مجتبی مینوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بهار (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
طراوت بارانی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
|ملیت                  =  
|ملیت                  =  
|تاریخ تولد            = ۱۹بهمن۱۲۸۱
|تاریخ تولد            = ۱۹بهمن۱۲۸۱
|محل تولد              =  
|محل تولد              = تهران
|والدین                = '''شیخ عیسی شریعت‌مداری'''
|والدین                = '''شیخ عیسی شریعت‌مداری'''
|تاریخ مرگ              = ۶بهمن۱۳۵۵ <ref name=''استاد مینوی''/><ref name=''نسخه چاپی''>{{پک|فیضی|۱۳۹۰|ک=زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی|ص=۲}}</ref>
|تاریخ مرگ              = ۶بهمن۱۳۵۵<ref name=''استاد مینوی''/><ref name=''نسخه چاپی''>{{پک|فیضی|۱۳۹۰|ک=زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی|ص=۲}}</ref>
|محل مرگ                = تهران
|محل مرگ                = تهران
|علت مرگ                =  
|علت مرگ                =  
خط ۲۱: خط ۲۱:
|لقب                    =  
|لقب                    =  
|بنیانگذار              =
|بنیانگذار              =
|پیشه                  = استاد دانشگاه تهران{{سخ}} رایزن فرهنگی ایران در ترکیه{{سخ}} رئیس تعلیمات عالیهٔ وزارت فرهنگ {{سخ}} سرپرستی علمی بنیاد شاهنامهٔ فردوسی
|پیشه                  = استاد دانشگاه تهران{{سخ}}رایزن فرهنگی ایران در ترکیه{{سخ}}رئیس تعلیمات عالیهٔ وزارت فرهنگ{{سخ}}سرپرستی علمی بنیاد شاهنامهٔ فردوسی
|سال‌های نویسندگی        =  
|سال‌های نویسندگی        =  
|سبک نوشتاری            =  
|سبک نوشتاری            =  
خط ۳۰: خط ۳۰:
|دیوان اشعار            =
|دیوان اشعار            =
|تخلص                  =  
|تخلص                  =  
|فیلم(های) ساخته براساس اثر(ها)=
|فیلم ساخته براساس اثر =
|همسر                  =  
|همسر                  =  
|شریک زندگی            =
|شریک زندگی            =
خط ۵۰: خط ۵۰:
}}
}}


[[پرونده:Minavi&zirinkob.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|'''<center> لندن - دکتر قمر آریان،{{سخ}} دکتر عبدالحسین زرین‌کوب {{سخ}}و استاد مجتبی مینوی </center>''']]
[[پرونده:Minavi&zirinkob.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|'''<center>در کنار قمر آریان و [[عبدالحسین زرین‌کوب]]{{سخ}}لندن</center>''']]


'''مجتبی مینوی''' پژوهش‌گر، ايران‌شناس، شاهنامه‌پژوه، نسخه‌شناسِ برجستهٔ‌ معاصر، مترجم و شاعر است. شاگر خَلف [[محمد قزوینی]] است که تصحیح متون قدیمی مهم ایران و تهیه میکروفیلم‌ از نسخ‌خطی ارزشمندِ کتابخانه‌های ترکیه برای کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران، از برجسته‌ترین خدمات علمی او در عرصه زبان، ادبیات، فرهنگ فارسی به‌شمار می‌رود.
'''مجتبی مینوی''' پژوهشگر، ایران‌شناس، شاهنامه‌پژوه، نسخه‌شناسِ برجستهٔ‌ معاصر، مترجم و شاعر است. شاگر خَلف [[محمد قزوینی]] است که تصحیح متون قدیمی مهم ایران و تهیه میکروفیلم‌ از نسخ‌ خطی ارزشمندِ کتابخانه‌های ترکیه برای کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران، از برجسته‌ترین خدمات علمی او در عرصه زبان، ادبیات، فرهنگ فارسی به‌شمار می‌رود.
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>
 
مجتبی مینوی طهرانی ادیب، نویسنده، مصحّح، مورخ و مترجم بزرگ ایرانی از دانش‌آموختگان [[دارالفنون]] بود و در همین مدرسه با چهره‌هایی همچون [[صادق هدایت]] دوستی و مراوده داشت. او در کنار [[مسعود فرزاد]]، [[بزرگ علوی]] و صادق هدایت [[گروه ربعه]] را تشکیل داد. مینوی در نوجوانی با چهره‌های سرشناسی چون [[محمدعلی فروغی]] و [[محمد قزوینی]] آشنا شد و روش نقد تحقیقی متون را از علامه قزوینی فراگرفت و با فروغی نیز در تهیهٔ خلاصهٔ شاهنامه همکاری کرد. مینوی سال۱۳۲۸ و در دورهٔ اوج‌گرفتن نهضت ملی‌شدن صنعت نفت پس از ۱۵ سال، از انگلستان به ایران بازگشت و در [[دانشگاه تهران]] به تدریس در [[دانشکده ادبیات دانشگاه تهران|دانشکدهٔ ادبیات]] پرداخت. سال۱۳۲۹ از طرف دانشگاه تهران مأموریت یافت تا با سفر به ترکیه، ضمن جست‌و‌جو در کتابخانه‌های این کشور و بررسی کتب خطی فارسی و عربی و ترکی به عکس‌برداری و تهیه میکروفیلم از تعدادی از کتب خطی بپردازد. او گزارشی از نتایج علمی این سفرها را در مقاله‌هایی با عنوان «از خزائن ترکیه» در مجلهٔ دانشکده ادبیات تهران طی سه شماره متوالی در سال۱۳۳۵ منتشر کرد. همان دوران موفق شد بیش از ده هزار نسخه خطی را به‌صورت میکروفیلم بایگانی کند که اکنون در [[کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران]] نگهداری می‌شود.  
مجتبی مینوی طهرانی،(۱۹ بهمن ۱۲۸۲- ۶ بهمن ۱۳۵۵) ادیب، نویسنده، مصحّح، مورخ و مترجم بزرگ ایرانی از دانش‌آموختگان دارالفنون بود و در همین مدرسه با چهره‌هایی همچون صادق هدایت دوستی و مراوده داشته است. او در کنار مسعود فرزاد، بزرگ علوی و صادق هدایت گروه ربعه را تشکیل دادند. مینوی در نوجوانی با چهره‌های سرشناسی چون محمدعلی فروغی و محمد قزوینی آشنا شد و روش نقد تحقیقی متون را از قزوینی فراگرفت و با فروغی نیز در تهیه خلاصه شاهنامه همکاری کرد. مینوی سال ۱۳۲۸ و در دوره اوج گرفتن نهضت ملی شدن نفت پس از 15 سال از انگلستان به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به تدریس در دانشکده ادبیات پرداخت. سال ۱۳۲۹ از طرف دانشگاه تهران مأموریت پیدا کرد تا با سفر به ترکیه، ضمن جست‌و‌جو در کتابخانه‌های این کشور و بررسی کتب خطی فارسی و عربی و ترکی به عکسبرداری و تهیه میکروفیلم از تعدادی از کتب خطی بپردازد. او گزارشی از نتایج علمی این سفرها را در مقالاتی با عنوان «از خزائن ترکیه» در مجله دانشکده ادبیات تهران در سه شماره متوالی در سال ۱۳۳۵ منتشر کرد. طی همین دوران موفق به تهیه میکروفیلم از بیش از هزار نسخه خطی شد که در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می‌شود.  
<center>* * * * *</center>
<center>* * * * *</center>


==داستانک==
==از میان یادها==
===داستانک‌های انتشار===
 
===داستانک عشق===
===داستانک عشق===
===نیش قلمش اشک استاد را درآورد===
===نیش قلمش اشک استاد را درآورد===
عباس اقبال استاد مینوی و یغمایی بود. روزی یغمایی اقبال را اشک به‌چشم‌آورده، می‌بیند. استاد که از نقدی تند که درباره‌اش در مجله یغما چاپ‌ شده بود، ناراحت بود، می‌گوید: من با تو و مینوی که هر دو شاگردم بوده‌اید چه کرده‌ام؟ یغمایی می‌گوید: مینوی نوشته نه من. پاسخ می‌شود: او نوشت تو چرا باید چاپ کنی!<ref name=''استاد مینوی''>{{یادکرد|نویسنده=یغمایی|مقاله=استاد مجتبی مینوی|ترجمه=|ژورنال=یغما|تاریخ=۱۳۵۵|دوره=|شماره= ۳۴۲|صفحه ۷۴۶ تا ۷۵۱}}</ref>
[[عباس اقبال آشتیانی|عباس اقبال]] استاد مینوی و [[جبیب یغمایی|یغمایی]] بود. روزی یغمایی، اقبال را اشک درچشم‌، می‌بیند. استاد که از نقدی تند که درباره‌اش در [[مجله یغما]] چاپ‌ شده بود، ناراحت بود، می‌گوید: من با تو و مینوی که هر دو شاگردم بوده‌اید چه کرده‌ام؟ یغمایی می‌گوید: مینوی نوشته نه من. پاسخ می‌شود: او نوشت تو چرا باید چاپ کنی!<ref name=''استاد مینوی''>{{یادکرد|نویسنده= یغمایی|مقاله= استاد مجتبی مینوی|ژورنال= یغما|تاریخ= ۱۳۵۵|شماره= ۳۴۲|صفحه= ۷۴۶تا۷۵۱}}</ref>
===از کلاس اخراج شدم===
===از کلاس اخراج شدم===
به هنگام تحصیل در دارالمعلمین، به کلاس درس «صدیق‌اعلم» می‌رود که انگلیسی درس می‌دهد. وارد کلاس می‌شود. معلم شروع به انگلیسی حرف‌زدن می‌کند اما مینوی چیزی نمی‌فهمد. وقتی اعلم می‌بیند او چیزی متوجه نمی‌شود، به فارسی می‌پرسد: چرا دیر سر کلاس آمده‌ای. مینوی از برگزاری کلاس اظهار بی‌اطلاعی می‌کند. «صدیق‌اعلم» می‌گوید ما در این کلاس انگلیسی حرف می‌زنیم، تو هم باید انگلیسی یاد بگیری. بعد، مینوی می‌رود و گوشه‌ای از کلاس می‌نشیند و گوش می‌دهد. می‌گوید: «دیدم آقای «صدیق‌اعلم» می‌گویند sundy و mondy و من که گمان کرده بودم «ماندی» مهمل «ساندی» است، خنده‌ام گرفت و همین باعث شد که آقای «صدیق‌اعلم» مرا از کلاس بیرون کردند و بنده هم انگلیسی یاد نگرفتم».<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>
هنگام تحصیل در دارالمعلمین، به کلاس درس «صدیق‌اعلم» می‌رود که انگلیسی درس می‌داد. وارد کلاس می‌شود. معلم شروع می‌کند به انگلیسی حرف‌زدن؛ اما مینوی چیزی نمی‌فهمد. وقتی اعلم می‌بیند او چیزی متوجه نمی‌شود، به‌فارسی می‌پرسد: چرا دیر سر کلاس آمده‌ای. مینوی از برگزاری کلاس اظهار بی‌اطلاعی می‌کند. «صدیق‌اعلم» می‌گوید ما در این کلاس انگلیسی حرف می‌زنیم، تو هم باید انگلیسی یاد بگیری. بعد، مینوی می‌رود و گوشه‌ای از کلاس می‌نشیند و گوش می‌دهد. می‌گوید: «دیدم آقای «صدیق‌اعلم» می‌گویند sundy و mondy و من که گمان کرده بودم «ماندی» مهمل «ساندی» است، خنده‌ام گرفت و همین باعث شد که آقای «صدیق‌اعلم» مرا از کلاس بیرون کرد و بنده هم انگلیسی یاد نگرفتم.»<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>
 
