مهدی قزلی
مهدی قزلی | |
---|---|
![]() | |
زمینهٔ کاری | نویسندگی |
زادروز | فروردین۱۳۵۹ تهران[۱] |
محل زندگی | تهران |
پیشه | مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان |
کتابها | جای پای جلال، پنجرههای تشنه، روزی روزگاری جنگی و... |
همسر(ها) | دارد |
فرزندان | دو دختر |
مدرک تحصیلی | مهندسی مکانیکی ساخت و تولید کارشناسی ارشد تاریخ تشیع |
مهدی قِزِلّی نویسنده، مستندنگار، روزنامهنگار و مدیر فرهنگی است. مسئولیتهایی همچون مدیریت بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، انجام امور اجرایی ادبیات داستانی و مدیریت اجرای جشنوارههای ادبی بزرگ دولتی بر عهدهٔ اوست.[۲]
از دیدگاه اهالی فرهنگ، مهدی قزلی نویسندهای است که میکوشد پیشینهٔ نویسندگی خود را حفظ کند. او را مستندنگاری حرفهای قلمداد میکنند که آثاری را در این حوزه قلم زده است. وی در عرصهٔ داستان، بیش از نگارش، به ایجاد بستری مناسب برای داستان و داستاننویسان تلاش کرده است. برخی قزلی را روزنامهنگاری میدانند که با فعالیت در نشریهٔ «داستان» و «آیه» از گروه مجلات همشهری، جریان ادبیات و دین را با هم پیش میبَرد. او مسئول امور اجرایی ادبیات داستانی، مدیر اجرایی جشنوارههای ادبی بزرگ دولتی و مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانکها
داستانکهای انتشار
اولین داستان چاپی
اولین داستانی که از مهدی چاپ شد عنوانش «آخرین نفر» بود که در نشریهٔ موعود منتشر شد.[۳]
ماجرای کتاب داستاننویسی از صفر
در دانشگاه امیرکبیر کانونهای ادبی بهدنبال نوشتن جزوهای دربارهٔ داستاننویسی بودند. آنها که از علاقه و استعداد مهدی در این زمینه خبر داشتند، از او خواستند تا این جزوه را بنویسد. مهدی پذیرفت و برای این کار سی کتاب در حوزهٔ داستاننویسی مطالعه کرد. زبان نوشتاری این جزوه ساده و قابل فهم بود و توجه کانون را بهسوی خود جلب کرد. این کتابچه منتشر شد و تیراژ ده هزار تایی آن در مدت کوتاهی بهفروش رفت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
نُه روز مشهد تا قصههای کربلا
قزلی وقتی میخواست قصههای کربلا را بنویسد، تحقیقاتی انجام داده، اطلاعاتش را کامل کرده و آمادهٔ نوشتن بود. ولی کار شروع نمیشد و مهدی کلافه شده بود. به مشهد رفت و نه روز در جوار امام رضا(ع) اقامت کرد. چهارپنج روز اول را از هتل بیرون نرفت، شروع نوشتهها در ذهنش نشست و روی کاغذ آورد و کار روی سراشیبی افتاد. در همان مدتی که مشهد بود قسمت زیادی از کار را پیش بُرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
حالوهوای پنجرههای تشنه
پاییز بود و هوا کمی سرد. تلفنِ قزلی زنگ خورد، جواب داد، رضا امیرخانی بود. بعد از سلام و احوالپرسی به قزلی گفت: «در قم گروهی برای انتقال ضریح امام حسین تشکیل شده که میخواهند یک نویسنده همراهشون باشه و ماجراها رو بنویسه. تو بیا و بالای سر این کار باش. با مسئولهای انتقال ضریح تماس بگیر.» قزلی تماس گرفت و قرار ملاقات گذاشتند و قرار بر این شد که قزلی نویسندهٔ این سفر باشد. آغاز سفر روز عاشورا و پایانش یکم ماه صفر بود. مهدی روی تریلی دفترچه یادداشتی دستش بود و تُندوتُند مینوشت. موقعیت نوشتن کم بود. او سه دفترچه پر کرد که حاصلش پنجرههای تشنه شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
بهدنبال جای پای جلال
فرشاد مهدیپور در خبرگزاری مهر به قزلی پیشنهاد داد تا جاهایی از ایران را که جلال حدود پنجاه تا هفتاد سال پیش رفته و سفرنامهاش را نوشته است؛ برود و دربارهٔ آن مکانها بنویسد. مهدی هم پذیرفت چون در نظرش این یک پیشنهاد جدید بود که سبب شناختن بهتر جلال میشد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
یک کرسی گرم با انار قندهار
هواسرد بود، قزلی قدمزنان در کابل ویترین مغازهها را دید میزد، به یک کتابفروشی رسید و کتاب خودش را در مغازه دید. ذوق کرده بود و در پوست خودش نمیگنجید، کتابفروش هم همینطور. فروشنده با مهربانی، قزلی را به یک کرسی گرم و کاسهای انار قندهار دعوت کرد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
...بچههای کوچکتر با ذوق خودشان از دشت شقایق چیده بودند و دستهگل درست کرده بودند. وقتی مینیبوس رهبر نزدیک میشد، دستهگل را پرت میکردند سمت ماشین و اگر دستهگل میخورد به شیشهٔ جلوی مینیبوس، گلبرگهای قرمز پخش میشد در هوا. دختر نوجوانی کار بامزهای کرد. دستهگل را نشان رهبر داد و کمی مانده که مینیبوس برسد به او، دستهگل را جلوی چرخ ماشین گذاشت.
داستانک مردم
آدمهای بیرونِ حرم
قزلی وقتی میخواهد دربارهٔ امام رضا(ع) بنویسد، به مشهد که میرود یک هفته در حرم قدم میزند و سوژهاش را از میان آدمهای حرم انتخاب میکند. هنگام نوروز که حرم شلوغ است و بیشتر مشهدیها در حرم هستند، او بیرون میرود تا ببیند چه کسانی به حرم نیامدهاند و چرا نیامدهاند. این سوژهها برایش جذابتر است.[۵]
تصویر ماندگار در ذهن قزلی از همراهی با کاروان ضریح
جمعیت شکافته شد، پیرزنی با پشت کمانیاش عصا میزد روی زمین و میآمد تا خودش را به ضریح برساند. گویی که موسی به دریای نیل عصا زده باشد. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ماجرایی دلخواه از کتاب روزگاری جنگی بود
در بندرعباس جلسهای بود و یک نفر در آن جلسه در سخنانش بخشی از کتاب روزگاری جنگی بود را استفاده کرد. بههنگام شام، قزلی بدون اینکه خود را معرفی کند کنار آن شخص نشست و پرسید: «اون حرفهایی رو که توی جلسه گفتی از کجا آورده بودی؟» شخص جواب داد: «کتابی خواندم به اسم روزگاری جنگی بود. این کتاب معروف نیست؛ ولی چیزهای خوبی تویش نوشته شده.» مهدی خوشش آمد.
