مجله یغما: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
===غلطِ دانشجو=== | ===غلطِ دانشجو=== | ||
داستان، همان داستانِ شعر بهار و غلط دانشجو است؛ | داستان، همان داستانِ شعر بهار و غلط دانشجو است؛ | ||
:هنگامی که [[حبیب یغمایی|یغمایی]] به عنوان رئیس فرهنگ کرمان به آن شهر رفت، پیش از آن با خیالی آسوده مجله را به دست برادرش اقبال سپرد و از [[محمدابراهیم باستانی پاریزی]] که در آن وقت دانشجو بود درخواست کرد تا اقبال را در این امر همراهی کند. اما خوش خیالی بود که همه چیز مرتب و طبق روال پیش رود! چون داستان غلط مشهور و خرابکاری و دست بردن در شعر [[ملکالشعرا بهار|بهار]] در نبود یغمایی رخ داد و او روحش هم خبردار نبود. باستانی پاریزی میخواست لطفی کند و به مناسبت درگذشت [[محمد قزوینی|علامه محمد قزوینی]] شعری درخورِ وی در مجله به چاپ برساند که هنگام خواندن دیوان اشعار بهار این فکر به سرش میزند و شعری که بهار در رثای [[عارف قزوینی]] سروده را اول تغییر میدهد و سپس با ذوق و شوق در مجله درج میکند و به خیال خود میگوید که حتما ملکالشعرا نیز از این انتخاب مشعوف خواهند شد! حبیب از راه میرسد و محمدتقی بلافاصله به او تلفن میکند که ای فلانی! با شعر زیبای من چه کردی؟ حبیب مات و مبهوت فقط میگوید چشم آقا، بله آقا، حق با شماست آقا، درست میفرمایید... و به گردن میگیرد که شعر را خود تغییر داده اگر غیر از این میکرد بهار قیامتی به پا میکرد که چرا یک بچه دانشجو شعر مرا خراب کرده! و اینگونه شد که گفت حبیب شعر مرا خراب کرد!<ref>{{ | :هنگامی که [[حبیب یغمایی|یغمایی]] به عنوان رئیس فرهنگ کرمان به آن شهر رفت، پیش از آن با خیالی آسوده مجله را به دست برادرش اقبال سپرد و از [[محمدابراهیم باستانی پاریزی]] که در آن وقت دانشجو بود درخواست کرد تا اقبال را در این امر همراهی کند. اما خوش خیالی بود که همه چیز مرتب و طبق روال پیش رود! چون داستان غلط مشهور و خرابکاری و دست بردن در شعر [[ملکالشعرا بهار|بهار]] در نبود یغمایی رخ داد و او روحش هم خبردار نبود. باستانی پاریزی میخواست لطفی کند و به مناسبت درگذشت [[محمد قزوینی|علامه محمد قزوینی]] شعری درخورِ وی در مجله به چاپ برساند که هنگام خواندن دیوان اشعار بهار این فکر به سرش میزند و شعری که بهار در رثای [[عارف قزوینی]] سروده را اول تغییر میدهد و سپس با ذوق و شوق در مجله درج میکند و به خیال خود میگوید که حتما ملکالشعرا نیز از این انتخاب مشعوف خواهند شد! حبیب از راه میرسد و محمدتقی بلافاصله به او تلفن میکند که ای فلانی! با شعر زیبای من چه کردی؟ حبیب مات و مبهوت فقط میگوید چشم آقا، بله آقا، حق با شماست آقا، درست میفرمایید... و به گردن میگیرد که شعر را خود تغییر داده اگر غیر از این میکرد بهار قیامتی به پا میکرد که چرا یک بچه دانشجو شعر مرا خراب کرده! و اینگونه شد که گفت حبیب شعر مرا خراب کرد! | ||
<ref>{{پک|اتحاد|ک=پژوهشگران معاصر ایران|جلدهشتم|ص=۵۴تا۵۶}}</ref> | |||
===مجلهای به نام یغما=== | ===مجلهای به نام یغما=== | ||
