غلام‌حسین یوسفی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ذرّه (بحث | مشارکت‌ها)
ذرّه (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:


====روان‌شناسی ایرانیان====
====روان‌شناسی ایرانیان====
دکتر یوسفی به روان‌شناسی ایرانیان هم توجه دارد و بر این خصلت بد انگشت نهاده است، که برخی ایرانیان بویژه درس‌خواندگان، بر این باورند که کسی ارج و قدر ایشان را نمی‌داند و به اصطلاح <span style="color:darkred">«مجهول‌القدر»ند</span><noinclude><ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = یوسفی| نام = غلام‌حسین| عنوان = مجهول‌القدر| ژورنال = مجلۀ وحید| مکان = | دوره = اوّل| شماره =۸| سال = مرداد ۱۳۴۳ | صفحه = ۲۲-۲۶| تاریخ بازبینی = ۲۱ خرداد ۱۳۹۸}}</ref>. او با مقایسۀ روش و امکانات زندگی استادان برجسته مغرب‌زمین با بسیاری از مدعیان ایرانی، سادگی و بی‌پیرایگی آن استادان غربی را می‌ستاید و بر کوته‌بینی و کاهلی و تنبلی این مدعیان خرده می‌گیرد.<ref name="شب بخارا"/>{{سخ}}
دکتر یوسفی به روان‌شناسی ایرانیان هم توجه دارد و بر این خصلت بد انگشت نهاده است، که برخی ایرانیان بویژه درس‌خواندگان، بر این باورند که کسی ارج و قدر ایشان را نمی‌داند و به اصطلاح <span style="color:darkred">«مجهول‌القدر»</span><noinclude>ند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = یوسفی| نام = غلام‌حسین| عنوان = مجهول‌القدر| ژورنال = مجلۀ وحید| مکان = | دوره = اوّل| شماره =۸| سال = مرداد ۱۳۴۳ | صفحه = ۲۲-۲۶| تاریخ بازبینی = ۲۱ خرداد ۱۳۹۸}}</ref>. او با مقایسۀ روش و امکانات زندگی استادان برجسته مغرب‌زمین با بسیاری از مدعیان ایرانی، سادگی و بی‌پیرایگی آن استادان غربی را می‌ستاید و بر کوته‌بینی و کاهلی و تنبلی این مدعیان خرده می‌گیرد.<ref name="شب بخارا"/>{{سخ}}
در مقالۀ <span style="color:darkred">«خطر جهل»</span><noinclude><ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = یوسفی| نام = غلام‌حسین | عنوان = خطر جهل | ژورنال = نامۀ فرهنگ| مکان = | دوره = اوّل | شماره =۱۲| سال = بهمن ۱۳۳۹ | صفحه = ۴۹-۵۱| تاریخ بازبینی = ۲۱ خرداد ۱۳۹۸}}</ref> از نادانی و جهل فراگیر در میان مردم به فغان آمده و بعضی از مطبوعات را عامل اصلی دامن زدن به جهل مردم دانسته است. تا آنجاکه با ترویج جهل و نادانی، قوّهٔ فکر و استدلال و تعقل و فهم را از جوانان سلب کرده و آنان را افرادی سطحی، قشری، ظاهرپرست، بدبین، پرتوقع و کم‌کار بار آورده است<ref name="شب بخارا"/>.
در مقالۀ <span style="color:darkred">«خطر جهل»</span><noinclude><ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = یوسفی| نام = غلام‌حسین | عنوان = خطر جهل | ژورنال = نامۀ فرهنگ| مکان = | دوره = اوّل | شماره =۱۲| سال = بهمن ۱۳۳۹ | صفحه = ۴۹-۵۱| تاریخ بازبینی = ۲۱ خرداد ۱۳۹۸}}</ref> از نادانی و جهل فراگیر در میان مردم به فغان آمده و بعضی از مطبوعات را عامل اصلی دامن زدن به جهل مردم دانسته است. تا آنجاکه با ترویج جهل و نادانی، قوّهٔ فکر و استدلال و تعقل و فهم را از جوانان سلب کرده و آنان را افرادی سطحی، قشری، ظاهرپرست، بدبین، پرتوقع و کم‌کار بار آورده است<ref name="شب بخارا"/>.



نسخهٔ ‏۴ تیر ۱۳۹۸، ساعت ۰۴:۴۸

غلام‌حسین یوسفی

با سعدی محشور می‌شوم
زمینهٔ کاری تألیف، تصحیح، ترجمه
زادروز ۲ بهمن ۱۳۰۶ [۱]
مشهد
مرگ ۱۴ آذر ۱۳۶۹ [۱]
محل زندگی مشهد و تهران
علت مرگ سرطان ریه
جایگاه خاکسپاری حرم امام رضا (ع) (دارالعباده)
بنیانگذار مجلۀ فرهنگ
همسر(ها) نیکو بازرگان
فرزندان روشنک و سروش
مدرک تحصیلی دکتری ادبیات فارسی
کارشناس حقوق
امضا

غلام‌حسین یوسفی نویسنده، مترجم، مصحح، شاعر و استاد ادبیات فارسی بود.

* * * * *

به باور بزرگان ادب و فرهنگ ایران یوسفی گام‌های بلندی در راستای ارتقای ادبیات ایران برداشت. یکی از زمینه‌های مورد علاقۀ او تصحیح متون برپایۀ دقیق‌ترین شیوه‌های علمی بود. از ویژگی‌های وی تسلط بر ادبیات عرب و فرانسه بود که وی را از سایرین ممتاز ‌می‌کرد.
در دیدگاه وی مهم نبود که مخاطب کیست و زمینهٔ موضوعی نوشته‌های او چیست، مهم آن بود که امانت، دقت و متانت در حدّ اعلا رعایت شود. گاهی برای اینکه دریابد دربارۀ کتابی که تصحیح می‌کند یا مطلبی که می‌نویسد چه کاری انجام داده است از هرکس و هرجا پرس‌وجو می‌کرد. هرکس کوچک‌ترین کمکی به او در نوشتن کتاب یا تحقیقاتش می‌کرد در مقدمۀ کتاب از او یاد و تشکر می‌کرد، چنان وسواسی در صحت کارش داشت و نگران بود مبادا اشتباه کند و خواننده دچار خطا شود که تا نگرانی‌اش بر سر یک نکته کاملاً رفع نمی‌شد بر سر نکته دیگری نمی‌رفت[۲].
عرصۀ دومی که دکتر یوسفی در آن ید بیضایی درخور توجه تحسین کرد، نقد ادبی بود. وی با نگارش کتاب‌های ممتازی چون دیداری با اهل قلم و چشمه روشن نقد ادبی ما را وارد دوره‌ای درخشان و تازه کرد و یک دوره کامل از عالی‌ترین و علمی‌ترین نقد ادبی را به شیفتگان دانش ادبی هدیه داد. نثر وی خوش‌تراش، خوش‌آهنگ و خوشایند است و ترکیبات تازه و حتی معانی و تعابیر تازه به زبان اضافه کرده است؛ اعتقاد داشت که می‌توان برای خلق واژه‌های جدید از لهجه‌های زبان فارسی مدد گرفت، می‌گفت چه بسا کلمات مناسب برای مفاهیم گوناگون در این لهجه‌ها موجود باشد[۳].
غلام‌حسین در سنین کودکی پدرش را از دست می‌دهد و یتیم می‌شود،امّا در غیاب پدر، مادر و خواهر نقشی مهم و حیاتی را در زندگیش ایفا می‌کنند، خواهرش معلم ادبیات بود، یکی از مشوقینش در ادبیات خواهرش بود؛ زمانی که خواهرش را بر اثر سرطان در سال ۱۳۵۲ از دست می‌دهد برای مدّتی از سفر مطالعاتی که به کلمبیا رفته بود بازمی‌گردد تا در غم از دست‌ دادن خواهرش مویه کند[۴].
همسر وی به معنای مطلق خود را وقف کرده بود؛ در ابتدای زندگی خانم بازرگان که خود دارای مدرک عالی هنر از دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستند برای اینکه بتواند از نظر مالی کمکی به همسرش کند وسایل دست‌ساز هنری درست می‌کند و آنها را می‌فروشد، به مدت یک‌سال این کار را انجام می‌دهد تا بتواند نسخه‌ای را که همسرش احتیاج دارد خریداری کند و در سالگرد ازدواجش آن را به همسرش تقدیم کند[۱].
به خواست همسرش بعد از بازنشستگی زندگی خود را به تهران منتقل کرد[۵]. در مدت ۱۱ سال بعد از بازنشستگی تا جایی که در توان داشت با استفاده از قلم پرتوانش در راه گسترش فرهنگ و ادب پارسی تلاش کرد. بنا به وصیتش پیکرش در مشهد به خاک سپرده شد[۶].

