روزگار جلال آلاحمد: تفاوت میان نسخهها
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[جلال آلاحمد]] در ۲آذر۱۳۰۲ خورشیدی یا ۱۹۲۳ میلادی، به گوشهای از باغوحش این دنیا واقع در تهران نزول اجلال کرد، آنهم در خانوادهای شدیداً مقید به سنن مذهبی. بعد از دوران ابتدایی، دور از چشم پدر، به مدرسهٔ شبانهٔ دارالفنون رفت و از همان مکان و همان زمان با افکار کسروی و اندیشههای چپ آشنا شد. ۱۳۲۳ بهاصرار پدر برای کسب علوم مذهبی به نجف رفت؛ اما چند ماه بیشتر دوام نیاورد و پس از بازگشت به وطن علاوهبر کنارگذاشتن اعتقادات مذهبی، به حزب توده پیوست. دوران سرسپردگی آلاحمد چندان طولانی نبود و بعد از اختلاف بر سر اشغال آذربایجان بین شخصیتهای هستهٔ مرکزی حزب، جلال با خلیل ملکی از توده انشعاب کرد و حزب زحمتکشان را بنا نهاد. آنهم طولی نکشید و بار دیگر بهاتفاق ملکی نیروی سوم را پایهریزی کرد. از نیروی سوم نیز کناره گرفت و مدتها بهدور از فعالیتهای سیاسی و سرسپردگی ایدئولوژیکی، صرفاً به نوشتن پرداخت. تحولات دهه۳۰ یعنی کودتای ۲۸مرداد، اصلاحات ارضی و نپاییدن آزادی نصفهونیمهای که بعد از جنگ جهانی دوم، نسیم خنکش به ایران وزیده بود، آلاحمد را دوباره بهسوی سیاست کشاند؛ اما این بار بهجای پیوستن به حزبهای سیاسی، تأمل در اندیشههای سیاسی را بینان گذارد و کمکم جوانههایی فرضیهای که به نام آلاحمد مهر خورد؛ یعنی [[غربزدگی]] با نوشتن یادداشتهای اولیه و انتشارش در کیهان که منجر به توقیف این روزنامه شد، رشد کرد و جزوهها دستبهدست بین مردم گشت و تبدیل شد به اثری ماندگار.<ref name ''حورا یاوری''>{{یادکرد وب |نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=z49yShBm1iU |عنوان= جلال و سیمین از نامههایشان بشناسیم!}}</ref> | [[جلال آلاحمد]] در ۲آذر۱۳۰۲ خورشیدی یا ۱۹۲۳ میلادی، به گوشهای از باغوحش این دنیا واقع در تهران نزول اجلال کرد، آنهم در خانوادهای شدیداً مقید به سنن مذهبی. بعد از دوران ابتدایی، دور از چشم پدر، به مدرسهٔ شبانهٔ [[دارالفنون]] رفت و از همان مکان و همان زمان با افکار کسروی و اندیشههای چپ آشنا شد. ۱۳۲۳ بهاصرار پدر برای کسب علوم مذهبی به نجف رفت؛ اما چند ماه بیشتر دوام نیاورد و پس از بازگشت به وطن علاوهبر کنارگذاشتن اعتقادات مذهبی، به حزب توده پیوست. دوران سرسپردگی آلاحمد چندان طولانی نبود و بعد از اختلاف بر سر اشغال آذربایجان بین شخصیتهای هستهٔ مرکزی حزب، جلال با خلیل ملکی از توده انشعاب کرد و حزب زحمتکشان را بنا نهاد. آنهم طولی نکشید و بار دیگر بهاتفاق ملکی نیروی سوم را پایهریزی کرد. از نیروی سوم نیز کناره گرفت و مدتها بهدور از فعالیتهای سیاسی و سرسپردگی ایدئولوژیکی، صرفاً به نوشتن پرداخت. تحولات دهه۳۰ یعنی کودتای ۲۸مرداد، اصلاحات ارضی و نپاییدن آزادی نصفهونیمهای که بعد از جنگ جهانی دوم، نسیم خنکش به ایران وزیده بود، آلاحمد را دوباره بهسوی سیاست کشاند؛ اما این بار بهجای پیوستن به حزبهای سیاسی، تأمل در اندیشههای سیاسی را بینان گذارد و کمکم جوانههایی فرضیهای که به نام آلاحمد مهر خورد؛ یعنی [[غربزدگی]] با نوشتن یادداشتهای اولیه و انتشارش در کیهان که منجر به توقیف این روزنامه شد، رشد کرد و جزوهها دستبهدست بین مردم گشت و تبدیل شد به اثری ماندگار.<ref name ''حورا یاوری''>{{یادکرد وب |نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=z49yShBm1iU |عنوان= جلال و سیمین از نامههایشان بشناسیم!}}</ref> | ||
==ازدواج و درسهایش== | ==ازدواج و درسهایش== | ||
===سیمین که بود=== | ===[[سیمین دانشور|سیمین]] که بود=== | ||
جلال در سال ۱۳۲۷ با دختری آشنا شد که بهقول خودش در خانوادهایی آشنا با تحول و ترقی غرب زاده شده بود. پدر | جلال در سال ۱۳۲۷ با دختری آشنا شد که بهقول خودش در خانوادهایی آشنا با تحول و ترقی غرب زاده شده بود. پدر سیمین دانشور از پزشکان سرشناس شیراز و مادرش نقاشی حرفهای بود. سیمین تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسهٔ مهرآیین شیراز بهزبان انگلیسی تمام کرده بود و تحصیلات تکمیلی را در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران. دانشور تز دکتری را با عنوان «جمالشناسی» زیرنظر [[بدیعالزمان فروزانفر]] گذراند.<ref name ''حورا یاوری''/> | ||
===ازدواج در اوج مخالفت=== | ===ازدواج در اوج مخالفت=== | ||
آشنایی سیمین و جلال که در اتوبوس رخ داده بود، بهرغم تمام تفاوتهای مذهبی، خانوادگی و اجتماعی و حتی خلاف رضایت پدر و مادر جلال بهدلیل بیحجاببودن سیمین، ۱۳۳۰ به ازدواج انجامید و طولی نکشد که هر دو بهشهرت رسیدند؛ جلال با [[غربزدگی]] و سیمین با [[سووشون]]. اختلاف رفتاری این زوج در تمام طول زندگی مشهود بود. طی ۲۳ سالی که سیمین در کنار جلال بود و شاهد افتوخیزهای تمامنشدنی او هرگز نه راه جلال را رفت و نه سرسپردهٔ حزب و گروه و ایدئولوژی خاصی شد؛ بلکه همواره در نامههایش به جلال، او را از تندرویهای همیشگی برحذر داشت. دانشور در گفتوگویی با مجلهٔ الفبا دربارهٔ آلاحمد چنین گفته: | آشنایی [[سیمین دانشور|سیمین]] و [[جلال آلاحمد|جلال]] که در اتوبوس رخ داده بود، بهرغم تمام تفاوتهای مذهبی، خانوادگی و اجتماعی و حتی خلاف رضایت پدر و مادر جلال بهدلیل بیحجاببودن سیمین، ۱۳۳۰ به ازدواج انجامید و طولی نکشد که هر دو بهشهرت رسیدند؛ جلال با [[غربزدگی]] و سیمین با [[سووشون]]. اختلاف رفتاری این زوج در تمام طول زندگی مشهود بود. طی ۲۳ سالی که سیمین در کنار جلال بود و شاهد افتوخیزهای تمامنشدنی او هرگز نه راه جلال را رفت و نه سرسپردهٔ حزب و گروه و ایدئولوژی خاصی شد؛ بلکه همواره در نامههایش به جلال، او را از تندرویهای همیشگی برحذر داشت. دانشور در گفتوگویی با مجلهٔ الفبا دربارهٔ آلاحمد چنین گفته: | ||
