یکی بود و یکی نبود
یکی بود و یکی نبود | |
---|---|
نویسنده | سیدمحمدعلی جمالزاده |
ناشر | مجله کاوه |
محل نشر | برلین |
تاریخ نشر | ۱۳۳۰ ش |
تعداد صفحات | ۱۲۸ |
موضوع | داستان |
سبک | رئالیسم |
زبان | فارسی |
نوع رسانه | کتاب |
یک بود و یکی نبود از نظرگاه نویسندگان و منتقدان ادبی، اتفاق بزرگی در نثر فارسی معاصر بهشمار میرود. بهترین اثر سید محمدعلی جمالزاده و نخستین مجموعهداستان کوتاه فارسی به سبک جدید است. این کتاب را سرآغاز سبک واقعگرایی در ادبیات معاصر فارسی میدانند. نثر فارسی با این مجموعهداستان قدم در دنیای جدید میگذارد و عرصه جدیدی بهنام داستاننویسی کوتاه را تجربه میکند.
آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب
یکی بود و یکی نبود را سوزاندن
یکی بود و یکی نبود در تهران غوغا بهپا کرد و به جان کهنهپرستان که به همان سبک و سیاق سنتی معتقد بودند، ولوله انداخت. محافل سیاسی، ادبی و مذهبی در ایران با آن مخالفت کردند. این کتاب، بوی آزادی، دموکراسی، تغییر، حرکت به سوی اصلاحات میداد. توجه به اقشار مختلف مردم و زبان و عادات و خصلتهای آنان برای نخستین بار بود که در نثر فارسی معاصر مطرح میشد؛ اما تعصب و کهنهاندیشی اینبار نیز خود را نشان داد و سوزان کتاب در ملأعام و اتهام کفر به نویسنده نخستین برخورد قدرتمندان و مرتجعان با این کتاب بود. عبدالرحیم خلخالی صاحب کتابفروشی «کاوه» در خیابان ناصریه آن زمان، به دنبال انتشار این کتاب به جمالزاده نوشت: «چماقهای تکفیر به حرکت و فریادهای واشریعتا بلند شد. علمای اعلام و ذاکرین ذوی العز و الاحترام و سایر مؤمنین عالیمقام در مساجد و منابر اجتماع نمودند در مقابل کفر و زندقه مشغول صفآرایی گشتند... مجازات و تبعید دو نفر جریدهنگار که یکی از آنها همان ناشر قصه شما بود، جدّا خواسته شد. بازار و دکاکین بسته گردید و از هر طرف حملات شروع شد. عجالتا بهواسطه کتاب شما کم مانده بود کتابخانه ما آتش بگیرد و خودمان نیز شهید این راه بشویم.» خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
یک بند در معرفی خلاصهٔ کتاب
یکی بود و یکی نبود نخستین بار در سال ۱۳۰۰ ش توسط چاپخانه کاویانه در برلین بهدست چاپ سپرده میشود. این مجموعه، یک دیباچه، شش داستان کوتاه و بخشی بهنام مجموعه عوامانه کلمات فارسی دارد. جمالزاده در این کتاب با زبانی طنزآمیز و آکنده از اصطلاحات و مَثَل، نابهسامانیها و معایب جامعهٰ طوفانزاده ایران را پس از شکست دوران مشروطیت، توصیف میکند که بهعقیده برخی «نقطهٔ عطفی» در ادبیات انتقادی عصر بهشمار میرود. فارسی شكر است، رجل سياسی، دوستی خالهخرسه، درد دل ملّا قربانعلی، بيله ديگ بيله چغندر، ويلانالدوله داستانهای این مجموعه هستند.
گزارشی از شخصیت حاضر در کتاب داستان، گزارشی از شعرهای مهم در کتاب شعر و گزارشی از فصلهای کتاب پژوهش
شخصیتهای موجود در هر یک از داستانهای این مجموعه نماینده قشر خاصی از جامعه ایران آنروز هستند که جمالزاده با توصیف خوی و خصلتهای آنان، تصویر روشنی از خصوصیات ایرانیان ترسیم کرده است.
فارسی شکر است
در فارسی شکر است که نخستین داستان کوتاه این مجموعه است، روای داستان یک ایرانی است که پس از پنج سال سختی و دربهدری به وطن بازگشته است؛ در همان بدو ورود بیدلیل به عنوان فردی خارجی شناخته میشود و به زندان میافتد. هر یک از همسلولیهای راوی در زندان نماینده طبقهٔ خاصی از مردم ایران هستند؛ یکی جوان مستفرنگی که مشغول کتاب خواندن است و دیگری یک شیخ است. در زندان باز میشود و یک جوان روستایی را به آن پرت میکنند. این جوان سعی میکند دلیل زندانی شدن را از آنها بپرسد. کلام شیخ که مملوء از واژگان عربی است و زبان جوان فرنگیمآب نیز پر از کلمات ثقیل فرنگی. او تنها میتواند با روای به زبان فارسی شیرین سخن بگوید.
در این داستان، مأموران تذکره، نمایندهٔ «طبقه حاکم، سودجو و ستمگر» هستند. مردی که به عربی نامفهوم سخن میگوید نمایندهٔ طبقه «سنت گرایان» است. جوان فرهنگیماب نماینده قشر «روشنفکر نماها و متجددان بیگانه از وطن» و رمضان نماینده «عامه مردم ایران» است. [۱]
رجل سیاسی
داستان رجل سیاسی روایت مردی عامه و ساده به نام جعفر حلاج است که به اصرار زنش وارد عالم سیاست می شود. روزی در یکی از اجتماعات مردمی با صدای بلند صبحت میکند و با جمعی از عوام بازار به سوی مجلس میرود. او از طرف مردمی که سواد چندانی نداشتند و از مناسبات سياسی چیزی نمیدانستند، به عنوان نماینده انتخاب میشود. در این داستان بسیاری از زشتیهای عالم سیاست نمایانده شده است. در ادامه این داستان، پادوی سیاسی یکی از نمایندگان مجلس به حلاج رشوه میدهد. حلاج برای خودنمایی در ظاهر آن را رد میکند اما در خفا رشوه را میگیرد.
