ایرج افشار

از ویکی‌ادبیات
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۴۵ توسط بهار (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ایرج افشار
زادروز ۱۶مهر۱۳۰۴
تهران
مرگ ۱۸اسفند۱۳۸۹
تهران
محل زندگی ایران،‌ آمریکا
علت مرگ سرطان خون
شریک(های)
زندگی
شایسته افشاریه
فرزندان بابک، آرش، بهرام و کوشیار
حوزه فرهنگ،‌ ادب، تاریخ و جغرافیای ایران

ایرج افشار نویسنده، ایران‌شناس، پژوهشگر فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی، کتاب‌شناس، نسخه‌پژوه و استاد دانشگاه بود.

* * * * *

به عقیده جملهٔ پژوهشگران و محققان معاصر، ایرج افشار از پرکارترین، پراثرترین و تأثیرگذارترین پژوهشگران ایران در پهنه گستردهٔ تراث ایران، تاریخ، جغرافیا، تمدن و فرهنگ، زبان پارسی و هنر طی قرن بیستم است. اکثر قریب به‌اتفاق نوشته‌ها و آثار او جزو نخستین و مهم‌ترین منابع دست‌اول ایرانشناسی در داخل و خارج از ایران به‌شمار می‌رود. او سراسر دقایق و لحظات عمر خود را صرف بازشناسی و ترویج فرهنگ و ادب و تاریخ ایران زمین کرد.

متولد تهران بود. در محیط خانوادگی‌ای بالید که در آن هم‌نشینی با پیش‌کستوتان بزرگ فرهنگ و ادب ایرانی را به صورت مستقیم و شخصی تجربه کرد. از طریق پدر محمود افشار، با دانشمندان مهم نسل پیشین از جمله عباس اقبال آشتیانی، ابراهیم پورداود، محمد قزوینی و سعید نفیسی آشنا شده بود.اصول و مبانی آن‌ها را درک کرده بود، اندیشه‌اش به‌دست آنان ورزیده شده بود. همین هم باعث شد که مانند آنان دقایق عمر را در راه پژوهش و کاوش درباره وطن صرف کند.

داستانک

داستانک‌های انتشار

داستانک عشق

داستانک استاد

داستانک شاگرد

داستانک مردم

عروسی داریم

سال‌های دور، افشار و اصغر مهدوی در ایرانگردی خود به شهری دورافتاده می‌رسند. کسی را در شهر نمی‌شناسند، به ناچار درب خانه‌ای را می‌کوبند. صاحبخانه در را باز می‌کند. وقتی از قصد آنها برای بیتوته خبردار می‌شود، می‌گوید «عروسی داریم، جان خودم حتی یک اطاق خالی ندارم». ایرج خیلی ساده می‌پرسد آیا در پشت‌بام هم کسی هست؟ پاسخ منفی‌ می‌شنود. به همراه مهدوی از نردبان بالا می‌رود و روی یک پتو و خیلی ساده شب را به صبح می‌رسانند.[۱]

ده تا بیست مطلب از مجلات دورهٔ خود

داستانک‌های دشمنی

داستانک‌های دوستی

داستانک‌های قهر

داستانک‌های آشتی‌ها

داستانک نگرفتن جوایز

داستانک حرفی که در حین گرفتن جایزه زده است

داستانک‌های مذهب و ارتباط با خدا

داستانک‌های عصبانیت، ترک مجلس، مهمانی‌ها، برنامه‌ها، استعفا و مشابه آن

داستانک نحوهٔ مرگ، بازتاب خبر مرگ در روزنامه‌ها و مجلات و نمونه‌هایی از آن

داستانک‌های دارایی

داستانک‌های زندگی شخصی

داستانک برخی خاله‌زنکی‌های شیرین (اشک‌ها و لبخندها)