بعدها قزلی در اینترنت جستوجو کرد و دانست در نشریههای جنوب کشور از مطالب این کتاب بسیار استفاده میکنند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
بین ده تا بیست مطلب برگرفته از مجلات دوره خود (موافق و مخالف)
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
هنوز حدود دو ساعت مانده بود به افطار. من در راه بودم و تهران طوفان شده بود. باد، باران را به رقص گرفته و درختها را پریشاناحوال کرده بود...
اصرار داشتهام همیشه سفرهٔ افطار آقا را بکاوم و بنویسم چگونه بود: سبزی، نان، پنیر، خرما، حلوا، چای، آب، پلو و مرغ. در این ده سالی که توانستهام افطار بروم بیت رهبری، همین بوده. فقط یک سال مرغ گران شده بود و جای مرغ را خورشت سیب گرفت. یک زمانی هم دوغ سر سفره بود که دیگر نیست.
آقای غزلی!
در یکی از جلسههای دیدار همیشگی رهبر با شاعران در ماه رمضان که مهدی قزلی هم حضور داشته، سر سفرهٔ افطار به آقا سلام کرده و او هم برخلاف همیشه که سلامی میداده و رد میشده، اینبار اسمش را هم گفته: «سلام آقای غزلی.» قزلی هم جواب داده: «قزلی هستم آقا، مخلصیم.» رهبر گفته: «من این کتاب شما را خواندم، الحمدلله کتاب خوبی شده است.» قزلی هول شده بوده: «خیلی لطف کردید آقا، بهزحمت افتادید.» او گفته: «کتابخواندن زحمت نیست.»
آقا بعد از افطار به قزلی اشاره کرد که نزدش برود. قزلی هم با اشتیاق بهسمتش رفت. آقا پرسید: «شما اهل کجایید؟ فامیلی شما که به تُرکها میخورد.» قزلی هم جواب داد: «بله، من تُرک هستم.» سپس نکاتی دربارهٔ کتاب به قزلی گفت که نشان میداد کتاب را بادقت خوانده است.
وقت خداحافظی قزلی به او گفت: «آقا ما را هم دعا کنید.» آقا گفت: «بله آقای قزلی، حتماً.» وقتی که او گفت «آقای قزلی» قزلی متوجه شد آقا فامیلیاش را بلد بوده و به شوخی گفته «آقای غزلی» و درحقیقت به یکی از شخصیتهای کتاب پنجرههای تشنه اشاره میکرده است که «قزلی» را «غزلی» صدا میکرده است و قزلی در اواخر کتاب نوشته «سفر تمام شد اما حاجمحمود هنوز من را «غزلی» صدا میکند.»[۷]
نقدِ راست و درست با چاشنی فلفل
مهدی دانشجوی رشتهٔ مهندسی مکانیک بود. آن روزها با پسری همرشتهٔ خودش در دانشگاه آشنا شده بود. آنها در گروه تئاتر نیز یکدیگر را میدیدند. اسمش حسین بهدوج بود و از نظر مهدی چیزهای خوبی دربارهٔ داستان میدانست. مهدی یکی از داستانهایش را که در برگههای یک تقویم قدیمی با حاشیهٔ بُریدهبُریده نوشته بود به او داد تا برایش نقد کند. چند هفتهای گذشت و خبری از نقد نشد و هر بار که مهدی حسین را میدید، احوال داستانش را میپرسید، ولی جوابی نمیگرفت. یک روز مهدی در راهپلهٔ دانشکده جلوی حسین را گرفت، بادی توی گلویش انداخت و گفت: «حسینآقا چی شد این داستان ما، اصلاً نخواستیم، داستانم رو پس بده. فکر میکنی چون توی گروه تئاتر قدیمیتری و استادت اصغر فرهادی هست و من تازهواردم و استادم مهدی مُکاری هست؛ میتونی من رو بکشونی دنبال خودت برای داستان سهچهار صفحهای. نمیخوام، نه راهنماییت رو و نه کممحلیت رو. داستان رو بده.» لبخند حسین گوشههای سبیلش را که برای نقشِ جدیدِ تئاتر بلند کرده بود، کمی بالا برد. کیفش را باز کرد، سهچهار برگهٔ تقویم با حاشیهٔ بریدهبریده را به همراه چند کاغذ آچاهار تایپ شده درآورد و مقابل مهدی نگهداشت و گفت: «همون روزی که داستان رو دادی نقدش رو نوشتم، به حرمت سلاموعلیکِ بینمون نقدِ راست و درست نوشتم، فلفلی شد و من نگران این گرمی سلام بودم که سرد نشود. حالا که سلام از کلامت رفت، دیگه نگران نیستم. بفرما این هم داستانت.» مهدی کاغذها را گرفت و بیآنکه چیزی بگوید رفت. نقد را خواند و فهید داستانش با داستانشدن فاصلهها دارد. دانست که او کجاست و داستان کجا و البته خیلی هم از داستان دور نیست و میتواند نوشتههایش را به داستان برساند. فردای همان روز روی پلههای دانشکده منتظر حسین نشست، وقتی حسین آمد، بلند شد و گفت: «سلام حسینآقا.» ویرایش جدید داستان را جلویش گرفت و گفت: «ببین بهتر شده.» مهدی نگران بود که حسین ناراحتی کند و پس بزند؛ ولی حسین کاغذها را گرفت، گوشههای سبیلش بالا آمد و لبخندش پیدا. کتابی را از کیفش درآورد، «من، بانو و آقای نویسنده»، جلوی مهدی گرفت و گفت:«دیروز این کتاب رو خریدم، بهخاطر گرمای سلاموعلیک بینمون گفتم اگر برگشتی تُندی نقد را با این کتاب برایت شیرین کنم.»[۸]
انتظار برای سلامی با نویسنده
مهدی زمانیکه دانشجوی دانشگاه امیرکبیر بود، گاهی اوقات که کلاس درس نداشت، به حوزهٔ هنری میرفت و در حیاط منتظر میماند تا نویسندگانی مثل احمد دهقان را ببیند و با آنها سلاموعلیک کند.[۹]
دعوت از نویسنده
عماد افروغ، نویسندهٔ کتاب روزنگاشت تنهایی فریادهای خاموش با قزلی تماس گرفت و از او خواست تا برای رونمایی از کتابش حاضر شود و صحبت کند. قزلی جواب داد: «من نسبتی با کتاب ندارم و ربطی با خودم در آن نمیبینم.» افروغ گفت: «رونمایی از روزنگاشت بنده است و من در این اثر از کتاب جای پای جلال شما یاد کردم.» نویسندهٔ جای پای جلال خوشحال شد؛ چون در این روزگار که کسی کتاب نمیخواند یک نفر پیدا شده و کتابش را مطالعه کرده بود و او این اتفاق را مهم و مبارک تلقی میکرد. قزلی همانجا فوراً گفت: «خدمت شما میرسم.»[۱۰]
داستانکهای قهرها
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
===داستانکهای مذهب و ارتباط با خداوند===
داستانکهای عصبانیت، ترک مجالس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانکهای دارایی
خریدن اولین کتاب
سیمون بولیوار آزادیبخش آمریکای جنوبی اولین کتابی است که مهدی با پول خودش خریده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی که از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
===داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی به همره ارائه نمونهای از آن برای بخش شنیداری و تصویری===
زبان فارسی؛ راه عشق
قزلی در دیداری که با دانشگاهیان دانشگاه دولتی زبانشناسی مسکو داشت، زبان فارسی را مجموعهای از فرهنگ، حکمت و فلسفه معرفی کرد و گفت:
...زبان فارسی راهی است که به عشق ختم میشود و رهروانش را عاشق خود میکند...
