بدیعالزمان فروزانفر: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
|حوزه = | |حوزه = | ||
|شاگرد = | |شاگرد = | ||
|استاد = | |استاد = ادیب نیشابوری | ||
|علت شهرت = استاد برجستهٔ زبان و ادبیات فارسی | |علت شهرت = استاد برجستهٔ زبان و ادبیات فارسی | ||
|تأثیرگذاشته بر = | |تأثیرگذاشته بر = | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
}} | }} | ||
'''بدیعالزمان فروزانفر''' استاد زبان و ادبیات فارسی، منتقد و پژوهشگر ادبی، مصحح، مترجم، | '''بدیعالزمان فروزانفر''' استاد زبان و ادبیات فارسی، منتقد و پژوهشگر ادبی، مصحح، مترجم، شاعر، عضو فرهنگستان زبان و سیاستورز معاصر است. | ||
====تشبیه به فروزانفر==== | |||
= | |||
===تشبیه به فروزانفر=== | |||
[[نصرالله فلسفی]] میگفت: اول بار، که عیسی صدیقاعلم، وزیر فرهنگ شد، با [[سعید نفیسی]] و بدیعالزمان فروزانفر و [[عباس اقبال]] برای تبریکگویی به منزلش رفتیم. پاییز بود و هوا کمی سرد و فروزانفر پالتو داشت. موقع خداحافظی، صدیقاعلم به احترام مقام علمی فروزانفر پالتوی او را برداشت تا بر او بپوشاند. فروزانفر، که از وزرای پیش از صدیق چنین ادبی ندیده بود، از پوشیدن پالتو اِبا و خود را کج و دور میکرد و میکوشید که پالتو را از صدیق بگیرد و شخصا بر تن کند. صدیق برای آرام کردنِ فروزانفر گفت: اشکالی ندارد، بگذارید بر شما بپوشانم. اینکار از آدابِ جدید است و وظیفۀ میزبان. من هم وقتی به آمریکا رفته بودم، به دیدن فورد متمول رفتم. او، با وجود تفاوت سن و مقام خود، پالتوی مرا گرفت و من پوشیدم. | [[نصرالله فلسفی]] میگفت: اول بار، که عیسی صدیقاعلم، وزیر فرهنگ شد، با [[سعید نفیسی]] و بدیعالزمان فروزانفر و [[عباس اقبال]] برای تبریکگویی به منزلش رفتیم. پاییز بود و هوا کمی سرد و فروزانفر پالتو داشت. موقع خداحافظی، صدیقاعلم به احترام مقام علمی فروزانفر پالتوی او را برداشت تا بر او بپوشاند. فروزانفر، که از وزرای پیش از صدیق چنین ادبی ندیده بود، از پوشیدن پالتو اِبا و خود را کج و دور میکرد و میکوشید که پالتو را از صدیق بگیرد و شخصا بر تن کند. صدیق برای آرام کردنِ فروزانفر گفت: اشکالی ندارد، بگذارید بر شما بپوشانم. اینکار از آدابِ جدید است و وظیفۀ میزبان. من هم وقتی به آمریکا رفته بودم، به دیدن فورد متمول رفتم. او، با وجود تفاوت سن و مقام خود، پالتوی مرا گرفت و من پوشیدم. | ||
پس از خروج از خانۀ صدیق، فروزانفر گفت: رفقا دیدید که صدیق چه بدجنسیای کرد. پرسیدیم: مگر چه کرد؟ گفت: مرا به خودش تشبیه کرد و خودش را به فورد[!] ([[مجله آینده|مجلهٔ آینده]]) | پس از خروج از خانۀ صدیق، فروزانفر گفت: رفقا دیدید که صدیق چه بدجنسیای کرد. پرسیدیم: مگر چه کرد؟ گفت: مرا به خودش تشبیه کرد و خودش را به فورد[!] ([[مجله آینده|مجلهٔ آینده]]) | ||
====به بشرویه پشت نمیکرد==== | |||
فروزانفر همیشه از صفای مردان و بزرگان زادگاهش تعریف میکرد و علاقهٔ زیادی به بشرویه داشت. وقتی در کلاس درس میگفت، سعی میکرد صندلیاش رو به بشرویه باشد. در یکی از روزها که کلاس درس به علت برخی تعمیرات تغییر کرده بود، استاد بهمحض ورود به کلاس به این طرف و آن طرف نگاه کرد و جای صندلی خود را تغییر داد. وقتی دانشجویان علت را پرسیدند. گفت: «من هیچوقت پشت به بشرویه نمینشینم». <ref>{{پک|انجمن آثار و مفاخر فرهنگی|۱۳۸۸|ک= زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر|ص=۲۳}}</ref> | |||
===داستانکهای انتشار=== | |||
===داستانک عشق=== | |||
===داستانک استاد=== | |||
===داستانک شاگرد=== | |||
====دوشیزهٔ مشکین شیرازی==== | |||
[[سیمین دانشور]] سالها شاگرد فروزانفر بود. در کلاسها غرق تدریس استاد و علم کمنظیرش میشد. مولوی که تدریس میکرد، سیمین گمان میکرد که تازه از قونیه آمده است. روزی از او میپرسد: استاد! شما عارفید؟ | |||
فروازنفر میگوید: نه دوشیرهٔ مِشکین شیرازی! | |||
سیمین را به خاطر پوست سبزهای که داشت، مِشکین خطاب میکرد.<ref name=''خاطرات سیمین''>{{پک|انجمن آثار و مفاخر فرهنگی|۱۳۸۸|ک= زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر|ص=۹۹}}</ref> | |||
====قاطرهای دماوندی==== | |||