داستانک شکایت‌هایی از دیگران کرده به محاکم و شکایت‌هایی که از او شده

داستانک‌های مشهور ممیزی

داستانک‌های مربوط به مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها و حضور رادیو یا تلویزیون یا فضای مجازی همراه ارايه نمونه‌هایی از آن برای بخش شنیداری و تصویری

عکس سنگ‌قبر و داستانکی از تشییع جنازه و جزيیات آن

داستان‌های دیگر

اتومبیلش نه ساعت داشت نه رادیو

مجید مهران از اولین سفرش با افشار به دور ایران می‌گوید.اتومبیلش نه رادیو داشت نه ساعت و نه کولر. به درخواست خودش آنها را برداشته بودند. می‌گفت شنیدن برنامه‌های رادیویی حواس راننده را پرت می‌کند. به ساعت هم نیازی ندارد و به قول دوستش منوچهر ستوده، هنگام ظهر هرگاه گرسنه شود، معلوم می‌شود که حوالی ظهر است. شنیدن وقایع ایران و جهان هم ضرورتی ندارد؛ چرا که اخبار مهم به سرعت برق، به انسان می‌رسد. تکیه کلامش این بود، تاریخ ایران را که ورق بزنید مملو از این قبیل رخ‌دادهای وحشتناک، بنابرین بدترین خبرهای دنیا برایش تازگی نداشت. خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

زندگی و تراث

سوانح عمر

۱۳۰۴ (۱۶ مهر/۱۹ ربیع الاول ۱۳۴۴ق/ ۶ اکتبر ۱۹۲۵م): زاده شد در تهران، چهارراه سرْدرسنگی، دربند دکتر محمود افشار (پدر: محمود افشار، مادر: نصرت برازنده).

۱۳۰۶ (۲۰ دی): صدور شناسنامه ۱۷۰ از حوزه ۳ تهران، مأمور صدور: فرهمندخو.

۱۳۱۲ (۲۴ شهریور): آغاز تحصیل.

۱۳۱۲ تا ۱۳۱۸: آموزش دبستانی (دبستان: زرتشتیان، شاهپور تجریش).

۱۳۱۵: انتقال خانۀ پدری به باغ فردوس شمیران.

۱۳۱۸ تا ۱۳۲۴: آموزش دبیرستانی (دبیرستان: فیروزبهرام).

۱۳۲۱: تنظیم روزنامه دیواری.

۱۳۲۲: چاپ عکس وی به‌عنوان تحویلدار انجمن ادبی دبیرستان در صفحۀ ۵۰ سالنامۀ دبیرستان فیروزبهرام (سالنامه ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۳).

۱۳۲۳: همکاری با سالنامۀ شاهپور تجریش.

۱۳۲۳ تا ۱۳۲۵: مدیر داخلی مجله آینده.

۱۳۲۴: دریافت گواهی‌نامه دبیرستان (رشتۀ ادبی).

۱۳۲۴ تا ۱۳۲۸: آموزش دانشگاهی (دانشکده حقوق دانشگاه تهران: رشتۀ قضایی).

۱۳۲۴ (۱۵ آذر): پیمان همسری با شایسته افشاریه.

۱۳۲۴: تنظیم نخستین فهرست مطالب سالانه برای مجلۀ آینده.

۱۳۲۴: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های آئین و خاور زمین.

۱۳۲۵: تدوین ۴ شماره جزوه کاخ ادب و هنر.

۱۳۲۵: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های یادگار، پیام نو، مردم.

۱۳۲۵: ترجمۀ مقالۀ نفت ایران و مسالۀ بین‌المللی نفت و چاپ در مجلۀ آینده با نام الف.الف.

۱۳۲۵ تا ۱۳۴۰: همکاری با مجلۀ جهان نو (صاحب امتیاز: حسین حجازی).

۱۳۲۶: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های جهانِ نو، خواندنی‌ها، قیام ایران [به جای] جبهه، داریا، با نام الف. افشار.

۱۳۲۶: تولد بابك (۲۴آبان).

۱۳۲۷: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های جهان نو، یغما، شرق میانه.

