احمدرضا احمدی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
محمد ایذجی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
| زمینه فعالیت = شعر، نویسندگی، تدریس، ویرایش، صداپیشگی و هنرپیشگی | | زمینه فعالیت = شعر، نویسندگی، تدریس، ویرایش، صداپیشگی و هنرپیشگی | ||
| ملیت = ایرانی | | ملیت = ایرانی | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد = ۳۰اردیبهشت ۱۳۱۹<ref name= ''تولد''>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.sarpoosh.com/culture-thought/book-poetry/book-poetry960204929.html|عنوان=آشنایی با احمدرضا احمدی}}</ref> | ||
| محل تولد = کرمان | | محل تولد = کرمان | ||
| والدین = | | والدین = | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
|بنیانگذار = | |بنیانگذار = | ||
| پیشه = شاعر، مدرس، نویسنده، داستاننویس، ویراستار، صداپیشه و بازیگر | | پیشه = شاعر، مدرس، نویسنده، داستاننویس، ویراستار، صداپیشه و بازیگر | ||
| سالهای نویسندگی = | | سالهای نویسندگی = ۱۳۴۱ تاکنون | ||
|سبک نوشتاری = شعر سپید، شعر موج نو و نثر | |سبک نوشتاری = شعر سپید، شعر موج نو و نثر | ||
|کتابها = | |کتابها = | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
'''احمدرضا احمدی''' شاعر، نویسنده، منتقد هنری، دکلمهخوان و کارمند بازنشسته کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان است. | '''احمدرضا احمدی''' شاعر، نویسنده، منتقد هنری، دکلمهخوان و کارمند بازنشسته کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان است. | ||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> | ||
احمدرضا در خانوادهای نسبتاً پرجمعیت، کوچکترین فرزند بود. خانوادهاش از اهالی کرمان بودند که خیلی زود او را به تهران کوچ دادند. | احمدرضا احمدی در خانوادهای نسبتاً پرجمعیت، کوچکترین فرزند بود. خانوادهاش از اهالی کرمان بودند که خیلی زود او را به تهران کوچ دادند. تهران، آن زمان آماج فعالیتهای سیاسی و پویایی شعر نو بود و احمدی نیز مانند بسیاری دیگر از همنسلانش، شعر نیمایی را برای رسیدن به خواست درونی خود در ساحت سرایش، به کار گرفت تا ضمن نگاهی دقیق و عمیق به ادبیات باستان، در شعر معاصر حرکتی نوین کند. حاصل یک عمر کوشش بیوقفهاش آثار متعدد منظوم و منثور است که بسیاری از آنها به زبانهای زندهٔ دنیا ترجمه شد.<ref name= ''تولد''/> | ||
{{سخ}}دوستی احمدی با اهالی موسیقی و سینما نیز از سنین دبیرستان آغاز و ادامهدار شد و | {{سخ}}دوستی احمدی با اهالی موسیقی و سینما نیز از سنین دبیرستان آغاز و ادامهدار شد و نتیجه این دوستی آن شد که در کانامهٔ وی نمونههای متعدد از دکلمه، صداپیشگی، حضور در نمایش و فیلمهای مستند، سینمایی و پویانمایی دیده میشود. | ||
{{سخ}}کسب جوایز متعدد داخلی و خارجی و نیز نامزدی او برای [[جایزه هانس کریستین اندرسن|جایزهٔ هانس کریستین اندرسن]] نمای دیگری از ظهور و پویایی احمدی است که نامش را برای قریب هفت دهه در خاطر چندین نسل تثبیت کرده است. | {{سخ}}کسب جوایز متعدد داخلی و خارجی و نیز نامزدی او برای [[جایزه هانس کریستین اندرسن|جایزهٔ هانس کریستین اندرسن]] نمای دیگری از ظهور و پویایی احمدی است که نامش را برای قریب هفت دهه در خاطر چندین نسل تثبیت کرده است. | ||
==داستانک== | ==داستانک== | ||
===گروه ادبی | ===گروه ادبی طُرفه=== | ||
در سال ۱۳۴۳ احمدرضا احمدی بههمراه [[نادر ابراهیمی]]، اسماعیل نوریعلاء، مهرداد صمدی، [[محمدعلی سپانلو]]، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه | در سال ۱۳۴۳ احمدرضا احمدی بههمراه [[نادر ابراهیمی]]، اسماعیل نوریعلاء، مهرداد صمدی، [[محمدعلی سپانلو]]، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه ادبی طُرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کردند. آرم این گروه یک خروس بود و اعضای آن را اغلب دانشجویانی تشکیل میدادند که سودای انقلابی ادبی را در سر داشتند و آثار یکدیگر را در نشستهای ادبی نقد و بررسی میکردند. با سرمایه گروه، شماری از آثار نسل جوان نیز بهنشر رسید. | ||
اکبر رادی از نادر ابراهیمی بهعنوان محور گروه | اکبر رادی از نادر ابراهیمی بهعنوان محور گروه ط،رفه یاد میکند و او را وفادارترین فرد به حلقهٔ طرفه میداند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/165812|عنوان= تازهترین شعر احمدرضا احمدی منتشر شد.}}</ref> | ||
===[[جایزه هانس کریستین اندرسن|جایزهٔ اندرسن]]=== | ===[[جایزه هانس کریستین اندرسن|جایزهٔ اندرسن]]=== | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
===پیشفروش کتاب بهعنوان آبمعدنی=== | ===پیشفروش کتاب بهعنوان آبمعدنی=== | ||
{{گفتاورد تزیینی|احمدی میگوید: | {{گفتاورد تزیینی|احمدی میگوید: | ||
در کلاس ششم ابتدایی بودم که کتاب «طرح» را با کمک دوستانم، کیمیایی و فرامرز قریبیان چاپ کردم. شمارگان کتاب ۵۰۰ جلد بود. این کتاب هیاهو آفرید. علیاصغر حاج سیدجوادی که سردبیر «کتاب هفته» بود، از این کتاب استقبال کرد. مسعود کیمیایی و فرامرز قریبیان، [قبلش] نصف آن را در ادارات بهعنوان آب معدنی فروختند. [درواقع پیشفروش کردند!] مرتضی ممیز یک شعر از این کتاب را در «کتاب هفته» چاپ کرد، مرتضی ممیز پدر تعمیدی این شعر بود. مهرداد صمدی این کتاب را برای فروغ فرخزاد برد.<ref name = ''تابوت''>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/92030401489/%DA%A9%DB%8C%D9%85%DB%8C%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D9%84%D9%88-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AA%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%AF|عنوان= کیمیایی و آغداشلو زیر تابوتم باشند!}}</ref>}} | |||
===داستانکهای مشهور ممیزی=== | ===داستانکهای مشهور ممیزی=== | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
==زندگی و تراث== | ==زندگی و تراث== | ||
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | ===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | ||
احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه | احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدر وی کارمند وزارت دارایی بود. احمدرضا کوچکترین فرزند خانوادهای هفتنفره بود. جد پدری وی ثقةالاسلام کرمانی و جد مادریاش آقا شیخمحمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را بهپایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون گذراند.<ref name= ''تولد''/> | ||
روزهای پرهیاهوی تهران و سربرآوردن شعر نو از دل قالبهای کلاسیک، همزمان با تهران آمدن احمدی شد. روزگاری که خاطرههایش برای او زنده است: | |||
:«روزهای خیلی وحشتناکی بود، سرما، غربت، غریبی. ۱۳۲۷ همان سالی که شاه تیر خورد، مدرسهای که من در تهران میرفتم، پشت مسجد سپهسالار به اسم ادب بود. در آن زمان، هر روز در جلوی مجلس تظاهرات و بزن و بکوب بود. جلوی چشم ما ملت را میگرفتند و میبردند. تنها زیباییاش این بود که کنار مدرسه ما کلاس سنتور ابراهیم سلمکی بود. ظهرها که از مدرسه مرخص میشدیم، میایستادیم و از صدای ساز لذت میبردیم.» | :«روزهای خیلی وحشتناکی بود، سرما، غربت، غریبی. ۱۳۲۷ همان سالی که شاه تیر خورد، مدرسهای که من در تهران میرفتم، پشت مسجد سپهسالار به اسم ادب بود. در آن زمان، هر روز در جلوی مجلس تظاهرات و بزن و بکوب بود. جلوی چشم ما ملت را میگرفتند و میبردند. تنها زیباییاش این بود که کنار مدرسه ما کلاس سنتور ابراهیم سلمکی بود. ظهرها که از مدرسه مرخص میشدیم، میایستادیم و از صدای ساز لذت میبردیم.» | ||
{{سخ}}دوستی او با افرادی مانند پرویز دوایی و مسعود کیمیایی و بعدها اسفندیار منفردزاده و فرامرز قریبیان به همان زمان برمیگردد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.farsnews.com/printnews/13920229000720|عنوان= یادی از شاعر «بانو مرا دریاب!»}}</ref> | {{سخ}}دوستی او با افرادی مانند پرویز دوایی و مسعود کیمیایی و بعدها اسفندیار منفردزاده و فرامرز قریبیان به همان زمان برمیگردد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.farsnews.com/printnews/13920229000720|عنوان= یادی از شاعر «بانو مرا دریاب!»}}</ref> | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
* '''۱۳۷۸''': بزرگداشت احمدرضا احمدی با نام (خواب یک سیب) توسط کانون پرورشی فکری | * '''۱۳۷۸''': بزرگداشت احمدرضا احمدی با نام (خواب یک سیب) توسط کانون پرورشی فکری | ||
* '''۱۳۷۸''': برگزیده سومین جایزه شعر خبرنگاران | * '''۱۳۷۸''': برگزیده سومین جایزه شعر خبرنگاران | ||
* '''۱۳۷۸''': | * '''۱۳۷۸''': برنده تندیس (مداد پرنده) توسط کانون پرورشی فکری | ||
* '''۱۳۸۵''': برگزیده پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی | * '''۱۳۸۵''': برگزیده پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی | ||
* '''۱۳۸۸''': نامزد دریافت جایزه (هانس کریستین اندرسن) | * '''۱۳۸۸''': نامزد دریافت جایزه (هانس کریستین اندرسن) | ||