روزی [[ایرج افشار]] به همراه ستوده پس از گردش کوهستانیِ چند روزه به دیدن فروزانفر میروند. به آنها میگوید کجا بودید که چهرههایتان تافته و سوخته شده است؟ میگویند: از این کوه به آن کوه و از این دره به آن دره و از این آبادی به آن آبادی رفته بودیم. فروزانفر نگاهی تابناک به آنها میکند و میگوید: حقا روی قاطرهای دماوندی را سیاه کردید.<ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک=پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۴۶}}</ref> | |||
===داستانک مردم=== | |||
===ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود=== | |||
===داستانکهای دشمنی=== | |||
===داستانکهای دوستی=== | |||
===داستانکهای قهر=== | |||
===داستانکهای آشتیها=== | |||
===داستانک نگرفتن جوایز=== | |||
===داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است=== | |||
===داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا=== | |||
===داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن=== | |||
===داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن=== | |||
===داستانکهای دارایی=== | |||
===داستانکهای زندگی شخصی=== | |||
===داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)=== | |||
===داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده=== | |||
===داستانکهای مشهور ممیزی=== | |||
===داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری=== | |||
===عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن=== | |||
===داستانهای دیگر=== | |||
==زندگی و تراث== | ==زندگی و تراث== | ||
=== | ===زیر و روی زندگی<ref>{{پک|رفعتی|۱۳۸۷|ک= احوال و آثار بدیعالزمان فروزانفر|ص=۱۷ و ۱۸}}</ref>=== | ||
* '''۱۲۷۶''' ه.ش: در بشرویه، یکی از شهرهای استان خراسان جنوبی، در خانوادهای از اهل علم، دیده به جهان گشود. (سال ۱۲۸۳ هم به عنوان سال تولد وی ذکر شده است.) | * '''۱۲۷۶''' ه.ش: در بشرویه، یکی از شهرهای استان خراسان جنوبی، در خانوادهای از اهل علم، دیده به جهان گشود. (سال ۱۲۸۳ هم به عنوان سال تولد وی ذکر شده است.) | ||
* '''۱۲۹۷''': در ۲۴ سالگی (به روایتی ۱۶ سالگی) به مشهد رفت و از محضر درس [[ادیب نیشابوری]] و دیگر علما بهره برد. | *'''۱۲۹۷''': در ۲۴ سالگی (به روایتی ۱۶ سالگی) به مشهد رفت و از محضر درس [[ادیب نیشابوری]] و دیگر علما بهره برد. | ||
* '''۱۲۹۸''': قصیدۀ بهاریهای در مدح احمد قوام، والی خراسان سرود و صله و پاداش به همراه لقب «[[بدیعالزمان فروزانفر| بدیعالزمان]]» از وی دریافت کرد. | * '''۱۲۹۸''': قصیدۀ بهاریهای در مدح احمد قوام، والی خراسان سرود و صله و پاداش به همراه لقب «[[بدیعالزمان فروزانفر| بدیعالزمان]]» از وی دریافت کرد. | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۶۹: | ||
*'''۱۳۴۶ تا ۱۳۴۹''': ریاست کتابخانۀ سلطنتی را بر عهده داشت. | *'''۱۳۴۶ تا ۱۳۴۹''': ریاست کتابخانۀ سلطنتی را بر عهده داشت. | ||
*'''۱۳۴۹''': پس از یک عمر تلاش و کوشش، دار فانی را وداع گفت.<ref> | *'''۱۳۴۹''': پس از یک عمر تلاش و کوشش، دار فانی را وداع گفت. | ||
==زندگی و تراث== | |||
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | |||
محمدحسین در سال ۱۲۷۶ شمسی در آبادی «زیرک» در شهرستان «بشرویه» از توابع «طبس» بهدنیا آمد. | |||
نام اصلیاش محمدحسین بود و فامیلش بُشرویهای؛ اما در سال ۱۲۹۹ ش قوامالسلطنه استاندار وقت خراسان، لقبی افتخاری به وی اعطا میکند بهنام: '''«بدیعالزمان»'''. لقب پیشین او '''«شیخ عبدالجلیل»''' بود و تخلصش '''«ضیاء»'''. <ref name=''بدیعالزمان''>{{یادکرد|نویسنده=زرینکوب|مقاله= بدیعالزمان فروزانفر |ترجمه=|ژورنال= زیباشناخت|تاریخ=۱۳۸۱|دوره=|شماره= ۷|صفحه ۳۵۷ تا ۳۶۰}}</ref> | |||
بدیعالزمان در خانوادهای مذهبی بهدنیا میآید. با قرآن و مقدمات عربی در دوران کودکی و نوجوانی آشنا میشود. در شانزدهسالگی عازم مشهد میشود تا در محضر «ادیب نیشابوری» و سایر آموزگاران عصر، ادبیات عربی و فارسی بخواند. او در سال ۱۳۰۱ برای همیشه به تهران میآید و پس از مدتی نامخانوادگی '''«فروزانفر»''' <ref name=''بدیعالزمان''/>را برای خود انتخاب میکند. | |||
===شخصیت و اندیشه=== | |||
====بدیعالزمان شاعری توانا==== | |||
====بدیعالزمان و نقد==== | |||
