زخمدار
رمان «زخمدار» مجموعه نامههای یک جانباز است که به قلم جهانگیر خسروشاهی اولینبار در سال ۱۳۷۴ توسط کانون فرهنگی، علمی و هنری ایثارگران منتشر شد. این کتاب روایت زندگی جانبازی است که مدتها اسیر بوده و قدرت تکلم خود را از دست داده است. زخمدار در سال ۱۳۸۶ توسط تکا (وابسته به موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران) مجدد منتشر گردید و تا سال ۱۳۸۸ به چاپ سوم رسید.
«زخمدار» ماجرای زندگی اسماعیل، جانبازی است که چند سالی اسیر بوده است. او را در زمان اسارتش مورد عمل جراحی قرار دادهاند تا ترکشی را از کنار مغزش خارج کنند، اما بعد از عمل قدرت تکلمش را از دست داده و ظاهراً عصبی که در مغز مربوط به تکلم میشود، دچار آسیب شده و او به بیماری آلزایمر مبتلا شده است. در اثر یک حادثه با یکی از دوستان همرزمش که اکنون دکتر شده است مواجه میگردد. وقت به یاد آوردن خاطرات فراموششده است و این دو همرزم با هم آنها را مرور میکنند.
کتاب شامل چهل بخش بوده که دلیل نوشتن این چهل نامه، در آخر کتاب و چکیده آنها در پایان آمده است. بهصورت کلی رمان «زخمدار» در قالب نامه و با من راوی روایت میشود.جهانگیر خسروشاهی نویسنده، مدرس و منتقد ادبی، در رمان زخمدار، در طی این چهل نامه سعی کرده است تا حوادث ایثار و پایداری رزمندگان را ترسیم نماید. خسروشاهی در داستانهایش بيشتر بر حواشی جنگ و تأثيرات آن برجانبازان، اسراء و خانوادههای رزمندگان میپرداخته است.
خلاصه اثر
موضوع اصلی داستان، روایت زندگی «اسماعیل»، جانبازی است که چند سالی توسط حزب بعث اسیر بوده است. او در زمان اسارتش برای خارج کردن ترکش در مغزش مورد عمل جراحی قرار گرفته، اما به دلیل تحریک شدن عصب مربوط به تکلم در مغز، دچار آسیب و ابتلا به بیماری آلزایمر شده است. با این حال اسماعیل هر روز صبح بر سر مزار حبیب –دوست شهیدش- میرود و برای او نامه مینویسد. در این نامهها اسماعیل از سالهای اسارت خود و آنچه بر او گذشته است تعریف میکند. اسماعیل یک پایش را هم در اسارت از دست داده و بعد از اسارت با دیدن تغییر احوال مردم دچار غم، اندوه و دلتنگی شده است.
او بر اثر تصادف با یک ماشین، در بیمارستان بستری میشود و با دکتری که در دوران جنگ همسنگرش بوده برخورد میکند. دکتر از اسماعیل میخواهد که به گذشته فکر نکند، بلکه حال را دریابد و لذت ببرد. او از اینکه دکتر و دیگر همسنگرش «عمار»، دچار دنیاطلبی شدهاند دلگیر میشود. او به یاد میآورد که در نوجوانی، خانواده را بسیار آزار میداده و در محلهشان جوان آرام و سربهراهی نبوده است. وی در کوره جنگ پخته میشود و نگرش تازهای به زندگی پیدا میکند. در طی دوران اسارت چند نفر از دوستان قدیمی را پیدا میکند و صمیمیتشان بیشتر میشود.
این اسراء سختترین شکنجههای روحی و جسمی را تحمل میکنند و اتحادشان را از دست نمیدهند. در طی اسارت، اسراء هر کدام روایت زندگی خود یا شهادت دوستانشان را تعریف میکنند. بالاخره بعد از تحمل این شکنجهها اسماعیل مبادله میشود. او پس از آزادی، خاطرات همهآنها را مرور میکند. اسماعیل نمیخواهد باور کند که جانبازان به خاطر درصد و منافع مادی در بنیاد جانبازان با هم درگیر میشوند. از سوی دیگر جانبازان با واقعیت تلخ دیگری روبهرو هستند و ناچارند اینگونه برای گرفتن حقشان تحقیر شوند. بنیاد شهید و امور ایثارگران خانهای هم به او میدهد. [۱]
نامههایی که اسماعیل به علت ناتوانی در تکلم برای حبیب مینویسد، تماماً یک طرفه است؛ چون حبیب شهید شده است.
