التفاصیل: تفاوت میان نسخهها
ایجاد صفحه خالی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | |||
|عنوان = التفاصیل | |||
|تصویر = Tafasil.jpg | |||
|اندازه تصویر = 250px | |||
|زیرنویس تصویر = | |||
|نویسنده = [[فریدون تولَّلی]] | |||
|تصویرگر = | |||
|طراح جلد = | |||
|زبان = | |||
|مجموعه = | |||
|موضوع = قطعات طنزآمیز با مضمون سیاسی و اجتماعی | |||
|سبک = | |||
|ناشر = کانون تربیت | |||
|ناشر فارسی = | |||
|محل انتشارات = شیراز | |||
|تاریخ نشر = ۱۳۲۴ | |||
|تاریخ نشر فارسی= | |||
|محل ناشر فارسی = | |||
|نوع رسانه = | |||
|صفحه = | |||
|شابک = | |||
|پس از = | |||
|پیش از = | |||
}} | |||
'''التفاصیل''' یک نقیضه و طنز اجتماعی، سیاسی و فرهنگی از [[فریدون تولَّلی]] (۱۲۹۸-۱۳۶۴) است که در خلال سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ در مطبوعات آن زمان چاپ و بعد به صورت کتاب مستقلی منتشر شده است. | |||
این اثر از نظر قالب داستانی با حکایتهای گلستان سعدی و حکایتهای منثور عبید زاکانی شباهتهایی دارد.<ref name=''نقیضه''/> | |||
<center>* * * * *</center> | |||
لطیفهنگاری و حکایتنویسی طنزآمیز، از دیرباز تاکنون نقش موثری در ادبیات فارسی ایفا کرده است. برخی نویسندگان و شعرای معاصر نیز، در این کار پیشگام بودهاند و بارها توسط دیگران اقتباس شدهاند. | |||
یکی از نمونههای معاصر در این خصوص، آثار «[[فریدون تولَّلی]]» است که با نام مستعار «ابوالقرطاس ذوذنبی» یکی از سرشناسترین طنزپردازان عصر پهلوی بهشمار میرفت.<ref name=''شیرین طنز''>{{یادکرد وب|نشانی=https://shirintanz.ir/%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86-%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D9%88-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%9F/|عنوان=فریدون تولَّلی که بود و چه کرد؟}}</ref> | |||
ماهها و سالهای میانی شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۸مرداد ۱۳۳۲ در کنار رویدادهای پررنگ تاریخی، به دلیل آزادیهای نسبی و موسمی، یکی از شکوفاترین سالهای هنری و فرهنگی است. در این دوران روزنامهنگاری در سرزمین ما حرف اول را میزد و بسیاری از نامههای روزانه و هفتگی و ماهانه نظر عموم را به خود جلب کرده بود و همین امر بروز ذوق و شوق و نهایتا برخورد عقاید و واکنش و جبههگیریها را به دنبال داشت. در چنین حالوهوایی فریدون تولَّلی خودی نشان داد و ابتدا با درج قطعات طنزآمیزش در نامههای محلی مانند «فروردین»، «سروش»، «اقیانوس»، «پیغام»، «شرق میانه»، «صدای شیراز»، «ایران ما»، «نبرد»، «ارس»، «شهباز» و «خورشید ایران» سری در میان سرها درآورد و به سرعت اوج گرفت تا جایی که درخشش او موجب کمرنگ کردن بسیاری از نامها شد.<ref>{{پک|ذوالریاستین شیرازی|۱۳۸۶|ک=فراز و فرود فریدون تولَّلی|ص=۱۵}}</ref> | |||
اگرچه طنزهای اولیه تولَّلی، بیشتر شوخی بود تا انتقاد، اما شیوه ابتکاری او در نگارش، نظر همگی را جلب کرد. طنز تولَّلی، از این منظر رشد کرد و به مرور جنبه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی یافت.<ref name=''شیرین طنز''/> | |||
مقاصد و اهداف سیاسی اجتماعی التفاصیل بر جنبه هنری آن میچربد. زیرا شیوه بیان و زبان این کتاب، کهنه و تکراری است. البته طنز موجود در آن، این قدمت و تکراری بودن را تا حدی جبران میکند.<ref name=''طنزگردی''/> تولَّلی با انتشار این اثر شور و شوقی در میان عامه مردم به پا کرده و توجه و تحسین بسیاری از معاصرانش را برانگیخت ولی با گذشت زمان، منتقدین و اهالی ادبیات بیشتر بر این اثر خرده گرفته و علت ناکامی آن را معطوف بودن به حوادث سیاسی و اجتماعی عصرِ خالقِ اثر دانستهاند که برای مردمان دیگر زمانها چندان شورانگیز و خواندنی نبود و موجب شد این اثر فراموش شود.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
==برای کسانی که کتاب را نخواندهاند== | |||
===عناوین قطعات=== | |||
[[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] برای هر یک از قطعههای «التفاصیل» عنوانی انتخاب کرده، سپس برای تلفظ صحیح آن عنوان، به سبک فرهنگهای لغت قدیمی یک کلمهٔ هموزن آورده تاابهام تلفظ برطرف شود. به عنوان نمونه، برای قطعهٔ نخست کتابش عنوان «عراده» را برگزیده و در توضیح آن نوشته است:<font color=darkcyan>'''«... و عراده بر وزن قلاده اندر لغت، چوبین مرکبی را گویند برسان کجاوهاش محصور کنند و نرده بندند و رنج سفر از مسافران دور دارند. این عجوز فرخاری در طریق سمرقندی بر این مرکب نشسته و در کیفیت آن چنین آورده...»'''</font>. تولَّلی برای قطعههای دیگر التفاصیل عناوین گوناگونی برگزیده که بعضی از آنها اسامی ابزارهایی مانند: اسطرلاب، شاقول، فلاخن و ... است و برای برخی دیگر نام حیواناتی چون: بوزینه، دارکوب، زالو، سمند، قوچ و ...را انتخاب کرده است. بعضی دیگر از قطعات با نام شهرها و کشورهایی چون: بخارا، پاریس، چالوس، موریس، کلمبیا و ...آغاز میشود و یا نام عضوی از بدن مثل: جمجمه، مخ و ...عنوان دستهای از قطعهها را تشکیل میدهد. یا نام اشخاصی مانند: ناصرخسرو، مهالک الممالک، منورالدین و ... عنوان قطعههاست. عنوان بعضی از قطعهها را نیز نمیتوان در دستهبندی خاصی قرار داد، این گونه قطعهها با عناوین متفاوتی چون: اختلاس، انقلاب، باشگاه، بنگ، شیرازه، عجایب البلدان، قرتی، حلقه، خان، درویش، رصد، سلمانی، کابینه، کوسه، ماتیک، نخجیر و ... نامگذاری شده است. در اکثر این عناوین ضمن ذکر وزن آن عنوان، به وجه تسمیه آن نیز پرداخته است. در بین واژگان قطعههای التفاصیل، گاهی لغات عامیانهای چون: ممه، پستو، گزلک، لولو، بادنجان، ملنگ، تقلی، گاله، تنبان و ... به کار رفته است.<ref name=''نقیضه''>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/fa/article?ArticleSearch%5Btitle%5D=%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86+%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C|عنوان=التفاصیل نقیضهٔ گلستان}}</ref> | |||
===دربارهٔ '''نقیضه''' بیشتر بدانیم=== | |||
[[پرونده:F.t-mian.png|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>فریدون در سالهای نگارش التفاصیل</font></center>]] | |||
''نقیضه'' معادل واژهٔ فرنگی ''پارودی'' (parodie) است. در لغت به معنی ''مخالف'' و در اصطلاح، ''وارونه پاسخ دادن شعر کسی'' را میگویند. «نقیضه» یک نوع ادبی خاص محسوب نمیشود، بلکه اصطلاحی است برای نامگذاری محتوای یک اثر. نقیضهپردازی هم در آثار منظوم ادب فارسی وجود دارد هم در آثار منثور.{{سخ}} اصل کلی در همهٔ نقیضهها این است که اثر نقیضه شده مشهورتر از نقیضهاش باشد تا سبب کاستن از ارزش ادبی و هنری اثر اصلی نشود. '''نقیضه خوب، نقیضهای است که به گونهای یادآور اثر اصلی (اثر مورد نقیضه واقع شده) باشد'''. و این بستگی به میزان هنر نویسندگی نقیضهپرداز دارد که تا چه حد بتواند این اصول را رعایت کند. «التفاصیل» از این اصول برخوردار است؛ زیرا [[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] هرچند در سرتاسر اثر خود قطعات طنزآمیز به کار برده، اما این طنز هرگز از ارزش ادبی و همچنین اشتهار و مقبولیت گلستان سعدی نکاسته است. اصل متذکر شدن سرمشق نیز در التفاصیل رعایت شده است، چون در سرتاسر این اثر عبارت منثور و منظومی دیده میشود که به صورت نقیضه بیان شده و خواننده با مشاهدهٔ این عبارات به اصل آنها که در گلستان سعدی به کار رفته، پی میبرد. کمتر خوانندهای پیدا میشود که مقدمهٔ زیبای گلستان سعدی را نخوانده باشد و با دیدن این عبارت از التفاصیل، متوجه اصل آن در گلستان نشود؛ «چندان که پای به درون نهادم، بوی کبابم چنان مست کرد که نیزهام از دست بیفتاد». اصل این عبارت در گلستان چنین است: «چون برسیدم، بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت». | |||
و یا این بیت در التفاصیل: | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:black}} | |||
{{ب|'''امشب مگر به نفت نمیسوزد این چراغ'''|'''یا خود نگشته روشنم از تاب می دماغ'''}}{{پایان شعر}} | |||
که اصل این بیت در گلستان چنین آمده است: | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:black}} | |||
{{ب|'''امشب مگر به وقت نمیخواند این خروس'''|'''عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس'''}}{{پایان شعر}} | |||
نقیضهها براساس فرم و قالب در دو دستهٔ نقیضههای مختصر و نقیضههای مفصل جای میگیرند. التفاصیل جزء دستهٔ دوم، یعنی نقیضههای مفصل است. ویژگی دیگر این نوع نوشته آن است که هر نقیضه از نظر طرح و فرم باید ساختار و قالب اثر اصلی را داشته باشد و از آن پیروی کند و اگر چنانچه تغییراتی هم در طرح داده شود، باید نقیضهپرداز به آن تغییرات اشاره کند تا فرم اثر اصلی فراموش نشود.<ref name=''نقیضه''/> | |||
===داستانکها=== | |||
====پشیمان از هجو==== | |||
در چاپ سوم «التفاصیل»، [[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] قصد داشت قطعهای از آن را که در خصوص مدیر یکی از جراید شیراز بود و مقام و معروفیتی داشت به جهت روابط و مراودات بعدی حذف کند. اما شخص مذکور گفت: «اگرچه هجو و هزلی دربارهٔ من است آنقدر زیبا و شیواست که از بهترین قطعات «التفاصیل» است و حیف است مجداداً چاپ نشود و چاپ شد».[[پرونده:Altafasil1.jpg|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>طرح جلد نخستین چاپ «التفاصیل»</font></center>]] | |||
====عدو شود سبب خیر...==== | |||
در دبیرستان از خواندن مقدمهٔ «مرزباننامه» در عذاب بود. جملات پیچیده و ذوقکش مرزباننامه به اندازهای ذهن فریدون را میآشفت که در اوقات بیکاری و ساعات تعطیل هم بعضی از عبارات آن را فراموش نمیکرد و به استهزا از آنها یاد میکرد و خود نیز به تقلید از آن عبارات هزلیاتی به هم میبافت. دیری نگذشت که فریدون در این شیوه دستی پیدا کرد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/fa/article?ArticleSearch%5Btitle%5D=%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86+%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C|عنوان=طنزپردازی تولَّلی}}</ref> | |||
====مزاحم فریدون نشوید!==== | |||
«قوام السلطنه» قطعهٔ «ذیمقراط» را که [[فریدون تولَّلی|فریدون]] در انتقاد به تشکیل کابینه چهارم قوام نوشته بود و با حروف درشت در روزنامهٔ «رهبر» چاپ شده بود میبیند با این حال به هشدارهای چاکران تملقپیشهاش اعتنایی نمیکند و سفارش میکند که مراجع سانسور مزاحم فریدون نشوند. قوام السلطنه به کرات از «التفاصیل» یاد میکرد.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=سعیدی سیرجانی|تاریخ=بهمن و اسفند۱۳۹۰|عنوان=هر دو شیرازی|ژورنال= بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)|شماره=۸۵|صفحه=۲۰۱}}</ref> | |||