دوستی خالهخرسه
داستان مربوط به ایامی است که نیروهای روس در شمال غربی ایران حضور دارند. روای داستان به همراه چند نفر برای دیدن به امور بچههای برادر ارشدش به کرمانشاه میرود. یکی از همسفرانش حبیبالله نام دارد. شاگرد قهوهچی خوشمشرب و خونگرمی که جان یک قزاق روس مجروح را نجات میدهد. در نزدیکی کنگاور قزاقها بیرون میآیند و رفیقشان را تحویل میگیرند. آنها با توطئه حبیبالله را از گاری پیاده میکنند و میکشند؛ تنها به خاطر پولهایش.
درد دل ملاقربانعلی
روایت مردی عامه است که سیر حوادث او را به سمت شغل روضهخوانی سوق میدهد. روضهخوانی که عاشق دختر همسایه میشود... پس از مرگ دختر، بر خواندن دعا بر بالینش حاضر میشود. اما با وسوسه شیطان روانداز را کنار میزند و تا میخواهد دختر را ببوسد گزمهها سر میرسند و او را با کتک به زندان میبرند.
ملاقربانعلی، نماینده جامعه روحانینمای آن دوران است که بدون داشتن صلاحیت و شرایط لازم، به این کسوت درآمده است.
بیله دیگ بیله چغندر
راوی داستان یک ایرانی است که در فرنگستان با دلاکی فرنگی آشنا میشود که قبلا در ایران و با استفاده از اوضاع آشفته سیاسی کشور مستشار چندین وزارتخانه مهم از جمله داخلی، خارجی، عدلیه و ...بوده و اکنون درباره خاطراتش از ایران برای راوی میگوید.
دلاک فرنگی با هجو و نوعی طنز تلخی درباره ایران سخن میگوید. او بهصراحت از برخی خصوصیات و صفات ایرانیان انتقاد میکند. اما هرجا سخنی از آداب و رسوم ملی یا ویژگیهای فرهنگی و مذهبی آنان به میان میآید، برای کاستن از لبهٔ تیز انتقاداتش، از نوعی تجاهلالعارف بهره میگیرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ویلانالدوله
حکایت زندگی سربازی است که بهشیوه خودش زندگی میکند. آدمی مفتخور و بیسروپاست. بیهویت است و وانمود میکند که مردم از روی علاقه به او کمک میکنند.
این شخصیت قادر به بازیابی جایگاه اصلی خود در جامعه نیست. هر شب در جایی میخوابد و هر روز میهمان کسی است. سرانجام از این وضعیت خسته و دلزده میشود و خودکشی میکند. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
دلیل شهرت
شهرت و آوازهٔ این اثر مرهون حقتقدمی است که جمالزاده در خلق داستان کوتاه داشته است. بسیاری از ادبا و نویسندگان ایرانی و خارجی جمالزاده را «عملدار سبک رئالیسم»[۲] و اثرش را «پیشقدم نثر فارسی مدرن»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
میدانند.
جمالزاده با یکی بود و یکی نبود، بهعنوان یکی از «احیاگران نثر فارسی»[۳] مطرح شد. بهعقیده بسیاری، او یک انقلابی است که با طرز نگارش جدید خود، جنبش ادبی جدید را در نثر فارسی به وجود آورد. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
تقدیمبه
جمالزاده این اثر را به همسرش ژزی خانم و دوست «جوانمرگش» میرزا حسینخان حکیم تقدیم کرده است. [۴]
چرا باید این کتاب را خواند
خواندن این کتاب به عنوان سرآغاز داستاننویسی جدید فارسی از ابعاد مختلفی حائز اهمیت است.
مانیسفت ادبیات جدید فارسی است
دیباچه مجموعه یکی بود و یکی نبود، یکی از مهمترین مانیفیستهای ادبی در ادبیات فارسی بهشمار میرود. جمالزاده در مقدمه کتاب، از «دموکراسی ادبی» و آزادی در خلق آثار و نوشتههای ادبی سخن میگوید. از نثر نویسندگان دوران گذشته انتقاد میکند و آن را مختص طبقه خواص و نخبگان میداند. معتقد است این نثر نمیتواند با عامه مردم ارتباط برقرار کند. بهعقیده او باید اصلاحاتی در شیوه نثرنویسی ایجاد شود و با بهرهگیری از زبان مردم، اصطلاحات و تعابیر، ضربالمثلها و کنایهها، آن را به مردم نزدیک کرد. نیز، ضمن آنکه ادبیات داستانی را برای رشد معنوی مردم امری حیاتی میداند، بر نقش بسزای داستان در غنا بخشیدن به زبان تأکید میکند.
شناخت جامعه ایران آن زمان
خواندن این کتاب، خواننده را با خصلتها و جامعه ایرانی آن دوران آشنا میکند. جمالزاده در داستانهایش ما را با مردم عوام، کاسبکارها، بازاریها، بازرگانان، پیشهوران، ملاها، نظامیها، سیاستمداران و سایر طبقات مردم با عادات و رسوم ویژه خودشان در آن روزگار آشنا میکند. ظلم، ستم، مظلومیت، خست، شاعرمنش بودن، اهل حسابوکتاب بودن، سادهلوحی، دیوانگی، دانایی از جمله خصلتهای شخصیتهای این داستانهاست. بههمین جهت جمالزاده را میتوان ثبتکننده و ترسیمگر عادات و رفتارهای ایرانیان دانست.
