جمشید خانیان

از ویکی‌ادبیات
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جمشید خانیان

خانیان، نویسندۀ کودک‌ و نوجوان
نام اصلی جمشید خانیان
زمینهٔ کاری داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس، پژوهشگر
زادروز ۱۷شهریور۱۳۴۰
آبادان
ملیت ایرانی
کتاب‌ها قلب زیبای بابور، عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی، کودکی‌های زمین و ...

جمشید خانیان داستان‌نویس کودک و نوجوان در زمینۀ ادبیات دفاع‌مقدس، نمایشنامه‌نویس و پژوهشگر و استاد دانشگاه است که نامزدی در جایزۀ جهانی آسترید لیندگرن را در کارنامۀ خود دارد. [۱]

* * * * *

جمشید خانیان فعالیتِ ادبی خود را از دهۀ۶۰ و با نوشتن برای بزرگسالان آغاز کرد. تخیلِ غیرقابل مهاری که ادبیاتِ نوجوان در ذهن و اندیشۀ او ایجاد کرده است، شوقِ نوشتن برای نوجوانان را در او به وجود آورد.[۱]خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
خانیان متولد هفدهم شهریور۱۳۴۰ و بزرگ‌شدۀ آبادان است. اگرچه در اصفهان زندگی می‌کند، اما هنوز یکی از تصاویر ثابت کتاب‌هایش، فضاهای بومی زادگاهش است. بازی‌های فرمی و زبانی، نگاه تازه‌ای است که کتاب‌های او را از دیگر آثار متمایز می‌کند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد[۲] خانیان با نگارش دو نمایشنامۀ «یک نیمروز در اتاقِ بازجویی» و «روی نی‌بندی»، فعالیت ادبی خود را آغاز کرد و بعدها مدرس، کارشناس و داوری در بسیاری از جشنواره‌های ادبی و هنری را در کارنامۀ خود به ثبت رساند.[۱]
این استاد دانشگاه دارای ۲۰ عنوان کتاب پژوهشی در زمینۀ وضعیت‌های نمایشی جنگ است که بارها جایزۀ اول در جشنواره‌های دفاع‌مقدس را به‌خود اختصاص داده است.[۳].
جمشید خانیان معتقد است که مفهوم تئاتر مقاومت در مفهوم تئوریک آن وجود دارد و این همان تئاتری است که باید مورد حمایتِ انقلاب و دفاع‌مقدس قرار گیرد.[۳]
آثار خانیان آنقدر هویت و تشخص دارند که همواره مورد توجه کارشناسان و منتقدان بسیاری قرارگرفته است و با برگزیده‌شدن در جشنواره‌های ادبی و هنری و کسب جوایز متعددی نظیر جایزۀ ربع‌قرن ادبیات داستانی دفاع‌مقدس و بیست‌سال ادبیات داستانی نشان از اهمیت این ادبیات نزد عموم دهد تا در سی‌وششمین جشنوارۀ بین‌المللی تئاترفجر از خالق این گونه آثار به‌عنوان نمایشنامه‌نویسی منتخب و برای یک عمر تلاش در نوشتن و آموزش قدردانی شود.[۱]
دفاع‌مقدس موضوع و محوریت اصلی و غالب بر داستان‌های خانیان است زیرا به گفتۀ عباس جهانگیریان:خانیان اگر زخم جنگ را بر تن نداشته باشد بر روح دارد. او تنها گزارشگر و روایتگر واقعیت‌های هشت‌سالۀ جنگ نیست و جنگ با تمام زشتی‌اش از او نویسنده‌ای ژرف‌نگر ساخته است تا بتواند آنچنان بگوید بی‌آنکه سخنش بر کام جنگ طلبان خوش آید.[۴]
خانیان در انتخاب واژه‌ها کوششی وسواس‌آمیز دارد، این سخن مریم کهنسال است. هر داستان برای خانیان مانند یک بازی است و جنسی از طراوت و تازگی در معماری آثار او موج می‌زنند.[۴][۵]
خانیان در آثارش نگاهی متفاوت به واژه‌های نوساخته دارد و از فضای خشک و جدی واقعیت‌ اثری رشک‌برانگیز می‌سازد. جمشید خانیان با اینکه از نسل نویسندگان میان‌سال(۱۳۴۰) است، اما بی‌گمان یکی از پیشروترین نویسندگان ایرانی در حوزۀ ادبیات کودکان و نوجوانان است که دارای دو ویژگی بارز صدای مدرن و نوشتن در سبک‌های مدرن است.[۶]

از میان یادها

آغاز نوجوانی و شروع کار جدی

جمشید خانیان می‌گوید:

از یازده‌سالگی که وارد کانون شدم و کارم را از آنجا شروع کردم، جذب قصه‌خوانی شدم و کتاب‌های قصه زیاد خواندم. البته قصهٔ عامیانهٔ مکتوب نخوانده‌ام؛اما قصه‌های فولکلوریک را شنیده‌ام.[۷]

دیدار با هنر و ادبیات

جمشید خانیان می‌گوید:

اولین دیدارِ جدیِ من با هنروادبیات در سال۵۱ یا ۵۲ و در کانون پرورش فکری آبادان و به‌طور اتفاقی با کتاب «ماجراهای نارنیا » بود، از آن‌ زمان تا امروز، فراز‌ و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته‌ام. همیشه فکر می‌کنم که آن برخوردِ اتفاقیِ کوچک، سرنوشتم را جور دیگری رقم زده است، من هنر را زندگی کردم و ذره‌ذره آن را آموختم؛ بدون آنکه بدانم چه وقت فرایند آموختن را طی کرده‌ام.[۸]

میزکار و چیدمان آن

جمشید خانیان می‌گوید:

منابعِ هریک از کارهایم را روی میزم قرار می‌دهم. البته هم روی میز و هم روی زمین.

دو جلد فرهنگِ لغتِ عمید که از بس زیاد استفاده کرده‌ام کهنه شده‌اند؛ روی میزم حق آب‌وگل دارند. خودکارِ قرمز که حتماً باید باشد، چون دور مطالب را با خودکارِ قرمز خط می‌کشم و خودکار مشکی هم هرگز از من دور نیست. پوشه‌ای پر از کاغذها و نوشته‌های نصفه، نگه می‌دارم که نسخهٔ اول نوشته‌‌هایم را پشتشان می‌نویسم. از کامپیوتر استفاده نمی‌کنم هیچ‌چیز برایم جای خودکار قرمز و مشکی را نمی‌گیرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

داستان‌هایم را بلند بلند می‌خوانم

جمشید خانیان می‌گوید:

آهنگ کلمه برایم خیلی مهم است. این حساسیت از من قصه‌گوی خوبی ساخته است و در بیشتر مواقع داستانم را بلندبلند برای خودم یا اطرافیان می‌خوانم تا آنچه در پس‌ِ ذهنم نهفته بود و نمی‌دیدمش، سرانجام درمی‌آید.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

زندگی با شخصیت‌های داستان

جمشید خانیان می‌گوید:

هنگام نوشتنِ طرحی که گاه شاید یک‌سالی با آن درگیر هستم، این اتفاق برایم می‌افتد که با آدم‌های قصه‌ام زندگی می‌کنم، بیشتر به‌‌این‌ دلیل که تصوری کلی از اثر دارم و دقیقاً نمی‌دانم چه اتفاقی قرار است بیافتد. در واقع طرح کاملی از آن آدم‌ها در ذهنم نیست. مرتب با شخصیت‌هایم زیست می‌کنم تا به‌حقیقت زاده می‌شوند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

تصویر حاکم برنوجوانی

جمشید خانیان می‌گوید:

در نوجوانی وارد گروه نمایشی کانون شدم. در سال‌های۵۱و۵۲ و۵۳، دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران، طرحی را برای دانشجوهای خود گذاشته بود که در شهرهای خودشان مربی تئاتر شوند. یکی از این دانشجوها با ما شروع به کار کرد. هیچوقت فراموش نمی‌کنم که چه تاثیر مثبتی داشت و همیشه مدیونش هستم. شکل‌گیری شخصیت هنری‌ام‌ وامدار اوست.[۸]

