صمد طاهری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
|محل مرگ = | |محل مرگ = | ||
|علت مرگ = | |علت مرگ = | ||
|آخرین محل زندگی = شیراز | |آخرین محل زندگی = شیراز | ||
|مختصات محل زندگی = | |مختصات محل زندگی = | ||
|مدفن = | |مدفن = | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
|سالهای نویسندگی =۱۳۵۳ تاکنون | |سالهای نویسندگی =۱۳۵۳ تاکنون | ||
|سبک نوشتاری = واقعگرا | |سبک نوشتاری = واقعگرا | ||
|کتابها = | |کتابها = "'سنگ و سپر"'{{سخ}} "'شکار شبانه"'{{سخ}} "'برگ هیچ درختی"'{{سخ}} "'[[زخم شیر]]"' | ||
|مقالهها = | |مقالهها = | ||
|نمایشنامهها = | |نمایشنامهها = | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
[[پرونده:Samd. taheri.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Samd. taheri.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'صمد طاهری: «نباید گمان کنیم هر چه نوشتهایم شاهکار است.<ref name="کودکی"/></center>]] | ||
[[پرونده:Taheri- emza.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Taheri- emza.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'نوشتن داستان کوتاه یعنی ساختن قطعهٔ خاتمکاری یا کشیدن تابلوی مینیاتور.<ref name="سدا"/>"'</center>]] | ||
[[پرونده:Samad taheri.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Samad taheri.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'در یازدهمین دورهٔ{{سخ}}[[جایزه ادبی جلال آلاحمد]]<ref name="جلال"/>"'</center>]] | ||
[[پرونده:Zakhm shir jaeeze ahmad mahmood.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Zakhm shir jaeeze ahmad mahmood.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'دومین دورهٔ [[جایزه احمد محمود|جایزهٔ احمد محمود]]<ref name="احمد"/>"'</center>]] | ||
[[پرونده:Taheri..jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Taheri..jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'با [[آرش صادقبیگی]] و [[مهدی قزلی]]{{سخ}} در یازدهمین دوره [[جایزه ادبی جلال آلاحمد|جایزه جلال]]<ref name="جلال"/>"'</center>]] | ||
[[پرونده:Taghdir az taheri.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Taghdir az taheri.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'تجلیل و تقدیر از صمد طاهری<ref name="تقدیر"/></center>]] | ||
[[پرونده:Taheri- khosravi.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Taheri- khosravi.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> "'طاهری و [[ابوتراب خسروی]]"'</center>]] | ||
[[پرونده:Zakhm shir jeld no.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Zakhm shir jeld no.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'برندهٔ جایزهٔ جلال آلاحمد{{سخ}} شایسته تقدیر در جایزهٔ احمد محمود<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://nashrenimaj.com/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87/%D8%B2%D8%AE%D9%85-%D8%B4%D9%8A%D8%B1/|عنوان= زخم شیر}}</ref>"'</center>]] | ||
[[پرونده:Sang- seper.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Sang- seper.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'نخستین مجموعهداستانی که چاپ کرد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://nashrenimaj.com/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87/%d8%b3%d9%86%da%af-%d9%88-%d8%b3%d9%be%d8%b1/|عنوان= سنگ و سپر}}</ref>"'</center>]] | ||
[[پرونده:Barge hich derakht.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Barge hich derakht.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'سربلندی مردم، برگِ هیچ درختی نیست.<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://nashrenimaj.com/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87/%d8%a8%d8%b1%da%af-%d9%87%db%8c%da%86-%d8%af%d8%b1%d8%ae%d8%aa%db%8c/|عنوان=برگ هیچ درختی}}</ref>"'</center>]] | ||
[[پرونده:Shekar shabaneh.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Shekar shabaneh.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'مجموعهداستانی شکار شبانه<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://nashrenimaj.com/%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B4%DA%AF%D8%A7%D9%87/%d8%b4%da%a9%d8%a7%d8%b1-%d8%b4%d8%a8%d8%a7%d9%86%d9%87/|عنوان=شکار شبانه}}</ref>"'</center>]] | ||
[[پرونده:Yado.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Yado.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'فیلم «یدو» اقتباسی از داستان زخم شیر<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://shahraranews.ir/fa/news/58432/%D8%AA%DB%8C%D8%B2%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%DB%8C%D8%AF%D9%88-%D9%BE%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B3%DB%8C%E2%80%8C%D9%88%D9%86%D9%87%D9%85-%D9%81%D8%AC%D8%B1|عنوان=فیلم یدو برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم}}</ref>"'</center>]] | ||
[[پرونده:Yadooo.png|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Yadooo.png|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'برندهٔ سیمرغ بلورین بهترین فیلم در سیونهمین جشنوارهٔ فیلم فجر<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://vigiato.net/p/162513|عنوان=فیلم یدو}}</ref>"'</center>]] | ||
[[پرونده:Ebrahim. taheri.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Ebrahim. taheri.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'فیلم کوتاه «ابراهیم»{{سخ}}با بازی صمد طاهری<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.fidanfilm.ir/%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AA%DB%8C%D8%B3%D9%90-%D8%A7%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D8%AF%D9%90-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D9%88-%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7/|عنوان=فیلم کوتاه ابراهیم}}</ref>"'</center>]] | ||
[[پرونده:Taheri da jayezeh jalal.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Taheri da jayezeh jalal.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'در یازدهمین اختتامیهٔ جایزهٔ جلال آلاحمد<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/09/17/1894319/%D8%A2%DB%8C%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%A2%D9%84-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF/photo/7|عنوان=در یازدهمین اختتامیهٔ جایزهٔ جلال آلاحمد}}</ref>"'</center>]] | ||
[[پرونده:Mosahebeh ba etemad.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Mosahebeh ba etemad.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'مصاحبه با روزنامهٔ اعتماد<ref name="اعتماد"/></center>]] | ||
[[پرونده:Arman melli- taheri.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center> | [[پرونده:Arman melli- taheri.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center>"'مصاحبه با روزنامهٔ آرمان ملی<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.armanmeli.ir/fa/pdf/main/3100/11|عنوان= مصاحبه با روزنامهٔ آرمان ملی}}</ref>"'</center>]] | ||
صمد طاهری متولد آبادان، نویسنده، شاعر و از نسل سوم داستاننویسان ایرانی است که اکثر آثارش صبغهٔ جنوبی دارند و برگزیدهٔ جوایز ادبی شدهاند. | '''صمد طاهری''' متولد آبادان، نویسنده، شاعر و از نسل سوم داستاننویسان ایرانی است که اکثر آثارش صبغهٔ جنوبی دارند و برگزیدهٔ جوایز ادبی شدهاند. | ||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> | ||
