شهریار: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
<span style="color:darkcyan">'''''در نیمههای قرن بشرسوزان'''''{{سخ}} '''''اشک مجسمی بود، در چشم روزگار'''''{{سخ}} | <span style="color:darkcyan">'''''در نیمههای قرن بشرسوزان'''''{{سخ}} '''''اشک مجسمی بود، در چشم روزگار'''''{{سخ}} | ||
'''''جانمایهٔ محبت و رقت'''''{{سخ}}'''''ای وای شهریار'''''</span> | '''''جانمایهٔ محبت و رقت'''''{{سخ}}'''''ای وای شهریار'''''</span> | ||
* [[عمران صلاحی]] | * [[عمران صلاحی]] |
نسخهٔ ۲۵ مهر ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۲
سیدمحمدحسین بهجت تبریزی مشهور به محمدحسین شهریار، متخلص به شهریار، شاعر آذریزبان معاصر است.
داستانک
داستانکهای انتشار
اولین شعرخوانی
شهرزاد، دختر شهریار، از زبان پدرش، خاطرات کودکی او را از سالهای آغازین شعرسرایی میگوید: «روزی با بچههای محل مشغول بازی بودم. بعد از برگشت به خانه به درخت بزرگی که در وسط حیات خانه بود خیره شدم و شروع به خواندن شعر کردم؛ سخنان موزونی که نمیدانستم چگونه به مغز و زبان من میآمدند! ناگهان پدرم مرا صدا کرد. با صدای پدر به طرف او برگشتم، با حالتی تعجبآمیز پرسید: این اشعار را کجا یاد گرفتی؟ گفتم: کسی اینها را به من یاد نداده. خودم میگویم! اول باور نکرد، ولی بعد از این که مطمئن شد، در حالی که صدایش از شوق میلرزید، با صدای بلند مادرم را صدا کرد و گفت: «کوکب بیا ببین چه پسری دارم...». [۱]
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
داستانهای دیگر
زندگی و تراث
سالشمار زندگی
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
تولد مبهم!
.........شهریار خود در این باره میگوید: «تولد من تحقیقاً معلوم نیست، ولی اواخر۲۴ یا اوایل۲۵ قمری است. در سال ۱۳۰۲ در تهران ادارهٔ آمار تشکیل شده بود که رفتیم شناسنامه گرفتیم. آن روز هم نمیشد تحقیقاً سال قمری را با شمسی تطبیق کرد که ۲۵ قمری با چه سال شمسی مطابق میشود. بعدها فهمیدیم ۱۲۸۵ است و من تولدم را۸۳ گرفتم در صورتی که۸۵ شمسی بود. مخصوصا دو سال بیشتر میگرفتیم که بتوانیم در انتخابات شرکت کنیم».خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
کودکی
دورهٔ کودکی شهریار مصادف با انقلاب تبریز علیه حکومت استبدادی محمدعلیشاه و طرفداری از مشروطه بود و درنتیجه در شهر تبریز درگیریهایی رخ میداد. پدر استاد شهریار برای در امان ماندن جان خانوادهاش، آنها را به زادگاهش، «خشگناب» فرستاد. بدینترتیب شهریار دورهٔ کودکی را بیشتر در روستاهای «شَنْگُولْآباد»، «قِیشْ قُرشاقْ» و «خُشْگِنابْ» سپری کرد. او تحصیلات مقدماتی را با قرائت گلستان سعدی و نِصابُالصِبْیان در مکتبخانهٔ روستا، یا در نزد پدر فرزانهاش آموخت. شهریار دراینباره میگوید: «اوّلین استاد و مربی من پدرم بود. او طلبهای بود خیلی نورانی... که نجف هم رفته بود [و] اجتهاد داشت».خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
شخصیت و اندیشه
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
شهریار در اشعار دیگر شاعران
...ترانهٔ غزل دلکشم مگر نشنفتی | که رام من نشدی آخر ای غزال رمیده | |
خموش سایه که شعر تو را دگر نپسندم | که دوش گوش دلم شعر شهریار شنیده |
رازیست که آن نگار میداند چیست | رنجیست که روزگار میداند چیست | |
آنی که چو غنچه در گلو خونم از اوست | من دانم و شهریار میداند چیست |
چون دل مفتون ترا مشکل به دست آوردهاست | کی رها میسازدت اینگونه آسان شهریار | |
اولین استاد شعر و آخرین سلطان عشق | هر کجا نام تو در آغاز و پایان شهریار |
زین شهر مردپرور و زین شهر عشقزای | برخیزد آنچه مایهٔ غرور و وقار ماست | |
گه شهریار پرورد این شهر، گاه شمس | کز نامشان تفاخر ملک و دیار ماست |
شعر همان عشق که با شهریار | کرد سرافرازی و نامآوری | |
شعر همان فتنه و آذرم و راز | کز نگه دوست کند دلبری |
ٰ* بیژن ترقی
به شهریار بگو شهریار میآید | دوباره بخت ترا در کنار میآید | |
بگو که عرصهٔ شعر و ادب بپیرایند | که از سواد دل آن شهسوار میآید |
ای شهریار نغمه که با چتر زرفشان | دستانسرای عشق و خداوند چامهای | |
از من ترا به طبع گرانمایه، صد درود | زآنرو، که در بسیط سخنی، پیش جامهای |
شهریارا تو همان دلبر و دلدار عزیزی | نازنینا، تو همان پاکترین پرتو جامی | |
ای برای تو بمیرم، که تو تبکردهٔ عشقی | ای بلای تو به جانم، که تو جانی و جهانی |
در نیمههای قرن بشرسوزان
اشک مجسمی بود، در چشم روزگار
جانمایهٔ محبت و رقت
ای وای شهریار
شهریار حزن بودی، خانهات بیتالحزن | پادشاه قلعهٔ خاموش روح خویشتن | |
شهر ویرانی سراسر خانههایش سوخته | بادهای دربهدر چرخان و بر در حلقهزن |
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکانهایی که به آن مسافرت کرده است)
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
ناشرانی که با او کار کردهاند
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده براساس
حضور در فیلمهای مستند دربارهٔ خود
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقلشده از نمونههای فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و کتابشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
کارنامه و فهرست آثار
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)
بررسی چند اثر
ناشرانی که با او کار کردهاند
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
منبعشناسی
منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است. (شامل کتاب، مقاله و پایاننامه)
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «درگذشت استاد شهریار». مجلهٔ گلبرگ، ش. ۳۱ (تیر۱۳۸۰): ۶۶.