دوران جوانی یوسفی

داستانک

خط خوب

شادروان اشرف‌‏زاده می‌گفت: «اگر خطّت خوب باشد، خواهی توانست کارنامه‌‏های دانش‏‌آموزان را بنویسی» و من بدین‏ شوق می‌‏کوشیدم هرچه خوش‏تر بنویسم. چنان‌‏که کارنامۀ سال‏ سوم ابتدایی به خط خودم است[۷].

معلم ریاضی

در سال ۱۳۱۶ مقرّر شد که در ۱۵ بهمن‏ ماه هرسال، که‏ مصادف با جشن تأسیس دانشگاه تهران بود، به شاگردان اول‏ آموزشگاه‏‌ها جوایزی داده شود. در آن هنگام من دانش‏‌آموز سال‏ چهارم دبستان بودم. آن روزها به قدری برف و باران آمده بود که من به واسطۀ خردسالی و کوچک اندامی به هیچ‌وجه نمی ‏توانستم آن راه را طی کنم؛ مرحوم اشرف‌‏زاده که‏ دلش نمی‌خواست یکی از شاگردان او از تشویقی که مقرر بود، محروم شود، در میان آن‏ همه گل و لای مرا چون فرزند خویش در تمام راه بر دوش گرفت، آن روز در ذهن کودکانۀ خود می‌اندیشیدم و تعجب می‏‌کردم که چه طور ممکن است مدیر مدرسه‌‏ای شاگردش را بر دوش ببرد! و به کلی‏ دست و پای خود را گم کرده بودم[۸].

چهارپایه

در آن ایام چندان خردسال و کوچک‏ بودم که وقتی پشت میز سخنرانی می‌‏ایستادم، حاضران مرا نمی‌‏دیدند و برای رفع این اشکال ناچار چهارپایه‌‏ای زیر پایم‏ می‌‏گذاشتند که سر و گردنم از بالای میز خطابه دیده شود. اشرف‌‏زاده برای تقویت روحیۀ من و تشویقم به‏ سخنرانی همواره می‌‏گفت: «وقتی می‏خواهی سخنرانی کنی، فرض کن که ابداً کسی در مجلس ننشسته است؛ هر طور دلت‏ می‏‌خواهد منظور خود را بگو و اگر اشتباهی کردی، معذرتی‏ بخواه و آن را تصحیح کن»[۸].

دفتر جلد سبز

یک ماهی بود که به نیویورک سفر کرده بود گفته بود آدرس پستی و نمرۀ تلفنش را از رئیس دفتر دانشکده بگیرم که اگر مشکلی داشتم ازو بپرسم وگرنه در موعد معیّن تکلیف‌ها را برایش ارسال کنم درست به یاد ندارم که رفت و برگشتِ دفترِ چهارصدوچند برگی که یک‌رویه نوشته شده بود چندماه طول کشید، امّا این را فراموش نکرده‌ام که وقتی دفتر جلد سبزم با یادداشت چشم‌نواز پایانی‌اش از طریق پست به دستم رسید از سرعت و دقّت و دلسوزی استاد به شگفت درمانده بودم[۹].

نقطۀ اضافی

آن روزها را هرگز فراموش نمی‌کنم که دکتر دور نقطه‌ای خط کشید و نوشت: «دخترم –مهدخت- به اصل متن رجوع کن، اگر در داخل متن کلمه غصب است بگذار بماند وگرنه آن را حذف کن». وقتی به اصل متن رجوع کردم دیدم که در متن غصب است و من به اشتباه غضب نوشته‌ام، ایشان با صعه‌صدری که داشتند دانشجو را راهنمایی می‌کردند که خود متوجه اشتباهش بشود[۱].

برادران سحرخیز

رسم بود که بعضی از بزرگان شهر مشهد حواله‌هایی تهیه می‌کردند و یک نفر رابط آن را به مستمندان می‌داد. او نیز یکی از آنها بود. چندباری او را در مغازۀ پدرمان دیده بودیم آنچه در ذهن و حافظۀ روزهای کودکی‌مان نقش بسته، تواضع و فروتنی او بود[۵].

عنوان دکتر

روزی در منزل ایشان بودم، می‌خواست با حبیب یغمایی در تهران تماس بگیرد، آن موقع باید با مرکز مخابرات مشهد تماس می‌گرفت و شمارۀ تلفن تهران را می‌داد تا شمارۀ مورد نظر را برایش بگیرند. حدود هفت روز در ساعات مختلف به مرکز مخابرات شماره داده بود، اما تلفن‌چی شمارۀ تهران را نگرفته بود. سرانجام آن روز وقتی خود را با عنوان «دکتر» معرفی کرد چند دقیقه بعد تماس برقرار شد[۵].

ضبط

دکتر عبدالعزیز ساشادینا، استاد ادیان و اسلام‌شناسی دانشگاه ویرجینیای آمریکا می‌گوید: حدود سال‌های ۴۶ تا ۴۷ وارد ایران شدم، در اوایل صدای استاد را ضبط می‌کردم؛ گاهی نوارها را از من می‌گرفت و آن‌ها را گوش می‌داد متوجه شدم بعد از گوش‌دادن سخنرانی‌های خود، منظم‌تر و منسجم‌تر صحبت می‌کند. معلمی سخت‌گیر و بسیار منظمی بود.

عبدالعزیز ساشادینا

یوسفی از ما امتحان شفاهی می‌گرفت و این باعث می‌شد که نوعی ترس و اضطراب بر ما حاکم شود. البته این شیوۀ امتحان برای من لذّت خاصی داشت و بعدها خود من هم در دانشگاه ویرجینیا این شیوه را به کار بردم[۵].

رادیو

استاد برای تشویق دانشجویان ادبیات، از مسئولین رادیو مشهد درخواست کرده بود که مقالات بگزیدۀ دانشجویان با معرفی خود ایشان، از رادیو پخش شود[۱۰].

زندگی و تراث[۱۱][۵][۱][۶]

در گذر تاریخ

  • ۱۳۰۶: متولد دوم بهمن‌ماه در مشهد
  • ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۹: تحصیل در دبستان عنصری
  • ۱۳۱۹ تا ۱۳۲۵: تحصیل در دورۀ متوسطه و اتمام ششم ادبی در دبیرستان شاهرضای مشهد؛ اخذ یک قطعه مدال علمی درجۀ دوم به دلیل شاگرد اول شدن در پایۀ ششم ادبی؛ همدرس بودن با طلاب علوم دینی در صرف و نحو، معانی و بیان و بدیع و عروض همزمان با تحصیل در مدارس قدیمی
  • ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۸: ترک مشهد به مقصد تهران برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی
  • ۱۳۲۸ تا ۱۳۳۰: ادامه تحصیل در دانشگاه تهران تا مقطع دکتری
  • ۱۳۲۹: استخدام آموزش و پرورش و تدریس زبان و ادبیات فارسی و عربی در دبیرستان‌های مشهد
  • ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰: به پایان رساندن دورۀ لیسانس حقوق قضایی و سیاسی دانشکده حقوق دانشگاه تهران
  • ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۱: همکاری با کمیسیون ملّی یونسکو، شرکت در انجمن ادبی فرخ، انجمن ادبی خراسان و انجمن نگارنده
  • ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲: تأسیس مجله‌ای به نام ماهنامۀ ادبی و تربیتی‏ نامۀ فرهنگ به مدت دو سال
  • ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۳: سفر به آمریکا جهت تکمیل مطالعه در باب امور تربیتی
  • ۱۳۳۴: تدریس دروس تاریخ ادبیات با تأسیس دانشکده ادبیات در دانشگاه فردوسی مشهد؛ تصدّی تربیت معلم خراسان
  • ۱۳۳۵: اخذ درجه دکتری زبان و ادبیات فارسی با عنوان رسالۀ «وصف طبیعت در شعر فارسی تا قرن هفتم هجری» به راهنمایی استاد بدیع‌الزمان فروزانفر
  • ۱۳۳۶: ارتقاء به مرتبۀ دانشیاری زبان و ادب فارسی در شهریورماه و انتقال به مشهد
  • ۱۳۳۷: ازدواج با خانم نیکو بازرگان، برادرزادۀ مهندس بازرگان، در بیست و پنجم آذرماه
  • ۱۳۳۸: تأسيس ادارۀ انتشارات و روابط دانشگاهي و انتصاب به عنوان ریاست آن؛ بنیان نهادن نشر کتاب های دانشگاهی و کوشش برای ایجاد چاپخانۀ دانشگاه مشهد؛ تولد نخستین فرزند به نام روشنک در اسفندماه
  • ۱۳۴۱: برگزیده شدن کتاب فرخی سیستانی به عنوان کتاب سال
  • ۱۳۴۲: ارتقاء به درجه استادی
  • ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۳: سفرهای مطالعاتی به کشورهای مختلف از جمله فرانسه و انگلستان
  • ۱۳۴۳: تصدّی مديريت گروه آموزش زبان و ادبيات فارسي به مدت ۱۳ سال
  • ۱۳۴۴: بنیان نهادن مجلۀ دانشکدۀ ادبیات فردوسی مشهد با همکاری دکتر احمد علی رجایی
  • ۱۳۴۵: برگزیده شدن کتاب قابوس نامه به عنوان تصحیح سال
  • ۱۳۴۸: تولد دومین فرزند به نام سروش در آذرماه
  • ۱۳۴۹: تأسیس دورۀ فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی در مشهد برای نخستین بار پس از تهران
  • ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۲: تحقیق و تدریس پاره‌ای از دروس ایران‌شناسی در دانشگاه کلمبیا آمریکا
  • ۱۳۵۲: فوت خواهرش عصمت، در تابستان
  • ۱۳۵۵: تأسیس دورۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی پس از تهران در مشهد
  • ۱۳۵۶: تصدّی مدیریت دوره های تخصصی زبان‌وادبیات فارسی
  • ۱۳۵۸: بازنشسته شدن در مهرماه به درخواست خود و انتقال زندگی به تهران
  • ۱۳۶۷: انتخاب ترجمۀ کتاب شیوه‌های نقد ادبی اثر دیوید دیچز به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
  • ۱۳۶۹: نپذیرفتن عضویت فرهنگستان زبان‌وادب فارسی؛ فوت در ۱۴ آذرماه بر اثر سرطان ریه و انتقال پیکر وی به مشهد و دفن وی در حرم مطهر؛ اهدای جایزۀ ادبی موقوفات افشار پس از درگذشتش