صمد طاهری، پس از آن که در رشتهٔ نمایشنامهنویسی دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک تهران پذیرفته شد دوستانی اهل قلم یافت. اولین و دومین داستان او را [[ناصر زراعتی]] در سالهای ١٣۵۸ و ١٣۶١ در «فرهنگ نوین» و «کارگاه قصه» چاپ کرد. سپس [[هوشنگ گلشیری]] در سال ١٣۶٢ داستانی از او در مجموعهداستانی «هشت داستان» منتشر کرد. بین سالهای ١٣۶۴ تا ١٣۶٧ [[صفدر تقیزاده]] چندین داستان از او در «داستانهای کوتاه ایران و جهان» انتشار داد. نخستین مجموعه داستانش «سنگ و سپر» نام دارد و دومین مجموعه داستان او «شکار شبانه» است. <ref name = | صمد طاهری، پس از آن که در رشتهٔ نمایشنامهنویسی دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک تهران پذیرفته شد دوستانی اهل قلم یافت. اولین و دومین داستان او را [[ناصر زراعتی]] در سالهای ١٣۵۸ و ١٣۶١ در «فرهنگ نوین» و «کارگاه قصه» چاپ کرد. سپس [[هوشنگ گلشیری]] در سال ١٣۶٢ داستانی از او در مجموعهداستانی «هشت داستان» منتشر کرد. بین سالهای ١٣۶۴ تا ١٣۶٧ [[صفدر تقیزاده]] چندین داستان از او در «داستانهای کوتاه ایران و جهان» انتشار داد. نخستین مجموعه داستانش «سنگ و سپر» نام دارد و دومین مجموعه داستان او «شکار شبانه» است. <ref name ="یادها">{{یادکرد وب|نشانی=http://nashrenimaj.com/%DA%AF%D9%81%D8%AA%E2%80%8C%D9%88%DA%AF%D9%88-%D8%A8%D8%A7-%D8%B5%D9%85%D8%AF-%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%B2%D8%AE%D9%85-%D8%B4%DB%8C%D8%B1-%D9%86/|عنوان= چگونه نویسنده شدم؟}}</ref> جهان داستانی دور از انتزاعِ صمد طاهری شخصیتهایی آشنا و از جنس خاک و زخمخورده میپرورد که دیو هولناک درونشان تسلیم محض و زمینخوردهٔ محیط و شرایط اطراف نیست و آنگاه که از سر خشم یا نفرت یا غرور یا تعصب جنونآمیز سر بلند میکند، چنان است که بیشتر اراده و مسئولیت انسان و نقش او را در زنجیرهٔ حوادث به رخ میکشد. وضعیت گاه بیشباهت به وضعیت جهان فاکنری هم نیست و گوهر خاکگرفتهٔ وجود انسانی در قالب بعضی دغدغهها و عکسالعملها خودی نشان میدهد. کیفیت رئالیستی و کارکرد ارجاعی زبان اغلب متعین و محاورهای و توصیفهای عینی و پر از جزئیات و معمولاً بهدور از جانبداری وجه غالب نوشتار طاهری است و حاصل روایتهایی است شفاف، ساده و برای همه، اغلب بدون بازی با زمان یا برهمزدن ترتیب رویدادها و در عین حال گیرا و پُرکشش. روایت راویان اول شخص و گاه غیرقابلاعتماد حتی وقتی از گذشته و خاطرههاشان میگویند یا اعتراف میکنند صبغهٔ ذهنی پررنگی ندارد و تأکید بر این است که رویدادهایی محتمل در عالم خارج رخ داده نه در تصور راوی، و آنچه میخوانیم اگر نه خود زندگی، که نزدیکترین تصویر به زندگی است و احساس درونی شخصیتها آن را حتیالامکان خدشهدار نکرده است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.khaneshmagazine.com/1398/07/jangi-ke-ta-akhare-donya-hast/|عنوان= جهان داستانی طاهری}}</ref> مجموعهداستانی «[[زخم شیر]]» سومین مجموعه داستان و خوشاقبالترینِ نوشتههای اوست که بیش از پیش مورد توجه منتقدان و مخاطبان ادبیات قرار گرفت و توانست برگزیدهٔ دومین دورهٔ جایزه ادبی احمد محمود و شایسته تقدیر در یازدهمین دورهٔ [[جایزه ادبی جلال آلاحمد]] باشد.<ref name>{{یادکرد وب|نشانی=http://khaneshmagazine.com/1398/07/dastezoor/|عنوان= زخم شیر}}</ref> | ||
==از میان یادها== | ==از میان یادها== | ||
===چگونه نویسنده شدم؟=== | ===چگونه نویسنده شدم؟=== | ||
:«نخستینبار در شانزدهسالگی، وقتی داستانهای [[صادق چوبک]] و [[احمد محمود]] را خواندم، فکر کردم که من هم میتوانم داستان بنویسم. فضا و آدمهای داستانهای چوبک و محمود برایم خیلی ملموس و آشنا بودند. از جاهایی نوشته بودند که من در آن زندگی میکردم و آدمهایی که به چشم خود میدیدمشان. پس پنهانی شروع به نوشتن داستان کردم. اولین داستانی که نوشتم تقلید خامی از کارهای چوبک بود. این روالِ پنهان از دید خانواده که اصرار داشتند فقط به درس مدرسه بپردازم ادامه داشت تا سال ١٣۵۸ که در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران پذیرفته شدم.<ref name = | :«نخستینبار در شانزدهسالگی، وقتی داستانهای [[صادق چوبک]] و [[احمد محمود]] را خواندم، فکر کردم که من هم میتوانم داستان بنویسم. فضا و آدمهای داستانهای چوبک و محمود برایم خیلی ملموس و آشنا بودند. از جاهایی نوشته بودند که من در آن زندگی میکردم و آدمهایی که به چشم خود میدیدمشان. پس پنهانی شروع به نوشتن داستان کردم. اولین داستانی که نوشتم تقلید خامی از کارهای چوبک بود. این روالِ پنهان از دید خانواده که اصرار داشتند فقط به درس مدرسه بپردازم ادامه داشت تا سال ١٣۵۸ که در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران پذیرفته شدم.<ref name ="سدا">{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی= طاهری|عنوان= پنجرهای به جهان داستان کوتاه با صمد طاهری|ژورنال= فصلنامه سدا|ص= ٣٩}}</ref>» | ||
===آنان که پیوسته همراهم بودند=== | ===آنان که پیوسته همراهم بودند=== | ||
:«من بهطور ویژه باید از سه نفر تشکر کنم؛ [[ناصر زراعتی]]، [[هوشنگ گلشیری]] و [[صفدر تقیزاده]]. آنها داستانهایم را در نشریات چاپ میکردند و همواره مشوقم در نوشتن بودند. یادی هم میکنم از دوستان همسن و سال خودم مانند [[ابوتراب خسروی]] و [[محمدرضا صفدری]] که همیشه همراهم بودند و همینطور از دوستانی که با آنها در تهران درس میخواندم و رفاقت داشتم مانند [[اصغر عبداللهی]]، [[یارعلی پورمقدم]] و [[محمد محمدعلی]]. تمام این دوستان همراه من در نوشتنم بودهاند و مایهٔ دلگرمی و انگیزهام برای ادامهٔ کار.<ref name= | :«من بهطور ویژه باید از سه نفر تشکر کنم؛ [[ناصر زراعتی]]، [[هوشنگ گلشیری]] و [[صفدر تقیزاده]]. آنها داستانهایم را در نشریات چاپ میکردند و همواره مشوقم در نوشتن بودند. یادی هم میکنم از دوستان همسن و سال خودم مانند [[ابوتراب خسروی]] و [[محمدرضا صفدری]] که همیشه همراهم بودند و همینطور از دوستانی که با آنها در تهران درس میخواندم و رفاقت داشتم مانند [[اصغر عبداللهی]]، [[یارعلی پورمقدم]] و [[محمد محمدعلی]]. تمام این دوستان همراه من در نوشتنم بودهاند و مایهٔ دلگرمی و انگیزهام برای ادامهٔ کار.<ref name="یادها"/>» | ||
===نویسنده باید با فراغبال بنویسد=== | ===نویسنده باید با فراغبال بنویسد=== | ||
:«من در چهل سال گذشته نزديك سی تا چهل شغل مختلف عوض كردهام؛ از كار در فروشگاهها و مغازههای مختلف گرفته تا كارگاهها و كارخانههای مختلف تا مسافركشی با ماشين و كار در آژانس تاكسیتلفنی كه پانزده شانزده سال كار اصلیام بود، حتی دو، سه سال در تزريقات بيمارستانی كار كردم و تا همين الان مسئلهٔ امرارمعاش يقهام را رها نكرده است. مهم است كه كسی بتواند فكر كند فقط كارش نويسندگی است و با فراغبال بنويسد.<ref name= | :«من در چهل سال گذشته نزديك سی تا چهل شغل مختلف عوض كردهام؛ از كار در فروشگاهها و مغازههای مختلف گرفته تا كارگاهها و كارخانههای مختلف تا مسافركشی با ماشين و كار در آژانس تاكسیتلفنی كه پانزده شانزده سال كار اصلیام بود، حتی دو، سه سال در تزريقات بيمارستانی كار كردم و تا همين الان مسئلهٔ امرارمعاش يقهام را رها نكرده است. مهم است كه كسی بتواند فكر كند فقط كارش نويسندگی است و با فراغبال بنويسد.<ref name="اعتماد"/>» | ||
===به حیوانات و طبیعت علاقه دارم=== | ===به حیوانات و طبیعت علاقه دارم=== | ||
:«از نظر من، حیوانات موجهتر از برخی انسانها هستند. به دلیل این که از برخی انسانها هزارویک خباثت سرمیزند که از حیوانات سرنمیزند. این است که الفتی در داستانهایم و در زندگی روزمرهام با حیوانات دارم. علاقهمندیام به حیوانات بیشتر از انسانهاست، چون از هیچ حیوانی تابهحال نه زخم خوردهام، نه اذیت شدهام، تازه اگر حیوانی به انسانی هم زخم بزند مصداق همان شعر معروف است که: «نیش عقرب نه از ره کین است... اقتضای طبیعتش این است.» به رنگها هم خیلی علاقه دارم. شاید یکی از دلایلی که زیاد به طبیعت میروم همین باشد چون در طبیعت است که رنگها متنوعاند. در طبیعت صدهزار رنگ هست. [[هوشنگ گلشیری|گلشیری]] میگفت وقتی داستان مینویسید حق ندارید بنویسید ما همه زیر درخت نشستهایم. زیر کدام درخت؟ این درخت اسم دارد. زیر درخت خرما نشسته بودید یا انار و یا کهور؟<ref name= | :«از نظر من، حیوانات موجهتر از برخی انسانها هستند. به دلیل این که از برخی انسانها هزارویک خباثت سرمیزند که از حیوانات سرنمیزند. این است که الفتی در داستانهایم و در زندگی روزمرهام با حیوانات دارم. علاقهمندیام به حیوانات بیشتر از انسانهاست، چون از هیچ حیوانی تابهحال نه زخم خوردهام، نه اذیت شدهام، تازه اگر حیوانی به انسانی هم زخم بزند مصداق همان شعر معروف است که: «نیش عقرب نه از ره کین است... اقتضای طبیعتش این است.» به رنگها هم خیلی علاقه دارم. شاید یکی از دلایلی که زیاد به طبیعت میروم همین باشد چون در طبیعت است که رنگها متنوعاند. در طبیعت صدهزار رنگ هست. [[هوشنگ گلشیری|گلشیری]] میگفت وقتی داستان مینویسید حق ندارید بنویسید ما همه زیر درخت نشستهایم. زیر کدام درخت؟ این درخت اسم دارد. زیر درخت خرما نشسته بودید یا انار و یا کهور؟<ref name="گلشیری"/>» | ||
===عادت نوشتنم=== | ===عادت نوشتنم=== | ||
:«خانوادهام معمولاً تا ساعت یک نیمه شب سرگرم تماشای تلویزیون هستند. من نوشتنم را بین ساعت یک نیمه شب تا پنج بامداد انجام میدهم و چون در نوشتن خیلی وسواسی و کند هستم ممکن است نگارش یک داستان کوتاه سه تا چهار ماه زمان ببرد.<ref name= | :«خانوادهام معمولاً تا ساعت یک نیمه شب سرگرم تماشای تلویزیون هستند. من نوشتنم را بین ساعت یک نیمه شب تا پنج بامداد انجام میدهم و چون در نوشتن خیلی وسواسی و کند هستم ممکن است نگارش یک داستان کوتاه سه تا چهار ماه زمان ببرد.<ref name="سدا"/>» | ||
===نگارش برگ هیچ درختی دو سال طول کشید=== | ===نگارش برگ هیچ درختی دو سال طول کشید=== | ||
:«نگارش برگ هیجدرختی حدود دو سال طول کشید. داستان را در سه ورژن مختلف نوشتم كه بار اول از زاويهٔ ديد عموعباس روايت میشد كه در نسخهٔ فعلی، آدم اول داستان است. اما ديدم معصوميت آن آدمها و آن نسل در نيامده است. بار ديگر از زاويهٔ ديد عمه كوكب نوشتم كه اواسط كار متوجه شدم اين هم آن چيزی كه مورد نظر من است نمیتواند باشد چون عمه كوكب هم بهدليل زنبودنش و هم بهدليل پيربودنش در خيلی جاها نمیتواند حضور داشته باشد؛ مثلاً داخل پالايشگاه يا در تظاهراتها، يا دستكم نمیتواند حضور پررنگی داشته باشد. پس دوباره كار را رها كردم و در مرحلهٔ سوم راوی را عوض كردم و از زاويهٔ ديد سيامك رمان را نوشتم. اينبار وقتی كار بهپايان رسيد ديدم آن چيزی كه دلخواه من بوده درآمده است.<ref name= | :«نگارش برگ هیجدرختی حدود دو سال طول کشید. داستان را در سه ورژن مختلف نوشتم كه بار اول از زاويهٔ ديد عموعباس روايت میشد كه در نسخهٔ فعلی، آدم اول داستان است. اما ديدم معصوميت آن آدمها و آن نسل در نيامده است. بار ديگر از زاويهٔ ديد عمه كوكب نوشتم كه اواسط كار متوجه شدم اين هم آن چيزی كه مورد نظر من است نمیتواند باشد چون عمه كوكب هم بهدليل زنبودنش و هم بهدليل پيربودنش در خيلی جاها نمیتواند حضور داشته باشد؛ مثلاً داخل پالايشگاه يا در تظاهراتها، يا دستكم نمیتواند حضور پررنگی داشته باشد. پس دوباره كار را رها كردم و در مرحلهٔ سوم راوی را عوض كردم و از زاويهٔ ديد سيامك رمان را نوشتم. اينبار وقتی كار بهپايان رسيد ديدم آن چيزی كه دلخواه من بوده درآمده است.<ref name="اعتماد"/>» | ||
