فریدون رهنما: تفاوت میان نسخهها
آقای مستقیم (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
طراوت بارانی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
|نام = فریدون رهنما | |نام = فریدون رهنما | ||
|تصویر = | |تصویر = Darjavanirahnam2.png | ||
|توضیح تصویر = '''یافتم ویرانه را که رؤیای مسکنم بود''' | |توضیح تصویر = '''یافتم ویرانه را که رؤیای مسکنم بود''' | ||
|نام اصلی = | |نام اصلی = | ||
|زمینه فعالیت = | |زمینه فعالیت = شعر، فیلمسازی، نویسندگی و ترجمه | ||
|تاریخ تولد = | |تاریخ تولد = ۲خرداد۱۳۰۹ | ||
|محل تولد = تهران | |محل تولد = تهران | ||
|والدین = زینالعابدین رهنما و زکیه حائری | |والدین = زینالعابدین رهنما و زکیه حائری | ||
|تاریخ مرگ = | |تاریخ مرگ = ۱۷مرداد۱۳۵۴ | ||
|محل مرگ = پاریس | |محل مرگ = پاریس | ||
|علت مرگ = | |علت مرگ = | ||
|محل زندگی = تهران، | |محل زندگی = تهران، بیروت و پاریس | ||
|مختصات محل زندگی = | |مختصات محل زندگی = | ||
|مدفن = | |مدفن = | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
|در زمان حکومت = پهلوی | |در زمان حکومت = پهلوی | ||
|اتفاقات مهم = | |اتفاقات مهم = | ||
|نام دیگر = کاوه طبرستانی، | |نام دیگر = کاوه طبرستانی، کوچه{{سخ}}چوبین، فرهاد ایرانی{{سخ}}هادی فریدونی | ||
|لقب = | |لقب = | ||
|بنیانگذار = | |بنیانگذار = | ||
|پیشه = شاعر، سینماگر و مترجم | |پیشه = شاعر، سینماگر و مترجم | ||
|سالهای نویسندگی = از | |سالهای نویسندگی = از ۱۳۲۷تا۱۳۵۴ | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = | ||
|کتابها = [[منظومهای برای جهان]]، [[آوازهای رهایی]] و... | |کتابها = [[منظومهای برای جهان]]، [[آوازهای رهایی]] و... | ||
|مقالهها = «پایان یک تولد»، | |مقالهها = «پایان یک تولد»، «[[نیما یوشیج]] و دلاش که میتپید» | ||
|نمایشنامهها = | |نمایشنامهها = | ||
|فیلمنامهها = «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است»، «سیاوش در تخت جمشید» و ... | |فیلمنامهها = «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است»، «سیاوش در تخت جمشید» و... | ||
|دیوان اشعار = | |دیوان اشعار = | ||
|تخلص = | |تخلص = | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
|شاگرد = | |شاگرد = | ||
|استاد = | |استاد = | ||
|علت شهرت = فیلم و | |علت شهرت = فیلم و «[[شعر پیشرو]]» | ||
|تأثیرگذاشته بر =[[بیژن الهی]]، [[یدالله | |تأثیرگذاشته بر =[[بیژن الهی]]، [[یدالله رؤیایی]]، [[احمد شاملو]]، [[محمدرضا اصلانی]] و... | ||
|تأثیرپذیرفته از = | |تأثیرپذیرفته از = نیما یوشیج، هنری لانگلوا، پل الوار و... | ||
|وبگاه = | |وبگاه = | ||
|imdb_id = | |imdb_id = | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''فریدون رهنما''' شاعر، روزنامهنگار، منتقد و پژوهشگر سینما و کارگردان فیلمهایی که واژههای معادل فارسی را بهجای واژههای سینمایی باب کرد.<ref name="دوبله">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.doublag.ir/index.php/fa/%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C/%D9%86%D8%B8%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%86|عنوان= رهنما از موافقان دوبله}}</ref>{{سخ}} | |||
<center>***</center> | |||
فریدون رهنما یکی از شخصیتهای بسیار تأثیرگذار در شعر معاصر و سینماگران بسیار مهم عصر حاضر در ایران است. در دهه چهل شمسی، دوران موسوم به دوران طلایی ادبیات در ایران، شاید کمتر کسی را همچون فریدون رهنما بتوان یافت که تا این حد در شعر [[پیشرو|آوانگارد]] ایران نقش بازی کرده است.<ref name="khamoush">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.honaronline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-8/118568-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE|عنوان= فریدون رهنما و خاموشکردن تاریخ!}}</ref>{{سخ}} | |||
در گفتوگوهای متفاوتی که از فریدون رهنما بهجا مانده است او را به معنای واقعیِ کلمه روشنفکری ایرانی میبینیم که مدافع حرکتهای نو و مدرن در حیطهٔ هنر، ادبیات، سینما و تئاتر بوده است. در حیطهٔ شعر، میتوان به حمایت او از شاعران نوپرداز اشاره کرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= قوکاسیان|عنوان= از فریدون رهنما غافل نشویم}}</ref>{{سخ}} | |||
ساختن سه فیلم کوتاه و انتشار پنج دفتر شعر به زبان فرانسه و یک دفتر شعر به فارسی و نگارش دهها مقاله در نقد سینما و ادبیات، حاصل عمر کوتاه فریدون رهنما بود. فریدون رهنما را باید در کنار [[ابراهیم گلستان]] و فرخ غفاری از پیشگامان سینمای مدرن و روشنفکری در ایران به حساب آورد. او با اینکه سه فیلم بیشتر نساخت اما با نوآوریها و جسارتهای فرمی و بیانی خود، نقش مهمی در ارتقا زبان و فرهنگ سینما در ایران داشت و الهامبخش سینماگران بعد از خود شد.<ref name="bbc">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.bbc.com/persian/arts/2011/08/110808_l06_rahnama_fereydoun_pj|عنوان= به یاد «فریدون رهنما»، سینماگر و اندیشمند ایرانی}}</ref>{{سخ}} | |||
همچنان که گیوم آپولینر در شعر و ادبیات فرانسه شخصیتی تأثیرگذار بود، فریدون رهنما نیز بر جریان شعر مدرن ایران تأثیر بسیار گذاشت، تاجاییکه میتوان ردپای فریدون رهنما را در مهمترین جریانهای شعری پس از [[نیما]] مشاهده کرد.<ref name="khamoush"/> | |||
[[پرونده:Darjavanirahnam.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''در جوانی'''</center>]] | |||
==از میان یادها== | |||
===بورژوآ=== | |||
== | |||
=== | |||
[[محمدرضا اصلانی]]، از شاگردان رهنما، در رابطه با چاپ یکی از کتابهای رهنما چنین میگوید: | [[محمدرضا اصلانی]]، از شاگردان رهنما، در رابطه با چاپ یکی از کتابهای رهنما چنین میگوید: | ||
{{گفتاورد تزیینی|او (فریدون رهنما) میتوانست به هر دو زبان(فرانسوی و فارسی) فکر کند.او از دوازده سالگی تا بیست و چند سالگی و دوره آخر دانشجویی در فرانسه بود. کتاب «واقعیت گرایی سینما» نیز تز او بود که من تشویقش کردم به ترجمهٔ آن که بعد از ترجمه هم باز منتشرش نکرد و دوباره من پیگیر انتشار آن شدم. [[سعید سلطانپور]] چپ مارکسیست بود و جلوی انتشار کتاب را گرفت و به رهنما دشنام داد و او را بورژوآ خطاب کرد.<ref>{{یادکرد ژورنال | {{گفتاورد تزیینی|او (فریدون رهنما) میتوانست به هر دو زبان (فرانسوی و فارسی) فکر کند. او از دوازده سالگی تا بیست و چند سالگی و دوره آخر دانشجویی در فرانسه بود. کتاب «واقعیت گرایی سینما» نیز تز او بود که من تشویقش کردم به ترجمهٔ آن که بعد از ترجمه هم باز منتشرش نکرد و دوباره من پیگیر انتشار آن شدم. [[سعید سلطانپور]] چپ مارکسیست بود و جلوی انتشار کتاب را گرفت و به رهنما دشنام داد و او را بورژوآ خطاب کرد.<ref name= "kouleh">{{یادکرد ژورنال|عنوان= مردی با کولهبار فرهنگی|}}</ref>}} | ||
===شمایل فرانسوی=== | ===شمایل فرانسوی=== | ||
{{گفتاورد تزیینی|پرویز کلانتری تعریف میکند: [[منوچهر شیبانی]] در تهران اجارهنشین سرگردان بود... هر بار که برای دیدن کارهای جدیدش به خانهاش میرفتم، فریدون رهنما را میدیدم که با هیجان دربارهٔ نقاشیهای شیبانی حرف میزند. در این دیدارها گاه کسان دیگری هم همراه رهنما بودند که در خاطرم نمانده است؛ اما سرووضع و لباس پوشیدن فریدون رهنما که تازه از پاریس آمده بود و مثل فرانسویها رفتار میکرد و حرفهای شنیدنی تازه داشت، بسیار جلب نظر میکرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= کلانتری|عنوان= پرداختن بهشیوهای شاعرانه در نقاشی}}</ref>}} | |||
{{گفتاورد تزیینی| [[منوچهر شیبانی]] در تهران اجارهنشین سرگردان بود... هر بار که برای دیدن کارهای جدیدش به خانهاش میرفتم، فریدون رهنما را میدیدم که با هیجان دربارهٔ نقاشیهای شیبانی حرف میزند. در این دیدارها گاه کسان دیگری هم همراه رهنما بودند که در خاطرم نمانده | |||
===استعفا=== | ===استعفا=== | ||
[[داریوش شایگان]] در برههای همراه با فریدون رهنما در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی تدریس میکرد. او | [[داریوش شایگان]] در برههای همراه با فریدون رهنما در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی تدریس میکرد. او دربارهٔ این تجربه و استعفای خودشان از این دانشکده چنین شرح میدهد: | ||
{{گفتاورد تزیینی|زمانی که من در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی که توسّط هوشنگ کاظمی افتتاح شده بود، مشغول | {{گفتاورد تزیینی|زمانی که من در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی که توسّط هوشنگ کاظمی افتتاح شده بود، مشغول بهکار شدم و قرار شد درس اسطورهشناسی بدهم، برخی از نخبگان هم در آن دانشکده حضور داشتند: پرویز تناولی، [[کریم امامی]]، [[سهراب سپهری]]، [[بیژن صفاری]]، اسدالله بهروزان و خود فریدون که اگر اشتباه نکنم سبکشناسی تدریس میکرد. وقتی قرار شد هوشنگ کاظمی به علّتی که درست در خاطر ندارم، دانشکده را ترک کند ما دوستان همگی تصمیم گرفتیم استعفا دهیم و نوشتن متن استعفانامه را به فریدون سپردیم که او هم متنی تهیه کرد. فریدون و من استعفا دادیم، دیگر نمیدانم کی ماند و کی رفت.<ref name="shaygan"/>}} | ||
===اُوِراکسپوز=== | ===اُوِراکسپوز=== | ||
به نقل از محمدرضا اصلانی، برخورد | به نقل از محمدرضا اصلانی، برخورد منتقدین با نگاه شاعرانهٔ رهنما در فیلمهایش چندان مناسب نبود نبود و به اعتقاد او آنها نتوانستند این نگاه را دریابند: | ||
{{گفتاورد تزیینی|یادم هست در نمایشی که در تالار فرهنگ و هنر آن زمان از «سیاوش در تخت جمشید» گذاشتند، دوستان | {{گفتاورد تزیینی|یادم هست در نمایشی که در تالار فرهنگ و هنر آن زمان از «سیاوش در تخت جمشید» گذاشتند، دوستان فنّی بسیار ایراد داشتند که «پطرس پالیان» فیلمبردار خوبی است. آن زمان هنوز مدیر فیلمبرداری مد نبود.{{سخ}} | ||
-«چرا اینجوری؟! ته همهٔ تصویرها اوراکسپوز شده؟!»{{سخ}} | - «چرا اینجوری؟! ته همهٔ تصویرها اوراکسپوز شده؟!»{{سخ}} | ||
در آن تالار سنّتیشدهٔ نمایش، فیلم و تصویرهایش | در آن تالار سنّتیشدهٔ نمایش، فیلم و تصویرهایش فرهنگی و هنری نبود. میتوانستی به راحتی ایراد را ببینی و مفتخر باشی که ایراد را دیدهای. در آن تالار نمایش از آن دوستان معلّم و معلّمنما خجالت کشیدم چیزی بگویم و جوان بودم؛ اما بعدها هم گفتم و حالا باز هم میگویم که این فضا به خطوط کشیدهٔ اندام و ستونها و آن تصویر سفیدشده از نور، همان است که کیخسرو در آن رفت و نهان شد. همان است که گم شد در آن لشکر سلم و تور. کیخسروها نمیتوانند در این فضای سنّتشده از سینمای دهه چهل و پنجاه هالیوود، وقزده از فرط سطحیبودن، بیابهام از روشنشدگی دروغین، عروج کنند.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= اصلانی|عنوان= آموزههای فریدون رهنما|}}</ref>}} | ||
[[پرونده:Freydounrahnama423423.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''فریدون رهنما و دلاش که میتپید'''</center>]] | |||
==زندگی و یادگار== | |||
===سالشمار زندگی فریدون رهنما<ref name="bokhara">{{یادکرد ژورنال|عنوان= سالشمار زندگی و آثار فریدون رهنما|}}</ref> === | |||
* '''۱۳۰۹''': دوم خرداد، تولّد در تهران. | |||
* '''۱۳۲۷''': سرودن دفتر شعر به زبان فارسی «دفتر شعر هیچ» با نام مستعار کوچه؛ سرودن دفتر شعر به فرانسه با نام «Naitre» «زادهشدن». | |||
* '''۱۳۲۸تا۱۳۲۹''': تحصیل در دانشکدهٔ ادبیات سوربن و مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس؛ سرودن شعر «آن طرف زندگی را»، «کاش من صد هزار زبان داشتم»، «خندهٔ معدن»، «برای بودلر که نمیدانست» | |||
* '''۱۳۳۰''': انتشار دفتر شعر به فرانسه Ode a la Perse «منظومهای برای ایران»، با نام مستعار کاوه طبرستانی، پاریس، انتشارات پیییر سگرس (اکتبر ۱۹۵۱)؛ نقد سه کتاب: «خورشید میدمد» (کارن)، «حکمت خدا» (دریا)، «آخرین نبرد» (آینده)، «شعر زندگیست» مقدمهای برای دفتر شعر ا.صبح (شاملو) با نام مستعار چوبین، | |||
* '''۱۳۳۲''': کتابدار کتابخانهٔ مجلس، سرودن دفتر شعر Faire Naitre «زادن» | |||
* '''۱۳۳۴''': انتشار Ode au Monde «منظومهای برای جهان» (دو دفتر)، پاریس، انتشارات پیییر سگرس، (۱۹۵۵)؛ سرودن دفتر شعر Retours «بازگشت»؛ مقالهای دربارهٔ سینمای ایران(سخن) | |||
* '''۱۳۳۵''': سرودن دفتر شعر Renaissances «نوزایشها». | |||
* '''۱۳۳۶تا۱۳۳۷''': گذراندن رسالهٔ «واقعیتگرایی در فیلم» در مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس؛ سرپرستی مجلهٔ «فیلم و زندگی» (شمارهٔ ۴تا۶)؛ انتشار مقالهٔ «صبای انسان»؛ «شعر و شاعر» (مجلهٔ صدف) | |||
* '''۱۳۳۸''': انتشار مجموعهٔ شعر poem Anciens «سرودههای کهنه»(۱۳۲۷تا۱۳۳۷)، پاریس، انتشارات دبرس (۱۹۵۹)؛ نمایشنامهٔ «داستان سیاوش»، مقالهٔ «سخنی چند دربارهٔ فردوسی»، انتشار مقالهٔ دربارهٔ م.امید (دفترهای زمانه) | |||
* '''۱۳۳۹''': نخستین نمایش فیلم «سیاوش در تخت جمشید» در مرکز بینالمللی فیلم در پاریس و سخنرانی دربارهٔ «مسائل کنونی هنر ایران»؛ انتشار مقالهٔ «[[نیما یوشیج]] و دلش که میتپید» ([[مجله یغما|یغما]])، «تاریک و روشن [[سهراب سپهری]]» (نقش و نگار)؛ مقالهٔ روژه لسو دربارهٔ شعر فریدون رهنما، پاریس، مجلهٔ (Orient اوریان) | |||