برای کسانی که کتاب را خواندهاند
آغاز با یک داستانک جذّاب دربارهٔ کتاب
مُهر نویسندگیاش خورده شد
دل به دریا میزند. با ترس و لرز داستان را میخواند. در محضر اساتید و بزرگانی چون محمد قزوینی و سید حسن تقیزاده است. منتظر پرخاش است اما همه ساکت هستند و بهدقت گوش میدهند. چشمهایش به سمت قزوینی میچرخد. برق را در چشمهایش میبیند اما نمیداند برق غضب است یا برق قبول. هنوز داستان به پایان نرسیده که از سوی حضار به ویژه شخص قزوینی مورد تمجید و تشویق قرار میگیرد. غرق در تعجب و حیرت است، از اینجاست که مُهر نویسندگیاش خورده میشود. بدینترتیب اولین قصه جمالزاده با عنوان فارسی شکر است بهچاپ میرسد. «تشویق بزرگوارانه سرورهای محترم بهجایی رسید که در همان شب و همان ساعت مهر قطعی و دائمی نویسندگی بر دامن سرنوشت من زده شد و در سایه عنایت آمیخته به دلالت و هدایت آنها نویسنده از آب درآمدم و از آن تاریخ بهبعد... این دو انیس و مؤنس روسفید و روسیاه یعنی قرطاس و قلم دست از سرم برنداشتهاند و اطمینان دارم که تا به لب گور همراه و همرکابم خواهند بود». خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
جلسات نقد و بررسی
نقد و بررسی کتاب یکی بود و یکی نبود در ۱۹ خرداد ۱۳۹۷ در کارگاه نقد انجمن داستاننویسی سمر برگزار شد.استاد علیاکبر ترابیان و سایر نویسندگان نیز در این کارگاه حضور داشتند. [۵]
سالشمار کتاب
داستانهای یکی بود و یکی نبود، بین سالهای (۱۳۳۳ تا ۱۳۴۰ ق- ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۰) نوشته شدهاند. [۶]
داستان فارسی شکر است برای اولبار در سال ۱۳۰۰ در مجله کاوه در برلین چاپ شد.
داستان اجتماعی «رجل سیاسی» در پایان جنگ جهانی اول و در بیستوشش سالگی جمالزاده به رشتهٔ تحریر درآمد. بهنوشته کاتوزیان، این داستان پس از دوستی خالهخرسه نوشته شده است.
نخستین داستان این مجموعه، درددلِ ملاقربانعلی است که جمالزاده در سن بیستوسه سالگی پیش از سفرش از برلین به غرب ایران نوشته است. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
دوستی خالهخرسه نیز یک سال پیش از سقوط رژیم تزاری روسیه نوشته شده است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
خلاصهٔ مفصلتر کتاب در حد دو بند
جمالزاده در داستانهای این مجموعه با شرح و توصیف تیپهای گوناگونی شخصیتی، زندگی کسانی توجه کرده که پیش از این جایگاهی در ادبیات نداشتند.
داستان فارسی شکر است که دغدغه توجه به زبان فارسی در آن مشهود است، به نوعی «مواجه سنت و تجدد از ورای زبانی شخصیتها»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه را نشان میدهد. به عقیدهٔ کاتوزیان، این داستان، «از مجرای ادبی، جامعهشناسیِ ایران رادر قرن بیستم پیشبینی کرده است». خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
داستان رجل سیاسی، حکایتی از حیات سیاسی ایران، «شکست آرمان مشروطیت» و انتقاد از عوام بیدانش و دنبالهرو است.
جمالزاده فساد جامعه سیاسی عصر مشروطه را به خوبی در داستانه بیله دیگ بیله چغندر ترسیم کرده است.
حکایت دوستی خالهخرسه تقابل انساندوستی و جوانمردی یک جوان ایرانی را با بدطینتی یک قزاق روس نشان میدهد. بهعقیده کاتوزیان در این داستان، «ظلم مداوم امپریالیسم روس به ملتِ ازپا افتادهٔ ایران بهشکل تراژدیِ تمثیلی حبیبالله جوانمرد و قزاق حقناشناس افشا میگردد». خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
در داستان ویلانالدوله، جمالزاده از شرایطی انتقاد میکند که زمینهساز «تیپهای انگلی» خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه در جامعه است.
بهعقیده عابدینی، مؤلف در درددلِ ملاقربانعلیبیش از سایر داستانها به «جوهرهٔ داستان کوتاه» نزدیک میشود؛ زیرا بیشتر از جنبه اجتماعی و جامعهشناختی، به خصلتهای فردی و تغییر و تحول درونی شخصیت داستان میپردازد.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه از اینروست که کاتوزیان آن را «نخستین داستان روانشناختی جدید به زبان فارسی» میداند.[۷]
محل نوشتهشدن در کتاب (در صورت مهمبودن این امر)
همه آثار جمالزاده از جمله نخستین اثرش خارج از ایران نوشته شده است. او تنها سیزده سال از عمر دراز خود را در ایران سپری کرد و نود و چند سال را خارج از کشور بهسر برد؛ اما همواره دل، فکر و ذکرش با ایران بود و از طریق نامهنگاری ها و مطبوعات از وضع و حال کشور مطلع میشد. یکی بود و یکی نبود به عنوان نخستین اثر داستانیاش را در برلین نوشت.
داستان انتشار کتاب (اوّلین بار در کجا و چگونه بوده است)
این اثر پس از انتشار در برلین، سروصدای زیادی در تهران بهپا کرد که عمدهترین دلیل آن بهدلایل فرهنگی و اجتماعی بود. زیرا جمالزاده در این کتاب به شدت به روش زندگی و عادات و رسوم معمول ایرانیان که باعث عقبماندگی آنها بود، تاخته بود.
سبک کتاب
واقعگرایی
سبک کتاب رئالیسم است. مؤلف با واقعبینی و بدون ستایش و تمجید که ناشی از احساسات است، زندگانی شخصیتهای داستانی این مجموعه را بهتصویر کشیده است.
توصیف
جمالزاده بیشتر به توصیف مستقیم ظاهر و اخلاق و عادات شخصیتها میپردازد و بهطور سطحی از کنارشان رد میشود و نمیتواند وارد درون پیچیده انسانها شود.
استفاده از شعر
استفاده از اشعار کلاسیک در عنوان، میان و پایان داستانها برای هدایت خواننده بهسوی مضمون اصلی داستان، یکی از ویژگیهای سبکی جمالزاده بهشمار میرود.
راوی دانای کل است
بیشتر داستانهای او به غیر از چند داستان مانند ویلانالدوله، توسط «اول شخص» روایت میشود. شکل روایت در آنها «دانای کل مطلق» است که یکی از اشکال قدیمی روایت بهشمار میود. راوی در این داستانها خود جمالزاده است که یکی از شخصیتهای اصلی یا غیر اصلی داستان بهشمار میرود.
استفاده از نامه و مستندات
استفاده از نامه، یادداشت، گزارش، سفرنامه از دیگر ویژگیهای سبک جمالزاده بهشمار میرود. در داستان «بیله دیگ بیله چغندر» بخشی از سفرنامهٔ دلاک را عینا میآورد.