==زندگی و تراث== | ==زندگی و تراث== | ||
===سالشمار زندگی<ref name = | ===سالشمار زندگی<ref name ="نبشته">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.radionebeshteh.com/post/%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D8%B2%D9%88%D8%AF-%DB%B1%DB%B4-%D8%B5%D9%85%D8%AF-%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C|عنوان= مصاحبه با رادیو نبشته}}</ref>=== | ||
"'۱۳۳۶:"' تولد در محلهٔ احمد آباد آبادان{{سخ}} | |||
"'١٣۴٠:"' کوچ به محلهٔ سده آبادان{{سخ}} | |||
"'١٣۴٣:"' ورود به دبستان{{سخ}} | |||
"'١٣۵٠:"' آغاز کتابخوانی و آشنایی با کتابخانهٔ کانون پرورشی فکری کودکان و کتابخانهٔ مسجد بهبهانی آبادان{{سخ}} | |||
"'١٣۵۶ تا ١٣۵٨:"': دوران سربازی در بیرجند و کرمانشاه{{سخ}} | |||
"'١٣۵٨:"' پایان سربازی و مهاجرت به تهران؛ قبولی در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران؛ چاپ نخستین داستان کوتاه «گلبدنا» در جنگ فرهنگ نوین{{سخ}} | |||
"'١٣۵۹:"' انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها؛ کار در چاپخانهٔ صحافی در محلهٔ سرچشمه تهران{{سخ}} | |||
"'١٣۶٠ تا ١٣۶٢:"' اقامت در تهران و اشتغال به کارهای مختلف؛ آشنایی با [[هوشنگ گلشیری]]{{سخ}} | |||
"'١٣۶٢:"' بازشدن دانشگاهها و ردصلاحیت او برای ادامهٔ تحصیل؛ شرکت در جلسات داستانخوانی پنجشنبهها{{سخ}} | |||
"'١٣۶٣:"' پذیرش در دانشگاه بهصورت مشروط{{سخ}} | |||
"'١٣۶۴:"' ترکتحصیل از دانشگاه و بازگشت به شیراز{{سخ}} | |||
"'١٣۶۵ تا ١٣٧٩ :"' اشتغال به کارهای مختلف؛ چاپ داستان کوتاه در مجلات و مطبوعات{{سخ}} | |||
"'١٣٧٩:"' چاپ مجموعهداستانی «سنگ و سپر» توسط نشر ماریه{{سخ}} | |||
"'١٣٨٠:"' چاپ مجموعهداستانی «شکار شبانه» توسط نشر نیمنگاه{{سخ}} | |||
"'١٣٨٨:"' تجدید چاپ «سنگ و سپر» و «شکار شبانه» توسط نشر افراز{{سخ}} | |||
"'١٣٩۶:"' چاپ مجموعهداستانی «زخم شیر» توسط نشر نیماژ؛ برگزیدهٔ جایزهٔ احمد محمود و شایسته تقدیر در [[جایزه ادبی جلال آلاحمد]]{{سخ}} | |||
"'١٣٩٧:"' چاپ رمان کوتاه «برگ هیچ درختی» توسط نشر نیماژ{{سخ}} | |||
"'١٣٩٩:"' نامزدی رمان «برگ هیچ درختی» در جایزهٔ ادبی مشهد؛ داوری در جایزهٔ ادبی مازندران{{سخ}} | |||
===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | ===کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری=== | ||
صمد طاهری متولد آبادان است؛ پدرش کارگر شرکت نفت بود و مادرش خانهدار. پدرش علاقمند به کتاب بود و تحصیلاتی تا مقطع سیکل داشت. کمابیش زبان انگلیسی میدانست و چند جلد کتاب داشت؛ مانند دیوان حافظ، عهد عتیق، عهد جدید، موش و گربه عبید زاکانی. طاهری پنج خواهر و دو بردار دارد که برادر بزرگترش در سالهای آخر دبیرستان با جمعی از روشنفکران جوان آن زمان آشنا شد، کتابخانه کوچکی برای خودش ترتیب داد و صمد را به کتابخوانی تشویق کرد. صمد از چهاردهسالگی شروع به خواندن کتاب کرد و در کتابخانهٔ کانون پرورشی فکری کودکان و کتابخانهٔ مسجد بهبهانی آبادان که در مجاورت کلیسای ارامنه قرار داشت عضو شد و به این ترتیب به جهان داستان راه یافت. او از آثار [[صمد بهرنگی]] و [[رسول پرویزی]] شروع کرد تا به آثار [[صادق هدایت|هدایت]]، [[بزرگ علوی|علوی]]، [[صادق چوبک|چوبک]]، [[غلامحسین ساعدی|ساعدی]]، [[ابراهیم گلستان|گلستان]]، [[بهرام صادقی|صادقی]]، [[محمود دولتآبادی|دولتآبادی]]، [[احمد محمود|محمود]]، [[هوشنگ گلشیری|گلشیری]]... رسید. از نویسندگان خارجی همینگوی،اشتاین بک، تواین، لندن، فاکنر، چخوف، داستایوسکی و تولستوی و از شعرای معاصر [[شاملو]]، [[اخوان]] و [[فروغ]] خواند.<ref name= | صمد طاهری متولد آبادان است؛ پدرش کارگر شرکت نفت بود و مادرش خانهدار. پدرش علاقمند به کتاب بود و تحصیلاتی تا مقطع سیکل داشت. کمابیش زبان انگلیسی میدانست و چند جلد کتاب داشت؛ مانند دیوان حافظ، عهد عتیق، عهد جدید، موش و گربه عبید زاکانی. طاهری پنج خواهر و دو بردار دارد که برادر بزرگترش در سالهای آخر دبیرستان با جمعی از روشنفکران جوان آن زمان آشنا شد، کتابخانه کوچکی برای خودش ترتیب داد و صمد را به کتابخوانی تشویق کرد. صمد از چهاردهسالگی شروع به خواندن کتاب کرد و در کتابخانهٔ کانون پرورشی فکری کودکان و کتابخانهٔ مسجد بهبهانی آبادان که در مجاورت کلیسای ارامنه قرار داشت عضو شد و به این ترتیب به جهان داستان راه یافت. او از آثار [[صمد بهرنگی]] و [[رسول پرویزی]] شروع کرد تا به آثار [[صادق هدایت|هدایت]]، [[بزرگ علوی|علوی]]، [[صادق چوبک|چوبک]]، [[غلامحسین ساعدی|ساعدی]]، [[ابراهیم گلستان|گلستان]]، [[بهرام صادقی|صادقی]]، [[محمود دولتآبادی|دولتآبادی]]، [[احمد محمود|محمود]]، [[هوشنگ گلشیری|گلشیری]]... رسید. از نویسندگان خارجی همینگوی،اشتاین بک، تواین، لندن، فاکنر، چخوف، داستایوسکی و تولستوی و از شعرای معاصر [[شاملو]]، [[اخوان]] و [[فروغ]] خواند.<ref name="نبشته"/> | ||
تحصیلاتش را تا پایان متوسطه در آبادان گذراند و سپس راهی سربازی شد. دو ماه آموزشی را در بیرجند گذراند و پس از آن به کرمانشاه اعزام شد و با ٢٣ ماه خدمت، دوران سربازیاش بهپایان رسید. در سال ١٣۵۹ یک ماهی از جنگ ایران و عراق گذشته بود که با خانواده به شیراز پناه بردند. مهاجرت به شهری که بعدها بسیار الهامبخش او در نوشتن بوده است. چند ماهی از انقلاب گذشته بود که دانشجوی رشتهٔ نمایشنامهنویسی در دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک شد و به تهران مهاجرت کرداما دست تقدیر بنا نداشت راه را تا فارغالتحصیلیاش در مقطع لیسانس هموار کند. با انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها از تحصیل محروم ماند و در این مدت در چاپخانهای در تهران مشغول به کار شد.<ref name = | تحصیلاتش را تا پایان متوسطه در آبادان گذراند و سپس راهی سربازی شد. دو ماه آموزشی را در بیرجند گذراند و پس از آن به کرمانشاه اعزام شد و با ٢٣ ماه خدمت، دوران سربازیاش بهپایان رسید. در سال ١٣۵۹ یک ماهی از جنگ ایران و عراق گذشته بود که با خانواده به شیراز پناه بردند. مهاجرت به شهری که بعدها بسیار الهامبخش او در نوشتن بوده است. چند ماهی از انقلاب گذشته بود که دانشجوی رشتهٔ نمایشنامهنویسی در دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک شد و به تهران مهاجرت کرداما دست تقدیر بنا نداشت راه را تا فارغالتحصیلیاش در مقطع لیسانس هموار کند. با انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها از تحصیل محروم ماند و در این مدت در چاپخانهای در تهران مشغول به کار شد.<ref name ="کودکی">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.magiran.com/article/4138620|عنوان= نقشبندان رنجها، آرزوها و حسرتها}}</ref> مدتی با [[محمدرضا صفدری]] و [[قاضی ربیحاوی]] هماتاق بود و زمانی را هم در خانه پدری ناصر زراعتی در اتاقی روزگار میگذراند و با جمعی از نویسندگان که بیکار شده بودند کارگاه چیپس بهراه انداختند که پس از مدتی برشکست شدند. او دوباره به شیراز برگشت و شغلهای متفاوتی را آزمود. مدتی تزریقاتچی بود در بیمارستان سعدی شیراز و زمانی در کتابفروشی کار میکرد. چند سالی دفتردارِآموزشگاه زبان انگلیسی بود و شانزده سال هم راننده در تاکسیتلفنی. او که این روزها بازنشسته شده است در چند فیلم کوتاه هم بازی کرده است و اکنون در شیراز روزگار میگذراند.<ref name="نبشته"/> | ||
===تأثیرپذیریها=== | ===تأثیرپذیریها=== | ||
صمد طاهری در گفتوگویی که با روزنامهٔ آرمان انجام داد عنوان کرد که تحتتأثیر [[احمد محمود]]، [[صادق چوبک]]، [[ابراهیم گلستان]] و [[بهرام صادقی]] بوده است.<ref name= | صمد طاهری در گفتوگویی که با روزنامهٔ آرمان انجام داد عنوان کرد که تحتتأثیر [[احمد محمود]]، [[صادق چوبک]]، [[ابراهیم گلستان]] و [[بهرام صادقی]] بوده است.<ref name="گلشیری"/> | ||
===استادان=== | ===استادان=== | ||
استادانش در دانشگاه سعید سلطانپور، خسرو حکیمرابط و برای مدت کوتاهی در سال ١٣۵٨ [[غلامحسین ساعدی]]، [[محمود دولتآبادی]] و [[بهرام بیضایی]] بودهاند.<ref name= | استادانش در دانشگاه سعید سلطانپور، خسرو حکیمرابط و برای مدت کوتاهی در سال ١٣۵٨ [[غلامحسین ساعدی]]، [[محمود دولتآبادی]] و [[بهرام بیضایی]] بودهاند.<ref name="نبشته"/> | ||
===فیلمهای ساخته شده براساس داستانهای طاهری=== | ===فیلمهای ساخته شده براساس داستانهای طاهری=== | ||
{{بلی}} «پویان رنجبر» فیلمی کوتاه براساس داستان کوتاه «شکار شبانه» ساخته است که نقش اول این فیلم را صمد طاهری بازی میکند.<ref name= | {{بلی}} «پویان رنجبر» فیلمی کوتاه براساس داستان کوتاه «شکار شبانه» ساخته است که نقش اول این فیلم را صمد طاهری بازی میکند.<ref name="نبشته"/>{{سخ}} | ||
