جمال میرصادقی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ثریا (بحث | مشارکت‌ها)
محمد ایذجی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۲: خط ۸۲:
===شیوۀ شاگردپروری===
===شیوۀ شاگردپروری===
تدریسش سینه به سینه است. شاگردان نه الزاماَ دوزانو، ولی روبه‌روی استاد می‌نشیند و از روی دست او مشق می‌کند. آن‌قدر سیاهه می‌نویسند و دور می‌ریزند تا می‌رسند به فوت کوزه‌گری. استاد فوت آخر را هم می‌گوید و راه را نشان می‌دهد. شاگردان هیچ هم لازم نیست برای جلوس در مسند شاگردی‌اش استعداد فرازمینی داشته باشند. همین‌که بخواهند و بخوانند و بنویسند کافی‌است.<ref name=''نیلوفر رستمی''>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =رستمی| نام = نیلوفر| عنوان =مثل یک تب | ژورنال = روزنامۀ شرق| مکان = تهران| دوره = | شماره =۲۲۰| سال =۱۳۸۳| تاریخ بازبینی = ۲۳فروردین۱۳۹۸}}</ref>
تدریسش سینه به سینه است. شاگردان نه الزاماَ دوزانو، ولی روبه‌روی استاد می‌نشیند و از روی دست او مشق می‌کند. آن‌قدر سیاهه می‌نویسند و دور می‌ریزند تا می‌رسند به فوت کوزه‌گری. استاد فوت آخر را هم می‌گوید و راه را نشان می‌دهد. شاگردان هیچ هم لازم نیست برای جلوس در مسند شاگردی‌اش استعداد فرازمینی داشته باشند. همین‌که بخواهند و بخوانند و بنویسند کافی‌است.<ref name=''نیلوفر رستمی''>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی =رستمی| نام = نیلوفر| عنوان =مثل یک تب | ژورنال = روزنامۀ شرق| مکان = تهران| دوره = | شماره =۲۲۰| سال =۱۳۸۳| تاریخ بازبینی = ۲۳فروردین۱۳۹۸}}</ref>
===داستانک مردم===
===ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود===
===داستانک‌های دشمنی===


===دوستیِ میان «میم» و «جیم»===
===دوستیِ میان «میم» و «جیم»===
خط ۹۸: خط ۹۲:
::«منتظر نشد که باهم برویم، من هم دنبالش می‌روم.»<ref name=''ساره دستاران''/>  
::«منتظر نشد که باهم برویم، من هم دنبالش می‌روم.»<ref name=''ساره دستاران''/>  


===داستانک‌های قهر===
===داستانک‌های آشتی‌ها===
===داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن===


===داستانک‌های دارایی===
===داستانک‌های دارایی===
وقتی همهٔ عمر زحمت می‌کشی، کارگری می‌کنی، آموزگار می‌شوی، کارمند و کتابدار و آخرش هم مدرس دانشگاه می‌شوی ولی دست آخر می‌بینی چیزی دستت را نمی‌گیرد. نه مالی نه روحی؛ آن‌وقت دست به دامان داستان می‌شوی. این بار هم سه سال روی یک داستان وقت می‌گذاری و باز هم این‌همه زحمت هزینهٔ دو سه ماه زندگی تو را تأمین نمی‌کند. اینطوری که باشی تازه می‌فهمی نویسنده تمام وقت بودن چه حالی دارد. <ref name=''رودکی''/>
وقتی همهٔ عمر زحمت می‌کشی، کارگری می‌کنی، آموزگار می‌شوی، کارمند و کتابدار و آخرش هم مدرس دانشگاه می‌شوی ولی دست آخر می‌بینی چیزی دستت را نمی‌گیرد. نه مالی نه روحی؛ آن‌وقت دست به دامان داستان می‌شوی. این بار هم سه سال روی یک داستان وقت می‌گذاری و باز هم این‌همه زحمت هزینهٔ دو سه ماه زندگی تو را تأمین نمی‌کند. اینطوری که باشی تازه می‌فهمی نویسنده تمام وقت بودن چه حالی دارد. <ref name=''رودکی''/>
===داستانک‌های زندگی شخصی===
===داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)===
===داستانک‌های مشهور ممیزی===
===داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری===
==زندگی و تراث==


===سوانح عمر===
===سوانح عمر===
خط ۱۳۰: خط ۱۰۵:
{{سخ}}کم‌کم به‌نظرش می‌رسد خودش هم می‌تواند بنویسد. در دبیرستان انشاهای خوبی می‌نویسد. با دوستش [[بیژن مفید]] قرار می‌گذارند که ماهیانه مطالبی بنویسند و نوشته‌های یکدیگر را نقد کنند.  
{{سخ}}کم‌کم به‌نظرش می‌رسد خودش هم می‌تواند بنویسد. در دبیرستان انشاهای خوبی می‌نویسد. با دوستش [[بیژن مفید]] قرار می‌گذارند که ماهیانه مطالبی بنویسند و نوشته‌های یکدیگر را نقد کنند.  
در سال‌های دانشگاه، داستان ''برف‌ها، سگ‌ها و کلاغ‌ها'' را برای مسابقۀ داستان [[مجله سخن|مجلۀ سخن]] می‌فرستد.  سال ۱۳۳۷ داستانش چاپ می‌شود و برندۀ جایزۀ اول. تمام سیصد تومان جایزۀ خود را خرج می‌کند: ساعت و کفش و لباس می‌خرد و بقیه را به رفقایش سور می‌دهد.<ref name=''ساره دستاران''/>  
در سال‌های دانشگاه، داستان ''برف‌ها، سگ‌ها و کلاغ‌ها'' را برای مسابقۀ داستان [[مجله سخن|مجلۀ سخن]] می‌فرستد.  سال ۱۳۳۷ داستانش چاپ می‌شود و برندۀ جایزۀ اول. تمام سیصد تومان جایزۀ خود را خرج می‌کند: ساعت و کفش و لباس می‌خرد و بقیه را به رفقایش سور می‌دهد.<ref name=''ساره دستاران''/>  


