منیژه آرمین

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
منیژه آرمین

زمینهٔ کاری داستان‌نویسی، سفالگری، پیکرسازی، مجسمه‌سازی، روان‌شناسیخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
زادروز زمستان ١٣٢۴ خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
تهران
کتاب‌ها ای کاش گل سرخ نبود
بوی خاک
شب و قلندر
شباویز
...
مدرک تحصیلی کارشناس‌ارشد مشاوره تحصیلی از دانشگاه تربیت معلم
کارشناس روان‌شناسی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران
کارشناس مجسمه‌سازی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهرانخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
نقد کتاب شخصیت‌شناسی در مثنوی و کمدی الهی[۱]
نقد و بررسی رمان «شانزده سال» در شهرستان ادب[۲]
نشست بانوان نویسندهٔ مازندران [۳]
در کتابخانهٔ ساری‌شناسیخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
داور سیزدهمین دورهٔ جشنوارهٔ هنرهای تجسمی [۴]
آرمین در تولید آثار هنری سه بعدی به ویژه سفالی سبک شخصی و منحصربه‌فردی دارد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
در جمع گروه نقاشان پشت شیشه که برای دیدن آثارش به منزل وی آمده بودند. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
نقد و بررسی رمان شانزده سال[۵]
مستند فیروزه[۶]
در کارگاه شخصی‌اش
' 'مصاحبه با روزنامهٔ جام‌جم[۷]
کتاب صوتی شانزده سال
گیله بانو
روزی که عمه خورشید مرد
بوی خاک
ای کاش گل سرخ نبود
شخصیت‌شناسی در مثنوی و کمدی الهی
شباویز
قلندر
کیمیاگران نقش
کتابی دربارهٔ زندگی و آثار منیژه آرمین

منیژه آرمین داستان‌نویس، پژوهشگر، سفالگر، پیکرساز، مجسمه‌ساز، روان‌شناسی و دبیر علمی جشنوارهٔ داستان انقلاب[۸] و نهمین جایزه ادبی جلال آل‌احمد است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

* * * * *

منیژه آرمین در زمستان١٣٢۴ در تهران و خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد و از چهارسالگی همراه با والدینش به مجالس مثنوی‌خوانی می‌رفت. او دورهٔ تربیت معلم را یک‌ساله گذراند و به استخدام آموزش و پرورش در آمد و هم‌زمان در رشتهٔ روان‌شناسی دانشگاه تهران ثبت نام کرد. او همچنین کارشناس‌ارشد مشاوره تحصیلی از دانشگاه تربیت معلم، کارشناس روان‌شناسی از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کارشناس رشتهٔ مجسمه‌سازی از دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد آرمین تاکنون بیش از پنجاه نمایشگاه گروهی و انفرادی در داخل و خارج از کشور برگزار کرده و خالق بیش از یکصد اثر هنری سفال با طراحی ابداعی و شیوهٔ شخصی بوده است.[۹] از وی در سال ١٣٦۴ در بخش ادبیات دفاع مقدس تقدیر شد.

از میان یادها

از ده‌سالگی نوشتن را شروع کردم

کلاس چهارم ایتدایی بودم که در یک نمایش کلاسی بازی کردم و آن زمان بود که احساس کردم انسان می‌تواند به جز شخصیت خودش، شخصیت‌های دیگری هم داشته باشد. به نظر من مردم وقتی به بچه ده‌ساله نگاه می‌کنند، فکر می‌کنند بچه است و ولی به عقیده من خیلی سن مهمی است. ممکن است که این حالت بالا و پایین داشته باشد و بعضی‌ها در هشت‌سالگی و بعضی در یازده‌سالگی به ثبات فکری برسند. من در آن زمان به این فکر می‌کردم که حالا که من توانستم شخصیت دیگری را بازی کنم، شاید بتوانم شخصیت دیگری را هم بنویسم. همین شد که من در مقطع یک نمایشنامه نوشتم و اتفاقاً آن را هم در مراسم‌های مختلف مدرسه اجرا کردیم.[۱۰]