۱۳۲۸: ارائه پایان‌نامۀ تحصیلی با عنوان: اقلیت‌ها در ایران.

۱۳۲۸: دریافت مدرک لیسانس قضایی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران.

۱۳۲۸: تولد بهرام پسر دومش (28 مهر).

۱۳۲۸: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های جهان نو و دانش]].

۱۳۲۹: نگارش مقاله‌ها و یادداشت‌هایی با نام‌های مستعار: «پناه»، «الف»، «جویا» و «کریم محمدی».

۱۳۲۹: استخدام در وزارت فرهنگ به‌عنوان دبیر دبیرستان‌ها. تدریس در دبیرستان‌های شرف و قریب (ایرانشهر) تهران.

۱۳۲۹: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های جهان نو، سالنامه کشور ایران، اطلاعات ماهانه، شهر ری، مهر ایران، دانش و نمایشگاه.

۱۳۳۰ تا ۱۳۳۹: کتابدار کتابخانۀ دانشکده حقوق دانشگاه تهران (به‌تشویق و اشراف دکتر محسن صبا و محمدتقی دانش‌پژوه).

۱۳۳۰: عضو انجمن ایرانشناسی (به ریاست ابراهیم پورداود و دبیری دکتر محمّد معین).

۱۳۳۰: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های جهان نو، یغما، اطلاعات ماهانه، آموزش و پرورش، ایران ما با نام مستعار پناه، سپیده‌دم، نور جهان، سالنامه کشور ایران، عالم هنر.

۱۳۳۰: نقد یکی از مقاله‌های افشار در نشریۀ خروس جنگی به‌وسیلۀ "ش" (دوره دوم، ش ۲، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۳۰، ص۱۱).

۱۳۳۰: نگارش تقریظ بر تاریخ جرائد و مجلات ایران.

۱۳۳۰: چاپ کتاب‌های نثر فارسی معاصر.

۱۳۳۰: نپذیرفتن سردبیری مجلهٰ شیر و خورشید سرخ ایران.

۱۳۳۱: چاپ کتاب‌های حالات و سخنان ابوسعید ابوالخیر، سمریه: در مزارات سمرقند و سایر معلومات راجع به آن شهر، سمریه: مزارات سمرقند(چاپ دوم).

۱۳۳۱: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های یغما، سخن، مهر، نورجهان، آموزش و پرورش، جهان نو، آسیا، کبوتر صلح، گل‌های رنگارنگ، عالم هنر و ستاره با نام مستعار "ساسان".

۱۳۳۱ تا ۱۳۳۷: دبیر گروه ملی کتابشناسی ایران.

۱۳۳۱ تا ۱۳۳۲: سردبیری مجلۀ «مهر» سال‌های ۸ و ۹ (صاحب‌امتیاز: مجید موقر).

۱۳۳۱: بنیادگذاری مجلۀ «فرهنگ ایران‌زمین» (با همکاری محمدتقی دانش‌پژوه، منوچهر ستوده، مصطفی مقربی و عباس زریاب خویی).

۱۳۳۲ تا ۱۳۸۴: مدیریت مجله / مجموعۀ فرهنگ ایران‌زمین.

۱۳۳۲: تولد کوشیار سومین پسرش (۲۶ شهریور).

۱۳۳۲: چاپ کتاب قندیه: در بیان مزارات سمرقند و رسالۀ مادهْ‌الحیوهْ (در آشپزی).

۱۳۳۲ تا ۱۳۵۴: چاپ کتاب یادداشت‌های قزوینی.

۱۳۳۲: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های سخن، یغما، جهان نو، آموزش و پرورش، مهر، هوخت، تئاتر، تربیت و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۳ تا ۱۳۴۵: تدوین کتابشناسی ایران /کتاب‌های ایران.

۱۳۳۳ تا ۱۳۳۵: سردبیری مجلۀ سخن: سال‌های ۵، ۶ و۷ (صاحب امتیاز: دکتر پرویز ناتل خانلری).