دانشجویان که تصمیم داشتند کتاب آن بیستوسه نفر را به زبان روسی ترجمه کنند؛ سؤالهایی از قزلی دربارهٔ ادبیات و اصطلاحات جنگ پرسیدند و او نیز پاسخ داد.
قزلی دو کتاب از تألیفهای خود را به نامهای جای پای جلال و روزی روزگاری جنگی به الکساندر پالیشوک، رئیس بخش زبانفارسی دانشگاه، تقدیم کرد.[۱۱]
داستانکهای دیگر
جریانِ انتصاب به مدیریت بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان
در وزارت ارشاد صالحی با افرادی مشورت کرد و آنها مهدی قزلی را برای مدیریت بنیاد ادبیات پیشنهاد دادند. صالحی از برخی پرسوجو کرد و آنها نیز در این پیشنهاد همنظر بودند. صالحی پذیرفت و با قزلی تماس گرفت که میخواهد او را ببیند. همدیگر را دیدند، صالحی دربارهٔ این مسئولیت توضیحاتی داد، قزلی پذیرفت و مدیرعامل بنیاد ادبیات شد. صالحی مرد تیزبین و دقیقی بود، همهٔ آثار قزلی را میشناخت و میدانست که او در روزنامهٔ خراسان ستونی داشته است. در سالهای دور نیز قزلی از شاگردانش در کلاس درس آراء فلسفی ابوعلیسینا در مجموعهٔ کفا بوده است.
آقای مدیرعامل علاقهٔ وافری به ادبیات و آرزوهای زیادی برای بنیاد در سر داشت؛ ولی او مردی حرفهای بود و میدانست باید با توجه به مقدورات و ظرفیتها کارها را پیش بُرد. آن روزها برای ساختمانِ بنیاد حکمِ تخلیه آمده بود و قزلی این مشکل را حل کرد. وضعیت بودجهٔ بنیاد را سامان داد، در سال۱۳۹۳ با بودجهٔ یک میلیاردوششصدمیلیون تومانی علاوهبر هزینههای ساختمانی بنیاد، جایزهٔ شعر فجر و جلال را نیز تقبل کرد.[۱۲]
ایدهٔ برگزاری دورههای آموزشی
ایدهٔ برگزاری دورههای آموزشی از روسیه در ذهن قزلی خطور کرد. او دید که در آستراخان نویسندگان جوان را در کنار مراسم اصلی خود میآورند تا شور و هیجان در مراسمها به جریان بیفتد و نویسندگان جوان با نویسندگان بزرگ آشنا شوند و با آنها ارتباط برقرار کنند.[۱۳]
راستهٔ کتابفرشها در دهافغانان
قزلی در سفری که به افغانستان داشته؛ در دهافغانانِ کابل، مغازهٔ کتابفروشی ندیده است و کتابفروشها کتابهایشان را در راستهٔ کتابفروشها کنارِ خیابان میفروختند و شبها هم کتابها را همانجا در کُمد نگه میداشتند. او دلش میخواهد در تهران هم در پیادهروها راستهٔ کتابفروشی باشد.[۱۴]
نویسنده باید هنر خوبزندگیکردن و خوبتجربهکردن داشته باشد.
زندگی و تراث
گریزی بر زندگی
کودکیها: علاقهٔ مهدی در کودکی برای خواندن و نوشتن در کنار ننهشاهسون شکل گرفت. همان روزهایی که با ننه به نهضت سوادآموزی میرفت و توانست سال اول و دوم ابتدایی را در یک سال بخواند.[۱۶]
نوجوانیها: مهدی از همان نوجوانی به داستاننویسی علاقه داشت. او داستانی نوشت و به یک مسابقهٔ داستاننویسی در بابلسر فرستاد و برنده شد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
جوانیها: مهدی در دوران پرشور دانشجویی دغدغهٔ روزنامه داشت و همیشه به پیشخوان دکههای روزنامهفروشی چشم میانداخت. این دغدغههای روزنامهای سبب شد تا در نشریهٔ «نقطهسرخط» قلم بزند؛ بعدها «همشهری داستان» را راه بیندازد و در «همشهری آیه» فعالیت کند.[۱۷]
شخصیت و اندیشه
فعالیتها
مهدی قزلی،مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، مدیریت اجرای جایزههای ادبی جلال آلاحمد[۱۸]، پروین اعتصامی[۱۹]، ملکالشعرای بهار[۲۰] و جشنوارهٔ شعر فجر[۲۱] را در دورههای متوالی بر عهده دارد.
بهابتکار او در کنار جایزهٔ جلال آلاحمد بخشی به نام اهدای جایزهٔ جهانی داستان ایرانی پایهگذاری شده است که به بهترین داستان فارسی جهان تعلق میگیرد.[۲۲] بخشی نیز بهعنوان «آتیهٔ داستان ایرانی» بهسبب چهل سالگی انقلاب در حاشیهٔ جایزهٔ جلال قرار داده شد و به کسانی تعلق گرفت که بعد از انقلاب زاده شدهاند و در حوزهٔ انقلاب نوشتهاند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
قزلی برای ارتقای سطح نویسندگان جوان کشور، «دورههای متمرکز آموزش داستاننویسی آلجلال» را برگزار میکند و خودش نیز از اساتید این دورههاست. این دورهها بهغیر از پایتخت در شهرهای دیگر ازجمله اندیمشک، مشهد مقدس و پارسآبادِ مغان برگزار شده است.[۲۳] او بهمنظور همراهی طرح «عید و داستان»، داستانخوانی جایگزین تکالیف نوروزی، ۲۵هزار عنوان کتاب برای فرستادن به مناطق محروم در اختیار آموزش و پرورش قرار داده است.[۲۴]
رئیس کارگروه اجرای آییننامهٔ امور انجمنهای ادبی[۲۵]، بهمنظور پیشرفت شاعران جوان سراسر کشور به برگزاری دورههای آموزشی «کلک خیال» اقدام کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
وی پیش از منسوبشدن به مدیریت بنیاد ادبیات ایرانیان، مدیر امور ادبی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و مدتی هم سردبیر هفت شمارهٔ مجلهٔ «داستان» و چند شماره از ماهنامهٔ «آیه» بود.