تضاد میان شخصیتها
جمالزاده در داستانهای این کتاب شخصیتهای متضادی را کنار هم میچیند تا اوضاع جامعه را بهطور واقعبینانه شرح دهد. تضاد میان برخی شخصیتها و نیز جدال شخصیتها با خود یا دیگران، یکی از ویژگیهای سبک جمالزاده است.[۸]
پیشینهٔ کتاب
داستان کوتاه در نثر فارسی
هنوز داستاننویسی جدید پیش از یکی بود و یکی نبود، جا نیفتاده و چارچوب خود را پیدا نکرده بود. بهترین کارهایی که پیش از آن نوشته و منتشر شدند مسالکالمحسنین طالبوف تبریزی و سیاحتنامه ابراهیمبگ حاج زینالعابدین مراغهای بود. یکی بود و یکی نبود هفدهسال بعد از آنها منتشر شد. انتشار آثار طالبوف و مراغهای گذشته از جنبه اجتماعیشان، از نظر زمینهسازی برای داستاننویسی جدیدی بسیار مفید و راهگشا بود. حتی کارهای صنعتیزاده کرمانی و مشفق کاظمی که دور وبر یکی بود و یکی نبود منتشر شدند، بلوغ و پختگی آن را نداشتند. [۹] همچنین پیش از جمالزاده، «علی عمو» نویسنده گمنام گیلانی در عصر مشروطه و نویسنده نشریه «خیرالکلام» در رشت، «کریم کشاورز» نویسنده داستان کوتاه «خواب» در مجله «فرهنگ رشت» چند داستان کوتاه نوشتند اما هیچیک جریانساز نشدند. همزمان با جمالزاده، «حسن مقدم» نیز چند داستان کوتاه نوشت؛ اما بعدها به نمایشنامهنویسی روی کرد. از اینرو جمالزاده تنها نویسندهای است که با بهطور جدی به این کار پرداخت و با یکی بود و یکی نبود آغازگر قابلاعتنای داستان کوتاه شد. [۱۰]
آغاز داستاننویسی او
جمالزاده نویسنده و روزنامهنگار بود، قبل از سال ۱۳۰۰ چندین کتاب و مقاله در موضوعات سیاسی و اجتماعی نوشت و منتشر کرد. اما مسیر نویسندگیاش با شرکت در یکی از جلسات محافل نویسندگان مجله کاوه در برلین برای همیشه تغییر کرد. با نگرانی ایستاد و داستان فارسی شکر است را خواند. اما تحسین ادیب سختگیری چون محمد قزوینی را بهدنبال داشت و تقیزاده این قصه را برای نخستینبار در ژانویه ۱۹۲۱ در مجله کاوه منتشر کرد.
شکست آرمانهای مشروطیت
جمالزاده فرزند سالهای بعد از شکست آرمانهای مشروطیت است. دورانی که مشروطهخواهان علیه استبداد زمانه برخاستند اما چیزی جز شکست عایدشان نشد. جمالزاده در داستان «رجل سیاسی» زشتیهای و پلیدیهای دنیای سیاست در دوران مشروطه را بهخوبی ترسیم کرده است.
قتل پدر
جمالزاده به پدرش سید جمالالدین واعظ اصفهانی علاقه و دلبستگی خاص داشت و تحتتاثیر او بود. او از خطیبان مشهور مشروطهخواه بود و قتل او به دست عمال حکومت قلب پسر را مالامال از اندوه کرد. بههمین جهت از دست دادن پدر و شکست آرمانهای مشروطه، چنان ضربهای به روح و ناخودآگاه جمالزاده وارد کرد که دیگر از ایران استبدادزده و زندگی در آن برای ترسید و تصمیم گرفت برای همیشه کشور را ترک کند. [۱۱] از این رو، یکی بود و یکی نبود ترسیمکننده زندگی ایرانیان در عصر مشروطه است. جمالزاده در این کتاب با انتقاد از تعصیبات، عقبماندگی جامعه و ظلم حاکمان زمانه، کوشید ادبیات را بهخدمت اصلاح اخلاق مردم و بهبود اوضاع جامعه بهکار بگیرد. [۱۲]
پیرنگ
جدال بر سر کهنه و نو، مسئله زبان فارسی، فساد سیاسی، بیدانشی و جهل مردم، ریاکاری، خسّت، زُهدنمایی، خرافات، آشفتگی اوضاع سیاسی و اجتماعی مردم در سالهای پس از مشروطه، شاد زیستن و نیکوکاری، از عمدهترین مضمامین و مفاهیم بهکار رفته در داستانهای جمالزاده است. میتوان گفت که پیرنگهای داستانهای او اغلب ساده و مشابه یکدیگر است.
شخصیتپردازی
جمالزاده علاقه خاصی به شخصیتپردازی داد اما شخصیتهای داستانهای او چندان پیچیده نیستند. او از شیوههای مدرن برای پردازش شخصیتهایش کمتر بهره برده است. شخصیتی را برای نخستینبار معرفی میکند. پس از آن، خصوصیات ظاهری و اخلاقی او را بهتفصیل شرح میدهد. «میتوان گفت که همهٔ شخصیتهای جمالزاده ساده، مسطح و تکبعدیاند. وی در خلق شخصیتهای پیچیده، مدور و چندبعدی ناتوان مینماید. تنها «ملا قربانعلی» توانسته است به مرزهای شخصیت گِرد و مدور نزدیک شود.» خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
هیچیک از شخصیتها در داستانها در سایر ابعاد وجودشان گسترش نمییابند؛ در تعامل با سایر شخصیتها و حوادث گوناگون قرار نمیگیرند و تنها یک رفتار واحد دارند و اغلب با یک جمله در بدو ورود به داستان توصیف میشوند. نویسنده پس از آن توصیف، حرف تازهای درباره آنها بیان نمیکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد تعداد شخصیتها در داستانهای کوتاه جمالزاده کم است و بسیاری از آنها بر اساس واقعیت و برگفته از دیدهها و شنیدههای اویند نه مخلوق تخیلش.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
ویژگیهای مهم کتاب
زبان
زبان داستانهای یکی و یکی نبود سهل، ساده و محاورهای است. او زبان روزنامههای انقلاب مشروطه (بهویژه نثر دهخدا در صوراسرافیل و شعر اشرفالدین در نسیم شمال) را در داستاننویسی به کار انداخته است. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازهدر داستانهایش از اصطلاحات، تعابیر، ضربالمثلهای عوامانه بهره برده است. زبان او در داستانهایش در مرز «سنت» و «تجدد» قرار دارد و مایهها و عناصر و عبارات کهن در آن بسیار دیده میشود. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه استفاده از این زبان برای تاختن به وضع سیاسی و اجتماعی زمانه، عقبماندگی قشرهای مختلف مذهبی و سیاسی و ناآگاهی و جهل مردم از جمله ویژگیهای مهم این اثر بهشمار میرود.
