تقی پورنامداریان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمد ایذجی (بحث | مشارکت‌ها)
محمد ایذجی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:
ما عادت کردیم موسیقی ایرانی بشنویم و وقتی موسیقی ایرانی می‌شنویم، لذت می‌بریم. اگر شما یک مدت زیادی با وجود اینکه به موسیقی ایرانی علاقه‌مند هستید، آهنگ غربی گوش کنید بعد از یک مدتی به‌خاطر عادت گوش‌دادن از آن هم لذت می‌برید. سمفونی نهم بتهوون را به ایرانی بدهند، اولبار از تنظیم و سازبندی و ملودی آن لذت نخواهند برد اما اگر این شنیدن تکرار شود آن را خواهند پذیرفت. پس لازم نیست که یک شعر خوب و مورد علاقۀ مخاطب ایرانی حتما شعری با وزن عروضی باشد. (۲)
ما عادت کردیم موسیقی ایرانی بشنویم و وقتی موسیقی ایرانی می‌شنویم، لذت می‌بریم. اگر شما یک مدت زیادی با وجود اینکه به موسیقی ایرانی علاقه‌مند هستید، آهنگ غربی گوش کنید بعد از یک مدتی به‌خاطر عادت گوش‌دادن از آن هم لذت می‌برید. سمفونی نهم بتهوون را به ایرانی بدهند، اولبار از تنظیم و سازبندی و ملودی آن لذت نخواهند برد اما اگر این شنیدن تکرار شود آن را خواهند پذیرفت. پس لازم نیست که یک شعر خوب و مورد علاقۀ مخاطب ایرانی حتما شعری با وزن عروضی باشد. (۲)


====دارالتجارهها به جای دارالمعلمها====
====دارالتجاره‌ها به جای دارالعلم‌ها====
متاسفانه در این روزگار، فرصت‌طلبی، منفعت‌اندیشی و دل‌بستگی به هیاهوهای تبلیغاتی سبب شدهاست که سرقت ادبی و شعبده‌بازی در کتاب‌سازی، هرجومرج ادبی و فرهنگی بی‌سابقه‌ای را به وجود بیاورد که اگر به سامان آوردنش محتمل باشد، چشم‌اندازش چندان دور است که به کلی ناامیدکننده است. جای بسیار تاسف است که بدون هیچ احساس شرمی بعضی از استادان و دانشجویان بی‌آنکه اندیشه‌ی حرمت ادب و شان خود را داشته باشند از نوشته‌های دیگران، خواه کتاب و مقاله باشد و خواه جزوه و رساله بی‌هیچ اشاره‌ای، به اصل، به صورتی گسترده، پنهان و آشکار، سوءاستفاده می‌کنند و دریغا که کار چنان بیخ پیداکردهاست که نوشتن رساله و مقاله را در شمار خدمات دانشجویی هم تبلیغ می‌کنند. دارالعلم‌ها چنان دارالتجاره‌هایی شده‌اند که گاهی استاد برای کسب امتیاز مقاله و رساله‌ دانشجوی را به اسم خود چاپ می‌کند و تا شست کسی خبردار شود امتیاز لازم را برای ترفیع و ارتقاء ربودهاست. (۵)
متاسفانه در این روزگار، فرصت‌طلبی، منفعت‌اندیشی و دل‌بستگی به هیاهوهای تبلیغاتی سبب شده است که سرقت ادبی و شعبده‌بازی در کتاب‌سازی، هرج‌ومرج ادبی و فرهنگی بی‌سابقه‌ای را به وجود بیاورد که اگر به سامان آوردنش محتمل باشد، چشم‌اندازش چندان دور است که به‌کلی ناامیدکننده است. جای بسیار تاسف است که بدون هیچ احساس شرمی بعضی از استادان و دانشجویان بی‌آنکه اندیشه‌ٔ حرمت ادب و شأن خود را داشته باشند از نوشته‌های دیگران، خواه کتاب و مقاله باشد و خواه جزوه و رساله بی‌هیچ اشاره‌ای، به اصل، به صورتی گسترده، پنهان و آشکار، سوءاستفاده می‌کنند و دریغا که کار چنان بیخ پیدا کرده است که نوشتن رساله و مقاله را در شمار خدمات دانشجویی هم تبلیغ می‌کنند. دارالعلم‌ها چنان دارالتجاره‌هایی شده‌اند که گاهی استاد برای کسب امتیاز مقاله و رساله‌ دانشجوی را به اسم خود چاپ می‌کند و تا شست کسی خبردار شود امتیاز لازم را برای ترفیع و ارتقاء ربوده است. (۵)


====حقیقتجویی یا سودجویی؟====
====حقیقت‌جویی یا سودجویی؟====
به دشواری در این بلبشو می‌توان دریافت چه مقدار از کتاب یا رساله‌ای از آنِ نویسنده است و چه مقدار از آن دیگران. وقتی معیار همه چیز پول شد و کتاب و رساله‌ هم مال‌التجاره‌ای که فقط به سود مادی‌اش باید اندیشید، آن‌وقت انتظار نباید داشت که کسب آسان مال، جای حقیقت‌جویی دشوار و اندیشه‌ورزی جانکاه را نگیرد. (۵)
به دشواری در این بلبشو می‌توان دریافت چه مقدار از کتاب یا رساله‌ای از آنِ نویسنده است و چه مقدار از آن دیگران. وقتی معیار همه چیز پول شد و کتاب و رساله‌ هم مال‌التجاره‌ای که فقط به سود مادی‌اش باید اندیشید، آن‌وقت انتظار نباید داشت که کسب آسان مال، جای حقیقت‌جویی دشوار و اندیشه‌ورزی جانکاه را نگیرد. (۵)


====جریان غیرعلمی دانشگاهی====
====جریان غیرعلمی دانشگاهی====
بنده نیز جزئی از این جریان نامبارکم اما آن‌چه می‌گویم پشتوانه‌ی تجربی حداقل سی‌ساله دارد. بعضی از ما استادان حتا تا روز دفاع رساله وقت پیدا نمی‌کنیم رساله‌ای را حتی تورق کنیم، راهنمایی و مطالعه که جای خود دارد. حتی راستش می‌خواهید بعضی از ما تا روز دفاع هم از استاد راهنما بودن خود هم بی‌خبریم! (۵)
بنده نیز جزئی از این جریان نامبارکم اما آن‌چه می‌گویم پشتوانه‌ٔ تجربی حداقل سی‌ساله دارد. بعضی از ما استادان حتی تا روز دفاع رساله وقت پیدا نمی‌کنیم رساله‌ای را حتی تورق کنیم، راهنمایی و مطالعه که جای خود دارد. حتی راستش می‌خواهید بعضی از ما تا روز دفاع هم از استاد راهنما بودن خود هم بی‌خبریم! (۵)


====روزگار وانفسای ادبی====
====روزگار وانفسای ادبی====
در این غوغای بی‌سروبن، چه عجب اگر آدمی هزار صفحه رساله بنویسد و به سختی بتوان چند جمله‌ معنی‌دار از انبوهِ و الذاریات آن استخراج کرد! یک بار کپی رساله‌ای را که دفاع شده بود، بی‌اسمورسم نویسنده‌اش برایم فرستادند تا ارزیابیکنم. با ارفاق و کمال تواضع بیشتر از نمره‌ پنج دلم راضی نشد به آن رساله بدهم، نه آن‌که دانش حقیر از دانش نویسنده بیشتر بود، بلکه برای آن‌که نویسنده خود چیزی ننوشته بود که بنده آن را ارزیابیکنم. بعد مدتی وجدانم ناراحت بود که در این روزگار وانفسای ادبی تو را چه به اینکه دنبال حق و انصاف باشی!؟ یک ماهی‌ گذشت اتفاقا دیداری دست داد با استاد شفیعی‌کدکنی. حرف از دانشگاه و دانشجو و رساله‌های دکتری افتاد. گفت: چند روز پیش رساله‌ای را برای ارزیابی فرستاده بودند، به آن نمره‌ی سه دادم، متعجبم چطور می‌شود هفتصد، هشتصد صفحه رساله نوشت و هیچی نگفت! (۵)
در این غوغای بی‌سروبن، چه عجب اگر آدمی هزار صفحه رساله بنویسد و به‌سختی بتوان چند جمله‌ معنی‌دار از انبوهِ و الذاریات آن استخراج کرد! یک بار کپی رساله‌ای را که دفاع شده بود، بی‌اسم‌ورسم نویسنده‌اش برایم فرستادند تا ارزیابی کنم. با ارفاق و کمال تواضع بیشتر از نمره‌ پنج دلم راضی نشد به آن رساله بدهم، نه آن‌که دانش حقیر از دانش نویسنده بیشتر بود، بلکه برای آن‌که نویسنده خود چیزی ننوشته بود که بنده آن را ارزیابی کنم. بعد مدتی وجدانم ناراحت بود که در این روزگار وانفسای ادبی تو را چه به اینکه دنبال حق و انصاف باشی!؟ یک ماهی‌ گذشت اتفاقا دیداری دست داد با استاد [[محمدرضا شفیعی‌ کدکنی]]. حرف از دانشگاه و دانشجو و رساله‌های دکتری افتاد. گفت: چند روز پیش رساله‌ای را برای ارزیابی فرستاده بودند، به آن نمره‌ٔ سه دادم، متعجبم چطور می‌شود هفتصد، هشتصد صفحه رساله نوشت و هیچی نگفت! (۵)


====ارزیابی رسالههای دانشجویی====
====ارزیابی رساله‌های دانشجویی====
منظورم البته نیست که در دانشگاه‌های کشور رساله‌های خوب و قابل تامل نوشته نمی‌شود. بنده رساله‌های متعددی را می‌توانم نام‌ ببرم که باارزش و قابل تامل و حاوی نگاهی نو و تحقیقی به قاعده بوده‌اند، اما متاسفانه این پایان‌نامه‌ها نیز در جلسه‌های دفاع به سبب ملاحظات دوستانه و تعارفات معمول و بی‌معنی، همان امتیازی را کسب می‌کنند که رساله‌های بی‌ارزش و سخیف. از همین جاست که ارزیابی رساله‌ها در خارج از جلسه‌های دفاع و ملاحظات و مناسبات بی‌ربط و علم‌ستیز توسط افراد باصلاحیت و به دور از تعارفات رایج، کاری بسیار گران‌قدر و شایسته، و عین عدل و انصاف و دفاع از حق است. (۵)
منظورم البته نیست که در دانشگاه‌های کشور رساله‌های خوب و قابل تامل نوشته نمی‌شود. بنده رساله‌های متعددی را می‌توانم نام‌ ببرم که باارزش و قابل تامل و حاوی نگاهی نو و تحقیقی به قاعده بوده‌اند، اما متاسفانه این پایان‌نامه‌ها نیز در جلسه‌های دفاع به سبب ملاحظات دوستانه و تعارفات معمول و بی‌معنی، همان امتیازی را کسب می‌کنند که رساله‌های بی‌ارزش و سخیف. از همین جاست که ارزیابی رساله‌ها در خارج از جلسه‌های دفاع و ملاحظات و مناسبات بی‌ربط و علم‌ستیز توسط افراد باصلاحیت و به دور از تعارفات رایج، کاری بسیار گران‌قدر و شایسته، و عین عدل و انصاف و دفاع از حق است. (۵)


====تاثیرناپذیری از نظریهها====
====تاثیرناپذیری از نظریه‌ها====
هیچگاه در نوشتههایم تحت تأثیر یک نظریه مطلبی را نمینویسم. اول سعی دارم که آن نظریه را جذب کنم و بفهمم و بعد خود فکرم را پیاده میکنم و آثاری را که خواندم تنها به عنوان شاهد برای صحت سخنانم میآورم. (۲)
هیچگاه در نوشته‌هایم تحت تأثیر یک نظریه مطلبی را نمی‌نویسم. اول سعی دارم که آن نظریه را جذب کنم و بفهمم و بعد خود فکرم را پیاده می‌کنم و آثاری را که خواندم تنها به‌عنوان شاهد برای صحت سخنانم می‌آورم. (۲)