{{بلی}} فیلم «یدو» که سیمرغ بهترین فیلم را در کنار چهار سیمرغ دیگر دریافت کرد و جزو رکوردداران سیمرغ در سیونهمین جشنوارهٔ فیلم فجر شد اقتباسی آزاد از داستان کوتاه «زخم شیر» است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/99112317111/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%82-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%AF%D9%88|عنوان= فیلم یدو اقتباسی از داستان کوتاه زخم شیر}}</ref> | {{بلی}} فیلم «یدو» که سیمرغ بهترین فیلم را در کنار چهار سیمرغ دیگر دریافت کرد و جزو رکوردداران سیمرغ در سیونهمین جشنوارهٔ فیلم فجر شد اقتباسی آزاد از داستان کوتاه «زخم شیر» است.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/99112317111/%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%82-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%AF%D9%88|عنوان= فیلم یدو اقتباسی از داستان کوتاه زخم شیر}}</ref> | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
===یادمان و بزرگداشتها=== | ===یادمان و بزرگداشتها=== | ||
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس به همراه مهدی امیدبخش، معاون فرهنگی اداره کل و حسن دهقان رئیس انجمن اهل قلم فارس، ضمن دیدار از صمد طاهری از وی تقدیر کردند.<ref name = | مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس به همراه مهدی امیدبخش، معاون فرهنگی اداره کل و حسن دهقان رئیس انجمن اهل قلم فارس، ضمن دیدار از صمد طاهری از وی تقدیر کردند.<ref name ="تقدیر">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.farhang.gov.ir/fa/news/384827/%D8%AA%D8%AC%D9%84%DB%8C%D9%84-%D9%85%D8%AF%DB%8C%D8%B1%DA%A9%D9%84-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%AC%D8%B4%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84|عنوان= تقدیر از صمد طاهری}}</ref> | ||
=== صمد طاهری از نگاه نویسندگان=== | === صمد طاهری از نگاه نویسندگان=== | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
===از نگاه صمد طاهری=== | ===از نگاه صمد طاهری=== | ||
====[[صادق هدایت]]==== | ====[[صادق هدایت]]==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|بارها گفتهام هدایت در کنار چهار کتاب خوبی که دارد هشت کتاب ضعیف هم دارد؛ مثل «پروین دختر ساسان» و «حاجی آقا». البته وقتی چنین انتقادی به بزرگان میکنیم دیگر نباید خودمان دچار این اشتباه شویم و گمان کنیم هر داستانی که نوشتیم، گوهری گرانبهاست. باید برای انتشار آثارمان، گزینشی سختگیرانه داشته باشیم.<ref name= | {{گفتاورد تزیینی|بارها گفتهام هدایت در کنار چهار کتاب خوبی که دارد هشت کتاب ضعیف هم دارد؛ مثل «پروین دختر ساسان» و «حاجی آقا». البته وقتی چنین انتقادی به بزرگان میکنیم دیگر نباید خودمان دچار این اشتباه شویم و گمان کنیم هر داستانی که نوشتیم، گوهری گرانبهاست. باید برای انتشار آثارمان، گزینشی سختگیرانه داشته باشیم.<ref name="اعتماد"/>}} | ||
====[[هوشنگ گلشیری]]==== | ====[[هوشنگ گلشیری]]==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|گلشیری همهچیز را میگوید و نمیگوید. ضمایر را عمداً گم میکند. من معمولاً در داستانهایم این کار را نمیکنم. کارهای من نسبت به گلشیری خیلی شفافترند. گلشیری خیلی پنهانتر است و از این لحاظ شاید خیلی به او نزدیک نباشم. البته درنهایت خواننده باید بگوید، شاید من نتوانم از داخل قضاوت کنم. گاهی اوقات خواستهام با نویسندگان دیگر همآوردی کنم.<ref name = | {{گفتاورد تزیینی|گلشیری همهچیز را میگوید و نمیگوید. ضمایر را عمداً گم میکند. من معمولاً در داستانهایم این کار را نمیکنم. کارهای من نسبت به گلشیری خیلی شفافترند. گلشیری خیلی پنهانتر است و از این لحاظ شاید خیلی به او نزدیک نباشم. البته درنهایت خواننده باید بگوید، شاید من نتوانم از داخل قضاوت کنم. گاهی اوقات خواستهام با نویسندگان دیگر همآوردی کنم.<ref name ="گلشیری">{{یادکرد وب|نشانی=http://bookcity.org/detail/18639/root/speak|عنوان= مقایسه آثار گلشیری و طاهری}}</ref>}} | ||
====[[احمد محمود]]==== | ====[[احمد محمود]]==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|از دوران نوجوانی، کارهایش را خواندهام. او یکی از تاثیرگذارترین نویسندهها بر نوشتهٔ من بود.<ref name = | {{گفتاورد تزیینی|از دوران نوجوانی، کارهایش را خواندهام. او یکی از تاثیرگذارترین نویسندهها بر نوشتهٔ من بود.<ref name ="احمد">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.isna.ir/news/97101307210/%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%88%D8%AF-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%81%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86%D8%AF|عنوان= جایزه ادبی احمد محمود}}</ref>}} | ||
====[[محمدرضا صفدری]]==== | ====[[محمدرضا صفدری]]==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|بهنظر من این ایشان به حقش نرسیده است. من جاهای مختلفی گفتهام و حتی مطلب مفصلی در مورد رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» نوشتهام که در مجلهٔ «نوشتا» منتشر شده است. شخصاً این رمان را شاهکاری بینظیر میدانم. بسیاری از منتقدین بزرگ ما گفتند که رمان را نفهمیدهاند! یا نتوانستهاند بخوانندش که برای من مایهٔ تعجب است. حتی کسانی که ادعا میکردند کارهایی مانند «اولیس» را خوانده و از آن لذت بردهاند،از پیچیدگی این کتاب گله داشتند. این که نویسندهای دشوارنویس است نباید به او خرده گرفت، چون هر نویسنده سبک خودش را دارد.<ref name = | {{گفتاورد تزیینی|بهنظر من این ایشان به حقش نرسیده است. من جاهای مختلفی گفتهام و حتی مطلب مفصلی در مورد رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» نوشتهام که در مجلهٔ «نوشتا» منتشر شده است. شخصاً این رمان را شاهکاری بینظیر میدانم. بسیاری از منتقدین بزرگ ما گفتند که رمان را نفهمیدهاند! یا نتوانستهاند بخوانندش که برای من مایهٔ تعجب است. حتی کسانی که ادعا میکردند کارهایی مانند «اولیس» را خوانده و از آن لذت بردهاند،از پیچیدگی این کتاب گله داشتند. این که نویسندهای دشوارنویس است نباید به او خرده گرفت، چون هر نویسنده سبک خودش را دارد.<ref name ="اعتماد">{{یادکرد وب|نشانی=https://www.etemadnewspaper.ir/fa/Main/Detail/135579|عنوان= مصاحبه با روزنامه اعتماد}}</ref>}} | ||
===توصیه به نوقلمان=== | ===توصیه به نوقلمان=== | ||
{{گفتاورد تزیینی|اگر بخواهم توصیهای بکنم مهمترینش این است که در ازای هر صد داستانی که میخوانند سه چهار داستان بنویسند و مهمتر از آن این که عجلهای برای چاپ نداشته باشند. بعدها که نویسنده باتجربهتر میشود از کارهایی که زمانی چاپ کرده پشیمان میشود و ضعف کارهای گذشتهاش باعث ناراحتیاش میشود. جوانان علاقهمند به داستاننویسی باید بیش از هر چیزی بخوانند، تجربه کنند و تمرین کنند تا سرانجام راه نوشتن و شگرد خود را پیدا کنند.<ref name= | {{گفتاورد تزیینی|اگر بخواهم توصیهای بکنم مهمترینش این است که در ازای هر صد داستانی که میخوانند سه چهار داستان بنویسند و مهمتر از آن این که عجلهای برای چاپ نداشته باشند. بعدها که نویسنده باتجربهتر میشود از کارهایی که زمانی چاپ کرده پشیمان میشود و ضعف کارهای گذشتهاش باعث ناراحتیاش میشود. جوانان علاقهمند به داستاننویسی باید بیش از هر چیزی بخوانند، تجربه کنند و تمرین کنند تا سرانجام راه نوشتن و شگرد خود را پیدا کنند.<ref name="یادها"/>}} | ||
===ادبیات عامهپسند پلی به سمت ادبیات جدی=== | ===ادبیات عامهپسند پلی به سمت ادبیات جدی=== | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
=== بهترین کتابم چه بود؟=== | === بهترین کتابم چه بود؟=== | ||
{{گفتاورد تزیینی|بهترين كتابم از ديد خودم «شكار شبانه» است كه در سال ١٣٨٠ منتشر شد كه هم از نظر فنی و هم از نظر داستانی درجاتی برتر از «[[زخم شیر|زخم شير]]» دارد اما هرگز آنگونه كه بايد و شايد ديده نشد.<ref name= | {{گفتاورد تزیینی|بهترين كتابم از ديد خودم «شكار شبانه» است كه در سال ١٣٨٠ منتشر شد كه هم از نظر فنی و هم از نظر داستانی درجاتی برتر از «[[زخم شیر|زخم شير]]» دارد اما هرگز آنگونه كه بايد و شايد ديده نشد.<ref name="اعتماد"/>}} | ||
===چگونه شخصیتپردازی میکنم؟=== | ===چگونه شخصیتپردازی میکنم؟=== | ||
{{گفتاورد تزیینی|شخصیتسازی هم مثل فضاسازی یکی از مهمترین کارکردهایش کمک به باورایی داستان است.اما شخصیت داستانی با شخصیت واقعی فرق دارد. برای ساختن یک شخصیت داستانی ما باتوجه به فضای داستان چندین شخصیت واقعی را با هم ترکیب میکنیم تا آدمی را که برای داستان مناسب است خلق کنیم. مثلاً از یکی هیکل درشت و عضلانی یا لاغرش را، از یکی دیگر چشمهای زاغ یا مشکی، لوچ یا کورمکوریاش را، از یکی لاتی یا مؤدبانه یا با لکنت حرف زدنش را و... دیالوگها را سازگار با شخصیت اجتماعی، اقتصادی و منطقهای مینویسیم. شخصیتسازی هم طبعاً ارتباط مستقیمی با کنجکاوی و روشنبودن دائمی حواس پنجگانه نویسنده دارد. اگر نویسنده به ریخت و رفتار و گفتار آدمهایی که میبیند دقت نکند، در زمان نوشتن هم برای ساختن شخصیت داستانیاش دچار لکنت میشود. شخصیتی که میسازد زنده نیست، به دل نمینشیند و خواننده باورش نمیکند و شدت تأثیر داستان بهشدت افت میکند. البته این روش من برای شخصیتسازی است و حکم بلاتغییری نیست.<ref name= | {{گفتاورد تزیینی|شخصیتسازی هم مثل فضاسازی یکی از مهمترین کارکردهایش کمک به باورایی داستان است.اما شخصیت داستانی با شخصیت واقعی فرق دارد. برای ساختن یک شخصیت داستانی ما باتوجه به فضای داستان چندین شخصیت واقعی را با هم ترکیب میکنیم تا آدمی را که برای داستان مناسب است خلق کنیم. مثلاً از یکی هیکل درشت و عضلانی یا لاغرش را، از یکی دیگر چشمهای زاغ یا مشکی، لوچ یا کورمکوریاش را، از یکی لاتی یا مؤدبانه یا با لکنت حرف زدنش را و... دیالوگها را سازگار با شخصیت اجتماعی، اقتصادی و منطقهای مینویسیم. شخصیتسازی هم طبعاً ارتباط مستقیمی با کنجکاوی و روشنبودن دائمی حواس پنجگانه نویسنده دارد. اگر نویسنده به ریخت و رفتار و گفتار آدمهایی که میبیند دقت نکند، در زمان نوشتن هم برای ساختن شخصیت داستانیاش دچار لکنت میشود. شخصیتی که میسازد زنده نیست، به دل نمینشیند و خواننده باورش نمیکند و شدت تأثیر داستان بهشدت افت میکند. البته این روش من برای شخصیتسازی است و حکم بلاتغییری نیست.<ref name="کودکی"/>}} | ||
