ابراهیم حسن بیگی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
|imdb_id = | |imdb_id = | ||
|soure_id = | |soure_id = | ||
|جوایز = | |جوایز = اخذ نشان درجه دو هنر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۸۵ و صدور نشان درجه یک هنردر سال ۱۳۹۳ | ||
|گفتاورد = | |گفتاورد = | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
"'ابراهیم حسنبیگی"' نویسندگی را پس از انقلاب اسلامی آغاز کرد و آثارش غالباً در راستای ادبیات دینی با محوریت انقلاب و دفاع مقدس شناخته میشود. | |||
<center>* * * * *</center> | <center>* * * * *</center> | ||
از جمله نویسندگان توانمند و متعهد معاصر است که در سالهای جنگ فعالیتهای فرهنگی زیادی به ویژه در منطقهٔ کردستان داشته است. آشنایی وی با فرهنگ و زندگی مردم مناطق مختلف کشور و سفر به شهرهای مختلف، به آثار وی رنگ اقلیمی بخشیده است و به قول صاحبنظران «حسنبیگی داستاننویس زوایای تاریک و ناشناختهٔ جامعه است، مردم، محیط و آداب و رسوم بومی را خوب میشناسد»<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = دستغیب | نام = عبداللهی| عنوان =ریشه در اعماق و داستانهای دیگر| ژورنال = هنرمند | مکان = | دوره = | شماره = ۹۴ | سال = ۱۳۸۹ | صفحه = ۴۳| تاریخ بازبینی = }}</ref>. {{سخ}} | از جمله نویسندگان توانمند و متعهد معاصر است که در سالهای جنگ فعالیتهای فرهنگی زیادی به ویژه در منطقهٔ کردستان داشته است. آشنایی وی با فرهنگ و زندگی مردم مناطق مختلف کشور و سفر به شهرهای مختلف، به آثار وی رنگ اقلیمی بخشیده است و به قول صاحبنظران «حسنبیگی داستاننویس زوایای تاریک و ناشناختهٔ جامعه است، مردم، محیط و آداب و رسوم بومی را خوب میشناسد»<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = دستغیب | نام = عبداللهی| عنوان =ریشه در اعماق و داستانهای دیگر| ژورنال = هنرمند | مکان = | دوره = | شماره = ۹۴ | سال = ۱۳۸۹ | صفحه = ۴۳| تاریخ بازبینی = }}</ref>. {{سخ}} | ||
بیش از ۱۱۴ جلد کتاب رمان، داستان کوتاه، داستان کودکان و نوجوانان از او منتشر شده است. برخی از آثارش برگزیده در جشنوارههای مختلف از جمله جشنواره «[[کتاب سال]]»، «[[کتاب فصل]]»، «[[کتاب دفاع مقدس]]»، «[[جشنواره شهید غنیپور]]»، «[[جشنواره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان]]»، «[[کتاب جهانی سال جمهوری اسلامی]]»، «[[کتاب سال تقریب مذاهب]]»، «[[جایزه هنری غدیر]]» و... شده است<ref name= | بیش از ۱۱۴ جلد کتاب رمان، داستان کوتاه، داستان کودکان و نوجوانان از او منتشر شده است. برخی از آثارش برگزیده در جشنوارههای مختلف از جمله جشنواره «[[کتاب سال]]»، «[[کتاب فصل]]»، «[[کتاب دفاع مقدس]]»، «[[جشنواره شهید غنیپور]]»، «[[جشنواره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان]]»، «[[کتاب جهانی سال جمهوری اسلامی]]»، «[[کتاب سال تقریب مذاهب]]»، «[[جایزه هنری غدیر]]» و... شده است<ref name="بی مسئله">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/4784441/|عنوان= «ادبیات بیمسئله»-۲/ حسنبیگی با مهر مطرح کرد: محدودیت برای طرح مسئله سیاست در ادبیات/ «کمتر اندیشیدهایم»!|ناشر= خبرگزاری مهر|تاریخ انتشار= ۱۳ آذر ۱۳۹۸|تاریخ بازدید= }}</ref>. {{سخ}} | ||
وی علاوه بر نوشتن رمانهایی مانند "اشکانه"، "ریشه در اعماق"، "نشانههای صبح" و "معمای مسیح" در حوزهٔ دفاع مقدس، رمانهای ماندگاری در حوزهٔ انقلاب و دین نیز نوشته است میتوان به رمان "محمّد" (که به بیش از پنج زبان ترجمه شده است) و نیز رمان «قدیس» که یکی از آثار پرفروش اوست، از دیگر رمانهای موفق او باید به رمان "سالهای بنفش" و رمان "ناقوسها به صدا در میآيند" اشاره کنیم. {{سخ}} | |||
می توان گفت حسنبیگی از جمله افرادی است که در سالهای ابتدایی انقلاب با داستانها و رمانهای متفاوت و مختلف در حوزهٔ ادبیات داستانی، انقلاب را پررنگ و روشنتر کرد<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = صحرایی| نام =اکبر| عنوان = تأثیر ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بر ادبیات داستانی معاصر ایران| ژورنال = کتاب ماه ادبیات| مکان = | دوره = | شماره = ۱۳۶| سال = بهمن ۱۳۸۷| صفحه =۷۳ - ۷۵| تاریخ بازبینی = }}</ref>. وی هم اکنون «عضو هیئت مؤسس انجمن قلم ایران» و «عضو هیئت امنا و هیئت مدیره بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان» است. | می توان گفت حسنبیگی از جمله افرادی است که در سالهای ابتدایی انقلاب با داستانها و رمانهای متفاوت و مختلف در حوزهٔ ادبیات داستانی، انقلاب را پررنگ و روشنتر کرد<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = صحرایی| نام =اکبر| عنوان = تأثیر ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بر ادبیات داستانی معاصر ایران| ژورنال = کتاب ماه ادبیات| مکان = | دوره = | شماره = ۱۳۶| سال = بهمن ۱۳۸۷| صفحه =۷۳ - ۷۵| تاریخ بازبینی = }}</ref>. وی هم اکنون «عضو هیئت مؤسس انجمن قلم ایران» و «عضو هیئت امنا و هیئت مدیره بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان» است. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۳: | ||
==داستانک== | ==داستانک== | ||
===صحرا=== | ===صحرا=== | ||
محل سکونتم صحرا بود صحرای وسیع و پر از گندمزار، یک زندگی آرامی داشتیم. و به قولی زندگی چوپانی. در بخشی از رمان | محل سکونتم صحرا بود صحرای وسیع و پر از گندمزار، یک زندگی آرامی داشتیم. و به قولی زندگی چوپانی. در بخشی از رمان "نشانههای صبح" و "سالهای بنفش" سالهای کودکیام آمده است. آمیزهای از این خاطرات و آمیزشی با طبیعت بکر، زیبا و دوستداشتنی و به خصوص مردم خونگرم و مهربان ترکمن که زادگاه و محل ریشه و پرورش من بوده، همه اینها کمک کرد تا اینکه من یک مقداری از لحاظ بافت شخصیتی آدم درونگرایی باشم و هیچوقت یادم نمیآید پرخاشگری و افسارگسیختگی را در خود داشته باشم. نهایتاً دورنگرا بودن و منزوی بودن به نوعی باعث اندیشیدن و اندیشگی شد<ref name="گفت و گو">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = سلیمی| نام =علیالله | عنوان = گفتوگو: اشکانه مولود عشقی در بستر ایثار و مقاومت است | ژورنال = ادبیات داستانی| مکان = | دوره = | شماره = ۹۲ | سال = مرداد ۱۳۸۴ | صفحه = ۳۶ - ۴۰| تاریخ بازبینی = }}</ref>. | ||
===اولین تجربهٔ زندگی در بحران=== | ===اولین تجربهٔ زندگی در بحران=== | ||
نه سالم بود، دلم میخواست یک باغچه داشته باشم. باغچهٔ کوچک گل و | نه سالم بود، دلم میخواست یک باغچه داشته باشم. باغچهٔ کوچک گل و سییفیجات. چیزی که بین ترکمنها مرسوم نبود. دست بهکار شدم. قسمتی از حیاط بیدر و دیوار خانهمان را با بیل کندم. به پیشنهاد پدر به جای گل، سیبزمینی کاشتم. از فردای آن روزی چند بار میرفتم سر باغچه و رشد بوتههای سیب زمینی و پیازها را نگاه میکردم. هرروز آبشان میدادم. چند روز بعد، صبح پدرم از خواب بیدارم کرد. صدای مادرم از توی حیاط میآمد که هی خدا خدا میکرد که به دادمان برسد. ترسیدم. بیرون رفتم مادر را دیدم که داشت به سیلی که آرام و خزنده میآمد سمتمان نگاه میکرد. یکی از روستاییان به پدرم گفت: نمیتوانیم جلوی سیل را بگیریم. فایدهای ندارد. باید فرار کنیم. حدود یک ماه که آبها از آسیاب افتاد، پدرم تصمیم گرفت یک سر برود روستا و ببنید با رفتن سیل خانه و زندگیمان چه شده است. من هم اصرار کردم تا مرا با خودش ببرد. دونفری رفتیم. دیگر آب نبود؛ امّا زمین هنوز گلولای بود. پدرم خدا را شکر کرد خانهمان سالم است. من امّا به فکر خانه و زندگی نبودم. یکراست رفتم سمت باغچههایم. بوتهها خشک شده بودند. شاخ و برگها زرد و خمیده روی زمین. با انگشت زمین گلآلود را کندم که سیبزمینیها و پیازها را بکشم بیرون. چیزی که به دستم رسید چند سیبزمینی بزرگ بود زیر یکی از بوتهها. انگشتهایم رفت داخلشان و پوستشان ترکید و بوی گندی شتک زد به صورتم. بویی مثل بوی لاشهٔ سگ. سییبزمینیها در آب پوسیده بودند.آن روز حس آدم ورشکسته را داشتم<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/4881381/|عنوان= روایت بحران-۸ / اولین تجربه زندگی در بحران|ناشر= خبرگزاری مهر|تاریخ انتشار= ۱۲ فروردین ۱۳۹۹|تاریخ بازدید= }}</ref>. | ||
===انشاء=== | ===انشاء=== | ||
زمانی متوجه شدم میتوانم بنویسم که دیدم انشاهایی که در مدرسه مینویسم نمره بیست میگیرم و توضیحات معلم دربارهٔ انشاء من که به بچهها میدهد برایم جالب بود. دوست داشتم آن زمان باز انشاء بنویسم همان زمان برای جلب توجه معلمم کتاب داستان خیلی زیاد میخواندم <ref name="گفت و گو"/>. | زمانی متوجه شدم میتوانم بنویسم که دیدم انشاهایی که در مدرسه مینویسم نمره بیست میگیرم و توضیحات معلم دربارهٔ انشاء من که به بچهها میدهد برایم جالب بود. دوست داشتم آن زمان باز انشاء بنویسم همان زمان برای جلب توجه معلمم کتاب داستان خیلی زیاد میخواندم <ref name="گفت و گو"/>. | ||
===داستانک استاد=== | ===داستانک استاد=== | ||
در سن ۱۶ سالگی سرودن شعر را شروع کردم. همزمان با سرودن شعر که | در سن ۱۶ سالگی سرودن شعر را شروع کردم. همزمان با سرودن شعر که معمولاً در مراسم صبحگاهی مدرسه خوانده میشد. در کار نمایشنامهنویسی و کارگردانی و بازیگری هم بودم<ref name="گفت و گو"/>. | ||
===اهل قلم=== | ===اهل قلم=== | ||
تا ۲۲ سالگی فعالیت تئاتری و شعریام، همزمان ادامه داشت. یک دورهای بود که در شهر گرگان درس میخواندم، چهرهٔ تقریباً شناختهشدهای بودم. محافل فرهنگی آن زمانِ شهر گرگان، همه من را به عنوان یک نوجوان اهل قلم میشناختند. در محافل ادبی و شعری آن زمان | تا ۲۲ سالگی فعالیت تئاتری و شعریام، همزمان ادامه داشت. یک دورهای بود که در شهر گرگان درس میخواندم، چهرهٔ تقریباً شناختهشدهای بودم. محافل فرهنگی آن زمانِ شهر گرگان، همه من را به عنوان یک نوجوان اهل قلم میشناختند. در محافل ادبی و شعری آن زمان معمولاً حضور داشتم، همینها باعث شد متوجه شوم میتوانم کار نوشتن را ادامه دهم ولی پس از انقلاب بود که اولین داستانم را نوشتم<ref name="گفت و گو"/>. | ||
===جشن گندم=== | ===جشن گندم=== | ||
روزی استاد شعر ما نیامد و چون وقت آزاد داشتم به صورت تفننی به کلاس [[سیدحسین میرکاظمی]] رفتم، نشستم، دیدم بچهها داستان میخوانند. کسی داستانی نوشته بود راجع به ترکمنها که استاد شدیداً به او انتقاد کرد و معتقد بود تا آدم قومیت ترکمنها را درک نکند نمیتواند راجع به آنها بنویسد. او میگفت من تنها نویسندهای هستم که راجع به ترکمنها نوشتهام. من که یک ترکمن بودم و در میان آنها بزرگ شده بودم و تعصباتی نسبت به ترکمنها داشتم، اعتراض کردم و گفتم [[نادر ابراهیمی|نادر]] پیش از شما اثری در این مورد نوشته است. استاد گفت: [[نادر]] سفر کوتاهی به این منطقه داشته و مدت کوتاهی بوده. از جلسه که بیرون رفتم تحریک شدم یک داستان بنویسم تا استاد ببیند و نظر بدهد داستان کوتاهی نوشتم به نام | روزی استاد شعر ما نیامد و چون وقت آزاد داشتم به صورت تفننی به کلاس [[سیدحسین میرکاظمی]] رفتم، نشستم، دیدم بچهها داستان میخوانند. کسی داستانی نوشته بود راجع به ترکمنها که استاد شدیداً به او انتقاد کرد و معتقد بود تا آدم قومیت ترکمنها را درک نکند نمیتواند راجع به آنها بنویسد. او میگفت من تنها نویسندهای هستم که راجع به ترکمنها نوشتهام. من که یک ترکمن بودم و در میان آنها بزرگ شده بودم و تعصباتی نسبت به ترکمنها داشتم، اعتراض کردم و گفتم [[نادر ابراهیمی|نادر]] پیش از شما اثری در این مورد نوشته است. استاد گفت: [[نادر]] سفر کوتاهی به این منطقه داشته و مدت کوتاهی بوده. از جلسه که بیرون رفتم تحریک شدم یک داستان بنویسم تا استاد ببیند و نظر بدهد داستان کوتاهی نوشتم به نام "جشن گندم" که برای نوجوانان بود. جلسه بعد که رفتم به استاد دادم متحیر شد و گفت این چندمین داستان شما است که مینویسید؟ گفتم اولین است. گفت راجع به ترکمنها چه میدانی؟ وقتی سرگذشت زندگیام را گفتم ایشان من را تشویق کرد. و گفت خوب شروع کردی و خوب نوشتی<ref name="گفت و گو"/>. | ||
===دورهٔ شبانه=== | ===دورهٔ شبانه=== | ||
برای اینکه بیشتر بخوانم، در سالهای آخر دبیرستان خودم را از روزانه به شبانه منتقل کردم، تا بتوانم روزها بخوانم. یکی از نزدیکترین دوستان من | برای اینکه بیشتر بخوانم، در سالهای آخر دبیرستان خودم را از روزانه به شبانه منتقل کردم، تا بتوانم روزها بخوانم. یکی از نزدیکترین دوستان من مسئول کتابخانهٔ عمومی گرگان بود که چون میدید من هر روز میروم کتابخانه، امکانات خوبی را در اختیار من میگذاشت<ref name="گفت و گو"/>. | ||
===کلاس داستاننویسی=== | ===کلاس داستاننویسی=== | ||
در یکی از روزها بنیاد جانبازان برای جانبازان کلاس داستاننویسی میگذاشت، نشستهایی بود که برای جانبازان برگزار شده بود. در یکی از محلههای شمال شهر بود. از من هم دعوت کرده بودند برای جانبازان درباره داستان صحبت کنم و به پرسشهایشان پاسخ بدهم، یادم میآید در بین جانبازان از پا و دست قطع و قطع نخاعی هم حضور داشتند یکدفعه جانبازی را دیدم که روی ویلچر تخت مانندی بود. در مقابل صورت این جوان یک میز بود و رویش کامپیوتر بود. یک جانباز ۷۰ درصدی بر روی من تأثیر گذاشت در حین جلسه توجهم به او جلب میشد و میدیدم که آقایی مدام با دستمالی خیس، صورت و پیشانی او را پاک میکند. من احساس کردم او تب دارد و با این وجود به سر کلاس آمده است. در پایان جلسه اولین | در یکی از روزها بنیاد جانبازان برای جانبازان کلاس داستاننویسی میگذاشت، نشستهایی بود که برای جانبازان برگزار شده بود. در یکی از محلههای شمال شهر بود. از من هم دعوت کرده بودند برای جانبازان درباره داستان صحبت کنم و به پرسشهایشان پاسخ بدهم، یادم میآید در این بین جانبازان از پا و دست قطع و قطع نخاعی هم حضور داشتند یکدفعه جانبازی را دیدم که روی ویلچر تخت مانندی بود. در مقابل صورت این جوان یک میز بود و رویش کامپیوتر بود. یک جانباز ۷۰ درصدی بر روی من تأثیر گذاشت در حین جلسه توجهم به او جلب میشد و میدیدم که آقایی مدام با دستمالی خیس، صورت و پیشانی او را پاک میکند. من احساس کردم او تب دارد و با این وجود به سر کلاس آمده است. در پایان جلسه اولین سئوالی که از آقای [[مجتبی شاکری]] پرسیدم این بود و او گفت او یک جانباز مشهدی است که خیلی دوست دارد داستان بنویسد قضیه تب او هم دکترها هنوز نتوانستهاند تشخیص بدهند. این اتفاق بر روی من تاثیر عمیقی گذاشت چندین سفر به مشهد کردم و او را دیدم. آنچه که در "اشکانه" خواندید اغلب چیزهایی است که من از جاهای دیگر گرفتهام و بیتشر تخیلات بوده و از این جانباز هم وضعیت جسمیاش را وام گرفتم و به این صورت نطفهٔ شخصیت سید حسن در رمان "اشکانه" شکل گرفت<ref name="گفت و گو"/>. | ||
===مردانه=== | ===مردانه=== | ||
[[زهرا زواریان]] نقدی بر آثار من نوشته بود که زنها در آثار حسنبیگی نقشی ندارند و راست هم گفته بود. من تازه متوجه شدم که داستانهای من خیلی مردانه است. مثل داستان | [[زهرا زواریان]] نقدی بر آثار من نوشته بود که زنها در آثار حسنبیگی نقشی ندارند و راست هم گفته بود. من تازه متوجه شدم که داستانهای من خیلی مردانه است. مثل داستان "چتهها" که اولین مجموعه داستان من است و بعد از آن "کوه و گدال" و بعد "معمای مسیح". این در واقع تلنگری بود که احساس کردم خلایی در داستانهایم است. لذا در داستانهای بعدی مانند "ریشه در اعماق" و "اشکانه" زنها نقش نسبتاً نزدیکی با مردها دارد<ref name="گفت و گو"/>. | ||
==زندگی و تراث== | ==زندگی و تراث== | ||
نام اصلی او ابراهیم محمد حسنبیگی است <ref name= | نام اصلی او ابراهیم محمد حسنبیگی است <ref name="کتابستان">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ketabestan.ir/news/1392/04/26/index.html:id=1068 |عنوان= ابراهیم حسنبیگی|ناشر= کتابستان|تاریخ انتشار= ۲۶ تیر ۱۳۹۲|تاریخ بازدید= }}</ref>. یک خرداد ۱۳۳۶ در روستای «خواجه نفس» از توابع شهرستان بندر ترکمن به دنیا آمد. این روستا در ده کیلومتری شمال شهرستان بندر ترکمن قرار دارد و حدود چهل، پنجاه کیلومتر با مرز ترکمنستان فاصله دارد. سالها قبل از اینکه به دنیا بیاید پدرش به همراه خانواده از شهر گرگان به میان ترکمنها میروند و به عنوان خیاط، روستاهای مختلف ترکمن صحرا را درمینوردد. در هر روستایی مدتی میماند تا اینکه در روستای خواجه نفس مستقر میشود. این روستا به لحاظ سوقالجیشی به روستاهای اطراف اشراف دارد. روستائیان دیگر، برای عبور، ناگزیر باید از این روستا میگذشتند، لذا خیاطی استاد ابوالحسن حسنبیگی در بین ترکمنها خیلی مطرح بود. تا نهسالهگی ابراهیمِ، در آن روستا بودند و بعد به بندر ترکمن کوچ کردند. کلاس اول تا سوم ابتدایی در دبستان «میرجانی» خواجه نفس درس خواند. در سال ۱۳۴۵ سیل عظیمی آمد و بخش عظیمی از قسمتهای ترکمننشین را مورد تهاجم قرار داد. کلاس چهارم تا ششم ابتدایی در دبستان «هدایت» بندر ترکمن، اول تا سوم دبیرستان در «مختومقلی فراغی» بندر ترکمن و سوم تا دیپلم در رشتهٔ ریاضی در دبیرستان «استرآبادی» گرگان گذراند. سال ۵۶ به خدمت سربازی رفت و سال ۵۷ فرار کرد. از سال ۵۸ در کورهپزخانه و بعد هم چاپخانه کار کرد. سال ۵۹ به عضویت [[کانون نویسندگان و شاعران گرگان]] درآمد. در کلاس قصهنویسی با تدریس [[سیدحسین میرکاظمی]] شرکت کرد. در سال ۱۳۶۰ به استخدام آموزش و پرورش بندر ترکمن درآمد و در همان سال ازدواج کرد. سال ۱۳۶۲ کارگردانی و تهیهکنندگی چند فیلم تلوزیونی دربارهٔ حوادث خونین گنبد و پخش آن از تلوزیون مازندران را برعهده داشت. سال ۱۳۶۴ به کردستان سفر کرد و مسئول بخش مجتمع فرهنگی و هنری سازمان تبلیغات اسلامی کردستان شد؛ او همچنین تدریس آموزش قصّهنویسی برای مربیان امور تربیتی کردستان را برعهده گرفت. سال ۱۳۶۷ در «عملیات مرصاد» مجروح شد و به تهران منتل شد. سال ۱۳۷۳ مسؤلیت بخش ادبیات داستانی "روزنامهٔ ایران" را عهدهدار شد. در سال ۱۳۸۱ به پیشنهاد [[سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]] به کشور ترکمنستان رفت و وابسته فرهنگی ایران شد. سال ۱۳۸۷ باز نشسته شد و در ۱۳۸۹ به مالزی سفر کرد و تا سال ۱۳۹۱ در آنجا بود. وی از سال ۱۳۹۵ تا کنون در کیش اقامت دارد<ref name="گفت و گو"/>. | ||
===مشاغل فرهنگی=== | ===مشاغل فرهنگی=== | ||
{{بلی}} ۱۳۵۹: استخدام در آموزش و پرورش بندر ترکمن | {{بلی}} ۱۳۵۹: استخدام در آموزش و پرورش بندر ترکمن به سمت معاون پرورشی {{سخ}} | ||
{{بلی}} ۱۳۶۱: مدیر امور برنامههای رادیو گرگان و مسئول روابط عمومی فرمانداری بندر ترکمن با حفظ سمت قبلی {{سخ}} | {{بلی}} ۱۳۶۱: مدیر امور برنامههای رادیو گرگان و مسئول روابط عمومی فرمانداری بندر ترکمن با حفظ سمت قبلی {{سخ}} | ||
{{بلی}} ۱۳۶۴: عزیمت به کردستان و فعالیت در گروه جهاد سازندگی؛ مدیر مجتمع فرهنگی و هنری سازمان تبلیغات اسلامی کردستان {{سخ}} | {{بلی}} ۱۳۶۴: عزیمت به کردستان و فعالیت در گروه جهاد سازندگی؛ مدیر مجتمع فرهنگی و هنری سازمان تبلیغات اسلامی کردستان {{سخ}} | ||
{{بلی}} ۱۳۶۵:تدریس ادبیات فارسی در دانشگاه رازی سنندج و دانشسرای تربیت معلم سنندج درسالهای ۶۵ و۶۶ {{سخ}} | {{بلی}} ۱۳۶۵:تدریس ادبیات فارسی در دانشگاه رازی سنندج و دانشسرای تربیت معلم سنندج درسالهای ۶۵ و۶۶ {{سخ}} | ||
{{بلی}} ۱۳۶۷: کارشناس فرهنگی دفتر کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش تا سال ۱۳۸۷؛ | {{بلی}} ۱۳۶۷: کارشناس فرهنگی دفتر کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش تا سال ۱۳۸۷؛ انتقال به بخش انتشارات کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش و مشغول به کار به عنوان کارشناس بخش داستان "انتشارات مدرسه"؛ سردبیر فصل نامه "سوره بچههای مسجد" از سال ۶۷ تا ۷۹ {{سخ}} | ||
{{بلی}} ۱۳۶۸: مسئول بخش ادبیات داستانی اداره کتاب وزارت ارشاد تا سال ۸۴ به جز سال ۸۰ تا ۸۳ {{سخ}} | {{بلی}} ۱۳۶۸: مسئول بخش ادبیات داستانی اداره کتاب وزارت ارشاد تا سال ۸۴ به جز سال ۸۰ تا ۸۳ {{سخ}} | ||
{{بلی}} ۱۳۷۰: سردبیر برنامه نوجوان رادیو ایران به مدت دو سال {{سخ}} | {{بلی}} ۱۳۷۰: سردبیر برنامه نوجوان رادیو ایران به مدت دو سال {{سخ}} | ||
خط ۹۴: | خط ۹۵: | ||