اولین کتابی که خواندم

من کتاب خواندن را از هشت‌سالگی، یعنی همان موقع که خواندن و نوشتن یاد گرفتم شروع کردم و اولین و اصلی‌ترین دلیلش هم خانواده‌ام بود. البته نه اینکه من را تشویق خاصی برای کتاب خواندن بکنند، ولی همیشه کتاب و مجله را در خانه می‌دیدم و همیشه دم دستم بود. می‌دیدم که اطرافیانم کتاب می‌خوانند. حتی آن زمان که خواندن را یاد نگرفته بودم، فکر می‌کردم که داخل این کتاب بالاخره یک‌چیزی هست که این‌ همه بقیه را به خودش مشغول کرده است. بعد از اینکه به مدرسه رفتم، آن رازی که درون کتاب و کلمات بود برای من پیدا و آشکار شد. اولین کتابی هم که خواندم کتاب رابینسون کروزوئه بود. یادم است که خواندنش هم خیلی برایم سخت بود ولی بالاخره خواندم و تمامش کردم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

ادبیات داستانی جهان

کتاب‌های خوب خیلی خوانده‌ام اما با همه این‌ها از هیچ‌کدام تأثیر آنچنانی نگرفتم که بخواهم مثل او بشوم. مثلاً من در همان دوره که گفتم بیشتر از کتاب‌ها دانش جدید می‌گرفتم، هیچ‌وقت روی یک‌نفر مکث نکردم و به یک نویسنده بسنده نکردم. دوره‌ای کتاب‌های داستایوفسکی را می‌خواندم، بعد از آن سری کامل کتاب‌های چارلز دیکنز را می‌خواندم. دوره‌ای کتاب‌های الکساندر دوما را ‌خواندم و دوره‌ای هم کتاب‌های تولستوی را شروع کردم و همین‌طور پشت‌هم می‌خواندم و تمام می‌کردم. بعد از آن دوباره شروع به خواندن کتاب‌های ادبیات خودمان مثل مثنوی و خمسه نظامی و شاهنامه می‌کردم. آن‌قدر که در آن زمان می‌توانم بگویم به طور متوسط روزی چیزی حدود دویست ،سیصد صفحه کتاب می‌خواندم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

معناگرایی سفال مرا جذب کرد

من سفال را تقریباً زمانی شروع کردم که شخصیتم شکل گرفته بود. سال سوم دانشکده بودم که واحد سفال را باید برمی‌داشتیم. قبل از آن تجربه‌های کار هنری در زمینه‌های مختلف مثل نقاشی و کارهای تصویری را داشتم اما زمانی که واحد سفال را پاس می‌کردم، احساس می‌کردم تنها این قالب است که جوابگوی ذهنیت من است. با اینکه به نسبت نقاشی خیلی کار سختی است و نیروی بدنی و فکری بیشتری را می‌برد. اولین کار سفال من کار دانشگاهی بود. یک ونوس را جلوی ما گذاشتند و گفتند برداشت خودتان از این را انجام بدهید. این ونوس با اینکه مجسمه‌ای کاملاً غربی بود و بار یونان قدیم را داشت اما خیلی جالب بود که وقتی شروع کردم، از نیمه‌های کار، احساس ونوس بودن را از دست دادم. احساس نمی‌کردم از روی ونوس کار می‌کنم. حس من این بود که در کاروان‌سراهای قدیم، بیابان‌ها، مساجد و چنین جاهایی هستم. انگارنه‌انگار که من دارم روی ونوس کار می‌کنم. در واقع این خاک بود که ذهن من را به چیز تازه‌ای برد. من از آن زمان سفال را به عنوان کار اصلی انتخاب کردم. پروژه‌ دانشگاهی‌ام هم شهرهای روستایی بود و بعد از آن هم هفت‌شهر عشق عطار را کار کردم. بعد از آن هم کارهایی را کار کردم که معانی مذهبی داشت. در سال‌های اخیر احساس کرده‌ام که همه‌جا و همه‌چیز را می‌توانیم با سفال و روی سفال نشان بدهیم و هرچیزی و هر نوع کاری می‌تواند حالت عرفانی و مذهبی داشته باشد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

