شمس لنگرودی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
طراوت بارانی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۴: خط ۹۴:
{{گفتاورد تزیینی|با سلام و احترام‌ و با خوش‌حالی از اینکه شعرم قبول سلایق متفاوت واقع شده‌ و با اظهار تشکر از حسن‌ِظن داوران محترم‌، تقاضا دارم نامم را از شایستگان دریافت جایزهٔ شعر حذف کنند. با سپاس‌، شمس لنگرودی}}
{{گفتاورد تزیینی|با سلام و احترام‌ و با خوش‌حالی از اینکه شعرم قبول سلایق متفاوت واقع شده‌ و با اظهار تشکر از حسن‌ِظن داوران محترم‌، تقاضا دارم نامم را از شایستگان دریافت جایزهٔ شعر حذف کنند. با سپاس‌، شمس لنگرودی}}


==زندگی و تراث==
==زندگی و یادگار==
 
===شمس لنگرودی در دست سال‌ها<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی=بی‌نام |تاریخ=بهمن۱۳۸۷ |عنوان=سال‌شمار زندگی و آثار شمس لنگرودی |ژورنال=فصل‌نامۀ شعر گوهران |دوره= |شماره=۱۹و۲۰|صفحات=۵۲تا۵۵}}</ref>===
 
*'''۱۳۲۹''': (۲۶ آبان) تولد در محلۀ آسیدعبدالله لنگرود
*'''۱۳۳۶''': (مهر) ورود به مدرسۀ ابتدایی، دبستان کورش (سبزه‌‌میدان)
*'''۱۳۴۲''': ورود به دبیرستان امیرکبیر
*'''۱۳۴۳''': ورود به دبیرستان ملی محمدیه، خواندن شعری از فریدون توللی در روزنامه‌‌دیواری مدرسه و آگاهی از وجود گونه‌‌ای شعر به‌‌نام شعر نو
*'''۱۳۴۵''': مطالعۀ گزینه‌‌شعری از نادر نادرپور و علاقه به شعر او و گرایش به شعر نو (نو قدمایی)
*'''۱۳۴۶''': نام‌‌نویسی در دبیرستان خیام برای تحصیل در رشتۀ ریاضی
*'''۱۳۴۶''': (بهمن) چاپ اولین شعر در مطبوعات، چهارپاره‌‌ای به‌‌تقلید از نادرپور در هفته‌‌نامۀ امید ایران و سپس چاپ اشعاری در مجلات زن روز، تهران‌مصور، جوانان، فردوسی. همچنین علاقه به شعر فروغ و سیاوش کسرایی
*'''۱۳۴۸''': (خرداد) اخذ دیپلم ریاضی
*'''۱۳۴۹''': (مهر) ورود به مدرسۀ عالی بازرگانی رشت، آشنایی با شعر احمد شاملو و سرودن به‌‌شیوۀ او، شروع جدی و پیگیرانۀ شعر
*'''۱۳۵۱''': آغاز آشنایی با شعر و نگاه و زندگی بوهمی بودلر و زندگی به‌‌شیوۀ او
*'''۱۳۵۲''': تدریس ادبیات فارسی در مدارس رشت
*'''۱۳۵۳''': آشنایی بیشتر با شعر لورکا و گرایش به شعر لورکا
*'''۱۳۵۳''': (بهمن) اخذ مدرک لیسانس اقتصاد از مدرسۀ عالی بازرگانی رشت
*'''۱۳۵۴''': چند ماه تدریس ادبیات فارسی در دبیرستان دخترانۀ خوارزمی در تهران
*'''۱۳۵۵''': بازگشت به رشت برای کار در ادارۀ کل کشاورزی رشت با سمت کارشناس اقتصاد کشاورزی و انتشار نخستین مجموعه‌‌شعر با نام رفتار تشنگی
*'''۱۳۵۶'''': بازگشت به تهران برای کار در کانون پرورش‌‌فکری کودکان‌‌ونوجوانان
*'''۱۳۵۸''': ازدواج با خانم فرزانه داوری، اخراج از کانون پرورش‌‌فکری کودکان‌‌ونوجوانان
*'''۱۳۵۹''': دبير اقتصاد و ادبیات فارسی در چند دبیرستان تهران
*'''۱۳۶۰''': انتشار جُنگ بیداران به‌‌همراه رضا علامه‌‌زاده، نسیم خاکسار، بتول عزیزپور، فریدون فریاد، امیرحسن چهل‌‌تن و انتشار نمایشنامۀ «قانون» در جُنگ بیداران
*'''۱۳۶۱''': (شهریور) دستگیری به‌‌اتهام همکاری با گروهی سیاسی و زندانی‌‌شدن در اوین
*'''۱۳۶۳''': چاپ دومین مجموعه‌‌شعر با نام در مهتابی دنیا و آغازبه‌‌کار در انجمن آثار ملی و آغاز همکاری مجدد با مطبوعات ادبی
*'''۱۳۶۵''': چاپ شعر بلند «خاکستر و بانو» به‌‌همراه چند شعر دیگر
*'''۱۳۶۶''': چاپ کتاب گردباد شور جنون؛ تحقیقی در سبک هندی و اشعار و احوال کلیم کاشانی
*'''۱۳۶۷''': (۲۶تیر) تولد الیانا و انتشار مجموعه‌‌شعر جشن ناپیدا
*'''۱۳۶۹''': انتشار شعر بلند «قصیدۀ لبخند چاک‌‌چاک» به‌‌همراه دو مجموعۀ دیگر با نام‌‌های چتر سوراخ و اشعاری برای تو که هرگز نخواهی شنید
*'''۱۳۷۰''': انتشار جلد اول تاریخ تحلیلی شعر نو
*'''۱۳۷۰''': انتشار رمان رژه بر خاک پوک
*'''۱۳۷۱''': (۵آوریل۱۹۹۲) سفر به آلمان، شعرخوانی و پرسش‌‌وپاسخ، انجمن فرهنگی هانور (بور گرشوله)
*'''۱۳۷۱''': (۲۷آوریل۱۹۹۲) شعرخوانی و پرسش‌‌وپاسخ، آلمان، دانشگاه بوخوم
*'''۱۳۷۱''': (ژانویۀ۱۹۹۲) سفر به بریتانیا به‌‌دعوت دانشگاه ادنبورگ و سخنرانی دربارۀ ادبیات نوین فارسی در دپارتمان مطالعات خاورمیانه
*'''۱۳۷۲''': چاپ کتاب مکتب بازگشت؛ تحقیقی در تاریخ و شعر دوره‌‌های افشاریه، زندیه و قاجاریه
*'''۱۳۷۴''': (۲۱مارس۱۹۹۶) سفر به آمریکا به‌‌دعوت دانشگاه آستین در تگزاس و کانون فرهنگی ایرانیان در اورلاندو به‌‌همت دکتر مسعود نقره‌‌کار و خانم مهستی پاشاپورعلمداری برای سخنرانی و پرسش‌‌وپاسخ
*'''۱۳۷۵''': (۲۰آوریل۱۹۹۶) سخنرانی در کانون فرهنگی ایرانیان در اورلاندو، دانشگاه مرکزی فلوریدا
*'''۱۳۷۵''': (۲۶آوریل۱۹۹۶) سخنرانی در دانشگاه استین، تگزاس دربارۀ وضعیت شعر معاصر در ایران
*'''۱۳۷۵''': (۲۷آوریل۱۹۹۶) سخنرانی در انجمن متخصصین ایرانی در آمریکا، تگزاس
*'''۱۳۷۵''': (۲۸آوریل۱۹۹۶) سخنرانی در کانون دموکراتیک ایرانیان، دالاس، تگزاس
*'''۱۳۷۵''': (۴می۱۹۹۶) سخنرانی در انجمن دوستداران فرهنگ‌‌وهنر ایران، هانترکالج، نیویورک
*'''۱۳۷۵''': (۱۱می۱۹۹۶) سخنرانی در انجمن دوستداران فرهنگ‌‌وهنر ایران، شیکاگو
*'''۱۳۷۵''': (۲۰می۱۹۹۶) سخنرانی در گروه ادبی دفترهای شنبه، سانتامونیکا، کتابخانۀ میدنایت‌‌اسپیشیل، لوس‌‌آنجلس
*'''۱۳۷۵''': (۱جولای۱۹۹۶) سخنرانی در کانون سخن، سانتامونیکا، لوس‌‌آنجلس
*'''۱۳۷۵''': (۱۹۹۶) حضور در انجمن قلم آمریکا، نیویورک و دیدار با پل سویزی، مگداف، سوزان سانتاک
*'''۱۳۷۶''': (۱۹۹۶ - ۱۹۹۶) زندگی در هلند به‌‌همراه خانواده و سفر به سوئد، آلمان، بلژیک، فرانسه، نروژ، سوئیس
*'''۱۳۷۶''': (۱۹۹۷) سخنرانی در کنگرۀ بزرگداشت نیما، دانشگاه اسلو، نروژ
*'''۱۳۷۶''': (۱۹۹۷) سخنرانی در سالن شهرداری یوتوبوری، سوئد
*'''۱۳۷۶''': (۱۹۹۷) سخنرانی در انجمن نگاه، شهر ایسن، آلمان
*'''۱۳۷۷''': انتشار تاریخ تحلیلی شعر نو ۱۲۸۴ تا ۱۳۵۷ در چهار جلد
*'''۱۳۷۸''': (۲۱نوامبر۱۹۹۹) سخنرانی دربارۀ وضعیت شعر فارسی از انقلاب تا امروز، میسا ((Mesa Middle East Studies Association North of America، آمریکا
*'''۱۳۷۸''': دیدار با شيموس هینی و چیسلاو میلوش، آمریکا، Clair Mount West. Covina
*'''۱۳۷۸''': بازگشت به ایران به‌‌همراه خانواده، انتشار کتاب شبی که مریم گم شد، قصه‌‌ای برای کودکان
*'''۱۳۷۹''': انتشار مجموعه‌‌شعر نت‌‌هایی برای بلبل چوبی
*'''۱۳۸۰''': انتشار کتاب ازجان‌‌گذشته به مقصود می‌‌رسد در آثار و احوال نیما یوشیج
*'''۱۳۸۰''': انتشار گزیدۀ اشعار از مجموعۀ گزیدۀ ادبیات معاصر
*'''۱۳۸۱''': برندۀ جایزۀ بنیاد بیژن جلالی در عرصۀ تحقیق
*'''۱۳۸۲''': انتشار «ویژه‌‌نامۀ شاعری شمسِ‌‌لنگرودی» در هفته‌‌نامۀ عصر پنجشنبه (تیرماه، شمارۀ ۶۱ و ۶۲)
*'''۱۳۸۲''': انتشار «ویژه‌‌نامۀ شمسِ‌‌لنگرودی» در نشریۀ چیستا (اردیبهشت و خرداد)
*'''۱۳۸۳''': انتشار مجموعه‌‌شعر پنجاه‌‌وسه ترانۀ عاشقانه
*'''۱۳۸۳''': انتشار مجموعه‌‌شعر باغبان جهنم
*'''۱۳۸۴''': انتشار «ویژه‌‌نامۀ شاعری شمسِ‌‌لنگرودی» در نشریۀ هنگام (شمارۀ ۱۲۳)
*'''۱۳۸۴''': انتشار آلبوم صدای شاعر، بخشی از کتاب پنجاه‌‌وسه ترانۀ عاشقانه با آهنگسازی محمد فرمانیان
*'''۱۳۸۴''': برگزاری مراسم تجلیل شمسِ‌‌لنگرودی در زادگاهش
*'''۱۳۸۵''': انتشار گزینۀ اشعار توفانی پنهان‌‌شده در نسیم به‌‌انتخاب بهاء‌‌الدين مرشدی
*'''۱۳۸۵''': انتشار کتاب بازتاب زندگی ناتمام، بخشی از مصاحبه‌‌های منتشرشده در سال‌‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۳ به‌‌کوشش مژگان معقولی
*'''۱۳۸۵''': ویژه‌‌نامه برای شمسِ‌‌لنگرودی در ماهنامۀ هنری نشانی (شمارۀ اول، اردیبهشت)
*'''۱۳۸۵''': (۲۶بهمن) نکوداشت در انجمن شاعران ایران
*'''۱۳۸۵''': تجلیل در دانشکدۀ ادبیاتِ دانشگاه آزاد کرج
*'''۲۰۰۷''': سفر به آلمان، ایتالیا، آمریکا و شرکت در چند شعرخوانی و مصاحبۀ رادیویی و تلویزیونی
*'''۱۳۸۶''': ترجمۀ مجموعۀ پنجاه‌‌وسه ترانۀ عاشقانه به عربی و کردی و سفر به کردستان عراق برای شعرخوانی و سخنرانی
*'''۱۳۸۶''': دریافت نشان سپاس گوهران (فصلنامۀ شعر گوهران)
*'''۱۳۸۶''': انتشار مجموعه‌‌شعر ملاح خیابان‌‌ها
*'''۱۳۸۶''': انتشار بخش دوم کاست پنجاه‌‌وسه ترانۀ عاشقانه با صدای شاعر و آهنگ‌‌سازی محمد فرمانیان
*'''۱۳۸۷''': انتشار زندگی‌‌نامه از مجموعۀ تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران زیرنظر محمدهاشم اکبریانی و گفت‌‌وگوی کیوان باژن
*'''۱۳۸۷''': انتشار گزیدۀ اشعار چوپانی سایه‌‌ها
*'''۱۳۸۷''': انتشار مجموعۀ کامل اشعار
 