* '''۱۳۹۰''': نامزد دریافت جایزه جهانی آسترید لیندگرنپ<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مردی که شبیه شعر خود نیست|صفحه=۲۷۳}}</ref> | * '''۱۳۹۰''': نامزد دریافت جایزه جهانی آسترید لیندگرنپ<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=مردی که شبیه شعر خود نیست|صفحه=۲۷۳}}</ref> | ||
=== فعالیت در کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان=== | === فعالیت در کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان=== | ||
هنگامی که کانون پرورش فکری کودکان پایهگذاری شد، فیروز شیروانلو و سپس [[سیروس طاهباز]] به نویسندگان و شاعران باتجربه و جوان کار سفارش میدادند. در این میان کاری نیز به احمدرضا احمدی سفارش داده شد. نتیجه کار داستان «من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید.» بود که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. | هنگامی که کانون پرورش فکری کودکان پایهگذاری شد، فیروز شیروانلو و سپس [[سیروس طاهباز]] به نویسندگان و شاعران باتجربه و جوان کار سفارش میدادند. در این میان کاری نیز به احمدرضا احمدی سفارش داده شد. نتیجه کار داستان «من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید.» بود که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد. | ||
{{سخ}}احمدی در | {{سخ}}احمدی در مهر ۱۳۴۹ به استخدام کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان درآمد و تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید نشر آثار موسیقی برای کودکان و از آن پس تا سال ۱۳۷۳ (زمان بازنشستگی) در بخش انتشارات کانون در مقام ویراستار فعالیت میکرد. | ||
<ref>{{یادکرد وب|نشانی= | <ref>{{یادکرد وب|نشانی= | ||
https://www.mehrnews.com/news/2340979/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%B4-%D9%81%DA%A9%D8%B1%DB%8C-%D9%87%D9%86%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D9%86%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان= کانون هنوز داستان احمدی را منتشر نکرده است!}}</ref> | https://www.mehrnews.com/news/2340979/%DA%A9%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%B4-%D9%81%DA%A9%D8%B1%DB%8C-%D9%87%D9%86%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%D9%86%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان= کانون هنوز داستان احمدی را منتشر نکرده است!}}</ref> | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۱: | ||
===یادمان و بزرگداشتها=== | ===یادمان و بزرگداشتها=== | ||
بزرگداشت احمدرضا احمدی با نام (خواب یک سیب) توسط کانون پرورشی فکری کودکانونوجوانان ۱۳۷۸. <ref>{{یادکرد کتاب |عنوان= مردی که شبیه شعر خود نیست|صفحه=۲۸۲}}</ref> | بزرگداشت احمدرضا احمدی با نام (خواب یک سیب) توسط کانون پرورشی فکری کودکانونوجوانان ۱۳۷۸. <ref>{{یادکرد کتاب |عنوان= مردی که شبیه شعر خود نیست|صفحه=۲۸۲}}</ref> | ||
===از نگاه دیگران=== | ===از نگاه دیگران=== | ||
====شمس لنگرودی==== | ====شمس لنگرودی==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|در آن سالهایی که دانشجو بودم فکر نمیکردم روزی بیاید که در بزرگداشت احمدی صحبت کنم و فکر میکنم ما در آن سالها حق داشتیم که احمدی را نپذیریم و هنوز هم این حق را داریم. در سال ۱۳۴۱ که احمدی هنوز شاعری نورسیده بود ناگهان کتابی منتشر کرد که بعدها دیدم این کتاب در تقابل با شعرهای مفهومی آن سالهاست. مدرنیسم در دهه ۴۰ تازه داشت شکل میگرفت. احمدی در چنین شرایطی کتابی منتشر کرده بود که در تقابل با این اتفاقات و طبیعی بود که خیلیها زیر بار نروند، اما جالب اینجاست که نخستین کسی که شعر او را قبول کرد کسی بود به نام «علیاصغر حاج سیدجوادی» که نگاه سیاسی داشت. از آن پس خوانندگان شعر عمدتاً به دو گروه تقسیم شدند و کسانی که به دنبال شعر مفهومی بودند از کسانی که بهدنبال شعر موج نو بودند، جدا شدند و این موج نو را فریدون رهنما تحت تأثیر جریانات انقلابی فرانسه روی شعر احمدی گذاشت و بعد از مدتی عموم شاعران در این دو دسته قرار گرفتند. قصد آنها این بود که اگر شعر، مفهومی هم دارد باید تنها فضای آن را القا کرد. گاهی خود احمدی هم آرامآرام از این نوع شعر دور میافتاد؛ اما ماند و مسیرش را در شعر دنبال کرد و آن را به پختگی رساند.<ref name= ''آستانهٔ ۷۷''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.iran-newspaper.com/newspaper/item/410950|عنوان= شاعری با ریشههای شمعدانی}}</ref>}} | {{گفتاورد تزیینی|در آن سالهایی که دانشجو بودم فکر نمیکردم روزی بیاید که در بزرگداشت احمدی صحبت کنم و فکر میکنم ما در آن سالها حق داشتیم که احمدی را نپذیریم و هنوز هم این حق را داریم. در سال ۱۳۴۱ که احمدی هنوز شاعری نورسیده بود ناگهان کتابی منتشر کرد که بعدها دیدم این کتاب در تقابل با شعرهای مفهومی آن سالهاست. مدرنیسم در دهه ۴۰ تازه داشت شکل میگرفت. احمدی در چنین شرایطی کتابی منتشر کرده بود که در تقابل با این اتفاقات و طبیعی بود که خیلیها زیر بار نروند، اما جالب اینجاست که نخستین کسی که شعر او را قبول کرد کسی بود به نام «علیاصغر حاج سیدجوادی» که نگاه سیاسی داشت. از آن پس خوانندگان شعر عمدتاً به دو گروه تقسیم شدند و کسانی که به دنبال شعر مفهومی بودند از کسانی که بهدنبال شعر موج نو بودند، جدا شدند و این موج نو را [[فریدون رهنما]] تحت تأثیر جریانات انقلابی فرانسه روی شعر احمدی گذاشت و بعد از مدتی عموم شاعران در این دو دسته قرار گرفتند. قصد آنها این بود که اگر شعر، مفهومی هم دارد باید تنها فضای آن را القا کرد. گاهی خود احمدی هم آرامآرام از این نوع شعر دور میافتاد؛ اما ماند و مسیرش را در شعر دنبال کرد و آن را به پختگی رساند.<ref name= ''آستانهٔ ۷۷''>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.iran-newspaper.com/newspaper/item/410950|عنوان= شاعری با ریشههای شمعدانی}}</ref>}} | ||
====مسعود کیمیایی==== | ====مسعود کیمیایی==== | ||
خط ۱۳۴: | خط ۱۳۰: | ||
====احمد پوری==== | ====احمد پوری==== | ||
آخماتوا شاعری بود که به جریان شعر بعد از سمبلیستها پیوست، جریانی که دیگر از نشان دادن سمبل هر چیز خسته شده بود و میخواست وقتی از چیزی سخنی | آخماتوا شاعری بود که به جریان شعر بعد از سمبلیستها پیوست، جریانی که دیگر از نشان دادن سمبل هر چیز خسته شده بود و میخواست وقتی از چیزی سخنی بگوید معنای صریح آن به ذهن برسد، او تا آخر ایستاد و به راه خود ادامه داد؛ از این جهت احمدی شبیه آخماتوا است. هر چند شعر این دو با هم فرق میکند، اما نکته در وفاداری این دو به تلقیشان از شعر است. در دههٔ ۴۰ و ۵۰ که اوج تب و تابها بود، احمدی همچنان فضا و مضمون اشعار اولیه خود را دنبال میکند، اتاق و دنیای درون خود را پی میگیرد و بیرون از لابهلای شعر او پیداست در سالهای جنگ هم او همچنان راه خود را میرود و از تنهاییاش میگوید. انگار کاری به هیاهوی بیرون ندارد و خودش است و شعرش.<ref name= ''آستانهٔ ۷۷''/> | ||
====یزدان سلحشور==== | ====یزدان سلحشور==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|در مقالهای در روزنامه ایران درباهٔ احمدی چنین مینویسد: | {{گفتاورد تزیینی|در مقالهای در روزنامه ایران درباهٔ احمدی چنین مینویسد: | ||
:... شاید اگر بخواهم منصف باشم، بشود احمدرضا احمدی را دارای همان عملکردی در شعر پارسی دانست که فرانسوا تروفو پیش از او در سینمای موج | :... شاید اگر بخواهم منصف باشم، بشود احمدرضا احمدی را دارای همان عملکردی در شعر پارسی دانست که فرانسوا تروفو پیش از او در سینمای موج نو فرانسه، به آن اندیشیده بود: نشان دادن هر آنچه غیرقابل فهم اما با احساسی عمیق؛ البته تروفو، در دهههای پایانی فیلمسازی خود، دستاورد خود را به شکلی حداکثری، با ادبیات درآمیخت و انسجام روایی را هم به آن افزود، راهی که احمدرضا احمدی باوجود اندرزهای فروغ فرخزاد بر خود هموار نکرد با این همه، در پیش گرفتن راه تروفو [راهی که در سالهای آغازین نقدنویسی و همچنین فیلمسازی او، بسیار تأثیرگذار به نظر میرسید] این امکان را به احمدی داد که برابر مخاطبان عام، موفقتر از شاعرانی جلوه کند که در موج نو، هم استحکام شعریشان بیش از او بود و هم دانش و تسلط شان بر ادبیات غرب؛ به گمانم در این قیاس، [[بیژن الهی]] مثال خوبی است؛ شاعری که حتی مورد بیمهری منتقد بزرگی چون حقوقی قرار گرفت و احمدرضا احمدی، جایش را در «شعر نو از آغاز تا امروز» پُر کرد. | ||