قصه‌ها و سفال‌ها

ریشه‌های داستان و سفال تقریباً یکی است. بااین‌حال به نظر من اصلی‌ترین تفاوت این دو با هم در این است که سفال کاری خیلی شخصی است ولی نویسندگی شخصی نیست و جنبهٔ عمومی دارد. وقتی سفال کار می‌کنم خیلی تنها هستم. دور و برم خیلی آرام و خلوت است؛ اما در مورد نویسندگی این‌طور نیست. همه‌چیز شلوغ و پرهیاهو است. دور و برم پر از حرف و پر از آدم است و این به همان دلیل است که گفتم؛ به این دلیل که نویسندگی حالتی اجتماعی دارد اما سفال کاملاً فردی و شخصی است. من با مردم بسیار زیاد سروکار دارم و می‌بینم که مردم بیشتر از عناصر دیگر با سفال ارتباط برقرار می‌کنند. حتی اگر آن را درک نکنند، باز هم این قالب بیشتر از هرچیز دیگری برایشان آشنا است. شاید چون ریشه در خاک دارد و خاک با انسان یک هم‌خوانی خوبی دارد. نویسندگی و سفالگری هر دو وجه انسانی دارند. چه سفالگری و چه نویسندگی در واقع همان پروسهٔ تحول انسان را پی می‌گیرد. من در مورد نویسندگی می‌توانم بگویم که ما می‌خواهیم به نوعی شخصیت‌ها و زمان را کار کنیم و در واقع آن‌ها را عریان می‌کنیم و وجوه مختلفشان را نشان بدهیم. در واقع داستان‌ها یک‌جور از قوه به فعل‌رسیدن انسان‌ها است. البته ممکن است در همهٔ زمینه‌ها چنین اتفاقی بیفتد ولی نویسنده کاری بیشتر از این‌ها انجام می‌دهد؛ آن را ریشه‌یابی می‌کند و به دنبال این است که بفهمد چطور انسان از نقطهٔ «آ» به «ب» می‌رسد. نویسنده این‌ها را با دقت بیشتری می‌شکافد و نگاه می‌کند. حالا سفال هم همین است و درست همین کار را با خاک می‌کند. خاک که عنصری کاملاً مجرد و بی‌شکل است را به شکل آرمان‌ها و معانی در می‌آورد. در واقع سفال و قصه جفتشان روایتگرند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

چرا نویسنده شدم

من در عرصهٔ داستان‌نویسی در مجله با اسم مستعار وارد شدم؛ چون اصلاً نمی‌دانستم که می‌خواهم آن را ادامه بدهم یا نه. نمی‌دانستم که منیژه آرمین می‌خواهد داستان‌نویس بشود یا محقق. بعد که وارد عرصهٔ نویسندگی شدم، احساس کردم که بیشترین کار تحقیقی را همین داستان‌نویسی دارد. یعنی وقتی کار تحقیق انجام می‌دهیم، کاری مشخصی می‌کنیم؛ ولی داستان‌نویسی آن‌قدر ابعاد گوناگونی دارد که تازه خیلی چیزهایش را وقتی در حال نوشتن داستان هستی می‌فهمی. یعنی نصفه‌های داستان موضوعاتی را متوجه می‌شوی که تا قبل از آن متوجه نبودی و این یعنی همان پژوهش و تحقیق. بعضی‌ها در داستان‌نویسی‌هایشان خیلی هم‌وغم ریشه‌یابی داستان را ندارند و داستان می‌نویسند که داستان بنویسند؛ اما واقعیت این است که ما داستان می‌نویسیم که شخصیت‌ها را عریان کنیم و آن لایه‌های زیرین شخصیت‌ها و جامعه را نشان بدهیم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