{{بلی}} ۱۳۸۰: وابسته فرهنگی ایران درکشور ترکمنستان تا سال ۸۳ {{سخ}} | {{بلی}} ۱۳۸۰: وابسته فرهنگی ایران درکشور ترکمنستان تا سال ۸۳ {{سخ}} | ||
{{بلی}} ۱۳۸۹: نمایندهٔ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مالزی به مدت دو سال و نیم {{سخ}} | {{بلی}} ۱۳۸۹: نمایندهٔ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مالزی به مدت دو سال و نیم {{سخ}} | ||
{{بلی}} ۱۳۹۰: عضو هیات امنا و هیئت مدیره بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان تا کنون؛ دبیری بسیاری از جشنوارههای ادبی کشور و همایشها و بزرگداشتها در طول سی سال اخیر؛ داوری بسیاری از جشنوارههای فرهنگی و ادبی؛ تدریس کلاسهای آموزش داستان نویسی در تهران و بسیاری از شهرستانها؛ دبیر سرویس های ادبی بسیاری از نشریات کشور از جمله روزنامههای | {{بلی}} ۱۳۹۰: عضو هیات امنا و هیئت مدیره بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان تا کنون؛ دبیری بسیاری از جشنوارههای ادبی کشور و همایشها و بزرگداشتها در طول سی سال اخیر؛ داوری بسیاری از جشنوارههای فرهنگی و ادبی؛ تدریس کلاسهای آموزش داستان نویسی در تهران و بسیاری از شهرستانها؛ دبیر سرویس های ادبی بسیاری از نشریات کشور از جمله روزنامههای "ایران" و "جام جم" و "همشهری" {{سخ}} | ||
{{بلی}} ۱۳۹۶: ثبت | {{بلی}} ۱۳۹۶: ثبت "نشر ابراهیم" در جزیرهٔ کیش {{سخ}} | ||
{{بلی}} ۱۳۹۹: دبیر علمی و اجرایی سیزدهمین دوره جایزه ادبی جلالآل احمد {{سخ}} | {{بلی}} ۱۳۹۹: دبیر علمی و اجرایی سیزدهمین دوره جایزه ادبی جلالآل احمد {{سخ}} | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۴: | ||
===تفسیر خود از آثارش=== | ===تفسیر خود از آثارش=== | ||
تمام داستانهای من خیلی خلاصه و فشرده صورت می گیرد. اولین رمان من که | تمام داستانهای من خیلی خلاصه و فشرده صورت می گیرد. اولین رمان من که "ریشه در اعماق" میباشد در حدود صد و شصت و هفت صفحه نوشته شده. در رمان "اشکانه" هم خیلی از مسائل و شخصیتها درونش نهفته است که به مراتب این یکی از ایرادهای داستان است. اساساً رمانهایی که مینویسم تند هستند و حوادث و رویدادهایی که درونش است به تندی روایت میشود<ref name="سرنوشت">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.magiran.com/article/1915816|عنوان= گزارشی از نشست نقد و بررسی رمان اشکانه/ داستان سرنوشت|ناشر= رسالت|تاریخ انتشار= ۱۰ مرداد ۱۳۸۸|تاریخ بازدید= }}</ref>. | ||
===همراهیهای سیاسی=== | ===همراهیهای سیاسی=== | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۱: | ||
====من پای اعتقادم ایستادهام==== | ====من پای اعتقادم ایستادهام==== | ||
برخی از دوستان نویسنده من گفتند فلانی دست بردار و اینقدر از انقلاب ننویس. من گفتم منی که آنروزها را دیدم حق دارم از آن بنویسم و فریاد بزنم که انقلاب اسلامی اجتنابناپذیر بود، ولی هرگز نمیتوانم از آنچه امروز در آن قرار داریم کاملاً دفاع کنم. من وقتی | برخی از دوستان نویسنده من گفتند فلانی دست بردار و اینقدر از انقلاب ننویس. من گفتم منی که آنروزها را دیدم حق دارم از آن بنویسم و فریاد بزنم که انقلاب اسلامی اجتنابناپذیر بود، ولی هرگز نمیتوانم از آنچه امروز در آن قرار داریم کاملاً دفاع کنم. من وقتی "شب ناسور" یا همین رمان را مینویسم، دقیقاً بهخاطر شکستن این فضاست. بگذارید صریح بگویم؛ من نویسندهای نیستم که تحتتأثیر این فضا بگویم که غلط کردم و به مخاطبم بگویم اشتباه کردم انقلاب کردم. نه! من پای کارم ایستادهام و از آن دفاع میکنم. انقلاب کار لازمی بود، اما نسل من و نسل جوان پیرامون من امروز سئوال دارد. باید متوجه شویم که سؤال و مسئله را در میان افراد را ریشهیابی کنیم، نه در میان اصل پدیدهای مثل انقلاب اسلامی<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.qudsonline.ir/news/580268/|عنوان= گفت و گوی «قدس » با ابراهیم حسنبیگی درباره رمان انقلاب اسلامی «من پای اعتقادم ایستادهام»|ناشر= قدس|تاریخ انتشار=۲ دی ۱۳۹۶|تاریخ بازدید= }}</ref>. | ||
===مخالفتهای سیاسی=== | ===مخالفتهای سیاسی=== | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۸: | ||
====تعهد به معاهدهٔ بِرن یا همان کپیرایت==== | ====تعهد به معاهدهٔ بِرن یا همان کپیرایت==== | ||
با پیوستن به این | با پیوستن به این معاهده، ادبیات ما به سمت جهانیشدن گامهای سریعتری برمیدارد. وقتی ما به ناشران احترام میگذاریم و برای ترجمه آثارشان از آنها اجازه میگیریم، آنها هم از آثار ما استقبال میکنند و این استقبال دوسویه میشود. اگر این اتفاق بیفتد، خودبهخود تقاضای ترجمه از آثار ما اتفاق خواهد افتاد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://www.qudsonline.ir/news/569510/|عنوان= با ابراهیم حسنبیگی نویسنده و فعال فرهنگی «پیوستن به «کپیرایت» ترجمه معکوس را شتاب میبخشد»|ناشر= قدس|تاریخ انتشار=۲۷ مهر ۱۳۹۶|تاریخ بازدید= }}</ref>. | ||
====کافیشاپ هم بزنیم کسی سراغ ما نمیآید==== | ====کافیشاپ هم بزنیم کسی سراغ ما نمیآید==== | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۴: | ||
====کتاب در جامعه ایران بیاهمیت است چه رسد به جایزهاش==== | ====کتاب در جامعه ایران بیاهمیت است چه رسد به جایزهاش==== | ||
شاید از میان تمامی این جوایز تنها جایزه [[کتاب سال]] و [[جلال]] است میتواند اندکی در زندگی شخصی نویسنده تاثیر بگذارد | شاید از میان تمامی این جوایز تنها جایزه [[کتاب سال]] و [[جلال]] است که میتواند اندکی در زندگی شخصی نویسنده تاثیر بگذارد امّا سایر جوایز چه در وجه دولتی و چه در وجه خصوصیاش تاثیر ناچیزی در زندگی کاری و شخصی نویسنده دارند. جوایز ادبی مانند جوایز سینمایی نیستند که دریافتشان برای یک اثر و خالق آن شور و اشتیاق ویژهای ایجاد کند. کتاب در واقع موضوعی نیست که دریافت جایزه ادبی برایش برکت ویژهای ایجاد کند و انگیزهای در مخاطبان برای خرید آن<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/4340386/|عنوان= ابراهیم حسن بیگی در گفتگو با مهر: «کتاب در جامعهٔ ایران بیاهمّیت است چه رسد به جایزهاش»|ناشر= خبرگزاری مهر|تاریخ انتشار=۱۶ تیر ۱۳۹۷|تاریخ بازدید= }}</ref>. | ||
====شخصیتهای ایرانی همه مغفول ماندهاند==== | ====شخصیتهای ایرانی همه مغفول ماندهاند==== | ||
{{گفتاورد تزیینی|ما اساساً دغدغه خاصی برای مطرح کردن شخصیتهای کشومان نداریم و بسیاری از شخصیتها و الگوهای کشورمان مغفول ماندند و آن طور که باید درباره آنها چیزی مطرح نمیکنیم. بدون تردید برجسته کردن و شناساندن قهرمانهای ملی و مذهبی در | {{گفتاورد تزیینی|ما اساساً دغدغه خاصی برای مطرح کردن شخصیتهای کشومان نداریم و بسیاری از شخصیتها و الگوهای کشورمان مغفول ماندند و آن طور که باید درباره آنها چیزی مطرح نمیکنیم. بدون تردید برجسته کردن و شناساندن قهرمانهای ملی و مذهبی در حوزهٔ مسائل فرهنگی به خصوص ادبیات، سینما و تلویزیون از اهداف هر جامعهای است، از جمله جامعه ایران که قهرمانان فراوانی در طول تاریخ از دوران باستان تا معاصر داشته است. اگر زمینه لازم و امکانات و شرایط مهیا باشد، علاقهمندم داستانی درباره "'امیرکبیر"' بنویسم. اگر امکانش باشد و فرصتش ایجاد شود، حتماً این کار را خواهم کرد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/4563027/|عنوان= حسنبیگی مطرح کرد؛ «شخصیتهای ایرانی همه مغفول ماندهاند»|ناشر= خبرگزاری مهر|تاریخ انتشار=۱۹ اسفند ۱۳۹۷|تاریخ بازدید= }}</ref>. }} | ||
====بحران تعداد آثار تولیدی در زمینه دفاع مقدس==== | ====بحران تعداد آثار تولیدی در زمینه دفاع مقدس==== | ||
متاسفانه بعد از گذشت | متاسفانه بعد از گذشت ۳۰سال از جنگ هنوز اجازه داده نمیشود که واقعیتهای جنگ هم مطرح شود. سابقا شکستهای ما در برخی عملیاتها (که امروزه در رسانه مطرح و بررسی میشود) هم اجازهٔ مطرح شدن نداشتند، چه برسد به این که بخواهیم آنها را سوژهٔ فیلم و داستان قرار بدهیم. تا زمانی که تنگنظریهای مدیران در این بخش وجود داشته باشد ادبیات دفاع مقدس یا حتّی بصورت کلیتر هنر دفاع مقدس شکوفا نخواهد شد. زمان فعلی بیش از این حرفی برای گفتن ندارد. این سانسور و یکجانبهنگری که در حوزهٔ فرهنگ دفاع مقدس دست و پای ما را میبندد، قابل تحمل نیست<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/4069191/|عنوان= یادداشت مهمان؛ «پیشنهاد تدوین طرح ملی کتاب/ تا کی میخواهیم فقط اعتراف کنیم؟»|ناشر= خبرگزاری مهر|تاریخ انتشار=۷ شهریور ۱۳۹۶|تاریخ بازدید= }}</ref>. | ||
====نحوهٔ پرداختن صدا و سیما به مفاهیم دینی==== | ====نحوهٔ پرداختن صدا و سیما به مفاهیم دینی==== | ||
متأسفانه بخش قابل توجهی از انتقال مفاهیم دینی به صورت مستقیمگویی است؛ فرض کنید نویسنده واقعهٔ کربلا را عیناً به زبان ساده برای کودکان در کتابش میآورد؛ اتفاقی که در همهٔ منابع آمده و صدا و سیما نیز هر سال آن را تکرار میکنند. شاید این موضوع در جای خود با ظرافت انجام بشود و مورد قبول باشد، امّا چیزی که اهمیّت این کار را بیشتر میکند، در قالب داستان و غیرمستقیم بیان کردن آن است<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://khabarban.com/a/25071826|عنوان= انتقاد ابراهیم حسنبیگی از نحوهٔ پرداختن صدا و سیما به مفاهیم دینی|ناشر= خبربان|تاریخ انتشار=۲۰ شهریور ۱۳۹۸|تاریخ بازدید= }}</ref>. | متأسفانه بخش قابل توجهی از انتقال مفاهیم دینی به صورت مستقیمگویی است؛ فرض کنید نویسنده واقعهٔ کربلا را عیناً به زبان ساده برای کودکان در کتابش میآورد؛ اتفاقی که در همهٔ منابع آمده و صدا و سیما نیز هر سال آن را تکرار میکنند. شاید این موضوع در جای خود با ظرافت انجام بشود و مورد قبول باشد، امّا چیزی که اهمیّت این کار را بیشتر میکند، در قالب داستان و غیرمستقیم بیان کردن آن است<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://khabarban.com/a/25071826|عنوان= انتقاد ابراهیم حسنبیگی از نحوهٔ پرداختن صدا و سیما به مفاهیم دینی|ناشر= خبربان|تاریخ انتشار=۲۰ شهریور ۱۳۹۸|تاریخ بازدید= }}</ref>. | ||
دو عنصر مهم تخیل و طنز در سینمای کودمان باید مورد توجه قرار بگیرد. کودکان | دو عنصر مهم تخیل و طنز در سینمای کودمان باید مورد توجه قرار بگیرد. کودکان عموماً مسائل و حوادثی را که با تخیل آمیخته و جنبهٔ رئال و واقعی صرف نداشته باشد میپسندند؛ این مسئله در ادبیات کودک هم وجود دارد. بچهها علاوه بر توجه به عنصر فانتزی دوست دارند در سالن نمایش و هنگام دیدن فیلم شاه باشند. آثار فیلمهای عباس کیارستمی بیشتر مخاطب خاص و اهل فن به آنها توجه دارند. این دو عنصر در سینمای کودک فراموش شده است<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = | نام = | عنوان = سینمای کودک و نوجوان از نگاه اهالی سینما: سینمای کودک و نوجوان، ایست!| ژورنال = نقد سینما| مکان = | دوره = | شماره = ۴۹| سال = آذر ۱۳۸۶| صفحه = ۱۶ - ۱۷| تاریخ بازبینی = }}</ref>. | ||
====محدودیت برای طرح مسئله سیاست در ادبیات/ «کمتر اندیشیدهایم»!==== | ====محدودیت برای طرح مسئله سیاست در ادبیات/ «کمتر اندیشیدهایم»!==== | ||
یکی از اصلیترین دلایل نپرداختن به موضوعات سیاسی | یکی از اصلیترین دلایل نپرداختن به موضوعات سیاسی مسئلهٔ حاکمیت و دولتها است. متاسفانه در طول این ۴۰سال، با تغییر دولتها این وضعیت فرقی هم نکرده است، هر دولتی که آمده چه اصولگرا، چه اصلاحطلب در این بحث دست نویسنده را واقعاً بسته است. بخش قابلتوجهی از آثار نویسندگان که بعد از انقلاب و حتّی قبل از انقلاب، در این سالها مجوز چاپ نگرفته است، عمدتاً آثاری بودهاند که به مسائل سیاسی پرداخته بودند و به همین دلیل نتوانستهاند از وزارت ارشاد مجوز نشر بگیرند<ref name="بی مسئله"/>. | ||
===نامههای سرگشاده=== | ===نامههای سرگشاده=== | ||
====پیشنهاد تدوین طرح ملی کتاب/ تا کی میخواهیم فقط اعتراف کنیم؟==== | ====پیشنهاد تدوین طرح ملی کتاب/ تا کی میخواهیم فقط اعتراف کنیم؟==== | ||
<font color=darkblue>{{گفتاورد تزیینی|با نگارش یادداشتی با عنوان «طرح ملی کتاب» خطاب به سید عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیشنهادی را در زمینه تدوین طرح جامعی برای کتاب و کتابخوانی به وی ارائه | <font color=darkblue>{{گفتاورد تزیینی|با نگارش یادداشتی با عنوان «طرح ملی کتاب» خطاب به سید عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیشنهادی را در زمینه تدوین طرح جامعی برای کتاب و کتابخوانی به وی ارائه کرد. همّت دولت در تدوین و اجرای طرح ملی سلامت نشان داد که اگر دولت بخواهد، تحول در فرهنگ هم شدنی است. لذا پیشنهاد میدهم جناب دکتر عباس صالحی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی طرح ملی کتاب را سرلوحه کار خود قرار دهند<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://khabarban.com/a/24797098|عنوان= بحران تعداد آثار تولیدی در زمینهٔ دفاع مقدس/ قرائت فعلی از جنگ به اشباع رسیده است|ناشر= خبربان|تاریخ انتشار= ۲۶ مرداد ۱۳۹۸|تاریخ بازدید= }}</ref>. }}</font> | ||
===برگههایی از مصاحبههای فرد=== | ===برگههایی از مصاحبههای فرد=== | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۸: | ||
====قصّه، بازی نیست==== | ====قصّه، بازی نیست==== | ||
نویسندهٔ ایرانی باید راهی را بیابد تا با هویت و فرهنگ او همخوانی داشته باشد. رسیدن به این موضوع هیچ منافاتی با شناخت همهٔ مکاتب ادبی ندارد. از ایسمزدگی در بین جوانان نه به عنوان یک بازی بلکه به عنوان یک مسئلهٔ بسیار جدی یاد میکنم. مثلا بعد از برگزاری سمیناری مینیمالیستی ناگهان همه مینیمالیستی میشوند. ای کاش همهٔ آنها میتوانستند قصهٔ مینیمالیستی بنویسند. مسأله وقتی بغرنج میشود که در دفاع از قصهٔ خود شاهکارهای ادبی را نفی میکند و با صراحت میگویند که قرن ۲۱ قرن قصّههای کلاسیک نیست و حتّی حاضر نیست فقط یکبار | نویسندهٔ ایرانی باید راهی را بیابد تا با هویت و فرهنگ او همخوانی داشته باشد. رسیدن به این موضوع هیچ منافاتی با شناخت همهٔ مکاتب ادبی ندارد. از ایسمزدگی در بین جوانان نه به عنوان یک بازی بلکه به عنوان یک مسئلهٔ بسیار جدی یاد میکنم. مثلا بعد از برگزاری سمیناری مینیمالیستی ناگهان همه مینیمالیستی میشوند. ای کاش همهٔ آنها میتوانستند قصهٔ مینیمالیستی بنویسند. مسأله وقتی بغرنج میشود که در دفاع از قصهٔ خود شاهکارهای ادبی را نفی میکند و با صراحت میگویند که قرن ۲۱ قرن قصّههای کلاسیک نیست و حتّی حاضر نیست فقط یکبار "جنگ و صلح" یا [[محمود دولتآبادی]] بخواند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = | نام = | عنوان = مصاحبه با ابراهیم حسنبیگی/ قصه، بازی نیست| ژورنال = ادبیات داستانی| مکان = | دوره = | شماره = ۵۶ | سال = شهریور و مهر ۱۳۸۰| صفحه = ۳۹| تاریخ بازبینی = }}</ref>. | ||
====بررسی جلوههای ناتورالیسم در ادبیات داستانی جنگ ==== | ====بررسی جلوههای ناتورالیسم در ادبیات داستانی جنگ ==== | ||
عشق و دلدادگی در سالهای اولیّه جنگ کمتر مورد توجه بود با فاصله گرفتن از سالهای جنگ در دههٔ ۶۰ و نیمهٔ اول ۷۰ به مرور عشق بین همسر و والدین و فرزند و یا رزمنده و بعدها حتّی جنس مخالف در برخی داستانها مورد توجه قرار گرفت که به طور نمونه میتوان | عشق و دلدادگی در سالهای اولیّه جنگ کمتر مورد توجه بود با فاصله گرفتن از سالهای جنگ در دههٔ ۶۰ و نیمهٔ اول ۷۰ به مرور عشق بین همسر و والدین و فرزند و یا رزمنده و بعدها حتّی جنس مخالف در برخی داستانها مورد توجه قرار گرفت که به طور نمونه میتوان "سالهای بنفش" و "اشکانه" را نام برد<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = خادمی کولایی | نام = مهدی؛ حسن پور ایلالی| عنوان = بررسی جلوه های ناتورالیسم در ادبیات داستانی جنگ (موردپژوهی: احمد دهقان)| ژورنال = نسیم| مکان = | دوره = | شماره = ۱۸ | سال = بهار و تابستان ۱۳۹۷ | صفحه = ۱۲۱ - ۱۴۸| تاریخ بازبینی = }}</ref>. | ||
{{جعبه گفتاورد |نقلقول=<center><span style="color:purple"> | {{جعبه گفتاورد |نقلقول=<center><span style="color:purple">"'«دینباوری و رمان»{{سخ}}«مشکل رمان در کشور ما و حتّی در جهان، مشکل اندیشه است، مشکل فقدان انسان خودساخته است. انسانی که شولای جهل و تنگنظری، کفر و شرک، حب و بغض، بیتعهدی و لاقیدی را به کناری نهد و با شوقِ ایمان، زهد و تقوا، خشوع و خضوع و در یک کلام با قلبی عاشق بر تارک انسانیت بدرخشد، چنین انسانی اگر نویسنده شود، کاری خواهد کرد کارستان"'»<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = حسنبیگی| نام = ابراهیم| عنوان =دینباوری و رمان| ژورنال = ادبیات داستانی| مکان = | دوره = | شماره = ۱۱۶ - ۱۱۷ | سال = آذر و دی ۱۳۷۳| صفحه = ۳۲ - ۳۳| تاریخ بازبینی = }}</ref>.|تراز=چپ|عرض=25%|رنگ پسزمینه=#d5fdf4}} | ||
====تمرین نویسندگی==== | ====تمرین نویسندگی==== | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۲: | ||
! ردهٔ سنی!! نام کتاب !! شناسه کتاب | ! ردهٔ سنی!! نام کتاب !! شناسه کتاب | ||
|- | |- | ||
| کودک || *« | | کودک || *«"'غنچه بر قالی"'»* {{سخ}} *«"'عموجان عباس"'»* {{سخ}} *«"'به ماه نگاه کن"'»* {{سخ}} *«"'آفتاب مهربانی"'»* {{سخ}} *«"'ماهی طلایی و ماهی نقرهای "'»* {{سخ}} *«"'شش تن و یک فریاد"'»* {{سخ}} *«"'بوسه بر خورشید"'»* {{سخ}} *«"'فاطمه و نقاشیهایش"'»* {{سخ}} *«"'داستان پیامبران"'»* {{سخ}} | ||
|| ۱۳۷۹؛ ناشر: کانون پرورش فکری؛ ترجمه به زبانهای انگلیسی، عربی، چینی و ترکمنی {{سخ}} ۱۳۷۴؛ ناشر: | || ۱۳۷۹؛ ناشر: کانون پرورش فکری؛ ترجمه به زبانهای انگلیسی، عربی، چینی و ترکمنی {{سخ}} ۱۳۷۴؛ ناشر: مدرسه؛ ترجمه به زبان ترکمنی {{سخ}} ۱۳۹۰؛ ناشر: مدرسه: موضوع آن استقلال ترکمنستان و ضرورت رفت و آمد و روابط مسالمتآمیز ملّت ایران و ترکمن {{سخ}} ۱۳۸۹؛ ناشر: مدرسه؛ زندگینامهٔ حضرت محمّد(ص) {{سخ}} ۱۳۸۶؛ ناشر: لوح بصر {{سخ}} ۱۳۷۸؛ ناشر: کانون پرورش کودکان؛ <span style="color:purple">"'چاپ چهارم"'</span><noinclude> {{سخ}} ۱۳۷۵؛ ناشر: حوزهٔ هنری {{سخ}} ۱۳۸۰؛ ناشر: محراب قلم؛ دورهٔ چهار جلدی {{سخ}} ۱۳۹۷؛ ناشر: نشر جمکران؛ مجموعهٔ ۱۲ جلدی | ||
|- | |- | ||
|نوجوان|| * « | |نوجوان|| * «"' صوفی و چراغ جادو"'»* {{سخ}} * «"'امیر حسین و چراغ جادو"'» {{سخ}} * «"'دور شو کور شو"'» * {{سخ}} *«"'نیکوتر از طلا"'»* {{سخ}} *«"'پیش از نماز"'»* {{سخ}} *«"'آژیر قرمز"'»* {{سخ}} *«"'گلستان در آتش"'»* {{سخ}} *«"'مروارید ری"'»* {{سخ}} * «"' مرگ در مرداب"'» | ||
||۱۳۸۹؛ ناشر: کانون پرورش فکری {{سخ}} ۱۳۹۱؛ ناشر: کانون پرورش فکری؛ <span style="color:purple"> | ||۱۳۸۹؛ ناشر: کانون پرورش فکری {{سخ}} ۱۳۹۱؛ ناشر: کانون پرورش فکری؛ <span style="color:purple">"'چاپ سوم"'</span><noinclude> {{سخ}} ۱۳۸۵؛ ناشر: مدرسه {{سخ}} ۱۳۷۶؛ ناشر: مدرسه؛ <span style="color:purple">"'چاپ ۱۰"'</span><noinclude>{{سخ}} ۱۳۷۶؛ ناشر: حوزهٔ هنری؛ ترجمه به زبانهای عربی و آذربایجانی؛ <span style="color:purple">"'چاپ پنجم"'</span><noinclude> {{سخ}} ۱۳۶۸؛ ناشر: پیام آزادی {{سخ}} ۱۳۸۸؛ ناشر: حوزه هنری؛ مجموعهٔ ۱۷ جلدی از قهرمانان انقلاب؛ موضوع زندگی شهید باهنر و برای آشنایی نوجوانان با این شخصیت؛ <span style="color:purple">"'چاپ چهارم"'</span><noinclude> {{سخ}} ۱۳۷۲؛ ناشر: مدرسه؛ داستانی بر اساس زندگی حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام؛ <span style="color:purple">"'چاپ هشتم"'</span><noinclude> {{سخ}} ۱۳۹۱؛ ناشر: مدرسه؛ خاطراتی از روزهای تبعید رضا شاه؛ <span style="color:purple">"'چاپ هفتم"'</span><noinclude> | ||
|- | |- | ||
|بزرگسال|| * « | |بزرگسال|| * «"'مرد سوم"'»* {{سخ}} * «"'کوه و گودال"'»* {{سخ}} * «"'ریشه در اعماق"'»* {{سخ}} *«"'سالهای بنفش"'»* {{سخ}} * «"'نشانههای صبح"'»* {{سخ}} * «"'اشکانه"'»* {{سخ}} * «"'محمّد رسول الله"'»* {{سخ}} * «"'قدیس"'»* {{سخ}} * «"'عالیجناب شهردار"'»* {{سخ}} * «"'معمای مسیح"'»* {{سخ}} * «"'ناقوسها به صدا درمیآیند"'»* | ||