:''جلال البته ایدئولوژی داشت و دمبهدم عوض میکرد. اول مذهبی بود. بعد تودهای شد. بعد انشعاب کرد. بعد رفت در نیروی سوم، بعد در جامعهٔ سوسیالیستها و آخر کار هم دوباره مذهبی شد. من این نوسانات را نداشتم. بااینحال ۲۳ سال آشنایی و عشق و ازدواج با جلال موهبتی بود و مرگش مصیبتی.''<ref name ''حورا یاوری''/><ref name =''الفبا''>{{یادکرد ژورنال|عنوان= پای صحبت سیمین دانشور|ژورنال= الفبا|صفحات= ۱۴۵تا۱۴۷}}</ref> | :''جلال البته ایدئولوژی داشت و دمبهدم عوض میکرد. اول مذهبی بود. بعد تودهای شد. بعد انشعاب کرد. بعد رفت در نیروی سوم، بعد در جامعهٔ سوسیالیستها و آخر کار هم دوباره مذهبی شد. من این نوسانات را نداشتم. بااینحال ۲۳ سال آشنایی و عشق و ازدواج با جلال موهبتی بود و مرگش مصیبتی.''<ref name ''حورا یاوری''/><ref name =''الفبا''>{{یادکرد ژورنال|عنوان= پای صحبت سیمین دانشور|ژورنال= الفبا|صفحات= ۱۴۵تا۱۴۷}}</ref> | ||
===توسن خیال با نامنگاری تازید=== | ===توسن خیال با نامنگاری تازید=== | ||
طی ۲۳ سال زندگی مشترک، این زوج نویسنده چندین بار جدایی از هم زندگی کردند. نخستین مرتبهاش، سال ۱۳۳۱ بود. سالی که سیمین به آمریکا رفت تا از بورس فولبرایت استفاده کند. این سفر دهماهه کمی قبل از کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ بهپایان رسید. جلال و سیمین تمام این مدت بهطور مرتب نامهنگاری کردند. جلال از سیمین خواسته بود تمام آنچه هر روز اتفاق میافتد با ریزترین جزییات برایش بنویسد و خود نیز سیمین را از اقدامهایش مطلع میکرد.<ref name ''حورا یاوری''/> | طی ۲۳ سال زندگی مشترک، این زوج نویسنده چندین بار جدایی از هم زندگی کردند. نخستین مرتبهاش، سال ۱۳۳۱ بود. سالی که [[سیمین دانشور|سیمین]] به آمریکا رفت تا از بورس فولبرایت استفاده کند. این سفر دهماهه کمی قبل از کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ بهپایان رسید. [[جلال آلاحمد|جلال]] و سیمین تمام این مدت بهطور مرتب نامهنگاری کردند. جلال از سیمین خواسته بود تمام آنچه هر روز اتفاق میافتد با ریزترین جزییات برایش بنویسد و خود نیز سیمین را از اقدامهایش مطلع میکرد.<ref name ''حورا یاوری''/> | ||
===دکان جلال چه بود؟!=== | ===دکان [[جلال آلاحمد|جلال]] چه بود؟!=== | ||
داستان بندبازیهای سرگیجهآور جلال از زبان خودش در نامهایی آمده که شب جمعهٔ ۲۱دی۱۳۳۱ به سیمین نوشته است. آن زمان جلال ۲۹ سال داشت و بهعکس سالی که با سر تراشیده و انگشتر عقیق و مقید به نماز جعفرتیار وارد مدرسهٔ دارالفنون شد، زمان نوشتن آن نامه، موهایی کاملاً بلند داشت و از آن انگشتر و نماز هم خبری نبود. این نامه را بعد از برگزاری نخستین جلسه حزب نیروی سوم نوشت: | داستان بندبازیهای سرگیجهآور جلال از زبان خودش در نامهایی آمده که شب جمعهٔ ۲۱دی۱۳۳۱ به سیمین نوشته است. آن زمان جلال ۲۹ سال داشت و بهعکس سالی که با سر تراشیده و انگشتر عقیق و مقید به نماز جعفرتیار وارد مدرسهٔ دارالفنون شد، زمان نوشتن آن نامه، موهایی کاملاً بلند داشت و از آن انگشتر و نماز هم خبری نبود. این نامه را بعد از برگزاری نخستین جلسه حزب نیروی سوم نوشت: | ||
:''این دکان هم راه افتاد و کمکم دارم حس میکنم که یه چیز دیگری ساخته شده است و موقع آن خواهد رسید که دلم را بزند و ولش کنم. مسخره نیست؟ درست مثل بچههایی که با گِل عروسک و خانه میسازند. موقع ساختن آن باهم دعوا میکنند؛ ولی وقتی ساخته و پرداخته شد دلشان را میزند. یا ولش میکنند و میروند یا با یک نوک پا خرابش میکنند. معاملهٔ من با سیاست و حزب، معاملهٔ یک بچه است با اسباببازیهایش، با خانهٔ گِلی که میسازد. ای حماقت!''<ref name ''حورا یاوری''/><ref name =''کتاب دوم''>{{پک|جعفریجزی|۱۳۸۴|ک= نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش دوم نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور|ص=۳۸۸و۳۸۹}}</ref> | :''این دکان هم راه افتاد و کمکم دارم حس میکنم که یه چیز دیگری ساخته شده است و موقع آن خواهد رسید که دلم را بزند و ولش کنم. مسخره نیست؟ درست مثل بچههایی که با گِل عروسک و خانه میسازند. موقع ساختن آن باهم دعوا میکنند؛ ولی وقتی ساخته و پرداخته شد دلشان را میزند. یا ولش میکنند و میروند یا با یک نوک پا خرابش میکنند. معاملهٔ من با سیاست و حزب، معاملهٔ یک بچه است با اسباببازیهایش، با خانهٔ گِلی که میسازد. ای حماقت!''<ref name ''حورا یاوری''/><ref name =''کتاب دوم''>{{پک|جعفریجزی|۱۳۸۴|ک= نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش دوم نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور|ص=۳۸۸و۳۸۹}}</ref> | ||
===ابزارکار حزب از دیدگاه جلال=== | ===ابزارکار حزب از دیدگاه [[جلال آلاحمد|جلال]]=== | ||
مصالح خانههای گلی از نگاه جلال در نامهٔ دیگری به سیمین چنین آمده است: | مصالح خانههای گلی از نگاه جلال در نامهٔ دیگری به [[سیمین دانشور|سیمین]] چنین آمده است: | ||
:''حزب فقط در صورتی خواهد گرفت که ایمانی مشوق و مؤید آن باشد و هیچ ایمانی نمیتواند بدون سنت و عنعنعات و بدون مذهب پابرجا بایستد. خلاصه برایاینکه این دکان بگیرد طبق نقشه مشغول ساختن ایمان شدیم. تعجب نکن. ساختن ایمان هم مثل ساختن مذهب، وسایل و ابزارکاری میخواهد. اگر ابزارکار مذهب معجزه، قداست، فداکاری، شهید و امثال اینهاست، ایمان به یک حزب یا هر خرابشدهای، عین همینها را اگر داشته باشد میتواند راه بیفتد. این کارها را کردیم. آیه نازل کردیم. مردم را به کشتن دادیم. فداکاری و شهید بهوجود آوردیم. سنت ساختیم. شمر و یزید و ابنملجم و امام حسین آن را مشخص کردیم و من یکمرتبه متوجه شدم که ای بابا یک دگم دیگر بهوجود آمده که نهتنها دیگران را ناراحت میکند (گور پدر دیگران)؛ بلکه قبل از همه خود مرا ناراحت میکند.''<ref name ''حورا یاوری''/><ref name =''فصل اول''>{{پک|جعفریجزی|۱۳۸۴|ک= نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش اول نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور|ص=۸۰۰}}</ref> | :''حزب فقط در صورتی خواهد گرفت که ایمانی مشوق و مؤید آن باشد و هیچ ایمانی نمیتواند بدون سنت و عنعنعات و بدون مذهب پابرجا بایستد. خلاصه برایاینکه این دکان بگیرد طبق نقشه مشغول ساختن ایمان شدیم. تعجب نکن. ساختن ایمان هم مثل ساختن مذهب، وسایل و ابزارکاری میخواهد. اگر ابزارکار مذهب معجزه، قداست، فداکاری، شهید و امثال اینهاست، ایمان به یک حزب یا هر خرابشدهای، عین همینها را اگر داشته باشد میتواند راه بیفتد. این کارها را کردیم. آیه نازل کردیم. مردم را به کشتن دادیم. فداکاری و شهید بهوجود آوردیم. سنت ساختیم. شمر و یزید و ابنملجم و امام حسین آن را مشخص کردیم و من یکمرتبه متوجه شدم که ای بابا یک دگم دیگر بهوجود آمده که نهتنها دیگران را ناراحت میکند (گور پدر دیگران)؛ بلکه قبل از همه خود مرا ناراحت میکند.''<ref name ''حورا یاوری''/><ref name =''فصل اول''>{{پک|جعفریجزی|۱۳۸۴|ک= نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش اول نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور|ص=۸۰۰}}</ref> | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