====«التفاصیل» در خدمت حزب توده==== | |||
[[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] كه در آن دوران عضو حزب توده بود، قطعات «التفاصیل» را در خدمت به اهداف حزب مینگاشت و دیگران نیز نوشتههای او را «بُرندهترین شمشیر ادبی حزب» میدانستند. به گفته [[حسن امداد]] با افتتاح حزب توده، روزنامه «سروش»، التفاصیلهای صددرصد سیاسی تولَّلی را درج میكرد و اعضای حزب هر روز عصر، مقابل باشگاه خود آثار او را با آهنگ، در بلندگو میخواندند.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
====در حمایت و مخالفت با حزب توده==== | |||
انتشار برخی قطعات «التفاصیل»، [[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] را به دردسر میاندازد. حتی بهخاطر انتشار مقاله «خواجه» به بستك لار تبعید میشود. اما او پس از مدتی به این نتیجه میرسد كه حزب توده یك حزب مستقل نیست و وابسته است؛ بنابراین بههمراه [[جلال آلاحمد|آلاحمد]]، خلیل ملكی، [[انور خامهای]] و گروهی دیگر از این حزب انشعاب میكند. بعد از انشعاب از حزب، تولَّلی در مقابل حزب میایستد و در روزنامه «شرق میانه» شروع به فعالیت علیه این حزب میکند.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
====«کاروان»، ادامهٔ التفاصیل==== | |||
[[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] پس از جدایی از حزب توده، قطعههای منثورش را در كتابی بهنام «كاروان» منتشر كرده است. كاروان نیز مملو از مضامین سیاسی است كه در واقع، ادامهی همان «التفاصیل» است. با همان سبك و سیاق، صرفاً موضعگیری نویسنده در این كتاب تغییر کرده است. در التفاصیل، مطابق معیارهای حزب توده و اهداف سیاسی آن سخن میگوید اما در كاروان به مصاف حزب توده میرود. البته التفاصیل مشهورتر از كاروان است و مزّیات بیشتری نیز از لحاظ محتوایی بر آن دارد. منتقدان و صاحب نظران نیز همواره راجع به آن سخن گفتهاند.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
===تقدیمشده به=== | |||
در سال ۱۳۴۸ «التفاصیل» برای دومین بار چاپ شد. [[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] کتابش را به [[عبدالرسول پرویزی]] تقدیم کرد.<ref name=''شیرین طنز''/> | |||
===مقدمهنویس یا یادداشتنویس=== | |||
استقبال از انتشار «التفاصیل»، در جو سیاسی آن سالها، غیرمنتظره بود. [[محمدتقی بهار|ملکالشعرای بهار]] به آثار تولَّلی علاقهمند بود و نکاتی را به او در مکاتباتی متذکر شده بود. تولَّلی بعدها ضمن اظهار تشکر، نامه [[محمدتقی بهار|ملکالشعرای بهار]] را در مقدمه اولین چاپ التفاصیل (١٣٢۴) آورد. توللی در مقدمه کتاب، اهدافی همچون مبارزه با هیات حاکمه، بیدار کردن زحمتکشان و انتقاد از تذکرهنویسان کوتهفکر و شعرای چاپلوس و برنامههای ضدفرهنگی را از علل انتشار این مجموعه برشمرد.<ref name=''شیرین طنز''/> | |||
===چرا باید این کتاب را خواند=== | |||
در ادبیات فارسی زمینه های علمی نقیضهپردازی را نخستین بار «عبید زاکانی» با نگارش رسالههای منثور فراهم آورد سپس نویسندگان دیگری به پیروی از سبک عبید به نقیضهپردازی پرداختند. | |||
هر چند عبید آغازگر این سبک نوشتاری بود اما با توجه به هنرمندی خاصی که [[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] در مسیر انتقاد و طنز پیش گرفته، می توان گفت حتی از عبید زاکانی هم در مرتبه بالاتری قرار گرفته است. تولَّلی برای بیان مقاصد طنزآمیز چنان هنرمندانه عمل کرده است که تصور میشود برای هر پدیده و حادثهای تابلوی رنگی و زنده را در پیش روی خوانندگان تصویر کرده است. او با توانایی خاص خود در هنر طنزنویسی، مفاهیم بکر را با زبانی طنزآمیز بیان کرده که در آن مفاسد و معایب اجتماع عصر خود را به خوبی نمایش میدهد.<ref name=''نقیضه''/> | |||
[[پرونده:Altafasil2.jpg|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>طرح جلد «التفاصیل» با ویرایش «قاسم بیکزاده»</font></center>]] | |||
===یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامهای)=== | |||
«التفاصیلِ» [[فریدون تولَّلی]] مجموعهای از قطعات طنزآمیز با مضمون سیاسی و اجتماعی است. این قطعات در ایتدا به صورت پراکنده در چند جریده در تهران و شیراز منتشر میشد تا اینکه در سال ۱۳۲۴ برای نخستین بار توسط انتشارات «کانون تربیت» یه صورت کتاب چاپ شد. این کتاب آمیزهای است از شعر و نثر. نثر آن به شیوایی گلستان و شعرش به روانی و پختگی بوستان سعدی است. تولَّلی در این اثر مفاسد و معایب جامعه و فراز و فرودهای سیاسی زمان را چون کتاب تاریخ، ولی با زبان ادبی و طنز مرور کرده است. | |||
==برای کسانی که کتاب را خواندهاند== | |||
====وجه تسمیهٔ کتاب==== | |||
تفاصیل (جمع تفصیل) در لغت به معنی فصل فصل کردن کتاب و شرح و بسط آن است. انتخاب این نام شاید بهخاطر قطعهها و فصلهایی باشد که بهصورت متوالی ساختار اثر را شکل میدهند. این کتاب شامل 75 قطعه منثور است. البته نظم نیز در کنار نثر او حضور دارد و التفاصیل پر از اشعاری است که در موضوعات سیاسی اجتماعی طبعآزمایی شدهاند. میتوان گفت که تقریباً نظم و نثر بهطور مساوی در متن التفاصیل دیده میشود.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
====اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور==== | |||
«حسن جوادی» در كتاب «تاریخ طنز در ادبیات فارسی» [[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] را در شمار طنزپردازان پس از مشروطیت قرار میدهد و ریشخند و نیشخند «التفاصیل» را بیش از جنبهی ادبی آن مورد توجه قرار میدهد. [[مهدی اخوان ثالث]] نیز التفاصیل را اثری خلاقانه و بدیع میداند. اما بر این عقیده است كه التفاصیل آن چنان كه باید نزد عامهی اهل ادب و سخن شناخته و معروف نیست و قدر آن نزد عموم جامعه، تقریباً مجهول است.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
====تقریظ و مقدمههایی بر کتاب==== | |||
[[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] در مقدمه «التفاصیل»، هدف خود را از نوشتن قطعات آن، مبارزه با هیأت حاکمه، مزدوران استعمار، بیدار کردن مردم، مبارزه با سیدضیاء، مبارزه با ملایان ریاکار و... بیان میکند.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
===سالشمار کتاب=== | |||
* چاپ قطعات «التفاصیل» در جراید از سال ۱۳۲۰ | |||
* چاپ اول کتاب «التفاصیل» در سال ۱۳۲۴ | |||
* چاپ دوم در سال ۱۳۳۱ | |||
* چاپ سوم در سال ۱۳۴۸ | |||
===خلاصهٔ مفصلتر کتاب === | |||
قطعات «التفاصیل» به دو قسمت سیاسی و غیرسیاسی تقسیم میشوند. قطعات سیاسی آن، جریانات سیاسی روز را مورد نقد قرار میدهد؛ جریاناتی از قبیل احزاب سیاسی، استعمار، استخراج نفت و فروش آن، دستگاههای قضایی کشور، مبارزه با انگلیس و خوانین قشقایی، مبارزه با جاسوسبازی، قوام، سیدضیاء، محمدتقی ذوالقدر و... اما قطعات غیرسیاسی که شامل 18 قطعه است، حول مضامینی عادی مثل ازدواج، آرایشهای امروزی، جادوگری، غربزدگی، اعتیاد و... میچرخد.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
[[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] برای هر قطعه عنوانی مناسب انتخاب میکند سپس به معنی لغوی و اصطلاحی آن میپردازد. پس از آن ابیاتی در قالبهای مختلف چون: رباعی، مثنوی، قطعه، مستزاد، قصیده و گاهی غزل میآورد. این روند بسته به اطناب و ایجاز قطعهها تکرار میشود. مطلب گنجانده شده در قطعهها به یکی از موضوعات و حوادث اجتماع عصر تولَّلی اشاره دارد که با زبان طنز بیان شده است. تولَّلی با هنرمندی خاص عناوین برگزیده برای قطعهها را در تمام متن تکرار کرده است.<ref name=''نقیضه''/> | |||
====راویان قطعات==== | |||
راوی اصلی قطعههای «التفاصیل» خود [[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] است، اما در همه جا نام خود را نمیآورد، بلکه با توجه به موضوع قطعه، گاهی اشخاص دیگر، راویان قطعههای التفاصیل هستند و تولَّلی از زبان آنها اشعار و عباراتی را بیان میکند. نویسنده هرگاه خود راوی قطعهها باشد به این شیوه قطعه را آغاز میکند: «صاحب التفاصیل فرموده»، «صاحب التفاصیل ماجرای آن را چنین آورده» و حتی برای خودش از جملات معترضهٔ دعایی نیز استفاده میکند: «صاحب التفاصیل -طولالله عمره- حکایت کند»، «صاحب التفاصیل -شیدالله ارکانه- فرماد»، «صاحب التفاصیل -ادامالله بقائه لارشاد المظلومین- فرماید» و ...{{سخ}}اما اگر راوی قطعهها شخص دیگری باشد -که معمولا اشخاص خیالی و طنزآمیز هستند- بیشتر به صورت طنز قطعه را شروع میکند: «لقلق بن احمق بن لئیم...فرموده»، «مولانا تنبل علیشاه ماهانی فرماید»، «بهروز بن هشام صاحب تذکره الحمقای مینویسد»، «خواجه حبیب بادنجان پیچ فرماید»، «خواجه فضولالدین کلکلاتی فرماید»، «شیخ شعیبالدین نانجیب مروزی فرماید» و ....<ref name=''نقیضه''/> | |||
[[پرونده:Tavalli.png|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center/>صاحبِ التفاصیل</center>]] | |||
====مضمون و محتوا==== | |||
نقیضهپردازان با اهدافی چون: استهزا و هزل، تفنن و تفریح و انتقاد از اجتماع به نقیضهسازی آثار میپردازند. [[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] نیز نقیضهٔ خود را با هدف انتقادی و اجتماعی نگاشته است، چون تمام قطعههای «التفاصیل» انعکاس واقعیتها و نابسامانیهای جامعهٔ عصر اوست. قطعههای التفاصیل از نظر درونمایه یا سیاسی هستند یا اجتماعی. تولَّلی در قطعههای سیاسی به صورت کنایی مسائل داخلی و خارجی چون: حزبها و شخصیتهای سیاسی، رواج سیاستهای استعماری در ایران، استخراج و فروش نفت، دستگاه قضایی کشور، آزار و شکنجه آزادگان، سیاستهای خارجی روس و انگلیس در جنگ جهانی دوم و... را با زبان طنز مورد انتقاد قرار داده و در قطعههای اجتماعی به انتقاد از ثروتمندان، تقلیدهای کورکورانه از فرهنگ غرب و شرق، پوششها و مدلهای مبتذل، دور ماندن از اصل، شاعران مداح درباری، ریاکاران، درویشان، خانان و... پرداخته است. | |||
مثلا در قطعه زیر در انتقاد از سیاستمداران عصر خود که به آزار و شکنجه آزادگان پرداختهاند، میگوید:{{سخ}}<font color=darkcyan>'''''«سیاست الملوک...و چون سلطان ماچین را چین بر جبین افتاد و علایم کهولت بر ناصیه حضرتش مشهود گشت، فرزندان را فرا پیش خواند و مرایشان را فرمود: ایدون بدانید که من این خطه عظیم و خزاین زر و سیم از اشک یتیم گرد آورده و این خیمه و خرگاه از افغان و آه و دود دل بیگانه به پا داشتهام، زنهار با کس مدارا منمایید و قدم از طریق جور و عدوان بیرون منهید که خلایق جهان را مزاج عدالت نیست».'''''</font> | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:black}} | |||