زندگی و تراث

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

منیژه آرمین در یک شب سرد برفی به دنیا آمد و در کنار خواهر و برادرانش که با او حدود ده سال تفاوت سنی داشتند، بزرگ شد. همهٔ اعضای خانواده اهل هنر و ادبیات بودند. پدرش هر از گاهی به عقیده‌ای گرایش پیدا می‌کرد و خانه پر می‌شد از آدم‌های هم‌عقیده با او؛ گاهی به تشکیلات سیاسی می‌پیوست؛ گاهی به عرفان و تصوف روی می‌آورد و گاهی شب تا صبح عبادت می‌کرد و زمانی هم می‌رسید که همهٔ این‌ها را کنار می‌گذاشت. خانه مملو از تشنج‌های داخلی و خارجی بود و این شرایط برای نویسنده‌شدن فردی جست‌وجوگر و کنجکاو مقدمهٔ خوبی بود. خواهر و برادرهایش دوست داشتند او را به مجالس و محافل گروه‌های مختلف ببرند. در این محافل شعرهای گوناگونی خوانده می‌شد که منیژه آرمین با آن سن کم یکی از شعرهای احمد شاملو را دکلمه کرد. او در سن هفت‌سالگی به مدرسهٔ بسطامی واقع در کوچه‌ای بن‌بست در خیابان دلگشا رفت. کلاس اول را بی‌آنکه برداشت درستی از حروف الفبا داشته باشد با آموزگاری بداخلاق و کم‌حوصله طی کرد اما در کلاس دوم با معلم مهربان و دلسوزی مواجه شد که او را شیفتهٔ کلمات کرد. در کلاس چهارم ابتدایی بازیگر نمایش‌نامه‌ای شد که نقش‌آفرینی‌اش در آن موجب شد تا بفهمد انسان می‌تواند به غیر از شخصیت خود، شخصیت دیگری را هم خلق کند، به همین دلیل اولین نمایش‌نامه‌اش را در این سن به روی صحنه برد. دوران دبیرستان خود را در مدرسهٔ آزرم واقع در میدان ژاله گذراند و با رهنمودهای دبیر ادبیاتش، آقای فرزام‌پور با دنیای نوینی از ادبیات آشنا شد. سپس در سال ١٣۴۴ دورهٔ یک‌سالهٔ تربیت معلم را گذراند و به استخدام آموزش و پرورش در آمد و هم‌زمان در رشتهٔ روان‌شناسی دانشگاه تهران ثبت‌نام کرد. مدتی معلم دانش‌آموزان کلاس اول شد و دوباره در سال ١٣۵٣ در رشتهٔ مشاوره در دانشکده تربیت معلم مشغول به تحصیل شد.[۱۱]

شخصیت و اندیشه

شاگردانش معتقدند تفکر و بینش و احاطهٔ آرمین به فلسفهٔ اسلامی و صبر و بردباری از خصوصیات بارز اوست و واو از نخستین کسانی است که با تفکر و بینش فلسفی خود، سفال را از حالت کاربردی درآورد و با نگاهی تازه، مضامین فکری، روحی و عرفانی به آن بخشید و با نگاهی عمیق به داستان‌های نمادین مانند منطق‌الطیر و آیات و روایات، داستان‌های مهمی خلق کرد.[۱۲]

زمینهٔ فعالیت

زمینه‌های فعالیت او تدریس، مشاوره، پژوهش، مطبوعات، خبرنگاری، گزارشگری و کارهای هنری ازجمله سفالگری است. عضویت در هیئت مدیره گروه آبی بیکران هنر، همکاری با مجلات زن روز، پگاه، ندا، ادبیات داستانی و پیام زن، بازرسی انجمن هنرمندان سفالگر معاصر، عضویت هیئت علمی انجمن قلم، عضویت شورای سیاستگذاری دوسالانه هشتم سفال، دبیری نمایشگاه ملی بزرگ زنان سفالگر ایران از دیگر فعالیت‌های اوست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

منزلی که در آن زندگی می‌کند

نویسندهٔ کتاب «خاک عشق»، خانهٔ منیژه آرمین را این‌گونه توصیف می‌کند: «هنگام قدم‌زدن در خیابان شریعتی فضای خانه‌اش را در ذهنم ترسیم می‌کردم تا به کوچه رسیدم. انتهای کوچه پیجک‌های سبزی که تمامی نرده را پوشانده بود نظرم را جلب کرد. پلاک خانه در میان حجم عظیمی از پیچک‌های سبز و براق پنهان شده بود. یاختمانی با قدمتی چهل‌ساله با دیواری پوشیده از سنگ‌ریزه‌های رنگی. از پله‌های مارپیچ عبور کردم تا به طبقهٔ دوم رسیدم. کنار در حوضچهٔ زنگاری رنگ با گل‌های صورتی جلوه‌گری می‌کرد.»[۱۳]