:''برای من فرد و اجتماع دو نقطهٔ مقابل هم نیست؛ مکمل یکدیگر است. من اگر مرد باشم خودم را بهصورت یک فرد هرچه بیشتر بیان کنم، اجتماع را که خراوار این نمونه است بهتر بیان کردهام و افراد دیگر را ایضاً.''<ref name ''حورا یاوری''/><ref name =''بخش نخست''>{{پک|جعفریجزی|۱۳۸۴|ک= نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش دوم نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور|ص=۳۲۰}}</ref> | :''برای من فرد و اجتماع دو نقطهٔ مقابل هم نیست؛ مکمل یکدیگر است. من اگر مرد باشم خودم را بهصورت یک فرد هرچه بیشتر بیان کنم، اجتماع را که خراوار این نمونه است بهتر بیان کردهام و افراد دیگر را ایضاً.''<ref name ''حورا یاوری''/><ref name =''بخش نخست''>{{پک|جعفریجزی|۱۳۸۴|ک= نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش دوم نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور|ص=۳۲۰}}</ref> | ||
===اهمیت تحقیق نامههای سیمین و جلال=== | ===اهمیت تحقیق نامههای [[سیمین دانشور|سیمین]] و [[جلال آلاحمد|جلال]]=== | ||
نامههای این دو نویسنده صرفاً رنگوبوی شخصی ندارد؛ بلکه قرارداشتن آنها در مرکز جریانهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعیِ دستکم دو نسل از جامعهٔ ایران، سبب شده تا مضمون این نامهها گزارشهایی از وقایع روز باشد. نکتهٔ مهم دیگر اینکه، نوشتههای جلال آلاحمد هرگز جدایی از استباطهای شخصی نیست، چه در نامهها و چه در یادداشتها و کتابهایش. درواقع آلاحمد نمینویسد؛ مگراینکه داوری و قضاوت کند و گزارش بدون داوری از نگاه او بیمعناست. نمونهٔ بارزش نامهایی است که به سیمین دربارهٔ دلیل خودکشی [[صادق هدایت]] نوشت: | نامههای این دو نویسنده صرفاً رنگوبوی شخصی ندارد؛ بلکه قرارداشتن آنها در مرکز جریانهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعیِ دستکم دو نسل از جامعهٔ ایران، سبب شده تا مضمون این نامهها گزارشهایی از وقایع روز باشد. نکتهٔ مهم دیگر اینکه، نوشتههای جلال آلاحمد هرگز جدایی از استباطهای شخصی نیست، چه در نامهها و چه در یادداشتها و کتابهایش. درواقع آلاحمد نمینویسد؛ مگراینکه داوری و قضاوت کند و گزارش بدون داوری از نگاه او بیمعناست. نمونهٔ بارزش نامهایی است که به سیمین دربارهٔ دلیل خودکشی [[صادق هدایت]] نوشت: | ||
:''تو اصلاً میدانی هدایت چرا آن بلا را سر خودش آورد. بزرگترین عامل روحی که باعث خُردشدن و نومیدشدن هدایت شد، این بود که وقتی به پاریس رسید خیال میکرد تمام نویسندگان فرهنگ از او استقبال خواهند کرد و دُمش را داخل بشقاب خواهند گذارد و باد خواهند زد. درصورتیکه تنها عکسالعمل ورود صادق به پاریس این بود که هویدانامی، یکی از دوستان، خبر ورود او را در سه سطر داده در یک روزنامهٔ متوسط هفتگی ادبی چاپ زدهاند؛ آنهم در صفحات وسط، گموگور و ریز.''<ref name ''حورا یاوری''/><ref name =''اولین قسمت''>{{پک|جعفریجزی|۱۳۸۴|ک= نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش دوم نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور|ص=۳۷۱}}</ref> | :''تو اصلاً میدانی هدایت چرا آن بلا را سر خودش آورد. بزرگترین عامل روحی که باعث خُردشدن و نومیدشدن هدایت شد، این بود که وقتی به پاریس رسید خیال میکرد تمام نویسندگان فرهنگ از او استقبال خواهند کرد و دُمش را داخل بشقاب خواهند گذارد و باد خواهند زد. درصورتیکه تنها عکسالعمل ورود صادق به پاریس این بود که هویدانامی، یکی از دوستان، خبر ورود او را در سه سطر داده در یک روزنامهٔ متوسط هفتگی ادبی چاپ زدهاند؛ آنهم در صفحات وسط، گموگور و ریز.''<ref name ''حورا یاوری''/><ref name =''اولین قسمت''>{{پک|جعفریجزی|۱۳۸۴|ک= نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش دوم نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور|ص=۳۷۱}}</ref> | ||
===رفت؛ اما پایان نگرفت=== | ===رفت؛ اما پایان نگرفت=== | ||
عمر ۴۶سالهٔ آلاحمد در ۱۸شهریور۱۳۴۸ بهپایان رسد و افکار و اندیشههایش نهتنها زنده ماند که فرامرزی شد و حصار زمان و مکان را شکست. درک بیشتر آنچه در زمان بودنش رخ داد که بر زندگی و آثارش اثرگذاشت و نیز آنچه پس از رفتنش بر پیکر زمان ماند از طریق مطالعهٔ خط سیر زندگی و مرگش امکانپذیر است. | عمر ۴۶سالهٔ [[جلال آلاحمد|جلال]] در ۱۸شهریور۱۳۴۸ بهپایان رسد و افکار و اندیشههایش نهتنها زنده ماند که فرامرزی شد و حصار زمان و مکان را شکست. درک بیشتر آنچه در زمان بودنش رخ داد که بر زندگی و آثارش اثرگذاشت و نیز آنچه پس از رفتنش بر پیکر زمان ماند از طریق مطالعهٔ خط سیر زندگی و مرگش امکانپذیر است. | ||
===قبل از حضور [[جلال آلاحمد|جلال]]<ref name =''روزشمار''>{{پک|عاقلی|۱۳۸۴|ک= روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، جلد اول}}</ref>=== | ===قبل از حضور [[جلال آلاحمد|جلال]]<ref name =''روزشمار''>{{پک|عاقلی|۱۳۸۴|ک= روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، جلد اول|ص=۲۷تا۱۷۶}}</ref>=== | ||
{| border="1" cellpadding="2" cellspacing="۰" | {| border="1" cellpadding="2" cellspacing="۰" | ||
|----- | |----- | ||
! width="3%" | سال | ! width="3%" | سال | ||
! width="49%" | پیشامدهای فرهنگی | ! width="49%" | پیشامدهای فرهنگی | ||
! width="48%" | سوانح | ! width="48%" | سوانح سیاسی، اجتماعی و مذهبی | ||
|----- | |----- | ||
| | | | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
</nowiki> | </nowiki> | ||