===تقی پورنامداریان در نگاه دیگران===
===تقی پورنامداریان از نگاه دیگران===
====دکتر سید مصطفی موسوی، سردبیر مجلۀ بخارا از آشنایی  با پورنامداریان و روش پژوهش ایشان میگوید:====
====دکتر [[سیدمصطفی موسوی]]، سردبیر مجلۀ بخارا از آشنایی  با پورنامداریان و روش پژوهش ایشان می‌گوید:====
سابقه‌ای دارم در خدمت استاد و به واقع منشی ایشان هستم و در خدمتشان میآموزم. اولین باری که استاد را در کلاس درس زیارت کردم، سال 1367 بود و توفیق چندانی نداشتیم چون به کرۀ جنوبی، برای آموزش زبان فارسی تشریف بردند، ولی در همان چند جلسه هم برای ما کاملا تفاوت و امتیاز استاد، نسبت به دیگر اساتید روشن بود. شما بزرگواران با آثار ایشان آشنا هستید. معرفترین اثر استاد، «رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی» است که فکر میکنم در روش ایشان در مطالعات و در تألیفات، بسیار تعیینکننده است. دنبال رمزها میگردند و سعی میکنند عادی نبینند. سادهترین بیت و عبارتی که برای ایشان میخوانید، تعبیرهای بسیار پیچیدهای از درون آن نقل میکنند و این را در آثارشان دیدهایم. از زندگی ایشان و استادی و تدریسشان علاوه بر هوش و ذوق سرشار و حافظۀ فوقالعادهای که دارند چیزی که شاید بیشتر از اینها به نظر میآید، نظم فوقالعادۀ استاد است. کلاسی را که شروع میکنند، دقیقا طبق برنامهای که طرح کردند و طرح درسی که به دانشجویان میدهند، عینا در طول ترم و تا پایان ترم رعایت میشود. برنامهای که برای کلاسهای درسشان دارند تا جایی که من دیدم و از دانشجویانی که در همین اواخر همکلاسشان بودند، پرسیدم، فوقالعاده قابل استفاده است. به این معنی که میدانند جلسۀ بعد چه بحثی خواهد شد. مطالب مورد نظر را میخوانند و آمادگی کسب کرده و بعد در کلاس حضور پیدا میکنند و این امتیاز بزرگی است. در این سالهایی که با استاد در تصحیح و شرح مخزنالاسرار کار میکردم، خیلی چیزها یاد گرفتم. تجربههای جالبی برای من بوده است. اولا تا جایی که من برخورد کردم پس از طرح مطالب به نتیجۀ تحلیل و طرح مسائل میپردازند و نظر خود را بیان میدارند. تغییر این نظر بسیار دشوار است و با هم بحث میکنیم، ولی به محض دریافت نظر جدید و درستتری، تغییر عقیده میدهند. بارها پیش آمده که بیتی را خواندهایم و توضیح دادند و من را مجاب کردند، اما بعد گفتند که میتوانیم این را با دید متفاوت از نظرات مطرح شده و نتایج قبل بخوانیم و ببینیم. بعد از منطقالطیر که در سال اخیر چاپ شد، از تصحیح استاد، اثری ندیده بودیم اما در طول مدتی که مخزنالاسرار را کار میکردیم ،متوجه این شدم که ایشان در تصحیح مهارت دارند و روش تصحیحی را به خوبی میدانند و در این زمینه نیز بسیار از ایشان آموختم و امیدوارم کار منتشر شود و دوستان هم ببینند. یکی از ویژگیهای استاد، صبوری است و هیچ عجلهای ندارند! کار مخزنالاسرار دو هزار بیتی، دوازده سال به طول انجامید. البته این پروژه انجام و تمام شده و در انتظار کارهای نشرش هستیم یا به عنوان نمونه عقل سرخی که جناب دکتر نوشتهاند، در سال 1364 در دستان ایشان دیدم اما سه سال پیش به چاپ رسید. دکتر پورنامداریان بسیار مأخوذ به حیا هستند. البته در مورد دوستان خیر! به دوستان جواب منفی میدهند و «نه» میگویند. اما در مورد افراد غریبه پاسخشان مثبت است. بارها شده به ایشان اصرار میکنیم که کلاسی و سخنرانی بگذارند اما به راحتی می گویند:”نه!” اما در خارج از جمع آشنایان میبینیم که سخنرانی و یا پانصد کیلومتر آن طرفتر کلاسی دارند و خب، مایۀ گلایۀ ما هم هست! انتظار داریم که به دوستان هم بیشتر توجه کنند. فرهنگ تاریخ که دکتر خانلری بر روی آن کار میکردند، بعد از زمانی توسط بنیاد فرهنگ پژوهشگاه علوم انسانی به سرپرستی و نظارت دکتر پورنامداریان رسید و این پروژه ادامه یافتهاست. این مجموعه با تمام فرهنگهایی که تا به امروز منتشر شده، کاملا متفاوت است و به لحاظ علمی و تفکیکهایی که کردند و طبقهبندی ها و تعریف و زیر مدخلهایی که میدهند و کنایات و مجازها و ویژگیهای دستوری و هویتهای دستوری که تعیین میکنند، فوقالعاده است. امیدواریم هر چه زودتر این کتاب منتشر شود و جامعۀ ادبی و فرهنگی ما شاهد این وجه از کار استاد باشند. (۲)
سابقه‌ای دارم در خدمت استاد و به‌واقع منشی ایشان هستم و در خدمتشان می‌آموزم. اولین باری که استاد را در کلاس درس زیارت کردم، سال ۱۳۶۷ بود و توفیق چندانی نداشتیم چون به کرۀ جنوبی، برای آموزش زبان فارسی تشریف بردند، ولی در همان چند جلسه هم برای ما کاملا تفاوت و امتیاز استاد، نسبت به دیگر اساتید روشن بود.
معروف‌ترین اثر استاد، «رمز و داستان‌های رمزی در ادب فارسی» است که فکر می‌کنم در روش ایشان در مطالعات و در تألیفات، بسیار تعیین‌کننده است. دنبال رمزها می‌گردند و سعی می‌کنند عادی نبینند. ساده‌ترین بیت و عبارتی که برای ایشان می‌خوانید، تعبیرهای بسیار پیچیده‌ای از درون آن نقل می‌کنند و این را در آثارشان دیده‌ایم. (۲)


====دکتر مشرّف درمورد منش پورنامداریان معتقد است:====
=====هوش سرشار و نظم فوق‌العاده=====
استاد پورنامداریان حقیقتا استادی برآمده از مردم هستند. هیچ نوع خصلتی اشرافزدگی و جدایی از مردم، نه در آثارشان و نه در رفتارشان نیست و طبیعی است در سالهایی که در دهات و روستاها با کمترین امکانات که خود در مقدمههای کتابشان اشاره کردهاند و در آنجا به تدریس مشغول بودند و کمک خرجی برای خانواده میفرستادند، با یک چنین سختی و مشقاتی کنار مردم به ادبیات فارسی خدمت کردند تا جایی که با دکتر ابوالقاسمی و آقای خانلری پژوهشگاه را تأسیس کردند درحالیکه خود دانشجو بودند، استادی هم میکردند. درهر زمانی که در دفتر کار ایشان حاضر بودم، دیدم افراد بسیاری زیادی میآیند و صف میبندند و سوالهایی میپرسند که خود من کلافه میشوم و ایشان با صبر و حوصله و بدون هیچ چشمداشتی و خارج از شرح وظایف خود، جواب سوالها را میدهند. (۲)
از زندگی ایشان و استادی و تدریسشان علاوه بر هوش و ذوق سرشار و حافظۀ فوق‌العاده‌ای که دارند چیزی که شاید بیشتر از این‌ها به نظر می‌آید، نظم فوق‌العادۀ استاد است. کلاسی را که شروع می‌کنند، دقیقا طبق برنامه‌ای که طرح کردند و طرح درسی که به دانشجویان می‌دهند، عینا در طول ترم و تا پایان ترم رعایت می‌شود. برنامه‌ای که برای کلاس‌های درسشان دارند تا جایی که من دیدم و از دانشجویانی که در همین اواخر همکلاس‌شان بودند، پرسیدم، فوق‌العاده قابل استفاده است. به این معنی که می‌دانند جلسۀ بعد چه بحثی خواهد شد. مطالب مورد نظر را می‌خوانند و آمادگی کسب کرده و بعد در کلاس حضور پیدا می‌کنند و این امتیاز بزرگی است. (۲)
 
=====پورنامداریان و تصحیح متون=====
در این سال‌هایی که با استاد در تصحیح و شرح مخزن‌الاسرار کار می‌کردم، خیلی چیزها یاد گرفتم. تجربه‌های جالبی برای من بوده است. اولا تا جایی که من برخورد کردم پس از طرح مطالب به نتیجۀ تحلیل و طرح مسائل می‌پردازند و نظر خود را بیان می‌دارند. تغییر این نظر بسیار دشوار است و با هم بحث می‌کنیم، ولی به محض دریافت نظر جدید و درست‌تری، تغییر عقیده می‌دهند. بارها پیش آمده که بیتی را خوانده‌ایم و توضیح دادند و من را مجاب کردند، اما بعد گفتند که می‌توانیم این را با دید متفاوت از نظرات مطرح شده و نتایج قبل بخوانیم و ببینیم. بعد از منطق‌الطیر که در سال اخیر چاپ شد، از تصحیح استاد، اثری ندیده بودیم اما در طول مدتی که مخزن‌الاسرار را کار می‌کردیم ،متوجه این شدم که ایشان در تصحیح مهارت دارند و روش تصحیحی را به‌خوبی می‌دانند و در این زمینه نیز بسیار از ایشان آموختم و امیدوارم کار منتشر شود و دوستان هم ببینند.(۲)
 
=====صبور=====
یکی از ویژگی‌های استاد، صبوری است و هیچ عجله‌ای ندارند! کار مخزن‌الاسرار دو هزار بیتی، دوازده سال به طول انجامید. البته این پروژه انجام و تمام شده و در انتظار کارهای نشرش هستیم یا به‌عنوان نمونه [[عقل سرخ]]ی که جناب دکتر نوشته‌اند، در سال ۱۳۶۴ در دستان ایشان دیدم اما سه سال پیش به چاپ رسید. (۲)
 
=====مأخوذ به حیا با غریبه‌ها، صریح با دوستان=====
دکتر پورنامداریان بسیار مأخوذ به حیا هستند. البته در مورد دوستان خیر! به دوستان جواب منفی می‌دهند و «نه» می‌گویند. اما در مورد افراد غریبه پاسخشان مثبت است. بارها شده به ایشان اصرار می‌کنیم که کلاسی و سخنرانی بگذارند اما به‌راحتی می‌گویند: نه! اما در خارج از جمع آشنایان می‌بینیم که سخنرانی و یا پانصد کیلومتر آن طرف‌تر کلاسی دارند و خب، مایۀ گلایۀ ما هم هست! انتظار داریم که به دوستان هم بیشتر توجه کنند.
(۲)
 
====دکتر [[مریم مشرّف]] درمورد منش پورنامداریان معتقد است:====
استاد پورنامداریان حقیقتا استادی برآمده از مردم هستند. هیچ نوع خصلت اشراف‌زدگی و جدایی از مردم، نه در آثارشان و نه در رفتارشان نیست و طبیعی است در سال‌هایی که در دهات و روستاها با کمترین امکانات که خود در مقدمه‌های کتابشان اشاره کرده‌اند و در آن‌جا به تدریس مشغول بودند و کمک خرجی برای خانواده می‌فرستادند، با یک چنین سختی و مشقاتی کنار مردم به ادبیات فارسی خدمت کردند تا جایی که با دکتر [[محسن ابوالقاسمی]] و آقای [[پرویز ناتل خانلری]] پژوهشگاه را تأسیس کردند درحالی‌که خود دانشجو بودند، استادی هم می‌کردند. درهر زمانی که در دفتر کار ایشان حاضر بودم، دیدم افراد بسیاری زیادی می‌آیند و صف می‌بندند و سوال‌هایی می‌پرسند که خود من کلافه می‌شوم و ایشان با صبر و حوصله و بدون هیچ چشم‌داشتی و خارج از شرح وظایف خود، جواب سوال‌ها را می‌دهند. (۲)