===نقد ادبی در ایران=== | ===نقد ادبی در ایران=== | ||
{{گفتاورد تزیینی|نقد ادبی در ایران را ضعیف میدانم و کسانی که پشتوانهٔ تئوریک داشته باشند، کم داریم. اما کارهایی که [[هوشنگ گلشیری|گلشیری]]در زمینهٔ نقد انجام داد نقد آگاه بود. چند نقد بر [[احمد محمود]]، [[سیمین دانشور]]، بهخصوص[[محمود دولتآبادی|دولتآبادی]] نوشت. از آثار [[زرینکوب]] یا [[شاهرخ مسکوب]] یا [[محمدعلی اسلامی ندوشن|اسلامی ندوشن]] هم میتوان نام برد.<ref name= | {{گفتاورد تزیینی|نقد ادبی در ایران را ضعیف میدانم و کسانی که پشتوانهٔ تئوریک داشته باشند، کم داریم. اما کارهایی که [[هوشنگ گلشیری|گلشیری]]در زمینهٔ نقد انجام داد نقد آگاه بود. چند نقد بر [[احمد محمود]]، [[سیمین دانشور]]، بهخصوص[[محمود دولتآبادی|دولتآبادی]] نوشت. از آثار [[زرینکوب]] یا [[شاهرخ مسکوب]] یا [[محمدعلی اسلامی ندوشن|اسلامی ندوشن]] هم میتوان نام برد.<ref name="گلشیری"/>}} | ||
==آثار و کتابشناسی== | ==آثار و کتابشناسی== | ||
===سبک و لحن و ویژگی آثار=== | ===سبک و لحن و ویژگی آثار=== | ||
شخصیتهای سه داستان از مجموعه داستان «زخم شیر» بهنوعی نقصان یا نقص عضو دچارند همچنین انگشتاشاره بریده در داستان بلند «برگ هیچ درختی». پدر در داستان «شکار شبانه»، دست در دهان اسب میکند و زبانش را بیرون میکشد. این موارد را میتوان بهقولمعروف، بهمثابهٔ «مشت نمونه خروار» گرفت و زیباشناسی طاهری را تا حدودی توضیح داد. اختگی، نقص عضو، نقصان، فلج و لکنت همه در کار او کارکردی ساختاریتمثیلی دارند. در اینجا تمثیل را نه به معنای مماثلهای که به بیرون از متن اشاره میکنند، بلکه بهعنوان جهانهای کوچک (microcosm) درون خود متن میگیریم که به جهان کبیر (macrocosm) که باز درون خود متن است ارجاع میدهند و اثر ادبی را به لحاظ حجم و فضاسازی و معنا سازی فربه و لایهمند میکنند. داستان بهمثابه جعبهٔ چینی. تمثیل در اینجا با خرابهها و ویرانهها ارتباط تنگاتنگی دارد. بازنمایی ویرانی است. البته، پرواضح است که این به معنای چشمپوشیدن نویسنده و منتقد از بستر عمدتاً سیاسی و اجتماعی متن نیست. زمینهٔ متن همیشه رخدادی تاریخی (به تقویمیترین معنای کلمه) است که نویسنده با شگردهای خلاقانه، همان روایات مصوب تاریخ را دستخوش تنش و کشمکش میکند و سویههای دیگر و ناگفتهای از آن را پیش چشم میگذارد. رودخانهها و لنجها، در آثار طاهری، محل آیرونی و دیالکتیکاند. اسطورهٔ توخالی نجات و رهایی را در برخی آثار مثلاً «سفر سوم» میتوان ردیابی کرد. اگر سفر سوم را متناظر با روز سوم کتاب مقدسی بگیریم، روزی که مسیح دو بار زنده شد، با نوعی آیرونی مواجه خواهیم شد، چرا که در این داستان، سفر سوم با مشاهدهٔ اختگی و تجاوز مقارن میشود. طاهری کلمات را مثل سوزن تاتو، روی تن داستان حک میکند. خون و جوهر سفید در هم میآمیزند و درنهایت، وقتی خون و جوهر را پاک کردیم، شاکله شکیل داستان سر برمیآورد.<ref name = | شخصیتهای سه داستان از مجموعه داستان «زخم شیر» بهنوعی نقصان یا نقص عضو دچارند همچنین انگشتاشاره بریده در داستان بلند «برگ هیچ درختی». پدر در داستان «شکار شبانه»، دست در دهان اسب میکند و زبانش را بیرون میکشد. این موارد را میتوان بهقولمعروف، بهمثابهٔ «مشت نمونه خروار» گرفت و زیباشناسی طاهری را تا حدودی توضیح داد. اختگی، نقص عضو، نقصان، فلج و لکنت همه در کار او کارکردی ساختاریتمثیلی دارند. در اینجا تمثیل را نه به معنای مماثلهای که به بیرون از متن اشاره میکنند، بلکه بهعنوان جهانهای کوچک (microcosm) درون خود متن میگیریم که به جهان کبیر (macrocosm) که باز درون خود متن است ارجاع میدهند و اثر ادبی را به لحاظ حجم و فضاسازی و معنا سازی فربه و لایهمند میکنند. داستان بهمثابه جعبهٔ چینی. تمثیل در اینجا با خرابهها و ویرانهها ارتباط تنگاتنگی دارد. بازنمایی ویرانی است. البته، پرواضح است که این به معنای چشمپوشیدن نویسنده و منتقد از بستر عمدتاً سیاسی و اجتماعی متن نیست. زمینهٔ متن همیشه رخدادی تاریخی (به تقویمیترین معنای کلمه) است که نویسنده با شگردهای خلاقانه، همان روایات مصوب تاریخ را دستخوش تنش و کشمکش میکند و سویههای دیگر و ناگفتهای از آن را پیش چشم میگذارد. رودخانهها و لنجها، در آثار طاهری، محل آیرونی و دیالکتیکاند. اسطورهٔ توخالی نجات و رهایی را در برخی آثار مثلاً «سفر سوم» میتوان ردیابی کرد. اگر سفر سوم را متناظر با روز سوم کتاب مقدسی بگیریم، روزی که مسیح دو بار زنده شد، با نوعی آیرونی مواجه خواهیم شد، چرا که در این داستان، سفر سوم با مشاهدهٔ اختگی و تجاوز مقارن میشود. طاهری کلمات را مثل سوزن تاتو، روی تن داستان حک میکند. خون و جوهر سفید در هم میآمیزند و درنهایت، وقتی خون و جوهر را پاک کردیم، شاکله شکیل داستان سر برمیآورد.<ref name ="سبک">{{یادکرد وب|نشانی=https://poetica-project.com/%D8%B2%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%86%D9%82%D8%B5%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%84%DA%A9%D9%86%D8%AA-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C/|عنوان= سبک و ویژگی آثار طاهری}}</ref> | ||
===برگ هیچ درختی=== | ===برگ هیچ درختی=== | ||
خط ۱۹۶: | خط ۱۹۶: | ||
===جوایز و افتخارات=== | ===جوایز و افتخارات=== | ||
{{بلی}} شایسته تقدیر در یازدهمین دورهٔ [[جایزه ادبی جلال آلاحمد]]<ref name = | {{بلی}} شایسته تقدیر در یازدهمین دورهٔ [[جایزه ادبی جلال آلاحمد]]<ref name ="جلال">{{یادکرد وب|نشانی=http://jalal.adabiatirani.com/1397/09/18/%DB%8C%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%D8%B2%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C-%D8%AC%D9%84%D8%A7%D9%84-%D8%A2%D9%84-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%8C-%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%AF/|عنوان= جایزه جلال آلاحمد}}</ref>{{سخ}} | ||
{{بلی}}برگزیدهٔ دومین دورهٔ جایزهٔ ادبی احمد محمود<ref name= | {{بلی}}برگزیدهٔ دومین دورهٔ جایزهٔ ادبی احمد محمود<ref name="احمد"/>{{سخ}} | ||
===ناشرانی که با او کار کردهاند=== | ===ناشرانی که با او کار کردهاند=== |
نسخهٔ کنونی تا ۸ آذر ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۲۰
صمد طاهری | ||||
---|---|---|---|---|
زمینهٔ کاری | نویسندگی | |||
زادروز | ٢٠تیرماه١٣٣۶ محلهٔ احمدآباد آبادان | |||
ملیت | ایرانی | |||
سالهای نویسندگی | ۱۳۵۳ تاکنون | |||
سبک نوشتاری | واقعگرا | |||
کتابها | "'سنگ و سپر"' "'شکار شبانه"' "'برگ هیچ درختی"' "'زخم شیر"' | |||
دانشگاه | هنرهای دراماتیک تهران | |||
|
صمد طاهری متولد آبادان، نویسنده، شاعر و از نسل سوم داستاننویسان ایرانی است که اکثر آثارش صبغهٔ جنوبی دارند و برگزیدهٔ جوایز ادبی شدهاند.
صمد طاهری، پس از آن که در رشتهٔ نمایشنامهنویسی دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک تهران پذیرفته شد دوستانی اهل قلم یافت. اولین و دومین داستان او را ناصر زراعتی در سالهای ١٣۵۸ و ١٣۶١ در «فرهنگ نوین» و «کارگاه قصه» چاپ کرد. سپس هوشنگ گلشیری در سال ١٣۶٢ داستانی از او در مجموعهداستانی «هشت داستان» منتشر کرد. بین سالهای ١٣۶۴ تا ١٣۶٧ صفدر تقیزاده چندین داستان از او در «داستانهای کوتاه ایران و جهان» انتشار داد. نخستین مجموعه داستانش «سنگ و سپر» نام دارد و دومین مجموعه داستان او «شکار شبانه» است. [۱۶] جهان داستانی دور از انتزاعِ صمد طاهری شخصیتهایی آشنا و از جنس خاک و زخمخورده میپرورد که دیو هولناک درونشان تسلیم محض و زمینخوردهٔ محیط و شرایط اطراف نیست و آنگاه که از سر خشم یا نفرت یا غرور یا تعصب جنونآمیز سر بلند میکند، چنان است که بیشتر اراده و مسئولیت انسان و نقش او را در زنجیرهٔ حوادث به رخ میکشد. وضعیت گاه بیشباهت به وضعیت جهان فاکنری هم نیست و گوهر خاکگرفتهٔ وجود انسانی در قالب بعضی دغدغهها و عکسالعملها خودی نشان میدهد. کیفیت رئالیستی و کارکرد ارجاعی زبان اغلب متعین و محاورهای و توصیفهای عینی و پر از جزئیات و معمولاً بهدور از جانبداری وجه غالب نوشتار طاهری است و حاصل روایتهایی است شفاف، ساده و برای همه، اغلب بدون بازی با زمان یا برهمزدن ترتیب رویدادها و در عین حال گیرا و پُرکشش. روایت راویان اول شخص و گاه غیرقابلاعتماد حتی وقتی از گذشته و خاطرههاشان میگویند یا اعتراف میکنند صبغهٔ ذهنی پررنگی ندارد و تأکید بر این است که رویدادهایی محتمل در عالم خارج رخ داده نه در تصور راوی، و آنچه میخوانیم اگر نه خود زندگی، که نزدیکترین تصویر به زندگی است و احساس درونی شخصیتها آن را حتیالامکان خدشهدار نکرده است.[۱۷] مجموعهداستانی «زخم شیر» سومین مجموعه داستان و خوشاقبالترینِ نوشتههای اوست که بیش از پیش مورد توجه منتقدان و مخاطبان ادبیات قرار گرفت و توانست برگزیدهٔ دومین دورهٔ جایزه ادبی احمد محمود و شایسته تقدیر در یازدهمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آلاحمد باشد.[۱۸]