کودکی، نوجوانی، جوانی و پیری

از نگاه دیگران

محمدعلی جمال‌زاده

هیچ به خاطر ندارم که حتی یک مرتبه از خودش از لحاظ فضل و معرفت و خدمت گران‌بهایی که به ادب کرده است سخنی به‌میان آورده باشد[۱۲].

محمدابراهیم باستانی پاریزی

در مراسم بازنشستگی‌ یوسفی، خاطر نشان کرد: با آنکه دستان لرزان او یک استکان چای را به زحمت نگاه می‌داشت ولی همین دست‌ها، پایه‌ها و ستون‌های ادب خراسان را -در زادگاه بهار و فرخ همچنان پایدار و استوار نگه داشته است. او کلام و بیانی دارد که گویی بیهقی و نظام‌الملک و خواجه نصیر، دُرج کلام خود را به وی به امانت سپرده بودند[۱۳].

ایرج افشار

او دانشمندی بی‌تکلّف، بی‌تکبّر، مشوّق علم و شیفتۀ معارف ایرانی و مقام انسانیت است که این ویژگی‌ها کمتر در یک شخص جمع می‌‌شوند[۱۴].

بهاءالدین خرمشاهی

تصحیح کتاب گلستان سعدی توسط استاد غلامحسین یوسفی، کاری است کارستان و درجه یک[۱۵].

محمدمهدی ناصح

او معلمی واقعی بود. بسیار به درس اهمیت می‌داد. درس و دانشجو برایش مقدس بودند تا آنجا که حتی یک ثانیه از کلاس درس را هدر نمی‌داد و دقت می‌کرد چیزی از قلم نیفتد. همیشه همراه درس و بحث در حوزه ادبیات منابع و مآخذی نیز معرفی می‌کرد و از ما می‌خواست تا آن‌ها را مطالعه کنیم[۱۶].

پرویز اتابکی

هنگام مقابلۀ غزلیات سعدی، بارها و بارها به اجمال می‌گفتم ببین فروغی چه آورده؟ یوسفی کتاب را نگاه می‌کرد و می‌گفت: «مرحوم فروغی در متن چنین آورده‌اند ولی دلیل این ترجیح را ذکر نکرده‌اند» گویی شخص فروغی حضور دارند که چنین مؤدبانه از نسخه چاپیِ ایشان سخن می‌گوید[۱۷].

ابوالقاسم قوام

دکتر قوام استاد ادبیات دانشگاه مشهد، ارزش علمی و آموزش او را علاقه به کار و داشتن رابطه‌ای کاملاً عاطفی و دوستانه با شاگردانش عنوان کرد. دکتر یوسفی به این وسیله خصوصیات و صفات اخلاقی ممتاز خودش را به شاگردانش منتقل کرد[۱۸].

علی دهباشی

سردبیر مجلۀ دهخدا می‌گوید: اصل اول مجله که «حفظ و توسعه و گسترش زبان فارسی» است از راهنمایی‌های دکتر یوسفی است[۱۹].

محمدرضا شفیعی کدکنی

معلم بی‌نظیری بود، تمام ساعت درس می‌داد و پرانرژی بود. تمام منابع در مورد موضوعی که تدریس می‌کرد معرفی می‌کرد و شاگردان را وادار می‌کرد که همۀ آن‌ها را بخوانند[۵].

میلاد عظیمی

عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، به‌قول آخوندها رعایت حال «اضعف مأمومین» را می‌کرد؛ یعنی طوری می‌نوشت که مخاطب عام و فرهنگ دوست هم از خوان رنگارنگ دانشش بهرهمند گردد. اولین کتابی که از دکتر یوسفی خواندم کتاب روانهای روشن بود، با خواندن این کتاب، ادبیات دوست‌تر و کتاب‌خوان‌تر شدم[۱۹].

رامپور صدر نبوی

استاد ادبیات دانشگاه مشهد، ایشان جنبه‌ای داشتند که کمتر کسی از آن برخوردار بود و آن عبارت بود از «کسب علم به معنای نیل به درمان»[۵].

حسین رزمجو

بُعد اول کار یوسفی این است که معلم باسوادی بود. می‌دانید تنها فضل و علم، یک معلم خوب را نمی‌سازد. قدرت رهبری، کلاسداری و طرز برخورد خوب او، حسن سلوکی که این مرد با دوستان و شاگردان خودش داشت، شفقت، دلسوزی و فروتنی این مرد، محبوبیتی برای او فراهم کرد[۵].

احسان یارشاطر

در احوال او من عموماً روح بوستان سعدی را ممثّل می‌دیدم: همان تواضع و قناعت و همان رضا و استغنا که سعدی فضیلت آنها را برشمرده و در حکایات خود آورده است[۲۰].

جامعه از منظر یوسفی

مخالفت‌های سیاسی

مبارزات آرام، خردمندانه و دور از تظاهر و هیاهو و شعارِ آن زنده یاد با غرب‌زدگی، بی‌دینی و فرهنگ وابسته مصرفی که تبلور آن در مقالاتی چون «مرد حق»[۲۱] ،«ایران را بشناسیم»[۲۲] ،«راه کج»[۲۳] ،«افسون تبلیغات»[۲۴] و «لندن میعادگاه تابستانی ایرانیان»[۲۵] قابل درک است، بخشی از زندگی اخلاق مدارانه وی بود[۲۶].

روان‌شناسی ایرانیان

دکتر یوسفی به روان‌شناسی ایرانیان هم توجه دارد و بر این خصلت بد انگشت نهاده است، که برخی ایرانیان بویژه درس‌خواندگان، بر این باورند که کسی ارج و قدر ایشان را نمی‌داند و به اصطلاح «مجهول‌القدر»ند[۲۷]. او با مقایسۀ روش و امکانات زندگی استادان برجسته مغرب‌زمین با بسیاری از مدعیان ایرانی، سادگی و بی‌پیرایگی آن استادان غربی را می‌ستاید و بر کوته‌بینی و کاهلی و تنبلی این مدعیان خرده می‌گیرد.[۲۶]
در مقالۀ «خطر جهل»[۲۸] از نادانی و جهل فراگیر در میان مردم به فغان آمده و بعضی از مطبوعات را عامل اصلی دامن زدن به جهل مردم دانسته است. تا آنجاکه با ترویج جهل و نادانی، قوّهٔ فکر و استدلال و تعقل و فهم را از جوانان سلب کرده و آنان را افرادی سطحی، قشری، ظاهرپرست، بدبین، پرتوقع و کم‌کار بار آورده است[۲۶].

دستگاه تعلیم و تربیت

در یادداشتی مسخ‌شدن[۲۹] دستگاه تعلیم‌وتربیت را نیز نشان می‌دهد و شعر زیر را در که در کتب درسی آن زمان وجود داشته، به تمسخر می‌گرفت:

به علی گفت مادرش روزی
که بترس و کنار حوض مرو
رفت و افتاد ناگهان در حوض
بچه جان حرف مادرت بشنو[۲۶]!