{{ب|'''رعیت چون بیخ است و سلطان درخت'''|'''بر این بیخ باید زدن تا به بیخ'''}} | |||
{{ب|'''بود وگرنه رعیت چو نیرو گرفت'''|'''چپاند به حلق شهنشاه سیخ'''}} | |||
{{پایان شعر}}{{سخ}}'''قطعه''' | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:black}} | |||
{{ب|'''هماره در پی تحصیل سیم و زر میباش'''|'''که در مقام ضرورت یگانه یاورت اوست'''}} | |||
{{ب|'''ز سیم رشته و از زر ناب سوزن کن'''|'''بدوز روز مبادا دهان دشمن و دوست'''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
تولَّلی در پایان قطعه هدف خود را از نوشتن آن چنین بیان کرده است: <font color=darkcyan>'''''«این حکایت بدان آوردم تا بدانی کفایت ملک به جور و ظلم نشاید و سیاست خلق جز به داد و کیاست صورت نبندد و جلوس بر او رنگ امارت را نخستین شرط داد و دهش باشد، نه غارت و نهب والسلام».'''''</font>{{سخ}} | |||
دو قطعهٔ «رقص شرقی» و «قرتی» از نمونههای بسیار خوب انتقاد تولَّلی به رسمهای ناهجار کشورهای غربی و شرقی است که متاسفانه مورد تقلید کورکورانهٔ جوانان ایران واقع شده است: <font color=darkcyan>'''''«رقص شرقی... و دیگر از غرایز بشری آن که به هنگام وجد و سورطریق وقار بنهد و حلیه طمأنینه بیافکند... و رقص خود بر دو قسم است؛ آن که رقاص به اراده خویش بر عرصه شود و ... و به نغمات موزون به رفتار آید و متانت از دست ننهد و صیانت ذات مرعی دارد و این رقص را در اصطلاح رقص غربی گویند. دو دیگر از اقسام رقص، رقص شرقی است که همگان را برآن وقوفی کامل است و آن چنان یاشد که شرقی رقاص از کیسهٔ دیگران اجیر شود و مزد گیرد و به دلخواه اجانب به محافل ایشان شود و قر دهد و کرم ریزد و بشکن زند و...».'''''</font>{{سخ}}'''قطعه''' | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:black}} | |||
{{ب|'''نازم به قرشمالیات ای شرقی رقاص'''|'''که هر طرفی باد وزد نان تو چرب است''''}} | |||
{{ب|'''قر ریز و بجنبان و قمش آی که امروز'''|'''استاد تو زر به کف و پنجه به ضرب است'''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
و یا در دو مقاله دیگر به نامهای «وافور» و «بنگ» که در مضرات مواد مخدر است، تولَّلی به انتقاد از افراد مبتلا به بلایای خانمانسوز پرداخته است. انتقاد تولَّلی از اجتماع در همه جای قطعات به یک زبان و یکسان نیست، گاهی طنز قطعات صریح و مستقیم است و گاهی طنز برخی از قطعهها به صورت پوشیده و نهانی است که خواننده به راحتی طنز موجود را نمیفهمد و گاهی نیز با زبان دشنام به انتقاد از اجتماع پرداخته است.{{سخ}} | |||
تولَّلی در قصیدهای با مطلعِ «صد اشرفی گرفتم و گفتم مدیحهای***در وصف خسروی که به گیتی هنر نداشت»، همآواز با شاعر درّه یمگان (ناصر خسرو) در انقاد از شاعران مداح درباری ندای بیزاری خود را از «ریختن قیمتی دُرّ لفظ دری در پای خوکان» بیان میکند.{{سخ}} | |||
تمامی اشعاری که در خلال عبارات منثور التفاصیل گنجانده شده، از خود تولَّلی است چون وی علاوه بر هنر نویسندگی، شاعر نیز بوده و بیشتر اشعار خود را در قالب «شعر نو» میسرود. اشعار میان نثر التفاصیل غالباً با زبان طنز بیان شده که از تخیل و قریحه شاعری تولَّلی سرچشمه گرفته است. وی به دلیل انتقاد از سنتگرایان در قالب سنتی این اشعار را بیان کرده است. تولَّلی برخی اشعار التفاصیل را به خاطر طنز، استهزا و تمسخر به شاعران خیالی که ساخته ذهن خود بوده نسبت داده و از زبان آنها نقل کرده است.<ref name=''نقیضه''/> | |||
[[پرونده:Naft.jpg|250px|thumb|بندانگشتی|چپ|<center><font color=darkmagenta>نقاشی قطعهٔ «نفت» کار استاد محمد تجویدی از نسخهٔ۱۳۲۴</font></center>]] | |||
سخنان طنزآمیز التفاصیل که پوششی بر اهداف سیاسی اوست، در سراسر این کتاب موج میزند و علاوه بر خنداندن خواننده او را متوجه پیام اصلی نویسنده میکند. اما زبان توللی در برخی قسمتهای کتاب به هزل میگراید و مسائل پیش پاافتاده را مورد بحث قرار میدهد. مسائلی مثل آرایش و لباس زنان و امثال آن که گاه از دایره اخلاق پای فراتر مینهند. زبان هزلهای التفاصیل تا حدی رکیک است و نویسنده از آوردن واژههای غیراخلاقی خودداری نمیکند. قطعات «ماتیک»، «ختان»، «شناوری»، «قرتی» و... از این گروهاند.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
====طنز هجوآلود==== | |||
طنز توللی در این حکایتها گاهی به هجو میگراید. او در هجوهایش، بیانی بُرنده دارد. البته هجو در التفاصیل شخصی نیست و نویسنده، غالبا افراد درباری و دولتی را هجا میکند. او نام افرادی را که هجو میکند، صراحتاً به زبان میآورد. البته با کمی دستکاری و دادن فرمی طنزآمیز به آنها؛ نامهایی مثل قوامالدین عمر نفتباز (قوام)، ابوالفساد تقیزاده لندنی، المجذوم بالله (رضاخان) ابن عجوز ریشدار، ابن تلمبه، خواجه حبیب بادنجان پیچ و... و این هنر اوست که با توجه به این واژهسازیها قصهای میپردازد که علاوه بر ساختار و فرم، ارجاعی به خارج از متن دارد و مسالهای سیاسی و اجتماعی را مورد نقد قرار میدهد.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
====یک قطعه از التفاصیل==== | |||
'''نفت'''{{سخ}} | |||
<font color=darkred>'''''«… ونفت، بروزن جَفت، آتشین آبی را گویند که نیاشامند و برجای زیت در مخزن سراج ریزند و فتیله نهند و بسوزانند و جلباب ماتم از رخسار نو عروس شب برگیرند و تیرگی ها زائل دارند و شعلۀ نفت را خاصیتی است که در زیت و شموع نباشد.'''''</font> | |||
<font color=darkred>'''''ابوالنجم جرجیس بن بهرام بن یافث نفت سوز طبری فرماید:'''''</font> | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:green}} | |||
{{ب|'''امشب مگر به نفت نمی سوزد این چراغ'''|'''یا خود نگشته روشنم از تابِ می دماغ'''}} | |||
{{ب|'''مانا که یار، شانه به گیســـــوی می زند'''|'''کاین گونه تیره گشته جهان هم چو پَر زاغ'''}} | |||
{{ب|'''خیز ای غلام و کوزه به پیش آر و می بریز'''|'''بــــو تا دهیــــم خاطر افســـــرده را فراغ'''}} | |||
{{ب|'''بیـــگانه ره مـده در خلـوت، فــراز مــکن'''|'''با عنــدلیـب خوش نبُـــوَد صحـبتِ کــلاغ'''}} | |||
{{ب|'''باغ است روی دلبــر و بستان و نوبهــار'''|'''بـگشای بر دلـــم دری از بوستــان و باغ'''}} | |||
{{ب|'''روشن شود هزار چــراغ از فتـیلــه ای'''|'''ما را فتیله هست و نمی سـوزد این چراغ'''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
<font color=darkred>'''''و مایعِ نفت را جز در کان نتوان یافت و کان خود برکه ایست در ژرفنای خاک که به وسیلۀ حلقات چاهش به خارج مربوط کنند و چرخ نهند و دلو بندند و مظروفِ آن به قوٌتِ چارپایان بر سطح کشند. زنهار که بر سرِ چاه چپق نکشند و دود نکنند و طبخ ننمایند و ذره بین نیفکنند که خطرها زاید و حریق ها خیزد و زیان ها رسد چه که مایع نفت را خود خاصیتی است که انجره پراکند و در شعله بسوزد و ابوالفساد تقی زاده لندنی فرماید:'''''</font> | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:green}} | |||
{{ب|'''بر چاهِ نفتِ فقفاز، روزی چُپُـق کشیدم'''|'''ناگه چپق ز دستم، در قعـرِ کان درافتاد'''}} | |||
{{ب|'''بر جست از آن لهیبی با نعـــرۀ عجیبی'''|'''بر دامنِ عبایم، زان شعلـــه آذر افتـاد'''}} | |||
{{ب|'''دامن کشان جهیدم، از هولِ جان دویدم'''|'''در خمره ای پریدم، دستارم از سر افتاد'''}} | |||
{{ب|'''زین خیز بی محابا، غلطیده خمره از جا'''|'''دستم شکست وهم پا، نقصم به پیکر افتاد'''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
<font color=darkred>'''''از برکتِ نفت نیز چونان لبن که از آن سرشیر و ماست و دیگر لبنیات سازند، چیزها توان ساخت و هم از آن جمله است مومیائی و قطران و قیر و روغن فرنگی که در علمِ طبابتش وازلین گویند و بر جای روغنِ عقرب، در حفرات مجروحه چپانند.'''''</font> | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:green}} | |||
{{ب|'''وازلین بر زخمِ مژگانت نهادم به نشد'''|'''تیرِ مژگانت مگر با وازلین آغشته بود؟!'''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
<font color=darkred>'''''و کانِ نفت نیز چونانِ غیرت است که در جهان به ندرت توان یافت چه باریتعالی این نیز چونانِ آن دگر به جهانیان اندک داده است و هم از این روست که بر سرِ آن دشمنی ها کنند و لشکرها کشند و خون ها ریزند و فتنه ها انگیزند و وفورِ این نعمت در خاکِ عجم بدان پایه است که به هرجا ثقبه ای زنند، بتراود و گند کند و بو کشانِ دیگرِ بلاد را به مشام رسد و هوسِ ایشان برانگیزد و به خود کشد تا بدانجا که امرای عجم بفریبند و بدره ها دهند و شرافتِ ایشان بخرند و پلاس استعمار بیفکنند و مَشک ها پُر کرده، به خارج فرستند.'''''</font> | |||
<font color=darkred>'''''صاحب التفاصیل فرماید که در سفرِ ینگی دنیا با یکی از فرنگانم مرافقت افتاده بود. روزی به سرای وی شدم، او را دیدم که پرۀ بینی فراخ کرده، به جانبی مخصوص بوی همی کشد. پنداشتم که انتظارِ ناهار دارد و حال آن که پاسی از اذانِ ظهر همی گذشت. چون حالِ واقعه پرسیدم، گفت: فلان! این حالت که بینی، اثرِ استشمامِ نفت است که از نقطه ای بعیدم به مشام همی رسد و نیز همو فرماید که دیگر روز که به سراغِ وی شتافتم، بازش نیافتم و دانستم که سازِ سفر ساز کرده و با کاروانِ استعماریان از جهتِ تحصیل نفت، آهنگِ مُلکِ عجم کرده است. ابوالبلاد جعفر بن محمد سیاست شکافِ سجستانی در فصلِ خامسِ رسالۀ “تفحص عن امرالنفط” فرماید:'''''</font> | |||
<font color=darkred>'''''…و عجمان را فراخ کانی است! در سراسرِ ملک که ارزشِ آن ندانند و گرسنه و عریان بر زَبَرِ آن عمر گزارند و به خواستگارانِ بی طمعش ندهند و طمعکاران و استعمارچیان بر سرِ آن نشانند و رقابت روا ندارند و از آن نعمت به نقمتی کفایت کنند و سردستۀ مفسدینِ این قوم ساعد بن ساعد شیّادِ مراغوی است که شاعرِ داستانِ وی چنین آورده:'''''</font> | |||
{{شعر|نستعلیق|سبک=color:green}} | |||
{{ب|'''یافـت در ملـکِ عجــم دیــدۀ استعمـاری'''|'''منبـع پُر گهری، مخزنِ گوهر باری'''}} | |||
{{ب|'''کاروانی به ره افکنده و به خورجین زرکرد'''|'''تا ببنــدد دَمِ هر سـرور و هر سالاری'''}} | |||
{{ب|'''ساعدی دید و وزیران و وکیلانـــی چنـــد'''|'''ریخت در دامن شان سیم و زرِ بسیاری'''}} | |||