===دیگران از نگاه تقی پورنامداریان===
===دیگران از نگاه تقی پورنامداریان===
====پورنامداریان خاطره خود را از کلاسهای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی و آشنایی با ایشان به این صورت بیان میکند:====
====خاطره تقی پورنامداریان از کلاس‌های دکتر [[محمدرضا شفیعی کدکنی]]====
سال آخر دانشگاه، به تهران آمدم. سال 1351 پژوهشکدۀ فرهنگ ایران را آقای دکتر خانلری افتتاح کردند. از جمله اساتید ما دکتر شفیعی کدکنی بودند. در واقع دانششان جمع بین ضدین بود. از یک طرف به ما عرفان و تصوف به زبان عربی تدریس میکردند و از طرفی شعر شاملو و اخوان و فروغ و من فکر میکنم از میان اساتید بیشترین تأثیری که گرفتم از استاد شفیعی بود. کلاسهای استاد شفیعی کدکنی در دورۀ فوق لیسانس بسیار مطبوع بود. به همین جهت کارهایم در مورد نقد شعر و مسائل عرفانی تأثیر ایشان است. نقدهایی که در بارۀ شاملو نوشتم، کتاب تأملی در مورد شعر احمد شاملو که بعدها «سفر در مه» نام گرفت، یادگار تکلیفی است که آقای دکتر شیفی به من دادند. زمانی که شاگرد ایشان بودم خیلیها شاملو و نیما را شاعر نمیدانستند ولی از خوبی دهات این بود که فرصت زیادی داشتم که اشعار این شاعران معاصر را مطالعهکنم. در این کلاسها بود که با مقدمات نقد ادبی و بلاغت آشنا شدم و خود ادامه دادم. به یاد دارم در زمانی که در دهات معلم بودم شعر شاملو و اخوان و نیما و فروغ را میخواندم و وقتی میخواندم لذت می بردم اما نمیفهمیدم این شعرها چه میگویند و چرا لذتبخش هستند. در زمان دانشجویی به دنبال شخصی بودم که معانی آن را درک کنم. خیلیها شعر شاملو را از حفظ بودند و بسیاری دربارهاش کتاب و مقالهای نوشته بودند اما نمیتوانستند به سوالات من پاسخ بگویند. در این زمان حضور در کلاسهای دکتر شفیعی کمک بسیاری به من کرد که خیلی چیزها را بفهمم. افتخار من شاگردی ایشان است و تحقیقات من از نظرات ایشان بودهاست. (۲)
سال آخر دانشگاه، به تهران آمدم. سال ۱۳۵۱ پژوهشکدۀ فرهنگ ایران را آقای دکتر [[پرویز ناتل خانلری]] افتتاح کردند. از جمله اساتید ما دکتر شفیعی کدکنی بودند. در واقع دانششان جمع بین ضدین بود. از یک طرف به ما عرفان و تصوف به زبان عربی تدریس می‌کردند و از طرفی شعر [[احمد شاملو|شاملو]] و [[مهدی اخوان ثالث|اخوان]] و [[فروغ فرخزاد|فروغ]] و من فکر می‌کنم از میان اساتید بیشترین تأثیری که گرفتم از استاد شفیعی بود. کلاس‌های استاد شفیعی کدکنی در دورۀ فوق لیسانس بسیار مطبوع بود. به همین جهت کارهایم در مورد نقد شعر و مسائل عرفانی تأثیر ایشان است. نقدهایی که در بارۀ شاملو نوشتم، کتاب تأملی در مورد شعر احمد شاملو که بعدها «[[سفر در مه]]» نام گرفت، یادگار تکلیفی است که آقای دکتر شفیعی به من دادند. زمانی که شاگرد ایشان بودم خیلی‌ها شاملو و [[نیما یوشیج|نیما]] را شاعر نمی‌دانستند ولی از خوبی دهات این بود که فرصت زیادی داشتم که اشعار این شاعران معاصر را مطالعه کنم. در این کلاس‌ها بود که با مقدمات نقد ادبی و بلاغت آشنا شدم و خود ادامه دادم. به یاد دارم در زمانی که در دهات معلم بودم شعر شاملو و اخوان و نیما و فروغ را می‌خواندم و وقتی می‌خواندم لذت می‌بردم اما نمی‌فهمیدم این شعرها چه می‌گویند و چرا لذتبخش هستند. در زمان دانشجویی به دنبال شخصی بودم که معانی آن را درک کنم. خیلی‌ها شعر شاملو را از حفظ بودند و بسیاری درباره‌اش کتاب و مقاله‌ای نوشته بودند اما نمی‌توانستند به سوالات من پاسخ بگویند. در این زمان حضور در کلاس‌های دکتر شفیعی کمک بسیاری به من کرد که خیلی چیزها را بفهمم. افتخار من شاگردی ایشان است و تحقیقات من از نظرات ایشان بوده است. (۲)


====در یادداشت این شاعر، پژوهشگر و استاد ادبیات که در پی درگذشت محمدرضا شجریان، استاد آواز ایران،آمده است:====
====یادداشت تقی پورنامداریان در پی درگذشت '''محمدرضا شجریان'''، استاد آواز ایران====
استاد شجریان اَلِف‌قدّ هزاره‌ اخیر در موسیقی ایران است: به‌هر الْفی، اَلِف‌قدّی برآید. گاهی افرادی یگانه در قلمرو علم و هنر و اندیشه‌ یک ملّت در طول تاریخ ظهور می‌کنند که در قلمرو فرهنگ آن ملّت نه نظیر دارند و نه تصوّرِ تکرارِ آن‌ها ممکن است. استاد شجریان در قلمرو آواز سنّتی یکی از این اسطوره‌های هزاره‌ها بود.
استاد شجریان اَلِف‌قدّ هزاره‌ اخیر در موسیقی ایران است؛ به‌هر الْفی، اَلِف‌قدّی برآید. گاهی افرادی یگانه در قلمرو علم و هنر و اندیشه‌ یک ملّت در طول تاریخ ظهور می‌کنند که در قلمرو فرهنگ آن ملّت نه نظیر دارند و نه تصوّرِ تکرارِ آن‌ها ممکن است. استاد شجریان در قلمرو آواز سنّتی یکی از این اسطوره‌های هزاره‌ها بود.
شجریان گذشته از این هنر متعالیِ بی‌نظیر، آزاده‌ای بی‌نهایت ایران‌پرست و مردم‌دوست بود تا آن‌جا که نشان داد به‌خاطر ایران و مردم ایران می‌تواند از همه‌ دلبستگی‌های حقیر مادّی و دنیوی چشم بپوشد. او با هنر و منشِ انسانی خود نه تنها در قلب تمام فارسی‌زبانان جهان جایی جاودان برای خود تدارک دید، بلکه با نگاه باریک‌بین خود پیوندی میان شعر کلاسیک و معاصر و نمایندگان برجسته‌ آن‌ها ایجاد کرد که سبب تجدید حیات گذشتگان و شناخت بیشتر معاصران و ارجمندی شعر آنان در میان مردم گشت. (۴)
شجریان گذشته از این هنر متعالیِ بی‌نظیر، آزاده‌ای بی‌نهایت ایران‌پرست و مردم‌دوست بود تا آن‌جا که نشان داد به‌خاطر ایران و مردم ایران می‌تواند از همه‌ دلبستگی‌های حقیر مادّی و دنیوی چشم بپوشد. او با هنر و منشِ انسانی خود نه تنها در قلب تمام فارسی‌زبانان جهان جایی جاودان برای خود تدارک دید، بلکه با نگاه باریک‌‌بین خود پیوندی میان شعر کلاسیک و معاصر و نمایندگان برجسته‌ آن‌ها ایجاد کرد که سبب تجدید حیات گذشتگان و شناخت بیشتر معاصران و ارجمندی شعر آنان در میان مردم گشت. (۴)


===جوایز===
===جوایز===
كتاب «رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي» تقي پورنامداران، در دوره چهارم كتاب سال جمهوري اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان كتاب سال برگزيده شد.
{{بلی}} كتاب «[[رمز و داستان‌های رمزی در ادب فارسی]]» تقی پورنامداران، در دوره چهارم كتاب سال جمهوری اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌عنوان كتاب سال برگزيده شد.


==کتابشناسی==
==کتابشناسی==

نسخهٔ ‏۲۸ خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۳۳

تقی پورنامداریان
زمینهٔ کاری پژوهش ادبی و نقد و تفسیر شعر
زادروز ۱۳۲۰
همدان
پدر و مادر تهران
ملیت ایرانی
پیشه پژوهشگر و استاد دانشگاه
کتاب‌ها «سفر در مه: تأملی در شعر احمد شاملو»، «خانه‌ام ابری است: شعر نیما از سنت تا تجدد»، «رمز و داستان‌های رمزی در ادب فارسی»، «دیدار با سیمرغ (تحلیل اندیشه و و هنر عطار)»، «درس فارسی برای دانشجویان خارجی»، «داستان پیامبران در کلیات شمس»، «در سایۀ آفتاب (ساختارشکنی رد شعر مولوی)»، «گمشدۀ لب دریا (صورت و معنی در شعر)»، «تصحیح منطق‌الطیر»، «فرهنگ تاریخی زبان فارسی»، «عقل سرخ (دربارۀ سهروردی)».
مدرک تحصیلی کارشناسی ادبیات فارسی (دانشگاه تهران)، کارشناسی ارشد ادبیات فارسی (پژوهشکده فرهنگ)، دکتری ادبیات فارسی (دانشگاه تهران).
دانشگاه دانشگاه تهران، پژوهشکده فرهنگ

[۱] تقی پورنامداریان، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی ایرانی است.

* * * * *

تقی پورنامداریان تحصیلات خود را از کلاس سوم ابتدایی شروع نموده و در رشته ریاضی در زادگاهش دیپلم گرفت و به معلمی پرداخت. یکی از معلمان دبستان روستای الفوت (در حوالی همدان) وی را به ادامه تحصيل در دانشگاه ترغیب کرد. پورنامداریان پس از موفقیت در امتحانات دانشگاه در رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران از روستای الفوت به ازندریان منتقل شد. وی پس از انتقال به تهران تحصیلات خود را در دوره کارشناسی ارشد در پژوهشکده فرهنگ ایران ادامه داد. او اولین دانشجوی پژوهشکده بود که به تشویق محسن ابوالقاسمی در آزمون ورودی دکتری دانشگاه تهران شرکت کرد و در سال ۱۳۵۸ با دفاع از پایان‌نامه دکتری خود تحت عنوان «رمز و داستان‌های رمزی» به راهنمایی محمدرضا شفیعی کدکنی فارغ‌التحصیل شد. (۱)

پورنامداریان هم‌اکنون استاد ادبیات فارسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است. پژوهش‌های وی بیشتر در حوزۀ نقد و تفسیر شعر هستند. (۲) او را می‌توان پيرو مكتب كلاسيسيسم دانست؛ زیرا بيشتر به بررسی شعر كلاسيک فارسی پرداخته است. كتاب «رمز و داستان‌های رمزی» در ادب فارسی تقی پورنامداران، در دوره چهارم كتاب سال جمهوری اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان كتاب سال برگزيده شد. دكتر تقی پورنامداران، بيش از ۲۲ مقاله در زمينه رشته تخصصی خود و بيش از ۲ طرح تحقيقاتی را در كارنامه كاری خود دارد.(۳)

آیینه‌ای از تقی پورنامداریان

خانواده شاعر

پدرم قناد بود و شعر هم می‌گفت اما آنقدر سرگرم شعر و شاعری بود كه قنادی را در حاشيه آن انجام می‌داد.(۳)

تحصیل و اشتغال

در زمان معلمی خود در ازندريان، هر هفته يكی دو روز جهت تحصيل به تهران می‌آمدم . بدين‌گونه فعاليت معلمی‌ام در حين تحصيل نيز ادامه داشت. تحصيلات دانشگاهی خود را مديون اصرار دوستان و همكاران خود در روستای ازندريان می‌دانم. پس از يک سال خدمت در ازندريان به روستای قروه در جزين همدان منتقل شدم. از اين روستا نيز مدت دو سال به تهران رفت‌وآمد داشتم تا اين‌كه به تهران منتقل شده و سال چهارم دانشگاه را در تهران مقيم شدم. در تهران، شش سال ديگر به معلمی در دبستان و دبيرستان پرداختم و در اين مدت نيز موفق به اخذ درجه فوق ليسانس از پژوهشكده فرهنگ ايران شدم. بعد از سال اول دانشجويی در پژوهشكده، علاوه بر درس‌‌خواندن , تدريس هم داشتم و به‌طور غيررسمی به دانشجويان در نوشتن رساله نيز كمک می‌كردم. هر چند اشتغال بيش از پيش در دوره فوق ليسانس و اشتغال بسيار در دوره دكتری باعث شد كه همسرم ابراز ناراحتی نمايد، اما با دفاع از پايان‌نامه دكتری از وضعيت با ثباتی برخوردار گشتم. (۳)