از میان یادها
چگونه نویسنده شدم؟
- «نخستینبار در شانزدهسالگی، وقتی داستانهای صادق چوبک و احمد محمود را خواندم، فکر کردم که من هم میتوانم داستان بنویسم. فضا و آدمهای داستانهای چوبک و محمود برایم خیلی ملموس و آشنا بودند. از جاهایی نوشته بودند که من در آن زندگی میکردم و آدمهایی که به چشم خود میدیدمشان. پس پنهانی شروع به نوشتن داستان کردم. اولین داستانی که نوشتم تقلید خامی از کارهای چوبک بود. این روالِ پنهان از دید خانواده که اصرار داشتند فقط به درس مدرسه بپردازم ادامه داشت تا سال ١٣۵۸ که در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران پذیرفته شدم.[۲]»
آنان که پیوسته همراهم بودند
- «من بهطور ویژه باید از سه نفر تشکر کنم؛ ناصر زراعتی، هوشنگ گلشیری و صفدر تقیزاده. آنها داستانهایم را در نشریات چاپ میکردند و همواره مشوقم در نوشتن بودند. یادی هم میکنم از دوستان همسن و سال خودم مانند ابوتراب خسروی و محمدرضا صفدری که همیشه همراهم بودند و همینطور از دوستانی که با آنها در تهران درس میخواندم و رفاقت داشتم مانند اصغر عبداللهی، یارعلی پورمقدم و محمد محمدعلی. تمام این دوستان همراه من در نوشتنم بودهاند و مایهٔ دلگرمی و انگیزهام برای ادامهٔ کار.[۱۶]»
نویسنده باید با فراغبال بنویسد
- «من در چهل سال گذشته نزديك سی تا چهل شغل مختلف عوض كردهام؛ از كار در فروشگاهها و مغازههای مختلف گرفته تا كارگاهها و كارخانههای مختلف تا مسافركشی با ماشين و كار در آژانس تاكسیتلفنی كه پانزده شانزده سال كار اصلیام بود، حتی دو، سه سال در تزريقات بيمارستانی كار كردم و تا همين الان مسئلهٔ امرارمعاش يقهام را رها نكرده است. مهم است كه كسی بتواند فكر كند فقط كارش نويسندگی است و با فراغبال بنويسد.[۱۴]»
به حیوانات و طبیعت علاقه دارم
- «از نظر من، حیوانات موجهتر از برخی انسانها هستند. به دلیل این که از برخی انسانها هزارویک خباثت سرمیزند که از حیوانات سرنمیزند. این است که الفتی در داستانهایم و در زندگی روزمرهام با حیوانات دارم. علاقهمندیام به حیوانات بیشتر از انسانهاست، چون از هیچ حیوانی تابهحال نه زخم خوردهام، نه اذیت شدهام، تازه اگر حیوانی به انسانی هم زخم بزند مصداق همان شعر معروف است که: «نیش عقرب نه از ره کین است... اقتضای طبیعتش این است.» به رنگها هم خیلی علاقه دارم. شاید یکی از دلایلی که زیاد به طبیعت میروم همین باشد چون در طبیعت است که رنگها متنوعاند. در طبیعت صدهزار رنگ هست. گلشیری میگفت وقتی داستان مینویسید حق ندارید بنویسید ما همه زیر درخت نشستهایم. زیر کدام درخت؟ این درخت اسم دارد. زیر درخت خرما نشسته بودید یا انار و یا کهور؟[۱۹]»
عادت نوشتنم
- «خانوادهام معمولاً تا ساعت یک نیمه شب سرگرم تماشای تلویزیون هستند. من نوشتنم را بین ساعت یک نیمه شب تا پنج بامداد انجام میدهم و چون در نوشتن خیلی وسواسی و کند هستم ممکن است نگارش یک داستان کوتاه سه تا چهار ماه زمان ببرد.[۲]»
نگارش برگ هیچ درختی دو سال طول کشید
- «نگارش برگ هیجدرختی حدود دو سال طول کشید. داستان را در سه ورژن مختلف نوشتم كه بار اول از زاويهٔ ديد عموعباس روايت میشد كه در نسخهٔ فعلی، آدم اول داستان است. اما ديدم معصوميت آن آدمها و آن نسل در نيامده است. بار ديگر از زاويهٔ ديد عمه كوكب نوشتم كه اواسط كار متوجه شدم اين هم آن چيزی كه مورد نظر من است نمیتواند باشد چون عمه كوكب هم بهدليل زنبودنش و هم بهدليل پيربودنش در خيلی جاها نمیتواند حضور داشته باشد؛ مثلاً داخل پالايشگاه يا در تظاهراتها، يا دستكم نمیتواند حضور پررنگی داشته باشد. پس دوباره كار را رها كردم و در مرحلهٔ سوم راوی را عوض كردم و از زاويهٔ ديد سيامك رمان را نوشتم. اينبار وقتی كار بهپايان رسيد ديدم آن چيزی كه دلخواه من بوده درآمده است.[۱۴]»
زندگی و تراث
سالشمار زندگی[۲۰]
"'۱۳۳۶:"' تولد در محلهٔ احمد آباد آبادان
"'١٣۴٠:"' کوچ به محلهٔ سده آبادان
"'١٣۴٣:"' ورود به دبستان
"'١٣۵٠:"' آغاز کتابخوانی و آشنایی با کتابخانهٔ کانون پرورشی فکری کودکان و کتابخانهٔ مسجد بهبهانی آبادان
"'١٣۵۶ تا ١٣۵٨:"': دوران سربازی در بیرجند و کرمانشاه
"'١٣۵٨:"' پایان سربازی و مهاجرت به تهران؛ قبولی در دانشکده هنرهای دراماتیک تهران؛ چاپ نخستین داستان کوتاه «گلبدنا» در جنگ فرهنگ نوین
"'١٣۵۹:"' انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها؛ کار در چاپخانهٔ صحافی در محلهٔ سرچشمه تهران
"'١٣۶٠ تا ١٣۶٢:"' اقامت در تهران و اشتغال به کارهای مختلف؛ آشنایی با هوشنگ گلشیری
"'١٣۶٢:"' بازشدن دانشگاهها و ردصلاحیت او برای ادامهٔ تحصیل؛ شرکت در جلسات داستانخوانی پنجشنبهها
"'١٣۶٣:"' پذیرش در دانشگاه بهصورت مشروط
"'١٣۶۴:"' ترکتحصیل از دانشگاه و بازگشت به شیراز
"'١٣۶۵ تا ١٣٧٩ :"' اشتغال به کارهای مختلف؛ چاپ داستان کوتاه در مجلات و مطبوعات
"'١٣٧٩:"' چاپ مجموعهداستانی «سنگ و سپر» توسط نشر ماریه
"'١٣٨٠:"' چاپ مجموعهداستانی «شکار شبانه» توسط نشر نیمنگاه
"'١٣٨٨:"' تجدید چاپ «سنگ و سپر» و «شکار شبانه» توسط نشر افراز
"'١٣٩۶:"' چاپ مجموعهداستانی «زخم شیر» توسط نشر نیماژ؛ برگزیدهٔ جایزهٔ احمد محمود و شایسته تقدیر در جایزه ادبی جلال آلاحمد
"'١٣٩٧:"' چاپ رمان کوتاه «برگ هیچ درختی» توسط نشر نیماژ
"'١٣٩٩:"' نامزدی رمان «برگ هیچ درختی» در جایزهٔ ادبی مشهد؛ داوری در جایزهٔ ادبی مازندران
کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری
صمد طاهری متولد آبادان است؛ پدرش کارگر شرکت نفت بود و مادرش خانهدار. پدرش علاقمند به کتاب بود و تحصیلاتی تا مقطع سیکل داشت. کمابیش زبان انگلیسی میدانست و چند جلد کتاب داشت؛ مانند دیوان حافظ، عهد عتیق، عهد جدید، موش و گربه عبید زاکانی. طاهری پنج خواهر و دو بردار دارد که برادر بزرگترش در سالهای آخر دبیرستان با جمعی از روشنفکران جوان آن زمان آشنا شد، کتابخانه کوچکی برای خودش ترتیب داد و صمد را به کتابخوانی تشویق کرد. صمد از چهاردهسالگی شروع به خواندن کتاب کرد و در کتابخانهٔ کانون پرورشی فکری کودکان و کتابخانهٔ مسجد بهبهانی آبادان که در مجاورت کلیسای ارامنه قرار داشت عضو شد و به این ترتیب به جهان داستان راه یافت. او از آثار صمد بهرنگی و رسول پرویزی شروع کرد تا به آثار هدایت، علوی، چوبک، ساعدی، گلستان، صادقی، دولتآبادی، محمود، گلشیری... رسید. از نویسندگان خارجی همینگوی،اشتاین بک، تواین، لندن، فاکنر، چخوف، داستایوسکی و تولستوی و از شعرای معاصر شاملو، اخوان و فروغ خواند.[۲۰] تحصیلاتش را تا پایان متوسطه در آبادان گذراند و سپس راهی سربازی شد. دو ماه آموزشی را در بیرجند گذراند و پس از آن به کرمانشاه اعزام شد و با ٢٣ ماه خدمت، دوران سربازیاش بهپایان رسید. در سال ١٣۵۹ یک ماهی از جنگ ایران و عراق گذشته بود که با خانواده به شیراز پناه بردند. مهاجرت به شهری که بعدها بسیار الهامبخش او در نوشتن بوده است. چند ماهی از انقلاب گذشته بود که دانشجوی رشتهٔ نمایشنامهنویسی در دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک شد و به تهران مهاجرت کرداما دست تقدیر بنا نداشت راه را تا فارغالتحصیلیاش در مقطع لیسانس هموار کند. با انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها از تحصیل محروم ماند و در این مدت در چاپخانهای در تهران مشغول به کار شد.[۱] مدتی با محمدرضا صفدری و قاضی ربیحاوی هماتاق بود و زمانی را هم در خانه پدری ناصر زراعتی در اتاقی روزگار میگذراند و با جمعی از نویسندگان که بیکار شده بودند کارگاه چیپس بهراه انداختند که پس از مدتی برشکست شدند. او دوباره به شیراز برگشت و شغلهای متفاوتی را آزمود. مدتی تزریقاتچی بود در بیمارستان سعدی شیراز و زمانی در کتابفروشی کار میکرد. چند سالی دفتردارِآموزشگاه زبان انگلیسی بود و شانزده سال هم راننده در تاکسیتلفنی. او که این روزها بازنشسته شده است در چند فیلم کوتاه هم بازی کرده است و اکنون در شیراز روزگار میگذراند.[۲۰]
تأثیرپذیریها
صمد طاهری در گفتوگویی که با روزنامهٔ آرمان انجام داد عنوان کرد که تحتتأثیر احمد محمود، صادق چوبک، ابراهیم گلستان و بهرام صادقی بوده است.[۱۹]
استادان
استادانش در دانشگاه سعید سلطانپور، خسرو حکیمرابط و برای مدت کوتاهی در سال ١٣۵٨ غلامحسین ساعدی، محمود دولتآبادی و بهرام بیضایی بودهاند.[۲۰]
فیلمهای ساخته شده براساس داستانهای طاهری
«پویان رنجبر» فیلمی کوتاه براساس داستان کوتاه «شکار شبانه» ساخته است که نقش اول این فیلم را صمد طاهری بازی میکند.[۲۰]
فیلم «یدو» که سیمرغ بهترین فیلم را در کنار چهار سیمرغ دیگر دریافت کرد و جزو رکوردداران سیمرغ در سیونهمین جشنوارهٔ فیلم فجر شد اقتباسی آزاد از داستان کوتاه «زخم شیر» است.[۲۱]
حضور در فیلمها
صمد طاهری در فیلم کوتاه «ابراهیم» به کارگردانی «پویان رنجبر» نقش پدری را بازی میکند که پسرش پنج ماه پیش به قتل رسیده است.[۲۲]
یادمان و بزرگداشتها
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس به همراه مهدی امیدبخش، معاون فرهنگی اداره کل و حسن دهقان رئیس انجمن اهل قلم فارس، ضمن دیدار از صمد طاهری از وی تقدیر کردند.[۵]
صمد طاهری از نگاه نویسندگان
محمدعلی سپانلو