فروزانفر بهعنوان منتقدی ادبی، فردی واقعبین، بیطرف و دقیق بود. او در میان همعصران خود به تهور و رکگویی در نقد شعر کلاسیک مشهور بود.<ref name=''بدیعالزمان''/> | |||
====علاقه بدیعالزمان به سیاست==== | |||
===زمینهٔ فعالیت=== | |||
===یادمان و بزرگداشتها=== | |||
===در نگاه دیگران=== | |||
====[[محممدعلی اسلامی ندوشن]]==== | |||
«یک ایرانی تمامعیار بود، پروردهٔ مَهمیزهای تاریخ، که شگفتگی وجود خود را در حُسنِ ارتباط با قدرت حکومتی میجست و از خارخارِ تعینهای سیاسی برکنار نبود... فروزانفر دریایی از معلومات و اطلاعات مربوط به ادب و فرهنگ ایران بود... نزدیک به تمام عمر خود را بر سر غور در آثار مولانا جلالالدین گذارد. غزلیات را که از حفظ میخواند و کلمات موزون مانندِ ریگ از دهانش میریخت. مولوی پس از هفتصد سال، لایقترین راویِ خود را یافته است.» این گفتههای ندوشن درباره بدیعالزمان است. <ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۵۳}}</ref> | |||
====[[صادق هدایت]]==== | |||
هدایت در یکی از نامههایش نظرش را درباره کتاب ''«سخن و سخنوران»'' فروزانفر چنین مینویسد: «اخیرا کتاب سخن و سخنوران در تاریخ ادبیات ایران، تألیف بدیعالزمان چاپ شده، اما، حالا که خودمانیم، چیز مزخرفی است و به تقلید سایرین، با شرح حال خیلی مختصر، اشعارِ شعر را انتخاب کرده» <ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۸۳}}</ref> | |||
====[[سیمین دانشور]]==== | |||
از نظر معلومات و تدریس، استاد فروزانفر بیبدیل بود. چیزی در ادبیات فارسی بعد از اسلام نبود که نداند. صدای بَم، زبان دَری خراسانی و معلومات وسیع او مسحورکننده بود. در هر مقولهای یا در باب هر گروه یا فرقهای که درس میداد، خیال میکردم خودش جزء آن گروه است که آنقدر دربارهشان میداند. از اخوانالصفا میگفت خیال می کردم خودش از اخوانالصفاست. از اسماعیلیه میگفت خیال میکردم اسماعیلی است. مولوی که تدریس میکرد، خیال میکردم تازه از قونیه آمده است... غیرممکن بود درسی بدهد و حرفی بزند که چاشنیِ کلامش شعری زیبا یا ضربالمثلی شیوا نباشد.<ref name=''خاطرات سیمین''/>این گفتههای[[سیمین دانشور]] درباره استادش فروزانفر است. | |||
===نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش=== | |||
فروزانفر در جایی میگوید: از ادب بعد از اسلام چیزی نیست که ندانم و از پیش از اسلام چیزی نیست که بدانم. <ref>{{پک|اتحاد|۱۳۸۷|ک= پژوهشگران معاصر ایران|ص=۲۴۵}}</ref> | |||
===تفسیر خود از آثارش=== | |||
===موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران=== | |||
===همراهیهای سیاسی=== | |||
===مخالفتهای سیاسی=== | |||
===نامههای سرگشاده=== | |||
===نامهای دستهجمعی=== | |||
===بیانیهها=== | |||
===جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش=== | |||
===جملهای از ایشان=== | |||
===نحوهٔ پوشش=== | |||
===تکیهکلامها=== | |||
===خلقیات=== | |||
===منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)=== | |||
===گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)=== | |||
لبنان، پاکستان، ترکیه (دو بار)، افغانستان (سه بار)، عربستان، سوریه، اردن، عراق، کویت، هند، آمریکا، انگلیس، شوری از جمله کشورهایی است که فروزانفر برای کارهای علمی و تحقیقی به آنها سفر کرده است. | |||
===برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است=== | |||
بدیعالزمان در مجالس و کنگرههای علمی بسیاری به عنوان نمایندهٔ ایران شرکت و سخنرانی کرده است. از آن جمله است<ref>{{پک|انجمن آثار و مفاخر فرهنگی|۱۳۸۸|ک= زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر|ص=۲۲۹}}</ref>: | |||
*کنگره اسلامی پاکستان (لاهور، ۱۳۳۶) | |||
*افتتاح کرسی زبان فارسی دانشگاه لبنان (بیروت، ۱۳۳۵) | |||
*یادبود هفتصدمین سال وفات مولوی (قونیه، ۱۳۳۷) | |||
*نهصدمین سال وفات خواجه عبدالله انصار (کابل، ۱۳۴۱) | |||
*کنگرهٔ بنیاد شهر بغداد و یکهزاروصدمین سال وفات کَندی (بغداد، ۱۳۴۱) | |||
*کنگرهٔ اتحاد اسلامی (بغداد، ۱۳۴۱) | |||
*کنگرهٔ یادبود مولانا جامی (شوروی، ۱۳۴۳) | |||
===ناشرانی که با او کار کردهاند=== | |||
===بنیانگذاری=== | |||
===تأثیرپذیریها=== | |||
===استادان و شاگردان=== | |||
===علت شهرت=== | |||
===فیلم ساخته شده براساس=== | |||
===حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود=== | |||