مجلهای ادبی، پژوهشی، تاریخی و اجتماعی، با نام یغما به کوشش [[حبیب یغمایی]] در سال۱۳۲۷ چاپ شد. ترتیب انتشار مجله، اول هر ماه بود و سردبیر تأکید داشت باید در ابتدای هر ماه، شمارهٔ مخصوص همان ماه منتشر شود و از جمله نشریات منظمی بود که نظم و ترتیب آن تا پایان حفظ شد. انتشار یغما اهداف بسیاری را در پی داشت. مهمترین آنها حفظ زبان و ادب فارسی و نخواندن مجلات بیبنیاد بود. | مجلهای ادبی، پژوهشی، تاریخی و اجتماعی، با نام یغما به کوشش [[حبیب یغمایی]] در سال۱۳۲۷ چاپ شد. ترتیب انتشار مجله، اول هر ماه بود و سردبیر تأکید داشت باید در ابتدای هر ماه، شمارهٔ مخصوص همان ماه منتشر شود و از جمله نشریات منظمی بود که نظم و ترتیب آن تا پایان حفظ شد. انتشار یغما اهداف بسیاری را در پی داشت. مهمترین آنها حفظ زبان و ادب فارسی و نخواندن مجلات بیبنیاد بود. |
نسخهٔ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۲۰
سردبیر | حبیب یغمایی |
---|---|
شمارگان | حدود۵۰۰۰ |
چاپکننده | انتشارات مجله یغما |
نخستین شماره | فروردین۱۳۲۷ |
کشور | ایران |
زبان | فارسی |
مجلهٔ یغما بزرگترین خدمت حبیب یغمایی به زبان و ادب فارسی و پژوهشهای ایرانی است. مجلهٔ مذکور از منظمترین انتشارات دوره خود بود که اول هرماه به چاپ میرسید. یغما پردوامترین مجلهٔ ادبی صدسال اخیر ایران است.
برای آنان که نحواندهاند
یغما نشریهای ادبی و پژوهشی است که یکی از اهداف آن آشنا کردن مردم این سرزمین با بزرگان علم و ادب، آثار آنها و پیشینهٔ ایران است. درونمایهٔ مجله، آثار نامدارترین و بزرگترین محققان معاصر ایران است. در این اثر مقالات ادبی و پژوهشی عیناً درج شده و با شیوهای جذاب و گیرا به آنها پرداخته شده است. یغما جزو مهمترین منابع ادبی ایران در سالهای۱۳۲۷تا۱۳۵۷ به شمار میرود اما علاقهٔ چندانی به ادبیات نو نشان نداده. همچنین مجله در طیِ سالهایِ انتشارش از مطالب نویسندگان نوقلم نیز استقبال میکرد.اگر بخشی از نوشتههای تازهکاران ایراد داشت سردبیر در پایین صفحه و یا صفحههای پایانی هر شماره، اشتباه را ذکر کرده و درست آن را به کار میبرد.
غلطِ دانشجو
داستان، همان داستانِ شعر بهار و غلط دانشجو است؛
- هنگامی که یغمایی به عنوان رئیس فرهنگ کرمان به آن شهر رفت، پیش از آن با خیالی آسوده مجله را به دست برادرش اقبال سپرد و از محمدابراهیم باستانی پاریزی که در آن وقت دانشجو بود درخواست کرد تا اقبال را در این امر همراهی کند. اما خوش خیالی بود که همه چیز مرتب و طبق روال پیش رود! چون داستان غلط مشهور و خرابکاری و دست بردن در شعر بهار در نبود یغمایی رخ داد و او روحش هم خبردار نبود. باستانی پاریزی میخواست لطفی کند و به مناسبت درگذشت علامه محمد قزوینی شعری درخورِ وی در مجله به چاپ برساند که هنگام خواندن دیوان اشعار بهار این فکر به سرش میزند و شعری که بهار در رثای عارف قزوینی سروده را اول تغییر میدهد و سپس با ذوق و شوق در مجله درج میکند و به خیال خود میگوید که حتما ملکالشعرا نیز از این انتخاب مشعوف خواهند شد! حبیب از راه میرسد و محمدتقی بلافاصله به او تلفن میکند که ای فلانی! با شعر زیبای من چه کردی؟ حبیب مات و مبهوت فقط میگوید چشم آقا، بله آقا، حق با شماست آقا، درست میفرمایید... و به گردن میگیرد که شعر را خود تغییر داده اگر غیر از این میکرد بهار قیامتی به پا میکرد که چرا یک بچه دانشجو شعر مرا خراب کرده! و اینگونه شد که گفت حبیب شعر مرا خراب کرد!