بالاخره اسماعیل نامههایش به پایان میرسد. در آخرین روزی که به درددل با حبیب نشسته است، حس میکند میتواند حرف بزند و قدرت تکلمش را به دست میآورد. شب حبیب به خواب اسماعیل میآید و گویی با این خواب همه دلتنگی و رخوت اسماعیل پر میکشد و او به زندگی بر میگردد. او مدت چهل شب را در کنار مزار حبیب به سر برده و چهل نامه نوشته است. در شب چهلم نامه را ناتمام میگذارد و دیگر چیزی نمینویسد. در روز بیست و سوم فروردین احساس میکند که طبق رویای شب چهلم میتواند دوباره صحبت کند.[۲]
او با دوست خواهرش ازدواج میکند و معلم میشود؛ شغلی که سالها در آرزویش بوده است. اسماعیل نوشتههایش را به مرتضی، شوهر خواهرش، میدهد تا آنها را سرو سامانی بدهد و به چاپ برساند.
زخمدار بیشتر به خاطره نزدیک است و نوع روایت، خاطرهگونه است. خاطرههای اسراء در این کتاب از دهان اسماعیل برای حبیب جزءبهجزء و دقیق گفته میشود. ذکر افرادی که حضور واقعی در جامعه دارند، بار خاطره بودن اثر را بیشتر میکند.[۱]
نقد اثر
روایت جزء به جزء خاطرات اسراء توسط اسماعیل در نامه به حبیب توجیهی ندارد و در خدمت داستان نیست. نثر اثر نیز بیشتر از آنکه داستانی باشد، شاعرانه و ادبی است. تصاویر شکنجهها و دوستیهای اسراء، تصاویر جاندار و زیبایی است، اما معلوم نیست به چه دلیل همه بچه محلهای اسماعیل در یک زندان جمع شدهاند. انگار این جمع شدنها، بیشتر ابزار روایت اسماعیل برای یادآوری خاطرات محلهشان است. اعتقاد به زنده بودن شهید و علم و آگاهی او نسبت به جزء جزء مسائل پیرامون ما باعث میشود توجیه دلتنگی صرف برای روایت اسماعیل، توجیه محکمی نباشد.
تقابل بین کمرنگ شدن ارزشهای دفاع مقدس و جاری شدن دنیاطلبی، به داستان کشش و جاذبه داده است و خسرو شاهی توانسته است این تقابل را به خوبی نشان دهد. معلوم است که دغدغه او در این اثر کمرنگشدن ارزشهای والای دفاع مقدس در گذر زمان است. تغییر نگرش نسبت به زندگی و توجه خاص به کسب درآمد و فعالیتهای اقتصادی سبب شده تا برخی از جانباران نیز ارزشهای خود را به فراموشی بسپارند و گرفتار روزمرگی شوند. خسروشاهی توانسته است با قوت به انتقاد از کجرویها بپردازد. [۱]
درباره نویسنده

جهانگیر خسروشاهی (زاده ۱ آذر ۱۳۴۰) رماننویس و داستاننویس ایرانی بود که در سیزدهم بهمن ١۴٠٠ و در سن ۶٠ سالگی براثر سکته قلبی درگذشت. [۳]
او در روستای دهق واقع در ۸۴ کیلومتری شمال غرب اصفهان در خانوادهای مذهبی و روحانی متولد شد. وی خواندن و نوشتن را در مکتبخانه آموخت و پس از دورهای تحصیل در مدرسه، وارد حوزه شد و به تحصیلات حوزوی پرداخت. فعالیتهای فرهنگی خود را از ابتدای انقلاب اسلامی شروع کرد و از سال ۱۳۶۸ همکاری با حوزه هنری انقلاب اسلامی را آغاز نمود.