===شخصیت و اندیشه===
===شخصیت و اندیشه===
خط ۱۸۱: خط ۱۵۵:
===منزلی که در آن زندگی می‌کند===
===منزلی که در آن زندگی می‌کند===
«سربالایی خیابان دربند می‌رساندت به خانه‌ای قدیمی با حیاطی کوچک و گلدان‌های بنفشه روی میز کوتاه کنار اتاق. سکوت خانه را زنگ تلفنی درهم می‌شکند: علاقه‌مندی به داستان‌نویسی می‌خواهد با مرد نویسنده مشورت کند و او چون همیشه چندان اعتقادی به فطری‌بودن نویسندگی ندارد، می‌گوید داستان‌نویسی همانند هر کار دیگری به آموزش نیاز دارد و یادگرفتنی است.<ref name=''ساره دستاران''/>
«سربالایی خیابان دربند می‌رساندت به خانه‌ای قدیمی با حیاطی کوچک و گلدان‌های بنفشه روی میز کوتاه کنار اتاق. سکوت خانه را زنگ تلفنی درهم می‌شکند: علاقه‌مندی به داستان‌نویسی می‌خواهد با مرد نویسنده مشورت کند و او چون همیشه چندان اعتقادی به فطری‌بودن نویسندگی ندارد، می‌گوید داستان‌نویسی همانند هر کار دیگری به آموزش نیاز دارد و یادگرفتنی است.<ref name=''ساره دستاران''/>
===برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است===


===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
===ناشرانی که با او کار کرده‌اند===
نشر قطره، سخن، آگاه، اشاره، فرهنگ معاصر و...  
نشر قطره، سخن، آگاه، اشاره، فرهنگ معاصر و...  


===استادان و شاگردان===
===استادان و شاگردان===
خط ۱۹۴: خط ۱۶۵:


*مستند پرتره جمال میرصادقی (چراغ ها). کارگردان: علی زارع قنات نوی مدیر تصویربرداری: محمدهادی سبحانیان صدابردار: سینا خیاطان صداگذار: عرفان یزدی گوینده متن: انسیه ملکان مدیرتولید: محمد حسن پور دستیار کارگردان: فرزاد قبادی نژاد تدوینگر: مسیح مسیح زاده. <ref name=''چراغ‌ها''>{{یادکرد وب|نشانی =  https://www.aparat.com/v/4RHDQ/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF_%D9%BE%D8%B1%D8%AA%D8%B1%D9%87_%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%84_%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82%DB%8C_%28%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%BA_%D9%87%D8%A7%29-_%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%84%D8%B1|عنوان = مستند چراغ‌ها|ناشر = |تاریخ بازدید = ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸|تاریخ =}} </ref>  
*مستند پرتره جمال میرصادقی (چراغ ها). کارگردان: علی زارع قنات نوی مدیر تصویربرداری: محمدهادی سبحانیان صدابردار: سینا خیاطان صداگذار: عرفان یزدی گوینده متن: انسیه ملکان مدیرتولید: محمد حسن پور دستیار کارگردان: فرزاد قبادی نژاد تدوینگر: مسیح مسیح زاده. <ref name=''چراغ‌ها''>{{یادکرد وب|نشانی =  https://www.aparat.com/v/4RHDQ/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF_%D9%BE%D8%B1%D8%AA%D8%B1%D9%87_%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%84_%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82%DB%8C_%28%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%BA_%D9%87%D8%A7%29-_%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%84%D8%B1|عنوان = مستند چراغ‌ها|ناشر = |تاریخ بازدید = ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸|تاریخ =}} </ref>  
===ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره===
===برگه‌هایی از مصاحبه‌ها===


==آثار و منبع‌شناسی==
==آثار و منبع‌شناسی==

نسخهٔ ‏۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۱۳

جمال میرصادقی
نام اصلی سیدحسین میرصادقی
زمینهٔ کاری داستان‌نویسی
زادروز ۱۹اردیبهشت ۱۳۱۲خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
تهران
محل زندگی تهران
سال‌های نویسندگی از ۱۳۴۱ تاکنون
کتاب‌ها عناصر داستان، ادبیات داستانی‌ و...
نمایشنامه‌ها چه کسی دنبال آقای هنرور می‌رود(۱۳۹۳)
همسر(ها) میمنت میرصادقی (ذوالقدر) شاعر و پژوهشگرخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
فرزندان نازنین (مترجم) و مانی (مستندساز) خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
مدرک تحصیلی کارشناسی زبان و ادبیات فارسی
دانشگاه دانشگاه تهران
دلیل سرشناسی داستان‌نویس، پژوهشگر ادبی، مدرس داستان‌نویسی
اثرپذیرفته از صادق چوبک، بزرگ علوی[۱]


جمال میرصادقی نویسنده، مدرس و پژوهشگر نامی است با بیش از پنجاه جلد کتاب رمان، داستان بلند، نقد ادبی و مجموعه مقالات.

