محمدرضا سرشار
محمدرضا سرشار مشهور به رضا رهگذر، نویسنده و پژوهشگر و منتقد ادبی و گوینده برنامه رادیویی قصه ظهر جمعه است.[۱]
محمدرضا سرشار مشهور به رضا رهگذر، متولد سال 1332 در کازرون (شیراز) است. او در سال 1354، در رشته مهندسي صنايع دانشگاه علم و صنعت پذيرفته شد. نخستين کتاب سرشار (رهگذر) با مضموني سياسي هرچند در قالب داستاني براي کودکان در سال 1355 منتشر شد. محمدرضا سرشار در سي سال فعاليت خود با انتشار 133 جلد کتاب تاليفي، پژوهشي، ترجمه و گردآوري، در شمارگان بيش از پنج ميليون نسخه توانسته 36 جايزه ملي و کشوري را کسب کند. وی در سال 1385 نشان درجه يک هنري (معادل دکتري) از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دریافت کرد. همچنین 24 سال سابقه گويندگي برنامه راديويي «قصه ظهر جمعه» و همچنين سردبيري چندين برنامه راديويي و همکاري در ساخت برنامههاي متعدد تلويزيونی، سردبيري دو هفتهنامه «سوره نوجوانان»، ماهنامه «ادبيات داستاني»، ماهنامه «سروش نوجوان»، گاهنامه تخصصي «قلمرو»، فصلنامه «اصحاب قلم» و دبيري گروه ادب و هنر دو روزنامه کيهان و جوان در کارنامه فعالیتهای وی دیده میشود. انتخاب دو بار رتبه اول جشنواره مطبوعات، يکبار در جشنواره مطبوعات کودک و نوجوان و عضويت در دو دوره هيئت منصفه مطبوعات نیز از دیگر عناوینی است که سرشار کسب کرده است. سرشار همچنین سابقه چند سال تدريس در دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران را برعهده داشته است.[۲]
آیینهای از محمدرضا سرشار
آموزش داستاننویسی
سرشار مسئول بخش قصه حوزه هنری مرکز (۱۳۶۳ تا ۱۳۶۵) و نیز واحد ادبیات حوزه هنری مرکز (۱۳۶۸ و ۱۳۷۰) بود. او در طول دوران فعالیت ادبی خود، دورههای آموزشی داستاننویسی و نقد ادبی متعددی را برگزار کرده است. سرشار طراح و بنیانگذار «پیک قصه نویسی» حوزه هنری بود و دو متن درسی اولیه آن نیز، زیر نظر او و مهدی حجوانی تهیه شد. او مدرس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۲ بود . سرشار در دانشگاه تربیت مدرس، دورههای آموزشی کوتاهمدتی را برای استادان زبان فارسی دانشگاههای هند و پاکستان در سال ۱۳۷۶ تدریس کرد. همچون کلاسهای آموزشی او در دانشکده تربیت معلم شهدای مکه، دانشگاه امام صادق، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و موسسه آموزشی طلوع حق برگزار شده است.[۳]
از شاگردان داستاننویس مشهور سرشار میتوان به محمدرضا بایرامی اشاره کرد. او از راه دور در بخش آموزش داستاننویسی سرشار در برنامه رادیویی «آیندهسازان» شرکت کرده بود. همچنین از شاگردان سرشار که از آنها کتاب داستان منتشر شده میتوان به محمد میرکیانی، محمدحسین کیانپور، محمد غلامی، مجید درخشانی، جلال توکلی، مهدیه ارطایفه، مریم مقانی، نادره عزیزینیک، مریم شریفرضویان، فرخنده حقشنو، نسرین ارتجاعی، فاطمه دانشور جلیل، مهری آسیابر، اکرم سرداری، پروانه بابک، سهیلا ازگلی، معصومه عیوضی، علیرضا عیوضی، یوسف یزدیان وشاره اشاره کرد. دیگر نویسندگانی که پیش از انتشار آثار خود به صورت کتاب، حداقل در یک دوره کلاسهای آموزشی سرشار شرکت کردهاند، محمدعلی گودینی، راضیه تجار، مهدی حجوانی، علیاکبر والایی، سمیرا اصلانپور، مهدی خلیلی، محمدرضا محمدیپاشاک، محمدجواد جزینی، محسن مومنیشریف و ... بودهاند.[۳]
داستاننویسی
نخستین آثار قلمی سرشار (رهگذر) در سال ۱۳۵۲، در یکی از مجلات هفتگی ادبی، و اولین کتابش در سال ۱۳۵۵ به چاپ رسید. در مجموع، چهار عنوان کتاب و چند داستان کوتاه از سرشار، در دوران پیش از انقلاب منتشر شد. سرشار فعالیت سیاسی در دوران سلطنت دودمان پهلوی را با داستانهای خود پی میگرفت. در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال۵۷، حدود ۱۴۰ عنوان کتاب دیگر از وی، در قالب داستان، پژوهش، نقد و مباحث نظری ادبی، به شکل تألیف یا ترجمه، و تعدادی نیز (مانند سه شماره گاهنامه داستان، هفت مجلد قصههای انقلاب، دو مجلد «سه شنبههای دوست داشتنی» و...) به صورت گردآوری و ویرایش غلیظ، برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان منتشر شد.[۳]
گویندگی و قصهگویی
محمدرضا سرشار از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۸۴، اجرای برنامه رادیویی قصه ظهر جمعه را برعهده داشت. او همچنین دو سال در برنامه نوجوان شبکه یک سیما به نام «آستانه» قصهگویی کرد و اجرای دهها برنامه قصهگویی برای کودکان و نوجوانان در شبکههای قرآن، دو و پنج سیما را برعهده داشت. اجرای نریشنهای چندین فیلم مستند تلویزیونی برای شبکه افق نیز در کارنامه سرشار دیده میشود.[۳]
داستان تاریخی
مهمترین اثر سرشار در حوزه نگارش داستانهای تاریخی، رمان تاریخی آنک آن یتیم نظرکرده است. این رمان داستان زندگی محمد پیامبر اسلام را روایت میکند و نگارش آن از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۶ به طول انجامید. جلد اول رمان آن یتیم نظرکرده به زبان عربی ترجمه و با عنوان «ها هو الیتیم بعین الله» منتشر شد. چاپ دوم نسخه عربی این رمان توسط دارالحکمه انجام و در بیروت و بعلبک در فروردین ۱۳۹۶ رونمایی شد.[۳]
داوری و نقد ادبی
سرشار در ۱۶ دوره داور «کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» طی سالهای ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۶ بود. او به مدت پنج سال در سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵، عضو هیئت نظارت بر کتابهای کودکان و نوجوانان (منتخب شورای فرهنگ عمومی) بود. در دهه ۱۳۷۰، سرشار یک دوره دبیری جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودک و نوجوان را برعهده داشت. از محمدرضا سرشار نقدهای ادبی بسیاری منتشر شده است. نيم نگاهي به هشت سال قصه جنگ، پيش از آنكه سرها بيفتد، فضلالله صبحي مهتدي، صمد بهرنگي، آنگونه كه بود و منظري از ادبيات داستاني پس از انقلاب از جمله این کتابهای نقد هستند. سرشار تجربه برگزاری نقدهای تلویزیونی را نیز داراست. او در ۲۶ قسمت از برنامه تلویزیونی «نقد کتاب چهار» شبکه چهار تلویزیون ایران، رمانهای ایرانی و خارجی را نقد کرد.[۳]
چرا سرشار «قصه ظهر جمعه» را ادامه نداد؟
«مرحوم صبحي، كه پيشكشوت همه قصهگوهاي راديو بود، 22 سال قصه گفت و بعد هم در اثر سرطان حنجره از دنيا رفت. خوب نبود من با پيشكسوت خودم كه از دنيا هم رفته است، رقابت كنم و مثلا 25 سال قصه بگويم. به علاوه بعد از اين مدت قرار نبود كه كار تازهاي را در اين برنامه از دست بدهم و يا اتفاق خاصي در آن بيفتد. از طرفي فكر كردم روزي كه من اين كار را شروع كردم، 28 ساله بودم؛ و حالا هم بايد جوانهاي 28 سالهاي باشند كه بتوانند چه بسا با شيوههاي متنوعتري اين كار را ادامه دهند. چون اگر بنا باشد هر مسوول يا هر هنرمندي در سمتهايي كه منحصر به فرد هم هست، مثل قصه ظهر جمعه، فقط به دليل موفقيتش و اينكه كارش مورد تاييد مردم واقع شده، تا آخر عمر بماند و آن را رها نكند، براي ديگر استعدادها فرصتي جهت عرض اندام نميماند.»[۴]
زندگی و یادگار
او در ۲۳ خردادماه سال ۱۳۳۲ کازرون متولد شد. اما بیش از شش سال از سالهای اولیه کودکی را در این شهر سپری نکرد. او پس از اخذ دو دیپلم فنی و ریاضی و طی دوره سربازی در کسوت سرباز معلم (سپاهی دانش) در سال ۱۳۵۴، با قبولی در رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت ایران راهی تهران و مشغول به تحصیل شد اما به خاطر علاقهای که به نویسندگی داشت موجب شد تا وارد عرصه هنر شود و در رشته هنری نمایشنامهنویسی فعالیت کند.[۱]
محمدرضا سرشار در سال 1357 به دليل فعاليتهاي سياسي ضد رژيم شاه در اواخر دوره صدارت تیمسار ازهاری دستگير و زندان شد ولي پس از چندي در اوایل نخست وزیری شاهپور بختیار، همراه با خیل زندانیان سیاسی کشور، آزاد شد.[۵]
نخستین آثار قلمی سرشار (رهگذر) در سال ۱۳۵۲، در یکی از مجلات هفتگی ادبی، و اولین کتابش در سال ۱۳۵۵ به چاپ رسید. در مجموع، چهار عنوان کتاب و چند داستان کوتاه از سرشار، در دوران پیش از انقلاب منتشر شد. در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۵۷ نیز حدود ۱۴۰ عنوان کتاب دیگر از وی، در قالب داستان، پژوهش، نقد و مباحث نظری ادبی، به شکل تألیف یا ترجمه، و تعدادی نیز (مانند سه شماره گاهنامه داستان، هفت مجلد قصههای انقلاب، دو مجلد «سهشنبههای دوستداشتنی» و ...) بهصورت گردآوری و ویرایش غلیظ، برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان منتشر شد. آثار سرشار تاکنون ۳۶ جایزه را در سطح کشور به خود اختصاص داده و برخی از آثارش، در داخل و خارج کشور، به زبانهای عربی، ترکی استانبولی، ترکمنی، روسی، انگلیسی و اردو، ترجمه شده است. نشریه بینالمللی who is who، در سال ۱۳۷۳ نام وی را بهعنوان یکی از مشاهیر فرهنگ ایران به ثبت رساند.[۶]
در سال ۱۳۸۵ از سوی شورای ارزشیابی هنرمندان و نویسندگان مستقر در وزارت ارشاد، که متشکل از نمایندگان سه وزارتخانه و اشخاص حقیقی منصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است برای مجموعه فعالیتهای ادبی سرشار، به وی گواهینامه درجهیک هنری داده شد که معادل مدرک تحصیلی دکتری محسوب میشود. همچنين در همان سال، صدا و سيما، وزارت ارشاد، انجمن قلم ايران، سازمان اوقاف و امور خيريه، سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران و سازمان اسناد و کتابخانه ملي ايران، طي آييني، از يک عمر خدمات وي در عرصه ترويج فرهنگ قرآن و اهلبيت (ع)، تجليلي شکوهمند به عمل آوردند که سرلوحه اين بزرگداشت، پيام مقام معظم رهبري با اين جمله بود: «آقاي سرشار حق بزرگي بر ادبيات داستاني انقلاب دارند.»[۷]
سرشار ضمن بنيانگذاري انجمن قلم ايران، در چهار دوره، به عنوان رييس هيئت مديره انجمن قلم انتخاب شد و هماکنون به عنوان نايب رييس پنجمين هيئت مديره اين انجمن فعاليت ميکند. سرشار (رهگذر) شانزده سال داور کتاب سال جمهوري اسلامي ايران و پنج سال عضو هيئت نظارت بر کتابهاي کودک و نوجوان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بوده است. تا به حال پنج کتاب وي به زبانهاي انگليسي، عربي و اردو ترجمه و منتشر شده است. ضمن اينکه چهار فيلم سينمايي از آثار وي ساخته شده و پنج کتاب درباره زندگي و شخصيت فرهنگي سرشار، تاليف و انتشار یافته است. محمدرضا سرشار سابقه همکاری با موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی در زمینه سخنرانی ادبی با عنوان «شب داستانخوانی اقلیم خیال» و «داستاننویسی و قصهگویی» را دارد.[۲]
دیدگاه و اندیشه
بدون ایدئولوژی نمیتوان اثر ادبی و هنری خلق کرد
هیچ نویسندهای را نمیتوان سراغ داشت که ایدئولوژی خاص خودش را نداشته باشد. حتی آن نویسندهای که به نفی ایدئولوژی میپردازد هم نوعی ایدئولوژی برای خودش دارد. با تعاریف متعددی که از ایدئولوژی شده میتوان مورد اتفاقترین تعاریف را مجموعهای از بایدها و نبایدهای اساسی و بنیادین ارزشیای دانست که سمت و سوی اصلی مسیر زندگی هر شخصی را تعیین میکند و به ویژه در بزنگاهها او را در انتخابهایش به سرعت جهت میدهد. ایدئولوژیها سه دستهاند؛ یک دسته ایدئولوژیهای الهیاند و دسته دوم ایدئولوژیهای مکاتب فلسفی غیر الهی و دسته سوم ایدئولوژیهای شخصی است. یعنی نویسندگانی که ممکن است به هیچ یک از مکتبها اعتقادی نداشته باشد بالاخره برای خودشان در طول زمان صاحب سلسلهای از بایدها و نبایدهای ارزشی میشوند و آن بایدها و نبایدها را رعایت میکنند. این باید و نبایدها برای آنها جزو بایدها و نبایدهای اساسیاند. ایدئولوژیهای شخصی به لحاظ استحکام و قابلیت دفاع و استناد خیلی ضعیفتر از ایدئولوژیهایی هستند که از مکاتب الهی و غیر الهی برخاستهاند، اما به هر حال برای خودشان یک نوع ایدئولوژیاند. همین قدر که شخصی روی یک موضوع ارزشی پافشاری میکند - چه در تأیید و چه در نفی موضوع مورد نظر باشد- نشان میدهد که او صاحب یک ایدئولوژی است. به این دلیل است که میگوییم هیچ نویسندهای نیست که دستکم یکی از این سه نوع ایدئولوژی را نداشته باشد. حتی پوچگرایی و نیست انگاری که نوعی نفی عقیده و آرمانگرایی را ترویج میکند یک ایدئولوژی است. این است که در مبدا بحث باید به این نکته برسیم که هیچ ادعایی مبنی بر رد وجود ایدئولوژی برای انسان عاقل بالغ قابل قبول نیست.[۸]
گاهی عقیده مطرح شده در آثار حالت ریاکارانه پیدا میکند
اینکه گاهی عقیده مطرح شده در اثری توی ذوق مخاطب میزند و حالت ریاکارانه پیدا میکند علت اصلیاش این است که نویسنده هنوز به باور قلبی و یقینی نسبت به آن عقیده نرسیده است. یعنی نویسنده به نوعی ایدئولوژی را به اثر زمینه قرار داده است و ایدئولوژی از خود اثر برنخاسته. چون از وجود خود نویسنده برنخاسته و در وجود خودش هم هنوز صرفاً یک باور ذهنی است. باور دینی مراحل مختلف دارد. مرحله اول را میگویند: اسلام. یعنی تسلیم در برابر حق و اقرار به یکتایی خداوند و پیامبری رسول خدا(ص). در واقع با گفتن زبانی همان اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله(ص) میگویند شما مسلمانید. ولی این باورها باور فعلا صرفا ذهنی است. اگر از مرحله ذهن عبور کند و در عمق جان و دل شخص رسوخ کند میشود ایمان. بعد از این به آن شخص میگویند مسلمان مؤمن. اکثر ما فقط مسلمانیم و تعداد کمی از ما مؤمن هستند. نویسندهای که فقط مسلمان است یا به هر دلیل دوست دارد اثر اسلامی بنویسد (حالا یا به نیت ثواب یا احتمالا با اغراض مادی ) آثارش ازلحاظ محتوا و درونمایه اعتقادی دچار همان مشکلی میشود که اکنون شما به آن اشاره میکنید و تعدادی از آثار اسلامی ما به آن مبتلاست. پیش از هر چیز نویسنده باید ابتدا مؤمن به این ایدئولوژی باشد. یعنی به باور قلبی و یقینی نسبت به آن اعتقادات رسیده باشد. این نخستین گام است و البته کار سختی است و شاید بسیاری از نویسندگان زیر بارش نروند.[۸]
حسن استفاده و بیان افسانههای توام با تکرار
حسن استفاده و بیان افسانههای توام با تکرار این است که مضامین آنها در ذهن مخاطب رسوب میکنند و بچهها بهخوبی متوجه داستان میشوند و موضوع عمیقتر در ذهنشان مینشیند. همچنین از آهنگین بودن داستان خوششان میآید و چهبسا آن را حفظ کنند. اینگونه افسانهها میتوانند بهصورت یک کار جمعی در مراکزی که بچهها حضور دارند اجرا شود و آنها را از حالت انفعال در خواندن بیرون آورد. ما تعداد دیگری از این گونه روایتهای آهنگین در افسانههایمان داریم.[۹]
آینده از آنکسانی است که «کتاب خوب» میخوانند
باید از مطالعه پراکنده و نامربوط مطالب که فقط ذهن را اشغال و خالی از معرفت هستند پرهیز شود چراکه آینده از آنکسانی است که «کتاب خوب» میخوانند. خانواده، مدرسه و جامعه سه نهادی هستند که قادر به علاقهمند کردن بچهها به کتاب و کتابخوانیاند. اگر نتوانیم بحث حضور بچهها در فضای مجازی را مدیریت کنیم بیشک وقت چندانی برای کتابخوانی آنان باقی نخواهد ماند. مطمئن باشید اگر کتابهای باکیفیتی در حوزه ادبیات دینی در حوزه کودک و نوجوان منتشر شوند هیچگاه از رونق نخواهند افتاد.[۱۰]
کمی مطالعه یک مشکل عام جهانی است
مشکل کمی مطالعه، تنها مربوط به کشور ما نیست؛ بلکه یک مشکل عام جهانی است و اگر بخواهیم به طور نسبی ارزیابی کنیم، کشور ما در رتبههای بالای مطالعه قرار می گیرد. سطح مطالعه در کشور ما بهرغم تبلیغات منفی که در داخل کشو از طرف بعضی از افراد یا از روی غرض یا از روی بی اطلاعی انجام میشود در مجموع نشان میدهد نسبت به برخی از کشورهای اروپایی درجه یک، سطح مطالعه کشور ما بالاتر است. میزان مطالعه در کشور ما نسبت به آنچه که فرهنگ کهن چند هزار ساله ما طلب می کند با توجه به اینکه مبنای انقلاب در کشور ما مسائل فرهنگی است و دین ما از ما می خواهد، قطعا فاصله زیادی با کمال مطلوب خودمان در این زمینه داریم. بنابراین مقایسه نسبی امری دیگر و مقایسه با کمال مطلوب، موضوع دیگری است که ما با مسئله دوم فاصله زیادی داریم و باید کار بسیاری در این رابطه انجام شود. اگر انتظار داشته باشیم مردم فقط با تبلیغات کتابخوان شوند که خیلی معقول نیست؛ چرا که ما در عصری قرار گرفتیم که رقبای قدرتمندی برای کتاب پیدا شده است و هیچ کاری هم نمی توان انجام داد و این جبر زمان است. فضای مجازی بخش بزرگی از اوقات مردم را به خود اختصاص داده است و رقیب بسیار قدرتمندی محسوب می شود و نباید اینگونه باشد که زمان ما صرف شود. ما اگر روزی توانستیم این ساعات زمان استفاده مردم از رایانه و گوشیهای هوشمند را کم کنیم و در ساعت معینی آنها را به انجام کار مفیدی مانند کتابخوانی مقید کردیم، توانستیم آنها را مدیریت کنیم.[۱۱]
میزان تاثیرگذاری تبلیغات در حوزه کتاب
باید ببینیم وقتی در مدرسه موضوع انشا به کودک و نوجوان ما داده میشود و یا به گرایش شغلی آینده او می پردازند، آیا کتابداری جز مشاغل اول علاقه مندی او در آینده است یا خیر؟ این موضوع میتواند میزان تاثیرگذاری تبلیغات در حوزه کتاب را می سنجد.[۱۱]
غلبه کمیت بر کیفیت
ما نوشتههایی با عنوان داستان و رمان درباره زندگی حضرت رسول(ص) کم نداریم، اما در اینکه اینها چقدر به معنای واقعی کلمه داستان هستند و مبتنی بر معیارهای اصولی این قالب ادبی نوشته شدهاند، دچار مشکل هستیم. باید به مسأله غلبه کمیت بر کیفیت توجه کرد، همچنین در دادن اطلاعات راجع به مسائل دینی از جمله تاریخ اسلام، جامعه دچار احساس سیری کاذب شده است، در منبرها، کتابها و برنامههای مختلف دچار این مسأله شدهایم. از این رو میبینیم کسانی که حتی کتاب هم نخوانده و گوش هم نمیدهند توهم دانستن دارند. در این صورت، هر اثر تازهای هم که در این زمینه منتشر شود، اغلب با همین توهم، خوانده نمیشوند. در حالی که در عمل، این افراد، در بهترین شرایط، اطلاعات و مطالب پراکنده و نیمه جویدهای از موضوع در حافظه خود دارند. و این، خسرانی بزرگ است. از طرفی، به علت نبودن جریان نقد درست، سره از ناسره تشخیص داده نمیشود. در نتیجه، همه این قبیل آثار به یک چوب رانده میشوند. در این صورت اثر جدیدی هم که منتشر شود همه فکر میکنند کاری مشابه و تکراری است.[۱۲]
منتقد باید دانش عمومی قابل توجهی داشته باشد
نقد، مقدمات و پیشنیازهایی دارد که جمع شدنش در یک نفر، معمولاً به سهولت اتفاق نمیافتد. یکی از ملزوماتش این است که کسی که وارد عرصه نقد می شود، باید دانش عمومی قابل توجهی، هم در عرصه ادبیات و هم در بعضی از عرصه های علوم انسانی مرتبط با ادبیات داستانی داشته باشد. به طور مثال در یک داستان خارجی، ولو به شکل غیرمستقیم، خواهناخواه، مطالبی مرتبط با جامعه، جغرافیا، تاریخ، ادیان و فرهنگ خاص کشور محل وقوع آن داستان، یا حتی احتمالا نکاتی راجع به شاخههایی از علوم تجربی، مطرح میشود. وقتی وارد حوزه نقد چنین اثری می شوید، لاجرم باید در حد لزوم، اطلاعاتی در این زمینهها داشته باشید. اما قبل از آن، باید مکاتب مختلف ادبی را به صورت انتقادی -و نه صرفا به شکل محفوظات یقینی- بشناسید و دست کم بتوانید تشخیص دهید که داستان مورد نظر در کدامیک از آن نحلهها نوشته شده؟ آیا مختصات آن مکتب را دارد؟ بر خود آن مکتب چه نقدهایی وارد است؟ به علاوه، منتقد باید با هوش، دقیق، نکتهسنج و شجاع و البته از نظر شخصی قانع باشد و ادبیات را آنقدر مهم و با ارزش بداند که حاضر باشد برای آن، برخی بیمهریها و محرومیتها را به جان بخرد. طبعاً این ویژگیها در کمتر کسی جمع میشود. از آن طرف، ما داستاننویسان متعددی را سراغ داریم که آنها را به عنوان داور در جشنوارههای مختلف دعوت میکنند یا به نقد آثار دیگران وامیدارند؛ در حالی که تخصص آنها در بهترین حالت، آشنایی با تکنیک های مختلف داستان نویسی و آن هم معمولاً در محدوده یکی دو مکتب -و نه همه مکاتب- ادبی است. بسیاری از آنها چند ایراد منطقی، که برخیشان هم اتفاقاً درست نیستند، از اثر می گیرند؛ و ماحصل کارشان را به عنوان نقد یا داوری، به جامعه ارائه می دهند. در حالی که نقد و قضاوت، اصلا این نیست.؟[۱۳]
منتقد نیاز به نکتهسنجی و هوش قابل توجه دارد
علاوه بر مطالعه وسیع، منتقد نیاز به دقتنظر، نکته سنجی و هوش قابل توجه دارد. همچنین، او نیازمند داشتن یک ذهن منطقی و آشنا با ریاضی است، تا بتواند ماحصل نکاتی را که از اثر استنباط و استخراج کرده، به شکلی مناسب دستهبندی، و با استفاده از روشهایی مانند استقراء، جمع بندی و از آنها نتیجهگیری درست و روشن کند. یک وجه دیگر موضوع، محصول اجتماعی این کار است. یکی از غربی ها، می گوید، «در دنیا مجسمه هیچ منتقدی را نساخته و در جایی نصب نکردهاند.» این در حالی است که مجسمه نویسندگان زیادی در شهرهای مختلف جهان نصب شده است! شأن اجتماعی منتقد، در کشورهایی مانند کشور ما، بسیار فروتر از شأن اجتماعی نویسنده تلقی می شود. افزون بر این ها، برای منتقد، نقد، اغلب، تبعات منفی زیادی دارد. به همین سبب نیز، برخی از منتقدان ما، حتی اگر احتمالا دانش و شرایط ذکر شده برای این کار را هم داشته باشند، دست به عصا نقد میکنند تا کسی از دست آنها ناراحت نشود و نرنجد و در مجموع نقدشان به جایی و کسی برنخورد و در نتیجه، مورد آزار، بی مهری و احیاناً توهین قرار نگیرند. اما منتقدانی که بدون توجه به این تبعات، انصاف را رعایت می کنند، معمولا در این راه، زیاد و کم، آسیب می بینند. تا آنجا که گاه دامنه این آسیب ها، به فرزندان و گاه دیگر اعضای خانواده برخیشان هم میرسد. علاوه بر همه این ها، در مجموع، نقد، در جامعه ما مخاطب چندانی ندارد. یک کتاب نقد اگر حتی درخشان هم باشد، معمولاً با شمارگان بسیار فروتر از داستان کوتاه و رمان چاپ می شود. تازه اگر ناشری پیدا شود که آن را چاپ کند. زیرا این کتاب ها، مخاطب و فروش چندانی ندارد. این کتاب ها با شمارگان پایین، آن هم اغلب یکبار، و در بهترین حالت و اگر بخت با آنها یار باشد، در فاصله زمانی قابل توجهی، دو بار چاپ می-شوند. لذا نقد بازده مالی قابل ملاحظه ای برای منتقد و به تبع آن، ناشر، ندارد. در حالی که اگر داستانی، درخشان باشد، بارها تجدیدچاپ می شود و مورد توجه قرار می گیرد؛ و بسا که در جشنواره یا جشنوارهایی نیز برگزیده شود و جایزه هم بگیرد. در حالی که به ندرت جشنواره داستانیای داریم که کتاب نقد برگزیده نیز انتخاب کند و به آن جایزه بدهد. به هر حال، مجموع این مسائل باعث می شود که کمتر کسی وارد این عرصه پرزحمت آسیبزای کمبازده شود. لذا نقد آن رونق لازم را ندارد.[۱۳]
نقد، برخاسته از یک سلسله دانشها، تجارب و قدرت تجزیه و تحلیل است
نویسندگی خلاقیت است. در حالی که نقد، برخاسته از یک سلسله دانشها، تجارب، تیزبینیها، دقتنظرها و قدرت تجزیه و تحلیل و استدلال است. کار نویسنده ترکیب است. در حالی که نقد مقوله ای مقابل آن است و نوعی تجزیه محسوب می شود. در نویسندگی، بخشی از کار به شکل ناخودآگاه انجام می گیرد. یعنی در آنجا هم دانش وجود و اهمیت دارد، اما دانشی که به تجربه تبدیل شده و حالت شبهغریزی پیدا کرده است. نویسنده حرفهای، در حین نوشتن، خیلی به تکنیک فکر نمی کند، اما عملاً آن را در اثرش اعمال می کند. در حالی که کار نقد، کاری صد در صد آگاهانه و مبتنی بر دانش است. در واقع، کار نویسنده مثل سازنده یک خودرو است، و کار منتقد، مثل یک مکانیک است، که موتور و قطعات خودرویی را قبلاً ساخته شده، تک تک پیاده میکند تا اگر عیب و ایرادی در آن وجود دارد، بیابید. این دو توانایی کاملاً متفاوت اند و معمولاً در یک نفر جمع نمی شوند. اگر هم میبینید نویسنده-منتقدانی هم وجود دارند، این افراد، معمولا وقتی که مدتی طولانی و پیوسته به کار نقد می پردازند، آن جنبه خلاقیتشان، دست کم در مدتی که به کار نقد می پردازند، به حاشیه میرود و گاه برای مدتی از نوشتن بازمی مانند. به همین سبب که این دو راه متفاوت است و دو خصوصیت مختلف را از شخص می طلبد. لذا نباید از نویسنده انتظار داشت که حتما منتقد هم باشد؛ و نداشتن این توانایی را ضعفی برای او محسوب کرد. از آن طرف هم، نباید انتظار داشت که منتقد حتماً نویسنده هم باشد؛ و اگر نبود، این ضعفی برای او نیست. اما اگر نویسنده ای، منتقد نیز باشد یا منتقدی داستان هم بتواند بنویسد، طبعاً بر کسی که منتقد یا نویسنده صرف است، برتری دارد. او توانایی اضافهای دارد که البته در زمان خود، روی کار نوشتنش هم تأثیر مثبت می گذارد و باعث میشود که وقتی داستان می نویسد، کار کم نقص تری ارائه دهد. متأسفانه در کشور ما یکی از آفت های بزرگ جشنواره های داستانی، این است که از نویسنده توقع دارند که نقد کند؛ و نویسنده نیز بدون اینکه توانایی لازم برای این کار را داشته باشد، به آن مبادرت میورزد. به همین دلیل، اغلب، انتخابهای این جشنواره ها اشتباه است. نه به این علت که آن داوران لزوماً غرض و مرضی دارند یا احیانا دوست بازی میکنند، بلکه به این سبب که مبانی نقد و داوری را نمی شناسند و اصولا ساختار ذهنیای مناسب کار نقد ندارند. در بهترین حالت، بارها دیده ایم که مثلا برخی از آنها گاهی از یک عنصر فرعی داستان، که «قصه» است، خوششان میآید و همه نظرشان تحتالشعاع آن به اصطلاح «خوش آمدن»شان قرار میگیرد و بر همان اساس، یک کتاب را انتخاب میکنند و به آن جایزه میدهند.[۱۳]
نقد باید ساختار فنی و دراماتیک داشته باشد
منتقدان واقعی، از نویسندگان، حداکثر دقت را در طراحی و اجرای ساختار در داستان شان طلب می کنند؛ و اگر نویسندهای، سرسوزنی از این معیار خروج کند، روی آن انگشت می گذارند و برجسته اش می کنند و آن را به رخش میکشند. اما نقدهایی که خودشان می نویسند، غالبا پیرنگ و ساختار ندارد. در حالی که اگر داستان باید پیرنگ و ساختار فنی داشته باشد، نقد که مدعی این امر است، خودش به طریق اولی باید دارای ساختار فنی و دراماتیک باشد. این موضوع، گمشده بسیاری از نقدهای ماست؛ و حتی در نقدهای منتقدان شناخته شده ما هم، این ضعف و فقدان به وضوح به چشم می خورد.[۱۳]
نقد ادبی بدون تعارف، هزینهبَر است
من به عنوان یکی از نیروهای ادبی متعهد به ارزشهای نظام جمهوری اسلامی ایران تصور میکنم بیشترین حجم نقد در عرصه بعد از انقلاب اسلامی را دارم. به همین منظور حتی از سوی دوستان خودی بسیار آسیب دیدم و اکنون با من به دلیل نقدی که بر آثارشان نوشتهام قهر هستند. در حالی که نقدهای من مقرضانه نبودند بلکه خوبی و بدی را به اندازه درکم از اثر، ارائه کردهام. در نقد ادبی اگر کسی بخواهد تعارف نکند و ملاحظه خودی و غیرخودی را نکند، بسیار هزینهبَر است. مشکلات موجود در عرصه نقد جزو مشکلات فرهنگی است. مشکلات فرهنگی نیز چیزی نیستند که با دستورالعمل حل شوند بلکه باید به تدریج مسیر بُرونرفت از این مشکلات را هموار کرد. به این معنا که در وهله نخست، فرهنگ نقد را در جامعه با برگزاری دورههای آموزشی بهویژه ایجاد رشته نقد در دانشگاهها ترویج کنیم. همچنین باید نشریاتی با محوریت نقد وجود داشته باشند. در راستای ترویج فرهنگ نقد در جامعه باید از منتقدان با صلاحیت حمایتهای مادی و معنوی صورت بگیرد. چرا که نقد در اغلب موارد فقط یکبار چاپ میشود و چندان حقالزحمهای عاید منتقد نمیشود بنابراین لازم است با اجرای چنین حمایتهایی، زمینه ترغیب منتقدان را فراهم کرد.[۱۴]
نویسندگان از نقد نترسند
به نویسندگان توصیه میکنم از نقد نترسند. نقد خدمت به نویسنده است. نقد ولو مقرضانه و اشتباه کمک میکند حداقل اسم آثار بر سر زبانها بیفتند و به گوش مخاطبان برسد. نویسندگان باید آگاه باشند، فقط کتابهایی وارد تاریخ ادبیات میشوند که نقد شده باشند.[۱۴]
نباید از حقیقت و واقعیات موجود عدول کرد
برنامه سازان تلویزیونی از ترفندهای مختلفی برای انتقال فرهنگ ایرانی ـ اسلامی می توانند استفاده کنند تا مورد توجه مردم جهان قرار گیرند، اصولا مخاطبان خارجی شبکه های برون مرزی ما سه دسته هستند؛ یک دسته خود ایرانیان مقیم خارج از کشور هستند که ممکن است گرایشات مختلفی هم داشته باشند، بعضا حتی زیاد با اصل انقلاب و نظام هم میانه خوبی نداشته باشند، اما اگر برنامه های جذاب هنری تولید شود استقبال می کنند؛ کما اینکه الان می بینیم حتی شبکه های برون مرزی ضد انقلاب بعضی از مجموعه های تلویزیونی و فیلم های صدا و سیمای ما را در شبکه هایشان نشان می دهند که اگر جذاب باشد، می تواند مخاطبان حتی غیر همراه و غیر همدل را هم جذب کند. گروه دیگر فرهیختگان جوامع غیر ایرانی هستند؛ این ها باز دو دسته تقسیم می شوند، یک دسته مسلمانان ساکن کشورهای دیگر جهان اسلامی یا غیر اسلامی، یک دسته هم آزادگانی هستند که گوش، چشم و دل خودشان را روی قول های دیگر نبستند و به حرف های دیگران هم گوش می دهند و به قول قرآن تا بهترین را انتخاب کنند، در مورد این ها عامل اول یعنی جذابیت برنامه و آن بعد هنری چندان مطرح نیست هر چند هنر برای همه جذاب است، ولی این ها به دنبال یک سلسله اطلاعات، اخبار و حقایقی هستند که در واقع شبکه های جهانی رسانه ای که تحت نفوذ استکبار جهانی است آن ها را در اختیارشان نمی گذارند. در این مورد باید سعی کرد اخبار دست اول، درست و دقیق را در اختیارشان گذاشت؛ یعنی نباید اعتماد اینها را از بین برد و واقعیتها را منعکس کرد. رسانههای غربی یا وارونهنمایی میکنند یا نسبت به اتفاقات دست به گزینش میکنند و همه ماجرا را منعکس نمیکنند، لذا اینجا حفظ اعتماد مخاطب خیلی مهم است؛ یعنی اولا مطالبی که در اختیار آنها گذاشته میشود درست و دقیق باشد، به هیچ قیمتی نباید از حقیقت و واقعیات موجود عدول کرد حتی اگر جاهایی هم خیلی به نفع ما نباشد، اینجا تحلیلهای عمیق خیلی مهم است؛ در واقع خبر یک وجه قضیه است و تحلیل مهم تر از آن است. باید کارشناسانی داشته باشیم که بتوانند از میان انبوه اطلاعات و اخبار پراکنده و ضد و نقیض بتواند جمعبندی کنند و ارائه دهند.[۱۵]
صادق هدایت در عصر خود داستاننویس بزرگی نبود
صادق هدایت پدر داستان کوتاه ایران نبود. خیلی هم هنرمند بزرگی نبود و نسبت به زمان خودش نویسنده بدی نبود. اما حتی بهترین زمان خودش هم نبود.[۱۶]
ادبیات مقاومت پای خود را فراتر از مرزهای کشور گذاشته است
ادبیات مقاومت به نظر من پای خود را فراتر از مرزهای کشور گذاشته است. اکنون در لبنان ادبیات مقاومت شکل گرفته و آثار نویسندگان لبنانی به عنوان آثار برگزیده انتخاب شده. در بحرین مقاومت شکل گرفته و به زودی ادبیات آن شکل خواهد گرفت. در عراق شیعیان مظلوم به زودی ادبیات مقاومت خود را تولید خواهند کرد. به این نوع ادبیات کسی جایزه نمیدهد و ایران به عنوان امالقرای فعلی جهان اسلام اگر مرزهای خود را گسترش ندهد، این نوع ادبیات در مظلومیت خواهد ماند. ما باید مرزهای «جایزه ادبی یوسف» را گسترش دهیم.[۱۶]
سوابق
- کتابها: 133 عنوان کتاب
- شمارگان کل آثار: بيش از 5 ميليون نسخه
- جوايز:36 جايزه ملي و کشوري
- کتابهاي تقديمشده به سرشار: 7 عنوان کتاب
- کتابهاي درباره سرشار: 5 عنوان کتاب
- اقتباسهاي سينمايي از آثار: 4 عنوان فيلم
- کتابهاي ترجمه شده به زبانهاي ديگر: 5 عنوان کتاب به زبانهاي انگليسي، عربي و اردو
برخی آثار و تالیفات
- جايزه
- آنجا که خانه ام نيست
- مجموعه قصههای انقلاب (جاسوس،غريبه ها و...)
- اگر بابا بميرد
- اصيل آباد
- گرداب سکندر
- قصه های ببر
- هستم اگر می روم
- مهاجر کوچک
- غير از خدا هيچکس نبود
- شهری که مردم آن با زانو راه میرفتند
- آنک، آن یتیم نظر کرده (رمان زندگی پیامبر)
- نيم نگاهي به هشت سال قصه جنگ
- پيش از آنكه سرها بيفتد
- پشت دیوار شب
- فضلالله صبحي مهتدي
- صمد بهرنگي، آنگونه كه بود
- منظري از ادبيات داستاني پس از انقلاب
- گنجشک و پنبهدانه
- غیر از خدا، هیچکس نبود
- طنابی از آتش
- رمان «روزگار دراز رنج»
- مجموعه «الفبای قصهنویسی»
- مثل روزهای زندگی: گزیده داستان جلسات سه شنبه نقد داستان حوزه هنری
- دم پیشی
- کشاورز پیر و خرس قهوهای
- خروسک و پادشاه
- تنبیه کاری: داستانی از زندگی امام موسی کاظم(ع)
- ببارد باران، نبارد باران
- پیامبری که دوست بچه ها بود: داستانی از زندگی پیامبر اسلام (ص)
- مجموعه 10 جلدی «قصههایی از حضرت محمد(ص)»
- مجموعه ۱۰ جلدی ترجمه «قصههای حیوانات در قرآن»
- راز شهرت صادق هدایت
- مجموعه دو جلدی «نقد آثار داستانی صادق هدایت»
- مجموعه «داستانهایی از کودکی امام حسین(ع)»
- تحلیلی داستانی از سوره یوسف(ع)
- نگو نمیتوانم
- کک به تنور
- مهاجر کوچک
- قصه پرغصه ما
- تشنه دیدار
- سگ خوب قصه ما
- شهری که مردم آن با زانو راه می رفتند
- پای تختهسیاه
- خوابهای خوش نوجوانی
- نردبان جهان
- سهشنبههای دوستداشتنی
- درباره ادبیات داستانی (دوره هشت جلدی)
- در مسیر تندباد: بررسی بیست سال ادبیات داستانی دفاع مقدس ویژه کودک و نوجوانان
- مجموعه ۱۴ جلدی «از سرزمین نور»
- سفرنامه «سفر به جنوب»
- قلمرو ادبیات کودکان
- غیر از خدا هیچکس نبود
- یثرب، شهر یادها و یادگارها
فیلمنامهنویسی
محمدرضا سرشار در دهه ۱۳۹۰ وارد عرصه فیلمنامهنویسی انیمیشن شد. او تاکنون فیلمنامههای ذیل را به همراه دیگر نویسندگان، به نگارش درآورده است:
- فیلمنامه سریال پویانمایی «بچههای ساختمان گلها» در ۹۱ قسمت
- فیلمنامه سریال پویانمایی «شهرزاد دختر مشرقی» در ۵۲ قسمت
- فیلمنامه سریال پویانمایی «حکایتهای عمو رحمان» در ۱۳ قسمت ـ درباره کودکی امام سوم شیعیان، حسین بن علی.
برخی سوابق کاری
- ۲۴ سال گویندگی «قصه ظهر جمعه» شبکه سراسری رادیو و دو سال قصه گویی در برنامه نوجوان شبکه یک سیما(آستانه)
- مدرس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، و تدریس به استادان زبان فارسی دانشگاههای هند و پاکستان (۱۳۷۶)، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
- عضو هیات نظارت بر کتابهای کودکان و نوجوانان (منتخب شورای فرهنگ عمومی) به مدت پنج سال (۱۳۷۰تا ۱۳۷۵)
- داور «کتاب سال جمهوری اسلامی ایران» در ۱۶ دوره (۱۳۶۲ تا ۱۳۸۶)
- سردبیر گاهنامه تخصصی ادبی «قلمرو» (۱۳۶۲ تا ۱۳۶۷)، ماهنامه «ادبیات داستانی» (۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶)، ماهنامه «دانش آموز» (۱۳۵۹ و ۱۳۶۰)، دو هفته نامه «سوره نوجوانان» (۱۳۶۹ تا ۱۳۷۳) و عضو شورای سردبیری ماهنامه «ادبیات داستانی» (۱۳۷۳ و ۱۳۷۴) و (۱۳۸۱ تا ۱۳۸۴)، دبیر گروه ادب و هنر روزنامه کیهان (۱۳۷۸) و جوان (۱۳۸۲و ۱۳۸۳)
- مسئول بخش قصه حوزه هنری مرکز (۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵) و نیز واحد ادبیات حوزه هنری مرکز (۱۳۷۸ و ۱۳۷۹)
مشاغل فعلی
- عضو هیات موسس و نایب رییس هیات مدیره «انجمن قلم ایران»
- رییس هیات علمی «گروه ادبیات اندیشه» و استادیار «پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی»
- عضو هیات امنای بنیاد ادبیات داستانی (وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)
- عضو هیات امنای بنیاد جلالآلاحمد
- عضو کمیته تخصصی شورای ارزشیابی نویسندگان و شاعران (وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)
جوایز و افتخارات
آثار سرشار تاکنون، دست کم ۳۶ جایزه را در سطح کشور به خود اختصاص داده، فهرست برخی از این جوایز به این شرح است:
- مجموعه داستان «جایزه» کتاب برگزیده سال ۱۳۶۱ جمهوری اسلامی ایران برای مقطع نوجوان توسط وزارت ارشاد.
- کتاب «تشنه دیدار» کتاب برگزیده سال ۱۳۶۱ جمهوری اسلامی ایران برای مقطع سنی کودک توسط وزارت ارشاد.
- رمان نوجوانان «هستم اگر می روم» کتاب برگزیده برای نوجوانان توسط شورای کودک (سال ۱۳۶۱).
- کتاب «تشنه دیدار» برنده لوح زرین ودیپلم افتخار از نخستین جشنواره کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
- رمان نوجوانان «مهاجر کوچک» برنده لوح زرین و دیپلم افتخار از نخستین جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری (سال ۱۳۶۸).
- رمان نوجوانان «مهاجر کوچک» برنده جایزه مشترک مجلات کیهان بچهها و سروش نوجوان (به عنوان یکی از ده کتاب برگزیده دهه اول انقلاب برای نوجوانان)(سال ۱۳۶۷).
- رمان نوجوانان «مهاجر کوچک» برنده لوح زرین دستخط امام خمینی، تقدیرنامه وزیر ارشاد و سکه یادبود پنجمین مجتمع هنر و ادبیات دفاع مقدس وزارت ارشاد (سال ۱۳۶۸).
- رمان نوجوانان «مهاجر کوچک» برنده جایزه دوم جشنواره کتاب بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس در مقطع سنی نوجوانان
- کتاب «نردبان جهان» برنده دیپلم افتخار از دومین جشنواره کتاب کودک ونوجوان کانون پرورش فکری (سال ۱۳۷۰).
- رمان «یثرب، شهر یادها و یادگارها» برنده جایزه اول نخستین جشنواره قصههای قرانی پیامبران و ائمه (ع) در مقطع سنی نوجوانان توسط سازمان حج و اوقاف (سال ۱۳۷۳).
- کتاب «تشنه دیدار» برنده جایزه دوم نخستین جشنواره قصه های قرانی ، پیامبران وائمه (ع) در مقطع سنی کودکان توسط سازمان حج و اوقاف(سال ۱۳۷۳) و ترجمه شده به زبانهای اردو در هندوستان و انگلیسی در ایران.
- مجموعه ۱۰ جلدی ترجمه «قصههای حیوانات در قرآن» برنده دیپلم افتخار از جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری (سال ۱۳۷۴).
- منتقد برگزیده ادبی مطبوعات کشور توسط جشنواره مطبوعات (سال ۱۳۷۴).
- مجموعه ۱۴ جلدی «از سرزمین نور» کتاب تقدیری وزارت ارشاد (سال ۱۳۷۵).
- رمان نوجوانان «مهاجر کوچک» برنده جایزه اول نخستین سمینار بررسی رمان دفاع مقدس توسط بنیاد جانبازان (به اشتراک یک کتاب دیگر)(سال ۱۳۷۵).
- نخستین منتقد برگزیده ادبیات کودکان ونوجوانان ایران توسط وزارت ارشاد (سال ۱۳۷۵).
- مجموعه ۱۴ جلدی «از سرزمین نور» برنده دیپلم افتخار از ششمین جشنواره کتاب کودک ونوجوان کانون پرورش فکری (سال ۱۳۷۶).
- مجموعه ۱۴ جلدی «از سرزمین نور» کتاب برگزیده سال اولین جشنواره کتاب شهید حبیب غنی پور (سال ۱۳۷۶).
- داستان کوتاه «حضور» داستان تقدیری جشنواره مهر (یادواره امام خمینی)(سال ۱۳۷۸).
- رمان نوجوانان «مهاجر کوچک» کتاب برگزیده جشنواره ایثار و ادب پایداری توسط وزارت ارشاد (سال ۱۳۷۹).
- سفرنامه «سفر به جنوب» کتاب تقدیری جشنواره کتاب بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس.
- کتاب «طنابی از آتش» کتاب برگزیده سال اولین جشنواره سال اول جشنواره کتاب مجمع منتظران (سال ۱۳۷۹).
- جلد اول و دوم مجموعه «الفبای قصهنویسی» کتاب تقدیری جشنواره کتابهای کمکآموزشی رشد.
- رمان «آنك آن يتيم نظر كرده» برنده رتبه اول دومين جشنواره كتاب سال قصه هاي قرآني(سال ۱۳۸۴).
- مجموعه ۱۴ جلدی «از سرزمین نور» برنده رتبه دوم دومين جشنواره كتاب سال قصههاي قرآني(سال ۱۳۸۴).
- نويسنده برگزيده دومين جشنواره قصههای قرآنی (سال ۱۳۸۴).
- رمان «روزگار دراز رنج» کتاب سال مجلههای سلام بچهها و پوپک (سال ۱۳۸۴).
- منتقد برگزيده سال خانه کتاب ايران (سال ۱۳۸۵).
- برنده عنوان «فجرآفرين عاشورایی» در حوزه ادبيات توسط شورای فرهنگ عمومی (سال ۱۳۸۵).
- برنده رتبه اول نقد ادبی در جشنواره مطبوعات (سال ۱۳۸۶).
- برنده رتبه اول مقاله آموزشي در جشنواره مطبوعات کودک و نوجوان (سال ۱۳۸۶).
- کتاب «ادبیات داستانی ایران پس از انقلاب اسلامی» برگزیده جایزه کتاب سال جشنواره قلم زرین.
- کتاب «ادبیات داستانی ایران پس از انقلاب اسلامی» کتاب تقدیری سال پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (۱۳۹۴)
- مجموعه ده جلدی «قصههایی از حضرت محمد» کتاب تقدیری سال جشنواره کتابهای آموزشی رشد (۱۳۹۶)
نگاهی به برخی آثار
10 قصه از حضرت محمد(ص)
مؤسسه انتشارات قدیانی مجموعه «10 قصه از حضرت محمد(ص)» به روایت محمدرضا سرشار و تصویرگری حسامالدین طباطبایی را در 128 صفحه مصور منتشر کرده است. سرشار در این مجموعه تلاش دارد تا به بخشهای مختلفی از زندگی پیامبر اکرم(ص) بپردازد و آن را با زبانی ساده برای کودکان روایت کند. تولد، زندگی در صحرا، یک سال با مادر، با پدربزرگ، سفر به شام، ازدواج با خدیجه، محمد امین، پیامبری، دعوت به خویشان، دعوت همگان به اسلام نام قصههایی است که در این مجلد گردآوری شدهاست. محمدرضا سرشار، قسمتهایی ارزشمند و تأثیرگذار از زندگی حضرت محمد(ص) را در این مجموعه با زبانی ساده و روان بیان کرده است، در بخشی از کتاب آمده: «...محمد، بعد از خواب کوتاهی، بیدار شد. نصف شب بود. هوا، قدری سرد شده بود. محمد، از دهانهی غار حرا، به بیرون نگاه کرد: در آسمان هلال باریک ماه بالا آمده بود.»[۱۷]
ببارد باران، نبارد باران
کتاب «ببارد باران، نبارد باران» اثر محمدرضا سرشار که نخستین بار در سال 1372 از سوی انتشارات مدرسه منتشر شد، روایت یک تمثیل است. سرشار درباره این اثر میگوید: «محتوای این کتاب به معنی مصطلح، داستان نبود و درواقع یک تمثیل در ادبیات گذشته بود و جایی هم مکتوب نبود یا من ندیده بودم. من در کودکی آن را از شخصی شنیده بودم و آن را تبدیل به یک افسانه توام با تکرار کردم. این افسانه به این موضوع میپردازد که چرا بعضی از دعاهای آدمها اجابت نمیشود. بهخصوص در ذهن بچهها این سوال پیش میآید که چرا بعضی از دعاهایشان اجابت نمیشود؟ این افسانه، در قالبی کودک فهم به این پرسش پاسخ میدهد. من بعضی از ماجراها را خودم ساختهام و بعضیها از اصل آن تمثیل بود. در این کتاب هرکسی بسته به شغل و حرفهای که دارد دعایی میکند و این دعا ممکن است با دعای دیگری تناقض داشته باشد. داستان این کتاب از نگاه یک گنجشک نر بیان شده است. او در مسیری که صبح از خانه بیرون میآید به اصناف مختلفی برخورد میکند که هرکدام بنا بر نظر و خواستهشان برای هوای آن روز دعایی میکنند. گنجشک چون بسیار مهربان است به هر شخصی که میرسد دعای او را تکرار میکند. درنهایت تناقضی در دعاهایش ایجاد میشود که خودش هم متوجه آن نیست. وقتی به خانه برمیگردد همسرش او را متوجه دعاهای متناقضش میکند.» در این کتاب که برای سالهای اول دبستان نوشته شده، داستان در قالب افسانههای توأم با تکرار بیان شده است و قسمت تکراریاش هم موزون است. این داستان، بهصورت غیرمستقیم به کودک میگوید که در یک زمان واحد ممکن است افراد متعدد با شرایط مختلف دعاهایی متناقض داشته باشند. اما خداوند فقط یکی از دعاها را میتواند طبق حکمتش برآورده میکند.[۹]
کک به تنور
کتاب «کک به تنور» نوشته محمدرضا سرشار بازنویسی یکی از افسانههایی زیبا و قدیمی ایرانی به شمار میآید. سرشار با لحنی آهنگین، داستان کک و مورچهای را روایت میکند که با هم دوست هستند. این کتاب، تصاویر جذابی دارد که به دلنشینی حکایت میافزاید. قصه کک به تنور (The flea in the oven) حکایتی قدیمی است و دوستی یک مورچه و یک کک را شرح میدهد. روزی، این دو دوست در دل صحرا گرسنه میشوند و در نهایت تصمیم میگیرند که نان بپزند. محمدرضا سرشار با قلم زیبا و توانمند خود تمام کارهای این دو را با جزئیات کامل شرح میدهد. کک خم میشود تا خمیر را داخل تنور بچسباند اما پایش سر میخورد و درون تنور میافتد. مورچه از این موضوع بسیار ناراحت میشود و دست به شیون و زاری میزند. در این هنگام کفتری عبور میکند که از مورچه شرح ماجرا را میپرسد و مورچه با لحنی شعرگونه داستان آنها را روایت میکند. کفتر که دلش میگیرد در کنار مورچه شروع به عزاداری مینماید. درخت که این دو را میبیند با دلی غمگین جویای حال آن دو میشود. کک به تنور، داستانی جذاب، لحنی آهنگین و بازیهای کلامی دارد و به کودکان 4 تا 8 سال یاد میدهد که چگونه با دیگران همدردی کنند.[۱۸]
کشاورز پیر و خرس قهوهای
کتاب «کشاورز پیر و خرس قهوهای» اثر محمدرضا سرشار اولین بار از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 1374 منتشر شد. چاپ اول آن 50 هزار نسخه بود. دومین چاپ آن 5 هزار نسخه و در طرح تجمیع آثارم به سوره مهر منتقل شد. این کتاب جزء افسانههای عامیانه ایرانی است که بین اقوام مختلف فارسی، لر، کرد و ... مشترک است و سرشار بازپردازی آن را انجام داده و اولین نفری بوده که به شیوه امروزی آن را بازپردازی کرده است. در این کتاب ماجرای پیرمرد کشاورزی بیان میشود که 7 دختر دارد و پسری ندارد. او مزرعهای کنار جنگلی دارد که هر سال در آن کشت و کار میکرده اما یکبار برای نخستین بار خرسی از جنگل بیرون میآید و او را استثمار میکند و میگوید جنگل و مزرعه مال من است و اگر میخواهی اجازه دهم روی این زمین کار کنی باید نصف محصولاتت را به من بدهی. کشاورز قبول میکند به شرط اینکه خرس هم در کاشت و برداشت محصول به او کمک کند اما هربار خرس به کشاورز کمک نمیکند و درست موقعی که محصول برداشت شده میآید و سهمخواهی میکند. اما کشاورز با کمک همسر و فرزندانش تدبیری میاندیشد. پیام این کتاب این است که اگر دشمن قوی بود و نتوانستیم با او رودررو مبارزه کنیم میتوانیم با هوشمندی او را ناکام بگذاریم. کتاب مورد نظر برای سالهای اول دبستان مناسب است و سراسر به نثر نوشته شده است. این اثر بعدا از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در قالب یک نمایش صوتی اجرا و ضبط و منتشر شد.[۹]
شب گرفتن ماه
«شب گرفتن ماه» تألیف محمدرضا سرشار -که بر اساس «بسی رنج بردم»، اثر نویسندهای تاجیک، نگاشته شده است- زندگینامه و زمانه حکیم ابوالقاسم فردوسی را برای نوجوانان بازنمایی میکند و از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. هرچند مخاطب این کتاب نوجوانان در نظر گرفته شدهاند؛ اما جوانان و حتی بزرگسالان هم بهراحتی میتوانند با این اثر ارتباط برقرار کنند؛ زیرا نثر آن در مرز سادگی و شاعرانهبودن قدم برمیدارد. «بسی رنج بردم» الوغزاده در سال 79 منتشر شد و یکسال بعد از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بهعنوان یکی از کتابهای برگزیده سال جمهوری اسلامی ایران معرفی و از نویسنده آن تقدیر شد و نزدیک به یک دهه بعد، سرشار این کتاب را برای نوجوانان ایرانی به فارسی برگرداند و البته آن را خلاصه هم کرده بود. هرچند نزدیکیهای زبان تاجیکها و ایرانیها کار را برای سرشار راحتتر کرده بود؛ اما وجود بعضی کلمات سنگین در متن اولیه و همچنین تبدیل آن به یک متن «آسان خوان» و بدون نیاز به لغتنامه و همچنین روان، از ویژگیهای زحمات سرشار است. «شب گرفتن ماه» درباره زندگی حکیم ابوالقاسم فردوسی است؛ اما در خلال خواندن این داستان، با تاریخ و ادبیات قرن چهارم و حتی پیش از آن هم تا حدودی آشنا میشویم. کتاب از بخشهای مختلف و البته بدون عنوانی تشکیل شده است. سکانسهایی است برای بوجودآوردن یک فیلم جذاب و دلنشنین. زاویه دید داستان، دانای کل است و همین به نویسنده اجازه داده است که با رفت و برگشتهای زمانی، اطلاعات مناسب و به اندازهای به مخاطب بدهد و از آنسو هم به عناصر داستانگویی توجه کند. مخاطب در این کتاب، هماناندازه که با زمان، مکان، طبقات اجتماعی و مناسبات زمان فردوسی آشنا میشود، به همان مقدار با شخصيتها و روایتها و حتی خردهروایتها ارتباط برقرار میکند. شخصیتهای محبوب و منفوری که هرکدام تأثیری در تداوم داستان و مهمتر از آن بر روی زندگی و کار فردوسی داشتند. سکانسهایی که صحبتش رفت، به مثابه قطعات پازل، شخصیت فردوسی را برای مخاطب تشکیل میدهند و یکی از دقیقترین و منصفانهترین تصاویر از فردوسی و زمانه وی در این کتاب دیده میشود.[۱۹]
خروسک و پادشاه
داستان آهنگین «خروسک و پادشاه» اثر محمدرضا سرشار اولین بار در سال 1370 از سوی انتشارات پیام آزادی چاپ شد. و طی سالهای مختلف قبل از اینکه به انتشارات سوره مهر برسد حداقل 12 بار چاپ شد و در آن سالها در هر بار با تیراژ 10هزار نسخه چاپ میشد و تعداد شمارگان آن در مجموع به 120هزار نسخه رسید. سرشار درباره محتوای کتاب میگوید: «این افسانه بهصورت نثر بوده و من تماما آن را بهصورت آهنگین درآوردهام. چون مضمون این کتاب مبارزه با ظلم است، چندان برای سنین زیر دبستان قابل فهم نیست اما برای سالهای اول، دوم و سوم دبستان مناسب است. داستان این کتاب درباره بچهخروسی است که یتیم بهدنیا میآید و وقتی بزرگتر میشود از مادرش سراغ پدرش را میگیرد و مادر به او میگوید که ارباب ده پدرش را به شاه پیشکش داده و او هم سر پدرش را بریده و گوشتش را خورده است. و بچهخروس هم ناراحت میشود و تصمیم میگیرد انتقام پدرش را بگیرد.»[۹]
آنک آن یتیم نظرکرده
زندگی پیامبر(ص) آنقدر دلنشین و پرکشش است که جدا از جنبه الهی و دینی آن، به خودی خود، میتواند موضوع یک داستان بسیار جذاب و پرهیجان باشد به شرط آنکه این موضوع در دست یک نویسنده، به معنی درست کلمه، قرار بگیرد. در رمان «آنک آن یتیم نظرکرده» نوشته محمدرضا سرشار سیره و زندگی حضرت محمد(ص) با استناد به منابع تاریخی به نگارش درآمده است. «آنک آن یتیم نظرکرده» قبل از نشر به صورت کتاب، در قالب یک برنامه روایت نمایشی رادیویی با عنوان «از سرزمین نور» صبحهای جمعه از شبکه سراسری صدای جمهوری اسلامی پخش میشد که مورد پسند بسیاری از مخاطبان قرار گرفت. سرشار درباره انگیزهاش از نوشتن این اثر میگوید: «فکر نوشتن از سرزمین نور از سال 1359 در ذهن من افتاد. از سویی منتشر نشدن کتاب داستان درباره زندگی پیامبر (ص) برای نوجوانان نیز از دلایل من برای نوشتن رمان «آنک آن یتیم نظرکرده» است. همچنین به وجود آوردن تحول اساسی مثبت در قبال دین در ذهن جوانان از دیگر عوامل نگارش این اثر است.» این کتاب به زبانهای عربی، انگلیسی، اردو و ترکی استانبولی ترجمه شده است.[۲۰]
دم پیشی
کتاب «دم پیشی» نوشته محمدرضا سرشار اولین بار در سال 1372 از سوی نشر مدرسه با شمارگان 22هزار نسخه منتشر و چندین بار تجدید چاپ شد. تا اینکه چندسال پیش در طرح تجمیع آثار محمدرضا سرشار در انتشارات سوره مهر از نشر مدرسه گرفته شد و به دست سوره مهر رسید و بعد از حدود 5 سال این کتاب با تصویرگری، قطع و صفحهآرایی جدید بازنشر شد که تیراژ آن در مجموع به 40هزار نسخه رسید. سرشار درباره محتوای کتاب میگوید: «اصل این داستان برگرفته از یک داستان عامیانه ایرانی است که در «دم پیشی» بازپردازی شده است. در اصطلاح ادبیاتی، اینگونه افسانهها را افسانههای توام با تکرار میگویند و معمولا وقتی اتفاقی در داستان رخ میدهد در انتهایش یک جمله وجود دارد که توسط یک یا تعدادی از شخصیتهای داستان تکرار میشود و معمولا موزون و آهنگین است. البته توصیفهای داستان میتواند به نثر معمولی یا موزون باشد. در افسانههای قدیمی توصیفها بهصورت نثر ساده است و فقط جمله ترجیعبند، موزون است. در این داستان تنبلی مزمت میشود و این موضوع مطرح میشود که در چرخه زندگی هرکس باید کاری برعهده بگیرد و نباید انتظار داشته باشد که دیگران کار کنند و او فقط استراحت کند و بخورد.»[۹]
تنبیه کاری
کتاب «تنبیه کاری» نوشته محمدرضا سرشار در سال 1375 برای نخستین بار از سوی کانون فکری کودکان و نوجوانان با شمارگان 30هزار نسخه چاپ شد و سه بار بعد از آن تجدید چاپ شد. مخاطب آن سالهای آخر دبستان یعنی چهارم، پنجم و ششم است. این کتاب یک فراز از زندگی امام موسی کاظم (ع) را به تصویر میکشد و قبل از من کسی آن را بهصورت مستقل و به این شکل برای بچه ها بازپردازی نکرده است. این کتاب، حکایت دشمنی یکی از دشمنان اهلبیت با امام موسی کاظم(ع) است که به روشهای مختلف سعی میکرده در مجامع عمومی به امام اهانت کند و ایشان را مورد آزار و اذیت قرار دهد. اطرافیان امام که از این موضوع ناراحت میشوند در پی تنبیه و تادیب او برمیآیند اما هربار امام مانع میشود تا اینکه امام با روشی بزرگوارانه او را از رفتارش شرمنده میکند و بعد از آن، مرد، از مدحگویان این خاندان میشود. این داستان از زبان همان فرد معاند روایت میشود.[۹]
ادبیات داستانی ایران: پس از انقلاب اسلامی
محمدرضا سرشار در کتاب ادبیات داستانی: پس از انقلاب اسلامی که از سوی سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده، کوشیده شده است وجه استدلالی و استنادی – اعم از آماری و کمی و نقلی و اقتراحی – در حداکثر ممکن تقویت شود و غلبه یابد؛ برخی مباحث مغفول در پژوهش های مشابه پیشین، مورد توجه قرار گیرد؛ و مطالب مطروحه، کاملاً روزآمد شود. همچنین، از آنجا که صاحب این قلم، دهه هایی متمادی را به عنوان منتقد و کارشناس این قلمرو، به نقد و پژوهش در این مقوله مشغول بوده است، مطالب مطروحه در این کتاب، بسیار بیش از یک گردآوری و تألیف و تدوین صرف، و حاوی نظرگاه علمی و کارشناسانه مؤلف آن است. کتاب ادبیات داستانی ایران، پس از انقلاب اسلامی به قلم محمدرضا سرشار، در شش بخش سامان یافته است:
- رویکردهای غالب، در داستان نویسی پیش و پس از انقلاب اسلامی
- قوتهای ادبیات داستانی پس از انقلاب اسلامی
- ترجمه آثار داستانی دیگر کشورها به زبان فارسی
- رشد و اعتلای نقد ادبی
- افزایش کتاب ها و آموزشهای نظری(تئوریک)
- کمبودها و ضعفهای ادبیات داستانی پس از انقلاب[۲۱]
شهری که مردم آن با زانو راه می رفتند
کتاب «شهری که مردم آن با زانو راه می رفتند» داستانی اقتباس شده از افسانه های عامیانه است که برای گروه سنی «ج» و «د» نوشته شده است. این کتاب روایت جهانگردی میانسال است که شهر و دیارش را ترک کرده تا دنیا را بگردد و تجربه کسب کند. جهانگرد به شهری عجیب سفر می کند که مردم آن با زانو راه می روند و او با دیدن این شهر و مردمان بسیار تعجب می کند. در این شهر که ظاهر آن با شهرهای دیگر تفاوت بسیار دارد، خانه های زشت و زیبا، فقیرانه و مجلل به چشم می خورد اما ارتفاع تمام ساختمان ها یکسان و کوتاه است. جهانگرد با پرسش از یکی از ساکنان شهر درمی یابد که بر شهر آن ها جادوگری حکومت میکند که قدش نصف قد یک آدم معمولی است و از زمانی که حاکم این شهر شده، قانونی وضع کرده که به موجب آن هیچ یک از اهالی شهر حق ندارد بلندتر از او باشد، در غیر این صورت پاهای آن شخص از زانو قطع می شود. جادوگر این شهر که مرد شکم گنده ای است، علاقه فراوانی به خوردن سوپ و آش دارد، جهانگرد نیز که محکوم به قطع پا شده است10 روز مهلت می خواهد و با عده ای برای پیدا کردن سوپی خوشمزه راهی میشود، در راه به پیرمرد درشت هیکل و بلندقدی برمیخورد که برای پذیرایی از آنها چند کاسه سوپ می آورد اما طعم سوپ به دلیل استفاده از گیاهان و سبزی های جنگلی با دیگر سوپ ها متفاوت به نظر می رسد. جهانگرد از پیرمرد می خواهد که برای جادوگر از آن سوپ های خوشمزه درست کند و به دربار بیاید اما او چون قد بلندی داشته نمی پذیرد؛ سرانجام جادوگر قبول می کند که با پیرمرد قد بلند به دربار بیاید و برایش سوپ های خوشمزه درست کند. نهایتا هم جهانگرد و پیرمرد، پایانی خوش را برای این قصه رقم می زنند. «شهری که مردم آن با زانو راه می رفتند» قصه ای دلنشین و متناسب با ذهن و خیال یک کودک دارد. این داستان به شکلی غیرمستقیم و بی آن که اندرز صریحی بدهد، در ستایش آزادگی و در مذمت چاپلوسی و تملق است. تصویرگریهای کاظم طلایی هم علاه بر انتقال این مفاهیم، به جذابیت کتاب افزوده است.[۲۲]
پانویس
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «معرفی محمدرضا سرشار».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ «معرفی محمدرضا سرشار (رهگذر)».
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ «محمدرضا سرشار».
- ↑ «سرشار: خوب نبود با صبحی، پیشکسوتم رقابت کنم».
- ↑ «زندگینامه و دانلود کتابهای محمدرضا سرشار».
- ↑ «بیوگرافی محمدرضا سرشار (رضا رهگذر)».
- ↑ «زندگی نامه محمد رضا سرشار».
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ «سرشار: بدون ایدئولوژی نمیتوان اثر ادبی و هنری خلق کرد».
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ ۹٫۳ ۹٫۴ ۹٫۵ «گفتوگو با محمدرضا سرشار به مناسبت بازنشر آثارش».
- ↑ «مسابقه کتابخوانی فرزندان اعضای سازمان تبلیغات».
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ «بسیج همه بخشهای فرهنگی کشور برای ترویج کتاب، تاثیر بیشتری دارد».
- ↑ «انتقاد سرشار از سهلانگاری نویسندگان در نوشتن زندگی پیامبر(ص)».
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ ۱۳٫۳ «منتقدانی که نقدهای خودشان ساختار ندارد».
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ «سرشار: بعضی به دلیل نقدی که بر آثارشان نوشتهام بامن قهرند».
- ↑ «صدا و سیما نباید از حقیقت عدول کند».
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ «سرشار: هدایت در عصر خود داستاننویس بزرگی نبود!».
- ↑ «محمدرضا سرشار «ده قصه از حضرت محمد(ص)» را منتشر کرد».
- ↑ «معرفی و دانلود PDF کتاب کک به تنور».
- ↑ ««شب گرفتن ماه»؛ زندگینامه و زمانه حکیم ابوالقاسم فردوسی از نمای نزدیک».
- ↑ ««آنک آن یتیم نظرکرده» مهمان رواق کتاب آستان قدس رضوی شد».
- ↑ «ادبیات داستانی ایران: پس از انقلاب اسلامی/ محمدرضا سرشار».
- ↑ «شهری که مردم آن با زانو راه می رفتند».