| | | | ||
<center>---</center> | |||
| | | | ||
* برگزاریِ روز عزای ملی بهجای مراسم نوروز بهدلیل اقامت قوای بیگانه در خاک ایران | * برگزاریِ روز عزای ملی بهجای مراسم نوروز بهدلیل اقامت قوای بیگانه در خاک ایران | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
</nowiki> | </nowiki> | ||
| | | | ||
<center>---</center> | |||
| | | | ||
* غارت ۷ روستای بین یزد و کرمان و اسارت زنان و دختران و اموال مردم بهدست نایب حسین کاشی | * غارت ۷ روستای بین یزد و کرمان و اسارت زنان و دختران و اموال مردم بهدست نایب حسین کاشی | ||
خط ۱۰۸: | خط ۱۰۸: | ||
</nowiki> | </nowiki> | ||
| | | | ||
<center>---</center> | |||
| | | | ||
* تخریب ۳۲۱ خانه و تلفات بیشاز ۱۰۰۰ نفر در اثر زلزلهٔ بویینزهرا قزوین | * تخریب ۳۲۱ خانه و تلفات بیشاز ۱۰۰۰ نفر در اثر زلزلهٔ بویینزهرا قزوین | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
</nowiki> | </nowiki> | ||
| | | | ||
* انتشار روزنامهٔ «عصر جدید» بهمدیریت عبدالحمیدخان | * انتشار روزنامهٔ «عصر جدید» بهمدیریت عبدالحمیدخان در تهران | ||
| | | | ||
* درگذشت [آیتالله] شیخ محمدتقی اصفهانی معروف به آقانجفی | * درگذشت [آیتالله] شیخ محمدتقی اصفهانی معروف به آقانجفی | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
|----- | |----- | ||
| | | | ||
<nowiki> ۱۲۹۴ | |||
</nowiki> | |||
| | |||
* انتشار روزنامهٔ «کاوه» در برلین بههمت ایرانیان مقیم آلمان بهمدیریت سیدحسن تقیزاده، نمایندهٔ سابق مجلس | |||
| | |||
* حرکت یکهزار سالدات(سرباز) روسی از قزوین به تهران | |||
* تصویب قانون سربازگیری در مجلس شورای ملی | |||
|----- | |||
| | |||
<nowiki> ۱۲۹۵ | |||
</nowiki> | |||
| | |||
* درگذشت ادیبالممالک فراهانی نویسنده و شاعر معاصر | |||
* راهاندازیِ روزنامهٔ «تجدد» بهمدیریت شیخمحمد خیابانی در تبریز | |||
| | |||
* بنیادنهادن حزب دموکرات آذربایجان بهدست شیخمحمد خیابانی | |||
* ورود قوای عثمانی به همدان و قزوین و تهدید تهران از سوی نیروهای تُرک | |||
|----- | |||
| | |||
<nowiki> ۱۲۹۶ | |||
</nowiki> | |||
| | |||
<center>---</center> | |||
| | |||
* بهقتلرساندن عبدالحمیدخان متینالسطنه نمایندهٔ سابق مجلس و ناشر روزنامهٔ «عصر جدید» بهدست اعضای کمیتهٔ مجازات | |||
* تصرف پاتاق و قصرشیرین بهدست نیروهای انگلیسی | |||
* قحطی و کمبود مواد غذایی در سراسر ایران | |||
* غارت دکانها و خانهها از سوی مردم کرمانشاه بهعلت قحطی و گرانیِ بیسابقه | |||
|----- | |||
| | |||
<nowiki> ۱۲۹۷ | |||
</nowiki> | |||
| | |||
<center>---</center> | |||
| | |||
* بههلاکترسیدن عدهٔ زیادی از مردم دراثر بیماری تیفوس در نواحی غربی و شمالغربی | |||
* آغاز محاکمهٔ کمیتهٔ مجازات | |||
* پایان جنگ جهانی اول با شکست آلمان | |||
|----- | |||
| | |||
<nowiki> ۱۲۹۸ | |||
</nowiki> | |||
| | |||
<center>---</center> | |||
| | |||
* درگذشت [حجتالاسلام] سیدمحمدکاظم یزدی از فقها و مراجع تقلید در نجفاشرف | |||
* ترک تهران بهمقصد فرنگ از سوی احمدرضا شاه قاجار، اولین سفر آخرین پادشاه قارجار به اروپا | |||
|----- | |||
| | |||
<nowiki> ۱۲۹۹ | |||
</nowiki> | |||
| | |||
* درگذشت حاجشیخالرئیس قاجار متخلص به «حیرت» از اهالیِ منبر، شعر و معرفت و نمایندهٔ مجلس | |||
* انتشار روزنامهٔ «آزادیستان» در تبریز بهمدیریت شیخمحمد خیابانی | |||
* مجوز انتشار صرفاً برای روزنامهٔ «ایران» با مدیریت زینالعابدین تجدد | |||
| | |||
* بازگشت سلطان احمدشاه به ایران | |||
* خروج میرزاکوچکخان از جبهه اصلی حزب جنگل و استقرار در جنگل بهاعتراض | |||
* اعلام حکومت نظامی در تهران از سوی میرپنج رضاخان | |||
|----- | |||
| | |||
<nowiki> ۱۳۰۰ | |||
</nowiki> | |||
| | |||
* انتشار روزنامهای هتاک و تندرو بهنام «سیاست» در تهران بهمدیریت شاهزاده عباس میرزا | |||
* انتشار روزنامهٔ انتقادیادبیاجتماعیسیاسی «شفق سرخ» بهمدیریت شیخ علی دشتی | |||
| | |||
* اخراج کارمندان معتاد به تریاک از ادارات دولتی و لشکری بهدستور سیدضیاءالدین | |||
* روشنکردن چند خیابان تهران با چراغ الکتریکی برای همین بار بههمت بلدیه(شهرداری) جدید | |||
|----- | |||
| | |||
<nowiki> ۱۳۰۱ | |||
</nowiki> | |||
| | |||
* انتشار روزنامهٔ «کوشش» بهمدیرت شکراللهخان | |||
* انتشار روزنامهٔ «پیکان» در تهران بهمدیریت محمدوثوق همایون و سردبیریِ فرزندش، میرزاعبدالحسین مترجم و منشیِ سفارت روس. | |||
| | |||
<center>---</center> | |||
|----- | |||
|} | |} | ||
===تا [[جلال آلاحمد|جلال]] زنده بود<ref name =''سوانح عمر''>{{پک|عاقلی|۱۳۸۴|ک= روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، جلد اول|ص=۱۷۷تا۴۹۱}}</ref><ref name =''جلد دوم''>{{پک|عاقلی|۱۳۸۴|ک= روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، جلد دوم|ص=۱۰تا۲۳۸}}</ref>=== | |||
===تا [[جلال آلاحمد|جلال]] زنده بود<ref name =''روزشمار''>{{پک|عاقلی|۱۳۸۴|ک= روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، جلد | |||
{| border="1" cellpadding="2" cellspacing="۰" | {| border="1" cellpadding="2" cellspacing="۰" | ||
|----- | |----- | ||
خط ۱۵۷: | خط ۲۳۳: | ||
</nowiki> | </nowiki> | ||
| | | | ||
* اخذ مدرک دیپلم از دارالفنون | * اخذ مدرک دیپلم از مدرسهٔ [[دارالفنون]] | ||
* سفر به نجف که دیری نپایید و بازگشت به ایران و تأسیس انجمن اصلاح | * سفر به نجف که دیری نپایید و بازگشت به ایران و تأسیس انجمن اصلاح | ||
| | | | ||
خط ۲۲۰: | خط ۲۹۶: | ||
* تأسیس حزب سوسیالیست تودهٔ ایران بهاتفاق ملکی | * تأسیس حزب سوسیالیست تودهٔ ایران بهاتفاق ملکی | ||
| | | | ||
* قتل محمد مسعود مدیر روزنامه ''مرد امروز'' | * قتل محمد مسعود مدیر روزنامه ''مرد امروز'' درمقابل چاپخانه مظاهری، به ضرب چند گلوله | ||
| | | | ||
* آغاز لولهکشی آب بهدست شهرداریِ تهران | * آغاز لولهکشی آب بهدست شهرداریِ تهران | ||
خط ۲۵۲: | خط ۳۲۸: | ||
| | | | ||