===اتفاقات بعد از انتشار آثار=== | |||
===نام جاهایی که به اسم این فرد است=== | |||
===کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند=== | |||
===مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند=== | |||
===ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره=== | |||
===برگههایی از مصاحبههای فرد=== | |||
==آثار و کتابشناسی== | |||
'''۳۷''' عنوان کتاب (اعم از تألیف، تصحیح و ترجمه) | '''۳۷''' عنوان کتاب (اعم از تألیف، تصحیح و ترجمه) | ||
خط ۲۲۰: | خط ۳۶۶: | ||
'''۱۳۸۴''': از خاطر و خط استاد (تقریرات کلاسی). بهکوشش عنایتالله مجیدی. با گفتاری از دکتر حسینعلی هروی، جلد اول، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۳، ۴۵۲ص.<ref> مجله بخارا، ش۸۴، ص ۶۱تا۶۷.</ref> | '''۱۳۸۴''': از خاطر و خط استاد (تقریرات کلاسی). بهکوشش عنایتالله مجیدی. با گفتاری از دکتر حسینعلی هروی، جلد اول، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۳، ۴۵۲ص.<ref> مجله بخارا، ش۸۴، ص ۶۱تا۶۷.</ref> | ||
===سبک و لحن و ویژگی آثار=== | |||
===کارنامه و فهرست آثار=== | |||
* ۱۳۲۹: افسانه | |||
* | |||
===جوایز و افتخارات=== | |||
===بررسی چند اثر=== | |||
===ناشرانی که با او کار کردهاند=== | |||
===تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها=== | |||
==منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)== | |||
=== کتابها=== | |||
===مقالهها=== | |||
===پایاننامهها=== | |||
==نوا، نما، نگاه== | |||
===خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)=== | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =فروزانفر| نام =بدیعالزمان | پیوند نویسنده =بدیعالزمان فروزانفر|عنوان =زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر | ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۸۸| ناشر =انجمن آثار و مفاخر فرهنگی| شابک = ۹۷۸-۹۶۴-۵۲۸-۱۴۵-۶| صفحه = ۲۷۰| پیوند = | تاریخ بازبینی =}} | |||
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =اتحاد| نام =هوشنگ| پیوند نویسنده =هوشنگ اتحاد|عنوان =پژوهشگران معاصر ایران| ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۸۷| ناشر =فرهنگ معاصر| شابک =۹۷۸- ۹۶۴-۵۵۴۵-۷۲-۵ | صفحه = ۵۴۸| پیوند = | تاریخ بازبینی =}} | |||
# {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =رفعتی| نام =علیرضا| پیوند نویسنده =علیرضا رفعتی|عنوان =احوال و آثار بدیعالزمان فروزانفر| ترجمه = | جلد = | سال = ۱۳۸۳| ناشر =انجمن آثار و مفاخر فرهنگی| شابک = | صفحه = | پیوند = | تاریخ بازبینی =}} | |||
#{{یادکرد|نویسنده=عبدالحسین زرینکوب|مقاله= بدیعالزمان فروزانفر|ترجمه=|ژورنال= زیباشناخت|تاریخ=۱۳۸۱|دوره=|شماره= ۷|صفحه ۳۵۷ تا ۳۶۰}} | |||
#مجله آینده، سال۱۳۶۲،ش ، ص۴۳۳. | |||
# مجله بخارا، آذر و دی ۱۳۹۰، ش۸۴، ص ۶۱تا۶۷. | |||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
* {{یادکرد وب|نشانی =http://www.iranicaonline.org/articles/search/keywords:FORUZ%C4%80NFAR |عنوان = آشنایی با بدیعالزمان فروزانفر|ناشر = ایرانیکا|تاریخ بازدید = ۱۶ ژانویه ۲۰۱۹|تاریخ = ۳۱ژانویه۲۰۱۲}} | * {{یادکرد وب|نشانی =http://www.iranicaonline.org/articles/search/keywords:FORUZ%C4%80NFAR |عنوان = آشنایی با بدیعالزمان فروزانفر|ناشر = ایرانیکا|تاریخ بازدید = ۱۶ ژانویه ۲۰۱۹|تاریخ = ۳۱ژانویه۲۰۱۲}} |
نسخهٔ ۵ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۵۱
بدیعالزمان فروزانفر | |
---|---|
نام اصلی | محمدحسین بُشرویهای |
زادروز | ۱۴ شهریور ۱۲۷۶ه.خ بُشرویه |
پدر و مادر | آقا شیخ علی بُشرویهای |
مرگ | ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹ (۷۳سالگی) تهران |
جایگاه خاکسپاری | باغ طوطی (صحن شاه عبدالعظیم) |
لقب | شیخ عبدالجلیل ضیاء[۱] |
پیشه | پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی، عضو فرهنگستان زبانوادب ایران |
استاد | ادیب نیشابوری |
دلیل سرشناسی | استاد برجستهٔ زبان و ادبیات فارسی |
بدیعالزمان فروزانفر استاد زبان و ادبیات فارسی، منتقد و پژوهشگر ادبی، مصحح، مترجم، شاعر، عضو فرهنگستان زبان و سیاستورز معاصر است.