* '''۱۳۴۰''': نمایش فیلم «تخت جمشید» در کانون فیلم تهران؛ «یادداشت دربارهٔ چند نمایش ایرانی»، (تعزیه و نمایش دروازه قزوین) | |||
* '''۱۳۴۱''': آغاز تهیهٔ فیلم «سیاوش در تخت جمشید» با وامهای گوناگون، تدریس سبکشناسی در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی. | |||
* '''۱۳۴۴''': نخستین نمایش «سیاوش در تخت جمشید» در سینماتک فرانسه و معرفی فیلم توسط هانری لانگلوا، رئیس سینمانک فرانسه؛ سخنرانی هانری کربن با عنوان «سیاوش در تخت جمشید، معرفی فیلم فریدون رهنما» در موزهٔ گیمه و انتشار آن در مجلهٔ Orient اوریان شمارهٔ۳۹؛ انتشار مقالهٔ «فیلم مستند و پیوند آن با گذشته» (مجلهٔ نگین) | |||
* '''۱۳۴۵''': دریافت جایزهٔ اپستاین بهخاطر «پیشبرد زبان سینمایی» در فستیوال لوکارنو(۱۹۶۶)؛ انتشار «پایان یک تولد» دربارهٔ [[فروغ فرخزاد]](آرش) | |||
* '''۱۳۴۶''': انتشار «فروغ فرخزاد» (مجلهٔ تلاش)؛ سرپرستی قسمت پژوهش در سازمان تلوزیون ملّی؛ تدریس هنرشناسی فیلم در مدرسهٔ عالی تلویزیون و سینما؛ سخنرانی «کنونی بودن شخصیتهای شاهنامه» | |||
*'''۱۳۴۷''': انتشار دفتر شعر به فرانسه Chant de delivrance «آوازهای رهایی»، پاریس، انتشارات پ. ژ. اسوالد؛ انتشار «دیباچه برای دفتر شعری از یک شاعر جوان» (کتاب اول شعر دیگر)؛ انتشار «ذرههای یک نگاه آینده» دربارهٔ طرحهای بهمن فرمان (تلاش) | |||
* '''۱۳۴۸''': آغاز تهیه فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» با وام ۱۵ساله از تلویزیون ملّی. | |||
* '''۱۳۴۹''': انتشار چند ترجمه از شعرهای او (کتاب دوم شعر دیگر) | |||
* '''۱۳۵۰''': انتشار مقالهٔ «اژدرهای نفس ما در چشم اردشیر محصص» (مجلهٔ نگین) | |||
* '''۱۳۵۱''': انتشار کتاب «واقعیتگرایی فیلم» (انتشارات بوف) | |||
*'''۱۳۵۲''': سفر زمینی به اروپا، برداشت چند نمای فیلم «پسر ایران» در پاریس و نوشتن زیرنویس فرانسه برای آن؛ جرّاحی مغز در استکهلم. | |||
* '''۱۳۵۴''': اول خرداد آن سال، نمایش «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» در سینماتک پاریس، با معرفی هانری لانگلوا و در حضور کارگردان؛ ۲۷تیرماه آن سال، نخستین نمایش فیلم در ایران، جشنوارهٔ توس؛ ۱۷مرداد آن سال، درگذشت فریدون رهنما در پاریس؛ ۱۹مرداد، مصاحبه با هانری لانگلوا دربارهٔ رهنما؛ اعطای جایزهٔ «فریدون رهنما» به فیلم «صدای تازه»، ساختهٔ سهیل سوزنی. | |||
* '''۱۳۵۶''': اعطای جایزهٔ طلایی «فریدون رهنما» به فیلم «بچّههای وحشی»، ساختهٔ کینگ یوکفونگ از چین. | |||
* '''۱۳۸۱''': انتشار «واقعیتگرایی فیلم» ویراست دوم، زیر نظر فریده رهنما، انتشارات نوروز هنر. | |||
* '''۱۳۸۳''': انتشار فیلمنامهٔ «سیاوش در تخت جمشید»، زیر نظر فریده رهنما، نشر قطره. | |||
* '''۱۳۹۴''': انتشار «واقعیت مادر است»، زیر نظر فریده رهنما، نشر دانه؛ انتشار «گذشته مرگ نیست، نقاب نیست، گندم است، لاله است و جان» (شعرهایی از فریدون رهنما)، با پیشگفتار و ترجمهٔ فریدهٔ رهنما، نشر دانه. | |||
[[پرونده:Dastkhatrahnama.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''دست و دستخط'''</center>]] | |||
===فراز و نشیب زندگی رهنما=== | ===فراز و نشیب زندگی رهنما=== | ||
فریدون رهنما در | فریدون رهنما در دومخرداد۱۳۰۹ در تهران زاده شد. پدر او زینالعابدین رهنما، نویسنده مفسّر و مترجم قرآن و مادر او زکیه حائری، نوهٔ شیخعبدالله مازندرانی بود. فعالیتهای ادبی پدر فریدون در آغاز در زمینهٔ روزنامهنگاری بود و در دوران رضاشاه او بیشتر بهعنوان مدیر مجلهٔ رهنما و سپس روزنامهٔ ایران شهرت یافت، ولی همین فعالیّت او را به جدالهای سیاسی با مقامات دولتی کشانید و به تبعید او به بیروت انجامید. فریدون نیز همراه با خانواده به بیروت رفت. پس از برکناری رضاشاه از سلطنت در سال۱۳۲۰ و با باز شدن فضای سیاسی کشور، خانوادهٔ رهنما به تهران بازگشتند.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= یادرفتگان:درگذشت زینالعابدین رهنما}}</ref>{{سخ}} فریدون در سال۱۳۲۱ در دبیرستان «فیروز بهرام» نامنویسی کرد و دانشآموز آنجا شد. حضور او در آن دبیرستان و ایران دیری نپایید و تنها دو سال بعد، یعنی در سال۱۳۲۳ همراه پدر به پاریس مهاجرت کردند. فریدون در پاریس در دبیرستان «ژانسون دوسایی» ادامهٔ تحصیل داد و در این ایّام بر زبان فرانسوی تسلّط کامل یافت.<ref name="azma">{{یادکرد ژورنال|عنوان= فریدون رهنما در یک نگاه|}}</ref>{{سخ}} | ||
فریدون رهنما در | فریدون رهنما در سال۱۳۳۲ به عنوان کتابدار کتابخانهٔ مجلس شورای ملّی مشغول بهکار شد. خود او در جایی میگوید: «با آنکه به من پیشنهادهایی برای ساختن فیلم شد، ترجیح دادم بروم و در یک کتابخانه کتابدار شوم.» دلیل این امر بیزاری او از فضای آن زمان سینمای ایران و یا به اصطلاح «فیلمفارسی» بود.<ref name="bbc"/> او از سال۱۳۲۳ تا ۱۳۲۸، روی شعر، بهخصوص شعر فرانسوی، میکوشد و کارهایی از جمله اشعاری و مقالاتی از این دوره به یادگار دارد. از جملهٔ اشعار این دوره میتوان به «نیست گهواره در خم زمین»، «دفتر شعر هیچ» و «دفتر شعر زادهشدن» و مقالاتی در رابطه با صادق چوبک و... نام برد.<ref name="azma"/> او در سال۱۳۲۸ در «دانشگاه سوربن» پاریس، در رشتهٔ ادبیات فرانسوی به تحصیل پرداخت.<ref name="shaygan"/> | ||
<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://rch.ac.ir/article/Details/14379|عنوان =رهنما فریدون}}</ref>{{سخ}} | <ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://rch.ac.ir/article/Details/14379|عنوان= رهنما فریدون}}</ref>{{سخ}} | ||
فریدون رهنما در | فریدون رهنما در سال۱۳۲۹ در دومین کنگرهٔ جهانی صلح در ورشو شرکت کرد. در آنجا پابلو نرودا با اشعار او آشنا شد.<ref name="azma"/> در سال۱۳۳۰ رهنما اولین دفتر شعر خود را به زبان فرانسوی با نام «Ode a la parse»(منظومهای برای ایران) با نام مستعار کاوه طبرستانی منتشر کرد.<ref name="bokhara"/> او در همین سال بهعلت ابتلا به بیماری سل در بیمارستانی در سوئیس بستری شد.<ref name="azma"/> در سال۱۳۳۵ او برای گذراندن رسالهاش به نام «واقعیتگرایی فیلم» در مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس به فرانسه سفر کرد.<ref name="azma"/>{{سخ}} | ||
رهنما در | رهنما در سال۱۳۴۱ همراه با [[داریوش شایگان]]، پرویز تناولی، [[سهراب سپهری]] و دیگر شخصیتهای برجستهٔ آن زمان به تدریس در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی پرداخت. او در آن دانشکده سبکشناسی تدریس میکرد.<ref name="shaygan"/> {{سخ}} | ||
فریدون رهنما با افرادی مثل هانری لانگلوا، مؤسس سینماتک پاریس، پابلو نرودا و پل الوار شاعر و هانری کربن در ارتباط و مورد ستایش آنان بود. به عنوان مثال فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» برای اوّلینبار توسط هانری لانگلوا در سینماتک پاریس معرفی و پخش شد. همچنین هانری کربن در موزهٔ گیمهٔ پاریس در سال۱۳۴۴ دربارهٔ فیلم او، «سیاوش در تخت جشید» به سخنرانی پرداخت.<ref name="azma"/>{{سخ}} | فریدون رهنما با افرادی مثل هانری لانگلوا، مؤسس سینماتک پاریس، پابلو نرودا و پل الوار شاعر و هانری کربن در ارتباط و مورد ستایش آنان بود. به عنوان مثال فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» برای اوّلینبار توسط هانری لانگلوا در سینماتک پاریس معرفی و پخش شد. همچنین هانری کربن در موزهٔ گیمهٔ پاریس در سال۱۳۴۴ دربارهٔ فیلم او، «سیاوش در تخت جشید» به سخنرانی پرداخت.<ref name="azma"/>{{سخ}} | ||
فریدون رهنما در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ به | فریدون رهنما در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ به علّت بیماری به بیمارستانی در پاریس منتقل شد و همان روز درگذشت. پس از مرگ او جایزهای برای فیلمسازان منطقهٔ آسیا به نام «جایزه فریدون رهنما» تعیین شد.<ref name="bokhara"/><ref name="azma"/> | ||
[[پرونده:Nameh1311.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''نامهٔ پل الوار به فریدون رهنما'''</center>]] | |||
===شخصیت و اندیشه=== | ===شخصیت و اندیشه=== | ||
* بهگفتهٔ [[داریوش شایگان]]: | |||
:فریدون رهنما شخصیتی جامعالاطراف بود. او به ادبیات فرانسه احاطهٔ کامل داشت و این تخصص را در دانشگاه سوربن به دست آورده بود. او به ادبیات ایران بسیار عشق میورزید و زبان فارسی را خوب میدانست. او عاشق ساختن فیلم بود و از انستیتوی پاریس دیپلم گرفته بود. همچنین او دستی در موسیقی داشت و به یاد دارم روزی پشت پیانو نشست و مدتی به بدیههنوازی پرداخت و من ار این همه استعداد، راستی به حیرت افتادم.<ref name="shaygan">{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شایگان|عنوان= فریدون رهنما «لبخندی که چون واحهای زمردین در دلم شکفت»</ref> | |||
* [[آیدین آغداشلو]] باور دارد: | |||
:او آدم بسیار باسوادی بود، بی آنکه گمان کنیم دارد ادای باسواد بودن را درمیآورد. او به نسبت عمر کوتاهش کار زیادی کرد. وجه روشنفکری رهنما اگر به نوشتههایش نگاه کنیم کاملاً آشکار است. یعنی به ادبیات فرانسه مسلّط است و تحصیلکردهٔ فرانسه است، نیمی از عمرش را در خارج از ایران گذرانده است و به فرانسه شعر میگوید. علاقهٔ او به سینما است و به آنچه در جهان میگذرد. معاصر بودنش وجه اساسی او بود؛ اما درعینحال در جایگاه هنرمند لازم نبود از جهان روشنفکر فاصله گیرد و نظر پالودهٔ خود را غلبه دهد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= آغداشلو|عنوان= دوجهانهبودن فریدون رهنما}}</ref> | |||
===رهنما و بسترآفرینی برای شعر مدرن=== | |||
پس از شکست تلاش افرادی مثل [[هوشنگ ایرانی]] و [[تندرکیا]]، برای نوآوری همهجانبه در شعر فارسی، در دههٔ چهل اینبار این گونه تلاشها بار دیگر به همّت افرادی مثل [[احمدرضا احمدی]]، [[بیژن الهی]]، [[بهرام اردبیلی]] و... به بار نشست و جریانهایی در شعر معاصر فارسی، مثل [[موج نو]]، [[شعر دیگر]] و [[شعر حجم]] به وجود آمد. دفتر شعر «طرح» از احمدرضا احمدی از اولین دفاتر شعری است که از این فضا برخاست. اشعار احمدی توسط رهنما، که از او و دیگر شاعران جوان حمایت همهجانبه میکرد، «موج نو» نام گرفت.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= شعر موج نو و شعر حجمگرای معاصر فارسی|}}</ref> بهگفتهٔ [[محمدرضا اصلانی]] عنوان «شعر دیگر» را خود رهنما روی این جریان گذاشته بود.<ref name= "kouleh"/> دربارهٔ تأثیر فریدون رهنما بر شاعران جوان نسل خود، میتوان به این حرف از بیژن الهی رجوع کرد: | |||
{{گفتاورد تزیینی دیگر|right|آن زمانها خیلیها به ریش ما خندیدند، لج خیلیها بالا آمد، که طفل اول باید برود سواد یاد بگیرد، بعد فلان و بهمان بکند! فریدون رهنما ولی، به طفل پناهی داد. خدا بیامرزد. گفت: «غلط کردهاند! «الوار» گفته مهرورزی راه شناسایی است!»|بیژن الهی|این شماره با تأخیر۶، ص۵۵}} | |||
[[پرونده:Ahmadirahnamahandwriting.png|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''شعری از [[احمدرضا احمدی]] به دستخط فریدون رهنما'''</center>]] | |||
===زمینهٔ فعالیت=== | ===زمینهٔ فعالیت=== | ||
====شعر==== | ====شعر==== | ||
فریدون رهنما شخصیّت بسیار اثرگذاری بر شاعران جوانی بود که بعدتر جنبشهای شعری مدرنی را مثل [[شعر دیگر]] و [[شعر حجم]] به وجود آوردند.<ref name="khamoush"/>{{سخ}} | فریدون رهنما شخصیّت بسیار اثرگذاری بر شاعران جوانی بود که بعدتر جنبشهای شعری مدرنی را مثل [[شعر دیگر]] و [[شعر حجم]] به وجود آوردند.<ref name="khamoush"/>{{سخ}} | ||
همچنین رهنما اشعاری دارد که اکثر آنها به زبان فرانسویاند. نخستین دفتر او، «هیچ»، تنها دفتر شعری از اوست که به زبان فارسی سروده شده است. باقی اشعار او به زبان فرانسوی است. از جملهٔ این دفاتر شعر میتوان به دفتر شعر «Naitre» به معنای زاده شدن، «ode a la parse» منظومهای برای ایران، «ode au monde» منظومهای برای جهان و «Chant de delivrence» اشاره کرد.<ref name="azma"/> رهنما دفتر شعر «ode a la parse» منظومهای برای ایران را در سن ۱۹سالگی سرود و برای پییر سگرس، شاعر شهیر فرانسوی فرستاد. سگرس در پاسخ به رهنما چنین گفت: | همچنین رهنما اشعاری دارد که اکثر آنها به زبان فرانسویاند. نخستین دفتر او، «هیچ»، تنها دفتر شعری از اوست که به زبان فارسی سروده شده است. باقی اشعار او به زبان فرانسوی است. از جملهٔ این دفاتر شعر میتوان به دفتر شعر «Naitre» به معنای زاده شدن، «ode a la parse» منظومهای برای ایران، «ode au monde» منظومهای برای جهان و «Chant de delivrence» اشاره کرد.<ref name="azma"/> رهنما دفتر شعر «ode a la parse» منظومهای برای ایران را در سن ۱۹سالگی سرود و برای پییر سگرس، شاعر شهیر فرانسوی فرستاد. سگرس در پاسخ به رهنما چنین گفت: | ||
:دستنوشتههای شما را خواندم. کنونی بودن شعرتان بسیار اهمیّت دارد. این راست است که شاعر پیشگویی ویژهای دارد. این واژگان «برزمینی» و تعمّدی شما را دوست دارم. همانگونه که کوچه را دوست دارم. انسانها را دوست دارم. ۷۰۰ نسخه عادی و ۱۵۰ نسخه با کاغذ اعلا و با شماره، به چاپ خواهد رساند و شاعر، به عنوان مؤلف، ده درصد را دریافت خواهد کرد.<ref name= "kherad">{{یادکرد ژورنال|عنوان= او برای من مظهر خرد بود|}}</ref> | |||