فعالیتهای فرهنگی
- همکاری با حوزه هنری از سال ۱۳۶۸؛
- حضور در مجله سوره؛
- دو دوره عضویت در شورای بررسی کارگاه قصه و رمان حوزه هنری؛
- عضویت در پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی؛
- همکاری با گروه تلویزیونی جهادسازندگی و گروه تلویزیونی روایت فتح؛
- داور جشنواره فیلم دفاع مقدس در سال ۱۳۷۷؛
- داور جشنواره انتخاب کتاب دفاع مقدس از سال ۱۳۷۷ تا زمان فوت؛
- داوری انتخاب کتاب دفاع مقدس دفتر ادبیات داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۸۳؛
- داوری جشنواره فیلم عمار ۱۳۹۷.
آثار
مجموعه داستان کوتاه
- خلفههای وحشی (۱۳۷۰)؛
- باغ باور (۱۳۷۳)؛
- بیرون قلعه امن نیست (۱۳۷۶)؛
- خیابان رؤیت (۱۳۷۹)؛
- به کلی سری (۱۳۸۱).
جز این موارد، مرگ سالی یک بار، تکداستان به صورت یک جلد تاکنون دوبار به چاپ رسیده است و داستانهای کوتاه: ریحانه، وداع، ادامه یک مرد، نویسنده و مخاطب در مطبوعات منتشر شدهاست.[۴]

رمان
- زخمدار (۱۳۷۴)؛
- رؤیای داغ (۱۳۸۳).
داستان بلند
- نفر پانزدهم(۱۳۶۱)؛
- صخرهها و پروانهها (۱۳۶۹).
زندگی نامه داستانی
- همیشه با هم (بیتا)؛
- دوشنبهای که میآید (۱۳۶۷)؛
- غروب آبی رود (۱۳۷۹).
داستان نوجوانان
- پدربزرگ برکه و درخت گردو (۱۳۷۹).
نثر ادبی
- از کوچههای بیخبری (۱۳۸۱).
یادداشت درباره فیلمهای مستند جنگ
- بر ستیغ جبال فتح (۱۳۸۴) یادداشت درباره مستندهای شهید آوینی.
خاطره
- نفوذ از کوهستان (۱۳۶۸).
مقالهها
- حدود ۲۵ مقاله در هفته نامه مهر؛
- حدود ۲۷ مقاله در هفته نامه دیدگاه.
متن فیلم مستند
- حدود پنجاه برنامه/متن فیلم مستند پخش شده از تلویزیون، از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۵.
مصاحبه
- رمان، غرب باوری یا… /کیهان/۱۳۷۰؛
- قصه فرعی بر حقیقت وجود بشری است ایران/۱۳۷۵؛
- وصایای شهدا نمونههایی از ادبیات موفق ما هستند/ سالت/۱۳۷۵؛
- ادبیات جنگ/ ویژه روزنامه قدس/۱۳۷۵؛
- وضعیت ادبیاتهای خبرگزاری مهر/۱۳۸۳؛
- در عالم اسراری است/ ادبیات داستانی/ ۱۳۸۴؛
- آوینی، قاصد انقلاب اسلامی بود/ خبرگزاری فارس/ ۱۳۹۶. [۵]
نظر نویسنده درباره اثر

بیش از دو سال و نیم تحقیقات پزشکی برای نگارش کتاب
این داستان دربرگیرنده چهل بخش است که تاریخ آغازش شهریور ۱۳۶۸ و پایانش دی ۱۳۷۳ است. بیش از دو سال و نیم برای تحقیق درباره موضوعات رمان زخمدار وقت گذاشتم. در این کار اطلاعات پزشکی نقش مهمی داشتند و من زمان زیادی را برای مطالعه بیماری آفازیا (سندرومی که قدرت تکلم را از مغز انسان میگیرد) زمان گذاشتم. خوشحالم «زخمدار» حالا در بیشتر کتابخانههای دانشکدههای پزشکی وجود دارد.[۶]
جابه جایی فصلها مقدور نبود
یادم هست نوشتن کتاب «زخمدار» مصادف شد با تشکیل دفتر ادبیات و ایثار به ریاست مجتبی رحماندوست در بنیاد شهید و امور ایثارگران. این دفتر، جلساتی تشکیل میداد و با حضور نویسندگان و منتقدان، کتابهای داستانی را برای چاپ بررسی میکرد. برای من هم دعوتنامهای فرستاد. وقتی به آنجا رفتم، یکی از منتقدان پیشنهاد کرد که جای فصلهای ۱۵ و ۲۵ در کتاب عوض شود. من به شدت با این کار مخالفت کردم و مدعی شدم زخمدار را براساس «طرح دایرهای» نوشتهام و این جابهجایی فصلها امکانپذیر نیست. بالاخره آنها هم موافقت کردند که «زخمدار» با همین ترتیب فصلبندی منتشر شود. [۶]