« | طاهری در شناخت صحنههای دیداری و پر از دستمایهٔ زندگی جنوب، صاحب نگاهی کنجکاو و حافظهای پرگنجایش است. قصههای او که در بخش اعظم خود گزارش صحنههاست در عین حال ماجرایی هیجانانگیز و رنگین ارائه میدهد.[۲۳] | » |
ابوتراب خسروی
« | آثار صمد طاهری بخشی از ادبیات ایران است که ارزشهای ادبیات ما را به سهم خودش متعالی کرده و تعالی بخشیده است. من از این نظر از صمد طاهری بسیار آموختم و همچنان هم خواهم آموخت. داستانهای طاهری بسیار معمولی هستند؛ معمولی نه به این معنی که پیشپاافتادهاند بلکه از این منظر که نویسنده با دقت و ریزنگاریِ هرچه تمامتر به موضوعاتی اشاره میکند که ممکن است مخاطب همیشه با آن مواجه شده، ولی کمتر به آنها توجهای کرده باشد. نویسنده بدون ادعای نگارش داستانهای روشنفکرانه، موضوعات روزمره را در قالب داستانی روایت کرده است.[۲۴] | » |
احمد ابوالفتحی
« | تفاوت عمده و اساسی داستان صمد طاهری با آثاری است كه در دهههای چهل و پنجاه به مسئلهٔ كارگران ميپرداختند این سويه انتقادی و بازانديشانه است که خود را بخشی از مبارزه میديدند و در عمل «نوشتههای تاكتيكی» بودند. «برگ هيچ درختی» در زمانهای كه واژهٔ «پاكباختگی» دلالتهای صاف و ساده و مستقيم خود را از دست داده، بازگشتی به اين مقوله داشته است. پرسشی را از مسير ارائه يك گزاره از زبان پدربزرگِ راوی طرح میكند و سپس با مرور وقايعِ ساليانِ مختلفِ زيستِ پاكباختگان و كسانی كه نمیخواهند پاكباخته باشند (از جمله راوی) درنهايت، بر پايهٔ دلالتهای متنی، به ما نشان میدهد كه از قضا سربلندی مردم، برگ درختهای متعدد و متفاوتی است.[۲۵] | » |
از نگاه صمد طاهری
صادق هدایت
« | بارها گفتهام هدایت در کنار چهار کتاب خوبی که دارد هشت کتاب ضعیف هم دارد؛ مثل «پروین دختر ساسان» و «حاجی آقا». البته وقتی چنین انتقادی به بزرگان میکنیم دیگر نباید خودمان دچار این اشتباه شویم و گمان کنیم هر داستانی که نوشتیم، گوهری گرانبهاست. باید برای انتشار آثارمان، گزینشی سختگیرانه داشته باشیم.[۱۴] | » |
هوشنگ گلشیری
« | گلشیری همهچیز را میگوید و نمیگوید. ضمایر را عمداً گم میکند. من معمولاً در داستانهایم این کار را نمیکنم. کارهای من نسبت به گلشیری خیلی شفافترند. گلشیری خیلی پنهانتر است و از این لحاظ شاید خیلی به او نزدیک نباشم. البته درنهایت خواننده باید بگوید، شاید من نتوانم از داخل قضاوت کنم. گاهی اوقات خواستهام با نویسندگان دیگر همآوردی کنم.[۱۹] | » |
احمد محمود
« | از دوران نوجوانی، کارهایش را خواندهام. او یکی از تاثیرگذارترین نویسندهها بر نوشتهٔ من بود.[۴] | » |
محمدرضا صفدری
« | بهنظر من این ایشان به حقش نرسیده است. من جاهای مختلفی گفتهام و حتی مطلب مفصلی در مورد رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» نوشتهام که در مجلهٔ «نوشتا» منتشر شده است. شخصاً این رمان را شاهکاری بینظیر میدانم. بسیاری از منتقدین بزرگ ما گفتند که رمان را نفهمیدهاند! یا نتوانستهاند بخوانندش که برای من مایهٔ تعجب است. حتی کسانی که ادعا میکردند کارهایی مانند «اولیس» را خوانده و از آن لذت بردهاند،از پیچیدگی این کتاب گله داشتند. این که نویسندهای دشوارنویس است نباید به او خرده گرفت، چون هر نویسنده سبک خودش را دارد.[۱۴] | » |
توصیه به نوقلمان
« | اگر بخواهم توصیهای بکنم مهمترینش این است که در ازای هر صد داستانی که میخوانند سه چهار داستان بنویسند و مهمتر از آن این که عجلهای برای چاپ نداشته باشند. بعدها که نویسنده باتجربهتر میشود از کارهایی که زمانی چاپ کرده پشیمان میشود و ضعف کارهای گذشتهاش باعث ناراحتیاش میشود. جوانان علاقهمند به داستاننویسی باید بیش از هر چیزی بخوانند، تجربه کنند و تمرین کنند تا سرانجام راه نوشتن و شگرد خود را پیدا کنند.[۱۶] | » |
ادبیات عامهپسند پلی به سمت ادبیات جدی
« | این که یکجا بر رمان عامهپسند خط بکشیم، کار غلطی است. حتی همان کارهایی که نامش را نازل، زرد و یا بازاری میگذاریم خوانندگان خاص خود را دارد و در همه جای دنیا کسانی اینها را مینویسند و منتشر میکنند و هیچ اشکالی هم ندارد. ادبیات عامهپسند پلی به سمت ادبیات جدی است و گمان نمیکنم کسی یکمرتبه بیاید آثار فاکنر و جویس را بخواند. من و همنسلانم از کارهای امیر عشییری، محمد حجازی، ر. اعتمادی و رسول پرویزی شروع کردیم و بعد به ردههای بالاتر مثل امین فقیری و علیاشرف درویشیان رسیدیم و کمکم کارهای پیچیدهتر و سختخوان را خواندیم. ممکن است درصدی از خوانندگان تا آخر عمر همان کارهای عامهپسند و معمولی را بخوانند، اما بخش زیادی از خوانندگان کارهای معمولی به سمت ادبیات جدیتر کشیده میشوند.[۲۶] | » |
بهترین کتابم چه بود؟
« | بهترين كتابم از ديد خودم «شكار شبانه» است كه در سال ١٣٨٠ منتشر شد كه هم از نظر فنی و هم از نظر داستانی درجاتی برتر از «زخم شير» دارد اما هرگز آنگونه كه بايد و شايد ديده نشد.[۱۴] | » |
چگونه شخصیتپردازی میکنم؟
« | شخصیتسازی هم مثل فضاسازی یکی از مهمترین کارکردهایش کمک به باورایی داستان است.اما شخصیت داستانی با شخصیت واقعی فرق دارد. برای ساختن یک شخصیت داستانی ما باتوجه به فضای داستان چندین شخصیت واقعی را با هم ترکیب میکنیم تا آدمی را که برای داستان مناسب است خلق کنیم. مثلاً از یکی هیکل درشت و عضلانی یا لاغرش را، از یکی دیگر چشمهای زاغ یا مشکی، لوچ یا کورمکوریاش را، از یکی لاتی یا مؤدبانه یا با لکنت حرف زدنش را و... دیالوگها را سازگار با شخصیت اجتماعی، اقتصادی و منطقهای مینویسیم. شخصیتسازی هم طبعاً ارتباط مستقیمی با کنجکاوی و روشنبودن دائمی حواس پنجگانه نویسنده دارد. اگر نویسنده به ریخت و رفتار و گفتار آدمهایی که میبیند دقت نکند، در زمان نوشتن هم برای ساختن شخصیت داستانیاش دچار لکنت میشود. شخصیتی که میسازد زنده نیست، به دل نمینشیند و خواننده باورش نمیکند و شدت تأثیر داستان بهشدت افت میکند. البته این روش من برای شخصیتسازی است و حکم بلاتغییری نیست.[۱] | » |
نقد ادبی در ایران
« | نقد ادبی در ایران را ضعیف میدانم و کسانی که پشتوانهٔ تئوریک داشته باشند، کم داریم. اما کارهایی که گلشیریدر زمینهٔ نقد انجام داد نقد آگاه بود. چند نقد بر احمد محمود، سیمین دانشور، بهخصوصدولتآبادی نوشت. از آثار زرینکوب یا شاهرخ مسکوب یا اسلامی ندوشن هم میتوان نام برد.[۱۹] | » |
آثار و کتابشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
شخصیتهای سه داستان از مجموعه داستان «زخم شیر» بهنوعی نقصان یا نقص عضو دچارند همچنین انگشتاشاره بریده در داستان بلند «برگ هیچ درختی». پدر در داستان «شکار شبانه»، دست در دهان اسب میکند و زبانش را بیرون میکشد. این موارد را میتوان بهقولمعروف، بهمثابهٔ «مشت نمونه خروار» گرفت و زیباشناسی طاهری را تا حدودی توضیح داد. اختگی، نقص عضو، نقصان، فلج و لکنت همه در کار او کارکردی ساختاریتمثیلی دارند. در اینجا تمثیل را نه به معنای مماثلهای که به بیرون از متن اشاره میکنند، بلکه بهعنوان جهانهای کوچک (microcosm) درون خود متن میگیریم که به جهان کبیر (macrocosm) که باز درون خود متن است ارجاع میدهند و اثر ادبی را به لحاظ حجم و فضاسازی و معنا سازی فربه و لایهمند میکنند. داستان بهمثابه جعبهٔ چینی. تمثیل در اینجا با خرابهها و ویرانهها ارتباط تنگاتنگی دارد. بازنمایی ویرانی است. البته، پرواضح است که این به معنای چشمپوشیدن نویسنده و منتقد از بستر عمدتاً سیاسی و اجتماعی متن نیست. زمینهٔ متن همیشه رخدادی تاریخی (به تقویمیترین معنای کلمه) است که نویسنده با شگردهای خلاقانه، همان روایات مصوب تاریخ را دستخوش تنش و کشمکش میکند و سویههای دیگر و ناگفتهای از آن را پیش چشم میگذارد. رودخانهها و لنجها، در آثار طاهری، محل آیرونی و دیالکتیکاند. اسطورهٔ توخالی نجات و رهایی را در برخی آثار مثلاً «سفر سوم» میتوان ردیابی کرد. اگر سفر سوم را متناظر با روز سوم کتاب مقدسی بگیریم، روزی که مسیح دو بار زنده شد، با نوعی آیرونی مواجه خواهیم شد، چرا که در این داستان، سفر سوم با مشاهدهٔ اختگی و تجاوز مقارن میشود. طاهری کلمات را مثل سوزن تاتو، روی تن داستان حک میکند. خون و جوهر سفید در هم میآمیزند و درنهایت، وقتی خون و جوهر را پاک کردیم، شاکله شکیل داستان سر برمیآورد.[۲۷]
برگ هیچ درختی
«برگ هیچ درختی» رمان کمحجم یاداستان بلند است. نام کتاب برگرفته از تکیهکلام پدربزرگِ راوی؛ پیرمرد شوخطبعی بهنام «گودرز» است که گاهی با گفتن: «خدا یه پول زیاد به من بده، یه عقل کمی هم به شما!» مخاطبش را بهسخره میگیرد و گاهی در اعتراض، آنجا که دلش بخواهد عصای جنسِ استیلش را مثل نیزه سمت دیگران پرت میکند. داستان در اصل برگرفته از خاطرات راوی داستان «سیامک» است. خاطراتی درهمریخته از سالهای مختلف زندگی او در جنوب، کنار شط، کنار پدربزرگ، عمه کوکب، عمو عباس، همبازیهایش و … خاطراتی در ده بخش که غیرخطی روایت شده است و خواننده باید آنها را چون جورچینی کنار هم بچیند. داستان را میتوان همانند سفری کوتاه به جنوب دانست؛ سفری اندوهناک و تفکر برانگیز. سفر طبق دادهها و نشانههای داستانی، شاید مربوط به دههٔ شصت باشد. نویسنده توانسته است علیرغم حجم کم کتاب، با ظرافت و دقت و در نهایت ایجاز، فضای جنوب را برای خواننده ترسیم و داستانی کند. از تمَرهندی، سپستان، کهور، گل ابریشم، خزرهره، اکالیپتوس، درخت لوز، خارشتر، گز… و مخصوصاً نخل، نخلی که بیبی کاشته و بهیاد پسر از دستدادهاش نامش را «سیاوش» گذاشته است و حالا که نخل هفتساله، باردار شده است، بهزعم بیبی، نَه نخل که سیاوش داماد شده است و به باور عمه کوکب خرمایی که این نخلِ سیاوش میدهد دوای هر دردی است. طاهری موضوعی حساس را دستمایه قرار داده و به دور از هرگونه شعارگرایی به آن پرداخته است. راوی از دغدغهها، ترسها و بحرانهایش زیاد سخنی نمیگوید بهویژه از مادرش، پدرش، دبستان، دبیرستان، دانشکدهاش. در فصلهایی داستان انگار دچار انفصال میشود. یکبار آن جا که سیاوش و بیبی وارد داستان میشوند، یکبار آنجا که راوی و پدربزرگ و عموعباس و … به جزیره مَدَن میروند شاید به همین است که داستان همچنان در ذهن خواننده ادامه دارد، در ذهن نویسنده هم هست و شاید روزگاری باز نوشته شود.[۲۸]