جنونِ نوشتن

جمشید خانیان می‌گوید:

در سال‌های اخیر که نوشتن برای کودک‌ و نوجوان مسئله اصلی من شده است، گاهی به شکل غریب، جنونِ نوشتن به سراغم می‌آید، ذهنم و بعد کاغذهایم پر از طرح‌های داستانی‌ می‌شود که باید آن‌ها را تبدیل به رمان و نمایشنامه کنم، امیدوارم این فرصت را داشته باشم، این مهم‌ترین آرزوی من است.[۸]

رنج‌هایی که تجربه می‌شوند

جمشید خانیان می‌گوید:

در مسیر دردآورِ «نوشتن» همه‌‌ چیز لذت‌بخش است،از هیچ‌چیز پشیمان نیستم؛ حتی از رنجی که می‌برم، همۀ رنج‌های من، تجربه‌های من هستند.[۸]

بازی با خودکارهای رنگی

جمشید خانیان می‌گوید:

ادبیات برای من نوعی بازی‌کردن است، از فرایند نوشتن این بازی آغاز می‌شود تا به خلق اثر منتهی می‌شود. بازی با خودکارهای رنگی را دوست‌دارم و فرآیند نوشتن برایم بسیار مهم‌تر از خود اثر است و آن را دنیای کودکان‌ و نوجوانان برایم فراهم می‌کند.[۹]

تکرار نوشتن برای نوجوان

جمشید خانیان می‌گوید:

در سال۱۳۷۶ وقتی می‌خواستم کتاب «کودکی‌های زمین» را بنویسم، شخصیت فولکوریک این داستان آن‌چنان من را به خود واداشت که نتوانستم از آن جدا شوم و همین موضوع عاملی شد برای تکرارِ نوشتن برای نوجوان و ماندن در این عرصه.[۱۰]

متعلق به دنیای نوجوان هستم

جمشید خانیان می‌گوید:

می‌دانم که برای گروه سنی نوجوان می‌نویسم، اما به این فکر نمی‌کنم که سنِ نوجوانی، سنِ ساده‌اندیشی است. به‌ نظر من نوجوانانِ ما بسیار باسواد، باشعور و فهیم هستند و نوع زندگی و آموزش‌هایی که می‌بینند، نشان داده است که این گروهِ سنی، بسیار کنجکاو و مشتاق برای کشف جهان هستند. هیچ‌گاه به‌این فکر نمی‌کنم که برای نوجوانانی می‌نویسم که کمتر از من می‌دانند و باید جایی برای کشف‌کردن و فکر‌کردن برای آن‌ها بگذارم.[۹] من خودم را متعلق به دنیای ادبیات کودک‌ونوجوان می‌دانم.[۲]

نام‌هایی از دلِ داستان

جمشید خانیان می‌گوید:

پیداکردن عنوان برای داستان‌ها اهمیت زیادی دارد و برای من آخرین مرحله‌ای‌ست که اتفاق می‌افتد، بیشتر سعی می‌کنم از دلِ خودِ داستانی که نوشته‌ام و کاراکترهای داستانی‌ام کمک بگیرم و اسمی را بیرون بکشم.[۹]

داستان انصراف

جمشید خانیان، نویسندۀ ادبیات و نامزد جایزۀ آسترید لیندگرن می‌گوید:

وقتی شنیدم انجمن نویسندگان كودک‌ و نوجوان، من را به‌عنوان نامزد این جایزه انتخاب كرده است، خارج از كشور بودم، ۱۰روز بعد بازگشتم و فقط ۴۰روز برای آماده‌كردن پرونده‌ام وقت داشتم و از سویی هیچ‌چیز برایم از نوشتن مهم‌تر نبود.تا به‌حال هیچ جایزه‌ای در پروسۀ نوشتن من اثر نداشته و ندارد. من نمی‌دانستم برای كدام بخش از ادبیات كودک‌ و نوجوان ایران نامزد شده‌ام؟. همین دلایل باعث شد تصمیم بگیرم از نامزدی جایزه انصراف بدهم.[۴]

طرحی که آناهیتا به‌هم زد

جمشید خانیان می‌گوید:

داستان «قلب زیبای بابور» که من آن را طی چهارماه نوشتم، ۲۴فصل داشت. البته در هیچ مرحله‌ای لذت نمی‌بردم و منتظر بودم تا شاید فصل بعدی جذاب شود؛ اما فصل پایانی هم هیچ تحولی را در من ایجاد نکرد.[۱۱] وقتی برای دخترم، آناهیتا خواندم، باتعجب گفت:«خب، چی شد؟» این حرف باعث شد تا کل اثر را پاره کنم و با هم‌فکری با خودش «قلب زیبای بابور» را بنویسم. با هم نوشتیم و اغلب نظراتش را در داستان اِعمال کردم. زبان و راویِ قصه از او گرفته شده است. هر فصل را برایش می‌خواندم و بعد با تأیید دونفره نهایی می‌کردیم.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

اقتباس یا سرقت

در پی نمایش تله‌فیلمی به نام «اولین باران پاییزی» با نویسندگی و کارگردانی افسانه منادی، جمشید خانیان این فیلم را اقتباسی از رمانِ «طبقۀ هفتم غربی» خود دانست و نسبت به استفادۀ بدون اجازه از آن اعتراض کرد.
این نویسنده با ارسال متن نامۀ گله‌آمیز خود با اشاره به ناامنی و بی‌اهمیت‌شمردن نویسندگان، نوشت: «وقتی واژه‌ای درست تعریف نشود، خب همین می‌شود، می‌آیند اقتباس کنند، سرقت می‌کنند.»[۱۲]

زندگی و یادگار

شخصیت‌ و اندیشۀ ادبی

اندیشۀ هر نویسنده‌ای با مجموعه آثارش شناخته و تکمیل می‌شود و هر یک از آثار او به تنهایی قسمتی از شخصیت هنری او را می‌سازد. معماری شخصیت خانیان در چهارخط تجزیه و تحلیل می‌شود که این چهارخط با تکیه بر آثار او نمایان می‌شود.[۱۳]
خطِ‌اول جادوی رئالیسمی آثار اوست. همان جادویی که در آثاری مانند «لاک‌پشت فیلی»، «شبی که جرواسک نخواند» و نیز در «طبقۀ هفتم غربی» یافت می‌شود؛ این همان خطی است که بیشتر شخصیت هنری خانیان بر آن استوار است.[۱۳]
آثار غیررئالیسمی نیز در کارنامۀ خانیان به‌چشم می‌خورد مانند «ناهی» و «قلب زیبای بابور».[۱۳]
دیدگاه نمایشی خانیان در آثاری با نگاه و سبکی رئالیسمی خصلتی مختص به‌خود خانیان است و سابقۀ این نوع نگاه در نمایشنامه‌نویسی زیرساخت ذهنی او را در این دیدگاهش به داستان نشان می‌دهد. از آثاری که با این نوع نگاه ساخته و پرداخته شده‌اند می‌توان به «شب گربه‌های چشم سفید» اشاره کرد.[۱۳]
جزئی‌نگری و ریزبافی آثاری متفاوت می‌آفریند و این ویژگی آثار خانیان را متفاوت کرده است و هنگامی که جزیی‌نگری و ریزبافی با هم ترکیب شده و بافتی یکدست و هماهنگ بگیرند سازندۀ بهترین لحظات در داستان بشوند و خانیان از این ویژگی شخصیتی به‌خوبی در آثارش بهره برده است.[۱۳]

شهرت و جایگاه ادبی

حدود چهل‌سال زندگیِ خانیان در دنیای متن و داستان، آثارِ او را نزدِ مخاطبان پررنگ‌تر از آثار دیگر کرده است و حضور ایشان در عرصه‌های جهانی و انتخاب‌شدن به‌عنوان نخستین نویسندۀ ایرانی در حوزۀ داستان نوجوان در جشنوارۀ کلاغ سفید به‌دعوت کتابخانۀ بین‌المللی کودک‌ و نوجوان و نیز دریافت جایزۀ جهانی آسترید لیندگرن، از جایگاه آثار ایشان نزد منتقدان و پژوهشگران خبر می‌دهد.[۲]