کتاب «گذشته مرگ نیست نقاب نیست گندم است لاله است و جان» مجموعهای از اشعار فریدون رهنما است که توسّط فریده رهنما، خواهر فریدون، ترجمه و زیر نظر او چاپ شده است.<ref name= "tootimag"/> | کتاب «گذشته مرگ نیست نقاب نیست گندم است لاله است و جان» مجموعهای از اشعار فریدون رهنما است که توسّط فریده رهنما، خواهر فریدون، ترجمه و زیر نظر او چاپ شده است.<ref name= "tootimag"/> | ||
[[پرونده:Photo 2017-08-31 22-15-18-1004x1024.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''فریده رهنما، خواهر فریدون'''</center>]] | |||
[[پرونده:9786009023301 (1).jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''مجموعهٔ اشعار ترجمهشده به فارسی فریدون رهنما که توسّط نشر دانه چاپ شده است.'''</center>]] | |||
====سینما==== | ====سینما==== | ||
فریدون رهنما دانشآموختهٔ مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس بود. فیلمهای رهنما توسّط فردی مثل هانری لانگلوآ، رییس و مؤسس سینماتک پاریس ستوده شده است. او سه کار تصویری در کارنامهٔ خود دارد. اولین کار او در | فریدون رهنما دانشآموختهٔ مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس بود. فیلمهای رهنما توسّط فردی مثل هانری لانگلوآ، رییس و مؤسس سینماتک پاریس ستوده شده است. او سه کار تصویری در کارنامهٔ خود دارد. اولین کار او در سال۱۳۳۹ مستندی به نام «تخت جمشید» است.<ref name="bokhara"/>او در سال۱۳۴۶ فیلم «سیاوش در تخت جمشید» را میسازد. این فیلم در داخل ایران بسیار مورد نقد قرار میگیرد، اما در فرانسه بسیار ستایش میشود.<ref name= "kherad"/>در سال۱۳۴۸، رهنما با وام ۱۵ساله از تلویزیون ملّی شروع به ساخت فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» میکند. این فیلم در سال۱۳۵۴ آماده میشود و برای اولین بار در سینماتک فرانسه و با حضور رهنما و با معرّفی هانری لانگلوا به روی پرده میرود.<ref name="bokhara"/> | ||
با وام | |||
[[پرونده:Rahnema-EMAIL-717x1024.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''شب فریدون رهنما'''</center>]] | |||
===یادمان و بزرگداشتها=== | ===یادمان و بزرگداشتها=== | ||
در عصر شنبه، | در عصر شنبه، پانزدهماسفند۱۳۹۴، [[مجله بخارا]] در شب ۲۳۶ از شبهای بخارا، بههمراه بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، بنیاد ملت و انتشارات دانه در کانون زبان فارسی بزرگداشتی تحت عنوان «شب فریدون رهنما» ترتیب داد. از افرادی که در این جلسه حاضر بودند میتوان: کریم مجتهدی، فریده رهنما، [[آیدین آغداشلو]]، [[محمدرضا اصلانی]] و [[داریوش شایگان]] نام برد.<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= گزارش شب فریدون رهنما|}}</ref> | ||
===رهنما برای دیگران چگونه بود؟=== | ===رهنما برای دیگران چگونه بود؟=== | ||
==== | ====[[نیما یوشیج]]==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|فریدون رهنما مرشد من در راه شعرم بوده است، هر چهقدر هم که تأثیر مستقیم نبوده باشد.<ref name= "khosravi"/> | {{گفتاورد تزیینی|حرف است که شعر ما به جا میماند؟ البته اگر موضوع عالی باشد و در آن حال و کیفیّتی، زمان او را نگه میدارد. من دو سه شاگرد دارم، [[اسماعیل شاهرودی|شاهرودی]] و [[شاملو]] و دیگران که هنر کار مرا فهمیدند و امیدوارم فریدون رهنما بعد از من کمک من باشد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= یوشیج|عنوان= یادداشتهای روزانهٔ نیما یوشیج|ص= ۷۵}}</ref> معالوصف نه کسی هنر مرا شناخته است و نه کسی فکر و معرفتهای مرا. کسانی که هنر مرا به جا آوردند: فریدون رهنما، [[شاملو]] و دیگران.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= یوشیج|نام = نیما|عنوان= یادداشتهای روزانهٔ نیما یوشیج|ص= ۲۴۱}}</ref>}} | ||
====[[احمدرضا احمدی]]==== | |||
فریدون رهنما مرشد من در راه شعرم بوده است، هر چهقدر هم که تأثیر مستقیم نبوده باشد.<ref name= "khosravi"/> | |||
====پل الوار==== | ====پل الوار==== | ||
پل الوار، شاعر فرانسوی، در نامهای به فریدون رهنما صحبت را چنین آغاز میکند: | پل الوار، شاعر فرانسوی، در نامهای به فریدون رهنما صحبت را چنین آغاز میکند: | ||
:''به رفیقم، فریدون رهنما{{سخ}}که با صدای رسا، آوازهای پاک و بلندپایهاش را میسراید.''<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= الوار|عنوان= دو نامه از پلالوار برای فریدون رهنما}}</ref> | |||
====هانری کربن==== | ====هانری کربن==== | ||
{{گفتاورد تزیینی| | {{گفتاورد تزیینی|آنچه مرا متحیّر کرده است، نوع کاری است که فریدون رهنما دربارهٔ فصل سیاوش کرده و مشابه کاری است که سهروردی، شیخالاشراق، احیاکنندهٔ حکمت خسروانی ایران باستان، در سدهٔ دوازدهم میلادی، دربارهٔ برخی از فصلهای شاهنامه انجام داده تا بتواند از این راه حکایتهای عارفانه خود را بیافریند... دقیقاً همین یادآوری از یادرفتهها بود که موجب شد آن شب به دوستم فریدون رهنما بگویم: «توانستهاید بیدرنگ و به صرافت طبع، همان بنمایهٔ ارجمندی را بازیابید که فیلسوفان ایرانی ما همواره در پی آن بودند.»{{سخ}}بهگمان باید [...] این سخن را از نو بگویم جون نمیتوانم درود گرمتری به حاصل تلاش و زحمات او بفرستم. تلاشی که با شجاعت و ایستادگی او همراه بوده است و در عین قدردانی از کاری که انجام داده، میخواهم بگویم باز چه امیدهایی است به طرجهایی که در سر دارد، آرزو داریم تا زمینهای فراهم آید تا آنها را عملی سازد. چون اشتیاق او و دوستانش جز این نیست که آن سنّت معنوی ایران را که عمیقاً در او راه یافته، برای همهٔ ما کنونی کند.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= کربن|عنوان= سیاوخش در تخت جمشید|}}</ref>}} | ||
====پییر مورانژ==== | ====پییر مورانژ==== | ||
پییر مورانژ شاعر فرانسوی در | پییر مورانژ شاعر فرانسوی در نامهای به رهنما چنین مینویسد: | ||
{{گفتاورد تزیینی|ساعتها هر دو اثر(اشعار رهنما) را خواندم و باز خواندم. رهنمای عزیز، شما یک شاعر واقعی هستید. شاعری بزرگ. حماسه نزد شما یک امر طبیعی است و نفستان پرتوان و | {{گفتاورد تزیینی|ساعتها هر دو اثر(اشعار رهنما) را خواندم و باز خواندم. رهنمای عزیز، شما یک شاعر واقعی هستید. شاعری بزرگ. حماسه نزد شما یک امر طبیعی است و نفستان پرتوان و این بس کمیاب است رودی که همواره و مدام از سرجشمههایش بارور میشود، با هزاران تازگی و خنکا، با هزاران تلألو حقیقت که همگی عمیقاً حس شده، پر هیجان و تکاندهنده. هرچه بیشتر شما را میخوانیم بیشتر به عمق اثرتان پی میبریم.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=مورانژ|نام۱= پییر|عنوان= نامهای از پییر مورانژ به فریدون رهنما}}</ref>}} | ||
====احمد شاملو==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|در همین ایّام بود که فریدون رهنما پس از سالهای دراز از پاریس بازگشت. با کولهباری از آشنایی عمیق با شعر و فرهنگ غرب و شرق و یک خروار کتاب و صدها صفحهٔ موسیقی. آشنایی با فریدون که به خصوص شعر روز فرانسه را مثل جیبهای لباسش میشناخت دقیقاً همان حادثهٔ بزرگی بود که میبایست در زندگی من اتفاق بیفتد. به یاری بیدریغ او بود که ما | ====[[احمد شاملو]]==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|در همین ایّام بود که فریدون رهنما پس از سالهای دراز از پاریس بازگشت. با کولهباری از آشنایی عمیق با شعر و فرهنگ غرب و شرق و یک خروار کتاب و صدها صفحهٔ موسیقی. آشنایی با فریدون که به خصوص شعر روز فرانسه را مثل جیبهای لباسش میشناخت دقیقاً همان حادثهٔ بزرگی بود که میبایست در زندگی من اتفاق بیفتد. به یاری بیدریغ او بود که ما بهعنوان مشتی استعدادهای پراکنده که راه به جایی نمیبردیم و کتابی برای خواندن نداشتیم و یک سره از همه چیز بیبهره بودیم به کتاب و شعر و موسیقی دست یافتیم. و تمامی درهای بسته به رویمان گشوده شد. خانهٔ فریدون پناهگاه امید و مکتب آموزشی ما شد.{{سخ}}فریدون برای ما فانوسی شده بود که از طریق او به هر چه میجستیم دست مییافتیم. از آشنایی کلّی با موسیقی علمی و مکاتب نقاشی، تا کشف شعر ناب. درهرحال، حق فریدون رهنما بر شعر معاصر، پس از [[نیما]]، دقیقاً معادل حق از دسترفتهٔ کریستف کلمب است بر آمریکا.<ref name= "khosravi">{{یادکرد وب|نشانی= https://nimakhosravi.blogsky.com/1395/02/16/post-513/%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88-%D9%88-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7|عنوان= شاملو و فریدون رهنما}}</ref>}} | |||
====[[نادر نادرپور]]: «چراغی در شب رؤیا»==== | ====[[نادر نادرپور]]: «چراغی در شب رؤیا»==== | ||
نادرپور پس از مرگ فریدون رهنما شعر «چراغی در شب رؤیا» را در سوگ او میسراید: | |||
<span style="color:blue"> | :<span style="color:blue">باری به دوش داشتی از دوردستها | ||
باری به دوش داشتی از دوردستها | :باری پر از غرور و درستی | ||
</span> | :باری که دسترنج کمال و کلام بود | ||
:تصویری میکشیدی بر پردهی سپید | |||
:تصویری از | |||
:همیشه و هرگز | |||
:تصویر ناتمام تو، نقش تمام بود | |||
:افسانه میسرودی با لفظ ناشناس | |||
:لفظی نقابدار معانی | |||
:بدرود در کلام تو عین سلام بود | |||
:در لحظهی هجوم جوانی | |||
:زخمی به سینه یافتی از هجر آفتاب | |||
:زخمی که لطمههاش پس از التیام بود | |||
:شب را همیشه دشمن خود میشناختی | |||
:اما به نیروز میانسالی | |||
:مغز تو را ستاره مسخّر کرد | |||
:این انتقام شب بود این انتقام بود | |||
:آه ای برادر، ای به سفر رفته | |||
:گویی ترا ز بندر پنهان صدا زدند | |||
:شاید که گمرهان شب دریا | |||
:حاجت به نور سرخ چراغ تو داشتند | |||
:آری، چراغ قلب تو یاقوت فام بود</span> | |||
[[پرونده:5-2.jpg|210px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>'''فریدون رهنما در پاریس'''</center>]] | |||
===از چشم رهنما=== | ===از چشم رهنما=== | ||
====دربارهٔ [[ | ====دربارهٔ [[نیما]]==== | ||
شاعر بود. زنده بود. چیزهایی که میدید در دلش مینشست و در چشمش نقش میبست. به پاکی رودخانهها و کوهها و دشتهایی که دیدهبود میاندیشید و میسرود. دروغ نمیگفت. شعرش را از اینجا و آنجا نمیدزدید. صحنهآرای زبردست شعرها و اندیشههای دیگران نبود. اطوار نداشت. گفتوگو میکرد همانگونه که حس میکرد و همانگونه که میگریست و یا میخندید. مرزی میان زبان و چشم و اندیشهاش نداشت. او از آنِ مرزها نبود. از آن هستی بود که بیمرز و بیپایان است. جهانی با خود آورد و با خود برد. جهانی که مهربان بود و آمادهٔ گسترش. در جهان او آدمی بایست به درختها و مرغها رشک ببرد و حتّی خشم به گله بدل میشد. شگفتآور است که این مرد، مردی که بارها در شعرهایش کوشیده است مزه و بوی خوش سپیدهدم را به خفتگان و همگان جداافتاده بچشاند، همگان گفتارش را درنیافتند. اما او همگان را بیشتر از آن دوست میداشت که از ناشناس ماندن خود بهراسد. نیما یوشیج در راه گذشتگان سنگین ما گام برمیداشت و روزی که حجابها برداشته شود، ارزش او نمایانتر خواهد شد.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما |نام۱=فریدون|عنوان=نیما و دلاش که میتپید}}</ref> | شاعر بود. زنده بود. چیزهایی که میدید در دلش مینشست و در چشمش نقش میبست. به پاکی رودخانهها و کوهها و دشتهایی که دیدهبود میاندیشید و میسرود. دروغ نمیگفت. شعرش را از اینجا و آنجا نمیدزدید. صحنهآرای زبردست شعرها و اندیشههای دیگران نبود. اطوار نداشت. گفتوگو میکرد همانگونه که حس میکرد و همانگونه که میگریست و یا میخندید. مرزی میان زبان و چشم و اندیشهاش نداشت. او از آنِ مرزها نبود. از آن هستی بود که بیمرز و بیپایان است. جهانی با خود آورد و با خود برد. جهانی که مهربان بود و آمادهٔ گسترش. در جهان او آدمی بایست به درختها و مرغها رشک ببرد و حتّی خشم به گله بدل میشد. شگفتآور است که این مرد، مردی که بارها در شعرهایش کوشیده است مزه و بوی خوش سپیدهدم را به خفتگان و همگان جداافتاده بچشاند، همگان گفتارش را درنیافتند. اما او همگان را بیشتر از آن دوست میداشت که از ناشناس ماندن خود بهراسد. نیما یوشیج در راه گذشتگان سنگین ما گام برمیداشت و روزی که حجابها برداشته شود، ارزش او نمایانتر خواهد شد.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما |نام۱=فریدون|عنوان=نیما و دلاش که میتپید}}</ref> | ||
====[[صادق هدایت]]==== | ====[[صادق هدایت]]==== | ||
فریدون رهنما پس از دیدار با صادق هدایت، در دوران دانشجوییاش در پاریس، هدایت را چنین توصیف کرده است: | فریدون رهنما پس از دیدار با صادق هدایت، در دوران دانشجوییاش در پاریس، هدایت را چنین توصیف کرده است: | ||
{{گفتاورد تزیینی| | {{گفتاورد تزیینی|دو ماه پیش از مرگش بود که او را دیدم. من در آن زمان در پاریس دانشجو بودم. البته او را پیش از آن در خانهٔ پدرم نیز دیده بودم؛ اما آن سالها کم سالتر از آن بودم که بتوانم با او پرسوجو کنم... من به تدریج حس کردم چه صداقتی دارد، چه انسانیتی دارد. چه بلندپایه است! چه سرافراز است! و حتی به چشمم از نوشتههایش برتر آمد.<ref>{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=رهنما |نام۱=فریدون |عنوان= صادق هدایت}}</ref>}} | ||
====[[فروغ | |||
{{گفتاورد تزیینی|نخستین اندیشهای که پس از مرگش به سرم آمد، آن بود که طرحهایش ناتمام خواهد ماند. به ویژه طرح فیلمی بر پایهٔ زندگی خودش. و این شاید از هم مهمتر باشد.{{سخ}} صمیمیت و راستکاری رو به فزونی داشت و نیز گونهای پافشاری که به چشم من از گرانبهاترین صفتهاست. و گویی به راستی همین است راز یک نویسنده، یک کشتورز امید، یک دیوانهٔ | ====[[فروغ فرخزاد]]==== | ||