قزلی، مدرس دورهٔ آموزشی مستندنگاریِ بنیاد ادبیات ایرانیان[۲۶]، حاشیهٔ دیدارها و بازدیدهای سیدعلی خامنهای را قلم میزند.[۲۷]
او ده هزار جلد کتاب با محوریت ادبیات از سوی بنیاد ادبیات ایرانیان به کتابخانهٔ خلیل عمرانی هدیه کرده است.[۲۸]
راهاندازی «پایگاه نقد داستان» و «پایگاه نقد شعر» ازسوی قزلی به کمک نویسندگان جوان میآید تا هر کجا که هستند و به اینترنت دسترسی دارند با فرستادن آثار خویش به این پایگاههای اینترنتی خود را محک بزنند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
تقدیرها و تجلیلها
مدیر کل کتابخانههای عمومی استان فارس در مجتمع شهر کاغذی در شهر شیراز بههنگام نقد کتاب پنجرههای تشنه از مهدی قزلی تجلیل و تقدیر کرد.[۲۹] در همایش فرهنگی «روایت همدلی» که بهابتکار خانهٔ ادبیات افغانستان در حوزهٔ هنری برگزار شد، از مهدی قزلی تجلیل شد.[۳۰]
از نگاه دیگران
خودش و آرزوهایش را میگوید
قزلی توجه فراوان و صرف انرژی زیاد برای برگزاری سه جایزهٔ ادبی شعر فجر، جلال و پروین را چنین بیان میکند:خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ
<ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
« | ما از بستر این جوایز استفاده کردیم که فضای ادبیات و حاکمیت بتوانند بههم بیشتر اعتماد کنند. ما از این فرصت جوایز حُسن استفاده را کردیم که بتوانیم با تعداد بیشتری آدم صحبت کنیم که اگر دشمن هستند بیطرفشان کنیم، اگر بیطرف هستند دوستشان کنیم و اگر دوست هستند همکارشان کنیم. در این حوزه بهنظرم از توفیق نسبی برخوردار بودهایم. ضمن اینکه دوباره تأکید میکنم ما جزو کوچکترین نهادهای حاکمیتی ادبی در کشور هستیم... | » |
قزلی آرزوهای کتابی دارد[۳۱]:
« | پخش کردن کتاب در روستاها و مناطق محروم از فعالیتهای کتابی مورد علاقهٔ من است و آرزو میکنم همه هر روز حتی یک آیه قرآن با نگاه تدبر بخوانند. | » |
دربابِ آثارش میگوید
پنجرههای تشنه
« | معمولاً وقتی نویسنده کتابی را مینویسد، باید دنبالش راه بیفتد و برای کتاب کار کند و آن را معرفی کند تا کتاب دیده شود؛ اما این کتاب مرا دنبال خودش میکشاند و از ابتدای چاپ این کتاب این من هستم که بهدنبال ماجراهای کتاب کشیده میشوم و آن هم از برکت امام حسین(ع) است.[۳۲]
|
» |
دیگران در نگاهش
جلال آلاحمد
« | جلال آلاحمد بهخاطر شخصیت خود، بنای تارکدنیاشدن داشت، یک سال در نجف درس خواند، تودهای شد، خط سوم و چهارمی و... و دوست داشت چیزهایی که شنیده و بحث کرده برای جامعه بهعنوان نسخه و کلید از آن استفاده کند؛ اما کارساز نبود. بهزعم من جلال متوجه شد نسخههایی که برای مردم میخواهد با آنها وضعشان را بهتر کند، نسخههایی عملی نیست؛ بنابراین وارد جامعه شد و سعی کرد از جایی درون آنها برگشت به آنها را شروع کند؛ بنابراین سفر در حاشیهٔ کویر را آغاز میکند. از یزد، کرمان، به سیستان میرود. همهٔ نقاط بهشکلی انتخاب می شود که به آنجا تکنولوژی ورود نکرده باشد؛ ولی فکر میکنم جلال میگشت تا متوجه شود چرا کلیدش بهدرد مردم نمیخورد؛ بنابراین متوجه شد باید بهمیان مردم رفته و از آنجا به میان خودشان بازگردد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref> بدشکل است یا نام بدی دارد
|
» |
احمد محمود
« | احمد محمود صاحب و دارندهٔ افتخاری به نام «اولین روایتگر» از جنگ تحمیلی بهعنوان رویدادی مهم و قابلاعتنا در تاریخ ایرانزمین است. وقتی احمد محمود کتاب زمین سوخته را مینوشت، نویسندگان دیگری هم بودند که میتوانستند راوی جنگِ ما باشند؛ ولی این افتخار نصیب محمود شد که در آن بحبوحهٔ جنگ و تردیدی که به قلب و قلم برخی نویسندگان و روشنفکران در دفاع از ایران افتاده بود، باجسارت، زمانمند و مکانمند، این اولین رمان جنگ را نوشته است... .[۳۴] | » |
حسین منزوی
« | حسین منزوی در میان غزلسرایانِ بعد از نیما چهرهای متمایز است که ویژگی بارزش تفاخر درعین تعادل است. به این معنا که در تمام ویژگیهای شعر تا حدّ قابلقبولی توانایی داشته و نوآوریهایش ریشه در سنت داشته. بههمیندلیل بدون افتادنازیکطرفبام درخشیده. وجود حسین منزوی و اقبال به غزلش در سالهای پس از او نشاندهندهٔ این است که شعر اگر قابلیت داشته باشد، راه خود را پس به دل مخاطبان پیدا میکند... .[۳۵] | » |
قیصر امینپور
« | قیصر ودیعهای بود که خداوند به ایران و اسلام ارزانی داشت و شعرش برکتی شد که چشمهای بسیاری را بهسمت ادبیات انقلاب کشید. او چونان پرندهای سبکبال، در آسمان شعر وطنش بیبال پریدن آموخت و در تنفس صبح سرزمینش بال گشود تا زبان زلال نسلی باشد که در کوچهٔ آفتاب به تولدی تازه میاندیشد. ذهن زلال و طبع بلند، زیبایی صورت و صفای سیرت، راستی گفتار و درستی کردارش، آمیزهای از سلامت و صداقت بود که وجودش را چون منشوری شگفت به جلوههای جلال و جمال الهی نزدیک میکرد و دلها را بهسویش فرامیخواند. هر که او را دوست دارد، باید آیینهای باشد که خوبیها را بازبتابد.[۳۶] |
