بزرگ علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
شریف پرندی (بحث | مشارکت‌ها)
شریف پرندی (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:


===موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران===
===موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران===
====پرویز ناتل‌خانلری====
بزرگ علوی ناتل‌خانلری را که وزیر فرهنگ شده بود به‌شدت نکوهش کرده‌است. در یاد‌داشت‌های او آمده: «این جوانک امروز وزیر فرهنگ شده و به‌نام شاه از ریپکا(ایران‌شناس اهل چک) دعوت کرده‌است که به ایران بیاید» «یادت بخیر، هدایت کجاست ببیند نوچه‌اش چه‌جور از آب درآمده است.» بیان علوی در یادداشت‌هایش در مورد مرگ پسر خانلری نیز شایستهٔ قلم او نیست. البته علوی بعدها در مصاحبه‌ها با احترام فوق‌العده‌ای از ناتل‌خانلری یاد کرده و پس از انقلاب در مسافرت دومش او را ملاقات کرده و در آغوش کشیده است. ظاهراً خشم سابق او از خانلری به‌ویژه مربوط به قبول وزارت بوده که به مرور زمان فروکش کرده<ref name=''یادداشت‌های بزرگ''/>.


===همراهی‌های سیاسی===
===همراهی‌های سیاسی===

نسخهٔ ‏۲۳ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۵۶

بزرگ علوی
نام اصلی سیدمجتبی آقابزرگ علوی
زمینهٔ کاری رمان نویسی
زادروز ۱۲ بهمن ۱۲۸۲
تهران
پدر و مادر حاج سید ابوالحسن و خدیجه قمرالسادات
مرگ ۲۸ بهمن ۱۳۷۵
برلین، آلمان
علت مرگ سکتهٔ قلبی
جایگاه خاکسپاری برلین
کتاب‌ها چشم‌هایش، چمدان، گیله‌مرد، ۵۳نفر و...
همسر(ها) فاطمه علوی
شریک(های)
زندگی
گرنرود علوی
فرزندان مانی
مدرک تحصیلی دیپلم

سید مجتبی آقابزرگ علوی مشهور به بزرگ علوی نویسندهٔ واقع‌گرا، استاد زبان فارسی ایرانی و سیاست‌مداری چپ‌گرا بود.