مجلهای به نام یغما
مجلهای ادبی، پژوهشی، تاریخی و اجتماعی، با نام یغما به کوشش حبیب یغمایی در سال۱۳۲۷ چاپ شد. ترتیب انتشار مجله، اول هر ماه بود و سردبیر تأکید داشت باید در ابتدای هر ماه، شمارهٔ مخصوص همان ماه منتشر شود و از جمله نشریات منظمی بود که نظم و ترتیب آن تا پایان حفظ شد. انتشار یغما اهداف بسیاری را در پی داشت. مهمترین آنها حفظ زبان و ادب فارسی و نخواندن مجلات بیبنیاد بود.
بعضی شمارهها
ویژهیِ سالِ اول، چهارم و ششم
در سال نخست، ۱۰شماره از مجله منتشر شد. و به جای شمارهٔ ۱۱و۱۲، کتاب اقبال لاهوری به نوشتهٔ مجتبی مینوی به چاپ رسید. از دیگر شمارههای ویژه میتوان به شماره۱۲، سال چهارم(۱۳۳۰) و ششم(۱۳۳۲) اشاره کرد که رسالهای به ضمیمهٔ مجله چاپ شد و برای مشترکین ارسال شد.[۲]
شمارهٔ۱۲ سال۱۴
سردبیر در سر مقالهٔ شمارهٔ۱۲ سال۱۴ بیان کرده؛ هدف از انتشار یغما چاپ پژوهشها و تحقیقات ایرانشناسی است.
در ادامه میافزاید:
«نظر اصلی از ایجاد مجلهٔ یغما انتشار مطالب و مباحثی است که ادبپژوهان را مفید افتد با عباراتی فصیح و اصیل که فارسی زبانان را به کار آید.»
دلیل شهرت
کمتر مجلهای مانند یغما پیدا میشود چه از حیث محتوا و چه ظاهر و نظم. چون این نشریه، حاصل سالها تجربه و تلاشِ با عشقِ یغمایی بود. یغما ناشر اندیشهٔ ادیبانی چون؛ عارف قزوینی، دهخدا، بهار، فروزانفر، مینوی، فروغی، سید حسن تقیزاده، احمد بهمنیار و... بود.
آثار مشهور دهههای سی، چهل و پنجاه در این مجله به چاپ رسیدهاند.[۲]
هم نویسندگان باتجربه و هم نویسندگان تازهکار یغما را تریبون مناسبی برای بیان عقاید خاص خود میدانستند.[۳] یکسری مقالههای دلنشین و خواندنی، سالها در یغما چاپ میشد. صاحب اثر دوستعلیخان معیرالممالک، نوهی دختری ناصرالدین شاه بود که قلمی شیرین و طناز داشت. مقالات مذکور در رابطه با رجال عصر ناصری نوشته میشد. نوشتههای معیرالممالک خواهان بسیاری داشت و تعداد زیادی از خوانندگان را مجذوب خود میکرد.[۴]
چرا باید مجله را خواند
- سالها فعالیت، تجربه، تلاشِ بیوقفه و هدفی چون حفظ و نگهداری از زبان و ادب فارسی در پسِ این نشریه نهفته است.
- یغما تنها یک مجلهٔ ادبی، تحقیقی و پژوهشی نیست بلکه به مسائل و موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هم میپردازد.
- یغمایی در رابطه با دغدغههای روزانهٔ مردم نیز مقالاتی منتشر کرده که نوشتههای محمدعلی فروغی، مجتبی مینوی، فخرالدین شادمان، محمود صناعی و محمدعلی اسلامی ندوشن نمونهای از آنهاست. هر چند که هریک از نویسندگان عقاید خاصی داشتند و با یکیگر همسو نبودند.
- صفحات پایانی هر شماره، شامل اخباری است تا از وقایع و حوادث داخلی و خارجی مطلع شویم.