* ازدواج با [[سیمین دانشور]] | * ازدواج با [[سیمین دانشور]] | ||
* انتشار | * انتشار نمایشنامهٔ [[سوءتفاهم]] از آلبر کامو | ||
* مدیریت شاهد بهصاحبامتیازی علی زهری و بهسردبیری مظفر بقایی | * مدیریت شاهد بهصاحبامتیازی علی زهری و بهسردبیری مظفر بقایی | ||
* تأسیس [[حزب زحمتکشان ایران]] بههمراه بقایی و ملکی | * تأسیس [[حزب زحمتکشان ایران]] بههمراه بقایی و ملکی | ||
خط ۲۶۶: | خط ۳۴۲: | ||
</nowiki> | </nowiki> | ||
| | | | ||
* انتشار | * انتشار مجموعهداستان [[زن زیادی]] | ||
* | * ترجمهٔ [[دستهای آلوده]] اثر ژان پل سارتر | ||
* همراهی با خلیل ملکی در انتشار مجلهٔ ''نبرد زندگی'' | * همراهی با خلیل ملکی در انتشار مجلهٔ ''نبرد زندگی'' | ||
* تأسیس نیروی سوم بههمراه خلیل ملکی | * تأسیس نیروی سوم بههمراه خلیل ملکی | ||
خط ۳۰۹: | خط ۳۸۵: | ||
* ترجمهٔ ''بازگشت از شوروی'' اثر آندره ژید | * ترجمهٔ ''بازگشت از شوروی'' اثر آندره ژید | ||
| | | | ||
* بر زمین زدن اولین کلنگ مسجدی بزرگ بهدست حضرت آیتاللهالعظمی بروجردی در قسمت غربیِ آستانهٔ حضرت معصومه علیهاالسلام | * بر زمین زدن اولین کلنگ مسجدی بزرگ بهدست حضرت [آیتاللهالعظمی] بروجردی در قسمت غربیِ آستانهٔ حضرت معصومه(علیهاالسلام) | ||
* ساخت مسجد در محوطهٔ دانشگاه تهران بهدستور شاه | * ساخت مسجد در محوطهٔ دانشگاه تهران بهدستور شاه | ||
* گشایش مدرسهٔ حضرت آیتالله بروجردی در نجف | * گشایش مدرسهٔ حضرت آیتالله بروجردی در نجف | ||
خط ۳۷۰: | خط ۴۴۶: | ||
* مدیریت مجلهٔ ''علم و زندگی'' | * مدیریت مجلهٔ ''علم و زندگی'' | ||
| | | | ||
<center>---</center> | |||
| | | | ||
* صدور اعلامیهٔ تشکیل جبههٔ ملی | * صدور اعلامیهٔ تشکیل جبههٔ ملی | ||
خط ۳۸۵: | خط ۴۶۱: | ||
* انتشار ''نون و القلم'' | * انتشار ''نون و القلم'' | ||
| | | | ||
<center>---</center> | |||
| | | | ||
* درگذشت حضرت [آیتالله] حسین بروجردی مرجع تقلید شیعان جهان در قم | * درگذشت حضرت [آیتالله] حسین بروجردی مرجع تقلید شیعان جهان در قم | ||
خط ۳۹۷: | خط ۴۷۳: | ||
| | | | ||
* سفر به اروپا | * سفر به اروپا | ||
* انتشار کتابهای [[سه مقاله دیگر]] ، [[کارنامه سهساله]] و [[غربزدگی]] | * انتشار کتابهای [[سه مقاله دیگر]]، [[کارنامه سهساله]] و [[غربزدگی]] | ||
* سرپرستیِ ''کیهانماه'' | * سرپرستیِ دو شماره از ''کیهانماه''<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://sazandeginews.com/News/1067|عنوان = تولد غربزدگی، کیهانماه در سال۱۳۴۱، دو شماره را بهسردبیریِ جلال درآورد| ناشر= سازندگی| تاریخ انتشار=۱۳دی۱۳۹۷|تاریخ بازبینی=۲۵تیر۱۳۹۸}}</ref> | ||
| | | | ||
<center>---</center> | |||
| | | | ||
* ترک تهران به مقصد سوییس از سوی علی امینی نخستوزیر سابق | * ترک تهران به مقصد سوییس از سوی علی امینی نخستوزیر سابق | ||
خط ۴۲۱: | خط ۴۹۷: | ||
* توزیع اعلامیهٔ [آیتالله] خمینی بهمحض تحویل سال نو در قم که مبین جنایات رژیم بود. | * توزیع اعلامیهٔ [آیتالله] خمینی بهمحض تحویل سال نو در قم که مبین جنایات رژیم بود. | ||
* حملهٔ نیروهای امنیتی به مردم در اواسط مجلس و درگیریِ شدید بین مأموران و مردم و طلاب | * حملهٔ نیروهای امنیتی به مردم در اواسط مجلس و درگیریِ شدید بین مأموران و مردم و طلاب | ||
* محاصرهٔ منزل خمینی در ساعت | * محاصرهٔ منزل خمینی در ساعت ۳بامداد ۱۵خرداد توسط نیروهای امنیتی | ||
* آغاز تظاهرات خشمگین بارفروشان تهران به زعامت طیب حاجرضایی مسلح به چوب و آهن | * آغاز تظاهرات خشمگین بارفروشان تهران به زعامت طیب حاجرضایی مسلح به چوب و آهن | ||
* شروع سیل خروشان زارعان از ورامین، کن، جماران و دیگر دهات اطراف تهران | * شروع سیل خروشان زارعان از ورامین، کن، جماران و دیگر دهات اطراف تهران | ||
خط ۴۴۹: | خط ۵۲۵: | ||
* تبعید خمینی به ترکیه | * تبعید خمینی به ترکیه | ||
* آزادیِ حاج سیدمصطفی خمینی پس از ۵۷ روز اسارت | * آزادیِ حاج سیدمصطفی خمینی پس از ۵۷ روز اسارت | ||
* دستگیری مجدد مصطفی خمینی در بعدازظهر | * دستگیری مجدد مصطفی خمینی در بعدازظهر ۱۳دیماه و تبعید به ترکیه | ||
|----- | |----- | ||
| | | | ||
خط ۴۶۱: | خط ۵۳۷: | ||
* درگذشت روحالله خالقی، موسیقیدان معروف و سازندهٔ آهنگ «ای ایران» | * درگذشت روحالله خالقی، موسیقیدان معروف و سازندهٔ آهنگ «ای ایران» | ||
| | | | ||
<center>---</center> | |||
|----- | |----- | ||
| | | | ||
خط ۴۷۵: | خط ۵۵۱: | ||
* درگذشت [[فروغ فرخزاد]] شاعر بلندآوازه طی سانحهٔ تصادف | * درگذشت [[فروغ فرخزاد]] شاعر بلندآوازه طی سانحهٔ تصادف | ||
| | | | ||
<center>---</center> | |||
|----- | |----- | ||
| | | | ||
خط ۵۲۶: | خط ۶۰۲: | ||
|} | |} | ||
===پس از رفتنش<ref name ='' | ===پس از رفتنش<ref name =''ادامه ماجرا''>{{پک|عاقلی|۱۳۸۴|ک= روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، جلد دوم|ص=۲۳۹تا۴۱۵}}</ref>=== | ||
{| border="1" cellpadding="2" cellspacing="۰" | {| border="1" cellpadding="2" cellspacing="۰" | ||
|----- | |----- | ||
خط ۵۵۵: | خط ۶۳۱: | ||
* انفجار بمب در دانشگاه تهران | * انفجار بمب در دانشگاه تهران | ||
| | | | ||
--- | <center>---</center> | ||
|----- | |----- | ||
| | | | ||
خط ۵۸۹: | خط ۶۶۵: | ||
* تغییر نام دانشگاه مشهد به فردوسی | * تغییر نام دانشگاه مشهد به فردوسی | ||
| | | | ||
* درگذشت عباس مسعودی، بنیانگذار و مدیر مؤسسهٔ اطلاعات | * درگذشت عباس مسعودی، بنیانگذار و مدیر مؤسسهٔ اطلاعات و نایبرئیس سنا بهمدت ۱۲ سال | ||
|----- | |----- | ||
| | | | ||
خط ۶۱۱: | خط ۶۸۷: | ||
* درگذشت [[مجتبی مینوی]] نویسنده و پژوهشگر و استاد دانشگاه | * درگذشت [[مجتبی مینوی]] نویسنده و پژوهشگر و استاد دانشگاه | ||
| | | | ||
--- | <center>---</center> | ||
|----- | |----- | ||
| | | | ||
خط ۶۲۲: | خط ۶۹۸: | ||
* شهادت حاجسیدمصطفی خمینی فرزند ارشد [آیتالله] خمینی | * شهادت حاجسیدمصطفی خمینی فرزند ارشد [آیتالله] خمینی | ||