||۱۳۸۹؛ ناشر: امیر کبیر؛ مجموعه داستان {{سخ}} ۱۳۶۸؛ ناشر: حوزه هنری؛ مجموعه داستان؛ <span style="color:purple"> | ||۱۳۸۹؛ ناشر: امیر کبیر؛ مجموعه داستان {{سخ}} ۱۳۶۸؛ ناشر: حوزه هنری؛ مجموعه داستان؛ <span style="color:purple">"'چاپ دوم"'</span><noinclude> {{سخ}} ۱۳۷۲؛ ناشر: حوزه هنری: <span style="color:purple">"'چاپ چهارم"'</span><noinclude> توسط ملک اعظم ۱۳۸۹ {{سخ}} ۱۳۷۶؛ ناشر: علم؛ <span style="color:purple">"'چاپ چهارم"'</span><noinclude> {{سخ}} ۱۳۷۶؛ ناشر: حوزه هنری؛ <span style="color:purple">"'چاپ پنجم"'</span><noinclude> {{سخ}} ۱۳۸۳؛ ناشر: قدیانی؛ <span style="color:purple">"'چاپ نهم"'</span><noinclude> {{سخ}} ۱۳۸۷؛ ناشر: مدرسه؛ ترجمه به زبانهای عربی، ترکی استانبولی، ازبکی، انگلیسی و فرانسه؛ <span style="color:purple">"'چاپ هشتم"'</span><noinclude> {{سخ}} ۱۳۹۰؛ ناشر: نیستان؛ <span style="color:purple">"'چاپ هفتم"'</span><noinclude>؛ پرفروشترین کتاب دهه ۹۰ {{سخ}} ۱۳۹۳؛ ناشر: نیستان؛ این رمان را سال ۸۸ نوشت ولی از سوی وزارت ارشاد غیرمجاز تشخیص داده شد و منتشر نشد {{سخ}} ۱۳۷۱؛ ناشر: انتشارات مدرسه؛ <span style="color:purple">"'چاپ ششم"'</span><noinclude> {{سخ}} ۱۳۹۶؛ ناشر: عهد مانا؛ <span style="color:purple">"'چاپ ۵۳"'</span><noinclude>؛ پرفروشترین کتاب دهه ۹۰ {{سخ}} | ||
|} | |} | ||
خط ۱۹۳: | خط ۱۹۴: | ||
[[پرونده:رمان نشانهها.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | [[پرونده:رمان نشانهها.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | ||
===جوایز و افتخارات=== | ===جوایز و افتخارات=== | ||
* ۱۳۶۶: نفر دوم به خاطر رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۶۶: نفر دوم به خاطر رمان <span style="color:darkgreen">""'مرتفع""'</span><noinclude> اولین مسابقه قصه و نمایشنامهنویسی دانشجویان سراسر کشور | ||
* ۱۳۶۷: در اختتامهٔ سومین جشنوارهٔ هنری – ادبی روستا لوح تقدیر و تقدیم جایزهٔ ویژهٔ به خاطر داستان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۶۷: در اختتامهٔ سومین جشنوارهٔ هنری – ادبی روستا لوح تقدیر و تقدیم جایزهٔ ویژهٔ به خاطر داستان <span style="color:darkgreen">""'په-له""'</span><noinclude> به عنوان قصهٔ سوم | ||
* ۱۳۶۷: دریافت لوح زرین دستخط حضرت امام به مناسبت خلق اثار ادبی در حوزهٔ دفاع مقدس | * ۱۳۶۷: دریافت "'لوح زرین دستخط حضرت امام"' به مناسبت خلق اثار ادبی در حوزهٔ دفاع مقدس | ||
* ۱۳۶۸: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۶۸: رمان <span style="color:darkgreen">""'جشن گندم""'</span><noinclude> برگزیده اولین جشنواره کتاب | ||
* ۱۳۷۱: تقدیر و تقدیم جایزه بخاطر نگارش کتاب <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۷۱: تقدیر و تقدیم جایزه بخاطر نگارش کتاب <span style="color:darkgreen">""'پیش از نماز""'</span><noinclude> توسط ستاد اقامهٔ نماز | ||
* ۱۳۷۲: برگزیده شدن کتاب <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۷۲: برگزیده شدن کتاب <span style="color:darkgreen">""'مروارید ری""'</span><noinclude> توسط هیأت داوران مجلهٔ «سورهٔ نوجوانان» به عنوان کتاب شایستهٔ سال | ||
* ۱۳۷۲: اهدای انگشتر هفت نگین جلال آل احمد توسط شمس آل احمد | * ۱۳۷۲: اهدای "'انگشتر هفت نگین جلال آل احمد"' توسط شمس آل احمد | ||
* ۱۳۷۳: معرّفی <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۷۳: معرّفی <span style="color:darkgreen">""'چتهها""'</span><noinclude> به عنوان اثر برتر توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس | ||
* ۱۳۷۴: کتاب <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۷۴: کتاب <span style="color:darkgreen">""'نیکوتر از طلا و تابه آفتاب""'</span><noinclude> شایستهٔ تقدیر در برگزیدگان جشنواره کتاب سال قصههای قرآنی | ||
* ۱۳۷۴: معرفی و تقدیر کتاب <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۷۴: معرفی و تقدیر کتاب <span style="color:darkgreen">""'چشماندازی از یک دهه ادبیات داستانی""'</span><noinclude> از سوی جشنوارهٔ مطبوعات وزارت فرهنگ به عنوان نقد برگزیدهٔ سال ۷۴ | ||
* ۱۳۷۵: تقدیر <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۷۵: تقدیر <span style="color:darkgreen">""'ریشه در اعماق""'</span><noinclude> از سوی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس | ||
* ۱۳۷۷: اثر <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۷۷: اثر <span style="color:darkgreen">""'ریشه در اعماق""'</span><noinclude> برندهٔ دیپلم افتخار جایزهٔ بیست سال ادبیات داستانی انقلاب اسلامی | ||
* ۱۳۷۸: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۷۸: رمان <span style="color:darkgreen">""'معمای مسیح""'</span><noinclude> شایستهٔ تقدیر در نخستین جشنواره بزرگ هنری مهر که به مناسبت یکصدمین سالزاد امام | ||
* ۱۳۷۸: کتاب <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۷۸: کتاب <span style="color:darkgreen">""'غنچه بر قالی""'</span><noinclude> برگزیده کتاب سال ۲۰۰۰ از سوی کتابخانه ملی مونیخ آلمان | ||
* ۱۳۸۰: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۸۰: رمان <span style="color:darkgreen">""'نشانههای صبح""'</span><noinclude> برنده رتبهٔ اول نخستین جشنواره کتاب معلم | ||
* ۱۳۸۴: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۸۴: رمان <span style="color:darkgreen">""'اشکانه""'</span><noinclude> اثر برگزیده از سوی هیأت انتخاب نهمین دورهٔ کتاب سال دفاع مقدس توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس | ||
* ۱۳۸۵: اخذ نشان درجه دو هنر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی | * ۱۳۸۵: اخذ "'نشان درجه دو هنر"' از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی | ||
* ۱۳۸۵: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۸۵: رمان <span style="color:darkgreen">""'ریشههای ماندگار""'</span><noinclude> از برترین کتاب در موضوع امام خمینی | ||
* ۱۳۸۷: کتاب <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۸۷: کتاب <span style="color:darkgreen">""'نشانهها""'</span><noinclude> موفق به دریافت عنوان کتاب برگزیده جشنواره فرهنگی هنری امام رضا(ع) | ||
* ۱۳۸۹: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۸۹: رمان <span style="color:darkgreen">""'صوفی و چراغ جادو""'</span><noinclude> شایستهٔ تقدیر در ۱۶ دورهٔ کتاب فصل جمهوری اسلامی ایران | ||
* ۱۳۹۱: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۹۱: رمان <span style="color:darkgreen">""'صوفی و چراغ جادو""'</span><noinclude> شایستهٔ تقدیر در بخش کودک و نوجوان در ۲۹ دورهٔ کتاب سال | ||
* ۱۳۹۱: تجلیل از رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۹۱: تجلیل از رمان <span style="color:darkgreen">""'قدیس""'</span><noinclude> در دهمین دوره مراسم قلم زرین | ||
* ۱۳۹۲: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۹۲: رمان <span style="color:darkgreen">""'محمّد""'</span><noinclude> برگزیده در بیست و یکمین دوره جایزه جهانی کتاب سال در بخش مطالعات اسلامی | ||
* ۱۳۹۲: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۹۲: رمان <span style="color:darkgreen">""'محمّد""'</span><noinclude> نامزد دریافت جایزه ادبی روچستر آمریکا | ||
* ۱۳۹۳: صدور نشان درجه یک هنر (معادل مدرک دکترا) | * ۱۳۹۳: صدور نشان "'درجه یک هنر"' (معادل مدرک دکترا) | ||
* ۱۳۹۷: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۹۷: رمان <span style="color:darkgreen">""'روایت ساده از ماجرای پیچیده""'</span><noinclude> شایسته تقدیر جایزه قلم زرین | ||
* ۱۳۹۷: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۹۷: رمان <span style="color:darkgreen">""'روایت ساده از ماجرای پیچیده""'</span><noinclude> تجلیل در دهمین دوره جشنواره داستان انقلاب در حوزه هنری در بخش رمان نوجوان | ||
* ۱۳۹۸: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۹۸: رمان <span style="color:darkgreen">""'دو روایت از یک عکس""'</span><noinclude> اثر برگزیده نخستین دوره جایزه ادبی شهید سیدعلی اندرزگو | ||
* ۱۳۹۸: رمان <span style="color:darkgreen"> | * ۱۳۹۸: رمان <span style="color:darkgreen">""'دو روایت از یک عکس""'</span><noinclude> برگزیده و تقدیرشده در هجدمین دوره جایزه قلم زرین | ||
===بررسی چند اثر=== | ===بررسی چند اثر=== | ||
====<font color=red>« | ====<font color=red>«"'قمقمهٔ آب"'»</font>==== | ||
"قمقمهٔ آب" داستان کودکی به نام فاطمه است که تصمیم میگیرد عکس پدرش را که کنار مسجد خرمشهر ایستاده، نقاشی کند. او هنگام نقاشی متوجهٔ قمقمهای میشود که کنار مسجد افتاده است. فاطمه با واردشدن به نقاشیاش آن را برمیدارد تا صاحبش را پیدا کند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = پیروز| نام = غلامرضا؛ ملک، سروناز؛ فتوت، محدثه| عنوان = بررسی هم پیوندی متن و تصویر در شش داستان دفاع مقدس کودکان بر اساس نظریهی پری نودلمن| ژورنال = مطالعات ادبیات کودک| مکان = | دوره = | شماره = شماره ۱۴ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۸| سال = پاییز و زمستان ۱۳۹۵| صفحه = ۱ - ۲۸| تاریخ بازبینی = }}</ref>. | |||
در قمقمهٔ آب حسنبیگی از همان آغاز و با استفاده از بیان توصیفی مدرن، نوع کار خود را آشکار میکند. داستان دقیقا با توصیفهای «جزء به کل» شروع میشود. نویسنده با تکیه بر تجربیات خود و با استفاده از کمترین کلمات و مختصرترین جملات، توصیفهای خوبی خلق کرده است. حسنبیگی به جای استفاده از جملات طولانی و به کارگیری تتابع اضافات و صنایع ادبی در نگارش، از جملات کوتاه و پرتحرک سود جسته است<ref name="قمقمه">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = امجدیان| نام = کیوان| عنوان = نقد و بررسی: قصهای مدرن برای بچهها| ژورنال = / کتاب ماه کودک و نوجوان| مکان = | دوره = | شماره = ۳۵| سال = شهریور ۱۳۷۹| صفحه = ۳۲ - ۳۳| تاریخ بازبینی = }}</ref> | در قمقمهٔ آب حسنبیگی از همان آغاز و با استفاده از بیان توصیفی مدرن، نوع کار خود را آشکار میکند. داستان دقیقا با توصیفهای «جزء به کل» شروع میشود. نویسنده با تکیه بر تجربیات خود و با استفاده از کمترین کلمات و مختصرترین جملات، توصیفهای خوبی خلق کرده است. حسنبیگی به جای استفاده از جملات طولانی و به کارگیری تتابع اضافات و صنایع ادبی در نگارش، از جملات کوتاه و پرتحرک سود جسته است<ref name="قمقمه">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = امجدیان| نام = کیوان| عنوان = نقد و بررسی: قصهای مدرن برای بچهها| ژورنال = / کتاب ماه کودک و نوجوان| مکان = | دوره = | شماره = ۳۵| سال = شهریور ۱۳۷۹| صفحه = ۳۲ - ۳۳| تاریخ بازبینی = }}</ref>. این رمان تا کنون به دو زبان انگلیسی و ترکمنی به چاپ رسیده است. {{سخ}} | ||
"'شخصیت"': در این رمان از روش شخصیتپردازی کلاسیک استفاده کرده است و شخصیتها به شدت سیاه و سفیداند چون شخصیت خاکستری برای بچهها قابل لمس نیست و از جذابیت داستان کم میکند<ref name="قمقمه"/>. {{سخ}} | |||
"'تکنیکهای تصویر"': او با تعمد و آگاهی و به قصد ایجاد نوعی داستان مدرن کودکانه، سعی کرده است از ویژگی مهم دیگر داستان مدرن سود جوید و آن، استفاده از تکنیکهای تصویری است؛ تکنیکهای مورد استفاده در این داستان عبارتند از: برشهای پیوسته، تاریک و روشن شدن تدریجی تصویر<ref name="قمقمه"/>. | |||
====<font color=red>« | ====<font color=red>«"'ریشه در اعماق"'»</font>==== | ||
"ریشه در اعماق" اولین داستان بلندی است که حسنبیگی نوشته است<ref name="ریشه های ماندگار">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = سرشار| نام =محمدرضا | عنوان = ریشه های ماندگار (ریشه در اعماق نوشتهٔ ابراهیم حسن بیگی)| ژورنال = ادبیات داستانی| مکان = | دوره = | شماره = ۳۰ | سال =فروردین ۱۳۷۴ | صفحه = ۵۸ - ۷۳| تاریخ بازبینی = }}</ref>. جزو آثار برتر ادبیات پایداری است. در لایهٔ واژگانی بیشتر از واژههای حسی و نشاندار استفاده کرده است. دارای نحوی گسسته، با صدای دستوری فعال و ایستاست. تمهیدات سبکی بهکار رفته در این اثر نیز شامل تشبیهات حسی، کنایات، استعاره، حسآمیزی و ضربالمثل است و از لحاظ فکری نیز در این اثر مسائلی چون دینباوری و خداباوری، میل به شهادت و ... نمود بارزی دارد<ref name="نقد ادبی">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = فرخ نیا| نام = مهین دخت؛ رمضانی سربندی، نسیمه| عنوان = پژوهشهای نقد ادبی و سبکشناسی| ژورنال = سوره اندیشه| مکان = | دوره = | شماره = ۳۵| سال = بهار ۱۳۹۸| صفحه = ۱۰۵ - ۱۲۶| تاریخ بازبینی = }}</ref>. داستان سیال ذهن و پیچیده از نظر ساختاری است<ref name="سیال ذهن">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = | نام = مصاحبه شونده: حسن بیگی، ابراهیم؛ مصاحبه کننده: زارعی، احمد| عنوان = گفتگو: می خواستم رمانی مردمی و همه فهم بنویسم| ژورنال = ادبیات داستانی | مکان = | دوره = | شماره = ۱۱۴| سال = تیر ۱۳۸۷ | صفحه = ۲۲ - ۲۹| تاریخ بازبینی = }}</ref>. {{سخ}} | |||
این رمان به نوعی معنای زندگی در قالب جنگ است. جنگی با دشمن که نمادی از جنگ با نفس انسان است. به این منظور نویسنده با طرح آیه یازدهم سورهٔ صافات در قالب سؤال شخصیّت اصلی رمان (شفی محمد) از خود، به علت آفرینش انسان اشاره میکند که تنها آفرینش انسان از خاک تمام کنندهٔ هستی و غایت از آفرینش نیست. بلکه وجودی در او نهفته است که او را در مسیر اعتقاداتش، ایمانش و آرمانهایش پیش میبرد تا به غایت الهی خود برسد<ref name="رمانهای دفاع مقدّس">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = شعاعی گمچی| نام =یونس؛ شوهانی، علیرضا؛ ذبیحی، رحمان| عنوان = بررسی میزان تاثیر انقلاب اسلامی بر رویکردهای دینی نویسندگان رمانهای دفاع مقدّس| ژورنال = پژوهشهای انقلاب اسلامی| مکان = | دوره = | شماره = شماره ۲۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۷| سال = زمستان ۱۳۹۷| صفحه = ۹۷ - ۱۲۳| تاریخ بازبینی = }}</ref>. نویسنده در واقع به نوعی روایت اسطورهای سفر قهرمان را در خود بازتاب داده است<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = علیجانی| نام =محمد؛ آهی، محمّد| عنوان = ظرفیتها و محدودیتهای اسطورهپردازی در رمان جنگ| ژورنال = ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی| مکان = | دوره = | شماره = شماره ۵۳ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۳۸| سال = زمستان ۱۳۹۷| صفحه = ۲۴۳ - ۲۸۰| تاریخ بازبینی = }}</ref>. در اعماق توجه خاصی به جنبههای عینی سبک زندگی دارد؛ به ویژه سبک زندگی مردمی که در حاشیهٔ جنگ قرار دارند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = ظریفینیا | نام = محسن| عنوان = هویت جهادی در دو رمان دفاع مقدس| ژورنال = ادبیات پایداری| مکان = | دوره = | شماره = شماره ۱۹ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۵| سال = پاییز و زمستان ۱۳۹۷| صفحه = ۱۷۸ - ۲۰۲| تاریخ بازبینی = }}</ref>. {{سخ}} | این رمان به نوعی معنای زندگی در قالب جنگ است. جنگی با دشمن که نمادی از جنگ با نفس انسان است. به این منظور نویسنده با طرح آیه یازدهم سورهٔ صافات در قالب سؤال شخصیّت اصلی رمان (شفی محمد) از خود، به علت آفرینش انسان اشاره میکند که تنها آفرینش انسان از خاک تمام کنندهٔ هستی و غایت از آفرینش نیست. بلکه وجودی در او نهفته است که او را در مسیر اعتقاداتش، ایمانش و آرمانهایش پیش میبرد تا به غایت الهی خود برسد<ref name="رمانهای دفاع مقدّس">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = شعاعی گمچی| نام =یونس؛ شوهانی، علیرضا؛ ذبیحی، رحمان| عنوان = بررسی میزان تاثیر انقلاب اسلامی بر رویکردهای دینی نویسندگان رمانهای دفاع مقدّس| ژورنال = پژوهشهای انقلاب اسلامی| مکان = | دوره = | شماره = شماره ۲۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۷| سال = زمستان ۱۳۹۷| صفحه = ۹۷ - ۱۲۳| تاریخ بازبینی = }}</ref>. نویسنده در واقع به نوعی روایت اسطورهای سفر قهرمان را در خود بازتاب داده است<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = علیجانی| نام =محمد؛ آهی، محمّد| عنوان = ظرفیتها و محدودیتهای اسطورهپردازی در رمان جنگ| ژورنال = ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی| مکان = | دوره = | شماره = شماره ۵۳ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۳۸| سال = زمستان ۱۳۹۷| صفحه = ۲۴۳ - ۲۸۰| تاریخ بازبینی = }}</ref>. در اعماق توجه خاصی به جنبههای عینی سبک زندگی دارد؛ به ویژه سبک زندگی مردمی که در حاشیهٔ جنگ قرار دارند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = ظریفینیا | نام = محسن| عنوان = هویت جهادی در دو رمان دفاع مقدس| ژورنال = ادبیات پایداری| مکان = | دوره = | شماره = شماره ۱۹ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۵| سال = پاییز و زمستان ۱۳۹۷| صفحه = ۱۷۸ - ۲۰۲| تاریخ بازبینی = }}</ref>. {{سخ}} | ||
"'پیرنگ"': انتخاب نقطه شروع نزدیک به پایان، برای داستانی به این سبک و سیاق که نویسنده سر آن نداشته که به تمام جزئیات زندگی قهرمانش بپردازد یک امتیاز قابل توجه مثبت به حساب میآید. همچنان که به پخش قابل قبول اطلاعات مورد نیاز در طول داستان، باید به عنوان یک امتیاز قابل توجه برای "ریشه در اعماق" اشاره کرد<ref name="ریشه های ماندگار"/>. {{سخ}} | |||
"'شخصیت"': شفی از یک سنی سنتی به یک شیعهٔ معتقد با مطالعه و شناخت دست یافته است. ما در جریان این تحول قرار نمیگیریم. خصوصیات ظاهر ی او نیز در یکی دو جمله به آن اشاره میشود. عموی شفی که شخصیت منفی دارد بسیار روشنفکرتر و غیرخرافیتر از پدر شفی است. خواهر او تا پایان داستان حتی یک کلام هم حرف نمیزند. به هیچ یک از شخصیتهای داستان فقط تا حدودی شفی آنطور که باید پرداخته نشده است و در چهرهای که از پدر عرضه میشود نیز نوعی تناقض احساس میشود<ref name="ریشه های ماندگار"/>. {{سخ}} | |||
"'نثر"': نثری سلیس، کمغلط و حتی در مواردی زیباست. در برخی از صفحات نثر او به نثر [[محمود دولتآبادی]] نزدیک میشود<ref name="دستغیب"/>. هرچند در مواردی از یکدستی لازم میافتد مثلا در ابتدا به کلام بلوچها نزدیک است. و بعداً به کلی تغییر میکند و نحو آن فارسی عمومی میشود. در ابتدا زبان داستان از فرهنگ عامیانه بلوچها غنیتر است و بعد به تدریج فقیر میشود<ref name="ریشه های ماندگار"/>. {{سخ}} | |||
"'زاویهٔ دید"': روایتها سیر طولی دارند<ref name="دستغیب"/>. توصیف زمان و مکان و زبان شیرین راوی و شیوهٔ درهم ریخته زاویهٔ دید هم طراوت و تازگی خاصی به داستان داده بود همان تازگی که حال و هوای شخصیت اصلی، تمنا میکرد<ref name="روزنه">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = حنیف| نام = حسن| عنوان = روزنه (خدمت نویسندهٔ توانای هموطن جناب آقای ابراهیم حسن بیگی)| ژورنال = ادبیات داستانی| مکان = | دوره = | شماره = ۳۴| سال = مرداد ۱۳۷۴| صفحه = ۸۰| تاریخ بازبینی = }}</ref>. شیوهٔ بیانیاش متفاوت با داستانهای قبلیاش است. او از دو شیوهٔ تکگویی نمایشی و دانای کل (عمدتاً محدود به شفی) استفاده کرده است<ref name="ریشه های ماندگار"/>. رمان به ۲۲ فصل تقسیم شده است که یازده فصل آن به شیوهی دانای کل و یازده فصل آن به شیوهٔ تک گویی نمایشی، روایت شده است. شیوههای روایتی به کار گرفته شده در رمان به هیچوجه دلالت بر وجود صداهای گوناگون نمیکند. در هر دو شیوهی به کار گرفته شده، این نویسنده است که با تکیه بر واقعیتی واحد سخن میگوید. به عبارتی خواننده تنها یک صدا میشنود<ref name="وبلاگ">{{یادکرد وب|نشانی= https://ebrahimhassanbeigi.persianblog.ir/QL3xkDNaedibxGZxYBlA-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%86|عنوان= انتشار رمان «محمد (ص)» حسنبیگی در راه انگلیس|ناشر= وبلاگ ابراهیم حسنبیگی|تاریخ انتشار= ۱۰ دی ۱۳۹۱|تاریخ بازدید= }}</ref>. {{سخ}} | |||