» |
میرزاحسین کریمی مراغهای
« | ایشان بیش از پنجاه سال است که با سرودن اشعار ترکی و فارسی به دل و جان مردم این سرزمین راه یافتهاند. بسیاری از شاعران خطهٔ آذربایجان در استقبال از اشعار استاد کریمی مراغهای اشعار فراوانی سرودهاند. با اینکه بیشتر اشعار این استاد به زبان ترکی سروده شده و محدودهٔ شعری ایشان مخصوص تمدن شیعه و ایرانی است و اقبال یک شعر این است که پس از سرودهشدن در زبان مردم زمزمه شود، اشعار ایشان بیش از نیمقرن است در میان مردم زمزمه میشود.[۳۷] | » |
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامهها
نامهای با موضوع درخواست نامگذاری خیابانی به نام ابوالفضل زرویی نصرآباد .[۳۸]
« | همانطور که مستحضر هستید عالیجناب ابوالفضل زرویی نصرآباد، شاعر، طنزپرداز، پژوهشگر و از بزرگان ادبیات امروز بود، که بهگفتهٔ مرحوم کیومرث صابری فومنی، پدر طنز معاصر ایران، قلمِ عبید و دهخدا را در دست داشت تا کار ایشان زمین نمانده باشد. ابوالفضل زرویی کمحرف، بیادعا، دور از حاشیه و البته مظلوم بود. هر آنچه بهدست آورد، با تلاش بود و از ادبیات، نه با زدوبند و توصیه و معامله. شایستهٔ شهر ادیبپروری مثل یزد است که یکی از خیابانها یا میادین مهمش را به نام این افتخار ملی ثبت کند تا نامش بر سر زبان مردم بماند؛ آنچنان که در دل و دیدهٔ اهل ادب و فرهنگ ماندگار است. |
» |
متن حکم انتصاب قزلی بهعنوان دبیر اجرایی سیزدهمین جشنوارهٔ بینالمللی شعر فجر از سوی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی[۳۹]
« | جناب آقای مهدی قزلی نظر به سوابق ارزشمند جنابعالی در عرصههای فرهنگی، بهویژه در حوزهٔ ادبیات بهموجب این حکم بهعنوان دبیر اجرایی سیزدهمین دورهٔ جشنوارهٔ شعر فجر منصوب میشوید. |
» |
نامهنگاری ابراهیم اکبری دیزگاه با قزلی.[۴۰]
اکبری دیزگاه در نامهای خواستار حذف نام خویش از لیست انتخاب «آتیهٔ داستان ایرانی» شده بود و قزلی هم در نامهای چنین پاسخ داد:
« | برادر گرامی؛ جناب آقای ابراهیم اکبری دیزگاه با سلام |
» |
اکبری دیزگاه نیز با انتشار نامهای در فضای مجازی، حضور در بخش ویژهٔ «چهل سالگی انقلاب اسلامی» را مناسب زمان حال خود ندانست و خواست نام او خط زده شود.
متن نامه به این شرح است:
« | برادر عزیزم، حضرت مهدی قزلی با سلام و احترام فراوان |
» |
نامهای دسته جمعی
بیانیهها
جمله مورد علاقه در کتابهایش
جمله یا جملاتی که از کتابش کالت شده است
نحوه پوشش
تکیه کلامها
مزقلخطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
خلقوخو
حرفهایش صریح، بیپرده و تند است؛ ولی بسیار صادقانه انتقاد میکند. شور و هیجانی بر کلامش حاکم است که گفتوگو را جذاب میکند.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد او خورهٔ کتاب است. عاشق سفر و کوه و بیرونزدن از شهر به کوچکترین بهانهای است. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
منزلی که در آن زندگی میکند (باغ و ویلا)
سفرها
قزلی بههمراه تعدادی از شاعران در شهر بصرهٔ عراق جلسهٔ شعرخوانی داشتهاند و برای زیارت به کربلا نیز رفتهاند.
او همچنین برای نشستهای ادبی به آستراخان روسیه، افغانستان و باکو سفر کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد وی در آستراخان که از سوی وزیر فرهنگ و گردشگری روسیه دعوت شده بود؛ در نشست «چالشهای ادبیات کلاسیک و ادبیات معاصر کودکان و نوجوانان» شرکت کرد. در این نشست نمایندگانی از ایران، اُکراین، بلاروس، آذربایجان، مسکو و آستراخان حضور داشتند و قزلی دربابِ ادبیات و مسئولیتهای نویسندگان سخنرانی کرد.[۴۱]
قزلی بههمراه ده نفر از نویسندگان و شاعران به کشور بوسنی و هرزهگوین سفر کرده و در راهپیمایی «مارشمیرا»، مراسم یادبود قربانیان نسلکشی سربرنیتسا، شرکت کرده است.[۴۲]
قزلی بههمراه رایزن فرهنگی ایران در سفر به مسکو، با الکساندر اشکولنیک دیدار کرده و پیشنهاد ایجاد یک پل ادبی بهمعنای ترجمهٔ سالانهٔ آثار روسی و ایرانی با موضوع جنگ و وطندوستی را داده است. او در این سفر از موزهٔ جنگ روسیه نیز بازدید کرد.[۴۳]
در دانشگاه دولتی زبانشناسی مسکو جلسهای با حضور الکساندر پالیشوک، رئیس بخش زبان فارسی دانشگاه، ماریا گِن، فارغالتحصیل دکترای ادبیاتِ دانشگاه تهران و استادِ دانشگاه زبانشناسی بههمراه دانشجویانش برگزار شد و مهدی قزلی دربارهٔ اعتبار و غنای زبان فارسی صحبت کرد.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
قزلی ردّپای جلال را گرفته و به همهٔ شهرهایی که او سر زده بود، سفر کرده که حاصلش کتاب جای پای جلال شده است.