{{ب|'''وعده ها داد وحیَل ها زد و افسون ها خواند'''|'''تا به همراهی شان گشت قوی دل، باری'''}} | |||
{{ب|'''با جرائـــد به کنـار آمـد و پیمـان ها بست'''|'''تا نراننــد ز هنـگامــۀ او گـفتــــاری'''}} | |||
{{ب|'''زان به غفلت که رقیبان به کمین اند بسی'''|'''خیره گردیده ز هر سوی بر او هشیاری'''}} | |||
{{ب|'''دستِ ساعد به حنا بود که از جانبِ دوست'''|'''واردِ معـرکـه گردیـد سیاستـکـاری'''}} | |||
{{ب|'''مشتری گشت وادب کردوفزون ترپرداخت'''|'''خردَلی را به مثَل ریخت به پا خرواری'''}} | |||
{{ب|'''پرده از کارِ رقیبـــانِ منـافـق بگرفت'''|'''تا نمودار شود صورتِ هر طـراری'''}} | |||
{{ب|'''الغرض، کارِ رقابت به شقاوت افتاد'''|'''بر سرِ نفت به پا خاست گران پیکاری'''}} | |||
{{ب|'''از رخِ سـاعــدِ مُـزدور برافتـاد نقـاب'''|'''رازِ او گشت عیان بر سرِ هر بازاری'''}} | |||
{{ب|'''مشتری رفت و به جا ماند بکانِ زر و سیم'''|'''ملتِ گرسنـه ای و دولـتِ کــج رفتاری'''}} | |||
{{ب|'''دوست رنجیده ز میدان شد و دشمن دلشاد'''|'''که گـزندی نرسیده است به استعماری'''}} | |||
{{ب|'''تا که این دولت و این ملت و این مملکت است'''|'''هر زمان بر سرِ بار آیدمان سرباری'''}} | |||
{{ب|'''عزمی ای تودۀ مظلوم، قیـامی، رزمـی'''|'''جنبشی، پیچ وخمی، شوروشری، رگباری'''}} | |||
{{ب|'''ورنه تا در تو وطنخواهی و غیرت مرده است'''|'''دیگران سرور و تو بندۀ خـدمتـکاری'''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
====انگیزه==== | |||
[[فریدون تولَّلی]] خانوادهٔ ثروتمندی داشت و بساط زندگیاش همیشه روبهراه بود. با این وجود در اثر انگیزههای درونی و وجدانی نتوانست زندگی آرام و خوشی داشته باشد. خود را دربهدر و آواره کرد تا با رنجهای ملتی که در زیر فشار جانسوز فقر، گرسنگی، بیکاری و جهل خرد میشد آشنا شود و آشنا شد و دستاندرکار مبارزه در راه به دست آوردن اندیشهٔ اصلی شد. اول میاندیشید که میتوان با بازگویی و جلوه دادن بدبختیها، جهلها، پلیدیها و ناخوشی های مردم، به آنها بفهماند که خود را کنار بکشند و زندگانی واقعی را درک نمایند، به همین دلیل به نوشتن قطعات «التفاصیل» همت ورزید تا با زبان هجو و شوخی، مسائل جدی و حیاتی را پیش کشد و شرح دهد. اما آب از آب تکان نخورد برعکس عدهای از مردمان فریبخورده بر او تاختند و دشمن او شدند.<ref name=''یادبود''>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/fa/article?ArticleSearch%5Btitle%5D=%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86+%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C|عنوان=یادبودهایی از فریدون تولَّلی}}</ref> | |||
====سبک کتاب==== | |||
«التفاصیل»ِ [[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] مفهوم دقیق اصطلاح فرنگی پارودی (parodie) را دارد و در شمار نقیضهٔ منظوم و منثور ادب فارسی قرار میگیرد. اصول کلی نقیضهسازی در این اثر رعایت شده است، چون تولَّلی اولاً در نگارش آن گلستان سعدی را سرمشق و الگوی خود قرار داده و از سبک سعدی در گلستان پیروی کرده است. ثانیاً التفاصیل مانند سایر نقیضهها دارای هدف است. تولَّلی با هدف انتقادی و اجتماعی آن را نوشته در نتیجه التفاصیل «نقیضه» گلستان سعدی محسوب میشود.<ref name=''نقیضه''/> | |||
با توجه به اینکه در دل هریک از قطعات التفاصیل داستانی خواندنی نهفته است و همچنین نظر پستمدرنها که پارودی را به فراداستان نیز تعبیر کردهاند میتوان التفاصیل را در ژانر ادبیات داستانی طبقهبندی کرد. زیرا قطعات التفاصیل هریک قصهای طنزآمیز را حکایت میکنند؛ قصههایی با موضوعات سیاسی و اجتماعی با رنگی از طنز که در فرم و قالب از اثر دیگری تقلید میکنند و سخن خود را میگویند.<ref name=''طنزگردی''>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/9771-2014-09-03-04-20-41.html|عنوان=طنزگردی در التفاصیل تولَّلی}}</ref> | |||
====گرایش به سبک کهن==== | |||
در رابطه با سبک کهن التفاصیل، عدهای بر این عقیدهاند که توللی با انتخاب سبک قدیمی برای نگارش این اثر میخواست به سنتگرایان بفهماند که طرز قدما غیرقابل تقلید است و با طنزی که در التفاصیلهایش میآمیخت، به آنان میفهماند که زمان این نوع سخن گفتن سر آمده و تقلید از آن به شوخی میماند.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
===ویژگیهای مهم کتاب=== | |||
====صاحبِ جوانِ التفاصیل==== | |||
یکی از نکات قابل توجه در رابطه با این اثر این است که [[فریدون تولَّلی]] «التفاصیل» را در بیستوشش سالگی چاپ کرده و قطعات آن را در زمان مدرسه و سالهای تحصیل ساخته است و آنچنان دقیق و پرمایه و فاضلانه سخن گفته است که بسیاری تصور نمیکردند صاحب التفاصیل جوانی در این سن باشد.<ref name= ''یادبود''/> | |||
====بیواهمه سخن میگوید==== | |||
بیپرده گفتن و صراحت بیان از خصوصیات التفاصیل است. توللی همه مسائل اجتماعی را درنظر دارد و بدون هیچ واهمهای به بیان نظرات منتقدانه خود در قالب طنز میپردازد. این صراحت بیان بههمراه ذوق لطیف ادبی او باعث میشود که حتی ملکالشعرای بهار از خواندن قطعات التفاصیل در روزنامه سروش لذت ببرد. نظر بهار راجع به توللی میتواند مهر تائیدی بر مقبولیت التفاصیل باشد.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
===گزارشی از فروش کتاب=== | |||
«التفاصیل» برای اولین بار در شیراز در چاپخانهٔ شیراز در سال ۱۳۲۴ چاپ شده بود و آنچنان مورد استقبال قرار گرفته بود که خیلی زود نایاب شده و به چاپ دوم رسیده بود. | |||
آن روزها روزنامهٔ «صدای شیراز» در شیراز چاپ میشد و به خاطر چاپ آثار فریدون که بیشتر در زمینهٔسیاسی و انتقادی و اجتماعی بود آنهم با زبانی طنزآمیز و کوبنده، در همان ساعات اولیه به فروش میرسید و نایاب میشد.<ref name= ''یادبود''/> | |||
===اظهارنظرها=== | |||
====نقدهای مثبت==== | |||
=====[[محمدرضا شفیعی کدکنی|شفیعی کدکنی]]===== | |||
در تاریخ هزاروصد سالهٔ طنز پارسی، دوران مشروطیت و سالهای پس از سقوط رضاشاه، دورهای زرّین و درخشان است و [[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] در این میان پایگاهی بسیار بلند و والا دارد. اگر روزی موانع سیاسی موجود رفع شود و تاریخ طنز در سدهٔ اخیر به درستی بررسی شود و چهرههای برجسته و سرآمد آن معرفی شوند، صاحب «التفاصیل» از جمله صدرنشینان این محفل است، در کنار ایرج و دهخدا و بهروز و افراشته و [[صادق هدایت|هدایت]]. برای نسل امروز که عملاً محروم از ادبیات نوع التفاصیل است، پرداختن به ارزیابی جوانب کار تولَّلی شاید کار آسانی نباشد؛ اینقدر میتوان گفت که از همان نخستین شمارههایی که تولَّلی در روزنامهٔ سروش (شیراز۱۳۲۴) به نوشتن قطعات التفاصیل پرداخت، ذهن و ضمیر همهٔ نخبگان عصر را متوجه خویش کرد و همه را به تحسین خود واداشت.<ref>{{یادکرد ژورنال|نام خانوادگی=شفیعی کدکنی|تاریخ=بهمن و اسفند۱۳۹۰|عنوان=فریدون تولَّلی|ژورنال= بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)|صفحه=۱۹۴}}</ref> | |||
=====پرویز خائفی===== | |||
من برخلاف گروهی که رتبهٔ [[فریدون تولَّلی|فریدون]] را پایینتر و بعد از عبید زاکانی میدانند معتقدم که تولَّلی با ذهنیت خاصی که در این جهت داشت از عبید والاتر و بالاتر است. او برای بیان مقاصد طنزآمیز به گونهای بود که از هر پدیده و حادثهای تابولی میساخت که با گذشت زمان رنگ کهنگی نمیگرفت و غبار زمان بر آن نمینشست، آنهم به گونهای که بارها شاهد بودهام با سرعتی عجیب مفاهیم بکر و کوبنده و شیرین را با بیانی گزنده و گستاخانه به قالب کلام میریخت.<ref name=''یادبود''/> | |||
=====ملک الشعرای بهار===== | |||
«سروش را از اول تا آخر مرور میکنم و لذت میبرم. راستی از لذت هم قدری گذشته، از هنرمندی و ذوق هیأت تحریریه، خاصه از لطایف و ادبیات آقای تولَّلی که مرا به یاد جوانی خودم میاندازد لذایذ وافر میبرم. من این جوان را ندیدهام، اما از ذوقیات او میتوانم او را ندیده وصف کنم که در نظم و نثر ماهر است و امیدواری بسیار در آینده به او می توان داشت».<ref>{{پک|ذوالریاستین شیرازی|۱۳۸۶|ک=فراز و فرود فریدون تولَّلی|ص=۱۷}}</ref> | |||
====نقدهای منفی==== | |||
=====[[علی موسوی گرمارودی]]===== | |||
عدهای معتقدند كه «التفاصیل» اثری هنری نیست. چرا كه طرح مسائل طنزآمیز با این شیوه بیان، موضوعیت تاریخی-هنری خود را از دست داده است. [[علی موسوی گرمارودی]] جزء این دسته است و اعتقاد دارد كه التفاصیل از نظر ادبی، اثری ارزشمنداست؛ ولی علت ناكامی آنرا (از نظر موردتوجه برخی ادبا قرار نگرفتن) در این میداند كه موضوع برخی از قطعات آن، اخبار سیاسی روز یا اشخاصی سیاسی است كه از شهریور سال 1320 به بعد در سیاست ایران ظهور كردهاند. موضوعاتی مثل نفت، اسكناس، یا اشخاصی مثل سیدضیاءالدین طباطبایی، تقیزاده و... كه پس از خارج شدن از گردونه سیاست فراموش شدند و مانند اخبار روزنامهها فقط خواندنی بودهاند نه ماندنی و با گذشت زمان، جذابیت خود را از دست دادهاند.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
=====[[حسن جوادی]]===== | |||
«حسن جوادی» در كتاب «تاریخ طنز در ادبیات فارسی» [[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] را در شمار طنزپردازان پس از مشروطیت قرار میدهد و ریشخند و نیشخند «التفاصیل» را بیش از جنبهی ادبی آن مورد توجه قرار میدهد.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
=====[[مهدی اخوان ثالث]]===== | |||
[[مهدی اخوان ثالث|اخوان]] نیز «التفاصیل» را اثری خلاقانه و بدیع میداند. اما بر این عقیده است كه التفاصیل آن چنان كه باید نزد عامهی اهل ادب و سخن شناخته و معروف نیست و قدر آن نزد عموم جامعه، تقریباً مجهول است.<ref name=''طنزگردی''/> | |||
====نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب==== | |||
====تأثیرپذیرفته از==== | |||
[[فریدون تولَّلی|تولَّلی]] در نگارش «التفاصیل» علاوه بر پیروی از سبک رسالههای منثور عبید زاکانی، طرح حکایات گلستان سعدی (آمیختگی نظم و نثر) را با تغییراتی، الگو و سرمشق طنزنویسی خود قرار داده است. یکی از تغییرات تولَّلی آن است که در التفاصیل قطعههای منظوم نسبت به حکایتهای منظوم گلستان سعدی بیشتر است. تغییر دیگر این است که وزن ابیات گنجانده شده در بین قطعات منثور التفاصیل مانند ابیات گلستان از وزن یکسان برخوردار نیست. تولَّلی در ابتدای قطعهها گاهی یک شعر در قالب رباعی میآورد و پس از آن عبارات منثوری میگنجاند. سپس بیتی یا ابیاتی در وزن دیگر میآورد و این تنوع وزن در همهٔ قطعههای این اثر دیده میشود.<ref name=''نقیضه''/> | |||