« ... اگر بنا باشد که شاعران جوان، از موفقیت یک شاعر مشهور، درسی نادرست بگیرند که بدون احاطه داشتن بر دانش ادبی شعر هزارساله و ادبیات مدرن جهان هم میشود محبوب و موفق بود، آن شاعر مطمنناً احمدرضا احمدی است! حتی اگر به نامههای فروغ هم تکیه نکنیم و ضعف تألیف مشهود شعرهای احمدی را در دفترهای نخستیناش نادیده بگیریم، احاطه نداشتن او بر وزن، حتی در خواندن شعر موزون نیمایی- باوجود صدای منحصر به فرد و حسبرانگیز او- در آلبومهایش مشهود است. پس این تغییر و تحول ناگهانی تاریخی برای چیست؟ شخصاً معتقدم که استعداد احمدی چنان درخشان بود و هست که اگر به توصیههای فروغ عمل میکرد به تأثیرگذارترین شاعر ایران، پس از سبک هندی بدل میشد؛ اما چنین نشد! او را با همین موفقیت خیرهکنندهاش در جذب مخاطبان عام و بهعنوان شاعری آوانگارد بپذیریم و بیهوده، به جعل تاریخ نپردازیم.»<ref name= ''آستانهٔ ۷۷''/>}} | « ... اگر بنا باشد که شاعران جوان، از موفقیت یک شاعر مشهور، درسی نادرست بگیرند که بدون احاطه داشتن بر دانش ادبی شعر هزارساله و ادبیات مدرن جهان هم میشود محبوب و موفق بود، آن شاعر مطمنناً احمدرضا احمدی است! حتی اگر به نامههای فروغ هم تکیه نکنیم و ضعف تألیف مشهود شعرهای احمدی را در دفترهای نخستیناش نادیده بگیریم، احاطه نداشتن او بر وزن، حتی در خواندن شعر موزون نیمایی- باوجود صدای منحصر به فرد و حسبرانگیز او- در آلبومهایش مشهود است. پس این تغییر و تحول ناگهانی تاریخی برای چیست؟ شخصاً معتقدم که استعداد احمدی چنان درخشان بود و هست که اگر به توصیههای فروغ عمل میکرد به تأثیرگذارترین شاعر ایران، پس از سبک هندی بدل میشد؛ اما چنین نشد! او را با همین موفقیت خیرهکنندهاش در جذب مخاطبان عام و بهعنوان شاعری آوانگارد بپذیریم و بیهوده، به جعل تاریخ نپردازیم.»<ref name= ''آستانهٔ ۷۷''/>}} | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۵: | ||
===تفسیر خود از آثارش=== | ===تفسیر خود از آثارش=== | ||
{{گفتاورد تزیینی|کلام من هرچه بود طلا بود، مس بود، متعلق به خودم بود. در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. راهی که در ظلمات بود. من از کسی تقلید نکردم. به گمانم حتا از خودم هم تقلید نکردم. نقادان و خصمان شعر من در این حسرت ماندند که من در | {{گفتاورد تزیینی|کلام من هرچه بود طلا بود، مس بود، متعلق به خودم بود. در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. راهی که در ظلمات بود. من از کسی تقلید نکردم. به گمانم حتا از خودم هم تقلید نکردم. نقادان و خصمان شعر من در این حسرت ماندند که من در جادهای قدم گذاردم که قبل از من دیگران آن را طی کرده باشند. نقادان و خصمان من نمیدانند شعری که خمیر مایهاش رنج و مصیبت آدمی است، تقلید نمی پذیرد. حتی اگر در زمهریر تنهایی شاعر جان ببازد.<ref name = ''نامهٔ سهراب''>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.parsine.com/fa/news/108953/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C|عنوان= نامهٔ سهراب به احمدی}}</ref> | ||
{{سخ}}احمدی اذعان میدارد که فارغ از تمامی آرا و نظرات و ژستهای روشنفکری، گاهی پیش آمده که اصلاً حس سرودن شعر را هم نداشته است؛ اما با شنیدن موسیقی، قریحه سرایش شعر او بهجوش آمده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.iran-newspaper.com/newspaper/item/64931|عنوان= نگاه موسیقیایی یک شاعر}}</ref>}} | {{سخ}}احمدی اذعان میدارد که فارغ از تمامی آرا و نظرات و ژستهای روشنفکری، گاهی پیش آمده که اصلاً حس سرودن شعر را هم نداشته است؛ اما با شنیدن موسیقی، قریحه سرایش شعر او بهجوش آمده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.iran-newspaper.com/newspaper/item/64931|عنوان= نگاه موسیقیایی یک شاعر}}</ref>}} | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۱: | ||
=====[[فروغ فرخزاد]]===== | =====[[فروغ فرخزاد]]===== | ||
{{گفتاورد تزیینی|... اولین دیدار من و فروغ دقیقاً یادم هست. وقتی به دبیرستان دارالفنون میرفتم با آقایی به اسم امیرعباس حامد همکلاس بودم. او دوست مهرداد صمدی بود. کتاب من که درآمد مهرداد گفت امیرعباس حامد از کتاب تو خیلی خوشش آمده. یک شب با حامد به کانون فیلم رفته بودیم و فروغ هم آمده بود. امیر رفت سلام و علیک کرد و آشنایی داد. فروغ آدرس خانهاش را داد. خانهاش خیابان بهار، مزینالدوله بود. من و مهرداد صمدی و حامد رفتیم. من کتاب را به او دادم و خواند و خیلی خوشش آمد. من و فروغ اصولاً در نامههایمان شعر مینوشتیم یا من از سربازی میگفتم. یکی از کسانی که من را به سربازی رفتن تشویق میکرد فروغ بود. میگفت اینجا زندگی یکنواخت و احمقانه است؛ به چه دردی میخورد. | {{گفتاورد تزیینی|... اولین دیدار من و فروغ دقیقاً یادم هست. وقتی به دبیرستان دارالفنون میرفتم با آقایی به اسم امیرعباس حامد همکلاس بودم. او دوست مهرداد صمدی بود. کتاب من که درآمد مهرداد گفت امیرعباس حامد از کتاب تو خیلی خوشش آمده. یک شب با حامد به کانون فیلم رفته بودیم و فروغ هم آمده بود. امیر رفت سلام و علیک کرد و آشنایی داد. فروغ آدرس خانهاش را داد. خانهاش خیابان بهار، مزینالدوله بود. من و مهرداد صمدی و حامد رفتیم. من کتاب را به او دادم و خواند و خیلی خوشش آمد. من و فروغ اصولاً در نامههایمان شعر مینوشتیم یا من از سربازی میگفتم. یکی از کسانی که من را به سربازی رفتن تشویق میکرد فروغ بود. میگفت اینجا زندگی یکنواخت و احمقانه است؛ به چه دردی میخورد. | ||
آخرین باری که فروغ را دیدم | آخرین باری که فروغ را دیدم خانه بهمن محصص بود که با [[ابراهیم گلستان]] آمده بودند تابلو ببینند و مرگ پدرم را به من تسلیت گفت. سه روز قبل از فوتش هم، شب خانه مهرداد صمدی بودیم و با آن جیپ معروفش من را که آن زمان خانهمان «ژاله» بود رساند و دیگر ندیدمش. | ||
همیشه قدردان او هستم. حدود | همیشه قدردان او هستم. حدود ۲۱ یا ۲۲ سالم بود و فروغ با جسارت شعر من را در کتاب «از نیما تا بعد» در کنار [[احمد شاملو|شاملو]]، [[نادر نادرپور|نادرپور]] و [[مهدی اخوانثالث|اخوان]] گذاشت.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ion.ir/news/392900/ |عنوان= برایم نوشت مرا فراموش نکن!}}</ref>}} | ||
=====[[نادر ابراهیمی]]===== | =====[[نادر ابراهیمی]]===== | ||
خط ۱۶۲: | خط ۱۵۸: | ||
=== احمدرضا احمدی و موسیقی و ضبط آثار شاعران | === احمدرضا احمدی و موسیقی و ضبط آثار شاعران در کانون و بعد از آن=== | ||
===== دربارهٔ آلبوم رباعیات خیام ===== | ===== دربارهٔ آلبوم رباعیات خیام ===== | ||
.... یکی از روشهای نوآورانه احمدی در ضبط صدای شاعر استفاده از موسیقی متناسب با فضای شعر شاعران بود. از این حیث او از آهنگسازان بیشماری برای ساخت موسیقی برای این آثار بهره میگرفت. بسیاری از آهنگسازان یا کار نخست خود را با این دستکارها آغاز کردند و اسمورسمی یافتند یا اساساً با این | .... یکی از روشهای نوآورانه احمدی در ضبط صدای شاعر استفاده از موسیقی متناسب با فضای شعر شاعران بود. از این حیث او از آهنگسازان بیشماری برای ساخت موسیقی برای این آثار بهره میگرفت. بسیاری از آهنگسازان یا کار نخست خود را با این دستکارها آغاز کردند و اسمورسمی یافتند یا اساساً با این دست کارها شخصیت دیگری یافتند. | ||
بهعنوان نمونه میتوان از ضبط صدای اخوان ثالث | بهعنوان نمونه میتوان از ضبط صدای اخوان ثالث یاد کرد که هنوز آن صدا و موسیقی در اذهان مانده. صدای فریدون مشیری و بهترین ضبط از آثار وی که بهحق زبده آثار او بود، همچنان مرجع در این حوزه قلمداد میشود. یا ضبط صدای شهریار و... باید درنظر گرفت که ضبط این آثار در کانون به چهل سال پیش میگردد. | ||
احمدی دقت فکری و هوش سرشار موسیقی در ضبط و تدوین آثار داشت. برای تولید یک اثر که هم وجه موسیقی و ادبیاتی داشته باشد. پویش و کندوکاو فراوانی انجام میداد. او نخست درصدد آن برآمد که | احمدی دقت فکری و هوش سرشار از موسیقی در ضبط و تدوین این آثار داشت. برای تولید یک اثر که هم وجه موسیقی و ادبیاتی داشته باشد. پویش و کندوکاو فراوانی انجام میداد. او نخست درصدد آن برآمد که بهترینِ رباعیات خیام را ضبط کند که برای این مهم با توجه به ضبط (اشعار مولوی و حافظ) توسط شاملو، خوانش این رباعیات را با دقت فراوانی که هم خود و هم شاملو داشت، به ثمر رساند؛ اما به این فکر افتاد که با توجه به فضای هر رباعی قطعهای ساخته شود که برای این مهم فریدون شهبازیان را انتخاب کرد. برای چند رباعی، نیاز به خواننده پیدا شد که شهبازیان و احمدی هر دو شجریان را انتخاب کردند که او نیز تا آن زمان یکی از بهترین آوازهای خود را ارائه کرد. سبک شهبازیان در بخشهای آوازی تلفیقی از موتیفهای آوازی و ملودیک بود که شجریان با تکنیک هرچهتمامتر از پس ارائه این کار برآمد. | ||
<ref name = ''نهاد''>{{یادکرد وب|نشانی=http://ayatemandegar.ir/fa/news/269/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%DB%8C%DA%A9%E2%80%8C-%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان=احمدرضا احمدی خود یک نهاد است!}}</ref> | <ref name = ''نهاد''>{{یادکرد وب|نشانی=http://ayatemandegar.ir/fa/news/269/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%DB%8C%DA%A9%E2%80%8C-%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA|عنوان=احمدرضا احمدی خود یک نهاد است!}}</ref> | ||
===== نگاه او به ترانه ===== | ===== نگاه او به ترانه ===== | ||