جشن‌های تجلیل و بزرگداشت

تجلیلی برای نامزدِ برترین جایزه

مهرآیینی برای خانیان

در سومین مهرآیین نکوداشت نامزدهای جایزۀ «آسترید لیندگرن»، جمشید خانیان، در حوزۀ ادبیات کودک‌‌ و‌ نوجوان موفق به دریافت این جایزه شد.[۱۴] گفتنی است این جایزه یکی از معتبرترین جوایز بین‌المللی در حوزۀ ادبیات کودک‌ و نوجوان است.[۱۵]

خانیان روی کاناپۀ سفید مونیخ نشست

خانیان با رمانِ «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» میهمان کتابخانۀ بین‌المللی کودک‌‌ و نوجوان مونیخ شد. این داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس به‌عنوان اولین نویسندۀ ایرانی در جشنوارۀ «کلاغ‌ سفید» به سخنرانی پرداخت. در این مراسم بخش‌هایی از رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» تولید کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان به زبان آلمانی خوانده شد و در ادامه، حاضران در جلسه دربارۀ یونس‌وسارا شخصیت‌های داستانی این رمان سوال‌هایی را با خالق اثر مطرح کردند.[۱۶]

از دریچۀ نگاه دیگران

گذر پیروزمندانه از آزمون‌های خلاقیت

عباس جهانگیریان:

جمشید خانیان یكی از بی‌حاشیه‌های امروز ایران است، او خلاقیتش را مدام در گردش سنی کودک‌‌ و نوجوان و بزرگسال می‌آزماید و از تمام این آزمون‌ها هم سربلند بیرون می‌آید. من اگر تاكنون به خانیان رشكی برده باشم، به خلوت‌نشینی حافظ‌‌گونه اوست. به اینكه بتوانی دور از هیاهوی سپهر شهر تهران، در خلوت و سكوتی كه آرزوی هر نویسنده‌ای است، بنشینی و بی‌وقفه بخوانی و بنویسی و هر روز رنگ و جانی تازه به ذهن و زبانت ببخشی.[۴]

داستانی که نویسنده‌اش را غافلگیر می‌کند

آتوسا صالحی، نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان:

جمشید خانیان از معدود نویسندگانی است که در داستان‌هایش تنها داستان‌پردازی نمی‌کند، او شخصیت‌هایی واقعی خلق می‌کند که مثل خودشان حرف می‌زنند و تنها طوطی مقلدی نیستند که حرف‌های نویسنده را تکرار کنند؛ شخصیت‌هایی که خاص و متفاوت و صاحبِ فکر و اندیشه‌اند و گاه به نظر می‌رسد حتی نویسنده را غافلگیر می‌کنند.[۱۷]

اقبال‌زاده

خانیان با دیالوگ، تفکر برمی‌انگیزد و مضمون می‌سازد

شهرام اقبال‌زاده، نویسنده و مترجم، در این آیین نکوداشت جمشید خانیان گفت:

خانیان با دیالوگ، روایت می‌کند، مضمون می‌سازد و تخیل می‌پروراند. من امیدوارم در این دوره از جایزۀ آسترید لیندگرن بتوانیم برنده داشته باشیم چون نویسندگان قَدَری را معرفی کرده‌ایم.[۱۸]
عباس جهانگیریان و نقد آثار خانیان[۱۹]

عباس جهانگیریان

برخی آثار خانیان با مخاطب معمولی ارتباط برقرار نمی‌کند!
دوزیستی جهان آفرینش خانیان، زبان و تجربه‌های او را دوپاره کرده است و گاه شنیده می‌شود که برخی از آثار او ارتباط چندانی با مخاطب معمولی ندارند. این عیب خانیان نیست، محصول شرایطی است که در غیبت زیبایی شناختیِ جمعیِ ما ایرانیان شکل گرفته است.[۴]
تجلیل از خانیان و همراهی مریم کهنسال[۱۹]

مریم کهنسال

خانیان از مرز یک نفربودن گذشته است.
شناخت خانیان تنها شناخت یک نویسنده وآثارش نیست، شناخت او به‌مانند شناختِ جریان‌های ادبیات داستانی است.[۵][۴] خانیان در آثارش نشان داده است که واقع‌گرایی ادبی برآیندی از فرم و تکنیک است و به‌همین دلیل است که همۀ جنبه‌های ساختار روایت در آثار او قرار می‌گیرند و بیش از هر چیزی بر ساختمان شکلی داستان تأکید دارند.[۵]

خانیان برجستگی اثر ادبی را با جنسی از قرابت و هزارتویی معمارگونه همراه کرده است و لذت کشف و کاویدن را به مخاطبان هدیه می‌کند. در آثار ایشان همواره هر اثر با چرخشی دیگر مخاطب را غافل‌گیر می‌کند.[۵] فصل‌بندی داستان‌های او نیز گفتمان را ایجاد می‎‌کند و سرفصل‌های آن به تنهایی می‌توانند راوی روایت‌ها باشند.[۵]

فرهاد حسن‌زاده

شیوۀ آشنایی
آشنایی من با کانون کمی خاص بود، با یکی از دوستانم در مدرسه کار تئاتر می‌کردیم. یک روز دوستم دربارۀ پسرخاله‌اش صحبت کرد که او هم اهلِ نوشتن بود. او کسی نبود جز جمشید خانیان.[۲۰]
رقابت یا رفاقت؟
من و جمشید هردو عضوهایی بودیم که در کنار هم کار می‌کردیم. جمشید یکی‌دوسال هم در مدرسۀ ما درس خواند. ما با هم دوست بودیم نه رقیب.[۲۰]
در جنگ همدیگر را گم کردیم

در زمانِ جنگ از جمشید تا سال‌ها بی‌خبر بودم. حدود سال۶۸، برحسب اتفاق او را در شیراز دیدم که یک مجموعۀ بزرگسال را زیر چاپ داشت و من هم در حال سامان‌دادن به اولین کتابم بودم.[۲۰]

ادیبان، پژوهشگران و نظراتشان

هرگز مخاطب نوجوان را دست‌کم نمی‌گیرد!

به‌گفتهٔ اهالی قلم، جمشید خانیان معرف جریان‌های ادبی معاصر ایران و از آن گروه نویسندگانی است که مخاطب نوجوانِ کتابخوان را دست‌کم نمی‌گیرد. استراتژی او ارتقای سطح ذائقه و نگاه زیباشناختی است.[۴]

خاطره‌انگیز به انتخاب خانیان

سه اثر راه یافته به فهرست افتخار

کمیته جوایز شورای کتاب کودک ۳ اثر را برای فهرست افتخار۲۰۱۴ به دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان معرفی کرد. این آثار شامل عاشقانه های یونس در شکم ماهی نوشتۀ جمشید خانیان در بخش تالیف، اختراع هوگو کابره با ترجمأ «رضی هیرمندی» در بخش ترجمه و دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود به تصویرگری «راشین خیریه» در بخش تصویر هستند. لوح‌های افتخار این پدیدآورندگان در سی‌وچهارمین کنگرۀ بین‌المللی ادبیات کودک و نوجوان در مکزیک اهدا خواهد شد.[۲۱]

به انتخاب خانیان

«میهمانی دیوها»

برای من خاطره‌انگیز است. لحن آن به‌عنوان عنصری از زبان که عینیت پیدا نمی‌کند، اما احساس می‌شود در این کتاب یک امتیاز بسیار مهم است که سطح کیفی روایت راارتقا می‌بخشد. با اینکه داستان از ساختار افسانه‌ها پیروی می‌کند، اما خیلی هم به آن پایبند نیست. آغازِ داستان یعنی واگذارشدن داستان از یکی به یکی‌دیگر و پایان آن که مربوط می‌شود به سرنوشتی نامعلوم.[۲۲]

«عقرب‌های کشتی بمبک»

هنوز فکر می‌کنم مهم‌ترین اثر حسن‌زاده، همین کتاب است. تکنیک مثبتِ زبان، همراه با طنزی درست، برآیندی جز کتابی به‌یادماندنی نخواهد بود. ورودی این کتاب و شکل رفتاری کنشگرهای این داستان، آدم را به یاد «تابستان زاغچه» دیوید آلموند می‌اندازد.[۲۲]

«لالایی برای دختر مرده»

این درست است که آنچه به شکل یک پژوهش و تحقیقِ واقعی و تاریخی شروع می‌شود، در ادامه باید به صورت قصه دربیاید. این کاری است که شاه‌آبادی با نوشتنِ این داستان انجام داده است. ضمن اینکه استفاده از پلیفونی روایت به‌عنوان یک تکنیک روایی،امتیاز ویژه‌ای برای این اثر محسوب می‌شود.[۲۲]

«شازده کوچولو»

این کتاب یک شاهکار واقعی است.
مدت‌ها بود که دلم می‌خواست این کتاب را از زاویۀ روایت و روایتگری نقد کنم. همیشه این طور به نظرم می‌رسید که داستان این کتاب، یک راوی مقتدر دارد و بالاخره این فرصت را دانشکدۀ ادبیات دانشگاه شیراز با برگزاری جشنواره و همایش بازنگاری، تحت عنوان چندصدایی و گفت‌وگومندی در ادبیات کودک‌ و نوجوان برایم فراهم کرد.[۲۲]

«کابوس»

به نظرم سید نوید پراز خلاقیت است. او بی‌مهابا با هر کتاب پیشنهاد تازه‌ای به ادبیاتِ کودک و نوجوان ارائه می‌دهد. گاهی ادبیات آن را برمی‌تابد و گاهی خیر. کابوس کتاب فوق‌العاده‌ای است. روایت و راوی در حوزۀ زبان و چرخش‌های داستانی خوب کار می‌کنند و در ایجاد فضا و شخصیت‌های تازه موفق است. او آنقدر در روایتگری خلاق است که به‌راحتی توانسته است از درونمایۀ دستمالی‌شده ولی بی‌پایانِ «فقر» یک اثرِ تازه بیافریند.[۲۲]

«داستان بی‌پایان»

این کتاب برای من تمام‌نشدنی است. هر از چندباری به آن برمی‌گردم تا از غنای فانتزی آن سیراب بشوم و ببینم چطور تخیل، گسترۀ لایتناهی خود را از جهانِ واقع به جهانِ فراواقع می‌کشاند و از آن داستان بی‌پایان می‌سازد.[۲۲]
بندانگشتی

«کافکا و عروسک مسافر»

این کتاب براساس یک مقاله نوشته شده است که در آن به ارتباط عجیب کافکا با دختر بچه‌ای که عروسک‌اش را گم کرده است، می‌پردازد. خیلی نوعِ نگاهِ نویسندۀ کتاب و ساختار دستوری روایت‌اش را نمی‌پسندم. و دقیقا نمی‌دانم اشکال از نویسندۀ آن است و یا از مترجم. اما کتاب یک آن‌انگیزشی دارد که برای تولیدکنندگان ادبیات شاید جالب باشد، و آن این است که تخیل کتاب، انگیزۀ نگارش داستانِ کافکا را برای هر نویسنده‌ای فراهم می‌کند.[۲۲]

فیلم ساخته‌شده براساس آثار[۲۳][۱]

YesYفیلم‌نامهٔ روزی از روزها، از جمشید خانیان که به کارگردانی «اسدالله اسدی» ساخته شده‌است.
YesYخانیان براساس داستان بلند " سُبور " که نوشتهٔ خود اوست، فیلم‌نامهٔ سینمایی با عنوان "زیر آسمان شهر" می‌نویسد که بعد " سیما فیلم "، فیلمی با نام " شرجی " را براساس آن می‌سازد.
YesYنگارش فیلم‌نامهٔ یک مجموعهٔ ۱۳ قسمتی عروسکی، برای صدا و سیمای ملی ایران، با عنوان: " ضرب‌المثل‌هاً برای کودکان‌ونوجوانان.

تکرار به صحنه می‌رود

نمایشنامۀ تکرار

نمایش "تکرار" نوشتۀ جمشید خانیان، به کارگردانی هومن بنایی در کارگاه نمایش باران به صحنه می‌رود.[۲۴]. هدفِ انتخاب اين اثر از دید بنایی، نگاهِ متفاوت آن به جنگ و صرف‌نظركردن از موضوعات و بسترهای كليشه‌ای به همراه رويدادی مستند و تثبيت شده‌ برای روايت با حوادث و ماجراهایی از جنگ كه ريشه در واقعيت دارند و شكل‌ و فرمِ متفاوت در اين اثر، از عوامل انتخاب آن برای بنایی است.[۲۵]

تئاتری متفاوت با حضور خانیان

عموی بزرگِ کوچکِ من

جمشید خانیان نویسندۀ رمان و نمایشنامه‌های کودک‌‌ونوجوان یکشنبه ۳۰ تیر به تماشا می‌نشیند. به‌گزارش روابط عمومی نمایش کودک‌‌ و‌ نوجوان «عموی عجیب بزرگ کوچک من» در هجدهمین شب پویش، میزبان جمشید خانیان می‌شود.[۲۶]

وقتی خانیان می‌گوید

ادبیات کودک‌‌ و‌‌ نوجوان نیازمند فرم و نگاهِ زیبایی‌شناختی کاملا مشخصی است. کتاب‌های ایرانی انتخاب شده، نمونه‌ای از این افق آرمانی را نشان می‌دهند و کتاب‌های ترجمه‌ای انتخاب شده هم خاطره‌انگیزند و هم یادآور می‌شوند که ما چقدر «نویسنده» و چقدر «خواننده‌ای خوب» هستیم.[۲۲]
'

جمشید خانیان و چند درجه سوتفاهم

نیاز تئاتر امروز ما چنین نمایشی است.

جمشید خانیان بعد از دیدن نمایش «چند درجه سوتفاهم در مقیاس اتللو» گفت:

بینامتنیتی که در نمایشنامه وجود دارد به‌خوبی در اجرا منتقل شده است و وجودشناختی در شخصیت اتللو، ذهنیت او را برای بیننده ترسیم می‌کند. در این نمایش هم بازیگر این نقش اتللوی مربوط به خود را ترسیم می‌کند و اجرا و بازیِ فوق‌العاده و ویژگی‌های شگفت‌انگیز در متن، اثری رشک برانگیز به‌وجودآورده است.[۲۷]

با ادبیاتی که ۲۰ساله نشده

جمشید خانیان براین باور است که: عمرِ ادبیات کودک در ایران بسیار کوتاه است. ما تا دههٔ۸۰ ادبیات کودک‌‌ و نوجوان نداشتیم. سابقهٔ ادبیات کودک، به کمتر از ۲۰ سال می‌رسد و وقتی می‌گویند: به پاس سال‌ها تلاش فلان نویسنده، منظور همین چند سال اخیر است که ۲۰ سال هم نمی‌شود.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد

سبک و ویژگی‌های نوشتاری خانیان

آثار و کتاب‌شناسی

کارنامه و فهرست آثار

داستان‌ها برای مخاطب نوجوان[۲۳][۱]