====دربارهٔ [[مهدی | {{گفتاورد تزیینی|نخستین اندیشهای که پس از مرگش به سرم آمد، آن بود که طرحهایش ناتمام خواهد ماند. به ویژه طرح فیلمی بر پایهٔ زندگی خودش. و این شاید از هم مهمتر باشد.{{سخ}} صمیمیت و راستکاری رو به فزونی داشت و نیز گونهای پافشاری که به چشم من از گرانبهاترین صفتهاست. و گویی به راستی همین است راز یک نویسنده، یک کشتورز امید، یک دیوانهٔ جنبش که همه را بشنود و باز راه خویش را بسپارد. در یکی از پسین شعرهایش گفته است: «چرا توقف کنم؟» و راز بزرگ او، اهمیّت کار و وجودش در توقف نکردن بود.{{سخ}} او پیوسته به راه بود. گاه میدوید، بسیار میدوید. برای لذّت بادی که به گونهها میخورد و برای فرونرفتن به زمین، رامنشدن، اهلینشدن و بهجاماندن، برای رهایی. او همواره رهایی را میجست. رهایی خود و دیگران. در هر زمان و در هر چیز. و این را بسیاری درنیافتند و برای آن، به کوتهبینی، تفسیرهای دیگر کردند.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= رهنما|عنوان= فروغ فرخزاد}}</ref>}} | ||
{{گفتاورد تزیینی| | |||
====ابوالحسن صبا==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|بیاعتناییها او را از کارکردن باز نمیداشت. پیدرپی کار میکرد و بازیادداشتهای او گواه این ادعا است. زحمت میکشید، پایبند هنر خود بود و آنرا گرامی میداشت. به کار و آفرینش خود ارزش میگذاشت. برای همین صداقت کمنظیری داشت. با اینکه غرور بهجایی در او بود، خیلی آمادهٔ تازگی بود. زندگی و پدیدههای زندهٔ آن را نه با حرف بلکه با عکسالعملی که نشان میداد دوست میداشت. میدانست که هرگز در هیچکار پایانی نیست و هرکس چنین وانمود کند خود را گول زده است و یا قصد عوام فریبی دارد و میان یادداشتها و نامههایش، نتهای گوناگونی میتوان یافت که پشت قوطی کبریت، پشت یک کاغذ زرد بیهوده، پشت یک نامهٔ رسمی یا حتّی روزنامه و مجلّه نوشته است. حتّی یک تصنیف یافتم که به نظرم از تصنیفهای اخیر است و مربوط به قمر مصنوعی است و جنبهٔ شوخی دارد. لابد آواز آن را در کوچه شنیده بوده... برای او که مردی مسن و مشهور بود بسیار قابل ستایش است که استعداد زندهٔ خود را با تازههای روز آبیاری کند و همواره در پی آموختن باشد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= رهنما|عنوان= شخصیت استاد صبا}}</ref>}} | |||
====دربارهٔ [[مهدی اخوان ثالث]]==== | |||
{{گفتاورد تزیینی|«سر کوه بلند» او زمزمهٔ نیاکانش بود. نیاکانمان. دیگر اینجا مهدی اخوان ثالث سخن نمیگوید، بلکه نوزاد روشندل و پاکیزهتخمی است که همشهریهایش را به آواز میآورد. این شعر خدا کند آغاز شیوهٔ تازهاش باشد. دیگر اینجاست که میروم در آغوشش میگیرم و میگویم: برادرم، همشهریام. اینجا دیگر جای لبخند و روشنفکری نیست. شاعر با همگان، بیآنکه پیوند خود را با درون راستین و پیچیدهٔ خود از دست بدهد همداستان میشود.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= رهنما|عنوان= اخوان و آخر شاهنامه}}</ref>}} | |||
====دربارهٔ [[مروانبیلی]] و [[بیژن الهی]]==== | ====دربارهٔ [[مروانبیلی]] و [[بیژن الهی]]==== | ||
'''دو نوزاد باورنکردنی'''{{سخ}} | '''دو نوزاد باورنکردنی'''{{سخ}} | ||
{{گفتاورد تزیینی|آغاز هر چیز یا هر کار برای من گیرندگی بسیار دارد. در آغازست که هر چیز شکل میگیرد، میتواند شکل گیرد. فردای هر چیز نیز در آغاز | {{گفتاورد تزیینی|آغاز هر چیز یا هر کار برای من گیرندگی بسیار دارد. در آغازست که هر چیز شکل میگیرد، میتواند شکل گیرد. فردای هر چیز نیز در آغاز آن است.{{سخ}} | ||
این زایشی است که مرگ را نیز در خود ادامه | این زایشی است که مرگ را نیز در خود ادامه دارد؛ اما هر چه باشد زندگی است و خاموشی نیست. بیگمان اگر زاده نشویم نمیمیریم...{{سخ}} | ||
کسی که به زبان | کسی که به زبان میآید، خواه زبان عادی و خواه زبان سرایندگی، خودبهخود شگفتانگیز است. از لکنت به دور نخواهد بود؛ اما همین لکنت به نوعی لکنتِ زایش است آغاز یک زندگی است و شاید آغاز فصلی تازه در واژهنامه مردمان تواند بود. به هر حال گاه دست کم این برتری را خواهد داشت که ما را از ساییدگی گفتار و سرایندگی طوطیوار برهاند. به شرطی که از شکلکها و دلقکبازیها نیز به دور باشد.{{سخ}} | ||
شعر این دو | شعر این دو جوان، یکی مرد و یکی زن، نوید این زایش را میدهد. به زبان آمدهاند و در کشمکش شگفتیهای واژهها و شگفتیهای زندگی که دارند یا میبینند دست و پا میزنند. تلاششان ما را به باور داشتنشان میخواند.{{سخ}} | ||
کارشان به کجا خواهد انجامید؟ کسی نمیداند. به خودنماییها؟ به کسب و کار؟ به بازار تقلیدهای نهانی؟ به گشودن یک دکان شعر؟ یا باز هم به جویندگی؟ به اندیشه پی در پی؟ به پرسشهای دیگر؟ به ایمن داشتن راستی و درستکاری، باز کس نمیداند.{{سخ}} | کارشان به کجا خواهد انجامید؟ کسی نمیداند. به خودنماییها؟ به کسب و کار؟ به بازار تقلیدهای نهانی؟ به گشودن یک دکان شعر؟ یا باز هم به جویندگی؟ به اندیشه پی در پی؟ به پرسشهای دیگر؟ به ایمن داشتن راستی و درستکاری، باز کس نمیداند.{{سخ}} | ||
به هر حال آغازیست که نوید میدهد. فرقی نمیکند به دنبالِ «صدای طبلهایی که از خارکنان» میشنوید بروید یا با «برف» دوستانه گفتگو کنید.{{سخ}} | به هر حال آغازیست که نوید میدهد. فرقی نمیکند به دنبالِ «صدای طبلهایی که از خارکنان» میشنوید بروید یا با «برف» دوستانه گفتگو کنید.{{سخ}} | ||
بر سر دو راهیهاشان شکیبایشان باشیم.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://mahdiyazdi.blogfa.com/tag/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7|عنوان =دو نوزاد باورنکردنی | بر سر دو راهیهاشان شکیبایشان باشیم.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://mahdiyazdi.blogfa.com/tag/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7|عنوان= دو نوزاد باورنکردنی}}</ref>}} | ||
== | ==آثار و کتابشناسی== | ||
===سبک و لحن و ویژگی آثار=== | |||
=== | * روژه لسکو، مترجم [[بوف کور]] بهزبان فرانسوی، در مجلهٔ Revue Orient در سال۱۹۶۱، اشعار فریدون رهنما را بسیار مدرن توصیف میکند و معتقد است ریشههای عمیق این اشعار را باید در تجربهٔ زیستی او که عجین با بیماری است، جست؛ درونمایههایی مثل زادهشدن، بازگشت، باززایی، حضور در مقابل مرگ. لسکو میگوید: «آدم متحیّر میماند که او با چه استادی و مهارتی، زبان فرانسه را مهار کرده، گویی این زبان همانقدر که زبان ماست، زبان او نیز است.»<ref name= "shaygan"/> | ||
* همچنین [[داریوش شایگان]] میگوید: | |||
:دربارهٔ اشعار فرانسه فریدون باید بگویم که این اشعار اغلب «پستسوررئالیست»اند و لذا فهم آنها ساده نیست و حتّی میتوان آنها را آوانگارد تعبیر کرد. من خود با خواندن این اشعار دچار حیرت و سرگشتگی میشوم.<ref name= "shaygan"/>{{سخ}} | |||
* شکوفه شهیدی تجربهٔ لمس اشعار رهنما را چنین توصیف میکند: | |||
= | :عنوان کتاب شعر «گذشته مرگ نیست نقاب نیست گندم است لاله است و جان»، به خط خود رهنما، خود گویای مرزناپذیری و زمانناپذیری اندیشه و هنر اوست. شعرهای فارسی رهنما، سرودههای او در سن نوزدهسالگی است. با اینهمه گوهر اندیشهٔ رهنما پروردهٔ قرون و اعصار و صیقلیافتهٔ در «دریای بیکران دنیا» است. انتخابهای او آگانه است نه از سر ذوقزدگیهای آنی و پسند این و آن. از این روست که هر لحظه به رنگی در نمیآید، میتوانید با خیال آسوده چشم در چشم او بدوزید و دستش را به گرمی بفشارید. برای او تفاوتی میان مردمان کُره و جوانان ایرانی که قربانی سرکوب و داغ میشوند نیست: «تنگ است همه جا گلهای نفس...» و «روی این زمین، زمین زندگی/ گروهی با عصبهای میخی/ حلقوم حق را مدام له میکنند/ و مثل چسپ دروغ میگویند.» اما این امید جان سخت او که در نوزدهسالگی به «...صورت یک حقیقت تازه/ یک امید نوزاد/ یک بشر هزار دست، هزار چشم، هزار دل...» پدیدار میشود، ذکری مقدس است بر زبان و اندیشهٔ او که به کشف این حقیقت میانجامد: «ما همه فاوستیم، آدم و حواییم، پرومتهایم. زیرا زیر بار نمیرویم. نمیپذیریم که دستهایمان را گو با زیباترین زنجیرها برای همیشه ببندند.»<ref>{{یادکرد ژورنال|عنوان= هشتادوپنجمین سالگرد تولد فریدون رهنما}}</ref> | ||
===کارنامه و فهرست آثار=== | ===کارنامه و فهرست آثار=== | ||
====شعر==== | ====شعر==== | ||
* (با نام مستعار کاوه طبرستانی) «Ode a la | * (با نام مستعار کاوه طبرستانی) «Ode a la parse» پاریس، ۱۳۳۰ ،Pierre seghers | ||
* (با نام مستعار کاوه طبرستانی) «Ode au | * (با نام مستعار کاوه طبرستانی) «Ode au monde» پاریس، ۱۳۳۴ ،Pierre seghers | ||
* «Poemes | * «Poemes anciens» پاریس، ۱۳۳۸ ،Debresse -Poesie | ||
* «Chant de | * «Chant de Delivrance» پاریس، ۱۳۴۷ ،Pierre Jean oswald | ||
* «گذشته مرگ نیست نقاب نیست گندم است لاله است و جان»، تهران، نشر دانه، ۱۳۹۴ | * «گذشته مرگ نیست نقاب نیست گندم است لاله است و جان»، تهران، نشر دانه، ۱۳۹۴ | ||
====فیلم و مستند==== | ====فیلم و مستند==== | ||
* مستند «تخت | * مستند «تخت جمشید» ۱۳۳۹ | ||
* «سیاوش در تخت | * «سیاوش در تخت جمشید» ۱۳۴۶ | ||
* «پسر ایران از مادرش بیاطلاع | * «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» ۱۳۵۵ | ||
====سینما/فیلمنامه/نمایشنامه==== | ====سینما/فیلمنامه/نمایشنامه==== | ||
* «سیاوش: نمایشنامه بر پایهٔ داستان | * «سیاوش: نمایشنامه بر پایهٔ داستان شاهنامه» تهران، نشر دانه، ۱۳۹۶ | ||
* «سیاوش در تخت | * «سیاوش در تخت جمشید» تهران، نشر قطره، ۱۳۸۳ | ||
* «واقعیتگرایی | * «واقعیتگرایی فیلم» تهران، انتشارات بوف، ۱۳۵۱ | ||
====مقاله==== | ====مقاله==== | ||
* «تاریک و روشن سهراب | * «واقعیت مادر است» تهران، نشر دانه، ۱۳۹۴ | ||
* «حرفهایی تازه از سی سال | * «تاریک و روشن سهراب سپهری» نشریهٔ گرافیک، سال۹، (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۹)، ص۱۴و۱۵ | ||
* «حرفهایی تازه از سی سال پیش» نشریهٔ نقد سینما، شماره ۵، (تابستان ۱۳۷۴)، ص۸۰و۸۱ | |||
===جوایز و افتخارات=== | ===جوایز و افتخارات=== | ||
فریدون رهنما در | فریدون رهنما در سال۱۹۶۶ (۱۳۴۵) موفق به کسب جایزهٔ ژان اپشتاین در جشنوارهٔ لوکارنو برای پیشبرد زبان سینمایی شد.<ref name= "azma"/> همچنین پس از مرگ او در سال۱۳۵۴، «جایزهٔ فریدون رهنما» برای فیلمسازان جوان منطقهٔ آسیا در جشنواره اتحادیهٔ رادیو و تلویزیونهای آسیا و اقیانوسیه(ABU) تعیین شد. این امر به همّت هوشنگ کاووسی انجام شد که در آن زمان دبیر این جشنواره بود. | ||
<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://cinemaye-azad.com/1392/03/28/1412/|عنوان =بخشهایی از بررسی و نقد کارهای فریدون رهنما و فیلم پسر ایران | <ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://cinemaye-azad.com/1392/03/28/1412/|عنوان= بخشهایی از بررسی و نقد کارهای فریدون رهنما و فیلم پسر ایران}}</ref> | ||
== | ===بررسی دفتر شعر «[[آوازهایی رهایی]]»=== | ||
== | دفتر شعر Chant de Delivrance یا همان «آوازهای رهایی»، دومین دفتر شعری فریدون رهنما است که در سال۱۹۶۷ توسط انتشارات Oswald (اسوالد) در پاریس منتشر شد. بنا به گفتهٔ کریستیان ادژان در مجلهٔ اسپری Espirit، در شماره نوامبر سال۱۹۶۸، این دفتر شعر فریدون رهنما در جهت رهایی شعر از مقتضیات زمانی که آن را به بند کشیده است و متن شعر در یک خلسهٔ کلمهای فرورفته است و جاودانگی در لحظه گم شده است و انسان رفتار و گفتار خود را باهم آشتی داده است. شاعر میکوشد به رؤیاهایش یک افق واحد ببخشد و عشق کامل خود را در جهشی یگانه حل سازد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://mahdiyazdi.blogfa.com/post/5|عنوان= فریدون رهنما در کتاب دوم شعر دیگر|}}</ref>{{سخ}} | ||
[[یدالله رؤیایی]] بخشی از این شعر را ترجمه و در سال۱۳۴۹ در [[کتاب دوّم شعر]] دیگر چاپ کرد.<ref name= "tootimag">{{یادکرد وب|نشانی= http://tootimag.com/%D9%85%D8%B7%D9%84%D8%A8/2075/%DA%AF%D9%86%D8%AF%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA--%D9%84%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%AC%D8%A7%D9%86|عنوان= گندم است لاله است و جان}}</ref> | |||
==منبعشناسی== | |||