 
===شرح برگ‌برگ زندگی===
===شرح برگ‌برگ زندگی===
پاییر از نیمه گذشته بود که محمدتقی جواهری در خانواده‌ای آرم چشم گشود و ۲۶آبان۱۳۲۹ را زمان و شهرستان لنگرود را مکان تولدش نامیدند. در  پدرش ''آیت‌الله لنگرودی'' امام جمعه شهر بود. شمس لنگرودی می‌گوید: پدرم به‌هیچ‌وجه آدم سنّتی‌ و خشکی نبود و همواره مطالعه می‌کرد. موسیقی و ترانه زیرلب زمزمه می‌کرد و دستگاه‌ها و گوشه‌های موسیقی ایرانی را می‌دانست؛ اما به‌سبب لباسش پی آن‌ها را نگرفت. شمس‌ لنگرودی می‌افزاید مادرش نیز کتاب‌های تاریخ می‌خواند و داستان‌های آن را دنبال می‌کرده است. دغدغهٔ اصلی شمس لنگرودی همواره شعر بوده است، بااین‌حال او در زمینهٔ ادبیات و  تاریخ، پژوهش‌های ارزشمندی ارائه داده است. وی همچنین از اعضای [[کانون نویسندگان ایران|کانون نویسندگان]] است.
پاییر از نیمه گذشته بود که محمدتقی جواهری در خانواده‌ای آرم چشم گشود و ۲۶آبان۱۳۲۹ را زمان و شهرستان لنگرود را مکان تولدش نامیدند. در  پدرش ''آیت‌الله لنگرودی'' امام جمعه شهر بود. شمس لنگرودی می‌گوید: پدرم به‌هیچ‌وجه آدم سنّتی‌ و خشکی نبود و همواره مطالعه می‌کرد. موسیقی و ترانه زیرلب زمزمه می‌کرد و دستگاه‌ها و گوشه‌های موسیقی ایرانی را می‌دانست؛ اما به‌سبب لباسش پی آن‌ها را نگرفت. شمس‌ لنگرودی می‌افزاید مادرش نیز کتاب‌های تاریخ می‌خواند و داستان‌های آن را دنبال می‌کرده است. دغدغهٔ اصلی شمس لنگرودی همواره شعر بوده است، بااین‌حال او در زمینهٔ ادبیات و  تاریخ، پژوهش‌های ارزشمندی ارائه داده است. وی همچنین از اعضای [[کانون نویسندگان ایران|کانون نویسندگان]] است.
خط ۱۳۳: خط ۲۱۱:
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
شمس لنگرودی به این دریافت پست‌مدرنسیم دست پیدا کرد که تفکری ثابت و کرخت نمی‌تواند همه را به یک منزل برساند.  
شمس لنگرودی به این دریافت پست‌مدرنسیم دست پیدا کرد که تفکری ثابت و کرخت نمی‌تواند همه را به یک منزل برساند.  
اما این نشانه‌هایی از پست‌مدرن شمس در اثر اوست. در رفتار و ظاهر نیز نگره پست‌مدرن قابل مشاهده است. شمس از جمع هم‌مسلکان خود که با هم طی طریق کرده‌اند کمی فاصله‌ نظرگاهی گرفته است و دیگر پایبند تعصبات خشک و یک‌سونگرانه نیست. دیگر روشن‌فکر عزلت‌گزیده‌ای نیست که تمام جهان را مقابل خود بداند و مدام بیانه صادر کند . او را در تلویزیون می‌بینیم. در جلسات شعر و نقد و حتی در قاب سینما و صحنهٔ تئاتر. وی در میان دانشجویان حضوری پررنگ دارد و به موسیقی پاپ و حتی به موسیقی‌ای که بیش از مردمی‌بودن، کوچه‌بازاری محسوب می‌شود، علاقه نشان می‌دهد. آنچه او را به جلو می‌اندازد نه ایدئولوژی است و نه آرمان، شعر است که او را به حرکت وامی‌دارد.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= شاعری با پلک‌زدن‌های پست‌مدرن|ژورنال= فصل‌نامه شعر گوهران|شماره= ۱۹و۲۰|سال= بهمن۱۳۸۷|ص=}}</ref>
اما این نشانه‌هایی از پست‌مدرن شمس در اثر اوست. در رفتار و ظاهر نیز نگره پست‌مدرن قابل مشاهده است. شمس از جمع هم‌مسلکان خود که با هم طی طریق کرده‌اند کمی فاصله‌ نظرگاهی گرفته است و دیگر پایبند تعصبات خشک و یک‌سونگرانه نیست. دیگر روشن‌فکر عزلت‌گزیده‌ای نیست که تمام جهان را مقابل خود بداند و مدام بیانه صادر کند . او را در تلویزیون می‌بینیم. در جلسات شعر و نقد و حتی در قاب سینما و صحنهٔ تئاتر. وی در میان دانشجویان حضوری پررنگ دارد و به موسیقی پاپ و حتی به موسیقی‌ای که بیش از مردمی‌بودن، کوچه‌بازاری محسوب می‌شود، علاقه نشان می‌دهد. آنچه او را به جلو می‌اندازد نه ایدئولوژی است و نه آرمان، شعر است که او را به حرکت وامی‌دارد.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= شاعری با پلک‌زدن‌های پست‌مدرن|ژورنال= فصل‌نامۀ شعر گوهران|شماره= ۱۹و۲۰|سال= بهمن۱۳۸۷|ص=}}</ref>


===زمینهٔ فعالیت===
===زمینهٔ فعالیت===
شعر، داستان‌، تحقیق و پژوهش، قصه‌نویسی کودک، بازیگری سینما و تئاتر
شعر، داستان‌، تحقیق و پژوهش، قصه‌نویسی کودک، بازیگری سینما و تئاتر
===شمس در آینۀ دیگران===
====هرمز علی‌پور====
«کارنامۀ او بی‌گمان ارزنده و پرتلالوست. تابنده‌تر و اما به چشم من سلوکی است که به‌واسطۀ موجودیت او موجود شده یا اتفاق افتاده است. آن طی راه‌وروشی که به پشت‌گرمی و پشتوانه‌ای صدق و جسارت پختۀ انسان را از احاطگی حرارت‌های به‌تندی‌گذرنده مصون می‌سازد؛ پس درود بر او.»<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی= علی‌پور|تاریخ= بهمن۱۳۸۷|عنوان= شمس محض|ژورنال= فصل‌نامۀ شعر گوهران|دوره= |شماره= ۱۹و۲۰|صفحات=۱۲۷}}</ref>
====سعید شیری====
«شعر شمس، شعری است ساده و در دسترس. چنین شعری نه فخامت و باستان‌گرایی شاملووار دارد، نه وزن و موسیقی نظير آنچه در کار اخوان و سپهری و فروغ هست، نه آرمان‌گرایی به معنای رایج و بایدونباید و توصیه به چیزی و پرهیز از چیزی، نه تخیل کودکانه و مهارنشدهی احمدرضا احمدی است و نه زبان و بیان به ظاهر رها و در باطن تحت انقیاد متوهمان شعر پست مدرن؛ چراکه تقریبأ به هیچ‌یک از این‌ها باور ندارد.{{سخ}}
او پاره‌ای از شیوه‌ها، شگردها و ویژگی‌های شعر نسل پیشین را برخاسته از پس‌زمینه‌هایی می‌داند که امروز دیگر وجود ندارند و پاره‌ای از دستاویزها و دل‌مشغولی‌های بخشی از امروزیان را نیز فاقد اصالت و صرفاً زائیده‌ی سردرگمی ناشی از فروپاشی باورهای پیشین و جایگزین نشدن پس‌زمینه‌های تازه می‌داند و در این راه ساز خودش را می‌زند.{{سخ}}
شعر شمس در طول این نزدیک به سه دهه، تلاشی بوده برای بازکردن باب مکالمه‌ای تازه با جهان، یک‌جور کوشش مدام و به‌دور از شتاب‌زدگی برای گشودن یک پنجره‌ای تازه به جنگل مولایی به نام زندگی که در آن سوی پنجره در کنش و واکنش همیشگی‌اش هنجار و دگردیسی‌های خودش را دارد و برای هیچ‌چیز از هیچ‌کس اجازه نمی‌گیرد.»<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی= شیری|تاریخ= بهمن۱۳۸۷|عنوان= شمس آفتاب تازۀ زندگی |ژورنال=فصل‌نامۀ شعر گوهران|دوره= |شماره= ۱۹و۲۰|صفحات=۲۱۴}}</ref>


===تفسیر خود از آثارش<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/97082713254/%D8%A2%D9%86-%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%D9%85%D8%B3-%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%88%D8%AF%DB%8C-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%B4%D8%AF|عنوان= آنچه در بزرگ‌داشت شمس لنگرودی گفته شد}}</ref>===
===تفسیر خود از آثارش<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.isna.ir/news/97082713254/%D8%A2%D9%86-%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA-%D8%B4%D9%85%D8%B3-%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%88%D8%AF%DB%8C-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D8%B4%D8%AF|عنوان= آنچه در بزرگ‌داشت شمس لنگرودی گفته شد}}</ref>===
خط ۱۹۲: خط ۲۸۱:
::خیمه‌شب‌بازی‌ها فقط برای ادامه‌ٔ زندگی بود
::خیمه‌شب‌بازی‌ها فقط برای ادامه‌ٔ زندگی بود
</font></span><noinclude>
</font></span><noinclude>
===سیاست‌نگری شمس===
اردشیر رستمی در مصاحبه‌ای در مجلۀ خبر از شمس می‌پرسد که «جناب شمس شما هنوز هم سوسیالیست‌اید؟» شمس پاسخ می‌دهد:{{سخ}}
من مدت‌هاست در واقع متحیرم. در نوجوانی فکر می‌کردم دنیا چرا این طور است. در جوانی فکر می‌کردم درستش خواهیم کرد؟ اصلاً به عقلم نمی‌رسید که مگر قبل از تو، میلیون‌ها سال آدم‌ها بیکار بودند و درستش نکردند، آیا منتظر بودند تو بیایی و درستش کنی؟!{{سخ}}
نتیجه اینکه امیدی به بهبود وضع بشر در چشم‌اندازهای دور هم دیگر ندارم. با این‌همه تصور می‌کنم تنها راه بهترشدن زندگی روزمره، یک نوعی از سوسیال‌دموکراسی است؛ البته به‌هیچ‌وجه منظورم کمونیسم و مارکسیسم نیست. احترامی که برای مارکس قائلم، همان اندازه هم برای نیچه قائلم. عرض من این نیست که از طریق آرای مارکسیسم به آن برسیم. من اصلاً نمی‌دانم از چه طریقی می‌شود به آن رسید. فقط آن مدینۀ فاضله‌ای که در ذهنم است، آن را می گویم، نه اینکه فقط با آرای مارکس و انگلس می‌شود به آن رسید.<ref name = ''مصاحبه''>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی= اردشیر رستمی|تاریخ=۱۸مهر۱۳۹۴ |عنوان= این روزها حرف‌های تلخ و بدبینانه می‌زنم؛ گفت‌وگویی متفاوت با شمس لنگرودی دربارۀ همه‌چیز الا شعر|ژورنال= کتاب هفته خبر|سال= ۴|شماره=۷۷ |صفحات= ۱۹}}</ref>
===نگرش شمس به آمریکا===
اردشیر رستمی در ادامه می‌پرسد: «جناب شمس، نظرتان به آمریکا نسبت به ۳۰ سال پیش عوض شده؟»{{سخ}}
بله. در دورۀ جوانی بدون اینکه آمریکا را بشناسیم، می‌گفتیم در آمریکا بی‌عدالتی است. الان می‌شناسم و می‌گویم که در آن بی‌عدالتی است؛ اما با این توضیح که به نظر من امریکا بهشتی است که بر بی‌عدالتی بنا شده است. این چیزی است که قبلاً نمی‌دانستم.{{سخ}}
وقتی به آمریکا وارد می‌شوید مثل اینکه با آرامشی بهشتی مواجه‌اید؛ اما به‌مرور که در تاروپودش نفوذ می‌کنید، مناسبات و اعماق زندگی‌اش را می‌بینید، می‌بینید که بیشتر مردم در یک ناامنی ذهنی غوطه‌ورند که در ظاهر اصلاً به‌‌دید نمی‌آید. آنجا خوشبخت کسی است که مطیع باشد. بیشتر آدم‌ها مطیع‌اند. امریکا کشور سرکشی و اعتراض نیست. عاملش هم شرکت‌های خصوصی‌اند. هرجا کار کنید نگران این‌اید که فردا شغلتان را از دست بدهید. <ref name = ''مصاحبه''/>


===مخالفت سیاسی===
===مخالفت سیاسی===
خط ۲۱۵: خط ۳۱۴:
===کارنامه‌ای پرمایه و متنوع===
===کارنامه‌ای پرمایه و متنوع===
====شعر و مجموعه شعر====
====شعر و مجموعه شعر====
* «رفتار تشنگی» نشر نگاه
* «رفتار تشنگی» رشت: مؤلف [پخش از رَز]<ref>{{پک|لنگرودی|۱۳۸۸|ک=تاریخ تحلیلی شعر نو(چ:۶)|ص=۴۱۵}}</ref>
* «در مهتابی دنیا» نشر چشمه
* «در مهتابی دنیا» نشر چشمه
* «خاکستر و بانو» نشر چشمه
* «خاکستر و بانو» نشر چشمه
خط ۲۴۲: خط ۳۴۱:
* [[آن‌ها که به خانه من آمدند]]، نشر افق
* [[آن‌ها که به خانه من آمدند]]، نشر افق
* ''شکست خوردگان را چه کسی دوست دارد'' چاپ نشده<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://sarbook.com/author/95/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B4%D9%85%D8%B3-%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%88%D8%AF%DB%8C|عنوان= رمانی که به دست مخاطبش نرسیده}}</ref>
* ''شکست خوردگان را چه کسی دوست دارد'' چاپ نشده<ref>{{یادکرد وب|نشانی =http://sarbook.com/author/95/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B4%D9%85%D8%B3-%D9%84%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%88%D8%AF%DB%8C|عنوان= رمانی که به دست مخاطبش نرسیده}}</ref>
====داستان====
''جعبۀ مارگیری''<ref>{{یادکرد وب|نشانی =https://www.magiran.com/article/3145093 ‏|عنوان = آنچه من از زندگی دانستم؛ جعبه مارگیری}}</ref><ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی= لنگرودی|تاریخ=۱۸مهر۱۳۹۴ |عنوان= جعبۀ مارگیری (از کتاب خاطرات)|ژورنال= کتاب هفته خبر|سال= ۴|شماره=۷۷ |صفحات=۳۴تا۳۶}}</ref>


