانفر

نام اصلی محمدحسین بُشرویه‌ای
زادروز ۱۴ شهریور ۱۲۷۶ه‍.خ
بُشرویه
پدر و مادر آقا شیخ علی بُشرویه‌ای
مرگ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹ (۷۳سالگی)
تهران
جایگاه خاکسپاری باغ طوطی (صحن شاه عبدالعظیم)
لقب شیخ عبدالجلیل
ضیاء[۱]
پیشه پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی، عضو فرهنگستان زبان‌وادب ایران
استاد ادیب نیشابوری
دلیل سرشناسی استاد برجستهٔ زبان و ادبیات فارسی
نشسته از چپ بدیع‌الزمان فروزانفر به همراه دخترش، شیخ علی بشرویه‌ای (احمدی) پدر بدیع‌الزمان، سید ابوالمکارم نجفی، احمد نویم
فروزانفر در کنار دانشجویانش در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سال ۱۳۲۲


استاد فروزانفر، عبدالحسین زرین‌کوب، یحیی ماهیار نوابی در مؤسسهٔ طبی «همدرد» در پاکستان

بدیع‌الزمان فروزانفر استاد زبان و ادبیات فارسی، منتقد و پژوهشگر ادبی، مصحح، مترجم، شاعر، عضو فرهنگستان زبان و سیاست‌ورز معاصر بوده که عمدهٔ شهرت او به‌سبب آثار درخشانش در حوزه مولوی‌پژوهی است.

جملهٔ بزرگانِ علم و ادب، فروزانفر را بزرگ‌مرد عرصهٔ تحقیقات ادبی و عرفانی می‌دانند که در عصر حاضر کم‌ نظیر است. معتقدند که بدیع‌الزمان «ناقد بزرگ عصر» و «نکته‌‌سنج‌ترین ادیبات‌شناس تاریخ» ایران است. او را هم‌پایهٔ مصحح برجسته مثنوی «رینولد نیکلسون» سوئدی می‌دانند و آثار قلمی‌اش در حوزه مولوی‌شناسی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین مرجع و مأخذ پژوهشگران کنونی است.

تشبیه به فروزانفر

نصرالله فلسفی می‌گفت: اول بار، که عیسی صدیق‌اعلم، وزیر فرهنگ شد، با سعید نفیسی و بدیع‌الزمان فروزانفر و عباس اقبال برای تبریک‌گویی به منزلش رفتیم. پاییز بود و هوا کمی سرد و فروزانفر پالتو داشت. موقع خداحافظی، صدیق‌اعلم به احترام مقام علمی فروزانفر پالتوی او را برداشت تا بر او بپوشاند. فروزانفر، که از وزرای پیش از صدیق چنین ادبی ندیده بود، از پوشیدن پالتو اِبا و خود را کج و دور می‌کرد و می‌کوشید که پالتو را از صدیق بگیرد و شخصا بر تن کند. صدیق برای آرام کردنِ فروزانفر گفت: اشکالی ندارد، بگذارید بر شما بپوشانم. این‌کار از آدابِ جدید است و وظیفۀ میزبان. من هم وقتی به آمریکا رفته بودم، به دیدن فورد متمول رفتم. او، با وجود تفاوت سن و مقام خود، پالتوی مرا گرفت و من پوشیدم. پس از خروج از خانۀ صدیق، فروزانفر گفت: رفقا دیدید که صدیق چه بدجنسی‌ای کرد. پرسیدیم: مگر چه کرد؟ گفت: مرا به خودش تشبیه کرد و خودش را به فورد[!] (مجلهٔ آینده)

به بُشرویه پشت نمی‌کرد

فروزانفر ارادت و علاقهٔ خاصی به بُشرویه زادگاهش داشت و همیشه از صفای مردان و بزرگان آن تعریف می‌کرد. وقتی در کلاس درس می‌گفت، سعی می‌کرد صندلی‌اش رو به بشرویه (از شهرستان‌های خراسان جنوبی) باشد. در یکی از روزها که کلاس درس به علت برخی تعمیرات تغییر کرده بود، استاد به‌محض ورود به کلاس به این طرف و آن طرف نگاه کرد و جای صندلی خود را تغییر داد. وقتی دانشجویان علت را پرسیدند. گفت: «من هیچ‌وقت پشت به بشرویه نمی‌نشینم». [۲]

آب و جارو کردن برای علم

ادیب نیشابوری استاد فروزانفر شاگردانی داشت. هر روز صبح تاریک‌روشن هر یک از شاگردها به‌نوبت موظف بود حجره را آب و جارو کند. استاد دو سیر گوشت هم داشت. آن شاگرد باید پس از نظافت، برای استاد آبگوشتی بار می‌گذاشت و چای دم می‌کرد؛ تا ادیب بیدار شود. بیدار بود، بلند شود. یک چای مایه‌دار بهش می‌دادند تا حالش جا بیاید و آماده شود برای درس دادن. از وقتی که فروزانفر شاگردش می‌شود، می‌گوید: «نوبت این خدمت را دیگر به هیچ‌کس ندادم». هر روز می‌رفت و حجره را آب و جارو می‌کرد و به کارهای دیگر می‌رسید. او با این کار به خودش احترام نمی‌گذاشته، برای این‌که استاد می‌زده پس گردنِ یکی دیگر از شاگردان، که نوبتش بوده، بیاید کار کند؛ بدیع‌الزمان با این کار به خودش احترام می‌گذاشته. روزهای پنجشنبه و جمعه که تعطیل بود طلبه‌ها می‌رفتند تفریح، می‌رفتند به کوه سنگی و این‌طرف و آن‌طرف. اما فروزانفر این روزها دورهٔ معلقات سبع را در خدمت ادیب می‌خواند و می‌گذراند. [۳]

شب‌های محرم

فروزانفر یک‌بار به‌شکل خصوصی به یکی از دوستانش که برای مقابلهٔ رسالهٔ قشیریه پیش او رفته بود، گفت: من شب‌های محرم به دربار می‌روم و وقایع تاریخی کربلا را برای اعلی‌حضرت و درباریان شرح می‌دهم.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه پس از کودتای ۲۸ مرداد شاه به‌سبب شعری که بدیع‌الزمان برای مصدق سروده بود، با او سرد شده بود.

حافظه بی‌بدیل استاد

شفیعی کدکنی شاگرد استاد فروزانفر درباره حافظه کم‌نظیر استاد در دوران کهنسالی می‌گوید: در زمانی که استاد فروزانفر به تألیف شرح مثنوی شریف اشتغال داشتند، روزی برای دیدنشان به منزلشان رفتم. فروزانفر مشغول نوشتن بود. می‌دیدم که استاد عبارات طولانی کتاب‌هایی مانند احیاء در تفسیر امام فخر و ... را عینا از حافظه نقل می‌کنند. مثلا بدون رجوع به اصل کتاب، می‌نوشت که در جلد فلان احیاء، صفحهٔ فلان، چاپ فلان چنین آمده است و بعد تمام آن مطلب را از روی حافظهٔ خویش نقل می‌کرد. البته استاد پس از نوشتن، مطالب را با اصل کتاب مقابله می‌کرد و هرگز احتیاط علمی را ترک نمی‌گفت. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

دوشیزهٔ مشکین شیرازی

سیمین دانشور سال‌ها شاگرد فروزانفر بود. در کلاس‌ها غرق تدریس استاد و علم‌ کم‌نظیرش می‌شد. مولوی که تدریس می‌کرد، سیمین گمان می‌کرد که تازه از قونیه آمده است. روزی از او می‌پرسد: استاد!‌ شما عارفید؟ فروازنفر می‌گوید: نه دوشیرهٔ مِشکین شیرازی! سیمین را به خاطر پوست سبزه‌ای که داشت، مِشکین خطاب می‌کرد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