از نگاه دیگران

امیرحسین فردی

حسین فتاحی

از نگاه منیژه آرمین

جمله‌ای از ایشان

جایزه ادبی پروین اعتصامی

برندگان جایزه ادبی پروین اعتصامی

تابوشکنی در ادبیات

هویت‌باختگی

خودکاوی و هنر

آثار هنری

زنان و انقلاب اسلامی

قبل از انقلاب زنانی مثل سیمین دانشور اشاراتی به انقلاب اسلامی داشتند. ما قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بارقه‌هایی از انقلاب را در آثار ایشان می‌دیدم. انقلاب اتفاقی بود که زنان حضور چشمگیری در آن داشتند. نسل جوان اگر به فیلم، عکس و اسناد مراجعه کند متوجه حضور زنان در خیزش‌های انقلاب می‌شوند. حضور زنان مسلمان در انقلاب اسلامی از طیف‌هایی دیگر بسیار بیشتر بود و در واقع نویسندگان زن که بعد از انقلاب قلم زدند و زحمت کشیدند در واقع تبلور خود انقلاب بود و از انبوه زنان حاضر در آن خیزش الگو گرفتند. حضور زنان در عرصه قلم و ادبیات بیشتر و مشخص‌تر شد. یعنی نویسندگان زن بعد از انقلاب در دل مردم بودند و آن قشر روشن‌فکر عاج‌نشین نبودند. زنان نویسنده بعد از انقلاب اسلامی از نظر دنیای بیرونی و دنیای درونی رشد زیادی کرد. قبل از انقلاب حرکت در سطحی داشتند در حالی که امروز زنان متوجه هستند که داستان انقلاب موضوع یک تفکر و برافروختن اندیشه‌هاست.[۱۸]}}

استادان

آرمین از اساتیدی که در زمینه هنر بر او تأثیر مثبت داشته‌اند از هانیبال الخاص، حمیدی، فرشچیان ، مطیعی و جوادی‌پور نام برد. او همچنین قلم‌گیری را از استاد فرشچیان یاد گرفته است و در این باره می‌گوید: «استاد فرشچیان وقتی که می خواهیم خط صاف بکشیم یا می خواهیم قلم را هدایت کنیم به ما آموخت که قلم را عمود بگیریم و آرنج را روی زمین قرار دهیم تا سطح اتکاء داشته باشد. هر وقت با رنگ کار می کنم یاد استاد فرشچیان می افتم.»[۱۹]

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

مستند «فیروزه» دربارهٔ زندگی این نویسندهٔ معاصر ایرانی است.[۲۰]

مجسمه و نگاره‌های منیژه آرمین

اثر هنری‌ای که در میدان تجریش قراردارد کار اوست.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

آثار و کتاب‌شناسی

کارنامه و فهرست آثار

ای کاش گل سرخ نبود
بوی خاک
شب و قلندر
شباویز
سرود اروندرود
کیمیاگران نقش
روزی که عمه خورشید مرد
مجموعه داستان‌های عاشورایی
شانزده سال
حکایت پرواز روح
شخصیت‌شناسی در مثنوی و کمدی الهی
گیله بانو