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد احمدی، باور به اعجاز و ایجاز «ترانه» است. او بر این باور بود که ترانه یکی از ژانرهای مهم شعر معاصر محسوب میشود که برای شناخت ادبیات معاصر میتواند نشانه خوبی محسوب شود. ضمن اینکه آثار شاخصی در تاریخ ترانه عرضهشده که برای ادبیات معاصر، ایجاد شخصیت کرده است. احمدی البته هیچگاه ترانهای نساخت؛ زیرا معتقد بود که ترانه دارای یک تخصص و هنر خاصی است که هر شاعری نمیتواند به این عرصه گام بنهد؛ اما احاطه او به تاریخ ترانه و تصنیف شگفتآور است. | یکی از ویژگیهای منحصربهفرد احمدی، باور به اعجاز و ایجاز «ترانه» است. او بر این باور بود که ترانه یکی از ژانرهای مهم شعر معاصر محسوب میشود که برای شناخت ادبیات معاصر میتواند نشانه خوبی محسوب شود. ضمن اینکه آثار شاخصی در تاریخ ترانه عرضهشده که برای ادبیات معاصر، ایجاد شخصیت کرده است. احمدی البته هیچگاه ترانهای نساخت؛ زیرا معتقد بود که ترانه دارای یک تخصص و هنر خاصی است که هر شاعری نمیتواند به این عرصه گام بنهد؛ اما احاطه او به تاریخ ترانه و تصنیف شگفتآور است. | ||
{{سخ}}وی ترانههای مهدی خالدی با کلامی از نواب صفا، رهی معیری و... را با تنظیم و ارکستراسیون جدید توسط فرهاد فخرالدینی منتشر کرد. یکی از خدمات دیگر احمدی در آن دوران تشویق و ویرایش متون مرجع در قلمرو موسیقی بود. آثار مرجع موسیقی به تشویق | {{سخ}}وی ترانههای مهدی خالدی با کلامی از نواب صفا، رهی معیری و... را با تنظیم و ارکستراسیون جدید توسط فرهاد فخرالدینی منتشر کرد. یکی از خدمات دیگر احمدی در آن دوران تشویق و ویرایش متون مرجع در قلمرو موسیقی بود. آثار مرجع موسیقی به تشویق احمدی در آن دوره ترجمه شد. علاقه ایشان به موضوع «ترانه» باعث شد در یک مورد حتی مشوق انتشار نُت آثار خالدی نیز باشد. | ||
{{سخ}}وزارت فرهنگ و هنر در عرصه موسیقی کارهای بیشماری میکرد؛ اما متأسفانه غیر از پخش آن از رادیو و تلویزیون، یا نشر بسیار محدود، بهصورت ارگانیک انتشار نیافت. یکی از خدمات احمدی این بود که ارکستر سازهای سنتی به رهبری فرامرز پایور را به کانون آورد و آثار بیشماری را ضبط و منتشر کردند. | {{سخ}}وزارت فرهنگ و هنر در عرصه موسیقی کارهای بیشماری میکرد؛ اما متأسفانه غیر از پخش آن از رادیو و تلویزیون، یا نشر بسیار محدود، بهصورت ارگانیک انتشار نیافت. یکی از خدمات احمدی این بود که ارکستر سازهای سنتی به رهبری فرامرز پایور را به کانون آورد و آثار بیشماری را ضبط و منتشر کردند. | ||
ازجمله کارهای ماندگار احمدی طرح و ضبط آثار محلی بهصورت آواز کلاسیک بود که مینو جوان و پری زنگنه | ازجمله کارهای ماندگار احمدی طرح و ضبط آثار محلی بهصورت آواز کلاسیک بود که مینو جوان و پری زنگنه از جمله خوانندگان خوب آن بودند که برای این امر انتخاب شدند و قواعد آواز کلاسیک را میدانستند. از جمله کسانی که به تنظیم و آهنگسازی آثار پرداختند زندهیاد واروژان، کامبیز روشنروان و فریدون شهبازیان بودند. (قسمتی از مقاله فرید دهدزی در دوهفتهنامه آیت شماره ۱۷<ref name = ''نهاد''/>) | ||
===نامهها=== | ===نامهها=== | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۰: | ||
:ایران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفکران بد و دشتهای دلپذیر... . | :ایران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفکران بد و دشتهای دلپذیر... . | ||
و همین ... .<ref name = ''نامهٔ سهراب''/>}} | و همین ... .<ref name = ''نامهٔ سهراب''/>}} | ||
=====[[فروغ فرخزاد]]===== | =====[[فروغ فرخزاد]]===== | ||
خط ۱۹۱: | خط ۱۸۶: | ||
===علت شهرت=== | ===علت شهرت=== | ||
شعر موج نو. شعر سپید. ادبیات کودکونوجوان. فعالیت در کانون پرورشی فکر کودکانونوجوانان. مصاحبه و ضبط آثار تعدادی از هنرمندان معاصر و | شعر موج نو. شعر سپید. ادبیات کودکونوجوان. فعالیت در کانون پرورشی فکر کودکانونوجوانان. مصاحبه و ضبط آثار تعدادی از هنرمندان معاصر و... | ||
===حضور در فیلم=== | ===حضور در فیلم=== | ||
خط ۲۰۵: | خط ۲۰۰: | ||
===نام جاهایی که به اسم این فرد است=== | ===نام جاهایی که به اسم این فرد است=== | ||
روز | روز ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ (کاشی ماندگار) از سوی شهرداری تهران بر سردر منزل احمدرضا احمدی که از سال ۱۳۶۶ در آن سکونت دارد نصب شد. | ||
<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/96052515864/%D9%86%D8%B5%D8%A8-%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C|عنوان= دوازدهمین کاشی ماندگار به سردر خانهٔ احمدی تعلق گرفت.}}</ref> | <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/96052515864/%D9%86%D8%B5%D8%A8-%DA%A9%D8%A7%D8%B4%DB%8C-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C|عنوان= دوازدهمین کاشی ماندگار به سردر خانهٔ احمدی تعلق گرفت.}}</ref> | ||
===کارنامه و فهرست آثار=== | ===کارنامه و فهرست آثار=== | ||
====برای بزرگسالان==== | ====برای بزرگسالان==== | ||
=====آثار منتشره در چلچله===== | =====آثار منتشره در چلچله===== | ||
* «جای پای عاشقان در برف | * «جای پای عاشقان در برف مانده است شعر و نقاشی» | ||
* «نمایشنامههای شاعر در چهار جلد» | * «نمایشنامههای شاعر در چهار جلد» | ||
* «بدون دریا از قایق | * «بدون دریا از قایق مینویسم» | ||
* «قطار از ریل خارج شد» | * «قطار از ریل خارج شد» | ||
* «آوازخوان آوازش را در باران تا سپیده ادامه داد» | * «آوازخوان آوازش را در باران تا سپیده ادامه داد» | ||
خط ۲۳۳: | خط ۲۱۶: | ||
* «بر دیوار کافه»، ۱۳۹۴ | * «بر دیوار کافه»، ۱۳۹۴ | ||
* «از بارانی که دیر بارید» | * «از بارانی که دیر بارید» | ||
* «یادگار عشق و حرمان مدام»، ۱۳۹۲ | * «یادگار عشق و حرمان مدام»، ۱۳۹۲ | ||
* «روزی برای تو خواهم گفت»، ۱۳۸۷ | * «روزی برای تو خواهم گفت»، ۱۳۸۷ | ||
* «چای در غروب جمعه روی میز سرد میشود»، چ. | * «چای در غروب جمعه روی میز سرد میشود»، چ.اول ۱۳۸۶ و چ.دوم ۱۳۸۷ | ||
* «سفر» تصویرگر: ناهید کاظمی ۱۳۹۲ | * «سفر» تصویرگر: ناهید کاظمی ۱۳۹۲ | ||
* «میوهها طعم تکراری دارند» ۱۳۹۳ | * «میوهها طعم تکراری دارند» ۱۳۹۳ | ||
خط ۲۷۱: | خط ۲۵۳: | ||
* «ناگهان چراغها روشن شدند» با تصویرگری احسان عبداللهی | * «ناگهان چراغها روشن شدند» با تصویرگری احسان عبداللهی | ||
* «عروس و داماد زیر باران» با تصویرگری نگین احتسابیان | * «عروس و داماد زیر باران» با تصویرگری نگین احتسابیان | ||
* «دخترک ماهی تنهایی»، تصویرگر: نازنین عباسی ۱۳۹۰ | * «دخترک ماهی تنهایی»، تصویرگر: نازنین عباسی ۱۳۹۰ | ||
* پروانه روی بالش من به خواب رفته بود تصویرگر: لیدا طاهری ۱۳۹۰ | * پروانه روی بالش من به خواب رفته بود تصویرگر: لیدا طاهری ۱۳۹۰ | ||
* باران دیگر نمیبارید، تصویرگر: ماهی تذهیبی ۱۳۹۳ | * باران دیگر نمیبارید، تصویرگر: ماهی تذهیبی ۱۳۹۳ | ||
خط ۳۵۷: | خط ۳۳۷: | ||
===== گفتوگو با هنرمندان بهصورت ضبط صدا ===== | ===== گفتوگو با هنرمندان بهصورت ضبط صدا ===== | ||
مهدی خالدی * پرویز یاحقی * مرتضی ممیز* [[آیدین آغداشلو]] * [[داریوش آشوری]] * [[بیژن جلالی]] * کیومرث صابری * محمدرضا شجریان * پری صابری * [[سیروس طاهباز]] * فریدون ناصری | مهدی خالدی * پرویز یاحقی * مرتضی ممیز* [[آیدین آغداشلو]] * [[داریوش آشوری]] * [[بیژن جلالی]] * [[کیومرث صابری]] * محمدرضا شجریان * پری صابری * [[سیروس طاهباز]] * فریدون ناصری | ||
====گفتوگو با هنرمندن بهصورت ضبط صدا و تصویر<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان= مردی که شبیه شعر خود نیست|صفحه=۲۷۸}}</ref>==== | ====گفتوگو با هنرمندن بهصورت ضبط صدا و تصویر<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان= مردی که شبیه شعر خود نیست|صفحه=۲۷۸}}</ref>==== |
نسخهٔ ۱ خرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۲۱
احمدرضا احمدی | |
---|---|
ساده مینویسم.[۱] | |
زمینهٔ کاری | شعر، نویسندگی، تدریس، ویرایش، صداپیشگی و هنرپیشگی |
زادروز | ۳۰اردیبهشت ۱۳۱۹[۲] کرمان |
ملیت | ایرانی |
محل زندگی | تهران |
پیشه | شاعر، مدرس، نویسنده، داستاننویس، ویراستار، صداپیشه و بازیگر |
سالهای نویسندگی | ۱۳۴۱ تاکنون |
سبک نوشتاری | شعر سپید، شعر موج نو و نثر |
نوشتارها | ٰ |
همسر(ها) | شهره احمدی (حیدری) |
فرزندان | ماهور |
احمدرضا احمدی شاعر، نویسنده، منتقد هنری، دکلمهخوان و کارمند بازنشسته کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان است.
احمدرضا احمدی در خانوادهای نسبتاً پرجمعیت، کوچکترین فرزند بود. خانوادهاش از اهالی کرمان بودند که خیلی زود او را به تهران کوچ دادند. تهران، آن زمان آماج فعالیتهای سیاسی و پویایی شعر نو بود و احمدی نیز مانند بسیاری دیگر از همنسلانش، شعر نیمایی را برای رسیدن به خواست درونی خود در ساحت سرایش، به کار گرفت تا ضمن نگاهی دقیق و عمیق به ادبیات باستان، در شعر معاصر حرکتی نوین کند. حاصل یک عمر کوشش بیوقفهاش آثار متعدد منظوم و منثور است که بسیاری از آنها به زبانهای زندهٔ دنیا ترجمه شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
دوستی احمدی با اهالی موسیقی و سینما نیز از سنین دبیرستان آغاز و ادامهدار شد و نتیجه این دوستی آن شد که در کانامهٔ وی نمونههای متعدد از دکلمه، صداپیشگی، حضور در نمایش و فیلمهای مستند، سینمایی و پویانمایی دیده میشود.
کسب جوایز متعدد داخلی و خارجی و نیز نامزدی او برای جایزهٔ هانس کریستین اندرسن نمای دیگری از ظهور و پویایی احمدی است که نامش را برای قریب هفت دهه در خاطر چندین نسل تثبیت کرده است.