۱۳۳۳: چاپ کتاب فردوس‌ المرشدیه في اسرار الصمدیه.

۱۳۳۳: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های سخن، یغما و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۳: نگارش «نخستین سفرنامچه به کرمان و سیستان».

۱۳۳۴: نپذیرفتن سردبیری مجله کیهان فرهنگی.

۱۳۳۴ تا ۱۳۴۷: کتابشناسی ایران /کتاب‌های ایران.

۱۳۳۴: نگارش یادداشت بر فرهنگ لارستانی.

۱۳۳۴ تا ۱۳۳۹: مدیر مجلۀ «کتاب‌های ماه»: نشریۀ انجمن ناشران.

۱۳۳۴: چاپ کتاب قندیه: در بیان مزارات سمرقند.

۱۳۳۴: عضو مؤسس انجمن ایرانی فلسفه و علوم‌انسانی وابسته به کمیسیون ملی یونسکو.

۱۳۳۴ تا ۱۳۵۶: همکاری با دایرهْ‌المعارف فارسی.

۱۳۳۴ تا ۱۳۵۷: عضو انجمن ایرانی فلسفه و علوم‌انسانی وابسته به کمیسیون ملی یونسکو.

۱۳۳۴ تا ۱۳۸۴: مدیریت و نظارت بر انتشارات فرهنگ ایران‌زمین.

۱۳۳۴: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های یغما، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، کیهان فرهنگی، و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۵: نگارش یادداشت بر فرهنگ کرمانی.

۱۳۳۵ تا ۱۳۴۲: قائم‌مقام موقت مدیرعامل «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» (مواقع نبودن احسان یارشاطر) و نظارت بر انتشارات بنگاه.

۱۳۳۵ تا ۱۳۵۷: درج خبرهای دوران مسؤولیت در نشریه اخبار دانشگاه تهران.

۱۳۳۵ تا ۱۳۳۶: گذراندن دورهٔ آموزشی و تجربی کتابداری یونسکو در اروپا.

۱۳۳۵: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، سخن، کیهان فرهنگي، یغما، بامشاد، مهر ایران و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۵: مقدمه‌نگاری بر دیوان وحشی بافقی.

۱۳۳۵: چاپ کتاب‌های آغاز و انجام، عالم‌آراي عباسی، عرض سپاه اوزون‌حسن ، فردوس المرشدیه في اسرار‌ الصّمدیه به‌انضمام «انوارالمرشدیه و اسرارالصمدیه»(چاپ دوم)؛ تاریخ کاشان: مرآه‌القاسان.

۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷: همکاری در تأسیس «کلوب کتاب» که بعد «انجمن کتاب» نام گرفت.

۱۳۳۶: صدور مجوز برای نشریۀ فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۶: انتشار چاپ دوم دفتر اوّل کتابشناسی ایران.

۱۳۳۶: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های یغما و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۷: آموزش رانندگی.

۱۳۳۷: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های کتاب‌های ماه، راهنماي کتاب، یغما، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۷ تا ۱۳۴۸: تدریس متون کتابداری و نسخه‌شناسی در دانشسرای عالی.

۱۳۳۷: نپذیرفتن سردبیری مجله پیام نوین.

۱۳۳۷ تا ۱۳۴۰: نظارت بر انتشارات گروه ملی کتابشناسی ایران.

۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷: مدیر مجلۀ راهنماي کتاب (صاحب امتیاز: دکتر احسان یارشاطر).

۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷: چاپ عکس‌های تاریخی در مجلۀ راهنمای کتاب.

۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷: دبیر «انجمن کتاب.»

۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷: نظارت بر انتشارات انجمن کتاب.

۱۳۳۷ تا ۱۳۵۷: نظارت بر انتشار مجموعۀ کتابشناسی فارسي و ایرانی.

۱۳۳۷: عضو شورای کتابخانه وزارت امور خارجه.