طنز و انتقادات نیشدار
جمالزاده طنزپرداز شیرین و توانمند است. با طنزی شاد عیوب و زشتیهای اجتماعی را گوشزد میکند. او سیاستمداران و صاحبمناصبان را عامل اصلی هرجومرج و آشفتگی در کشور میداند و با زبانی تند و گزنده به آنها میتازد.انتقاد از وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه، رفتار و عادات اقشار مختلف مردم و تلاش برای اصلاح عیوب آنها از ویژگیهای داستانهای جمالزاده است.
گزارشی از فروش کتاب
گزارشی از ترجمه به زبانهای دیگر
- کتاب یکی بود و یکی نبود با عنوان سوئدی «Det Var en gang» که برگردان همان یکی بودو یکی نبود داستان است، توسط «نیلز ویکلند» به سوئدی ترجمه شده است. [۱۳]
- ترجمه اکراینی یکی بود و یکی نبود توسط ب.نی کی تین و ا. صفراف، ن. فورزنکو با مقدمهای بهقلم م. دیاکونوف در سال ۱۹۳۲.
- ترجمه انگلیسی درد دل ملا قربانعلی در آوریل ۱۹۴۴ و چاپ در مجله آهنگِ دهلی.
- آرتور کریستنس (ایرانشناس دانمارکی) در کتاب ملاحظاتی درباره فرهنگ ایران (کپنهاگ، ۱۳۹۱) ترجمهای از رجل سیاسی را آورده است.(صص ۱۷۹ تا ۱۸۴).
- ترجمه آلمانیرجل سیاسی به آلمانی و چاپ در گلچینی از داستانهای کوتاه طنزآمیز نویسندگان.
- ترجمه آلمانی ویلانالدوله به آلمانی توسط استاد دانشگاهی از اتریش بهنام کارل اشتولیس. این قطعه در اکتبر ۱۹۵۱ از رادیو وین پخش شد.
- ترجمه دوستی خالهخرسه بهزبان اردو بهقلم دکتر منیبر رحمان و چاپ در نخستین شمارهٔ فکر و نظر –نشریهٔ انجمن ادبیات الگیره در هند" در سال ۱۹۴۵.
- ترجمه دوستی خالهخرسهبهزبان آلمانی توسط رودولف گلپکه در سال ۱۹۶۱.
- برگردان اندک تخلیصشدهای از چهار داستانِ یکی بود و یکی نبود به فرانسه بهقلم شاهین سرکیسیان و چاپ در ژورنال دو تهران در ۱۹۵۰.
- ترجمه یکی بود و یکی نبود به روسی توسط ب.ن. زاخودر و چاپ در سال ۱۹۳۶ در مسکو. ا.بولوتنیکف مقدمه مشروحی درباره نویسنده و داستانهای مجموعه و ملاحظاتی کلی در زمینهٔ تجدید حیات ادبی نوین در ایران بر این اثر نوشته است.
- ترجمه انگلیسی یکی بود و یکی نبود توسط حشمت مؤید و پال اسپراکمن (paul Sprachaman).
اتفاقات سیاسی یا اجتماعی مرتبط با کتاب و جریانسازیهای کتاب
انقلاب مشروطه مهمترین رویدادی است که میتوان ردپای حوادث و تاثیرات آن را در یکی بود و یکی نبود مشاهده کرد. از انقلاب مشروطه تا زمان انتشار این کتاب و چند سال پس از آن، مسائل سیاسی و اجتماعی در صدر مقولات شعر و نثر جدید نویسندگان آن دوران قرار گرفت. با توجه به موضوعات روز و دغدغههای اجتماعی جمالزادهٰ، توجه او به مسائل فرهنگی و اجتماعی در داستانهایش بارز و آشکار است.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
اظهارنظرها
نقدهای مثبت
چایکین
چایکین خاورشناس روس یکی بود و یکی نبود راا آغازگر مکتب و سبک رئالیستی در ایران میداند و مینویسد: «همین سبک و مکتب است که در واقع شالودهٰ جدید ادبیات داستانسرایی در ایران گردید و فقط از آن روز بهبعد میتوان از پیدایش نوول و قصه و رمان در ادبیات هزار سالهٰ ایران سخن راند... و هم باید اضافه کرد که در میان نامهای بهترین نویسندگان امروز ایران، نام جمالزاده بهخصوص بهعنوان نویسنده یکی بود و یکی نبود، نهتنها از لحاظ تقدم تاریخی بلکه از حیث وضوح و وزن و معنی، مقام اول را دارد. بهطور خلاصه باید گفت که جمالزاده...از عهدهٰ وظیفهٰ بسیار مشکلی برآمده و آن اینکه روح و فرهنگ نثر اروپایی و نیروی تجسم و بیان بدیع آن را به قالب دو هزارسالهٰ نثر فارسی درآورده است. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
یاکووماشیاه
یاکوماشیاه استاد دانشگاه اوهیو در آمریکا معتقد است که یکی بود و یکی نبود در نثر دوره خود «حکم کاخی» را داشت و «سرمشق زندهای» شد برای نویسندگانی که پس از آن تاریخ ظهور کردند. «مقدمه جمالزاده را بر کتاب یکی بود و یکی نبود در عین حال هم نویسندگان و هم ارباب نقد و انتقاد، «مانیفست» نثر فارسی دانستند و بههمین ملاحظه، سند ادبی بسیار مهمی گردید. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
ژورژ رودار
رودار ایرانشناس سوئیسی در کتاب خود به نام «ایران» به زبان فرانسه، جمالزاده را ترقیخواه و آثارش را بسیار آموزنده و اجتماعی میداند و معتقد است که نخستین کتاب او ملت ایران را بیدار و تشویق به کتاب خواندن کرد... نیز بر این عقیده است که نخستین کتاب او «مایه جنگ و جدال گردید میان او طرفداران سبک و طرز انشای قدیمی و مباحثانی درگرفت که آیا انشاء و طرز نگارش تحسینانگیز جمالزاده با قواعد انشاء و فن نگارش سنتی موافق است یا نه.»خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
ا. شوی تف
این نویسنده روس در مقالهای، سال ۱۹۲۲ که جمالزاده کتاب یکی بود و یکی نبود را منتشر کرد، سال «آغاز یک دورهٔ جدید در توسعه داستانسرائی فکاهی فارسی میداند». وی مقدمه این کتاب را «مانیفست ظهور یک مکتب ادبی جدید بهشمار میآورد؛ یعنی مکتب رئالیسم در نثر فارسی». خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