قاطرهای دماوندی

روزی ایرج افشار به همراه ستوده پس از گردش کوهستانیِ چند روزه به دیدن فروزانفر می‌روند. به آن‌ها می‌گوید کجا بودید که چهر‌ه‌هایتان تافته و سوخته شده است؟ می‌گویند: از این کوه به آن کوه و از این دره به آن دره و از این آبادی به آن آبادی رفته بودیم. فروزانفر نگاهی تابناک به‌ آن‌ها می‌کند و می‌گوید: حقا روی قاطرهای دماوندی را سیاه کردید.[۴]

یو آر وری ماچ بیزی

علی‌اشرف صادقی شاگرد فروزانفر ندانستن زبان‌های خارجی را تنها نقص استاد کم‌نظیر و دانشمندِ خود می‌داند و می‌گوید استاد ده پانزده سال آخر عمرش مشغول آموختن انگلیسی شده بود و کم‌وبیش می‌توانست از تحقیقات غربی‌ها درباره مثنوی استفاده کند. گاه‌گاه سر کلاس یک جمله انگلیسی با لهجه فارسی می‌پراند. یک‌بار با لهجه جذاب و شیرنش گفت،‌ استاد فرنگی به من نوشته است: می دانم که «یو آر وری ماچ (با آی بسیار کشیده) بیزی (با ای کشیده)». خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

مایهٔ تحسین رئیس‌جمهوری عراق شد

زرین‌کوب که وسعت آگاهی و دانش عمیق فروزانفر را مایه اعجاب بزرگان می‌داند، تجربه یک سفر را در کنار استاد داشته و در یک مسافرت علمی به عراق با او همراه شده بود. در این سفر شاهد علاقه ادبا و بزرگان عرب به شخصیت و سخنان فروزانفر بود. اطلاعات استاد درباره اخبار و اشعار عرب حتی «عبدالکریم قاسم» رئیس‌جمهوری وقت عراق را به شدت‌ تحت تأثیر قرار داده بود. در یک مهمانی رسمی بود که استاد حتی بیش از ادباء سوریه و مغرب برای قاسم مایهٔ تحسین و اعجاب شد. به‌گفتهٔ زرین‌کوب در دهلی، کلکته، لاهور و در کراچی درخشندگی شخصیت او نام‌آوران سیاست را مجذوب می‌کرد. [۵]

پیراهن سبز

دکتر صادق‌کیا از قدرت‌نمایی حافظه فروزانفر می‌گوید. در زمان دانشجویی یک روز که در کلاس نشسته بودند، استاد تدریس را شروع می‌کند. دختری با پیراهن سبز وارد کلاس می‌شود. استاد که فردی ظریف‌بین و دقیق است، سبزی پیراهن شاگرد را دستمایه قرار می‌دهد و بلافاصله ابیاتی از شعرای قدیم درباره پیراهن سبز می‌خواند؛ چون بیت زیر:

پیراهن سبز بر درختانچون جامهٔ عید نیک‌بختان

آنقدر می‌خواند تا به چهل بیت می‌رسد. چهل بیت از شاعران مختلف دربارهٔ پیراهن سبز. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

پرسید: کافی است؟ گفتم: بلی

فتح‌الله مجتبایی بنیان‌گذار مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی در ایران که روزگاری شاگرد استاد فروزانفر بود، می‌گوید: از او پرسیدم. استاد ظاهرا [کلمهٔ] خاموش به‌معنای کنونی آن قبل از قرن ششم به‌کار نرفته است. استاد دستی به ریش خود کشید و در همان حال که مشغول حرکت به سوی درب خروجی دانشکده بود، شروع به خواندن شواهدی از شعرای قبل از قرن ششم کرد که «خاموش» را به این معنی به‌کار برده بودند و آن‌قدر شاهد نقل کرد کرد تا به سه‌راه ژاله رسیدیم. آن‌گاه پرسید: کافی است؟ گفتم: بلی.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

بعضی‌ها صد رو هستند

پرویز ناتل خانلری در جایی نقل می‌کند: زمانی که شاه پس از بازگشت به ایران برای برگزاری جشن اول مهر به دانشگاه تهران آمده بود، هنگام گذشتن از مقابل صف رؤسای دانشکده‌ها وقتی به فروزانفر در کنار دکتر «احمد فرهاد» رئیس وقت دانشگاه تهران می‌رسد، رویش را برمی‌گرداند و می‌گوید: «بعضی‌ها دورو هستند، سه‌رو هستند، صدرو هستند» و می‌گذرد. فروزانفر پس از گذشتن شاه با زیرکی معهود خود خطاب به دکتر فرهاد می‌گوید: « دکتر فرهاد اعلی‌حضرت با شما بی‌مهری کردند؟» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

ذکر خیر فروزانفری

پروین گنابادی نقل می‌کند که فروزانفر در مشهد ساکن بود که روزی در منزل او را می‌زنند. از اهل منزل به دم در می‌رود و می‌آید به فروزانفر می‌گوید: آقای فلان (یکی از شعرای مشهد) آمده است. فروزانفر شروع به بدگویی می‌کند که این مردکهٔ‌ احمق می‌آید و وقت ما را می‌گیرد. سرانجام می‌گوید که بگو بیاید داخل. به محض ورود مهمان، فروزانفر از جا برمی‌خیزد و می‌گوید آقا چقدر لطف کردید تشریف آوردید، خیلی مسرور شدم. همین‌الان ذکرخیر جناب‌عالی بود. این نوع ذکر خیر نزد هم‌قطاران فروزانفر به «ذکر خیر فروزانفری» معروف شده بود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

مملکت را باش!

مرحوم دکتر «جمال رضایی» استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و از شاگردان سابق فروزانفر گرچه نامش جمال بود اما بهره چندانی از زیبایی و جمال نداشت، نقل می‌کند که روزی برای انجام کاری به وزارت فرهنگ سابق (آموزش و پروزش کنونی) در خیابان اکباتان می‌رود. استاد فروزانفر را هم در آنجا می‌بیند. یکی از اعضای عالی‌رتبهٔ وزارت‌خانه نیز به‌نام زین‌العابیدن سلامت (قمی) هم نفس‌‌زنان وارد اطاق می‌شود و شروع می‌کند به نالیدن از سلامتی خود خود. فروزانفر که خوش‌طبع و بذله‌گوست با دیدن این دو فرد همزمان سلامتی و زیبایی را کنار هم جمع می‌کند و می‌گوید: «مملکت را باش! این سلامتش است و این یکی هم جمالش».خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

علاقه شاه به فروزان‌فر

علاقه و توجه شاه و دربار به فروانفر تاحدی بود که روز تشیع جنازه او در مسجد سپهسالار اسد‌الله علم وزیر دربار و مهرداد پهلند وزیر فرهنگ و هنر و شوهرخواهر شاه و بعضی دیگر از وزرا و درباریان در راهروی مسجد و جلوی در ورودی شبستان صاحب‌عزایی می‌کردند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه دانشجویان و اهالی علم و ادب نیز حضور وسیعی در این مراسم داشتند.