از نگاه [[فاطمه کاسی]] شاهد حضور دو نوع ایدئولوژی به نام ایدئولوژی دولتی و غیردولتی هستیم. هر کدام تظاهرات ویژه خود را دارند اما در نهایت، این ایدئولوژی مذهبی است که سلطه و هژمونی خود را از طریق قبولاندن ایدههای خود به فرد مورد نظر یاسوژه و فراخوادن او به رقابت با ایدئولوژی پیشین و کمرنگ کردن مشروعیت آن به رخ میکشد. این ایدئولوژی را از طریق عاطفهسازی به رخ میکشد. با عاطفهسازی خودی از غیرخودی جدا میشوند. در مبارزه طبقاتی دو ایدئولوژی، ایدئولوژی پیشین به دلیل فقر فرهنگی، از طریق تقلیلگرایی و طرد کردن غیرخودیها راه را برای نفوذ و بازتولید ایدئولوژی ملی فراهم میکند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = کشانی| نام = لیلا| عنوان =عناصر تقابل ایدئولوژیک در داستان دفاع مقدس «ریشه در اعماق»| ژورنال = کتاب ماه ادبیات - شماره ۱۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۴| مکان = | دوره = | شماره = ۱۸۰| سال = مهر ۱۳۹۱| صفحه = ۳۴ - ۴۲| تاریخ بازبینی = }}</ref>. | از نگاه [[فاطمه کاسی]] شاهد حضور دو نوع ایدئولوژی به نام ایدئولوژی دولتی و غیردولتی هستیم. هر کدام تظاهرات ویژه خود را دارند اما در نهایت، این ایدئولوژی مذهبی است که سلطه و هژمونی خود را از طریق قبولاندن ایدههای خود به فرد مورد نظر یاسوژه و فراخوادن او به رقابت با ایدئولوژی پیشین و کمرنگ کردن مشروعیت آن به رخ میکشد. این ایدئولوژی را از طریق عاطفهسازی به رخ میکشد. با عاطفهسازی خودی از غیرخودی جدا میشوند. در مبارزه طبقاتی دو ایدئولوژی، ایدئولوژی پیشین به دلیل فقر فرهنگی، از طریق تقلیلگرایی و طرد کردن غیرخودیها راه را برای نفوذ و بازتولید ایدئولوژی ملی فراهم میکند<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = کشانی| نام = لیلا| عنوان =عناصر تقابل ایدئولوژیک در داستان دفاع مقدس «ریشه در اعماق»| ژورنال = کتاب ماه ادبیات - شماره ۱۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۴| مکان = | دوره = | شماره = ۱۸۰| سال = مهر ۱۳۹۱| صفحه = ۳۴ - ۴۲| تاریخ بازبینی = }}</ref>. | ||
[[پرونده:اشکانه.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | [[پرونده:اشکانه.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | ||
====<font color=red>« | ====<font color=red>«"'سالهای بنفش"'»</font>==== | ||
از معدود داستانهای مثبت راجع به انقلاب است <ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = | نام = | عنوان = گزارش: داستان انقلاب: پیشینه، ضعفها و قوتها (میزگرد «خانه داستان ایران» درباره ادبیات داستانی انقلاب اسلامی)| ژورنال = ادبیات داستانی| مکان = | دوره = | شماره = ۹۱| سال = تیر ۱۳۸۴| صفحه = ۴۱ - ۴۸| تاریخ بازبینی = }}</ref>. داستان شروع مهیجی دارد و همین تهییج، خواننده را تا انتهای داستان می کشاند. گرچه در صفحات ابتدایی، جملات کوتاه پی در پی، مکث در خوانش را زیاد می کند<ref name="بنفش">{{یادکرد وب|نشانی= http://akharinkhabar.ir/book/2399499|عنوان= نقد کتاب/ بررسی رمان سالهای بنفش|ناشر= کتابستان|تاریخ انتشار= ۲۴ دی ۱۳۹۴|تاریخ بازدید= }}</ref>. {{سخ}} | از معدود داستانهای مثبت راجع به انقلاب است <ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = | نام = | عنوان = گزارش: داستان انقلاب: پیشینه، ضعفها و قوتها (میزگرد «خانه داستان ایران» درباره ادبیات داستانی انقلاب اسلامی)| ژورنال = ادبیات داستانی| مکان = | دوره = | شماره = ۹۱| سال = تیر ۱۳۸۴| صفحه = ۴۱ - ۴۸| تاریخ بازبینی = }}</ref>. داستان شروع مهیجی دارد و همین تهییج، خواننده را تا انتهای داستان می کشاند. گرچه در صفحات ابتدایی، جملات کوتاه پی در پی، مکث در خوانش را زیاد می کند<ref name="بنفش">{{یادکرد وب|نشانی= http://akharinkhabar.ir/book/2399499|عنوان= نقد کتاب/ بررسی رمان سالهای بنفش|ناشر= کتابستان|تاریخ انتشار= ۲۴ دی ۱۳۹۴|تاریخ بازدید= }}</ref>. {{سخ}} | ||
این رمان از لحاظ ساختار و محتوا به دو رمان | این رمان از لحاظ ساختار و محتوا به دو رمان "نغمه در زنجیر" و "سالهای ابری" شباهت دارد و از الگویی واحد پیروی میکند. نوع قصّه حماسی است. روایتی ساده در زمینهٔ مبارزهٔ اجتماعی است. از غموض فن داستاننویسی در آن نشانی نیست. چنانکه میتوان آن را رمان تماشاگر و ناظر نامید. نویسنده میکوشد نظرگاه خود را در وضعیّت اصلی مبارزهای دینی به نمایش بگذارد و همهٔ عوامل را در بسط چنین فراروندی به کمک بطلبد. شخصیّت مطلقاً خوب در رمان وجود ندارد، چنانکه شخصیّت شریر نیز. در بسیاری از سکانسها او مبارزان دورهٔ ستمشاهی را از روزنهٔ رویدادهای دههٔ بعد میبیند و تصویر میکند. گزارشها یکسونگرانه است و نظرگاه نویسنده به طور صریح به ذهن میآید. داستان در کل، فراز و فرود نمایانی ندارد و به سخن دیگر، روایت داستانی یکنواختی است. نویسنده به دلیل این مشکل آن را به دو شیوه روایت میگند. کنش داستان خوب است. خواننده به راحتی آن را میخواند و پیش میرود. بیان با اینکه غالباً خبری است، ساده و صمیمانه است. مسامحات لفظی و معنایی روانی نثر را به وجود میآورد<ref name="دستغیب"/>. {{سخ}} | ||
"'شخصیت"': داستان "سالهای بنفش" داستانی پر شخصیت است. حدود ۳۰ شخصیت در این داستان نام برده می شود که البته ۷ شخصیت نقش پررنگ تری دارند. اما این تعدد شخصیت مخاطب را گیج نمی کند. شخصیتهایی که وی وارد داستان کرده است، برای خواننده باور پذیر می شوند. تنها ضعف نویسنده در تبیین ویژگی های مبارزین چپی است. درواقع حسن بیگی نتوانسته و یا نخواسته است وارد ابعاد شخصیتی و وجوه تفکرات آنها شود و این مساله، مخاطب ناآشنا با مسائل سیاسی را با سؤالاتی مواجه میکند<ref name="بنفش"/>. {{سخ}} | |||
"'زاویه دید"': "سالهای بنفش" از دید دو راوی نقل میشود. یکی دانای کل یا سوم شخص مفرد و دیگری علی یا اول شخص مفرد. این تغییر راوی که معمولاً در برخی داستانها اتفاق میافتد، در این داستان حرفهای نیست<ref name="بنفش"/>. | |||
[[پرونده:رمان محمّد (ص).jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | [[پرونده:رمان محمّد (ص).jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | ||
====<font color=red>« | ====<font color=red>«"'صوفی و چراغ جادو"'»</font>==== | ||
هرچند که بارها و بارها داستانهای متعددی درباره غول چراغ جادو و برآورده کردن آرزو به نگارش درآمده است امّا تفاوت طرح این داستان در این است که مخاطب این چراغ جادو تنها قشر نوجوان هستند و از آن مهمتر اینکه غول این چراغ به جای ماهی دادن به صاحبش به او ماهیگیری یاد میدهد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://akharinkhabar.ir/book/2326974|عنوان= نقد کتاب/ صوفی و چراغ جادو به بوته نقد کشیده می شود|ناشر= خبربان|تاریخ انتشار= ۲۱ آذر ۱۳۹۴|تاریخ بازدید= }}</ref>. | هرچند که بارها و بارها داستانهای متعددی درباره غول چراغ جادو و برآورده کردن آرزو به نگارش درآمده است امّا تفاوت طرح این داستان در این است که مخاطب این چراغ جادو تنها قشر نوجوان هستند و از آن مهمتر اینکه غول این چراغ به جای ماهی دادن به صاحبش به او ماهیگیری یاد میدهد<ref>{{یادکرد وب|نشانی= http://akharinkhabar.ir/book/2326974|عنوان= نقد کتاب/ صوفی و چراغ جادو به بوته نقد کشیده می شود|ناشر= خبربان|تاریخ انتشار= ۲۱ آذر ۱۳۹۴|تاریخ بازدید= }}</ref>. | ||
نویسنده خاطرات خودش یا دیگران را نقل میکند و نیز به دلیل اینکه به آن تعلق خاطر داشته آن را به عنوان داستان به خواننده عرضه کرده است. او از یاد برده که یک نویسنده حتی وقتی که خاطرات خود یا دیگران را به شکل داستان درمیآورد و یا آن که کلا داستانی را در شاکله خاطرات روایت میکند حق ندارد تجربههای غلطی را انتقال دهد، ضمنا خاطرات باید از شکل خاطره خارج شوند و به شکل داستان درآیند و مضافا اینکه واقعا ارزش روایی و داستان شدن هم داشته باشندت<ref name="صوفی">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = پارسایی| نام = حسن| عنوان = نقد و بررسی: دوگانگی ذهن نویسنده: نقد و بررسی رمان «صوفی و چراغ جادو» اثر «ابراهیم حسن بیگی»| ژورنال = کتاب ماه کودک و نوجوان| مکان = | دوره = | شماره = ۱۶۳ | سال = اردیبهشت ۱۳۹۰| صفحه = ۱۸ - ۲۳| تاریخ بازبینی = }}</ref>. {{سخ}} | نویسنده خاطرات خودش یا دیگران را نقل میکند و نیز به دلیل اینکه به آن تعلق خاطر داشته آن را به عنوان داستان به خواننده عرضه کرده است. او از یاد برده که یک نویسنده حتی وقتی که خاطرات خود یا دیگران را به شکل داستان درمیآورد و یا آن که کلا داستانی را در شاکله خاطرات روایت میکند حق ندارد تجربههای غلطی را انتقال دهد، ضمنا خاطرات باید از شکل خاطره خارج شوند و به شکل داستان درآیند و مضافا اینکه واقعا ارزش روایی و داستان شدن هم داشته باشندت<ref name="صوفی">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = پارسایی| نام = حسن| عنوان = نقد و بررسی: دوگانگی ذهن نویسنده: نقد و بررسی رمان «صوفی و چراغ جادو» اثر «ابراهیم حسن بیگی»| ژورنال = کتاب ماه کودک و نوجوان| مکان = | دوره = | شماره = ۱۶۳ | سال = اردیبهشت ۱۳۹۰| صفحه = ۱۸ - ۲۳| تاریخ بازبینی = }}</ref>. {{سخ}} | ||
"'پیرنگ"': طرح یا پیرنگ رمان بسیار ساده است و از الگوی ساختاری «خاطره» تبعیت میکند، در آن فراز و نشیب قابل ملاحظهای وجود ندارد و از رخدادهای فرعی و اصلی هیجانزای داستانی که تعلیقزایی و کنشمندی عاطفی و ذهنی ایجاد نماید، خبری نیست. هنگامی هم که به عنصر تخیلی غول و چراغ جادو پرداخته میشود، باز در پسزمینه آن همان طرح ساده خاطرهوار روایی محوریت دارد و در نتیجه، این ترفند هم به عنصری داستانی و تعیینکننده تبدیل نمیشود و اساسا اضافی و تحمیلی است. نویسنده میتوانست به جای آن، دانایی و فرزانگی پدربزرگ صوفی را پررنگتر و آن را کاملا جایگزین غول و چراغ جادو بکند. نویسنده موضوعی را که اساسا تخیلی است به زور به صورت یک رخداد واقعی جلوه میدهد و در نتیجه رمانش را دچار انفصال و دوگانی غیرموجه میکند<ref name="صوفی"/>. | |||
[[پرونده:رمان_قدیس.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | [[پرونده:رمان_قدیس.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | ||
====<font color=red>« | ====<font color=red>«"'اشکانه"'»</font>==== | ||
"اشکانه" پنجمین رمانى است که نوشته است. این رمان اصطلاحا روایت سیال ذهن است و پیچیدگیهای ساختاری خود را دارد و میتوانم بگویم "اشکانه" تکنیکیترین اثر حسنبیگی نسبت به سایر آثارش است. چرا که سعی کرده است با استفاده از عناصر مدرن داستاننویسی اثری ارائه کند که خواننده را جذب کند<ref name="تکنیک">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/4123722/|عنوان= حسن بیگی در گفتگو با مهر مطرح کرد؛ «اشکانه» تکنیکی ترین اثر من است/عشق بزرگ ترین نعمت خداست |ناشر= خبربان|تاریخ انتشار=۲ آبان ۱۳۹۶|تاریخ بازدید= }}</ref>. {{سخ}} | |||
[[کامران پارسی نژاد]] در جلسهٔ نقد گفت: میتوان این رمان را در میان رمانهای روانشناختی قرار داد. راوی در همهجا حضور پر رنگ دارد، موجز نویسی در داستان یک رکن است، . به اعتقاد من نویسنده هوشمندانه سبک و سیاق داستان نویسی را برای خودش نهادینه کرده که این خیلی مهم است و به طور کامل کار حسنبیگی در داستان اشکانه به تصویر کشیدن یک جامعه از زوایای مختلف است<ref name= | [[کامران پارسی نژاد]] در جلسهٔ نقد گفت: میتوان این رمان را در میان رمانهای روانشناختی قرار داد. راوی در همهجا حضور پر رنگ دارد، موجز نویسی در داستان یک رکن است، . به اعتقاد من نویسنده هوشمندانه سبک و سیاق داستان نویسی را برای خودش نهادینه کرده که این خیلی مهم است و به طور کامل کار حسنبیگی در داستان اشکانه به تصویر کشیدن یک جامعه از زوایای مختلف است<ref name="سرنوشت"/>. {{سخ}} | ||
از نگاه [[ظریفه رویین]] اسم داستان اشک+آنه است اسم متداولی نیست. به نظر میرسد نویسنده میخواسته بار معنایی مضاعفی از این اسم بگیرد که با مقایسه ساختهای مشابه موجود در فارسی بعید میدانم بتوان اشکانه را به معنی کسی که زیاد اشک میریزد پذیرفت. به هر حال داستانهایی که عنوانشان برگرفته از شخصیتهای اصلی داستان است عناوین خوبی نمیتوانند داشته باشند. نویسنده آنقدر دربارهٔ هر چیز توضیح میدهد که هیچ جای سؤالی در ذهن خواننده باقی نمیگذارد. گاهی پرداختن به جزئیات فقط باعث چاقشدن آن شده است. دیالوگها گاهی به قدری طولانی و بلند هستند که از حوصلهٔ خواننده خارج و به ورطهٔ شعار نزدیک میشود<ref name="اشکانه">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = روبین| نام = ظریفه| عنوان = نقدی بر کتاب «اشکانه» اثر ابراهیم حسن بیگی: رمزی که اشکانه گشود!| ژورنال = سوره اندیشه| مکان = | دوره = | شماره = ۳۹| سال = شهریور و مهر و آبان ۱۳۸۷ | صفحه = ۱۴ - ۱۵| تاریخ بازبینی = }}</ref>. {{سخ}} | از نگاه [[ظریفه رویین]] اسم داستان اشک+آنه است اسم متداولی نیست. به نظر میرسد نویسنده میخواسته بار معنایی مضاعفی از این اسم بگیرد که با مقایسه ساختهای مشابه موجود در فارسی بعید میدانم بتوان اشکانه را به معنی کسی که زیاد اشک میریزد پذیرفت. به هر حال داستانهایی که عنوانشان برگرفته از شخصیتهای اصلی داستان است عناوین خوبی نمیتوانند داشته باشند. نویسنده آنقدر دربارهٔ هر چیز توضیح میدهد که هیچ جای سؤالی در ذهن خواننده باقی نمیگذارد. گاهی پرداختن به جزئیات فقط باعث چاقشدن آن شده است. دیالوگها گاهی به قدری طولانی و بلند هستند که از حوصلهٔ خواننده خارج و به ورطهٔ شعار نزدیک میشود<ref name="اشکانه">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = روبین| نام = ظریفه| عنوان = نقدی بر کتاب «اشکانه» اثر ابراهیم حسن بیگی: رمزی که اشکانه گشود!| ژورنال = سوره اندیشه| مکان = | دوره = | شماره = ۳۹| سال = شهریور و مهر و آبان ۱۳۸۷ | صفحه = ۱۴ - ۱۵| تاریخ بازبینی = }}</ref>. {{سخ}} | ||
مهمترین مفهوم در این رمان پس از مفهوم عشق و شهادت، مفهوم عدالت است. زبان داستان در زمینهٔ عضق رو به سوی ادبیات عرفانی کهن دارد. شگرد دیگری نیز در این رمان به کار رفته است که تا حدودی تازگی دارد. این شگرد، حکایتگر مقارنه و تباینی است بین آنچه در دانستگیهای سید حسین و گروهبان عراقی میگذرد<ref name="دستغیب"/>. | مهمترین مفهوم در این رمان پس از مفهوم عشق و شهادت، مفهوم عدالت است. زبان داستان در زمینهٔ عضق رو به سوی ادبیات عرفانی کهن دارد. شگرد دیگری نیز در این رمان به کار رفته است که تا حدودی تازگی دارد. این شگرد، حکایتگر مقارنه و تباینی است بین آنچه در دانستگیهای سید حسین و گروهبان عراقی میگذرد<ref name="دستغیب"/>. | ||
[[پرونده:عالیجناب_شهردار.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | [[پرونده:عالیجناب_شهردار.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | ||
====<font color=red>« | ====<font color=red>«"'محمّد"'»</font>==== | ||
انگیزهّ نوشتن رمان | انگیزهّ نوشتن رمان "محمّد" توهینی بود که در سال ۱۳۸۴ در دانمارک رخ داد. نثر این کتاب نثر تاریخی نیست بلکه به سبک امروزی نوشته شده است. هم به خاطر ترجمهٔ کتاب به زبانهای دیگر و هم به خاطر اینکه خوانندگان امروزی راحتتر باشند. بعضاً گفته میشود که این نثر به کار لطمه وارد کرده است و کار را ساده کرده است ولی چون عامهٔ مردم را مد نظر داشته است، سعی کرده است که رمان ساختار و ادب خاص خودش را داشته باشد<ref name="سیال ذهن"/>. {{سخ}} | ||
تلاش وی بر اين بوده كه ريشههای | تلاش وی بر اين بوده كه ريشههای صهيونيستی باورهای تعدادی از يهوديان معارض را نشان بدهد و نگاهي به تقابل صهيونيستها با اسلام و در عين حال، تعامل اسلام با مسيحيت و آن گروه از يهوديان مومن داشته باشد<ref name="وبلاگ"/>. {{سخ}} | ||
"'زاویه"': دید راوی اول شخص است، شخصی یهودی كه در رمان به عنوان یک دانشمند معرفی میشود از طرف شورای عالی یهود مأمور میشود به سمت پیامبر اسلام گرایش پیدا كرده و یا او را كشته یا عقایدش را به چالش بكشد. در واقع رمان به شكل قابل قبولی، تاریخ اسلام را معرفی كرده است، بخشی از این معرفی با ردوبدل شدن دیالوگهایی میان مرد یهودی و عربی كه راهنمای اوست آشكار میشود<ref name="رمان">{{یادکرد وب|نشانی= https://vista.ir/m/a/w3g82/|عنوان=نگاهی به رمان محمد (ص) نوشتهٔ ابراهیم حسنبیگی|ناشر= روزنامه ایران|تاریخ انتشار= |تاریخ بازدید= }}</ref>. {{سخ}} | |||
به نظر [[مهدی طاهری]] در واقع این شكل روایت كه تا پایان مخاطب را در تردید قرار میدهد در روایت واقعی پیامبر(ص) وجودنداشته است چون همانگونه كه ذكرش آمد مردم با روایت واقعی آشنا هستند، امّا این شكستن افق انتظار مخاطب و این كه رئیس اسحاق از نامههای او به دین مبین اسلام گرایش پیداكرده بسیار جالب توجه است<ref name="رمان"/>. | به نظر [[مهدی طاهری]] در واقع این شكل روایت كه تا پایان مخاطب را در تردید قرار میدهد در روایت واقعی پیامبر(ص) وجودنداشته است چون همانگونه كه ذكرش آمد مردم با روایت واقعی آشنا هستند، امّا این شكستن افق انتظار مخاطب و این كه رئیس اسحاق از نامههای او به دین مبین اسلام گرایش پیداكرده بسیار جالب توجه است<ref name="رمان"/>. | ||
[[پرونده:شب_ناسور.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | [[پرونده:شب_ناسور.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | ||
====<font color=red>« | ====<font color=red>«"'قدیس"'»</font>==== | ||
این اثر به جلوهها و ویژگیهای زندگی و حکومتداری حضرت علی (ع) میپردازد. رمانی خوشفرم و خوشخوان و البتّه با کمی دستانداز تاریخی، ولی مؤثر که بعد از خواندنش آرامش خاص دست میدهد. این داستان فارغ از ایرادات جزئی که در روایت دارد؛ گه گاهی به سبب نگاشتن نامههای طولانی و ذکر خاطرات خستهکننده میشود، ولی در کل رمانی پر کشش و جذاب است. نمونهای از پرداختن به موضوعات دینی و مذهبی است که میتواند الگوی مناسبی بوده و با کمی خوشسلیقگی و تزریق هنرهای نمایشی، میتواند اثری شایسته در رسانههای تصویری باشد<ref name="قدیس">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = فلاح هاشمی| نام = میر شمس الدین| عنوان = تاریخ نویسی به سبک رمان؛ دربارهٔ رمان «قدیس» / نویسنده: ابراهیم حسن بیگی| ژورنال = سوره اندیشه| مکان = | دوره = | شماره = ۶۰ و ۶۱| سال = تیر و مرداد ۱۳۹۱ | صفحه = ۳۲| تاریخ بازبینی = }}</ref>. | این اثر به جلوهها و ویژگیهای زندگی و حکومتداری حضرت علی (ع) میپردازد. رمانی خوشفرم و خوشخوان و البتّه با کمی دستانداز تاریخی، ولی مؤثر که بعد از خواندنش آرامش خاص دست میدهد. این داستان فارغ از ایرادات جزئی که در روایت دارد؛ گه گاهی به سبب نگاشتن نامههای طولانی و ذکر خاطرات خستهکننده میشود، ولی در کل رمانی پر کشش و جذاب است. نمونهای از پرداختن به موضوعات دینی و مذهبی است که میتواند الگوی مناسبی بوده و با کمی خوشسلیقگی و تزریق هنرهای نمایشی، میتواند اثری شایسته در رسانههای تصویری باشد<ref name="قدیس">{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = فلاح هاشمی| نام = میر شمس الدین| عنوان = تاریخ نویسی به سبک رمان؛ دربارهٔ رمان «قدیس» / نویسنده: ابراهیم حسن بیگی| ژورنال = سوره اندیشه| مکان = | دوره = | شماره = ۶۰ و ۶۱| سال = تیر و مرداد ۱۳۹۱ | صفحه = ۳۲| تاریخ بازبینی = }}</ref>. | ||
[[پرونده:رمان ناقوسها به صدا درمیآیند.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | [[پرونده:رمان ناقوسها به صدا درمیآیند.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | ||
[[پرونده:دو_روایت_از_یک_عکس.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | [[پرونده:دو_روایت_از_یک_عکس.jpg|220px|thumb|بندانگشتی|چپ|]] | ||
====<font color=red>« | ====<font color=red>«"'عالی جناب شهردار"'»</font>==== | ||