* * * * *

میرصادقی اولین داستانش را در سخن منتشر کرد. نخستین داستان او «برف‌ها، سگ‌ها، کلاغ‌ها»، در مسابقۀ داستان‌نویسی مجلۀ سخن، مقام اول را گرفت.
کتاب «شاهزاده‌خانم سبزچشم» که مجموعه چند داستان کوتاه بود، در سال ۱۳۴۱ منتشر شد. نام این کتاب در چاپ دوم به «مسافرهای شب» تغییر یافت.[۱]
داستان‌های جمال میرصادقی تاکنون به‌ بیش از ده زبان ترجمه و در تیراژهای متعدد منتشر شده است. میرصادقی علاوه‌بر داستان‌نویسی، در زمینۀ تئوری داستان نیز آثار ارزنده‌ای منتشر کرده است.[۱]
به‌گفتهٔ خودش، قهرمان‌ داستان‌هایش اغلب از کوچه انتخاب‌ شده‌اند و ضربان سالم و دقیق زبان جاافتادۀ آدم‌های کوچه است که به داستان‌هایش زندگی زنده و سالمی می‌بخشد. هم‌پیوندی او با مردمان کوچه بدین‌سان شکل می‌گیرد، درحقیقت او از کوچه برخاسته و خود را از آن‌ها جدا نمی‌داند.[۲]
میرصادقی از همهٔ نویسنده‌های بزرگ و نام‌آور دنیا بهره برده است. بعضی از آن‌ها در دوره‌ای خاص از زندگی او به‌شدت، توجه‌اش را جلب کرده‌اند. مثل ویلیان فاکنر که در آغاز نویسندگی از او بسیار خوشش می‌آمد و سپس آثار چخوف و گورکی و تولستوی که او را جذب کرد و بارهاوبارها آن‌ها را خواند و شاید غیرمستقیم تحت تأثیر آن‌ها قرار گرفته باشد.[۱] در میان نویسندگان وطنی نیز بزرگ علوی و صادق چوبک از نویسندگان تأثیرگذار بر اندیشه و قلم میرصادقی هستند.
از کارگری، معلمی و کتابداری دانش‌سرای عالی (دانشگاه تربیت معلم) تا کارشناس آزمون‌سازی در سازمان امور اداری و استخدامی کشور و مسؤل اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران، همگی در شمار شغل‌هایی است که هریک در مقطعی میرصادقی را به خود مشغول ساخته است و البته نویسندگی، شاید یگانه اشتغالی است که هرگز از آن دست نکشیده و درخلال تلاش‌های مجدانه و پیوسته، موفق شده تا داستان‌های کوتاه و بلند بسیار و چندین رمان خلق کند. برخی از آثار میرصادقی به زبان‌های آلمانی، انگلیسی، ارمنی، رمانیایی، عبری، عربی، مجاری، ایتالیایی و چینی ترجمه شده است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

آغاز فعالیت ادبی
در دانشگاه خود را به پرویز ناتل خانلری که سردبیر مجلۀ سخن و استاد دانشگاهش بود، معرفی می‌کند. خانلری از او دعوت می‌کند عضو هیأت تحریریۀ سخن شود و این‌گونه با رضا سیدحسینی، محمدجعفر محجوب، سیروس پرهام، ناصر پاکدامن، احمد تفضلی، هوشنگ طاهری و تورج رهنما همکار می‌شود و با دیگرانی چون بهرام صادقی و غلام‌حسین ساعدی که شروع کارشان با این مجله بوده است، ارتباط برقرار می‌کند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه جمال میرصادقی از ابتدا به‌همان اندازه که در زمینۀ نوشتن داستان فعال بود، به آموزش داستان‌نویسی و تألیف کتاب‌هایی در این زمینه نیز توجه نشان داده است.
شفیعی کدکنی تأثیر بسزایی بر پیشبرد کارهای او داشته است. جمال میرصادقی ، کتاب واژه‌نامۀ هنر داستان‌نویسی را با همسرش به تشویق شفیعی کدکنی نوشت. میرصادقی همواره بر تأثیر او در کارهایش تأکید می‌کند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

آغازگر آموزش داستان‌نویسی
در دانشگاه تهران تدریس را به پیشنهاد شفیعی کدکنی آغاز می‌کند. پس از انقلاب فرهنگی درس تعطیل می‌شود و جزوه‌ای که برای تدریس آماده کرده بود، به کتابی دویست صفحه‌ای با نام «قصه، داستان کوتاه، رمان» تبدیل می‌شود. همان سال‌ها در فرهنگسرای نیاوران این کتاب را تدریس می‌کند؛ اما با بیشتر شدن اطلاعات و گسترش کارش، کتاب هم قطورتر می‌شود که حالا با نام ادبیات داستانی به چاپ هفتم رسیده است. بعد از تعطیلی فرهنگسرا چندسالی هم در دانشگاه آزاد اسلامی و دانشکدۀ صدا و سیما تدریس می‌کند. فشار کاری قلبش را ناراحت می‌کند و ترجیح می‌دهد به کارهای نیمه‌تمامش بپردازد. حالا هم چندسالی است که روزهای چهارشنبه در منزلش کلاس داستان‌نویسی برپاست. اکنون نیز شاگردانش نام و آوازه‌ای دارند درخور استاد. کسانی همچون منیرو روانی‌پور، هوشنگ عاشورزاده، منوچهر کریم‌زاده، حسن اصغری، فریبا وفی. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