۱۳۳۷: چاپ کتاب‌های تاریخ کاشان: مرآهْ‌القاسان، بیان‌الصناعات، کتابشناسی فهرست‌های نسخه‌های خطی فارسی در دنیا، یادداشت‌های قزوینی (چاپ دوم مجلد اوّل).

۱۳۳۸: عضو کمیتۀ تشکیل بایگانی کل کشور از طرف کمیسیون ملی یونسکو.

۱۳۳۸: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های راهنمای کتاب، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، یغماکه پاره‌ای در خواندنی‌ها نقل شد]، اطلاعات و لغت‌نامه دهخدا.

۱۳۳۸: چاپ کتاب تاریخ یزد، یادداشت‌های قزوینی (جلد چهارم).

۱۳۳۸ تا ۱۳۸۹: عضو کمیتۀ تقویم اسناد ملی.

۱۳۳۹: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های راهنمای کتاب، نشریه نسخه‌های خطی، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، یغما، و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۳۹: چاپ کتاب‌های تاریخ کبیر، رساله موقوفات یزد، میرزا تقی‌خان امیرکبیر.

۱۳۳۹: نگارش سرآغاز بر نسخه‌های خطی: نشریۀ کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران.

۱۳۳۹: تأسیس نشریۀ نسخه‌های خطی کتابخانۀ مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران (با همکاری محمدتقی دانش‌پژوه).

۱۳۳۹ تا ۱۳۵۷: مدیریت «نشریه نسخه های خطی کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران (۸ دفتر).

۱۳۴۰: انتقال از دانشکده حقوق دانشگاه تهران به دانشسرای عالی.

۱۳۴۰ تا ۱۳۴۱: رئیس کتابخانۀ دانشسرای عالی.

۱۳۴۰: چاپ جلد اوّل فهرست مقالات فارسی.

۱۳۴۰: چاپ کتاب‌های مسالك و ممالك، جامع مفیدی، رساله اصول خطوط سته، یادداشت‌های قزویني ( جلد پنجم).

۱۳۴۰: انتشار جزوه «به یاد فرزند فضیلت شعار رشید ایران سیدّ محمود نریمان».

۱۳۴۰: انتشار نوشته‌هایی در نشریه‌های راهنمای کتاب، یغما، نشریه نسخه‌های خطی، نشریه دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و مجموعه فرهنگ ایران زمین.

۱۳۴۰: نگارش و نشر ۲ مقاله به زبان غیرفارسی.

کودکی و نوجوانی، جوانی، پیری

شخصیت و اندیشه

زمینهٔ فعالیت

افشار در رشته‌های مختلف چون ایران‌شناسی، نسخه‌شناسی، کتاب‌شناسی، فهرست‌نگاری، مجله‌نگاری، مدیریت مجلات، رجال‌شناسی، قاجارشناسی، اطلاع‌رسانی فرهنگی، متون کهن فارسی، بررسی اسناد تاریخی و جغرافیای تاریخ، سفرنامه و... به طور گسترده و عمیق به تحقیق و کاوش پرداخت. شمار آثار و نوشته‌های ارزشمند او چنان نظرگیر است که اگر همه کارهایش را که او یک‌تنه انجام داده، کنار هم بگذاریم، گمان می‌کنیم آنچه به ‌نام افشار به‌چاپ رسیده است، کار گروهی از دانشمندان خستگی‌ناپذیر است که شبانه‌روز سرگرم کار پژوهش و تحقیق بودند. یکی دیگر از شفگتی‌های زندگی افشار، نامه‌نگاری‌های او با بزرگان و دانشمندان همروزگار خود اوست. تاکنون چند کتاب حاوی نامه‌های دیگرانی چون محمدعلی جمال‌زاده نویسنده نامدار به افشار به دست چاپ سپرده شده است.