* آزادی ۱۳۱ زندانی بهمناسبت چهارم آبان، روز تولد شاه | * آزادی ۱۳۱ زندانی بهمناسبت چهارم آبان، روز تولد شاه | ||
* برگزاری مراسم چهارم آبان بدونِ رنگوبو | * برگزاری مراسم چهارم آبان بدونِ رنگوبو درمقابل شاه | ||
* بهآتشکشیدن مجسمههای کارتر و شاه در تظاهرات دانشجویی ایرانی در آلمان، بهنوشتهٔ روزنامهٔ رستاخیز | * بهآتشکشیدن مجسمههای کارتر و شاه در تظاهرات دانشجویی ایرانی در آلمان، بهنوشتهٔ روزنامهٔ رستاخیز | ||
* دستگیری و بهزندانانداختن [[محمود اعتمادزاده|بهآذین]] بهجرم تحریک دانشجویان علیه رژیم و شاه | * دستگیری و بهزندانانداختن [[محمود اعتمادزاده|بهآذین]] بهجرم تحریک دانشجویان علیه رژیم و شاه | ||
* تظاهرات زنان مشهد با چادر مشکی علیه رژیم که روزنامهٔ رستاخیر | * تظاهرات زنان مشهد با چادر مشکی علیه رژیم که اتحاد نامقدس سرخوسیاه خواندن این تظاهرات از سوی روزنامهٔ رستاخیر | ||
* انتشار مقالهای در روزنامهٔ اطلاعات باعنوان ارتجاع سرخوسیاه بهقلم احمد رشیدی | * انتشار مقالهای در روزنامهٔ اطلاعات باعنوان ارتجاع سرخوسیاه بهقلم احمد رشیدی | ||
* اعتراض یکپارچه در قم بهدنبال تعطیلیِ حوزهٔ علمیهٔ قم | * اعتراض یکپارچه در قم بهدنبال تعطیلیِ حوزهٔ علمیهٔ قم | ||
* راهاندازیِ بزرگترین و مهمترین تظاهرات خیابانی در تبریز | * راهاندازیِ بزرگترین و مهمترین تظاهرات خیابانی در تبریز | ||
* آغاز حکومت نظامی در تبریز و اوج تظاهرات در چند نقطه | * آغاز حکومت نظامی در تبریز و اوج تظاهرات در چند نقطه با برجایگذاشتن ۶ نفر کشته و ۱۲۵ نفر زخمی | ||
|----- | |----- | ||
| | | | ||
خط ۶۴۴: | خط ۷۲۰: | ||
* تظاهرات شدید در قم و اطراف صحن و کشتهشدن یک پلیس | * تظاهرات شدید در قم و اطراف صحن و کشتهشدن یک پلیس | ||
* محکومکردن حمله به منزل [آیتالله] شریعتمداری از سوی روحانیون آذربایجان | * محکومکردن حمله به منزل [آیتالله] شریعتمداری از سوی روحانیون آذربایجان | ||
* برپایی تظاهرات چشمگیر در دانشگاههای سراسر ایران بهمناسبت | * برپایی تظاهرات چشمگیر در دانشگاههای سراسر ایران بهمناسبت ۱۵خرداد | ||
* بهآتشکشیدهشدن اماکن لهو و لعب در اهواز | * بهآتشکشیدهشدن اماکن لهو و لعب در اهواز | ||
* بروز فاجعه ضدانسانیِ آتشزدنِ سینما رکس آبادان هنگام نمایش فیلم «گوزنها» و کشتهشدن ۳۷۷ کودک و زن و مرد بهدلیل قفلبودن درهای خروجی | * بروز فاجعه ضدانسانیِ آتشزدنِ سینما رکس آبادان هنگام نمایش فیلم «گوزنها» و کشتهشدن ۳۷۷ کودک و زن و مرد بهدلیل قفلبودن درهای خروجی | ||
خط ۶۶۷: | خط ۷۴۳: | ||
|} | |} | ||
==داستانی که پایانی ندارد!== | |||
* سالگرد جلال را پس از ۵۰ سال در خانهٔخودش برگزار کردند و از دور و نزدیک جمع دوستداران جلال و سیمین، گردهم آمدند. در این دورهمیِ بیسابقه که گروههای مختلف شخصیتی حاضر بودند، محمدرضا زائری چنین ادای احترام کرد: | |||
:''متأسفانه در هر دو سو وقتی میخواهند از ادبیات حرف بزنند سوی مقابل را نمیبیند؛ جلال بسیار بزرگ است؛ اما بزرگتر از جلال فهم اوست. به احترام جلال میایستیم؛ اما قرار نیست در جلال متوقف شویم.''<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mashreghnews.ir/news/891428/%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-72-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A2%D9%84-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF|عنوان= ماجرای ۷۳ خواهرزاده «آلاحمد»| ناشر= مشرقنیوز|تاریخ انتشار= ۱۷شهریور۱۳۹۷|تاریخ بازبینی=۲۵تیر۱۳۹۸}}</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
خط ۶۷۲: | خط ۷۵۲: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* {{یادکرد ژورنال|عنوان= پای صحبت سیمین دانشور|ژورنال= الفبا|دوره= ۱۳۶۲|صفحات= ۱۴۵تا۱۴۷ |تاریخ بازبینی= ۸تیر۱۳۹۸}} | * {{یادکرد ژورنال|عنوان= پای صحبت سیمین دانشور|ژورنال= الفبا|دوره= ۱۳۶۲|صفحات= ۱۴۵تا۱۴۷|تاریخ بازبینی= ۸تیر۱۳۹۸}} | ||
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =جعفریجزی | نام = مسعود|عنوان= نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش اول نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور|جلد= ۲جلدی|سال= ۱۳۸۴|ناشر= نیلوفر|مکان= تهران| صفحه= ۴۴۸|شابک = ۹۶۴-۴۴۸-۲۷۴-۳}} | * {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =جعفریجزی | نام = مسعود|عنوان= نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش اول نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور|جلد= ۲جلدی|سال= ۱۳۸۴|ناشر= نیلوفر|مکان= تهران| صفحه= ۴۴۸|شابک = ۹۶۴-۴۴۸-۲۷۴-۳}} | ||
* {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =جعفریجزی | نام = مسعود|عنوان= نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش دوم نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور|جلد= ۲جلدی|سال= ۱۳۸۴|صفحه= ۴۵۶|ناشر= نیلوفر|مکان= تهران|شابک = ۹۶۴-۴۴۸-۲۷۵-۱}} | * {{یادکرد کتاب | نام خانوادگی =جعفریجزی | نام = مسعود|عنوان= نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش دوم نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور|جلد= ۲جلدی|سال= ۱۳۸۴|صفحه= ۴۵۶|ناشر= نیلوفر|مکان= تهران|شابک = ۹۶۴-۴۴۸-۲۷۵-۱}} | ||
خط ۶۸۱: | خط ۷۶۱: | ||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
* {{یادکرد وب |نام خانوادگی= یاوری|نام= حوری |عنوان= جلال و سیمین را با نامههایشان باید شناخت|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=z49yShBm1iU |ناشر= یوتویوپ| بازبینی= ۸تیر۱۳۹۸}} | * {{یادکرد وب |نام خانوادگی= یاوری|نام= حوری |عنوان= جلال و سیمین را با نامههایشان باید شناخت|نشانی= https://www.youtube.com/watch?v=z49yShBm1iU |ناشر= یوتویوپ| بازبینی= ۸تیر۱۳۹۸}} | ||
* {{یادکرد وب|نشانی= http://sazandeginews.com/News/1067|عنوان= تولد غربزدگی، کیهانماه در سال۱۳۴۱، دو شماره را بهسردبیریِ جلال درآورد| ناشر= سازندگی| تاریخ انتشار= ۱۳دی۱۳۹۷|تاریخ بازبینی= ۲۵تیر۱۳۹۸}} |
نسخهٔ ۲۵ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۵۳