داستانک

گذر از دروازۀ خیال

ظهر تابستان بود و حوصله‌اش سررفته بود، نه توی کوچه می‌توانست برود نه توی خانه با کسی باز کند. همین‌طور دور خودش می‌چرخید تااینکه توی زیرزمین خانه لای اسباب‌واثاثیه‌های قدیمی، کتاب امیرارسالان نامدار را پیدا کرد. تا چشم باز کرد دید شب شده و او هنوز دارد می‌خواند. مادربزرگ که در جست‌وجوی او به زیرزمین آمده بود با دیدن کتاب، گفت:

«ذلیل‌مرده هرکی امیرارسلان خونده، آواره کوه و بیابون شده. می‌خوای بدبخت بشی؟»


و او آواره داستان و داستان‌نویسی شده بود. پس از آن عشق به نوشتن و خواندن آرامش را از او ربود.[۱]

اولین داستان، اولین نگاه‌ها

آمد توی خیابان. احساس می‌کرد همه دنیا او را نگاه می‌کنند. زن‌‌ها، مردها، حتا درخت‌‌ها، خیابان‌‌ها و ماشین‌ها به او خیره شده بودند. توی پوستش نمی‌گنجید. می‌خواست از خوش‌حالی پرواز کند. دخترک بازهم مثل هر روز به او سلام کرد. توی دلش خندید و با خودش گفت:

«حتماً من رو شناخته. فهمیده من نویسنده شدم. فهمیده داستانم تازه توی مجله چاپ شده.» {سخ}} قند توی دلش آب شده بود و داشت کیف می‌کرد که شنید مادر نیشگونی از دخترکش گرفت و گفت:
«مگه بهت نگفتم با غریبه‌ها حرف نزن؟ چرا بهش سلام دادی؟»
دخترک گریان گفت:
«آخه گناه داره... بیچاره است.»

درس استاد

شفیعی کدکنی دوست، استاد، مشوق و همراه سال‌های دور اوست. پیشنهاد تدریس را اول‌بار او به جمال میرصادقی می‌دهد. میرصادقی ابتدا نمی‌پذیرد. نگران است که از پس این دشوار برنیاید. اما شفیعی کدکنی کوتاه بیا نیست. آدمی است که دوستانش را هم با خودش بالا می‌کشد آن‌قدر بالا که تشویق می‌شود حتا پس از تعطیلی دانشگاه‌ها در انقلاب فرهنگی، در خانۀ شخصی خودش تدریس داستان‌نویسی را ادامه دهد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

شیوۀ شاگردپروری

تدریسش سینه به سینه است. شاگردان نه الزاماَ دوزانو، ولی روبه‌روی استاد می‌نشیند و از روی دست او مشق می‌کند. آن‌قدر سیاهه می‌نویسند و دور می‌ریزند تا می‌رسند به فوت کوزه‌گری. استاد فوت آخر را هم می‌گوید و راه را نشان می‌دهد. شاگردان هیچ هم لازم نیست برای جلوس در مسند شاگردی‌اش استعداد فرازمینی داشته باشند. همین‌که بخواهند و بخوانند و بنویسند کافی‌است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

دوستیِ میان «میم» و «جیم»

دوست‌ها در داستا‌ن‌های او می‌شوند شخصیت قهرمان و دشمن‌‌ها هم همانجا سرزنش می‌شوند. داستان «قهوه‌خانهٔ هشتم» را با یاد دوستش مهرداد بهار نوشته است.

در قهوه‌خانۀ هشتم، بالای کوه سیاه، چاهی بود که از توی آن صدای ناله‌ها و گریه‌ها می‌آمد. میم گفته بود:
«یک روز از کوه سیاه بالا می‌روم و به چاه می‌رسم.»
جیم به اون نگاه کرده بود.
«نه، تنها نمی‌روی، با هم می‌رویم.»
برف دوباره بنا کرده بود به باریدن و جای پاهای میم را می‌پوشاند. به کوه سیاه نگاه کرد.
«منتظر نشد که باهم برویم، من هم دنبالش می‌روم.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


داستانک‌های دارایی

وقتی همهٔ عمر زحمت می‌کشی، کارگری می‌کنی، آموزگار می‌شوی، کارمند و کتابدار و آخرش هم مدرس دانشگاه می‌شوی ولی دست آخر می‌بینی چیزی دستت را نمی‌گیرد. نه مالی نه روحی؛ آن‌وقت دست به دامان داستان می‌شوی. این بار هم سه سال روی یک داستان وقت می‌گذاری و باز هم این‌همه زحمت هزینهٔ دو سه ماه زندگی تو را تأمین نمی‌کند. اینطوری که باشی تازه می‌فهمی نویسنده تمام وقت بودن چه حالی دارد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