داستانک
گروه ادبی طُرفه
در سال ۱۳۴۳ احمدرضا احمدی بههمراه نادر ابراهیمی، اسماعیل نوریعلاء، مهرداد صمدی، محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، اکبر رادی، جعفر کوشآبادی، مریم جزایری و جمیله دبیری گروه ادبی طُرفه را با هدف دفاع از هنر موج نو تأسیس کردند. آرم این گروه یک خروس بود و اعضای آن را اغلب دانشجویانی تشکیل میدادند که سودای انقلابی ادبی را در سر داشتند و آثار یکدیگر را در نشستهای ادبی نقد و بررسی میکردند. با سرمایه گروه، شماری از آثار نسل جوان نیز بهنشر رسید. اکبر رادی از نادر ابراهیمی بهعنوان محور گروه ط،رفه یاد میکند و او را وفادارترین فرد به حلقهٔ طرفه میداند.[۸]
جایزهٔ اندرسن
احمدرضا احمدی در مراسم بزرگداشت خود در کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان دربارهٔ دریافت جایزهٔ هانس کریستین اندرسن گفت: چه این جایزه را دریافت کند و چه نکند، همیشه احمدرضا احمدی خواهد ماند و امیدوار است.[۹]
پیشفروش کتاب بهعنوان آبمعدنی
« | احمدی میگوید:
در کلاس ششم ابتدایی بودم که کتاب «طرح» را با کمک دوستانم، کیمیایی و فرامرز قریبیان چاپ کردم. شمارگان کتاب ۵۰۰ جلد بود. این کتاب هیاهو آفرید. علیاصغر حاج سیدجوادی که سردبیر «کتاب هفته» بود، از این کتاب استقبال کرد. مسعود کیمیایی و فرامرز قریبیان، [قبلش] نصف آن را در ادارات بهعنوان آب معدنی فروختند. [درواقع پیشفروش کردند!] مرتضی ممیز یک شعر از این کتاب را در «کتاب هفته» چاپ کرد، مرتضی ممیز پدر تعمیدی این شعر بود. مهرداد صمدی این کتاب را برای فروغ فرخزاد برد.[۱۰] |
» |
داستانکهای مشهور ممیزی
کتاب «من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید.» در سال انتشار، بهدلیل مضامین انتقادیاش از کتابفروشیها جمع شده بود و با دستور مسئولان رژیم سابق خمیر شده بود.[۱۱]
زندگی و تراث
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
احمدرضا احمدی در ساعت ۱۲ ظهر روز دوشنبه ۳۰ اردیبشهت ۱۳۱۹ در کرمان متولد شد. پدر وی کارمند وزارت دارایی بود. احمدرضا کوچکترین فرزند خانوادهای هفتنفره بود. جد پدری وی ثقةالاسلام کرمانی و جد مادریاش آقا شیخمحمود کرمانی است. سال اول دبستان را در مدرسه کاویانی کرمان گذراند و در سال ۱۳۲۶ با خانواده به تهران کوچ کرد. در دبستان ادب و صفوی تهران دوران ابتدایی را بهپایان برد و دورهٔ دبیرستان را در دارالفنون گذراند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
روزهای پرهیاهوی تهران و سربرآوردن شعر نو از دل قالبهای کلاسیک، همزمان با تهران آمدن احمدی شد. روزگاری که خاطرههایش برای او زنده است:
- «روزهای خیلی وحشتناکی بود، سرما، غربت، غریبی. ۱۳۲۷ همان سالی که شاه تیر خورد، مدرسهای که من در تهران میرفتم، پشت مسجد سپهسالار به اسم ادب بود. در آن زمان، هر روز در جلوی مجلس تظاهرات و بزن و بکوب بود. جلوی چشم ما ملت را میگرفتند و میبردند. تنها زیباییاش این بود که کنار مدرسه ما کلاس سنتور ابراهیم سلمکی بود. ظهرها که از مدرسه مرخص میشدیم، میایستادیم و از صدای ساز لذت میبردیم.»
دوستی او با افرادی مانند پرویز دوایی و مسعود کیمیایی و بعدها اسفندیار منفردزاده و فرامرز قریبیان به همان زمان برمیگردد.[۱۲]
در سال ۱۳۴۵ دورهٔ خدمت سربازی را بهعنوان سپاهیدانش در روستای ماهونک کرمان آموزگاری کرد. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیمایی دستمایهای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت در شعر معاصر آغاز کند. وی از بیستسالگی بهطور جدی به سرودن شعر پرداخت و نخستین مجموعهٔ شعریاش را به نام «طرح» در سال ۱۳۴۱ منتشر کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سالشمار زندگی احمدرضا احمدی
- ۱۳۱۹: ۳۰اردیبهشت. تولد در کرمان
- ۱۳۲۵: آغاز دوران ابتدایی در مدرسه کاویان کرمان
- ۱۳۲۶: کوچ خانوادگی به تهران و ادامه تحصیل در مدارس ادب و صفوی
- ۱۳۴۳: تشکیل گروه طرفه بههمراه؛ نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء و...
- ۱۳۴۳: چاپ اولین اثر با نام طرح توسط انتشارات طرفه
- ۱۳۴۹: استخدام در کانون پرورشی فکری کودکانونوجوانان در سمت مدیر تولید موسیقی برای صفحه و نوار
- ۱۳۵۱: بازی در فیلم پستچی به کارگردانی داریوش مهرجویی
- ۱۳۵۸: تغییر سمت در کانون و انتقال به بخش ویراستاری در بخش انتشارات
- ۱۳۶۸: شعرخوانی در آلبوم (در شب سرد زمستانی) ساخته فریبرز لاچینی و آواز محمد نوری
- ۱۳۷۳: بازنشستگی از کانون پرورشی فکری
- ۱۳۷۸: بزرگداشت احمدرضا احمدی با نام (خواب یک سیب) توسط کانون پرورشی فکری
- ۱۳۷۸: برگزیده سومین جایزه شعر خبرنگاران
- ۱۳۷۸: برنده تندیس (مداد پرنده) توسط کانون پرورشی فکری
- ۱۳۸۵: برگزیده پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی
- ۱۳۸۸: نامزد دریافت جایزه (هانس کریستین اندرسن)
- ۱۳۹۰: نامزد دریافت جایزه جهانی آسترید لیندگرنپ[۱۳]
فعالیت در کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان
هنگامی که کانون پرورش فکری کودکان پایهگذاری شد، فیروز شیروانلو و سپس سیروس طاهباز به نویسندگان و شاعران باتجربه و جوان کار سفارش میدادند. در این میان کاری نیز به احمدرضا احمدی سفارش داده شد. نتیجه کار داستان «من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید.» بود که در سال ۱۳۴۹ منتشر شد.
احمدی در مهر ۱۳۴۹ به استخدام کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان درآمد و تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید نشر آثار موسیقی برای کودکان و از آن پس تا سال ۱۳۷۳ (زمان بازنشستگی) در بخش انتشارات کانون در مقام ویراستار فعالیت میکرد.
[۱۴]
یادمان و بزرگداشتها
بزرگداشت احمدرضا احمدی با نام (خواب یک سیب) توسط کانون پرورشی فکری کودکانونوجوانان ۱۳۷۸. [۱۵]
از نگاه دیگران
شمس لنگرودی
« | در آن سالهایی که دانشجو بودم فکر نمیکردم روزی بیاید که در بزرگداشت احمدی صحبت کنم و فکر میکنم ما در آن سالها حق داشتیم که احمدی را نپذیریم و هنوز هم این حق را داریم. در سال ۱۳۴۱ که احمدی هنوز شاعری نورسیده بود ناگهان کتابی منتشر کرد که بعدها دیدم این کتاب در تقابل با شعرهای مفهومی آن سالهاست. مدرنیسم در دهه ۴۰ تازه داشت شکل میگرفت. احمدی در چنین شرایطی کتابی منتشر کرده بود که در تقابل با این اتفاقات و طبیعی بود که خیلیها زیر بار نروند، اما جالب اینجاست که نخستین کسی که شعر او را قبول کرد کسی بود به نام «علیاصغر حاج سیدجوادی» که نگاه سیاسی داشت. از آن پس خوانندگان شعر عمدتاً به دو گروه تقسیم شدند و کسانی که به دنبال شعر مفهومی بودند از کسانی که بهدنبال شعر موج نو بودند، جدا شدند و این موج نو را فریدون رهنما تحت تأثیر جریانات انقلابی فرانسه روی شعر احمدی گذاشت و بعد از مدتی عموم شاعران در این دو دسته قرار گرفتند. قصد آنها این بود که اگر شعر، مفهومی هم دارد باید تنها فضای آن را القا کرد. گاهی خود احمدی هم آرامآرام از این نوع شعر دور میافتاد؛ اما ماند و مسیرش را در شعر دنبال کرد و آن را به پختگی رساند.[۱۶] | » |
مسعود کیمیایی
احمدی از همان ابتدای راه یک «آرتیست» و «دیوانه» بود. پریشانی دوست داشتنی و غیر قابل مهاری داشت و نگاهی به شاعران اطراف خودش نداشت هرچند آنها را میخواند؛ اما جای دیگری اسبش را میتاخت. احمدی اصلاً با واژه کار دیگری داشت، او شاعر سیاسی هست؛ اما شاعر ایدئولوژیکی نیست. او فاعل فردی را به فاعل فوق فردی و اجتماعی تبدیل کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
احمد پوری
آخماتوا شاعری بود که به جریان شعر بعد از سمبلیستها پیوست، جریانی که دیگر از نشان دادن سمبل هر چیز خسته شده بود و میخواست وقتی از چیزی سخنی بگوید معنای صریح آن به ذهن برسد، او تا آخر ایستاد و به راه خود ادامه داد؛ از این جهت احمدی شبیه آخماتوا است. هر چند شعر این دو با هم فرق میکند، اما نکته در وفاداری این دو به تلقیشان از شعر است. در دههٔ ۴۰ و ۵۰ که اوج تب و تابها بود، احمدی همچنان فضا و مضمون اشعار اولیه خود را دنبال میکند، اتاق و دنیای درون خود را پی میگیرد و بیرون از لابهلای شعر او پیداست در سالهای جنگ هم او همچنان راه خود را میرود و از تنهاییاش میگوید. انگار کاری به هیاهوی بیرون ندارد و خودش است و شعرش.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
یزدان سلحشور
« | در مقالهای در روزنامه ایران درباهٔ احمدی چنین مینویسد:
« ... اگر بنا باشد که شاعران جوان، از موفقیت یک شاعر مشهور، درسی نادرست بگیرند که بدون احاطه داشتن بر دانش ادبی شعر هزارساله و ادبیات مدرن جهان هم میشود محبوب و موفق بود، آن شاعر مطمنناً احمدرضا احمدی است! حتی اگر به نامههای فروغ هم تکیه نکنیم و ضعف تألیف مشهود شعرهای احمدی را در دفترهای نخستیناش نادیده بگیریم، احاطه نداشتن او بر وزن، حتی در خواندن شعر موزون نیمایی- باوجود صدای منحصر به فرد و حسبرانگیز او- در آلبومهایش مشهود است. پس این تغییر و تحول ناگهانی تاریخی برای چیست؟ شخصاً معتقدم که استعداد احمدی چنان درخشان بود و هست که اگر به توصیههای فروغ عمل میکرد به تأثیرگذارترین شاعر ایران، پس از سبک هندی بدل میشد؛ اما چنین نشد! او را با همین موفقیت خیرهکنندهاش در جذب مخاطبان عام و بهعنوان شاعری آوانگارد بپذیریم و بیهوده، به جعل تاریخ نپردازیم.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ |
» |
رضا ناقد
در شمارهٔ ۱۷ دوهفتهنامه آیت مینویسد: (قسمتی از مقاله)
اولین منتقدی که متوجه شباهتها و تفاوتهای اشعار احمدرضا احمدی و بیژن الهی شد دکتر رضا براهنی بود: «اگر اصالت بینش و اصالت استفاده از کلام، یعنی وسیلهٔ ارائهٔ جهانبینی را پایگاههای اساسی پیدایش یک شاعر بدانیم دلیلی نیست که چشم به آیندهٔ احمدرضا احمدی و بیژن الهی ندوزیم و بهویژه نام اولی را سرآغاز فعل خودبهخود نویسی شعر معاصر ندانیم.»[۱۷]
ولی دکتر براهنی اشاره نمیکند که این شاعر سطرهای درخشان که از همین ابتدا چنین دلبستهٔ کلام مینماید، حتی اگر شده فقط در سطح بازیهای کلامی و سطرهای درخشان آنهم به روزگاری که هنوز کاریکلماتورهای پرویز شاپور نیامده بود تا بخشی از این بار را بر دوش گیرد و همهاش بهپای شعر گذاشته نشود، آری چنین شاعری نمیتوانسته تماماً تحت تأثیر احمدی باشد. حالا که قریب پنجاه سال از آن تاریخ میگذرد و اشعار دورهٔ شعر دیگر بیژن الهی به نام «دیدن» (نشر بیدگل، ۱۳۹۳) و اشعار دورهٔ موج نویاش به نام «جوانیها» (نشر بیدگل، ۱۳۹۴) منتشرشده دیگر لازم نیست به تک شعرهای پراکندهاش رجوع کنیم؛ اما در اشعار جزوه شعر یا همان دوره موج نویی الهی نوعی فراروی از آن قالب هست که او را به شعر دیگر میرساند. بیان الهی از مسائل سیاسی حتی در همان اشعار دورهٔ موج نو غیرمستقیمتر و استعاریتر است و گویی بیشتر سعی کرده شعر را با کلماتی بیان کند که حدس و تخیل خواننده را برانگیزند.