تشبیه به فروزانفر
نصرالله فلسفی میگفت: اول بار، که عیسی صدیقاعلم، وزیر فرهنگ شد، با سعید نفیسی و بدیعالزمان فروزانفر و عباس اقبال برای تبریکگویی به منزلش رفتیم. پاییز بود و هوا کمی سرد و فروزانفر پالتو داشت. موقع خداحافظی، صدیقاعلم به احترام مقام علمی فروزانفر پالتوی او را برداشت تا بر او بپوشاند. فروزانفر، که از وزرای پیش از صدیق چنین ادبی ندیده بود، از پوشیدن پالتو اِبا و خود را کج و دور میکرد و میکوشید که پالتو را از صدیق بگیرد و شخصا بر تن کند. صدیق برای آرام کردنِ فروزانفر گفت: اشکالی ندارد، بگذارید بر شما بپوشانم. اینکار از آدابِ جدید است و وظیفۀ میزبان. من هم وقتی به آمریکا رفته بودم، به دیدن فورد متمول رفتم. او، با وجود تفاوت سن و مقام خود، پالتوی مرا گرفت و من پوشیدم. پس از خروج از خانۀ صدیق، فروزانفر گفت: رفقا دیدید که صدیق چه بدجنسیای کرد. پرسیدیم: مگر چه کرد؟ گفت: مرا به خودش تشبیه کرد و خودش را به فورد[!] (مجلهٔ آینده)
به بشرویه پشت نمیکرد
فروزانفر همیشه از صفای مردان و بزرگان زادگاهش تعریف میکرد و علاقهٔ زیادی به بشرویه داشت. وقتی در کلاس درس میگفت، سعی میکرد صندلیاش رو به بشرویه باشد. در یکی از روزها که کلاس درس به علت برخی تعمیرات تغییر کرده بود، استاد بهمحض ورود به کلاس به این طرف و آن طرف نگاه کرد و جای صندلی خود را تغییر داد. وقتی دانشجویان علت را پرسیدند. گفت: «من هیچوقت پشت به بشرویه نمینشینم». [۲]
داستانکهای انتشار
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
دوشیزهٔ مشکین شیرازی
سیمین دانشور سالها شاگرد فروزانفر بود. در کلاسها غرق تدریس استاد و علم کمنظیرش میشد. مولوی که تدریس میکرد، سیمین گمان میکرد که تازه از قونیه آمده است. روزی از او میپرسد: استاد! شما عارفید؟
فروازنفر میگوید: نه دوشیرهٔ مِشکین شیرازی!
سیمین را به خاطر پوست سبزهای که داشت، مِشکین خطاب میکرد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
قاطرهای دماوندی
روزی ایرج افشار به همراه ستوده پس از گردش کوهستانیِ چند روزه به دیدن فروزانفر میروند. به آنها میگوید کجا بودید که چهرههایتان تافته و سوخته شده است؟ میگویند: از این کوه به آن کوه و از این دره به آن دره و از این آبادی به آن آبادی رفته بودیم. فروزانفر نگاهی تابناک به آنها میکند و میگوید: حقا روی قاطرهای دماوندی را سیاه کردید.[۳]
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
زیر و روی زندگی[۴]
- ۱۲۷۶ ه.ش: در بشرویه، یکی از شهرهای استان خراسان جنوبی، در خانوادهای از اهل علم، دیده به جهان گشود. (سال ۱۲۸۳ هم به عنوان سال تولد وی ذکر شده است.)
- ۱۲۹۷: در ۲۴ سالگی (به روایتی ۱۶ سالگی) به مشهد رفت و از محضر درس ادیب نیشابوری و دیگر علما بهره برد.
- ۱۲۹۸: قصیدۀ بهاریهای در مدح احمد قوام، والی خراسان سرود و صله و پاداش به همراه لقب « بدیعالزمان» از وی دریافت کرد.
- ۱۳۰۳: آغاز اقامت در تهران.
- ۱۳۰۵: به سمت معلمی مدرسه دارالفنون منصوب شد و به تدریس فقه و عربی پرداخت.
- ۱۳۱۲: اولین اثر خود را با عنوان سخن و سخنوران در دو جلد تالیف کرد.
- ۱۳۱۸تا۱۳۱۳: معاونت دانشکده معقول و منقول (الهیات) را بر عهده گرفت.
- ۱۳۱۴: کتاب رساله در تحقیق احوال زندگانی مولانا جلالالدینمحمد، مشهور به مولوی را نوشت که در حکم رسالهای برای ورود به کار علمی دانشگاهها بود.
- ۱۳۱۴: به اخذ گواهینامۀ دکتری از دانشگاه نائل آمد.
- ۱۳۱۵: ریاست موسسۀ وعظ و خطابه را بر عهده گرفت و سالیان دراز این مسئولیت را عهدهدار بود.
- ۱۳۱۵: وفات مادر فروزانفر
- ۱۳۱۷: با خانم «رخشنده گلگلاب» ازدواج کرد که حاصل آن، سه فرزند به نامهای «نوشین»، «فرانک» و «شیرین» شد؛ شیرین فرزند خردسال فروزانفر در پنجسالگی دار فانی را وداع گفت.
- ۱۳۱۸: به رتبۀ استادی دانشگاه ارتقاء پیدا کرد.
- ۱۳۱۸: کتاب خلاصۀ مثنوی را تالیف و شرح نمود.
- ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۶: ریاست دانشکدۀ معقول و منقول (الهیات)
- ۱۳۲۷: کتاب دستور زبان فارسی را به همراه چهار تن از استادان برجستۀ دانشگاه نوشت.
- ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۱: نمایندۀ انتصابی مجلس سنا و سپس مجلس موسسان گردید.
- ۱۳۳۳: کتاب مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی را نوشت.
- ۱۳۳۴: کتاب احادیث مثنوی را تالیف کرد.
- ۱۳۳۵: پدر فروزانفر، آقا شیخعلی احمدی دار فانی را وداع گفت.
- ۱۳۳۶تا ۱۳۴۶: کتاب ده جلدی کلیات شمس را تصحیح کرد.
- ۱۳۳۸: قصیدهای ۳۲ بیتی در مدح امام رضا (ع) با عنوان «باغ رضوان» سرود.
- ۱۳۴۰: کتاب شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری را نوشت.
- ۱۳۴۶: عنوان استاد ممتاز دانشگاه به وی اعطا شد.
- ۱۳۴۶: بعد از عمری فعالیت علمی از دانشگاه بازنشسته شد.