====تحقیق====
====تحقیق====
خط ۲۷۴: خط ۳۷۷:
* مرحلهٔ دوم شعر شمس شکل می‌گیرد که در آن، با فروکش‌کردن التهابات سیاسی و اجتماعی، شاعر بیشتر در خود فرو می‌رود، به ''عشق'' پناه می‌آورد و به‌سمت ذهن‌گرایی و سورئالیسم گرایش پیدا می‌کند. درعین‌حال به‌لحاظ برجستگی توصیف عناصر طبیعی شعر او صبغه‌ای ایماژیستی می‌یابد.<ref name= ''لحن''/>
* مرحلهٔ دوم شعر شمس شکل می‌گیرد که در آن، با فروکش‌کردن التهابات سیاسی و اجتماعی، شاعر بیشتر در خود فرو می‌رود، به ''عشق'' پناه می‌آورد و به‌سمت ذهن‌گرایی و سورئالیسم گرایش پیدا می‌کند. درعین‌حال به‌لحاظ برجستگی توصیف عناصر طبیعی شعر او صبغه‌ای ایماژیستی می‌یابد.<ref name= ''لحن''/>


در این دوره، شمس بادگردیسی شعر شعارگرا، مبارزه‌جویانه و آرمان‌خواهانه‌اش به خلق بدعت‌های تصویری درشعر پست‌مدرنیستی، به‌لحاظ اندیشگانی نیز از جزم‌گرایی فاصله می‌گیرد و تلاش می‌کند از دریچه‌ای نو به پدیده‌های جهان بنگرد. ازاین‌رو، مضمون شعرش، با فاصله‌گرفتن از موقعیت، انسانی‌تر می‌شود.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= شعر زمان ما (شمس‌ لنگرودی)|ژورنال= نگاه|سال= ۱۳۹۲|ص= ۶۵تا۷۹}}</ref>. ازاین‌رو، می‌بینیم که شعرهای شمس در دوران پختگی شعری او از صنعت برگذشته و بیشتر متکی به محتوا و در زمرهٔ اشعار انسانی است و راز ترجمه‌پذیری شعرهای او نیز وجه انسانی آن‌هاست.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= لنگرود در او می‌زید|ژورنال= فصل‌نامه شعر گوهران|شماره= ۱۹و۲۰|سال= بهمن۱۳۸۷|ص= ۱۷۶تا۱۸۰}}</ref> عنصر طنز هم در شعر شمس غالباً در همین دوره پدیدار می‌شود که او تلاش می‌کند تا به پدیده‌های جهان، به موضوعات انسانی و مقوله‌های فلسفی، به‌ویژه به پدیده‌های ناخوشایند و تراژیک همچون ''مرگ''، از منظری نو نظر کند و پدیده‌ها را از نگاه خود بازتعریف کند.
در این دوره، شمس بادگردیسی شعر شعارگرا، مبارزه‌جویانه و آرمان‌خواهانه‌اش به خلق بدعت‌های تصویری درشعر پست‌مدرنیستی، به‌لحاظ اندیشگانی نیز از جزم‌گرایی فاصله می‌گیرد و تلاش می‌کند از دریچه‌ای نو به پدیده‌های جهان بنگرد. ازاین‌رو، مضمون شعرش، با فاصله‌گرفتن از موقعیت، انسانی‌تر می‌شود.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= شعر زمان ما (شمس‌ لنگرودی)|ژورنال= نگاه|سال= ۱۳۹۲|ص= ۶۵تا۷۹}}</ref>. ازاین‌رو، می‌بینیم که شعرهای شمس در دوران پختگی شعری او از صنعت برگذشته و بیشتر متکی به محتوا و در زمرهٔ اشعار انسانی است و راز ترجمه‌پذیری شعرهای او نیز وجه انسانی آن‌هاست.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= لنگرود در او می‌زید|ژورنال= فصل‌نامۀ شعر گوهران|شماره= ۱۹و۲۰|سال= بهمن۱۳۸۷|ص= ۱۷۶تا۱۸۰}}</ref> عنصر طنز هم در شعر شمس غالباً در همین دوره پدیدار می‌شود که او تلاش می‌کند تا به پدیده‌های جهان، به موضوعات انسانی و مقوله‌های فلسفی، به‌ویژه به پدیده‌های ناخوشایند و تراژیک همچون ''مرگ''، از منظری نو نظر کند و پدیده‌ها را از نگاه خود بازتعریف کند.


یکی از وجوه فاجعه که در شعر شمس همواره در کانون توجه است '''مرگ و نیستی''' است. اساساً شمس شاعری مرگ‌انگار است و در شعر او بیش از تولد و زایش، حادثهٔ مرگ وقوع می‌یابد. در جای‌جای دفاتر او، یکی از وجوه فاجعه، که به‌ویژه در آثار شعری شمس در دفاتر نخستین او و در فاصلهٔ سال‌های ۵۵تا۶۹ برجستگی دارد، مرگ و نیستی است. در این دوره، در شعر او سخن از ''مرگ ستاره''، ''عنکبوت''، ''بره''، ''گله''، ''چوپان''، ''کودک'' و... و پیشامدهای مرگ‌آمیزی چون ''زمین‌لرزه'' و ''سیل'' پربسامد است و او از طیفی از استعاره‌ها برای بیان احساسات خود دربارهٔ مرگ کمک می‌گیرد. او شاعری مرگ‌آگاه است و بیم و نگرانی از مرگ در اشعارش موج می‌زند.
یکی از وجوه فاجعه که در شعر شمس همواره در کانون توجه است '''مرگ و نیستی''' است. اساساً شمس شاعری مرگ‌انگار است و در شعر او بیش از تولد و زایش، حادثهٔ مرگ وقوع می‌یابد. در جای‌جای دفاتر او، یکی از وجوه فاجعه، که به‌ویژه در آثار شعری شمس در دفاتر نخستین او و در فاصلهٔ سال‌های ۵۵تا۶۹ برجستگی دارد، مرگ و نیستی است. در این دوره، در شعر او سخن از ''مرگ ستاره''، ''عنکبوت''، ''بره''، ''گله''، ''چوپان''، ''کودک'' و... و پیشامدهای مرگ‌آمیزی چون ''زمین‌لرزه'' و ''سیل'' پربسامد است و او از طیفی از استعاره‌ها برای بیان احساسات خود دربارهٔ مرگ کمک می‌گیرد. او شاعری مرگ‌آگاه است و بیم و نگرانی از مرگ در اشعارش موج می‌زند.
خط ۳۶۳: خط ۴۶۶:


== منابع ==
== منابع ==
* {{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رستمی |نام۱=اردشیر |نام خانوادگی۲= |نام۲= |تاریخ= ۱۸مهر۱۳۹۴ |عنوان= این روزها حرف‌های تلخ و بدبینانه می‌زنم؛ گفت‌وگویی متفاوت با شمس لنگرودی دربارۀ همه‌چیز الا شعر|پیوند= |ژورنال= کتاب هفته خبر|دوره= |شماره=۷۷ |سال=۴|صفحات= ۱۸تا۳۱  |تاریخ بازبینی= }}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شعبانی|نام= سکینه|عنوان= بررسی رویکرد عاشقانه، هستی‌شناسانه با لایه‌های طنز در اشعار شمس‌ لنگرودی|ژورنال=  |مکان= دانشکده ادبیات تهران|شماره= |سال= اسفند ۱۳۹۲|ص=}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شعبانی|نام= سکینه|عنوان= بررسی رویکرد عاشقانه، هستی‌شناسانه با لایه‌های طنز در اشعار شمس‌ لنگرودی|ژورنال=  |مکان= دانشکده ادبیات تهران|شماره= |سال= اسفند ۱۳۹۲|ص=}}
* {{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=شیری |نام۱=سعید|نام خانوادگی۲= |نام۲= |تاریخ=بهمن۱۳۸۷ |عنوان= شمس آفتاب تازۀ زندگی|پیوند= |ژورنال=فصل‌نامۀ شعر گوهران |دوره= |شماره= ۱۹و۲۰|صفحات= ۲۱۲تا۲۱۵|تاریخ بازبینی= }}
* {{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=علی‌پور |نام۱= هرمز|نام خانوادگی۲= |نام۲= |تاریخ=بهمن۱۳۸۷ |عنوان= شمس محض|پیوند= |ژورنال=فصل‌نامۀ شعر گوهران |دوره= |شماره= ۱۹و۲۰|صفحات=  ۱۲۷و۱۲۸|تاریخ بازبینی= }}
* {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی =لنگرودی|نام =شمس |عنوان = تارخ تحلیلی شعر نو(چ:۶)|جلد=۴ |ناشر =مرکز |شهر = تهران|سال = ۱۳۹۰|شابک=۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۳۶۲-۸}}
* {{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=لنگرودی |نام۱=شمس |نام خانوادگی۲= |نام۲= |تاریخ= ۱۸مهر۱۳۹۴ |عنوان= جعبۀ مارگیری (از کتاب خاطرات)|پیوند= |ژورنال= کتاب هفته خبر|دوره= |شماره=۷۷ |سال=۴|صفحات=۳۴تا۳۶  |تاریخ بازبینی= }}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= لنگرودی|نام= شمس|عنوان= قصیدهٔ لبخند چاک‌چاک|ژورنال= چشمه|مکان= تهران|شماره= |سال= ۱۳۶۹|ص= ۶۲}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= لنگرودی|نام= شمس|عنوان= قصیدهٔ لبخند چاک‌چاک|ژورنال= چشمه|مکان= تهران|شماره= |سال= ۱۳۶۹|ص= ۶۲}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= لنگرودی|نام= شمس|عنوان= ملاح خیابان‌ها|ژورنال= آهنگ‌دیگر|مکان= تهران|شماره= |سال =۱۳۸۶|ص= ۲۱}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= لنگرودی|نام= شمس|عنوان= ملاح خیابان‌ها|ژورنال= آهنگ‌دیگر|مکان= تهران|شماره= |سال =۱۳۸۶|ص= ۲۱}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= لنگرودی|نام= شمس|عنوان= باغبان جهنم|ژورنال= آهنگ‌دیگر|مکان= تهران|شماره= |سال= ۱۳۸۳|ص= ۸۹}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= لنگرودی|نام= شمس|عنوان= باغبان جهنم|ژورنال= آهنگ‌دیگر|مکان= تهران|شماره= |سال= ۱۳۸۳|ص= ۸۹}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= عزیزی|نام= پیام|عنوان= شاعری با پلک‌زدن‌های پست‌مدرن|ژورنال= فصل نامه شعر گوهران|مکان= تهران|شماره= ۱۹و۲۰| سال= بهمن ۱۳۸۷|ص=}}
 
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= حق‌شناس|نام= علی‌محمد|عنوان= لنگرود در او می‌زید|ژورنال= فصل‌نامه شعر گوهران|مکان= تهران|شماره= ۱۹و۲۰| سال =۱۳۸۷|ص= ۱۷۶تا۱۸۰}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= عزیزی|نام= پیام|عنوان= شاعری با پلک‌زدن‌های پست‌مدرن|ژورنال= فصل‌نامۀ شعر گوهران|مکان= تهران|شماره= ۱۹و۲۰| سال= بهمن ۱۳۸۷|ص=}}
 
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= حق‌شناس|نام= علی‌محمد|عنوان= لنگرود در او می‌زید|ژورنال= فصل‌نامۀ شعر گوهران|مکان= تهران|شماره= ۱۹و۲۰| سال =۱۳۸۷|ص= ۱۷۶تا۱۸۰}}
 
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= صفایی|نام= علی|نام خانوادگی۲= علیزاده‌ جوبنی|نام۲= علی‌|عنوان= طنز مرگ و نمود‌هایی از آن در شعر شمس لنگرودی|ژورنال= زبان و ادبیات فارسی|مکان= تهران|شماره= ۸۳|سال= |ص= ۱۵۱تا۱۶۸}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= صفایی|نام= علی|نام خانوادگی۲= علیزاده‌ جوبنی|نام۲= علی‌|عنوان= طنز مرگ و نمود‌هایی از آن در شعر شمس لنگرودی|ژورنال= زبان و ادبیات فارسی|مکان= تهران|شماره= ۸۳|سال= |ص= ۱۵۱تا۱۶۸}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شریفی|نام= فیض|عنوان= شعر زمان ما(شمس‌ لنگرودی)|ژورنال= نگاه|مکان= تهران|شماره=|سال= ۱۳۹۲|ص= ۶۵تا۷۹}}
* {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شریفی|نام= فیض|عنوان= شعر زمان ما(شمس‌ لنگرودی)|ژورنال= نگاه|مکان= تهران|شماره=|سال= ۱۳۹۲|ص= ۶۵تا۷۹}}
* {{یادکرد ژورنال|عنوان= از ادعا تا واقعیت، نقد کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو، ایرج پارسی‌نژاد|ژورنال= ایران‌شناسی|پیوند= پرتال جامع علوم انسانی|شماره= ۴۲|تاریخ انتشار= سال یازدهم، تابستان۱۳۷۸}}
* {{یادکرد ژورنال|عنوان= از ادعا تا واقعیت، نقد کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو، ایرج پارسی‌نژاد|ژورنال= ایران‌شناسی|پیوند= پرتال جامع علوم انسانی|شماره= ۴۲|تاریخ انتشار= سال یازدهم، تابستان۱۳۷۸}}
* {{یادکرد ژورنال|عنوان= حافظ موسوی و تاریخ تحلیلی|ژورنال= روزنامه شرق|تاریخ انتشار= دوشنبه۱۸تیر۱۳۸۶}}
* {{یادکرد ژورنال|عنوان= حافظ موسوی و تاریخ تحلیلی|ژورنال= روزنامه شرق|تاریخ انتشار= دوشنبه۱۸تیر۱۳۸۶}}
* {{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=بی‌نام |نام۱= |تاریخ=بهمن۱۳۸۷ |عنوان=سال‌شمار زندگی و آثار شمس لنگرودی|پیوند= |ژورنال=فصل‌نامۀ شعر گوهران |دوره= |شماره= ۱۹و۲۰|صفحات=۵۲تا۵۵ }}