===داستانک مردم===
 
===ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود===
 
===داستانک‌های دشمنی===
 
===داستانک‌های دوستی===
 
===داستانک‌های قهر===
 
===داستانک‌های آشتی‌ها===
 
===داستانک نگرفتن جوایز===
 
===داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است===
 
===داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا===
 
===داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن===
 
===داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن===


===این، اولین شغلم بود===
===این، اولین شغلم بود===
در آن زمان اعلام کرده بودند که هر کس تصدیق ششم ابتدایی داشته باشد، می‌تواند معلم شود. مینوی که این تصدیق را داشت، داوطلب معلمی می‌شود. به او می‌گویند: تو به این کوچولویی چه‌طور می‌خواهی معلم بشوی؟ می‌گوید: کسانی که من به آن‌ها درس خواهم داد، از من کوچکترند. این نخستین شغل مینوی بود.<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''>{{یادکرد|نویسنده=|مقاله=مجتبی مینوی: پژوهشگر ستیهنده|ترجمه=|ژورنال=کتابِ امروز|تاریخ=۱۳۵۲|دوره=|شماره= ۶|صفحه ۲تا۱۹}}</ref>
در آن زمان اعلام کرده بودند که هرکس تصدیق ششم ابتدایی داشته باشد، می‌تواند معلم شود. مینوی که این تصدیق را داشت، داوطلب معلمی می‌شود. به او می‌گویند: تو به این کوچولویی چطور می‌خواهی معلم بشوی؟ می‌گوید: کسانی که من به آن‌ها درس خواهم داد، از من کوچک‌ترند. این نخستین شغل مینوی بود.<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''>{{یادکرد|نویسنده=|مقاله=مجتبی مینوی: پژوهشگر ستیهنده|ترجمه=|ژورنال=کتابِ امروز|تاریخ=۱۳۵۲|دوره=|شماره= ۶|صفحه ۲تا۱۹}}</ref>


===با مادرم انگلیسی حرف می‌زدم===
===با مادرم انگلیسی حرف می‌زدم===
مینوی علاقه‌ زیادی به یادگیری زبان انگلیسی داشت. زمانی که به لندن رفته بود، علاوه بر کلاس‌ زبانی که می‌کرد، شبی پنجاه، شصت و گاه هفتاد صفحه کتاب انگلیسی می‌خواند. به آثار «چارلز دیکنز» رمان‌نویس انگلیسی علاقه وافر داشت. به‌گفتهٔ خود، بیش از هزار کتاب انگلیسی خوانده است. چنان شوری به یادگیری این زبان داشت که گاهی در خواب با مادرش انگلیسی صحبت می‌کرد و مادرش هم انگلیسی جوابش را می‌داد، در حالی که مادرش اصلا انگلیسی نمی‌دانست!<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>
مینوی علاقه‌ زیادی به یادگیری انگلیسی داشت. زمانی که به لندن رفته بود، علاوه‌بر کلاس‌ زبانی که سپری می‌کرد، شبی پنجاه‌شصت و گاه هفتاد صفحه کتاب انگلیسی می‌خواند. به آثار «چارلز دیکنز» رمان‌نویس انگلیسی علاقهٔ وافر داشت. به‌گفتهٔ خود، بیش از هزار کتاب انگلیسی خوانده است. چنان شوری به یادگیری این زبان داشت که گاهی در خواب با مادرش انگلیسی صحبت می‌کرد و مادرش هم انگلیسی جوابش را می‌داد؛ درحالی‌که مادرش اصلاً انگلیسی نمی‌دانست!<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>
 
 
===داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)===
 
===داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده===


===داستانک‌های مشهور ممیزی===


===داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری===
==زندگی و یادگار==
 
===عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن===
 
===داستان‌های دیگر===
==زندگی و تراث==
===سال‌شمار===
===سال‌شمار===
*نوزدهم بهمن۱۲۸۲ تولد در تهران
* '''۱۲۸۲''': تولد در تهران، نوزدهم بهمن
 
* '''۱۲۸۶''': تحصیل در مکتب‌خانه به‌اصرار خودش و ختم قرآن‌ قبل از ۵سالگی
*۱۲۸۶ شروع به تحصيل در مکتب‌خانه به اصرار خودش در سن ۴سالگی و ختم قرآن‌ کريم قبل از اتمام اولين سال حضور در مکتب‌خانه.
* '''۱۲۸۷''': تحصیل در مدرسهٔ شهر سامرا در سن ۵سالگی.
 
* '''۱۲۹۰''': بازگشت به ایران و حفظ کامل قرآن کریم در ۸سالگی
*۱۲۸۷ شروع به تحصيل در مدرسه شهر سامرا در سن ۵سالگی.
* '''۱۲۹۱''': ادامه تحصیل در مدارس «امانت» و «افتخاریه»
 
* '''۱۲۹۸''': عزیمت به‌ رشت به‌همراه خانواده درپی انتصاب پدر به ریاست عدلیهٔ رشت؛ منشیگری در عدلیه
*۱۲۹۰ بازگشت به ايران به‌اتفاق خانواده و اتمام حفظ کامل قرآن کريم در سن ۸سالگی.
* '''۱۲۹۹''': شروع به تحصیل در دارالمعلمین
 
* '''۱۳۰۲''': بازگشت به تهران درپی اشتغال پدر در مجلس شورای ملی؛ تندنویس مجلس شورای ملی به‌مدت ۲ سال
*۱۲۹۱ ادامه تحصيل در مدارس «امانت» و «افتخاريه».
* '''۱۳۰۷''': تصحیح و چاپ دیوان ناصرخسرو؛ عزیمت به فرانسه به‌منظور تأسیس دفتر سرپرستی محصلین در سفارت ایران و انتصاب در پست معاونت آن دفتر؛ بازگشت به ایران پس از چند ماه درپی اختلاف وی و رئیس آن دفتر؛ ریاست کتابخانه معارف همان [[کتابخانه ملی]] فعلی؛ آشنایی با [[علامه قزوینی]] و فراگیری روش نقد تحقیقی نزد وی
 
* '''۱۳۰۸''': سرپرستی محصلین ایرانی در لندن؛ فراگیری کامل زبان‌های انگلیسی و فرانسوی؛ حشرونشر با مستشرقان مطرح اروپایی طی مدت اقامتش در اروپا؛ شکایت حسودان و بدطینتان از کتاب مینوی نزد رضاشاه و دستور توقیف و جمع‌آوری آن توسط شاه؛ قطع حقوق وی از وزارت معارف به دستور شاه؛ ادامه اقامت اجباری در اروپا به‌مدت ۱۵ سال
*۱۲۹۸ عزيمت به‌ رشت به‌همراه خانواده در پی انتصاب پدر به رياست عدليهٔ رشت؛ شروع به‌کار منشی‌گری در عدليه.
* '''۱۳۱۰''': [[تصحیح متون|تصحیح]] «سیاست‌نامه» با همکاری خلخالی
 
* '''۱۳۱۱''': تصحیح کتاب «نامهٔ تنسر»
*۱۲۹۹ شروع به تحصيل در دارالمعلمين.
* '''۱۳۱۳''': حضور در کنگره بین‌المللی هزارهٔ فردوسی در تهران؛ ترجمه و چاپ کتاب «وضع ملت، دولت و دربار ایران در دورهٔ ساسانی» نوشتهٔ پرفسور «آرتور کریستین»؛ سفر به انگلیس
 
* '''۱۳۱۴''': تصحیح داستان «ویس‌ورامین فخرالدین اسعد گرگانی»
*۱۳۰۲ بازگشت به تهران با مشغول شدن پدر به فعالیت در مجلس شورای ملی؛ استخدام در مجلس شورای ملی بعنوان تندنويس به مدت ۲ سال.
* '''۱۳۱۸''': ریاست دبستان ایرانیان در ترکیه
 
* '''۱۳۱۹''': سفر به انگلیس
* ۱۳۰۷ تصحيح و چاپ ديوان ناصرخسرو؛ عزيمت به فرانسه به‌دنبال تأسيس دفتر سرپرستی محصلين در سفارت ايران و انتصاب بعنوان معاونت دفتر مذکور؛بازگشت به ايران پس از چند ماه در پی بروز اختلاف ميان وی و رئيس دفتر سرپرستی محصلین؛ انتصاب به رياست کتابخانه معارف که بعدا به کتابخانه ملی تغيير نام داد؛ آشنايی با علامه قزوينی و فراگیری روش نقد تحقيقی نزد وی.
* '''۱۳۲۰''': رفع توقیف کتاب «وضع ملت، دولت و دربار ایران در دوره ساسانی»؛ تصحیح «رساله در امر مالیات»، تألیف خواجه نصیرالدین طوسی با همکاری «ولادیمیر مینورسکی»
 
* '''۱۳۲۸''': بازگشت به ایران درپی دعوت به تدریس از سوی دانشگاه تهران؛ تدریس «تاریخ ایران بعد از اسلام» در دو دانشکده‌ٔ [[دانشکده ادبیات دانشگاه تهران|ادبیات]] و الهیات
*۱۳۰۸ عهده‌داری سرپرستی محصلين ایرانی در لندن؛ فراگیری کامل زبان‌های انگليسی و فرانسوی؛ حشرونشر با مستشرقان مطرح اروپايی در طول مدت اقامتش در اروپا. شکایت حسودان و بدطینتان از کتاب مینوی نزد رضاشاه و دستور توقيف و جمع‌آوری آن توسط شاه؛ قطع حقوق وی از وزارت معارف به دستور شاه؛ ادامه اقامت اجباری در اروپا به مدت ۱۵ سال.
* '''۱۳۳۰''': رایزن فرهنگی ایران در ترکیه به‌مدت ۴ سال؛ شرکت در کنگرهٔ بین‌المللی خاورشناسان استانبول؛ شروع به یادداشت‌برداری از دوازده‌هزار جلد کتاب خطیِ کتابخانه‌های ترکیه؛ عکس‌برداری و تهیه میکرو فیلم از آن کتاب‌ها و ارسال آن برای [[کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران]]
 
* '''۱۳۳۱''': تصحیح کتاب «منصفات» اثر افضل‌الدین کاشانی
*۱۳۱۰ تصحيح «سياست‌نامه» با همکاری خلخالی.
* '''۱۳۳۲''': شرکت در سمینار بررسی فرهنگ اسلامی در پرینستون؛ ریاست تعلیمات عالیه وزارت فرهنگ
 
* '''۱۳۳۳''': تصحیح «عیون‌الحکمه » تألیف ابوعلی سینا با همکاری [[یحیی مهدوی]]
*۱۳۱۱ تصحیح کتاب «نامهٔ تنسر».
* '''۱۳۳۵''': شرکت در سمینار «تمدن غرب از نظر مشرق زمین» در شهر ونیز؛ تألیف کتاب «پانزده گفتار» درباب ادبیات اروپایی و تطبیق آن‌ها با ادب فارسی؛ چاپ ره‌آوردِ سفرهایش به ترکیه در مجموعه‌مقالاتی با عنوان «از خزائن ترکیه» در مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات تهران طی سه شمارهٔ متوالی؛ تصحیح کتاب «تحریمه‌القلم» اثر سنایی غزنوی
 
* '''۱۳۳۸''': حضور فعال در سمینار «مورخان خاورمیانه» در لندن
*۱۳۱۳ حضور در کنگره بين‌المللی هزارهٔ فردوسی در تهران؛ ترجمه و چاپ کتاب «وضع ملت، دولت و دربار ايران در دوره ساسانی» نوشتهٔ پرفسور «آرتور کريستين»؛ سفر به انگليس.
* '''۱۳۳۹''': شرکت در کنگرهٔ بین‌المللی هنر و معماری ایران در نیویورک؛ حضور در کنگرهٔ بین‌المللی خاورشناسان در  مسکو؛ تهیه فهرست برای نسخه‌های خطی فارسی کتابخانه «چستر بیتی»
 
* '''۱۳۴۳''': تصحیح کتاب «کلیله‌ودمنه» ترجمه و انشای نصرالله منشی
*۱۳۱۴ تصحيح داستان «ويس‌ورامين فخرالدين اسعد گرگانی».
* '''۱۳۴۴''': تصحیح سیرت جلال‌الدین منکبرتی
 
* '''۱۳۴۵''': رد دعوت محمدرضاشاه برای حضور در ضیافت دربار
*۱۳۱۸ انتصاب بعنوان رياست دبستان ايرانيان در ترکيه.
* '''۱۳۴۶''': شرکت در کنگرهٔ بین‌المللی خاورشناسان در شهر ان‌آربر؛ چاپ کتاب «‌فردوسی و شعر او»
 
* '''۱۳۵۰''': تصحیح کتاب «وقف‌نامه ربع رشیدی» تألیف رشیدالدین فضل‌الله همدانی با همکاری [[ایرج افشار]]
*۱۳۱۹ سفر به انگليس.
* '''۱۳۵۲''': حضور در کنگرهٔ بین‌المللی «خاورشناسان پاریس»؛ انتشار کتاب «تاریخ و فرهنگ»
 
* '''۱۳۵۴''': تصحیح کتاب «احوال و اقوال شیخ‌ابوالحسن خرقانی»
*۱۳۲۰ رفع توقيف کتاب «وضع ملت، دولت و دربار ايران در دوره ساسانی»؛ تصحيح «رساله در امر ماليات» تاليف خواجه نصيرالدين طوسی با همکاري «ولاديمير مينورسکی».
* '''۱۳۵۵''': بستری‌شدن در بیمارستان در اثر زمین‌خوردن و شکستگی دنده
* '''۱۳۵۵''': پیوستن به ملکوت، ششم بهمن‌ماه