ماجرای سنگ قبر بدیع‌الزمان

سنگ قبر استاد نیز خود ماجرایی دارد. شفیعی کدکنی در مقاله‌ای می‌نویسد: «اولیای محترم حضرت عبدالعظیم (به صرف گذشت سی‌ سال و رفع مانع فقهی) قبر بدیع‌الزمان فروزانفر، بزرگ‌ترین استاد در تاریخ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ ایران زمین را، به مبلغ یک میلیون تومان (در آن زمان قیمت یک اتومبیل پیکان دست سوم) به یک حاجی بازاری فروختند».خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

وی در ادامه می‌گوید: «قصه ازین قرار بود که روزی خانمی به منزل ما زنگ زدند و گفتند: «من الان در روزنامه اطلاعات مشغول خواندن مقاله شما درباره استاد بدیع‌الزمان فروزانفر هستم.» به ایشان عرض کردم که من در هیچ روزنامه‌ای مقاله نمی‌نویسم از جمله «اطلاعات» حتما از کتابی نقل شده است. ایشان، آن‌گاه خودشان را معرفی کردند: خانم دکتر گل گلاب، استاد دانشگاه تهران، به نظرم دانشکده علوم. پس ازین معرفی دانستم که ایشان دختر مرحوم دکتر حسین گل گلاب استاد برجسته دانشگاه تهران هستند که عمّه ایشان ـ خواهر مرحوم دکتر گل گلاب ـ همسر استاد فروزانفر بود. آن‌گاه خانم دکتر گل گلاب با لحن سوگوار مُصرّی خطاب به من گفتند: «آیا شما می‌دانید که قبر استاد فروزانفر را، اولیای حضرت عبدالعظیم به یک نفر تاجر به مبلغ یک میلیون تومان فروخته‌اند؟» من در آن لحظه، به دست و پای بمردم. ولی باور نکردم تا خودم رفتم و به چشم خویشتن دیدم. در کجای دنیا چنین واقعه‌ای، آن هم در پایان قرن بیستم، امکان‌پذیر است؟ از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟» خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

زندگی و تراث

زیر و روی زندگی[۶]

  • ۱۲۷۶ ه.ش: در بشرویه‌، یکی از شهرهای استان خراسان جنوبی، در خانواده‌ای از اهل علم، دیده به جهان گشود. (سال ۱۲۸۳ هم به عنوان سال تولد وی ذکر شده است.)
  • ۱۲۹۷: در ۲۴ سالگی (به روایتی ۱۶ سالگی) به مشهد رفت و از محضر درس ادیب نیشابوری و دیگر علما بهره برد.
  • ۱۲۹۸: قصیدۀ بهاریه‌ای در مدح احمد قوام، والی خراسان سرود و صله و پاداش به همراه لقب « بدیع‌الزمان» از وی دریافت کرد.
  • ۱۳۰۳: آغاز اقامت در تهران.
  • ۱۳۰۵: به سمت معلمی مدرسه دارالفنون منصوب شد و به تدریس فقه و عربی پرداخت.
  • ۱۳۱۸تا۱۳۱۳: معاونت دانشکده معقول و منقول (الهیات) را بر عهده گرفت.
  • ۱۳۱۴: کتاب رساله در تحقیق احوال زندگانی مولانا جلال‌الدین‌محمد، مشهور به مولوی را نوشت که در حکم رساله‌ای برای ورود به کار علمی دانشگاه‌ها بود؛ به اخذ گواهینامۀ دکتری از دانشگاه نائل آمد.
  • ۱۳۱۵: ریاست موسسۀ وعظ و خطابه را بر عهده گرفت و سالیان دراز این مسئولیت را عهده‌دار بود؛ وفات مادر فروزانفر.
  • ۱۳۱۷: با خانم «رخشنده گل‌گلاب» ازدواج کرد که حاصل آن، سه فرزند به نام‌های «نوشین»، «فرانک» و «شیرین» شد؛ شیرین فرزند خردسال فروزانفر در پنج‌سالگی دار فانی را وداع گفت.
  • ۱۳۱۸: به رتبۀ استادی دانشگاه ارتقاء پیدا کرد؛ کتاب خلاصۀ مثنوی را تالیف و شرح نمود.
  • ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۶: ریاست دانشکدۀ معقول و منقول (الهیات).
  • ۱۳۲۷: کتاب دستور زبان فارسی را به همراه چهار تن از استادان برجستۀ دانشگاه نوشت.
  • ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۱: نمایندۀ انتصابی مجلس سنا و سپس مجلس موسسان گردید.
  • ۱۳۳۳: کتاب مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی را نوشت.
  • ۱۳۳۴: کتاب احادیث مثنوی را تالیف کرد.
  • ۱۳۳۵: پدر فروزانفر، «آقا شیخ‌علی احمدی» دار فانی را وداع گفت.
  • ۱۳۳۶تا ۱۳۴۶: کتاب ده جلدی کلیات شمس را تصحیح کرد.
  • ۱۳۳۸: قصیده‌ای ۳۲ بیتی در مدح امام رضا (ع) با عنوان «باغ رضوان» سرود.
  • ۱۳۴۰: کتاب شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ‌ فریدالدین عطار نیشابوری را نوشت.
  • ۱۳۴۶: عنوان استاد ممتاز دانشگاه به وی اعطا شد.
  • ۱۳۴۶: بعد از عمری فعالیت علمی از دانشگاه بازنشسته شد.
  • ۱۳۴۶: جلد اول مثنوی شریف را تالیف کرد. جلد دوم و سوم آن را هم، تا سال ۱۳۴۹ نوشت که مجموعا شرح ۳۰۱۲ بیت از دفتر اول مثنوی است.
  • ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۹: ریاست کتابخانۀ سلطنتی را بر عهده داشت.
  • ۱۳۴۹: پس از یک عمر تلاش و کوشش، دار فانی را وداع گفت.

زندگی و تراث

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

محمدحسین در سال ۱۲۷۶ شمسی در آبادی «زیرک» در شهرستان «بشرویه» از توابع «طبس» به‌دنیا آمد.

نام اصلی‌اش محمدحسین بود و فامیلش بُشرویه‌ای؛ بعدها خود را «جلیل ضیاء بشرویه‌ای و کمی بعد «جلیل فروزانفر» نام نهاد. تخلص شعری‌اش در ابتدا «ضیاء» بود. در سال ۱۲۹۹ ش، قوام‌السلطنه استاندار وقت خراسان، به سبب سرودن قصیده‌ای در وصف بهار، لقبی افتخاری به وی اعطا می‌کند به‌نام: «بدیع‌الزمان» . [۷]

بدیع‌الزمان در خانواده‌ای مذهبی به‌دنیا می‌آید. قرآن و مقدمات عربی را نزد پدر و برادرش می‌آموزد. از همان کودکی سودای شعر سرودن دارد و نبوغش مایه اعجاب همگان است تا جایی در سن سیزده‌ چهارده‌سالگی در محفلی از شاعران و استادان عصر چنان هنرنمایی می‌کند که میرزا آقای جواهری پدر محمود فرخ به طنعه به پسر می‌گوید: «ببین این بچهٔ سیزده چهارده‌سالگی چه طبع شعری دارد و چه مقامی در ادب یافته و تو در سن بیست و چهارسالگی چنین و چنانی». فرخ می‌‌گفت: «پدرم تا سال‌ها سرکوفت این نوجوان را به من می‌زد» [۸] با چنین ذوق و نبوغی و مقام بلندی که در شعر یافته بود، در همان سن نوجوانی راهی مشهد می‌شود تا از محضر ادیب نیشابوری بهره بگیرد. در حلقه درس ادیب که به گفته کدکنی «پرورشگاه ذوق و طبع همه صاحبان استعداد بود»، فروزانفر نسبت به اقران خویش، بیشترین درخشش را داشت و سرآمد جملهٔ همدرسان خویش بود چه در شاعری و چه در آگاهی از ادیبات فارسی و عربی.

او در سال ۱۳۰۱ نیز برای همیشه به تهران می‌آید و پس از مدتی نام‌خانوادگی «فروزانفر»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی داردرا برای خود انتخاب می‌کند.