# امامی، همایون، «آوازهای رهایی» تهران، توس، ۱۳۷۷ | |||
# اسحاقپور، یوسف، «پایان رهنما، آغاز کیارستمی» گزارش فیلم، ش۹۳، (مرداد۱۳۷۶)،صص ۷۴تا۷۷ | |||
# اسحاقپور، یوسف، «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» نشریهٔ حرفه هنرمند، شماره۱۲، (تابستان۱۳۸۴)، ص۶۲تا۶۴ | |||
# محمدکاشی، صابره، «پیشگامان سینمای روشنفکری ایران» نشریهٔ فیلم و هنر، شماره۲۳، (شهریور۱۳۷۹)، ص۴۹تا۵۷ | |||
# اصلانی، محمدرضا، «خیال خلاق در عرصهٔ واقعیت» نشریهٔ حرفه هنرمند، شماره۱۲، (تابستان۱۳۸۴)، ص ۵۶تا۶۰ | |||
# اصلانی، محمدرضا، «رهنما و اشتیاقهایش» نشریهٔ فیلم و سینما، شماره۸، (آذر۱۳۷۵)، ص ۳۴تا۳۶ | |||
# زاهدی، پرویز، «سوگداشت فریدون رهنما» نشریهٔ روزگار وصل، شماره۲۰، (اسفند۱۳۷۴، فروردین۱۳۷۵)، ص۶۴و۶۵ | |||
# آزرم، محسن، «دل ما به همین خوش است» روزنامهٔ شرق، ۱۹فروردین۱۳۸۴، ص۶ | |||
# آزرم، محسن، «وصیتنامه ایرانی: فریدون رهنما و فیلمنامه پسر ایران از مادرش بیاطلاع است»، کتابخانه شرق، شماره۴، تیر۱۳۸۵، ص۱۰ | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۳۱۶: | خط ۲۹۰: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= قوکاسیان|نام= زاون|تاریخ= ۱تیر۱۳۸۹|عنوان= از فریدون رهنما غافل نشویم|ژورنال= روزنامه شرق|شماره= ۹۹۴|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شایگان|نام=داریوش|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= فریدون رهنما «لبخندی که چون واحهای زمردین در دلم شکفت»|ژورنال= بخارا|شماره= ۱۱۲|صفحات= ۱۰۲تا۱۰۸|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |تاریخ= | # {{یادکرد ژورنال|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= سالشمار زندگی و آثار فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات=۹۲تا۹۶|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= رهنما|نام= فریدون|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= صادق هدایت|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات=۱۶۴تا۱۶۶|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=رهنما|نام= فریدون|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= فروغ فرخزاد|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات=۱۶۷-۱۶۸|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= رهنما|نام= فریده|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= او برای من مظهر خرد بود|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات= ۱۱۴تا۱۱۹|تاریخ بازبینی= ۸مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= الوار|نام= پل|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= دونامه از پلالوار برای فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات=۱۸۰و۱۸۱|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= مورانژ|نام= پییر|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= نامهای از پییر مورانژ به فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره= ۱۱۲|صفحات= ۱۸۲و۱۸۳|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام | #{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= احدیان|نام= پریسا|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= گزارش شب فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره= ۱۱۲|صفحات= ۹۸تا۱۰۱|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= رهنما|نام= فریدون|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= اخوان و آخر شاهنامه|ژورنال= بخارا|شماره= ۱۱۲|صفحات= ۱۶۰تا۱۶۳|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= شهیدی |نام۱= شکوفه|تاریخ= خردادوتیر ۱۳۹۵|عنوان= هشتادوپنجمین سالگرد تولد فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات=۱۲۰تا۱۲۴|تاریخ بازبینی= ۹مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=کربن |نام۱=هانری |نام خانوادگی۲=رهنما |نام۲=فریده |تاریخ= | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= رهنما|نام۱= فریدون|تاریخ= بهمن۱۳۳۶|عنوان= شخصیت استاد صبا|ژورنال= صدف|شماره۵|تاریخ بازبینی= ۹مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |تاریخ= | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= اصلانی|نام= محمدرضا|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= آموزههای فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات= ۱۲۵تا۱۳۰|تاریخ بازبینی= ۹مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= آغداشلو |نام=آیدین|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= دوجهانه بودن فریدون رهنما|ژورنال= بخارا|شماره=۱۱۲|صفحات= ۱۰۹تا۱۱۳|تاریخ بازبینی= ۹مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام خانوادگی۱=نوری |نام۱=عطیه |تاریخ= | # {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= کربن|نام۱= هانری|نام خانوادگی۲= رهنما|نام۲= فریده|تاریخ= خردادوتیر۱۳۹۵|عنوان= سیاوخش در تخت جمشید|ژورنال= بخارا|شماره= ۱۱۲|صفحات= ۱۴۰تا۱۵۲|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
#{{یادکرد ژورنال |نام | # {{یادکرد ژورنال|تاریخ= آبانوآذر۱۳۹۱|عنوان= فریدون رهنما در یک نگاه|ژورنال= آزما|شماره= ۹۲|صفحات= ۳۲و۳۳|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | ||
# {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= کلانتری|نام= پرویز|تاریخ= ۱۱خرداد۱۳۸۹|عنوان= پرداختن بهشیوهای شاعرانه در نقاشی|ژورنال= تندیس|شماره=۱۷۵|صفحات= ۵۰|تاریخ بازبینی= ۵مرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی۱= نوری|نام۱= عطیه|تاریخ= ۲۴مرداد۱۳۹۲|عنوان= مردی با کولهبار فرهنگی|ژورنال= اعتماد|شماره= ۲۷۵۲|تاریخ بازبینی= ۷مرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= رهنما|نام= فریدون|تاریخ= فروردین۱۳۳۹|عنوان= نیما و دلش که میتپید|ژورنال= یغما|شماره= ۱۴۱|تاریخ بازبینی= ۸مرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد کتاب|نام خانوادگی= یوشیج|نام= نیما|عنوان= یادداشتهای روزانهٔ نیما یوشیج|ناشر= مروارید|شهر= تهران|سال= ۱۳۹۶|شابک= ۹۷۸۹۶۴۸۸۳۸۹۲۳}} | |||
# {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= حسینپور|نام= علی |تاریخ= پاییز ۱۳۸۹|عنوان= شعر موج نو و شعر حجمگرای معاصر فارسی|ژورنال= زبان و ادب فارسی|شماره= ۱۸۸|تاریخ بازبینی= ۱۸مرداد۱۳۹۸}} | |||
==پیوند به بیرون== | ==پیوند به بیرون== | ||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.doublag.ir/index.php/fa/%D8%AF%D9%88%D8%A8%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C/%D9%86%D8%B8%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%86|عنوان= رهنما از موافقان دوبله|ناشر= دوبلهفیلم|تاریخ بازبینی= ۱۶مرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.honaronline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA-8/118568-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE|عنوان= فریدون رهنما و خاموش کردن تاریخ!|ناشر= هنرآنلاین|تاریخ= ۱خرداد۱۳۹۷|تاریخ بازدید= ۵مرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://www.bbc.com/persian/arts/2011/08/110808_l06_rahnama_fereydoun_pj|عنوان= به یاد «فریدون رهنما»، سینماگر و اندیشمند ایرانی|ناشر= بیبیسی فارسی|تاریخ= ۱۷مرداد۱۳۹۰|تاریخ بازدید= ۵مرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://rch.ac.ir/article/Details/14379|عنوان =رهنما فریدون|ناشر= دانشنامه جهان اسلام|تاریخ بازدید= ۵ مرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://mahdiyazdi.blogfa.com/tag/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7|عنوان =دو نوزاد باورنکردنی|ناشر = وبلاگ تاووش|تاریخ= ۱۱تیر۱۳۹۶|تاریخ بازدید= ۵مرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://mahdiyazdi.blogfa.com/post/5|عنوان= فریدون رهنما در کتاب دوم شعر دیگر|ناشر= وبلاگ تاووش|تاریخ= ۳۰خرداد۱۳۹۱|تاریخ بازدید = ۶مرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://nimakhosravi.blogsky.com/1395/02/16/post-513/%D8%B4%D8%A7%D9%85%D9%84%D9%88-%D9%88-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%B1%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7|عنوان= شاملو و فریدون رهنما|ناشر= وبلاگ نگاه من|تاریخ= ۱۶اردیبهشت۱۳۹۵|تاریخ بازدید= ۵مرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= http://tootimag.com/%D9%85%D8%B7%D9%84%D8%A8/2075/%DA%AF%D9%86%D8%AF%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA--%D9%84%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%AC%D8%A7%D9%86|عنوان= گندم است لاله است و جان|ناشر= طوطیمگ|تاریخ بازدید= ۶مرداد۱۳۹۸}} | |||
# {{یادکرد وب|نشانی= https://cinemaye-azad.com/1392/03/28/1412/|عنوان= بخشهایی از بررسی و نقد کارهای فریدون رهنما و فیلم پسر ایران|ناشر= سینمای آزاد|تاریخ بازدید= ۶مرداد۱۳۹۸}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲ خرداد ۱۳۹۹، ساعت ۲۳:۲۱
فریدون رهنما | ||||
---|---|---|---|---|
یافتم ویرانه را که رؤیای مسکنم بود | ||||
زمینهٔ کاری | شعر، فیلمسازی، نویسندگی و ترجمه | |||
زادروز | ۲خرداد۱۳۰۹ تهران | |||
پدر و مادر | زینالعابدین رهنما و زکیه حائری | |||
مرگ | ۱۷مرداد۱۳۵۴ پاریس | |||
محل زندگی | تهران، بیروت و پاریس | |||
در زمان حکومت | پهلوی | |||
نام(های) دیگر |
کاوه طبرستانی، کوچه چوبین، فرهاد ایرانی هادی فریدونی | |||
پیشه | شاعر، سینماگر و مترجم | |||
سالهای نویسندگی | از ۱۳۲۷تا۱۳۵۴ | |||
کتابها | منظومهای برای جهان، آوازهای رهایی و... | |||
نوشتارها | «پایان یک تولد»، «نیما یوشیج و دلاش که میتپید» | |||
فیلمنامهها | «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است»، «سیاوش در تخت جمشید» و... | |||
دانشگاه | دانشگاه سوربن، مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس | |||
دلیل سرشناسی | فیلم و «شعر پیشرو» | |||
اثرگذاشته بر | بیژن الهی، یدالله رؤیایی، احمد شاملو، محمدرضا اصلانی و... | |||
اثرپذیرفته از | نیما یوشیج، هنری لانگلوا، پل الوار و... | |||
|
فریدون رهنما شاعر، روزنامهنگار، منتقد و پژوهشگر سینما و کارگردان فیلمهایی که واژههای معادل فارسی را بهجای واژههای سینمایی باب کرد.[۱]
فریدون رهنما یکی از شخصیتهای بسیار تأثیرگذار در شعر معاصر و سینماگران بسیار مهم عصر حاضر در ایران است. در دهه چهل شمسی، دوران موسوم به دوران طلایی ادبیات در ایران، شاید کمتر کسی را همچون فریدون رهنما بتوان یافت که تا این حد در شعر آوانگارد ایران نقش بازی کرده است.[۲]
در گفتوگوهای متفاوتی که از فریدون رهنما بهجا مانده است او را به معنای واقعیِ کلمه روشنفکری ایرانی میبینیم که مدافع حرکتهای نو و مدرن در حیطهٔ هنر، ادبیات، سینما و تئاتر بوده است. در حیطهٔ شعر، میتوان به حمایت او از شاعران نوپرداز اشاره کرد.[۳]
ساختن سه فیلم کوتاه و انتشار پنج دفتر شعر به زبان فرانسه و یک دفتر شعر به فارسی و نگارش دهها مقاله در نقد سینما و ادبیات، حاصل عمر کوتاه فریدون رهنما بود. فریدون رهنما را باید در کنار ابراهیم گلستان و فرخ غفاری از پیشگامان سینمای مدرن و روشنفکری در ایران به حساب آورد. او با اینکه سه فیلم بیشتر نساخت اما با نوآوریها و جسارتهای فرمی و بیانی خود، نقش مهمی در ارتقا زبان و فرهنگ سینما در ایران داشت و الهامبخش سینماگران بعد از خود شد.[۴]
همچنان که گیوم آپولینر در شعر و ادبیات فرانسه شخصیتی تأثیرگذار بود، فریدون رهنما نیز بر جریان شعر مدرن ایران تأثیر بسیار گذاشت، تاجاییکه میتوان ردپای فریدون رهنما را در مهمترین جریانهای شعری پس از نیما مشاهده کرد.[۲]
از میان یادها
بورژوآ
محمدرضا اصلانی، از شاگردان رهنما، در رابطه با چاپ یکی از کتابهای رهنما چنین میگوید:
« | او (فریدون رهنما) میتوانست به هر دو زبان (فرانسوی و فارسی) فکر کند. او از دوازده سالگی تا بیست و چند سالگی و دوره آخر دانشجویی در فرانسه بود. کتاب «واقعیت گرایی سینما» نیز تز او بود که من تشویقش کردم به ترجمهٔ آن که بعد از ترجمه هم باز منتشرش نکرد و دوباره من پیگیر انتشار آن شدم. سعید سلطانپور چپ مارکسیست بود و جلوی انتشار کتاب را گرفت و به رهنما دشنام داد و او را بورژوآ خطاب کرد.[۵] | » |
شمایل فرانسوی
« | پرویز کلانتری تعریف میکند: منوچهر شیبانی در تهران اجارهنشین سرگردان بود... هر بار که برای دیدن کارهای جدیدش به خانهاش میرفتم، فریدون رهنما را میدیدم که با هیجان دربارهٔ نقاشیهای شیبانی حرف میزند. در این دیدارها گاه کسان دیگری هم همراه رهنما بودند که در خاطرم نمانده است؛ اما سرووضع و لباس پوشیدن فریدون رهنما که تازه از پاریس آمده بود و مثل فرانسویها رفتار میکرد و حرفهای شنیدنی تازه داشت، بسیار جلب نظر میکرد.[۶] | » |
استعفا
داریوش شایگان در برههای همراه با فریدون رهنما در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی تدریس میکرد. او دربارهٔ این تجربه و استعفای خودشان از این دانشکده چنین شرح میدهد:
« | زمانی که من در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی که توسّط هوشنگ کاظمی افتتاح شده بود، مشغول بهکار شدم و قرار شد درس اسطورهشناسی بدهم، برخی از نخبگان هم در آن دانشکده حضور داشتند: پرویز تناولی، کریم امامی، سهراب سپهری، بیژن صفاری، اسدالله بهروزان و خود فریدون که اگر اشتباه نکنم سبکشناسی تدریس میکرد. وقتی قرار شد هوشنگ کاظمی به علّتی که درست در خاطر ندارم، دانشکده را ترک کند ما دوستان همگی تصمیم گرفتیم استعفا دهیم و نوشتن متن استعفانامه را به فریدون سپردیم که او هم متنی تهیه کرد. فریدون و من استعفا دادیم، دیگر نمیدانم کی ماند و کی رفت.[۷] | » |
اُوِراکسپوز
به نقل از محمدرضا اصلانی، برخورد منتقدین با نگاه شاعرانهٔ رهنما در فیلمهایش چندان مناسب نبود نبود و به اعتقاد او آنها نتوانستند این نگاه را دریابند:
« | یادم هست در نمایشی که در تالار فرهنگ و هنر آن زمان از «سیاوش در تخت جمشید» گذاشتند، دوستان فنّی بسیار ایراد داشتند که «پطرس پالیان» فیلمبردار خوبی است. آن زمان هنوز مدیر فیلمبرداری مد نبود. - «چرا اینجوری؟! ته همهٔ تصویرها اوراکسپوز شده؟!» |
» |
زندگی و یادگار
سالشمار زندگی فریدون رهنما[۹]
- ۱۳۰۹: دوم خرداد، تولّد در تهران.