بیان احمدی از درونمایهها و مضامین آرکائیک و باستانی هم با الهی متفاوت است. برای مثال میتوان به دو شعر «اگر قطبنماها گلهای یاس را نشان میداد» [۱۸]
خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
تفسیر خود از آثارش
« | کلام من هرچه بود طلا بود، مس بود، متعلق به خودم بود. در هر کتاب راه ناهمواری را طی کردم. در هر کتاب چون کتاب نخستینم با هراس آغاز کردم. راهی که در ظلمات بود. من از کسی تقلید نکردم. به گمانم حتا از خودم هم تقلید نکردم. نقادان و خصمان شعر من در این حسرت ماندند که من در جادهای قدم گذاردم که قبل از من دیگران آن را طی کرده باشند. نقادان و خصمان من نمیدانند شعری که خمیر مایهاش رنج و مصیبت آدمی است، تقلید نمی پذیرد. حتی اگر در زمهریر تنهایی شاعر جان ببازد.[۱۹]
|
» |
دیدگاه او دربارهٔ دیگران
فروغ فرخزاد
« | ... اولین دیدار من و فروغ دقیقاً یادم هست. وقتی به دبیرستان دارالفنون میرفتم با آقایی به اسم امیرعباس حامد همکلاس بودم. او دوست مهرداد صمدی بود. کتاب من که درآمد مهرداد گفت امیرعباس حامد از کتاب تو خیلی خوشش آمده. یک شب با حامد به کانون فیلم رفته بودیم و فروغ هم آمده بود. امیر رفت سلام و علیک کرد و آشنایی داد. فروغ آدرس خانهاش را داد. خانهاش خیابان بهار، مزینالدوله بود. من و مهرداد صمدی و حامد رفتیم. من کتاب را به او دادم و خواند و خیلی خوشش آمد. من و فروغ اصولاً در نامههایمان شعر مینوشتیم یا من از سربازی میگفتم. یکی از کسانی که من را به سربازی رفتن تشویق میکرد فروغ بود. میگفت اینجا زندگی یکنواخت و احمقانه است؛ به چه دردی میخورد.
آخرین باری که فروغ را دیدم خانه بهمن محصص بود که با ابراهیم گلستان آمده بودند تابلو ببینند و مرگ پدرم را به من تسلیت گفت. سه روز قبل از فوتش هم، شب خانه مهرداد صمدی بودیم و با آن جیپ معروفش من را که آن زمان خانهمان «ژاله» بود رساند و دیگر ندیدمش. همیشه قدردان او هستم. حدود ۲۱ یا ۲۲ سالم بود و فروغ با جسارت شعر من را در کتاب «از نیما تا بعد» در کنار شاملو، نادرپور و اخوان گذاشت.[۲۱] |
» |
نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی، مرا به شوق آورد که دوباره برای بچهها بنویسم. نادر ابراهیمی شاید تنها کسی بوده که بعد از انقلاب، دست مرا گرفت تا بتوانم کارم را ادامه دهم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
احمدرضا احمدی و موسیقی و ضبط آثار شاعران در کانون و بعد از آن
دربارهٔ آلبوم رباعیات خیام
.... یکی از روشهای نوآورانه احمدی در ضبط صدای شاعر استفاده از موسیقی متناسب با فضای شعر شاعران بود. از این حیث او از آهنگسازان بیشماری برای ساخت موسیقی برای این آثار بهره میگرفت. بسیاری از آهنگسازان یا کار نخست خود را با این دستکارها آغاز کردند و اسمورسمی یافتند یا اساساً با این دست کارها شخصیت دیگری یافتند. بهعنوان نمونه میتوان از ضبط صدای اخوان ثالث یاد کرد که هنوز آن صدا و موسیقی در اذهان مانده. صدای فریدون مشیری و بهترین ضبط از آثار وی که بهحق زبده آثار او بود، همچنان مرجع در این حوزه قلمداد میشود. یا ضبط صدای شهریار و... باید درنظر گرفت که ضبط این آثار در کانون به چهل سال پیش میگردد. احمدی دقت فکری و هوش سرشار از موسیقی در ضبط و تدوین این آثار داشت. برای تولید یک اثر که هم وجه موسیقی و ادبیاتی داشته باشد. پویش و کندوکاو فراوانی انجام میداد. او نخست درصدد آن برآمد که بهترینِ رباعیات خیام را ضبط کند که برای این مهم با توجه به ضبط (اشعار مولوی و حافظ) توسط شاملو، خوانش این رباعیات را با دقت فراوانی که هم خود و هم شاملو داشت، به ثمر رساند؛ اما به این فکر افتاد که با توجه به فضای هر رباعی قطعهای ساخته شود که برای این مهم فریدون شهبازیان را انتخاب کرد. برای چند رباعی، نیاز به خواننده پیدا شد که شهبازیان و احمدی هر دو شجریان را انتخاب کردند که او نیز تا آن زمان یکی از بهترین آوازهای خود را ارائه کرد. سبک شهبازیان در بخشهای آوازی تلفیقی از موتیفهای آوازی و ملودیک بود که شجریان با تکنیک هرچهتمامتر از پس ارائه این کار برآمد. [۲۲]
نگاه او به ترانه
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد احمدی، باور به اعجاز و ایجاز «ترانه» است. او بر این باور بود که ترانه یکی از ژانرهای مهم شعر معاصر محسوب میشود که برای شناخت ادبیات معاصر میتواند نشانه خوبی محسوب شود. ضمن اینکه آثار شاخصی در تاریخ ترانه عرضهشده که برای ادبیات معاصر، ایجاد شخصیت کرده است. احمدی البته هیچگاه ترانهای نساخت؛ زیرا معتقد بود که ترانه دارای یک تخصص و هنر خاصی است که هر شاعری نمیتواند به این عرصه گام بنهد؛ اما احاطه او به تاریخ ترانه و تصنیف شگفتآور است.
وی ترانههای مهدی خالدی با کلامی از نواب صفا، رهی معیری و... را با تنظیم و ارکستراسیون جدید توسط فرهاد فخرالدینی منتشر کرد. یکی از خدمات دیگر احمدی در آن دوران تشویق و ویرایش متون مرجع در قلمرو موسیقی بود. آثار مرجع موسیقی به تشویق احمدی در آن دوره ترجمه شد. علاقه ایشان به موضوع «ترانه» باعث شد در یک مورد حتی مشوق انتشار نُت آثار خالدی نیز باشد.
وزارت فرهنگ و هنر در عرصه موسیقی کارهای بیشماری میکرد؛ اما متأسفانه غیر از پخش آن از رادیو و تلویزیون، یا نشر بسیار محدود، بهصورت ارگانیک انتشار نیافت. یکی از خدمات احمدی این بود که ارکستر سازهای سنتی به رهبری فرامرز پایور را به کانون آورد و آثار بیشماری را ضبط و منتشر کردند.
ازجمله کارهای ماندگار احمدی طرح و ضبط آثار محلی بهصورت آواز کلاسیک بود که مینو جوان و پری زنگنه از جمله خوانندگان خوب آن بودند که برای این امر انتخاب شدند و قواعد آواز کلاسیک را میدانستند. از جمله کسانی که به تنظیم و آهنگسازی آثار پرداختند زندهیاد واروژان، کامبیز روشنروان و فریدون شهبازیان بودند. (قسمتی از مقاله فرید دهدزی در دوهفتهنامه آیت شماره ۱۷خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد)
نامهها
سهراب سپهری
« | نامهٔ سهراب از نیویورک:
میبینی قانع شدهام. راست است که حجم قار قار بیشتر است؛ ولی درعوض خاصیت آن کمتر است. مادرم میگفت قار قار برای بعضیها خاصیت دارد. من روزها نقاشی میکنم. هنوز روی دیوارهای دنیا برای تابلوها جا هست. پس تندتر کار کنیم. ولی نباید دود چراغ خورد. این جا دودهای زبرتر و خالصتری هست، دودهای بادوام و آبنرو.
و همین ... .خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ |
» |
فروغ فرخزاد
« | ...خیلی خوشحالم که رفتهای به جایی که نشانی از این زندگی قلابی روشنفکری تهران ندارد. برای تو که ذوق و هوش فراوانی داری و همچنین معصومیت و پاکیزگی فراوان و همچنین ذهنی پاک و تأثیرپذیر، یک دورهٔ زندگی مستقل و دور از جریانهای مصنوعی و کمعمق، بهترین زمینه و پشتوانه تکامل میتواند باشد.
|
» |
علت شهرت
شعر موج نو. شعر سپید. ادبیات کودکونوجوان. فعالیت در کانون پرورشی فکر کودکانونوجوانان. مصاحبه و ضبط آثار تعدادی از هنرمندان معاصر و...