مدرک دکترای استاد

دکتریِ استاد فروزانفر

در سال ۱۳۱۴ هیأت ممیزهٔ دانشگاه تهران متشکل از نصرالله تقوی، علی‌اکبر دهخدا و ولی‌الله نصر، اثر بدیع‌الزمان به‌نام «تحقیق در زندگانی مولانا جلال‌الدین بلخی» را ارزیابی و با توجه به دانش و علم وسیع و عمیق استاد در خرداد ۱۳۱۵ به او مدرک دکتری می‌دهد.

شعر و شاعری‌اش

فروزانفر قریحه سرشاری داشت. از همان چهارده پانزده‌‌سالگی شعر سرود. [۹] در همه قوالب شعری چون قصیده، غزل، قطعه، مثنوی طبع‌آزمایی کرد. هم به فارسی سرود و هم به عربی. اشعارش در نهایت استواری و استحکام بود و مایهٔ حیرت بزرگان عصر.[۱۰] شعرهایش نمونه‌هایی است از استوارترین وجوه زبان شعر کلاسیک فارسی در عصر حاضر. [۱۱] دیوان استاد با ۱۰۷ عنوان شعر و با مقدمه شفیعی کدکنی و به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی در ۳۷۶ صفحه در بهار ۱۳۸۲ منتشر شد.

می‌ باستانی، وصف بهار و مدح والی خراسان، در ستایش ادیب نیشابوری، قصیدهٔ «ایران دیروز- ایران فردا»، فتنه آخر زمان، کوی عشق، در ستایش مصدق، نیک و بد روزگار در گذر است، در رثای نیکلسون، میوه صلح و جنگ از جمله عناوین اشعار اوست.

خوش نداشت او را شاعر بدانند!

بیش از شاعری او را محققی دانشمند و عالمی بزرگ در عرصه تحقیقات ادبی و عرفانی می‌شناسند. از همان دوران کودکی و نوجوانی طبعی سرشار داشت و شعر می‌گفت. اما پس از ورود به دنیای سیاست، آن را کنار گذاشت. به‌گفتهٔ شفیعی کدکنی «از اینکه به‌عنوان شاعر از او سخن بگویند، یا در محافلِ ادبی به‌عنوان شاعر حاضر شود و یا شعری به مطبوعات عرضه کند، پرهیزی عجیب داشت». نیز می‌گوید وقتی کتاب شعر امروز خراسان را که در آن نمونه‌ها‌ی شعر او نیز چاپ شده بود در پاییز ۱۳۴۴ تقدیم محضر او کردم، هفته بعد در کلاس درس با همان لحن مخصوص روی به من کرد و گفت:

ملامتش کردند

مشغله‌های سیاسی و اداری و «عناوین»، مانع اصلی در مسیر شاعری فروزانفر بود؛ تا جایی‌که ورود او به مجلس سنا و درگیر شدن با عالم سیاست، مایه اعتراض هم‌نسلان و همکاران او چون عباس اقبال آشتیانی می‌شود. او قطعه شعری در ملامت فروزان‌فر سرود که در مجلهٔ‌ یغما چاپ شد: استاد یگانه، ای فروزانفر!
رفتی به سنا چه کار بد کردی
بودی تو کسی که فضل عالم را
پیوسته به خلق گوشزد کردی
با خیل فرشته همنشین بودی
چون شد که هوای دیو و دَد کردی؟
عاقل به خدا نکردی این سودا
کردی و زیان صد به صد کردی
آخر ز چه جفتِ نغمهٔ خربط
الحانِ لطیفِ باربد کردی
از دانش و از خِرد شکستی پُشت
تا پُشت به دانش و خرد کردی
چون بافتی از هنر همی دیبا
دیبای چنین چرا نمد کردی؟
«خود کردن و عیب دوستان دیدن
کاری‌ست که تو به دستِ خود کردی»
[۱۳]

به سبک ناصرخسرو و خاقانی شعر می‌سرود

فروزانفر به مناسب همان دغدغه‌های اداری و سیاسی، نخواست یا نتوانست شعرش را با جریان‌های اصلی زندگی و سرنوشت مردم ایران بیامیزد و در دایرهٔ همان پند و اندرزهای زیبای موروثی باقی ماند و البته بسیار هم سنجینده و سخته سخن می‌گفت. ویژگی شعر و زندگی فروزانفر در این بود که او مثلا اعلای زندگی و هنر را در گذشته می‌جست و به ‌اکنون و آینده کم‌تر اعتقاد داشت. [۱۴] شعر را به سبک قدما محکم و متین می‌گفت و مخصوصا به شیوه ناصرخسرو و خاقانی علاقه داشت. [۱۵]

مولوی‌پژوهی

استاد بدیع‌الزمان چهل سال از عمر خود را صرف تحقیق و تدقیق در آثار مولانا می‌کند که نتیجه آن خلق کتاب‌ها و مقالاتی است که در زمرهٔ بهترین منابع در باب مولوی‌شناسی به‌شمار می‌رود. «رساله در تحقیق احوال زندگی مولانا» که اولین اثر استاد درباره مولاناست در واقع رسالهٔ دکتری اوست. عبدالحسین زرین‌کوب پس از گذشت شصت و پنج‌سال از تألیف این اثر می‌گوید: «هنوز چنان رساله‌ای با آن اندازه عمق و لطف و دقت در دانشگاه به‌وجود نیامده است»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه بدیع‌الزمانِ جوان در دورانی که در مشهد بود، چند سالی در محضر ادیب نیشابوری علم و ادب آموخت. همو که آتش علاقه به مولانا را در نهاد فروزانفر برافروخت. ادیب نیشابوری که فروزانفر نزد او «علوم ادبی و منطق» آموخت، شیفته سبک شاعران خراسان بودخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه و بدیع‌الزمان نیز به پیروی از استاد خویش، دل در گِرو سبک و سیاق شعری شاعران خراسان نهاد.

اما، ادیب پیشاوری دیگر استادِ دانشمندِ بدیع‌الزمان است که تأثیری بس عمیق‌تر در جان شاگردش گذاشت. ادیب پیشاوری «دست فروزانفر را گرفت و پا به پا برد و کم‌کم او را وارد دنیای عرفان و مثنوی کرد». بدیع‌الزمان از آغاز ورود به تهران با ادیب پیشاوری معاشرت و ارتباط علمی و ادبی پیدا کرد و شرح چغمینی را نزد او تلمذ کرد. زین رو استاد پیشاوری در به وجود آمدن فروزانفرِ مولوی‌شناس و تغییر و تحول اندیشه‌های او نقش بسزایی داشت.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

بدیع‌الزمان با غرق‌ شدن در عالم جذبه مولانا و مثنوی توانست آثار ارزشمندی چون احادیث مثنوی، شرح مثنوی شریف، معارف بهاءولد، معارف برهان محقق و... را در عرصه مولوی‌پژوهی به ثمر رساند.

اهل ادب و شعر فروزانفر را به‌سبب تصحیح و تألیف آثار ارزشمندی درباره مولانا، هم‌ردیف نیکسلون پایه‌گذاری "مولوی‌شناسی علمی" در جهان عرفان و ادب فارسی می‌دانند.