*۱۳۲۸ دعوت به کار از سوی دانشگاه تهران و بازگشت به ايران؛ تدريس بعنوان استاد «تاريخ ايران بعد از اسلام» در دانشکده‌های ادبيات و الهيات.
===مختصری از شرح زندگی===
 
سال۱۲۸۲ش مینوی در خانواده‌ای روحانی متولد می‌شود. کودکی‌اش بین سه‌ تا هشت‌سالگی در سامره می‌گذرد. پنج‌ساله است که شروع به خواندن قرآن، گلستان و دیوان حافظ می‌کند. پس از بازگشت به ایران، تحصیلات متوسطه‌اش را در مدرسه‌های «امانت»، «اسلام» و [[دارالفنون]] سپری می‌کند. در این ایام مدتی هم پیش‌نماز مدرسه می‌شود. با «نصرت‌الله باستان»، [[صادق هدایت]] و [[مسعود فرزاد]] هم‌دوره است. سال۱۳۰۹ همراه «حسن تقی‌زاده» عازم لندن می‌شود. در آنجا سرپرستیِ محصلین ایرانی می‌شود و سرگرم یادگرفتن زبان انگلیسی در کینگزکالج و مدرسه پلی‌تنیک. پس از بازگشت به ایران در وزارت معارف (وزارت فرهنگ و ارشاد کنونی) مشغول‌به‌کار می‌شود.<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>
*۱۳۳۰ انتصاب بعنوان رايزن فرهنگی ايران در ترکيه بمدت ۴ سال؛ حضور در کنگره بين‌المللی خاورشناسان استانبول؛شروع به یادداشت‌برداری از دوازده‌هزار جلد کتاب خطی موجود در کتابخانه‌های ترکيه؛ عکسبرداری و تهيه ميکرو فيلم از این کتاب‌های خطی و ارسال آن برای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران.
 
*۱۳۳۱ تصحيح کتاب «منصفات» اثر افضل‌الدين کاشانی.
 
*۱۳۳۲ حضور در سمينار بررسی فرهنگ اسلامی در پرينستون؛ انتصاب بعنوان رياست تعليمات عاليه وزارت فرهنگ.
 
*۱۳۳۳ تصحيح «عيون‌الحکمه » تاليف ابوعلی سينا با همکاری «يحيي مهدوی».
 
*۱۳۳۵ شرکت در سمينار «تمدن غرب از نظر مشرق زمين» در شهر ونيز؛ تاليف کتاب «پانزده گفتار» در باب ادبيات اروپايی و تطبيق آن‌ها با ادب فارسی؛ چاپ ره‌آوردِ سفرهایش به ترکيه در مجموعه‌مقالاتی با عنوان «از خزائن ترکيه» در مجله دانشکده ادبيات تهران در سه شمارهٔ متوالی؛ تصحيح کتاب «تحريمه‌القلم» اثر سنايی غزنوی.
 
*۱۳۳۸ حضور فعال در سمينار «مورخان خاورميانه» در لندن.
 
*۱۳۳۹ شرکت در کنگره بين‌المللی هنر و معماری ايـــران در نيويورک؛ حضور در کنگره بين‌المللی خاورشناسان در  مسکو؛ تهيه فهرست برای نسخه‌های خطی فارسی کتابخانه «چستر بيتی».
 
*۱۳۴۳ تصحيح کتاب «کليله و دمنه» ترجمه و انشای نصرالله منشی.
 
*۱۳۴۴ تصحيح سيرت جلال‌الدين منکبرتی.
 
*۱۳۴۵ رد دعوت محمدرضاشاه برای حضور در ضيافت دربار.
 
*۱۳۴۶ شرکت در کنگره بين‌المللی خاورشناسان در شهر ان آربر؛ چاپ کتـاب «‌فردوسی و شعر او».
 
*۱۳۵۰ تصحيح کتاب «وقف‌نامه ربع رشيدی» تاليف رشيدالدين فضل‌الله همدانی با همکاری ايرج افشار.
 
*۱۳۵۲ حضور در کنگره بين‌یالمللی «خاورشناسان پاريس»؛ انتشار کتاب «تاريخ و فرهنگ».
 
*۱۳۵۴ تصحيح کتاب «احوال و اقوال شيخ ابوالحسن خرقانی».
 
*۱۳۵۵ بستری شدن در بيمارستان در اثر زمین خوردن و شکستگی دنده.
 
*هفتم بهمن ۱۳۵۵ خاموشی ابدی چراغِ پرفروز زبان و ادب پارسی.
 
 
===دور تُند زندگی مینوی===
مینوی در سال ۱۲۸۲ش در یک خانواده روحانی متولد می‌شود. کودکی‌اش در سامره می‌گذرد؛ سال‌های بین سه‌سالگی تا نه‌سالگی‌اش. پنج‌ساله است که شروع به خواندن قرآن، گلستان و دیوان حافظ می‌کند. پس از آن، به‌همراه خانواده راهی ایران می‌شود. تحصیلات متوسطه‌اش را در مدرسه‌های «امانت»، «اسلام» و «دارالفنون» سپری می‌کند. در این ایام مدتی هم پیش‌نماز مدرسه می‌شود. با «نصرت‌الله باستان»، [[صادق هدایت]] و مسعود فرزاد هم‌دوره است. در سال ۱۳۰۹ است که به‌همراه «حسن تقی‌زاده» عازم لندن می‌شود. در آنجا سرپرست محصلین ایرانی می‌شود و شروع به یاد گرفتن زبان انگلیسی در کینگزکالج و مدرسه پلی‌تنیک می‌کند. پس از بازگشت به ایران در وزارت معارف (وزارت فرهنگ و ارشاد کنونی) مشغول به کار می‌شود.<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>


====گروه ربعه====
====گروه ربعه====
در همان دوران تحصیل در دارالفنون است که دوستی‌اش با [[صادق هدایت]]، [[بزرگ علوی]]، [[عبدالحسین نوشین]]، [[مسعود فرزاد]] و یکی دو سال بعد، [[پرویز ناتل خانلری]]، به تشکیل گروهی به نام «ربعه» منتهی می‌شود. در آن روزها اغلب در کافه‌ها دور هم جمع می‌شدند و شطرنج بازی می‌کردند و سعی می‌کردند در سیاست دخالتی نکنند. مینوی این پنج‌سال را دوره «کمال کاروری و کاربری» این گروه می‌داند.  
در همان دوران تحصیل در دارالفنون است که دوستی‌اش با [[صادق هدایت]]، [[بزرگ علوی]]، [[عبدالحسین نوشین]]، [[مسعود فرزاد]] و یکی دو سال بعد، [[پرویز ناتل خانلری]]، به تشکیل گروهی به نام «ربعه» منتهی می‌شود. در آن روزها اغلب در کافه‌ها دور هم جمع می‌شدند و شطرنج‌بازی می‌کردند و سعی می‌کردند در سیاست دخالتی نکنند. مینوی این پنج‌سال را دوره «کمال کاروری و کاربری» این گروه می‌داند.  
در همین دوران است که سه تابلو از شاهنامه را برای «هزاره فردوسی» آماده می‌کنند. مینوی '''«نامه تنسر»'''، '''«نوروزنامه»''' و '''«اطلال شهر پارسه»''' را چاپ می‌کند. با [[صادق هدایت]] کتاب '''«مازیار»''' را می‌نویسد؛ مینوی قسمت تاریخی‌ آن را و هدایت قسمت نمایشی‌اش را. '''«ویس و رامین»''' و جلد اول شاهنامه را هم چاپ می‌کند. خلاصهٔ شاهنامه را با مرحوم فروغی درست می‌کند و '''«شاهنشاهی ساسانیان»''' اثر «کریستین سن» ایران‌شناس دانمارکی را ترجمه می‌کند. پس از آن راهی لندن می‌شود.<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>
در همین دوران است که سه تابلو از شاهنامه را برای «هزاره فردوسی» آماده می‌کنند. مینوی '''«نامه تنسر»'''، '''«نوروزنامه»''' و '''«اطلال شهر پارسه»''' را چاپ می‌کند. با [[صادق هدایت]] کتاب '''«مازیار»''' را می‌نویسد؛ مینوی قسمت تاریخی‌ آن را و هدایت قسمت نمایشی‌اش را. '''«ویس و رامین»''' و جلد اول شاهنامه را هم چاپ می‌کند. خلاصهٔ شاهنامه را با مرحوم [[محمدعلی فروغی]] درست می‌کند و '''«شاهنشاهی ساسانیان»''' اثر «کریستین سن» ایران‌شناس دانمارکی را ترجمه می‌کند. پس از آن راهی لندن می‌شود.<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>


====مینوی و کتاب‌خانه‌های ترکیه====
====مینوی و کتاب‌خانه‌های ترکیه====
مدت اقامتش در انگلیس هم تحصیل می‌کرد هم تدریس. نزد «والتر هنینگ» ایران‌شناس آلمانی و انگلیسی، پهلوی می‌خواند، در دانشگاه آکسفورد نیز تدریس می‌کند.
مدت اقامتش در انگلیس هم تحصیل می‌کرد هم تدریس. نزد «والتر هنینگ» ایران‌شناس آلمانی و انگلیسی، پهلوی می‌خواند، در دانشگاه آکسفورد نیز تدریس می‌کند. مینوی بیش از ده سال در انگلستان می‌ماند و سال‌ها به تحقیق و پژوهش و نوشتن مشغول می‌شود. می‌خواهد به وطن بازگردد؛ اما کینه‌ای که وزارت معارف و سایرین از او بابت چاپ کتابش داشتند، کار را برایش دشوار کرده بود. درنهایت ابلاغیه‌ای صادر می‌شود و به او در سمت رئیس دبستان ایرانیان در استانبول عازم ترکیه می‌شود. در آنجاست که به عظمت کتابخانه‌های ترکیه پی می‌برد و زمینه را برای عکس‌برداری از کتابخانه موجود در آن فراهم می‌کند. پس از بازگشت به ایران، از طرف دانشگاه مأمور عکس‌برداری از کتاب‌های کتابخانه ترکیه می‌شود. پس از آن، رایزن فرهنگی در ترکیه شد که چهار سال ادامه یافت. در این مدت بیش از ده‌دوازه‌هزار جلد از کتاب‌های خطی موجود در کتابخانه‌های ترکیه را بررسی و یادداشت‌هایی از آن‌ها تهیه می‌کند.<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>
مینوی بیش از ده سال در انگلستان می‌ماند و سال‌ها به تحقیق و پژوهش و نوشتن مشغول می‌شود. می‌خواهد به وطن بازگردد، اما کینه‌ای که وزارت معارف و سایرین از او بابت چاپ کتابش داشتند، کار را برایش دشوار کرده بود. در نهایت ابلاغیه‌ای صادر می‌شود و به او بعنوان رئیس دبستان ایرانیان در استانبول عازم ترکیه می‌شود. در آنجاست که به عظمت کتابخانه‌های ترکیه پی می‌برد و زمینه را برای عکس‌برداری از کتابخانه موجود در آن فراهم می‌کند. پس از بازگشت به ایران، از طرف دانشگاه مأمور عکس‌برداری از کتاب‌های کتابخانه ترکیه می‌شود. پس از آن، بعنوان رایزن فرهنگی در ترکیه مشغول به‌کار می‌شود که چهار سال به طول می‌انجامد. در این مدت بیش از ده دوازه‌هزار جلد از کتاب‌های خطی موجود در کتابخانه‌های ترکیه را بررسی و یادداشت‌هایی از آن‌ها تهیه می‌کند.<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>
 
[[پرونده:His library.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''میراث استاد مینوی''']]
[[پرونده:His library.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''میراث استاد مینوی''']]
[[پرونده:His library 2.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''حاصل یک‌عمر پویندگی مینوی''']]
[[پرونده:His library 2.jpg|180px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''حاصل یک‌عمر پویندگی مینوی''']]
====کتابخانه شخصی‌ مینوی====
====کتابخانه شخصی‌ مینوی====
هر کتابی که می‌خرید،‌ تاریخ خرید و نامش بر روی آن نقش می‌بست. در پایان عمر، کتابخانه‌‌ای کم‌نظیر و غنی افزون بر بیست‌وپنج هزار جلد کتاب داشت که حاصل یک‌عمر تکاپوی خود را یک‌جا به ملت ایران تقدیم کرد.<ref name=''نسخه چاپی''/> پس از درگذشت استاد، مدتی کتابخانه تعطیل بود و بعد از آن در اواخر دهه ۶۰، کتابخانه با چند مجموعه دیگر از جمله «انجمن حکمت و فلسفه ایران» و «مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی» ادغام شد. در حال حاضر کتابخانه وابسته به «مرکز مطالعات فرهنگی» است.
هر کتابی که می‌خرید،‌ تاریخ خرید و نامش بر روی آن نقش می‌بست. در پایان عمر، کتابخانه‌‌ای کم‌نظیر و غنی افزون‌بر بیست‌وپنج‌هزار جلد کتاب داشت که حاصل یک‌ عمر تکاپوی خود را یکجا به ملت ایران تقدیم کرد.<ref name=''نسخه چاپی''/> پس از درگذشت استاد، مدتی کتابخانه تعطیل بود و بعد از آن در اواخر دههٔ۶۰، کتابخانه با چند مجموعه دیگر نظیر «انجمن حکمت و فلسفه ایران» و «مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی» ادغام شد. درحال‌حاضر کتابخانه وابسته به «مرکز مطالعات فرهنگی» است.