بررسی چند اثر

شانزده سال

این رمان می‌تواند ادامه‌ای باشد برای کتاب‌های شباویز و شب قلندر. کتاب «شانزده سال» تصویر واحدی از فروپاشی پادشاهان می‌دهد و از اواخر دورۀ قاجار با احمدشاه شروع می‌کند تا به رضاخان و تمام‌شدن حکومت او می‌ٰرسد. لذا با توجه به اینکه شانزده سال در یک برهه از تاریخ دارد اتفاق می‌افتد، طبیعتاً خیال در معنای تخیل و واقعیت در معنای تاریخی و مستندبودن در این کتاب درهم‌آمیخته‌اند. درواقع درهم‌آمیختگی اینجا آن‌قدر محکم است که شاید شما نتوان گفت که این شخص خیالی و آن شخص دیگر برآمده از تاریخ است. آن‌چه در فصل اول با آن سروکار داریم، گزارشی از یک وضعیت بلبشو است و به خواننده می‌گوید نباید در این رمان جوی آرام را انتظار داشته باشی و چه‌بسا که درگیری شدیدتری را هم در فصول آیندۀ این کتاب ببینید؛ همان‌طور که میرزاحسن‌خان صبا از رضاخان کتک می‌خورد و کشته می‌شود، کسی که مدیر یک روزنامه است. در ادامه ترور میرزادۀ عشقی صورت می‌گیرد که او هم باز یک روزنامه‌نگار است، همین‌طور کتک‌خوردن شهید مدرس. پس بخش آزادی بیان اینجا خدشه‌دار شده است و اصلاً من از این کتاب نمی‌توان انتظار توصیف و تصویر فضایی آرام را داشت. همان اول کار هم می‌گوید که دولت، فاتحۀ قانون و آزادی بیان را خوانده است. از رضاخان هم در کتاب تصاویری هست. طبیعتاً نباید خواننده انتظار داشته باشد که همه‌چیز مطابق عقلانیت و قانون پیش برود. در ادامه احمدشاه در یک هتل در فرانسه است و وقتی صحبت می‌کند، برخلاف همۀ پادشاهان که خودشان را «ما» خطاب می‌کنند، خودش را خیلی راحت «من» خطاب می‌کند و این اصلاً ساده نیست؛ اینکه یک پادشاه خودش را از ما و ضمیر جمع به من برساند و یا در یک صفحۀ دیگر کتاب چشم‌های گریانش را و باز در یک صفحۀ دیگر نفس‌نفس زدنش را. نویسنده به نوعی دارد به همان تلاطم سیاسی داخل کشور اشاره می‌کند. در رمان شانزده سال شاهد حضور طیفی از هنرمندان در یک مقطع سرنوشت‌ساز از تاریخ کار هنری هستیم؛ هنرمندانی که با هنر غرب کاملاً درگیر هستند و این افراد مجبور به موضع‌گیری اجتماعی و سیاسی در مقابل قدرت می‌شوند؛ استاد علی‌اکبر صنعتی، کمال‌الملک، کلنل علینقی‌خان وزیری... .
زمان مشروطه به دلیل موقعیت اجتماعی خاصی که دارد با تغییر روش شاعران در شعرگفتن و تغییر روش نویسندگان در داستان‌نویسی مواجه هستیم. هر دو به نوعی تغییر می‌کند. ولی اینکه فضاسازی در رمان شانزده سال تا چه اندازه موفق بوده است و چقدر توانسته است این‌ها را دربیاورد، جای بحث است. در بعضی از موارد از کنار آن‌ها رد شده؛ مثلاً همان بخشی که نمایشی برقرار است و صادق هدایت آنجا حضور دارد؛ بیشتر اسم صادق هدایت و یک شِمایی از او را می‌بینیم، انگار کاملاً در حاشیه است. نویسنده خیلی به این سمت نرفته است. ولی درمورد کسانی مثل رضا داد یا انار خانم، تاحدی این اتفاق افتاده است. یا مثلاً هنرمندی مثل مظفر که می‌خواهد هنرهایی مثل مجسمه‌سازی و کاشی‌سازی را با هم تلفیق کند و نوع جدیدی ارائه بدهد؛ بله، این‌ها را ممکن است نویسنده بگوید، اما این‌ها بیشتر در شخصیت داستانی‌شان خوش نشسته‌اند و نویسنده خیلی حاشیه‌ای و محتاطانه سعی می‌کند از کنار آن‌ها عبور کند.[۲۱] راوی رمان «شانزده سال» دانای کل است و در بعضی از بخش‌ها تبدیل به راوی محدود به ذهن شده است. راوی داستان در سه جا تبدیل به اول شخص شده است. با این حال، در مجموع باید گفت که راوی این کتاب،‌ دانای کل است. به نظر می‌رسد که یکی از نقاط قوت این رمان، استفاده از امکان‌های رمان‌های عادی است. این موضوع باعث شده است که رمان، روایت موازی داشته باشد و علاوه بر بیان داستان رضاخان و رئوس سیاسی کشور، داستان آدم‌های عادی را نیز به تصویر بکشد. این موضوع در شیوهٔ روایت نیز تأثیر گذاشته است و هر جا که از شخصیت‌ها و چهره‌های مهم تاریخی صحبت شده است، رخداد برجسته شده است در حالی که هر جا افراد عادی روایت شده‌اند، جزئیات روان‌شناختی درون آن آد‌م‌ها بیان شده است. این رمان، سیاسی نیز هست چرا که شخصیت‌های غیرتاریخی و درعین‌حال سیاسی نیز معرفی شده‌اند. رمان ستم، استبداد، رشوه‌خواری، زورگویی و حماقت و خونریزی رضاخان را روایت کرده است و این را به مخاطب می‌فهماند که قدرت برای تداوم خود از هیچ راهی روی‌گردان نیست. در مواردی رمان می‌توانست کوتاه‌تر شود. در آن موارد، بعضی اتفاقات حاشیه‌ای بیهوده بیان شده است و بخش زیادی را گرفته است در حالی که اگر آن را حذف کنیم لطمه‌ای به داستان نمی‌زند یا اطلاعات داستانی بیهوده به تاخیرانداخته شده است. هر فصل به معرفی یکی از افراد می‌پردازد. بنابراین در همان خط اول باید گفته می‌شد که این فصل راجع به فلانی است. این موضوع در حالی است که گاهی دوسه صفحه گذشته است و نویسنده تازه شخصیت را معرفی کرده است.[۲۲]