شعر خودش هم اگر خوب نبود نمی‌پسندید

فروزانفر به‌عنوان منتقدی ادبی، فردی واقع‌بین، بی‌طرف و دقیق بود. او در میان هم‌عصران خود به تهور و رک‌گویی در نقد شعر کلاسیک مشهور بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد او برای نخستین بار، نقد را از تعارف‌های رایج تذکره‌ها که غالبا بر اساس شهرت‌های غلط استوار شده است، رها ساخت و هر شاعری را در پایگاه مناسب خویش قرار داد و این ارزیابی علمی را به قیمت مطالعه سطر به سطر مجموعه آثار هر کدام از شاعران و تأمل در یک‌یک کلمات ایشان به دست‌ آورد.[۱۶] قدرت انتقادی عجیبی داشت همین قدرت او را گوهرشناس بار آورده بود. شعر خودش هم اگر خوب نبود نمی‌پسندید درست مثل حافظ. [۱۷]

قرآنِ فروزانفر

استاد فروزانفر، ترجمه‌ای از قرآن نیز دارد که مفقود شده است. یک روز در کلاس درس گفت: «من مدت‌ها بود که مشغول ترجمهٔ قرآن بودم. خوشبختانه پریروز از کار آن فارغ شدم». سال‌ها گذشته اما این کتاب رنگ چاپ به خود ندیده است. استاد قرارداد چاپ کتاب را همان زمان با وزات فرهنگ و هنر بسته بود. پس از انقلاب، آقای «عنایت‌الله مجیدی» متصدی کارهای خانواده مرحوم فروزانفر برای گرفتن این کتاب به متصدی کتاب‌ها در وزارت‌خانه مراجعه می‌کند؛ اما تنها پوشه‌ای حاوی مکاتبات فروزانفر با وزارت فرهنگ برای ترجمه و چاپ این قرآن در اختیارش می‌گذارند بدون هیچ نسخه‌ای از آن. پس از مدت‌ها جست‌وجو به محمدامین ریاحی مدیر کل نگارش وقت وزارت فرهنگ می‌رسد که دستور داده بود از روی اصل نسخهٔ کتاب، چهار نسخه ماشین شود. بنابرین کتاب منحصر به یک نسخه نبوده که مفقود شود!خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

خوی و خصلت‌های استاد

جوشش و رابطه گرمش با دانشجویان، عدم تکبر با زیردستان، نکته‌بینی، حاضرجوابی، متلک گویی، ظرافت کلام توصیف بسیاری از شاگردان و هم‌عصران فروزانفر از این استاد است. حاضرجوابی، لطیفه‌گویی، حافظهٔ قوی، وسعت اطلاعات و اشعار فراوانی که به‌ویژه از قدما ازبر داشت، از فروزانفر شخصیتی جذاب و فوق‌العاده‌ای فروزانفر ساخته بود.

به اعتقاد همکاران و اساتید و شاگردان، استاد حافظه‌ای بس نیرومند و توانا داشت. «فروزانفر به سبب داشتن حافظهٔ بسیار نیرومند اهل یادداشت و فیش‌بردای منظم به سبک محققان امروز نبود و از او یادداشت‌های مهمی مانند یادداشت‌های قزوینی یا مینوی باقی نمانده است».خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه یک بار در کلاسِ درس گفته بود:

فعالیت‌های سیاسی و اداری استاد

بدیع‌الزمان از سال ۱۳۱۳ که دانشکده معقول و منقول (الهیات) تشکیل شد، به‌عنوان معاون دانشکده و در سال ۱۳۲۳ به ریاست آن‌جا انتخاب شد تا ۱۳۴۶ که بازنشست شد در این سمت باقی ماند. او از همان ۱۳۴۶ تا پایان زندگی‌اش در سال ۱۳۴۹ نیز ریاست کتابخانهٔ سلطنتی را به عهده داشت.

فروزانفر علاقه زیادی به سیاست و نزدیکی به مراکز قدرت و مقامات رسمی داشت. او به شاه و دربار نزدیک بود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

یک دوره از ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۱ به نمایندگی انتصابی مجلس سنا انتخاب شد. در این سال بود که دکتر «مصدق» مجلس سنا را منحل کرد و فروزانفر شعر معروف خود را در ستایش از او سرود:

ای مصدق ثنا سزاست تو را همت اندر خور ثناست تو را
زانکه زین سرزمین بحول‌الله دست بیگانه از تو شد کوتاه
نفتخواران حیله‌آور پست رشتهٔ چاره‌شان ز تو بگسست
راستی را که مردِ مرد توییزانکه با دیو در نبرد توی
گرچه انگیخت او را به حیله سپاهیک سر مو دلت نگشت از راه
سخنی مختصر بگویمت مندر دلت نیست جز که حبّ وظن
عید نوروز بر تو فرخّ باد هر چه پرسی ز بخت پاسخ باد

[۱۸]

ید طولایی در ترجمه داشت

قلمرو ترجمه از دیگر عرصه‌های جولان فروزانفر بوده است. در مطالعه ترجمه‌های او هرگز احساس نمی‌کنید که ترجمهٔ یک اثر را در اختیار دارید. زندهٔ بیدار ترجمه‌ای است از او که نمونه‌ای است از یک متن ادبی و فلسفی کهن با ترجمه‌ای به شیواترین اسلوب به فارسی. شاهکار فروزانفر در ترجمه، ترجمه قرآنی است که از وی بر جا مانده است.[۱۹]

فروزانفر و شعر معاصر

او در قلمرو شعر معاصر، فقط بهار را می‌پسندید و تا حدی ادیب پیشاوری را. دیگران را دوستانه و در محافل «مشافهه» می‌ستود و یا در خلال «اخوانیات» و از طریقِ «تعارفات‌های متقابل». دکتر صورتگر از این خوی و خصلت فروزانفر سخت دل‌آزرده بود و با خشم می‌گفت: «بدیع‌الزمن یک‌بار به من نگفت شعرت خوب است». همیشه می‌گوید: «جناب آقای دکتر صورتگر، مرد موجهی هستند». [۲۰]

یادمان و بزرگداشت‌ها

  • برگزاری چهارمین جشنواره جایزه بدیع‌الزمان فروزانفر در ۱۹ اسفند در شهرستان بشرویه زادگاه او.
  • برگزاری مراسم سومین جشنواره جایزه استاد بدیع‌الزمان فروزانفر در ۲۴ آذر در باغ‌موزه نگارستان.

در نگاه دیگران

محممدعلی اسلامی ندوشن: لایق‌ترین راوی مولانا بود

«یک ایرانی تمام‌عیار بود، پروردهٔ مَهمیزهای تاریخ، که شگفتگی وجود خود را در حُسنِ ارتباط با قدرت حکومتی می‌جست و از خارخارِ تعین‌های سیاسی برکنار نبود... فروزانفر دریایی از معلومات و اطلاعات مربوط به ادب و فرهنگ ایران بود... نزدیک به تمام عمر خود را بر سر غور در آثار مولانا جلال‌الدین گذارد. غزلیات را که از حفظ می‌خواند و کلمات موزون مانندِ ریگ از دهانش می‌ریخت. مولوی پس از هفتصد سال، لایق‌ترین راویِ خود را یافته است.» این گفته‌های ندوشن درباره بدیع‌الزمان است. [۲۱]

صادق هدایت: سخن و سخنوان چیز مزخرفی است

هدایت در یکی از نامه‌هایش نظرش را درباره کتاب «سخن و سخنوران» فروزانفر چنین می‌نویسد: «اخیرا کتاب سخن و سخنوران در تاریخ ادبیات ایران، تألیف بدیع‌الزمان چاپ شده، اما، حالا که خودمانیم، چیز مزخرفی است و به تقلید سایرین، با شرح حال خیلی مختصر، اشعارِ شعر را انتخاب کرده» [۲۲]

عبدالحسین زرین‌کوب: درسش هم تهذیب بود هم تفریح

فروزانفر معلم و استادی دلسوز و صمیمی بود. درس او تنها تعلیم نبود، هم تهذیب بود و هم در عین حال تفریح... فروزانفر در شمار آن‌گونه دانشمندان بود که آنچه از آن‌ها به‌عنوان آثار علمی باقی می‌ماند، نسبت به دانش وسیع و پرمایه آن‌ها اصلا قابل ملاحظه نیست. در تاریخ ادیبات با این‌که از تئوری‌ها و روش‌های امروزی اروپایی آن، چنان‌که باید آگاهی نداشت، طرز کارش چنان دقیق و محتاطانه بود که حتی حاصل کار شرق‌شناسان اروپایی از حیث عمق و دقت علمی به پای کار او نمی‌رسید. در نقد متون و آنچه امروز در ایران «تصحیح» می‌خوانند هنوز شیوهٔ کار درست را باید از او آموخت. [۲۳]