دلم برای شخصیتهای داستان تنگ شد
شاید باورتان نشود اما یادم هست روزی که آخرین کلمات زخمدار را مینوشتم، دلم برای شخصیتهای کتابم تنگ شد و نیم ساعت گریه کردم! من همه فضای داستانم را باور کرده بودم. [۶]

نشستهای برگزار شده درباره اثر
- بیستوچهارمین نشست «عصر تجربه» در تهران در ۱۳۹۲. این نشست که در بنیاد ادبیات داستانی یکشنبه ۲۴ آذر ساعت ۱۵ برگزار شد، خالق «همیشه با هم» و «خلفههای وحشی» و «زخمدار» از تجربیات نویسندگی خود در این کتب با علاقمندان صحبت کرد.[۷]
اظهارنظرها درباره اثر
محمدرضا سرشار؛ نویسنده منقد ادبی و از مؤسسان انجمن قلم
اثر اسلامی داستانی
« | من فقط از آثار او، کتاب «زخمدار» را سالهای پیش خواندهام و آن را یکی از نمونههای آثار اسلامی داستانی میدانم. | » |
محبوبه مباشری؛ عضو هیئت علمی دانشگاه الزهراء
تقسیم کردن دنیا به سه دنیا
« | چهل، از اعداد کهنالگو و از مولفههای دینی است. خسروشاهی در رمان زخمدار، در طی چهل نامه حوادث ایثار و پایداری رزمندگان را ترسیم کرده است. نتیجه حاصل از پژوهش ما نشان میدهد که خسروشاهی در رمان زخمدار، دنیا را به سه قسمت «دنیای طبیعی، دنیای مثل و دنیای عقل» تقسیم کرده است و وقایع داستان حول محور این سه دنیا در جریان است. طرح داستان از اعتکاف چهل روزه همراه با توبه و پالایش از گناه با اعتراف به آن و توجه به خود ساخته شده است. | » |
راضیه تجار؛ نویسنده، مدرس و منتقد ادبی
زخمی بر دل داشته که «زخمدار» را نوشت
« | خسروشاهی از آن دست آدمهایی بود که بیدلیل خوبند و آنقدر ترس از خدا دارند که به شیطان نیاندیشند. از آن نویسندگانی بود که احساس میکنم زخمی بر دل داشته که توانسته «زخمدار» را بنویسد. | » |
مهدی کاموس؛ مؤلف و گردآورنده کتاب جهانگیر
زخمدار حاصل مکاشفه است
« | در ۱۶، ۱۷ سالی که با مرحوم خسروشاهی آشنایی داشتم، او را همواره در محضر خدا و مصداق آیه «الم یعلم بان الله یری» دیدم. او اصلاً اهل جلوهفروشی و تظاهر نبود. خسروشاهی یکی از بزرگترین رمانهای دفاعمقدس را نوشته است. کتاب زخمدار نشانگر مکاشفاتش است. | » |
مصطفی رحماندوست؛ نویسنده و منتقد ادبی
از نقد به زخمدار استقبال کرد
« | وقتی رمان «زخمدار» منتشر شد، نظرات گوناگونی بیان گردید که برخی مخالف و برخی موافق این اثر بودند. در همان زمان چند نقد تند علیه رمان وی نوشتند و چیزی از رمان باقی نگذاشتند، اما در خاطرم هست که ایشان مصاحبهای کردند و از آن نقدها تمجید کردند و آنها را برای خود مفید خواندند. | » |
سمیه ابراهیمی خیارک؛ منتقد ادبی
راوی اول شخص رمان
« | طرح رمان زخمدار در نهایت سادگیست و خسروشاهی از طریق راوی اول شخص، ذهنیات شخصیت اصلی را بازگو کرده و شخصیتهای رمان او اغلب ملموس و تیپ هستند. موضوع رمان، جنگ و آسیبهای مختلف آن است و در کنار مضامین مشترکی نظیر ترس، خیانت، وطن و عشق، مضامین دیگری از جمله نقش ولایت و رهبری را نیز مطرح کرده است.