ای کاش گل سرخ نبود

در این کتاب با رمانی تاریخی سروکار داریم و سرگذشت فردی به نام «گُللر» روایت می‌شود. ویژگی اول این کتاب متن تاریخی آن کتاب است و تمام پیچیدگی‌های یک رمان در این اثر دیده می‌شود. ویژگی این گونهٔ ادبی این است که مخاطب باید برخی از روزهای تاریخ معاصر را به خاطر داشته باشد زیرا بیشتر شخصیت‌ها ارجاع بیرونی دارند. داستان از زمان حال شروع می‌شود و به گذشته می‌رود و به روایت تاریخ گذشته می‌پردازد و دوباره در انتهای داستان به فضای حال برگشت دارد. داستان شروع تلخی دارد و این یکی از ویژگی‌های رمان‌های تاریخی است. در فصل‌ اول داستان به ماشین نعش‌‌کش اشاره می‌شود که تلخی این فضا را به مخاطب القا می‌کند. در ادامه این داستان این تلخی‌ها ادامه پیدا می‌کنند و اثری از کامیابی در این داستان دیده نمی‌شود. «گللر» در طول داستان سرنوشت بدی دارد و سختی‌ها و تلخی‌های بسیاری را تجربه می‌کند. این شخصیت به نوعی بلاکش این داستان محسوب می‌شود. یکی از ویژگی‌های مثبت این رمان وابستگی «گللر» به فضای اجتماعی در تاریخ است. به همان میزان که شخصیت اصلی روزگار نابسامانی دارد، شرایط اجتماعی داستان در دوران حضیض به سر می‌برد و پستی‌ها و بلندی‌های زیادی را طی می‌کند. این داستان شروع بسیار خوبی دارد و این یکی از نکات کلیدی است که نویسنده به آن اهتمام داشته است. اما در ادامه داستان از این فضا فاصله می‌گیرد و داستان فدای تاریخ می‌شود. فضاسازی‌ها در این کتاب بخوبی انجام شده است و پرداخت تاریخی در درون اثر از دیگر ویژگی‌هایی است که آرمین به آن توجه کرده است. نویسنده دغدغه تاریخ دارد و در دیگر داستان‌های خود نیز بر برهه‌های دیگر تاریخی پرداخته است. این داستان در ابتدا به صورت رئالیستی آغاز می‌شود اما با ادامه و پیشروی داستان فضای سورئالیستی می‌شود. اما در این رمان با ازدحام شخصیت‌ها روبرو هستیم و بیشتر آنها تیپ هستند تا شخصیت. این شخصیت‌ها که در این داستان وارد می‌شوند نقش چندانی ندارند و فضای داستان را بیش از پیش شلوغ می‌کنند. یکی از دلایلی که نویسنده‌ای پس زمینه فضای رمان خود را تاریخ قرار می‌دهد به دلیل بازگویی رازها و رمزگشایی از تاریخ است. چیزی که در کتاب دیده می‌شود ادغامی از تفکر اجتماعی و تاریخی است و در مقابل اصلاً به مسائل سیاسی پرداخته نشده است و نویسنده در درون داستان به این امر اشاره می‌کند. ‌تمرکز روایت روی گذشته معطوف شده و این‌قدر در گذشته بسر می‌بریم که از فضای حال غافل می‌شویم. اسامی شخصیت‌ها در این رمان از سوی نویسنده به طور هوشمندانه‌ای انتخاب شده‌اند که این خود می‌تواند با ارجاء به پیش زمینه ذهنی خواننده باعث ارتباط بیشتر با متن شود. نویسنده توانسته است حال‌وهوای زنان گذشته را در درون رمان به خوبی توصیف کند. کشمکش‌های ذهنی، عاطفی و فردی در متن نیز لحاظ شده است.[۲۳]