سوانح عمر

۱۳۱۹: تولد در تهران
۱۳۳۷: چاپ نخستین داستان درمجله سخن
۱۳۳۸: ازدواج با میمنت ذوالقدر

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

در کودکی با خواندن کتاب امیر ارسالان نامدار به کتاب و قصه‌خوانی علاقه‌مند می‌شود. پول‌هایش را جمع می‌کند و با یک‌ قران و دو زار کتاب کرایه می‌کند. تارزان چنان در او تأثیر می‌گذارد که با دوستش تصمیم می‌گیرند طناب و کارد بخرند و راهی جنگل‌های مازندارن شوند. به رمان‌های پرحادثۀ فرانسوی می‌رسد: کنت مونت کریستو، سه تفنگدار و بعد رمان‌های پلیسی.
کم‌کم به‌نظرش می‌رسد خودش هم می‌تواند بنویسد. در دبیرستان انشاهای خوبی می‌نویسد. با دوستش بیژن مفید قرار می‌گذارند که ماهیانه مطالبی بنویسند و نوشته‌های یکدیگر را نقد کنند. در سال‌های دانشگاه، داستان برف‌ها، سگ‌ها و کلاغ‌ها را برای مسابقۀ داستان مجلۀ سخن می‌فرستد. سال ۱۳۳۷ داستانش چاپ می‌شود و برندۀ جایزۀ اول. تمام سیصد تومان جایزۀ خود را خرج می‌کند: ساعت و کفش و لباس می‌خرد و بقیه را به رفقایش سور می‌دهد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

شخصیت و اندیشه

میرصادقی بر این اعتقاد است که گیرایی و سرگرم‌کنندگی شاهکارهای ادبی ترفندی ادبی و سطحی نیست؛ بلکه عنصری است جدایی ناپذیر از فضای اثر و با ذات اثر پیوسته و درامیخته است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

زمینهٔ فعالیت

جمال میرصادقی تقریباً هم‌زمان با هوشنگ گلشیری آموزش داستان‌نویسی را در ایران بنا نهادند، هرچند زاویه دیدشان چندان به هم نزدیک نبود؛ گلشیری بر فردیت تأکید داشت و میرصادقی همچنان فرد را جزیی از اجتماع می‌داند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

یادمان و بزرگداشت‌ها

شب بخارای جمال میرصادقی

در سال ۱۳۹۲، صد و پنجاه و یکمین برنامه شب بخارا ویژهٔ جمال میرصادقی برگزار شد. در این بزرگذاشت علی دهباشی، علی‌اشرف درویشیان و تورج رهنما صحبت کردند.[۳]

دیدار با جمال میرصادقی

کتاب‌فروشی آینده با همکاری مجلهٔ بخارا در بیست و هفتمین نشست خود میزبان جمال میرصادقی، بود. علی دهباشی از سخنرانان این جلسه بود. [۴]

از نگاه دیگران

علی دهباشی در شب جمال میرصادقی

استاد میرصادقی نه تنها نویسندهٔ زبان فارسی است که علاوه بر استادی در رمان و داستان کوتاه متجاوز از ده جلد کتاب در زمینه هنر داستان‌نویسی در ابعاد کلی و جزیی آن ترجمه یا تألیف نموده‌اند، چه در حوزهٔ معرفی نوینسدگان برجسته و مهم ادبیات جهان و چه در معرفی ونقد و بررسی آثار داستانی نوینسدگان زبان فارسی.
امروز، کمتر نویسنده‌ای را می‌توان یافت که بی‌نیاز باشد از مراجعه به این بخش از تألیفات و ترجمه استاد میرصادقی.دهباشی، علی. «متن سخنرانی در شب جمال میر‌صادقی». بخارا فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۳، ش. ۹۹ (۱۳۹۳): ۲۱۶. 

ذکر شاگردی علی‌اشرف درویشیان

استادم که خیلی چیزها از او یاد گرفتم، در کلاس‌هایش شرکت می‌کردم و با داستان‌هایش در مجله سخن که به کرمانشاه می‌آمد آشنا شدم. و وقتی به تهران آمدم و دانشگاه، بیشتر به خدمتشان رسیدم، به خانه‌اش می‌رفتم. باید خدممتان عرض کنم که واژهٔ ادبیات داستانی از اختراعات جمال میرصادقی وارد ادبیات شد.
اصغر الهی به من گفت: ««ببین، کارهای میرصادقی را خوب بخوان. در این کارها تفکر است، تفکر. تفکری که ما آن عادت نکرده‌ایم، یعنی نگذاشته‌اند که فکر بکنیم. فکر کردن قدغن بوده است. این تفکر را یاد بیگر. در کارهایت به کار ببر.» درویشیان، علی اشرف. «تفکر در آثار جمال میرصادقی». بخارا فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۳، ش. ۹۹ (۱۳۹۳): ۲۱۸. 

تفسیر خود از آثارش

داستان‌های من در کوچه شکل می‌گیرد.
این جمله نشان از فهمی است که گویی نگارنده، پس از سال‌ها تحلیل و بررسی آثارش، بدان رسیده باشد.