- ۱۳۴۶: جلد اول مثنوی شریف را تالیف کرد. جلد دوم و سوم آن را هم، تا سال ۱۳۴۹ نوشت که مجموعا شرح ۳۰۱۲ بیت از دفتر اول مثنوی است.
- ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۹: ریاست کتابخانۀ سلطنتی را بر عهده داشت.
- ۱۳۴۹: پس از یک عمر تلاش و کوشش، دار فانی را وداع گفت.
زندگی و تراث
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
محمدحسین در سال ۱۲۷۶ شمسی در آبادی «زیرک» در شهرستان «بشرویه» از توابع «طبس» بهدنیا آمد.
نام اصلیاش محمدحسین بود و فامیلش بُشرویهای؛ اما در سال ۱۲۹۹ ش قوامالسلطنه استاندار وقت خراسان، لقبی افتخاری به وی اعطا میکند بهنام: «بدیعالزمان». لقب پیشین او «شیخ عبدالجلیل» بود و تخلصش «ضیاء». [۵]
بدیعالزمان در خانوادهای مذهبی بهدنیا میآید. با قرآن و مقدمات عربی در دوران کودکی و نوجوانی آشنا میشود. در شانزدهسالگی عازم مشهد میشود تا در محضر «ادیب نیشابوری» و سایر آموزگاران عصر، ادبیات عربی و فارسی بخواند. او در سال ۱۳۰۱ برای همیشه به تهران میآید و پس از مدتی نامخانوادگی «فروزانفر» خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی داردرا برای خود انتخاب میکند.
شخصیت و اندیشه
بدیعالزمان شاعری توانا
بدیعالزمان و نقد
فروزانفر بهعنوان منتقدی ادبی، فردی واقعبین، بیطرف و دقیق بود. او در میان همعصران خود به تهور و رکگویی در نقد شعر کلاسیک مشهور بود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
علاقه بدیعالزمان به سیاست
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
در نگاه دیگران
محممدعلی اسلامی ندوشن
«یک ایرانی تمامعیار بود، پروردهٔ مَهمیزهای تاریخ، که شگفتگی وجود خود را در حُسنِ ارتباط با قدرت حکومتی میجست و از خارخارِ تعینهای سیاسی برکنار نبود... فروزانفر دریایی از معلومات و اطلاعات مربوط به ادب و فرهنگ ایران بود... نزدیک به تمام عمر خود را بر سر غور در آثار مولانا جلالالدین گذارد. غزلیات را که از حفظ میخواند و کلمات موزون مانندِ ریگ از دهانش میریخت. مولوی پس از هفتصد سال، لایقترین راویِ خود را یافته است.» این گفتههای ندوشن درباره بدیعالزمان است. [۶]
صادق هدایت
هدایت در یکی از نامههایش نظرش را درباره کتاب «سخن و سخنوران» فروزانفر چنین مینویسد: «اخیرا کتاب سخن و سخنوران در تاریخ ادبیات ایران، تألیف بدیعالزمان چاپ شده، اما، حالا که خودمانیم، چیز مزخرفی است و به تقلید سایرین، با شرح حال خیلی مختصر، اشعارِ شعر را انتخاب کرده» [۷]
سیمین دانشور
از نظر معلومات و تدریس، استاد فروزانفر بیبدیل بود. چیزی در ادبیات فارسی بعد از اسلام نبود که نداند. صدای بَم، زبان دَری خراسانی و معلومات وسیع او مسحورکننده بود. در هر مقولهای یا در باب هر گروه یا فرقهای که درس میداد، خیال میکردم خودش جزء آن گروه است که آنقدر دربارهشان میداند. از اخوانالصفا میگفت خیال می کردم خودش از اخوانالصفاست. از اسماعیلیه میگفت خیال میکردم اسماعیلی است. مولوی که تدریس میکرد، خیال میکردم تازه از قونیه آمده است... غیرممکن بود درسی بدهد و حرفی بزند که چاشنیِ کلامش شعری زیبا یا ضربالمثلی شیوا نباشد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهاین گفتههایسیمین دانشور درباره استادش فروزانفر است.
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
فروزانفر در جایی میگوید: از ادب بعد از اسلام چیزی نیست که ندانم و از پیش از اسلام چیزی نیست که بدانم. [۸]
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
لبنان، پاکستان، ترکیه (دو بار)، افغانستان (سه بار)، عربستان، سوریه، اردن، عراق، کویت، هند، آمریکا، انگلیس، شوری از جمله کشورهایی است که فروزانفر برای کارهای علمی و تحقیقی به آنها سفر کرده است.
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
بدیعالزمان در مجالس و کنگرههای علمی بسیاری به عنوان نمایندهٔ ایران شرکت و سخنرانی کرده است. از آن جمله است[۹]:
- کنگره اسلامی پاکستان (لاهور، ۱۳۳۶)
- افتتاح کرسی زبان فارسی دانشگاه لبنان (بیروت، ۱۳۳۵)
- یادبود هفتصدمین سال وفات مولوی (قونیه، ۱۳۳۷)
- نهصدمین سال وفات خواجه عبدالله انصار (کابل، ۱۳۴۱)
- کنگرهٔ بنیاد شهر بغداد و یکهزاروصدمین سال وفات کَندی (بغداد، ۱۳۴۱)
- کنگرهٔ اتحاد اسلامی (بغداد، ۱۳۴۱)
- کنگرهٔ یادبود مولانا جامی (شوروی، ۱۳۴۳)
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و کتابشناسی
۳۷ عنوان کتاب (اعم از تألیف، تصحیح و ترجمه)
۱۰۶ عنوان مقاله و اشارات (این مقالهها در کتاب مقالههای فروزانفر و کتاب از خاطر و خط استاد گردآوری و چاپ شده است).