رمانی صرفا بر اساس رخدادهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ است. دغدغه این نویسنده دربارهٔ اوضاع جامعه و زندگی مردم و احساس رسالتش برای بازتاباندن حقایق، آنان را به آفرینش این آثار رهنمون شد<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = کشانی| نام = لیلا| عنوان = «دو [یا چند]لایگی» در رمان های تمثیلی فارسی| ژورنال = نقد ادبی| مکان = | دوره = | شماره = شمارهٔ ۳۹ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۸| سال = پاییز ۱۳۹۶| صفحه =۱۵۱ - ۱۷۸| تاریخ بازبینی = }}</ref>. {{سخ}} | رمانی صرفا بر اساس رخدادهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ است. دغدغه این نویسنده دربارهٔ اوضاع جامعه و زندگی مردم و احساس رسالتش برای بازتاباندن حقایق، آنان را به آفرینش این آثار رهنمون شد<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = کشانی| نام = لیلا| عنوان = «دو [یا چند]لایگی» در رمان های تمثیلی فارسی| ژورنال = نقد ادبی| مکان = | دوره = | شماره = شمارهٔ ۳۹ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۸| سال = پاییز ۱۳۹۶| صفحه =۱۵۱ - ۱۷۸| تاریخ بازبینی = }}</ref>. {{سخ}} | ||
داستانی بلند که با نگاهی به واقعیتی سیاسی اجتماعی و اقتصادی در یکی از کشورهای همسایه به زبان تمثیل به بیان تندترین نگاههای اصلاحی نویسنده در باب حکومتداری و آداب برخورد اجتماعی می پردازد. حسن بیگی کشوری لامکان را در داستانی بلند پیش روی شما ترسیم میکند با سیستم سیاسی منحصر به فردی که بدل از واقعیت است. در این موقعیت است که او اساسیترین اظهار نظرهای خود در مورد حکومت داری و نیز نوع مواجهه با مردم در یک ساختار سیاسی را به زبان داستان | داستانی بلند که با نگاهی به واقعیتی سیاسی اجتماعی و اقتصادی در یکی از کشورهای همسایه به زبان تمثیل به بیان تندترین نگاههای اصلاحی نویسنده در باب حکومتداری و آداب برخورد اجتماعی می پردازد. حسن بیگی کشوری لامکان را در داستانی بلند پیش روی شما ترسیم میکند با سیستم سیاسی منحصر به فردی که بدل از واقعیت است. در این موقعیت است که او اساسیترین اظهار نظرهای خود در مورد حکومت داری و نیز نوع مواجهه با مردم در یک ساختار سیاسی را به زبان داستان میکشد. {{سخ}} | ||
[[قاسمعلی فراست]] در جلسهٔ نقد کتاب گفت: ویژگی مثبت این کتاب این است که مسئلهای که البتّه به نظرم سیاسی است، زیر پوستی مطرح می کند و همانند بازیگران که بدون دیالوگ و فقط با نگاه موضوعی را می فهمانند. کسی که از این شخصیتها ایراد گرفته است، درست بوده چرا که میتوان فهمید که هر کس معرف چه کسی در سال ۸۸ است. نویسنده غیر مستقیم به افراد و جامعه تلنگر میزند<ref name="نقد">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/03/15/760364/|عنوان=فراست: «عالیجناب شهردار» متفاوتترین کتاب حسنبیگی است |ناشر= خبربان|تاریخ انتشار= ۱۵ خرداد ۱۳۹۴|تاریخ بازدید= }}</ref>. {{سخ}} | [[قاسمعلی فراست]] در جلسهٔ نقد کتاب گفت: ویژگی مثبت این کتاب این است که مسئلهای که البتّه به نظرم سیاسی است، زیر پوستی مطرح می کند و همانند بازیگران که بدون دیالوگ و فقط با نگاه موضوعی را می فهمانند. کسی که از این شخصیتها ایراد گرفته است، درست بوده چرا که میتوان فهمید که هر کس معرف چه کسی در سال ۸۸ است. نویسنده غیر مستقیم به افراد و جامعه تلنگر میزند<ref name="نقد">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/03/15/760364/|عنوان=فراست: «عالیجناب شهردار» متفاوتترین کتاب حسنبیگی است |ناشر= خبربان|تاریخ انتشار= ۱۵ خرداد ۱۳۹۴|تاریخ بازدید= }}</ref>. {{سخ}} | ||
به نظر [[محمّدرضا گودرزی]] داستان بیش از آنکه طنز باشد، هجو است که البته بسیار خوب هم جواب داده است. تعلیق متن نیز قابل قبول است. راوی دانای کل خود تعلیق را دامن میزند که بسیار قابل توجه است. نکته مهم پایانبندی این تمثیل است. این تمثیل همانند تمثیلهای دیگر که اغلب پایان خوش دارند، نیست<ref name="نقد"/>. {{سخ}} | به نظر [[محمّدرضا گودرزی]] داستان بیش از آنکه طنز باشد، هجو است که البته بسیار خوب هم جواب داده است. تعلیق متن نیز قابل قبول است. راوی دانای کل خود تعلیق را دامن میزند که بسیار قابل توجه است. نکته مهم پایانبندی این تمثیل است. این تمثیل همانند تمثیلهای دیگر که اغلب پایان خوش دارند، نیست<ref name="نقد"/>. {{سخ}} | ||
"'طنز و تمثیل"': طنز یکی از جدیترین ابزارهایی است که حسن بیگی در داستان بلند عالیجناب شهردار خود برای ترسیم موقعیتهایش از آن بهره برده است. به عبارت سادهتر او با تمسّک به ابزار بیانی طنزآلود توانسته جدیترین و شاید حساسترین اظهارنظرهای سیاسی اجتماعی و حتّی اقتصادی خود را در قالب یک داستان به مخاطبش عرضه کند. {{سخ}} | |||
"'زاویهٔ دید"': شیوایی زبان روایت، انتخاب فصول با عناوین در خور اعتنا و نیز زاویهٔ دید مناسب به حسنبیگی در این اثر کمک کرده تا بتواند به صراحت و زیبایی و البته به شیوایی داستانی را روایت کند که در مختصات ادبیات داستان ایران تاکنون نمونههای کمی از آن دیده شده است که شاید نزدیکترین و آخرینش "دموکراسی" یا "دموقراضه" [[سید مهدی شجاعی]] باشد. | |||
====<font color=red>« | ====<font color=red>«"'شب ناسور"'»</font>==== | ||
این رمان را به سفارش موزه عبرت ایران و با محوریت انقلاب اسلامی نوشته است<ref name="شب ناسور">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/11/19/1318830/|عنوان= «شب ناسور» شروعی خوب برای سفارشدهنده، تجربهای بد برای نویسنده |ناشر= خبرگزاری تسنیم|تاریخ انتشار= ۱۹ بهمن ۱۳۹۵|تاریخ بازدید= }}</ref>. این اثر پیچیدگیهایی به لحاظ فنی دارد که با کتمان اطلاعات و حس تعلیق خواننده را به دنبال خود میکشاند. ساختار و محتوای کتاب به گونهای است که خواننده را با خود همراه میکند<ref name= | این رمان را به سفارش موزه عبرت ایران و با محوریت انقلاب اسلامی نوشته است<ref name="شب ناسور">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/11/19/1318830/|عنوان= «شب ناسور» شروعی خوب برای سفارشدهنده، تجربهای بد برای نویسنده |ناشر= خبرگزاری تسنیم|تاریخ انتشار= ۱۹ بهمن ۱۳۹۵|تاریخ بازدید= }}</ref>. این اثر پیچیدگیهایی به لحاظ فنی دارد که با کتمان اطلاعات و حس تعلیق خواننده را به دنبال خود میکشاند. ساختار و محتوای کتاب به گونهای است که خواننده را با خود همراه میکند<ref name="تکنیک"/>. | ||
اگر کسی با دوران پهلوی در برخورد با آزاداندیشی آشنا نباشد، میتواند با خواندن این کتاب بخوبی از اوضاع و احوال زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری با خبر شود. حسنبیگی در روایت اتفاقات زندان مخوف پهلوی | اگر کسی با دوران پهلوی در برخورد با آزاداندیشی آشنا نباشد، میتواند با خواندن این کتاب بخوبی از اوضاع و احوال زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری با خبر شود. حسنبیگی در روایت اتفاقات زندان مخوف پهلوی به نوعی مستندنگاری کرده است، او خاطرات بسیاری از مبارزان سیاسی قبل از پیروزی انقلاب را خوانده و با آنها صحبت کرده تا چیزهایی که مینویسد واقعی باشد. به نوعی او بخشی حقیقی و واقعی از تاریخ انقلاب ایران را به صورت دراماتیک نوشته است. تنها دراماتیزه کردن حقایق تاریخی باعث شده تا ریتم "شب ناسور" یکنواخت بماند. داستان فراز و فرود خاصی ندارد و با یک روایت تخت و سرراست مواجهیم<ref name="شب ناسور"/>. {{سخ}} | ||
حسنبیگی میگوید: رمانی است که دیده نشد و ناشر این کتاب، خوب نتوانست آن را عرضه کند. در آنجا یک شخصیت مفلوک، تنها و امروزی و درعینحال که یک مأمور ساواک است مورد پرداخت قرار گرفته است. رویکردهایی در ذهنیتام بوده است که سوژهای درگیر بسازم که بنیاد عمیق داشته باشد و ساخت درامی پروبلماتیک داشته باشد<ref name= | حسنبیگی میگوید: رمانی است که دیده نشد و ناشر این کتاب، خوب نتوانست آن را عرضه کند. در آنجا یک شخصیت مفلوک، تنها و امروزی و درعینحال که یک مأمور ساواک است مورد پرداخت قرار گرفته است. رویکردهایی در ذهنیتام بوده است که سوژهای درگیر بسازم که بنیاد عمیق داشته باشد و ساخت درامی پروبلماتیک داشته باشد<ref name="بی مسئله"/>. | ||
====<font color=red>« | ====<font color=red>«"'معمای مسیح"'»</font>==== | ||
در این رمان سربازی ارمنی در جبههٔ جنگ ایران و عراق میرزمد و یک پای خود را از دست میدهد. در آخر داستان میخوانیم که ایرن «آلبرت میناسیان ... در اردوگاه رشیدیهٔ بغداد به علت اینکه حاضر نشد برای صدام درود بفرستد، در زیر شکنجههای شدید، یک پای خود را از دست داد و رزوی که به ایران برمیگردد، نمازش را در مسجد با عصا میخواند». {{سخ}} | در این رمان سربازی ارمنی در جبههٔ جنگ ایران و عراق میرزمد و یک پای خود را از دست میدهد. در آخر داستان میخوانیم که ایرن «آلبرت میناسیان ... در اردوگاه رشیدیهٔ بغداد به علت اینکه حاضر نشد برای صدام درود بفرستد، در زیر شکنجههای شدید، یک پای خود را از دست داد و رزوی که به ایران برمیگردد، نمازش را در مسجد با عصا میخواند». {{سخ}} | ||
در این رمان حسنبیگی رویکردی انسانشناسانه به جنگ دارد؛ شناخت هستی و ابعاد وجود انسان با این دیدگاه که جنگ امری انسانی است<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = کاسی| نام = فاطمه| عنوان = نقد و بررسی کتاب شخصیت پردازی در داستانهای کوتاه دفاع مقدس| ژورنال = ادبیات پایداری - شماره ۱۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۴| مکان = | دوره = | شماره = ۳۴ | سال = پاییز و زمستان ۱۳۹۶| صفحه = ۲۷۱ - ۲۹۴| تاریخ بازبینی = }}</ref>. | در این رمان حسنبیگی رویکردی انسانشناسانه به جنگ دارد؛ شناخت هستی و ابعاد وجود انسان با این دیدگاه که جنگ امری انسانی است<ref>{{یادکرد ژورنال | نام خانوادگی = کاسی| نام = فاطمه| عنوان = نقد و بررسی کتاب شخصیت پردازی در داستانهای کوتاه دفاع مقدس| ژورنال = ادبیات پایداری - شماره ۱۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۴| مکان = | دوره = | شماره = ۳۴ | سال = پاییز و زمستان ۱۳۹۶| صفحه = ۲۷۱ - ۲۹۴| تاریخ بازبینی = }}</ref>. | ||
====<font color=red>« | ====<font color=red>«"'ناقوسها به صدا درمیآیند"'»</font>==== | ||
رمانی است درباره امام علی علیه السلام. در این کتاب به طور خوبی با جنگهای جمل و صفین و نهروان و بطور کلی با دوران خلافت حضرت علی علیه السلام آشنا میشویم. همچنین نویسنده استفادههای بسیار خوبی از | رمانی است درباره امام علی علیه السلام. در این کتاب به طور خوبی با جنگهای جمل و صفین و نهروان و بطور کلی با دوران خلافت حضرت علی علیه السلام آشنا میشویم. همچنین نویسنده استفادههای بسیار خوبی از "نهجالبلاغه" در جای جای کتاب کرده است. {{سخ}} | ||
"'شخصیت"': این داستان با اینکه باید شخصیتمحور باشد اما به دلیل پرداخت ضعیف شخصیتها بیشتر حادثهمحور است و شخصیتها مثل یک عکس تخت و بیروح هستند و عکسالعمل خاصی را نشان میدهند در واقع اصل شخصیتها شکل نگرفتهاند و در حد تیپ باقی ماندهاند<ref name="ناقوس"/>. {{سخ}} | |||
[[سعید تشکری]] این رمان را اثری عمیق ولی با چیستانسازی کم توصیف کرد و گفت: به نظر من مشکلی که این رمان دارد، ضعف چیستانسازی در ساختارش است که این باعث میشود رمان فقدان ژانر باشد؛ همچین جذابیت خوب و صحنهپردازیهای قویی دارد که به نظر من از کتاب | [[سعید تشکری]] این رمان را اثری عمیق ولی با چیستانسازی کم توصیف کرد و گفت: به نظر من مشکلی که این رمان دارد، ضعف چیستانسازی در ساختارش است که این باعث میشود رمان فقدان ژانر باشد؛ همچین جذابیت خوب و صحنهپردازیهای قویی دارد که به نظر من از کتاب "ملت عشق" و "مرشد و مارگاریتا" الهام گرفته است<ref name="ناقوس">{{یادکرد وب|نشانی= http://www.ibna.ir/fa/report/284782/|عنوان= «ناقوسها به صدا درمیآیند» پاسخی به بحرانهای سیاسی ایران بعد از سال ۸۸|ناشر= خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)|تاریخ انتشار= ۲۵ آذر ۱۳۹۸|تاریخ بازدید= }}</ref>. {{سخ}} | ||
[[نغمه وطندوست]] از دید یک فرد غیرمسلمان به نظرم نویسنده تاریخ را با وصله، گاهی به چسب و گاهی نچسب، با عنوان کردن چند حکایت و نامه در قالب داستان، گاهی گیرا و گاهی از سر ذوق کنار هم گذاشته که شاید به نظر کاری جذاب است ولی شعارزدگی در خیلی از قسمتهای داستان اذیت کننده است<ref name="ناقوس"/>. {{سخ}} | [[نغمه وطندوست]] از دید یک فرد غیرمسلمان به نظرم نویسنده تاریخ را با وصله، گاهی به چسب و گاهی نچسب، با عنوان کردن چند حکایت و نامه در قالب داستان، گاهی گیرا و گاهی از سر ذوق کنار هم گذاشته که شاید به نظر کاری جذاب است ولی شعارزدگی در خیلی از قسمتهای داستان اذیت کننده است<ref name="ناقوس"/>. {{سخ}} | ||
====<font color=red>« | ====<font color=red>«"'دو روایت از یک عکس"'»</font>==== | ||
بزرگترین ویژگی | بزرگترین ویژگی "دو روایت از یک عکس" نویسندۀ آن است. پرداخت کتاب به پهلوی اول و دوم است<ref name="مهر">{{یادکرد وب|نشانی= https://www.mehrnews.com/news/4793269/|عنوان= بزرگترین ویژگی «دو روایت از یک عکس» نویسندۀ آن است|ناشر= خبرگزاری مهر|تاریخ انتشار= ۱۸ آذر ۱۳۹۸|تاریخ بازدید= }}</ref>.. از مستندات تاریخی استفاده کردهاست و سعی کرده است نکات عبرتآموز و وضعیت فلاکتبار رضاخان و محمدرضا پهلوی بعد از خروج از ایران را برای مخاطبان بیان کند<ref>{{یادکرد وب|نشانی= https://khabarban.com/a/24938483|عنوان= تطهیرکردنهای پهلوی، آب در هاونگ کوبیدن است/ معضلات پهلوی با مشکلات فعلی کشور قابل قیاس نیست|ناشر= خبربان|تاریخ انتشار=۷ شهریور ۱۳۹۸|تاریخ بازدید= }}</ref>. {{سخ}} | ||
به نظر [[یوسف قوجق]] شاخصۀ مهم کتاب را خوشخوانبودن آن است این امتیاز نه در این کتاب، که در همۀ کتابهای آقای حسنبیگی احساس میشود و در واقع به زبان مخاطب امروز نزدیک است. میتوان گفت در آثار او سکته در نثر نمیبینیم. به نظرم لحن و خوشخوانبودن ویترین کاری هر نویسندهای است<ref name="مهر"/>. {{سخ}} | به نظر [[یوسف قوجق]] شاخصۀ مهم کتاب را خوشخوانبودن آن است این امتیاز نه در این کتاب، که در همۀ کتابهای آقای حسنبیگی احساس میشود و در واقع به زبان مخاطب امروز نزدیک است. میتوان گفت در آثار او سکته در نثر نمیبینیم. به نظرم لحن و خوشخوانبودن ویترین کاری هر نویسندهای است<ref name="مهر"/>. {{سخ}} | ||
[[سید صادق رضایی]] گفت:نویسنده در این زمینه سختترین کار را انجام داده است و آن انتخاب مخاطب کودک و نوجوان بود. چون این کتاب دربارۀ نوجوان نیست؛ بلکه برای نوجوان است. تفاوت رمان نوجوان و بزرگسال در این است که هر دو رمان هستند. نوشتن رمان کودک و نوجوان سختتر است؛ چون نمیشود آن را طولانی نوشت و باید در آن انتقال پیام و ایجاد باور کرد<ref name="مهر"/>. {{سخ}} | [[سید صادق رضایی]] گفت:نویسنده در این زمینه سختترین کار را انجام داده است و آن انتخاب مخاطب کودک و نوجوان بود. چون این کتاب دربارۀ نوجوان نیست؛ بلکه برای نوجوان است. تفاوت رمان نوجوان و بزرگسال در این است که هر دو رمان هستند. نوشتن رمان کودک و نوجوان سختتر است؛ چون نمیشود آن را طولانی نوشت و باید در آن انتقال پیام و ایجاد باور کرد<ref name="مهر"/>. {{سخ}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۴
"'ابراهیم حسنبیگی"' نویسندگی را پس از انقلاب اسلامی آغاز کرد و آثارش غالباً در راستای ادبیات دینی با محوریت انقلاب و دفاع مقدس شناخته میشود.
از جمله نویسندگان توانمند و متعهد معاصر است که در سالهای جنگ فعالیتهای فرهنگی زیادی به ویژه در منطقهٔ کردستان داشته است. آشنایی وی با فرهنگ و زندگی مردم مناطق مختلف کشور و سفر به شهرهای مختلف، به آثار وی رنگ اقلیمی بخشیده است و به قول صاحبنظران «حسنبیگی داستاننویس زوایای تاریک و ناشناختهٔ جامعه است، مردم، محیط و آداب و رسوم بومی را خوب میشناسد»[۱].
بیش از ۱۱۴ جلد کتاب رمان، داستان کوتاه، داستان کودکان و نوجوانان از او منتشر شده است. برخی از آثارش برگزیده در جشنوارههای مختلف از جمله جشنواره «کتاب سال»، «کتاب فصل»، «کتاب دفاع مقدس»، «جشنواره شهید غنیپور»، «جشنواره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»، «کتاب جهانی سال جمهوری اسلامی»، «کتاب سال تقریب مذاهب»، «جایزه هنری غدیر» و... شده است[۲].
وی علاوه بر نوشتن رمانهایی مانند "اشکانه"، "ریشه در اعماق"، "نشانههای صبح" و "معمای مسیح" در حوزهٔ دفاع مقدس، رمانهای ماندگاری در حوزهٔ انقلاب و دین نیز نوشته است میتوان به رمان "محمّد" (که به بیش از پنج زبان ترجمه شده است) و نیز رمان «قدیس» که یکی از آثار پرفروش اوست، از دیگر رمانهای موفق او باید به رمان "سالهای بنفش" و رمان "ناقوسها به صدا در میآيند" اشاره کنیم.
می توان گفت حسنبیگی از جمله افرادی است که در سالهای ابتدایی انقلاب با داستانها و رمانهای متفاوت و مختلف در حوزهٔ ادبیات داستانی، انقلاب را پررنگ و روشنتر کرد[۳]. وی هم اکنون «عضو هیئت مؤسس انجمن قلم ایران» و «عضو هیئت امنا و هیئت مدیره بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان» است.
داستانک
صحرا
محل سکونتم صحرا بود صحرای وسیع و پر از گندمزار، یک زندگی آرامی داشتیم. و به قولی زندگی چوپانی. در بخشی از رمان "نشانههای صبح" و "سالهای بنفش" سالهای کودکیام آمده است. آمیزهای از این خاطرات و آمیزشی با طبیعت بکر، زیبا و دوستداشتنی و به خصوص مردم خونگرم و مهربان ترکمن که زادگاه و محل ریشه و پرورش من بوده، همه اینها کمک کرد تا اینکه من یک مقداری از لحاظ بافت شخصیتی آدم درونگرایی باشم و هیچوقت یادم نمیآید پرخاشگری و افسارگسیختگی را در خود داشته باشم. نهایتاً دورنگرا بودن و منزوی بودن به نوعی باعث اندیشیدن و اندیشگی شد[۴].
اولین تجربهٔ زندگی در بحران
نه سالم بود، دلم میخواست یک باغچه داشته باشم. باغچهٔ کوچک گل و سییفیجات. چیزی که بین ترکمنها مرسوم نبود. دست بهکار شدم. قسمتی از حیاط بیدر و دیوار خانهمان را با بیل کندم. به پیشنهاد پدر به جای گل، سیبزمینی کاشتم. از فردای آن روزی چند بار میرفتم سر باغچه و رشد بوتههای سیب زمینی و پیازها را نگاه میکردم. هرروز آبشان میدادم. چند روز بعد، صبح پدرم از خواب بیدارم کرد. صدای مادرم از توی حیاط میآمد که هی خدا خدا میکرد که به دادمان برسد. ترسیدم. بیرون رفتم مادر را دیدم که داشت به سیلی که آرام و خزنده میآمد سمتمان نگاه میکرد. یکی از روستاییان به پدرم گفت: نمیتوانیم جلوی سیل را بگیریم. فایدهای ندارد. باید فرار کنیم. حدود یک ماه که آبها از آسیاب افتاد، پدرم تصمیم گرفت یک سر برود روستا و ببنید با رفتن سیل خانه و زندگیمان چه شده است. من هم اصرار کردم تا مرا با خودش ببرد. دونفری رفتیم. دیگر آب نبود؛ امّا زمین هنوز گلولای بود. پدرم خدا را شکر کرد خانهمان سالم است. من امّا به فکر خانه و زندگی نبودم. یکراست رفتم سمت باغچههایم. بوتهها خشک شده بودند. شاخ و برگها زرد و خمیده روی زمین. با انگشت زمین گلآلود را کندم که سیبزمینیها و پیازها را بکشم بیرون. چیزی که به دستم رسید چند سیبزمینی بزرگ بود زیر یکی از بوتهها. انگشتهایم رفت داخلشان و پوستشان ترکید و بوی گندی شتک زد به صورتم. بویی مثل بوی لاشهٔ سگ. سییبزمینیها در آب پوسیده بودند.آن روز حس آدم ورشکسته را داشتم[۵].
انشاء
زمانی متوجه شدم میتوانم بنویسم که دیدم انشاهایی که در مدرسه مینویسم نمره بیست میگیرم و توضیحات معلم دربارهٔ انشاء من که به بچهها میدهد برایم جالب بود. دوست داشتم آن زمان باز انشاء بنویسم همان زمان برای جلب توجه معلمم کتاب داستان خیلی زیاد میخواندم [۴].
داستانک استاد
در سن ۱۶ سالگی سرودن شعر را شروع کردم. همزمان با سرودن شعر که معمولاً در مراسم صبحگاهی مدرسه خوانده میشد. در کار نمایشنامهنویسی و کارگردانی و بازیگری هم بودم[۴].
اهل قلم
تا ۲۲ سالگی فعالیت تئاتری و شعریام، همزمان ادامه داشت. یک دورهای بود که در شهر گرگان درس میخواندم، چهرهٔ تقریباً شناختهشدهای بودم. محافل فرهنگی آن زمانِ شهر گرگان، همه من را به عنوان یک نوجوان اهل قلم میشناختند. در محافل ادبی و شعری آن زمان معمولاً حضور داشتم، همینها باعث شد متوجه شوم میتوانم کار نوشتن را ادامه دهم ولی پس از انقلاب بود که اولین داستانم را نوشتم[۴].