- ۱۳۲۷: سرودن دفتر شعر به زبان فارسی «دفتر شعر هیچ» با نام مستعار کوچه؛ سرودن دفتر شعر به فرانسه با نام «Naitre» «زادهشدن».
- ۱۳۲۸تا۱۳۲۹: تحصیل در دانشکدهٔ ادبیات سوربن و مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس؛ سرودن شعر «آن طرف زندگی را»، «کاش من صد هزار زبان داشتم»، «خندهٔ معدن»، «برای بودلر که نمیدانست»
- ۱۳۳۰: انتشار دفتر شعر به فرانسه Ode a la Perse «منظومهای برای ایران»، با نام مستعار کاوه طبرستانی، پاریس، انتشارات پیییر سگرس (اکتبر ۱۹۵۱)؛ نقد سه کتاب: «خورشید میدمد» (کارن)، «حکمت خدا» (دریا)، «آخرین نبرد» (آینده)، «شعر زندگیست» مقدمهای برای دفتر شعر ا.صبح (شاملو) با نام مستعار چوبین،
- ۱۳۳۲: کتابدار کتابخانهٔ مجلس، سرودن دفتر شعر Faire Naitre «زادن»
- ۱۳۳۴: انتشار Ode au Monde «منظومهای برای جهان» (دو دفتر)، پاریس، انتشارات پیییر سگرس، (۱۹۵۵)؛ سرودن دفتر شعر Retours «بازگشت»؛ مقالهای دربارهٔ سینمای ایران(سخن)
- ۱۳۳۵: سرودن دفتر شعر Renaissances «نوزایشها».
- ۱۳۳۶تا۱۳۳۷: گذراندن رسالهٔ «واقعیتگرایی در فیلم» در مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس؛ سرپرستی مجلهٔ «فیلم و زندگی» (شمارهٔ ۴تا۶)؛ انتشار مقالهٔ «صبای انسان»؛ «شعر و شاعر» (مجلهٔ صدف)
- ۱۳۳۸: انتشار مجموعهٔ شعر poem Anciens «سرودههای کهنه»(۱۳۲۷تا۱۳۳۷)، پاریس، انتشارات دبرس (۱۹۵۹)؛ نمایشنامهٔ «داستان سیاوش»، مقالهٔ «سخنی چند دربارهٔ فردوسی»، انتشار مقالهٔ دربارهٔ م.امید (دفترهای زمانه)
- ۱۳۳۹: نخستین نمایش فیلم «سیاوش در تخت جمشید» در مرکز بینالمللی فیلم در پاریس و سخنرانی دربارهٔ «مسائل کنونی هنر ایران»؛ انتشار مقالهٔ «نیما یوشیج و دلش که میتپید» (یغما)، «تاریک و روشن سهراب سپهری» (نقش و نگار)؛ مقالهٔ روژه لسو دربارهٔ شعر فریدون رهنما، پاریس، مجلهٔ (Orient اوریان)
- ۱۳۴۰: نمایش فیلم «تخت جمشید» در کانون فیلم تهران؛ «یادداشت دربارهٔ چند نمایش ایرانی»، (تعزیه و نمایش دروازه قزوین)
- ۱۳۴۱: آغاز تهیهٔ فیلم «سیاوش در تخت جمشید» با وامهای گوناگون، تدریس سبکشناسی در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی.
- ۱۳۴۴: نخستین نمایش «سیاوش در تخت جمشید» در سینماتک فرانسه و معرفی فیلم توسط هانری لانگلوا، رئیس سینمانک فرانسه؛ سخنرانی هانری کربن با عنوان «سیاوش در تخت جمشید، معرفی فیلم فریدون رهنما» در موزهٔ گیمه و انتشار آن در مجلهٔ Orient اوریان شمارهٔ۳۹؛ انتشار مقالهٔ «فیلم مستند و پیوند آن با گذشته» (مجلهٔ نگین)
- ۱۳۴۵: دریافت جایزهٔ اپستاین بهخاطر «پیشبرد زبان سینمایی» در فستیوال لوکارنو(۱۹۶۶)؛ انتشار «پایان یک تولد» دربارهٔ فروغ فرخزاد(آرش)
- ۱۳۴۶: انتشار «فروغ فرخزاد» (مجلهٔ تلاش)؛ سرپرستی قسمت پژوهش در سازمان تلوزیون ملّی؛ تدریس هنرشناسی فیلم در مدرسهٔ عالی تلویزیون و سینما؛ سخنرانی «کنونی بودن شخصیتهای شاهنامه»
- ۱۳۴۷: انتشار دفتر شعر به فرانسه Chant de delivrance «آوازهای رهایی»، پاریس، انتشارات پ. ژ. اسوالد؛ انتشار «دیباچه برای دفتر شعری از یک شاعر جوان» (کتاب اول شعر دیگر)؛ انتشار «ذرههای یک نگاه آینده» دربارهٔ طرحهای بهمن فرمان (تلاش)
- ۱۳۴۸: آغاز تهیه فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» با وام ۱۵ساله از تلویزیون ملّی.
- ۱۳۴۹: انتشار چند ترجمه از شعرهای او (کتاب دوم شعر دیگر)
- ۱۳۵۰: انتشار مقالهٔ «اژدرهای نفس ما در چشم اردشیر محصص» (مجلهٔ نگین)
- ۱۳۵۱: انتشار کتاب «واقعیتگرایی فیلم» (انتشارات بوف)
- ۱۳۵۲: سفر زمینی به اروپا، برداشت چند نمای فیلم «پسر ایران» در پاریس و نوشتن زیرنویس فرانسه برای آن؛ جرّاحی مغز در استکهلم.
- ۱۳۵۴: اول خرداد آن سال، نمایش «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» در سینماتک پاریس، با معرفی هانری لانگلوا و در حضور کارگردان؛ ۲۷تیرماه آن سال، نخستین نمایش فیلم در ایران، جشنوارهٔ توس؛ ۱۷مرداد آن سال، درگذشت فریدون رهنما در پاریس؛ ۱۹مرداد، مصاحبه با هانری لانگلوا دربارهٔ رهنما؛ اعطای جایزهٔ «فریدون رهنما» به فیلم «صدای تازه»، ساختهٔ سهیل سوزنی.
- ۱۳۵۶: اعطای جایزهٔ طلایی «فریدون رهنما» به فیلم «بچّههای وحشی»، ساختهٔ کینگ یوکفونگ از چین.
- ۱۳۸۱: انتشار «واقعیتگرایی فیلم» ویراست دوم، زیر نظر فریده رهنما، انتشارات نوروز هنر.
- ۱۳۸۳: انتشار فیلمنامهٔ «سیاوش در تخت جمشید»، زیر نظر فریده رهنما، نشر قطره.
- ۱۳۹۴: انتشار «واقعیت مادر است»، زیر نظر فریده رهنما، نشر دانه؛ انتشار «گذشته مرگ نیست، نقاب نیست، گندم است، لاله است و جان» (شعرهایی از فریدون رهنما)، با پیشگفتار و ترجمهٔ فریدهٔ رهنما، نشر دانه.
فراز و نشیب زندگی رهنما
فریدون رهنما در دومخرداد۱۳۰۹ در تهران زاده شد. پدر او زینالعابدین رهنما، نویسنده مفسّر و مترجم قرآن و مادر او زکیه حائری، نوهٔ شیخعبدالله مازندرانی بود. فعالیتهای ادبی پدر فریدون در آغاز در زمینهٔ روزنامهنگاری بود و در دوران رضاشاه او بیشتر بهعنوان مدیر مجلهٔ رهنما و سپس روزنامهٔ ایران شهرت یافت، ولی همین فعالیّت او را به جدالهای سیاسی با مقامات دولتی کشانید و به تبعید او به بیروت انجامید. فریدون نیز همراه با خانواده به بیروت رفت. پس از برکناری رضاشاه از سلطنت در سال۱۳۲۰ و با باز شدن فضای سیاسی کشور، خانوادهٔ رهنما به تهران بازگشتند.[۱۰]
فریدون در سال۱۳۲۱ در دبیرستان «فیروز بهرام» نامنویسی کرد و دانشآموز آنجا شد. حضور او در آن دبیرستان و ایران دیری نپایید و تنها دو سال بعد، یعنی در سال۱۳۲۳ همراه پدر به پاریس مهاجرت کردند. فریدون در پاریس در دبیرستان «ژانسون دوسایی» ادامهٔ تحصیل داد و در این ایّام بر زبان فرانسوی تسلّط کامل یافت.[۱۱]
فریدون رهنما در سال۱۳۳۲ به عنوان کتابدار کتابخانهٔ مجلس شورای ملّی مشغول بهکار شد. خود او در جایی میگوید: «با آنکه به من پیشنهادهایی برای ساختن فیلم شد، ترجیح دادم بروم و در یک کتابخانه کتابدار شوم.» دلیل این امر بیزاری او از فضای آن زمان سینمای ایران و یا به اصطلاح «فیلمفارسی» بود.[۴] او از سال۱۳۲۳ تا ۱۳۲۸، روی شعر، بهخصوص شعر فرانسوی، میکوشد و کارهایی از جمله اشعاری و مقالاتی از این دوره به یادگار دارد. از جملهٔ اشعار این دوره میتوان به «نیست گهواره در خم زمین»، «دفتر شعر هیچ» و «دفتر شعر زادهشدن» و مقالاتی در رابطه با صادق چوبک و... نام برد.[۱۱] او در سال۱۳۲۸ در «دانشگاه سوربن» پاریس، در رشتهٔ ادبیات فرانسوی به تحصیل پرداخت.[۷]
[۱۲]
فریدون رهنما در سال۱۳۲۹ در دومین کنگرهٔ جهانی صلح در ورشو شرکت کرد. در آنجا پابلو نرودا با اشعار او آشنا شد.[۱۱] در سال۱۳۳۰ رهنما اولین دفتر شعر خود را به زبان فرانسوی با نام «Ode a la parse»(منظومهای برای ایران) با نام مستعار کاوه طبرستانی منتشر کرد.[۹] او در همین سال بهعلت ابتلا به بیماری سل در بیمارستانی در سوئیس بستری شد.[۱۱] در سال۱۳۳۵ او برای گذراندن رسالهاش به نام «واقعیتگرایی فیلم» در مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس به فرانسه سفر کرد.[۱۱]
رهنما در سال۱۳۴۱ همراه با داریوش شایگان، پرویز تناولی، سهراب سپهری و دیگر شخصیتهای برجستهٔ آن زمان به تدریس در دانشکدهٔ هنرهای تزیینی پرداخت. او در آن دانشکده سبکشناسی تدریس میکرد.[۷]
فریدون رهنما با افرادی مثل هانری لانگلوا، مؤسس سینماتک پاریس، پابلو نرودا و پل الوار شاعر و هانری کربن در ارتباط و مورد ستایش آنان بود. به عنوان مثال فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» برای اوّلینبار توسط هانری لانگلوا در سینماتک پاریس معرفی و پخش شد. همچنین هانری کربن در موزهٔ گیمهٔ پاریس در سال۱۳۴۴ دربارهٔ فیلم او، «سیاوش در تخت جشید» به سخنرانی پرداخت.[۱۱]
فریدون رهنما در تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۵۴ به علّت بیماری به بیمارستانی در پاریس منتقل شد و همان روز درگذشت. پس از مرگ او جایزهای برای فیلمسازان منطقهٔ آسیا به نام «جایزه فریدون رهنما» تعیین شد.[۹][۱۱]
شخصیت و اندیشه
- بهگفتهٔ داریوش شایگان:
- فریدون رهنما شخصیتی جامعالاطراف بود. او به ادبیات فرانسه احاطهٔ کامل داشت و این تخصص را در دانشگاه سوربن به دست آورده بود. او به ادبیات ایران بسیار عشق میورزید و زبان فارسی را خوب میدانست. او عاشق ساختن فیلم بود و از انستیتوی پاریس دیپلم گرفته بود. همچنین او دستی در موسیقی داشت و به یاد دارم روزی پشت پیانو نشست و مدتی به بدیههنوازی پرداخت و من ار این همه استعداد، راستی به حیرت افتادم.[۷]
- آیدین آغداشلو باور دارد:
- او آدم بسیار باسوادی بود، بی آنکه گمان کنیم دارد ادای باسواد بودن را درمیآورد. او به نسبت عمر کوتاهش کار زیادی کرد. وجه روشنفکری رهنما اگر به نوشتههایش نگاه کنیم کاملاً آشکار است. یعنی به ادبیات فرانسه مسلّط است و تحصیلکردهٔ فرانسه است، نیمی از عمرش را در خارج از ایران گذرانده است و به فرانسه شعر میگوید. علاقهٔ او به سینما است و به آنچه در جهان میگذرد. معاصر بودنش وجه اساسی او بود؛ اما درعینحال در جایگاه هنرمند لازم نبود از جهان روشنفکر فاصله گیرد و نظر پالودهٔ خود را غلبه دهد.[۱۳]
رهنما و بسترآفرینی برای شعر مدرن
پس از شکست تلاش افرادی مثل هوشنگ ایرانی و تندرکیا، برای نوآوری همهجانبه در شعر فارسی، در دههٔ چهل اینبار این گونه تلاشها بار دیگر به همّت افرادی مثل احمدرضا احمدی، بیژن الهی، بهرام اردبیلی و... به بار نشست و جریانهایی در شعر معاصر فارسی، مثل موج نو، شعر دیگر و شعر حجم به وجود آمد. دفتر شعر «طرح» از احمدرضا احمدی از اولین دفاتر شعری است که از این فضا برخاست. اشعار احمدی توسط رهنما، که از او و دیگر شاعران جوان حمایت همهجانبه میکرد، «موج نو» نام گرفت.[۱۴] بهگفتهٔ محمدرضا اصلانی عنوان «شعر دیگر» را خود رهنما روی این جریان گذاشته بود.[۵] دربارهٔ تأثیر فریدون رهنما بر شاعران جوان نسل خود، میتوان به این حرف از بیژن الهی رجوع کرد:
” | آن زمانها خیلیها به ریش ما خندیدند، لج خیلیها بالا آمد، که طفل اول باید برود سواد یاد بگیرد، بعد فلان و بهمان بکند! فریدون رهنما ولی، به طفل پناهی داد. خدا بیامرزد. گفت: «غلط کردهاند! «الوار» گفته مهرورزی راه شناسایی است!» | “ |
—بیژن الهی، این شماره با تأخیر۶، ص۵۵ |
زمینهٔ فعالیت
شعر
فریدون رهنما شخصیّت بسیار اثرگذاری بر شاعران جوانی بود که بعدتر جنبشهای شعری مدرنی را مثل شعر دیگر و شعر حجم به وجود آوردند.[۲]
همچنین رهنما اشعاری دارد که اکثر آنها به زبان فرانسویاند. نخستین دفتر او، «هیچ»، تنها دفتر شعری از اوست که به زبان فارسی سروده شده است. باقی اشعار او به زبان فرانسوی است. از جملهٔ این دفاتر شعر میتوان به دفتر شعر «Naitre» به معنای زاده شدن، «ode a la parse» منظومهای برای ایران، «ode au monde» منظومهای برای جهان و «Chant de delivrence» اشاره کرد.[۱۱] رهنما دفتر شعر «ode a la parse» منظومهای برای ایران را در سن ۱۹سالگی سرود و برای پییر سگرس، شاعر شهیر فرانسوی فرستاد. سگرس در پاسخ به رهنما چنین گفت:
- دستنوشتههای شما را خواندم. کنونی بودن شعرتان بسیار اهمیّت دارد. این راست است که شاعر پیشگویی ویژهای دارد. این واژگان «برزمینی» و تعمّدی شما را دوست دارم. همانگونه که کوچه را دوست دارم. انسانها را دوست دارم. ۷۰۰ نسخه عادی و ۱۵۰ نسخه با کاغذ اعلا و با شماره، به چاپ خواهد رساند و شاعر، به عنوان مؤلف، ده درصد را دریافت خواهد کرد.[۱۵]
کتاب «گذشته مرگ نیست نقاب نیست گندم است لاله است و جان» مجموعهای از اشعار فریدون رهنما است که توسّط فریده رهنما، خواهر فریدون، ترجمه و زیر نظر او چاپ شده است.[۱۶]
سینما
فریدون رهنما دانشآموختهٔ مؤسسهٔ فیلمشناسی پاریس بود. فیلمهای رهنما توسّط فردی مثل هانری لانگلوآ، رییس و مؤسس سینماتک پاریس ستوده شده است. او سه کار تصویری در کارنامهٔ خود دارد. اولین کار او در سال۱۳۳۹ مستندی به نام «تخت جمشید» است.[۹]او در سال۱۳۴۶ فیلم «سیاوش در تخت جمشید» را میسازد. این فیلم در داخل ایران بسیار مورد نقد قرار میگیرد، اما در فرانسه بسیار ستایش میشود.[۱۵]در سال۱۳۴۸، رهنما با وام ۱۵ساله از تلویزیون ملّی شروع به ساخت فیلم «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» میکند. این فیلم در سال۱۳۵۴ آماده میشود و برای اولین بار در سینماتک فرانسه و با حضور رهنما و با معرّفی هانری لانگلوا به روی پرده میرود.[۹]
یادمان و بزرگداشتها
در عصر شنبه، پانزدهماسفند۱۳۹۴، مجله بخارا در شب ۲۳۶ از شبهای بخارا، بههمراه بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، بنیاد ملت و انتشارات دانه در کانون زبان فارسی بزرگداشتی تحت عنوان «شب فریدون رهنما» ترتیب داد. از افرادی که در این جلسه حاضر بودند میتوان: کریم مجتهدی، فریده رهنما، آیدین آغداشلو، محمدرضا اصلانی و داریوش شایگان نام برد.[۱۷]
رهنما برای دیگران چگونه بود؟
نیما یوشیج
« | حرف است که شعر ما به جا میماند؟ البته اگر موضوع عالی باشد و در آن حال و کیفیّتی، زمان او را نگه میدارد. من دو سه شاگرد دارم، شاهرودی و شاملو و دیگران که هنر کار مرا فهمیدند و امیدوارم فریدون رهنما بعد از من کمک من باشد.[۱۸] معالوصف نه کسی هنر مرا شناخته است و نه کسی فکر و معرفتهای مرا. کسانی که هنر مرا به جا آوردند: فریدون رهنما، شاملو و دیگران.[۱۹] | » |
احمدرضا احمدی
فریدون رهنما مرشد من در راه شعرم بوده است، هر چهقدر هم که تأثیر مستقیم نبوده باشد.[۲۰]
پل الوار
پل الوار، شاعر فرانسوی، در نامهای به فریدون رهنما صحبت را چنین آغاز میکند:
- به رفیقم، فریدون رهنما
که با صدای رسا، آوازهای پاک و بلندپایهاش را میسراید.[۲۱]
هانری کربن
« | آنچه مرا متحیّر کرده است، نوع کاری است که فریدون رهنما دربارهٔ فصل سیاوش کرده و مشابه کاری است که سهروردی، شیخالاشراق، احیاکنندهٔ حکمت خسروانی ایران باستان، در سدهٔ دوازدهم میلادی، دربارهٔ برخی از فصلهای شاهنامه انجام داده تا بتواند از این راه حکایتهای عارفانه خود را بیافریند... دقیقاً همین یادآوری از یادرفتهها بود که موجب شد آن شب به دوستم فریدون رهنما بگویم: «توانستهاید بیدرنگ و به صرافت طبع، همان بنمایهٔ ارجمندی را بازیابید که فیلسوفان ایرانی ما همواره در پی آن بودند.» بهگمان باید [...] این سخن را از نو بگویم جون نمیتوانم درود گرمتری به حاصل تلاش و زحمات او بفرستم. تلاشی که با شجاعت و ایستادگی او همراه بوده است و در عین قدردانی از کاری که انجام داده، میخواهم بگویم باز چه امیدهایی است به طرجهایی که در سر دارد، آرزو داریم تا زمینهای فراهم آید تا آنها را عملی سازد. چون اشتیاق او و دوستانش جز این نیست که آن سنّت معنوی ایران را که عمیقاً در او راه یافته، برای همهٔ ما کنونی کند.[۲۲] |
» |
پییر مورانژ
پییر مورانژ شاعر فرانسوی در نامهای به رهنما چنین مینویسد:
« | ساعتها هر دو اثر(اشعار رهنما) را خواندم و باز خواندم. رهنمای عزیز، شما یک شاعر واقعی هستید. شاعری بزرگ. حماسه نزد شما یک امر طبیعی است و نفستان پرتوان و این بس کمیاب است رودی که همواره و مدام از سرجشمههایش بارور میشود، با هزاران تازگی و خنکا، با هزاران تلألو حقیقت که همگی عمیقاً حس شده، پر هیجان و تکاندهنده. هرچه بیشتر شما را میخوانیم بیشتر به عمق اثرتان پی میبریم.[۲۳] | » |
احمد شاملو
« | در همین ایّام بود که فریدون رهنما پس از سالهای دراز از پاریس بازگشت. با کولهباری از آشنایی عمیق با شعر و فرهنگ غرب و شرق و یک خروار کتاب و صدها صفحهٔ موسیقی. آشنایی با فریدون که به خصوص شعر روز فرانسه را مثل جیبهای لباسش میشناخت دقیقاً همان حادثهٔ بزرگی بود که میبایست در زندگی من اتفاق بیفتد. به یاری بیدریغ او بود که ما بهعنوان مشتی استعدادهای پراکنده که راه به جایی نمیبردیم و کتابی برای خواندن نداشتیم و یک سره از همه چیز بیبهره بودیم به کتاب و شعر و موسیقی دست یافتیم. و تمامی درهای بسته به رویمان گشوده شد. خانهٔ فریدون پناهگاه امید و مکتب آموزشی ما شد. فریدون برای ما فانوسی شده بود که از طریق او به هر چه میجستیم دست مییافتیم. از آشنایی کلّی با موسیقی علمی و مکاتب نقاشی، تا کشف شعر ناب. درهرحال، حق فریدون رهنما بر شعر معاصر، پس از نیما، دقیقاً معادل حق از دسترفتهٔ کریستف کلمب است بر آمریکا.[۲۰] |
» |
نادر نادرپور: «چراغی در شب رؤیا»
نادرپور پس از مرگ فریدون رهنما شعر «چراغی در شب رؤیا» را در سوگ او میسراید:
- باری به دوش داشتی از دوردستها
- باری پر از غرور و درستی
- باری که دسترنج کمال و کلام بود
- تصویری میکشیدی بر پردهی سپید
- تصویری از
- همیشه و هرگز
- تصویر ناتمام تو، نقش تمام بود
- افسانه میسرودی با لفظ ناشناس
- لفظی نقابدار معانی
- بدرود در کلام تو عین سلام بود
- در لحظهی هجوم جوانی
- زخمی به سینه یافتی از هجر آفتاب
- زخمی که لطمههاش پس از التیام بود
- شب را همیشه دشمن خود میشناختی
- اما به نیروز میانسالی
- مغز تو را ستاره مسخّر کرد
- این انتقام شب بود این انتقام بود
- آه ای برادر، ای به سفر رفته
- گویی ترا ز بندر پنهان صدا زدند
- شاید که گمرهان شب دریا
- حاجت به نور سرخ چراغ تو داشتند
- آری، چراغ قلب تو یاقوت فام بود
از چشم رهنما
دربارهٔ نیما
شاعر بود. زنده بود. چیزهایی که میدید در دلش مینشست و در چشمش نقش میبست. به پاکی رودخانهها و کوهها و دشتهایی که دیدهبود میاندیشید و میسرود. دروغ نمیگفت. شعرش را از اینجا و آنجا نمیدزدید. صحنهآرای زبردست شعرها و اندیشههای دیگران نبود. اطوار نداشت. گفتوگو میکرد همانگونه که حس میکرد و همانگونه که میگریست و یا میخندید. مرزی میان زبان و چشم و اندیشهاش نداشت. او از آنِ مرزها نبود. از آن هستی بود که بیمرز و بیپایان است. جهانی با خود آورد و با خود برد. جهانی که مهربان بود و آمادهٔ گسترش. در جهان او آدمی بایست به درختها و مرغها رشک ببرد و حتّی خشم به گله بدل میشد. شگفتآور است که این مرد، مردی که بارها در شعرهایش کوشیده است مزه و بوی خوش سپیدهدم را به خفتگان و همگان جداافتاده بچشاند، همگان گفتارش را درنیافتند. اما او همگان را بیشتر از آن دوست میداشت که از ناشناس ماندن خود بهراسد. نیما یوشیج در راه گذشتگان سنگین ما گام برمیداشت و روزی که حجابها برداشته شود، ارزش او نمایانتر خواهد شد.[۲۴]
صادق هدایت
فریدون رهنما پس از دیدار با صادق هدایت، در دوران دانشجوییاش در پاریس، هدایت را چنین توصیف کرده است:
« | دو ماه پیش از مرگش بود که او را دیدم. من در آن زمان در پاریس دانشجو بودم. البته او را پیش از آن در خانهٔ پدرم نیز دیده بودم؛ اما آن سالها کم سالتر از آن بودم که بتوانم با او پرسوجو کنم... من به تدریج حس کردم چه صداقتی دارد، چه انسانیتی دارد. چه بلندپایه است! چه سرافراز است! و حتی به چشمم از نوشتههایش برتر آمد.[۲۵] | » |
فروغ فرخزاد
« | نخستین اندیشهای که پس از مرگش به سرم آمد، آن بود که طرحهایش ناتمام خواهد ماند. به ویژه طرح فیلمی بر پایهٔ زندگی خودش. و این شاید از هم مهمتر باشد. صمیمیت و راستکاری رو به فزونی داشت و نیز گونهای پافشاری که به چشم من از گرانبهاترین صفتهاست. و گویی به راستی همین است راز یک نویسنده، یک کشتورز امید، یک دیوانهٔ جنبش که همه را بشنود و باز راه خویش را بسپارد. در یکی از پسین شعرهایش گفته است: «چرا توقف کنم؟» و راز بزرگ او، اهمیّت کار و وجودش در توقف نکردن بود. او پیوسته به راه بود. گاه میدوید، بسیار میدوید. برای لذّت بادی که به گونهها میخورد و برای فرونرفتن به زمین، رامنشدن، اهلینشدن و بهجاماندن، برای رهایی. او همواره رهایی را میجست. رهایی خود و دیگران. در هر زمان و در هر چیز. و این را بسیاری درنیافتند و برای آن، به کوتهبینی، تفسیرهای دیگر کردند.[۲۶] |
» |
ابوالحسن صبا
« | بیاعتناییها او را از کارکردن باز نمیداشت. پیدرپی کار میکرد و بازیادداشتهای او گواه این ادعا است. زحمت میکشید، پایبند هنر خود بود و آنرا گرامی میداشت. به کار و آفرینش خود ارزش میگذاشت. برای همین صداقت کمنظیری داشت. با اینکه غرور بهجایی در او بود، خیلی آمادهٔ تازگی بود. زندگی و پدیدههای زندهٔ آن را نه با حرف بلکه با عکسالعملی که نشان میداد دوست میداشت. میدانست که هرگز در هیچکار پایانی نیست و هرکس چنین وانمود کند خود را گول زده است و یا قصد عوام فریبی دارد و میان یادداشتها و نامههایش، نتهای گوناگونی میتوان یافت که پشت قوطی کبریت، پشت یک کاغذ زرد بیهوده، پشت یک نامهٔ رسمی یا حتّی روزنامه و مجلّه نوشته است. حتّی یک تصنیف یافتم که به نظرم از تصنیفهای اخیر است و مربوط به قمر مصنوعی است و جنبهٔ شوخی دارد. لابد آواز آن را در کوچه شنیده بوده... برای او که مردی مسن و مشهور بود بسیار قابل ستایش است که استعداد زندهٔ خود را با تازههای روز آبیاری کند و همواره در پی آموختن باشد.[۲۷] | » |
دربارهٔ مهدی اخوان ثالث
« | «سر کوه بلند» او زمزمهٔ نیاکانش بود. نیاکانمان. دیگر اینجا مهدی اخوان ثالث سخن نمیگوید، بلکه نوزاد روشندل و پاکیزهتخمی است که همشهریهایش را به آواز میآورد. این شعر خدا کند آغاز شیوهٔ تازهاش باشد. دیگر اینجاست که میروم در آغوشش میگیرم و میگویم: برادرم، همشهریام. اینجا دیگر جای لبخند و روشنفکری نیست. شاعر با همگان، بیآنکه پیوند خود را با درون راستین و پیچیدهٔ خود از دست بدهد همداستان میشود.[۲۸] | » |
دربارهٔ مروانبیلی و بیژن الهی
دو نوزاد باورنکردنی
« | آغاز هر چیز یا هر کار برای من گیرندگی بسیار دارد. در آغازست که هر چیز شکل میگیرد، میتواند شکل گیرد. فردای هر چیز نیز در آغاز آن است. این زایشی است که مرگ را نیز در خود ادامه دارد؛ اما هر چه باشد زندگی است و خاموشی نیست. بیگمان اگر زاده نشویم نمیمیریم... |