از نگاه یوسفی

محمدتقی بهار

به بی‌نظير بودن او معتقدم، از آن جهت كه او شاعر زندگی بود. همان‌طور كه شعر حافظ و سعدی و فردوسی و ديگر هنرمندان را همه دوست می‌دارند و بر چشم هنرشناسان قرار دارد، بدان سبب كه در زمان خود نوای زندگی از خلال كلام خويش را به گوش جهانيان رسانده‌اند، به همين دليل نيز شعر بهار را همه دوست دارند و دوست خواهند داشت و هميشه ارزش هنری خود را حفظ خواهد كرد[۳۰].

علی اکبر دهخدا

تصادفی شگفت‌انگیز است که دو نویسندۀ منقد و ظریفِ زبانِ فارسی، عبید زاکانی و دهخدا هردو از شهر قزوین برخاسته‌اند، هردو با نهایت ژرف‌بینی، اوضاع روزگار خود را به باد انتقاد گرفته‌اند. فکر هردو نکته‌یاب و دقیق، و قلمشان شیرین و طنزآمیزست و بسیار پرتأثیر[۳۱].

سیّد محمود فرّخ

فرّخ علاوه بر مراتب علمی و ادبی، مردی شریف و اصیل و جوانمرد بود. امانت و درستکاری و مردم‌دوستی او به زندگی‌اش درخششی خاص داده بود و در بین مردم احترام و اعتبار بسیار داشت[۳۲].

ابوالقاسم حبیب‌اللهی

در پس آن قیافۀ آرام، در درون او طوفانی در جوشش بود؛ از اینرو وقتی پیرامون خویش کاستی و فقر و ستم و تیرهروزی می‌دید، مرگ را از زندگی خوشتر می‌انگاشت[۳۳]. بر روی هم اندیشۀ پخته و عواطف انسانی و لطف تخیّل و زبان روشن و گیرا، به شعر نوید زیبایی و حسنِ تأثیری بخشیده است که خوانندۀ سخن‌شناس خود در مطالعۀ دیوان او درمی‌یابد.

سید حسین خدیوجم

نثر فارسی را خوب و روان می‌نوشت و از زبان عربی مایه‌ور بود ترجمه‌هایش رسا و دلپذیر است؛ او توانست متون علمی و دشوار از زبان عربی را به فارسی ترجمه کند[۳۳].

حبیب یغمایی

مردی که بر خویشتن سخت می‌گرفت، چندان که وقتی مطّلع شده بود که ارادتمندان وی درصددند یادگارنامه‌ایی به نام او فراهم آورند به اصرار خواست از این کار منصرف شوند. او حتی پشت مجموعۀ اشعار خود به نام سرنوشت نوشت: «بها: چهل تومان (و ارزش ندارد)»[۳۳].

پرویز ناتل خانلری

شعر عقاب در حقیقت افقی بلند و آرمانی‌زا را فرا روی ما مینهد، میل به رهایی از لجۀ تاریک آلودگی و پستی است و پرواز به آسمان بیکران و نورانی شرف و آزادگی[۳۴].

مجتبی مینوی

با این همه دانش و آگاهی، مینوی، به‌شیوۀ علمای حقیقی، بیشتر می‌گفت: «نمی‌دانم» یعنی تا چیزی بر او مسلم نبود و در آن باب تحقیق نکرده بود، به اظهار نمی‌پرداخت [۳۵].

محمدعلی جمال‌زاده

زندگی او پر از حادثه بود، پیشآمدهای گوناگون سبب شد تا از او پولای آبدیده ساخته، آشنا با فراز و نشیب کار جهان و مردم جهان[۳۱]. ما همه مدیون جمالزادهایم که توانست با استفاده از زبان زندۀ عامّۀ مردم و ترکیب هنرمندانۀ آن با زبان ادبی نثر پرتوان و گرم و حسّاس پدید آورد.

صادق هدایت

علیرغم پرهیز وی از هرگونه خودنمایی و شهرت طلبی، شاید درباب هیچ نویسندهای در ایران این همه بحثهای موافق و مخالف نشده است. چهاثری برتر از آن که نویسنده بتواند نه فقط از نظر هنری در ادبیات کشورش تاثیری بجای نهد، بلکه فکرها را تکان دهد و به ژرفنگری برانگیزد؛ معیارهای ظاهری و پوک را درهم شکند و حکیمانه به زندگی بنگرد و اندیشهها را دگرگون سازد[۳۱].

ابراهیم فیاض

تحقیق و پژوهش در دکتر فیاض انگیزه‌ای جز فهم حقیقت نداشت، به قول محمّد قزوینی وی دوستدار حقیقت بود «من حیث هی هی»[۳۶].

اخوان ثالث

در سردی و پژمردگی و تاریکی فضای پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شعر زمستان را سرود، او زمستانِ اندیشه و پویندگی را احساس می‌کند و در این میان، غم تنهایی و بیگانگی شاید بیش از هر چیز در جان او چنگ انداخته‌است[۳۴].

فروغ فرخزاد

در برخورد با آثار فروغ با شاعری صاحب ذوق سر و کار داریم، شعر او ما را به عوالم تازهای می‌برد. مجموعۀ تولدی دیگر به دلیل تجدد بیشتر و استقلال سبک و به خصوص طرح مسائل اجتماعی بیشتر مورد پسند واقع شده است[۳۴].

یادمان و پاسداشت‌ها

شب بخارای غلامحسین یوسفی

سال۱۳۹۶ به‌ مناسبت نودمین سالگرد تولد غلام‌حسین یوسفی، سیصد و بیست و هفتمین شب از شب‌های بخارا با همکاری دانشکدۀ ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد، مرکز آثار مفاخر و اسناد دانشگاه، در عصر دوشنبه دوم بهمن‌ماه در تالار فردوسی دانشگاه فردوسی مشهد با حضور گروه کثیری از دانشجویان و استادان دانشگاه با سخنرانی علی دهباشی برگزار شد؛ در پایان جلسه از کتاب روشنان دانشگاه با حضور خانم نیکو بازرگان و سروش یوسفی رونمایی شد[۵].

کتابخانه

افتتاح کتابخانۀ غلام‌حسین یوسفی در ۱۷ آذرماه ۱۳۸۱ به عنوان کتابخانۀ تخصصی قطب علمی فردوسی‌شناسی و ادبیات خراسان، دارای ۴۰۰۰ کتاب نفیس.

تندیس

رونمایی از تندیس دکتر یوسفی سال ۱۳۹۶، کار هنرمند هادی عرب نامی در کنار کتابخانه اهدایی ایشان به دانشکدهٔ ادبیات.

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

پروردۀ عشق

به دعوت‏ وزارت فرهنگ افغانستان، از بیست و پنجم مهرماه تا اول آبان ۱۳۵۶ در کنگرهٔ جهانی که به‌ مناسبت ۹۰۰ سال پس از روزگار تولد سنایی غزنوی‏ برای بزرگداشت آن شاعر عارف در کابل برپا بود حضور یافتند و این چکامه را در آن مجلس عرضه‏ داشتند[۳۷].

با دلی پر شوق من از ملک ایران آمدم
از دیار جان به سوی شهر جانان آمدم
با دلی آکنده از مهر و وفا و دوستی
پرکشان تا سرزمین مهربانان آمدم
دامنی پر گل ز شعر پارسی آورده‌ام
بهر کسب فیض از انوار عرفان آمدم
آمدم آغوش بگشوده به روی دوستان
بر فراز ابرها، من از خراسان آمدم
از دیار پاک فردوسی، به بال آرزو
تا سنایی را درود آرم فراوان آمدم
همچنان پروانه‌ای مجذوب نور
از راه دور دفتر سنایی را ثناخوان آمدم
من که خود پروردهٔ عشقم به نزد پیر عشق
نکته آموزان و ره‌پرسان و شادان آمدم
زندگی خود چیست، جز مشتی خیال و آرزو
روزگار خوش‌خیالی‌ها به پایان آمدم
رو به سوی عشق بنهادم که نور جان ازوست
زان تعلق‌های جانفرسا پشیمان آمدم
* * * * *

نامهٔ فرهنگ

در زمانی که کمتر کسی به فکر انتشار مجله فرهنگی است یوسفی بدون هرگونه شائبه اقتصادی مجله‌ای مرتبط با نیازهای آموزشی تأسیس می‌کند و نه تنها برخی مقالات هر شماره را می‌نویسد بلکه تلاش می‌نماید مجله با پائین‌ترین قیمت و بهترین کیفیت محتوائی و چاپی ارائه گردد[۳۸].