جشن گندم
روزی استاد شعر ما نیامد و چون وقت آزاد داشتم به صورت تفننی به کلاس سیدحسین میرکاظمی رفتم، نشستم، دیدم بچهها داستان میخوانند. کسی داستانی نوشته بود راجع به ترکمنها که استاد شدیداً به او انتقاد کرد و معتقد بود تا آدم قومیت ترکمنها را درک نکند نمیتواند راجع به آنها بنویسد. او میگفت من تنها نویسندهای هستم که راجع به ترکمنها نوشتهام. من که یک ترکمن بودم و در میان آنها بزرگ شده بودم و تعصباتی نسبت به ترکمنها داشتم، اعتراض کردم و گفتم نادر پیش از شما اثری در این مورد نوشته است. استاد گفت: نادر سفر کوتاهی به این منطقه داشته و مدت کوتاهی بوده. از جلسه که بیرون رفتم تحریک شدم یک داستان بنویسم تا استاد ببیند و نظر بدهد داستان کوتاهی نوشتم به نام "جشن گندم" که برای نوجوانان بود. جلسه بعد که رفتم به استاد دادم متحیر شد و گفت این چندمین داستان شما است که مینویسید؟ گفتم اولین است. گفت راجع به ترکمنها چه میدانی؟ وقتی سرگذشت زندگیام را گفتم ایشان من را تشویق کرد. و گفت خوب شروع کردی و خوب نوشتی[۴].
دورهٔ شبانه
برای اینکه بیشتر بخوانم، در سالهای آخر دبیرستان خودم را از روزانه به شبانه منتقل کردم، تا بتوانم روزها بخوانم. یکی از نزدیکترین دوستان من مسئول کتابخانهٔ عمومی گرگان بود که چون میدید من هر روز میروم کتابخانه، امکانات خوبی را در اختیار من میگذاشت[۴].
کلاس داستاننویسی
در یکی از روزها بنیاد جانبازان برای جانبازان کلاس داستاننویسی میگذاشت، نشستهایی بود که برای جانبازان برگزار شده بود. در یکی از محلههای شمال شهر بود. از من هم دعوت کرده بودند برای جانبازان درباره داستان صحبت کنم و به پرسشهایشان پاسخ بدهم، یادم میآید در این بین جانبازان از پا و دست قطع و قطع نخاعی هم حضور داشتند یکدفعه جانبازی را دیدم که روی ویلچر تخت مانندی بود. در مقابل صورت این جوان یک میز بود و رویش کامپیوتر بود. یک جانباز ۷۰ درصدی بر روی من تأثیر گذاشت در حین جلسه توجهم به او جلب میشد و میدیدم که آقایی مدام با دستمالی خیس، صورت و پیشانی او را پاک میکند. من احساس کردم او تب دارد و با این وجود به سر کلاس آمده است. در پایان جلسه اولین سئوالی که از آقای مجتبی شاکری پرسیدم این بود و او گفت او یک جانباز مشهدی است که خیلی دوست دارد داستان بنویسد قضیه تب او هم دکترها هنوز نتوانستهاند تشخیص بدهند. این اتفاق بر روی من تاثیر عمیقی گذاشت چندین سفر به مشهد کردم و او را دیدم. آنچه که در "اشکانه" خواندید اغلب چیزهایی است که من از جاهای دیگر گرفتهام و بیتشر تخیلات بوده و از این جانباز هم وضعیت جسمیاش را وام گرفتم و به این صورت نطفهٔ شخصیت سید حسن در رمان "اشکانه" شکل گرفت[۴].
مردانه
زهرا زواریان نقدی بر آثار من نوشته بود که زنها در آثار حسنبیگی نقشی ندارند و راست هم گفته بود. من تازه متوجه شدم که داستانهای من خیلی مردانه است. مثل داستان "چتهها" که اولین مجموعه داستان من است و بعد از آن "کوه و گدال" و بعد "معمای مسیح". این در واقع تلنگری بود که احساس کردم خلایی در داستانهایم است. لذا در داستانهای بعدی مانند "ریشه در اعماق" و "اشکانه" زنها نقش نسبتاً نزدیکی با مردها دارد[۴].
زندگی و تراث
نام اصلی او ابراهیم محمد حسنبیگی است [۶]. یک خرداد ۱۳۳۶ در روستای «خواجه نفس» از توابع شهرستان بندر ترکمن به دنیا آمد. این روستا در ده کیلومتری شمال شهرستان بندر ترکمن قرار دارد و حدود چهل، پنجاه کیلومتر با مرز ترکمنستان فاصله دارد. سالها قبل از اینکه به دنیا بیاید پدرش به همراه خانواده از شهر گرگان به میان ترکمنها میروند و به عنوان خیاط، روستاهای مختلف ترکمن صحرا را درمینوردد. در هر روستایی مدتی میماند تا اینکه در روستای خواجه نفس مستقر میشود. این روستا به لحاظ سوقالجیشی به روستاهای اطراف اشراف دارد. روستائیان دیگر، برای عبور، ناگزیر باید از این روستا میگذشتند، لذا خیاطی استاد ابوالحسن حسنبیگی در بین ترکمنها خیلی مطرح بود. تا نهسالهگی ابراهیمِ، در آن روستا بودند و بعد به بندر ترکمن کوچ کردند. کلاس اول تا سوم ابتدایی در دبستان «میرجانی» خواجه نفس درس خواند. در سال ۱۳۴۵ سیل عظیمی آمد و بخش عظیمی از قسمتهای ترکمننشین را مورد تهاجم قرار داد. کلاس چهارم تا ششم ابتدایی در دبستان «هدایت» بندر ترکمن، اول تا سوم دبیرستان در «مختومقلی فراغی» بندر ترکمن و سوم تا دیپلم در رشتهٔ ریاضی در دبیرستان «استرآبادی» گرگان گذراند. سال ۵۶ به خدمت سربازی رفت و سال ۵۷ فرار کرد. از سال ۵۸ در کورهپزخانه و بعد هم چاپخانه کار کرد. سال ۵۹ به عضویت کانون نویسندگان و شاعران گرگان درآمد. در کلاس قصهنویسی با تدریس سیدحسین میرکاظمی شرکت کرد. در سال ۱۳۶۰ به استخدام آموزش و پرورش بندر ترکمن درآمد و در همان سال ازدواج کرد. سال ۱۳۶۲ کارگردانی و تهیهکنندگی چند فیلم تلوزیونی دربارهٔ حوادث خونین گنبد و پخش آن از تلوزیون مازندران را برعهده داشت. سال ۱۳۶۴ به کردستان سفر کرد و مسئول بخش مجتمع فرهنگی و هنری سازمان تبلیغات اسلامی کردستان شد؛ او همچنین تدریس آموزش قصّهنویسی برای مربیان امور تربیتی کردستان را برعهده گرفت. سال ۱۳۶۷ در «عملیات مرصاد» مجروح شد و به تهران منتل شد. سال ۱۳۷۳ مسؤلیت بخش ادبیات داستانی "روزنامهٔ ایران" را عهدهدار شد. در سال ۱۳۸۱ به پیشنهاد سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به کشور ترکمنستان رفت و وابسته فرهنگی ایران شد. سال ۱۳۸۷ باز نشسته شد و در ۱۳۸۹ به مالزی سفر کرد و تا سال ۱۳۹۱ در آنجا بود. وی از سال ۱۳۹۵ تا کنون در کیش اقامت دارد[۴].
مشاغل فرهنگی
۱۳۵۹: استخدام در آموزش و پرورش بندر ترکمن به سمت معاون پرورشی
۱۳۶۱: مدیر امور برنامههای رادیو گرگان و مسئول روابط عمومی فرمانداری بندر ترکمن با حفظ سمت قبلی
۱۳۶۴: عزیمت به کردستان و فعالیت در گروه جهاد سازندگی؛ مدیر مجتمع فرهنگی و هنری سازمان تبلیغات اسلامی کردستان
۱۳۶۵:تدریس ادبیات فارسی در دانشگاه رازی سنندج و دانشسرای تربیت معلم سنندج درسالهای ۶۵ و۶۶
۱۳۶۷: کارشناس فرهنگی دفتر کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش تا سال ۱۳۸۷؛ انتقال به بخش انتشارات کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش و مشغول به کار به عنوان کارشناس بخش داستان "انتشارات مدرسه"؛ سردبیر فصل نامه "سوره بچههای مسجد" از سال ۶۷ تا ۷۹
۱۳۶۸: مسئول بخش ادبیات داستانی اداره کتاب وزارت ارشاد تا سال ۸۴ به جز سال ۸۰ تا ۸۳
۱۳۷۰: سردبیر برنامه نوجوان رادیو ایران به مدت دو سال
۱۳۷۵: عضو مؤسس انجمن قلم ایران
۱۳۸۰: وابسته فرهنگی ایران درکشور ترکمنستان تا سال ۸۳
۱۳۸۹: نمایندهٔ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مالزی به مدت دو سال و نیم
۱۳۹۰: عضو هیات امنا و هیئت مدیره بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان تا کنون؛ دبیری بسیاری از جشنوارههای ادبی کشور و همایشها و بزرگداشتها در طول سی سال اخیر؛ داوری بسیاری از جشنوارههای فرهنگی و ادبی؛ تدریس کلاسهای آموزش داستان نویسی در تهران و بسیاری از شهرستانها؛ دبیر سرویس های ادبی بسیاری از نشریات کشور از جمله روزنامههای "ایران" و "جام جم" و "همشهری"
۱۳۹۶: ثبت "نشر ابراهیم" در جزیرهٔ کیش
۱۳۹۹: دبیر علمی و اجرایی سیزدهمین دوره جایزه ادبی جلالآل احمد
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
از نگاه عبدالعلی دستغیب داستانهای حسنبیگی بیشتر دربارهٔ رویدادهای دههٔ ۶۰ در کردستان، توصیف حوادث جنگ ایران و عراق و شرح مبارزههای دینی و سیاسی و همه از سکوی دینی گزارش میشود. زاویهٔ دید داستانها بیشتر سوم شخص مفرد است که از نظرگاه داستانهای قدیمی، بهترین شیوهٔ نقل روایت به شمار میآید، زیرا در این قسم زاویهٔ دید، نویسنده آسانتر میتواند آگاهیهایی را که لازم میداند در روایت بگنجاند، یا باورهای خود را به خواننده القا کند. بنابراین منولوژیسم نظر و اعتقادی که قرقگاهی برای اشخاص داستانی به وجود میآورد - راه جلوهگر ساختن واقعیتهای اجتماعی و حتّی واقعیتهای زیباشناختی را میگیرد و روایت را به نوشتهای تبلیغاتی مبدل میسازد[۷].
برآیند کار ابراهیم حسنبیگی از نگاه حسین فتاحی در مجموع در انتخاب سوژه، شخصیتها، ایجاد تعلیق و جذابیت، بهکارگیری عناصر مختلف، پیراستگی و قوت قلم و نثر و متفاوت بودن، مثبت است. این نکته که آثار این نویسنده به زبانهای مختلفی ترجمه شده، نشان میدهد که نوشتههایش دارای اِلمانهایی است که میتواند برای مخاطبی خارج از مرزهای ایران هم جذابیت داشته باشد[۸].
تفسیر خود از آثارش
تمام داستانهای من خیلی خلاصه و فشرده صورت می گیرد. اولین رمان من که "ریشه در اعماق" میباشد در حدود صد و شصت و هفت صفحه نوشته شده. در رمان "اشکانه" هم خیلی از مسائل و شخصیتها درونش نهفته است که به مراتب این یکی از ایرادهای داستان است. اساساً رمانهایی که مینویسم تند هستند و حوادث و رویدادهایی که درونش است به تندی روایت میشود[۹].
همراهیهای سیاسی
چندوجهی بودن شخصیّت امام
امام شخصیتی زنده و مأنوس دارند و آن چندوجهی بودن ایشان نیز برای هر نویسندهای میتواند یک سرمایه باشد. این یک سوژهٔ کمیاب است که در کشورهای دیگر چنین شخصیت چندوجهیای وجود ندارد و گاه نویسندگان برای به دست آوردن چنین شخصیتی از تخیلشان استفاده میکنند[۱۰].
من پای اعتقادم ایستادهام
برخی از دوستان نویسنده من گفتند فلانی دست بردار و اینقدر از انقلاب ننویس. من گفتم منی که آنروزها را دیدم حق دارم از آن بنویسم و فریاد بزنم که انقلاب اسلامی اجتنابناپذیر بود، ولی هرگز نمیتوانم از آنچه امروز در آن قرار داریم کاملاً دفاع کنم. من وقتی "شب ناسور" یا همین رمان را مینویسم، دقیقاً بهخاطر شکستن این فضاست. بگذارید صریح بگویم؛ من نویسندهای نیستم که تحتتأثیر این فضا بگویم که غلط کردم و به مخاطبم بگویم اشتباه کردم انقلاب کردم. نه! من پای کارم ایستادهام و از آن دفاع میکنم. انقلاب کار لازمی بود، اما نسل من و نسل جوان پیرامون من امروز سئوال دارد. باید متوجه شویم که سؤال و مسئله را در میان افراد را ریشهیابی کنیم، نه در میان اصل پدیدهای مثل انقلاب اسلامی[۱۱].
مخالفتهای سیاسی
از مترجم نماها گلایه دارم
بیشتر موافق حمایت از آثار تألیفی هستم. اقبال بی رویه به آثار ترجمه طبیعی است که همه را نگران کند. باید آثار خوب ادبی کشورهای دیگر را در کشورمان ترجمه و استفاده کنیم چون به هر حال به جریان سازی در ادبیات کشور ما کمک خواهد کرد. من موافق تعامل فکری هستم و مخالف این هستم که درهای ادبیات دیگر کشورها را روی خودمان ببندیم امّا از بی سلیقگی ترجمه و وجود ترجمههای گاه ضعیف و نازل با تصویرگریهای بیکیفیت توسط افرادی که اساساً مترجم نیستند گلایه دارم؛ مترجمانی که بیشتر متمرکز بر سود شدهاند[۱۲].
تعهد به معاهدهٔ بِرن یا همان کپیرایت
با پیوستن به این معاهده، ادبیات ما به سمت جهانیشدن گامهای سریعتری برمیدارد. وقتی ما به ناشران احترام میگذاریم و برای ترجمه آثارشان از آنها اجازه میگیریم، آنها هم از آثار ما استقبال میکنند و این استقبال دوسویه میشود. اگر این اتفاق بیفتد، خودبهخود تقاضای ترجمه از آثار ما اتفاق خواهد افتاد[۱۳].
کافیشاپ هم بزنیم کسی سراغ ما نمیآید
نویسندهها حتّی اگر کافیشاپ و رستوران هم بزنند باز کسی برای گرفتن عکس و امضا و ملاقات به سراغشان نمیآید. هیچ نویسندهای را سراغ نخواهید داشت که با این ترفندهای مُد روز برخی هنرمندان، کسب و کاری به هم زده باشد و یا مخاطبانش را ببیند[۱۴].
کتاب در جامعه ایران بیاهمیت است چه رسد به جایزهاش
شاید از میان تمامی این جوایز تنها جایزه کتاب سال و جلال است که میتواند اندکی در زندگی شخصی نویسنده تاثیر بگذارد امّا سایر جوایز چه در وجه دولتی و چه در وجه خصوصیاش تاثیر ناچیزی در زندگی کاری و شخصی نویسنده دارند. جوایز ادبی مانند جوایز سینمایی نیستند که دریافتشان برای یک اثر و خالق آن شور و اشتیاق ویژهای ایجاد کند. کتاب در واقع موضوعی نیست که دریافت جایزه ادبی برایش برکت ویژهای ایجاد کند و انگیزهای در مخاطبان برای خرید آن[۱۵].
شخصیتهای ایرانی همه مغفول ماندهاند
« | ما اساساً دغدغه خاصی برای مطرح کردن شخصیتهای کشومان نداریم و بسیاری از شخصیتها و الگوهای کشورمان مغفول ماندند و آن طور که باید درباره آنها چیزی مطرح نمیکنیم. بدون تردید برجسته کردن و شناساندن قهرمانهای ملی و مذهبی در حوزهٔ مسائل فرهنگی به خصوص ادبیات، سینما و تلویزیون از اهداف هر جامعهای است، از جمله جامعه ایران که قهرمانان فراوانی در طول تاریخ از دوران باستان تا معاصر داشته است. اگر زمینه لازم و امکانات و شرایط مهیا باشد، علاقهمندم داستانی درباره "'امیرکبیر"' بنویسم. اگر امکانش باشد و فرصتش ایجاد شود، حتماً این کار را خواهم کرد[۱۶]. | » |
بحران تعداد آثار تولیدی در زمینه دفاع مقدس
متاسفانه بعد از گذشت ۳۰سال از جنگ هنوز اجازه داده نمیشود که واقعیتهای جنگ هم مطرح شود. سابقا شکستهای ما در برخی عملیاتها (که امروزه در رسانه مطرح و بررسی میشود) هم اجازهٔ مطرح شدن نداشتند، چه برسد به این که بخواهیم آنها را سوژهٔ فیلم و داستان قرار بدهیم. تا زمانی که تنگنظریهای مدیران در این بخش وجود داشته باشد ادبیات دفاع مقدس یا حتّی بصورت کلیتر هنر دفاع مقدس شکوفا نخواهد شد. زمان فعلی بیش از این حرفی برای گفتن ندارد. این سانسور و یکجانبهنگری که در حوزهٔ فرهنگ دفاع مقدس دست و پای ما را میبندد، قابل تحمل نیست[۱۷].
نحوهٔ پرداختن صدا و سیما به مفاهیم دینی
متأسفانه بخش قابل توجهی از انتقال مفاهیم دینی به صورت مستقیمگویی است؛ فرض کنید نویسنده واقعهٔ کربلا را عیناً به زبان ساده برای کودکان در کتابش میآورد؛ اتفاقی که در همهٔ منابع آمده و صدا و سیما نیز هر سال آن را تکرار میکنند. شاید این موضوع در جای خود با ظرافت انجام بشود و مورد قبول باشد، امّا چیزی که اهمیّت این کار را بیشتر میکند، در قالب داستان و غیرمستقیم بیان کردن آن است[۱۸]. دو عنصر مهم تخیل و طنز در سینمای کودمان باید مورد توجه قرار بگیرد. کودکان عموماً مسائل و حوادثی را که با تخیل آمیخته و جنبهٔ رئال و واقعی صرف نداشته باشد میپسندند؛ این مسئله در ادبیات کودک هم وجود دارد. بچهها علاوه بر توجه به عنصر فانتزی دوست دارند در سالن نمایش و هنگام دیدن فیلم شاه باشند. آثار فیلمهای عباس کیارستمی بیشتر مخاطب خاص و اهل فن به آنها توجه دارند. این دو عنصر در سینمای کودک فراموش شده است[۱۹].
محدودیت برای طرح مسئله سیاست در ادبیات/ «کمتر اندیشیدهایم»!
یکی از اصلیترین دلایل نپرداختن به موضوعات سیاسی مسئلهٔ حاکمیت و دولتها است. متاسفانه در طول این ۴۰سال، با تغییر دولتها این وضعیت فرقی هم نکرده است، هر دولتی که آمده چه اصولگرا، چه اصلاحطلب در این بحث دست نویسنده را واقعاً بسته است. بخش قابلتوجهی از آثار نویسندگان که بعد از انقلاب و حتّی قبل از انقلاب، در این سالها مجوز چاپ نگرفته است، عمدتاً آثاری بودهاند که به مسائل سیاسی پرداخته بودند و به همین دلیل نتوانستهاند از وزارت ارشاد مجوز نشر بگیرند[۲].
نامههای سرگشاده
پیشنهاد تدوین طرح ملی کتاب/ تا کی میخواهیم فقط اعتراف کنیم؟
« | با نگارش یادداشتی با عنوان «طرح ملی کتاب» خطاب به سید عباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیشنهادی را در زمینه تدوین طرح جامعی برای کتاب و کتابخوانی به وی ارائه کرد. همّت دولت در تدوین و اجرای طرح ملی سلامت نشان داد که اگر دولت بخواهد، تحول در فرهنگ هم شدنی است. لذا پیشنهاد میدهم جناب دکتر عباس صالحی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی طرح ملی کتاب را سرلوحه کار خود قرار دهند[۲۰]. | » |
برگههایی از مصاحبههای فرد
برخی نویسندگان درک درستی از مفاهیم قرآنی ندارند
بازآفرینی قصّههای قرآنی زبان خود را لازم دارد. نویسندگان این شکل و ساختار را رعایت نمیکنند بنابراین با قبولیت چندانی این کتابها روبهرو نمیشوند. یکی از پارمترها قداست است نویسندگان چنان قداستی در قصّه و شخصیتها به وجود میآورند که شخصیتها هرچند مقدس امّا قابل قبول داستانی نخواهند بود. نویسندهٔ موفق بین تسلط به عناصر داستان و قداست ارتباط درستی به وجود میآورد[۲۱].
قصّه، بازی نیست
نویسندهٔ ایرانی باید راهی را بیابد تا با هویت و فرهنگ او همخوانی داشته باشد. رسیدن به این موضوع هیچ منافاتی با شناخت همهٔ مکاتب ادبی ندارد. از ایسمزدگی در بین جوانان نه به عنوان یک بازی بلکه به عنوان یک مسئلهٔ بسیار جدی یاد میکنم. مثلا بعد از برگزاری سمیناری مینیمالیستی ناگهان همه مینیمالیستی میشوند. ای کاش همهٔ آنها میتوانستند قصهٔ مینیمالیستی بنویسند. مسأله وقتی بغرنج میشود که در دفاع از قصهٔ خود شاهکارهای ادبی را نفی میکند و با صراحت میگویند که قرن ۲۱ قرن قصّههای کلاسیک نیست و حتّی حاضر نیست فقط یکبار "جنگ و صلح" یا محمود دولتآبادی بخواند[۲۲].
بررسی جلوههای ناتورالیسم در ادبیات داستانی جنگ
عشق و دلدادگی در سالهای اولیّه جنگ کمتر مورد توجه بود با فاصله گرفتن از سالهای جنگ در دههٔ ۶۰ و نیمهٔ اول ۷۰ به مرور عشق بین همسر و والدین و فرزند و یا رزمنده و بعدها حتّی جنس مخالف در برخی داستانها مورد توجه قرار گرفت که به طور نمونه میتوان "سالهای بنفش" و "اشکانه" را نام برد[۲۳].
«مشکل رمان در کشور ما و حتّی در جهان، مشکل اندیشه است، مشکل فقدان انسان خودساخته است. انسانی که شولای جهل و تنگنظری، کفر و شرک، حب و بغض، بیتعهدی و لاقیدی را به کناری نهد و با شوقِ ایمان، زهد و تقوا، خشوع و خضوع و در یک کلام با قلبی عاشق بر تارک انسانیت بدرخشد، چنین انسانی اگر نویسنده شود، کاری خواهد کرد کارستان"'»[۲۴].
تمرین نویسندگی
برای بهتر نوشتن باید زیاد مطالعه کرد و بسیار نوشت چرا که یادداشت کردن مشاهدات به صورت روزانه عادت به نوشتن را در فرد تقویت میکند. خاطرهنویسی بهترین تمرین برای نویسندگی است؛ همانطور که نویسندگان بزرگ و سیاستمداران جهان روزنوشت و خاطرهنگاری داشتهاند[۲۵].
طرحهای تشویقی برای افزایش سرانه مطالعه
افراد و خانوادهها اهل مطالعه نیستند و از طرفی دانشگاههای ما با ورود دانشجو به این فضا هیچ گونه انگیزه و برنامهای در این راستا ایجاد نمیکند. در این حالت ما چه انتظاری میتوانیم از دانشجو داشته باشیم؟ [۲۶]
آثار و منبعشناسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
در بخش «داستاننویسان معاصر» حسین حداد آثار این نویسنده را به سه دسته تقسیمبندی کرده است: کتابهای داستان کوتاه (کودک و نوجوان، جوان و بزرگسال)، بازنویسی و رمان[۲۷]. از سال ۱۳۶۶ با چاپ مجموعه داستان «چتهها» خودش را به عنوان نویسنده نسل انقلاب معرفى کرد[۲۸]. در دههٔ دوم پس از انقلاب اسلامی حسنبیگی با احتیاط موضوع شرکتکنندگان حاشیهای جنگ را برمیگزیند و برای نشان دادن ایمان و رشادت رزمندگان، به سراغ جانبازی بلوچ میرود که همهچیز خود را در راه آرمان دفاع از دین و میهن از دست داده است و در عوض ایمانی نویافته و مستحکم دارد که به رستگاری وی منجر خواهد شد. در دههٔ سوم درحوزهٔ بازنویسی تاریخ دین به صورت داستانی و هم در زمینهٔ آفرینش آثاری با جهانبینی و اندیشهٔ دینی خلق کرد. از مشخصههای این رمانها شکلگیری نوعی رئالیسم الهی در این آثار است؛ بدین معنی که نویسنده در میانهٔ جریان واقعگرای رخدادهای داستانی، حوادث و یا شخصیتهایی را وارد صحنه میکند که جز با منطق معجزه و ایمان قابل توجیه نیستند و در آنها امر واقع، فارغ از قوانین تجربی، وابسته به اراده و قدرت خداوند است. این عناصر فرارئالیستی، انواع گستردهای را دربرمیگیرد، اما گویای این امر است که داستان دینی او، نوع خاصی از جهانبینی ایمانی را میطلبد که در آن خداوند گاهبهگاه در هنگامهٔ نیاز و درماندگی، شخصا با قدرت قاهرهاش به کمک بندگانش میشتابد و یا آنها را کیفر میدهد[۲۹].