* * * * *

بزرگ علوی در خانواده‌ای پرجمعیت شامل شش فرزند، سه پسر و سه دختر متولد شد و او فرزند سوم خانواده بود. پدر او از اعضای حزب دموکرات ایران بود و پدربزرگش حاج سیدمحمد صراف نمایندهٔ نخستین دورهٔ مجلس شورای ملی بود. همچنین مادر او نوهٔ آیت‌الله طباطبایی بودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد. او مدتی را برای تحصیل در آلمان می‌گذراند و سپس به ایران بازمی‌گردد. در ایران مدتی را به علت داشتن عقاید سوسیالیستی در زندان می‌گذراند. بعد از رهایی از زندان مدتی در ارکان حزب توده مترجم بوده و زمانی نیز در «انجمن فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» کار می‌کرده و با روشنفکران آن زمان نشست‌وبرخاست داشته. علوی همراه با دوستان خود گروهی موسوم به «گروه اصحاب ربعه» را ایجاد می‌کند. اعضای این گروه شامل صادق هدایت، مسعود فرزاد و مجتبی مینوی بودند. این گروه چندسالی بیشتر دوام نمی‌آورد. هدایت برای فراگیری زبان‌های قدیمی ایرانی به هندوستان رفت، مینوی و فرزاد راهی انگلستان شدند و علوی که تمایلات چپ داشت، در نشر مجلهٔ «دنیا» با «تقی ارانی» همکاری می‌کردخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد. علوی در ماه‌های نزدیک به وقایع ۲۸ مرداد برای شرکت در برنامه‌ای مرتبط با با نهادی چپ به مجارستان می‌رود و چون در آن شرایط بازگشت به ایران به عنوان یک توده‌ای را جایز نمی‌داند، از آنجا راهی آلمان شرقی می‌شود. نزدیک به چهل سال در آلمان می‌ماند و با وجود اینکه تحصیلات دانشگاهی نداشته در دانشگاه هومبولت به عنوان استاد زبان فارسی شروع به فعالیت می‌کند. او در این مدت چند اثر می‌نویسد که مهم‌ترین آن‌ها «فرهنگ فارسی-آلمانی» با همکاری دو شاگردش لورنس و زوندرمن است که هنوز هم کاربرد زیادی دارد. بعد از مدتی روابط علوی با حزب به تیرگی می گراید و سرانجام او از حزب توده اخراج می‌شود. علوی با وجود اینکه حداقل سه دههٔ پایانی عمرش فعالیت سیاسی نداشته‌است و خود بارها بر آن تأکید کرده است، در افکار عمومی ایران به‌عنوان یک مرد سیاسی چپ تصور می‌شود. او در آلمان در برنامه‌های مختلفی که از طرف سفارت ایران برگزار می‌شده شرکت می‌کرده مانند تولد شاه، استقبال از منوچهر اقبال، جشن پیروزی انقلاب، وفات رهبر جمهوری اسلامی و.... بعد از انقلاب او یک در یک سفر کوتاه به ایران می‌رود. همچنین او به خواستهٔ و حمایت مقامات دیپلماتیک جمهوری اسلامی چندین سخنرانی برای معرفی فرهنگ و ادب ایران در شهرهای مختلف آلمان انجام می‌دهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
آثار بزرگ علوی به سه دوره تقسیم می‌شود: دورهٔ اول تا رهایی از زندان است؛ دورهٔ دوم از بعد از رهایی از زندان تا زمان مهاجرت از ایران و دورهٔ سوم از بعد از مهاجرت از ایران آغاز می‌شودخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه. در این دوران او آثار متعددی می‌نویسد که معروف‌ترین آن‌ها «چشم‌هایش» و «۵۳ نفر» می‌باشد. علوی چند اثر از صادق هدایت را به آلمانی ترجمه کرد. همچنین او ترجمه «هفت پیکر» نظامی را نیز به زبان آلمانی انجام داد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد


داستانک

داستانک‌های انتشار

داستانک عشق

داستانک استاد

داستانک شاگرد

داستانک مردم

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های دوستی

دوستی با صادق هدایت

وقتی علوی در سال ۱۳۰۷ از آلمان به تهران برمی‌گردد، به جستجوی دوست قدیمی خود «غلامعلی فریور» می‌پردازد و او را می‌یابد. یک روز در خانهٔ فریور کتاب «پروین دختر ساسان» به دستش می‌افتد و آن را می‌خواند و می‌بیند که با کتاب‌های موجود آن دوران هم سطح نیست. از فریور می‌پرسد: «نویسندهٔ این کتاب کیست؟» فریور پاسخ می‌دهد: «جوان خوب و خوشمزه‌ای است. باید با او آشنا شوی.» بعد از مدتی یک روز علوی و فریور در خیابان ناصریهٔ آن زمان، به کتابخانهٔ معرفت می‌روند و تصادفاً صادق هدایت هم آنجا بوده است که فریور می‌گوید: «این همان آقاست.» و از اینجا دوستی هدایت و علوی شکل می‌گیردخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه.