شاگردی اساتید گرانقدر

دوره دكتری زبان و ادبيات فارسی را در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران با درک فيض از محضر اساتيدی چون مرحوم محمد پروين گنابادی، مرحوم دكتر احمدعلی رجايی و دكتر پرويز ناتل خانلری، دكتر سيد جعفر شهيدی، دكتر سيد‌حسن سادات ناصری و خصوصا ارشادات و راهنمايی استاد دكتر محمدرضا شفيعی كدكنی در سال ۱۳۵۸ طی كرده و به اخذ درجه دكتری در اين رشته نايل آمدم. (۳)

کار و ازدواج

سال اول كه در پژوهشكده فرهنگ ايران، دوره فوق ليسانس را می‌گذراندم در مدرسه هدف نيز به آموزش خط اشتغال داشتم. در اين مدرسه با يكی از معلمان آشنا شده و با او ازدواج نمودم. (۳)

تدریس و معلمی

در حال حاضر استاد زبان و ادبيات فارسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هستم. در سال‌های قبل و پس از گرفتن ديپلم، در روستاهای ملاير (جيجان، مانيزان, كسب, ازندريان, الفوت ) به شغل معلمی می‌پرداختم. در آن دوران، چند ماه در جيجان و دو سال نيز در الفوت، تنها معلم دهكده بودم. در در دوران تحصيلات دانشگاهی به فعاليت‌هایی همچون معلمی، اشتغال در پژوهشكده فرهنگ ايران، كمک به دانشجويان در درس و رساله و تدريس در دبستان و دبيرستان می‌پرداختم تا اينكه از آموزش و پرورش به فرهنگستان ادب و هنر انتقال يافته و به‌عنوان مامور در بنياد فرهنگ ايران مشغول گشتم. در سال‌های بعداز انقلاب كه بنيادها و فرهنگستان در موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگی ادغام شده و بعد هم به پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تغيير داد، من و همكارانم تاليف فرهنگ تاريخی زبان فارسی را از سال ۱۳۶۳آغاز نمودیم. در خلال اين سال‌ها كه سه سال آن در كره جنوبی به تدريس گذشت، در اكثر دانشگاه‌های تهران از جمله دانشگاه تهران، تربيت معلم، شهيد بهشتی و تربيت مدرس به تدريس پرداخته و به تالیف كتب و مقالات متعدد مشغول بوده‌ام. (۳)

در شعر ادعایی ندارم

من شاعر نیستم البته شاید بعدها شاعر شوم. پدرم سواد نداشت. پدرش در بچگی فوت شده و نتوانسته بود به مدرسه برود اما پیش خودش خواندن را یاد گرفته بود. نوشتن را جور عجیبی که تنها به درد خودش می‌خورد می‌دانست مثلا «است» را «عصط» می‌نوشت و تنها فایدۀ این موضوع این بود که وقتی شعر می‌گوید، با این کلمات اشعارش را حفظ کند. پدرم به شعر علاقه داشت و معلوم نبود که در حاشیۀ شعر زندگی می‌کند یا در حاشیۀ زندگی شعر می‌گوید! به‌نظرم در حاشیۀ شعر زندگی می‌کرد و به همین جهت ما را بدبخت کرد (می‌خندد) چنان شعر او رامشغول کرده بود که از دخل‌وخرج ما که دست عموی من بود، بی‌خبر ماند. علاقه‌مند‌بودن او به شعر باعث شد من نیز به شعر علاقه داشته باشم. در سال‌های اخیرا تعدادی از این‌ها چاپ شده‌است و باید شخصی مثل آقای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در موردش نظر بدهند. من ادعای شاعری ندارم. (۲)

زندگی و یادگار

دیدگاه و اندیشه

زیبایی‌شناسی شعر

ویلیام وردزورث و فردریش بیان داشتند تنها ضرورت حفظ حس شاعر نسبت به خواننده، ضرورت انتقال و حفظ زیبایی‌شناسی است. حرف‌هایی که در بسیاری کتاب‌ها بیان شده، در شعر هم گفته شده و چیز تازه‌ای برای گفتن نبوده است. شعر همان فرمی است که زیبایی‌شناسی ایجاد می‌کند و زیبایی مربوط به صورت است نه به معنی و هماهنگی؛ این‌ها می‌تواند زیبایی را بیان دارد و در دیگران اثر بگذارد. (۲)

ادبیات مصرفی

غالبا بیشتر به فکر این هستند که چه کاری انجام دهند که ادبیات منبع درآمدی و منبع پول‌زایی باشد. رئیس ما قبلا می‌گفت که شما باید با ادبیات پول دربیاورید. یعنی کاری انجام دهید که هنر مصرفی شود درحالی‌که ادبیات مصرفی نیست و با ذهن و روح مردم سروکار دارد. مهمترین وظیفه‌اش انتقال و تقویت حس زیبایی‌شناسی است. اگر این خصلت را نداشته باشد، فایده‌ای ندارد. نصیحت را در اخلاق ناصری هم می‌توان یافت. چه چیزی هست که می‌تواند در ادبیات مفید باشد؟ آن زیبایی است و اینکه شاعر و نویسنده بتواند این زیبایی را ایجاد کند و ناقل ادبی باید این را یاد بگیرد که چگونه اثری را خلق یا تفسیر نماید تا مردم از این آثار خلق شده، لذت ببرند. نمونه‌های این ظرایف ادبی بسیار زیاد است. اما ما تنها به دنبال معنی هستیم. (۲)

معنی‌زایی یا معنی‌داری؟

امروزه شعر به دنبال معنی‌زایی می‌رود نه معنی‌داری. این فرمی که شاعر تولید می‌کند، در نتیجۀ تأمل است. مخاطب باید معنی‌زا باشد نه معنی‌دار. این فرمی است که شاعر تولید می‌کند. چه معانی را می‌شود با شعر گفت که با نثر نمی‌توان بیان کرد؟ اگر غرض انتقال معنی باشد با زبان معیار نثر ساده و روشن به‌راحتی می‌توان این سخن را منتقل کرد اما شعر باید حسی را ایجاد کند که نثر قادر به انتقال آن نیست و امروز این نکتۀ مهمی است که در دانشکده‌های ما در موردش صحبت نمی‌شود. گرچه رسیدن به معنی، گام اول است اما خود هدف نیست. به همین جهت است که فکر می‌کنم برنامه‌هایی که در سیستم تدریس دانشگاه تغییر کرده است هیچ‌یک با مطالب مذکور سروکار ندارند و بیشتر در جهت این است که بتوانند از راه ادبیات درآمدزایی کنند. وقتی ادبیات تبدیل به دکان شود باید فاتحۀ این رشته را خواند. (۲)

ادبیات در دانشگاه‌ها

امیدواریم با کوشش جناب دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی که در نظر دارند، برنامۀ دکتری را تغییر دهند به نتایج خوبی برسیم. بسیاری از آثار نثر فارسی و شعر فارسی را در دورۀ استادی بسیاری از شاگردان ما نمی‌دانند. عین‌القضات همدانی را دانشجویان ما به‌خوبی نمی‌شناسند و یا «سوانح العشاق» احمد غزالی که زیباترین شعر منثور است در دانشگاه تدریس نمی‌شود. برنامه‌ریزی درست اینهاست که باید بدان توجه شود. (۲)

انواع و اهداف شعر

شعر غنایی و حماسی و تعلیمی داریم. صحبت‌های من بیشتر شاید مربوط به شعر غنایی است. شعر ما در واقع دو هدف دارد یا می‌خواهد با انتقال به دیگران عاطفه را برانگیزد مثل حماسه که می‌خواهد حس سلحشوری و میهن‌پرستی را برانگیخته کند یا ادبیات تعلیمی مثل بوستان سعدی است که قصد تعلیم دارد. اما شعر غنایی بیان احساسات و عواطف شخصی است. یعنی می‌خواهد احساسات خود را بیان دارد و دیگران به‌عنوان یک انسان می‌توانند شعری را بخوانند و تحت تأثیر قرار گیرند اما هدف برای سرودن شعر «خودِ» شاعر است. مخاطب شعر غنایی «منِ» شاعر است. اما مخاطب شعر غیرغنایی دیگران هستند. بنابراین در شعر غنایی که مخاطبش خود شاعر است، زیبایی‌ها اوج می‌گیرد. (۲)

مخاطبان شعر

انتقال فرهنگ از راه‌های دیگر هم امکان‌پذیر است. در قدیم به‌خاطر نبودن رسانه‌های جمعی و سواد، امکان تکثیر اثر نبود و شعر هنر شنیداری به‌شمار می‌رفت و شاعر وقتی شعری می‌سرود، از سطح سواد و تعداد مخاطبان خود آگاهی داشت و ممکن بود این حماسه و بخش تعلیمی هم باشد و قصد داشت مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. امروزه با وجود رسانه‌های جمعی، امکان تکثیر اثر و همین‌طور بالا رفتن سطح سواد مخاطبان، شعر تبدیل به هنر دیداری شده است. زمانی که شاعر شعری می‌نویسد از اینکه مخاطبانش چه گروهی خواهند بود، اطلاعی ندارد. ممکن است یک مخاطب فرضی داشته باشد اما بسیاری از خواننده‌ها، مخاطبان غیرفرضی هستند و به همین جهت است که این نوع خواندن، شکل دیگری از خواندن را ایجاب می‌کند. (۲)

در خدمت فرهنگ و زیبایی

بسیاری از غزلیات مولوی و حافظ و شاعران معاصر «معن‌یزا» هستند. آن چیزی که تفسیر و تأویل می‌شود فعلیت یافتن مندرجات ذهن مخاطب بر شعر است و این ذهنیت چه ذهنیتی است؟ شعر در واقع بر اساس این ذهنیت ایجاد معنی می‌کند نه اینکه یک معنایی را بگوید و همه یک‌جور بفهمند. بنابراین در قدیم شعر می‌توانسته در خدمت فرهنگ هم باشد اما امروزه حس می‌کنم شعر بیشتر در خدمت زیبایی‌شناسی است. در خدمت برانگیختن عواطف است نه انتقال معنی. انتقال معنی توسط تمام آثار دیگر امکان‌پذیر است. زیبایی هم در آثار دیگری چون موسیقی معنایی ندارد اما زیبایی را منتقل می‌کند. به‌نظرم حرف رولان بارت خیلی هم بعید نیست که مگر نقاشی و موسیقی از راه انتقال معنی لذت ایجاد می‌کند. اگر شعر هم هنر است باید از ترکیب کلماتش و شیوۀ این ترکیب لذت ببریم و از این لذت است که می‌توانیم معانی متفاوتی از آن کسب کنیم. (۲)

فضای رازآلود اشعار

همین که شما در مقابل یک در بسته و بر آستانۀ یک راز برخی اشعار قرار می‌گیرید، باعث می‌شود انسان تأمل کند و یکی از خصوصیات در شعر این است که تأمل را به مخاطب می‌آموزد. تنبلی فکر از بین می‌رود. در جامعۀ ما مشکل تنبلی فکر وجود دارد. فکر نمی‌کنیم و نیازی هم به تفکر در خود احساس نمی‌کنیم. معضلی که گریبان دانشگاه ما را گرفته است! اگر برخی از این آثار را برای مخاطبان به‌عنوان یک در بسته و راز مطرح کنیم و زمینه‌ای که کشفش کنند، حداقل به آن‌ها آموزش داده می‌شود که تأمل و سوال کنند. عجیب است که هیچکس سوالی نمی‌کند! (۲)

هدف والای شعر

یکی از کارهایی که شعر و ادبیات هنری می‌تواند انجام دهد برانگیختن ذهن و تفکر و تأمل است. شعر می‌تواند کاری بزرگتر از انتقال فرهنگ انجام دهد. اگر در قدیم انتقال فرهنگ یکی از وظایف شعر بود، امروزه انتقال حس زیبایی‌شناسی و برداشت و لذت‌بردن از هنر که باعث تزکیۀ نفس می‌شود و رسیدن به معنای خفته در پس ذهن و کشف آن معانی و زیبایی‌هاست، هدف والای شعر است. در این راه، مخاطب به جهان‌بینی خاصی می‌رسد و دیدن جهان به‌نوعی دیگر از راه شعر منتقل می‌شود و از طریق شعر است که می‌تواند عادت‌های تکراری را ترک دهد. (۲)