خواننده در این رمان، با دو زمان عینی و ذهنی مواجه است. |
» |
محسن پرویز؛ رئیس هیئتمدیره انجمن قلم
رعایت اخلاق و شرع در نویسندگی زخمدار
« | من اواسط دهه هفتاد، نقدی بر رمان «زخمدار» ایشان نوشتم و مصاحبه مفصلی با ایشان کردم که یک صفحه کامل روزنامه ایران را پر کرد. در آن مصاحبه، نوع نگاه ایشان برای من جالب بود. ایشان مسئلهای را مطرح میکرد مبنی بر اینکه قصههایی که ما مینویسیم، زاییده ذهن ماست و به نوعی حقیقت محسوب نمیشود؛ در این صورت آیا شرعاً مجازیم که در این سطح مطالب را ارائه کنیم؟
خودش هم این موضوع را تحلیل فلسفی و فقهی میکرد و آن را مجاز میدانست. اینکه کسی اینجوری راجع به این موضوع فکر کند که حتی اگر میخواهیم داستان بنوسیم، آیا به لحاظ شرعی مجازیم یا نه، جالب است. او اینها را در زخمدار و بقیه رمانهایش رعایت کرده بود. |
» |
محسن مؤمنیشریف، نویسنده و کارشناس ادبی
اهل معرفی کارهایش نبود
« | کاری داشتند به نام «زخمدار» که کار خیلی خوبی است. معلوم بود این کار را راحت ننوشته و حالاتی را گذرانده. او اصلاً به دنبال شناخته شدن این اثر خوبش نبود. در آخرین دیداری که در حیاط حوزه هنری داشتیم، از ایشان پرسیدم چرا از این کارِ به این خوبی خبری نیست؟ بهسختی راجع به آن توضیح داد. متأسفانه اهل معرفی کارهایش نبود. | » |

برشی از متن
هوالفتاح العلیم
اول اسفند هزار و سیصد و شصت و ...
حبیب عزیزم، سلام.
تو مثل ابرهای رمندهای که اکنون – تسلیم در وزش باد تقدیر – به سمت شرق میروند. رفتی و من در حسرت یک قطره بارش به سوی تو میآیم، میآیم.
تنین الفاظ که از دهانهای بیچاک بیرون میآید، گوشهایم را معیوب کرده است. تازه از بیمارستان مرخص شدهام و نوشتن برای من نوشداروست؛ مرهمی است شفابخش، برای کسی که اکنون دورهی نقاهت خود را طی میکند.
یک اتفاق ویرانگر باعث شد تا من به این یقین قطعی نائل بشوم که باید برای تو درد دلم را بگویم. چون نمیتوانستم حرف بزنم، تنها راه نوشتن بازماند. نوشتنی چنین، فریادی است که وجودم را از عدم فرامیخواند.
جلوتر رفتم. هنوز نتوانسته بودم منظور خودم را که معذرت خواستن بود، به سرنشینان پاترول بفهمانم. دستم را بردم داخل اتومبیل تا با راننده دست بدهم.
یقهام را گرفت. محکم کشید. یقهام پاره شد.
در ذهنم گفتم: «پایم درد گرفت مرد ناحسابی!»
در همین حال، در عقب اتومبیل باز شد. مردی متشخص، حدودا پنجاه ساله، براق و اتوکشیده از آن پیاده شد. پیراهنی که بر تن داشت چهارخانه بود و چهار جیبه، آستین کوتاه و کمی بلندتر از حد معمول. دکمهی سینهاش باز بود و انبوه موهای زائد آن بیرون ریخته بود.
مرد در اتومبیل را محکم بست و با تشر به راننده گفت: «تو کی قراره آدم بشی؟ حتما دیرتر از موعد میرسم.»
به طرف من آمد و گفت: «جهان سوم یعنی همین، یعنی اتلاف وقت!»
در ذهنم گفتم: «همه کسانی که فکر میکنند وقت ندارن یا وقتشون رو گم کردن یا خودشونو»
مشخصات کتابشناختی
«زخمدار» نوشته جهانگیر خسروشاهی اولینبار در سال ۱۳۷۴ در ۲۹۴ صفحه، توسط کانون فرهنگی، علمی و هنری ایثارگران چاپ شد. سپس در سال ۱۳۸۶ در ۳۰۶ صفحه در قطع وزیری با جلد سخت توسط انتشارات تکا (موسسه نمایشگاههای فرهنگی ایران) منتشر گردید. این کتاب در سال ۱۳۸۸ به چاپ سوم رسید.