۱۰۷ عنوان شعر که در دیوان فروزانفر چاپ ۱۳۸۲ گردآوری و چاپ شده است.
۴۱ عنوان رساله فوقلیسانس و دکتری با راهنمایی استاد تألیف شده است.
(تالیف، تصحیح، ترجمه)
۱۲۹۶: [صرف و نحو عربی] خطی. موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ۱۰۴ ص. (بهشماره ۸۸۰۴)
۱۲۹۹: [شعر و شاعری]. خطی. موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ۸۴ ص. (ضمن یادداشتها)
۱۳۰۶: منتخبات شاهنامه، تهران، ۷۲ ص، سربی، جیبی.
۱۳۰۸-۱۲: سخن و سخنوران (شرححال و منتخب اشعار شعرای خراسان و ماوراءالنهر از ابتدای قرن سوم تا اواخر قرن ششم). تهران، شرکت سهامی طبع کتاب، ۲ جلد، ح+ ۳۹۰+۷+۴+۴۲۷ ص. چاپ ۴ [دو جلد در یک جلد]، تهران، خوارزمی، ۱۳۶۹، ۷۱۳ص.
۱۳۱۳: آیات منتخبه از کلامالله مجید، مخصوص سالهای پنجم و ششم دبستانها. تهران، شرت مطبوعات و شرکت محدود طبع کتاب (مصوب شورای عالی فرهنگ)، چاپ اول، ۱۳۱۳، چاپ ۵، ۱۳۲۸.
۱۳۱۵: رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی. تهران، چاپخانه مجلس، ۱۹۲ ص. چاپ ۴، تهران، انتشارات زوار، ۱۳۶۱، س+۲۳۶ ص. این اثر به ترکی ترجمه و چاپ شده است.
۱۳۱۷: مباحثی از تاریخ ادبیات ایران، از سامانیان تا سلجوقیان، تهران، سلسله انتشارات دانشکده معقول و منقول، ۱۷۹ ص. چاپ دوم، از طاهریان تا سلجوقیان. بهکوشش عنایتالله مجیدی، تهران، دهخدا، ۱۳۵۴، ۲۷+ ۴۱۲ص. چاپ سوم، با عنوان تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا پایان تیموریان، تهران، انتشارت سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ۱۳۸۳، ۶۳۶ص.
۱۳۱۷: تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا دوره مغول (تقریر کلاسی، ۱۳۱۶)، چاپ نشده است.
۱۳۱۸-۱۹: واژههای نو فرهنگستان. [تألیف و تصویب فروزانفر و اعضاء فرهنگستان ایران]. تهران، شماره ۷.
۱۳۱۹: فرهنگ تازی به پارسی. جلد اول [الف-د]. تهران، فرهنگستان ایران، ۳۶۶ ص.
۱۳۲۱: خلاصه مثنوی، بهانتخاب و انضمام تعلیقات و حواشی. [تهران] وزارت فرهنگ، یج+ ۲+ ۳۰۱ ص. چاپ دوم، تهران، دانشگاه سپاهیان انقلاب ایران، [بیتاریخ].
۱۳۲۷: اشعار مثنوی متضمن آیات قرآنی به اشارت یا تضمین. [شامل ۶۲۱ مورد] ۱۳۱ ص، چاپ نشده است.
۱۳۲۸: دیوان اشرف غزنوی ملقب به اشرف. تصحیح محمد تقی مدرس رضوی [با اصلاحات دهخدا و فروزانفر] تهران، دانشگاه تهران، ش ۷۳، عب+ ۳۸۴ ص.
۱۳۲۸-۹:دستور زبان فارسی [دستور پنجاستاد، برای مدارس]. تهران، ناشر: علیاکبر علمی، ۲ جلد. ۱۵۰+۱۳۵ ص. [تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان].
۱۳۳۰: فیه ما فیه. از گفتار مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی. تهران، دانشگاه تهران، ش ۱۰۵، یج+ ۳۸۵ ص. چاپ ۲، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۸.
۳۸- ۱۳۳۳: معارف. (مجموعه مواعظ و سخنان سلطانالعلماء بهاءالدین محمد بن حسین خطیبی بلخی مشهور به بهاءولد). [تهران] وزارت فرهنگ- اداره کل انطباعات، ما + ۵۰۱ + یج+ ۴۱۶ ص. چهار جلد در دو جلد. چاپ افست. تهران، طهوری، ۱۳۵۲.
۱۳۳۳: مآخذ قصص تمثیلات مثنوی. [تهران]. دانشگاه تهران (ش ۲۱۴)، د+ ۲۶۵ ص. چاپ ۲، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۷.
۱۳۳۴: زنده بیدار (حی بن یقظان). اثر ابنطفیل، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۸ – مجموعه آثار فلسفی، ۱۸۴ ص. چاپ ۳، ۱۳۵۱ [مشتمل بر ترجمه متن زنده بیدار، ترجمه قصه حی بن یقظان ابنسینا، ترجمه قصه غربةالغربیة سهروردی].
۱۳۳۴:احادیث مثنوی. تهران، دانشگاه تهران، (ش ۲۸۳)، یب+ ۲۷۴ ص. چاپ ۳، امیرکبیر، ۱۳۶۱.
۱۳۳۵: فارسی (قرائت فارسی و دستور زبان). برای سال اول دبیرستانها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان. تهران، اقبال.
۱۳۳۵: قرائت فارسی و دستور زبان. برای سال سوم دبیرستانها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان، تهران، اقبال، ۲۰۰ ص.