او با کاروان جابهجایی ضریح امام حسین(ع) از قم تا کربلا همراه شده و شیوهٔ برخورد مردم را با ضریح دیده و در کتاب پنجرههای تشنه بهقلم آورده است. خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
برنامههای ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است
بنیانگذاری
تأثیرپذیریها
استادان و شاگردان
علت شهرت
فیلم ساخته شده بر اساس
قزلی در قاب تلویزیون
مهدی قزلی در برنامهٔ «چهلچراغ» حضور پیدا کرده و دربابِ ترویج کتاب و کتابخوانی صحبت کرده است. این گفتوگو از شبکهٔ سه سیما پخش شده است.[۴۴]
قزلی در یک قسمت از مجموعهٔ مستند «فیروزه» شرکت کرده و دربارهٔ زندگی و آثار خود صحبت کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
در برنامهٔ «با کاروان» که در ایام اربعینِ امام حسین(ع) در شهر کربلا ضبط و از شبکهٔ یک سیما پخش شده است؛ از تقریظ سیدعلی خامنهای بر کتاب پنجرههای تشنه با حضور قزلی رونمایی شده است. [۴۵]
اتفاقات بعد از انتشار آثار
نام جاهایی که به اسم این فرد است
کاریکاتورهایی که دربارهاش کشیدهاند
مجسمه و نگارههایی که از او کشیدهاند
ده تا بیست مطلب نقل شده از موارد فوق از مجلات آن دوره
برگههایی از مصاحبههای فرد
آثار و منبعشناسی

کارنامه و فهرست آثار
- آخرین امتحان، ۱۳۸۲
- اصول داستاننویسی، ۱۳۸۲
- پیامبر صلیاللهعلیهوآله، ۱۳۸۲
- امتحان نهایی، ۱۳۸۲
- یادش، ۱۳۸۴، خاطرات زندگی حجةالاسلام دکتر اسکندری
- روزگاری جنگی بود، ۱۳۸۴
- آفتاب آخرین، ۱۳۸۵، روایت داستانی زندگی پیامبر(ص)
- یک جرعه تا زیارت، ۱۳۸۶
- کتاب نوجوانان، ۱۳۸۶
- کتاب یادها، ۱۳۸۶
- کتاب آسمانیها، ۱۳۸۶
- کتاب دانشآموزان، ۱۳۸۶
- محمد آفتاب آخرین، ۱۳۸۶، نگاهی به زندگی پیامبر اعظم(ص)
- علیاکبر پیامبر حسین بود، ۱۳۸۶، گذری بر زندگی حضرت علیاکبر(ع)
- آخرین پیامبر خدا، ۱۳۸۸، کوتاهههایی از زندگانی رسول اکرم(ص)
- فصل اسارت، ۱۳۸۸
- فصل امام، ۱۳۸۸
- فصل انتقام، ۱۳۸۸
- فصل پیامبر دوباره، ۱۳۸۸
- فصل دشمنان، ۱۳۸۸
- فصل صبر، ۱۳۸۸
- فصل عاشقی، ۱۳۸۸
- فصل علمدار، ۱۳۸۸
- فصل کوفه، ۱۳۸۸
- فصل باران، ۱۳۸۸
- سکاندار بر کرانه خلیج [فارس]، ۱۳۸۸، بیانات فرماندهی کل قوا در خلیج [فارس]
- بهانه خلقت، ۱۳۸۹، کوتاهههایی از زندگانی حضرت زهرا(ع)
- تنهاتر از تنها، ۱۳۸۹، کوتاهههایی از زندگانی امام مجتبی(ع)
- طلایهدار ولایت، ۱۳۸۹، کوتاهههایی از زندگانی امام علی(ع)
- خون خدا، ۱۳۸۹، کوتاهههایی از زندگانی امام حسین(ع)
- غریب قریب، ۱۳۹۰، کوتاهههایی از زندگانی امام رضا(ع)
- کتاب دانشآموز، ۱۳۹۰
- کتاب نوجوان، ۱۳۹۰
- ماه در محاق، ۱۳۹۰، کوتاهههایی از زندگانی امام کاظم(ع)
- مکتبدار، ۱۳۹۰، کوتاهههایی از زندگانی امام صادق(ع)
- نگین حلقه بندگی، ۱۳۹۰، کوتاهههایی از زندگانی امام سجاد(ع)
- تیری به جان عالم، ۱۳۹۰، کوتاهههایی از زندگانی امام باقر(ع)
- هادی امت، ۱۳۹۱، کوتاهههایی از زندگانی امام هادی(ع)
- بخشنده غریب، ۱۳۹۱، کوتاهههایی از زندگانی امام جواد(ع)
- پنجرههای تشنه، ۱۳۹۲، روزنوشتهای انتقال ضریح امام حسین(ع) از قم به کربلا
- ماه در میان نیزهها، ۱۳۹۲، کوتاهههایی در زندگانی امام حسن عسکری(ع)
- امام امروز، ۱۳۹۲، کوتاهههایی از زندگانی امام مهدی(عج)
- جای پای جلال، ۱۳۹۳
- روزی روزگاری جنگی، ۱۳۹۶
- اصول داستاننویسی از صفر، ۱۳۹۷، ویراست جدیدی از اصول داستاننویسی
سبک و لحن و ویژگی آثار
منتقدی بر این باور است که شاید قزلی نخستین کسی باشد که در زمینهٔ جنگ مینیمال نوشته است. او حدود بیستوپنج کتاب در رابطه با اهل بیت را بهشکل مینیمال نوشته و در این نوع نوشتن تبحّر پیدا کرده است.[۴۶]
قزلی که مجموعهداستانهای خوبی دارد با نوشتن کتاب پنجرههای تشنه نشان داد که روایتنویس ماهری است و قلم روایتهایش گیراتر از قلم داستاننویسیاش است.[۴۷]
جوایز و افتخارات
منبعشناسی (منابعی که درباره آثار فرد نوشته شده است)
بررسی موردی چند اثر
اطراف ضریح کاملاً خلوت بود. مرد تعمیرکاری، که مغازهٔ مکانیکیاش همانجا بود، با تعجب بیرون آمد و ماتمات کمی نگاه کرد و وقتی فهمید ماجرا چیست، دوید توی خیابان. صورتش را ششتیغه کرده بود و تمام لباسهایش روغنی بود. خواست دستهایش را بگذارد روی شیشههای جلوی ضریح که خودش هم متوجه سیاهی و روغن روی دستهایش شد. دستهایش را پشت کمرش بُرد و صورت خیسش را گذاشت روی شیشه. آنطرفتر، دو آشپز از رستوران کنار خیابان بیرون آمده بودند، با لباسهای سفیدِ کار و یکیشان فرصت نکرده بود کلاهش را هم بردارد. کمکم مردم جمع میشوند. تعمیرکار برای اینکه مردم به لباسهایش برخورد نکنند و روغنی نشوند، عقبتر ایستاده بود. حال خوبی پیدا کرده بود. روزیِ تعمیرکار از خیلیها مثل من بیشتر بود آن روز.