برای آنان که خواندهاند
در واقع یغما خود را تابع سبکهای پیشین میداند و همان طور که خودِ یغمایی در اهدافِ انتشار مجله ذکر کرده است؛ سعی دارد بیش از آن که تولید اندیشه کند، میراث برجای مانده از گذشتگان را حفظ کند تا از آسیب و گزند به دور باشند. از آنجایی که سردبیر کمال ادبیات فارسی را در آثار گذشتگان میداند و برای شعر اهمیت خاصی قائل است، شعر در مجلهٔ او جایگاه ویژهای دارد و بسیاری از آثار ادبیِ مجلهٔ یغما متشکل از شعر کلاسیک است. نثرهای داستانی درج شده قالب مشخصی ندارند و تشخیص اینکه کدام داستان، حکایت و نمایشنامه است، کار دشواری است. میتوان گفت در این اثر داستان جای خود را به حکایات، خاطرات، روایات و وقایع تاریخی میدهد و مقصود، بیشتر ارزش ثانویِ آنها، سرگرمی و تعلیمی، است. حاشیهنویسیهایی که به چشم میخورد برای عجیب نمودن مجله نیست این نوشتهها گاهی پاسخ به کنایههایی است که در مقالات وجود دارد و گاهی گلایهای است از دوستان! گاه این حاشیهها حالت نامهنگاری را به خود گرفتهاند.
ترفند
شوخی و مزاح، شیوهای بود که سردبیرِ زیرک برای رهایی از مأموران سانسور استفاده میکرد. هر گاه از نوشتههای مجله ایراد میگرفتند و قصد توقیف داشتند یغمایی میگفت: «این مطالب را احمقی مینویسد و چندتا احمق هم میخوانند!»
خلاصهای از یغما
مجلهای با نام یغما، هر سال در ۱۲شماره به چاپ میرسید. هر شماره تقریبا ۶۴صفحه بود. در طی سیویکسال، ۳۶۶شماره از این نشریه منتشر شد. اولین شماره در فروردین۱۳۲۷ و آخرین شماره در اسفند۱۳۵۷ انتشار یافت. ترتیب انتشار مجله اول هر ماه بود. در میان آثار ادبی که در یغما موجود است شعر پررنگتر از همهی آنها است. سبک آثار بیشتر کلاسیک است. سردبیر شعر نو را به عنوان شعر قبول ندارد از همین رو آثار ادبیاتِ نو به چشم نمیخورد. ادیبان و شاعران نامداری چون ملکالشعرا بهار، علامه محمد قزوینی، مجتبی مینوی، جلال همایی، دکتر معین و بدیعالزمان فروزانفر آثار و نتایج تحقیقهایشان را در این نشریه به چاپ میرساندند. بسیاری از صفحههای مجله شامل خاطرات سعیدی سیرجانی با عنوان «آشوب یادها» و مشاهدات حبیب یغمایی از دیگر کشورها میباشد. افرادی که آثارشان منتشر شده اغلب محققان موشکافی بودند که عمر خود را صرف تحقیق و کنجکاوی کردند. داستان نویسیِ مجلهٔ یغما بر عهدهٔ مینوی، محقق برجسته، بود. او بدون رعایت معیارهای حرفهای و به سلیقهٔ خود داستان مینوشت.
چگونگی انتشار
حبیب در سال۱۳۰۱ درخواست داد تا امتیاز انتشار مجله یغما را صادر کنند و برای نخستین بار در همان سال امتیاز انتشار مجلهٔ مذکور از سمت وزارت معارف صادر شد. پس از آن تصمیم گرفت مجله را «اندرز» بنامد و درخواست تغییر نام داد. طیِ مصوبهای در سال۱۳۰۲ با تغییر اسم موافقت شد و امتیاز انتشار اندرز را گرفت. اما مجلهای با نام فوق هیچگاه منتشر نشد. او تنها یک دلیل برای منصرف شدنش از چاپ نشریه آورده آن هم گرفتاریهای پیش آمده در زندگی است.
پیش از اقدام یغمایی برای انتشار یغما، شوهر خواهرِ او عبدالحسین ادیب یغمایی قصد راهاندازی نشریهای با نام یغما را داشته است اما آن مجله هم هرگز به چاپ نرسید!