یادمان و بزرگداشت‌ها

دانشگاه کلمبیا

سیمنار ایران‌شناسی دانشگاه کلمبیا، مراسمی را در روز جمعه ۱۲ فروردین سال ۱۳۸۹ برای بزرگداشت یاد ایرج افشار برگزار کرد.

دانشگاه یوسی‌ال‌دی

روز یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۳۸۹ مجلس ترحیم و بزرگداشت افشار در دانشگاه یوسی‌ال‌دی شهر لس‌آنجلس برگزار شد. در این مراسم بهرام، کوشیار و آرش فرزندان افشار نیز حضور داشتند.

از نگاه دیگران (چند دیدگاه مثبت و منفی)

احسان یارشاطر

یارشاطر، استاد افشار را کسی می‌داند که از آغاز قرن بیستم مجموعا بزرگترین خدمات را به فرهنگ ایران انجام داده است... همچنین او را به سبب فعالیت‌های گسترده‌ای که در حوزه کتابشناسی داشته، پدر واقعی کتابشناسی در ایران برمی‌شمارد. یارشاطر می‌گوید «چگونه افشار توانست یک تنه کار چندین دانشمند و مدیر فعال را انجام دهد؟! سوالی است که پاسخ آن برای من به درستی معلوم نیست، جز آنکه پشتکار معروف مردم موطنش یزد، ایران‌دوستی عمیق او و شوق به آموختن و آموزاندن نباید بی‌تأثیر بوده باشند.»

محمدابراهیم باستانی‌پاریزی

افشار قدرشناس وقت بود، به‌خوبی می‌دانست چگونه از لحظات و دقایق خود بهره ببرد. جزء درس‌هایی که از ایرج افشار آموختم ولی کمتر آن را به‌کار بسته‌ام یکی این بود که در سفرها معمولا آخرین کتاب خود را که غلط‌گیری کرده بود- همراه برمی‌داشت- و توی هواپیما یا فرودگاه، مشغول علامت‌گذاری و خط کشیدن زیر اسامی خاص می‌شد. وقتی از هواپیما پیاده می‌شدیم- او یک فهرست اعلام استخراج شده داشت- که چون به ایران‌ می‌رسید تحویل حروفچینی می‌داد. اینها گفته‌های پاریزی درباره افشار است.

میلاد عظیمی

افشار «شیر آهنکوه مرد» فرهنگ ایران بود؛ نه یک فرد که یک مکتب و نهاد شامخ فرهنگی بود؛ تلفیق کیمیاکارانه دانش و اخلاق بود؛ جوهره کوشش مستمر و راستین در عرصه فرهنگ بود؛ آیینه تمام‌نمایی بود که جنس و جنم مجاهدت‌های عظیم فرهنگی مردانی از تبار فردوسی را بازتاب می‌داد؛ همه عمر کار و کار وکار و از ملامت ملامتگران نهراسیدن و فریفته دمدمه ابنای زمان نشدن و برخلاف جریان روزگار شنا کردن... آموزگاری بزرگ بود. بی‌آنکه بر نکته‌ای تصریح کند، عملا از او می‌آموختی. نظم را از او می‌آموختی؛ پشتکار را؛ راه و رسم جست‌وجوگری را؛ عشق به فرهنگ ایران را؛ تعهد در قبال ایران را؛ حقیقت‌جویی را؛ بلندنگری را از او می‌آموختی.

رودی مته

رودی مته -ایرانشناس هلندی و تاریخ‌نگار عصر صفویه- می‌گوید: ایرج افشار انسانی به ‌درستی پاک بود. کسانی که او از نزدیک او را می‌شناسند و فرصت عالی ملاقات با او را در کتابخانه حیرت‌انگیزش داشته‌اند؛ عاشق شوخ‌طبعی، مهربانی، کنجکاوی و بالاتر از اینها صداقت و سادگی‌اش شده‌اند. او از اینکه دانشش را در اختیار دیگران بگذارد هیچ خستی به‌خرج نمی‌داد. ایرج افشار همچنین انسان جذابی بود. حتی وقتی که سوار بر جیپ رامبلرش بود و ترافیک پر هرج‌ومرج تهران را به‌سمت تجریش می‌پیمود، باز هم او جنتلمن به‌نظر می‌رسید.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