کتاب‌های این مجموعه به زبان‌های فارسی، عربی، اردو، انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، روسی و غیره است. این کتابخانه همچنین دارای نسخه‌های خطی و عکسی در زمینه‌های ایران‌شناسی، اسلام‌شناسی، تاریخ، ادبیات و جغرافیاست.
کتاب‌های این مجموعه به‌زبان‌های فارسی، عربی، اردو، انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، روسی و دیگر زبان‌هاست. این کتابخانه همچنین دارای نسخه‌های خطی و عکسی در زمینه‌های ایران‌شناسی، اسلام‌شناسی، تاریخ، ادبیات و جغرافیاست.




===شخصیت و اندیشه===
===شخصیت و اندیشه===
====شیفتگی مینوی به فردوسی و شاهنامه====
====شیفتگی مینوی به فردوسی و شاهنامه====
مینوی با شاهنامه زندگی می‌کرد. علاقه‌اش به این اثر وصف‌نشدنی بود. فردوسی را جولانگه حس غرور ملی می‌دانست. معتقد بود که این اثر در دوام فرهنگ ایران نقش اساسی داشته است. از اینکه می‌دید شاهنامه در سده‌های پیشین توسط ایران‌شناسان خارجی تصحیح و چاپ شده،‌ رنج می‌برد. به نوشته [[محمدامین ریاحی]] '''مینوی به شاهنامه عشق می‌ورزید و این تعلق‌خاطر از عشق او به ایران و عشق به کمال سرچشمه می‌گرفت'''.<ref name=''نظرگاه دیگران''/>}}
مینوی با شاهنامه زندگی می‌کرد. علاقه‌اش به این اثر وصف‌نشدنی بود. فردوسی را جولانگه حس غرور ملی می‌دانست. معتقد بود که این اثر در دوام فرهنگ ایران نقش اساسی داشته است. از اینکه می‌دید شاهنامه در سده‌های پیشین توسط ایران‌شناسان خارجی تصحیح و چاپ شده،‌ رنج می‌برد. به نوشته [[محمدامین ریاحی]] '''مینوی به شاهنامه عشق می‌ورزید و این تعلق‌ خاطر از عشق او به ایران و عشق به کمال سرچشمه می‌گرفت'''.<ref name=''نظرگاه دیگران''/>}}


معتقد بود که شاعران زیادی در طول هزار سال گذشته، اشعار سست و رکیک خود را به شاهنامه فردوسی اضافه کردند که اصلا با سبک و نوع شعر فردوسی تناسب ندارد. اشعار شاهنامه را پس‌و‌پیش کرده و گاه تغییر داده‌اند و گاه کم‌وزیاده کرده‌اند. به‌عقیدهٔ او، هر کسی هر کاری که دلش خواسته با این کتاب کرده، به طوری که اگر خود فردوسی هم زنده بشود نخواهد توانست ابیات خودش را از این میان دربیاورد. بنابرین معتقد بود که شاهنامه  باید تصحیح شود و آنچه فردوسی گفته، به دست مردم برسد. به عقیده مینوی «کسی حق ندارد در آثار ملی ما دست ببرد، و آن را به هر شکلی دلش می‌خواهد دربیاورد.»<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>
معتقد بود که شاعران زیادی طی هزار سال گذشته، اشعار سست و رکیک خود را به شاهنامه فردوسی اضافه کردند که اصلاً با سبک و نوع شعر فردوسی تناسب ندارد. اشعار شاهنامه را پس‌و‌پیش کرده و گاه تغییر داده‌اند و گاه کم‌وزیاد کرده‌اند. به‌عقیدهٔ او هرکسی هر کاری که دلش خواسته با این کتاب کرده؛ به‌طوری‌که اگر خود فردوسی هم زنده بشود نخواهد توانست ابیات خودش را از این میان دربیاورد؛ بنابرین معتقد بود که شاهنامه  باید تصحیح شود و آنچه فردوسی گفته، به دست مردم برسد. به عقیده مینوی «کسی حق ندارد در آثار ملی ما دست ببرد و آن را به هر شکلی دلش می‌خواهد دربیاورد.»<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>
====عاشق وطن بود====
====عاشق وطن بود====
مینوی عاشق ادب و فرهنگ فارسی بود. این عشق با وجود او آمیخته شده بود. در 28 سپتامبر 1947 از لندن به یحیی مهدوی نامه‌ای ‌می‌نویسد: عشق من و قلب من و جان من همواره مصروف ایران و متوجه ایرانیان و اسیر زبان و ادبیات فارسی است. دلم می خواهد به هم‌وطنان خود ادبیات و حکم و زبان خودشان را بشناسانم و ادبیات و حکم عالم را معرفی کنم و آنها را به راه معرفت و حکمت بکشم؛ البته به قدری که از عهده مرد کم‌تربیتی مثل من برمی‌آید.<ref name=''مینوی''>{{پک|اتحاد|1385|ک=پژوهشگران معاصر ایران|ص=5}}</ref>
مینوی عاشق ادب و فرهنگ فارسی بود. این عشق با وجود او آمیخته شده بود. در ۲۸سپتامبر۱۹۴۷ از لندن به یحیی مهدوی نامه‌ای ‌می‌نویسد: عشق من و قلب من و جان من همواره مصروف ایران و متوجه ایرانیان و اسیر زبان و ادبیات فارسی است. دلم می خواهد به هم‌وطنان خود ادبیات و حکم و زبان خودشان را بشناسانم و ادبیات و حکم عالم را معرفی کنم و آنها را به راه معرفت و حکمت بکشم؛ البته به قدری که از عهده مرد کم‌تربیتی مثل من برمی‌آید.<ref name=''مینوی''>{{پک|اتحاد|۱۳۸۵|ک=پژوهشگران معاصر ایران|ص=۵}}</ref>


====سخت‌گیری‌ها و تندی‌های استاد====
====سخت‌گیری‌ها و تندی‌های استاد====
درباره هر چیزی که به زبان و ادبیات فارسی مربوط می‌شد، سخت‌گیر بود و تندمزاج. با کسی خصومت شخصی و درباره مسائل دنیوی نزاعی نداشت. دوستی‌ها و دشمنی‌هایش بر گِرد زبان و ادبیات فارسی و هرچیز مرتبط به تحقیق و پژوهش می‌چرخید. به‌بیان [[عباس زریاب خویی]]، هدف حملات او کسانی بودند که به زعم او با نداشتن صلاحیت، با لغت‌سازی و اشتقاق بازی می‌کردند یا متون قدیم را با بی‌دقتی به‌چاپ می‌رساندند یا فلان کلمه را در جای خود به‌کار نمی‌بردند... او فارسی و ادب آن را تا حد عشق ستایش می‌کرد و کدام عاشق است که ننگ حمله و بی‌احترامی به معشوق را تحمل کند.<ref name=''مینوی''/>
درباره هر چیزی که به زبان و ادبیات فارسی مربوط می‌شد، سخت‌گیر بود و تندمزاج. با کسی خصومت شخصی و درباره مسائل دنیوی نزاعی نداشت. دوستی‌ها و دشمنی‌هایش بر گِرد زبان و ادبیات فارسی و هرچیز مرتبط به تحقیق و پژوهش می‌چرخید. به‌بیان [[عباس زریاب خویی]]، هدف حملات او کسانی بودند که به زعم او با نداشتن صلاحیت، با لغت‌سازی و اشتقاق بازی می‌کردند یا متون قدیم را با بی‌دقتی به‌چاپ می‌رساندند یا فلان کلمه را در جای خود به‌کار نمی‌بردند... او فارسی و ادب آن را تا حد عشق ستایش می‌کرد و کدام عاشق است که ننگ حمله و بی‌احترامی به معشوق را تحمل کند.<ref name=''مینوی''/>


====ظرایف علمی مینوی====
====ظرایف علمی مینوی====
خط ۲۱۱: خط ۱۴۱:


==== شکل‌گیری بنیاد شاهنامه====
==== شکل‌گیری بنیاد شاهنامه====
شکل‌گیری این بنیاد با نام مینوی گره خورده است. فردوسی‌پژوهی و جست‌وجوگری در شاهنامه از دغدغه‌های مهم علمی او بود. ازاین‌رو می‌خواست با گردآوری کهن‌ترین نسخه‌های شاهنامه، تصحیح انتقادی از این اثر در اختیار اهل تحقیق بگذارد. با تأسیس '''«بنیاد شاهنامه»''' نخستین کسی بود که سرپرسی آن را به‌عهده گرفت. با تصحیح بخش‌هایی از شاهنامه مثل «بیژن و منیژه»،‌ «رستم و اسفندیار» و «رستم و سهراب»،‌ بنیان تصحیحِ انتقادیِ شاهنامه را پی‌ریزی کرد و با این کار «نهضت ادبی تحقیقی» را در ایران بنیان نهاد.<ref name=''بنیاد شاهنامه''>{{پک|فیضی|۱۳۹۰|ک=زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی|ص=۶}}</ref>
شکل‌گیری این بنیاد با نام مینوی گره خورده است. فردوسی‌پژوهی و جست‌وجوگری در شاهنامه از دغدغه‌های مهم علمی او بود؛ ازاین‌رو می‌خواست با گردآوری کهن‌ترین نسخه‌های شاهنامه، تصحیح انتقادی از این اثر در اختیار اهل تحقیق بگذارد. با تأسیس '''«بنیاد شاهنامه»''' نخستین کسی بود که سرپرسی آن را به‌عهده گرفت. با تصحیح بخش‌هایی از شاهنامه مثل «بیژن و منیژه»،‌ «رستم و اسفندیار» و «رستم و سهراب»،‌ بنیان تصحیحِ انتقادیِ شاهنامه را پی‌ریزی کرد و با این کار «نهضت ادبی تحقیقی» را در ایران بنیان نهاد.<ref name=''بنیاد شاهنامه''>{{پک|فیضی|۱۳۹۰|ک=زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی|ص=۶}}</ref>
 
====شعر یغمایی برای مینوی====
این شعر در مراسم معرفی خدمات علمی مینوی در 22اردیبهشت1356 در کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران خوانده شد که بخشی از آن چُنین است:
 
یادی منظوم از مجتبی مینوی


{{شعر|نستعلیق|سبک=color: HotPink}}{{ب|'''کنون گویم به جمع دوستداران'''|'''حکایت از گذشته روزگاران''}}
====یادی منظوم از مجتبی مینوی====
{{ب|'''سخن از پنجه‌وشش‌سال پیش است'''|'''دلم زین پنجه‌وشش‌سال ریش است''}}
شعر از [[حبیب یغمایی]] که در مراسم معرفی خدمات علمی مینوی در ۲۲اردیبهشت۱۳۵۶ در کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران خوانده شد:
{{ب|'''جوان بودم جوانی بیست‌ساله'''|'''که در ری شد مرا روزی حواله''}}
{{شعر|نستعلیق|سبک=color: HotPink}}{{ب|'''کنون گویم به جمع دوستداران'''|'''حکایت از گذشته روزگاران'''}}
{{ب|'''ز مهر یار و یاران دست شستم'''|'''به دارالعلم طهران راه جستم''}}
{{ب|'''سخن از پنجه‌وشش‌سال پیش است'''|'''دلم زین پنجه‌وشش‌ سال ریش است'''}}
{{ب|'''در آن مکتب رفیقم '''مجتبی''' بود'''|'''محصل بود اما اوستا بود''}}
{{ب|'''جوان بودم جوانی بیست‌ساله'''|'''که در ری شد مرا روزی حواله'''}}
{{ب|'''چه دانشور، چه دانشجو، جوانی'''|'''ز هر گون دانشی بسیار دانی''}}
{{ب|'''ز مهر یار و یاران دست شستم'''|'''به دارالعلم طهران راه جستم'''}}
{{ب|'''ِ«منوچهری» به وصفش گفته نی من'''|'''که در هر فن بُد او استاد آن فن''}}
{{ب|'''در آن مکتب رفیقم، مجتبی بود'''|'''محصل بود؛ اما اوستا بود'''}}
{{ب|'''یگانه گشته از اهل زمانه'''|'''به الفاظ متین و رأی مُتقن''<ref name=''پانزده گفتار''>{{پک|افشار|1356|ک=پانزده گفتار درباره مجتبی مینوی|ص=200}}</ref>}}{{پایان شعر}}
{{ب|'''چه دانشور، چه دانشجو، جوانی'''|'''ز هر گون دانشی بسیار دانی'''}}
{{ب|'''«منوچهری» به وصفش گفته نی من'''|'''که در هر فن بُد او استاد آن فن'''}}
{{ب|'''یگانه گشته از اهل زمانه'''|'''به الفاظ متین و رأی مُتقن'''<ref name=''پانزده گفتار''>{{پک|افشار|۱۳۵۶|ک= پانزده گفتار درباره مجتبی مینوی|ص=۲۰۰}}</ref>}}{{پایان شعر}}