جلال آلاحمد در ۲آذر۱۳۰۲ خورشیدی یا ۱۹۲۳ میلادی، به گوشهای از باغوحش این دنیا واقع در تهران نزول اجلال کرد، آنهم در خانوادهای شدیداً مقید به سنن مذهبی. بعد از دوران ابتدایی، دور از چشم پدر، به مدرسهٔ شبانهٔ دارالفنون رفت و از همان مکان و همان زمان با افکار کسروی و اندیشههای چپ آشنا شد. ۱۳۲۳ بهاصرار پدر برای کسب علوم مذهبی به نجف رفت؛ اما چند ماه بیشتر دوام نیاورد و پس از بازگشت به وطن علاوهبر کنارگذاشتن اعتقادات مذهبی، به حزب توده پیوست. دوران سرسپردگی آلاحمد چندان طولانی نبود و بعد از اختلاف بر سر اشغال آذربایجان بین شخصیتهای هستهٔ مرکزی حزب، جلال با خلیل ملکی از توده انشعاب کرد و حزب زحمتکشان را بنا نهاد. آنهم طولی نکشید و بار دیگر بهاتفاق ملکی نیروی سوم را پایهریزی کرد. از نیروی سوم نیز کناره گرفت و مدتها بهدور از فعالیتهای سیاسی و سرسپردگی ایدئولوژیکی، صرفاً به نوشتن پرداخت. تحولات دهه۳۰ یعنی کودتای ۲۸مرداد، اصلاحات ارضی و نپاییدن آزادی نصفهونیمهای که بعد از جنگ جهانی دوم، نسیم خنکش به ایران وزیده بود، آلاحمد را دوباره بهسوی سیاست کشاند؛ اما این بار بهجای پیوستن به حزبهای سیاسی، تأمل در اندیشههای سیاسی را بینان گذارد و کمکم جوانههایی فرضیهای که به نام آلاحمد مهر خورد؛ یعنی غربزدگی با نوشتن یادداشتهای اولیه و انتشارش در کیهان که منجر به توقیف این روزنامه شد، رشد کرد و جزوهها دستبهدست بین مردم گشت و تبدیل شد به اثری ماندگار.[۱]
ازدواج و درسهایش
سیمین که بود
جلال در سال ۱۳۲۷ با دختری آشنا شد که بهقول خودش در خانوادهایی آشنا با تحول و ترقی غرب زاده شده بود. پدر سیمین دانشور از پزشکان سرشناس شیراز و مادرش نقاشی حرفهای بود. سیمین تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسهٔ مهرآیین شیراز بهزبان انگلیسی تمام کرده بود و تحصیلات تکمیلی را در دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران. دانشور تز دکتری را با عنوان «جمالشناسی» زیرنظر بدیعالزمان فروزانفر گذراند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ازدواج در اوج مخالفت
آشنایی سیمین و جلال که در اتوبوس رخ داده بود، بهرغم تمام تفاوتهای مذهبی، خانوادگی و اجتماعی و حتی خلاف رضایت پدر و مادر جلال بهدلیل بیحجاببودن سیمین، ۱۳۳۰ به ازدواج انجامید و طولی نکشد که هر دو بهشهرت رسیدند؛ جلال با غربزدگی و سیمین با سووشون. اختلاف رفتاری این زوج در تمام طول زندگی مشهود بود. طی ۲۳ سالی که سیمین در کنار جلال بود و شاهد افتوخیزهای تمامنشدنی او هرگز نه راه جلال را رفت و نه سرسپردهٔ حزب و گروه و ایدئولوژی خاصی شد؛ بلکه همواره در نامههایش به جلال، او را از تندرویهای همیشگی برحذر داشت. دانشور در گفتوگویی با مجلهٔ الفبا دربارهٔ آلاحمد چنین گفته:
- جلال البته ایدئولوژی داشت و دمبهدم عوض میکرد. اول مذهبی بود. بعد تودهای شد. بعد انشعاب کرد. بعد رفت در نیروی سوم، بعد در جامعهٔ سوسیالیستها و آخر کار هم دوباره مذهبی شد. من این نوسانات را نداشتم. بااینحال ۲۳ سال آشنایی و عشق و ازدواج با جلال موهبتی بود و مرگش مصیبتی.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد[۲]
توسن خیال با نامنگاری تازید
طی ۲۳ سال زندگی مشترک، این زوج نویسنده چندین بار جدایی از هم زندگی کردند. نخستین مرتبهاش، سال ۱۳۳۱ بود. سالی که سیمین به آمریکا رفت تا از بورس فولبرایت استفاده کند. این سفر دهماهه کمی قبل از کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲ بهپایان رسید. جلال و سیمین تمام این مدت بهطور مرتب نامهنگاری کردند. جلال از سیمین خواسته بود تمام آنچه هر روز اتفاق میافتد با ریزترین جزییات برایش بنویسد و خود نیز سیمین را از اقدامهایش مطلع میکرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
دکان جلال چه بود؟!
داستان بندبازیهای سرگیجهآور جلال از زبان خودش در نامهایی آمده که شب جمعهٔ ۲۱دی۱۳۳۱ به سیمین نوشته است. آن زمان جلال ۲۹ سال داشت و بهعکس سالی که با سر تراشیده و انگشتر عقیق و مقید به نماز جعفرتیار وارد مدرسهٔ دارالفنون شد، زمان نوشتن آن نامه، موهایی کاملاً بلند داشت و از آن انگشتر و نماز هم خبری نبود. این نامه را بعد از برگزاری نخستین جلسه حزب نیروی سوم نوشت:
- این دکان هم راه افتاد و کمکم دارم حس میکنم که یه چیز دیگری ساخته شده است و موقع آن خواهد رسید که دلم را بزند و ولش کنم. مسخره نیست؟ درست مثل بچههایی که با گِل عروسک و خانه میسازند. موقع ساختن آن باهم دعوا میکنند؛ ولی وقتی ساخته و پرداخته شد دلشان را میزند. یا ولش میکنند و میروند یا با یک نوک پا خرابش میکنند. معاملهٔ من با سیاست و حزب، معاملهٔ یک بچه است با اسباببازیهایش، با خانهٔ گِلی که میسازد. ای حماقت!خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی داردخطای یادکرد: برچسب<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
ابزارکار حزب از دیدگاه جلال
مصالح خانههای گلی از نگاه جلال در نامهٔ دیگری به سیمین چنین آمده است:
- حزب فقط در صورتی خواهد گرفت که ایمانی مشوق و مؤید آن باشد و هیچ ایمانی نمیتواند بدون سنت و عنعنعات و بدون مذهب پابرجا بایستد. خلاصه برایاینکه این دکان بگیرد طبق نقشه مشغول ساختن ایمان شدیم. تعجب نکن. ساختن ایمان هم مثل ساختن مذهب، وسایل و ابزارکاری میخواهد. اگر ابزارکار مذهب معجزه، قداست، فداکاری، شهید و امثال اینهاست، ایمان به یک حزب یا هر خرابشدهای، عین همینها را اگر داشته باشد میتواند راه بیفتد. این کارها را کردیم. آیه نازل کردیم. مردم را به کشتن دادیم. فداکاری و شهید بهوجود آوردیم. سنت ساختیم. شمر و یزید و ابنملجم و امام حسین آن را مشخص کردیم و من یکمرتبه متوجه شدم که ای بابا یک دگم دیگر بهوجود آمده که نهتنها دیگران را ناراحت میکند (گور پدر دیگران)؛ بلکه قبل از همه خود مرا ناراحت میکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی داردخطای یادکرد: برچسب<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
مجموعهٔ چهارجلدی