محمد قزوینی
«کتاب یکی بود و یکی نبود او نموداری از شیوه انشای شیرین سهل ساده خالی از عناصر خارجی اوست و اگرچه این سبک انشاء کار آسانی نیست و بهاصطلاح سهل ممتنع است ولی معذلک فقط این طرز و شیوه است که باید سرمشق چیزنویسی هر ایرانی جدیدی باشد که میل دارد بهزبان پدر مادری خودش چیز بنویسد و نمیخواهد که بهواسطه عجز از ادای مقصود خود بهزبان فارسی محتاج بهدریوزه نمودن کلمات و جمل و اسالیب تعبیر کلام از اروپائیها بشود؛ چنانکه شیوه ناخوش بعضی از نویسندگان دوره جدید است.» این اظهارنظر قزوینی درباره اثر جمالزاده است. [۱۴]
قزوینی در نامهای دیگر مینویسد: «حکایت اول کتاب یکی بود و یکی نبود آقای جمالزاده که گمان میکنم بنظر مبارک رسیده باشد، تا اندازهای این نمونهای از عقیده و مسلک بنده (و عقیده و مسلک هر ایرانی معمولی متعارفی) است در خصوص شیوه چیزنویسی به زبان فارسی امروزه که آقای جمالزاده تشریح کرده و مثالهای قشنگی برای آن زدهاند و عنوان آن حکایت این است: فارسی شکر است.» [۱۵]
عزیز دولتآبادی
دولتآبادی، جمالزاده را به سبب نگارش یکی بود و یکی نبود «اولین نولنویسی فارسی در ۱۳۹۹ ق» میداند. او معتقد است که «وصف زندگانی و حالات طبقات مختلف از طرف او در توسعه و تکمیل زبان و ثبت الفاظ و اصطلاحات عامیانه که موجب تکثیر لغات و تعبیرات زبان میباشد» نقش بسزایی داشته است. جمالزاده همچنین انشای ساده و بیتکلف و عوامفهم را بر انشاهای مشکل ادبی ترجیح داده است. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
بزرگ علوی
علوی معتقد است که استفاده هنرمندانه از زبان عامه باعث شده که قهرمانان جمالزاده به چهرهاهای داستانیِ واقعی و طبیعی و بومی تبدیل شوند.خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
نقدهای منفی
برخی از اهالی ادبیات معتقدند که آثار جمالزاده با همه بدایع و بدعتهایش نتوانست مرزهای قرن نوزدهم داستاننویسی جهان را درنوردد. او هر چند که در خلق داستان کوتاه جزو پیشگامان تلقی میشود اما گویی تقدیر آن بود که ادبیات فارسی با صادق هدایت به سمتوسوی قرن بیستم هدایت شود. خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
نظر خود نویسنده دربارهٔ کتاب
جمالزاده در گفتوگو با یک خبرنگار ایرانی در سال ۱۳۲۸ میگوید: از یکی بود و یکی نبود بسی به خود میبالد، زیرا که سرآغاز مکتب تازهای در نثرنویسی شد؛ با این حال به حق تأکید میکند که این «نوآوری از مدتی پیش در هوا بود و اعتقاد دارد اگر او شروع نکرده بود کسی دیگر میکرد».خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه
تأثیرپذیرفته از
پدر
جمالزاده بهشدت متأثر از پدر است. پدری که سخنگویی و نکتهدانیاش در دوران مشروطه زبانزد است. تقیزاده درباره او مینویسد: «یکی از بهترن صفات و مزایای آن مرحوم سخنگویی او بود به زبان عوام و بههمین جهت تأثیر کلام وی... نظیر نداشت» [۱۶] فرزند نیز به تأسی از پدر، علاقه خاصی به استفاده از زبان محاوره، اصطلاحات و تعابیر عامیانه در نوشتههایش پیدا میکند.
علیاکبر دهخدا
شیوه سادهنویسی در نثر دهخدا در آثاری مانند چرندوپرند الگوی سادهنویسی جمالزاده در داستانهایش است. [۱۷]
آرتور دوگوبینو
طهمورث ساجدی استاد زبان و ادبیات فرانسه معتقد است که جمالزاده تحت تأثیر کتاب آرتور دوگوبینو، یکی بود و یکی نبود را نوشته است: «جمالزاده با خواندن «داستانهای آسیایی» به این فکر میافتد که حوادث و رویدادهایی که در ایران گذشته، مانند گوبینو به صورت کتاب منتشر کند و «یکی بود و یکی نبود» را مینویسد که آن هم ۶ داستان دارد. فاصله زمانی بین گوبینو و جمالزاده ۵۰ سال بوده است.» [۱۸]
تأثیرگذاشته بر
آثار و نوشتههای جمالزاده سرمشق و الگویی برای نویسندگان پس از او شد.صادق هدایت، بزرگ علوی، صادق چوبک، جلال آلاحمد و ... تحتتأثیر او بودند و در خلق آثار وسیع خود همان شیوه را در پیش گرفتند... خطای یادکرد: برچسب <ref>
نامعتبر؛ نامهای نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه بهعقیده کاتوزیان، هدایت در نگارش داستان کوتاه المُحلل از داستان دردِدل ملاقربانعلی تاثیر پذیرفته بود. [۱۹]
جملههای ماندگار کتاب
نمونهای از داستانها از نظر گذرانده میشود:
فارسی شکر است
هیچ جای دنیا تروخشک را مثل ایران با هم نمیسوزانند. پس از پنجسال دربدری و خونجگری هنوز جشمم از بالای صفحهٔ کشتی به خاک ایران نیفتاده بود هک آواز گیلکی کرجی بانهای انزلی بگوشم رسید که «بالامجان، بالامجان» خوانان مثل مورچههایی که دور ملخ مردهای را بگیرند دور کشتی را گرفته و بلای جان مسافران شدند... ص(۱۸) رمضان از شنیدن این حرف مثل اینکه خیال کرده باشد من هم یک چیزیم میشود نگاهی به من انداخت و قاهقاه بنای خنده را گذاشته و گفت: «ترا به حضرت عباس آقا دیگر شما مرا دست نیاندازید. اگر اینها ایرانی بودند چرا از این زبانها حرف میزنند که یک کلمهاش شبیه به زبان آدم نیست؟ گفتم: «رمضان این هم که اینها حرف میزنند فارسی است منتهی...» ... ص(۲۹).