اصحاب ربعه

صادق هدایت، مسعود فرزاد،مجتبی مینوی و بزرگ علوی دیدار‌های مرتبی با یکدیگر داشتند و بعدها افراد دیگری هم به آن‌ها پیوستند. در آن روزها بازار ادب در انحصار هفت هشت شخصیت ممتاز بود مثل علی‌اصغر حکمت، سید حسن تقی‌زاده، اقبال لاهوری‌، عارف قزوینی، سعید نفیسی و از این شمار. یک روز همین‌طور بی مقدمه فرزاد گفت: «ما خودمان هم گروه ربعه هستیم.» بقیه گفتند بابا ربعه که معنا ندارد، فرزاد پاسخ داد: «معنا ندارد و با سبعه(هفت) قافیه دارد.» به این ترتیب بود که ربعه در برابر سبعه پیدا شد و نام آن بیشتر زاییدهٔ یک شوخی بودخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه. این گروه چندسالی بیشتر دوام نیاورد و هرکس به دنبال سرنوشت خودش رفت. بعدها فرزاد نوشته‌ای چند سطری به نام «پایان ربعه» می‌نویسدخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد:
هدایت مُرد و فرزاد مردار شد

علوی زد به کوچهٔ علی چپ و گرفتار شد
مینوی براه راست رفت و پولدار شد

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

آرامگاه مشاهیر

بنابر قانون گورستان‌های برلین، با سپری شدن بیست سال، مزار برای شخص دیگری مورد استفاده قرار می‌گیرد مگر آن‌که شخص در آرامگاه مشاهیر دفن شود و این آرامگاه به کسی تعلق می‌‍گیرد که خدمت فوق‌العاده‌ای به این شهر نموده و از این خدمت هنوز بهره گرفته می‌شود. «جامعهٔ ایرانیان در آلمان» تصمیم گرفت از فرماندار ایالت برلین بخواهد که گور علوی جزو مزار مشاهیر محسوب شود. خدمات بزرگ علوی در شناساندن فرهنگ ایرانی به آلمان و برعکس و پایه‌گذاری ایران‌شناسی نوین در دانشگاه «هومبولدت» که نمونه‌ای برای سایر دانشگاه‌های آلمان شد غیر قابل انکار بود ولی با این حال فعلا مزار علوی به عنوان آرامگاه مشاهیر شناخته نشده است و تاکنون نتجیهٔ تلاش‌ها بر این بوده که حقوق و وظائف مربوط به مزار علوی از همسرش دریافت گردید و با پرداخت عوارض متعلق به آن، تا بیست سال آینده از واگذاری محل گور به دیگری جلوگیری شد..[۱]