سیمین دانشور: استادی بی‌بدیل بود

از نظر معلومات و تدریس، استاد فروزانفر بی‌بدیل بود. چیزی در ادبیات فارسی بعد از اسلام نبود که نداند. صدای بَم، زبان دَری خراسانی و معلومات وسیع او مسحورکننده بود. در هر مقوله‌ای یا در باب هر گروه یا فرقه‌ای که درس می‌داد، خیال می‌کردم خودش جزء آن گروه است که آن‌قدر درباره‌شان می‌داند. از اخوان‌الصفا می‌گفت خیال می کردم خودش از اخوان‌الصفاست. از اسماعیلیه می‌گفت خیال می‌کردم اسماعیلی است. مولوی که تدریس می‌کرد، خیال می‌کردم تازه از قونیه آمده است... غیرممکن بود درسی بدهد و حرفی بزند که چاشنیِ کلامش شعری زیبا یا ضرب‌المثلی شیوا نباشد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهاین گفته‌هایسیمین دانشور درباره استادش فروزانفر است.

شفیعی کدکنی: حتی شوخی‌هایش آموزنده بود

در طول قریب پنج سال شاگرد او بودم اما هرگز درسش را ترک نگفتم. یک مطلب مکرر یا مبتذل که از همگنان بتوان شنید، از او نشنیدم. حتی شوخی‌های او، احوال‌پرسی‌های او چیزی به دانشجو می‌آموخت. حضور ذهن شگفت‌آور و تسخیرکنندهٔ‌ او به‌حدی بود که در مراحل نخست آشنایی و اولین‌ دیدارها، بعضی افراد تصور می‌کردند که فروزانفر مدت‌ها قبل، در نهان هدیه‌ای، رشوه‌ای به شخص پُرسنده داده و از او خواسته که در «فلان مجلس یا در فلان کلاس، این سوال را مطرح کن» و خود از قبل پاسخ آن را آماده کرده است... دانش و اطلاع عمیق و وسیعی درباره تاریخ ادب فارسی و تاریخ ایران دوره اسلامی و تمام قلمرو عرفان ایرانی داشت اما می‌گفت: «من از حمله مغول به این سوی را نمی‌شناسم» [۲۴]

وقت خود را در کارهای اداری تلف کردیم

فروزانفر در جایی می‌گوید: از ادب بعد از اسلام چیزی نیست که ندانم و از پیش از اسلام چیزی نیست که بدانم. [۲۵] فروزانفر که در کنار کارهای تحقیقاتی‌اش، سال‌ها در دستی در سیاست و امور اداری داشته، روزی خارج از کلاس درس به دانشجویانش درباره خود می‌گوید: «ما متأسفانه وقت خود را در کارهای اداری تلف کردیم و گرفتار کمیسیون‌های اداری شدیم و دیگران به کارهای‌ علمی پرداختند و کار کردند.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

لُبّ مطلب را گفته‌ام

استاد درباره شرح مثنوی خود که تنها یک‌دهم مثنوی را دربرمی‌گیرد، نیز جایی گفت: من لبّ مطلب راجع به مولوی و مثنوی را در این سه جلد گفته‌ام و چیز زیادی باقی نمانده است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

خلقیات

لطف محضر، ادب فوق‌العاده، نکته‌سنجی‌های او با چاشنی ظرافت و شوخی باعث شده بود که در هر محفلی مقبول و مطلوب گردد. وسعت اطلاعات او حتی تقی‌زاده و محمد قزوینی را به اعجاب واداشت. عربی را به لغت فصیح تکلم می‌کرد؛ اما کلام خود را چنان با اشعار و امثال و حکایات می‌‌آراست که برای ادبای عرب هم سخن گفتنش جالب بود.[۲۶]

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

خانه بدیع‌الزمان در شهر بشرویه توسط شورای شهر این منطقه در آذر ۱۳۹۴ به هیأت امنای انتشار آثار فروزانفر واگذار شد. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

لبنان، پاکستان، ترکیه (دو بار)، افغانستان (سه بار)، عربستان، سوریه، اردن، عراق، کویت، هند، آمریکا، انگلیس، شوری از جمله کشورهایی است که فروزانفر برای کارهای علمی و تحقیقی به آن‌ها سفر کرده است.

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

بدیع‌الزمان در مجالس و کنگره‌های علمی بسیاری به عنوان نمایندهٔ ایران شرکت و سخنرانی کرده است. از آن جمله‌ است[۲۷]:

  • کنگره اسلامی پاکستان (لاهور، ۱۳۳۶)
  • افتتاح کرسی زبان فارسی دانشگاه لبنان (بیروت، ۱۳۳۵)
  • یادبود هفتصدمین سال وفات مولوی (قونیه، ۱۳۳۷)
  • نهصدمین سال وفات خواجه عبدالله انصار (کابل، ۱۳۴۱)
  • کنگرهٔ‌ بنیاد شهر بغداد و یک‌هزاروصدمین سال وفات کَندی (بغداد، ۱۳۴۱)
  • کنگرهٔ‌ اتحاد اسلامی (بغداد، ۱۳۴۱)
  • کنگرهٔ یادبود مولانا جامی (شوروی، ۱۳۴۳)

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تأثیرپذیری‌ها

استادان

ادیب نیشابوری در مشهد و ادیب پیشاوری در تهران اساتید بدیع‌الزمان بودند.

شاگردان

بدیع‌الزمان با تدریس و تألیفاتش، اثرگذار بود و چند نسل از استادان نسل ادبیات فارسی جمگلی از شاگردان به‌نام او هستند.

او سال‌ها تصوف اسلامی و مثنوی در دانشگاه تدریس و شاگردان برجسته‌ای نیز تربیت کرد که هر یک مولوی‌پژوی سرشناس هستند. عبدالحسین زرین‌کوب، منوچهر مرتضوی، محمدرضا شفیعی کدکنی و فتح‌الله مجتبایی از جمله آنانند.

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

آثار و کتاب‌شناسی

استاد فروزانفر آثار ارزشمندی در زمینه‌های تاریخ ادبیات، مولوی‌شناسی و تصحیح متون کهن دارد.

از وی ۳۷ عنوان کتاب (اعم از تألیف، تصحیح و ترجمه)، ۱۰۶ عنوان مقاله و اشارات باقی مانده است. این مقاله‌ها در کتاب مقاله‌های فروزانفر و کتاب از خاطر و خط استاد گردآوری و چاپ شده است.

آثار او به‌ترتیب تاریخ انتشار آورده می‌شود:

۱۲۹۶: [صرف و نحو عربی] خطی. موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ۱۰۴ ص. (به‌شماره ۸۸۰۴)

۱۲۹۹: [شعر و شاعری]. خطی. موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ۸۴ ص. (ضمن یادداشت‌ها)

۱۳۰۶: منتخبات شاهنامه، تهران، ۷۲ ص، سربی، جیبی.

۱۳۰۸-۱۲: سخن و سخنوران (شرح‌حال و منتخب اشعار شعرای خراسان و ماوراءالنهر از ابتدای قرن سوم تا اواخر قرن ششم). تهران، شرکت سهامی طبع کتاب، ۲ جلد، ح+ ۳۹۰+۷+۴+۴۲۷ ص؛‌ چاپ ۴ [دو جلد در یک جلد]، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۹، ۷۱۳ص.