شکارشبانه
مجموعه داستان «شكار شبانه» داستانهايی را گردهم میآورد كه در مرگ و انتظار و بيهودگی وجه اشتراك دارند؛ داستانهايی که از منظر يك راوی صرفاً مشاهدهگر روايت میشوند. با شخصيتهايی زخمخورده و آسيبپذير كه در دوراهی تصميم، هميشه به انتهايی ناخوشايند و ناخواسته میرسند. داستانها دربارهٔ تلاشهايی بیفرجام است و در اغلب آنها ايستايی و پيشنرفتگی ديده میشود. بر فضای كتاب جبری مهآلود كه ديد را كوتاه میكند حاكم است. فضايی كه در آن تمنايی با بيهودگی درآميخته، جاری است. تمنايی كه منتج به حاصلی محتوم است. آدمهای اين مجموعه با بدبينی و خستگی و بیرغبتی، روندی را پيش میبرند كه در واقع پيشرفتی نيست، دور خود چرخيدن و همچنان در همان نقطهٔ شروع ماندن است. حتی امتناع و پسزدن آدمها، حاصلی ندارد. قبول و پذيرش هم سودی نمیرساند و گويی گردننهادگی و مشاهدهگری، تنها كاری است كه آدمهای اين داستانها میتوانند انجام دهند. داستان کوتاه «شكار شبانه» زبان روايتش را از چشم كودكی بيان میكند كه شاهد سنگدلی پدرش است. پدر زبان اسب را میبرد. اسب نشانی از وجدان است و اسبِ زبانبريده نمیتواند شيهه بكشد. داستان روايتی شبانه است و در تاريكی و ظلمت میگذرد. در خاموشی و بیاحساسی. راوی با دو چشم كنجكاو مینگرد و نمیداند چه اتفاقی میافتد. فقط مشاهده میكند و پس میكشد و امتناع میكند. بهدست آوردن زمين و اسب و تفنگ، در برابر وجدانی كه از دست میرود. پسر میگويد اسب بیزبان نمیتواند شيهه بكشد و پدر میگويد ديگر نمیتواند شكار را فراری دهد. در اين جا دو نگاه را میبينيم. چشمی كه اسب را میبيند و چشم ديگری كه اسب را نمیبيند. «شكار شبانه» تصوير از دستدادگی است. بهدست آوردن چيزی كه پسر نفی میكند. پدر میخواهد پسر ببيند. پسر نمیخواهد بپذيرد. داستان آرام و صبور روايت خود را نگه میدارد. بر جزييات تمركز میكند و انگار كه بخواهد آداب واقعهای شوم را تصوير كند، از چيزی نمیگذرد. پسر، خاله را دوست دارد و پدر از خاله متنفر است. مرزها پررنگ و مشخص در داستان مینشيند و پسر انتخابش را كرده است. راه پدر را نمیخواهد اما همراه اوست. پدر و پسر بر اسب زبانبريده نشستهاند و مردی برهنهپای و زخمی را بهدنبال خود میكشانند. نوری كه پسر میگرداند مانع میشود مار، زبان افتاده اسب را بخورد. اما زبان اسب ديگر بريده شده. پدر شكار كرده و میرود كه غنائمش را بگيرد و نور بیفايده تابيده میشود.[۲۹]
کارنامه و فهرست آثار
تکداستان «کَره در جیب» در مجموعهداستانی هشت داستان
مجموعه داستان سنگ و سپر
مجموعه داستان شکار شبانه
مجموعه داستان زخم شیر
رمان برگ هیچدرختی
جوایز و افتخارات
شایسته تقدیر در یازدهمین دورهٔ جایزه ادبی جلال آلاحمد[۳]
برگزیدهٔ دومین دورهٔ جایزهٔ ادبی احمد محمود[۴]
ناشرانی که با او کار کردهاند
بهاستناد خانه کتاب، نیماژ، افراز، ماریه، نیمنگاه، مرکز و اسفار آثار این نویسنده را چاپ کردهاند.
تعداد چاپها و تجدیدچاپهای کتابها
به استناد خانه کتاب رمان «برگ هیچ درختی» به چاپ سوم و «زخم شیر» توسط نشر نیماژ به چاپ ششم رسیده است. همچنین مجموعهداستان «سنگ و سپر» نخستین بار توسط نشر ماریه و بار دوم توسط نشرافراز و بار سوم توسط نشر نیماژ تجدیدچاپ شده است. مجموعهداستانی «شکار شبانه» نیز نخستین بار توسط نشر نیمنگاه و سپس نشر افراز و بعد نشر نیماژ تجدید چاپ شده است.
جستارهای وابسته
نقد صمد طاهری بر رمان «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم»
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ «نقشبندان رنجها، آرزوها و حسرتها».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ طاهری. «پنجرهای به جهان داستان کوتاه با صمد طاهری». فصلنامه سدا، ٣٩.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ «جایزه جلال آلاحمد».
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ «جایزه ادبی احمد محمود».
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ «تقدیر از صمد طاهری».
- ↑ «زخم شیر».
- ↑ «سنگ و سپر».
- ↑ «برگ هیچ درختی».
- ↑ «شکار شبانه».
- ↑ «فیلم یدو برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم».
- ↑ «فیلم یدو».
- ↑ «فیلم کوتاه ابراهیم».
- ↑ «در یازدهمین اختتامیهٔ جایزهٔ جلال آلاحمد».
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۴٫۲ ۱۴٫۳ ۱۴٫۴ ۱۴٫۵ «مصاحبه با روزنامه اعتماد».
- ↑ «مصاحبه با روزنامهٔ آرمان ملی».
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ ۱۶٫۲ «چگونه نویسنده شدم؟».
- ↑ «جهان داستانی طاهری».
- ↑ «زخم شیر».
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ ۱۹٫۳ «مقایسه آثار گلشیری و طاهری».
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ ۲۰٫۳ ۲۰٫۴ «مصاحبه با رادیو نبشته».
- ↑ «فیلم یدو اقتباسی از داستان کوتاه زخم شیر».
- ↑ «فیلم کوتاه ابراهیم».
- ↑ سپانلو، در جستجوی واقعیت، ۴۴۵.
- ↑ «طاهری نویسندهای بادقت است.».
- ↑ «اندیشه نو در نگاه بومی».
- ↑ «ادبیات عامهپسند».
- ↑ «سبک و ویژگی آثار طاهری».
- ↑ «نقد برگ هیچ درختی».
- ↑ «نقد شکارشبانه».
منابع
- طاهری، صمد (۱۳۹۶). زخم شیر. تهران: نیماژ. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷-۱۸۵-۰.
- طاهری، صمد (۱۳۹٨). برگ هیچ درختی. تهران: نیماژ. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۳۶۷-۵۲۴-۷.
- سپانلو، محمدعلی (۱۳٧٧). در جستجوی واقعیت. تهران: نگاه. شابک ۹۶۴-۶۱۷۴-۹۲-۲.
- طاهری، صمد. «پنجرهای به جهان داستان کوتاه با صمد طاهری». فصلنامه سَدا (تهران)، ش. ۲ (۱۳٩٨): ۴۴.
پیوند به بیرون
- «برگ هیچ درختی، رمانی از یک کوتاهنویس». خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، ۲۰تیر۱۳۹۸. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «یازدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد، برندگان خود را شناخت». جایزه ادبی جلال آلاحمد، ١٨آذر۱۳۹٧. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «برگزیدگان جایزهٔ «احمد محمود» معرفی شدند». ایسنا، ١٨آذر۱۳۹٧. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «تجلیل مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی از صمد طاهری». وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۵دی۱۳۹۷. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «معرفی زخم شیر». نیماژ. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «سنگ و سپر». نیماژ. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «برگ هیچ درختی». نیماژ. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «شکار شبانه». نیماژ. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- ««یدو» پرافتخارترین فیلم جشنواره سیونهم فجر». شهرآرا نیوز، ۵دی۱۳۹۷. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «نقد فیلم «یدو»؛ آبادان شهر بیوفایی». ویجاتو. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «آیین پایانی یازدهمین جایزه ادبی جلال آلاحمد». تسنیم، ۱۷آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «گفتوگو با صمد طاهری بهمناسبت انتشار چاپ دوم رمان «زخم شیر»». اعتماد، ۴آبان١٣٩٨. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «مصاحبه با روزنامه آرمان ملی». آرمان ملی، ٣شهریور١٣٩٨. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «چگونه نویسنده شدم». نیماژ. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «جنگی که تا آخر دنیا هست». خوانش، ١٩مهر١٣٩٨. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «نقد زخم شیر». خوانش، ١٩مهر١٣٩٨. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «گاهی وقتها با نویسندگان همآوردی میکنم». شهر کتاب، ٣شهریور١٣٩٨. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «مصاحبه رادیو نبشته با صمد طاهری». رادیو نبشته. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «نقشبندان رنجها، آرزوها و حسرتها». اعتماد، ۲۴دی۱۳۹۹. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «انتقاد خالق داستان «یدو»». ایسنا، ۲۳بهمن۱۳۹۹. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «فیلم کوتاه ابراهیم». ودیو. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «صمد طاهری ماهی که پشت ابر نماند». ایبنا، ۱۴بهمن۱۳۹۷. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «انديشه نو در نگاه بومی». اعتماد، ۴آبان۱۳۹٨. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «نوشتن رمان عامهپسند آسان نیست». همشهری آنلاین، ۱۹مرداد۱۳۹۹. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «زیباشناسی نقصان و لکنت در داستانهای صمد طاهری». پوئتیکا، ٢۵فروردین۱۳۹۹. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «سربلندی مردم، برگِ هیچ درختی نیست». کافه داستان، ٢٢تیر۱۳۹٨. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.
- «سلفی با زمان؛ نقد شکار شبانه». روزنامه اعتماد، ٢٠آذر۱۳۹٩. بازبینیشده در ٣٠بهمن۱۳۹۹.