===زمینهٔ فعالیت===
===زمینهٔ فعالیت===


====فعالیت‌های اداری و فرهنگی مینوی====
====فعالیت‌های اداری و فرهنگی مینوی====
*تندنویسی در مجلس شورای ملی از ۱۳۰۵تا۱۳۰۷.
* تندنویسی در مجلس شورای ملی از ۱۳۰۵تا۱۳۰۷
 
* ریاست [[کتابخانه ملی]]،‌ سال۱۳۰۷
*ریاست کتابخانه ملی،‌ سال۱۳۰۷.
* عضویت در دفتر فرهنگی سفارت ایران در لندن سال۱۳۰۹ و در پاریس سال۱۳۱۳
 
* ریاست تعلیمات عالیه وزرات فرهنگ از ۱۳۳۱تا۱۳۳۳
*عضویت در دفتر فرهنگی سفارت ایران در لندن سال۱۳۰۹ و در پاریس سال۱۳۱۳.
* رایزنی فرهنگی سفارت ایران در ترکیه از ۱۳۳۶تا۱۳۴۰
 
* استادی دانشگاه تهران از ۱۳۲۹تا۱۳۴۸
*ریاست تعلیمات عالیه وزرات فرهنگ از ۱۳۳۱تا۱۳۳۳.
* عضویت پیوسته فرهنگستان ادب و هنر از ۱۳۵۲ به‌بعد
 
* مسئولیت علمی بنیاد شاهنامه فردوسی تا آخر عمر تا آخر عمر
*رایزنی فرهنگی سفارت ایران در ترکیه از ۱۳۳۶تا۱۳۴۰.
 
*استادی دانشگاه تهران از ۱۳۲۹تا۱۳۴۸.
 
*عضویت پیوسته فرهنگستان ادب و هنر از ۱۳۵۲ به‌بعد.
 
*مسئولیت علمی بنیاد شاهنامه فردوسی تا آخر عمر تا آخر عمر.


===یادمان و بزرگداشت‌ها===
===یادمان و بزرگداشت‌ها===
خط ۲۵۰: خط ۱۷۰:
===از نظرگاه دیگران===
===از نظرگاه دیگران===
====محمدتقی دانش‌پژوه====
====محمدتقی دانش‌پژوه====
{{گفتاورد تزیینی|مینوی کسی بود که همه شرایط تحقیق و بررسی علمی در او گرد آمده‌بود و گذشته از دقت‌نظر و هوش تندوتیزی که داشت، اطلاعات و آگاهی علمی او بسیار گسترده بود. این نظر دانش‌پژوه درباره مینوی است.<ref name=''نسخه چاپی''/>}}
{{گفتاورد تزیینی|مینوی کسی بود که همهٔ اسباب تحقیق و بررسی علمی در او گرد آمده‌ بود و گذشته از دقت‌نظر و هوش تندوتیزی که داشت، اطلاعات و آگاهی علمی او بسیار گسترده بود. این نظر دانش‌پژوه درباره مینوی است.<ref name=''نسخه چاپی''/>}}


====محمدرضا نصیری====
====محمدرضا نصیری====
به‌عقیده نصیری، استاد مینوی دلی به‌پاکی دریا داشت. با همه تندی و گاه ستیهندگی که به او نسبت می‌دادند بسیار مهربان و گرم بود. به‌هیچ‌وجه از کسی کینه‌ای به دل نمی‌گرفت. آنچه را در دل داشت بسیار زود آشکار می‌کرد و همین‌نکته سبب شده بود که برخی گمانِ تندی بر او برند.<ref name=''گفت‌وگو بامینوی''>{{پک|فیضی|۱۳۹۰|ک=زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی|ص=۴}}</ref>
به‌عقیده نصیری، استاد مینوی دلی به‌پاکی دریا داشت. با همه تندی و گاه ستیهندگی که به او نسبت می‌دادند بسیار مهربان و گرم بود. به‌هیچ‌وجه از کسی کینه‌ای به دل نمی‌گرفت. آنچه را در دل داشت بسیار زود آشکار می‌کرد و همین‌ نکته سبب شده بود که برخی گمانِ تندی بر او برند.<ref name=''گفت‌وگو بامینوی''>{{پک|فیضی|۱۳۹۰|ک=زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی|ص=۴}}</ref>


====عباس زریاب خویی====
====[[عباس زریاب خویی]]====
خویی می‌گفت: «بالاترین فضیلت مجتبی مینوی شیفتگی او به حقیقت بود. او محقق به‌معنی واقعیِ کلمه بود. عشق به حققت و تعهد ذاتی به‌اینکه جز حقیقت چیزی نگوید و ننویسد در او به‌حد وسواس بود. ازاین‌رو از مشاهدهٔ‌ نادرستی‌ها و نارواها رنج می‌برد و خشم و نفرت او به‌حد غلیان و طغیان می‌رسید.»<ref name=''نظرگاه دیگران''>{{پک|فیضی|۱۳۹۰|ک=زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی|ص=۵}}</ref>
خویی می‌گفت: «بالاترین فضیلت مجتبی مینوی شیفتگی او به حقیقت بود. او محقق به‌معنی واقعیِ کلمه بود. عشق به حققت و تعهد ذاتی به‌اینکه جز حقیقت چیزی نگوید و ننویسد در او به‌حد وسواس بود. ازاین‌رو از مشاهدهٔ‌ نادرستی‌ها و نارواها رنج می‌برد و خشم و نفرت او به‌حد غلیان و طغیان می‌رسید.»<ref name=''نظرگاه دیگران''>{{پک|فیضی|۱۳۹۰|ک=زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی|ص=۵}}</ref>


====[[پرویز ناتل خانلری]]====
====[[پرویز ناتل خانلری]]====
بدبختانه نظیرش را نداریم. مینوی در ادبیات فارسی و عربی متبحر بود. شاید عده‌ای دیگر باشند که با او هم‌شأن باشند، اما مینوی علاوه‌براین، به چند زبان مهم اروپایی عمیقا آشنا بود و با ادبیات مغرب‌زمین از همان آغاز جوانی آشنایی پیدا کرده بود؛ بنابرین، علاوه‌بر تبحر در ادبیات خودمان، روش علمی و جدید تحقیق ادبی را می‌دانست و، از این جهت، آثارش برای پژوهندگان جوان سرمشق بود.<ref name=''ناتل خانلری''>{{پک|اتحاد|1385|ک=پژوهشگران معاصر ایران|ص=3}}</ref> این نگاه خانلری به مینوی است.
بدبختانه نظیرش را نداریم. مینوی در ادبیات فارسی و عربی متبحر بود. شاید عده‌ای دیگر باشند که با او هم‌شأن باشند؛ اما مینوی علاوه‌براین، به چند زبان مهم اروپایی عمیقا آشنا بود و با ادبیات مغرب‌زمین از همان آغاز جوانی آشنایی پیدا کرده بود؛ بنابرین علاوه‌بر تبحر در ادبیات خودمان، روش علمی و جدید تحقیق ادبی را می‌دانست و از این جهت، آثارش برای پژوهندگان جوان سرمشق بود.<ref name=''ناتل خانلری''>{{پک|اتحاد|۱۳۸۵|ک=پژوهشگران معاصر ایران|ص=۳}}</ref> این نگاه خانلری به مینوی است.


====[[غلامحسین یوسفی]]====
====[[غلام‌حسین یوسفی]]====
یوسفی زندگی مجتبی مینوی را در این چند کلمه خلاصه کرده است: «یک‌عمر یاد گرفتنن، مطالعه و پژوهش از روزگار جوانی تا آخرین روزهای حیات و ثمره زندگی خود را بی‌دریغ نثار همگان کردن»<ref name=''یوسفی''>{{پک|اتحاد|1385|ک=پژوهشگران معاصر ایران|ص=7}}</ref>
یوسفی زندگی مجتبی مینوی را در این چند کلمه خلاصه کرده است: «یک‌عمر یاد گرفتنن، مطالعه و پژوهش از روزگار جوانی تا آخرین روزهای حیات و ثمره زندگی خود را بی‌دریغ نثار همگان کردن»<ref name=''یوسفی''>{{پک|اتحاد|۱۳۸۵|ک=پژوهشگران معاصر ایران|ص=۷}}</ref>


====[[عبدالحسین زرین‌کوب]]====
====[[عبدالحسین زرین‌کوب]]====
زرین‌کوب درباره مینوی معتقد است: «در بین پژوهشگران و منقدان عصر ما، مینوی از جمله رجال معدودی بود که می‌توانست جامع بین فرهنگ شرقی و غربی، بین فرهنگ قدیم و جدید، شمرده شود و در حقیقت، در محافل علمی دنیا و در تمام دانشگاه‌های مشهور دنیا هم، کسانی که با ادبیات ایران سروکار داشتند‌اند او را به‌همین عنوان می‌شناختند.»<ref name=''زرین‌کوب''>{{پک|اتحاد|۱۳۸۵|ک=پژوهشگران معاصر ایران|ص=9}}</ref>
زرین‌کوب درباره مینوی معتقد است: «در بین پژوهشگران و منقدان عصر ما، مینوی از جمله رجال معدودی بود که می‌توانست جامع بین فرهنگ شرقی و غربی، بین فرهنگ قدیم و جدید، شمرده شود و درحقیقت، در محافل علمی دنیا و در تمام دانشگاه‌های مشهور دنیا هم، کسانی که با ادبیات ایران سروکار داشتند‌اند او را به‌همین عنوان می‌شناختند.»<ref name=''زرین‌کوب''>{{پک|اتحاد|۱۳۸۵|ک=پژوهشگران معاصر ایران|ص=۹}}</ref>




خط ۲۹۳: خط ۲۱۳:


===خلقیات===
===خلقیات===
به بیان یغمایی، مینوی دلی پاک و بی‌کینه داشت؛ اما گاهی تند و تلخ می‌شد و دوستان را می‌رنجاند. این خشونت در مقالاتش نیز نمود داشت.<ref name=''استاد مینوی''/>
به بیان [[حبیب یغمایی]]، مینوی دلی پاک و بی‌کینه داشت؛ اما گاهی تند و تلخ می‌شد و دوستان را می‌رنجاند. این خشونت در مقالاتش نیز نمود داشت.<ref name=''استاد مینوی''/>


همچنین او از بخل و خست به دور بود. اگر اهلی می‌دید، از نثار و حتی ایثار داشته‌ها و دانسته‌هایش دریغ نمی‌ورزید.<ref name=''سیرجانی''>{{پک|افشار|1356|ک=پانزده گفتار درباره مجتبی مینوی|ص=147}}</ref> به‌بیان افشار، هرچه می‌دانست می‌گفت و همیشه خبرآور تازه‌های علمی بود. اما آنچه را نمی‌دانست، پوشیده نمی‌کرد. صریح می‌گفت: «نمی‌دانم». از گفتن این واژه خجالت نمی‌کشید، لذت هم می‌برد.<ref name=''نمی‌دانم''>{{پک|افشار|1356|ک=پانزده گفتار درباره مجتبی مینوی|ص=180}}</ref>
همچنین او از بخل و خست به دور بود. اگر اهلی می‌دید، از نثار و حتی ایثار داشته‌ها و دانسته‌هایش دریغ نمی‌ورزید.<ref name=''سیرجانی''>{{پک|افشار|۱۳۵۶|ک=پانزده گفتار درباره مجتبی مینوی|ص=۱۴۷}}</ref> به‌ بیان افشار، هرچه می‌دانست می‌گفت و همیشه خبرآور تازه‌های علمی بود. اما آنچه را نمی‌دانست، پوشیده نمی‌کرد. صریح می‌گفت: «نمی‌دانم.» از گفتن این واژه خجالت نمی‌کشید، لذت هم می‌برد.<ref name=''نمی‌دانم''>{{پک|افشار|۱۳۵۶|ک=پانزده گفتار دربارهٔ مجتبی مینوی|ص=۱۸۰}}</ref>
===منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)===
===منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)===


===گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)===
===گزارش جامعی از سفرها===
مینوی در طول عمرش برای کسب دانش و یادگیری شیوه‌های نوین تحقیق و پژوهش سفرهای متعددی به کشورهای اروپایی و آسیای غربی از جمله فرانسه و انگلیس، آمریکا و ترکیه داشت. شرکت در مجامع علمی و سمینارها از دیگر برنامه‌های او برای سفر به این کشورها بود.
مینوی در عمرش برای کسب دانش و یادگیری شیوه‌های نوین تحقیق و پژوهش سفرهای متعددی به کشورهای اروپایی و آسیای‌غربی از جمله فرانسه و انگلیس، آمریکا و ترکیه داشت. شرکت در مجامع علمی و سمینارها از دیگر برنامه‌های او برای سفر به این کشورها بود.


===برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است===
===برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است===
خط ۳۱۲: خط ۲۳۲:
===اساتید مینوی===
===اساتید مینوی===
مینوی از محضر بسیاری از بزرگان و محققان عصر خود بهره‌ها برد که به تنی‌چند از آن‌ها اشاره می‌شود:
مینوی از محضر بسیاری از بزرگان و محققان عصر خود بهره‌ها برد که به تنی‌چند از آن‌ها اشاره می‌شود:
*علامه [[محمد قزوینی]]
* علامه [[محمد قزوینی]]، [[عباس اقبال آشتیانی]]، میرزاابوالحسن‌خان فروغی، میرزاغلام‌حسین‌خان رهنما و پروفسورارنست هرتسفلد (ایران‌شناس آلمانی)
 
*عباس اقبال
 
*میرزا ابوالحسن‌خان فروغی
 
*میرزا غلامحسین‌خان رهنما
 
*پروفسورارنست هرتسفلد (ایران‌شناس آلمانی)


===علت شهرت===
===علت شهرت===
خط ۳۲۹: خط ۲۴۱:


===توقیف اثر===
===توقیف اثر===
ترجمهٔ کتاب «شاهنشاهی ساسانیان» مینوی مدتی بعد از چاپ، توقیف می‌‌شود. در این دوران مینوی در لندن به‌سر می‌برد. هم خود او هم «کریستین سن» نویسنده کتاب، به وزارت معارف و دیگران در ایران نامه می‌زنند و دلیل توقیف کتاب را جویا می‌شوند. جوابی که می‌شنوند این است: «چون کتاب شما (مینوی)اغلاط زیادی داشت، وزارت معارف آن را توقیف کرد!» مینوی در پاسخ می‌نویسد: «این اغلاط را به بنده اطلاع دهید تا تصحیح کنم». اما دیگر جوابی دریافت نمی‌کند.
ترجمهٔ کتاب «شاهنشاهی ساسانیان» مینوی مدتی بعد از چاپ، توقیف می‌‌شود. در این دوران مینوی در لندن به‌سر می‌برد. هم خود او هم «کریستین سن» نویسنده کتاب، به وزارت معارف و دیگران در ایران نامه می‌زنند و دلیل توقیف کتاب را جویا می‌شوند. جوابی که می‌شنوند این است: «چون کتاب شما (مینوی)اغلاط زیادی داشت، وزارت معارف آن را توقیف کرد!» مینوی در پاسخ می‌نویسد: «این اغلاط را به بنده اطلاع دهید تا تصحیح کنم.» اما دیگر جوابی دریافت نمی‌کند.
همین موضوع شرایط مینوی را در لندن دشوار می‌کند. اجازه فرستادن پول به او داده نمی‌شود و او روزگار سختی را در انگلیس سپری می‌کند.<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>
همین موضوع شرایط مینوی را در لندن دشوار می‌کند. اجازه فرستادن پول به او داده نمی‌شود و او روزگار سختی را در انگلیس سپری می‌کند.<ref name=''پژوهشگر ستیهنده''/>
===نام جاهایی که به اسم این فرد است===
===نام جاهایی که به اسم این فرد است===
خط ۳۵۸: خط ۲۷۰:




==منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)==
==منبع‌شناسی==




==نوا، نما، نگاه==
==نوا، نما، نگاه==
===خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)===




خط ۳۶۹: خط ۲۸۰:


== منابع ==
== منابع ==
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اتحاد|نام=هوشنگ |عنوان = پژوهشگران معاصر ایران|سال= ۱۳۸۵|ناشر= فرهنگ معاصر|مکان= تهران|شابک=964-8637-20-2|چاپ=|صفحه= 484}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=اتحاد|نام= هوشنگ |عنوان= پژوهشگران معاصر ایران|سال= ۱۳۸۵|ناشر= فرهنگ معاصر|مکان= تهران|شابک= ۹۶۴-۸۶۳۷-۲۰-۲}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=افشار|نام=ایرج|عنوان = پانزده گفتار درباره مجتبی مینوی|سال= 1356|ناشر= چاپخانه گوهر|مکان= تهران|شابک=|چاپ=|صفحه= 225}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی=افشار|نام=ایرج|عنوان= پانزده گفتار دربارهٔ مجتبی مینوی|سال= ۱۳۵۶|ناشر= چاپخانه گوهر|مکان= تهران|شابک=|صفحه= ۲۲۵}}
#{{یادکرد|نویسنده۱=حبیب یغمایی|مقاله= استاد مجتبی مینوی|ترجمه=|ژورنال= یغما|تاریخ=۱۳۵۵|دوره=|شماره= ۳۴۲|صفحه ۷۴۶ تا۷۵۱}}
#{{یادکرد|نویسنده۱=حبیب یغمایی|مقاله= استاد مجتبی مینوی|ترجمه=|ژورنال= یغما|تاریخ=۱۳۵۵|دوره=|شماره= ۳۴۲|صفحه= ۷۴۶تا۷۵۱}}
#{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= |نام= |عنوان = زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی|سال= ۱۳۸۵|ناشر= انجمن آثار و مفاخر فرهنگی|مکان= تهران|شابک=۹۶۴-۵۲۸-۰۶۷-۲|چاپ= پنجم |صفحه= ۱۱۲}}
#{{یادکرد کتاب|عنوان= زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی|سال= ۱۳۸۵|ناشر= انجمن آثار و مفاخر فرهنگی|مکان= تهران|چاپ= پنجم|صفحه= ۱۱۲|شابک=۹۶۴-۵۲۸-۰۶۷-۲}}
#{{یادکرد|نویسنده۱= مجتبی مینوی|نویسنده۲=نجف دریابندری|مقاله= مجتبی مینوی: پژوهشگر ستیهنده|ترجمه=|ژورنال= کتابِ امروز|تاریخ=۱۳۵۲|دوره=|شماره= ۶|صفحه ۲تا۱۹}}
#{{یادکرد|نویسنده۱= مجتبی مینوی|نویسنده۲= نجف دریابندری|مقاله= مجتبی مینوی: پژوهشگر ستیهنده|ژورنال= کتابِ امروز|تاریخ= ۱۳۵۲|شماره= ۶|صفحه ۲تا۱۹}}


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==

نسخهٔ ‏۶ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۵۲

مجتبی مینوی

حافظ کل قرآن قبل از ۸سالگی
زمینهٔ کاری نویسندگی، ترجمه، تصحیح، تاریخ‌نگاری و...
زادروز ۱۹بهمن۱۲۸۱
تهران
پدر و مادر شیخ عیسی شریعت‌مداری
مرگ ۶بهمن۱۳۵۵خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
تهران
پیشه استاد دانشگاه تهران
رایزن فرهنگی ایران در ترکیه
رئیس تعلیمات عالیهٔ وزارت فرهنگ
سرپرستی علمی بنیاد شاهنامهٔ فردوسی
در کنار قمر آریان و عبدالحسین زرین‌کوب
لندن

مجتبی مینوی پژوهشگر، ایران‌شناس، شاهنامه‌پژوه، نسخه‌شناسِ برجستهٔ‌ معاصر، مترجم و شاعر است. شاگر خَلف محمد قزوینی است که تصحیح متون قدیمی مهم ایران و تهیه میکروفیلم‌ از نسخ‌ خطی ارزشمندِ کتابخانه‌های ترکیه برای کتابخانهٔ مرکزی دانشگاه تهران، از برجسته‌ترین خدمات علمی او در عرصه زبان، ادبیات، فرهنگ فارسی به‌شمار می‌رود.

* * * * *

مجتبی مینوی طهرانی ادیب، نویسنده، مصحّح، مورخ و مترجم بزرگ ایرانی از دانش‌آموختگان دارالفنون بود و در همین مدرسه با چهره‌هایی همچون صادق هدایت دوستی و مراوده داشت. او در کنار مسعود فرزاد، بزرگ علوی و صادق هدایت گروه ربعه را تشکیل داد. مینوی در نوجوانی با چهره‌های سرشناسی چون محمدعلی فروغی و محمد قزوینی آشنا شد و روش نقد تحقیقی متون را از علامه قزوینی فراگرفت و با فروغی نیز در تهیهٔ خلاصهٔ شاهنامه همکاری کرد. مینوی سال۱۳۲۸ و در دورهٔ اوج‌گرفتن نهضت ملی‌شدن صنعت نفت پس از ۱۵ سال، از انگلستان به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به تدریس در دانشکدهٔ ادبیات پرداخت. سال۱۳۲۹ از طرف دانشگاه تهران مأموریت یافت تا با سفر به ترکیه، ضمن جست‌و‌جو در کتابخانه‌های این کشور و بررسی کتب خطی فارسی و عربی و ترکی به عکس‌برداری و تهیه میکروفیلم از تعدادی از کتب خطی بپردازد. او گزارشی از نتایج علمی این سفرها را در مقاله‌هایی با عنوان «از خزائن ترکیه» در مجلهٔ دانشکده ادبیات تهران طی سه شماره متوالی در سال۱۳۳۵ منتشر کرد. همان دوران موفق شد بیش از ده هزار نسخه خطی را به‌صورت میکروفیلم بایگانی کند که اکنون در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می‌شود.

* * * * *

از میان یادها

داستانک عشق

نیش قلمش اشک استاد را درآورد

عباس اقبال استاد مینوی و یغمایی بود. روزی یغمایی، اقبال را اشک درچشم‌، می‌بیند. استاد که از نقدی تند که درباره‌اش در مجله یغما چاپ‌ شده بود، ناراحت بود، می‌گوید: من با تو و مینوی که هر دو شاگردم بوده‌اید چه کرده‌ام؟ یغمایی می‌گوید: مینوی نوشته نه من. پاسخ می‌شود: او نوشت تو چرا باید چاپ کنی!خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

از کلاس اخراج شدم

هنگام تحصیل در دارالمعلمین، به کلاس درس «صدیق‌اعلم» می‌رود که انگلیسی درس می‌داد. وارد کلاس می‌شود. معلم شروع می‌کند به انگلیسی حرف‌زدن؛ اما مینوی چیزی نمی‌فهمد. وقتی اعلم می‌بیند او چیزی متوجه نمی‌شود، به‌فارسی می‌پرسد: چرا دیر سر کلاس آمده‌ای. مینوی از برگزاری کلاس اظهار بی‌اطلاعی می‌کند. «صدیق‌اعلم» می‌گوید ما در این کلاس انگلیسی حرف می‌زنیم، تو هم باید انگلیسی یاد بگیری. بعد، مینوی می‌رود و گوشه‌ای از کلاس می‌نشیند و گوش می‌دهد. می‌گوید: «دیدم آقای «صدیق‌اعلم» می‌گویند sundy و mondy و من که گمان کرده بودم «ماندی» مهمل «ساندی» است، خنده‌ام گرفت و همین باعث شد که آقای «صدیق‌اعلم» مرا از کلاس بیرون کرد و بنده هم انگلیسی یاد نگرفتم.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

این، اولین شغلم بود

در آن زمان اعلام کرده بودند که هرکس تصدیق ششم ابتدایی داشته باشد، می‌تواند معلم شود. مینوی که این تصدیق را داشت، داوطلب معلمی می‌شود. به او می‌گویند: تو به این کوچولویی چطور می‌خواهی معلم بشوی؟ می‌گوید: کسانی که من به آن‌ها درس خواهم داد، از من کوچک‌ترند. این نخستین شغل مینوی بود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