سبک خودم را ایجاد کردم جان آپدایک می‌گوید که هر نویسنده در ابتدا تحت تأثیر یک نویسنده دیگر است، من هم در ابتدا سخت تحت تأثیر ویلیام فاکنر بودم ولی کم‌کم سعی کردم این تأثیر را نادیده بگیرم و به سبک خودم بنویسم. [۴]


موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

جمال میرصادقی خودش را نویسنده‌ای آرمان‌گرا می‌داند. او معتقد است نویسنده‌هایی مثل گلشیری و ابراهیم گلستان به همان راهی رفتند که سیاست را از هنر جدا می‌داند. البته گلشیری جرف‌های سیاسی‌اش را هم می‌زد. اهل مبارزه هم بود، ولی در آثار خودش جامعه را کنار می‌گذاشت و از سیاست فاصله می‌گرفت.[۵]

همراهی‌های سیاسی

جمله‌ای از ایشان

  • برای من هرگز روشن نیست که چطور و چگونه نویسنده شدم. وقتی به گذشته برمی‌گردم، می‌بینم هرگز به آن فکر نکرده بودم؛ اگرچه شاید آرزویش را داشتم، اما آن را پایگاه باشکوهی می‌دیدم که دست‌نیافتنی و رؤیایی می‌نمود و رسیدن به آن ناممکن و دور بود. نویسندگی مثل چراغی بود که از پشت مهی انبوه، کم‌کم و به تدریج به من نزدیک شد و همۀ ذهن و فکر و جان مرا در خود گرفت. میرصادقی، جمال. «چگونه نویسنده شدم». بخارا فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۳، ش. ۹۹ (۱۳۹۳): ۲۴۲. 
  • داستان می‌تواند ناجی شما باشد، داستان نجات‌دهنده است، سخت به دست می‌آید، اما وقتی به دست آمد در زندگی کمکتان می‌کند.[۴]
  • انسان امروز با خواندن رمان می‌تواند به تعالی برسد. [۱]

تکیه‌کلام‌ها

  • داستان هوو برنمی‌دارد.
  • نوشتن برای من مثل هواست، هوایی که اگر استنشاق نکنم، می‌میرم.
  • داستان مثل محبوب است. اگر به او بی‌توجهی کنی از تو قهر می‌کند. [۱]

خلقیات

میرصادقی چند وجه دارد. همچون آثارش که وجوه گوناگونی دارند. میرصادقیِ نویسنده آدم مظلومی است و گرچه از میرصدقیِ مدرس و میرصادقیِ پژوهشگر کسوت بیشتری دارد، از بد حادثه بیشتر اوقات زیر سایهٔ آن قرار گرفته است. فولادی نسب، کاوه. «درس‌هایی که از جمال میرصادقی گرفتم». بخارا فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۳، ش. ۹۹ (۱۳۹۳): ۲۲۶ - ۲۳۱. 

منزلی که در آن زندگی می‌کند

«سربالایی خیابان دربند می‌رساندت به خانه‌ای قدیمی با حیاطی کوچک و گلدان‌های بنفشه روی میز کوتاه کنار اتاق. سکوت خانه را زنگ تلفنی درهم می‌شکند: علاقه‌مندی به داستان‌نویسی می‌خواهد با مرد نویسنده مشورت کند و او چون همیشه چندان اعتقادی به فطری‌بودن نویسندگی ندارد، می‌گوید داستان‌نویسی همانند هر کار دیگری به آموزش نیاز دارد و یادگرفتنی است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

نشر قطره، سخن، آگاه، اشاره، فرهنگ معاصر و...

استادان و شاگردان

در داستان‌نویسی خودآموزی کرده است و هیچ‌یک از اهالی قلم و نویسندگان معاصر ایرانی او را در این راه یاری نداده‌اند. دوست‌های معدودی که او را در نوشتن تشویق می‌کردند، خودشان نویسنده بودند. دوست‌های مهربانی بودند که داستان‌هایش را از سر لطف می‌خواندند و ایرادهایش را به او می‌گفتند. به‌گفتۀ خودش، درس‌های نویسندگی را اول از زندگی آموخت و بعد از آن، دوستانش.[۱]
از نوشته‌های صادق چوبک و بزرگ علوی[۱] تأثیر می‌گیرد و نیز از مهرداد بهار، حمید محامدی و ناصر پاکدامنخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

فیلم ساخته‌شده براساس او

  • مستند پرتره جمال میرصادقی (چراغ ها). کارگردان: علی زارع قنات نوی مدیر تصویربرداری: محمدهادی سبحانیان صدابردار: سینا خیاطان صداگذار: عرفان یزدی گوینده متن: انسیه ملکان مدیرتولید: محمد حسن پور دستیار کارگردان: فرزاد قبادی نژاد تدوینگر: مسیح مسیح زاده. [۶]