۱۳۳۶: قرائت فارسی و تاریخ ادبیات. برای سال چهارم دبیرستانها. تألیف فروزانفر و چهار نفر از دانشمندان، تهران، اقبال، ۲۱۲ ص.
۴۸- ۱۳۳۶: کلیات شمس یا دیوان کبیر. از گفتار جلالالدین محمد مشهور به مولوی. تهران، دانشگاه تهران، ده جلد [تصحیح فروزانفر با مشارکت امیرحسین یزدگردی و حسین کریمان]، چاپ ۴، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۷.
۱۳۳۹: معارف، مجموعه مواعظ و کلمات سید برهانالدین محقق ترمذی. به همراه تفسیر سوره محمد و فتح. تهران، وزارت فرهنگ، اداره کل نگارش، کو+ ۲۳۵ص. چاپ دوم. تهران، سروش، ۱۳۷۷.
۴۰ -۱۳۳۹: شرح احوال و نقد و تحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری. تهران، انجمن آثار ملی (ش ۴۱)، هشت+ ۵۴۰+۱۳۴ ص. چاپ افست، تهران، دهخدا، ۱۳۵۳.
۱۳۳۹: استنساخ مقالات شمس تبریزی. خطی. موجود در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، در دو جلد. (به شماره ۸۷۹۸).
۱۳۴۳: ترجمه کامل قرآن مجید. چاپ نشده است.
۱۳۴۵:ترجمه رساله قشریه. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۲۶۳ مجموعه متون فارسی، ش ۳۳، ۸۴+ ۸۳۸ ص. چاپ ۲، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۱.
۸- ۱۳۴۶: شرح مثنوی شریف. تهران، دانشگاه تهران (ش ۱۱۴۶)، گنجینه تحقیقات ایرانی، ش ۳، ۳ جلد، [مشتمل بر شرح ابیات از ۱ تا ۳۰۱۲]. چاپ سوم، زوار، ۱۳۶۷.
۱۳۴۷: مناقب اوحدالدین حامدبن ابی الفخر کرمانی. تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ش ۳۰۲- مجموعه متون فارسی- ش ۳۸، ۳۱۶ص.
۱۳۴۹: مصباحالارواح. اثر شمسالدین محمد بردسیری کرمانی. با مقدمه ایرج افشار. [تهران]. دانشگاه تهران، ش ۱۲۸۶ – گنجینه متون ایرانی – ش ۷۰، ۱۲۴ص.
۱۳۵۱: مجموعه مقالات و اشعار استاد بدیعالزمان فروزانفر. با مقدمه عبدالحسین زرینکوب، بهکوشش عنایتالله مجیدی، تهران، دهخدا، جلد اول، بیست و پنج+ ۴۷۶ ص.
چاپ دوم، با عنوان مقالههای فروزانفر با افزودن ۲۸ مقاله جدید، بهکوشش عنایتالله مجیدی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲، ۶۰۲ ص.
۱۳۶۸: بدیعالزمان فروزانفر- مجموعه اشعار. با مقدمه شفیعیکدکنی. بهکوشش عنایتالله مجیدی. تهران، طهوری، ۱۸۸ ص.
۱۳۷۴: فرهنگ فروزانفر، شامل اصطلاحات عرفانی، کلام، طب، نجوم، فقه، موسیقی. تدوین مریمالسادات رنجبر. تهران، نشر پرسش، ۷۰۲ ص.
۱۳۸۳: دیوان فروزانفر. بهکوشش عنایتالله مجیدی، با مقدمه دکتر شفیعیکدکنی، تهرانز سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۲، ۳۶۶ ص.
۱۳۸۴: از خاطر و خط استاد (تقریرات کلاسی). بهکوشش عنایتالله مجیدی. با گفتاری از دکتر حسینعلی هروی، جلد اول، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۳، ۴۵۲ص.[۱۰]
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
- ۱۳۲۹: افسانه
جوایز و افتخارات
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
کتابها
مقالهها
پایاننامهها
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
- ↑ «آشنایی با بدیعالزمان فروزانفر».
- ↑ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر، ۲۳.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۴۶.
- ↑ رفعتی، احوال و آثار بدیعالزمان فروزانفر، ۱۷ و ۱۸.
- ↑ زرینکوب. بدیعالزمان فروزانفر. . زیباشناخت، ش. ۷ (۱۳۸۱).
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۵۳.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۸۳.
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۲۴۵.
- ↑ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر، ۲۲۹.
- ↑ مجله بخارا، ش۸۴، ص ۶۱تا۶۷.
منابع
- فروزانفر، بدیعالزمان (۱۳۸۸). زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی بدیعالزمان فروزانفر. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. ص. ۲۷۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۲۸-۱۴۵-۶.
- اتحاد، هوشنگ (۱۳۸۷). پژوهشگران معاصر ایران. فرهنگ معاصر. ص. ۵۴۸. شابک ۹۷۸- ۹۶۴-۵۵۴۵-۷۲-۵.
- رفعتی، علیرضا (۱۳۸۳). احوال و آثار بدیعالزمان فروزانفر. انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
- عبدالحسین زرینکوب. بدیعالزمان فروزانفر. . زیباشناخت، ش. ۷ (۱۳۸۱).
- مجله آینده، سال۱۳۶۲،ش ، ص۴۳۳.
- مجله بخارا، آذر و دی ۱۳۹۰، ش۸۴، ص ۶۱تا۶۷.
پیوند به بیرون
- «آشنایی با بدیعالزمان فروزانفر». ایرانیکا، ۳۱ژانویه۲۰۱۲. بازبینیشده در ۱۶ ژانویه ۲۰۱۹.