مجلهٔ نامهٔ‌ فرهنگ سال ۱۳۳۱

صاحب امتیاز و مدیر مسئول مجلهٔ نامه‌فرهنگ نامشخص است اما با توجه به یادداشت مرتضی مدرسی (رئیس فرهنگ خراسان وقت)، ادارهٔ فرهنگ خراسان عهده‌دار این دو سمت است. سردبیر مجله یوسفی بود. اولین شمارۀ نشریه در دی ۱۳۳۰ در مشهد منتشر شد. نوبت انتشار آن ماهیانه و محل اداره این نشریه مشهد، دبیرستان شاهرضا قرار داشت. از مجله نامه فرهنگ در طی دو سال جمعاً ‎ ۱۸شماره منتشر شد و پس‌ازآن برای همیشه متوقف شد[۳۹].

شاعری گمنام

یوسفی شعر هم می‌سرود؛ امّا هرگز علاقه‌ای به اینکه شاعر معروفی بشود از خود نشان نداد[۵]. بنابراین شعرهای او را پراکنده باید در نشریات و جنگ‌های ادبی خراسان و مانند آن پیدا کرد؛ علاوه‌بر شعر کلاسیک، شعر نو هم گفته‌ است. در دشت ناپیدا کران شب یکی از شعرهای نو استاد است که در ۱۳۵۵ در مشهد سروده شد[۴۰]:

امشب مرا حالی است دیگ
با اختران در گفت‌وگویم
گویی پیامی آورد از سوی یزدان
هر پرتوی کز آسمان آید به سویم

گهگاهی برای دوستانش در خلال نامه‌هایش شعر می‌سرود. شعر یوسفی برای دوستش احمد گلچین [تهران، اردیبهشت سال ۱۳۶۰][۴۱]

«گلچین» مگر به لطف بجوید نشان ما
شاخ گلی فرستد جای گیاه من
خوش باد وقت آن هنری شاعر ادیب
آن یار همزبان من و نیکخواه من

شعر گلچین در رسای یوسفی [۹ اردیبهشت ۱۳۶۰][۴۲]

جز یوسفی که بود؟ که از نیک فطرتی
باشد درین زمانۀ بَد، خیرخواه من
از بَخت بد جلای وطن کرد ناگهان
پیر من و مراد من و خضر راه من
پشتم شکست تا زخراسان بتافت روی
کو بود بیمضایقه پشت و پناه من

هنر و موسیقی

وی به دو هنر خط و موسیقی آراسته بود، در باب آشنایی او به علم موسیقی، مقاله‌ای که محققانه با عنوان «آواز بنان»[۴۳] نوشت؛ یوسفی معتقد بود بنان روح شعر فارسی را خوب درک کرده و فراز و فرود آواز و زیر و بم صدای خود و تحریرها و تکیه‌ها را با تموج معانی و ظرایف سخن کاملاً پیوند می‌داد. در باب خط وقتی در شورای سردبیری دانشنامۀ ایرانیکا خواستند کسی را برای تحریر مقالۀ «خط و خطاطی»[۴۴] نامزد کنند به اتفاق نام وی به عنوان شایسته‌ترین کس به میان آمد؛ خود او نستعلیق و به ویژه شکسته نستعلیق را شیرین می‌نوشت[۵].

یادنامه‌ها و ویژه‌نامه‌ها

  • ۱۳۶۰: دانشگاه فردوسی مشهد، فرخنده پیام، مجموعه مقالات تحقیقی-علمی، یادگارنامۀ استاد غلام‌حسین یوسفی، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
  • ۱۳۶۶: رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ش۹
  • ۱۳۶۹: آذرماه. ماهنامۀ کلک، ش۸، سردبیر: علی دهباشی؛ پاییز و زمستان. مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی، یادنامۀ زنده‌یاد دکتر غلام‌حسین یوسفی، سال۲۳، ش۳و۴؛ دی‌ماه. ماهنامۀ خاوران، ش۲، سردبیر: احمد فیلی حقیقی؛ اسفند. ماهنامۀ کلک، سال ۱۱و۱۲، سردبیر: علی دهباشی؛ زمستان. ایرانشناسی، سال دوم، ش۴، به یاد استاد غلام‌حسین یوسفی، سردبیر: جلال متینی؛ چیستا، ش۸
  • ۱۳۷۰: آذرماه. کتاب پاژ، ش۲، زیر نظر دکتر محمّد جعفر یاحقی-محمّد رضا خسروی؛ رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ش۲
  • ۱۳۷۲: آبان وآذر. بینالود، ش۴۵و۴۶
  • ۱۳۷۸: پاییز، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی، ویژنامۀ بزرگداشت استاد دکتر غلام‌حسین یوسفی، سال۳۱، ش۳و۴
  • ۱۳۶۳: آذرماه، زندگی‌نامه و خدمات علمی و فرهنگی شادروان استاد دانا و پژوهشگر توانا، دکتر غلام‌حسین یوسفی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
  • ۱۳۸۶: محمّد جعفر یاحقی: ارجنامۀ دکتر غلام‌حسین یوسفی، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب؛
  • ۱۳۹۶:‌ دوم بهمن‌ماه. مرکز آثار و مفاخر و استاد دانشگاه فردوسی مشهد، روشنان دانشگاه، ش۳

جوایز و افتخارات

کتاب فرخی سیستانی در سال ۱۳۴۱ به عنوان کتاب سال، تصحیح قابوسنامه در سال ۱۳۴۵ به عنوان تصحیح سال و ترجمۀ کتاب شیوه‌های نقد ادبی در سال ۱۳۷۶ به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی برگزیده شد. هفت سکۀ بهار آزادی به یوسفی تعلق گرفت وی طی نامه‌ای به وزیر فرهنگ و ارشاد آن را وقف دانشکدۀ ادبیات فارسی دانشگاه مشهد کرد تا به دانشجویانی که در زمینۀ نقد ادبی تحقیق شایسته‌ای انجام دهد اهدا شود. در سال ۱۳۶۹ دومین جایزۀ تاریخی و ادبی دکتر محمود افشار برای زبان فارسی به وی تعلق گرفت، متأسفانه برنامه زمانی انجام شد که یوسفی دار فانی را واع گفته بود بنابراین همسر نیکونهاد وی به‌شیوۀ همسرش آن را در اختیار گروه زبان و ادبیات فارسی نهاد تا به صورت قرض‌الحسنه به دانشجویان کم‌بضاعت قرار گیرد. مبلغ این سرمایه بعدها توسط خانم یوسفی تقویت شد و هم اکنون زیر نظر سه تن از اعضای گروه به فعالیت خود ادامه می‌دهد[۵].

آثار و کتاب‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

نامه‌نگاری

در نامه‌نگاری شکیبایی و حوصله‌ای بی‌مانند داشت. حتّی در نامه‌های دوستانه‌ای که می‌نوشت این نظم و دقت و متانت را در خط و ربط و انشاء و تنظیم مطالب در سطح محدود صفحه کاغذ می‌شد مشاهده کرد. همیشه با خودنویس و جوهر می‌نوشت، اعتقاد داشت که خودکار خط و ربط آدمی را خراب می‌کند[۵].

زبان فارسی

خود را ملزم به پاسداری از زبان فارسی می‌دانست؛ در این راستا ۱۳ مقاله دربارۀ زبان و نثر فارسی نوشت. در تمامی مقالتش این سه مورد را مهم‌ترین بخش در دانش زبان فارسی می‌دانست.

شرق‌شناس پارسی‌خوان

تأکید برخی از پژوهندگان معاصر در بهره‌گیری از زبان‌وادبیات فصیح پیشین به‌جای آنکه گره‌گشا باشد بر اثر تفریط طرفداران این سلیقه به حالتی می‌رسد که گاه مانند آن پاسخ شرق‌شناس می‌ماند که وقتی کسی ازو به فارسی پرسید: «حال شما چه طورست؟» جواب داد: «منّت خدای را عزّوجلّ» و به خیال خود پاسخی بسیار به جا داده بود[۴۵].

اهلیّت زبان‌دانی

برای احراز توانایی در ترجمۀ تعبیرات خارجی به زبان فارسی انس داشتن با روح و شیوۀ بیان طبیعی این زبان است و این اهلیّت جز با فارسی آموختن و آثار فصیح پیشینیان و معاصران را به دقّت خواندن و تأمّل کردن و بهره‌بردن دست نمی‌دهد[۴۶].

ترجمه

در مقالۀ فعل معلوم به‌جای مجهول می‌نویسد، ساخت جملۀ فارسی را تابع بافت جملات بیگانه کردن زیانش به مراتب بیش از ورود لغات بیگانه است[۴۷]. تلاش وی موجب شد که با پیشنهاد وی درس فارسی عمومی به عنوان دو واحد درسی اجباری در برنامۀ درسی دانشکدههای غیر ادبیات و علوم انسانی گنجانده شود[۵].