درجات زیبایی‌شناختی شعر

نظریۀ دریافت می‌گوید که شعر همان چیزی است که خواننده بگوید شعر است و شعر زیبا آن چیزی است که خواننده بگوید که زیباست، اما خواننده‌ها در ذهنیت دچار اشتراک نیستند و با هم اختلاف دارند؛ بنابراین در مورد اینکه من، چه شعری را زیبا بدانم، حقیقت این است که شعر می‌تواند درجات مختلفی داشته باشد. اما در مورد اینکه حرف مخاطبان در درجۀ زیبایی شعر و قضاوت بر زیبایی آن چقدر مؤثر است باید توجه داشته باشیم که مخاطب کسی است که از نقطۀ الف به ب رفته‌ است و از ب به ث رسیده است. ولی وقتی مخاطبی از نقطۀ الف به ب نرسیده است و می‌گوید شعر زیباست برای خود می‌گوید، چون جایگاه نقطۀ ب را تجربه نکرده است؛ بنابراین اگر قرار است به حرف مخاطبی اعتماد کنیم، آن کسی که مراحل بیشتری را گذرانده است، نظر قابل قبولی دارد. (۲)

لذت شعری

عده‌ای می‌توانند از شعر سعدی بسیار لذت ببرند و شعر سعدی مبتنی بر زیبایی‌شناسی عام است اما شمس تبریزی و غزلیات مولوی مبتنی بر زیبایی‌شناسی عام نیستند. این بدین معنی نیست که یکی بر دیگری برتری دارد؛ بلکه هر کدام از این‌ها در جایگاه خاص خودشان هستند. به تعداد افراد با ذهنیت‌های مختلف شعرهای خوب وجود دارد و هر گروهی می‌توانند از آن شعری که لذت می‌برند، استفاده کنند اما فردی که از این مرحله گذشته می‌تواند استفاده‌های خاصی هم داشته باشد. بنابراین لزومی ندارد که بگوییم شعر مشیری و سعدی خوب نیست و شعر اخوان و شاملو اشعار قوی و خوبی هستند؛ بلکه هر یک در جایگاه خود برای گروهی خوب هستند. شعر زیبا در طول زمان باقی می‌ماند. (۲)

نظریه‌زدگی

وقتی که نظریه‌ای را می‌خوانیم و بر اساس یک نظریه، متنی را تفسیر و تأویل می‌کنیم باید حاصل و نتیجۀ آن، این باشد که یا یک معرفتی به من منتقل شود یا حس زیبایی‌شناسی من را نسبت به متن حساس کند. خواندن یک نظریه و بعد حفظ آن و اینکه نتوانیم آن را درست بیان کنیم و استفاده کنیم چه فایده‌ای دارد؟ بسیاری از این نظریات جدید را باید بخوانیم و بفهمیم چون دیدگاه دریچه‌های دید ما را نسبت به جهان متعددتر می‌کند، اما این به این معنی نیست که این نظریه‌ها را بخوانید و حفظ کنید و بعد در ادبیات پیاده کنید و حرفی برای گفتن نداشته باشید. تنها یک مشت حرف‌های عجیب‌وغریبی که خود هم نمی‌فهمند، می‌زنند و حتی نمی‌توانند برای بیان این نظریه‌ها مثالی بزنند. امروزه نظریه‌زده شده‌ایم مثل غرب‌زده‌شدن! همه در مقالاتشان چند اسم می‌نویسند و هیچ هم نمی‌گویند. با نظریه خواندن مخالف نیستم چرا که با خوانش آن ذهنم بازتر می‌شود اما اگر نکتۀ مجهولی را آشکار نکند، به چه دردی می‌خورد؟ (۲)

کیفیت و کمیت مقالات ادبی

هیئت تحریریه مجله‌های علمی پژوهشی، خود هیچ نمی‌دانند. هنگامی که چند اسم میان مقاله می‌بینند، شگفت‌زده می‌شوند و گمان می‌کنند محتوایی دارد که آن‌ها نمی‌دانستند و این مطالب را چاپ می‌کنند، اما مقاله‌های خوب چاپ نمی‌شود. این یکی از گرفتاری‌های ماست. چون کمیت بیشتر از کیفیت است. حتی تأکید بر این دارند که مطالب میان رشته‌ای به کار ببرید و چیزی را تأیید می‌کنند که نمی‌دانند چیست و باعث می‌شود در سال به‌ جای یک مقاله، پنجاه مقاله چاپ شود و هیچ مقالۀ آموزنده‌ای در بین مقالات یافت نمی‌شود. (۲)

بازار مقاله‌نویسی و مدرک‌گرایی

به نظر من، تصحیح متون بخشی از فرهنگ و شناسنامۀ ملت ماست و باید هرطور شده این‌ها را پیدا کنیم و تصحیح و چاپ نماییم. منتهی عده‌ای هستند که صلاحیت ندارند و این کار را انجام می‌دهند. به‌نوعی تلف‌کردن مال و وقت و بودجۀ مملکت است. خیلی چیزها کم است و این‌قدر این کمبودها زیاد است که حد ندارد. نهادی صاحب صلاحیت جهت بررسی این متون جهت تأیید و چاپ، نداریم. هر شخصی هر چه خواست می‌نویسد. هر هفته در پژوهشگاه، ده‌ها کارگاه حافظ‌خوانی و اقتصاد و فلسفه و … داریم و هیچ‌کدام از این‌ها را کسی شرکت نمی‌کند و اگر قصد گرفتن امتیاز داشته باشند در این کارگاه‌ها حاضر می‌شوند. در بخش مقالات هم که مشکلاتمان اساسی است. از شاگردی در مقطع فوق لیسانس که از روستا آمده بود، پرسیدم که چگونه زندگی را می‌گذرانی؟ گفت که برای اساتید مقاله می‌نویسم که امتیاز کسب کنند! در مقالاتی که بر اساس پایان‌نامه‌ها منتشر می‌شود باید اسم داور و مشاور ذکر شود. مقاله را شاگرد می‌نویسد اما امتیاز را اساتید می‌گیرند و بسیاری از این راه استادیار دانشگاه شده‌اند! (۲)

زبان شاعری نیما

حقیقتش شعرهای نیما را خوب خواندم اولا دیوان قطور نیما پانزده شعر شاخص دارد. و آن‌ها همان اشعاری هستند که نیما خواسته شعر بشود و باقی چیزی نیست. چهار غزل دارد که واقعا در ادبیات فارسی شخصی بدین بدی غزل نگفته است! بنابراین شاعری به آن معنا نیست و چیزی هم که او می‌خواست بدان برسد همان بیست‌تای آخر بود و برخی مثل خانه‌ام ابری است از نظر زیبایی هنری بی‌نظیر است. اما در مورد زبانش. زبان نیما ایراد دارد. حقیقتش این است که من فکر می‌کنم نیما با ادبیات کهن فارسی آشنا نبود و چون در شمال هم بود تغییر زبانی این مکان باعث می‌شد که بعضی عناصر زبانی و ساختارهای نحوی را به کار ببرد که این ساختارهای نحوی واقعا درست نبود اما کمکم این مشکلات کم‌رنگتر شد و بسیاری از این ناملایمات زبانی را که در آثار اولیه‌اش بود از بین برد و آن بیست شعر آخر زبانی شسته و رفته‌تر دارد. اما می‌توانیم بگوییم ضعف نیما بوده‌ است. (۲)

طبیعت شعر و طبیعت نثر

یک مسأله‌ای را هم نیما مطرح کرده است که ما باید طبیعت شعر را به طبیعت نثر نزدیک کنیم. در طبیعت نثر فکر نمی‌کنیم که باید کلمات زیبا به کار ببریم. تنها می‌خواهیم مطلب را بگوییم! خب، این برداشت هم باعث می‌شود که خیلی روی زبان کار نکند. اما شعرهای آخر نیما شعرهای بهتری است البته نه به این معنا که اشکالات زبانی ندارد. بخشی از این ایرادها به‌خاطر موزون‌بودن این اشعار است. وقتی شما یک بیت بگویید و کلمه‌ای پیدا نکنید که در آن وزن بگنجد، آن حالت عاطفی و روحی که می‌خواهید از بین می‌رود و اگر نخواهید از بین برود، خب، حداقل یکی سری کلماتی می‌آید و ساختارهای نحوی حاصل می‌شود که مناسب با زبان فارسی نیست. اشکال وجود دارد اما این اشکالات آنقدر نیست که باعث تخفیف شعر او شود. (۲)

حال و روز شعر معاصر

وضع شعر معاصر افتضاح است. با این اشعاری که امروزه پیدا شده هر چه دوست دارند، می‌گویند. در جایی تدریس می‌کردم، گفتند که خانمی در مورد شعرهای دهۀ هفتاد نظراتی داده‌اند. گفتم که خودش برای دیدار من بیاید. جلسه‌ای داشتیم و هر چه از او می‌پرسیدم و حتی دلیل جمله‌ای که به کار برده بود را نمی‌دانست. می‌گفت پنجاه سال بعد اشعار ما را می‌فهمند. می‌گفتم جمله‌ای که از نظر دستوری به کار بردی غلط است و می‌گفت که شاعر باید بر دستور حاکم باشد نه دستور حاکم بر شاعر! اگر این‌گونه باشد پس چه کسی شاعر نیست. دادائیست‌ها همین کارها را می‌کردند و کلمات روزنامه را می‌بریدند و کنار هم می‌گذاشتند و می‌گفتند ما شاعریم. (۲)

شعر بی‌مصداق

اگر قرار باشد هر شخص هر کلامی را بدون هیچ منطق دستوری ترکیب کند و بگوید این شعر است پس همه شاعرند! شما هیچوقت گزارۀ بی‌معنی نمی‌توانید بسازید. بسیاری از این شعرها گزاره‌های بی‌مصداق هستند. “گنجشک درختی را بر پشت نهاد و به آسمان رفت!” خب این مصداق ندارد. این بی‌مصداقی گاهی ممکن است در نظریه‌ای پیدا شود و بتوانید در کل شعر بر این بی‌مصداقی، مصداق پیدا کنید. (۲)

شاملو و شعر بی‌وزن

شعر شاملو را قبول دارم. امروزه همه شعر سپید می‌گویند، منتهی سپید سپید می‌گویند! فکر می‌کنم گاهی نمی‌شود موضوعی را با شعر موزون گفت و اگر بگویید ارزشش کم می‌شود. شاید این برای ضعف شاعری باشد اما گاهی برخی اشعار را که می‌خوانم، گمان می‌کنم که اگر موزون می‌گفت، چه اتفاقی می‌افتاد و فکر می‌کنم آن هم شکلی است که شکل خودش را دارد. (۲)

ادبیات شاعرانه شعر

شعر، شعر است چه موزون باشد چه سفید و آن چیزی که شعر نیست، خب، شعر نیست و ربطی به وزن عروضی ندارد. باید ادبیات شاعرانه داشته باشد. تنها می‌توانیم بگوییم که وزن هم یکی از عواملی است که به تأثیرگذاری شعر کمک می‌کند. منتهی شما می‌توانید این عامل را حذف کرده و شعر را با عوامل دیگر تقویت کنید. این کار می‌تواند جایگزین مناسبی بر وزن باشد (۲)

جایگاه وزن در شعر

ما عادت کردیم موسیقی ایرانی بشنویم و وقتی موسیقی ایرانی می‌شنویم، لذت می‌بریم. اگر شما یک مدت زیادی با وجود اینکه به موسیقی ایرانی علاقه‌مند هستید، آهنگ غربی گوش کنید بعد از یک مدتی به‌خاطر عادت گوش‌دادن از آن هم لذت می‌برید. سمفونی نهم بتهوون را به ایرانی بدهند، اولبار از تنظیم و سازبندی و ملودی آن لذت نخواهند برد اما اگر این شنیدن تکرار شود آن را خواهند پذیرفت. پس لازم نیست که یک شعر خوب و مورد علاقۀ مخاطب ایرانی حتما شعری با وزن عروضی باشد. (۲)

دارالتجاره‌ها به جای دارالعلم‌ها

متاسفانه در این روزگار، فرصت‌طلبی، منفعت‌اندیشی و دل‌بستگی به هیاهوهای تبلیغاتی سبب شده است که سرقت ادبی و شعبده‌بازی در کتاب‌سازی، هرج‌ومرج ادبی و فرهنگی بی‌سابقه‌ای را به وجود بیاورد که اگر به سامان آوردنش محتمل باشد، چشم‌اندازش چندان دور است که به‌کلی ناامیدکننده است. جای بسیار تاسف است که بدون هیچ احساس شرمی بعضی از استادان و دانشجویان بی‌آنکه اندیشه‌ٔ حرمت ادب و شأن خود را داشته باشند از نوشته‌های دیگران، خواه کتاب و مقاله باشد و خواه جزوه و رساله بی‌هیچ اشاره‌ای، به اصل، به صورتی گسترده، پنهان و آشکار، سوءاستفاده می‌کنند و دریغا که کار چنان بیخ پیدا کرده است که نوشتن رساله و مقاله را در شمار خدمات دانشجویی هم تبلیغ می‌کنند. دارالعلم‌ها چنان دارالتجاره‌هایی شده‌اند که گاهی استاد برای کسب امتیاز مقاله و رساله‌ دانشجوی را به اسم خود چاپ می‌کند و تا شست کسی خبردار شود امتیاز لازم را برای ترفیع و ارتقاء ربوده است. (۵)