داستان‌های دیگر

زندگی و تراث

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

بزرگ علوی همراه با برادر بزرگترش مرتضی در سال ۱۲۹۰ جهت تحصیل روانهٔ آلمان شد و دوران دبیرستان را در شهر‌های مختلف از جمله شهری که که امروزه در لهستان قرار گرفته گذراند[۲]. مرتضی یک کمونیست و فعال سیاسی بوده و در جراید فارسی زبان آلمان بر ضد پادشاه ایران مقاله می‌نوشته اما بعد از مدتی بر پایهٔ قانون «اهانت به اعلیحضرت» متهم شناخته شده و از برلین اخراج می‌شود و به مسکو می‌رود. در سال ۱۳۰۶ پدر بزرگ علوی یک شکست بزرگ تجاری را تاب نیاورده و خودکشی کرد. یک سال پس از این واقعه علوی از دانشگاه مونیخ فارغ‌التحصیل شد اما نتوانست تاب بیاورد و به ایران بازگشت و در شیراز به عنوان معلم شروع به خدمت کرد. در آن سالیان علوی ناآرام بود و به شهر‌های مختلفی می‌رفت و مدتی هم به تهران آمد و سرانجام با استخدام معلمی در هنرستان صنعتی تهران در این شهر ماندگار شد. علوی با دختر یک دندانپزشک آلمانی که همراه پدرش و با توصیه‌نامه‌ای از جمال‌زاده به ایران پناهنده شده‌بود ازدواج کرد ولی این ازدواج با دستگیری علوی منجر به طلاق شد. او در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکار سوسیالیستی، با جمعی دیگر از همفکارانش که ۵۲ نفر بودند به زندان افتاد و تا برکنار شدن رضاشاه در سال ۱۳۲۰ در زندان ماند. در آن دوران او با «تقی ارانی» همکاری می‌کرد. ارانی با مرتضی آشنایی داشته و در یک سفر مرتضی را در مسکو ملاقات می‌کند و او را از همکاری با بزرگ علوی باخبر می‌سازد. داستان ۵۳ نفر را که علوی در کتابی به همین نام آورده نشأت گرفته از همین دوران است. بزرگ علوی در سال ۱۳۳۲ (۱۹۵۳ میلادی) پنج ماه پیش از وقایع ۲۸ مرداد، برای دریافت مدال طلای صلح جهانی که نهادی چپ محسوب می‌شد به مجارستان رفت و سپس به عنوان مهمان به چند کشور سوسیالیستی دیگر از جمله به چکسلواکی رفت. از آنجاییکه بازگشت او به ایران به عنوان یک توده‌ای، در آن شرایط خطرناک بود، او به برلین شرقی رفت و در آنجا کارش را با تدریس زبان فارسی آغاز کرد. او در سال ۱۳۳۵ ازدواج کرد و در سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۹) کرسی استادی در دانشگاه هوموبولت گرفت و تا سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۵) در این دانشگاه به تحقیق و تدریس پرداخت. او در سال ۱۳۴۱ (۱۹۶۳) رئیس بخش ایران‌شناسی گردید و در سال ۱۳۴۷ (۱۹۶۹) از ریاست این بخش برکنار شد. او دلیلش را که‌ می‌تواند خصومت‌های درون حزبی به سرکردگی کیانوری باشد این‌گونه بیان می‌کند: «امروز نامه‌ای دریافت داشتم که از اول سپتامبر دیگر رئیس شعبهٔ ایران‌شناسی نیستم، خشک و خالی. چند کلمه تشکر هم نداشت.» هم‌زمان با شروع تدریس علوی در دانشگاه هومبولدت، حزب سرپرستی خانواده‌های افسران معدوم سازمان نظامی حزب توده که به آلمان شرقی پناهنده شده‌بودند را به او واگذار کرد که این وظیفه پس از مدتی به شخص دیگری محول شد.همکاری علوی با سران کمیتهٔ مرکزی به مرور زمان کمرنگ شده و حتی به خصومت کشیده می‌شود و او در سال ۱۳۴۶ (۱۹۶۸) از کمیتهٔ مرکزی استعفا می‌دهد. در انتقادهای علوی به سران حزب توده محتوی سیاسی دیده نمی‌شود و بیشتر جنبه‌ٔ شخصی دارد. او در یکی از یادداشت‌هایش می‌نویسد: « دو سه سال زندگی ارزش ندارد که آدم تسلیم ایرج اسکندی دلقک و کیانوری دیوانهٔ ابله شود.» سرانجام در سال ۱۳۵۶ (۱۹۷۷)، علوی از حزب توده اخراج می‌شود. او در سال ۱۳۵۸ به تهران می‌آید و با دوستان خود دیدار می‌کند. در یکی از یادداشت هایش می‌نویسد: «ظهر منزل شاملو بودم. ساعدی هم آنجا بود. گفتم: یک سال دیگر برمی‌گردم، به‌شرط اینکه کشوری باشد که بتوان نفس آزاد کشید. شاملو جواب داد: یا ما دیگر نیستیم و یا شما می‌توانید بیایید نفس آزاد بکشید.» علوی بعد از مدتی دوباره به آلمان برگشت. در اواخر عمر به دلیل نقل مکان به یک خانهٔ کوچک‌تر ناچار شد کتابخانهٔ خود را بفروشد. بزرگ علوی سرانجام به علت سکتهٔ قلبی در بیمارستان فردریش هاین برلین بستری شد و چند روز بعد درگذشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

شخصیت و اندیشه

بزرگ علوی بعد از مهاجرت از ایران شروع به نوشتن خاطرات روزانه می کند. در ادامه برخی از یادداشت‌های او در خاطرات روزانه بیان شده‌است:خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