==مشخصات کتابشناختی== | |||
===تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند=== | |||
«التفاصیل» برای نخستین بار در سال ۱۳۲۴ توسط «چاپخانهٔ شیراز» در ۲۳۵ صفحه چاپ شد. این چاپ با مقدمههایی از نویسنده و [[جعفر ابطحی]]، [[محمدتقی بهار|ملک الشعرای بهار]]، [[جعفر پیشهوری]] و با نظراتی از روزنامهٔ «رهبر» (شمارهٔ ۴۴۲) و قضاوت روزنامهٔ «ایران ما» (شمارهٔ ۴۰۵) همراه است. و به [[رسول پرویزی]] تقدیم شده است. | |||
چاپ دوم این کتاب در سال ۱۳۳۱ در ۳۱۵ صفحه، به همراه نقاشیهایی از «محمد تجویدی» با مقدمههایی از نویسنده و [[جعفر ابطحی]]، [[محمدتقی بهار|ملک الشعرای بهار]] و قضاوت روزنامهٔ «ایران ما» انجام شد. اطلاعاتی از ناشر این چاپ موجود نیست. | |||
در سال ۱۳۴۸ «التفاصیل» در تهران توسط چاپخانهٔ زیبا، در ۳۶۷ صفحهٔ رقعی چاپ شد و شامل ۷۵ قطعه با نقاشیهایی از «محمد تجویدی» و با خط «عباس اخوین» است. این چاپ که توسط انتشارات «کانون تربیت شیراز» انجام شده با مقدمهای از ناشر -«علی دادائین»- و توضیحاتی از نویسنده در مورد هر مقاله همراه است. | |||
<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://ensani.ir/fa/article?ArticleSearch%5Btitle%5D=%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%AF%D9%88%D9%86+%D8%AA%D9%88%D9%84%D9%84%DB%8C|عنوان=مقالهها و کتاب های تولَّلی}}</ref> | |||
در این نسخه، مقدمه نویسنده در چاپ نخست، و نیز قطعه ای تحت عنوان «موریس» ( در باره تبعید رضا شاه پهلوی به جزیره موریس) حذف شده است. | |||
نسخ بعدی همه چاپ های بدون مجوز آفست (از جمله در خارج از ایران) از نسخه کانون تربیت بوده اند که طبیعتا نه از مقدمه اولیه توللی و نه از قطعه موریس اثری در آن ها نیست.<ref name=''سیاق سعدی''>{{یادکرد وب|نشانی=https://hamsayegan.com/cartoons-humor/%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%B5%DB%8C%D9%84/|عنوان=التفاصیل به سیاق سعدی در سال های سیاه سی}}</ref> | |||
===نسخهٔویرایش شده=== | |||
«قاسم بیک زاده» نسخه تازهٔ «التفاصیل» را با مقابلهٔ سه نسخه متفاوت (که دسترسی به هیچیک چندان ممکن نیست) با این هدف ویراستاری کرده که فارغ از غلط و سانسور و تحریف باشد و خواندن آن – با توجه به الفاظ مشکلی که [[فریدون تولَّلی]] عمداً به سیاق آثار کلاسیک ادب فارسی از آن ها استفاده نموده آسان باشد. | |||
مبنای ویرایش نسخه تازه، کتابی است که فریدون تولَّلی خود شخصاً در تیرماه ۱۳۲۴ در شیراز به چاپ رسانده. تصویر روی جلد نسخه مصحح بیک زاده است که توسط زنده یاد استاد «زمان زمانی» بر مبنای ایده اولیه ویراستار نقاشی شده است.<ref name=''سیاق سعدی''/> | |||
==منبعشناسی (پایاننامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)== | |||
مقالهٔ «التفاصیل نقیضهٔ گلستان» نوشتهٔ «امید کارگری» | |||
==نوا، نما و نگاه== | |||
===تصویر از صفحات کتاب=== | |||
==جستارهای وابسته== | |||
==پانویس== | |||
{{پانویس|۲}} | |||
==منابع== | |||
==پیوند به بیرون== |
نسخهٔ کنونی تا ۱۳ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۲۷
التفاصیل | |
---|---|
نویسنده | فریدون تولَّلی |
ناشر | کانون تربیت |
محل نشر | شیراز |
تاریخ نشر | ۱۳۲۴ |
موضوع | قطعات طنزآمیز با مضمون سیاسی و اجتماعی |
التفاصیل یک نقیضه و طنز اجتماعی، سیاسی و فرهنگی از فریدون تولَّلی (۱۲۹۸-۱۳۶۴) است که در خلال سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ در مطبوعات آن زمان چاپ و بعد به صورت کتاب مستقلی منتشر شده است.
این اثر از نظر قالب داستانی با حکایتهای گلستان سعدی و حکایتهای منثور عبید زاکانی شباهتهایی دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
لطیفهنگاری و حکایتنویسی طنزآمیز، از دیرباز تاکنون نقش موثری در ادبیات فارسی ایفا کرده است. برخی نویسندگان و شعرای معاصر نیز، در این کار پیشگام بودهاند و بارها توسط دیگران اقتباس شدهاند.
یکی از نمونههای معاصر در این خصوص، آثار «فریدون تولَّلی» است که با نام مستعار «ابوالقرطاس ذوذنبی» یکی از سرشناسترین طنزپردازان عصر پهلوی بهشمار میرفت.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
ماهها و سالهای میانی شهریور ۱۳۲۰ تا ۲۸مرداد ۱۳۳۲ در کنار رویدادهای پررنگ تاریخی، به دلیل آزادیهای نسبی و موسمی، یکی از شکوفاترین سالهای هنری و فرهنگی است. در این دوران روزنامهنگاری در سرزمین ما حرف اول را میزد و بسیاری از نامههای روزانه و هفتگی و ماهانه نظر عموم را به خود جلب کرده بود و همین امر بروز ذوق و شوق و نهایتا برخورد عقاید و واکنش و جبههگیریها را به دنبال داشت. در چنین حالوهوایی فریدون تولَّلی خودی نشان داد و ابتدا با درج قطعات طنزآمیزش در نامههای محلی مانند «فروردین»، «سروش»، «اقیانوس»، «پیغام»، «شرق میانه»، «صدای شیراز»، «ایران ما»، «نبرد»، «ارس»، «شهباز» و «خورشید ایران» سری در میان سرها درآورد و به سرعت اوج گرفت تا جایی که درخشش او موجب کمرنگ کردن بسیاری از نامها شد.[۱]
اگرچه طنزهای اولیه تولَّلی، بیشتر شوخی بود تا انتقاد، اما شیوه ابتکاری او در نگارش، نظر همگی را جلب کرد. طنز تولَّلی، از این منظر رشد کرد و به مرور جنبه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی یافت.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
مقاصد و اهداف سیاسی اجتماعی التفاصیل بر جنبه هنری آن میچربد. زیرا شیوه بیان و زبان این کتاب، کهنه و تکراری است. البته طنز موجود در آن، این قدمت و تکراری بودن را تا حدی جبران میکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد تولَّلی با انتشار این اثر شور و شوقی در میان عامه مردم به پا کرده و توجه و تحسین بسیاری از معاصرانش را برانگیخت ولی با گذشت زمان، منتقدین و اهالی ادبیات بیشتر بر این اثر خرده گرفته و علت ناکامی آن را معطوف بودن به حوادث سیاسی و اجتماعی عصرِ خالقِ اثر دانستهاند که برای مردمان دیگر زمانها چندان شورانگیز و خواندنی نبود و موجب شد این اثر فراموش شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
برای کسانی که کتاب را نخواندهاند
عناوین قطعات
تولَّلی برای هر یک از قطعههای «التفاصیل» عنوانی انتخاب کرده، سپس برای تلفظ صحیح آن عنوان، به سبک فرهنگهای لغت قدیمی یک کلمهٔ هموزن آورده تاابهام تلفظ برطرف شود. به عنوان نمونه، برای قطعهٔ نخست کتابش عنوان «عراده» را برگزیده و در توضیح آن نوشته است:«... و عراده بر وزن قلاده اندر لغت، چوبین مرکبی را گویند برسان کجاوهاش محصور کنند و نرده بندند و رنج سفر از مسافران دور دارند. این عجوز فرخاری در طریق سمرقندی بر این مرکب نشسته و در کیفیت آن چنین آورده...». تولَّلی برای قطعههای دیگر التفاصیل عناوین گوناگونی برگزیده که بعضی از آنها اسامی ابزارهایی مانند: اسطرلاب، شاقول، فلاخن و ... است و برای برخی دیگر نام حیواناتی چون: بوزینه، دارکوب، زالو، سمند، قوچ و ...را انتخاب کرده است. بعضی دیگر از قطعات با نام شهرها و کشورهایی چون: بخارا، پاریس، چالوس، موریس، کلمبیا و ...آغاز میشود و یا نام عضوی از بدن مثل: جمجمه، مخ و ...عنوان دستهای از قطعهها را تشکیل میدهد. یا نام اشخاصی مانند: ناصرخسرو، مهالک الممالک، منورالدین و ... عنوان قطعههاست. عنوان بعضی از قطعهها را نیز نمیتوان در دستهبندی خاصی قرار داد، این گونه قطعهها با عناوین متفاوتی چون: اختلاس، انقلاب، باشگاه، بنگ، شیرازه، عجایب البلدان، قرتی، حلقه، خان، درویش، رصد، سلمانی، کابینه، کوسه، ماتیک، نخجیر و ... نامگذاری شده است. در اکثر این عناوین ضمن ذکر وزن آن عنوان، به وجه تسمیه آن نیز پرداخته است. در بین واژگان قطعههای التفاصیل، گاهی لغات عامیانهای چون: ممه، پستو، گزلک، لولو، بادنجان، ملنگ، تقلی، گاله، تنبان و ... به کار رفته است.[۲]
دربارهٔ نقیضه بیشتر بدانیم
نقیضه معادل واژهٔ فرنگی پارودی (parodie) است. در لغت به معنی مخالف و در اصطلاح، وارونه پاسخ دادن شعر کسی را میگویند. «نقیضه» یک نوع ادبی خاص محسوب نمیشود، بلکه اصطلاحی است برای نامگذاری محتوای یک اثر. نقیضهپردازی هم در آثار منظوم ادب فارسی وجود دارد هم در آثار منثور.
اصل کلی در همهٔ نقیضهها این است که اثر نقیضه شده مشهورتر از نقیضهاش باشد تا سبب کاستن از ارزش ادبی و هنری اثر اصلی نشود. نقیضه خوب، نقیضهای است که به گونهای یادآور اثر اصلی (اثر مورد نقیضه واقع شده) باشد. و این بستگی به میزان هنر نویسندگی نقیضهپرداز دارد که تا چه حد بتواند این اصول را رعایت کند. «التفاصیل» از این اصول برخوردار است؛ زیرا تولَّلی هرچند در سرتاسر اثر خود قطعات طنزآمیز به کار برده، اما این طنز هرگز از ارزش ادبی و همچنین اشتهار و مقبولیت گلستان سعدی نکاسته است. اصل متذکر شدن سرمشق نیز در التفاصیل رعایت شده است، چون در سرتاسر این اثر عبارت منثور و منظومی دیده میشود که به صورت نقیضه بیان شده و خواننده با مشاهدهٔ این عبارات به اصل آنها که در گلستان سعدی به کار رفته، پی میبرد. کمتر خوانندهای پیدا میشود که مقدمهٔ زیبای گلستان سعدی را نخوانده باشد و با دیدن این عبارت از التفاصیل، متوجه اصل آن در گلستان نشود؛ «چندان که پای به درون نهادم، بوی کبابم چنان مست کرد که نیزهام از دست بیفتاد». اصل این عبارت در گلستان چنین است: «چون برسیدم، بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت».
و یا این بیت در التفاصیل:
امشب مگر به نفت نمیسوزد این چراغ | یا خود نگشته روشنم از تاب می دماغ |
که اصل این بیت در گلستان چنین آمده است:
امشب مگر به وقت نمیخواند این خروس | عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس |
نقیضهها براساس فرم و قالب در دو دستهٔ نقیضههای مختصر و نقیضههای مفصل جای میگیرند. التفاصیل جزء دستهٔ دوم، یعنی نقیضههای مفصل است. ویژگی دیگر این نوع نوشته آن است که هر نقیضه از نظر طرح و فرم باید ساختار و قالب اثر اصلی را داشته باشد و از آن پیروی کند و اگر چنانچه تغییراتی هم در طرح داده شود، باید نقیضهپرداز به آن تغییرات اشاره کند تا فرم اثر اصلی فراموش نشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانکها
پشیمان از هجو
در چاپ سوم «التفاصیل»، تولَّلی قصد داشت قطعهای از آن را که در خصوص مدیر یکی از جراید شیراز بود و مقام و معروفیتی داشت به جهت روابط و مراودات بعدی حذف کند. اما شخص مذکور گفت: «اگرچه هجو و هزلی دربارهٔ من است آنقدر زیبا و شیواست که از بهترین قطعات «التفاصیل» است و حیف است مجداداً چاپ نشود و چاپ شد».