کارنامهٔ و فهرست آثار

تألیف

  • تمرین فارسی اول ابتدایی، ۱۳۳۳ [کمک درسی، مشتمل بر تمریناتی برای تقویت دانش‌آموزان در یادگیری زبان فارسی]
  • فرخی سيستانی، ۱۳۴۱ [شرح‌حال فرخی به علاوه مطالبی راجع به حکومت غزنویان به ویژه محمود غزنوی]
  • نامه اهل خراسان، ۱۳۴۶ [علل و عوامل ظهور و سقوط قیام ابومسلم خراسانی]
  • دیداری با اهل قلم، دو جلد، ۱۳۵۵ و ۱۳۵۷ [نقد و تحلیل بیست اثر برگزیدۀ نثر فارسی از ادبیات کهن و معاصر؛ نگاه تازه به ادبیات قدیم با بینشی نقدآمیز به آثار نویسندگان و شاعران[۵]]
  • برگ‏‌هایی در آغوش باد، دوجلد، ۱۳۶۵ [مجموعۀ مقاله، یادداشت، نقد و پژوهش]
  • کاغذ زر، ۱۳۶۳ [مجموعه مقالات ادبی و تاریخی، بعضی از این مقالات ابتدا در دانشنامۀ ایران و اسلام به چاپ رسیده بود]
  • روان‌‏های روشن، ۱۳۶۳ [بیست مقالۀ جداگانه، معرفی یکی از انسانهای کامل در هر بخش]
  • چشمه روشن، ۱۳۶۹ [هفتاد و دو مقالۀ جداگانه در نقد و تحلیل یک شعر برگزیده از هریک از هفتاد شاعر از رودکی تا دوران معاصر؛ در برخی موارد در تجزیه و تحلیل اشعار و شاعران از نظریه‌های نقادان شرق و غرب بهره جسته و در برخی موارد نیز وارد حوزه ادبیات تطبیقی شده است]

ترجمه

زبان کتاب مقاله
فرانسه * « سرگذشت جوان تاجر»، ۱۳۲۹ [داستانی است مشتمل بر مضامین اخلاقی و اجتماعی برای مطالۀ کودکان و نوجوانان]
* «انسان دوستی در اسلام»، مارسل بوازار، ۱۳۶۲[مؤلف سوئیسی کوشیده است اشتباه غربیان در طرز رفتار نسبت به مسلمانان و اسلام را به نمایش گذاشته است]
«تحقیق دربارۀ سعدی»، هنری ماسه، ۱۳۶۴ [پژوهشی در احوال و نقد آثار سعدی همراه با مطالعات تطبیقی و مقایسۀ برخی از افکار و عواطف شاعرانۀ سعدی با نویسندگان و شاعران اروپایی]
* «اما، من شما را دوست دارم»، ژیلبر سیرون ۱۳۶۲ [رمان]
* «سرگذشت علی بیگ»، فنلن ؟؟؟
* «پدر سیمون»، دو مو پاسان، ۱۳۳۱ [داستام کوتاه]
* «سرمایۀ عرب»، ک.و.گئورگیو، ۱۳۴۲ [زندگانی محمّد(ص)]
* «روزی یک سکۀ طلا»، ژان دو تور، ۱۳۴۴ [یکی از داستانهای کوتاه]
انگلیسی * «شیوه‌های نقد ادبی»، دیوید دیچز ۱۳۶۶
* «چشم‌اندازی از ادبیات و هنر»، رنه وِلک و دیگران ۱۳۷۰
* «دختر شرقی من»، درینا ویلز ۱۳۴۳ [طرز تفکر عامۀ مردم اروپا در باب موضوع رنگ و نژاد]
* «هدف ادبیات اسلوب عالی و فضایل ادبی»، دیوید دیچز ۱۳۶۳ [ترجمۀ بخشی از کتاب شیوه‌های نقد ادبی]
* «ادبیات کلی، تطبیقی و ملی»، رنه وِلک ۱۳۶۹ [ترجمه فصلی از کتاب چشماندازی از ادبیات و هنر]
* «ادب»، ؟؟؟ [ترجمۀ سخنرانی یکی از منتقدان انگلیسی دربارۀ «رمان»]
عربی * «داستان من و شعر»، نزار قبانی، ۱۳۶۵
‌* «برگزیدهایی از شعر عربی معاصر»، مصطفی بدوی، ۱۳۶۹
با همکاری یوسف بکار، همگی در ۱۳۵۴
* «شعری از ایلیا ابوماضی»
* «شعری از الیاس فرحات»
* «رقص با کلمات، نزار قبانی»

تصحیح

  • قابوسنامه، ۱۳۴۵، تشویق و ترغیب‌های مجتبی مینوی موجب شد تصحیح جدیدی براساس نسخه‌های قدیمی‌تر ارائه کند. چاپ اوّل در سلسله انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب با مقدمۀ کلی احسان یارشاطر انتشار یافت؛ چاپهای بعدی که جزو انتشارات علمی و فرهنگی منتشر می‌شود، همگی از روی چاپ نخستین افست شده است. از آنجا که وی بهترین تصحیح انتقادی را در سال۱۳۴۵ فراهم آورد کار تهیۀ گزیده به وی واگذار شد[۵].
  • التصفیه فی‌احوال المتصوّفه (صوفی‌نامه)، ۱۳۴۷، برای تصحیح این کتاب از ۱۱۹ منبع فارسی و عربی و ۵ منبع به زبان‌های اروپایی استفاده کرد.
  • ترجمۀ تقویم الصحّه، ۱۳۴۹، علاوه‌بر تشویق‌های خانلری و دکتر فیاض، آنچه موجب شد که یوسفی تصحیح این کتاب را برعهده بگیرد ارزش کتاب از لحاظ تاریخ طب بود[۵].
  • لطائف الحکمة، ۱۳۵۱، علاقۀ یوسفی به تصحیح این کتاب به این دلیل بود که سراجالدین محمود ارموی در زمان مولوی، قاضی القضاة شهر قونیه را برعهده داشته است و با جلالالدین رومی درارتباط بود[۵].
  • ملّخص اللغات، ۱۳۶۲، فرهنگی است دو زبانه. و دربردارندۀ ۴۰۰۰ لغت است. برای آنکه کار با دقت صورت پذیرد با بسیاری از فرهنگ‌های فارسی و عربی و بعضی از تفاسیر و متون علمی از جمله منتهی الارب و مهذّب الاسماء مورد استفاده قرار گرفت[۵].

سعدی پژوهی

با سعدی از دوران کودکی خو گرفته بود روزی که در مدرسه معلمش به او بوستان را هدیه داد. اهداکنندگان خود توجهی به این نداشتند که رفیق صمیمی را که از آن پس با او مشحور خواهد شد را به او اهدا کردند. تصحیح بوستان، ۱۳۵۹
تصحیح گلستان، ۱۳۶۸
تصحیح غزلهای سعدی، ۱۳۸۵
در تصحیح غزلهای سعدی از ۱۷ نسخۀ خطی کهن استفاده شده است که ۱۶ سال پس از درگذشت وی با همکاری پرویز اتابکی انتشار یافت. از نکات قابل ذکر در شرح دکتر یوسفی آن است که هرجا در زبان‌های دیگر به مثل و موضوعی با همان موضوع برمی‌خوریم به آن اشاره می‌کند.

مقالات

کتاب برگهایی در آغوش باد و چشمه روشن مجموعهای از مقالات فارسی و انگلیسی یوسفی است؛ علاوه بر این کتاب یادداشت‏ها (مجموعهای از مقالات) و کتاب یادداشتهایی در زمینۀ فرهنگ و تاریخ (مجموعۀ مقالات چاپ شده در دانشنامۀ ایرانیکا) در سال ۱۳۷۰ و ۱۳۷۱ چاپ شد.

روش تصحیح یوسفی

یوسفی در تصحیح شیوه‌ای نو اختیار کرد، به این معنی که نه همانند قزوینی خود را به امانتداری وسوسه‌آمیز نسبت به نسخه اساس مقید کرد و نه همانند برخی دیگر صرفاً شیوۀ ذوقی را ملاک قرار داد و خود را از تکیه به نسخهای خطی بی‌نیاز دید. او شیوۀ بینابین را اختیار کرد[۵] یعنی «روش علمی اجتهادی» را برگزید[۴۸]؛ به عبارتی کار وی را می‌توان نوگرایی خواند[۴۹]. او در تصحیح بعضی از آثاری که قبلاً چاپ شده بود تاکید می‌کند که تصحیح تازه از ارج زحمات پیشینیان نمی‌کاهد و سعی هریک در حدّ خود محترم و مشکور است[۵].