کارنامه و فهرست آثار
از او بیش از ۱۴۰ جلد کتاب داستان و چندین کتاب با موضوع نقد و پژوهش را در کارنامهٔ خود دارد که به طور نمونه نامی از داستانهای وی در مقاطع سنی مختلف در ذیل آوردهایم.
ردهٔ سنی | نام کتاب | شناسه کتاب |
---|---|---|
کودک | *«"'غنچه بر قالی"'»* *«"'عموجان عباس"'»* *«"'به ماه نگاه کن"'»* *«"'آفتاب مهربانی"'»* *«"'ماهی طلایی و ماهی نقرهای "'»* *«"'شش تن و یک فریاد"'»* *«"'بوسه بر خورشید"'»* *«"'فاطمه و نقاشیهایش"'»* *«"'داستان پیامبران"'»*
|
۱۳۷۹؛ ناشر: کانون پرورش فکری؛ ترجمه به زبانهای انگلیسی، عربی، چینی و ترکمنی ۱۳۷۴؛ ناشر: مدرسه؛ ترجمه به زبان ترکمنی ۱۳۹۰؛ ناشر: مدرسه: موضوع آن استقلال ترکمنستان و ضرورت رفت و آمد و روابط مسالمتآمیز ملّت ایران و ترکمن ۱۳۸۹؛ ناشر: مدرسه؛ زندگینامهٔ حضرت محمّد(ص) ۱۳۸۶؛ ناشر: لوح بصر ۱۳۷۸؛ ناشر: کانون پرورش کودکان؛ "'چاپ چهارم"' ۱۳۷۵؛ ناشر: حوزهٔ هنری ۱۳۸۰؛ ناشر: محراب قلم؛ دورهٔ چهار جلدی ۱۳۹۷؛ ناشر: نشر جمکران؛ مجموعهٔ ۱۲ جلدی |
نوجوان | * «"' صوفی و چراغ جادو"'»* * «"'امیر حسین و چراغ جادو"'» * «"'دور شو کور شو"'» * *«"'نیکوتر از طلا"'»* *«"'پیش از نماز"'»* *«"'آژیر قرمز"'»* *«"'گلستان در آتش"'»* *«"'مروارید ری"'»* * «"' مرگ در مرداب"'»
|
۱۳۸۹؛ ناشر: کانون پرورش فکری ۱۳۹۱؛ ناشر: کانون پرورش فکری؛ "'چاپ سوم"' ۱۳۸۵؛ ناشر: مدرسه ۱۳۷۶؛ ناشر: مدرسه؛ "'چاپ ۱۰"' ۱۳۷۶؛ ناشر: حوزهٔ هنری؛ ترجمه به زبانهای عربی و آذربایجانی؛ "'چاپ پنجم"' ۱۳۶۸؛ ناشر: پیام آزادی ۱۳۸۸؛ ناشر: حوزه هنری؛ مجموعهٔ ۱۷ جلدی از قهرمانان انقلاب؛ موضوع زندگی شهید باهنر و برای آشنایی نوجوانان با این شخصیت؛ "'چاپ چهارم"' ۱۳۷۲؛ ناشر: مدرسه؛ داستانی بر اساس زندگی حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام؛ "'چاپ هشتم"' ۱۳۹۱؛ ناشر: مدرسه؛ خاطراتی از روزهای تبعید رضا شاه؛ "'چاپ هفتم"' |
بزرگسال | * «"'مرد سوم"'»* * «"'کوه و گودال"'»* * «"'ریشه در اعماق"'»* *«"'سالهای بنفش"'»* * «"'نشانههای صبح"'»* * «"'اشکانه"'»* * «"'محمّد رسول الله"'»* * «"'قدیس"'»* * «"'عالیجناب شهردار"'»* * «"'معمای مسیح"'»* * «"'ناقوسها به صدا درمیآیند"'»* |
۱۳۸۹؛ ناشر: امیر کبیر؛ مجموعه داستان ۱۳۶۸؛ ناشر: حوزه هنری؛ مجموعه داستان؛ "'چاپ دوم"' ۱۳۷۲؛ ناشر: حوزه هنری: "'چاپ چهارم"' توسط ملک اعظم ۱۳۸۹ ۱۳۷۶؛ ناشر: علم؛ "'چاپ چهارم"' ۱۳۷۶؛ ناشر: حوزه هنری؛ "'چاپ پنجم"' ۱۳۸۳؛ ناشر: قدیانی؛ "'چاپ نهم"' ۱۳۸۷؛ ناشر: مدرسه؛ ترجمه به زبانهای عربی، ترکی استانبولی، ازبکی، انگلیسی و فرانسه؛ "'چاپ هشتم"' ۱۳۹۰؛ ناشر: نیستان؛ "'چاپ هفتم"'؛ پرفروشترین کتاب دهه ۹۰ ۱۳۹۳؛ ناشر: نیستان؛ این رمان را سال ۸۸ نوشت ولی از سوی وزارت ارشاد غیرمجاز تشخیص داده شد و منتشر نشد ۱۳۷۱؛ ناشر: انتشارات مدرسه؛ "'چاپ ششم"' ۱۳۹۶؛ ناشر: عهد مانا؛ "'چاپ ۵۳"'؛ پرفروشترین کتاب دهه ۹۰ |
جوایز و افتخارات
- ۱۳۶۶: نفر دوم به خاطر رمان ""'مرتفع""' اولین مسابقه قصه و نمایشنامهنویسی دانشجویان سراسر کشور
- ۱۳۶۷: در اختتامهٔ سومین جشنوارهٔ هنری – ادبی روستا لوح تقدیر و تقدیم جایزهٔ ویژهٔ به خاطر داستان ""'په-له""' به عنوان قصهٔ سوم
- ۱۳۶۷: دریافت "'لوح زرین دستخط حضرت امام"' به مناسبت خلق اثار ادبی در حوزهٔ دفاع مقدس
- ۱۳۶۸: رمان ""'جشن گندم""' برگزیده اولین جشنواره کتاب
- ۱۳۷۱: تقدیر و تقدیم جایزه بخاطر نگارش کتاب ""'پیش از نماز""' توسط ستاد اقامهٔ نماز
- ۱۳۷۲: برگزیده شدن کتاب ""'مروارید ری""' توسط هیأت داوران مجلهٔ «سورهٔ نوجوانان» به عنوان کتاب شایستهٔ سال
- ۱۳۷۲: اهدای "'انگشتر هفت نگین جلال آل احمد"' توسط شمس آل احمد
- ۱۳۷۳: معرّفی ""'چتهها""' به عنوان اثر برتر توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
- ۱۳۷۴: کتاب ""'نیکوتر از طلا و تابه آفتاب""' شایستهٔ تقدیر در برگزیدگان جشنواره کتاب سال قصههای قرآنی
- ۱۳۷۴: معرفی و تقدیر کتاب ""'چشماندازی از یک دهه ادبیات داستانی""' از سوی جشنوارهٔ مطبوعات وزارت فرهنگ به عنوان نقد برگزیدهٔ سال ۷۴
- ۱۳۷۵: تقدیر ""'ریشه در اعماق""' از سوی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
- ۱۳۷۷: اثر ""'ریشه در اعماق""' برندهٔ دیپلم افتخار جایزهٔ بیست سال ادبیات داستانی انقلاب اسلامی
- ۱۳۷۸: رمان ""'معمای مسیح""' شایستهٔ تقدیر در نخستین جشنواره بزرگ هنری مهر که به مناسبت یکصدمین سالزاد امام
- ۱۳۷۸: کتاب ""'غنچه بر قالی""' برگزیده کتاب سال ۲۰۰۰ از سوی کتابخانه ملی مونیخ آلمان
- ۱۳۸۰: رمان ""'نشانههای صبح""' برنده رتبهٔ اول نخستین جشنواره کتاب معلم
- ۱۳۸۴: رمان ""'اشکانه""' اثر برگزیده از سوی هیأت انتخاب نهمین دورهٔ کتاب سال دفاع مقدس توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس
- ۱۳۸۵: اخذ "'نشان درجه دو هنر"' از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
- ۱۳۸۵: رمان ""'ریشههای ماندگار""' از برترین کتاب در موضوع امام خمینی
- ۱۳۸۷: کتاب ""'نشانهها""' موفق به دریافت عنوان کتاب برگزیده جشنواره فرهنگی هنری امام رضا(ع)
- ۱۳۸۹: رمان ""'صوفی و چراغ جادو""' شایستهٔ تقدیر در ۱۶ دورهٔ کتاب فصل جمهوری اسلامی ایران
- ۱۳۹۱: رمان ""'صوفی و چراغ جادو""' شایستهٔ تقدیر در بخش کودک و نوجوان در ۲۹ دورهٔ کتاب سال
- ۱۳۹۱: تجلیل از رمان ""'قدیس""' در دهمین دوره مراسم قلم زرین
- ۱۳۹۲: رمان ""'محمّد""' برگزیده در بیست و یکمین دوره جایزه جهانی کتاب سال در بخش مطالعات اسلامی
- ۱۳۹۲: رمان ""'محمّد""' نامزد دریافت جایزه ادبی روچستر آمریکا
- ۱۳۹۳: صدور نشان "'درجه یک هنر"' (معادل مدرک دکترا)
- ۱۳۹۷: رمان ""'روایت ساده از ماجرای پیچیده""' شایسته تقدیر جایزه قلم زرین
- ۱۳۹۷: رمان ""'روایت ساده از ماجرای پیچیده""' تجلیل در دهمین دوره جشنواره داستان انقلاب در حوزه هنری در بخش رمان نوجوان
- ۱۳۹۸: رمان ""'دو روایت از یک عکس""' اثر برگزیده نخستین دوره جایزه ادبی شهید سیدعلی اندرزگو
- ۱۳۹۸: رمان ""'دو روایت از یک عکس""' برگزیده و تقدیرشده در هجدمین دوره جایزه قلم زرین
بررسی چند اثر
«"'قمقمهٔ آب"'»
"قمقمهٔ آب" داستان کودکی به نام فاطمه است که تصمیم میگیرد عکس پدرش را که کنار مسجد خرمشهر ایستاده، نقاشی کند. او هنگام نقاشی متوجهٔ قمقمهای میشود که کنار مسجد افتاده است. فاطمه با واردشدن به نقاشیاش آن را برمیدارد تا صاحبش را پیدا کند[۳۰].
در قمقمهٔ آب حسنبیگی از همان آغاز و با استفاده از بیان توصیفی مدرن، نوع کار خود را آشکار میکند. داستان دقیقا با توصیفهای «جزء به کل» شروع میشود. نویسنده با تکیه بر تجربیات خود و با استفاده از کمترین کلمات و مختصرترین جملات، توصیفهای خوبی خلق کرده است. حسنبیگی به جای استفاده از جملات طولانی و به کارگیری تتابع اضافات و صنایع ادبی در نگارش، از جملات کوتاه و پرتحرک سود جسته است[۳۱]. این رمان تا کنون به دو زبان انگلیسی و ترکمنی به چاپ رسیده است.
"'شخصیت"': در این رمان از روش شخصیتپردازی کلاسیک استفاده کرده است و شخصیتها به شدت سیاه و سفیداند چون شخصیت خاکستری برای بچهها قابل لمس نیست و از جذابیت داستان کم میکند[۳۱].
"'تکنیکهای تصویر"': او با تعمد و آگاهی و به قصد ایجاد نوعی داستان مدرن کودکانه، سعی کرده است از ویژگی مهم دیگر داستان مدرن سود جوید و آن، استفاده از تکنیکهای تصویری است؛ تکنیکهای مورد استفاده در این داستان عبارتند از: برشهای پیوسته، تاریک و روشن شدن تدریجی تصویر[۳۱].
«"'ریشه در اعماق"'»
"ریشه در اعماق" اولین داستان بلندی است که حسنبیگی نوشته است[۳۲]. جزو آثار برتر ادبیات پایداری است. در لایهٔ واژگانی بیشتر از واژههای حسی و نشاندار استفاده کرده است. دارای نحوی گسسته، با صدای دستوری فعال و ایستاست. تمهیدات سبکی بهکار رفته در این اثر نیز شامل تشبیهات حسی، کنایات، استعاره، حسآمیزی و ضربالمثل است و از لحاظ فکری نیز در این اثر مسائلی چون دینباوری و خداباوری، میل به شهادت و ... نمود بارزی دارد[۳۳]. داستان سیال ذهن و پیچیده از نظر ساختاری است[۳۴].
این رمان به نوعی معنای زندگی در قالب جنگ است. جنگی با دشمن که نمادی از جنگ با نفس انسان است. به این منظور نویسنده با طرح آیه یازدهم سورهٔ صافات در قالب سؤال شخصیّت اصلی رمان (شفی محمد) از خود، به علت آفرینش انسان اشاره میکند که تنها آفرینش انسان از خاک تمام کنندهٔ هستی و غایت از آفرینش نیست. بلکه وجودی در او نهفته است که او را در مسیر اعتقاداتش، ایمانش و آرمانهایش پیش میبرد تا به غایت الهی خود برسد[۳۵]. نویسنده در واقع به نوعی روایت اسطورهای سفر قهرمان را در خود بازتاب داده است[۳۶]. در اعماق توجه خاصی به جنبههای عینی سبک زندگی دارد؛ به ویژه سبک زندگی مردمی که در حاشیهٔ جنگ قرار دارند[۳۷].
"'پیرنگ"': انتخاب نقطه شروع نزدیک به پایان، برای داستانی به این سبک و سیاق که نویسنده سر آن نداشته که به تمام جزئیات زندگی قهرمانش بپردازد یک امتیاز قابل توجه مثبت به حساب میآید. همچنان که به پخش قابل قبول اطلاعات مورد نیاز در طول داستان، باید به عنوان یک امتیاز قابل توجه برای "ریشه در اعماق" اشاره کرد[۳۲].
"'شخصیت"': شفی از یک سنی سنتی به یک شیعهٔ معتقد با مطالعه و شناخت دست یافته است. ما در جریان این تحول قرار نمیگیریم. خصوصیات ظاهر ی او نیز در یکی دو جمله به آن اشاره میشود. عموی شفی که شخصیت منفی دارد بسیار روشنفکرتر و غیرخرافیتر از پدر شفی است. خواهر او تا پایان داستان حتی یک کلام هم حرف نمیزند. به هیچ یک از شخصیتهای داستان فقط تا حدودی شفی آنطور که باید پرداخته نشده است و در چهرهای که از پدر عرضه میشود نیز نوعی تناقض احساس میشود[۳۲].
"'نثر"': نثری سلیس، کمغلط و حتی در مواردی زیباست. در برخی از صفحات نثر او به نثر محمود دولتآبادی نزدیک میشود[۷]. هرچند در مواردی از یکدستی لازم میافتد مثلا در ابتدا به کلام بلوچها نزدیک است. و بعداً به کلی تغییر میکند و نحو آن فارسی عمومی میشود. در ابتدا زبان داستان از فرهنگ عامیانه بلوچها غنیتر است و بعد به تدریج فقیر میشود[۳۲].
"'زاویهٔ دید"': روایتها سیر طولی دارند[۷]. توصیف زمان و مکان و زبان شیرین راوی و شیوهٔ درهم ریخته زاویهٔ دید هم طراوت و تازگی خاصی به داستان داده بود همان تازگی که حال و هوای شخصیت اصلی، تمنا میکرد[۳۸]. شیوهٔ بیانیاش متفاوت با داستانهای قبلیاش است. او از دو شیوهٔ تکگویی نمایشی و دانای کل (عمدتاً محدود به شفی) استفاده کرده است[۳۲]. رمان به ۲۲ فصل تقسیم شده است که یازده فصل آن به شیوهی دانای کل و یازده فصل آن به شیوهٔ تک گویی نمایشی، روایت شده است. شیوههای روایتی به کار گرفته شده در رمان به هیچوجه دلالت بر وجود صداهای گوناگون نمیکند. در هر دو شیوهی به کار گرفته شده، این نویسنده است که با تکیه بر واقعیتی واحد سخن میگوید. به عبارتی خواننده تنها یک صدا میشنود[۲۸].
از نگاه فاطمه کاسی شاهد حضور دو نوع ایدئولوژی به نام ایدئولوژی دولتی و غیردولتی هستیم. هر کدام تظاهرات ویژه خود را دارند اما در نهایت، این ایدئولوژی مذهبی است که سلطه و هژمونی خود را از طریق قبولاندن ایدههای خود به فرد مورد نظر یاسوژه و فراخوادن او به رقابت با ایدئولوژی پیشین و کمرنگ کردن مشروعیت آن به رخ میکشد. این ایدئولوژی را از طریق عاطفهسازی به رخ میکشد. با عاطفهسازی خودی از غیرخودی جدا میشوند. در مبارزه طبقاتی دو ایدئولوژی، ایدئولوژی پیشین به دلیل فقر فرهنگی، از طریق تقلیلگرایی و طرد کردن غیرخودیها راه را برای نفوذ و بازتولید ایدئولوژی ملی فراهم میکند[۳۹].
«"'سالهای بنفش"'»
از معدود داستانهای مثبت راجع به انقلاب است [۴۰]. داستان شروع مهیجی دارد و همین تهییج، خواننده را تا انتهای داستان می کشاند. گرچه در صفحات ابتدایی، جملات کوتاه پی در پی، مکث در خوانش را زیاد می کند[۴۱].
این رمان از لحاظ ساختار و محتوا به دو رمان "نغمه در زنجیر" و "سالهای ابری" شباهت دارد و از الگویی واحد پیروی میکند. نوع قصّه حماسی است. روایتی ساده در زمینهٔ مبارزهٔ اجتماعی است. از غموض فن داستاننویسی در آن نشانی نیست. چنانکه میتوان آن را رمان تماشاگر و ناظر نامید. نویسنده میکوشد نظرگاه خود را در وضعیّت اصلی مبارزهای دینی به نمایش بگذارد و همهٔ عوامل را در بسط چنین فراروندی به کمک بطلبد. شخصیّت مطلقاً خوب در رمان وجود ندارد، چنانکه شخصیّت شریر نیز. در بسیاری از سکانسها او مبارزان دورهٔ ستمشاهی را از روزنهٔ رویدادهای دههٔ بعد میبیند و تصویر میکند. گزارشها یکسونگرانه است و نظرگاه نویسنده به طور صریح به ذهن میآید. داستان در کل، فراز و فرود نمایانی ندارد و به سخن دیگر، روایت داستانی یکنواختی است. نویسنده به دلیل این مشکل آن را به دو شیوه روایت میگند. کنش داستان خوب است. خواننده به راحتی آن را میخواند و پیش میرود. بیان با اینکه غالباً خبری است، ساده و صمیمانه است. مسامحات لفظی و معنایی روانی نثر را به وجود میآورد[۷].
"'شخصیت"': داستان "سالهای بنفش" داستانی پر شخصیت است. حدود ۳۰ شخصیت در این داستان نام برده می شود که البته ۷ شخصیت نقش پررنگ تری دارند. اما این تعدد شخصیت مخاطب را گیج نمی کند. شخصیتهایی که وی وارد داستان کرده است، برای خواننده باور پذیر می شوند. تنها ضعف نویسنده در تبیین ویژگی های مبارزین چپی است. درواقع حسن بیگی نتوانسته و یا نخواسته است وارد ابعاد شخصیتی و وجوه تفکرات آنها شود و این مساله، مخاطب ناآشنا با مسائل سیاسی را با سؤالاتی مواجه میکند[۴۱].
"'زاویه دید"': "سالهای بنفش" از دید دو راوی نقل میشود. یکی دانای کل یا سوم شخص مفرد و دیگری علی یا اول شخص مفرد. این تغییر راوی که معمولاً در برخی داستانها اتفاق میافتد، در این داستان حرفهای نیست[۴۱].
«"'صوفی و چراغ جادو"'»
هرچند که بارها و بارها داستانهای متعددی درباره غول چراغ جادو و برآورده کردن آرزو به نگارش درآمده است امّا تفاوت طرح این داستان در این است که مخاطب این چراغ جادو تنها قشر نوجوان هستند و از آن مهمتر اینکه غول این چراغ به جای ماهی دادن به صاحبش به او ماهیگیری یاد میدهد[۴۲].
نویسنده خاطرات خودش یا دیگران را نقل میکند و نیز به دلیل اینکه به آن تعلق خاطر داشته آن را به عنوان داستان به خواننده عرضه کرده است. او از یاد برده که یک نویسنده حتی وقتی که خاطرات خود یا دیگران را به شکل داستان درمیآورد و یا آن که کلا داستانی را در شاکله خاطرات روایت میکند حق ندارد تجربههای غلطی را انتقال دهد، ضمنا خاطرات باید از شکل خاطره خارج شوند و به شکل داستان درآیند و مضافا اینکه واقعا ارزش روایی و داستان شدن هم داشته باشندت[۴۳].
"'پیرنگ"': طرح یا پیرنگ رمان بسیار ساده است و از الگوی ساختاری «خاطره» تبعیت میکند، در آن فراز و نشیب قابل ملاحظهای وجود ندارد و از رخدادهای فرعی و اصلی هیجانزای داستانی که تعلیقزایی و کنشمندی عاطفی و ذهنی ایجاد نماید، خبری نیست. هنگامی هم که به عنصر تخیلی غول و چراغ جادو پرداخته میشود، باز در پسزمینه آن همان طرح ساده خاطرهوار روایی محوریت دارد و در نتیجه، این ترفند هم به عنصری داستانی و تعیینکننده تبدیل نمیشود و اساسا اضافی و تحمیلی است. نویسنده میتوانست به جای آن، دانایی و فرزانگی پدربزرگ صوفی را پررنگتر و آن را کاملا جایگزین غول و چراغ جادو بکند. نویسنده موضوعی را که اساسا تخیلی است به زور به صورت یک رخداد واقعی جلوه میدهد و در نتیجه رمانش را دچار انفصال و دوگانی غیرموجه میکند[۴۳].
«"'اشکانه"'»
"اشکانه" پنجمین رمانى است که نوشته است. این رمان اصطلاحا روایت سیال ذهن است و پیچیدگیهای ساختاری خود را دارد و میتوانم بگویم "اشکانه" تکنیکیترین اثر حسنبیگی نسبت به سایر آثارش است. چرا که سعی کرده است با استفاده از عناصر مدرن داستاننویسی اثری ارائه کند که خواننده را جذب کند[۴۴].
کامران پارسی نژاد در جلسهٔ نقد گفت: میتوان این رمان را در میان رمانهای روانشناختی قرار داد. راوی در همهجا حضور پر رنگ دارد، موجز نویسی در داستان یک رکن است، . به اعتقاد من نویسنده هوشمندانه سبک و سیاق داستان نویسی را برای خودش نهادینه کرده که این خیلی مهم است و به طور کامل کار حسنبیگی در داستان اشکانه به تصویر کشیدن یک جامعه از زوایای مختلف است[۹].
از نگاه ظریفه رویین اسم داستان اشک+آنه است اسم متداولی نیست. به نظر میرسد نویسنده میخواسته بار معنایی مضاعفی از این اسم بگیرد که با مقایسه ساختهای مشابه موجود در فارسی بعید میدانم بتوان اشکانه را به معنی کسی که زیاد اشک میریزد پذیرفت. به هر حال داستانهایی که عنوانشان برگرفته از شخصیتهای اصلی داستان است عناوین خوبی نمیتوانند داشته باشند. نویسنده آنقدر دربارهٔ هر چیز توضیح میدهد که هیچ جای سؤالی در ذهن خواننده باقی نمیگذارد. گاهی پرداختن به جزئیات فقط باعث چاقشدن آن شده است. دیالوگها گاهی به قدری طولانی و بلند هستند که از حوصلهٔ خواننده خارج و به ورطهٔ شعار نزدیک میشود[۴۵].
مهمترین مفهوم در این رمان پس از مفهوم عشق و شهادت، مفهوم عدالت است. زبان داستان در زمینهٔ عضق رو به سوی ادبیات عرفانی کهن دارد. شگرد دیگری نیز در این رمان به کار رفته است که تا حدودی تازگی دارد. این شگرد، حکایتگر مقارنه و تباینی است بین آنچه در دانستگیهای سید حسین و گروهبان عراقی میگذرد[۷].
«"'محمّد"'»
انگیزهّ نوشتن رمان "محمّد" توهینی بود که در سال ۱۳۸۴ در دانمارک رخ داد. نثر این کتاب نثر تاریخی نیست بلکه به سبک امروزی نوشته شده است. هم به خاطر ترجمهٔ کتاب به زبانهای دیگر و هم به خاطر اینکه خوانندگان امروزی راحتتر باشند. بعضاً گفته میشود که این نثر به کار لطمه وارد کرده است و کار را ساده کرده است ولی چون عامهٔ مردم را مد نظر داشته است، سعی کرده است که رمان ساختار و ادب خاص خودش را داشته باشد[۳۴].
تلاش وی بر اين بوده كه ريشههای صهيونيستی باورهای تعدادی از يهوديان معارض را نشان بدهد و نگاهي به تقابل صهيونيستها با اسلام و در عين حال، تعامل اسلام با مسيحيت و آن گروه از يهوديان مومن داشته باشد[۲۸].