عدو شود سبب خیر...
در دبیرستان از خواندن مقدمهٔ «مرزباننامه» در عذاب بود. جملات پیچیده و ذوقکش مرزباننامه به اندازهای ذهن فریدون را میآشفت که در اوقات بیکاری و ساعات تعطیل هم بعضی از عبارات آن را فراموش نمیکرد و به استهزا از آنها یاد میکرد و خود نیز به تقلید از آن عبارات هزلیاتی به هم میبافت. دیری نگذشت که فریدون در این شیوه دستی پیدا کرد.[۳]
مزاحم فریدون نشوید!
«قوام السلطنه» قطعهٔ «ذیمقراط» را که فریدون در انتقاد به تشکیل کابینه چهارم قوام نوشته بود و با حروف درشت در روزنامهٔ «رهبر» چاپ شده بود میبیند با این حال به هشدارهای چاکران تملقپیشهاش اعتنایی نمیکند و سفارش میکند که مراجع سانسور مزاحم فریدون نشوند. قوام السلطنه به کرات از «التفاصیل» یاد میکرد.[۴]
«التفاصیل» در خدمت حزب توده
تولَّلی كه در آن دوران عضو حزب توده بود، قطعات «التفاصیل» را در خدمت به اهداف حزب مینگاشت و دیگران نیز نوشتههای او را «بُرندهترین شمشیر ادبی حزب» میدانستند. به گفته حسن امداد با افتتاح حزب توده، روزنامه «سروش»، التفاصیلهای صددرصد سیاسی تولَّلی را درج میكرد و اعضای حزب هر روز عصر، مقابل باشگاه خود آثار او را با آهنگ، در بلندگو میخواندند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
در حمایت و مخالفت با حزب توده
انتشار برخی قطعات «التفاصیل»، تولَّلی را به دردسر میاندازد. حتی بهخاطر انتشار مقاله «خواجه» به بستك لار تبعید میشود. اما او پس از مدتی به این نتیجه میرسد كه حزب توده یك حزب مستقل نیست و وابسته است؛ بنابراین بههمراه آلاحمد، خلیل ملكی، انور خامهای و گروهی دیگر از این حزب انشعاب میكند. بعد از انشعاب از حزب، تولَّلی در مقابل حزب میایستد و در روزنامه «شرق میانه» شروع به فعالیت علیه این حزب میکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
«کاروان»، ادامهٔ التفاصیل
تولَّلی پس از جدایی از حزب توده، قطعههای منثورش را در كتابی بهنام «كاروان» منتشر كرده است. كاروان نیز مملو از مضامین سیاسی است كه در واقع، ادامهی همان «التفاصیل» است. با همان سبك و سیاق، صرفاً موضعگیری نویسنده در این كتاب تغییر کرده است. در التفاصیل، مطابق معیارهای حزب توده و اهداف سیاسی آن سخن میگوید اما در كاروان به مصاف حزب توده میرود. البته التفاصیل مشهورتر از كاروان است و مزّیات بیشتری نیز از لحاظ محتوایی بر آن دارد. منتقدان و صاحب نظران نیز همواره راجع به آن سخن گفتهاند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تقدیمشده به
در سال ۱۳۴۸ «التفاصیل» برای دومین بار چاپ شد. تولَّلی کتابش را به عبدالرسول پرویزی تقدیم کرد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
مقدمهنویس یا یادداشتنویس
استقبال از انتشار «التفاصیل»، در جو سیاسی آن سالها، غیرمنتظره بود. ملکالشعرای بهار به آثار تولَّلی علاقهمند بود و نکاتی را به او در مکاتباتی متذکر شده بود. تولَّلی بعدها ضمن اظهار تشکر، نامه ملکالشعرای بهار را در مقدمه اولین چاپ التفاصیل (١٣٢۴) آورد. توللی در مقدمه کتاب، اهدافی همچون مبارزه با هیات حاکمه، بیدار کردن زحمتکشان و انتقاد از تذکرهنویسان کوتهفکر و شعرای چاپلوس و برنامههای ضدفرهنگی را از علل انتشار این مجموعه برشمرد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
چرا باید این کتاب را خواند
در ادبیات فارسی زمینه های علمی نقیضهپردازی را نخستین بار «عبید زاکانی» با نگارش رسالههای منثور فراهم آورد سپس نویسندگان دیگری به پیروی از سبک عبید به نقیضهپردازی پرداختند.
هر چند عبید آغازگر این سبک نوشتاری بود اما با توجه به هنرمندی خاصی که تولَّلی در مسیر انتقاد و طنز پیش گرفته، می توان گفت حتی از عبید زاکانی هم در مرتبه بالاتری قرار گرفته است. تولَّلی برای بیان مقاصد طنزآمیز چنان هنرمندانه عمل کرده است که تصور میشود برای هر پدیده و حادثهای تابلوی رنگی و زنده را در پیش روی خوانندگان تصویر کرده است. او با توانایی خاص خود در هنر طنزنویسی، مفاهیم بکر را با زبانی طنزآمیز بیان کرده که در آن مفاسد و معایب اجتماع عصر خود را به خوبی نمایش میدهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب (بدون رجوع به اطلاعات شناسنامهای)
«التفاصیلِ» فریدون تولَّلی مجموعهای از قطعات طنزآمیز با مضمون سیاسی و اجتماعی است. این قطعات در ایتدا به صورت پراکنده در چند جریده در تهران و شیراز منتشر میشد تا اینکه در سال ۱۳۲۴ برای نخستین بار توسط انتشارات «کانون تربیت» یه صورت کتاب چاپ شد. این کتاب آمیزهای است از شعر و نثر. نثر آن به شیوایی گلستان و شعرش به روانی و پختگی بوستان سعدی است. تولَّلی در این اثر مفاسد و معایب جامعه و فراز و فرودهای سیاسی زمان را چون کتاب تاریخ، ولی با زبان ادبی و طنز مرور کرده است.
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
وجه تسمیهٔ کتاب
تفاصیل (جمع تفصیل) در لغت به معنی فصل فصل کردن کتاب و شرح و بسط آن است. انتخاب این نام شاید بهخاطر قطعهها و فصلهایی باشد که بهصورت متوالی ساختار اثر را شکل میدهند. این کتاب شامل 75 قطعه منثور است. البته نظم نیز در کنار نثر او حضور دارد و التفاصیل پر از اشعاری است که در موضوعات سیاسی اجتماعی طبعآزمایی شدهاند. میتوان گفت که تقریباً نظم و نثر بهطور مساوی در متن التفاصیل دیده میشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
اشاره به کتاب در کلام افراد مشهور
«حسن جوادی» در كتاب «تاریخ طنز در ادبیات فارسی» تولَّلی را در شمار طنزپردازان پس از مشروطیت قرار میدهد و ریشخند و نیشخند «التفاصیل» را بیش از جنبهی ادبی آن مورد توجه قرار میدهد. مهدی اخوان ثالث نیز التفاصیل را اثری خلاقانه و بدیع میداند. اما بر این عقیده است كه التفاصیل آن چنان كه باید نزد عامهی اهل ادب و سخن شناخته و معروف نیست و قدر آن نزد عموم جامعه، تقریباً مجهول است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تقریظ و مقدمههایی بر کتاب
تولَّلی در مقدمه «التفاصیل»، هدف خود را از نوشتن قطعات آن، مبارزه با هیأت حاکمه، مزدوران استعمار، بیدار کردن مردم، مبارزه با سیدضیاء، مبارزه با ملایان ریاکار و... بیان میکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سالشمار کتاب
- چاپ قطعات «التفاصیل» در جراید از سال ۱۳۲۰
- چاپ اول کتاب «التفاصیل» در سال ۱۳۲۴
- چاپ دوم در سال ۱۳۳۱
- چاپ سوم در سال ۱۳۴۸
خلاصهٔ مفصلتر کتاب
قطعات «التفاصیل» به دو قسمت سیاسی و غیرسیاسی تقسیم میشوند. قطعات سیاسی آن، جریانات سیاسی روز را مورد نقد قرار میدهد؛ جریاناتی از قبیل احزاب سیاسی، استعمار، استخراج نفت و فروش آن، دستگاههای قضایی کشور، مبارزه با انگلیس و خوانین قشقایی، مبارزه با جاسوسبازی، قوام، سیدضیاء، محمدتقی ذوالقدر و... اما قطعات غیرسیاسی که شامل 18 قطعه است، حول مضامینی عادی مثل ازدواج، آرایشهای امروزی، جادوگری، غربزدگی، اعتیاد و... میچرخد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تولَّلی برای هر قطعه عنوانی مناسب انتخاب میکند سپس به معنی لغوی و اصطلاحی آن میپردازد. پس از آن ابیاتی در قالبهای مختلف چون: رباعی، مثنوی، قطعه، مستزاد، قصیده و گاهی غزل میآورد. این روند بسته به اطناب و ایجاز قطعهها تکرار میشود. مطلب گنجانده شده در قطعهها به یکی از موضوعات و حوادث اجتماع عصر تولَّلی اشاره دارد که با زبان طنز بیان شده است. تولَّلی با هنرمندی خاص عناوین برگزیده برای قطعهها را در تمام متن تکرار کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
راویان قطعات
راوی اصلی قطعههای «التفاصیل» خود تولَّلی است، اما در همه جا نام خود را نمیآورد، بلکه با توجه به موضوع قطعه، گاهی اشخاص دیگر، راویان قطعههای التفاصیل هستند و تولَّلی از زبان آنها اشعار و عباراتی را بیان میکند. نویسنده هرگاه خود راوی قطعهها باشد به این شیوه قطعه را آغاز میکند: «صاحب التفاصیل فرموده»، «صاحب التفاصیل ماجرای آن را چنین آورده» و حتی برای خودش از جملات معترضهٔ دعایی نیز استفاده میکند: «صاحب التفاصیل -طولالله عمره- حکایت کند»، «صاحب التفاصیل -شیدالله ارکانه- فرماد»، «صاحب التفاصیل -ادامالله بقائه لارشاد المظلومین- فرماید» و ...
اما اگر راوی قطعهها شخص دیگری باشد -که معمولا اشخاص خیالی و طنزآمیز هستند- بیشتر به صورت طنز قطعه را شروع میکند: «لقلق بن احمق بن لئیم...فرموده»، «مولانا تنبل علیشاه ماهانی فرماید»، «بهروز بن هشام صاحب تذکره الحمقای مینویسد»، «خواجه حبیب بادنجان پیچ فرماید»، «خواجه فضولالدین کلکلاتی فرماید»، «شیخ شعیبالدین نانجیب مروزی فرماید» و ....خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مضمون و محتوا
نقیضهپردازان با اهدافی چون: استهزا و هزل، تفنن و تفریح و انتقاد از اجتماع به نقیضهسازی آثار میپردازند. تولَّلی نیز نقیضهٔ خود را با هدف انتقادی و اجتماعی نگاشته است، چون تمام قطعههای «التفاصیل» انعکاس واقعیتها و نابسامانیهای جامعهٔ عصر اوست. قطعههای التفاصیل از نظر درونمایه یا سیاسی هستند یا اجتماعی. تولَّلی در قطعههای سیاسی به صورت کنایی مسائل داخلی و خارجی چون: حزبها و شخصیتهای سیاسی، رواج سیاستهای استعماری در ایران، استخراج و فروش نفت، دستگاه قضایی کشور، آزار و شکنجه آزادگان، سیاستهای خارجی روس و انگلیس در جنگ جهانی دوم و... را با زبان طنز مورد انتقاد قرار داده و در قطعههای اجتماعی به انتقاد از ثروتمندان، تقلیدهای کورکورانه از فرهنگ غرب و شرق، پوششها و مدلهای مبتذل، دور ماندن از اصل، شاعران مداح درباری، ریاکاران، درویشان، خانان و... پرداخته است.
مثلا در قطعه زیر در انتقاد از سیاستمداران عصر خود که به آزار و شکنجه آزادگان پرداختهاند، میگوید:
«سیاست الملوک...و چون سلطان ماچین را چین بر جبین افتاد و علایم کهولت بر ناصیه حضرتش مشهود گشت، فرزندان را فرا پیش خواند و مرایشان را فرمود: ایدون بدانید که من این خطه عظیم و خزاین زر و سیم از اشک یتیم گرد آورده و این خیمه و خرگاه از افغان و آه و دود دل بیگانه به پا داشتهام، زنهار با کس مدارا منمایید و قدم از طریق جور و عدوان بیرون منهید که خلایق جهان را مزاج عدالت نیست».