خودکشی پدر
خودکشی پدرم در سال ۱۳۰۷ مرا به دنیای دیگری پرت کرد. زیان فراوان در چند معامله در سال‌هایی که اقتصاد اروپا در حال زوال بود و غفلت در پیش‌بینی و زمامداری کسانی در ایران که پدرم آن‌ها را رقاص پای نقاره می‌دانست و اغوای یک کلاّش اردبیلی او را به خودکشی واداشت و من مجبور شدم به ایران برگردم.
ارتباط با مرتضی علوی
بنده ابداً روابط سیاسی با مرتضی، برادرم در آلمان نداشتم. بواسطهٔ اینکه همیشه از هم دور بودیم از زندگی برادرم تا آمدن به ایران، یعنی موقعیکه در ارکان حزب بودم خبر نداشتم.

تولد شاه
رادمنش اصرار داشت که روز دوشنبه به سفارت برای شرکت در جشن تولد شاه نروم. گفتم خواهم رفت. این نرفتن من تسلیم به توقعات حضرات، یعنی این باندی که اسم خود را کمیتهٔ مرکزی حزب توده گذاشته‌اند است. از دار و دستهٔ این‌ها باکی ندارم و تسلیم نمی‌شوم.

سالگرد انقلاب اسلامی
در مهمانی سفارت ایران به‌مناسبت سالگرد انقلاب، در برلین بنا به دعوت سفارت شرکت کردم. از ایرانیان فقط من بودم و یک نفر دیگر. رادمنش و نوروزی و شفابخش که دعوت داشتند به سبب توقیف سران حزب توده در ایران یعنی کیانوری و طبری و غیره، معترضانه شرکت نکردند.

زمینهٔ فعالیت

یادمان و بزرگداشت‌ها

از نگاه دیگران

محمد‌علی جمال‌زاده

جمال‌زاده با پدر علوی دوستی داشته و از این رو به خود اجازه می‌داده که علوی و یا کارش را صریح و بی‌پرده، از دیدگاه خودش راهنمایی کند. در یکی از نامه‌ها جمال‌زاده به علوی این‌گونه می‌نویسد: «این کاغذ را برای تو می‌نویسم تا به تو که موهایت دارد مثل موهای من سفید می‌شود بگویم که دلم می‌خواهد که بعضی حقیقت‌ها را بفهمی و مطلقاً از نوع تعصبی عاری بشوی و مرد فکر خودت باشی و با توّهم و پندار‌های سست عمر خودت را که یک‌بار بیشتر نداری ضایع نسازی و حالا در جواب این کاغذ به من ننویس که من به فلان اصل عقیده داشته و دارم و خواهم داشت. عزیزم علوی، یک‌جو کار واقعی بهتر از صدتا از این حرف‌های توخالی است، این حرف‌ها شایستهٔ جوانان خام و نرسیده است که جویای نامند. حالا تو از سخنم پند گیر یا ملال.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ژاله اصفهانی

او در نامه‌ای با سه صفحه ضمن تشکر از دریافت داستان «تحت‌الحنک» از «رفیق علوی ارجمند» قدرت نویسندگی علوی را ستوده است. اصفهانی در این نامه با اعتمادبه‌نفس انتقاداتی به این داستان ابراز می‌دارد. در اینجا مردی خشن که چند زن دارد، توسط همسرش رقیه که سال‌ها با مردی ارتباط داشته، ابتدا با کوفتهٔ آغشته به تریاک مسموم و سپس توسط زن خفه می‌شود. اصفهانی ضمن یادآوری به اینکه برای ما ایرانی‌ها مزهٔ تریاک در کوفته قابل درک است و آن‌را نمی‌خوریم به جنبهٔ اجتماعی داستان اشاره می‌کند: «خفه کردن شوهر پس از آن‌که او را مسموم کرده است بیشتر شبیه یک گانگستر می‌شود تا یک زن ایرانی. از طرفی اگر قرار بود که هر زنی در برابر خیانت مشروع یا نامشروع شوهرش خیانتی بکند، ببینید ایران چه «شهرنویی» می‌شد.»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