حضور در فیلم
- مستند وقت خوب مصایب ساخته ناصر صفاریان (مستند دربارهٔ خود شاعر)
- مستند بانو مرا دریاب ساخته ناصر صفاریان (مستند دربارهٔ خود شاعر)
- فیلم سینمایی پستچی (بهعنوان بازیگر) ساخته داریوش مهرجويی
- مستند بلند شب شیدایی دربارهٔ تاریخ ترانه در ایران معاصر ساخته ناصر صفاریان
- فیلم تیلهُ فرفره و گلهای شعمدانی ساخته نیما عباسپور
- گوینده گفتار متن فیلم بانوی اردیبهشت به کارگردانی رخشان بنیاعتماد، ۱۳۷۶
- گوینده گفتار متن فیلم نار و نی به کارگردانی سعید ابراهیمیفر، ۱۳۶۷
- نویسنده پویانمایی ملک خورشید به کارگردانی علیاکبر صادقی، ۱۳۵۴
- دستیار کارگردان فیلم پنجره به کارگردانی جلال مقدم ۱۳۴۹ [۲۴]
نام جاهایی که به اسم این فرد است
روز ۲۵ مرداد ۱۳۹۶ (کاشی ماندگار) از سوی شهرداری تهران بر سردر منزل احمدرضا احمدی که از سال ۱۳۶۶ در آن سکونت دارد نصب شد. [۲۵]
کارنامه و فهرست آثار
برای بزرگسالان
آثار منتشره در چلچله
- «جای پای عاشقان در برف مانده است شعر و نقاشی»
- «نمایشنامههای شاعر در چهار جلد»
- «بدون دریا از قایق مینویسم»
- «قطار از ریل خارج شد»
- «آوازخوان آوازش را در باران تا سپیده ادامه داد»
آثار منتشره در ثالث
- «بر دیوار کافه»، ۱۳۹۴
- «از بارانی که دیر بارید»
- «یادگار عشق و حرمان مدام»، ۱۳۹۲
- «روزی برای تو خواهم گفت»، ۱۳۸۷
- «چای در غروب جمعه روی میز سرد میشود»، چ.اول ۱۳۸۶ و چ.دوم ۱۳۸۷
- «سفر» تصویرگر: ناهید کاظمی ۱۳۹۲
- «میوهها طعم تکراری دارند» ۱۳۹۳
دفترهای واپسین منتشره در نیکا
- «هفتم، بهرنگ آبی نیلی»
- «ششم، بهرنگ آبی دریا»
- «پنجم، بهرنگ آبی آسمان»
- «چهارم، بهرنگ سبز»
- «سوم، بهرنگ زرد»
- «دوم، بهرنگ پرتقالی»
- «اول، بهرنگ آبی»
آثار منتشره در چشمه
دفترهای سالخوردگی
- «هفتم، میخواستم روزی گریه کنم: سیب سرخ»
- «دفتر ششم، روزی که ما سوار قطار شدیم: هوا ابری بود»
- «دفنر پنجم، در انتهای کوچه در باران شمع را روشن میکنیم: تنهایی»
- «دفتر چهارم، به درخت انار رسیدم انارها شکسته بودند: عشق»
- «دفتر سوم، پس از فراغتهای مدام: نیستی»
- «دفتر دوم، چترهای کهنه در باران باز نمیشدند: حرمان»
- «دفتر یکم، در این کوچهها گُلِ بنفشه میروید: باران»
سایر
- «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود» (چ.اول، نشر ماهریز)
- «همه شعرهای من»، ۱۳۸۸
- «ساعت۱۰ صبح بود»، چ.اول:۱۳۸۵، چ.دوم:۱۳۸۶ و چ.سوم: ۱۳۸۷
- «دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود»، تصویرگر: راشین خیریه، ۱۳۸۹
آثار منتشره در نظر
- «احمدرضا احمدی از ایوان خانهشان فرار کرد»
- «مژدگانی به یابنده احمدرضا احمدی»
- «پسرکی به نام احمدرضا احمدی گم شدهاست»
- «در به در به دنبال احمدرضا احمدی»
- «ناگهان چراغها روشن شدند» با تصویرگری احسان عبداللهی
- «عروس و داماد زیر باران» با تصویرگری نگین احتسابیان
- «دخترک ماهی تنهایی»، تصویرگر: نازنین عباسی ۱۳۹۰
- پروانه روی بالش من به خواب رفته بود تصویرگر: لیدا طاهری ۱۳۹۰
- باران دیگر نمیبارید، تصویرگر: ماهی تذهیبی ۱۳۹۳
- «پسرک و دوازده ماه سال» ۱۳۹۵
- این همه بادکنکهای رنگی
- «ناگهان چراغها روشن شدند»
آثار منتشره در افکار
- «عزیز من»، چ.اول:۱۳۸۳و چ.سوم:۱۳۹۰
- «عاشقی بود که صبحگاه دیر به مسافرخانه آمده بود»، چ.دوم:۱۳۸۷ (چ.اول:۱۳۷۸، نشر: سالی)
- «قافیه در باد گم میشود»، چ.دوم:۱۳۸۶ (چ.اول:۱۳۶۹، نشر: پاژنگ )
آثار منتشره در نشر شباویز
- «باز هم نوشتم صبح، صبح شد» با نقاشی لیلا یوسفی، ۱۳۸۶
- «بهار بود» با نقاشی شراراه خسروانی
- «نوشتم باران، باران بارید» با نقاشی علی مفاخری ۱۳۸۵
آثار منتشره فانوس
- «هزار پله به دریا ماندهاست»، چ.اول:۱۳۶۴، نشر نقره و چ.دوم:۱۳۸۲
- «نثرهای یومیه»، چ.اول:۱۳۵۹، ناشر: احمدرضا احمدی و چ.دوم:۱۳۸۲،
آثار منتشره در کانون پرورشی فکری کودکانونوجوانان
- «شب روز اول و صبح روز هفتم»، با نقاشی محمدرضا لواسانی
- «من حرفی دارم که فقط شما بچهها باور میکنید»، ۱۳۴۸
- «مزرعه گلهای آفتابگردان»، ۱۳۹۴
- «مسافران هواپیمای سفید رنگ»، ۱۳۹۰
تکداستانهایی منتشره در مجموعهٔ «همهٔ آن سالها»، ۱۳۷۱، در مرکز
- «ما روی زمین هستیم»، چ.اول:۱۳۵۲، انتشارات زمان
- «من فقط سفیدی اسب را گریستم»، چ.اول:۱۳۵۰، دفترهای زمانه
- «وقت خوب مصائب»، چ.اول:۱۳۴۷،انتشارات زمان
- «روزنامهٔ شیشهای»، چ.اول:۱۳۴۳، انتشارات طرفه
- «طرح»، چ.اول:۱۳۴۱، ناشر: احمدرضا احمدی
دیگر آثار
- «بهسوی تو میآیم»، سرزمین اهورایی، ۱۳۹۵
- «دری بهسوی دریا»، کتابسرای نیک، ۱۳۹۵
- «به خاطر غنای این اندوه دستان ما را بگیر»، نشر مشکی، ۱۳۹۳
- «میگویند بیرون از این اتاق برف میبارد»، نیماژ، ۱۳۹۲
- «پسرک دریا را نگاه کرد و گفت»، نشر نیستان ۱۳۸۹
- «قصههای پدربزرگ»، تصویرگر: عطیه مرکزی، افق ۱۳۸۹
- «در یک شب مهتابی که شب چهاردهم ماه بود» ۱۳۸۹
- «بهاریه»، حوض نقره، ۱۳۸۸
- «در باغ بزرگ باران میبارید»، افق ۱۳۸۷
- «پسرک تنها روی برف» با نقاشی مریم مبصری، فرهنگ گستر، ۱۳۸۵
- «برف هفت گل بنفشه را پوشاند» با نقاشی مریم مبصری، فرهنگ گستر، ۱۳۸۵
- «نشانی» با نقاشی شراره خسروانی، ۱۳۸۵
- «روزی که مه بیپایان بود» با نقاشی شراره خسروانی، ۱۳۸۵
- «رنگینکمانی که همیشه رخ نمیداد» با نقاشی محمدعلی بنیاسدی، ۱۳۸۵
- «در باغچه عروس و داماد روییده بود» با نقاشی مرجان وفاییان ۱۳۸۲
- «یک منظومهٔ دیریاب در برف و باران یافت شد»، نشر ماهریز، ۱۳۸۱
- «اسب و سیب و بهار» با نقاشی کریم نصر، ۱۳۸۰
- «از نگاه تو زیر آسمان لاجوردی»، سازمان همگام، ۱۳۷۶
- «ویرانههای دل را به باد میسپارم»، نشر زلال، ۱۳۷۳
- «شب یلدا قصهٔ بلندترین شب سال»، با نقاشی فرح اصولی ۱۳۷۳
- «خواب یک سیب، سیب یک خواب» با نقاشی ابوالفضل همتی آهویی، ۱۳۷۳
- «لکهای از عمر بر دیوار بود»، نوید شیراز، ۱۳۷۲
- «در بهار خرگوش سفیدم را یافتم» با نقاشی نفیسه ریاحی، ۱۳۷۰
- «حوض کوچک، قایق کوچک» با نقاشی نفیسه شهدادی، ۱۳۷۰
- «خرگوش سفیدم همیشه سفید بود» و «روزهای آخر پاییز بود» و «در بهار پرنده را صدا کردیم، جواب داد» با نقاشی فرح اصولی ۱۳۶۹
- «عکاس در حیاط خانه ما منتظر بود» با نقاشی نسرین خسروی، ۱۳۶۹
- «نوشتم باران، باران بارید» با نقاشی فردوس ابراهیمیفر، ۱۳۶۸
- «تو دیگر از این بوته هزار گل سرخ داری» با نقاشی فردوس ابراهیمیفر و مینا ضرابی، ۱۳۶۸
- «هفت روز هفته دارم» با نقاشی محمدرضا دادگر ۱۳۶۴
- «هفت کمان هفترنگ» با نقاشی هوشنگ محمدیان ۱۳۶۴
- «کبوتر سفید کنار آینه» با تصویرگری علیرضا گلدوزیان و گرافیک کورش پارسا نژاد.