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
* {{یادکرد وب|نشانی =https://www.magiran.com/article/3145093 ‏|عنوان = آنچه من از زندگی دانستم؛ جعبۀ مارگیری|ناشر = اعتماد|تاریخ انتشار= پنج‌شنبه ۳ اردیبهشت ۱۳۹۴|تاریخ بازدید =۲۸اردیبهشت۱۳۹۹}}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://www.aparat.com/v/InNaA|عنوان= گفت‌و‌گو جمشید برزگر با شمس‌ لنگرودی در بی‌بی‌سی فارسی|ناشر= آپارات|تاریخ انتشار= | تاریخ بازبینی= }}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://www.aparat.com/v/InNaA|عنوان= گفت‌و‌گو جمشید برزگر با شمس‌ لنگرودی در بی‌بی‌سی فارسی|ناشر= آپارات|تاریخ انتشار= | تاریخ بازبینی= }}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://ketabism.ir/shams_langroodi/‏|عنوان= زندگی‌نامه شمس‌ لنگرودی|ناشر= کتابیسم|تاریخ انتشار= |تاریخ بازدید= }}
* {{یادکرد وب|نشانی= https://ketabism.ir/shams_langroodi/‏|عنوان= زندگی‌نامه شمس‌ لنگرودی|ناشر= کتابیسم|تاریخ انتشار= |تاریخ بازدید= }}

نسخهٔ ‏۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹، ساعت ۱۰:۵۸

محمد شمس لنگرودی

شاعری شبیه شعرش[۱]
نام اصلی محمدتقی جواهری گیلانی
زمینهٔ کاری شعر، نویسندگی، پژوهش،
بازیگری و تدریس
زادروز ۲۶آبان۱۳۲۹
لنگرود (محلۀ آسید عبدالله)
پدر و مادر آیت‌الله جعفر شمس لنگرودی
رویدادهای مهم یک سال زندانی اوین سال۶۱
لقب شمس‌ لنگرودی
پیشه شاعر، نویسنده و مدریس
سال‌های نویسندگی ۱۳۵۰تاکنون
سبک نوشتاری ایماژیسم و پست‌مدرنیسم
کتاب‌ها خاکستر و بانو، قصیده لبخند چاک چاک، شب نقاب عمومی است
تاریخ تحلیلی شعر نو، رژه بر خاک پوک و...
تخلص شمس‌ لنگرودی
همسر(ها) فرزانه داوری
فرزندان الیانا
مدرک تحصیلی کارشناسی رشتهٔ اقتصاد
دانشگاه مدرسهٔ عالی بازرگانی رشت
دلیل سرشناسی کوتاه‌نویسی و طنز
اثرپذیرفته از احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد
امه‌سزر، فدریکا گارسیا لورکا و...
امضا پرونده:Emza shams.png


شمس در جوانی
شمس لنگرودی همراه باگوهر خیراندیش:صحنه تئاتر
شمس لنگرودی در قاب سینما

محمدتقی جواهری گیلانی یا محمدتقی شمس لنگرودی مشهور به شمس‌ لنگرودی شاعر، پژوهشگر، بازیگر، نویسنده و مورّخ است.

* * * * *

شمس‌ لنگرودی، با چند شعر سنتی کارش را آغاز کرد؛ اما برای ورود به جهان شعر، سبک سنتی را رها کرد و به شعر نو، روی آورد. شعرش از آغاز به‌جهت فضای ملتهب سیاسی‌اجتماعی جامعه و نگاه آرمان‌خواهانه و ایده‌ئال‌گرایانه با زبان اعتراضی و لحنِ جدی همراه بود. شعر لنگرودی شعر روایت‌ستیز بود و کشمکش انسانِ مدرن برای تغییر جهان شناخته می‌شد؛ اما به‌تدریج با تغییر فضای اجتماعی و تأملات جدید، دگرگونی چشمگیر و محسوسی یافت و تحولی روبه‌انسجام در مضمون و محتوا، فرم، لحن و زبان شعری او رخ داد. درنتیجه اندیشهٔ شعریش که حول مسائل سیاسی‌اجتماعی می‌چرخید و عاطفه جمعی او را دربرداشت با ذهنیت تغزلیِ تازه‌ای روبه‌رو شد.

با تغییر جهان و ورود اندیشه‌های تازه، ضرورت تغییر نگرش در شعر معاصر ایجاد شد. درواقع جهان از نگره مدرنیستیِ خود فاصله گرفت و نگرهٔ پست‌مدرنیستی را تجربه کرد؛ لذا ماهیت شعر از وجه و کارکرد سیاسی‌اجتماعی به بازگویی تجربه‌های فردی شاعر رسید و نگاه اجتماعی به‌گونه‌ای دیگر در سروده‌هایش وارد شد. این بازنگری و گذر از روایت‌های کلان و زبانِ خطابی، شعر شمس را به‌سمت جزیی‌نگری و لحنِ طنزگونه سوق داد. تحول شعر او نشان‌دهندهٔ بخشی از تحولات شعر فارسی از دههٔ ۵۰تا۷۰ است.

چرخش فکری و زیباشناختی شمس لنگرودی، جهان‌نگری متفاوتی را در شعر به‌نمایش گذاشت. به‌واسطهٔ تغییر و با نگاهی به مجموعهٔ اشعارش می‌توان دو فضا و دو لحن متفاوت را دید:خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

  1. فضایی تاریک، پرالتهاب و بی‌قرار با لحنِ تلخ، جدی و ابهام‌آلود که بیشتر نگاه سیاسی‌اجتماعی شاعر را نشان می‌دهد و روایت آرمان‌خواهانهٔ اعتراضی او از اجتماع را دربردارد.
  2. فضایی روشن با آرامشی نسبی و لحن صمیمی‌تر و شفاف‌تر که بیشتر با نگاه عاشقانه، هستی شناسانهٔ جدید و طنز همراه است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


داستانک

کودکی پست‌مدرن

پدرم شعر می‌نوشت و من می‌خواستم به‌تقلید او شعر بگویم. چون می‌دیدم که مردم چقدر برای ایشان اهمیت قائل‌اند. کلاس سوم یا چهارم دبستان بودم که یکی از دوستان‌ به تهران آمد. آن زمان هرکسی نمی‌توانست به تهران برود. من اولین شعرم را به‌صورت نامه برای این دوست نوشتم و به تهران فرستادم. شعر خنده‌دار و مزخرفی بود؛ از مجموعه اتفاقاتی که در نبودش در لنگرود افتاده بود. چون فارسی زیاد بلد نبودم فارسی و گیلکی را یک خط در میان نوشتم. آن زمان نمی‌دانستم که این شعرم ملمّع است؛ ولی به‌صورت اتفاقی اولین شعرم ملمّع بود و ظاهراً الان پست‌مدرن‌ها این کار کودکی مرا می‌کنند.[۲]

چرا شعر نگم؟!

معلمی داشتیم که به‌ تاریخ خیلی علاقه داشت. آن زمان هم تمام درسا رو یک معلم می‌گفت؛ ولی تا به درس تاریخ می‌رسیدیم هیجانی می‌شد. طوری از نادرشاه روایت می‌کرد که انگار خودش اونجا بوده و صحنه رو دیده. توی کلاس ما دو تا برادر بودن یکیشون شعر می‌گفت. این استاد ما هم تا می‌دید این بچه شعر می‌خوانه با همون آهنگی که تاریخ رو روایت می‌کرد می‌گفت: به‌به عجب شعر زیبایی. من با خودم گفتم بابا! اینکه پدرش پاسبانه شعر می‌گه من چرا شعر نگم؟! تازه پدرمم شاعره. یه روز نشستم و با کلی فکرکردن شعری گفتم. رفتیم توی کلاس نشستیم و گفتم آقا اجازه؟ منم شعر گفتم می‌خوام بخونم. هنوز سطر اول شعرم رو نخونده بودم باز با همان لحن خاص خودش گفت: برو بشین سر جات! هرکس از راه می‌رسه شعر می‌گه برا من. من جا خوردم و با خودم گفتم خوب من که هنوز شعرم رو نخوندم. بعد اون بچه که شعر می‌گفت نگاهی به‌ من انداخت که معنیش این بود که دیدی هرکسی نمی‌تونه شعر بگه و شاعر بشه. این اولین اتفاق شاعرانه زندگیم بود که به‌خوبی یادم میاد. وقتی رفتم و سر جایم روی نیمکت نشستم به خودم قول دادم که اون‌قدر شعر بگم که روزی شاعر بشم و با کتاب شعرم به دیدنش بروم و بگم: دیدی بالاخره شاعر شدم.[۲]

حافظ و سعدی به دردم نمی‌خورد

کلاس هفتم بود که عاشق شدم. سخت عاشق شدم. هر روز خودم را تروتمیز می‌کردم و می‌رفتم سمت خونهٔ آن دختر. هرگز متوجه نشد. از این عشق‌های نوجوانی بود. من به دنبال اسمش در کتاب‌های شعر پدرم گشتم. حافظ را باز کردم و اسم معشوقه‌ام را در دیوانش جست‌وجو کردم. هیچ شعری نیافتم. پیش خودم گفتم، حافظ که می‌گن این بود؟ این چه شعریه آخه! چرااسم کسی که دوستش دارم در آن نیست؟ در اشعار سعدی هم گشتم، چیزی پیدا نکردم. گشتم و گشتم تا دیدم به‌طرز عجیبی فیض کاشانی اسم معشوقه‌ام را در شعرش آورده است. گفتم آهان! الان شاعر محبوبم را پیدا کردم، این شاعر خوبیه![۲]

فریدون مگه می‌تونه اسم شاعر باشه؟

اولین باری که به‌صورت جدی و خارج از عوالم کودکانه به شعر فکر کردم پانزده‌ساله ‌بودم و در حیاط مدرسه مشغول گذراندن مراحل ثبت‌نام سال جدید. روزنامهٔ دیواریِ مدرسه‌مان توجه‌ام را جلب کرد. این نوشته، موزون و مقفی بود و حس شاعرانه هم داشت. اسمش کارون بود. تعجب کردم که کارون مگر می‌تواند در شعر بیاید و حتی اسم آن باشد؟ پس مِی، خرقه، پیر، ابرویِ یار و بقیه کجا هستند؟ نام شاعر هم فریدون بود، تعجبم بیشتر شد. تابه‌حال شاعری از این دست نام‌ها به‌ گوشم نخورده بود. مضمون شعر هم برایم جالب بود. دربارهٔ چیز‌هایی بود که من می‌توانسم ببینم و بشنوم. خوشم آمد. دو سه بار خواندم تا متوجه شدم این شعر است. این اولین جرقهٔ علاقهٔ شدید من به شعر بود. آن شعر اسمش کارونبود از فریدون تولَّلی.[۲]

خودکشی به‌سبک هدایت با نادپور

روزی دایی‌ به خانهٔ ما آمد و به من گفت: به پدرت بگو که یک کتاب جدید شعر به اسم انگور چاپ شده است. توصیه ‌می‌کنم آن را بخواند. من به پدرم گفتم و ایشان هم خریدن کتاب را به‌عهده خودم گذاشت تا تجربه کسب کنم. شعر انگور از نادرپور بود. با این کتاب شعر، من به‌طور جدی شیفته‌ٔ شعر شدم. شب و روز نادرپور می‌خواندم. بی‌وقفه می‌خواندم. و مادرم نگران شده بود که مبادا مثل صادق هدایت خودکشی کنم. من از آن پس شروع کردم به‌شیوه‌ نادرپور شعر گفتن.[۲]

مجله‌ای که شعر مرا چاپ کُندم آرزوست!

من هرچه شعر می‌گفتم جایی چاپش نمی‌کردند. روزی یکی از دوستانم که مثل من شعرهای بدی می‌نوشت گفت: چه نشسته‌ای که مجله‌ای در تهران هر شعری برایش بنویسی چاپ می‌کند. منم خوش‌حال شدم و شعری سرودم و دادم به پدرم که با خط خودش، آن را زیبا بنویسد و بفرستیم برای این نشریه. وقتی شعر را فرستادیم، دیدیم بله! شعرم چاپ شد. بهمن۱۳۴۶، مجلهٔ امید ایران. اسم شعرم حلقه‌ امید بود. یک چهارپاره‌ای مثل شعرِ نادرپور. در آن زمان ۵یا۶ شماره بیشتر به لنگرود نمی‌آمد و من همه آن‌ها را خریدم و زدم زیر بغل و در شهر چرخیدم. از این اتفاق یک درس بزرگ گرفتم که نصیحت پدرم هم بود و با لحنی صمیمی می‌گفت: پسرم! سعی کن کاری کنی که شعر تو رو با خودش ببره، نه تو اون رو.[۲]

خوشبختی با شمس

دوستی از من پرسید که در عکس‌های قدیمی چهره‌ای ناراحت و غمگین داشتم؛ اما در این سال‌ها شاد و بشاش به‌نظر می‌رسم. از من علت این جریان را پرسید. گفتم: چون ۸۳درصد آرزوهایم برآورده شده است. باتعجب پرسید: چطور به این اندازه از آرزوهایت رسیده‌ای؟! گفتم: ۸۳درصد از سطح آرزوهایم کم کردم.[۲]

انتقام ناتمام

سال‌ها بعد وقتی شعرهام مطرح شد رفتم لنگرود تا اون هم‌کلاسیِ دوران دبستان رو پیدا کنم. پرسیدم و فهمیدم که آهن‌فروشی باز کرده. با کتاب شعرم رفتم سمت آهن‌فروشی. اون زمان دیگه شعرهام مطرح شده بود. از بیرون نگاه کردم دیدم که خیلی پیر شده و با مشتری‌ مشغول مشاجره است، احتمالاً هم سر آهن بود. با خودم گفتم که این دوست قدیمی، توی این گیرودار، قضیه رو یادش نمیاد. برگشتم. الان پشیمونم از اینکه نرفتم و ندیدمش. نهایتش این بود که می‌رفتیم و تجدید خاطره‌ می‌شد و شوخی‌ می‌کردیم.[۲]

رد جایزهٔ شعر فجر[۳]

دفتر شعر من آوازهای فرشته بی‌بال سال۱۳۹۳ از سوی جشنواره شعر فجر نامزد شد که من با نامه‌ای از پذیرفتن آن کناره‌گیری کردم.