پنجرههای تشنه
این کتاب انتقال ضریح امام حسین(ع) را از شهر قم تا کربلا روایت میکند و ارادت مردم ایران را به سرور و سالار شهیدان نشان میدهد. پنجرههای تشنه در یک صفحه صحنهٔ روبهرو شدن یک پیرمرد و پیرزن روستایی را با ضریح به تصویر میکشد و در صفحهای دیگر احساسات مردم را به خادمان و بانیان ساخت ضریح نمایان میکند و در صفحههای دیگر نیز... .[۴۹]
مخاطب از همان ابتدا متوجه میشود نویسنده این اثر را با درخواست دیگران و بهصورت قراردادی نوشته؛ ولی با مهارت زیادی وجه سفارشی بودن کتاب را کمرنگ کرده است و تبلیغ در کتاب دیده نمیشود. البته در برخی قسمتها سفارشی و ساختگی بودن کتاب کمی نمایان میشود. نویسنده ماجرای حمل یک شیء مقدس یعنی ضریح ساختهشده را نه بهصورت گزارش بلکه بهشکل روایی نوشته و داستان خود را از زمانیکه پذیرفته تا بهعنوان نویسنده ضریح را همراهی کند بهزیبایی در دلِ روایت نشانده است. قزلی در نوشتن پنجرههای تشنه از مؤلفههای داستانی مثل شخصیتپردازی و کنشگری بهره گرفته و داستان را با نثری ساده همراه با خردهروایتهایی بهجا نوشته است. نویسنده بهاندازهٔ کتابهای سفرنامه به توصیف مکانها و شیوهٔ زندگی مردم نپرداخته و در توصیف مکانی و زیستی صرفجویی کرده است.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
بسماللهالرحمنالرحیم
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
ای شعلهٔ فروزان، ای فروغ تابان، ای گرمابخش دلهای خلایق! تو کیستی با این شکوه و جلال، با این شیرینی و دلنشینی، با این هیبت و اقتدار، با اینهمه لشکر دلبههمراه، با غلغلهٔ فرشتگان که در کنار موکب تو با آدمیان رقابت میکنند؟ تو کیستی ای نورِ خدا، ای ندای حقیقت، ای فرقان و ای سفینةالنجاة؟ چه کردهای در راه خدایت که پاداشِ آن خداییشدنِ هر آن چیزی است که به تو نسبت میرساند؟ بنفسی انت، بروحی انت، بِمُهجَةِ قلبی انت، و سلام الله علیکَ یومَ وُلِدتَ و یوم اُستُشهِدتَ مظلوماً و یوم تُبعَثُ فاخراً و مَفخَراً. ۱۳۹۳/۲/۲۹
جای پای جلال
نویسنده رهسپار شهرهایی که جلال آلاحمد به آنجاها سفر کرده بود شده و تفاوتهای چهرهٔ شهرها، جغرافیا و مردمان را در زمان جلال با امروز بهقلم درآورده است. بنا به گفتهٔ منتقدی یکی از ضعفهای این اثر، نقد نشدنِ رویکردِ جلال است و نقد تنها در جاهایی صورت گرفته که جلال ندیده است.[۵۰]
روزی روزگاری جنگی
این کتاب حاوی خاطرات واقعی از جنگ است که قزلی آنها را مطالعه کرده، بخشهای اضافی را تراش داده و بهصورت مینیمال نوشته است. برخی از خاطرات این کتاب مدتی در سایت لوح منتشر میشد و بازدید خوبی هم داشت.خطای یادکرد: برچسب بازکنندهٔ <ref>
بدشکل است یا نام بدی دارد
ناشرانی که با او کار کردهاند
انتشارات سورهٔ مهر، امیرکبیر، پیام نسیم، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، آیندهسازان، فراندیش، مرکز نشر انقلاب اسلامی، سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران؛ مؤسسهٔ نشر شهر، کتاب یوسف، عماد فردا، قدس رضوی و سپیدهٔ باوران.
تعداد چاپها و تجدید چاپهای کتابها
نوا، نما و نگاه

فعالیتهای ادبی در سفرهای خارجه:
-
درس شیرین ادبیات فارسی از زبان قزلی در دانشگاه مسکو -
سخنرانی در نشست «چالشهای ادبیات کلاسیک و ادبیات معاصر کودکان و نوجوانان» در آستراخانِ روسیه
پانویس
- ↑ «گفتوگو با مهدی قزلی».
- ↑ «اتهام جایزهٔ جلال دولتیبودن است».
- ↑ «مستند فیروزه؛ مهدی قزلی».
- ↑ «حاشیهنگاری سفر رهبر به کوردستان».
- ↑ «سفارش آگاهانه و حرفهای».
- ↑ «دوست داریم شعر بخوانند».
- ↑ «یک کاروان موفق».
- ↑ «حالا خیالم راحت است».
- ↑ «مجموعهداستان «قرار ساعت۲۲»».
- ↑ «افروغ رزمایش زهد و تجمل نمیدهد».
- ↑ «آموزش زبان فارسی برابر با عشق».
- ↑ «مقدرات ادبیات».
- ↑ «کسانی که در جوایز بنیاد دبیر شدند».
- ↑ «زندگی اهالی فرهنگ در «جمعههای مجازی» شمارهٔ سه».
- ↑ «کبوتر حرم؛ ماندگارترین جشنوارههای ادبی کشور».
- ↑ «قزلی در پارسآبادِ مُغان».
- ↑ «محفل شاعران رسانه».
- ↑ «قزلی دبیر اجرایی جایزهٔ جلال آلاحمد شد».
- ↑ «دبیر اجرایی دهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلال آلاحمد».
- ↑ «همراهیِ انجمنهای ادبی».
- ↑ «محفل فارسیزبانان غیرایرانی».
- ↑ «اهدای جایزهٔ جهانی داستان ایرانی».
- ↑ «برگزاری دوازدهمین دورهٔ داستاننویسی آلجلال».
- ↑ «نخستین گام برای همراهی طرح «عید و داستان»».
- ↑ «ثبت انجمنهای ادبی در سامانهٔ جامع».
- ↑ «دورهٔ مستندنگاری با تدریس قزلی».
- ↑ «قزلی همچنان مدیرعامل بنیاد ادبیات ماند».
- ↑ «اهدای کتاب به کتابخانهٔ خلیل عمرانی».
- ↑ ««پنجرههای تشنه» نقد شد».
- ↑ «تجلیل از مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی».
- ↑ «خواندن قرآن با تدبر».
- ↑ ««پنجرههای تشنه» مرا دنبال خود میکشاند».
- ↑ «نقد «پنجرههای تشنه» در قم».
- ↑ «دیدار با احمد محمود».
- ↑ «جایزهٔ ادبی منزوی».
- ↑ «سفر شاعران و نویسندگان به گُتوند».
- ↑ «نکوداشت استاد کریمی مراغهای».
- ↑ «درخواست نامگذاری خیابان».
- ↑ «حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی».
- ↑ «نامهنگاری اکبری دیزگاه و مدیرعامل بنیاد».
- ↑ «نشست چالشهای ادبیات در روسیه».
- ↑ «نویسندگان در بوسنی».
- ↑ «هفتهٔ هنر و ادبیاتِ جنگ ایران و روسیه».
- ↑ «قزلی در برنامهٔ چهلچراغ».
- ↑ «گزارشی از رونمایی تقریظ کتاب».
- ↑ «داستانهای واقعیِ «روزی روزگاری جنگی»».
- ↑ «روایتی از زبان «پنجرههای تشنه»».
- ↑ قزلی، پنجرههای تشنه، ۱۰۵.
- ↑ «پویش مطالعاتی روشنا با «پنجرههای تشنه»».
- ↑ «نقدنشدنِ جلال ضعف کتاب است».
منابع
قزلی، مهدی (۱۳۹۲). پنجرههای تشنه.
پیوند به بیرون
- «گفتوگو با مهدی قزلی». تارنمای مؤسسهٔ فرهنگی مطبوعاتی جامِجم، ۷تیر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۷مهر۱۳۹۸ (۹اکتبر۲۰۱۹).
- «اتهام جایزهٔ جلال دولتیبودن است». خبرگزاری مهر، ۲۰شهریور۱۳۹۷. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «مستند فیروزه؛ مهدی قزلی». تارنمای جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی. بازبینیشده در ۱۸مهر۱۳۹۸ (۱۰اکتبر۲۰۱۹).
- «حاشیهنگاری سفر رهبر به کوردستان». تارنمای پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای، ۲۴اردیبهشت۱۳۸۸. بازبینیشده در ۲۱مهر۱۳۹۸ (۱۳اکتبر۲۰۱۹).
- «سفارش آگاهانه و حرفهای». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱شهریور۱۳۹۶. بازبینیشده در ۸مهر۱۳۹۸ (۱اکتبر۲۰۱۹).