رجل سیاسی
... کلمهٔ «جلسه» تا آن وقت بگوشم نخورده بود و در جواب معطل ماندم. حاج علی رند بود و مطلب دستگیرش شد و گفت حق داری نفهمی چون همانطور که زرگرها معروف است زبان زرگری دارند سیاسیون میگویند «دیگر کی جلسه خواهیم داشت»... ص (۴۰).
دوستی خالهخرسه
حالتم سخت پریشان و درهم بود. خون مانند دیگ برنجکوبی در شقیقهام میزد. کلهام نزدیک بود بترکد. بغض بیخ خِرم را گرفته و داشتم خفه میشدم. از خود بیخود پلکان را گرفته و رفتم روی پشتبام گاری خانه و در گوشهای که مشرف بر میدانگاه کنگاور بود بر رفهای تکیه داده و اشکم جاری شد... ص(۶۵) ناگهان دیدم چند نفر قزاق پیدا شدند که حبیبالله را با سر برهنه و زلفان پریشان و بازوان از عقب بسته در میان گرفته و به طرف تپهای که نزدیک قصبهٔ کنگاور واقع است روان بودند. من دیگر حالتم را نفهمیدم و همینقدر میدانم طولی نکشید که صدای شلیکی بلند شد و زود خاموش شد. ص (۶۶).
دردودلِ ملاقربانعلی
درست یادم است که هفته سوم بود که یک روضهٔعروسی قاسم خوبی تازگی یاد گرفته بودم چرب و نرم خواندم و برای آمرزش اموات و برآورده شدن حاجات و آستانبوسی عتبات عالیات دعائی خواندم و پس از صرف چای و قلیان میخواستم از خانه بیرون بروم که پشتسرم یک صدای لطیفی که یکمرتبه نمیدانم چطور لرزه بر اندامم انداخت گفت: «آقا شیخ!» ص (۷۲)
بیله دیگ بیله جغندر
دهنم از تعجب مانند دهنهٔ خزانهٔ حمام باز ماند. چشمهایم مثل شیشههای گنبدهای طاق حمام گرد شد. گفتم: «مستشار بودی؟» گفت: «بله مستشار بودم چرا نباشم؟» گفتم: «مستشار چه بودی؟» گفت: «مستشار وزارت داخله و خارجه و مالیه و عدلیه و جنگ و معارف و اوقاف و فواید عامه و پستوتلگراف و گمرک و تجارت و غیره و غیره!»... ص (۸۵)... گفت: «من اگرچه هجدهماه بیش در ایران نبودهام ولی همینقدر دستگیرم شد که سرتاسر ایران مثل کارناوالی است که هر کس به هر لباسی بخواهد میتواند دربیاید و کسی را بر او بحثی نیست» ص (۸۶).
ویلانالدوله
ویلانالدوله از آن گیاههایی است که فقط در خاک ایران سبز میشود و میوهای بار میآورد که «نخود همه آش» مینامند... والله چیزی نمانده یخهاش را از دست این مردم پُر رو جِر بدهد. آخر اینهم زندگی شد که انسان هر شب خدا خانهٔ غیر، کَپهٔ مرگ بگذارد! آخ بر پدر این مردم لعنت! ص (۱۰۱).
منبعشناسی (پایاننامه و مقاله نوشته شده دربارهٔ کتاب)
نخستین نقدها و بررسی آثار داستانی جمالزاده از سال ۱۳۲۵ - ۱۳۲۶ آغاز شد. بیش از ۱۰ پایان نامه به بررسی و نقد یکی بود و یکی نبود به لحاظ جامعهشناختی، سبکشناسی، تجزیه و تحلیل گفتمانی و ... پرداخته است.[۲۰] دهها مقاله به زبانهای فارسی و انگلیس و ... نیز درباره داستانهای این اثر، به رشته تحریر درآمده است و داستانهای این مجموعه را از جنبههای مختلفی از جمله کارکرد و کاربرد مَثل، کارکرد دیالکتیک، تحلیل شخصیتهای داستان و ... بررسی کردهاند؛ از جمله آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- «نقد و بررسی کتاب: یکی بود و یکی نبود»، حسن کامشاد، ایراننامه، سال ۱۳۶۶.
- «توصیف شخصیتهای داستانی در یکی بود و یکی نبود»، معصومه افشار، مجله ادبیات داستانی، سال ۱۳۸۶.
- ساختار زبان و بیان جمالزاده در «یکی بود و یکی نبود»، تورج عقدایی، مجله ادبیات فارسی، ۱۳۸۹.
- «هویت، فردیت و نمایش امر بدنی در داستانهای یکی بود و یکی نبود جمالزاده» مرجان کامیاب و پارسا یعقوبی جنبهسرایی، جستارهای زبانی، ۱۳۹۷.
مقالاتی نیز به زبانهای انگلیسی، روسی و ... درباره یکی بود و یکی نبود نوشته شده است:
- یاکووماشیاه مقالهای مفصل درباره «یکی بود و یکی نبود» در مجله دانمارکی «Acto orientalia» بهسال ۱۹۷۱ منتشر کرد.
- بولو تنیکوف نویسنده و نقاد نامدار روسیه، مقالهای درباره جمالزاده و یکی بود و یکی نبود چاپ کرد.
- ا. شوی تف در مقالهای با عنوان «فکاهیات امروزی ایران» به جمالزاده و نخستین اثر داستانی او پرداخته است.
- مجله «ادبیات جهانی» چاپ پراگ، مقالهای درباره ادبیات ایران کنونی دارد که بخشی از آن درباره جمالزاده و یکی بود و یکی نبود است.