ریچارد فرای

ایرج افشار قدیمی‌ترین و عزیزترین دوست من در ایران بود. پدر و مادرش را نیز به خوبی می‌شناختم و زمانی که من در سال‌های ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۲ در ایران بودم، ایرج دانشجو بود و ما دربارهٔ بسیار چیزها، بحث‌های فراوان و به‌یادماندنی داشتیم... نیازی نیست بگویم که دانشی عظیم داشت و همواره این دانش گسترده را با دیگران قسمت می‌کرد. نبودِ ایرج افشار فقدانی وحشتناک است و من فقط می‌توانم بگویم "خداوند روحش را قرین آرامش فرماید". این صحبت‌های فرای -شرق‌شناس و ایران‌شناس برجسته آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد درباره افشار است.

جان گرنی

گرنی، افشار را به درختی عظیم و نادر تشبیه می‌کند؛ درختی که سمبل دوستی است، دستاوردهای علمی‌اش، ماندگاری آن‌ها، اِشراف او بر میدان پژوهش، تنوع گسترده‌ی معلوماتش و حمایتش از هر گوشه‌ی جهان که ایران مورد مطالعه و ستایش بود،‌ بس عظیم و بی‌همتا است.خطای یادکرد: برچسب <ref> نامعتبر؛ نام‌های نامعتبر، مثلاً بیش از اندازه

کارلو چرتی

آخرین خاطره‌ای که چرتی -ایرانشناس ایتالیایی و مشاور فرهنگی سفارت ایتالیا در ایران- از آخرین دیدارش با افشار در ذهنش نقش بسته است: اندیشمندی بزرگ، طلیعه‌دار کهکشان پژوهشگران و ادیبان، مردی عاشق فرهنگ سرزمینش، یک مهین‌پرست، ایران‌دوستی به تمام‌معنا.[۲]

ریچارد فرای

نامه‌نگاری‌های ایرج افشار و محمدعلی جمال‌زاده

رابطه نزدیک و عمیقی میان افشار و جمال‌زاده که دور از وطن بود، برقرار بود. با نامه‌نگاری از حال و احوال یکدیگر مطلع می‌شدند. جمال‌زاده از طریق همین نامه‌ها بود که در جریان رخدادهای ادبی و فرهنگی کشور قرار می‌گرفت. او صدها نامه‌ برای افشار نوشت که در کتابی با عنوان نامه‌های ژنو چاپ شده است. این کتاب شامل ۳۵۵ نامه از سوی جمال‌زاده طی سال‌ها دوری از وطن به افشار است.

جمال‌زاده در این نامه‌ها القاب و ترکیب‌های توصیفی شایسته‌ای درباره افشار به‌کار برده است: روح زنده و فعال کتاب در ایران، محیی المعرفة، نمک زندگی روحی مملکت، ایرج پهلوان، نمونهٔ کامل انسان خدمتگزار و با عشق و شور، مرد مردانه. نیز او را ابوالکتاب نامیده که از همه شیرین‌تر و نغزتر است.

در یکی از نامه‌های جمال‌زاده به افشار چنین آمده است:

گفت:ابوالکتابی

«خدا به تو مرد کار و همت، عمر و سلامتی و دل خوش و نیرو بدهد تا باز سال‌های بسیار همچنان که سالیان بسیار است که به راستی ابوالکتاب بوده‌ای، باز خرمن‌های کتاب و مجله و رساله و دفتر و نسخ خطی و چاپی به ‌زبان‌های گوناگون حتی چپنی و ژاپنی جمع‌آوری نمایی و دنیایی از اهل معرفت و علم و ذوق را قدران خود بسازی». (تاریخ نامه ۱۳۶۲/۵/۲۰)