درخواست بعدی، برای امتیاز مجله در سال۱۳۲۶ بود که به چاپ مجله در فروردین۱۳۲۷ منجر شد. در این فاصلهٔ زمانی، از سال۱۳۰۱ تا ۱۳۲۶، سردبیر یغما یک جا ننشست و تجربههای بسیاری در زمینه انتشار مجلات کسب کرد. یک دورهٔ کامل سردبیر مجلهٔ نامه فرهنگستان شد و سه سال مدیر مجله آموزش و پرورش بود. در فروردین۱۳۲۷ با کولهباری از تجربههای ناب و تمامِ قدرتِ خویش انتشار نشریهٔ خود را آغاز کرد.
رفیق یا یغما؟!
رفیق نخستین نامی بود که برای مجله انتخاب شد. حبیب آن نام را در نظر گرفته بود. دکتر ولیالله نصر به سبب تبلیغات حزب توده و استفادهٔ آنان از این واژه، با رفیق مخالفت کرد. سرانجام نشریه را یغما نامیدند.[۵]
دفتر مجله
« | دفتر مجله در خانهام بود چنان که امروز هم هست. قبوض مجله را فرزندانم صادر میکردند و مهر میزدند و خود مطالبه میکردند. [۶] | » |
دفتر مجله همیشه شامل دو اتاق بود. دفتر ابتدا در خانهٔ یغمایی در خیابان ژاله، سپس در پاساژ اقبال و بعدها به خیابان ظهیرالاسلام، صفی علیشاه و در آخر به خیابان خانقاه منتقل شد. در سالهای آخر هم آپارتمان کوچکی بود.[۷]
سبک مجله
برخی افراد یغما را مجله کهنهپسندان میدانند. علتش را میتوان در افکار یغمایی جستوجو کرد او تا شماره آخر به جز چند مورد از شعرهای مهدی اخوان ثالث شعری نو یا مطلبی که در ستایس ادبیات نو باشد چاپ نکرد مگر یکی دومورد آن هم به اصرار و معرفی دوستان و همکارانش. این نشأت گرفته از دیدگاه وی بود که میگفت: «باید فکر نو را در قالبهای قدیمی با قافیه و وزن سرود.» وی معتقد بود که شعر و ادب باید استخوانبندی قدیم را داشته باشد و نو بشود. در واقع مطلب و شعر باید نو باشد و همهاش سرهمبندی دو سه کلمه به نام شعر نباشد.
ویژگیهای مهم
نکات مهم از طریق مطلبی کوتاه و بیشتر اوقات از طریق شعر بیان میشد مثلا هر سال در شمارهٔ اسفند یا فروردین قطعهای به منظور تبریک سالِ نو درج میشد که در دل آن پیامهای تبریک، نکاتی نهفته بود که یغمایی به صورت نوشتهٔ گزارشی نمیتوانست بیان کند.
نمونهای از آنها؛
- سال نو چون برسد می رسد از نو المی
- رخت نابسته غمی آیدم از راه غمی
- عمر بگذشت ز هفتاد و در این را دراز
- از پی مصلحت خود ننهادم قدمی
- سال اگر کهنه است یا نو، چون رود دیگر نیاید
- نخل چون از پای افتد سایهاش برسر نیاید
- کهنه هرگز نو نگردد، رفته هرگز بازناید
- بشنو از خیام اگر گفت منت باور نیاید
- روز نو خوش از درآمد، آرزومندم خدا را
- دشمنان و دوستان را جز خوشی از در نیاید
صبر و شکیبایی مدیرِ نشریه در برابر مخالفان و حتی منتقدان، موجب شده بود تا یغما، مجلهای آزاد باشد.[۶]
معمولا ارتباط میان مدیر و سردبیر نشریه با خوانندگان، به آثار و نوشتههایشان محدود میشود. اما یغما اینگونه نبود! پنداری حبیب یغمایی مجله را برای دلِ خودش منتشر میکرد. نظر وی این بود که، در زندگیاش هیچ مسئلهٔ خصوصی برای پنهان کردن از مخاطبانش وجود ندارد. و رابطهای کاملا خصوصی و صمیمی میان او و خوانندگان وجود داشت. طوری که؛ همهی مشکلات خود را ذکر میکرد و مخاطب از وضعیتِ زندگیِ او خبر داشت. مثلا: وضع خانوادگی، بیپولی، بیماریهای گوناگون او همچون؛ کمر درد، سردرد، بیماری چشم و... صفا و صمیمیت سردبیر به قدری است که در تمام صفحههای مجله احساس میشود.[۸]
از دیگر ویژگیهای یغما شمارهٔ صفحات آن است؛ صفحاتِ شمارهٔ جدید از یک آغاز نمیشود بلکه ادامهٔ صفحهبندیِ، شمارههای قبل است.
