فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد | |
---|---|
نام اصلی | فروغزمان فرخزاد عراقی |
زمینهٔ کاری | شعر و کارگردانی |
زادروز | ۸دی۱۳۱۳ تهران |
پدر و مادر | محمدباقر فرخزاد عراقی و توران وزیریتبار |
مرگ | ۲۴بهمن۱۳۴۵ تهران |
علت مرگ | سانحهٔ تصادف |
پیشه | شاعر و کارگردان |
سالهای نویسندگی | ۱۳۲۹تا۱۳۴۵ |
فیلمنامهها | خانه سیاه است |
دیوان سرودهها | اسیر دیوار عصیان تولدی دیگر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد و... |
تخلص | فروغ |
همسر(ها) | پرویز شاپور |
شریک(های) زندگی |
ابراهیم گلستان |
فرزندان | کامیار شاپور و حسین منصوری (فرزندخوانده) |
فروغالزمان فرخزاد عراقی معروف به فروغ فرخزاد و متخلص بهفروغ، شاعر نامدار و کارگردان تکاثری ماندگار است. هر پنج دفتر شعر او در قالب شعر نیمایی است و آثارش به زبانهای انگلیسی، ترکی، عربی، چینی، فرانسوی، اسپانیایی، ژاپنی، آلمانی و عبری ترجمه شده است.
داستانک
داستانکهای انتشار
داستانک عشق
داستانک استاد
داستانک شاگرد
داستانک مردم
ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود
داستانکهای دشمنی
داستانکهای دوستی
داستانکهای قهر
داستانکهای آشتیها
داستانک نگرفتن جوایز
داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است
داستانکهای مذهب و ارتباط با خدا
داستانکهای عصبانیت، ترک مجلس، مهمانیها، برنامهها، استعفا و مشابه آن
داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامهها و مجلات و نمونههایی از آن
داستانکهای دارایی
داستانکهای زندگی شخصی
داستانک برخی خالهزنکیهای شیرین (اشکها و لبخندها)
داستانک شکایتهایی از دیگران کرده به محاکم و شکایتهایی که از او شده
داستانکهای مشهور ممیزی
داستانکهای مربوط به مصاحبهها، سخنرانیها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونههایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری
عکس سنگقبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن
مادر از صدای دخترش نجوای مرگ شنیده است
توران دربارهٔ مرگ فروغ نیز اعتقاد راسخ دارد که مرگ فرزندش را از لبهای سرد او چند ساعت پیش از تصادف دریافته است.
آن روز در ظهیرالدوله
« | پرویز لوشانی از لحظات تشییع و تدفین فروغ در ظهیرالدوله گزارش مفصلی در ویژهنامهٔ سپیدوسیاه برای مرگ فروغ که تقریباً دو هفته پس از مرگ منتشر شد، ارائه میدهد. قلم لوشانی مانند یک دوربین هر لحظه یکی از تصویرهای غمبار آن روز برفی را شکار میکند. روایت او چنین آغاز میشود:
گزارشگر از ناشناسی حرف میزند که به نظرش مرگ فروغ زندگیاش را زیرورو میکند:
|
» |
پناهگاهم کتابخانهٔ پدرم بود
عامل اصلیِ سختگیریهای نظامگونه در خانهٔ کودکی فروغ، سرهنگ مقتدر، پدرش، بود؛ درعینحال همین پدر بود که در فرزندانش اشتیاق ادبی و فکری ایجاد میکرد. کتابخانهٔ شخصیاش مأمن کودکی و نوجوانی فروغ بود. پدر گاهی صبحها بچهها را برای ورزش صبحگاهی به حیاط میبرد و گاهی آنها را در اتاقی برای شاهنامهخوانی یا نصیحت جمع میکرد.
فرار کردم تا کتک نخورم
فروغ بارها از دست پدر کتک خورده بود و این را در نامههایش به شاپور نوشته است. تجربۀ مقاومت در برابر خشونتِ پدر هر بار انگیزۀ عصیان را در او بیشتر میکرد. فروغ در نامهای به پرویز شاپور تصریح میکند که پدرش مدام او را کتک میزند و او نیز چارهای جز فرار نمیبیند.
یادهایی از کلام پدر
« | خود فروغ در سفرنامهاش، پس از جدایی از شاپور و پس از راندهشدن از خانهٔ سرهنگ، پدرش را چنین تحلیل میکند:
فروغ توضیح میدهد که مقصود پدر از آن کارها آن بوده است که بچهها نازکنارنجی بار نیایند و متوجه باشند که در سختی است که انسان رشد میکند. از نظر سرهنگ، به نقل از فرزندش فروغ پیش از آنکه کسی بهلحاظ معیشت به استقلال رسیده باشد، حق خودشبودن ندارد:
|
» |
زندگی و تراث
سوانح عمر
زمینه و زمانهٔ فروغ
شنبه ۸دی۱۳۱۳ کودکی چشم بر جهان گشود که از فرط زیبایی و درخشانی او را فروغالزمان نامیدند. آن روز پدرش در زندان بود و مادرش، توران، بعد از یک سال دوندگی توانست پدر را آزاد کند. شناسنامۀ فروغ به شمارۀ ۶۷۸ هشت ماه بعد از تولدش، در شهریور۱۳۱۴ در حوزۀ پنج تهران صادر شد. وی تا هفتسالگی، در خانۀ بزرگی در مازندران زندگی کرد. سرهنگ محمدباقر فرخزاد رئیس املاک سلطنتی رضاخان در مازندران بود. خانوادۀ او شهریور۱۳۲۰ مازندران را به قصد تهران ترک کردند. فروغ در پایان ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد تمام لحظات پس از عزیمت از مازندران را «انبوهی از جنون و جهالت» میداند:
ای هفتسالگی
ای لحظۀ شگفت عزیمت
بعد از تو هر چه رفت، در انبوهی از جنون و جهالت رفت
محمد فرخزاد که در اصل نامخانوادگیاش «رضائی» بود و فرخزاد را بعدها خود بهعنوان نامخانوادگی برگزید. وی متولد و بزرگشدهٔ تفرش از روستاهای استان مرکزی، بود و بههمیندلیل پس از فرخزاد پسوند عراقی(اراکی) را اضافه کرد، پسوندی که در شناسنامهٔ فروغ میتوان آن را مشاهده کرد.