رعیت چون بیخ است و سلطان درخت | بر این بیخ باید زدن تا به بیخ | |
بود وگرنه رعیت چو نیرو گرفت | چپاند به حلق شهنشاه سیخ |
قطعه
هماره در پی تحصیل سیم و زر میباش | که در مقام ضرورت یگانه یاورت اوست | |
ز سیم رشته و از زر ناب سوزن کن | بدوز روز مبادا دهان دشمن و دوست |
تولَّلی در پایان قطعه هدف خود را از نوشتن آن چنین بیان کرده است: «این حکایت بدان آوردم تا بدانی کفایت ملک به جور و ظلم نشاید و سیاست خلق جز به داد و کیاست صورت نبندد و جلوس بر او رنگ امارت را نخستین شرط داد و دهش باشد، نه غارت و نهب والسلام».
دو قطعهٔ «رقص شرقی» و «قرتی» از نمونههای بسیار خوب انتقاد تولَّلی به رسمهای ناهجار کشورهای غربی و شرقی است که متاسفانه مورد تقلید کورکورانهٔ جوانان ایران واقع شده است: «رقص شرقی... و دیگر از غرایز بشری آن که به هنگام وجد و سورطریق وقار بنهد و حلیه طمأنینه بیافکند... و رقص خود بر دو قسم است؛ آن که رقاص به اراده خویش بر عرصه شود و ... و به نغمات موزون به رفتار آید و متانت از دست ننهد و صیانت ذات مرعی دارد و این رقص را در اصطلاح رقص غربی گویند. دو دیگر از اقسام رقص، رقص شرقی است که همگان را برآن وقوفی کامل است و آن چنان یاشد که شرقی رقاص از کیسهٔ دیگران اجیر شود و مزد گیرد و به دلخواه اجانب به محافل ایشان شود و قر دهد و کرم ریزد و بشکن زند و...».
قطعه
نازم به قرشمالیات ای شرقی رقاص | که هر طرفی باد وزد نان تو چرب است' | |
قر ریز و بجنبان و قمش آی که امروز | استاد تو زر به کف و پنجه به ضرب است |
و یا در دو مقاله دیگر به نامهای «وافور» و «بنگ» که در مضرات مواد مخدر است، تولَّلی به انتقاد از افراد مبتلا به بلایای خانمانسوز پرداخته است. انتقاد تولَّلی از اجتماع در همه جای قطعات به یک زبان و یکسان نیست، گاهی طنز قطعات صریح و مستقیم است و گاهی طنز برخی از قطعهها به صورت پوشیده و نهانی است که خواننده به راحتی طنز موجود را نمیفهمد و گاهی نیز با زبان دشنام به انتقاد از اجتماع پرداخته است.
تولَّلی در قصیدهای با مطلعِ «صد اشرفی گرفتم و گفتم مدیحهای***در وصف خسروی که به گیتی هنر نداشت»، همآواز با شاعر درّه یمگان (ناصر خسرو) در انقاد از شاعران مداح درباری ندای بیزاری خود را از «ریختن قیمتی دُرّ لفظ دری در پای خوکان» بیان میکند.
تمامی اشعاری که در خلال عبارات منثور التفاصیل گنجانده شده، از خود تولَّلی است چون وی علاوه بر هنر نویسندگی، شاعر نیز بوده و بیشتر اشعار خود را در قالب «شعر نو» میسرود. اشعار میان نثر التفاصیل غالباً با زبان طنز بیان شده که از تخیل و قریحه شاعری تولَّلی سرچشمه گرفته است. وی به دلیل انتقاد از سنتگرایان در قالب سنتی این اشعار را بیان کرده است. تولَّلی برخی اشعار التفاصیل را به خاطر طنز، استهزا و تمسخر به شاعران خیالی که ساخته ذهن خود بوده نسبت داده و از زبان آنها نقل کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
سخنان طنزآمیز التفاصیل که پوششی بر اهداف سیاسی اوست، در سراسر این کتاب موج میزند و علاوه بر خنداندن خواننده او را متوجه پیام اصلی نویسنده میکند. اما زبان توللی در برخی قسمتهای کتاب به هزل میگراید و مسائل پیش پاافتاده را مورد بحث قرار میدهد. مسائلی مثل آرایش و لباس زنان و امثال آن که گاه از دایره اخلاق پای فراتر مینهند. زبان هزلهای التفاصیل تا حدی رکیک است و نویسنده از آوردن واژههای غیراخلاقی خودداری نمیکند. قطعات «ماتیک»، «ختان»، «شناوری»، «قرتی» و... از این گروهاند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
طنز هجوآلود
طنز توللی در این حکایتها گاهی به هجو میگراید. او در هجوهایش، بیانی بُرنده دارد. البته هجو در التفاصیل شخصی نیست و نویسنده، غالبا افراد درباری و دولتی را هجا میکند. او نام افرادی را که هجو میکند، صراحتاً به زبان میآورد. البته با کمی دستکاری و دادن فرمی طنزآمیز به آنها؛ نامهایی مثل قوامالدین عمر نفتباز (قوام)، ابوالفساد تقیزاده لندنی، المجذوم بالله (رضاخان) ابن عجوز ریشدار، ابن تلمبه، خواجه حبیب بادنجان پیچ و... و این هنر اوست که با توجه به این واژهسازیها قصهای میپردازد که علاوه بر ساختار و فرم، ارجاعی به خارج از متن دارد و مسالهای سیاسی و اجتماعی را مورد نقد قرار میدهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
یک قطعه از التفاصیل
نفت
«… ونفت، بروزن جَفت، آتشین آبی را گویند که نیاشامند و برجای زیت در مخزن سراج ریزند و فتیله نهند و بسوزانند و جلباب ماتم از رخسار نو عروس شب برگیرند و تیرگی ها زائل دارند و شعلۀ نفت را خاصیتی است که در زیت و شموع نباشد.
ابوالنجم جرجیس بن بهرام بن یافث نفت سوز طبری فرماید:
امشب مگر به نفت نمی سوزد این چراغ | یا خود نگشته روشنم از تابِ می دماغ | |
مانا که یار، شانه به گیســـــوی می زند | کاین گونه تیره گشته جهان هم چو پَر زاغ | |
خیز ای غلام و کوزه به پیش آر و می بریز | بــــو تا دهیــــم خاطر افســـــرده را فراغ | |
بیـــگانه ره مـده در خلـوت، فــراز مــکن | با عنــدلیـب خوش نبُـــوَد صحـبتِ کــلاغ | |
باغ است روی دلبــر و بستان و نوبهــار | بـگشای بر دلـــم دری از بوستــان و باغ | |
روشن شود هزار چــراغ از فتـیلــه ای | ما را فتیله هست و نمی سـوزد این چراغ |
و مایعِ نفت را جز در کان نتوان یافت و کان خود برکه ایست در ژرفنای خاک که به وسیلۀ حلقات چاهش به خارج مربوط کنند و چرخ نهند و دلو بندند و مظروفِ آن به قوٌتِ چارپایان بر سطح کشند. زنهار که بر سرِ چاه چپق نکشند و دود نکنند و طبخ ننمایند و ذره بین نیفکنند که خطرها زاید و حریق ها خیزد و زیان ها رسد چه که مایع نفت را خود خاصیتی است که انجره پراکند و در شعله بسوزد و ابوالفساد تقی زاده لندنی فرماید:
بر چاهِ نفتِ فقفاز، روزی چُپُـق کشیدم | ناگه چپق ز دستم، در قعـرِ کان درافتاد | |
بر جست از آن لهیبی با نعـــرۀ عجیبی | بر دامنِ عبایم، زان شعلـــه آذر افتـاد | |
دامن کشان جهیدم، از هولِ جان دویدم | در خمره ای پریدم، دستارم از سر افتاد | |
زین خیز بی محابا، غلطیده خمره از جا | دستم شکست وهم پا، نقصم به پیکر افتاد |
از برکتِ نفت نیز چونان لبن که از آن سرشیر و ماست و دیگر لبنیات سازند، چیزها توان ساخت و هم از آن جمله است مومیائی و قطران و قیر و روغن فرنگی که در علمِ طبابتش وازلین گویند و بر جای روغنِ عقرب، در حفرات مجروحه چپانند.
وازلین بر زخمِ مژگانت نهادم به نشد | تیرِ مژگانت مگر با وازلین آغشته بود؟! |
و کانِ نفت نیز چونانِ غیرت است که در جهان به ندرت توان یافت چه باریتعالی این نیز چونانِ آن دگر به جهانیان اندک داده است و هم از این روست که بر سرِ آن دشمنی ها کنند و لشکرها کشند و خون ها ریزند و فتنه ها انگیزند و وفورِ این نعمت در خاکِ عجم بدان پایه است که به هرجا ثقبه ای زنند، بتراود و گند کند و بو کشانِ دیگرِ بلاد را به مشام رسد و هوسِ ایشان برانگیزد و به خود کشد تا بدانجا که امرای عجم بفریبند و بدره ها دهند و شرافتِ ایشان بخرند و پلاس استعمار بیفکنند و مَشک ها پُر کرده، به خارج فرستند. صاحب التفاصیل فرماید که در سفرِ ینگی دنیا با یکی از فرنگانم مرافقت افتاده بود. روزی به سرای وی شدم، او را دیدم که پرۀ بینی فراخ کرده، به جانبی مخصوص بوی همی کشد. پنداشتم که انتظارِ ناهار دارد و حال آن که پاسی از اذانِ ظهر همی گذشت. چون حالِ واقعه پرسیدم، گفت: فلان! این حالت که بینی، اثرِ استشمامِ نفت است که از نقطه ای بعیدم به مشام همی رسد و نیز همو فرماید که دیگر روز که به سراغِ وی شتافتم، بازش نیافتم و دانستم که سازِ سفر ساز کرده و با کاروانِ استعماریان از جهتِ تحصیل نفت، آهنگِ مُلکِ عجم کرده است. ابوالبلاد جعفر بن محمد سیاست شکافِ سجستانی در فصلِ خامسِ رسالۀ “تفحص عن امرالنفط” فرماید:
…و عجمان را فراخ کانی است! در سراسرِ ملک که ارزشِ آن ندانند و گرسنه و عریان بر زَبَرِ آن عمر گزارند و به خواستگارانِ بی طمعش ندهند و طمعکاران و استعمارچیان بر سرِ آن نشانند و رقابت روا ندارند و از آن نعمت به نقمتی کفایت کنند و سردستۀ مفسدینِ این قوم ساعد بن ساعد شیّادِ مراغوی است که شاعرِ داستانِ وی چنین آورده:
یافـت در ملـکِ عجــم دیــدۀ استعمـاری | منبـع پُر گهری، مخزنِ گوهر باری | |
کاروانی به ره افکنده و به خورجین زرکرد | تا ببنــدد دَمِ هر سـرور و هر سالاری | |
ساعدی دید و وزیران و وکیلانـــی چنـــد | ریخت در دامن شان سیم و زرِ بسیاری | |
وعده ها داد وحیَل ها زد و افسون ها خواند | تا به همراهی شان گشت قوی دل، باری | |
با جرائـــد به کنـار آمـد و پیمـان ها بست | تا نراننــد ز هنـگامــۀ او گـفتــــاری | |
زان به غفلت که رقیبان به کمین اند بسی | خیره گردیده ز هر سوی بر او هشیاری | |
دستِ ساعد به حنا بود که از جانبِ دوست | واردِ معـرکـه گردیـد سیاستـکـاری | |
مشتری گشت وادب کردوفزون ترپرداخت | خردَلی را به مثَل ریخت به پا خرواری | |
پرده از کارِ رقیبـــانِ منـافـق بگرفت | تا نمودار شود صورتِ هر طـراری | |
الغرض، کارِ رقابت به شقاوت افتاد | بر سرِ نفت به پا خاست گران پیکاری | |
از رخِ سـاعــدِ مُـزدور برافتـاد نقـاب | رازِ او گشت عیان بر سرِ هر بازاری | |
مشتری رفت و به جا ماند بکانِ زر و سیم | ملتِ گرسنـه ای و دولـتِ کــج رفتاری | |
دوست رنجیده ز میدان شد و دشمن دلشاد | که گـزندی نرسیده است به استعماری | |
تا که این دولت و این ملت و این مملکت است | هر زمان بر سرِ بار آیدمان سرباری | |
عزمی ای تودۀ مظلوم، قیـامی، رزمـی | جنبشی، پیچ وخمی، شوروشری، رگباری | |
ورنه تا در تو وطنخواهی و غیرت مرده است | دیگران سرور و تو بندۀ خـدمتـکاری |
انگیزه
فریدون تولَّلی خانوادهٔ ثروتمندی داشت و بساط زندگیاش همیشه روبهراه بود. با این وجود در اثر انگیزههای درونی و وجدانی نتوانست زندگی آرام و خوشی داشته باشد. خود را دربهدر و آواره کرد تا با رنجهای ملتی که در زیر فشار جانسوز فقر، گرسنگی، بیکاری و جهل خرد میشد آشنا شود و آشنا شد و دستاندرکار مبارزه در راه به دست آوردن اندیشهٔ اصلی شد. اول میاندیشید که میتوان با بازگویی و جلوه دادن بدبختیها، جهلها، پلیدیها و ناخوشی های مردم، به آنها بفهماند که خود را کنار بکشند و زندگانی واقعی را درک نمایند، به همین دلیل به نوشتن قطعات «التفاصیل» همت ورزید تا با زبان هجو و شوخی، مسائل جدی و حیاتی را پیش کشد و شرح دهد. اما آب از آب تکان نخورد برعکس عدهای از مردمان فریبخورده بر او تاختند و دشمن او شدند.[۵]
سبک کتاب
«التفاصیل»ِ تولَّلی مفهوم دقیق اصطلاح فرنگی پارودی (parodie) را دارد و در شمار نقیضهٔ منظوم و منثور ادب فارسی قرار میگیرد. اصول کلی نقیضهسازی در این اثر رعایت شده است، چون تولَّلی اولاً در نگارش آن گلستان سعدی را سرمشق و الگوی خود قرار داده و از سبک سعدی در گلستان پیروی کرده است. ثانیاً التفاصیل مانند سایر نقیضهها دارای هدف است. تولَّلی با هدف انتقادی و اجتماعی آن را نوشته در نتیجه التفاصیل «نقیضه» گلستان سعدی محسوب میشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
با توجه به اینکه در دل هریک از قطعات التفاصیل داستانی خواندنی نهفته است و همچنین نظر پستمدرنها که پارودی را به فراداستان نیز تعبیر کردهاند میتوان التفاصیل را در ژانر ادبیات داستانی طبقهبندی کرد. زیرا قطعات التفاصیل هریک قصهای طنزآمیز را حکایت میکنند؛ قصههایی با موضوعات سیاسی و اجتماعی با رنگی از طنز که در فرم و قالب از اثر دیگری تقلید میکنند و سخن خود را میگویند.[۶]
گرایش به سبک کهن
در رابطه با سبک کهن التفاصیل، عدهای بر این عقیدهاند که توللی با انتخاب سبک قدیمی برای نگارش این اثر میخواست به سنتگرایان بفهماند که طرز قدما غیرقابل تقلید است و با طنزی که در التفاصیلهایش میآمیخت، به آنان میفهماند که زمان این نوع سخن گفتن سر آمده و تقلید از آن به شوخی میماند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ویژگیهای مهم کتاب
صاحبِ جوانِ التفاصیل
یکی از نکات قابل توجه در رابطه با این اثر این است که فریدون تولَّلی «التفاصیل» را در بیستوشش سالگی چاپ کرده و قطعات آن را در زمان مدرسه و سالهای تحصیل ساخته است و آنچنان دقیق و پرمایه و فاضلانه سخن گفته است که بسیاری تصور نمیکردند صاحب التفاصیل جوانی در این سن باشد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
بیواهمه سخن میگوید
بیپرده گفتن و صراحت بیان از خصوصیات التفاصیل است. توللی همه مسائل اجتماعی را درنظر دارد و بدون هیچ واهمهای به بیان نظرات منتقدانه خود در قالب طنز میپردازد. این صراحت بیان بههمراه ذوق لطیف ادبی او باعث میشود که حتی ملکالشعرای بهار از خواندن قطعات التفاصیل در روزنامه سروش لذت ببرد. نظر بهار راجع به توللی میتواند مهر تائیدی بر مقبولیت التفاصیل باشد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
گزارشی از فروش کتاب
«التفاصیل» برای اولین بار در شیراز در چاپخانهٔ شیراز در سال ۱۳۲۴ چاپ شده بود و آنچنان مورد استقبال قرار گرفته بود که خیلی زود نایاب شده و به چاپ دوم رسیده بود.