بررسی چند اثر

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

فهرست پایان‌نامه‌هایی که دکتر غلامحسین راهنمایی کرده به ترتیب مقطع تحصیلی و تاریخ دفاع

  1. «ارزش فرهنگهای فارسی»، محمد علی قدسی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۶تا۳۷
  2. ‌ «بحثی در سماع صوفیان»، مهدخت صدیقیان، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۶تا۳۷
  3. «بحثی راجع به داستان‌پردازی نظامی»، ناهید اعتماد، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۶تا۳۷
  4. «داستان کوتاه در ادبیات فارسی بعد از مشروطه»، ژاله متحدین، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۶تا۳۷
  5. «رابطۀ شعر و تصوف»، صدیقه حبیب اللّهی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۶تا۳۷
  6. «گلستان و بوستان سعدی از نظر تعلیم و تربیت»، علی سالیانی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۷تا۳۸
  7. «تصحیح و نقد متون ادبی»، حسین کیانی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۷تا۳۸
  8. «آداب و رسوم و مشاغل مهم دربار غزنه»، پرویز بزرگ گرایلی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۸تا۳۹
  9. «فنّ قصهپردازی (فابلنگاری) و افسانه‌های جانوران و پرندگان در شعر فارسی»، تقی وحیدیان کامیار، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۸تا۳۹
  10. «تاریخ زمان عبید زاکانی و نقد آثار او»، نصرالله داودی، دانشگاه مشهد، کارشناسی، ۱۳۳۸تا۳۹
  11. «گویش بیرجندی»، ذبیح‌الله اشرفزاده، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۹تا۴۰
  12. «موسیقی کلام حافظ»، شکرالله قریب، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۹تا۴۰
  13. «بحثی دربارۀ اشعار پروین»، اختر پویان، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۳۹تا۴۰
  14. «بحثی انتقادی در علم بدیع فارسی»، حمید زرین‌کوب، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۰تا۴۱
  15. «تنظیم فرهنگ لغات و اصطلاحات رزمی و بزمی در برهان قاطع»، فرزین شکوهی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۰تا۴۱
  16. «دهخدا و تأثیر او در نثر فارسی معاصر»، مهین‌دخت پوررحیمی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۰تا۴۱
  17. «فرهنگ لغات و اصطلاحات بزمی (مربوط به میگساری) در برهان قاطع»، عیسی نیکوکار، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۰تا۴۱
  18. «بررسی آثار جمال‌زاده»، رضا نوابپور، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۰تا۴۱
  19. «بحثی راجع به کتاب سمک عیّار»، محمد ولی شاهی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۱تا۴۲
  20. «داستانسرایی عطّار»، نپتون جبیب اللهی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۱تا۴۲
  21. «فرهنگ لغات و ترکیبات و اصطلاحات دیوان مسعود سعد همراه با بحثی در مختصات دستوری اشعار او به‌انضمام معانی ملمّعات»، طوبی خواجه میری مقدم، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۱تا۴۲
  22. «لغات و اصطلاحات مربوط به آرایش در برهان قاطع، شهین معین افشار»، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۱تا۴۲
  23. «قافیه و هنر شعر (جستوجویی تاریخی و انتقادی دربارۀ قافیه و پیوستگی‌های آن با هنر شعر)»، محمدرضا شفیعی کدکنی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۳تا۴۴
  24. «انتخاب و تحریر داستان‌های مناسب کودکان از آثار منظوم سنایی»، عطّار، مولوی و بحثی دربارۀ آن‌ها، فلور مجاور، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۳تا۴۵
  25. «انعکاس اوضاع اجتماعی عصر در شعر انوری»، محمود اقلیمی ترشیز، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۳تا۴۵
  26. «رنگ محلی در شعر فرخی، منوچهری، نظامی، حافظ و نیما یوشیج»، محمد کریم‌زاده، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۴۴تا۴۵
  27. «انعکاس اوضاع اجتماعی در شعر بهار»، عزّت آل داوود، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۰تا۵۱
  28. «تصویر در شعر حافظ»، لیدا مهرپویا، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۰تا۵۱
  29. «تمثیل در دفتر اوّل و دوم مثنوی معنوی»، ثریا خدیوی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۰تا۵۱
  30. «طنز حافظ نسبت به اجتماع خودش»، فائقه رستمیان، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۰تا۵۱
  31. «بحث انتقادی در شعر شهریار»، مصطفی کریمی‌اصل، کارشناسی، دانشگاه مشهد،۱۳۵۱تا۵۲
  32. «هنر بیان نظامی در خسرو و شیرین»، استاد مشاور: جلال متینی، محمد حسین خسروان، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱تا۵۲
  33. «ولی و ولایت از دیدگاه صوفیه»، استاد مشاور: جلال متینی، غلامرضا شیرزادی‌نژاد، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱تا۵۲
  34. «نقد و بررسی آثار دکتر سیمین دانشور»، استاد مشاور: جلال متینی، زهره سیادت، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱تا۵۲
  35. «نقد و بررسی آثار داستانی صادق هدایت»، استاد مشاور: جلال متینی، عباسقلی محمدی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱تا۵۲
  36. «عشق در دیوان حافظ»، استاد مشاور: جلال متینی، نورمحمد رحیمی کازرونی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱تا۵۲
  37. «تمثیل در مثنوی مولانا جلال‌الدین محمد مولوی»، محمود هنری، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱تا۵۲
  38. «عشق در مثنوی مولوی»، نرگس بردیده، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۴تا۵۵
  39. «نقد و بررسی شعر وصال شیرازی»، اقدس دلیل، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۴تا۵۵
  40. «نقد و بررسی شعر رهی معیری»، فریده احمدی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۵تا۵۶
  41. «بررسی لغات و ترکیبات دیوان کبیر مولانا جلال‌الدین بلخی»، نجیب مایل هروی، کارشناسی، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۶تا۵۷
  42. «آفرینش ترکیبات بدیع در دیوان حافظ»، محمدحسین سعادت‌فر، کارشناسی ارشد، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱تا۵۲
  43. «بحثی انتقادی در داستانسرایی نظامی»، ژاله متحدین، کارشناسی ارشد، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۱تا۵۲
  44. «تجلّی شاعرانۀ اساطیر و روایات در شعر عطّار نیشابوری»، رضا اشرف‌زاده، کارشناسی ارشد، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۶تا۵۷
  45. «نقد و بررسی شعر صائب»، محمد حسن خسروان، کارشناسی ارشد، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۶تا۵۷
  46. «تصویرگری در غزلیات شمس»، سید حسین فاطمی، کارشناسی ارشد، دانشگاه مشهد، ۱۳۵۶
  47. «تجلّی شاعرانۀ اسطوره و اشارات داستانی در مثنوی مولوی»، مهدخت پورخالقی چترودی، کارشناسی ارشد، دانشگاه مشهد، ۱۳۶۳تا۶۴
  48. «مآخذ قصص و تمثیلات مثنویهای عطّار»، فاطمه صنعتی‌نیا، کارشناسی ارشد، ؟؟؟، موسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگی
  49. «مبانی اخلاق در مثنوی»، استاد مشاور: یاحقی، هما حجّتی، کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، ۱۳۶۸تا۶۹
  50. «فرهنگ اشارات داستانی در ادبیات فارسی»، استاد مشاور: مهرداد بهار، محمّد جعفر یاحقی، دکتری، دانشگاه تهران، ۱۳۵۹
  51. «سیمای انسان در تعلیمات و آثار عرفانی تا پایان قرن دهم هجری»، محمد مهدی ناصح، دکتری، ۱۳۶۰