  1. رمان «کودکی‌های زمین».(۱۳۷۶)
  2. داستان بلند «شب گربه‌های چشم سفید».(۱۳۸۰)
  3. پژوهش تاریخی «خشایارشاه».(۱۳۸۰)
  4. داستان بلند «کوسه ماهی».(۱۳۸۱)
  5. پژوهش تاریخی «آریایی‌ها».(۱۳۸۲)
  6. رمان «قلب زیبای بابور».(۱۳۸۲)
  7. داستان بلند «شبی که جَرواسَک نخوانَد».(۱۳۸۲)
  8. رمان «لاک‌پشت فیلی».(۱۳۸۵)
  9. رمان «ناهی».(۱۳۸۶)
  10. رمان «طبقهٔ هفتم غربی».(۱۳۸۷)
  11. رمان «غوص عمیق».(۱۳۸۸)
  12. رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی».(۱۳۸۹)
  13. رمان «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب شده».(۱۳۹۱)
  14. رمان «امپراتور کوتولهٔ سرزمین لی‌لی‌پوت».(۱۳۹۵)
  15. رمان «گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکهٔ جزیرهٔ رنگ‌ها».(۱۳۹۷)
  16. رمان «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش».(۱۳۹۷، در حال چاپ)

داستان‌ها برای مخاطب بزرگسال[۲۳][۱]

  1. مجموعه داستان «همیشه، همین‌ وقت، همین بازی».(۱۳۷۲)
  2. مجموعه داستان «بازی روی خط ممنوع».(۱۳۷۵)
  3. رمان «سُبور».(۱۳۷۶)
  4. رمان «خداحافظ همفری بوگارت».(۱۳۷۶)
  5. رمان «او».(۱۳۷۶)
  6. مجموعه داستان «ننه دلاور».(۱۳۷۸)
  7. رمان «یک نقش برای کاوه».(۱۳۷۸)
  8. مجموعه داستان «گزیدهٔ ادبیات معاصر».(۱۳۸۰)
  9. داستان بلند «فاصله‌های غریب».(۱۳۸۶)
  10. مجموعه داستان «حافظه‌ای برای ناقهٔ گوش شکافته».(۱۳۸۷)
  11. رمان «پَرقیچی».(۱۳۸۸)

نمایشنامه‌ها[۲۳][۱]

  1. نمایشنامهٔ «یک نیمروز در اتاق بازجویی».(۱۳۶۵)
  2. نمایشنامهٔ «بازی نامهٔ بابور».(۱۳۶۶)
  3. نمایشنامهٔ «عشق، سال ریکُن».(۱۳۷۹)
  4. نمایشنامهٔ «پرگار».(۱۳۷۹)
  5. مجموعهٔ آثار نمایشی «جنگ».(۱۳۸۰)
  6. نمایشنامهٔ «مرد کوچولویی پیدایش شد که می‌خندید».(۱۳۸۰)
  7. نمایشنامهٔ «غول زنگی قلعهٔ سنگباران».(۱۳۸۱)
  8. نمایشنامهٔ «مثل کوچِ کاکایی‌ها».(۱۳۸۱)
  9. نمایشنامهٔ «آه از دست این ویکتورهوگو».(۱۳۸۲)
  10. نمایشنامهٔ '«حرف‌های عاشقانه».(۱۳۸۲)
  11. نمایشنامهٔ «قتل آقای کاف».(۱۳۸۷)
  12. نمایشنامهٔ «روزی که زمین نان می‌شود».(۱۳۸۷)
  13. نمایشنامهٔ «تردید».(۱۳۸۷)
  14. نمایشنامهٔ «تکرار».(۱۳۸۸)
  15. نمایشنامهٔ «درون پیرهن یحیی».(۱۳۸۸)
  16. نمایشنامهٔ «روی نی‌بندی».(۱۳۸۸)
  17. نمایشنامهٔ «دهانی پر از کلاغ».(۱۳۸۸)
  18. نمایشنامهٔ «چهارمین نامه».(۱۳۸۸)
  19. نمایشنامهٔ «اسماعیل اسماعیل».(۱۳۸۸)
  20. نمایشنامهٔ «پنج‌شنبه».(۱۳۸۹)
  21. نمایشنامهٔ «راکب».(۱۳۸۹)
  22. نمایشنامهٔ «مرگ ناصری».(۱۳۹۰)
  23. نمایشنامهٔ «نقطه‌های کوچک در فاصله‌ای بسیار دور از خورشید».(۱۳۹۴)

آثار پژوهشی[۲۳][۱]

  1. جست‌وجو در متن، نقد و بررسی ۱۰ رمان ایرانی.(۱۳۸۰)
  2. «از زمینه تا درونمایه»، نقد و بررسی ۷ داستان کوتاه ایرانی.(۱۳۸۳)
  3. «وضعیت‌های نمایشی دفاع مقدس»، پژوهشی پیرامون تئاتر جنگ در ایران و جهان.(۱۳۸۳)

آثار ترجمه شده

  1. بخشی از آثار داستانی جمشید خانیان، از جمله: «همیشه، همین وقت، همین بازی»، در کتابی به نام «شام سرو و آتش»، توسط «ایونا نوویسکا»، در آژانس انتشارات ملی کراکو KAW، به زبان لهستانی ترجمه شده‌است.[۲۸][۲۳][۱]
  2. در کتابی به نام "شهر فرنگ ایرانی" داستان‌هایی از جمشید خانیان و نادر ابراهیمی، توسط انتشارات سوتوچ svetoch به زبان روسی ترجمه شده‌است.[۲۳][۱][۲۹]

فعالیت‌های ادبی[۲۳][۱]

  1. (ازسال۱۳۸۲ تا۱۳۹۸). مدیرداخلی و مسؤل شورای بررسی کتاب انتشارات «دو رود».
  2. (از سال۱۳۹۵ تا۱۳۹۸). عضو دفتر تخصصی سینما.
  3. (۱۳۸۶–۱۳۸۸). عضو شورای تخصصی کانون نمایش‌نامه‌نویسان.
  4. (۱۳۸۰–۱۳۸۴). تدریس در دانشگاه سورۀ تهران و اصفهان.
  5. (۱۳۶۶). همکاری با صدا و سیما در رابطه با آموزش تئاتر و نگارش ۱۳ قسمت نمایش عروسکی برای نوجوانان، با عنوان «ضرب‌المثل‌ها»

سبک و ویژگی‌های آثار

جمشید خانیان جهان پيرامون و امكانات دنيای داستان را از آن خود می‌كند و این همان چيزی است كه منتقدان و مخاطبان نوجوان و بزرگسال را ميخكوب آثار او می‌كند. مخاطبان ایشان خوب می‌دانند که برای ورود به دنيای داستان‌های او، بايد قدم‌به‌قدم با طرح‌واره‌های ذهنی او همراه شوند و در هرسطر و هرصفحه‌ برای رويارویی با شگفتی‌های معماروار داستان‌ها آماده باشند.
خانیا به ادبیاتِ بومی و اقلیمی توجه ویژه‌ای دارد و افسانه‌ها را در قالب‌های جدیدی برای کودکان بیان کرده است و ارتباط زندگی شهری و همه‌گیرشدن آن بین نسل‌ها در آثار او به‌گونه‌ای است که رنگ و بوی تعلیمی و آموزشی نداشته باشد.
موضوع دیگر، توجه خانیان به ادبیات دراماتیک است که این توجه تأثیرگرفته از فعالیت او در حوزۀ ادبیات نمایشی است، هريک از داستان‌ها و نمايشنامه‌های خانیان دنيای تازه‌ای پيش روی مخاطب قرار می‌دهند، هيچ چيز در قلم و نگاه او تكراری نيست.[۲]

جوایز و افتخارات[۲۳][۱]