مقاله‌ها[۲۴]

YesY پیوندان جاوید؛ تأملی در شعر طاهره صفارزاده، شعر نیمه دوم تابستان۱۳۸۳، شمارهٔ ۳۷
YesY هنر قرآنی، بشارت ۱۳۸۲، شمارهٔ ۳۹
YesY نقد و نظر: نقدی بر نقد، ادبیات داستانی تابستان۱۳۷۵، شمارهٔ۴۰
YesY فرهنگ توصیفی: داستان‌نویسان، مترجمان و منتقدان ادبیات داستانی ایران، ادبیات داستانی آبان ۱۳۷۴، شمارهٔ ۳۸
YesY «سفر به ریشه‌ها»: راضیه تجار، نویسنده‌ای است که با کلمات نقاشی می کند، ادبیات داستانی آبان ۱۳۷۴ شماره ۳۸

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

کتاب خاک عشق در شرح و آثار منیژه آرمین است که فاطمه ابراهیمی و فریبا شادمهر آن را به رشته تحریر درآورده‌اند . در این کتاب به بررسی هفت اثر منیژه آرمین پرداخته می‌شود. بخش اول خاک عشق است که فاطمه ابراهیمی آن را بررسی کرده است. این بخش به معرفی خانم آرمین و زندگی‌نامه او و ویژگی‌های او، معرفی آثار او، ویژگی آثارش می‌پردازد.[۲۵]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

سورهٔ مهر، خیزش نو، کیهان، مؤسسه قلم نو، حوزهٔ علمیهٔ قلم، شرکت توسعه کتابخانه‌های ایران، عهد مانا

منبع‌شناسی

منابعی که دربارهٔ فرد و آثارش نوشته شده است

کتاب «خاک عشق» به قلم فاطمه ابراهیمی و فریبا فرشادمهر در شرح‌ زندگی و آثار منیژه آرمین است که سورهٔ مهر این کتاب را منتشر کرده است.

نوا، نما، نگاه

گفت‌وگوی رادیویی با منیژه آرمین در برنامهٔ «آب‌وتاب» از رادیو تهران[۲۶]

«منیژه آرمین» از سه گانهٔ تاریخی‌اش می گوید.[۲۷]

جستارهای وابسته

رونمایی و نقد و بررسی «فردا مسافرم» در کتابخانهٔ شهید باهنر با حضور منیژه آرمین به عنوان منتقد
اغلب افکار انسان‌ها سوررئالیستی‌اند.

پانویس

منابع

  • ابراهیمی، فاطمه (۱۳٨٩). خاک عشق. تهران: سوره مهر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۵۰۶-۷۹۶-۸.

پیوند به بیرون