زندگی و یادگار

شمس لنگرودی در دست سال‌ها[۴]

  • ۱۳۲۹: (۲۶ آبان) تولد در محلۀ آسیدعبدالله لنگرود
  • ۱۳۳۶: (مهر) ورود به مدرسۀ ابتدایی، دبستان کورش (سبزه‌‌میدان)
  • ۱۳۴۲: ورود به دبیرستان امیرکبیر
  • ۱۳۴۳: ورود به دبیرستان ملی محمدیه، خواندن شعری از فریدون توللی در روزنامه‌‌دیواری مدرسه و آگاهی از وجود گونه‌‌ای شعر به‌‌نام شعر نو
  • ۱۳۴۵: مطالعۀ گزینه‌‌شعری از نادر نادرپور و علاقه به شعر او و گرایش به شعر نو (نو قدمایی)
  • ۱۳۴۶: نام‌‌نویسی در دبیرستان خیام برای تحصیل در رشتۀ ریاضی
  • ۱۳۴۶: (بهمن) چاپ اولین شعر در مطبوعات، چهارپاره‌‌ای به‌‌تقلید از نادرپور در هفته‌‌نامۀ امید ایران و سپس چاپ اشعاری در مجلات زن روز، تهران‌مصور، جوانان، فردوسی. همچنین علاقه به شعر فروغ و سیاوش کسرایی
  • ۱۳۴۸: (خرداد) اخذ دیپلم ریاضی
  • ۱۳۴۹: (مهر) ورود به مدرسۀ عالی بازرگانی رشت، آشنایی با شعر احمد شاملو و سرودن به‌‌شیوۀ او، شروع جدی و پیگیرانۀ شعر
  • ۱۳۵۱: آغاز آشنایی با شعر و نگاه و زندگی بوهمی بودلر و زندگی به‌‌شیوۀ او
  • ۱۳۵۲: تدریس ادبیات فارسی در مدارس رشت
  • ۱۳۵۳: آشنایی بیشتر با شعر لورکا و گرایش به شعر لورکا
  • ۱۳۵۳: (بهمن) اخذ مدرک لیسانس اقتصاد از مدرسۀ عالی بازرگانی رشت
  • ۱۳۵۴: چند ماه تدریس ادبیات فارسی در دبیرستان دخترانۀ خوارزمی در تهران
  • ۱۳۵۵: بازگشت به رشت برای کار در ادارۀ کل کشاورزی رشت با سمت کارشناس اقتصاد کشاورزی و انتشار نخستین مجموعه‌‌شعر با نام رفتار تشنگی
  • ۱۳۵۶': بازگشت به تهران برای کار در کانون پرورش‌‌فکری کودکان‌‌ونوجوانان
  • ۱۳۵۸: ازدواج با خانم فرزانه داوری، اخراج از کانون پرورش‌‌فکری کودکان‌‌ونوجوانان
  • ۱۳۵۹: دبير اقتصاد و ادبیات فارسی در چند دبیرستان تهران
  • ۱۳۶۰: انتشار جُنگ بیداران به‌‌همراه رضا علامه‌‌زاده، نسیم خاکسار، بتول عزیزپور، فریدون فریاد، امیرحسن چهل‌‌تن و انتشار نمایشنامۀ «قانون» در جُنگ بیداران
  • ۱۳۶۱: (شهریور) دستگیری به‌‌اتهام همکاری با گروهی سیاسی و زندانی‌‌شدن در اوین
  • ۱۳۶۳: چاپ دومین مجموعه‌‌شعر با نام در مهتابی دنیا و آغازبه‌‌کار در انجمن آثار ملی و آغاز همکاری مجدد با مطبوعات ادبی
  • ۱۳۶۵: چاپ شعر بلند «خاکستر و بانو» به‌‌همراه چند شعر دیگر
  • ۱۳۶۶: چاپ کتاب گردباد شور جنون؛ تحقیقی در سبک هندی و اشعار و احوال کلیم کاشانی
  • ۱۳۶۷: (۲۶تیر) تولد الیانا و انتشار مجموعه‌‌شعر جشن ناپیدا
  • ۱۳۶۹: انتشار شعر بلند «قصیدۀ لبخند چاک‌‌چاک» به‌‌همراه دو مجموعۀ دیگر با نام‌‌های چتر سوراخ و اشعاری برای تو که هرگز نخواهی شنید
  • ۱۳۷۰: انتشار جلد اول تاریخ تحلیلی شعر نو
  • ۱۳۷۰: انتشار رمان رژه بر خاک پوک
  • ۱۳۷۱: (۵آوریل۱۹۹۲) سفر به آلمان، شعرخوانی و پرسش‌‌وپاسخ، انجمن فرهنگی هانور (بور گرشوله)
  • ۱۳۷۱: (۲۷آوریل۱۹۹۲) شعرخوانی و پرسش‌‌وپاسخ، آلمان، دانشگاه بوخوم
  • ۱۳۷۱: (ژانویۀ۱۹۹۲) سفر به بریتانیا به‌‌دعوت دانشگاه ادنبورگ و سخنرانی دربارۀ ادبیات نوین فارسی در دپارتمان مطالعات خاورمیانه
  • ۱۳۷۲: چاپ کتاب مکتب بازگشت؛ تحقیقی در تاریخ و شعر دوره‌‌های افشاریه، زندیه و قاجاریه
  • ۱۳۷۴: (۲۱مارس۱۹۹۶) سفر به آمریکا به‌‌دعوت دانشگاه آستین در تگزاس و کانون فرهنگی ایرانیان در اورلاندو به‌‌همت دکتر مسعود نقره‌‌کار و خانم مهستی پاشاپورعلمداری برای سخنرانی و پرسش‌‌وپاسخ
  • ۱۳۷۵: (۲۰آوریل۱۹۹۶) سخنرانی در کانون فرهنگی ایرانیان در اورلاندو، دانشگاه مرکزی فلوریدا
  • ۱۳۷۵: (۲۶آوریل۱۹۹۶) سخنرانی در دانشگاه استین، تگزاس دربارۀ وضعیت شعر معاصر در ایران
  • ۱۳۷۵: (۲۷آوریل۱۹۹۶) سخنرانی در انجمن متخصصین ایرانی در آمریکا، تگزاس
  • ۱۳۷۵: (۲۸آوریل۱۹۹۶) سخنرانی در کانون دموکراتیک ایرانیان، دالاس، تگزاس
  • ۱۳۷۵: (۴می۱۹۹۶) سخنرانی در انجمن دوستداران فرهنگ‌‌وهنر ایران، هانترکالج، نیویورک
  • ۱۳۷۵: (۱۱می۱۹۹۶) سخنرانی در انجمن دوستداران فرهنگ‌‌وهنر ایران، شیکاگو
  • ۱۳۷۵: (۲۰می۱۹۹۶) سخنرانی در گروه ادبی دفترهای شنبه، سانتامونیکا، کتابخانۀ میدنایت‌‌اسپیشیل، لوس‌‌آنجلس
  • ۱۳۷۵: (۱جولای۱۹۹۶) سخنرانی در کانون سخن، سانتامونیکا، لوس‌‌آنجلس
  • ۱۳۷۵: (۱۹۹۶) حضور در انجمن قلم آمریکا، نیویورک و دیدار با پل سویزی، مگداف، سوزان سانتاک
  • ۱۳۷۶: (۱۹۹۶ - ۱۹۹۶) زندگی در هلند به‌‌همراه خانواده و سفر به سوئد، آلمان، بلژیک، فرانسه، نروژ، سوئیس
  • ۱۳۷۶: (۱۹۹۷) سخنرانی در کنگرۀ بزرگداشت نیما، دانشگاه اسلو، نروژ
  • ۱۳۷۶: (۱۹۹۷) سخنرانی در سالن شهرداری یوتوبوری، سوئد
  • ۱۳۷۶: (۱۹۹۷) سخنرانی در انجمن نگاه، شهر ایسن، آلمان
  • ۱۳۷۷: انتشار تاریخ تحلیلی شعر نو ۱۲۸۴ تا ۱۳۵۷ در چهار جلد
  • ۱۳۷۸: (۲۱نوامبر۱۹۹۹) سخنرانی دربارۀ وضعیت شعر فارسی از انقلاب تا امروز، میسا ((Mesa Middle East Studies Association North of America، آمریکا
  • ۱۳۷۸: دیدار با شيموس هینی و چیسلاو میلوش، آمریکا، Clair Mount West. Covina
  • ۱۳۷۸: بازگشت به ایران به‌‌همراه خانواده، انتشار کتاب شبی که مریم گم شد، قصه‌‌ای برای کودکان
  • ۱۳۷۹: انتشار مجموعه‌‌شعر نت‌‌هایی برای بلبل چوبی
  • ۱۳۸۰: انتشار کتاب ازجان‌‌گذشته به مقصود می‌‌رسد در آثار و احوال نیما یوشیج
  • ۱۳۸۰: انتشار گزیدۀ اشعار از مجموعۀ گزیدۀ ادبیات معاصر
  • ۱۳۸۱: برندۀ جایزۀ بنیاد بیژن جلالی در عرصۀ تحقیق
  • ۱۳۸۲: انتشار «ویژه‌‌نامۀ شاعری شمسِ‌‌لنگرودی» در هفته‌‌نامۀ عصر پنجشنبه (تیرماه، شمارۀ ۶۱ و ۶۲)
  • ۱۳۸۲: انتشار «ویژه‌‌نامۀ شمسِ‌‌لنگرودی» در نشریۀ چیستا (اردیبهشت و خرداد)
  • ۱۳۸۳: انتشار مجموعه‌‌شعر پنجاه‌‌وسه ترانۀ عاشقانه
  • ۱۳۸۳: انتشار مجموعه‌‌شعر باغبان جهنم
  • ۱۳۸۴: انتشار «ویژه‌‌نامۀ شاعری شمسِ‌‌لنگرودی» در نشریۀ هنگام (شمارۀ ۱۲۳)
  • ۱۳۸۴: انتشار آلبوم صدای شاعر، بخشی از کتاب پنجاه‌‌وسه ترانۀ عاشقانه با آهنگسازی محمد فرمانیان
  • ۱۳۸۴: برگزاری مراسم تجلیل شمسِ‌‌لنگرودی در زادگاهش
  • ۱۳۸۵: انتشار گزینۀ اشعار توفانی پنهان‌‌شده در نسیم به‌‌انتخاب بهاء‌‌الدين مرشدی
  • ۱۳۸۵: انتشار کتاب بازتاب زندگی ناتمام، بخشی از مصاحبه‌‌های منتشرشده در سال‌‌های ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۳ به‌‌کوشش مژگان معقولی
  • ۱۳۸۵: ویژه‌‌نامه برای شمسِ‌‌لنگرودی در ماهنامۀ هنری نشانی (شمارۀ اول، اردیبهشت)
  • ۱۳۸۵: (۲۶بهمن) نکوداشت در انجمن شاعران ایران
  • ۱۳۸۵: تجلیل در دانشکدۀ ادبیاتِ دانشگاه آزاد کرج
  • ۲۰۰۷: سفر به آلمان، ایتالیا، آمریکا و شرکت در چند شعرخوانی و مصاحبۀ رادیویی و تلویزیونی
  • ۱۳۸۶: ترجمۀ مجموعۀ پنجاه‌‌وسه ترانۀ عاشقانه به عربی و کردی و سفر به کردستان عراق برای شعرخوانی و سخنرانی
  • ۱۳۸۶: دریافت نشان سپاس گوهران (فصلنامۀ شعر گوهران)
  • ۱۳۸۶: انتشار مجموعه‌‌شعر ملاح خیابان‌‌ها
  • ۱۳۸۶: انتشار بخش دوم کاست پنجاه‌‌وسه ترانۀ عاشقانه با صدای شاعر و آهنگ‌‌سازی محمد فرمانیان
  • ۱۳۸۷: انتشار زندگی‌‌نامه از مجموعۀ تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران زیرنظر محمدهاشم اکبریانی و گفت‌‌وگوی کیوان باژن
  • ۱۳۸۷: انتشار گزیدۀ اشعار چوپانی سایه‌‌ها
  • ۱۳۸۷: انتشار مجموعۀ کامل اشعار


شرح برگ‌برگ زندگی

پاییر از نیمه گذشته بود که محمدتقی جواهری در خانواده‌ای آرم چشم گشود و ۲۶آبان۱۳۲۹ را زمان و شهرستان لنگرود را مکان تولدش نامیدند. در پدرش آیت‌الله لنگرودی امام جمعه شهر بود. شمس لنگرودی می‌گوید: پدرم به‌هیچ‌وجه آدم سنّتی‌ و خشکی نبود و همواره مطالعه می‌کرد. موسیقی و ترانه زیرلب زمزمه می‌کرد و دستگاه‌ها و گوشه‌های موسیقی ایرانی را می‌دانست؛ اما به‌سبب لباسش پی آن‌ها را نگرفت. شمس‌ لنگرودی می‌افزاید مادرش نیز کتاب‌های تاریخ می‌خواند و داستان‌های آن را دنبال می‌کرده است. دغدغهٔ اصلی شمس لنگرودی همواره شعر بوده است، بااین‌حال او در زمینهٔ ادبیات و تاریخ، پژوهش‌های ارزشمندی ارائه داده است. وی همچنین از اعضای کانون نویسندگان است.

شمس لنگرودی که در ابتدا و در سال‌های نوجوانی‌اش ادبیات را خشک و نتراشیده و با اسامی‌ سخت و ناآشنا می‌دید در همان استان گیلان دیپلم خود را در رشتهٔ ریاضیات دریافت کرد و برای ادامه تحصیل رشتهٔ اقتصاد را انتخاب کرد و در مدرسه عالی بازرگانی رشت مشغول به تحصیل شد. در سال۱۳۴۶ بود که اولین شعرش را در هفته‌نامه امید به‌چاپ رساند. او پس از قبولی در دانشگاه، میهمان خواهرش شد. خواهر شمس همراه خانواده‌اش در شهر رشت ساکن بود. وی در این شهر زندگی تازه‌ای را شروع کرد. این سال‌ها برای شاعر جوان فرصت مناسبی بود تا به‌طورجدی به شعر بپردازد. شمس رفتار تشنگی را که اولین مجموعه شعرش محسوب می‌شود تحت تأثیر احمد شاملو و در سال۱۳۵۵ منتشر کرد.