حقیقت‌جویی یا سودجویی؟

به دشواری در این بلبشو می‌توان دریافت چه مقدار از کتاب یا رساله‌ای از آنِ نویسنده است و چه مقدار از آن دیگران. وقتی معیار همه چیز پول شد و کتاب و رساله‌ هم مال‌التجاره‌ای که فقط به سود مادی‌اش باید اندیشید، آن‌وقت انتظار نباید داشت که کسب آسان مال، جای حقیقت‌جویی دشوار و اندیشه‌ورزی جانکاه را نگیرد. (۵)

جریان غیرعلمی دانشگاهی

بنده نیز جزئی از این جریان نامبارکم اما آن‌چه می‌گویم پشتوانه‌ٔ تجربی حداقل سی‌ساله دارد. بعضی از ما استادان حتی تا روز دفاع رساله وقت پیدا نمی‌کنیم رساله‌ای را حتی تورق کنیم، راهنمایی و مطالعه که جای خود دارد. حتی راستش می‌خواهید بعضی از ما تا روز دفاع هم از استاد راهنما بودن خود هم بی‌خبریم! (۵)

روزگار وانفسای ادبی

در این غوغای بی‌سروبن، چه عجب اگر آدمی هزار صفحه رساله بنویسد و به‌سختی بتوان چند جمله‌ معنی‌دار از انبوهِ و الذاریات آن استخراج کرد! یک بار کپی رساله‌ای را که دفاع شده بود، بی‌اسم‌ورسم نویسنده‌اش برایم فرستادند تا ارزیابی کنم. با ارفاق و کمال تواضع بیشتر از نمره‌ پنج دلم راضی نشد به آن رساله بدهم، نه آن‌که دانش حقیر از دانش نویسنده بیشتر بود، بلکه برای آن‌که نویسنده خود چیزی ننوشته بود که بنده آن را ارزیابی کنم. بعد مدتی وجدانم ناراحت بود که در این روزگار وانفسای ادبی تو را چه به اینکه دنبال حق و انصاف باشی!؟ یک ماهی‌ گذشت اتفاقا دیداری دست داد با استاد محمدرضا شفیعی‌ کدکنی. حرف از دانشگاه و دانشجو و رساله‌های دکتری افتاد. گفت: چند روز پیش رساله‌ای را برای ارزیابی فرستاده بودند، به آن نمره‌ٔ سه دادم، متعجبم چطور می‌شود هفتصد، هشتصد صفحه رساله نوشت و هیچی نگفت! (۵)

ارزیابی رساله‌های دانشجویی

منظورم البته نیست که در دانشگاه‌های کشور رساله‌های خوب و قابل تامل نوشته نمی‌شود. بنده رساله‌های متعددی را می‌توانم نام‌ ببرم که باارزش و قابل تامل و حاوی نگاهی نو و تحقیقی به قاعده بوده‌اند، اما متاسفانه این پایان‌نامه‌ها نیز در جلسه‌های دفاع به سبب ملاحظات دوستانه و تعارفات معمول و بی‌معنی، همان امتیازی را کسب می‌کنند که رساله‌های بی‌ارزش و سخیف. از همین جاست که ارزیابی رساله‌ها در خارج از جلسه‌های دفاع و ملاحظات و مناسبات بی‌ربط و علم‌ستیز توسط افراد باصلاحیت و به دور از تعارفات رایج، کاری بسیار گران‌قدر و شایسته، و عین عدل و انصاف و دفاع از حق است. (۵)

تاثیرناپذیری از نظریه‌ها

هیچگاه در نوشته‌هایم تحت تأثیر یک نظریه مطلبی را نمی‌نویسم. اول سعی دارم که آن نظریه را جذب کنم و بفهمم و بعد خود فکرم را پیاده می‌کنم و آثاری را که خواندم تنها به‌عنوان شاهد برای صحت سخنانم می‌آورم. (۲)

تقی پورنامداریان از نگاه دیگران

دکتر سیدمصطفی موسوی، سردبیر مجلۀ بخارا از آشنایی با پورنامداریان و روش پژوهش ایشان می‌گوید:

سابقه‌ای دارم در خدمت استاد و به‌واقع منشی ایشان هستم و در خدمتشان می‌آموزم. اولین باری که استاد را در کلاس درس زیارت کردم، سال ۱۳۶۷ بود و توفیق چندانی نداشتیم چون به کرۀ جنوبی، برای آموزش زبان فارسی تشریف بردند، ولی در همان چند جلسه هم برای ما کاملا تفاوت و امتیاز استاد، نسبت به دیگر اساتید روشن بود. معروف‌ترین اثر استاد، «رمز و داستان‌های رمزی در ادب فارسی» است که فکر می‌کنم در روش ایشان در مطالعات و در تألیفات، بسیار تعیین‌کننده است. دنبال رمزها می‌گردند و سعی می‌کنند عادی نبینند. ساده‌ترین بیت و عبارتی که برای ایشان می‌خوانید، تعبیرهای بسیار پیچیده‌ای از درون آن نقل می‌کنند و این را در آثارشان دیده‌ایم. (۲)

هوش سرشار و نظم فوق‌العاده

از زندگی ایشان و استادی و تدریسشان علاوه بر هوش و ذوق سرشار و حافظۀ فوق‌العاده‌ای که دارند چیزی که شاید بیشتر از این‌ها به نظر می‌آید، نظم فوق‌العادۀ استاد است. کلاسی را که شروع می‌کنند، دقیقا طبق برنامه‌ای که طرح کردند و طرح درسی که به دانشجویان می‌دهند، عینا در طول ترم و تا پایان ترم رعایت می‌شود. برنامه‌ای که برای کلاس‌های درسشان دارند تا جایی که من دیدم و از دانشجویانی که در همین اواخر همکلاس‌شان بودند، پرسیدم، فوق‌العاده قابل استفاده است. به این معنی که می‌دانند جلسۀ بعد چه بحثی خواهد شد. مطالب مورد نظر را می‌خوانند و آمادگی کسب کرده و بعد در کلاس حضور پیدا می‌کنند و این امتیاز بزرگی است. (۲)

پورنامداریان و تصحیح متون

در این سال‌هایی که با استاد در تصحیح و شرح مخزن‌الاسرار کار می‌کردم، خیلی چیزها یاد گرفتم. تجربه‌های جالبی برای من بوده است. اولا تا جایی که من برخورد کردم پس از طرح مطالب به نتیجۀ تحلیل و طرح مسائل می‌پردازند و نظر خود را بیان می‌دارند. تغییر این نظر بسیار دشوار است و با هم بحث می‌کنیم، ولی به محض دریافت نظر جدید و درست‌تری، تغییر عقیده می‌دهند. بارها پیش آمده که بیتی را خوانده‌ایم و توضیح دادند و من را مجاب کردند، اما بعد گفتند که می‌توانیم این را با دید متفاوت از نظرات مطرح شده و نتایج قبل بخوانیم و ببینیم. بعد از منطق‌الطیر که در سال اخیر چاپ شد، از تصحیح استاد، اثری ندیده بودیم اما در طول مدتی که مخزن‌الاسرار را کار می‌کردیم ،متوجه این شدم که ایشان در تصحیح مهارت دارند و روش تصحیحی را به‌خوبی می‌دانند و در این زمینه نیز بسیار از ایشان آموختم و امیدوارم کار منتشر شود و دوستان هم ببینند.(۲)

صبور

یکی از ویژگی‌های استاد، صبوری است و هیچ عجله‌ای ندارند! کار مخزن‌الاسرار دو هزار بیتی، دوازده سال به طول انجامید. البته این پروژه انجام و تمام شده و در انتظار کارهای نشرش هستیم یا به‌عنوان نمونه عقل سرخی که جناب دکتر نوشته‌اند، در سال ۱۳۶۴ در دستان ایشان دیدم اما سه سال پیش به چاپ رسید. (۲)

مأخوذ به حیا با غریبه‌ها، صریح با دوستان

دکتر پورنامداریان بسیار مأخوذ به حیا هستند. البته در مورد دوستان خیر! به دوستان جواب منفی می‌دهند و «نه» می‌گویند. اما در مورد افراد غریبه پاسخشان مثبت است. بارها شده به ایشان اصرار می‌کنیم که کلاسی و سخنرانی بگذارند اما به‌راحتی می‌گویند: نه! اما در خارج از جمع آشنایان می‌بینیم که سخنرانی و یا پانصد کیلومتر آن طرف‌تر کلاسی دارند و خب، مایۀ گلایۀ ما هم هست! انتظار داریم که به دوستان هم بیشتر توجه کنند.

(۲)

دکتر مریم مشرّف درمورد منش پورنامداریان معتقد است:

استاد پورنامداریان حقیقتا استادی برآمده از مردم هستند. هیچ نوع خصلت اشراف‌زدگی و جدایی از مردم، نه در آثارشان و نه در رفتارشان نیست و طبیعی است در سال‌هایی که در دهات و روستاها با کمترین امکانات که خود در مقدمه‌های کتابشان اشاره کرده‌اند و در آن‌جا به تدریس مشغول بودند و کمک خرجی برای خانواده می‌فرستادند، با یک چنین سختی و مشقاتی کنار مردم به ادبیات فارسی خدمت کردند تا جایی که با دکتر محسن ابوالقاسمی و آقای پرویز ناتل خانلری پژوهشگاه را تأسیس کردند درحالی‌که خود دانشجو بودند، استادی هم می‌کردند. درهر زمانی که در دفتر کار ایشان حاضر بودم، دیدم افراد بسیاری زیادی می‌آیند و صف می‌بندند و سوال‌هایی می‌پرسند که خود من کلافه می‌شوم و ایشان با صبر و حوصله و بدون هیچ چشم‌داشتی و خارج از شرح وظایف خود، جواب سوال‌ها را می‌دهند. (۲)

دیگران از نگاه تقی پورنامداریان

خاطره تقی پورنامداریان از کلاس‌های دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی

سال آخر دانشگاه، به تهران آمدم. سال ۱۳۵۱ پژوهشکدۀ فرهنگ ایران را آقای دکتر پرویز ناتل خانلری افتتاح کردند. از جمله اساتید ما دکتر شفیعی کدکنی بودند. در واقع دانششان جمع بین ضدین بود. از یک طرف به ما عرفان و تصوف به زبان عربی تدریس می‌کردند و از طرفی شعر شاملو و اخوان و فروغ و من فکر می‌کنم از میان اساتید بیشترین تأثیری که گرفتم از استاد شفیعی بود. کلاس‌های استاد شفیعی کدکنی در دورۀ فوق لیسانس بسیار مطبوع بود. به همین جهت کارهایم در مورد نقد شعر و مسائل عرفانی تأثیر ایشان است. نقدهایی که در بارۀ شاملو نوشتم، کتاب تأملی در مورد شعر احمد شاملو که بعدها «سفر در مه» نام گرفت، یادگار تکلیفی است که آقای دکتر شفیعی به من دادند. زمانی که شاگرد ایشان بودم خیلی‌ها شاملو و نیما را شاعر نمی‌دانستند ولی از خوبی دهات این بود که فرصت زیادی داشتم که اشعار این شاعران معاصر را مطالعه کنم. در این کلاس‌ها بود که با مقدمات نقد ادبی و بلاغت آشنا شدم و خود ادامه دادم. به یاد دارم در زمانی که در دهات معلم بودم شعر شاملو و اخوان و نیما و فروغ را می‌خواندم و وقتی می‌خواندم لذت می‌بردم اما نمی‌فهمیدم این شعرها چه می‌گویند و چرا لذتبخش هستند. در زمان دانشجویی به دنبال شخصی بودم که معانی آن را درک کنم. خیلی‌ها شعر شاملو را از حفظ بودند و بسیاری درباره‌اش کتاب و مقاله‌ای نوشته بودند اما نمی‌توانستند به سوالات من پاسخ بگویند. در این زمان حضور در کلاس‌های دکتر شفیعی کمک بسیاری به من کرد که خیلی چیزها را بفهمم. افتخار من شاگردی ایشان است و تحقیقات من از نظرات ایشان بوده است. (۲)

یادداشت تقی پورنامداریان در پی درگذشت محمدرضا شجریان، استاد آواز ایران

استاد شجریان اَلِف‌قدّ هزاره‌ اخیر در موسیقی ایران است؛ به‌هر الْفی، اَلِف‌قدّی برآید. گاهی افرادی یگانه در قلمرو علم و هنر و اندیشه‌ یک ملّت در طول تاریخ ظهور می‌کنند که در قلمرو فرهنگ آن ملّت نه نظیر دارند و نه تصوّرِ تکرارِ آن‌ها ممکن است. استاد شجریان در قلمرو آواز سنّتی یکی از این اسطوره‌های هزاره‌ها بود. شجریان گذشته از این هنر متعالیِ بی‌نظیر، آزاده‌ای بی‌نهایت ایران‌پرست و مردم‌دوست بود تا آن‌جا که نشان داد به‌خاطر ایران و مردم ایران می‌تواند از همه‌ دلبستگی‌های حقیر مادّی و دنیوی چشم بپوشد. او با هنر و منشِ انسانی خود نه تنها در قلب تمام فارسی‌زبانان جهان جایی جاودان برای خود تدارک دید، بلکه با نگاه باریک‌‌بین خود پیوندی میان شعر کلاسیک و معاصر و نمایندگان برجسته‌ آن‌ها ایجاد کرد که سبب تجدید حیات گذشتگان و شناخت بیشتر معاصران و ارجمندی شعر آنان در میان مردم گشت. (۴)

جوایز

YesY كتاب «رمز و داستان‌های رمزی در ادب فارسی» تقی پورنامداران، در دوره چهارم كتاب سال جمهوری اسلامي ايران از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌عنوان كتاب سال برگزيده شد.