۱۳۱۳: آیات منتخبه از کلام‌الله مجید، مخصوص سال‌های پنجم و ششم دبستان‌ها. تهران، شرت مطبوعات و شرکت محدود طبع کتاب (مصوب شورای عالی فرهنگ)، چاپ اول، ۱۳۱۳، چاپ ۵، ۱۳۲۸.

۱۳۱۵: رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلال‌الدین محمد مشهور به مولوی. تهران، چاپخانه مجلس، ۱۹۲ ص. چاپ ۴، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۶۱، س+۲۳۶ ص. این اثر به ترکی ترجمه و چاپ شده است.

۱۳۱۷: مباحثی از تاریخ ادبیات ایران، از سامانیان تا سلجوقیان، تهران، سلسله انتشارات دانشکده معقول و منقول، ۱۷۹ ص؛‌ چاپ دوم، از طاهریان تا سلجوقیان، به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، دهخدا، ۱۳۵۴، ۲۷+ ۴۱۲ص؛‌ چاپ سوم، با عنوان تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا پایان تیموریان، تهران، انتشارت سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ۱۳۸۳، ۶۳۶ص.

۱۳۱۷: تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا دوره مغول (تقریر کلاسی، ۱۳۱۶)، چاپ نشده است.

۱۳۱۸-۱۹: واژه‌های نو فرهنگستان. [تألیف و تصویب فروزانفر و اعضاء فرهنگستان ایران]. تهران، شماره ۷.

۱۳۱۹: فرهنگ تازی به پارسی. جلد اول [الف-د]. تهران، فرهنگستان ایران، ۳۶۶ ص.

۱۳۲۱: خلاصه مثنوی، به‌انتخاب و انضمام تعلیقات و حواشی. [تهران] وزارت فرهنگ، یج+ ۲+ ۳۰۱ ص. چاپ دوم، تهران، دانشگاه سپاهیان انقلاب ایران، [بی‌تاریخ].

۱۳۲۷: اشعار مثنوی متضمن آیات قرآنی به اشارت یا تضمین. [شامل ۶۲۱ مورد] ۱۳۱ ص، چاپ نشده است.

۱۳۲۸: دیوان اشرف غزنوی ملقب به اشرف. تصحیح محمدتقی مدرس‌رضوی [با اصلاحات دهخدا و فروزانفر] تهران، دانشگاه تهران، ش ۷۳، عب+ ۳۸۴ ص.

۱۳۲۸-۹: دستور زبان فارسی [دستور پنج‌استاد، برای مدارس]. تهران، ناشر: علی‌اکبر علمی، ۲ جلد. ۱۵۰+۱۳۵ ص. [تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان].

۱۳۳۰: فیه ما فیه. از گفتار مولانا جلال‌الدین محمد مشهور به مولوی. تهران، دانشگاه تهران، ش ۱۰۵، یج+ ۳۸۵ ص؛ چاپ ۲، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۸.

۳۸- ۱۳۳۳: معارف. (مجموعه مواعظ و سخنان سلطان‌العلماء بهاءالدین محمد بن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاءولد). [تهران] وزارت فرهنگ- اداره کل انطباعات، ما + ۵۰۱ + یج+ ۴۱۶ ص. چهار جلد در دو جلد؛ چاپ افست. تهران، طهوری، ۱۳۵۲.

۱۳۳۳: مآخذ قصص تمثیلات مثنوی. [تهران]. دانشگاه تهران (ش ۲۱۴)، د+ ۲۶۵ ص؛ چاپ ۲، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۷.

۱۳۳۴: زنده بیدار (حی بن یقظان). اثر ابن‌طفیل، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۸ – مجموعه آثار فلسفی، ۱۸۴ ص؛ چاپ ۳، ۱۳۵۱ [مشتمل بر ترجمه متن زنده بیدار، ترجمه قصه حی بن یقظان ابن‌سینا، ترجمه قصه غربة‌الغربیة سهروردی].

۱۳۳۴: احادیث مثنوی. تهران، دانشگاه تهران، (ش ۲۸۳)، یب+ ۲۷۴ ص؛ چاپ ۳، امیرکبیر، ۱۳۶۱.

۱۳۳۵: فارسی (قرائت فارسی و دستور زبان). برای سال اول دبیرستان‌ها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان. تهران، اقبال.

۱۳۳۵: قرائت فارسی و دستور زبان. برای سال سوم دبیرستان‌ها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان، تهران، اقبال، ۲۰۰ ص.

۱۳۳۶: قرائت فارسی و تاریخ ادبیات. برای سال چهارم دبیرستان‌ها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان، تهران، اقبال، ۲۱۲ ص.

۴۸- ۱۳۳۶: کلیات شمس یا دیوان کبیر. از گفتار جلال‌الدین محمد مشهور به مولوی. تهران، دانشگاه تهران، ده جلد [تصحیح فروزانفر با مشارکت امیرحسین یزدگردی و حسین کریمان]، چاپ ۴، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷.

۱۳۳۹: معارف، مجموعه مواعظ و کلمات سید برهان‌الدین محقق ترمذی. به همراه تفسیر سوره محمد و فتح. تهران، وزارت فرهنگ، اداره کل نگارش، کو+ ۲۳۵ص؛ چاپ دوم. تهران، سروش، ۱۳۷۷.

۴۰ -۱۳۳۹: شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری. تهران، انجمن آثار ملی (ش ۴۱)، هشت+ ۵۴۰+۱۳۴ ص؛ چاپ افست، تهران، دهخدا، ۱۳۵۳.

۱۳۳۹: استنساخ مقالات شمس تبریزی. خطی. موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، در دو جلد. (به شماره ۸۷۹۸).

۱۳۴۳: ترجمه کامل قرآن مجید. چاپ نشده است.

۱۳۴۵: ترجمه رساله قشریه. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۲۶۳ مجموعه متون فارسی، ش ۳۳، ۸۴+ ۸۳۸ ص؛ چاپ دوم، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱.

۸- ۱۳۴۶: شرح مثنوی شریف. تهران، دانشگاه تهران (ش ۱۱۴۶)، گنجینه تحقیقات ایرانی، ش ۳، ۳ جلد، [مشتمل بر شرح ابیات از ۱ تا ۳۰۱۲]؛ چاپ سوم، زوار، ۱۳۶۷.

۱۳۴۷: مناقب اوحدالدین حامدبن ابی‌الفخر کرمانی. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۳۰۲- مجموعه متون فارسی- ش ۳۸، ۳۱۶ص.

۱۳۴۹: مصباح‌الارواح.اثر شمس‌الدین محمد بردسیری کرمانی. با مقدمه ایرج افشار. [تهران]. دانشگاه تهران، ش ۱۲۸۶ – گنجینه متون ایرانی – ش ۷۰، ۱۲۴ص.

۱۳۵۱: مجموعه مقالات و اشعار استاد بدیع‌الزمان فروزانفر. با مقدمه عبدالحسین زرین‌کوب، به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، دهخدا، جلد اول، بیست و پنج+ ۴۷۶ ص؛ چاپ دوم، با عنوان مقاله‌های فروزانفر با افزودن ۲۸ مقاله جدید، به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲، ۶۰۲ ص.

۱۳۶۸: بدیع‌الزمان فروزانفر- مجموعه اشعار. با مقدمه شفیعی‌کدکنی. به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی. تهران، طهوری، ۱۸۸ ص.

۱۳۷۴: فرهنگ فروزانفر، شامل اصطلاحات عرفانی، کلام، طب، نجوم، فقه، موسیقی. تدوین مریم‌السادات رنجبر. تهران، نشر پرسش، ۷۰۲ ص.

۱۳۸۳: دیوان فروزانفر. به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی، با مقدمه دکتر شفیعی‌کدکنی، تهرانز سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲، ۳۶۶ ص.