خاکستر و بانو و جشن ناپیدا از مجموعه اشعاری بود که او را بیش از پیش به مخاطبانش شناساند. در سال۱۳۶۰ با همراهیِ رضا علامه‌زاده، نسیم خاکسار، بتول عزیزپور، فریدون فریاد، امیرحسن چهل‌تن و دیگران، جُنگ بیداران را منتشر کردند که انتشار نمایشنامه‌ٔ «قانون» در این نشریه منجر به دستگیری و حبس او به اتهام سیاسی شد. یک سال بعد با تلاش پدر و آیت‌الله منتظری از زندان آزاد شد و سرودن شعر و همکاری با مطبوعات را از سر گرفت. لنگرودی در سال۶۱ به‌مدت یک سال در زندان اوین زندانی بود. تجربهٔ زندان تأثیر عمیقی را بر افکار و جهان‌بینی این شاعر گذاشت. شمس‌ لنگرودی دههٔ هفتاد را در سکوت به‌سر برد و تقریباً هیچ اثری از خود را منتشر نکرد تااینکه در سال۷۹ مجموعه‌شعر نت‌هایی برای بلبل چوبی را منتشر کرد. کم‌کاری دههٔ قبل با پرکاری دههٔ۸۰ جبران شد.

«پنجاه‌وسه ترانه عاشقانه»، «رسم‌کردن دست‌های تو»، «شب»، «نقاب عمومی است» و ۲۲ مرثیه در تیرماه از آثار منتشر شده در دههٔ هشتاد وی بوده است. ایشان درخصوص تفاوت فضای شعرش در مجموعه «پنجاه‌وسه ترانه عاشقانه» با اشعار قبلی خود اذعان دارد که در کتاب‌هایی قبلی جهانی بسته، تاریک و غم‌آلود بر فضای شعر حاکم است و این در حالی است که با اتفاقات و قرارگرفتن در فضایی جدیدی از زندگی، دگرگونی‌هایی در فضای شعر دیده می‌شود که به نوعی روشنگریِ خاصی را در خود دارد. علاوه‌بر مجموعه شعرهایی که از آن‌ها یاد شد می‌توان به مجموعه‌های «می‌میرم به‌جرم آنکه زنده بودم»، «لب خوانی قزل آلای من»، «ملاح خیابان‌ها» و «باغبان جهنم» اشاره کرد. شمس‌ لنگرودی همچنین رمانی به نام «رژه بر خاک پوک» نیز نوشته و علاوه‌بر این رمان، از آثار پژوهشی ایشان می‌توان به تاریخی تحلیلی شعر نو، «رباعی محبوب من»، «روزی که برف سرخ ببارد»، از جان گذشته به مقصود می‌رسد، مکتب بازگشت بررسی شعر دوره‌های افشاریه، زندیه، قاجاریه و گردباد شور جنون، تحقیقی در سبک هندی و احوال و اشعار کلیم کاشانی اشاره کرد.

وی در زمینهٔ ادبیات کودک نیز فعالیت‌هایی داشته نظیر «شبی که مریم گم شد»، «رومی و بومی» (روایت تازه از حکایت موش و گربه) اشاره کرد. شمس لنگرودی به بدنه سینما نیز ورود کرد؛ با فیلم‌های فلامینگو شماره ۱۳ به‌کارگردانی حمیدرضا علی‌قلیان در سال۸۹ و فیلم احتمال باران اسیدی به‌کارگردانی بهتاش صناعی‌ها که از آبان۹۴ در گروه هنر و تجربه به روی پرده سینماها رفته است. شمس‌ لنگرودی در سال۹۳ نامزد دریافت جایزه در جشنواره شعر فجر بودند که طی نامه‌ای کناره گیری خود از این جشنواره را اعلام کرد. درخصوص این شاعر، مستندی به‌کارگردانی آرش سنجابی به نام سخت مثل آب ساخته شده است. این شاعر از سال۱۳۹۵ در درس آشنایی با ادبیات کهن ایران و جهان مشغول تدریس در دانشگاه پارس است.[۵]

شخصیت و اندیشه

شمس‌ لنگرودی مانند هم‌مسلکان خود، یعنی تمام مبارزان و روشن‌فکران و نویسندگان با اعتقاد به معجزه‌ای بزرگ به ‌این سوی تاریخ آمد و در انتظار رؤیت آن نشست. انتظار جامعه‌ای تمام و کمال مدرن حداقل خواسته‌ این دست نویسندگان و روشن‌فکران از مدرنیت و دستاوردهای آن نظیر حقوق بشر، آزادی بیان و عدالت اجتماعی بود. اما انقلاب و جنگ این معجزه را به‌تأخیر انداخت. هرچند شمس اعتقادش به معجزه کم‌رنگ شده بود؛ اما هنوز ر‌ؤیاهایش را در سر می‌پروراند:

گفتیم «این نبود
در رؤیاهای‌مان این نبود
ما انتظار شبی
سرشار کومه‌های لطیف را می‌کشیدیم»[۶]
* * * * *

همهٔ آنچه او خواسته بود و در انتظارش بود، به رؤیای بی‌ارجاع بدل می‌شد. البته این اولین بار نبود؛ زیرا تجربه‌های دیگر مانند شکست مصدق و شکست مشروطه در این اوراق بود که مزید علت شده بود و دیگر جایی برای آرمان‌شهرخواهی باقی نمی‌گذاشت. مدت‌ها بعد اجتماع جهانی شمس‌ را دربرگرفت. او چند سالی را در آمریکا زیست. درجایی‌که این روند جهانی‌شدن، بیش از هر کشور دیگری مؤثر و متأثر است.

جهان به تصادفی زاده شد
به‌تصادفی خواهد مرد[۷]
* * * * *

بزرگ‌ترین آرمان انسانی که همان آزادی است، برای شمس به پدیده‌ای متناقض‌نما بدل شد؛ چون آمریکا کشوری بود که براساس آزادی و برمبنای آن بنا شده بود.

ما هم قول می‌دهیم
پای مجمسمه آزادی
گورهای ظریفی برای شما بسازیم
تا رهگذران و توریست‌ها
دسته‌گلی بر آن بگذارند و
با رضایت خاطر بخندند.[۸]

* * * * *

شمس دریافت که جهان را به این سادگی‌ها نمب‌توان درک کرد و الگوی واحدی نمی‌تواند نسل بشر را به‌سرانجامی مطلوب برساند. درحقیقت جهان در این شعر شمس‌ لنگرودی از نگره‌ مدرنیستی خود فاصله گرفته است و نگره پست‌مدرنیستی را تجربه می‌کند. نگره پست‌مدرنیستی همان نگره‌ای است که تأثیر این دو زمانه، شمس را به سمت‌و‌سوی خود سوق داده است. این نگره پست‌مدرنیستی است که شمس را به‌سخن می‌آورد:

دیر آمدی موسی!
دورهٔ اعجازها گذشته
* * * * *

شمس لنگرودی به این دریافت پست‌مدرنسیم دست پیدا کرد که تفکری ثابت و کرخت نمی‌تواند همه را به یک منزل برساند. اما این نشانه‌هایی از پست‌مدرن شمس در اثر اوست. در رفتار و ظاهر نیز نگره پست‌مدرن قابل مشاهده است. شمس از جمع هم‌مسلکان خود که با هم طی طریق کرده‌اند کمی فاصله‌ نظرگاهی گرفته است و دیگر پایبند تعصبات خشک و یک‌سونگرانه نیست. دیگر روشن‌فکر عزلت‌گزیده‌ای نیست که تمام جهان را مقابل خود بداند و مدام بیانه صادر کند . او را در تلویزیون می‌بینیم. در جلسات شعر و نقد و حتی در قاب سینما و صحنهٔ تئاتر. وی در میان دانشجویان حضوری پررنگ دارد و به موسیقی پاپ و حتی به موسیقی‌ای که بیش از مردمی‌بودن، کوچه‌بازاری محسوب می‌شود، علاقه نشان می‌دهد. آنچه او را به جلو می‌اندازد نه ایدئولوژی است و نه آرمان، شعر است که او را به حرکت وامی‌دارد.[۹]

زمینهٔ فعالیت

شعر، داستان‌، تحقیق و پژوهش، قصه‌نویسی کودک، بازیگری سینما و تئاتر

شمس در آینۀ دیگران

هرمز علی‌پور

«کارنامۀ او بی‌گمان ارزنده و پرتلالوست. تابنده‌تر و اما به چشم من سلوکی است که به‌واسطۀ موجودیت او موجود شده یا اتفاق افتاده است. آن طی راه‌وروشی که به پشت‌گرمی و پشتوانه‌ای صدق و جسارت پختۀ انسان را از احاطگی حرارت‌های به‌تندی‌گذرنده مصون می‌سازد؛ پس درود بر او.»[۱۰]

سعید شیری

«شعر شمس، شعری است ساده و در دسترس. چنین شعری نه فخامت و باستان‌گرایی شاملووار دارد، نه وزن و موسیقی نظير آنچه در کار اخوان و سپهری و فروغ هست، نه آرمان‌گرایی به معنای رایج و بایدونباید و توصیه به چیزی و پرهیز از چیزی، نه تخیل کودکانه و مهارنشدهی احمدرضا احمدی است و نه زبان و بیان به ظاهر رها و در باطن تحت انقیاد متوهمان شعر پست مدرن؛ چراکه تقریبأ به هیچ‌یک از این‌ها باور ندارد.
او پاره‌ای از شیوه‌ها، شگردها و ویژگی‌های شعر نسل پیشین را برخاسته از پس‌زمینه‌هایی می‌داند که امروز دیگر وجود ندارند و پاره‌ای از دستاویزها و دل‌مشغولی‌های بخشی از امروزیان را نیز فاقد اصالت و صرفاً زائیده‌ی سردرگمی ناشی از فروپاشی باورهای پیشین و جایگزین نشدن پس‌زمینه‌های تازه می‌داند و در این راه ساز خودش را می‌زند.
شعر شمس در طول این نزدیک به سه دهه، تلاشی بوده برای بازکردن باب مکالمه‌ای تازه با جهان، یک‌جور کوشش مدام و به‌دور از شتاب‌زدگی برای گشودن یک پنجره‌ای تازه به جنگل مولایی به نام زندگی که در آن سوی پنجره در کنش و واکنش همیشگی‌اش هنجار و دگردیسی‌های خودش را دارد و برای هیچ‌چیز از هیچ‌کس اجازه نمی‌گیرد.»[۱۱]


تفسیر خود از آثارش[۱۲]

لنگرودی همچنین کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو را پاسخی به نادانسته‌های خود می‌داند و می‌گوید: یکی از خوشبختی‌های من در زندگی این است که هر کاری کرده‌ام برای خودم کرده‌ام.

تقدیم به بیژن نجدی

شامگاه زمستانی
شاخه‌ها
در باران
نارنج‌های فراموش
خورشیدهای ظریف مه‌زده در تاریکی
ترسیده و پنهان می‌درخشند
باد می‌وزد
شاخه‌های شکسته بر ایوان می‌ریزد
لابه‌لای صنوبرها
صورتت را می‌بینم
که تمام می‌شود

به‌یاد خسرو شکیبایی

مرا به حال خودم بگذارید
سنگ‌ها
خسرو مرده است
و شما بی‌قرارید
نامش روی کدام شما حک شود
می‌خواهم
در تاریکی سینما بنشینم
و رؤیاهایم را ببینم
رؤیاهایی که فقط
در تاریک‌خانه‌های شما ظاهر می‌شوند
مرا به حال خودم بگذارید
صف‌ها، باجه‌ها!
همه‌تان به خانه‌ٔ خود می‌روید
تنها اوست
در صف ناآشنایانی بی‌بازگشت ایستاده است
و دلش
برای باجه‌ٔ سینما تنگ می‌شود
تنها او
به پشت سرش نگاه می‌کند و پیش می‌رود
مرا به حال خودم بگذارید
تا صدای قطار را بشنوم
که چهره‌ٔ او را دور می‌کند
آه خسرو مردگان!
با چشم بسته چطور بازی می‌کنی
در فیلمنامه‌ای که نشانت ندادند
در جمع مردگان تماشاچی
که از دلتنگی بسیار
آه می‌کشند.
بازی مکن
فرقی میان تماشاگر و بازیگر مردگان نیست
بازی مکن
خیمه‌شب‌بازی‌ها فقط برای ادامه‌ٔ زندگی بود

سیاست‌نگری شمس

اردشیر رستمی در مصاحبه‌ای در مجلۀ خبر از شمس می‌پرسد که «جناب شمس شما هنوز هم سوسیالیست‌اید؟» شمس پاسخ می‌دهد:
من مدت‌هاست در واقع متحیرم. در نوجوانی فکر می‌کردم دنیا چرا این طور است. در جوانی فکر می‌کردم درستش خواهیم کرد؟ اصلاً به عقلم نمی‌رسید که مگر قبل از تو، میلیون‌ها سال آدم‌ها بیکار بودند و درستش نکردند، آیا منتظر بودند تو بیایی و درستش کنی؟!
نتیجه اینکه امیدی به بهبود وضع بشر در چشم‌اندازهای دور هم دیگر ندارم. با این‌همه تصور می‌کنم تنها راه بهترشدن زندگی روزمره، یک نوعی از سوسیال‌دموکراسی است؛ البته به‌هیچ‌وجه منظورم کمونیسم و مارکسیسم نیست. احترامی که برای مارکس قائلم، همان اندازه هم برای نیچه قائلم. عرض من این نیست که از طریق آرای مارکسیسم به آن برسیم. من اصلاً نمی‌دانم از چه طریقی می‌شود به آن رسید. فقط آن مدینۀ فاضله‌ای که در ذهنم است، آن را می گویم، نه اینکه فقط با آرای مارکس و انگلس می‌شود به آن رسید.[۱۳]