(۱۳۹۳)اثر برگزیدهٔ ibby، مکزیک، برای رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»
(۱۳۹۲).برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتاب سال مهر طاها، برای رمان «یک جعبه پیتزا برای ذوزنقهٔ کباب شده»
(۱۳۹۱).برگزیدهٔ شورای کتاب کودک، برای رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»
(۱۳۹۱).برگزیدهٔ نخست جایزهٔ کتاب سال مهر طاها، برای رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»
(۱۳۹۱).برندهٔ نشان طلای لاک پشت پرنده، برای رمان «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»
(۱۳۹۱).اثر برگزیدهٔ ibby (دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان، لندن)، برای رمان «طبقهٔ هفتم غربی»
(۱۳۸۹).برگزیدهٔ کتابِ سال شهید غنی پور، برای رمان «غوص عمیق»
(۱۳۸۸).برگزیدهٔ کتابِ سال شهیدغنی پور، برای رمان «طبقهٔ هفتم غربی»
(۱۳۸۸).برگزیدهٔ چهارمین دورهٔ جشنوارهٔ کتاب برتر (به مناسبت هفدهمین دورهٔ هفتهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی)، برای رمان «طبقهٔ هفتم غربی»
(۱۳۸۸).رتبهٔ نخست در هفتمین دورهٔ جایزهٔ ادبی اصفهان، برای رمان «طبقهٔ هفتم غربی».
(۱۳۸۸).برگزیدهٔ نخست ربع قرن کتاب دفاع‌مقدس در حوزهٔ ادبیات نمایشی، برای کتاب نمایشنامهٔ «چهارمین نامه».
(۱۳۸۸).برگزیدهٔ نخست ربع قرن کتاب دفاع‌مقدس در حوزهٔ پژوهش هنری، برای کتاب «وضعیت‌های نمایشی دفاع‌مقدس»
(۱۳۸۸).برگزیدهٔ نخست ربع قرن کتاب دفاع‌مقدس در حوزهٔ رمان نوجوان، برای رمان «شبی که جرواسک نخواند»
(۱۳۸۷).برگزیدهٔ ششمین دورهٔ انتخاب کتاب سال ماهنامهٔ سلام بچه‌ها و پوپک، برای کتاب «شب گربه‌های چشم سفید»
(۱۳۸۷).برگزیدهٔ جشنوارهٔ کتاب سال کودک‌ و نوجوان کانون پرورش فکری، برای کتاب «شب گربه‌های چشم سفید»
(۱۳۸۷).برگزیدهٔ سال از نظر نویسندگان و منتقدان، رمان «طبقهٔ هفتم غربی»

بررسی چند اثر

آیت دولتشاه و نقد فاصله‌های غریب

داستان روایتی از تیمساری طاغوتی است که در دورۀ انقلاب به‌دست نیروهای انقلابی اسیر شده است و به‌دلیل جرم و جنایت‌هایش محکوم به تیرباران می‌شود. شروع داستان از لحظۀ نقش‌آفرینی دونفر نیروی انقلابی با کمترین خصلت قهرمانی در داستان آغاز می‌شود.[۳۰]

سوژۀ مورد پرداخت در این داستان، آن را داستانی ایدئولوژیک به‌حساب آورده است؛ هر چند نویسنده با بر‌شمردن دلایل شخصی‌تر (مثل کشتار مردم و غارت اموال عمومی و ..) که نمود عینی‌تری دارند، تا حدممکن فضایی منصفانه‌تر و انسانی‌تر را در داستان بنا می‌گذارد.[۳۰]
زاویۀ دید این داستان دانای کل محدود به ذهن است که در حواشی شخصیت تیمسار به‌عنوان شخصیت‌اصلی محدود می‌شود. پایان‌بندی داستان فکر شده‌ترین و بهترین قسمت داستان است که نشان از اشراف نویسنده از ابتدا تا انتها بر روند داستان است.[۳۰]
نقطۀ ضعف داستان، به بخش میانی آن و صحنۀ فرار تیمسار از زندان برمی‌گردد و هنگامی که هیچ نشانه‌ای دال بر ذهنی‌بودن و خیالی‌بودن این اتفاقات وجود ندارد، مخاطب انتظار داستانی با رویدادی حقیقی را دارد.[۳۰]
در مورد جغرافیای روایت هم این ایراد کم‌وبیش قابل مشاهده است. برای مثال زندانی که روایت می‌شود به قدری غیرواقعی است که به‌راحتی می‌شود از آن فرار کرد و به جنگل پناه برد. جنگلی که در غرب کشور و مناطق لرنشین واقع شده است، اما بیشتر خصوصیت جنگل‌های انبوه شمال را دارد.[۳۰] اما این داستان پرداخت خوبی از لحاظ زبانی دارد و دایرۀ واژگانی داستان، نشان از نویسنده‌ای می‌دهد که تسلط خوبی روی مقولۀ زبان و روایت دارد.[۳۰]

روایتی متفاوت از شرایط جنگ در روزهای آغازین

کودکی‌های زمین

یکی از آثار قابل تأمل جمشید خانیان در حوزۀ ادبیات داستانیِ دفاع مقدس، رمانِ موفق و خواندنی «کودکی‌های زمین» است. [۳۱] داستان دربارۀ نوجوانی به نام "چمل" است که با غولی خیالی به نام «کل‌کل‌اشتر» به گفت‌وگو می‌پردازد.[۳۲] ورودِ ناگهانیِ این عنصرِ افسانه‌ای، بافت یکدست و مستندگونۀ اثر را درهم می‌ریزد و اثر به‌قالب افسانه‌ای تخیلی نزدیک می‌شود.این درحالی است که تلاش نویسنده برای بازتاب‌دادن وقایع عینی بیشتر قابل لمس است.[۳۲]
حضور این غول در کنار راوی داستان، به داستان شکلی چندبعدی می‌دهد. نویسنده آن‌ چنان این غول را در وادی واقعیت‌ها، طبیعی آفریده است که خواننده درچند مرحله احساس می‌کند که به راستی راوی در واقعیت بیرونی او را می‌بیند. ذهن پرتلاطم راوی، باعث شده است تا او در دنیای تخیل سیر کند و از موجودی تخیلی اما با قدرتی محدود، کمک بگیرد. در بسیاری از مواقع که چمل احتیاج به یک مونس و همدم دارد، کل‌کل‌اشتر در مقابلش ظاهر می‌شود.[۳۲]
وقتی که چمل با برادر بزرگ‌ترش، "بتیل"، برای خرید نان از خانه بیرون می‌روند، ناگهان صدای وحشتناکی می‌آید و چمل در میان شلوغی، بتیل را گم می‌کند و وقتی از یافتن برادرش عاجز می‌شود به سمت خانه بازمی‌گردد. در آنجاست که از یکی از همسایه‌ها می‌شنود که خانۀ آن‌ها در بمباران ویران شده و همۀ خانواده‌اش شهید شده‌اند و او تنها مانده‌ است.[۳۲]
نویسنده از این منظر، سعی در نشان‌دادن عمق فاجعۀ جنگ دارد و از این طریق توانسته است که از شخصیت چمل به عنوان ابزاری بینا برای ثبت حوادثِ جنگ بهره گیرد. چمل در نیمۀ اول داستان تا حدودی شخصیت فردی خود را دارد؛ با تمام احساسات و معنویات درونی‌اش. و در نیمۀ دوم، یعنی بعد از ناپدیدشدن برادرش، عملاً فردیت خود را از دست می‌دهد و به‌عنوان ابزارِ دستِ نویسنده و در خدمت پیشبردِ اهداف وی قرار می‌گیرد.[۳۲]
جمشید خانیان در این داستان نگاه تازه‌ای به بچه‌ها در جنگ دارد. او حوادث را از دید نوجوانِ داستان، با عنصر باورهای افسانه‌ای و بومی پیوند می‌زند. ارتباط میان چمل و آن موجود خیالی حادثه‌ی تازه‌ای در ادبیات پایداری‌ست. خیال‌انگیزی، کشش و رمزوارگی داستان از نقاطِ برجسته و بدیع آن است. داستان در آبادان که زادگاه نویسنده است، اتفاق می‌افتد و نویسنده شخصیت‌های داستانش را در بافتِ اقلیمی آبادان به‌خوبی پیاده می‌کند.[۳۲]
گفتنی است که این اثر برندۀ جایزۀ کتاب سال۱۳۸۰ شده است.[۳۲]