کتابشناسی

کتاب‌ها

  • «سفر در مه: تأملی در شعر احمد شاملو»، تهران: انتشارات آبان، ۱۳۵۷ (چاپ سوم، انتشارات نگاه)
  • «خانه‌ام ابری است: شعر نیما از سنت تا تجدد»، تهران: انتشارات سروش، چاپ دوم ۱۳۸۳
  • «رمز و داستان‌های رمزی در ادب فارسی»، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول ۱۳۶۴، چاپ ششم ۱۳۸۶، (کتاب سال)
  • «دیدار با سیمرغ (تحلیل اندیشه و هنر عطار)»، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول ۱۳۷۴. چاپ چهارم ۱۳۸۶.
  • «درس فارسی برای دانشجویان خارجی»، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول ۱۳۷۳. چاپ هفتم ۱۳۸۷
  • «داستان پیامبران در کلیات شمس»، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم ۱۳۸۶
  • «در سایه آفتاب (ساختارشکنی در شعر مولوی)»، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم ۱۳۸۴
  • «گمشده لب دریا (صورت و معنی در شعر حافظ)»، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم ۱۳۸۴
  • «رهروان بی‌برگ (مجموعه شعر)»، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۱
  • «تصحیح منطق‌الطیر» (با همکاری محمود عابدی)، تهران: انتشارات سمت
  • «فرهنگ تاریخی زبان فارسی» (تألیف گروهی)
  • «عقل سرخ» (درباره سهروردی)
  • «ساکن چو آب و روان چون ریگ»، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۹۶
  • «رهروان بیبرگ»، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۸۳

مقالات و سخنرانیها

  • معرفی روشهای مبتنی بر خطابه باستانی در نقد رتوریکی کتاب مقدس، با همکاری محمد احمدی (نقد و نظریه ادبی، سال دوم دوره اول، بهار و تابستان ۱۳۹۶)
  • درآمدی بر مهمترین معانی اصطلاح رتوریک با همکاری محمد احمدی (فصلنامه مطالعات زبان و ترجمه ... و دانشکده ادبیات و علوم انسانی، شماره اول، ۱۳۹۶)
  • جایگاه قدسی شعر مولوی (کهننامه ادب فارسی، سال هشتم، شماره دوم، تابستان ۹۶، ص ۹۱-۱۰۸)
  • معرفی دستنویسهای سلکالجواهر با همکاری حسین صادقی ( نامه فرهنگستان ویژه نامه مطالعات آسیای صغیر از ص ۸۳-۱۲۴ چاپ ۹۶)
  • بررسی انتقادی تصحیح دیوان رشیدالدین وطواط (آینه میراث، دوره جدید، سال چهارم، شماره اول، بهار و تابستان ۱۳۹۵)
  • مشکلات فرهنگنویسی با نگاهی به فرهنگ جامع و فرهنگ شاهنامه (مجله ادبیات سال دوم شماره ۵ سال ۶ شماره ۱ و ۲ سال ۱۳۹۵
  • انسان در مثنوی مولوی، به مناسبت روز مولوی، پژوهشگاه علوم انسانی
  • سخنرانی در بزرگداشت دکتر ابوالقاسمی، در شب ابوالقاسمی، موقوفات افشار
  • بررسی عنصر زمان در لیلی و مجنون نظامی، مطالعات نظریه و انواع ادبی، شمارۀ یک دانشگاه سبزوار (با شرکت دکتر رادلفر و حسن پور)
  • سخنرانی دربارۀ نقش داستانهای منظوم مثنوی در پرورش فکری کودکان سخنرانی، میزگرد در گروه فبک (فلسفۀ کودک) ۲۶/۲/۹۵
  • مقالۀ تقابلهای همجوار، عنصری بلاغی و معنیساز در مثنوی، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تهران، ادب فارسی، شمارۀ ۱، بهاروتابستان ۱۳۹۵ با شرکت لالۀ معرفت
  • مقاله شمس و مولوی. در کنفرانس بین المللی شمسالحق تبریزی، یکشنبه ۴ مهر در خوی، همراه با رونمایی کتاب داستان پیامبران در کلیات شمس
  • مقالۀ اصول تربیتی مولوی، ۲۷ مهر با شرکت علی قیدی در مجلۀ گوهر گویا، دانشگاه اصفهان چاپ میشود. (گواهی آن صادر شدهاست)
  • مقالۀ فریدون مشیری، شاعر مردم، در تاریخ ۲۷ آذر در دانشگاه خرّمدره
  • مقالۀ مولوی، انسان، بیان. چاپ شده در ارج امۀ دکتر تکمیل همایون
  • سخنرانی دربارۀ شعر در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به مناسبت روز شهریار، ۲۷ شهریور
  • سخنرانی به مناسبت روز پژوهش: تحت عنوان پژوهش و ادبیات فارسی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۲۱ آذر
  • ارائه سخنرانی در سمینار لغتنامهنویسی در لغتنامه دهخدا
  • سخنرانی علمی بینالمللی : ۱- عطار و عقاید گنوسی همایش بینالمللی عطار نیشابوری در دانشگاه اصفهان با همکاری دانشگاه توکیو فروردین ماه ۱۳۹۴
  • تحلیل گفتمانی غزلی از حافظ (در سمینار بینالمللی حافظ، چاپشده در مجموع مقالهها) در ویژهنامه همایش بینالمللی حافظ، آذرماه سال ۹۴
  • کلیات شمس، غزلهای مولوی، در جلد پنجم دانشنامه زبان و ادب
  • ادبیت و گزارههای ادبی ، مجله نقد ادبی شماره 27 سال 1393
  • بررسی وتحلیل کاربرد آیات و احادیث در شرح شطحیات ، متنپژوهی ادبی ، شماره 58 آذز 93 چاپ شده با همکاری الهام رستاک
  • هرمنوتیک جدید و بعضی معیارهای تاویل ، ادبیات پارسی معاصر ، 1392 ، شماره 8، با همکاری سیاوش جعفری)
  • زبان و معنی در شعر نیمایوشیج ، جشننامه استاد دکتر محمد تقی راشد محصل ، پژوهشگاه علوم انسانی 1394 ، ص 27- 39)
  • سلوک اجتماعی حافظ در کتاب قافله نور، ارجنامه محمدعلی موحد 1393
  • حافظ و خلاف عادت در صورت و معنی غزل (دانشگاه خوارزمی)، 1392
  • فرهنگ، زبان، معیار و ادبیات فارسی، نامگانه دکتر احمدعلی رجایی سال 91 ، تجدید چاپ در بخارا ،شماره 86
  • نگاهی دیگر به جناس با خانم ناهید تهرانی، مجله فنون ادبی، بهار وتابستان 1390
  • اقتضای حال، زبان رمزی و تاویل شعر عرفانی، گوهر گویا، سال پنجم، شماره سوم پیاپی 19، پاییز 90
  • بازتاب رئالیسم جادویی در داستانهای غلامحسین ساعدی با مریم سیدان، مجله تربیت معلم، بهار 1388 (در 89 به جاپ رسیده است).
  • مقاله انسجام و پیوستگی در غزلی از حافظ با خانم طاهره ایشانی، مجله تربیت معلم بهمن 1390، بهار و تابستان 1389
  • تفسیر غزلی از مولوی، مجله مطالعات عرفانی دانشگاه کاشان، شماره 11، بهار و تابستان 89
  • تداعی وفنون بدیعی، با ناهید تهرانی، مجله فنون ادبی (سال اول شماره اول 1388)
  • بازتاب رئالیسم جادویی در داستانهای غلامحسین ساعدی، دانشگاه تربیت مدرس، ش 64، بهار 1388
  • عالم مثال افلاطون، ناخودآگاه جمعی یونگ و عالم دل مولوی، پژوهش نامه شماره 9، پاییز 1388
  • پژوهشی ناب، نگاه نو، ش 82، تابستان 1388
  • تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران، اعتماد ملی، شهریور 1387
  • دگردیسی نمادها در شعر معاصر، پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شماره 11، پاییز و زمستان 1387 (محمد خسروی شکیب)
  • بررسی وجه شبه در کلیات شمس، دانشگاه تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ش186، تابستان 1387
  • روشنایی فضای سایه روشن، ضمیمه اعتماد، شماره 1897، اسفند 1387
  • عقل و فلسفه از نظرگاه عطار، اطلاعات، بهمن 1385
  • متن باز- متن بسته، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، شماره 148، بهار 1384 (مهیار عوی مقدم)
  • بررسی جنبههای زیباشناختی معارف از دیدگاه صورتگرایی (فرمالیسم)، پژوهشهای ادبی، سال1، ش4، تابستان 1383
  • رهروان بیبرگ، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، شماره 79، اردیبهشت 1383
  • اخوان در برزخ شعر گذشته و امروز، اطلاعات، شهریور 1383
  • باد صبا در ادبیات و عرفان، اطلاعات، شهریور 1382
  • نکاتی پیرامون مقاله عرفان سعدی، آینه میراث، شماره 18 و 19، پاییز و زمستان 1381
  • نقد و بررسی ساحلهای شناور (نقد شعر)، همشهری 1380
  • طبع روان و آشنا با شعر کهن و نو، همشهری، شهریور 1380
  • حرفی بزن رمزی بگو از راویان رازها، همشهری، شهریور 1380
  • نگاهی به ویژگیهای شعر احمد شاملو، همشهری، مرداد 1379
  • رودی که به دریا پیوست، اطلاعات، شهریور 1379
  • آخرین دیدار در واپسین لحظات، دنیای سخن، ش 87، شهریور و مهر 1378
  • ابوسعید ابوالخیر در آثار عطار، مجله دانشکده تربیت معلم زمستان 1378
  • سیری در هزاره دوم آهوی کوهی، گلستان سال 2، شماره 3، پاییز 1377
  • جلوگاه سویه آشنای زندگی، زنان، شماره 50، دی و بهمن 1377
  • عرفان و مدارا، کیان، شماره 45، بهمن و اسفند 1377
  • عشق و غزل در ادب فارسی، زنان، سال 7، ش 43، خرداد 1377
  • غزلهای فارسی فضولی، ایران شناخت، شماره 5، تابستان 1376
  • عطار و رسالههای عرفانی ابن سینا، کیهان هوایی، شماره 1227، اردیبهشت 1376
  • نگاهی به داستانپردازی عطار، ادبیات داستانی، سال 5، ش 44، پاییز 1376
  • مساله معنی در شعر کلاسیک، کیان، شهریور و مهر 1375
  • سیری در هزاره دوم آهوی کوهی (نقد شعر)، کیان، خرداد و تیر 1374
  • داستان پیامبران در کلیات شمس، ادبیات داستانی سال 3، شماره 26 و 27، آذر و دی 1373
  • احمد شاملو (در دانشنامه زبان و ادب)، انتشارات فرهنگستان زبان
  • ادبیات عرفانی (در دانشنامه زبان وادبیات)، انتشارات فرهنگستان زبان
  • اسباب و صور ابهام در غزلهای مولوی، نامه فرهنگستان
  • انسان در جهانبینی حافظ، سخن عشق، شماره 39
  • باد صبا: به بوی نافهای ...، فصلنامه هنر، شماره 54
  • بررسی و تاویل چند نماد در شعر معاصر، با ابواقاسم رادفر – خلیل شاکری، مجله ادبیات معاصر (پژوهشگاه علوم انسانی)
  • بلاغت مخاطب، نقد ادبی، مرکز تحقیقات، شماره 1
  • پایان بیقراری ماهان، کیان
  • پایگاه جنون در اندیشه عطار، یشت فرزانگی، جشننامه دکتر محسن ابوالقاسمی
  • تاویل غزلی از مولوی (جشننامه اسماعیل سعادت)، انتشارات فرهنگستان زبان
  • تحلیل داستان ملکوت با تکیه برساختارگرایی، مجله ادبی دانشگاه تهران
  • تخیل هنری و نمود آن در آثار عطار، گوهر گویا، دانشکده ادبیات و علوم انسانی اصفهان، شماره 2
  • تصویرآفرینی در مرزبان نامه، هشتمین کنگره تحقیقات ایرانی
  • تفسیری دیگراز داستان شیخ صنعان، نامه فرهنگستان
  • حی بن یقظان (در دانشنامه زبان وادبیات)، انتشار فرهنگستان زبان
  • خیام از نگاهی دیگر، مجله دانشکده تربیت معلم
  • در آمدی بر انواع ادبی، مجله دانشکده علوم انسانی قم
  • در برزخ شعر دیروز و امروز، باغ بیبرگی (یادنامه اخوان)
  • رودی که به دریا پیوست، کیهان فرهنگی
  • روزگار حافظ (در دانشنامه زبان وادبیات)، انتشارات فرهنگستان زبان
  • سرچشمههای فکری و رمز و تصوف در معارف بهاء ولد، با مهدی پرهام، مجله دانشگاه فردوسی مشهد
  • سیمرغ و جبرئیل، دانشکده ادبیات مشهد
  • شهود زیبایی و عشق الهی، نامه فرهنگستان
  • عالم مثالی شعر حافظ (درخت معرفت، جشن نامه دکتر زرین کوب)
  • عطار و رسالههای عرفانی ابن سینا، در مجموعه در سایه خورشید ج 2
  • عطار (در دانشنامه زبان وادب)، انتشارات فرهنگستان زبان
  • غزلهای فارسی فضولی، ایران شناخت
  • کره جنوبی و زبان فارسی، فرهنگ، شماره 14
  • گفتگوی با متن در تفسیر شعری از مولوی، مجله مطالعات عرفانی، دانشگاه کاشان
  • گمشده لب دریا، انسان از نظرگاه حافظ (جشننامه دکر شهیدی)
  • مثنوی و خلاف عادتهای معنایی و بیانی، مجله معارف دوره بیست وسوم، شماره 1
  • معرفت روحانی و رمزهای هندسی با فاطمه اکبری، گوهر گویا (مجله دانشگاه اصفهان)
  • مقالهای درباره عطار و اندیشههای او در کتاب آشنایان ره عشق
  • مقاله تاملی در زبان قصاید اخوان، با حجتاله بهمنی، مجله ادبیات معاصر، (پژوهشگاه علوم انسانی)
  • مولوی، افلاطون، یونگ ...، پژوهشنامه فرهنگ و ادب ویژهنامه بزرگداشت مولوی
  • نگاهی اجمالی به شعر و اندیشه مولوی، مجله فرهنگ
  • سلوک اجتماعی حافظ، در کتاب قافله شوق (ارج نامه محمدعلی موحد)
  • کلیات شمس در دانشنامه زبان و ادبیات
  • ادبیات و گزارههای ادبی، مجله نقد ادبی سال هفتم شماره 27
  • بررسی و تحلیل کاربرد آیات و احادیث در شرح شطحیات روزبهان بقلی ، با همکاری الهام رستاد در مجله متن پژوهی ادبی، سال هفدهم ، شماره 85
  • هرمنوتیک جدید و تعیین معیارهای تأویل در شعر معاصر ، مجله ادبیات پارسی معاصر، سال سوم ، شماره 4
  • عطار و عقاید گنوسی، سمینار عطار، دانشگاه اصفهان و توکیو، (مقاله در شماره آینده گوهر گویا) چاپ میشود
  • تحلیل گفتمانی غزلی از حافظ در سمینار بینالمللی حافظ (مقاله در مجموعه مقاله ها چاپ می شود)
  • نکتههایی چند پیرامون نقد. سخنرانی در همایش ملی نقد ادبی ایران ( در نامه نقد چاپ شدهاست)