گزارشی از فروش مجله
بهای اشتراکِ سالیانهٔ مجله یغما در ایران: ۲۰۰ریال و در خارج: دو لیرهٔ انگلیسی بود. تک شماره: ۲۰ریال.[۹]
تک فروشی
به ندرت در دفتر مجله تک فروشی اتفاق می افتاد. و کسانی که علاقهمند بودند ولی مشترک مجله نبودند نشریه را از روزنامه فروشیها تهیه میکردند.[۱۰]
آزادیِ سالهای نخست
سال های اولی که یغما منتشر میشد فضای آزادیِ بیشتری بر کشور حاکم بود و یغمایی هم از این فرصت به خوبی استفاده میکرد و مطالبی سیاسی و انتقادی را چاپ میکرد.
نمونهای از آنها:
علامه دهخدا شعری دارد درمورد تفرج خلیفه بر روی رود دجله آن شعر را به چاپ رساند، که تعریضی آشکار به شاه داشت.
همچنین یک ماه پس از سقوط مصدق، در کادری جداگانه غزلی از حافظ چاپ کرد با مطلع زیر:
- به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
- چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی
توقیف
خاطره ای از غلامحسین یوسفی:
« | در آغاز شمارهٔششم، سال هفدهمِ(شهریور۱۳۴۳) مجلهٔ یغما شعری تحت عنوان بی چیزی و ولخرجی چاپ شد که در فهرست مندرجات آن شماره، به نام این جانب ثبت شده و حال آنکه سروده شادروان حبیب یغمایی است و در فهرست سالانه مجله چنین مذکور است. علت این مسامحهٔ عمدی آن است که بنده مقالهای نوشته بودم با عنوان «بی چیزی و ولخرجی» که استاد یغمایی آن را بسیار پسندیده و سر مقاله مجله قرار داده بود. اما به مجرد آن که خواسته بودند مجله را منتشر کنند این مقاله موجب توقیف مجله گردید. مرحوم یغمایی موضوع را به بنده نوشت و در خاتمه نامه افزوده بود:
|
» |
نقدها
سعیدی سیرجانی
« | از بیستوچندهزار صفحهٔ دورهٔ سیویک سالهٔ یغما، بیش از دههزار صفحهاش مطالب بکر و خواندنی است که اگر یغمایی نبود و یغمایی نداشت، غالباً از نهانخانهٔ ضمیرِ نویسندگان بر صفحه کاغذ نقش نمیبست و به دست خوانندگان نمیرسید. و این خدمت ناچیزی نیست دهها متفکر و نویسنده را به نوشتن واداشتن و با طبایع زودرنج و پرمدعایشان ساختن و از دو سو بار ملامت و جور و جفا کشیدن همتی مردانه میخواهد.[۱۲] | » |
باستانی پاریزی
« | بشوید مثل حبیب یغمایی که میآید همینجا و با کارگرها دیزی میخورد و التماس میکند تا یک فرمش زودتر غلطگیری و چاپ شود و مجله به آخر ماه برسد. راه پیشرفت در کار چاپ همین است و بس.[۶] | » |
یکی از پسرانِ حبیب
« | یکی از پسران یغمایی که در باستانشناسی کار میکرده شیئی عجیب کشف میکند، پدر خبرش را در روزنامه میخواند و از او میپرسد: چرا به من نگفتی تا در یغما چاپ کنم؟! پسرش گفته: در روزنامهها را خوب میخوانند مجله تو کهنه است. | » |
ایرج افشار
« | ذوق و سلیقه و روش یغمایی در مجلهنویسی پذیرفتهٔ خاطر بسیاری نبود. مخصوصاً تازهجوها، مجله یغما را مجله مردهها و مقالههای مندرج در آن را مرتجعانه و مروج کهنهپرستی میخواندند. زیرا در آن شعر نو و مقالههایی که در ستایش ادبیات نوین معاصر باشد چاپ نمیشد. اما یغمایی بیهیچ واهمه از طعن و دق این گروه، راهی را که برگزیده بود میپیمود. | » |
اظهار نظر اهالی ادبیات و روشن فکران
- یغما برخلاف مجلههای ادبی که تلاش میکنند با تشویق نویسندگان جوان به داستان نویسی نوین و کشف استعدادهای تازه در این عرصه به پیشرفت این ژانر در ادبیات فارسی کمک کنند، بیتوجه به این نیاز ادبی روز، سعی میکند جای داستان را با سفرنامهنویسی، خاطرهگویی، گزارشهای جالب و امثال آن پر کند و در این مسیر گاه و بیگاه از دوستان کلاسیک خود یاری میخواهد.