نگرش شمس به آمریکا

اردشیر رستمی در ادامه می‌پرسد: «جناب شمس، نظرتان به آمریکا نسبت به ۳۰ سال پیش عوض شده؟»
بله. در دورۀ جوانی بدون اینکه آمریکا را بشناسیم، می‌گفتیم در آمریکا بی‌عدالتی است. الان می‌شناسم و می‌گویم که در آن بی‌عدالتی است؛ اما با این توضیح که به نظر من امریکا بهشتی است که بر بی‌عدالتی بنا شده است. این چیزی است که قبلاً نمی‌دانستم.
وقتی به آمریکا وارد می‌شوید مثل اینکه با آرامشی بهشتی مواجه‌اید؛ اما به‌مرور که در تاروپودش نفوذ می‌کنید، مناسبات و اعماق زندگی‌اش را می‌بینید، می‌بینید که بیشتر مردم در یک ناامنی ذهنی غوطه‌ورند که در ظاهر اصلاً به‌‌دید نمی‌آید. آنجا خوشبخت کسی است که مطیع باشد. بیشتر آدم‌ها مطیع‌اند. امریکا کشور سرکشی و اعتراض نیست. عاملش هم شرکت‌های خصوصی‌اند. هرجا کار کنید نگران این‌اید که فردا شغلتان را از دست بدهید. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

مخالفت سیاسی

جدی‌ترین اعتراض سیاسی‌ِ شمس لنگرودی پس از زندان سال۶۱، شعر ۲۲ مرثیه در تیرماه است که بعد از حوادث انتخابات ریاست جمهوری سال۸۸ سرود. به‌گفته خودش در این شعر قصد ندارد، سعادت و رستگاری را برای بشر به‌ارمغان آورد و شعرش صرفاً اعتراض شهروندی است که حق دارد اعتراض کند و کشته نشود.[۲]

تجربهٔ زندان اوین

شمس لنگرودی در مصاحبه‌اش با جمشید برزگر در بی‌بی‌سی فارسی بزرگ‌ترین دستاوردش را از زندان (اوین) در سال۶۱ را این گونه شرح می‌دهد:

دفتر شعر قصیده لبخند چاک چاک این دوران سخت زندانی بودن شاعر را بازتاب می‌دهد و به‌قول خود شمس نوعی نگاه‌کردن به زندگی از داخل زندان است.[۲]

نام‌های دسته‌جمعی

۱۸آبان۱۳۹۷ و بعد از دور دوم تحریم‌های آمریکا علیه ایران، شماری از هنرمندان، کنشگران، فعالان فرهنگی و روزنامه‌نگاران ایرانی با امضای نامه‌ای سرگشاده و راه‌اندازی کارزاری علیه تحریم‌های یک‌جانبه آمریکا از «مردم جهان» خواستند در برابر تحریم‌ها با آن‌ها هم‌صدا شوند.[۱۴]

امضاکنندگان این نامه سرگشاده که کارزاری با همین نام، «هم‌صدایی در برابر تحریم‌ها»، را نیز راهبری می‌کنند، در جایی از نامه خود که به دو زبان انگلیسی و فارسی منتشر شده می‌گویند: «سیاست‌گزاران دیر یا زود می‌روند؛ اما فجایع حاصل از عملکرد غلط آن‌ها جهانی را می‌سازد که ما و شما و فرزندان‌مان در طول تاریخِ پیشِ‌رو، دست به گریبانِ کابوسِ آن خواهیم بود.» نخستین امضاکنندگان این نامهٔ سرگشاده که خطاب به هنرمندان، روشن‌فکران، اندیشمندان و مردم جهان نوشته شده‌است عبارت‌اند از: رخشان بنی‌اعتماد(فیلم‌ساز)، اصغر فرهادی(فیلمساز)، بهمن فرمان‌آرا(فیلمساز)، کیانوش عیاری (فیلم‌ساز)، حسین علیزاده(موسیقی‌دان)، کیهان کلهر(موسیقی‌دان)، مجتبی میرتهماسب(فیلمساز)، لیلی گلستان(نویسنده و مترجم)، پری صابری(نویسنده و کارگردان تئاتر)، فریده غیرت(وکیل)، بهمن کشاورز(وکیل)، سیف‌الله صمدیان(عکاس، فیلمساز)، خسرو سینایی(فیلمساز)، فرح اصولی(نقاش)، داوود موسایی(ناشر)، لیلی ارشد(فعال مدنی)، شمس لنگرودی (شاعر)، فرهاد توحیدی (فیلمنامه‌نویس)، نغمه ثمینی(فیلم‌نامه‌نویس)، فیروزه صابر (فعال مدنی)، سهراب مهدوی (مترجم)، مژگان جمشیدی(روزنامه‌نگار)، مینا اکبری(روزنامه‌نگار)، علی بوستان (موسیقیدان)، صبا علیزاده (موسیقی‌دان)، پوریا عالمی(نویسنده و روزنامه‌نگار)، مریم زندی(عکاس)، ابراهیم حقیقی(طراح)، امیر اثباتی(طراح)، سمیرا علیخان‌زاده(نقاش) و مرضیه وفامهر(بازیگر)

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

نگاه، چشمه، افق، مرکز، سالی، آهنگ دیگر، پیک دبیران و نیماژ

علت شهرت

تصویرپردازی (ایماژیسم)، طنز و نقیضه‌پردازی و همچنین انتشار کتاب دوجلدی تاریخ تحلیلی شعر نو که موجب دعوت شدن شاعر به دانشگاه‌های آمریکا و اروپا پیرامون توضیح و بحث دربارهٔ این اثر می‌شود.

آثار و کتاب‌شناسی

کارنامه‌ای پرمایه و متنوع

شعر و مجموعه شعر

  • «رفتار تشنگی» رشت: مؤلف [پخش از رَز][۱۵]
  • «در مهتابی دنیا» نشر چشمه
  • «خاکستر و بانو» نشر چشمه
  • «جشن ناپیدا» نشر چشمه
  • «قصیده لبخند چاک‌چاک» نشر مرکز
  • «نت‌هایی برای بلبل چوبی» نشر سالی
  • «پنجاه‌وسه ترانه عاشقانه» نشر آهنگ دیگر
  • «باغبان جهنم» نشر آهنگ دیگر
  • «ملاح خیابان‌ها» نشر آهنگ دیگر
  • «توفانی پنهان‌شده در نسیم» (گزیده شعرها با مقدمه و انتخاب بهاءالدین مرشدی) (نشر چشمه)
  • «مجموعه‌اشعار شمس ‌لنگرودی» انتشارات نگاه
  • «هیچ‌کس از فردایش با من سخن نگفت» (گزیده شعرها با انتخاب و مقدمهٔ آزاده کاظمی)
  • ۲۲ مرثیه در تیرماه (شامل اشعاری مرتبط با رویدادهای پس از انتخابات ۱۳۸۸)
  • «مرا ببخش خیابان بلندم» (گزیده شعرها با انتخاب غلام‌رضا بروسان)
  • «لب خوانی‌های قزل‌آلای من» انتشارات آهنگ دیگر
  • «رسم‌کردن دست‌های تو» نشر آهنگ دیگر
  • می‌میرم به‌جرم آنکه هنوز زنده بودم نشر چشمه
  • «چوپانی سایه‌ها» (گزیده شعرها با انتخاب کریم رجب‌زاده)
  • «شب نقاب عمومی است» نشر نگاه
  • «آوازهای فرشته بی‌بال» (مجموعه‌اشعار نشر نگاه)
  • «تعادل روز بر انگشتم» (مجموعه‌شعر نشر نگاه)
  • «حکایت دریاست زندگی» (گزینهٔ اشعار نشر نیماژ)

رمان‌ها

داستان

جعبۀ مارگیری[۱۷][۱۸]


تحقیق

پوستر سینمایی پنج‌تاپنج همراه رضا کیانیان
پوستر فیلم احتمال باران اسیدی

قصهٔ کودکان

بازیگری در سینما

شمس لنگرودی در سال۱۳۸۹ با پیشنهاد رسول یونان در فیلم فلامینگو شماره۱۳ در نقش یک شاعر بازی می‌کند. او که تجربهٔ کلاس‌های تئاتر را در سال۱۳۵۶ دارد، در این فیلم سینمایی قدم به عرصه‌ٔ سینما می‌گذارد و در آن نیز خوش می‌درخشد. او در عرصه‌ٔ هنر به موسیقی نیز علاقه‌مند بوده و زمانی گیتار می‌نواخته؛ اما به‌سبب شکستن دستش در یک تصادف آن را رها می‌کند. در سال‌های اخیر لنگرودی بیشتر به حوزه‌ٔ سینما پرداخته است و چنانچه خود اذعان می‌دارد چشم‌انداز سینما را وسیع‌ و آن را به زندگی نزدیک‌تر می‌بیند.[۱۹]

  • دوباره زندگی (۱۳۹۶)
  • رفتن (۱۳۹۵)
  • احتمال باران اسیدی (۱۳۹۳)
  • پنج تا پنج (۱۳۹۲)
  • فلامینگو شماره۱۳ (۱۳۸۹)

کتب‌های دردست انتشار

شمس‌ لنگرودی همچنان به نوشتن زندگی‌نامه‌اش مشغول‌ است که قبلاً عنوان «آنچه من از زندگی دانستم» را برای آن درنظر گرفته بود؛ ولی به‌قول خودش احتمالاً نامش «دامن بلقیس» شود. از سویی دیگر این شاعر دو سالی است که باحوصله مشغول نوشتن یک‌سری گزین‌گویه بوده است که حدود ۲۰۰ جمله شده و اکنون مشغول ویراستاری آن‌هاست. درعین‌حال به تدوین مجموعه‌ٔ دیگری از شعرهایش هم مشغول است.[۲۰]

سبک و لحن و ویژگی آثار

در شعر شمس می‌توان دو مرحلهٔ متمایز تشخیص داد که نگاه او به پدیده‌های مثل مرگ، در آن دو از یکدیگر متمایز است:

  • مرحلهٔ اول شامل دفترهای رفتار تشنگی (۱۳۵۵) و در مهتابی دنیا (۱۳۶۳) است که شعر او زبانی اعتراضی دارد و خون، فقر، مرگ و جنایت در آن پررنگ است. از خاکستر و بانو(۱۳۶۵) به‌بعد.[۲۱]
  • مرحلهٔ دوم شعر شمس شکل می‌گیرد که در آن، با فروکش‌کردن التهابات سیاسی و اجتماعی، شاعر بیشتر در خود فرو می‌رود، به عشق پناه می‌آورد و به‌سمت ذهن‌گرایی و سورئالیسم گرایش پیدا می‌کند. درعین‌حال به‌لحاظ برجستگی توصیف عناصر طبیعی شعر او صبغه‌ای ایماژیستی می‌یابد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

در این دوره، شمس بادگردیسی شعر شعارگرا، مبارزه‌جویانه و آرمان‌خواهانه‌اش به خلق بدعت‌های تصویری درشعر پست‌مدرنیستی، به‌لحاظ اندیشگانی نیز از جزم‌گرایی فاصله می‌گیرد و تلاش می‌کند از دریچه‌ای نو به پدیده‌های جهان بنگرد. ازاین‌رو، مضمون شعرش، با فاصله‌گرفتن از موقعیت، انسانی‌تر می‌شود.[۲۲]. ازاین‌رو، می‌بینیم که شعرهای شمس در دوران پختگی شعری او از صنعت برگذشته و بیشتر متکی به محتوا و در زمرهٔ اشعار انسانی است و راز ترجمه‌پذیری شعرهای او نیز وجه انسانی آن‌هاست.[۲۳] عنصر طنز هم در شعر شمس غالباً در همین دوره پدیدار می‌شود که او تلاش می‌کند تا به پدیده‌های جهان، به موضوعات انسانی و مقوله‌های فلسفی، به‌ویژه به پدیده‌های ناخوشایند و تراژیک همچون مرگ، از منظری نو نظر کند و پدیده‌ها را از نگاه خود بازتعریف کند.

یکی از وجوه فاجعه که در شعر شمس همواره در کانون توجه است مرگ و نیستی است. اساساً شمس شاعری مرگ‌انگار است و در شعر او بیش از تولد و زایش، حادثهٔ مرگ وقوع می‌یابد. در جای‌جای دفاتر او، یکی از وجوه فاجعه، که به‌ویژه در آثار شعری شمس در دفاتر نخستین او و در فاصلهٔ سال‌های ۵۵تا۶۹ برجستگی دارد، مرگ و نیستی است. در این دوره، در شعر او سخن از مرگ ستاره، عنکبوت، بره، گله، چوپان، کودک و... و پیشامدهای مرگ‌آمیزی چون زمین‌لرزه و سیل پربسامد است و او از طیفی از استعاره‌ها برای بیان احساسات خود دربارهٔ مرگ کمک می‌گیرد. او شاعری مرگ‌آگاه است و بیم و نگرانی از مرگ در اشعارش موج می‌زند.

ای روز
می‌دانم می‌رسی
نمی‌دانم که تو را خواهم دید
باد می‌وزد
میوه نمی‌داند
زمتن افتادن او امروز است

نگاه شمس به مرگ معمولاً تاریک است و بیم و دغدغهٔ نیستی و نابودی را بابرجسته‌سازی تعابیر تاریک از جهان مردگان بازتاب می‌دهد. عباراتی نظیر:

انسان چه زود پیر می‌شود ♦ ♦ ♦ انسان در نیمه‌راه جهان به‌دنیا می‌آید...

نمودهای طنز مرگ در شعر شمس لنگرودی

شعر شمس‌ لنگرودی در سه دوره مشخص، متأثر از زیبایی‌شناسی متفاوتی است. متن اشعارش از ساختار سیاسی‌اجتماعی به رویکردهای دیگری گسترش یافته است. درواقع با کم رنگ شدن جهان آرمانی شاعر و فاصله‌گرفتن از نگاه کلی‌گرایانه و زبانِ تلخ، شناخت و تجربه‌های ذهنی و عینی شاعر از نظر محتوایی و زبانی در رویکردهای سه‌گانهٔ عشق، هستی شناختی و طنز قرار می‌گیرد.