ترجمه آثار به دیگر زبانها[۲۶]
- پرندگان بیبال بهعربی مترجم: مریم حیدری ۱۳۹۰
- موجهای دریا یک بطری را به ساحل آوردند بهفرانسوی ۱۳۹۰
- خرگوش سفیدم همیشه سفید بود بهارمنی ۱۳۸۶
- ترجمه یک شعر همراه با معرفی شاعر در مجله ژورنال آ.ب بهاسپانیولی، مترجم: کلارا خاننس با کمک محسن عمادی، ۱۳۸۶
- ترجمه اشعار بهارمنی، مترجم: گالوس خانست، چاپ در مجله (آلیک)، ۱۳۴۵
- ترجمه شعری بهآلمانی، مترجم: سیروس آتابای، چاپ در کتابی به نام «آوازهای فردا» در مونیخ
- آنتولوژی شهر معاصر ایران با نام (باد ما را با خود خواهد برد)، بهآلمانی
- ترجمه شعری بهفرانسوی، مترجم: صدرالدین الهی، چاپ در روزنامه لوموند
- ندانستی گل حقیقت گیاه است بهفرانسوی، مترجم: محمدعلی اسلامی ندوشن
- برخی اشعار بهژاپنی، مترجم: کیمیه ماندا
- برخی اشعار بهایتالیایی، مترجم: کامبیز تشیعی
- برخی اشعار بهعربی، مترجم: موسی اسوار
- تکشعر بهترکی آذربایجانی، مترجم: ایلیاد موسوی
گفتوگو با هنرمندان بهصورت ضبط صدا
مهدی خالدی * پرویز یاحقی * مرتضی ممیز* آیدین آغداشلو * داریوش آشوری * بیژن جلالی * کیومرث صابری * محمدرضا شجریان * پری صابری * سیروس طاهباز * فریدون ناصری
گفتوگو با هنرمندن بهصورت ضبط صدا و تصویر[۲۷]
- نقاش: پرویز کلانتری * علیاکبر صنعتی * بلوکیفر (نقاش قهوهخانه) * ماهرانقش
- موسیقیدان: علی تجویدی * حسین دهلوی * فریدون شهبازیان * علیرضا مشایخی * هوشنگ ظریف * فرامرز پایور * فریدون ناصری * همایون خرم * مصطفی پورتراب * منصور نریمان * ارفع اطرایی
- نویسندگان و شاعران: پروین دولتآبادی * جعفر شهری * عبدالمحمد آیتی * لطفالله مبشری * محمدعلی اسلامی ندوشن * محمد قاضی * فریدون مشیری
- حسین پیرنیا * معمار سنتی، * آبان۱۳۷۴
آثار احمدرضا احمدی (نثر)[۲۸]
- حکایت آشنایی من (نثرهایی دربارهٔ فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، فیروز شیروانلو، مهدی اخوان ثالث، ابراهیم گلستان، مرتضی ممیز، مهدی خالدی، بیژن جلالی، آیدین آغداشلو، مسعود کیمیایی، سهراب شهیدثالث، کیومرث صابری و...) نشر ویدا، ۱۳۷۳
نمایشنامه
- فرودگاه پرواز ۷۰۷
- اتاقها
- سردخانه
- ما از گذشته آمدیم
- سایهها
- خواب
جوایز و افتخارات[۲۹]
در سال ۱۳۷۸ سومین جایزه شعر خبرنگاران با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانه احمدرضا احمدی برگزار شد. همان سال کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان در مراسم بزرگداشت احمدرضا احمدی، تندیس مداد پرنده را به او اهدا کرد. در سال ۱۳۸۵ احمدی بهعنوان شاعر برگزیده، پنجمین دوره اهدای جایزه شعر بیژن جلالی انتخاب شد. احمدرضا احمدی در سال ۱۳۸۸ نامزد دریافت جایزه هانس کریستین اندرسن شد. در سال ۱۳۹۱ نیز در جشنواره شعر فجر جایزه بهترین مجموعه شعری به وی اعطا شد.
- برگزیده سومین جایزه شعر خبرنگاران
- نامزد دریافت جایزه جهانی آسترید لیندگرنپ
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است.)
- مردی که شبیه شعر خود نیست (بهکوشش ناصر صفاریان)، نشر ثالث
بررسی چند اثر
غلامرضا صراف در مقالهای تحت عنوان (چشماندازهایی پراکنده از حیات شعری احمدرضا احمدی) در دو هفته نامه آیت (شماره۱۷) مینویسد:
- ... با شعر جمعهٔ خواب که برای مرگ فروغ فرخزاد سرودهشده کوچکترین شباهتی با اشعار شاملو، اخوان، سپهری، کسرایی و م.آزاد برای فروغ ندارد. هرچند در آغاز شاید بهدلیل واژه نام تداعی خفیفی با پایان شعر شاملو پیدا کند:
- نامت سپیدهدمی است که بر پیشانی آسمان میگذرد!***** متبرک باد نام تو! (مرثیههای خاک)
و شعر احمدی:
شفا بهآسانی دانست که تدبیر نامت چیست/ نامت/ تحقیرشدهها/ و لهشدهای آوار خبرها را شفا داد/ اکنون کسی به کوچه میآید که تو را به نام میخواند. [۳۰]
و باز دیالوگی که با یکی از اشعار فروغ در «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» دارد، شعر فروغ: آن شب اصفهان پر از طنین آبیِ کاشی بود
و سطر پایانی شعر «کمبود تجربههای مشترک»: و تنها سؤال میکنم/ آیا اصفهان هنوز بوی کاشی دارد؟ [۳۱]
و پاسخ یا دیالوگی که با یکی از اشعار خودش در «وقت خوب مصائب» ایجاد میکند. با همان شعر آغاز در تدفین. با جایی در شعر «پدر فردای کوچهها» که میگوید:
در فصل قتل بودیم/ گفتند: بگوئید/ پاسخ رسید که: انسان میگوید نه. [۳۲]
و اینجا بهصراحت شاعر اعلام میکند که مقصودش از پرنده انسان است، انسانی تنها ایستاده در برابر شهری که فریاد میزند آری و کبوتری تنها که میگوید نه.
قسمتی از همان مقاله:
- بهنظر میرسد اگر دکتر براهنی در اواسط دهه ۴۰ توانست ۱۹ سطر از ۱۹ شاعر انتخاب کند و تنها یک سطر از احمدی «در آن لحظه، در میان جادههای ابریشم/ تصادفاً صبح شد» را با آنها برابر بداند و بگوید این سطر را با کل آن اشعار عوض نمیکند.[۳۳] حالا دیگر قادر به تفکیک یک سطر از میان انبوه سطرهای شبیه و گاه یکسان اشعار احمدی نباشد که خیلی خاص و ویژه باشد. چون احمدی چنان به تکرار مضامین و درونمایههای موردعلاقهاش همت گمارده که امکان تشخص شعرش را تا حد زیادی سلب کرده است.
به یکی از اشعار خوب احمدی از آغاز تا امروز، شعر «آغاز در تدفین» از دفتر «وقت خوب مصائب» (کتاب زمان، ۱۳۴۷) نگاه میکنیم، آغاز شعر از کوبندهترین آغازهای شعر معاصر است. تقابلی سفتوسخت و بنیادین میان آری و نه. میان پذیرش و تن زدن. میان رفتن و ماندن. اینجا باید به صفت تصویری «تنها» توجه کنیم. شاعر خیلی راحت میتوانست بگوید «کبوتری خسته» یا «کبوتری غمگین» (بهسیاق شعر فروغ) ولی خسته و غمگین صفات توضیحیاند نه تصویری؛ یعنی کبوتری تنها از منظر دیداری برای هر بینندهای یکسان است؛ اما خستگی و غمگینی صفاتیاند که اعتبارشان از این بیننده تا آن بیننده متغیر است و توافقی بر سر دریافتی که از حالت ظاهری آن مراد میکنند وجود ندارد.[۳۴]
ناشرانی که با او کار کردهاند
چشمه * ثالث * نظر * نیکا * کانون پرورشی فکری کودکانونوجوانان * افق * شباویز و... .
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
- ↑ «ماندگاری سعدی به سادگی اوست!».
- ↑ «آشنایی با احمدرضا احمدی».
- ↑ «گزارش تحلیلی از آثار احمدی».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ «تولد احمدی بهروایت تصویر».
- ↑ «فروش تمامیِ آثار در نخستین ساعت افتتاح نمایشگاه».
- ↑ «هواداران زیره به کرمان بردند.».
- ↑ «کیمیایی در منزل پدری احمدی».
- ↑ «تازهترین شعر احمدرضا احمدی منتشر شد.».
- ↑ «شعری برای از نو خواندن».
- ↑ «کیمیایی و آغداشلو زیر تابوتم باشند!».
- ↑ مردی که شبیه شعر خود نیست. ص. ۲۵۶.
- ↑ «یادی از شاعر «بانو مرا دریاب!»».
- ↑ مردی که شبیه شعر خود نیست. ص. ۲۷۳.
- ↑ «کانون هنوز داستان احمدی را منتشر نکرده است!».
- ↑ مردی که شبیه شعر خود نیست. ص. ۲۸۲.
- ↑ «شاعری با ریشههای شمعدانی».
- ↑ طلا در مس. ص. ۵۹۶.
- ↑ وقت خوب مصائب. ص. ۱۵۸.
- ↑ «نامهٔ سهراب به احمدی».
- ↑ «نگاه موسیقیایی یک شاعر».
- ↑ «برایم نوشت مرا فراموش نکن!».
- ↑ «احمدرضا احمدی خود یک نهاد است!».
- ↑ «نامهٔ فروغ به احمدی».
- ↑ مردی که شبیه شعر خود نیست. ص. ۲۷۸.
- ↑ «دوازدهمین کاشی ماندگار به سردر خانهٔ احمدی تعلق گرفت.».
- ↑ مردی که شبیه شعر خود نیست. ص. ۲۸۱.
- ↑ مردی که شبیه شعر خود نیست. ص. ۲۷۸.
- ↑ مردی که شبیه شعر خود نیست. ص. ۲۷۵.
- ↑ مردی که شبیه شعر خود نیست. ص. ۲۸۲.
- ↑ وقت خوب مصائب. ص. ۲۰.
- ↑ وقت خوب مصائب. ص. ۹۶.
- ↑ وقت خوب مصائب. ص. ۲۶.
- ↑ طلا در مس. ص. ۶۱۱.
- ↑ «چشماندازی از حیات شعری احمدی».
منابع
- مردی که شبیه شعر خود نیست. تهران.
- براهنی، رضا (۱۳۴۷). طلا در مس. تهران. پارامتر
|چاپ=
اضافه است (کمک) - وقت خوب مصائب. تهران.
پیوند به بیرون
- «ماندگاری سعدی به سادگی اوست!». صدای ایران، ۹اردیبهشت۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۸فروردین۱۳۹۸.
- «آشنایی با احمدرضا احمدی». وبگاه سرپوش، ۲۱اردیبهشت۱۳۹۶.
- «وقت خوب مصائب!». وبگاه IMV. بازبینیشده در ۱۸فروردین۱۳۹۸.
- «کامنت توییتری». @HSetareh، ۲۹خرداد۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۸فروردین۱۳۹۸.
- «گزارش تحلیلی از آثار احمدی». وبگاه دوشنبه، هنرآنلاین، ۲۶بهمن۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۸فروردین۱۳۹۸.
- «تولد احمدی بهروایت تصویر». وبگاه رکنا، ۶خرداد۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۸فروردین۱۳۹۸.
- «فروش تمامیِ آثار در نخستین ساعت افتتاح نمایشگاه». خبرگزاری شبستان، ۸اردیبهشت۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۸فروردین۱۳۹۸.
- «هوادران زیره به کرمان بردند.». Pinterest. بازبینیشده در ۱۸فروردین۱۳۹۸.
- «کیمیایی در منزل پدری احمدی». سینماسینما، ۱۲مرداد۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۸فروردین۱۳۹۸.
- «تازهترین شعر احمدرضا احمدی منتشر شد.». ایبنا.
- «شعری برای از نو خواندن». همشهری آنلاین.
- «کیمیایی و آغداشلو زیر تابوتم باشند!». ایسنا.
- «یادی از شاعر «بانو مرا دریاب!»». خبرگزاری فارس، ۳۰اردیبهشت۱۳۹۲.
- «کانون هنوز داستان احمدی را منتشر نکرده است!». خبرگزاری مهر، ۱۱مرداد۱۳۹۳.
- «شاعری با ریشههای شمعدانی!». وبگاه روزنامه ایران، ۴خرداد۱۳۹۶.
- «بررسی اشعار موج نو احمدی و الهی».
- «نامهٔ سهراب به احمدی».
- «نگاه موسیقیایی یک شاعر».
- «برایم نوشت مرا فراموش نکن!».
- «احمدرضا احمدی خود یک نهاد است!».
- «نامهٔ فروغ به احمدی».
- «دوازدهمین کاشی ماندگار به سردر خانهٔ احمدی تعلق گرفت.». ایسنا، ۲۵مرداد۱۳۹۶.