- یغما در معرفی نویسندگان آثار داستانی به مخاطبان خود، بیتوجه است. و جدا از بسیاری حکایات و روایتهای شبه داستانی در داستانهایی که به چاپ میرساند نیز مؤلف را معرفی نمیکند. به طور مثال؛ در داستانهایی چون «شباهت»، «معامله»، «یک سال بیشتر از عمرش باقی نبود»، «مخترع الماس مصنوعی»، «راهبه شفابخش فورموز»، «مصیبت میدان ملی»، «گیتارنواز»، «لافا» و «شارلوت کرده» که در چند شماره منتشر شدند اشارهای به نام مؤلف نشده. علاوه بر این در طیِ سیویکسال انتشارِ مجله، اثری از نویسندگان مشهور و خلاق مانند: هدایت، علوی، جلال آلاحمد، چوبک، ساعدی، تقی مدرسی و... به چاپ نرسیده است.[۱۳]
مدیرِمسئولِ مجله
در سر مقاله آخرین شماره از یغما، سردبیر نوشت:
- پایمرد و همکار من در اداره کردن مجله هیچگاه بیش از یک تن در نگذشت و دفتر مجله هیچوقت از دو حجرهٔ فرسوده محقر بیرون نشد و چه مایهٔ شرمندگی برد از استادان و دانشمندان خودی و بیگانه در پذیرایی درویشانه. این پاکمردان در همه هفتهها و گاه و بیگاه در گرمای تموز و برف و باران دی بیهیچ وسیلهای در شد و آمد و بیهیچ آسایشی در خدمتگری تفقّدها فرمودند و مهربانی ها....
مشخصات شناسنامهای
تعداد صفحات
یغمایی با توجه به تذکر و یادآوری دکتر مهدی بیاتی(دوست قدیمیاش) که گفته بود: تعداد صفحات مجله را در هر شماره بیشتر از ۶۴ نکن تا بتوانی به طور مرتب آن را انتشار دهی. تصمیم گرفت مقالهها و مطالب را طوری مرتب و درج کند که بیش از ۶۴صفحه نشود. در طیِ سیویک سال انتشار این روال ادامه داشت، مگر چند شماره که تعداد صفحههای آنها بیشتر است.
تیراژ
در سالهای پایانی انتشار، نشریه حدود ۵۰۰۰تیراژ داشت.