مشخصات کتابشناختی
تعداد صفحات، دفعات چاپ، جمع کل تیراژ و ناشرانی که اثر را چاپ کردهاند
یکی بود و یکی نبود برای نخستین بار توسط چاپخانه کاویانی در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در برلین به دست چاپ سپرده شد.
بعدها، این کتاب در صفحاتی بین ۱۲۸ تا ۲۳۴ بیش از ۱۰ بار توسط ناشران مختلف به چاپ رسید.
چاپخانه کاویانی (در برلین) در سال ۱۳۰۱، کانون معرفت در سال ۱۳۳۳، شهاب ثاقب در سال ۱۳۷۹، بنگاه پروین در سال ۱۳۲۰ و سخن در سال ۱۳۹۲ از جمله نشرهایی هستند که یکی بود و یکی نبود را از آغاز ورود آن به بازار نشر تاکنون منتشر کردهاند.
تیراژ این کتاب در سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۹۲ بین ۳۳۰۰ تا ۵۵۰۰ نسخه بوده است.
نوا، نما و نگاه
تصویر از صفحات کتاب
طرحی از یکی از صحنههای کتاب
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ افشار. توصیف شخصیتهای داستانی در یکی بود و یکی نبود. . مجله ادبیات داستانی، ش. ۱۱۰ (۱۳۸۶).
- ↑ میرانصاری، مشاهیر ادب معاصر ایران، ۴۵۳.
- ↑ کامشاد، پایهگذاران نثر جدید فارسی، ۱۵۷.
- ↑ جمالزاده، یکی بود و یکی نبود.
- ↑ «نقد و بررسی کتاب یکی بود و یکی نبود». انجمن ادبیات داستانی سمر.
- ↑ کاتوزیان، جمالزاده و جمالزادهشناسی، ۱۸۹.
- ↑ کاتوزیان، جمالزاده و جمالزادهشناسی، ۲۲۲.
- ↑ زارع. کارکرد دیالکتیک بود و نبود در مجموعهٔ یکی بود یکی نبود جمالزاده و میخائیل نعیمه. . فصلنامه مطالعات نقد ادبی، ش. ۴۰ (۱۳۹۴).
- ↑ کاتوزیان، جمالزاده و جمالزادهشناسی، ۱۸۸ و ۱۸۹.
- ↑ «مروری بر ادبیات داستانی ایران». راسخون.
- ↑ عابدینی، شهروندِ شهرهای داستانی، ۱۵.
- ↑ عابدینی، شهروندِ شهرهای داستانی، ۹ و ۲۹.
- ↑ «ترجمه یکی بود و یکی نبود». پایگاه اطلاعرسانی شهر کتاب.
- ↑ قزوینی، بیستمقاله قزوینی، ۲۰.
- ↑ میرانصاری، مشاهیر ادب معاصر ایران، ۴۶۱.
- ↑ افشار و دهباشی، خاطرات سید محمدعلی جمالزاده، ۲۵.
- ↑ کاتوزیان، جمالزاده و جمالزادهشناسی، ۱۹۴.
- ↑ «یکی بود یکی نبودِ جمالزاده متاثر از گوبینو». پایگاه اطلاعرسانی شهر کتاب.
- ↑ کاتوزیان، جمالزاده و جمالزادهشناسی، ۲۱۹.
- ↑ «پایاننامه درباره یکی بود و یکی نبود». ایرانداک.
منابع
- جمالزاده، محمدعلی (۱۳۲۰). یکی بود و یکی نبود. پروین.
- میرانصاری، علی (۱۳۸۲). مشاهیر ادب معاصر ایران. ۵. سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران.
- قزوینی، محمد (۱۳۳۲). بیستمقاله قزوینی. ۱. کتابفروشی ابنسینا و کتابفروشی ادب.
- افشار، دهباشی، ایرج، علی (۱۳۷۸). خاطرات سید محمدعلی جمالزاده. شهاب ثاقب، سخن.
- همایون کاتوزیان، محمدعلی (۱۳۸۲). جمالزاده و جمالزادهشناسی. تهران: شهاب ثاقب.
- کامشاد، حسن (۱۳۸۴). پایهگذاران نثر جدید فارسی. نی.
- مشتاقمهر،رحمان و قرهبابا، سعید کریمی، روایتشناسی داستانهای کوتاه محمدعلی جمالزاد، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز، سال۵۱، ش ۲۰۷، پاییز و زمستان ۱۳۸۷، صص ۱۳۶ تا ۱۶۱.
- زارع، معصومه، کارکرد دیالکتیک بود و نبود در مجموعهٔ یکی بود یکی نبود جمالزاده و میخائیل نعیمه، فصلنامه مطالعات نقد ادبی، سال ۱۰، ش ۴۰، پاییز ۱۳۹۵، صص ۱۳۴ تا ۱۵۸.
- افشار، معصومه، توصیف شخصیتهای داستانی در یکی بود و یکی نبود، مجله ادبیات داستانی، ش ۱۱۰، شهریور ۱۳۸۶، صص ۷۸ تا ۸۵.
پیوند به بیرون
- «خانه کتاب». بازبینیشده در ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- «سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران». بازبینیشده در ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- «پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی». بازبینیشده در ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- «پایگاه مجلات تخصصی نور». بازبینیشده در ۱ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- «ترجمه کتاب یکی بود و یکی نبود به زبان سوئدی». پایگاه اطلاعرسانی شهر کتاب، ۲۲ تیر ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- «پایاننامه درباره یکی بود و یکی نبود». ایرانداک. بازبینیشده در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- «نقد و بررسی کتاب یکی بود و یکی نبود». انجمن ادبیات داستانی سمر، ۱۹ خرداد ۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- «ترجمه کتاب یکی بود و یکی نبود به زبان سوئدی». پایگاه اطلاعرسانی شهر کتاب، ۲۲ تیر ۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- «پایاننامه درباره یکی بود و یکی نبود». ایرانداک. بازبینیشده در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- «نقد و بررسی کتاب یکی بود و یکی نبود». انجمن ادبیات داستانی سمر، ۱۹ خرداد ۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸.
- «مروری بر ادبیات داستانی ایران». راسخون، ۱۷ فروردین ۱۳۹۰. بازبینیشده در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸.