ابراهیم حسن بیگی

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ابراهیم حسن‌بیگی

زمینهٔ کاری داستان‌نویس
زادروز یک خرداد ۱۳۳۶
روستای «خواجه نفس» از توابع شهرستان گرگان
سال‌های نویسندگی از سال ۱۳۵۹ تا کنون
کتاب‌ها ریشه در اعماق، معمای مسیح، سال‌های بنفشه، اشکانه، محمد رسول الله، چته‌ها، غنچه بر قالی
مدرک تحصیلی کارشناس ادبیات داستانی
دلیل سرشناسی جزو بیست نویسنده برتر ۲۰ سال ادبیات داستانی پس از انقلاب

ابراهیم حسن‌بیگی نویسندگی را پس از انقلاب اسلامی آغاز کرد و آثارش غالبا در راستای ادبیات دینی با محوریت انقلاب و دفاع مقدس شناخته می‌شود.

* * * * *

از جمله نویسندگان توانمند و متعهد معاصر است که در سال‌های جنگ فعالیت‌های فرهنگی زیادی به ویژه در منطقهٔ کردستان داشته است. آشنایی وی با فرهنگ و زندگی مردم مناطق مختلف کشور و سفر به شهرهای مختلف، به آثار وی رنگ اقلیمی بخشیده است و به قول صاحب‌نظران «حسن‌بیگی داستان‌نویس زوایای تاریک و ناشناختهٔ جامعه است، مردم، محیط و آداب و رسوم بومی را خوب می‌شناسد»[۱].
بیش از ۱۱۴ جلد کتاب رمان. داستان کوتاه. داستان کودکان و نوجوانان از او منتشر شده است. برخی از آثارش برگزیده در جشنواره‌های مختلف از جمله جشنواره «کتاب سال»، «کتاب فصل»، «کتاب دفاع مقدس»، «جشنواره شهید غنی‌پور»، «جشنواره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان»، «کتاب جهانی سال جمهوری اسلامی»، «کتاب سال تقریب مذاهب»، «جایزه هنری غدیر» و... شده استخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه. علاوه بر نوشتن رمان‌هایی مانند «اشکانه»، «ریشه در اعماق»، «نشانه‌های صبح» و «معمای مسیح» در حوزهٔ دفاع مقدس، رمان‌های ماندگاری در حوزهٔ انقلاب و دین نیز نوشته است از جمله رمان «محمّد» (که به بیش از پنج زبان ترجمه شده است) و نیز رمان «قدیس» که یکی از آثار پرفروش اوست. از دیگر رمان‌های موفق او باید به رمان «سال‌های بنفش» و رمان «شب ناسور» اشاره کنیم که به موضوع مبارزات مردم در سال‌های قبل از انقلاب می‌پردازد.

داستانک

صحرا

محل سکونتم صحرا بود صحرای وسیع و پر از گندم‌زار، یک زندگی آرامی داشتیم. و به قولی زندگی چوپانی. خاطرات شیرینی از آن دوران دارم. در بخشی از رمان «نشانه‌های صبح» و «سالهای بنفش» سال‌های کودکی‌ام آمده است. آمیزه‌ای از این خاطرات و آمیزشی با طبیعت بکر و زیبا و دوست‌داشتنی و به خصوص مردم خونگرم و مهربان ترکمن که زادگاه و محل ریشه و پرورش من بوده، همه اینها کمک کرد تا اینکه من یک مقداری از لحاظ بافت شخصیتی آدم درون‌گرایی باشم و هیچ‌وقت یادم نمی‌آید پرخاشگری و افسارگسیختگی را در خود داشته باشم. نهایتا دورن‌گرا بودن و منزوی بودن به نوعی باعث اندیشیدن و اندیشگی شد[۲].

اولین تجربهٔ‌ زندگی در بحران

نه سالم بود، دلم می‌خواست یک باغچه داشته باشم. باغچه‌ٔ کوچک گل و سیفیجات. چیزی که بین ترکمن‌ها مرسوم نبود. دست به‌کار شدم. قسمتی از حیاط بی در و دیوار خانه مان را با بیل کندم. به پیشنهاد پدر به جای گل، سیب‌زمینی کاشتم. از فرداش روزی چند بار می‌رفتم سر باغچه و رشد بوته‌های سیب زمینی و پیازها را نگاه می‌کردم. هرروز آب شأن می‌دادم. چند روزبعد، صبح پدرم از خواب بیدارم کرد. صدای مادرم از توی حیاط می امد که هی خدا خدا می‌کرد که به دادمان برسد. ترسیدم. بیرون رفتم مادر را دیدک که داشت به سیلی که آرام و خزنده می‌آمد سمتمان نگاه می‌کرد. یکی از روستاییان به پدرم گفت: نمی‌توانیم جلوی سیل را بگیریم. فایده‌ای ندارد. باید فرار کنیم. حدود یک ماه که آب‌ها از آسیاب افتاد، پدرم تصمیم گرفت یک سر برود روستا و ببنید با رفتن سیل خانه و زندگیمان چه شده است. من هم اصرار کردم تا مرا با خودش ببرد. دونفری رفتیم. دیگر آب نبود؛ امّا زمین هنوز گل و لای بود. پدرم خدا را شکر کرد خانهمان سالم است. من امّا به فکر خانه و زندگی نبودم. یکراست رفتم سمت باغچهایم. بوته‌ها خشک شده بودند. شاخ و برگ‌ها زرد و خمیده روی زمین. با انگشت زمین گل آلود را کندم که سیب‌زمینی‌ها و پیازها را بکشم بیرون. چیزی که به دستم رسید چند سیب‌زمینی بزرگ بود زیر یکی از بوته‌ها. انگشت‌هایم رفت داخل شأن و پوست شأن ترکید و بوی گندی شتک زد به صورتم. بویی مثل بوی لاشه‌ی سگ. سیب زمین‌ها در آب پوسیده بودند.آن روز حس آدم ورشکستهای را داشتم[۳].

انشاء

زمانی متوجه شدم می‌توانم بنویسم که دیدم انشاهایی که در مدرسه می‌نویسم نمره بیست می‌گیرم و توضیحات معلم درباره انشاء من که به بچه‌ها می‌دهد برایم جالب بود. دوست داشتم آن زمان باز انشاء بنویسم همان زمان برای جلب توجه معلم انشأ کتاب داستان خیلی زیاد می‌خواندم [۲].

داستانک استاد

در سن ۱۶ سالگی سرودن شعر را شروع کردم. همزمان با سرودن شعر که معمولا درمراسم صبحگاهی مدرسه خوانده می‌شد. در کار نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی و بازیگری هم بودم[۲].

اهل قلم

تا سن ۲۲ سالگی فعالیت تئاتری و شعری، همزمان ادامه داشت. یک دوره‌ای بود، با آنکه من در شهر گرگان درس می‌خواندم، چهرهٔ تقریب شناخته‌شده‌ای بودم. محافل فرهنگی آن زمانِ شهر گرگان، همه من رار به عنوان یک نوجوان اهل قلم می‌شناختند. در محافل ادبی و شعری آن زمان گرگان معمولا حضور داشتم، همینها باعث شد متوجه شوم می‌توانم کار نوشتن را دامه دهم ولی پس از انقلاب بود که اولین داستهایم را نوشتم[۲].

جشن گندم

روزی استاد شعر ما نیامد و چون وقت آزاد داشتم به صورت تفننی به کلاس میرکاظمی رفتم نشستم دیدم بچه‌ها داستان می‌خوانند و کسی هم داستانی نوشته بود راجع به ترکمن‌ها که استاد شدیدا به او انتقاد کرد و معتقد بود مه تا آدم قومیت ترکمن‌ها را درک نکند نمی‌تواند راجع به آنها بنویسد. او می‌گفت من تنها نویسنده‌ای هستم که راجع به ترکمن‌ها نوشته‌ام. من که یک ترکمن بودم و در میان آنها بزرگ شده بودم و تعصباتی نسبت به ترکمن‌ها داشتم، اعتراض کردم و گفتم نادر ابراهیمی پیش از شما اثری در این مورد نوشته است. استاد گفت: نادر سفر کوتاهی به این منطقه داشته و مدت کوتاهی بوده. من که ازجلسه رفتم تحریک شدم یک داستان بنویسم تا استاد ببیند و نظر بدهد داستان کوتاهی نوشتم به نام «جشن گندم» که داستان نوجوانان بود. جلسه بعد که رفتم به استاد دادم متحیر شد و گفت این چندمین داستان شما است که می‌نویسید؟ گفتم اولین است. گفت راجع به ترکمن‌ها چه می‌دانی؟ وقتی سرگذشت زندگی‌ام را گفتم ایشان من را تشویق کرد. و گفت خوب شروع کردی و خوب نوشتی[۲].

دورهٔ شبانه

برای اینکه بیشتر بخوانم در سالهای آخر دبیرستان خودم را از روزانه به شبانه منتقل کردم، تا بتوانم روزهابخوانم. یکی از نزدیک‌ترین دوستان من مسؤل کتابخانه عمومی گرگان بود که چون می‌دید من هر روز می‌روم کتابخانه، امکانات خوبی را در اختیار من می‌گذاشت[۲].

کلاس داستان‌نویسی

در یکی از روزها بنیاد جانبازان برای جانبازان کلاس داستان‌نویسی می‌گذاشت، نشست‌هایی بود که برای جانبازان برگزار شده بود. در یکی از محله‌های شمال شهر بود. از من هم دعوت کرده بودند برای جانبازان درباره داستان صحبت کنم و به پرسشهایشان پاسخ بدهم، یادم می‌آید در بین جانبازان از پا قطع و دست و قطع نخاعی هم حضور داشتند یکدفعه جانبازی را دیدم که روی ویلچر تخت مانندی بود. در مقابل صورت این جوان یک میز بود و رویش کامپیوتر بود جای سؤال بود که این فرد چه کسی است یک جانباز ۷۰ درصدی بر روی من تأثیر گذاشت در حین جلسه توجهم به او جلب می‌شد و می‌دیدم که آقایی مدام با دستمالی خیس، صورت و پیشانی او را پاک می‌کند. من احساس کردم او تب دارد و با این وجود به سر کلاس آمده است. در پایان جلسه اولین سؤالی که از آقای مجتبی شاکری پرسیدم این بود و او گفت او یک جانباز مشهدی است که خیلی دوست دارد داستان بنویسد قضیه تب او هم دکترها هنوز نتوانسته‌اند تشخیص بدهند. این اتفاق بر روی من تاثیر عمیقی گذاشت چندین سفر به مشهد کردم و او را دیدم. آنچه که در اشکانه خواندید اغلب چیزهایی است که من از جاهای دیگر گرفته‌ام و بیتشر تخیلات بوده و از این جانباز هم وضعیت جسمی‌اش را وام گرفتم و به این صورت نطفهٔ شخصیت سید حسن در رمان اشکانه شکل گرفت[۲].

مردانه

زهرا زواریان نقدی بر آثار من نوشته بود که زنها در آثار حسن‌بیگی نقشی ندارند و راست هم گفته بود. من تازه متوجه شدم که داستان‌های من خیلی مردانه است. مثل داستان «چته‌ها» که اولین مجموعه داستان من است و بعد از آن «کوه و گدال» و بعد «معمای مسیح». این در واقع تلنگری بود که احساس کردم خلایی در داستانهایم است. لذا در داستانهای بعدی زنها نقش نسبتا نزدیکی با مردها دارد. در رمان «ریشه در اعماق» بماه و شفیع هردو جزء شخصیتهای اصلی داستان قرار دارند. اما در اشکانه تصیم بر این بود که فقط راجع به اشکانه بنویسم یعنی این اشکانه باشد که همه زندگی را روایت می‌کند، ولی در عین حال این نشده. شخصیت‌های جانبی دیگری هم خلق شدند و وارد قصه شدند[۲].

سالشمار

۱۳۳۶: تولد در روستای «خواجه نفس» از توابع شهرستان گرگان
۱۳۴۲-۱۳۵۶: کلاس اول تا سوم ابتدایی در دبستان «میرجانی» خواجه نفس/ ترک روستا و ورود به بندر ترکمن/ کلاس چهارم تا ششم ابتدایی در دبستان «هدایت» بندر ترکمن/ اول تا سوم دبیرستان در «مختوم‌قلی فراغی» بندر ترکمن/ سوم تا دیپلم در رشتهٔ ریاضی در دبیرستان «استرآبادی» گرگان
۱۳۵۲: آغاز سرودن شعر
۱۳۵۶: اعزام به سربازی
۱۳۵۷: فرار از خدمت سربازی
۱۳۵۸: پایان خدمت نظام وظیفه / کار در کوره‌پزخانه و بعد هم چاپخانه
۱۳۵۹: عضویت در کانون نویسندگان و شاعران گرگان/ شرکت در کلاس قصه‌نویسی با تدریس سید حسین میرکاظمی صاحب کتاب «یورت»/ عضویت در انجمن اسلامی جوانان ترکمن صحرا و مسؤول کمیتهٔ فرهنگی انجمن
۱۳۶۰- ۱۳۶۴: مسؤل کمیتهٔ فرهنگی جهاد سازندگی بندر ترکمن/ استخدام در آموزش و پرورش بندر ترکمن/ ازدواج/ مدیر امور برنامه‌های رادیو گرگان ۱۳۶۱: قبول مسؤلیت در امور تربیتی و گزینش نیروی انسانی آموزش و پرورش بندر ترکمن/ دیدار خصوصی با امام
۱۳۶۲: کارگردانی و تهیه‌کنندگی چند فیلم تلوزیونی دربارهٔ حوادث خونین گنبد و پخش آن از تلوزیون مازندران
۱۳۶۲ – ۱۳۶۴: تدریس کلاس‌های داستان‌نویسی در کانون پرورش فکری بندر ترکمن
۱۳۶۳: سردبیر دورهٔ جدید روزنامهٔ «ندای ترکمن»
۱۳۶۴: سفر به کردستان
۱۳۶۶: مصاحبهٔ تلوزیونی دربارهٔ انقلاب اسلامی (تلوزیون کردستان)
۱۳۶۴- ۱۳۶۷: قبول مسؤولیت در مجتمع فرهنگی و هنری سازمان تبلیغات اسلامی کردستان/ تدریس آموزش قصّه‌نویسی برای مربیان امور تربیتی کردستان/ نفر اول مسابقهٔ قصّه‌نویسی در استان کردستان
۱۳۶۶: نویسندهٔ برنامه ادبی – هنری رادیو سنندج/ تدریس در دانشسرای عالی تربیت معلم سنندج/ نفر اول مسابقهٔ داستان‌نویسی جشنوارهٔ فرهنگی – ادبی روستا؛ نفر اول مسابقهٔ گزارش‌نویسی جنگ در سح کشور؛ نفر دوم مسابقهٔ داستان‌نویسی دانشجویان سراسر کشور
۱۳۶۷: مجروحیت در عملیات مرصاد / سفر به تهران و انتقال به دفتر انتشارات کمک آموزشیِ آموزش و پرورش/ کارشناس بخش داستان انتشارات «مدرسه»/ ورود به حوزهٔ هنری سازمان تبلیغات اسلامی/ تدریس در کلاس‌های داستان‌نویسی واحد ادبیات حوزهٔ هنری/ اهدای لوح تقدیر و لوح زرین دست‌خط امام به مناسبت تلاش در نگارش حماسهٔ هشت‌سال دفاع مقدس
۱۳۶۸: نویسنده و سردبیر برنامهٔ نوجوانان رادیو تهران
۱۳۶۹: برگزیده شدن کتاب «جشن گندم» از طرف اولین جشنوارهٔ کتاب کودک و نوجان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
۱۳۷۰: شرکت در میزگرد پرسش و پاسخ در سمینار بررسی ادبیات معاصر ایران – دنشگاه تهران
۱۳۷۱: اعزام به مکه معظمه/ تقدیر و اهدای یک سکهٔ بهار آزادی بخاطر نگارش کتاب «پیش از نماز» توسط ستاد اقامهٔ نماز/ مصاحبهٔ تلوزیونی شبکهٔ یک دربارهٔ فرهنگ عاشورا و جنگ ۱۳۷۲: مسؤول بخش داستان مجله «جانباز» / مسؤول بخش آموزش مکاتبه‌ای داستان‌نویسی وابسته به دفتر هنر و ادبیات ایثار / اهدای انگشتر هفت نگین جلال آل احمد توسط شمس آل احمد / مصاحبهٔ تلوزیونی دربارهٔ ادبیات جنگ – شبکه اول/ تدریس آموزش قصّه‌نویسی در اهواز / اهدای پنج سکهٔ بهار آزادی بخاطر نگارش داستان درباره جنگ در اولین سمینار بررسی رمان جنگ در ایران و جهان توسط دفتر هنر و ادبیات ایثار/ لوح تقدیر و اهدای یک سکهٔ بهار آزادی از طرف بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس / برگزیده شدن کتاب «مروارید ری» توسط هیأت داوران مجلهٔ «سورهٔ نوجوانان» به عنوان کتاب شایستهٔ سال ۱۳۷۲
۱۳۷۳: مسؤل بخش ادبیات داستانی روزنامهٔ ایران / عضو شورای نقد و بررسی کارگاه قصّه و رمان حوزهٔ هنری / دبیر جشنوارهٔ داستان‌نویسی در زمینهٔ تنهایی رقت‌بار سلمان رشدی/ انتشار اولین رمان به عنوان «ریشه در اعماق»/ سخنرانی در سمینار بررسی مسائل رمان در ایران تحت عنوان «دین‌باوری و رومان» در دانشگاه تهران
۱۳۸۱: به پیشنهاد سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به کشور ترکمنستان رفت و وابسته فرهنگی ایران شد.
۱۳۸۷: باز نشسته شد.
۱۳۸۹:‌ رفتن به مالزی.

زندگی و تراث

نام اصلی او ابراهیم محمد حسن بیگی است [۴]. در تاریخ یک خرداد ۱۳۳۶ در روستای خواجه نفس از توابع شهرستان بندر ترکمن به دنیا آمده است. این روستا در ده کیلومتری شمال شهرستان بندر ترکمن قرار دارد. و حدود چهل، پنجاه کیلومتری با مرز ترکمنستان فاصله دارد. سالها قبل از اینکه به دنیا بیایم پدرم به همراه خانواده از شهر گرگان به میان ترکمنها می‌روند و به عنوان خیاط، روستاهای مختلف ترکمن صحرا را درمی‌نوردد. در هر روستایی مدتی می‌ماند تا اینکه در روستای خواجه نفس مستقر می‌شود. این روستا به لحاظ سوق‌الجیشی به روستاهای اطراف اشراف داشت. روستائیان دیگر، برای عبور، ناگزیر باید از این روستا می‌گذشتند، لذا خیاطی استاد ابوالحسن حسن‌بیگی در بین ترکمن‌ها خیلی مطرح بود. تا نه سال در آن رستا بودیم و بعد به بندر ترکمن کوچ کردیم. در سال ۱۳۴۵ سیل عظیمی آمد و بخش عظیمی از قسمتهای ترکمن‌نشین را مورد تهاجم قرار داد. دوران دبیرستان را در بندر ترکمن گذراند. برای ادامهٔ تحصیل به گرگان رفت. در رشتهٔ ریاضی از دبیرستان استرآبادی گرگان فارغ‌التحصیل شد. بعد هم دیگر خدمت سربازی و انقلاب اسلامی [۲].

مشاغل فرهنگی

۱۳۵۹:‌ استخدام در اموزش و پرورش بندرترکمن با سمت معاون پرورشی؛ پس از دو سال مدیر امور برنامه‌های رادیو گرگان شد؛ مسئول روابط عمومی فرمانداری بندر ترکمن با حفظ سمت قبلی
۱۳۶۱:‌ مدیر امور برنامه‌های رادیو گرگان
۱۳۶۴:‌ عزیمت به کردستان و فعالیت در گروه جهاد سازندگی؛ مدیر مجتمع فرهنگی و هنری سازمان تبلیغات اسلامی کردستان
۱۳۶۷: کارشناس فرهنگی دفتر کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش تا سال ۱۳۸۷؛ مسئول واحد ادبیات داستانی حوزهٔ هنری با حفظ سمت قبلی تا سال ۱۳۸۰؛ به دفتر انتشارات کمک آموزشی وزارت آموزش و پرورش منتقل گردید تا به عنوان کارشناس بخش داستان انتشارات «مدرسه» مشغول به کار شود
۱۳۶۸:‌ مسئول بخش ادبیات داستانی اداره کتاب وزارت ارشاد تا سال ۸۴ به جز سال ۸۰ تا ۸۳
۱۳۷۰:‌ سردبیر برنامه نوجوان رادیو ایران به مدت دو سال
۱۳۷۵:‌ عضو موسس انجمن قلم ایران
۱۳۸۰: وابسته فرهنگی ایران درکشور ترکمنستان تا سال ۸۳
۱۳۸۹: نمایندهٔ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مالزی به مدت دو سال و نیم
۱۳۹۰: عضو هیات امنا و هیئت مدیره بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان تا کنون؛ دبیری بسیاری از جشنواره های ادبی کشور و همایش‌ها و بزرگداشت‌ها در طول سی سال اخیر. و داوری بسیاری از جشنواره‌های فرهنگی و ادبی؛ تدریس کلاس‌های اموزش داستان نویسی در طول سی سال اخیر در تهران و بسیاری از شهرستانها؛ دبیر سرویس های ادبی بسیاری از نشریات کشور از جمله روزنامه های ایران و جام جم و همشهری؛ سردبیر فصل نامه سوره بچه‌های مسجد از سال ۶۷ تا ۷۹؛‌ تدریس ادبیات فارسی در دانشگاه رازی سنندج و دانشسرای تربیت معلم سنندج درسال های ۶۵ و۶۶
۱۳۹۶: ثبت نشر «ابراهیم» در جزیرهٔ کیش
۱۳۹۹:‌ دبیر علمی و اجرایی سیزدهمین دوره جایزه ادبی جلال‌آل احمد

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

از نگاه دستغیب داستان‌های حسن‌بیگی بیشتر دربارهٔ رویدادهای دههٔ ۶۰ در کردستان، توصیف حوادث جنگ ایران و عراق و شرح مبارزه‌های دینی و سیاسی و همه از سکوی دینی گزارش می‌شود. زاویهٔ دید داستان‌ها بیشتر سوم شخص مفرد است که از نظرگاه داستان‌های قدیمی، بهترین شیوهٔ نقل روایت به شمار می‌اید، زیرا در این قسم زاویهٔ دید، نویسنده آسان‌تر می‌تواند آگاهی‌هایی را که لازم می‌داند در روایت بگنجاند، یا باورهای خود را به خواننده القا کند. بنابراین منولوژیسم نظر و اعتقادی که قرقگاهی برای اشخاص داستانی به وجود می‌آورد - راه جلوه‌گر ساختن واقعیت‌های اجتماعی و حتّی واقعیت‌های زیباشناختی را می‌گیرد و روایت را به نوشته‌ای تبلیغاتی مبدل می‌سازددد[۵].

تفسیر خود از آثارش

تمام داستان های من خیلی خلاصه و فشرده صورت می گیرد. اولین رمان من که ریشه در اعماق می باشد در حدود صد و شصت و هفت صفحه نوشته شده. در رمان اشکانه هم خیلی از مسائل و شخصیت ها درونش نهفته است که به مراتب این یکی از ایرادهای داستان است. اساسا رمان هایی که می نویسم تند هستند و حوادث و رویدادهایی که درونش است به تندی روایت می شود< [۶].

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

چندوجهی بودن شخصیّت امام

امام شخصیتی زنده و مأنوس دارند و آن چندوجهی ‌بودن ایشان نیز برای هر نویسنده‌ای می‌تواند یک سرمایه ‌باشد. این یک سوژه‌ی کمیاب است که در کشورهای دیگر چنین شخصیت چندوجهی‌ای وجود ندارد و گاه نویسندگان برای به دست ‌آوردن چنین شخصیتی از تخیل‌شان استفاده می‌کنند[۷].

من پای اعتقادم ایستاده‌ام

برخی از دوستان نویسنده من گفتند فلانی دست بردار و این‌قدر از انقلاب ننویس. من گفتم منی که آن‌روزها را دیدم حق دارم از آن بنویسم و فریاد بزنم که انقلاب اسلامی اجتناب‌ناپذیر بود، ولی هرگز نمی‌توانم از آنچه امروز در آن قرار داریم کاملاً دفاع کنم. من وقتی شب ناسور یا همین رمان را می‌نویسم، دقیقاً به‌خاطر شکستن این فضاست. بگذارید صریح بگویم؛ من نویسنده‌ای نیستم که تحت‌تأثیر این فضا بگویم که غلط کردم و به مخاطبم بگویم اشتباه کردم انقلاب کردم. نه! من پای کارم ایستاده‌ام و از آن دفاع می‌کنم. انقلاب کار لازمی بود، اما نسل من و نسل جوان پیرامون من امروز سؤال دارد. باید متوجه شویم که سؤال و مسئله را در میان افراد ریشه‌یابی کنیم، نه در میان اصل پدیده‌ای مثل انقلاب اسلامی[۸].

مخالفت‌های سیاسی

از مترجم نماها گلایه دارم

بیشتر موافق حمایت از آثار تألیفی هستم. اقبال بی رویه به آثار ترجمه طبیعی است که همه را نگران کند، امّا مهم این است که آثار سالمی وارد جامعه شود. باید آثار خوب ادبی کشورهای دیگر را در کشورمان ترجمه و استفاده کنیم چون به هر حال به جریان سازی در ادبیات کشور ما کمک خواهد کرد. من موافق تعامل فکری هستم و مخالف این هستم که درهای ادبیات دیگر کشورها را روی خودمان ببندیم امّا از بی سلیقگی ترجمه و وجود ترجمه‌های گاه ضعیف و نازل با تصویرگری‌های بی کیفیت توسط افرادی که اساساً مترجم نیستند گلایه دارم؛ مترجمانی که بیشتر متمرکز بر سود شده‌اند[۹].

تعهد به معاهدهٔ بِرن یا همان کپی‌رایت

با پیوستن به این معاهده ادبیات ما به سمت جهانی‌شدن گام‌های سریع‌تری برمی‌دارد. وقتی ما به ناشران احترام می‌گذاریم و برای ترجمه آثارشان از آن‌ها اجازه می‌گیریم، آن‌ها هم از آثار ما استقبال می‌کنند و این استقبال دوسویه می‌شود. اگر این اتفاق بیفتد، خودبه‌خود تقاضای ترجمه از آثار ما اتفاق خواهد افتاد[۱۰].

کافی‌شاپ هم بزنیم کسی سراغ ما نمی‌آید

نویسنده‌ها حتّی اگر کافی‌شاپ و رستوران هم بزنند بازکسی برای گرفتن عکس و امضا و ملاقات به سراغشان نمی‌آید. هیچ نویسنده‌ای را سراغ نخواهید داشت که با این ترفندهای مُد روز برخی هنرمندان، کسب و کاری به هم زده باشد و یا مخاطبانش را ببیند[۱۱].

کتاب در جامعه ایران بی‌اهمّیت است چه رسد به جایزه‌اش

شاید از میان تمامی این جوایز تنها جایزه کتاب سال و جلال است می‌تواند اندکی در زندگی شخصی نویسنده تاثیر بگذارد اما سایر جوایز چه در وجه دولتی و چه در وجه خصوصی‌اش تاثیر ناچیزی در زندگی کاری و شخصی نویسنده دارند. جوایز ادبی مانند جوایز سینمایی نیستند که دریافتشان برای یک اثر و خالق آن شور و اشتیاق ویژه‌ای ایجاد کند. کتاب در واقع موضوعی نیست که دریافت جایزه ادبی برایش برکت ویژه‌ای ایجاد کند و انگیزه‌ای در مخاطبان برای خرید آن[۱۲].

شخصیت‌های ایرانی همه مغفول مانده‌اند

بحران تعداد آثار تولیدی در زمینه دفاع مقدس

متاسفانه بعد از گذشت ۳۰ سال از جنگ هنوز اجازه داده نمی‌شود که واقعیت‌های جنگ هم مطرح شود. سابقا شکست‌های ما در برخی عملیات‌ها (که امروزه در رسانه مطرح و بررسی می‌شود) هم اجازهٔ مطرح شدن نداشتند، چه برسد به این که بخواهیم آن‌ها را سوژهٔ فیلم و داستان قرار بدهیم. تا زمانی که تنگ نظری‌های مدیران در این بخش وجود داشته باشد ادبیات دفاع مقدس یا حتّی بصورت کلی‌تر هنر دفاع مقدس شکوفا نخواهد شد. زمان فعلی بیش از این حرفی برای گفتن ندارد. این سانسور و یک‌جانبه‌نگری که در حوزهٔ فرهنگ دفاع مقدس دست و پای ما را می‌بندد، قابل تحمل نیست[۱۴].

نحوهٔ پرداختن صدا و سیما به مفاهیم دینی

متأسفانه بخش قابل توجهی از انتقال مفاهیم دینی به صورت مستقیم‌گویی است؛ فرض کنید نویسنده واقعهٔ کربلا را عیناً به زبان ساده برای کودکان در کتابش می‌آورد؛ اتفاقی که در همهٔ منابع آمده و صدا و سیما نیز هر سال آن را تکرار می‌کنند. شاید این موضوع در جای خود با ظرافت انجام بشود و مورد قبول باشد، امّا چیزی که اهمیّت این کار را بیشتر می‌کند، در قالب داستان و غیرمستقیم بیان کردن آن است[۱۵]. دو عنصر مهم تخیل و طنز در سینمای کودمان باید مورد توجه قرار بگیرد. کودکان عموما مسائل و حوادثی را که با تخیل آمیخته و جنبهٔ رئال و واقعی صرف نداشته باشد می‌پسندند؛ این مسئله در ادبیات کودک هم وجود دارد. بچه‌ها علاوه بر توجه به عنصر فانتزی دوست دارند در سالن نمایش و هنگام دیدن فیلم شاه باشند آثار فیلم‌های عباس کیارستمی بیشتر مخاطب خاص و اهل فن به آنها توجه دارند. این دو عنصر در سینمای کودک فراموش شده است[۱۶].

محدودیت برای طرح مسئله سیاست در ادبیات/ «کمتر اندیشیده‌ایم»!

یکی از اصلی‌ترین دلایل نپرداختن به موضوعات سیاسی مسئله حاکمیت و دولت‌ها است. متاسفانه در طول این چهل سال، با تغییر دولت‌ها این وضعیت فرقی هم نکرده است، هر دولتی که آمده چه اصولگرا، چه اصلاح‌طلب در این بحث دست نویسنده را واقعاً بسته است. بخش قابل‌توجهی از آثار نویسندگان که بعد از انقلاب و حتی قبل از انقلاب، در این سال‌ها مجوز چاپ نکرده است، عمدتاً آثاری بوده‌اند که به مسائل سیاسی پرداخته بودند و به همین دلیل نتوانسته‌اند از وزارت ارشاد مجوز نشر بگیرندخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه.

نامه‌های سرگشاده

پیشنهاد تدوین طرح ملی کتاب/ تا کی می‌خواهیم فقط اعتراف کنیم؟

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

برخی نویسندگان درک درستی از مفاهیم قرآنی ندارند

بازآفرینی قصّه‌های قرآنی زبان خود را لازم دارد. نویسندگان این شکل و ساختار را رعایت نمی‌کنند بنابراین با قبولیت چندانی این کتاب‌ها روبه‌رو نمی‌شوند. یکی از پارمترها قداست است نویسندگان چنان قداستی در قصّه و شخصیت‌ها به وجود می‌آورند که شخصیت‌ها هرچند مقدس امّا قابل قبول داستانی نخواهند بود. نویسندهٔ موفق بین تسلط به عناصر داستان و قداست ارتباط درستی به وجود می‌آورد[۱۸].

قصّه، بازی نیست

نویسندهٔ‌ ایرانی باید راهی را بیابد تا با هویت و فرهنگ او همخوانی داشته باشد. رسیدن به این موضوع هیچ منافاتی با شناخت همهٔ مکاتب ادبی ندارد. از ایسم‌زدگی در بین جوانان نه به عنوان یک بازی بلکه به عنوان یک مسئلهٔ بسیار جدی یاد می‌کنم. مثلا بعد از برگزاری سمیناری مینی‌مالیستی ناگهان همه مینی‌مالیستی می‌شوند. ای کاش همهٔ آنها می‌توانستند قصهٔ مینی‌مالیستی بنویسند. مسأله وقتی بغرنج می‌شود که در دفاع از قصهٔ خود شاهکارهای ادبی را نفی می‌کند و با صراحت می‌گویند که قرن ۲۱ قرن قصّه‌های کلاسیک نیست و حتّی حاضر نیست فقط یک‌بار جنگ و صلح یا محمود دولت آبادی بخواند[۱۹].

بررسی جلوه‌های ناتورالیسم در ادبیات داستانی جنگ

عشق و دلدادگی در سال های اولیّه جنگ کمتر مورد توجه بود با فاصله گرفتن از سال‌های جنگ در دههٔ ۶۰ و نیمهٔ اول ۷۰ به مرور عشق بین همسر و والدین و فرزند و یا رزمنده و بعدها حتّی جنس مخالف در برخی داستان‌ها مورد توجه قرار گرفت که به طور نمونه می‌توان سال‌های بنفش و اشکانه را نام برد[۲۰].

«دین‌باوری و رمان»
«مشکل رمان در کشور ما و حتّی در جهان، مشکل اندیشه است، مشکل فقدان انسان خودساخته است. انسانی که شولای جهل و تنگ‌نظری، کفر و شرک، حب و بغض، بی‌تعهدی و لاقیدی را به کناری نهد و با شوق ایمان، ‌زهد و تقوا، خشوع و خضوع و در یک کلام با قلبی عاشق بر تارک انسانیت بدرخشد، چنین انسانی اگر نویسنده شود، کاری خواهد کرد کارستان
»[۲۱].

تمرین نویسندگی

برای بهتر نوشتن باید زیاد مطالعه کرد و بسیار نوشت چرا که یادداشت کردن مشاهدات به صورت روزانه عادت به نوشتن را در فرد تقویت می‌کند. خاطره‌نویسی بهترین تمرین برای نویسندگی است؛ همانطور که نویسندگان بزرگ و سیاستمداران جهان روزنوشت و خاطره‌نگاری داشته‌اند[۲۲].

طرح‌های تشویقی برای افزایش سرانه مطالعه

اگر دانشجو قبل از دوران دانشجویی و در دوران تحصیل خود در مدرسه اهل کتاب و کتاب خوانی نباشد به طبع این وضعیت می‌تواند ادامه پیدا کند، مگر اینکه در دانشگاه شرایطی فراهم شود تا دانشجویان را به مطالعهٔ کتب غیر درسی سوق دهد. این سیستم نه در مدارس اجرا می‌شود و نه در دانشگاه‌ها و اگر کسی با فضای کتابخانه و لذت کتابخوانی آشنا نباشد، زمانی که در این فضا‌ وارد شود و لذّت کتابخوانی را تجربه کند بسیار خوب است. قطعا این حس را نه دانشگاه می‌دهد و نه آموزش و پرورش، امّا زمانی که افراد و خانواده‌ها اهل مطالعه نیستند و از طرفی دانشگاه‌های ما با ورود دانشجو به این فضا هیچ گونه انگیزه و برنامه‌ای در این راستا ایجاد نمی‌کند. در این حالت ما چه انتظاری می‌توانیم از دانشجو داشته باشیم؟ [۲۳]

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

در بخش «داستان معاصر، داستان‌نویسان معاصر» حسین حداد آثار این نویسنده را به سه دسته تقسیم‌بندی کرده است: کتابهای داستان کوتاه (کودک و نوجوان، جوان و بزرگسال)،‌ بازنویسی و رمان[۲۴]. از سال ۱۳۶۶ با چاپ مجموعه داستان «چته ها» خودش را به عنوان نویسنده نسل انقلاب معرفى مى کند[۲۵]. در دههٔ دوم پس از انقلاب اسلامی حسن‌بیگی با احتیاط موضوع شرکت‌کنندگان حاشیه‌ای جنگ را برمی‌گزیند و برای نشان دادن ایمان و رشادت رزمندگان، به سراغ جانبازی بلوچ می‌رود که همه‌چیز خود را در راه آرمان دفاع از دین و میهن از دست می‌دهد و در عوض ایمانی نویافته و مستحکم دارد که به رستگاری وی منجر خواهد شد. در دههٔ سوم درحوزهٔ بازنویسی تاریخ دین به صورت داستانی و هم در زمینهٔ آفرینش آثاری با جهان‌بینی و اندیشهٔ دینی فعالیت کرده‌اند. از مشخصه‌های این رمان‌ها شکل‌گیری نوعی رئالیسم الهی در این آثار است؛ بدین معنی که نویسنده در میانهٔ جریان واقع‌گرای رخدادهای داستانی، حوادث و یا شخصیت‌هایی را وارد صحنه می‌کند که جز با منطق معجزه و ایمان قابل توجیه نیستند و در آنها امر واقع، فارغ از قوانین تجربی، وابسته به اراده و قدرت خداوند است. این عناصر فرارئالیستی، انواع گسترده‌ای را دربرمی‌گیرد، اما گویای این امر است که داستان دینی، نوع خاصی از جهان‌بینی ایمانی را می‌طلبد که در آن خداوند گاه‌به‌گاه در هنگامهٔ نیاز و درماندگی، شخصا با قدرت قاهره‌اش به کمک بندگان بشتابد و یا آنها را کیفر دهد[۲۶].

کارنامه و فهرست آثار

ردهٔ سنی نام کتاب شناسه کتاب
کودک غنچه بر قالی»*
عموجان عباس»*
به ماه نگاه کن»*
آفتاب مهربانی»*
ماهی طلایی و ماهی نقره‌ای »*
شش تن و یک فریاد»*
بوسه بر خورشید»*
فاطمه و نقاشی‌هایش»*
داستان پیامبران»*


*۱۳۷۹؛‌ ناشر: کانون پرورش فکری؛‌ ترجمه به زبان‌های انگلیسی، عربی، چینی و ترکمنی*
*۱۳۷۴؛‌ ناشر: انتشارات مدرسه‌؛ ترجمه به زبان ترکمنی
* ۱۳۹۰؛‌ ناشر: انتشارات مدرسه:‌ موضوع آن استقلال ترکمنستان و ضرورت رفت و آمد و روابط مسالمت‌آمیز ملّت ایران و ترکمن*
* ناشر:‌ انتشارات مدرسه،۱۳۸۹؛ زندگی‌نامه‌ٔ حضرت محمّد(ص)*
* ۱۳۸۶؛‌ ناشر: لوح بصر*
*۱۳۷۸؛‌ ناشر: کانون پرورش کودکان؛ به چاپ چهارم رسید*
* ۱۳۷۵؛‌ ناشر: حوزهٔ هنری*
* ۱۳۸۰؛‌ ناشر: محراب قلم؛ ‌دورهٔ چهار جلدی*
*۱۳۹۷؛‌ ناشر: نشر جمکران؛ مجموعهٔ ۱۲ جلدی*
نوجوان * « صوفی و چراغ جادو»*
* «امیر حسین و چراغ جادو»
* «دور شو کور شو» *
نیکوتر از طلا»*
پیش از نماز»*
آژیر قرمز»*
گلستان در آتش»*
مروارید ری»*
* « مرگ در مرداب»


*۱۳۸۹؛‌ ناشر: کانون پرورش فکری*
* ۱۳۹۱؛‌ ناشر: کانون پرورش فکری؛‌ چاپ سوم*
*۱۳۸۵؛‌ ناشر:انتشارت مدرسه*
*۱۳۷۶؛‌ ناشر: سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی؛ چاپ ۱۰*
*۱۳۷۶؛‌ ناشر: حوزهٔ هنری؛ ترجمه به زبان‌های عربی و آذربایجانی؛ چاپ پنجم*
*۱۳۶۸؛‌ ناشر: پیام آزادی*
*۱۳۸۸؛‌ ناشر: حوزه هنری؛ مجموعهٔ ۱۷ جلدی از قهرمانان انقلاب؛‌ موضوع زندگی شهید باهنر و برای آشنایی نوجوانان با این شخصیت است؛ چاپ چهارم*
*۱۳۷۲‌؛ ناشر: انتشارات مدرسه؛ داستانی بر اساس زندگی حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام؛ چاپ هشتم*
*۱۳۹۱؛ ناشر: انتشارات مدرسه؛ خاطراتی از روزهای تبعید رضا شاه؛ چاپ هفتم *
بزرگسال * «مرد سوم»‌*
* «کوه و گودال»‌*
* «ریشه در اعماق»‌*
سال‌های بنفش»‌*
* «نشانه‌های صبح»‌*
* «اشکانه»‌*
* «محمّد رسول الله»‌*
* «قدیس»‌*
* «عالی‌جناب شهردار»‌*
* «معمای مسیح»‌*


*۱۳۸۹؛‌ ناشر: امیر کبیر؛‌ مجموعه داستان*
* ۱۳۶۸؛‌ ناشر: حوزه هنری؛ مجموعه داستان؛ چاپ دوم*
* ۱۳۷۲؛‌ ناشر: حوزه هنری: چاپ چهارم توسط ملک اعظم ۱۳۸۹*
* ۱۳۷۶؛‌ ناشر: علم‌؛ چاپ چهارم*
* ۱۳۷۶؛‌ ناشر: حوزه هنری؛ چاپ پنجم*
* ۱۳۸۳؛‌ ناشر: قدیانی؛ چاپ نهم*
*۱۳۸۷؛‌ ناشر: سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی؛ ‌ترجمه به زبان‌های عربی، ترکی استانبولی، ازبکی، انگلیسی و فرانسه: چاپ هشتم*
*۱۳۹۰؛‌ ناشر: نیستان؛ چاپ هفتم*
* ۱۳۹۳؛‌ ناشر: نیستان؛ این رمان را سال ۸۸ نوشت ولی از سوی وزارت ارشاد غیرمجاز تشخیص داده شد و منتشر نشد*
*۱۳۷۱؛‌ ناشر: سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی؛‌ چاپ ششم*

جوایز و افتخارات

  • ۱۳۶۷ در اختتامهٔ سومین جشنوارهٔ هنری – ادبی روستا لوح تقدیر و جایزهٔ ویژهٔ سکهٔ بهار آزادی و معادل پنجاه هزار ریال صنایع دستی روستایی به خاطر داستان «په-له» به عنوان قصهٔ سوم
  • در سال ۱۳۷۱ تقدیر و اهدای یک سکهٔ بهار آزادی بخاطر نگارش کتاب «پیش از نماز» توسط ستاد اقامهٔ نماز
  • چته‌ها را در سال ۱۳۷۳ بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس به عنوان اثر برتر معرّفی نمود.
  • ۱۳۷۴ کتاب ‌«نیکوتر از طلا و تابه آفتاب» شایستهٔ تقدیر در برگزیدگان جشنواره کتاب سال قصه‌های قرآنی
  • ۱۳۷۴ از سوی جشنوارهٔ مطبوعات وزارت فرهنگ به عنوان «نقد برگزیدهٔ سال ۷۴» معرفی و تقدیر
  • دریافت لوح زرین دستخط حضرت امام در سال ۶۷ به مناسبت خلق اثار ادبی در حوزه دفاع مقدس
  • ریشه در اعماق در سال ۱۳۷۵ از سوی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس مورد تقدیر واقع شد و در سال ۱۳۷۷ برندهٔ دیپلم افتخار جایزهٔ بیست سال ادبیات داستانی انقلاب اسلامی گردید. همچنین این اثر از جمله کتب برگزیده و برتر ادبیات دفاع مقدس در نخستین جشنوارهٔ ادبی پایداری گردید.
  • ۱۳۷۸ در نخستین جشنواره بزرگ هنری مهر که به مناسبت یکصدمین سالزاد امام برگزار شد رمان معمای مسیح شایستهٔ‌ تقدیر شد.
  • عنوان برگزیده‌ جایزه‌ بیست سال ادبیات داستانی دفاع مقدس را نیز به خود اختصاص داده است.

کتاب «ریشه در اعماق»او در طی سال های ۱۳۷۵، ۱۳۷۷، ۱۳۷۹ و ۱۳۸۱ بهعنوان کتاب برگزیده ۲۰ سال داستان نویسی انقلاب و دفاع مقدس انتخاب شده و جوایز متعددی کسب کرده است

  • کتاب غنچه بر قالی برگزیده کتاب سال ۲۰۰۰ از سوی کتابخانه ملی مونیخ آلمان.
  • ۱۳۸۴ اشکانه، پنجمین رمان حسن بیگی از سوی هیأت انتخاب نهمین دورهٔ کتاب سال دفاع مقدس توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس برگزار شد، به عنوان اثر برگزیده معرّفی گردید ومورد تقدیر قرار گرفت.
  • ۱۳۸۹ رمان صوفی و چراغ جادو شایستهٔ تقدیر در ۱۶ دورهٔ کتاب فصل جمهوری اسلامی ایران
  • اخذ نشان درجه دو هنر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال ۱۳۸۵ و صدور نشان درجه یک هنر در سال ۱۳۹۳ که معادل مدرک دکترا می باشد.
  • صوفی و چراغ جادو رمان نوجوانان شایستهٔ تقدیر در بخش کودک و نوجوان در ۲۹ دورهٔ کتاب سال به عنوان

بررسی چند اثر

«قمقمهٔ آب»

قمقمهٔ آب داستان کودکی به نام فاطمه است که تصمیم می‌گیرد عکس پدرش را که کنار مسجد خرمشهر ایستاده، نقاشی کند. او هنگام نقاشی متوجهٔ قمقمه‌ای می‌شود که کنار مسجد افتاده است. فاطمه با واردشدن به نقاشی‌اش آن را برمی‌دارد تا صاحبش را پیدا کند[۲۷]. در قمقمهٔ آب حسن‌بیگی از همان آغاز و با استفاده از بیان توصیفی مدرن، نوع کار خود را آشکار می‌کند. داستان دقیقا با توصیف‌های «جزء به کل» شروع می‌شود. نویسنده با تکیه بر تجربیات خود و با استفاده از کمترین کلمات و مختصرترین جملات، توصیف‌های خوبی خلق کرده است. حسن‌به جای استفاده از جملات طولانی و به کارگیری تتابع اضافات و صنایع ادبی در نگارش، از جملات کوتاه و پرتحرک سود جسته است[۲۸]. سال ۱۳۷۸ منتشر شد. این رمان تا کنون به دو زبان انگلیسی و ترکمنی به چاپ رسیده است.
شخصیت:‌ در این رمان از روش شخصیت‌پردازی کلاسیک استفاده کرده است و شخصیت‌ها به شدت سیاه و سفیداند چون شخصیت خاکستری برای بچه‌ها قابل لمس نیست و از جذابیت داستان کم می‌کند[۲۸].
تکنیک‌های تصویر: او با تعمد و آگاهی و به قصد ایجاد نوعی داستان مدرن کودکانه، سعی کرده است از ویژگی مهم دیگر داستان مدرن سود جوید و آن، استفاده از تکنیک‌های تصویری است؛‌ تکنیک‌های مورد استفاده در این داستان عبارتند از: برش‌های پیوسته، تاریک و روشن شدن تدریجی تصویر[۲۸].

«ریشه در اعماق»

این رمان به نوعی معنای زندگی در قالب جنگ است. جنگی با دشمن که نمادی از جنگ با نفس انسان است. به این منظور نویسنده با طرح آیه یازدهم سورهٔ صافات در قالب سوال شخصیّت اصلی رمان (شفی محمد) از خود، به علت آفرینش انسان اشاره می‌کند که تنها آفرینش انسان از خاک تمام کنندهٔ هستی و غایت از آفرینش نیست. بلکه وجودی در او نهفته است که او را در مسیر اعتقاداتش، ایمانش و آرمانهایش پیش می‌برد تا به غایت الهی خود برسد[۲۹]. نویسنده در واقع به نوعی روایت اسطوره‌ای سفر قهرمان را در خود بازتاب داده است[۳۰]. در اعماق توجه خاصی به جنبه‌های عینی سبک زندگی دارد؛ به ویژه سبک زندگی مردمی که در حاشیهٔ جنگ قرار دارند[۳۱].
ریشه در اعماق اولین داستان بلندی است که حسن‌بیگی نوشته است[۳۲]. جزو آثار برتر ادبیات پایداری است. در لایهٔ واژگانی بیشتر از واژه‌های حسی و نشان‌دار استفاده کرده است. دارای نحوی گسسته، با صدای دستوری فعال و ایستاست. تمهیدات سبکی به‌کار رفته در این اثر نیز شامل تشبیهات حسی، کنایات، استعاره، حس‌آمیزی و ضرب‌المثل است و از لحاظ فکری نیز در این اثر مسائلی چون دین‌باوری و خداباوری، میل به شهادت و ... نمود بارزی دارد[۳۳]. داستان سیال ذهن و پیچیده از نظر ساختاری است[۳۴]. شیوهٔ بیانی‌اش متفاوت با داستان‌های قبلی‌اش است. او از دو شیوهٔ تک‌گویی نمایشی و دانای کل (عمدتا محدود به شفی) استفاده کرده است[۳۲]. رمان به ۲۲ فصل تقسیم شده است که یازده فصل آن به شیوه‌ی دانای کل و یازده فصل آن به شیوه‌ی تک گویی نمایشی، روایت شده است. شیوه‌های روایتی به کار گرفته شده در رمان به هیچ‌وجه دلالت بر وجود صداهای گوناگون نمی‌کند. در هر دو شیوه‌ی به کار گرفته شده، این نویسنده است که با تکیه بر واقعیتی واحد سخن می‌گوید. به عبارتی خواننده تنها یک صدا می‌شنود[۲۵]. این رمان در سال ۱۳۷۳ منتشر شده است تا کنون در چهار نوبت به چاپ رسیده است و پنج جایزه سال از مراکز مختلف فرهنگی به دست آورد.
پیرنگ: انتخاب نقطه شروع نزدیک به پایان، برای داستانی به این سبک و سیاق که نویسنده سر آن نداشته که به تمام جزئیات زندگی قهرمانش بپردازد یک امتیاز قابل توجه مثبت به حساب می‌آید. همچنان که به پخش قابل قبول اطلاعات مورد نیاز در طول داستان، باید به عنوان یک امتیاز قابل توجه برای ریشه در اعماق اشاره کرد[۳۲].
شخصیت: شفی از یک سنی سنتی به یک شیعهٔ معتقد با مطالعه و شناخت دست یافته است. ما در جریان این تحول قرار نمی‌گیریم. خصوصیات ظاهر ی او نیز در د یکی دو جمله به آن اشاره می‌شود. عموی شفی که شخصیت منفی را دارد بسیار روشنفکرتر و غیرخرافی‌تر از پدر شفی است. خواهر او تا پایان داستان حتی یک کلام هم حرف نمی‌زند. به هیچ یک از شخصیت‌های داستان فقط تا حدودی شفی آن‌طور که باید پرداخته نشده است و در چهره‌ای که از پدر عرضه می‌شود نیز نوعی تناقض احساس می‌شود[۳۲].
نثر: نثری سلیس، کم‌غلط و حتی در مواردی زیباست. در برخی از صفحات نثر او به نثر محمود دولت آبادی نزدیک می‌شود[۵]. هرچند در مواردی از یک‌دستی لازم می‌افتد مثلا در ابتدا به کلام بلوچها نزدیک است. و بعدا به کلی تغییر می‌کند و نحو آن فارسی عمومی می‌شود. در ابتدا زبان داستان از فرهنگ عامیانه بلوچها غنی‌تز است و بعد به تدریج فقیر می‌شود[۳۲].
زاویهٔ دید: روایت‌ها سیر طولی دارندد[۵]. توصیف زمان و مکان و زبان شیرین راوی و شیوهٔ درهم ریخته زاویهٔ دید هم طراوت و تازگی خاصی به داستان داده بود همان تازگی که حال و هوای شخصیت اصلی، تمنا می‌کرد[۳۵].
ایدئولوژی: شاهد حضور دو نوع ایدئولوژی به نام ایدئولوژی دولتی و غیردولتی هستیم. هر کدام تظاهرات ویژه خود را دارند اما در نهایت، این ایدئولوژی مذهبی است که سلطه و هژمونی خود را از طریق قبولاندن ایده‌های خود به فرد مورد نظر یاسوژه و فراخوادن او به رقابت با ایدئولوژی پیشین و کم‌رنگ کردن مشروعیت آن به رخ می‌کشد. این ایدئولوژی را از طریق عاطفه‌سازی به رخ می‌کشد. با عاطفه‌سازی خودی از غیرخودی جدا می‌شوند. در مبارزه طبقاتی دو ایدئولوژی، ایدئولوژی پیشین به دلیل فقر فرهنگی، از طریق تقلیل‌گرایی و طرد کردن غیرخودی‌ها راه را برای نفوذ و بازتولید ایدئولوژی ملی فراهم می‌کند[۳۶].

«معمای مسیح»

در این رمان سربازی ارمنی در جبههٔ جنگ ایران و عراق می‌رزمد و یک پای خود را از دست می‌دهد. در آخر داستان می‌خوانیم که ایرن «آلبرت میناسیان ... در اردوگاه رشیدیهٔ بغداد به علت اینکه حاضر نشد برای صدام درود بفرستد، در زیر شکنجه‌های شدید، یک پای خود را از دست داد و رزوی که به ایران برمی‌گردد، نمازش را در مسجد با عصا می‌خواند».

«صوفی و چراغ جادو»

هرچند که بارها و بارها داستان‌های متعددی درباره غول چراغ جادو و برآورده کردن آرزو به نگارش درآمده است امّا تفاوت طرح این داستان در این است که مخاطب این چراغ جادو تنها قشر نوجوان هستند و از آن مهم تر اینکه غول این چراغ به جای ماهی دادن به صاحبش به او ماهیگیری یاد می‌دهد[۳۷]. نویسنده خاطرات خودش یا دیگران را نقل می‌کند و نیز به دلیل اینکه به آن تعلق خاطر داشته آن را به عنوان داستان به خواننده عرضه کرده است. او از یاد برده که برده که یک نویسنده حتی وقتی که خاطرات خود یا دیگران را به شکل داستان درمی‌آورد و یا آن که کلا داستانی را در شاکله خاطرات روایت می‌کند حق ندارد تجربه‌های غلطی را انتقال دهد، ضمنا خاطرات باید از شکل خاطره خارج شوند و به شکل داستان درآیند و مضافا این‌که واقعا ارزش روایی و داستان شدن هم داشته باشندت[۳۸].
پیرنگ: طرح یا پیرنگ رمان بسیار ساده است و از الگوی ساختاری «خاطره» تبعیت می‌کند، در آن فراز و نشیب قابل ملاحظه‌ای وجود ندارد و از رخدادهای فرعی و اصلی هیجان‌زای داستانی که تعلیق‌زایی و کنش‌مندی عاطفی و ذهنی ایجاد نماید، خبری نیست. هنگامی هم که به عنصر تخیلی غول و چراغ جادو پرداخته می‌شود، باز در پس‌زمینه آن همان طرح ساده خاطره‌وار روایی محوریت دارد و در نتیجه، این ترفند هم به عنصری داستانی و تعیین‌کننده تبدیل نمی‌شود و اساسا اضافی و تحمیلی است. نویسنده می‌توانست به جای آن، دانایی و فرزانگی پدربزرگ «صوفی» را پررنگ‌تر و آن را کاملا جایگزین غول و چراغ جادو بکند. نویسنده موضوعی را که اساسا تخیلی است به زور به صورت یک رخداد واقعی جلوه می‌دهد و در نتیجه رمانش را دچار انفصال و دوگانی غیرموجه می‌کند[۳۸].

«قدیس»

رمانی خوش‌فرم و خوش‌خوان و البتّه با کمی دست‌انداز تاریخی، ولی مؤثر که بعد از خواندنش آرامش خاص دست می‌دهد. این داستان فارغ از ایرادات جزئی که در روایت دارد گه گاهی به سبب نگاشتن نامه‌های طولانی و ذکر خاطرات خسته‌کننده می شود، پر کشش و جذاب است. این اثر به جلوه‌ها و ویژگی‌های زندگی و حکومت‌داری حضرت علی (ع) می‌پردازد. نمونه‌ای از پرداختن به موضوعات دینی و مذهبی است که می‌تواند الگوی مناسبی بوده و با کمی خوش‌سلیقگی و تزریق هنرهای نمایشی، می‌تواند اثری شایسته در رسانه‌های تصویری باشد[۳۹].

«اشکانه»

اشکانه پنجمین رمانى است که نوشته است. این رمان اصطلاحا روایتی سیال ذهن است و پیچیدگی‌های ساختاری خود را دارد و می‌توانم بگویم «اشکانه» تکنیکی‌ترین اثر حسن‌بیگی نسبت به سایر آثارش است. چرا که سعی کرده است با استفاده از عناصر مدرن داستان‌نویسی اثری ارائه کند که خواننده را جذب کند[۴۰].
اسم داستان اشک+آنه است اسم متداولی نیست. به نظر می‌رسد نویسنده می‌خواسته بار معنایی مضاعفی از این اسم بگیرد که با مقایسه ساخت‌های مشابه موجود در فارسی بعید می‌دانم بتوان اشکانه را به معنی کسی که زیاد اشک می‌ریزد پذیرفت. به هر حال داستان‌هایی که عنوان‌شان برگرفته از شخصیت‌های اصلی داستان است عناوین خوبی نمی‌توانند داشته باشند. نویسنده آن‌قدر دربارهٔ هر چیز توضیح می‌دهد که هیچ جای سؤالی در ذهن خواننده باقی نمی‌گذارد. گاهی پرداختن به جزئیات فقط باعث چاق‌شدن آن شده است. دیالوگ‌ها گاهی به قدری طولانی و بلند هستند که از حوصلهٔ خواننده خارج و به ورطهٔ شعار نزدیک می‌شود[۴۱].
کامران پارسی نژاد در جلسهٔ نقد گفت: می‌توان این رمان را در میان رمان‌های روانشناختی قرار داد. راوی در همه‌جا حضور پر رنگ دارد، موجز نویسی در داستان یک رکن است، . به اعتقاد من نویسنده هوشمندانه سبک و سیاق داستان نویسی را برای خودش نهادینه کرده که این خیلی مهم است و به طور کامل کار حسن‌بیگی در داستان اشکانه به تصویر کشیدن یک جامعه از زوایای مختلف استخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد. مهمترین مفهوم در این رمان پس از مفهوم عشق و شهادت، مفهوم عدالت است. زبان داستان در زمینهٔ عضق رو به سوی ادبیات عرفانی کهن دارد. حسن‌بیگی در نگارش رمان خود، شگرد دیگری نیز به کار برده است که تا حدودی تازگی دارد. این شگرد، حکایت‌گر مقارنه و تباینی است بین آنچه در دانستگی‌های سید حسین و گروهبان عراقی می‌گذرد[۵].

«شب ناسور»

این اثر پیچیدگی‌هایی به لحاظ فنی دارد که با کتمان اطلاعات و حس تعلیق خواننده را به دنبال خود می‌کشاند. ساختار و محتوای کتاب به گونه‌ای است که خواننده را با خود همراه می‌کندخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد. حسن‌بیگی می‌گوید: رمانی است که دیده نشد و ناشر این کتاب، خوب نتوانست آن را عرضه کند. در آنجا یک شخصیت مفلوک، تنها و امروزی و درعین‌حال که یک مأمور ساواک است مورد پرداخت قرار گرفته است. رویکردهایی در ذهنیت‌ام بوده است که سوژه‌ای درگیر بسازم که بنیاد عمیق داشته باشد و ساخت درامی پروبلماتیک داشته باشدخطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه.

«عالی جناب شهردار»

رمانی صرفا بر رخدادهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ است. دغدغه‌ این نویسنده دربارهٔ اوضاع جامعه و زندگی مردم و احساس رسالتشان برای بازتاباندن حقایق، آنان را به آفرینش این آثار رهنمون شد. امّا چون با خفقان، ممیزی شدید و رعب و وحشت روبه‌رو بودند، ‌چاره‌ای جز بیان حقایق به زبان تمثیلی نداشتند؛‌ زیرا آثاری که به وضوح وقایع را بازگو می‌کرد توقیف می‌شد[۴۲]
داستانی بلند که با نگاهی به واقعیتی سیاسی اجتماعی و اقتصادی در یکی از کشورهای همسایه به زبان تمثیل به بیان تندترین نگاه‌های اصلاحی نویسنده در باب حکومت‌داری و آداب برخورد اجتماعی می پردازد. حسن بیگی کشوری لامکان را در داستانی بلند پیش روی شما ترسیم می‌کند با سیستم سیاسی منحصر به فردی که بدل از واقعیت است. در این موقعیت است که او اساسی‌ترین اظهار نظرهای خود در مورد حکومت داری و نیز نوع مواجهه با مردم در یک ساختار سیاسی را به زبان داستان می کشد.
قاسمعلی فراست در جلسهٔ‌ نقد کتاب گفت: ویژگی مثبت این کتاب این است که مسئله‌ای که البتّه به نظرم سیاسی است، زیر پوستی مطرح می کند و همانند بازیگران که بدون دیالوگ و فقط با نگاه موضوعی را می فهمانند. کسی که از این شخصیت ها ایراد گرفته است، درست بوده چرا که می توان فهمید که هر کس معرف چه کسی در سال ۸۸ است. نویسنده غیر مستقیم به افراد و جامعه آن ها تلنگر می زند[۴۳].
به نظر محمّدرضا گودرزی داستان بیش از آنکه طنز باشد، هجو است که البته بسیار خوب هم جواب داده است. تعلیق متن نیز قابل قبول است. راوی دانای کل خود تعلیق را دامن می زند که بسیار قابل توجه است. نکته مهم پایان بندی این تمثیل است. این تمثیل همانند تمثیل های دیگر که اغلب پایان خوش دارند، نیست. که می تواند از جهاتی خوب باشد[۴۳].
طنز و تمثیل: طنز یکی از جدی ترین ابزارهایی است که حسن بیگی در داستان بلند عالیجناب شهردار خود برای ترسیم موقعیت‌هایش از آن بهره برده است. به عبارت ساده‌تر او با تمسّک به ابزار بیانی طنزآلود توانسته جدی‌ترین و شاید حساس‌ترین اظهارنظرهای سیاسی اجتماعی و حتّی اقتصادی خود را در قالب یک داستان به مخاطبش عرضه کند.
زاویهٔ دید: شیوایی زبان روایت، انتخاب فصول با عناوین در خور اعتنا و نیز زاویهٔ دید مناسب به حسن بیگی در این اثر کمک کرده تا بتواند به صراحت و زیبایی و البته به شیوایی داستانی را روایت کند که در مختصات ادبیات داستان ایران تاکنون نمونه‌های کمی از آن دیده شده است که شاید نزدیک‌ترین و آخرینش دموکراسی یا دموقراضه سید مهدی شجاعی باشد.

«محمّد»

انگیزهّ نوشتن رمان «محمد» توهینی بود که در سال ۱۳۸۴ در دانمارک رخ داد. نثر این کتاب نثر تاریخی نیست بلکه به سبک امروزی نوشته شده است. هم به خاطر ترجمهٔ کتاب به زبان‌های دیگر و هم به خاطر اینکه خوانندگان امروزی راحت‌تر باشند. بعضاً گفته می‌شود که این نثر به کار لطمه وارد کرده است و کار را ساده کرده است ولی چون عامهٔ مردم را مد نظر داشته است، سعی کرده است که رمان ساختار و ادب خاص خودش را داشته باشد[۳۴].
تلاش وی بر اين بوده كه ريشه‌های صهيونيستي باورهای تعدادی از يهوديان معارض را نشان بدهد و نگاهي به تقابل صهيونيست‌ها با اسلام و در عين حال، تعامل اسلام با مسيحيت و آن گروه از يهوديان مومن داشته باشد[۲۵]. زاویه دید راوی اول شخص است، شخصی یهودی كه در رمان به عنوان یک دانشمند معرفی می شود از طرف شورای عالی یهود مأمور می‌شود به سمت پیامبر اسلام گرایش پیدا كرده و یا او را كشته یا عقایدش را به چالش بكشد. در واقع رمان به شكل قابل قبولی، تاریخ اسلام را معرفی كرده است، بخشی از این معرفی با ردوبدل شدن دیالوگ‌هایی میان مرد یهودی و عربی كه راهنمای اوست آشكار می شود[۴۴].
به نظر مهدی طاهری درواقع این شكل روایت و این كه تا پایان مخاطب را در تردید قراردهی در روایت واقعی پیامبر(ص) وجودنداشته است چون همان گونه كه ذكرش آمد مردم با روایت واقعی آشنا هستند، اما این شكستن افق انتظار مخاطب و این كه رئیس اسحاق از نامه های او به دین مبین اسلام گرایش پیداكرده بسیار جالب توجه است[۴۴].


«دو روایت از یک عکس»

بزرگترین ویژگی دو روایت از یک عکس نویسندۀ آن است. پرداخت کتاب به پهلوی اول و دوم است. از مستندات تاریخی استفاده کرده‌است و سعی کرده است نکات عبرت‌آموز و وضعیت فلاکت‌بار رضاخان و محمرضا پهلوی بعد از خروج از ایران را برای مخاطبان بیان کند[۴۵].

«سال‌های بنفش»

این رمان از لحاظ ساختار و محتوا به دو رمان نغمه در زنجیر و سال‌های ابری شباهت دارد و از الگویی واحد پیروی می‌کند. نوع قصّه حماسی است. روایتی ساده در زمینهٔ مبارزهٔ اجتماعی است. از غموض فن داستان‌نویسی در آن نشانی نیست. چنان‌که می‌توان آن را رمان تماشاگر و ناظر نامید. نویسنده می‌گوشد نظرگاه خود را در وضعیّت اصلی مبارزه‌ای دینی به نمایش بگذارد و همهٔ عوامل را در بسط جنین فراروندی به کمک بطلبد. شخصیّت مطلقاً خوب در رمان وجود ندارد، چنان‌که شخصیّت شریر نیز. در بسیاری از سکانس‌ها او مبارزان دورهٔ ستمشاهی را از روزنهٔ رویدادهای دههٔ بعد می‌بیند و تصویر می‌کند. گزارش‌ها یکسونگرانه است و نظرگاه نویسنده به طور صریح به ذهن می‌آید. داستان در کل، فراز و فرود نمایانی ندارد و به سخن دیگر، روایت داستانی یکنواختی است. نویسنده به دلیل این مشکل آم را به دو شیوه روایت می‌گند. کنش داستان خوب است. خواننده به راحتی آن را می‌خواند و پیشمی‌رود. بیان با اینکه غالباً خبری است، ساده و صمیمانه است. مسامحات لفطی و معنایی روانی نثر را به وجود می‌آورد[۵].


نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

  1. دستغیب، عبداللهی. «ریشه در اعماق و داستان‌های دیگر». هنرمند، ش. ۹۴ (۱۳۸۹): ۴۳. 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ ۲٫۷ ۲٫۸ سلیمی، علی‌الله. «گفت و گو: اشکانه مولود عشقی در بستر ایثار و مقاومت است». ادبیات داستانی، ش. ۹۲ (مرداد ۱۳۸۴): ۳۶ - ۴۰. 
  3. «روایت بحران-۸ / اولین تجربه‌ زندگی در بحران». خبرگزاری مهر، ۱۲ فروردین ۱۳۹۹. 
  4. «ابراهیم حسن‌بیگی». کتابستان، ۲۶ تیر ۱۳۹۲. 
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ دستغیب، از دریچهٔ نقد، ۷۷۵، ۹۰۱، ۱۲۱۹.
  6. {>«گزارشی از نشست نقد و بررسی رمان اشکانه/ داستان سرنوشت». رسالت، ۱۰ مرداد ۱۳۸۸. 
  7. «گفت‌وگو با ابراهیم حسن‌بیگی». امام خمینی، ۲۴ شهریور ۱۳۹۲. 
  8. «گفت و گوی «قدس » با ابراهیم حسن‌بیگی درباره رمان انقلاب اسلامی «من پای اعتقادم ایستاده‌ام»». قدس، ۲ دی ۱۳۹۶. 
  9. «گفت‌وگوی قدس با ابراهیم حسن‌بیگی به انگیزه چاپ مجموعه «اشکان و اشکانه»: از مترجم نماها گلایه دارم». قدس، ۹ خرداد ۱۳۹۷. 
  10. «با ابراهیم حسن‌بیگی نویسنده و فعال فرهنگی «پیوستن به «کپی‌رایت» ترجمه معکوس را شتاب می‌بخشد»». قدس، ۲۷ مهر ۱۳۹۶. 
  11. «ابراهیم حسن بیگی در گفتگو با مهر: «کافی‌شاپ هم بزنیم کسی سراغ ما نمی‌آید»». خبرگزاری مهر، ۲۷ مرداد ۱۳۹۷. 
  12. «ابراهیم حسن بیگی در گفتگو با مهر: «کتاب در جامعهٔ ایران بی‌اهمّیت است چه رسد به جایزه‌اش»». خبرگزاری مهر، ۱۶ تیر ۱۳۹۷. 
  13. «حسن‌بیگی مطرح کرد؛ «شخصیت‌های ایرانی همه مغفول مانده‌اند»». خبرگزاری مهر، ۱۹ اسفند ۱۳۹۷. 
  14. «یادداشت مهمان؛ «پیشنهاد تدوین طرح ملی کتاب/ تا کی می‌خواهیم فقط اعتراف کنیم؟»». خبرگزاری مهر، ۷ شهریور ۱۳۹۶. 
  15. «انتقاد ابراهیم حسن بیگی از نحوهٔ پرداختن صدا و سیما به مفاهیم دینی». خبربان، ۲۰ شهریور ۱۳۹۸. 
  16. «سینمای کودک و نوجوان از نگاه اهالی سینما: سینمای کودک و نوجوان، ایست!». نقد سینما، ش. ۴۹ (آذر ۱۳۸۶): ۱۶ - ۱۷. 
  17. «بحران تعداد آثار تولیدی در زمینهٔ دفاع مقدس/ قرائت فعلی از جنگ به اشباع رسیده است». خبربان، ۲۶ مرداد ۱۳۹۸. 
  18. «ابرخی نویسندگان درک درستی از مفاهیم قرآنی ندارند». گلستان قرآن، ش. ۴۹ (دی ۱۳۷۹): ۴۲. 
  19. «مصاحبه با ابراهیم حسن‌بیگی/ قصه، بازی نیست». ادبیات داستانی، ش. ۵۶ (شهریور و مهر ۱۳۸۰): ۳۹. 
  20. خادمی کولایی، مهدی؛‌ حسن پور ایلالی. «بررسی جلوه های ناتورالیسم در ادبیات داستانی جنگ (موردپژوهی: احمد دهقان)». نسیم، ش. ۱۸ (بهار و تابستان ۱۳۹۷): ۱۲۱ - ۱۴۸. 
  21. حسن‌بیگی، ابراهیم. «دین‌باوری و رمان». ادبیات داستانی، ش. ۱۱۶ - ۱۱۷ (آذر و دی ۱۳۷۳): ۳۲ - ۳۳. 
  22. «ابراهیم حسن بیگی: داستان نقش آگاهی دهنده و بیدارکننده دارد». پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، ۴ بهمن ۱۳۹۵. 
  23. «حسن بیگی: دانشگاه‌ها باید طرح‌های تشویقی برای افزایش سرانه مطالعه طراحی کنند/ دانشجویان برای مطالعه انگیزه‌ ندارند». خبربان، ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸. 
  24. «اخبار اهل قلم». کتاب ماه کودک و نوجوان، ش. ۱۵ (دی ۱۳۷۷): ۴۵. 
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ ۲۵٫۲ «انتشار رمان «محمد (ص)» حسن‌بیگی در راه انگلیس». وبلاگ ابراهیم حسن‌بیگی، ۱۰ دی ۱۳۹۱. 
  26. صابر پور، زینب؛ شادلو، داوود. «جریان دینی در رمان فارسی پس از انقلاب اسلامی». پژوهش زبان و ادبیات فارسی، ش. شماره ۳۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۷ (تابستان ۱۳۹۴). 
  27. پیروز، غلامرضا؛ ملک، سروناز؛ فتوت، محدثه. «بررسی هم پیوندی متن و تصویر در شش داستان دفاع مقدس کودکان بر اساس نظریه‌ی پری نودلمن». مطالعات ادبیات کودک، ش. شماره ۱۴ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۸ (پاییز و زمستان ۱۳۹۵): ۱ - ۲۸. 
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ ۲۸٫۲ امجدیان، کیوان. «نقد و بررسی: قصه ای مدرن برای بچه ها». / کتاب ماه کودک و نوجوان، ش. ۳۵ (شهریور ۱۳۷۹): ۳۲ - ۳۳. 
  29. شعاعی گمچی، یونس؛ شوهانی، علیرضا؛ ذبیحی، رحمان. «بررسی میزان تاثیر انقلاب اسلامی بر رویکرد‌های دینی نویسندگان رمان‌‌های دفاع مقدّس». پژوهش‌های انقلاب اسلامی، ش. شماره ۲۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۷ (زمستان ۱۳۹۷): ۹۷ - ۱۲۳. 
  30. علیجانی، محمد؛ آهی، محمّد. «ظرفیت‌ها و محدودیت‌های اسطوره‌پردازی در رمان‌ جنگ». ادبیات عرفانی و اسطوره‌شناختی، ش. شماره ۵۳ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۳۸ (زمستان ۱۳۹۷): ۲۴۳ - ۲۸۰. 
  31. ظریفی‌نیا، محسن. «هویت جهادی در دو رمان دفاع مقدس». ادبیات پایداری، ش. شماره ۱۹ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۵ (پاییز و زمستان ۱۳۹۷): ۱۷۸ - ۲۰۲. 
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ ۳۲٫۲ ۳۲٫۳ ۳۲٫۴ سرشار، محمدرضا. «ریشه های ماندگار (ریشه در اعماق نوشتهٔ ابراهیم حسن بیگی)». ادبیات داستانی، ش. ۳۰ (فروردین ۱۳۷۴): ۵۸ - ۷۳. 
  33. فرخ نیا، مهین دخت؛ رمضانی سربندی، نسیمه. «پژوهش‌های نقد ادبی و سبک‌شناسی». سوره اندیشه، ش. ۳۵ (بهار ۱۳۹۸): ۱۰۵ - ۱۲۶. 
  34. ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ «گفتگو: می خواستم رمانی مردمی و همه فهم بنویسم». ادبیات داستانی، ش. ۱۱۴ (تیر ۱۳۸۷): ۲۲ - ۲۹. 
  35. حنیف، حسن. «روزنه (خدمت نویسندهٔ توانای هموطن جناب آقای ابراهیم حسن بیگی)». ادبیات داستانی، ش. ۳۴ (مرداد ۱۳۷۴): ۸۰. 
  36. کاسی، فاطمه. «عناصر تقابل ایدئولوژیک در داستان دفاع مقدس «ریشه در اعماق»». ادبیات پایداری - شماره ۱۷ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۴، ش. ۳۴ (پاییز و زمستان ۱۳۹۶): ۲۷۱ - ۲۹۴. 
  37. «نقد کتاب/ صوفی و چراغ جادو به بوته نقد کشیده می شود». خبربان، ۲۱ آذر ۱۳۹۴. 
  38. ۳۸٫۰ ۳۸٫۱ پارسایی، حسن. «نقد و بررسی: دوگانگی ذهن نویسنده: نقد و بررسی رمان «صوفی و چراغ جادو» اثر «ابراهیم حسن بیگی»». کتاب ماه کودک و نوجوان، ش. ۱۶۳ (اردیبهشت ۱۳۹۰): ۱۸ - ۲۳. 
  39. فلاح هاشمی، میر شمس الدین. «تاریخ نویسی به سبک رمان؛ دربارهٔ رمان «قدیس» / نویسنده: ابراهیم حسن بیگی». سوره اندیشه، ش. ۶۰ و ۶۱ (تیر و مرداد ۱۳۹۱): ۳۲. 
  40. «حسن بیگی در گفتگو با مهر مطرح کرد؛ «اشکانه» تکنیکی ترین اثر من است/عشق بزرگ ترین نعمت خداست». خبربان، ۲ آبان ۱۳۹۶. 
  41. روبین، ظریفه. «نقدی بر کتاب «اشکانه» اثر ابراهیم حسن بیگی: رمزی که اشکانه گشود!». سوره اندیشه، ش. ۳۹ (شهریور و مهر و آبان ۱۳۸۷): ۱۴ - ۱۵. 
  42. کشانی، لیلا. ««دو [یا چند]لایگی» در رمان های تمثیلی فارسی». نقد ادبی، ش. شمارهٔ ۳۹ علمی - پژوهشی (وزارت علوم)/ISC (۲۸ (پاییز ۱۳۹۶): ۱۵۱ - ۱۷۸. 
  43. ۴۳٫۰ ۴۳٫۱ «فراست: «عالیجناب شهردار» متفاوت‌ترین کتاب حسن‌بیگی است». خبربان، ۱۵ خرداد ۱۳۹۴. 
  44. ۴۴٫۰ ۴۴٫۱ «نگاهی به رمان محمد (ص) نوشتهٔ ابراهیم حسن‌بیگی». روزنامه ایران. 
  45. «تطهیرکردن‌های پهلوی، آب در هاونگ کوبیدن است/ معضلات پهلوی با مشکلات فعلی کشور قابل قیاس نیست». خبربان، ۷ شهریور ۱۳۹۸. 

منابع

  1. دستغیب، عبدالعلی (۱۳۹۱). از دریچهٔ نقد (مجموعه مقالات) دفتر اوّل. تهران: مؤسسه خانه کتاب. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۲۲۲-۰۸۴-۴..


پیوند به بیرون