۱۳۸۴: از خاطر و خط استاد (تقریرات کلاسی). به‌کوشش عنایت‌الله مجیدی. با گفتاری از دکتر حسینعلی هروی، جلد اول، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۳، ۴۵۲ص.

سبک و لحن و ویژگی آثار

جوایز و افتخارات

نمونه‌ای از نثرش

«سبب اصلی عدم پیشرفت فرودسی در دربار غزنه»

پس از هجوم تازیان به کشور آباد و پهناور ایران و بر باد رفتن پادشاهی سلسلهٔ ساسانی ملت ایران قریب صد سال به مقاومت جدی و جنگ و آشوب و سرپیچی از حکومت تازی گذرانید و پس از آزمایش صدساله دانست که حکومت مذهبی عربی را که بر اعتقاد و ایمان قلبی مبتنی است به وسیلهٔ‌ شمشیر و زور سست و ضعیف نتوان ساخت. بدین جهت از آغاز قرن دوم هجری کارآزمودگان ایران به وسائیل تبلیغی بیشتر متشبث شدند. هرچند در گوشه و کنار دلیرانی بودند که با کمال رشادت و شهامت از آئین و فرمانروائی تازی سرپیچی داشتند و جان و مال و خاندان خود را برای نگهداشت ایران از تعرض بیگانه فدا می‌کردند ولی نقشهٔ ‌سیاسی به دست آن عاقبت‌سنجان اجرا می‌شد که از روی بینش و مدارا و حوصله با دلی از مهر ایران پر شور و سری از کینهٔ عرب آشفته، رشتهٔ عقل و تدبیر را از دست نداده با کمال نرمی و ملایمت رشته‌های نفوذ حکومت وقت را قطع می‌کردند. ص ۱۹.... «سخنگوی رازدان و بلندفکر طوس در ضمن شاهنامه با بیان فصیح و شورانگیز خود غیرت و جوانمردی پدران ما را در حفظ تاج و تخت و استقلال ایران مجسم نموده و اوصاف وطن‌خواهی و ازخودگذشتگی و اخلاق پاک اسلاف ما را در پیشانی پهلوانانی مانند رستم و اسفندیار رسم نموده و به‌خوبی نشان داده است که ایرانیان پیشین در حفظ نژاد و سرزمین نیاکان خویش جانباز و فداکار بوده و در دفاع از گاه و دیهیم ایران و حقوق خود بیش از حد اندیشه جهد نموده و برای خون‌خواهی یک شاهزادهٔ ایرانی قرن‌ها دست از رزم و آشوب نکشیده تا کشندگان او را به‌چنگ نیاورده‌اند از پای ننشسته‌اند. [۲۸]


ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

کتاب‌ها

مقاله‌ها

پایان‌نامه‌ها

۴۱ عنوان رساله فوق‌لیسانس و دکتری نیز با راهنمایی استاد، به‌ثمر رسیده است که برخی از آن‌ها از نظر گذرانده می‌شود:

  • تصحیح و بررسی تذکره‌الأولیاء عطار، محمد استعلامی، ۱۳۴۵.
  • تصحیح دیوان کمال‌الدین اسماعیل اصفهانی، حسین بحرالعلومی، ۱۳۳۹.
  • تحقیق در احوال و آثار نجم‌الدین رازی و تصحیح متن مرصاد‌العباد و سبک و خصوصیات دستوری آن، محمدامین ریاحی، ۱۳۳۹.
  • نقد الشعر، عبدالحسین زرین‌کوب، ۱۳۳۴.
  • قلاع اسماعیلیه، منوچهر ستوده، ۱۳۳۹.
  • حماسه‌سرائی در ایران، ذبیح‌الله صفا، ۱۳۲۲.
  • وصف طبیعت در شعر فارسی تا حمله مغول، غلامحسین یوسفی، ۱۳۳۵.
  • بحثی درباره آثار منثور دورهٔ سامانی، از لحاظ سبک و نوادر لغات و قواعد دستوری، جلال متینی، ۱۳۳۴.
  • نقد نثر در دورهٔ‌ مغول، حسین میرفخرائی، ۱۳۴۸.

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. ‏ «آشنایی با بدیع‌الزمان فروزانفر». 
  2. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیع‌الزمان فروزانفر، ۲۳.
  3. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۴۸.
  4. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۴۶.
  5. فروزانفر، مجموعه مقالات و اشعار، ۱۰ و ۱۱.
  6. رفعتی، احوال و آثار بدیع‌الزمان فروزانفر، ۱۷ و ۱۸.
  7. زرین‌کوب. بدیع‌الزمان فروزانفر. . زیباشناخت، ش. ۷ (۱۳۸۱). 
  8. فروزانفر، دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ۱۹.
  9. فروزانفر، دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ۳۰.
  10. فروزانفر، دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ۱۸.
  11. فروزانفر، دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ۲۱.
  12. فروزانفر، دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ۱۲.
  13. فروزانفر، دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ۱۴ و ۱۵.
  14. فروزانفر، دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ۱۶.
  15. فروزانفر، مجموعه مقالات و اشعار، ۸.
  16. فروزانفر، دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ۲۲ و ۲۳.
  17. به‌یاد استاد بدیع‌الزمان فروزانفر. . دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ش. ۱ (۱۳۵۴). 
  18. فروزانفر، دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ۳۴۵.
  19. فروزانفر، دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ۲۴.
  20. فروزانفر، دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ۲۶.
  21. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۵۳.
  22. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۸۳.
  23. فروزانفر، مجموعه مقالات و اشعار، ۸ و ۹.
  24. فروزانفر، دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر، ۲۳.
  25. اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۴۵.
  26. فروزانفر، مجموعه مقالات و اشعار، ۱۰.
  27. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیع‌الزمان فروزانفر، ۲۲۹.
  28. به‌یاد استاد بدیع‌الزمان فروزانفر. . دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ش. ۱ (۱۳۵۴). 

منابع

  1. فروزانفر، بدیع‌الزمان (۱۳۸۲). دیوان بدیع‌الزمان فروزانفر. انتشارات وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی. ص. ۳۷۶. شابک ۹۶۴-۴۲۲-۵۸۱-۳.
  2. فروزانفر، بدیع‌الزمان (۱۳۵۱). مجموعه مقالات و اشعار استاد بدیع‌الزمان فروزانفر. کتاب‌فروشی دهخدا.
  3. فروزانفر، بدیع‌الزمان (۱۳۸۸). زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیع‌الزمان فروزانفر. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. ص. ۲۷۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۲۸-۱۴۵-۶.
  4. اتحاد، هوشنگ (۱۳۸۷). پژوهشگران معاصر ایران. فرهنگ معاصر. ص. ۵۴۸. شابک ۹۷۸- ۹۶۴-۵۵۴۵-۷۲-۵.
  5. رفعتی، علیرضا (۱۳۸۳). احوال و آثار بدیع‌الزمان فروزانفر. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
  6. عبدالحسین زرین‌کوب. بدیع‌الزمان فروزانفر. . زیباشناخت، ش. ۷ (۱۳۸۱). 
  7. میلاد عظیمی. فروزانفر و ادیب پیشاوری. . کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ش. ۴۶ و ۴۷ (۱۳۸۰). 
  8. علی‌اشرف صادقی. استاد فروزانفر آن‌طور که من دیدم. . زیباشناخت، ش. ۷ (۱۳۸۱). 
  9. محمدحسن گنجی. به‌یاد استاد بدیع‌الزمان فروزانفر. . مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ش. ۱ (۱۳۵۴). 
  10. مجله آینده، سال۱۳۶۲،ش ، ص۴۳۳.
  11. مجله بخارا، آذر و دی ۱۳۹۰، ش۸۴، ص ۶۱تا۶۷.

پیوند به بیرون