با مادرم انگلیسی حرف می‌زدم

مینوی علاقه‌ زیادی به یادگیری انگلیسی داشت. زمانی که به لندن رفته بود، علاوه‌بر کلاس‌ زبانی که سپری می‌کرد، شبی پنجاه‌شصت و گاه هفتاد صفحه کتاب انگلیسی می‌خواند. به آثار «چارلز دیکنز» رمان‌نویس انگلیسی علاقهٔ وافر داشت. به‌گفتهٔ خود، بیش از هزار کتاب انگلیسی خوانده است. چنان شوری به یادگیری این زبان داشت که گاهی در خواب با مادرش انگلیسی صحبت می‌کرد و مادرش هم انگلیسی جوابش را می‌داد؛ درحالی‌که مادرش اصلاً انگلیسی نمی‌دانست!خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه


زندگی و یادگار

سال‌شمار

  • ۱۲۸۲: تولد در تهران، نوزدهم بهمن
  • ۱۲۸۶: تحصیل در مکتب‌خانه به‌اصرار خودش و ختم قرآن‌ قبل از ۵سالگی
  • ۱۲۸۷: تحصیل در مدرسهٔ شهر سامرا در سن ۵سالگی.
  • ۱۲۹۰: بازگشت به ایران و حفظ کامل قرآن کریم در ۸سالگی
  • ۱۲۹۱: ادامه تحصیل در مدارس «امانت» و «افتخاریه»
  • ۱۲۹۸: عزیمت به‌ رشت به‌همراه خانواده درپی انتصاب پدر به ریاست عدلیهٔ رشت؛ منشیگری در عدلیه
  • ۱۲۹۹: شروع به تحصیل در دارالمعلمین
  • ۱۳۰۲: بازگشت به تهران درپی اشتغال پدر در مجلس شورای ملی؛ تندنویس مجلس شورای ملی به‌مدت ۲ سال
  • ۱۳۰۷: تصحیح و چاپ دیوان ناصرخسرو؛ عزیمت به فرانسه به‌منظور تأسیس دفتر سرپرستی محصلین در سفارت ایران و انتصاب در پست معاونت آن دفتر؛ بازگشت به ایران پس از چند ماه درپی اختلاف وی و رئیس آن دفتر؛ ریاست کتابخانه معارف همان کتابخانه ملی فعلی؛ آشنایی با علامه قزوینی و فراگیری روش نقد تحقیقی نزد وی
  • ۱۳۰۸: سرپرستی محصلین ایرانی در لندن؛ فراگیری کامل زبان‌های انگلیسی و فرانسوی؛ حشرونشر با مستشرقان مطرح اروپایی طی مدت اقامتش در اروپا؛ شکایت حسودان و بدطینتان از کتاب مینوی نزد رضاشاه و دستور توقیف و جمع‌آوری آن توسط شاه؛ قطع حقوق وی از وزارت معارف به دستور شاه؛ ادامه اقامت اجباری در اروپا به‌مدت ۱۵ سال
  • ۱۳۱۰: تصحیح «سیاست‌نامه» با همکاری خلخالی
  • ۱۳۱۱: تصحیح کتاب «نامهٔ تنسر»
  • ۱۳۱۳: حضور در کنگره بین‌المللی هزارهٔ فردوسی در تهران؛ ترجمه و چاپ کتاب «وضع ملت، دولت و دربار ایران در دورهٔ ساسانی» نوشتهٔ پرفسور «آرتور کریستین»؛ سفر به انگلیس
  • ۱۳۱۴: تصحیح داستان «ویس‌ورامین فخرالدین اسعد گرگانی»
  • ۱۳۱۸: ریاست دبستان ایرانیان در ترکیه
  • ۱۳۱۹: سفر به انگلیس
  • ۱۳۲۰: رفع توقیف کتاب «وضع ملت، دولت و دربار ایران در دوره ساسانی»؛ تصحیح «رساله در امر مالیات»، تألیف خواجه نصیرالدین طوسی با همکاری «ولادیمیر مینورسکی»
  • ۱۳۲۸: بازگشت به ایران درپی دعوت به تدریس از سوی دانشگاه تهران؛ تدریس «تاریخ ایران بعد از اسلام» در دو دانشکده‌ٔ ادبیات و الهیات
  • ۱۳۳۰: رایزن فرهنگی ایران در ترکیه به‌مدت ۴ سال؛ شرکت در کنگرهٔ بین‌المللی خاورشناسان استانبول؛ شروع به یادداشت‌برداری از دوازده‌هزار جلد کتاب خطیِ کتابخانه‌های ترکیه؛ عکس‌برداری و تهیه میکرو فیلم از آن کتاب‌ها و ارسال آن برای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران
  • ۱۳۳۱: تصحیح کتاب «منصفات» اثر افضل‌الدین کاشانی
  • ۱۳۳۲: شرکت در سمینار بررسی فرهنگ اسلامی در پرینستون؛ ریاست تعلیمات عالیه وزارت فرهنگ
  • ۱۳۳۳: تصحیح «عیون‌الحکمه » تألیف ابوعلی سینا با همکاری یحیی مهدوی
  • ۱۳۳۵: شرکت در سمینار «تمدن غرب از نظر مشرق زمین» در شهر ونیز؛ تألیف کتاب «پانزده گفتار» درباب ادبیات اروپایی و تطبیق آن‌ها با ادب فارسی؛ چاپ ره‌آوردِ سفرهایش به ترکیه در مجموعه‌مقالاتی با عنوان «از خزائن ترکیه» در مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات تهران طی سه شمارهٔ متوالی؛ تصحیح کتاب «تحریمه‌القلم» اثر سنایی غزنوی
  • ۱۳۳۸: حضور فعال در سمینار «مورخان خاورمیانه» در لندن
  • ۱۳۳۹: شرکت در کنگرهٔ بین‌المللی هنر و معماری ایران در نیویورک؛ حضور در کنگرهٔ بین‌المللی خاورشناسان در مسکو؛ تهیه فهرست برای نسخه‌های خطی فارسی کتابخانه «چستر بیتی»
  • ۱۳۴۳: تصحیح کتاب «کلیله‌ودمنه» ترجمه و انشای نصرالله منشی
  • ۱۳۴۴: تصحیح سیرت جلال‌الدین منکبرتی
  • ۱۳۴۵: رد دعوت محمدرضاشاه برای حضور در ضیافت دربار
  • ۱۳۴۶: شرکت در کنگرهٔ بین‌المللی خاورشناسان در شهر ان‌آربر؛ چاپ کتاب «‌فردوسی و شعر او»
  • ۱۳۵۰: تصحیح کتاب «وقف‌نامه ربع رشیدی» تألیف رشیدالدین فضل‌الله همدانی با همکاری ایرج افشار
  • ۱۳۵۲: حضور در کنگرهٔ بین‌المللی «خاورشناسان پاریس»؛ انتشار کتاب «تاریخ و فرهنگ»
  • ۱۳۵۴: تصحیح کتاب «احوال و اقوال شیخ‌ابوالحسن خرقانی»
  • ۱۳۵۵: بستری‌شدن در بیمارستان در اثر زمین‌خوردن و شکستگی دنده
  • ۱۳۵۵: پیوستن به ملکوت، ششم بهمن‌ماه

مختصری از شرح زندگی

سال۱۲۸۲ش مینوی در خانواده‌ای روحانی متولد می‌شود. کودکی‌اش بین سه‌ تا هشت‌سالگی در سامره می‌گذرد. پنج‌ساله است که شروع به خواندن قرآن، گلستان و دیوان حافظ می‌کند. پس از بازگشت به ایران، تحصیلات متوسطه‌اش را در مدرسه‌های «امانت»، «اسلام» و دارالفنون سپری می‌کند. در این ایام مدتی هم پیش‌نماز مدرسه می‌شود. با «نصرت‌الله باستان»، صادق هدایت و مسعود فرزاد هم‌دوره است. سال۱۳۰۹ همراه «حسن تقی‌زاده» عازم لندن می‌شود. در آنجا سرپرستیِ محصلین ایرانی می‌شود و سرگرم یادگرفتن زبان انگلیسی در کینگزکالج و مدرسه پلی‌تنیک. پس از بازگشت به ایران در وزارت معارف (وزارت فرهنگ و ارشاد کنونی) مشغول‌به‌کار می‌شود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

گروه ربعه

در همان دوران تحصیل در دارالفنون است که دوستی‌اش با صادق هدایت، بزرگ علوی، عبدالحسین نوشین، مسعود فرزاد و یکی دو سال بعد، پرویز ناتل خانلری، به تشکیل گروهی به نام «ربعه» منتهی می‌شود. در آن روزها اغلب در کافه‌ها دور هم جمع می‌شدند و شطرنج‌بازی می‌کردند و سعی می‌کردند در سیاست دخالتی نکنند. مینوی این پنج‌سال را دوره «کمال کاروری و کاربری» این گروه می‌داند. در همین دوران است که سه تابلو از شاهنامه را برای «هزاره فردوسی» آماده می‌کنند. مینوی «نامه تنسر»، «نوروزنامه» و «اطلال شهر پارسه» را چاپ می‌کند. با صادق هدایت کتاب «مازیار» را می‌نویسد؛ مینوی قسمت تاریخی‌ آن را و هدایت قسمت نمایشی‌اش را. «ویس و رامین» و جلد اول شاهنامه را هم چاپ می‌کند. خلاصهٔ شاهنامه را با مرحوم محمدعلی فروغی درست می‌کند و «شاهنشاهی ساسانیان» اثر «کریستین سن» ایران‌شناس دانمارکی را ترجمه می‌کند. پس از آن راهی لندن می‌شود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

مینوی و کتاب‌خانه‌های ترکیه

مدت اقامتش در انگلیس هم تحصیل می‌کرد هم تدریس. نزد «والتر هنینگ» ایران‌شناس آلمانی و انگلیسی، پهلوی می‌خواند، در دانشگاه آکسفورد نیز تدریس می‌کند. مینوی بیش از ده سال در انگلستان می‌ماند و سال‌ها به تحقیق و پژوهش و نوشتن مشغول می‌شود. می‌خواهد به وطن بازگردد؛ اما کینه‌ای که وزارت معارف و سایرین از او بابت چاپ کتابش داشتند، کار را برایش دشوار کرده بود. درنهایت ابلاغیه‌ای صادر می‌شود و به او در سمت رئیس دبستان ایرانیان در استانبول عازم ترکیه می‌شود. در آنجاست که به عظمت کتابخانه‌های ترکیه پی می‌برد و زمینه را برای عکس‌برداری از کتابخانه موجود در آن فراهم می‌کند. پس از بازگشت به ایران، از طرف دانشگاه مأمور عکس‌برداری از کتاب‌های کتابخانه ترکیه می‌شود. پس از آن، رایزن فرهنگی در ترکیه شد که چهار سال ادامه یافت. در این مدت بیش از ده‌دوازه‌هزار جلد از کتاب‌های خطی موجود در کتابخانه‌های ترکیه را بررسی و یادداشت‌هایی از آن‌ها تهیه می‌کند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

میراث استاد مینوی
حاصل یک‌عمر پویندگی مینوی

کتابخانه شخصی‌ مینوی

هر کتابی که می‌خرید،‌ تاریخ خرید و نامش بر روی آن نقش می‌بست. در پایان عمر، کتابخانه‌‌ای کم‌نظیر و غنی افزون‌بر بیست‌وپنج‌هزار جلد کتاب داشت که حاصل یک‌ عمر تکاپوی خود را یکجا به ملت ایران تقدیم کرد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه پس از درگذشت استاد، مدتی کتابخانه تعطیل بود و بعد از آن در اواخر دههٔ۶۰، کتابخانه با چند مجموعه دیگر نظیر «انجمن حکمت و فلسفه ایران» و «مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگی» ادغام شد. درحال‌حاضر کتابخانه وابسته به «مرکز مطالعات فرهنگی» است.

کتاب‌های این مجموعه به‌زبان‌های فارسی، عربی، اردو، انگلیسی، فرانسه، ایتالیایی، روسی و دیگر زبان‌هاست. این کتابخانه همچنین دارای نسخه‌های خطی و عکسی در زمینه‌های ایران‌شناسی، اسلام‌شناسی، تاریخ، ادبیات و جغرافیاست.