تو راستی آیتی شده‌ای

«از همه بهتر و خوبتر کتاب مستطاب و پرفایدهٔ خودت، فهرست مقالات فارسی، چشم و دلم را روشن ساخت. مرحبا به این همت و پشتکار. تو راستی آیتی شده‌ای و درست‌وحسابی مایهٔ امیدواری و امید حقیقی تمام کسانی شده‌ای که باب فیض را به‌روی ایرانیان مسدود پنداشته بودند. بدان که نام تو در تاریخ احیای ادبی و علمی و معنوی ایران خواهد ماند. خدا به تو سلامت و نشاط و قوت بدهد که یک تنه کار یک لشکر انبوه را انجام می‌دهی و صدایت را هم کسی نمی‌شنود و اشتلم و رجزخوانی نداری و مانند مارگیری چنانی هر چند از چنتهٔ غیبی یک کتاب خوش‌خط و خال بیرون می‌اندازی به جای زهر، سرتا پا شهد و شکر است و همانطور که کام دوستان را شیرین می‌کنی، خدا کامت را شیرن کند. (تاریخ نامه ۱۳۴۰/۱۰/۲۸)

عمر خود را بدهم

«من بدون شوخی حاضرم در مقابل قاضی و محضر شرع‌ سند بسپارم که دو سه سال از عمرم را با کمال میل و رغبت حاضرم به روی عمر شما بگذارم». (تاریخ نامه ۱۳۴۱/۷/۲۳)


نظرات فرد دربارهٔ خودش و آثارش

تفسیر خود از آثارش

موضع‌گیری‌های او دربارهٔ دیگران

همراهی‌های سیاسی

مخالفت‌های سیاسی

نامه‌های سرگشاده

نام‌های دسته‌جمعی

بیانیه‌ها

جملهٔ موردعلاقه در کتاب‌هایش

جمله‌ای از ایشان

نحوهٔ پوشش

تکیه‌کلام‌ها

خلقیات

منزلی که در آن زندگی می‌کرد (باغ و ویلا)

گزارش جامعی از سفرها(نقشه همراه مکان‌هایی که به آن مسافرت کرده است)

برنامه‌های ادبی که در دیگر کشورها اجرا کرده است

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

بنیان‌گذاری

استادان و شاگردان

علت شهرت

فیلم ساخته شده براساس

فرزانهٰ فروتن ایران‌مداری‌ها

مستند فرزانهٰ فروتن ایران‌مداری‌ها پرتره ای از استاد ایرج افشار محقق، مورخ و ایران‌شناس برجسته ایرانی است که به‌کارگردانی سیدجواد میرهاشمی ساخته شده است. این مستند در «سینما حقیقت» شبکه مستند به‌نمایش درآمد.

حضور در فیلم‌های مستند دربارهٔ خود

اتفاقات بعد از انتشار آثار

نام جاهایی که به اسم این فرد است

کاریکاتورهایی که درباره‌اش کشیده‌اند

مجسمه و نگاره‌هایی که از او کشیده‌اند

ده تا بیست مطلب نقل‌شده از نمونه‌های فوق از مجلات آن دوره

برگه‌هایی از مصاحبه‌های فرد

آثار و منبع‌شناسی

سبک و لحن و ویژگی آثار

تعهد، جایگزین میهن‌ دوستی

کارنامه و فهرست آثار

جوایز و افتخارات

منبع‌شناسی (منابعی که دربارهٔ آثار فرد نوشته شده است)

بررسی چند اثر

ناشرانی که با او کار کرده‌اند

تعداد چاپ‌ها و تجدیدچاپ‌های کتاب‌ها

نوا، نما، نگاه

خواندنی و شنیداری و تصویری و قطعاتی از کارهای وی (بدون محدودیت و براساس جذابیت نمونه‌های شنیداری و تصویری انتخاب شود)

پانویس

منابع

پیوند به بیرون