عبدالحسین نوشین

او هنرپیشهٔ تئاتر و توده‌ای بود که به شوروی پناهنده شد. دوستی نوشین و علوی به‌دلیل اینکه با روش‌های سیاسی یکدیگر مخالف بودند همواره همراه با بحث و جدل بوده. این موضوع را می‌توان به کثرت در یادداشت‌های علوی یافت. در ادامه برخی قسمت‌های نامه‌های نوشین به علوی آورده شده تا سبک نوشتن نامه‌ها به یکدیگر مشخص گردد: «آقای علوی عزیز، نامه‌ات رسید و برخلاف پیشگویی و انتظارت به آن جواب می‌دهم. راستی تو از کجا پیش‌بینی کردی که "می‌دانم نامهٔ من بدون جواب خواهد ماند؟" من اخلاق سگ تو را ندارم و دلیلش هم این نامه...‌» «این موضوع مربوط به اختلاف نظری است که بین ما وجود دارد. تو عده‌ای را تاج سر می‌دانی و عده‌ای را موش و شپش. ولی برای من سگ زرد برادر شغال است...» «فقط می‌گویم: آقای علوی، خیلی آسان است که آدم بگوید از رفتار تو چِندشم می‌شود ولی خودش در نوشته‌جاتش قهرمان سازی کند! اختلاف سلیقهٔ من و تو از همین‌جا شروع می‌شود. تو به اشخاص از جهت حُب و بغض شخصی نگاه می‌کنی و من این شیوه را نمی‌پسندم...»خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

در ادامه برخی یادداشت‌هایی که بزرگ علوی در ارتباط با خودش و آثارش نوشته بیان می‌شودخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی داردخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد.:

کتاب ۵۳نفر
من گهگاهی که کتاب ۵۳نفر را ورق می‌زنم تعجب می‌کنم که مردم چطور آن را می‌خوانند، با تحلیلی که من تز آدم‌های این کتاب، که بعدها به عنوان رجال مملکت معرفی شدند و افتضاح بار آوردند دارم، شرمنده می‌شوم و به هر حال من پیغمبر نبودم از کجا می‌دانستم که روزی شاهد چنین صحنه‌هایی خواهم شد. عده‌ای از آن‌ها بعد از رهایی از زندان جزو همان طاغوتی‌ها شدند، عده‌ای سرمایه‌دار شدند، دیگری در آمریکا فرش فروش شده و دیگری بانکدار شد
کتاب‌های اهدایی به او پس از انقلاب
انقدر نامه و کتاب رسیده است که دارم سردرگم می‌شوم. رویم نمی‌شود به مردم بنویسم انقدر کتاب برایم نفرستید.

تأثیر حزب توده
...به علاوه من در آن زمان تحت تأثیر حزب توده و استالینیسم بودم و هرچه دانای کل می‌گفت و می‌نوشت می‌پذیرفتم و در صحت آن شک نمی‌کردم.

دسترسی به منابع کتاب‌های فارسی در آلمان
...در این فاصله با ایران ارتباط برقرار کرده بودم و می‌توانستم مرتب کتاب و مجله و روزنامه به‌دست آورم. اگرچه دستگاه امنیتی سیخ لای بسته کتاب می‌کرد تا به امنیت شکور لطمه وارد نیاید و مبادا سرّی به خارج رخنه کند.



تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

پرویز ناتل‌خانلری

بزرگ علوی ناتل‌خانلری را که وزیر فرهنگ شده بود به‌شدت نکوهش کرده‌است. در یاد‌داشت‌های او آمده: «این جوانک امروز وزیر فرهنگ شده و به‌نام شاه از ریپکا(ایران‌شناس اهل چک) دعوت کرده‌است که به ایران بیاید» «یادت بخیر، هدایت کجاست ببیند نوچه‌اش چه‌جور از آب درآمده است.» بیان علوی در یادداشت‌هایش در مورد مرگ پسر خانلری نیز شایستهٔ قلم او نیست. البته علوی بعدها در مصاحبه‌ها با احترام فوق‌العده‌ای از ناتل‌خانلری یاد کرده و پس از انقلاب در مسافرت دومش او را ملاقات کرده و در آغوش کشیده است. ظاهراً خشم سابق او از خانلری به‌ویژه مربوط به قبول وزارت بوده که به مرور زمان فروکش کردهخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد.

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

تأثیرپذیری‌ها

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

آثار داستانی بزرگ علوی را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد: نخستین دوره تا ۱۳۲۰ را در برمی‌گیرد که علاقهٔ نویسنده به طرح مسائل ژرف روانی و پیروی از شیوهٔ نویسندگانی چون «آرتور شینسلر» و «اشتفان تسوایک» آشکار است. اثر نمونهٔ این دوره مجموعهٔ داستان «چمدان» است.
دورهٔ دوم از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ است که وی آثاری را به عنوان نویسنده‌ای متعهد می‌نویسد. در این دوره بزرگ علوی به استقلال هنری می‌رسد و داستان‌هایی می‌آفریند که از نظر محتوا و ساختار نو هستند. در این آثار، دیگر از آدم‌های سودایی و روان‌نژند گذشته اثری نیست بلکه بیشتر قهرمانان او افرادی دلیر و تسلیم ناپذیرند که علیه بی‌عدالتی‌های اجتماعی دست به مبارزه می‌زنند. اثر نمونهٔ این دوره داستان «گیله مرد» است.
دورهٔ سوم زمانی را در برمی‌گیرد که بزرگ علوی دور از ایران و زندگی در آلمان می‌نویسد. در این دوره وی سرخورده از دگرگونی‌های سیاسی، داستان‌هایی می‌نویسد که در آن‌ها بیشتر زندگی و سرنوشت فراریان سیاسی وصف می‌شود. اگر قهرمانان او در دههٔ بیست افراد مبارز و تسلیم ناپذیری بودند، اکنون دیگر آدم‌های خسته، سرخورده و اندیشناکی هستند که در برابر رویدادهای پیرامون خود خاموش و ناتوان قرار می‌گیرند و از خود واکنشی نشان نمی‌دهند.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

کارنامه و فهرست آثار

آثار بزرگ علوی به سه دسته تقسیم می‌شود: ۱) تألیفی به زبان فارسی ۲) تألیفی به زبان آلمانی ۳)ترجمه از فارسی به آلمانیخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

تألیفی به زبان فارسی

  1. ۵۳نفر
  2. چشم‌هایش
  3. چمدان
  4. سالاریها
  5. موریانه
  6. میرزا
  7. ورق پاره‌های زندان
  8. ازبک‌ها
  9. گیله مرد
  10. گذشت زمانه

تألیفی به زبان آلمانی

  1. فرهنگ فارسی-آلمانی
  2. ایران رزمنده (دربارهٔ ملی شدن نفت)
  3. کشور گل‌وبلبل (کتاب نیمه سیاسی)
  4. دیوار سفید (رمان آلمانی)

ترجمه به زبان آلمانی

  1. هفت‌پیکر نظامی
  2. اشعار خیام
  3. کتاب‌هایی از صادق هدایت: افسانهٔ آفرینش/ بوف کور/ حاجی‌آقا

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. «بزرگ علوی و یادداشت‌هایش». مجلهٔ بخارا، ۲۹ بهمن ۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۲۰ فروردین ۱۳۹۸. 
  2. «زندگینامهٔ بزرگ علوی». آکاایران، ۲۴ شهریور ۹۲. بازبینی‌شده در ۲۱ فروردین ۱۳۹۸. 

منابع

پیوند به بیرون