آثار و منبع‌شناسی

بیشتر داستان‌های مجموعۀ نخست میرصادقی، وصف زندگی مردم کوچه و بازار و آداب و رسوم آن‌هاست. توصیف محلهٔ قدیمی تهران، مجالس عروسی، عزاداری، روضه‌خوانی و مانند آن‌ها. گذشته از این، میرصادقی در پاره‌ای از این داستان‌ۀا به توصیف خاطرات کودکی، به ویژه دوران بلوع و عوالم شورانگیز آن می‌پردازد.
در مجموعه دوم چشم‌های من خسته موضوع اصلی داستان‌ۀا فقر است. از مجموعۀ این سوی تَل‌های روشن به بعد، موضوع داستان‌های میرصادقی تغییر می‌کند. توجه نویسنده به طبقات دیگری از اجتماع، به ویژه کارمندان دولت و روشنفکران معطوف می‌شود و به تشریح مسائل آنان می‌پردازد.
روی آوردن به طبیعت نیز موضوع پاره‌ای از داستان‌های میرصادقی است.[۷]

سبک و لحن و ویژگی آثار

  • بازنویسی جزء اصول داستان‌نویسیجمال میرصادقی است. آن‌قدر می‌نویسد که نوشته، راضی‌اش کند. گاه داستان چند صفحه‌ای را بیست‌بار بازنویسی می‌کند. حتی داستان‌هایی که چاپ شده، در چاپ مجدد دست‌کاری و تغییراتی در آن‌ها ایجاد می‌‌کند.[۱]
  • آرمان‌گرایی از ویژگی‌های سبکی او در آثارش است. گاهی این آرمان‌گرایی به شکل پنهان بروز می کند. گاهی هم خیلی روشن و آشکار است. بعد از انقلاب اسلامی در رمان بادها خبر از تغیییر فصل می‌دهند نوعی آرمان‌گرایی دیده می‌شود. آتش از آتش هم یک نوع داستان سیاسی است.. اضطراب ابراهیم که خودش عین آرمان‌گرایی است. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
  • نثر جمال میرصادقی بسیار ساده و روان است. در عبارت او پیچیدگی تصنعی دیده نمی‌شود و اغلب نثر گفتاری به کار می‌برد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

کارنامه و فهرست آثار

جمال میرصادقی از سال ۱۳۴۱ اولین اثر خود را به چاپ رساند و از آن سال تاکنون همواره در حوزه‌های گوناگون مشغول به فعالیت بوده است. علاوه بر مجموعهٔ داستان کوتاه، رمان و نمایشنامه، آثار پژوهشی بسیاری در حوزهٔ ادبیات داستانی منتشر کرده است.[۸]

مجموعهٔ داستان کوتاه

  1. مسافرهای شب (چاپ اول شاهزاده‌خانم سبزچشم)،(۱۳۴۱)
  2. چشم‌های من خسته (۱۳۴۵)
  3. شب‌های تماشا و گل زرد (۱۳۴۷)
  4. این شکسته‌ها (۱۳۵۰)، (داستان‌های به‌هم‌پیوسته)
  5. این‌سوی تل‌های شن (۱۳۵۲)
  6. نه آدمی نه صدایی (۱۳۵۴)
  7. دوالپا (۱۳۵۷)
  8. هراس (۱۳۵۷)
  9. پشه‌ها (۱۳۶۸)
  10. روشنان (۱۳۷۶)
  11. بیست و بیست‌وسه داستان (۱۳۸۷)
  12. نام تو آبی است (۱۳۸۸)
  13. پرنده از سر درخت پرید (۱۳۹۷)

رمان

  1. درازنای شب (۱۳۴۹)
  2. شب‌چراغ (۱۳۵۵)
  3. بادها خبر از تغییر فصل می‌دهند (۱۳۶۴)
  4. آتش از آتش (۱۳۶۵)
  5. کلاغ‌ها و آدم‌ها (۱۳۶۸)
  6. اضطراب ابراهیم (۱۳۸۲)
  7. زندگی را به آواز بخوان (۱۳۸۳)
  8. دختری با ریسمان نقره‌ای (۱۳۸۶)
  9. دندان گرگ (۱۳۸۷)
  10. رهایی (۱۳۹۲)
  11. دو چراغ آبی روشن (۱۳۹۲)
  12. دنیای همه رنگ (۱۳۹۳)
  13. مادر، عشق و دیگر هیچ (۱۳۹۳)