پدر فروغ، فارغالتحصیل مدرسهٔ نظام تهران و از افسران نظامی رضاخان بود که در مسیر سیاستهای رضاخان در زمینهٔ ملی گرایی، سکولاریزاسیون (جداسازیِ دین از حکومت) و غربگرایی انجام وظیفه میکرد. موقعیت پدر فروغ و زندگی در پایتخت موجب میشد که خانوادهٔ نهچندان متمولش، از زمرهٔ اقلیت ایرانیان باسواد آن دوران باشند و آگاه از وقایع و دیدگاههای جهان.
اولین فرزند این خانواده در ۱۳۱۰ پا بهجهان گذاشت. سه فرزند بعدی پشت سرهم در سه سال متوالی زاده شدند. پس از بازگشت به تهران نیز گلوریا، مهرداد و مهران بهدنیا آمدند.
پوران که سه سال از فروغ بزرگتر بود در دههٔ۴۰ شمسی مترجم و نویسندهٔ برنامههای رادیویی شد. اغلب اطلاعات دربارهٔ دورانِ کودکیِ فروغ و مسائل شخصیِ او همچون مشکلاتِ رابطه با گلستان از مصاحبههای متعدد پوران بهدست پژوهشگران رسیده است. خواهر بزرگتری که ابراهیم گلستان او را از جمله اعضای قزمیت خانوادهٔ فرخزاد میداند که هیچ حریمی برای همخون قائل نیستند. جالب اینجاست که همین پوران فرخزاد که در تمام این سالها از طریق گفتن و نوشتن دربارهٔ فروغ، خودش را نشان داده است، بعد از چاپ کتاب فرزانه میلانی او را متهم به رعایتنکردن حریم شخصیِ آدمها کرد.
فریدون دو سال پس از فروغ، متولد شد. پس از تحصیل در آلمانغربی در اواخر دههٔ۴۰ خورشیدی به وطن بازگشت و خواننده و مجری مشهور جُنگهای تلویزیون قبلِ انقلاب شد.
امیرمسعود در آلمان پزشکی خواند. مهرداد و مهران، دیگر برادران فروغ نیز در آلمان مهندسی صنایع خواندند. گلوریا (گلستان)، خواهر کوچک فروغ، در تهران بوتیک داشت.
فروغ با مادرش، توران وزیریتبار، رابطهای صمیمانه و نزدیک داشت و در «دلم برای باغچه میسوزد» که سرودهٔ در وصف خانواه است، مادر را زنی میبیند که به پشتگرمی عقیدههای خرافی در اوج ناملایمات زندگی، دوام میآورد:
مادر تمام روز دعا میخواند
مادر گناهکار طبیعی است
و فوت میکند به تمام گلها
و فوت میکند به تمام ماهیها
و فوت میکند به خودش
مادر درانتظار ظهور است
و بخششی که نازل خواهد شد.
فروغ در همان سروده پدرش را نیز بهروشنی چنین تصویر و حتی پیشبینی میکند:
پدر میگوید:
از من گذشته است
از من گذشته است
من بار خودم را بردم
و کار خودم را کردم
و در اتاقش از صبح تا غروب
یا شاهنامه میخواند
یا ناسخ التواریخ
پدر به مادر میگوید:
لعنت به هر چی ماهی و هر چه مرغ
وقتی که من بمیرم دیگر
چه فرق میکند که باغچه باشد
یا باغچه نباشد
برای من حقوق تقاعد کافی است.
شخصیت و اندیشه
« | اغلب خانوادهٔ فرخزاد، محیط خانهٔ خود را شبیه به محیط نظامی تصویر میکنند که در آن خشکی و مقررات حکمفرماست و لطافت و عطوفت در آن جایی ندارد؛ محیطی که بیشک نطفهٔ بسیاری از عقدههای فرخزادها را در خود دارد.
پوران میگوید:
|
» |
زمینهٔ فعالیت
یادمان و بزرگداشتها
از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)
نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش
تفسیر خود از آثارش
موضعگیریهای او دربارهٔ دیگران
همراهیهای سیاسی
مخالفتهای سیاسی
نامههای سرگشاده
نامهای دستهجمعی
بیانیهها
جملهٔ موردعلاقه در کتابهایش
جملهای از ایشان
نحوهٔ پوشش
تکیهکلامها
خلقیات
منزلی که در آن زندگی میکرد (باغ و ویلا)
خانهٔ دوران کودکیِ فروغ
در محلهٔ امیریهٔ تهران خانهای بود که در امتداد حیاطش جوی آبی رد میشد و درختهای اقاقی در حاشیهٔ آن صف کشیده بودند. تصویر این جوی و درختانش، این حیاط و خانه در اغلب اشعار فروغ دیده میشود.