مقاله‌هایی که در سمینارها عرضه شده و زیر چاپ است:

  • انواع گزارههای ادبی ، در هشتمین همایش بینالمللی ترویج زبان در زنجان
  • عطار و عقاید گنوسی ، سمینار عطار ، اصفهان – توکیو
  • تحلیل گفتمانی غزلی از حافظ ، سمینار بینالمللی حافظ در دانشگاه آزاد تهران
  • نکتهای بدیع و پنهان در عرفان فارسی، در سمینار عرفان ایرانی در ادبیات فارسی، دانشگاه شانگهای
  • سبکشناسی بلاغت بازنمایی گفتار شخصیتها در داستان خادم و محتسب در مثنوی همراه حسن علینژاد، در مقالات برگزیده هشتمین همایش ملی ، بهمن 1394

مقالات علمی ترویجی

  • دیگر به خانه برنمیگردد (نقد شعر قیصر امینپور) مجله تجربه، دوره جدید شماره 1
  • مقدمهای بر ادبیات رمزی، مجله بخارا، آذر و دی 1390، شماره 84
  • غزلیات شمس، دکتر شفیعی کدکنی / نگاه نو
  • اجرا و همکاری در طرح‌های پژوهشی
  • مجری فرهنگ تاریخی زبان فارسی، پزوهشگاه علوم انسانی 1363 تا کنون
  • همکار فرهنگ تاریخی اصطلاحات عرفانی، فطب عرفان دانشگاه اصفهان
  • همکار دایرهالمعارف داستانهای فارسی ، با آقایان دکتر پارسانسب، دکتر ذوالفقاری، وزارت ارشاد

سوابق اجرایی

  • رئیس پژوهشکده ادبیات 1370 – 1372
  • عضو شورای پژوهشکده ادبیات در سالهای اخیر که ادامه دارد.


نگاهی به برخی آثار

کتاب «رمز و داستان‌های رمزی در ادب فارسی»

اين كتاب شامل 16 بخش است كه 10 بخش ابتداي آن در حكم مقدّمهاي است كه خواننده را با زمينهها و سوابق رمز و جلوههاي متعدد و متنوع آن در ادب فارسي و فرهنگ ايراني – اسلامي آشنا ميسازد. در اين مقدّمه، پس از بحث درباره معني لغوي و اصطلاحي رمز علت رمزي شمردن اين داستانها و سپس رابطه رمز با صور خيال بررسي گرديدهاست و موارد اشتراك و اختلاف آنها شرح شده و آنگاه نوع برخورد انسان با متعلق معرفت و تأثير آن در كيفيت بيان مورد مداقه قرار گرفتهاست. در 6 بخش بعدي، كتاب مستقيماً با داستانهاي رمزي ارتباط مييابد و جدايي داستان رمزي از تمثيل و شباهت آن با رؤيا بيان ميگردد. در بخشهاي 14 و 15 به شرح رمزهايي كه در داستانهاي عرفاني– فلسفي ابن سينا و سهروردي آمده، پرداخته و در بخش 16 به مفهوم كلي «رسالة الطّير»ها اختصاص يافتهاست. ضمناً خلاصهاي از داستانهاي مورد بحث در پايان به كتاب منضم شدهاست. (۳)

این نویسنده و پژوهشگر روند شکلگیری کتابش را اینگونه شرح میدهد:

کتاب رمز و داستانهای رمزی یک کنجکاوی بود که من نوشتم. استادی داشتیم که وقتی آثار سهروردی را میخواند و ما میپرسیدیم معنای این کلمات چیست؟! پاسخ میگفتند که رمز است و توضیح بیشتری نمیدادند. برای من این رمزها در بستهای بود. به همین جهت رسالۀ دکتری خود را با این موضوع مطرح کردم. در آن زمان منابعی برای مطالعاتم نداشتم. یادم هست که از سال 1353 تا 1357 که آقای دکتر خانلری راهنمای من بودند هیچ ننوشته بودم، نزد ایشان رفتم و گفتم که این مقدمۀ هفتاد هشتاد صفح ای برای پایان نامۀ من است. خیلی استقبال کردند ولی بعد از دستگیری ایشان، از استاد شفیعی کدکنی که از آمریکا آمده بودند، خواهشکردم که قبول کنند. وقتی این هشتاد صفحه را نزد ایشان بردم، گفتند که همین نوشتهها را برای دفاع آمده کن و از سرشان هم زیاد است! اما من گوش نکردم و بالاخره کاملش کرده و دفاع کردم. چند روز بعد از جلسۀ دفاع، استاد را دیدم. گفتند که کتاب را به شرکت انتشارات علمی دادم و آن کتاب بدون اینکه به من گفته باشند، چاپ شد. نکتۀ مفیدی که همیشه به آن توجه داشتم این بود که فکر میکردم وقتی چیزی را مینویسم این مطلب منتشر شده یا باید معرفتی را به دیگران منتقل کند یا حس زیبایشناسی آنها را نسبت به متن تقویت نماید. (۲)

کتاب «در سایه آفتاب»

نويسنده اين كتاب را حاصل بخشي از اندوختههاي ذهني خود -كه سبب حصول يك شهود است- و ظرايف غريب زبان قرآني ميداند. نويسنده معتقد است در قرآن همه سخن ميگويند در عين آنكه متكلم حقيقي همان خداست و در طول سورهها توالي و تناوب متكلم دستوري و به اقتضاي آن مخاطبها بدون ذكر قرينه، زبان خاصي را به وجود ميآورند، كه به اين ترتيب ميتوان عادت ستيزيهاي گوناگوني را تصور كرد كه در زبان قرآن رخ دادهاست و ساختار آن را در قياس با زبان ما درهم شكسته است. دكتر پور نامداريان در فصل اول كتاب به بررسي پاسخ اين سوال ميپردازد كه چه عواملي سبب ميشود شاعراني مثل سنايي عطار، مولوي و حافظ در غزلهاي عارفانة خود ركن ركين معنيداري يا تك معنايي را در شعر كلاسيك بشكنند و از ميان چهار عامل موثر در توليد شعر يعني اوضاع سياسي و اجتماعيُ شخصيت فردي شاعر، ميراث ادبي و مخاطب شعر، تحول كدام عامل سبب شكسته شدن سد سنت ميگردد و تجدد در اركان سهگانه شعر كلاسيك (زبان ادبي، صورت و قالب از پيش معين و معنيداري ) را به دنبال خود ميآورد . همچنين در اين فصل به علت متزلزل بودن ركن معنيداري بهوسيلة بعضي شاعران ميپردازد. نويسنده در بخشي از كتاب با عنوان صور و اسباب ابهام در غزلهاي مولوي، کوشيده است تا شباهتهاي ساختاري ميان غزلها ي مولوي با ساختار قرآن را كه نتيجة اشتراك بافت، يعني بافت وحي است، نشان دهد. بخش دوم كتاب نيز همين ساختشكنيها را در مثنوي پيميگيرد. ضمن آنكه به مناسبت، به شيوة داستانپرداري مولوي و تاثير اين بافت در زبان مثنوي اشاره و براي اثبات مطلب و تفاوت مثنوي با كتابهاي تعليمي مشابه چون حديقة سنايي و مثنويهاي عطار مقايسة لازم به عمل ميآورد. (۳) «سفر در مه: تأملی در شعر احمد شاملو»، «خانهام ابری است: شعر نیما از سنت تا تجدد»، «رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی»، «دیدار با سیمرغ (تحلیل اندیشه و و هنر عطار)»، «درس فارسی برای دانشجویان خارجی»، «داستان پیامبران در کلیات شمس»، «در سایۀ آفتاب (ساختارشکنی رد شعر مولوی)»، «گمشدۀ لب دریا (صورت و معنی در شعر)»، «تصحیح منطق الطیر»، «فرهنگ تاریخی زبان فارسی»، «عقل سرخ (دربارۀ سهروردی)».

پانویس

  1. .