آثار پژوهشی

  1. ادبیات داستانی (چ.اول ۱۳۵۹)، (قصه، داستان کوتاه، رمان، پژوهشی در انواع داستان)
  2. عناصر داستان (۱۳۶۴)، (پژوهشی در اجزای داستان)
  3. داستان و ادبیات (۱۳۷۰)، (جستارهایی درزمینه ادبیات تخیلی)
  4. جهان داستانِ غرب (۱۳۷۲)، (ترجمه داستان‌هایی از نویسنده‌های غربی با تفسیر)
  5. واژه‌نامه هنر داستان‌نویسی (۱۳۷۷)، با همکاری میمنت میرصادقی (ذوالقدر)
  6. پیش‌کسوت‌های داستان کوتاه جهان (۱۳۷۸)، (با تجدیدنظر در انتشارات نیلوفر ۱۳۹۴)
  7. جهان داستان ایران جلد یک (۱۳۸۲)، (داستان‌هایی از هشت نویسنده نسل اول محمدعلی جمال‌زاده، صادق هدایت، بزرگ علوی، صادق چوبک، به‌آذین، جلال آل‌احمد، ابراهیم گلستان و سیمین دانشور با تفسیر)
  8. داستان‌نویس‌های نام‌آور معاصر ایران (۱۳۸۲)، (بررسی آثار سی‌ویک نویسنده نسل اول و دوم ایران از آغاز تا انقلاب)
  9. شناخت داستان (۱۳۸۴)، (جستارهایی درباره داستان و داستان‌نویسی)
  10. گفت‌وگوها (۱۳۸۵)، (مجموعه مصاحبه‌های نویسنده)
  11. جهان داستان ایران جلد دو (۱۳۸۶) داستان‌هایی از بیست دو نویسنده نسل دوم با تفسیر
  12. بیست‌وسه داستان از داستان‌نویس‌های امروز ایران با تفسیر (۱۳۸۷)
  13. عرق‌ریزان روح (۱۳۸۸)، (توصیه‌هایی به نویسنده‌های جوان جستارهایی درزمینۀ داستان)
  14. راهنمای رمان‌نویسی (۱۳۸۹)
  15. عناصر داستان (۱۳۹۰) با تجدیدنظر و افزوده‌ها
  16. راهنمای داستان‌نویسی (۱۳۹۰)
  17. زاویه دید در داستان (۱۳۹۱)
  18. داستان‌های خیالی علمی خیالی خیال و وهم (فانتزی) (۱۳۹۲) ، (پژوهشی در انواع داستان)
  19. شناخت داستان (۱۳۹۲) (مجموعه دو کتاب داستان و ادبیات و شناخت داستان با تجدیدنظر و افزوده‌ها)
  20. داستان و داستان‌نویس همراه‌با بیست‌ویک داستان کوتاه (۱۳۹۳)
  21. داستان‌های پلیسی (۱۳۹۴)
  22. چگونه می‌توان داستان‌نویس شد؟ (۱۳۹۴)
  23. گفت‌وگوها (جلد اول و دوم) (۱۳۹۴)؛ همراه‌با پانزده داستان کوتاه
  24. جهان داستان غرب (۱۳۹۵)؛ تجدیدنظر و چاپ مجدد
  25. زنان داستان‌نویس نسل سوم (۱۳۹۷)

دیگر آثار

  1. چه دنیای قشنگی، داستان کودکان (۱۳۶۳)
  2. چه کسی دنبال آقای هنرور می‌رود (۱۳۹۳) نمایشنامه در یک پرده و هفت صحنه
  3. جاناتان، مرغ نوروزی (۱۳۹۷) ترجمه

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

نشریۀ بخارا در اردیبهشت ۱۳۹۳ به‌ویژه‌نامه‌ جمال میرصادقی را به چاپ رسانده است. در این شماره با عنوان «جشن‌نامۀ جمال میرصادقی» مطالبی چاپ شده است. گزارشی از بزرگداشت جمال میرصادقی و جشن روز جهانی داستان توسط شهاب دهباشی ارائه شده است. کتاب‌شانسی جمال میرصادقی نیز به پیوست ارائه شده است. سخنان کسانی چون: علی دهباشی، علی‌اشرف درویشیان، تورج رهنما و... دربارۀ او به‌چاپ رسیده است.[۹]

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ میرصادقی، گفت‌وگوها، ۱۰۳.
  2. خوشه‌گیر، فاطمه. روزنامه کیهان (تهران)، ۱۳۵۵. 
  3. ‏ «شب جمال میرصادقی». بخارا، ۲۵بهمن۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ۲۳فروردین۱۳۹۸. 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ «تجربه‌های جمال میرصادقی از یک عمر نوشتن». خبرگزاری دانشجویان ایران، ۳۱ مرداد ۱۳۹۴. بازبینی‌شده در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸. 
  5. «ما نسلی آرمانگرا بودیم». روزنامه رودکی فرودین، ش. ۲ (۱۳۸۵). 
  6. «مستند چراغ‌ها». بازبینی‌شده در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۸. 
  7. مبین، محمد و محمدرضا میرشاه‌ولد. «خاطرات تلخ و شیرین یک حادثه‌نویس». روزنامه ایران، ش. ۴۹۶۹ (۱۳۹۰). 
  8. «کتابشناسی جمال میرصادقی». مجلهٔ بخارا سال پانزدهم، ش. ۹۹ (۱۳۹۳). 
  9. ‏ «شب جمال میرصادقی». بخارا، ۲۵بهمن۱۳۹۲. بازبینی‌شده در ۲۳فروردین۱۳۹۸. 

منابع

  • میرصادقی، جمال (۱۳۹۴). گفت‌وگوها. تهران. پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  • دستاران، ساره. «دربارۀ جمال میرصادقی». روزنامۀ ایران شنبه ۱۶خرداد، ش. ۲۸۱۳ (۱۳۸۳). 
  • خوشه‌گیر، فاطمه. روزنامه کیهان (تهران)، ۱۳۵۵. 
  • میرصادقی، جمال (۱۳۶۴). عناصر داستان. تهران. پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  • رستمی، نیلوفر. «مثل یک تب». روزنامۀ شرق (تهران)، ش. ۲۲۰ (۱۳۸۳). 
  • «به کی سلام کنم». کتاب هفته سال چهارم، ش. ۸۹ (۲۶دی۱۳۹۴). 
  • «کتابشناسی جمال میرصادقی». مجلهٔ بخارا سال پانزدهم، ش. ۹۹ (۱۳۹۳). </ref>

پیوند به بیرون