"'زاویه"': دید راوی اول شخص است، شخصی یهودی كه در رمان به عنوان یک دانشمند معرفی میشود از طرف شورای عالی یهود مأمور میشود به سمت پیامبر اسلام گرایش پیدا كرده و یا او را كشته یا عقایدش را به چالش بكشد. در واقع رمان به شكل قابل قبولی، تاریخ اسلام را معرفی كرده است، بخشی از این معرفی با ردوبدل شدن دیالوگهایی میان مرد یهودی و عربی كه راهنمای اوست آشكار میشود[۴۶].
به نظر مهدی طاهری در واقع این شكل روایت كه تا پایان مخاطب را در تردید قرار میدهد در روایت واقعی پیامبر(ص) وجودنداشته است چون همانگونه كه ذكرش آمد مردم با روایت واقعی آشنا هستند، امّا این شكستن افق انتظار مخاطب و این كه رئیس اسحاق از نامههای او به دین مبین اسلام گرایش پیداكرده بسیار جالب توجه است[۴۶].
«"'قدیس"'»
این اثر به جلوهها و ویژگیهای زندگی و حکومتداری حضرت علی (ع) میپردازد. رمانی خوشفرم و خوشخوان و البتّه با کمی دستانداز تاریخی، ولی مؤثر که بعد از خواندنش آرامش خاص دست میدهد. این داستان فارغ از ایرادات جزئی که در روایت دارد؛ گه گاهی به سبب نگاشتن نامههای طولانی و ذکر خاطرات خستهکننده میشود، ولی در کل رمانی پر کشش و جذاب است. نمونهای از پرداختن به موضوعات دینی و مذهبی است که میتواند الگوی مناسبی بوده و با کمی خوشسلیقگی و تزریق هنرهای نمایشی، میتواند اثری شایسته در رسانههای تصویری باشد[۴۷].
«"'عالی جناب شهردار"'»
رمانی صرفا بر اساس رخدادهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ است. دغدغه این نویسنده دربارهٔ اوضاع جامعه و زندگی مردم و احساس رسالتش برای بازتاباندن حقایق، آنان را به آفرینش این آثار رهنمون شد[۴۸].
داستانی بلند که با نگاهی به واقعیتی سیاسی اجتماعی و اقتصادی در یکی از کشورهای همسایه به زبان تمثیل به بیان تندترین نگاههای اصلاحی نویسنده در باب حکومتداری و آداب برخورد اجتماعی می پردازد. حسن بیگی کشوری لامکان را در داستانی بلند پیش روی شما ترسیم میکند با سیستم سیاسی منحصر به فردی که بدل از واقعیت است. در این موقعیت است که او اساسیترین اظهار نظرهای خود در مورد حکومت داری و نیز نوع مواجهه با مردم در یک ساختار سیاسی را به زبان داستان میکشد.
قاسمعلی فراست در جلسهٔ نقد کتاب گفت: ویژگی مثبت این کتاب این است که مسئلهای که البتّه به نظرم سیاسی است، زیر پوستی مطرح می کند و همانند بازیگران که بدون دیالوگ و فقط با نگاه موضوعی را می فهمانند. کسی که از این شخصیتها ایراد گرفته است، درست بوده چرا که میتوان فهمید که هر کس معرف چه کسی در سال ۸۸ است. نویسنده غیر مستقیم به افراد و جامعه تلنگر میزند[۴۹].
به نظر محمّدرضا گودرزی داستان بیش از آنکه طنز باشد، هجو است که البته بسیار خوب هم جواب داده است. تعلیق متن نیز قابل قبول است. راوی دانای کل خود تعلیق را دامن میزند که بسیار قابل توجه است. نکته مهم پایانبندی این تمثیل است. این تمثیل همانند تمثیلهای دیگر که اغلب پایان خوش دارند، نیست[۴۹].
"'طنز و تمثیل"': طنز یکی از جدیترین ابزارهایی است که حسن بیگی در داستان بلند عالیجناب شهردار خود برای ترسیم موقعیتهایش از آن بهره برده است. به عبارت سادهتر او با تمسّک به ابزار بیانی طنزآلود توانسته جدیترین و شاید حساسترین اظهارنظرهای سیاسی اجتماعی و حتّی اقتصادی خود را در قالب یک داستان به مخاطبش عرضه کند.
"'زاویهٔ دید"': شیوایی زبان روایت، انتخاب فصول با عناوین در خور اعتنا و نیز زاویهٔ دید مناسب به حسنبیگی در این اثر کمک کرده تا بتواند به صراحت و زیبایی و البته به شیوایی داستانی را روایت کند که در مختصات ادبیات داستان ایران تاکنون نمونههای کمی از آن دیده شده است که شاید نزدیکترین و آخرینش "دموکراسی" یا "دموقراضه" سید مهدی شجاعی باشد.
«"'شب ناسور"'»
این رمان را به سفارش موزه عبرت ایران و با محوریت انقلاب اسلامی نوشته است[۵۰]. این اثر پیچیدگیهایی به لحاظ فنی دارد که با کتمان اطلاعات و حس تعلیق خواننده را به دنبال خود میکشاند. ساختار و محتوای کتاب به گونهای است که خواننده را با خود همراه میکند[۴۴].
اگر کسی با دوران پهلوی در برخورد با آزاداندیشی آشنا نباشد، میتواند با خواندن این کتاب بخوبی از اوضاع و احوال زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری با خبر شود. حسنبیگی در روایت اتفاقات زندان مخوف پهلوی به نوعی مستندنگاری کرده است، او خاطرات بسیاری از مبارزان سیاسی قبل از پیروزی انقلاب را خوانده و با آنها صحبت کرده تا چیزهایی که مینویسد واقعی باشد. به نوعی او بخشی حقیقی و واقعی از تاریخ انقلاب ایران را به صورت دراماتیک نوشته است. تنها دراماتیزه کردن حقایق تاریخی باعث شده تا ریتم "شب ناسور" یکنواخت بماند. داستان فراز و فرود خاصی ندارد و با یک روایت تخت و سرراست مواجهیم[۵۰].
حسنبیگی میگوید: رمانی است که دیده نشد و ناشر این کتاب، خوب نتوانست آن را عرضه کند. در آنجا یک شخصیت مفلوک، تنها و امروزی و درعینحال که یک مأمور ساواک است مورد پرداخت قرار گرفته است. رویکردهایی در ذهنیتام بوده است که سوژهای درگیر بسازم که بنیاد عمیق داشته باشد و ساخت درامی پروبلماتیک داشته باشد[۲].
«"'معمای مسیح"'»
در این رمان سربازی ارمنی در جبههٔ جنگ ایران و عراق میرزمد و یک پای خود را از دست میدهد. در آخر داستان میخوانیم که ایرن «آلبرت میناسیان ... در اردوگاه رشیدیهٔ بغداد به علت اینکه حاضر نشد برای صدام درود بفرستد، در زیر شکنجههای شدید، یک پای خود را از دست داد و رزوی که به ایران برمیگردد، نمازش را در مسجد با عصا میخواند».
در این رمان حسنبیگی رویکردی انسانشناسانه به جنگ دارد؛ شناخت هستی و ابعاد وجود انسان با این دیدگاه که جنگ امری انسانی است[۵۱].
«"'ناقوسها به صدا درمیآیند"'»
رمانی است درباره امام علی علیه السلام. در این کتاب به طور خوبی با جنگهای جمل و صفین و نهروان و بطور کلی با دوران خلافت حضرت علی علیه السلام آشنا میشویم. همچنین نویسنده استفادههای بسیار خوبی از "نهجالبلاغه" در جای جای کتاب کرده است.
"'شخصیت"': این داستان با اینکه باید شخصیتمحور باشد اما به دلیل پرداخت ضعیف شخصیتها بیشتر حادثهمحور است و شخصیتها مثل یک عکس تخت و بیروح هستند و عکسالعمل خاصی را نشان میدهند در واقع اصل شخصیتها شکل نگرفتهاند و در حد تیپ باقی ماندهاند[۵۲].
سعید تشکری این رمان را اثری عمیق ولی با چیستانسازی کم توصیف کرد و گفت: به نظر من مشکلی که این رمان دارد، ضعف چیستانسازی در ساختارش است که این باعث میشود رمان فقدان ژانر باشد؛ همچین جذابیت خوب و صحنهپردازیهای قویی دارد که به نظر من از کتاب "ملت عشق" و "مرشد و مارگاریتا" الهام گرفته است[۵۲].
نغمه وطندوست از دید یک فرد غیرمسلمان به نظرم نویسنده تاریخ را با وصله، گاهی به چسب و گاهی نچسب، با عنوان کردن چند حکایت و نامه در قالب داستان، گاهی گیرا و گاهی از سر ذوق کنار هم گذاشته که شاید به نظر کاری جذاب است ولی شعارزدگی در خیلی از قسمتهای داستان اذیت کننده است[۵۲].
«"'دو روایت از یک عکس"'»
بزرگترین ویژگی "دو روایت از یک عکس" نویسندۀ آن است. پرداخت کتاب به پهلوی اول و دوم است[۵۳].. از مستندات تاریخی استفاده کردهاست و سعی کرده است نکات عبرتآموز و وضعیت فلاکتبار رضاخان و محمدرضا پهلوی بعد از خروج از ایران را برای مخاطبان بیان کند[۵۴].
به نظر یوسف قوجق شاخصۀ مهم کتاب را خوشخوانبودن آن است این امتیاز نه در این کتاب، که در همۀ کتابهای آقای حسنبیگی احساس میشود و در واقع به زبان مخاطب امروز نزدیک است. میتوان گفت در آثار او سکته در نثر نمیبینیم. به نظرم لحن و خوشخوانبودن ویترین کاری هر نویسندهای است[۵۳].
سید صادق رضایی گفت:نویسنده در این زمینه سختترین کار را انجام داده است و آن انتخاب مخاطب کودک و نوجوان بود. چون این کتاب دربارۀ نوجوان نیست؛ بلکه برای نوجوان است. تفاوت رمان نوجوان و بزرگسال در این است که هر دو رمان هستند. نوشتن رمان کودک و نوجوان سختتر است؛ چون نمیشود آن را طولانی نوشت و باید در آن انتقال پیام و ایجاد باور کرد[۵۳].
از نگاه مجید عمیق نویسنده غول چراغ جادو را بهانهای قرار داده است تا خود روایت کند، دانای کل نامحدود شود؛ اما گاهی زیادهروی کرده و مستقیماً در داستان دخالت کرده است[۵۳].
نوا، نما، نگاه
خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونههای شنیداری و تصویری انتخاب شود)
پانویس
- ↑ دستغیب، عبداللهی. «ریشه در اعماق و داستانهای دیگر». هنرمند، ش. ۹۴ (۱۳۸۹): ۴۳.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ««ادبیات بیمسئله»-۲/ حسنبیگی با مهر مطرح کرد: محدودیت برای طرح مسئله سیاست در ادبیات/ «کمتر اندیشیدهایم»!». خبرگزاری مهر، ۱۳ آذر ۱۳۹۸.
- ↑ صحرایی، اکبر. «تأثیر ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بر ادبیات داستانی معاصر ایران». کتاب ماه ادبیات، ش. ۱۳۶ (بهمن ۱۳۸۷): ۷۳ - ۷۵.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ ۴٫۶ ۴٫۷ ۴٫۸ سلیمی، علیالله. «گفتوگو: اشکانه مولود عشقی در بستر ایثار و مقاومت است». ادبیات داستانی، ش. ۹۲ (مرداد ۱۳۸۴): ۳۶ - ۴۰.
- ↑ «روایت بحران-۸ / اولین تجربه زندگی در بحران». خبرگزاری مهر، ۱۲ فروردین ۱۳۹۹.
- ↑ «ابراهیم حسنبیگی». کتابستان، ۲۶ تیر ۱۳۹۲.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ دستغیب، از دریچهٔ نقد، ۷۷۵، ۹۰۱، ۱۲۱۹.
- ↑ «تنوع قومیتی و توجه به زیستبومهای ایران از دلایل موفقیت آثار حسنبیگی است». رسالت، ۲۸ دی ۱۳۹۷.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ «گزارشی از نشست نقد و بررسی رمان اشکانه/ داستان سرنوشت». رسالت، ۱۰ مرداد ۱۳۸۸.
- ↑ «گفتوگو با ابراهیم حسنبیگی». امام خمینی، ۲۴ شهریور ۱۳۹۲.
- ↑ «گفت و گوی «قدس » با ابراهیم حسنبیگی درباره رمان انقلاب اسلامی «من پای اعتقادم ایستادهام»». قدس، ۲ دی ۱۳۹۶.
- ↑ «گفتوگوی قدس با ابراهیم حسنبیگی به انگیزه چاپ مجموعه «اشکان و اشکانه»: از مترجم نماها گلایه دارم». قدس، ۹ خرداد ۱۳۹۷.
- ↑ «با ابراهیم حسنبیگی نویسنده و فعال فرهنگی «پیوستن به «کپیرایت» ترجمه معکوس را شتاب میبخشد»». قدس، ۲۷ مهر ۱۳۹۶.
- ↑ «ابراهیم حسن بیگی در گفتگو با مهر: «کافیشاپ هم بزنیم کسی سراغ ما نمیآید»». خبرگزاری مهر، ۲۷ مرداد ۱۳۹۷.
- ↑ «ابراهیم حسن بیگی در گفتگو با مهر: «کتاب در جامعهٔ ایران بیاهمّیت است چه رسد به جایزهاش»». خبرگزاری مهر، ۱۶ تیر ۱۳۹۷.
- ↑ «حسنبیگی مطرح کرد؛ «شخصیتهای ایرانی همه مغفول ماندهاند»». خبرگزاری مهر، ۱۹ اسفند ۱۳۹۷.
- ↑ «یادداشت مهمان؛ «پیشنهاد تدوین طرح ملی کتاب/ تا کی میخواهیم فقط اعتراف کنیم؟»». خبرگزاری مهر، ۷ شهریور ۱۳۹۶.
- ↑ «انتقاد ابراهیم حسنبیگی از نحوهٔ پرداختن صدا و سیما به مفاهیم دینی». خبربان، ۲۰ شهریور ۱۳۹۸.
- ↑ «سینمای کودک و نوجوان از نگاه اهالی سینما: سینمای کودک و نوجوان، ایست!». نقد سینما، ش. ۴۹ (آذر ۱۳۸۶): ۱۶ - ۱۷.
- ↑ «بحران تعداد آثار تولیدی در زمینهٔ دفاع مقدس/ قرائت فعلی از جنگ به اشباع رسیده است». خبربان، ۲۶ مرداد ۱۳۹۸.
- ↑ «ابرخی نویسندگان درک درستی از مفاهیم قرآنی ندارند». گلستان قرآن، ش. ۴۹ (دی ۱۳۷۹): ۴۲.
- ↑ «مصاحبه با ابراهیم حسنبیگی/ قصه، بازی نیست». ادبیات داستانی، ش. ۵۶ (شهریور و مهر ۱۳۸۰): ۳۹.
- ↑ خادمی کولایی، مهدی؛ حسن پور ایلالی. «بررسی جلوه های ناتورالیسم در ادبیات داستانی جنگ (موردپژوهی: احمد دهقان)». نسیم، ش. ۱۸ (بهار و تابستان ۱۳۹۷): ۱۲۱ - ۱۴۸.
- ↑ حسنبیگی، ابراهیم. «دینباوری و رمان». ادبیات داستانی، ش. ۱۱۶ - ۱۱۷ (آذر و دی ۱۳۷۳): ۳۲ - ۳۳.
- ↑ «ابراهیم حسنبیگی: داستان نقش آگاهی دهنده و بیدارکننده دارد». پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، ۴ بهمن ۱۳۹۵.
- ↑ «حسن بیگی: دانشگاهها باید طرحهای تشویقی برای افزایش سرانه مطالعه طراحی کنند/ دانشجویان برای مطالعه انگیزه ندارند». خبربان، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- ↑ «اخبار اهل قلم». کتاب ماه کودک و نوجوان، ش. ۱۵ (دی ۱۳۷۷): ۴۵.
- ↑ ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ ۲۸٫۲ «انتشار رمان «محمد (ص)» حسنبیگی در راه انگلیس». وبلاگ ابراهیم حسنبیگی، ۱۰ دی ۱۳۹۱.
- ↑ صابر پور، زینب؛ شادلو، داوود. «جریان دینی در رمان فارسی پس از انقلاب اسلامی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی، ش. شماره ۳۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۷ (تابستان ۱۳۹۴).
- ↑ پیروز، غلامرضا؛ ملک، سروناز؛ فتوت، محدثه. «بررسی هم پیوندی متن و تصویر در شش داستان دفاع مقدس کودکان بر اساس نظریهی پری نودلمن». مطالعات ادبیات کودک، ش. شماره ۱۴ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۸ (پاییز و زمستان ۱۳۹۵): ۱ - ۲۸.
- ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ ۳۱٫۲ امجدیان، کیوان. «نقد و بررسی: قصهای مدرن برای بچهها». / کتاب ماه کودک و نوجوان، ش. ۳۵ (شهریور ۱۳۷۹): ۳۲ - ۳۳.
- ↑ ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ ۳۲٫۲ ۳۲٫۳ ۳۲٫۴ سرشار، محمدرضا. «ریشه های ماندگار (ریشه در اعماق نوشتهٔ ابراهیم حسن بیگی)». ادبیات داستانی، ش. ۳۰ (فروردین ۱۳۷۴): ۵۸ - ۷۳.
- ↑ فرخ نیا، مهین دخت؛ رمضانی سربندی، نسیمه. «پژوهشهای نقد ادبی و سبکشناسی». سوره اندیشه، ش. ۳۵ (بهار ۱۳۹۸): ۱۰۵ - ۱۲۶.
- ↑ ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ «گفتگو: می خواستم رمانی مردمی و همه فهم بنویسم». ادبیات داستانی، ش. ۱۱۴ (تیر ۱۳۸۷): ۲۲ - ۲۹.
- ↑ شعاعی گمچی، یونس؛ شوهانی، علیرضا؛ ذبیحی، رحمان. «بررسی میزان تاثیر انقلاب اسلامی بر رویکردهای دینی نویسندگان رمانهای دفاع مقدّس». پژوهشهای انقلاب اسلامی، ش. شماره ۲۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۷ (زمستان ۱۳۹۷): ۹۷ - ۱۲۳.
- ↑ علیجانی، محمد؛ آهی، محمّد. «ظرفیتها و محدودیتهای اسطورهپردازی در رمان جنگ». ادبیات عرفانی و اسطورهشناختی، ش. شماره ۵۳ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۳۸ (زمستان ۱۳۹۷): ۲۴۳ - ۲۸۰.
- ↑ ظریفینیا، محسن. «هویت جهادی در دو رمان دفاع مقدس». ادبیات پایداری، ش. شماره ۱۹ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۵ (پاییز و زمستان ۱۳۹۷): ۱۷۸ - ۲۰۲.
- ↑ حنیف، حسن. «روزنه (خدمت نویسندهٔ توانای هموطن جناب آقای ابراهیم حسن بیگی)». ادبیات داستانی، ش. ۳۴ (مرداد ۱۳۷۴): ۸۰.
- ↑ کشانی، لیلا. «عناصر تقابل ایدئولوژیک در داستان دفاع مقدس «ریشه در اعماق»». کتاب ماه ادبیات - شماره ۱۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۴، ش. ۱۸۰ (مهر ۱۳۹۱): ۳۴ - ۴۲.
- ↑ «گزارش: داستان انقلاب: پیشینه، ضعفها و قوتها (میزگرد «خانه داستان ایران» درباره ادبیات داستانی انقلاب اسلامی)». ادبیات داستانی، ش. ۹۱ (تیر ۱۳۸۴): ۴۱ - ۴۸.
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ ۴۱٫۲ «نقد کتاب/ بررسی رمان سالهای بنفش». کتابستان، ۲۴ دی ۱۳۹۴.
- ↑ «نقد کتاب/ صوفی و چراغ جادو به بوته نقد کشیده می شود». خبربان، ۲۱ آذر ۱۳۹۴.
- ↑ ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ پارسایی، حسن. «نقد و بررسی: دوگانگی ذهن نویسنده: نقد و بررسی رمان «صوفی و چراغ جادو» اثر «ابراهیم حسن بیگی»». کتاب ماه کودک و نوجوان، ش. ۱۶۳ (اردیبهشت ۱۳۹۰): ۱۸ - ۲۳.
- ↑ ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ «حسن بیگی در گفتگو با مهر مطرح کرد؛ «اشکانه» تکنیکی ترین اثر من است/عشق بزرگ ترین نعمت خداست». خبربان، ۲ آبان ۱۳۹۶.
- ↑ روبین، ظریفه. «نقدی بر کتاب «اشکانه» اثر ابراهیم حسن بیگی: رمزی که اشکانه گشود!». سوره اندیشه، ش. ۳۹ (شهریور و مهر و آبان ۱۳۸۷): ۱۴ - ۱۵.
- ↑ ۴۶٫۰ ۴۶٫۱ «نگاهی به رمان محمد (ص) نوشتهٔ ابراهیم حسنبیگی». روزنامه ایران.
- ↑ فلاح هاشمی، میر شمس الدین. «تاریخ نویسی به سبک رمان؛ دربارهٔ رمان «قدیس» / نویسنده: ابراهیم حسن بیگی». سوره اندیشه، ش. ۶۰ و ۶۱ (تیر و مرداد ۱۳۹۱): ۳۲.
- ↑ کشانی، لیلا. ««دو [یا چند]لایگی» در رمان های تمثیلی فارسی». نقد ادبی، ش. شمارهٔ ۳۹ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۸ (پاییز ۱۳۹۶): ۱۵۱ - ۱۷۸.
- ↑ ۴۹٫۰ ۴۹٫۱ «فراست: «عالیجناب شهردار» متفاوتترین کتاب حسنبیگی است». خبربان، ۱۵ خرداد ۱۳۹۴.
- ↑ ۵۰٫۰ ۵۰٫۱ ««شب ناسور» شروعی خوب برای سفارشدهنده، تجربهای بد برای نویسنده». خبرگزاری تسنیم، ۱۹ بهمن ۱۳۹۵.
- ↑ کاسی، فاطمه. «نقد و بررسی کتاب شخصیت پردازی در داستانهای کوتاه دفاع مقدس». ادبیات پایداری - شماره ۱۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۴، ش. ۳۴ (پاییز و زمستان ۱۳۹۶): ۲۷۱ - ۲۹۴.
- ↑ ۵۲٫۰ ۵۲٫۱ ۵۲٫۲ ««ناقوسها به صدا درمیآیند» پاسخی به بحرانهای سیاسی ایران بعد از سال ۸۸». خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، ۲۵ آذر ۱۳۹۸.
- ↑ ۵۳٫۰ ۵۳٫۱ ۵۳٫۲ ۵۳٫۳ «بزرگترین ویژگی «دو روایت از یک عکس» نویسندۀ آن است». خبرگزاری مهر، ۱۸ آذر ۱۳۹۸.
- ↑ «تطهیرکردنهای پهلوی، آب در هاونگ کوبیدن است/ معضلات پهلوی با مشکلات فعلی کشور قابل قیاس نیست». خبربان، ۷ شهریور ۱۳۹۸.
منابع
- دستغیب، عبدالعلی (۱۳۹۱). از دریچهٔ نقد (مجموعه مقالات) دفتر اوّل. تهران: مؤسسه خانه کتاب. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۲۲۲-۰۸۴-۴.
- حسنبیگی، ابراهیم (۱۳۹۸). اشکانه. تهران: کتاب ریرا. شابک ۹۷۸-۶۲۲-۶۷۰-۶۱۶-۲.
- ـــــــ، ـــــــ (۱۳۹۴). سالهای بنفش. تهران: کتابستان معرفت. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۴۱-۶۰۵-۹.
- ـــــــ، ـــــــ (۱۳۹۶). شب ناسور. تهران: موزه عبرت ایران. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۰۴۴-۹۲۷-۸.
- ـــــــ، ـــــــ (۱۳۹۷). دو روایت از یک عکس. تهران: شرکت انتشارات سوره مهر. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۰۳۲-۸۸۴-۹.
- ـــــــ، ـــــــ (۱۳۸۹). ریشه در اعماق. تهران: محراب قلم. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۰۱-۹۲۱-۲.
- ـــــــ، ـــــــ (۱۳۸۹). صوفی و چراغ جادو. تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۹۱-۶۲۲-۰.
- ـــــــ، ـــــــ (۱۳۷۸). قمقمه آب. تهران: محراب قلم. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۲۳-۰۹۰-۶.
- ـــــــ، ـــــــ (۱۳۹۰). قدیس. تهران: کتاب نیستان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۳۷-۶۷۷-۲.
- ـــــــ، ـــــــ (۱۳۹۳). عالیجناب شهردار. تهران: کتاب نیستان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۳۷-۷۹۷-۷.
- ـــــــ، ـــــــ (۱۳۷۱). معمای مسیح. تهران: مدرسه. شابک ۹۶۴-۴۳۶-۰۹۲-۳.
- ـــــــ، ـــــــ (۱۳۸۶). محمّد. تهران: مدرسه. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۸۵-۸۸۵-۸.
- ـــــــ، ـــــــ (۱۳۹۶). ناقوسها به صدا درمیآیند. تهران: عهد مانا. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۹۸۱-۹۹۱-۱.