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، زندگی‌نامه و خدمات علمی فرهنگی دکتر غلام‌حسین یوسفی.
  2. پورنامداریان، تقی. «دکتر غلام‌حسین یوسفی، خویشتن‌دار، نکته‌یاب و سخن‌سنج». آدینه، ش. ۶۵ و ۶۶ (دی‌ ۱۳۷۰): ۹۰-۹۱. 
  3. «یادنامهٔ استاد نامه‌ای که به مقصد نرسید». مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، ش. ۳-۴ (۱۳۶۳): ۳۳۳-۳۴۵. 
  4. خدیوجم، حسین. «خانم عصمت یوسفی، دانشوری وارسته که نابهنگام به جاودانگان پیوست». یغما، ش. ۵ (مرداد ۱۳۵۲): ۲۶. 
  5. ۵٫۰۰ ۵٫۰۱ ۵٫۰۲ ۵٫۰۳ ۵٫۰۴ ۵٫۰۵ ۵٫۰۶ ۵٫۰۷ ۵٫۰۸ ۵٫۰۹ ۵٫۱۰ ۵٫۱۱ ۵٫۱۲ ۵٫۱۳ ۵٫۱۴ ۵٫۱۵ ۵٫۱۶ ۵٫۱۷ ۵٫۱۸ ۵٫۱۹ ۵٫۲۰ یاحقی، ارج‌نامهٔ غلام‌حسین یوسفی.
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ «سالشمار استاد غلام حسین یوسفی». ایرانشناسی، ش. ۸ (زمستان ۱۳۶۹): ۶۹۶-۶۹۹. 
  7. یوسفی، غلام‌حسین. «یادی از معلم بزرگوار». ایرانشناسی ۵، ش. ۹ (اردیبهشت ۱۳۴۴): ۱-۴. 
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ یوسفی، برگ‌هایی در آغوش باد.
  9. یاحقی، محمدجعفر. «ره‌شناسی می‌بباید». مجلهٔ دانشکدهٔ ادبیات فردوسی مشهد، ش. ۲۶ (۱۳۷۷): ۳۰۵-۳۱۰. 
  10. سلطانی گردافرازی، علی. «خاطراتی با دکتر غلام‌حسین یوسفی». مجله رشد آموزش زبان و ادب فارسی، ش. ۲۶ (پاییز ۱۳۷۰): ۴۱-۴۲. 
  11. «سالشمار استاد غلام حسین یوسفی». مجلهٔ کلک، ش. ۸ (آبان ۱۳۶۹): ۷ و ۸. 
  12. جمال‌زاده، محمدعلی. «مقام اخلاقی و علمی دکتر غلام‌حسین یوسفی». مجلهٔ کلک، ش. ۸ (آبان ۱۳۶۹): ۴۷-۴۹. 
  13. باستانی پاریزی، محمدابراهیم. «فرخنده پیام-مجموعه مقالات تحقیقی و علمی-یادگارنامهٔ‌غلام‌‌حسین یوسفی-مقالهٔ آخر: حرف آخر». انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۶۰، ۱۰. 
  14. افشار، ایرج. «یادآوری مقام علمی و فرهنگی دکتر یوسفی». مجلهٔ کلک، ش. ۸ (آبان ۱۳۶۹): ۵۷-۵۸. 
  15. خرمشاهی، بهاءالدین. «فرزانه‌ای سعدی خصال». مجلهٔ کلک، ش. ۸ (آبان ۱۳۶۹): ۵۹-۶۲. 
  16. «مروری بر آثار، شخصیت و خدمات علمی و ادبی دکتر غلامحسین یوسفی در سالروز تولدش؛ جوینده راه ادب عنوان خبر». ۲ بهمن ۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۲۱ خرداد ۱۳۹۸. 
  17. اتابکی، پرویز. «یاد و یادبودها: پاسداران زبان فارسی». مجلهٔ کلک، ش. ۲۱ (آذر ۱۳۷۰): ۱۷۴ -۱۸۷. 
  18. ‏ «به یاد شادروان دکتر غلام حسین یوسفی عنوان خبر». ۲۰ آذرماه ۱۳۸۱. بازبینی‌شده در ۲۱ خرداد ۱۳۹۸. 
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ «شب دکتر غلام‌حسین یوسفی». پاژ، ش. ۲۹ (بهار ۱۳۹۷): ۱۶۲-۱۶۷. 
  20. یارشاطر، احسان. «یادداشت‌ها (۱۳) به یاد دوست». ایرانشناسی، ش. ۸ (زمستان ۱۳۶۹): ۷۰۰-۷۰۷. 
  21. یوسفی، غلام‌حسین. «مرد حق». نامۀ آستان قدس ۷، ش. اوّل (اسفند ۱۳۴۵): ۱-۸. 
  22. یوسفی، غلام‌حسین. «ایران را بشناسیم». مجلۀ یغما ۲۳، ش. اوّل (فروردین ۱۳۴۹): ۱۸-۲۱. 
  23. یوسفی، غلام‌حسین. «راه کج». نشریۀ فرهنگ خراسان ۲، ش. ۵ (مهر ۱۳۴۳): ۱۸-۲۰. 
  24. یوسفی، غلام‌حسین. «افسون تبلیغات». مجلۀ یغما ۲۲، ش. اوّل (فروردین۱۳۸۴): ۱-۵. 
  25. یوسفی، غلام‌حسین. «لندن، میعادگاه تابستانی ایرانیان». نشریۀ هیرمند اوّل، ش. ۴ (۱۳۴۴): ۳۹۲-۳۹۷. 
  26. ۲۶٫۰ ۲۶٫۱ ۲۶٫۲ ۲۶٫۳ ‏ «شب دکتر غلامحسین یوسفی برگزار شد/ ترانه مسکوب عنوان خبر». ۳ بهمن ۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۲۱ خرداد ۱۳۹۸. 
  27. یوسفی، غلام‌حسین. «مجهول‌القدر». مجلۀ وحید اوّل، ش. ۸ (مرداد ۱۳۴۳): ۲۲-۲۶. 
  28. یوسفی، غلام‌حسین. «خطر جهل». نامۀ فرهنگ اوّل، ش. ۱۲ (بهمن ۱۳۳۹): ۴۹-۵۱. 
  29. یوسفی، غلام‌حسین. «مسخ». نامۀ فرهنگ اوّل، ش. ۵ (اردیبهشت۱۳۳۱): ۱۹۳-۱۹۶. 
  30. یوسفی، غلام‌حسین. «استاد بهار: شاعری ملی و هنرمند واقعی بود». نامۀ فرهنگ اوّل، ش. ۱-۳ (دی‌ و بهمن‌ واسفند): ۱۶-۱۹، ۷۸-۸۱، ۱۲۳-۱۲۵. 
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ یوسفی، دیداری با اهل قلم، ۱۵۱ :۱.
  32. یوسفی، غلام‌حسین. «سرگذشت فرّخ». مجلۀ یغما (زیر نظر مجتبی مینوی)، ۱۳۴۴، ۱-۲۳. 
  33. ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ ۳۳٫۲ یوسفی، یادداشت‌ها (مجموعۀ مقالات)،.
  34. ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ ۳۴٫۲ یوسفی، چشمه روشن.
  35. یوسفی، غلام‌حسین. «بدرود با پژوهنده‌ای استاد غلام‌حسین یوسفی». مجلهٔ دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد ۱۲، ش. ۴ (زمستان 2335 شاهنشاهی، 1355 هجری شمسی). 
  36. یوسفی، غلام‌حسین. «تصویری از استاد فیاض، یادنامۀ دکتر فیاض». مجلۀ دانشکدۀ ادبیات مشهد ۷، ش. ۴ (زمستان۱۳۵۰): ۷۰۷-۷۱۱. 
  37. یوسفی، غلام‌حسین. «زبان فارسی: سلام به سنائی». کلک، ش. ۵ (مرداد۱۳۶۹): ۱۹و۲۰. 
  38. سید قطبی، سید مهدی. «مجلهٔ نامه فرهنگ؛‌ نخستین نشریه تخصصی فرهنگیان خراسان». نشریه سازمان الکتریکی سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی ۹، ش. ۳۴-۳۵ (بهار و تابستان ۱۳۹۶): ۱-۱۴. 
  39. صدری طباطبا‌ئی نائینی، راهنمای مطبوعات ایران ۱۳۰۴-۱۳۵۷، ۶۷۸.
  40. «در دشت ناپیدا کران شب». تجدید چاپ در مجلهٔ کلک، ش. ۶ (ابان ۱۳۶۹): ۱-۳۸. 
  41. یوسفی، غلام‌حسین. «ای بهشت من». مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه مشهد، ۱۳۶۹، ۸۴۷. 
  42. یوسفی، غلام‌حسین. «شمع سبز». مجلۀ دانشکدۀ ادبیات دانشگاه مشهد، ۱۳۶۹، ۸۴۹. 
  43. یوسفی، غلام‌حسین. «آواز بنان». کلک، ش. ۱۱ و ۱۲ (بهمن‌ و اسفند ۱۳۶۹): ۴۳-۴۷. 
  44. یوسفی، یادداشت‌هایی دربارهٔ فرهنگ و تاریخ، ۷-۹۶.
  45. یوسفی، غلام‌حسین. «افراط، تفریط، اعتدال در نگارش فارسی». نشر دانش ۹، ش. ۲ (بهمن‌ واسفند ۱۳۶۷): ۲-۴. 
  46. یوسفی، ناموارهٔ دکتر محمود افشار، ۲۴۹۹-۲۵۰۵ :۵.
  47. یوسفی، غلام‌حسین. «فعل معلوم به جای فعل مجهول». نشر دانش ۸، ش. ۱ (آذر و دی ۱۳۶۶): ۱۰-۱۵. 
  48. ناصح، محمدمهدی. «توضیحی در باب روش تصحیح و شیوهٔ متون کهن به شیوه‌ٔ علمی - اجتهادی». کنگرهٔ‌کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامی (مشهد) اوّل (۱۳۷۴): ۱-۱۱. 
  49. حمیدیان، سعید. «بوستان سعدی». نشر دانش ۵، ش. ۶ (مهر و آبان ۱۳۶۴): ۵۶. 

منابع

  1. یوسفی غلام‌حسین. دیداری با اهل قلم. = تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳۸۸. 
  2. . ۱۳۸۸. پارامتر |عنوان= یا |title= ناموجود یا خالی (کمک)

پیوند به بیرون