- «دوست داریم شعر بخوانند». تارنمای پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای، ۱۲خرداد۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۴مهر۱۳۹۸ (۱۶اکتبر۲۰۱۹).
- «یک کاروان موفق». تارنمای پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای، ۱۸آذر۱۳۹۳. بازبینیشده در ۲۱مهر۱۳۹۸ (۱۳اکتبر۲۰۱۹).
- «حالا خیالم راحت است». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱مهر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «مجموعهداستان «قرار ساعت۲۲»». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۵اردیبهشت۱۳۹۶. بازبینیشده در ۸مهر۱۳۹۸ (۱اکتبر۲۰۱۹).
- «افروغ رزمایش زهد و تجمل نمیدهد». خبرگزاری مهر، ۶شهریور۱۳۹۷. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «آموزش زبان فارسی برابر با عشق». خبرگزاری مهر، ۴خرداد۱۳۹۸. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «مقدرات ادبیات». خبرگزاری مهر، ۱۸شهریور۱۳۹۷. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «کسانی که در جوایز بنیاد دبیر شدند». تارنمای فرهنگ امروز، ۱۸آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۷مهر۱۳۹۸ (۹اکتبر۲۰۱۹).
- «زندگی اهالی فرهنگ در «جمعههای مجازی» شمارهٔ سه». تارنمای پایگاه خبری رویداد فرهنگی، ۱اردیبهشت۱۳۹۶. بازبینیشده در ۲۰مهر۱۳۹۸ (۱۲اکتبر۲۰۱۹).
- «کبوتر حرم؛ ماندگارترین جشنوارههای ادبی کشور». خبرگزاری مهر، ۲۱مرداد۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «قزلی در پارسآبادِ مُغان». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱اسفند۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «محفل شاعران رسانه». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۹دی۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «قزلی دبیر اجرایی جایزهٔ جلال آلاحمد شد». خبرگزاری مهر، ۱مهر۱۳۹۸. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «دبیر اجرایی دهمین دورهٔ جایزهٔ ادبی جلال آلاحمد». خبرگزاری مهر، ۲مهر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «همراهیِ انجمنهای ادبی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۹اردیبهشت۱۳۹۷. بازبینیشده در ۸مهر۱۳۹۸ (۳۰سپتامبر۲۰۱۹).
- «محفل فارسیزبانان غیرایرانی». خبرگزاری مهر، ۲۴بهمن۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «اهدای جایزهٔ جهانی داستان ایرانی». خبرگزاری مهر، ۵دی۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «برگزاری دوازدهمین دورهٔ داستاننویسی آلجلال». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۷آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۳مهر۱۳۹۸ (۵اکتبر۲۰۱۹).
- «نخستین گام برای همراهی طرح «عید و داستان»». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۲اسفند۱۳۹۶. بازبینیشده در ۱۶مهر۱۳۹۸ (۸اکتبر۲۰۱۹).
- «ثبت انجمنهای ادبی در سامانهٔ جامع». خبرگزاری مهر، ۳آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «دورهٔ مستندنگاری با تدریس قزلی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۸شهریور۱۳۹۷. بازبینیشده در ۸مهر۱۳۹۸ (۳۰سپتامبر۲۰۱۹).
- «قزلی همچنان مدیرعامل بنیاد ادبیات ماند». خبرگزاری مهر، ۱۴آذر۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «اهدای کتاب به کتابخانهٔ خلیل عمرانی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۰آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۳مهر۱۳۹۸ (۵اکتبر۲۰۱۹).
- ««پنجرههای تشنه» نقد شد». خبرگزاری مهر، ۲۰آبان۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «تجلیل از مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۲اسفند۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «خواندن قرآن با تدبر». خبرگزاری مهر، ۱۰شهریور۱۳۹۵. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- ««پنجرههای تشنه» مرا دنبال خود میکشاند». تارنمای باشگاه خبرنگاران جوان، ۲۰اردیبهشت۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۷مهر۱۳۹۸ (۹اکتبر۲۰۱۹).
- «نقد «پنجرههای تشنه» در قم». خبرگزاری ایبنا، ۱۵آذر۱۳۹۷. بازبینیشده در ۲۰مهر۱۳۹۸ (۱۲اکتبر۲۰۱۹).
- «دیدار با احمد محمود». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۲مهر۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «جایزهٔ ادبی منزوی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۸بهمن۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «سفر شاعران و نویسندگان به گُتوند». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۱۵آبان۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۶مهر۱۳۹۸ (۸اکتبر۲۰۱۹).
- «نکوداشت استاد کریمی مراغهای». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۹شهریور۱۳۹۵. بازبینیشده در ۱۶مهر۱۳۹۸ (۸اکتبر۲۰۱۹).
- «درخواست نامگذاری خیابان». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۷دی۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «حکم وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۸آبان۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۴مهر۱۳۹۸ (۶اکتبر۲۰۱۹).
- «نامهنگاری اکبری دیزگاه و مدیرعامل بنیاد». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۲۳آبان۱۳۹۷. بازبینیشده در ۱۴مهر۱۳۹۸ (۶اکتبر۲۰۱۹).
- «نشست چالشهای ادبیات در روسیه». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۳۰اردیبهشت۱۳۹۸. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «نویسندگان در بوسنی». خبرگزاری مهر، ۲مرداد۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «هفتهٔ هنر و ادبیاتِ جنگ ایران و روسیه». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۸خرداد۱۳۹۸. بازبینیشده در ۱۰مهر۱۳۹۸ (۲اکتبر۲۰۱۹).
- «قزلی در برنامهٔ چهلچراغ». تارنمای بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، ۳آبان۱۳۹۶. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «گزارشی از رونمایی تقریظ کتاب». تارنمای پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی سیدعلی خامنهای، ۱۸آذر۱۳۹۳. بازبینیشده در ۲۴مهر۱۳۹۸ (۱۶اکتبر۲۰۱۹).
- «داستانهای واقعیِ «روزی روزگاری جنگی»». خبرگزاری رضوی، ۳۱تیر۱۳۹۸. بازبینیشده در ۲۱مهر۱۳۹۸ (۱۳اکتبر۲۰۱۹).
- «روایتی از زبان «پنجرههای تشنه»». تارنمای مؤسسهٔ فرهنگی هنری شهرستان ادب، ۱۱آذر۱۳۹۴. بازبینیشده در ۲۱مهر۱۳۹۸ (۱۳اکتبر۲۰۱۹).
- «پویش مطالعاتی روشنا با «پنجرههای تشنه»». خبرگزاری مهر، ۱۲شهریور۱۳۹۸. بازبینیشده در ۴مهر۱۳۹۸ (۲۶سپتامبر۲۰۱۹).
- «نقدنشدنِ جلال ضعف کتاب است». خبرگزاری فارس، ۲۰خرداد۱۳۹۴. بازبینیشده در ۲۱مهر۱۳۹۸ (۱۳اکتبر۲۰۱۹).