» |
آثار و کتابشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
- روژه لسکو، مترجم بوف کور بهزبان فرانسوی، در مجلهٔ Revue Orient در سال۱۹۶۱، اشعار فریدون رهنما را بسیار مدرن توصیف میکند و معتقد است ریشههای عمیق این اشعار را باید در تجربهٔ زیستی او که عجین با بیماری است، جست؛ درونمایههایی مثل زادهشدن، بازگشت، باززایی، حضور در مقابل مرگ. لسکو میگوید: «آدم متحیّر میماند که او با چه استادی و مهارتی، زبان فرانسه را مهار کرده، گویی این زبان همانقدر که زبان ماست، زبان او نیز است.»[۷]
- همچنین داریوش شایگان میگوید:
- دربارهٔ اشعار فرانسه فریدون باید بگویم که این اشعار اغلب «پستسوررئالیست»اند و لذا فهم آنها ساده نیست و حتّی میتوان آنها را آوانگارد تعبیر کرد. من خود با خواندن این اشعار دچار حیرت و سرگشتگی میشوم.[۷]
- شکوفه شهیدی تجربهٔ لمس اشعار رهنما را چنین توصیف میکند:
- عنوان کتاب شعر «گذشته مرگ نیست نقاب نیست گندم است لاله است و جان»، به خط خود رهنما، خود گویای مرزناپذیری و زمانناپذیری اندیشه و هنر اوست. شعرهای فارسی رهنما، سرودههای او در سن نوزدهسالگی است. با اینهمه گوهر اندیشهٔ رهنما پروردهٔ قرون و اعصار و صیقلیافتهٔ در «دریای بیکران دنیا» است. انتخابهای او آگانه است نه از سر ذوقزدگیهای آنی و پسند این و آن. از این روست که هر لحظه به رنگی در نمیآید، میتوانید با خیال آسوده چشم در چشم او بدوزید و دستش را به گرمی بفشارید. برای او تفاوتی میان مردمان کُره و جوانان ایرانی که قربانی سرکوب و داغ میشوند نیست: «تنگ است همه جا گلهای نفس...» و «روی این زمین، زمین زندگی/ گروهی با عصبهای میخی/ حلقوم حق را مدام له میکنند/ و مثل چسپ دروغ میگویند.» اما این امید جان سخت او که در نوزدهسالگی به «...صورت یک حقیقت تازه/ یک امید نوزاد/ یک بشر هزار دست، هزار چشم، هزار دل...» پدیدار میشود، ذکری مقدس است بر زبان و اندیشهٔ او که به کشف این حقیقت میانجامد: «ما همه فاوستیم، آدم و حواییم، پرومتهایم. زیرا زیر بار نمیرویم. نمیپذیریم که دستهایمان را گو با زیباترین زنجیرها برای همیشه ببندند.»[۳۰]
کارنامه و فهرست آثار
شعر
- (با نام مستعار کاوه طبرستانی) «Ode a la parse» پاریس، ۱۳۳۰ ،Pierre seghers
- (با نام مستعار کاوه طبرستانی) «Ode au monde» پاریس، ۱۳۳۴ ،Pierre seghers
- «Poemes anciens» پاریس، ۱۳۳۸ ،Debresse -Poesie
- «Chant de Delivrance» پاریس، ۱۳۴۷ ،Pierre Jean oswald
- «گذشته مرگ نیست نقاب نیست گندم است لاله است و جان»، تهران، نشر دانه، ۱۳۹۴
فیلم و مستند
- مستند «تخت جمشید» ۱۳۳۹
- «سیاوش در تخت جمشید» ۱۳۴۶
- «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» ۱۳۵۵
سینما/فیلمنامه/نمایشنامه
- «سیاوش: نمایشنامه بر پایهٔ داستان شاهنامه» تهران، نشر دانه، ۱۳۹۶
- «سیاوش در تخت جمشید» تهران، نشر قطره، ۱۳۸۳
- «واقعیتگرایی فیلم» تهران، انتشارات بوف، ۱۳۵۱
مقاله
- «واقعیت مادر است» تهران، نشر دانه، ۱۳۹۴
- «تاریک و روشن سهراب سپهری» نشریهٔ گرافیک، سال۹، (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۹)، ص۱۴و۱۵
- «حرفهایی تازه از سی سال پیش» نشریهٔ نقد سینما، شماره ۵، (تابستان ۱۳۷۴)، ص۸۰و۸۱
جوایز و افتخارات
فریدون رهنما در سال۱۹۶۶ (۱۳۴۵) موفق به کسب جایزهٔ ژان اپشتاین در جشنوارهٔ لوکارنو برای پیشبرد زبان سینمایی شد.[۱۱] همچنین پس از مرگ او در سال۱۳۵۴، «جایزهٔ فریدون رهنما» برای فیلمسازان جوان منطقهٔ آسیا در جشنواره اتحادیهٔ رادیو و تلویزیونهای آسیا و اقیانوسیه(ABU) تعیین شد. این امر به همّت هوشنگ کاووسی انجام شد که در آن زمان دبیر این جشنواره بود. [۳۱]
بررسی دفتر شعر «آوازهایی رهایی»
دفتر شعر Chant de Delivrance یا همان «آوازهای رهایی»، دومین دفتر شعری فریدون رهنما است که در سال۱۹۶۷ توسط انتشارات Oswald (اسوالد) در پاریس منتشر شد. بنا به گفتهٔ کریستیان ادژان در مجلهٔ اسپری Espirit، در شماره نوامبر سال۱۹۶۸، این دفتر شعر فریدون رهنما در جهت رهایی شعر از مقتضیات زمانی که آن را به بند کشیده است و متن شعر در یک خلسهٔ کلمهای فرورفته است و جاودانگی در لحظه گم شده است و انسان رفتار و گفتار خود را باهم آشتی داده است. شاعر میکوشد به رؤیاهایش یک افق واحد ببخشد و عشق کامل خود را در جهشی یگانه حل سازد.[۳۲]
یدالله رؤیایی بخشی از این شعر را ترجمه و در سال۱۳۴۹ در کتاب دوّم شعر دیگر چاپ کرد.[۱۶]
منبعشناسی
- امامی، همایون، «آوازهای رهایی» تهران، توس، ۱۳۷۷
- اسحاقپور، یوسف، «پایان رهنما، آغاز کیارستمی» گزارش فیلم، ش۹۳، (مرداد۱۳۷۶)،صص ۷۴تا۷۷
- اسحاقپور، یوسف، «پسر ایران از مادرش بیاطلاع است» نشریهٔ حرفه هنرمند، شماره۱۲، (تابستان۱۳۸۴)، ص۶۲تا۶۴
- محمدکاشی، صابره، «پیشگامان سینمای روشنفکری ایران» نشریهٔ فیلم و هنر، شماره۲۳، (شهریور۱۳۷۹)، ص۴۹تا۵۷
- اصلانی، محمدرضا، «خیال خلاق در عرصهٔ واقعیت» نشریهٔ حرفه هنرمند، شماره۱۲، (تابستان۱۳۸۴)، ص ۵۶تا۶۰
- اصلانی، محمدرضا، «رهنما و اشتیاقهایش» نشریهٔ فیلم و سینما، شماره۸، (آذر۱۳۷۵)، ص ۳۴تا۳۶
- زاهدی، پرویز، «سوگداشت فریدون رهنما» نشریهٔ روزگار وصل، شماره۲۰، (اسفند۱۳۷۴، فروردین۱۳۷۵)، ص۶۴و۶۵
- آزرم، محسن، «دل ما به همین خوش است» روزنامهٔ شرق، ۱۹فروردین۱۳۸۴، ص۶
- آزرم، محسن، «وصیتنامه ایرانی: فریدون رهنما و فیلمنامه پسر ایران از مادرش بیاطلاع است»، کتابخانه شرق، شماره۴، تیر۱۳۸۵، ص۱۰
پانویس
- ↑ «رهنما از موافقان دوبله».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ «فریدون رهنما و خاموشکردن تاریخ!».
- ↑ قوکاسیان. از فریدون رهنما غافل نشویم.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ «به یاد «فریدون رهنما»، سینماگر و اندیشمند ایرانی».
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ مردی با کولهبار فرهنگی.
- ↑ کلانتری. پرداختن بهشیوهای شاعرانه در نقاشی.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ {{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= شایگان|عنوان= فریدون رهنما «لبخندی که چون واحهای زمردین در دلم شکفت»
- ↑ اصلانی. آموزههای فریدون رهنما.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ ۹٫۴ سالشمار زندگی و آثار فریدون رهنما.
- ↑ یادرفتگان:درگذشت زینالعابدین رهنما.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ ۱۱٫۵ ۱۱٫۶ ۱۱٫۷ ۱۱٫۸ فریدون رهنما در یک نگاه.
- ↑ «رهنما فریدون».
- ↑ آغداشلو. دوجهانهبودن فریدون رهنما.
- ↑ شعر موج نو و شعر حجمگرای معاصر فارسی.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ او برای من مظهر خرد بود.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ «گندم است لاله است و جان».
- ↑ گزارش شب فریدون رهنما.
- ↑ یوشیج. یادداشتهای روزانهٔ نیما یوشیج. ص. ۷۵.
- ↑ یوشیج، نیما. یادداشتهای روزانهٔ نیما یوشیج. ص. ۲۴۱.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ «شاملو و فریدون رهنما».
- ↑ الوار. دو نامه از پلالوار برای فریدون رهنما.
- ↑ کربن. سیاوخش در تخت جمشید.
- ↑ مورانژ، پییر. نامهای از پییر مورانژ به فریدون رهنما.
- ↑ رهنما، فریدون. نیما و دلاش که میتپید.
- ↑ رهنما، فریدون. صادق هدایت.
- ↑ رهنما. فروغ فرخزاد.
- ↑ رهنما. شخصیت استاد صبا.
- ↑ رهنما. اخوان و آخر شاهنامه.
- ↑ «دو نوزاد باورنکردنی».
- ↑ هشتادوپنجمین سالگرد تولد فریدون رهنما.
- ↑ «بخشهایی از بررسی و نقد کارهای فریدون رهنما و فیلم پسر ایران».
- ↑ «فریدون رهنما در کتاب دوم شعر دیگر».
منابع
- قوکاسیان، زاون. «از فریدون رهنما غافل نشویم». روزنامه شرق، ش. ۹۹۴ (۱تیر۱۳۸۹).
- شایگان، داریوش. «فریدون رهنما «لبخندی که چون واحهای زمردین در دلم شکفت»». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۰۲تا۱۰۸.
- «سالشمار زندگی و آثار فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۹۲تا۹۶.
- رهنما، فریدون. «صادق هدایت». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۶۴تا۱۶۶.
- رهنما، فریدون. «فروغ فرخزاد». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۶۷-۱۶۸.
- رهنما، فریده. «او برای من مظهر خرد بود». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۱۴تا۱۱۹.
- الوار، پل. «دونامه از پلالوار برای فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۸۰و۱۸۱.
- مورانژ، پییر. «نامهای از پییر مورانژ به فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۸۲و۱۸۳.
- احدیان، پریسا. «گزارش شب فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۹۸تا۱۰۱.
- رهنما، فریدون. «اخوان و آخر شاهنامه». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۶۰تا۱۶۳.
- شهیدی، شکوفه. «هشتادوپنجمین سالگرد تولد فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر ۱۳۹۵): ۱۲۰تا۱۲۴.
- رهنما، فریدون. «شخصیت استاد صبا». صدف، بهمن۱۳۳۶.
- اصلانی، محمدرضا. «آموزههای فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۲۵تا۱۳۰.
- آغداشلو، آیدین. «دوجهانه بودن فریدون رهنما». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۰۹تا۱۱۳.
- کربن، هانری و فریده رهنما. «سیاوخش در تخت جمشید». بخارا، ش. ۱۱۲ (خردادوتیر۱۳۹۵): ۱۴۰تا۱۵۲.
- «فریدون رهنما در یک نگاه». آزما، ش. ۹۲ (آبانوآذر۱۳۹۱): ۳۲و۳۳.
- کلانتری، پرویز. «پرداختن بهشیوهای شاعرانه در نقاشی». تندیس، ش. ۱۷۵ (۱۱خرداد۱۳۸۹): ۵۰.
- نوری، عطیه. «مردی با کولهبار فرهنگی». اعتماد، ش. ۲۷۵۲ (۲۴مرداد۱۳۹۲).
- رهنما، فریدون. «نیما و دلش که میتپید». یغما، ش. ۱۴۱ (فروردین۱۳۳۹).
- یوشیج، نیما (۱۳۹۶). یادداشتهای روزانهٔ نیما یوشیج. تهران: مروارید. شابک ۹۷۸۹۶۴۸۸۳۸۹۲۳.
- حسینپور، علی. «شعر موج نو و شعر حجمگرای معاصر فارسی». زبان و ادب فارسی، ش. ۱۸۸ (پاییز ۱۳۸۹).
پیوند به بیرون
- «رهنما از موافقان دوبله». دوبلهفیلم. بازبینیشده در ۱۶مرداد۱۳۹۸.
- «فریدون رهنما و خاموش کردن تاریخ!». هنرآنلاین، ۱خرداد۱۳۹۷. بازبینیشده در ۵مرداد۱۳۹۸.
- «به یاد «فریدون رهنما»، سینماگر و اندیشمند ایرانی». بیبیسی فارسی، ۱۷مرداد۱۳۹۰. بازبینیشده در ۵مرداد۱۳۹۸.
- «رهنما فریدون». دانشنامه جهان اسلام. بازبینیشده در ۵ مرداد۱۳۹۸.
- «دو نوزاد باورنکردنی». وبلاگ تاووش، ۱۱تیر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۵مرداد۱۳۹۸.
- «فریدون رهنما در کتاب دوم شعر دیگر». وبلاگ تاووش، ۳۰خرداد۱۳۹۱. بازبینیشده در ۶مرداد۱۳۹۸.
- «شاملو و فریدون رهنما». وبلاگ نگاه من، ۱۶اردیبهشت۱۳۹۵. بازبینیشده در ۵مرداد۱۳۹۸.
- «گندم است لاله است و جان». طوطیمگ. بازبینیشده در ۶مرداد۱۳۹۸.
- «بخشهایی از بررسی و نقد کارهای فریدون رهنما و فیلم پسر ایران». سینمای آزاد. بازبینیشده در ۶مرداد۱۳۹۸.