داستانی از باورها و اعتقادها

«غوص عمیق» یکی از آثار برگزیدۀ جمشید خانیان است که اساس آن برپایۀ باور و اعتقاد مردم جنوب شکل گرفته است و موضوع اصلی در آن، گم‌شدن انگشتری حضرت سليمان است.
به‌اعتقاد جنوبی‌ها، انگشتری حضرت سليمان زمانی که به‌دست شيطان به دريا انداخته می‌شود، به دريای عمان می‌‏رسد و از آنجا به چشمه‏‌هایی سرازير می‌شود که در آن ماهی‌ای به نام «چيزکو» وجود دارد.
خالق «غوص عمیق» می‌گوید: استفاده از شخصيت‌‏ها و فضاهای فانتزی در این اثر مشهود است و تمام تلاشم این بوده است تا داستانم در فضايی ميان واقعيت و خيال شکل گيرد.
اين رمان نوجوان را کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان به نمايشگاه کتاب تهران آورده است.[۳۳]

ماجرایی از طنز در دلِ ترس

طنز عنصر تازه‌ای است که حضور کمرنگ خود را در «طبقۀ هفتم غربی» نشان می‌دهد همان طنزی که از دل فرهیختگی، جدیت و روشنفکرانه‌بودن شخصیت داستانی نویسنده می‌آید.[۱۳]
تفاوتِ مهم و قابل توجه در رمان «طبقۀ هفتم غربی»، ساختن موقعیت طنز از دل ترس است. همان چیزی که در هیچ یک از آثار خانیان وجود نداشته است اما در این رمان، خانیان گوشه‌چشمی به طنز انداخته است. ساختن موقعیت طنز در رویایی امیرعلی با آسانسور و با نشان‌دادن رگه‌هایی از طنز که از دل ترس بیرون می‌زند و ناشناخته‌بودن این موجود ماشینی برای امیرعلی و حالت‌های او در مقابل آن، در رفت و بازگشت به طبقات مختلف شکل می‌گیرد. موقعیت طنز در لحظه‌هایی از ارتباط پیرمرد و امیرعلی و اشتیاق آن دو به شیطنت و بازیگوشی حضوری فعال دارد.[۱۳]

شروع با موسیقی گوش‌نواز و آرام

درست یک روز بعد از آمدن بابا
درحالی‌که به نظر سالم و سرحال به نظر می‌رسید
مثل درختی که دیگر قادر نباشد با ریشۀ خود از زمین آب بگیرد و با برگ‌هایش هوا را جذب کند خیلی آرام و غیرمنتظره مرد.
این جملۀ آغازین کتاب «عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی» است که با اقبال مخاطبان بسیاری روبه‌رو شد و مورد نقد و بررسی‌های متعددی قرار گرفته است.[۲]
شروع داستان نمایشی است نفس‌گیر که خواننده را کنجکاو می‌کند تا خوانش داستان را ادامه دهد و همراه با اشتیاقی که در سطربه‌سطر آن دنبال می‌شود و در پاراگراف‌های بعدی اوج می‌گیرد، سوالات زیادی را در دربارۀ شخصیت‌هایش در ذهن مخاطب می‌آفریند.[۲]
«عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی»، داستان آدم‌های خاص و تراش‌خورده و استثنایی است و حتی خود داستان نیز خاص است، داستانی که عناصر مختلف آن حساب شده در کنار هم جای گرفته‌اند.[۳۴]
خانیان در این رمان انواع عشق را بیان می‌کند و داستان با تولدِ عشقی در زمینۀ جنگ ساخته و پرداخته می‌شود. عاشقانه‌های یونس، نه یک داستان جنگی تمام‌عیار است و نه یک داستان سراسر عشقی و آمیخته‌شدن جاذبه‌های عشق و جنگ در کنار هم روایت داستان را به ‌پیش می‌برد.[۳۴]
در این داستانِ سراسر تمثیل، یونس از عشق دنیوی خود به عشقی واقعی می‌رسد و عاشقانه در آن ذوب می‌شود. واژه‌ها در این داستان، ایستا و منجمد نیستند بلکه با پویایی خبر از جریان یافتن زندگی می‌دهند. آنچه در این رمان پررنگ است نگاه خانیان به واژه‌های نوساخته است تا نوعی تمثیلِ عاشقانه را در داستان ایجاد کند. یونس در این رمان شخصیتی است که داستان حول او می‌چرخد و برعکس به‌کاربردن واژه‌ها و جملات توسط او چالش ذهنی را برای مخاطب نوجوان به‌وجود آورده است و علاوه‌بر جذابیت، رمزآلودگی داستان را نیز افزایش می‌دهد.[۳۴]
بهره‌مندی از شخصیت یونس آغازی برای تمثیلی کلان در ذهن خانیان است و تبلور واژگانی که از اصطلاحات موسیقی می‌گویند از مانندکردن زندگی به سونات‌های موسیقی خبر می‌دهد که برای هرکس ریتم و آهنگی خاص دارد؛ گاه تند است و گاه کند.[۳۴]
شخصیت‌های داستان خوب و بی‌نقص پرداخته شده‌اند و البته تا حدودی باورناپذیراند و پختگی و تجربۀ شخصیت‌ها با وجود کوچکی از نکات قابل توجه در این اثر می‌باشد.[۳۴]

روایتی هولناک از یک واقعه

«ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» عنوان جدیدترین اثری است که به قلم جمشید خانیان از سوی بخش کودک و نوجوان منتشر شده است.
در آغاز با مطالعۀ نخستین صفحات این کتاب، تصور می‌کنیم با داستانی شبیه «شازده کوچولو» روبه‌رو هستیم اما به‌تدریج با خواندن ادامۀ داستان، تصویر متفاوتی را در آن می‌بینیم.[۳۵]
خانیان در این کتاب، به لحظات نخستینی اشاره می‌کند که یک نویسنده قبل از شروع داستان سپری کرده است؛ لحظاتی که سعی می‌کند ذهنش را متمرکز کند و به تصاویر و موضوعات پراکنده‌‌‌‌‌ای که از فکرش می‌گذرد، انسجام بخشد. جزئیات را کنار هم بچیند و براساس آن داستانش را بنویسد. او می‌خواهد داستانی واقعی از واقعه‌ای هولناک بنویسد از حادثه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان. اما وقتی کاغذ را روبه‌رویش می‌گذارد و به سبک و سیاق همیشگی‌اش با کشیدن یک خط حلزونی سعی می‌کند جزئیات دنیای داستانی‌اش را در ذهنش مجسم کند، سروکله یک پسر سیاه سوختۀ مو فرفری که لهجۀ جنوبی دارد به نام «ادسون آرانتس» پیدا می‌شود که به دنبال خرگوش هیمالیایی‌اش می‌گردد و اینگونه خیال و واقعیت را درهم می‌آمیزد.[۳۵]
نویسنده که قصد نوشتن یک داستان فانتزی را ندارد تلاش می‌کند ادسون آرانتس را از ذهنش دور کند اما پسرک معتقد است که شخصیت اصلی داستان است و اصرار دارد که بماند. نویسنده می‌داند چه داستانی می‌خواهد بنویسد؛ ماجرایی که در سال۱۳۵۷ اتفاق افتاده است. زمانی که او به‌همراه خواهرش لیالی و دوست‌هایش در یک شب گرم نزدیک یک درخت بی‌عار پشت یک کلیسا در آبادان نشسته‌اند و فانتا می‌نوشند؛ او حتی با خودش قرار گذاشته که قصه‌اش را با آواز عبدالحکیم حافظ، یک خوانندۀ عرب آغاز کند اما در واقعیت، سینمایی به آتش کشیده شده و صدها نفر بی‌گناه در آن جان داده‌اند اما نویسنده با قهرمانی روبه‌رو شده است که خواستار تغییر سرانجام ماجراست.[۳۵]
داستان اینگونه آغاز می‌شود: «داشتم به صداها فکر می‌کردم. به صدای غرش کامیون‌های ارتشی که سربازهای خسته و خواب‌آلود را جابه‌جا می‌کردند. به صدای قورقور قورباغۀ سبزرنگ عصبانی. و به صدای عبدالحکیم حافظ.[۳۵]
خوب یادم می‌آید؛ به خودم گفتم: بهتر است داستانم را با صدای آواز عبدالحکیم حافظ شروع کنم که از رادیوی دو زندگی ماکسی‌مد شنیده می‌شود که ناگهان چیزی پرید بیرون و ناپدید شد. درحالی‌که هنوز نوک خودکار آبی‌رنگم روی کاغذ بود، سرم را در مسیر عبور آن چیز که نتوانستم درست ببینمش بلند کردم. چند لحظه بی‌حرکت نشستم و پلک نزدم..»[۳۵]
بخش کودک و نوجوان انتشارات فاطمی، کتاب «ادسون آرانتس دوناسیمنتو و خرگوش هیمالیایی‌اش» را در ۹۱صفحه با شمارگان دوهزار نسخه و قیمت ۱۹۰ هزارریال منتشر کرده است.[۳۵]