نامههای سیمین و جلال، مجموعهای است چهار جلدی که پس از اجازهٔ سیمینبانو با ویراستاریِ دقیق و سنجیدهٔ مسعود جعفری در سال ۱۳۸۵ منتشر شده است. جلد اول، نامههای سیمین است جلد دوم و سوم، نامههای جلال و جلد چهارم نامههایی است که طی سفرهایی کوتاهی که جلال به آمریکا و اسرائیل و دیگر کشورها داشته و سیمین نیز از ایران خارج شده، به یکدیگر نوشتهاند. دورهٔ نامهنگاری جلد چهارم زمانی است که ده سال به عمر آن دو اضافه شده و تحولات بسیار زیادی در صحنهٔ فرهنگ و تاریخ و سیاست ایران رخ داده است. ازسویدیگر آلاحمد گریز از خانوادهٔ پدری را فراموش کرده و رجعتی دوباره به سنت دارد و تمام اندیشههایش را در غربزدگی نمایان ساخته است. پیوند بین گزیز از مذهب و بازگشت به آن و نیز طناب وصل این رفتوبرگشت با افکار سیاسی و اجتماعی جلال در این نامه نمایان است:
- برای من فرد و اجتماع دو نقطهٔ مقابل هم نیست؛ مکمل یکدیگر است. من اگر مرد باشم خودم را بهصورت یک فرد هرچه بیشتر بیان کنم، اجتماع را که خراوار این نمونه است بهتر بیان کردهام و افراد دیگر را ایضاً.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی داردخطای یادکرد: برچسب<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
اهمیت تحقیق نامههای سیمین و جلال
نامههای این دو نویسنده صرفاً رنگوبوی شخصی ندارد؛ بلکه قرارداشتن آنها در مرکز جریانهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعیِ دستکم دو نسل از جامعهٔ ایران، سبب شده تا مضمون این نامهها گزارشهایی از وقایع روز باشد. نکتهٔ مهم دیگر اینکه، نوشتههای جلال آلاحمد هرگز جدایی از استباطهای شخصی نیست، چه در نامهها و چه در یادداشتها و کتابهایش. درواقع آلاحمد نمینویسد؛ مگراینکه داوری و قضاوت کند و گزارش بدون داوری از نگاه او بیمعناست. نمونهٔ بارزش نامهایی است که به سیمین دربارهٔ دلیل خودکشی صادق هدایت نوشت:
- تو اصلاً میدانی هدایت چرا آن بلا را سر خودش آورد. بزرگترین عامل روحی که باعث خُردشدن و نومیدشدن هدایت شد، این بود که وقتی به پاریس رسید خیال میکرد تمام نویسندگان فرهنگ از او استقبال خواهند کرد و دُمش را داخل بشقاب خواهند گذارد و باد خواهند زد. درصورتیکه تنها عکسالعمل ورود صادق به پاریس این بود که هویدانامی، یکی از دوستان، خبر ورود او را در سه سطر داده در یک روزنامهٔ متوسط هفتگی ادبی چاپ زدهاند؛ آنهم در صفحات وسط، گموگور و ریز.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی داردخطای یادکرد: برچسب<ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
رفت؛ اما پایان نگرفت
عمر ۴۶سالهٔ جلال در ۱۸شهریور۱۳۴۸ بهپایان رسد و افکار و اندیشههایش نهتنها زنده ماند که فرامرزی شد و حصار زمان و مکان را شکست. درک بیشتر آنچه در زمان بودنش رخ داد که بر زندگی و آثارش اثرگذاشت و نیز آنچه پس از رفتنش بر پیکر زمان ماند از طریق مطالعهٔ خط سیر زندگی و مرگش امکانپذیر است.
قبل از حضور جلال[۳]
سال | پیشامدهای فرهنگی | سوانح سیاسی، اجتماعی و مذهبی |
---|---|---|
۱۲۸۵ |
|
|
۱۲۸۶ |
|
|
۱۲۸۷ |
|
|
۱۲۸۸ |
|
|
۱۲۸۹ |
|
|
۱۲۹۰ |
|
|
۱۲۹۱ |
|
|
۱۲۹۲ |
|
|
۱۲۹۳ |
|
|
۱۲۹۴ |
|
|
۱۲۹۵ |
|
|
۱۲۹۶ |
|
|
۱۲۹۷ |
|
|
۱۲۹۸ |
|
|
۱۲۹۹ |
|
|
۱۳۰۰ |
|
|
۱۳۰۱ |
|
|
تا جلال زنده بودخطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهخطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
سال | جلال آلاحمد | پیشامدهای فرهنگی | سوانح سیاسی و اجتماعی |
---|---|---|---|
۱۳۰۲ |
|
|
|
۱۳۲۲ |
|
|
|
۱۳۲۳ |
|
|
|
۱۳۲۴ |
|
|
|
۱۳۲۵ |
|
|
|
۱۳۲۶ |
|
|
|
۱۳۲۷ |
|
|
|
۱۳۲۸ |
|
|
|
۱۳۲۹ |
|
|
|
۱۳۳۱ |
|
|
|
۱۳۳۲ |
|
|
|
۱۳۳۳ |
|
|
|
۱۳۳۴ |
|
|
|
۱۳۳۶ |
|
|
|
۱۳۳۷ |
|
|
|
۱۳۳۹ |
|
|
|
۱۳۴۰ |
|
|
|
۱۳۴۱ |
|
|
|
۱۳۴۲ |
|
|
|
۱۳۴۳ |
|
|
|
۱۳۴۴ |
|
|
|
۱۳۴۵ |
|
|
|
۱۳۴۶ |
|
|
|
۱۳۴۷ |
|
|
|
۱۳۴۸ |
|
|
|
پس از رفتنشخطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
سال | پیشامدهای فرهنگی | سوانح سیاسی و اجتماعی |
---|---|---|
۱۳۴۹ |
|
|
۱۳۵۰ |
|
|
۱۳۵۱ |
|
|
۱۳۵۲ |
|
|
۱۳۵۳ |
|
|
۱۳۵۴ |
|
|
۱۳۵۵ |
|
|
۱۳۵۶ |
|
|
۱۳۵۷ |
|
|
داستانی که پایانی ندارد!
- سالگرد جلال را پس از ۵۰ سال در خانهٔخودش برگزار کردند و از دور و نزدیک جمع دوستداران جلال و سیمین، گردهم آمدند. در این دورهمیِ بیسابقه که گروههای مختلف شخصیتی حاضر بودند، محمدرضا زائری چنین ادای احترام کرد:
- متأسفانه در هر دو سو وقتی میخواهند از ادبیات حرف بزنند سوی مقابل را نمیبیند؛ جلال بسیار بزرگ است؛ اما بزرگتر از جلال فهم اوست. به احترام جلال میایستیم؛ اما قرار نیست در جلال متوقف شویم.[۵]
پانویس
- ↑ «جلال و سیمین از نامههایشان بشناسیم!».
- ↑ «پای صحبت سیمین دانشور». الفبا، ۱۴۵تا۱۴۷.
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، جلد اول، ۲۷تا۱۷۶.
- ↑ «تولد غربزدگی، کیهانماه در سال۱۳۴۱، دو شماره را بهسردبیریِ جلال درآورد». سازندگی، ۱۳دی۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۵تیر۱۳۹۸.
- ↑ «ماجرای ۷۳ خواهرزاده «آلاحمد»». مشرقنیوز، ۱۷شهریور۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۵تیر۱۳۹۸.
منابع
- «پای صحبت سیمین دانشور». الفبا ۱۳۶۲:۱۴۵تا۱۴۷.
- جعفریجزی، مسعود (۱۳۸۴). نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش اول نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور. ۲جلدی. تهران: نیلوفر. ص. ۴۴۸. شابک ۹۶۴-۴۴۸-۲۷۴-۳.
- جعفریجزی، مسعود (۱۳۸۴). نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد: بخش دوم نامههای آلاحمد به دانشور در سفر آمریکای دانشور. ۲جلدی. تهران: نیلوفر. ص. ۴۵۶. شابک ۹۶۴-۴۴۸-۲۷۵-۱.
- عقلی، باقر (۱۳۸۴). روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی(۲جلدی). اول. تهران: نامک. ص. ۵۸۴. شابک ۹۶۴-۶۸۹-۵۵۱-۴.
- عقلی، باقر (۱۳۸۴). روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی(۲جلدی). دوم. تهران: نامک. ص. ۵۱۴. شابک ۹۶۴-۶۸۹-۵۵۲-۲.
پیوند به بیرون
- یاوری، حوری. «جلال و سیمین را با نامههایشان باید شناخت». یوتویوپ. بازبینیشده در ۸تیر۱۳۹۸.
- «تولد غربزدگی، کیهانماه در سال۱۳۴۱، دو شماره را بهسردبیریِ جلال درآورد». سازندگی، ۱۳دی۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۵تیر۱۳۹۸.