منبعشناسی
- ابراهیمی خیارک، سمیه (۱۳۹۴). بررسی تطبیقی عناصرداستان در سه رمان زارهای زنی به نام بیروت، زخمدار و زنگها برای که به صدا در می آیند. پایاننامه دوره کارشناسی ارشد. دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه محقق اردبیلی
- شیشهگران، پرویز. کتاب چهل کتاب «معرفی توصیفی چهل داستان دفاع مقدس». تهران: انتشارات گلگشت. شابک: ۹۷۸۹۶۴۹۱۲۱۶۹۷
- شاکری، احمد (۱۳۸۴). در عالم اسراری هست؛ گفتگو با جهانگیر خسروشاهی. ماهنامه ادبیات داستانی. ۹۸-۹۹
- مباشری، محبوبه. عدالت کاشی، فروزنده (۱۴۰۰). تحلیل رمان زخمدار با توجه به مولفههای ملی– مذهبی. نهمین کنگره ادبیات پایداری. شناسه ملی مقاله: CSUL۰۹_۰۲۷
پانوشت
- ↑ پرش به بالا به: ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ «معرفی توصيفي داستان زخمدار / تقابل ميان ارزشها و ضد ارزشها». نوید شاهد. ۲۸ بهمن ۱۳۸۸
- ↑ «زخمدار». پاتوق کتاب فردا. بیتا. دریافت شده ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
- ↑ «جهانگیر خسروشاهی درگذشت». ایبنا. ۱۳ بهمن ۱۴۰۰
- ↑ «جهانگیر خسروشاهی». پرتابل جامع علوم انسانی. بیتا. دریافت شده ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
- ↑ «جهانگیر خسروشاهی». ویکیپدیا. بیتا. دریافت شده ۱۲ بهمن ۱۴۰۳
- ↑ پرش به بالا به: ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ «داستان جنگ، تافته جدابافته از ادبیات انقلاب نیست». ایبنا. ۲۵ آذر ۱۳۹۲
- ↑ «جهانگیر خسروشاهی از تجربه نویسندگی میگوید». ایسنا. ۱۹ آذر ۱۳۹۲
- ↑ پرش به بالا به: ۸٫۰ ۸٫۱ «جهانگیر خسروشاهی از تظاهر گریزان بود». ایبنا. ۵ مهر ۱۴۰۳
- ↑ مباشری. «نهمین کنگره ادبیات پایداری». ۱۴۰۰
- ↑ «راضیه تجار: خسروشاهی زخمی بر دل داشته که «زخمدار» را نوشته است». خبرگزاری دفاع مقدس. ۹ دی ۱۳۹۳
- ↑ «رحماندوست: برای فتنه ۸۸ باید داستان خلق شود». فارس. ۹ دی ۱۳۹۳
- ↑ ابراهیمی خیارک. (۱۳۹۴). بررسی تطبیقی عناصرداستان در سه رمان زارهای زنی به نام بیروت، زخمدار و زنگها برای که به صدا در میآیند. پایاننامه دوره کارشناسی ارشد. دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه محقق اردبیلی
- ↑ پرش به بالا به: ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ «جهانگیر خسروشاهی در پی روایت عروج انسان بود». مهر. ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
منابع و ماخذ
- ابراهیمی خیارک، سمیه (۱۳۹۴). بررسی تطبیقی عناصرداستان در سه رمان زارهای زنی به نام بیروت، زخمدار و زنگها برای که به صدا در می آیند. پایاننامه دوره کارشناسی ارشد. دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه محقق اردبیلی
- شیشهگران، پرویز. کتاب چهل کتاب «معرفی توصیفی چهل داستان دفاع مقدس». تهران: انتشارات گلگشت. شابک: ۹۷۸۹۶۴۹۱۲۱۶۹۷
- مباشری، محبوبه. عدالت کاشی، فروزنده (۱۴۰۰). «تحلیل رمان زخمدار با توجه به مولفههای ملی– مذهبی». نهمین کنگره ادبیات پایداری. شناسه ملی مقاله: CSUL۰۹_۰۲۷