رویکردهای جدید در شعر شمس‌ لنگرودی منجر به سهل و ساده‌گرفتن جهان و پذیرش آن با همهٔ خوبی‌ها و بدی‌هایش، شاعر را از نگرش و بینش گذشته‌اش تا حد زیادی دور کرده و نسبت به باورها و معیارهای پیشین به بازنگری رسانده است. درواقع می‌توان سرودهای او را در مراحل سه‌گانه شعر رمانتیکی، اجتماعی‌سیاسی، سمبولیستی و سوررئالیستی مورد بررسی قرار داد. به‌طورکلی، می‌توان شعرِ شمس‌ لنگرودی را به‌صورت زیر مشخص نمود:

دههٔ۵۰ که تحت تأثیر زبان و نگاه احمد شاملو و متأثر از زیبایی‌شناسیِ شعریِ شاملوست. تلفیقی از نگاه تغزلی و سیاسی‌اجتماعی شاعر را در بر دارد.

دههٔ۶۰ با رهاشدن از نگاه شاملویی و با تأمل بر شعر شاعران جهان همچون فدریکو گارسیا لورکا و ناظم حکمت با مضامین سیاسی‌اجتماعی و فلسفی با لحن خطابی و اعتراضی.

دههٔ۷۰ که درواقع مرحلهٔ گذار شاعر به دوره‌های بعدی است و البته آغاز دگرگونی‌های فکری و زیبایی‌شناختی شاعر، به بازبینی مفاهیم و ارزش‌های زندگی رسیده است.

و از دههٔ۸۰ تاکنون رویکرد سه‌گانهٔ عشق، هستی‌شناختی و لایه‌های طنز جایگزین رویکرد سیاسی‌اجتماعی شاعر می‌شود. البته تمامی نگاهِ تازهِ شاعر، همچنان با مسئله اجتماعی در لایه‌های شعر پیوند دارد. در این دوره لحن عاشقانه چه به‌صورت فردی و شخصی و چه به‌صورت جمعی و انسانی گسترده‌تر است. اشعاری که فردیت در آن نمود بیشتری دارد و تجربه‌های درونی شاعر را آشکار می‌کند. زبان شعری این دوره ساده‌تر و روشن‌تر از پیش شده است و شاهد کوتاه‌شدن شعر و روآوردن به ایجاز در شعر لنگرودی هستیم. شاعر در این دوره سعی دارد احساس و اندیشهٔ عمیق هستی‌شناختی نوین خود را با وجوه مختلف رمانسِ مدرن، روایت کند و در لایه‌های شعر، گاه از طنزی نهفته برای بیان مفاهیم بهره می‌برد.[۲۴]

شمس بر قطعیت و همه گیربودن مرگ تأکید می‌کند. نه فقط شعر، بلکه همهٔ اقسام هنر، را می‌توان تلاش انسان برای مرگ فراموشی و جاودانگی دانست، ولی هیچ‌‌یک از کوشش‌های انسانی نمی‌تواند انسان را از مرگ ایمنی بخشد. ازاین‌رو، شمس مرگ را همچون واقعیتی عینی در تقابل با جهان انتزاعی شعر قرار می‌دهد. او قطعیت مرگ را درمقابل کوشش‌های انسان برای خلق زیبایی برجسته می‌کند. در نگاه شمس، همهٔ کنش‌های انسانی دربرابر قطعیت مرگ احمقانه جلوه می‌کند. زندگی حتی به شاعران که همهٔ عمر او را ستایش کرده‌اند، وفا نمی‌کند.

طنز قابلیت آن را دارد که حتی در پدیده‌ای با ماهیت ذاتاً تراژیک همچون مرگ وارد شود. طنز مرگ حاصل دست‌اندازی در مرگ است و هدف آن ایجاد وقفهٔ آنی در گزارش فاجعه است.

شمس‌ لنگرودی شاعری مرگ‌اندیش است که با اشراف بر قابلیت‌های طنز توانسته است در رویکرد هستی‌شناختی خود از طنز در طرح انگاره‌های خود دربارهٔ مرگ کمک بگیرد. طنز مرگ در شعر شمس به‌طورکلی متضمن اعتراض به قطعیت و جبرآمیزی مرگ و تأکید بر طعمه‌انگاری و لاشوارگی انسان پس از مرگ است، مقاصد انبساطی را دنبال نمی‌کند، تلخ و گزنده و هجومی است و مبتنی بر گزاره‌های نقیضی و درصدد نفی، انکار و مخالفت است.

شمس در طرح انگاره‌های مرگ از شگردهای متنوع طنزآفرينی استفاده می‌کند. درميان اين شگردها، طنز تضاد و تناقض، که عمدتاً حاصل توجه شاعر به تناقض ميان زيبايی‌ها و دلبستگی‌های زندگی و قطعيت مرگ است و طنز تحقير و پرخاش، که غالباً نشانهٔ برافروختگی عاطفی شاعر از ميرايی و فناپذيری انسان است و هدف تحقير انسان را دنبال می‌کند، بيشتر در کانون توجه شاعرند.

از بررسی شواهد طنز مرگ در شعر شمس آشکار می‌شود که او در اين رويکرد نگاهی تقليلی به انسان دارد و از طنز مرگ برای مفهوم‌زدايی از هستی و مظاهر زندگی، تأکيد بر جبر، برجسته‌سازی طبيعت و فرايندهای طبيعی در آغاز و فرجام انسان، تأکيد بر فرديت و تنهايی انسان، تحقير انسان، شیءانگاری انسان و گاه ارائهٔ تصويری حيوانی از او و هجوم به انگاره‌هايی که درصدد کرامت‌بخشی به انسان هستند استفاده می‌کند.[۲۵]


بررسی تاریخ تحلیلی شعر نو

فهرست کتاب

ایرج پارسی‌پور

پارسی‌نژاد همچون محمود بشیری و مریم صادقی بر این باور است که قضاوت مؤلف درخصوص نخستین‌ شاعر نوپرداز مبنای درستی ندارد و دچار سردرگمی است:

حافظ موسوی

حق اين کتاب آن‌طور که بايد ادا نشده است. در هر جای دنيا مؤلف چنين کتابی، آن‌هم به‌عنوان اولين‌ کتاب و شايد هنوز هم تنها کتاب در اين زمينه می‌توانست کرسیِ معتبر دانشگاهی را در عالی‌ترين سطح تصاحب کند. می‌توانست در سايهٔ‌ حق‌ تأليف و امتيازهای جانبی آن بقيهٔ عمر را بياسايد. چنين نشد؛ اما چه باک، چون همين يک کتاب، حتی اگر شمس هيچ کار ديگری نکرده بود و نکند برای ماندگاری نام او در تاريخ ادبيات ايران کفايت می‌کند.[۲۸][۲۹]


منابعی که به شمس می‌پردازد

  • سخت مثل آب، فیلم مستندی نوددقیقه‌ای دربارهٔ زندگی و شعر شمس لنگرودی به‌کارگردانی آرش سنجابی و تهیه‌کنندگیِ سعید ارهالی
  • بازتاب زندگی ناتمام، مجموعه مصاحبه‌ها به‌کوشش: مژگان معقولی
  • تاریخ شفاهی زندگی‌نامهٔ شمس لنگرودی از سری کتاب‌های تاریخ شفاهی ایران زیرنظر محمدهاشم اکبریانی، مصاحبه‌کننده: کیوان باژن، نشر ثالث ۱۳۸۷
  • در ستایش زندگی (ویژه‌نامه شمس لنگرودی)، به‌کوشش: محسن آریاپاد
  • عاشقانه‌های شمس لنگرودی، به‌کوشش: فیض شریفی، نشر هیرمند


پانویس

  1. «شاعری شبیه شعرش». 
  2. ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ «گفت‌و‌گو جمشید برزگر با شمس‌ لنگرودی». 
  3. «کناره‌گیری از پذیرفتن جایزه شعر فجر». 
  4. بی‌نام. «سال‌شمار زندگی و آثار شمس لنگرودی». فصل‌نامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۵۲تا۵۵. 
  5. «زندگی‌نامه شمس‌ لنگرودی». 
  6. «قصیدهٔ لبخند چاک‌چاک». چشمه، ۱۳۶۹، ۶۲. 
  7. «ملاح خیابان‌ها». آهنگ‌دیگر، ۱۳۸۶، ۲۱. 
  8. «باغبان جهنم». آهنگ‌دیگر، ۱۳۸۳، ۸۹. 
  9. «شاعری با پلک‌زدن‌های پست‌مدرن». فصل‌نامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷). 
  10. علی‌پور. «شمس محض». فصل‌نامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۱۲۷. 
  11. شیری. «شمس آفتاب تازۀ زندگی». فصل‌نامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۲۱۴. 
  12. «آنچه در بزرگ‌داشت شمس لنگرودی گفته شد». 
  13. اردشیر رستمی. «این روزها حرف‌های تلخ و بدبینانه می‌زنم؛ گفت‌وگویی متفاوت با شمس لنگرودی دربارۀ همه‌چیز الا شعر». کتاب هفته خبر، ش. ۷۷ (۱۸مهر۱۳۹۴): ۱۹. 
  14. «کارزار شخصیت‌های ایرانی علیه تحریم‌ها: در برابر تحریم با ما هم‌صدا شوید». 
  15. لنگرودی، تاریخ تحلیلی شعر نو(چ:۶)، ۴۱۵.
  16. «رمانی که به دست مخاطبش نرسیده». 
  17. ‏ «آنچه من از زندگی دانستم؛ جعبه مارگیری». 
  18. لنگرودی. «جعبۀ مارگیری (از کتاب خاطرات)». کتاب هفته خبر، ش. ۷۷ (۱۸مهر۱۳۹۴): ۳۴تا۳۶. 
  19. «لنگرودی در سینما». 
  20. «دامن بلقیس». 
  21. «شاعری با پلک‌زدن‌های پست‌مدرن». فصل‌نامه شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۱۴۶. 
  22. «شعر زمان ما (شمس‌ لنگرودی)». نگاه، ۱۳۹۲، ۶۵تا۷۹. 
  23. «لنگرود در او می‌زید». فصل‌نامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۱۷۶تا۱۸۰. 
  24. «بررسی رویکرد عاشقانه، هستی‌شناسانه با لایه‌های طنز در اشعار شمس‌ لنگرودی». زبان‌وادبیات فارسی، اسفند۱۳۹۲. 
  25. «طنز مرگ و نمود‌هایی از آن در شعر شمس لنگرودی». زبان‌وادبیات فارسی، ش. ۸۳، ۱۵۱تا۱۶۸. 
  26. «تاریخ تحلیلی شعر نو؛ بانک اطلاعات کتاب ایران». 
  27. «از ادعا تا واقعیت، نقد کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو، ایرج پارسی‌نژاد». ایران‌شناسی، ش. ۴۲. 
  28. «حافظ موسوی و تاریخ تحلیلی». روزنامه شرق، ۱۸تیر۱۳۸۶. 
  29. «سایت شمس لنگرودی». 

منابع

  • رستمی، اردشیر. «این روزها حرف‌های تلخ و بدبینانه می‌زنم؛ گفت‌وگویی متفاوت با شمس لنگرودی دربارۀ همه‌چیز الا شعر». کتاب هفته خبر، ش. ۷۷ (۱۸مهر۱۳۹۴): ۱۸تا۳۱. 
  • شعبانی، سکینه. بررسی رویکرد عاشقانه، هستی‌شناسانه با لایه‌های طنز در اشعار شمس‌ لنگرودی. دانشکده ادبیات تهران، اسفند ۱۳۹۲. 
  • شیری، سعید. «شمس آفتاب تازۀ زندگی». فصل‌نامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۲۱۲تا۲۱۵. 
  • علی‌پور، هرمز. «شمس محض». فصل‌نامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۱۲۷و۱۲۸. 
  • لنگرودی، شمس (۱۳۹۰). تارخ تحلیلی شعر نو(چ:۶). ۴. تهران: مرکز. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۰۵-۳۶۲-۸.
  • لنگرودی، شمس. «جعبۀ مارگیری (از کتاب خاطرات)». کتاب هفته خبر، ش. ۷۷ (۱۸مهر۱۳۹۴): ۳۴تا۳۶. 
  • لنگرودی، شمس. «قصیدهٔ لبخند چاک‌چاک». چشمه (تهران)، ۱۳۶۹، ۶۲. 
  • لنگرودی، شمس. «ملاح خیابان‌ها». آهنگ‌دیگر (تهران)، ۱۳۸۶، ۲۱. 
  • لنگرودی، شمس. «باغبان جهنم». آهنگ‌دیگر (تهران)، ۱۳۸۳، ۸۹. 
  • عزیزی، پیام. «شاعری با پلک‌زدن‌های پست‌مدرن». فصل‌نامۀ شعر گوهران (تهران)، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن ۱۳۸۷). 
  • حق‌شناس، علی‌محمد. «لنگرود در او می‌زید». فصل‌نامۀ شعر گوهران (تهران)، ش. ۱۹و۲۰ (۱۳۸۷): ۱۷۶تا۱۸۰. 
  • صفایی، علی و علی‌ علیزاده‌ جوبنی. «طنز مرگ و نمود‌هایی از آن در شعر شمس لنگرودی». زبان و ادبیات فارسی (تهران)، ش. ۸۳، ۱۵۱تا۱۶۸. 
  • شریفی، فیض. «شعر زمان ما(شمس‌ لنگرودی)». نگاه (تهران)، ۱۳۹۲، ۶۵تا۷۹. 
  • [پرتال جامع علوم انسانی «از ادعا تا واقعیت، نقد کتاب تاریخ تحلیلی شعر نو، ایرج پارسی‌نژاد»]. ایران‌شناسی، ش. ۴۲ (سال یازدهم، تابستان۱۳۷۸). 
  • «حافظ موسوی و تاریخ تحلیلی». روزنامه شرق، دوشنبه۱۸تیر۱۳۸۶. 
  • بی‌نام. «سال‌شمار زندگی و آثار شمس لنگرودی». فصل‌نامۀ شعر گوهران، ش. ۱۹و۲۰ (بهمن۱۳۸۷): ۵۲تا۵۵. 

پیوند به بیرون