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

  1. نشر افق
  2. انتشارات کانون پرورش فکری کودک‌ونوجوان
  3. انتشارات سوره مهر

تجدید چاپ‌ها

در فهرست منتشر شده از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان‌ونوجوانان، «قلب زیبای بابور» که پیش‌تر در چندین چاپ در ۱۷ هزار نسخه منتشر شده بود در لیست تجدید چاپ قرار گرفت که این آمار تنها در سال۹۵ به ۲۰ هزار نسخه رسید تا شمارگان این اثر تاکنون به ۳۷ هزار برسد.[۳۶]

منبع‌شناسی

مقالاتی دربارۀ خانیان و آثارش

  1. نقد وبررسی رمانِ طبقۀ هفتم غربی، نوشتۀ فروغ علی‌شاهرودی، کتاب ماه کودک و نوجوان.نورمگز، اردیبهشت۱۳۸۹، شمارۀ۱۵۱، ۳۷تا۴۲
  2. نمای نزدیک؛ نقد و بررسی آثار جمشید خانیان، پژوهشنامۀ ادبیات کودک و نوجوان.نورمگز، زمستان۱۳۹۰، شمارۀ۵۲، ۸۱تا۸۳
  3. بینامتنیت در فراداستان قلب زیبای بابور، نوشتۀ نرگس باقری، مطالعات ادبیات کودک، پاییز و زمستان۱۳۹۳، شمارۀ۲، ۱تا۲۴
  4. رشد اخلاقی کودک در ادبیات داستانی و بررسی آثار داستانی خانیان از منظر رشد اخلاقی، نوشتۀ حسین شیخ رضایی، تفکر کودک، بهار و زمستان۱۳۸۹، شمارۀ۱، ۳۸تا۶۲
  5. بررسی مولفه‌های تمثیلی رمان عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی از جمشید خانیان، نوشتۀ سیداحمد حسینی‌کازرونی، سمیه آورند، محمدرضا شهبازی و سیدجعفر حمیدی، چاپ شده در مجلۀ تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی، پاییز۱۳۹۷، شمارۀ ۳۷، ۱۱۱تا۱۲۷
  6. برادرکشی در نمایشنامۀ دهانی پر از کلاغ، نوشتۀ نرگس آل‌مومن دهکردی و جهانگیر صفری، چاپ‌شده در مرجع دانش(civilica)، هفتمین همایش ملی متن پژوهی ادبی با عنوان نگاهی تازه به ادبیات کودک و نوجوان، تهران، هستۀ مطالعات ادبی و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی، ۱۳۹۸
  7. واکاوی عنصر زبان در رمان شبی که جرواسک نخواند، سمانه اسدی، کاووس حسن‌لی، مطالعات ادبیات کودک، سال نهم، پاییز و زمستان۱۳۹۷، شماره۲

پانویس

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ ۱٫۱۱ ۱٫۱۲ «جمشید خانیان و ورود به دنیای نوشتن». 
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ «جمشید خانیان در همۀ لحظه‌هایش نویسنده است». 
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ «جمشید خانیان در صحنۀ ایثار». 
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ ۴٫۶ «خانیان نویسنده‌ای که مخاطب نوجوان را دستکم نمی‌گیرد». 
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ «خانیان معرف جریان‌های داستانی معاصر است». 
  6. «صداهای مدرن برآمده از ادبیات در آثار خانیان». 
  7. «حرف‌ونقل پدیدآور قلب زیبای بابور». 
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ «حقیقت زندگی را در نمایشنامه‌هایم می‌کاوم». 
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ «گفت‌وگو با جمشید خانیان، نویسندۀ ادبیات نوجوان». 
  10. «سالروز تولد جمشيد خانيان كه از ادبيات بزرگ‌سال به ادبيات نوجوان رسيد». 
  11. «تقابل افسانه و قصه‌های مدرن». 
  12. «نامۀ اعتراض جمشید خانیان به تلویزیون». 
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ ۱۳٫۳ ۱۳٫۴ ۱۳٫۵ ۱۳٫۶ http://ensani.ir/file/download/article/20120413153525-3089-229.pdf «شخصیت داستانی جمشید خانیان و آثار ادبی او»]. 
  14. «مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیان». 
  15. «خانیان تجلیل می‌شود». 
  16. «جمشید خانیان روی کاناپه سفید کتابخانۀ مونیخ نشست». 
  17. «آتوسا صالحی و گفت‌وگوی جادوگر بزرگ با ملکه‌ جزیره‌ رنگ‌ها». 
  18. «اقبال‌زاده: خانیان با دیالوگ، تفکر برمی‌انگیزد و مضمون می‌سازد». 
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ «مهرآیینی برای نکوداشت جمشید خانیان در کانون». 
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ «فرهاد حسن‌زاده؛ دوست و رفیق کودکی جمشید خانیان». 
  21. «سه اثر راه یافته به فهرست افتخار دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان». 
  22. ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ ۲۲٫۲ ۲۲٫۳ ۲۲٫۴ ۲۲٫۵ ۲۲٫۶ ۲۲٫۷ «کتاب‌ خاطره‌انگیز برای کودک‌ونوجوان به انتخاب جمشید خانیان». 
  23. ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ ۲۳٫۳ ۲۳٫۴ ۲۳٫۵ ۲۳٫۶ ۲۳٫۷ ۲۳٫۸ «داستان‌های خانیان برای مخاطب نوجوان». 
  24. «تکرار، نوشتۀ جمشید خانیان در کارگاه باران به صحنه می‌رود». 
  25. «نمایش تکرار به قلم خانیان و فیلمی از هومن بنایی». 
  26. «جمشید خانیان نویسنده رمان و نمایش‌نامه‌های کودک‌ونوجوان یکشنبه ۳۰ تیر به تماشا می‌نشیند». 
  27. «نیاز ما و نیاز تئاترامروزما چنین نمایشی است». 
  28. «خانیان با پرقیچی و قوس عمیق می‌آید». 
  29. «خانیان». 
  30. ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ ۳۰٫۲ ۳۰٫۳ ۳۰٫۴ ۳۰٫۵ «نگاهی به کتاب "فاصله‌های غریب" نوشتۀ جمشید خانیان». 
  31. «جمشید خانیان روایتگر شرایط کودک‌و‌نوجوان». 
  32. ۳۲٫۰ ۳۲٫۱ ۳۲٫۲ ۳۲٫۳ ۳۲٫۴ ۳۲٫۵ ۳۲٫۶ «بررسی رمان کودکی‌های زمین روایتگر روزهای جنگ». 
  33. «رمان غوص عمیق و ماجرایی از باور مردم جنوب». 
  34. ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ ۳۴٫۲ ۳۴٫۳ ۳۴٫۴ «بررسی مولفه‌های تمثیلی عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی». 
  35. ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ ۳۵٫۲ ۳۵٫۳ ۳۵٫۴ ۳۵٫۵ «روایتی هولناک از یک واقعه به روایت‌گری جمشید خانیان». 
  36. «تجدید چاپ کتاب‌های جمشید خانیان». 

پیوند به بیرون

«یادداشت جمشید خانیان درباره نمایش «چند درجه سوتفاهم در مقیاس اتتلو»». ایران تئاتر، ۲۲ شهریور۱۳۹۶. بازبینی‌شده در ۴دی۱۳۹۸.