آن روزها روزنامهٔ «صدای شیراز» در شیراز چاپ میشد و به خاطر چاپ آثار فریدون که بیشتر در زمینهٔسیاسی و انتقادی و اجتماعی بود آنهم با زبانی طنزآمیز و کوبنده، در همان ساعات اولیه به فروش میرسید و نایاب میشد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
اظهارنظرها
نقدهای مثبت
شفیعی کدکنی
در تاریخ هزاروصد سالهٔ طنز پارسی، دوران مشروطیت و سالهای پس از سقوط رضاشاه، دورهای زرّین و درخشان است و تولَّلی در این میان پایگاهی بسیار بلند و والا دارد. اگر روزی موانع سیاسی موجود رفع شود و تاریخ طنز در سدهٔ اخیر به درستی بررسی شود و چهرههای برجسته و سرآمد آن معرفی شوند، صاحب «التفاصیل» از جمله صدرنشینان این محفل است، در کنار ایرج و دهخدا و بهروز و افراشته و هدایت. برای نسل امروز که عملاً محروم از ادبیات نوع التفاصیل است، پرداختن به ارزیابی جوانب کار تولَّلی شاید کار آسانی نباشد؛ اینقدر میتوان گفت که از همان نخستین شمارههایی که تولَّلی در روزنامهٔ سروش (شیراز۱۳۲۴) به نوشتن قطعات التفاصیل پرداخت، ذهن و ضمیر همهٔ نخبگان عصر را متوجه خویش کرد و همه را به تحسین خود واداشت.[۷]
پرویز خائفی
من برخلاف گروهی که رتبهٔ فریدون را پایینتر و بعد از عبید زاکانی میدانند معتقدم که تولَّلی با ذهنیت خاصی که در این جهت داشت از عبید والاتر و بالاتر است. او برای بیان مقاصد طنزآمیز به گونهای بود که از هر پدیده و حادثهای تابولی میساخت که با گذشت زمان رنگ کهنگی نمیگرفت و غبار زمان بر آن نمینشست، آنهم به گونهای که بارها شاهد بودهام با سرعتی عجیب مفاهیم بکر و کوبنده و شیرین را با بیانی گزنده و گستاخانه به قالب کلام میریخت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ملک الشعرای بهار
«سروش را از اول تا آخر مرور میکنم و لذت میبرم. راستی از لذت هم قدری گذشته، از هنرمندی و ذوق هیأت تحریریه، خاصه از لطایف و ادبیات آقای تولَّلی که مرا به یاد جوانی خودم میاندازد لذایذ وافر میبرم. من این جوان را ندیدهام، اما از ذوقیات او میتوانم او را ندیده وصف کنم که در نظم و نثر ماهر است و امیدواری بسیار در آینده به او می توان داشت».[۸]
نقدهای منفی
علی موسوی گرمارودی
عدهای معتقدند كه «التفاصیل» اثری هنری نیست. چرا كه طرح مسائل طنزآمیز با این شیوه بیان، موضوعیت تاریخی-هنری خود را از دست داده است. علی موسوی گرمارودی جزء این دسته است و اعتقاد دارد كه التفاصیل از نظر ادبی، اثری ارزشمنداست؛ ولی علت ناكامی آنرا (از نظر موردتوجه برخی ادبا قرار نگرفتن) در این میداند كه موضوع برخی از قطعات آن، اخبار سیاسی روز یا اشخاصی سیاسی است كه از شهریور سال 1320 به بعد در سیاست ایران ظهور كردهاند. موضوعاتی مثل نفت، اسكناس، یا اشخاصی مثل سیدضیاءالدین طباطبایی، تقیزاده و... كه پس از خارج شدن از گردونه سیاست فراموش شدند و مانند اخبار روزنامهها فقط خواندنی بودهاند نه ماندنی و با گذشت زمان، جذابیت خود را از دست دادهاند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
حسن جوادی
«حسن جوادی» در كتاب «تاریخ طنز در ادبیات فارسی» تولَّلی را در شمار طنزپردازان پس از مشروطیت قرار میدهد و ریشخند و نیشخند «التفاصیل» را بیش از جنبهی ادبی آن مورد توجه قرار میدهد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مهدی اخوان ثالث
اخوان نیز «التفاصیل» را اثری خلاقانه و بدیع میداند. اما بر این عقیده است كه التفاصیل آن چنان كه باید نزد عامهی اهل ادب و سخن شناخته و معروف نیست و قدر آن نزد عموم جامعه، تقریباً مجهول است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب
تأثیرپذیرفته از
تولَّلی در نگارش «التفاصیل» علاوه بر پیروی از سبک رسالههای منثور عبید زاکانی، طرح حکایات گلستان سعدی (آمیختگی نظم و نثر) را با تغییراتی، الگو و سرمشق طنزنویسی خود قرار داده است. یکی از تغییرات تولَّلی آن است که در التفاصیل قطعههای منظوم نسبت به حکایتهای منظوم گلستان سعدی بیشتر است. تغییر دیگر این است که وزن ابیات گنجانده شده در بین قطعات منثور التفاصیل مانند ابیات گلستان از وزن یکسان برخوردار نیست. تولَّلی در ابتدای قطعهها گاهی یک شعر در قالب رباعی میآورد و پس از آن عبارات منثوری میگنجاند. سپس بیتی یا ابیاتی در وزن دیگر میآورد و این تنوع وزن در همهٔ قطعههای این اثر دیده میشود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
مشخصات کتابشناختی
تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراز و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند
«التفاصیل» برای نخستین بار در سال ۱۳۲۴ توسط «چاپخانهٔ شیراز» در ۲۳۵ صفحه چاپ شد. این چاپ با مقدمههایی از نویسنده و جعفر ابطحی، ملک الشعرای بهار، جعفر پیشهوری و با نظراتی از روزنامهٔ «رهبر» (شمارهٔ ۴۴۲) و قضاوت روزنامهٔ «ایران ما» (شمارهٔ ۴۰۵) همراه است. و به رسول پرویزی تقدیم شده است.
چاپ دوم این کتاب در سال ۱۳۳۱ در ۳۱۵ صفحه، به همراه نقاشیهایی از «محمد تجویدی» با مقدمههایی از نویسنده و جعفر ابطحی، ملک الشعرای بهار و قضاوت روزنامهٔ «ایران ما» انجام شد. اطلاعاتی از ناشر این چاپ موجود نیست.
در سال ۱۳۴۸ «التفاصیل» در تهران توسط چاپخانهٔ زیبا، در ۳۶۷ صفحهٔ رقعی چاپ شد و شامل ۷۵ قطعه با نقاشیهایی از «محمد تجویدی» و با خط «عباس اخوین» است. این چاپ که توسط انتشارات «کانون تربیت شیراز» انجام شده با مقدمهای از ناشر -«علی دادائین»- و توضیحاتی از نویسنده در مورد هر مقاله همراه است. [۹] در این نسخه، مقدمه نویسنده در چاپ نخست، و نیز قطعه ای تحت عنوان «موریس» ( در باره تبعید رضا شاه پهلوی به جزیره موریس) حذف شده است.
نسخ بعدی همه چاپ های بدون مجوز آفست (از جمله در خارج از ایران) از نسخه کانون تربیت بوده اند که طبیعتا نه از مقدمه اولیه توللی و نه از قطعه موریس اثری در آن ها نیست.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
نسخهٔویرایش شده
«قاسم بیک زاده» نسخه تازهٔ «التفاصیل» را با مقابلهٔ سه نسخه متفاوت (که دسترسی به هیچیک چندان ممکن نیست) با این هدف ویراستاری کرده که فارغ از غلط و سانسور و تحریف باشد و خواندن آن – با توجه به الفاظ مشکلی که فریدون تولَّلی عمداً به سیاق آثار کلاسیک ادب فارسی از آن ها استفاده نموده آسان باشد.
مبنای ویرایش نسخه تازه، کتابی است که فریدون تولَّلی خود شخصاً در تیرماه ۱۳۲۴ در شیراز به چاپ رسانده. تصویر روی جلد نسخه مصحح بیک زاده است که توسط زنده یاد استاد «زمان زمانی» بر مبنای ایده اولیه ویراستار نقاشی شده است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
منبعشناسی (پایاننامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)
مقالهٔ «التفاصیل نقیضهٔ گلستان» نوشتهٔ «امید کارگری»
نوا، نما و نگاه
تصویر از صفحات کتاب
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ذوالریاستین شیرازی، فراز و فرود فریدون تولَّلی، ۱۵.
- ↑ «التفاصیل نقیضهٔ گلستان».
- ↑ «طنزپردازی تولَّلی».
- ↑ سعیدی سیرجانی. «هر دو شیرازی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون توللَّی)، ش. ۸۵ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۲۰۱.
- ↑ «یادبودهایی از فریدون تولَّلی».
- ↑ «طنزگردی در التفاصیل تولَّلی».
- ↑ شفیعی کدکنی. «فریدون تولَّلی». بخارا(ویژهنامهٔ فریدون تولَّلی)، بهمن و اسفند۱۳۹۰، ۱۹۴.
- ↑ ذوالریاستین شیرازی، فراز و فرود فریدون تولَّلی، ۱۷.
- ↑ «مقالهها و کتاب های تولَّلی».