شخصیت و اندیشه

شیفتگی مینوی به فردوسی و شاهنامه

مینوی با شاهنامه زندگی می‌کرد. علاقه‌اش به این اثر وصف‌نشدنی بود. فردوسی را جولانگه حس غرور ملی می‌دانست. معتقد بود که این اثر در دوام فرهنگ ایران نقش اساسی داشته است. از اینکه می‌دید شاهنامه در سده‌های پیشین توسط ایران‌شناسان خارجی تصحیح و چاپ شده،‌ رنج می‌برد. به نوشته محمدامین ریاحی مینوی به شاهنامه عشق می‌ورزید و این تعلق‌ خاطر از عشق او به ایران و عشق به کمال سرچشمه می‌گرفت.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه}}

معتقد بود که شاعران زیادی طی هزار سال گذشته، اشعار سست و رکیک خود را به شاهنامه فردوسی اضافه کردند که اصلاً با سبک و نوع شعر فردوسی تناسب ندارد. اشعار شاهنامه را پس‌و‌پیش کرده و گاه تغییر داده‌اند و گاه کم‌وزیاد کرده‌اند. به‌عقیدهٔ او هرکسی هر کاری که دلش خواسته با این کتاب کرده؛ به‌طوری‌که اگر خود فردوسی هم زنده بشود نخواهد توانست ابیات خودش را از این میان دربیاورد؛ بنابرین معتقد بود که شاهنامه باید تصحیح شود و آنچه فردوسی گفته، به دست مردم برسد. به عقیده مینوی «کسی حق ندارد در آثار ملی ما دست ببرد و آن را به هر شکلی دلش می‌خواهد دربیاورد.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

عاشق وطن بود

مینوی عاشق ادب و فرهنگ فارسی بود. این عشق با وجود او آمیخته شده بود. در ۲۸سپتامبر۱۹۴۷ از لندن به یحیی مهدوی نامه‌ای ‌می‌نویسد: عشق من و قلب من و جان من همواره مصروف ایران و متوجه ایرانیان و اسیر زبان و ادبیات فارسی است. دلم می خواهد به هم‌وطنان خود ادبیات و حکم و زبان خودشان را بشناسانم و ادبیات و حکم عالم را معرفی کنم و آنها را به راه معرفت و حکمت بکشم؛ البته به قدری که از عهده مرد کم‌تربیتی مثل من برمی‌آید.[۱]

سخت‌گیری‌ها و تندی‌های استاد

درباره هر چیزی که به زبان و ادبیات فارسی مربوط می‌شد، سخت‌گیر بود و تندمزاج. با کسی خصومت شخصی و درباره مسائل دنیوی نزاعی نداشت. دوستی‌ها و دشمنی‌هایش بر گِرد زبان و ادبیات فارسی و هرچیز مرتبط به تحقیق و پژوهش می‌چرخید. به‌بیان عباس زریاب خویی، هدف حملات او کسانی بودند که به زعم او با نداشتن صلاحیت، با لغت‌سازی و اشتقاق بازی می‌کردند یا متون قدیم را با بی‌دقتی به‌چاپ می‌رساندند یا فلان کلمه را در جای خود به‌کار نمی‌بردند... او فارسی و ادب آن را تا حد عشق ستایش می‌کرد و کدام عاشق است که ننگ حمله و بی‌احترامی به معشوق را تحمل کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ظرایف علمی مینوی

محمد قزوینی دقت و توجه عمیق و هنرمندانه مینوی را در غلط‌گیری و تصحیح مقالات و نوشته‌ها یکی از صفات بارز او برمی‌شمرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد یوسفی نیز فروتنی علمی و از همه‌کس پرسیدن و پرسش‌های خود را به‌صورت یادداشت به دوستان سپردان و هر پاسخ صحیح را به‌نام ایشان در آثار خود آوردن را از دیگر فضایل مینوی بیان می‌کند.

شکل‌گیری بنیاد شاهنامه

شکل‌گیری این بنیاد با نام مینوی گره خورده است. فردوسی‌پژوهی و جست‌وجوگری در شاهنامه از دغدغه‌های مهم علمی او بود؛ ازاین‌رو می‌خواست با گردآوری کهن‌ترین نسخه‌های شاهنامه، تصحیح انتقادی از این اثر در اختیار اهل تحقیق بگذارد. با تأسیس «بنیاد شاهنامه» نخستین کسی بود که سرپرسی آن را به‌عهده گرفت. با تصحیح بخش‌هایی از شاهنامه مثل «بیژن و منیژه»،‌ «رستم و اسفندیار» و «رستم و سهراب»،‌ بنیان تصحیحِ انتقادیِ شاهنامه را پی‌ریزی کرد و با این کار «نهضت ادبی تحقیقی» را در ایران بنیان نهاد.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

یادی منظوم از مجتبی مینوی

شعر از حبیب یغمایی که در مراسم معرفی خدمات علمی مینوی در ۲۲اردیبهشت۱۳۵۶ در کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران خوانده شد:

کنون گویم به جمع دوستدارانحکایت از گذشته روزگاران
سخن از پنجه‌وشش‌سال پیش استدلم زین پنجه‌وشش‌ سال ریش است
جوان بودم جوانی بیست‌سالهکه در ری شد مرا روزی حواله
ز مهر یار و یاران دست شستمبه دارالعلم طهران راه جستم
در آن مکتب رفیقم، مجتبی بودمحصل بود؛ اما اوستا بود
چه دانشور، چه دانشجو، جوانیز هر گون دانشی بسیار دانی
«منوچهری» به وصفش گفته نی منکه در هر فن بُد او استاد آن فن
یگانه گشته از اهل زمانهبه الفاظ متین و رأی مُتقنخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

زمینهٔ فعالیت

فعالیت‌های اداری و فرهنگی مینوی

  • تندنویسی در مجلس شورای ملی از ۱۳۰۵تا۱۳۰۷
  • ریاست کتابخانه ملی،‌ سال۱۳۰۷
  • عضویت در دفتر فرهنگی سفارت ایران در لندن سال۱۳۰۹ و در پاریس سال۱۳۱۳
  • ریاست تعلیمات عالیه وزرات فرهنگ از ۱۳۳۱تا۱۳۳۳
  • رایزنی فرهنگی سفارت ایران در ترکیه از ۱۳۳۶تا۱۳۴۰
  • استادی دانشگاه تهران از ۱۳۲۹تا۱۳۴۸
  • عضویت پیوسته فرهنگستان ادب و هنر از ۱۳۵۲ به‌بعد
  • مسئولیت علمی بنیاد شاهنامه فردوسی تا آخر عمر تا آخر عمر

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نظرگاه دیگران

محمدتقی دانش‌پژوه

محمدرضا نصیری

به‌عقیده نصیری، استاد مینوی دلی به‌پاکی دریا داشت. با همه تندی و گاه ستیهندگی که به او نسبت می‌دادند بسیار مهربان و گرم بود. به‌هیچ‌وجه از کسی کینه‌ای به دل نمی‌گرفت. آنچه را در دل داشت بسیار زود آشکار می‌کرد و همین‌ نکته سبب شده بود که برخی گمانِ تندی بر او برند.[۲]

عباس زریاب خویی

خویی می‌گفت: «بالاترین فضیلت مجتبی مینوی شیفتگی او به حقیقت بود. او محقق به‌معنی واقعیِ کلمه بود. عشق به حققت و تعهد ذاتی به‌اینکه جز حقیقت چیزی نگوید و ننویسد در او به‌حد وسواس بود. ازاین‌رو از مشاهدهٔ‌ نادرستی‌ها و نارواها رنج می‌برد و خشم و نفرت او به‌حد غلیان و طغیان می‌رسید.»خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

پرویز ناتل خانلری

بدبختانه نظیرش را نداریم. مینوی در ادبیات فارسی و عربی متبحر بود. شاید عده‌ای دیگر باشند که با او هم‌شأن باشند؛ اما مینوی علاوه‌براین، به چند زبان مهم اروپایی عمیقا آشنا بود و با ادبیات مغرب‌زمین از همان آغاز جوانی آشنایی پیدا کرده بود؛ بنابرین علاوه‌بر تبحر در ادبیات خودمان، روش علمی و جدید تحقیق ادبی را می‌دانست و از این جهت، آثارش برای پژوهندگان جوان سرمشق بود.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه این نگاه خانلری به مینوی است.

غلام‌حسین یوسفی

یوسفی زندگی مجتبی مینوی را در این چند کلمه خلاصه کرده است: «یک‌عمر یاد گرفتنن، مطالعه و پژوهش از روزگار جوانی تا آخرین روزهای حیات و ثمره زندگی خود را بی‌دریغ نثار همگان کردن»[۳]

عبدالحسین زرین‌کوب

زرین‌کوب درباره مینوی معتقد است: «در بین پژوهشگران و منقدان عصر ما، مینوی از جمله رجال معدودی بود که می‌توانست جامع بین فرهنگ شرقی و غربی، بین فرهنگ قدیم و جدید، شمرده شود و درحقیقت، در محافل علمی دنیا و در تمام دانشگاه‌های مشهور دنیا هم، کسانی که با ادبیات ایران سروکار داشتند‌اند او را به‌همین عنوان می‌شناختند.»[۴]


نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

به بیان حبیب یغمایی، مینوی دلی پاک و بی‌کینه داشت؛ اما گاهی تند و تلخ می‌شد و دوستان را می‌رنجاند. این خشونت در مقالاتش نیز نمود داشت.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

همچنین او از بخل و خست به دور بود. اگر اهلی می‌دید، از نثار و حتی ایثار داشته‌ها و دانسته‌هایش دریغ نمی‌ورزید.[۵] به‌ بیان افشار، هرچه می‌دانست می‌گفت و همیشه خبرآور تازه‌های علمی بود. اما آنچه را نمی‌دانست، پوشیده نمی‌کرد. صریح می‌گفت: «نمی‌دانم.» از گفتن این واژه خجالت نمی‌کشید، لذت هم می‌برد.[۶]

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها

مینوی در عمرش برای کسب دانش و یادگیری شیوه‌های نوین تحقیق و پژوهش سفرهای متعددی به کشورهای اروپایی و آسیای‌غربی از جمله فرانسه و انگلیس، آمریکا و ترکیه داشت. شرکت در مجامع علمی و سمینارها از دیگر برنامه‌های او برای سفر به این کشورها بود.

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

اساتید مینوی

مینوی از محضر بسیاری از بزرگان و محققان عصر خود بهره‌ها برد که به تنی‌چند از آن‌ها اشاره می‌شود:

علت شهرت

شهرت مینوی به‌دلیل تسلط وی بر ادبیات عرب، فارسی، فرانسه، انگلیسی، متون کهن فارسی و متون جدید بود.

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

توقیف اثر

ترجمهٔ کتاب «شاهنشاهی ساسانیان» مینوی مدتی بعد از چاپ، توقیف می‌‌شود. در این دوران مینوی در لندن به‌سر می‌برد. هم خود او هم «کریستین سن» نویسنده کتاب، به وزارت معارف و دیگران در ایران نامه می‌زنند و دلیل توقیف کتاب را جویا می‌شوند. جوابی که می‌شنوند این است: «چون کتاب شما (مینوی)اغلاط زیادی داشت، وزارت معارف آن را توقیف کرد!» مینوی در پاسخ می‌نویسد: «این اغلاط را به بنده اطلاع دهید تا تصحیح کنم.» اما دیگر جوابی دریافت نمی‌کند. همین موضوع شرایط مینوی را در لندن دشوار می‌کند. اجازه فرستادن پول به او داده نمی‌شود و او روزگار سختی را در انگلیس سپری می‌کند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

کارنامه و فهرست آثار

کتاب‌ها

جوایز و افتخارات

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

منبع‌شناسی

نوا، نما، نگاه

پانویس

منابع

  1. اتحاد، هوشنگ (۱۳۸۵). پژوهشگران معاصر ایران. تهران: فرهنگ معاصر. شابک ۹۶۴-۸۶۳۷-۲۰-۲.
  2. افشار، ایرج (۱۳۵۶). پانزده گفتار دربارهٔ مجتبی مینوی. تهران: چاپخانه گوهر. ص. ۲۲۵.
  3. حبیب یغمایی. استاد مجتبی مینوی. . یغما، ش. ۳۴۲ (۱۳۵۵): ۷۴۶تا۷۵۱. 
  4. زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی استاد مجتبی مینوی. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. ۱۳۸۵. ص. ۱۱۲. شابک ۹۶۴-۵۲۸-۰۶۷-۲. پارامتر |چاپ= اضافه است (کمک)
  5. مجتبی مینوی و نجف دریابندری. مجتبی مینوی: پژوهشگر ستیهنده. . کتابِ امروز، ش. ۶ (۱۳۵۲). 

پیوند به بیرون