هزینههای مجله
یغمایی درمورد مخارج مجله میگوید:
- از هزینهی نان و پنیر خانه کاستم و به این کار دست یازیدم. شمارهٔ اول مجله در هزار نسخه چاپ شد. تصور میکردم که اگر اولیای دولت و وکلای مجلس، هر یک وجه اشتراک را که ۲۰تومان تعیین شده بود، بدهند کار مجله سر و صورتی میگیرد. ولی نه تنها هیچ یک وجه اشتراک را ندادند بلکه مجله را هم برنگرداندند. همین شمارهٔ اول، امروزه۲۰۰۰تومان قیمت دارد.[۶]
چگونگی توزیع
به محضِ اتمام چاپ هرشماره، کارمندان آمادهٔ توزیع میشدند. تعدادی از مشترکان اشخاص بودند و عدهای دیگر سازمانها.[۱۴]
اشخاص
نام این افراد به ترتیب حروف الفبا در دفتری ثبت شده بود. پس از انتشار، مجله را در پاکتهایی میگذاشتند، پاکت را پشتنویسی میکردند و به اداره پست میدادند تا به دست مشترکین برساند. پس از مدتی بعضی از آنها تماس میگرفتند که مجله به دستشان نرسیده.[۱۴]
سازمانها
چند نسخه از مجله برای سازمانها ارسال میشد. پس از بستهبندی اتومبیلی کرایه میکردند تا در یک روز صبح به دست همهٔ آنها برسد. هنگامی که مجله در خیابان ظهیرالاسلام شماره۲۴ واقع بود در طبقه همکف مغازهداری بود به نام علی آقا، معمولاً ماشین کهنهٔ او را برای توزیع مجله کرایه میکردند.[۱۴]
نشان از توقیف
دکتر محمد غلامرضایی (از همکاران مجله یغما):
« | باقیماندهٔ مجلات به ادارهٔ توزیع نشریات تحویل میشد تا در دکههای روزنامهفروشی توزیع شود. هر گاه پس از چند روز، حدود دو تا چهار روز، مجله در دکهها توزیع نمیشد علامت توقیفِ آن بود. معمولا به دفتر مجله زنگ میزدند و مرحوم یغمایی را احضار میکردند و مشکل معین میشد. مجلات به دفتر مجله باز میگشت و مطلب مورد نظر حذف میشد یا به نوعی تغییر مییافت و مجدداً تحویل اداره توزیع میشد. هرگاه مجلات مشترکان قبل از تحویل بقیه مجلات به اداره توزیع برای آنها فرستاده میشد آنها صورت اصلیِ مجله را، یعنی پیش از سانسور، در اختیار داشتند. این تفاوت در بعضی از شمارههای یغما، که تجدید چاپ شده است، قابل تشخیص است.[۱۴] | » |
نمایندگان مجله
آبادان: آقای یوسف عظیمزاده مدیر دفتر فرهنگ
خور: پرویز یغمایی نمایندهٔ فرهنگ
شاهرود: احمد میرحسینی
زابل: احمد داودی رئیس دادگستری
رشت: حاج احمد پیشنمازی رئیس بازرسی ادارهی فرهنگ
سمنان: محمد ثقفی رئیس اوقاف
شیراز: ابوالفضل یغمایی دادیار
قم: غلامعلی رضوانی حسابدلر فرهنگ
قوچان: محمد چرمچی(دارائی)
کرمان: ارجمند رئیس حسابداری
یغمایی:
« | در تمام شهرستانها رؤسا حسابداری فرهنگ نیز سِمَت نمایندگی دارند و اگر مشترکین بهای اشتراک را به آنها بپردازند و رسید دریافت کنند درست است.[۱۵] | » |
نوا، نما و نگاه
تصویرِ صفحات مجله
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، ۵۴تا۵۶.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ارجنامهٔ حبیب یغمایی. ص. ۱۰۷.
- ↑ ارجنامه حبیب یغمایی. ص. ۱۰۸.
- ↑ ارجنامه حبیب یغمایی. ص. ۱۰۹.
- ↑ ارجنامه حبیب یغمایی. ص. ۱۰۶.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ «پیرامون شخصیت و زندگی شاعر نامور ایرانی، حبیب ادبیات ایران».
- ↑ ارج نامه حبیب یغمایی. ص. ۱۱۳.
- ↑ پژوهشگران معاصر ایران. هشتم. ص. ۲۱و۲۲.
- ↑ مجله یغما. اول. ص. ۱. از پارامتر ناشناخته
|شضمارهٔ=
صرفنظر شد (کمک); تاریخ وارد شده در|سال=
را بررسی کنید (کمک) - ↑ ارجنامه حبیب یغمایی. ص. ۴۱۴.
- ↑ ارج نامه حبیب یغمایی. ص. ۱۱۱.
- ↑ ارجنامه حبیب یغمایی. ص. ۱۰۵و۱۰۶.
- ↑ «رویکرد کلاسیک مجلهٔ یغما به ادبیات داستانی».
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ ارجنامه حبیب یغمایی. ص. ۴۱۳و۴۱۴.
- ↑ مجله یغما. اول. تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک)